سرشناسه : ایالات متحده. سفارت (ایران).
عنوان و نام پدیدآور : اسناد لانه جاسوسی آمریکا / دانشجویان مسلمان پیرو خط امام.
وضعیت ویراست : [ویراست 3؟].
مشخصات نشر : تهران : موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی ، 1386-
مشخصات ظاهری : ج.+ یک لوح فشرده.
شابک : دوره : 9789645645753 ؛ 70000ریال : ج.1 : 9789645645746 ؛ 70000ریال : ج.2 : 9789645645764 ؛ 70000ریال : ج.3 978-964-5645-79-1: ؛ 70000ریال : ج.4 : 9789645645807 ؛ 70000ریال : ج. 5 : 9789645645814 ؛ 70000ریال : ج. 9 : 978-964-5645-88-3 ؛ 70000ریال : ج.10 : 978-964-5645-89-0 ؛ 70000ریال : ج. 11 : 978-964-5645-96-8
وضعیت فهرست نویسی : فیپا
یادداشت : ص.ع. به انگلیسی: Documents from the U.S. espionage den.
یادداشت : چاپ قبلی: جهان کتاب، 13.
یادداشت : ج. 3 (چاپ اول: 1385) (فیپا).
یادداشت : ج. 4 و 5 (چاپ اول: 1386) (فیپا).
یادداشت : ج. 9 و 10 (چاپ اول: 1386) (فیپا).
یادداشت : ج. 11 (چاپ اول: 1388) (فیپا).
یادداشت : نمایه.
مندرجات : ج. 9. اسناد لانه جاسوسی (روزشمار انقلاب).- ج. 10. اسناد لانه جاسوسی (روزشمار انقلاب).- ج. 11. خلیج فارس
عنوان دیگر : مجموعه اسناد لانه جاسوسی آمریکا.
موضوع : سفارتخانه ها و کنسولگری های آمریکا-- ایران
موضوع : ایران -- روابط خارجی -- ایالات متحده -- اسناد و مدارک
موضوع : ایالات متحده -- روابط خارجی -- ایران -- اسناد و مدارک
موضوع : ایران -- تاریخ -- پهلوی، 1320 - 1357 -- اسناد و مدارک
شناسه افزوده : دانشجو یان مسلمان پیرو خط امام
شناسه افزوده : موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
رده بندی کنگره : DSR1502/3الف9 الف86 1386
رده بندی دیویی : 327/55073
شماره کتابشناسی ملی : م85-47840
ص: 1
ص: 2
ص: 3
ص: 4
ص: 5
ص: 6
ص: 7
ص: 8
ص: 9
ص: 10
ص: 11
ص: 12
ص: 13
ص: 14
ص: 15
ص: 16
ص: 17
ص: 18
نکات چندی پیرامون نحوه برخورد با اسناد را متذکر می شویم، نخست آنکه مطالبی که بطور مستقیم از افراد و شخصیت ها نقل قول شده است دقیق تر بوده تا برداشت مامور سفارت از مطالب رد و بدل شده بین آنها. طبیعی است که جو حاکم بر ملاقات و کیفیت روابط طرفین در کیفیت گزارش موثر بوده است. در ثانی باید توجه داشت که اسنادی که در لانه جاسوسی بدست آمده، تماما بر اساس بینشهای شیطانی دیپلماتهای جاسوس نگاشته و گزارش شده است و طبیعی است که قضاوت در مورد اسناد در رابطه با جریانات اجتماعی باید با توجه به این بینش باشد. از لابلای این مدارک می توان به زوایای حرکت شیطان بزرگ پی برد و با استفاده از معیارهای اسلامی برای مقابله با او تجهیز شد. یکی از شیوه هایی که آمریکا برای کسب اطلاعات پس از انقلاب اتخاذ کرده بود ملاقاتهای به ظاهر رسمی بود که با زیرکی خاص شیطانی خود در این دیدارها اقدام به جمع آوری اطلاعات می کردند و بسیاری از تحلیل ها و دیدگاههای آمریکا در رابطه با انقلاب اسلامی مبتنی بر اطلاعاتی است که از همین ملاقاتها بدست آورده اند و از این اینجا پی به اهمیت خاص اینگونه ملاقاتها می بریم. علاوه بر اینها برخی از اسناد گزارشات وقایع و اخبار است و دقت در نوع انتخاب و ارسال خبر که مبین نیازهای اطلاعاتی شیطان بزرگ و جاسوسهای او در تهران بوده است، می تواند راهگشای ما در شناخت علائق و نکات برجسته ای که موجب حساسیت امپریالیسم آمریکا بوده است باشد. کنجکاوی و حساسیت خاص ایادی شیطان بزرگ در موارد مشخص می تواند نشانگر نقاط ضعف و ترس او باشد. لذا بر ملت مسلمان ماست که با کنکاش بیشتر و شناخت روز افزون از توطئه های شیطان بزرگ در حفظ و نگهداری دستاوردهای انقلاب اسلامی از هجوم شرق و غرب بکوشند باشد که این نهضت به نهضت امام زمان متصل شود.
در خاتمه لازم به تذکر است که ترجمه و تنظیم و انتشار مطالب منتشره در حد بضاعت این جمع می باشد.(1) دانشجویان مسلمان پیرو خط امام
ص: 1
«در این موقع حساس که سرنوشت ملت ما باید تعیین شود، هر کس در هر مقامی که هست، اگر سستی کند و از پشتیبانی نهضت شانه خالی کند، مطرود پیشوای عظیم ما امام عصر (عجل اللّه تعالی فرجه الشریف) است و بر ملت است او را طرد کنند و عذری از او نپذیرند. اگر کسی از سیاسیون با بودن شاه خائن درصدد به دست گرفتن حکومت باشد مطرود و مخالف اسلام است و بر ملت است که او را ترک کنند.
فرصت طلبان به جای خود بنشینند که پایگاهی ندارند.» امام خمینی - اول محرم 1399 (آذر 1357) در کتب «دخالتهای آمریکا در ایران»، جلدهای 2 و 3 با توجه به اسناد به دست آمده در لانه جاسوسی، اهداف و مقاصد شیطان بزرگ که عمدتا شامل دسترسی به منابع اقتصادی و به ویژه نفت برای خود و دوستان اروپاییش و استمرار دسترسی به بازار در حال توسعه ایران می شد، بررسی شده و علت اینکه آمریکا شاه را به عنوان بهترین مهره برای حفظ منافع حیاتیش در منطقه و خصوصا ایران می دانست و اینکه چگونه با روشهای مختلف سعی در نگهداری وی داشت، بیان شد. اسنادی که مربوط به قبل از تشکیل دولت نظامی بودند، در دو کتاب قبل آورده شد و کتاب حاضر حاوی اسنادی است مربوط به محدوده زمانی بین تشکیل دولت نظامی و پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی در 22 بهمن 1357 که تحت همان عنوان ارائه می شود.
در مجموعه قبل اهداف آمریکا از پیاده کردن سیاست حقوق بشر در جهان و همچنین تشویق شاه به پیاده کردن این سیاست در ایران مورد بررسی قرار گرفت. دیدیم که شیطان بزرگ چگونه می خواست با پیاده کردن این سیاست در ایران، برای حکومت شاه، چهره ای مقبول روشنفکران غربزده، اعم از کسانی که گردانندگان آن دستگاه بوروکراسی بودند و یا آنهایی که به ظاهر مخالف دستگاه بودند، بسازد تا با شرایط مناسبتری بتواند به استثمار ملت ستمدیده ما بپردازد. ولی پس از چندی نه تنها اجرای این سیاست نتوانست مردم انقلابی و مسلمان یعنی مخالفین واقعی شاه را بفریبد، بلکه افشای آن چهره شاه و آمریکا را بهتر به مردم نشان داد، و همین امر موجب شد که تصمیم گرفتند، مقداری از قدرت شاه را مابین افراد دیگری که مسلما آنها نیز می بایست از عوامل سر سپرده آمریکا باشند، تقسیم کنند. به همین دلیل سعی در وارد کردن افرادی که هیچ گونه مخالفتی با منافع آمریکا در ایران نداشتند، در صحنه سیاسی اجتماع و معرفی آنها به عنوان چهره های طرفدار حقوق مردم، آزادی و ... نمودند، که با توجه به اسلامی بودن انقلاب، عمدتا این افراد از بین افراد به ظاهر مذهبی انتخاب می شدند و شریف امامی نیز به دنبال همین کید شیطانی به نخست وزیری رسید. و دیدیم که وی نیز نه تنها نتوانست برای شاه و آمریکا کاری انجام دهد، بلکه با جنایت بزرگ رژیم در هفده شهریور، شعله های انقلاب فروزانتر شد. اقدامات اصلاحی وی به هیچ وجه نتوانست وقفه ای در حرکت توفنده انقلاب ایجاد کند و تنها معدودی غرب باوران ترقی خواه !! را که شیفته این آزادیهای غربی بودند و به هیچ وجه نمی توانستند ارزشهای اسلامی انقلاب را درک کنند، به خود جذب نمود.
ص: 2
آنچه که در سیاست آمریکا تا این مرحله به چشم می خورد، این است که تا این مرحله، شیطان بزرگ راه حلهای نظامی را در برنامه خود قرار نداده بود، بلکه سعی داشت تا آنجا که ممکن است به روشهای سیاسی حرکت انقلاب را متوقف کند به طوری که در سند شماره 3 که چهار روز قبل از تشکیل دولت نظامی تهیه شده، می بینیم که چگونه شیطان بزرگ نقشه تفاهم بین شاه و رهبران مخالف محافظه کار (چه مذهبی و چه غیر مذهبی) را کشیده و می گوید که اینکار هر چه زودتر باید انجام شود، البته برای اینکه نزدیکی شاه با این محافظه کاران قابل قبول باشد، باید این کار، انتخاباتی زودرس را به همراه داشته باشد. این سند همچنین به خواست سیاستمداران محافظه کار اشاره ای کرده و می گوید که این ها حاضرند در قالب یک سلطنت مطابق با قانون اساسی، به این شکل که شاه در قالب یک سلطان دمکرات باقی بماند، وارد دستگاه وی شوند. نکته مهمی که در این سند بیان می شود این است که تنها کسی که با این طرح مخالف است، امام می باشد که در قلب مردم جای دارد و به همین دلیل سیاستمداران محافظه کار نیز همواره به مسایلی که مخالفت امام را در پی دارد، با اکراه تن می دهند.
بنابراین برای منزوی کردن امام و در واقع منزوی کردن خط اصیل انقلاب، پیشنهاد می کند که: «شاه باید به این محافظه کاران پیشنهادی بدهد که آنها نتوانند از آن چشم پوشی کنند، تا بدین ترتیب خمینی تنها گذاشته شود.» اما ادامه این روشهای سیاسی دیری نپایید و با رشد سریع انقلاب، تمام نقشه های شیطانیشان در هم ریخته و خشم ملت بر علیه دولت «آشتی ملی» برانگیخته شد، بنابراین برای مقابله با انقلاب تن به تشکیل یک دولت نظامی دادند.
شیطان بزرگ که در این مرحله دولت نظامی را تنها چاره برای جلوگیری از پیشرفت انقلاب می داند، چنین نتیجه می گیرد که دولت نظامی از طرفی مخالفین محافظه کار را برای تشکیل دولتی با امتیازات کمتر تحت فشار قرار می دهد و از طرف دیگر اگر دولت نظامی، بتواند جلوی حرکتهای مردم و به تبع آن پیروزیهای پی در پی امام را بگیرد و اجتناب ناپذیر بودن پیروزیهایی که با پیروی از فرامین امام به دست می آید در نظر مردم فروکش کند، می توان یک دولت غیر نظامی محافظه کار که تنها اختلافش با دولت نظامی شکل ظاهری آن است، روی کار آورد. همچنین پیشنهاد می شود که برای تشکیل چنین دولتی، باید از مردانی مانند اعضای بلند پایه جبهه ملی، که ظرف 15 تا 20 سال گذشته به رژیم شاه ظاهرا وابستگی نداشته اند، استفاده کرد.
این سند به خوبی هدف آمریکا از طرح چنین نقشه ای که همانا تثبیت منافعش در ایران می باشد را نشان داده و بر روی این مسئله که سیاستمداران محافظه کار به آنها ابراز علاقه می کنند، تکیه می کند و نشان می دهد که آمریکا می خواهد از این مسئله که مخالفان میانه رو برای انتقال قدرت از شاه به خودشان، از او کمک می خواهند حداکثر استفاده را بکند و برای اینکه موضع مخالفان محافظه کار تغییری نکرده و به جناح مخالفان سرسخت شیطان بزرگ نپیوندند، آمریکا لازم می داند که دولت نظامی، حداکثر مدت شش ماه بر سر کار باشد، زیرا تداوم بیشتر آن سبب می شود که ناامیدی بیشتری از طرف این گروه ابراز شده و در آینده روش سخت تری را در پیش بگیرند. بنابراین اهداف کلی آمریکا از تشکیل دولت نظامی را می توان:
(الف) - جلوگیری از پیروزیهای خط اصیل انقلاب به رهبری سازش ناپذیر امام، (ب) - شکستن چهره شکست ناپذیر امام در جامعه، (ج)- راضی کردن سیاستمداران محافظه کاری که در اواخر دولت
ص: 3
شریف امامی، خواسته هایشان از مقدار قابل قبول برای رژیم بیشتر شده بود، برای تشکیل یک دولت محافظه کار طرفدار سلطنت و (د)- فراهم کردن آرامشی نسبی برای ظهور تدریجی یک راه حل سیاسی (به عنوان مثال انتخابات)، دانست. ولی از طرفی همانطور که گفتیم در سند نیز به خوبی نشان داده شده است که ادامه دولت نظامی سبب قطبی شدن مخالفان و از بین رفتن گروه محافظه کار میانه رو، که بهترین گروه برای تشکیل یک دولت ائتلافی غیر نظامی بودند، شده و باعث می شد که بخشی از این گروه موضع سخت تری نسبت به آمریکا و رژیم دست نشانده اش بگیرند و باقیمانده نیز زیر چتر رژیم بروند.
بنابراین شیطان بزرگ که از اسلامی بودن انقلاب و تأثیر عمیق اسلام در کوچکترین حرکات آن با خبر بوده و همچنین تأثیر ماه مبارک رمضان را در رشد انقلاب به چشم دیده بود، با نزدیک شدن ماه محرم، به فکر چاره می افتد. چنانکه در سند شماره 20 مشاهده می کنیم که سولیوان جاسوس کهنه کار سیا می گوید: «در حال حاضر چشم به راه مقابله قدرتی هستیم که فکر می کنیم ماه محرم به همراه می آورد» ولی با کوردلی و حماقت هر چه تمامتر، چنین می گوید: «من شخصا به خوش فکری مردم ایران اعتماد دارم و فکر نمی کنم که اجازه بدهند خمینی آنها را به یک شهادت عمومی بکشاند.» بهر حال با نزدیک شدن ماه محرم، شیطان بزرگ به دست و پا می افتد تا مذاکراتی، خواه مستقیم و خواه غیر مستقیم، بین شاه و سیاستمداران مخالف انجام شود و در ضمن با پیش بینی مخالفت امام با این مسئله، سعی در تشویق این سیاستمداران برای نادیده گرفتن نظر امام دارد، که در واقع این ادامه همان خط منزوی کردن رهبری اصیل انقلاب و واگذاری قدرت به افرادی است که با منافع آمریکا مخالفتی نداشته باشند، یعنی آمریکا می خواهد که هر چه زودتر قبل از ماه محرم، با استفاده از جو فشاری که توسط دولت نظامی به وجود آمده است، مذاکراتی را با میانه روها شروع کند، تا هم به آنها امتیاز کمتری بدهد و هم چون رکودی را که در تظاهرات، بعد از تشکیل دولت نظامی ایجاد شده خطرناک پنداشته و می خواهد از یک انفجار عظیم در ماه محرم جلوگیری کند. بنابراین توصیه می کند که مذاکرات هرچه زودتر شروع شود، هر چند یک دولت غیر نظامی در آینده نزدیک تشکیل نشود. برای روشنتر شدن موضوع بهتر است به سند شماره 26 توجه کرده و ببینیم که «میکلوس» این مهره پلید امپریالیسم آمریکا در این مورد چه می گوید: «بسیاری از رهبران مخالف میانه رو به کارمندان سفارت به طور خصوصی اطمینان داده اند که آنها هیچ دعوای اساسی با دولت آمریکا ندارند و فقط تقاضا دارند که دولت آمریکا دست از حمایت شاه بردارد. بسیاری از آنها احتیاج اساسی ایران به یک حامی بزرگ مانند آمریکا، علیه دشمن دائمی مرزهای ایران، یعنی روسیه را مورد تاکید قرار داده اند. در حقیقت بسیاری از این میانه روها حرکتشان را برای آزاد کردن ایران از شاه، در این زمان مناسب می بینند، چون خطر نفوذ کمونیسم در ایران را ناچیز و جزئی می دانند. نگرانی را که آنها به سفارت ابراز داشتند، این است که دولت آمریکا ممکن است از رژیم ورشکسته شاه به کمک قدرت سرکوبگر نظامی، برای مدت طولانی حمایت کند و بدین ترتیب عده بیشتری را از روی ناچاری و نومیدی به اردوی کمونیسم بکشاند. اما تعداد کمی از این رهبران واقعا نگران چنین احتمالی هستند، چون در هر حال مطمئن هستند که شاه نمی تواند مدت بیشتری دوام بیاورد.» به خوبی در می یابیم که در این زمان، نظر شیطان بزرگ و میانه روها بسیار به هم نزدیک شده است، زیرا:
ص: 4
(الف) - از طرفی آمریکا بر روی شاه به عنوان یک مهره مطمئن برای حفظ منافعش حساب نمی کند و از طرف دیگر این گروه خواهان این هستند که آمریکا از شاه حمایت نکرده و شاه ایران را ترک کند.
(ب) - آمریکا نه می خواهد و نه می تواند دولت نظامی را مدت زیادی بر سر کار نگهدارد، زیرا از قطبی شدن مخالفان می ترسد و دولت نظامی را در اداره امور ناتوان می بیند و میانه روها نیز با ادامه حمایت آمریکا از شاه توسط قدرت سرکوبگر نظامی موافق نیستند و می ترسند، که این عمل عده بیشتری را از روی ناچاری و نومیدی به اردوی کمونیسم بکشاند.
(ج) - سالها حمایت از ایران در مقابل شوروی و نفوذ کمونیسم بهانه ای بود برای آمریکا تا هر حرکت انقلابی از طرف مردم مسلمان ایران را تحت عنوان، اغتشاش توسط عوامل شوروی، سرکوب کند و میانه روها نیز سالها به بهانه اینکه همه مخالفتها از طرف عوامل شوروی سازمان یافته، در مقابل جنایات شاه سکوت کرده بودند، ولی اکنون که با رشد انقلاب که اسلامی بودن آن بر هیچ کس پوشیده نبود، در می یافتند که این زمان بهترین زمان برای خروج شاه است، در ضمن اینکه لزوم «حمایت آمریکا!! را مورد تأکید قرار می دادند.
بهر حال اگر هنوز در طمع شیطان بزرگ نسبت به این گروه محافظه کار که شناخته ترین آنها رهبران جبهه ملی بودند، شکی وجود داشت. آزادی یکی از سران جبهه ملی بعد از بازداشت کوتاه مدت او و چند روز قبل از تاسوعا، آمدن اردشیر زاهدی عامل سرسپرده شاه و آمریکا به ایران و مذاکرات او با رهبران جبهه ملی در مورد تظاهرات تاسوعا، شرکت عده ای از افراد ساواکی در تظاهرات روز تاسوعا و دادن شعارهای حساب شده برای به میانه روی کشانیدن تظاهرات، پخش و حمل عکس افرادی به جز امام، برای منزوی کردن امام و سعی در نشاندن آنها به جای امام در اذهان عمومی و اینکه خبرگزاریهای امپریالیستی که همواره سعی در ضعیف جلوه دادن انقلاب اسلامی مردم ایران داشتند، با بوق و کرنا از این تظاهرات صحبت کرده و سعی در معرفی سران جبهه ملی به عنوان رهبران انقلاب داشتند، تا برای آنها در صحنه بین المللی نیز کسب وجهه کنند، همگی نشاندهنده به تفاهم رسیدن رژیم آمریکایی ایران و این سیاستمداران است و سند شماره 31 به خوبی این قهرمان سازی توسط شیطان بزرگ و عوامل داخلیش را نشان می دهد: «پیش از این سناتور مصباح زاده درباره ضعف جبهه ملی به ما گفته بود، در صورتی که خواسته شود، کیهان می تواند در عرض چند هفته از اینها قهرمان ملی بسازد.
موقعی که چند روز پیش من او را دیدم، او به من گفت که درصدد است بعد از عاشورا دست به انتشار چیزی شبیه به روزنامه بزند «و در ادامه سند گفته می شود: «به طور خلاصه به نظر می رسد که اقداماتی در دست است تا از طریق دستکاری در افکار عمومی، جبهه ملی با زیرکی مخالفین را از دست خمینی بیرون آورد. شاه معتقد است، که می تواند با جبهه ملی در مورد تشکیل یک سلطنت مبتنی بر قانون اساسی مذاکره کند، ولی با خمینی هرگز».
بعد از تظاهرات روز تاسوعا، میانه روها که به خیال خود توانسته بودند یک پیروزی نسبی به دست آورند در عین حال که از مقاومت خط اصیل انقلاب می ترسیدند، سعی در استفاده هر چه بیشتر از اثرات این تظاهرات و تشکیل هر چه زودتر یک دولت ائتلافی میانه رو داشتند (سند شماره 33) و همچنین شیطان بزرگ نیز که دیگر به شاه به عنوان یک مهره مؤثر برای تأمین اهدافش در ایران نگاه نمی کند، تشکیل چنین دولتی را موجد ثباتی نسبی در کشور و زمینه سازی برای حفظ منافعش
ص: 5
می داند،به همانگونه که کوششهای زیادی برای تشکیل چنین دولتی انجام می دهد، از طرف دیگر برای خروج آبرومندانه شاه به گونه ای که به منافع خودش در ایران لطمه ای نخورد، نقشه می کشد، زیرا وجود شاه تا وقتی برایش مفید است که عاملی برای تأمین ثبات سیاسی و اجتماعی ایران، به عنوان زمینه ای برای چپاول منافع کشور باشد و بتواند از منافع شیطان بزرگ حمایت کند. ولی زمانی که وجود شاه تنها عامل تحریک مردم باشد، بهتر است هر چه زودتر شاه از ایران خارج شود تا ضربه کمتری بر منافع اربابش آمریکا بخورد و این موضوع از اسناد شماره 33 و شماره 37 به خوبی استنتاج می شود.
به دنبال چنین نقشه ای است که مطالعه بر روی چهره های سیاسی ایران از طرف شیطان بزرگ شدت بیشتری می یابد، در نتیجه بختیار بهترین مهره برای انجام چنین وظیفه ای تشخیص داده می شود.
بختیار که بعد از 17 شهریور در مصاحبه ای گفته بود: «کشتار هفده شهریور باعث شد که رژیم دیگر قابل مذاکره نباشد»، حکم نخست وزیری خود را از دست شاهی می گیرد که حکم کشتار 17 شهریور را امضاء کرده بود و شاه که مأموریتش برای وطنش پایان یافته بود، بعد از تشکیل شورای سلطنت از ایران خارج می شود.
بعد از تشکیل دولت بختیار و خروج شاه از ایران، شیطان بزرگ تقریبا خیالش راحت می شود، زیرا فکر می کند که توانسته است خط ملی گرایی طرفدار غرب را به جای خط اسلامی انقلاب جانشین کند.
در سند شماره 52 می بینیم: «برای فالک تعجب آور بود موقعی که چند ماه قبل در مورد سرنوشت شاه وحشت زیادی وجود داشت، ولی حالا سفیر از دورنمای ناسیونالیستی ایران خیالیش راحت بود». و به دنبال اجرای همین سیاست، یعنی تثبیت هر چه بیشتر خط ملی گرایی در داخل ایران است که همواره از بازگشت امام به ایران هراسان است؛ چنانچه در سند 45 آمده: «مهمترین فشار در صحنه ملی بازگشت پیشنهاد شده آیت اللّه خمینی است، واقعه ای که به احتمال قوی نتیجه اش کشمکش رودررو با عناصر موافق و مخالف خواهد بود. چنین کشمکشی آشوب را تغذیه خواهد کرد و به نحوی احتمال یک کودتای نظامی را پی ریزی خواهد کرد. یک اشغال نظامی ... می تواند یک دوره آشفتگی، آشوب، تداوم نفوذ کمونیسم را باعث شود ...» می بینیم که می خواهند از طرفی از بازگشت امام جلوگیری کنند و از طرف دیگر هر عمل نظامی از طرف ارتش را در این مرحله به ضرر خود می بینند و آنرا دارای همان ضررهایی می دانند که ادامه دولت نظامی داشت. بنابراین لازم بود، که ارتش از دولت بختیار پشتیبانی کند و به دنبال آن بود که رئیس ستاد مشترک ارتش، عباس قره باغی در یک مصاحبه مطبوعاتی در سوم بهمن 1357، حمایت ارتش را از بختیار اعلام می کند (سند شماره 54) ولی هنوز خطر اصلی یعنی بازگشت امام به ایران باقی بود، زیرا بازگشت امام به ایران را منجر به پنبه شدن همه رشته های خود در مدت چند ماه گذشته می دیدند در نتیجه به وسایل مختلف منجمله بستن فرودگاه از بازگشت امام ممانعت می کردند. ولی عاقبت با همه موانع، به یاری خدا، خورشیدمان از غرب طلوع کرده و امام به ایران تشریف فرما می شوند ... بعد از ورود امام به ایران تمامی کیدهای شیطانی دولت مزدور بختیار و اربابش آمریکای جنایتکار با رهنمودهای امام خنثی شده و با پیروزی انقلاب اسلامی مردم ایران در 22 بهمن 1357 مرحله جدیدی از تاریخ ایران شروع می شود و این انقلاب نشأت گرفته از اسلام که پایه های استکبار جهانی در ایران را نابود نمود، همچنان راه خود را در نابودی هر گونه ظلم و استکبار در صحنه جهانی ادامه می دهد تا زمینه سازی باشد، برای انقلاب مهدی (عج). به امید روزی که پرچم
ص: 6
پرافتخار اسلام در سراسر جهان بر خرابه کاخهای ظلم به اهتزاز درآید.
هر چند که اکنون چهره کریه شیطان بزرگ برای تمام مردم مسلمان و انقلابی ایران چهره ای آشنا است، بر آن شدیم که به دنبال انتشار اسناد تحلیلی لانه جاسوسی، مربوط به سال 1977 و قبل از آن (کتاب شماره 8) و همچنین انتشار این سری اسناد تا قبل از تشکیل دولت نظامی (کتاب شماره 12) تحت عنوان «دخالتهای آمریکا در ایران» دنباله این اسناد تا پیروزی انقلاب اسلامی ایران را در کتاب شماره 13 در دو جلد و تحت همان عنوان منتشر کنیم. امیدواریم انتشار این اسناد که نشاندهنده چگونگی برخورد شیطان بزرگ با حرکت انقلاب اسلامی است و کیدهای شیطانیش برای نابودی و یا حداقل متوقف کردن حرکت انقلاب می باشند، وسیله ای باشد برای بهتر شناختن چهره کریه امپریالیسم آمریکا و نقشه های پلیدش. لازم به تذکر است که کتاب حاضر چهارمین کتاب از سری کتب دخالتهای آمریکا در ایران می باشد.
ادامه این اسناد که مربوطند به تحلیلهای شیطان بزرگ در مورد انقلاب اسلامی، بعد از پیروزی 22 بهمن و کیدهای شیطانیش برای نابودی انقلاب اسلامی ایران، در ادامه مجموعه اسناد دخالتهای آمریکا در ایران بچاپ خواهد رسید. انشاءاللّه.
ص: 7
سند شماره (1) از : سفارت آمریکا در تهرانمحرمانه - 1 نوامبر 1978 - 10 آبان 1357 به : وزارت امور خارجه آمریکا گزارشگر : Bash (بش)شماره : 10669 موضوع : توضیحات بیشتری در مورد اعتصابات صنعت نفت ایران:
1- امروز صبح، سفیر با انصاری، رییس شرکت ملی نفت ایران ملاقات کرد، او گفت اوضاع در مناطق نفتی رو به بهبود است، اما بسیار کندتر از آنچه امید می رفت. گزارش انصاری توسط نماینده محلی کنسرسیوم تأیید شد، که به ما گفت تولیدات OSCO در حدود 5/1 میلیون بشکه در روز است.
انصاری همچنان با رعایت احتیاط خوشبین است.
2- اوضاع تصفیه خانه ها ثابت است، همه در حاصل کار هستند، اما بازده آبادان پائین است. با وجود ادامه اعتصاب توسط عده بسیاری از پرسنل جزیره خارک، ترمینال صادرات به راحتی قادر است که صادرات بسیار کم فعلی را جابجا کند. امروز صبح نماینده کمپانی تجارتی ژاپنی که خریدار نفت خام ایران است، به ما گفت 37 تانکر در خارک در لنگرگاه هستند و منتظر فرصت برای بارگیری هستند. ما امروز نتوانستیم با IPAC تماس بگیریم ولی فکر می کنیم آنها هنوز هم کاملاً تعطیل می باشند.
3- حتی اگر اعتصاب فورا شکسته یا رفع شود، ضررهای اقتصادی ادامه خواهد یافت، چرا که در حدود 10 روز طول می کشد تا تولیدات کاملاً به حالت اول برگردد.
تعداد مشخصی از چاهها که بسته شده اند بدون اینکه روی آنها مقداری کار بشود دوباره تولید نخواهد کرد. OSCO تخمین می زند که پس از اینکه همه سرکارشان باز گردند، در عرض 48 ساعت به 8/4 میلیون بشکه در روز می توان رسید، ولی آن هم تا 8 روز طول می کشد تا به 6/5 میلیون در روز برسد.
4- بر طبق تخمین تقریبی ما، ضرر صادرات برای ایران که توسط اعتصاب پیش آمده حدودا 300 میلیون دلار، تا نیمه شب 31 اکتبر، بوده است و به روزی 60 میلیون دلار افزایش می یابد. به هر حال، ضررهایی که در حدود 10 روز برای بازگشت به سطح معمول تولیدات، به وجود می آید مجموعا 85 میلیون دلار است. نتیجتا، دریافت ناخالص ایران از ارز خارجی، برای بخش نفت، امسال حداقل 2% کمتر از آنچه در وضعیت بدون اعتصاب می بود، خواهد شد.سولیوان
سند شماره (2) محرمانه - 2 نوامبر 1978 - 11 آبان 1357 موضوع : گزارش سیاسی - امنیتی خلاصه: شریعتمداری نظریه اخیرش در مورد توسل به قیام مسلحانه نرمتر شد. رهبر جبهه ملی سنجابی برای چندمین بار خشونت را محکوم کرد و تقاضای حمایت از قانون اساسی را کرد. خمینی می گوید که او هر چه مردم ایران تصمیم بگیرند، قبول خواهد کرد. گنجی و آزمون بشدت در مقابل اتهام اخباری در مورد فساد، عکس العمل نشان دادند و تقاضای بررسی کردند. پروازهای داخلی «ایران
ص: 8
ایر» به واسطه اعتصابات سیاسی خوابیده است. پروازهای خارجی ادامه دارد. امینی با شاه ملاقات کرد. شاه حمایت خود را از دولت شریف امامی ابراز کرد. قضات در سنندج به عنوان اعتراض به قتلهای متعدد در آنجا استعفا دادند. وزیر دادگستری امیدوار است، همه زندانیان سیاسی تا 10 دسامبر آزاد شوند. استاندار مازندران این مطلب را که دانش آموزان مرکز آمل را گرفتند، تکذیب کرد، و گفت افرادی که آنها به عنوان عناصر هوادار رژیم دستگیر کرده بودند طبق گزارش، دو ژاندارم و یک متهم به جنایت بودند، تظاهرات بسیاری برخی موافق دولت گزارش شده، ولی قتل گزارش نشد.
تظاهرات گسترده ای در دانشگاه تهران و خیابانها وجود داشت، دانشجویان چپی و مذهبی، ظاهرا اختلافات را رفع کرده اند. یک منبع قابل اعتماد اشاره می کند که دولت از ناآرامیها ترسی ندارد و این رویارویی نهایی را قابل تحمل تر میسازد.
آیت اللّه های اصفهان تقاضای بازگشت خمینی را کردند. گزارشات بیشتر در مورد خشونتهای ضد خارجی (پایان خلاصه) 1- آیت اللّه شریعتمداری بیانیه قبلی، مبنی بر این که مخالفین باید به قیام مسلحانه پناه ببرند، را بشدت تعدیل کرد. در مصاحبه ای دیروز او با خشونت و ترور مخالفت کرد اما دوباره گفت «اگر ما نتوانیم آنچه می خواهیم از طریق وسایل معقول به دست آوریم، نبرد را شروع خواهیم کرد.» او به خبرگزاری فرانسه به خاطر تحریف سخنانش، حمله کرد. ضمنا در پاریس، کریم سنجابی رهبر جبهه ملی و آیت اللّه خمینی جداگانه با مطبوعات صحبت کردند. اما در واقع در واقع هیچ چیزی در مورد صحبتهایشان با یکدیگر نگفتند. سنجابی دوباره خشونت را محکوم کرد و از قانون اساسی حمایت کرد، و گفت جبهه ملی، فقط می خواهد که دولت آینده شامل سه عامل باشد. ناسیونالیسم، دمکراسی، سوسیالیزم. خمینی گفت : او فقط با خواست مردم ایران موافقت خواهد کرد. او پیشنهاد یک مجمع ملی برای هدایت امور اجرایی را کرد. در تهران داریوش فروهر، سخنگوی جبهه ملی گفت: درباره آینده باید توسط رفراندوم عمومی تصمیم گیری شود.
2- موضوع اتهام نماینده مجلس عباس اخباری، در مورد اینکه گنجی وزیر آموزش و پرورش و وزیر سابق کشور، آزمون، به خاطر فساد، مجرم هستند، شدیدا مورد حمله متقابل هر دو نفر واقع شد.
گنجی تقاضای تحقیقات رسمی را از اعمال خودش کرد. گزارشات مطبوعاتی حاکی از حمایت وزیر، از جانب معلمان در سراسر ایران است. آزمون هم از دادستان خواست که فساد مورد ادعا را ثابت کند و او می خواهد که اخباری را به خاطر اتهام دروغ تحت تعقیب قرار دهد.
3- علی امینی نخست وزیر سابق، دیروز با شاه ملاقات کرد. مردم شایعات زیادی در مورد اینکه امینی نخست وزیر بعدی خواهد بود، پراکنده اند، اما خود امینی حمایت خود را از دولت شریف امامی، اعلام کرد. او ملاقاتش را به عنوان مبادله نقطه نظرها بیان کرد.
4- پروازهای داخلی ایران ایر، به واسطه اعتصابات سیاسی، خوابید. کارمندان تقاضای آزادی زندانیان سیاسی، پایان حکومت نظامی و اخراج کلیه کارکنان خارجی ایران ایر و مجازات خادمی رئیس سابق، و نیز پایان بخشیدن به وابستگی ارزی ایران به دلار را خواسته اند. پروازهای بین المللی در حال افزایش هستند، اما شرکت هواپیمایی پان آمریکن وجود ناراحتی و مقداری دشواری در امر حمل مسافران را گزارش می دهد.
ص: 9
5 - همه قضات سنندج (مرکز کردستان) به عنوان اعتراض به کشته شدن چندین نفر از تظاهر کنندگان، استعفا داده اند.
6- وزیر جدید دادگستری، حسین نجمی دیروز گفت: که امیدوار است باقیمانده زندانیان سیاسی تا 10 دسامبر که روز حقوق بشر است آزاد شوند. اظهار نظر او از اطمینان قطعی برخوردار نبود، او گفت:
چون این زندانیان توسط دادگاههای نظامی محاکمه شده اند فقط شاه می تواند آنها را آزاد کند، ساواک قبلاً گفته بود 600 زندانی سیاسی باقی مانده اند. رقم مذکور با سخن متین دفتری، از کمیته دفاع برای حقوق بشر، که گفت حداقل 900 زندانی وجود دارد، تناقض دارد.
7- واقعه 31 اکتبر در آمل، که طبق گزارش دانش آموزان شهر را در دست گرفتند، همچنان نامعلوم است، استاندار مازندران سید بهادری، این گزارشات را تکذیب کرد. او گفت دانش آموزان در خیابانها گشت می زدند، تا مزدوران هوادار دولت را پیدا کنند و سه فرد مشکوک را دستگیر کردند، این سه نفر، طبق گزارشات دولت دو ژاندارم و یک متهم به جنایت بودند که برای تنظیم کیفر خواست به آمل آورده می شدند اما مطبوعات گزارش دادند که افراد ارتش این گروه را که تعدادشان از 3 تا 6 نفر اعلام شده، آزاد کردند.
8 - تظاهرات بسیاری دوباره روی داد، با درگیری هایی که کشته ای گزارش نشده است، تظاهرات موافق دولت هم روی داد، یکی در رابطه با قبیله خانواده علم در بیرجند. در تهران دانشجویان در زمین چمن دانشگاه طبق معمول تظاهرات کردند، یک شاهد آمریکایی گفت به نظر می رسد گروههای چپی و اسلامی اختلافاتشان را رفع کرده اند، آنها به جای این که مثل دفعه قبل جداگانه جمع شوند با هم اتحاد کردند، جمعیت کثیری هم در خیابانها تظاهرات می کردند. مطبوعات جمعیت را در حدود 000/100 نفر تخمین زده اند اما شاهدان عینی مورد اعتماد آنرا 000/15 تا 000/20 نفر گفته اند. سفارت خبر گرفته که جبهه ملی برای 2 نوامبر تظاهراتی اعلام کرده، اما رهبران بازار (که اغلب از طبقه روحانیون حمایت می کند)، تظاهرات را برای یک روز قبل ترتیب داده اند (نظریه سفارت: این می توان بیانگر تمایل حساب شده برای حفظ فاصله بین رهبران مذهبی و جبهه ملی باشد). یک شاهد آمریکایی گزارش می دهد که وقتی برخی تظاهرکنندگان شروع به سنگ انداختن به مجسمه رضا شاه کردند، جمعیت فریاد زد «نه» «نه» و مجسمه سالم باقیمانده.
9- کنسول اصفهان گزارش می دهد، آیت اللّه های اصفهان متحدا اعلام کرده اند، خمینی باید به ایران برگردد.
10- یک ایرانی که در محافل سطح بالای دولتی رفت و آمد دارد به مسئول سفارت در اول نوامبر گفت: که وزارت کشور نسبتا از اعتصابات و تظاهرات ناراحت نیست. دولت احساس می کند که این امر منجر می شود به اینکه رویارویی نهایی برای عامه مردم قابل تحمل تر شود، او معتقد است رهبران میانه روی مذهبی در نهایت یک مصالحه را می پذیرند. تندروها ممکن است اجبارا با زور مطیع شوند، که به معنای دولت نظامی، شاید برای یک یا دو ماه است (نظر سفارت: منبع یک دیدگاه میانه بوروکراتیک در درون دولت ایران، را بسیار عالی و احتمالاً دقیق، ارایه داد، اما احساس می کنیم که او ممکن است مشکلات ناشی از عامل مذهبی و نیز رویارویی نهایی هر دو را دست کم گرفته باشد).
11- همان منبع گزارش داد که پاکسازی ساواک به دنبال ترتیب تظاهرات خشونت بار موافق دولت
ص: 10
از طرف نخست وزیری، صورت گرفته است. ممکن است همچنین ساواک برخی از نمایشات ضد رژیم را هم خود اجرا کرده باشد. معاون مجلس، اخباری که مسئله سانسور را علیه شریف امامی مطرح کرده، خود یک عنصر با سابقه ساواک است. عصبانیت شریف امامی از این خبر، کار پرویز ثابتی را تمام کرد.
12- حوادث ضد خارجی ادامه دارد هنوز هیچ خسارت جدی به اتباع آمریکا وارد نیامده است اما تشویش فزاینده ای به دنبال دارد. کنسولگری اصفهان گزارش سوءقصد بی نتیجه بمب گذاری در محل ورودی "FLOUR THYSSEN" را داد، کنسول هم چنین گزارش می دهد که سه تبعه آمریکایی به دنبال یادداشتی که در سطح وسیعی پراکنده شده بود، «یانکی لعنتی» یک یادداشت دیگر دریافت کردند که در آن نوشته بود به شما اخطار شده، بروید به کشورتان یا شما را خواهیم کشت و این هر سه نفر ایران را ترک کرده اند. گزارشات قبلی مبنی بر اینکه ایرانیهایی در منطقه اهواز سنگ و آجر به خارجیها پرتاب می کردند تأیید شده "FLOUR IRAN" کادر خود را از مناطق نفتی بعد از دو روز از وقوع چنین اتفاقاتی فرا خواند. خشونت بیشتر ضد خارجی بود تا ضد آمریکایی، اتباع غیر آمریکایی هم مورد حمله قرار گرفتند. شرکت توربین خورشیدی و شرکت هاروستد بین المللی کلیه خانواده های کارکنانش را که شامل 10 خانواده در اهواز و 15 خانواده در تهران بودند به وطنشان فرستاد. شرکت کنترل اطلاعات نیز وابستگان کارمندان خود را که 26 نفر می شدند به کشورشان فرستاد. سفارت خبر دست دوم اما معتبری دارد که IBM هم خانواده های کارمندان خود را به کشورشان فرستاده است.سولیوان
سند شماره (3) از : اطلاعات و تحقیقات - دیوید. ا. مارک. اکتینگسری - 2 نوامبر 1978 - 11 آبان 1357 به : وزیر وزارت امور خارجه یادداشت توجیهی بحران رو به تزاید ایران این نوشته، رئوس مطالب نظریه ما را که مبنی بر حوادث سریع الاتفاق در ایران است، نشان می دهد؛ و همچنین تصمیمهایی که شاه باید خیلی سریع اتخاذ کند. ما معتقدیم که فقط معیارهای جدی اتخاذ شده به وسیله شاه می تواند وعده جلوگیری از سقوط در سرازیری هرج و مرج را بدهد.
تلاشهای شاه برای آرام کردن مخالفین خود بشکست انجامیده است. مخالفین به هم می پیوندند و از این حرکت سود می برند، در حالی که شاه قوه ابتکار را از دست می دهد. شاه خودش در مشورتهایش با سولیوان این موضوع را ابراز داشته است که اقدام سریع در خاموش سازی این اضطراب لازم است، اما به نظر می رسد، وی قادر نباشد که تصمیم بگیرد که چه باید کرد؟ حقیقتا در جریان مشورت با سولیوان و پارسونز (سفیر انگلیس - مترجم) کاملاً عدم قابلیت خود را در تسلط بر مشکلاتی که با آن رو به روست نشان داد. تاکنون، شاه نتوانسته است جز اقدامات ناقص برای اجتناب از تصمیمات سخت پیش بینی چیز دیگری را بنماید.
اگر وی خودش را قانع کرده است، که عقایدش نشان دهنده حالات متهورانه یا تغییرات قاطع است
ص: 11
در این صورت باید گفت وی جدا با صحنه سیاسی اخیر بدون تماس بوده است.
بازگشت وی به حالت یأس و دودلی اوایل دهه 1950، باعث این شک می شود که وی قادر به نجات باقیمانده وحدت ملی باشد، مگر اینکه عده ای دیگر از طرفش دخالت کنند.
به اعتقاد ما شاه فقط دو راه برای انتخاب دارد:
وی می تواند به عنوان یک شاه سلطنتی مطابق قانون اساسی با محدودیتهایی شدید در قدرت باقی بماند، این بدان معناست که به ترکیبی از سیاستمداران لیبرال با پشتیبانی رهبران مذهبی میانه رو اجازه اجازه داده شود که در کشور حکومت کنند.
یا می تواند کناره گیری کند و احتمالاً موجب قبضه قدرت به دست نظامیان بشود. مهم نیست که وی چه بکند، به هر حال از قدرت شاه کاسته خواهد شد. اگر هم هیچ کاری برای هدایت سیر حوادث انجام ندهد، احتمال دارد که اخراج شود.
بدون توجه به چگونگی شکل گرفتن عمل انتقالی، مطمئنا سرکوبهای کوتاه مدت برای پایان بخشیدن به نا آرامیها ضروری است. این عمل، در هر حال جواب مشکل اساسی نیست، زیرا این سرکوبها حتما به خشونتهای وسیعتری تبدیل خواهد شد، و این عمل کل قدرت را به خطر می اندازد و میدان را برای رادیکالها در صحنه سیاسی ایران خالی خواهد گذاشت.
برای باقی ماندن بر تخت سلطنتش، بدون توسل جستن به حکومت نظامی، شاه باید با رهبری مخالفین محافظه کار خود، به تفاهمی برسد و او باید این کار را هر چه زودتر انجام بدهد. برای آنکه تقرب خود به آنها را قابل قبول بسازد، این تفاهم باید انتخابات آزاد را به دنبال داشته باشد، که خیلی زودتر از تاریخ تعیین شده برای ژوئن 1979 برگزار گردد.
تاکنون، شاه هیچ علاقه ای نشان نداده که این اقدامات افراطی مورد قبول وی باشد.
گزارشهای سرویس اطلاعاتی، حکایت از این دارد که مخالفان سیاسی و رهبران مذهبی محافظه کار، سعی دارند به موافقتی بین خود در زمینه تشکیل حکومت با قدرتهای بسیار افزونتر برسند، اما با باقی ماندن شاه به عنوان یک سلطنت مطابق با قانون اساسی.
آن چه از تأثیر این مرهم می کاهد افکار آیت اللّه خمینی تبعیدی در پاریس است. رهبر کهنسال مذهبی کارآزموده ای که دهها سال مبارزه بر علیه سلطنت داشته، مصمم است که شاه باید برود (خمینی در حدود 15 سال در ایران نبوده است، و چندان اطلاعی از تغییر و تحولات انجام شده ندارد.) وی خواستار یک دولت ضعیف می باشد که به سلسله مراتب مذهبی محدود شود. او که فکر می کند شاه بر روی ریسمان قرار دارد، احتمال دارد که همچنان درخواستهای رهبران مذهبی پائین تر از خود و سیاستمداران محافظه کار را مبنی بر تصمیماتی برای جلوگیری از تجزیه سیاسی ایران نا دیده بگیرد.
نفوذ مرموز خمینی بر روی تظاهرکنندگان اخیر ایران، باعث شده که دیگران در انتخاب حرکتی که می دانند او با آن حرکت مخالفت خواهد کرد، بسیار اکراه داشته باشند. (برای مثال آیت اللّه شریعتمداری که یکی از رهبران مذهبی در ایران به شمار می رود، در تاریخ 1 نوامبر تهدید کرد که اگر شاه به صورت صلح جویانه به خواستهای رهبران مذهبی تن در ندهد - یک جنبش مسلحانه را تشکیل می دهد.) در این شرایط، شاه باید به محافظه کاران پیشنهادی بدهد که آنها نتوانند رد کنند، تا بدین ترتیب خمینی تنها گذاشته شود. شاه ممکن است از این پیشنهاد رو بگرداند، اما فقط به از دست دادن قدرتش
ص: 12
خواهد انجامید.
اگر شاه هر چه زودتر حرکت مهمی تا قبل از شروع ماه محرم - در تاریخ 2 دسامبر - انجام ندهد، مطمئنا یک سری خشونتهای جدی به دنبال خواهد آمد. 10 محرم (1 دسامبر) روز به خصوص با شکوهی برای مسلمانان ایرانی است، و شریعتمداری و یکی از نخست وزیران پیشین اظهار داشتند که کار شاه تا آن وقت تمام خواهد بود. (دولت، همه زندانیهای سیاسی در تاریخ 10 دسامبر آزاد می شوند و نکته اینکه این روز مصادف با سی امین سالگرد اعلام حقوق بشر در تهران است.) مگر اینکه شاه هر چه زودتر در این مورد اقدام کند، شانس مداخله نظامی بسیار قوی است، نظم اعمال شده به وسیله ارتش، به طور قطع بیشتر از 6 ماه طول نخواهد کشید، اقتصاد هم اکنون خسارت دیده است و مردم عادی ایرانی آموخته اند که حتی بدون اسلحه هم می توان در قدرت عظیم سیاسی نقش داشت. هیچ راهی موجود نیست که ارتش با زور بتواند میلیونها ایرانی تازه آگاه شده را با رضایت خودشان برای سرافرازی رژیم پهلوی که به سختی لکه دار شده به سرکار بازگرداند.
تهیه شده توسط: INR/RNA/SOA گریفین
سند شماره (4) از : سفارت آمریکا در تهرانسری - 2 نوامبر 1978 - 11 آبان 1357 به : وزارت امور خارجه - واشنگتن - فوری تلگراف مرجع : تهران 10297 موضوع : آینده نگری: راه حل نظامی خلاصه : راه حل «نظامی» عملی است، اما با بهای سنگین در بلند مدت برای منافع آمریکا و همچنین ایران.
1- این روزها در تهران صحبت در مورد این که تنها راه مؤثر برای متوقف کردن نا آرامیها در خیابانها و خشونت در کشور، به قدرت رسیدن نظامیان است، امری پیش پا افتاده شده است.
اختلاف اصلی بین عقاید آنها است که معتقدند قطبی شدن نیروهای مخالف بین گروه خمینی و شاه، به نقطه ای رسیده که راه بازگشتی نیست و به یک آزمایش قدرت منتهی می شود، با گروهی که معتقدند این زورآزمایی هنوز هم می تواند به تأخیر بیفتد و دفع شود و آن به وسیله معرفی یک راه حل سیاسی در محدوده چهار چوب قانون اساسی است. تقریبا همه قبول دارند که اشغال نظامی به دستور شاه، در صورت ادامه ناآرامیها، انجام می شوند و میزان صدمه درازمدتی که در اثر آن وارد می شود؛ مدت تقریبی آن و نیروهایی که زیر سایه چنین رژیم نظامی به وجود خواهد آمد چیست؟ 2- اغلب مردم معتقدند که نظامیان برای چنان اشغال قدرتی، فشار وارد می آورند. افسران عالیرتبه ارتش برای ما با بیانی صریح بی صبری خود را با دولت حاضر، ابراز نمودند. ربیعی، ژنرال نیروی هوایی از همه رکتر و بی پرده تر بود که بی صبرانه منتظر برقراری نظم است. دریادار حبیب اللهی، ژنرال اویسی و سایرین در حالی که مانند ربیعی حاد نیستند، معتقدند که توقفی باید در ناآرامیهای وسیع مردم ایجاد شود. ارتشبد ازهاری که احتمالاً فکورترین و هشیارترین عضو در کادر نظامی است، به نظر مردد می رسد. او اخیرا به ژنرال گست، رئیس هیئت مستشاری نظامی گفت: که شاید شاه خیلی زود در
ص: 13
لیبرال منشی زیاده روی کرده است. این افسران وفاداری خود را به شاه اعلام می کنند (و ما صادقانه باور می کنیم) و ضمنا می فهمانند که هیچ عملی بدون فرمان مبارک انجام نخواهد شد. آنها همچنین می دانند که بدون تأیید شاه، یک دولت نظامی هرگونه مشروعیت را از دست خواهد داد. آنها به هر حال عمیقا از نوسانات و ضعف اخیر شاه نگرانند و در موقع خود ممکن است او را مجبور کنند که «یا به ما بپیوند یا برو».
3- از عقیده به دست گرفتن قدرت توسط نظامیان، بسیاری از رابطهای سفارت در درون سازمانهای بازرگانی و دولتی و نیز برخی از تکنوکراتها، حمایت می کنند. آنها اغلب این فکر را معتدلتر:
«به عنوان نیاز به رهبری قاطع» بیان می کنند و از میان دو شر آنرا خفیف تر می دانند که اگر ناآرامیها ادامه یابد و راه حل سیاسی بی فایده باشد، به کار می آید. بسیاری از آنها چنین معتقد شده اند که حیات ملی ایران و آینده غیر کمونیستی کشور حداقل چیزهایی هستند که در معرض خطر قرار دارند. تعداد زیادی از این افراد شامل میانه روهایی می شوند که بسیار مایلند که یک راه حل سیاسی پیدا شود نه اشغال نظامی. حتی هواداران تندتر اشغال نظامی، اعتراف می کنند که این امر (اشغال نظامی) ضربه های عمیقی در دراز مدت به پیوستگی ملی وارد می کند.
4- شاه خودش به سفیر گفت: که یکی از انتخابات او، دولت نظامی خواهد بود. او همچنین گفته است این دولت یا مستقیما توسط نیروهای مسلح اداره می شود و یا یک دولت مرکب از نظامی و غیر نظامی خواهد بود، با نخست وزیری یک ژنرال. شاه مشخص نکرده است که این ژنرال چه کسی خواهد بود. گرچه از فریدون جم، رئیس سابق ستاد ارتش و سفیر فعلی در اسپانیا، اغلب به عنوان بهترین فردی نام برده می شود که نه کاملاً و از صمیم قلب هوادار شاه است و نه در صف مخالفان.
5 - هر راه حل نظامی بایستی لزوما یک درگیری سخت با تظاهرکنندگان در خیابانها و با دانشجویان و استادان که در دانشگاه تظاهرات می کنند، دانش آموزان و معلمان در مدرسه، رهبران مذهبی و پشتیبانهای بازاری آنها، چپیها از همه انواع و تعداد قابل ملاحظه ای از کارگران اعتصابی داشته باشد، تا بتواند همه اعتصابیون را بر سر کار بازگرداند. محدودیت مطبوعات هم غیر قابل اجتناب است، انجام دادن این عملیات مسلما هزاران دستگیری به دنبال خواهد داشت که در میان آنها احتمالاً بسیاری از زندانیان سیاسی خواهند بود که در یکی دو سال اخیر آزاد شده اند. از آنجا که مخالفین آشکار کرده اند که آماده مقاومت به سبک چریکی هستند، ارتش مجبور خواهد بود، با خشونتهای گسترده شهری و تروریسم مخفی خارج شهری مقابله کند با توجه به تاثیرپذیری مناطق وسیع روستایی که مسکن بسیاری از سنتیهاست که توسط رضا شاه و همچنین اخیرا توسط شاه فعلی آرام شده اند، ارتش باید قادر باشد ناآرامیها را در خارج شهرهای بزرگ کنترل کند. برای جریانات شهری، پلیس و ساواک باید اختیارات بیشتری از آنچه در ماههای اخیر داشته اند، داشته باشند و شاید لازم باشد که توسط دایره اطلاعات ارتش که مورد وثوق فرماندهی عالی ارتش باشد، یاری شوند.
برای مؤثر واقع شدن راه حل نظامی ایران باید وضع را کاملاً تحت کنترل درآورد، درست مانند دوران قبل از اواسط 1976 که طرح دادن آزادی اجرا نشده بود.
6- ما مطمئن هستیم که این امر انجام شدنی است اما با یک بها. ما معتقدیم درصد بسیار زیادی از افسران ارتش به یک چنان دولتی وفادار خواهند بود، به خصوص اگر اجازه شاه پشت آن باشد و تعداد
ص: 14
زیادی از سربازان از افسرانشان پیروی خواهند کرد. (سیاست دولت در مورد مستقر کردن سربازان به دور از منطقه زندگیشان در این مورد مؤثر خواهد بود، گرچه ممکن است شاهد ترک خدمت بعضی و مخالف شدن تعدادی باشیم). مقداری اختلاف میان ارتش و نیروهای امنیتی وجود دارد، اما بیشتر در اثر رقابت است تا خط مشی و انتظار داریم که نیروهای امنیتی همکاری کنند.
7- از طرف دیگر تقریبا همه کس قبول دارد که بهای این امر (اشغال نظامی) در بلند مدت بسیار سنگین خواهد بود و در چشم بسیاری از میانه روها که منتظر ظهور یک میانه روی بودند، اعتماد باقیمانده ای که توسط شاه القا شده بود (و قولهای او در مورد آزادی دهی) از دست خواهد رفت. قطبی شدن هواداران و مخالفان رژیم جدید، خیلی سریع رخ خواهد داد و هر گونه اجتماع میانه روها را در وسط از بین خواهد برد. تروریستها و آنها که بیشترین تجربه را در راهنمایی آنها دارند، به سرعت کسب نفوذ و شخصیت به عنوان رهبران مخالفین خواهند کرد. ارتش که تا به حال کوشش می کرد خود را بالاتر از درگیریهای سیاسی نشان دهد، در آینده در موضع جلوگیری کننده شناسایی خواهد شد و فریاد بین المللی در آمریکا و سایر نقاط به مراحل جدیدی خواهد رسید. در این شرایط اوضاع کمتر قابل مقایسه با لبنان امروز خواهد بود تا رژیم سرهنگها در یونان، یا در کشورهای آمریکای لاتین در طول سالها، خونریزی افزایش خواهد یافت و بر جمعیت بیشتری از آنچه در تاریخ پهلوی تا به حال بوده اثر خواهد گذاشت. زخمهای روانی این عملیات تا زمانی طولانی بعد از پایان اشغال نظامی ادامه خواهد داشت.
8 - مسایل فنی هم قابل توجه است. هیچ معلوم نیست که نظامیان متخصصینی داشته باشند که بتوانند تصفیه خانه ها و مناطق نفتی را بگردانند، بودجه ملی را اداره کنند و به عبارت دیگر زندگی اقتصادی ملت را متعادل نگهدارند. با رهبریت بازار که علیه آنها (حکومت نظامی) هستند، بسیاری از تکنوکراتهای میانه رو که مخالف وابستگی به یک رژیم نظامی هستند، و کارگران نفت و سایرین که ناراحت و عصبانی هستند، دولت نظامی کاملاً گرفتار خواهد بود. تهدید زندانی کردن و بدتر از آن، فقط تا حد معینی مفید است. این امر عامل مهمی خواهد شد برای راکد کردن زندگی اقتصادی کشور، و برای افزایش محبوبیت ارتش بین مردم در سطح وسیع مفید نخواهد بود.
9- زمان راه حل نظامی هم مهم است، بهای مذکور در بالا، اگر عمل نظامی دیرتر انجام شود کمتر خواهد شد. تأخیر شاه و ارتش در تحمیل این مسئله کمک به این امر خواهد کرد که محافظه کاران متزلزل راه حل نظامی را در واقع اجتناب ناپذیر بدانند. یک برنامه هوشیارانه روابط عمومی (که به هر حال دولت ایران تا به حال استعدادی در این باره از خود نشان نداده است) کمک خواهد کرد که مردم را به این عقیده برساند که راه حل نظامی به خاطر پافشاری مخالفان به دولت تحمیل شده است. این که تعداد کافی از میانه روها به واسطه چنین وضعی معتقد شوند که یک اکثریت هوادار این رژیم خواهد شد، نامعلوم است. بسیاری از نشانها حاکی از آن است که به مرور مطبوعات بین المللی در مورد تندرویهایی که در جریان اجرای قانون رخ خواهد داد روی خوش نشان ندهند، هواداران دولت از چنان دولتی خواهند برید.
10- عامل دیگری که باید مورد توجه قرار بگیرد تأثیر این امر در سیاست و تصویر دولت آمریکا است به اضافه عملیات تروریستی فزاینده علیه شهروندان آمریکایی در اینجا. مخالفین با توجه قابل
ص: 15
ملاحظه ای مدعی هستند که یک راه حل نظامی دستهای چپیها و روسها را بیشتر پیوند خواهد داد.
روابط طولانی ما با رژیم و ارتش شاه ما را هدفی برای اتهامات خواهد ساخت، مبنی بر اینکه ما پشت سر این راه حل بوده ایم و حمایت از آنرا علیه خواسته ملت ایران ادامه دادیم. احتمالاً به نظر می رسد که این یک جریمه ای است که ما باید بپردازیم ولی ما نباید فریب بخوریم که این یک جریمه خواهد بود که در افکار جهانی علیه ما حساب خواهد شد و احتمالاً زمانی که رژیم نظامی عمرش را طی کرد برای آزار ما در ایران دوباره به سراغمان خواهد آمد. در ضمن ما باید منتظر حملات جدیدتری علیه شهروندان آمریکایی اینجا باشیم که توسط ارگانهای تروریستی شهری سازمان یافته، صورت خواهد گرفت این گونه عملیات در دو سال اخیر علیه ما اکثرا متوقف شده بود.سولیوان
ص: 16
سند شماره (5) از : سفارت آمریکا در تهرانمحرمانه - 2 نوامبر 78- 11/8/57 به : وزارت امور خارجه واشنگتن دی. سی. فوری گزارشگر : سولیوان مرجع : 278390 وزارت خارجه شماره سند: 10699 موضوع : تاکتیکهای دولت ایران 1- روز اول نوامبر، در زمانی که من در قصر بودم، زاهدی به شاه تلفن کرد و تاکتیکهایی که در تلکس گزارش شده پیشنهاد کرد. شاه حرف او را به سرعت قطع کرد با گفتن این که این تکرار 1953 نیست و حتی شبیه آن شرایطی که دو هفته پیش زمانیکه زاهدی این جا بوده هم نیست.
2- اظهارنظرهایی در مورد اینکه زاهدی پشت وقایع کرمان در حدود دو هفته پیش که به مسجد حمله شده، و تعدادی از مردم کشته شدند، بوده است. کل این حادثه انعکاس ناجوری داشت. با این وجود رئیس یک قبیله کردی، (که عضو مجلس است) متهم شده به حمله ای خونین با کامیونهایی از ایادیش به شهر کوچک پاوه در کردستان که چند روز قبل صورت گرفته و طبق اطلاعیه رسمی 11 کشته به جای گذاشته است. همان حامیان دولت تهدید کردند که به مرکز استان کرمانشاه، فردای آن روز حمله خواهند کرد، مگر آنکه توسط ارتش از شهروندان محافظت شود. رضاییه و شهرهای دیگر، شاهد تظاهرات موافق دولت بوده. افراد قبایل بلوچی روز دوشنبه در زاهدان رژه رفتند و هواداران خانواده علم دیروز در بیرجند تظاهرات کردند.
خیلیها دستگیری پریشب 2 الی 6 (آمار متفاوت است) تن از افراد پلیس و نیروهای امنیتی در آمل، توسط مردم را شاهدی بر آن می گیرند، که نیروهای امنیتی در پشت بسیاری وقایع دردسر آفرین هستند، به خصوص که دستگیر شدگان در یک حمله شبه کماندویی دیروز توسط ارتش وقتی که آنها برای محاکمه توسط مقامات دادگاههای کشوری نگهداری می شدند، ربوده شدند. واضح است که روحیه زمان 1953، هواداران خود را داراست چه تحت رهبری زاهدی باشند یا نه.
3- در 1953 بازاریها و ملاها مردم را در حمایت از سلطنت رهبری می کردند. در 1978 آنها دارند مردم را علیه سلطنت رهبری می کنند. زاهدی نمی تواند بازاریان و ملاهای امروز را تغییر دهد. توسل به خشونت جمعی در شرایط فعلی فقط به قطبی شدن هواداران شاه و خمینی کمک می کند، که ما همه امیدواریم دفع گردد. تنها یک راه حل سیاسی که روی میانه روهای وسط سرمایه گذاری کند، با گرفتن امتیاز، هم از شاه و هم از مخالفین مذهبی، می تواند نظم و آرامش اساسی ایران را حفظ کند و در همان حال پیشرفت منظم برنامه های دموکراسی را که مورد حمایت ما است، ببار آورد.سولیوان
ص: 17
سند شماره (6) از : وزارت امورخارجه - واشنگتن. دی. سیسری - 6 نوامبر 1978 - 15 آبان 1357 به : تمام پستهای دیپلماتیک آمریکا در اروپا (فوری) و تمام پستهای دیپلماتیک آمریکا در خاور نزدیک و جنوب آسیا - سفارتهای آمریکا در کاراکاس، توکیو، خارطوم، پرتوریا، مکزیکو، لاگوس، (در توکیو به وزیر انرژی شلزینگر برسد)شماره : 2541 موضوع : گزارش وضع ایران شماره (1) 1- شاه آخر وقت امروز به سفیر سولیوان و پارسون سفیر انگلیس اطلاع داد، که یک دولت نظامی به نخست وزیری ژنرال ازهاری رییس ستاد بزرگ ارتش به روی کار خواهد آمد. نیروهای نظامی به تعداد زیادی در سراسر نقاط تهران برای برقراری امنیت و اجرای دستورات مستقر می شوند.
2- برخورد بین نیروهای امنیتی و تظاهرکنندگان امروز ادامه داشته است و تظاهرات امروز بدترین تظاهرات دهه گذشته بود، و وارد دومین روز خود می شود. جمعیتهای انبوهی در نقاط مختلف شهر اجتماع کرده و گروهها در نقاط مختلف شهر THERJCFEETS، ماشینها، اتوبوسها، مراکز خطوط هوایی، بانکها، سینماها و سایر ساختمانها را به آتش می کشیدند. جمعیت وارد محوطه سفارت انگلیس شد، ولی هیچ گونه جراحاتی گزارش نشد. سفارت آمریکا دور از واقعه بود و هیچگونه حادثه ای که آمریکاییان را تحت الشعاع قرار بدهد گزارش نشد. رأس ساعت 11 به وقت تهران شهر در آرامش بود، اما تعدادی برخورد پراکنده صورت می گرفت.
3- یک مشورت نامه مسافرتی صادر شده که توصیه می کند تمام مسافرتهای غیر ضروری به تعویق افتند. سفارت به همه اتباع آمریکایی توصیه کرده است که در خانه باقی بمانند.
4- اعتصاب بر علیه جریان نفت ادامه دارد. مجموع تولید در تاریخ 4 نوامبر، 85/1 میلیون بشکه در روز بوده که نسبت به روز گذشته کاهش پیدا کرده است، کارگران دفتر مرکزی شرکت ملی نفت ایران در تهران نیز به اعتصابیون پیوستند. دولت ایران ممنوعیتی برای خروج ارز قایل شد.ونس - سری
سند شماره (7) از : وزارت امور خارجه واشنگتن دی.سی6 نوامبر 1978 15 آبان 1357 به : کلیه پستهای دیپلماتیک اروپایی - فوری.
کلیه پستهای دیپلماتیک خاور نزدیک و آسیای جنوبی - فوری.
سفارتخانه های کاراکاس، توکیو، خارطوم، پرتوریا، مکزیکو، لاگوس (در توکیو به وزیر شلزینگر داده شود)شماره سند: 2065 موضوع : گزارش وضع ایران - شماره (2) 1- بعد از استعفای دیروز نخست وزیر شریف امامی، بامداد امروز شاه ژنرال ازهاری را به عنوان رهبر یک دولت نظامی معرفی کرد. در یک سخنرانی صلح آمیز که او «دولت مراقب» برای جلوگیری از هرج و مرج و بی نظمی را، زمانی تشکیل داد که دیگر هیچ شانسی برای یک ائتلاف وجود نداشت. او قول داد «اشتباهات گذشته، اعمال غیر قانونی و ظلمها و فساد» را جبران کند. او متعهد شد، که به زودی
ص: 18
یک دولت ملی را بر سر کار بیاورد تا آزادیهای اساسی را بر قرار ساخته، یک انتخابات عمومی انجام دهد. تصمیم شاه، بعد از دو روز آشوب در تهران و اعلام مخالفت دیروز جبهه ملی مبنی بر اینکه به خاطر مخالفت با «رژیم سلطنتی غیر قانونی» به آیت اللّه خمینی پیوسته است، اتخاذ شد.
2- طبق گزارش سفارت ما، امروز اوضاع تهران بهتر بود. با وجودی که دولت نظامی مکررا اعلام کرد که محدودیتهای قوانین نظامی باید شدیدا اعمال و به شرکت کنندگان در تظاهرات تیراندازی خواهد شد، معهذا مردم در سراسر بخشهای تهران برای سومین روز متوالی ازدحام کرده اند. تیراندازی تانک و آتش مسلسل، البته بیشتر هوایی، در بخش جنوبی شهر گزارش شده است. آتش سوزیهای دیروز فروکش کرده و شاید چند آتش سوزی جدید روی داده باشد.
سولیوان گزارش می دهد که اگرچه واحدهای زرهی مشاهده می شوند، ولی سیل نظامیان آن طور که او انتظار داشت ظاهر نشده اند. وقتی که شاه سولیوان را احضار کرد که به او تشکیل دولت نظامی را اطلاع دهد، سولیوان به او گفت: که تجمعات دوباره در حال شکل گیری بودند و معدود سربازان حاضر منفعل به نظر می رسیدند. شاه قول داد که دوباره ارتش را بسیج کند. بر اساس گزارش آسوشیتدپرس تظاهرکنندگان دوباره داخل سفارت انگلیس شدند.
3- اعتصاب کارگران مخابرات، ارتباطات تلفنی و تلکس به جهان خارج را قطع می کند و ارتباطات هیئت معاونین مستشاری نظامی ما را، تحت الشعاع قرار داده است.
ارتباطات سفارت عادی است و تماس با تهران و پستهای کنسولی به حداقل تقلیل پیدا کرده است.
4- هیچ گزارشی مبنی بر زخمی شدن آمریکاییان وجود ندارد، به اتباع آمریکایی اطلاع داده شده که فردا ممکن است. آنها با اقدامات احتیاطی لازم به سرکار خود بازگرداند.ونس
ص: 19
سند شماره (8) از : مگ گافی کنسول ایالات متحده آمریکا در اصفهانمحرمانه - 6 نوامبر 1978 - 15 آبان 1357 به : قسمت پخش و توزیع یادداشت برای پرونده ها کنسولگری ایالات متحده آمریکا در اصفهان - ایران موضوع : تظاهرات به طرفداری از شاه و حمایت از دولت در حال حاضر به نظر می رسد که گاهی در بعضی از نقاط تظاهرات عمومی به طرفداری از شاه توسط دولت به وجود آمده و توسط دولت کنترل می شوند. اخیرا، در اصفهان در مورد تظاهراتی که در حمایت از دولت روی داده که ظاهرا خود به خود بودند، در 26 اکتبر تظاهرات اعتراض آمیز وسیعی در حوالی یک مدرسه مذهبی نزدیک بازار توسط معلمین و دانش آموزان انجام شد. حضور تظاهرکنندگان با حمل پرچمهایی مبنی بر مخالفت با شاه و نیز عکسهای خمینی همراه بود و آنها پلاکاردهایی با آرم داس و چکش نیز در دست داشتند. مقامات تصمیم گرفته بودند که به آنها اجازه تظاهرات بدهند و سربازهایی را در اطراف آنها مستقر کرده بودند، ولی استقرار این گروهها خیلی نزدیک به محوطه تظاهرات نبود. چیزی از شروع آن نگذشته بود که گروه تظاهر کننده زیر بارانی از سنگ که از طرف بازار به سوی آنها پرتاب می شد، قرار گرفت و گروه دیگری که به چوب مسلح بودند نیز به طرف تظاهرکنندگان حمله بردند و هدف آنها حاملان پلاکاردهای داس و چکش ضد شاه بود، ولی نسبت به افرادی که عکس خمینی را حمل می کردند با احتیاط از درگیری با آنان احتراز می کردند.
سربازان به سرعت مداخله کرده و با استفاده از باتوم زدوخوردها را متفرق کردند. تماشاکنندگان که به نظر می رسد بهترین منبع برای کسب خبر در این مورد می توانند باشند، اظهارنظر کردند که دسته مهاجم اول توسط گروه کوچکی از دانشجویان مذهبی هدایت می شدند. این گروه به این موضوع که نام خمینی با شعارها و پرچمهای چپی همراه باشد اعتراض داشتند ولی بقیه افراد تشکیل دهنده دسته آنها را بازاریانی تشکیل می دادند که مخالف صورت گرفتن تظاهرات در محوطه بازار بودند. همچنین آنهایی که ناظر جریان بودند گزارش دادند که افراد هر دو گروه تظاهر کننده بلافاصله بدون تبعیض کتک خورده و دستگیر شدند.
یکی از دوستان بازاری من که اظهار می کند که در تظاهرات شرکت نداشته ولی آنهایی را که در آن حضور فعال داشته اند می شناسد، می گوید که روحیه بازاریان به ناامیدی می گراید. بعضی از سران بازار به فکر روزهای خوش گذشته قبل از شروع تظاهرات هستند، روزهایی که برای آنان سرشار از سود و منفعت زیاد بود و می افزاید که مخالفت بازار با هر غیر بازاری که به خواهد در بازار دست به تظاهرات بزند ادامه خواهد یافت. واقعه ای شبیه به این مسئله نیز یکبار دیگر در دوم نوامبر به وقوع پیوست.
افرادی برضد گروه مخالف شاه تظاهرات کردند. آنها پرچمهایی در حمایت از «تشکیل دولت شاه و مردم» و در اعتراض به چپیها و کمونیستها و عناصر مخرب باخود حمل می کردند. آنها به یک گروه بزرگ تظاهر کننده ضد شاه حمله کردند ولی پس از پرتاب سنگهای اولیه، نظامیان موافقین و مخالفین را از هم جدا کردند و صفی بین آنها به وجود آوردند و سعی در متفرق نمودن هر دو گروه نمودند.
مقامات حکومت نظامی به من گفتند که آنها شدیدا مخالف چنین اعمالی بر علیه مخالفین هستند زیرا
ص: 20
این مسئله خود به گسترش خشونت دامن می زند و بار دیگر منابع بازاری من موافقت کردند که این عمل (تظاهرات) بدون زمینه چینی به وجود آمده بود. یک روز بعد از آنکه حکومت نظامی اعلام شد، مقامات اجرایی حکومت نظامی سعی کردند که تظاهراتی به نفع شاه در بازار صورت دهند و روی اینکه این احساس و فکر را به صورت عمل درآورند خیلی تاکید داشتند، ولی به محض دیدن تظاهر کنندگانی با پلاکاردهایی به این مضمون که: «شاه و ملت آری، حکومت نظامی نه». که خواستار برقراری یک رفراندوم ملی به جای دولت نظامی فعلی بودند، از انجام تظاهرات به نفع شاه و دولت منصرف شدند. منابع ما در جبهه ملی اصفهان می گویند که آنها این شعارها را تهیه کردند و بازاریان مخالف ادامه این آشفتگیها هستند و حتی طرفدار شاه نیز می باشند ولی با حکومت نظامی مخالفند.
نظریه: چنین تظاهراتی برای من خیلی هم تعجب آور نبود، اخیرا در طول مباحثات متعددی که داشته ام عمدتا از بازاریان، تجار و صاحبان کارخانه ها اظهاراتی را مکررا شنیده ام که به طور سرزنش آمیزی در تفسیرهای خود از وقایع اخیر، این تجزیه اقتصادی فعلی را مولود عمل تظاهرکنندگان می دانند. آنها معتقدند که تظاهرکنندگان خراب کردن را خوب می دانند ولی دوباره سازی را بلد نیستند و اصولاً برای بازسازی برنامه ای ندارند. دیگران اظهار نظر می کنند که شاه اشتباهات زیادی مرتکب شده است. وی خانواده ای بزرگ دارد که اشتباهاتی به مراتب فاحشتر و بدتر از او مرتکب می شوند ولی تحت رژیم شاه پیشرفت، ثبات و استحکام اقتصادی میسر بود. اگر تنها امکان داشت که این مسایل عملی می شد (یعنی پیاده شدن قانون اساسی مشروطه سلطنتی، یافتن راهی از جانب شاه برای کنترل فامیلش، سازماندهی شاه برای پاک کردن دستگاه اداری از فساد، یافتن راهی از جانب شاه برای رسیدن سازش با مخالفین و غیره)، آنها از بقای شاه بر تخت شاهی خیلی هم خوشحال می شدند؛ این اظهار نظرها و تفاسیر غالبا با لحن نومیدانه ای ادا می شود. یعنی خود آنها هم از به وقوع پیوستن آنچه که شرح آن رفت امید ندارند، گویی که یک نفر از آنها هم از به انجام آنچه که بیان شد، اعتقادی ندارد، ولی شاه هر چه بیشتر مظهر ثبات دانسته می شود. در این مورد افکار دوم و سومی هم درباره به مصلحت بودن اعتراضات وجود دارد و این نوع تفاسیر غالبا توسط کسانی صورت می گیرد که ضررهایی متوجه آنان است. مدت زمانی نه چندان طولانی پس از وقوع چنین حوادثی، بازار به عنوان اعتراض به حکومت نظامی بسته شد ولی در هر حال به نظر می رسد که وضع پشت پرده اصفهان چیز دیگر است و در واقع در جهت حمایت از شاه (به عنوان شخص) است (البته شاه جدا از فامیلش، دستگاه اداری فاسدش و دستیاران نظامی)، این حس طرفداری از شاه می تواند به عنوان یک عامل برای رفع اختلافات مورد بهره برداری قرار گیرد. البته اگر مردم قبول کنند که شاه، برای دور شدن از فسادهایی که او را احاطه کرده اند دارد تلاشهایی صورت می دهد. این نوع آشتی و رفع اختلاف با شاه شدیدا از طرف ایدئولوگها و دانشجویان رو خواهد شد و آنها به سختی با آن مخالفت خواهند کرد، ولی توسط طبقه متوسط و طبقه ملاک اجتماع حمایت خواهد شد.
رونوشت جهت سفارت آمریکا در تهران، کنسولگریهای آمریکا در شیراز و تبریز.
ص: 21
سند شماره (9) سیاسی - جورج.بی. لامبراکیسسری - 7 نوامبر 1978 - 16/8/1357 بخش سیاسی مربوط به طرح E و E - (SY) - رابرت بانرمان الف : عوامل سیاسی 1- ایران ناآرام است و در یک بحران حکومتی بی سابقه در 25 سال اخیر بسر می برد. در حال حاضر، شاه ظاهرا کنترل مسلم نیروهای امنیتی و مسلح را در دست دارد. تازگیها یک دولت نظامی نیز بر سر کار آمده است. در صورتی که این دولت بتواند نظم و قانون را به ایران بازگرداند می توان انتظار یک آرامش موقتی را داشت. و اگر در این زمینه یک راه حل سیاسی ارایه شود، می توان گفت که دیگر نیازی به اقدامات اضطراری جهت خروج آمریکاییها نخواهد بود. لیکن اگر حکومت نظامی نتواند جای خود را به یک راه حل سیاسی بدهد، قطعا موج تروریسم بالا خواهد گرفت و بیش از گذشته آمریکاییان را آماج قرار خواهد داد. به عبارت دیگر در صورتی که حکومت نظامی نتواند موقعیت را به دست گرفته امنیت داخلی را ایجاد کند، خروج شاه و خانواده اش امری محتمل خواهد بود و به دنبال آن یک دوره نا آرامی داخلی چشم گیری فرا خواهد رسید. این موضوع می تواند در بردارنده مخاطراتی برای جماعت آمریکایی باشد که از زمان جنگ جهانی دوم به این سو بی سابقه بوده است و قطعا خروج جمعی داوطلبانه کارمندان عادی و وابستگانشان را نیز به همراه خواهد داشت. از نظر خارجی، ایران در معرض تهدید نمی باشد. موضع احتیاط آمیزی اتخاذ کرده است.
2- اعتصابات و تظاهرات همه گیر در بسیاری از شهرهای ایران منجمله تهران در آمریکاییان مقیم این کشور اضطرابی را پدید آورده است که به سبب ترک بعضی از وابستگان آنها از این کشور شده است.
لیکن در نتیجه عدم ثبات سیاسی که منجر به عدم توجه به تجارت، ذخیره سازی، کمبود مواد غذایی،کمبود در تدارک بنزین اتومبیل و اعتصابات بیشتر در فرودگاه که موجب قطع پروازهای بین المللی گردیده و نیز کنترل آمد و شدها و دیگر اقدامات اضطراری تجاری از طرف مقامات می توان منتظر عزیمت دسته جمعی آمریکاییان از این کشور بود.
3- عوامل اجتماعی ترس ایرانیان از عوامل و اشیاء خارجی اکنون به میزان بسیار، آشکار گشته است ولی هنوز هم این عامل به وسیله احساسات شدید پذیرایی بیگانگان کنترل و متعادل می گردد. اسلام رسما بردباری را اعمال می کند، ولی می توان انتظار داشت که مردم در عمل ناراحتی های خود را با هدف قرار دادن خارجیها به خصوص زنها بر طرف کنند. بر اساس تجارب تاریخی می توان گفت که یک چنین اعمالی احتمالاً بدون خونریزی متوقف می گردند ولی ترس و وحشتی که در نتیجه این گونه اقدامات به قسمت اعظم جامعه آمریکایی در اینجا مستولی می گردد، می تواند سبب ترک داوطلبانه آنها از این کشور گردد.
لامبراکیس - سری
ص: 22
سند شماره (10) از : سفارت آمریکا - تهرانمحرمانه - 8 نوامبر 1978 - 17 آبان 1357 به : وزارت امور خارجه - واشنگتن، دی.سی تهران 10928 موضوع : نقطه نظرهای بازاریان در رابطه با اوضاع حاضر خلاصه : سه تن از بازاریان سرشناس که با شرایط به طور منطقی برخورد دارند، اظهار کرده اند که چنانچه شاه درباره موارد سه گانه زیر اقدام کند، آنها حاضرند خمینی را برای حل بحران کنونی تحت فشار قرار دهند:
الف: کلیه زندانیان سیاسی را بلافاصله آزاد کند.
ب: دست کم ده تن از خیانتکاران بزرگ ده سال گذشته را مجازات کند.
ج: برای تشکیل دولت ائتلافی اقداماتی صورت گیرد. آنها پیشنهاد می کنند که هیئتی از نمایندگان بازار، دانشگاهها و سایر گروههای ذینفع به مشورت با دولت به منظور آرام نمودن تظاهرات خیابانی به پردازند. این گفتگوها پیش از تشکیل حکومت نظامی انجام شد، ولی هم چنان می توان در آینده به آنها امیدوار بود. (پایان خلاصه).
1- شب پنجم نوامبر آقای کوهن معاون وزارت خارجه آمریکا، آقای کلمان از اداره امور خاور نزدیک - ایران، مشاور سیاسی آقای لامبراکیس و مسئول سیاسی سفارت آقای استمپل در منزل شخصی یکی از رابطین با سه تن از سران بازار ملاقات کردند. بازاریها عبارت بودند از آقای حاج کریم حسینی از نزدیکان آیت اللّه شریعتمداری و آیت اللّه خوانساری، حاج محمدتقی اتفاه (ETTEFAH) از هواداران نزدیک آیت اللّه خمینی و بالاخره حاج علی آقا اشتری. بازاریان با هیجان از گناهان شاه در طول 5 تا 6 سال گذشته و جنایتهای اطرافیان او نظیر نصیری رئیس ساواک داد سخن دادند. از هر خانواده ای لااقل یک نفر یا کشته شده و یا به زندان افتاده است.
2- آنها مشروحا موارد زندانیان سیاسی را برشمردند از جمله از فرهاد منوکده و برادرش یاد کردند که به خاطر در اختیار داشتن کتابهای مذهبی آیت اللّه خمینی بازداشت شده اند و چهار سال است که در زندان قصر به سر می برند. به مادر پیرش قول داده بودند که در روز تولد شاه آزادشان خواهند کرد، ولی هنگامی که مادرشان به زندان رفت، از این کار امتناع کردند. در حدود 3 تا 4 هزار زندانی سیاسی دیگر نیز همچنان دربند هستند. فقط بعضی از افراد شناخته شده را آزاد کرده اند. مأمورین زندان با ملاقات کنندگان بسیار بدرفتاری می کنند.
3- در گذشته (در سالهای 50 و 60) در زمان آیت اللّه بروجردی از طرف شاه و اطرافیانش با مذهبیون رفتار شایسته ای می شد. همچنین بازاریها از طریق اتحادیه و سخنگوی خود با دولت در ارتباط بودند. ولی در حل حاضر همه این مسائل فراموش شده است. دولت مساجد را به آتش کشیده است و روی بازار کنترل شدیدی اعمال کرده است. به طوری که شبکه ارتباطی آنها با دولت از هم متلاشی شده است.
4- بازاریها گفتند که خواسته های اساسی آنها انگشت شمارند. از جمله آزادی فوری کلیه زندانیان سیاسی، از خواسته آنها است و دلیلی برای صبر کردن تا روز عاشورا (11 دسامبر) نمی بینند. از
ص: 23
خواسته های دیگر آنها مجازات پندآموزانه ده تن از سران دولت که در فساد و بدرفتاری از دیگران سرآمد هستند، نظیر ارتشبد نصیری، می باشد. خواسته سوم آنها عبارت بود از تشکیل دولت ائتلافی به وسیله شخصی مانند علی امینی که مورد اعتماد همه جناحهای سیاسی می باشد. وی باید در انتخاب اعضای دولت خود آزاد باشد، ولی در عین حال بایستی با هیئتی از نمایندگان بازار، دانشگاه و سایر گروههای ذینفع مشورت کند. آنها یادآور شدند که اعضای هیئت را می توان ظرف 48 ساعت انتخاب کرد. اگر به نمایندگانی که در این هیئت هستند اطمینان داده شود که دولت در جهت منافع مردم قدم بر خواهد داشت، آنها از تظاهرکنندگان خواهند خواست که آرامش خوبش را حفظ کند. تظاهر کنندگانی که این تقاضا را نادیده بگیرند، به مرور منزوی شده و فعالیتهایشان در نظر گرفته نخواهد شد.
5 - نمایندگان بازاریان نگرانی خود را نسبت به حزب توده ابراز داشتند. آنها گفتند هم اکنون اعضای حزب توده ارگانهای حساسی از قبیل تلویزیون و روزنامه کیهان را در اختیار گرفته اند. آنها اعضای حزب توده و نیروهای طرفدار شاه را مسئول تشنجات و اذیت و آزار مردم و به آتش کشیدن ساختمانها که به دنبال تظاهرات مردم اتفاق می افتد، می دانستند. جمعیت های مذهبی در این خرابکاری ها هیچ گونه نقشی ندارند.
6- بازاریها از ناآرامیهای موجود خسته شده اند و از لحاظ پولی، آنها در مرحله ورشکستگی هستند. یکی از آنها گفت هم اکنون میزان بدهیهای او بالغ بر 60 میلیون ریال (حدود یک میلیون دلار) شده است. چنانچه خواسته های فوری و سه گانه آنها برآورده شود، در جهت آرام کردن اوضاع اقدام خواهند کرد. آنها می دانند که آیت اللّه خمینی در پاریس در انتظار خروج شاه و حتی سقوط نظام شاهنشاهی و برقرار کردن جمهوری اسلامی به جای آن می باشد. آنها گفتند که چنانچه خواسته های اساسی آنها جامه عمل بپوشد، به پاریس خواهند رفت و آیت اللّه خمینی را برای رسیدن به یک راه حل متقاعد خواهند کرد، زیرا که با این ترتیب به 80 درصد از خواسته های خود دست یافته اند.
7- علاوه بر این نمایندگان بازار معتقد بودند که حکومت نظامی اوضاع را وخیم تر خواهد کرد.
ساواک سرگرم سازمان دادن اعمال تحریک آمیزی است. به عنوان نمونه آنها از حوادث آمل یاد کردند که در آن تصادفا نیروهای مردمی از نیروهای امنیتی دولت بمبهای تخریبی و اعلامیه هایی بر علیه شاه به دست آوردند. آنها گفتند شاه می تواند بر سر کار بماند، ولی بایستی دست اعضای خانواده شاه که سهامداران بسیار بزرگ می باشند از تجارت قطع شود. باید افراد سرشناسی که در ظرف 20 سال گذشته در دولت دخالتی نداشته اند، به عضویت دولت جدید درآیند. آنها در پاسخ به پرسش آقای کوهن درباره توقف شکنجه در زندانها یادآور شدند که این موضوع صرفا با گفتن شاه باور کردنی نیست، بلکه ممکن است فقط از میزان شکنجه کاسته شده باشد.
8- اظهارنظر: با وجودی که این مذاکرات پس از برقراری دولت نظامی در تاریخ 6 نوامبر انجام گرفته، ولی در هر حال پس از برقراری نظم در خیابانها به وسیله حکومت نظامی در از سرگرفتن مذاکرات برای تشکیل دولت ائتلافی مفید خواهد بود.
سولیوان
ص: 24
سند شماره (11) از : سفارت آمریکا در تهرانسری - 9 نوامبر 1978 - 18 آبان 1357 به : وزارت امور خارجه - واشنگتن دی.سی. - فوری شماره: تهران 14973 موضوع : اوضاع ایران 1- سفیر بریتانیا که برای حراست از سفارتخانه اش دائما دچار اشکال شده بود، در غروب هفتم نوامبر با شاه ملاقات کرد، طی ملاقات گفتگوی صمیمانه ای مخصوصا در مورد خانواده سلطنتی انجام شد.
2- ظاهرا نتیجه مستقیم این گفتگو این است که شاه در هشتم نوامبر اعلام کرد، که باید درباره مسایل خانواده سلطنتی و بنیاد پهلوی تحقیق شود. این اقدام نشانگر حساسیت نزدیک به سراسیمگی شاه است که اکنون از هیچ تلاشی برای آرام کردن منتقدان خود چشم پوشی نمی کند.
3- در همان ملاقات او به سفیر بریتانیا اطمینان داد که هویدا دستگیر نخواهد شد. ولی در غروب 8 نوامبر تلویزیون ملی ایران اعلام کرد که وی دستگیر شده است. ما همین امروز با تلفن مستقیم با هویدا تماس خواهیم گرفت تا صحت و سقم خبر معلوم شود.
4- در آخرین ملاقاتِ من با شاه در پنجم نوامبر، او به من اطمینان داد که سیاستمداران جبهه ملی دستگیر نمی شوند چون شاه می خواهد از آنان در ایجاد یک دولت ائتلافی استفاده کند. شایع است که چند تن از اعضای جبهه ملی ممکن است دستگیر شوند (ما سعی داریم صحت آن را جویا شویم). اگر این درست باشد می توان گفت که ارتش نه تنها خودسرانه عمل می کند، بلکه آماده است که طرح شاه به منظور انتخاب دولت ملی را به شکست برساند.
5- در ساعت 30/17 امروز، من ملاقاتی با نخست وزیر جدید خواهم داشت تا مسیر دولت نظامی روشن شود.
سولیوان
سند شماره (12) از : وزارت امور خارجهسری - 10 نوامبر 1978 - 19 آبان 1357 به : سفارت آمریکا در آنکارا عطف به : وزارت امور خارجه 284064 شماره: 6213 موضوع : نظر دولت آمریکا درباره وضعیت ایران 1- کنسول سفارت ترکیه «گوندیرن» روز 8 نوامبر برای بررسی مجدد از وضعیت ایرانیان به کرافورد جانشین معاون مسئول امور خارجه نزدیک مراجعه کرد.
2- کرافورد گفت: که به لحاظ آشفتگی وضع ایران، مایل هستم که در تماس نزدیک با همپیمانان که هم مرز با ایران هستند باشیم. به همین خاطر، روز قبل پیامی برای بالاترین مقامات به آنکارا فرستاده شده بود. کرافورد از روی تلگرام مرجع برای «گوندیرن» پیام را خواند. گوندیرن از این که از این پیام
ص: 25
مهم آگاهی یافته بود خیلی خوشحال به نظر می رسید. وی گفت: که ترکیه نیز مایل است نزدیکترین مشورتها را با آمریکا داشته باشد.
3- گوندیرن به طرح سئوالات مخصوصی پرداخت که مهمترین آنها این بود که در صورت از بین رفتن شاه علیرغم توسل او به یک حکومت نظامی، اگر از دولت آمریکا، بنا به مکاتبات حکومت آمریکا در سال 1959 به سنتو خواسته شود آیا در امور داخلی ایران مداخله خواهد کرد یا خیر؟ به نظر می رسد که گوندیرن می خواهد تصمیم آمریکا را در رابطه با روابط ترکیه و آمریکا ارزیابی نماید. (در حقیقت گوندیرن بعدا درباره عدم توانایی اجویت در برقراری نظم و قانون در ترکیه در برابر موج گیرنده آشوبهای الهام گرفته از کمونیسم نگرانی خود را ابراز نمود.) کرافورد اظهار داشت که این سئوالات گوندیرن درباره نحوه برخورد آمریکا باید محاسبات خاصی را نیز در برگیرد. مداخله آمریکا بنا به مفاد نامه 1959 زمانی صورت خواهد گرفت که ایران از طرف کمونیسم در معرض خطر باشد در حالی که تحلیل کنونی نشان می دهد که عامل تهدیدکننده شاه غیر از کمونیسم است.«ونس»
سند شماره (13) یادداشت مکالمهمحرمانه 12 نوامبر 1978 - 21 آبان 1357 کنسولگری ایالات متحده آمریکا - اصفهان - ایران شرکت کنندگان: دکتر فرهنگ جهانپور، دانشگاه اصفهان، آقای کاظم کازرونی، زمیندار، کشاورز، اصفهان، دیویدسی.
مگ گافی کنسول، اصفهان تاریخ و محل: 8 نوامبر 1978، محل سکونت کنسول موضوع: واکنش دانشجویان و زمینداران نسبت به دولت نظامی از این دو نفر که به صراحت لهجه مشهورند، دعوت به عمل آمد تا با جورج گریفین (INR/RNA) ملاقات کنند، به علت مشکلات رفت و آمد حاضر نشدند. این امر منتهی به مباحثه کلی درباره شانس دولت جدید برای بازگردانیدن اقتصاد ایران به وضعیت عادی شد. اما هر دو نفر اظهار داشتند که مباحثات زیادی با دیگران داشته به نتایج تأسف آوری در مورد ادامه حیات این دولت رسیده بودند.
دکتر جهانپور، که تحت فشار به علت اتهامات بهائیگری، دانشگاه را ترک می گوید، اظهار می دارد که به علت این فشار احساس همدردی بسیاری از جانب دانشجویان دریافت نموده است. او می گوید که در شهر دانشگاهی احتمال افزایش یابنده برخورد خشونت بار میان مارکسیست ها و گروههای مسلمان رادیکال که هر یک کتابفروشی خود را دارند و تظاهرات جداگانه بپا دارند، وجود دارد. اما دولت نظامی آنها را در ابراز مخالفت به هم نزدیک می کند و ملاقاتهای اخیر بین رهبران دو گروه، دست کم روحیه برخورد را کم کرده است. بنا به اظهار او دانشجویان درباره درست کردن بمب، خرابکاری و جنگ چریکی شهری با هم همکاری می نمایند. (از او خواسته شد که جزوه ای را از انگلیسی ترجمه کند و او آنرا رد کرد) آنها شدیدا با حکومت نظامی مخالفند اما قصد مخالفت آشکار را ندارند، چرا که می دانند درهم شکسته خواهد شد. در عوض آنها در حال برنامه ریزی هستند که زیرزمینی بشوند و از طریق خرابکاری پنهان و حمله های هدف دار با دولت بجنگند. دکتر جهانپور اعتماد چندانی به توانایی
ص: 26
آنان که زیاد حرف می زنند، از این که کاری را صورت بدهند، ندارد. اما اظهار می دارد که چنین حالتی یک حالت فراگیر در شهر دانشگاهی است و احتمال دارد که آنها که ساکن مانده اند دست به این عمل بزنند. علاوه بر این او معتقد است که دانشجویان اطلاعات کافی در زمینه مواد منفجره و نقاط کلیدی در شبکه (آب، برق، حمل و نقل، لوله های نفت) دارند و در صورت پیگیری کار می توانند از والدین و دیگر رابطین استفاده کنند. او خوشحال است که دانشگاه را ترک می کند.
آقای کازرونی می گوید که دوستان و خویشانش مخالف دولت جدید نیستند (در واقع، خیلی در آرزوی تشکیل این دولت از پیشترها بودند) اما اعتمادی به توانایی دولت برای بقاء در این مرحله ندارند.
آنها با رشوه بسیاری از کارمندان ثبت را «خریده اند» و مشغول تقسیم زمینهایشان از طریق خرید تقلبی می باشند. به دو دلیل، دلیل اول، آنها فروش زمین را بهانه ای برای خارج کردن پولشان از ایران قرار داده اند (او توضیح نداد که چگونه این کار انجام می شود) و به گونه ای موفقیت آمیز مقدار کافی از اموالشان را به اروپا منتقل نموده اند تا در صورت لزوم فورا حرکت کنند. دلیل دوم، آنها در انتظار هستند که به عنوان زمینداران متمول توسط دولت جدید استثمار شوند، یا از طریق برنامه ای برای «برگرداندن» زمین به مذهبی ها به عنوان رشوه، یا از طریق سیستم مالیاتی که جایگزین سیستم مالیاتهای وصول نشده از منابع دیگر می شود. به این ترتیب آنها بر روی کاغذ سهامداران کوچک می شوند و در حال کشیدن نقشه خروج از ایران هستند، در حقیقت تعداد کمی ایران را ترک گفته اند و اگر دولت کنترل را به دست گیرد، آنها خارج نخواهند شد ولی خوش بینی کم است.
سند شماره (14) کنسولگری آمریکا - اصفهان - ایرانمحرمانه - 16 نوامبر 1978- 25 آبان 1357 شرکت کنندگان: سرتیپ مصطفی مصطفایی، رئیس پلیس اصفهان، سرتیپ ابوالفضل تقوی، رئیس ساواک اصفهان، سرهنگ دارابی، رئیس اداره حکومت نظامی ایران دیوید سی. مگ گافی، کنسول اصفهانیادداشت مکالمات تاریخ و محل: 15 نوامبر 1978، محل سکونت سرهنگ مصطفایی، اداره سرهنگ دارابی موضوع: تهدیدات علیه آمریکاییها از جانب ناراضیان «زیر زمینی» ژنرال مصطفایی به سختی مریض بوده است و با بردن دسته گل و آرزوی سلامتی به عیادتش رفتم، و ژنرال تقوی را آنجا یافتم، در خلال صحبت، ژنرال تقوی از من درباره حدود و موفقیت برنامه ام در خصوص توضیح خلاصه در مورد امنیت شخصی به کارمندان شرکتهای آمریکایی (USC) سؤال نمود.
به او اطلاع دادم که تا حدودی موفقیت آمیز بوده است و کماکان ادامه خواهد یافت. ژنرال مصطفایی که در تماس با قضایا نبوده است، از او پرسید که چرا او حالا اینقدر نگران موضوع است. ژنرال تقوی که دستپاچه به نظر می رسید، پس از مدتی گفت که این امر را به طور غیر رسمی می گوید، و باید بین دوستان بماند و نمی خواهد که نزد مقامات قانون نظامی درز کند. هم من و هم مصطفایی به او اطمینان دادیم که محرمانه خواهد ماند. ژنرال تقوی آنگاه گفت: توفیق حکومت نظامی در به حداقل رسانیدن تظاهرات عمومی ممکن است که افراد و گروههای کوچک را به سوی زیرزمینی شدن بکشاند.
ص: 27
پس از سخنرانی مفصلی درباره «خطر کمونیسم» به خصوص آنجا که مربوط به گروههای تروریست شناخته شده می شود، او اظهار داشت که هیچ مدرکی دال بر ارتباط فیمابین آن گروهها و اشخاصی که او و اینک از کارشان نگران بود وجود ندارد. هراس او از این امر بود که ممکن است تاکتیک آنها مشابه باشد و به سرعت نیروهایشان را به هم پیوند داده، در خصوص مهارتها، اسلحه و آموزش دست به دست هم بدهند. او تشریح کرد که شنیده شده که برخی افراطیون با مأیوس شدن از مجاز شدن تظاهرات عمومی درباره قتل صحبت می کرده اند. او از ناتوانی خود برای وادار ساختن آقای حقدان، استاندار، به عمل به احتیاط شکوه کرد و اظهار داشت که او و دیگر افسران ارشد دست به اقدامات احتیاطی فوق امنیتی زده اند (این موضوع مبین تلفنهای قبلی او بود که درباره امنیت من با من حرف بزند)، او اینک تا حدودی هراسان بود که افراطیون با نیافتن هدفهای ایرانی ممکن است تیرشان را به طرف آمریکاییها نشانه روند، آمریکاییانی که هنوز احتیاطهای معمولی را رعایت نمی کنند.
او هیچ دلیلی برای ارایه چنین تهدیدهایی، به جز هراس خودش، ندارد و همقطاران او در کمیته امنیت اصفهان با ارزیابی او در مورد تهدیدها مخالفند. امّا هراس او به جای خود باقی است. قول دادم که درحد توان خود، بی آنکه اسم او را فاش کنم، به آمریکاییها ضرورت احتیاطهای امنیتی شخصی را یادآور شوم، ولی با هم در مورد مؤثر نبودن هشدارهای من هم عقیده شدیم.
تذکر: ژنرال تقوی تا این تاریخ اندیشه هایش را با من در میان نگذاشته بود و خود را محدود به توضیح اخبار وقایع کاملاً دانسته شده کرده بود. در این مورد به خصوص، ژنرال مصطفایی این اظهارات را از او بیرون کشید در حالی که من اشاره ای مبنی بر ترک محل را نادیده گرفتم. از آنجا که ژنرال مصطفایی باید به زودی کارش را از سرگیرد و به محل کارش در کمیته امنیت برگردد، ژنرال تقوی آشکارا احساس نیاز برای تشویق مصطفایی را به نگهداشتن زبانش در حضور من ابراز کرد. تذکر دیگر: هشدارهایی به تعداد زیادی از کارمندان شرکتهای آمریکایی داده ام و باید درجه تأثیر این هشدارها را دریافت کنم.
بعدازظهر همانروز با سرهنگ دارابی ملاقات کردم. درباره ارزیابی تهدید آمریکاییان در اصفهان از او سؤال کردم. اظهار داشت که افزایشی در نوع تهدید وجود نداشته اما خواست اطمینان حاصل کند که آمریکاییها سردر پیش گیرند و هر گونه رویداد سوءظن برانگیز فورا به او گزارش شود. این امر چیزی با آنچه قبلاً گفته است، تفاوتی نداشت اما مؤکد به نظر می رسید.
سند شماره (15) از : وزارت امور خارجه، واشنگتن دی.سیمحرمانه - 15 نوامبر 1978-24/8/1357 به : سفارت آمریکا - تهران - فوریشماره سند : 9280 موضوع : دولت نظامی 1- ممنون می شویم که تا آخر هفته ارزیابی اولیه سفارت را در مورد عملکرد و توفیق دولت نظامی دریافت کنیم. خواستار نظرات سفارت در موارد زیر هستیم:
الف: قانون و نظم - هر چند که تلگرافات واصله دلالت بر این دارد که وضع امنیت در تهران رو به بهبود است، اما سطح خشونت در خارج از پایتخت هم سطح وضعیتی است که پیش از روی کار آمدن
ص: 28
دولت نظامی بود. قابلیت نیروهای نظامی در ادامه کنترل تهران را سفارت چگونه ارزیابی می کند؟ توضیح عجز نیروهای امنیتی برای مهار ناآرامیها در مراکز استانها چیست؟ آیا دولت ایران نیروی نظامی کافی برای استقرار در شهرهای کوچکتر، نظیر کرمانشاه یا شهرستانهای شمال ندارد، یا اینکه نیروها در مواجهه با مسایل بی کفایت هستند؟ آیا ارتش در وهله اول برای آرام کردن تهران گام بر می دارد و در وهله بعد برای دیگر مراکز؟ ب: اعتصابات - عملکرد مسئولان دولت نظامی در تشویق کارگران برای بازگشت به سرکار خویش را سفارت چگونه ارزیابی می کند؟ گزارش اجمالی موفقیت و شکست دولت در فعالیتهای جدی خود برای پایان دادن به اعتصابات مورد امتنان خواهد بود. در حالی که دولت کوشش خود را معطوف به نفت، هواپیمایی و دیگر آژانسها و صنایع کلیدی کرده، دیگر قسمت ها به دست فراموشی سپرده شده است؟ ج: بخش کشوری - ما متوجه شده ایم که ایرانیان صلاحیتدار و پر آوازه با بی میلی آشکار در اشتغال پست وزیری، از دولت نظامی حمایت نمی کنند. مهران در میان انتصاب شدگان نسبتا غیر نظامی، استثنای نادری به نظر می رسد. آیا چنین تعمیمی درست است؟ سفارت چه نشانه هایی از تمایل غیر نظامیان کلیدی برای همکاری با وزراء نظامی در دست دارد؟ آیا عملکرد وزارتخانه ها پیشرفت حاصل نموده است؟ د: استنباط عمومی - واکنش افراد آزاد فکر با نفوذ در مورد انتصاب دولت نظامی چه بوده است؟ به لحاظ واکنش مخالفین میانه رو، آیا سفارت معتقد است که رژیم نظامی تشکیل غایی دولت نظامی را که از حمایت عمومی بیشتری برخوردار است، آسان یا مشکلتر خواهد کرد؟ ه : تلویحات برای آمریکا - انتصاب دولت نظامی موضع آمریکا را در ایران چگونه تحت تأثیر قرار داده است؟ 2- اسرائیلیها پرسیده اند که آیا این شاه است که در دولت نظامی فرمان میراند یا عکس این صحیح است، یعنی سردمداران نظامی فرمان صادر می کنند و شاه هم مجبور به تبعیت است؟ نظر سفارت در مورد میزان اقتدار مستقل در رهبریت نظامی چیست؟ 3- انتظار سفارت در خصوص ادامه تصدی دولت نظامی چیست؟ این احتمال هست که دولت نظامی در خلال ماه محرم باقی بماند؟ آیا شاه به برقراری رابطه با رهبران سیاسی غیر نظامی، با در نظر گرفتن تشکیل غایی دولت ائتلافی ادامه می دهد یا چنین بحثهایی را قبلاً معلق گذارده است؟ گرایش افسران عالی رتبه در مورد انتخابات منجمله امکان انتخابات در اوایل سال آینده چگونه است؟ ونس
سند شماره (16) از : سفارت آمریکا در تهرانمحرمانه - 21 نوامبر 1978 - 30 آبان 1357 به : وزارت امور خارجه - واشنگتن، دی.سیشماره : تهران 11420 موضوع : سنجش دولت نظامی خلاصه: بعد از کمی بیشتر از دو هفته مسئولیت، خیلی مانده که گفته شود نظم و قانون مستقر شده است. اگرچه دولت ازهاری در تهران و شهرهای مهم به میزان تعجب آوری امنیت را برقرار کرده است.
ص: 29
دولت تا اندازه ای موفق شده است اعتصابیون مهم را به کار برگرداند. اگرچه این وظیفه کامل نشده و ضعفهای جدی در بخش دولتی به خصوص وزارتخانه های اقتصادی باقی مانده است. مشکل بازگشایی مدارس آماده حل شدن است اما برای بازگشایی دانشگاهها کاری انجام نشده است. دولت از ادامه اعتصاب مطبوعات که موجب حذف مهمترین مطبوعات از جایگاههای فروش روزنامه شده برآشفته نیست - احتمالاً استقبال نیز می کند - چرا که سانسور دولتی را تسهیل نموده است. دولت یک گروه قوی شامل 18 غیرنظامی و 6 نظامی که عموما شایستگی فنی داشته و عموما هیچ سابقه همکاری با رژیم شاه در پانزده سال گذشته را نداشته اند به میدان آورده است. ما انتظار داریم که دولت حداقل در ماه محرم (دسامبر) زمانی که آزمایش خطرناک قدرت با مخالفین انتظار می رود در قدرت باقی بماند.
چنانچه این آزمایش با موفقیت انجام شود، شاه در نظر دارد کوشش خود را برای حکومت غیر نظامی جانشین شدت ببخشد، شاید حکومت ائتلافی با ترکیبی از افراد مخالف. چنین حکومتی احتمالاً کوشش خواهد کرد زمانی که آرامش برقرار گردید و تخلفات آرام گرفت (شاید تا بعد از ماه مذهبی صفر - ژانویه یا دیرتر) حکومت نظامی را برداشته به طرف انتخابات برود. (پایان خلاصه) 1- پس از گذشت اندکی بیش از دو هفته از دولت نظامی و با تسلیم لایحه آن به مجلس برای تصویب، اکنون زمان مناسبی برای ارزیابی مقدماتی در پاسخ به تقاضای وزارت، تلگراف مرجع، به نظر می رسد. اظهار نظرهای ما بیشتر در اطراف سئوالاتی است که به وسیله تلگراف مرجع پرسیده شده است و اخطارهای معمولی درباره اوضاع سریع التغییر هم چنان در مورد آن صدق می کند.
2- قانون و نظم. از زمانی که حکومت ازهاری روی کار آمده است اوضاع امنیتی روی هم رفته چه در تهران و چه در استانها بهتر شده است. بایستی در نظر داشت که خشونت در شهرستانها به سطح چهل و دو شهر یا بیشتر دریک روز قبل از پنجم نوامبر رسیده بود. این خشونت اکنون به تنها چند شهر معین در روز کاهش یافته و این خود یک بهبود نسبی است. همه نشانه ها حاکی از آن است که سربازان دستور دارند خویشتن داری نموده و به ویژه از تیراندازی به سوی تظاهرکنندگان بکاهند.
این روش تحت تأثیر این واقعیت قرار گرفته که در تهران و چند شهر بزرگ دیگر زنان و کودکان در صفوف مقدم جمعیتهای تظاهر کننده بودند و از سوی حکومت و مقامات در ایجاد تلفات زیادی در میان آنها بی میلی نشان داده می شود. در اوضاع و احوال شهرستانها ظاهرا تلفات بیشتر است و در آنجا تعداد سربازان محدودتر بوده و تجهیزات کنترل آشوب دچار کمبود است. پلیس و سربازان در چنین اوضاعی زودتر دست به اسلحه می برند تا مغلوب تظاهر کنندگان نشوند. ما معتقدیم که وزارت در اینکه عنوان کرده که سربازان به تعداد کمی پخش شده اند، صحیح ارزیابی کرده است ولی ما اطلاعات کافی نداریم که بر اساس آن نتیجه گیری قطعی کنیم که چرا چنین است و در میان سربازان مواردی که آنها غیر قابل اطمینان باشند تاکنون تأیید نشده اند، به استثناء چند نمونه از سربازانی که ظاهرا به عنوان تک تیراندازان مستقل علیه مقامات دست به اسلحه برده اند. بنابراین متحمل به نظر می رسد که کمبود سربازان در بعضی از اوضاع نتیجه دشواریهای لجستیکی و همچنین شاید میل حکومت ایران باشد که افسرانی که راه کنترل جمعیت ها را درک می کنند در همه موارد عهده دار فرماندهی سربازان باشند. ما متوجه شده ایم که نظامیان حضور عادی خود را در مرزهای ایران و نقاط قبیله نشین ادامه می دهند.
البته تهران حق تقدم دارد چون هم مقامات و هم تظاهرکنندگان پی برده اند که این شهر جایی است که
ص: 30
اوضاع امنیتی بیش از همه تأثیر در حکومت مرکزی و ناظران خارجی دارد.
3- اعتصابات. حکومت ایران ظاهرا پی برده است بازگرداندن اعتصابیون به کارهایشان یک فراگرد تدریجی است که برای آن وعده و وعید هر دو ضروری است. از اعتصابهایی که هنگام روی کار آمدن حکومت ازهاری جریان داشت حکومت ایران به خوبی اعتصاب شرکت هواپیمایی ملی را حل کرده و همچنین اعتصاب میان بیشتر کارمندان دولت نیز حل شده است. (اعتصاب کارگران گمرک و اداره مالیات استثناء است) در حالی که اوضاع در بخش نفت پیشرفت محسوسی نشان می دهد، تعداد قابل ملاحظه ای از اعتصابیون دو آتشه (شاید 15 درصد) هنوز هم به کارهای خود بازنگشته اند و ما گزارشهای مداومی دریافت می کنیم حاکی از اینکه دیگران نیز به اعتصاب خود پایان داده ولی چندان کار نمی کنند. علاوه بر این، اعتصابیون دو آتشه همچنین می کوشند که همکاران کارکننده خود را تهدید کنند و شاید به این علت لغزشهایی روی دهد. شاه به سفیر گفت که او کارگران نفت را زیاد تحت فشار قرار نمی دهد تا بر تشنجات نیفزاید یا در بازگشت به اوضاع عادی قبل از ماه محرم که دو هفته بعد خواهد بود مداخله نکرده باشد. با توجه به اینکه تولید بالا رفته ما معتقدیم که کار حکومت ایران در مقابله با اعتصاب شرکت نفت چندان بد نبوده است.
4- کارمندان غیرنظامی. حکومت نظامی از ابتدا به عنوان یک تدبیر موقتی در نظر گرفته شده است و تنها مقصود آن برقراری مجدد نظم و قانون و تا اندازه ای اوضاع عادی است که پس از آن حکومت نظامی اداره امور را دوباره به ائتلافی از غیرنظامیان واگذار خواهد کرد. اگر شاه بتواند یک چنین حکومتی تشکیل دهد، در اوضاع و احوال فعلی واقع گرایانه نخواهد بود اگر انتظار داشته باشیم کارمندان عالی رتبه دولت وارد حکومت نظامی شوند. در واقع ازهاری در پی چنین افرادی نیز نبوده است. او عده ای از منصوبین شریف امامی را گرفته و چند کارمند عالی رتبه دولت را که واجد شرایط فنی در وزارتخانه های مربوطه بوده اند به آن اضافه کرده است. بیشتر آنها شهرت خوبی در زمینه های خود دارند، هر چند در معرض دید وسیع عموم در سالهای اخیر قرار نگرفته بودند (و این خود عاملی به نفع آنها است) مثلاً نجفی وزیر دادگستری که سابقا دادستان تهران بود یک انتصاب نیرومند به شمار می رود که دارای شهرت عالی در سمتی است که شهرت به شرافت و کارآیی برای او بسیار به جاست.
گروه اقتصادی اندکی تغییر یافته، قبل از همه به دلیل خروج یگانه از وزارت اقتصاد و دارایی (او به هر صورت وضع مزاجی خوبی نداشته است).
بدین ترتیب مهران سمت یگانه را گرفته و با تجربه ای که وی به عنوان معاون ارشد انصاری در وزارت اقتصاد و دارایی، رئیس کل بانک مرکزی و مرد شماره یک در شرکت ملی نفت ایران و همین اواخر وزیر برنامه و بودجه داشته است، تداوم قابل ملاحظه ای در سیاست اقتصادی فراهم می کند.
صالحی وزیر برنامه و بودجه یک اهل فن جوان و پویا و درخشان در کابینه حفظ شده است. معمارزاده وزیر بازرگانی با تجربیات خود به عنوان معاون وزارت دارایی و امور اقتصادی و دو سال به عنوان معاون بانک مرکزی ایران از قرار معلوم یک اهل فن پرکار و پویایی است. این سه پست اقتصادی همراه با ابقاء رضا امین در وزارت صنایع و معادن که نظر مساعدی نسبت به او وجود دارد، به نحو حیرت انگیزی تعهد نیرومندی را از سوی اهل فن های وارد نسبت به یک حکومت موقتی تشکیل می دهند. عامل باقیماندن مقامات سطح دوم در اغلب وزارتخانه ها نیز همچنان اهمیت دارد.
ص: 31
5 - معذلک با توجه به اینکه اغلب وزارتخانه ها اگر هم کار کنند، با نصف سرعت عادی است، مشکل بتوان گفت که انجام وظیفه آنها بهتر شده است. این یک حیطه ای است که در آن کار بیشتری می توان انجام داد. توجه اولیه حکومت به برقراری مجدد نظم در خیابانها و بازگرداندن اعتصابیون در صنایع کلیدی و بازگشایی مدارس ظاهرا سایر جنبه های مهم زندگی اقتصادی را به درجه دوم اهمیت کاهش داده است. در حالی که حقوق کارمندان دولت پرداخت می شود و کوششهای دلیرانه ای برای بازگرداندن فعالیت بانکها و وزارتخانه ها به کار عادی تر به عمل می آید. در زمینه هایی مانند اطلاعات و مخابرات دوردست و آموزش و پرورش و بودجه و گمرک و دارایی، نقاط ضعف همچنان ادامه دارد.
6- برداشت مردم. حکومت نظامی در ایران یک نهاد محبوب عموم نیست و کمتر اشخاصی حاضرند از آن به عنوان درمان بدبختیهای ایران، از جمله خود شاه، دفاع کنند. معذلک خیلی ها هستند که از برقراری آن در زمانی که به نظر می رسید که تنها راه دیگر در مقابل بی قانونی و هرج و مرج است، از آن استقبال کردند. مردم بسته به علایق سیاسی خود اظهارات شاه را درباره اینکه این یک تدبیر موقتی است یا باور می کنند و یا باور نمی کنند. همانطوری که در تشریح مشکلاتی که حکومت نظامی به بار خواهد آورد خاطرنشان شده است (تهران 10706) بهایی است که باید پرداخت شود که بالنتیجه هر اندازه بیشتر حکومت نظامی بر سر قدرت باشد، این بها افزایش خواهد یافت. این امر صدق می کند هر چند 43 وزیران غیر نظامی هستند. کمتر شکی در این باره وجود دارد که حکومت عملیات پیشگیری را با توجه به رویارویی واقعی در جریان ماه محرم انجام می دهد. شاه برای سفیر روشن ساخته است که حکومت ازهاری تقریبا همه مسایل را برای تصمیم گیری به او ارجاع می کند. تا زمانی که شاه قصد خود را برای انتقال به یک حکومت ائتلافی و انتخابات آزاد حفظ کرده، حکومت نظامی نباید مانع یک راه احتمالی سیاسی باشد.
7- درست است که مخالفان نسبت به حکومت فعلی انزجار دارند و خونریزی جدی در جریان ماه محرم ممکن است آمادگی مخالفان را برای وارد شدن در ائتلاف، بیشتر کاهش دهد، معذلک روز 5 نوامبر اوضاع به یک مرحله حساس رسیده بود و مستلزم اتخاذ تدابیری برای برقراری مجدد نظم و قانون یا تسلیم در مقابل تقاضاهای مخالفان به رهبری آیت اللّه خمینی بود که از یک پیروزی وارد پیروزی دیگر می گردید. و اینکه هنوز هم انتظار دارد در جریان ماه محرم شاه را سرنگون کند. اگر نظامیان بتوانند این انتظار پیروزی را خنثی کنند، این شاید به آمادگی احتمالی مخالفان برای رسیدن به یک راه حل با امتیازات کمتر کمک کند. اگر گریزناپذیر بودن پیروزی خمینی در افکار مردم فروکش کند و اثر پیشرفت باند خمینی معکوس شود، یک حکومت جدید ممکن است بر سر کار آید و از موقعیت متضاد در هویت خویش نسبت به هویت نظامیان سود ببرد. چنین حکومتی باید مرکب باشد از مردانی که با حکومت شاه ظرف 15 تا 20 سال اخیر وابستگی نداشته باشند. چنین حکومتی ممکن است اعضای برجسته جبهه ملی را شامل باشد، یا نباشد. چنین حکومتی باید لااقل با بی طرفی خیرخواهانه از دستگاه شیعه در داخل ایران (به جز خمینی) عمل کند.
8 - گرفتاریها و آلودگیهای ایالات متحده. روشن است که مخالفان حکومت، ایالات متحده را به عنوان یک عامل بسیار مهم در مبارزات داخلی که در اینجا جریان دارد تشخیص می دهند. خمینی در پاریس علیه آمریکا تهدید می کند و هم زمان او در ایران جامعه آمریکایی اینجا را مانند ضربه های طبل
ص: 32
تهدید می کنند و یا در معرض تعقیب و آزار قرار می دهند. از سوی دیگر رهبران مخالفان اعتدالی به ما می گویند که چقدر ما را دوست دارند و به ما در آینده دراز مدت نیاز دارند.
بسیاری از مخالفان معتقدند که شاه بدون پشتیبانی حکومت ایالات متحده سقوط خواهد کرد.
بعضی از آنها برای تسهیل یک واگذاری قدرت از شاه به خود آنها از ما استمداد می کنند. می توان انتظار داشت که روش اخیر ادامه پیدا کند، تا زمانی که انتظارات واقع گرایانه نسبت به اقدام به سوی یک حکومت ائتلافی و انتخابات در آینده نزدیک وجود داشته باشد. معذلک اگر حکومت نظامی تا شش ماه یا بیشتر ادامه یابد، ما شاهد این امکان خواهیم بود که نومیدی بیشتری از سوی مخالفان ابراز شده و روش خبیث تری نسبت به ایالات متحده نشان داده شود.
9- ما معتقدیم که به سؤال پرسیده شده از سوی اسرائیلی ها پاسخ داده ایم: شاه بی اندازه متصدی امور نظامیانش است. ما همچنین سئوالهای مربوط به مدت مأموریت حکومت نظامی را پاسخ گفته ایم.
شاه به سفیر گفته است که از لحاظ اصولی (به محض اینکه کاندیداها پیدا شوند) او به تشکیل یک شورای مشورتی از رهبران سیاسی غیرنظامی برای میانجیگری با مخالفان و فرضا آماده کردن زمینه برای یک حکومت جدید غیرنظامی موافقت کرده است. اگر زورآزمایی بزرگ در محرم همانطوری که ما انتظار داریم روی دهد و اگر حکومت غالب شود، ظاهرا چنین احتمال دارد که کوششهای فعالانه ای برای ایجاد یک حکومت غیر نظامی، بلافاصله پس از آن صورت خواهد گرفت. اگر مسئله نظم و قانون همچنان به عنوان یک مشکل باقی بماند، احتمال دارد حکومت نظامی در سراسر ماه صفر، به دنبال محرم تمدید شود. پس از آن ما انتظار داریم که شاه «اگر در زورآزمایی ماه دسامبر غالب شده باشد» به تلفیقی از حکومت غیر نظامی و نوعی حاکمیت حکومت نظامی اتکا داشته باشد و این حکومت غیر نظامی به محض اینکه پاهای خود را محکم بر زمین بگذارد و جایگیر شود، مدتش منقضی خواهد شد.
تا آنجایی که ما می توانیم بگوییم موضع افسران نظامی نسبت به انتخابات سال آینده نامربوط و نابجا است، زیرا آنها هیچ گونه تعهدی برای قضاوت سیاسی خود به عهده نمی گیرند.
«سولیوان»
سند شماره (17) از : کنسول آمریکا در شیرازمحرمانه - 21 نوامبر 1978 - 30/8/57 به : وزارت خارجه رونوشت جهت : اداره کنسولی اصفهان و تبریز (از طریق شبکه داخلی) گزارشگر : تامست موضوع : مخالفین شاه خلاصه موضوع و مقدمه : تماسهای اخیر با افراد مختلف در جنوب ایران حدسیاتی که کنسولگری داشت تقویت می کند، که شاه از پشتیبانی عمومی ضعیفی برخوردار است و مخالفت با او ممکن است چنان عمیق باشد که بجز رفتن او هیچ چیز آن را چاره نکند. شاه در میان مردمش با توجه به موفقیتهای قابل توجه او ممکن است خارجیان را متحیر سازد، اما حداقل بخشی از این پرسش ممکن است در خصلت ایرانیان پیدا شود که به رفتار شاه بیشتر از اعمالش توجه دارند علیرغم کم شدن تظاهرات بعد از
ص: 33
استقرار دولت نظامی در ششم نوامبر به نظر می رسد که مخالفت با شاه از بین رفته باشد. حرکت بر علیه رژیم از اصول اخلاقی بسیار بالایی سرچشمه می گیرد. احساسات ضد شاه در هیچ جا زیادتر از میان جوانانی که اکثریت مردم ایران را تشکیل داده و به نظر می رسد که حاضر به مصالحه نباشند، نیست.
(پایان خلاصه و مقدمه).
از قرار معلوم مقدار کمی از ایرانیان هستند که به رژیم یا شاه یا هر دو وفادار هستند. آنهایی که وفادارند منحصرا محدود به افرادی می شوند که به اندازه کافی مسن هستند، تا به خاطر بیاورند که چگونه در زمانهای بد سیاسی و اقتصادی گذشته، شاه ایران را از لبه پرتگاه بدبختی ملت نجات داد.
بعضی از این افراد استدلال می کنند که هیچ شخص دیگری نیست که با تدبیر و درایت ایران از هم گسیخته را رهبری کرده، از اغتشاش عمومی جلوگیری نموده، کشور را به جاده تمدن و پیشرفتهای اجتماعی رهنمون سازد. در هفته های اخیر به نظر می رسد که این گروه به وسیله ایرانیان دیگری که معمولاً مسن هستند اما در گذشته دور هوادار شاه نبوده اند، پشتیبانی می شود. این افراد کسانی هستند که در قبال ناآرامی مداوم داخلی اکراها به این نتیجه رسیده اند که جا به جای دودمان پهلوی، هرج و مرج عمومی در پی خواهد داشت.
با وجود این ایرانیان سالمندی هستند که معتقدند شاه باید برود. این مردم در برگیرنده گروههای زیر هستند. رهبران روحانی که خود را به عنوان اقشاری که توسط رژیم عمدا بدنام شده بودند در نظر می گیرند و از رفتار ضد مذهبی رژیم دل خوشی ندارند، بازاریها که اغلب تحت فشار رشد یک اقتصاد بازار مدرن و فشارهای تورمی قرار گرفته اند. روشنفکران تجدد خواه که با یک رژیم غیر دموکراتیک مخالف هستند و بالاخره بسیاری از مردم که به خاطر حقیر شمردنشان در طی 15 سال اخیر به خشم آمده اند.
به علاوه ایران دارای فاصله سنی ویژه خودش می باشد. به وضوح دیده می شود که هیچ ایرانی کمتر از 35 سال مایل نیست که شاه در قدرت و حتی در ایران بماند. برخلاف بسیاری از ایرانیان سالمند مخالف رژیم که ممکن است مایل باشند شاه تاج و تختش را حفظ کند، جوانان سخت در تصمیمشان راسخ هستند که او باید برود. با توجه به ملاحظات آماری، بخش کوچکی از جمعیت ایران باقی می ماند که شاه می تواند در بحران کنونی روی آنها حساب کند و کمی بیشتر از اینها مردمی هستند که ممکن است با امتیازاتی که شاه آماده است به آنها اعطا کند، نرم شده، حاضر باشند او سقوط کند.
وسعت عدم محبوبیت شاه در میان مردمش بسیاری از غیرایرانیان را دچار سردرگمی کرده است.
هدفهای او به ویژه برای غربیها، هم منطقی و هم ستایش انگیز است. موفقیت هایش با توجه به هر معیاری شگفت انگیز است، استقلال ملی بی مانند، نفوذ در جوامع بین المللی، اصلاحات ارضی، آزادی زنان و بالا رفتن سریع باسوادی حتی سختگیرترین منتقدانش معمولاً تصدیق می کنند که در طول فرمانرواییش ایران از ردیف فقیرترین کشورها به کشوری نسبتا مرفه ترفیع یافته است.
با توجه به چنین پیشرفتهایی برای بسیاری از خارجیان قابل قبول است که از روشهای خودکامه او، بی رحمی پلیس، جلال و جاه امپراطوری چشم پوشی کنند. پس چرا اتباع او با چنین وسعتی مخالف او گردیده اند؟ جواب نمی تواند جدا از طریقه تفکر ایرانیان باشد، تاریخ، جغرافیای فیزیکی ایران و عوامل مختلف
ص: 34
دیگر حالتی را در ایرانیان پرورش داده است که درون نگر باشند، و در نتیجه سبب رشد و توسعه نوعی خودنگری شده است که در فرهنگ ایرانیان رسوخ کرده است و به هزاران طریق خودنمایی می کند، از این که عابری خطر را به کلی فراموش کرده قدم به خیابان گذاشته، تا این اعتقاد برای هر راننده ایرانی، که او تنها شخصی است که در خیابان حضور دارد. این کیفیت به طور کامل منفی نیست میل به تفکر فلسفی صوفیانه، برای مثال مبتنی بر نمود مستقیم درونگری ایرانیها است، اما این حداقل در قسمتی برای پذیرش اینکه چگونه اینهمه ایرانی از پادشاهان روگردانیده اند به حساب می آید. احساس به خود ارج نهادن که این چنین سیمای غالبی در شخصیت ایرانی است برای وی آسان می سازد و تقریبا وادارش می کند که در دیگران عیب پیدا کند. علیرغم دارا بودن سیستم رسمی تواضعات (تعارف)، بدگویی پشت سر یک رسم متداول در محاورات اجتماعی ایران است، انگیزه روحی و اجتماعی کمی وجود دارد که برای انجام عملی امتیازی به دیگری داده شود اما مشاهده ضعف و فرض اشتباه به نظر می رسد که با بدترین انتقادات روبرو شود.
با توجه به این مسئله، شاه به عنوان یک ایرانی بدترین دشمن خودش بوده است. او که این افسانه را که او با توانایی بر همه چیز و اطلاع از همه چیز قادر است مشکلات کشورش را حل کند، اجازه داد و حتی تشویق و ترغیب کرد پخش شود. او همچنان که یک بار یک کمدین آمریکایی در اشاره به سرگذشت بیماری روحیش و پندارهای بیهوده از شکوه و عظمتی که برای خود فرض می کرد اظهار داشت، مرتکب پذیرفتن باورهای خودش بوده است. به همین دلیل او به خصوص به نوع حملاتی که در ماههای اخیر به او می شده است خود را آسیب پذیر ساخته است. برای مثال در حالی که بدون هیچ بحثی ثروت ملی اضافه شده است، بسیاری از منتقدین به شاه مدعی هستند که این پول به نادرستی مصرف شده است. این سؤال می شود که در فاصله کمتر از 5 کیلومتری پایگاه هوایی تدین شیراز (جایی که بعضی از هواپیماها مستقر هستند) هنوز برق و آب لوله کشی ندارند، ایران چه احتیاجی به اف - 14 دارد؟ حتی پروژه های صنعتی جاه طلبانه که ظاهرا تصمیم بر آن است که شتاب توسعه ایران را نگاه دارد، انتقادآمیز به نظر رسیده است. بحث می شود که (نه بدون پایه) صنایعی مانند پتروشیمی، فولاد و معادن مس فاقد مزیت ترقی توسعه اقتصادی کشور بوده و به گونه ای تأسیس شده اند که به جای سودآوری، ثروت ملی را تحلیل می برند.
شاه شخصا، در نهایت رعایت عدالت، مسئول تصمیم گیری و اجراء همه این پروژه هایی است که سودآوری آن کاملاً با دیدگان باز آینده نگری شده بود، اما اکنون به نظر می رسد که پروژه بیش از حد جاه طلبانه بوده است.
بسیار تردیدآمیز است که مخالفین شاه به زودی ناپدید شوند. استقرار دولت نظامی در ششم نوامبر سطح تخلفات را به طور چشمگیری پایین آورده است، اما تظاهرات، اعتصابات و بستن مغازه ها ادامه داشته است. مخالفین به وضوح کوشش می کنند که میزان تصمیم گیری نظامی به اعمال حکومت نظامی و برقراری نظم را ارزیابی کنند، در حالی که در همان حال قدرت مردمی و توان از هم گسیختگی اقتصادی خود را به نمایش می گذارد. بدون شک اگر کوچکترین تردیدی از جانب دولت در مورد حمایت از برقراری نظم و قانون (مثل آن چیزی که قبل از ششم نوامبر بود) ملاحظه شود، درگیریهای تخلف آمیز سریعا باز خواهد گشت حتی اگر دولت در مورد تصمیماتش محکم باقی بماند احتمالاً
ص: 35
چنان درگیریهایی نمی توانند خارج از قاعده باشد. ماه اسلامی محرم از 2 دسامبر شروع و به طور سنتی دوره ای از غلیان احساسات و تب مذهبی است و ممکن است در این سال به غلیان احساسات بر علیه رژیم تبدیل شود. که رهبران مخالف، شامل آیت اللّه خمینی، اگر هم مایل باشند، به زحمت می توانند آنرا مهار کنند.
به طور کلی بیرون از کنترل بودن احساس ضد رژیمی به حدود و عمق آن در میان مردم ایرانی بستگی دارد. مخالفین به اصول اخلاقی بسیار بالایی معتقد هستند، چه این مربوط به عکس العمل در مقابل لامذهبی حکومت باشد و ثروتهای کلان نوکیسه ها یا درک این معنی که شاه، فامیلش و حلقه اطرافشان نمونه مجسمه شرور هستند. برافروختگی پرهیزکارانه آنها که متقاعد شده اند خواهر شاه یک فاحشه است (یک پلاکارد در تظاهرات اخیر ضد رژیم، پرنسس اشرف را در یک حالت دعوت! با عنوان «دروازه تمدن بزرگ» ترسیم کرده است) کمتر از آنها که شاه را به واسطه عدم احترام به اصول سنتی مذهبی طرد می کند، نیست.
همچنین فساد بایستی در مقوله مورد نظر قرار گیرد که درجه حساسیت آن به جهت شیطان صفتی جبلی دودمان پهلوی کم اهمیت تر از ارزشهای سمبلیک آن در ذهن عموم است. این مسئله همراه با فساد سطوح بالا و برقراری شکنجه، حقیقت سیاسی ویژه خود را در هفته های اخیر پدید آورده است، حقیقتی که ممکن است با واقعیت ارتباط داشته یا نداشته باشد.
نهایتا بسیاری شدیدا به نیات نهایی شاه بدبین هستند. آنها به طور ساده به او وقتی که می گوید آنچه را که من بخواهم آن چیزی است که مردم می خواهند، اعتماد نمی کنند. آنها با نهایت بدبینی به دستگیری اخیر کریم سنجابی رهبر جبهه ملی بدون در نظر گرفتن اینکه آیا او با کنفرانس مطبوعاتیش از اصول حکومت نظامی عدول کرد، استشهاد می کنند در حالی که به او اطمینان داده شده بود (قبل از تغییر حکومت در 6-5 نوامبر) که برای بازگشتن به ایران نباید از چیزی به ترسد. مخالفین تندرو به این نتیجه رسیده اند که آنها در جنگ برای بیرون انداختن شاه دیگر خیلی پیش رفته اند که به خواهند به عقب بازگردند. آنها معتقدند که خطر زندانی شدن، شکنجه و حتی مرگ را اگر به خواهند این کار را بکنند، خریده اند. هیچ جا این احساس، پرطنین تر از بین ایرانیان کمتر از 35 سال که اکثریت وسیع نیروهای مخالف رژیم را تشکیل می دهند، نیست. در نهایت می توان گفت که آنها حاضر نیستند که گذشت کنند.
«تامست»
سند شماره (18) تهران، ایرانتاریخ : 27 نوامبر 1978 - 6 آذر 1357 به : الکساندر کنستانتین مجلومیان وزیر مشاور در امور طرحها سازمان برنامه و بودجه مجلومیان عزیز:
از اینکه آمادگی خود را برای مبادله اطلاعات و نظرات، در زمینه اقتصادی ایران با سناتور و سه نماینده کنگره و رییس خزانه داری آقای بلومنتال در سفر 20 و 21 نوامبر به تهران اعلام کرده بودید
ص: 36
خیلی متشکر هستیم. علت اینکه آنها نتوانسته بودند با شما ملاقات نمایند، این بود که می بایست هر چه زودتر، در جلسه ای با حضور شاه و بلومنتال شرکت جویند.
اجازه دهید که بار دیگر، اظهار تأسف از عدم وقوع این ملاقات نموده، از همکاریهای صمیمانه شما تشکر نمایم.
ارادتمند - ویلیام اچ. سولیوان
ص: 37
سند شماره (19) از : سفارت آمریکا در تهرانمحرمانه - 27 نوامبر 1978- 6/9/57 به : وزارت امور خارجه واشنگتن دی.سی. فوری شماره سند : 11617 موضوع : سیاست دولت ایران در طول محرم 1- در طی ملاقات با سناتور بایرد (BYRD)در صبح 27 نوامبر، نخست وزیر ازهاری گفت که سیاست دولت او نسبت به فعالیتهای مذهبی در طول دوره محرم از آنچه که شاه به سفیر اظهار داشته بود کمی نرمتر است. او گفت که : به مساجد و جلسات آنها برای برگزاری مراسم عمومی اجازه داده خواهد شد به شرطی که ملاها تضمین شفاهی بدهند که چنین فعالیتهایی به تظاهرات سیاسی تبدیل نشود.
2- نخست وزیر گفت که او سیاستش را به طور خلاصه در رادیو و تلویزیون ملی قبل از اینکه محرم شروع شود به اطلاع خواهد رساند و اطمینان حاصل خواهد نمود که تمام مقامات حکومت نظامی آن را می فهمند. او مطمئن به نظر می رسد که با احترام گذاشتن به صاحبنظران مذهبی برای فعالیتهای موعظه گرانه در مجالسشان، برخوردهای شورشی دفع خواهد شد. او گفت که به هر حال نیروی کافی در دسترس است، تا اگر لازم شد دستور دهند و قانون را اجرا کنند.
سولیوان
سند شماره (20) تهران - ایران تاریخ : 29 نوامبر 1978 - 8/9/1357 خدمت جناب : تی. ال. الیوت 6601 ویرجینیاویو واشنگتن دی. سی تد عزیز:
از نامه 20 نوامبر شما متشکرم، کار کنسولی شما را به آقای لوگولز رجوع داده ام و تصور می کنم که او می تواند به دوست افغانی شما کمک کند. در هر حال، طبق بررسیهایم به این نتیجه رسیده ام که کار تمام این افغانیهای رانده شده باید همه از طریق اداره مهاجرت در آتن صورت گیرد. بنابراین احتمالاً وی را به آتن رجوع خواهند داد که جریانات کار به درستی صورت بگیرد و کار وی پیش برود.
صحبت از افغانیها پیش آمد، ما اخیرا سفیر ملکیار و یکی از دخترانش را که ممکن است شما وی را بشناسید، دیدیم. وی همان دختری است که با پسر داود ازدواج کرده است. وی وارد تهران شده و تحت عمل جراحی دیگری قرار خواهد گرفت. برای اینکه حداقل دو گلوله دیگر در بدن وی وجود دارد. به نظر می رسد یک معجزه کوچکی اتفاق افتاده که وی از رگبار مسلسل جان سالم بدر برده است. در حالی که بقیه اعضای خانواده اش همگی کشته شدند. متاسفانه لیلا هنوز در کابل بسر می برد و معلوم نیست که وی می تواند اجازه خروج از آنجا را به قصد ملحق شدن به دیگر اعضای خانواده اش بگیرد یا نه.
ص: 38
من مطمئن هستم، در این مرحله سرتان حسابی شلوغ است و خودتان را آماده حرکت به مدفورد می کنید تا جای فلتچر را بگیرید. همانطوری که قبلاً به شما گفتم فلتچر بسیار خوش شانس است که رییسی مانند شما خواهد داشت. ولی از اینکه سرویس خارجه این طور شما را از دست می دهد، بسیار متأسف هستم. حداقل از اینکه هنری هم در این مورد با من هم عقیده است خوشحال هستم.
در حال حاضر چشم به راه مقابله قدرتی هستیم که فکر می کنیم محرم به همراه می آورد. من شخصا به خوش فکری مردم ایران اعتماد دارم و فکر نمی کنم که اجازه بدهند خمینی آنها را به یک شهادت عمومی بکشاند. همان طور که من امیدوارم اگر دولت این دوره را با یک آرامش نسبی پشت سر بگذارد، می توان انتظار ظهور تدریجی یک راه حل سیاسی را داشت.
همانطوری که به فصل کریسمس نزدیک می شویم، من و مری بهترین آرزوهایمان را برای شما و پت و بچه ها می فرستم و همچنین بهترین آرزوهایم را به والدین شما و مادرت پت در شهر دیوانه سان فرانسیسکو می فرستیم.
با بهترین آرزوها ارادتمند ویلیام اچ. سولیوان
سند شماره (21) از : سفارت آمریکا در تهران محرمانه - 30 نوامبر 1978 - 9/9/1357 به : وزارت امور خارجه - واشنگتن دی. سی شماره سند : 11758 موضوع : وضع هیئت در گفتگوهای سیاسی 1- جهت سابقه، بندهای ذیل خلاصه ای است از موضعی که کلیه عوامل این هیئت، در تماس با ایرانیانی که راجع به موقعیت سیاسی داخلی صحبت می کنند، اتخاذ می کنند. این گزارش خصوصا به ملاقاتهای ما با اعضای جناح سیاسی مخالف و یا واسطه های آنها مربوط است.
2- پیش از هر چیز ما بر این باوریم که شاه در تمایلش برای بازگشت به سلطنت طبق شرایط قانون اساسی صادق است. منظور ما این است که شاه واقعا سلطنت خواهد کرد نه حکومت. بهرحال بر طبق متممهای قانون اساسی وی فرمانده کل نیروهای مسلح ایران خواهد ماند.
3- درحالیکه ما تشخیص می دهیم که این نکته اخیر برای آنهایی که خواهان اجرای قانون اساسی هستند و مایلند کنترلهای دمکراتیک برقرار کنند خیلی حساسیت برانگیز است. ولی به نظر ما نیروهای مسلح فقط دستورات شخص شاه را اطاعت خواهند کرد و از اجرای دستورات همسر وی یا یک شورای سلطنت یا یک نخست وزیر غیر نظامی سر باز خواهند زد. بدون شاه که آنان را رهبری کند نیروهای مسلح چون گلوله توپی سرگردان، ولی آماده انفجار خواهند بود و نهایتا در پی دست یافتن به قدرت سیاسی کودتاها و ضد کودتاهای متوالی پیش خواهند آورد همان طور که نمونه های آن در کشورهای همسایه دیده شده است.
4- در عین حال که ما از عدم اعتماد اکثر رهبران مخالف درباره قول و قرارهای شاه آگاهیم، اما فکر می کنیم که آنها غیرواقع بینانه اصرار بر خلع شاه دارند، آنها باید تصمیم بگیرند که با شاه برای تشکیل یک دولت ائتلاف ملی که با فراهم آوردن انتخابات آزاد در جهت سوق به دمکراسی گامی به پیش خواهد
ص: 39
داشت، مذاکره کنند خواه مستقیم و یا غیر مستقیم.
5- ما بعید می دانیم که آیت اللّه خمینی بر این مصالحه حتی صحه گذارد، زیرا وی تنفر تسکین ناپذیری نسبت به شاه و سلسله پهلوی دارد. به نظر می رسد، بنای تنها طرح او بر نفی باشد. به نحوی که انتقامش را بگیرد. تصوری که وی از یک جمهوری اسلامی دارد نامفهوم است. با در نظر گرفتن احتمال کنترل قدرت توسط نیروهای مسلح، این تصور غیر واقع بینانه هم هست. لذا ما معتقدیم که سیاستمداران باید تصمیم خودشان را برمبنای حفظ تمامیت کشور و بدون توجه به امکان مخالفت خمینی با آن بگیرند.
6- در هر حال، ما شک داریم که خمینی شخصا بر کلیه نیروهایی که غالبا منتسب به او است فرمانروایی دارد. معتقدیم بسیاری از مردم که خیلی جدا از مسلمانان مذهبی هستند، خمینی را به عنوان سمبل می پذیرند و از نطق و حرفهایش به خاطر تأمین مقاصد خود و هماهنگی با اهدافشان استفاده می کنند. بعید می دانیم که او طرحی از چگونگی تشکیل دولت برای یک مملکت داشته باشد.
7- به نظر ما زمان برای آغاز مذاکرات واقع بینانه با شاه هم اکنون است. تماسها باید قبل از محرم شروع شوند تا احساساتیکه با ادامه رکود فعلی به انفجار خواهند رسید آرام سازد. در حالی که شاید امکان تشکیل دولت در آینده نزدیک وجود نداشته باشد اما جریان مذاکره اهمیت خاص خود را دارد.
8- تجربه معمول ما در ارتباط با آنچه که گذشت این است که مستمعین به دقت گوش می دهند و تمام نکات را می پذیرند و اذعان می دارند که حرفهای ما مسلما منطقی است. بعد در میان ناکامی ممتد ما نتیجه می گیرند که «بهر حال او باید برود» 9- علیرغم این ناکامی و فقدان پیشرفت محسوس در جریان سیاسی، ما همچنان این وضع را برای مستمعین خود ارایه می دهیم به این امید که نهایتا حوادث بر روال منطقی تثبیت شود.
سولیوان
سند شماره (22) از : دبلیو ام. بلومنتال- 1 دسامبر 1978 - 10 آذر 1357 به : غلامرضا ازهاری نخست وزیر ایران - تهران - ایران حضرت عالی :
از پذیرایی که از اینجانب و همراهانم توسط شما و دولت شما هفته گذشته به عمل آمد بسیار متشکرم.
نتایج مذاکرات ما را به مشکلات شما واقف نمود.
گفتگوهایمان را با پرزیدنت کارتر در میان گذاشته و ایشان تأکید می کنند که رعایت میانه روی در کنفرانس آینده اوپک بسیار حایز اهمیت است. این میانه روی در تعیین نرخ نفت نقش چشمگیری را در اقتصاد جهانی و تلاش رئیس جمهور در مبارزه با تورم و سقوط بی رویه دلار ایفاء می نماید.
امیدوارم در موقعیتی دیگر قادر به ملاقات شما باشم.
با صمیمانه ترین آرزوها ارادتمند دبلیو. میچل بلومنتال
ص: 40
سند شماره (23) تاریخ : اول دسامبر 1978 - 10 آذر 1357 اعلیحضرتا :
نتایج مذاکرات را به رئیس جمهور کارتر گزارش نمودم و ایشان از من خواسته اند به اطلاع شما برسانم که ایشان قصد دارند که از تلاش شما در برقراری نظم و ایجاد یک حکومت غیر نظامی حمایت کنند.
شما در پذیرایی از من و اعضای کنگره بسیار سخاوت به خرج دادید و فرصتی دست داد تا درک بهتری از مشکلات شما داشته باشیم.
با وجود این مشکلات، من به نوبه خود از نقشی که شما می خواهید ایران در کنفرانس آینده اوپک ایفا نماید، قدردانی بسیار می کنم. میانه روی در تعیین قیمت نفت، نقشی حیاتی در مبارزه رئیس جمهور علیه تورم و سقوط بی رویه دلار بازی می نماید.
امیدوارم که بار دیگر با شرایطی مناسبتر با یکدیگر ملاقات نماییم.
با آرزوهای صمیمانه ارادتمند امضا: دبلیو. ام. بلومنتال
سند شماره (24) وزیر خزانه داری - واشنگتنتاریخ : اول دسامبر 1978- 10 آذر 1357 به : جناب آقای حسنعلی مهران وزیر دارایی و اقتصادی - تهران، ایران حضرت عالی:
بدینوسیله از پذیرایی گرم شما در تهران بسیار تشکر می کنم. به نظر اینجانب تبادل افکار انجام شده آگاهی ما را نسبت به مشکلات شما افزایش داده است.
لازم نمی بینم که در اینجا نیاز به میانه روی در کنفرانس اوپک را گوشزد بنمایم. چون اطمینان دارم که ایران و دیگر رهبران اوپک نقش مسئولانه ای را در اقتصاد جهانی ایفا خواهند نمود.
امیدوارم در موقعیتی دیگر بتوانم به دیدار شما نایل آیم.
با آرزوهای صمیمانه - ارادتمند دبلیو. ام. بلومنتال
ص: 41
سند شماره (25) از : دبلیو.ام.بلومنتالتاریخ : اول دسامبر 1978 - 10 آذر 1357 به : جناب ویلیام. اچ. سولیوان وزیر خزانه داری - واشنگتن سفارت آمریکا در تهران آقای سفیر عزیز:
تحت شرایط سخت موجود همکاری شما در سفر ما بسیار عالی بود. تغییرات در آخرین لحظات بسیار ضروری بود و از اینکه سفارت را دچار مشکلات اضافی نمودیم بسیار متأسف هستم. از همکاری صمیمانه که به خرج دادید بسیار متشکر هستم.
احساس می کنم که در این سفر به اهداف مورد نظر نایل آمدیم. پس از ترک منطقه خلیج مطمئن هستم که کنفرانس ابوظبی، با میانه روی و مسئولانه عمل خواهد کرد. به من اطمینان داده شد که دولتهای منطقه از اقدامات رئیس جمهور در جهت تقویت وضع دلار و اقتصاد آمریکا بسیار خوشنود هستند.
در پایان از شما و خانم سولیوان برای پذیرائی گرم و صمیمانه بسیار متشکر هستم.
ارادتمند دبلیو.ام.بلومنتال
سند شماره (26) از : وزیر امور خارجه - واشنگتنسری - اول دسامبر 1978 - 10 آذر 1357 به : سفارت آمریکا در لندن موضوع : جناح مخالف ایران و سیاست خارجی 1- سفارت آمریکا در تهران تحلیل سیاست خارجی و موضعگیری عناصر مخالف ایران در این زمینه را به آن وزارتخانه ارایه داده است. این موضوع مخصوصا دارای اهمیت بالقوه بالایی است و ما از اینکه شما این پیغام را با مقامات مطلع INHMG در میان می گذارید تقدیر می کنیم، با توجه به اینکه حساسیت این موضوع را در نظر داشته باشید. لطفا هر چه زودتر گزارش دهید.
2- شروع متن:
خلاصه: با پیش بینی از روی قراین و آمار ضعیفی که از صحبتهای خمینی، تراکتهای مخالفین، نظریات خصوصی مخالف داریم، ما معتقدیم که اگر مخالفین در خلع ید شاه موفق شوند، تغییراتی در سیاست خارجی ایران در کوتاه مدت به وقوع خواهد پیوست. این وضع شامل مسایل زیر خواهد بود: مبارزه، اسلام و (احتمالاً) سوسیالیسم، با شعارهای غیر متعهد بودن، عدم دخالت، بیانات ضد غربی، قطع رابطه با اسرائیل و آفریقای جنوبی، کاهش قراردادهای آمریکا و حضورش با لطمه به همکاریهای اطلاعاتی و تا اندازه ای تجویز ماجراجویی در حمایت از مخالفین مسلمان در افغانستان، تغییر قیمت نفت به مقداری بالاتر تعقیب می شود. به هر حال در صورت عدم کسب قدرت به وسیله کمونیسم (که ما آنرا غلط می دانیم) تسلط عناصر محافظه کار ملی و نظامی به احتمال قوی متضمن بازگشت نهایی به اساس حیات ملی ایران یعنی ممانعت از نفوذ و اشغال شوروی و حفاظت منابع نفتی در مقابل تمام متجاوزین و خواستن پیشرفت اقتصادی با کمک خارجی است، معذالک حد تأثیر اختلال کوتاه مدت براساس فکری سیاست ایران در
ص: 42
دراز مدت را به سختی می توان در حال حاضر به درستی پیش بینی کرد. (پایان خلاصه) مناقشه در فعالیت جناح مخالف علیه شاه، تصوراتی از این قبیل که در بحث های عمومی رخنه کرده است عموما محدود می شوند به صحبتهایی در مخالفت با استعمار آمریکا یا بریتانیا و نیز گاهگاهی جملات ضد کمونیست یا شوروی، با وجود اظهار تحمل از سوی مقامات عالی رتبه مذهبی در مورد یهودیان، به سبب احساس نهفته ضد یهودیت در توده های مخالف، اسرائیل احتمالاً حتی بیش از آمریکا آماج حمله قرار گرفته است. از آنجا که ما طبیعت هر نوع رژیم جانشین شاه را به طور فرض ارزیابی می کنیم، بنابراین باید به کوشیم تا جهات احتمالی سیاست خارجی را حتی در صورت عدم وجود سندی مطمئن تخمین بزنیم. یک پیچیدگی طبیعی خود چنین رژیمی است. دیکتاتورهای نظامی دست راستی، احتمالاً حداقل تغییرات را در سیاست خارجی ایران می دهند، رژیمی که تحت حکومت آیت اللّه خمینی و رهبران مذهبی سطح بالا قرار گیرد، تغییراتش با رژیمی که به وسیله رهبران مخالف متمایل به چپ از جبهه ملی اداره شود یا با احتمال بسیار ضعیف با یک حکومت کمونیستی، فرق دارد. بنابراین در برآورد تغییرات، بیشترین احتمال در ترکیب حکومتی است مرکب از نظامیان با حمایت رهبران مذهبی سطح بالا و سیاستمداران جبهه ملی. شاخصهای معمولی چنین رژیمی باید غرور ناسیونالیسم باشد که تلاش دارد از نظر لحن و ظاهر امر از رژیم شاه متمایز باشد، هر چند که در اصل چنین چیزی مقدر نباشد. دولت آمریکا غالبا از سوی مخالفین متهم به گماشتن شاه و نگهداری وی بر سر قدرت می باشد. اسرائیل گاهی اوقات به عنوان یک همکار کهتر آمریکا و گاهی به عنوان دشمن اسلامی و بخشی از دسیسه صهیونیسم توصیف می شود. بسیاری از رهبران مخالف میانه روتر به کارمندان رسمی سفارت به طور خصوصی اطمینان داده اند که آنها هیچ دعوای اساسی با دولت آمریکا ندارند و فقط تقاضا دارند که دولت آمریکا دست از حمایت شاه بردارند. بسیاری از آنها احتیاج اساسی ایران را به یک حامی بزرگ مانند آمریکا علیه دشمن دائمی مرزهای ایران یعنی روسیه مورد تأکید قرار داده اند. در حقیقت بسیاری از این میانه روها حرکتشان را برای آزاد کردن ایران از شاه در این زمان مناسب می بینند چون خطر نفوذ کمونیسم را در ایران ناچیز و جزیی می دانند. نگرانی را که آنها با سفارت ابراز داشتند این است که دولت آمریکا ممکن است از رژیم ورشکسته شاه به کمک قدرت سرکوبگر نظامی برای مدت طولانی حمایت کند و بدین ترتیب عده بیشتری را از روی ناچاری و نومیدی به اردوی کمونیسم بکشاند. اما تعداد کمی از این رهبران واقعا نگران چنین احتمالی هستند چون در حال حاضر مطمئن هستند که شاه نمی تواند مدت بیشتری دوام بیاورد.
یک نکته جدید مربوط به این مسئله، از زمان ورود آیت اللّه خمینی به پاریس، تمایل بیشتر او برای تغییراتی در سیاست خارجی است که در بیشتر مصاحبه هایش نشان داده است. اینها عموما اشارات مرموزی هستند که از حملاتش به حضور وسیع آمریکاییها در ایران می توان پی به آن برد و تأکیدش بر استقلال ملی ایران در ستیز بر علیه کوششهای قدرتهایی مانند آمریکا، اتحاد جماهیر شوروی، انگلستان، حتی سرزمین چین که می خواهند امور ایران را کنترل کنند. بسیاری از بیانات خمینی در منطق ضعیف ولی در احساس قوی هستند. مانند اتهامش که «پهلوی» نفت ایران را به «استثمارگران غربی» داده است، مفهومی که یادآور مصدق در 25 سال پیش است که در آن زمان شاید موجه تر بود. صحبتهای خمینی در دو سال پیش، که بسیاری از آنها از طریق نوار شنیده می شود، پر از احساسات و مانند حملات قذافی به غرب است. در مصاحبه اخیر با روزنامه دست چپی فرانسه «لیبراسیون» خمینی صریحتر شده است و
ص: 43
می گوید «تمام قراردادها و توافقنامه هایی که با خارجیان بسته شده و بر علیه منافع ملت بوده است لغو خواهد شد.» بدین ترتیب، تغییرات محتملی که ما در صورت وقوع چنین وضعی می بینیم مطالب زیر را شامل می شود:... درخواست اخراج کارکنان خارجی، مخصوصا آمریکاییها، این ممکن است شامل تأکید مساوی برای روسها باشد یا نباشد که به ماهیت دولت جدید بستگی دارد... همراه آن، درخواست قطع بودجه نظامی برای مهمات جدید و نتیجتا تقلیل تعداد مستشاران و تکنسینهای خارجی (عمدتا آمریکایی) خواهد بود. اگر ارتش نقش مهمی را در دولت جانشین به دست آورد، این تقاضا ممکن است تااندازه ای معتدلتر شود. سر و صدای زیادی در مورد شخصیت ناسیونالیست و غیر متعهد ایران به راه خواهد افتاد و این امر با بیانی که نسبت به آمریکا و غرب خصمانه تر و شاید نسبت به شوروی دوستانه تر باشد (که بستگی به قدرت نفوذ جناح چپ در دولت دارد) روی خواهد داد.
- اعلان عمومی مبنی بر عدم دخالت در امور دیگران که صریحا یا به صورت تاکتیکی شامل نواحی خلیج فارس، شبه قاره هند و شاخ آفریقا خواهد بود. نیروهای ایران در عمان فراخوانده می شوند و رفتار «صحیح تری» نسبت به تمام همسایگان مقرر می شود. این عامل شاید در حکومتی تحت نفوذ نظامیها و مذهبیها در مورد افغانستان تنزل یابد و در آنجا حمایت پنهانی برای جنبشهای اسلامی مخالف مورد تأیید و تصویب واقع شود.
- سیاست معکوس نسبت به اسرائیل که احتمالاً شامل متوقف ساختن ارسال نفت، موقوف کردن تمام برنامه های همکاری دو جانبه در زمینه های کشاورزی و سایر چیزها خواهد شد. تأثیرات این سیاست باید احتمالاً محدود باشد، چون اعراب، علیرغم حسن جانبداری از اعراب که در پاریس به وسیله خمینی اظهار می شود، چندان مورد علاقه در ایران نیستند. قطع روابط با اسرائیل احتمالاً قطع روابط کمتری با آفریقای جنوبی را، که عمدتا قطع نفت خواهد بود، به دنبال خواهد داشت.
- فشاری برای افزایش قیمت نفت به حداکثر.
- کاهش قابل توجه در همکاری اطلاعاتی با آمریکا و سایر دول غربی. اگر جناحهای چپ بر دولت تسلط یابند شاهد کوششهای زیادی از طرف شوروی برای اظهار بیطرفی بیشتر نسبت به سیاست ایران خواهیم بود.
- تأکید بیشتر بر همبستگی با نهضت سوسیالیستی دنیا (مخصوصا اگر جناح های چپ در دولت قدرت داشته) باشند و کوشش بیشتر برای توجه به کشورهای اروپای غربی مانند فرانسه نسبت به آمریکا یا انگلستان در تجارت یا خریدهای تسلیحاتی.
- مسایل داخلی به وضوح تقریبا تمام سیاست خارجی را تحت الشعاع قرار خواهد داد و از توجه گسترده به سیاست امنیت ملی ایران که به وسیله شاه در سالهای اخیر اتخاذ گردیده بود چیزی باقی نخواهد ماند. بازگشت دانشجویان و سایر مبارزین که به تعداد وسیعی از آمریکا و کشورهای اروپای غربی و شرقی صورت خواهد گرفت، بدون شک نفوذ قابل توجهی در این تغییرات خواهند داشت. تغییر جهتی که نسبت به کشاورزی، خانه سازی، مساجد و غیره گرفته خواهد شد، احتیاج تکنسینهای خارجی را کاهش می دهد و به همکاریهای فنی خارجیان خاتمه می دهد و یا آنها را معلق می سازد.
معذالک ما معتقد نیستیم که هیچ دولت جانشینی بتواند به مدت درازی واقعیتهای روشن را انکار کند.
بنابراین ادامه سیاست خارجی ایران در چند جنبه مهم بیان می شود:
ص: 44
- امتناع از دادن قلمرو ایران به روسیه و تلاش برای محدود کردن نفوذ شوروی در ایران.
- آمادگی برای محافظت از منابع نفتی بر علیه تمام مهاجمین، شامل محافظتهایی از خطوط دریایی که منضم به مرز ایران هستند. هر چند حالت تهاجمی کمتری از آنچه که در بیانیه های عمومی شاه بود دارند.
- تمایلی برای کمک خارجی به منظور به حرکت درآوردن اقتصادی که ضربات بسیاری دریافت داشته و به هر صورت با عدم اعتماد سرمایه گذار و سرمایه گذاری و فرار سرمایه ها به مقدار زیاد از پا در می آید، چنین کمکی بدون شک به طور بطئی صورت خواهد گرفت، چون دولت جانشین، روی این عبارت تأکید دارد که «کمک نباید مقید به وابستگی باشد» این جوانب تداوم سیاست خارجی در دراز مدت، احتمالاً آنچه را که آمریکا و غرب به عنوان حداقل منافع اساسیشان در ایران ملاحظه می کنند، بیمه می کند که شامل تمامیت ارضی ایران، وجود حکومتی غیر کمونیستی و ادامه صدور نفت به غرب می شود.
اما در آینده نزدیک تغییرات احتمالی تا اندازه ای اضمحلال موقت پدید می آورد که نه تنها دولت جدید ایران بلکه حامیان دیگرش را در غرب نیز درگیر و تضعیف می کند. ما حدس می زنیم که اتحاد شوروی اعمال تهاجمی انجام نخواهد داد. بهر حال تغییرات مشخصی که تغییرات آینده نزدیک بر تغییرات بلند مدت خواهد داشت، نمی تواند در این موقع با جزئیات بیشتری مورد پیش بینی واقع شود.
ونس سند شماره (27) از : سفارت آمریکا در تهرانمحرمانه - 3 دسامبر 1978 - 12 آذر 1357 به : وزارت امور خارجه - واشنگتن دی. سی.
تهیه کننده گزارش : جی. بی. لامبراکیس شماره: تهران 11806 عطف به: 1023 ریاض از این که مقام سفارتی درک خوبی از موقعیت ایران داشته و دائما ما را در جریان گفتگو با وزیر امور خارجه عربستان سعودی، شاهزاده سعود در تاریخ 22 نوامبر (و نیز گفتگو با دیپلمات پیشین ایرانی در 20 نوامبر آمده در تلگراف عطف) قرار می دهند بسیار سپاسگزاریم. مایل هستیم به مخاطبین خود خاطرنشان سازیم که اظهار نظر شما (در پاراگراف 5 تلگراف عطف) به این معنی که اجتناب شاه از ایجاد اصلاحات و تفویض قدرت را پیش بینی می کند بر خلاف سیاست آمریکا است، زیرا ما معتقدیم که شاه در انجام یک چنین اصلاحاتی صادق است و حاضر به تفویض تدریجی بخش اعظم قدرت خود به جز در زمینه کنترل ارتش می باشد. ما بسیار متأسف خواهیم شد اگر وزیر امور خارجه عربستان سعودی یا هر کس دیگر فکر کند که دولت آمریکا در حمایتش از شاه و ادامه اعطای آزادیها یک سیاست بدبینانه مضاعف را اتخاذ کرده است؛ یعنی در همان حال که به حمایت شاه و تفویض آزادی شاه می پردازد و در نهان آگاه است که پس از چیره شدن بر اوضاع بحرانی، شاه به موضع قبلی خود باز خواهد گشت.
سولیوان
ص: 45
سند شماره (28) از : کنسولگری آمریکا در اصفهانمحرمانه - 6 دسامبر 1978 - 15 آذر 1357 به : وزارت امور خارجه واشنگتن دی. سی.
گزارشگر : گافی موضوع : موقعیت های از دست رفته: رشد حالت یأس و نومیدی خلاصه: حالت خوش بینانه رهبران محلی گروهها، چه آنها که نظامی اند و چه کسانی که در جناح مخالف هستند اکنون جای خود را به یأس و نومیدی داده است. نکته اصلی این است که اجتماعات مخالف که اکثرا از جوانها تشکیل شده است دیگر به رهبران با تجربه اعتمادی ندارند و این موضوع خود اجتماعات را غیر قابل کنترل پیش بینی می نماید و امیدی برای آینده باقی نمی گذارد. چهره های سالخورده تر جناح مخالف نیز میدان را خالی کرده اند و به این ترتیب امید به مذاکره در راه حلی خالی از خشونت را به حداقل رسانده اند.
(پایان خلاصه متن).
حالت یأس و نومیدی.
رابطین در سطوح مختلف در گفتگوهای مختلف از 15 نوامبر به این سو، دیگر دارای آن حالت خوش بینانه نیستند: احساسی که نمایانگر فرصتهای خوب از دست رفته است و بهترین امیدش کاهش میزان خسارات است. چند نمونه در این زمینه به روشن شدن موضوع کمک می نماید. سرهنگ ایرانی که فرماندهی هوانیروز در کرمان را به عهده دارد و همیشه با گرمی با همتایان آمریکاییش سخن می گفت، اینک در سخنانش عبارت «وقتی که این وقایع تمام شود»... به کار نمی برد و عبارتی چون «اگر بدون متحمل شدن خسارات جدی بتوانیم از این وضع نجات پیدا کنیم...» را به کار می برد؛ مقامات پلیس اصفهان از محافظین کنسولگری خواسته اند که لباس غیر نظامی به تن کرده، کلاه بر سر نگذارند تا مورد هدف واقع نشوند، و دیگر اینکه از قرار دادن اتاقک نگهبانی در جلوی کنسولگری نیز خودداری می ورزند، با این بهانه که آن نیز هدف واقع شده و تحریک کننده است. در بخش عقب کنسولگری نیز کسی را برای محافظت نمی گمارند چون نمی خواهند که مأمورینشان در کوچه های تاریک تنها بمانند در صورتی که قبلاً با رجزخوانی می کنند.
می گفتند که هیچکس به خاطر وجود پلیس جرأت درگیری و نزدیک شدن به کنسولگری را ندارد.
آیت اللّه خادمی که یکی از چهره های اصلی مخالفِ شناخته شده در اصفهان است، این بار اعلام کرده است که وضع حاضر تنها به نفع کمونیستها می باشد، رشید برومند نیز که یکی از حامیان اصلی جبهه ملی در اینجا است اعلام کرده است که جبهه ملی اختیاراتش را به خمینی واگذار کرده است و همراه با خمینی زمانی که مردم به بی اهمیت بودن هدفهایش پی بردند سقوط خواهد کرد.
اساس همه این شکایات بر این است که «جوانان» خواه دانشجو، سخنور، کارگر و دیگران کنترل جناح مخالف را به دست گرفته اند، آیت اللّه می گوید وقتی که او به سخنرانی درباره صبر می پردازد، مردم جلسه را ترک گفته، سخنوری را پیدا می کنند که بتواند پیرامون موارد دلخواهشان سخن بگوید. مدیر یک کارخانه نساجی بزرگ که توانسته بود کارگران را به دست کشیدن از اعتصابات بخواند، این بار با اعتصابی شدیدتر
ص: 46
روبرو شده است و می گوید که کارگران به دلیل روابط نزدیکش با صاحبان کارخانه از وی سلب اعتماد کرده اند. آقای برومند می گوید که رهبران جبهه ملی از اجتماعات می ترسند و برای آرام کردن آن هر کاری را انجام می دهند. مقامات نظامی از صدور فرمان به زیردستان خود، خودداری می کنند چون نمی خواهند وفاداری آنها را بیازمایند. همه شکایت دارند که مردم دیگر وحشی شده اند و بدون برنامه رهبریت و نظم کارهایی انجام می دهند. آنها دیگر تحت تأثیر شایعات عوامفریبانه واقع شده اند و اگر لازم باشد خود یک عوامفریب برپا می کنند.
فرصت از دست رفته:
ظاهرا همه بر سر این موضوع توافق دارند که بهترین و شاید آخرین فرصت برای تغییر قدرت صلح آمیز در طول دو هفته گذشته قبل از برقراری حکومت نظامی وجود داشت (البته دولت کنونی را علیرغم حضور وزرای غیر نظامی و تغییرات عادی حکومتی، این چنین می بینند).
از این نظر، مردم به آن مقطع زمانی به صورتی می نگرند که یک رهبر صاحب تخیل یا یک برنامه این چنین می توانست شرایط را تغییر بهتری بخشد. در آن موقع شاه خسته حاضر به مذاکره بود، احزاب کوچکتر سیاسی از عدم نفوذ خود مطلع گشته بودند و حاضر بودند رهبری را که بتواند با شاه مذاکره کند حمایت نمایند و ارتش نیز بر سر اینکه چه کاری باید انجام بدهد، توافق کلی نداشتند. در آن زمان، سنجابی از جبهه ملی اگر حاضر بود که شانس خود را بیازماید می توانست با شاه به توافق برسد و تمام مخالفین (در صورت لزوم خمینی را) اشخاصی قلمداد کند که به جای توجه به رفاه عموم، خواستار آشوب و اغتشاش هستند. البته شاید این پیش بینی درست از آب در نمی آمد ولی به آزمایشش می ارزید.
لیکن اکثرا معتقد هستند که این فرصت دوباره به دست نخواهد آمد.
مردم نگران اصفهان دولت ژنرال ازهاری را به عنوان نمونه بی صبری دولت نظامی می شناسند. آنها که حوصله شان از «عدم صلاحیت غیر نظامیان» بسر آمده بود، از شاه خواستند به آنها اجازه دهد که قدرت را به دست گیرند و پس از طی یک دوره عملیات کوتاه مدت با افتخارات کسب شده عقب نشینی کنند. آنها پیش بینی می کردند که احترام سنتی ایرانیان نسبت به قدرت، همراه با نارضایتی از بی نظمی داخلی موجب می شود که تشنج به ناگهان، تحت اقتدار ارتش فروکش نموده و آنها بتوانند جای خود را به تدریج به تکنوکراتها ببخشند. در عوض آنها با بی نظمی دائمی و آمیزه بغرنجی از عملیات دولتی که نمی فهمیدند، روبرو بوده اند و بنابراین با خام دستی عمل کردند یا هیچ نکردند و دست آخر بایستی از تکنوکراتها بخواهند که برایشان کاری انجام دهند. بنابراین آنها را عوامل شکست و از بین رفتن احترام نسبت به توانائی نظامی می دانند. به علاوه این موضوع که با وجود فشاری که به شاه وارد کرده اند ولی شکست خورده اند، نشاندهنده ضعف شاه است، چون او آنقدر ضعیف بوده است که نتوانسته است در برابر سماجتهای افراد بی صلاحیتِ کاری، مقاومت کند. بنابراین می توان گفت که شاه و ارتش آبروی خود را از دست داده اند و بر عکس نفوذ خمینی (به علت عدم تمایل یک سیاستمدار غیر نظامی برای رهبری) بیشتر شده است و به نظر نمی رسد که بتوان به یک راه حل صلح آمیز رسید. به زور متوسل شدن برای رسیدن به قدرت توسط افسران جوان یا کمونیستها یا ارتش میلیونی خمینی یا هر کس دیگر چیزیست که همه از آن واهمه دارند و نیز از آن اجتناب می ورزند. علت این واهمه هم این است که هر گروه فکر می کند که
ص: 47
گروه های دیگر با این کار موافقت نخواهند کرد. چون زور تنها بازور جبران می شود. کودتا باعث می شود که یک ضد کودتا پدید آید. هر کس بخواهد با اعمال زور موقعیت خود را حفظ کند، میزان خشونتهای فردی بالا خواهد گرفت. تخریب و خرابکاری توانایی ملت را در تولید ثروت از بین خواهد برد. یکی از تجّار مواد غذایی در اصفهان می گوید که ایران یک کشور تک محصولی بی محصول شده است. وی با ذکر این مطلب که در یک برخورد قوا، ایران در برابر خرابکاریها شدیدا آسیب خواهد دید به نگرانیش می افزاید. سدها، نیروگاهها، تجهیزات معادن، لوله های نفتی و مناطق نفتی هم اکنون نیز از حفاظت نامناسبی برخوردار هستند. اگر کارگران این مناطق اراده کنند خواهند توانست تجهیزات خود را نابود کنند. در حالی که ایران توانایی آن را ندارد که خسارات وسیع را جبران یا تعمیر نماید. از بین رفتن هر یک از امکانات تأثیر به سزایی بر اقتصاد خواهد داشت. زیرا خسارات وارده یا به سختی جبران می شود و یا اصولاً غیر قابل جبران خواهد بود. در صورت بروز این حوادث از اعتبار ایران به سختی کاسته خواهد شد، و در حال حاضر ایران قدرت تغذیه خود را ندارد، به عقیده وی نتیجه این خواهد شد که ایران یا باید منافع و حاکمیت خود را در اختیار بیگانه بگذارد و یا اینکه به صورت یک مملکت فقر زده به صدقه دیگران چشم بدوزد.
اظهار نظر:
بسیاری از کسانی که در یأس بسر می برند، سالخورده و اعضای گروههای برگزیده مختلفند. آنچه آنان در جریان این حوادث می بینند عبارت است از هجوم حاصل تفوق جوانان در تعداد جمعیت ایران و اینکه جوانان ایرانی عمیقا نسبت به نسل سالخورده بی اعتماد هستند و برای مشکلات موجود ایران آنها را مسئول می دانند، بدون اینکه حتی مقداری از پیشرفتهای ایران را مرهون اعمال آنان به حساب آورند. در مساجد اصفهان، اجتماعات گروههای سنی از یکدیگر متمایزند. در تظاهرات هم افراد سالخورده تر خود را تحت رهبری افراد جوان می یابند. اساتید دانشگاه که از احترام کم سوادتران برخوردارند، در کمال تعجب می بینند که اکنون دیگر کسی برای مشورت نزد آنها نمی آید. نسل گذشته هنوز هم نسبت به سن و تجربه احترام قایل است و خود را از اجتماعات جوانان که به جدیت و انرژی بیش از تجربه ارج می نهند و به بالا رفتن سن به عنوان دلیل فساد، محافظه کاری و شرکت در گذشته «پلید» می نگرند، منزوی می دانند.
با این وصف، حتی اگر گفته هایشان خیلی غم انگیز به نظر برسد، ولی واقعیت این است که وضع کنونی نشان دهنده رواج همین حالت است. به علاوه در اکثر موارد حالت تمایل به تسلیم به چشم می خورد به این امید که از تأثیر آنها بر وقایع بکاهند. آیت اللّه خادمی دیگر در نمازها شرکت نمی کند. آقای برومند دیگر در جلسات جبهه ملی حاضر نمی شود. اساتید دانشگاه از جوانان دوری می گزینند. تجّار خانواده های خود را به خارج از ایران می فرستند و در تدارک پیوستن به آنها هستند. نخبگان مسن حداقل در اصفهان، احتراز می کنند از اینکه پیش بینی نمایند قدرت به دست جوانان هیجان زده و بی تجربه خواهد افتاد.
بنابراین می بینید که این افسردگی بی اساس نیست.
مک گافی
ص: 48
سند شماره (29) از : کنسولگری آمریکا در اصفهانمحرمانه - 6 دسامبر 1978 - 15 آذر 1357 به : وزارت کشور، واشنگتن دی. سی.
گزارشگر : گافی موضوع : میزان نفوذ خمینی، نقطه نظرهای افراد مذهبی در این باره خلاصه متن: گروهی از آیت اللّه ها، ملاها، و دانشجویان مذهبی اصفهان معتقدند که نفوذ واقعی خمینی در ایران رو به کاهش است، ولی هنوز نیروهای عظیمی را تحت کنترل داشته، و پس از استماع سخنانش وی تنها کسی است که می تواند سرتاسر ایران را به فعالیت درآورد. قدرت آیت اللّه شریعتمداری که در گذشته نیز چشمگیر نبوده است، در حال حاضر نیز قابل چشم پوشی است، لیکن آیت اللّه شیرازی در مشهد در حال کسب اعتبار و نفوذ می باشد. پایان خلاصه متن.
از زمان قتل آیت اللّه شمس آبادی در سه سال پیش، چهره مذهبی دیگری در اصفهان پا نگرفته است، ولی افرادی که بر بعضی از گروهها نفوذ دارند و آن ها که هنوز به دنبال کسب مقام و موقعیت هستند ولی هنوز به جایی نرسیده اند، در این میان به چشم می خورند. اکثر آنها در حاشیه به فعالیتهای سیاسی می پردازند، زیرا می دانند که در نتیجه اشتباه یا شکست آنها یکی از نزدیکانشان به قدرت می رسد. مثلاً آیت اللّه خادمی که در تلاش بود تا در گروه مخالف نقش فعالی برای خود دست و پا کند، ناگهان با خشونت یاران خود روبرو گردید، تا آنجا که حتی از ایراد وعظ نیز اجتناب می ورزد. و ظاهرا دانشجویان جوان مذهبی، واعظین سیار و افراد عادی که به طور موقت نقش سخنرانان را ایفا می کنند، جناح مخالف مذهبی را تشکیل می دهند. به من اجازه دادند که در جلسه متشکل از چهره های مذهبی در منزل آیت اللّه حاج سید میرزا فانی شرکت جویم، ولی اجازه شرکت در مباحثات را به من ندادند، آیت اللّه حاج سید میرزا علی فانی یکی از مسن ترین رهبران اصلی است. بخش اعظم مباحثات را شکوه از دست «بیگانگی» که از آنها دعوت می شود در مساجد به سخنرانی بپردازند، و خطرهایی که در نتیجه تداوم این اعمال متوجه مذهب است، و گفتگوهای بی فایده پیرامون اینکه چگونه می توانند مردم خود را به صراط مستقیم رهنمون شوند، تشکیل می داد. اکثرا همان طور که وارد شده بودند خارج گشتند، ناراحتی زیادی نشان داده شد، ولی به هیچگونه توافقی نتوانستند دست یابند.
شریعتمداری که در قم اقامت دارد مورد حمله واقع می شد، با این اتهام که وی یک فرصت طلب سیاسی است، ثروت زیادی را محرمانه به خارج انتقال داده است، نقل قولهای طولانی (که من دنبال نکردم) از نوشته های او و خمینی ارایه شد که مطابق ادعاها، نشان می دادند آنها اختلافشان بنیادی است، علاوه بر اینها وی متهم است که از طرف شاه، بازاریها و کمونیستها از نظر مادی تأمین می گردد و حملات شخصی هم ایراد شد. ولی پس از پایان مباحثات جمعا به این نتیجه رسیدند که می توانند وی را به عنوان کسی که در اصفهان، قم و تبریز دیگر صاحب نفوذ نیست نادیده بگیرد. (ملاحظات من در موارد بحثی دیگر نیز
ص: 49
تأییدکننده این وضع در مورد اصفهان است. آنها شریعتمداری را به عنوان شخصی که خود را به شاه و نخست وزیر شریف امامی در دوران حکومت کوتاهش فروخته است، نگاه می کنند).
پس از برکناری شریعتمداری بحث بر سر هویت شخصیت با نفوذ بود (یعنی اینکه از چه کسانی باید حمایت کرده، پیروی نمایند). اصل سخن بر خمینی متمرکز بود. اکثر آنها که در جلسه حضور داشتند در مورد خمینی متفق القول نبودند، از نفوذ چپ ها در خمینی سخن می راندند، و از اینکه او با لجاجت تنها به دنبال شاه بود و دیگر نیازها را نادیده می گرفت شکوه می کردند، و از فقدان درک صحیح وقایع در جریان به علت دوری اش از ایران نیز ناراحت به نظر می رسیدند. با این وصف به این نتیجه رسیدند که او که او قدرت عاطفی عجیبی در اجتماعات به دست آورده است (به خصوص در حال حاضر که شریعتمداری دیگر از اعتماد مردم برخوردار نبوده و جبهه ملی هم ساکت شده است) و ندای او تنها عامل موفقیت آمیز برای دعوت ایران به عکس العمل می باشد بسیاری از کتابچه ها، نوارها و سخنرانیهای وی برای انتشار در دسترس نبود ولی آنهایی که به رادیو بی.بی.سی گوش می دادند متن کامل آنها را داشتند. به نظر می رسد که مخالفین حتی در مورد خمینی آنچه را که می خواهند بشنوند انتخاب می کنند. ولی به این نتیجه رسیدند که نفوذ او رو به کاهش است، گرچه هنوز هم قوی و شدید است.
بر سر اینکه آیا رهبران مذهبی دیگری با نفوذ مشابه وجود دارند یا خیر، توافقی نبود. آنها خاطرنشان ساختند که به علت ارتباط با حرم مقدس و تحت نظر بودنش در منزل، آیت اللّه شیرازی، نفوذ فزاینده ای را کسب می کند ولی برای رساندن سخنان خودش به مردم از رابطین کافی برخوردار نیست. او تنها متکی به سخن گفتن است و تا زمانی که نتواند شبکه ای برای پراکندن حرفهایش ایجاد کند، نمی تواند انتظار تأثیرگذاری بسیار داشته باشد. درباره آیت اللّه خوئی که در عراق در تبعید بسر می برد نیز سخن به میان آوردند. همه معتقد بودند که او از وجهه خوبی برخوردار است ولی میزان نفوذش بسیار ناچیز است.
(آیت اللّه حاج آقا جلیل فقیه امامی داماد خویی نیز ابراز داشت که تلاشهای وی در جهت وادار ساختن خوئی به بیان سخنان سیاسی به نتیجه نرسیده است). خلاصه اینکه از نظر شناخت یک چهره دارای وجهه ملی همه آنها دچار سردرگمی بودند.
نظریه: آنها خود نیز می دانستند که بر حرکت اعتراض آمیز رایج هیچگونه نفوذی ندارند، و در حالی که از خصیصه اسما مذهبی تظاهرات نیز آگاه هستند، سعی در آن دارند نفوذی مذهبی را بیابند که بتوانند حرکت را تحت کنترل خویش درآورند. ولی در این جلسه نتوانستند یک چنین چیزی را بیابند و بر فقدان رهبری خود ناله کردند. آنها افسرده به نظر می رسیدند چون فکر می کنند که نهضت در آینده خیلی نزدیک یا هم اکنون نیز شاخصه مذهبی خود را از دست داده یا خواهد داد و به بهره کمونیستها در آمده است.
شخصا، آنها بر روی پیروان خود کار خواهند کرد، ولی تمایلی به اتخاذ یک برنامه مشترک ندارند (از ترس از دست رفتن موقعیت شخصی) تا حداقل نهضت محلی را تحت کنترل خود درآورند. اقدامات آنها ترسشان را منطقی جلوه گر می سازد. پایان اظهار نظر. مک گافی
ص: 50
سند شماره (30) از : وزارت امور خارجهمحرمانه - 9 دسامبر 1978 - 18 آذر 1357 به : همه پستهای دیپلماتیک اروپایی (فوری) و همه پستهای دیپلماتیک خاور نزدیک و آسیای جنوبی، وزیر، سفارت ژنو، سفارت کاراکاس، سفارت توکیو، سفارت خارطوم، سفارت پرتوریا، Pretoria، سفارت مکزیک، سفارت لاگوس، نمایندگی آمریکا در سازمان ملل نیویورک، کنسولگری کراچی، کنسولگری اشتوتگارت، کنسولگری استانبول، هونولولو.
اطرافیان وزیر برای ساندرز، ZFF-4 فقط برای وزیر اشتوتگارت برای هیئت رابط اروپا، ژنو به تام میلر برای نیوسام داده شود، لندن برای کرافورد مدیر خدمات اداری بایرد رئیس هیئت کنگره.
- تهیه شده توسط هنری پرشت موضوع : گزارش وضع ایران، شماره 36 1- در شب عاشورا، یک تشنج آرامی در اکثر شهرهای ایران حکمفرماست. در آخرین لحظات تلاش برای جلوگیری از یک برخورد خونین، دولت ایران اعلام کرد که برگزاری مراسم مذهبی در طول 48 ساعت آینده آزاد خواهد بود. برای برگزاری مراسم مذهبی - مقررات عبور و مرور تهران از ساعت 9 تا 11 شب برای روزهای 10 و 11 دسامبر برداشته شده است. ازهاری به سفیر سولیوان اطمینان داد که اگر برای روز یکشنبه تظاهرات به خشونت کشیده شود برای مهار آنها به اندازه کافی نیرو در اختیار خواهد بود.
2- تهران در طول نیمه روز 9 دسامبر آرام گزارش شده است. وقایع پراکنده ای روی داد که برای اطمینان - ارتش گاهگاه اتومبیل ها را به دنبال اسلحه و اعلامیه جستجو می کند. اصفهان روز آرامی داشت، برخوردها و تیراندازی هایی در شب گذشته اتفاق افتاد. اسکورتی که شامل اتومبیل کنسول بود طی حمله ای به پاسگاه پلیس گرفتار شد که بعدا ناچار به تیراندازی گردید. صدمه ای به بار نیامد.
تیراندازیهای پراکنده ای در تاریخ 8 دسامبر در نزدیکی بازار تبریز گزارش شده است، به طورکلی امروز آرام بوده است، مقررات منع عبور و مرور در تبریز از دیروز از ساعت 11 شب به 9 شب تقلیل یافته است.
گزارشی که مبنی بر زخمی شدن آمریکاییان در 24 ساعت گذشته باشد، وجود نداشته است.
3- رهبر میانه رو مذهبی آیت اللّه شریعتمداری و دوستان روحانی اش در قم طی اعلامیه ای از سربازان خواسته اند که به روی تظاهرکنندگان شلیک نکنند و از تظاهرکنندگان درخواست کردند مواظب و محتاط و مرتب باشند.
4- کارگران نفت گچساران هم به اعتصاب پیوسته اند و بار دیگر تولید پایین آمده است. طبق تخمین مجموعه تولید امروز در حدود 1/2-2/2 میلیون بشکه بوده است. فردا فقط 6/1 میلیون بشکه تولید خواهد شد با کمتر از یک میلیون برای صادرات.
5- طبق آمار سفارت تا 9 دسامبر حدود 1300 نفر (1100 نفر از کارمندان وزارت دفاع و 200 نفر از سازمانهای دولتی و شرکتهای دیگر) از وابستگان دولت آمریکا ایران را ترک خواهند کرد. این تعداد همه وابستگان دولتی که تقاضای خروج کرده اند را در بر می گیرد. کارکنان بخش خصوصی به خروج خود با هواپیمای تجارتی ادامه می دهند. کمپانیهای آمریکایی در ایران اظهار داشته اند که 40 درصد از خانواده های آنها به طور موقت خارج شده اند اما بیشتر کارکنان در ایران باقی مانده اند.
ص: 51
6- هواپیمای پان امریکن و هواپیمای ملی ایران و سایر وسایل نقلیه بین المللی در طول تاریخ 9 دسامبر به عملیات عادی خود ادامه می دهند. پان امریکن به ما اطلاع داد که برای پروازهای تاریخ 8 و 9 دسامبر اعلام کردند که فرودگاه بین المللی تهران از ساعت 30/6 امروز دهم دسامبر تا 30/6 روز دوازدهم دسامبر بسته خواهد بود. پان امریکن در صدد است که تاریخ 13 دسامبر پروازهای خود را از سر بگیرد.
7- آمریکاییان و سایر خارجیان که مدت اجازه اقامتشان سر آمده است و یا همه مدارک مورد نیاز را ندارند برای دریافت برگ خروج با اشکالاتی مواجه هستند.
سفارت آمریکا موفق شده است که روزانه برای 50 تا 60 آمریکایی که در شرایط فوق بسر می برند از مقامهای ایرانی برگ خروج بگیرد. برای سایر وزارتخانه ها این ترتیبات دو جانبه موجود نیست. از آنجاییکه اکثر ادارات ایران در طول تاریخ 8 الی 13 دسامبر تعطیل خواهد بود سفارت نمی تواند سریعا اقدام به دریافت برگ خروج بکند. اما امیدوار است که در تاریخ 13 دسامبر این عملیات را از سر بگیرد.
کریستوفر
سند شماره (31) از : سفارت آمریکا در تهرانتاریخ : 11 دسامبر 1979 به : وزارت امور خارجه واشنگتن. دی - سی - فوری تهیه کننده گزارش : سولیوان طبقه بندی : سری شماره : تهران 2095 موضوع : تظاهرات عاشورا - شواهد اولیه 1- تظاهرات صلح آمیزی که امروز در تاریخ 10 دسامبر در تهران صورت گرفت، به وسیله رهبران مذهبی و نمایندگان بازار بسیج شده بودند. در هرحال ترتیبات لازم برای سازماندهی این تظاهرات و کسب تفاهم با مأمورین امنیتی دولت ایران توسط نمایندگان جبهه ملی صورت گرفت. در جریان تظاهرات به کریم سنجابی رهبر جبهه ملی ارج گذاشته شد و از طرف مردم استقبال خوبی از وی به عمل آمد.
2- اردشیر زاهدی که مذاکره کننده اصلی دولت برای برنامه راهپیمایی بود، در غروب آن روز به من گفت که تعدادی از «افراد ما نیز در این تظاهرات شرکت کردند و سعی کردند که آن را به میانه روی بکشانند.» وی همچنین متذکر شد که عده ای از میانه روها، به جای عکس خمینی، عکس شریعتمداری را حمل می کردند.
3- تمام اینها نشاندهنده همکاری بین دولت و رهبران میانه رو می باشد تا بدین ترتیب رهبران سیاسی میانه رو به جای خمینی کسب وجهه کنند. این برای شاه تاکتیک خوبی است اگر او متعاقبا بخواهد با جبهه ملی به عنوان طرف اصلی برای تشکیل یک دولت ائتلافی مذاکره کند. پیش از این سناتور مصباح زاده در بحث درباره ضعف سیاسی جبهه ملی به ما گفته بود که در صورتی که خواسته شود، کیهان می تواند در عرض چند هفته از اینها قهرمان ملی بسازد. موقعی که چند روز پیش من او را دیدم او به من گفت که وی در صدد است بعد از عاشورا دست به انتشار چیزی شبیه روزنامه بزند.
ص: 52
4- به طور خلاصه به نظر می رسید که اقداماتی در دست است تا از طریق دستکاری در افکار عمومی، جبهه ملی با زیرکی، رهبری مخالفین را از دست خمینی بیرون آورد. شاه معتقد است که می تواند با جبهه ملی در مورد تشکیل یک سلطنت مبتنی بر قانون اساسی مذاکره کند ولی با خمینی هرگز.
5 - زاهدی معتقد است که گروه خمینی از این تاکتیک آگاهند و ممکن است تظاهرات 10 دسامبر (تاسوعا) را یک پیروزی برای میانه روها بدانند، بنابراین ممکن است که بخواهند تظاهرات 11 دسامبر (عاشورا) را به خشونت بکشانند، خصوصاً اینکه خمینی نیز در بیانیه اش از جاری شدن «رود خون» در عاشورا سخن گفته است.
6- فعالیتهای صبح عاشورا نشان نمی دهد که چه اتفاقی خواهد افتاد. تعدادی کمتر از آنکه در روز تاسوعا (10 دسامبر) جمع شده بودند، صبح خیلی زود جمع شدند و به طرف خیابان شاهرضا در حرکتند.
جمعیت مانند روز 10 دسامبر که در آن تمام گروهها خود به جانب غرب به سوی شهیاد روانه شدند، حرکت می کنند اما بسیار پراکنده تر. هر چه به ظهر نزدیکتر می شویم، راهپیماییهای بی هدف به اندازه متنابهی به چشم می خورد.
7- گروههایی هم نزدیک سفارت به برگزاری برنامه های خاص عاشورا که عبارتند از سینه زنی و زنجیرزنی، مشغول بودند. (یکی از گروهها به منظور استفاده تبلیغاتی در تلویزیون، پیراهنشان را در آوردند و در مقابل عکاسان شروع به سینه زنی کردند و با تمام شدن کار عکاسان آنها نیز پیراهن خود را پوشیده و به سوی جنوب رهسپار شدند).
8- اگر گروه خمینی بخواهند برای به دست گرفتن کنترل اوضاع، تظاهرات عاشورا را به خشونت بکشانند، بدون شک خواهند توانست به همین منظور تظاهرکننده کافی برای برآشفتن اوضاع بسیج کنند.
(گزارشی داشتیم مبنی بر اینکه عاملان تحریک کننده ای به جمعیت توصیه می کردند قصر شاه را که بدون شک توسط ارتش از آن محافظت می شود به آتش بکشانند.) 9- از طرف دیگر اگر گروه خمینی احساس کنند که از طرفداری عناصر مؤثری در مناطق نفتی، سیستم بانکها و ادارات برخوردارند، ممکن است ترجیح دهند مقصود خود را با اعتصابات عملی کنند و بر دولت فشار آورند و به برخورد خشونت آمیز در روز عاشورا دست بزنند. در هر حال از آنجایی که طرفداران و نزدیکان خمینی روی مسئله عاشورا تکیه زیادی کرده اند، نخواهند گذاشت که این روز بدون حادثه بگذرد.
10- در طول روز، ما گزارشهای بیشتری خواهیم داد. بدبختانه در اوائل صبح باران قطع شد و هوا روشن و ملایم است و به نظر می رسد که هوا در طول 12 ساعت دیگر نیز مناسب باشد.
سولیوان
ص: 53
سند شماره (32) از : سفارت آمریکا در تهرانتاریخ : 11 دسامبر 1978 به : وزارت امور خارجه در واشنگتن گزارشگر : ناس طبقه بندی : محرمانه موضوع : گزارش اوضاع سیاسی - امنیتی - 11 دسامبر ساعت - 18 1- تا ساعت 18 وضع در تهران به کلی آرام است.
2- ما اخباری در دست داریم که چپیها و نیروهای خمینی از ماهیت صلح جویانه تظاهرات 10 و 11 دسامبر ناراحت و مأیوس هستند و برای روز سوم نبرد اصرار می ورزند و امیدوارند که در روز 12 دسامبر برخوردی به وجود آوردند. بعضی از منابع به ما گفته اند که رهبران سرشناس مذهبی خود را از این درخواست مبرا دانسته اند و خصوصاً از این تلاش چپیهای افراطی برای به خشونت کشانیدن تظاهرات بسیار ناراحت هستند.
3- سفیر مختار زاهدی به سفیر گفت که وی شک دارد که افراطیها بتوانند در روز 12 دسامبر کاری از پیش ببرند. همچنین گفت که پس از مقررات منع عبور و مرور، نیروهای ارتشی به جاهای عادیشان در شهر حرکت داده خواهند شد. منابع ارتشی اطمینان دادند که این قصد فعلی مسئولان حکومت نظامی است.
4- سفارت در تاریخ 12 دسامبر باز خواهد بود و توصیه های زیر را برای جامعه آمریکایی توصیه می کنیم:
الف: تظاهرات امروز در آرامش بوده اما میزان تشنج بالا است.
ب: فردا امکان فعالیتهای سیاسی بیشتری وجود دارد.
ت: در طول فردا امر مراقبت و دقت فوق العاده زیادی در هر حرکتتان در خارج از محل سکونتتان به عمل آورید.
سولیوان
سند شماره (33) از : سفارت آمریکا در تهرانتاریخ : 13 دسامبر 1978 - 22 آذر 1357 به : وزارت امور خارجه، واشنگتن - فوری طبقه بندی : محرمانه مرجع : تهران 12096شماره : 12167 موضوع : موقعیت ما چیست برنامه مخالفین و آینده خلاصه: مخالفین و دولت ایران هر دو با رضایت ناشی از اینکه عاشورا ناآرامی و برخوردهایی را که انتظار می رفت به همراه نداشت، مشغول برآورد موقعیتهای خود هستند.
سئوالات اصلی عبارتند از اینکه چگونه دولت با برقراری مجدد حکومت نظامی برخورد خواهد کرد؟ آیا مخالفین در بین خود با پیشنهادات کابینه موافقت خواهند کرد و سپس با شاه در مورد نقش سلطنتی او
ص: 54
و کنترل ارتش به توافق خواهند رسید؟ مخالفین سعی می کنند وضعی را به وجود بیاورند که محتاطانه بدون اینکه خمینی را انکار کنند، از وی فاصله بگیرند. احتمال اعمال خشونت توسط رادیکالهای ناراضی بسیار قوی است. (پایان خلاصه) 1- خلاصه برنامه 17 ماده ای مخالفین که در تلگرام مرجع اشاره شده است، موارد اختلافی با ارائه کامل آن دارد که بعضی از این موارد اختلاف ممکن است در مانورهای آینده بسیار مهم باشند.
بیانیه ظاهراً برای راهپیمایی 10 دسامبر پیشنویس شده بود، اما به طور کامل در حادثه 11 دسامبر به اطلاع عموم رسید. ترجمه نکته های اصلی از این قرار است.
(1) آیت اللّه خمینی رهبر ما است هرچه که وی بخواهد ما انجام خواهیم داد. این راهپیمایی بیعت با خمینی است.
(2) عاملین دولت دیکتاتور باید بیرون انداخته شوند و قدرت باید به مردم منتقل گردد.
(3) حکومت عدل اجتماعی و فردی اسلام باید براساس رأی مردم ایجاد گردد (توجه: این درخواست برای تشکیل جمهوری اسلامی آن طور که در تلگراف مرجع آمده بود، نیست).
(4) امروز روز حقوق بشر است؛ ما خواستار حقوق بشری هستیم که مبارزه ما به خاطر آن است.
(5) امپریالیسم شرق و غرب باید از بین برده شوند. مردم ایران علاقه به گسترش و ادامه روابط با سایر ملتها خواهند داشت (توجه: این شعار درخواست از بین رفتن دولت نظامی را نمی کند، چنان که در تلگراف مرجع آورده شده بود) (6) اقلیتهای مذهبی و افراد تبعه سایر کشورها می توانند در ایران همچنان به سر برند، اگر به قانون اساسی و حقوق بشر احترام بگذارند.
(7) به حقوق و آزادی واقعی زنان احترام گذاشته خواهد شد. ما از تمام قدرت زنان در ایران استفاده خواهیم کرد.
(8) به حق کارگران و کشاورزان احترام گذاشته خواهد شد و آنها از کارشان در ایران سود خواهند برد.
(9) مردم نباید از پول، پول بسازند. بهره برداری انسان از انسان باید متوقف شود. ثروت گردآوری شده در دست بعضیها و املاک دیگران دوباره باید تقسیم شود.
(10) کشاورزی باید دوباره احیاء گردد و اقتصاد ایران مستقل از نفوذ خارج شود. ما از اعتصابات دولتی و بخش خصوصی پشتیبانی می کنیم. اعتصابات یک ضربه علیه رژیم است. آنها به زندگی در ایران لطمه وارد نیاورده اند.
(12) مردم باید برای نیازهای ضروریشان با یکدیگر همکاری کنند و از افزایش قیمتها و کمبود جلوگیری کنند.
(13) آوردن ارتش به خیابانها و آنها را در مقابل مردم قرار دادن، یک خیانت بزرگ است ما از ارتش می خواهیم که با مردم باشد، نه علیه آنها (توجه: اشاره ای به شلیک به طرف تظاهرکنندگان که در مرجع قبل آمده بود، نشد).
(14) تبلیغات سوء و ادعای رژیم مبنی بر تأثیر و نفوذ کمونیسم بین المللی بر مبارزه مردم ایران، دروغ می باشد. تخریب بعضی از مکانها توسط خود دولت انجام گرفته است.
(15) ما به شهیدان انقلاب مردم ایران درود می فرستیم.
ص: 55
(16) ما خواستار آزادی همه زندانیان سیاسی و بازگشت همه کسانی که در اثر نبودن آزادی، کشور را ترک کرده اند، هستیم.
(17) ما به مبارزه خود تا پیروزی ادامه خواهیم داد. (توجه: توضیح شفاهی که پس از پایان بیانیه توسط همین ملا داده شد، از این قرار بود که مبارزه در همه جوانب خود ادامه خواهد داشت.
2- تکرار می کنیم که ارزیابی قطعی در دو روز گذشته هنوز امکان ندارد، اما دلایل واضحی نیز وجود دارد که: (الف): اجتناب از خشونت در راهپیمایی دو روز گذشته یک پیروزی قطعی برای هر دو طرف، دولت و مخالفان میانه رو می باشد که به مقاومت برخاسته است، هردو طرف معتقدند که برنده شده اند. (ب) دستجات تندرو از اینکه واقعاً خشونتی در جریان راهپیمایی صورت نگرفته نگران بودند و احتمالاً برای بوجود آوردن خشونت کاری خواهند کرد. حالت محاصره ای که عملاً در اصفهان پدید آمده است، در این رابطه دلگرم کننده نیست. (پ) راهپیمایی توده های مردم تهران کاملاً سیاسی بود و فقط لفظاً به مذهب توجه داشت و این نمایش مؤثری از تبحر جبهه ملی در تشکیلات توده ای بود و بسیاری از ناظرین را متعجب کرد. (ت) تکرار می کنم، اینکه برخورد خونباری به وقوع نپیوست، فرصتی را برای رژیم خریداری کرد. دولت گفته است «با عزم راسخ» قانون منع عبور و مرور را به اجرا در خواهد آورد. (ج) جناح مخالف در حال رفتن بر سر میز مذاکره داخلی است تا پیشنهادات مربوط به کابینه و هیئت نیابت سلطنت را به عنوان اساس مذاکراتش با حکومت ایران مصرانه ارائه دهد. (ح) از طرف دیگر رویگردان شدن جمع کثیری از مردم از دولت، بر بسیاری از مردم طبقه متوسط که از وسعت و عمق احساسات ضد شاه خبر نداشتند نیزه اثر گذاشته است. همچنین بعضی از اینها ناراضی بودند که دولت اقدام به حفاظت از بعضی از نقاط شهر توسط ارتش کرده است و دیگران را به حال خود رها نموده است.
3- چندین سؤال اصلی و «معما» در مورد آینده نزدیک وجود دارد. آیا دولت ایران حکومت نظامی را شدیدتر و یا ملایمتر از پیش برقرار خواهد کرد؟ کاملاً روشن است که دولت ایران باید اعتصابیون را به سرکار خود بازگرداند، بچه ها را به مدرسه برگرداند و دوباره کنترل خیابانها را به دست گیرد. اگر این مسئله با ظرافت و پایداری صورت بگیرد، جستجوی شاه برای ترکیب ائتلافی می تواند پیش برود. اقدامی که جسارت آمیزتر باشد، می تواند تندروها را به برخورد خشونت آمیز بیشتری تحریک کند. بیشتر نظامیان خواستار نشان دادن مواضع سخت تری هستند، درحالی که گروههای تندرو ناراحت بودند که میانه روها اجازه ندادند که بعضی از آنها در راهپیمایی 10 و 11 (دسامبر) شرکت کنند و سازمان دهندگان تظاهرات در پی برخورد عظیمتری نبودند؛ ترکیبی از این دو عامل می تواند بسیار انفجارآمیز باشد. به خصوص اگر ارتش با نیروی زیاد علیه زیر پاگذارندگان مقررات حکومت نظامی در چند شب آینده وارد عمل شود. از طرفی دیگر ارتش نمی تواند خیلی ملایم باشد وگرنه باعث کند شدن مصالحه می شود و مخالفین با خواسته های افراطی تری بازخواهند گشت.
4- سؤال مهم دوم، درباره این است که آیا جناح مخالف می تواند فعالیت خود را برای یک برخورد واحد با شاه یا دولت ایران هماهنگ کند. مدرکی موجود است که رهبران راهپیمایی خواستار قطع تظاهرات در 12 و 13 دسامبر یعنی در دو روز آینده شده اند. جلسات مذاکره بین شخصیتهای اصلی مخالفین، امروز در جریان است تا سعی شود در کار فهرستها و اسامی پیشنهاد شده کابینه برای شورای سلطنت اخلال به عمل آید. در شهر شایع شده است که آزادی سنجابی در هفتم دسامبر نتیجه معامله بر سر
ص: 56
ائتلاف پیشنهادی کابینه بوده است، اما به نظر نمی رسد این خبر صحت داشته باشد که در اجتماعات می گویند که رهبران جبهه ملی به طور خصوصی موافقت کرده اند که شاه را حتی طبق قانون اساسی نمی خواهند. مشکل اصلی این است که مخالفین در اجتماعات می گویند که شاه را نمی خواهند. حتی طبق قانون اساسی رهبران جبهه ملی به طور خصوصی موافقت کرده اند، احتمالاً وجود شاه ضروری است، اما بحث بر سر اینکه چه کسی شاه یا دولت پیشنهادی ارتش را کنترل کند، ادامه می یابد. در حال حاضر علیرغم آنچه که «معجزه محرم» نامیده می شود موضع جناح مخالف و دولت ایران متقابلاً هنوز تغییر نیافته است. چند روز آینده باید نکاتی را به دست ما بدهد، که آیا حوادث پایان هفته گذشته انعطاف بیشتری را در مواضع دو جناح به بار آورده یا نه.
5 - دورنمای آینده نزدیک توأم با خطر و امیدواری است. جنبه خطر این است که تندروها به تحریک حادثه های خشونت بار دست خواهند زد که این عمل باعث دور شدن توجه میانه روها از احساس لذت بخش موفقیت شده و عکس العمل سخت نظامی را به همراه خواهد داشت. جنبه امیدواری این است که مخالفین بتوانند به پیشنهاد واحدی برسند و هرچه زودتر آماده حرکت به جلو در جهت دولت ائتلافی مناسب بشوند و همه عناصر بتوانند آرامش خود را حفظ کنند.
در هر حال اگر این کار صورت بگیرد، باز هم نخواهد توانست خسارت اقتصادی (رجوع شود به تلگراف جداگانه) و سیاسی را کاهش دهد. اعتصابات ادامه دارند، سیستم بانکی در وضع آشفته ای است، تولید نفت همچنان پایین است و اگر حتی مخالفین پیشنهادات خود را جلو بگذارند، مذاکرات نسبتاً گسترش یافته ای باید به دنبال باشد تا بتوانند به توافقی برسند. با توجه به زمینه بالا، برنامه مخالفین پیشنهادات جالبی است. علیرغم تکرار سنتی که خمینی رهبر است، برنامه به تنهایی خود کاملاً میانه رو است و به استثناء یک مورد، نمایانگر مواضع افراطی خمینی نیست. راهپیمایی ها توسط جبهه ملی ایران صورت گرفت نه توسط خمینی. طبق سه منبع مختلف، برنامه توسط کمیته جبهه ملی طراحی شده بود و در برنامه ها و راهپیماییهای سراسری ایران تأثیر جبهه ملی بیشتر از تأثیر مذهبیون به چشم می خورد.
استثناء در مواضع افراطی - نکته دوم است که خواستار بیرون انداختن عوامل دیکتاتور دولت می باشد.
یک مقام سفارت می نویسد که این نکته نسبت به خواست خمینی در مورد پایان بخشیدن به کار شاه کمتر افراطی است، در حالی که درجه اختلاف بسیار است، باز روزنه امیدی برای مصالحه باقی می گذارد که امید اصلی میانه روها است. روش اصلی مذهبیهای میانه روتر و رهبران غیر مذهبی این است که در موقعیت کنونی «موفقیت» به دست آمده در دو روز گذشته را حراست کنند و لیست اسامی کابینه را به شاه تقدیم کنند. آنها بدون جدایی گزیدن از خمینی باید هرچه بیشتر وی را از اینکه یک چاره عمل سیاسی بشود، کنار بزنند.
اگر این مرحله شکست بخورد، یا به وسیله فعالیتهای خشونت آمیز، کار میز مذاکره به شکست بینجامد، سیستم بی نظم سیاسی ایرانی باز هم فلج خواهد شد. با این پیش بینی که برخورد شدیدی که قرار بود در عاشورا به وقوع بپیوندند از بین نرفته است؛ بلکه تنها چند روز یا چند هفته به تعویق افتاده است.
سولیوان
ص: 57
سند شماره (34) کنسولگری آمریکا در اصفهانتاریخ و مکان : 14 دسامبر 1978 - (23 آذر 1357) از : کنسولگری آمریکا در اصفهان رادیو تلویزیون اصفهان یادداشت مذاکراتطبقه بندی : محرمانه طرفین مذاکره : آقای ابراهیم پیشاور، سرپرست رادیو تلویزیون اصفهان - آقای رضا غفاریان، مشاور ایالتی کنسولگری - دیوید. سی. مک گافی، کنسول در اصفهان موضوع : آشوبهای جاری در اصفهان، تظاهرات طرفداران شاه، روابط ایران و آمریکا، خبرهای پخش شده به زبان انگلیسی من در اولین فرصت مناسب به دیدار آقای پیشاور که تازه به اصفهان منتقل شده است، رفتم. او از ملاقات با من خوشحال و راضی به نظر می رسید و در مورد وقایع جاری، آزادانه با من بحث کرد. وی تقریباً40 - 35 سال دارد، فارغ التحصیل دانشگاه کاتولیک در واشنگتن دی. سی می باشد. قبلاً در رادیو تلویزیون تهران کار می کرده است. انگلیسی او عالی است، اما کمی قدیمی و خارج از دور است.
او عقیده خود را در رابطه با مشکلات اخیر اصفهان بیان داشت و گفت که این حوادث توسط گروهی کوچک از مارکسیستها، به خوبی سازماندهی شده بودند که توانستند باعث هیجان و شعله وری مردم ناراحت اصفهان شوند. وقتی که سؤال شد، او پاسخ داد که بیشتر مردم از اوضاع و از رژیم ناراحت هستند.
اما این حالت بدان حد نیست که خود به تنهایی دست به خشونت بزنند. زمانی که گروههای کوچک خشونت را آغاز می کنند، آنها دستخوش هیجان شده و خشونت را به عمل می آورند. اما این بیگناهان هستند که وقتی ارتشیها می آیند، دستگیر می شوند و مارکسیستها مراقب هستند که زود و به موقع فرار کنند.
من راجع به تظاهرات طرفداران شاه سئوالاتی کردم، که در همان لحظه صدای آنها از بیرون شنیده می شد. او گفت که بیشتر آنها زارعان و کارگران کارخانه ذوب آهن هستند که برای این منظور به شهر آورده شده اند و از اینکه به سراغ «مردم از خود راضی شهر» برگشته اند، به هیجان آمده اند. اما او گفت در حقیقت چیزهایی که آنها می گویند مورد قبول خیلی از اصفهانیها است، اگر آنها از انتقامجویی نمی ترسیدند. با این وصف نه تنها وابستگان سربازان و اداریها، بلکه عده ای از اداریها هم به آنها پیوسته اند. او سپس تیمی سیار از رادیو تلویزیون را برای فیلمبرداری از تظاهرات روانه کرد. من از او در مورد صحت این مطلب که تیمهای اعزامی او از انداختن مجسمه شاه فیلمبرداری کرده و آن را برای نیروهای امنیتی برای تحقیق فرستاده اند، پرسیدم. او جواب داد که آن جریان ضبط شده و رادیو تلویزیون ملی تصمیم گرفت آن را در تلویزیون نشان ندهد و چنین فیلمهایی به طور منظم بین «سازمانهای دیگر دولت» گردانده می شوند. به هر حال او اذعان داشت که در صورتی که این مسئله بین مردم پخش شود، او نگران تلافی جوییهای احتمالی با فیلمبرداران خود است و از من خواست که این حرف را جای دیگر نگویم.
او سپس وارد یک بحث جامع در مورد مشکلات شد و با مقداری لفاظی پرسید، چرا آمریکا، این دوست خوب ایران، برای کمک کارهای دیگری انجام نمی دهد. او گفت: من وقتی به لیست کمکهای آمریکا نگاه می کنم، وعده ها و برنامه های نظامی را می بینیم، ولی راجع به کمک در زمینه اجتماعی که
ص: 58
خاستگاه حوادث و مسائل جاری است، چیزی به چشم نمی خورد. من تاریخچه کوتاهی از کمکهای توسعه ای و شرکت آمریکا در تعلیم و تربیت ایران، طرح ریزی مالی و طرح ریزی برای اصلاحات ارضی، تئوری اصلاح اجتماعی و دیگر برنامه های مشابه آمریکا را در رابطه با ایران به او شرح دادم. من خاطرنشان کردم که تغییراتی که براثر این برنامه ها روی داده، شاید محدودیتهای فرهنگی ایران را به حد کافی موردتوجه قرار نداده اند و به نابسامانیهای جاری ایران مایه داده باشند. من گفتم که طرز تفکر اخیر تأکید بر این دارد که هر کشور و فرهنگی باید خود مسائل خود را تعیین و حل کند و سپس تقاضای تکنولوژی و کمکهای دیگر برای اجرای برنامه هایش نماید. «کمک» از خارج از فرهنگ در حقیقت می تواند مسائل را وخیم کند. من به او اطمینان دادم که آمریکا به ایران بسیار ارج می نهد و هروقت که ایران احتیاجات خود را معین کند، حاضر به بر طرف کردن آن است. این بحث برای او چیز بسیار تازه و جالبی بود.
سپس من از او درباره پخش برنامه هایی به زبان انگلیسی که متن یا خلاصه اعلامیه های حکومت نظامی، اخبار محل و چیزهای برنامه پرکن را در سطح محلی فراهم نماید، سؤالاتی کردم. من به او گفتم که با توجه به توانایی انگلیسیش، بر محتوای برنامه ها نظارت کرده و یک خدمت واقعی برای جماعت خارجی انجام دهد. بعد از مدتی بحث، او قبول کرد و فوری به وسیله تلفن از رادیو تلویزیون تهران کسب اجازه کرده، با این شرط که مسئولیت بر عهده خودش باشد. او از من خواست که دو نفر - یک زن و یک مرد - را برای اجرای عمل پخش و تصحیح متن انگلیسی در مورد اصطلاحات و دستور زبان معرفی کرده و زمانی را برای آن مشخص کنم. حالا قرار شده که از 16 دسامبر در ساعت هفت بعد از ظهر هر روز شروع شود.
نظریه: آقای پیشاور کاملاً از یک موضع دولتی حرف می زد و گروههای کوچک را متهم می کرد و در جستجوی تقصیر دیگران، با رفتاری دوستانه ایالات متحده را مسئول می دانست. به هر حال نحوه برخورد او در مقایسه با اسلافش یا مقامات دیگری که با ایشان صحبت کرده ام خیلی انعطاف پذیر بود. او دامنه نارضایتی عمومی را تشخیص می داد و به نظر می رسید که به جای اینکه بنشیند و همه چیز را محکوم کند، دنبال راه حلی می گشت.
این نقطه نظر جدید اخیراً به وسیله کسانی گزارش شده است و تا حدی که نمایانگر حالت مقامات دولتی است، تحول امیدوارکننده ای است.
سند شماره (35) مدیریت اطلاعات مرکزی تاریخ : 14 دسامبر 1978 - 23 آذر 1357 معاونت در سنجش خارجی کشور واشنگتن - دی - سی بیل عزیز من متأسفم که از زمان بازگشتم کاملاً در کوران جلسات Scc درباره ایران گیر کرده ام. به هر حال، می خواستم که از این آرامش مختصر پس از عاشورا بهره جسته و از شما، همسرتان و تمام اعضای خوب هیئت نمایندگی برای میهمان نوازی و کمک شما طی چند روز اقامت باب ارل و خود با شما در تهران
ص: 59
تشکر کنم. اگر چه زمان (جلسه) توجیه شاه کاملاً تصادفی دست داد، کسب مقداری نظریات دست اول از اوضاع برای من در زمان بهتری نمی توانست اتفاق افتد.
تشکرات مخصوص من از شما برای میزبانی میهمانی کوکتل که به من امکان داد که مکالمات غیر رسمی تری با چندین تن از افراد ارتش و ساواک ایران داشته باشم.
با گرمترین سلامها رابرت. آر. بوئی جناب آقای ویلیام سولیوان سفیر آمریکا تهران، ایران
سند شماره (36) از : وزارت امور خارجهتاریخ : 15 دسامبر 1978 - 24 آذر 1357 به : کنسولگریهای آمریکا در اصفهان و تبریز طبقه بندی : محرمانه موضوع : فساد در ایران خلاصه: فساد موضوع سیاسی عمده ای گردیده است. علیرغم خشم همگانی، حالت اصلاح بنیادی دیده نمی شود. در عوض انتقام درباره گناهکاران در ذهنها بالا می گیرد. بالقوه در نهایت ممکن است موجب ظهور دوباره و تحمل آن نوع فسادی که همواره تا به حال آنچنان عظیم خود را در فعالیت اقتصادی ایران آشکار کرده است، بگردد. سیاستمداران جاه طلب، منجمله شاه، ممکن است وسوسه شوند تا این وضعیت را سرکوب کنند، اما در حالیکه موضوع فساد به خودی خود امری گذرا باشد، ولی احتمالاً بدون به لرزه انداختن عمیق اصلی ترین نهاد سیاسی ایران یعنی سلطنت، از بین نمی رود.(پایان خلاصه) فساد در هفته های اخیر موضوع سیاسی عمده ای گردیده است و انتقادات شاه در میان فعالیتهای رشوه خواری برخی از نزدیکترین مشاوران و حتی اعضای خانواده اش گم شده است. خشمی که علیه این پدیده به ظهور پیوسته، همه جا گستر شده است و وارد طبقات اجتماعی و اقتصادی گردیده و به نظر می آید که عمیقاً احساس شده باشد. علاوه بر این فساد اصطلاحاً معنا گردیده و واقعه همه جاگیری در زندگی ایرانیان بوده است و مقدار بعضی از کلاهبرداریها که در اخبار، که اخیراً گزارش شده، با هر استانداردی تکان دهنده است. شاید این امر اجتناب ناپذیر بود که پول کلانی که در اکثر پروژه های عظیم در ایران در خلال دهه اخیر به کار افتاده بود وسوسه سود غیر مشروع را فراهم نماید. با این وجود، امید به تغییر بنیادی خیلی کم به نظر می آید، هرچند که نتایج احساسات ضد رشوه خواری جاری، ممکن است امری بعید باشد.
این یک واقعیت تأسف آوری است که کشف وجود رشوه خواری نبود که منجر به عکس العمل علیه آن گردیده، بلکه این احساس بود که میوه رشوه خواری به گونه ای منصفانه و عادلانه توزیع نشده است. این امر که سالها دست دولتمردان عالیرتبه و تجّار در آمد عمومی بوده (اموال عمومی را به تاراج برده است) موضوع مسلمی بود، اما عکس العمل عمومی حادی برای چنان اقداماتی، مادام که به طور وافر در دسترس همه باشد، وجود نداشت. دولت به همانگونه که در آمریکا هیچ انگیزه ای برای سرجا نشانیدن قطاع
ص: 60
الطریقها در قرن نوزدهم وجود نداشت، در حالی که این اسطوره که هرکس می تواند قطاع الطریق نشود، رایج بود، اکثر ایرانیان که در برابر وسوسه پول سهل الوصول مصونیت ندارند، تا مدتها در مورد ثروتهای سئوال برانگیزی که در اطراف آنها به جیب زده می شد، نگرانی نداشتند. در حقیقت، این پدیده اغلب اوقات به عنوان پدیده ای امید بخش محسوب می شد و اکثر ایرانیان درباره قدرت همشهریان خود که یک شبه ثروتمند می شدند، دچار نوعی تفاخر می گردیدند.
نقطه عطف در پیدایش تغییری در این خصوص ملازم با این امر بود که ایرانیان دریافتند که ثروت آنها محدود به حدودی است. این موضوع حدود اواخر 1977 و اوائل 1978 هرچه بیشتر آشکار گردید. یعنی آن گاه که اقتصاد ملی حرکتش آنچنان کند شد که تقریباً به توقف رسید و این امر به راههای گوناگون به منصه ظهور رسید ما آنچه که شدیدترین و گویاترین تأثیر را داشت شاید این بود که سهم درآمدهای شخصی اکثر ایرانیان که به کار ضروریات اولیه می آمد، علیرغم افزایش مرتب حقوق افزایش می یافت. در عین حال تمایل به خرج چشمگیر در میان کسانی که در خلال سالهای پر در آمد، به طور مطلق یا نسبی سود برده بودند، توجه عمومی را به واقعیت رشد سریع اقتصادی جلب کرد. به این معنی که با وجود مساوی بودن همه چیز، زخم نابرابریهای اقتصادی توسط چنان رشدی چرکین تر می شود. در حالی که، زمانی به چنگ آوردن بی زحمت ثروت مشخصی به عنوان دلیلی برای پویایی اقتصاد ایران به حساب می آمد، این داراییها حالا به عنوان دلیلی برای خرابی سیستم به شمار می آید. فعالیتهایی که قبلاً به عنوان رندی تلقی می شد یا از آن با تمجید یاد می شد و اغلب هیئتی نمایان در ثروتمند شدن بود، حالا فساد نامیده می شود. در حالی که اینک حالت عمومی عبارت از خشمی پارسا منشانه است، اما به نظر نمی آید که به سوی انقلاب پیش برود تقاضای عمومی نه برای اصلاح بنیادی که برای انتقام است. حتی مردی چون علی امینی، نخست وزیر اسبق، در توزیع ثروت اقتصادی خون را تجویز می کند و نه مساوات اجتماعی را.اخیراً او پیشنهاد کرد که با توجه به این امر که هزاران طفل دبستانی به خاطر خواندن ادبیات ممنوعه کشته شده اند، تقاضای به دار کشیدن صد عضو هزار فامیل، خواست زیادی نیست. اظهار نظر او تلویحاً این بود که مجرمیت آنها کم اهمیت تر از این است که به عنوان مجرم شناخته شوند. به بیانی دیگر، هدف اولیه چنین عملی از بین بردن فساد نخواهد بود، بلکه به منظور فرونشاندن خشم عمومی خواهد بود. در واقع، امینی افزود که فساد مانند فقر همواره ممکن است در ایران باقی بماند. او گفت که حتی به هنگام نخست وزیریش در از بین بردن فساد، «50 درصد موفق» بوده و پیشنهاد کرد که ممکن است لازم باشد که تا حدودی آن را تحمل نمود. او پرسید که در غیر این صورت چگونه ممکن است از مردمی که حداقل معیشت اقتصادی را دارند بتوان انتظار داشت که دو قطب را به هم نزدیک کنند؟ ظاهراً آن نوع فسادی را که امینی در کار مشروع جلوه دادن آن است عبارت از فسادی است که مشخصه عمومی اکثر اقتصادهای قدیمی می باشد. برای ممتاز کردن آن از نوعی که در جوامع کاملاً صنعتی آشنا است گاهی از آن به عنوان مزدبگیری یاد می شود و آن مشخص کننده تفاوت فیمابین ارزش بازاری واقعی کالا یا سرویس و ارزش اسمی که معمولاً توسط دولت به طور دلخواه روی آن گذاشته می شود، است. در چنین شرایطی پرداخت این تفاوت معین می کند که کالا باید توزیع شود یا سرویس انجام پذیرد و به این ترتیب شاید بتوان آن را جزء لایتجزای اقتصاد به شمار آورد. به لحاظ زیادی این امر در ایران صادق بوده است، همانجا که قیمتهای دلخواه و اغلب غیر واقعگرایانه که توسط قدرت دولتی و نه فشار بازار معین
ص: 61
می شود، به «فساد» همه جاگیر کمک نموده است. پرداختهای کلان می تواند و اغلب اینچنین شده است که به عنوان عمل ناشایست اخلاقی تلقی شود، اما تنها آلترناتیو ممکن بوده است که سیستم توزیع را متزلزل سازد. در زمینه فقدان مکانیسم مؤثرتر «فساد» تسهیلاتی فراهم نمود که ماشین اقتصادی ایران را به عمل قادر ساخت. اهمیتی را که زمانی فساد در نقش حلال (به عنوان محلل) در اقتصاد ایران بازی نمود، اکنون آشکار شده است. در برابر محکومیت همگانی آن، پاسخ آنهایی که در غیر این صورت انتظار عکس العمل از آنها می رفت، این بوده است که خاموش باشند. قطع معاملات کلان (یا در بعضی موارد انتقال آنها به خارج از ایران) و حتی سکوت دیوانسالارانه نتایجی چاره ناپذیر بوده است. از آنجا که به نظر می رسد که ایرانیان تمایلی به امتحان جدی عملکرد فساد در جامعه ایران ندارند و در عوض مجازات را ترجیح می دهند، وسوسه تدارک متهمین سمبلیک (نمادی) برای عموم توسط سیاستمداران جاه طلب ممکن است مقاومت ناپذیر باشد. در واقع خود شاه ممکن است، به این وسوسه دچار شده باشد، هم چنانکه تمایل آشکارا برای قربانی کردن چند نفر از وابستگان نزدیکش و حتی خواست او برای بررسی اموال خاندان سلطنت این را نشان داد. ایرانیان را ممکن است دست کم برای مدتی، به وسیله چنان راه حلی ساکت کرد.
اما مشکل شاه در این میان آن است که این منطق به طور محتوم به او منتهی شده و تقصیر غایی به گردن او خواهد افتاد. بدین ترتیب در حالی که فساد ممکن است موضوعی گذرا باشد، اما بعید نیست که ابتدا اصلی ترین نهاد سیاسی ایران را اگر نگوییم از بین می برد، که عمیقاً به لرزه در خواهد آورد. به گونه ای طنز آلود، در عرصه فقدان جاری احساس همگانی برای اصلاحات بنیادی، حتی موضوع فوق مانع ظهور نوخیز فساد به عنوان مشخصه بارز فعالیت اقتصادی ایران نخواهد شد.
امضاء: تامست
سند شماره (37) وزارت امور خارجهتاریخ: 19 دسامبر 1978 - 28 آذر 1357 اداری غیر رسمی جناب آقای : ویلیام. اچ. سولیوان سفیر آمریکا در تهران سری - فقط چشم آقای سفیر عزیز من متأسفم از اینکه فشارها در اینجا و در تهران حرکت و نقل و انتقال نامه ها را بین دو طرف تقلیل داده است. لحظه آرامی فرا رسیده و من از این لحظه استفاده کرده شما را در جریان بعضی امور بسیار حساس که من نمی توانم آنها را با تلفن یا تلگرام بگویم، قرار می دهم. شاید شما درباره این امور بهتر از من آشنایی دارید، ولی بگذارید من با شما سهیم باشم.
اولاً در این بحث نگرانی بسیار درباره مجرای محرمانه ارتباط مستقیم از کاخ سفید با ایرانیان و به ویژه مجرای برژینسکی - زاهدی وجود دارد. بن ریدیک هفته قبل با من تلفنی صحبت کرد تا درباره آنچه که من درباره این ارتباط می دانم بپرسد و از من تقاضا کرد که هرگاه من اطلاعاتی تهیه کردم او را در جریان بگذارم. از آنچه که من از منابع دیگر شنیده ام چنین برمی آید که نگرانی او منعکس کننده احساس آقای
ص: 62
کریستوفر و وزیر امور خارجه است. من در واقع چیز زیادی درباره این مجرا نمی دانم و باید به بدگمانی خود که نتیجه تماس با ایران است تکیه کنم. من اطلاع دارم که برژنسکی جمعه یا شنبه گذشته با زاهدی تماس گرفته و این تماس باعث شده که سفیر به اصفهان برود تا به گروه خود در آنجا سرو صورتی بدهد.
من خودم دو یا سه هفته قبل در یک جلسه خصوصی با برژینسکی ملاقات کردم و در این ملاقات او درباره ایران به طور کلی، و نظریه بدبینانه من از آینده آن سئوالاتی کرد. من به او آنچه را که از آن زمان به بعد از طریق «گری سیک» ابلاغ کرده ام نگفتم و آن این است که من زاهدی را در مورد سرو کار داشتن با بحران ایران یک همتای فاجعه انگیز می دانم. به نظر من او کاملاً از منافع شخصی خود پیروی می کند و فاقد حسن قضاوت است و تمایل دارد به اینکه براساس اطلاعات نادرست و بد سریعاً اقدام کند. متأسفم از اینکه معتقدم که مشورتها و توصیه های او یکی از عوامل نیرومند مؤثر بر نظریه های کاخ سفید بوده است.
از زمانی که گزارش بال به وزارت امور خارجه در یک نسخه تنها برای مشاهده کریستوفر فرستاده شد هیچ کس آن را ندیده است. من چند بار با آقای بال ملاقات کردم و معتقدم که نظریات او را به اندازه کافی درک می کنم. به نظر نمی آید که او معتقد باشد که شاه چندان آینده ای داشته باشد و معتقد است که ما باید خود را برای چیزهایی که غیرقابل تصور است آماده کنیم. برای افکار خودم در این باره من یک نسخه از یادداشتی را که برای هال ساندرز تهیه کرده ام به پیوست می فرستم. من مدتهاست این نظریات را داشته ام ولی هر اندازه که ما به روز رسیدگی نزدیکتر می شویم، من مصمم تر می شوم مقداری از این نظریات را روی کاغذ بیاورم. ممکن است شما با نظریات یا تجزیه و تحلیل من موافق نباشید، ولی به نظر من وظیفه ما عبارت است از پیدا کردن راه خروج شرافتمندانه شاه و در عین حال به دست آوردن اعتبار کافی برای ایالات متحده با این کار. به نظر من این یک وظیفه امکان ناپذیر است، ولی احتمالاً وظیفه ای است که باید به نحو دقیقی آماده شود، به ویژه با توجه به نظامیان ایران من فکر می کنم که ما نفوذ خود را در این گروه به مقدار زیادی دست کم گرفته ایم و به طور واقعی ارزیابی نکرده ایم. من گمان نمی کنم که ما خودمان باید نام وزیران را ببریم ولیکن نقش ما در این میان ممکن است بسیار فعالانه تر باشد. مثلاً ما می توانیم یک کمیته 6 یا 8 نفری از سرشناسان (شامل نماینده خمینی) دعوت کنیم تا یک راه حل ایرانی تهیه کننده و ما از آن پشتیبانی خواهیم کرد. اعم از اینکه این راه حل یک سلطنت مشروطه باشد یا یک نیابت سلطنت، ما باید حاضر باشیم که روی آن صحه بگذاریم.
تصور می کنم که شما از فهرست پرسشهای فوق سری که در پایان هفته جاری برای شاه فرستاده شد، اطلاع دارید. این فهرست به من نشان داده نشده است. این نمایش سطح عدم اعتمادی است که در کاخ سفید نسبت به وزارت امور خارجه (و از نظر خودخواهی من فکر می کنم نسبت به خودم) وجود دارد. من متأسفم از اینکه ما وقت گرانبهایی را هدر می دهیم و سیل حوادث ممکن است ما را با خود ببرد و ایالات متحده آمریکا را از فرصت بازیابی موقعیت خود در ایران محروم کند.
من شاید بیش از آنکه باید و شاید به یک قطعه کاغذ اعتماد نشان داده ام، ولی به هر صورت شک دارم از اینکه آینده ای داشته باشم. من میل دارم از شما تقاضا کنم به خاطر پرورش جوانان از من حمایت کنید.
خطرات هرچه باشند من معتقدم که دادن ارزیابی صمیمانه من درباره شکل گرفتن اوضاع در جبهه ایران در این روزها از طرف من به شما حائز اهمیت است.
ضمیمه: نسخه یادداشت برای ساندرزارادتمند شما - هنری پرشت
ص: 63
وزارت امور خارجه از : اداره امور خاور نزدیک، ایران، هنری پرشت سری - پخش نشود به : اداره امور خاور نزدیک، هارولد ساندرز موضوع : در جستجوی ثبات در ایران به طور کلی عقیده براین است که شاه تنها شانس حاشیه ای (جزئی) برای بقا به عنوان یک سلطان مشروطه دارد. تا آنجایی که من می دانم هیچ کس معتقد نیست که شاه می تواند به اعمال قدرت کامل خود دوباره دست یابد. خود شاه نیز این موضوع را به طور خصوصی اذعان کرده است. مابه کندی و از روی بی میلی و بیشتر از طریق تعدیل موضع قبلی خود تا از روی تجزیه و تحلیل خود «براساس صفر» از آنچه آینده برای ایران و منافع آمریکا ممکن است در چنته داشته باشد به نتیجه گیری خود رسیده ایم.
من معتقدم که موضع شاه سریعتر از درک ما از موضوع اعتدال یافته است. من گمان نمی کنم که ممکن باشد با قائل شدن نقش «شاه سوئد» برای شاه آن هم نه برای مدت طولانی بلکه مثلاً برای یک سال، شاه ر نجات داد.
فرضیات ما برای ترجیح دادن شاه به عنوان یک سلطان مشروطه از این قرارند: (الف) حضور مداوم شاه بهتر از همه ثبات را در ایران تأمین می کند. (ب) شاه بهترین وسیله حمایت از منافع آمریکا در این کشور است. (ج) راههای دیگر غیر نظامی کوتاه مدت در هر دو مورد فوق مشکوک است و به احتمال قوی در دراز مدت تنها ممکن است مرحله ای برای بی ثباتی چپگرایانه باشد. (د) خروج شاه برای دوستان ما در این منطقه به منزله یک تکان شدید و برای انتقاد کنندگان از ما در داخل کشور موهبت بزرگی خواهد بود.
من معتقدم که ما باید هر یک از این فرضیه ها را بررسی کنیم و اگر چنانچه این فرضیه ها آن طوری که ما تصور می کنیم مستحکم نباشد، به سرعت برای تهیه یک خط مشی جدید آمریکا در ایران از نو شروع کنیم.
الف) شاه به عنوان نیروی ثبات این استدلال به طور عمده بر این فرضیه استوار است که تنها شاه می تواند وحدت و انضباط نیروهای مسلح را تضمین کند: این امر حقیقت دارد، اگر ما نیروهای مسلح را به عنوان یک گروه ثابت ساکن تصور کنیم ولیکن اگر (1) شاه به عنوان یک سلطان مشروطه از قدرتش کاسته شود یعنی در واقع نیروهای مسلح را رهبری نکند و (2) هدف خشم مخالفین قرار گیرد که نیاز به آن باشد که ارتش تظاهرات مداوم و در مقیاس بزرگ را سرکوب کند، آن گاه در میان عناصر مهم دستگاه نظامی افکار چگونه تحول خواهد یافت؟ در حالی که بسیار کم احتمال می رود که ژنرال ازهاری یا ژنرال اویسی اقدامی علیه شاه به عمل آورند این موضوع درباره تیمسارهای دیگر و صفوف پایینتر نظامیان که تا کنون جرأت اظهار شک و تردید نسبت به ما کرده اند، صدق نمی کند.
بعضی از میانه روها در میان نظامیان مایل نیستند که شاهد آن باشند که ایران به خاطر شاه آسیب ببیند.
افراطیون، به احتمال قوی پشتیبانهای خمینی هستند هر دو اینها درک می کنند که جهت حرکت تحولات چگونه است.
اگر نظامیان استعداد ناآرامی دارند، مخالفین غیر نظامی از قبیل اعتصاب کنندگان و مردمی که در 10 و
ص: 64
11 دسامبر به راهپیمایی پرداختند و تروریستها، طبیعتاً تمایل بیشتری برای بیان نارضایتی خویش دارند.
درباره شاه و صمیمیت او در پذیرفتن نقش یک سلطان با حفظ قدرت عدم اعتماد عمیقی وجود دارد. بدین ترتیب شاه در نقش سلطان مشروطه ممکن است نتواند آرامش ایجاد کند و به احتمال قوی منجر به آشوب بیشتری خواهد شد.
اگر این تجزیه و تحلیل پذیرفته باشد، چنین به نظر می رسد که ما باید سه کار انجام دهیم:
(1) جستجو برای تشخیص هویت آن افسرانی که می توانند احترام مادونهای خویش را در یک ایران بعد از شاه جلب کنند (مثلاً ژنرال جم).
(2) - تشخیص هویت آن افسران سرسخت که ممکن است برای ایجاد یک دستگاه نظامی دارای قابلیت اداره کردن، از میدان به در برده شوند.
(3) تعیین یک استراتژی آمریکا که به وسیله آن ما بتوانیم افکار نظامیان را برای پیروی از ابتکارات سیاسی آمریکا تحت تأثیر قرار دهیم (یا لااقل کاری کنیم که اینها از ایجاد مانع خودداری کنند) این بدان معنی خواهد بود که آنچه می گوییم و به چه کسی می گوییم فرمول بندی شود و تصمیم گرفته شود چگونه ما اهرمهایی را که داریم (یعنی فروشهای نظامی و خدمات) به کار می بریم.
ب) شاه بهترین حامی برای منافع آمریکا در ایران است:
این فرضیه مبتنی بر تاریخ، منعکس کننده دگرگونیهای ریشه ای که در ایران صورت گرفته نیست، یک شاه ضعیف و تابع فشارهای نیرومند مداوم داخلی ممکن است تفاوتی در سیاست خارجیش با یک حکومت غیرنظامی متزلزل که ممکن است جای او را بگیرد، نداشته باشد.
هردو نوع حکومتهایی خواهند بود که نگران وضع خود هستند. همان طوری که نتایج اوپک نشان داده است هردو در پی قیمتهای بالاتر نفت خواهند بود و هر دو برای اسرائیل دشواری ایجاد خواهند کرد (هرچند یک رژیم بعدی سخت گیرتر از رژیم شاه خواهد بود)؛ هر دو در مناسبات با اتحاد شوروی دست به عصا خواهند بود (و از کوشش فعال شوروی در بی ثبات کردن نظام ایران خواهند ترسید)؛ هردو ناگزیر خواهند بود قراردادهای بزرگ نظامی و غیر نظامی را با آمریکا و متفقین ما حذف کنند و یا کاهش دهند.
هر دو خواستار فاصله علنی بین خودشان و آمریکا خواهند بود تا مستقل به نظر برسند. اینکه هر یک از این دو دلیلی داشته باشند برای این که نسبت به ما سپاسگزار یا متکی به ما باشند، بستگی به تحولات اوضاع و تا اندازه زیادی به آنچه که ما انجام می دهیم، خواهد داشت.
اگر شاه در یک موضع تضعیف شده باقی بماند، کاری از دست ما برای حمایت از منافع آمریکا بر نخواهد آمد. شاه به وسیله مخالفان محبوس خواهد شد و در مورد مسائل مهم دامنه بسیار محدودی برای پاسخ گفتن به نحوی که ما می خواهیم، خواهد داشت. برای آنکه ما بتوانیم در موقعیت نیرومندتری با یک رژیم بعدی قرار بگیریم، باید قبل از این که چنین حکومتی سرکار بیاید، این اقدامات را به عمل بیاوریم:
(1) تماسهای خود را با مخالفین و ایرانیان مستقل به منظور تأمین این مفهوم که ایالات متحده آمریکا به ایران علاقمند است افزایش دهیم و به علاقه خود نسبت به آینده شاه کمتر اهمیت دهیم. ما باید درباره منافع خود در ایران و آنچه که ما قصد پیشبرد آن را نداریم، بسیار صریح باشیم. مثلاً ما می خواهیم که ایران از نفوذ شوروی آزاد باشد ولی چندان علاقمند نیستیم به این که ایران چقدر از ما اسلحه خریداری می کند.
ص: 65
(2) ما باید این تماسها را به نحوی سروصدایی به سوی گروههای وابسته به خمینی توسعه دهیم، ولی در عین حال باید شاه را از کارهایی که انجام می دهیم آگاه کنیم، زیرا او در هر صورت در این باره اطلاع خواهد یافت. ما نباید درباره عکس العملهای او چندان نگرانی داشته باشیم. باید شاه را از این نظر تحت تأثیر قرار دهیم که هر دو یک هدف داریم و آن برای ایران با ثبات و پر رونق است و اینکه او مسئول است.
هر اقدامی را که برای تحقق این هدف ممکن باشد به عمل آورد.
(3) ما باید با شاه و با مخالفین با انرژی هرچه بیشتر در راه تحقق نقشه ای از قبیل «شورای معتمدان» یا چیزی شبیه به آن که نقش حداقل را برای شاه به عنوان یک سلطان مشروطه حفظ خواهد کرد حرکت کنیم. ما باید آماده باشیم که اگر نتوانیم برای شاه یک نقش «شاه سوئد» به دست آوریم، به سرعت از این موضع عقب نشینی کنیم و بدین ترتیب راه را برای خروج شاه آماده کنیم. ما باید از پیش برای استعفای ناگهانی شاه آماده باشیم.
(4) ما باید به احتمال قوی مذاکرات خود را با شاه و مخالفان درباره آینده ایران از طریق یک میانجی ویژه مثلاً جرج بال که مجسم کننده منافع آمریکا و دارای انصاف کافی خواهد بود انجام دهیم تا برای ما در صورت روی کار آمدن مخالفان اعتبار قابل ملاحظه ای به دست آورد. اگر نقش میانجی ایالات متحده آمریکا با شکست روبرو شود این امر برای ما بدتر از آن نخواهد بود که ما در کناری ایستاده و به شاه اطمینان داده باشیم که ترتیباتی با مخالفین خود فراهم کند.
ج) راههای غیرنظامی دیگر به جای شاه مشکوک بوده و در آینده احتمالاً بی ثباتی به وجود خواهند آورد هیچ کس نمی تواند واقعاً پیش بینی کند که چگونه یک حکومت جانشین با افکار عمومی ایران یا به عنوان ترکیبی از. منافع نامتجانس با یکدیگر خود را تطبیق خواهد داد. براساس مکالمه با مخالفان برجسته در میان تحلیل کنندگان این اعتقاد فزاینده به وجود آمده که گروههای میانه رو و مسئول وجود دارند که نسبت به ایالات متحده آمریکا نظر دوستانه خواهند داشت و همچنین می توانند در حکومت باشند. همچنین احتمال کافی وجود دارد که اگر یک رژیم غیرنظامی جانشین، با دعای خیر مخالفان کلیدی از جمله خمینی روی کار آید چنین حکومتی از سوی مردم ایران که از آشوبهای یک سال گذشته شدیداً فرسوده شده است، به عنوان یک راهگشا و رفع پریشانی استقبال خواهد شد. چنین حکومتی ممکن است قسمتی از نیروی خود را در راه تعقیب فاسدین و ظالمان در سلسله مراتب نظامی و غیر نظامی شاه صرف کند. بزرگترین مشکل آن اداره اقتصاد خواهد بود. ولی در این مرحله از یک راه آسانتری از حکومت تحت اداره شاه که مرتب مواجه با اعتصابات است، برخوردار خواهد بود. در شش هفته گذشته حکومت نظامی در برقراری نظم و آغاز مجدد فعالیت اقتصادی شکست خورده است. نظامیان که اکنون بر سر قدرت هستند به خاطر مرتبط بودن با شاه و روشهای خشن آن محکوم به شمار می روند. نظامیان ایران تا زمانی که صفوف مافوق آن تصفیه نشده اند، انتخاب قابل دوامی برای ثبات ایران نخواهند بود. ما چشم انداز روشن تری درباره بازیگران در جبهه مخالفان یعنی آنهایی که می توانیم بر روی آنها حساب بکنیم و آنهایی که فقط دنبال منافع خودشان هستند، یا دنبال منافعی هستند که با ایالات متحده خصومت دارند، لازم داریم. معذالک ما نباید خود را با این مطالب فریب دهیم که ما به اندازه کافی درباره ایران اطلاع داریم، تا همه اعضای یک شورای معتمدین یا کابینه را انتخاب کنیم. ولی ما لااقل باید بدانیم که هسته
ص: 66
مرکزی از چهره های برجسته (مستقلها و مخالفان) چه کسانی هستند و ما باید نظریه ای درباره جهت گیریهای احتمالی اشخاصی که ممکن است در یک حکومت آینده انتخاب شوند، داشته باشیم.
د) خروج شاه، دوستان ما را در منطقه شوکه کرده و انتقاد کنندگان از ما را خرسند خواهد ساخت شاید درباره این فرضیه برای ایالات متحده آمریکا یک گریزناپذیری وجود داشته باشد که مدت سه دهه از یک مرد پشتیبانی کرده و روزانه این پشتیبانی را به نحو شدیدی در جریان سه ماه گذشته تأکید کرده است و فوق العاده دشوار باشد، که وقتی که او به لجن می افتد ادعای پیروزی کند. ما باید به طور ساده جور این سیاست را بکشیم، ولی اگر ما یک حکومت جانشین ایجاد کنیم که میانه رو، ثابت و مسئول باشد، زندگی برای ما آسانتر خواهد بود. اقداماتی وجود دارد که با به عمل آوردن آنها این موانع به حداقل می رسد:
(1) ما باید هم اکنون شروع کنیم سعودیها و دیگران را درباره ماهیت حقیقی آنچه که مشکل شاه است، مثلاً فقدان پشتیبانی و اعتماد در نتیجه فساد و روشهای خشن پلیسی و کمبود آزادی و غیره توجیه کنیم.
ما باید آنها را از فرضیه کمونیستهای پنهان شده در میان پشته هیزم که برای آن شواهدی نیز وجود ندارد، به دور کنیم. ما باید مشکل فقدان پشتیبانی از شاه را توصیف کنیم و عدم رضایت نظامیان را که جزو این فقدان پشتیبانی است، تشریح کنیم. به عبارت دیگر ما باید آنهایی را که درباره آینده ایران و نیروهای واقعی که آن آینده را ایجاد می کند نگران هستند، آگاه کنیم. ما می دانیم که این وظیفه آسانی نیست و شکاکیهای بسیار باقی خواهد ماند، ولی از کوشش نباید صرف نظر کنیم.
(2) ما باید این کشورها را از اقدامات خود نسبت به حصول یک راه حل سیاسی که حمایت کننده منافع غرب باشد، آگاه سازیم. ما باید پشتیبانی آنها را نسبت به هدفهای خود جلب کنیم.
(3) ما باید همین کوششها را با کنگره و مطبوعات آمریکا ادامه دهیم.
(4) ما نباید در رعب و هراس ناگهانی عکس العمل نشان داده برای تقویت ترکیه و پاکستان و یا کشورهای دیگر بکوشیم، بلکه باید به نحو آرامی آنچه را که در اوضاع و احوال عادی برای تأمین اینکه این کشورها دارای قدرت دفاعی و وسایل معقول برای رشد اقتصادی دارند، حرکت کنیم.
نتیجه گیری: این گزارش پیشنهاد می کند که ما هم اکنون با اقدامات مشخصی به سوی یک آینده بعد از شاه در ایران حرکت کنیم، فریب دادن خودمان به این که خودمان می توانیم در کوتاه مدت چیزی بهتر به دست آوریم که برای آمریکا در آینده دراز مدت مفید باشد، ممکن است، برای بقیه مواضعی که ما در ایران داریم به طور جدی ویرانگر باشد. این موضع ظرف سه ماه گذشته به علت درک دیر وقت، و تردید ما در انتخاب راه سخت و پشتیبانی خلل ناپذیر ما از شاه و تمایلات ضد آمریکایی که رواج یافته به طور جدی تضعیف شده است. ما برای اینکه موضع خود را بازیابیم باید بسیار سریع حرکت کنیم.
ص: 67
سند شماره (38) محرمانه27 دسامبر 1978 - 6 دی 1357 خلاصه مذاکرات هیئت مسائل مملکتی سفیر جلسه را با مروری بر وقایع نگران کننده دیروز ایران افتتاح نمود. بنابه گزارش فرانس پرس و دیگر منابع، یک استاد جوان دانشگاه به وسیله تفنگ به قتل رسید. نظامیان خیابان آیزنهاور و شاهرضا را تحت کنترل شدید قرار داده اند. آقای لامبراکیس اضافه می کند که استاد جوان در حالی که از یک بالکن برای گروهی از دانشجویان سخنرانی می کرد، توسط یک تیرانداز از مسافت دور کشته شده است. سفیر احساس می کند که این تیراندازی برخورد شدیدتری را بین تظاهرکنندگان و مأمورین امنیتی به همراه خواهد داشت. سفیر سولیوان در مورد امنیت تأسیسات آمریکایی بسیار نگران است چون مرکز آکادمیک در قلب حوزه دانشگاه قرار گرفته، از خطر بیشتری برخوردار خواهد بود. بنابه اظهار آقای شلنبرگر در این مرکز چهار پلیس مستقر هستند و علاوه بر آن در همان حوالی یک مرکز تجمع نظامیان نیز وجود دارد.
صف بندی ارتش در این نقطه پراکنده است و ترجیح می دهند از حرکت سربازان در مواقع بسیار ضروری استفاده کنند. بنابه گفته سفیر دیگر دیپلماتهای خارجی از جمله دو نفر دیپلمات آلمان غربی و سفیر دانمارک نیز مورد حمله قرار گرفته اند. سفیر دانمارک پس از ارائه مدارک در مورد هویت خود، از مهلکه جان سالم به در برد. سفیر سولیوان معتقد است که در مورد ما ارائه مدارک کمکی به نجات ما نخواهد کرد.
آقای شلنبرگر می گوید که نوار دیگری موجود است که در آن خمینی از رئیس جمهور کارتر می خواهد که از حمایت شاه دست بردارد. در دانشگاه اعتصابات همچنان ادامه دارد. وزارت آموزش و پرورش در حال حاضر تحت فرمان مخالفین رژیم است. در تهران تمام مدارس به صورت تعطیل در آمده است. آقای شلنبرگر سرانجام گزارش داد که به نظر او و کریس اسنو، سفر گاری کرافمن به تهران در آینده نزدیک با زمان بندی برخورد می کند.
دریادار کالینز در مورد گفتگوی خود با دریادار حبیب اللهی به بحث پرداخت. در اظهارات دریادار از عدم قاطعیت دولت ازهاری نارضایتی به چشم می خورد. ولی به گفته حبیب اللهی، در صورت شکست کامل حکومت، نیروی مسلح یکپارچگی کافی دارند تا بتوانند نوعی ثبات را به وجود آورند.
جان میلز گفت که شرکت اسکو حاضر است اقدامات خود را به حداقل کاهش دهد. سفیر توصیه کرد که اسکو فرد باتجربه ای را به اهواز روانه کند. پس از مرگ پال گریم و سفر جورج لنیک به لندن، اسکو دارای رهبریت مجربی نیست. بنابه گزارش آقای میلز، شرکت هواپیمایی ایران ایر به مدت یک هفته در اعتصاب به سر خواهد بود. جورج لامبراکیس گزارش مفصلی درباره شرایط سیاسی ارائه نمود. نکات اصلی گزارش به قرار زیر است: چند سرباز به وسیله نارنجک و تیراندازی مخفیانه در تهران به قتل رسیدند. یکی از کارمندان محلی فروشهای خارجی، شاهد حمله وحشیانه گروهی از تظاهرکنندگان به یک پلیس بود. در مشهد یک پلیس دیگر مضروب گردید و در بیمارستان در حین معالجه به قتل رسید.
ص: 68
سند شماره (39) از : وزارت امور خارجه - واشنگتن دی. سیتاریخ : 29 دسامبر1978 - 8 دی 1357 به : سفارت آمریکا در تهران - فوری عطف به : (الف) 325494 دولتی (ب): 325479 دولتی طبقه بندی : محرمانهموضوع : ادعای ترور آمریکاییهای ساکن ایران 1- (تمام متن محرمانه است) 2- متن زیر، متن تلگراف «اف. بی. آی» است که در تاریخ 29 دسامبر 1978 رسیده است. در این تلگراف گزارش مربوط به تماس با وکیل و موکل مذکور در تلگراف عطف گنجانیده شده است.
آغاز متن تلگراف شب 28 دسامبر 1978 با آقای جک واربراند و وکیل دعاویش آقای جول شویدل درباره موضوع عنوان شده مصاحبه گردید. این دو نفر با سفیر پتری اوسمون (نماینده آمریکا در سازمان ملل) در تاریخ 27 دسامبر 1978 ملاقات کردند و اخباری درباره طرح ترور آمریکاییها در چهار شهر مختلف ایران در مهمانیهای شب عید 1978 را مطرح کردند. عین اطلاعاتی که آقای واربراند در اختیار آقای سفیر قرار داده بود، به مأمورین «اف. بی. آی» داد. با این تفاوت که یادآور شد طرح مذکور ضد آمریکاییها در شهر آبادان در کلوپ قایقرانی و از طریق مسموم کردن غذا قرار است انجام شود. همچنین در روزهای 5 تا 15 ژانویه فرودگاه آبادان را بمب گذاری خواهند کرد. سپس آقای واربراند متذکر شد که اطلاعات خود را از خیبرخان که در شهر لاس وگاس ایالت نوادا در تبعید بسر می برد کسب کرده است. شخصی که از طریق روابط خویشاوندی خود شبکه وسیعی از روابط اطلاعاتی به ایران در اختیار دارد. به گزارش آقای «واربراند» انگیزه خیبرخان در ارائه اطلاعات علاقه شخصی وی به ایران و جلوگیری از افتادن ایران در چنگال کمونیسم می باشد.
آقای واربراند تأکید کرد که خواستار جلوگیری از کشتار بی جهت آمریکاییها در ایران توسط نیروهای ضد شاه می باشد. همچنین قویاً تأکید کرد که خیبرخان منبع اطلاعاتی سودمندی برای دولت آمریکا در رابطه با فراهم آوردن زمینه مذاکره بین دولت آمریکا و نیروهای متعدد ایرانی و به خصوص در فراهم آوردن اطلاعات مفصل در مورد طرحهای عنوان شده و دیگر طرحهای مشابه است. آقای واربراند اظهار داشت که اخبار و اطلاعات خیبرخان دست اول و بی چون و چرا می باشد.
عوامل مصاحبه کننده اف. بی. آی نیز معتقدند که اطلاعات حاصله از طریق آقای واربراند قابل ملاحظه بوده و باید در توسعه این اطلاعات کوشش مبذول گردد.
خیبرخان از طریق آقای واربراند خواسته است که اطلاعات فراهم شده از طرف وی برای دولت آمریکا در اختیار مقامات ایرانی قرار داده نشود.
اف. بی. آی یک مصاحبه فوری با خیبرخان ترتیب خواهد داد.
3- افسر امنیتی وزارت خارجه در این تاریخ برای مصاحبه خیبرخان (گودرزیان) به سوی لاس وگاس پرواز می کند تا همراه مأمور محلی اف. بی. آی و وکیل دعاوی، آقای شویدل، با وی مصاحبه نماید. مصاحبه صبح روز 30 دسامبر انجام خواهد شد. نتایج مصاحبه به سریعترین شیوه ممکن در اختیار گذاشته خواهد شد.نیوسام
ص: 69
سند شماره (40) سری سئوالات زیر توسط سرهنگ دوم اسمیت معاون رئیس رؤسای مشترک ستاد، از طریق تلفن محرمانه در 18 دسامبر در اختیار ژنرال گست قرار داده شد. سئوالاتی نیز که دریاسالارترنر از آقای دونکان در مورد اقدامات ما کرده بود نیز در اینجا آورده شده است.
در مورد تهیه جوابهای مربوطه لازم است سفارت نیز هماهنگی کند ( (1)SRF تسهیلات گزارشگری ویژه) 1- چه دلیلی شاه را وادار به ترک موقت ایران خواهد نمود؟ 2- چه دلیلی شاه را وادار به ترک دائم ایران خواهد نمود؟ 3- در صورت ترک دائمی شاه، کدامیک از رهبران ارتشی وی را همراهی خواهند نمود؟ 4- اگر شرایط امنیتی داخلی همچنین وخیمتر گردد، آیا تلاش از طرف ارتش صورت خواهد گرفت تا شاه وازهاری را برکنار نمایند؟ 5 - آیا احتمال نارضایتی درون ارتش بیشتر در میان مقامات بالا و یا مقامات پایین ارتش به چشم می خورد - نظرات خود را در مورد هر گروه بیان نمایید.
6- احتمال می رود که کدام یک از سران بازنشسته ارتش مایل باشد نام خود را به عنوان حزب ائتلافی مخالف در اختیار بگذارد؟ 7- کدام یک از مقامات مهم ارتش با مخالفین ارتباط دارند؟ اسامی را به ترتیب درجه، ارتباط قبیله ای، بازرگانی با دیگر گروهها تهیه نمایید.
8 - بنابه اظهارات مقامات انگلیسی ازهاری اکثر تصمیمات را بدون دخالت شاه اتخاذ می نماید. آیا دلیلی بر این مدعا دارید.
ص: 70
سند شماره (41) از : سفارت آمریکا در تهرانتاریخ : 29 دسامبر 1978 - 8دی 1357 به : آژانس ارتباط بین المللی آمریکا - واشنگتن. دی - سی طبقه بندی : استفاده محدود اداری شماره : تهران 12741 موضوع : برداشت ایرانیان از آمریکا 1- براساس گزارشهای اوضاع، یادداشتهای مذاکرات، نامه های هوایی و گزارشهای بازدیدکنندگان از اینجا که اخیراً توسط سفارت تهیه شده اند، مقامات واشنگتن که وقایع ایران را دنبال می کنند، بدون شک این را دریافته اند که ایرانیان ساده لوح و مطلع همگی روز به روز بیشتر آمریکا را مسئول مشکلات فعلی ایران می دانند. اینان در همان حال دولت آمریکا را در ارائه راه حل نهائی دارای نقش تعیین کننده ای می دانند.
2- این پدیده به سادگی قابل تشریح نیست. مفهوم آن بیشتر از سپر بلاست، ولی نمونه ای است از جنبه های بارز ایرانیان که دیگری را مسئول مشکلات خود بشناسند و چیزی نیست که صرفاً مربوط به تأکید دولت کارتر در زمینه حقوق بشر یا روابط بین پهلویها و رؤسای جمهوری آمریکا باشد. ریشه های قضیه در تاریخ معاصر ایران نهفته است و به زمانی برمی گردد که آمریکا به صورت مهمترین حامی خارجی، عامل ثبات تاج و تخت و متحد و تهیه کننده لوازم ضروری ایران که از نشانه های بارز یک قدرت جهانی است درآمد. چه در زمینه امنیتی، بازرگانی و آموزشی، روابط ایران و آمریکا به طرزی توسعه یافت که بیش از نیاز ایران و هر کشور دیگر بود. چون حامیان و مخالفین شاه که نسبت به آمریکا احساس بدشان نابکاری و احساس خویشان سوءظن بوده است. نتوانسته اند به اهداف مختلف ولی جاه طلبانه شان برسند، مطمئن هستند که آمریکا در امور مربوط دست دارد.
3- در حالی که تماسهای شخصی و به خصوص دو نفره اکثراً گرم و دوستانه است، مشاهده یک آمریکایی با علامت آمریکایی از مسافت دور کافی است که به عنوان یک عامل منفی، ناآشنا و در نهایت عامل دخالت و اغتشاش آمریکایی شناخته شود. علیرغم انکار از دست داشتن در امور داخلی و اینکه دیگر خود ایرانیان مسئول امور خود هستند. همه سطوح جامعه ایرانی، دولت آمریکا را به چشم یک دولت نامرئی می نگرند. وقایع این روزها چه خوب و چه بد، به عنوان نتیجه و مداخله آمریکا، سازمان سیا و کمپانیهای نفتی شناخته می شود و در هر حال دولت آمریکا را به این دلیل که کم کاری کرده و اقدامهای به موقع به عمل نیاورده مورد انتقاد قرار می دهند.
4- علیرغم این پذیرش دولت آمریکا به عنوان بدترین (اگرچه در مقایسه با دولت روسیه قابل ترجیح می باشد)، ایرانیان هنوز نظام سیاسی آمریکا را ترجیح داده و از این کشور به عنوان بهترین محل برای تحصیلات و خوشگذرانی و راه حل مربوط به مدرن سازی کشورشان یاد می کنند.
5 - پس از بررسی حالت ایرانیان و ریشه یابی آن، آیا می توان از طریق سیاست عمومی عملی در جهت تغییر احساسات افراطیون در رابطه با آمریکا در روابطش با ایران انجام داد؟ در غیاب اکثر وسایل ارتباط جمعی اظهارات رسمی ایالات متحده درباره سیاست خود تنها به دست تعداد انگشت شماری می رسند و این تعداد کم نیز مقاصد دولت آمریکا را به طور متفاوت تفسیر می نمایند. امیدوارکننده تر از همه بیانات
ص: 71
رئیس جمهور در 13 نوامبر بر این مضمون بود که «ما مایل هستیم ایرانیان مقاصد خود را واضحتر بیان کرده و دولتی در ایران به وجود بیاورند که نمایانگر خواست اکثریت مردم باشد». فعالیتهای درون کشوری ملایم، چون تعلیم زبان انگلیسی، ایجاد کتابخانه آزاد، مشاوره دانشجویی و ادامه تماس با اشخاص مهم تا حدی که می توانیم و تهیه نشریات در هفته یک بار یا ماهانه که براهمیت سیاست بین المللی و آمریکا و رابطه آن با ایران تأکید دارند، نوع کارهایی هستند که (در صورت امکان امنیت) می توانیم منتشر سازیم.
تشکیل جلسات سخنرانی بزرگ و برنامه های فرهنگی در شرایط حاضر خالی از خطر نیست. ما به عنوان یک آژانس و یک نماینده باید با چشم انداز انزوای حتمی خود از طرف میزبانان ایرانیمان در زمان حال و در آینده نزدیک روبرو شویم.
6- هدف این گزارش این است که مسئولین تعیین سیاست آمریکا را از مشکلات ارتباطی موجود بین دو کشور آگاه سازد.
شلنبرگر
سند شماره (42) سری وزارت خارجه2 ژانویه 1979 - 12 دی 1357 موضوع : اصلاحات در کیفیت و ارتباط تحلیل سیاسی وزارت خارجه معتقد است که چهار زمینه وجود دارد که تلاشها می تواند و باید برای بهبود کیفیت و ارتباط تحلیل سیاسی در ماههای آینده در این زمینه ها انجام پذیرد:
1- کنترل کیفیت: یک بررسی اطلاعات سیاسی برای هشت کشور مهم که منافع ما به وسیله تغییرات غیر منتظره در اوضاع و احوال سیاسی آنها به طور جدی تحت تأثیر قرار خواهد گرفت در دست اقدام است.
تمام هیئتهای دیپلماتیک ما در رابطه با ادارات جغرافیایی کار می کنند. از طریق این جریان کار (فرآیند) ما انتظار داریم که کنترل محکمتری روی هردو کیفیت و ارتباط (بستگی) گزارش و نیز مفهومی روشنتر از نیاز به این موارد داشته باشیم:
الف: تقویت و ازدیاد تحلیل گران و مأموران گزارش دهنده سیاسی در وزارتخانه (خارجه) و ماوراء بحار.
ب: فراهم نمودن مأموریتهای موقت برای پستها برای نیازهای ویژه گزارشی.
ج: درخواست از متخصصین یا مشاوران خارج برای تکمیل اطلاعات یا برای همکاری در انجام تحقیقات مستقل.
2- قابلیت استفاده از منابع: در طول چند سال گذشته کاهشی مداوم در تعداد مأموران گزارش دهنده در خدمات خارجی و تعداد تحلیلگران در اداره اطلاعات و تحقیقات و منابع مالی قابل استفاده برای سفرهای محلی در خارج از کشور به وسیله مأمورین سیاسی و تحلیلگران، وجود داشته است. در عین حال الزامهایی که ما برای گزارش غیر سیاسی و وظایف تحلیلی بر عهده هیئتهای نمایندگیمان گذاشته ایم به طور پی درپی ازدیاد پیدا کرده است. امکان نخواهد داشت که تحلیل و گزارش را هم در دراز مدت و هم به طور کامل و عمیق بدون گسترش دستیابی به منابع افزایش داد. ما به دقت تواناییمان را برای
ص: 72
برنامه ریزی مجدد در محدوده منابع فعلی در نظر خواهیم داشت، ولی ممکن است لازم باشد که در پی ایجاد منابع اضافی نیز باشیم.
3- موازنه اطلاعاتی در کوتاه مدت و بلند مدت: موازنه فعلی ما در گزارش و تحلیل اطلاعاتی اساسی در مقابل سیاست گزارشها و تحلیلهایی که بلافاصله پس از وقایع ارائه می گردند، که در اوائل دهه 1960 شروع به شکل گرفتن نمود، قرار دارد. آن زمان شروع این امر بود که به ارتباط سیاست (با وقایع) ارجحیت بیشتری از تحقیق بنیانی داده شود. اساس بر این بود که جامعه دانشگاهی می تواند مسائل بلند مدت را مطالعه کند و از خارج یک پایگاه اطلاعاتی برای تحلیلگران سیاست و مأموران گزارش دهنده در وزارت خارجه و دیگر جاها در دولت فراهم نماید. این روش به طور معقولانه خوب عمل کرده است. در عین حال یک کاهش مداوم در بنیان اطلاعاتی ما در داخل دولت وجود داشته است.
تحقیق دانشگاهی همیشه روی آن مسائلی که ما در زمانهای بحرانی در مورد آنها ذی علاقه می باشیم، تمرکز پیدا نکرده است و نیز کیفیت محققین دانشگاهی مساوی نیست. بنابراین تحقیق در مورد یک موضوع مهم ممکن است، اصلاً انجام نشده باشد و یا به طور ضعیفی انجام شده باشد. ما نیاز داریم که یک بررسی سراسری در جامعه اطلاعاتی انجام دهیم که آیا تحلیلگران ما تجربه و آموزش و استمرار شرکت در مسائل و کشورهای عمده را دارند، تا اینکه بنیه تحلیلی و اطلاعاتی لازم برای تحلیلهای کوتاه مدت و بلند مدت تر را فراهم بیاوریم. ما همچنین بررسی خواهیم نمود که چه تأکیدات بیشتری در موارد سوابق اطلاعاتی بنیادی سیاسی، جامعه شناس، فرهنگی و اقتصادی لازم می باشد. نه فقط برای پایگاه اطلاعاتی بلندمدت ترمان بلکه برای قادر بودن به ارزیابی دلایل آشفتگی سیاسی و اجتماعی وقتی که رخ می دهد و نیز ارزیابی های صحیح تری در مورد اینکه به کجا ممکن است منتهی شود و ما در مورد آن چه می کنیم انجام دهیم. ما این موضوع را در بررسی هایمان از برنامه های شش ماهه گزارش سفارت که در قسمت اول در بالا تشریح شد، مورد توجه قرار خواهیم داد.
4- کامل بودن اطلاعات: ما برای سالیان دراز در خیلی از کشورها و به دلایل زیادی به هیئت هایمان اجازه دادیم که جمع آوری اطلاعات جاسوسی از بخشهای حساس مشخصی از محیط سیاسی محلی را محدود نمایند. اساس اولیه برای این کار تمایل برای اجتناب ورزیدن از به خطر انداختن روابط با دولتهای بر سر قدرت به وسیله ملاقات با اشخاص و گروههای مخالف دولت بوده است. معمولاً این محدودیتها با موافقت مأموران مسئول در سطح سیاسی وزارتخانه و دیگر جاها در دولت بوده است و اغلب لازم بوده است.
به هر حال ما باید به طور زیرکانه تری توجه خودمان را روی ضررها و نفعهای چنین اجبارهای به خود تحمیل شده ای متمرکز کنیم و مطمئن شویم که هر کجایی که آنها (اجبارها) وجود دارند و یا ممکن است در آینده پیشنهاد شوند، توجه سیاسی کاملی برای درنظر گرفتن اینکه آیا آنها باید ادامه پیدا کنند و یا نه تخصیص یابد. عدم وجود اطلاعات قابل اطمینان در مورد نظریات، گرایشها و سیاستهای بخشهای عمده سیاسی کشورهای عمده در بعضی شرایط می تواند مشکلات بزرگی برای تحلیل سیاست و ارزیابی اطلاعاتی ایالات متحده مطرح نماید.
ما قصد داریم که یک بررسی از چنین موانعی برای تمام هیئتهای نمایندگیمان در ماه آینده انجام دهیم.
پیتر تارونوف معاون اجرایی
ص: 73
سند شماره (43) از : سفارت آمریکا در تهرانتاریخ : 3 ژانویه 1979 - 13 دی 1357 به : وزارت خارجه - واشنگتن دی. سی گزارشگر : لامبراکیس شماره سند : 124 ...
موضوع : مقاصد خمینی 1- طبق نظر یک واسطه (که قابلیت اطمینان به او تصدیق نشده است) نامزد خمینی برای ریاست دولت اسلامی، وقتی که با پیروزی باز می گردد، دکتر سید علی شایگان، حامی برجسته مصدق می باشد. او از طرق دکتر یزدی و بنی صدر که هر دو نیز دست چپی می باشند حمایت می شود.
2- پرونده های سفارت نشان می دهد که شایگان (حدوداً همسن خمینی می باشد) یکی از آخرین رابطهای مصدق و آیت اللّه کاشانی (خمینی آن زمان) درست هنگامی که کاشانی از مصدق جدا می شد بود.
(یک جدایی که به طور مؤثری به سقوط نهائی مصدق کمک کرد). وقتی که این گزارش اخیراً با یک پروفسور آمریکایی مسافر که روابط خوبی با مخالفین دارد در میان گذارده شد، او در بابت این فکر ابراز بیزاری کرد و شایگان را به عنوان یک شخص شدیداً کوته فکر و غیرقابل انعطاف توصیف کرد.
3- همان واسطه به رایزن سیاسی گفت که خمینی لیستی از حداقل 000/61 ایرانی در دست دارد که او آنها را متهم به فساد یا دیگر کارهای خلاف قانون می کند. مفهوم قوی این موضوع این است که این اشخاص اگر افراد خمینی امور را تحویل بگیرند تصفیه می شوند.
(نظریه: این اولین بار است که ما چیزی در مورد چنین لیستی شنیده ایم و می تواند جعلیات جناح زاهدی باشد، ولی لزوماً این طور نیست.
سولیوان
سند شماره (44) محرمانه تاریخ : 6 ژانویه 1979 - 16/10/1357 از : وزارت آمریکا- ابوظبی، دوحه، کویت، جده، منامه، مسقط، ظهران، تهران، ریاض شماره سند : 3732 موضوع : وضعیت ایران و ملاحظات امنیتی منطقه ای 1- تمام متن محرمانه است.
2- ما می پنداریم هر گفتگویی که شما ممکن است با دولت میزبان در مورد وضعیت ایران داشته باشید می تواند در حول ملاحظات امنیتی کشورهای عرب در طرف دیگر خلیج، به دنبال تحولات ایران باشد.
البته در چنین گفتگوهایی شما می توانید آنها را از علاقه مستمر ایالات متحده و ملاحظه برای خلیج و ثبات شبه جزیره عربستان مطمئن سازید.
3- در حالی که در طول سالیان رژیمهای میانه رو شبه جزیره به مقدار زیادی راجع به نگرانیهای امنیتی خود با ایالات متحده صحبت کرده اند. ولی اغلب آنها به مبهم گویی در تشریح و شاید حتی در تحلیل آنچه
ص: 74
که دقیقاً تهدیدشان می کند، گرایش داشته اند. برای بررسی مداوم سیاست در واشنگتن سودمند خواهد بود، اگر شما بتوانید در گفتگوهایتان تلاش کنید که کشور میزبان را کمی در مسیر ماهیت دقیق تهدید بکشانید.
- آیا آنها واقعاً از مداخله مستقیم نظامی شوروی هراس دارند؟ - آیا آنها واقعاً مداخله مسلحانه به وسیله رژیمهای انقلابی همسایه از قبیل عراق و یا جمهوری دمکراتیک خلق یمن را پیش بینی می کنند ؟ - آیا آنها نسبتا از فشار سیاسی بر روی تصمیمات سیاسی خود به وسیله همسایه های تندرو که به وسیله شوروی حمایت می شوند هراسی دارند ؟ - آیا تهدید واقعی براندازی داخلی توسط عناصر مختلف ناسیونالیست و چپی عرب است و در این صورت اقدامات امنیتی نظامی تا چه حدی به جای اصلاحات مستمر اقتصادی و اجتماعی این تهدید را دفع می کنند.
4- همچنین جالب خواهد بود، چنان که از نظر دولتهای میزبان مناسب باشد، اثر تحولات ایران روی پیش بینی های ما آینده برای همکاری نزدیکتر در میان کشورهای عرب خلیج، منجمله عراق و عربستان سعودی، در هر زمینه امنیتی و زمینه های وسیعتر سیاسی و اقتصادی پیگیری شود.
5 - برای ابوظبی : ما همه می پنداریم شما به هر نوع گفتگویی با مقامات امارات متحده عربی در مورد نظر دولت ایالات متحده در زمینه ملاحظات امنیتی منطقه ای ادامه خواهید داد، به نظر ایالات متحده، مبنی بر اینکه یک عامل در افزایش تشریک مساعی در بیان کشورهای خلیج و پیشرفت مداوم در امارات متحده عربی در جهت به وجود آوردن یک دولت فدرال کارایی خواهد داشت، ارتباط دارد.
ونس
سند شماره (45) (محرمانه) ونس یادداشت برای : رئیس آژانس کمکهای امنیت دفاعی موضوع : تحلیل برنامه های کمک امنیتی ایران 1- این یادداشت نتایج بررسی اولیه هیئت مستشاری نظامی آمریکا در مورد، برنامه کمک امنیتی ایالات متحده به ایران را به دست می دهد در اثر مشکلات اقتصادی اخیر ایران، مسائل جریان پولی باید ترمیم شوند. در نتیجه اهداف این بررسی عبارتند از :
a : تحلیل موقعیت کنونی تمام برنامه FMS ( فروش نظامی به کشورهای خارجی ) برای ایران با توجه مخصوص به سیستمهای عمده تسلیحات b: تعیین برنامه ریزی مجدد ممکن برای یافتن راهی سازگار با منابع مالی دولت ایران c : نگهداشتن شکل نیروهای مسلح شاهنشاهی ایران IIADF سازگار با تحقیقهای خارجی کنونی و همزمان با آن مراعات لزوم ریسک تا یک حد قابل قبول.
2- (محرمانه غیر قابل رؤیت برای خارجیان ) به عنوان اولین قدم برای بررسی، زدوخوردهای اخیر
ص: 75
در ایران یک تجدید ارزشیابی، در رابطه با تهدیدهایی که علیه حاکمیت ایران می شود را ایجاب می کند، بررسی تجدید نظر شده توسط هیئت مستشاری نظامی آمریکا به شرح زیر می باشد.
a - ثبات داخلی - بزرگترین تهدید برای ایران عدم ثبات دولت و افزایش ناآرامی در ارتش می باشد.
در زمان اعلامیه آیت اللّه خمینی که دولت کنونی را غیر قانونی اعم کرد، دولت بختیار تلاش خود را در صحنه سیاسی ادامه می دهد. دولت از حمایت مردمی ضعیفی برخوردار است. اعتصابات و تظاهرات علیرغم کوشش طاقت فرسای دولت بختیار برای تبلیغ برنامه های ظاهراً منطقی و مفید همچنان ادامه دارد. سرسختی اخیر دولت برای برآوردن خواستها در رابطه با تهدید خمینی، شکافهایی در سازمان جبهه ملی به وجود آورد. بختیار موقعیت خود را به خاطر درخواست آیت اللّه خمینی و تشویق وی به اینکار رها نخواهد کرد. در رابطه با این اوضاع مغشوش موقعیت ارتش است که ترجیح می دهد به جای اشغال کشور از دولت کنونی پشتیبانی نماید تا اینکه راه حلی بتوان پیدا کرد. به نظر می رسد که ارتش حداقل شروع به پشتیبانی از بختیار خواهد کرد تا اینکه راه حل روشنی برای ثبات بتوان پیدا کرد. در بطن آشوبی که ادامه دارد، تخریب نیز توسط عناصر چپ انجام می شود. این عناصر به کاشتن تخم نارضایتی در جهت کوششی برای طولانی کردن این آزمایش سخت ادامه خواهند داد، که احتمالاً ملت را به سوی یک موقعیت آشوب و شکست اقتصادی تمام خواهند کشید. در چنین شرایطی کشور ممکن است، تقاضای کمک اقتصادی از اتحاد جماهیر شوروی و یا دیگر کشورهای کمونیست بکند که به چپی ها جای پای مطمئن تری را در دولت ایران و مناطق نفتی خواهد داد. مهمترین فشار در صحنه کشور، بازگشت پیشنهاد شده آیت اللّه خمینی می باشد. واقعه ای که به احتمال قوی نتیجه اش کشمکش رودرروی عناصر موافق و مخالف خواهد بود. چنین کشمکشی آشوب را تغذیه خواهد کرد و به نحوی احتمال یک کودتای نظامی را پی ریزی خواهد نمود.
یک اشغال نظامی ... می تواند یک دوره آشفتگی، آشوب و تداوم نفوذ کمونیسم را باعث شود. سپس ملت با سالهای بی ثباتی روبرو خواهد بود تا توافقهای دو طرفی به عمل آید و پشتیبانی برای یک تلاش تمام عیار جهت بازسازی کشور صورت گیرد. در عین حال که نیروهای مسلح ایران هنوز به عنوان عاملی اساسی برای ثبات باقی مانده اند، علائمی وجود دارد که حمایت سربازان وظیفه مورد تردید می باشد.
ارتش ایران در کشمکش بین وفاداری به سلسله مراتب فرماندهی و قیود مذهبی روبرو شده است. این موضوع با آشفتگی در مورد قانونی بودن دولت کنونی پیچیده تر گردیده است. ادامه حمایت یکدست ارتش برای غلبه برآشوب داخلی ایران ضروری است.
b- شورش - مسئله اقلیتهای قبیله ای در ایران باقی و ادامه دارد. نهضتهای ملی در میان کرده ها در شمالغربی و بلوچها در جنوب شرقی وجود دارد. در هریک از این حالات گروههای قبیله ای در سراسر مرزهای کشور پخش هستند. گروههای دیگر در حالی که قبایل منسجمی هستند ولی هویت مشخص ملی همچون کردها و بلوچها ندارند. گرچه بیشترشان شاه را در نقش پدری ملاحظه کرده اند. در حالت در حالت آشوب مداوم در کشور انتظار این که سطح توقعات بالا برود وجود دارد، مخصوصاً اگر از طرف یک قدرت خارجی حمایت شوند. احتمالاً انتظار نمی رود که کردها از طرف عراق که به تازگی یک نهضت ملی
ص: 76
کردها را درهم شکسته است، حمایت شوند. مسئله بلوچ در مناطق پاکستان و افغانستان مانند ایران گسترده است. بنابراین احتمال نمی رود که یکی از این دو کشور کمک خارجی به آنها بدهد. شوروی هرگز بی میل به دخالت در نهضتهای ملی نبوده است. ولی در ترغیب کردها که همچنین در مرزهای ایشان نیز زندگی می کنند، مردد است. اما بلوچها معرف یک هدف عالی برای نفوذ شوروی می باشند. تأسیس یک بلوچستان درست برای اتحاد جماهیر شوروی کمک زیادی به هدف شوروی برای نفوذ به بنادر آبهای گرم در دریای عمان از جمله بندر توسعه یافته چاه بهار می نمایند..
c - حمله مسلحانه - احتمال ضعیفی برای حمله به ایران توسط یک قدرت خارجی وجود دارد.
بی ثباتی مداوم جوی را به وجود می آورد که در آن چنین اقدامی را وسوسه می کند. افغانستان هنوز در راه انقلاب خود مشکلاتی دارد. پاکستان، عربستان سعودی و امارات از نظر نظامی خیلی ضعیف هستند که چنان اهداف جاه طلبانه ای را داشته باشند. شوروی به خاطر نقشش به عنوان یک قدرت بزرگ احتمالاً جهت حمایت یک دولت مارکسیست در ایران حرکت خواهد کرد. (احتمالاً با به کار گرفتن عوامل کوبایی) عراق به عنوان بزرگترین تهدید برای ایران باقی می ماند، البته اگر تخاصمات جهانی را از نظر دور بداریم.
حمله از طرف عراق احتمالاً محدود به مناطق نفت خیز به عنوان یک هدف خواهد بود. تصمیم برای اقدام به چنین حمله ای مستلزم یک ارتش ضعیف شده در ایران و داشتن دلیل دنیا پسند است.
2- (محرمانه) روشهای علمی این بررسی در زیر تشریح می شود.
- براساس برآورد فوق الذکر از تهدیدات، اولویتهای زیرین در جهت اطمینان به نگهداری نیروهای ارتشی مورد نیاز و سازگار با منابع مالی ایران در نظر گرفته شده اند.
اولویت 1: نگهداری ثبات داخلی (برای مثال: کنترل جمعیت بومی، حفاظت از خطوط ارتباطی و مراقبت مرزی) اولویت 2: حفاظت از مرزهای ملی در مقابل حمله مسلحانه از طرف یک قدرت بزرگ.
اولویت 3: حافظت در مقابل یک حمله حمایت شده از طرف یک کشور سوم.
- میزان خروج ارز سالانه ایران در رابطه با خرید تجهیزات نظامی خارجی را می توان از طریق طرح ریزی (به تعویق انداختن قراردادها، تعلیق یا لغو آنها) برنامه های دیرتر از موعد مقرر به طور عمده کاهش داد.
در نتیجه عناصر برنامه به گروهها یا دسته جات تحویلی زیرین تقسیم شده اند.
دسته A : تعقیب (ادامه) حمایت از برنامه تسلیحات نظامی تحویل شده (F5 , TOW) دسته B: برنامه هایی در رابطه با تحویلهای قبل از 21 مارس 1980 (پیش بینی شده در سال مالی ایران) دستهC : برنامه هایی در رابطه با تحویلهای بعد از 21 مارس 1980 در حالی که این تحلیل متوجه برنامه های اصلی است، پیشنهادهای مربوط به موارد منفرد FMS (فروشهای نظامی خارجی) را که ممکن است هزینه کمتری در برداشته باشد، بررسی می کنند.
مستشاری نظامی آمریکا فعالیتهای برنامه ریزی محدود را که مبنی بر نگهداشتن موازنه قوا برای مقابله با هریک از تهدیدهای گفته شده با بالاترین ریسک مقبول برای شرایط اولویت 2 باشد توصیه می کند.
هیئت مستشاری نظامی توصیه می کند که در دوره آتی اقدامات تجدید طرح بر تخفیف قیمتها متمرکز
ص: 77
گردد. تجدید نظر در نقطه نظرهای وزارت دفاع و کارمندان در سطح قرارداد به منظور تعیین میزان کاهشها به عمل آمده است و در مورد کاهش سطح کالا به حداقل که میزان تهدید را زیاد ننماید نیز، ملاحظاتی شده است.
سند شماره (46) محرمانه از : وزارت امور خارجه واشنگتنتاریخ : 9 ژانویه 1979 - 19 دی 1357 به : سفارت آمریکا در تهران شماره سند : 5366 موضوع : پیش نویس گزارش حقوق بشر 1- مطلب زیرین متن گزارش طرح حقوق بشر است که تا اندازه ای تصحیح شده و ما پیش بینی می کنیم که تا آخر ژانویه به صورت طبقه بندی نشده به کنگره ارائه خواهد شد. ما از نظریات و پیشنهادات شما برای تغییرات تا 11 ژانویه OOB به وقت واشنگتن تقدیر می کنیم.
2- شروع متن: در طی 30 سال گذشته ایران در یک برنامه مدرنیزه کردن سریع اقتصادی که زندگی اغلب شهروندان را دگرگون کرده است و به تندی بر ساخت اجتماعی و رسوم سنتی کشور اثر گذاشته درگیر بوده است. به هر حال توسعه مؤسسات نمایندگی سیاسی با این تغییرات مهم همگام نبوده است. در نتیجه و به خاطر ارجحیت های نامتعادل اقتصادی امسال با تظاهرات شدید و اغلب خشن نارضایتی عمومی همراه بوده است.
3- از پایان جنگ جهانی دوم دولت ایران به وسیله تهدیدات خارجی و خرابکاری داخلی خود را در خطر می دیده است. تا 1977 دولت به سختی بر یک الگوی خشک کنترل تکیه می کرد تا با خطر خرابکاری مشهود داخلی مقابله کند. این کنترلها اغلب بدون تبعیض به کار برده می شد و در نتیجه تخطی از حقوق بشر به وسیله نیروهای امنیتی تقریباً یک رویداد پیش پا افتاده معمولی بود. این روش به تدریج در سالهای اخیر و خصوصاً از 1977 به این طرف هنگامی که دولت آزاد ساختن سیستم سیاسی را متقبل شد، شروع به تغییر نموده است. در اوائل 1977 دولت به استفاده منظم از شکنجه در زندانها خاتمه داد و بعداً تعداد قابل توجهی از زندانیان سیاسی آزاد شدند. تا ماه سپتامبر که آشوب فزاینده منجر به برقراری حکومت نظامی شد، قدمهایی برای ارائه تأمین و حمایتهای قانونی بیشتر و برای برداشتن سانسور و اجازه بیان سیاسی بیشتری برداشته شد.
4- به علاوه در طی 1978، مخصوصاً در نیمه دوم سال شاه شروع به تقسیم کنترل تقریباً انحصاریش بر تصمیمات اصلی دولت با دیگر گروهها نمود. کابینه، پارلمان و مقامات حکومت نظامی هرچه بیشتر به نظر رسید که تا درجه زیادی در تصمیمات اصلی و مهم دولت شرکت داشتند. در 5 اوت 1978 شاه اطلاع داد که انتخابات پارلمانی سال آینده «صددرصد آزاد» خواهد بود و آزادی مطبوعات، بیان و اجتماع صلح آمیز را قول داد. شاه همچنین وعده داد اصلاحات بیشتری در سیستم قضائی انجام گیرد.
5 - علیرغم این تعهد، به همان صورت آشوب ادامه پیدا کرد. نیروهای امنیتی دولت گاهی اوقات از خشونت فوق العاده ای در، درگیری با تظاهر کنندگان غیر مسلح استفاده کردند؛ دستگیریهای اختیاری
ص: 78
صورت گرفت و محدودیت خیلی از آزادیهای سیاسی و مدنی ادامه پیدا کرد. این تاکتیکها به جو برخورد و کشمکش کمک نمود.
6- در قبل و بعد از برقراری حکومت نظامی در سپتامبر و کنترلهای سخت همراه با آن دوره هایی که محدودیتها بر بحث عمومی به مقدار زیادی تخفیف داده شده بود، پدید آمدند. با انتصاب یک دولت به رهبری نظامیان در اوائل نوامبر، کنترلهای حکومت نظامی در مورد تمام فعالیتهای سیاسی تقویت شده، ولی اعتراضات سراسری بر علیه رژیم ادامه پیدا کرد.
7- همان طوری که ارگانهای امنیتی دولت در جستجوی قدغن کردن فعالیت برای اعتراض عمومی بودند، این تظاهرات با نیروهای مسلح برخورد می کردند. احتمالاً چندین هزار نفر کشته شدند و چندین برابر تعداد، مجروح شدند، هم به وسیله نیروهای طرفدار شاه و هم به وسیله مخالفین شاه خسارت قابل توجهی به اموال زده شد. دستگیریهای بی شماری صورت گرفت و گزارشات مکرری از بدرفتاری بازداشتی ها وجود داشت.
1- احترام گذاشتن به تمامیت شخص، منجمله رهایی از:
الف: شکنجه قوانین جزائی ایران شکنجه را ممنوع می کند و مجازاتهای شدیدی برای متخلفین تعیین می کند.
به هر حال این ممنوعیت غالباً از گذشته به وسیله نیروهای امنیتی زیرپا گذاشته شده است. تقریباً دو سال پیش، شاه اعلام کرد که در بازجویی زندانیها دیگر از شکنجه استفاده نخواهد شد. استفاده منظم از آن به وضوح در زندانها پایان یافت. به هر حال، اتهامات مبنی بر استفاده از شکنجه در بازجوییهای اولیه در پاسگاههای پلیس خصوصاً خارج از تهران ادامه یافت. عفو بین المللی گزارش کرد که هیئتی که این سازمان در نوامبر به ایران فرستاده بود، گزارشهایی از نمونه های بیشمار شکنجه که در طول بازجویی و به عنوان تنبیهی برای فعالیتهای سیاسی استفاده می شود. شنیده است. این موارد شکنجه به نظر نمی رسد که مجوز دولتی محکمی داشته باشند و وقوع آنها ممکن است فرسایش نظم را منعکس سازد. دولت، مقامات ساواک پلیس مخفی را برای استفاده از شکنجه در گذشته برکنار کرده است.
ب: رفتار ستمکارانه، غیر انسانی و پست در تنبیه:
نمونه های بی شماری از رفتار خشن و اغلب وحشیانه نیروهای امنیتی در مورد تظاهر کنندگانی که به دولت معترض بوده اند وجود داشته است. همچنین حملاتی وحشیانه از طرف گروههای مخالف در مورد مقامات دولتی وجود داشته است. این نوع رویدادها که در پایان سال بیشتر تکرار شد، عمدتاً در برخوردهایی خیابانی بین نیروهای دولتی و حامیان مخالف اتفاق افتاد. هیچ تخمین دقیقی از آنهایی که در چنین برخوردهائی کشته شده اند هنوز در دسترس نیست، تخمینهای سردستی برای تمام سال بین یک تا هفت هزار کشته و تعداد قابل توجهی افراد بیشتر زخمی شده قرار می گیرد. اطلاعات قابل دسترسی وزارت امور خارجه در رابطه با شرایطی که زندانیان سیاسی در آن نگهداری می شوند، اندک است.
گزارشهایی وجود داشت (برخی از آنها براساس مصاحبه هایی با چندین تن از زندانیان سابق بود) که شرایط به طور وسیعی در طول سال بهبود یافت. با وجود این، تظاهرات گسترده ای در بهار به وسیله به طور
ص: 79
اشخاصی که در زندانی، نزدیک تهران نگهداری می شوند صورت گرفت که نشان دهنده این بود که پیشرفت هنوز کامل نشده است. عفو بین المللی در گزارشی براساس (مشاهدات) هیئت اعزامیش در نوامبر اشاره به وحشیگری پلیس در پی دستگیری یا بازداشت نمود. به نظر می رسد که غالباً چنین موردی وجود داشته است.
ج: دستگیری یا زندانی کردن اختیاری مجموعه عفوهایی که در سال 1977 شروع شد تا 1978 ادامه یافت. در ابتدای سال 1978 بیش از 2200 زندانی امنیتی کشور در زندان نگهداری می شدند، اغلب آنها برای مرتکب شدن جرائم آشوب و توطئه، و وقتی شورشها مکرر شد، دستگیریها با ابعاد وسیعتری صورت گرفت. ولی در عین حال اعلانهای مکرری در مورد آزادی زندانیان صورت می گرفت. به دنبال برقراری حکومت نظامی در سپتامبر حکم دستگیری 1000 نفر صادر شد که خیلی از آنها در طول یک هفته در انظار بازگشتند و تا آخر سپتامبر فقط صد نفر تحت بازداشت باقی ماندند. در دسامبر دولت اعلام کرد که تمام زندانیان سیاسی آزاد شده اند به استثنای حدود 200 نفر از افراد محکوم به جرائم آشوب که خیلی از آنها مرتکب اعمال تروریستی شده اند. (گروههای خصوصی حقوق بشر معتقدند که این تعداد، به طور قابل توجهی بالاتر است) دولت همچنین اطلاع داد که پرونده های زندانیان سیاسی قبلی را برای اعطاء آزادی و اعاده حیثیت از آنها مورد بررسی قرار داده است. با وجود نیت بیان شده دولت برای قدرت بخشیدن به حمایت قضائی افراد مورد اتهام به نظر می رسد که ساواک هنوز وظایف پلیس و بازپرس (قاضی) را باهم ممزوج می کند. بازداشتیها برای دوره های طولانی از مشورت محروم مانده اند و گاهی اوقات فقط ملاقاتها شدیداً محدود شده ای داده می شود یا حتی هیچ نوع ملاقاتی با دوستان و فامیل اجازه داده نمی شود.
د: محروم ساختن از محاکمه منصفانه عمومی موارد مدنی و جنایی به استثنای آنهایی که در امنیت کشوری دخیل می باشد در سیستم دادگاههای غیر نظامی (عادی) مورد محاکمه قرار می گیرد. اشخاصی که به جرائم امنیتی متهم شده بودند تا 1978 در دادگاههای نظامی محاکمه می شدند. متهم برای انتخاب وکیل آزادی نداشت و مراحل قانونی در (دوربین) صورت می گرفت. در اوائل سال 1978 دولت اصلاحاتی منجمله محاکمه متجاوزان سیاسی در دادگاههای مدنی را اعلام کرد و برای انتخاب وکیل آزادی بیشتری داد. در حالی که این (اصلاحات) کاملاً اجرا نشد، ولیکن تعداد متهمینی که محاکمه شدند و متعاقباً آزاد شدند افزایش پیدا کرد. معهذا اثر اصلاحات در معرض بعضی سؤالات قرار دارد. در تابستان 38 نفر در مهاباد برای یک جرم سیاسی دستگیر شدند و در یک دادگاه نظامی محاکمه و تبرئه شدند. متعاقباً آنها به وسیله ساواک توقیف شدند و دستور داده شد که در یک دادگاه نظامی محاکمه شوند. 15 نفر از آنهایی که دستگیر شدند ظاهراً در بازداشت بسر می بردند. به علاوه، اتحادیه بین المللی حقوق بشر گزارش کرد که هیئت نمایندگیش در ایران آشکار ساخته که محاکمه مجرمین سیاسی در دادگاههای نظامی ادامه داده می شود و به اصلاحات توجه نمی شود. علاوه بر این در طول اعتصاب در تأسیسات نفتی که در پاییز رخ داد، دولت اعلام کرد که کارگران اعتصابی که از بازگشت به سرکارشان امتناع ورزیده اند به خرابکاری متهم و در مقابل یک دادگاه ویژه محاکمه خواهند شد. وزارت خارجه اطلاعات بیشتری درباره این تحول ندارد.
ص: 80
ه: تعرض به خانه(ها) قانون اساسی 1907 ایران بیان می دارد که خانه و اقامتگاه هرکس حفظ و حراست می شود، هیچ کس نمی تواند به زور به هر اقامتگاهی وارد شود، مگر به امر و پیروی از قانون. در موارد عادی اگر که می خواهند خانه ای را جستجو کنند، پلیس باید به دادگاه محل برای گرفتن حکم مراجعه کند. عناصر امنیتی در بعضی موارد بدون حکم اقدام به عمل نموده اند. برای مثال در ماه می سربازان با زور به داخل خانه یک رهبر مذهبی وارد شدند و دو نفر را که به آن مکان پناهنده شده بودند کشتند. دولت فوراً برای این اقدام عذرخواهی کرد و ادعا نمود که این عمل به وسیله سربازان بدون تجربه ای انجام شد که به خاطر تخطی از حقوق بشر تأدیب شدند.
قبلاً در همین سال بمبهایی در خارج خانه های رهبران مخالف قرار داده شد و چندین نفر از آنها به شدت مضروب یا تهدید شدند. در حالی که تبهکاران هرگز معرفی نشدند ولی گمان می رود که آنها در ارتباط با پلیس امنیتی باشند.
2- سیاستهای دولت در ارتباط با انجام نیازهای حیاتی از قبیل غذا، مسکن، تندرستی و آموزش و پرورش:
دولت ایران برای بیش از دو دهه، برنامه هایی را برای اجرای نیازهای اقتصادی، اجتماعی مردم ایران و خصوصاً فقرا مورد تأکید قرار داده است. برنامه های توسعه اقتصادی و اجتماعی در سطح وسیع از اوائل دهه 1960 دنبال شد. ولی انگیزه های اصلی برای توسعه از سال 1973 وقتی که افزایش مؤثر در قیمتهای نفت دولت را قادر ساخت که روی فعالیتهای عمرانیش به مقدار زیادی سرمایه گذاری کند، پدیدار شد.
دولت دو سوم هزینه های بودجه ای را به توسعه اقتصادی و برنامه های رفاه اجتماعی اختصاص داده است.
درآمد سرانه در ابتدای سال 1978 به حدود 240 دلار رسید. برنامه اصلی اصلاحات ارضی که در دهه 1960 شروع شد، نه تنها سیستم مالکیت فئودالی ایران را از بین برد، بلکه یک سوم از جمعیت را به طور مستقیم و 30 درصد دیگر را به طور غیر مستقیم منتفع نمود.
خدمات درمانی تا مناطق روستایی توسعه داده شد و تلاشهای جدی برای کاهش بیسوادی تقبل شده است. متوسط سن از 41 به 53 سال افزایش پیدا کرد. موفقیتهائی که تاکنون به دست آمده اند، هنوز کافی نیستند. مواجه شدن با احتیاجات گوناگون و خصوصیت ناتمام آنها به طور مادی به کشاکشی که سال 1978 بیشتر به وسیله آن مشخص می شود کمک کرد. وقتی تأکید بر صنعتی کردن گذاشته شد، کشاورزی از رشد بازماند. اختلاف بین درآمد شهری و روستایی از 2 به 1 در سال 1959 به 3 به 1 در 1972 افزایش پیدا کرد. جمعیت شهرهای ایران به سرعت نسبت به خدمات و مسکن رشد پیدا کرد. توزیع درآمد غیرعادلانه است:
20 درصد از جمعیت که کامیاب ترین افراد هستند 5/63 درصد از درآمد را در سال 1975 دریافت نمودند که 5/57 درصد در سال 1972 بود. درآمد 40 درصد متوسط از 31 درصد در 1972 به 5/25 درصد در 1975 رسید. درآمد 40 درصد فقیر از 5/11% 1972 به 11% در 1975 رسید. همان طور که سرویس تحقیقاتی کنگره در یک تحقیق در جولای 1978 متذکر شد.
در حالی که درآمدها و مخارج دولت، درآمد حقیقی خالص ملی و رشد سرمایه به طور قابل توجهی
ص: 81
افزایش پیدا کرده است، رشد متعادل نشده است، اسراف وسیع بوده است و زیربنای اجتماعی و فیزیکی در پشت هدفها باقی مانده اند. عرضه مسکن ارزان و متوسط قیمت، پایین بوده است و اهداف خانه سازی از تحقق پیدا کردن خیلی دور مانده اند. امیدی وجود داشت که نخستین تورم ایران در طول 76 - 1975 بتواند با حدود کنترل قیمتها و سود ثابت به دست آید، ولی کمبودها و یک بازار سیاه همراه با آن به وجود آمد.
نابرابریها در ثروت و درآمد طبقه جوان و روشنفکر را بیگانه کرده است. شاید فساد به اندازه هر عامل دیگری برای تحلیل بردن (فرسودن) دستاوردهای توسعه کار انجام داده است. بعضی از ایرانیان معتقدند که این (فساد) به تمام جاها شیوع پیدا کرده و به سطوح بالای دولت رسیده است. دستگیریهای وزرای سابق کابینه وجود داشته است. اثر اتهامات فساد شاه را وادار به صدور یک امریه در مورد رفتار خانواده سلطنتی نمود که مداخله آنها را در تجارت ممنوع نمود.
3- احترام به آزادیهای مدنی و سیاسی، منجمله:
الف: آزادی اندیشه، سخن، مطبوعات، مذهب و اجتماعات قانون ایران دفاع از کمونیسم، حمله به رژیم سلطنتی یا انگاره های اساسی سیستم سیاسی و دفاع از آشوب را ممنوع می کند. تغییرهایی که در زمان به خصوصی به وسیله مقامات در این مورد که چه چیزی تخطی از این ممنوعیتها را تشکیل می دهد در بعضی موارد آزادی بیان، مطبوعات و اجتماع را محدود کرده است. در 1978 دولت به طور متناوب به نظریات انتقادی در جزوات در گردهماییهای عمومی، و در رسانه های گروهی و در پارلمان اجازه داد. ترجمه خیلی از نظریات منجمله انتقاد از ایران و شاه به زبانهای خارجی به طور وسیعی انتشار پیدا کرده است. روزنامه های داخلی تا امسال (1978) به دقت به وسیله محدودیتهایی که در بالا اشاره شد کنترل می شدند و راهنمایی دولت را در مورد موضوعات حساسی مثل سیاست خارجی و موضوعات امنیتی دریافت می نمودند. در حالی که انتقاد از قانون اساسی، رژیم سلطنتی و انقلاب شاه و ملت تحریم شده باقی می ماند، مطبوعات در بیشتر سال 1978 با آزادی عمل خیلی بیشتری مجاز به چاپ مقالات و سر مقالات منتقد از دولت بودند. پس از یک دوره آزادی فراوان، محدودیت در مورد روزنامه ها و مجلات فوراً پس از برقراری حکومت نظامی در سپتامبر معمول گردید.
کنترلها بعداً دوباره کمتر شد. به هر جهت با انتصاب دولت نظامی در نوامبر و برقراری کنترلهای جدید در مورد مطبوعات، روزنامه نگاران و دیگر کارکنان روزنامه ها از کار کردن امتناع ورزیدند. بنابراین در نوامبر و دسامبر مطبوعات ایران به طور مؤثری تعطیل بودند.
رادیو، تلویزیون متعلق به دولت هستند و بنابراین به وسیله دولت کنترل می شوند. به هر صورت در طول سال 1978 آنها مجاز بودند که تغییرهایی انتقادی از دولت ارائه دهند. برای مثال بحث مجلس در سپتامبر که اتهامات رسواکننده ای را بر علیه دولت مورد توجه قرار داده بود. وقتی تلاشهایی برای تجدید استقرار کنترلهای شدیدتر در نوامبر به عمل آمد، کارکنان تأسیسات رادیو و تلویزیون در امتناع به قبول سانسور اعتصاب کردند. اعتصابات در ایران غیرقانونی می باشد، ولی تعداد قابل توجهی اعتصابات غیرمجاز رخ داد و در آخرین فصل سال 1978 بیشتر کشور به وسیله اعتصابات در تمام بخشها فلج شد.
فرقه شیعه اسلام در ایران تسلط قاطع داد، ولی کشور یک تاریخ طولانی از تحمل مذاهب دارد که به چنان
ص: 82
اقلیتهای مذهبی از قبیل مسیحیان، یهودیان، زرتشتیان و اعضای فرقه بهائی اجازه می دهد که به عقاید مذهبی شان بپردازند و در زندگی اجتماعی به طور کامل مشارکت داشته باشند. یک نتیجه کوشش در سال 1978 فشار رهبران متعصب مذهبی شیعه علیه بهائی ها بوده است که از نظر شیعه ها بدعتگزار شناخته می شوند.
در نتیجه این فشار دولت چندین مقام خودش را که بهائی هستند برکنار نمود. مواردی از حمله به بهایی ها به وسیله گروههای مردم خصوصاً در شیراز وجود داشته است. دیگر اقلیتها همچنان به برخوردار شدن از حمایت و تحمل رشمی ادامه می دهند. علاوه بر این آنها از آزار و اذیت در تحت شرایط بی نظمی می ترسند و بعضی زنان به طور مؤثری از حمایت دولت و برنامه های توسعه اجتماعی در طول 20 سال گذشته بهره مند شده اند.
محدودیت در مورد حق اجتماعات در مورد کسانی عمل شده است که به وسیله مقامات ایرانی در دفاع از خرابکاری، آشوب و یا عقاید کمونیستی دیده شده اند. این ممنوعیتها خصوصاً در داخل دانشگاهها محکمتر بوده است و به طور متناوب منجر به برخوردهایی بین نیروهای امنیتی و دانشجویان و دیگر مخالفین شده است. رشد نارضایتی عمومی در طول سال 1978 برای دولت و نیروهای امنیتی آن، جلوگیری و یا کنترل اجتماعات غیرقانونی را بشدت مشکل نمود.
ب: آزادی حرکت در داخل کشور، مسافرت به خارج و مهاجرت:
تعداد زیادی از ایرانیان به طور طبیعی از آزادی وسیع مسافرت در داخل ایران و خارج از ایران برخوردار بودند. بعضی اعضای مخالفین (شاید در حدود صد نفر) ملزم به اقامت و ماندن در دهکده هایی و یا دیگر نقاطی که از خانه آنها دور می باشند، بوده اند. دولت گاهی اوقات از دادن پاسپورت به اشخاصی که گمان می برده است ممکن است در زمانی که در خارج هستند در فعالیتهای ضد دولتی درگیر شوند، امتناع ورزیده است. در 1978 چند تن از شخصیتهای مخالف از اجازه های خروج محروم شدند، ولی دیگران آزاد بودند که کشور را ترک کنند.
چندین نفر در گروه دوم از ایالات متحده و کشورهای اروپایی دیدن کردند و آنها به طور عمومی دولت ایران را در آنجاها مورد انتقاد قرار دادند.
توانایی شهروندان برای مسافرت به خارج فقط به توانایی آنان برای پرداخت 350 دلار مالیات خروج و در مورد همسر و فرزندان زیر 18 سال احتیاج به کسب اجازه شوهر و یا پدر است. این ماده از قانون میراث قوی اسلامی ایران را منعکس می کند.
قانون ایران برای مهاجرت (ماده ای) در نظر ندارد. به هر صورت ایرانیانی که اجازه اقامت در دیگر کشورها را به دست می آورند بدون اینکه قبلاً به دولت ایران اطلاع دهند، می توانند برای تشخیص و تایید موقعیت جدید تبعیت خود به دولت مراجعه نمایند.
تایید چنین تقاضاهایی به طور طبیعی به درازا می کشد. همچنین ایرانیان بیش از 25 سال که تعهدات نظامی خود را کامل نموده اند می توانند یک نامه مبنی بر چشم پوشی از تابعیت که مستلزم تأیید شورای وزیران می باشد، تسلیم نمایند.
ص: 83
ج: آزادی شرکت در امور سیاسی:
ایران یک رژیم سلطنتی مشروطه است. ایران دارای سیستم قانونگذاری دو مجلس است، اعضاء مجلس و همین طور نصف اعضاء سنا به وسیله رأی اشخاص بالغ و عاقل انتخاب می شوند. نصف باقیمانده اعضای سنا به وسیله شاه انتخاب می شوند. قدرت هیئت مقننه محدود است و اساساً تصمیم گیری و قدرت در اختیار شاه است. در سال 1976 یک حزب منفرد سیاسی (رستاخیز) در برگیرنده تمام ایرانیان به وسیله حکم شاه ایجاد شد و تا 1978 تنها حزب سیاسی بود که مجاز به فعالیت در ایران بود. رستاخیز به عنوان وسیله ای برای بسیج حمایت برای برنامه های توسعه و مدرنیزه کردن دولت در نظر گرفته می شد. در ماه اوت شاه در مواجهه با ناآرامی فزاینده ممنوعیت را از دیگر احزاب سیاسی برداشت. تشکیل 30 حزب سیاسی جدید فوراً اعلام شد و بیش از 100 حزب به طور مشروط اعلام شد.
حکومت نظامی در سپتامبر فعالیت رسمی حزبی را کوتاه نمود.
4- رفتار و سابقه دولت درباره تحقیقات بین المللی و غیر دولتی در مورد تخطی های منتسب از حقوق بشر دولت ایران در طول سال با کمیته بین المللی صلیب سرخ و کمیسیون بین المللی حقوقدانان، همکاری نمود، که هردوی اینها نمایندگانی برای تحقیق در مورد شرایط حقوق بشر به ایران فرستادند. دولت همان روح همکاری را با عفو بین المللی نشان نداد. به هر صورت یک هیئت عفو بین المللی در نوامبر از ایران دیدن کرد، توانست مصاحبه های بی شماری انجام دهد که به اتهامات شکنجه مستمر و وحشیگری به وسیله عوامل امنیتی ایران منجر شد. همچنین یک تیم دو نفره از طرف اتحادیه بین المللی برای حقوق بشر در نوامبر از ایران دیدن کرد، که موارد اختلافی درباره آزادی زندانیان سیاسی و حقوق مجرمین سیاسی برای محاکمه در دادگاههای غیرنظامی پیدا نمود.
ونس
سند شماره (47) از : وزارت امور خارجه، واشنگتن دی. سی.تاریخ : 9 ژانویه 1979 - 19 دی 1357 به : سفارت آمریکا در تهران - فوری طبقه بندی : محرمانه تهیه شده توسط : هنری پرشتشماره : 6195 موضوع : مأموریت کارمند سیاسی اضافی (تکمیلی) 1- وزارت خارجه و بقیه آژانسها از کار اسکودرو در تکمیل کار گزارش سیاسی سفارت بی نهایت رضایت دارند. به منظور تأمین احتیاج به افزایش گزارش سیاسی از خارج از تهران، ما پیشنهاد می کنیم با موافقت سفارت، دیوید پترسون FSO _ 4 را به مدت پنج هفته که از 10 روز دیگر شروع می شود، به این مأموریت بگماریم. پترسون در 19 فوریه باید به وزارتخانه (خارجه) باز گردد.
2- ما احساس می کنیم که پترسون ممکن است قادر باشد که به اطلاعات ما در دو زمینه به خصوص بیفزاید.
- سازمان، ایدئولوژی و ارتباط با رهبران سیاسی در مورد کارگران اعتصابی در بخشهای حساس، خصوصاً نفت.
ص: 84
- مواضع و جهت گیریهای سیاسی اعضای جامعه دانشگاهی نسبت به آمریکا، در هر دو زمینه ما در مورد هر نوع اطلاعاتی راجع به نفوذ «حزب توده» بین اعتصابیون و کارمندان و دانشجویان دانشگاه علاقمندیم.
3- لطفاً به ما اجازه بدهید که بدانیم آیا سفارت مایل است که مأموریت پترسون به جلو برود.ونس
سند شماره (48) محرمانه 10 ژانویه 1979 - 20 دی 1357 خلاصه مذاکرات هیئت مسائل مملکتی سفیر جلسه را با تذکر این مسئله که عنوان سرمقاله مهیج امروز صبح روزنامه، که راجع به تغییر سیاست ما خط مشی های آمریکا بود. به طور دقیق صحیح نیست، شروع کرد. همچنین مقاله خبرنگار نیویورک تایمز، برنارد گورتزمن، هم حقیقت را بیان نمی کند. حال دیگر سفیر به هر قیمتی که شده، ترجیح می دهد که با تلفن محرمانه با واشنگتن تماس بگیرد، تا با تلگراف.
سفیر گفت که موضوع نفت و خط لوله های نفتی، این اواخر خیلی عجیب است. مشکل است که بدانیم کدام خط لوله و کدام پالایشگاه باز است. انگلیسها یک کشتی عازم چاه بهار دارند که حاضر است کارگران آمریکایی در ترک ایران کمک کند. آقای «بنرمن» گفت که خود انگلیسیها این پیشنهاد را به «براون» و «روت» کرده اند، که آنها خیلی مؤدبانه این پیشنهاد را رد کرده اند. «براون» و «روت» برای خود توانایی حمل و نقل جداگانه دارند.
سفیر سولیوان گفت که شنیده است حکومت نظامی در اصفهان از بین خواهد رفت. سفیر از تندروی بختیار در این جهت که ممکن است نتایج خیلی جدی به بار آور، اظهار ترس کرد.
آقای شلنبرگر توضیح داد که کلمه آشوب طلبی، اخیراً در حال ظاهر شدن می باشد.
دیروز سرپرست رادیو تلویزیون ملی ایران و چندین معاون دیگر استعفا دادند.
یکی از روزنامه نگاران کیهان به آقای شلنبرگر گفت که هیچ کنترلی در مورد مطالبی که در روزنامه نوشته می شود، وجود ندارد. دانشگاه صنعتی تهران امکان دارد تا دو سه روز دیگر باز شود، اما تنها برای تظاهر و بسیج نیروها، تعداد زیادی «فروشگاه خمینی» در جنوب شهر در حال سر بر آوردن هستند. اینها که گاهی سیار هستند نفت مجانی پخش می کنند و مواد غذایی را به نصف بها می فروشند. آقای «جان میلز» گفت که بخش اقتصادی - مالی سعی دارند نوشته ای در مورد صنایع تهران تهیه کند. از سی شرکت فقط پانزده شرکت به آنها جواب داده اند و از این پانزده شرکت هم فقط چهار شرکت در حال فعالیت هستند.
آقای لامبراکیس گفت که بختیار دو ماه مهلت خواسته است تا ایران را به حالت قبلی بازگرداند.
بخش سیاسی، این گزارش را که یک راهپیمایی عظیم در روز 19 و 27 ژانویه طرح ریزی شده است، شنیده اند. 266 زندانی دیگر آزاد شدند.
آقای نیلی گزارش داد که یک کشتی حامل گوسفند زنده را خالی کرده اند. آنها احتمالاً در حال آمدن به تهران هستند.
به علت نابسامانیهای وضع هوا، وضعیت فرودگاه کاملاً غیر مشخص است.
ص: 85
سند شماره (49) از : سفارت آمریکا در تهرانتاریخ : 10 ژانویه 1979 - 20 دی 1357 به : وزیر امور خارجه - واشنگتن - فوری طبقه بندی : محرمانه موضوع : رهبران مذهبی از رفتن شاه می ترسند 1- سفارت گزارشهایی از منابع مختلف دریافت می کند که رهبران مذهبی میانه رو بسیار نگران وضعیتی هستند که هنگامی که شاه کشور را ترک کند، ایجاد می شود. این گزارشات خیلی مرتبط یا مستدل نیستند و انگیزه هایی که در آنها دخیل می باشند، همیشه روشن نیستند. به هر صورت ترس کلی به نظر می رسد. که این باشد که نفوذ میانه روها با به دست گرفتن قدرت توسط نظامیان و یا به وسیله پیروزی نیروهای کمونیست و دست چپی از میان برداشته شود.
2- منبع این گزارشات واسطه منصور اقبال است. وی که یک تاجر جوان تحصیلکرده آمریکا است.
فرزند خانواده اقبال می باشد. وی در هفته های اخیر خودش را به عنوان واسطه بین دکتر حجازی سخنگوی میانه روهای مذهبی و ملکه جا داده است. او حدود یک هفته قبل به کنسول سیاسی گفت که میانه روهای مذهبی خواسته هایشان را به صورت لیستی درآورده اند که شامل خروج شاه نمی شود و فقط حاکمیت قانون اساسی را در بر دارد. چند روز پیش او گفت که قصد دارد از نزدیک با زاهدی کار کند. او اخیراً اظهار ناراحتی کرده است که کاخ و زاهدی او را بازی می داده اند. او می گوید که سعی داشت ملاقاتی بین زاهدی و حجازی و یا شریعتمداری ترتیب دهد، ولی زاهدی آن را در آخرین لحظه به تعویق انداخت (به نظر می رسد که اقبال از برنامه های شاه برای کنار گذاشتن زاهدی آگاه نیست).
3- اقبال اصرار دارد که میانه روهای مذهبی از خمینی به خاطر قرار دادن آنها در وضعیت مشکل کنونی عصبانی هستند، ولی نمی دانند در مورد آن چه کنند. او می گوید که به آنها اصرار کرده که با آمریکاییها به گرمی بیشتری نزدیک شوند، زیرا که آنها نمی توانند امید داشته باشند که کشور را بدون حمایت یکی از دو ابر قدرت اداره کنند.
4- چند روز پیش آبتین دبیر مجلس سنا با مشاور سیاسی سفارت تماس گرفت، با این گزارش که آیت اللّه میلانی (که در مشهد دارای قدرت می باشد و حداقل دوبار به وسیله دولت در داخل کشور تبعید شده است) به او در مورد بدتر شدن وضعیت شکایت کرده و این امید را ابراز داشته است، که شاه ایران را ترک نکند. آبتین گفت که میلانی می خواهد با سفارت آمریکا تماس بگیرد (و ما سعی می کنیم که این کار را با روش آرام ایرانی انجام دهیم). آبتین همچنین گفت که «ملاهای کمونیست» خانه های شریعتمداری و دو آیت اللّه دیگر قم را محاصره کرده اند و برای افراد بسیار مشکل است که آنها را ببینند.
5 - نظریه: این دو گزارش با سایر مذاکرات و گزارشهایی که ما دریافت کرده ایم، جور در می آید.
جالبترین اصل در آنها به نظر می رسد این باشد که میانه روهای مذهبی به اندازه کافی از صحبت کردن درباره بیمهایشان به طور علنی تر هراس دارند. در حالی که در گذشته آنها عموماً نظریاتشان را به طور خصوصی به عنوان ابقای شاه در محدوده قانون اساسی ارائه داده اند. به طور کلی این میانه روها به خاطر دلایل تاکتیکی یا سایر دلایل در مورد خط خمینی خیلی خوب هیاهو کرده اند و امکان هر نوع معامله جداگانه دولت ایران با آنها را سست نموده اند. آنها اکنون شاه و دولتش را به خاطر کم توجهی به آنها
ص: 86
سرزنش می کنند. در حالی که این برای دوره ابتدایی (بهار و تابستان گذشته) توجیه می شود، ولی آنها باید فقط خودشان را به خاطر امتناع از قبول ریسک کردن در مورد یک روش جداگانه پس از آن زمان سرزنش نمایند.
6- البته یک دلیل برای اکراه چنین رهبران مذهبی در رودررو قرار گرفتن با خمینی ممکن است ترس آنها از آشکار شدن پذیرش وجوه پرداختی به آنها از طرف دولت ایران باشد، همچنان که بعضی از آنها سالها در زمان هویدا چنین می کرده اند، از طرف دیگر، احتمالاً ملاهایی امروزه به طور وفادارانه یا خمینی کار می کنند که در آن موقع گیرنده وجه از طرف دولت ایران بوده اند. بنابراین افشاگری می تواند به هر دو طریق کمک کند، یعنی پرستیژ تمام رهبری مذهبی را در میان مردم کاهش دهد. این عاملی است که ما باید در محاسباتمان در مورد آینده ایران به خاطر بسپاریم. کمونیستها یا سایر چپیها ممکن است خصوصاً این سلاح را در درگیریهای داخلی که می تواند به دنبال پیروزی مخالفین در اینجا واقع شود، پرفایده ببینند.
آنها راهی را برای بدنام کردن اغلب رهبران مذهبی جستجو می کنند...یا به وسیله ساکت کردن آنها حق السکوت بگیرند. هرچه باشد چند تن از نزدیکترین همکاران خمینی در پاریس چپگرا هستند و از آنجا که خمینی شخصاً به وسیله چنین پرداختهایی آلوده نمی شود، آنها با تحریک به وسیله چنین افشاگریهایی بر روی نفوذشان در قدرت (خمینی) ریسک نخواهند کرد.
ونس
سند شماره (50) محرمانه از: سفارت آمریکا در تهرانتاریخ: 11 ژانویه 1979 - 21 دی 1357 به : وزارت امور خارجه واشنگتن شماره سند : 574 موضوع : پیش نویس گزارش حقوق بشر 1- با درنظر داشتن موقعیت بی نهایت هرج و مرج در ایران، سفارت از نویسندگان پیش نویس گزارش به خاطر رسیدگی به مشکلات پیچیده با روشی مؤثر، ستایش می کند. ما فقط دو تغییر در جمله بندی برای پیشنهاد کردن داریم و همچنین چندتایی از مشاهداتمان را ارائه خواهیم داد که امکان دارد اگر برخی از احتمالات به وقوع بپیوندد یا در گزارش گنجانده شود و یا به عنوان زمینه ای برای شهادت و یا سایر سخنرانیها استفاده شود.
2- تغییرات پیشنهادی در جمله بندی: در پاراگراف شش، جمله آخر، لغت (سخت گیرStrict ) را خارج کنید. کنترلهای حکومت نظامی در مورد فعالیت سیاسی در تئوری بسیار محکم بودند ولی در عمل کاملاً شل و ول. در حقیقت، علیرغم اتهامات برخلاف مخالفین و بعضی استثناءهای قابل توجه نسبت به این قابلیت انعطاف در مشهد و قزوین در هفته های گذشته رژیم حکومت نظامی خودش آنقدر سست بوده است که تقریباً نام حکومت نظامی عوضی نشان داده شده است. زیر پاراگراف 7 (1) C، دستگیریهای مستبدانه (اختیاری) جمله آخر برای خواندن باید تجدید نظر گردد، بدین ترتیب که «علاوه بر این، در طی اعتصاب در تأسیسات نفتی که در پاییز 1978 اتفاق افتاد، دولت ایران اعلام کرد که کارگران اعتصابی که
ص: 87
از بازگشت به کار امتناع می ورزند، مورد اتهام خرابکاری قرار می گیرند و در یک دادگاه ویژه محاکمه خواهند شد. این در حقیقت هرگز انجام نشد». اطلاعیه دولت ایران در این مورد، جنگ روانی از کار درآمد و با انجام توافقنامه بازرگان در ابتدای ژانویه 1978، تمام احزاب توافق می کنند که هیچ محاکمه ای با اطلاع قبلی وجود نخواهد داشت.
3- البته گزارش به اضمحلال بافت اجتماعی که در طی سه یا چهار ماه گذشته به وقوع پیوسته، نپرداخته و نباید به آن بپردازد. با وجود این، تأثیر حل مشکلات قدیمی، بی اثر شدن ادامه امور قضائی و بعضی اتفاقات غیرقابل اجتناب در اداره امور قضائی سیستمی بوده است، که قبلاً تحت فشارهای شدید بود. به مقدار زیادی براثر تلاشهای وزیر اخیر دادگستری نجفی، وضعیت کم و بیش تحت کنترل درآمده است. وزیر جدید دادگستری بختیار، یحیی صادق وزیری که همچنین یک حقوقدان مورد احترام است.
برای سازمان دادن به کارش در وضعیت نیمه انقلابی، مشکلات غیرقابل اجتنابی خواهد داشت (چنانچه به مدت کافی برای انجام این کار باقی بماند).
4- مسائل بالا به وسیله این حقیقت که مبارزه بر علیه فساد بزرگترین موضوع سیاسی است که کشور با آن روبرو است، پیچیده می شود و این اولین چیزی است که نخست وزیر بختیار گفته است، که وقتی تأیید شد، دست به کار آن خواهد شد. برطبق نظریه برخی وکلای برجسته و معلمان حقوقی، حالت کشور می تواند دولت ایران را به محاکمات نمایشی نمایندگان سیاسی رژیم گذشته به اتهام فساد و دیگر اتهامات وادار کند. تعدادی از ایرانیان که منتقد تأثیر سیاست حقوق بشر آمریکا بوده اند، به دقت زیر نظر خواهند گرفت که ببینند آیا ایالات متحده در دفاع از وابستگان رژیم قبلی همان طور قوی است که قبلاً در دفاع از مخالفین بوده است؟ 5 - خوشبختانه قدمهای ملایمی که دولت ایالات متحده در مورد مسائل حقوق بشر تاکنون در ایران برداشته، موجب تسهیل ابراز نگرانیهای خصوصی در محافل می شود، که اگر لازم باشد ممکن است در ممانعت یا لااقل ساکت کردن افراط کاریها مفید باشند. برعکس چون گروههای خصوصی به طور لفظی حامی حقوق شخصیتهای مخالف بوده اند، برای ما (آمریکا) سودمند خواهد بود، اگر آنها توجه به تنفیذ مراحل قانونی در ایران را بدون توجه به اینکه مدعی علیه چه کسی ممکن است باشد، ادامه دهند. با در نظر داشتن حساسیت دولت و مخالفین نسبت به این گروهها، این موضوع همچنین می تواند فشار سازنده ای را بر علیه تندروی حقوق (قانونی) به کار بیاندازد. در این رابطه باید متذکر شد که کمیته دفاع از حقوق و آزادی بشر اکنون توافق کرده است که با وزارت دادگستری برای برقراری حقوق قضائی کامل برای مردم همکاری نماید.
سولیوان
ص: 88
سند شماره (51) از : وزارت امور خارجه، واشنگتن دی. سی.تاریخ : 13 ژانویه 1979 - 23 دی 1357 به : تمام پستهای دیپلماتیک اروپا (فوری) و شرق نزدیک و جنوب آسیا طبقه بندی : سری شماره 711 تهران موضوع : گزارش اوضاع ایران - شماره 91 - 13 ژانویه 1979 1- سیاسی - امنیتی - رادیو تهران به فارسی گزارش می دهد که به قرار اطلاع افراد زیر برای شورای سلطنت معرفی شده اند:
نخست وزیر بختیار رئیس سنا سجادی سخنگوی مجلس سعید وزیر دربار اردلان محمد وارسته وزیر سابق سیدجلال تهرانی سناتور سابق رئیس شرکت نفت انتظام رئیس ستاد فرماندهی قره باغی دکتر عبدالحسین علی آبادی قاضی خبرگزاری فرانسه از تهران، نیز تشکیل این شورا را خبر می دهد، ولی نهمین نام آن، به جای دکتر علی آبادی، یگانه، رئیس دیوانعالی کشور است. قانون اساسی نیز گنجاندن نام رئیس دیوانعالی کشور را لازم می داند.
سفارت پیش بینی می کند که شورا با این ترکیب مورد قبول عناصر مخالف مثل جبهه ملی و نهضت آزادی قرار نخواهد گرفت، جون تعداد زیادی از افراد رژیم در آن هستند. از مخالفین خواسته شده بود که در این شورا شرکت کنند. اما قبول نکرده بودند. مخالفان بنابه گفته (توافق) نهضت آزادی به این شورا تا زمانی که شاه ایران را ترک کند، اعتراض نخواهند کرد و در آن زمان، در جستجوی تغییر و تعدیل این شورا به یک «شورای آشتی ملی» بر خواهند آمد تا یک دولت مورد قبول خمینی را تأسیس کرده و بر یک رفراندم در مورد خاندان پهلوی، نظارت کرده و انتخابات شورای جدید قانون اساسی را زیر نظر خواهد داشت. خمینی امروز تشکیل یک شورای انقلاب اسلامی را بدون ذکر نام اعضای آن اعلام داشت و شورای سلطنت را غیر قانونی دانست.
«سی. بی. اس» برای برنامه «رودررو با مردم» خود با خمینی مصاحبه کرده که در 14 ژانویه نشان داده خواهد شد. «سی. بی. اس» در 12 ژانویه گوشه هایی از آن را پخش کرد که خمینی در آن گفت:
- جمهوری اسلامی در ایران نزدیک است.
- در چند روز آینده ممکن است یک حکومت جدید اعلام شود.
- او دولت را تعیین خواهد کرد.
- او بر دولت نظارت داشته و آن را هدایت خواهد کرد.
ص: 89
- او مرد قدرتمند ایران خواهد بود.
- اگر جنگ داخلی درگیر شود، توده های مردم برای برپایی یک جمهوری اسلامی خواهند جنگید.
یک افسر نیروی دریایی شاهنشاهی به مأمور دفتر وابسته دفاعی (DAO) گفته است که اگر یک حکومت غیرقانونی قدرت بگیرد، نیروی دریایی کشتیهای خود را برداشته و ایران را ترک خواهد کرد. اگر چنین شود تعداد کشتیها به 25 عدد خواهد رسید. اگر کشتی مسافربری ایتالیایی سابق (که صاحب و استفاده کننده آن نیروی دریایی است تا فضای استراحت کافی برای پرسنل در بندر عباس را تأمین کند)، در بین این کشتیها باشد، عده زیادی از پرسنل نیروی دریایی می توانند در این برنامه گنجانده شوند.
دفتر وابسته دفاعی همچنین گزارش می دهد که نیروی دریایی اخیراً مانور تمرینی را با نیروهای آمریکا لغو کرده است، این برنامه قرار بوده به درخواست ایران انجام شود. دلیل ذکر شده برای لغو برنامه، عدم آمادگی کشتیها بود.
به علاوه تمام موشکهای هارپون بر کشتیها سوار شده اند و محافظت امنیتی در بندرعباس و بوشهر چند برابر شده. تعداد قابل توجهی از افراد نیروی دریایی برای افراد خانواده هایشان ویزا گرفته اند تا به آمریکا سفر کنند. بیشتر افسرهای دیگر که در کشورهای خارج منجمله انگلستان و ایتالیا تحصیل کرده اند، برای همسر و فرزندان خود به ویزا احتیاج ندارند.
ونس
سند شماره (52) از : کنسولگری آمریکا در شیراز تاریخ : 17 ژانویه 1979 - 27 دی 1357 به : وزارت امور خارجه طبقه بندی : محرمانه گزارشگر : اسکیود موضوع : تعلیم و تربیت در مقابل انقلاب مدرسه جامعه بین المللی شیراز در رابطه و وابسته به دانشگاه پهلوی است و دارای سطوح آموزشی از کودکستان تا سال 12 می باشد. دروس به زبان انگلیسی تعلیم داده می شوند. مدرسه به منظور تأمین تعلیم و تربیت برای فرزندان انگلیسی زبان کارمندان دانشگاه مشغول فعالیت است. چهل درصد این بچه ها مخصوص ازدواج پروفسورهای ایرانی دانشگاه و زنان خارجی (عموماً آمریکایی) می باشند. بقیه پسران و دختران ایرانیانی هستند که یا به واسطه اینکه والدینشان در خارج مشغول تحصیل بودند از ابتدا با زبان انگلیسی آشنایی پیدا کرده اند و یا اینکه والدین آنها مایلند آنها به زبان انگلیسی تحصیل نمایند. اکثراً مایلند تا فرزندانشان را در آینده برای تحصیل به خارج بفرستند و از اینرو احساس می کنند از ابتدا با انگلیسی شروع کردن باعث پیشرفت آنی آنها خواهد بود.
مدارس عمومی ایران در واقع از شروع سال تحصیلی، بعضی چهار ماه پیش تعطیل بوده اند و مدرسه جامعه بین المللی شاید تنها مدرسه ای باشد که تعطیل نبود. مسائل امنیتی (شایع بود که مدرسه چون تنها مدرسه ای است که تعطیل نیست، مورد هدف قرار گرفته شده است) و از دست دادن معلمانی که به وطن باز خواهند گشت و ایران را ترک خواهند گفت، باعث تشکیل یک جلسه «انجمن معلمان و والدین» برای
ص: 90
تصمیم گیری در مورد آینده مدرسه گردید. اولین سخنران جلسه رئیس یکی از دانشکده های دانشگاه بود.
وی بر سه نکته تأکید نمود، اولین نکته مسئله امنیت بود. وی گفت: از آنجا که مدرسه تنها مدرسه ای است که در ایران باز است، و به خاطر نفوذهای خارجی که مدرسه نمایانگر آنهاست، به خوبی می تواند هدف تظاهرات و یا حتی حملات تروریستی باشد، دومین نکته در مورد برابری تعلیم و تربیت بود، وی معتقد بود که از آنجا که مدرسه فقط یک برنامه محدود در هفته های اخیر داشته و عزیمت تعدادی از کارمندان نیز نزدیک می باشد، اگر مدرسه همچنان باز بماند، کیفیت تعلیمات اثر سوء خواهد پذیرفت سومین نکته وی در مورد اتحاد بود. او می پرسید که آیا دانش آموزان مدرسه نباید طرفداری خود از «جنبش» را با بستن مدرسه اعلام نمایند؟ او ادامه داد: از این گذشته کلیه مدارس و تجارتخانه ها و صنایع در ایران تعطیل هستند، باز ماندن مدرسه، سیلی به صورت جنبش خواهد بود.
یکی از مادران بلند شده و در مورد بازگرداندن بخشی از شهریه کلان مدرسه (بیش از 2000 دلار در سال) به والدین در صورتی که مدرسه تعطیل شود سؤال نمود. سؤال وی با تحقیر دیگران که آن را بی ربط می دانستند روبرو شد. سخنران بعدی، یک دکتر طب و پروفسور دانشکده طب، بار دیگر مسئله امنیت را مطرح ساخت. او گفت: «اکنون کوماندوهایی در شهر هستند که سعی در خراب نمودن چهره انقلاب دارند.
حمله به یک مدرسه یک راه ایده آل برای نشان دادن یک تصویر نامطلوب از جنبش به مطبوعات بین المللی است». یک اقلیت کوچک از صحبتهای او با عدم تصویب استقبال نمودند.
همسر آمریکایی یک پروفسور ایرانی پیشنهاد کرد که برای بازنگهداشتن مدرسه بهتر است، کلاسها در خانه های مختلف تشکیل شوند تا بدین وسیله خطری که امنیت دانش آموزان را تهدید می کند کمتر شود.
یکی دیگر از والدین اعتراض نمود که فعالیتهای چریکی بر ضد جنبش به حدی قوی هستند که محل کلاسها به زودی کشف می شوند.
یکی از زنان ایرانی از جای خود برخاست. او گفت که بچه ها با شرکت در انقلاب بیشتر می آموزند تا با شرکت در مدرسه. او عقیده داشت که بچه ها باید همچون دیگر مردم در خیابانها حاضر شوند. این مادر، که فرزند خودش در مدرسه جامعه بین المللی ثبت نام نموده، همچنین شکایت نمود که بچه ها با شرکت در یک مدرسه انگلیسی زبان بین المللی هرگز فرصت آموختن فرهنگ خود را نمی یابند. (کذا)! سپس یک پدر ایرانی که دکتر طب بود نوبت را در دست گرفت او عقیده داشت که آنها با تعطیل مدرسه و نادیده پنداشتن تحصیلات فرزندانشان هم انقلاب را عقب نگه می دارند و هم پیشرفت ملت را. او می پرسید: اگر تحصیلات بچه ها متوقف گردد، رهبران آینده مملکت از کجا خواهند آمد؟ از میان والدین حاضر، اکثریت به خاطر مسائل امنیتی و همین طور برای اعلام همبستگی - مؤسسات و مراکز در حال اعتصاب رأی به تعطیل مدرسه دادند. از همه مشتاق تر برای باز نگه داشتن مدرسه، مادران آمریکایی بودند. این مسئله به هیچ وجه جای تعجب نیست که این گروه به خصوص، اینقدر سیاسی است.
دانشگاهها همواره برای مدتها کانون فعالیتهای سیاسی در داخل ایران بوده اند. ولی جالب اینجاست که یک گروه از پروفسورهای دانشگاه و خانواده هایشان تا این حد تعلیم و تربیت را در مقام دوم نسبت به انقلاب قرار دهند. هم لحن و هم موضوع صحبتهای جلسه نشانگر علاقه به بیشتر ساختن قدرت جنبش بود تا ساختن یک جامعه آرام و مترقی و پیشرو.
این فقط پروفسورهای دانشگاه نیستند که چنین میاندیشند. بی رغبتی آشکار گروههای مختلف به
ص: 91
سازش کردن بر سر اهداف و آرمانهایشان، ایجاد آرامش مجدد در ایران را بسیار به تأخیر می افکند.
تامست
سند شماره (53) محرمانه از : سفارت آمریکا - تهرانتاریخ : 23 ژانویه 1979 - 3 بهمن 1357 به : وزارت امور خارجه واشنگتن دی. سی. فوری گزارشگر : لامبراکیس شماره سند : 51117 موضوع : دیدار گروه رمزی کلارک 1- در تاریخ 18 ژانویه رمزی کلارک به اتفاق سه نفر دیگر به دیدار سفیر آمدند سه نفر همراه عبارت بودند از: ریچارد فالک، رن لوس و پروفسور ایرانی - آمریکایی، حسن زواره ای، از انستیتو تکنولوژی ویرجینیای غربی به عنوان مترجم آنها. کنسول سیاسی نیز حاضر بود. جلسه کلاً شامل سئولاتی از طرف کلارک بود که سفیر به آنها پاسخ می داد.
2- سئولات کلارک عبارت بودند از: نفوذ حزب توده چه اندازه است، مقدار و حد فعالیتهای کمونیستها، از برخورد اخیر اهواز ما چه می دانستیم؟ تخمین سفارت در مورد تعداد طرفداران خمینی چقدر است؟ چه امکاناتی است برای انتقال دولت بختیار به یک دولت طرفدار خمینی؟ و آیا این محتاج به رفراندوم است یا راههای دیگر؟ آیا بختیار کمتر از شاه با مخالفت رو به رو خواهد شد؟ در این لحظه کلارک موافق بود که مسلماً بختیار مردی دلیر و فهمیده است که می داند نقش او چقدر مشکل است.
3- کلارک به سؤالات ادامه داد. آیا شاه درصدد بازگشت است؟ آیا ارتش برای قبیله های بلوچ اسلحه و پول تهیه می کند؟ به عقیده سفارت در 8 سپتامبر چند نفر کشته شدند؟ (سفیر گفت احتمالاً در حدود 200، به علت کوچک بودن میدان ژاله) به نظر سفارت بعد از 8 سپتامبر تعداد کشته در نقاط دیگر کشور چقدر بوده است؟ (سفیر جواب داد حدود 1000 کشته). فالک پرسید احساسات ضد آمریکایی مردم چگونه است؟ لوس پرسید: که آیا سفارت فکر این را کرده بود که تهیه اسلحه زیاد برای ایران عامل مهمی در وقوع انقلاب بوده است؟ کلارک گفت که «این خریدهای اسلحه فوق العاده زیاد بودند». (سفیر گفت که هزینه خیلی زیاد بود، گرچه اندازه نیروهای مسلح در مقایسه با نیروهای کشورهای کوچک همجوار مانند عراق فوق العاده نیست.) 4- لوس پرسید که آمریکا چه کارهایی را باید در دو سال گذشته انجام می داد؟ (سفیر جواب داد کارهای زیادی بودند، اما آنها باید به گذشته دورتری پیش از دو سال قبل بنگرند).
کلارک پرسید که دولت آمریکا چه کار باید بکند تا مشهوریت و اعتبار گذشته خود را بین مردم ایران به دست بیاورد (سفیر در میان چیزهای دیگر به عهدنامه ساندرز اشاره کرد.) زواره ای پرسید که وضع شاه در آخرین روزها چگونه بود؟ کلارک پرسید که آیا او (شاه) می خواست به آمریکا برود؟ زواره ای گفت: طرز تلقی سفارت در مورد رفتن شاه از ایران چگونه است و تأکید کرد چه موقع سفارت به فلان و فلان نتایج دست یافت (سفیر جواب جزئی داد. او گفت که نمی تواند به جزئیات
ص: 92
اعمال دیپلماتیک وارد شود).
گروه سؤال کرد که رژیم جدید را چگونه می بینید. آیا آن بیشتر ناسیونالیست خواهد بود؟ 5 - برای فالک تعجب آور بود که سفیر از دورنمای ناسیونالیستی ایران خیالش نسبتاً راحت بود در حالی که تا همین چند ماه قبل در مورد عاقبت شاه «وحشت زیادی» وجود داشت.
بعد از آنکه سفیر جواب داد. فالک اظهار داشت که منبع احساس تنفر و غضب ایرانیان، فساد خانواده سلطنتی و اطرافیان آنها است.
کلارک با اشاره به سال 1776 اظهار داشت که انقلاب آثار سودمندی نیز داشت. (سفیر مخالف نبود، گرچه او یادآوری کرد که این بیشتر یک انقلاب اجتماعی بود تا انقلاب 1776). زواره ای مایل بود بداند که آیا ترک شاه با سیستم فرماندهی شخصی اش خلایی در فرماندهی ارتش به جای نگذاشته است؟ 6- کلارک گروهشان را چنین معرفی کرد که اینها تماماً افرادی جداگانه هستند که به صورت شخصی به ایران آمده اند. او هیچ شخص، محل یا سازمان را به عنوان میزبانش معرفی نکرد، ولی روشن ساخت که گروه افراد زیادی را ملاقات کرده منجمله رهبران مذهبی مانند آیت اللّه شریعتمداری و طالقانی، رهبران سیاسی مانند بازرگان و سنجابی وزیر بختیار و افراد سرشناس دیگری مانند متین دفتری، ما فرض می کنیم که آنها با وزارت امور خارجه در واشنگتن همان طور که اشاره شد تماس خواهند گرفت.
سولیوان
سند شماره (54) محرمانه از : سفارت آمریکا در تهرانتاریخ : 23 ژانویه 1979 - 3 بهمن 1357 به : وزیر امور خارجه واشنگتن، دی - سی. - فوری شماره سند : 1/1121 موضوع : گزارش سیاسی - امنیتی 1- تمام متن محرمانه است 2- خلاصه: خشونت در رضاییه و شهرهای دیگر. تهرانی استعفا می کند. قره باغی اعلام می کند ارتش حامی دولت بختیار خواهد بود. یاران خمینی جمهوری اسلامی را تعریف می کنند. تظاهرات طرفداران دولت در تهران برنامه ریزی شده است. (پایان خلاصه) 3- خشونت به طرفداری و علیه رژیم دیروز تکرار شد؛ مخصوصاً در رضاییه، گزارشهای خبری متفاوت هستند. یکی می گوید خشونت موقعی شروع شد که جمعیت به یک راهپیمایی طرفدار شاه حمله کردند. گروه دیگری گفتند که موقعی شروع شد که عده ای غیر نظامی مسلح به پادگان نظامی حمله کردند.
در هر حال سربازها هم تلافی کردند و شیشه های مغازه ها و عکسهای خمینی را خرد کردند و طرفداران خمینی را مجروح نمودند. یک روزنامه می گوید 8 نفر کشته شدند که 4 نفر آنها سرباز بود، ولی آمار دقیق موجود نمی باشد. ما شنیده ایم که ژنرال بدره ای فرمانده نیروی زمینی دیروز به رضاییه پرواز کرد. این نشان می دهد که شاید وضع بدتر از آن است که گزارش داده می شود. برنامه معمولاً این است که گروههای مسلح طرفدار شاه به افراد طرفدار خمینی حمله می کنند. این بدین معناست که آنها می توانند به هر کسی
ص: 93
حمله کنند چون اکثر افراد اغلب براثر تهدید جانی، عکس خمینی را در دست دارند. تهران دیروز آرام بود چند هزار مارکسیست راهپیمایی کردند ولی درگیری صورت نگرفت. شیراز راهپیمایی روزانه دارد ولی آرام است.
4- جلال تهرانی، دبیر شورای سلطنت دیروز به خاطر ملاقات با خمینی استعفا داد. چون استعفای صرف کافی نبود، تهرانی می بایست نوشته ای بنویسد، که شورا غیرقانونی است. بعد از این تحقیرها خمینی را برای 10 دقیقه دید.
5 - آیت اللّه خمینی ظاهراً به خبرنگاری دیروز تکرار کرد که شاه باید به محاکمه کشانده شود.
ابوالحسن بنی صدر بعضی جنبه های «جمهوری اسلامی» را دیروز تعریف کرد. در این تعریف، یگانگی و توحید خدا به معنای یگانگی انسان است و این به معنای مساوات کامل می باشد. هیچ اعمال زوری از ناحیه دیوانسالاری وجود نخواهد داشت، بلکه جمهوری به مردم در چهارچوب اسلامی انگیزه خواهد بود. هر فردی باید امام خودش باشد، یعنی هم رهبر و هم پیرو. عدالت اساس جمهوری اسلامی است.
وقتی پرسیده شد که ایران چه سیستم اقتصادی را به کار خواهد گرفت، بنی صدر گفت: کاپیتالیزم و مارکسیسم به خاطر استفاده از منابع طبیعی ادامه حیات می دهند، ولی اسلام باقی می ماند چون منابع طبیعی در اقتصاد اسلامی همیشگی اند. همکارش صادق قطب زاده گفت، ایدئولوژیهای سیاسی از قبیل مارکسیسم در جمهوری اسلامی به مناظره گذاشته خواهند شد، به شرطی که از خارج دیکته نشده باشند.
او آزادی بیان را میان گروههای سیاسی تعریف کرد. روزنامه ها مثلاً آزاد خواهند بود که همه چیز را چاپ کنند، زمانی که برخلاف معتقدات اخلاقی عموم نباشد. مارکسیستها و لنینیستها می توانند جلسه تشکیل بدهند و نظریات خود را بگویند. (توضیح: این برنامه ای نیست که تا به حال جمعیتهای مسلمانان اینجا از آن پیروی می کرده اند.) 6- گفتگو دیروز در دفتر اطلاعات صورت گرفت. وقتی که دانشجویان مسلمان به اعتراض به بگزارش تفرقه انگیز اخبار وارد شدند. سخنگو گفت که او به ایدئولوژی همه احترام می گذارد ولی بعضی از ایسم ها هستند که صحیح نمی باشند. او از خبرنگاران خواستار شد که خودسانسوری نکنند و به حمایت خود از «نهضت اسلامی مردم» بپردازند. آزادی واقعی بیان باید برقرار شود و انقلاب پیروزمند به طور صحیح در مطبوعات منعکس شوند.
7- یک گروه 12 نفری تروتسکیست مخالف، از آمریکا دیروز به تهران آمدند و مصاحبه مطبوعاتی تشکیل دادند تا تشکیل حزب کارگران سوسیالیست را اعلام دارند. مسئول کنفرانس مطبوعاتی رضا براهنی بود و حزب کارگران سوسیالیست اعلام موجودیت خودشان را در سالن مجلل هتل اینترکنتینانتال، جایی که اکثر خبرنگاران خارجی در آن اقامت دارند، برگزاری کردند.
8 - رئیس ستاد مشترک ارتش عباس قره باغی دیروز دوباره در مصاحبه مطبوعاتی اعلام کرد که ارتش حامی بختیار است و آنها هیچ وقت دست به کودتا نخواهند زد و به جای آن از قانون اساسی و دولت قانونی حمایت خواهند کرد. قره باغی گفت که او قدمهایی برداشته تا از حمله طرفداران شاه به مردم جلوگیری شود، ولی او در مورد تحریک ارتش اخطار کرد وقایع گذشته عصبانیت سربازان را برانگیخته است. ما شنیده ایم که ژنرال نادری رئیس لجستیکی نیروی هوایی یک سخنرانی برای زیردستان خود کرده و از آنان خواست که از دولت حمایت کنند. او در اول مورد تمسخر قرار گرفت. او گفت که هرکسی که
ص: 94
نمی تواند مسئولیت خود را انجام دهد می تواند طی 48 ساعت استعفای خود را بدهد. آنهایی که بعد از آن زمان در خدمت بمانند در صورتی که نتوانند دستورات را اجرا کنند قویاً مجازات خواهند شد. در ضمن نیروی هوایی خاتمی در اصفهان به خاطر اعتصاب همافران تعطیل است. آنها خواهان این هستند که مشاوران خارجی کشور را ترک کنند. گرومن تمام افرادش را از پایگاهها بیرون برده است، ولی نورت روپ هنوز تعدادی آنجا دارد.
9- ژنرال مهدی رحیمی، فرماندار حکومت نظامی تهران به عنوان رئیس پلیس تهران منصوب شد. وی به جای ژنرال جعفری آمده است که پستش را فقط برای دو هفته نگه داشت. این انتصاب، محمد علی نوروزی را که نوبت بعدی در صف بود کنار می گذارد.
10- انجمن وکلای ایران خواهان آزادی 18 زندانی که دولت مدعی است سیاسی نیستند، شده ناصر میناچی از کمیته دفاع از حقوق بشر و آزادی به کارشناس سفارت گفت که کمیته دفاع از حقوق بشر و آزادی قصد دارد تا بین 100 تا 200 قربانی شکنجه را انتخاب کند تا به آمریکا بروند که هم جنایات رژیم بازگو شود و هم اشاره ای به تأثیر مفید سیاست حقوق بشر آمریکا باشد.
11- کارگران چاپ اعلام کردند که هیچ کدام از مدارک دولت منجمله گذرنامه را چاپ نخواهند کرد.
12- آیت اللّه طالقانی از کارمندان تلویزیون بین المللی خواهش کرد تا به سرکار خود بازگردند و گفته است که ادامه اعتصاب برای خارجیان ناراحتی به وجود می آورد.
13- امروز هوا ابری و تهران ساکت است ولی حامیان دولت سعی دارند که یک میتینگ در استادیوم نزدیک سفارت در ساعت 2 بگذارند. احتمالاً روحیه همه را خراب خواهد کرد ولی راهپیمایی طرفداران دولت دعوتی است برای درگیری بین مخالفین و موافقین یک راهپیمایی بزرگتر از این به طرفداری دولت برای فردا تدارک شده است. کنسول شیراز اوضاع را آرام گزارش می دهد. کنسول اصفهان وضع را تیره توصیف می کند. تهدیدهای پی درپی و بعضی دزدیها در مورد آمریکاییهایی که اسبابهای خود را می فروشند یا انتقال می دهند، وجود دارد. نیروهای امنیتی جلو تظاهرات را هرجا که می توانند می گیرند.
کنسول تبریز گزارش می دهد که شهر تعطیل است و همچنین ادارات دولتی احتمالاً فقط دارای کارمندان ضروری هستند و نه بیشتر.
سولیوان
ص: 95
سند شماره (55) «محرمانه» تمام متن از : سفارت آمریکا - تریپولی تاریخ : 23 ژانویه 1979 - 3 بهمن 1357 به : وزارت خارجه واشنگتن شماره سند : 133 موضوع : قذافی، خمینی، امام موسی صدر خلاصه: اگر چه قذافی مدتی است که اخراج شاه را واجب دانسته است و بعضی اوقات احتمالاً نسبت به آن مسئله تلاشهایی مبذول داشته است، ولی ما شک داریم که نفوذ لیبی تأثیر مهمی در تحولات داخلی ایران داشته باشد. حمایت قذافی از انقلاب اسلامی می تواند روابط بسیار نزدیکی را بین او و خمینی ایجاد نماید. به هر حال اختلافات اساسی در نظرات قذافی و خمینی در مورد قدرت مذهبی، و نقش عموم وجود دارد. به علاوه مشکل گم شدن رهبر شیعه لبنانی، امام موسی صدر، که آخرین بار در اوت در لیبی دیده شده، وجود دارد. (پایان خلاصه) 1- در طی ماههای اخیر، وسایل ارتباط جمعی لیبی از لحاظ تبلیغاتی تحولات داخلی ایران را، که منجر به رفتن شاه شده حمایت می کنند. این عجیب نیست، با توجه به دیدگاه قذافی که شاه را نمایانگر ضد عرب و ضد قدرت مسلمان می دانست که علایق اعراب را در سراسر خاور میانه تهدید می کرد. در حقیقت کوششهای قذافی بر علیه شاه در لبنان، در خلیج و در مصر بوده است. بنابراین، انتظار می رفته است که قذافی هرچه می تواند انجام دهد تا یک تغییرات اساسی را در ایران تشویق نماید. به هر حال این سؤال باقی می ماند که او در این زمینه چقدر کار انجام داده و می دهد.
2- اکثر مشاهدین تصور می کنند که لیبی عموماً به خمینی و حامیانش و شاید سایر گروههای مخالف به خوبی کمک هزینه می دهد. به علاوه چنانکه گزارش شده موج رادیویی فارسی زبان ضد شاه، با استفاده از تسهیلات لیبی کار می کند. ولیکن در مصاحبه تلویزیونی اخیر قذافی گفت که او به خمینی کمک مالی نکرده است ولی آماده است تا اگر او طالب کمک باشد، طالب کمک باشد، از او حمایت کند. ما اساسی، برای بیان اینکه آیا قذافی به گروههای مخالف ایرانی کمک مالی مهم کرده است یا نه، نداریم. ممکن است که خمینی هرگز چنین کمکی را تقاضا نکرده باشد. ولی اگر او بکند، او (قذافی) احتمالاً آن را قبول می کند.
هر سطحی که کمک لیبی به مخالفین ایران داشته باشد، ما شک داریم که در نتیجه، تأثیر مهم داشته باشد.
3- اگر چه پوشش مطبوعاتی لیبی در مورد انقلاب اسلامی عالی و مساعد بوده است، ولی ما حدس می زنیم که مسائلی در روابط قذافی - خمینی وجود دارد که می تواند روابط آینده آن دو را پیچیده کند. قبل از اینکه شاه ایران را ترک کند، لیبی هیچ مشکل ایدئولوژی با مشکل دیگری در حمایت از مخالفین شاه نداشته، (هدف اصلی تمام مخالفتهایش بیرون کردن نیرویی طرفدار اسرائیل، ضد عرب از خاورمیانه، بوده) از آنجایی که از لحاظ سیاسی مبارزه ایرانیان پیچیده تر می شود، سرهنگ قذافی و وابستگان مهم ایرانیش خواهند خواست که یکدیگر را بهتر و از نزدیک بشناسند. ارزیابی مجدد تحولات سیاسی در ایران تقریباً تا اندازه ای دشمنی مطبوعاتی کمتری را در رابطه با دولت فعلی ایجاد کرده و از آن به عنوان «دولت غیرقانونی بختیار» بعد از ماهها اشاراتی به «رژیم سرکوبگر شاه» نام برده است. چنان که این عمل ادامه یابد، می تواند منجر به کشف اختلافات ایدئولوژیکی با گروههای مخالف و نیز مسائلی با توجه به
ص: 96
سرنوشت امام موسی صدر شود.
4- از لحاظ ایدئولوژیکی، انقلاب اسلامی قذافی به طور سطحی با دعوی خمینی برای انقلاب اسلامی در ایران مطابق به نظر می رسد. به هر حال، علاوه بر اختلاف شیعه و سنی، اختلافات اساسی در دیدگاههای دو مرد نسبت به اسلام و قدرت سیاسی وجود دارد. اگر ما خمینی را به طور صحیحی بشناسیم، او نظر اسلامی شیعه و سنی را دارد که در آن حاکمیت و قدرت از آن خداست و از طریق رهبران مذهبی مانند آیت اللّه ها و امام ها ظاهر می شود. حتی اگر شدت اصلاح طلبی در میان اطرافیان خمینی و صحبت بیشتری درباره مردم و قضاوت اجتماعی وجود داشته باشد، شیوه اصلی تذکر بر همان قدرت مطلق تحت نظام سنتی رهبری مذهبی می باشد.
5 - در لیبی، قذافی رهبران سنتی اسلامی را کنار گذاشته است، در هر مورد سنیها کمتر از همپالکیهای شیعه شان سیاسی هستند. این حقیقتی است که پادشاه ادریس قدرت و محبوبیت خود را از موقعیتش به عنوان یکی از سران یک (میثاق) برادری مذهبی به دست آورده بود و این مسئله می توانست قذافی را در موقعیتی مخالف با تشکیلات مسلمین قرار دهد. به هر حال از این هم فراتر رفته و اعلام کرده که قدرت سیاسی کاملاً در مردم یا «توده» باقی می ماند، او مدعی است که این همان گفته خدا در قرآن است. تعصب مذهبی قذافی خیلی از سنتهای اسلامی که در گفته های پیغمبر متجلی می شود را نفی می کند، در حالی که آیت اللّه های ایران بیشتر قدرتشان را از این سنتها می گیرند.
6- در کوتاه مدت، قذافی ممکن است قادر باشد که اختلافات ایدئولوژیکی و دین شناسی را کنار بزند و از رهبران مذهبی نافذ جنبش اسلامی در ایران حمایت کند. یقیناً او بیشتر مایل است که از خمینی دفاع کند تا از جبهه ملی یا حزب توده، البته شیوه این است که با جلب نظر همه برای هرگونه تغییری آماده باشد.
به هر حال، برای او ساده نخواهد بود که مشکل تهدید کننده دیگری را به کنار بگذارد:ناپدید شدن امام شیعیان لبنان موسی صدر.
7- موقعیت فعلی امام هرچه باشد، او آخرین بار در 31 اوت در تریپولی دیده شده است. بر طبق نظریه لیبیایی ها او در پرواز آلیتالیا به ایتالیا رفت، منابع ایتالیایی، هنوز مدعی هستند که هنوز هیچ نشانه ای وجود ندارد، که امام و همراهانش هرگز به رم رسیده باشند. سپس به وسیله اکثر ناظرین، شامل شیعیان لیبیایی، حدس می زنند که امام در لیبی مانده است. بر طبق نظریه سفیر اردن، منابع فلسطینی محلی او معتقد بودند که تا دو هفته پیش امام در خانه ای نزدیک تریپولی نگه داشته شده است، به هر حال آنها مدعی نبودند که او را دیده اند. هرچه که زمان از ناپدید شدن وی گذشته شایعات بیشتر و بیشتری وجود داشته است. که چنانکه نماینده تاس در صحبتی به کارمند سیاسی ما گفته، او را زیر شنها پنهان کرده اند. بر طبق یک تئوری، امام به وسیله افراد نیروهای امنیتی لیبی به خاطر نزاعی برای مقدار زیادی پول دستگیر شده است. به هر حال، هنگامی که عکس العمل شدید شیعیان لبنان گسترش یافت، برای قذافی اعتراف به این امر خیلی تکان دهنده می بود، مخصوصاً وقتی که او از جنبش شیعیان در ایران بر علیه شاه حمایت می کرد.
چون آزاد کردن او باعث بی آبرویی قذافی می شد، بهترین راه را این یافتند که او را دفن کنند (پنهان کنند) ما تأکید می کنیم که این «توضیح» فقط به عنوان یک استنباط تلقی گردد.
8 - ما اطلاع داریم که خمینی در یکی از مصاحبه های اخیرش گفت که او به خاطر آنچه که برای امام موسی صدر اتفاق افتاده مایل نیست از لیبی دیدن کند. به طوری که گزارش شده برخی از شیعیان لبنان
ص: 97
حتی احساس قویتری نسبت به مسئولیتی که استنباط می شود قذافی به خاطر گم شدن امامشان دارد، می کنند. ربودن هواپیمای خط هوایی NEA (خاورمیانه) نزدیک بیروت تنها ممکن است اولین نشانه عملی عدم رضایت آنها باشد. در بین شیعیان این مسئله می تواند باعث تحکیم اراده آنها که دارای میراث شهادت همراه با تعصب هستند در جهت اقدام مستقیم و خشونت آمیز در مورد سرهنگ قذافی باشد. در این مورد آنها ممکن است تعصب بیشتری از آنچه که دشمنان متعدد نزدیک به خانه اش (لیبی) انجام می دهند را به نمایش بگذارند، و بنابراین، ما حدس می زنیم که گم شدن امام روابط خمینی و قذافی را به صورت منفی تحت تأثیر قرار می دهند.
ایگل تون
سند شماره (56) از : ویلیام سولیوانتاریخ : 24 ژانویه 1979 - 4 بهمن 1357 به : ژنرال ربیعی تهران - ایران سپهبد امیر حسین ربیعی فرمانده نیروی هوایی شاهنشاهی ایران ژنرال ربیعی عزیز من از کوتاهی آشکار سازمان حمل و نقل هوایی جنوبی در به دست آوردن اجاره رسمی برای پروازش به پایگاه هوایی خاتمی در تاریخ 21 ژانویه عمیقاً ناراحتم. بنابه درخواست من وزارت امور خارجه فوراً به این مسئله رسیدگی کرد و به نظر می رسد که حمل و نقل هوایی جنوبی همچنان که معلوم شد مسئله را بد فهمیده است و اشتباهاً فکر می کرده که اجازه داشته است. متأسفانه شرکت حمل و نقل هوایی جنوبی در این مورد با ما مشورت نکرد تا مطلع شود که پرواز به پایگاه هوایی خاتمی و هر جای دیگر در کشور توسط نیروی هوائی شاهنشاهی ایران کنترل می شود. شرکت مزبور به ما اطمینان داد که قصد قانون شکنی نداشته است.
من خیلی متأسفم که این پرواز باعث مشکلاتی برای شما شد و مایلم که به شما این اطمینان را بدهم که ما حداکثر کوشش خود را خواهیم کرد تا با شما و همکارانتان همکاری نموده تا بار مسئولیت را کم کرده و موجبات بهره برداری آرام و منظم از هواپیماهای کرایه ای را فراهم کنیم.
ارادتمند ویلیام سولیوان سفیر
ص: 98
سند شماره (57) از : وزارت امور خارجه واشنگتن دی. سی.تاریخ : 24 ژانویه 79 - 4 بهمن 1357 به : تمام مراکز دیپلماتیک در اروپا فوری تمام مراکز دیپلماتیک آسیای خاور نزدیک و جنوبی فوری سفارت آمریکا کاراکس طبقه بندی : سری شماره 111، 24 ژانویه 79 ساعت 000/04 به وقت استاندارد شرق.
تمامی مخاطبین بلافاصله اقدام کنند.
شماره سند : 9262 موضوع : (غیر طبقه بندی) SITREP گزارش اوضاع ایران 1- (سری - تمام متن) 2- فرودگاه تهران امروز صبح توسط ارتش بسته شده بود. فرماندار نظامی تهران اعلام کرد که دلیل این بسته شدن خبری بود که: «عناصر فرصت طلب» قصد داشتند که امروز در فرودگاه جمع شده و «ناآرامی و دردسر ایجاد کنند». بنابراین، فرودگاه بسته شد، تا مسئولیت برقراری آرامش و نظم انجام شود. همچنین اعلام شد که به علت بدی وضع هوا همه پروازها تا اطلاع بعدی لغو می شود.
3- به سفارت خبر رسید که مخالفین قصد داشتند امروز صبح یک هواپیمای «ایران ایر» را به مقصد پاریس بفرستند تا خمینی را سوار کند به عنوان قسمتی از برنامه، یک دعوتی عمومی ترتیب داده شده بود تا برای مشایعت هواپیما مردم به آیت اللّه طالقانی بپیوندند. به نظر بعید نمی آید که این همان «ناآرامی» باشد که اقدام نظامی بستن فرودگاه، خواسته از آن جلوگیری کند.
4- روزنامه انگلیسی زبان در تهران، امروز صبح شامل مصاحباتی رقابت خیز با نخست وزیر، بختیار (با عنوان او مصمم است باقی بماند) و رهبر نهضت آزادی، بازرگان (با عنوان بختیار و دولت باید استعفا دهند). می باشد. که همچنان بر وضع رابطه مواجهه اند، صحه می گذارند (منظور این است که یک طرف خواستار مواجهه و برخورد و طرف دیگر هنوز از آن اجتناب می کند - مترجم).
5 - دو لایحه قانونی به مجلس داده شد که یکی انحلال ساواک، دیگری تأسیس دادگاههایی مخصوص برای محاکمه آنهایی که به جرم فساد احتمالی، محبوس هستند را تقاضا می کند.
6- سردبیر اطلاعات که اخیراً دانشجویان مسلمان با او ملاقات کردند و او را تحت فشار قرار دادند که گزارشگری صحیح از این انقلاب ظفرمند، احتیاج است، گفت که تحت فشار نیروهای خمینی خیلی دشوار می توان روزنامه منتشر کرد.
7- دیروز تیپ ویژه گارد سلطنتی مهارتهای نظامی و خشونت خود را در یک نمایش که بسیار مورد تبلیغ قرار گرفت، در معرض انظار گذاشت. فرمانده آن اظهار داشت که هر مردی آماده است تا آخرین قطره خون خود را برای شاه بریزد.
8 - کنسول ما در اصفهان امروز صبح با فرمانده پایگاه هوایی خاتمی ملاقات کرد. به کنسول گفته شد:
هیچ پرواز دربستی از اصفهان انجام نخواهد گرفت، پایگاه خاتمی بر روی تمام آمریکاییها بسته است.
امروز صبح تقاضای رئیس گروه گرومان برای ملاقات با فرمانده پایگاه خاتمی رد شد و به همافران اعتصابی فرمان داده شد که به سر کارشان برگردند و اطاعت کرده بودند. سفارت می کوشد، تا مسئله منع
ص: 99
پرواز را رفع کند و کمی امیدوار است که تلاشهایش به نتیجه برسد.
9- امروز صبح گروههای پراکنده ای از چماقداران در اطراف اصفهان در حال تظاهرات بودند.
شایعات زیادی نیز آنجا پخش است، از جمله اینکه یک تظاهرات وسیع در حمایت از دولت در اواخر روز انجام خواهد شد. قسمتی ازا ین شایعه شامل این نکته است که ممکن است گروهی از همافران که دیروز پایگاه خاتمی را تعطیل کردند. امروز رهبری تظاهرات دولتی، که شایع است، را به عهده خواهند داشت.
ونس
سند شماره (58) از : وزارت امور خارجه - واشنگتن. دی. سیتاریخ : 30 ژانویه 1979 - 10 بهمن 1357 به : همه پستهای دیپلماتیک اروپایی - فوری به : همه پستهای دیپلماتیک خاور نزدیک و آسیای جنوبی شماره سند : 001959 موضوع : گزارش اوضاع ایران شماره 123 به تاریخ 30 ژانویه 1979 1- (تمام متن سری است) 2- امنیتی و سیاسی: یک منبع صلاحیتدار به تازگی به سفارت اطلاع داد که خمینی انتظار دارد از پاریس امشب حرکت کند و حدود ساعت سه و بیست دقیقه به وقت محلی در 31 ژانویه وارد تهران شود.
3- فرودگاه تهران امروز باز شد و فعالیتهای بازرگانی خود را با یک پرواز هواپیمایی ژاپن آغاز کرد.
4- همه روزنامه نگارانی که اخیراً دستگیر شده بودند آزاد شدند. شش نماینده دیگر مجلس استعفا دادند که بدین ترتیب تعداد استعفادهندگان را به بیش از 25 نفر می رساند. گزارش حاکی از این است که تا روز شنبه وزارت امور خارجه تعطیل خواهد بود. این گزارش هنوز تأیید نشده است. کارگران تلفن اعلام داشته اند که آنها سیستم مخابرات تلفن را هر هفته به مدت نیم ساعت، بامداد روزهای پنجشنبه تعطیل خواهند کرد.
5 - روز گذشته تعداد زیادی آتش سوزی عمدی علیه مشروب فروشیها و سایر نهادهای دیگر که برخلاف اخلاقیات اسلامی است صورت گرفت.
یک حادثه جالبی که در آتش سوزی های اتومبیل در گزارش اوضاع شماره 121 نقل شد آن است که مقدار زیادی از پول حقوق برای شرکت، قبل از اینکه اتومبیل بسوزد، ربوده شد. این پول توقیف نشد، بلکه به آیت اللّه طالقانی داده شد که دستیاران ایشان با سفارت تماس گرفته و بامداد امروز پول را برگرداندند.
6- امنیت آمریکاییها: پروازهای MAC امروز به وسیله آمریکاییهای عازم با ظرفیت کامل استفاده شد. فردا تعداد زیادتری از پروازهای MAC صورت خواهد گرفت.
7- نظامیان (دو ژنرال) درباره محوطه سفارت اطمینان کافی داده اند و تقاضا کرده اند که اگر مشکل پیش آمد به شخص آنها اطلاع داده شود. کنسول ما در اصفهان و کارمند BHI (بل هلیکوپتر) به دنبال حادثه دیروز به سختی مضروب شدند. ولی حالشان خوب است. کنسول می کوشد که یک پوزش نامه تهیه کند.
ص: 100
دخالتهای آمریکا در ایران (5)
ص: 101
ص: 102
بسم اللّه الرحمن الرحیم مسئله آمریکا و جنایات بی شمارش مسئله ای است که تمام مردم این مرز و بوم هرکدام به نحوی با آن برخورد داشته و فرد فرد امت مسلمان و انقلابی ایران نسبت به شیطان بزرگ شناختی هرچند جزئی دارند و در برخوردهای دائمشان با عوامل شیطان بزرگ هرچه بیشتر چهره کریه امپریالیسم آمریکا را می شناسند. ما نیز با ترجمه و آماده نمودن گوشه ای دیگر از اسناد لانه جاسوسی آمریکا در تهران وظیفه خود دانستیم که با انتشار آنها گامی در جهت شناساندن توطئه های دیگر آمریکا برداریم تا شاید بتوانیم ذره ای از عهده انجام وظیفه سنگینی که شهیدان بر دوشمان گذاشته اند برآییم.
اسنادی که در این کتاب به طبع می رسند اسنادی هستند که عمدتاً جنبه تحلیلی داشته و از نظر زمانی مربوط به ماههای اول پیروزی انقلاب اسلامی ایران می باشند. بنابراین به خوبی بیانگر چگونگی برخورد شیطان بزرگ با انقلاب اسلامی در این مدت زمان می باشد.
آنچه از این اسناد برمی آید این است که آمریکا بعد از نقش بر آب شدن تمام نقشه هایش از جمله سیاست حقوق بشر و صحبت از دادن آزادیهای نسبی توسط حکومت دست نشانده شاه، بر روی کار آوردن افرادی مانند شریف امامی با چهره ای ظاهرا مذهبی، تشکیل دولت نظامی به منظور به وجود آوردن جوی برای سازش با سیاستمداران طالب قدرت و منزوی کردن امام با جلوگیری کردن از پیروزیهای مداوم انقلاب به رهبری ایشان، سازش با سیاستمداران طالب قدرت و بر روی کار آوردن دولت بختیار و... با پیروزی انقلاب با حکومتی روبرو می شود که نه دست نشانده اش است که بتواند تمام سیاستهایش را توسط آن اعمال کند و نه به علت سرعت حرکت انقلاب آنقدر فرصت داشته تا بتواند به تحلیل نحوه برخورد با آن بپردازد. به ناچار در اولین حرکاتش بعد از پیروزی انقلاب سعی در آن دارد تا از نظر تبلیغاتی با رژیم جمهوری اسلامی برخوردی نداشته و در صحنه سیاسی ایران ظاهرا غائب باشد.
چنانچه در سند اول مشاهده می کنیم: «سفارت موفق شد رادیو تلویزیون ملی را وا دارد که خبر قبلی که تعدادی مشاورین آمریکایی هنوز در لویزان با گارد شاهنشاهی هستند را تکذیب کند» تا شاید بتواند دور از حملات تبلیغاتی با خیالی آسوده تر به نظاره اوضاع ایستاده و به فکر چاره ای برای آینده باشد و به ارزیابی صدمات ضربه سختی که با سرنگونی رژیم سلطنتی و بر روی کار آمدن جمهوری اسلامی خورده است، بپردازد.
سند شماره 54 به خوبی بیانگر این ضربه عظیم از زبان تامست تحلیلگر سفارت می باشد: «ایالات
ص: 103
متحده یا هر کشور دیگری همیشه در معرض خطر آن قرار گرفته است که اجازه دهد آمال و آرزوهایش، درکش را از واقعیات تیره و تار کند. ظاهرا این چیزی است که ما اجازه دادیم در مورد ایران اتفاق بیفتد. ما می خواستیم که این کشور نیرومند و با ثبات باشد. ما در شخص شاه کسی را می دیدیم که ظاهرا دارای بصیرت و عزم بود تا بتواند این هدفها را تحقق بخشد و به مرور زمان ما معتقد شدیم که او دارد موفق می شود. اعتقاد ما کمتر به علت شواهد تجربی برای پشتیبانی یک چنین نتیجه گیری بود، بلکه به این علت بود که ما می خواستیم آن را باور کنیم. به دست آوردن شواهدی که نشان بدهد ایران واقعا آن چیزی نبود که ما می خواستیم، چندان دشوار نبود ولی با سماجتی هرچه بیشتر در نادیده گرفتن آن اصرار می ورزیدیم...
اگر ما می توانستیم توجه بیشتری در باره کمبودهای مداوم ایران از آنچه تاکنون داشته ایم مبذول داریم، فرو ریختن سیستم سیاسی پهلوی ممکن بود برای ما اثر ضربه کمتری داشته باشد... آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت. ما اکنون با واقعیت سیاسی جدیدی رو به رو هستیم. واقعیتی که هردوی ما را ناراحت می کند، زیرا پیچیده تر از آن واقعیت سیاسی است که ما تصور می کردیم و برای اینکه سیر تحولات آینده به کلی نامعلوم است.» در سند فوق به طور صریح اشاره به مطالب زیر می شود:
(1) اشاره ضمنی به اهداف آمریکا در ایران (ما می خواستیم که این کشور نیرومند و با ثبات باشد...).
(2) اعتراف به ضربه عظیمی که آمریکا با پیروزی انقلاب خورده است.
(3) آنکه آمریکا از برخورد با جمهوری اسلامی عاجز است و اینکه آمریکا با سیستمی رو به رو شده است که انتظار آن را نداشته و بنابراین برخورد سریع برایش امکان پذیر نیست و به همین دلیل است که قصد دارد مدتی بدون سروصدا به فعالیت خود ادامه دهد، تا بتواند با ارزیابی جمهوری اسلامی تا آنجا که ممکن باشد از اوضاع به نفع خود استفاده کند. البته لازم به تذکر است که آنچه که آمریکا انتظار برخورد با آن را نداشته، حکومتی است که در رأس آن امام و روحانیت قرار داشته و توسط ایشان هدایت شود وگرنه دولتی مانند دولت موقت که دولتمردانش افرادی غربزده و لیبرال بودند و عمدتا اعضای گروههای سیاسی مختلفی بودند که قبل از انقلاب برای چاره جویی به سفارت آمریکا رجوع می کردند، برای آمریکا شناخته شده و برخورد با آن کاری ساده بود.
بهتر آن است که قبل از آنکه به چگونگی برخورد سیاستمداران آمریکایی با انقلاب و تحلیلهایشان از انقلاب بپردازیم به منافع و اهدافی اشاره کنیم که تمام این سیاستها و نقشه ها برای رسیدن به آنها است.
در گوشه ای از سند شماره 6 چنین آمده است: «تشریح کنید منافع ما در ایران چیست؟ مهمتر از همه چیز می خواهیم تمامیت ارضی ایران و دور بودن آن از تسلط شوروی را ببینیم. نفت ایران نیز از اهمیت خارق العاده ای برخوردار است، اگر مستقیم به ما مربوط نباشد، ولی به همپیمانان اروپایی و ژاپنی ما ارتباط دارد و موقعیت استراتژیک ایران که 70% نفت کشورهای صادر کننده نفت (اوپک) و 50% نفت مصرفی کشورهای غیر کمونیستی از تنگه هرمز می گذرد، جلب توجه می کند. ایران همچنین یک خریدار عمده محصولات صنعتی و کشاورزی آمریکایی است و امکاناتی در سرزمین ایران این امکان را داده است تا تبعیت شوروی از قرارداد منع آزمایشهای هسته ای را تحت نظر قرار دهیم. سرانجام قدرت ایران را به عنوان نیرو در حفظ ثبات منطقه دیده ایم.» از مقایسه مطالب این سند با مطالب اسناد اول و دوم کتاب
ص: 104
دوازدهم، آنجا که اهداف آمریکا در ایران قبل از انقلاب بیان شده اند، مشاهده می شود که شیطان بزرگ به هیچ وجه از اهداف اقتصادی، سیاسی و نظامی که قبل از انقلاب اسلامی داشته چشم نپوشیده، بلکه می خواهد آنها را به شکلی جدید و با سیاستی مطابق با اوضاع و جو روز دنبال کند و تا آنجا که ممکن است به آنها برسد. اکنون با بیان این مطلب می توان مواضع مختلف شیطان بزرگ را در قبال انقلاب و جمهوری اسلامی و در برابر گروههای سیاسی و افراد مختلف مورد بررسی روشن تری قرار داد.
با نگاهی ساده به اسناد این دوره مشاهده می شود که آمریکا قبل از برخورد با افراد و گروههای مختلف به بررسی امکانات می پردازد. چنانچه در سند شماره 22، چنین می خوانیم: «چقدر احساس ضد آمریکایی قوی است، چه کسی ایران را اداره می کند، حالت مردم چطور است؟ آیا بازرگان هنوز از اعتماد آیت اللّه بهره می برد؟ آیا عناصر شاه دوست گروه زیرزمینی تشکیل داده اند؟ آیا گروههایی مثل ساواک و ارتش که از شاه پشتیبانی می کردند برای عملیات به هم پیوسته اند؟ این گروهها امروز چه کار می کنند، اکنون آمریکا چه امکاناتی را از دست داده است، چه نوع دسترسی به اعضای رسمی دولت پیدا کرده اید، آنها چه نوع روابطی را با آمریکا می خواهند، گسترش سرمایه گذاری آمریکا چگونه است، چه سرمایه گذاریهایی در خطر هستند، چه جریانهایی در سیاست خارجی ایران موجود است، روابط با بلوک شرق چگونه است، مسائل سیاسی بزرگ آمریکا با ایران در ماههای اخیر چه خواهد بود؟ آیا واقعیتهای اقتصادی آنها را مجبور به ازدیاد محصول خواهد کرد؟ آیا ایرانیها می خواهند ماهرها و تکنسینهای آمریکایی برگشته و آنها را کمک کنند و ....» در سند شماره 25 چنین می خوانیم: «تعداد قابل ملاحظه ای از پیشتیبانهای رژیم سابق وجود دارند.
این عده فعلاً در بیم و هراس به سر می برند ولیکن ممکن است در چنین وضعی باقی نمانند. مثلاً در شهرستانها آن طوری که ما درک کرده ایم شواهد بیشتری در باره فعالیت طرفداران شاه وجود دارد.» در حقیقت در دو سند اخیر جو ایران ارزیابی می شود و درگیریهای درون حکومت جمهوری اسلامی مورد بررسی قرار می گیرد همچنین آمریکا وضعیت فعلی خودش را در رابطه با دستهایی که داشته و توسط انقلاب قطع شده اند و امکانات بالفعل یا بالقوه اش در ایران را بررسی می کند و به طور خلاصه به حساسیتهای مختلفش در ایران اشاره می کند. زیرا قابل تصور نیست که آمریکا بخواهد بدون در نظر گرفتن و سنجیدن اوضاع داخلی، قدمی در ایران بردارد، ممکن نیست که بتواند در ایران به اهداف خود برسد، بدون آنکه پایگاهی مطمئن مهیا کرده باشد. به ناچار از یک طرف به باقیمانده ریشه های نفوذش در ایران، مانند ساواک و سلطنت طلبان می پردازد و از مراکز نفوذ سابقش مانند ارتش و صنعت نفت به پرس و جو پرداخته و نقش آنها را در مقابل حکومت بعد از انقلاب و کارهایی که تاکنون در این جهت انجام داده اند و اینکه آیا می توانند امیدی برای آینده شیطان بزرگ باشند یا خیر، بررسی می کند و از طرف دیگر به شرایطی که بعد از انقلاب در اجتماع به وجود آمده و کارآیی دولت موقت و رابطه اش با امام می پردازد. در سند مشاهده می کنیم که به وضوح از امکاناتی که بعد از انقلاب در رابطه با دولت موقت به دست آورده اند و اینکه تا چه حد به دولتمردان نزدیک شده اند یا می توانند بشوند سؤال شده و در آخر اشاره ای به شرایط اقتصادی ایران کرده و با توجه به اقتصاد وابسته ای که از رژیم وابسته اش به جای مانده و از برخورد دولت موقت با این مسئله سؤال می شود. طبیعی است که یکی از مسائلی که نظر سیاستمداران آمریکایی را به خود جلب می کند، اختلافهایی است که بعد از انقلاب ظاهر شده اند: «احساس گسترده اتحاد نیروها علیه
ص: 105
رژیم پهلوی گرایش به پوشانیدن واقعیت جامعه سیاسی ایران را پیدا کرد. با سقوط رژیم پهلوی این واقعیت یعنی تمایل به تجزیه سیاسی به سرعت ظهور پیدا کرده است.» (سند شماره 2) همچنین هر گونه نارضایتی به عنوان زمینه ای برای بروز حرکاتی بر علیه انقلاب سخت مورد توجه عوامل شیطان بزرگ می باشد:
«در تماسهایی با کارمندان سفارت در چند روز پیش آشکار شده است که نارضایتیهای وسیعی بین ایرانیان متجددی که از انقلاب اسلامی پشتیبانی کرده اند نیز وجود دارد. آنها در قلب خود باور نمی کردند که خمینی به حالت دقیق اسلامی سنتی برگردد، اما حالا می ترسند که ممکن است چنین کند (سند شماره 4).
همچنین اسناد شماره 11 و 16 نیز بیانگر آن هستند که هر فرد یا گروهی که به علتی از انقلاب بریده باشد مورد توجه شیطان بزرگ قرار می گیرد. که البته لازم به تذکر است که افرادی که در دو سند اخیر مورد توجه قرار گرفته اند از آن دسته افراد مرفهی هستند که ممکن است در جهت تأمین اهداف شخصی بر علیه شاه شعاری نیز داده باشند، اما از آنجا که بعد از انقلاب این عده کشش پیاده شدن قوانین و مقررات اسلامی را نداشته اند، یکی پس از دیگری به صف ضد انقلابیون پیوسته اند.
در اسنادی که تاکنون به آنان اشاره شد بیشتر صحبت بر روی اوضاع و شرایط ایران پس از انقلاب و برخورد سیاستمداران آمریکایی با این اوضاع و احوال است و هیچ صحبتی از برخورد عملی شیطان بزرگ، با انقلاب نشده است و گفتیم که سکوت کوتاه مدت آمریکا برای وارد نشدن در تبلیغات سیاسی و شناخت اوضاع، به منظور پیدا کردن راه مبارزه با انقلاب است. اما اینجا دیگر برخورد عملی سیاستمداران آمریکایی و تحلیل آنان از اوضاع ایران را مشاهده میکنیم. در یکی از اولین اسناد کتاب (سند شماره 5) چنین می خوانیم: «وجود یک هسته سفت و سختی از نوآوران ایثارگر باعث خواهد شد که رویارویی نهایی با بنیادگرایان مذهبی غیر قابل اجتناب باشد. در واقع افراد از هم اکنون آغاز کرده اند که صواب بودن حکومت الهی را مورد سؤال قرار دهند و علنا از جدا بودن دولت و امور مذهبی صحبت می کنند. در اینکه بنیادگرایان چنین بدعتی را تحمل کنند شک و تردید وجود دارد و مبارزه ای که در پیش است یک مبارزه شدید خواهد بود. اعتدال یکی از تلفات اولیه این مبارزه خواهد بود و تنها بی رحمها و بی امانها چشم انداز حاکمیت در مسابقه ای را خواهند داشت که در آن سازش به هیچ وجه مطرح نیست. «اگر نظری به اسناد سال 1979 یعنی به اسنادی که راجع به جریانات انقلاب برجای مانده است (کتابهای دوازدهم و سیزدهم) بیفکنیم، مشاهده می کنیم که قبل از انقلاب و بعد از آنکه دیگر از طرف آمریکا بر روی شاه به عنوان نیرویی صد در صد مؤثر حساب نمی شود همواره سعی آمریکا، تقویت جریانی میانه رو و بر سرکار آوردن آن بود و در ماههای بعد از انقلاب هم ضمن اینکه از به وجود آمدن جریانهایی خلاف خط سیر انقلاب سخن می گوید، ناراحتی خود را از بوجود آمدن درگیریهایی که بین اقشار مختلف رخ دهد و در نتیجه باعث قطبی شدن نیروهای مختلف و از بین رفتن قشر محافظه کار و میانه رو گردد ابراز می دارد. یعنی آمریکای جنایتکار هنوز هم بر سرکار بودن دولتی میانه رو را برای خود بهترین شرایط می داند و چگونگی برخورد سیاستمداران آمریکایی با دولت موقت و اختلاف بینش بین لیبرالها و امام، مؤید این مطلب است و برخوردشان با اختلافات بین کمیته ها که چون از بطن انقلاب اسلامی بلند شده بودند طبیعتا ضد آمریکایی تر از سیاستمداران لیبرال بودند) با دولت موقت این مطلب را تأیید می کند.
ص: 106
به هر حال سند بالا به خوبی نشان دهنده این مطلب است که مطلوب شیطان بزرگ در شرایط چند ماه اول پیروزی انقلاب بر روی کار آمدن دولتی میانه رو که بتواند محوری برای کلیه نیروهای سیاسی میانه رو باشد، بوده است. مسلم است که نیروهای بازمانده از رژیم قبل نه مشروعیت و نه قدرت تشکیل حکومتی را دارند که بتوانند، با تشکیل حکومت پایگاه خوبی را برای آمریکا تشکیل دهند و نیروها و احزاب سیاسی موجودی که هرکدام قبل از انقلاب تا حدودی با رژیم شاه اصطکاک داشته و به علت جارو جنجالهای سیاسیشان بعدا معروفیتی کسب کرده بودند نیز آنقدر قدرت نداشتند تا بتوانند محور قدرتی برای تأمین این ضرورت باشند. بنابراین آمریکای جنایتکار به اختلافات هیئت حاکمه جمهوری اسلامی توجه می کند. سند شماره 19 نشانه خوبی از این فعالیت است: «کارنامه دولت موقت تا این زمان اعتمادی برای آینده به وجود نمی آورد. علیرغم نیت پاک خود نخست وزیر، دولت بعضا قربانی عدم برنامه ریزی دقیق و نهایتا مفاهیم جمهوری اسلامی خمینی گشته است... با توجه به اینکه خمینی از پیروی و اطاعت توده های شیعه برخوردار است و با توجه به ضعفهای آن، دولت نتوانسته است رهبری را در تعریف و تمکین جمهوری اسلامی به دست گیرد. در عوض نقش دولت در این زمینه اکثرا به تلاش برای خنثی نمودن اثر صحبتهای اکثرا تند خمینی در میان آنان که اساساً نسبت به عواقب جمهوری اسلامی بدبین هستند اختصاص یافته است. اگر دولت نتواند به طریقی ابتکار عمل را از خمینی در زمینه مسئله جمهوری بگیرد و مفاد خود را که به طور کلی برای عموم ایرانیان مورد پذیرش است در آن بگنجاند، کسانی که فعلاً از آینده یک حکومت خشک مذهبی فقط نگران هستند و غرولند می کنند به مخالف فعال و حتی خشونت آمیز علیه آن سوق داده می شوند.» مشاهده می شود که در سند نوزدهم اشاره به اختلاف بینش دولت موقت و بینش امام می شود و علت تمام ناکامیهای دولت موقت را علاوه بر ضعف خودش دخالتهای امام می داند و اینکه امام که مورد اطاعت توده های شیعه است، باعث شده که اکثر تلاش دولت موقت صرف توجیه مخالفانی شود که فعلاً به طور لفظی مخالفت می کنند و ممکن است، بعدا به مخالفانی خشن تبدیل شوند. در اینجا نیز مشاهده می شود که این مطلب که ممکن است مخالفان دولت به مخالفانی فعال و خشن تبدیل شوند، مورد توجه شیطان بزرگ است. می بینیم آنچه مورد علاقه شیطان بزرگ می باشد این است که گروههای میانه رو به جای آنکه بر علیه دولت موقت فعالیت کنند حول آن جمع شوند تا دولتی قوی و میانه رو به وجود آید؛ و اولین قدم برای ایجاد محیطی امن و ساکت که بر سر کار آمدن دولتی طرفدار غرب با قدرت کافی برای کنترل اوضاع است برداشته شود و بدین وسیله هم زمینه شروع فعالیتهای آمریکا به وجود آید و هم امام به عنوان رهبر انقلاب و تنها نیروی سازش ناپذیر که همواره در مقابل با منافع ابر قدرتها قرار دارد تضعیف شود...در نتیجه شیطان بزرگ بتواند دوباره به منافع سابقش برسد...
ص: 107
سند شماره (1) از : سفارت آمریکا در تهرانتاریخ : 12 فوریه 1979 - 23 بهمن 1357 به : وزارت امور خارجه - واشنگتن دی. سی. خیلی فوری طبقه بندی : خیلی محرمانه تهیه شده توسط : جی. بی. لامبراکیس شماره 2037 موضوع : گزارش سیاسی - امنیتی 12 فوریه 1979 1- تمام متن خیلی محرمانه است.
2- دو روز پس از پیروزی موفقیت آمیز نیروهای انقلابی به رهبری آیت اللّه خمینی بر دولت، تیراندازی و مقداری ناامنی در تهران ادامه داشت. از ساعت 11 بامداد بعد از گزارش آخر که گارد شاهنشاهی در حال حرکت به طرف پایگاه هوایی، برای شروع دوباره درگیری بوده، خبری از اتفاقات در پایگاه هوایی، دوشان تپه در دست نیست. به هر حال اوضاع آرام به نظر می رسد و مناطق مهم درگیری در اطراف پادگان گارد شاهنشاهی در لویزان است. مقدار زیادی اسلحه بدون تبعیض به مردم غیر نظامی داده شده است و اکثر آنها به طرف شمال می روند که کمک به تسخیر گارد شاهنشاهی نمایند. سفارت موفق شد رادیو تلویزیون ملی را وا دارد که خبر قبلی که تعدادی مشاورین آمریکایی هنوز در لویزان با گاردهای شاهنشاهی هستند را تکذیب کند. باقیمانده شهر ظاهرا در دست دولت انقلابی است و موانع خیابانی در اکثر جاها به وسیله پلیسهای «مردمی» که ظاهرا مجاهدین وابسته به نهضت اسلامی هستند محافظت می شوند.
3- دیروز. اداره ها و زندانهای ساواک «با اعمال زور آزاد شدند» و این وضع شاید هنوز ادامه داشته باشد. مطبوعات گزارش می دهند که مسئولان ساواک و دیگران به جای اعدام دستگیر و زندانی شده اند.
کارمند سفارت در نزدیکی مرکز عالی فرماندهی گزارش می دهد که مردان مسلح اسم اشخاص را صدا می زنند و اگر آنها بیرون نیایند به خانه تیراندازی می کنند. معلوم نیست که با آنها چه می شود. منابع مخالف به ما گفته اند که رئیس کمیته اعاده نظم، معاون قبلی رئیس ستاد مشترک، سپهبد قرنی است. ظاهراً تمام آمریکاییها ایمن هستند و یک گروه بیست نفری از مرکز فرماندهی ستاد مشترک هنگام شب در محیط سفارت پناه گرفته بودند.
4- در رادیو تلویزیون ملی علائم نفوذ بیشتر چپیها به چشم می خورد و اخبار توده ای و چریکی نسبتا به دفعات و شعارهای ضد آمریکایی گاهگاهی پخش می شود. ما اطلاع داریم که وقتی یک ایستگاه رادیویی شخصی شروع به دادن شعارهای ضد آمریکایی کرد، رادیو تلویزیون ملی به سرعت آن را دروغ نامید و گفت که دولت هیچ قصد حمله به آمریکاییها را ندارد و مردم باید از خارجیها حفاظت کنند. این به پیام شب گذشته خمینی به مردم که درخواست هشیاری در مقابل درد سر سازان می کرد و خصوصا خواستار شد که به سفارت حمله نشود، تناسب دارد. او گفت که پیروزی بسیار نزدیک است ولی مردم باید هوشیار باشند تا وقتی که به وقوع بپیوندد. رادیو و تلویزیون ملی گزارش داد که گارد شاهنشاهی امروز صبح خود را تسلیم کرد.
5 - هر سه کنسولگری اطلاع می دهند که اوضاع آرام و آمریکاییها ایمن هستند. تبریز به وسیله
ص: 108
پلیسهای انقلابی حفاظت می شود و بعدازظهر در انتظار بازدید آیت اللّه محل به همراه فرمانده ارتش است.
اصفهان همچنان در اختیار مرکز فرماندهی آیت اللّه خادمی است. سربازان در پادگانهای خود منتظر فرمان دولت جدید می باشند. برخلاف گزارشهای گذشته، کنسولگری اصفهان به ما گفته است که درگیری در پایگاه هوایی و دیگر جاها تمام شده است. تیمهای (FAFT)سالم هستند. پلیس مردمی مانند جاهای دیگر کنترل را در دست دارد.
6- نقطه عطف انقلاب دیروز بعد از ظهر 11 فوریه زمانی روی داد که رئیس ستاد مشترک تیمسار قره باغی در ملاقات خود با بختیار نخست وزیر و بازرگان نخست وزیر آینده موافقت نمود که ارتش را از شهر تهران فراخواند و کنترل شهر را به دست نهضت انقلابی بسپارد. این باعث شد که رئیس مجلس فورا اعلام کند که پارلمان استعفاء داده و شب آن، بازرگان در رادیو تعهدات خود برای (استقرار) دولت مسئول را تجدید کند. از بختیار خبری در دست نیست، بعضی شایعات حکایت می کند که او استعفا داده و بعضی دیگر نیز می گویند که خودکشی کرده است. استعفای او به عنوان یک واقعیت در حال جا افتادن است، اگر چه هیچ جا متنی منتشر نشده است. ما خبر داریم که کابینه بازرگان ممکن است امروز یا فردا اعلام گردد.
در مطبوعات امروز عکسی از رئیس فرمانداری نظامی تیمسار مهدی رحیمی به چشم می خورد که توسط ارتش انقلاب دستگیر شده بود و برطبق گزارشها تحت محاکمه قرار خواهد گرفت.
7- به ما گزارش رسیده که زندان جمشیدیه درهم شکسته شده بود و هویدا و نصیری و نیک پی همراه با دیگران به چنگ افتاده بودند. همچنین مطبوعات گزارش می دهند که مردم ترغیب می شوند به اینکه اسلحه را به ستاد دولت انقلاب مستقر در ناحیه ستاد خمینی واقع در محل ذکر شده در تلگرام مرجع الف و مدارس عمومی تحویل دهند. گفته می شود که حیاط آنجا مملو از اسلحه و تجهیزات دیگر ارتش و پلیس است.
8 - قبل از ظهر به ساختمان آژانس بین المللی ارتباطات وارد شدند و آن را جستجو کردند. هتل اینترکنتینانتال نیز تصرف شد و روزنامه نگاران داخل آن را از اتاقهایشان بیرون و در یک جا گرد آورده شدند. گزارش شده که به هیلتون نیز راه یافته اند. کارمندان محلی (سفارتخانه) با مذاکره گروههای غارتگر غیر نظامیان را از تمنای خود به «بازرسی» محوطه سفارت منصرف کردند. تمام دستیاران عالی بازرگان در ستاد انقلاب هستند و توسط صدها فرد مسلح که بدون کلمه عبور به هیچ کس اجازه نزدیک شدن را نمی دهند، محافظت می شوند. از آنجایی که شماره های تلفن مداوما اشغالند، تمام مراکز فرماندهی عالی عملاً خارج از دسترسند. منبع (سفارت در) جناح مخالف (که خودش به سبب نداشتن کلمه عبور قادر نبوده راه یابد) به ما می گوید که تیمسارهای عالی رتبه نیز از جمله بدره ای فرمانده گارد شاهنشاهی که امروز صبح خود را تسلیم نمود، همگی در ستاد انقلابند.
9- 25 تن از کارمندان آمریکایی فرماندهی ترابری هوایی (که یک کارمند سفارت در بین آنها است) توسط پلیس اسلامی جلب شده اند و سعی داریم که از طریق یک واسطه از اطرافیان خمینی به آنها دسترسی یابیم. تعداد بیشتری از آمریکاییهای شخصی جمع آوری شده و به یک مکان مرکزی، احتمالاً ستاد خمینی و بازرگان برده شده اند که تصور می کنیم این برای بازپرسی از ایشان باشد، ظاهرا این یک جریان عمومی است.
10- تبریز در ساعت 2 پس از نیمه شب گزارش می دهد که تیراندازی بسیار در محل اتفاق می افتد که
ص: 109
شاید برای شادمانی است. گزارش شده که حداقل دو عضو ساواک اوائل صبح امروز توسط مردم خیابانی بدون دادرسی در خیابان اصلی تبریز از درخت حلق آویز شدند. این گزارش را یک شاهد عینی داده است.
سولیوان
سند شماره (2) از : سفارت آمریکا - تهرانتاریخ : 27 فوریه 1979 - 8 اسفند 1357 به : وزارت امور خارجه واشنگتن دی. سی. فوری طبقه بندی : خیلی محرمانهشماره: 2583 موضوع: دسته بندی سیاسی 1- (تمام متن خیلی محرمانه است) 2- احساس گسترده اتحاد نیروها علیه رژیم پهلوی گرایش به پوشانیدن واقعیت جامعه سیاسی ایران را پیدا کرد. با سقوط رژیم پهلوی این واقعیت یعنی تمایل به تجزیه سیاسی به سرعت ظهور پیدا کرده است.
این جداییها صرفا در سطوح اجتماعی نیست که مثلاً یک جدایی بین مارکسیستهای چپ و مسلمانهای راست باشد، بلکه در همه جهات است. این مسئله در مورد ائتلافهای عجیب از قبیل آنچه میان عده ای از اعضای سازمان اسلامی مجاهدین خلق و سازمان مارکسیستی فدائیان خلق در مورد انحلال ارتش رسمی و جایگزینی آن به وسیله ارتش مردمی روی داد و همچنین در مورد غیر عادی بودن پیشرفت آهسته دولت موقت در اعمال اقتدار خویش به دنبال پیروزی برق آسا بر رژیم قبلی صادق است.
3- نمونه های جدایی که در دو هفته اخیر صورت گرفته شامل موارد زیر است.
الف) اختلافات ایدئولوژیک مهمترین گروههای این گروه بندی، مارکسیستهای ضد مذهب و طرفداران حکومت براساس تفسیر بنیادگرایانه تعالیم اسلامی است لیکن اندکی قبل از سقوط بختیار ، غیر مارکسیستهای ضد مذهب شروع به ائتلاف با تجدد گرایان سیاسی در قالب یک نیروی سیاسی مهم کردند.
ناگهانی بودن و همچنین غیر منتظره بودن جهانی سقوط رژیم سابق اجزای این گروه میانه رو سیاسی را دچار بی نظمی و هرج و مرج کرد.
«اکثریت» در جو جاری بی شکلی که عدم اطمینان از آینده سیاسی می تواند منجر به تفسیر سریع در اظهار وفاداری شود، چندان معنی ندارد. اما این لغت کاملاً اما این لغت کاملاً برای ایرانیان که فعلاً ساکت هستند و از لغزش در دامان چپ افراطی و راست افراطی خود را حفظ می کنند، اهمیت بالقوه ای دارد.
ب) اختلاف زمانی، که بین بینش خمینی و بازرگان که در سن 70 سالگی هستند، و مبارزان چریک جوان وجود دارد.
در بهترین شرایط، برای این نسلها ارتباط با یکدیگر مشکل است. در این مورد علائمی در دست است که نارضایتی بین جوانان جنگنده خیابانی بروز کرده است، که چرا اعضای مسن تر دولت موقت میل به استفاده از کمک فنی افرادی در نیروهای مسلح و دیوان سالاران رژیم سابق در جهت روی پا ایستادن ایران دارند.
آنها خودشان را به عنوان عامل پیروزی انقلاب و کسانی که حاضر بودند جانشان را در جهت نهضت فدا کنند، می بینند. و در نتیجه سهم بیشتری در استحکام بخشیدن به دست آوردهای انقلاب می خواهند.
ص: 110
برای اعضای دولت که سی و یا چهل ساله بوده و در حال بازگردانیدن و احیای نظم و قانون و ساختمان اداری مملکت، و احیای اقتصاد هستند، مشکل است که نسبت به دگماتیسم و انعطاف ناپذیری رهبری ارشد و از طرف دیگر نسبت به سادگی و بی نظمی جوانان مغرور بی تفاوت باشند.
ج) اختلاف جامعه شناسانه، که یا بر اساس احساسات تجددگرایانه در مقابل احساسات سنتی است و یا بر اساس طبقات اقتصادی سفارت از تاریخ حمله 14 فوریه تاکنون فرصت داشته که حتی بدون ترک محوطه این گونه اختلافات جهان کوچک را مطالعه کنیم. محوطه سفارت به وسیله مخلوطی از مجاهدین و پرسنل نیروی هوایی که همافر خوانده می شوند، محافظت می شود.
گروه اول از دو بخش که یکی بازاری است و دیگری متجددین طبقه متوسط، تشکیل شده است.
گروه دوم که اعضایش از طبقات پایین هستند برطبق استانداردهای ایران از نظر تکنیکی سطح بالا بوده (اغلب در آمریکا تعلیم دیده اند) و توسط عوامل بازاری، مجاهدین برای محافظت بیشتر سفارت استخدام شده اند، رقابت بین این سه گروه در کمتر از دو هفته افزایش یافته است. مجاهدین طبقه متوسط، متوسط، ماتریالیسم ناخالص مجاهدین بازاری و همافران را به عنوان خائن به اصول انقلاب می نگرند. در حالی که همافران به اعمال هر دو گروه مجاهدین با دیده تحقیر می نگرند. این احساس آنها در رابطه با داشتن مهارتهای مدرن و از جمله توانایی انگلیسی صحبت کردن ما می باشد.
د) اختلاف نژادی : فوری ترین نشانه این امر تقاضا برای کسب خودمختاری در کردستان است.
گروههای مختلفی وجود دارند که یا براساس زبان، مانند ترک زبانان آذربایجان و عرب زبانان خوزستان و یا براساس، اختلافاتی نظیر سنی های کرد و بلوچ که خود را جزء فرهنگ ایرانی می دانند، اما در مواقع بروز ضعف در پایتخت تقاضای خود مختاری در درجات مختلف نموده اند، ناتوانی خمینی و دولت موقت در مناطقی چون کردستان به احساسات جدایی طلبی بار دیگر فرصت بروز داده است. تا موقعی که دولت موقت این چنین بی خاصیت باشد، این پدپده احتمالاً رشد سریع خواهد داشت.
ی) اختلافات در اداره امور : که به صورت سیستم حکومتی دوگانه دولت موقت و کمیته های انقلاب بروز کرده است. یک منبع سفارت در روز 26 فوریه گفت: در مورد انحلال دومی و انتقال قدرت به اولی پیشرفتهایی شده است. همان منبع گفت که بعضی از افراد کمیته ها جزء افراد دوایر حکومتی قلمداد می شوند. بدین ترتیب گرچه یک منبع تجزیه کم خواهد شد، ولی این امر ممکن است رقابت را بین اعضای کمیته و کارمندان دولت به خصوص آنهایی که قبلاً در خدمت رژیم قبلی بودند و اکنون به رژیم فعلی پیوسته اند، افزایش دهد.
این چشم و همچشمی ها عامل مهمی در اختلالات جاری امور در دو هفته اخیر بوده است.
4- این تجزیه خطرات جدی برای حکومت به بار می آورد، اما پدیده ای است که دولت فقط به طور حاشیه ای بر آن کنترل دارد.
البته اعمالی که دولت برای اعمال اقتدار خویش باید انجام دهد در جهت بدتر کردن جداییها که در حال حاضر، بدنه سیاست ایران را شکافته است، عمل می کند.
مارکسیستها که از اکثر موقعیتها در دولت موقت محروم بوده اند، از فشارها که در حال آشکار شدن هستند استفاده خواهند کرد. آنها هنوز از نداشتن مسئولیت در دولت برخوردار بوده و بدین ترتیب آزاد هستند، که حمایت کامل خود را از مسائل مورد علاقه و تقاضاهای مخصوص متنوعی که ممکن است
ص: 111
متناقض هم باشند اظهار نمایند. در مجموع آنها می توانند از ناتوانایی دولت در راضی نگهداشتن همه مردم در تمام اوقات استفاده ببرند.سولیوان
سند شماره (3) از : سفارت آمریکا در تهرانتاریخ : اول مارس 1979 - 10 اسفند 1357 به : وزارت امور خارجه - واشنگتن. دی. سی طبقه بندی : خیلی محرمانه شماره: 2624 موضوع : قانون اساسی جدید ایران 1- (تمامی متن خیلی محرمانه است) 2- خلاصه : وزیر اطلاعات و جهانگردی و اوقاف، دکتر ناصر میناچی (قویا حفاظت شود) قسمتهایی از قانون اساسی جدید ایران را مورد بررسی قرارداد. ایران یک رئیس جمهور انتخابی و یک مجلس و اساسی قوی بر پایه حقوق بشر خواهد داشت. (پایان خلاصه) 3- مأموران سیاسی - استمپل و تامست - در اول مارس با میناچی وزیر اطلاعات ملاقات کردند.
میناچی به بحث پیرامون فساد وسیعی که در اثر بررسی پرونده ها توسط دولت جدید کشف شده بود، پرداخت (در گزارش جداگانه گزارش می شود) و اطلاعات زیر را در باره قانون اساسی جدید ایران در اختیار ما گذاشت.
4- قانون اساسی که توسط یک کمیته پنج نفری طرح شده است، اکنون توسط آیت اللّه خمینی و دیگر رهبران بزرگ مذهبی تحت بررسی قرار دارد. عناصر اصلی قانون اساسی یک شورای سرپرستی را که از قانون اساسی نظارت و حفاظت خواهد نمود، در نظر می گیرد. این کمیته تا پایین ترین سطح معین دهکده همکاریهایی خواهد داشت. هسته مرکزی آن از 5 رهبر مذهبی و 7 سیاستمدار دیگر تشکیل می شود.
ایران یک رئیس جمهور انتخابی خواهد داشت که مدت چهار سال خدمت خواهد کرد و می تواند برای یک بار دیگر مجدداً انتخاب شود. او نخست وزیر و کابینه را نصب می کند و آنها باید از مجلس رأی اعتماد بگیرند. در قانون اساسی جدید مجلس سنا حذف گردیده و ایران کشوری با یک پارلمان خواهد شد.
6- میناچی تأکید کرد که کمیته پیش نویس قانون اساسی نهایتا تمامی مواد اعلامیه جهانی حقوق بشر و عهدنامه های حقوق اجتماعی و سیاسی سازمان ملل را در قانون جدید گنجانده اند. در پاسخ به یک سؤال میناچی اعتقاد داشت که تأکید عهدنامه ها در مورد آزادی با اساس اسلامی رژیم در تضاد نخواهد بود. (نظریه: شماره 5 در اینجا اختلافات زیادی وجود خواهد داشت) قانون اساسی در صورتی که در بررسی تغییر نکند، شامل 160 ماده خواهد بود.
7- مأموران سیاسی درباره اختلافات آشکار بین دولت و کمیته انقلابی خمینی سؤال کردند (نخست وزیر بازرگان از این «دولت موازی» انتقاد کرد که در تلکس جداگانه گزارش می شود.) میناچی گفت که دولت موقت لایحه ای را برای برقراری دادگاههای انقلاب آماده می کند. این تا هفته آینده آماده خواهد بود و همزمان با آن کمیته ها خودشان، خود را منحل خواهند ساخت و وزارت دادگستری مسئولیت تمامی، اقدامات قضائی را بر عهده خواهد گرفت. (نظریه: ما معتقدیم که مقاصد میناچی و
ص: 112
بازرگان خوب است اما مطمئن نیستیم که شاخه انقلابی نهضت آزادی اجازه بدهد که این جریان به آن سادگی که میناچی به آن اعتقاد دارد صورت گیرد.)سولیوان
سند شماره (4) از : سفارت آمریکا در تهرانتاریخ : 4 مارس 1979 - 13 اسفند 1357 به : وزارت امور خارجه طبقه بندی : خیلی محرمانه موضوع : بیانیه های سیاسی جمهوری اسلامی و ارتش.
1- (تمام متن خیلی محرمانه است) 2- خلاصه: مسئله مهم سیاسی، برای یک ماه یا شش هفته آینده احتمالاً مشخص کردن نوع حکومت جمهوری ایران است. چپ ها وعده زیادی از میانه روها، از اظهارات خمینی در مورد بنیاد محدود جمهوری اسلامی برای جمهوری ناراضی هستند. برخی از آیت اللّه ها و بسیاری از سیاسیون جنبش اسلامی نیز چندان راحت نیستند، وضع نیروهای مسلح و روابط ارتش با سپاه پاسداران مشکل حل نشدنی دومی است که دولتمردان جدید ایران و آنهایی که مایلند انقلاب را دنبال کنند، با آنها مواجهند.
(پایان خلاصه) 3- در طی چند روز گذشته تعدادی از گروهها در ایران شکایت کرده اند، که قانون اساسی جدیدی که برای ایران طرح ریزی شده، به شکل بسیاری کوتاه بینانه ای، بستگی به قانون اسلام داشته و همچنین نوع «آزادی» را که در حد دموکراسی نمی شود، انتقاد شدید را از بسیاری نواحی برانگیخته است. فدائیان خلق، بزرگترین و مسلح ترین گروه کمونیست، مانند سایر گروهها، این را یکی از موضوعات خود (مورد مبارزه) قرار داده است (مرجع الف را ببینید). برخی از پشتیبانان رژیم سابق نیز این خط را اتخاذ کرده، و آیت اللّه طالقانی را ناچار کرده اند که اخطار کند که 7 تا 8 هزار ساواکی (مطبوعات روز بعد اضافه کردند و «عوامل سیا» می خواهند انقلاب را «سرنگون کنند».
4- در چند روز پیش در تماسهایی با کارمندان رسمی سفارت آشکار شده است که نارضایتیهای وسیعی بین ایرانیان متجددی که از انقلاب اسلامی پشتیبانی کرده اند نیز وجود دارد (مرجع ب).
آنها در قلب خود باور نمی کردند که خمینی به حالت دقیق اسلام سنتی برگردد. اما حالا می ترسند که او ممکن است چنین کند.
5 - مخصوصاً مواردی از رهبران سیاسی میانه رو در جنبش اسلامی هستند، مانند بازرگان و معاونان بلاواسطه اش، که ماههاست به کارمندان رسمی سفارت گفته اند که «جمهوری اسلامی در حقیقت بسیار شبیه دموکراسی متمدن غربی است». حتی آیت اللّه شریعتمداری میانه رو در مصاحبه ای عمومی در دوم مارس گفته بود، که جمهوری اسلامی بازگشتی به هزار سال قبل نخواهد بود. مشکل وقتی پیچیده تر می شود که رژیم مجبور است از اساس خود در مقابل حملات چپها دفاع کند. در عین حال روحانیون سنتی و سایرین را آرام سازد. این روشن ترین تصویری است از مشکلی که خمینی و بازرگان با آن مواجهند که سعی می کنند یک سیستم سیاسی جدید را با چنین مبنای از هم پاشیده ای برقرار سازند (مرجع د را ببینید). فعلاً مسئله بر سر این است، که آیا قانون اساسی باید بعد از مرور به وسیله خمینی اعلام
ص: 113
بشود یا خیر (اصول پیش نویس قانون اساسی در مرجع ارائه شده است). برداشتهای اولیه ما نشان می دهد که قانون اساسی اگر به طور کامل اعلام نشود حداقل مورد بحث قرار خواهد گرفت و اینکه مناقشه سرسختانه سیاسی در زمان انتخاب مجلس مؤسسان که باید آن را مرور و تصویب کند، به وقوع خواهد پیوست.
6- همین که جمهوری اسلامی به طور اصولی تصویب شد (حتی فدائیان در مصاحبه هایی با رأی «آری» حمایت کرده اند که کار حکومت سلطنتی شاه را تمام کنند)، دولت ایران با همان مشکل رو به رو خواهد شد که نیروهای اسلامی بعد از پیروزی 12 - 11 فوریه بر رژیم سابق مواجه بود. یعنی چگونه همبستگی انقلابی را با هم حفظ کنند. هر گروه کوچکتری که فکر و ایده خودش را برای قانون اساسی دارد در صدد انتخاب شدن برای مجلس بر می آید. از هم پاشیدگی کامل در صحنه سیاسی ایران به طور دردآوری برای همه واضح است. امیرانتظام معاون نخست وزیر می گوید که جنبش اسلامی همچنان اکثریت نمایندگان را به طور قاطع خواهد داشت (وزیر اطلاعات میناچی تخمین می زند بین 90 - 85 درصد). ولی مثل هفته قبل چندان مطمئن نیست. مسئله قانون اساسی به وضوح مرکز مباحثات سیاسی در آینده قابل پیش بینی باقی خواهد ماند.
7- دومین جریان مهم سیاسی فعلی مربوط است به، نیروهای مسلح و روابطشان با سپاهیان انقلاب که فعلاً تحت رهبری معاون نخست وزیر یزدی شکل می گیرد. تندروهای سازمان فدائیان و مجاهدین، سپاهیان انقلاب را به عنوان نیروهای مسلح اصلی و تنها راهی که پاکی انقلاب را بیمه می سازد، می بینند.
اما خود یزدی با این (مسئله) موافق نیست و بسیاری از سیاسیون، شامل افراد ارتش سابق، نیروهای مسلح احیا شده را به عنوان امری ضروری برای امنیت انقلاب و ملت می دانند. فعلاً گفتگو بر سر این است که تا چه عمق پاکسازیها در ارتش باید انجام شود و اینکه اگر از افسران رژیم سابق استفاده نشود، چگونه می توان نیروهای مسلح را بر اساس معیار انقلابی بازسازی کرد. نتیجتا تا این تاریخ 8 تن نظامی عالی رتبه را اعدام و کلیه چهار ستاره ها و سه ستاره ها بازنشست شده اند، به علاوه عده ای دیگر تا سطح سرهنگ دومی، توقیف گردیده اند. خلع سریع پستهای فرماندهی بالا در نیروی هوایی، به علاوه فقدان انتصابهای جدید بالا در سایر سرویسها، به علاوه پافشاری بسیاری از درجه داران در مورد انتخاب افسران خودشان، دولت جدید ایران را وادار کرده است که کندتر از آنچه مایل بود پیش رود. این امر همچنین این اثر جانبی را داشته است که تصمیم دولت ایران در مورد حضور نظامی آمریکا در آینده، اگر حضوری وجود داشته باشد، به تعویق بیفتد. زیرا آنهایی که اصرار به اصلاح کامل دارند، حداقل تا اندازه ای چنین تعویقی را انجام می دهند. آنها می خواهند پس مانده نفوذ آمریکا در نیروهای مسلح را قویا ریشه کن کنند (چنان که یزدی به روزنامه نگاران و سایرین توضیح داده است).
8 - درگیری در داخل و درباره ارتش بدین مفهوم است که مسئله اختیارات، استفاده از نیرویی که از ژاندارمری و پلیس نیز تحت تأثیر این مسئله قرار گرفته است ولی به درجه کمتری و پیش از آنچه دولت ایران مایل شد، حل نشده خواهد ماند. نتیجه: حداقل در کوتاه مدت این است که احتمالاً وضع بی ثبات امنیت در ایران ادامه خواهد داشت.
سولیوان
ص: 114
سند شماره (5) از : سفارت آمریکا، تهرانتاریخ : 5 مارس 1979 - 14 اسفند 1357 به : وزارت امور خارجه، واشنگتن. دی. سی.
طبقه بندی : خیلی محرمانه شماره : 2615 موضوع : خاطراتی از ایران هنگام عزیمت 1- (تمام متن خیلی محرمانه است) 2- در زیر متنی است که به وسیله تامست، مأمور اصلی تهیه شده که در نتیجه حوادث اخیر در ایران هرگز به وسیله کیسه های مخصوص پیک سفارت فرستاده نشد. این متن در تاریخ 8 فوریه تهیه شده است.
3- آغاز متن:
«ایالات متحده آمریکا یا هر کشور دیگری همیشه در معرض خطر آن قرار گرفته است که اجازه بدهد آمال و آرزوهایش، درکش را از واقعیات تیره و تار کند. ظاهرا این چیزی است که ما اجازه دادیم در مورد ایران اتفاق بیفتد. ما می خواستیم که این کشور نیرومند و با ثبات باشد، ما در شخص شاه کسی را می دیدیم که ظاهرا دارای بصیرت و عزم بود تا بتواند این هدفها را تحقق بخشد و به مرور زمان ما معتقد شدیم که او دارد موفق می شود. اعتقاد ما کمتر به علت شواهد تجربی برای پشتیبانی یک چنین نتیجه گیری بود، بلکه به این علت بود که ما می خواستیم آن را باور کنیم. به دست آوردن شواهدی که نشان بدهد که ایران واقعاً آن چیزی نبود که ما می خواستیم، چندان دشوار نبود، ولی ما با سماجتی هرچه بیشتر در نادیده گرفتن آنها اصرار می ورزیدیم.» چند ماه پس از ورود من به شیراز، من تأثرات اولیه خود را درباره ایران یادداشت کردم و این مطلب روی هم رفته ناشی از بدبینی نسبت به چشم اندازهای ایران بود. اندکی بعد از آن بحثی درباره این تأثرات با یک افسر عضو هیئت سفارت داشتم که هر چند وقت یک بار سالهای متعدد با ایران سروکار داشت. من در آن زمان میزان بیسوادی را هنوز بیش از 30% تشخیص می دادم، در صورتی که او میزان این بیسوادی را از 90 درصدی که دو دهه قبل بود به اندازه قابل ملاحظه ای کاهش یافته تر تشخیص می داد. در مواردی که من از توخالی بودن بحثهای رسمی درباره عدم تمرکز دولتی در رنج بودم او خوشحال بود از اینکه تعداد زیادی از بوروکراتهای با استعداد در شهرستانها خدمت می کنند. در مواردی که من تشخیص می دادم که اقتصادی در میان است که ارزش واردات آن بر ارزش صادرات (بدون احتساب نفت) به میزان 20 برابر می چربد، او تشویق شده بود از اینکه تولید ناخالص ملی ایران و درآمد سرانه رشد بیسابقه ای داشته است و در مواردی که من از پیامدهای کارهای حکومتی که تا این اندازه متکی بر روی یک فرد است و تصنعی بودن و شکننده بودن حزب سیاسی منحصر به فرد نگران بودم، او اعتماد داشت که کوششهای شاه برای رشد تدریجی سیاسی و نهادهای دیوانسالاری و آموزشی که وی برای ولیعهد فراهم کرده بود، راه را برای یک انتقال نسبتاً هموار قدرت در یک آینده نه چندان دور آماده می کرد. او چنین القاء می کرد که ما آنقدرها هم درباره وضع کنونی امور ایران اختلاف نظر نداریم و تنها اختلاف نظر درباره این است که آیا لیوان ایران نیمه پر است یا نیمه خالی. این ممکن است صحت داشته باشد، ولی نکته مهم آن نبود که من و او از چه مرحله ای آغاز کرده ایم، بلکه بیشتر این بود که ایران هنوز همه صفتهای لازم را برای انطباق با
ص: 115
شرایطی که هدفهای سیاسی ما بر روی آن مبتنی است، فاقد است. تحت چنین شرایطی آنچه که تاکنون انجام گرفته کمتر از آنی است که بایستی بعد از این به انجام برسد. اگر ما می توانستیم توجه بیشتری در باره کمبودهای مداوم ایران از آنچه که تاکنون داشته ایم، مبذول داریم، فرو ریختن سیستم سیاسی پهلوی ممکن بود برای ما اثر ضربه کمتری داشته باشد.
معذالک آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت. ما اکنون با واقعیت سیاسی جدیدی در ایران رو به رو هستیم، واقعیتی که هر دوی ما را ناراحت می کند، زیرا پیچیده تر از آن واقعیت سیاسی است که ما تصور می کردیم. برای اینکه سیر تحولات آینده به کلی نامعلوم است، بنابراین تأثراتی که من هنگام عزیمت از شیراز یادداشت کرده ام، مربوط به آن زمینه هایی است که من تصور می کنم بر روی سیر این تحولات تأثیر دارد و اینکه چگونه منافع و علائق ما در ایران احتمالاً تحت تأثیر آن قرار خواهد گرفت.
کشش سنت و فریبندگی نوآوریها : حوادث سال گذشته به نحو محسوسی قدرت ارزشهای سنتی و اثر اسلام را در ایران نشان داده است. واکنش در مقابل راههای داخلی نوآوریها در جامعه ایران چنان شدتی را نشان داده است که تصور آن تنها مدت کمی قبل، به علت آنچه که به عنوان تعهد محکم نسبت به نوآوری تصور می شد، بسیار دشوار می بود. در میان عناصر کلیدی جمعیت، شاید توافق عموم بر این بود که مذهب هنوز هم بر روی جمعیت روستایی و پرولتاریای شهری و تاجرهای بازار اثر می گذارد ولی اثر این گروهها توأم با اثر روحانیون مسلمان به طور کلی کم اهمیتتر تصور می شد. برگزیدگان تحصیلکرده در غرب که پیشاهنگ نهضت نوآوری بودند. کاملاً ماهیت غیر مذهبی پیدا کرده بودند. بدین ترتیب این امر به عنوان یک پدیده غیر منتظره روی داده است که عده قابل ملاحظه ای از جوانان ایران و حتی تحصیلکرده های در غرب به اضافه آن عناصر از جامعه ایران که در نظریات خود بیشتر سنت گرا هستند به عنوان چیزی که آنها در اخلاقیات خود کمبود داشته اند و شاه می کوشید کادرهای جدید در آنها ایجاد کند، به مذهب روی آوردند. توجیه این پدیده در سطحی بودن فرهنگ غیر مذهبی در ایران حتی در میان برگزیدگان به اصطلاح متجدد و آن عده که معتقد به مدینه فاضله که بازگشت به مذهب دوران پیغمبر و امامها به ایرانیان را وعده می دهد، می باشد. (بدین ترتیب) هرچیزی که شاه پیشنهاد می کرد از قبیل رفاه، قدرت، امتیازات مادی ناشی از جهان جدید، به علاوه یک احساس هویت و تداوم فرهنگی که تعهد شاه به نوآوری غیر مذهبی اعلام می کرد، فاقد آن بود.
روحانیون مسلمان این تعهد را به عنوان کوششی برای ایجاد شکاف بین خدا و جامعه مؤمنان تلقی می کردند: فرد عادی ایرانی چه زن و چه مرد، از لحاظ روانی آن را غیر قابل قبول می داند. روحانیون، تاجرهای بازار، دانشجویان و حتی اشخاص با بالاترین میزان تحصیلات باثبات معتقدند که یک کشور ایران اسلامی قادر خواهد بود از جهان صنعتی امروزی آنچه را که لازم است اقتباس کند. یعنی اینکه ممکن خواهد بود با توجه به اوضاع و احوال ایران پیشرفت مادی داشت، بدون اینکه انحطاط اخلاقی و معنوی را که از خصوصیات رژیم پهلوی است در آن دخالت داد. معذالک دو راهی که برای ایران پیش آمده است، این است که در حالی که الهیون و صاحب نظرهای کشور اسلامی نمی توانند هیچ گونه فعالیت انسانی را خارج از حیطه مذهب پیش بینی کنند، هیچ گونه سابقه ای از جامعه ای که به طور موفقیت آمیز بدون وارد کردن عناصر غیر مذهبی نوسازی شده باشد، وجود ندارد. به عبارت دیگر بسیار غیر محتمل به نظر می رسد که ایرانیان بتوانند کیک اسلامی خود را بپزند و حتی آن را بخورند.
ص: 116
علیرغم آن روحیه احیاگرانه ای که اکنون در جریان است جاذبه های نوسازی ناگزیر همچنان به داشتن کشش بر روی ایرانیان حتی آنهایی که عمیقاً پایبند ایده آل های اسلامی هستند، ادامه خواهد داد. تکرار شیزوفرنی (نوعی بیماری روانی که رابطه عاطفی بیمار با واقعیات اطراف قطع می شود) فرهنگی که هم اکنون یکی از خصوصیات برجسته جامعه ایران است و بدون شک مستقیماً با شدت فوران احساسات نفرت از بیگانگان ماههای اخیر ارتباط دارد، تقریباً به طور حتم به مروری که ایرانیان در مفاهیم مذهبی و خواستهای جهان نوین تقسیم می شوند، افزایش خواهد یافت. علاوه بر این ایرانیانی وجود دارند که کاملاً حاضرند و حتی مشتاقند اسلام را به خاطر نوسازی و نوآوری به مرحله تصاعد برسانند. در حالی که این گروه اخیراً دچار پراکندگی قابل ملاحظه ای شده و بسیاری از اعضای آن از ایران فرار کرده اند. وجود یک هسته سفت و سخت از نوآوران ایثارگر باعث خواهد شد که یک رویارویی نهایی با بنیادگرایان مذهبی تقریباً غیر قابل اجتناب باشد. در واقع افراد از هم اکنون آغاز کرده اند که صواب بودن حکومت الهی را مورد سؤال قرار دهند و علناً از جدا بودن دولت و امور مذهبی صحبت کنند. در اینکه بنیادگرایان چنین بدبختی را تحمل کنند، شک و تردید وجود دارد و مبارزه ای که در پیش است یک مبارزه شدید خواهد بود.
اعتدال یکی از تلفات اولیه این مبارزه خواهد بود و تنها بیرحمها و بی امانها چشم انداز حاکمیت در مسابقه ای خواهند داشت که در آن سازش به هیچ وجه مطرح نیست.
چشم اندازهای اقتصادی «در تأثرات اولیه من درباره ایران» من نوشتم که ایران آلمان غربی نیست ... و حتی تایوان یا کره جنوبی نیست» و حقیقت ظاهری یک چنین ارزیابی از نظر رشد اقتصادی اکنون مدتها است غیر قابل اجتناب است. در واقع تفاوت بین مباهات شاه راجع به اینکه ایران را به صورت یک قدرت پنجم صنعتی تا سال 2000 درآورد و واقعیت نابسامانیهای اقتصادی ایران، بدون شک یکی از حقایقی است که سقوط او را ثابت کرد. اگر به علت نفت و گاز نبود، آینده واقعی اقتصادی کشور ممکن بود به نحو مناسب تری با آلبانی مقایسه شود تا کشورهای پیشرفته صنعتی. از لحاظ منابع انسانی ایران همچنان برای رشد سریع صنایع مدرن بسیار کم مجهز است. حتی در جریان پنج سال اخیر به نسبت مقدار سرمایه به کار رفته نتیجه ناچیزی برای بهبود چشم اندازهای نهایی موفقیت به دست آمده است و بلکه بالعکس، گرایش به فکر کردن در این باره که پول به تنهایی شرایط زیر بنایی و فنی را برای صنایع جدید فراهم خواهد کرد بدین معنی بود که بسیاری از فرصتها برای به دست آوردن استعدادها و تجربه مورد لزوم ایران قبل از اینکه بتواند با حتی کشورهایی مانند مکزیک و فیلیپین قابل رقابت شود، از دست رفته است.
با توجه به زیانهایی که در نتیجه آشوبهای اخیر سیاسی متوجه اقتصادیات ایران شده، آینده کشور بدون منابع انرژی واقعاً بسیار وخیم خواهد بود. نیاز بین المللی برای این منابع انرژی به ایران یک منبع بالقوه درآمد می دهد که باید اقتصاد کشور را از انحطاط کامل به سوی اقتصادی که قالیبافی و شبانی مهمترین فعالیتها محسوب می شوند، نجات بدهد. معذالک برای آینده بسیار نزدیک انطباق شدید اقتصادی همراه با تنزل درآمد واقعی غیر قابل اجتناب به نظر می رسد. چشم انداز بی ثباتی سیاسی با چنین احتمالی تقویت خواهد شد، علاوه بر این کمتر احتمال آن خواهد رفت که میزان رشد در دوران گذشته، نزدیک دوباره به دست آید. اعتماد بازرگانی به نحو عمیقی متزلزل شده است و مبالغ زیادی سرمایه از
ص: 117
کشور خارج شده که شاید غیرقابل برگشت باشد. و قسمت اعظم از گروه کارفرمایان معدود ایران از کشور فرار کرده اند. موانع ساختاری در راه صنعتی کردن کشور که عبارتند از قبیل بیسوادی و کمبود استعدادهای مدیریتی و فنی و پیشداوریهای فرهنگی علیه کار دستی، همچنان به قوه خود باقی هستند.
این موانع در نتیجه موج احساسات بنیادگرایان اسلامی که در حال حاضر موقعیتشان رو به ترقی است، وخیم تر می شود. بنابراین چشم انداز این است که در میان بی ثباتی سیاسی رکود اقتصادی نیز بر آن افزوده شود. فرمانروایان جدید ایران از هر قبیل که می خواهند باشند، برای صنعتی کردن کشور خودشان در شرایط کمبود دگرگونی اساسی اجتماعی کار را آسانتر از دوران شاه نخواهد یافت. همان طوری که در بالا اشاره شد، بنیادگرایان اسلام چنین تغییراتی را با نظر انتقادی خواهند نگریست، با این استدلال که یک چنین تغییراتی مستلزم بازگشت به غیر مذهبی شدن جامعه ایران است و این غیر مذهبی شدن را بنیادگرایان اسلامی ایران به نحو آشتی ناپذیری مخالف اصول خود می دانند. معذالک انتظارات در جریان سالهای رشد سریع اقتصادی را نمی توان بدون توسل نهایی سرکوبی سبعانه از میان برد. (و این انتظارات همراه با تقاضاهای مربوط به بالا بردن درآمد ملی؟) از لحاظ واقعگرایی این هدف را می توان از طریق بالا بردن درآمد نفت به نحو معنی داری لااقل تا زمانی که موانع کنونی در راه صنعتی شدن سریع همچنان باقی است، تحقق بخشید. بنابراین ایران احتمالاً در مورد قیمت گذاری نفت بیش از زمان گذشته روشی مبارزه جویانه خواهد داشت ولی حتی مطالعه حداکثر قیمتی که بازار نفت تحمل خواهد کرد، دو راهی ناشی از لزوم دگرگونی شدید اجتماعی، اگر ایران بخواهد از اتکای به نفت اجتناب کند و تمایل به مقاومت در مقابل چنین دگرگونی که ذاتی تعالیم بنیادگرایی اسلامی است، به نحو نهائی حل نخواهد کرد.
«دوراهی ناشی از شخصیت ایرانی» شاید برای آینده ایران با توجه به برخورد بین سنت و فرآیند نوآوری از یک سو، یا لزوم به تغییرات بنیادی اجتماعی قبل از اینکه رشد اصیل اقتصادی عملی باشد، معمایی است که در ماهیت ساخت و ترکیب روانی ایرانی، پنهان شده است. دو تأثیر درباره وضع ایرانیان در این مورد برجستگی پیدا کرده است. اول اینکه، علیرغم هیجان و احساس هدفی که انقلاب کنونی به نهضت برای برانداختن استبداد پهلوی به مردم ایران داده است، ایرانیان به طور کلی در کنه وجودشان یک نژاد سرکش به شمار می روند که خودخواهی پرورش یافته آنان همکاری مداوم داوطلبانه را یک امر تقریباً غیر قابل تصور جلوه گر می سازد. دوم اینکه، اعتقاد ایرانیان به سرنوشت عیناً آنتی تز ایمان به اراده آزاد است که یکی از خصوصیات برجسته نوع جامعه ای است که بسیاری از ایرانیان در حاضر می گویند، که می خواهند ملتشان چنین بشود. پروراندن یک حکومت دمکراتیک مستلزم یک بده بستان و یک آمادگی برای سازش است که جزء خصوصیات شخصیت ایرانی به شمار نمی آید. چند سال قبل، از شاه پرسیده شده بود چرا او لازم دانست چنین خودکامانه حکومت کند؟ پاسخ او دلالت بر آن می کرد که او شاید اتباع خود را بهتر از آنی که رفتار بعدی او القاء خواهد کرد، می شناسد. او گفت: «هنگامی که مردم ایران آغاز به رفتاری مانند سوئدیها داشته باشند، من هم مانند پادشاه سوئد رفتار خواهم کرد». اشاره اخیر خمینی در این باره که «من تودهنی به این دولت خواهم زد»، همچنین منعکس کننده نخوت (اغلب دشوار است گفته شود که کجا اراده خدا متوقف شده و اراده آیت اللّه آغاز می گردد) و تحقیر عقیده مخالف است که ایرانیان به کرات به آن تظاهر
ص: 118
می کنند و اینکه عصیانگری خمینی و درستکاری خود وانمود کرده او با ایده آلهای دمکراتیکی که انقلاب ایران به نحو فرضی بر آن بنا نهاده شده است جور در نمی آید، بلکه بیشتر نزدیک به استبدادی است که خمینی خود را بر ضد آن قلمداد کرده است. این اصل را همه ایرانیان از دست داده اند؛ به استثنای دانشجویان مارکسیست که همتاهای آنان در جاهای دیگر به خاطر پیروی از اصول دموکراتیک شهرتی ندارند. اغلب هنگامی که من در جنوب ایران سفر می کردم از زشتی غیر لازم ظاهری در زندگی بسیاری از ایرانیان یکه خوردم. در مناطق روستایی حیرت کارهای مهندسی در آوردن آب به مزارع اغلب از مسافتهای بسیار دور و زمین دشوار تحت الشعاع خشونت خانه های روستایی در میان کثافتهای خودشان قرار می گیرند. گویی جریان از این قرار است که کوشش ساختمان تأسیسات آبیاری رمق نیروی خلاقه را از آنها سلب کرده است و آنها هیچ گونه هدفی در صرف کار بیشتر برای بهبود زندگی خود نمی بینند و به جای آن ترجیح می دهند که عاطل و باطل نشسته و چند سنگی بر روی کپه های غیر لازم، پنج شش عدد سنگ که در لبه های جاده های روستایی قرار دارد، اضافه کنند. همین عدم شور و شوق برای صرف وقت آزاد در راه مقاصد خوب در میان ایرانیان شهرها و شهرکها نیز مشاهده می شود. بازرگانان در این شهرها اغلب با نگاههای بدون محتوا یا شاید فرو رفته در کار تسبیح انداختن در دکانهای کثیف با پنجره های پر از لکه های مگس می نشینند و ظاهراً نسبت به امکان رشد معاملات از طریق به کار بردن اندکی انرژی بیشتر بی علاقه هستند. احساس تسلیم به قضا و قدر یعنی اینکه هیچ کاری که یک فرد می تواند برای بهبود محیط اطراف محل کار خود انجام دهد در طرح نهایی اوضاع تأثیری نخواهد داشت، که به معنی بیکاری غیر مولد است، در تضاد شدید با اعتمادی قرار دارد که زندگی را می توان توسط آن بهبود داد و شاید این همان انگیزه دکاندار پیر چینی بود که من روزی او را دیدم بود، که از یک لحظه آزاد استفاده کرده از میان طشتی پر از سیر، ساقه های شل را جدا می کرد. این دو جنبه شخصیت ایرانی، یعنی از یک طرف خودخواهی و از سوی دیگر تسلیم همه جانبه به قضا و قدر، دو خاصیت متضاد هستند. در واقع همزیستی آنها در جامعه ایران یک نوع کشش نهفته ای ایجاد می کند که می تواند در جریان زیر و زبر شدنی که سال گذشته شاهد آن بودیم منفجر شود. همان طوری که درک شد شاه به شعار خودش یعنی تحمل رفتار مانند پادشاه سوئد پایبند نبود و این پذیرش ناشی از اعتقاد و سرنوشت حکمفرمایی او از طریق مبارزه طلبی با آن، به نحو فزاینده ای به مرحله تضاد می رسید. میزان و درجه شخصی کردن محکومیت خود شاه منعکس کننده این هسته خودخواهانه است و وحدت ظاهری مردم ایران به مرور بعد از آنکه رژیم پهلوی به یک مبارزه جدید اراده های شخصی جهت تسلط تبدیلی شود بسیار گذرا خواهد بود. در چنین اوضاع و احوالی استبداد شاه بالمآل به وسیله استبدادی از نوع دیگر جایگزین خواهد شد، نه تنها امکان پذیر است، بلکه محتمل است. یک چنین احتمالی در صورتی که اراده به تسلط به اندازه کافی نیرومند باشد، امکاناً همراه با به میدان آمدن تمایل نیرومند ایرانی برای پذیرفتن چنین تسلطی که مافوق استعدادهای افراد برای کنترل باشد، خواهد بود.
ص: 119
سند شماره (6) از : سفارت آمریکا در تهرانتاریخ : 5 مارس 1979 - 14 اسفند 57 به : وزارت امور خارجه واشنگتن دی. سی. فوری طبقه بندی : خیلی محرمانه گزارشگر تامست موضوع : ذکر ضمنی منافع آمریکا تشریح کنید که منافع ما در ایران چیست؟ مهمتر از هر چیز می خواهیم تمامیت ارضی ایران و به دور بودن آن از تسلط شوروی را ببینیم.
نفت ایران نیز از اهمیت خارق العاده ای برخوردار است، اگر مستقیم به ما مربوط نباشد ولی به همپیمانان اروپایی و ژاپنی ما ارتباط دارد. موقعیت استراتژیک ایران 70% نفت کشورهای صادرکننده نفت (اوپک) و 50% نفت مصرفی کشورهای غیر کمونیست از تنگه هرمز می گذرد، جلب توجه می کند.
ایران همچنین یک خریدار عمده محصولات صنعتی و کشاورزی آمریکایی است و امکاناتی در سرزمین ایران به ما این امکان را داده تا تبعیت شوروی از قرارداد منع آزمایشهای هسته ای را تحت نظر قرار دهیم.
سرانجام قدرت ایران را به عنوان یک نیرو در حفظ ثبات منطقه دیده ایم.
توضیح دهید که این منافع احتمالاً چگونه از واقعیتهای سیاسی موجود در ایران تاثیر می پذیرند؟ آشوب سیاسی ایران، شوروی را در گرفتن ماهی از این آب گل آلود وسوسه می کند. بر اثر این آشوبهای سیاسی چه امکان به دست آوردن موقعیتهای سیاسی برای شوروی باشد و چه نباشد، احساسات ضد خارجی که همواره در عمق جامعه ایران موجود است. به همان آسانی که در ماههای اخیر علیه ما بسیج شد می تواند علیه شوروی تحریک شود و البته شواهد تاریخی بیشتری برای سوءظن نسبت به شوروی وجود دارد. محافظه کاری اساسی جامعه ایران و قدرت نفوذ اسلام در بیشتر مردم از عواملی هستند که مانع نفوذ شوروی در ایران می شوند. شوروی ممکن است در ناآرامیهای اقلیتهای نژادی در ایران برای خود جای پایی باز کند. ولی هیچ عاملی نمی تواند تا این اندازه باعث وحدت اکثرت ایرانیان علیه شوروی شود. دوری از تحولات سیاسی داخلی ایران و تذکر این مسئله به شوروی که ما دخالت آنها در امور داخلی ایران را تحمل نخواهیم کرد، ظاهراً بهترین سیاستی است که ما می توانیم با توجه به زمینه ضد شوروی که در ملی گرایی ایران نهفته است پیش گیریم.
در مورد نفت ایران توضیح دهید؟ محرکهای قوی برای هر دولتی در ایران جهت فروش نفت به بالاترین پیشنهاد دهنده وجود دارد. این مسئله به کشورهای اروپایی و ژاپنی حداقل فرصت دادن پیشنهاد را می دهد. همچنین ایران نباید کمتر از زمان شاه در مورد باز بودن تنگه هرمز نگران باشد. توانایی ایران در عمل به عنوان ژاندارم منطقه همیشه سؤال انگیز بوده است؛ اما شکی نیست که هرچه قدرت داشته باشد برای حفظ منافعش (که در مورد نفت مکمل منافع دیگر حوزه های خلیج و کشورهای مصرف کننده و خودمان است) به کار خواهد برد. بعید است که ایران نخواهد با ما معاملات تجاری انجام دهد.
به خصوص در مورد تکنولوژی ایران باید نفت خود را برای آینده به عنوان مهمترین و تنها منبع ارز خارجی نگه دارد. در مورد مواد غذایی، فاصله بین تولید و مصرف بسیار آهسته بر خواهد شد و در هر صورت نیاز مبرم ایران به منابع غذایی آمریکا باعث خواهد شد که ملاحظات سیاسی را زیر پا بگذارد.
ص: 120
صنعت اسلحه سازی در حال رکود است، هر چند که نباید به خاطر سرمایه گذاریهای قابل توجه که در نظام اسلحه سازی آمریکایی خرج شده تعطیل شود. بروز حس میهن پرستانه ایرانیان اجازه ادامه فعالیتهای کنترل کننده از طرف دستگاههای محلی را نخواهد داد. اما آیا راه دیگری برای جمع آوری اطلاعات وجود دارد؟ به دلیل همان میهن پرستی، ایران میل ندارد که از دید جهان، به خصوص جهان سوم همپیمان نزدیک ما تلقی شود، زیرا که عدم تساوی آشکار در روابط انتقاد بر خواهد انگیخت. فوری ترین نتیجه این، خارج شدن ایران از قرار داد سازمان مرکزی و قطع وابستگی می باشد، ولی آن در هر حادثه ای اساسا ضعیف بود.
نقش ایران به عنوان یک تضمین کننده ثبات است اما کشوری که ذاتا بی ثبات است، چگونه می تواند چنین نقشی را به عهده گیرد؟ اینجا باید درس اصلی که سال گذشته آموختیم را یادآوری کنیم. هیچ زمینه تاریخی، اجتماعی، سنتی در ایران برای یک ثبات معقول و اصیل وجود ندارد و این موقعیت به آینده قابل پیش بینی مربوط است.
به هر حال، این موقعیتی است که باید از پس آن برآییم و شاید به طور رضایت آمیزی با توجه به محدودیتها بتوانیم این کار را انجام دهیم و در این میان، عدم تداوم و بی ثباتی شدید قدرت سیاسی است.
به این ترتیب شناسایی و به رسمیت شناختن نزدیک ما با هر رژیمی همیشه این ریسک را در بر خواهد داشت که پس از سقوط آن از عکس العمل مردم رنج خواهیم برد و البته باید با رژیم جدید رابطه برقرار کنیم. اقبال متغیر رهبران سیاسی در موقعیتهای بی ثباتی مانند ایران برما واجب می کند که رابطه ای که ریشه در واقعیتهای سیاسی داشته باشد برقرار کنیم.
تهدید اصلی و حقیقی به منافع ما در اینجا و جاهای دیگر کمتر در عدم ثبات می گنجد، تا در عادت ما به پیروی از سیاستهایی که براساس آنچه که ما می خواهیم باشد، نه آنچه که واقعا هست. «تامست» سولیوان
سند شماره (7) از : سفارت آمریکا در تهرانتاریخ : 6 مارس 1979 - 15 اسفند 1357 به : وزارت امور خارجه، واشنگتن دی. سی. فوری طبقه بندی : خیلی محرمانه شماره : 2747 موضوع : قانون اساسی جدید ایران: مجادلات 1- (تمام متن خیلی محرمانه است) 2- خلاصه: غیر روحانیون به ایده جمهوری اسلامی حمله کرده اند. گروهی تشکیل شده است تا درباره یک جمهوری «دمکراتیک» به جای «اسلامی» بحث نمایند. مباحثات عمومی در مورد مفاد قانون اساسی. (پایان خلاصه) 3- هفته مجادله در مورد قانون اساسی جدید ایران با میتینگ 5 مارس، زمانی که نیروهای غیر روحانی در برگزاری مراسم سالگرد مرگ نخست وزیر پیشین، محمد مصدق، جبهه دمکراتیک ملی را در حرکتی برای جدایی از جبهه ملی تشکیل دادند، به اوج خود رسید گروهبندی جدید توسط حقوقدان بلندپایه، هدایت اللّه متین دفتری نوه مصدق که در کانون مترقی وکلا فعال بوده است، اعلام شد. گروه
ص: 121
خواهان مراجعه به آرای عمومی برای پایان دادن به نظام سلطنتی شد، ولی گفت تصمیم راجع به نوع رژیم بایستی تا زمانی که مردم به اندازه کافی موضوع را مورد بحث قرار داده اند به تعویق افتد. متین دفتری جبهه ملی را به خاطر انحراف از آرمانهای دمکراتیک و وابستگی آن به عقاید مرتبط با حکومت روحانیون به جای عقاید دمکراتیک مورد حمله قرار داد.
4- بحث در مورد قانون اساسی چند روز قبل با اعلام بازرگان که رفراندوم در روز 30 مارس برای رأی دادن در مورد سؤال انحلال رژیم شاهنشاهی و پذیرش جمهوری اسلامی برگزار خواهد گردید، شروع شد. طراحان قانون اساسی نتیجه کار خود را به آیت اللّه خمینی تسلیم کردند. اما هنگامی که اعلام شد قانون اساسی قبل از رفراندوم منتشر نخواهد شد، بسیاری از روزنامه نگاران و بیشتر گروههای غیرروحانی منجمله گروه رادیکال چپ (مرجع الف ) تز جمهوری اسلامی را با عنوان خیانت به عقاید دمکراتیک مورد حمله قرار دادند. بهترین تفسیرها سری مقالاتی توسط فریبرز عطاپور نویسنده ای بااستعداد، ولی روشنفکری از رده پایین است، که به صورت عالی مراقب بوده است ببیند باد از کدام جهت می وزد. عطاپور مبارزه اش را با مقاله ای تحت عنوان حکومت روحانیون یا دموکراسی ؟ آغاز کرد و تاریخ انقلابهای دیگر (اسپانیا، پرتغال، یونان) را مورد بررسی قرار داد. با این تأکید که موضوعات دمکراتیک نقطه مقابل اظهارات رسمی آیت اللّه خمینی در اول مارس است که در لحظه ورودش به قم خواستار جمهوری اسلامی شد.
5 - تحلیلهای دیگر از این انتقاد کرده اند که خمینی به مردم گفته است وی به یک جمهوری اسلامی رأی می دهد که به طور التزامی فشاری مذهبی بر روی آنها قرار داده که آنها نیز چنین کنند. خمینی کسانی را که یک جمهوری دمکراتی می خواهند و نه یک جمهوری اسلامی، به عنوان بی توجه به معنی اسلام، مورد تمسخر قرار داد.
6- دیگر آیات تلاش کردند تا خود را با محفل وفق دهند: طالقانی گفت که بین او و خمینی هیچ گونه اختلافی نیست و آنکه جمهوری ایران هم دمکراتیک خواهد بود و هم اسلامی. شریعتمداری سیاستمدار باسابقه علی شایگان را به خاطر نکوهش جمهوری به عنوان گامی به عقب، مورد انتقاد قرار داده و گفت که جمهوری اسلامی هم مترقی خواهد بود و هم دمکراتیک. در یک صحبت قبلی شریعتمداری گفته بود که با در نظر گرفتن مفهوم عدالت اسلامی، جمهوری اسلامی باید دمکراتیک باشد. اما مباحثات وی به اشکال غیر روحانیونی را که با نگرانی فسخ قانون حمایت خانواده، اعلام پایان آموزش و پرورش مختلط (پسر و دختر)، تحریم گوشت یخزده به عنوان غیر بهداشتی و اخطارهایی در مورد اینکه مطبوعات بهتر است که در خط اسلامی قدم بردارند را شاهد بوده اند، متقاعد ساخت. 7- نتیجه این بحثها در مورد قانون اساسی پیشنهادی، احتمال نمی رود که در کوتاه مدت حل شود. اثر فوری بحثها و تشکیل جبهه دمکراتیک ملی احتمالاً با منتشر شدن پیش نویس قانون اساسی سرعت خواهد گرفت (بعضی از جزئیات قانون اساسی در مرجع ب آمده است) و مرکز بحثهای بعدی قرار می گیرد. خمینی احتمالاً خواهد توانست از طریق یک رفراندم، یک قانون اساسی اسلامی منطقی را تحمیل نماید، لیکن حملات متقابل تاکنون اشاره بر این دارد که مخالفین در دوره پس از رفراندم قانون اساسی تلاش خواهند نمود تا آن را در جهت خطوط دنیوی تری اصلاح نمایند. اکنون مباحثاتی که در جریان طرح شدن هستند را می توان به عنوان اظهارات ابتدایی در مبارزه ای که بر محور مجلس قانون اساسی قرار خواهد گرفت، دانست.سولیوان
ص: 122
سند شماره (8) از : سفارت آمریکا در تهران تاریخ : 8 مارس 1979 - 17 اسفند 1357 به : هیئت نمایندگی ایالات متحده در ناتو طبقه بندی : سری - پخش محدود شماره سند: 2785 موضوع : ارزیابی وضع ایران 1- علیرغم ارزیابی که در تلکس مرجع صورت گرفته، ما دلیلی برای خوشبینی معتدل نسبت به وضع فعلی ایران نمی بینیم. تمام نکات ضعفی که در مورد موقعیت بازرگان ذکر شد صحیح می باشند، ولی مسائلی که به عنوان نمایانگر قدرت بازرگان از آنها یاد شده اصلاً واقعیت ندارد.
2- مثلاً ایرانیان زیادی در حالی که مایل هستند به مشکلات ایران پایان دهند ولی قدرتی برای انجام این کار ندارند. وقایع خارج از کنترل هر فرد یا گروهی اتفاق افتاده اند و حالا با شتاب خودشان به سوی پایانی پیش می روند که برای اکثریت، غیر قابل تصور و ناخوشایند است.
3- گذشته از آن به نظر می رسد که اختلاف فزاینده ای میان خمینی که برخواستهایش برای تصفیه نفوذ خارجی از جامعه ایرانی و اسلامی کردن کامل جامعه هرچه بیشتر پافشاری می کند و بازرگان که سعی دارد همه را راضی کند (ولی مؤثر نیست) وجود دارد. کمیته های انقلاب از خمینی حرف شنوی دارند و از دولت موقت مستقل هستند و سعی دارند برای خود قانون وضع کنند و اعمال آنها اکثراً مانع کوششهای دولت موقت در جهت تثبیت حاکمیتش می باشند.
4- میلیونها نفر هنوز از خمینی حرف شنوی دارند، حال یا از روی اطاعت کورکورانه و یا از ترس، ولی صحبتهای اخیرش به جای اینکه گروههای متفرق را در جهت مشترکی وحدت بخشد در جهت تفرق جامعه ایرانی بوده است. حمله او به دولت بازرگان در 7 مارس نشان می دهد که تحلیلش مبنی بر پاکسازی جامعه ایرانی از تأثیرات خارجی او را واداشته تا بر علیه نخست وزیری که خودش انتخاب کرده موضع بگیرد.
5 - در حالی که تولید نفت دوباره در حد محدودی آغاز شده و بخش تجاری اقتصاد، حیات خود را آغاز کرده ولی به طور کلی اقتصاد در معرض نابودی است. عملاً میلیونها نفر بیکار هستند، کارخانه های معدودی کار می کنند و تجارت بین المللی نابسامان است.
6- از سرگیری کلاسهای درس در سطح دبیرستان اهمیت کمی دارد، چون دانش آموزان را می توان در عرض چند دقیقه به داخل خیابانها کشاند. بازگشایی دانشگاهها فقط زمینه افزایش اختلافات فزاینده سیاسی داخل جامعه ایرانی را ایجاد کرده، بحثهای دانشگاه اکثرا به جبهه گیریهای افراطی منجر می شود و وحدتی در نظرات سیاسی به وجود نمی آورد.
7- ارتش و قوای انتظامی در نابسامانی کامل به سر می برند، روی این سازمانها نمی توان در آینده نزدیک به عنوان نیروی انتظامی با ثبات حساب کرد.
8 - با توجه به تقسیمات سیاسی که در حال شکل گیری است، ممکن است که صرف تمایل به یافتن توافق وجه المصالحه ای برای رسیدن به این گونه توافقها کافی نباشد. اختلاف میان گروهها آنچنان
ص: 123
آشتی ناپذیر است که ممکن است به مقابله خشونت بار منجر شود.
9- به طورکلی خواسته بازرگان مبنی بر هدایت موفقیت آمیز ایران از دوران بعد از انقلاب به سوی جمهوری میانه رو طرفدار غرب، بسیار بعید به نظر می آید.
سند شماره (9) از : سفارت آمریکا - تهران به : وزارت امور خارجه - واشنگتن دی. سی تاریخ : 12 مارس 1979 11 اسفند 1357 طبقه بندی : خیلی محرمانه شماره 2948 موضوع : بدتر شدن جو مؤثر بر هیئتهای دیپلماتیک غربی در تهران 1- (تمام متن خیلی محرمانه) 2- در چند روز گذشته، جو مؤثر بر هیئتهای دیپلماتیک غربی در تهران بدتر شده است. همان طوری که در تلگرامهای جداگانه گزارش شده است، هردو سفارتخانه های آمریکا و انگلیس در تهران هدف تظاهر کنندگان بوده اند. تلاشهای آمریکا برای به وجود آوردن امکاناتی برای هیئت نظامی ما و ترتیب بازگشت اموال اداری و شخصی از ایران، با مانع مواجه شده است. ورود به محوطه هایی که قبلاً تحت اختیار پرسنل آمریکایی بوده بیش از پیش مشکل گشته است از طرف دیگر، دولت ایران عاجز و بیچاره شده است.
3- در تظاهرات برپا شده علیه سفارت آمریکا هزاران نفر شرکت کردند، که در آن ابراز مخالفت علیه جیمی کارتر به اوج خود رسید (درباره سیاستهای او راجع به خاورمیانه). همچنین عمل آمریکا در به رسمیت نشناختن سازمان آزادیبخش فلسطین به عنوان نماینده خلق فلسطین محکوم شد. تظاهرات با سخنرانی سفیر سازمان آزادیبخش فلسطین شروع و توسط فدائیان اداره و کنترل میشد.
4- تظاهرات علیه سفارت انگلیس صرفا اعتراضی به ایذاء و آزار مهاجران ایرانی در فرودگاه «هیت رو» بود. به هر حال، سازمان آزادیبخش فلسطین و فدائیان هم در این تظاهرات نقشی داشتند. و همینطور تعدادی پوستر و شعار فلسطینی در میان جمعیت دیده می شد.
5 - در 14 مارس در دفتر نخست وزیری جمعیت زیادی گرد هم آمده بودند که همگی خواستار رفع مشکلات خود بودند، اما کلاً جلوی ورود و خروج را گرفتند و با حضورشان بی صلاحیتی دولت را در انجام امور تأکید می کردند.
6- همچنین در 14 مارس از موانعی که بر سر راه تلاشهایی برای الف) استفاده از بیمارستانهای نظامی، ب) دسترسی به پرونده های هیئت مستشاری نظامی، ج) انتقال پست APO از موقعیتهای مختلف، د) انتقال وسایل ارتباطی آمریکا و (ه) انتقال اموال خصوصی افراد نظامی از فرودگاه و نقل و انتقالشان به ایالات متحده ایجاد شده بود، مأیوس گشتند.
7- تمام این اعمال که همزمان انجام شدند، می توانستند خیلی اتفاقی باشند و صرفاً احساسات ضد خارجی انقلابیون ایرانی را بیان کند. به هر حال، این حقیقت که در اکثر تظاهرات فدائیان حضور دارند و این که آنها مکرراً به قدرتهای غربی و دولت بازرگان حمله می کنند، بیانگر این است که آنها احتمالاً از
ص: 124
خارج الهام و دستور می گیرند.
8 - برای روسها منطقی است که از سازمان آزادیبخش فلسطین و فدائیان برای اهداف خود استفاده کنند، چون آنها هرگز فعالیتهای تبلیغی ضد آمریکایی و ضد غرب را در ایران ترک نکرده اند. تاکتیکهای مورد استفاده آنها شباهت زیادی به تاکتیکهای روسی دارد.
9- ما در برخورد با مشکلات مسائل زیادی داریم، اول، اینکه دولت موقت نسبتا ناتوان است، بازرگان دائم از دست کمیته ها و فدائیان شکایت و ناله می کند، اما این طور که به نظر می رسد از جلوگیری فعالیت آنها ناتوان است. فقط منظره دفتر او که توسط درخواست کننده ها اشغال شده است، سمبل ناتوانی و عجز اوست.
10- ثانیاً، هم یزدی و هم انتظام که در گذشته دائماً در موضع یاری به ما بوده اند، در نتیجه بی مبالاتی جیم بیل در مجله تایم «شروع به حمله نموده اند» خصوصاً یزدی که به نظر می رسد برای اثبات اینکه «طرفدار آمریکا نیست - تکرار می شود، نیست - منتهی درجه سعی خود را به عمل می آورد و بنابراین اجازه می دهد که اذیتهایی به اسم او صورت بگیرد.
11- بالاخره، وزارت خارجه (ما می توانیم برای کمک از آن استفاده کنیم) ناتوان می باشد، چون وزیر امور خارجه، کریم سنجابی، در اثر بیماری خانه نشین شده است. ناراحتی او این طور که به نظر می رسد سیاسی می باشد و حتما در رابطه با جنگ قدرت بین یزدی و خودش است.
12- با وجود دادن این اطلاعات، فعالیت و کوشش کمی برای بهبود وضعمان می توانیم داشته باشیم.
من خواستار ملاقاتی با بازرگان هستم، اما تصور می کنیم که تا زمانی که او این طور به وضوح ضعیف و ناتوان باشد، به تأخیر افتد. به هر حال، در غیاب سنجابی، و با توجه به مسائل یزدی، او (بازرگان) تنها شخصی است که ما می توانیم به او رجوع کنیم.
13- ورقهایی که ما در این بازی در دست داریم، خیلی کم هستند. وقتی که ایرانیان جهت مشاوره درباره موضوعات لجستیکی نظامی به ما روی آورند، ما قادر خواهیم بود که خواسته ها و حیثیت و حقوق پرسنل نظامی خود را خواستار شویم. اما این موضوع که دولت تا چه حد کفایت و توانایی برای برکناری فدائیان دارد که به هر صورت می خواهند جلوی برقراری مجدد مناسبات امنیتی بین ایران و آمریکا را بگیرند، نامعلوم است.
14- راجع به تنها راه آمریکا که تقریباً توسط تمام عناصر سیاسی مورد جستجو قرار گرفته، موضوع ویزاهای آمریکاست، مخصوصاً قسمت دانشجویی آن، تا آنجایی که ما از صدور این ویزاها خودداری می کنیم، یک برگ برنده در دست داریم. به هر حال توانایی استفاده ما از این مسئله مورد تردید است و باید که به مرور زمان به دقت بررسی و ارزیابی شود.
15- اکنون، ما مجبور به تحمل مشکلاتمان هستیم، در حالی که برای حصول منافع خود تلاش می کنیم. احتمال راه حل سریع دور از انتظار به شمار می رود.
ص: 125
سند شماره(10) از : سفارت آمریکا در تهرانتاریخ: 13 مارس 1979 - 22 اسفند 1357 به : وزارت امور خارجه واشنگتن، دی. سی. فوری طبقه بندی : خیلی محرمانه محور سند : دولت موقت ایران گزارشگر : تامست جهت اطلاع : سفارت آمریکا در ابوظبی، آنکارا، بن و ...
شماره سند : 3016 موضوع : دولت بازرگان پس از یک ماه و پیش بینی برای آینده 1- تمام سند خیلی محرمانه است.
2 - خلاصه: دولت بازرگان پس از یک ماه روی کار آمدن، شدیداً بی خاصیت باقی مانده است. به قدرت رسیدن ناگهانی و غیرمنتظره این دولت و همچنین عدم وجود سیاستی برای به کار گرفتن دستگاه اداری رژیم گذشته، پلیس و افسران ارتش، سقوط ارتش و دستگاههای اجرایی و نیز تمایل خمینی برای تضعیف بازرگان، از جمله عواملی هستند که این ضعف ادامه یافته را توجیه می کند. ما شک داریم که بازرگان، جدا از نهضت وسیعتر انقلاب اسلامی بتواند که اقتدار دولتش را تثبیت و یا با موفقیت، برنامه اش را تکمیل نماید. محتمل به نظر می رسد که کشمکش بر سر قدرت بین رقبای بالقوه که خود را برای درگیریهای مسلحانه احتمالی آماده می کنند، در طی ماههای آینده حکمفرما باشد.
(پایان خلاصه) 3- اکنون یک ماه پس از سقوط دولت منصوب شاه، دولت موقت مهدی بازرگان کاملاً بی خاصیت باقی مانده است. در عرض این مدت انجام هیچ کاری موفق نشده است و حتی نتوانسته برنامه قاطعی در مورد اولویت اداره امور ملت ارائه دهد. بیشتر کمیته های انقلاب هستند، که علیرغم اعلامیه های مکرر مبنی بر ادغام آنها در مؤسسات دولتی موجود، همچنان به عنوان یک مرکز قدرت مستقل (حداقل در مورد امور محلی) حاکمیت به خرج می دهند. این قدرت حکومتی موازی مخصوصاً در زمینه های اجرایی و قضایی آشکار است در زمینه های یاد شده دولت موقت ناتوان بوده و بارها در اثر بازداشتهای خودسرانه، محاکمات سریع، و اعدامهای ترسناک، که به وسیله کمیته ها بدون توجه به مسئولیتهای قضایی دولت انجام می گیرد، شدیدا ناراحت است.
4- چندین عامل در ادامه ناتوانی دولت موقت وجود دارد.
اولین عامل مربوط به ناگهانی بودن سقوط بختیار است. علیرغم اعلامیه های جسورانه خمینی حتی پیش از بازگشت به ایران در مورد ایجاد دولت و اینکه این دولت آماده جایگزینی رژیم پهلوی است، این مسئله واضح است که بازرگان هنگام به دست گرفتن حکومت آمادگی نداشت.
دومین عامل، وجود دو دلی و تردید زیاد در استفاده از قوای اجرایی کشوری و لشکری موجود است.
بازرگان در اینجا بر سر یک دو راهی قرار گرفته است. بسیاری از کارمندان، افسران عالی رتبه ارتش و پلیس به واسطه همکاری با رژیم گذشته لکه دار شده اند و از طرف دیگر اینها کسانی هستند که تخصص انجام کارهای به خصوصی را دارند، عدم قاطعیت دولت موقت در چگونگی برخورد با این مسئله منجر به
ص: 126
عدم وجود هر نوع خط مشی شده است. فقدان یک موضع روشن، در قبال این مسئله، کمیته ها را آزاد گذاشته که هر معامله ای را که صلاح می بینند با این اشخاص انجام دهند. لازم به توضیح نیست که اعضای کمیته ها از تسویه حساب گذشته ها درنگ نمی کنند.
سومین عامل، از هم پاشیدگی قوای اجرایی و انتظامی و ارتش راهی را برای دولت موقت برای اعمال آنها وقتی که اقتدار و رسمیتش مورد اعتراض واقع می شود. (که اغلب این طور است)، باقی نگذاشته است.
5 - لکن بزرگترین مانع، نقش آیت اللّه خمینی است. قبل از سقوط رژیم پهلوی، در میان ناتوانیهای خمینی به عنوان رهبر نیروهای مخالف، تمایل شدید او در کلی صحبت کردن بود، ولی فراتر از اصرار مبهمی که برای بازگشت به ایده آلهای سیاسی پیغمبر و امامها می ورزید، عدم وجود یک فلسفه حکومتی مدون مشهود بود. بنابراین اعلامیه هایش در معرض تفاسیر زیادی قرار داشت.
به خمینی که به عنوان رهبر انقلاب ایران در جهان شناخته شده هنوز باید گوش فرا داد، ولی این روزها نطقهای مکرر او برای همه مردم به معنی همه چیز نیست. بلکه این نطقها بیشتر منبع درهم برهمی شدیدی بوده و سرانجام فلج دستگاههای اداری را به دنبال دارد، همچنان که حکومت موقت مجبور می شود وقت زیادی صرف خاموش کردن آتشی کند که به وسیله اظهارات غیر مسئولانه خمینی در مورد مسائل متنوعی، مانند گوشت یخ زده و پوشش حجاب ایجاد می شود.
6- ما شک داریم که بازرگان بتواند بر مشکلاتی که پیش روی دارد فائق آید. بسیار بعید است که خمینی از ایراد سخنانی که تاکنون به طور بدی دولت موقت را تضعیف کرده است، خودداری کند.
یک منبع نزدیک به آیت اللّه خمینی گفته است که کوششهایی در جهت ایجاد مشاوره با وی انجام شده به امید اینکه از تعداد اظهارات به دور از مصلحتش کم کند ولی به نظر نمی رسد خمینی از آدمهایی باشد که برای مصلحتهای سیاسی و عملی، زبانش را نگهدارد. بلکه به علت تصور خود به عنوان رسول انتخاب شده خدا در انقلاب ایران، مسئولیت صحبت کردن در مورد مسائل الهی را به عهده خود می داند.
امید زیادی نمی رود که بازرگان قادر باشد مؤسسات اجرائی و نیروهای مسلح و سایر سازمانهایی را که به قیمومیت و حکم دولتش مقدار نیرو می بخشد، به راه اندازد.
ترکیب و ساختمان کمیته های انقلاب که در حال حاضر تسلطی فشار آور و قدرتی آتشین را دارا هستند، تاکنون نشان داده که در مقابل تمام کوششهایی که در جهت مهار قدرتش صورت بگیرند، خواهند ایستاد. به علاوه بر طبق همان منبع در ارتباط با خمینی که در بالا ذکر شده، خمینی ترجیح می دهد که کمیته ها به حیات خویش ادامه دهند.
7- در این شرایط برای دولت موقت بسیار دشوار خواهد بود، وظایفش را که عبارت از رفراندم برای تعیین نوع حکومت دلخواه ایرانیان، انتخاب مجلس خبرگان برای تدوین و تصویب یک قانون اساسی جدید و انتخاب مجلس و تشکیل حکومت جدید تحت لوای قانون اساسی جدید است، با موفقیت به انجام رساند.
در حال حاضر اختلافاتی برای تعیین نوع رفراندم به وجود آمده و البته این شک به وجود آمده که دولت موقت حتی قادر به حل مشکلات اداری پرسنلی موجود در برگزاری رأی گیری قبل از تاریخ برنامه ریزی، 30 مارس، باشد. ضمناً مشکلات اقتصادی جمع می شود، بیکاری رشد می کند، اقلیتهای نژادی شکایت دارند و کمیته های انقلاب کارهای خودشان را انجام می دهند. اینکه اجرای یک برنامه
ص: 127
سیاسی مانند آنچه دولت موقت برای خودش تدوین کرده در چنین شرایطی مقدور باشد، باور نکردنی است.
8 - بیشتر عقیده ما بر این است که در جهت گسترش فشار به وسیله نیروهای طالب قدرت که کوششهایی به عمل می آورند تا به وسیله آن در مبارزه پیروز شوند، نهایتاً نیروهای مسلح نتیجه نهائی را تعیین خواهند کرد.
به نظر می آید که علت اقدام یزدی معاون نخست وزیر، برای ایجاد گارد ملی شبه نظامی تحت فرمان وی، همین مسئله باشد. یزدی تنها عضو دولت موقت است که عضویت کمیته مرکزی انقلاب را نیز دارا می باشد و به نظر می رسد که او در یک موقعیت قوی که امکان دستیابی به قدرت را دارد. قرار دارد، بزرگترین نقطه ضعف او «ارتباط آمریکایی» اوست که رقبای بالقوه اش قبلاً اشاره کرده اند که از آن بهره برداری خواهند کرد. دو سازمان اسلامی مجاهدین خلق و مارکسیستی فدائی خلق که هر دو به خوبی مسلح شده اند، حتماً در این جریان رقابت خواهند کرد. کمیته های محلی مختلف انقلاب به نظر می رسند که بیش از اندازه تجزیه شده اند و رهبریشان نیز آنقدر مشغول مسائل جزئی بوده اند که نمی توانند رقیبی برای دولت موقت به عنوان یک حکومت ملی باشند.
اما شاید بعضی از کمیته های شهرستانها در نقاطی مانند شیراز (که کمیته های محلی یک ترکیب نظامی قوی دارند و واحدهای نظامی محلی عملاً در جریان انقلاب دست نخورده باقی ماندند) ممکن است دارای چنین قدرت بالقوه ای باشند. اقلیتهای نژادی مانند کردها به خوبی می توانند در چنین درگیری قدرت مؤثر بوده و از جبهه خاصی حمایت کنند. گرچه ما شک داریم که یک گروه به تنهایی بتواند تهدیدی جدی باشد.
9- در جمع، در ماههای آینده احتمالاً در مرکز، فلج ادامه خواهد داشت، در حالی که گروههایی قدرت طلب، خود را سازماندهی می کنند و موقعیتشان را به انتظار آنچه که به آسانی می تواند یک جنگ خونین برای کسب قدرت باشد، استحکام بخشند.
سولیوان
سند شماره (11) طبقه بندی : خیلی محرمانهتاریخ : 17 و 18 مارس 1979 - 16 و 17 اسفند 1357 یادداشت : مذاکرات شرکت کنندگان : آقای م یک تاجر تبریزی مایکل : جی. مترینکو، دفتر سیاسی سفارت تهران موضوع : ضربات انقلابی توجه: آقای م تازه 20 الی 30 ساله است و مدیر یکی از فروشگاههای خانواده اش در تبریز است (پدرش قبل از مرگ، تاجر و صنعتکار معروفی بود که جنس وارد و صادر می کرد. وی همچنین یک کارخانه بزرگ و نیز زمینهای بزرگ روستایی و غیره داشت). آقای م در سرتاسر سال قبل، در انقلاب، در آذربایجان به دو دلیل به طور فعال درگیر شده بود: اول به خاطر موقعیت خانوادگیش و دیگر به خاطر طبیعت خاصش. به دلایل سیاسی، آقای م دوره های کوتاهی را در زندان ساواک تبریز به سر برده و
ص: 128
مدارک انقلابی گری او به خاطر زندانی که قبلاً رفته است و همین طور به خاطر بستگیهای خانوادگیش (عموی او و یا دائیش یکی از رهبران انقلابی در تبریز است)، خیلی عالی است. در تمام مکالمات ما در زمستان سال گذشته، آقای م سرسختانه مخالف شاه و طرفدار خمینی بود و او خود نقش مهمی را در ادامه تظاهرات خیابانی علیه رژیم پهلوی بازی می کرد.
اکنون نقطه نظرها و مواضع آقای م در مورد انقلاب به مقدار نسبتاً زیادی تغییر کرده است و به جای آنکه یک انقلابی باقی بماند، خودش را از تمام فعالیتهای سیاسی بیرون کشیده است. در طول دو مکالمه دراز مدت در این هفته، وی نارضایتی خودش را از جهتی که جریانات در پیش گرفته اند، توضیح داد.
یکی از دلایل اصلی او برای شرکت نکردن در فعالیتهای سیاسی انقلابی تبریز، نارضایتی او از رفراندم آینده است که انتخاب مردم را در نوع حکومت به جمهوری اسلامی و یا دیگر هیچ محدود کرده است. م می گوید که او تمام سال به خاطر اینکه ملاها حکومت کنند، جنگ و تظاهرات نکرده و مبارزاتش به خاطر این بوده که او واقعاً اعتقاد داشته که می تواند برای بازگرداندن یک حکومت دمکراتیک به ایران مؤثر باشد.
دموکراسی اسلامی که در روزنامه ها سر و صدای آن بلند است و مورد اصرار روحانیون می باشد، چیزی است خلاف آنچه که او در نظر داشته است و برای ایران از رژیم پهلوی بهتر نیست.
دلیل دیگر م برای بریدنش از انقلاب این است که بسیار از شیوه های غیر قابل قبول وارد انقلاب شده و اینها هم اکنون مردمی را که واقعاً برای انقلاب فداکاری کردند، را کنار می گذارند، به عنوان مثال: م ذکر کرد، که به دنبال کار کمیته محلی به یکی دیگر از کمیته ها مراجعه کرده و بازجوی (به قول م شکنجه گر) ساواک خود را آنجا در میان بازپرسان اصلی کمیته دیده است. ادعا کرد که او بشدت از اینکه تخصص و خبرگی ساواک در دولت جدید استفاده شود، راضی است، زیرا نیروهای تربیت شده ای که توسط ساواک استخدام شده بودند، نباید بیهوده از دست بروند. اما دیدن شخصی که او را در زندان ساواک زده بود هم اکنون به عنوان یکی از افراد کمیته برای او خیلی تلخ بود.
سن و تجربه افرادی که هم اکنون قدرت را در دست گرفته اند م را مضطرب کرده است. او ادعا می کند بسیاری از افرادی که در کمیته تبریز هستند، صرفاً تاجرهای پیر بازار تبریز هستند که هیچ گونه توانایی و خبرگی ندارند. ملاها که مرتجع، متعصب نالایق و تنها علاقه مند به تشکیل قدرت شخصی هستند، یا جوانهای خیلی خشن و یاغی که اسلحه هایی را که بتازگی به دست آورده اند را برای ادامه ترور و غارت مردم استفاده می کند.
همزمان با آن در میان افراد رژیم سابق، یک رشته حیله ها و رقابتهای پیچیده ای برای گرفتن مقام و مداخله در قدرت در جریان است. م خود و دوستان انقلابیش را می بیند که به وسیله افرادی که تخصصشان بیشتر در عوامفریبی است و رفتار و دستورالعملشان بر اساس بوروکراسی رژیم سابق است، کنار گذاشته می شوند.
نظریه: بدبینی م و عدم شرکت او در فعالیتهای سیاسی در تبریز، ممکن است نشان دهنده رفتار همفکران و همسنهای او باشد به عنوان یک فرد جوان، مرفه و لیبرال. م مخالف رژیم پهلوی بود، اما شور و هیجان لیبرالی و جوانی او به سادگی نمی تواند واقعیت جنگ حزبی و دسته ای را درک کند. او که از خیلی جهات یک ایده آلیست است، به نوعی عقیده داشت که وقتی شاه ایران را ترک کرد، یک دمکراسی خوب و منطقی با اهداف خوب حاکم خواهد شد و ایران در یک دنیای آزاد و مطمئن زندگی خواهد کرد. آینده ای
ص: 129
که او و دوستان دیگرش قبل از انقلاب در اتاقهای پذیرایی راحت با یکدیگر بحث می کردند، هیچ کدام جامه عمل به خود نپوشید و این حقیقت که برای هزاران نفر دیگر ممکن است انقلاب وسیله ای جهت نیل به آرزوها و منافع شخصیشان درآید، در نظرشان نبود. م که محصول طبقات مرفه شهری است، نمی توانسته پیش بینی کند که زمانی یک آشغال با تفنگهایش به او دستور بدهد، یا نوع زندگیش را تهدید کند. م حالا فهمیده است که تغییرات در ایران ممکن است فایده ای برای او و افرادی مثل او نداشته باشد.او حالا نظراتی مبنی بر بدبینی نسبت به سیاست، که قبلاً خود او از دیگران به خاطر چنین موضعی انتقاد می کرد، ابراز می دارد.
دلایلی که میم برای ناخشنودی خود ابراز می دارد مواضع مشابهی است با آنچه که من در صحبت با دیگر ایرانیان دیده ام و این نمایانگر پشت کردن این جناح به روند فعلی نهضت انقلابی است.
ایرانیان افرادی هستند که به طبقه و موقعیت طبقاتی معتقدند، آداب و رفتار آنان نیز هماهنگ با موقعیت اجتماعی - اقتصادیشان می باشد. مقامات و تجار فراوانی هستند که از براندازی شاه حمایت کردند و حال متوجه می شوند که موقعیت خودشان به خاطر نابودی سیستم سابق در خطر افتاده است. صحنه جالب توجه این است، که یک ایرانی خوش لباس از طبقه متوسط، با جوان 19 ساله انقلابیِ ژ - 3 به دست درگیر شود. به خاطر دلایل و یا محاسبات غلط خود، خیلی از طبقات متوسط ضد شاه باور نمی کردند که امنیت و یا موقعیت خودشان توسط انقلاب در خطر افتد و حالا نارضایتیشان از تأثیرات وضع زندگیشان افزونتر می گردد. انقلابی «لیبرال» اتاقهای مهمانی مجلل، اکنون دریافته است که فریادهای او برای خمینی باعث آزادسازی نیروهای مذهبی و معنوی شده که فریاد کنندگان یارای مقابله با آن را ندارند.
سند شماره (12) طبقه بندی : خیلی محرمانهتاریخ : 20 مارس 1979 - 29 اسفند 1357 تنظیم کننده : لامبراکیس برای اقدام : وزیر امور خارجهشماره : 003103 موضوع : همه پرسی سی ام مارس 1- تمامی متن خیلی محرمانه است.
2- در جریان ملاقات با نخست وزیر در روز نوزدهم مارس سفیر پرسید که آیا زمان و شکل همه پرسی آینده همان طوری که اعلام شده بود، خواهد ماند. بازرگان پاسخ مثبت داد ولی خاطرنشان ساخت که خود او شخصاً در تدارک این همه پرسی دخالتی ندارد و این امور از طرف وزیر کشور با کمک یک کمیسیون ویژه صورت می گیرد. او تلویحاً گفت که نمی تواند به طور قطعی اظهار نظر کند، ولی معتقد است که همه پرسی روز سی ام مارس با یک سؤال تنها برگزار خواهد شد و رأی دهندگان باید پاسخ بدهند آری یا خیر.
3- بازرگان موافقت کرد که بسیاری اشخاص هستند که به شکل و اندازه ورقه همه پرسی ایراد می گیرند، ولی او گفت تا اندازه ای که وی می داند همه پرسیها همواره شامل پاسخ آری یا نه در مقابل یک سؤال منحصر به فرد هستند. او اظهار امیدواری کرد که همه اینها را به انتقاد کنندگان توضیح دهد و مطالب ضدونقیض سیاسی را که در این باره پیدا شده است، کاهش دهد.سولیوان
ص: 130
سند شماره (13) تهران20 مارس 1979 - 29 اسفند 1357 طبقه بندی : سری آقای هنری پرشت امور خاور نزدیک / ایران وزارت امور خارجه - واشنگتن دی. سی آقای پرشت عزیز:
من تصور می کنم که «دو یادداشت به پرونده ها» پیوست این نامه بر حوادث اخیر ایران سایه بیشتری خواهد افکند. گاه نگاری کلی موقعی آغاز شد که من در تبریز دفترچه خاطرات روزانه را آغاز کرده بودم، ولی حوادث با چنان سرعتی و با چنان هرج و مرجی رخ می داد که خارج از امکان تشریح تفصیلی است.
در عین حال هنگامی که کمیته نیروی هوایی ساختمان را زیرورو کرد چند عدد از صفحات از بین رفت.
من بهترین کوشش خود را برای حذف (و فراموشی) احساساتی که من در دوران چند روزه داشتم به عمل آوردم ولی داستان از نظرهای دیگر« همان طوری است که اتفاق افتاده است». یادداشت کنسولی بعداً پیدا شد، یعنی هنگامی که یکی از دوستان تبریزی من دیداری دو روزه از تهران کرد. من آن را بدون هیچ گونه تفصیلی تقدیم می کنم و فقط می گویم که من قطعاً نسبت به هوش و درستکاری او اعتماد کامل دارم. در حالی که بیشتر دوستان تبریزی من اینجا حاضر می شوند تا با من ملاقات کنند. من انتظار دارم که قطعات دیگر این داستان به هم پیوست داده خواهند شد ...
من یقین ندارم که آیا دلم می خواهد که این قطعات پیوست بشوند یا خیر؟ زیرا در نادانی و جهل آسودگی خاطر بزرگی وجود دارد.
ارادتمند مایکل مترینکو ضمیمه دوتا محرمانه یادداشتتاریخ : 19 مارس 1979 مایکل مترینکو سفارت آمریکا - تهران موضوع : حمله به کنسولگری آمریکا در تبریز برای پرونده یادداشت: شرح زیر قسمتی از خاطرات روزانه ای است که من کوشیدم در جریان آخرین روزهای حکومت بختیار نگهدارم و قسمتی دیگر از یادداشتهای خود من از حوادثی است که پس از حمله به کنسولگری برداشته شده است.
ص: 131
تبریز - ایران خیلی محرمانه 11 فوریه 1979 چگونگی رخداد حوادث در آنجا طوری است که دیگر برای من تبریزی نخواهد بود که من در آنجا کنسول باشم. زدوخوردی در اینجا از عصر دیروز به طور مداوم در جریان بوده و این بدان معنی است، که همه آن چیزی که کسی می تواند در خارج بشنود تیراندازی و فریادهای گاه به گاه و صدای دویدن مردم است. تانکها به آنچه که صداهای عادی بشمار می روند گاه بگاهی قطع و وصل موقتی می دهند؛ ولی علیرغم انطباق سمعی با جنگی که در شهر جریان دارد 24 ساعت بدون وقفه حتی برای من نیز کافی است.
شهر بار دیگر در آتش می سوزد که شاید تا اندازه ای شگفتی آور باشد زیرا در واقع به نظر می رسد که چیزی پس از آتش سوزی بار قبل، باقی نمانده باشد. آیا این چند روز قبل بودن، یا چند هفته قبل؟ دیگر نمی توانم به یاد داشته باشم.
هنگامی که من نیم ساعت قبل از داخل ساختمان به باغ عقبی آمدم شش فقره آتش سوزی را شمردم.
از جایی که من الآن نشسته ام در حالی که به طرف جلوی کنسولگری نگاه می کنم، هاله ای از دود همه جا را فرا گرفته است. لازم به گفتن نیست که مردم در اینجا در بهترین وضع روحی نیستند - آخرین نفری که تلفنی صحبت کرد (حدود نیم ساعت قبل) بغض گلویش را گرفت و گوشی تلفن را زمین گذاشت. من در حال حاضر حالم خوب است زیرا سی سرباز در اطراف ساختمان هستند، ولی هنوز روشن نیست که اینها چه مدت در اینجا خواهند ماند.
در تهران ارتش به سوی نیروی هوایی روی آور شده و آنها سرگرم کشتن یکدیگر هستند. اکنون زمان آن نیست که اونیفورمی از هر نوع بپوشند و من کاملاً می فهمم و درک می کنم، اگر همه آنها اونیفورم خود را به یک سو پرتاب کرده و به جستجوی خانواده هایشان بروند. وقتی که این لحظه قابل پیش بینی رخ دهد شما بهتر است باور کنید که من کسی نیستم که دارای افکار عظیمی بوده و بخواهم که اسم من با مرمر در سرسرای وزارت امور خارجه ثبت شود.
روز گذشته فرمانده محل به دیدن من در خانه آمد و هنگام صرف فنجان چای (او به علت زخم معده مشروب نمی نوشد) به من گفت که رولور را به کمر ببندم زیرا او نمی تواند همه چیز را تضمین کند. دانش من درباره سلاحها به طور کلی و به ویژه رولور از دانستن طرز به کار بردن آن فراتر نمی رود، بنابراین یک نوع حالت مکث و درنگی به من دست داد. یکی از این روزها تصور می کنم ناگزیر خواهم بود با این رولور تیراندازی کنم، فقط به خاطر اینکه ببینم گلوله ها چگونه خارج می شوند، ولی ترجیح می دهم شانس خود را با فرار آزمایش کنم. امید است که اوضاع به چنین مرحله ای نکشد زیرا دویدن هرگز بهترین ورزش من نبوده است.
در ضمن در حالی که این اوضاع مغشوش در اطراف ما در جریان است، بعضی از کارگران ما مرتکب اشتباه آمدن به کنسولگری شده اند. بنابراین من هم از آنها خواستم تا لوازم روشنایی را در سراسری اصلی نصب کنند. اگر این لوازم خرد شود لااقل من چند روزی از آنها برخوردار خواهم بود.
یک روز و اندی بعد ...
من نمی دانم امروز چه روزی است و کسی هم نیست که از او بپرسم، هر چند تفاوت چندانی ندارد، زیرا ایران و تبریز در چنان وضعی هستند که دانستن زمان مطلقا اهمیت ندارد. روز گذشته چند هزار نفر به
ص: 132
کنسولگری آمده و خواستار شدند که آرم ایالات متحده بر سر در اصلی (که در حدود یک تن وزن دارد) برچیده شود و آن گاه پس از آنکه این کار مختصر انجام گرفت (این کار توسط جمعی از کارگران که بدون شک کارهای مشابهی را نیز انجام داده اند، زیرا مهارت حرفه ای در انجام آن را نشان دادند، انجام شد) آنها خواستار شدند که مهر بر روی در اصلی دفتر برچیده شود. از این دستور هم متابعت شد. آن گاه خواستار شدند که کنسول به آنها تحویل داده شود. سربازان در این مرحله تقاضای آنها را رد کردند. لازم به گفتن نیست که تأسف من از اینکه این دو آرم را از دست داده ام در نتیجه این واقعیت که خودم به جمعیت تحویل داده نشدم، تسکین یافت.
سربازان اینجا حدود 30 نفر بودند. اوائل بامداد امروز از سوی ژنرال محلی که به سوی حکومت خمینی روی آورده است، دستور گرفتند که بروند و فرمانده آنها خیلی هم دلش می خواست بدون کلمه ای فرار کند. ولی گروهی از سربازان که من با آنها دوست شده بودم از اطاعت فرمان او، تا زمانی که من در وضع امنی به سر بردم و لوازم شخصی و اسناد اداری را جمع آوری کردم، سرپیچی کردند. در واقع یک مسابقه هیاهو بین فرمانده و سربازان روی داد و سرانجام تعدادی از آنها مرا در یک جیپ گذاشتند و ما به پایگاه به سراغ ژنرال مسئول امور رفتیم. من تصور می کنم ژنرال نیز از شور و هیجان سربازان نسبت به من مانند هرچیز دیگری تحت تأثیر قرار گرفته بود، لازم به گفتن نیست که آنها بیشتر کرد بودند) و او به سربازان گفت که می توانند تا زمانی که من وضعم رو به راه شود با من بمانند.
ما از میان یک صحنه به اصطلاح پر از توحش به کنسولگری بازگشتیم. شهر پس از این همه روزهای پر از زد و خوردهای خیابانی در وضع وحشتناکی بود. و زمان تصفیه حسابهای خصوصی بر ما مستولی شده بود. دو مأمور سابق دولت در اینجا در یک خیابان اصلی بامداد امروز به درخت آویزان شده بودند و دیگران نیز سرگرم سوزاندن خانه های آنها بودند. تا زمانی که من همه چیز را بسته بندی کردم. «سربازان» از کمیته تبریز (یعنی غیر نظامیان بسیار جوان با ادعای بودن مأمور پلیس) فرا رسیدند. کنسولگری به عنوان محلی که نباید غارت یا سوزانده شود تحت قرق مذهبی قرار گرفت و این امری است که من دلم می خواست در اداره تشریفات مورد بحث قرار دهند. چپاول کنندگان سرخورده و دیگران از آن زمان به بعد به دروازه اصلی می آیند و اعلامیه را می خوانند و راه خودشان را کشیده و می روند. شاید به این تصور که روز دیگری باز گردند. در ضمن بعضی از دوستان من در اینجا برای رفاه من فعالانه سرگرم چانه زدن هستند. شاید چیزهای مهمتر دیگری نیز برای من فراهم می کنند، و ظرف چند دقیقه من قرار است تلفنی با کمیته روحانیون در شهر تماس گرفته تا ببینم چه تصمیمی گرفته شده است.
در هیچ جایی در FAM یک چنین پیام تلفنی تشریح نشده است: «هلو من کنسول آمریکا هستم.
ببخشید از اینکه مزاحم می شوم ولی می خواستم بدانم که آیا تصمیم بر این گرفته اید که من دشمن مردم هستم و یا اینکه ترجیح می دهید که من کنسولگری را باز کنم و امور چند هزار تبریزی را که میل دارند موقتا برای تسکین اعصابشان به لاس و گاس عزیمت کنند سر و سامان دهم. من در انتظار تلفن نیستم و دلم می خواست که در حال حاضر خودم در لاس و گاس یا دیسنی لند بودم.
(تبصره، مراتب فوق از یک یادداشت روزانه حوادث که من شروع به نگه داشتن آن کرده بودم اقتباس شده است، ولی همه صفحات قبل و بعد هنگامی که کنسولگری به تاراج رفت از بین رفته بود.) هنگامی که به گذشته نگاه می کنم پی می برم که حوادث تشریح شده بایستی در روز 13 فوریه روی داده
ص: 133
باشد، زیرا «پاسداران اسلامی تازه در محوطه اقامت داشتند که در تلویزیون اعلام داشتند زندان شهر آتش گرفته و داوطلبان فوق العاده «برای نجات جان زندانیان» مورد نیاز هستند.
چهار آمریکایی در زندان بودند که من از اوائل تابستان از آنها عیادت می کردم (جان برچپل، پت تیارت. لروی کولیر و تام اسمیت) و با رؤیاهای وحشتناکی که در مخیله من می گذشت، من کتی به تن کردم و از دروازه اصلی بیرون جستم که در آن لحظه یک اتومبیل متوقف شد و دو نفر از آنها از اتومبیل خارج شدند. این دو شهروند آمریکایی که همچنان پیژامه های زندان را بتن داشتند همراه دو زندانی سابق آلمان غربی بودند. آنها به من اطمینان دادند که دو آمریکایی دیگر (همراه با یک استرالیائی و یک اتریشی) به زودی خواهند رسید. چنانکه روی داد آنها بعداً تلفن کردند روز بعد با یک عضو «کمیته» که در خانه او اقامت داشتند، حاضر شدند. با توجه به بوروکراسی ایرانی از من تقاضا شد که برای هر هشت نفر آنها «قبض رسیدی» امضاء کرده و مهر بزنم.
زندانیان در جریان حمله و آتش سوزی از خارج و شورش از داخل زندان سرگذشت وحشتناکی داشتند و پس از چند ساعت تیراندازی و هرج و مرج عمومی سرانجام از روی دیوار به خارج راه یافته بودند. لازم به گفتن نیست که عده زیادی از مردم خارج از زندان در انتظار بودند تا به آنها کمک کنند.
معذالک ورود آنها به کنسولگری همزمان با شدت بیشتری از زد و خوردهای خیابانی بود و آنها (مقصود زندانیان بیرحم) بجای آنکه در یک خانه آسوده با تختخواب بخوابند، ناگزیر بر روی زمین بر روی کف زیرزمینی خوابیدند زیرا اتاقهای خواب در معرض تیراندازی قرار گرفته بود.
شب دوم اقامت آنها، شهر در یک وضع جنگ علنی قرار گرفته بود. فرمانده حکومت نظامی تبریز از سوی ارتش، یعنی ژنرال بیدآبادی، رسماً رژیم بازرگان را پذیرفته بود، ولی پس از دو یا سه روز هرج و مرج وسیع در شهر، توده ای از جمعیت پایگاه را مورد هجوم قرار داد و زرادخانه را به تاراج بردند، به طوری که چندین هزار تفنگ به دست یک جمعیت مملو از احساسات افتاد. اگر هرج و مرج را بتوان اندازه گرفت باید گفت که این هرج و مرج پس از انحلال ارتش و پراکنده شدن سربازان به بالاترین اوج خود رسید. عصر روزی که پایگاه سقوط کرد، شماره شلیکها را در دقیقه می شمردیم؛ 470 شلیک در یک دوران شصت ثانیه ای و چنانچه اتفاق افتاد، این شمارش شلیکها در شهر بود.
ظهور قارچ مانند گروههای رقیب هشدار دهنده و بیدار که از لحاظ نظری مسئول حفظ نظم بودند به فرو ریختن نظم در تبریز کمک کرده است. مأمورین پلیس و ساواک تحت تعقیب قرار می گرفتند. دشمنان قدیمی می کوشیدند، انتقام بگیرند. دو گروه «کمیته» (یکی تحت ریاست آیت اللّه قاضی طباطبائی و دیگری تحت رهبری ملائی به نام بنابی) می کوشیدند هر یک بر دیگری تفوق یابند، چندین نبرد حاد در کلانتریهای مختلف و بیمارستان دانشگاه و ایستگاه تلویزیون و همچنین توده های انتقام جوی مجازاتگر به مقیاس کامل سرگرم عملیات بودند (12 مأمور پلیس و ساواک و دیگران در یک دوران دو روزه از درختها به دار آویزان شده بودند.) همچنین شبکه مخابراتی نیز از هم پاشیده شده بود. مأمورین سابق و گروه کثیری از دیگران از خانه ای به خانه دیگر حرکت می کردند و در جستجوی یک محل «امن» برای گذراندن شب بودند. تلفنها را یا جواب نمی دادند و یا خطوط قطع شده و ساکت می شدند و برای تماس گرفتن با هرکسی که باشد که مسئول امنیت است، برای آن روز لااقل امکانی فراهم نبود. پاسداران غیر نظامی (کمیته) برای کنسولگری ظاهر می شدند و پس از آن ناپدید می گردیدند و صراحتاً مدعی بودند که
ص: 134
از ماندن در آنجا هراسناکند.
در جریان شب 15 فوریه هیچ کدام از پاسداران کمیته در محل کنسولگری حاضر نشدند و پاسداران نیروی هوایی ایران که در محوطه خارج کنسولگری سرگرم گشت بودند نیز ناپدید شدند. من کوشیدم به ستاد کمیته و منزل آیت اللّه قاضی طباطبایی و دفتر ژنرال ایمانیان تلفن کنم، ولی علیرغم وعده ها و اطمینان دادنها از همه جوانب موفقیتی برای به دست آوردن یک نیروی پاسدار کسب نکردم. پاسداران شبانه خودم که دو نفر (و دو مستخدم قراردادی) غیر مسلح بودند سرکار آمدند و با توجه به وضع خیابانها و موقعیت خانه (که در گوشه دور افتاده محوطه بود) هشت زندانی و من بر روی کف دفتر ساختمانی خوابیدیم.
بامداد روز بعد پاسداران تعویضی حاضر نشدند. ولی من پاسداران شبانه قراردادی را مرخص کردم و بار دیگر کوشیدم تا یک نیروی پاسدار کمیته به دست آورم، که باز هم بدون نتیجه ماند. در ساعت 15/10 بامداد در حالی که «زندانیان» سرگرم آماده کردن صبحانه دیروقتی در خانه بودند و من در سرسرای دفتر نشسته بودم (و سرانجام با تهران تماس گرفته و بامداد بی حادثه تبریز را تشریح کردم) متوجه شدم چهار یا پنج نفر از بالای دیوار عقبی محوطه خالی «اصل چهار» به داخل محوطه گاراژ پریدند - آنها بلافاصله آتش گشودند و گلوله های آنها گاه بگاه به دفتر اصابت می کرد.
من بلافاصله به طرف سرسرای تحت حفاظت دویدم و با تنها شماره تلفنی که اتفاقاً در جیب داشتم و متعلق به یک دوست «انقلابی» بود که تمامی اعضای خانواده او اعضای کمیته بودند مراجعه کردم، مادر او به تلفن پاسخ داده و من توضیح دادم که گروه ناشناسی به کنسولگری حمله کرده اند. او وعده داد که کمک بفرستد و من گوشی را گذاشته به کریدور بازگشتم. تیراندازی حدود 15 دقیقه ادامه داشت و ناگهان گروه به دفتر ساختمان حمله ور شد. من فریاد زدم که من تنها هستم و غیر مسلح و به محض آنکه گروه متوجه شد که من کنسول هستم (با پرسیدن و آن گاه با خواندن فارسی ورقه هویت وزارت امور خارجه که من همراه داشتم) آنها دستهای مرا بسته و در حالی که دو نفر از آنها عکسها را خرد می کردند و بر روی اثاثیه ضربه می زدند و غیره و غیره ... دیگران طنابی به دست آورده و حلقه ای به دور گردن من انداختند (نفرین می کردند، فریاد می زدند و در عین حال هل داده و سیلی می زدند).
آنها در جستجوی محلی بودند که سر دیگر طناب را از آن آویزان کنند، که در این هنگام یک گروه بزرگتری از «میلیشیا» از طریق دروازه محوطه وارد شد و هجوم برده، وارد سرسرای دفتر شد. دو گروه ظاهرا به خوبی با یکدیگر آشنا بودند و رهبر گروه دوم (که گویا در نتیجه پیام تلفنی من برای کمک آمده بود یا جزئی از یک موج بعدی طبق نقشه برای نجات زندگی من بود. (من هنوز نمی دانم) بلافاصله مراسم «لنیچ» را متوقف کرد. گروه دوم به گروه اول ملحق شده، شروع به غارت دفتر کردند و مرا به تهدید اسلحه وادار کردند درهای محوطه طاقداری را که مربوط به قسمت «امنیتی» است باز کنم.
پس از پر کردن همه ظروف گاز اشک آور و تفنگ و رولور و گلوله ها و رادیوها، در کیسه ها آنها همچنین مهرهای کنسولگری و استامپهای روادید را بردند. آنها قبلاً کیف مرا با گذرنامه سیاسی و کارت هویت وزارت امور خارجه برده بودند. پس از یک بازرسی طولانی از همه اتاقها در ساختمان، گروه مرا به طرف خانه هدایت کرد و هشت زندانی سابق را تحت محاصره درآورد.
یک اتوبوس ویژه از سوی کمیته به محوطه کنسولگری اعزام شده بود و پس از اینکه ما را وادار کردند
ص: 135
(البته تمامی جریان به تهدید اسلحه صورت می گرفت) تا روی زمین بخوابیم ما نه نفر را به ستاد کمیته بردند (در این مرحله کاخ جوانان در مرکز شهر). در آنجا ما را در یک اتاقی قرار دادند که قبلاً دو نفر که به عنوان مأمورین دستگیر شده ساواک بودند در آن بودند و گاردهایی که تفنگهای خود را به سوی ما نشانه رفته بودند.
شاید دو ساعت بعد بود که یک بازپرس سرانجام وارد شد. او شرح حوادث روز را از سوی من یادداشت کرد و آن گاه یک به یک «زندانیان» را وادار کرد که سرگذشت خود را از روزی که وارد ایران شدند تا ورود آنها به زندان کمیته را شرح دهند. داستانها به زبان فارسی نوشته می شد (ظاهراً طبق سبکی که هر یک از آنها داستان خود را تعریف می کرد) و هریک از ما را وادار کردند تا این «داستان اعتراف نامه» را امضا کنیم. تمامی این فرآیند چند ساعت به طول انجامید، تا اندازه ای به دلیل هرج و مرجی که در ساختمان و در اطراف آن حکمفرما بود. در خارج غوغا و آشوب عجیبی حکمفرما بود و میلیشیای انقلابی مرتب «اسیر» به داخل وارد می کرد و جمعیتهای بزرگی در نزدیکی سر در کاخ جوانان اجتماع کرده و در اطراف هر اتوبوس تازه واردی اجتماع می کردند. در خود ساختمان کریدورها با گروههای پر جنب و جوش که دستور می داند و سؤال می کردند و میلیشیای کنجکاو (که اغلب جوانان کم سن و سالی با سلاحهای اتوماتیک همیشه حاضر بودند) مرتب در را باز کرده و در سلول ساختگی ما پرسه می زدند.
صدای تیراندازی تقریباً لاینقطع بود.
پس از چندین ساعت یعقوب برق لامع و علیرضا کیمیا که من به خانواده های آنها در جریان حمله تلفن کرده بودم، سرانجام مرا پیدا کردند. آنها گفتند که به کنسولگری رفته بودند، ولی آن زمان مرا از آنجا برده بودند و آن گاه به سرکشی به ستاد کمیته ها پرداخته بودند که موفق نشدند و سپس به بیمارستانهای محلی مراجعه کرده و سرانجام به بازپرسی بازداشتگاهها یک به یک پرداخته بودند. ورود آنها بلافاصله تغییری در جو ایجاد کرد و چندین نفر از اعضای کمیته همچنین در وضع ناهنجاری سر رسیدند و از پاسداران پرسیدند که چرا مرا بازداشت کرده اند؟ حکم استخلاص من بلافاصله صادر شد ولی آنها توضیح دادند که هشت زندانی خارجی باید در بازداشت بمانند، زیرا پرونده آنها هرگز به محاکمه ارجاع نشده است. من از ترک ساختمان خودداری کردم مگر اینکه آنها نیز با من بتوانند ساختمان را ترک کنند و یا استفاده از وضع شدید ناهنجار اعضای کمیته با توجه به حضور من، گفتم که من هرگز این اشخاص را که فارسی صحبت نمی کنند و در تکفل من هستند و ماندن آنها نتیجه یک اوضاع هرج و مرج و بی قانونی است، ترک نخواهم کرد. اگر آنها بمانند من هم در زندان با آنها خواهم ماند.
پس از حدود یک ساعت جر و بحث و با توجه به اینکه برق لامع احساس می کرد که اوضاع به طور کلی وضع نامطلوبی پیدا می کند، اظهار داشت که بلافاصله یک محاکمه برای این 8 نفر ترتیب خواهد داد و اتاق زندان را ترک کرد. پس از گذشت حدود 2 ساعت او بازگشت. اتفاقا «گروهی از قضات با دادستان کل سرگرم جلسه بودند و دوست من ترتیب آن را داد که پرونده این 8 نفر مورد رسیدگی قرار گیرد. سرانجام ما اجازه یافتیم در ساعت 8 بعد از ظهر به اتفاق حرکت کنیم و به خانه یعقوب برق لامع رفتیم و از آنجا بود که من به سفارت تلفن کردم.
یعقوب برق لامع پیشنهاد کرد که شب را در خانه او بمانیم، ولی پس از اینکه او توضیح داد که یک دسته کاملی از پاسداران نیروی هوایی از کنسولگری دفاع می کنند، من تصمیم گرفتم که به آنجا باز گردم. ما
ص: 136
ساعت 10 بعد از ظهر به کنسولگری بازگشتیم و متوجه شدیم که یک عضو نیروی هوایی با چند عکس متعلق به کنسولگری در زیر بغل دارد از دروازه خارج می شود ... تاراج نیروی هوایی از مدتی پیش آغاز شده بود. این شاید هشداری برای من بود، ولی من به طور ناآگاه گذاشتم که اوضاع به حال خود باقی بماند و به طور ساده از «حامی» کمیته ای خودم خداحافظی کردم. به محض اینکه برق لامع رفت حوادث 180 درجه چرخش پیدا کرد و من به زودی متوجه شدم که ما به جای اینکه تحت حمایت قرار گرفته باشیم، بار دیگر زندانی هستیم. از لحظه ورود دو باره من به کنسولگری در آن شب تا بعد از ظهر روز بعد پاسداران نیروی هوایی از حدود نزاکت خارج شده و ما را تا حداکثر ممکن تحقیر می کردند. ما را به تهدید اسلحه وادار کرده بودند که بنشینیم و آن گاه به ما نفرین کرده و تهدیدمان می کردند، و به من اجازه نمی دادند که از تلفن استفاده کنم و یا به اتفاق دیگری در این خانه غیر از اتاقی که در آن نگهداشته می شدیم بروم، یا این که به طور کلی حرکت دیگری بدون اجازه آنها انجام دهم (که اغلب اجازه هم نمی دادند بدون اجازه یکی از گاردهای تفنگ به دست انجام بدهم).
در جریان چند ساعت بی انتهای این رفتار، وضع روانی من در نتیجه استراق سمع گروههایی از اسیرکنندگان جدید ما، که درباره امکانات مختلف «محاکمه خلقی» ما پیشنهاد اینکه ما را به طور ساده تیرباران کنند. و یا اینکه مدعی شوند که ما می خواستیم تفنگهای آنها را از دستشان بگیریم و بنابراین نزاعی به راه انداختیم، بدتر می شد (بیشتر گاردها متوجه نبودند که من فارسی صحبت می کنم و هیچ کدام از آنها نمی دانستند که من ترکی می فهمم).
هنگامی که بحثها و احتیاجات درباره حفظ زندگی، 9 نفر یا خلاص شدن از آنها به اوج خود رسید تقریباً ظهر بود (من آنچه را که می شنیدم به 8 نفر دیگر نمی گفتم زیرا نمی خواستم که گاردهای نیروی هوایی به طور کلی پی ببرند که من حرفهای آنها را می فهمم و به ویژه نمی خواستم که یک عکس العمل رعب و هراس از جانب هشت زندانی همراه من صورت بگیرد). در این هنگام یک افسر نیروی هوایی سر رسید تا محوطه را بازرسی کند. به بهانه آنکه این افسر را به اتاقی دیگر ببرم، من آنچه را که می گذشت توضیح دادم و او بلافاصله پیشنهاد کمک کرد. این افسر در حالی که در اتاق خواب من کشیک می کشید و مانع مداخله می شد به من اجازه داد به سفارت تلفن کنم و این وضع را توضیح دادم. او همچنین وعده داد تا گروه دیگر آمده و جای گروه اول را بگیرند.
ظرف مدت کوتاه حیرت انگیزی (شاید 2 یا 3 ساعت بعد) یک نفر به نام دکتر رجائی از ستاد کمیته آمد و توضیح داد که او از تهران مأموریت یافته است تا به اوضاع رسیدگی کند. او بلافاصله اقدام کرد و گارد را تغییر داد و برای گاردهای جدید سخنرانی مفصلی در مورد دستورات خمینی نسبت به بیگانگان و دیپلماتها و غیره و عواقب اتفاقاتی که ممکن است نسبت به آنها رخ دهد ایراد کرد. نتیجه این سخنرانی تغییر محسوسی در جو بود. دکتر رجائی چند ساعت بعد به کنسولگری بازگشت و توضیح داد که ترتیباتی فراهم شده است که یک هواپیما ما را روز بعد به تهران ببرد. شب آخر در تبریز نمونه ای از همه هفته های قبل بود که به آن منجر می شد: تیراندازی در سراسر شب و بار دیگر آسودگیهای مشکوک در زیرزمین، ولی لااقل وضع اسیرکنندگان و حامیان ما رو به بهبود رفته بود. تا بامداد روز بعد آنها حتی به آن مرحله رسیده بودند که به 8 زندانی سابق و من اجازه دادند، بیشتر مایملک شخصی خود را جمع آوری کنیم و آنها را به اتاق دفتر طاقدار ببریم، هر چند به من دستور داده شده بود چیزی همراه خود نبرم.
ص: 137
حدود ساعت 10 بامداد اتوبوسی که قرار بود ما را به فرودگاه ببرد وارد شد و اندکی قبل از عزیمت من بود که دکتر رجائی نماینده کمیته به هر یک از ما اجازه داد که یک دست اضافی لباس همراهمان ببریم (8 زندانی سابق همه مایملک خود را در آتش سوزی زندان از دست داده بودند و من به هر یک از آنها یک دست لباس از خودم به جای اونیفورمهای زندانی آنها داده بودم.) بدین ترتیب ما توانستیم دو چمدان و چند چمدان اثاث با خود ببریم.
در آخرین لحظه ممکن دکتر رجائی همچنین به من گفت که من می توانم عکسهای خانوادگی و چند قلم نقره آلات همراه ببرم. بنابراین من بازگشتم به اتاق طاقدار تا یک کیسه ای را پیدا کنم که چند روز قبل آماده کرده بودم. چون چند لحظه ای در ساختمان تنها بودم به سرعت فرصت آن را یافتم تا رادیوهای کنسولگری را خرد کنم و ساختمان را با کیسه در دست ترک کردم.
پس از هرج و مرج و خطر در تمامی طول هفته سفر به تهران تقریباً ضد به اوج رسیدن محسوب می شد.
یک هواپیمای نیروی هوایی در انتظار ما در فرودگاه تبریز بود و پس از اینکه برای بار چندم مورد بازرسی قرار گرفت، ما ساعت یک بعد از ظهر رهسپار شدیم و یک ساعت بعد به فرودگاه مهرآباد رسیدیم.
کارمندان نیروی هوایی ترتیب حمل و نقل ما را به سفارت دادند (در یک آمبولانس به طوری که هیچ کس در خیابانها جلوی اتومبیل ما را نگیرد) و ما در اوائل عصر 18 فوریه به سفارت رسیدیم زندانیان اتریشی و استرالیایی و دو زندانی آلمان غربی به زودی به سفارتخانه های خودشان رفتند و چهار زندانی آمریکایی بلافاصله از طریق خط تخلیه در معرض تشریفات حرکت قرار گرفتند (روز بعد ایران را ترک کردند) و من در تهران باقی ماندم.
سند شماره (14) از : سفارت آمریکا - تهرانتاریخ : 22 مارس 1979 - 22 فروردین 1358 به : وزارت خارجه - واشنگتن. دی. سی طبقه بندی : سری گزارشگر : ویلیام. سولیوانشماره : 3152 موضوع : وضعیت آذربایجان 1- (تمام متن سری است) 2- یک ایرانی که آگاه به مسائل سیاسی می باشد، در شب 20 مارس 1970، که تازه از اردبیل برگشته بود به من گفت که، موقعیت آذربایجان بسیار حساس و خطرناک می باشد. او گفت که کمیته های «خودمختاری» در هر شهر و روستایی در حال متشکل شدن می باشند تا در مقابل دولت تهران قیام نمایند.
او معتقد بود که به محض اینکه این کمیته ها متشکل شدند، دیگر برای آذربایجان مسئله بسیار ساده ای است که یک شبه اعلام خودمختاری و استقلال و اعلام تشکیل جمهوری خلق نمایند.
3- به نظر وی روسها از دور با همکاری نیروهایی که در جریان انقلاب از زندان آزاد شده اند مسئله را رهبری می کنند. او نگران است که دوباره وقایع سالهای 47 - 1946 در آذربایجان تکرار گردند.
4- او همچنین تبلیغات اخیر شوروی در مورد افغانستان را نسبت به ایران، آمریکا و انگلیس تهاجمی می داند و معتقد است که این «دروغ بزرگ» به این دلیل است که فعالیتهای خرابکارانه روسها را در
ص: 138
آذربایجان شوروی که منجر به خود مختاری آذربایجان ایران می گردد تحت الشعاع قرار دهد.
سولیوان
سند شماره (15) یادداشتتاریخ : 25 مارس 1979 - 5 فروردین 1358 به: پرونده ها پاسخ به مایکل. جی. مترینکو مأمور سیاسی سفارت آمریکا در تهران طبقه بندی : خیلی محرمانه موضوع : نوروز با یک خانواده ایرانی من و همسر او اکنون دو سال است با هم دوست هستیم. این خانواده که متعلق به طبقه متوسط است جزئی از نسل متعلق به سالهای 30 است و این خانواده ای است که از بیش از 100 سال پیش ملاک و کارمند دولت بوده است. هردو در وزارتخانه های دولتی در استخدام هستند. زن و شوهر به نام زو میم با یکدیگر خویشاوندی نزدیک دارند که بدین وسیله یک سنت دیرین خانوادگی را که مربوط به ازدواج بین خویشاوندان درجه یک است، ادامه می دهند و آپارتمان مرفه جدید آنها (در یک ساختمان آپارتمانی که در مالکیت زو، برادرانش است واقع شده است) و امسال مرکز« گردهمایی تمامی اعضای طایفه است.
از زمان شام برای 20 نفر که به وسیله زو میم روز چهارشنبه ترتیب داده شده بود تا زمان روز بعد، حدود 40 تا 50 نفر از دوستان و خویشاوندان برای عرض تبریک عید آمدند، میهمانان شامل تهیه کنندگان فیلم، مأمورین پلیس، کارمندان عالیرتبه دولت، خدمتگزاران قدیمی خانواده، دانشجویان که اخیراً از تحصیل در خارجه بازگشته اند، بازرگانان و نظامیانی که از تهران در روز تعطیلات نوروز دیدن می کنند، بودند. تنها موضوع گفتگو، سیاست و اثرات انقلاب در زندگی روزمره بود و به همان ترتیب که مردم می آمدند و می رفتند همان موضوعها به کرات تکرار می شد (مورد بحث قرار می گرفت).
آیت اللّه خمینی: به استثنای یک نفر (که یک «حاجی» عضو این گردهم آیی بود و به زودی محکوم به سکوت شد) تقریباً همه آنها با استفاده از فرصت خمینی را مورد انتقاد قرار می دادند. نوع انتقاد از خمینی شکلهای مختلفی داشت؛ از مدعی شدن اینکه او یک پیر مرد احمق است گرفته تا نگرانی جدی از اینکه او یک متعصب خطرناک است. به ویژه زن لیسانس گرفته که اخیراً بازگشته و فارغ التحصیل از لندن است تا مادر بیوه کامل زن میزبان من نسبت به آیت اللّه و اظهارات او نفرت عاطفی نشان می دادند. یک خویشاوند نسبتاً مسن که به جز کدبانو بودن هرگز مشغول کار دیگری نبوده است، گفت که او چنان از اظهارات خمینی در باره «چادر« برآشفته است که در راهپیماییهای هفته گذشته زنان شرکت کرده است و در میان حدود بیست نفر همسران و دخترانی که در میان جمع بودند این احساس آشکار و به کرات ابراز شده پیش آمده که آیت اللّه یک احمق است، که در زندگی آنها مداخله می کند و حقوق آنها را از دستشان گرفته است. از اظهارات خمینی در باره «گوشت یخ زده» («آیا من هربار که شامی حاضر می کنم، باید گوسفندی را در پلکانهای جلوی خانه ذبح کنم) تا پوشیدن «حجاب» («من مثل شوهرم کار می کنم و هیچ کس نباید به من بگوید چگونه لباس بپوشم») همه زنان نارضایتی فوق العاده ای از خمینی ابراز داشتند. («ما تازه از یک
ص: 139
دیکتاتور خلاص شدیم، ما دیکتاتور دیگری لازم نداریم») آنها فرصتی را از دست ندادند تا همه مردان بدانند که احساسشان چیست.
رفراندم: هیچ کس طرفدار شکلی که رفراندم باید صورت بگیرد نبود، و نبودن آزادی در رأی دادن با این شرط که شناسنامه هر رأی دهنده باید مهر زده شود، در معرض انتقاد قابل ملاحظه ای قرار گرفت.
اجماع آراء آنهایی که حاضر بودند، این بود که آنها به خود رأی دادن اهمیتی نمی دهند؛ زیرا راه انتخاب دیگری در میان نیست و نتیجه آن هم قبلاً به دست آمده است.
مشارکت سیاسی : گروه بزرگی از مردمی که در خانه ز حاضر بودند مقطعی از طبقه متوسط ایران را تشکیل می دادند و بیان آنها درباره مشارکت سیاسی در «ایران بعد از انقلاب» به یک مفهوم سنتی تقریباً یک سنت زیبای ایرانی بود. در حالی که تقریباً همه کس حاضر بود سرو صدای زیادی در باره «آزادی» و «دمکراسی» ایجاد می کرد، کاملاً آشکار بود که تقریباً هیچ کدام آنها مایل نمی باشد که به نحو فعال و مثبتی برای یک چنین اوضاعی در ایران خود را متعهد به کوشش بداند. علاقه واقعی آنها درباره حکومت کنونی این بود که بداند کی چه کسی را می شناسد و کدام یک از دوستان می تواند کاری را رو به راه کند. اظهار نظرهای زیادی درباره زندانیان سیاسی و عدم امنیت به عمل آمد. ولی هنگامی که من درباره دوستان سابق عالی رتبه اعضای این گروه پرسیدم بلافاصله به نحو سریع و ناراحت کننده ای موضوع عوض می شد. («نایب فرماندار؟ اوه من او را به آن خوبی نمی شناختم. من او را مدتها است ندیده ام ...») کاملاً آشکار بود که یک نوع بدگمانی و وقاحت نسبت به سیاست به طور کلی توأم با به کار بردن سیاستهای جدید یا سیاستمداران جدید نگرانی عمیق برای ایدئولوژی انقلابی را تحت الشعاع قرار می داد. هرکس حاضر بود شکایت کند (گله کند) ولی هرکس به همان اندازه حاضر بود که با نظام جدید تا زمانی که این نظام به نفع او است کار کند.
بازیچه های آخرین مد/ تفنگها: یک موضوع که مرتب تکرار می شد ولی محدود به جوانترها بود (یعنی اشخاص مذکر که بین 18 سال تا 35 سال داشتند) این بود که چگونه یک اسلحه به دست بیاورند.
همان گروهی که محسنات اتومبیل خویش را دو سال قبل مورد بحث قرار می دادند و همین گروه که بهترین جاها را برای تماشا در اروپا در سال گذشته در میان می گذاشتند، به صحبتهایی درباره مناسبترین اسلحه ای که بتوانند به دست بیاورند گرمی می بخشیدند. علیرغم همه هشدارهای دولت و تحت الهام آیت اللّه درباره حمل و یا کاربرد اسلحه، هریک از اعضای مذکر یا در پی یافتن اسلحه بود و یا چنین اسلحه ای عملاً داشت. شاید به علت ماهیت ممنوع بودن اسلحه یا به عنوان بیان مازوفیزم (خودآموزی) یا به علت اینکه آنها احساس نا امنی نسبت به خانه و خانواده خود می کنند جوانترها و نوجوانان اکنون تملک یک اسلحه را یک ضرورت حیاتی می دانند.
اثرات اقتصادی انقلاب: تکان خوردگی در بوروکراسی (دیوانسالاری) حکومت ایران و نظام اقتصادی تقریباً همه کس از حاضران را در این گردهمایی نوروزی تحت تأثیر قرار داده بود و به طور اساسی هیچ کدام از آنها نمی دانند که در این باره چه باید بکنند. از چهار دانشجوی فارغ التحصیل بازگشته از خارج تنها یکی از آنها تا اندازه ای موفق شده است کاری پیدا کند (و آن هم کار مترجمی و نه در زمینه ای که مربوط به مطالعات خودش باشد). یکی از مهمانان در سازمان انرژی اتمی ایران کار می کرد و نمی دانست که آیا این سازمان به موجودیت خود ادامه خواهد داد یا خیر. دیگری در وزارت جهانگردی
ص: 140
است و انتظار آن را دارد که به زودی دک (اخراج) شود. دو نفر از مردان مسن که حاضر بودند، تهیه کنندگان فیلم هستند که سرمایه گذاریهای سالیان دراز آنها در کار فیلم و اتکای آنها به ادامه دریافت بهره مالکانه، اکنون از جانب سانسورچی های «اسلامی» که نمایش بیشتر فیلمها را ممنوع کرده اند در معرض خطر واقعی قرار گرفته است. یک زن بیوه موجودیت خود را به حقوق بازنشستگی همسرش در دربار شاهنشاهی مدیون است و ناراحتی یک سرگرد پلیس در باره چشم اندازهای آینده خود در همه سالهایی که او درباره مهاجرت به آمریکا فکر می کرد کاملاً آشکار بود.
نظریه:
علیرغم لباسهای تعطیلاتی و غذاهای تعطیلاتی و خنده های بی شرمانه بر سر خمینی، کاملاً روشن بود که درباره چشم اندازهای این گروه از یک جمهوری اسلامی قصاصگر، ناراحتی جدی وجود داشت.
بیشتر مهمانان که به طور محکمی به طبقه متوسط از لحاظ جهان بینی پایبند بودند و از لحاظ ایدئولوژی به دسته اشخاص غیر فعال تعلق داشتند و «مسلمانی» آنها بیشتر اسمی بود تا در عمل، در زیر پوشش خنده ها و مکالمه های خود بلاتکلیفی عمیقی را ابراز می داشتند. جهان سفرها به خارجه و لباسهای خوب و اتومبیلهای جدید و سرمایه گذاریهای در زمین و بازرگانی آنها که زمانی از امنیت کامل برخوردار بود، اکنون به نحو جدی متزلزل شده است و آنها هنوز نمی دانند با آنچه که روی داده است، چگونه مقابله کنند.
اگر فرض کنیم که وضع عادی اجتماعی و اقتصادی قبل از انقلاب باز گردد، آنها خود را با ساخت قدرت جدید ایران تطبیق خواهند داد و بزودی چنان با محکمی برای خود جاه و مقام پیدا خواهند کرد که قبلاً نیز چنین بودند. معذالک اگر فرض کنیم که کوشش جدی مقامات مذهبی و مدنی برای تحمیل عرف شدید اسلامی به عمل بیاید در چنین صورتی آنها در وضعیتی خواهند بود که یا به نحو فعالی با رژیم جدید مخالفت کنند و یا این که در پی راههایی برای مهاجرت از ایران باشند.
سند شماره (16) یادداشت مذاکراتتاریخ : 27 و 28 مارس 1979 - 7 و 8 فروردین 1358 شرکت کنندگان : مایکل. جی. مترینکو - دفتر سفارت طبقه بندی : خیلی محرمانه آقا و خانم ب - بخش خصوصی آقا و خانم مصطفی ب - وزارت کشاورزی یادداشت : از نظر اجتماعی،بهترین توضیح در مورد خانواده ب این است که جزو طبقه متوسط زمین دار ایرانی هستند. آقای ب که ارباب است، یک ملک 8000 هکتاری (در حدود 2000 اگر) در منطقه ساوه دارد که از زمان انقلاب سفید که زمینها را تقسیم می کردند، دست نخورده باقی مانده است. آنها خیلی پیش از این زمان، زمینهایشان را مکانیزه کرده و تا زمان حال به کشاورزی ادامه دادند. خانواده ب همچنین چند رابطه خوب سیاسی هم دارند؛ یکی با فرزند نخست وزیر اسبق و همچنین با رهبران طایفه قشقایی، از طریق ازدواج. آقای ب در زمان مصدق رئیس بانک کشاورزی بوده و وی خودش نوه دکتر مصدق است. چندین بار از آقای ب درخواست شده تا پست وزارت کشاورزی را بپذیرد. وی اخیراً تقاضای بختیار و بازرگان را برای پذیرفتن پست وزارت رد کرده و گفته است که ترجیح می دهد که به کار
ص: 141
کشاورزی در زمین خودش مشغول باشد.
آقای مصطفی ب هم اکنون در وزارت کشاورزی، در پستی که وی حدوداً چند ماه پیش به دست گرفته است، کار می کند. وی قبلاً در وزارت امور خارجه بود و آخرین مأموریتش حضور در اداره مرکزی «سنتو» در آنکارا بود. وی به خاطر ازدواجش با یک دختر ترک (ترکیه ای)، مجبور شد که از وزارت امور خارجه استعفا داده و در پاییز گذشته به ایران باز گردد.
بهترین توصیف در مورد چندین ساعت گفتگویی که با هم طی شام و مشروب خوری سه شنبه که دنباله اش به صبحانه صبح چهارشنبه کشیده شد داشتیم، بدبینی و نا امیدی او برای ایران بود.
آینده سیاسی و شخصی خانواده مسن تر ب تصمیم گرفته اند که باید ایران را ترک کنند و نقشه دارند که به کانادا یا آمریکا مهاجرت کنند. آقای ب در مورد علاقه اش به ایران و همچنین در مورد اتصال و علاقه اش به حفظ خانواده خود صحبت کرد، اما خیلی ساده گفت که حالا می ترسد در اینجا بماند. او ادعا کرد که به خاطر روابط خانوادگی و سیاسیش با مصدق، مورد سوءظن خاندان پهلوی بوده. وی همیشه مخالف آنها بوده، او با وجود این ضدیت، احساس می کرد که می تواند در ایران به طور ایمن زندگی کند. او دوست نزدیک بازرگان بوده و در صدر طرفداران انقلاب بوده است، اما اثرات انقلاب او را ترسانده بود. در هفته های گذشته زمینهای آقای ب توسط کارگرهایش تصرف شده و او هیچ راهی را برای پس گرفتن و کنترل زمینهایش نمی بیند. او و زنش تصمیم گرفته اند که زمینهایشان را رها کرده و به جای ماندن در اینجا مهاجرت کنند.
آقای ب یک فرد ملی گرا و محبوب است. او در آغاز یک صحبت طولانی سخنرانی مانند در مورد اینکه چطور آمریکا به خاطر حمایت زیاد از شاه دزد ستمگر و فاسد، این همه دردسر در ایران به وجود آورده کرد. همچنین او آمریکا را به خاطر برانداختن مصدق نخواهد بخشید. بعد از چند ساعت مشروب خوری آقای ب صحبت دیگری را شروع کرد. وی این دفعه ادعا کرد که تمام دردسرهای کنونی ایران، ریشه در طرحها دسیسه ها و توطئه های آمریکا دارند که نقشه انقلاب را برای براندازی شاه کشیده است. او گفت حداقل در زمان شاه امنیت شخصی وجود داشت و عدم پشتیبانی آمریکا از خانواده پهلوی، بحران کنونی را به وجود آورده است. این طور فهمیدم که آمریکا همیشه سپر بلای آقای ب خواهد شد و لذا هیچ تلاشی نکردم تا تضاد آشکار در منطق فارسیش را به او گوشزد کنم. با وجود عهد شکنی آمریکا، آقا و خانم ب حالا به این نتیجه رسیده اند که آمریکا تنها کشوری است که آنها واقعاً دوست دارند در آن زندگی کنند و آنها سعی می کنند که تنها پسرشان را متقاعد کنند که با آنها بیاید.
خانواده مسن تر ب متقاعد شده اند که در عرض یک یا دو سال آینده کمونیستها ایران را خواهند گرفت. آنها تمام فریادهایی که برای خود مختاری قومی بلند شده را توطئه شوروی می بینند و می ترسند که نیروهای نظامی و پلیس در شرایطی نباشند که بتوانند از تصرف ایران جلوگیری کنند.
آقای مصطفی ب تنها پسر آنها است و بنابراین وارث 8000 هکتار زمین می باشد. وی همچنین در انگلستان و آمریکا تحصیل کرده و چندین سال مأموریت در خارج در زمانی که در وزارت امور خارجه بود داشت. وی همچنین یک زن خارجی دارد. مصطفی ب وابستگی کمتری از پدرش نسبت به ماندن در
ص: 142
ایران دارد. در حالی که مصطفی تلاش می کند که به کار خود ادامه داده و زمانی دو باره زمینهای خانواده اش را تحت کنترل بگیرد، زن و والدینش فشار زیادی به او می آورند که تمام دارایی هایش را به دست گرفته و ایران را ترک کند.
مصطفی هم نسبت به آینده ایران ناامید گشته است. در وزارت کشاورزی در کل به نظر نمی رسد که نه وزیر و نه وزارتخانه اش بتوانند فعالیتهایشان را هماهنگ کنند. مردم دیر به سر کار می آیند. (اگر بیایند) می نشینند در مورد سیاست صحبت کرده و چای می نوشند (یعنی همیشه کارشان این است) و بعد هم تا آنجایی که ممکن باشد با سرعت هرچه تمامتر کار را ترک می کنند. برخلاف همه هیاهو و فریادها برای اهمیت کشاورزی، هنوز هیچ طرح و برنامه ریزی و فعالیتی در این وزارتخانه آغاز نشده است.
مصطفی ب متقاعد شده که فداییان به عنوان منشأ قدرت واقعی در ایران پدیدار خواهند شد. چون آنها دیسیپلین و نیروهای نظامی برای تکمیل ایدئولوژیشان دارند. به عنوان مثال او در مورد تفاوتهای زیاد بین مجاهدین را که نزدیک ساختمان دفتر کارش پاسداری می دهند، توضیح داد. در طی بارندگی شدید در تهران در تاریخ 26 و 27 مارس، مأموران محافظ مجاهدین که نزدیک وزارت کشاورزی بودند، به خاطر باران زیاد آنجا را ترک کرده و از نظرها ناپدید شدند. باران سنگین قویتر از مسئولیت حفاظتشان بود.
فدائیان که در ساختمان کناری (همسایگی) بودند، محافظت کاملشان را حفظ کردند و تمام دیسیپلین هایشان باقی ماند.
مصطفی و پدرش دوستانی را در زندان سیاسی محل از دست داده اند و آنها برای دوستانشان که در زندانهای کمیته هستند و برای امنیت خودشان احساس ناتوانی می کنند و این مسئله تأثیر مهمی در نقطه نظرهایشان در مورد انقلاب گذاشته است.
آینده سیاسی و شخصی خانواده مسن تر ب تصمیم گرفته اند که باید ایران را ترک کنند و نقشه دارند که به کانادا یا آمریکا مهاجرت کنند. آقای ب در مورد علاقه اش به ایران و همچنین در مورد اتصال و علاقه اش به حفظ خانواده خود صحبت کرد، اما خیلی ساده گفت که حالا می ترسد در اینجا بماند. او ادعا کرد که به خاطر روابط خانوادگی و سیاسیش با مصدق، مورد سوءظن خاندان پهلوی بوده. وی همیشه مخالف آنها بوده، او با وجود این ضدیت، احساس می کرد که می تواند در ایران به طور ایمن زندگی کند. او دوست نزدیک بازرگان بوده و در صدر طرفداران انقلاب بوده است، اما اثرات انقلاب او را ترسانده بود. در هفته های گذشته زمینهای آقای ب توسط کارگرهایش تصرف شده و او هیچ راهی را برای پس گرفتن و کنترل زمینهایش نمی بیند. او و زنش تصمیم گرفته اند که زمینهایشان را رها کرده و به جای ماندن در اینجا مهاجرت کنند.
آقای ب یک فرد ملی گرا و محبوب است. او در آغاز یک صحبت طولانی سخنرانی مانند در مورد اینکه چطور آمریکا به خاطر حمایت زیاد از شاه دزد ستمگر و فاسد، این همه دردسر در ایران به وجود آورده کرد. همچنین او آمریکا را به خاطر برانداختن مصدق نخواهد بخشید. بعد از چند ساعت مشروب خوری آقای ب صحبت دیگری را شروع کرد. وی این دفعه ادعا کرد که تمام دردسرهای کنونی ایران، ریشه در طرحها دسیسه ها و توطئه های آمریکا دارند که نقشه انقلاب را برای براندازی شاه کشیده است. او گفت حداقل در زمان شاه امنیت شخصی وجود داشت و عدم پشتیبانی آمریکا از خانواده پهلوی، بحران کنونی را به وجود آورده است. این طور فهمیدم که آمریکا همیشه سپر بلای آقای ب خواهد شد و لذا هیچ تلاشی نکردم تا تضاد آشکار در منطق فارسیش را به او گوشزد کنم. با وجود عهد شکنی آمریکا، آقا و خانم ب حالا به این نتیجه رسیده اند که آمریکا تنها کشوری است که آنها واقعاً دوست دارند در آن زندگی کنند و آنها سعی می کنند که تنها پسرشان را متقاعد کنند که با آنها بیاید.
خانواده مسن تر ب متقاعد شده اند که در عرض یک یا دو سال آینده کمونیستها ایران را خواهند گرفت. آنها تمام فریادهایی که برای خود مختاری قومی بلند شده را توطئه شوروی می بینند و می ترسند که نیروهای نظامی و پلیس در شرایطی نباشند که بتوانند از تصرف ایران جلوگیری کنند.
آقای مصطفی ب تنها پسر آنها است و بنابراین وارث 8000 هکتار زمین می باشد. وی همچنین در انگلستان و آمریکا تحصیل کرده و چندین سال مأموریت در خارج در زمانی که در وزارت امور خارجه بود داشت. وی همچنین یک زن خارجی دارد. مصطفی ب وابستگی کمتری از پدرش نسبت به ماندن در ایران دارد. در حالی که مصطفی تلاش می کند که به کار خود ادامه داده و زمانی دو باره زمینهای خانواده اش را تحت کنترل بگیرد، زن و والدینش فشار زیادی به او می آورند که تمام دارایی هایش را به دست گرفته و ایران را ترک کند.
مصطفی هم نسبت به آینده ایران ناامید گشته است. در وزارت کشاورزی در کل به نظر نمی رسد که نه وزیر و نه وزارتخانه اش بتوانند فعالیتهایشان را هماهنگ کنند. مردم دیر به سر کار می آیند. (اگر بیایند) می نشینند در مورد سیاست صحبت کرده و چای می نوشند (یعنی همیشه کارشان این است) و بعد هم تا آنجایی که ممکن باشد با سرعت هرچه تمامتر کار را ترک می کنند. برخلاف همه هیاهو و فریادها برای اهمیت کشاورزی، هنوز هیچ طرح و برنامه ریزی و فعالیتی در این وزارتخانه آغاز نشده است.
مصطفی ب متقاعد شده که فداییان به عنوان منشأ قدرت واقعی در ایران پدیدار خواهند شد. چون آنها دیسیپلین و نیروهای نظامی برای تکمیل ایدئولوژیشان دارند. به عنوان مثال او در مورد تفاوتهای زیاد بین مجاهدین را که نزدیک ساختمان دفتر کارش پاسداری می دهند، توضیح داد. در طی بارندگی شدید در تهران در تاریخ 26 و 27 مارس، مأموران محافظ مجاهدین که نزدیک وزارت کشاورزی بودند، به خاطر باران زیاد آنجا را ترک کرده و از نظرها ناپدید شدند. باران سنگین قویتر از مسئولیت حفاظتشان بود.
فدائیان که در ساختمان کناری (همسایگی) بودند، محافظت کاملشان را حفظ کردند و تمام دیسیپلین هایشان باقی ماند.
مصطفی و پدرش دوستانی را در زندان سیاسی محل از دست داده اند و آنها برای دوستانشان که در زندانهای کمیته هستند و برای امنیت خودشان احساس ناتوانی می کنند و این مسئله تأثیر مهمی در نقطه نظرهایشان در مورد انقلاب گذاشته است.
مجاهدین، فدائیان، کمیته ها و غیره:
دنیای بورژوازی و مرفه خانواده ب به خاطر بی قانونی دوران انقلاب درهم شکسته است. آنها هر موردی که آرامش و رفاهشان را مختل سازد بی قانونی می نامند. به عنوان مثال شرارت و بیرحمی که توسط گشتیهای آدمکش خیابانی به وجود آمده، بیان شد. یکی از دوستان ب - دکتر م - که یکی از دکترهای ارشد بیمارستان قلب تهران است، هفته پیش به خاطر اینکه دهانش بوی الکل می داده، هنگامی که ماشینش را افراد نظامی انقلابی چک می کردند، از ماشینش بیرون کشیدند. دکتر مزبور به درخت بسته شد و شلاق خورد. یکی از دختر عموهای دور ب که یک دختر جوان است، چند روز پیش بدون چادر در خیابان عباس آباد در حال قدم زدن بود که یک گروه آدمکش به روی او اسید ریختند و حالا صورتش زخمی شده است. همچنین یک سری حوادث نظیر اینها ذکر شده است و این واضح است که خانواده ب در سکوت، کاملاً موضع ضد خمینی و ضد اثرات انقلاب گرفته اند.
ص: 143
سند شماره (17) از : سازمان امور خاور نزدیکتاریخ : 29 مارس 1979 - نهم فروردین 1358 به : پرونده ها طبقه بندی : محرمانه موضوع : ایران از دیدگاه دو استاد دانشگاه در 28 مارس کارمندان سازمان امور خاور نزدیک فرصتی داشتند تا با چند تن از متخصصان برجسته غیردولتی آمریکایی در مورد ایران ملاقات و گفتگو داشته باشند که بعضی از نظرات آنها قابل توجه می باشد. هنگام نهار بحثی دسته جمعی با ماروین زونیس (از دانشگاه شیکاگو) داشتیم و در موقع غروب در بحثی با ریچارد کاتم (از دانشگاه پیتسبورگ)، جیم هواگلند (از روزنامه واشنگتن پست) و دیگران شرکت کردیم. مهمترین مسائل طرح شده در مورد ایران در ذیل می آید:
زونیس (که فوراً اقرار کرد که اخیراً هیچ گونه تماسی با خمینی و اعضای دولت بازرگان نداشته، اما تعداد زیادی از ایرانیان دیگر را دیده است):
وی گفت که اگر لازم باشد، برچسبی برایش قائل شویم، بهتر است بگوییم او نسبت به پیشامدها و روندهای ایران بدبین است.
- - او انقلاب را به عنوان رجوعی به سوی اصالت اجتماعی و سیاسی ایرانی دانسته و اسلام را وسیله ای برای رسیدن به این شخصیت فرهنگی می بیند.
- - او در گذشته تحت تأثیر بازرگان بود و او را چندین بار در سالهای اولیه دهه 1960 دیده است، ولی الآن زونیس چند نگرانی در مورد بازرگان دارد: بازرگان اهمیت ارتش را در وضع کنونی ایران درک نمی کند، او حاکمیتش را بر کشور اعمال نکرده، او ارتباط محکمی نه با جبهه ملی دارد و نه با خمینی (اکثر ما به ارزیابی او در این مورد اعتراض کردیم) عضویت جبهه ملی در کابینه بازرگان مفید نیست، سنجابی یک احمق است. با وجود این مشکلات، بازرگان قدرت بالقوه مردی مانند مصدق شدن را دارد. سادگی او در زندگی و سبک کار همراه با ملی گرایی او، در این مورد برجسته است.
- - یزدی واقعاً یک منبع خطر بالقوه است. او با مذهب گرایی متعصبانه و 000/100 مرد مسلح می تواند دنباله رو رضاخان در دهه 1920 باشد. اگر خمینی به زودی بمیرد، یزدی ممکن است رهبری را به عهده بگیرد.
- - متین دفتری هیچ نوع جذبه شخصی ندارد، ولی گروه جدیدش بالقوه خیلی مهم است.
- - با توجه به مشکلات اخیر ایران، انقلاب ممکن است مقداری از محبوبیت خود را از دست بدهد، لذا شرکت در آن شاید دیگر برای رسیدن به قدرت سیاسی مفید نباشد.
- - تظاهرات زنان نمایانگر مخالف روزافزون غربزدگی با اصالت گرایی خمینی است.
کاتم (که خمینی و بعضی از همراهانش را دیده و بیشتر از زونیس طرفدار آنها است):
- - ایرانیان، آمریکا، شوروی و چین را امپریالیست می دانند و انقلاب اخیر تا حدی برای رهایی از کنترل امپریالیستها می باشد.
- - در آینده نزدیک ایران خیلی به دنیای سوم نزدیک خواهد شد و از آنها حمایت خواهد کرد. چون رهبری انقلاب آنان را به عنوان همنوعان قربانی شده ابر قدرتهای امپریالیست می بیند.
ص: 144
- - این نظر خمینی است که برخورد سنتی «موازنه منفی» ایران در رابطه با سیاست خارجی (متوازن کردن فشارهای خارجی) حالا دیگر مورد احتیاج نیست، چون ایران اتحادی داخلی در حمایت از برخوردهای ملی گرایانه در امور خارجی دارد. کاتم این امر را به عنوان یک پدیده سالم تلقی می کند که می تواند وابستگی عمومی ایران را در مورد تعبیر «دست غیبی» در امور خارجه ایران را منتفی کند.
- - علیرغم این روی گردانی از ابر قدرتها، ایران هنوز به بازسازی و ثبات احتیاج دارد و برای به دست آوردن آماده است تا حدی که مورد احتیاج اهداف ایران است، نفت استخراج کند و تجارت بین المللی انجام دهد.
- - ایران در سیاست خارجیش یک پیام آور اسلامی خواهد بود، البته فقط در تئوری. در عمل او در کشورهای دیگر به دنبال اهداف اسلامی نخواهد بود. الآن هم ایران خیلی زیرکانه از حمایت از اقلیتهای شیعه در عراق و لبنان خودداری کرده.
- - چون ایران دیگر ژاندارم آمریکا در منطقه نیست، خیلی از نفوذش در منطقه را از دست داده است.
- - اگر ایران بیش از این ثبات خودش را از دست بدهد (آن طور که چپیها می خواهند)، احتمالاً ابر قدرتها نمی توانند از دخالت خودداری کنند، چون هرکدام سعی دارند جلوی گسترش دیگری را بگیرند.
- - این اشتباه است که ما انقلاب ایران را به عنوان یک عکس العمل اساسی بر علیه تجدد تلقی کنیم.
خیلی از رهبران انقلاب (از جمله تاحدی خود خمینی) خواهان تجدد هستند. علل اصلی به وجود آمدن انقلاب، رهبری انقلاب و مشکلات اقتصادی بود.
- - مسئله این نیست که چه کسی جای شاه را خواهد گرفت؛ خمینی این کار را کرده است. مسئله اصلی این است که آیا بازرگان دوام می آورد؟ - - ظاهراً سیاست وزارت امور خارجه (آمریکا) پذیرفتن خمینی به عنوان یک قدرت مفید ضد شوروی است. به قدرت رسیدن خمینی در دراز مدت به عنوان اتفاق نامطلوبی تلقی نمی شود. در خاورمیانه آمریکا ظاهراً از جریان 1953 درسی نیاموخته است و آن موقعی است که ما اشتباه کردیم و در برابر جریانهای داخلی سیاسی و اجتماعی ایران قد علم کردیم و حالا ما در برابر جریانات داخلی اجتماعی و سیاسی اعراب قرار گرفته ایم. باید مراقب بود.
سند شماره (18) یادداشت مذاکراتتاریخ : 31 مارس 1979 - 11 فروردین 1358 - تهران طبقه بندی : خیلی محرمانه مذاکره کنندگان : مایکل. جی. مترینکو - کارمند سفارت هوشنگ الف - بخش خصوصی یادداشت: من الف را از ژوئن 1978 زمانی که از سانفرانسیسکو به تبریز آمد تا ساختن یک خانه خانوادگی جدیدی را تحت نظر بگیرد، می شناختم. الف در آمریکا تبعید دائمی می باشد اما با فشار پدرش برای چند ماهی به ایران بازگشت تا کار نظارت بر ساختمان و کارگرها را به عهده بگیرد. به خاطر نا آرامیهای عمومی، مشکلات کارگری در تبریز و بالاخره انقلاب، الف مدت بیشتری از آنچه که می بایست، در ایران ماند. او اکنون قصد دارد که در دو سه هفته آینده به سانفرانسیسکو باز گردد.
ص: 145
او که مسئولیت انجام کار مخصوصی را در ایران به عهده ندارد و از لحاظ مالی هم مستقل است، آزادانه توانسته سیر جریانات تبریز را مشاهده کرده و وقایع اخیر را ببیند. او مدت زیادی نامزد دختر عموی فرح بوده و در نتیجه دوستان زیادی در دربار به دست آورده بود. سوابق مرکب خانوادگی، اوقات بیکاری زیاد، پول، تفریحات و اطلاعات و ولگردی، همه و همه باعث شدند که تا او از یک زندگی فعال اجتماعی در ده ماه قبل، لذت ببرد.
الف ادعا می کند که عموماً تجارت و مخصوصاً اداره های دولتی در تبریز تقریباً کاملاً تعطیل مانده است. در چند هفته قبل الف می بایستی که جهت اتمام کارخانه خانواده اش، به چندین اداره می رفت. از شهرداری گرفته تا تک تک مغازه ها وضع به همین ترتیب بود. همکاران و دوستان خیلی به سادگی می نشستند و چای می خوردند. بدون اینکه هیچ گونه سعی و یا تلاشی جهت انجام کارهای اداریشان انجام دهند. چند روز پیش، الف و یکی از دوستانش در وزارت کشاورزی شاخه تبریز کاری داشتند. آنها جز نشستن و چای خوردن برای مدت چهار ساعت، کارهای دیگر خود را نتوانستند از پیش ببرند. ببرند.
کارمندان اداره خیلی مؤدب و دوستانه بودند، ولی به مدت چهار ساعت به بحث سیاسی خود ادامه دادند و از انجام کار برای اداره خودداری می کردند (و یا نمی توانستند کار کنند). مانند همین اعمال در شهرداری تهران، جایی که الف سعی داشت مشکلات وراثت و غیره خود را حل کند، تکرار می شد. چندین اداره دیگر هم که الف به آنها مراجعه کرده، همین طور بوده اند. مسئله عدم تمایل افراد به کار مطرح نبود، بلکه الف معتقد است که اصلاً نمی شود کاری انجام داد. حتی در زمان اعتصابات دراز مدت ادارات هر شخص می توانست رشوه ای داده و کار خود را تمام کند، اما اکنون همه از رشوه گرفتن می ترسند و شوق به کار کردن هم این طور که معلوم است، از بین رفته است. پدر الف، مدیر یک شرکت ساختمان است و پروژه های او در چند ماه اخیر متوقف شده اند. یکی از پروژه های بزرگ ساختمان پناهگاه برای هواپیما و یا بخش مسکونی در پایگاه نیروی هوایی تبریز، به سادگی در پاییز نیمه کاره رها شد و به نظر نمی رسد که کسی چیزی راجع به پرداخت پول کار کامل یا امکان ادامه کار بداند و کسی تمایل و توانایی بحث راجع به آن را ندارد. یکی دیگر از پروژه های بزرگ شرکت، ساختمان بزرگراهی در حوزه اردبیل بود و در این مورد هم پرداخت پول و یا امکانات ادامه کار به یک آینده دور و نامعلوم به تعویق انداخته شده.
الف ادعا می کند که تبریز هنوز توسط کمیته ها کنترل می شود و امکان آغاز کار عادی پلیس کم به نظر می رسد. در موقع تظاهرات پلیس و نیروهای مسلح، به خاطر انقلاب و افراد نیروی هوایی از شرکت افراد پلیس ممانعت به عمل آوردند (توجه: در روزهای اوائل سقوط کابینه بختیار ، به خانه های محلی و پاسگاههای پلیس بدجوری حمله شده بود. از رقم 700 نفر تلفات هفته گذشته تبریز، درصد زیادی از آن را به برخورد میان مردم و پلیس نسبت می دهند. اکنون تعداد زیادی از افراد پلیس در زندان تحت بازجویی و محاکمه به سر می برند و کماکان حالت قبلی هنوز وجود دارد.) الف همچنین گفت که در هفته گذشته هیئتی از بازرسان توسط خمینی به تبریز فرستاده شده اند. الف و یکی دیگر از دوستانش (که یک تاجر برجسته تبریز است) با یکی از بازرسان صحبت کردند، او یکی از ملاهای قم بود. ملا آن روز بعد از ظهر را با آن دو گذراند و الف تمام نظریات خود را راجع به سوءاستفاده از قدرت در تبریز توسط گروههای کمیته و روحانیون محلی بیان کرد. ملا به الف گفت که هم شریعتمداری و هم خمینی خیلی خوب از وضع سوءاستفاده های روحانیون و کمیته ها در زمان انقلاب ایران آگاه بودند،
ص: 146
ولی کاری نمی توانستند انجام دهند. هیچ کدام از این دو آیت اللّه حاضر نبودند که با کمیته ها قطع رابطه کنند و همچنین به روحانیون سطح پایین حمله کنند، زیرا واهمه داشتند که این موضوع فقط باعث بدتر شدن اوضاع خواهد شد. این دو رهبر آنقدر از قدرت مطمئن نبودند که بتوانند رهبران مذهبی محلی را تحت کنترل خود در بیاورند، چون می ترسیدند که این مسئله اثری سوء بر ساخت مذهبی ایران بگذارد.
سند شماره (19) از : سفارت آمریکا، تهرانتاریخ: 4 آوریک 1979 - 15 فروردین 1358 به : وزارت امور خارجه، واشنگتن، دی. سی. فوری طبقه بندی : خیلی محرمانه شماره : 3543 موضوع : رفراندم و چشم اندازهای آینده 1- (تمام متن خیلی محرمانه) 2- خلاصه: استقبال از رفراندم ایران خیلی وسیع بوده و اکثر آراء به نفع نوع حکومت جمهوری اسلامی بود. ولیکن شیوه برگزاری رفراندم، تعدادی عناصر ایرانی را ناراضی کرده است. میزان محدودیت این نارضایتی و عدم گسترش آن به میزان شرکت مردم در جریان تشکیل قانون اساسی جدید و سرعت پیشرفت در تهیه آن بستگی خواهد داشت.
چشم اندازهای آینده در این زمینه مثبت نیستند، چون تا به حال دولت مشغول تنظیم عکس العملهای خود در برابر بیانات خمینی بوده است. ایجاد خط مشی و ضوابط دولت اگر بخواهد مانع از این شود که نارضایتی فعلی به مخالفت خشونت بار و فعال تبدیل شود باید ابتکار عمل را به دست گیرد. (پایان خلاصه) 3- رفراندم ایران پایان یافته و کشور از تاریخ اول آوریل توسط رهبر کبیر انقلاب آیت اللّه خمینی، جمهوری اسلامی نامیده شد. دولت موقت مدعی است که 18 میلیون رأی دادند و اکثریت مطلق آراء به نفع جمهوری بود. ما شکی در مسئله اول که نتیجه قابل پیش بینی بود نداریم.
استقبال مردم هم بلاشک زیاد بوده، حداقل در تهران و دیگر شهرهای اصلی. لیکن با توجه به مشکلات وسیع اداری مانند کمبود تعرفه و عدم مراکز رأی گیری در مناطق دور افتاده، کوششهای متمرکز برای برهم زدن رأی گیری در کردستان و درگیری در منطقه گنبدکاووس در استان گرگان که باعث نرفتن خیلی از رأی دهندگان به پای صندوقهای رأی شد، ما شک داریم که استقبال مردم به اندازه ای باشد که وزیر کشور - جوادی - ادعا می کند (98% از کل افراد واجد شرایط برای رأی دادن).
4- رفراندم یک مسئله را صریحاً روشن کرده است و آن اینکه اکثریت مردم خواهان برکناری نظام سلطنتی پهلوی هستند. شاید از لحاظ سیاسی لازم بود که این مسئله واضح دوباره مطرح شود، اما شیوه برگزاری رفراندم نارضایتهای بی جهت را فراهم آورده، مخصوصا در میان افرادی که آگاهی سیاسی دارند. از نحوه رأی گیری که در آن فقط یک انتخاب بر وی تعرفه نوشته شده بود و همچنین نابسامانی و آشفتگی در شیوه رأی گیری، باعث بحثها و جدلهای زیادی در این زمینه خواهد شد.
5 - نحوه عمل دولت از این به بعد میزان ضرر حاصل از بی کفایتی آن در انتخابات را تعیین خواهد کرد.
ص: 147
اگر پیش نویس قانون اساسی در آینده نزدیک در دسترس عموم قرار گیرد (که امیر انتظام گفته است که قرار خواهد گرفت) و اگر مفاد آن به بحث آزاد عمومی گذاشته شود (که امیر انتظام قول آن را داده)، و اگر در نتیجه بحث آزاد لزوم یک مجلس تشکیل قانون اساسی احساس شود و مجلس بر این مبنا انتخاب شود (همان طور که بازرگان اشاره کرد)، احتمال محدود ماندن و حتی از بین رفتن نارضایتی که در اثر رفراندم ایجاد شده بود زیاد است. ولیکن اگر بخواهند قانون اساسی را به عنوان وحی منزل و مطلق تلقی کنند و اگر قانون آزادیها و روشهای قانونی مورد علاقه و نظر عناصر تجددطلب و غیر مذهبی جامعه ایرانی را در بر نداشته باشد و خودمختاری واقعی تحت تشکیلات فدرال را برای اقلیتهای قومی در نظر بگیرد، آن گاه مشکلاتی پیش خواهد آمد.
6- مضافاً سرعت حرکت دولت در این مراحل اهمیت فوق العاده ای خواهد داشت. به نفع دولت نیست که درگیر جدالهای بی پایان بر سر نوع قانون اساسی شود و این مسئله را لوث کند. چندین گروه سیاسی تازه کار علنا خود را برای به دست گرفتن قدرت توسط نیروهای خود و یا حتی درگیری مسلحانه احتمالی آماده می کند. بعضی از این گروهها مشخصاً فدائیان خلق مارکسیست، ظاهرا استراتژیهای خود را براساس این گمان که پیشرفت جریان قانون اساسی و انتخابات ملی که توسط دولت پیش بینی شده شکست خواهد خورد، قرار داده اند.
7- کارنامه دولت موقت تا این زمان اعتمادی برای آینده به وجود نمی آورد. علیرغم نیت پاک خود نخست وزیر، دولت بعضاً قربانی عدم حاکمیت و عدم برنامه ریزی دقیق و نهایتاً مفاهیم جمهوری اسلامی خمینی گشته است. ظاهرا آیت اللّه فرض کرده که آنچه خدا وحی کرده و از طریق گفته های او به مردم ایران نمایانده شده، در تمام دنیا بدون هیچ گونه بحثی پذیرفته خواهد شد. چنین فرضیه ای احتمالاً در مورد مؤمنین مسلمان و غیرآگاه به سیاست صادق است، ولی در مورد آن عناصر جامعه ایرانی که عقاید مشخصی برای خود و برای نوع حکومت دارند کاملاً غلط است.
8 - با توجه به اینکه خمینی از پیروی و اطاعت توده های شیعه برخوردار است و با توجه به ضعفهای آن، دولت نتوانسته رهبری را در تعریف و تمکین جمهوری اسلامی به دست گیرد. در عوض نقش دولت در این زمینه اکثراً به تلاش برای خنثی نمودن اثر صحبتهای اکثراً تند خمینی در میان آنان که، اساسا نسبت به عواقب جمهوری اسلامی بدبین هستند اختصاص یافته. اگر دولت نتواند به طریقی ابتکار عمل را از خمینی در زمینه مسئله جمهوری بگیرد و مفاد خود را که به طور کلی برای عموم ایرانیان مورد پذیرش است در آن بگنجاند، کسانی که فعلاً از آینده یک حکومت خشک مذهبی فقط نگران هستند و غر می زنند به مخالفت فعال و حتی خشونت آمیز علیه آن سوق داده خواهند شد.
سولیوان
ص: 148
سند شماره (20) خیلی محرمانه تاریخ و مکان : 7 آوریل 1979 (18 فروردین 1358) - تهران یادداشت مذاکرات شرکت کنندگان : معلم مدرسه دولتی در کرمانشاه (آقای الف) مایکل جی. مترینکو، کارمند سیاسی سفارت آمریکا در تهران موضوع : نظارت و مشاهدات گوناگون در باره زندگی در کرمانشاه یادداشت: آقای الف، کردی از ایلام است اما سالهای اخیر را در کرمانشاه گذرانده است. او با یک آمریکایی ازدواج کرده و همسرش سرپرست انجمن ایران - آمریکا در کرمانشاه بود، البته تا زمانی که مجبور به تعطیل آن نشده بود (چند ماه قبل). خود الف در حال حاضر خدمت نظامیش را به عنوان معلم مدرسه عمومی در کرمانشاه انجام می دهد.
به گفته الف شهر کرمانشاه مدتی آرام بود، و مطمئنا، اما با آرامی، سیستم کمیته جایش را با یک سیستم اداری معمولی تر عوض می کند. یکی از دلایل قوی آن احتمالاً ضعف تشکیلاتی خود کمیته خواهد بود.
مدتی پیش ملای (که گاهی آیت اللّه خوانده می شود) رئیس کمیته مرکزی کرمانشاه که نامش جلیلی می باشد، به تهران فراخوانده شد. از آن موقع به بعد او کاملاً از صحنه شهر کرمانشاه محو شده است و شایعات عمومی، حاکی از دستگیری او در تهران و یا تبعیدش به عراق می باشد. جلیلی به خاطر سوءاستفاده از قدرت و خرابکاری در مدت ریاستش به عنوان رئیس کمیته، مورد شکایت عده زیادی از مردم کرمانشاه قرار گرفته است. حدود یک هفته قبل، الف به دفتر استانداری خواسته شده بود و او گفت که هیچ گونه گروه مسلح از امثال مجاهدین در هیچ جای ساختمان وجود نداشته اند. با وجود آنکه مقر فرمانداری در کرمانشاه در نتیجه حملات بسیاری که در طی جنگ زمستان گذشته به آن شد، کاملاً منهدم شد، ساختمان استانداری هنوز هم دست نخورده باقی مانده است و هنوز هم برای کارهای اساسی آن به کار می رود. (توجه: ژنرال پالیزبان، آخرین فرماندار قبل از انقلاب در کرمانشاه، هنوز هم در حوزه مرزهای کردستان - عراق آزادانه عمل می کند. پالیزبان از طرف رژیم کنونی به عنوان عامل اصلی مسائل و مشکلات اخیر کردستان محکوم شده است. معاون او، معاون فرمانداری - جهانسوز - طبق گزارشاتی هم اکنون در زندان قصر به سر می برد.) الف اظهار می دارد که نیروی پلیس کرمانشاه به طور نیمه فعال مشغول انجام وظیفه است و دیگر پلیسها و پلیسهای ترافیک در خیابانها هم اکنون در حال خدمت هستند. در حدود نیمی از نیروی قرارگاههای پلیس هنوز هم توسط انواع مجاهدین تشکیل می شود. در حال حاضر پلیس و مجاهدین مشغول همکاری با یکدیگر هستند. هفته گذشته 5 افسر پلیس که همگی دوباره به سرکار خود بازگشته بودند، همگی دوباره دستگیر شده و هنوز هم تحت بازجویی به سر می برند. دیگر افسران پلیس که الف با آنها صحبت کرده، از این موضوع ناراحت بوده و برای آینده خود کمی ترسیده اند هم چنین چیزی را پیشنهاد می کنند، اما به هر حال به کار خود ادامه می دهند. الف گفت که در حالی که سیستم مدارس دولتی در کرمانشاه به طور رسمی باز می باشد، برنامه های روزانه و همچنین شیوه عمل آنها هنوز هم مورد تردید است. دانش آموزان در مدارس زیادی برای تصمیم گیری راجع به اعتبارات انقلابی معلمان و دفاتر
ص: 149
اجرائی، کمیته هایی تشکیل داده اند و چندین عضو شورای استادان حق ادامه تدریس را ندارند. خود الف (با وجود این حقیقت که او به عنوان یک افسر ارتش، مردی فعال بود و برای تدریس به مدرسه دولتی مأموریت یافته بود) در زمستان گذشته یک بار در تظاهراتی که علیه شاه شرکت می کرد، زخمی شده بود.
در نتیجه اعتبار او (در مدرسه) خوب و راضی کننده است. دو برادر کوچکتر او هم خیلی زیاد در تظاهرات ضد شاه شرکت می کردند. در اوائل زمستان یکی از برادران او به جرم رهبری گروهی از معلمان در تظاهرات ضد شاه در ایلام دستگیر شد و برادر دیگرش هم از دبیرستان کشاورزی به خاطر رهبری گروه «دانش آموزان انقلابی» اخراج شد. هر دو این برادران اکنون به عنوان رهبر «جوانان» شناخته شده اند و به عقیده الف این کارها به محبوبیت او کمک زیادی کرده اند. برادری که در دبیرستان کشاورزی تحصیل می کند، به عنوان رأی دهنده نهایی در مورد رفتن یا ماندن استادی می باشد. الف ادعا می کند که خیلی از معلمان اصلی و مدیران مدرسه به خانه او آمده اند تا وی شفاعت آنها را نزد برادرش بکند.
از وقتی که من از حدود 5/1 سال پیش الف را دیده ام، او همیشه احساسات قوی ملی گرایی کردی داشته است. در حالی که او به نژاد کرد و فرهنگ کردی افتخار می کند، روابط خیلی نزدیک خود را با قبیله پخش شده اش (ملکشاهی) حفظ کرده است. با وجود این، به هر حال او راجع به ادعای خود مختاری کردها، از خود سکوت و خودداری نشان داده است. برای الف کرد بودن یک موضوع فرهنگی است و به معنی دخالت در سیاست و خواستار مستقل شدن نمی باشد. او با خیلی از دوستانش راجع به جنگ آنجا صحبت کرده است و اعتقاد دارد که گروه فدائیان کمونیست مستقیماً مسئول این کارها هستند. الف که بیش از هر چیزی یک لیبرال دمکرات است، با به روی کار آمدن کمونیستها مخالف است، همان طوری که با روی کار آمدن خمینی مخالف است و هر دو آنها را، راه حل غلطی برای مشکلات ایران می داند.
سند شماره (21) از : سفارت آمریکا در تهرانتاریخ : 8 آوریل 1979 - 17 فروردین 1358 به : وزارت امور خارجه - واشنگتن دی. سی - فوری طبقه بندی : خیلی محرمانه موضوع : گزارش اوضاع سیاسی 1- (تمامی متن خیلی محرمانه است) 2- محاکمات و اعدامها ادامه داشته و ناآرامی فزاینده ای بین بیکاران وجود دارد. کمبودها و تورم قیمتها موضوعی سیاسی شده است. تصادفات و تیراندازیها مناظر عادی زندگی در ایران انقلابی باقی مانده است. رئیس دانشگاه تهران سعی در پایان دادن به تظاهرات در محوطه دارد. مدتی به استانداری خوزستان تعیین گردیده، انتظام کنفرانس مطبوعاتی داشت. (پایان خلاصه) 3- نُه اعدام دیگر انجام شده. دادگاهی احکام اعدام را برای فرمانده پیشین نیروی هوایی، سپهبد امیر حسین ربیعی، تیمسار علی محمد خواجه نوری، وزیر پیشین کابینه و استاندار فارس منوچهر آزمون و یک پاسبان، (اسم اول نامعلوم) بلالی، روز 9 آوریل در تهران صادر کرد. فرد اخیر به اتهام کشتار تعدادی از مردم در مساجد تهران و حمام محکوم شده است، ولی جرم سه نفر دیگر مشخص نگردید. بنابر گزارش، ربیعی به دادگاه گفته که متأسف است در خدمت شخصی بوده است که «تو خالی بوده و این موضوع وقتی
ص: 150
برای او روشن شد که یک آمریکایی، ژنرال هایزر، دم او را گرفته و از ایران بیرون انداخت. همچنین پاسبانی به اسم محمد باقر رستمی به جرم کشتن تعداد نامشخصی از مردم در دادگاهی در قم گناهکار شناخته شده و صبح روز 7 آوریل اعدام گردید. در دزفول سید کاظم اشرف زاده و یک پاسبان به نام رحمان عبداللهی در روز 8 آوریل اعدام شدند. اشرف زاده متهم به زمین خواری و همکاری با رژیم پهلوی و پایمال کردن حقوق سایر مردم بوده است. عبداللهی متهم به کشتن یک جوان شانزده ساله در خلال تظاهرات ضد شاهی بوده است. در شیراز ستوان حسین مختاری اردکانی و عبدالرسول شیخی - یک پاسبان - روز 8 آوریل اعدام شدند. هیچ اتهام مشخصی اعلام نشد و نهایتا سرهنگ ناصر قلی هوشمند که بنا به گفته مطبوعات به مدت 12 سال رئیس ساواک اصفهان بوده، در حالی که سعی در فرار از دست محافظین خود که او را از قم به اصفهان می برده اند داشته، کشته شد.
4- دولت در ارائه وجهه خوبی از مسائل و محاکمات و اعدامها سعی زیادی کرده است. ولی سخنگوی دولت و معاون نخست وزیر - انتظام - (روز 8 آوریل) اعتراف کرد که دادگاههای اسلامی مستقل از کنترل دولت بوده اند. انتظام گفت که خبر قبلی در مورد محاکمه نخست وزیر پیشین هویدا نداشته و از خبر اعدام او وقتی دیروقت روز شنبه به خانه باز می گشته، مطلع شده است. معهذا از کار دادگاه انقلاب دفاع کرده و گفت که هویدا مجرم و مستحق مرگ بوده است. او منکر اینکه بازرگان مخالف چنین اعدامهایی است، نشد. ولی در زمینه های صدور حکم بر اساس قوانین تدوین نشده، معترض بوده که فعلاً مقررات رسمی گردآوری شده اند و محاکمات ادامه خواهند یافت. در مورد سؤالی در مورد علنی نبودن محاکمه هویدا، انتظام اشاره کرد که مقامات قضائی مسئول فیلمبرداری از جریان محاکمه هستند. وقتی به او گفته شده که خبرنگاری از اطلاعات که کارت کمیته داشته و در محاکمات هویدا حضور داشته، گفت پس بنابراین محاکمه غیرعلنی نبوده است. انتظام از درخواستها و اظهار نگرانیهای احزاب مختلف خارجی که به خاطر هویدا به دولت نامه ای را ارسال کرده اند اشاره کرد و گفت که این افراد از جرائم او رنجی نبرده اند و بلکه سود برده اند و به همین دلیل از او حمایت می کنند.
5 - گزارشات زیادی در مورد تظاهرات بیکاران وجود دارد. 250 نفر بیکار در تبریز اعتصاب غذای چند روزه کرده و 45 نفرشان بستری شده اند. گروههای چند صد نفره در برابر دفتر آیت اللّه طالقانی راهپیمایی کرده و خواستار خاتمه به قول کار دادن را نموده و تقاضای عمل به آن را کرده اند. برخی از افراد تظاهر کننده دیروز، قبلاً در حاشیه خیابان سعدی دیده شده اند که فریاد «مرگ بر من و تو که گفتیم مرگ بر شاه» سرمی دادند. در اصفهان به عده ای از کارگران از سوی گروهی ناشناس تیراندازی شده و یکی کشته و چهار نفر زخمی شده اند. گزارشات دیگری در مورد تظاهرات در شیراز رسیده است. امیر انتظام در مصاحبه مطبوعاتی پذیرفت که میزان بیکاری بالا است و گفت تصور می کنم ممکن است بیش از سه میلیون باشد و دولت هر کاری را برای راه اندازی صنایع انجام می دهد تا کارگران به سرکار باز گردند.
6- افزایش کمبود کالاهای مختلف کم کم دارای عواقب سیاسی می شود. انتظام در مصاحبه مطبوعاتی خود به این مشکل اشاره کرد، ولی مدعی شد که دولت سعی زیادی برای واردات این گونه کالاها مثل سیگار، جوجه، میوه و کره دارد. او تأکید داشت که مردم باید صبور باشند و بیان داشت که امیدوار است پس از ورود این کالاها در بازار قیمتها تنزل کند. بالا رفتن قیمتها اثر طبیعی کم شدن ذخائر این گونه اقلام است و مسئله ای که خمینی شخصاً از آن اطلاع دارد. روز 8 آوریل آیت اللّه از تجار خواست که به نام اسلام
ص: 151
گرانفروشی نکنند و هشدار داد در صورت ادامه این کار مسئول عواقب آن می باشند.
7- یکی از آثار زندگی در ایران انقلابی فراوانی سلاحها و تجهیزات زیادی است که تقریباً در دسترس هرکس که آرزوی آن را داشته باشد قرار گرفته و بی تجربگی ایرانیها در کاربرد آن است. روزی نیست که گزارشی در زمینه حوادثی که ناشی از تیراندازی و یا انفجار است نباشد. یکی از اسفبارترین حوادث واقعه 27 آوریل است که در آن 5 نفر کشته و 4 نفر دیگر شدیدا مجروح شدند. این حادثه در انفجار بمبی که ظاهراً خنثی شده بود اتفاق افتاد. طبق گفته یکی از مجروحین او و دیگر پاسداران انقلاب که آن را کشف کردند سعی در انفجار آن به وسیله تیراندازی نمودند. در محله ما هر شب و هر روز تیراندازی افراد بدون نظم و آموزش ندیده که مأمور حفاظت هستند به طور تصادفی یا عمدی به گوش می رسد. همچنین تیراندازی مکرری در کناره های دیوار از گروههای متخاصم درگیر در جنگهای چریکی شنیده می شود.
روز 7 آوریل دو زن مسلح به اسلحه سنگین به یک مرکز کمیته انقلابی در شرق تهران از داخل اتومبیل ب.
ام. و حمله بردند.
8 - ملکی رئیس دانشگاه تهران اجازه تظاهرات در داخل محوطه دانشگاه را بدون توافق قبلی مقامات دانشگاهی منع کرده است. این مسئله کوشش آشکاری است در جهت کنترل یکی از مراکز فعال سیاسی که مشمول تشنجات بسیار مکرری بوده، می باشد. این موضوع که مقامات قدرت اجرای فرامین خویش را دارند یا نه، بستگی به آینده دارد.
9- مدنی فرمانده نیروی دریایی که اخیرا پست دوم خود یعنی وزارت دفاع را کنار گذاشته، به عنوان استاندار خوزستان تعیین شده است. این مسئله ممکن است باعث ایفاء نقش اساسی نیروی دریایی در مسائلی مانند امنیت محلی استان شود.
10- موارد دیگر که انتظام در کنفرانس مطبوعاتی خود به آنها اشاره داشته، شامل مطالب زیر می باشند:
الف: ایران حدود تنها 1000 قرارداد SIC با آمریکا دارد که اکثراً نظامی هستند و بایستی قبل از تصمیم گیری مطالعه شده و در مورد ابطال یا ادامه آنها نظر داده شود.
ب: آمریکا در ایران سفیر جدیدی پیشنهاد نداده است، ولی از نقطه نظر ما موضوع پراهمیتی نیست، زیرا نه سفیر آمریکا و نه هیچ خارجی دیگری نفوذی در ایران ندارد.
ج: اگر ایران آماده باشد حضور ناوگان نستلیشن در اقیانوس هند یا دیگر کشتیهای جنگی در خلیج فارس خطری برایش ندارد.
در عضوگیری برای پاسداران انقلاب بدون توجه به عقاید سیاسی مورد توجه بوده و سایر گروههای مسلح نباید مانند کردستان و ترکمن صحرا سعی در تحریک نمایند.
د: اعضای کمیته های انقلاب که توقیفهای غیر مسئولانه بنمایند تنبیه خواهند شد.
ناس
ص: 152
سند شماره (22) از : سفیر ویلیام سولیوانتاریخ : 10 آوریل 1979 - 21 فروردین 1358 موضوع : خلاصه ای درباره اوضاع ایران به وسیله ویلیام سولیوان - کمیته روابط خارجی 1- روندها در کشور: آیا کشور حداقل برای سال آینده خیلی بی ثبات خواهد بود، شما چه روندهای خوب و بدی می بینید، چقدر احساس ضد آمریکایی قوی است، احساسهای منطقه ای چقدر جدی است؟ 2- روابط دولت و رهبران مذهبی: مسئله قانون و نظم و کوشش بازرگان برای به ثبات رساندن وضعیت، ادامه دادن محاکمه و اعدامها، چه جریانی وجود دارد؟ چه کسی ایران را اداره می کند، حالت مردم چطور است، وضعیت تهران چگونه است، وضعیت شهرهای بزرگ و حومه هایشان، آیا بازرگان هنوز از اعتماد آیت اللّه بهره می برد؟ 3- وضعیت امنیت و گروههای چپ: امروزه وضعیت تهران چگونه است، چه کسی خیابانهای تهران را کنترل می کند، عملیات پلیسی را چه کسی انجام می دهد، چه اسلحه هایی الآن در دست افراد معمولی هست نقش گروههای چپ ردیف اصلی چیست و چقدر قدرت دارند، به چه اندازه آنها از سازمان منسجم خود استفاده می کنند؟ 4- عناصر شاه دوست: آیا عناصر شاه دوست گروه زیرزمینی تشکیل داده اند، آیا گروههایی مثل ساواک و ارتش که از شاه پشتیبانی می کردند، برای عملیات به هم پیوسته اند یا نه، این گروهها امروزه چه کار می کنند؟ 5 - حضور آمریکا و نقش کنونی سفارت آمریکا: چند نفر آمریکایی اداری و رسمی امروزه در تهران هستند (کارمند سفارت و نظامی) اکنون آمریکا چه امکاناتی را از دست داده است؟ امنیت سفارت امروزه چگونه است چه کسی از سفارت پاسداری می کند، آیا کسی می تواند در ساعات اداری به محدوده وارد شود؟ 6- روابط آینده: چه نوع دسترسی به اعضا رسمی دولت پیدا کرده اید، آنها چه نوع روابطی را با آمریکا می خواهند، آنها خواهان چند نفر مشاور ارتشی هستند و تحت چه روابطی؟ پیشرفت رابطه را چگونه می بینید، گسترش سرمایه گذاری آمریکا چگونه است و چه سرمایه گذاریهایی در خطر هستند؟ چگونه است، مسائل سیاسی بزرگ آمریکا با ایران در ماههای اخیر چه خواهد بود؟ 7- سیاست نفتی ایران: فکر می کنید که ایران چه سیاست نفتی را با در نظر گرفتن تولید و قیمت دنبال می کند، آیا آنها می خواهند محصول را بالای 3 میلیون بشکه در روز نگهدارند، وضعیت داخلی کارگرهای نفتی چگونه است، آیا ایرانیها می خواهند ماهرها و تکنسین های آمریکایی برگشته و آنها را کمک کنند؟ 8 - اقلیتها: وضعیت اقلیتهایی مانند بهائیها، یهودیها، ارمنیها، آشوریها و غیره امروزه چگونه است؟ آیا هیچ خشونتی بر علیه آنها وجود دارد، آیا تعداد زیادی در پی خارج شدن هستند، حالت این جوامع چگونه است؟ 9- وضعیت وسایل نظامی آمریکا و وضعیت نیروهای ملی ایران: آیا ما اطلاعاتی در مورد اینکه وسایل حساس آمریکایی که در دست غیر دوستان افتاده است داریم، وضعیت اف - 14ها و اهمیت آنها چیست، وحدت سه نیرو چگونه است، کنترل پایگاهها و آمادگی ارتش چگونه است؟
ص: 153
سند شماره (23) از : سفارت تهرانتاریخ : 11 آوریل 79 - 22 فروردین 1358 به : وزارت واشنگتن - حق تقدم طبقه بندی : سری موضوع : دولت بازرگان و آینده 1- (تمام متن سری است) 2- خلاصه: ما انتظار داریم دولت بازرگان برای مدت دیگری به کار ادامه دهد. چون به تدریج کنترل امور کشور را به دست می گیرد، ولی بهبودهای چشمگیری وجود ندارد. یک تهدید جدی از سوی مشکلات اقتصادی در حال رشد است، به خصوص در میان 3 تا 4 میلیون بیکاره. دولت سعی در کنترل و آرام کردن این مسئله به وسیله تشویق به اتخاذ زندگی ساده اسلامی و به صورت سرزنش کردن شاه و خارجیها به خاطر مشکلات اقتصادی و چاره یابی برای پرداخت دستمزد کارگران بیکار، راه انداخت طرحها، کارها و اعتبارات صنعتی دارد. نفوذ خمینی (در صورت زنده بودن) از سرنگونی دولت در اثر تشنجات چپ و راست جلوگیری می کند، در حالی که انقلاب راه خود را می رود. با گذشت زمان انتظار می رود که دولت مستبد دیگری بر مسند حکومت بنشیند، ولی آن در آینده ای دور پس از آنکه نهضت اسلامی روز خودش را طی کند، خواهد بود. این ارزیابی به صورت قضاوت خوشبینانه ای تلقی شده است (از سوی بعضی مسئولین گزارشگر سفارت). شاید هم در خلال هفته های آتی تجدید نظری در آن بشود.
هدف اصلی این است که بر مبنای برآورد پیش بینی شده در واشنگتن که گویا احتمال زیاد به دست گرفتن قدرت از سوی چپهای کمونیست در ایران در زمان کوتاه آینده می باشد، حرکت کنیم. ما این اتفاق را خیلی کم می دانیم و آن هم بعد از خراب شدن همه چیز. (پایان خلاصه) 3- رفراندم منجر به ظهور جمهوری اسلامی روزهای 30 - 31 مارس طبق برنامه و مسالمت آمیز برگزار شد؛ علیرغم پیش بینی هایی مبنی بر اینکه (الف) بیشتر معوق نشود (ب) ناآرامیهای مسلحانه پیش نیاید. از یک منبع سفارتی فرانسه شنیدیم که خمینی مصراً خواستار اجرای رفراندم طبق برنامه شده و تهدید به دعوت مردم برای راهپیمایی میلیونی به جای آن، در صورت ابای مسئولین انتخابات از اجرای آن شده است. این مطلب درست به نظر می رسد چون بیان ارقام به لحاظ کل رأی دهندگان بعدها از سوی مقامات انتخاباتی عنوان خواهد شد. این موضوع را جداگانه گزارش کرده ایم و در این گزارش به لحاظ بررسی موقعیت دولت بازرگان و آینده آن کافی است.
4- بهتر است با مسائلی که می دانیم شروع کنیم:
الف: بنا به قول انقلابیون، بازرگان و افراد او اساساً محافظه کارند. در میان همکاران نزدیک او، یزدی تندروتر (رادیکال) از همه است ولی ظاهراً این نتیجه نقش او به صورت پلی بین کمیته ها و دولت ناشی می شود.
ب: نهضت اسلامی رهبران محافظه کار بسیار دیگری دارد (شریعتمداری) که برخی آنها کمتر محافظه کارند (طالقانی) و برخی عقاید رادیکال اجتماعی و متعصبانه مذهبی دارند (قسمتی از مجاهدین - تحصیلکرده ها). خمینی و دستیاران نزدیک او مثل دکتر بهشتی آرزومند تنبیه تبهکاران گذشته بوده و قصد بازگشت به اسلام اصیل مکتبی دارند، ولی بعضی از آنها در اهداف محافظه کارانه سهیم هستند. آنها با
ص: 154
انقلابیون تندرو همکاری می کنند و در عین حال به دولت اجازه می دهند که خط مشی نسبتا محافظه کارانه خود را ادامه دهد. با توجه به مقیاس محافظه کاری بایستی گفت خمینی، طالقانی، شریعتمداری و دیگران جملگی (الف) شدیدا ضد کمونیست بوده و (ب) خواهان بازسازی ارتش ملی که از ایشان اطاعت کند نه از شاه، هستند. تنشهایی بین بازرگان و خمینی وجود دارد که بدون شک دلیل تهدید بازرگان را (نول ابزرواتور) در مورد عدم کاندیداتوری رئیس جمهوری طبق قانون اساسی جدید بیان می دارد. ولی خمینی و بازرگان به یکدیگر نیاز دارند و ظاهرا اختلافات مرتفع شده و بازرگان برای ریاست جمهوری انتخاب می شود.
ج: ملاها توده را کاملاً در اختیار دارند و به نوبه خود اکثرا در کنترل آیات هستند، خمینی کنترل فوق العاده ای در این لحظه داشته ولی دیگران مثل طالقانی و شریعتمداری حدودا نفوذ گوناگون قابل ملاحظه ای دارند.
د: چپ پشتیبانی ندارد، حزب توده ضعیف است، دیگر کمونیستها و مارکسیستها ضد روسی اند، و چریکهای فدایی شروع به ایجاد تشکیلات سیاسی کرده اند. آنها جوان و اغلب تحصیلکرده بوده و خوب سازمان یافته اند: آنها مسلح بوده ولی تعداد پیروانشان در قیاس با جنبشهای اسلامی قابل توجه نیست.
ه: نهایتا خمینی با وضع ساده زندگی و سرمایه و تأکیدش بر ارزشهای معنوی نمونه ایست برای دولت و مردم که از او پیروی کنند. نخست وزیر، رئیس شرکت نفت و دیگر مقامات عالیرتبه درصدد اعلان کم کردن حقوق خویش اند. این حرکتی است که ظاهرا روز بروز بیشتر توسط معتقدین پیگیری می گردد.
پسروی از خط مشی این روش، فشار انفجار آمیز وضعیت اقتصادی را مهار خواهد کرد.تقلیل تورم کل اقتصادی (اجاره کمتر، مالیات کمتر، و شاید هم قیمتهای کمتر) هم به عنوان شیوه مؤثری اتخاذ شده.
همچنین دعوت از طبقات مرفه به اهدای کمک به دنبال درخواست خمینی در جهت کمک به خانه سازی برای فقرا شروع شده و انتظارات همکاری بیشتری می رود.
5 - از طرفی مسائلی هست که، هنوز اطلاعی از آن نداریم:
الف: خمینی کی وفات خواهد کرد؟ اگر به زودی اتفاق بیفتد، قابل تصور است که رهبری جنبش اسلامی شدیداً از ناحیه رهبریت داخلی صدمه دیده و مخالفین، یعنی چپیها و حتی برخی از بازماندگان پادشاهی راست، بهره برداری خواهند کرد.
ب: تا چه حدی مارکسیستها در میان کارگران هر منطقه نفتی و سایر جاها نفوذ کرده اند؟ بررسیهای فعلی مشکلاتی را نشان می دهد ولی از اینها مغلوب نخواهد شد. آیا ریشه های (چپ) سری عمیقا بیش از آنچه تصور می کنیم می باشند؟ این مسئله ای است که نمی توان تا کسب اطلاعات از چند سو از آن گذشت.
ج: بورژوازی غیر مسلح ولی متخصص چه نقشی در ترکیب قانون اساسی و انتخابات مجلس خواهد داشت؟ تا حدود زیادی اغلب آنان با اهداف متین دفتری در جبهه دمکراتیک ملی همدردی کرده یا اعضای گروههای متفکری هستند، که از استیلای دراز مدت ملاها به اندازه غلبه کمونیستها وحشت دارند. اگر این طبقه مؤثر در انقلاب بکار گرفته نشوند، اقتصاد کشور دچار ضعف می شود. چپها با توجه به اتحاد خاموش با میانه روها بر علیه جنبش اسلامی و دولت بازرگان به ظاهر قویتر به نظر می آیند.
- این عوامل به چه می انجامد؟ الف: اولاً احتمال اینکه بازرگان با رسیدن به یک هدف پس از دیگری (قانون اساسی، پارلمان جدید،
ص: 155
تجدید سازمان ارتش و غیره) پیشرفت کند، وجود دارد. در حقیقت قدرت جنبش اسلامی خمینی، بازرگان را از حملات اجتماعی چپ و راست حفظ خواهد کرد. به هر حال، نبایستی مترصد پیشرفت امنیتی مهمی که ثبات اجتماعی و خوشبختی را به دنبال آورد، باشیم. این جریان ظاهراً برای ماهها و شاید سالها ادامه دارد، تا زمانی که او سلامت بوده و خسته نشده، کسی برای جایگزینی بازرگان به عنوان نخست وزیر وجود ندارد.
ب: اکثر مردم هنوز اعتقاد به استمرار انقلاب دارند. فشار بر خمینی و عملاً بازرگان برای سروصداهای مقتضی (انقلابی) و موضعگیریها انقلابی (برخی در امور خارجی، ولی اغلب خانگی) محاسبه نمی شود و این برای جلوگیری از دلسردی پیروان صدیق آن است. مردم تا سرنگونی شاه به بیرون ریختند و اینک بایستی آنان را به آرامی تشویق کرد تا به سرکار قبلی خود باز گردند، و در خیلی موارد این به معنای یافتن کار جدیدی مانند عضویت در ارتش جدید یا سپاه پاسداران است.
ج: در اثر کمبود اقتصادی و نبودن پاداش مادی برای فرزندان انقلاب، بدون شک در اثر فشار مشکلات حالتی توطئه آمیز وجود خواهد داشت. به خصوص در سطوح اقتصادی (برخی بایستی شناخته شوند) که کمونیستها یا دیگر سازمانهای جناح چپ در میان کارگران تأسیس شده اند، که حالت بسیار خطرناکی است که باعث به زانو در آوردن دولت خواهد گردید. ما شک نداریم که بهانه کمبودهای مادی به حد بحرانی برسد و این به دلیل عکس العمل نهضت اسلامی که تبلیغ زندگی ساده تری را که آزاد از آثار فساد ما دیگری غربی باشد، بیان می دارد، است.
د: در این رابطه مهم است که هر شخص توانایی به طریقی درآمدی داشته باشد، مشکل بیکاری بایستی حل شود، محتملاً از طریق راه حلهای موقت و کوتاه مدت که در نهایت به اقتصاد ضربه می زند و بیکاری را افزایش می دهد و این واقعیت توسط ادعای دولت مبنی بر استقرار عدالت اجتماعی اسلامی بیشتری و جلب خرسندی عمومی توجیه خواهد شد.
ه: به عنوان جزئی از جریان فوق الذکر منتظر مقدار زیادی تجربه اندوزی هستیم. این مسئله فقط در کشوری طبیعی است که در مسائل سیاسی جدید تجربه ای ندارد و دولتی که مصالح توسعه و تکامل سیاسی و اقتصادی جدید غرب را رد می کند. مایه استبداد جدید همواره در افق تا زمانی که مردم با عقده ها و جریانهای رقابت کننده ارزشهای فرهنگی شرق و غرب می جنگند، نمایان خواهد بود. راه حل مستبدانه مطمئناً روزی اعمال خواهد شد، ولی فقط بعد از اینکه نهضت اسلامی امتحان خودش را داده و وقت خود را تمام کرده باشد.
7- نظریه کاردار: من فقط ده روز است که مجدداً در تهران هستم و افکارم هنوز در این مورد پخته نشده است. به هر حال بنا ندارم این گزارش را تا حصول به افکار عمومی نگه دارم. من نظریات خود را تقدیم داشته و از مأمور سیاسی (استمپل) خواسته ام تحلیل خود را براساس چهار سال تجربه اش به انجام رساند.
ناس
ص: 156
سند شماره (24) از : سفارت آمریکا در تهرانتاریخ : 18 آوریل 79 - 29 فروردین 58 به : وزارت امور خارجه واشنگتن، فوری گزارشگر : استمپل طبقه بندی : خیلی محرمانهشماره سند : 4069 موضوع : موج ناخوشایند ضد آمریکایی 1- (تمام متن خیلی محرمانه است، پیام گزارش است، اقدامی لازم نیست) 2- خلاصه: در دو هفته گذشته موج ناخوشایند ضد آمریکایی (با عرض معذرت از جین فوندا) هم در مطبوعات و هم در بیانات سیاسی بسیار مشخص گشته است. ریشه این کار برداشت ضد غربی خمینی است که به وسیله عوامل ضد غربی فلسطینی نفوذ کرده در فدائیان و دیگران تغذیه می شود. این ویروس ضدیت از تنشهای انقلابی فراتر رفته و در حالی که اکثریت مردم آن را فراموش می کنند، کوششهای تبلیغاتی تدریجاً تأثیر همگانی به خصوص در جوانان کرده است. آمریکا بایستی در این دوره تحمل داشته باشد. (پایان خلاصه) 3- سفارت تمایلی به تجزیه موضوع ندارد، ولی می خواهد شما را از جریان روندهای رو به افزایش ضد آمریکایی که از حدود اوائل آوریل و به خصوص در چهار روز گذشته شروع شد، مطلع سازد. این کوششهای ضد یانکی فزاینده از نوع جهان سومی بوده و مستقیما از دیده شورش اسلامی و اشخاص در رابطه با آیت اللّه خمینی و دیگر حامیان نزدیک ایشان از سویی و گروههای مختلف چپی شامل فدائیان تحت نفوذ فلسطین از دیگر سو برخاسته می شود.
4- مواضع ضد آمریکایی به طور وضوح در مطبوعات فارسی افزایش داشته است (تنها روزنامه های باقیمانده بعد از قطع مطبوعات خارجی زبان در 27 مارس). به عنوان مثال استفاده وسیع از عناصر روسی و بلوک آن در تلویزیون و افشای روابط مسئولین محاکمه شده اخیر در ارتباط با سیا و ژنرال هایزر. ژنرال ربیعی و برنجیان اشاره ای به مأموریت ژنرال هایزر (و پایگاههای جاسوسی آمریکا) در محاکمات خود کرده اند. شهادتهای غیر متملقانه آنان در مطبوعات و تلویزیون منعکس شده: مأمور ارشد اقتصادی سفارت از بانک مرکزی اخراج شده (در جریان بازدید معمولی 9 آوریل) و اعلامیه هایی به سرعت چسبانیده شد که (ما نماینده امپریالیستها را اخراج کردیم). مقام ارشد آژانس ارتباط بین المللی تحت محافظت کمیته تهران به اتهامات مبهم در رابطه با کار سفارت قرار دارد. شهروندان آمریکایی و اروپاییها گزارش کرده اند که در خیابان بدانها بیشتر از ماه گذشته خیره می شوند و بر آنان فریاد می کشند.
5 - خمینی در خطابی به پاسداران انقلاب در قم روز 16 آوریل مجدداً خواستار (قطع دست آمریکاییها که کار شیطانی می کنند - تیتر اصلی اطلاعات) گردید. آنهایی که خمینی را می شناسند، حتی همکاران متجدد او می گویند که وی اساساً نسبت به آمریکا بدبین بوده و برای اغلب گرفتاریهای زمان شاه، آمریکا را مسئول می داند. از لحن و عمل کلی وی پیداست که آیت اللّه می خواهد آخرین رد پای نفوذ آمریکا در ایران را نابود کند.
بازپرسان و قضات دادگاههای انقلاب اسلامی مدام شهود را برای شرح وابستگیهای آنان با (امپریالیسم غرب) یا در جستجوی ارتباط بین رژیم قبلی و سیا، یا دیگر سازمانها (بین الملل روتاری،
ص: 157
فراماسونها و غیره) که بشود آمریکا را محکوم نمود، احضار می کنند.
6- چند منبع دانشگاهی که نسبتاً تا 5 هفته پیش آرام بوده اند گزارش کرده اند که برخی از تحصیلکرده های آمریکایی در خیابانها بدون اطلاع دستگیر شده اند. در بعضی مراحل به کمیته های انقلاب احضار شده و در یک مورد در دادگاه محلی به اتهام (کمک به آمریکاییها - به طور آشکار این کار جرم تلقی شده یا حداقل در ایران انقلابی کار خلافی است). یک دوست نزدیک و رابط با ریچارد کاتم به مأمور سفارت گفت که تحصیلکرده ها بدون هیچ اتهامی اینک در زندان بوده و از او درخواست کردند با دوستان دانشگاهی مستقیما تماس نگیرد، زیرا ممکن است با سوءتفاهم تلقی شد. برخی دیگر از رابطین غیر دانشگاهی مأمور سفارت نسبت به ملاقات در محلهای عمومی اکراه داشتند و عده ای از ملاقات سر باز زدند (تا کارها رو به راه شود). مأمور مطبوعات مشکلات مشابهی با اکثر روزنامه نگاران داشته است.
به طور شدیدی نسبت به دو هفته قبل سخت تر شده است.
7- افرادی که می دانیم در ارتباط با فدائیان و دیگر گروههای چپی هستند بیان داشتند که کوششهای ضد آمریکایی توسط آنان حمایت و تقویت می شود. نماینده فلسطین در معرض عمومی به آمریکا در خاورمیانه حمله کرده و از کلمات امپریالیسم و ضد استعماری در سخنرانیها بهره جسته است. طبق اعتقاد برخی عناصر چپی انقلاب ایران فقط جهت شکستن زنجیرهای استعماری و امپریالیسم آمریکا که توطئه های شیطانی در منطقه دارد بوده است. رادیو شوروی نیز لحن متشابهی پیش گرفته، ولی ما به اینکه ایرانیها به روش جهان سومی فلسطین تمایل دارند، معتقدیم و این مسئله توسط اصرار ایرانیان برای کشف توطئه ها در هر موقعیت سیاسی تقویت می شود.
یک داستان عامیانه در میان مقامات تحصیلکرده ایران اینچنین شایع است که: آمریکا تصمیم به پشتیبانی از خمینی به عنوان بهترین موج شکن بر علیه کمونیسم گرفته است. اگر درست نیست چرا سیا در فرصت مناسب به او سوءقصد نمی کند؟ لذا نفوذ آمریکا در ایران اینک محکمتر از همیشه شده است. در نتیجه با توجه به نظر یک نفر باید: الف) با کوششهای ابر قدرتها همراهی کرد تا ایران به ثبات باز گردد یا ب) تلاش هرچه بیشتری برای ریشه کنی ارزشهای غربی و امپریالیسم آمریکا نمود.
8 - فرد مذکور گفت انقلابیون اسلامی اقدامات وسیعی برای سلب مسئولیتها از خودشان انجام می دهند، تا حصول اعتبار به عمل آید. اکثریت مردم ایران، حداقل در تهران در واقع تحت تأثیر مبارزات نبوده ولی اثرات نهایی آن قابل اغماض نیست، به خصوص در مدارس و دانشجویان که تجربه مثبتی ندارند که با آن این مسائل را ارزیابی کنند.
9- در مورد آن چه می شود کرد؟ چه کاری بکند و چه نکند، هیئت ملعون است و تا حد زیادی دولت آمریکا هم همین طور، هرچه در عموم ظاهر نشویم بهتر است. توصیه به صبر و تحمل به نظر می رسد دستور کار روز باشد. این کار با صبوری همراه با ملاقاتهای مخفی یا رهبران منفرد در طول زمان ممکن است باعث تقلیل جریان شود. ورود سفیر جدید محتملاً اولین دیپلماسی فرصت خوبی است که با طرحهای خوش بینانه برای قطع مبارزات ضد آمریکایی بدون بدتر کردن وضع بایستی در نظر گرفته شود.
ناس
ص: 158
سند شماره (25) از : سفارت آمریکا در تهرانتاریخ : 21 آوریل 1979 - اول اردیبهشت 1358 به : وزارت امور خارجه، واشنگتن. دی. سی.
طبقه بندی : سری موضوع : نظری به آینده. مسائل و مشکلات اساسی (قسمت اول) 1- (تمام متن سری است) 2- خلاصه: اولین سرخی انقلاب اسلامی به پایان رسیده و ما موقعیت بهتری داریم تا درباره خلاصه مشکلات و مسائل اصلی که باید در آینده با آن روبرو باشیم، پیشنهاداتی بنماییم. مسائل اساسی از قبیل مشروعیت، حاکمیت و اعتبار، اختصاص منابع اجتماعی و اقتصادی و سازمان دادن قدرت در معرض بحث قرار دارد. این کشور از مرحله سلطنت واحد که ایران را یک شکل تر از آنچه بود و هست ساخته بود، اکنون از لحاظ قدرت اجتماعی و سیاسی و ارزشهای اقتصادی و سازمان یافتگی به چندین قطعه تقسیم شده است. آنهایی که در جستجوی قدرت هستند باید مشروعیت خود را برقرار کرده، متشکل شوند و منافع و علائق را برای وحدت هدف به یکدیگر بفشارند و یک پایگاه قدرت بسازند. آنها بایستی یا سیاستهایی را تهیه و به اجرا بگذارند تا انتظارات ارزش مردمی را که درباره خواستهای خود در حال تفرقه هستند تحقق بخشند، یا اینکه بکوشند تا انتظارات را تغییر دهند، آن هم از طریق تهدید و ترور. (پایان خلاصه) 3- تجزیه و تحلیل مشکلات اساسی در میان انقلاب شبیه ساختن یک آسمانخراش بر روی شن روان است. معذالک نخستین سرخی انقلاب اسلامی ایران گذشته و اکنون این امکان وجود دارد که بعضی از مشکلات اساسی که هر رژیم یا گروهی که در پی قدرت است، بایستی با آنها سروکار داشته باشد، تشخیص داده شود. در این تلگرام کوشیده شده است مشکلات عمده، تشخیص داده شده و ابعاد آن کشف گردد و خطوط اصلی اوضاع کنونی را ترسیم کرده و ملاحظاتی چند درباره اینکه چگونه قطعات عمده مسئله به یکدیگر در حال حاضر ربط پیدا می کنند فراهم شود.
4- انقلاب ایران که به طور تقریبی از سپتامبر سال 1977 آغاز شده و تا زمان حاضر ادامه دارد، شاهد فرسایش تدریجی مشروعیت و حاکمیت تا مرحله ای شده است که برای آنهایی که ایران را قبل از آن دوره می شناختند باور نکردنی است. سلسله پهلوی یک وحدت کاذب از لحاظ ارزشها و سازمان بر کشور تحمیل کرده بود و از این لحاظ بی شباهت به سلسله های نیرومند در گذشته نبود. برچیده شدن تدریجی حکمروایی پهلوی که با تظاهرات در قم در ماه ژانویه 1978 آغاز و به دنبال آن ناآرامیهای سطح پایین منجر به تیراندازیهای میدان ژاله در ماه سپتامبر و مبارزه طلبیها و اعتصابهای عمومی و تظاهرات جمعیت در خیابانها از نوامبر 1978 تا فوریه 1979 ادامه داشت، عملاً به مفهوم واحد حاکمیت مشروع پایان داد.
پیروزی نهضت اسلامی این اوضاع را تغییر نداده است. علاوه بر ساختهای موازی دولت بازرگان (مرجع الف) و کمیته های خمینی و اصطکاک در داخل حکومت اسلامی بین نهضت اسلامی و سایر گروههای جامعه اختلافات قابل ملاحظه درباره همه مسائل عمده وجود دارد. عزیمت شاه تنها نظری که درباره آن اجماع کلی آراء تا اواخر پاییز یا اوایل زمستان وجود داشت را از میان برد.
5 - فرسایش مشروعیت همراه با روی سطح آمدن تفرقه های عمیق بر سر ارزشهای پایه ای
ص: 159
(مرجع های ب و ج) بوده و از طرف آن به پیش کشیده شده است. شاید مهمترین این تقسیم ارزشها شکافی است که بین رهبران غیر مذهبی و روحانی به وجود آمده است. بسیار از آنهایی که به پیروزی نهضت اسلامی بر شاه کمک کردند مایل نیستند به محدودیتهای اسلامی بنیادگرایان درباره فعالیت سیاسی و زندگی اجتماعی تن در دهند. حتی بعضی از رهبران مذهبی (طالقانی، شریعتمداری) اکنون با آن قاطعیت که از خمینی در جریان مرحله مبارزه ای انقلاب پشتیبانی می کردند، پشتیبانی نمی کنند. پیروزی بر سلطنت به سرعت منجر به ایجاد شکاف در ائتلاف انقلابیون شد از جمله علائم مشخصه این شکاف به وجود آمدن فدائیان مارکسیست ظرف چند هفته گذشته و تشکیل جبهه دمکراتیک ملی بوده است که از جمله نیروهای بالقوه پیگیر هستند....
6- این تقسیمهای ارزشی صفوف را از لحاظ سیاسی طبقاتی و سن و سال از یکدیگر جدا می کند.
استدلالها و احتجاجات بین آنهایی که از مفهوم یک جامعه مدرن غربی شده طرفداری می کنند چه در اردوهای مذهبیون و چه غیر مذهبیون به عمل می آید، هر چند وزنه گروه متجددین معمولاً در میان غیر مذهبیون است. همان طوری که قسمت اعظم سنت پرستان به نحو قاطعی پشت سرخمینی قرار گرفته اند، جوانان در پی مشارکت هستند و اغلب متمایل به چپ و گاهی نیز در سمت مذهبی توده سیاسی قرار گرفته اند. برادران ارشد آنها از جوش و حرارت انقلابی و افراط کاری پرهیز می کنند در حالی که آنهایی که در سنین بیست سالگی هستند از اعدامهایی که همراه با محاکمه های مختصر به نام انقلاب صورت می گیرد، پشتیبانی می کنند. تعداد قابل ملاحظه ای از پشتیبانهای رژیم سابق وجود دارند. این عده فعلاً در بیم و هراس به سر می برند ولیکن ممکن است در چنین وضعی باقی نمانند (قتل سپهبد قرنی این اندیشه را القا می کند که آنها ممکن است آغاز حرکت کرده باشند). مثلاً در شهرستانها آن طوری که ما درک کرده ایم شواهد بیشتری درباره فعالیت طرفداران شاه وجود دارد.
7- اثرات عمده این وضع بر روی هیئت سیاسی دولتی عبارت بوده است از اعتلای احساس آزادی و توسعه آن به طوری که بحثهای سیاسی در هر گوشه ای از خیابان و در هر کلاس درسی با شدتی هر چه تمامتر جریان دارد. منظره، منظره بسیار خیره کننده ای است که هرکس از آن لذت می برد. هنگامی که کوششهایی به عمل می آید یا لزوم چنین کوششهایی پیش می آید تا حاکمیت مشروع برای سروکار داشتن با مشکلات جدی برقرار شود، مسائل جدیدی به وجود می آید. حرکت در خارج از مرکز کنونی آزادی ولنگ و باز مستلزم اقداماتی است که به نام حکومت مشروع با صلاحدید نهایی قوه قهریه انجام می شود.
هنوز کسی یارای چنین کاری را ندارد.
مشکلات حکومت کنونی با دو نمونه مشخص می شود: در مورد واحدهای مسلح وفادار به انقلاب آمادگی آنها به اطاعت از دستورات برای شلیک به اوضاع بستگی دارد. لااقل 3 مورد اتفاق افتاده است که طی آنها به سربازان انقلابی (مجاهدین) دستور داده شده است، بر روی تظاهر کنندگان شلیک کنند و آنها خودداری کرده اند. بازسازی نیروهای مسلح منظم به آن مرحله ای نرسیده است که بتوان از آنها برای برقراری و حفظ نظم مدنی به استثنای اوضاع و احوال ویژه ای از قبیل شورشهای محدود کردها و ترکمنها استفاده کرد؛ در این دو مورد اوضاع حساس بوده است. زد و خورد اخیر در نقده که در آن نیروهای دولت موقت ایران نتوانستند تا زمانی که یک آتش بس متزلزل برقرار شود وارد شهر شوند بسیار گویا است.
8- نمونه دوم: طرح قانون اساسی نشان دهنده کوششهای دولت موقت ایران برای مقابله با اختلافات
ص: 160
وسیعی بر سر ارزشها است. یک کمیته موسسان اکنون می کوشد بین طرحی که توسط حقوقدانان غیر مذهبی تنظیم شده با طرحی که از سوی گروهی از رهبران مذهبی تنظیم شده هماهنگی ایجاد کند. این دو طرح درباره نکات اصلی از قبیل اینکه چه کسی قدرت اجرایی عالی را اعمال خواهد کرد و مناسبات بین شاخه هایی از حکومت و منبع اساسی قوانین و اینکه چه نوع حقوق بشری برای یک جمهوری اسلامی مناسب است، فاصله بسیاری از یکدیگر دارند. این مسائل شامل اختلافات عمده در ارزشهای اجتماعی و سیاسی است. اینکه چنین اختلافات عمیق ارزشی را بتوان در یک چهارچوب دمکراتیک سازش و چانه زدن حل کرد، در معرض سؤال قرار می گیرد. هر حکومتی که بکوشد که ایران را اداره کند با یک چنین مشکلی رو به رو خواهد بود. هر نهضتی که بخواهد نقشی در زندگی سیاسی ایران داشته باشد با این اختلاف عمیق بر سر ارزشها مقابله کند و به هر صورت یا قوه قهریه را به نحو مؤثر به کار ببرد، یا سازش کند و یا شکست بخورد؛ فردگرایی افراطی و خود مرکزیت ایرانیان، سازش را در این زمینه بسیار دشوار می کند.
9- پل بین مشروعیت و حاکمیت در ایران امروز در رهبری پر جاذبه آیت اللّه خمینی تجلی می کند. ولی نقطه های اتکای این پل رو به فرسایش است و بسیاری از مردم رفراندم را به عنوان صحه گذاری بر مشروعیت او تلقی نمی کنند. قدرت جاذبه خمینی و خصومت آشتی ناپذیر او نسبت به شاه او را به عنوان یگانه رهبر مهم در ایران جلوه گر ساخت. ولی او به نحو همگانی مورد محبت نیست و حتی گروههایی اکنون علیه او حرکت می کند، هر چند این حرکتها غیرمستقیم است .... (بعضیها نیز مستقیم است، با فریادهای «مرگ بر خمینی») مسئله خمینی مسئله حاکمیت است. از آنجایی که چهارچوب نهادی مشروعیت در ایران که مورد توافق همگانی باشد وجود ندارد، دولت موقت ایران مرجع منحصر به فرد حاکمیت مشروع نیست و در این نقش با ساخت کمیته های ایجاد شده توسط خمینی سهیم است (و در مسائل مهم سهیم کمتر در این حاکمیت مشروع است) خمینی هماهنگ با سنت شیعی ضد حاکمیتی، به کرات حکومتی را که خود تعیین کرده مورد حمله قرار داده است. تشنج بین بازرگان - نخست وزیر - و حکومت و ساخت کمیته ای، بسیار اساسی مشهود است و این امر اغلب مردم ایران را درباره منبع حقیقی حاکمیت دچار حیرت می کند. نهضت اسلامی معتقد بود که مسئله حاکمیت مشروع به محض اینکه انقلاب به پیروزی رسید، از میان خواهد رفت. ولی اکنون برای همه در ایران روشن است که این مسئله که چه کسی با کمال انقلاب را تحت کنترل دارد یک مسئله حساسی است. هیچ گروه دیگری بجز نهضت اسلامی نمی تواند ادعایی عنوان کند که مورد قبول عده زیادی باشد. ولی نهضت اسلامی قادر نبوده است اراده خود را به طرقی که چشم انداز ثبات درازمدت را در برداشته باشد تحمیل کند. مثلاً زنان ایران چندین بار در خیابانها علیه ممنوعیتهایی از لحاظ البسه علیه خمینی دست به قیل و قال زده اند.
10- این امر، مسئله قدرت یعنی قدرت برای تأمین فرمانبرداری و قدرت نظامی برای دفاع از کشور و حکومت و توانایی برای دادن دستور انجام کارها با انتظار معقول که این کارها انجام خواهد گرفت را پیش می آورد. اگر در مورد ارزش، اجتماع آراء وجود نداشته باشد، آنگاه مسائل اعمال زور اهمیت دوگانه پیدا می کند. یعنی اینکه آیا یکی از مدعیان می تواند اراده خود را بر مدعیان دیگر تحمیل کند؟ خصوصیت منحصر به فرد انقلاب اسلامی تا این تاریخ این بوده است که عملاً محو کامل همه مراکز قدرت را اعم از ارتش، نیروی هوایی، ساواک، پلیس و ژاندارمری در بر گرفته است، بدون اینکه اکنون هسته جدیدی از
ص: 161
قدرت جسمی که از مرکز کنترل شود ایجاد کند. درحال حاضر مجاهدین شاید قدرت عمده در کشور باشند ولی هنگامی که آن را بر مقیاس ملی قرار دهیم بسیار ضعیف هستند و علاوه بر این دچار تفرقه در داخل بین آنهایی که از بنیادگرایان طرفداران خمینی طرفداری می کنند و دیگرانی که حاضرند برای ادامه انقلاب با فدائیان کار کنند، هستند. فدائیان مارکسیست در نتیجه به دست آوردن اسلحه در جریان نابودی رژیم سابق از دهم تا چهاردهم فوریه به سرعت رو آمده اند، ولی متشکل از گروههای کوچکی هستند که در شهرها متمرکز می باشند. گروههای خلق الساعه از جمله بعضی از گروههای دست راستی نیز صاحب اسلحه هستند. از سوی چپیها و راستیها برای کوشش در مقابله با یکدیگر نقشه هایی در میان خواهد بود و بدین ترتیب شکل یافتن قدرت جسمی و فیزیکی فوق العاده پراکنده است.
11- قدرت سیاسی در حال حاضر کمتر پراکنده است و در اینجا نهضت اسلامی بر صحنه مسلط است و کمیته های مساجد در هر محلی برقرار. وفاداری همه این واحدها از لحاظ تئوری نسبت به خمینی است ولی همان طوری که حادثه طالقانی (مرجع2) به روشنی نشان داد پایبندیها و دلبستگیها ممکن است جزئی تغییراتی داشته باشد و حوادث نسبتا جزئی ممکن است انشعابات سازمانی جدی در برداشته باشد.
سازمانهای سیاسی به هر صورت نسبتا ضعیف هستند. کم ارزش جلوه دادن، درهم شکستگی سازمانهای اجتماعی از همه نوع و نقصان پیوندهای نهادی از هر نوع بسیار دشوار است. ایران هرگز نهادهای سیاسی نیرومندی نداشته است. دولت موقت ایران میل دارد اثرات نهادهایی را نیز که وجود داشته اند، محو کند و در عوض نهادهای جدید به وجود نیامده است. ما شاهد زایش یک نظام جدید به حقیقی ترین مفهوم آن از صفوف دانشگاهیان هستیم. پاکسازی و بی تجربگی شعارهای روز را تشکیل می دهند. رسانه ها هر چند که ظاهراً طرفدار خمینی هستند در عمل در حال حاضر تمایل به چپ دارند.
12- نخستین قلم در دستور فعالیت هرکس که می خواهد به قدرت برسد باید آن باشد که وفاداری سیاسی در یک چهارچوب سازمان یافته برای خود بسازد یا به دست آورد. گروههایی که در این سو و آن سوی طیف سیاسی قرار دارند، دارند به سختی و جدیت در این راه می کوشند. در حال حاضر چپیها اندکی بهتر موفق می شوند، ولی هفته ها (اگر نه ماهه) طول خواهد کشید تا چپیها بتوانند چیزی شبیه به برابری رقابتی (موضع اقلیتی عددی با اهمیت) با نیروهای مذهبی به دست آورند (و آن هم تنها هنگامی که نهضت مذهبی مأموریت سازمانی خود را درهم برهم کند). معذالک مسئله دو پهلویی که در این معادله وجود دارد ممکن است اتحادهایی بین فدائیان مارکسیست و گروههای قومی مانند کردها یا ترکمنها یا میانه روهای سرخورده باشد. این امر ممکن است جدول زمان بندی شده را اندکی به پیش ببرد و در غیاب دیپلماسی مؤثر داخلی حکومتی ممکن است، ایران را زودتر به مرحله کشمکشهای سیاسی برساند تا دیرتر. در غیاب یک حکومت مشروع قاطع استوار بر یک پایگاه محکم قدرت یک چنین مبارزه طلبی یقینا پیش خواهد آمد. علاوه بر مسائل سنتی ایرانی از قبیل قومیت و جدایی طلبی و کشمکشهای مذهبی بین شیعه و سنی، هرکس که بکوشد در ایران قدرتی برای خود به هم بزند با مشکل اساسی انتظارات ارزشی و عمرانی اقتصادی رو به رو خواهد شد. انقلاب انتظارات مردم را به سطوح بسیار بالایی به ویژه در بخش عمومی رسانده است. به فقیران وعده های کار و مسکن و غذای کافی داده شده است، ولی نهضت اسلامی در عین حال زندگی مسرت باری را موعظه می کند. معذالک صدها هزار ایرانی از رواج اقتصادی برخوردار بودند و گرایشهای فوق العاده مصرفی دارند. سیستم اقتصادی کشور در حال جنگیدن است و به تدریج می کوشد
ص: 162
تا درمیان دعواها بر سر دستمزد و دستورات کمیته برای متوقف کردن کار و آن گاه از سرگرفتن تولید و دشواریهای مربوط به سیستم بانکی و ساخت حقوقی که در نتیجه توزیع مجدد انقلابی کالاها از سوی دادگاهها و کمیته ها پیچیده تر شده است، کار تولید را سر و سامان دهد. آنهایی که بخواهند در به دست آوردن قدرت موفقیت داشته باشند، باید ناگزیر برای برآوردن انتظارات ارزشی که با یکدیگر تفاوتهای وسیع دارند یا کاهش این انتظارات برنامه هایی تهیه و به موقع اجرا بگذارند. این اشخاص باید منافع مردم را تبیین کرده و سازمان دهند و این منافع را به صورت برنامه های پرمعنی در راه رفع نیازها و انتظارات درآورند. رژیم شاه در چنین کاری حتی در اوج برنامه های عمران اقتصادی خویش موفق نشد، در حالی که از قدرتی بیشتر از آنچه یک حکومت جانشین که تا مدتها بعد می تواند تشکیل شود برخوردار بود ...
بنابر این شرایط اقتصادی همانا بمب بالقوه ای است که هر رژیمی که در پی قدرت است باید آن را بی اثر سازد. شکست در حل مسئله اساسی بیکاری کوشش برای محدود کردن هزینه های مصرفی به نام اسلام یا پیشنهادات اقتصاد اشتراکی که مخالف با طبیعت و ماهیت فردگرای ایرانی است، همه اینها دعوتی است به ادامه هرج و مرجهای سیاسی. هر حکومتی که بتواند این مشکلات را چند قدم به سوی راه حل نزدیکتر کند از پشتیبانی دواطلبانه بیشتری برخوردار خواهد بود و کمتر به دستگاه اعمال زور نیاز خواهد داشت...
ناس
سند شماره (26) مؤلف : ویلیام. ای. گریفیثتاریخ : 23 آوریل 1979 - 13 اردیبهشت 1358 محل : مرکز مطالعات بین المللی - مؤسسه تکنولوژی ماساچوست - کمبریج، ماساچوست موضوع : تجدید حیات و احیاء بنیادگرایی اسلامی: در ایران انقلاب ایران یکی از اصیلترین تحولات دینی و سیاسی زمان ما را تشکیل داده است. این همان گرایش به بنیادهای اسلامی است که از اندونزی تا مراکش و از ترکیه تا آفریقای مرکز را در بر می گیرد در کوتاه مدت این مسئله باعث مشکلاتی برای غرب خواهد شد، ولی در دراز مدت به علت وجود جمهوریهای مسلمان نشین آسیای مرکزی ممکن است برای شوروی خطرناکتر باشد ...
مدل غربی تجدد، ترویج صنعت و حاکمیت عقل طبقه روشنفکر سوفسطایی و توده های مصرف کننده، موفقیتهای قابل توجهی در چندین جامعه غیر غربی کسب کرده است: از جمله ژاپن، کره جنوبی، تایوان، هنگ کنگ و سنگاپور. ولی همه این نفوذها در محیطهایی با فرهنگ چینی و کنفوسیوسی بوده اند، فرهنگهایی که شکست نخورده اند و مورد افتخار مردم می باشند و در عین حال این نظام فرهنگی شامل یک سری اخلاقیات است نه یک دین واضح و آشکار. با این وجود در خود چین سه تشنج شدید به وقوع پیوسته است (آشوبهای تای پینگ، مشت زنان و انقلاب فرهنگی) که نشان داده اند نتایج اقدامات اخیر چین در بازگشت به مدرنیزه شدن باید هنوز مورد شک و تردید باشد. برای سایر دنیای عقب مانده، تجدد به طریقه غربی جالب و بیزار کننده، مطلوب و مردود، مورد مدح و انزجار است. اکثر جهان سوم، بعضی از نتایج آن را مانند فراوانی و وفور تحرک اجتماعی، پیشرفت در تکنولوژی و نتیجتاً استقلال حتمی کشور را مورد تمجید قرار می دهد و نتایج دیگرش را مانند رد امکان شناسایی (خدا)، فساد، اصالت ماده، بی اعتنایی به اخلاق، رقابت بیرحمانه و فن سالاری را رد می کند. هرچه تجدد سریعتر، فسادانگیزتر و
ص: 163
بیشتر توأم با تبعیض باشد (خصوصاً در شهرهای بزرگ)، مردود شناختن آن نیز با خشونت بیشتری همراه خواهد بود. قیامهایی که علیه تجدد به سبک غربی صورت گرفته اغلب توأم با حیات دوباره دین و جمعیت، سنت و اتحاد گروهی در مقابل «آشکار شدن راز زمانه» به اصطلاح ماکس و بر بوده اند. جمعیتی جدید و رهبرانی روحانی مطلوب هستند. این قیامها، دردمند، خواستار ترکیه و ارتجاعی به معنای واقعی هستند، زیرا که می خواهند به اصول گذشته آرام باز گردند و آن را اختیار کنند تا بر غربت و اضطراب حال بی آرام پیروزی یابند.
قیام علیه تجدد به سبک غربی امروز خصوصا در جهان اسلام شدت دارد. اسلام خیلی بیشتر از یک دین است. اسلام یک سیستم جامع نظم اجتماعی و سیاسی است که به صورت مجموعه قوانین درآمده و قرآن و شریعت آن را ارائه می کنند. اسلام در زندگی مسلمین جامع الاطراف و مرجع است. سنن اسلام در رابطه با جماعت و رعایت مساوات بوده و بر عدالت اجتماعی شدیدا تأکید می گردد. اسلام زندگی شخص را از لحظه تولد تا مرگ به عنوان یک نفر و یک عضو هر گروه اجتماعی از خانواده گرفته تا کشور را در بر می گیرد و به آن شکل می دهد. (در واقع جمعیت اسلام «امت» به قدری جامع است که مفهوم مردم - کشور در مقام مقایسه با عالم اسلام نارسا می باشد) اسلام نه به نظریه پیشرفت عقیده دارد و نه به تمایز بین خدا و قیصر، کلیسا و حکومت. چون که محمد هم حاکم دنیوی بود و هم دینی و جانشینانش خلفا و (برای مسلمانان شیعه، ائمه) نیز همین طور بودند. بنابراین اسلام بیشتر از ناحیه تمدن جدید غربی مورد خطر قرار دارد.
تاکنون موجهای متناوبی از حرکتهای بنیادطلبانه اسلامی به وقوع پیوسته است: فرقه وهابی در عربستان قرن هجدهم (که خانواده حاکم سعودی مظاهر اصلی آن هستند) سنوسی در لیبی و اخوان المسلمین در مصر اواخر دهه 1920 و پس از آن. از همه اخیرتر آنکه تلاشهای خاورمیانه ای برای تلفیق اسلام با تجدد اغلب اوقات از نوع سوسیالیستی به سبک غربی مانند «سوسیالیسم عربی» ناصر که حتی از جانب بسیاری از طرفداران پیشینش عمدتا شکست خورده تلقی می گردد. از طرف دیگر بسیاری از اعراب اگر نگوییم اکثرشان اسرائیل را نه تنها غیر مسلمان تلقی کرده اند یعنی مظهر یک دین تحمل شده اما پست تر، بلکه پیروزیهای آن را نیز پیروزیهای یک حکومت غربی تحت رهبری نخبگان بی دین غربی فرض کرده اند. بالاخره عربستان سعودی و لیبی که از در آمد نفت ثروتمندند، قویاً تبلیغات بنیادگرایانه اسلامی را تأمین نموده اند. بدین ترتیب آنها جاذبه آن را تقویت نموده اند، هرچند که مسلماً ایجاد کننده آن نبوده اند. بنابه تمامی دلایل فوق، اسلام در حال حاضر بار دیگر همه نیروها و احساساتش را جمع آوری می کند تا به سنت دیرینه اش در قیام علیه بی عدالتی و حکام بی دین، جامه عمل بپوشاند.
ایران دو سنت عمده سیاسی دارد که در خاورمیانه بی نظیر است و آن شاهنشاهی قدیمی پارسی و اسلام شیعی می باشد. شیعه از قدرت مبارزه و قیام بیشتری علیه والیان دنیوی نسبت به سنیها برخوردار است. این برتری باز می گردد به قتل حسین، امام سوم و فرزند علی (داماد محمد پیامبر و بنیانگذار شیعه اسلام) در نبرد کربلا که به دست یزید خلیفه سنی در قرن هفتم انجام شد و نمونه اصلی شکست عدالت به دست یک مستبد گردید (شاه غالبا به عنوان یزید زمانه خوانده می شد و بزرگترین تظاهرات سال 1978
ص: 164
علیه او در سالگرد همین نبرد کربلا اتفاق افتاد). در سال 874 میلادی بنا به روایات شیعه اثنی عشری امام دوازدهم محمد المهدی ناپدید شد، یعنی به «غیب» رفت. از آن تاریخ، بنابراین کلیه ولایتهای دنیایی نامشروع یا از لحاظ مشروعیت در مقایسه با ولایت دنیایی و دینی مجتهدین (مقامات دینی مهم که اینک معمولاً به آنها آیت اللّه اطلاق می شود) که تقلید از آنها فرض است، لااقل پائین تر بوده اند و علاوه بر آن یک مجتهد است که اغلب به نام مرجع تقلید شناخته می شود؛ درست همان چیزی که امروزه آیت اللّه خمینی است.
در ابتدای قرن شانزدهم، سلسله صفویه بنا به انگیزه های ناسیونالیستی و ضد عثمانی، شیعه را به عنوان دین رسمی کشور انتخاب کردند. از آن پس «علما» توانستند موقعیت خودشان را به مراتب بیش از زمان اسلام سنی تقویت کرده و تشکل بدهند. تشیع معتقد به استقرار حکومت الهی جهانی و رهبری برگزیدگان است و بین خیر و شر شدیدا تمایز می گذارد. اگر چه علمای شیعی از نظر خداشناسی دچار رکود و سکون بوده اند، ولی عرفا و فلاسفه شیعی و صوفیه که از آن میان می توان از ملاصدرا (متوفی 1640) نام برد، معتقد بودند که متفکرین خاصی (اولیاء) می توانند و باید دیدگاههای امام را بیان دارند و بدین ترتیب حتی در زمان غیبت نیز به سوی کمال روند. آنها می پنداشتند که دیدگاههای آنها یعنی دیدگاههای برگزیدگان معدود «انسان کامل» (یعنی حکام حکیم نو افلاطونی یا بنیانگذار یک حقیقت باطنی در صوفیه) نه تنها از حکام دنیایی بلکه از مجتهدها هم عالی تر است. این دیدگاههای خلاف کیش مورد سرزنش علما قرار گرفتند.
عقیده شیعه به فلسفه غیبت منجر به چند حرکت در جهت استقرار حکومت الهی جهانی که مخلوطی از صوفیگری و مخالفت با دولت مرکزی بود، گردید. مشهورترین این حرکتها اسماعیلیه و شیخیه می باشند.
حرکت شیخیه ماهیتاً یک حرکت قرون وسطایی بود، یعنی در متن نارضایی عقلی اسلام قرار داشت، نه نظریات جدید ترقی فردی و اجتماعی. اما یکی از رهبران متأخر این فرقه، حاج محمد کریم خان کرمانی، نظریه تطّور اجتماعی تحت رهبری برگزیدگان را به افکار شیخیه افزود. یک تعبیر افراطی تر این نظریه از لحاظ اجتماعی بابیه قرن نوزدهم (سلف بهائیت) بود.
فعالیتهای سیاسی مدرن ایران به مراتب دو جنبه ای بوده اند. به این ترتیب که: موافق تجدد ولی مخالف تسلط غربیان، و تمایز بین اسلام شیعه و میراث ایران قبل از اسلام نتیجتا چندین ترکیب به وجود آمد:
1- اصلاح طلبان اسلامی: آنهایی که با صداقت سعی کردند اسلام شیعه را با جنبه های تکنولوژیک تجدد ممزوج نمایند. 2- متجددین به سبک غربی که در عین حال که اسلام را انکار نمی کردند ولی سعی داشتند گذشته قبل از اسلام ایران را با تکنولوژی امروزی غرب ممزوج نمایند (شاه و پدرش از این دسته بودند).
3- متجددینی که عقیدتا مسلمان بودند، ولی عمدتا متوجه مطابقت آن با تغییرات اجتماعی بودند، مانند سید جمال الدین افغانی و میرزا ملکم خان آنها که عمدتا تحت تأثیر دوره روشنایی قرار گرفته بودند و در عین حال متأثر از فکر شیخیه و بابیه هم بودند. آنها تکیه بر جنبه های نو افلاطونی و نخبه ای عقاید خلاف کیش شیعه داشتند و اکثراً ناسیونالیسم ایرانی را عامل مهمی به حساب می آوردند. هر سه طبقه بندی فوق، همراه با («علما»ی سنتی و هواداران بازاریشان) که با تمایلات قاجاریه به غرب نیز مخالفت می کردند، با سیاستهای ایجاد تمرکز آن سلسله مخالف بودند. بدین ترتیب اتحاد بین روشنفکران غربی و علما برقرار شد که منجر به جنبش تنباکو در انتهای قرن نوزدهم و بحران مشروطیت (1911 - 1905) گردید. در
ص: 165
1906 مشروطیت به «علمای» طراز اول حق وتو در مورد مورد قوانین داد؛ قانونی که امروزه آیت اللّه خمینی از سر گرفته است. به علاوه، تا قرن 19، اکثر علمای طراز اول در خارج از ایران زندگی می کردند، در جاهایی مانند کربلا و نجف در عراق که از مکانهای مقدس شیعه می باشند و علت این امر استقلال از سلطه قاجار بود. در نتیجه، تبعید آیت اللّه خمینی در سال 1963 به عراق و بعد پاریس در سنت شیعه امری کاملاً طبیعی و قانونی بود. خمینی به علت مخالفتش با حکومت مستبدانه شاه و روابط نزدیک او با آمریکا و اسرائیل در سال 1963 تبعید شد، درست همان کاری که آیت اللّه کاشانی در زمان مصدق و «علما» در سال 1905 در زمان مشروطیت انجام دادند.
بنابراین فعالیتهای سیاسی مدرن ایران، هم سنتی و هم غربی، هم دینی و هم ناسیونالیستی، هم اسلامی و هم قبل از اسلامی بوده اند. که مشخصه آن طرز فکر خلاف شرع شیعه می باشد. نظریات اصلی فلسفه پیشین شیعه خلاف شرع مانند اعتقاد به سلطنت الهی آخرالزمان، امکان دستیابی به کمال، رهبری به دست برگزیدگان و تقیه در شکل دادن به این فعالیتها سهم عظیم داشته اند، بدون آن نظریات نمی توان این فعالیتها را درک کرد. حتی غربزده ترین طرفداران این فعالیتها روشنفکران، خواهان رهبری برگزیدگان بوده اند، که از استقرار دموکراسی در آن جامعه عقب افتاده و بیسواد مأیوس شده بودند و معمولاً چون می دانستند داشتن عقاید غیر اسلامی موفقیتی کسب نخواهد کرد، متوسل به پنهان داشتن مقاصد حقیقی خود یا حداقل (همان طور که در تاریخ اسلام مکرر روی داده) به طرز ریشه ای اسلام را «تفسیر مجدد» کرده اند.
سایرین که ضد غربی بودند با مراتب مختلف تفسیر مجدد بر پیوستگی به اسلام سنتی تأکید داشتند.
علی شریعتی (1977 - 1934) ایدئولوگ اصلی رادیکالیسم فعلی در ایران، یک جامعه شناس تحصیلکرده فرانسه بود که 2 سال پیش در لندن درگذشت. او یک فرد مذهبی غیر روحانی، ایدئولوگ سیاسی و دارای خصال لازم برای جذابیت بود. وی توسط شاه آزار و زندانی گردید و عقاید وی هنوز برای روشنفکران مسلمان، دانشجویان و بورژوازی شهرنشین ایران مورد احترام است. مانند سایر روشنفکران آزادیخواه و مشروطه طلب غربزده سابق، وی نیز اسلام را«تفسیر مجدد» کرد. او این کار را با درآوردن اسلام به صورت یک ایدئولوژی خواهان دگرگونی ریشه ای سیاسی و اجتماعی انجام داد. او نیز مانند اسلاف قرن نوزدهم خود که کمتر رادیکال بودند این کار را عموما با تبعیت از تفکر شیعی که تفکری خلاف تلقی رایج از شرع است، یعنی اعتقاد به ظهور سلطنت الهی در آخرالزمان، حکومت برگزیدگان و مخالفت با صاحبان مناصب دینی و دنیوی، انجام داد. این کار به مراتب بیشتر از آن چیزی بود که وی تحت تأثیر نفوذ غرب انجام داده بود.
در دنیای عقب مانده منجمله کشورهای مسلمان، چندین ایدئولوژی سعی بر این داشته اند که ناسیونالیسم (یعنی پان عربیسم) را با تغییرات ریشه ای اجتماعی ترکیب نمایند، از قبیل: بعث در سوریه و عراق و سوسیالیسم عربی ناصر. بعث رسماً نه مذهبی است و نه ضد مذهبی و ناصر هم یک مسلمان بوده است. اما شریعتی اولین کسی بود که اسلام را برای اینکه جزو غیر قابل انفکاک چنان ایدئولوژی جامع رادیکال نماید، مجدداً تفسیر کرد. بنابراین او به طور نظری فاصله بین جریانهای سنت طلب و تجدد طلب را در ایران از بین برده است.
ص: 166
چه وجه اشتراک و اختلافی بین مجتهدین سنتی شیعه و شریعتی موجود است؟ هر دو اسلام شیعه را قبول دارند. هر دو «انحطاط» غرب را مردود می دانند. هر دو معتقد به سلطنت الهی در آخرالزمان هستند، ولی شریعتی معتقد است که این حکومت در روی زمین است نه در بهشت. شریعتی با تکیه بر یک تعبیر تحرک زا خواستار تغییر ریشه ای در اجتماع و دگرگونی شکلی در سیاست از اسلام شیعی می شود.
در حالی که علما معمولاً مبلغ یک معنای کم تحرک و متفکرانه تر و از خط مقدم طرفداری از تغییرات سریع اجتماعی بسیار به دور بوده اند. او معتقد است که علما اسلام را تنها به قوانین محدود کرده اند، در حالی که اسلام حقیقتا باید یک باور اجتماعی انقلابی باشد. دموکراسی سرمایه داری رسمی است و به یک اکثریت محافظه کار حق می دهد تا یک اقلیت ترقی خواه را تحت زورگویی خود قرار دهند. او خواهان نوعی «پروتستانیسم اسلامی» است که در آن تشیع یک دین معترض می گردد که دائماً به تناسب شرایط متغیر، تغییر می پذیرد. او بر این عقیده است که یک روشنفکر اغلب بهتر از یک عالم حقیقت را درک می کند. حقیقتاً روشنفکر باید نقش رهبری سیاسی را داشته باشد، زیرا آنها از این مسئله که آنها در عین نزدیکی و شعور به توده ها جزئی از آنها نیستند، اطلاع دارند. جهان بینی روشنفکر باید مختص و در رابطه با کشور باشد نه عام و جهانی. چرا که صورت اخیر نظریه ای است که متأسفانه از اروپا وارد شده است.
برگزیدگان روشنفکر باید بر توده ها استیلا داشته باشند و از طریق انقلاب آنها را به سوی یک جامعه بی طبقه سوق دهند. روشنفکران اغلب نباید حقیقت را برای توده ها بازگو کنند، مبادا که موجب گمراهی آنها شود. خود روشنفکران باید توسط یک قهرمان و یک شخصیت پرجذبه، رهبری شوند، درست همان طوری که امام دوازدهم عاقبت خواهد آمد تا مسلمین را به سوی یک جامعه کامل رهبری کند.
اعتقاد شریعتی نسبت به دین، که خلوص آن واضح نمی باشد، برای انقلاب و برای تبلور بخشیدن به یک هویت فرهنگی مبارزه جویانه است. تشابه عقایدش، مخصوصا در مورد تشکیلات تحت رهبری نخبه ها، به عقاید لنین بسیار آشکار است؛ ولی در مبنا اسلامی می باشد نه لنینیسم. فقط با فهمیدن این مطلب است که می توان پی برد امروزه دانشجویان، روشنفکران و بورژوازی غربزده چرا آنقدر به اسلام کشش پیدا کرده اند. وقتی آنها برای آیت اللّه خمینی فریادهای تحسین برانگیز سر می دهند، خیلی از آنها در فکر شریعتی هستند، انگار که شریعتی از آنها خواسته است که این کار را انجام دهند. کاملاً به حقانیت آرای شریعتی و سهولت تحقق آنها معتقد می باشند.
دلایل بسیار دیگری جز اسلام نیز برای انقلاب ایران وجود دارند: قیام ملی بر ضد ظلم، شکنجه، فساد، جنبه پلید تجدد، نفوذ بیش از حد آمریکا، یک سیاست خارجی و نظامی پر هزینه و ترکیب اختناق شاه و بعد از آن اعطای آزادی و عدم قاطعیت وی. چیزی که در این بین تازه به نظر می رسد و فقط با درک قسمت اسلامیش می توان آن را فهمید، جذابیت عمومی این ترکیب عقیده به اسلام و رادیکالیسم اجتماعی بیش از همه برای جوانان شهری است. تا آگاهی از قسمت دوم این ترکیب خیلی برای ما وقت مانده است.
پایان
ص: 167
سند شماره (27) خیلی محرمانه تاریخ : 24 آوریل 79 - 4 اردیبهشت 58 پیش نویس نامه ای از : ام، مترینکو 1- خلاصه: اگر خصوصیات اخلاقی، گویای شخصیت ملل باشند، یکی از صفات ویژه بسیار خشن و بد ایرانیان عدم توانایی در پذیرش مسئولیت هرچیزی است که به وضع بدی دچار شده است. با کمی استثناء، اغلب موضع گیریهای معنوی انقلابی و نظریات در ایران امروز به سوی آمریکا نشانه رفته. (پایان خلاصه) 2- حملاتی از سوی فاتحین: خمینی رهبری گروه به قدرت رسیده فعلی را در حملات، تقریبا همه روزه به سوی آمریکا به عهده دارد. به نظر او آمریکا مسئول زیاده روی شاه و تقریبا هر چیزی که در ایران به غلط بوده، می باشد. آمریکا همچنان سعی در انهدام ایران داشته و تمام مشکلات اقتصادی، جنگهای منطقه ای، نتیجه اعمال شیطانی عموسام است. دیگر گویندگان نیز راه خمینی را می روند و هر روز اتهامات جدیدی در مطبوعات دیده می شود. در میان دیگر اتهامات علیه آمریکا این مسائل مطرح است: به نفت ایران چشم دارد (خمینی) مسئول دردمندی مردم بلوچ است (آیت اللّه خامنه ای) طالب بازگشت صلح به ایران نیست (خمینی) باعث سرایت ناراحتی در کردهای ترکیه می شود (فدائیان خلق)، با همکاری ساواک توطئه برای کشتن یک سری از روزنامه نگاران، مقامات مذهبی و سیاسی می کند (روزنامه کیهان) و غیره ... این فهرست ادامه دارد. سپر بلا (راه فرار) برای تمام مشکلات ایران محدود به آمریکا نمی شود بلکه اسرائیل، انگلیس، روسیه نیز سهمی هرچند کوچک در سخنرانیهای سیاسی مذهبی را پذیرا شده اند.
شاه به هر حال تحت سیطره آمریکا بوده است (به زعم حزب خمینی) و آمریکا بایستی بزرگترین سرزنش را دریافت کند.
3- حملات از سوی مغلوبین: از این طرف نیز با توجه به تبلیغات کمتر ولی معهذا ثابت تکرار می شود.
اغلب با نوع متناقض ملامت کردن، برخی از فاتحین انقلاب از سوی مخالفین متهم به وابستگی به آمریکا شده اند. مسائلی که از سوی پروفسور بیل در مجله تایم بیان شد، در مورد معاونین نخست وزیر - انتظام و یزدی - آغازگر یک سری حملات به این شخصیتها و دیگر مقامات انقلاب گردید. چاپ گفتگویی از اعتراف ژنرال نیروی هوایی، ربیعی نیز آمریکا را در برابر سرزنش آشکارتری قرار دارد. در شهادت دادگاهی ربیعی ادعا کرد که ژنرال هویزر و به عبارت دیگر دولت آمریکا مسئول مجبور کردن شاه به ترک ایران و مانع کودتایی به نفع او از طرف ارتش و نیروهای مسلح گردیده است. مأمورین سفارت مرتباً از طریق دوستان و رابطین در مورد رل حقیقی آمریکا در وقوع انقلاب مورد سؤال قرار می گیرند. حتی در اغلب گفتگوها صحبت از ارتباط خمینی با سیای آمریکا مطرح است. وابستگیهای طولانی رهبرانی چون یزدی، انتظام، قطب زاده (و گروه دیگری از انقلابیون محلی) فقط هیزم به آتش اینان می افزاید.) آموزش اغلب انقلابیون همافر اساسا در آمریکا باعث سوءظن از سوی آنان که همه چیز را از دست داده تلقی می کنند، می شود. در اصل، تز این گروه از متهم کنندگان این است که آمریکا شاه را قربانی کرد تا دولتی اسلامی بنیاد کرده و رژیمی ضد کمونیستی پایه گذاری کند. خمینی کاملاً تحت کنترل آمریکا بوده و این در خیال اکثر مغلوبین انقلاب است.
ص: 168
4- مشکل می توان از تأثیر دراز مدت اتهامات ضد آمریکایی مواضع ایرانیان نسبت به آمریکاییان اطمینان یافت. تقریباً هر ایرانی با فرهنگی به نقش بزرگ آمریکا در جریان انقلاب ایران اعتقاد دارد.
علیرغم تمام اتهامات، نظریه های شخصی از سوی تعداد زیادی از ایرانیان نسبت به آمریکا تغییر و تقلیل نیافته. پس از حملات توهین آمیز طرفداران شاه یا طرفداران انقلاب به آمریکا، آنها به طور معمول در مورد امکان دریافت ویزا سؤال می کنند و یا با غرور از اقوام و خویشاوندانی که در کالیفرنیا اقامت دارند یادآوری می نمایند. همچنین غیر محتمل است برای ایرانیان که باور کنند آمریکاییها ممکن است، دلایلی برای احساس منفی خود نسبت به ایشان داشته باشند. با تمام این احوال وقتی آخرین علائم نفوذ آمریکا را در ایران نابود کرده اند، که انقلابیون هنوز قصد دارند برای تحصیلات یا بازنشستگی در آمریکا به سر برند.
سند شماره (28) از : سفارت آمریکا در تهرانتاریخ : 25 آوریل 79 - 5 اردیبهشت 1358 به : وزارت امور خارجه - واشنگتن، دی. سی. - فوری طبقه بندی : سری موضوع : نظری به آینده (قسمت دوم) اوضاع جاری 1- (تمام متن سری است) این یک تلگرام گزارشی است.
2- خلاصه: اینک جنبش اسلامی آیت اللّه خمینی که خود در حال از هم گسستگی است محبوبترین و بهترین رهبر، ولی در عین حال مغشوش ترین سازماندهی را دارا می باشد. سایر گروهها ضعفهایی دارند، ولی برخی توان کار مؤثر در جهت تحصیل و نگهداری قدرت را بیشتر دارا می باشند. گذشته از احتمال حوادث ناگهانی مانند سوءقصد به رهبران ایران، ممکن است تا آغاز نبرد مسلحانه برای قدرت دو ماه فرصت داشته باشند. اگر یک گروه نتواند قدرت خود را بدون مقابله جدی با مخالفین تحکیم نماید و با برنامه های وحدت آفرین بر تفرقه ها و اختلافات ارزشی غلبه نماید آینده ایران آشفته خواهد بود و در نهایت باعث بروز یک رهبر مستبد مانند پادشاهان قدرتمند گذشته خواهد شد. (پایان خلاصه) 3- اگر با دید وسیعی بنگریم اولین گروهی که احتمال تحکیم قدرت را داشته باشد جنبش و دولت اسلامی فعلی است. خمینی به قدری قوی است که تعادل نظم را موقتاً برقرار می کند، حداقل تا زمانی که رقیبان در ساختن سازمان بهتری موفق شوند. در زمانی که اکثریت بزرگی از مردم ایران محتملاً حامی خمینی هستند، گروههایی از حمایت اولیه انقلابی روگردانیده اند و در حالی که خمینی روز به روز اجبارا اهداف و روش خود را مشخص می کند این جدایی افزایش خواهد یافت و کلی گویی در مورد خصوصیات کشور اسلامی و همچنین مسئولیت تمام بدیهای بر عهده اجانب یا مرتجعین فقط تا این حد پیش خواهد رفت و هیچ از این دو مبنای محکمی برای اتخاذ قاطعانه تصمیمات توسط دولت موقت ایجاد نمی کند.
فوری ترین وظایفی که جنبش با آن مواجه است، سازمان دادن پایگاه قدرت سیاسی و نظامی است (حداقل سریعتر از رقیبهای آنان) به راه انداختن اقتصاد (حداقل با کم کردن بیکاری)، تدوین قانون اساسی و دولتی که اکثریت کشور در سایه آن زندگی کند و ایجاد وحدت در سایه حمایت اکثریت از خطوط مشی تدوین شده است. نهضت اسلامی، سطح بالایی در سیاست را اشغال کرده است. دولت وقت متصدی قانون از طریق رهبری خمینی است و ساخت دوگانه، مشکل جدی در جهت توسعه وحدت در قدرت و سیاست
ص: 169
می باشد. سازمانهای سیاسی مساجد، قوی بوده و توانایی بسیج مردم را برای عملیات خیابانی دارند، ولی سازماندهی اجتماعی کافی برای جا افتادن در چارچوب حکومتی ندارند. بنابراین کمیته های مساجد، آن طوری که خیلیها تصور می کنند تشکیلات ناتوانی نیستند و در حال حاضر هیچ کس سازمان بهتری ندارد. جنبش با ارزشهایی عقد اخوت بسته، که فعلاً طبق تعاریف ارائه شده برای اکثریت مردم مورد قبول است، ولی حتی اقلیت کوچکی از آن قشر متجدد و متخصص که برای پیشرفت برنامه های سیاسی و اقتصادی ضروری هستند، آنها را نمی پذیرند. کابوس نهضت اسلامی باعث شکافی در طبقات روحانی و جناح آیات شده است، که باعث شکنندگی محبوبیت خمینی و تضعیف وحدت جنبش همراه با ترمیم آن خواهد گردید.
4- فدائیان مارکسیست نیز مزایا و ضعفهایی برای خود دارند. از نظر مزایا احتمالاً فدائیان بهترین نوع سازمانی را برای بسیج مردم دور حول واحدی برای عملیات خشونت آمیز دارند. ارزشهای آنها بیشتر به بینش متجددین می خورد، به خصوص در مقابله با روشن تر شدن طرحهای خمینی، که به نفع فدائیان است. جنبش در سطح ملی از نقطه نظر سازمان و تعداد، ضعیف است و فعلاً از رهبران ملی مورد قبول و درجه یک، کسی در رأس آن وجود ندارد (گرچه امکان پیدایش آن هست) سازمان مورد حمله ایدئولوژیک گروههای کوچک مارکسیستی می باشد. فدائیان برای اینکه بتوانند تهدید قابل توجهی باشند، در آینده نزدیک باید به خوبی سازماندهی کنند و ائتلاف صحیحی جهت کسب موقعیت سودمند در صورت گرفتار شدن یا ایجاد شکاف در نهضت اسلامی داشته باشند. ما اطلاعات کمی در مورد ارتباطات خارجی فدائیان در دست داریم، ولی دستیابی آنان به قدرت احتمالاً به طریقی اتفاق می افتد که ایشان را وادار به وابستگی به نیروهای خارجی همدرد با آنها مثل سازمان فلسطین، شوروی و لیبی می کند.
5 - جبهه دمکراتیک ملی: سازمان متین دفتری از جهت دیدگاههای لیبرال دمکراتیک تهدید بالقوه ای می تواند باشد و محتملاً دنباله روهایی قوی در بین انقلابیون غیرمذهبی و به خصوص غیر سیاسی با بینش تجددطلبی دارد (تاکنون)، متأسفانه جبهه از نظر قدرت نظامی کمبود جدی داد و حتی از نظر سازماندهی وسیع ملی نیز از احزاب مارکسیست ضعیفتر بوده است. مگر اینکه با عناصر جنبی نهضت اسلامی که مترصد پذیرش جدایی سیاست از مذهب می باشند، ائتلاف کند و گرنه در کوتاه مدت یا دراز مدت قدرتی به دست نخواهد آورد. (جبهه) به عنوان متفق فدائیان، در صورت به قدرت رسیدن آن گروه بلعیده خواهد شد.
6- جبهه ملی : پس از استعفای کریم سنجابی از وزارت خارجه جبهه رهبری خود را بازیافت. سؤال واقعی این است که جبهه چقدر ضعیف شده؟ در حالی که در روزهای آخر انقلاب نقش فرعی ایفا کرده، قدرت نظامی مستقلی نداشته و عملاً پس از فوریه فعالیت سیاسی مستقلی به نمایش نگذاشته است. دو منبع به ما گفته اند که اغلب حامیان به جبهه دمکراتیک ملی رفته اند، که این کار عامل تحرک سنجابی برای استعفا و رجعت به سیاست گردید. اگر جبهه ملی خواستار وجهه ای است بایستی تجدید بنای اساسی انجام دهد یا با جبهه دمکراتیک ملی که از لحاظ ایدئولوژیکی با آنان هم خط هستند ائتلاف کند.
7- ارتش ایران: فعلاً نیروهای مسلح در بازی سیاست صاحب ارزش بوده و به طور مستقل فاقد رهبری قاطع هستند. نیروهای مسلح تنها گروه با آموزش محکم حرفه ای به طور سازماندهی عادی هستند. دولت موقت سعی در تجدید بنای ارتش به صورت اسلامی و متشکل از افسران جدید و «پاک» دارد. اگر در این امر شکست بخورد و یا اگر افسران عالیرتبه نظامی از ارزشها و سیاستهای رژیم نا امید شوند، امکان بروز ارتش به عنوان یک نهاد مستقل پدید می آید. این مسئله احتمالاً حدود شش ماه طول می کشد. اکثر نظامیان از وجهه های انقلاب به آرامی ابراز نارضایتی می کنند.
8 - دیگر راستگراها: برخلاف تبلیغات انقلابی یک جریان مخفی وجود دارد که پشتیبان سیاستهای متجددانه شاه و حتی دستگاه سلطنتی می باشد. این عناصر در یکی از احزاب غیر مذهبی مانند فدائیان جبهه ملی و جبهه دمکراتیک ملی جمع می شوند، ولی در مدت زمان کوتاهی باعث مشکلات عدیده ای برای هر دسته یا شخصی که سعی در کار سیاسی جمعی دارد، می نمایند (در واقع دولت موقت با بی میلی و به طور خصوصی اقرار کرده که این وضع در آذربایجان ... ترکستان ایجاد شده). راستهای سلطنت طلب هنوز تحت ضربه شوک هستند و امکان ظهور کامل ندارند و تعداد کمی از ایشان هستند که ممکن است برای مدتی تصور بازگرداندن پادشاهی را با وضع سابق کنند. به علت مواجهه شدن با تله جمهوری اسلامی، این گروه که شامل تعدادی افراد در استانها می باشند، می توانند حمایتهای قابل توجهی برای گروههای دیگر فراهم کنند. شواهدی در دست است مبنی بر این که این گروه افراد لازم برای گروههای ملاکشی که به طور مخفی هستند و فقط گاهی اعلامیه صادر می کنند و شاید در کشتن ژنرال قرنی هم دخالت داشته اند، تدارک دیده اند. در بعضی قسمتهای ایران به قدر کافی احساسات ضد روحانی وجود
ص: 170
دارد که در صورت مساعدت شرایط، به عکس العملهای اغتشاش در برابر دولت اسلامی تبدیل خواهند شد. به خصوص اگر اعدامهای سریع و دیگر فعالیتهای دشمن زای کمیته های خمینی ادامه داشته باشد.
ادعاهای گاه و بیگاه دولت در مورد عفو عمومی با ناباوری کامل تلقی می شود. اینچنین تصمیماتی مبنی بر حذف اعدامها (اگرنه محاکمات) وضعیت را برنمی گرداند، بلکه تسهیل می کند.
9- طرحهای کوتاه مدت: مشکلات عظیم سازمانی که کلیه نیروهای پراکنده سیاسی در صحنه با آن مواجهند محتملاً در غیاب یک حادثه جنبی محرک (برای مثال فوت خمینی) ایران را برای چند ماه آتی به سمت تشنجات کمی خواهد کشاند، که در نتیجه عدم سازماندهی جاری و اختلاف شدید ارزشی، ما احتمال این را که نهضت اسلامی بتواند کشان کشان خودش را پیش ببرد کمتر از 50% می دانیم و این به علت ناموزونی سازماندهی است. با وجود بهره گیری از تمام مزایای حکومتی به صورت رهبری محبوب، خمینی گاهی از دامان پیروزی، شکست را برای خود می خرد و کارها را خراب می کند. سخنرانیهای عمومی اخیر او در حمایت از ارتش و انتقاداتش از حمله کنندگان به روحانیت تا حدودی مانند صدای نگران مردی است که دریافته است طرح بازی او آشفته است. ما با نظر پاکستان مبنی بر اینکه آشفتگی فعلی ایران خواسته خمینی است و از او منشأ می گیرد موافق نیستیم. تمام منابع نزدیک به نهضت مذهبی بیان می دارند که خمینی در مکانیسم سیاستمداری به مقدار زیادی ساده اندیش بوده و رفتارش با بازرگان و دولت موقت باعث خشم و دلسردی اعضای کابینه شده است. اگر دولت نتواند کنترل اوضاع را به دست گیرد و سریعتر حرکت کند (که بازرگان با آن موافق نیست)، نهضت اسلامی موقعیت پیشتازی سیاسی خود را که به عنوان پیش قراول انقلاب به دست آورده بود از دست خواهد داد. اینک گوی و میدان در دست خمینی است و اگر از دیدگاه درازمدت بنگریم درمی یابیم که او زیاد با زرنگی عمل نکرده است. محتملاً بهترین نشانه برای اینکه جنبش اسلامی به عنوان قدرت سیاسی در ایران ابقاء خواهد شد یا نه، چگونگی همدستی کلیه عوامل مؤثر در بهبود وضع فعلی آن است.
ص: 171
10- بدون شک حداقل یک رقیب دیگر برای نهضت اسلامی وجود دارد، و این تهدیدات در صورت ضعف و تفرق نهضت اسلامی باعث افزایش تهدیدات و قدرت دیگران خواهد گشت. فدائیان مطمئناً با یک ائتلاف مارکسیستی رهبری شده، جنگ را بعد از دوره ای فعالیت و سازماندهی به دست خواهند گرفت.
این منازعه ممکن است به آهستگی و با استفاده از گروههایی که قبلاً تشکیل شده اند، در مواردی که فدائیان ترتیب داده اند مثلاً تشکیلات انتخاباتی برای قانون اساسی جدید، حقوق زنان و پیشرفتهای اقتصادی شروع شود. به نظر می رسد در صورت شکست دولت موقت در بهبود اقتصادی و خواسته های دنباله روان خویش، فدائیان بیشترین نفع را خواهند برد. خطر واقعی جایی است که جذب ناراضیان در برابر میانه روهایی مثل جبهه دمکراتیک، جبهه ملی و سایرین صعود و سقوط کند.
11- به علت گسستگی ارزشهای سلطه و قدرت، سیاست در ایران دارای یک فعالیت موضعی نسبت به دیگر کشورهای توسعه یافته است. حوادث اتفاق افتاده ضربه نامتناسبی روی اهداف دراز مدت دارند.
احتمال تغییرات از مواقع عادی انقلابها بیشتر است. در شرایط فعلی، خمینی تا هنگام خرد شدن سپر خود می تواند از بازرگان حمایت کند. دولت موقت بایستی برای ابقای خود به زودی نتایج کارش را نشان دهد.
مرگ بازرگان یا خمینی سریعا دوران کوتاه شدن آرامش نسبی را کم و گروههای سیاسی را به جدال مسلحانه برای کسب قدرت می کشاند. در نتیجه پس از 6 ماه بی نظمی و آشوب اجبارا فرد مستبدی چه راستی، چه چپی که به هر صورت تحت عنوانی مانند مدل جدیدی از رضاشاه و با حداقل مدرک و پشتوانه مذهبی روی کار می آید. عجیب است که کسانی که یک ماه پیش دم از دمکراسی می زدند، امروز می گویند که لزوم یک رهبری قوی احساس می شود.
ناس
سند شماره (29) از : سفارت آمریکا در لندنتاریخ : 2 مه 1979 - 12 اردیبهشت 1358 به : وزارت امور خارجه - واشنگتن. دی. سی - فوری طبقه بندی : سری شماره : 8702 موضوع : ارزیابی تهران 1- کمیته مشترک اطلاعات روز اول مه در لندن برای تهیه یک گزارش جدید از ایران ملاقاتی داشت.
این گزارش در INR است و پاسخ تعدادی از سؤالهای مرجع الف را می دهد. سایر سؤالهای مطرح شده برای دپارتمان به خاطر عدم وجود مواد خام لازم به دولت انگلستان و دولت آمریکا پاسخ داده نخواهد شد.
2- انگلیسیها ارتباط مستقیم با خمینی نداشته اند. گرچه اخیرا سفیر فرانسه در تهران او را دیده و نظرات خود را به سفیر گراهام انتقال داده است. به ما گفته شده که مرد فرانسوی آیت اللّه را سالم و عاقل تشخیص داده است.
بروستو
ص: 172
ص: 173
ص: 174
امروز روزی نیست که ما بنشینیم و نگاه کنیم، امروز خیانتهای زیرزمینی در کار است که در همین سفارتخانه ها طرح ریزی می شود و عمده اش از شیطان بزرگ، آمریکاست.
«امام خمینی» در کتاب قبل، اسناد مربوط به چند ماهه اول بعد از پیروزی انقلاب را مطالعه و چگونگی برخورد شیطان بزرگ با انقلاب اسلامی را در این مدت بررسی نمودیم. آنچه از اسناد کتب قبل بر می آمد آن بود که شیطان بزرگ به هیچ وجه راضی به تغییر رژیم و سرنگونی شاه نبوده است و در یکی از اسناد کتاب حاضر نیز به این مسئله اشاره می شود:
«یکی از فجایع بالقوه سال 1978 این است که فرآیند انقلابی به جای آنکه شاه را با سقلمه به استعفا وا دارد یا اینکه یک سلطنت مشروطه اعلام داشته، بدین وسیله انتقال مسالمت آمیزی از قدرت به طبقات حرفه ای دانشگاه دیده و بورژوا که در جستجوی مشارکت سیاسی بوده اند را فراهم آورد، ممکن است باعث فرار این طبقات شود و ایران را وادار کند که تحت نظام شدیدتری و رژیمی حزبی شاید به شکل سازمانی یک کشور اروپای شرقی درآید؛ هر چند ایدئولوژی آن کمونیستی نباشد.» (سند شماره 10) یعنی اولاً آمریکا از سرنگونی شاه ناراضی بوده و ثانیاً در صورت وقوع چنین امری تمایل داشته که رژیم متشکل از افراد غربزده بر سر کار آید. ولی از آنجا که آمریکا همواره و در هر شرایطی به دنبال حداکثر منافع خود می گردد نمی توان انتظار داشت که با پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل جمهوری اسلامی به کلی منافع سابقش در ایران را فراموش کرده و دیگر کاری به کار مردم ایران نداشته باشد.
بلکه همان طور که در اسناد کتاب قبل مشاهده کردیم شیطان بزرگ بعد از مدت کوتاهی سکوت و آن هم برای درگیر مسائل تبلیغاتی نشود، دوباره سربلند کرده و به دنبال راهی می گردد تا از آن راه بتواند در ایران بعد از انقلاب برای خود جای پایی باز کند. ولی همان طور که در یکی از اسناد کتاب چهاردهم آمد در اولین قدمهای بعد از انقلاب به رژیمی برخورد می کند که به علت عدم شناخت کافی از آن، قدرت برخورد با آن را نیز فاقد است. که البته گفتیم منظور آنها از نداشتن شناخت نسبت به رژیم بدان معنی نبود که از دولتمردان دولت موقت شناختی نداشتند، بلکه منظورشان نداشتن اطلاع و شناخت کافی از رهبری روحانیت و نقش ولایت فقیه در جمهوری اسلامی بود که از نظر آنها ناشناخته بود و تجربه لازم برای برخورد با آن را نداشتند.
اسناد این کتاب نیز که از نظر زمانی دنباله اسناد کتاب چهاردهم می باشد، به خوبی بیانگر این
ص: 175
مسئله هستند که چگونه بعد از مدتی که از پیروزی انقلاب اسلامی می گذرد، دولتمردان به نظر از آن سکوت موذیانه دست برداشته و قدم پیش گذاشته و خواستار روابط جدیدی با جمهوری اسلامی می شود و اینکه چگونه از طرف دیگر با هر نیروی مخالف جمهوری اسلامی رابطه داشته و با آنها صحبت از سرنگونی جمهوری اسلامی می کنند.
روشن است که هدف آمریکا از کلیه این روابط (چه با دولت موقت و چه با گروههای ضد انقلاب) نهایتاً دستیابی به منافع از دست رفته سابق می باشد.
«منافع آمریکا در ایران، ایران قوی و مستقل و پیش رونده از لحاظ اقتصادی که یک تولید کننده دائمی نفت و بازاری برای فروش اجناس غربی در موازنه با فروشش و دارای زمینه برای نفوذ آمریکا در امور منطقه باشد.» که این درست همان مقاصد آمریکا در ایران قبل از انقلاب است و آنجا که با پیروزی انقلاب اسلامی روابط سیاسی ایران و آمریکا به حداقل خود رسیده بود، شیطان بزرگ اولین قدم را برای به دست آوردن این «زمینه نفوذ در منطقه» برقراری روابط سیاسی مجدد با دولت موقت ایران می دانست، تا بتواند تحت پوشش این روابط در جهت اهداف واقعیش که در بالا گفته شد فعالیت کند؛ و بدیهی است که لانه جاسوسی در این کار بزرگترین نقش را داشته است. چنان که در سند شماره 19 چنین می خوانیم:
«ما می توانیم ساخت هیئت سیاسی آمریکا در ایران را به عنوان حربه سیاسی ببینیم و این خیلی مفید است. ما سعی کرده ایم که یک هیئت فعال و کامل را در ایران حفظ کنیم...» «هدفهای هیئت نمایندگی سیاسی ایالات متحده در ایران در حال حاضر عبارت است از حفظ مناسبات صریح و پر از همکاری عملی با دولت موقت ایران تا اندازه ممکن علیرغم تندگوییها از جانب رسانه ها و رهبران مذهبی و افراطیون.» (سند شماره 33) سند نوزدهم اهمیت نقش سفارت آمریکا در تهران را می رساند و سند سی و سوم نیز مبین این مطلب است که قصد آمریکا در حفظ روابطش با دولت موقت همکاری با افرادی است که بینش غربی داشته و روابط با آنها زمینه سازی برای اقدامات بعدی وی باشد و چنان که مشاهده می شود، بلافاصله از تندگوییهای رسانه ها و رهبران مذهبی و افراطیون شکایت می کنند.
آمریکا همان طوری که در یکی از اسناد کتاب قبل نیز گفته شده از سازش با روحانیت ناامید بوده و در روابط آینده اش با ایران به این قشر امیدی نبسته بود، به خصوص آنکه برخوردهای صریح امام را پیش از پیروزی انقلاب به خاطر داشت.
«دولت موقت ایران و خمینی درباره ارزش مناسبات با آمریکا اختلاف نظر دارند. ماهیت ضدآمریکایی نظرات خمینی باعث شده است که فعالیت ضدآمریکایی افزایش یابد. رسانه های گروهی و افکار عمومی نسبت به آمریکا نظر خصمانه ای دارند، تحمل ما به عنوان یک نقطه ضعف از سوی همه گروهها در صحنه سیاست ایران تلقی می شود. (سند شماره 18) و: «در حالی که دولت موقت ایران روابط حسنه با ما را به رسمیت شناخته است، آیت اللّه خمینی و اطرافیان او چنین اهمیتی را به رسمیت نمی شناسند. (سند شماره 18) و: «فکر اعزام فرستاده مخصوصی به سوی خمینی در قبال سرسختی بی گذشت وی هیچ معنایی
ص: 176
ندارد و در حقیقت اوضاع را بدتر هم خواهد کرد.» (سند شماره 24) این می رساند که در روابط احتمالیشان در آینده هیچ امیدی به امام و روحانیت در خط امام نداشتند بلکه رو به سوی افرادی داشتند که از خصلت غربزدگی بی بهره نبودند و با سیاستهای لیبرالیشان جای پای محکمی را برای آمریکا در ایران به وجود آورده و با اظهار ضعفهای بیشمارشان همان حربه ای را به دست شیطان بزرگ می دادند که آرزوی داشتن آن را در ایران بعد از انقلاب داشت.
«هر حکومتی که در ایران قدرت را در دست گیرد خواهد خواست به تکنولوژی ایالات متحده و بازار ایالات متحده برای نفت و احتمالاً مقداری کمک نظامی و مواد غذایی و سایر کالاها دسترسی داشته باشد؛ مگر اینکه ایران به یک حکومت خان خانی تبدیل شود و یا به صورت یکی از اقمار شوروی درآید.» اگر احترام برای ایالات متحده وجود نداشته باشد، (سند شماره 18) و: «تنها فرصتی که برای میانه روها است این است که خمینی و دیگران را متقاعد کنند که حالا روابط با آمریکا برای ما ارزش داشته و لازم است. زیرا نیاز به مواد غذایی و لوازم نظامی داریم و این را قادر باشند از طریقی نشان دهند که آمریکا مایل هستند این کارها را بر پایه روابط سیاسی مناسب و خوب انجام دهد.» و از طرفی از آنجا که خود می دانستند در اولین برخوردهایشان، با ایران بعد از انقلاب نمی توانند همان موضعی را داشته باشند که در زمان شاه داشتند، بنابراین تا حدی خود را کنار کشیده و ظاهرا منتظر مانده بودند تا اولین قدم از سوی دولتمردان ایرانی برداشته شود.
«پس از سقوط رژیم پهلوی و روی کار آمدن دولت موقت موضع ما این بوده است که هرگاه دولت موقت می خواهد و با هر سرعتی که می خواهد، روابط عادی را از سر خواهیم گرفت. صحبتهایی که با مقامات ارشد دولت موقت داشتیم ما را متقاعد کرد که این خواست دولت موقت نیز می باشد. ما معتقدیم که در چنین شرایطی قطع کامل روابط توسط دولت آمریکا صحیح نمی باشد اگر قدم اول را در چنین رابطه ای برداریم این ضرر زیادی به منافع آمریکا می زند و به عنوان یک عمل خصمانه و تنبیهی تلقی خواهد شد. اولین ضرر موضع فعلی ما این است که تا زمانی که دولت موقت مایل یا توانا نباشد که روابط عادی دیپلماتیک را برقرار کند ما در موضع ضعف هستیم.» (سند شماره 19) یعنی آمریکا در ماههای اول بعد از پیروزی انقلاب اسلامی سعی می کند به طور موذیانه ای خود را ظاهرا کنار کشیده و منتظر آن باشد که دولت موقت برای برقراری روابط بیشتر پا پیش بگذارد. اما آن طور که از سمت دوم این سند بر می آید قلباً با چنین موضعی موافق نبوده بلکه در چنین موضعی ماندن را ناشی از ضعف خود دانسته و در باطن سعی بر آن داشته که تا آنجا که ممکن است در صحنه سیاسی ایران حضور داشته باشد:
«وجود ما می تواند به عنوان یک عامل کنترل کننده افراطیون و حداقل حمایت معنوی برای عناصر میانه رو در ساخت سیاسی ایران باشد. این ما را در موقعیتی قرار می دهد که بتوانیم به سیاستهای آرام خود بر علیه افراطیون چپ و راست ادامه دهیم.» (سند شماره 19) جملات فوق از سند نوزدهم بخوبی موضع آمریکا را در تعیین روابط سیاسی با دولت موقت و همچنین گوشه ای از اهداف این کار را می رساند که البته تمام این اعمال باید تا حد امکان به طور آرام و به روشی که هم حداکثر منافع اقتصادی و تجاری و سیاسی آمریکا حفظ شود و هم نظر کسی جلب
ص: 177
نشده و باعث تحریک مردم مسلمان و انقلابی ایران نشود:
«سیاست آمریکا در قبال ایران عبارت است از جلب توجه نکردن، عدم دخالت اکید و دفاع از منافع خود در تدارک نظامی و تماسهای تجارتی به طور مؤثر و به صورتی که جلب توجه نکند و ابراز کلی حالت همدردی در مقابل کوششهای جبهه های فعلی در رهبری دولت موقت، برای سروسامان دادن کشورهایشان است.» و از طرفی همان طور که در کتاب قبل گفته شد محیطی که فاقد آرامش لازم برای فعالیتهای اقتصادی و سیاسی باشد هرگز نمی توانسته برای آمریکا مفید باشد و دولت آمریکا نیز حتی در زمان دولت موقت بهترین شرایط را آن می دیده که در ایران جو آرامی به وجود آید که در آن زمام امور به دست دولت موقت باشد تا در چنین شرایطی بتواند روابط سیاسیش را با ایران توسعه داده و در سایه آن برای رسیدن به اهداف دراز مدتش که در ابتدای این مقدمه توضیح داده شد، برسد.
«... تا زمانی که دولت موقت ایران حاکمیت بهتری بر روی سیستمهای سیاسی و اقتصادی نداشته باشد، دورنمای ضعیفی برای حل مؤثر مشکلات ما با رهبری وجود دارد.» «تحت شرایط فعلی کشاندن ایرانیان» سریعتر از آنچه می خواهد بی حاصل است.» (سند شماره26) البته آنچه لازم به تذکر است این است که آمریکا به نقش آن عده تحصیلکرده غرب که متأسفانه در دولت موقت نیز کم نبودند در روابط آینده اش با ایران امیدوار بود.
«ایرانیان بسیاری ضرورت یک نوع تماس خارجی را همچنان به رسمیت می شناسد و بسیاری از آنها به ویژه آنهایی که دارای تحصیلات غربی هستند با خفقانهای شدید بنیادگرایان اسلامی مخالفت می کنند.» (سند شماره 33) در نتیجه آمریکا که از جو ضدآمریکایی ایران اطلاع داشته و به خوبی می دانسته که این مخالفتها با استکبار جهانی به خصوص آمریکا به علت روشنفکری روحانیت و در رأس آن امام امت می باشد، لذا تنها امیدش به افراد غربزده و گروههای سیاسی میانه رویی بوده که از سالها قبل از انقلاب با آنها سر و سری داشته است و همان طور که گفتیم حضورش در ایران را نیز عاملی برای بقای آنها در صحنه سیاسی ایران به عنوان جای پایی برای آینده اش می شمارد:
«جو ضدآمریکایی که از طرف مقامات قم تحریک می شود هنوز در آینده سیاسی ایران کاملاً نمایان است. اگر چه با تلاش ضعیف دولت موقت برای جلوگیری از آن تا حدی کم شده است، آمریکا باید کمتر خودش را نمایش دهد و روابط دیپلماتیک ما به صورتی درآید که با واقعیتها هماهنگ باشد و از صورت حرف زدن در آمده و بیشتر عمل کند. عمل صحیح آمریکا و برخورد صحیح آمریکا شانسی به گروههای انقلابی میانه رو می دهد تا موفق تر شوند.» (سند شماره 14) به خوبی مشاهده می شود که هم زمان با سعی برای برقراری روابط دیپلماتیک با دولت موقت، توجه لانه جاسوسی آمریکا به هر گونه حرکت مخالف با انقلاب جلب شده و برای تمامی این حرکتهای مخالف انقلاب برای آینده حساب باز می کند:
«اظهار ناخرسندی از انقلاب خمینی در ایران رو به افزایش است. بسیاری از مخالفان منتظر یک نشانه تأییدی از سوی آمریکا برای توطئه علیه خمینی می باشند که به گفته آنها این عمل باعث اقدام
ص: 178
آنان خواهد شد.» (سند شماره 23) جملات فوق که ماهیت گروههای مخالف انقلاب اسلامی را می رساند، نشان می دهد که چگونه این گروهها عاجزانه برای سرنگونی انقلاب دست به سوی اربابشان، آمریکا دراز می کنند؛ هر چند جملات بعدی سند شیطان بزرگ نیز امید چندانی به آنها ندارد:
«... اما آنها و تقریبا تمام گروههای سیاسی که بالقوه با خمینی مخالفت می کنند چنان تحت تأثیر افسانه تسلط خارجیها در امور داخلی ایران می باشند و چنان از نظر سیاسی و داشتن برنامه های دیگری که ممکن است پیروی توده را جلب کند، ورشکسته اند که همچنان در اثر شکست خود میدان را خالی خواهند گذاشت...» اما آنچه مورد بحث است این است که به هر حال چه این گروهها قدرت مخالفت با انقلاب اسلامی را داشته باشند و چه نداشته باشند این مخالفتها مورد توجه و توافق شیطان بزرگ قرار می گیرد، زیرا چنین حرکتهایی اگر نتواند انقلاب را از بین ببرد، آن را مشغول خواهد ساخت و از سرعت آن خواهد کاست و نمی تواند زمینه سازی برای حرکتهای بعدی ضد انقلابی که توسط شیطان بزرگ هدایت می شود، باشد. بهترین تعریف از اهداف آمریکا در این مقطع زمانی جملات بعدی سند بیست و سوم می باشند:
«این روزها افرادی به نمایندگی از طرف گروههای متنوع سیاسی و منافع ویژه تقاضای ملاقات با ما می کند و همه آنان اطمینان می دهند که کاملاً مخالف آیت اللّه خمینی و جنبه های افراطی انقلاب اسلامیش می باشند. همچنین آنها به ما اطمینان می دهند که این موضوع را درک می کنند که ایران محتاج به داشتن روابط حسنه با آمریکا می باشد و علاوه بر آن، آنها و طرفدارانشان مصمم هستند که از خمینی و مرتجعین اسلامی که می خواهند بین دو کشور اختلاف به وجود آورند جلوگیری کنند. بعد از اظهارات اصلی، صحبت به طور اجتناب ناپذیری به مطلب حقیقی کشیده می شد. گاهگاهی این صحبتها در زمینه مادیات یا کمکهای مالی یا آزمونهای ویژه بود، اما اغلب اوقات در مورد چیزی بیش از نشانه تأیید ما برای توطئه هایشان نبود. آنها به ما می گویند: «به محض اینکه شما به ما ندا دهید وارد عمل خواهیم شد.» یعنی سفارت آمریکا در تهران عملاً مرکزی می شود برای در دل و چاره جویی تمام نیروهای مخالف انقلاب که به طور وقیحانه ای اظهار می کنند.» به محض اینکه شما به ما ندا دهید وارد عمل خواهیم شد. اما همان طور که قبلاً گفتیم و در اول همین سند اشاره شد حتی آمریکا از بی لیاقتی این مزدوران بی جیره و مواجبش و از اینکه آنها قدرت انجام هیچ کار چشمگیری را در مقابله با انقلاب ندارند مطلع است و به بهانه های مختلف سعی در آن دارد که ظاهرا از کمک به این دوستان واقعیش شانه خالی کند :
«اعتراض ما مبنی بر اینکه سیاست آمریکا مبتنی بر عدم دخالت در امور داخلی ایران می باشد و تجربه در مورد جنگ ویتنام و... آنها در جواب می گویند که هر کس می داند که آمریکا در پشت هر حادثه ای که در ایران اتفاق می افتد، می باشد. با چنین فرض مسلمی آنها درک نمی کنند که چرا ما از حمایت آنها دوستان واقعی ما در این کشور هستند اکراه داریم.» این جملات در واقع اعتراف صریحی است از یکی از ایادی شیطان بزرگ در لانه جاسوسیش در
ص: 179
تهران که تمام این بازیهای آمریکا بعد از پیروزی انقلاب اسلامی چه بوده و با چه هدفی انجام می شده است.
اما همان طور که در مقدمه کتاب قبل نیز گفته شد در شرایطی که هیچ نیروی دست پرورده نیرومندی در دست نباشد تا قدرت را در دست گیرد، دولت موقت می تواند بهترین کاندیدا باشد تا با سیاستهایش هم مقابل امام بایستد و هم زمینه سازی باشد برای فعالیتهای این «دوستان واقعی» آمریکا. اما این کاندیدا تا زمانی می تواند مفید باشد. که کاندیدای دیگری که کاملاً سرسپرده شیطان بزرگ باشد مطرح نباشد و تا آن زمان آمریکا از حمایت ظاهری این گروههای ضد انقلاب اکراه دارد.
اما مسلما نمی تواند برای مدت زمانی طولانی سکوت بکند و بالاخره است به عمل زده و منافع گروههای ضد انقلاب را تأمین کرده و آنها را به خدمت خواهد گمارد. بیانگر این موضوع گوشه ای از سند بیست و پنجم است:
«وابستگی ایرانیان این امکان را از بین می برد که ایران بتواند به طور جدی بر علیه منافع آمریکا عمل کند، مگر در زمینه کاهش تولید نفت، که در این صورت امکان دارد ایران به یک عامل ضد منافع آمریکا بلکه یک عامل خنثی شود. آمریکا باید تصمیم بگیرد که آیا امکان دارد این را بپذیرد (که در این صورت باید به کاهش حضورش در اینجا ادامه دهد) یا باید به ایجاد یک دولت قوی جدید برای اداره ایران کمک کند و این احتیاج به تضمین منافع شخصی یک گروه بزرگ برای این گروه به همکاری دارد.
این هم گران تمام می شود ولی با توجه به این عقیده ایرانیان که قدرت آمریکا تمام کارهای ایران را در دست گرفته امکان دارد. چه ما این کار را بکنیم و چه نکنیم در اذهان این طور تصور می شود که این کار را کرده ایم و یا سهل انگاری نموده ایم. به هر حال راه ما در حمایت از منافع آمریکا این نیست که صبر کنیم ایرانیان خودکارهایشان را جور کنند.» یعنی آمریکا که اهداف نهایی اش قبلاً مورد بحث قرار گرفت، در موقع لازم برای رسیدن به این مقاصد حاضر است از روابط دیپلماتیک با دولت موقت، که آنقدر سنگ آن را به سینه می زد چشم پوشیده و عده ای از افراد سرسپرده اش را بر سر کار آورد، زیرا به هر حال همان طور که در آخر این پاراگراف آمده راه آمریکا این نیست که نشسته و صبر کند تا ایرانیان خود کارهایشان را جور کنند.
یعنی به وضوح صحبت از این است که برای حفظ منافع آمریکا باید در امور ایرانیان دخالت کرد و باید در این جهت به قول این جاسوس به تشکیل «دولتی قوی» در ایران همت گماشت، که مسلما آن دولت قوی جز با سرنگونی انقلاب بر سر کار نخواهد آمد...
والسلام دانشجویان مسلمان پیرو خط امام
ص: 180
سند شماره (1) از : دفتر وابسته دفاعی آمریکا در تهرانتاریخ : 2 مه 1979 - 12 اردیبهشت 1358 به : وزارت دفاع گزارش شده در ایران طبقه بندی : خیلی محرمانه شماره : 4577 موضوع : موقعیت گزارش شده در ایران 16- خلاصه: (خیلی محرمانه) - این گزارش، اطلاعاتی راجع به اوضاع ایران ارائه می کند. این اطلاعات به عناوین زیر مربوط می شوند: اطلاعات اضافی در مورد قطع روابط با مصر، مراسم روز کارگر در ایران، تظاهرات ضد دولتی در روز کارگر، گلوله هایی که به طرف محوطه سفارت آمریکا شلیک شدند، ترور آیت اللّه مطهری.
17- تا 21 حذف شدند.
22- جزئیات. محرمانه.
(الف) اطلاعات دیگر راجع به روابط با مصر. عطف به پیام امام خمینی راجع به قطع روابط با مصر، وزارت خارجه اطلاعیه ای صادر نمود که در آن تأکید شده بود که قطع روابط دیپلماتیک با دولت کنونی مصر، هیچ دلیلی بر انجام عملی بر علیه ملت دوست و برادر مصر نمی باشد. نامه خمینی خطاب به وزیر امور خارجه، دکتر ابراهیم یزدی، چنین است: «در رابطه با امضای قرارداد ننگین بین مصر و اسرائیل و تسلیم قطعی دولت مصر به آمریکا و صهیونیستها، دولت جمهوری اسلامی ایران لازم است که روابط سیاسی خود را با دولت مصر قطع کند.» وزارت امور خارجه بیانیه زیر را صادر کرد: علت اصلی بحرانی که خاورمیانه را مجبور به تحمل 4 جنگ خونین کرده است، مسامحه کاری در اعطای حقوق انسانی و حقه مردم فلسطین و بی توجهی در به رسمیت شناختن آنها می باشد و هیچ راه حلی برای مسئله فلسطین، بدون در نظر گرفتن دلیل و ریشه بدبختی آنها ممکن نیست. بنابراین هیچ تخمین و برآورد جزئی نمی تواند برای منطقه و جهان، صلح را به ارمغان آورد. قرار داد صلح با اسرائیل شامل منطقه و جهان صلح را به ارمغان آورد. قرار داد صلح با اسرائیل شامل هیچ کدام از حقوق حقه فلسطینیها و مسائل مورد علاقه جامعه اسلامی نمی شود، در حالی که تجاوز همه جانبه و همیشگی صهیونیستها و پایمالی حقوق حقه فلسطینیان و دیگر برادران عرب که اسرائیلیها سرزمینشان را غصب کرده اند، در قرارداد تأکید و تأیید می شود.
قراردادی که توسط رژیم کنونی مصر با دولت دست نشانده آمریکا، اسرائیل، و تحت حمایت و سرپرستی آمریکا بسته شده است، هیچ منظوری جز تثبیت اسرائیل در زمینهای اشغالی اعراب به عنوان مجری سیاستهای امپریالیسم در منطقه و ارمغان آوردن ذلت و بردگی برای مسلمانان ندارد. دولت موقت انقلاب اسلامی ایران، یکبار دیگر حمایت مطلق و همه جانبه خود از خلق فلسطین و دیگر برادران عرب که این صلح اسارت بار را نپذیرفته اند، اعلام می دارد ما در سایه حمایت مردم مسلمان ایران، بار دیگر آزادی قدس را از زیر سلطه متجاوزین اسرائیلی به دست خواهیم آورد. در حال حاضر ایران نمی تواند در مقابل حقوق سلب شده برادران عرب سکوت اختیار کند. از این رو در جلسه ای که در روز دوشنبه 30 آوریل، وزارت امور خارجه ایران، نظرات دولت متبوع خود را در رابطه با سیاستهای ضد اسلامی و ضد عربی دولت کنونی مصر اعلام داشت و سفیر را در جریان قطع روابط دیپلماتیک ایران با دولت مصر قرارداد. این تصمیم که از انقلاب کبیر اسلامی ایران الهام می گیرد، با اساسی ترین اصول ایدئولوژیکی است هماهنگ
ص: 181
است و با نظریات امام خمینی که با حکمی به وزارت خارجه ابلاغ شد، مطابقت دارد. دولت موقت انقلاب اسلامی ایران لازم می داند که بار دیگر اظهار دارد که قطع روابط دیپلماتیک با دولت مصر، هیچ رابطه ای با روابط دوستانه و برادرانه ما با مردم دوست و برادر مصر ندارد. در حالی که قبلاً از مردم مجاهد و مبارز مصر حمایت می کند. مردم ایران یکبار دیگر حمایت خود را از مبارزه و تلاش فلسطین اعلام داشته و امیدوارند که تلاشهای مردم مصر همگام با دیگر مسلمانان برادران عرب، رسیدن به یک صلح واقعی و پایدار در منطقه را تسریع کند.
(ب) مراسم روز کارگر در ایران برگزار شد. در تهران حدود 8000 نفر از کارخانه های مختلف در میدان انقلاب گرد هم آمده و به طرف میدان امام حسین راهپیمایی کردند. از اعضای حزب جمهوری اسلامی هم در این راهپیمایی دیده می شدند. در این گردهمایی، ابوالحسن بنی صدر راجع به مسائل اقتصادی، سیاسی و اجتماعی کشور سخنرانی کرد و گفت که کارگران ایران که انقلاب را تحقق بخشیده اند، باید آن را حفظ کنند و به ضد انقلابیون و عوامل رژیم قبلی اجازه نفوذ در اتحادیه کارگران را ندهند. او همچنین گفت که در گذشته صنعت ایران، وابسته به مواد خام، تکنسینهای و کارشناسان غربی بود، ولی کارگران اکنون دیگر باید سعی کنند که یک صنعت غیر وابسته در کشور به وجود آورند. نماینده سازمان آزادیبخش فلسطین در تهران «هانی الحسن» طی سخنانی گفت: «امروز روز بزرگداشت روز کارگر است.
کارگران باید انقلاب اسلامی خود را حمایت کنند، دشمنان ما، دشمنان انقلاب سعی در بازداشتن کارگران از تولید دارند، اما شما باید از تولیدات و محصولات خود محافظت کنید.» او سپس به مشکلات کارگران فلسطین و جنوب لبنان اشاره کرد و گفت که «بهترین هدیه ای که از طرف امام خمینی به کارگران ما داده شده است، قطع رابطه ایران با مصر بود.» تظاهرات مشابهی نیز دیروز در دیگر خیابانهای تهران انجام شد.
در این راهپیماییها شعارهای زیادی از جمله شعارهای زیر به گوش می خورد:
- ما کارگران هر گونه اشکال تراشی و دردسرسازی را محکوم می کنیم، اسلام حامی ما است.
- حزب جمهوری اسلامی محافظ و طرفدار تمام کارگران زحمتکش است.
- در اسلام، ظلم و ستم روا داشتن نسبت به یک کارگر، بخشودنی نیست.
- کارگران استثمار را به هر نحوی که باشد محکوم می کنند.
- اختلاف و عدم اتحاد صورتهایی از خیانت می باشند.
- آمریکا دشمن مردم ما است، و اختلاف انگیزان یار و همدست آمریکا می باشند.
- کارگران و کشاورزان همگی هشیار و بیدارند.
دیروز در تبریز تظاهراتی به علت حمله مردم به راهپیمایان چپی صورت نگرفت. گزارشی از حادثه و برخورد دیده نشده است.
در کرمانشاه، تظاهرات به شکل مسالمت جویانه ای انجام نشده و برخوردهایی بین تظاهرکنندگان پدید آمد.
- تعدادی از مردم زخمی شدند و حال دو تن از زخمیها وخیم است.
در بوشهر بیش از 000/10 نفر در خیابانهای شهر به راهپیمایی پرداختند. راهپیمایان اعلامیه ای صادر کردند که طی آن، آنها انقلاب اسلامی ایران را تأیید نموده و خواستار اجرای قانون کار، بازگشایی کارگاهها و پرداخت 12 میلیون دلار طلب کارگران توسط دیگر شرکا به سازمان انرژی اتمی شدند.
ص: 182
تفسیر نویسنده : (محرمانه) شایعات زیادی راجع به برخوردهایی در روز کارگر در دیگر شهرهای ایران وجود دارد. اما با وجود این در مطبوعات هیچ گزارشی از تعداد زخمیها منتشر نکرده اند. مطبوعات امشب و فردا صبح، بعدا برای اطلاعات بیشتر مرور و بررسی خواهند شد.
(ج) تظاهرات ضد دولتی : تمام تظاهرات دیروز برای طرفداری از دولت و به طور مثبت انجام نشد. در بین راهپیمایان گروهی از افراد بیکار هم به چشم می خوردند که با شعار «همین الان به ما کار بدهید»، تظاهرات می کردند. دیروز در یکی از خیابانهای اطراف دانشگاه: یک خبرنگار خارجی شنیده بود که یک گروه از جوانان که پرچمهایی با علامت داس قرمز حمل می کردند، شعار «مرگ بر خمینی» می دادند.
خبرنگار که باور نمی کرد از یک سیگار فروش راجع به آنها سؤال کرد، و او گفت : «آنها فقط کمونیست هستند.» تعداد زیادی زن چادری و یا با روسری و شلوار جین هم تظاهرات می کردند. آنها از فدائیان چپگرا بودند. تعدادی از آنها از انقلاب و خمینی تمجید می کردند. عده ای دیگر مطالبه کار و حقوق کارگری بیشتر می کردند و تعدادی هم تحت نام حزب خلق مسلمان به رهبری آیت اللّه کاظم شریعتمداری بودند. طرفداران آیت اللّه شریعتمداری و محمود طالقانی به اندازه طرفداران خمینی بودند. تعدادی از مردم عکسهای امام موسی صدر را حمل می کردند و به گفته دانش آموزی که پوسترهایی از این امام چشم آبی (امام موسی صدر) را حمل می کرد، عکس او در سرتاسر تهران به فروش می رود.
(د) تیراندازیهایی به سوی ساختمان سفارت آمریکا در شب گذشته صدای تیراندازی در اطراف سفارت توسط تعداد زیادی از پرسنل سفارت شنیده شد. صدای تیراندازی در حدود ساعت 20/21 به گوش می رسید اما هیچ شلیکی از داخل سفارت به بیرون نشد. در حدود ساعت 30/2 دقیقه شلیک هایی در اطراف محوطه سفارت و اکثرا از طرف خیابان روزولت صورت گرفت و یکی از لامپهای این منطقه با تیر مورد هدف قرار گرفت. پاسداران انقلابی سفارت شلیک کنندگان را تعقیب و 3 نفر از آنها را دستگیر کردند. مهاجمین در ضمن فرار، از فرط عجله تعدادی سلاحهای ژ - 3 خود را جا گذاشته بودند که این سلاحها به دست محافظین افتادند. یکی از محافظین گفت که سه نفر دستگیر شده متعلق به سازمان فدائیان خلق هستند. اینطور که گزارش شد، تمام مهاجمین پیاده بوده و وسیله نقلیه ای در اختیار نداشتند. تفسیر نویسنده: (محرمانه) مدتی بعد یک منبع گفت که شلیک کنندگان 6 نفر بودند، اما هنوز صحت این ادعا ثابت نشده است.
همچنین گزارش شده که 6 اسلحه ژ - 3 کشف شد.
(ه) دیشب آیت اللّه مطهری توسط عده ای ترور شد. طبق گزارش سه تیر به طرف سر او شلیک شده بود.
با وجود محافظت امنیتی، باز هم ترور موفقیت آمیز بود. مطهری رئیس کمیته انقلاب مرکزی و دوست نزدیک آیت اللّه خمینی بود. تفسیر نویسنده: (محرمانه) یک منبع آگاه به خبرنگار رادیو گفته است که ترور را گروهی که مسئولیت قتل ژنرال قرنی را بر عهده گرفته بود، انجام داده است. نام این گروه مخفی فرقان است (فرقان یعنی تمایز حق از باطل). بعد از ترور قرنی، رهبر گروه گفته بود که ترورهای دیگری هم انجام خواهند داد. خبرنگار رادیو معتقد است که این گروه همان گروه قبلی هستند. اطلاعات بعدی به محض رسیدن گزارش خواهد شد.
(و) مطالب متفرقه:
ص: 183
1- به گفته یکی از رؤسای حزب، تاکنون 2 میلیون نفر در حزب جمهوری اسلامی که در ماه فوریه تأسیس شده است، عضو شده اند. تنها در تهران 000/400 تقاضانامه پر شده اند.
2- اعدامهای انجام شده توسط دادگاههای انقلاب بنا به گزارش منابع خبری تاکنون 161 نفر بوده است.
3- رادیو تهران گفت که سه نفر دیگر از افسران به اعدام محکوم شده اند. اسامی آنها در گزارش بعد اعلام خواهد شد.
تفسیر نویسنده: (خیلی محرمانه) با توجه به گزارشی که در پاراگراف (الف) داده شد، دفتر وابسته دفاعی مصر تأیید کرد که ایران روابط خود را با مصر قطع کرده است. او همچنین گفت که ممکن است روز شنبه همین هفته تهران را ترک کند.
سند شماره (2) از : سفارت آمریکا در تهران تاریخ : 3 می 1979-13 اردیبهشت 1358 به: وزارت امور خارجه - واشنگتن دی. سی. - فوری طبقه بندی : خیلی محرمانه شماره : 4611 موضوع : افزایش آماده باش و هشیاری بعد از شهادت مطهری گزارشگر : استمپل 1- (تمامی متن خیلی محرمانه است) این یک پیام گزارشی است.
2- خلاصه : شهادت مطهری در بسیاری از دولتمردان و رهبران مذهبی،اضطرابی به وجود آورده است. گروه فرقان مسئولیت عمل را به عهده گرفته و گفته است که یزدی، امیر انتظام و قطب زاده هم در لیست سیاه قرار دارند. به نظر می رسد که سوءظن ها علیه آمریکا در حال افزایش باشند. (پایان خلاصه) 3- در گفتگو با تعدادی از منابع، عقاید شخصی کارمندان و وابستگان دولتی، گفته های زیر نقد تأثیر و انعکاس شهادت آیت اللّه مرتضی مطهری در شب اول ماه می می باشد.
4- به دنبال این ترور، به طور آشکاری، رهبران مذهبی و دولت موقت، نگران امنیت خود شده اند، زیرا ترور کاری بسیار حرفه ای بود که برای کشتن مردی که تحت حفاظت امنیتی قابل توجهی بود، انجام شد.
هنوز گزارشهایی که حاکی از عضویت او در شورای انقلاب است، تکذیب نشده است و کاملاً معلوم است که ضاربان (که به عبارتی دو نفر بوده اند) از این امر اطلاع داشته اند. نگهبانان مجاهدین سفارت به طور محسوسی از قبل خیلی عصبانی تر شده اند و صدای شلیک گلوله ها در قسمت جنوبی و مرکزی شهر، باز هم شبها شنیده می شود. برطبق گزارش دو ناظر، بخشهای شمالی شهر خیلی آرام و ساکت به نظر می رسند. برخی از خبرنگارها از دیگر شهرها، خبر از تحریک احساسات مردم می دهند ولی خبری از خشونت قابل توجه نیست.
5 - نگرانی امنیتی از روز دوم می، که در آن گروه فرقان به روزنامه آیندگان و آسوشیتدپرس تلفن کرده و گفته است که گروه فرقان مسئولیت ترور را به عهده می گیرد، شدیدتر شده است. (گروه فرقان در حدود دو هفته پیش قتل سرلشکر قرنی را نیز به عهده گرفته بود). شخص سخنگو (فرقان) گفت که یزدی، انتظام و
ص: 184
قطب زاده نیز در لیست سیاه قرار دارند.
شنیده شده است که گروه فرقان مجموعا 16 نفر را در نظر گرفته و قصد دارد با قلع و قمع ملاهای سنگدل و جنایتکار، آنها را محو کرده و از بین ببرد. به قول یک ایرانی، هویت گروه فرقان موضوعی است که احتیاج به اندیشه و بینش عمیق دارد. شواهدی در این مورد وجود ندارد و قوی ترین گمانها بر این است که رئیس این گروه، به فردی از رژیم سابق مربوط می شود.
6- نتیجه آماده باشهای عمیق و همگانی، مخصوصا اگر هویت گروه فرقان کشف شده و قاتلین نیز افراد سلطنت طلب باشند، این است که سوءظن های جدیدی علیه آمریکا به وجود می آیند. به طور مثال به این مسئله می توان اشاره کرد که تماسها و منابع مذهبی ما در 36 ساعت گذشته به زحمت یافت می شوند.
چپگراها و مسلمانان رادیکال، این حادثه را تأییدی بر نظریات خمینی در مورد آمریکا و دخالت بیجای آن در امور ایران می دانند. اگر این نقطه نظر انعکاس بیشتری پیدا کند (که الان ندارد)، وضع هیئت ما از لحاظ ایمنی مشکل خواهد شد. به هر حال، در حال حاضر، تمام انظار درصدد و متوجه یافتن اعضای این گروه هستند.
7- واقعه زمانی اتفاق می افتد که دولت موقت سرگرم مسائل موجود در رابطه با ژنرال پالیزبان و اویسی که هر دو هنوز هم آزادانه فعالیت می کنند، بود. این طور به نظر می رسد که پالیزبان در شورشهای کوچک ترکمنها شرکت داشته است. این اغتشاشات دو هفته پیش رخ دادند. جریانهای فرعی در میان حرکت اسلامی آنقدر قوی و محکم هستند که متحمل توطئه های خارجی به وسیله مناقشات شوند. نکته جالب دیگر اینکه افراد سپاهیان پاسدار انقلاب که توسط یزدی گردآوری و متشکل شده بودند، اکنون در اختیار آیت اللّه رفسنجانی می باشد و اکنون هم تحت اختیار حزب جمهوری اسلامی، به عنوان بازوی محافظ حزب قرار دارد.
تا آنجایی که ما می دانیم حزب خلق شریعتمداری با هیچ یک از دسته ها و گروههایی که می شناسیم رابطه ای ندارد. اگر حزبها با هم شروع به رقابت بنمایند، این امر بدون شک نیروی بیشتری را به میدان پر اسلحه ایران خواهد آورد.
ناس
سند شماره (3) از : آژانس اطلاعاتی وزارت دفاع واشنگتن دی سی تاریخ : 8 می1979 - 18 اردیبهشت 1358 به : AIC طبقه بندی : سری - غیر قابل رویت برای خارجیان موضوع : استفاده از کانالهای ارتباطی 1- (سری) مدیریت: DIA قصد دارد کانالهای ارتباطی RODCA را که از سوی گروه وابسته دفاعی مورد استفاده قرار می گرفته تغییر دهند. ادارات وابسته به استفاده از کانالهای فوق برای مقاصد زیر هستند: الف - رمزگذاری / نامگذاری منابع غیر به نظر وابسته به شماره گذاری منبع دفاعی (DC/4B/DSR) ب - مجموعه فعالیتهای محرمانه یا حساس وابسته در رابطه با منافع انسانی غیر به نظر. ج - پروژه های تحصیل ملزومات خارجی.
ص: 185
2- استفاده از کانالهای ارتباطاتی برای ادارات وابسته به منظورهای دیگر ممنوع است. راهنماییهای دیگر توسط مدیریت شامل مطالب زیر است:
الف: ارتباطات در رابطه با منافع به نظر مشروحه در EO بایستی از کانال «انحصارا برای» فرستاده شده، یا از کانالهای عملیاتی سیا ارسال گردد. ب: ارتباطات با آژانس اطلاعاتی وزارت دفاع در رابطه با پشتیبانی وابسته سیا از طریق کانالهای عملیاتی سیا انجام خواهد شد. ج - ارتباطات با آژانس اطلاعاتی وزارت دفاع در رابطه با پشتیبانی وابسته از سایر فراهم کنندگان (اطلاعاتی) وزارت دفاع از طریق کانالهای عملیاتی همان فراهم آورندگان ارسال خواهد شد. د- کلیه مراسلات RODCA وارده به دفاتر وابسته بایستی در دسترس سفیر و وزیر مختار باشد. کلیه مطالب RODCAارسالی از دفاتر وابسته بایستی پیش از ارسال به آدرسهای مربوط به سوی سفیر یا وزیر مختار بررسی شوند.
3- نظریات گیرندگان در رابطه با تغییرات مورد نظر درخواست می شود. پاسخ به NLT مورخ 11 می موجب تشکر خواهد بود.
سند شماره (4) از : سفارت آمریکا در تهرانتاریخ : 8 می1979 - 18 اردیبهشت 1358 به : وزارت امور خارجه - واشنگتن دی.سی طبقه بندی : خیلی محرمانه موضوع : اقلام منتخب سیاسی 1- (تمامی متن خیلی محرمانه است) 2- خلاصه : در زیر اظهارنظرهایی درباره نیروهای محرکه سیاسی داده می شود که بحث جداگانه درباره هر یک از آنها قابل توجیه نیست. (پایان خلاصه) 3- ظرف ماه گذشته مأمورین سفارت تعدادی اقلام کوچک جمع آوری کرده اند که ارزش بحث جداگانه ندارند. ولی در عین حال پاسخگوی تقاضاهای عمومی گزارش گنجانده شده در تلگراف مرجع هستند. این اقلام به عنوان شناساندن جو اوضاع سیاسی ارائه می شود و نه به عنوان تجزیه و تحلیل تر و تمیز. زیرا این موضوع را ما برای پاسخ رسمی تر 12 جلدی به تلگراف مرجع موکول می کنیم. گزارشهای قبلی که مربوط به موضوعات جاری باقیمانده بود نیز مورد توجه قرار گرفته است. پاراگرافهای تلگراف مرجع در پرانتز پس از پاراگراف مربوطه در متن نشان داده شده است.
4- روابط سیاسی (پاراگراف یک) : در خط جبهه نهضت اسلامی، آیات خمینی، شریعتمداری و طالقانی بر صحنه مسلطند. اینها هر کدام در مقام خود بسیار مهم هستند ولی رهبران سطح دوم عبارتند از:
حسن طباطبایی (قمی مشهد)، هاشمی رفسنجانی مسئول سپاه پاسداران انقلاب، محمد موسوی گلپایگانی (قم) و محمود منتظری، آیت اللّه خادمی میانه رو در اصفهان و طاهری آتشین مزاج و همچنین آیت اللّه خاقانی رهبر اعراب دارای اهمیت منطقی می باشند که این اهمیت ممکن است رشد یابد. قامت سیاسی انتظام تا اندازه ای در تلگرام شماره 4679 - تهران مورد بحث قرار گرفته است. او به وضوح بر صباغیان مسلط شده است زیرا که او به بازرگان، نزدیکتر است. بازرگان، صباغیان را فقط برای آرام کردن جناح چپ نهضت آزادی ایران پذیرفته بود. صباغان دارای یک شغل تمام وقت است و آن نگهداری
ص: 186
جدولهای مربوط به انتقال انقلابی داراییها است و تا آنجایی که به بهترین نحو می دانیم از لحاظ سیاسی بجز در موارد جنبی فعال نبوده است. یزدی در تلگرام شماره تهران - 4377 مورد بحث قرار گرفته. هیئت منصفه درباره اینکه او بالاخره پیروز شد یا شکست خورد بلاتکلیف است، ولی از هم اکنون چنین به نظر می رسد که او قسمت بزرگی از نفوذ خود را در مورد پاسداران انقلاب که به دستهای دیگری مانند آیت اللّه رفسنجانی و یک شیعه انقلابی از لبنان به نام چمران می افتد از دست خواهد داد. ورود چمران به صحنه موجی از نگرانیها را در میان چپیها برانگیخته است مبنی بر اینکه خمینی پاسداران جدید را برای تصفیه چپیها آماده می کند. یزدی تاکنون تأثیر نیکویی بر کارکنان حرفه ای وزارت امور خارجه که با آنها صحبت کرده ایم گذاشته است که یکی از آنها رئیس اداره سیاسی آمریکای شمالی است. از دیدگاه آنها یزدی صحیح رفتار کرده است و از طرفداران خود طلب مشورت کرده و آنها را مورد توجه قرار داده است.
5 - بازرگان با محبت تلقی می شود هرچند نه با احترام زیاد (پاراگراف دوم). چهره های مذهبی از او قدردانی می کنند، برای اینکه او نخست وزیر است در حالیکه غیر روحانیون از او قدردانی می کنند برای اینکه خوب می دانند که او بیشتر از لحاظ اعتقادات شخصی یک سوسیال دمکرات به سبک فرانسوی است. عقیده عمومی این است که کس دیگری در میان نیست که بتواند این کار را بدون زد و خورد بزرگ از جانب یک بخش یا بخش دیگر انجام دهد. بیشتر بوروکراتهای ارشد تابع او میل دارند که او ماهیت موقتی حکومت را این قدر جدی نگیرد. بازرگان همچنین از قرار معلوم دوست نزدیک طالقانی است.
6- شماره 4726 تهران، دید کاملی درباره سازمان طالقانی (پاراگراف سوم) ارائه می دهد.
7- درباره نظر ما مربوط به زمینه های کلیدی هم شایسته توجه است (پاراگراف 4) به شماره های تهران 4302 و 4314 مراجعه کنید.
8 - درباره عقاید مربوط به ایالات متحده (پاراگراف 5) گزارشی برای به تاریخ روز رساندن تا یک هفته ارائه خواهد شد. اوضاع همان طوری که در شماره تهران - 4158 و 4069 گفته شد، اساسا بدون تغییر است. نکته ای که باید در اینجا یادآوری شود، این است که هر فقره نقض امنیت نهضت اسلامی این عقیده را تشدید می کند که ایالات متحده (و شاید همچنین شورویها) مداخله می کند.
9- فعالیتها و نقشه های گروههای مختلف (پاراگراف 8) تاکنون در شماره تهران 4302 و 4314 بحث شده است. فعالیتهای بعدی گروهها شامل کوششهای سازمانی است. سنجابی برای کوشش در رو به راه کردن مجدد جبهه ملی رهسپار شهرستانها شده است. فروهر وزیر کار گفته است که به زودی اقدامات بزرگی از سوی جبهه صورت خواهد گرفت. جبهه دمکراتیک ملی (متین دفتری) در دو هفته اخیر نسبتا آرام بوده است. دیگران موضوع گزارشهای جداگانه بوده اند. ما امیدواریم نظرگاه عمیق تری درباره جبهه دمکراتیک ملی و جبهه ملی در هفته های آینده داشته باشیم.
10- سفرهای اخیر و پیش بینی شده مأمورین سابق کنسولگری (برای تبریز، شماره تهران - 4486) به شهرهای تبریز، و اصفهان (پاراگراف 9) بهترین تصویر را درباره شهرستانها خواهند داد. به طورکلی هم سطوح اقتصادی و هم سطوح خشونت ظاهرا بر اوضاع تهران برتری دارد.
11- سایر سفارتها به طورکلی همان تجزیه و تحلیل را دارند، با دو استثنای برجسته. سفیر ژاپن همچنان خوشبین است از اینکه بحران به پایان رسیده و تهران به آرامی رو به اوضاع عادی خواهد رفت. نه وزیرمختار و نه رایزن سفارت در این نظر با او سهیم نیستند. سفارت فرانسه توجه بیشتری بر روی
ص: 187
چپیهای غیر افراطی متمرکز کرده و به این نتیجه رسیده است که در حالی که فدائیان و توده دارای سازمان تاکتیکی بهتری از مجاهدین و نهضت آزادی ایران هستند، در عین حال آنها هنوز فاقد ظرفیت برای کشاندن همه در کشتی ایدئولوژیک خویش برای بر هم زدن دولت موقت ایران در غیاب درهم شکسته شدن نهضت اسلامی یا دولت موقت ایران توسط خود آنها، هستند. ما شاید اکنون با این نظر موافق باشیم ولی سوءظن داریم از اینکه این نتیجه گیری ظرف دو یا سه هفته آینده تحقق یابد. ما همچنین به امکان یک حادثه ناهنجار و خود ویرانگری را بیش از آنکه فرانسویها معتقد باشند، اهمیت می دهیم. بخش اقتصادی، دو یادداشت درباره پیوندهای اقتصادی فرانسه و نظریات مربوط به آن و شماره تهران 4117 درباره مناسبات اقتصادی ایران با سازمان عمران و همکاری اقتصادی فرستاده است. با تفاوتهای کم و بیش، انگلیسها احساس می کنند عوامل بالقوه برای اغتشاش رو به رشد است و درباره شهرستان بیش از ما تمایل به بدبینی دارند و این بر اساس اظهار نظرهایی است که از بسیاری از ساکنان خارج از تهران که مدتها در آنجا اقامت داشته اند رسیده است. شورویها بدون شک می کوشند تا مداخله کنند. همتاهای دیپلماتیک ما احساس می کنند که شورویها فعالیتهای فزاینده و علاقه در حوادث نشان می دهند، ولی هیچ کس نمی تواند بر روی یک ترفند ویژه داخلی که شورویها مشغول آن باشند، انگشت بگذارد. تعدادی از همتاهای آفریقایی و شمال آفریقایی ما از این تز جانبداری می کنند که شورویها بر روی دیدار رهبران رادیکال (جلوه و غیره) پافشاری می کنند تا مقاومت خمینی را در برابر اندیشه های کمونیستی در هم بشکند. این امر از نظر ما نیز معقول و قابل قبول.
12- تلگرافهای جداگانه، آینده رسانه ها و دانشگاهها را (پاراگراف 12) در برخواهد گرفت. هرج و مرج هنوز هم شعار روز است. طبق تلگراف شماره تهران - 2748. تااندازه ای ثبات اداری روی داده است. اعتصابهای دانشکده ها چندین دانشگاه را فراگرفته است ولی تاکنون از اعتصابهای دامنه دار اجتناب شده است. سازمان رادیو و تلویزیون ملی ایران همچنان در وضع هرج و مرج و نیمه حرفه ای به سر می برد. بزرگترین دستاورد این سازمان پس از دو ماه حرارت انقلابی این است که صادق قطب زاده مدیر کنونی آن را به صورت یکی از منفورترین چهره های ایران در آورده است. تلگرافهای اخیر اداره ارتباطات بین المللی آمریکا به تفصیل درباره بعضی از جنبه های مطبوعات و رسانه ها به بحث پرداخته است.
13- بیشتر اطلاعاتی که درباره قانون اساسی و انتخابات (پاراگراف سیزدهم) به ما رسیده است در تلگرام شماره تهران 4679 گنجانده شده است. اوضاع هنوز هم درهم برهم و پراکنده است و چهارچوب زمانی برای برقرار نهادهای اسلامی بین دو تا چهار ماه است.
14- درباره اقلام اقتصادی جالب (پاراگراف هفتم) از قبیل تورم، کمبودها، اشتغال و غیره ما معتقدیم که به اندازه کافی در جریان هستیم رجوع کنید به شماره تهران - 3962 (بیکاری)، 2979 (نتیجه گیری شامل تورم)، 4300 (گندم و تلگراف مرجع آن درباره خواروبار) و 4395 (اخبار برجسته اقتصادی).
15- ترتیبات برای جشن پیش بینی شده (پاراگراف 15) همچنان در جریان است ولی ما از استادیوم المپیک به عنوان محل آن صرف نظر کردیم. کمبود سرو صدا ایجادکنهای با کالیبرهای مختلف پیش بینی نشده است.
ناس
ص: 188
سند شماره (5) از : وزارت امور خارجه واشنگتن، دی.سیتاریخ : 12 می 1979 - 22 اردیبهشت 1358 به : سفارت آمریکا در تهران طبقه بندی : خیلی محرمانه موضوع : اظهار نظر در مورد ایران 1- مطالب زیر برگزیده است که از سخنان وزیر (وزیر امور خارجه - ونس، مترجم) در تاریخ 8 می در مقابل کمیته امور خارجه کنگره اقتباس شده است.
آقای ولپ: آقای وزیر (اشاره به ونس)، آیا امکان دارد در مورد تغییر و تحولات شرایط فعلی ایران ارزیابی دقیقی در اختیار ما بگذارید؟ آقای ونس: بله، اجازه بدهید که خیلی کوتاه برایتان شرح بدهم. همان طور که از روزنامه های خودتان برداشت می شود، در زمان حال شرایط دارای ثبات نیست. دولت جدید در حال حاضر مشغول مستقر ساختن خود و توسعه قدرت خود در سرتاسر ایران است، که بعد از هر انقلاب کار بسیار مشکلی است.
مسلما اختلافاتی وجود دارد. نخست وزیر و کابینه در جهتی در حرکت هستند که فکر می کنم یک راه سازنده برای نگهداری و اداره کشوری که در شرایط بسیار سختی به سر می برد، باشد. نخست وزیر مرد بسیار لایقی است. همه ما آرزوی موفقیت وی را در کلیه زمینه ها داریم. دولت موقت ایران و سایر گروههای ذینفع.ونس
سند شماره (6) از : سفارت آمریکا در تهران تاریخ : 14 می1979 - 24 اردیبهشت 1358 به : وزارت امور خارجه - واشنگتن طبقه بندی : خیلی محرمانه شماره : 4969 موضوع : یادداشتهای اجتماعی در مورد اصفهان 1- (تمام متن خیلی محرمانه است - گزارش تلگرافی است) 2- خلاصه: ناآرامیهای خیابانی در اصفهان ناپدید شده است، ولی مردم ایران به علت رقابتهای سیاسی - مذهبی و توقیفهای دسته جمعی و تبعیضی بر علیه اقلیتها، تحت فشار قرار گرفته اند؛ جمعیت کوچک خارجی فراموش شده است؛ دانشگاهها و مدارس باز هستند ولی بیقاعده و نامنظم هستند.
تغییرات اساسی در وضع چند فرد دیده شده.
3- از زمان بازگشت به ایران، هر روز در تماس تلفنی با دوستان و رابطین خود در اصفهان بوده ام. همه معتقدند که تشنج خیابانی در هفته های اخیر نبوده است و اغلب معتقدند که احتمال کمی وجود دارد که خشونت از سر گرفته شود. توقیفهای مستمر، اغلب در عملیات پنهانی نیمه شبها و ناپدید شدنها که احتمالاً ناشی از توقیف آنان است، وجود دارند. با برآورد متغیری در خلال ماه گذشته نزدیک به 700 نفر بازداشت شده اند. بیشتر توقیفها یا ناپدید شدنها در بین یهودیان و بهائیان بوده، ولی نیمه بیشتر آن به قول یک رابط «ساواکی هستند و در واقع هر شخصی ثروتمند، غیر قابل احترام یا حامی خلافکاران، بعلاوه عمده قلیلی
ص: 189
که برای رژیم گذشته کار کرده اند.» بدین طریق نمای عمومی در اصفهان تاریک است. اقتصاد راکد است و علیرغم گزارشهای عمومی، معکوس. هیچ کدام از صنایع بزرگ مانند ذوب آهن، پالایشگاه و کارخانجات نساجی کار نمی کنند. بازار باز است ولی تجار مشغول نیستند و هیچ طرح عمومی، فعال نبوده و حتی در جریان برنامه ریزی نیست. بیشتر کارکنان بدون کار کردن حقوق می گیرند ولی اغلب انتظار توقف آن را در هر زمان دارند. اصفهان شاد نیست.
4- یک دلیل عمده برای این غم، رقابتهای مداوم بین آیت اللّه خادمی پیر، و قابل احترام است که مردم جهت حل و فصل کارها بین خود و مقامات به او رجوع می کنند و آیت اللّه طاهری جوان، رادیکال و نوخاسته که قهرمان عمل صریح می باشد. ظاهرا نفوذ ظاهری در حال افزایش است و این در درجه اول بستگی دارد به حمایت از او توسط نیروهای امنیتی، ارتش، نیروی هوایی و هوانیروز (همافران) و توانایی خودش. او کنترل مؤثری بر نیمی از شهر دارد (جنوب رودخانه). بنا بر گزارشها او مسئول اکثر توقیفها است و با مسلح شدن پلیس مخالفت کرده است و به نظر می رسد روابط به خوبی با استاندار جدید دارد، در حالیکه استاندارد قبلی، هواخواه آیت اللّه خادمی بود. بنابر گزارش، نفوذ طاهری اخیرا به خاطر رهبری راهپیمایی مسلحانه 200 نفری به سمت قم خیلی زیاد شد و او پشتیبانی آیت اللّه خمینی را به دست آورد.
به دلیل جوانی و رادیکال بودن و بنابراین غیر قابل پیش بینی بودن کارهایش، افزایش نفوذ وی باعث بالا رفتن سطح برخورد در شهر می شود.
5 - به خارجیان کلاً اعتنایی نمی شود و هیچ حادثه جدیدی که مستقیما بر علیه خارجیان باشد، اتفاق نیفتاده است و بازاریان مشتاق بازگشت آنها هستند، (بدیهی است) ولی حضور یا غنیمت آنها دیگر مطرح نیست. در اصفهان پلیس و ادارات کار، چند ماه پیش اطلاع دادند که کلیه اجازه نامه های کارکنان خارجی که اجازه اقامت و کار داشته اند، ابطال می شود (در پایان خرداد، 21 ژوئن) مگر فعالیتهای استثنائی که به طور انفرادی از تهران به دست خواهد آمد. اغلب کارفرماها این را پذیرفته اند و انجمن ایران و آمریکا تقاضای چندین معافیت کرده و گفته می شود برای معلمین این شانس وجود دارد.
6- دو دانشگاه اصلی الهیات اصفهان و صنعتی شریف (آریامهر سابق) باز هستند، با برخی از دانشکده ها که سخت مشغول آمادگی برای امتحانات می باشند؛ ولی اکثر دانشجویان وقت خود را در مباحثات سیاسی تلف می کنند. صنعتی شریف اعلام کرده است که کلیه معلمین خارجی در آخر ترم بایستی بروند و بعد از این دروس به انگلیسی نخواهد بود. ولی تصمیم نگرفته اند که جزوات فارسی از کجا و چگونه برای تحصیلات فنی تهیه نمایند. اغلب در اصفهان انتظار بسته شدن آن را دارند. دانش آموزان دبیرستانی به امید تلافی اوقات از دست رفته در جریان انقلاب، دو برابر معمول درس می خوانند، بجز بعضی از مدارس که طاهری قول انتصاب «ناظرینی برای اطمینان از صحت امتحانات» در آنها داده است.
دانش آموزان سخت مشغول اثبات شایستگی انقلابی خویش می باشند.
7- مطالب زیر یادداشتهای بیوگرافی افرادی است که در گزارش قبلی نامبرده شده اند.
الف: استاندارد قبلی، حقدان، در اوائل مارس تغییر کرد. او با آیت اللّه خادمی ملاقات کرد و در افکار عمومی از خلافکاری در اصفهان تبرئه گردید. بازنشسته شده و در سکوت به تهران آمده، ولی بنا به گزارش روز 3 می دستگیر شده است.
ب: استاندار قبلی، دکتر محمدعلی واعظی، دکتر خصوصی آیت اللّه خمینی است که به جای دکتر
ص: 190
حقدان منصوب گردید. او مردی مسن و مشهور به داشتن تحصیلات اسلامی می باشد و دوست خوب آیت اللّه خادمی است. در اصفهان با احترام پذیرفته شد، ولی سلامتیش ضعیف است. او از خمینی تقاضای بازنشستگی کرده و روز 11 می تعویض گردید.
ج: استاندار فعلی، محمد کاظم بجنوردی، در ماه اخیر از سوی دادگاه اسلامی پس از 13 سال زندان، آزاد گردید. او بنیانگذار حزب ملل اسلامی در سال 1962 بوده که در زمان شاه به عنوان یک گروه تروریستی ممنوع شد. بجنوردی در سال 1966 دستگیر و محکوم به مرگ شد و سپس حکم اعدام وی به حبس ابد تبدیل گردید (در اصفهان شایع است که این پس از لو دادن اسامی همکارانش بوده). پدرش آیت اللّه معروفی است که اینک مرده است. وی در جریان ورودش به اصفهان از سوی آیت اللّه طاهری به مردم معرفی شد و به نظر می آید که رادیکال بوده و به سوی طاهری بیشتر از خادمی گرایش داشته باشد.
بنابراین انتظار می رود که در زمان تصدی وی، توقیفها ادامه و افزایش یابد.
د: مهندس میرمحمد صادقی که من و شخص فراری از صنعت هلیکوپترسازی بل را در ژانویه پناه داد و بعدا نیز به مسئول حکومت نظامی، ژنرال غفاری، که بنابر یک گزارش در پی کوشش برای یک سوءقصد کشور را ترک کرده است، پناهندگی داد. در زمان انقلاب او دستیار اصلی آیت اللّه خادمی بود و اولین رئیس کمیته مرکزی و رهبر مشخص غیر مذهبیون در اصفهان بوده است. او دشمن طاهری بوده و عموما از خطاب عنوان آیت اللّه به او خودداری می کرد. بنابر گزارش او نیز در جریان حمله مردم، به یکی از دو معاون ساواک پناه داده است که بعدا هر دو توسط مردم کشته شدند) و طاهری او را متهم به ارتباط با ساواک نمود. او باعث شرمندگی خادمی گشته و از مناصب خود در آخر مارس استعفا داد و طبق گزارشها، ایران را به قصد آمریکا در اوائل می ترک نمود (او سعی داشت با من ارتباط برقرار کند و اشتباها گفته شده که من در واشنگتن هستم، بنابراین با بخش ایران تماس خواهد گرفت). او مهندس ساختمان است، انگلیسی خوب صحبت می کند و یک انقلابی میانه رو شیعه است (یا بود؟). من شک دارم که او به راحتی صحنه سیاسی ایران را ترک کند.
ه: آقای پرورش، یک دستیار سطح پایین خادمی در زمان نجات من توسط خادمی بود و رئیس کمیته آموزشی کمیته مرکزی شد و حالا عضو کمیته اجرایی می باشد. او دبیر دبیرستان بوده و در مرکز عملیات نفوذی اعتصابات و مبارزات دانش آموزان قرار داشته است.
و: آقای مشرف، معلم دیگری است که همکار پرورش در گروه خادمی و معاون استاندار واعظی و در ارتباط اصولی با خادمی می باشد. وضع آتیه اش در جریان استانداری بجنوردی معین نیست.
ز: دکتر سراج الواعظین (خویشاوندی با دکتر واعظی ندارد) که یک ملا و معلم دین و فلسفه در وزارت آموزش در اصفهان است. او یک فرد محترم مذهبی می باشد که با طاهری در مبارزه بود و بر علیه ناآرامیها وعظ کرده و توقیف شد. او متهم به همدستی با شاه معدوم شده و محکوم به چهار سال زندان و خلع لباس گردید. شایع است که با چهارده ملای دیگر نیز به همین نحو رفتار خواهد شد.
ح: امیر امان اللّه دره منزلی، وکیل مجلس از سمیرم پسر و وارث رئیس شعبه دره شویی ایل قشقایی است. ظاهرا به همراه دیگر وکلای مجلس قبلی، گم شده و در جستجویش هستند. او در سمیرم است (استان اصفهان) و هفته گذشته در ضیافتی به میزبانی پدرش برای خسرو قشقایی حضور داشت. او و برادرش رئیس تمام ایل هستند و در زمان جوشش انقلاب از تبعید به وطن بازگشتند.
ص: 191
ط: جمشید ایرانپور، دوست کنسول، پیمانکار و وارد کننده که با انقلابیون در هر کاری دست داشته و با ساواک تماس دارد، اینک به عنوان عامل سازمان سیا در پی او هستند. او در آمریکا ماند تا نامه ای از آیت اللّه خادمی دریافت داشت و اینک به اصفهان بازگشته و عضو کمیته مرکزی است.
ی: زینت نیلچی، کارمند قبلی کنسولگری که در دفتر امنیتی BHI (هلیکوپتر سازی بل) کار می کرد و به عنوان عامل سیا تحت تعقیب است.
8 - کنسولگری در اصفهان پس از عزیمت من بدون نگهبان مانده که از سوی پلیس انقلابی چندین بار دخالت شده و برخی از اشیاء صدمه دیده و یا گم شده، ولی نه کنسولگری و نه ساکنین آن تفتیش نشده اند.
ناس
سند شماره (7) یادداشت مذاکرات خیلی محرمانه شرکت کنندگان : مانفرد پنچوتکانایب رئیس شرکت ساختمانی جی. ای جونز دی سی. مک گافی مأمور سیاسی - تهران تاریخ و محل : 16 می 1979 (26 اردیبهشت 1358) - سفارت آمریکا در تهران، موضوع : اوضاع در اصفهان، چشم اندازهای بازرگانی، مسائل و مشکلات حمل و نقل.
آقای پنچوتکا که مرا از اصفهان می شناخت از من وعده ملاقاتی خواست تا درباره چشم اندازهای اصفهان مشورت کند. من خبر تازه ای نداشتم که به او پیشنهاد کنم. ولی در عین حال پیشنهاد کردم که او پس از بازگشت من از اصفهان با من تماس بگیرد. جی - ای جونز مقاطعه کار عمده شرکت تولید مشترک هلیکوپتر در اصفهان است.
او گفت که هفته گذشته سه بار از اصفهان دیدن کرده است و هر بار هنگام دیدار از محل کارگاه با سرنیزه تفنگ مواجه شده است و با سوءظن فراوان نسبت به او رفتار شده است. او می کوشد پرونده های مالی را به دست بیاورد تا به تصفیه نهایی با دولت موقت ایران برسد، ولی اعلام می دارد که همه دفاتر محل کارگاه به تاراج رفته و جستجوی او را دشوار کرده است. محل کارگاه اکنون توسط نظامیان و پاسداران کمیته تحت حفاظت قرار گرفته و تمامی صلاحیت دست کمیته است شخصی به نام دکتر کوهی و شخص دیگری به نام مهندس نیکویی متصدی محل کارگاه هستند و محوطه مسکنهای بل هلیکوپتر در نزدیکی آن در شاهین شهر قرار گرفته. آنها به او اجازه می دهند همه لوازم شخصی را بسته بندی شده و در محوطه انبار شده ببرد. ولی او می گوید که همه چیزهایی که در خانه ها و در محل کارگاه رها شده برده شده اند. او همچنین خاطرنشان ساخت که پولهای جونز در یک حساب مسدود در تهران جمع آوری شده ولی به سرعت با احکام دادگاه اصفهان به تحریک اداره کار اصفهان به نفع دعاوی انفرادی کارگران به ته می کشد.
طبق اظهار پنچوتکا بیشتر این دعاوی بر حق نیستند و او برای اثبات آنها، اسنادی در اختیار دارد ولی درباره جلسات محاکمه به او ابلاغی نشده است.
چشم انداز آینده جی ای جونز سه طرح در ایران داشت : طرح کارخانه اصفهان، طرح عمل آوردن گوشت در گرمسار
ص: 192
نزدیک تهران و ساختمان بانک تجارت خارجی در تهران، نزدیک سفارت. از جونز خواسته شده است که کار مربوط به بانک تجارت خارجی را از سر گیرد، ولی هم کمپانی جونز و هم کارمندان آن تا زمانی که اوضاع روشن نشود، برای بازگشت به کار اظهار بی میلی می کنند. مدیران طرح عمل آوردن گوشت نیز مشتاق هستند که کار از سر گرفته شود ولی قادر نیستند از حکومت پول بگیرند. در کارگاه اصفهان درهم برهمی حکمفرما است. امیر انتظام، معاون نخست وزیر، از پنچوتکا خواسته بود تا درباره بهره برداری دیگری از این کارگاه از سوی شرکت او نظر بدهد. پنچوتکا دو پیشنهاد تسلیم کرده بود؛ یکی برای مصرف صنایع سبک (ولی او این کار را غیرمحتمل می دانست) و دیگری برای یک کارخانه دیگر عمل آوردن گوشت که آن را کاملاً عملی تشخیص می داد. پس از تأخیر طولانی، امیر انتظام او را به سازمان صنایع معرفی کرد و او پیشنهادهایی به مدیر آن دکتر طاهرزاده تسلیم کرد. طاهرزاده از او خواست تا کارهای بیشتری انجام دهد و آنها را ارائه دهد. در بازگشت، او متوجه شد که طاهرزاده (منسوب دولت موقت ایران) و یک ملای ناشناس (فرضا یک منسوب خمینی) بر سر آنکه کدام یک باید مدیر باشد با یکدیگر نزاع می کنند. بالاخره به او اطلاع داده شد که ژنرال افتخاری منسوب شده است. او با افتخاری ملاقات کرد، افتخاری اطلاعی از بحثهای قبلی نداشت و از او خواست تا پیشنهادهای تفصیلی تری را عرضه کند.
او اکنون شنیده است که افتخاری قرار است تعویض شود و او می گوید که شرکت جونز دیگر نه اکنون و نه هیچ زمان دیگری حاضر به عهده گرفتن این طرح نخواهد بود، ولی خود را به مدت زیادی در وضع التماس مدت زیادی در وضع التماس در این باره تلقی می کند.
مسائل حمل و نقل آقای پنچوتکا گفت در حالی که او 95% لوازم شخصی کارمندان را به تهران آورده است. برای حمل آنها به خارج گرفتار دشواریهایی شده است. او گفت که تا 15 آوریل طبق جدولی به یک عضو کمیته در فرودگاه بابت هر کیلو 20 ریال می پرداخت و کار حمل و نقل او در جریان بود، ولیکن اکنون پیدا کردن کسی که پول بپذیرد، دشوار شده است. او می گوید که نماینده ایرانی یک شرکت دیگر به نظر (که او از افشای هویت او خودداری کرد) به دفتر مرکزی خود مراجعه کرده و خواستار پول بیشتری شده و آن را بابت پول حق الحساب به کمیته ذکر کرده است. دفتر مرکزی که حرف او را باور نکرده بود به کمیته مرکزی در تهران مراجعه کرده و پرسیده بود که آیا این پرداخت حق الحساب مجاز است یا خیر بلافاصله تمامی اعضای کمیته فرودگاه اخراج شدند و تعداد زیادی از پروازهای دربست باری حذف شد و تمامی سیستم غرغر را آغاز کرد. او تصور می کرد که به محض اینکه یک مجرای جدیدی برای پرداخت حق الحساب برقرار شود، اوضاع رو به راه خواهد شد.
ص: 193
سند شماره (8) گزیده ای از جلسه مطبوعاتی وزارت خارجه آمریکا 21 می 1979 - 31 اردیبهشت 1358 واشنگتن. دی. سی سخنگو در جواب به سؤالی گفت:
از زمان انقلاب ایران، ما همواره خواستار و در جستجوی روابط خوبی با دولت جدید بوده ایم. ما این تلاشها را تا هر جایی که دولت جدید بخواهد، ادامه خواهیم داد.
در روابط گذشته ما با ایران مسائلی وجود داشته که اکنون امکان برقراری روابط مجدد را مشکل می سازد. ما این را درک می کنیم و عقیده داریم که باید گذشته ها را پشت سر گذاشت.
دوستی اساسی و ابتدایی بین مردم ایران و آمریکا بسیار استوار است. ما در منافع مهم زیادی با هم مشترک هستیم و ما از آرمانهای آزادیخواهی، عدالت و تشکیلات دموکراتیک انقلاب برای مردم ایران پشتیبانی می کنیم.
دستیابی به اهداف، آسان نخواهد بود. کشور هنوز ناآرام است، ما آرزوهای خوبی برای دولت جدید در تلاشهایش در جهت بهتر شدن مردم ایران داریم.
سند شماره (9) اظهار نظرهایی درباره ایران معاصر، تهیه شده برای والتر ال. کاتلر سفیر و وزیر مختار آلن ونت ماروین زونیس شیگاگو 25 می 1979 - 4 خرداد 1358 مطالب زیر فهرستی از دیدگاههایی است درباره اوضاع سیاسی کنونی در ایران که ظاهرا موضوعات مداوی را در زندگی سیاسی ایران مورد تأکید قرار می دهد. در حالی که آشوب کنونی در ایران را به نحو متناسبی انقلابی تشخیص داده است، این انقلاب، انقلابی است که از خصوصیات ویژه تاریخ، سیاست فرهنگ و شخصیت ایران ناشی می شود.
1- آیت اللّه خمینی و شاه محمدرضا پهلوی هر دو همان سبک رهبری سیاسی را از خود نشان می دهند. ماهیت آنها را می توان مبتذل، خنک و بیمزه و خودکام توصیف کرد.
2- آیت اللّه اصرار دارد همان بخشهایی از زندگی عمومی ایران را که شاه اصرار داشت، تحت کنترل مستقیم قرار دهد. و در مواردی از قبیل : امنیت رسانه های گروهی، امور خارجه و درآمد نفت دخالت کند.
بقیه امور مربوط به زندگی عمومی در ایران از قبیل رشد اقتصادی و برنامه ریزی به حکومت یا شورایی از روحانیون مانند قوه مقننه جدید واگذار شده است.
3- در جریان تمامی دوران فعالیتهای شدید انقلابی، به فرض از اولین اغتشاشات در قم در 8 ژانویه 1978، انقلابیون ایران تقریباً 1978 تا عزیمت شاه در 16 ژانویه 1979، انقلابیون ایران تقریبا هیچ گونه خشونتی برای تحقق هدفهایشان نشان ندادند. دویست سال اخیر تاریخ ایران الگوی مشابهی را نشان می دهد. خشونتهای سازمان یافته و تظاهرات وسیع خشن، مورد اجتناب است. بدین ترتیب مثلاً در جریان تمامی دوران انقلاب مشروطه سالهای 1905 تا 1907، تقریبا کسی جان خود را از دست نداد.
کودتای رضاخان در سال 1921 نیز تقریبا بدون خونریزی انجام گرفت. سرنگون شدن مصدق با به کار
ص: 194
بردن زور ولی با خشونت بسیار کمی انجام گرفت.
به کار بردن خشونت جمعی به وسیله رژیم در مقابل مردم ابتدا در اغتشاشات خرداد 1342 نشان داده شد و سپس در جریان سال 1978، این سنت نقض شد.
چند پیامد را می توان مشخص کرد: (الف)- میل به انتقام از جانب خمینی و پیروانش علیه رژیم سابق انگیزه شدیدتری به دست آورد. بدون شک سنتی از بیرحمی انفرادی در ایران وجود داشته است. این سنت در نتیجه خشم بر سر به کار بردن خشونت از سوی رژیم تقویت شده است.
(ب)- عدم موفقیت انقلاب در احراز قدرت از طریق به کار بردن خشونت، رژیم جدید را از وسایل مادی و جسمی مقابله با مخالفان داخلی و شکست دادن آنها محروم کرده است. انحصار نیروی فیزیکی وجود ندارد و احتمال به دست آوردن این نیروی انحصاری برای آینده قابل پیش بینی، بسیار کم است.
(ج)- از سوی دیگر درسهای تاریخ (هرچند ممکن است ضعیف باشند) القا می کند که برای جنگ داخلی امکان کمی وجود دارد. مردم ایران برای به دست گرفتن اسلحه و با توجه به همه پیامدهای خونین آن، بسیار بی میل هستند.
4- معذالک به هیچ وجه نمی توان دستخوش این تصور شد که خشمی که در جریان انقلاب تا این اندازه آشکار بود، ته کشیده است. بلکه بالعکس این خشم که باعث شد مردم در مقابل رژیم و پشتیبانهای آن از جمله ایالات متحده، متحد شوند، هنوز حاکم است و می توان انتظار داشت که در ماههای آینده به اشکال مختلفی بیان شود.
5- یکی از شکلهای تظاهر این خشم نفرت از بیگانگان است. ایرانیان همواره ارتباط دوگانه ای نسبت به بیگانگان داشته اند؛ اول اینکه حاضر بوده اند از آنها اقتباس و تقلید کنند، در عین حال بر اصل حفظ «صفا و خلوص فرهنگ ایران اصرار داشته اند. سالهای اخیر رشد ایران نسبت به این «صفا و خلوص» سختگیر بوده اند و یک احساس تجدید شده شکنندگی اصالت فرهنگی ایران به وجود آمده است. از بسیاری جهات این انقلاب را می توان به نحو سودمندی، نه صرفا به عنوان یک پدیده مذهبی، بلکه به عنوان یک بیان گوشخراش هویت فرهنگی ایران درک کرد.
6- در حالی که انقلاب از لحاظ عوامل اصلی ممکن است مذهبی نبوده باشد، معذالک این انقلاب از سوی نهادهای مذهبی و روحانیون وفادار به آیت اللّه خمینی به دست گرفته شده است. این گروهها کشور را در جهتی سوق می دهند که خودشان آن را از لحاظ بنیادی، اسلامی نامیده اند. در این فرایند، بیشتر قوانینی را که در دهه گذشته ترقیخواهانه بوده اند، واپس می زنند. در این فرایند فرمانروایان جدید عملاً تمامی طبقات متوسط و بالا را از خود بیگانه ساخته یا رنجانده اند و اینها شامل قشرهای تحصیلکرده غربگرا و غیر مذهبی ایران هستند.
7- در این گروهها کارفرمایان بزرگ نیز گنجانده شده اند. بیگانه شدن آنها و بی ثباتی نظام جاری و نظام سیاسی به تفریق مداوم اقتصاد ایران و احتمال کم از سرگرفتن فعالیت اقتصادی از جانب بخش خصوصی کمک کرده است. بیکاری وسیع و سختیهای فزاینده اقتصادی، همه گیر شده است، که خود باعث ناآرامیهای اضافی سیاسی می گردد.
8- از سوی دیگر احتمال اینکه حکومت، خود در تجدید فعالیت اقتصادی موفقیت داشته باشد بسیار محدود است، با توجه به اینکه هرج و مرج بوروکراتیک و سیاسی حکمفرما است. علاوه بر این دستگاه
ص: 195
دیوانسالاری مزاحمت و هدردهنده و نوکر مآب و بدون صلاحیت برای از سر گرفتن فعالیتهای اقتصادی زمینه عقب نشینی مناسبی را فراهم نمی کند.
9- در نتیجه ایران برای حفظ ثبات سیاسی خود بیش از هر زمان دیگری به نفت متکی خواهد بود.
فشار برای افزایش قیمت بین المللی نفت شدید خواهد بود. تا مرحله ای که قیمتها به نحو مداوم رو به افزایش است، تولید نیاز به افزایش نخواهد داشت؛ ولی در صورتی که نرخ افزایش قیمت کندی پیدا کند، فشارهای بهتری برای افزایش تولید محسوس خواهد بود. نتیجه آن خواهد بود که دشواریهای سیاسی با کارگران نفت افزایش یابد و رژیم را هر چه بیشتر و سریعتر با نیاز به تکنسینهای خارجی برای اداره میدانهای نفتی مواجه سازد.
10- بدین ترتیب دشواریها در تجدید سازمان نیروهای مسلح به عنوان یک نیروی امنیتی مؤثر، هر چه بیشتر مبرم و ضروری خواهد شد. همه نشانه ها به لزوم اضافه شدن هر چه بیشتر کاربرد زور، به جاذبه آیت اللّه خمینی برای کنترل آنچه که احتمالاً به صورت یک هرج و مرج بزرگتر سیاسی در خواهد آمد، اشاره می کند.
سند شماره (10) 25 می 1979 - 4 خرداد 1358 مذهب و پیشرفت در ایران مایکل. ام. جی. فیشر رشته انسان شناسی - دانشگاه هاروارد رساله گزارشی - سمینار وزارت امور خارجه درباره ایران 1- مقدمه : جمهوری اسلامی به عنوان مبارزه طلبی علیه تئوری نوسازی و نوگرایی کالبد شکافی درباره حوادث دهه 1960 و دهه 1970 ایران یک محک بزرگی برای تئوری نوگرایی در سراسر دهه 1960 و 1970 بوده است. ایران موردی بوده است که محدودیتهای سرمایه ای در آن از لحاظ تئوری برطرف شده بود و بنابراین موردی بوده است که در آن دگرگونی از جهان سوم به جهان اول انتظار می رفت، عملی باشد. برخلاف سایر کشورهای تولید کننده نفت ایران دارای جمعیت کافی برای جذب درآمدهای نفتی و فراهم کردن نیروی انسانی برای اقتصاد صنعتی و همچنین فراهم کردن بازار داخلی بود. آنچه که نقص داشت می تواند به سه مقوله کلی تقسیم شود که این رساله به مقوله سوم آن اختصاص خواهد داشت.
(1) مسائل مربوط به هماهنگی. برای تولید یک جامعه مدرن صنعتی لازم است رشد در کشاورزی و صنعت متعادل شود، به طوری که نیروی کارگر صنعتی، بازاری برای کشاورزی فراهم کند و جمعیت روستایی به اندازه کافی از نعمت برخوردار باشد تا بازاری برای صنایع فراهم کند. ثانیا برای داشتن یک جامعه مدرن صنعتی لازم است یک نظام آموزشی دانشگاهی و حرفه ای فراهم شود تا این نظام بتواند مدیران و مهندسان کشاورزی و کارگران ماهر داشته باشد و همچنین پروژه های توسعه را انجام دهد.
ثالثا بهبود بهداشت عمومی و تغذیه به طور طبیعی تولید انفجار جمعیت می کند که بنابراین لازم است آموزش و پرورش و تولید مشاغل یک جمعیت جوان و فرّار را در خود جذب کند. ایران در هیچ کدام از این
ص: 196
مسائل تا اندازه ای به دلایلی که با عده ای از مشکلات دوم و اساسی تر سروکار دارد نتیجه خوبی نداده بود.
به عنوان مثال چند شاخص تخریبی ذکر می شود: در حالی که جمعیت به میزان 2/3 درصد در سال افزایش یافت و مصرف غذا به میزان 10% در سال، میزان تولید کشاورزی تنها 5/2% یا کمتر از آن در اواسط دهه 1970 افزایش یافت و غذا به نرخ 5/1% میلیارد دلار در سال از خارج وارد می شد. واردات به طور کلی به 15 میلیارد دلار در سال بالغ می شد، در حالیکه صادرات غیر نفتی تنها 5/0 میلیارد دلار در سال ارزش داشت. بر اساس سرشماری سال 1966 فارغ التحصیلان دبیرستانها از بیسوادها درصد بیکاری شدیدتری داشتند. در سال 1976 حدود سیصد هزار نفر برای ثبت نام دانشگاهها که گنجایش سی هزار نفر را داشت رقابت می کردند.
(2) مشکلات ناشی از ماهیت دولت، در نتیجه درآمدهای نفتی و هزینه های نظامی تشدید می شد. یک دو راهی نمونه در دگرگونی اجتماعی رهبری شده عبارت است از موازنه بین تنها اداره امور از بالا برای تسریع دگرگونی و تشویق ابتکارها در سطح محلی به طوری که دگرگونیها بتواند خود را حفظ کرده و ریشه بدواند. نه تنها ایران از نظر کنترل مرکزی از طریق پرورش بیش از اندازه بوروکراسی (دیوانسالاری) و کنترلهای دیکتاتوری مرتکب اشتباه شد، بلکه به جریان انداختن درآمدهای نفتی دولت باعث شد که حکومت از شهروندان خود جدا شود؛ بدین معنی که حکومت از منافع شهروندان خود مستقل شد و نسبتا در مقابل فشارها از طریق کمکهای مالی از پایین مصونیت پیدا کرد. صنایع نفت به طور کلی مشاغل نسبتا کمتری فراهم کرد و اثر افزایش دهنده زیادی برای رشد صنعتی محلی نداشت. درآمدها به ترتیبی صرف می شد، که باعث توسعه نابرابریهای طبقاتی می شد به ویژه از طریق استراتژیهای کشاورزی و صنعتی مبنی بر حمایت از سرمایه گذاران مقیاس بزرگ و نه سرمایه گذاران مقیاس کوچک؛ طرح تهران خوزستان یک نمونه بارز از آن است. به چهار مؤسسه بزرگ کشاورزی و بازرگانی بخشهای عظیمی از زمین واگذار شد که آنها نتوانستند به نحو مناسب این زمینها را پرورش داده و آباد کنند در حالی که 38 هزار خانواده کشاورز از زمینهای خود بیرون رانده شدند. (بدین ترتیب مناسبات سرمایه گذاری وارد کار شد ولی این وارد کار شدن به هیچ وجه کارآیی لازم را نداشت). تقویت نظامی کشور و تابع کردن عمران داخلی به نقشهای منطقه ای نفت و جهان صنعتی، جدایی دولت از شهروندانش را شدیدتر کرد.
علاوه بر این دو نوع اشتباه تاکتیکی نیز وجود داشت. درآمدهای افزایش یافته از بالا رفتن قیمتهای نفت در سال 1973 به نحو اشتباهی اداره شد و مسبب تورم فوق العاده گردید، به طوری که مخارج فوق العاده کارگری تولید صنعتی، ایران را از میدان رقابت بین المللی خارج ساخت و از سوی دیگر تولید کشاورزی دچار عوامل دلسرد کننده گردید (مواد غذایی از خارج وارد شده و به قیمتهای سوبسیدی فروخته می شد در حالی که قیمتهایی که برای تولید کنندگان داخلی تعیین می شد به اندازه کافی بالا آورده نشده و همچنین سیاستهای متمایل به رکود دولت آموزگار (در سال 1977) که هدف آنها پایین آوردن سطح تورم بود، باعث رشد بیکاری و دشواریهایی در میان به ویژه مهاجران از روستا به شهر در جریان رونق فعالیتهای ساختمانی در دوران قبلی شده بود، ثانیا در تابستان سال 1978 فرصت تبدیل رژیم سلطنتی به یک رژیم سلطنت مشروطه از دست داده شد و بدین وسیله زمینه حیله گرانه ای برای «انقلاب بورژوایی» فراهم گردید.
(3) لبیکهای ایدئولوژیکی، همزمان با این فشارهای شدید اجتماعی و اقتصادی، توسعه یک جمعیت
ص: 197
فرّار و بی ثبات و محکمتر شدن رشته های دیکتاتوری بین سالهای 1972 تا 1977 (که مظهر آن حزب نافرجام و مورد انزجار رستاخیز به وجود آمده در سال 1975 بود)، احیای مجدد اسلام به عنوان یک ایدئولوژی نیرومند ضد دیکتاتوری و ضد امپریالیستی عملی شد. در این رساله این جنبه مورد توجه قرار خواهد گرفت.
جمهوری اسلامی در دهه 1980: ایران به عنوان یک سرمشق ایران در دهه 1980 همچنان یک مورد محک بزرگی خواهد بود این بار برای فعل و انفعالات هیجان و اضطراب در جهان اسلامی، از سواحل اقیانوس اطلس گرفته تا مجمع الجزایر فیلیپین و از اندونزی تا اتحاد شوروی. عوامل و عناصر این محک، حوادثی خواهد بود که تحت شرایط انفجار جمعیت شناسی و فشار اقتصادی مردمی که احساس می کنند، خودشان تحت فشار بیگانگان اروپایی (یا نیروهای اقتصادی جهانی) قرار گرفته اند و به عنوان اصلاح بی عدالتیها، ایدئولوژی اسلام را به عنوان یک وسیله به کار می برند، اتفاق می افتد. قسمتی از آنچه که در معرض مبارزه قرار گرفته بازسازی و ایجاد یک «دنیای پر معنی» و یک دنیایی که در آن مردم خود را دستخوش احساس کم ارزشی در نتیجه یک فرهنگ بیگانه نمی کنند و دنیایی که در آن می توانند یک احساس تداوم نسبت به گذشته به عنوان شالوده ای برای ساختمان آینده داشته باشند و دنیایی که در آن می توانند نسبت به هویت خود احساس افتخار کنند، می باشد. اتحاد شوروی یک موردی است که می تواند احتمالاً با ایران در موازات قرار گیرد؛ با توجه به جمعیتهای اسلامی و غیر اسلامی که سریعتر از جمعیت روسی رو به افزایش است و با توجه به اینکه ارتش آن به نحو فزاینده ای غیر اسلاوی می شود و با توجه به رو به زوال رفتن کوششهایی که برای روسی کردن جمعیت به عمل می آمد (تعداد تکلم کنندگان به زبان روسی، در آسیای مرکزی، اکنون کمتر شده است) و با توجه به تسلط ایدئولوژیهای ناسیونالیستی و همه اینها تحت شرایط فشار اقتصادی. نمونه های دیگری نیز در جهان اسلامی می توان به خاطر آورد مانند ترکیه، پاکستان و ایران، سرمشق یا منحصر به فرد - بنیادگرایی: عکس العمل و تعریف مجدد مطبوعات این اندیشه را به جریان انداخته اند که بادهای عکس العمل بنیادگرایی در سراسر جهان اسلامی وزیدن گرفته است. در این اندیشه عناصری از حقیقت وجود دارد، ولی سه چیز باید تمیز داده شده و درباره آن تحقیق به عمل آید. یعنی اول، میزان تأثیر حوادث ایران بر سایر کشورها؛ دوم، رابطه گذشته و حال و آینده حوادث کنونی در محدوده تاریخ ملی ایران؛ سوم، درجه انعطاف پذیری اسلام به عنوان یک عبارت یا زبان انعطاف پذیر، یعنی اینکه درجه ای که اسلام تا آن اندازه یک بنیاد گرایی بازگشت کننده به خود یا یک توجه بومی به گذشته نبوده، بلکه یک وسیله فرهنگی حساسی برای اندیشه های ترقیخواهانه است.
(1) همزمان بودن نهضتهای اسلامی: انقلاب در ایران زمانی فرا رسید که در ترکیه آشوبی شامل عناصر اسلامی بر پا شده است. در مصر نیز ظاهرا چیزی شبیه خیزش اخوان المسلمین به چشم می خورد.
ژنرال ضیاءالحق در پاکستان نیز یک نظام اخلاقی دقیق و شدید و جدیدی را وارد عمل کرده است و رژیم ترکی در افغانستان در معرض مخالفت عناصر غدیریه و عوامل اسلامی دیگر قرار گرفته و کویت به
ص: 198
حوادث ایران و نداهای اسلامی وسیعتر لبیک گفته و کوششهایی برای احداث تسهیلات بانکی اسلامی به عمل آورده است.
علاوه بر این بین جو ایدئولوژیکی بین سالهای دهه 1970 و دهه 1930 تفاوتهای جالبی وجود دارد.
اکنون دیگر مانند دهه 1930 عملی نیست که آشکارا درباره انکار وجود خدا یا درباره اسلام به عنوان اینکه جهان اسلامی را عقب مانده نگه می دارد صحبت کنیم. این دیگر دورانی نیست که درباره چهرهایی مانند آتاتورک و طه حسین در مصر یا کسروی در ایران صحبت کنیم: این تغییر در جو ایدئولوژیک سه ریشه دارد:
الف) پیچیده تر شدن: یعنی شناسایی این اصل که برای مردم زندگی کردن بدون رابطه پر معنا نسبت به سنتها و گذشته خود، ممکن نیست.
ب) تاکتیک: یعنی بسیج کردن توده هایی که شما برای به کار بردن مذهب لازم دارید.
ج) پاسخ به شکلهای دیکتاتوری: یعنی سرکوب کردن بحثهای سیاسی آزاد باعث می شود که اصطلاحات مذهبی به عنوان اصطلاحات چتری برای تنوع منافع گروهی به کار رود.
(3) اثرات ظاهری در مقابل تماسها و نفوذهای عملی. همزمان بودن ثابت می کند که جریانات در کشورهای مختلف با یکدیگر مربوطند. معذالک اثرات ظاهری (جلوه گر شونده) روشنی وجود دارد؛ درست در زمانی که آتاتورک سرمشقی را برای رضا شاه در ایران و امان اللّه خان در افغانستان در دهه 1920 فراهم کرد، امروز نیز ایران آن امکان بالقوه را دارد؛ در صورتی که موفق شود یک جمهوری مدرن اسلامی - انسانی برقرار کرده و به نهضتهای اسلامی در سایر کشورها انرژی مجدد بدهد. به ترتیبی که پاکستان و عربستان سعودی و لیبی نتوانسته اند از آن موفق شوند. شکاف قدیمی ایدئولوژیکی بین اسلام تشیع و اسلام تسنن در نتیجه بخشهایی از انقلاب ایران و به ویژه پیروان مرحوم دکتر علی شریعتی از اهمیت خود کاسته است. شریعتی در پاریس تحصیل کرده و ظاهراً اندیشه های مسلمانان سنی لیبرال را جذب کرده و بدون شک از قانون، نویسنده الجزایری، اقتباس کرده است. علیرغم تماسهای با لیبی و قطع مناسبات دیپلماتیک با مصر شکاف بین شیعه و سنی که از دیر زمان وجود داشته، ظاهراً هنوز هم تضاد مداومی در همکاری ظاهری با گروههای مسلمان شیعه فراهم می کند. همچنین تضاد مشابهی در همکاری تاکتیکی با سازمان آزادیبخش فلسطین وجود دارد، یعنی از نظر ایرانیان کمتر علاقه یا همدردی سنتی در مورد آرمانها و امور اعراب وجود دارد، و از سوی دیگر از جانب سازمان آزادیبخش فلسطین نسبت به اقدام ارتجاعی اتحاد با یک نیروی مذهبی از سوی یک نهضتی که غیر مذهبی و سوسیالیستی است نگرانی وجود دارد.
برای جستجوی اثرات مستقیم باید متوجه جمعیتهای شیعه ساکن خارج ایران شد، مثلاً در جنوب عراق یا در شرق عربستان سعودی یا کویت، بحرین و در لبنان اتحاد تجدید شده سوریه و عراق و خارج کردن کمونیستها از ائتلاف بعثی در عراق یک نوع اقدام دفاعی است (زیرا در میان کمونیستهای عراق، شیعیان نیز وجود دارند) و از سوی دیگر این یک اقدام سوریه برای تقویت موضع نسبت به قدرت نفوذ سازمان آزادیبخش فلسطین از ایران است. از آنجا که اکثر کارمندان آرامکو (شرکت نفت آمریکا و عربستان سعودی) شیعه هستند هیجاناتی برای داشتن نفوذ بیشتر در نظام عربستان سعودی، خود موجبی برای نگرانی در آن کشور خواهد بود. موسی صدر پسر یکی از مجتهدهای عالی قم در سالهای 1930 از
ص: 199
جنوب عراق برای متشکل کردن شیعیان فقیر جنوب لبنان در جریان جنگ داخلی از عراق به لبنان رفت و ناپدید شدن او پس از دیداری از لیبی (که گویا برای رسیدگی به حساب پولهای پرداخت شده او بود) یک منبع ادامه اصطکاک بین ایران و لیبی بشمار می رود. علیرغم شکوه های حکومت افغانستان به نظر می رسد که کمک مستقیم به شورشیان شیعه در اطراف هرات از سوی ایران داده شده باشد. در ایران، در مورد سرنوشت این شورشیان هم علاقه و هم نگرانی وجود دارد که آیت اللّه شریعتمداری آن را علنا بیان داشته است. در کویت ظاهرا آشوبهایی در زمان بازگشت خمینی به ایران وجود داشته است، خمینی ظاهرا از یک هیئت نمایندگی کویت با سردی استقبال کرده است که یادآوری کننده آن است که آنها هنگامی که عراق او را تبعید می کرد در کشور خود به او پناه ندادند.
(1) تشیع: قسمتی از سنتی از خود تشیع، از طریق تضادهایی با اسلام سنی بوده است. این تا اندازه ای یک فرایند ملی هویتی ایرانی بوده است، ولی در عین حال دارای جنبه های چند گانه نمادین نیز هست.
هنگامی که دکتر علی شریعتی ابتدا از فرانسه بازگشت و می خواست امکانات بالقوه ترقیخواهانه اسلام را اعتلا بخشد، او کوشید تا اختلاف بین سنی و شیعه را تخفیف دهد و همچنین کوشید تا استدلال کند که اسلام دارای سنتهای دمکراتیک است و بدین مناسبت انتخابات 4 خلیفه اول را به عنوان مثال ذکر کرده دانشمندان مذهبی بلافاصله با او به احتجاج برخواستند و اصرار ورزیدند که انتخاب 4 خلیفه اول غیرقانونی بود و اینکه سنیها باعث مرگ شهدای متعدد شیعه بوده اند. در فرایند انقلابی سالهای 1977 تا 1979 پس از پیروزی بر شاه، تفرقه های قومی سرانجام آشکار شد: کردها بیش از همه سر و صدا راه انداختند و به دنبال آنها عربها و ترکمنها و بلوچها خواستار نه تنها نیمه مختاری زبانی و اداری شدند، بلکه درباره موضع خود به عنوان سنی در داخل یک کشور شیعه ابراز نگرانی شدیدی کردند. آنچه جالب است اینکه بزرگترین اقلیت قومی یعنی آذریها که در دوران پهلویها علیه سرکوبی زبانهای غیر فارسی در مدارس و به عنوان یک وسیله بیان ادبی سر و صدای زیادی راه انداخته بودند، نسبتا آرام بوده اند. آنها شیعه هستند.
تشیع تااندازه ای از لحاظ نهادها با اسلام سنی فرق دارد. روحانیون شیعه به این افتخار می کنند که تنها هیئتی از علما در جهان اسلام هستند که از دولت مستقل مانده اند. مقر قدرت آنها نه تنها در پایتختها نبوده است، بلکه اغلب خارج کشور، (در جنوب عراق) بوده است. آنها نه تنها وقفهای مذهبی را اداره می کردند بلکه زکوة می گرفتند و به آن یک شالوده مالی مستقل از دولت می دادند. معذالک برای این استقلال بهایی وجود داشت که در سال 1962 توسط مرتضی مطهری که اخیرا به قتل رسیده مشخص شده است. اغلب یک کشش محافظه کارانه بر روی دستگاه رهبری آنها از سوی حوزه فعالیت آنها وجود داشت. مطهری به کوششهایی در دهه 1930 اشاره کرد که رهبران مذهبی می خواستند دانشجویانی به اروپا بفرستند تا زبانهای اروپایی را بیاموزند، تا بدین ترتیب از اسلام بهتر دفاع کنند. این کوششها از سوی هیئتهای نمایندگی بازرگانان به بن بست برخورد کرد و بازرگانان تهدید کردند که کمکهای مالی را در صورتی که این دانشجویان با بی توجهی کامل به دنیای فاسد کننده بی ایمانها فرستاده شوند، قطع کنند.
این نفوذ گروههای ذینفع در مورد آنچه که سخنگویان اسلام درباره مسائل مختلف گفته اند نیاز به
ص: 200
مطالعه بیشتر دارد. (رجوع شود به قسمت 3) (2) انقلاب نیمه تمام بورژوایی. حوادث سالهای 1977 تا 1979 را نمی توان به خوبی درک کرد مگر اینکه آنها را به عنوان تداوم انقلاب مشروطه 1905 و نهضت ملی 1952 و قیام علیه انقلاب سفید تحمیل شده در نتیجه دیکتاتوری در سال 1963 تلقی کرد. همه این کوششهای قبلی برای جایگزین کردن سلطنت خودکامانه، شامل اتحادی بین لیبرالهای غیر مذهبی و رهبران مذهبی بوده است. در حوادث 1905 و 1952 اصلاحگران غیر روحانی، رهبری اندیشمندان را فراهم می کردند. دلیل اینکه در سالهای 1977 تا 1979 روحانیون رهبری را به دست گرفتند این بود که رژیم سلطنتی با موفقیت بحثهای علنی سیاسی را سرکوب کرد. اسلام به صورت زبان سیاست فعالیتهای زیر زمینی در آمد و به عنوان چتری بود که برای گروههای مختلف ذینفع به کار می رفت.
یکی از فجایع بالقوه سال 1978 این است که فرایند انقلاب به جای اینکه شاه را با «سقلمه» به استعفا وا دارد یا اینکه یک سلطنت مشروطه اعلام داشته و بدین وسیله انتقال مسالمت آمیزی از قدرت به طبقات حرفه ای دانشگاه دیده و بورژوا که در جستجوی مشارکت سیاسی بودند، فراهم آورد، ممکن است باعث فرار این طبقات بشود و ایران را وادار بکند به تحت نظام شدیدتری و رژیم حزبی شاید به شکل سازمانی یک کشور اروپای شرقی درآید؛ هر چند ایدئولوژی آن کمونیستی نباشد. آشکار کننده ترین محرک و پویایی جامعه شناسی که در ایران در کار است این است که اسلام در چهارچوب مقدم و مؤخر این فرایند طولانی سیاسی و انقلابی قرار گیرد. در حالی که در کشورهای دیگر اسلامی ممکن است بحق فرایندهای مشابه جامعه شناسی وجود داشته باشد، انقلاب ایران خود را در چهارچوب ویژه تاریخ ملی خویش تعریف و مشخص می کند.
فرایند انقلابی و نقشهای «علما» انقلاب به عنوان فرایند برحسب مقایسه، انقلاب سالهای 79-1977 ایران با الگوی کلاسیک تشریح شده از سوی کرین برنیتن در کتابی تحت عنوان تشریح انقلاب برای انقلابهای انگلیس، فرانسه، آمریکا و روسیه مطابقت دارد. در همه این موارد علل و عوامل اقتصادی و سیاسی، رنج مطلق نبوده است (همان طوری که کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در نوشته های خود در سالهای دهه 1960 آن را اعلام کرده بود) بلکه علت، جوامعی بوده است که مدتی از رفاه و بالا رفتن سطح زندگی برخوردار بوده و سپس دورانی از افسردگی و رکود بر آنها مستولی شد و در آن حکومتهای دچار دشواریهای مالی (از قبیل اتکای بیش از حد به درآمدهای نفت به طوری که آنچه ایران در سال 1976 به شکل یک وام گیرنده سرمایه درآمد و آنچه مهتر است تورم و عدم تعادل بین هزینه های نظامی و اداره اقتصاد داخلی است) می کوشیدند از بخشهای عمده جامعه درآمد یا کمکهایی بیرون بکشند، در حالی که این بخشها از تسلیم خودداری می کردند (مانند کوششهایی که برای پایین آوردن قیمتهای بازار و اخاذیها از کارفرمایان و آب لمبو کردن کشاورزان از زمین به عمل می آمد). ثانیا یک موضع ایدئولوژیک مبنی بر اینکه جامعه از لحاظ اخلاقی در معرض دست درازی و بی حرمتی تقاضاهای حکومت قرار می گرفت و این امر جمعیت را به بسیج وا می داشت و روحیه نیروهای دولت را تضعیف می کرد که به اندازه فعالیتهای اقتصادی اهمیت داشت. در ایران تشیع این نیروی انسداد را فراهم کرد. در همه این موارد مرحله اول انقلاب به سهولت پیشرفت
ص: 201
می کرد و حتی انقلابیون را غافلگیر کرده بود (مانند خلاصی از شر شاه). به دنبال آن یک دوران ترور آغاز شد. حاکمیت دو گانه (حکومت علنی و یک حکومت پشت پرده) و یک دوران دشوار بازسازی اقتصادی شبیه یازدهمین ماه انقلاب کبیر فرانسه که از نوزدهم ژوئیه 1794 تا اوت همان سال ادامه داشت و مرحله اعتدالی و ضد انقلابی بعد از انقلاب و استقرار دیکتاتوری برای حفظ آرامش را تشکیل می داد که آن را با اقتباس از انقلاب فرانسه «ترمیدور» می نامند. انقلاب ایران اکنون در مرحله ترور و حاکمیت دوگانه قرار گرفته است. برحسب عبارات ویژه ایران، علل و شکل انقلاب 79-1977 در ضمیمه پیوست تجزیه و تحلیل شده است. من فقط اینجا می خواهم چند یادداشت را اضافه کنم.
سه سبک بحث مذهبی در ضمیمه تشخیص داده شده و مورد بحث قرار گرفته است.
(الف) جوامع روستایی و کارگری : با گرایش فعالیت جامعه ای که کمتر روشنفکرانه است. به کار بردن روضه (موعظه) به عنوان وسیله بیان در بحثهای روحانیون.
(ب) تحصیلکرده سنتی یا طبقه متوسط شهری: بازرگانان، ملاکین سبک قدیم و خود علما. به کار بردن جلسات بحث مذهبی (هیئت مذهبی) و در مورد علما یک سیستم طلبه ای بحث.
(ج) طبقات جدید متوسط و بالا با تحصیلات مدرن غیر مذهبی: مذهب انفرادی، داخلی و خصوصی.
اصلاحگرانی مانند مرحوم دکتر شریعتی و مهندس مهدی بازرگان؛ زبان مناسب را برای بحث با علما فراهم کردند.
خاطرنشان شد که در جریان انقلاب ابزار مذهب عمومی وسیله مؤثر بسیج بوده اند، ولی در مرحله جاری انقلاب زبان مناسب برای بیان بین (ب) و (ج) انتقادی است.
در واقع ممکن است با تمرکز بر روی این زبان و دشواریهای آن یک نوع تغییر در نیروی سیاسی نسبی، حوزه های انتخاباتی طبقاتی روحانیون از مالکان سالهای دهه 1950 و بورژوازی بازار در دهه 1960 تا طبقات متوسط مدرن در سال 1970 مشاهده کرد.
می توان استدلال کرد که لااقل تا سال 1978 دعاوی علما درباره اینکه اسلام برای همه جنبه های زندگی قواعدی دارد صرفا یک موضع کلی و روشنگر بوده که تاکنون برنامه جایگزین کمی در مقابل برنامه های حکومت فراهم کرده است. علما خودشان را به عنوان پاسداران اخلاقیات اجتماعی و منتقدین اجتماعی معرفی می کردند و نه طراحان، معذالک گاه به گاه علما مواضع ویژه ای به خود می گرفتند، مثلاً در مقابل اصلاحات ارضی در اوائل دهه 1960 با این استدلال که این اصلاحات به مالکان کوچک زیان خواهد رساند (آیت اللّه میلانی) یا در مورد وقفهای مذهبی (آیت اللّه بهبهانی) یا در مورد بازار از طریق رقابت با شرکتهای تعاونی روستایی (آیت اللّه خمینی)، احمد اشرف (سال 1971) در مطالعه خود درباره مخالفت با انقلاب سفید در سال 1963 علما را به دو طبقه سخنگویان مالکان و سخنگویان بورژوازی بازار تقسیم می کند. در گروه اول او بروجردی و بهبهانی و خوانساری و تنکابنی و آملی را قرار می دهد و استدلال می کند که اینها هرگز درباره مسئله اصلاحات ارضی به دولت حمله نکرده اند؛ بلکه طرق دیکتاتوری شاه را مورد انتقاد قرار داده اند و در تأیید استدلال خود، وی اعلامیه شورای متحد مسلمین را که یک سازمان زیر زمینی است ذکر می کند: در این اعلامیه گفته شده است «املاک و ثروت اکثریت طبقه
ص: 202
حاکم از طریق غیر مشروع به دست آمده است. بدین ترتیب پس از تحقیق پردامنه، ثروت آنها باید توقیف شده و سهام کارخانه های عمومی و دولتی نباید به مالکان به عنوان جبران اصلاحات ارضی منتقل شود.» شکایتها علیه دیکتاتوری احساسات تغییرات اجباری در مناسبات بین ذکور و اناث، شعارهای حق مالکیت خصوصی و حق کسب معاش شرافتمندانه در حرفه ها، فوق منافع وابسته به زمین و بازار قرار گرفته بود. میل طبقه متوسط برای مشارکت سیاسی و یک محیط ثابت بازرگانی که تحت تأثیر تغییرات هوسبازانه در سیاست و احتیاجات رشوه ای قرار نگیرد، از طریق همین شکوه ها که علما آن را منعکس می کردند، ابراز شد.
اگر امروز خمینی هنوز هم ظاهرا نماینده مجموعه ای از منافع مطابق با عبارات قدیمی هست و موضع او نسبت به زنان ممکن است شاخص آن باشد، سایر رهبران مانند شریعتمداری و طالقانی، ظاهرا به طور واضحتری، به خاطر منافع بورژوازی بازار و طبقات جدید بازرگانی و صاحبان حرف دانشگاه دیده سخن می گویند. این دو نفر دارای سخنگویانی از خود در میان غیر مذهبیون و روحانیون هستند: مهدی بازرگان و مرحوم دکتر شریعتی و گروه زیادی از جوانان و جبهه ملی غیر مذهبی از این جمله هستند. در همین فضای ایدئولوژیک است که انقلاب در مرحله تکوین قرار گرفته. چهره کلیدی در این زمینه شاید شریعتی باشد، زیرا او بود که شرایط اندیشه ای را که اسلام و نوآوری می توانند به اتفاق وجود داشته باشند و کار کنند، پیش کشید و مثلاً به برکت او بود که آیت اللّه خمینی لقب «امام» را دریافت کرد. شاید این یک نمونه بیان کننده باشد؛ هر چند حائز اهمیت کمتری است. طبق اظهار پیروان شریعتی، یک امام یک چهره حائز جاذبه ای است که از میان مردم برمی خیزد و اراده عمومی را بیان می کند. از نظر خود شریعتی در سالهای دهه 1960 و اوائل 1970، این اصطلاح صرفا ترجمه یک عبارت سنتی الهی بود و امام را می توان در مقوله جامعه شناسی «و بر» به عنوان یک «رهبر پر جاذبه» تشریح کرد. معذالک برای انقلابیون سالهای 79-1977 یک منطق غامض به آنها اجازه می دهد که لقب امام را به خمینی اطلاق کنند. خمینی از میان مردم برخاست و بیان کننده اراده آنها است. اما اینکه اطلاق لقب الهی امام «به خمینی تا چه اندازه صحت دارد و حاوی دانش خطاناپذیر است، باید بعدا معلوم گردد. خود خمینی در حالی که هرگز لقب امام را انکار نکرده است، در زیر عکسهای خود به طور رسمی اجازه می دهد این عبارت نوشته شود، نایب امام (و این لقبی است که در قرن نوزدهم نیز به کار می رفت). همه ایرانیان از این ترجمه انقلابی خشنود نیستند. از نظر خیلیها نامیدن امام به خمینی حکم کفر را دارد، زیرا او امام دوازدهم نیست. بدین ترتیب نفوذ خمینی در معرض بحث قرار گرفته و نفوذ علمای دیگر که اکنون در کمیته های انقلابی عضویت دارند، نیز بیشتر از آن تابع بحث است. بدین ترتیب کارگران نفت و گروه چریکی فرقان صریحا علما را با لقب تحقیر کننده شریعتی، به عنوان «دارندگان اسلام صفوی (یعنی فاسد) می نامند.» تا سال 1978 و حتی در جریان آن طبقات متوسط غیر مذهبی و مسلمانان آزاد اندیش می توانستند خود را با شریعتی متحد کرده و بر روی تعلیم تفکر انفرادی بر خلاف اصل تقلید تأکید کنند. ولی علما همچنین مدعی هستند که هر مسلمانی باید خود به تفکر بپردازد (و اینکه اگر او چنین کند خود را در توافق با آنچه که روحانیون می گویند، خواهد یافت). در عین حال گرایشهای غیر لیبرال نیز در شریعتی وجود دارد:
آیا انسان طبیعتا متمایل به طرف عدالت است؟ جواب: خیر، انسان ابتدا حیوان است و آنگاه شخص.
آیه ای که من ذکر کردم ما پیغمبران خود را با علامات و معجزات و یک کتاب و ترازوی عدالت می فرستیم و
ص: 203
به دنبال آن گفته می شود و ما آهن را ایجاد کردیم یعنی شمشیر را، عدالت بدون شمشیر ممکن نیست. (آیه 25 سوره حدید - مترجم)، عدالت آزادی باید بر روی مردم تحمیل شود. اسلام این امر را با مبتنی کردن نود درصد بر روی ایمان و ده درصد بر روی زور آسانتر کرد. (1971) در واقع تفکر شریعتی سالهای 1960 و اوائل 1970 عبارت بود از مطالعه ای در کوشش برای گفتگو با دو مخاطب یعنی در عین حال و همواره بین این دو که عبارتند از روحانیون سنتی و جوانان با تحصیلات غیر مذهبی. به مرور زمان فرمول بندی های او هر چه بیشتر، با فرمول بندی علما تطبیق پیدا کرد؛ در حالیکه وی همچنان در راه منطبق ساختن اسلام با جهان مدرن پافشاری می کرد. از جانب بخش غیر مذهبی فشار کمتری دیده می شد و بدین ترتیب شریعتی آنقدرها نیز نقش پلی برای ارتباط با جهان غیر سنتی آن طوری که مورد تمایل می بود، ایفا نکرد. این شاید یکی از منابع ابهام انقلابیون کنونی درباره برنامه های خود باشد. زیرا عده بسیار کمی از آنها با فرمولبندیهای سیاسی کلنجار رفته اند.
شریعتمداری نوع دومی از رهبران کلیدی است. روزنامه ها او را به عنوان یک خویشاوند «اعتدالی» خمینی معرفی کرده اند. از لحاظ اجتماعی دقیقتر بود اگر شاید او را به عنوان یک پراگماتیست (کردارگرا) که خود را با نیازهای مخاطبان خود تطبیق می دهد، معرفی می کرد. روی هم رفته از سال 1963 هنگامی که خمینی استراتژی بیان با صدای گوشخراش را در پیش گرفته و به خاطر اظهاراتش به تبعید رفت، شریعتمداری استراتژی ایفای نقش شبان خوب را در داخل کشور ایفا کرد. او بدین ترتیب گفته است که زنانی که هرگز در عمر خود حجاب نپوشیده اند، نباید مجبور شوند که آغاز به پوشیدن حجاب کنند و اینکه بانکها برای ایران لازم است و نرخ بهره بانکی بین المللی قابل قبول است و اینکه گروههای دارای منافع مختلف باید اجازه مشارکت سیاسی داشته باشند و اینکه یک حزب منحصر به فرد در پشتیبانی از خمینی نباید وجود داشته باشد و همچنین اینکه محاکمات باید علنی باشد و متهمین باید حقوقی برای دفاع علنی از خود داشته باشند.
طالقانی شاید چهره ای از همان قماش شریعتمداری باشد هرچند نه با همان درجه وظیفه. طالقانی شهرت یک لیبرال بودن را دارد که برای عناصر دست چپی در داخل جامعه مذهبی حمایت فراهم کرده است. سبک شریعتمداری به تصور بسیاری سبک بیشتر آیت اللّه های مهم شهرستانها است که در میان جامعه خود مستقر شده و از پشتیبانی اصیل برخوردارند؛ مثلاً محلاتیها (پدر و پسر)، در شیراز.
انسان میل دارد بیشتر درباره بازیگران غیر روحانی که می کوشند راههای بسیاری را فرمول بندی کنند، بداند. مثلاً بنی صدر رئیس بانک مرکزی و یک اقتصاددان رادیکال؛ استراتژیها در دسترس مهدی بازرگان، متین دفتری که جناح او در جبهه ملی یک برنامه مشتمل بر 12 ماده شامل درخواستهایی برای توزیع مجدد ثروت و اصلاحات ارضی صادر کرده بود.
شاید یک نوع تضادی در برنامه های جبهه ملی وجود دارد، بدین معنی که آنها را می توان از سوی رقیبان به اینکه کوششهایی از سوی طبقات بالاتر برای حفظ موقعیت هر چند بیشتر ممکن به عمل می آورند، متهم کرد.دریک چنین مفهوم ایدئولوژیک مردمی که در داخل اردوی مذهبیون قرار دارند از قبیل بنی صدر و مهدی بازرگان تا زمانی که مورد پشتیبانی روحانیون قرار گرفته باشند، دارای امکان راه سازشی با دیگران هستند. از سوی دیگر معلوم نیست که آیا تمامی تحول طبقاتی ابتدایی ایران در 60 سال گذشته شاهد یک تغییری در پایه های جامعه به سوی جامعه ای که تحت تسلط طبقات حرفه ای دانشگاه
ص: 204
دیده و متوسط قرار نگرفته باشد و بنابراین جامعه ای باشد که بتواند به نوع رهبری جبهه پاسخ مثبت بدهد، بوده است. فرار طبقات متوسط از ایران و توانایی تحسین انگیز ظاهری لااقل بخشهایی از نیروی کارگری صنعتی (مثلاً در میدانهای نفتی) برای پرداختن به اتحادیه ها و همچنین پرداختن به سیاستهای نوع تعاونی ممکن است به حق، نوع ساخت سیاسی را که ممکن است برقرار شود، تحت تأثیر قرار بدهد.
آنچه که واضح است این است که همه این فرقه ها و جناحها می توانند اسلام را مرجع قرار دهند: زیرا اسلام زبانی است غنی که قادر به بیان همه گونه مطالب است.
پایان
سند شماره (11) از : سفارت آمریکا در تهرانتاریخ : 25 می1979 - 4 خرداد 1358 به : وزیر امور خارجه - واشنگتن طبقه بندی : خیلی محرمانه شماره : 5447 موضوع : تظاهرات ضدآمریکایی 25 می - گزارش وضعیت در ساعت 30/11 به وقت محلی 1- (تمامی متن خیلی محرمانه است) 2- خلاصه: در ساعت 30/11 به وقت محلی جمعیت انبوهی از تظاهرکنندگان در خیابانهای دو طرف محوطه سفارت مستقر شد. نطقها در حالی که رئیس جمهوری و حکومت ایالات متحده و سناتور جاویتس را محکوم می کردند، التهاب ویژه ای نداشتند. در واقع سخنرانان به طور کلی بین موضوع اعتراض خود (قطعنامه مجلس سنا در 17 ماه می) و مردم آمریکا، تفاوت قائل بودند. نیروی امنیتی مختلط شامل غیر منظمهای مجاهدین اسلام در داخل محوطه سفارت و پلیس ملی در خارج از دیوار تاکنون به خوبی انجام وظیفه کرده اند. پایان خلاصه 3- تظاهرکنندگان آغاز به متشکل شدن در مقابل محوطه سفارت در ساعت نه 25 می، کردند. غیر منظمهای مجاهدین در داخل محوطه سفارت، در صحنه حضور داشتند. همچنین واحد کوچکی از پلیس ملی در خارج از دیوار بود. ظرف بیست و پنج دقیقه جمعیت به حدود سه هزار نفر بالغ شد. یک تریبون در نزدیکی دروازه خیابان روزولت بر پا شد و سخنرانیها آغاز گردید. سخنرانان خطاب به تظاهرکنندگان گفتند که از سوزاندن اشیاء خودداری کنند و پلیس کوشید که آنها را وادار کند در خیابانها بنشینند و به نطقها گوش فرا دهند. جمعیت به تدریج افزایش می یافت تا اینکه در ساعت ده و سی دقیقه هم خیابان روزولت در مشرق و هم تخت جمشید در جنوب کاملاً تا چند بلوک پر شده بود. برآورد دقیق تعداد جمعیت از بلندیهای اطراف ما دشوار است ولیکن ظاهرا بیش از جمعیت دیروز بود.
4- حالت روحی جمعیت چندان خصمانه نبود در واقع چنین به نظر می رسد که یک نوع کوشش هماهنگی برای اجتناب از هرگونه حادثه ای به عمل می آمد. سخنرانان از تظاهرکنندگان خواستند کار تحریک آمیزی نکند زیرا ملت ایران با ملت آمریکا مخالفتی ندارد. فریادزدنها شامل شعارهایی از قبیل مرگ بر کارتر و اسرائیل و پیروز باد اسلام و فلسطین، اسرائیل و آمریکا هیچ نیستند، بود. چندین شکلک از کارتر و بگین مشاهده شد. همچنین یک پرچم فلسطینی. در حدود ساعت ده و چهل و پنج یک ملا
ص: 205
شروع به خواندن قرآن کرد و جمعیت سکوت احترام آمیزی را رعایت کرد. دادن شعارها از آن زمان به بعد از سر گرفته شد.
5 - نیروهای امنیتی ما در حالی که با جمعیت خارج حالت اخوت داشت، تاکنون کار تحسین انگیزی انجام داده اند. ماشاءاللّه کاشانی فرمانده کل غیر منظمهای مجاهدین برای جلوگیری از تکرار حوادثی نظیر آنچه دیروز صورت گرفت و چندین نفر از مجاهدین از (که هیچ کدام از آنها از گروهی که معمولاً امنیت سفارت را فراهم می کنند، نبودند) پرچم ما را به زیر کشیده و به تظاهرکنندگان داده بودند، به سختی کار کرده است.
چندین نفر ظاهرا وسوسه شد بودند تا کار خود را تکرار کنند ولی ماشاءاللّه به سرعت وارد میدان شده مانع هر گونه کوششی برای پایین آوردن پرچم شد. تفنگداران دریایی ما همچنین مواظب بودند که طنابهای پرچم را از دسترس جمعیت در روی زمین دور نگهدارند و با ماده لزج نفتی و مقدار زیادی نفت میله پرچم را آغشته کرده اند.
ناس
سند شماره (12) از : سفارت آمریکا در تهرانتاریخ : 25 می1979 - 4 خرداد 1358 به : وزیر امور خارجه واشنگتن. دی. سی.
طبقه بندی : خیلی محرمانه شماره : 5448 موضوع : تظاهرات ضدآمریکایی در تاریخ 25 می 1- (تمامی متن خیلی محرمانه است پیام گزارشی) 2- تظاهرکنندگان پس از ساعت آخر رجزخوانی و شعارپراکنی که در جریان آن تشنج در میان شرکت کنندگان ظاهراً رو به شدت گذاشت، شروع به پراکنده شدن کردند. در حالی که تظاهر کنندگان به کندی دور می شدند، لااقل یک گروه که از سوی نیروی مجاهدین، به عنوان کمونیست معرفی شده و ممکن است مرکب از فدائیان خلق مارکسیست و حامیان آنها باشند، کوشیدند تا به طرف مشرق تخت جمشید در برابر جریان تظاهر کنندگانی که پخش می شدند پیشروی کنند. این گروه از ساعت 30/12 با گروههای دیگر آغاز به زدوخورد کردند. پس از چند دقیقه این طرف و آن طرف رفتن در امتداد خیابان و فریاد زدنهای بسیار، نیروی مجاهدین ما حدود هفت گلوله در هوا شلیک کرده و کمی بعد از جمعیت پراکنده شد.
(برای اطلاع شما): ما قبلاً بامداد شنیده بودیم که از حرکت گروهی از دست چپیها در دانشگاه تهران برای راهپیمایی به سوی سفارت جلوگیری می شود ولی ما دقت این گزارش را نمی توانیم تأیید کنیم.
(پایان برای اطلاع شما) برآورد غیر رسمی، از تعداد جمعیت، حدود 100 هزار نفر است. سرانجام ما گزارشهایی شنیدیم که ممکن است فردا تظاهرات دیگری صورت گیرد و این بار از سوی همافران نیروی هوایی.
3- محوطه اطراف سفارت اکنون آرام است.ناس
ص: 206
سند شماره (13) از : سفارت آمریکا در تهرانتاریخ : 26 می1979 - 6 خرداد 1358 به : وزیر امور خارجه، واشنگتن، دی.سی. - فوری طبقه بندی : خیلی محرمانه شماره : 5452 موضوع تظاهرات ضدآمریکایی در تاریخ 25 و 26 می 1- تمامی متن خیلی محرمانه است - این یک پیام گزارشی است) 2- به دنبال پراکندگی گردهمایی بزرگ بعد از ظهر روز 25 می در خارج از محوطه سفارت، گروه کوچکی از تظاهرکنندگان (حدود 1000 نفر) در خارج درب خیابان روزولت ساعت 17 به وقت محلی جمع شدند. آنها پس از دادن شعار و تکان دادن مشتهای خود به مدت 45 دقیقه متفرق شدند. گروه مجموعه ای از مردان، زنان و جوانهای کم سن و سال بود که چندین نفر از آنان پوسترهایی از خمینی و عرفات حمل می کردند.
3- گروه مارکسیستی فدائیان خلق با جمعیتی حدود 000/15 نفر دیروز تظاهراتی برگزار کرد و به همراه دیگر تظاهرات کنندگان اقدام به پیشرفت به سوی سفارت نمودند. ولیکن، توسط نیروهای اسلامی از رسیدن تمام آنها، بجز تعداد معدودی به محوطه سفارت جلوگیری به عمل آمد.
4- تظاهرات همافران نیروی هوایی که برای ساعت 14 برنامه ریزی شده بود، مشکوک به نظر رسید.
ناس
سند شماره (14) از : سفارت آمریکا در تهرانتاریخ : 26 می 1979 - 6 خرداد 1358 به : وزارت امور خارجه - واشنگتن دی سی.
طبقه بندی : محرمانه شماره : 5458 موضوع : تظاهرات ضدآمریکایی 26 می گزارش وضعیت تا ساعت 17 به وقت محلی 1- (تمامی متن محرمانه است) 2- جمعیتی که حدوداً به 1000 نفر تخمین زده می شد و همافران نیروی هوایی از جمله تعدادی که قبلاً جزو نیروهای امنیتی سفارت بوده اند مشخص بودند، جلوی درب سفارت در خیابان روزولت جمع شدند. گروه منظم بود و به آرامی نشسته و به سخنرانهای ضدآمریکایی، ضد سنا (سنای آمریکا) و ضد صهیونیستی گوش می دادند. حدود ساعت 30/16 زمانی که صدای تک تیری شنیده شد، جمعیت شروع به متفرق شدن کرد. ظاهرا این یک شلیک تصادفی از اسلحه یکی از اعضای نیروی امنیتی خود ما بود.
ولی با این تصور که ممکن است از خارج باشد، چندین نفر دیگر از میان محافظین ما حدود یک دو جین تیر شلیک کردند تا تظاهر کنندگان باقیمانده را متفرق نمایند. آنها همچنین شش کمونیست را برای تحقیق توقیف کردند. محیط اطراف محوطه اکنون آرام است و رفت و آمد در طول خیابانهای تخت جمشید و روزولت به طور عادی جریان دارد.ناس
ص: 207
سند شماره (15) از : سفارت آمریکا در تهرانتاریخ : 27 می 1979 - 7 خرداد 1358 به : وزارت امور خارجه - واشنگتن، دی.سی.
طبقه بندی : خیلی محرمانه شماره : 5492 موضوع : وخامت اوضاع سیاسی 1- (تمامی متن خیلی محرمانه است - این یک تلگرام گزارشی است) 2- خلاصه: خمینی به دیگر گروههای سیاسی حمله می کند؛ برای قانون اساسی درخواست کرد؛ تصویب قانون اساسی ممکن است انتخابات به همراه نداشته باشد؛ عکس العمل گروههای سیاسی نسبت به این کار خمینی منفی و یا مبهم بود؛ خلخالی رهبر فدائیان اسلام می شود. (پایان خلاصه) 3- تاکنون پیشرفت کار قانون اساسی جدید، توأم با این خواسته که دولت موقت، سریعتر در جهت ارائه قانون اساسی بجنبد، جریان سرعت بیشتری به خود گرفته است. شروع تمرکز فعلی در مورد جریان قانون اساسی، سخنرانی خمینی در تاریخ 23 می(2 خرداد) بود. او بالقوه تمام گروههای جامعه ایران را که از ایده جمهوری اسلامی حمایت نمی کنند مورد حمله قرار داد. او چپیها، جبهه ملی، جبهه دموکراتیک ملی و گروههای اسلامی راستگرا را مورد حمله قرار داد. همگی به غیر از آخری متهم به نادیده گرفتن اسلام شدند. گروههای راستگرای اسلامی به خاطر معتقد بودن به اینکه اسلام بدون روحانیت باشد مورد ملامت قرار گرفتند.
4- بنا به گزارش رسانه های گروهی موضوع 27 می (6 خرداد) همراه با درخواست 26 می(5 خرداد) خمینی برای یک رفراندوم قانون اساسی، در پیامی به مهندس بازرگان گفته شده است که «در طول مدت زمانی که بوسیله شما (بازرگان) مشخص می شود، به نمایندگان تمام گروههای اجتماعی و اقلیتهای مذهبی باید اجازه داده شود، که در مورد قانون اساسی قبل از اینکه به تصویب نهایی شورای انقلاب و دولت برسد اظهار نظر بکنند.» قسمتی از پیام که منتشر نشد آن بود که اشاره شده بود که نمایندگان برای تدوین قانون اساسی از طریق انتخابات برگزیده نخواهند شد، بلکه از عده ای دعوت به عمل خواهد آمد.
ما این اظهار نظر را از چندین نقطه مختلف از طیف سیاسی شنیده ایم، منجمله کسانی که به خمینی نزدیک هستند، که مراحل قانون اساسی به وسیله جنبش اسلامی کنترل می شود تا تفرقه و رقابت با ایده های اسلامی را به حداقل برساند.
5 - عکس العمل نسبت به ابراز این اطلاعات به غیر از طرفداران خمینی، منفی بوده است. چپیهای فدائیان خلق آن را به عنوان سندی که جنبش اسلامی واقعا دمکراتیک نیست تلقی می کنند. جبهه ملی ها و طرفداران جبهه دموکرتیک ملی آن را به عنوان مدرک فاشیسم و دیکتاتوری روحانیون می دانند. همزمان با کم شدن گذشت خمینی در مورد انحراف از جنبش اسلامی، در خواستش برای اتحاد، به گوش کسی فرو نمی رود. تعدادی از منابع معتبر ما اینک، احساسات قویتری نسبت به گذشته اخیر دارند، در مورد اینکه خمینی روشنتر و مضرتر می شود و احساس فشار از جانب همکارانش می کند. حتی اشخاص اطراف او بر این باورند که انقلاب اسلامی راهی را که همه فکر می کرده اند باید برود، نمی رود. این رفتار نمایانگر مقدار زیادی ناپختگی است ولی همچنین نارضایتی مهمی که بنیادگرایی اسلامی که خمینی را بر می انگیزد،