علم مفاهيم شناسي در قرآن جلد بيست و نهم - حرف و

مشخصات كتاب

سرشناسه:رسول ملكيان اصفهاني،1344

عنوان و نام پديدآور:علم مفاهيم شناسي در قرآن جلد بيست و نهم - حرف و/ رسول ملكيان اصفهاني

مشخصات نشر ديجيتالي:اصفهان:مركز تحقيقات رايانه اي قائميه اصفهان، 1394.

مشخصات ظاهري:نرم افزار تلفن همراه و رايانه

تلفن همراه مولف : 09131140140

موضوع: علم - مفاهيم قرآني

رده بندي كنگره : BP65/4/آ5

رده بندي ديويي : 372/21 د577آ1390

مقدمه

بسم الله الرحمن الرحیم

علم مفاهیم شناسی قرآن

1-قرآن کتاب خداست که برای هدایت ناس وبشروانسان و مسلمان و مومنین و متقین نازل شده است ؛ و ازمعجزات جاویدان محسوب می شود ؛ چه انسانهای مومن و خدا جوئی که با معرفت و عمل به این کتاب آسمانی به سعادت رسیدند و چه دانشمندان بزرگی که درطول بیش از چهارده قرآن برای فهم و نشر معارف این کتاب کریم عمرخود را گذاشته اند. هرزمانی که ازاین کتاب می گذرد تازه هائی ازمعارف این کتاب الهی کشف می گردد و این جریان همچنان ادامه دارد. درپرتو این تلاشهای شایسته علومی زیادی ازمعارف و علوم قرآنی برای ما به یادگارباقی مانده است . که ازمهمترین آن می توان از تفسیرقرآن نام برد. این علم براساس مقدماتی ازعلوم است مثل مفردات قرآن.

شاید بتوان گفت علم مفاهیم شناسی قرآن حد واسط بین معنی کلمه (علم مفردات) و (علم تفسیر قرآن) است. علم مفاهیم شناسی قرآن یک علم جدیدی است که نه می توان علم مفردات قرآن آن را دانست زیرا فراترازآن است و نه می توان آن را علم تفسیرنامید زیرا اساسا با آن متفاوت است.

تفسير به معناى «دانش تفسير»، يعنى علمى كه داراى اركان مشهور علم (موضوع، مسائل، مبادى تصورى و تصديقى) است و تفسير داراى موضوع،

تعريف،هدف، فايده، پيش انگاره ها (مبانى و مبادى) و ... است. ازاين رو، تفسير از علوم مرتبط با قرآن به شمار مى آيد كه بيش از هزار سال عمر دارد.

علم تفسير به دانشى گفته مى شود كه انسان را با معانى و مقاصد آيات قرآن و منابع، مبانى، روش ها، معيارها و قواعد آن آشنا مى سازد.

به عبارت ديگر، دانش تفسير از چند بخش اساسى تشكيل مى شود: 1) مبانى تفسير؛ 2) قواعد تفسير؛ 3) منابع تفسير؛ 4) شرايط مفسر؛ 5) سنجه هاى فهم تفسير و معيارهاى تفسير معتبر؛ 6) روش هاى تفسيرى؛ 7) گرايش ها (مكاتب) تفسيرى.

موضوع علم تفسير: آيات قرآن (سخنان الهى كه در قالب وحى قرآنى بر پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم نازل شده است).

هدف دانش تفسير: كسب توان استنباط صحيح از آيات قرآن.

فايده علم تفسير: فهم مراد استعمالى (معانى آيات) و مراد جدّى خدا (مقاصد آيات).

2-اگرمفاهیم قرآن خوب تبیین و توصیف شودمقدمه تفسیرخواهد شد و تفسیر قرآن از غنای بیشتری برخوردار خواهد شد. این دانش که مربوط به مجموعه دانشهای نوین زبانشناسی است می باشد . زبانشناسی بیشتر ناظر به کلام انسانی است که دردورهای مختلف شامل کلام های مقدس(کتابهای آسمانی) نیز شده است . زبان شناسی شامل: زبان شناسی نظری؛ آواشناسی ؛ واج شناسی ؛ واژه شناسی ؛ ساخت واژه ؛ نحو ؛ معناشناسی ؛ معناشناسی واژگانی ؛ معناشناسی آماری ؛ معناشناسی ساختاری ؛ سبک شناسی ؛ تجویز و توصیف ؛ کاربردشناسی ؛ زبانشناسی کاربردی ؛ اکتساب زبان ؛ زبان شناسی روان شناختی ؛ زبان شناسی جامعه شناختی ؛ زبان شناسی شناختی ؛ جامعه شناسی زبان ؛ زبان شناسی محاسباتی؛ زبان شناسی توصیفی ؛ زبان شناسی تاریخی ؛ زبان شناسی تطبیقی ؛ رده شناسی زبان ؛ دستور گشتاری ؛ریشه شناسی. و همچنین توجه به نظریات

هرمنوتیک ومتودولوژی می تواند تاثیرات خوبی درمباحث شناخت قرآن داشته باشد وفضاهای جدید تحقیقات قرآنی ایجاد نماید.

3-اگر تفسیرما از پیشرفت مناسبی برخوردار نیست دلیل عمده آن این است که روی مقدمات تفسیر کارهای اصلی صورت نگرفته است . این مسئله برای هرکس که باتفسیرقرآن آشنا باشد بدیهی است. برای روشن شدن زوایای پنهان و آشکارقرآن بیش از ده هزارکتاب نوشته شده است ولی می توان به جرات گفت مسلمانان و بشرهنوزبه صورت کامل ازاین ذخیره الهی بهره لازم را نبرده است و استخراجات لازم راازاین گنج الهی نکرده است.

4-بعضی آیات قرآن قرنها از نظر تفسیری هیچ پیشرفتی نداشته است .و مثل آن است که تفاسیر از روی هم بازنویسی کرده اند و اگر حرف تازه ای هم زده شده است بیشتر جنبه فرقه ای و گرایشی داشته که اکثرا به تاویل آیات و یا بهتر بگوئیم تفسیر به رای شده است.چگونه می توان یک آیه و یا یک سوره را خوب تفسیرکرد در صورتی که زوایای آشکار و پنهان کلمات خوب کالبد شکافی نشده باشد. برای آشکارشدن این مدعی تفاسیرقرآن را براساس قرون طبقه بندی کرده و سیرپیشرفت معانی و مفاهیم و تفاسیرآیات را درآن براساس استاندارهای علمی و روش های نوین بررسی کنید.

5-متاسفانه در زمان معاصر که به این مسئله مهم یعنی مفاهیم آیات کمی توجه شده است بعضی آن را با شرح لغت اشتباه گرفته اند وکتابهائی به همین نام تالیف شده است واسم کتاب خود را مفا هیم قرآن گذاشته اند و حال آنکه اصلا به مفاهیم نپرداخته اند و یک مقداربیشتر از حد معمول از ترجمه لغت فرارفته اند و دراین

زمینه مراکز قرآنی وعلمی را نیز به اشتباه انداخته اند.

6-علم مفردات یا واژه شناسی در قرآن دانشی است که در باره تک واژ ه های قرآنی از نظر ریشه اشتقاق لغوی و دلالت آن بر معنای مطلوب مناسب و نوع کاربرد آن در قران بحث می کند بدین منظور که هرگاه شخصی معنای واژه های قرآنی را نمی داند با مراجعه به کتابهای لغوی مانند مفردات راغب می تواند معنا و ریشه موارد اشتقاقی و نوع کاربرد آن را بشناسد . و حال آنکه علم مفاهیم شناسی قرآن درباره یک واژه و معنای آن درتمام حالات علمی و ادبی درقرآن بحث می کند با این توضیح تفاوت عمده و عمیق علم مفردات با علم مفاهیم تا حدودی روشن شد.

علم مفردات شاخه های فراوانی دارد که به بعضی از آنها اشاره می شود:

الف- دانش غریب القرآن

ب-معرب القرآن که در آن در مورد واژه هائی که از زبانهای دیگر به زبان قرآن وارد شده و به صورت عربی در آمده بحث می کند.

ج- اعراب القرآن در خصوص چگونکی اعراب الفاظ قرآن بحث می کند

د-مجازات قرآن انواع مجازهای به کار رفته در قرآن در این شاخه بحث می شود.

ه- وجوه و نظائر در قرآن

و بعضی دیگر از موضوعات علوم قرآن که بنوعی با مفردات قرآن سرو کار دارد.

دانشمندا ن بزرگی به تبیین واژه های قرآنی پرداخته اند و برخی از آنها کتابهائی را نیز تدوین نموده اند که تفصیل آنها در کتابهای رجال مانند : معجم الادباء ، تاریخ بغداد، فهرست ابن ندیم، اعلام زرکلی و .....آمده است.

برای آگاهی از این کتابها می توانید به

مجله بینات شماره هفت و نه مراجعه کنید که بیش از سیصد جلد کتاب معرفی شده است.

7- مفاهیم قرآن به معنای تحقیق کامل و جامع در باره بنیان آشکارو نهان یک لغت است؛ وبررسی سابقه و شرح آن در کل مجموعه آیات قرآن است. و همچنین تمام کاربردهای علمی و ادبی آن را بررسی کردن است. واین تقریبا یک علم کاملا جدید درباره قرآن است. زیرا باید نقش یک مفهوم را در تمام قرآن درقالب یک کلمه و ارتباطات آن مشخص کرد.تحقیق درباره مفاهیم شناسی قرآن کارساده ای نیست وافراد باید صاحب تخصص های گوناگونی باشند. و بصورت گروهی کارکنند . مفهوم شناسی قرآن بعد ازآشنائی علوم ادبی و منطقی وفلسفی و عرفانی و تاریخی وفقهی و غیره برای محققین حاصل می شود. تازه این بررسی نقش یک کلمه و مفهوم درقرآن است ؛ حال آنکه اگرما خواستیم نقش مفهوم یک جمله و یا چند جمله و یا یک آیه و یا یک سوره را نسبت به یک جمله و یا چند جمله و یا یک آیه ویا یک سوره دیگربررسی کنیم ؛ ببینید چه نیروی انسانی دانشمند و چه سرمایه مالی هنگفت و چه تکنولوژی(ابررایانه) و امکانات نرم افزاری و علمی و سخت افزاری نیاز است. ولی به هرحال کاری است که باید درآینده نزدیک انشاء الله بشود.

8-قران را می توان مثل قطعات متنوع هندسی (Magnets game) فرض کرد که به بی نهایت اشکال قابل تصوراست اگرشما به یک آجردریک ساختمان بسیاربزرگ و چند هکتاری توجه کنید و نقش این آجردرکل مجموعه را بررسی کنید یک تصورمفهومی بدست آورده اید که جایگاه ومعنای آن

را درمنظومه این ساختمان به شما نشان می دهد و تصور بود ونبود آن دراین منظومه به کل آن می تواند کمک کند و یا آسیب برساند. پس باید درنظرداشت هریک ازکلمات قرآن مفهومی دربردارد که باتمام کلمات و جملات قرآن ارتباط دارد ارتباطی که درطول تاریخ تفسیرقرآن کشف نشده است . و ازاین مبنا استنتاجات بسیاری می توان استخراج کرد که درلابلای بعضی از تفاسیرآمده است.

9-البته شاید بتوان گفت مفاهیم قرآن یک رشته جدید در علوم و معارف قرآن است و مربوط به دوران معاصر است زیراکه بسیاری از علوم در حدود نیم قرن جدید تحولات جدی بخود گرفته اند. با استفاده ازابزارو امکانات جدید بویژه رایانه وبرنامه ریزی برای آن می توان به این علم دسترسی پیدا کرد. این علم بصورت رسمی هنوزوارد حوزه و دانشگاه نشده است و مطالب آن بصورت گسیخته درضمن مطالب دیگربیان می شود. هراستادی با توجه به شناخت نسبی خود از آن بحث می کند وبسیاری آن را بعنوان یک علم قرآنی نه می شناسند و نه قبول دارند. اینجانب بعد ازحدود سی سال آشنائی با علوم دینی و اسلامی وقرآنی و بعد تمرکزبرروی این موضوع (علم مفاهیم شناسی قرآن) وکشف آن در تفسیرشریف راهنما به این امرخطیرنائل شدم و خداوند رحیم افق نوردیدن آن را بمن نشان داد. و این چیزی بود که بصورت متفاوت در بعضی مکتوبات قرآنی با آن برخورد می کردم که خود داستانهای زیبا و دلنشینی دارد. خیلی دوست داشتم با قرآن مانوس باشم و روزانه چندین نوبت تلاوت داشته باشم ولی بعضی از مواقع یک کلمه و یا یک جمله قرآن و

نقش آن درکل قرآن فکرودل من را بخودش مشغول می کرد و ساعتها و روزها وقت مرا می گرفت و رهایم نمی کرد ؛ نمی توانستم از آن مفهوم کلمه و جمله و آیه دلم را جدا بکنم ؛ هرلحظه و زمانی که می گذشت رخ جدیدی از آن برایم کشف می شد ولی همیشه دوست داشتم یک راهی پیدا کنم که آن را به صورت علمی درمعرض دیگران قراردهم ؛ ولی عظمت کارونداشتن ابزار و امکانات لازم من را از آن باز می داشت تا اینکه این توفیق نسبی برایم حاصل شد. و برای همین همیشه درحیرتم که قلب مقدس اشرف و اکرم واعظم انبیاء یعنی حضرت محمد مصطفی (ص) چگونه این حجم با عظمت معنوی را درسینه مبارکشان داشتند و آن را حمل می کردنند. آری این کلمات و آیات الهی است که بی نهایت بارقابل استناد و استدلال و فیض جاری است و هنرنمائی می کند.کاری که ازعهده هیچ مجموعه و دستگاه علمی برنمی آید. کاریکه من انجام داده ام کاری است که اصل زحمت آن را دانشمندان اسلامی درتفسیرقیم راهنما انجام داد ه اند و من فقط آن را دیده و استخراج و تالیف کرد ه ام ؛ هرچند که قبل ازمن به این صورت کسی انجام نداده است.

10-ازخوبیهای علم دردوران جدید این است که آنچه را درتصورذهن و یا کشف دل و یا توهم و یا خیال بود امروز می توان بصورت علم درآورد و به معرض نمایش و عموم گذاشت . شما نگاه کنید در زمان ما مسائلی حتی مثل طی الارض و روی آب راه رفتن ونامرئی شدن

و صدها نمونه از این دست به صورت علمی دسته بندی و طبقه بندی شده است. چه برسد به علومی که ازقواعد و ضوابط مثل تفسیرقرآن برخورداراست.

11- بسیاری ازتفاسیر که دردوران قدیم نوشته شده است درمحدوده علم آموزی ودانش یک فرد و بسته به نوع کتابهای تفسیری و امکاناتی که دراختیارداشته و گرایش و هدفی که داشته است.درصورتیکه درزمان معاصرباید ازنوشتن تکراری و بیهوده این تفاسیرخوداری کرد و زیرنظرمجموعه ای ازاساتید ، تفسیرهمه جانبه نوشت.وحوزهای پژوهشی عظیمی به این امرمهم اختصاص یابد. امید است درآینده حوزه های علمی بزرگ و دانشگاههای بزرگ قرآنی درراستای آموزش و پژوهش های قرآنی بیش ازآن چیزی که امروزوجود دارد تاسیس شود.

12- داشتن روش هدفمند و اصولی و رعایت آن درطول نگارش تفاسیرازنکات مهمی است که مفسرین باید رعایت کنند. زیرا مفسرین بزرگ قرآن بعضی ازموارد یک مفهوم را دریک جای قرآن به یک معنا گرفته اند و درجاهای دیگرقرآن از آن عدول کرده اند مثل آن است که یک جا در قرآن ما کلمه( صلوهَ) را به این شکل و درجاهای دیگرقرآن بصورت (صلاهَ) بنویسیم. اگرما توانستیم به معنای واقعی و مفهوم (روح) یا (امر) یا (امام) و ....درقرآن برسیم باید بااین ملاک واحد درکل قرآن به تحقیق بپردازیم.

13-اگرخواستیم عظمت قرآن را درنظربگیریم باید اینطورتصورکرد که تمام عالم هستی دو بارتکرار شده است یکباربصورت عینی درعالم خارج و یکباربصورت مکتوب به صورت قرآن و اگرگفته عرفاء را به آن اضافه کنیم به این صورت استکه وجود انسان قرآنی (کامل) دو چهره دارد یکی به صورت عینی یعنی جهان خارج و دیگری بصورت مکتوب یعنی قرآن.

14-قرآن كريم در آيه ى بيست

و يكم سوره ى حجر به سرچشمه و منبع موجودات و نزول معيّن آنها اشاره كرده، مى فرمايد:

( وَ إِن مِّن شَىْ ءٍ إِلَّا عِندَنَا خَزَآئِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَّعْلُومٍ)

و هيچ چيزى نيست جز آن كه منابعش نزد ماست؛ و [لى] جز به اندازه معيّن آن را فرو نمى فرستيم.

«خزائن» در اصل به معناى حفظ و نگه دارى چيزى است و در اصطلاح به معناى محلى است كه افراد، اموالشان را در آن گردآورى و حفظ مى كنند.

اين مفهوم در مورد انسان ها صادق است كه قدرت محدود دارند و نمى توانند در هر عصرى همه چيز را فراهم كنند، اما در مورد خدا تصور نمى شود.

پس خزاين الهى، يا به معناى «مقدورات الهى» است؛ يعنى همه چيز در منبع قدرت الهى جمع است و هر وقت بخواهد هر مقدار كه لازم باشد ايجاد مى كند و يا به معناى مجموعه ى امورى است كه در عالم هستى و جهانِ ماده وجود دارند؛ مثل عناصر و اسباب، كه در اين مجموعه همه چيز فراوان است، اما هر موجود خاص آن به صورت محدود ايجاد مى شود.

قرآن خداوند نیز ازهمین سنخ است که متصل به دریای بی کرانه وجود خداوند است و هروقت خداوند بخواهد مقداری از معنای آن را برای ما ایجاد می کند . و چهره کامل آن درزمان حکومت حضرت ولی عصر(عج) ظهور می کند. انشاء الله.

15- قرآن كريم در آيه ى چهل و يكم سوره ى بقره با اشاره به رابطه ى قرآن با كتب آسمانى پيشين، چهار فرمان در مورد پاس داشت قرآن مى دهد و مى فرمايد:

( وَآمِنُوْا بِمَا أَنْزَلْتُ مُصَدِّقاً لِمَا مَعَكُمْ وَلَا تَكُونُوا أَوَّلَ كَافِرٍ بِهِ وَلَا تَشْتَرُوا بِآيَاتِي ثَمَناً قَلِيلًا وَإِيَّايَ فَاتَّقُونِ)

و به

آنچه فرو فرستادم (/ قرآن) ايمان آوريد، در حالى كه مؤيد چيزى است كه با شماست. و نخستين انكار كننده آن نباشيد؛ و بهاى اندك را با آيات من مبادله نكنيد؛ و تنها (از عذاب) من (خودتان) را حفظ كنيد.

خداوند می فرماید قرآن را ارزان نفروشید قدروقیمت وعظمت آن را دریابید و برای رسیدن به آن بهای لازم را بپردازید. هرآیه قرآن مثل عروسی بلند مرتبه ای است که تا بهای آن پرداخته نشود رخ نمی نماید بعضی ازموارد این بهاء به قیمت جان و حقیقت انسان است . کسانیکه خادم قرآن هستند باید همیشه این را مد نظرداشته باشند.

عروس حضرت قرآن نقاب آن گه براندازدكه دارالملك ايمان را مجرد يابد از غوغا

(سنائی)

-

16- دراین قسمت برای اینکه وظیفه ما نسبت به قرآن مشخص شود سخن رهبرعظیم الشان انقلاب اسلامی دردنیای معاصرحضرت امام خمینی(ره) را می آورم: (جلد بیستم صحیفه امام خمینی(ره)- صفحه 91 تا 93- پيام به مردم زائران بيت الله الحرام به مناسبت ايام حج "مهجوريت حج ابراهيمي "):

(از انس با قرآن كريم ، اين صحيفه الهي و كتاب هدايت ، غفلت نورزند كه مسلمانان هر چه دارند و خواهند داشت در طول تاريخ گذشته و آينده ازبركات سرشار اين كتاب مقدس است . و از همين فرصت از تمامي علماي اعلام و فرزندان قرآن و دانشمندان ارجمند تقاضا دارم كه از كتاب مقدسي كه تبيان كل شي ءاست و صادر از مقام جمع الهي به قلب نور اول و ظهور جمع الجمع تابيده است ، غفلت نفرمايند. اين كتاب آسماني - الهي كه صورت عيني و كتبي جميع اسما و صفات و آيات

وبينات است و از مقامات غيبي آن دست ما كوتاه است و جز وجود اقدس جامع من خوطب به از اسرار آن كسي آگاه نيست و به بركت آن ذات مقدس و به تعليم او خلص اولياي عظام دريافت آن نموده اند و به بركت مجاهدات و رياضتهاي قلبيه ، خلص اهل معرفت به پرتوي از آن به قدر استعداد و مراتب سير بهره مند شده اند و اكنون صورت كتبي آن ،كه به لسان وحي بعد از نزول از مراحل و مراتب ، بي كم و كاست و بدون يك حرف كم وزياد به دست ما افتاده است ، خداي نخواسته مباد كه مهجور شود و گر چه ابعاد مختلفه آن و در هر بعد مراحل و مراتب آن از دسترس بشر عادي دور است لكن به اندازه علم ومعرفت و استعدادهاي اهل معرفت و تحقيق در رشته هاي مختلف ، به بيانها و زبانهاي متفاوت نزديك به فهم از اين خزينه لايتناهاي عرفان الهي و بحر مواج كشف محمدي -صلي الله عليه و آله و سلم - بهره هايي بردارند و به ديگران بدهند و اهل فلسفه و برهان بابررسي رموزي كه خاص اين كتاب الهي است و با اشارات از آن مسائل عميق گذشته ،براهين فلسفه الهي را كشف و حل كرده ، در دسترس اهلش قرار دهند. و وارستگان صاحب آداب قلبي و مراقبات باطني رشحه و جرعه اي از آنچه قلب عوالم از "ادبني ربي " دريافت فرموده ، براي تشنگان اين كوثر به هديه آورند و آنان را مودب به آداب الله تا حد ميسور نمايند. و متقيان تشنه

هدايت بارقه اي از آنچه به نور تقوا از اين سرچشمه جوشان هدي للمتقين هدايت يافته اند، براي عاشقان سوخته هدايت الله به ارمغان آورند. و بالاخره هر طايفه اي از علماي اعلام و دانشمندان معظم به بعدي از ابعاد الهي اين كتاب مقدس دامن به كمر زده و قلم به دست گرفته و آرزوي عاشقان قرآن رابرآورند و در ابعاد سياسي ، اجتماعي ، اقتصادي ، نظامي ، فرهنگي و جنگ و صلح قرآن وقت صرف فرمايند تا معلوم شود اين كتاب سرچشمه همه چيز است ؛ از عرفان و فلسفه تاادب و سياست ، تا بيخبران نگويند عرفان و فلسفه بافته ها و تخيلاتي بيش نيست ورياضت و سير و سلوك كار درويشان قلندر است ، يا اسلام به سياست و حكومت و اداره كشور چه كار دارد كه اين كار سلاطين و روساي جمهور و اهل دنياست . يا اسلام دين صلح و سازش است و حتي از جنگ و جدال با ستمكاران بري است . و به سر قرآن آن آورند كه كليساي جاهل و سياستمداران بازيگر به سر دين مسيح عظيم الشان آوردند.

هان اي حوزه هاي علميه و دانشگاههاي اهل تحقيق ! بپاخيزيد و قرآن كريم را ازشرجاهلان متنسك و عالمان متهتك كه از روي علم و عمد به قرآن و اسلام تاخته ومي تازند، نجات دهيد. و اينجانب از روي جد، نه تعارف معمولي ، مي گويم از عمر به بادرفته خود در راه اشتباه و جهالت تاسف دارم . و شما اي فرزندان برومند اسلام ! حوزه ها ودانشگاهها را از توجه به شئونات قرآن و ابعاد بسيار

مختلف آن بيدار كنيد. تدريس قرآن در هر رشته اي از آن را محط نظر و مقصد اعلاي خود قرار دهيد. مبادا خداي ناخواسته در آخر عمر كه ضعف پيري بر شما هجوم كرد از كرده ها پشيمان و تاسف برايام جواني بخوريد همچون نويسنده .

بايد بدانيم حكمت آنكه اين كتاب جاويد ابدي كه براي راهنمايي بشر به هر رنگ و مليت و در هر قطب و قطر، تا قيام ساعت نازل گرديده است ، آن است كه مسائل مهم حياتي را چه در معنويات و چه در نظام ملكي زنده نگه دارد و بفهماند كه مسائل اين كتاب براي يك عصر و يك ناحيه نيست . )

17- منطق شيوه ي تفكر صحيح را مي آموزد حال اگر كسي بخواهد انديشه ها و تفكرات خود را به ديگري منتقل كند. يعني بخواهد از آنچه در ذهن خودش مي گذرد ديگري را آگاه سازد ناچار از سخن استفاده مي كند، يعني الفاظ را براي افاده ي مقصود خود به كار مي برد.

مردم عادي چنين مي پندارند كه انسان نخست مي انديشند سپس انديشه هاي خود را در قالب الفاظ بر زبان مي آورد. اما با كمي دقت نظر معلوم مي شود كه اساساً تفكر بدون استعمال الفاظ امكان پذير نيست. حتي وقتي كه آدمي لب را از سخن فروبسته و به انديشه فرورفته باشد، باز در واقع با يك سلسله الفاظ مخيّل به تفكر مي پردازد و به قول حكما، گويي با خود «حديث نفس» يا نجوا مي كند، به همين جهت است كه تفكر و تعقل را نطق باطن مي نامند (در مقابل

نطق ظاهر كه با الفاظ مسموع انجام مي يابد) پرورش ذهني و فكري آدمي و از قوه به فعل درآوردن استعدادهاي معرفتي او جز به كار بردن لفظ امكان پذير نيست. پس زبان اولاً توأم و همراه با انديشه هاي دروني آدمي است. ثانياً موجب انتقال دانش و فرهنگ و تمدن به ديگران است و آموزش و پرورش بدون استعانت از آن امكانپذير نيست. همين نياز مبرم آدمي به زبان موجب شده است كه به وضع الفاظ بپردازد و در برابر هر معنايي لفظي را كه نمايانگر آن معني باشد قرار دهد.

چنانكه معلوم است هر لفظ مسموع صوتي است كه در هوا پخش مي شود و به سرعت محو مي گردد. يعني علامتي است فرار و ناپايدار كه عمرآن لحظه اي بيش نيست و فقط هنگام رويارويي با ديگران بكار مي رود. اما آدمي مايل است افكار و انديشه ها و خواسته هاي خود را به مكانهاي دور دست و به آيندگان و كساني كه با او روياروي نيستند نيز برساند. به همين جهت به وضع الفاظ بسنده نكرده و يك سلسله علايم ديگر نيز وضع كرده كه همان خط يا علايم مكتوب يا الفباست. علايمي به مراتب پايدارتر و ثابت تر از الفاظ، اين علائم مكتوب را نشان و دال بر الفاظ قرار داده است.

بنابراين علايم مكتوب يا خط يا وجود كتبي دلالت بر حفظ، يعني اصوات معين ، دارد. به عبارت مختصرتر وجود كتبي دال بر وجود لفظي است ، همانطور كه وجود لفظي دال بر معناي ذهني است و معناي ذهني دال بر شيء خارجي.

وجود كتبي (علايم كتبي يا خطي ) –

وجود لفظي ( علايم ملفوظ يعني اصواتي كه با اتكاء به مخارج حروف از دهان خارج مي شود) – وجود ذهني (معني ذهني يا صورت ذهني) – وجود عيني (وجود خارجي يا شي خارجي)

به عبارت موجزتر شيء داراي چهار نحوه وجود است. وجود عيني و وجود ذهني و وجود لفظي و وجود كتبي . از آنجا كه نقش الفاظ در تفكرات آدمي تا اين درجه است. منطق دانان در آغاز منطق مبحثي را نيز به الفاظ اختصاص مي دهند و البته بحث آنها از الفاظ بحثي است بسيار كلي به نحوي كه كم و بيش شامل همه زبانها مي شود. بر خلاف بحث علماي دستورزبان كه اختصاص بزباني معين دارد.(علم منطق – رشته های نظری و علوم انسانی و معارف اسلامی)

براین اساس وجود لفظی و کتبی را اعتباری و وجود ذهنی و عینی را حقیقی می دانند.

اگربراین مبنا به قرآن رانگاه کنیم؛ فعالیتهای علمی و قرآنی ما ازچهارحالت خارج نیست:

الف-وجود لفظی قرآن که شامل روخوانی ؛ روان خوانی ؛ تندخوانی؛ صوت ولحن؛ علم تجوید ؛ انواع قرائات قرآنی؛ حفظ ظاهری قرآن؛و تمام فعالیتهائی که دراین حوزه لفظی قرآن می شود.

ب-وجود کتبی قرآن که شامل انواع رسم الخط ونوشتن قرآن ؛ چاپ قرآن؛ تمام کارهای هنری مربوط به قرآن.

ج-وجود ذهنی قرآن یعنی آنچه درذهن مردم مسلمان یا جامعه بشری یا مفسرومحقق قرآن وجود داردو بر روی آن تدبرو تفکرمی کند و آن را نشر وارائه می دهد.و شامل تمام تفاسیر و معارف و علوم قرآنی می شود.

د-وجود عینی قرآن که به دوصورت جلوه می کند یا بصورت فردی که دریک انسان قرآنی درخارج مصداق پیدا می

کند و حقیقی ترین آن امام معصوم است که واقعیت قرآن و مظهرعینی کامل قرآن درعالم خارج است و قرآن ناطق است و درزمان ما حضرت امام ولی عصر(عج) می باشد ویا بصورت جمعی تجلی و ظهورپیدا می کند که جامعه اسلامی و قرآنی و حکومت اسلامی مهدویت است که انشاء الله درآینده ما شاهد و عامل آن خواهیم بود.

به هرحال هرکس که عالم وخادم قرآن باشد بصورت حصرعقلی ازیکی ازاین چهارقسم خارج نیست ؛ و کسیکه درحوزه علم مفاهیم شناسی قرآن فعالیت و تحقیق و مطالعه می کند دربخش سوم (وجود ذهنی) جایگاه می یابد ووقتی درعرصه نشرمکتوب می پردازد درجایگاه دوم (وجود کتبی) فعال است.

اگربخواهیم توضیح مفصل دهیم که علم مفاهیم قرآن شناسی چیست ؟ باید کتابهای مستقلی تالیف گردد ؛ که امیدواریم این مهم درآینده نزدیک انجام گیرد.

17-ما در اینجا براساس امکانات و ابزار و نرم افزارهای علمی بیش ازهزارتا از کلمات قرآن را مفهوم شناسی وبراساس حروف الفبا استخراج کرده ایم ؛ باشد که انشا ء الله در آینده این علم( مفهوم شناسی قرآنی) توسعه لازم را بنماید. از بین تفاسیرتفسیرراهنما را ملاک قرارداده ایم که نسبت به تمام تفسیرهای قرآن بعضی ازاستاندارهای لازم را دارد که می توانید ویژگیهای آن را درمقدمه آن تفسیرشایسته و مهم بخوانید. باید توجه داشت که بعضی ازکلمات مشترک لفظی و بعضی ازآنها مشترک معنوی می باشند ؛ وتعدادی ازکلمات نیز عربی وفارسی می باشد ؛ برای همین کسی که می خواهد مفهومی را بررسی کند لازم است یکدورفهرست کلمات را بررسی کند. . این مجموعه کتاب مفاهیم شناسی قرآن بیشتربرای محققین و پژوهشگران قرآنی

و کسانیکه می خواهند پایان نامه حوزوی و دانشگاهی تالیف کنند ویا علاقه به مباحث عمیق قرآنی هستند می باشد.

حوزه علمیه اصفهان

رسول ملکیان اصفهانی

واجبات از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

{واجبات}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 43 - 3

3 - نماز و زكات ، از واجبات دينى اسلام و از اركان عملى آن است .

و أقيموا الصلوة و ءاتوا الزكوة

دعوت به اقامه نماز و پرداخت زكات، پس از فراخواندن اهل كتاب به ايمان، بيانگر اهميت خاص نماز و زكات در ميان ساير تكاليف عملى اسلام است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 83 - 10

10 - وجوب پرستش خدا و پرهيز از پرستش غير او

لاتعبدون إلا اللّه

جمله {لاتعبدون إلا اللّه} (پرستش نمى كنيد جز خدا را) نهى است به صورت نفى و به عبارت ديگر خبر است در مقام انشا; يعنى، پرستش نكنيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 140 - 12

12 - اداى شهادت واجب و كتمان آن ظلم است .

و من أظلم ممن كتم شهدة عنده من اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 180 - 1

1 - وجوب وصيت به هنگام فرا رسيدن مرگ و پيدايش آثار آن

كتب عليكم إذا حضر أحدكم الموت . .. الوصية

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 183 - 1،2

1 - وجوب روزه بر مسلمانان

يأيها الذين ءامنوا كتب عليكم الصيام

2 - ايمان از شرايط وجوب روزه *

يأيها الذين ءامنوا كتب

عليكم الصيام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 184 - 4،11

4 - وجوب قضاى روزه ماه رمضان ، بر كسى كه در آن ماه مسافر و يا مريض بوده است .

فمن كان منكم مريضاً أو على سفر فعدة من أيام أخر

11 - بر كسانى كه به خاطر مشقت بار بودن روزه بر آنان ، روزه نمى گيرند ، پرداخت فديه واجب است .

و على الذين يطيقونه فدية

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 185 - 12

12 - روزه ماه رمضان بر هر فرد فرد مسلمانان واجب است .

فمن شهد منكم الشهر فليصمه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 186 - 8

8 - وجوب اطاعت از فرمان هاى خدا و ضرورت ايمان داشتن به او

فليستجيبوا لى و ليؤمنوا بى

برداشت فوق بر اين مبناست كه {استجابت} به معناى {اجابت} باشد. بنابراين {فليستجيبوا لى} يعنى، پس بندگان بايد فرمانهاى مرا اطاعت كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 190 - 1

1 - وجوب نبرد با كافران ، در صورتى كه با مسلمانان سرجنگ داشته باشند .

و قتلوا فى سبيل اللّه الذين يقتلونكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 191 - 13

13 - در صورتى كه دشمنان دين در مسجدالحرام و نواحى آن عليه مسلمانان وارد جنگ شوند ، نبرد با آنان و كشتن شان واجب است .

و لاتقتلوهم عند المسجدالحرام حتى يقتلوكم فيه فإن قتلوكم فاقتلوهم

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 196 - 13،14،36،41،43

13 _ وجوب قربانى در حج تمتّع

فمن تمتّع . .. فما استيسر من الهدى

14 _ وجوب روزه به مدّت سه روز در حج و هفت روز پس از بازگشت ( ده روز كامل ) ، براى فاقد قربانى

فمن لم يجد فصيام ثلثة ايام فى الحج و سبعة . .. تلك عشرة كاملة

36 _ عمره ، همانند حج واجب است .

و اتمّوا الحجّ و العمرة للّه

امام صادق (ع): العمرة واجبة على الخلق بمنزلة الحجّ . .. لانّ اللّه عزّ و جل يقول {و اتمّوا الحج و العمرة للّه}

_______________________________

علل الشرايع، ج 2، ص 408، ح 1 ; كافى، ج 4، ص 265، ح 4.

41 _ وجوب بجا آوردن عمره تمتّع ، قبل از انجام اعمال حجّ

فمن تمتع بالعمرة الى الحجّ

امام صادق (ع): انّ الحجّ متّصل بالعمرة لان اللّه عزّ و جل يقول {فاذا امنتم فمن تمتّع . ..} فليس ينبغى لاحد الاّ ان يتمتّع

_______________________________

علل الشرايع، ج 2، ص 411، ح 1، ب 149 ; نورالثقلين، ج 1، ص 188، ح 669.

43 _ وجوب سه روز روزه ، در روز ترويه و روز قبل و روز بعد از آن ( عرفه ) در حج بر كسى كه قادر به قربانى نيست .

فمن لم يجد فصيام ثلثة ايّام فى الحجّ

از امام صادق (ع) درباره حج كننده اى كه قادر بر قربانى نيست سؤال شد، آن حضرت فرمود: يصوم ثلاثة ايّام فى الحجّ يوماً قبل التروية و يوم التروية و يوم عرفة

_______________________________

كافى، ج 4، ص 508، ح 3 ; نورالثقلين، ج 1، ص 190، ح 677

و 679.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 197 - 13

13 _ وجوب تهيّه توشه ( پوشاك و خوراك و . . . ) براى سفر حج

و تزوّدوا

با توجّه به شأن نزول نقل شده در مجمع البيان، ذيل آيه.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 198 - 7،8

7 _ وجوب رفتن و وقوف به مَشعرالحرام ، پس از وقوف در عرفات

فاذا افضتم من عرفات فاذكروا اللّه عند المشعرالحرام

لازمه وجوب ذكر خداوند در مشعرالحرام پس از وقوف به عرفات، وجوب رفتن و بودن (وقوف) در مشعرالحرام است.

8 _ وجوب ذكر خداوند در مَشعرالحرام

فاذكروا اللّه عند المشعرالحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 203 - 1

1 _ وجوب ذكر خداوند در روز هاى مشخص ( ايام تشريق ) بر حج گزار

و اذكروا اللّه فى ايّام معدودات

مراد از روزهاى مشخّص، ايّام تشريق (يازدهم و دوازدهم و سيزدهم ذى الحجه) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 216 - 1،14

1 _ وجوب جهاد بر مسلمانان ، حكمى ثابت و هميشگى

كتب عليكم القتال

{كُتب} يعنى ثبت و استقرّ.

14 _ احكام الهى ( وجوب جهاد و . . . ) ، بر اساس علم خداوند نسبت به مصالح و مفاسد انسانهاست .

كتب عليكم القتال و هو كره لكم و عسى . .. و اللّه يعلم و انتم لا تعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 226 - 6،7

6 _ لزوم آميزش مردان

با همسران خويش در هر چهار ماه *

للذين يؤلون من نسائهم تربّص اربعة اشهر

به نظر مى رسد كه اگر ترك آميزش در بيشتر از چهار ماه جايز بود، به همان مقدار، حكم ايلاء از نظر زمان افزايش مى يافت.

7 _ وجوب آميزش يا طلاق بر ايلاءكننده ، پس از گذشت چهار ماه از ايلاء

للذين يؤلون . .. فان فاءو ... و ان عزموا الطلاق

از اينكه {تربّص} تا چهار ماه است، معلوم مى شود كه پس از آن، شخص مُلزم به يكى از دو كار است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 233 - 1

1 _ وجوب شير دادن مادران به فرزندان خويش

و الوالدات يُرضعن اولادهنّ

جمله {يرضعن . .. }، جمله اى است خبرى در مقام انشا.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 244 - 3

3 _ وجوب پيكار در راه خداوند

و قاتلوا فى سبيل اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 282 - 2،3،4،12،16،21،29،30،44

2 _ وجوب تنظيم سند براى دين مدت دار بر طرفين

يا ايّها الذين امنوا اذا تداينتم بدين الى اجل مسمّى فاكتبوه

جمله {تداينتم بدين} شامل هر نوع طلبى مى شود; چه در فروش كالايى به نسيه و يا خريد كالايى تحويل نشده به نقد (سلف) و يا قرض دادن به شخصى.

3 _ لزوم تعيين مدّت براى ديون و مطالبات *

اذا تداينتم بدين الى اجل مسمّىً

احتمال اينكه لزوم كتابت مخصوص مطالبات و ديون مدّت دار باشد، احتمالى ضعيف است; بنابراين بايد {الى اجل} را توضيحى براى ديونِ مورد امضاء قرآن

دانست. يعنى ديونى كه بدون ذكر مدّت صحيح نيست.

4 _ وجوب مراعات عدالت در تنظيم اسناد دين و مطالبات

و ليكتب بينكم كاتب بالعدل

بنابراينكه كلمه {بالعدل} متعلق به جمله {وليكتب} باشد.

12 _ وجوب رعايت تقواى الهى از سوى مديون و كم و كاست نكردن چيزى در تنظيم اسناد مبادلاتى

و ليملل الّذى . .. و ليتّق اللّه ربّه و لا يبخس منه شيئاً

16 _ وجوب املاى اسناد دين و مبادلات نسيه اى با رعايت عدالت ، از سوى ولىّ مديونِ سفيه يا ضعيف و يا ناتوان از املاى اسناد

فان كان الّذى عليه الحقّ سفيهاً او ضعيفاً او لا يستطيع ان يملّ هو فليملل وليّه ب

21 _ وجوب شاهد گرفتنِ دو مرد مسلمان و در صورت نبودن آنان ، يك مرد و دو زن مسلمان در ثبت و تنظيم اسناد ديون و مبادلات

و استشهدوا شهيدين من رجالكم فان لم يكونا رجلين فرجل و امراتان

29 _ وجوب اداى شهادت بر گواهان به هنگام فراخوانى به شهادت

و لا يأب الشّهداء اذا ما دعوا

بنابراينكه {اذا ما دعوا} دعوت براى اداى شهادت باشد; يعنى: اذا ما دعوا الى اداء الشّهادة.

30 _ وجوب تحمّل شهادت بر مؤمنين ، به هنگام استشهاد از آنان

و لا يأب الشّهداء اذا ما دعوا

بنابراينكه {اذا ما دعوا} دعوت براى تحمل شهادت باشد; يعنى: اذا ما دعوا الى اداء الشّهادة.

44 _ لزوم شاهد گرفتن در هنگام داد و ستد هر چند معامله اى نقد و بدون مطالبه باشد .

و اشهدوا اذا تبايعتم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 283 - 3،5

3 _ وجوب ردّ امانت به صاحب آن

فليؤدَ الّذى اؤتمن امانته

5

_ وجوب ردّ عين مرهونه به صاحب آن

فرهان مقبوضة فان امن بعضكم بعضاً فليؤدّ الّذى اؤتمن امانته

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 28 - 21

21 _ لزوم تقيّه در برابر كافران به هنگام اضطرار

الاّ ان تتقوا منهم تقية

رسول اللّه (ص): لا ايمان لمن لا تقية له ; قال اللّه عزّ و جل: {الاّ ان تتقوا منهم تقية}

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 166، ح 24 ; نورالثقلين، ج 2، ص 325، ح 83.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 31 - 5

5 _ لزوم پيروى از پيامبر ( ص )

قل ان كنتم تحبون اللّه فاتبعونى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 32 - 2

2 _ لزوم اطاعت از خدا و رسول

قل اطيعوا اللّه و الرسول

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 33 - 3

3 _ شايستگى هاى ويژه انبيا ، علّت وجوب اطاعت از آنان

قل اطيعوا اللّه و الرسول . .. انّ اللّه اصطفى ادم و نوحاً و ال ابراهيم و ال عمرا

زيرا پس از امر به اطاعت از رسول، برگزيدگى پيامبران مطرح شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 132 - 2

2 _ وجوب تبعيّت از فرامين رسول خدا ( رهبران الهى )

و اطيعوا اللّه و الرّسول

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 133 - 11

11 _ وجوب فورى

توبه ، پس از ارتكاب گناه *

و سارعوا الى مغفرة من ربّكم

برخى برآنند كه توبه، همان عملى است كه موجب مغفرت الهى خواهد شد; بنابر اين نظر، امر {سارعوا . .. }، لزوم فورى توبه را ايجاب مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 2 - 1

1 _ وجوب پرداخت اموال يتيم به وى

و اتوا اليتامى اموالهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 4 - 10

10 _ تعيين مهريّه در عقد ازدواج ، از اسباب ملكيت

و اتوا النّساء صدقاتهنّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 6 - 4

4 _ وجوب ردّ اموال يتيمان ، پس از بلوغ جنسى و احراز رشد اقتصادى آنان

و ابتلوا اليتامى . .. فان انستم منهم رشداً فادفعوا اليهم اموالهم

مؤيّد برداشت فوق فرمايش امام صادق (ع) است كه درباره آيه فوق فرمود: ايناس الرّشد حفظ المال.

_______________________________

من لا يحضره الفقيه، ج 4، ص 164، ح 7، ب 113 ; نورالثقلين، ج 1، ص 444، ح 60.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 19 - 10

10 _ وجوب معاشرت پسنديده مردان با همسرانشان

و عاشروهنّ بالمعروف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 33 - 9

9 _ وجوب پرداخت حقوق كسانى كه با آنها پيمان هاى مالى بسته شده است .

و الذين عقدت ايمانكم فاتوهم نصيبهم

در برداشت فوق، {الذين} مبتدا گرفته شده و جمله {فاتوهم نصيبهم} خبر آن ; در نتيجه، {الذين . ..

} از زمره وارثان نخواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 58 - 1،4

1 _ وجوب بازگرداندن امانت ها به صاحبان آن

انّ اللّه يأمركم ان تؤدّوا الامانات الى اهلها

4 _ وجوب مراعات عدالت و قضاوت

انّ اللّه يأمركم . .. و اذا حكمتم بين النّاس ان تحكموا بالعدل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 59 - 5،6

5 _ وجوب اطاعت از اولواالامر و واليان ، منوط به ايمان ايشان است .

اطيعوا اللّه و اطيعوا الرّسول و اولى الامر منكم

كلمه {منكم} (از ميان شما مؤمنان) دلالت دارد كه اولواالامر و واليانى اطاعتشان واجب است كه مؤمن باشند.

6 _ وجوب اطاعت از ولىّ خدا ، در صورتى است كه در چارچوب اصول مشخص شده از جانب خدا و رسول عمل كند .

اطيعوا اللّه و اطيعوا الرّسول و اولى الامر منكم

چون اطاعت از اولواالامر در كنار اطاعت خدا و رسول قرار گرفته، نمى تواند شامل دستوراتى شود كه در تضاد با اوامر خداو رسول است ; زيرا اطاعت از چنين فرامينى ملازم با اطاعت نكردن از خدا و رسولش مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 61 - 2

2 _ وجوب مراجعه به قرآن و رسول ، براى حل و فصل اختلافات

و اذا قيل لهم تعالوا الى ما انزل اللّه و الى الرّسول

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 71 - 1

1 _ وجوب حمل سلاح و ادوات جنگى و كوچ جمعى و يا گروه

گروه ، براى دفاع و نبرد

يا ايّها الّذين امنوا خذوا حذركم فانفروا ثبات او انفروا جميعاً

برداشت فوق را فرمايش امام باقر (ع) تأييد مى كند كه درباره آيه فوق فرمود: خذوا سلاحكم . .. الثبات السّرايا و الجميع العسكر.

_______________________________

تفسير تبيان، ج 3، ص 253 ; مجمع البيان، ج 3، ص 112 ; نورالثقلين، ج 1، ص 516، ح 396، 397.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 75 - 1،2

1 _ وجوب جهاد در راه خدا

و ما لكم لا تقاتلون فى سبيل اللّه

2 _ وجوب جنگ و مبارزه براى رهايى مستضعفان

و ما لكم لا تقاتلون فى سبيل اللّه و المستضعفين

مراد از جنگ در راه مستضعفان _ به قرينه ادامه آيه _ جنگيدن براى رهايى آنان از چنگال ستمگران است. در برداشت فوق، {المستضعفين} عطف بر {اللّه} گرفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 76 - 6

6 _ وجوب نبرد با ياوران شيطان ( كافران و طاغوت ها )

و الّذين كفروا يقاتلون فى سبيل الطّاغوت فقاتلوا اولياء الشّيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 86 - 1،3

1 _ وجوب پاسخگويى به تحيّت و درود ديگران

و اذا حيّيتم بتحيّة فحيّوا

{تحيّة} در اصل به معناى دعا و درخواست سلامتى و طول عمر است و سپس در مطلق دعا به كار رفته است و در عرف اسلامى به معناى سلام كردن و درود فرستادن است.

3 _ سلام كردن ، امرى پسنديده است و پاسخ به آن ، واجب .

و اذا حيّيتم بتحيّة فحيّوا باحسن

منها ااو ردّوها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 98 - 3،6

3 _ توانايى ، شرط وجوب هجرت براى مسلمانان تحت ستم ( مستضعف )

قالوا الم تكن ارض اللّه واسعة فتهاجروا فيها . .. الّا المستضعفين ... لا يستطيعون

6 _ وجوب هجرت حتى بر زنان و كودكان مانده در سيطره كافران

الّا المستضعفين من الرّجال و النّساء و الولدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 101 - 13

13 _ وجوب شكسته خواندن نماز در سفر به هنگام ترس از فتنه دشمن

و إذا ضربتم فى الارض فليس عليكم جناح . .. ان يفتنكم الذين كفروا

امام باقر(ع) در پاسخ سؤال از چگونگى نماز مسافر فرمودند: ان اللّه عز و جل يقول: و اذا ضربتم فى الارض . .. فصار التقصير فى السفر واجباً كوجوب التمام فى الحضر ... .

_______________________________

من لايحضره الفقيه، ج 1، ص 278، ح 1، باب 59; نورالثقلين، ج 1، ص 542، ح 527

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 102 - 3،9

3 _ وجوب برپا كردن نماز ، حتى در ميدان رزم و شرايط دشوار

و إذا كنت فيهم فاقمت لهم الصلوة

9 _ وجوب همراه داشتن سلاح و حفظ هوشيارى و احتى اط ، به هنگام اداى نماز خوف

و ليأخذوا اسلحتهم . .. و ليأخذوا حذرهم و اسلحتهم

ظاهراً مراد از ضمير در {ليأخذوا} همان كسانى هستند كه به نماز ايستاده اند، نه آن گروهى كه مشغول پاسدارى هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 -

103 - 5،6،7

5 _ وجوب برپايى نماز با تمام شرايط و آداب آن ، پس از رفع ترس از ناحيه دشمن

فاذا اطماننتم فاقيموا الصلوة

اقامه نماز به معناى انجام نماز است با تمام شرايط و آداب آن. و از اينكه در نماز خوف تعبير به اقامه نماز نشده و فرموده: {فليصلوا}، اين معنا تأييد مى شود.

6 _ وجوب برپايى نماز با تمام شرايط ، پس از سفر و بازگشت به وطن *

فاذا اطماننتم فاقيموا الصلوة

برخى بر آنند كه مراد از {اطماننتم} بازگشت به وطن است.

7 _ نماز ، وظيفه اى ثابت و واجب براى اهل ايمان

ان الصلوة كانت على المؤمنين كتباً موقوتاً

{كتاب} به معناى واجب و ثابت است. مؤيد برداشت فوق، فرمايش امام باقر(ع) است كه درباره {كتاباً موقوتاً} در آيه فوق فرمود: يعنى مفروضاً ... .

_______________________________

كافى، ج 3، ص 294، ح 10; نورالثقلين، ج 1، ص 545، ح 545.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 1 - 1

1 _ وجوب وفا به تمامى عقد ها و پيمان ها ( فردى ، اجتماعى ، بين المللى و پيمان هاى الهى )

يايها الذين ءامنوا اوفوا بالعقود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 4 - 24

24 _ وجوب تسميه ( بردن نام خدا ) به هنگام فرستادن سگ تعليم ديده براى شكار

فكلوا مما امسكن عليكم و اذكروا اسم اللّه عليه

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه ضمير در {عليه} به {ما علمتم من الجوارح} برگردد بر اين مبنا معناى آيه چنين مى شود: بر حيوان شكارى تعليم ديده نام خدا را ببريد

و مقصود، بردن نام خدا به هنگام فرستادن آن به سوى شكار است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 5 - 21

21 _ وجوب پرداخت مهريه زنان به خود آنان

و المحصنت من المؤمنت . .. إذا ءاتيتموهن اجورهن

{هن} در {ءاتيتموهن}، بيانگر آن است كه مهريه زنان را بايد به خود آنان پرداخت نه به پدر و برادر و . .. آنان اگر اين معنا مراد نبود مى فرمود: {اذا ءاتيتم اجورهن}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 6 - 1،2،3،4،5،8،9،14،23،42

1 _ وجوب شستن صورت و دست ها و مسح سر و پا ها ( وضو ) ، براى نماز

إذا قمتم إلى الصّلوة فاغسلوا وجوهكم و ايديكم . .. و امسحوا برءوسكم و ارجلكم

2 _ تمام اجزاى دست ، بين آرنج تا سر انگشتان ، بايد براى وضو شسته شود .

فاغسلوا وجوهكم و ايديكم إلى المرافق

{الى المرافق} توضيح و توصيف براى {ايديكم} است، نه قيد براى {فاغسلوا}. يعنى دستها را بشوئيد و مراد از دستها، دست تا مچ و يا تا كتف نيست بلكه دست تا مرفق مقصود است. مؤيد برداشت فوق فرمايش امام باقر(ع) است كه در توضيح آيه فوق فرمود: ... و ليس له ان يدع شيئاً من يديه الى المرفقين الا غسله لان اللّه يقول { فاغسلوا وجوهكم و ايديكم الى المرافق} ... .

_______________________________

كافى، ج 3، ص 26، ح 5; تفسير برهان، ج 1، ص 451، ح 7.

3 _ مسح قسمتى از سر ، از واجبات وضو

و امسحوا برءوسكم

برداشت فوق بر اين مبنا است كه {باء} در

{برءوسكم} براى تبعيض باشد.

4 _ مسح پا تا برآمدگى روى آن ، از واجبات وضو

و امسحوا برءوسكم و ارجلكم إلى الكعبين

5 _ مسح پا تا قوزك هاى دو طرف آن ، از واجبات وضو

و امسحوا برءوسكم و ارجلكم إلى الكعبين

در برداشت فوق {كعب} به معناى قوزك پا گرفته شده است و تثنيه آمدن {كعبين} مؤيد اين معناست. زيرا هر پا دو قوزك دارد.

8 _ وجوب تحصيل طهارت ( غسل ) بر شخص جنب ، براى خواندن نماز

و إن كنتم جنباً فاطهروا

جمله {ان كنتم . ..} عطف بر جمله اى مقدر است و كلام با تقدير آن چنين مى شود: {اذا قمتم الى الصلوة فتوضوا ان لم تكونوا جنباً و ان كنتم جنباً فاطهروا}. بنابراين غسل مشروط مى شود به هنگامى كه جنب مى خواهد نماز بخواند.

9 _ وجوب شستن تمام بدن در غسل

و إن كنتم جنباً فاطهروا

مراد از {فاطهروا} تحصيل طهارت با شستشوى تمام بدن است و اگر عضوى خاص در نظر بود به آن تصريح مى شد. چنانچه در وضو و تيمم به اعضايى خاص تصريح شده است.

14 _ وظيفه محدث و جنب در صورت نيافتن آب براى غسل يا وضو ، تيمم است .

او جاء أحد منكم من الغائط او لمستم النساء فلم تجدوا ماء فتيمموا

23 _ مسح قسمتى از صورت و دست ها ، از واجبات تيمم

فامسحوا بوجوهكم و ايديكم منه

{باء} در {وجوهكم} براى تبعيض است و كلمه {ايديكم}، به صورت {مجرور} عطف است بر {وجوهكم}. يعنى تنها قسمتى از صورت و قسمتى از دستها بايد تيمم شود. مؤيد برداشت فوق، فرمايش امام باقر(ع) است كه درباره آيه فوق فرمود: ... فلما

وضع الوضوء ان لم تجدوا الماء اثبت بعض الغسل مسحاً لانه قال {بوجوهكم} ثم وصل بها {و ايديكم} ... .

_______________________________

كافى، ج 3، ص 30، ح 4; نورالثقلين، ج 1، ص 596، ح 70.

42 _ لزوم زدن دو دست بر زمين و مسح پيشانى با آنها و كشيدن كف هر يك از دو دست بر پشت ديگرى در تيمم

فلم تجدوا الماء فتيمموا صعيداً طيباً فامسحوا بوجوهكم و ايديكم منه

از امام باقر(ع) روايت شده كه: پيامبر(ص) بعد از خواندن آيه فوق چنين تيممم نمودند: فضرب بيده الارض . .. ثم مسح يديه بجبينه ثم مسح كفيه كل واحد منهما على الاخرى.

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 244، ح 144; تفسير برهان، ج 1، ص 454، ح 27.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 31 - 14

14 _ ضرروت دفن و خاكسپارى مردگان *

ليريه كيف يورى سوءة اخيه

مى توان گفت هدف از آموزش خاكسپارى به قابيل، تنها امداد ويژه خداوند به وى نبوده، بلكه برخاسته از ضرورت دفن مردگان نيز بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 38 - 1

1 _ وجوب بريدن دست دزد

و السارق و السارقة فاقطعوا ايديهما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 72 - 1

1 _ اقامه نماز فرمانى است كه آدميان بايد بر آن گردن نهند.

و أمرنا لنسلم لرب العلمين. و أن أقيموا الصلوة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 141 - 20

20 _ عن أبى عبدالله(ع) فى قوله: {و ءاتوا

حقه يوم حصاده} قال: حقه يوم حصاده عليك واجب و ليس من الزكاة . .. .

از امام صادق(ع) درباره آيه {و ءاتوا حقه يوم حصاده} روايت شده است: پرداخت حق الحصاد در روز درو، بر تو واجب است و اين حق، غير از زكات است . .. .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 151 - 10

10 _ نيكى به پدر و مادر از واجبات و ترك آن از محرمات الهى است.

أتل ما حرم ربكم عليكم . .. و بالولدين إحسنا

{احساناً} مصدر و مفعول مطلقى است جانشين فعل ; يعنى: {أحسنوا بالوالدين إحساناً}. گفتنى است كه جمله {ءاتل ما حرم ...} بيانگر اين است كه فرازهاى بعد در صدد تبيين محرمات است، در حالى كه جمله {بالوالدين إحساناً} حاكى از وجوب احسان است. بنابراين بايد گفت جمله مذكور دلالت بر حرمت ترك احسان نيز دارد و به اصطلاح اصوليان امر در اينجا مقتضى نهى از ضد عامش است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 152 - 17،18

17 _ وجوب پايبند بودن به پيمانهايى كه خدا بر عهده آدمى نهاده است.

و بعهدالله أوفوا

كلمه {عهد} هم مى تواند اضافه به فاعل شده باشد، كه در اين صورت از {عهدالله} پيمانى است كه خدا با انسانها دارد، و هم مى تواند اضافه به مفعول شده باشد، كه در اين صورت مراد از {عهدالله} پيمان است كه انسانها به خداوند مى سپارند. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است.

18 _ وجوب پايبندى به پيمانهايى كه آدمى با خدا دارد.

و بعهدالله أوفوا

برداشت فوق بر

اين اساس است كه كلمه {عهد} اضافه به مفعولش شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 153 - 7

7 _ وجوب پيروى از قوانين دين و حركت در صراط مستقيم الهى

و أن هذا صرطى مستقيماً فاتبعوه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 156 - 20

20 _ زكات از واجبات الهى در آيين يهود

و يؤتون الزكوة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 204 - 1

1 _ وجوب گوش فرادادن به قرآن و رعايت سكوت به هنگام شنيدن آن

و إذا قرى القرءان فاستمعوا له و أنصتوا

{استماع} (مصدر استمعوا) به معناى گوش سپردن و {انصات} (مصدر {أنصتوا}) به معناى سكوت كردن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 72 - 18

18 _ پيمان بستن با كافران ( پيمان عدم تعرض و . . . ) امرى جايز و پايبندى به آن واجب است .

إلا على قوم بينكم و بينهم ميثق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 5 - 12،13

12 _ آزاد كردن اسير در صورت توبه و پذيرفتن اسلام ، واجب است .

و خذوهم . .. فإن تابوا ... فخلّوا سبيلهم

13 _ رفع حصر از محاصره شدگان به دست قواى اسلام ، در صورت پذيرفته شدن اسلام از سوى آنان ، واجب است .

و احصروهم . .. فإن تابوا .... فخلّوا سبيلهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 7

- 8

8 _ وفادارى به پيمان ، مادامى كه طرف معاهده بر آن پايبند است ، واجب است .

إلا الذين عهدتم عند المسجدالحرام فما استقموا لكم فاستقيموا لهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 8 - 10

10 _ وفادارى و التزام به عهد و پيمان ، واجب است .

و إن يظهروا عليكم لايرقبوا فيكم إلّاً و لاذمة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 10 - 4،5

4 _ رعايت حقوق خويشاوندان ، واجب است .

لايرقبون فى مؤمن إلّاً

آيه فوق كه در توصيف مشركان است، رعايت نكردن حق خويشاوندان را از خصوصيات مشركان شمرده و به همين خاطر آنان را انسانهاى متجاوز معرفى كرد (هم المعتدون) اين توصيف، حكايت دارد كه رعايت حق خويشاوندان امرى لازم است.

5 _ وفادارى و التزام به عهد و پيمان ، واجب است .

لايرقبون فى مؤمن إلّاً و لاذمة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 28 - 3

3 _ ممانعت از نزديك شدن مشركان به مسجدالحرام ، بر اهل ايمان واجب است .

يأيها الذين ءامنوا إنما المشركون نجس فلا يقربوا المسجدالحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 34 - 11

11 _ انفاق دارايى ها در راه جنگ و جهاد ، واجب و امتناع ورزيدن از آن ، در پى دارنده عذاب دردناك دوزخ است .

و الذين يكنزون الذهب و الفضة و لا ينفقونها فى سبيل اللّه فبشرهم بعذاب أليم

برداشت فوق با توجه به اين حقيقت است كه آيه شريفه به

دنبال آيات مربوط به جنگ و قرار گرفته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 41 - 2

2 _ شركت در جهاد و پيكار با دشمنان اسلام ، وظيفه تمامى مسلمانان ، هر چند فاقد امكانات و تجهيزات كافى نظامى باشند .

انفروا خفافاً و ثقالا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 60 - 1،2

1 _ لزوم پرداخت صدقات و زكات به نيازمندان ( فقرا ) ، تهيدستان ( مساكين ) و كارگزاران امور صدقات

إنما الصدقت للفقراء و المسكين و العملين عليها

2 _ وجوب صرف صدقات بر تأليف قلوب ، آزادى بردگان ، بدهكاران ، راه خدا و در راه ماندگان

إنما الصدقت . .. و المؤلفة قلوبهم و فى الرقاب و الغرمين و فى سبيل اللّه و ابن ال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 71 - 18

18 _ اطاعت از دستورات رسول خدا _ در فرمان هاى حكومتى و . . . _ همانند اطاعت از خدا لازم است .

و يطيعون اللّه و رسوله

جدا آمدن اطاعت رسول از اطاعت خدا، مشعر به متفاوت بودن مواد و موضوعات مورد دستور است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 95 - 10

10 _ پليدى شديد منافقان جهادگريز ، ملاك وجوب اعراض و روى گردانى از آنان

فأعرضوا عنهم إنهم رجس

{إنهم رجس} در مقام تعليل حكم به اعراض است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 114 - 5

5 _ وفاى

به عهد ، واجب است .

إلا عن موعدة وعدها إياه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 20 - 1

1_ خداوند ، انسان ها را به رعايت عهد ها و پيمانهايى ملزم ساخته است .

الذين يوفون بعهد الله

{عهد} به معناى پيمان است و مراد از {عهدالله} (پيمان خدا) مى تواند وظايف و تكاليفى باشد كه خداوند آنها را بر عهده انسانها گذاشته است و مى تواند مراد از آن تعهداتى باشد كه آدمى خويشتن را ملتزم به رعايت آن كرده است و به گونه اى$_ همانند سوگند به خدا و . .. _ آنها را به خداوند مرتبط كرده است. برداشت فوق مبتنى بر احتمال اول است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 21 - 1

1_ خداوند به برقرار كردن پيوندهايى فرمان داده و رعايت آنها را بر آدميان واجب كرده است .

والذين يصلون ما أمر الله به أن يوصل

{أن} مصدريه و {أن يوصل} بدل براى ضمير در {به} است. مراد از {ما أمرالله ...} پيوندهايى نظير صله رحم، پيوند ولايت ميان اهل ايمان، پيوند ولايت ميان پيشوايان بر حق و امت اسلامى و... است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 25 - 1،5

1_ خداوند انسان ها را به عهد ها و پيمانهايى ملزم ساخته است .

والذين ينقضون عهد الله

مراد از {عهد الله} _ چنان چه در آيه 20 گذشت _ عهدها و پيمانهايى است كه خداوند با انسانها دارد و يا عهدها و پيمانهايى است كه آدميان با خداوند مى بندد.

5_

خداوند به برقرار كردن پيوندهايى فرمان داده و رعايت آنها را بر آدميان واجب كرده است .

والذين . .. يقطعون ما أمر الله به أن يوصل

براى توضيح عبارت {ما أمر الله} به آيه 21 ذيل برداشت شماره 1 رجوع شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 94 - 5

5- صراحت و قاطعيت در بيان اصول و مبانى دين ، امرى لازم و تكليفى واجب بر رهبران اسلامى

فاصدع بما تؤمر و أعرض عن المشركين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 91 - 1

1- وجوب پايبندى انسان ، به عهد ها و ميثاق هاى خود با خداوند

و أوفوا بعهد الله إذا ع_هدتّم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 23 - 4،16

4- بر هر كسى واجب است به پدر و مادر خويش احسان كند .

و قضى ربّك . .. بالولدين إحس_نًا

تنوين {إحساناً} براى تعظيم است و {ال} در {والدين} براى استغراق افرادى است و شامل والدين هر مكلفى مى شود.

16- برخورد عاطفى و مؤدبانه ، با پدر و مادر و تكريم آنان به هنگام سخن گفتن با ايشان ، تكليفى برعهده فرزندان

فلاتقل لهما أُفّ . .. و قل لهما قولاً كريمًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 26 - 1،6،9،12

1- اداى حق خويشاوندان ، امرى واجب و لازم است .

و ءات ذاالقربى حقّه

6- پرداخت حق مساكين و در راه ماندگان ، امرى لازم و واجب است .

و ءات . .. و المسكين و ابن السبيل

9- رسيدگى

به مشكلات خويشاوندان حتى در صورت عدم مسكنت و در راه ماندگى آنان ، امرى لازم و واجب است .

و ءات ذاالقربى حقّه و المسكين و ابن السبيل

ذكر {ذاالقربى} به صورت جداگانه، مى تواند إشعار به مطلب فوق داشته باشد.

12- رعايت اعتدال در انفاق و پرهيز از زياده روى در آن ، لازم و واجب است .

و ءات . .. و لاتبذّر تبذيرًا

مورد برداشت فوق مبتنى بر اين است كه مقصود از تبذير (زياده روى) _ به مناسبت مورد آيه _ زياده روى در انفاق به خويشاوندان و مستمندان باشد; چنان كه در مورد مصرف اموال شخصى در زندگى و انفاق به ديگران در همين سوره (آيه 29) چنين دستورى صادر شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 32 - 2

2- پرهيز از هرگونه زمينه اى كه موجب كشيده شدن انسان به زنا شود ، لازم و واجب است .

و لاتقربوا الزنى

اينكه خداوند، به جاى {لاتزنوا} {(زنا نكنيد) فرمود: {لاتقربوا الزنى} (به زنا نزديك نشويد)، مى تواند براى توجه دادن به اين نكته باشد كه نه تنها عمل زنا ممنوع است; بلكه بايد از عملى كه در نهايت منجر به ارتكاب آن مى شود و از زمينه هاى گرايش به فحشاست، نيز پرهيز كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 34 - 3،15

3- پرهيز از هرگونه امرى كه موجب حيف و ميل مال يتيم و تصرف به ناحق در آن شود ، واجب و لازم است .

و لاتقربوا مال اليتيم إلاّ بالتى هى أحسن

15- وفاى به عهد و

پيمان ، لازم و واجب است .

و أوفوا بالعهد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 35 - 1

1- وجوب كامل كردن پيمانه و كم نگذاشتن از آن ، در معاملات كيلى

و أوفوا الكيل إذا كلتم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 37 - 2

2- پرهيز از هرگونه تكبر و خوشى و سرمستى افراطى ، امرى لازم و واجب است .

و لاتمش فى الأرض مرحًا

برداشت ياد شده، بر اين اساس است كه مراد از {لاتمش} احتمال دارد رفتار باشد كه شامل همه حالتهاى انسان مى شود و نه راه رفتن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 78 - 3

3- نماز ظهر ، اولين نماز از نماز هاى واجب است .

أقم الصلوة لدلوك الشمس

از اينكه در بيان اوقات نمازهاى پنجگانه، ابتدا زوال خورشيد مطرح شد، مى تواند گوياى اين حقيقت باشد كه اولين نماز واجب، نماز ظهر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 26 - 22

22- وفاى به نذر واجب است .

إنّى نذرت للرحم_ن . .. فلن أكلّم اليوم إنسيًّا

چنانچه مريم(ع) با وجود نذر، حق سخن گفتن داشت، نذر او نمى توانست نزد مردم عذر قطعى براى سكوت باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 36 - 6

6 - وجوب ذكر نام خدا ، به هنگام نحر كردن شترانى قربانى

فاذكروا اسم اللّه عليها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24

- 4 - 3

3 - وجوب برهنه بودن بدن نسبت دهندگان زنا به زنان ، به هنگام اجراى كيفر ( قذف ) بر آنان

والذين يرمون المحصن_ت ثمّ لم يأتوا بأربعة شهداء فاجلدوهم ثم_نين جلدة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 22 - 5

5 - تأمين نيازمند هاى خويشاوندان ، بينوايان و مهاجران ، بر اغنيا و ثروتمندان واجب است .

و لايأتل أُوْلوا الفضل منكم و السعة أن يؤتوا أُوْلى القربى و المس_كين و المه_جري

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 30 - 5

5 - پوشاندن عورت و شرمگاه خويش از ديد ديگران ، بر مردان واجب و كشف آن حرام است .

قل للمؤمنين . .. يحفظوا فروجهم

{فرج} و {فرجة} در اصل به معناى شكاف ميان دو شىء است; ولى در اصطلاح متعارف به معناى عورت و شرمگاه مى باشد (مفردات راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 31 - 5

5 - پوشاندن عورت و شرمگاه خويش از ديد ديگران ، بر زنان واجب و كشف آن ، حرام است .

و قل للمؤمن_ت يغضضن من أبص_رهنّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 56 - 2،9

2 - نماز و زكات ، از مهم ترين و با ارزش ترين فريضه ها و احكام الهى

وعد اللّه الذين ءامنوا منكم و عملوا الص_لح_ت . .. و أقيموا الصلوة و ءاتوا الزكوة

برداشت فوق با توجه به اختصاص به ذكر يافتن نماز و زكات، پس از بيان اعمال صالح _

كه نماز و زكات نيز جزء آنها مى باشد _ قابل استفاده است.

9 - { ابراهيم بن عبدالحميد عن أبى الحسن قال : سألته عن صدقة الفطر أواجبة هى بمنزلة الزكاة فقال : هى ممّا قال اللّه : { أقيموا الصلوة و آتوا الزكاة } هى واجبة . . . ;

ابراهيم بن عبدالحميد گويد: از امام رضا(ع) پرسيدم: آيا زكات فطره به منزله زكات واجب است؟ فرمود: زكات فطره، از همان زكاتى است كه خداوند فرموده: {. ..و آتوا الزكاة} و آن واجب است}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 31 - 5

5 - وجوب اقامه نماز ، در مكه تشريع شده است .

و أقيموا الصلوة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 73 - 8

8 - شكر و سپاس در برابر نعمت هاى الهى ، امرى لازم و واجب

أفلايشكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 33 - 6

6- فرمان هاى صادر شده از شخص پيامبر ( ص ) ، همانند فرمان هاى وحى واجب الاتباع است . *

أطيعوا اللّه و أطيعوا الرسول

فرمان به اطاعت رسول(ص)، پس از فرمان به اطاعت از خدا _ بدون هيچ قيد و تمايز _ بيانگر معناى يادشده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 10 - 1

1 - انفاق در راه خداوند ، وظيفه اى واجب بر مؤمنان

و ما لكم ألاّتنفقوا فى سبيل اللّه

خطاب در آيه شريفه، متوجه مؤمنان و استفهام در {ما لكم} توبيخى است. توبيخ مؤمنان

از سوى خداوند، به خاطر كوتاهى آنان در امر انفاق، بيانگر واجب بودن آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 21 - 4

4 - اطاعت از فرمان هاى پيامبران واجب است .

قال نوح ربّ إنّهم عصونى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اخلاص - 112 - 2 - 8

8 - خداوند ، محكوم هيچ فرمانى نبوده و فرمان او لازم الاجرا است .

اللّه الصمد

{صمد}; يعنى، بزرگوارى كه فرمان او مطاع باشد و بدون خواست او كارى فيصله نيابد. (لسان العرب). و هيچ فرمان دهنده و نهى كننده اى، بر او تفوق نيابد. (مجمع البيان)

آثار اجتماعى ترك واجبات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 22 - 5

5- گناه ترك واجبات از سوى فرد ، داراى پيامد هاى ناگوار اجتماعى

فهل عسيتم إن تولّيتم أن تفسدوا فى الأرض

واژه {فى الأرض}، مى رساند كه فسادِ روى گردانان از دين و تكاليف الهى، محدود و منحصر در قلمرو وجود خودشان نيست; بلكه همچون بيمارى مسرى در بستر جامعه شيوع مى يابد.

آخرين واجب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 3 - 54

54 _ ولايت على ( ع ) ، آخرين فريضه نازل شده از سوى خداوند

اليوم اكملت لكم دينكم

امام باقر(ع): امر اللّه عزوجل رسوله بولاية على(ع) . .. و كانت الولاية اخر الفرائض فانزل اللّه عزوجل {اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى} يقول اللّه عزوجل: ... قد اكملت لكم الفرائض.

_______________________________

كافى، ج 1، ص 289، ح 4; نورالثقلين، ج

1، ص 587، ح 25.

اقسام واجبات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 122 - 6،7

6 _ جهاد ، از واجبات كفايى

و ما كان المؤمنون لينفروا كافة

7 _ تفقه در دين و شناخت عميق و تبليغ و نشر آن ، از واجبات كفايى است .

فلولا نفر من كل فرقة منهم طائفة ليتفقهوا فى الدين و لينذروا قومهم

ترك واجبات مالى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 141 - 15

15 _ نپرداختن حقوق واجب مالى اسراف است.

و ءاتوا حقه يوم حصاده . .. و لاتسرفوا إنه لايحب المسرفين

واجب كفايى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 2 - 13

13- وجوب كفايى حضور جمعى از مؤمنان و گواهى آنان به وقت اجراى حد زنا

الزانية و الزانى فاجلدوا. .. و ليشهد عذابهما طائفة من المؤمنين

كفايى بودن وجوب حضور در صحنه اجراى حد از كلمه {طائفة} _ كه به معناى گروه است _ استفاده مى شود; زيرا اگر واجب عينى مى بود، مى بايست آيه شريفه چنين مى آمد: {و ليشهد عذابهما المؤمنون}.

واجب موقّت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 78 - 2

2- نماز ، از تكاليفى است كه داراى وقت و ساعات تعيين شده و مخصوص مى باشد .

أقم الصلوة لدلوك الشمس إلى غسق الّيل و قرءان الفجر

واجبات تيمم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 43 - 30،31

30 _ مسح قسمتى از صورت و دست ها

، از واجبات تيمم

فامسحوا بوجوهكم و ايديكم

چون ماده {مسح} بدون واسطه حرف جرّ مى تواند مفعول داشته باشد، بنابراين آوردن {باء} بر كلمه {وجوه} براى تبعيض است. و {ايديكم} نيز به دليل مجرور بودن، حكم {وجوه} را در تبعيض داراست.

31 _ وجوب تقديم مسح صورت بر دست ها در تيمم

فامسحوا بوجوهكم و ايديكم

تقدم ذكرى {وجه} بر {ايدى}، دلالت بر تقدم آن در انجام تيمم دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 6 - 23،42

23 _ مسح قسمتى از صورت و دست ها ، از واجبات تيمم

فامسحوا بوجوهكم و ايديكم منه

{باء} در {وجوهكم} براى تبعيض است و كلمه {ايديكم}، به صورت {مجرور} عطف است بر {وجوهكم}. يعنى تنها قسمتى از صورت و قسمتى از دستها بايد تيمم شود. مؤيد برداشت فوق، فرمايش امام باقر(ع) است كه درباره آيه فوق فرمود: ... فلما وضع الوضوء ان لم تجدوا الماء اثبت بعض الغسل مسحاً لانه قال {بوجوهكم} ثم وصل بها {و ايديكم} ... .

_______________________________

كافى، ج 3، ص 30، ح 4; نورالثقلين، ج 1، ص 596، ح 70.

42 _ لزوم زدن دو دست بر زمين و مسح پيشانى با آنها و كشيدن كف هر يك از دو دست بر پشت ديگرى در تيمم

فلم تجدوا الماء فتيمموا صعيداً طيباً فامسحوا بوجوهكم و ايديكم منه

از امام باقر(ع) روايت شده كه: پيامبر(ص) بعد از خواندن آيه فوق چنين تيممم نمودند: فضرب بيده الارض . .. ثم مسح يديه بجبينه ثم مسح كفيه كل واحد منهما على الاخرى.

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 244، ح 144; تفسير برهان، ج 1، ص 454، ح 27.

واجبات حج

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 28 - 6

6 - قربانى كردن پس از حضور در عرفات و مشعر ، از مناسك واجب حج

و يذكروا اسم اللّه . .. على ما رزقهم من بهيمة الأنع_م

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 29 - 1،4

1 - وجوب تقصير و بيرون آمدن از احرام ، پس از انجام مراسم قربانى

و يذكروا اسم اللّه . .. ثمّ ليقضوا تفثهم

{قضاء} (مصدر {يقضون}) به معناى بريدن و جدا كردن است. {تفث}; يعنى، غبار و چركى كه بر بدن مى نشيند. بنابراين {ثمّ ليقضوا تفثهم};يعنى، حاجيان پس از انجام مراسم قربانى، با تراشيدن سر و گرفتن ناخن _ كه به خاطر محرم بودن، نمى توانستند انجام دهند _ خود را تميز كنند و اين كنايه از بيرون شدن از احرام است.

4 - وجوب طواف ، پس از تقصير و خروج از احرام

ثمّ ليقضوا تفثهم . .. و ليطّوّفوا

واجبات حد زنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 2 - 13

13- وجوب كفايى حضور جمعى از مؤمنان و گواهى آنان به وقت اجراى حد زنا

الزانية و الزانى فاجلدوا. .. و ليشهد عذابهما طائفة من المؤمنين

كفايى بودن وجوب حضور در صحنه اجراى حد از كلمه {طائفة} _ كه به معناى گروه است _ استفاده مى شود; زيرا اگر واجب عينى مى بود، مى بايست آيه شريفه چنين مى آمد: {و ليشهد عذابهما المؤمنون}.

واجبات در اديان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11

- 116 - 7

7_ وجوب نهى از منكر در اديان پيشين

فلولا كان من القرون من قبلكم أُولُوا بقية ينهون عن الفساد

واجبات در دين يهوديت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 156 - 20

20 _ زكات از واجبات الهى در آيين يهود

و يؤتون الزكوة

واجبات ذبح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 33 - 4

4 - وجوب ذبح يا نحر قربانى ، به طرف كعبه

ثمّ محلّها إلى البيت العتيق

{محل} اسم مكان و مشتق از مصدر {حلول} است. {حلول} نيز به معناى نزول و فرود آمدن است و {حلّ بالمكان}; يعنى، در آن جا فرود آمد. بنابراين معناى جمله فوق چنين مى شود: {جايى كه دام هاى قربانى فرود مى آيند، به طرف كعبه است}. مقصود اين است كه دام هاى قربانى، وقتى به قربانگاه رسيدند و در آن جا براى ذبح و نحر آماده شدند، بايد به سوى كعبه باشند. گفتنى است است كه ذكر كيفيت قربانى كردن و اين كه دام ها بايد به طرف كعبه ذبح و نحر بشوند، مى تواند بدان جهت باشد كه مشركان عصر بعثت، دام ها را به طرف بت هايى كه در منا نصب شده بود قربانى مى كردند.

واجبات غسل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 43 - 16

16 _ ضرورت شستن تمامى بدن ، براى تحقق غسل

حتى تغتسلوا

تعيين نكردن اعضايى خاص براى غسل در مقابل تصريح به مواضع تيمم، بيانگر آن است كه در غسل بايد تمامى بدن شسته شود.

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 6 - 9

9 _ وجوب شستن تمام بدن در غسل

و إن كنتم جنباً فاطهروا

مراد از {فاطهروا} تحصيل طهارت با شستشوى تمام بدن است و اگر عضوى خاص در نظر بود به آن تصريح مى شد. چنانچه در وضو و تيمم به اعضايى خاص تصريح شده است.

واجبات غيرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 6 - 21

21 _ وجوب وضو ، غسل و تيمم ، وجوب غيرى است .

إذا قمتم إلى الصّلوة فاغسلوا وجوهكم و ايديكم فلم تجدوا ماء فتيمموا

با توجه به اينكه وضو و . .. را براى نماز، واجب كرده است، وجوب غيرى از آن استفاده مى شود.

واجبات كفايى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 122 - 6،7

6 _ جهاد ، از واجبات كفايى

و ما كان المؤمنون لينفروا كافة

7 _ تفقه در دين و شناخت عميق و تبليغ و نشر آن ، از واجبات كفايى است .

فلولا نفر من كل فرقة منهم طائفة ليتفقهوا فى الدين و لينذروا قومهم

واجبات لعان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 7 - 1

1 - وجوب درخواست لعنت خدا به عنوان پنجمين سوگند ، پس از اداى چهار سوگند ، از سوى شوهرى كه زنش را به زنا متهم كرده است .

و الخ_مسة أنّ لعنت اللّه عليه إن كان من الك_ذبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 9 - 1

1 - وجوب

درخواست غضب خدا به عنوان پنجمين سوگند ، پس از اداى چهار سوگند ، از سوى زن متهم به زنا از جانب شوهرش

والخ_مسة أنّ غضب اللّه عليها إن كان من الص_دقين

واجبات مالى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 41 - 1،2

1 _ پيكارگران مسلمان بايد خمس غنايم جنگى به دست آمده را بپردازند .

أنما غنمتم من شىء فأن للّه خمسه

از مصاديق مورد نظر براى {ما غنمتم} به دليل وقوع آن در بين آيات جنگ، چيزهايى است كه از دشمن گرفته مى شود كه به آن غنايم جنگى اطلاق مى گردد.

2 _ بايد خمس ( يك پنجم ) استفاده هاى مالى ، هر چند اندك باشد ، پرداخت شود .

و اعلموا أنما غنمتم من شىء فأن للّه خمسه

{غُنم} مصدر {غنمتم} به معناى به دست آوردن فايده است. راغب در مفردات مى گويد: غنم به معناى به دست آوردن گوسفندان بوده و سپس در مورد هر چيزى كه بدان دست يافته شود، استعمال شده است ; چه در جنگ از دشمنان به دست آيد و يا از طريقى ديگر. {من شىء} بيان و توضيحى است براى {ما}ى موصوله و دلالت مى كند بر اينكه بايد خمس آن فايده به دست آمده، هر چند اندك باشد، پرداخت شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 21 - 12

12_ { عن أبى عبدالله ( ع ) قال : إن الله عزوجل فرض للفقراء فى أموال الأغنياء فريضة . . . و مما فرض الله عزوجل أيضاً فى المال من غير الزكاة قوله عزوجل

: { الذين يصلون ما أمر الله به أن يوصل } . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود: همانا خداوند عزوجل براى فقرا در اموال اغنيا حقوقى را واجب كرده است . .. و از جمله چيزهايى كه خداوند غير از زكات در ثروت واجب نموده، سخن خداوند است كه فرموده: الذين يصلون ما أمر الله به أن يوصل...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 31 - 17

17- { عن أبى عبدالله ( ع ) قال : . . . و ل_كنّ الله عزّوحلّ فرض فى أموال الأغنياء حقوقاً غير الزكاة . . . و قد قال الله عزّوحلّ : { ينفقوا ممّا رزقناهم سرّاً و علانية } . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود: . .. ولى خداوند _ عزّوحلّ _ در اموال ثروتمندان، حقوقى را به غير از زكات واجب كرده است ... و خداوند _ عزّوحلّ _ فرموده: ينفقوا ممّا رزقناهم سرّاً و علانية ...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 18 - 12

12 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) قال إنّ اللّه عزّوجلّ . . .فرض فى أموال الأغنياء حقوقاً غير الزكاة فقال عزّوجلّ : { . . .أقرضوا اللّه قرضاً حسناً } و ه_ذا غير الزكاة . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه خداى عزّوجلّ . ..در اموال صاحبان ثروت، حقى غير زكات واجب نموده... و فرموده است: {...أقرضوا اللّه قرضاً حسناً} و اين {قرض حسن} غير از زكات است...}.

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 24 - 3

3 - وجود احكام اقتصادى و واجب مالى _ جدا از فريضه زكات و خمس و پيش از آن _ در شريعت اسلام

و الذين فى أمولهم حقّ معلوم

برداشت ياد شده، به جهت اين نكته است كه بنا به گفته همه مفسران، اين آيه پيش از فريضه زكات و خمس نازل شده است.

واجبات محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 79 - 2،18

2- نماز شب ، تكليفى واجب بر پيامبر ( ص ) علاوه بر ساير واجبات

و من الّيل فتهجّد به نافلة لك

با توجه به معناى لغوى {نافلة} كه به معناى زيادت بر واجب است; (مفردات راغب) و نيز لام اختصاص {لك} نكته ياد شده قابل استفاده است.

18- { عن عمارالساباطى قال : كنّا جلوساً عند أبى عبدالله ( ع ) بمنى فقال له رجل : ما تقول فى النوافل ؟ فقال : فريضة قال : ففزعنا و فزع الرجل ، فقال : أبوعبدالله ( ع ) : إنما أعنى صلاة الليل على رسول الله ( ص ) ان الله يقول : { و من الليل فتهجّد نافلة لك } ;

عمار ساباطى گويد: در منى نزد امام صادق(ع) نشسته بوديم، شخصى به حضرت گفت: در باره نافله ها چه مى گوييد؟ حضرت فرمود: واجب هستند. راوى گويد: ما و آن مرد سؤال كننده برآشفتيم، پس حضرت فرمود: منظور من نماز شب است كه بر رسول خدا واجب بود. همانا خداوند مى فرمايد: و من الليل فتهجد به نافلة لك}.

واجبات وضو

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 6 - 1،2،3،4،5،39

1 _ وجوب شستن صورت و دست ها و مسح سر و پا ها ( وضو ) ، براى نماز

إذا قمتم إلى الصّلوة فاغسلوا وجوهكم و ايديكم . .. و امسحوا برءوسكم و ارجلكم

2 _ تمام اجزاى دست ، بين آرنج تا سر انگشتان ، بايد براى وضو شسته شود .

فاغسلوا وجوهكم و ايديكم إلى المرافق

{الى المرافق} توضيح و توصيف براى {ايديكم} است، نه قيد براى {فاغسلوا}. يعنى دستها را بشوئيد و مراد از دستها، دست تا مچ و يا تا كتف نيست بلكه دست تا مرفق مقصود است. مؤيد برداشت فوق فرمايش امام باقر(ع) است كه در توضيح آيه فوق فرمود: ... و ليس له ان يدع شيئاً من يديه الى المرفقين الا غسله لان اللّه يقول { فاغسلوا وجوهكم و ايديكم الى المرافق} ... .

_______________________________

كافى، ج 3، ص 26، ح 5; تفسير برهان، ج 1، ص 451، ح 7.

3 _ مسح قسمتى از سر ، از واجبات وضو

و امسحوا برءوسكم

برداشت فوق بر اين مبنا است كه {باء} در {برءوسكم} براى تبعيض باشد.

4 _ مسح پا تا برآمدگى روى آن ، از واجبات وضو

و امسحوا برءوسكم و ارجلكم إلى الكعبين

5 _ مسح پا تا قوزك هاى دو طرف آن ، از واجبات وضو

و امسحوا برءوسكم و ارجلكم إلى الكعبين

در برداشت فوق {كعب} به معناى قوزك پا گرفته شده است و تثنيه آمدن {كعبين} مؤيد اين معناست. زيرا هر پا دو قوزك دارد.

39 _ لزوم شستن صورت در وضو از رستنگاه مو تا چانه و در پهنا به اندازه اى كه

ما بين انگشت شصت و وسطى قرار مى گيرد .

فاغسلوا وجوهكم

از امام باقر(ع) در بيان مقدارى از صورت كه خداوند دستور شستن آن را در وضو داده است روايت شده: الوجه الذى امراللّه بغسله . .. ما دارت السبابه و الوسطى و الابهام من قصاص الشعر الى الذقن ... .

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 299، ح 52; تفسير برهان، ج 1، ص 452، ح 16.

وارث از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

وارث

پاداش عمل خير وارث

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 20 - 34

34 - انجام هر كار خيرى در حيات خويش ، داراى برترى و پاداشى افزون تر از انجام آن پس از مرگ به وسيله وارثان و يا از طريق وصيت است .

و ما تقدّموا لأنفسكم من خير تجدوه عند اللّه هو خيرًا و أعظم أجرًا

برخى از مفسران بر آنند كه به قرينه {ما تقدّموا. ..}، جمله اى مانند {من الذى تأخّرونه إلى الوصية عند الموت} در تقدير است.

تجاوز به حقوق وارث

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 33 - 14

14 _ هشدار خداوند به كسانى كه نسبت به پرداخت حقوق ورثه كوتاهى مى نمايند .

و لكل جعلنا موالى . .. انّ اللّه كان على كل شىء شهيداً

جمله {ان اللّه} مى تواند به منظور تهديد كسانى باشد كه احكام الهى را عمل نمى كنند و حقوق بيان شده در آيه شريفه را به اهل آن نمى رسانند.

حقوق وارث

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 7 - 8،9

8 _ سهام تعيين شده در

ميراث ، حقّ وارثان است ; چه ما ترك ميّت اندك باشد و چه فراوان

للرّجال نصيب . .. ممّا قلّ منه او كثر نصيباً مفروضاً

9 _ لزوم دقت در تقسيم ارث و پرهيز از تضييع حقوق وارثان

للرّجال نصيب . .. و للنّساء نصيب ... ممّا قلّ منه او كثر نصيباً مفروضاً

تصريح به اينكه هر چند مال اندك باشد، وارثان بايد در آن سهيم باشند و بهره خويش را ببرند، دلالت بر اهميت مسأله ارث و لزوم دقّت در پرداخت سهام دارد.

مالكيت وارث

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 180 - 10

10 - وصيت براى پرداخت مال به وارثان ، جايز و داراى اعتبار قانونى است .

الوصية للولدين و الأقربين

مسؤوليّت وارث

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 233 - 24،25،35،39،42

24 _ وارثان پدر بايد تأمين مخارج زنيكه فرزند ميّت را شير مى دهد ، بر عهده بگيرند .

و على الوارث مِثل ذلك

ظاهر اين است كه مراد از {وارث}، وارثان پدر كودك هستند.

25 _ وارثان پدر نبايد به فرزند شيرخوار مورّث با عدم رعايت حقوق وى ضرر بزنند .

لا تضارّ والدة بولدها و لا مولود له بولده و على الوارث مثل ذلك

جمله {و على الوارث مثل ذلك}، تمامى تكاليفى را كه پدر كودك بايد نسبت به او رعايت كند، بر عهده وارث پدر گذاشته كه از جمله، عدم اضرار به كودك (لا تضارّ والدة بولدها و لا مولود له بولده) است.

35 _ لزوم رعايت تقوا از سوى مادر ، پدر ، وارثان پدر و دايه نسبت به حقوق متقابل

يكديگر

و الوالدات يرضعن . .. و اتقوا اللّه

خطاب اصلى در{اتقوا اللّه}، متوجه كسانى است كه آيه شريفه آنها را به وظايف و رعايت حقوقى مكلّف كرد; يعنى پدر، مادر و دايه و وارثان پدر.

39 _ خداترسى و توجّه به آگاهى او ، عامل رعايت مصالح نوزادان و مسائل مربوط به شيردهى آنان از سوى پدر ، مادر ، وارثان پدر و دايه

و الوالدات يرضعن . .. و اتقوا اللّه

42 _ وارث پدر حق ندارد با جُدا كردن طفل از مادر ، به مادر زيان رساند .

و على الوارث مِثل ذلك

امام صادق (ع): . .. لا ينبغى للوارث ان يضارّ المرأة فيقول لاادع ولدها يأتيها ...

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 121، ح 384 ; نورالثقلين، ج 1، ص 228، ح 886.

وارث

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 23 - 3

3- خداوند ، يگانه وارث همه موجودات است .

و نحن الورثون

وارث آثار باستانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 58 - 13

13 - تنها خدا وارث آثار به جا مانده ( زمين ، باغ ، خانه و . . . ) از جوامع هلاك شده پيشين

و كم أهلكنا من قرية . .. و كنّا نحن الورثين

وارث آل يعقوب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 7 - 8

8- يحيى ( ع ) ، وارث حضرت زكريا ( ع ) و خاندان يعقوب بود .

يرثنى و يرث من ءال يعقوب . .. ي_زكريا إنّا نبشّرك بغل_م اسمه يحيى

وارث انسان ها

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 40 - 1

1- خداوند ، تنها وارث تمامى زمين و زمينيان است .

إنّا نحن نرث الأرض و من عليها

وارث داود(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 16 - 1

1 - سليمان ، وارث مقام ، امكانات و دارايى هاى داوود

و ورث سليم_ن داود

با توجه به آيه قبل (ما داوود و سليمان را به نحو يكسان از علم ويژه برخوردار كرديم) بايد اذعان كرد كه مراد از {ورث سليمان داود} چيزى از قبيل علم موهبتى نيست. علاوه بر اين، علوم موهبتى همانند نبوت _ برخلاف علوم اكتسابى _ اصولاً قابل انتقال نيست.

وارث زكريا(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 7 - 8

8- يحيى ( ع ) ، وارث حضرت زكريا ( ع ) و خاندان يعقوب بود .

يرثنى و يرث من ءال يعقوب . .. ي_زكريا إنّا نبشّرك بغل_م اسمه يحيى

وارث زمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 40 - 1

1- خداوند ، تنها وارث تمامى زمين و زمينيان است .

إنّا نحن نرث الأرض و من عليها

وارث موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 23 - 3

3- خداوند ، يگانه وارث همه موجودات است .

و نحن الورثون

وارث ميت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 33 - 1،2،4،7

1 _ خداوند براى هر كس وارثانى تعيين نموده است .

و لكلّ

جعلنا موالى

{موالى}، جمع كلمه {مولى}، يعنى آنان كه داراى حق اولويّت هستند، و مراد از آن در آيه شريفه به قرينه {ممّا ترك}، وارثان مى باشند.

2 _ اموالى كه پدر و مادر و خويشان باقى مى گذارند ، داراى وارثانى معين

و لكلّ جعلنا موالى ممّا ترك الوالدان و الاقربون

در برداشت فوق، {الوالدان و الاقربون}، فاعل براى {ترك} گرفته شده است.

4_ پدر و مادر و خويشان ، وارثان ميت

و لكلّ جعلنا موالى ممّا ترك الوالدان و الاقربون

فاعل {ترك} در برداشت فوق، ضميرى است كه به {كلٍّ} برمى گردد و {الوالدان و الاقربون}، خبر براى ضميرى محذوف است كه به موالى برمى گردد; يعنى آن وارثان، پدر و مادر و خويشان ميّت هستند. لازم به تذكر است كه {ممّا ترك} متعلق به فعل مقدر (يرثون) مى باشد.

7 _ زن و شوهر ، وارث يكديگر *

و لكلّ جعلنا موالى . .. و الذين عقدت ايمانكم

برخى برآنند كه مراد از پيمان در آيه شريفه، پيمان زناشويى است كه منطبق بر زن و شوهر مى شود.

وارثان

{وارثان}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 176 - 3

3 _ برادران و خواهران ميت از جمله وارثان وى

قل اللّه يفتيكم فى الكللة . .. و إن كانوا اخوة و رجالا و نساءً

مراد از برادران و خواهران در اين آيه _ بنا به گفته تمامى مفسران _ خواهر و برادر پدر و مادرى و خواهر و برادر پدرى است، و سهام خواهر و برادر مادرى در آيه 21 از همين سوره تبيين شده است.

ارزش وارثان صالح

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

10 - مريم - 19 - 6 - 14

14- وارث صالح و شايسته ، نعمتى بزرگ و گوهرى ارزشمند است .

يرثنى . .. واجعله ربّ رضيًّا

اهميت وارثان صالح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 6 - 1

1- زكريا ( ع ) ، از درگاه خداوند ، براى خويش و خاندان حضرت يعقوب ، وارثى تمنا مى كرد .

يرثنى و يرث من ءال يعقوب

گرچه {يعقوب} را، برخى بر {يعقوب بن ماثان} عموى همسر زكريا و حضرت مريم(س) تطبيق داده اند; ولى بيشتر مفسران وى را همان {يعقوب بن اسحاق بن ابراهيم} مى دانند.

پاداش وارثان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 33 - 3

3 - پيشگامان در انجام كار هاى خير و وارثان قرآن كريم ، بهره مند از بهشت پاينده

جنّ_ت عدن يدخلونها

درخواست وارثان صالح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 7 - 1

1- دعاى زكريا در طلب وارثى صالح ، مستجاب گرديد .

إنّا نبشّرك بغل_م

مراد از وارثان زمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 105 - 14

14- { عن أبى جعفر ( ع ) قال : قوله عزّوجلّ : { أنّ الأرض يرثها عبادى الصالحون } هم أصحاب المهدى [ فى ] آخرالزمان ;

از امام باقر(ع) در باره سخن خداوند عزّوجلّ: {أنّ الأرض يرثها عبادى الصالحون} روايت شده كه فرمود: آنان ياوران حضرت مهدى(عج) در آخرالزمان مى باشند}.

نعمت وارثان صالح

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

10 - مريم - 19 - 6 - 14

14- وارث صالح و شايسته ، نعمتى بزرگ و گوهرى ارزشمند است .

يرثنى . .. واجعله ربّ رضيًّا

نگرانى از وارثان بد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 6 - 2

2- زكريا ( ع ) ، نگران قرار گرفتن ميراث وى و همسرش در اختيار نااهلان بود .

فهب لى من لدنك وليًّا . يرثنى و يرث من ءال يعقوب

وارثان بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 63 - 1

1- بندگان تقواپيشه خداوند ، وارثان بهشت اند .

تلك الجنّة التى نورث من عبادنا من كان تقيًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 105 - 7

7- بشارت خداوند به وراثت بهشت براى بندگان صالح خويش

أنّ الأرض يرثها عبادى الص_لحون

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه مقصود از {الأرض} بهشت باشد، چنان كه در برخى از آيات به صراحت چنين آمده است: {و أورثنا الأرض نتبؤأ من الجنّة حيث نشاء فنعم أجر العاملين} (سوره زمر (39) آيه 74).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 10 - 1

1 - مؤمنان راستين ، تنها وارثان بهشت

قد أفلح المؤمنون . .. أُول_ئك هم الورثون

{أُول_ئك} مبتدا و اشاره به مؤمنانى است كه داراى صفات ياد شده در آيات پيشين (آيات 2 تا 9) هستند. {الوارثون} خبر مبتدا و {ال} در آن براى تعريف عهد ذهنى يا اسم موصول و به تقدير {الذين يرثون} مى باشد. به هر حال {الوارثون} بيانگر

اين معنا است كه كسانى كه به عنوان ميراث بر بهشت خوانده مى شوند، اين دسته از مؤمنان اند. گفتنى است كه ضمير {هم} مى تواند ضمير فصل و مفيد حصر باشد (رساننده اين معنا كه مسند (الوارثون)، تنها براى مسنداليه ثابت است) و نيز مى تواند مبتدا و {الوارثون} خبر آن و جمله {هم الوارثون} خبر {أُول_ئك} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 11 - 1

1 - مؤمنان راستين ، وارثان بهشت اند .

الذين يرثون الفردوس

{الذين} در محل رفع و صفت توضيحى (عطف بيان) است و يا بدل براى {الوارثون} مى باشد. {فردوس} واژه اى معرّب و به معناى بوستان است كه در اين جا به جاى {الجنة} به كار رفته است; چون با اين كه مذكّر مى باشد، به آن ضمير مؤنث (فيها) ارجاع شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 74 - 4،5

4 - بهشت جاويدان ، ميراث تقواپيشگان

و أورثنا الأرض نتبوّأ من الجنّة

5 - وراثت بهشت جاويدان ، وعده الهى به تقواپيشگان

صدقنا وعده و أورثنا الأرض نتبوّأ من الجنّة

وارثان زمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 105 - 1،8

1- به ارث بردن زمين و تسلط بر منافع آن به وسيله بندگان صالح ، امرى ثبت شده در كتاب تورات و زبور

و لقد كتبنا فى الزبور من بعد الذكر أن الأرض يرثها عبادى الص_لحون

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه: 1_ الف و لام {الزبور} براى عهد و مقصود از آن كتاب آسمانى داوود(ع)

باشد; چنان كه در آيه 163، سوره {نساء} آمده است (و آتينا داوود زبوراً); 2_ مقصود از {الذكر} تورات باشد; چنان كه اين نام در قرآن بر تورات اطلاق شده است (انبيا، آيه 48); 3_ {من بعد الذكر} متعلق به {كتبنا} باشد.

8- وراثت زمين براى صالحان ، در پرتو عنايت خداوند به آنان

و لقد كتبنا . .. أنّ الأرض يرثها عبادى الص_لحون

وارثان سرزمين قوم نوح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 73 - 4

4 _ خداوند ، حضرت نوح ( ع ) و تمام كسانى را كه با او در كشتى بودند ، جانشين غرق شدگان و وارث سرزمين آنان قرار داد .

فنجّينه و من معه فى الفلك و جعلنهم خلئف و أغرقنا الذين كذبوا

وارثان سرزمين مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 59 - 2

2 - بنى اسرائيل ، وارث سرزمينى آباد و برخوردار از باغ ها و چشمه سار ها ، پس از خارج شدن آنان از مصر

كذلك و أورثن_ها بنى إسرءيل

ضمير {ها} در {أورثناها} به مطلق {جنّات} بازمى گردد; نه جنات مربوط به فرعونيان. بنابراين، آيه ياد شده و آيه قبل، بيانگر اين حقيقت است كه خداوند، از سويى فرعونيان را از باغ ها و كاخ هاى شان بيرون كرد و همه آنان را به دريا ريخت و از سوى ديگر بنى اسرائيل را كه در مصر فاقد هر گونه امكانات بودند، به جاى ديگرى منتقل كرد و سرزمينى آباد و پر بركت كه عبارت است از ارض مقدس باشد در اختيارشان قرار داد

و به آنان فرمود {ادخلوا الأرض المقدّسة التى كتب اللّه لكم}،(مائده(5) آيه 21).

وارثان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 32 - 13

13 - انتخاب مسلمانان براى وراثت قرآن و بهره مند شدن از آموزه هاى آن ، فضل بزرگ خداوند به آنان است .

ثمّ أورثنا الكت_ب الذين اصطفينا . .. ذلك هو الفضل الكبير

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين احتمال است كه {ذلك} به {اصطفاء} و {ايراث كتاب} (مستفاد از جمله {أورثنا الكتاب الذين اصطفينا}) اشاره داشته باشد.

وارثان كتب آسمانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 169 - 5

5 _ وارثان كتاب هاى آسمانى بايد از دلبستگى به مظاهر ناپايدار دنيا پيراسته باشند و از چنگ اندازى به مال و منال دنيا از راه هاى ناصواب بپرهيزند .

ورثوا الكتب يأخذون عرض هذا الأدنى

والدين از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

والدين

آثار احسان به والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 15 - 2

2- احسان به پدر و مادر ، همواره مورد توجه موحّدان و مايه دست يابى آنان به بهشت

جزاء بما كانوا يعملون . و وصّينا الإنس_ن بولديه إحس_نًا

بيان {وصّينا الإنسان. ..} _ در پى {جزاء بماكانوا يعملون} _ بيانگر اين ارتباط است كه يكى از وظايف مورد عمل يكتاپرستان، احسان به پدر و مادر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 16 - 1،7

1- احسان به والدين ، روحيه شكر ، توبه ، صلاح جويى و تسليم ، شرط پذيرش تمام اعمال نيك انسان به

درگاه خدا

أُول_ئك الذين نتقبّل عنهم أحسن ما عملوا

مراد از {أحسن. ..} مى تواند اعمال واجب و مستحب _ در قبال اعمال مباح _ باشد. كه در اين صورت از ارتباط دو آيه استفاده مى شود كه اگر كسى از روحيات ياد شده برخوردار بود اعمال نيك او (واجب و مستحب) پذيرفته مى شود.

7 - احسان به والدين ، روحيه شكر و صلاح جويى براى خود و آيندگان ، مؤثر در شمول عفو الهى نسبت به انسان

و وصّينا الإنس_ن . .. أوزعنى أن أشكر ... و أن أعمل ص_لحًا ترضيه و أصلح لى فى ذرّ

آنچه در آيه قبل به عنوان احسان به والدين و. .. ياد شده است; در حقيقت عامل اصلى براى اغماض خداوند از سيئات انسان مى باشد. واژه {اُول_ئك} اين ارتباط تنگاتنگ را برقرار كرده است.

آثار بداخلاقى با والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 17 - 15

15- انسان بد رفتار با پدر و مادر و ناباور به وعده هاى الهى ، فاقد رشد و كمال *

أُل_ئك الذين نتقبّل . .. و الذى قال لولديه أُفّ ... ما ه_ذا إلاّ أس_طير الأوّلين

با توجه به مقابله {والذى قال. ..} با {اُول_ئك الذين نتقبّل...}، به دست مى آيد كه بد رفتاران با والدين و ناباوران به دين، در حقيقت از رشد و خرد بى بهره اند.

آثار پيرى والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 23 - 10،13

10- كهولت و به سن پيرى رسيدن والدين ، عامل سنگين تر شدن وظايف فرزند نسبت به آنها

إما يبلغنّ عندك الكبر

أحدهما أو كلاهما فلاتقل لهما أُفّ و لاتنهرهما و قل لهما قو

13- پدران و مادران در سن پيرى و سالخوردگى ، در معرض بى احترامى از سوى فرزندان هستند .

إما يبلغنّ عندك الكبر . .. فلاتقل لهما أُفّ و لاتنهرهما و قل لهما قولاً كريمًا

خطاب مطلق احسان به والدين، شامل هر والدينى در هر سن و سالى مى شود. ذكر {إمّا يبلغنّ عندك الكبر} ممكن است جهت يادآورى نكته ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 24 - 2

2- ضعف و سالخوردگى پدر و مادر ، زمينه ابتلاى فرزند به غرور و سركشى است .

إمّا يبلغنّ عندك الكبر . .. و اخفض لهما جناح الذلّ

تذكر خداوند براى رعايت حال پدر و مادر در حال پيرى، احتمال دارد به خاطر وجود زمينه لغزش و تكبر فرزندان در اين فصل از زندگى پدر و مادر باشد.

آثار دعاى والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 74 - 12

12 _ تأثير مثبت و سازنده دعاى پدر و مادر ، در حق فرزندان خود و در سرنوشت و سعادت آنان

و الذين يقولون ربّنا هب لنا من أزوجنا و ذرّي_ّتنا قرّة أعين

آثار زندگى با والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 23 - 12

12- حضور پدر و مادر نزد فرزند ، در پى دارنده مسؤوليت فزون تر براى فرزند

إمّا يبلغنّ عندك الكبر

{عندك الكبر} ممكن است إشعار به اين حقيقت داشته باشد كه اگر پدر و مادر پيش فرزندان زندگى كنند، مسؤوليت نگه دارى

آنان بيشتر شده و از هرگونه حرمت شكنى - هر چند به گفتن {أُفّ} - بايد پرهيز شود.

آثار شرك والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 9 - 5

5 - شرك پدر و مادر و انحراف آنها از اديان الهى ، مجوّز كشتن فرزندان آنان نيست .

و إذا الموءودة سئلت . بأىّ ذنب قتلت

آيه شريفه ناظر به رفتارى است كه برخى از مشركان عصر بعثت با دختران خود داشتند. محكوميت اين رفتار، حاكى از مصونيت جان فرزندان آنان است.

آثار عمل والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 70 - 7

7 - تأثير رفتار ها و مواضع فردى و اجتماعى پدران و مادران ، بر رفتار و مواضع فرزندان و نسل هاى آينده

فهم على ءاث_رهم يهرعون

آثار نيكى به والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 14 - 4

4- نيكى به پدر و مادر ، زمينه ساز رشد و تكامل معنوى انسان *

و زكوة . .. و برًّا بولديه

همان گونه كه {و كان تقيّاً} تعليل براى {و حناناً من لدنّا و زكاة} بود، {برّا بوالديه} نيز كه عطف بر {كان} مى باشد، همان موقعيت را دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 15 - 7

7- تقوا ، احسان به پدر و مادر ، پرهيز از سلطه جويى و عصيان ، زمينه ساز فرجامى سرشار از سلامت و امنيت كامل است .

برًّا بولديه و لم يكن جبّارًا عصيًّا . و سل_م عليه يوم

ولد و يوم يموت و يوم يبعث

آداب تكلّم با والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 23 - 16

16- برخورد عاطفى و مؤدبانه ، با پدر و مادر و تكريم آنان به هنگام سخن گفتن با ايشان ، تكليفى برعهده فرزندان

فلاتقل لهما أُفّ . .. و قل لهما قولاً كريمًا

آداب ورود به اتاق والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 58 - 1،3،11

1 - پدر و مادر ، وظيفه دارند كه آداب و چگونگى ورود به اتاق و محل استراحت خود را به فرزندان نابالغ خويش بياموزند .

ي_أيّها الذين ءامنوا ليستئذنكم الذين ملكت أيم_نكم و الذين لم يبلغوا الحلم منكم ث

فعل امر {ليستئذنكم} هر چند در ظاهر متوجه بردگان و فرزندان نابالغ است; ولى به قرينه اين كه خطاب {يأيّها الذين آمنوا} متوجه پدران و مادران مؤمن است و نيز چون فرزندان نابالغ مكلف نيستند تا بشود به آنان امر و نهى كرد، از اين رو اين امر متوجه اولياى فرزندان خواهد بود كه آنان بايد محتواى اين دستور را به فرزندان خويش بياموزند.

3 - فرزندان نابالغ ، بايد براى ورود به اتاق و محل استراحت پدر و مادرشان به وقت برهنگى و خلوت آنان ، اجازه بگيرند .

ليستئذنكم . .. الذين لم يبلغوا الحلم منكم ثلث مرّت ... ثلث عورت لكم

11 - رفت و آمد فرزندان به اتاق پدر و مادر ، در غير از سه وقت پيش از طلوع فجر ، وقت استراحت نيمروزى و پس از نماز عشا ، بدون اذن جايز است .

ليسئذنكم

. .. و الذين لم يبلغوا الحلم منكم ... من قبل صلوة الفجر ... ليس عليكم و

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 59 - 1،2

1 - كودكان ، به مجرد رسيدن به سن بلوغ ، بايد براى ورود به اتاق خلوت و خوابگاه پدر و مادرشان در همه اوقات ، اذن بگيرند .

ليستئذنكم . .. و الذين لم يبلغوا الحلم منكم ثلث مرّت ... و إذا بلغ الأطف_ل منكم

2 - كودكان ، به مجرد رسيدن به سن بلوغ ، بايد براى ورود به اتاق و محل سكونت پدر و مادرشان از آنان اذن بگيرند .

و إذا بلغ الأطف_ل منكم الحلم فليستئذنوا كما استئذن الذين من قبلهم

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين است كه مقصود از {الذين من قبلهم} افراد بالغى باشند كه تكليف آنان در آيه 27 و 28 ذكر شده است; يعنى، همان گونه كه بزرگسالان بايد براى ورود به اتاق و منزل مسكونى افراد اجازه بگيرند، اطفالى كه به سن بلوغ رسيده اند نيز، بايد اذن بطلبند; هر چند اهل خانه و ساكنان منازل، پدر و مادر آنان باشند.

اجتناب از بى احترامى به والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 39 - 2

2- دعوت به توحيد ، خداپرستى ، احسان به والدين ، اجتناب از پرخاشگرى بر آنان ، دعا براى والدين و پرداخت حقوق خويشاوندان ، تعاليمى حكيمانه و وحى الهى است .

ذلك ممّا أوحى إليك ربّك من الحكمة

احترام به والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء -

17 - 23 - 16

16- برخورد عاطفى و مؤدبانه ، با پدر و مادر و تكريم آنان به هنگام سخن گفتن با ايشان ، تكليفى برعهده فرزندان

فلاتقل لهما أُفّ . .. و قل لهما قولاً كريمًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 24 - 1،3،14

1- فرزندان در برابر والدين خويش بايد از سر مهربانى و ترحم ، تواضع و فروتنى كامل بكنند .

و اخفض لهما جناح الذلّ من الرحمة

{من} در {من الرحمة} نشويه است; يعنى، خفض جناح و تواضع، بايد ناشى از رحمت و مهربانى به آنان باشد.

3- ترّحم و مهربانى به پدر و مادر ، از وظايف فرزند است .

و اخفض لهما جناح الذلّ من الرحمة

14- { عن أبى ولادالحناط قال : سألت أباعبدالله ( ع ) عن قول الله عزّوجلّ : . . . { و اخفض لهما جناح الذلّ من الرحمة } قال : لاتملأعينيك من النظر إليهما إلاّ برحمة و رقة و لاترفع صوتك فوق أصواتهما و لايدك فوق أيديهماو لاتقدم قدامهما ;

ابى ولاد حناط گويد: از امام صادق(ع) در باره سخن خداوند عزّوجلّ . .. {و اخفض لهما جناح الذلّ من الرحمة} سؤال كردم، حضرت فرمود: به پدر و مادر نگاه مكن مگر با رأفت و مهربانى و صدايت را بيش از صداى آنان بالا مبر و دست خودت را بالاى دست آنان قرار مده و [در راه رفتن و...]از آنان پيشى مگير}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 14 - 1

1 - سفارش خداوند به انسان ، براى رعايت حقوق و حرمت پدر

و مادر

و وصّينا الإنس_ن بولديه

احسان به والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 83 - 3،13،14،17،28

3 - احسان به پدر و مادر ، خويشان ، يتيمان و درماندگان ، از جمله پيمان هاى خداوند با بنى اسرائيل

و إذ أخذنا ميثق بنى إسرءيل لاتعبدون إلا اللّه و بالولدين إحساناً و ذى القربى و ا

{إحساناً} مفعول مطلق براى فعل محذوف {تحسنون} يا {احسنوا} مى باشد. كلمات {ذى القربى و ...} عطف بر {الوالدين} است.

13 - نيكى كردن به پدر ، مادر ، يتيمان و مساكين از وظايف ضرورى اهل ايمان است .

و بالولدين إحساناً و ذى القربى و اليتمى و المسكين

فرمانهاى موجود در آيه، هر چند كه به عنوان ميثاقهاى خدا با بنى اسرائيل مطرح شده است، ولى بيان آن در قرآن نشانه اين است كه: عمل كردن به آن فرمانها وظيفه همگان خصوصاً اهل ايمان است.

14 - احسان به پدر و مادر ، از مهمترين تكليف هاى اجتماعى اهل ايمان است .

لاتعبدون إلا اللّه و بالولدين إحساناً

از آن جا كه احسان به پدر و مادر پس از لزوم پرستش خدا بيان شده است، اهميت خاص آن معلوم مى شود.

17 - يكتا پرستى و احسان به والدين ، خويشان ، يتيمان و درماندگان ، از مصاديق اعمال شايسته است .

و عملوا الصلحت . .. لاتعبدون إلا اللّه و بالولدين إحساناً ... و المسكين

آيه مورد بحث در حقيقت تفسيرى براى آيه پيشين و بيان مصاديقى از {الصالحات} مى باشد.

28 - ابى ولاد حناط مى گويد : { سألت ابا عبداللّه ( ع ) عن قول اللّه عز و جل

{ و بالوالدين احساناً } ما هذا الاحسان ؟ فقال : الاحسان ان تحسن صحبتهما و ان لاتكلفهما ان يسألاك شيئاً مما يحتاجان اليه و ان كانا مستغنين . . . ;

از امام صادق(ع) از آيه {و بالوالدين احساناً} سؤال نمودم كه اين احسان چيست؟ امام فرمود: احسان ]به پدر و مادر[ آن است كه با آنان خوشرفتار باشى و كارى نكنى كه آنان مجبور شوند از تو چيزى كه نياز دارند درخواست كنند ولو اينكه مستغنى باشند . ..}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 35 - 4

4 _ خدمت فرزند به مادر ، حق طبيعى مادر ، و قابل گذشت از سوى او

ربّ انّى نذرت لك ما فى بطنى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 36 - 6،7،9،15،19

6 _ ضرورت احسان و نيكى فرزندان به پدر و مادر خويش

و بالوالدين احساناً

7 _ جايگاه ويژه احسان به پدر و مادر

و اعبدوا اللّه و لا تشركوا به شيئاً و بالوالدين احساناً

امر به احسان پس از فرمان به عبادت خدا، حاكى از اهميّت خاص احسان به پدر و مادر در پيشگاه خداوند است.

9 _ اولويت احسان به پدر و مادر ، بر احسان به خويشان

و بالوالدين احساناً و بذى القربى

15 _ ضرورت احسان به ايتام و اولويت دادن به آنان ، پس از پدر ، مادر و خويشان

و بالوالدين احساناً و بذى القربى و اليتامى

19 _ احسان به پدر ، مادر ، خويشان ، همسايگان و زيردستان ، زمينه جلب محبّت الهى

و بالوالدين احساناً . .. انّ اللّه لا

يحبّ من كان مختالا فخوراً

از مصاديق مورد نظر براى {مختالا فخوراً}، ترك احسان به پدر، مادر و . .. مى باشد. در نتيجه ترك احسان مانع محبّت الهى و احسان عامل جلب آن خواهد شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 151 - 10،25،28،31

10 _ نيكى به پدر و مادر از واجبات و ترك آن از محرمات الهى است.

أتل ما حرم ربكم عليكم . .. و بالولدين إحسنا

{احساناً} مصدر و مفعول مطلقى است جانشين فعل ; يعنى: {أحسنوا بالوالدين إحساناً}. گفتنى است كه جمله {ءاتل ما حرم ...} بيانگر اين است كه فرازهاى بعد در صدد تبيين محرمات است، در حالى كه جمله {بالوالدين إحساناً} حاكى از وجوب احسان است. بنابراين بايد گفت جمله مذكور دلالت بر حرمت ترك احسان نيز دارد و به اصطلاح اصوليان امر در اينجا مقتضى نهى از ضد عامش است.

25 _ كناره گيرى از شرك، احسان به پدر و مادر و پرهيز از كشتن فرزندان، از سفارشهاى خداوند به انسانها

ألا تشركوا به شيئا . .. ذلكم وصيكم به

28 _ تعاليم پنجگانه (اجتناب از شرك، احسان به والدين و . ..) تعاليمى مطابق با عقل

ذلكم وصيكم به لعلكم تعقلون

31 _ عن أبى ولاد الحناط قال: سألت أبا عبدالله(ع) عن قول الله عز و جل: {و بالوالدين احسانا} ما هذا الاحسان؟ فقال: الاحسان ان تحسن صحبتهما و ان لاتكلفهما ان يسألاك شيئا مما يحتاجان اليه و ان كانا مستغنيين . .. .

ابو ولاد گويد: از امام صادق(ع) درباره اين سخن خداوند {و بالوالدين احسانا} سؤال كردم، فرمود: احسان آن است كه با آن دو

به نيكى رفتار كنى و به دشوارىِ درخواست از تو، در مورد نيازمنديهايشان ناچار نسازى، اگر چه از نظر امكانات مالى بى نياز باشند . .. .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 153 - 2

2 _ نيكى به پدر و مادر، عدالت در داد و ستد، پايبند بودن به پيمانهاى الهى و به عدل سخن گفتن، راهى است راست براى حركت به سوى خدا.

و بالولدين إحسناً . .. و أن هذا صرطى مستقيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 23 - 4،7،20

4- بر هر كسى واجب است به پدر و مادر خويش احسان كند .

و قضى ربّك . .. بالولدين إحس_نًا

تنوين {إحساناً} براى تعظيم است و {ال} در {والدين} براى استغراق افرادى است و شامل والدين هر مكلفى مى شود.

7- موّحد واقعى ، خدمتگزار و احسان كننده به پدر و مادر است .

و قضى ربّك ألاّتعبدوا إلاّ إيّاه و بالولدين إحس_نًا

20- { و قال الصادق ( ع ) : قوله تعالى { و بالوالدين إحساناً } قال : الوالد محمد ( ص ) و على ( ع ) ;

امام صادق(ع) درباره سخن خداوند متعال {و بالوالدين إحساناً} فرمود: مراد از پدر، محمد(ص) و على(ع) است}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 25 - 3

3- نيّات ، انگيزه ها و افكار آدمى در عبادت خداوند و احسان به پدر و مادر ، تحت نظارت كامل خداوند است .

و قضى ربّك ألاّتعبدوا إلاّ إيّاه و بالولدين إحس_نًا . .. و اخفض لهما

جناح الذلّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 39 - 2

2- دعوت به توحيد ، خداپرستى ، احسان به والدين ، اجتناب از پرخاشگرى بر آنان ، دعا براى والدين و پرداخت حقوق خويشاوندان ، تعاليمى حكيمانه و وحى الهى است .

ذلك ممّا أوحى إليك ربّك من الحكمة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 8 - 1،3

1 - خداوند به انسان ها ، براى احسان به والدين شان ، توصيه كرده است .

و وصّينا الإنس_ن بولديه حسنًا

3 - فرزندان ، موظف اند به پدر و مادرشان ، احسان كنند و از آنان ، اطاعت نمايند ، هرچند مشرك باشند .

و وصّينا الإنس_ن بولديه حسنًا وإن ج_هداك لتشرك بى ما ليس لك به علم فلاتطعهما

از اطلاق {والدى} استفاده مى شود كه به والدين، در هر آيينى باشند، بايد احسان شود و هيچ قيدى وجود ندارد كه اطلاق را مقيد سازد. گفتنى است {إن جاهداك لتشرك بى} قرينه است بر اين كه نهى {لاتطعهما} مربوط به دعوت به شرك آنان است و نه ساير جهت ها.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 15 - 6،23

6- انسان ، مكلف به رعايت هر چه بيشتر حقوق والدين و احسانى فراتر از رفع نياز هاى اوليه آنان *

و وصّينا الإنس_ن بولديه إحس_نًا

در واژه {إحساناً}، نوعى خدمت فزون تر از حد ضرورت نهفته است. به علاوه تنوين {إحساناً} بر بزرگى و تفخيم دلالت دارد.

23- به ياد داشتن پدر و مادر به هنگام نيايش ، از احسان فرزند

به ايشان

و وصّينا الإنسن بولديه إحسنا . .. قال ربّ أوزعنى أن أشكر نعمتك الّتى أنعمت علىّ

با توجه به اين كه احسان به والدين، نكته بارز اين آيه به شمار مى رود و در صدر آن قرار دارد، مى توان چنين استفاده كرد كه ساير بخش هاى آيه نيز، به نوعى با احسان به والدين در ارتباط است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 92 - 13

13 _ انفاق به پدر و مادر پيش از درخواست ايشان ، راه دستيابى به پاداش نيك خداوند

لن تنالوا البر حتى تنفقوا ممّا تحبون

امام صادق (ع) در پاسخ سؤال از معناى احسان در آيه {و بالوالدين احسانا} فرمود: و ان لا تكلّفهما ان يسئلاك شيئا ممّا يحتاجان اليه و ان كانا مستغنيين اليس يقول اللّه عزّ و جل {لن تنالوا البر حتى تنفقوا ممّا تحبون . .. }.

_______________________________

كافى، ج 2، ص 157، ح 1 ; بحار الانوار، ج 74، ص 79، ح 78.

احسان به والدين در اديان آسمانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 15 - 4

4- انسان ها در همه اديان آسمانى ، موظف به رعايت حقوق والدين و احسان به ايشان

و وصّينا الإنس_ن بولديه إحس_نًا

ماضى آمدن واژه {وصّينا} و نيز اطلاق و شمول واژه {الإنسان}، مى رساند كه اين فرمان مخصوص نسل يا امتى نيست; بلكه مطلق انسان ها مأمور به آن بوده و هستند.

احسان به والدين مشرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 8 - 3

3 - فرزندان ،

موظف اند به پدر و مادرشان ، احسان كنند و از آنان ، اطاعت نمايند ، هرچند مشرك باشند .

و وصّينا الإنس_ن بولديه حسنًا وإن ج_هداك لتشرك بى ما ليس لك به علم فلاتطعهما

از اطلاق {والدى} استفاده مى شود كه به والدين، در هر آيينى باشند، بايد احسان شود و هيچ قيدى وجود ندارد كه اطلاق را مقيد سازد. گفتنى است {إن جاهداك لتشرك بى} قرينه است بر اين كه نهى {لاتطعهما} مربوط به دعوت به شرك آنان است و نه ساير جهت ها.

ارزش احترام به والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 24 - 4

4- تواضع دلسوزانه و از سر مهربانى براى پدر و مادر ، داراى ارزش است نه تواضع به انگيزه هاى ديگر .

و اخفض لهما جناح الذلّ من الرحمة

ارزش احسان به والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 23 - 5

5- احسان به پدر و مادر ، داراى اهميت و ارزشى بس مهم ، پس از پرستش خداوند

و قضى ربّك ألاّتعبدوا إلاّ إيّاه و بالولدين إحس_نًا

از اينكه خداوند احسان به پدر و مادر را پس از دعوت به عبادت خالصانه خويش قرار داده است، نكته ياد شده استفاده مى شود.

ارزش تواضع براى والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 24 - 4

4- تواضع دلسوزانه و از سر مهربانى براى پدر و مادر ، داراى ارزش است نه تواضع به انگيزه هاى ديگر .

و اخفض لهما جناح الذلّ من الرحمة

ارزش دعاى والدين

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 15 - 29

29- ارزش دعاى پدر و مادر براى صلاح فرزند

و أصلح لى فى ذرّيّتى

ارزش مهربانى با والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 24 - 4

4- تواضع دلسوزانه و از سر مهربانى براى پدر و مادر ، داراى ارزش است نه تواضع به انگيزه هاى ديگر .

و اخفض لهما جناح الذلّ من الرحمة

ارزش نيكى به والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 14 - 2

2- نيكى و احسان به پدر و مادر ، داراى ارزش والا ، نزد خداوند

و برًّا بولديه

ارزش والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 11 - 30

30 _ منفعت فرزندان نسبت به ميت ، در مقايسه با والدين ، نزديكتر و بيشتر است . *

اباءُوكم و ابناؤكم لاتدرون ايّهم اقرب لكم نفعاً

چنانچه ملاك ارث بيشتر، نفع رسانى افزونتر وارث باشد، فزونى سهم فرزند بر سهم والدين نشانه سودمندتر بودن آنان خواهد بود.

استغفار براى والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 28 - 7،12

7 - مقدم داشتن خويش بر پدر و مادر و آنان بر اعضاى خانواده و اينان بر ديگر زنان و مردان مؤمن در آمرزش خواهى از درگاه الهى ، كارى پسنديده و شايسته

ربّ اغفر لى و لولدىّ و لمن دخل بيتى مؤمنًا و للمؤمنين و المؤمن_ت

12 - دعا و آمرزش خواهى براى پدر و مادر ، اعضاى خانواده و عموم

مردان و زنان مؤمن ، عملى پسنديده و شايسته

ربّ اغفر لى و لولدىّ . و للمؤمنين و المؤمن_ت

استغفار براى والدين نوح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 28 - 3

3 - آمرزش خواهى نوح ( ع ) ، از درگاه الهى براى پدر و مادر خود

ربّ اغفر . .. و لولدىّ

استمداد والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 17 - 9

9- پدر و مادر با ايمان ، در كنار استمداد از خداوند براى هدايت فرزند خويش ، رهنمود هاى لازم را به او ارائه مى دهند .

و هما يستغيثان اللّه ويلك ءامن إنّ وعد اللّه حقّ

استيذان از والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 58 - 3،25

3 - فرزندان نابالغ ، بايد براى ورود به اتاق و محل استراحت پدر و مادرشان به وقت برهنگى و خلوت آنان ، اجازه بگيرند .

ليستئذنكم . .. الذين لم يبلغوا الحلم منكم ثلث مرّت ... ثلث عورت لكم

25 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) فى قول اللّه عزّوجلّ : يا أيّها الذين آمنوا ليستئذنكم الذين ملكت أيمانكم والذين لم يبلغوا الحلم منكم ثلاث مرّات } قيل : من هم ؟ فقال : هم المملوكون من الرجال و النساء و الصبيان الذين لم يبلغوا الحلم ;

امام صادق(ع) در پاسخ اين سؤال كه مراد از { الذين ملكت أيمانكم و الذين لم يبلغوا الحلم منكم} چه كسانى اند؟ فرمود: آنان بردگان اند; چه غلامان [باشند ]و چه كنيزان و كودكانى كه

به سن بلوغ نرسيده اند. ..}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 59 - 1،2

1 - كودكان ، به مجرد رسيدن به سن بلوغ ، بايد براى ورود به اتاق خلوت و خوابگاه پدر و مادرشان در همه اوقات ، اذن بگيرند .

ليستئذنكم . .. و الذين لم يبلغوا الحلم منكم ثلث مرّت ... و إذا بلغ الأطف_ل منكم

2 - كودكان ، به مجرد رسيدن به سن بلوغ ، بايد براى ورود به اتاق و محل سكونت پدر و مادرشان از آنان اذن بگيرند .

و إذا بلغ الأطف_ل منكم الحلم فليستئذنوا كما استئذن الذين من قبلهم

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين است كه مقصود از {الذين من قبلهم} افراد بالغى باشند كه تكليف آنان در آيه 27 و 28 ذكر شده است; يعنى، همان گونه كه بزرگسالان بايد براى ورود به اتاق و منزل مسكونى افراد اجازه بگيرند، اطفالى كه به سن بلوغ رسيده اند نيز، بايد اذن بطلبند; هر چند اهل خانه و ساكنان منازل، پدر و مادر آنان باشند.

اطاعت از والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 8 - 4

4 - پدر و مادر ، بر فرزندان حق اطاعت كردن دارند .

و إن ج_هداك لتشرك بى . .. فلاتطعهما

اطاعت از والدين مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 15 - 11

11 - پيروى از پدر و مادرى كه مسيرشان خدايى است ، لازم است .

و صاحبهما فى الدنيا . .. و اتّبع سبيل من أناب

{و اتّبع سبيل

من. ..} اشاره دارد به اين كه اگر والدين به سوى خدا حركت مى كنند، از آنان تبعيت كن و گرنه از كسى كه داراى چنين صفتى است، پيروى بنما.

انفاق به والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 215 - 5،7

5 _ لزوم توجه به والدين و مقدم داشتن آنها در انفاق

فللوالدين و الاقربين و اليتامى

7 _ والدين ، خويشاوندان ، يتيمان ، فقرا و در راه ماندگان ، به ترتيب از موارد مصرف انفاق هستند .

فللوالدين و الاقربين و اليتامى و المساكين و ابن السبيل

انقياد والدين نوجوان قصه خضر(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 80 - 2

2- پدر و مادر جوان مقتول ، به دست خضر ، افرادى مؤمن و به دور از سركشى و عصيان بودند .

فخشينا أن يرهقهما طغي_نًا و كفرًا

{طغيان} يعنى {بى اندازه در معصيت پيش رفتن}. (مفردات راغب).

اهانت به والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 17 - 16

16- اهانت به پدر و مادر ، در شأن منكران معاد و نه معتقدان به حقانيت وعده هاى خداوند *

الذى قال لولديه أُفّ لكما أتعداننى أن أُخرج . .. ما ه_ذا إلاّ أس_طير الأوّلين

آيات پيشين، حاوى سفارش خداوند در زمينه احسان به والدين بود و در مقابل، در اين آيه به دو صفت ناشايست اشاره شده است: 1_ بى احترامى به والدين، 2_ انكار معاد. از قرين آمدن اين دو نكته مى توان مطلب ياد شده را استفاده كرد.

اهميت احترام به والدين

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 23 - 14،15،16

14- هرگونه پرخاش و اهانت به پدر و مادر ، حتى در حد گفتن { أُفّ } ، ممنوع است .

فلاتقل لهما أُفّ

15- فرزندان موظفند به خواسته هاى پدر و مادر كهنسالشان پاسخ مثبت داده و هرگز از تأمين آن خواسته ها دريغ نكنند .

و لاتنهرهما

{نهر} در لغت به معناى منع و زجر است (لسان العرب).

16- برخورد عاطفى و مؤدبانه ، با پدر و مادر و تكريم آنان به هنگام سخن گفتن با ايشان ، تكليفى برعهده فرزندان

فلاتقل لهما أُفّ . .. و قل لهما قولاً كريمًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 24 - 1،13

1- فرزندان در برابر والدين خويش بايد از سر مهربانى و ترحم ، تواضع و فروتنى كامل بكنند .

و اخفض لهما جناح الذلّ من الرحمة

{من} در {من الرحمة} نشويه است; يعنى، خفض جناح و تواضع، بايد ناشى از رحمت و مهربانى به آنان باشد.

13- تربيت فرزندان در دامان پر مهر پدر و مادر ، نعمتى بس بزرگ و شايسته قدردانى و موجب استحقاق هرگونه احسان و احترام از سوى فرزند به آنان

و بالولدين إحس_نًا . ... و اخفض لهما جناح الذلّ من الرحمة و قل ربّ ارحمهما كما ر

برداشت فوق با توجه به اين نكته است كه خداوند در تعليم شيوه دعا كردن فرزندان براى پدر و مادرشان، مسأله تربيت والدين آنان را يادآور شد (كما ربّيانى صغيراً).

اهميت احسان به والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 83

- 15

15 - احسان به پدر و مادر ، داراى اهميتى برتر در قياس با احسان به ديگران

و بالولدين إحساناً

تقديم {والدين} بر {ذى القربى و . ..} تصريح به كلمه {احساناً} در مورد آنان و نياوردن آن در آخرين معطوف (مساكين)، حكايت از برداشت فوق دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 151 - 11

11 _ اهميت خاص نيكى به پدر و مادر در ميان تكاليف الهى

ألا تشركوا به شيئا و بالولدين إحسنا

آوردن جمله {و بالوالدين إحسانا} پس از بيان مهمترين اصل اعتقادى (توحيد)، براى رساندن اهميت ويژه اين امر، يعنى {لزوم نيكى به پدر و مادر}، است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 23 - 5

5- احسان به پدر و مادر ، داراى اهميت و ارزشى بس مهم ، پس از پرستش خداوند

و قضى ربّك ألاّتعبدوا إلاّ إيّاه و بالولدين إحس_نًا

از اينكه خداوند احسان به پدر و مادر را پس از دعوت به عبادت خالصانه خويش قرار داده است، نكته ياد شده استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 24 - 13

13- تربيت فرزندان در دامان پر مهر پدر و مادر ، نعمتى بس بزرگ و شايسته قدردانى و موجب استحقاق هرگونه احسان و احترام از سوى فرزند به آنان

و بالولدين إحس_نًا . ... و اخفض لهما جناح الذلّ من الرحمة و قل ربّ ارحمهما كما ر

برداشت فوق با توجه به اين نكته است كه خداوند در تعليم شيوه دعا كردن فرزندان براى پدر و مادرشان، مسأله تربيت

والدين آنان را يادآور شد (كما ربّيانى صغيراً).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 15 - 1،4

1- سفارش خداوند به انسان ها ، در مورد نيكى به پدر و مادر

و وصّينا الإنس_ن بولديه إحس_نًا

4- انسان ها در همه اديان آسمانى ، موظف به رعايت حقوق والدين و احسان به ايشان

و وصّينا الإنس_ن بولديه إحس_نًا

ماضى آمدن واژه {وصّينا} و نيز اطلاق و شمول واژه {الإنسان}، مى رساند كه اين فرمان مخصوص نسل يا امتى نيست; بلكه مطلق انسان ها مأمور به آن بوده و هستند.

اهميت اطاعت از والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 15 - 11

11 - پيروى از پدر و مادرى كه مسيرشان خدايى است ، لازم است .

و صاحبهما فى الدنيا . .. و اتّبع سبيل من أناب

{و اتّبع سبيل من. ..} اشاره دارد به اين كه اگر والدين به سوى خدا حركت مى كنند، از آنان تبعيت كن و گرنه از كسى كه داراى چنين صفتى است، پيروى بنما.

اهميت حقوق والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 23 - 6

6- پدر و مادر ، داراى بالاترين و مهم ترين حق ، در ميان مجموعه حقوق انسان ها بر يكديگر

و قضى ربّك . .. بالولدين إحس_نًا

از اينكه خداوند در مقام بيان حقوق متقابل گروههايى از انسانها، حق والدين را مقدم بر همه آنها و پس از حق خويش قرار داده است، نكته ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10

- اسراء - 17 - 26 - 4

4- رعايت حقوق خويشاوندان پس از اداى حق والدين ، بر ساير حقوق اجتماعى ، اولويت دارد .

و بالولدين إحس_نًا . .. و ءات ذاالقربى حقّه و المسكين

فاصله شدن {حقّه} ميان {ذاالقربى} و دو مورد بعد و نيز تقدمش بر آن دو، مى تواند إشعار به تمايز {ذى القربى} و اولويت مرتبه آن داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 15 - 4،6

4- انسان ها در همه اديان آسمانى ، موظف به رعايت حقوق والدين و احسان به ايشان

و وصّينا الإنس_ن بولديه إحس_نًا

ماضى آمدن واژه {وصّينا} و نيز اطلاق و شمول واژه {الإنسان}، مى رساند كه اين فرمان مخصوص نسل يا امتى نيست; بلكه مطلق انسان ها مأمور به آن بوده و هستند.

6- انسان ، مكلف به رعايت هر چه بيشتر حقوق والدين و احسانى فراتر از رفع نياز هاى اوليه آنان *

و وصّينا الإنس_ن بولديه إحس_نًا

در واژه {إحساناً}، نوعى خدمت فزون تر از حد ضرورت نهفته است. به علاوه تنوين {إحساناً} بر بزرگى و تفخيم دلالت دارد.

ايمان والدين نوجوان قصه خضر(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 80 - 2

2- پدر و مادر جوان مقتول ، به دست خضر ، افرادى مؤمن و به دور از سركشى و عصيان بودند .

فخشينا أن يرهقهما طغي_نًا و كفرًا

{طغيان} يعنى {بى اندازه در معصيت پيش رفتن}. (مفردات راغب).

ايمان والدين نوح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 28 - 10

10 - پدر و مادر

حضرت نوح ( ع ) مؤمن بودند .

و لولدىّ

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه نوح(ع) در دعاى خود درباره غير پدر و مادر، قيد مؤمن بودن را آورده; ولى پدر و مادر خويش را بدون اين قيد ياد كرده است.

بنى اسرائيل و حقوق والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 83 - 22

22 - بنى اسرائيل ، جز اندكى از آنان به پرستش غير خدا گرويدند و حقوق والدين ، خويشان ، يتيمان و مساكين را ضايع ساختند .

لاتعبدون إلا اللّه و بالولدين احساناً . .. ثم توليتم إلا قليلا منكم

پيرى والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 23 - 15

15- فرزندان موظفند به خواسته هاى پدر و مادر كهنسالشان پاسخ مثبت داده و هرگز از تأمين آن خواسته ها دريغ نكنند .

و لاتنهرهما

{نهر} در لغت به معناى منع و زجر است (لسان العرب).

تأمين نيازهاى والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 23 - 15

15- فرزندان موظفند به خواسته هاى پدر و مادر كهنسالشان پاسخ مثبت داده و هرگز از تأمين آن خواسته ها دريغ نكنند .

و لاتنهرهما

{نهر} در لغت به معناى منع و زجر است (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 15 - 6

6- انسان ، مكلف به رعايت هر چه بيشتر حقوق والدين و احسانى فراتر از رفع نياز هاى اوليه آنان *

و وصّينا الإنس_ن بولديه إحس_نًا

در واژه {إحساناً}، نوعى خدمت فزون

تر از حد ضرورت نهفته است. به علاوه تنوين {إحساناً} بر بزرگى و تفخيم دلالت دارد.

تساوى حقوق والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 23 - 17

17- حضور هر يك از پدر و مادر سالخورده به تنهايى و يا هر دوى آنها نزد فرزند ، تأثيرى در مقدار احترام به آنها نداشته و هر دو از حقوق مساوى برخوردارند .

و بالولدين إحس_نًا إمّا يبلغنّ عندك الكبر أحدهما أو كلاهما

تشكر از زحمات والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 24 - 9

9- درخواست رحمت از پروردگار براى پدر و مادر ، اداى گوشه اى از زحمت هاى بى دريغ آنان است .

و قل ربّ ارحمهما كما ربّيانى صغيرًا

{كما} حرف تشبيه مجازى و به معناى {لما} است; يعنى، خداوندا به آنان ترحم كن به خاطر آنكه آنان مرا با زحمتهاى خود پرورش داده اند.

تشكر از والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 24 - 7

7- فرزندان بايد همواره به زحمات تربيتى پدر و مادر خويش ، توجه داشته باشند .

و قل ربّ ارحمهما كما ربّيانى صغيرًا

دستور خداوند به يادآورى زحمات تربيتى پدر و مادر به وقت دعا، مى تواند آموزنده حقيقت فوق باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 14 - 10،16

10 - خداوند ، فراخوان انسان هابه سپاسگزارى در برابرش و تشكّر از والدين

أن اشكرلى و لولديك

16 - تشكر از والدين و رعايت حقوق آنها ، نبايد انسان را از شكرگزارى

به درگاه خداوند ، باز دارد .

أن اشكرلى و لولديك

از اين كه در ميان توصيه به رعايت حال و حقوق والدين و تشكر و قدردانى از آنها، يادآورى مى كند كه {مرا سپاس بگوييد!}،احتمال دارد براى توجه دادن به نكته بالا باشد.

تضييع حقوق والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 83 - 22

22 - بنى اسرائيل ، جز اندكى از آنان به پرستش غير خدا گرويدند و حقوق والدين ، خويشان ، يتيمان و مساكين را ضايع ساختند .

لاتعبدون إلا اللّه و بالولدين احساناً . .. ثم توليتم إلا قليلا منكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 14 - 15،18

15 - انسان ، در معرض ناسپاسى نسبت به نعمت هاى الهى و حقوق والدين ونيازمند به تذكر است .

و وصّينا الإنس_ن بولديه . .. أن اشكرلى و لولديك

18 - هشدار الهى به انسان ها ، درباره تصييع حقوق والدين

أن اشكرلى و لولديك إلىّ المصير

جمله {إلىّ المصير} پس از توصيه به رعايت حال والدين و فرمان به سپاسگزارى از آنها، ناظر به اين نكته است كه انسان ها، در صورت رعايت نكردن توصيه و فرمان ياد شده، مورد بازخواست قرار خواهند گرفت.

تقصير در حقوق والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 25 - 10

10- انسان ها حتى صالحان ، در معرض لغزش و كوتاهى نسبت به حقوق پدر و مادرند .

و اخفض لهما جناح الذلّ . .. ربّكم أعلم ... إن تكونوا صلحين فإنه كان للأوّبين غفو

تكريم زحمات والدين

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 15 - 15

15- توجه به نعمت هاى الهى و ارج نهادن به زحمات والدين ، از نمود هاى رشد عقلى و كمال وجودى انسان در چهل سالگى

حتّى إذا بلغ أشدّه و بلغ أربعين سنة قال ربّ أوزعنى أن أشكر

خداوند، سن چهل سالگى را به عنوان زمينه و مقدمه توجه انسان به پروردگار و شكر نعمت ها و تقدير از والدين دانسته است. اين مطلب نشانگر آن است كه انسان به طور طبيعى، در اين سن به دليل كمال وجودى و يا رشد قواى عقلانى، به ارزش ها مى انديشد.

تواضع براى والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 24 - 1

1- فرزندان در برابر والدين خويش بايد از سر مهربانى و ترحم ، تواضع و فروتنى كامل بكنند .

و اخفض لهما جناح الذلّ من الرحمة

{من} در {من الرحمة} نشويه است; يعنى، خفض جناح و تواضع، بايد ناشى از رحمت و مهربانى به آنان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 25 - 7

7- خداوند خواهان تواضع و رحمت قلبى فرزندان به پدر و مادر است و نه صرفاً خدمات ظاهرى به آنان

و اخفض لهما جناح الذلّ من الرحمة . .. ربّكم أعلم بما فى نفوسكم

خداوند در آيات قبل دستور به احسان به والدين و فروتنى از سر رحمت در برابر آنها را داده است و در اين آيه مى فرمايد: {به نيات درونى شما آگاهى دارد}. ذكر آگاهى به نيات پس از دستور ياد شده،

مى تواند به اين منظور باشد كه: فروتنى بايد خالصانه و قلبى باشد و نه ظاهرى.

توبه از بى احترامى به والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 25 - 13

13- بى حرمتى به پدر و مادر و كوتاهى در رعايت حقوق آنان ، گناه و نيازمند توبه است .

و اخفض لهما . .. فإنه كان للأوّبين غفورًا

حتميت عذاب اذيت كنندگان والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 18 - 1

1- كافران گستاخ در برابر خداوند و پدر و مادر ، محكوم به عذاب حتمى الهى

و الذى قال لولديه أُفّ . .. ما ه_ذا إلاّ أس_طير الأوّلين . أُول_ئك الذين حقّ علي

مشاراليه {اُول_ئك} كسى است كه به پدر و مادر {اُفّ} گفته و وعده الهى را {أساطير} خوانده است.

حرمت اهانت به والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 23 - 14

14- هرگونه پرخاش و اهانت به پدر و مادر ، حتى در حد گفتن { أُفّ } ، ممنوع است .

فلاتقل لهما أُفّ

حقوق والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 83 - 28

28 - ابى ولاد حناط مى گويد : { سألت ابا عبداللّه ( ع ) عن قول اللّه عز و جل { و بالوالدين احساناً } ما هذا الاحسان ؟ فقال : الاحسان ان تحسن صحبتهما و ان لاتكلفهما ان يسألاك شيئاً مما يحتاجان اليه و ان كانا مستغنين . . . ;

از امام صادق(ع) از آيه {و

بالوالدين احساناً} سؤال نمودم كه اين احسان چيست؟ امام فرمود: احسان ]به پدر و مادر[ آن است كه با آنان خوشرفتار باشى و كارى نكنى كه آنان مجبور شوند از تو چيزى كه نياز دارند درخواست كنند ولو اينكه مستغنى باشند . ..}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 180 - 14

14 - مسؤوليت انسان بالاخص دارندگان ثروت ، درباره پدر و مادر و ساير خويشاوندان *

الوصية للولدين و الأقربين بالمعروف حقاً على المتقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 8 - 4

4 - پدر و مادر ، بر فرزندان حق اطاعت كردن دارند .

و إن ج_هداك لتشرك بى . .. فلاتطعهما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 14 - 2

2 - پدر و مادر ، حقّى الهى بر گردن فرزند دارند .

و وصّينا الإنس_ن بولديه

توصيه خداوند به انسان ها، براى رعايت حال والدين، مى تواند گوياى اين حقيقت باشد كه رعايت حال والدين، امرى الهى است و خدا خواهان آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 15 - 5

5 - رفق و مدارا با پدر و مادر و داشتن رفتارى شايسته با آنان در امور دنيوى ، امرى لازم است .

و صاحبهما فى الدنيا معروفًا

خطر بى احترامى به والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 23 - 13

13- پدران و مادران در سن پيرى و سالخوردگى ، در معرض بى احترامى از

سوى فرزندان هستند .

إما يبلغنّ عندك الكبر . .. فلاتقل لهما أُفّ و لاتنهرهما و قل لهما قولاً كريمًا

خطاب مطلق احسان به والدين، شامل هر والدينى در هر سن و سالى مى شود. ذكر {إمّا يبلغنّ عندك الكبر} ممكن است جهت يادآورى نكته ياد شده باشد.

خوشرفتارى با والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 83 - 28

28 - ابى ولاد حناط مى گويد : { سألت ابا عبداللّه ( ع ) عن قول اللّه عز و جل { و بالوالدين احساناً } ما هذا الاحسان ؟ فقال : الاحسان ان تحسن صحبتهما و ان لاتكلفهما ان يسألاك شيئاً مما يحتاجان اليه و ان كانا مستغنين . . . ;

از امام صادق(ع) از آيه {و بالوالدين احساناً} سؤال نمودم كه اين احسان چيست؟ امام فرمود: احسان ]به پدر و مادر[ آن است كه با آنان خوشرفتار باشى و كارى نكنى كه آنان مجبور شوند از تو چيزى كه نياز دارند درخواست كنند ولو اينكه مستغنى باشند . ..}.

درخواست بهشت براى والدين مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 8 - 1

1 - وارد كردن مؤمنان تائب و پيرو راه خدا و نيز پدران ، همسران و فرزندان صالح آنان به بوستان هاى ماندگار بهشت ، دعا و درخواست فرشتگان عرش از درگاه الهى

ربّنا و أدخلهم جن_ّت. .. و من صلح من ءابائهم و أزوجهم و ذرّي_ّتهم

{مَن} در {و من صلح. ..} مى تواند عطف بر ضمير {هم} در {أدخلهم...} و يا عطف بر ضمير{هم} در {وعدتهم} باشد. برداشت

ياد شده مبتنى بر احتمال نخست است.

درخواست رحمت براى والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 24 - 5،9

5- دعا و طلب رحمت بى دريغ از پروردگار براى پدر و مادر ، از وظايف فرزند است .

قل ربّ ارحمهما كما ربّيانى صغيرًا

{كما} مى تواند اشاره به اين حقيقت داشته باشد كه چون رحمت پدر و مادر به فرزند بى دريغ بوده، پس فرزند نيز متقابلاً بايد چنين رحمتى را براى پدر و مادرش درخواست كند.

9- درخواست رحمت از پروردگار براى پدر و مادر ، اداى گوشه اى از زحمت هاى بى دريغ آنان است .

و قل ربّ ارحمهما كما ربّيانى صغيرًا

{كما} حرف تشبيه مجازى و به معناى {لما} است; يعنى، خداوندا به آنان ترحم كن به خاطر آنكه آنان مرا با زحمتهاى خود پرورش داده اند.

دعا براى والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 24 - 5،9،12

5- دعا و طلب رحمت بى دريغ از پروردگار براى پدر و مادر ، از وظايف فرزند است .

قل ربّ ارحمهما كما ربّيانى صغيرًا

{كما} مى تواند اشاره به اين حقيقت داشته باشد كه چون رحمت پدر و مادر به فرزند بى دريغ بوده، پس فرزند نيز متقابلاً بايد چنين رحمتى را براى پدر و مادرش درخواست كند.

9- درخواست رحمت از پروردگار براى پدر و مادر ، اداى گوشه اى از زحمت هاى بى دريغ آنان است .

و قل ربّ ارحمهما كما ربّيانى صغيرًا

{كما} حرف تشبيه مجازى و به معناى {لما} است; يعنى، خداوندا به آنان ترحم كن به خاطر آنكه آنان

مرا با زحمتهاى خود پرورش داده اند.

12- دعاى فرزند براى پدر و مادر ، داراى تأثير و موجب توجه ويژه خداوند و در مظان استجابت است .

و قل ربّ ارحمهما

از اينكه خداوند دستور به دعا براى والدين با كيفيت و الفاظ خاص داده است به دست مى آيد كه خداوند به اين دعا عنايت ويژه داشته و احتمال اجابت آن زياد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 39 - 2

2- دعوت به توحيد ، خداپرستى ، احسان به والدين ، اجتناب از پرخاشگرى بر آنان ، دعا براى والدين و پرداخت حقوق خويشاوندان ، تعاليمى حكيمانه و وحى الهى است .

ذلك ممّا أوحى إليك ربّك من الحكمة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 15 - 23

23- به ياد داشتن پدر و مادر به هنگام نيايش ، از احسان فرزند به ايشان

و وصّينا الإنسن بولديه إحسنا . .. قال ربّ أوزعنى أن أشكر نعمتك الّتى أنعمت علىّ

با توجه به اين كه احسان به والدين، نكته بارز اين آيه به شمار مى رود و در صدر آن قرار دارد، مى توان چنين استفاده كرد كه ساير بخش هاى آيه نيز، به نوعى با احسان به والدين در ارتباط است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 28 - 12

12 - دعا و آمرزش خواهى براى پدر و مادر ، اعضاى خانواده و عموم مردان و زنان مؤمن ، عملى پسنديده و شايسته

ربّ اغفر لى و لولدىّ . و للمؤمنين و المؤمن_ت

دعاى والدين

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 36 - 15

15 _ نقش دعاى مادر و كمالات معنوى او ، در سعادت فرزند

ربّ انّى نذرت . .. و انّى اعيذها بك

ذكر زحمات والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 24 - 7،8

7- فرزندان بايد همواره به زحمات تربيتى پدر و مادر خويش ، توجه داشته باشند .

و قل ربّ ارحمهما كما ربّيانى صغيرًا

دستور خداوند به يادآورى زحمات تربيتى پدر و مادر به وقت دعا، مى تواند آموزنده حقيقت فوق باشد.

8- توجه انسان به ضعف ها و نياز هاى دوران كودكى و خدمات و زحمات پدر و مادر ، برانگيزنده عواطف وى نسبت به آنان است .

و قل ربّ ارحمهما كما ربّيانى صغيرًا

رد دعوت والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 8 - 7

7 - هشدار خداوند ، به فرزند ، درباره جواب مساعد دادن به دعوت و تلاش والدين در جهت مشرك ساختن او

و إن ج_هداك لتشرك بى ما ليس لك به علم فلاتطعهما

رعايت حقوق والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 14 - 1،16

1 - سفارش خداوند به انسان ، براى رعايت حقوق و حرمت پدر و مادر

و وصّينا الإنس_ن بولديه

16 - تشكر از والدين و رعايت حقوق آنها ، نبايد انسان را از شكرگزارى به درگاه خداوند ، باز دارد .

أن اشكرلى و لولديك

از اين كه در ميان توصيه به رعايت حال و حقوق والدين و تشكر و قدردانى

از آنها، يادآورى مى كند كه {مرا سپاس بگوييد!}،احتمال دارد براى توجه دادن به نكته بالا باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 15 - 1

1 - فرزندان _ به رغم موظف بودن به رعايت حقوق والدين _ در صورت تلاش پيگير پدر و مادر به ايجاد انحراف عقيدتى ( شرك ) در آنان ، نبايد تسليم خواست آنان شوند .

و وصّينا الإنس_ن بولديه . .. و إن ج_هداك على أن تشرك بى ... فلاتطعهما

متعدى شدن {جاهدا} با {على} دلالت بر مجاهده و تلاش قوى و پيگير مى كند.

روش برخورد با والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 151 - 31

31 _ عن أبى ولاد الحناط قال: سألت أبا عبدالله(ع) عن قول الله عز و جل: {و بالوالدين احسانا} ما هذا الاحسان؟ فقال: الاحسان ان تحسن صحبتهما و ان لاتكلفهما ان يسألاك شيئا مما يحتاجان اليه و ان كانا مستغنيين . .. .

ابو ولاد گويد: از امام صادق(ع) درباره اين سخن خداوند {و بالوالدين احسانا} سؤال كردم، فرمود: احسان آن است كه با آن دو به نيكى رفتار كنى و به دشوارىِ درخواست از تو، در مورد نيازمنديهايشان ناچار نسازى، اگر چه از نظر امكانات مالى بى نياز باشند . .. .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 24 - 14

14- { عن أبى ولادالحناط قال : سألت أباعبدالله ( ع ) عن قول الله عزّوجلّ : . . . { و اخفض لهما جناح الذلّ من الرحمة } قال

: لاتملأعينيك من النظر إليهما إلاّ برحمة و رقة و لاترفع صوتك فوق أصواتهما و لايدك فوق أيديهماو لاتقدم قدامهما ;

ابى ولاد حناط گويد: از امام صادق(ع) در باره سخن خداوند عزّوجلّ . .. {و اخفض لهما جناح الذلّ من الرحمة} سؤال كردم، حضرت فرمود: به پدر و مادر نگاه مكن مگر با رأفت و مهربانى و صدايت را بيش از صداى آنان بالا مبر و دست خودت را بالاى دست آنان قرار مده و [در راه رفتن و...]از آنان پيشى مگير}.

زمينه تجاوز به حقوق والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 15 - 3

3- انسان در معرض لغزش نسبت به حقوق والدين و سهل انگارى در احسان به آنان

ووصّينا الإنس_ن بولديه إحس_نًا

توصيه الهى به لزوم احسان به والدين _ على رغم طبيعى و فطرى بودن چنين پيوند و تمايلى در وجود انسان _ نشانگر اهميت و حساسيت اين تكليف و امكان لغزش و سهل انگارى انسان در مقام عمل بدان است.

زمينه سستى در حقوق والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 15 - 3

3- انسان در معرض لغزش نسبت به حقوق والدين و سهل انگارى در احسان به آنان

ووصّينا الإنس_ن بولديه إحس_نًا

توصيه الهى به لزوم احسان به والدين _ على رغم طبيعى و فطرى بودن چنين پيوند و تمايلى در وجود انسان _ نشانگر اهميت و حساسيت اين تكليف و امكان لغزش و سهل انگارى انسان در مقام عمل بدان است.

زمينه عواطف به والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء

- 17 - 24 - 8

8- توجه انسان به ضعف ها و نياز هاى دوران كودكى و خدمات و زحمات پدر و مادر ، برانگيزنده عواطف وى نسبت به آنان است .

و قل ربّ ارحمهما كما ربّيانى صغيرًا

زيان به والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 135 - 8

8 _ لزوم اداى شهادت به حق ، گر چه به ضرر خود يا پدر و مادر و نزديكان باشد .

كونوا قومين بالقسط شهداء للّه و لو على أنفسكم او الولدين و الاقربين

{شهداء}، خبر دوم براى {كونوا} است. بنابراين شهادت به حق تكليفى لازم الاجرا است. گفتنى است كه متعلق شهادت در برداشت فوق _ به قرينه {و لو على انفسكم} _ كلمه {بالحق} گرفته شده است.

شرايط احسان به والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 23 - 9

9- لزوم دور ماندن احسان به پدر و مادر ، از شائبه شرك

و قضى ربّك ألاّتعبدوا إلاّ إيّاه و بالولدين إحس_نًا

قرار گرفتن تكليف احسان به والدين پس از فرمان به توحيد و پرهيز از شرك، ممكن است إشعار به اين مطلب داشته باشد كه علاقه و احسان بيش از حد به پدر و مادر، ممكن است انسان را به شرك بكشاند. بنابراين بايد اين علاقه و احسان از شائبه شرك خالى باشد.

شكر نعمتهاى والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 19 - 11

11 - لزوم سپاس گزارى انسان به درگاه خدا به خاطر نعمت هاى عطا شده از سوى او به پدر

و مادرش

ربّ أوزعنى أن أشكر نعمتك التى أنعمت علىّ و على ولدىّ

عصيان از والدين مشرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 8 - 2

2 - فرزندان ، موظف اند از تلاش والدين براى مشرك ساختن آنان ، سرپيچى كنند .

و إن ج_هداك لتشرك بى ما ليس لك به علم فلاتطعهما

عفت والدين مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 28 - 1،5

1- قوم مريم با بيان عفت و پاكدامنى پدر و مادر وى ، او را در فرزنددار شدنِ بدون ازدواج سرزنش كردند .

ما كان أبوك امرأ سوء و ما كانت أُمّك بغيًّا

5- پدر و مادر مريم ( س ) ميان مردم زمان خود ، به پاكى و صلاح مشهور بودند .

ما كان أبوك امرأ سوء و ما كانت أُمّك بغيًّا

عوامل چشم روشنى والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 9 - 5

5 - فرزند ، مايه روشنى چشم والدين و سرور و شادمانى آنان

و قالت امرأت فرعون قرّت عين لى و لك

عوامل سرور والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 9 - 5

5 - فرزند ، مايه روشنى چشم والدين و سرور و شادمانى آنان

و قالت امرأت فرعون قرّت عين لى و لك

عوامل نگرانى والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 17 - 7

7- پدر و مادر با ايمان ، با تمام وجود ، نگران و دلواپس تربيت ايمانى فرزند

خويش

و هما يستغيثان اللّه ويلك ءامن

تعبير {يستغيثان} نگرانى عميق و شديد والدين مؤمن را مى رساند; زيرا استغاثه در مواردى صدق مى كند كه فرياد از جان برآيد.

گناه اذيت والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 17 - 2

2- آزردن خاطر پدر و مادر ، حتى با گفتن { اُف } ، جرمى گران است .

و وصّينا الإنسن بولديه إحس_نًا . .. و الذى قال لولديه أُفّ لكما ... إنّهم كانوا

گناه بى احترامى به والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 25 - 13

13- بى حرمتى به پدر و مادر و كوتاهى در رعايت حقوق آنان ، گناه و نيازمند توبه است .

و اخفض لهما . .. فإنه كان للأوّبين غفورًا

گناه عاق والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 32 - 11

11- { عن أبى عبداللّه ( ع ) [ فى تعريف الكبائر ] و منها عقوق الوالدين لأنّ اللّه عزّوجلّ جعل العاقّ جبّاراً شقيّاً فى قوله حكاية ، قال عيسى ( ع ) : { و برّاً بوالدتى و لم يجعلنى جبّاراً شقيّاً } ;

از امام صادق(ع) [در معرفى گناهان كبيره] روايت شده كه از جمله آنها عقوق و نافرمانى والدين است، زيرا خداوند عزّوجلّ در سخن خود به نقل از حضرت عيسى(ع) عاق نافرمانى كننده را جبار شقى قرار داده است، آن جا كه فرموده: و برّاً بوالدتى و لم يجعلنى جبّاراً شقيّاً}.

گواهى عليه والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 -

نساء - 4 - 135 - 10

10 _ شهادت آدمى ، عليه پدر ، مادر و ديگر خويشاوندان ، داراى اعتبار قانونى و حقوقى است .

شهداء للّه و لو على أنفسكم او الولدين و الاقربين

محافظت از ايمان والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 80 - 13

13- حفاظت خداوند از ايمان والدين ، ريشه بروز برخى پيشامد هاى ناگوار براى فرزندان آنان است .

فكان أبواه مؤمنين فخشينا أن يرهقهما طغي_نًا و كفرًا

محافظت از والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 23 - 11،12

11- مراقبت از پدر و مادر پير ، برعهده فرزند است .

و بالولدين إحس_نًا إمّا يبلغنّ عندك الكبر . .. فلاتقل لهما أُفّ

برداشت فوق به خاطر اين است كه مخاطب آيه شريفه، فرزندان هستند و هم چنين ظرف {عندك} (پيش تو) گوياى اين است كه فرزندان آن چنان بايد از پدر و مادر مراقبت كنند كه گويى نزد خود آنان زندگى مى كنند و از نزديك مراقب حال آنان مى باشند.

12- حضور پدر و مادر نزد فرزند ، در پى دارنده مسؤوليت فزون تر براى فرزند

إمّا يبلغنّ عندك الكبر

{عندك الكبر} ممكن است إشعار به اين حقيقت داشته باشد كه اگر پدر و مادر پيش فرزندان زندگى كنند، مسؤوليت نگه دارى آنان بيشتر شده و از هرگونه حرمت شكنى - هر چند به گفتن {أُفّ} - بايد پرهيز شود.

محدوده استيذان از والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 58 - 11،14

11 - رفت و آمد فرزندان به

اتاق پدر و مادر ، در غير از سه وقت پيش از طلوع فجر ، وقت استراحت نيمروزى و پس از نماز عشا ، بدون اذن جايز است .

ليسئذنكم . .. و الذين لم يبلغوا الحلم منكم ... من قبل صلوة الفجر ... ليس عليكم و

14 - ضرورت معاشرت نزديك و تنگاتنگ فرزندان نابالغ با پدر و مادر خود و مشقت اجازه خواستن ، فلسفه و دليل عدم لزوم اذن خواستن از والدين ، براى رفت و آمد نزديك باآنان در غير از سه وقت مقرر است .

ليستئذنكم . .. ثلث عورت لكم ليس عليكم و لا عليهم جناح بعدهنّ طوّفون عليكم بعضكم

جمله {طوّافون عليكم. ..} جمله اى است تعليليه كه بيانگر علت و فلسفه جواز رفت و آمد نزديك فرزندان با پدر و مادرشان در اتاق ها و محل استراحت آنان است; يعنى، چون فرزندان بايد با پدر و مادرشان رفت و آمد نزديك داشته باشند و اجازه خواستن براى اين كار، براى فرزندان مشقت بار است، پس اذن طلبيدن لازم نيست.

محدوده اطاعت از والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 15 - 1،3

1 - فرزندان _ به رغم موظف بودن به رعايت حقوق والدين _ در صورت تلاش پيگير پدر و مادر به ايجاد انحراف عقيدتى ( شرك ) در آنان ، نبايد تسليم خواست آنان شوند .

و وصّينا الإنس_ن بولديه . .. و إن ج_هداك على أن تشرك بى ... فلاتطعهما

متعدى شدن {جاهدا} با {على} دلالت بر مجاهده و تلاش قوى و پيگير مى كند.

3 - مرز اطاعت از پدر و مادر ،

عدم تعارض با عقيده توحيدى ، است .

و وصّينا الإنس_ن بولديه . .. و إن ج_هداك على أن تشرك ... فلاتطعهما

مدارا با والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 15 - 5

5 - رفق و مدارا با پدر و مادر و داشتن رفتارى شايسته با آنان در امور دنيوى ، امرى لازم است .

و صاحبهما فى الدنيا معروفًا

مراد از احسان به والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 23 - 21

21- { عن أبى ولادالحناط قال : سألت أباعبدالله ( ع ) عن قول الله عزّوجلّ : { و بالوالدين إحساناً } ما هذا الإحسان ؟ فقال : الإحسان أن تحسن صحبتهما و أن لاتكلفهما أن يسألاك شيئاً ممّا يحتاجان إليه و إن كانا مستغنين . . . و أمّا قول الله عزّوجلّ : { إمّا يبلغنّ عندك الكبر أحدهما أو كلاهما فلاتقل لهما أُفّ و لاتنهرهما } قال : إن ضجراك فلاتقل لهما أُفّ و لاتنهرهما إن ضرباك قال : { و قل لهما قولاً كريماً } قال : إن ضرباك فقل لهما : غفر الله لكما فذلك منك قول كريم . . . ;

ابى ولاد حناط گويد: از امام صادق(ع) در باره سخن خداوند عزّوجلّ { و بالوالدين إحساناً} سؤال كردم كه معناى احسان در اين آيه چيست؟ پس آن حضرت فرمود: مراد از احسان، خوش رفتارى با آنان و اينكه آنها را به درخواست كردن از خودتت در مورد آنچه نياز دارند به زحمت نيندازى، هر چند از[نظرمالى]بى نياز باشند . .. اما در

باره سخن خداوند _ عزّوجلّ _ {إمّا يبلغنّ عندك الكبر أحدهما أو كلاهما فلاتقل لهما أُفّ و لاتنهرهما} حضرت فرمود: اگر تو را دلتنگ كردند، پس به آنان اُف مگو و بر آنها فرياد مزن و هيچ اهانتى به آنان روا مدار، گرچه تو را كتك بزنند. خداوند فرمود: {و قل لهما قولاً كريماً}. حضرت فرمود: اگر تو را زدند پس به آنان بگو: خداوند شما را ببخشايد; پس اين سخن از جانب تو قول كريم محسوب مى شود...}.

مراد از والدين نوح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 28 - 18

18 - { عن أبى شعيب الخراسانى قال : قلت لأبى الحسن الرضا ( ع ) . . . قال : إنّ مسجد الكوفة بيت نوح . . . فيه دعوة نوح حيث قال : { ربّ اغفر لى و لوالدى و لمن دخل بيتى مؤمناً } قال : قلت : من عَنى بوالديه ؟ قال : آدم و حوّا ;

ابوشعيب خراسانى از امام رضا(ع) روايت كرده . .. كه فرمود: مسجد كوفه خانه نوح(ع) است ... دعاى نوح در آن جا اين بوده است كه گفت: {ربّ اغفر لى و لوالدى و لمن دخل بيتى مؤمناً}. ابوشعيب گفت: به امام(ع) عرض كردم: نوح(ع) از والدينش چه كسى را قصد كرده؟ فرمود: آدم و حوّا را}.

مسؤوليت والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 132 - 13

13 - ضرورت تلاش براى گرايش دادن فرزندان به انتخاب آيين الهى

و وصى بها إبرهيم بنيه و يعقوب يبنى . .. فلاتموتن

إلا و أنتم مسلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 133 - 8

8 - ضرورت توجه به سرنوشت دينى فرزندان و لزوم احساس مسؤوليت درباره آن

إذ قال لبنيه ما تعبدون من بعدى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 233 - 16،17،22،35،39

16 _ پدر و مادر نبايد فرزند را وسيله تضييع حقوق يكديگر قرار دهند .

لا تُضارّ والدة بولدها و لا مولود له بولده

بنابراينكه {لا تُضارّ}، مجهول و باء، سببيّه باشد; يعنى نبايد به بهانه فرزند، پدر و مادر به ديگرى ضرر رسانند.

17 _ پدر و مادر ، حق ضرر زدن به فرزند خويش را ندارند . حتى بر فرض وقوع طلاق .

لا تضارّ والدة بولدها و لا مولود له بولده

بنابراينكه {لا تضارّ} به صيغه معلوم باشد يعنى پدر و مادر ضرر نزنند.

22 _ پدر نبايد با محروم كردن همسر خود از تأمين مخارج حتى پس از طلاق او ، موجب ضرر فرزند شود .

لا تضارّ . .. و لا مولود له بولده

35 _ لزوم رعايت تقوا از سوى مادر ، پدر ، وارثان پدر و دايه نسبت به حقوق متقابل يكديگر

و الوالدات يرضعن . .. و اتقوا اللّه

خطاب اصلى در{اتقوا اللّه}، متوجه كسانى است كه آيه شريفه آنها را به وظايف و رعايت حقوقى مكلّف كرد; يعنى پدر، مادر و دايه و وارثان پدر.

39 _ خداترسى و توجّه به آگاهى او ، عامل رعايت مصالح نوزادان و مسائل مربوط به شيردهى آنان از سوى پدر ، مادر ، وارثان پدر و دايه

و الوالدات يرضعن . .. و اتقوا اللّه

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 9 - 2

2 _ مسؤوليت اوليا ، نسبت به سرنوشت فرزندان خويش

وليخش الّذين لو تركوا من خلفهم ذريّة ضعافاً

نگرانى از آينده فرزندان و احساس مسؤوليت نسبت به آنان حالتى طبيعى براى انسان است كه خداوند آن را تأييد كرده و مبناى حكم خويش به لزوم رعايت تقوا (فليتّقوا اللّه) قرار داده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 31 - 9

9- پدران و مادران ، نبايد خود را روزى دهنده فرزندان تصور كنند .

نحن نرزقهم و إيّاكم

دستور به اجتناب از قتل فرزند به خاطر ترس از فقر و آنگاه اعلام اين نكته كه خداوند روزى دهنده خود والدين و فرزندانشان است، مى تواند به دليل نكته ذكر شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 58 - 1،5،12

1 - پدر و مادر ، وظيفه دارند كه آداب و چگونگى ورود به اتاق و محل استراحت خود را به فرزندان نابالغ خويش بياموزند .

ي_أيّها الذين ءامنوا ليستئذنكم الذين ملكت أيم_نكم و الذين لم يبلغوا الحلم منكم ث

فعل امر {ليستئذنكم} هر چند در ظاهر متوجه بردگان و فرزندان نابالغ است; ولى به قرينه اين كه خطاب {يأيّها الذين آمنوا} متوجه پدران و مادران مؤمن است و نيز چون فرزندان نابالغ مكلف نيستند تا بشود به آنان امر و نهى كرد، از اين رو اين امر متوجه اولياى فرزندان خواهد بود كه آنان بايد محتواى اين دستور را به فرزندان خويش بياموزند.

5 - پدران و مادران ، حق

ندارند با وضعيت و پوشش متناسب با خواب و خلوت ( چون برهنگى و . . . ) در انظار فرزندانشان ظاهر شوند .

ليستئذنكم . .. و الذين لم يبلغوا الحلم منكم و من بعد صلوة العشاء ثلث عورت لكم

از اين كه فرزندان ممنوع شدند كه بدون اذن، وارد اتاق و محل استراحت پدران و مادرانشان (در سه وقتى كه نوعاً والدين در حال برهنگى و خلوت و متناسب با وضعيت خواب قرار دارند) شوند، مى توان استفاده كرد كه والدين هم نبايد با چنين وضعيتى بر فرزندانشان وارد شوند. گفتنى است: مفهوم جمله {ليس عليكم و لا عليهم جناح; نه بر شما و نه بر آنان گناهى نيست} مؤيد برداشت ياد شده است; زيرا معلوم مى شود كه در اوقات سه گانه، جناح (گناه) خواهد بود.

12 - پدران و مادران ، بايد هر گونه روابط جنسى و رفتار مخصوص زن و شوهرى خود را ، از فرزندان نابالغ ( بچه هاى مميز ) خويش پنهان دارند .

ليستئذنكم . .. و الذين لم يبلغوا الحلم منكم ... ليس عليكم و لا عليهم جناح بعدهنّ

ممنوعيت ورود فرزندان نابالغ به محل استراحت و خلوت پدران و مادران خود، مى تواند به اين خاطر باشد كه روابط جنسى پدران و مادران نوعاً در اين مواقع صورت مى گيرد و فرزندان نبايد از آن باخبر شوند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 14 - 3

3 - فرزند و والدين ، در مقابل هم ، مسؤوليت دارند .

قال لقم_ن لإبنه و هو يعظه . .. و وصّينا الإنس_ن بولديه

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 17 - 8،10

8- تلاش در جهت تربيت ايمانى فرزند ، وظيفه مشترك پدر و مادر *

و هما يستغيثان اللّه

لحن آيه شريفه گرچه گزارشى است; اما حمايت خداوند از والدين و تقبيح عمل فرزند، به آن بُعد دستورى مى دهد. ضمير {هما} و فعل {يستغيثان} اشاره به آن دارد كه پدر و مادر مؤمن، هر دو در راستاى تربيت فرزند، بايد تلاش كنند.

10- لزوم اهتمام پدر و مادر ، به رشد معنوى فرزند خويش ، همپاى پرورش جسمانى وى

حملته أُمّه كرهًا . .. حتّى إذا بلغ أشدّه ... و هما يستغيثان اللّه ويلك ءامن

در آيات پيشين، سخن از رنج مادر براى رشد جسمى فرزند بود و در اين آيه سخن از تلاش پدر و مادر در گرايش دادن فرزند به ايمان است و چون خداوند هر دو را به عنوان ارزش ياد كرده، مطلب بالا استفاده مى شود.

مصالح والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 135 - 13،20

13 _ منافع شخصى و رعايت مصالح والدين ، بستگان ، فقيران و ثروتمندان ، بايد تحت الشعاع حق و رضايت خدا باشد .

كونوا . .. شهداء للّه و لو على أنفسكم او الولدين و الاقربين ان يكن

20 _ مقدم داشتن مصالح خويش ، والدين و بستگان بر شهادت به حق ، هواپرستى و عدالت شكنى است .

كونوا قومين بالقسط شهداء للّه و لو على أنفسكم . .. فلاتتبعوا الهوى

معاشرت با والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 15 -

5،9

5 - رفق و مدارا با پدر و مادر و داشتن رفتارى شايسته با آنان در امور دنيوى ، امرى لازم است .

و صاحبهما فى الدنيا معروفًا

9 - رعايت حال پدر و مادر و معاشرت با آنان ، در هر منطقه اى ، بسته به رسوم متفاوت آن جا است .

و صاحبهما فى الدنيا معروفًا

{معروفاً} صفت براى مفعول مطلق محذوف فعلِ {صاحِبْ} است و مراد از آن، چيزى است كه به خوبى و نيكى در ميان مردم شهرت دارد.

معاشرت با والدين مشرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 15 - 7

7 - انسان ، به داشتن رفتار نيك با پدر و مادر ، حتى در صورت مشرك بودن آنان موظّف است .

و إن ج_هداك على أن تشرك . .. و صاحبهما فى الدنيا معروفًا

معاشرت ناپسند با والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 15 - 15

15 - خداوند به انسان ها درباره لغزش در عقيده و رفتار ناصحيح با والدين ، هشدار مى دهد .

و إن ج_هداك على أن تشرك بى . .. فلاتطعهما و صاحبهما فى الدنيا معروفًا و اتّبع سب

ملاك شرافت والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 113 - 9

9 - بدى و نااهلى فرزندان ، تأثيرى در سرنوشت پدران و مادران نداشته و از شخصيت و شرافت آنان نمى كاهد .

و ب_ركنا عليه و على إسح_ق و من ذرّيّتهما محسن و ظالم لنفسه مبين

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه برخى از

فرزندان ابراهيم و اسحاق(عليهماالسلام) افرادى كافر و نااهل شدند; ولى در عين حال اين دو پيامبر از الطاف و بركات الهى به طور كامل برخوردار بودند.

موانع اجابت دعاى والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 18 - 5

5- كفر شديد فرزند ، مانع از استجابت دعاى والدين در حق وى *

و هما يستغيثان اللّه . .. أُول_ئك الذين حقّ عليهم القول

برداشت بالا بدان احتمال است كه {يستغيثان}، استغاثه پدر و مادر براى هدايت فرزند و ايمن گشتن وى از عذاب الهى باشد. تعبير {حقّ عليهم القول} نشان مى دهد كه اين استغاثه، در مورد فرزند حق ستيز به اجابت نمى رسد.

موقعيت والدين در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 151 - 12

12 _ جامعه جاهلى در عصر بعثت جامعه اى آلوده به شرك و بى اهتمام نسبت به پدران و مادران بود.

و بالولدين إحسنا

مهربانى با والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 24 - 1،3،14

1- فرزندان در برابر والدين خويش بايد از سر مهربانى و ترحم ، تواضع و فروتنى كامل بكنند .

و اخفض لهما جناح الذلّ من الرحمة

{من} در {من الرحمة} نشويه است; يعنى، خفض جناح و تواضع، بايد ناشى از رحمت و مهربانى به آنان باشد.

3- ترّحم و مهربانى به پدر و مادر ، از وظايف فرزند است .

و اخفض لهما جناح الذلّ من الرحمة

14- { عن أبى ولادالحناط قال : سألت أباعبدالله ( ع ) عن قول الله عزّوجلّ : . . . {

و اخفض لهما جناح الذلّ من الرحمة } قال : لاتملأعينيك من النظر إليهما إلاّ برحمة و رقة و لاترفع صوتك فوق أصواتهما و لايدك فوق أيديهماو لاتقدم قدامهما ;

ابى ولاد حناط گويد: از امام صادق(ع) در باره سخن خداوند عزّوجلّ . .. {و اخفض لهما جناح الذلّ من الرحمة} سؤال كردم، حضرت فرمود: به پدر و مادر نگاه مكن مگر با رأفت و مهربانى و صدايت را بيش از صداى آنان بالا مبر و دست خودت را بالاى دست آنان قرار مده و [در راه رفتن و...]از آنان پيشى مگير}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 25 - 7

7- خداوند خواهان تواضع و رحمت قلبى فرزندان به پدر و مادر است و نه صرفاً خدمات ظاهرى به آنان

و اخفض لهما جناح الذلّ من الرحمة . .. ربّكم أعلم بما فى نفوسكم

خداوند در آيات قبل دستور به احسان به والدين و فروتنى از سر رحمت در برابر آنها را داده است و در اين آيه مى فرمايد: {به نيات درونى شما آگاهى دارد}. ذكر آگاهى به نيات پس از دستور ياد شده، مى تواند به اين منظور باشد كه: فروتنى بايد خالصانه و قلبى باشد و نه ظاهرى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 81 - 6

6- پاك و صالح بودن و نيز مهرورزى فزون تر نسبت به والدين ، از ويژگى هاى فرزند شايسته است .

يبدلهما ربّهما خيرًا منه زكوة و أقرب رحمًا

مهربانى والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17

- 24 - 6

6- تربيت اولاد توسط پدر و مادر ، بر اساس رحمت و محبت است .

ربّ ارحمهما كما ربّيانى صغيرًا

{كما ربيانى} صفت براى مصدر مقدّر (رحمت) است. بنابراين، عبارت چنين مى شود: {رب ارحمهما مثل رحمتهما و تربيتهما لى} (خداوندا! همان گونه كه آنان به من ترحم كردند تو بر آنان ترحم كن).

ناپسندى بى احترامى به والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 38 - 2

2- شرك به خدا ، پرخاش به والدين ، تبذير ، فرزندكشى ، زنا ، قتل ناحق ، خوردن مال يتيم ، پيروى از راهى كه پشتوانه علمى ندارد و مغرورانه راه رفتن ، اعمال ناپسند و منفور خداوند

كلّ ذلك كان سيّئه عند ربّك مكروهًا

نسل والدين نوجوان قصه خضر(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 81 - 8،9

8- { عن أبى عبداللّه ( ع ) فى قول اللّه : { فأردنا أن يبدلهما ربّهما خيراً منه . . . } قال : { إنّه ولدت لهما جارية فولدت غلاماً فكان نبياً . } ;

از امام صادق(ع) درباره اين سخن خدا {فأردنا أن يبدلهما ربّهما خيراً منه. ..} روايت شده كه فرمود: {همانا، براى آن دو (پدر و مادر مقتول) دخترى متولد شد و آن دختر، پسرى به دنيا آورد كه پيامبر شد}.

9- { عن أبى عبداللّه ( ع ) : . . . [ فى قول اللّه عزّوجلّ ] { فأردنا أن يبدلهما ربّهما خيراً منه زكاة و أقرب رحماً } : { أبدلهما اللّه به جارية ولدت سبعين نبياً

. } ;

از امام صادق(ع) [درباره اين سخن خداى عزّوجلّ ]{فأردنا أن يبدلهما ربّهما خيراً منه زكاة. ..} روايت شده: خداوند، به آن دو (پدر و مادر مقتول) به جاى او (مقتول) دخترى داد كه هفتاد پيغمبر از نسل او متولد شدند.}.

نعمتهاى والدين سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 19 - 6،10

6 - توجه سليمان به خدايى بودن نعمت هاى عطا شده به او و پدر و مادرش

أن أشكر نعمتك التى أنعمت علىّ و على ولدىّ

10 - پدر و مادر سليمان ، برخوردار از نعمت هاى ويژه الهى

نعمتك التى أنعمت علىّ و على ولدىّ

نقش نعمتهاى والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 19 - 12

12 - تأثير مثبت و سازنده برخوردارى پدر و مادر از نعمت هاى الهى در سعادت و سرنوشت فرزندان

ربّ أوزعنى أن أشكر نعمتك . .. و على ولدىّ

شكر و سپاس حضرت سليمان(ع) به خاطر برخوردار بودن پدر و مادرش از نعمت هاى الهى، گوياى اين حقيقت است كه اين برخوردارى در سعادت و سرنوشت او مؤثر بوده است.

نقش والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 17 - 9

9- پدر و مادر با ايمان ، در كنار استمداد از خداوند براى هدايت فرزند خويش ، رهنمود هاى لازم را به او ارائه مى دهند .

و هما يستغيثان اللّه ويلك ءامن إنّ وعد اللّه حقّ

نيكى به والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 14 - 1،3،6

1-

يحيى ( ع ) نسبت به پدر و مادرش بسيار نيكوكار بود .

و برًّا بولديه

{برّاً} عطف بر {تقيّاً} در آيه قبل است و با كلمه {بارّ} به يك معنا است جز اين كه {بَرّ} مبالغه دارد و {برّالوالدين} احسان و نيكى گسترده به آنها است (مفردات راغب).

3- احسان به پدر و مادر ، از نمود هاى بارز تقوا و لازمه آن

و كان تقيًّا . و برًّا بولديه

6- حضرت يحيى ( ع ) علاوه بر نيكى به پدر و مادر هيچ گاه چيزى بر آنان تحميل نكرد و از فرمان آنها ، سربرنتافت .

و برًّا بولديه و لم يكن جبّارًا عصيًّا

چون جملات پيشن در باره حضرت يحيى(ع)، مهر و شفقت را مطرح كرد و از بين صفات بارز او به نيكى در حق پدر و مادر اشاره نمود; محتمل است نفى جباريت و عصيان نيز متعلق به {والديه} باشد. بنابراين مى توان گفت حضرت يحيى در نهايت خضوع در برابر پدر و مادر و اطاعت از فرمان آنها بود.

والدين انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 27 - 6

6 _ آدم و حوا پدر و مادر همه انسانها

كما أخرج أبويكم من الجنة

والدين نوجوان قصه خضر(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 80 - 1،4

1- هدف خضر ( ع ) از قتل نوجوان ، مصون داشتن پدر و مادر وى از كفر و طغيان بود .

و أمّا الغل_م . .. فخشينا أن يرهقهما طغي_نًا و كفرًا

{إرهاق} يعنى: {وادار ساختن كسى بر كارى كه انجام آن براى او دشوار

و طاقت فرسا است}. (قاموس).

4- پدر و مادر نوجوان مقتول ، در صورت زنده ماندن فرزندشان ، ناخواسته و تحت تأثير فرزند خويش قرار گرفته و ناخواسته به طغيان و كفر كشانده مى شدند .

فكان أبواه مؤمنين فخشينا أن يرهقهما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 81 - 1

1- هدف خضر ( ع ) از قتل نوجوان ، فراهم ساختن زمينه اى مناسب براى دستيابى پدر و مادر وى به فرزندى پاك تر و مهربان تر بود .

فأردنا أن يبدلهما ربّهما خيرًا منه زكوة و أقرب رحمًا

مراد از {زكاة} در آيه، طهارت و پاكى از گناه است و {رُحم} و {رحمت} به يك معنا است. گرچه خضر(ع) در اين سخن، پاكى و مهربانى را براى نوجوان مقتول انكار نكرده است، ولى ممكن است به تناسب گفته موسى(ع) كه نوجوان مقتول را {نفس زكية} خواند، سخن خود را در قالب اسم تفضيل آورده است، لكن در حقيقت، نوجوان مقتول، يا فاقد رحمت و پاكى بوده و يا آينده او به گناه و بى رحمى مى انجاميد.

والدين و فرزند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 15 - 2

2 - فرزند ، بخشى از وجود پدر و مادر است .

و جعلوا له من عباده جزءًا

وصيت براى والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 180 - 4،11،12

4 - آدمى بايد اموالى را براى پرداخت به پدر و مادر و خويشان نزديك وصيت كند .

كتب عليكم . .. الوصية للولدين و الأقربين

11 - اولويت

پدر و مادر نسبت به ديگر خويشاوندان در امر وصيت

الوصية للولدين و الأقربين

برداشت فوق از تقديم كلمه {والدين} بر {الأقربين} استفاده شده است.

12 - توصيه به پرداخت اموالى به پدر ، مادر و خويشان ، مقتضاى تقوا و پرهيزگارى است .

كتب عليكم . .. الوصية للولدين و الأقربين بالمعروف حقاً على المتقين

وقت استراحت والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 58 - 4،11

4 - پيش از نماز بامداد ، وقت استراحت نيمروزى ( ظهر ) وپس از نماز عشا ( هنگام خواب شب ) ، سه زمان برهنگى و خلوت پدران و مادران محسوب مى شود .

ليستئذنكم . .. ثلث مرّت من قبل صلوة الفجر و حين تضعون ثيابكم من الظهيرة و من بعد

11 - رفت و آمد فرزندان به اتاق پدر و مادر ، در غير از سه وقت پيش از طلوع فجر ، وقت استراحت نيمروزى و پس از نماز عشا ، بدون اذن جايز است .

ليسئذنكم . .. و الذين لم يبلغوا الحلم منكم ... من قبل صلوة الفجر ... ليس عليكم و

ولايت والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 35 - 5،6

5 _ ولايت همسر عمران بر فرزند خويش

ربّ انّى نذرت لك ما فى بطنى

6 _ ولايت مادر نسبت به فرزند ، در اديان گذشته *

ربّ انّى نذرت لك ما فى بطنى

هدايتگرى والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 17 - 9

9- پدر و مادر با ايمان ، در كنار استمداد از خداوند

براى هدايت فرزند خويش ، رهنمود هاى لازم را به او ارائه مى دهند .

و هما يستغيثان اللّه ويلك ءامن إنّ وعد اللّه حقّ

يحيى(ع) و تحميل بر والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 14 - 6

6- حضرت يحيى ( ع ) علاوه بر نيكى به پدر و مادر هيچ گاه چيزى بر آنان تحميل نكرد و از فرمان آنها ، سربرنتافت .

و برًّا بولديه و لم يكن جبّارًا عصيًّا

چون جملات پيشن در باره حضرت يحيى(ع)، مهر و شفقت را مطرح كرد و از بين صفات بارز او به نيكى در حق پدر و مادر اشاره نمود; محتمل است نفى جباريت و عصيان نيز متعلق به {والديه} باشد. بنابراين مى توان گفت حضرت يحيى در نهايت خضوع در برابر پدر و مادر و اطاعت از فرمان آنها بود.

وتر از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

وتر

استغفار در نماز وتر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 18 - 6

6 - { قال أبوعبداللّه ( ع ) كانوا يستغفرون اللّه فى الوتر سبعين مرّة فى السحر ;

امام صادق(ع) درباره {و بالأسحار هم يستغفرون} فرمودند: آنان در نماز وتر به هنگام سحر، هفتاد بار استغفار مى كنند.

تشريع نماز وتر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 49 - 6

6 - { عن أبى جعفر ( ع ) فى قوله تعالى { و من الليل فسبّحه و إدبار النجوم } هو الوتر آخر الليل ;

از امام باقر(ع) درباره سخن خداوند تعالى كه فرموده {و من الليل فسبّحه و إدبار النجوم}

روايت شده كه [مراد نماز ]وتر در آخر شب است}.

سوگند به وتر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 3 - 1

1 - سوگند خداوند ، به جفت و تاق

و الشفع و الوتر

حرف {ال} در {الشفع} و {الوتر}، براى جنس است. درباره مصداق شفع و وتر، نظرهاى گوناگونى ابراز شده است; برخى گفته اند: {شفع} روز هشتم ذى الحجه (يوم التروية) و {وتر} روز عرفه است و برخى آن دو را بر نماز شفع و وتر تطبيق داده اند. در نظرى ديگر، شفع روز قربان و وتر روز عرفه است. اين احتمال نيز وجود دارد كه {شفع}، به تمام مخلوقات نظر داشته و مراد از {وتر}، ذات بارى تعالى باشد; زيرا تنها او است كه مركب نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 5 - 1،2

1 - عاقلان با سوگند هاى خداوند به فجر ، شب هاى ده گانه ، شفع ، وتر و گذشت شب ، به صحت گفته او اطمينان يافته و آن را تصديق مى كنند .

هل فى ذلك قسم لذى حجر

2 - سوگند به سپيده دم ، شب هاى ده گانه ، هر جفت و تاق و گذشت شب ، سوگندى شايسته و بجا در ديدگاه هر شخص عاقل

هل فى ذلك قسم لذى حجر

استفهام در {هل فى ذلك. ..}، تقريرى است و مراد تثبيت اين نكته است كه قسم هاى ياد شده، فرد عاقل را اقناع مى كند; به گونه اى كه او نيز در تأكيد كلام خود، چنين سوگندهايى به كار مى برد.

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 6 - 8

8 - سوگند خداوند به سپيده دم ، شب هاى ده گانه ، جفت ، تاق و گذشت شب ، براى تأكيد بر دارا بودن توان اجراى تهديدات خويش و نابود ساختن كافران

و الفجر . .. ألم تر كيف فعل ربّك بعاد

ممكن است مراد از سوگندها، تأكيد بر قدرت خداوند بر نابود ساختن مخالفان پيامبر(ص) باشد; در اين صورت جواب قسم محذوف خواهد بود. گفتنى است كه جواب قسم در احتمال ديگر، آيه چهاردهم اين سوره است كه مراقبت شديد خداوند را مطرح كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 14 - 8

8 - خداوند ، براى تأكيد مراقبت خويش بر كردار بندگان ، به فجر ، شب هاى ده گانه ، شفع ، وتر و گذشت شب ، سوگند ياد كرده است .

و الفجر . .. إنّ ربّك لبالمرصاد

در برداشت ياد شده جمله {إنّ ربّك} مى تواند جواب سوگندهايى باشد كه در آغاز سوره آمده بود. بر اين اساس بيان سرنوشت عاد، ثمود و فرعون، جمله هايى معترضه و نوعى استدلال بر مقصود است.

عظمت وتر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 5 - 3

3 - عظمت سپيده دم ، شب هاى ده گانه ، جفت ، تاق و گذشت شب ، قابل درك براى بهره مندان از اندكى عقل

هل فى ذلك قسم لذى حجر

تقليل، از نكره بودن {حجر} استفاده شده است.

مراد از وتر

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

20 - فجر - 89 - 3 - 2،3،4،5،6

2 - { [ فى المجمع ] الشفع الخلق . . . و الوتر اللّه تعالى . . . و هى رواية أبى سعيد الخدرى عن النبىّ ( ص ) ;

[در مجمع البيان آمده است:] شفع مخلوقات اند . .. و وتر خداى تعالى است ... و اين روايت ابى سعيد خدرى از پيامبر(ص) است}.

3 - { عن الصادق ( ع ) أنّه قال : فى قول اللّه عزّوجلّ { و الشفع و الوتر } قال : الشفع الركعتان و الوتر الواحدة التى يقنت فيها ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه درباره سخن خداوند عزّوجلّ {و الشفع و الوتر}، فرمود: شفع همان دو ركعت (نماز شب) و وتر همان يك ركعتى است كه در آن قنوت خوانده مى شود}.

4 - { [ فى المجمع ] قيل : الشفع يوم النحر و الوتر يوم عرفة . . . و هى رواية جابر عن النبىّ ( ص ) ;

[در مجمع البيان آمده است:]گفته شده كه شفع روز {قربانى} و وتر روز {عرفه} است . .. و اين روايت جابر از پيامبر(ص) است}.

5 - { [ فى المجمع ] و قيل الشفع يوم التروية و الوتر يوم عرفة و روى ذلك عن أبى جعفر و أبى عبداللّه ( ع ) ;

[در مجمع البيان آمده است:] گفته شده كه شفع روز ترويه (هشتم ذى الحجه) و وتر روز عرفه است و اين مطلب از امام باقر و امام صادق(ع) روايت شده است}.

6 - { عن النبىّ ( ص ) انّه سُئل عن الشفع و الوتر فقال : يومان و ليلة

يوم عرفة و يوم النحر ، و الوتر ليلة النحر ليلة جُمَع ;

از پيامبر(ص) از شفع و وتر سؤال شد; آن حضرت فرمود: دو روز و يك شب است روز عرفه و روز قربانى و وتر شب قربانى است كه شب مشعر است}.

نماز وتر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 40 - 9

9 - { [ فى مجمع البيان ، فى قوله تعالى ] { و أدبار السجود } فيه أقوال . . . و رابعها أنّه الوتر من آخر الليل . روى ذلك عن أبى عبداللّه ( ع ) ;

در مجمع البيان ذيل آيه {و أدبار السجود} آمده است كه در تفسير اين آيه چند قول هست. قول چهارم اين است كه مراد، نماز {وتر} در آخر شب است و اين قول از امام صادق(ع) روايت شده است}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 3 - 3

3 - { عن الصادق ( ع ) أنّه قال : فى قول اللّه عزّوجلّ { و الشفع و الوتر } قال : الشفع الركعتان و الوتر الواحدة التى يقنت فيها ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه درباره سخن خداوند عزّوجلّ {و الشفع و الوتر}، فرمود: شفع همان دو ركعت (نماز شب) و وتر همان يك ركعتى است كه در آن قنوت خوانده مى شود}.

وجدان از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

وجدان

ارزش وجدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 267 - 9

9 _ عدم پذيرش و كراهت وجدان آدمى از گرفتن پاره اى اموال ، نشانه اى براى

تشخيص نامرغوب از مرغوب

و لا تيمّموا الخبيث منه تنفقون و لستم باخذيه

عذاب وجدان متخلفان غزوه تبوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 118 - 5

5 _ گرفتار شدن سه مسلمان متخلف از جنگ تبوك به عذاب وجدان

و ضاقت عليهم أنفسهم

عوامل تضعيف وجدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 31 - 3

3- فقر و تهى دستى ، در تضعيف وجدان آدمى و از ميان بردن حتى قوى ترين عواطف انسانى ، چون مهر به فرزند ، تأثير دارد .

و لاتقتلوا أول_دكم خشية إمل_ق

قضاوت وجدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 267 - 7،8

7 _ احاله انفاق كننده به داورى وجدان خويش ، در پرهيز از اموال نامرغوب

و لا تيمّموا الخبيث منه تنفقون و لستم باخذيه

8 _ به داورى گرفتن وجدان ، از روش هاى قرآن براى پرهيز از كار هاى ناروا و تربيت انسان ها و رعايت احكام و مقررات دينى

و لا تيمّموا الخبيث منه تنفقون و لستم باخذيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 47 - 1

1 _ پيامبر(ص) مأمور برانگيختن داورى وجدان مشركان بر چگونگى فرجام آنان در صورت نزول عذاب الهى

قل أرءيتكم . .. هل يهلك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 71 - 7

7 _ برانگيختن داورى وجدان از طريق طرح پرسش، از روشهاى تبليغى قرآن

قل أندعوا من دون الله ما لا ينفعنا

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 44 - 11

11- برانگيختن عقل و وجدان مردم به داورى ، روش حضرت ابراهيم ( ع ) در ارشاد و تبليغ

لِمَ تعبد ما لايسمع . .. لاتعبد الشيط_ن إنّ الشيط_ن كان للرحمن عصيًّا

نقش وجدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 21 - 10

10 _ برانگيختن وجدان انسانى از روش هاى قرآن براى ايجاد تعهد نسبت به رعايت پيمان هاى زناشويى

و كيف تأخذونه . .. و اخذن منكم ميثاقاً غليظاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 17 - 7

7- سؤال از وجدان و برانگيختن حس حق جويى ، وسيله اى براى هوشيارى و روشى در اثبات حقايق

أفمن يخلق كمن لايخلق أفلاتذكّرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 64 - 9

9- خوديابى و مراجعه به وجدان ، زمينه ساز اعتراف به حقايق

فرجعوا إلى أنفسهم فقالوا إنّكم أنتم الظ_لمون

از اين كه بت پرستان پس از به خود آمدن و رجوع به وجدان و ضمير خويش، به بطلان شرك و راستى توحيد پى بردند، مطلب ياد شده را مى توان استفاده كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 2 - 3

3 - وجدان اخلاقى ، از ابعاد وجود انسان

و لاأُقسم بالنفس اللوّامة

{وجدان اخلاقى}، اصطلاحى است رايج در موضوع انسان شناسى كه مى توان آن را از آيه شريفه استنباط كرد.

وجدان انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 162

- 10

10 _ برانگيختن وجدان ها از روش هاى قرآن در تربيت

افمن اتّبع رضوان اللّه كمن بآء بسخط من اللّه

وجدان در قضاوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 14 - 14

14 _ برانگيختن عقل و وجدان به داورى، از روشهاى قرآن در احتجاج

قل أغير اللّه أتّخد وليا فاطر السموت و الأرض

وجدان دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 6 - 17

17 _ اعتقاد به حسابرسى دقيق خداوند ( وجدان دينى ) ، پشتوانه رعايت حقوق ديگران

و كفى باللّه حسيبا

وجدان مذهبى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 29 - 12

12 _ ايمان به علم و قدرت الهى ، عامل احياى وجدان مذهبى

قل ان تخفوا . .. و يعلم ما فى السموات ... و اللّه على كل شىء قدير

وجدان مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 28 - 2،3

2 _ عمق وجدان مشركان در دنيا گواه بر حقانيت توحيد و معاد مى دهد.

بل بدالهم ما كانوا يخفون من قبل

3 _ مشركان، على رغم گواهى ضميرشان بر حقانيت توحيد و معاد، آن را پنهان مى كنند.

بل بدالهم ما كانوا يخفون من قبل

مراد از {ما يخفون}، به قرينه آيات پيشين، حقايق ايمانى، از قبيل توحيد و معاد، است كه مشركان آن را در ضمير خويش پنهان مى ساختند.

وجه الله از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

{وجه الله}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 272 - 13،15

13 _ انفاق زمينه

دستيابى به { وجه اللّه } و رضاى او

و ما تنفقون الاّ ابتغاء وجه اللّه

15 _ دستيابى به { وجه اللّه } ( خشنودى خدا ) ، در گرو تلاش و اجتهاد جوينده آن

و ما تنفقون الاّ ابتغاء وجه اللّه

با توجّه به واژه {ابتغاء} كه در آن اجتهاد و تلاش ملحوظ است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 21 - 7

7 - { وجه اللّه } ، رضايت او است .

ابتغاء وجه ربّه . .. و لسوف يرضى

در صورتى كه فاعل {يرضى} خداوند باشد، وعده {رضايت او} به كسانى كه طالب {وجه اللّه} هستند، بيانگر اتحاد آن دو خواهد بود.

زمينه دستيابى به وجه الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 28 - 15

15- دعا زمينه دستيابى به { وجه اللّه } و جلب رضايت او است .

يدعون ربّهم بالغدوة . .. يريدون وجهه

زمينه وجه الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 20 - 7

7 - دستيابى به { وجه اللّه } ، در گرو تلاش و جدّيت جوينده آن است .

إلاّ ابتغاء وجه ربّه

از واژه {ابتغاء} تنها در موردى استفاده مى شود كه طلب همراه با كوشش و تلاش باشد. (مفردات)

مراد از وجه الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 88 - 15

15 - { عن الرضا ( ع ) . . . وجه اللّه أنبياؤه و رسله و حججه ( صلوات اللّه عليهم ) هم الذين يتوجّه بهم إلى

اللّه و إلى دينه و معرفته . . . و قال عزّوجلّ { كلّ شىء هالك إلاّ وجهه } . . . ;

از امام رضا(ع) روايت شده كه {وجه اللّه} پيامبران خدا و رسولان و حجت هاى او هستند كه به وسيله آنان به خدا و دين و معرفت او توجه مى شود. .. خداوند _ عزّوجلّ _ فرموده است: {كلّ شىء هالك إلاّ وجهه}...}.

وحي از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

وحى

{وحى}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 3 - 1

1 _ نزول تدريجى قرآن بر پيامبر ( ص )

نزّل عليك الكتاب بالحقّ

تنزيل، معمولا در مورد نزول تدريجى به كار مى رود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 58 - 2

2 _ تلاوت آيات قرآن بر پيامبر ( ص ) ، از سوى خداوند

ذلك نتلوه عليك من الايات

آثار استماع وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 17 - 2

2- دلدادگان به وحى و سخنان رسول ( ص ) ، برخوردار از عنايت ويژه خداوند در ره يابى به حق

و منهم من يستمع إليك . .. و الذين اهتدوا زادهم هدًى

{والذين اهتدوا} معرف چهره هايى است كه برخلاف هواپرستان و قلب هاى مهر شده، با استماع سخنان پيامبر(ص) و پيام قرآن، بر هدايتشان افزوده مى شود.

آثار استهزاى وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 8 - 5

5 - بى توجهى به پيام وحى و استهزاى آن ، از جمله عوامل نابودى جوامع در طول

تاريخ

كانوا به يستهزءون . فأهلكنا أشدّ منهم بطشًا و مضى مثل الأوّلين

از ارتباط دو آيه، استفاده مى شود كه استهزاى پيام وحى از سوى جوامع شرك پيشه، موجب نابودى آنان شده است.

آثار اعراض از وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 5 - 7

7 - روى گردانى از پيام هاى الهى ، اعراض از رحمت او و روى برتافتن از منافع خويش است .

و ما يأتيهم من ذكر من الرحم_ن . .. معرضين

با توجه به اين كه پيام هاى الهى تبلور رحمت او است، روى گردانى از آن در حقيقت اعراض از رحمت خدا و محروم ساختن خود از لطف او مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 8 - 5

5 - بى توجهى به پيام وحى و استهزاى آن ، از جمله عوامل نابودى جوامع در طول تاريخ

كانوا به يستهزءون . فأهلكنا أشدّ منهم بطشًا و مضى مثل الأوّلين

از ارتباط دو آيه، استفاده مى شود كه استهزاى پيام وحى از سوى جوامع شرك پيشه، موجب نابودى آنان شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 23 - 16

16 - انسان ، با چشم پوشى از هدايت وحى ، فرو غلتيده در سنت هاى قومى و تقليد هاى محيطى

إلاّ قال مترفوها . .. إنّا على ءاث_رهم مقتدون

آثار انقطاع وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 64 - 4

4- پيامبراكرم ( ص ) از انقطاع موقت وحى دلگير بود و به

نزول فزون تر ملائكه تمايل داشت .

و ما نتنزّل إلاّ بأمر ربّك

در شأن نزول اين آيه گفته شده است كه: مدتى وحى از پيامبر(ص) قطع گرديد و اين امر، موجب دلگيرى پيامبر(ص) شد و اين آيات در پاسخ استفسار پيامبر(ص) از جبرئيل، نازل گرديده است (مجمع البيان).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 3 - 9

9 - تأخير وحى در برهه اى از دوران نزول قرآن ، پيامبر ( ص ) را نگران ساخته ، در معرض زخم زبان دشمن قرار داد .

ما ودّعك ربّك و ما قلى

لحن آيه شريفه و همراه بودن آن با سوگندهاى خداوند، بيانگر اضطراب و رنجيدگى پيامبر(ص) و در صدد آرامش بخشيدن و تسلاى خاطر دادن به آن حضرت است.

آثار ايمان به وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 2 - 8

8- زندگى بدون ايمان به وحى و معاد ، بازيچه و بى هدف است .

ما يأتيهم من ذكر . .. و هم يلعبون

برداشت ياد شده مبتنى براين احتمال است كه {يلعبون} ناظر به زندگى طبيعى و روز مرّه مشركان باشد; يعنى، آنان به وقت نزول وحى به همان زندگى بى هدف و بازيچه مشغولند. بنابراين كسانى كه مبدأ و معاد را انكار كنند (مانند مشركان) به لعب و بازيچه در زندگى گرفتار مى شوند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 9 - 7

7- ثمربخشى اعمال نيك ، در پرتو پذيرش پيام وحى و گردن نهادن به آن از روى رغبت و ميل

كرهوا ما أنزل

اللّه فأحبط أعم_لهم

از مفهوم آيه شريفه، مطلب بالا استفاده مى شود; يعنى، اگر عمل همراه با كراهت و ناخشنودى نباشد; بلكه از روى طوع و رغبت و براى خداوند صورت گيرد، باقى مانده و ثمر خواهد داد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 62 - 2

2 - گرايش به عبادت و سجده در برابر خداوند ، نتيجه ضرورى ايمان به وحى و قيامت

أزفت الأزفة . .. أفمن ه_ذا الحديث تعجبون ... فاسجدوا للّه و اعبدوا

{فاى تفريع} در آيه شريفه مى رساند كه سجده و عبادت براى خداوند، در پى باور داشتن قيامت و مفاهيم وحى، امرى ضرورى و اجتناب ناپذير است.

آثار پيروى از وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 52 - 13

13 - پيروى از دستورات وحى و رهنمود هاى پيامبر ( ص ) ، هيچگاه به خسران و گمراهى انسان نخواهد انجاميد .

و إنّك لتهدى إلى صرط مستقيم

از تأكيد خداوند بر نقش هدايت گرى پيامبر(ص)، اين نكته استفاده مى شود كه تعاليم وحى هيچ گاه به خسران و گمراهى انسان منتهى نخواهد شد.

آثار تكذيب وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 9 - 3

3- ناخشنودى از پيام هاى وحى و انكار آن از روى هوس ، مايه حبط تمامى اعمال

كرهوا ما أنزل اللّه فأحبط أعم_لهم

با توجه به اطلاق كلمه {أعمالهم}، حبط تمامى اعمال از آيه برداشت مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 1 - 7

7 - كفر

به حق و اصالت وحى ، دليل عدم شايستگى كافران براى دوستى

تلقون إليهم بالمودّة و قد كفروا بما جاءكم من الحقّ

عبارت {و قد كفروا. ..} در حقيقت بيانگر علت نهى (لاتتّخذوا عدوّى) است.

آثار ذكر وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 3 - 2

2 - توجه به سابقه داشتن وحى ، از بين برنده ترديد و شگفتى نسبت به رسالت پيامبر ( ص )

كذلك يوحى إليك و إلى الذين من قبلك

چنانچه مشارٌاليه {كذلك} اصل وحى باشد، آيه مى تواند اشاره به اين داشته باشد كه مشركان مكه درباره وحى الهى به پيامبر(ص) در شگفتى و ترديد بودند و خداوند با ذكر سابقه وحى، درصدد رفع ترديد آنان بود.

آثار عظمت وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 5 - 6

6 - عظمت وحى ، موجب تسبيح و ستايش فرشتگان

كذلك يوحى إليك . .. و المل_ئكة يسبّحون بحمد ربّهم

جمله {و الملائكة . ..} عطف بر جمله {تكاد السماوات ...} است. بنابراين عظمت وحى به هنگام نزول به زمين، همان گونه كه آسمان ها را در آستانه فروپاشى قرار مى دهد، فرشتگان را نيز به تسبيح و تقديس خدا وا مى دارد.

آثار مصونيت وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 27 - 12

12- ثبات و جاودانى و مصونيت از تحريف ، ملاك ارزشمندى پيام وحى و مقتضى تلاوت و ابلاغ آن است .

واتل ما أُحى إليك . .. لامبدّل لكلم_ته

آثار ناخشنودى از وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

17 - محمد - 47 - 9 - 1،3

1- ناخشنودى كافران از پيام وحى ، باعث حبط اعمال آنان و گرفتار آمدنشان به نفرين الهى

فتعساً لهم و أضلّ أعم_لهم . ذلك بأنّهم كرهوا ما أنزل اللّه

بنابراين كه {ذالك} اشاره به {فتعساً لهم و أضلّ أعمالهم} باشد، برداشت بالا به دست مى آيد.

3- ناخشنودى از پيام هاى وحى و انكار آن از روى هوس ، مايه حبط تمامى اعمال

كرهوا ما أنزل اللّه فأحبط أعم_لهم

با توجه به اطلاق كلمه {أعمالهم}، حبط تمامى اعمال از آيه برداشت مى شود.

آثار نزول وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 5 - 7

7 - نزول وحى ، مايه كمال آفرينش ، در نگاه فرشتگان

كذلك يوحى إليك . .. و المل_ئكة يسبّحون بحمد ربّهم

با توجه به اين كه {تسبيح} به معناى تنزيه و نفى نقيصه و كاستى است، تسبيح فرشتگان، حكايت از مشاهده كمال آفرينش پس از نزول وحى دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 21 - 2

2 - از هم پاشيده شدن صخره هاى كوه از بيم خداوند ، در صورت نازل شدن وحى و آيات قرآن بر آن

لو أنزلنا ه_ذا القرءان . .. و تلك الأمث_ل نضربها

{تصدّع} (مصدر {متصدّعاً}) به معناى شكافته و از هم پاشيده شدن است.

آثار وحى به مادر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 10 - 1،2،4،12

1 - تأثير ژرف و آرامش بخش وحى الهى در دل مادر موسى

و أوحينا إلى أُمّ موسى . .. و أصبح فؤاد

أُمّ موسى ف_رغًا

{أصبح} معادل {صار} و {فارغاً} مرادف {خالياً} است. با توجه به ارتباط اين آيه با آيه هفتم، تقدير آن چنين مى شود: {و صار فؤاد أُمّ موسى بعد الوحى خالياً من الخوف و الحزن; دل مادر موسى بعد از وحى ما از ترس و اندوه خالى گشت}.

2 - دل مادر موسى ، فارغ از ترس و اندوه نسبت به فرجام نوزادش پس از دريافت وحى الهى

و أوحينا إلى أُمّ موسى . .. أن لاتخافى ... و أصبح فؤاد أُمّ موسى ف_رغًا

4 - اطمينان يافتن مادر موسى به بازگردانده شدن فرزندش به آغوش وى ، پس از دريافت وحى الهى

لولا أن ربطنا على قلبها لتكون من المؤمنين

12 - قرار داشتن مادر موسى در وضيعت اضطراب و پريشانى ، پيش از وحى اميدبخش الهى به وى

و أصبح فؤاد أُمّ موسى ف_رغًا . .. لتبدى به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 11 - 1

1 - تبديل شدن مادر موسى به شخصيتى مصمم و قادر بر انجام كار هاى سترگ ، پس از دريافت پيام اميدآفرين الهى

و أوحينا إلى أُمّ موسى . .. و قالت لأُخته قصّيه

جمله {و قالت. ..} عطف بر محذوف است; يعنى، {فألقيه فى اليمّ و قالت لأخته قصّيه}. مادر موسى پس از دريافت وحى، اقدام به انداختن فرزندش در رود نيل كرد; با اين كه پيش از آن از فرط ترس و نگرانى نزديك بود راز فرزندش را فاش سازد. اين موضوع، بيانگر مطلب ياد شده است.

آثار وحى به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42

- 52 - 8

8 - افزايش معرفت و ايمان پيامبر ( ص ) در نتيجه نزول وحى

ما كنت تدرى ما الكت_ب و لا الإيم_ن

پيامبر(ص) پيش از وحى از معارف توحيدى مطلع بود و به آن ايمان داشت . از اين نكته استفاده مى شود كه نزول وحى بر ايمان و معرفت آن حضرت افزوده بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 1 - 3

3 - { قال جابر : . . .حدّثنا رسولَ اللّه ( ص ) قال : جاورتُ بحِراء ، فلمّا قضيتُ جوارى فنُوديتُ فنظرتُ عن يمينى فلم أَرَ شيئاً و نظرتُ عن شمالى فلم أر شيئاً و نظرت خَلْفى فلم أر شيئاً ، فرفعتُ رأسى فإذا المَلَك الذى جاءنى بحراء جالس على كرسىّ بين السماء و الأرض فجثثتُ منه رُعباً فرجعتُ فقلت : دَثِّرونى فدَثَّرونى فنزلتُ { يا أيّها المدّثّر . . . } ;

جابر گويد: . .. رسول خدا(ص) براى ما حديث نمود، كه مجاور {حراء} بودم. پس چون مجاورت من پايان يافت، به من ندا داده شد و من [از پى ندا] به طرف راست خود نگاه كردم، چيزى را نديدم; به طرف چپ خود نگاه كردم، چيزى را نديدم; به پشت سر خود نگاه كردم، چيزى را نديدم. پس سر خود را بالا كردم، ديدم فرشته اى كه در {حراء} نزد من آمد، بين آسمان و زمين بر كرسى نشسته است، از رعب او از جاى جستم و [به خانه] برگشتم و گفتم: مرا بپوشانيد. پس مرا پوشاندند كه آيه {يا أيّها المدّثّر...} نازل شد}.

آداب دريافت وحى

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 16 - 1،3

1 - تعليم ادب دريافت وحى به پيامبر ( ص ) از سوى خداوند

لاتحرّك به لسانك لتعجل به

3 - رعايت سكوت كامل در هنگام دريافت وحى تا پايان يافتن آن ، توصيه الهى به پيامبر ( ص )

لاتحرّك به لسانك لتعجل به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 18 - 1

1 - رعايت سكوت كامل در هنگام نزول و دريافت وحى تا پايان آن ، توصيه الهى به پيامبر ( ص )

فإذا قرأن_ه فاتّبع قرءانه

ابلاغ وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 67 - 1،2،3،4

1 _ ابلاغ كامل وحى الهى به مردم ، وظيفه پيامبر ( ص )

يايها الرسول بلغ ما أنزل إليك من ربك و إن لم تفعل فما بلغت رسالته

2 _ پيامبر ( ص ) فرستاده خدا و واسطه ابلاغ وحى به مردم

يايها الرسول بلغ ما أنزل إليك

3 _ رسالت الهى پيامبر ( ص ) براى ابلاغ وحى ، جلوه اى از ربوبيت خداوند

يايها الرسول بلغ ما أنزل إليك من ربك

گزينش اسم {رب} نشانه ارتباط رسالت و وحى با ربوبيت الهى است.

4 _ پيامبر ( ص ) مأمور ابلاغ پيام ويژه اى از سوى خداوند براى مردم

بلغ ما أنزل . .. و إن لم تفعل فما بلغت رسالته

مراد از {ما انزل . ..} نمى تواند تمامى احكام و معارف دينى باشد، زيرا معنا ندارد كه گفته شود: اگر همه آنچه بر تو نازل شده ابلاغ نكنى، رسالت الهى را به انجام نرسانده اى

; بنابراين مقصود از {ما انزل} پيامى خاص بوده كه به منزله تمامى رسالت محسوب مى شده است. كه بنابر شأن نزولهاى متعدد و روايات فراوان، آن پيام ويژه، اعلام ولايت اميرالمؤمنين(ع) بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 6 - 1

1 _ پيامبر ( ص ) ، مأمور ابلاغ وحى و پاسخ گويى به دروغ پردازى ها و اتهام هاى واهى كافران ، عليه رسالت خويش و قرآن

و قال الذين كفروا إن ه_ذا . .. قل أنزله الذى يعلم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 51 - 8،11

8 - { وحى } ، شيوه سخن گفتن فرشتگان با پيامبران ، براى رساندن پيام خداوند

أو يرسل رسولاً فيوحى

11 - فرشته وحى ، پيكى امين در ابلاغ پيام خدا به پيامبران

فيوحى بإذنه ما يشاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 24 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، در ابلاغ پيام الهى و آموختن قرآن به مردم ، بخل نمىورزيد .

و ما هو على الغيب بضنين

مراد از {الغيب}، معارف قرآن است كه فرشته وحى براى پيامبر(ص) مى آورد و ديگران به آن، جز از طريق پيامبر(ص) دست رسى نداشتند. كلمه {ضنين} از ريشه {ضِنَّة} (بخلورزى به چيزى ارزشمند) گرفته شده است. (مفردات راغب)

ابلاغ وحى به فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 49 - 1،2

1 - موسى و هارون ( ع ) با ابلاغ پيام هاى وحى الهى به فرعون ،

مأموريت خويش را به انجام رساندند .

فقولا له . .. قال فمن ربّكما

آيات گذشته، جملگى سخن خداوند با موسى و هارون(ع) بود; ولى از مواجهه آنان با فرعون و آنچه روى داده، در اين آيات سخنى نيست. از پاسخ فرعون برمى آيد كه آنان پيام خويش را به وى رساندند و پاسخ او را دريافت كردند.

2 - فرعون با گوش فرادادن به سخنان موسى و هارون ( ع ) ، اجازه داد آنان پيام الهى خويش را به او برسانند .

فقولا إنّا رسولا . .. قال فمن ربّكما

ابلاغ وحى به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 24 - 2

2 - جبرئيل كسى جز پيامبر ( ص ) را بر آيات قرآن آگاه نمى ساخت .

و ما هو على الغيب بضنين

كلمه {الغيب} _ به قرينه {هو} _ دلالت مى كند كه فرشته وحى آنچه را مى آورْد، به غير پيامبر(ص) ابلاغ نمى كرد.

اتمام حجت با وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 6 - 1

1 - ابلاغ وحى از سوى فرشتگان ، به منظور اتمام حجت بر خلق و انذار و اخطار به آنان است .

فالملقي_ت ذكرًا . عذرًا أو نذرًا

{عذر} و {نذر} مصدر و به معناى {اعذار و انذار} است و نصب اين دو، به جهت مفعول له بودن آنها براى {ملقيات} است و يا به سبب بدل بودن آنها، براى {ذكراً} است. برداشت ياد شده، مبتنى بر تركيب نخست است.

احتضار مدعيان دروغين وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام

- 6 - 93 - 11

11 _ مدعيان دروغين وحى و كسانى كه مدعى آوردن مانندى براى قرآن هستند به هنگام احتضار حالتى بس دشوار دارند.

أوحى إلىّ و لم يوح إليه شىء و من قال . .. و لو ترى إذ الظلمون فى غمرت الموت

ادعاى تلقى وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 93 - 24

24 _ دروغ بستن به خداوند و به دروغ مدعى دريافت وحى شدن و ادعاى آوردن مانند براى قرآن، سخنانى باطل و ناحق است.

ممن افترى على الله كذبا أو قال . .. بما كنتم تقولون على الله غير الحق

ارزش وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 32 - 16

16 - وحى و رسالت ، داراى ارزشى والا و غيرقابل قياس با اندوخته هاى مادى

أهم يقسمون رحمت ربّك . .. و رحمت ربّك خير ممّا يجمعون

استقلال وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 39 - 5

5 - وحى و داورى خداوند ، تابع داورى ها و ديدگاه هاى انسان ها نيست .

أم لكم أيم_ن . .. إنّ لكم لما تحكمون

استماع تعاليم وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 6 - 1،5

1 _ فرمان الهى به پيامبر ( ص ) مبنى بر به حضور پذيرفتن مشركانى كه پس از انقضاى مهلت چهار ماهه ، به منظور شنيدن پيام وحى ، درخواست ملاقات كنند .

فإذا انسلخ الأشهر الحرم فاقتلوا المشركين . .. و إن أحد من المشركين

استجارك فأجره

{استجارة} به معناى درخواست جوار و همسايگى است. درخواست جوار از سوى مشركان پس از انقضاى مهلت چهار ماهه _ به قرينه {حتى يسمع كلام اللّه} _ درخواست رسيدن به حضور پيامبر (ص) به منظور استماع دعوت آن حضرت و تحقيق پيرامون وحى است.

5 _ دستور الهى مبنى بر رساندن مشركان به مراكز امن خودشان ، پس از استماع و دريافت پيام وحى از پيامبر ( ص )

فأجره حتى يسمع كلم اللّه ثم أبلغه مأمنه

استماع وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 13 - 4

4 - خداوند ، موسى ( ع ) را پس از برگزيدن به پيامبرى ، به گوش فرادادن و دريافت وحى فرمان داد .

و أنا اخترتك فاستمع لما يوحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 16 - 1،2

1- حضور برخى از كافران ، در مجلس پيامبر ( ص ) ، براى استماع وحى و سخنان آن حضرت

و منهم من يستمع إليك

ضمير {منهم} به كافران بازمى گردد كه در آيات پيشين نامشان به ميان آمده است (والذين كفروا يتمتّعون).

2- فراهم بودن زمينه هاى حضور آزادانه كافران در مجلس پيامبر ( ص ) ، براى استماع وحى

و منهم من يستمع إليك حتّى إذا خرجوا من عندك

استمرار وحى به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 4 - 3

3 - پيامبر ( ص ) ، وحى را به گونه اى مستمر و مداوم دريافت مى كرد .

و ما ينطق عن الهوى . إن هو إلاّ وحى يوحى

فعل

مضارع {يوحى} دال بر استمرار است.

استهزاى وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 16 - 3

3- استهزاى كافران نسبت به وحى و سخنان پيامبر ( ص ) ، در پى خارج شدن از محضر آن حضرت

حتّى إذا خرجوا من عندك قالوا . .. ماذا قال ءانفًا

پرسش {ماذا قال آنفاً} از روى توهين و استهزا بوده است.

اظهارنظر درباره وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 30 - 9

9- اظهار نظر درست درباره دين و وحى الهى ، از مصداق هاى احسان است .

و قيل للذين اتّقوا ماذا أنزل ربّكم قالوا خيرًا للذين أحسنوا فى ه_ذه الدنيا حسنة

برداشت فوق، بر اين اساس است كه {للذين أحسنوا. ..} كلام خداوند باشد و نه ادامه كلام متقين. بنابراين خداوند با اين بيان، درصدد توصيف تقواپيشگانى است كه قرآن و دين را وحى دانسته اند.

اعتصام به وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 43 - 1،8

1 - پيامبر ( ص ) ، از جانب خداوند مأمور تمسك به پيام وحى و پايدارى در راه دعوت به آن

فاستمسك بالذى أُوحى إليك

8 - تمسك جويندگان به قرآن و وحى ، در صراط مستقيم الهى اند .

فاستمسك بالذى . .. إنّك على صرط مستقيم

اعراض از تعاليم وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 10 - 3

3 - كافران دوزخى ، از شنيدن سخنان پيامبران و پيام هاى آسمانى امتناع مى كردند .

و قالوا لو كنّا نسمع

برداشت ياد

شده، مبتنى بر اين احتمال است كه مقصود از {نسمع} امتناع از شنيدن باشد; چنان كه اين واكنش دستور سران كفر به توده هاى مردم است: {و قال الذين كفروا لاتسمعوا له_ذا القرآن و ألغوا فيه لعلّكم تغلبون} (سوره فصلت (41) آيه 26).

افترا به وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 8 - 7

7- كفرورزى و نسبت هاىِ نارواى مشركان به ساحت وحى و پيامبر ( ص ) ، مورد علم و آگاهى خداوند

قل . .. هو أعلم بما تفيضون فيه

اقسام وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 164 - 6

6 _ تكلم خداوند با حضرت موسى ( ع ) نوعى از وحى بوده است .

أوحينا إليك كما أوحينا إلى نوح . .. و كلم اللّه موسى تكليماً

بنابر اينكه {كلم اللّه} عطف بر {اوحينا الى نوح} باشد، جمله اين گونه خواهد بود، {اوحينا اليك كما كلم اللّه موسى تكليماً} يعنى وحى الهى به پيامبر نظير سخن خدا با موسى(ع) است. ، بنابراين سخن گفتن خدا نيز نوعى از وحى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 102 - 13،27

13 - خواب ، از راه هاى ارتباط پيامبران با مصدر وحى ( خداوند )

إنّى أرى فى المنام أنّى أذبحك . .. افعل ما تؤمر

27 - { على بن موسى عن أبيه عن جدّه عن آبائه عن على ( ع ) قال : رؤيا الأنبياء وحى ;

امام رضا(ع) . .. روايت مى كند كه امام على(ع) فرمود: رؤياى پيامبران وحى مى

باشد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 52 - 2

2 - تحقق انواع سه گانه وحى ( وحى بىواسطه ، وحى از پس حجاب و نزول فرشته ) براى پيامبراكرم ( ص )

و ما كان لبشر أن يكلّمه اللّه إلاّ وحيًا أو . .. و كذلك أوحينا إليك

تعبير به {كذلك} مى تواند ناظر به مفاد آيه پيشين باشد كه راه ها و اقسام وحى را معين كرده بود.

امين وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 15 - 14

14 _ پيامبر اكرم ( ص ) ، امين وحى و پيرو بى چون و چراى فرمان هاى الهى

إن أتبع إلا ما يوحى إلىّ

انذار با وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 51 - 6،7

6 _ وحى و قرآن، ابزارهايى كافى براى تبليغ و انذار مردم

و أنذر به

مرجع ضمير به {قرآن} است ; يعنى با قرآن انذار كن. و چون ابزار انذار مشخص شده است، بالطبع بايد قرآن در فعليت بخشى به انذار كافى و كارآمد باشد.

7 _ لزوم بهره گرفتن از وحى و تعاليم آن براى انذار مردم

و أنذر به

يادآورى ابزار انذار و معين كردن آن مى تواند اشاره به لزوم حركت در محدوده وحى براى انذار باشد.

انذار مكذّبان وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 147 - 1،13

1 _ پيامبر(ص) مأمور توجه دادن تكذيب كنندگان وحى به رحمت واسعه خداوند و بيم دادن آنان از عذاب حتمى اوست.

فإن كذبوك فقل ربكم

ذو رحمة وسعة و لا يرد بأسه عن القوم المجرمين

13 _ ابلاغ رحمت خداوند به تكذيب كنندگان وحى و بيم دادن آنان از عذاب خداوند، روشهاى كلى مقابله با آنان است.

فإن كذبوك فقل ربكم ذو رحمة وسعة و لا يرد بأسه عن القوم المجرمين

انقطاع وحى از يونس(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 50 - 2

2 - انقطاع وحى به يونس ( ع ) از زمان ارتكاب { ترك اولى } ( ترك مردم و نفرين عليه آنان ) و وحى مجدد به ايشان ، پس از توبه او و عنايت خداوند به وى

فاجتب_يه ربّه

مطلب ياد شده با توجه به اين نكته است كه يونس(ع) پيش از ماجراى ارتكاب {ترك اولى} از پيامبران بود. بنابراين مقصود از {فاجتباه} به رسالت رساندن او نيست; بلكه به معناى تداوم رسالت او پس از انقطاع موقت وحى است.

انقياد كاتبان وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 16 - 2

2 - نويسندگان قرآن در صحيفه هاى پاك و والا مرتبه ، كاتبانى راست گفتار ، مطيع خداوند و درست كرداراند .

بأيدى سفرة . .. بررة

{بررة} و {ابرار} به يك معنا است; جز اين كه {بررة} مبالغه بيشترى دارد; زيرا جمع {بَرّ} است و {بَرّ} مبالغه بيشترى از كلمه {بارّ} (مفرد {ابرار}) دارد (مفردات راغب). از جمله معانى اى كه براى {بِرّ} ذكر شده، {صلاح و درست كارى}، {اطاعت} و {صداقت} است. (لسان العرب)

اهداف وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 58 -

5

5- تذكار بشر ، هدف نهايى و مورد انتظار وحى

فإنّما يسّرن_ه . .. لعلّهم يتذكّرون

اهميت استماع وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 13 - 6

6 - گوش سپارى به كلام خداوند ، هنگام شنيدن آن ، لازم است .

فاستمع لما يوحى

گرچه مخاطب، حضرت موسى(ع) است، ولى خداوند آداب برخورد با وحى الهى را كه به موسى(ع) آموخته است، در قرآن بيان مى كند تا براى همگان سودمند باشد.

اهميت تدبر در وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 24 - 2

2- خداوند ، خواهان تدبّر انسان در حقايق وحى و نه برخورد سطحى با آن

أفلايتدبّرون القرءان

اهميت تعقل در وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 2 - 7

7- لزوم نگرش عقلانى و جدى در وحى الهى و كتاب هاى آسمانى

ما يأتيهم من ذكر . .. هم يلعبون

اهميت وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 61 - 2

2 _ علم و آگاهى پيامبر ( ص ) به حقيقت داستان عيسى ( ع ) و مريم ( س ) پس از بيان سرگذشت آنان از طريق وحى

فمن حاجّك فيه من بعد ما جاءك من العلم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 6 - 4

4 - سپرى شدن تاريخ [ رخداد ها و تحولات زندگى انسان در گذر زمان ] ، باعث بى نيازى بشر از وحى و هدايت هاى آسمانى نيست .

أفنضرب

عنكم الذكر . .. و كم أرسلنا من نبىّ فى الأوّلين

فرستاده شدن پيامبران فراوان در امت هاى پيشين، نشانگر آن است كه انسان ها در هيچ يك از دوره هاى تاريخ، بى نياز از وحى الهى نيستند.

ايمان به وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 5 - 17

17 _ ايمان به خدا ، اعتقاد به وحى و رسالت و عفت و پاكدامنى ، از ارزش هاى والا در انتخاب همسر و تشكيل خانواده

و المحصنت . .. و المحصنت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 108 - 3

3_ توحيد خالص و پيراسته از هر گونه شرك ، ايمان به قرآن و وحى ، راه رسيدن به خداست .

و ما أكثر الناس و لو حرصت بمؤمنين . .. و ما يؤمن أكثرهم بالله إلاّ و هم مشركون .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 32 - 2

2 - اهل عقل و انديشه ، تسليم در مقابل پيام وحى ; و نه در ضديت با آن

أم تأمرهم أحل_مهم به_ذا

استفهام انكارى، مى رساند كه خردمندان واقعى، هرگز مردم را به ستيزه با پيام وحى دعوت نمى كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 11 - 4

4 - وحى و مشاهدات پيامبر ( ص ) ، مورد تصديق قلبى آن حضرت

ما كذب الفؤاد مارأى

برداشت ياد شده بنابراين نكته است كه {مارأى} اشاره به وحى و معارف ديگرى نيز باشد كه آيات پيشين، از آن حكايت مى كند.

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 12 - 12

12 - مريم ( س ) ، مؤمن به وحى و كتاب هاى آسمانى و تصديق كننده آنها بود .

و صدّقت بكلم_ت ربّها و كتبه

بازى با وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 3 - 5

5- برخورد ناشايست با وحى و بازى با آن ، از مصداق هاى ظلم و ستم

و هم يلعبون . لاهية قلوبهم ... الذين ظلموا

برادران يوسف و درك وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 15 - 16

16_ برادران يوسف از شنيدن و احساس كردن وحى الهى به او ، ناتوان بودند .

و أوحينا إليه . .. و هم لايشعرون

برداشت فوق ، مبتنى بر اين نكته است كه عامل حال (و هم لايشعرون) فعل {أوحينا} باشد. بر اين اساس مفاد {و هم لايشعرون} چنين مى شود: آنان وحى ما را به يوسف(ع) نمى فهميدند.

برهان در ادعاى وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 38 - 3

3 - ادعاى دريافت وحى و ارتباط با عالم غيب ، نيازمند دليل قاطع و روشن

فليأت مستمعهم بسلط_ن مبين

بى ايمانى به وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 103 - 1

1_ اكثر مردم به قرآن و وحى الهى ، ايمان نمى آورند .

و ما أكثر الناس . .. بمؤمنين

متعلق {مؤمنين} به قرينه آيه قبل (نوحيه إليك) و نيز آيه بعد (إن هو . ..)

قرآن و وحى الهى است.

بى منطقى استدلال مكذبان وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 9 - 6

6- زندگى ، تلاش و استدلال هاى منكران وحى ، حركتى بازيگرانه و فاقد بنياد هاى متقن

فى شكّ يلعبون

بى منطقى تلاش مكذبان وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 9 - 6

6- زندگى ، تلاش و استدلال هاى منكران وحى ، حركتى بازيگرانه و فاقد بنياد هاى متقن

فى شكّ يلعبون

بى منطقى زندگى مكذبان وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 9 - 6

6- زندگى ، تلاش و استدلال هاى منكران وحى ، حركتى بازيگرانه و فاقد بنياد هاى متقن

فى شكّ يلعبون

بى منطقى مخالفان وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 91 - 27

27 _ گفتگو و مجادله هاى لجاجت پيشگان مخالف وحى و رسالت، بازيگرى و فاقد ريشه و بنيان است.

قل الله ثم ذرهم فى خوضهم يلعبون

بى همتايى وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 93 - 7

7 _ كسى را قدرت آوردن همانندى براى وحى و كتب آسمانى نيست.

و من قال سأنزل مثل ما أنزل الله

پرسش از وحى به انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 43 - 10

10- دعوت خداوند از مشركان مكه براى تفحص و تحقيق از عالمان ، جهت به دست آوردن حقانيت وحى به انسان

و ما أرسلنا من قبلك

إلاّ رجالاً . .. فسئلوا أهل الذكر إن كنتم لاتعلمون

مخاطب فعل {فسئلوا} به قرينه آيات قبل _ كه درباره مشركان بود _ مى تواند مشركان باشد.

پوچ انگارى تعاليم وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 16 - 3

3- جدى نگرفتن پيام هاى وحى و بازى انگاشتن حقايق ، درپى دارنده كيفرى سخت و حتمى

بل هم فى شكّ يلعبون . .. يوم نبطش البطشة الكبرى إنّا منتقمون

پيروان وحى در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 8 - 15

15 - پيروان وحى ، بهره مند از نصرت و ولايت الهى در قيامت

و كذلك أوحينا . .. يدخل من يشاء فى رحمته... و الظ_لمون ما لهم من ولىّ و لا نصير

ستمگران (كسانى كه از پيام وحى سرپيچى كنند) از ولايت و نصرت الهى محروم خواهند بود و از آن جا كه مشمولان رحمت الهى (يدخل من يشاء فى رحمته) در برابر ستمگران قرارگرفته اند، مطلب بالا استفاده مى شود.

پيروى از وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 2 - 6

6 - چون سرمنشأ صدور وحى ، ربوبيت خداوند است ، پس بايد از آن تبعيت كرد .

و اتّبع ما يوحى إليك من ربّك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 7 - 4

4 - تبعيت از وحى و توكل بر خداوند ، از جمله پيمان هاى خداوند با انبياى خويش است .

و اتّبع ما يوحى إليك . .. و توكّل على اللّه ...

وإذا أخذنا من النبيّن ميث_قهم

پيروى محمد(ص) از وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 73 - 8

8- پيامبر ( ص ) ، موظف به حركت دقيق بر اساس وحى الهى و پرهيز از هر عملى مغاير با آن

و إن كادوا ليفتنونك عن الذى أوحينا إليك لتفترى علينا غيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 2 - 1،5

1 - پيامبر ( ص ) ، موظف بود از تعاليمى كه از ناحيه خداوند بر او وحى مى شد ، تبعيت كند .

و اتّبع ما يوحى إليك من ربّك

5 - پيامبر ( ص ) موظف بود تا جهت گيرى هاى رسالى خويش را بر اساس تعاليم وحى قرار دهد .

ي_أيّها النبىّ . .. و لاتطع الك_فرين ... و اتّبع ما يوحى إليك من ربّك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 9 - 9

9- پيامبراكرم ( ص ) ، تنها متكى به وحى و پيرو رهنمود هاى خداوند

إن أتّبع إلاّ ما يوحى إلىّ

تاريخ وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 163 - 12

12 _ نوح ، نخستين پيامبرى كه خدا به او وحى كرده است . *

كما أوحينا إلى نوح و النبين من بعده

چون آيه مورد بحث _ نه به صورت تفصيل و نه به صورت اجمال _ سخنى درباره وحى به پيامبرى قبل از نوح(ع) بيان نكرده، مى توان گفت قبل از حضرت نوح(ع) پيامبرى كه خدا به وى وحى كرده باشد وجود نداشته

; بنابراين نوح(ع) اولين پيامبرى است كه به وى وحى شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 68 - 12

12 - وحى و رسالت ، داراى پيشينه در تاريخ جزيرة العرب

أم جاءهم ما لم يأت ءاباءهم الأوّلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 5 - 4

4 - نزول وحى از سوى خدا ، داراى سابقه ديرين در تاريخ بشر

و ما يأتيهم من ذكر من الرحم_ن محدث

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 3 - 1

1 - وحى خداوند به پيامبران ، داراى سابقه و ديرينه تاريخى است .

كذلك يوحى إليك و إلى الذين من قبلك اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 8 - 2

2 - آبادى ها و شهر هاى بسيارى ، در جوامع بشرى از وجود وحى و پيامبران الهى ، برخوردار بودند .

و كأيّن من قرية عتت عن أمر ربّها و رسله

تبعيت محمد(ص) از وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 106 - 1

1 _ پيامبر(ص) مأمور پيروى از وحى است.

اتبع ما أوحى اليك من ربك

تبعيت از وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 50 - 12

12 _ پيامبر(ص) تنها تابع وحى الهى است، نه تابع در خواستهاى مشركان.

إن أتبع إلا ما يوحى إلىّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 109 - 6

6

_ تبعيت محض از حق و وحى الهى ، و صبر و بردبارى در برابر مشكلات آن ، از شرايط رهبرى الهى است .

قد جاءكم الحق من ربكم . .. و اتبع ما يوحى إليك و اصبر حتى يحكم اللّه

تبعيت محمد(ص) از وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 203 - 7

7 _ پيامر ( ص ) تابع وحى و همواره پيرو دستور هاى خداوند بود .

قل إنما أتبع ما يوحى إلىّ من ربى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 15 - 14

14 _ پيامبر اكرم ( ص ) ، امين وحى و پيرو بى چون و چراى فرمان هاى الهى

إن أتبع إلا ما يوحى إلىّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 109 - 1

1 _ پيامبر ( ص ) مأمور بود از آنچه كه به او وحى مى شد ، تبعيت كند .

و اتبع ما يوحى إليك

تبليغ وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 27 - 2

2- رساندن پيام وحى به گوش مردم ، از وظايف رهبران الهى است .

واتل ما أُحى إليك من كتاب ربّك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 193 - 3

3 - امانت ، داراى نقش محورى در ابلاغ و رساندن پيام وحى

نزل به الروح الأمين

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه مهم ترين صفتى كه خداوند براى حامل وحى بيان داشته، امانت او است.

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 35 - 16

16- رسالت اصلى رهبران الهى ، ابلاغ پيام وحى و اتمام حجت بر خلق

فاصبر . .. و لاتستعجل لهم ... بل_غ

{بلاغ} سخنى در توجيه و تعليل {فاصبر} و {لاتستعجل} است; يعنى، تو مأمور بلاغى و نگران فرجام كافران مباش.

تبيين وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 102 - 1

1- پيامبر ( ص ) ، وظيفه دار پاسخ گويى به اتهامات مشركان مبنى بر ساختگى بودن قرآن با روشن كردن حقيقت وحى

إنما أنت مفتر . .. قل نزّله روح القدس من ربّك

تثبيت وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 87 - 2،3،6

2- تثبيت مفاهيم وحى و جاودانگى آنها در قلب پيامبر ( ص ) ، جلوه ربوبيت خاص الهى نسبت به آن حضرت

لئن شئنا لنذهبنّ بالذى أوحينا . .. إلاّ رحمة من ربّك

3- تثبيت وحى و بقاى مفاهيم قرآنى ، جلوه رحمت الهى بر بندگان

لئن شئنا لنذهبنّ . .. إلاّ رحمة من ربّك

6- امتنان خداوند بر پيامبر ( ص ) به خاطر تثبيت مفاهيم وحى در قلب او

و لئن شئنا لنذهبنّ . .. إن فضله كان عليك كبيرًا

تداوم نزول ملائكه وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 1 - 2

2 - نزول فرشتگان وحى ، به صورت مستمر و پياپى

و المرسل_ت عرفًا

{عُرْف}، مصدر است و در معانى {تتابع} (پى درپى) و معروف (نيك و ارزشمند) به كار مى رود. برداشت ياد شده، مبتنى

بر كاربرد نخست است.

تداوم وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 163 - 6

6 _ وحى و بعثت پيامبران ( ع ) ، جريانى مداوم و پيوسته در تاريخ

إنّا أوحينا إليك كما أوحينا إلى نوح و النبين من بعده . .. و ءاتينا داود زبوراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 52 - 1

1 - وحى به پيامبراكرم ( ص ) ، استمرار وحى بر انبياى پيشين است .

و كذلك أوحينا إليك

برداشت ياد شده بر اين پايه مبتنى است كه مشارٌاليه {ذلك}، مطلق وحى باشد (كه از آيه قبل استفاده مى شود).

تداوم وحى به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 3 - 1

1 - خداوند ، هرگز ارتباط خود را با پيامبر ( ص ) قطع نكرده و به آن حضرت بى اعتنا نبود .

ما ودّعك ربّك

{توديع} _ كه در بدرقه مسافر و ترك كردن او متعارف شده است - در اين آيه به معناى ترك است (مفردات). فعل هاى {ما ودّع} و {ما قلى}، براساس شأن نزول هايى كه براى اين سوره ذكر كرده اند، به مقطع خاصى از عمر پيامبر(ص) نظر دارد كه نزول وحى در آن مقطع متوقف شده بود; ولى به قرينه آيات بعد _ كه از آخرت آن حضرت و نيز دوران خردسالى او سخن گفته است _ تمام حالات و زمان هاى وجود مبارك پيامبر(ص) مراد است.

تذكرات وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44

- 58 - 5

5- تذكار بشر ، هدف نهايى و مورد انتظار وحى

فإنّما يسّرن_ه . .. لعلّهم يتذكّرون

تشبيه ملائكه وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 2 - 4

4 - فرشتگان وحى ، همچون طوفان با سرعت بسيار مأموريت خود را دنبال مى كردند .

فالع_صف_ت عصفًا

{عاصفات} از نظر لغوى، به معناى تندبادها و طوفان ها است و اگر مقصود از آن، فرشتگان باشد، در اين كلام تشبيه و استعاره به كار رفته است.

تعاليم وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 39 - 2

2- دعوت به توحيد ، خداپرستى ، احسان به والدين ، اجتناب از پرخاشگرى بر آنان ، دعا براى والدين و پرداخت حقوق خويشاوندان ، تعاليمى حكيمانه و وحى الهى است .

ذلك ممّا أوحى إليك ربّك من الحكمة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 110 - 8

8- توحيد و يگانگى خدا ، شاخص ترين پيام هاى عقيدتى وحى شده بر پيامبر ( ص ) است .

يوحى إلىّ أنّما إل_هكم إل_ه وحد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 14 - 1

1 - يگانگى خداوند و حقيقت نداشتن هيچ معبودى جز او ، سرلوحه وحى الهى به موسى ( ع ) در وادى طوى بود .

إنّنى أنا اللّه لا إل_ه إلاّ أنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 25 - 3

3- شعار { لا إل_ه إلاّ اللّه } ، پرستش خداى يگانه و

مبارزه با شرك و چندگانه پرستى ، محتواى وحى الهى به تمامى رسولان

من رسول إلاّنوحى إليه أنّه لا إل_ه إلاّأنا فاعبدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 51 - 12،16

12 - تعيين محتواى وحى ، تنها در اختيار خداوند است و نه خواست غير او

فيوحى بإذنه ما يشاء

16 - مشيت الهى در تعيين محتواى وحى ، متكى به علو مرتبه و حكمت او است .

فيوحى بإذنه ما يشاء إنّه علىّ حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 1 - 4

4 - وحى و اديان الهى ، پيام آور نيكى ها و ارزش ها براى انسان ها

و المرسل_ت عرفًا

تعقل در وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 3 - 5

5 - بهره گيرى از معارف روشن وحى ، نيازمند تعقل و خردورزى

و الكت_ب المبين . .. لعلّكم تعقلون

تكذيب نزول وحى بر بشر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 93 - 3

3 _ انكار نزول وحى بر بشر، افترا به خداوند است.

ما أنزل الله على بشر من شىء . .. و من أظلم ممن افترى على الله كذبا

تكذيب وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 163 - 9

9 _ انكار وحى به پيامبر اكرم ( ص ) در حقيقت انكار وحى به ديگر پيامبران الهى است .

إنّا أوحينا إليك كما أوحينا إلى نوح و النبين من بعده و أوحينا

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 30 - 7

7_ نپذيرفتن قرآن و وحى نازل شده بر پيامبر ( ص ) كفر به خدا و رحمانيّت اوست .

لتتلوا عليهم الذى أوحينا إليك و هم يكفرون بالرحم_ن

چون مردم عصر بعثت به ويژه اهل مكّه و اطراف آن، به خداوند معتقد بودند، معلوم مى شود مراد از {يكفرون بالرحم_ن} _ به قرينه عبارت {لتتلوا عليهم . ..} _ انكار قرآن است. تعبير كردن از انكار قرآن به كافر شدن به خدا، گوياى اين نكته است كه نپذيرفتن قرآن و كافر شدن به آن به منزله كفر ورزيدن به خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 33 - 9

9- كفر به وحى و كتاب هاى آسمانى ، ظلم به خويش است .

هل ينظرون إلاّ أن تأتيهم المل_ئكة أو يأتى أمر ربّك كذلك فعل الذين من قبلهم و ما

تكذيب وحى به بشر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 2 - 2

2 _ انكار وحى و رسالت انسان از جانب خدا ، نشانه بى خردى و كوته نظرى

أكان للناس عجباً أن أوحينا إلى رجل منهم

استفهام در {أكان للناس عجباً} استفهام انكارى و براى اظهار شگفتى از موضع گيرى انكارآميز مردم مكه در برابر پديده وحى و رسالت انسان از جانب خداست. اظهار شگفتى خداوند، نشان دهنده اين حقيقت است كه: مسأله وحى و نبوت مسأله اى بديهى و ضرورى و از مقتضيات ربوبيت خدا نسبت به انسان است و انكار آن به منزله انكار امور بديهى و ضرورى بوده و

بيانگر بى خردى و كوته نظرى منكران آن است.

تكذيب وحى به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 4 - 1

1 _ كافران ، منكر نزول وحى بر پيامبر ( ص ) بودند و قرآن را دروغ و ساخته و پرداخته او مى دانستند .

و قال الذين كفروا إن ه_ذا إلاّ إفك افتريه

تلاش مكذبان وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 5 - 5

5 - تلاش وحى ناباوران ، براى مأيوس ساختن پيامبر ( ص ) از دعوت آنان به اسلام

و قالوا . .. فاعمل إنّنا ع_ملون

از مانع تراشى هاى مشركان و تأكيدهاى مكرر آنها مبنى بر نرسيدن دعوت پيامبر(ص) به آنان و نيز تأكيدشان بر پايبندى به كيش خويش، مطلب بالا استفاده مى شود.

تلاوت وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 71 - 13،14

13 - فرستادگان الهى ، با در دست داشتن وحى الهى در قالب عبارت هاى قابل تلاوت در ميان مردم ، مبعوث مى شدند .

ألم يأتكم رسل منكم يتلون عليكم ءاي_ت ربّكم

14 - تلاوت وحى و آيات الهى براى مردم ، از وظايف فرستادگان الهى

رسل منكم يتلون عليكم ءاي_ت ربّكم

تهديد استهزاگران وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 6 - 5

5 - تهديد استهزاگران وحى از سوى خداوند به كيفر هاى اخروى

فسيأتيهم أنب_ؤا ما كانوا به يستهزءون

تهمت جادو به وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 -

15 - 3

3 - اتهام سحر و ساحرى به پيامبران و وحى ، زشت ترين موضع گيرى تكذيب گران عليه آنان *

أفسحر ه_ذه

اختصاص به ذكر يافتن موضوع {سحر}، بيانگر مطلب بالا است.

جادوانگارى وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 7 - 7

7- اتهام سحر ، سپر دفاعى كافران در برابر آيات روشن وحى

إذا تتلى عليهم ءاي_تنا بيّن_ت قال الذين كفروا . .. ه_ذا سحر مبين

جاذبه وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 30 - 2

2 - شيوايى و جاذبه محسوس پيام وحى ، مورد سوء تعبير كافران

أم يقولون شاعر

كافران، به جاى آن كه موزون بودن و شيوايى سخنان وحى را، طريق هدايت خود قرار دهند، مورد سوء تعبير قرار داده و نوعى شعر قلمداد كرده اند كه ناخودآگاه در اين نقص گيرى به تمجيد نشسته اند.

جرم تكذيب وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 147 - 10

10 _ تحريم آنچه خداوند حرام نكرده و تكذيب وحى جرم است.

قل لا أجد فيما أوحى إلىّ محرما . .. فإن كذبوك ... و لا يرد بأسه

حامى وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 43 - 2

2 - خداوند ، حامى و نگاهبان پيام وحى ، و پيامبر ( ص ) موظف به انجام وظيفه ابلاغ

فإنّا منهم منتقمون . .. فإنّا عليهم مقتدرون . فاستمسك بالذى أُوحى إليك

حق ناپذيرى مكذبان وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان

- 44 - 9 - 2

2- جدى نگرفتن حقايق و برخورد بازيگرانه با هستى ، ريشه حق ناپذيرى منكران وحى و رسالت

بل هم فى شكّ يلعبون

تعبير {يلعبون} بيانگر اين نكته است كه كافران، علاوه بر سست انديشى، گرفتار نوعى بازيگرى و دلبستگى كودكانه به مظاهر مادى و جدى نگرفتن حقايق هستند.

حقانيت وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 6 - 1،7

1 - عالمان ( آشنايان به معارف آسمانى ) ، آنچه را كه از جانب خداوند به پيامبر ( ص ) نازل شده است ، حق مى دانند .

و يرى الذين أُوتوا العلم الذى أُنزل إليك من ربّك هو الحقّ

7 - لازمه علم و آگاهى ، قضاوت صحيح و واقع بينانه درباره تعاليم نازل شده از جانب خداوند است .

و يرى الذين أُوتوا العلم الذى أُنزل إليك من ربّك هو الحقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 20 - 7

7 - سست باوران در حقانيت وحى و معارف دينى ، محروم از هدايت و رحمت قرآن

و هدًى و رحمة لقوم يوقنون

در صورتى كه {قوم يوقنون} نظر به كسانى داشته باشد كه داراى يقين بالفعل هستند; از مفهوم آيه شريفه مطلب ياد شده استفاده مى شود.

حقيقت وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 4 - 8

8 - پايين آمدن مفاهيم عالى وحى از مرتبه { اُمّ الكتاب } تا { زبان عرب } ، نمودى از حكمت الهى است .

إنّا جعلن_ه قرءانًا عربيًّا . .. و إنّه فى أُمّ الكت_ب

لدينا لعلىّ حكيم

خاستگاه وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 5 - 3

3 - وحى ، پديده اى آسمانى و از مبدئى اعلى

كذلك يوحى . .. تكاد السم_وت يتفطّرن من فوقهنّ

خيريت وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 30 - 1

1- تقواپيشگان ، معتقد به خير محض بودن وحى الهى ( قرآن )

و قيل للذين اتّقوا ماذا أنزل ربّكم قالوا خيرًا

درخواست نزول وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 5 - 9

9 - فرشتگان ، خواهان نزول وحى بر اهل زمين *

و يستغفرون لمن فى الأرض

برداشت ياد شده با توجّه به دو مطلب زير است: الف) مغفرت بدون سبب تحقق پيدا نمى كند. ب) مراد از سبب مغفرت، نزول وحى و تشريع دين باشد كه اهل زمين بدين وسيله مشمول مغفرت الهى شوند.

دريافت وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 22 - 6

6 - سلامت عقلانى پيامبر ( ص ) ، ضامن دريافت صحيح قرآن از فرشته وحى و مصونيت مرحله دريافت از خطا و تحريف

و ما صاحبكم بمجنون

دشمنى با وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 5 - 6

6 - بناى كافران بر خصومت و موضع گيرى عليه هر پيام جديدالهى ، در طول تاريخ

و ما يأتيهم من ذكر من الرحم_ن محدث . .. معرضين

دشمنى مكذبان وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه

- 60 - 1 - 6

6 - كافران به وحى و رسالت پيامبراكرم ( ص ) ، دشمنان خدا و امت اسلامى اند .

عدوّى و عدوّكم . .. و قد كفروا بما جاءكم من الحقّ

دلايل حقانيت وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 53 - 16

16 - احاطه ربوبيت خداوند بر هستى ، گواه حقانيت پيام او و هماهنگى آن با قوانين نظام هستى

سنريهم ءاي_تنا . .. حتّى يتبيّن لهم أنّه الحقّ أَوَلم يكف بربّك أنّه على كلّ شىء

دلايل نزول وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 91 - 23

23 _ نزول تورات دليلى بر امكان نزول وحى بر پيامبر(ص) و گواهى بر بطلان پندار منكران نزول وحى بر بشر است.

إذ قالوا ما أنزل الله على بشر . .. قل من أنزل الكتب ... قل الله

رد انقطاع وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 3 - 1

1 - خداوند ، هرگز ارتباط خود را با پيامبر ( ص ) قطع نكرده و به آن حضرت بى اعتنا نبود .

ما ودّعك ربّك

{توديع} _ كه در بدرقه مسافر و ترك كردن او متعارف شده است - در اين آيه به معناى ترك است (مفردات). فعل هاى {ما ودّع} و {ما قلى}، براساس شأن نزول هايى كه براى اين سوره ذكر كرده اند، به مقطع خاصى از عمر پيامبر(ص) نظر دارد كه نزول وحى در آن مقطع متوقف شده بود; ولى به قرينه آيات بعد _ كه از آخرت آن حضرت

و نيز دوران خردسالى او سخن گفته است _ تمام حالات و زمان هاى وجود مبارك پيامبر(ص) مراد است.

روش برخورد با مكذّبان وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 147 - 13

13 _ ابلاغ رحمت خداوند به تكذيب كنندگان وحى و بيم دادن آنان از عذاب خداوند، روشهاى كلى مقابله با آنان است.

فإن كذبوك فقل ربكم ذو رحمة وسعة و لا يرد بأسه عن القوم المجرمين

روش برخورد با وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 127 - 11

11 _ لزوم ژرف نگرى در آيات قرآن و پرهيز از برخورد سطحى با پيام هاى الهى ( وحى )

بأنهم قوم لا يفقهون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 7 - 25

25 - موضع گيرى انسان ها در برابر وحى ، تعيين كننده سرنوشت آنان در قيامت

كذلك أوحينا . .. فريق فى الجنّة و فريق فى السعير

روش نزول وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 3 - 4

4 - شيوه وحى الهى به پيامبران ، شيوه اى همسان و همگون *

كذلك يوحى إليك و إلى الذين من قبل

بنابراين كه {كذلك} اشاره به كيفيت و چگونگى وحى داشته باشد، مطلب بالا استفاده مى شود.

روشنگرى وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 20 - 3

3 - انسان ، بدون روشنگرى هاى وحى ، ناتوان از درك عميق بسيارى از حقايق هستى

ه_ذا بصائر للناس

زبان وحى

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 195 - 1،3

1 - نزول مفاهيم وحى در قالب الفاظ عربى بر قلب پيامبر ( ص )

نزل . .. على قلبك ... بلسان عربىّ

3 - انتخاب گوياترين و روشن ترين واژه ها و شيوه هاى گويش عرب براى بيان وحى

بلسان عربىّ مبين

در برداشت ياد شده {مبين} به عنوان صفت احترازى اخذ شده است. براين اساس زبان عربى به دو دسته (مبين و غيرمبين) تقسيم مى شود و خداوند قسم اول را براى بيان مفاهيم وحى برگزيده است.

زمينه ابلاغ وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 27 - 12

12- ثبات و جاودانى و مصونيت از تحريف ، ملاك ارزشمندى پيام وحى و مقتضى تلاوت و ابلاغ آن است .

واتل ما أُحى إليك . .. لامبدّل لكلم_ته

زمينه استفاده از وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 3 - 5

5 - بهره گيرى از معارف روشن وحى ، نيازمند تعقل و خردورزى

و الكت_ب المبين . .. لعلّكم تعقلون

زمينه اعراض از وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 2 - 9

9- غفلت از قيامت ، زمينه ساز بى اعتنايى به وحى و بازيچه قراردادن دين است .

و هم فى غفلة معرضون . ما يأتيهم ... و هم يلعبون

زمينه افترا به وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 11 - 10

10- حق ناپذيرى و هدايت گريزى كافران ، منتهى به دروغ

شمردن پيام راستين وحى

و إذ لم يهتدوا به فسيقولون ه_ذا إفك قديم

{فاء} در {فسيقولون}، بيانگر ترتّب و نتيجه است; يعنى، اتهام آنان به قرآن، نتيجه حق ناپذيرى و هدايت گريزى آنان است.

زمينه ايمان به وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 40 - 6

6 - انسان ، در پرتو سلامت روح و انديشه ، قادر به دريافت و پذيرش پيام وحى

و من يعش عن ذكر الرحم_ن . .. أفأنت تسمع الصمّ ... و من كان فى ضل_ل مبين

در آيه شريفه قابليت نداشتن براى هدايت، گمراهى آشكار شمرده شده است. از اين نكته مى توان استفاده كرد كه وجود قابليت روحى و فكرى براى هدايت، مى تواند راه رسيدن به حق را هموار سازد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 59 - 2

2 - مطالعه در مظاهر قدرت و تدبير الهى ، ازميان برنده هرگونه استبعاد و اعجاب انسان ، نسبت به حقايق وحى

أفمن ه_ذا الحديث تعجبون

{فاء} تفريع مى رساند كه اگر توجه كامل به مفاد آيات پيشين _ كه بيانگر قدرت و تدبير الهى بود _ مبذول شود، زمينه اى براى استبعاد و ناباورى باقى نخواهد ماند.

زمينه پيروى از وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 27 - 15

15- توجيه ناپذيرى و نادرستى اعتماد بر غير خدا براى شناخت حقايق ، مقتضى روى آوردن به تلاوت وحى الهى و پيروى از آن است .

واتل ما أُحى إليك . .. و لن تجد من دونه ملتحدًا

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 61 - 10

10 - اطاعت كامل از دستورات وحى ، تنها در پرتو باور و يقين به قيامت ميسّر خواهد بود .

و إنّه لعلم للساعة فلاتمترنّ بها و اتّبعون

ارتباط دو قسمت آيه شريفه (و إنّه لعلم للساعة فلاتمترنّ بها) و (اتّبعون) نشانگر آن است كه اعتقاد به قيامت، زمينه ساز پيروى كامل از دستورات خداوند است.

زمينه تكذيب وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 11 - 13

13- استكبار و خودبرتربينى ، مايه محروميت از هدايت وحى و تكذيب آن

و استكبرتم . .. و قال الذين كفروا ... لو كان خيرًا ما سبقونا إليه و إذ لم يهتدوا

با توجه به آيات پيشين و نيز با توجه به صدر و ذيل آيه، استفاده مى شود كه بهره مند نشدن كافران از هدايت قرآن و تكذيب آن از سوى ايشان، ناشى از استكبار و خودبرتربينى آنان است.

زمينه دريافت وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 2 - 7

7- عبوديت خداوند ، زمينه ساز شايستگى انسان براى دريافت وحى الهى *

ينزّل المل_ئكة بالروح من أمره على من يشاء من عباده

تبيين {من يشاء} به وسيله {من عباده} و آوردن واژه {عباد} به جاى واژه هايى چون: {ناس}، {خلق} و . .. مى تواند مشعر به نكته فوق باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 15 - 8

8 - عبوديت خداوند ، زمينه ساز شايستگى انسان براى دريافت وحى

يلقى الروح من أمره على من يشاء

من عباده

زمينه شناخت ارزش وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 30 - 2

2- تقوا ، زمينه ساز شناخت ارزش وحى الهى

و قيل للذين اتّقوا ماذا أنزل ربّكم قالوا خيرًا

زمينه شناخت وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 36 - 12

12 - جامعه شناسى ، باستان شناسى و تاريخ ، زمينه ساز شناخت سنت هاى الهى و ره يابى به واقعيت پيام وحى

و كم أهلكنا قبلهم من قرن هم أشدّ منهم بطشًا . .. هل من محيص

زمينه فهم حقانيت وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 53 - 5

5 - دانش بشر و دريافت هاى علمى او ، در پهنه طبيعت و وجود انسان ، همواركننده راه درك حقانيت پيام وحى

سنريهم ءاي_تنا فى الأفاق و فى أنفسهم حتّى يتبيّن لهم أنّه الحقّ

خداوند حقايقى را در قرآن در مورد انسان مطرح نموده است. از انطباق آن با واقعيت وجودى انسان، حقانيت قرآن آشكار مى گردد.اين برداشت در صورتى است كه ضمير در {أنّه}، به قرآن باز گردد.

زمينه فهم وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 3 - 2

2- بيداردلى و هوشمندى ، زمينه لازم براى فهم صحيح حقايق الهى و اثرپذيرى از وحى و كتاب هاى آسمانى

ما يأتيهم . .. لاهية قلوبهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 24 - 7

7- بهرهورى از مفاهيم عالى وحى ، منوط به داشتن قلب سليم

و زمينه ساز تدبر

أفلايتدبّرون . .. أم على قلوب أقفالها

در صورتى كه {أم} به معناى {بل} باشد، مفاد آيه چنين مى شود: اگر در قرآن تدبر شود، حقيقت بر انسان آشكار مى گردد; ولى حق گريزان در نتيجه اعمال خودشان، قلبى بسته و ناتوان از تدبر دارند. در حالى كه تدبر در قرآن، براى قلب سليم و تأثيرپذير، ميسر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 38 - 1

1 - دستيابى به حقايق وحى جز از طريق پيامبران ، امرى ناممكن براى بشر

أم لهم سلّم يستمعون فيه

زمينه وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 25 - 8

8 - نبوت و دريافت وحى ، نيازمند سينه اى فراخ و ظرفيتى گسترده است .

قال ربّ اشرح لى صدرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 5 - 5

5 - رحمت گسترده خداوند ، مقتضى نزول وحى و پيام نو به نو براى انسان ها

و ما يأتيهم من ذكر من الرحم_ن محدث

برداشت ياد شده از ارتباط ميان آمدن صفت {رحمان} براى خداوند و صفت {ذكر} براى وحى،استفاده مى شود.

زمينه وحى به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 9 - 4

4 - نقش عبوديت حضرت محمد ( ص ) ، در دستيابى آن حضرت به مقام نبوت و دريافت پيام وحى از جانب خداوند

هو الذى ينزّل على عبده

تعبير {عبده} درباره پيامبر(ص) _ به جاى هر تعبير ديگر _ مى تواند حاكى از مطلب ياد شده

باشد.

زمينه وحى به يونس(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 50 - 2

2 - انقطاع وحى به يونس ( ع ) از زمان ارتكاب { ترك اولى } ( ترك مردم و نفرين عليه آنان ) و وحى مجدد به ايشان ، پس از توبه او و عنايت خداوند به وى

فاجتب_يه ربّه

مطلب ياد شده با توجه به اين نكته است كه يونس(ع) پيش از ماجراى ارتكاب {ترك اولى} از پيامبران بود. بنابراين مقصود از {فاجتباه} به رسالت رساندن او نيست; بلكه به معناى تداوم رسالت او پس از انقطاع موقت وحى است.

سختى عبور وحى از آسمانها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 5 - 4

4 - تحمل عبور وحى ، امرى سخت و دشوار بر آسمان ها

تكاد السم_وت يتفطّرن من فوقهنّ

اين كه آسمان ها هنگام نزول وحى در آستانه فرو پاشى قرار مى گيرند، حاكى از سختى و دشوارى تحمل عبور وحى براى آنها است.

سرزنش مكذبان وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 59 - 1

1 - توبيخ مشركان از سوى خداوند ، به خاطر باور نداشتن حقايق وحى و وعده هاى الهى

أفمن ه_ذا الحديث تعجبون

سكوت هنگام دريافت وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 16 - 3

3 - رعايت سكوت كامل در هنگام دريافت وحى تا پايان يافتن آن ، توصيه الهى به پيامبر ( ص )

لاتحرّك به لسانك لتعجل به

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

19 - قيامه - 75 - 18 - 1

1 - رعايت سكوت كامل در هنگام نزول و دريافت وحى تا پايان آن ، توصيه الهى به پيامبر ( ص )

فإذا قرأن_ه فاتّبع قرءانه

سنگينى دريافت وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 5 - 2

2 - دريافت وحى ( قرآن ) و تبليغ آن ، امرى بس سنگين و گران بار براى پيامبر ( ص )

إنّا سنلقى عليك قولاً ثقيلاً

سوگند به ملائكه وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 3 - 1

1 - سوگند خداوند ، به فرشتگان تلاوت گر وحىِ الهى و قرآن كريم بر انسان ها و پيامبران

فالتّلي_ت ذكرًا

مراد از {ذكر} وحى الهى و يا خصوص قرآن كريم است. طبق اين ديدگاه مقصود از تلاوت، تلاوت بر پيامبران و يا بر انسان هايى است كه خداوند به آنان با زبان وحى سخن گفته است و فرشتگان واسطه ابلاغ اين وحى بوده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 1 - 1

1 - سوگند خداوند ، به فرشتگان وحى

و المرسل_ت عرفًا

درباره سوگندهاى پنجگانه در آغاز اين سوره، سه تفسير عمده وجود دارد: 1_ تمام اين سوگندهاى پنجگانه، اشاره به {بادها و طوفان ها} است; 2_ همه سوگندها، اشاره به {فرشتگان وحى} است; 3_ سوگند اول و دوم ناظر به مسأله {بادها و طوفان ها} و سوگند سوم، چهارم و پنجم ناظر به القا و نشر وحى و آيات حق بهوسيله فرشتگان است. شاهد و دليل بر تفسير سوم،

جداسازى اين دو دسته از سوگندها در آيات به وسيله {واو} است; در حالى كه بقيه به وسيله {فاء} به هم عطف شده اند كه نشانه ارتباط و پيوند آنها است. گفتنى است تفسير دوم و سوم، با سياق آيات سازگارتر است; از اين رو، مبناى برداشت ها قرار گرفته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 2 - 3

3 - سوگند خداوند ، به فرشتگان وحى

فالع_صف_ت عصفًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 3 - 1

1 - سوگند خداوند ، به فرشتگان وحى

و الن_شرت نشرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 4 - 1

1 - سوگند خداوند ، به فرشتگان وحى

فالف_رق_ت فرقًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 5 - 1

1 - سوگند خداوند ، به فرشتگان وحى

فالملقي_ت ذكرًا

سهولت فهم وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 2 - 8

8- مفاهيم عالى وحى ، تنزل يافته از سوى خداوند ، در سطح فهم بشر *

و ءامنوا بما نزّل على محمّد

بدان احتمال كه واژه {نزّل} اشاره به تنزل و پايين آمدن سطح مفاهيم در حد درك بشر داشته باشد; از آيه شريفه استفاده مى شود كه اين تنزل از سوى خداوند صورت گرفته است; نه اين كه مفاهيم كلى بر پيامبر(ص) وحى شده و آن حضرت خود آنها را در سطح فهم مردم بيان كرده باشد.

شرايط نزول وحى

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 7 - 4

4- كافران مكه ، بر اين باور بودند كه نزول هر نوع پيام آسمانى بر بشر ، بايد همراه با شاهد آسمانى محسوسى باشد . *

قالوا . .. لو ما تأتينا بالملئكة إن كنت من الصدقين

درخواست كافران از پيامبر(ص) براى آوردن ملائكه جهت تصديق نبوتش، ممكن است از اين رو باشد كه: آنان ارتباط بشر با خداوند را غير ممكن مى دانستند و براى قبول نبوت بشر، خواستار آوردن شاهد آسمانى بودند و ذكر نام ملائكه شايد به عنوان نمونه و يا شناخته شده بودن آنان باشد.

شرايط وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 15 - 11

11_ در تلقى وحى الهى و دريافت آن ، رسيدن به سن خاصى شرط نيست .

و أوحينا إليه

شك در وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 12 - 1

1 - مجادلات و اظهار ترديد هاى مشركان ، درباره وحى و مشاهدات قلبى پيامبر ( ص )

أفتم_رونه على مايرى

{ممارات و مراء} (مصدر {تمارون}) معادل {مجادله و جدال} است; يعنى، {أفتمارونه على مايرى}.

شك مكذبان وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 9 - 1

1- كافران و منكران وحى ، گرفتار بازى در فضاى شك و ترديد

بل هم فى شكّ

اين آيه در حقيقت پاسخى به اين پرسش است كه: چرا على رغم دلايل روشن بر حقانيت وحى و رسالت پياميران، گروهى به كفر و انكار وحى مى گرايند؟

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 12 - 4

4- پايان يافتن ترديد ها و سست انگارى هاى منكران وحى ، با تحقق وعده هاى الهى در قيامت

بل هم فى شكّ . .. فارتقب يوم تأتى السماء بدخان مبين ... إنّا مؤمنون

بنابراين كه آيات پيشين در رابطه با قيامت باشد، برداشت بالا به دست مى آيد.

شگفتى وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 5 - 1

1 - وحى ، از پديده هاى شگفت انگيز جهان هستى است .

كذلك يوحى . .. تكاد السم_وت يتفطّرن من فوقهنّ

ذكر شكافته شدن آسمان ها پس از بيان نزول وحى، مى تواند بيانگر تأثير نزول وحى بر جهان هستى باشد و اين مطلب نشانگر عظمت و شگفتى اين پديده است.

شياطين و وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 18 - 7

7- وحى به هنگام نزول از آسمان ، از دخل و تصرف شياطين در امان است . *

إنا نحن نزّلنا الذّكر و إنا له لح_فظون . .. و حفظنها من كلّ شيط_ن رجيم . إلاّ من

احتمالاً مراد از حفظ آسمانها از شيطانها و طرد آنها از آن جا، به منظور دست نيازيدن به وحى باشد كه مى تواند از جمله موارد حفظ وحى باشد.

صبر بر مشكلات وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 109 - 6

6 _ تبعيت محض از حق و وحى الهى ، و صبر و بردبارى در برابر مشكلات آن ، از شرايط رهبرى الهى است .

قد جاءكم الحق

من ربكم . .. و اتبع ما يوحى إليك و اصبر حتى يحكم اللّه

صداقت كاتبان وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 16 - 2

2 - نويسندگان قرآن در صحيفه هاى پاك و والا مرتبه ، كاتبانى راست گفتار ، مطيع خداوند و درست كرداراند .

بأيدى سفرة . .. بررة

{بررة} و {ابرار} به يك معنا است; جز اين كه {بررة} مبالغه بيشترى دارد; زيرا جمع {بَرّ} است و {بَرّ} مبالغه بيشترى از كلمه {بارّ} (مفرد {ابرار}) دارد (مفردات راغب). از جمله معانى اى كه براى {بِرّ} ذكر شده، {صلاح و درست كارى}، {اطاعت} و {صداقت} است. (لسان العرب)

عبور وحى از آسمانها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 5 - 2

2 - عبور وحى الهى ، از آسمان ها

كذلك يوحى . .. تكاد السم_وت يتفطّرن

چنانچه عامل شكافته شدن آسمان ها را وحى الهى بدانيم، نزديك ترين رابطه ميان وحى و آسمان ها، چيزى جز اين نخواهد بود كه آسمان ها مسير عبور وحى است.

عصمت در تبليغ وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 28 - 2

2 - پيامبران ، معصوم و مصون از خطا در ابلاغ كامل پيام هاى الهى به مردم

ليعلم أن قد أبلغوا رس_ل_ت ربّهم

عصمت در دريافت وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 11 - 5

5 - پيامبر ( ص ) ، مصون از هر گونه خطا ، به هنگام دريافت وحى

ما كذب الفؤاد مارأى

در صورتى كه

مراد از {مارأى} وحى باشد، تعبير {ماكذب. ..} نشانگر راه نيافتن هيچ گونه خطا و انحراف به هنگام دريافت وحى است.

عظمت تعاليم وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 3 - 7

7 - مفاهيم وحى ، قبل از نزول در قالب واژگان عرب ، مفاهيمى فراتر از عقل بشر بوده است .

إنّا جعلن_ه قرءانًا عربيّا لعلّكم تعقلون

از اين كه فلسفه عربى بودن قرآن، خردورزى در آن قرار داده شده است، مطلب بالا استفاده مى شود.

عقلانيت وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 58 - 6

6- معارف وحى ، آشنا براى فطرت و عقل انسان

لعلّهم يتذكّرون

كاربرد {يتذكّرون} در مقام ترسيم هدف تسهيل معارف وحى، نمايانگر اين حقيقت است كه حقايق وحى، مأنوس با انسان و آشنا با او است; ليكن وى در گذر زمان گرفتار غفلت و فراموشى گشته است.

علم به وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 6 - 1

1 - آگاهى پيامبر ( ص ) بر وحى و زبان گشودن آن حضرت به قرائت قرآن ، وابسته به خواست خداوند و در گرو عنايت ويژه او بود .

سنقرئك

عمل صالح كاتبان وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 16 - 2

2 - نويسندگان قرآن در صحيفه هاى پاك و والا مرتبه ، كاتبانى راست گفتار ، مطيع خداوند و درست كرداراند .

بأيدى سفرة . .. بررة

{بررة} و {ابرار} به يك معنا است; جز اين كه {بررة} مبالغه بيشترى دارد;

زيرا جمع {بَرّ} است و {بَرّ} مبالغه بيشترى از كلمه {بارّ} (مفرد {ابرار}) دارد (مفردات راغب). از جمله معانى اى كه براى {بِرّ} ذكر شده، {صلاح و درست كارى}، {اطاعت} و {صداقت} است. (لسان العرب)

عوامل اعراض از وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 39 - 5

5 - ذهن خرافه پرست مشركان ، بدون تمايل به كلام ناب و بى خرافه وحى *

أم له البن_ت و لكم البنون

با توجه به اين كه آيات شريفه، در مقام تأييد و تحكيم رسالت پيامبر(ص) است; بيان اعتقاد خرافى كافران در آيه بالا، مى تواند اشاره به يكى از عوامل عمده سرپيچى كافران از پذيرش رسالت (خرافه پرستى آنان) داشته باشد.

عوامل تكذيب وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 91 - 1،2

1 _ كسانى كه نزول وحى بر بشر و رسالت يافتن او را انكار مى كنند، خداوند را، آن گونه كه هست، نشناخته اند.

و ما قدروا الله حق قدره إذ قالوا ما أنزل الله على بشر

2 _ انكار وحى و رسالت يافتن بشر، معلول نقصان معرفت آدمى به خداوند است.

و ما قدروا الله حق قدره إذ قالوا ما أنزل الله على بشر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 8 - 2

2 - استكبار ، عامل ناديده انگاشتن حقايق وحى و اصرار بر انكار آن *

يسمع ءاي_ت اللّه تتلى عليه ثمّ يصرّ مستكبرًا كأن لم يسمعها

تعبير {مستكبراً كأن لم يسمعها} چنين مى نماياند كه صفت استكبار، از عوامل مهم كفر و پافشارى بر

رد آيات روشن الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 15 - 16

16 - تخلّف از دستور پيامبر ( ص ) و ناباورى نسبت به وحى ، ناشى از سطحى نگرى است .

كذلكم قال اللّه من قبل فسيقولون بل تحسدوننا بل كانوا لايفقهون إلاّ قليلاً

با توجّه به ارتباط صدر و ذيل آيه، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 12 - 2

2 - باطل گرايى و سرگرم شدن به پوچى ها ، عامل اصلى تكذيب وحى و قيامت

الذين هم فى خوض يلعبون

از اين كه {الذين هم. ..} به عنوان تنها وصف {المكذّبين} آمده است; نقش اصلى آن در تكذيب حق استفاده مى شود.

عوامل دشمنى با وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 32 - 4

4 - طغيان و سركشى ، عامل اصلى رويارويى كافران عليه پيامبر ( ص ) و آرزوى خاموشى پيام وحى

نتربّص به ريب المنون . .. أم هم قوم طاغون

عوامل غفلت از وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 2 - 10

10- سرگرمى انسان به دنيا ، عامل بى توجهى به وحى و دين الهى

ما يأتيهم من ذكر . .. و هم يلعبون

جمله {و هم يلعبون} حال براى ضمير فاعلى {استمعوه} و بيانگر وضعيت مشركان و مردم حق گريز است. اين وضعيت مى تواند در حق گريزى و بى اعتنايى به پيام هاى الهى مؤثر باشد. گفتنى است جمله {لاهية قلوبهم} در صدر

آيه بعد _ كه حال براى مبتدا در جمله {و هم يلعبون} است _ همين برداشت را تأييد مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 17 - 18

18 - غفلت از قيامت و دور پنداشتن آن ، از موانع مهم بى توجهى انسان به حقايق وحى و قوانين الهى

اللّه الذى أنزل الكت_ب . .. و ما يدريك لعلّ الساعة

از اين كه در مسأله قيامت، امكان نزديك بودن آن تخصيص به ذكر يافته، اهميت آن استفاده مى شود.

عوامل محروميت از وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 24 - 5

5 - اگر پيامبر ( ص ) كوچك ترين افترا و دروغى بر خدا مى بست ، كذب وى فاش و از نعمت دريافت وحى محروم مى شد .

أم يقولون افترى على اللّه كذبًا فإن يشإِ اللّه يختم على قلبك

بنابراين كه جمله {فإن يشإ اللّه. ..} پاسخ اتهام مشركان باشد، مى توان استفاده كرد كه اگر پيامبر(ص) دروغ و افترايى بر خدا مى بست، خداوند قلب او را مهر و موم مى كرد و در نتيجه از دريافت وحى، محروم مى ماند.

عوامل مخالفت با وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 8 - 4

4 - خودبزرگ بينى و توهم اقتدار و نيرومندى ، از عوامل حق ناپذيرى و وحى ستيزى

فأهلكنا أشدّ منهم بطشًا

تذكر {فأهلكنا أشد. ..} در حقيقت هشدار به كسانى است كه با احساس توانمندى، پنداشته اند كه مى توانند از مجازات حق ستيزى گريخته و ايمن بمانند.

عوامل

مصونيت وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 24 - 8

8 - لطف ، رحمت ، قدرت و عزت خداوند ، مقتضى مصون داشتن حريم وحى از نفوذ و تصرف دروغ پردازان

اللّه لطيف بعباده . .. و هو القوىّ العزيز ... و يمح اللّه الب_طل

ارتباط مجموعه آيات و سياق واحد آنها، مى تواند بيانگر معناى ياد شده باشد.

فرجام شوم استهزاى وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 26 - 16

16- تمسخر پيام وحى و وعده هاى پيامبران ، داراى فرجامى سخت

فأتنا بما تعدنا إن كنت من الص_دقين . .. و حاق بهم ما كانوابه يستهزءون

فضايل ملائكه وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 16 - 3

3 - سفيران الهى و واسطه هاى ابلاغ قرآن ، فرشتگانى ارجمند و درست كاراند .

بأيدى سفرة . كرام بررة

برداشت ياد شده، براساس معناى سفارت (رسالت) در {سفرة} است و به احتمالى كه در توضيح 4 در آيه قبل مطرح شد، نظر دارد.

فطريت وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 58 - 6

6- معارف وحى ، آشنا براى فطرت و عقل انسان

لعلّهم يتذكّرون

كاربرد {يتذكّرون} در مقام ترسيم هدف تسهيل معارف وحى، نمايانگر اين حقيقت است كه حقايق وحى، مأنوس با انسان و آشنا با او است; ليكن وى در گذر زمان گرفتار غفلت و فراموشى گشته است.

فلسفه انقطاع وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 3

- 10

10 - { عن أبى جعفر ( ع ) فى قوله { ما ودّعك ربّك و ما قلى } و ذلك أنّ جبرئيل أبْطَأ عن رسول اللّه ( ص ) . . . فقالت خديجة لعلّ ربّك قد تركك فلايرسل إليك فأنزل اللّه تبارك و تعالى ، { ما ودّعك ربّك و ما قلى } ;

از امام باقر(ع) درباره سخن خداوند {ما ودّعك ربّك و ما قلى} روايت شده كه فرمود: داستان چنين بود كه آمدن جبرئيل نزد رسول خدا(ص) چندى به تأخير افتاد . ..خديجه گفت: شايد پروردگارت تو را ترك كرده كه ديگر [فرشته اى] به سويت نمى فرستد. پس خداى تبارك و تعالى اين آيه را نازل فرمود: {ما ودّعك ربّك و ما قلى}».

فلسفه نزول وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 15 - 11

11 - آشنا شدن مردم با معاد و باور داشتن آن ، از اهداف نزول وحى

يلقى الروح . .. لينذر يوم التلاق

فلسفه وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 2 - 3

3- وحى الهى ( قرآن و . . . ) ، در راستاى غفلت زدايى و احياى فطرت خفته انسان و يادآورى دانستنى هاى فراموش شده او است .

و هم فى غفلة معرضون . ما يأتيهم من ذكر من ربّهم

{ذكر} از نظر معنا مانند {حفظ} است، با اين تفاوت كه {حفظ شىء} به اعتبار احراز و به دست آوردن آن و {ذكر شىء} به اعتبار استحضار و يادآوردن آن است (مفردات راغب). بنابراين توصيف قرآن و وحى الهى

به {ذكر} به اين اعتبار است كه قرآن، يادآور دانستنى هاى فراموش شده آدمى و بيدارگر فطرتِ انسانِ غافل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 50 - 7

7 - ربوبيت خداوند ، مقتضى ارسال وحى به منظور هدايت بندگان است .

و إن اهتديت فبما يوحى إلىّ ربّى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 7 - 16

16 - انذار از قيامت ، از اهداف مهم وحى الهى

كذلك أوحينا إليك . .. و تنذر يوم الجمع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 8 - 6

6 - يكسان سازى سرنوشت انسان ها در قيامت ، ناهماهنگ با فلسفه نزول وحى و بعثت پيامبران

و كذلك أوحينا . .. لتنذر ... و لو شاء اللّه لجعلهم أمّة وحدة

از آنجا كه آيه شريفه در ادامه آيات مربوط به وحى مى باشد، مى توان استفاده كرد كه نزول وحى با يكسان ساختن انسان ها، از نظر كفر و ايمان و در نتيجه وحدت سرنوشت آنان ناسازگار است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 24 - 3

3 - وحى و رسالت ، در راستاى رشد و تكامل انسان ; و نه برآوردن تمنيات هواپرستانه او *

و لقد جاءهم من ربّهم الهدى . أم للإنس_ن ما تمنّى

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه: الف) مراد از {الهدى} در آيه پيش، وحى و رسالت باشد. ب) آيه {أم للإنسان...} با {و لقد جاءهم من ربّهم...} مرتبط باشد; يعنى، انسان نبايد انتظار آن

را داشته باشد كه آمال هواپرستانه اش، در شريعت ارضا شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 6 - 1

1 - ابلاغ وحى از سوى فرشتگان ، به منظور اتمام حجت بر خلق و انذار و اخطار به آنان است .

فالملقي_ت ذكرًا . عذرًا أو نذرًا

{عذر} و {نذر} مصدر و به معناى {اعذار و انذار} است و نصب اين دو، به جهت مفعول له بودن آنها براى {ملقيات} است و يا به سبب بدل بودن آنها، براى {ذكراً} است. برداشت ياد شده، مبتنى بر تركيب نخست است.

فلسفه وحى به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 70 - 5

5 - بر دوش داشتن رسالت انذار و اخطارگرى ، فلسفه نزول وحى بر پيامبر ( ص )

إن يوحى إلىّ إلاّأنّما أنا نذير

برداشت ياد شده از آن جا است كه {أنّما. ..} به تقدير لام تعليل است; يعنى، {إن يوحى إلىّ إلاّ لأنّما أنا نذير...} (به من وحى نمى شود، مگر به خاطر اين كه من نذير و اخطاركننده هستم).

فهم وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 15 - 4

4 - كافران به دروغ ، مدعى قابل درك نبودن حقايق وحى *

أفسحر ه_ذه أم أنتم لاتبصرون

عبارت {أم أنتم لاتبصرون} در حقيقت تكرار همان سخن كافران است كه در دنيا نسبت به حقايق دين مى گفتند و مدعى بودند كه ما در سخنان وحى حقيقتى نمى يابيم.

قوم نوح و وحى به نوح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7

- يونس - 10 - 71 - 6

6 _ نبوّت حضرت نوح ( ع ) و نزول آيات الهى بر او براى قومش امرى دشوار و باور نكردنى بود .

يقوم إن كان كبر عليكم مقامى و تذكيرى بأيت اللّه

جمله {فكذبوه} در دو آيه بعد (73) دلالت مى كند بر اينكه موضوع مورد بحث، نبوت و رسالت حضرت نوح (ع) است و حضرت در مقام تحدى و اثبات اين ادعاست.

كافران مكه و وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 7 - 2

2 _ حق ناپذيرى و عناد و لجاجت شديد كافران مكه در عصر بعثت، در برابر وحى و معجزات الهى

و لو نزلنا عليك كتبا . .. إن هذا إلا سحر مبين

سوره انعام در مكه نازل شده است و بنابراين طبيعى است كه ناظر به مردم آن سامان، خصوصاً مشركان مكه، باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 6 - 4

4- كافران مكه ، نزول وحى بر پيامبر ( ص ) را ، ادعايى بيش نمى دانستند .

قالوا يأيها الذى نزّل عليه الذّكر

ذكر نكردن منشأ نزول ذكر و مجهول آوردن فعل {نُزِّل} و نيز با استهزا بيان كردن آن، مى تواند به منظور ياد شده باشد.

كافران و نزول وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 7 - 1

1 _ در صورت نزول كتابى ملموس از سوى خداوند بر پيامبر(ص)، كفرورزان آن را سحر خواهند دانست.

و لو نزلنا عليك كتبا فى قرطاس فلمسوه بأيديهم لقال الذين كفروا إن هذا إلا سحر

مبي

كفر به وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 81 - 10

10 _ فسق بنى اسرائيل عامل ايمان نياوردن به خدا ، پيامبر ( ص ) و وحى الهى

و لو كانوا يؤمنون . .. و لكن كثيراً منهم فسقون

جمله {و لكن . ..} بيانگر علت عدم ايمان بنى اسرائيل است.

كيفر اخروى استهزاگران وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 6 - 5

5 - تهديد استهزاگران وحى از سوى خداوند به كيفر هاى اخروى

فسيأتيهم أنب_ؤا ما كانوا به يستهزءون

كيفيت وحى به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 194 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، دريافت كننده وحى بدون دخالت حواس ظاهرى

نزل به الروح الأمين . على قلبك

تعبير {على قلبك} به جاى {عليك} اشاره به كيفيت تلقى قرآن به وسيله پيامبر(ص) دارد;يعنى، آنچه كه قرآن را از روح الامين دريافت مى كرد، قلب و جان پيامبر(ص) بود; بدون مشاركت حواس ظاهرى آن حضرت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 16 - 4

4 - نزول آيات قرآن بر پيامبر ( ص ) ، به تدريج و جمله جمله بود .

لاتحرّك به لسانك لتعجل به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 18 - 3

3 - نزول وحى و آيات قرآن بر پيامبر ( ص ) ، در قالب الفاظ و به شكل قرائت و روخوانى بر ايشان بود .

فإذا قرأن_ه فاتّبع قرءانه

برداشت ياد

شده از به كار رفتن واژه {قرائت} استفاده مى شود.

لجاجت مخالفان وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 91 - 27

27 _ گفتگو و مجادله هاى لجاجت پيشگان مخالف وحى و رسالت، بازيگرى و فاقد ريشه و بنيان است.

قل الله ثم ذرهم فى خوضهم يلعبون

محافظان وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 27 - 5

5 - خداوند ، براى حفاظت از وحى ، نگهبانانى را در اطراف پيامبر ( ص ) گماشته است .

فإنّه يسلك من بين يديه و من خلفه رصدًا

{رصد} اسم جمع {راصد} (مراقب و نگهبان) است و مقصود از آن در اين آيه، فرشتگانى است كه خداوند بعد از نزول وحى، به آنها دستور داده بود پيامبرش را از هر سو احاطه كنند و آن حضرت از شرّ شياطين جن و انس و وسوسه هاى آنها و آنچه اصالت وحى را خدشه دار مى كند، محافظت و پاسدارى نمايند; تا پيام الهى بى كم و زياد و بدون كمترين خدشه اى به بندگان ابلاغ گردد. اين خود يكى از دلايل معصوم بودن پيامبر(ص) در امر رسالت و مصونيت وحى از دستبرد است.

محافظت از وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 18 - 7

7- وحى به هنگام نزول از آسمان ، از دخل و تصرف شياطين در امان است . *

إنا نحن نزّلنا الذّكر و إنا له لح_فظون . .. و حفظنها من كلّ شيط_ن رجيم . إلاّ من

احتمالاً مراد از حفظ آسمانها از شيطانها و

طرد آنها از آن جا، به منظور دست نيازيدن به وحى باشد كه مى تواند از جمله موارد حفظ وحى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 43 - 2

2 - خداوند ، حامى و نگاهبان پيام وحى ، و پيامبر ( ص ) موظف به انجام وظيفه ابلاغ

فإنّا منهم منتقمون . .. فإنّا عليهم مقتدرون . فاستمسك بالذى أُوحى إليك

محتواى وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 106 - 7

7 _ توحيد، محتوا و محور اصلى وحى است.

اتبع ما أوحى اليك من ربك لا إله إلا هو

محدوده وحى به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 86 - 5

5- مجموعه آنچه از دانش ها و معارف الهى بر پيامبر ( ص ) وحى شده ، در مقايسه با حقايق و اسرار نهفته در هستى و علم الهى ، اندك است .

و ما أُوتيتم من العلم إلاّ قليلاً. و لئن شئنا لنذهبنّ بالذى أوحينا إليك

محل نزول وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 24 - 6

6 - قلب پيامبر ( ص ) ، محل نزول و دريافت وحى الهى

فإن يشإِ اللّه يختم على قلبك

محمد(ص) و ابلاغ وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 12 - 1،2،3

1_ تكذيب پيامبر از سوى مشركان به خاطر مطرح كردن قيامت و نيز پيشنهاد هاى نابه جاى ايشان ، آن حضرت را در خطر ترك و

عدم ابلاغ برخى از آيات قرار داده بود .

فلعلّك تارك بعض ما يوحى إليك و ضائق به صدرك أن يقولوا لولا أُنزل عليه كنز

روشن است كه خوف و شكى كه {لعلّ} دلالت بر آن مى كند به لحاظ متكلم (خداوند) نيست; بلكه حاكى از خوف و ترديد مخاطب (پيامبر) و يا موقعيت خاصى است كه هر انسانى احتمال ترك برخى از آيات را دور از انتظار نمى بيند. بنابراين {لعلك تارك ...} مى رساند كه پيامبر در شرايطى بود كه اين خوف و احتمال وجود داشت كه در ابلاغ برخى از آيات به ترديد بيفتد و مصلحت ببيند كه آنها را موقتاً ابلاغ نكند تا شرايط و جو پيشامده تغيير كند. {أن يقولوا ...} به تقدير {لام} و {لا} ى نافيه (لأن لايقولوا...) بيانگر علت و ريشه پديد آمدن زمينه و شرايط آن خوف و احتمال است. تفريع {لعلّك تارك...} بر آيه هفتم مى رساند كه تكذيب قيامت نيز مى توانست در پديد آمدن آن شرايط مؤثر باشد.

2_ پيامبر ( ص ) وظيفه دار ابلاغ همه معارف و احكام وحى شده به او ، هر چند برخى از آنها ، جبهه گيرى و مخالفت مردمان را در پى داشته باشد .

إن ه_ذا إلاّ سحر مبين . .. فلعلّك تارك بعض ما يوحى إليك

3_ انديشه ترك ابلاغ برخى از آيات قرآن ، مايه دلتنگى و ناراحتى پيامبر ( ص ) مى شد .

فلعلّك تارك بعض ما يوحى إليك و ضائق به صدرك

در برداشت فوق، جمله {و ضائق به صدرك} حاليه گرفته شده است و ضمير در {به} به انديشه ترك ابلاغ _ كه از جمله {لعلّك

تارك . ..} به دست مى آيد _ برگردانده شده است; يعنى، اگر چنان جو و پيشامدى رخ دهد كه تو را در ابلاغ برخى آيات به ترديد افكند و انديشه ترك آنها را در ذهن بپرورانى اين انديشه تو را سخت دلتنگ و ناراحت مى كند.

محمد(ص) و ملائكه وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 19 - 6

6 - ارتباط پيامبر ( ص ) با فرشته وحى

إنّه لقول رسول كريم

محمد(ص) و نزول وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 20 - 8

8 _ پيامبر اكرم ( ص ) در پى بهانه جويى هاى مشركان و پرسش هاى مكرر آنان از علت عدم نزول معجزه ، در انتظار پاسخ و رهنمودى از سوى خداوند بود .

و يقولون لو لا أنزل عليه ءاية من ربه . .. إنى معكم من المنتظرين

محمد(ص) و وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 188 - 13

13 _ پيامبر ( ص ) در چگونگى استدلال بر حقايق و معارف دين تابع وحى و تعليم خداوند بود .

قل لاأملك لنفسى نفعا . .. و لو كنت أعلم الغيب

آيه شريفه استدلالى است براى زدايش اين توهم كه، پيامبر(ص) عالم به غيب است و زمان برپايى قيامت را مى داند. شروع آيه با كلمه {قل} به اين نكته اشاره دارد كه پيامبر حتى در تبيين استدلال تابع وحى است و چگونگى استدلال را از خداوند فرامى گيرد.

محمد(ص) هنگام نزول وحى

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 144 - 2

2 - پيامبر ( ص ) به هنگام انتظار وحى روى به سوى آسمان داشت و به هر طرف آن چشم مى دوخت .

قد نرى تقلب وجهك فى السماء

{تقلب} به معناى: چرخيدن و حركت كردن از سويى به سوى ديگر است. چرخش صورت در آسمان به معناى نگاه كردن به اين سو و آن سوى آسمان است.

مخالفان وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 43 - 3

3 - مخالفت هاى كافران با پيام وحى و تأخير كيفر دنيايى آنان ، نبايستى پيامبر ( ص ) و مؤمنان را در تبلغ دين سست گرداند .

فإمّا نذهبنّ . .. فاستمسك بالذى أُوحى إليك

از تفريع اين آيه بر آيات پيشين _ كه مسأله اعراض كافران از وحى و كيفر آنان را مطرح كرده بود _ مطلب ياد شده استفاده مى شود.

مراتب وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 13 - 8

8 - تفاوت نحوه ابلاغ و انزال پيام هاى دينى ، به پيامبراكرم ( ص ) و انبياى پيشين . *

ما وصّى به . .. و الذى أوحينا إليك

با توجه به تفاوت مواد و محتواى دو واژه {وصيت} و {وحى}، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

مردم و استماع وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 75 - 6

6 - گروهى از بنى اسرائيل خود بدون واسطه پيامبر كلام خداوند را شنيدند . *

و قد كان فريق منهم يسمعون كلم اللّه

بر

اساس نظر برخى از مفسران، مراد از {فريق منهم} در جمله فوق، آن هفتاد نفرى است كه موسى(ع) آنان را گزينش كرد تا خود كلام الهى را بشنوند. اينان همان سخنان را تحريف كردند.

مشركان مكه و نزول وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 31 - 4

4 - اظهار شگفتى و ناباورى مشركان مكه ، نسبت به نزول وحى بر فردى عادى و غيراشرافى

لولا نزّل ه_ذا القرءان على رجل من القريتين عظيم

با توجه به اعتراض مشركان مكه كه چرا پيامبر، از ميان اشراف و ثروتمندان برگزيده نشد، فقر و تنگدستى پيامبر(ص) به دست مى آيد.

مشكلات تبعيت از وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 109 - 5

5 _ تبعيت محض از وحى الهى و گام نهادن در مدار حق ، ملازم با سختى ها و مشكلات است .

قد جاءكم الحق من ربكم . .. و اتبع ما يوحى إليك و اصبر حتى يحكم اللّه

مصونيت وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 24 - 7

7 - قلمرو وحى ، مصون از دخل و تصرف عناصر ناصالح و دروغ پرداز

و يمح اللّه الب_طل

مقامات ملائكه وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 5 - 5

5 - فرشتگان وحى ، موجوداتى بس بلند مرتبه و ارجمند در پيشگاه خداوند

و المرسل_ت عرفًا . .. فالملقي_ت ذكرًا

برداشت ياد شده، به اين سبب است كه فرشتگان، مورد سوگند الهى قرار گرفتند.

مكان ظهور ملائكه وحى

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 144 - 4

4 - هر ناحيه اى از آسمان مى توانست و احتمال داشت كه محل ظهور و پيدايش فرشته وحى بر پيامبر ( ص ) باشد .

قد نرى تقلب وجهك فى السماء

از اينكه پيامبر(ص) براى مشاهده نزول فرشته وحى به نقطه اى خاص و معين چشم نمى دوخت و صورتش را به هر سويى مى چرخانيد، به برداشت فوق مى توان دست يافت.

مكان ظهور وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 144 - 3

3 - آسمان محل ظهور و بروز وحى بر پيامبران

قد نرى تقلب وجهك فى السماء

مكذّبان نزول وحى بر بشر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 93 - 4

4 _ يهوديان به سبب ادعاى نازل نشدن وحى بر هيچيك از بشر ظالمترين مردم هستند.

إذ قالوا ما أنزل الله على بشر من شىء . .. و من أظلم ممن افترى على

مكذبان وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 91 - 1،4،6

1 _ كسانى كه نزول وحى بر بشر و رسالت يافتن او را انكار مى كنند، خداوند را، آن گونه كه هست، نشناخته اند.

و ما قدروا الله حق قدره إذ قالوا ما أنزل الله على بشر

4 _ يهود به سبب انكار رسالت پيامبر(ص) منكر نزول هرگونه وحى بر افراد بشر شدند.

إذ قالوا ما أنزل الله على بشر من شىء

6 _ گفتار يهود زمان پيامبر(ص) مبنى بر نازل نشدن وحى بر بشر، در تناقض

با عقيده آنان در مورد نبوت موسى(ع) و نزول وحى بر آن حضرت بود.

إذ قالوا ما أنزل الله على بشر من شىء قل من أنزل الكتب الذى جاء به موسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 93 - 9

9 _ ادعاى عدم نزول وحى، به دروغ مدعى نبوت شدن و ادعاى آوردن مانند براى قرآن، از روشهاى مخالفان براى مبارزه با اسلام و پيامبر(ص) بود.

ما أنزل الله على بشر . .. افترى على الله كذبا أو قال أوحى إلىّ ... سأنزل مثل ما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 201 - 1

1 - پافشارى اهل جرم و گناه بر انكار حقايق وحى ، تا مرز مشاهده عذاب دردناك الهى ( عذاب استيصال )

كذلك سلكن_ه . .. لايؤمنون به حتّى يروا العذاب الأليم

{ال} در {العذاب} براى عهد است. بنابراين {العذاب الأليم} اشاره به عذابى دارد كه مشركان مكه به آن تهديد شدند (عذاب استيصال). آيه {أفبعذابنا يستعجلون} بيانگر آن است كه آنان تهديد به عذاب را جدى نگرفتند و بدان جهت از روى استهزا، خواستار تعجيل نزول آن بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 15 - 5،6

5 - مردم انطاكيه ، نزول چيزى را از ناحيه خداوند رحمان براى عالم دنيا و پديده هاى آن ( انسان و . . . ) ، ممكن نمى دانستند .

و ما أنزل الرحم_ن من شىء

6 - مردم انطاكيه ، نزول وحى و آمدن پيامى از جانب خداى رحمان بر پيامبران فرستاده شده به سوى

خويش را ، انكار مى كردند .

و ما أنزل الرحم_ن من شىء

برداشت ياد شده مبتنى بر اين نكته است كه چون آيه شريفه در مقام بيان علتِ انكار وحى از سوى كافران است، مقصود از {شىء} همان وحى خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 30 - 2

2 - انكار لجاجت آميز وحى و قرآن ، از سوى مشركان مكه

و رسول مبين . و لمّا جاءهم الحقّ قالوا ه_ذا سحر و إنّا به ك_فرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 9 - 1

1 - قوم نوح ، نمونه اى عبرت انگيز از اقوام تكذيب كننده وحى و رسالت در طول تاريخ

من الأنباء ما فيه مزدجر . .. كذّبت قبلهم قوم نوح

با توجه به ارتباط اين آيه با آيه {من أنباء ما فيه مزدجر}، استفاده مى شود كه بيان كفر قوم نوح، از جمله اخبار هشداردهنده قرآن است.

ملاك ارزش وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 27 - 12

12- ثبات و جاودانى و مصونيت از تحريف ، ملاك ارزشمندى پيام وحى و مقتضى تلاوت و ابلاغ آن است .

واتل ما أُحى إليك . .. لامبدّل لكلم_ته

ملائكه وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 102 - 3

3- روح القدس ( جبرئيل ) ، واسطه ابلاغ وحى و نازل كننده قرآن از جانب پروردگار

قل نزّله روح القدس من ربّك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 -

64 - 3

3- فرشتگان در نزول بر پيامبر ( ص ) و آوردن وحى ، تنها از خداوند اطاعت مى كنند .

و ما نتنزّل إلاّ بأمر ربّك

گرچه در اين آيه مطرح نشده است كه فرشتگان بر چه كسى فرود مى آيند و چه مطالبى را نازل مى كنند; ولى به قرينه {ربك}، بارزترين مصداق براى گويندگان {ما نتنزّل. ..}، مأموران ابلاغ قرآن به پيامبر(ص) مى باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 52 - 5

5 - روح القدس ( جبرئيل ) ، واسطه وحى الهى براى پيامبراكرم ( ص ) بود .

كذلك أوحينا إليك روحًا من أمرنا

برداشت ياد شده بر اين پايه مبتنى است كه مراد از {روحاً} فرشته وحى (جبرئيل) باشد. دراين صورت نصب {روحاً} مبتنى به اعتبار نزع خافض و به تقدير {أوحينا إليك بروح من أمرنا} است و يا به لحاظ عامل محذوف و به تقدير {أوحينا إليك بإرسالنا روحاً من أمرنا} مى باشد.

منافقان و وحى به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 64 - 3

3 _ حقانيت پيامبر ( ص ) و ارتباط او با وحى ، امرى ثابت شده براى منافقان

يحذر المنفقون أن تنزل عليهم سورة تنبئهم بما فى قلوبهم

بيم منافقان از افشاى اسرارشان به وسيله قرآن، تلويحاً مى رساند كه آنان ارتباط پيامبر(ص) با وحى را امرى مسلّم مى شمردند.

منشأ انقطاع وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 3 - 8

8 - پيدايش وقفه اى كوتاه در نزول وحى بر پيامبر (

ص ) ، جلوه اى از ربوبيت خداوند و در راستاى تدبير امور رسالت آن حضرت بود .

ربّك

در شأن نزول هاى متعدد و ناهماهنگ درباره اين سوره، اين نكته مورد اتفاق است كه در نزول پياپى آيات قرآن، درنگى پديد آمد كه پيامبر(ص) را غمگين و مورد شماتت دشمن قرار داد و آيات اين سوره، براى آن حضرت مايه تسلاى خاطر گرديد. تعبير {ربّك} بيانگر آن است كه همين وقفه نيز، جلوه ربوبيت و تدبير خداوند بوده و آن حضرت را در مسير دريافت و ابلاغ پيام هاى الهى، تقويت كرده است.

منشأ مخالفت با وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 9 - 3

3- مخالفت با پيام اصول وحى ، ريشه در انحرافات روحى و روانى فرد دارد ; نه پيچيدگى و ابهام مفاهيم آن .

بل هم فى شكّ يلعبون

{شك} و {لعب} _ آن هم شكى كه دستمايه بازى و سرگرمى و بحث و لجاج قرار گيرد _ از موانع رسيدن به حق و اقرار به آن مى باشد و ويژگى چنين شكى، بيمارى روحى است.

منشأ مصونيت وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 3 - 7

7 - عزت خداوند ، ضامن بقاء و استحكام وحى و معارف الهى است .

يوحى إليك . .. اللّه العزيز الحكيم

از توصيف خداوند به عزيز و ارتباط صدر و ذيل آيه، مى توان استفاده كرد كه عزت خداوند مانع از بين رفتن معارف الهى است.

منشأ نزول وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21

- 2 - 4

4- وحى الهى ، يادآورى به مردمان و نجات آنان از غفلت و بى خبرى ، مقتضاى ربوبيت خداوند است .

ما يأتيهم من ذكر من ربّهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 55 - 6

6 - ربوبيت الهى ، مقتضى نزول وحى و كتاب آسمانى

أُنزل إليكم من ربّكم

منشأ وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 86 - 4

4- بقا و زوال علوم اعطايى خدا به بشر ، حتى دريافت وحى توسط پيامبر ( ص ) ، منوط به مشيت خداست .

و ما أُوتيتم من العلم إلاّ قليلاً. و لئن شئنا لنذهبنّ بالذى أوحينا إليك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 7 - 4

4- خداوند ، مبدأ وحى و ارسال پيامبران

و ما أرسلنا قبلك إلاّ رجالاً نوحى إليهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 2 - 3،6

3 - ربوبيت الهى ، مقتضى ارسال وحى به پيامبر ( ص ) است .

و اتّبع ما يوحى إليك من ربّك

6 - چون سرمنشأ صدور وحى ، ربوبيت خداوند است ، پس بايد از آن تبعيت كرد .

و اتّبع ما يوحى إليك من ربّك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 50 - 7

7 - ربوبيت خداوند ، مقتضى ارسال وحى به منظور هدايت بندگان است .

و إن اهتديت فبما يوحى إلىّ ربّى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 -

15 - 7

7 - گزينش پيامبران براى دريافت وحى ، وابسته به مشيت خداوند و از شؤون اختصاصى او است .

يلقى الروح من أمره على من يشاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 3 - 10

10 - تحقق وحى در نظام طبيعت و انتخاب آن به عنوان راه ارتباط خداوند با خلق ، متكى به عزت و حكمت او است .

كذلك يوحى إليك . .. اللّه العزيز الحكيم

برداشت ياد شده بنابراين نكته است كه وصف عزيز و حكيم نظر به توجيه و تبيين اصل وحى داشته و پاسخى به دو پرسش باشد: الف) آيا راستى وحى امرى ممكن است ؟ ب) چرا شيوه وحى به عنوان راه ارتباط خدا با خلق انتخاب شده است؟

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 4 - 2

2 - وحى و بعثت پيامبران ، مقتضاى مالكيت و ربوبيت بى شريك خدا بر جهان و انسان

كذلك يوحى إليك . .. له ما فى السم_وت و ما فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 5 - 3

3 - وحى ، پديده اى آسمانى و از مبدئى اعلى

كذلك يوحى . .. تكاد السم_وت يتفطّرن من فوقهنّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 51 - 10،15

10 - ارسال وحى از سوى فرشته وحى ، تنها منوط به اذن و مشيت الهى است .

فيوحى بإذنه ما يشاء

15 - وحى و شيوه هاى گوناگون آن ، متكى بر حكمت و كاردانى خداوند است

.

و ما كان لبشر أن . .. إنّه علىّ حكيم

{حكيم} در جمله {إنّه علىّ حكيم}، مى تواند مرتبط با وحى و گزينش نوع آن باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 32 - 1

1 - انتخاب پيامبر و تعيين جايگاه رسالت و وحى ، تنها در حوزه اراده و انتخاب الهى است .

أهم يقسمون رحمت ربّك

مراد از {رحمت رب_ّك} _ با توجه به آيه قبل _ نبوت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 5 - 3

3 - مفاهيم وحى و قرآن ، متكى به مبدأى مقتدر و بس نيرومند

علّمه شديد القوى

منشأ وحى به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 15 - 6

6 - القاى وحى به پيامبران به فرمان خداوند بوده است .

يلقى الروح من أمره

{روح} در اصل به معناى مايه حيات و وسيله حيات بخش انسان است (قاموس المحيط); ولى طبق نظر مفسران در اين آيه در معناى كنايى به كار رفته و مقصود از آن وحى الهى است كه مايه حيات معنوى انسان ها مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 24 - 9

9 - وحى به پيامبر ( ص ) ، تابع مشيت و خواست خداوند

فإن يشإِ اللّه يختم على قلبك

جمله {يختم على قلبك} كنايه از انقطاع وحى است. از ارتباط آن با مشيت خداوند، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 3 -

4

4 - فرمان دريافت و قرائت قرآن به پيامبر ( ص ) ، برخاسته از مقام ربوبى خداوند و مايه رشد و تعالى آن حضرت

اقرأ و ربّك الأكرم

موانع انقطاع وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 3 - 3

3 - توجّه پيامبر ( ص ) ، به ربوبيت و عنايت ويژه خداوند به او ، مايه اطمينان آن حضرت به قطع نشدن ارتباط الهى با او است .

ما ودّعك ربّك

موانع ايمان به وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 2 - 5

5 - خوى سركشى ، تكبر ، ستيزه جويى و حق ناپذير ، از موانع پذيرش قرآن و وحى الهى

و القرءان ذى الذكر . بل الذين كفروا فى عزّة و شقاق

موانع تأثير وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 30 - 3

3 - انديشه محدود مشركان ، مانع از تأثير پيام وحى در آنان

فأعرض عن من . .. ذلك مبلغهم من العلم

در صورتى كه {ذلك مبلغهم. ..} بيانگر فلسفه تكليف اعراض براى پيامبر(ص) باشد، مفاد آن چنين مى شود: چون محدوده دانش مشركان از دنيا فراتر نمى رود، بنابراين از درك معارف معنوى عاجزاند. پس از آنان روى بگردان; زيرا پيام هاى الهى در عناصرى مانند آنان تأثير ندارد.

موانع فهم وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 9 - 4

4- سرگرمى در ميدان ترديد و توقف در وادى شك و مصمم نبودن براى رسيدن به يقين ، مايه

محروميت انسان از درك پيام مستدل وحى

إن كنتم موقنين . .. بل هم فى شكّ يلعبون

تعبير {فى شكّ} استقرار در شك را مى رساند; به علاوه آن كه {يلعبون} آن را تأكيد مى كند. از مقابله اين آيه با {إن كنتم موقنين}، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 16 - 8،11

8- عدم درك كافران نسبت به وحى و سخنان پيامبر ( ص ) ، ناشى از هواپرستى و تيرگى قلب آنان

قالوا . .. ماذا قال ... أول_ئك الذين طبع اللّه على قلوبهم و اتّبعوا أهواءهم

بنابر اين كه تعبير {طبع اللّه على قلوبهم} به عنوان علت {يستمع إليك . .. قالوا ... ماذا قال آنفاً} ياد شده باشد _ و نه معلول آن _ برداشت بالا استفاده مى شود.

11- هواپرستى ، مانع درك حقايق وحى و عامل مهر شدن قلب انسان به اراده خداوند *

أول_ئك الذين طبع اللّه على قلوبهم واتّبعوا أهواءهم

جمله {واتّبعوا أهوائهم} مى تواند بيانگر علت {طبع اللّه . ..} باشد; چه اين كه {طبع اللّه} مى تواند بيانگر علت ناتوانى كافران و منافقان از درك پيام وحى به شمار آيد.

موانع محو وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 87 - 1

1- لطف و رحمت خداوند ، مانع بازپس گيرى وحى ( حقايق و معارف وحيانى ) از پيامبر ( ص )

لئن شئنا لنذهبنّ . .. إلاّ رحمة من ربّك

استثنا ممكن است از كلمه و يا كلامى محذوف صورت گرفته باشد: مثلاً عبارت چنين باشد آنچه را به تو داديم، جز از

سر رحمت نداديم و بنابراين، محو نخواهيم كرد. و يا استدراك از {لئن شئنا} باشد و عبارت چنين فرض شود: {و لكن لانشاء ذلك رحمة} (ولى زايل كردن معارف عطا شده را نمى خواهيم به خاطر رحمت به تو)

موانع وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 5 - 1،3

1 - افراط و زياده روى مردم عصر بعثت در مخالفت با پيامبر ( ص ) ، مانع لطف خدا در فرستادن وحى نبود .

أفنضرب عنكم الذكر صفحًا أن كنتم قومًا مسرفين

با توجه به مقام آيه _ كه مسأله وحى را مطرح مى كند _ مراد از {اسراف}، افراط و زياده روى در مخالفت با وحى خواهد بود.

3 - اراده خداوند در نزول وحى ، متأثر از واكنش هاى مردم نيست .

أفنضرب عنكم الذكر صفحًا أن كنتم قومًا مسرفين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 22 - 5

5- فراگيرى فساد و غوطهورى مردم در جرم و گناه ، مانع نفوذ منطق مستدل وحى در ايشان

فدعا ربّه أنّ ه_ؤلاء قوم مجرمون

دعاى موسى(ع)، شكوه اى از روى يأس و نااميدى از ايمان فرعونيان به درگاه خداوند بود. تعبير {أنّ ه_ؤلاء...} بيانگر علت نااميدى موسى(ع) از تأثير سخنانش در فرعونيان مى باشد.

موضعگيرى عليه وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 5 - 6

6 - بناى كافران بر خصومت و موضع گيرى عليه هر پيام جديدالهى ، در طول تاريخ

و ما يأتيهم من ذكر من الرحم_ن محدث . .. معرضين

مؤمنان به وحى

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 39 - 5

5 - مادر موسى ( ع ) ، به پيام خداوند ايمان داشت و به حفظ جان موسى ( ع ) از جانب او مطمئن بود .

إذ أوحينا . .. أن اقذفيه ... يأخذه عدوّ

به قرينه} القيت عليك محبه {و نيز آيات ديگر قرآن; مادر موسى(ع) به محتواى وحى الهى عمل كرد و موسى(ع) را به نيل سپرد. اين كار گواه اطمينان مادر موسى(ع) به آن است كه پيام دريافت شده وحى الهى بوده و نيز نشان از ايمان كامل او دارد.

ناپايدارى تهمتهاى مكذبان وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 24 - 11

11 - اتهام هاى منكران بر حقايق وحى ، ناپايدار و نابود شدنى است .

أم يقولون افترى . .. و يمح اللّه الب_طل

ناخشنودى از وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 9 - 2

2- كافران ، هواپرستانى ، ناخشنود از پيام هاى خداوند

و الذين كفروا . .. بأنّهم كرهوا ما أنزل اللّه

تعبير {كرهوا}، مى رساند كه كافران نه اين كه حقيقت دين را نفهميده و انكار مى كنند بلكه پس از فهم پيام دين، براساس تمايلات و گرايش هاى درونى، پذيرش پيام وحى بر آنان دشوار است.

نزول وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 285 - 3

3 _ نزول وحى و قرآن ، ناشى از مقام ربوبيّت الهى

امن الرّسول بما انزل اليه من ربّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

5 - انعام - 6 - 106 - 4

4 _ نزول وحى از شؤون ربوبيت الهى است.

ما أوحى اليك من ربك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 4 - 8

8 - پايين آمدن مفاهيم عالى وحى از مرتبه { اُمّ الكتاب } تا { زبان عرب } ، نمودى از حكمت الهى است .

إنّا جعلن_ه قرءانًا عربيًّا . .. و إنّه فى أُمّ الكت_ب لدينا لعلىّ حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 2 - 8

8- مفاهيم عالى وحى ، تنزل يافته از سوى خداوند ، در سطح فهم بشر *

و ءامنوا بما نزّل على محمّد

بدان احتمال كه واژه {نزّل} اشاره به تنزل و پايين آمدن سطح مفاهيم در حد درك بشر داشته باشد; از آيه شريفه استفاده مى شود كه اين تنزل از سوى خداوند صورت گرفته است; نه اين كه مفاهيم كلى بر پيامبر(ص) وحى شده و آن حضرت خود آنها را در سطح فهم مردم بيان كرده باشد.

نزول وحى بر انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 144 - 3

3 - آسمان محل ظهور و بروز وحى بر پيامبران

قد نرى تقلب وجهك فى السماء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 5 - 2

2 - فرشتگان ، ابلاغ كننده وحى و كتاب هاى آسمانى به رسولان

فالملقي_ت ذكرًا

مقصود از {ذكر}، وحى و كتاب هاى آسمانى است و اطلاق ذكر بر اين معنا، در قرآن بسيار است.

نزول وحى بر بشر

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 44 - 17

17- تفكر در آيات قرآن ، عامل كشف حقانيت و روا بودن نزول وحى بر بشر

و ما أرسلنا من قبلك إلاّ رجالاً نوحى إليهم . .. و أنزلنا إليك الذكر لتبيّن للناس

احتمال دارد متعلق {يتفكّرون} شبهه اى باشد كه از سوى مشركان درباره عدم امكان نزول وحى بر بشر، القا و مطرح مى شده است.

نزول وحى بر محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 23 - 4

4 - قطعى بودن نزول كتاب آسمانى بر موسى ( ع ) جايى براى ترديد در نزول وحى بر پيامبراسلام ( ص ) باقى نمى گذارد .

و لقد ءاتينا موسى الكت_ب فلاتكن فى مرية من لقائه

برداشت بالا، با توجه به دو نكته زير است: 1_ انتخاب موسى(ع) از ميان پيامبران پيشين، براى استدلال به آن، جهت حقانيت پيامبر بعدى، احتمال دارد به خاطر مقبول بودن ايشان نزد همه پيروان اديان آسمانى باشد. 2_ مرجع ضمير در {لقائه} احتمال دارد به قرآن برگردد كه از محتواى كلام و آيه سه استفاده مى شود و {فاء} در {فلاتكن} تفريعى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 31 - 2

2 - انتقاد جاهلانه مشركان مكه به نزول وحى بر محمد ( ص ) و نه فردى از اشراف

و قالوا لولا نزّل ه_ذا القرءان على رجل من القريتين عظيم

نزول وحى به انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 43 -

5

5- مشركان مكه ، نزول وحى به انسان را قبول نداشتند .

و ما أرسلنا من قبلك إلاّ رجالاً نوحى إليهم

آيه درصدد تعريض به مشركان و جواب گويى به آنان است كه طبق قرينه ها و آيات ديگر قرآن كريم (سوره يونس ، آيه 2) آنها مبعوث شدن انسان را از جانب خداوند براى پيامبرى قبول نداشتند. فعل {نوحى} در آيه قرينه و نشانه اى است بر نكته فوق.

نزول وحى به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 195 - 1

1 - نزول مفاهيم وحى در قالب الفاظ عربى بر قلب پيامبر ( ص )

نزل . .. على قلبك ... بلسان عربىّ

نقش ملائكه وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 75 - 5

5 - دريافت وحى توسط فرشتگان از خداوند و ابلاغ آن به پيامبران

اللّه يصطفى من الملئكة رسولاً و من الناس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 1 - 3

3 - فرشتگان وحى ، پيام آوران نيكى ها و ارزش ها از سوى خداوند

و المرسل_ت عرفًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 3 - 2

2 - فرشتگان وحى ، صحيفه هاى آسمانى و حقايق وحيانى را براى پيامبران مى گستراندند .

و الن_شرت نشرًا

از آيات مشابه ديگر، استفاده مى شود كه مقصود از نشر در اين آيه، انتشار صحيفه هاى آسمانى و حقايق وحيانى به وسيله فرشتگان براى پيامبران است; مانند {كلاّ إنّها تذكرة . فمن شاء ذكره . فى صحف مكرّمة

. مرفوعة مطهّرة . بأيدى سفرة . كرام بررة} (عبس، آيات 11 _ 16).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 4 - 2

2 - فرشتگان وحى ، جداكنندگان حق از باطل اند .

فالف_رق_ت فرقًا

{فرق} به معناى تميزدادن ميان اشيا است و مقصود از فارق بودن فرشتگان، به اين است كه آنان اهل بهشت را از اهل دوزخ و اقوام محكوم به عذاب را (مانند قوم نوح و عاد و. ..) با غير اينها جدا كرده، تميز مى دهند و يا اين كه آنان چيزهايى مى آورند كه جداكننده حق از باطل است (وحى و كتاب هاى آسمانى). گفتنى است برداشت ياد شده، مبتنى بر احتمال نخست است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 15 - 4

4 - فرشتگان وحى نويسندگان قرآن از لوح محفوظ و ابلاغ كنندگان آن به پيامبر ( ص )

بأيدى سفرة

در اين كه مراد از {سفرة} چه كسانى اند; نظرهايى چند ارائه شده است. از جمله اين كه به قرينه توصيف آنان به {كرام} در آيه بعد، مراد ملائكه وحى مى باشند; زيرا در سوره اى ديگر (انفطار، 11) نيز براى ملائكه، وصف {كرام} ذكر شده است. استنساخ قرآن از لوح محفوظ، براى نازل ساختن آن بر پيامبر(ص)، احتمالى است كه با اين آيات و مراحل نزول قرآن سازگار است.

نقش وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 145 - 13،14

13 - معارف و احكام متكى بر وحى ، حقايقى عالمانه است .

من بعد ما جاءك من العلم

آوردن

كلمه {علم} به جاى {وحى} اشاره به اين حقيقت دارد كه: دستورات متكى به وحى، دستوراتى عالمانه است.

14 - تغيير قبله از بيت المقدس به كعبه ، حكمى عالمانه و برخاسته از وحى و دستور خداوند است .

و ما أنت بتابع قبلتهم . .. من بعد ما جاءك من العلم

از مصاديق مورد نظر براى {العلم}، وحى و دستور الهى مبنى بر تغيير قبله است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 242 - 7

7 _ شناخت احكام الهى ، در گرو وحى و تبيين الهى و نيز تعقل و انديشه است .

كذلك يبيّن اللّه لكم اياته لعلّكم تعقلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 44 - 4

4 _ وحى ، بيانگر حقايق تاريخى پوشيده بر انسان

ذلك من انباء الغيب نوحيه اليك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 105 - 7

7 _ پيام هاى الهى ، بيانگر راه ايجاد وحدت

من بعد ما جاءهم البيّنات

به مناسبتِ بحث اختلاف و تفرقه، مراد از {بيّنات}، پيامهاى وحدت آفرين است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 191 - 19

19 _ جهان بينى توحيدى و هدفدارى جهان بدون اتكاى بر وحى _ با عقل و منطق _ قابل درك است .

و يتفكّرون فى خلق السّموات و الارض ربّنا ما خلقت هذا باطلاً

زيرا صاحبان خرد ناب پس از انديشه در جهان، بدون تكيه بر وحى، به توحيد ربوبى و هدفدارى جهان رسيده اند.

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 45 - 5

5 _ ضرورت توجه به وحى براى شناخت دشمن

و اللّه اعلم باعدائكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 163 - 7

7 _ وحى پشتوانه حقانيت پيامبران ( ع ) در ادعاى پيامبرى

إنّا أوحينا إليك كما أوحينا إلى نوح و النبين من بعده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 50 - 13

13 _ نظام برخاسته از وحى الهى ، بهترين نظام حكومتى و قضايى

و من احسن من اللّه حكماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 50 - 10

10 _ تنها وحى الهى تعيين كننده وظايف و شأن پيامبر(ص) است.

قل لا أقول لكم . .. إنى ملك إن أتبع إلا ما يوحى إلىّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 51 - 1،6،7

1 _ انذار مردم با وحى و قرآن، از وظايف پيامبر(ص)

و أنذر به الذين يخافون

ضمير {به الذين} به {ما يوحى} برمى گردد و مراد از {ما يوحى} مطلق وحى و قرآن بزرگترين و كاملترين مصداق آن است.

6 _ وحى و قرآن، ابزارهايى كافى براى تبليغ و انذار مردم

و أنذر به

مرجع ضمير به {قرآن} است ; يعنى با قرآن انذار كن. و چون ابزار انذار مشخص شده است، بالطبع بايد قرآن در فعليت بخشى به انذار كافى و كارآمد باشد.

7 _ لزوم بهره گرفتن از وحى و تعاليم آن براى انذار مردم

و أنذر به

يادآورى ابزار انذار و معين كردن آن مى تواند اشاره به

لزوم حركت در محدوده وحى براى انذار باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 91 - 20

20 _ تورات حاوى معارفى بود كه بشر بدون وحى به آن راه نمى يافت.

و علمتم ما لم تعلموا أنتم و لا ءاباؤكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 106 - 6،7

6 _ وحى براى تربيت انسانهاست.

اتبع ما أوحى اليك من ربك

7 _ توحيد، محتوا و محور اصلى وحى است.

اتبع ما أوحى اليك من ربك لا إله إلا هو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 145 - 1،2

1 _ وحى تنها منبع پيامبر(ص) براى بيان احكام الهى بوده است.

قل لا أجد فيما أوحى إلىّ محرما

گزينش جمله {ما أوحى إلىّ} به جاى {ما عندى} و مانند آن مى تواند اشاره به تنها منبع اساسى احكام _ كه همان وحى الهى است _ باشد.

2 _ وحى، تنها منبع تعيين كننده حرمت و حليت خوردنيهاست.

قل لا أجد فيما أوحى إلىّ محرما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 188 - 13

13 _ پيامبر ( ص ) در چگونگى استدلال بر حقايق و معارف دين تابع وحى و تعليم خداوند بود .

قل لاأملك لنفسى نفعا . .. و لو كنت أعلم الغيب

آيه شريفه استدلالى است براى زدايش اين توهم كه، پيامبر(ص) عالم به غيب است و زمان برپايى قيامت را مى داند. شروع آيه با كلمه {قل} به اين نكته اشاره دارد كه پيامبر حتى در تبيين استدلال تابع وحى است و

چگونگى استدلال را از خداوند فرامى گيرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 64 - 1،4

1 _ بيم و نگرانى منافقان صدر اسلام ، از افشاى اسرارشان توسط وحى

يحذر المنفقون أن تنزل عليهم سورة تنبئهم بما فى قلوبهم

4 _ فاش شدن نيات قلبى منافقان ، توسط وحى و قرآن *

يحذر المنفقون أن تنزل عليهم سورة تنبئهم بما فى قلوبهم

بيم منافقان، مى تواند نشانگر افشاگريهاى پيشين قرآن درباره آنان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 94 - 4،12

4 _ اطلاع يافتن پيامبر ( ص ) از آينده و امور غيبى ، توسط وحى

يعتذرون إليكم إذا رجعتم

12 _ آگاهى پيامبر ( ص ) به اعمال نهانى متخلفان ، در پرتو وحى و هدايت الهى

و سيرى اللّه عملكم و رسوله

از اينكه رؤيت تنها به خدا و رسول نسبت داده شده، استفاده مى شود كه ممكن است اعمال متخلفان بر ديگران مخفى باشد. گفتنى است كه فاصله شدن {عملكم} ميان {اللّه} و {رسوله} ممكن است اشاره به اين باشد كه علم پيامبر(ص) در طول علم خدا و در پرتو آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 101 - 6

6 _ اطلاع يافتن پيامبر ( ص ) و مؤمنان از وجود منافقان ، در پرتو وحى

و ممن حولكم . .. نحن نعلمهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 107 - 17

17 _ وحى الهى ، كمك كننده پيامبر ( ص ) در افشاى چهره منافقانه و

خيانت بار بانيان مسجد ضرار

و الذين اتخذوا مسجداً . .. و اللّه يشهد إنهم لكذبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 109 - 2

2 _ وحى ، راهنماى پيامبر ( ص ) و تعيين كننده حدود مسؤوليت آن حضرت بود .

و اتبع ما يوحى إليك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 36 - 4،5

4_ وحى و اِخبار خداوند ، طريق آگاهى پيامبران به امور غيبى و سرنوشت انسانها

أُوحى إلى نوح أنه لن يؤمن من قومك إلاّ من قد ءامن

5_ وحى ، طريق ارتباط خداوند با پيامبران و ابلاغ برنامه ها و گزارش ها به ايشان

و أُوحى إلى نوح أنه لن يؤمن . .. فلاتبتئس بما كانوا يفعلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 49 - 6

6_ پيامبر ( ص ) و مردم عصر بعثت ، جز از طريق وحى ، راهى براى شناخت صحيح حادثه طوفان و سرگذشت نوح ( ع ) در اختيار نداشتند .

ما كنت تعلمها أنت و لاقومك من قبل ه_ذا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 3 - 14

14_ علم و آگاهى پيامبر ( ص ) ، نشأت گرفته از قرآن و وحى الهى است .

بما أوحينا إليك . .. و إن كنت من قبله لمن الغ_فلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 109 - 6

6_ ارتباط خداوند با پيامبران خويش از طريق وحى بود .

إلاّ رجالاً نوحى إليهم

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 9 - 9

9- بخشى از تاريخ اقوام و ملل پيشين در بوته ابهام قرار دارد و دستيازى به آن جز از طريق وحى ممكن نيست .

و الذين من بعدهم لايعلمهم إلاّالله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 89 - 3

3- انسان ، بدون رهنمود هاى وحى و دين الهى ، در معرض خطر ها و تهديد هاى جدى است .

و قل إنى أنا النذير المبين

انذار و اخطار پيامبران، دليل وجود خطرها و تهديدهاى بسيارى در پيش روى بشر است. بنابراين اگر انسان انذار و اخطارهاى پيامبران را ناديده بگيرد، دچار خطرها و آفتهاى بسيارى خواهد شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 2 - 4

4- { وحى } حيات بخش انسان و جامعه است .

ينزّل المل_ئكة بالروح من أمره على من يشاء

چنان كه مفسّران گفته اند، مراد از {الروح} مى تواند وحى باشد. به كار بردن كلمه {الروح} به جاى وحى، استعاره است. وجه شبه اين استعاره حيات بخش بودن وحى است; همان گونه كه روح حيات بخش موجودات مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 74 - 5

5- راه نداشتن انسان به شناخت كنه ذات و صفات خدا ، جز از طريق وحى

فلاتضربوا لله الأمثال إن الله يعلم و أنتم لاتعلمون

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه جمله {إن الله يعلم و أنتم لاتعلمون} تعليل براى جمله {فلاتضربوا لله الأمثال} باشد و متعلق و مفعول فعل

{يعلم} و {لاتعلمون} خدا و ذات مقدس او باشد; يعنى، شما براى خدا شريك و مثل نپنداريد; چون شما به ذات و حقيقت او پى نخواهيد برد و اين علم تنها منحصر به خداست و جز از طريق وحى شناخته نخواهد شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 77 - 7

7- عدم امكان راهيابى انسان ، به حقيقت و كيفيت و لحظه وقوع قيامت مگر از طريق وحى

و لله غيب السموت و الأرض و ما أمر الساعة

بيان {أمر الساعة. ..} پس از {لله غيب السماوات} ممكن است از باب ذكر خاص بعد از عام باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 118 - 5

5- پيامبر ( ص ) از محرماتى كه تنها براى ملت يهود وضع گرديده بود ، از راه وحى آگاه شد .

و على الذين هادوا حرّمنا ما قصصنا عليك من قبل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 123 - 3

3- پيامبر ( ص ) ، از آيين ابراهيم ( ع ) توسط وحى آگاه گرديد .

ثمّ أوحينا إليك أن اتّبع ملّة إبرهيم حنيفًا

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه جمله {أن اتّبع . ..} جمله تفسيريه باشد; يعنى، ما به تو وحى كرديم و محتواى وحى ما، همان آيين ابراهيم(ع) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 12 - 11

11- تبيين همه نياز هاى انسان در سعادت و كمال خويش ، در قلمرو تعاليم دين و آموزه هاى وحى

است .

إن ه_ذا القرءان يهدى . .. و كلّ شىء فصّلن_ه تفصيلاً

نوع مفسّران برآنند كه چون قرآن، كتاب هدايت و در جهت تأمين سعادت و كمال آدمى است، بنابراين مقصود از {و كلّ شىء} همه امور مرتبط با سعادت و كمال و هدايت است، نه تمامى حقايق و پديده هاى عالم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 39 - 3

3- وحى پيام هاى حكيمانه به پيامبر ( ص ) ، جلوه ربوبيت خاص خداوند براى آن حضرت است .

أوحى إليك ربّك من الحكمة

اضافه {ربّ} به {ك} _ كه مرجع آن پيامبر(ص) است _ مى تواند مشعر به معناى ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 85 - 7

7- پيامبر ( ص ) ، موظف به پاسخ گويى سؤالات مردم بر اساس آنچه بر او وحى شده بود .

يسئلونك عن الروح قل الروح من أمر ربّى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 22 - 21

21- آگاهى پيامبر ( ص ) از ماجراى اصحاب كهف ، تنها از طريق وحى الهى امكان پذير بود .

و لاتستفت فيهم منهم أحدًا

نهى {لاتستفت} ارشاد به بى ثمر بودن نظرخواهى است و مفاد آيه اين است كه از احدى، انتظار نمى رود كه به نظرخواهى تو پاسخ صحيح بدهد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 26 - 10

10- ماجراى اصحاب كهف ، رازى است كه دست يافتن بشر به زواياى آن ، جز با وحى ، ممكن

نيست .

قل اللّه أعلم بما لبثوا له غيب السم_وت و الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 27 - 14

14- پيامبر ( ص ) و رهبران الهى ، در شناخت حقايق تاريخى و معرفتى ، نبايد به راهى جز وحى الهى ، اعتماد كنند .

واتل ما أُحى إليك . .. و لن تجد من دونه ملتحدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 29 - 4

4- تنها راه شناخت شيوه برخورد با مؤمنان تهيدست ، وحى الهى است نه آراى هواپرستان غافل از خداوند

و لاتطع من . .. و قل الحقّ من ربّكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 83 - 7

7- بخشى از علوم و اطلاعات پيامبر ( ص ) در گروِ نزول وحى بود .

و يسئلونك . .. قل سأتلوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 110 - 4

4- دستيابى پيامبر ( ص ) بر علوم بى كران الهى ، در محدوده وحى است .

قل لو كان البحر . .. قل إنّما أنا بشر مثلكم يوحى إلىّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 38 - 4

4 - دسترسى مادر موسى ( ع ) به اطلاعات القا شده به او ، جز از طريق وحى الهى ممكن نبود .

مايوحى

مراد از {مايوحى} (آنچه وحى مى شود) امورى است كه قاعدتاً وحى مى شود و انسان، خود به آن نمى رسد.

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

11 - طه - 20 - 77 - 4

4 - وحى الهى ، راهنماى موسى ( ع ) در مراحل دشوار و تنگنا هاى مسير رسالت .

و لقد أوحينا إلى موسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 85 - 2

2 - موسى ( ع ) در ميقات و از طريق وحى ، بر امتحان شدن بنى اسرائيل در غياب او و گمراه شدن آنان آگاهى يافت .

و عجلت إليك . .. فإنّا قد فتنّا قومك من بعدك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 105 - 9

9 - آگاهى هاى پيامبر ( ص ) در باره حوادث قيامت و مقدمات آن ، در گرو وحى و متكى به منبع علم الهى بود .

و يس__َلونك . .. فقل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 7 - 7

7- دعوت پيامبران ، تنها مبتنى بر وحى الهى بود .

بل قالوا أضغ_ث . .. بل هو شاعر ... و ما أرسلنا قبلك إلاّ رجالاً نوحى إليهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 45 - 2،3،4،5،8

2- انذار و اخطار به مردمان در پرتو وحى ، وظيفه و رسالت اصلى پيامبراسلام ( ص )

قل إنّما أُنذركم بالوحى

3- انذار پيامبر ( ص ) تنها براساس وحى الهى بود ; نه آرا و هوا هاى شخصى و نفسانى .

قل إنّما أُنذركم بالوحى

4- وحى ، منبع اصلى معرفت دينى و شناخت تعاليم الهى است .

قل إنّما أُنذركم بالوحى

برداشت ياد شده به

خاطر اين نكته است كه پيامبر(ص) مأمور بود تنها بر اساس وحى الهى، به انذار مردم بپردازد.

5- لزوم اتّكا به وحى الهى در انذار مردم و تبليغ دين

قل إنّما أُنذركم بالوحى

8- تأثير نكردن انذار هاى پيامبر ( ص ) در برخى از مردم ، برخاسته از حرف ناشنوايى آنان بود ; نه ناشى از ضعف در منطق وحى و بيان آن حضرت .

قل إنّما أُنذركم بالوحى و لايسمع الصمّ الدعاء إذا ماينذرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 108 - 4

4- دعوت پيامبراكرم ( ص ) تنها متكى بر وحى الهى بود ; نه انگيزه هاى ديگر .

قل إنّما يوحى إلىّ

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه پيامبر(ص) همواره به از سوى دشمنان به دروغگو يا ساحر بودن متهم مى شد. بنابراين اعلام به اين كه تنها به من وحى مى شود، مى تواند براى رفع اين اتهام باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 32 - 8

8 - بشر ، بدون هدايت وحى ، در معرض انحراف از توحيد و يكتاپرستى است .

ثمّ أنشأنا من بعدهم قرنًا . .. أن اعبدوا اللّه ما لكم من إل_ه غيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 73 - 4

4 - بشر ، بدون هدايت وحى ، ناتوان از شناخت و پيمودن راه درست

و إنّك لتدعوهم إلى صرط مستقيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 52 - 3

3 - تصميم گيرى و حركت

موسى ( ع ) ، در مقاطع مختلف بر اساس برنامه وحى

و أوحينا إلى موسى أن أسر بعبادى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 194 - 9

9 - انسان ، بدون بهره مند شدن از وحى و تعاليم آسمانى ، با انواع خطر ها و آسيب هاى هلاكت بار مواجه خواهد بود .

و إنّه لتنزيل ربّ الع_لمين . .. لتكون من المنذرين

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه انذار و اخطار در جايى متصور و معقول است كه در آن جا، خطرهايى جدى وجود داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 88 - 4

4 - وحى ، تبيين گر واقعيات پنهان هستى براى بشر

و ترى الجبال تحسبها جامدة و هى تمرّ مرّ السحاب

قرآن در زمانى پرده از راز حركت زمين برداشت كه دانش بشر از دريافت و حتى تصديق و تأييد آن عاجز بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 51 - 7

7 - بيدار كردن بشر ، فلسفه نزول پياپى و پيوسته وحى و رهنمود الهى ( كتاب هاى آسمانى )

و ما كنت بجانب الطور إذ نادينا . .. لعلّهم يتذكّرون...و لقد وصّلنا لهم القول لعل

برداشت ياد شده مبتنى بر اين احتمال است كه مقصود از {القول} عموم سخنان الهى باشد; نه خصوص قرآن. ذيل آيه _ كه فلسفه نزول را بيان مى كند _ در مورد تورات نيز آمده است. از اين رو اين نكته مى تواند مؤيد برداشت بالا باشد.

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 20 - 20،22

20 - لازم است كه به دلايل متقن عقلى و وحى و كتاب آسمانى ، اتكا شود .

يج_دل فى اللّه بغير علم و لا هدًى و لا كت_ب منير

به قرينه {هدًى} و {كتاب} _ كه دلايل نقلى اند _ {علم} در آيه، مى تواند دليل عقلى باشد.

22 - آگاهى عقلانى و وحى و كتاب آسمانى ، سه منبع معتبر در جهان بينى است .

يج_دل فى اللّه بغير علم و لا هدًى و لا كت_ب منير

ذكر {علم} در كنار {هدًى} و. .. مى تواند به آن دسته از آگاهى هايى اشاره داشته باشد كه از طريق عقل به دست مى آيند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 13 - 18

18 - وحى ، نيات منافقان را در رخصت خواهى شان از پيامبر ( ص ) آشكار كرد .

و إذ قالت طائفة منهم ي_أهل يثرب لامقام لكم . .. و يستئذن ... إن يريدون إلاّ فرار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 3 - 6

6 - وحى الهى و قرآن كريم ، مايه ياد و يادآورى انسان ها

فالتّلي_ت ذكرًا

نام گذارى وحى الهى و قرآن مجيد به {ذكر}، بيانگر مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 69 - 1،2

1 - پيامبراسلام ( ص ) ، از ملأ اعلى ( عالم فرشتگان ) جز از راه وحى آگاهى نداشت .

ما كان لى من علم بالملأ الأعلى

طبق نظر مفسّران، مقصود

از {ملأ الأعلى} فرشتگان است. با توجه به آيه بعد، استفاده مى شود كه آگاه نبودن پيامبر(ص) از ملأ اعلى (مضمون آيه مورد بحث) مربوط به طرق عادى است و آن حضرت از راه وحى به آن عالم آگاه بود.

2 - پيامبر ( ص ) از مجادله و گفت وگوى فرشتگان با خدا درباره آفرينش آدم ، تنها از راه وحى آگاه بود .

ما كان لى من علم بالملأ الأعلى إذ يختصمون

مقصود از مجادله و خصومت در آيه شريفه _ به قرينه دو آيه بعد (إذ قال ربّك للملائكة. ..) _ گفت وگوى فرشتگان با خدا درباره خلقت انسان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 70 - 7

7 - ممكن نبودن آگاهى از ملا اعلى ( عالم فرشتگان ) جز از راه وحى

ما كان لى من علم بالملأ الأعلى . .. إن يوحى إلىّ إلاّ أنّما أنا نذير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 71 - 16

16 - قابل شناخت بودن خداوند ، از راه وحى و آيات و نشانه هاى او

ألم يأتكم رسل منكم يتلون عليكم ءاي_ت ربّكم

سرزنش شدن كافران به خاطر توجه نكردن به آيات الهى، نشانگر اين حقيقت است كه آيات الهى، قابل شناخت است و انسان از اين راه مى تواند به خدا پى ببرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 15 - 9

9 - وحى ، حيات بخش انسان و جامعه است .

يلقى الروح من أمره على من يشاء من عباده

از نام گذارى وحى به

روح، برداشت ياد شده استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 12 - 4،4

4 - نظام آسمان ها ، تحت هدايت وحى الهى ( امر و تدبير خداوند )

و أوحى فى كلّ سماء أمرها

4 - نظام آسمان ها ، تحت هدايت وحى الهى ( امر و تدبير خداوند )

و أوحى فى كلّ سماء أمرها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 5 - 10،12

10 - اهل زمين ، در طبيعت زمينى خود _ بدون بهره گيرى از وحى و شريعت الهى _ مبتلا به لغزش و گمراهى اند .

كذلك يوحى . .. و يستغفرون لمن فى الأرض

12 - وحى ، تجلى رحمت و غفران بى پايان الهى است .

كذلك يوحى . .. ألا إنّ اللّه هوالغفور الرحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 24 - 12

12 - وحى الهى ( قرآن ) ، موجب تحكيم حق و نابودى باطل

يمح اللّه الب_طل و يحقّ الحقّ بكلم_ته

{كلمات} مى تواند اشاره به وحى و آيات الهى داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 48 - 18

18 - انسان ، بدون تأثيرپذيرى از مكتب وحى ، گرفتار كفران و ناسپاسى است .

فإن أعرضوا . .. فإنّ الإنس_ن كفور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 51 - 1،3

1 - گفتوگوى خداوند با بشر ، تنها از طريق وحى ، يا از وراى حجاب و يا از طريق پيك

صورت مى گيرد .

و ما كان لبشر أن يكلّمه اللّه إلاّ وحيًا . .. أو يرسل رسولاً

3 - وحى ، عالى ترين شكل ارتباط خدا با انسان است . *

و ما كان لبشر أن يكلّمه اللّه إلاّ وحيًا

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه تعدد مراتب سه گانه، به ترتيب اولويت و تقدم باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 52 - 10

10 - هدايت انسان به وسيله وحى و قرآن ، تابع مشيت الهى است .

نهدى به من نشاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 21 - 4

4 - حس ، عقل و وحى ، ابزار اصلى دريافت معارف صحيح *

أشهدوا خلقهم . .. ما لهم بذلك من علم ... أم ءاتين_هم كت_بًا

برداشت ياد شده بدين احتمال است كه آيات سه گانه، اشاره به اين نكته داشته باشد كه مشركان در ادعاى خويش، به هيچ يك از منابع اصلى معرفت (حس، عقل و وحى) متكى نيستند و در نتيجه مى توان استفاده كرد كه ابزار شناخت، وحى، حس و عقل مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 24 - 7،12

7 - هدايت و رستگارى كامل ، تنها در پرتو تعاليم وحى و پيامبران الهى است .

أوَ لو جئتكم بأهدى ممّا وجدتم

12 - محتواى پيام وحى ، محور اصلى درگيرى مستكبران تاريخ در برابر پيامبران

قال مترفوها . .. قالوا إنّا بما أرسلتم به ك_فرون

از اين كه مترفان در پاسخ دعوت انبيا، مخالفت خويش را با پيام آنان ابراز كردند، برداشت

ياد شده استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 27 - 13

13 - ادراك فطرى انسان از خداوند ، نيازمند تكميل و تقويت به وسيله هدايت وحيانى *

إلاّ الذى فطرنى فإنّه سيهدين

از سخن ابراهيم(ع)، استفاده مى شود كه آن حضرت قبل از برخوردارى از هدايت هاى ويژه و فزون تر، با دلايل عقلى و فطرى ره به خدا برده بود; اما آن را كافى نمى دانست و منتظر هدايتى فزون تر بود. اين هدايت مى توانست از ناحيه وحى يا به صورت ديگر در اختيار او قرار گيرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 44 - 2،5

2 - همه انسان ها ، حتى پيامبر ( ص ) نيازمند تذكر و يادآورى هاى وحى

و إنّه لذكر لك

5 - عظمت مسلمانان در پرتو تعاليم وحى و قرآن *

و إنّه لذكر لك و لقومك

مقصود از {قوم}، ممكن است امت پيامبر(ص) باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 58 - 10

10- ترسيم هاى قرآن از بهشت و دوزخ ، نمودى از حقايق سهولت يافته وحى براى بيدارى خلق

فإنّما يسّرن_ه بلسانك لعلّهم يتذكّرون

تعبير {فإنّما يسّرناه. ..} پس از مجموعه آياتى آمده است كه ترسيم كننده تفصيلى بهشت و دوزخ و فرجام بهشتيان و دوزخيان است، بنابراين آن آيات نمونه اى بارز براى اثبات آسان بودن قرآن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 16 - 5

5 - حكومت و داورى ميان مردم ، نيازمند مشروعيت دينى

و استناد به منبع وحى

و لقد ءاتينا . .. و الحكم و النبوّة

برداشت بالا از آن جا استفاده مى شود كه يكى از موارد اعطايى از سوى خداوند به بنى اسرائيل، {حكم} دانسته شده است; آن هم در كنار {كتاب} و {نبوت} كه اعطاى آنها تنها از شؤون خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 20 - 3

3 - انسان ، بدون روشنگرى هاى وحى ، ناتوان از درك عميق بسيارى از حقايق هستى

ه_ذا بصائر للناس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 25 - 6

6 - روش وحى ، تبيين حقايق با منطق و دليل روشن و نه الزاماً ارائه نمود هاى حسّى

و إذا تتلى عليهم ءاي_تنا بيّن_ت . .. قالوا ائتوا ب_ابائنا

از اين كه خداوند، پس از بيان دلايلى روشن، به درخواست مشركان مبنى بر ارائه نمودهاى محسوس ترتيب اثر نداده است، مطلب ياد شده قابل برداشت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 4 - 13

13- لزوم مستند بودن هر عقيده دينى ، به منبع وحى و يا دليل قطعى علمى

ائتونى بكت_ب من قبل ه_ذا أو أث_رة من علم إن كنتم ص_دقين

صداقت و درستى هر عقيده دينى، از دو راه قابل اثبات است: 1_ ارائه دليل متكى به وحى و كتاب هاى آسمانى; 2_ ارائه گواهى از دريافت هاى علمى و عقلى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 9 - 10،13

10- آگاهى پيامبر ( ص ) به حقايق غيبى ،

تنها برگرفته از منبع وحى

و ما أدرى ما يفعل بى و لا بكم إن أتّبع إلاّ ما يوحى إلىّ

از ارتباط جمله {و ما أدرى} با {إن أتّبع}، مطلب ياد شده استفاده مى شود.

13- انذار هاى پيامبر ( ص ) نسبت به امت ، برگرفته از منبع وحى

إن أتّبع إلاّ ما يوحى إلىّ و ما أنا إلاّ نذير مبين

از ارتباط عبارت {إن أتّبع} با {ما أنا إلاّ نذير مبين}، مطلب ياد شده استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 3 - 5

5- حقايق نازل شده از مقام ربوبيت الهى ، مايه رشد و تعالى و مصونيت از پوچى است .

و أصلح بالهم . ذلك بأنّ ... اتّبعوا الحقّ من ربّهم

وصف {ربّ} در آيه شريفه، مشعر به علّيت است; يعنى، آنچه از سوى {ربّ} نازل شود، جز در جهت تكامل نخواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 37 - 6

6 - انديشه و خرد آدمى ، براى ره يابى به حقيقت ، نيازمند تذكار هاى وحى

إنّ فى ذلك لذكرى لمن كان له قلب أو ألقى السمع و هو شهيد

تعبير {لذكرى} مى رساند كه خرد انسان در ره يابى به حقيقت، نيازمند تذكار الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 3 - 3

3 - تضمين عصمت پيامبر ( ص ) ، در تمامى عمر از سوى وحى

ما ضلّ صاحبكم و ما غوى . و ما ينطق عن الهوى

خداوند، با خبر دادن از حال و آينده _ با عبارت {ما ينطق

. ..} _ در حقيقت عصمت پيامبر(ص) را در طول حيات ايشان تضمين نموده است; چنان كه با {ما ضلّ...} گذشته آن حضرت را مبرّا از گمراهى دانسته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 4 - 1

1 - سخنان و پيام هاى پيامبر ( ص ) ، تنها نشأت يافته ، از مبدأ وحى

و ما ينطق عن الهوى . إن هو إلاّ وحى يوحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 5 - 4

4 - اتكاى پيامبر ( ص ) به مبدأ مقتدر وحى ، بازدارنده آن حضرت از هر انحراف و هواپرستى *

و ما ينطق عن الهوى . .. علّمه شديدالقوى

با توجه به ارتباط اين آيه با آيات پيشين احتمال مى رود كهوصف {شديدالقوى} در تأكيد عدم گرايش پيامبر(ص)، به هواى نفس آمده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 23 - 6،15،16

6 - ارزشمندى باور ها و عقايد انسانى ، در گرو ريشه داشتن آن در وحى و معارف الهى است .

ما أنزل اللّه بها من سلط_ن

خداوند، در مقام تخطئه مشركان، اين نكته را گوشزد مى كند كه باورهاى آنان از سر چشمه علم و حكمت الهى نشأت نگرفته است. در نتيجه از مفهوم آيه شريفه مى توان نتيجه گرفت كه ارزشمندى عقايد انسانى، وابسته به سرچشمه گرفتن آن از علوم الهى است.

15 - وحى و رسالت ، برنامه كامل هدايت و در راستاى رشد و تعالى بشر

و لقد جاءهم من ربّهم الهدى

بنابراين كه {الهدى} اشاره به وحى و

رسالت باشد، برداشت بالا به دست مى آيد.

16 - انسان ها ، فاقد هر عذر و بهانه ، در پيشگاه پروردگار خويش پس از آمدن وحى

إن هى إلاّ أسماء سمّيتموها. .. و لقد جاءهم من ربّهم الهدى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 36 - 4

4 - وحى ، طريق رهيابى انسان به غيب *

أعنده علم الغيب . .. أم لم ينبّأ بما فى صحف موسى

خداوند، در ابتدا علم غيب را از مشركان نفى مى كند و سپس در مقام تخطئه و توبيخ آنان مى فرمايد: وحى _ كه طريق ارتباط انسان با غيب است _ هيچ گونه سازگارى با انديشه آنان ندارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 61 - 2

2 - پيام هاى قرآن و وحى ، زداينده غفلت و غرور كاذب از آدميان

أفمن ه_ذا الحديث تعجبون . .. و أنتم س_مدون

توبيخ كافران به خاطر غفلت زدگى آنان و ناباورى به مفاهيم قرآن، مى رساند كه اگر آنان به قرآن گوش جان فرا دهند، از غفلت و غرور بيرون خواهند آمد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 9 - 11

11 - جوامعى كه خود را در پناه تعاليم وحى قرار ندهند ، خطر گرفتار شدن در ورطه انواع گمراهى ها ، آنان را تهديد مى كند .

هو الذى ينزّل على عبده ءاي_ت بيّن_ت ليخرجكم من الظلم_ت إلى النور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 12 - 17

17 - حركت هاى دينى

_ اجتماعى پيامبر ( ص ) ، مستند به رهنمود هاى وحى

ي_أيّها النبىّ إذا جاءك . .. فبايعهنّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 8 - 3

3 - پيامبران ، داراى دستورات مستقل و جدا از فرمان هاى خداوند از راه وحى

أمر ربّها و رسله

تصريح به فرمان رسولان، در كنار فرمان خداوند، مى تواند اشاره به مطلب ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 37 - 3،4

3 - داورى درباره دين ، بايد بر مبناى وحى و كتاب آسمانى باشد .

أم لكم كت_ب فيه تدرسون

4 - وحى و كتاب هاى آسمانى ، مبناى داورى درباره درستى و نادرستى عقايد و مسائل دينى است .

أم لكم كت_ب فيه تدرسون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 3 - 3

3 - حقيقت قيامت و ژرفاى عظمت آن ، تنها از راه وحى قابل شناخت و دستيابى است .

و ما أدريك ما الحاقّة

آيات 13 تا 17 اين سوره، در جهت بيان بخشى از حقايق مربوط به قيامت است. از مجموع آنها مى توان استفاده كرد كه حقايق عميق قيامت، از طريق خود وحى براى انسان ها قابل شناخت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 2 - 7

7 - انسان ، بدون رهنمود هاى وحى و دين الهى ، در معرض خطر ها و تهديد هاى جدى است .

إنّى لكم نذير مبين

انذار و اخطار پيامبران، دليل وجود خطرها و تهديدهاى بسيارى در پيش روى بشر

است. بنابراين اگر انسان، انذار و اخطارهاى پيامبران را ناديده بگيرد، دچار خطرها و آفت هاى بسيارى خواهد شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 1 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، از راه وحى به استماع جن نسبت به قرآن آگاه شد .

قل أُوحى إلىّ أنّه استمع نفر من الجنّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 25 - 3

3 - محدوديت قلمرو علم پيامبر ( ص ) نسبت به عالم آخرت ، من هاى وحى الهى به ايشان

قل إن أدرى أقريب ما توعدون أم يجعل له ربّى أمدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 27 - 2

2 - امكان آگاه شدن رسولان الهى ، از علم غيب و امور پنهانى به وسيله وحى و الهام خداوند

فلايظهر على غيبه أحدًا . إلاّ من ارتضى من رسول

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 2 - 3

3 - انسان ، بدون بهره مندى از رهنمود هاى وحى و پيامبران الهى ، در معرض خطر ها و تهديد هاى جدى است .

قم فأنذر

انذار و اخطار پيامبران، دليل وجود خطرها و تهديدهاى بسيارى در پيش روى بشر است. بنابراين اگر انسان، انذار و اخطارهاى پيامبران را ناديده بگيرد، دچار خطرها و آفت هاى بسيارى خواهد شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 27 - 3

3 - حقيقت دوزخ و ژرفاى عظمت آن ، تنها از راه وحى

قابل شناخت و دست يابى است .

و ما أدريك ما سقر

از آيات 27 تا 31 _ كه در جهت تبيين بخشى از حقايق دوزخ است _ مى توان استفاده كرد كه حقايق عميق قيامت، از طريق خود وحى براى انسان قابل شناخت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 4 - 3

3 - وحى و كتاب هاى آسمانى ، جداكننده حق از باطل اند .

فالف_رق_ت فرقًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 6 - 2،3،4

2 - وحى و كتاب هاى آسمانى ، وسيله اتمام حجت خداوند بر خلق و انذار و اخطار بدان ها است .

ذكرًا . عذرًا أو نذرًا

3 - ارائه وحى و كتاب هاى آسمانى از سوى فرشتگان ، مايه عذرخواهى و اثبات بى گناهى مؤمنان در پيشگاه خداوند

فالملقي_ت ذكرًا . عذرًا أو نذرًا

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين احتمال است كه مقصود از {عذراً}، اعذار (عذر خواستن) مؤمنان در پيشگاه خداوند باشد.

4 - با ارائه شدن وحى و پيام هاى الهى ، هيچ عذر و بهانه اى براى كافران و انسان هاى متخلّف ، در پيشگاه خداوند قابل قبول نيست .

فالملقي_ت ذكرًا . عذرًا أو نذرًا

مطلب ياد شده، در واقع پيام اصلى آيه شريفه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 14 - 3

3 - حقيقت قيامت و ژرفاى عظمت آن ، تنها از راه وحى قابل شناخت و دستيابى است .

و ما أدريك ما يوم الفصل

از اين كه آيه مورد بحث، در ميان آيات مربوط به قيامت

است قرار دارد، مى توان استفاده كرد كه حقايق عميق قيامت، تنها از طريق خود وحى براى بشر قابل شناخت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 12 - 1

1 - انسان ، در تشخيص تكاليف دشوارى كه خداوند خواهان انجام گرفتن آن است ، نيازمند وحى است .

و ما أدريك ما العقبة

{العقبة} گرچه مطلق است; ولى مراد از آن _ به قرينه سياق آيه _ طريقه هاى سختى است كه سلوك آن، مطلوب خداوند مى باشد; وگرنه شناخت مطلق كارهاى دشوار بر كسى سخت نيست.

نياز به وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 64 - 7

7- بشر ، براى رفع اختلاف هاى عقيدتى و نيل به عقيده اى سالم و برتر ، محتاج به وحى و تعاليم آسمانى است .

و ما أنزلنا عليك الكت_ب إلاّ لتبيّن لهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 95 - 5

5- هر موجود شعورمند مستقر در زمين ، نيازمند به وحى الهى و هدايت آسمانى

قل لو كان فى الأرض مل_ئكة يمشون مطمئنّين لنزّلنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 25 - 4

4 - نياز بشر ، به وحى و دين الهى در شناخت حق و راه درست

فلمّا جاءهم بالحقّ من عندنا

برداشت ياد شده از آمدن قيد {عندنا} براى {حقّ} به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 6 - 4

4 - سپرى شدن تاريخ [ رخداد

ها و تحولات زندگى انسان در گذر زمان ] ، باعث بى نيازى بشر از وحى و هدايت هاى آسمانى نيست .

أفنضرب عنكم الذكر . .. و كم أرسلنا من نبىّ فى الأوّلين

فرستاده شدن پيامبران فراوان در امت هاى پيشين، نشانگر آن است كه انسان ها در هيچ يك از دوره هاى تاريخ، بى نياز از وحى الهى نيستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 3 - 7

7- نياز همه انسان ها به پيام وحى و رهنمود هاى پرودگار ، براى رسيدن به حق و صلاح

بأنّ الذين كفروا اتّبعوا الب_طل و أنّ الذين ءامنوا اتّبعوا الحقّ من ربّهم

مقيد شدن {الحقّ} به {من ربّهم} و مقابله {الحقّ من ربّهم} با {الباطل}، مى رساند كه بشر بيش از دو راه در پيش ندارد: راه باطل و يا راه حق، راه حق تنها همان راهى است كه منتسب به پروردگار و نازل شده از سوى او است از اين رو انسان براى رسيدن به حق، ضرورتاً نيازمند رهنمود خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 12 - 1

1 - انسان ، در تشخيص تكاليف دشوارى كه خداوند خواهان انجام گرفتن آن است ، نيازمند وحى است .

و ما أدريك ما العقبة

{العقبة} گرچه مطلق است; ولى مراد از آن _ به قرينه سياق آيه _ طريقه هاى سختى است كه سلوك آن، مطلوب خداوند مى باشد; وگرنه شناخت مطلق كارهاى دشوار بر كسى سخت نيست.

واسطه وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 2

- 5،13

5- فرشتگان ، واسطه ابلاغ وحى بر بندگان منتخب خداوند

ينزّل المل_ئكة بالروح من أمره على من يشاء من عباده

مراد از {روح} در آيه، به قرينه فرازهاى بعد (أن أنذروا . ..) _ كه درباره ابلاغ وحى و رسالت است _ مى تواند وحى باشد.

13- فرشتگان ، از وسايط اجراى فرمان هاى خدا

ينزّل المل_ئكة . .. أن أنذروا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 95 - 6

6- ملائكه ، تنها واسطه نزول وحى و پيام الهى به ساكنان زمين

لنزّلنا عليهم ملكًا رسولاً

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه مراد از {ملكاً رسولاً} فرشته وحى باشد نه پيامبر(ص).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 7 - 4

4 - دريافت پيام وحى به وسيله جبرئيل از مقام الوهيت و آوردن آن براى پيامبر ( ص )

و هو بالأُفق الأعلى

مراد از {اُفق اعلى} مى تواند مقام الوهيت باشد كه جبرئيل از آن جا وحى را دريافت كرده، به زمين مى آورد و به پيامبر(ص) مى رساند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 10 - 2

2 - جبرئيل ، واسطه وحى الهى به پيامبران

فأوحى إلى عبده ما أوحى

وحى بر برگزيدگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 2 - 1،5

1- خداوند ، فرشتگان را همراه روح ( وحى الهى ) بر بندگان منتخب خود نازل مى كند .

ينزّل المل_ئكة بالروح من أمره على من يشاء من عباده

مفسّران در مورد مراد از {روح} در آيه شريفه احتمالاتى

را ذكر كرده اند، مانند: {جبرئيل}، وحى و چيزى كه حيات با آن تحقق مى يابد. در برداشت فوق {روح} كنايه از وحى منظور شده است.

5- فرشتگان ، واسطه ابلاغ وحى بر بندگان منتخب خداوند

ينزّل المل_ئكة بالروح من أمره على من يشاء من عباده

مراد از {روح} در آيه، به قرينه فرازهاى بعد (أن أنذروا . ..) _ كه درباره ابلاغ وحى و رسالت است _ مى تواند وحى باشد.

وحى به ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 73 - 10،12

10- ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( ع ) ، پيامبرانى كه از سوى خداوند به آنان وحى مى شد .

و أوحينا إليهم

12- خداوند ، به ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( ع ) كار هاى نيك را شناساند و چگونگى انجام آنها را از طريق وحى به آنان آموخت .

و أوحينا إليهم فعل الخيرت

برداشت ياد شده مبتنى براين است كه نصب {فعل الخيرات} به خاطر مفعول بودن آن براى {أوحينا} باشد. براين اساس وحى و الهام فعل خيرات مى تواند به اين معنا باشد كه خدا هر آن چه در ميزان الهى و در واقع، كار خير است به آنان شناساند و چگونگى انجام دادن آنها را از طريق وحى به آنان آموخت. و به سخن ديگر {أوحينا} متضمن معناى {علّمنا} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 105 - 1

1 - اعلام خداوند به ابراهيم ( ع ) مبنى بر تحقق يافتن رؤياى او و عمل كردن وى مطابق آنچه در خواب ديده و مأموريت يافته بود

.

قد صدّقت الرءيا

تصديق رؤيا _ برابر نظر بيشتر مفسران _ به معناى تحقق بخشيدن رؤيا در عالم خارج است. به عبارت ديگر، ابراهيم(ع) مطابق آنچه در خواب ديده بود، عمل كرد.

وحى به اسحاق(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 73 - 10،12

10- ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( ع ) ، پيامبرانى كه از سوى خداوند به آنان وحى مى شد .

و أوحينا إليهم

12- خداوند ، به ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( ع ) كار هاى نيك را شناساند و چگونگى انجام آنها را از طريق وحى به آنان آموخت .

و أوحينا إليهم فعل الخيرت

برداشت ياد شده مبتنى براين است كه نصب {فعل الخيرات} به خاطر مفعول بودن آن براى {أوحينا} باشد. براين اساس وحى و الهام فعل خيرات مى تواند به اين معنا باشد كه خدا هر آن چه در ميزان الهى و در واقع، كار خير است به آنان شناساند و چگونگى انجام دادن آنها را از طريق وحى به آنان آموخت. و به سخن ديگر {أوحينا} متضمن معناى {علّمنا} است.

وحى به انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 25 - 2،3

2- بهره مندى از وحى الهى ، ويژگى همه پيامبران است .

و ما أرسلنا من قبلك من رسول إلاّنوحى إليه

3- شعار { لا إل_ه إلاّ اللّه } ، پرستش خداى يگانه و مبارزه با شرك و چندگانه پرستى ، محتواى وحى الهى به تمامى رسولان

من رسول إلاّنوحى إليه أنّه لا إل_ه إلاّأنا فاعبدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 -

نساء - 4 - 163 - 3،4،5،9،10،16

3 _ خداوند ، پيامبران بسيارى را پس از نوح ( ع ) مبعوث كرد و بدان ها وحى فرستاد .

كما أوحينا إلى نوح و النبين من بعده

4 _ ابراهيم ، اسماعيل ، اسحاق ، يعقوب ، عيسى ، ايوب ، يونس ، هارون و سليمان عليهم السلام از پيامبران پس از نوح ( ع ) و مخاطب وحى

و أوحينا إلى إبرهيم . .. و سليمن

5 _ خداوند ، گروهى از فرزندان يعقوب را به پيامبرى برانگيخت و به آنان وحى كرد .

أوحينا إلى . .. و الاسباط

{اسباط} جمع {سبط} در لغت به فرزندزادگان گفته مى شود، و مراد از آن در آيه فرزندزادگان حضرت يعقوب(ع) هستند و برخى از مفسران مقصود از {الاسباط} را فرزندان اسحاق دانسته اند. گفتنى است كه آمدن كلمه {الاسباط} پس از {يعقوب} نظر اول را تأييد مى كند.

9 _ انكار وحى به پيامبر اكرم ( ص ) در حقيقت انكار وحى به ديگر پيامبران الهى است .

إنّا أوحينا إليك كما أوحينا إلى نوح و النبين من بعده و أوحينا

10 _ وحى الهى به پيامبر اكرم ( ص ) برخوردار از تمام ويژگى هاى وحى خداوند به پيامبران گذشته

إنّا أوحينا إليك كما أوحينا إلى نوح و النبين من بعده

چون مشبه به وحى به تمامى پيامبران است، معلوم مى شود وحى به پيامبر(ص) به گونه اى بوده كه از ويژگيهاى تمامى وحيها برخوردار بوده است.

16 _ وحى خداوند بر پيامبر اسلام ( ص ) دربردارنده هر آنچه بر ديگر پيامبران وحى شده بود .

إنّا أوحينا إليك كما أوحينا إلى نوح

امام باقر و امام صادق(ع) بعد

از اشاره به مضمون آيه فوق فرمودند فجمع له كل وحى.

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 285، ح 305; نورالثقلين، ج 1، ص 573، ح 670.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 50 - 13

13 _ دريافت وحى، تنها امتياز پيامبران از ديگران

قل لا أقول لكم . .. إن أتبع إلا ما يوحى إلىّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 36 - 4،5

4_ وحى و اِخبار خداوند ، طريق آگاهى پيامبران به امور غيبى و سرنوشت انسانها

أُوحى إلى نوح أنه لن يؤمن من قومك إلاّ من قد ءامن

5_ وحى ، طريق ارتباط خداوند با پيامبران و ابلاغ برنامه ها و گزارش ها به ايشان

و أُوحى إلى نوح أنه لن يؤمن . .. فلاتبتئس بما كانوا يفعلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 109 - 6

6_ ارتباط خداوند با پيامبران خويش از طريق وحى بود .

إلاّ رجالاً نوحى إليهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 13 - 7

7- در پى تهديد شدن انبيا از سوى كفار ، خداوند به پيامبران وحى كرد كه قطعاً ستمگران را هلاك خواهد كرد .

قالوا . .. لنخرجنّكم ... فأوحى إليهم ربّهم لنهلكنّ الظ_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 43 - 3

3- خداوند ، به همه پيامبران وحى مى كرده است .

و ما أرسلنا من . .. إلاّ رجالاً نوحى إليهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 -

نحل - 16 - 44 - 2

2- تفاوت انبيا با ساير انسان ها ، در دريافت وحى از خدا ، داشتن مقام نبوت و كتاب آسمانى است .

و ما أرسلنا من قبلك إلاّ رجالاً نوحى إليهم . .. بالبيّن_ت و الزبر

برداشت فوق، بنابراين نكته است كه آيه در ادامه معرفى انبيا باشد بدين صورت كه: آنان از جنس بشر هستند (و ما أرسلنا من قبلك إلاّ رجالاً نوحى إليهم. ..) و به آنان وحى مى شود و....

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 7 - 5

5- بهره مندى پيامبران از وحى ، وجه امتياز و تفاوت آنان با ساير بشر

و ما أرسلنا قبلك إلاّ رجالاً نوحى إليهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 75 - 5

5 - دريافت وحى توسط فرشتگان از خداوند و ابلاغ آن به پيامبران

اللّه يصطفى من الملئكة رسولاً و من الناس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 71 - 13

13 - فرستادگان الهى ، با در دست داشتن وحى الهى در قالب عبارت هاى قابل تلاوت در ميان مردم ، مبعوث مى شدند .

ألم يأتكم رسل منكم يتلون عليكم ءاي_ت ربّكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 3 - 1

1 - وحى خداوند به پيامبران ، داراى سابقه و ديرينه تاريخى است .

كذلك يوحى إليك و إلى الذين من قبلك اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 13 - 8

8 -

تفاوت نحوه ابلاغ و انزال پيام هاى دينى ، به پيامبراكرم ( ص ) و انبياى پيشين . *

ما وصّى به . .. و الذى أوحينا إليك

با توجه به تفاوت مواد و محتواى دو واژه {وصيت} و {وحى}، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 51 - 5،11

5 - پيامبران و مرتبطان با علم وحى ، كلام الهى را بدون رؤيت خداوند دريافت مى كنند .

و ما كان لبشر أن يكلّمه اللّه إلاّ وحيًا

11 - فرشته وحى ، پيكى امين در ابلاغ پيام خدا به پيامبران

فيوحى بإذنه ما يشاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 52 - 1

1 - وحى به پيامبراكرم ( ص ) ، استمرار وحى بر انبياى پيشين است .

و كذلك أوحينا إليك

برداشت ياد شده بر اين پايه مبتنى است كه مشارٌاليه {ذلك}، مطلق وحى باشد (كه از آيه قبل استفاده مى شود).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 9 - 14

14- دريافت وحى ، تفاوت و امتياز محورى پيامبران از ديگر مردمان

قل ما كنت بدعًا . .. و ما أدرى ... إن أتّبع إلاّ ما يوحى إلىّ و ما أنا إلاّ نذير

كافران از پيامبر(ص)، انتظارهاى فوق بشرى داشتند. پيامبر(ص) مأمور شد تا به آنان يادآور شود كه من نيز چون ديگر پيامبران، خصائص بشرى دارم; با اين تفاوت كه به من وحى شده و در آگاهى هاى خويش تابع وحى مى باشم. اين نشان مى دهد كه تمامى كمالات پيامبر(ص) بر

محور دريافت وحى و پيروى از آن، استوار است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 10 - 2

2 - جبرئيل ، واسطه وحى الهى به پيامبران

فأوحى إلى عبده ما أوحى

وحى به انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 7 - 4

4- كافران مكه ، بر اين باور بودند كه نزول هر نوع پيام آسمانى بر بشر ، بايد همراه با شاهد آسمانى محسوسى باشد . *

قالوا . .. لو ما تأتينا بالملئكة إن كنت من الصدقين

درخواست كافران از پيامبر(ص) براى آوردن ملائكه جهت تصديق نبوتش، ممكن است از اين رو باشد كه: آنان ارتباط بشر با خداوند را غير ممكن مى دانستند و براى قبول نبوت بشر، خواستار آوردن شاهد آسمانى بودند و ذكر نام ملائكه شايد به عنوان نمونه و يا شناخته شده بودن آنان باشد.

وحى به ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 86 - 11

11- ذوالقرنين از پيامبران بود و به مقام دريافت سخن هاى خداوند نايل شده بود . *

قلنا ي_ذا القرنين

ظاهر كلمه {قلنا} خطاب مستقيم است، گرچه احتمال الهام و يا رساندن پيام به وسيله پيامبرى ديگر نيز وجود دارد.

وحى به رسولان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 70 - 3

3 - فرستادگان الهى ، علاوه بر داشتن كتاب آسمانى ، داراى رهنمود ها و دريافت كننده الهام هاى خاصى از جانب خداوند بودند .

بالكت_ب و بما أرسلنا به رسلنا

در صورتى كه مقصود

از {كتاب} جنس كتاب و مجموعه كتاب هاى آسمانى باشد; مراد از {بما أرسلنا به رسلنا} رهنمودهاى پيامبران و يا الهام هاى الهى به آنان _ جدا از كتاب آسمانى _ خواهد بود.

وحى به زمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - زلزله - 99 - 5 - 2

2 - زمين ، دريافت كننده وحى و فرمان الهى و مطيع آن

بأنّ ربّك أوحى لها

وحى به صالح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 25 - 1

1 - ناباورى قوم ثمود نسبت به انتخاب فردى چون { صالح ( ع ) } ، از ميان همه قوم ، براى دريافت وحى

أءلقى الذكر عليه من بيننا

وحى به عيسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 31 - 6

6- عيسى ( ع ) در معرفى خويش به مردم ، دريافت فرمان خداوند به نماز و زكات را از ويژگى هاى خويش برشمرد .

و أوص_نى بالصلوة والزكوة مادمت حيًّا

وحى به قلب محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 97 - 2

2 - جبرئيل ، نازل كننده قرآن بر قلب پيامبر ( ص )

فإنه نزله على قلبك

وحى به لوط(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 81 - 2

2_ فرشتگانِ ميهمان بر لوط ( ع ) ، حامل پيامهايى از ناحيه خداوند براى او بودند .

قالوا ي_لوط إنا رسل ربك

برداشت فوق ، از اينكه فرشتگان خود را به عنوان پيام آوران الهى (رسل

ربك) معرفى كردند ، استفاده مى شود.

وحى به مادر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 38 - 1،3،4

1 - مادر موسى ( ع ) ، دريافت كننده وحى و پيام از جانب خداوند

إذ أوحينا إلى أُمّك

{وحى} در آيه ممكن است به معناى سخن گفتن خداوند با مادر موسى(ع) باشد و ممكن است از آن الهام اراده شده باشد; برخى از وعده هاى خداوند به مادر موسى(ع) كه در سوره قصص آمده است، با معناى اول سازگارتر است.

3 - وحى و پيام خداوند به مادر موسى ( ع ) از نعمت هاى بزرگ او به موسى ( ع ) بود .

و لقد مننّا . .. إذ أوحينا إلى أُمّك مايوحى

{إذ} ظرف است براى {مننّا}; يعنى نعمت بزرگى كه در آيه قبل ياد شد، در آن زمان بوده است.

4 - دسترسى مادر موسى ( ع ) به اطلاعات القا شده به او ، جز از طريق وحى الهى ممكن نبود .

مايوحى

مراد از {مايوحى} (آنچه وحى مى شود) امورى است كه قاعدتاً وحى مى شود و انسان، خود به آن نمى رسد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 39 - 10،22

10 - خداوند در وحى به مادر موسى ، فردى را كه دشمن خدا و دشمن كودك او بود ، عامل نجات آن كودك و تحت تكفل گيرنده او معرفى كرد .

يأخذه عدوّ لى و عدوّ له

22 - { عن أبى جعفر ( ع ) قال : أنزل اللّه على موسى التابوت و نوديت أُمّه ضعيه فى التابوت فاقذفيه فى

اليمّ و هو البحر ;

از امام باقر(ع) روايت شده كه فرمود: خداوند تابوت را بر موسى(ع) نازل كرد و به مادر وى ندا داده شد كه او را در تابوت قرار ده، پس آن را به دريا بيفكن}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 7 - 3

3 - رهنمود الهى به مادر موسى در رابطه با فرزندش از طريق وحى

و أوحينا إلى أُمّ موسى أن أرضعيه . .. فألقيه فى اليمّ

وحى به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 44 - 2،6

2 _ وحى ، راهى براى دريافت گزارشات غيبى و تاريخ پيشينيان ، براى پيامبر ( ص )

ذلك من انباء الغيب نوحيه اليك

6 _ آگاهى پيامبر ( ص ) از حقايق نهفته تاريخ زكريا و مريم ، نشانگر صدق ادعاى وى در ارتباط با وحى

ذلك من انباء الغيب . .. و ما كنت لديهم اذ يلقون اقلامهم ايّهم يكفل مريم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 105 - 1

1 _ خداوند ، فرو فرستنده قرآن به سوى پيامبر ( ص )

إنّا انزلنا إليك الكتب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 113 - 11

11 _ برخوردارى پيامبر ( ص ) از وحى ، حكمت و علم لدنى ، زمينه مصونيت آن حضرت از خطا و مايه عصمت وى از گناه

و لولا فضل اللّه . .. أنزل اللّه عليك الكتب و الحكمة و علمك ما لم تكن تعلم

جمله {و انزل اللّه} بيانگر

علت جمله پيشين است. يعنى چون قرآن و حكمت را بر تو نازل كرديم، تلاش آنان براى انحراف تو بى اثر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 163 - 1،9،10،16

1 _ خداوند به حضرت محمد ( ص ) وحى كرد و وى را به پيامبرى برانگيخت .

إنّا أوحينا إليك

9 _ انكار وحى به پيامبر اكرم ( ص ) در حقيقت انكار وحى به ديگر پيامبران الهى است .

إنّا أوحينا إليك كما أوحينا إلى نوح و النبين من بعده و أوحينا

10 _ وحى الهى به پيامبر اكرم ( ص ) برخوردار از تمام ويژگى هاى وحى خداوند به پيامبران گذشته

إنّا أوحينا إليك كما أوحينا إلى نوح و النبين من بعده

چون مشبه به وحى به تمامى پيامبران است، معلوم مى شود وحى به پيامبر(ص) به گونه اى بوده كه از ويژگيهاى تمامى وحيها برخوردار بوده است.

16 _ وحى خداوند بر پيامبر اسلام ( ص ) دربردارنده هر آنچه بر ديگر پيامبران وحى شده بود .

إنّا أوحينا إليك كما أوحينا إلى نوح

امام باقر و امام صادق(ع) بعد از اشاره به مضمون آيه فوق فرمودند فجمع له كل وحى.

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 285، ح 305; نورالثقلين، ج 1، ص 573، ح 670.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 19 - 10

10 _ پيامبر(ص)، موظف به اعلام وحى شدن قرآن به خويش و بيان اهداف نزول آن

و أوحى إلىّ هذا القرءان لأنذركم به و من بلغ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 91 -

23

23 _ نزول تورات دليلى بر امكان نزول وحى بر پيامبر(ص) و گواهى بر بطلان پندار منكران نزول وحى بر بشر است.

إذ قالوا ما أنزل الله على بشر . .. قل من أنزل الكتب ... قل الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 15 - 15

15 _ پيامبر اكرم ( ص ) ، كلام خدا ( قرآن ) را از راه وحى دريافت مى كرد .

ائت بقرءان غير هذا . .. إن أتبع إلا ما يوحى إلىّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 61 - 2

2 _ قرآن ، كتابى است نازل شده از جانب خدا و خوانده شده بر پيامبر ( ص ) .

و ما تتلوا منه من قرءان

برداشت فوق از عود ضمير {منه} به خداوند و از تنكير قرآن _ كه مصدر به معناى مفعول است _ استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 94 - 9

9 _ ربوبيت الهى ، مقتضى نزول قرآن بر پيامبر اكرم ( ص ) بوده است .

لقد جاءك الحق من ربك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 109 - 2،3

2 _ وحى ، راهنماى پيامبر ( ص ) و تعيين كننده حدود مسؤوليت آن حضرت بود .

و اتبع ما يوحى إليك

3 _ نزول وحى ( قرآن ) بر پيامبر ( ص ) ، تدريجى بود .

و اتبع ما يوحى إليك

فعل مضارع {يوحى} دلالت بر تجدد و استمرار دارد و لازمه تجدد و استمرار،

تدريجى بودن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 12 - 6

6_ آيه هاى قرآن ، حقايقى كه از طريق وحى به پيامبر ( ص ) نازل مى شد .

فلعلّك تارك بعض ما يوحى إليك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 49 - 3

3_ خداوند ، داستان نوح را از طريق وحى براى پيامبر ( ص ) تشريح كرد .

تلك من أنباء الغيب نوحيها إليك

ظاهر اين است كه مراد از ضمير {ها} در {نوحيها} همان مشاراليه {تلك} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 3 - 8،14

8_ خداوند ، قرآن و داستان هاى آن را از طريق وحى در اختيار پيامبر ( ص ) قرار مى داد .

نحن نقصّ عليك . .. بما أوحينا إليك هذا القرءان

حرف {باء} در {بما أوحينا} سببيه است و {ما} در آن مصدريه مى باشد.

14_ علم و آگاهى پيامبر ( ص ) ، نشأت گرفته از قرآن و وحى الهى است .

بما أوحينا إليك . .. و إن كنت من قبله لمن الغ_فلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 102 - 3

3_ خداوند ، داستان يوسف ( ع ) را از طريق وحى براى پيامبر ( ص ) تشريح كرد .

ذلك من أنباء الغيب نوحيه إليك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 1 - 7،10

7_ قرآن ، كتابى از ناحيه خدا و نازل شده بر پيامبر ( ص )

و الذى

أُنزل إليك من ربك الحق

10_ براى نزول قرآن بر پيامبر ( ص ) ، ميان او و خداوند واسطه اى وجود داشته است .

و الذى أُنزل إليك من ربك الحق

فاعل {أنزل} در عبارت فوق نمى تواند خداوند فرض شود ; زيرا در اين صورت صحيح آن بود كه گفته مى شد: {و الذى أنْزَل ربك إليك الحق} و يا {الذى أُنزل إليك الحق} ; يعنى، آن گاه كه فاعل حذف شود و فعل به صورت مجهول آورده شود، نبايد در عبارت اشاره به فاعل شود. بنابراين فاعل {أنزل} شخصى ديگر (جبرئيل يا ...) خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 19 - 2

2_ قرآن ، كتابى از ناحيه خداوند و نازل شده بر پيامبر ( ص )

أنما أُنزل إليك من ربك الحق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 30 - 5،8

5_ قرآن حقيقتى كه خداوند آن را با وحى بر پيامبر ( ص ) نازل كرد .

لتتلوا عليهم الذى أوحينا إليك

8_ قرآن و وحى نازل شده بر پيامبر ( ص ) پرتوى از رحمت گسترده خداوند است .

و هم يكفرون بالرحم_ن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 36 - 4

4_ نزول قرآن بر پيامبر ( ص ) مايه سرور و شادمانى گروهى از يهود و نصارا بود .

والذين ءاتين_هم الكت_ب يفرحون بما أُنزل إليك

جمله {و من الأحزاب . ..} (برخى از يهود و نصارا بخشى از قرآن را نمى پذيرند) حكايت از آن دارد كه مراد از {الذين ... يفرحون}

همه يهود و نصارا نيستند. از اين رو در برداشت سرور و شادمانى به گروهى از آنان نسبت داده شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 1 - 2

2- قرآن ، كتابى است كه از جانب خداوند بر پيامبر ( ص ) نازل شده است .

كت_ب أنزلن_ه إليك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 6 - 3،4

3- كافران مكه ، پيامبر ( ص ) را به خاطر ادعاى نزول وحى بر خود ، فردى مجنون و ديوانه مى دانستند .

و قالوا يأيها الذى نزّل عليه الذّكر إنك لمجنون

شواهد تاريخى گواهند كه قبل از ادعاى نبوت پيامبر(ص) آنان چنين تهمتى را به آن حضرت نسبت نمى دادند، پس اين تهمت به خاطر نكته ياد شده است.

4- كافران مكه ، نزول وحى بر پيامبر ( ص ) را ، ادعايى بيش نمى دانستند .

قالوا يأيها الذى نزّل عليه الذّكر

ذكر نكردن منشأ نزول ذكر و مجهول آوردن فعل {نُزِّل} و نيز با استهزا بيان كردن آن، مى تواند به منظور ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 7 - 2

2- كافران مكه ، دليل صداقت پيامبر ( ص ) را در ادعاى نزول وحى ، آمدن ملائكه براى تصديق او مى دانستند .

لو ما تأتينا بالملئكة إن كنت من الصدقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 64 - 1

1- قرآن ، كتابى نازل شده از سوى خداوند بر پيامبر ( ص )

و ما أنزلنا

عليك الكت_ب

{ال} در {الكتاب} عهد ذهنى بوده و مراد از آن قرآن كريم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 118 - 5

5- پيامبر ( ص ) از محرماتى كه تنها براى ملت يهود وضع گرديده بود ، از راه وحى آگاه شد .

و على الذين هادوا حرّمنا ما قصصنا عليك من قبل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 123 - 3

3- پيامبر ( ص ) ، از آيين ابراهيم ( ع ) توسط وحى آگاه گرديد .

ثمّ أوحينا إليك أن اتّبع ملّة إبرهيم حنيفًا

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه جمله {أن اتّبع . ..} جمله تفسيريه باشد; يعنى، ما به تو وحى كرديم و محتواى وحى ما، همان آيين ابراهيم(ع) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 39 - 1،3

1- مجموعه اوامر و نهى هاى خداوند ، كه به پيامبر ( ص ) وحى شد ، رهنمودهايى حكيمانه است .

ذلك ممّا أوحى إليك ربّك من الحكمة

مشاراليه {ذلك} مجموعه تعاليم، اعم از نواهى و اوامرى مى باشد كه در چند آيه قبل آمده است.

3- وحى پيام هاى حكيمانه به پيامبر ( ص ) ، جلوه ربوبيت خاص خداوند براى آن حضرت است .

أوحى إليك ربّك من الحكمة

اضافه {ربّ} به {ك} _ كه مرجع آن پيامبر(ص) است _ مى تواند مشعر به معناى ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 45 - 10

10- خداوند ، پيامبر ( ص ) را

به هنگام ابلاغ وحى ، مورد امداد غيبى خويش قرار مى داد .

و إذا قرأت القرءان جعلنا بينك . .. حجابًا مستورًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 60 - 5

5- خداوند ، علاوه بر آيات قرآن كريم ، سخنانى ويژه با پيامبراكرم ( ص ) داشته است . *

و إذ قلنا لك إن ربّك أحاط بالناس

برداشت فوق، مبتنى بر دو نكته ادبى است: 1. {إذ} متعلق به {أذكر} مقدر (از ماده {ذُكْر}) باشد; 2. لام در {لك} براى اختصاص باشد. بنابراين معناى آيه چنين مى شود: {اى پيامبر! به ياد آور نكته اى را كه پيش از اين اختصاصاً براى تو گفتيم}. گفتنى است كه نكته ياد شده در آيات پيشين نيامده است و اين حكايت از آن دارد كه به پيامبر(ص) غير از قرآن، تعاليم ديگرى اعطا شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 86 - 1،2،4

1- خداوند ، قادر بر محو و زايل كردن تمامى معارف و حقايقى است كه بر پيامبر ( ص ) وحى كرده است .

و لئن شئنا لنذهبنّ بالذى أوحينا إليك

2- پيامبر اسلام ( ص ) ، شخصيتى كه از جانب خداوند به او وحى مى شد .

و لئن شئنا لنذهبنّ بالذى أوحينا إليك

4- بقا و زوال علوم اعطايى خدا به بشر ، حتى دريافت وحى توسط پيامبر ( ص ) ، منوط به مشيت خداست .

و ما أُوتيتم من العلم إلاّ قليلاً. و لئن شئنا لنذهبنّ بالذى أوحينا إليك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء

- 17 - 87 - 1،2،6

1- لطف و رحمت خداوند ، مانع بازپس گيرى وحى ( حقايق و معارف وحيانى ) از پيامبر ( ص )

لئن شئنا لنذهبنّ . .. إلاّ رحمة من ربّك

استثنا ممكن است از كلمه و يا كلامى محذوف صورت گرفته باشد: مثلاً عبارت چنين باشد آنچه را به تو داديم، جز از سر رحمت نداديم و بنابراين، محو نخواهيم كرد. و يا استدراك از {لئن شئنا} باشد و عبارت چنين فرض شود: {و لكن لانشاء ذلك رحمة} (ولى زايل كردن معارف عطا شده را نمى خواهيم به خاطر رحمت به تو)

2- تثبيت مفاهيم وحى و جاودانگى آنها در قلب پيامبر ( ص ) ، جلوه ربوبيت خاص الهى نسبت به آن حضرت

لئن شئنا لنذهبنّ بالذى أوحينا . .. إلاّ رحمة من ربّك

6- امتنان خداوند بر پيامبر ( ص ) به خاطر تثبيت مفاهيم وحى در قلب او

و لئن شئنا لنذهبنّ . .. إن فضله كان عليك كبيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 27 - 3

3- قرآن كتابى وحى شده به پيامبر ( ص ) از جانب خداوند است .

واتل ما أُحى إليك من كتاب ربّك

حرف {من} در {من كتاب ربك} براى تبيين است و گوياى اين كه آنچه وحى شده است، همان كتاب خدا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 83 - 6،7

6- تشريح داستان ذى القرنين ، برپايه تلاوت وحى و نه آگاهى هاى شخصى پيامبر ( ص ) استوار است .

سأتلوا عليكم منه ذكرًا

7- بخشى از علوم و اطلاعات پيامبر (

ص ) در گروِ نزول وحى بود .

و يسئلونك . .. قل سأتلوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 110 - 3،4،8

3- حضرت محمد ( ص ) ، من هاى وحى و نبوت ، بشرى عادى است .

إنّما أنا بشر مثلكم يوحى إلىّ

4- دستيابى پيامبر ( ص ) بر علوم بى كران الهى ، در محدوده وحى است .

قل لو كان البحر . .. قل إنّما أنا بشر مثلكم يوحى إلىّ

8- توحيد و يگانگى خدا ، شاخص ترين پيام هاى عقيدتى وحى شده بر پيامبر ( ص ) است .

يوحى إلىّ أنّما إل_هكم إل_ه وحد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 64 - 1،3،5

1- تاريخ پيامبران و دعوت هاى توحيدى آنان ، معارفى الهى است كه فرشتگان آن را به امر خداوند و با برنامه اى زمان بندى شده به پيامبر ( ص ) ابلاغ كرده اند .

و ما نتنزّل إلاّ بأمر ربّك

اين آيه و آيه بعد _ به قرينه {فاعبده و اصطبر لعبادته} در آيه بعد _ تذييلى بر آيات پيشين و گوياى اين نكته است كه: آنچه گفته شد، به امر خداوند بر تو نازل شده است و واسطه وحى در اين زمينه از خود هيچ نقشى ندارد. بنابراين همچون پيامبرانى كه سرگذشت آنان برتو خوانده شد، به عبادت خداوند بپرداز و بر آن پايدار بمان.

3- فرشتگان در نزول بر پيامبر ( ص ) و آوردن وحى ، تنها از خداوند اطاعت مى كنند .

و ما نتنزّل إلاّ بأمر ربّك

گرچه در اين آيه مطرح نشده است كه

فرشتگان بر چه كسى فرود مى آيند و چه مطالبى را نازل مى كنند; ولى به قرينه {ربك}، بارزترين مصداق براى گويندگان {ما نتنزّل. ..}، مأموران ابلاغ قرآن به پيامبر(ص) مى باشند.

5- نزول ملائكه بر پيامبر ( ص ) و آوردن وحى ، جلوه اى از ربوبيت خداوند بر آن حضرت بود .

و ما نتنزّل إلاّ بأمر ربّك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 114 - 10

10 - پيامبر ( ص ) ، آيات قرآن را پيش از پايان يافتن وحى آن ، به زبان جارى مى ساخت و در تلاوت آن تعجيل داشت . *

و لاتعجل بالقرءان من قبل أن يقضى إليك وحيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 1 - 3

3 _ قرآن ، كتابى نازل شده از جانب خداوند بر پيامبراسلام ( ص )

تبارك الذى نزّل الفرقان على عبده

از ديدگاه بيشتر مفسران مقصود از {فرقان} در آيه شريفه قرآن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 194 - 1

1 - قلب پيامبر ( ص ) ، محل نزول قرآن و پيام وحى

نزل به الروح الأمين . على قلبك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 45 - 6

6 - اقدام الهى به بيان معارف ، شرايع و سرگذشت پيامبران ، از طريق وحى كردن قرآن به پيامبر ( ص )

و ل_كنّا أنشأنا قرونًا فتطاول عليهم العمر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 2

- 2،3،4

2 - پيامبر ( ص ) ، دريافت كننده وحى

و اتّبع ما يوحى إليك من ربّك

3 - ربوبيت الهى ، مقتضى ارسال وحى به پيامبر ( ص ) است .

و اتّبع ما يوحى إليك من ربّك

4 - نزول وحى بر پيامبر ( ص ) ، براى پرورش و تنظيم جهت گيرى صحيح او بود .

و لاتطع الك_فرين . .. و اتّبع ما يوحى إليك من ربّك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 31 - 1،2،8

1 - پيامبراسلام ( ص ) ، دريافت كننده وحى از جانب خداوند

و الذى أوحينا إليك

2 - قرآن ، كتاب آسمانى و وحى الهى به پيامبر ( ص )

و الذى أوحينا إليك من الكت_ب

8 - انتخاب پيامبر ( ص ) براى دريافت وحى و قرآن كريم ، بر اساس آگاهى خداوند ، از شايستگى ها و ارزش هاى نهفته در وجود آن حضرت بود .

و الذى أوحينا إليك من الكت_ب . .. إنّ اللّه بعباده لخبير بصير

جمله {إنّ اللّه بعباده . ..} در مقام تعليل براى {و الذى أوحينا إليك...} بوده و در واقع پاسخ به اين پرسش است كه چرا به پيامبراسلام(ص) وحى مى شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 69 - 1،2

1 - پيامبراسلام ( ص ) ، از ملأ اعلى ( عالم فرشتگان ) جز از راه وحى آگاهى نداشت .

ما كان لى من علم بالملأ الأعلى

طبق نظر مفسّران، مقصود از {ملأ الأعلى} فرشتگان است. با توجه به آيه بعد، استفاده مى شود كه آگاه نبودن پيامبر(ص) از ملأ اعلى

(مضمون آيه مورد بحث) مربوط به طرق عادى است و آن حضرت از راه وحى به آن عالم آگاه بود.

2 - پيامبر ( ص ) از مجادله و گفت وگوى فرشتگان با خدا درباره آفرينش آدم ، تنها از راه وحى آگاه بود .

ما كان لى من علم بالملأ الأعلى إذ يختصمون

مقصود از مجادله و خصومت در آيه شريفه _ به قرينه دو آيه بعد (إذ قال ربّك للملائكة. ..) _ گفت وگوى فرشتگان با خدا درباره خلقت انسان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 70 - 6

6 - وحى به پيامبر ( ص ) ، تنها در محدوده انذار به مردمان و به منظور اخطار به آنان بوده است .

إن يوحى إلىّ إلاّ أنّما أنا نذير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 2 - 2

2 - پيامبراسلام ( ص ) ، دريافت كننده وحى ( قرآن ) از سوى خداوند

إنّا أنزلنا إليك الكت_ب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 6 - 3

3 - ارتباط وحيانى با خداوند ، تنها فرق و امتياز پيامبر ( ص ) با ديگران است .

قل إنّما أنا بشر مثلكم يوحى إلىّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 13 - 8

8 - تفاوت نحوه ابلاغ و انزال پيام هاى دينى ، به پيامبراكرم ( ص ) و انبياى پيشين . *

ما وصّى به . .. و الذى أوحينا إليك

با توجه به تفاوت مواد و محتواى دو واژه

{وصيت} و {وحى}، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 24 - 6

6 - قلب پيامبر ( ص ) ، محل نزول و دريافت وحى الهى

فإن يشإِ اللّه يختم على قلبك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 52 - 1،2،5،7

1 - وحى به پيامبراكرم ( ص ) ، استمرار وحى بر انبياى پيشين است .

و كذلك أوحينا إليك

برداشت ياد شده بر اين پايه مبتنى است كه مشارٌاليه {ذلك}، مطلق وحى باشد (كه از آيه قبل استفاده مى شود).

2 - تحقق انواع سه گانه وحى ( وحى بىواسطه ، وحى از پس حجاب و نزول فرشته ) براى پيامبراكرم ( ص )

و ما كان لبشر أن يكلّمه اللّه إلاّ وحيًا أو . .. و كذلك أوحينا إليك

تعبير به {كذلك} مى تواند ناظر به مفاد آيه پيشين باشد كه راه ها و اقسام وحى را معين كرده بود.

5 - روح القدس ( جبرئيل ) ، واسطه وحى الهى براى پيامبراكرم ( ص ) بود .

كذلك أوحينا إليك روحًا من أمرنا

برداشت ياد شده بر اين پايه مبتنى است كه مراد از {روحاً} فرشته وحى (جبرئيل) باشد. دراين صورت نصب {روحاً} مبتنى به اعتبار نزع خافض و به تقدير {أوحينا إليك بروح من أمرنا} است و يا به لحاظ عامل محذوف و به تقدير {أوحينا إليك بإرسالنا روحاً من أمرنا} مى باشد.

7 - پيامبراكرم ( ص ) ، پيش از نزول وحى با كتاب هاى آسمانى و مفاهيم قرآن هيچ آشنا نبود .

ما كنت تدرى ما الكت_ب

و لا الإيم_ن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 43 - 4

4 - قرآن ، وحى الهى بر پيامبر ( ص ) بوده و آن حضرت در محتواى آن نقشى نداشته است .

فاستمسك بالذى أُوحى إليك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 7 - 1،4

1 - عزيمت جبرئيل از بالاترين افق هستى ، به سوى پيامبر ( ص ) جهت ابلاغ قرآن به آن حضرت

فاستوى . و هو بالأُفق الأعلى

ضماير در اين آيات، به {شديدالقوى} (جبرئيل) بازمى گردد.

4 - دريافت پيام وحى به وسيله جبرئيل از مقام الوهيت و آوردن آن براى پيامبر ( ص )

و هو بالأُفق الأعلى

مراد از {اُفق اعلى} مى تواند مقام الوهيت باشد كه جبرئيل از آن جا وحى را دريافت كرده، به زمين مى آورد و به پيامبر(ص) مى رساند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 8 - 1

1 - جبرئيل براى ابلاغ وحى ، به پيامبر ( ص ) خود را به آن حضرت نزديك و نزديك تر كرد .

ثمّ دنا فتدلّى

{دنا}; يعنى، نزديك شد و {تدلّى}; يعنى، آويخت و اين كنايه از شدت نزديكى است. ضمير فاعل در {دنا} و {تدلّى}به جبرئيل بازمى گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 9 - 1

1 - جبرئيل براى وحى كردن قرآن به پيامبر ( ص ) ، خود را آن قدر به آن حضرت نزديك كرد كه فاصله ميان وى و حضرت به اندازه دو كمان يا كمتر

از آن رسيد .

فكان قاب قوسين أو أدنى

{قاب} معادل {مقدار} و {قاب قوسين} به معناى اندازه دو كمان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 10 - 1،2

1 - جبرئيل ، آن گاه كه خود را كاملاً به پيامبر ( ص ) نزديك كرد ، حقايق عظيمى را به آن حضرت وحى نمود .

فأوحى إلى عبده ما أوحى

حرف {فاء} مى رساند كه اين وحى، پس از {دنا فتدلّى. ..} صورت گرفته است. عبارت {ما أوحى} نيز دلالت بر تفخيم دارد. برداشت بالا مبتنى بر اين نكته است كه ضمير فاعلى در {فأوحى} به جبرئيل بازگردد.

2 - جبرئيل ، واسطه وحى الهى به پيامبران

فأوحى إلى عبده ما أوحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 11 - 1،5

1 - شهود قلبى پيامبر ( ص ) ، جبرئيل را به هنگام وحى

ما كذب الفؤاد مارأى

5 - پيامبر ( ص ) ، مصون از هر گونه خطا ، به هنگام دريافت وحى

ما كذب الفؤاد مارأى

در صورتى كه مراد از {مارأى} وحى باشد، تعبير {ماكذب. ..} نشانگر راه نيافتن هيچ گونه خطا و انحراف به هنگام دريافت وحى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 1 - 1،2

1 - نزول وحى بر پيامبر ( ص ) ، به هنگامى كه آن حضرت جامه اى به خود پيچيده بود .

ي_أيّها المزّمّل

{تزمُّل} (مصدر {مزّمّل}) به معناى پيچيدن جامه و پارچه اى بر خويشتن است.

2 - نزول وحى بر پيامبر ( ص ) ، به هنگام دل آزردگى و

تألّمات روحى آن حضرت ، در راستاى رسالت

ي_أيّها المزّمّل

برداشت ياد شده از مجموع آنچه مفسران درباره شأن نزول اين آيات ذكر كرده اند، استفاده مى شود; مثلاً پيامبر(ص) به وقت دريافت اولين وحى، احساس ناراحتى كرده، به حضرت خديجه فرمود: مرا جامه اى بپوشان و يا آن حضرت به وقت شنيدن تهمت كهانت، جنون و سحر درباره خود، احساس ناراحتى كرده به استراحت پرداخت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 5 - 2

2 - دريافت وحى ( قرآن ) و تبليغ آن ، امرى بس سنگين و گران بار براى پيامبر ( ص )

إنّا سنلقى عليك قولاً ثقيلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 1 - 1

1 - نزول وحى بر پيامبر ( ص ) ، به هنگامى كه آن حضرت رِدا بر خود پيچيده بود .

ي_أيّها المدّثّر

{دثار}، به معناى لباس رويين و آنچه روى لباس زيرين به تن مى كنند (مانند ردا و. ..) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 17 - 1

1 - تأليف و تنظيم كلمات قرآن و خواندن آن بر پيامبر ( ص ) ، تضمين شده از سوى خداوند

إنّ علينا جمعه و قرءانه

{جمع} در لغت به معناى تأليف است و مقصود از آن در اين آيه تأليف و تنظيم كلمات قرآن مى باشد. واژه {قرآن} نيز معناى مصدرى دارد; يعنى، خواندن. بنابراين {إنّ علينا جمعه و قرآنه}; يعنى، {بى ترديد تأليف و تنظيم كلمات قرآن و خواندن آن بر تو [اى پيامبر] بر عهده ما

است}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 15 - 4

4 - فرشتگان وحى نويسندگان قرآن از لوح محفوظ و ابلاغ كنندگان آن به پيامبر ( ص )

بأيدى سفرة

در اين كه مراد از {سفرة} چه كسانى اند; نظرهايى چند ارائه شده است. از جمله اين كه به قرينه توصيف آنان به {كرام} در آيه بعد، مراد ملائكه وحى مى باشند; زيرا در سوره اى ديگر (انفطار، 11) نيز براى ملائكه، وصف {كرام} ذكر شده است. استنساخ قرآن از لوح محفوظ، براى نازل ساختن آن بر پيامبر(ص)، احتمالى است كه با اين آيات و مراحل نزول قرآن سازگار است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 3 - 5

5 - القاى وحى بر پيامبر ( ص ) و توانمند ساختن او بر قرائت قرآن ، احسان و كرم خداوند به آن حضرت است .

اقرأ و ربّك الأكرم

وحى به مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 24 - 12

12- در پى زايمان مريم ( س ) ، فرشته الهى ( جبرئيل ) او را از جارى شدن آب در پايين پايش با خبر ساخت .

فنادي_ها من تحتها ألاّتحزنى قد جعل ربّك تحتك سريًّا

محتمل است كه ضمير فاعلى در فناداها به فرشته الهى برگردد.

وحى به ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 12 - 1،3

1 _ خداوند با وحى به فرشتگان حاضر در كارزار بدر ، آنان را از پشتيبانى خويش در ثبات بخشيدن به مجاهدان

آگاه ساخت .

إذ يوحى ربك إلى الملئكة أنى معكم فثبتوا الذين

3 _ تنها پيامبر ( ص ) شاهد وحى الهى به فرشتگان مبتنى بر مأموريت آنان براى پشتيبانى مجاهدان بدر بود .

إذ يوحى ربك إلى الملئكة

چنانچه {إذ}، متعلق به {اذكر} باشد با توجه به اينكه مخاطب در آيه مورد بحث، به خلاف آيات گذشته، شخص پيامبر(ص) است، مى توان گفت تنها آن حضرت شاهد وحى خداوند به فرشتگان بوده است.

وحى به موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 91 - 21

21 _ خداوند نازل كننده كتاب تورات بر موسى(ع)

قل من أنزل الكتب الذى جاء به موسى . .. قل الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 117 - 2

2 _ خداوند ، فرمانش را ( افكندن عصا ) از طريق وحى به موسى ابلاغ كرد .

و أوحينا إلى موسى أن ألق عصاك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 160 - 11

11 _ فرمان خدا به موسى ( زدن عصا بر سنگ براى تهيه آب ) فرمانى اعلام شده به او از طريق وحى

و أوحينا إلى موسى . .. أن اضرب بعصاك الحجر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 87 - 1،3،14

1 _ خداوند ، از طريق وحى به موسى و هارون ( ع ) فرمان داد تا در شهر مصر ( مركز حكومت فرعون ) به تهيه مسكن براى قوم خود اقدام كنند .

و أوحينا إلى موسى و أخيه أن تبوّءا لقومكما

بمصر بيوتاً

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه اولاً {مصر} به معناى شهر مصر باشد ; چنان كه به همين معنا در مفردات و لسان تصريح شده است. ثانياً: جار و مجرور (بمصر) متعلق به {تبوءاً} باشد نه حال براى {قومكما}.

3 _ برادر موسى ( هارون ) شريك او در دريافت وحى و ياور او در امر رسالت بود .

و أوحينا إلى موسى و أخيه أن تبوّءا لقومكما بمصر بيوتاً

14 _ { عن محمد بن مسلم عن ابى جعفر ( ع ) قال : قلت : كان هارون أخا موسى لأبيه و أمه ؟ قال : نعم . . . قلت : و كان الوحى ينزل عليهما جميعاً ؟ قال : الوحى ينزل على موسى و موسى يوحيه الى هارون ؟

محمد بن مسلم گويد به امام باقر (ع) گفتم: آيا هارون برادر پدرى و مادرى موسى (ع) بود؟ حضرت فرمود: آرى . .. گفتم: آيا وحى بر هر دوى آنان نازل مى شد. حضرت فرمود: وحى بر موسى (ع) نازل مى شد و موسى (ع) وحى را به هارون منتقل مى كرد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 52 - 1

1- خداوند از سمت راست كوه طور ، موسى ( ع ) را مورد خطاب قرار داد و با او سخن گفت .

و ن_دين_ه من جانب الطور الأيمن

{أيمن} يا از {يُمن} به معناى خير و بركت داشتن گرفته شده و يا از {يمين} كه به معناى {سمت راست} است. دراين برداشت معناى دوم مورد نظر است. در اين صورت {الأيمن} وصف كلمه {جانب} خواهد بود.

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 13 - 5

5 - سخن خداوند با موسى ( ع ) در وادى طوى ( پاى كوه طور ) ، به صورت وحى بوده است .

فاستمع لما يوحى

جمله {إنّنى أنا اللّه} (در آيه بعد) بدل براى {ما يوحى} است. بنابراين آنچه در پايين كوه طور با موسى(ع) گفته شده بود، وحى بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 14 - 1،10

1 - يگانگى خداوند و حقيقت نداشتن هيچ معبودى جز او ، سرلوحه وحى الهى به موسى ( ع ) در وادى طوى بود .

إنّنى أنا اللّه لا إل_ه إلاّ أنا

10 - فرمان مداومت بر نماز و برپاداشتن آن ، از نخستين برنامه هاى عملى ابلاغ شده به موسى ( ع ) در وادى طوى بود .

أقم الصلوة

{اقامه نماز} (برپاداشتن آن) به مداومت بر آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 16 - 1

1 - خداوند در وادى طوى ، خطر منكران قيامت را در بازداشتن موسى ( ع ) از توجه به قيامت ، به او گوشزد كرد و او را از فريب كارى آنان برحذر داشت .

فاعبدنى . .. فلايصدّنك عنها من لايؤمن بها

ضميرهاى {عنها} و {بها} به {الساعة} (در آيه قبل) برمى گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 46 - 9

9 - موسى و هارون ( ع ) ، با خطابى مشترك از سوى خداوند ، وحى الهى رادريافت كردند .

قال لاتخافا إنّنى

معكما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 48 - 1

1 - هارون نيز مانند موسى ( ع ) ، دريافت كننده وحى الهى بود .

إنّا قد أُوحى إلينا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 68 - 1

1 - دل قوى داشتن و نگران نبودن از پى آمد هاى سِحر ساحران فرعون ، مفاد وحى خداوند به موسى ( ع ) در ميدان مقابله با ساحران

فأوجس . .. قلنا لاتخف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 77 - 3،4

3 - مسير هجرت بنى اسرائيل از مصر ، از طريق وحى به موسى ( ع ) مشخص شده بود .

و لقد أوحينا إلى موسى . .. فاضرب لهم طريقًا فى البحر

فرمان به كوچ دادن شبانه بنى اسرائيل و بيان برخورد آنان در مسير خود با دريا، دال براين است كه مسير حركت نيز از طريق وحى مشخص شده بود.

4 - وحى الهى ، راهنماى موسى ( ع ) در مراحل دشوار و تنگنا هاى مسير رسالت .

و لقد أوحينا إلى موسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 85 - 2

2 - موسى ( ع ) در ميقات و از طريق وحى ، بر امتحان شدن بنى اسرائيل در غياب او و گمراه شدن آنان آگاهى يافت .

و عجلت إليك . .. فإنّا قد فتنّا قومك من بعدك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 52 - 1،3،6

1 -

وحى خداوند به موسى ( ع ) در خارج ساختن شبانه بنى اسرائيل از سرزمين مصر

و أوحينا إلى موسى أن أسر بعبادى

3 - تصميم گيرى و حركت موسى ( ع ) ، در مقاطع مختلف بر اساس برنامه وحى

و أوحينا إلى موسى أن أسر بعبادى

6 - خبردادن خداوند به موسى ( ع ) مبنى بر تعقيب بنى اسرائيل از سوى فرعونيان در صورت خروج از مصر

أسر بعبادى إنّكم متّبعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 63 - 2

2 - وحى الهى به موسى ( ع ) مبنى بر زدن عصاى خويش به دريا

فأوحينا إلى موسى أن اضرب بعصاك البحر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 31 - 1

1 - فرمان الهى به موسى ، در وادى طور مبنى بر افكندن عصاى خويش

و أن ألق عصاك

{إلقاء} (مصدر {ألق}) به معناى انداختن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 16 - 2

2 - وحى به موسى ( ع ) ، جلوه ربوبيت خداوند بر او و از عوامل رشد و تربيت آن حضرت براى انجام رسالت خويش بود .

إذ ناديه ربّه

وحى به نوح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 163 - 2،12

2 _ خداوند نوح ( ع ) را به پيامبرى برانگيخت و به وى وحى كرد .

كما أوحينا إلى نوح

12 _ نوح ، نخستين پيامبرى كه خدا به او وحى كرده است . *

كما أوحينا إلى نوح و النبين من بعده

چون آيه مورد

بحث _ نه به صورت تفصيل و نه به صورت اجمال _ سخنى درباره وحى به پيامبرى قبل از نوح(ع) بيان نكرده، مى توان گفت قبل از حضرت نوح(ع) پيامبرى كه خدا به وى وحى كرده باشد وجود نداشته ; بنابراين نوح(ع) اولين پيامبرى است كه به وى وحى شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 61 - 3

3 _ نوح ( ع ) با اعلان دريافت سخنان خويش از خداوند ، خود را پيراسته از هر گونه گمراهى خواند .

ليس بى ضللة و لكنى رسول من رب العلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 36 - 2

2_ خداوند ، درپى تلاش هاى حضرت نوح ( ع ) و مؤثر نبودن آن تلاشها ، او را از ايمان آوردن كفرپيشگان قومش مأيوس كرد .

و أُوحى إلى نوح أنه لن يؤمن من قومك إلاّ من قد ءامن

فاعل {لن يؤمن} كلمه اى همانند {أحد} مى باشد; يعنى: {لن يؤمن أحد من قومك. } {إلاّ} به معناى {غير} و صفت براى {أحد من قومك} است نه استثناى از جمله {لن يؤمن ...}; زيرا استثناى مؤمنان از جمله سابق، استثناى وجيه بلكه صحيحى نيست. بنابراين جمله {لن يؤمن ...} چنين معنا مى شود: احدى از افراد غير مؤمن قومت (كافران آنان) ايمان نخواهد آورد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 37 - 4،10

4_ نوح ( ع ) ، در ساخت كشتى با دريافت وحى ، از تعاليم و راهنمايى هاى خداوند بهره مى برد

.

واصنع الفلك بأعيننا و وحينا

10_ خداوند ، فرجام كفرپيشگان قوم نوح ( غرق شدن در طوفان آب ) را براى او بيان كرد .

إنهم مغرقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 27 - 2

2 - وحى الهى به نوح ( ع ) در ساختن كشتى

فأوحينا إليه أن اصنع الفلك

وحى به هارون(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 87 - 1،3،14

1 _ خداوند ، از طريق وحى به موسى و هارون ( ع ) فرمان داد تا در شهر مصر ( مركز حكومت فرعون ) به تهيه مسكن براى قوم خود اقدام كنند .

و أوحينا إلى موسى و أخيه أن تبوّءا لقومكما بمصر بيوتاً

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه اولاً {مصر} به معناى شهر مصر باشد ; چنان كه به همين معنا در مفردات و لسان تصريح شده است. ثانياً: جار و مجرور (بمصر) متعلق به {تبوءاً} باشد نه حال براى {قومكما}.

3 _ برادر موسى ( هارون ) شريك او در دريافت وحى و ياور او در امر رسالت بود .

و أوحينا إلى موسى و أخيه أن تبوّءا لقومكما بمصر بيوتاً

14 _ { عن محمد بن مسلم عن ابى جعفر ( ع ) قال : قلت : كان هارون أخا موسى لأبيه و أمه ؟ قال : نعم . . . قلت : و كان الوحى ينزل عليهما جميعاً ؟ قال : الوحى ينزل على موسى و موسى يوحيه الى هارون ؟

محمد بن مسلم گويد به امام باقر (ع) گفتم: آيا هارون برادر پدرى و مادرى موسى (ع)

بود؟ حضرت فرمود: آرى . .. گفتم: آيا وحى بر هر دوى آنان نازل مى شد. حضرت فرمود: وحى بر موسى (ع) نازل مى شد و موسى (ع) وحى را به هارون منتقل مى كرد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 46 - 9

9 - موسى و هارون ( ع ) ، با خطابى مشترك از سوى خداوند ، وحى الهى رادريافت كردند .

قال لاتخافا إنّنى معكما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 48 - 1

1 - هارون نيز مانند موسى ( ع ) ، دريافت كننده وحى الهى بود .

إنّا قد أُوحى إلينا

وحى به يحيى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 12 - 2

2- يحيى ( ع ) دريافت كننده وحى و داراى شخصيتى ممتاز در پيشگاه خداوند بود .

ي_يحيى خذ الكت_ب بقوّة

در باره اين كه نداى {يا يحيى} گفته چه كسى بود، دو احتمال وجود دارد: 1_ از جانب خداوند و توسط فرشته وحى; 2_ توصيه زكريا به فرزندش يحيى. ظاهر آيه مؤيد احتمال اول است. برداشت ياد شده نيز بر همين اساس است.

وحى به يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 86 - 17

17_ "عن أبى عبدالله(ع): ... هبط عليه جبرئيل فقال له: يا يعقوب ربك يقرؤك السلام و يقول لك: شكوتنى إلى الناس ... فلاتعود تشكونى إلى خلقى... فقال: "إنما أشكوا بثّى و حزنى إلى الله... ;

از امام صادق(ع) روايت شده است: ... جبرئيل بر يعقوب فرود

آمد و گفت: پروردگارت سلام مى رساند و مى گويد: از من به مردم شكوا كردى ... ديگر چنين كارى نكن ... پس گفت: "إنما أشكوا بثّى و حزنى إلى الله ..."...".

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 73 - 10،12

10- ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( ع ) ، پيامبرانى كه از سوى خداوند به آنان وحى مى شد .

و أوحينا إليهم

12- خداوند ، به ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( ع ) كار هاى نيك را شناساند و چگونگى انجام آنها را از طريق وحى به آنان آموخت .

و أوحينا إليهم فعل الخيرت

برداشت ياد شده مبتنى براين است كه نصب {فعل الخيرات} به خاطر مفعول بودن آن براى {أوحينا} باشد. براين اساس وحى و الهام فعل خيرات مى تواند به اين معنا باشد كه خدا هر آن چه در ميزان الهى و در واقع، كار خير است به آنان شناساند و چگونگى انجام دادن آنها را از طريق وحى به آنان آموخت. و به سخن ديگر {أوحينا} متضمن معناى {علّمنا} است.

وحى به يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 15 - 8،9،10،13،14،15،16

8_ خداوند يوسف ( ع ) را از طريق وحى به نجات يافتن از چاه كنعان و ديدارى مجدد با برادرانش ، نويد داد .

و أوحينا إليه لتنبئنّهم بأمرهم هذا

جمله {لتنبئنّهم} (همانا اين واقعه را در آينده به برادرانت يادآورى خواهى كرد) دلالت بر نجات يوسف از چاه دارد و نيز حاكى از اين است كه او برادرانش را در آينده ملاقات خواهد كرد.

9_ عنايت

خاص خداوند به يوسف ( ع ) با وحى كردن به او در چاه كنعان

أن يجعلوه فى غي_بت الجب و أوحينا إليه

10_ يوسف ( ع ) در سنين كودكى ، شايستگى دريافت وحى را دارا بود .

فلما ذهبوا به . .. و أوحينا إليه

13_ يادآورى داستان چاه كنعان از سوى يوسف ( ع ) به برادرانش ، محتواى وحى خداوند به يوسف ( ع )

و أوحينا إليه لتنبئنّهم بأمرهم هذا و هم لايشعرون

14_ خداوند به يوسف ( ع ) خبر داد كه ملاقات او با برادرانش ، پس از داستان چاه كنعان ، در آينده اى دور تحقق خواهد يافت .

لتنبئنّهم بأمرهم هذا و هم لايشعرون

جمله حاليه {و هم لايشعرون} متعلق به {لتنبئنّ} است ; يعنى، به آنان خبر مى دهى در حالى كه متوجه نيستند [و تو را نمى شناسند]. از اينكه هيچ يك از برادران يوسف به هنگام ملاقات با وى، او را نخواهند شناخت، معلوم مى شود ملاقات مذكور با فاصله زمانى بسيار اتفاق خواهد افتاد.

15_ سلطه داشتن يوسف ( ع ) بر برادرانش در ديدار مجدد ، بخشى از محتواى وحى الهى به يوسف ( ع ) در چاه كنعان

و أوحينا إليه لتنبئنّهم بأمرهم هذا و هم لايشعرون

در اينكه چرا هيچ يك از برادران يوسف در ملاقات مجدد وى را نخواهند شناخت وجه ديگرى غير از آنچه در برداشت قبل ذكر شد، به نظر مى رسد و آن اينكه خداوند با جمله {و هم لايشعرون} به يوسف القا مى كند كه در مقام و موقعيتى خواهى بود كه برادرانت تصور آن را نمى كنند تا احتمال دهند كه تو برادر آنان

هستى.

16_ برادران يوسف از شنيدن و احساس كردن وحى الهى به او ، ناتوان بودند .

و أوحينا إليه . .. و هم لايشعرون

برداشت فوق ، مبتنى بر اين نكته است كه عامل حال (و هم لايشعرون) فعل {أوحينا} باشد. بر اين اساس مفاد {و هم لايشعرون} چنين مى شود: آنان وحى ما را به يوسف(ع) نمى فهميدند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 76 - 4

4_ طرح و نقشه يوسف ( ع ) براى نگه داشتن بنيامين ، كيفر و طرحى از ناحيه خداوند و به وحى او بود .

كذلك كدنا ليوسف

وحى در امت هاى پيشين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 8 - 2

2 - آبادى ها و شهر هاى بسيارى ، در جوامع بشرى از وجود وحى و پيامبران الهى ، برخوردار بودند .

و كأيّن من قرية عتت عن أمر ربّها و رسله

وحى در جزيرة العرب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 68 - 12

12 - وحى و رسالت ، داراى پيشينه در تاريخ جزيرة العرب

أم جاءهم ما لم يأت ءاباءهم الأوّلين

وحى در كودكى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 15 - 10،11

10_ يوسف ( ع ) در سنين كودكى ، شايستگى دريافت وحى را دارا بود .

فلما ذهبوا به . .. و أوحينا إليه

11_ در تلقى وحى الهى و دريافت آن ، رسيدن به سن خاصى شرط نيست .

و أوحينا إليه

وحى و آسمان

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 144 - 3،4

3 - آسمان محل ظهور و بروز وحى بر پيامبران

قد نرى تقلب وجهك فى السماء

4 - هر ناحيه اى از آسمان مى توانست و احتمال داشت كه محل ظهور و پيدايش فرشته وحى بر پيامبر ( ص ) باشد .

قد نرى تقلب وجهك فى السماء

از اينكه پيامبر(ص) براى مشاهده نزول فرشته وحى به نقطه اى خاص و معين چشم نمى دوخت و صورتش را به هر سويى مى چرخانيد، به برداشت فوق مى توان دست يافت.

وحى و نبوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 7 - 6

6- دريافت وحى الهى ، لازمه منصب رسالت

و ما أرسلنا . .. نوحى إليهم

وضوح وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 30 - 2

2 - شيوايى و جاذبه محسوس پيام وحى ، مورد سوء تعبير كافران

أم يقولون شاعر

كافران، به جاى آن كه موزون بودن و شيوايى سخنان وحى را، طريق هدايت خود قرار دهند، مورد سوء تعبير قرار داده و نوعى شعر قلمداد كرده اند كه ناخودآگاه در اين نقص گيرى به تمجيد نشسته اند.

وقت نزول وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 101 - 8

8 _ زمان و حالت نزول وحى داراى خصوصيتى ويژه مى باشد .

و إن تسئلوا عنها حين ينزل القرءان تبدلكم

ويژگى وحى به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 6 - 4

4 - وحى و

نزول قرآن ، به صورت قرائت آن بر پيامبر ( ص ) و جارى ساختن آن بر زبان او بوده است .

سنقرئك

ويژگيهاى نزول وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 18 - 3

3 - نزول وحى و آيات قرآن بر پيامبر ( ص ) ، در قالب الفاظ و به شكل قرائت و روخوانى بر ايشان بود .

فإذا قرأن_ه فاتّبع قرءانه

برداشت ياد شده از به كار رفتن واژه {قرائت} استفاده مى شود.

ويژگيهاى وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 30 - 2

2 - شيوايى و جاذبه محسوس پيام وحى ، مورد سوء تعبير كافران

أم يقولون شاعر

كافران، به جاى آن كه موزون بودن و شيوايى سخنان وحى را، طريق هدايت خود قرار دهند، مورد سوء تعبير قرار داده و نوعى شعر قلمداد كرده اند كه ناخودآگاه در اين نقص گيرى به تمجيد نشسته اند.

هدايت ناپذيرى معرضان از وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 23 - 13

13 - انسانِ رويگردان از هدايت الهى و پيام وحى ، غيرقابل هدايت بهوسيله ديگر عوامل

فمن يهديه من بعد اللّه

هدايت ناپذيرى مكذبان وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 6 - 6

6 - هدايت ناپذيران از وحى و آيات الهى ، تأثيرناپذير از هر پيام و ابزار هدايتى ديگر

فبأىّ حديث بعد اللّه و ءاي_ته يؤمنون

جمله {فبأىّ حديث. ..} _ كه مفيد استفهام تعجبى است _ مى تواند بيانگر اين نكته باشد كه اگر انسان

در پرتو آيات الهى هدايت نشود; ديگر به هدايتى دست نخواهد يافت; چه اين كه هدايت ديگرى نيست تا از آن بهره مند گردد.

هدايتگرى وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 82 - 5

5- انسان ، بدون هدايت وحى ، گرفتار نوعى بيمارى فكرى ، روحى و اخلاقى است .

و ننزّل من القرءان ما هو شفاء و رحمة

از اينكه نزول قرآن براى شفابخشى معرفى شده است، حكايت از آن دارد كه بدون وحى، بشر گرفتار مرضهاى علاج ناپذير روحى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 27 - 7

7 - انسان ، بدون وحى و الهام الهى ، غرق در انواع غفلت ها و بى خبرى ها است .

و لقد ضربنا للناس فى ه_ذا القرءان من كلّ مثل لعلّهم يتذكّرون

برداشت ياد شده از تعبير {يتذكّرون} به دست مى آيد; زيرا تذكر و بيدارباش در جايى به كار مى رود كه در مقابل آن، غفلت و بى خبرى وجود داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 12 - 4

4 - نظام آسمان ها ، تحت هدايت وحى الهى ( امر و تدبير خداوند )

و أوحى فى كلّ سماء أمرها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 44 - 13

13 - برخوردارى از روحيه حق پذيرى و به دور بودن از لجاجت و عناد ، شرط بهرهورى انسان از هدايت وحى

و لو جعلنه . .. و الذين لايؤمنون فى ءاذانهم وقر و هو عليهم

عمىً

از صدر آيه _ كه درباره لجاجت كافران است _ و نيز فعل مضارع {لايؤمنون} _ كه اشعار به استمرار عدم ايمان دارد _ مى توان استفاده كرد كه لجاجت و عناد، در محروميت انسان از ابزارهاى شناخت نقش دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 6 - 7

7 - معارف وحى و آيات الهى ، نيرومندترين وسيله و عامل هدايت انسان

فبأىّ حديث بعد اللّه و ءاي_ته يؤمنون

خداوند مى فرمايد: پس از قرآن ديگر پيامى نيست كه بتواند منكران قرآن را هدايت كند. از اين بيان استفاده مى شود كه قرآن بالاترين حد كارايى و روشنگرى را دارا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 2 - 7

7 - انسان ، بدون رهنمود هاى وحى و دين الهى ، در معرض خطر ها و تهديد هاى جدى است .

إنّى لكم نذير مبين

انذار و اخطار پيامبران، دليل وجود خطرها و تهديدهاى بسيارى در پيش روى بشر است. بنابراين اگر انسان، انذار و اخطارهاى پيامبران را ناديده بگيرد، دچار خطرها و آفت هاى بسيارى خواهد شد.

هماهنگى تعاليم وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 12 - 9

9- وحدت و هماهنگى پيام وحى ، در طول تاريخ رسالت پيامبران

و من قبله كت_ب موسى . .. و ه_ذا كت_ب مصدّق

از اين كه قرآن، تصديق گر تورات است و خداوند اين تصديق گرى را دليل حقانيت وحى شمرده، مطلب ياد شده استفاده مى شود.

يقين به وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

17 - جاثيه - 45 - 21 - 6

6 - ايمان و عمل صالح ، از لوازم و مظاهر يقين به وحى و هدايت آسمانى است .

لقوم يوقنون . .. أن نجعلهم كالذين ءامنوا و عملواالص_لح_ت

يهود و نزول وحى بر بشر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 93 - 4

4 _ يهوديان به سبب ادعاى نازل نشدن وحى بر هيچيك از بشر ظالمترين مردم هستند.

إذ قالوا ما أنزل الله على بشر من شىء . .. و من أظلم ممن افترى على

يهود و وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 97 - 6

6 - تصور جاهلانه يهود در مورد جبرئيل و نظام وحى

قل من كان عدواً لجبريل فإنه نزله على قلبك بإذن اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 46 - 13

13 _ تشبيه وحى و سخنان پيامبر ( ص ) به هياهوى چوپان ها ، طعن يهود بر دين اسلام

راعنا ليّاً بالسنتهم و طعناً فى الدين

هدف شوم يهوديان از چوپان خواندن پيامبر (ص) مى تواند تشبيه دعوت و سخنان او به هياهوى چوپانها باشد.

وراثت از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

وراثت

آثار وراثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 34 - 2

2 _ نقش وراثت در ساختار شخصيّت انسانها *

ذريّة بعضها من بعض

درخواست وراثت بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 85 - 1

1 - دعاى ابراهيم ( ع ) به درگاه خدا ، براى قرار گرفتنش

در زمره وارثان بهشت

و اجعلنى من ورثة جنّة النعيم

{من} در اين آيه تبعيضيه و {ورثة} جمع وارث است; يعنى، مرا يكى از وارثان بهشت قرار بده.

وراثت بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 63 - 1

1- بندگان تقواپيشه خداوند ، وارثان بهشت اند .

تلك الجنّة التى نورث من عبادنا من كان تقيًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 105 - 1،7

1- به ارث بردن زمين و تسلط بر منافع آن به وسيله بندگان صالح ، امرى ثبت شده در كتاب تورات و زبور

و لقد كتبنا فى الزبور من بعد الذكر أن الأرض يرثها عبادى الص_لحون

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه: 1_ الف و لام {الزبور} براى عهد و مقصود از آن كتاب آسمانى داوود(ع) باشد; چنان كه در آيه 163، سوره {نساء} آمده است (و آتينا داوود زبوراً); 2_ مقصود از {الذكر} تورات باشد; چنان كه اين نام در قرآن بر تورات اطلاق شده است (انبيا، آيه 48); 3_ {من بعد الذكر} متعلق به {كتبنا} باشد.

7- بشارت خداوند به وراثت بهشت براى بندگان صالح خويش

أنّ الأرض يرثها عبادى الص_لحون

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه مقصود از {الأرض} بهشت باشد، چنان كه در برخى از آيات به صراحت چنين آمده است: {و أورثنا الأرض نتبؤأ من الجنّة حيث نشاء فنعم أجر العاملين} (سوره زمر (39) آيه 74).

وراثت بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 59 - 2

2 - بنى اسرائيل ، وارث سرزمينى آباد

و برخوردار از باغ ها و چشمه سار ها ، پس از خارج شدن آنان از مصر

كذلك و أورثن_ها بنى إسرءيل

ضمير {ها} در {أورثناها} به مطلق {جنّات} بازمى گردد; نه جنات مربوط به فرعونيان. بنابراين، آيه ياد شده و آيه قبل، بيانگر اين حقيقت است كه خداوند، از سويى فرعونيان را از باغ ها و كاخ هاى شان بيرون كرد و همه آنان را به دريا ريخت و از سوى ديگر بنى اسرائيل را كه در مصر فاقد هر گونه امكانات بودند، به جاى ديگرى منتقل كرد و سرزمينى آباد و پر بركت كه عبارت است از ارض مقدس باشد در اختيارشان قرار داد و به آنان فرمود {ادخلوا الأرض المقدّسة التى كتب اللّه لكم}،(مائده(5) آيه 21).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 28 - 3،7

3- قرار گرفتن امكانات فرعونيان ، در اختيار گروهى ديگر از مردم ( بنى اسرائيل )

كذلك و أورثن_ها قومًا ءاخرين

برداشت بالا بنابراين نكته است كه مراد از {قوماً آخرين} گروهى از بنى اسرائيل باشد; چنان كه در آيه 59 سوره {شعراء} آمده است. اين گروه ممكن است بخشى از بنى اسرائيل بودند كه در خروج از مصر با موسى(ع) همسفر نبودند.

7- بازگشت بنى اسرائيل به مصر و برخوردارى آنان از ثروت و امكانات آن سرزمين ، پس از هلاكت فرعونيان *

كذلك و أورثن_ها قومًا ءاخرين

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه مراد از {قوماً آخرين} تمام بنى اسرائيل باشد.

وراثت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 23 - 3

3- خداوند ، يگانه وارث

همه موجودات است .

و نحن الورثون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 40 - 1

1- خداوند ، تنها وارث تمامى زمين و زمينيان است .

إنّا نحن نرث الأرض و من عليها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 80 - 1

1- خداوند ، وارث و مالك نهايى اموال و فرزندان است .

قال لأُتينّ . .. و نرثه ما يقول

مراد از {ما يقول} به قرينه آيه قبل، مال و فرزند است كه كافر به كفرورزى خويش، در اميد دستيابى به آن بود (لأُوتينّ مالاً و ولداً).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 58 - 13

13 - تنها خدا وارث آثار به جا مانده ( زمين ، باغ ، خانه و . . . ) از جوامع هلاك شده پيشين

و كم أهلكنا من قرية . .. و كنّا نحن الورثين

وراثت صالحان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 105 - 1،7

1- به ارث بردن زمين و تسلط بر منافع آن به وسيله بندگان صالح ، امرى ثبت شده در كتاب تورات و زبور

و لقد كتبنا فى الزبور من بعد الذكر أن الأرض يرثها عبادى الص_لحون

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه: 1_ الف و لام {الزبور} براى عهد و مقصود از آن كتاب آسمانى داوود(ع) باشد; چنان كه در آيه 163، سوره {نساء} آمده است (و آتينا داوود زبوراً); 2_ مقصود از {الذكر} تورات باشد; چنان كه اين نام در قرآن بر تورات اطلاق شده

است (انبيا، آيه 48); 3_ {من بعد الذكر} متعلق به {كتبنا} باشد.

7- بشارت خداوند به وراثت بهشت براى بندگان صالح خويش

أنّ الأرض يرثها عبادى الص_لحون

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه مقصود از {الأرض} بهشت باشد، چنان كه در برخى از آيات به صراحت چنين آمده است: {و أورثنا الأرض نتبؤأ من الجنّة حيث نشاء فنعم أجر العاملين} (سوره زمر (39) آيه 74).

وراثت متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 63 - 1

1- بندگان تقواپيشه خداوند ، وارثان بهشت اند .

تلك الجنّة التى نورث من عبادنا من كان تقيًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 74 - 4،5

4 - بهشت جاويدان ، ميراث تقواپيشگان

و أورثنا الأرض نتبوّأ من الجنّة

5 - وراثت بهشت جاويدان ، وعده الهى به تقواپيشگان

صدقنا وعده و أورثنا الأرض نتبوّأ من الجنّة

وراثت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 10 - 1

1 - مؤمنان راستين ، تنها وارثان بهشت

قد أفلح المؤمنون . .. أُول_ئك هم الورثون

{أُول_ئك} مبتدا و اشاره به مؤمنانى است كه داراى صفات ياد شده در آيات پيشين (آيات 2 تا 9) هستند. {الوارثون} خبر مبتدا و {ال} در آن براى تعريف عهد ذهنى يا اسم موصول و به تقدير {الذين يرثون} مى باشد. به هر حال {الوارثون} بيانگر اين معنا است كه كسانى كه به عنوان ميراث بر بهشت خوانده مى شوند، اين دسته از مؤمنان اند. گفتنى است كه ضمير {هم} مى تواند ضمير فصل و مفيد حصر باشد (رساننده اين

معنا كه مسند (الوارثون)، تنها براى مسنداليه ثابت است) و نيز مى تواند مبتدا و {الوارثون} خبر آن و جمله {هم الوارثون} خبر {أُول_ئك} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 11 - 1

1 - مؤمنان راستين ، وارثان بهشت اند .

الذين يرثون الفردوس

{الذين} در محل رفع و صفت توضيحى (عطف بيان) است و يا بدل براى {الوارثون} مى باشد. {فردوس} واژه اى معرّب و به معناى بوستان است كه در اين جا به جاى {الجنة} به كار رفته است; چون با اين كه مذكّر مى باشد، به آن ضمير مؤنث (فيها) ارجاع شده است.

وراثت يحيى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 7 - 8

8- يحيى ( ع ) ، وارث حضرت زكريا ( ع ) و خاندان يعقوب بود .

يرثنى و يرث من ءال يعقوب . .. ي_زكريا إنّا نبشّرك بغل_م اسمه يحيى

ورد از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

وِرد

آداب وِرد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 205 - 4

4 _ پرهيز از آواى بلند در ذكر زبانى ، از آداب لب گشودن به ذكر خداوند است .

و اذكر ربك . .. دون الجهر من القول

{دون} به معناى پايينتر و {جهر} به معناى آشكار كردن و علنى ساختن و {من القول} بيان براى {الجهر} است. بنابراين {الجهر من القول}، يعنى بلند كردن صدا و {دون الجهر من القول}، يعنى ادا كردن لفظ و سخن پايينتر از حد جهر.

اهميت وِرد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 -

205 - 3،5

3 _ خداوند از پيامبر ( ص ) خواست تا لب به ذكر او گشايد و زبانش را به ياد او مترنم سازد .

و اذكر ربك . .. دون الجهر من القول

برداشت فوق بر اين اساس است كه {دون الجهر . .. } عطف بر {فى نفسك} باشد. بر اين مبنا آيه شريفه اشاره به دو گونه ذكر دارد: ذكر قلبى كه {فى نفسك} آن را بيان مى كند، ذكر زبانى كه {دون الجهر من القول} به آن اشاره دارد.

5 _ انسان ها بايد در دل و جان به ياد خدا بوده و در هر صبح و عصر لب به ذكر او گشايند .

و اذكر ربك . .. بالغدو و الاصال

{غدوة} (مفرد غدو) به معناى صبح (زمان طلوع فجر تا طلوع خورشيد) است. {آصال} جمع و يا جمع الجمع {اصيل} است و اصيل به زمان ميان عصر تا مغرب گفته مى شود. قابل ذكر است كه {ال} در {الغدو} و {الأصال} براى استغراق است و افاده عموم مى كند ; يعنى هر صبح و عصر.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 206 - 3،6

3 _ ياد كردن خدا در دل و جان و لب گشودن به ذكر وى ، عبادت و پرستش اوست .

و اذكر ربك . .. إن الذين عند ربك لايستكبرون عن عبادته

فرمان به ذكر خدا (اذكر ربك) و سپس بيان اين حقيقت كه مقربان درگاه خدا از پرستش او رويگردان نيستند، بيانگر اين است كه ذكر خدا مصداق بارزى از پرستش خداوند و عبادت اوست.

6 _ پرستش خدا ، به زبان آوردن

اسما و صفاتى كه حاكى از تنزيه او باشد و نيز سجده كردن به آستان او ، از مصاديق ذكر و ياد خداوند است .

و اذكر ربك . .. إن الذين عند ربك ... و له يسجدون

صدا در وِرد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 205 - 4

4 _ پرهيز از آواى بلند در ذكر زبانى ، از آداب لب گشودن به ذكر خداوند است .

و اذكر ربك . .. دون الجهر من القول

{دون} به معناى پايينتر و {جهر} به معناى آشكار كردن و علنى ساختن و {من القول} بيان براى {الجهر} است. بنابراين {الجهر من القول}، يعنى بلند كردن صدا و {دون الجهر من القول}، يعنى ادا كردن لفظ و سخن پايينتر از حد جهر.

وقت وِرد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 205 - 5

5 _ انسان ها بايد در دل و جان به ياد خدا بوده و در هر صبح و عصر لب به ذكر او گشايند .

و اذكر ربك . .. بالغدو و الاصال

{غدوة} (مفرد غدو) به معناى صبح (زمان طلوع فجر تا طلوع خورشيد) است. {آصال} جمع و يا جمع الجمع {اصيل} است و اصيل به زمان ميان عصر تا مغرب گفته مى شود. قابل ذكر است كه {ال} در {الغدو} و {الأصال} براى استغراق است و افاده عموم مى كند ; يعنى هر صبح و عصر.

وزارت از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

وزارت

آثار وزارت هارون(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 31 - 2

2 - موسى ( ع )

، معاونت هارون را براى خود ، موجب توان مندى بيشتر در انجام مسؤوليت مى دانست .

هرون أخى . أشدّد به أزرى

شرايط تصدى وزارت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 55 - 12

12_ دانش و توان ، دو شرط اساسى براى مديريت و تصدى وزارت

اجعلنى . .. إنى حفيظ عليم

فلسفه وزارت هارون(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 33 - 1

1 - موسى ( ع ) تسبيح فراوان و تبرئه مكرر خداوند را از پندار هاى باطل مشركان ، در گرو همراهى هارون با او مى دانست .

كى نسبّحك كثيرًا

مراد از تسبيح _ به قرينه مأموريت موسى(ع) براى هدايت فرعون _ تنزيه خداوند از داشتن شريك و هرگونه محدوديتى در الوهيت و ربوبيت است. فاعل {نسبّحك} موسى و هارون(ع) مى باشد و {كى نسبّحك} تعليل براى جمله هاى اخير است كه درخواست همراهى هارون رامطرح كرده بود; يعنى با پشتيبانى هارون، دعوت به توحيد _ كه متضمن تنزيه خداوند از داشتن شريك است _ افزايش خواهد يافت.

وزارت هارون(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 36 - 1،5

1 - خداوند تمامى خواسته هاى موسى ( ع ) را پذيرفت و به او شرح صدر و بيان روان عطا كرد و هارون را وزير او قرار داد .

قال ربّ . .. قال قد أُوتيت سؤلك ي_موسى

{سؤل}; يعنى احتياجى كه نفس انسان بر تحصيل آن حرص مىورزد و فرق آن با آرزو اين است كه آرزو در فكر انسان مى گذرد،

ولى {سؤل} پى گيرى مى شود. گويا همواره رتبه {سول} بعد از آرزو است.

5 - وادى طوى در كوه طور ، مكان اعطاى شرح صدر و بيان روان به موسى ( ع ) ونصب هارون به مقام وزارت موسى ( ع ) بود .

قال ربّ اشرح . .. قال قد أُتيت سؤلك

وزارت يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 78 - 9

9_ يوسف ( ع ) در زمان وزارت و اقتدار همچنان انسانى نيكوكار بود .

إنا نري_ك من المحسنين

يوسف(ع) و وزارت كشاورزى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 55 - 1

1_ يوسف ( ع ) از پادشاه خواست وى را به وزارت كشاورزى مصر و تصدى انبار هاى غله ، منصوب كند .

قال اجعلنى على خزائن الأرض

از آن جا كه يوسف(ع) در تعبير رؤياى پادشاه بيان داشت كه بايد هفت سال با جديّت به امر كاشت و برداشت و ذخيره سازى ارزاق بپردازند، چنين برمى آيد كه مقصود وى از {مرا بر گنجينه هاى زمين بگمار} اين است كه امور ياد شده را به من بسپار ; يعنى، امر كشت و برداشت (وزارت كشاورزى) و نيز انبارهاى غلّه در اختيار من باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 56 - 1

1_ پادشاه مصر ، پيشنهاد يوسف ( ع ) را پذيرفت و مديريت كشت و برداشت محصولات و ذخيره سازى و توزيع آنها را به او سپرد .

اجعلنى على خزائن الأرض . .. و كذلك مكّنّا ليوسف فى الأرض

وسوسه از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

وسوسه

آثار تداوم وسوسه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ناس - 114 - 5 - 5

5 - تكرار وسوسه ، فراهم سازنده زمينه تأثير آنها در انسان است .

الذى يوسوس

فعل مضارع {يوسوس} _ به قرينه سياق آيه كه بيانگر ويژگى هاى وسوسه گران است _ بر استمرار دلالت دارد.

آثار وسوسه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 25 - 8

8- وسوسه ، تزيين و القاى آرمان هاى دروغين ، ابزار شيطان در منحرف ساختن انسان ها

إنّ الذين ارتدّوا . .. الشيط_ن سوّل لهم و أملى لهم

مفهوم {أملى} ممكن است به معناى ايجاد آمال و آرزو باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 16 - 4

4_ انكار معاد ، ناشى از وسوسه هاى مرموز نفس و نه نارسايى برهان آن *

بل هم فى لبس من خلق جديد . .. و نعلم ما توسوس به نفسه

آثار وسوسه شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 27 - 2

2 _ پرهيز از گمراه گشتن بر اثر وسوسه هاى شيطان، توصيه و هشدار خداوند به انسانها

يبنى ءادم لا يفتننكم الشيطن

آثار وسوسه نفس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 30 - 2،3

2 _ وسوسه هاى نفسانى قابيل ، كشتن برادر را بر او هموار ساخت .

فطوعت له نفسه

{طوعت} از مصدر {تطويع} به معناى {تسهيل} و نيز {متابعت} است. برداشت فوق بر اساس معناى اول است.

3 _ وسوسه هاى نفسانى قابيل ، وادار

كننده وى به كشتن هابيل

فطوعت له نفسه قتل اخيه فقتله

آثار وسوسه هاى شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 84 - 3

3- تأثير فزون تر وسوسه هاى شيطانى در مشركان و افزايش گمراهى آنان بر اثر مهلت هاى الهى ، دليل شتاب نورزيدن خداوند در عذاب آنان

فلاتعجل عليهم

{لاتعجل} به وسيله {فاء} بر آيات پيشين (نظير {فليمدد له الرحمن مدّاً} و {تؤزّهم أزّاً}) تفريع شده است; يعنى، حال كه تأخير عذاب مايه افزايش گمراهى مشركان و فزونى فريب هاى شيطانى است، چه ضرورتى در تعجيل عذاب است؟ جمله {إنّما . ..} نيز كه تعليل براى {فلاتعجل عليهم} است، همين نكته را تأكيد مى كند; زيرا بر انبوه تر شدن مدارك عذاب مشركان دلالت دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 123 - 3،4

3 - آدم و حوا ( ع ) ، در پى عمل به وسوسه شيطان و ناديده گرفتن هشدار هاى خداوند در بهشت ، از آن مكان عالى اخراج شدند و به زمين فرود آمدند .

فأكلا منها . .. و عصى ءادم ... قال اهبطا منها جميعًا

{هبوط}; يعنى، نزول (مصباح). فرمان {اهبطا} فرمانى تكوينى بوده است; زيرا هبوط به زمين براى انسان، عادتاً مقدور نيست.

4 - شيطان با وسوسه و اغواگرى خود ، زمينه ساز اخراج آدم و حوا از بهشت و هبوط آنان به زمين گرديد .

فوسوس إليه الشيط_ن . .. قال اهبطا منها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 97 - 2

2 - استفاده از شيوه هاى

نادرست در مبارزه با باطل ، نتيجه القائات شيطانى است .

ادفع بالتى هى أحسن السيّئة . .. و قل ربّ أعوذ بك من همزت الشي_طين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 25 - 1،4،9،10

1- روى گردانى از حق ، به رغم وضوح آن بر انسان ، نتيجه وسوسه ها و فريب هاى شيطانى است .

إنّ الذين ارتدّوا على أدب_رهم . .. الشيط_ن سوّل لهم

4- ارتداد ، معلول مقهور شدن انسان در برابر وسوسه ها و دسيسه هاى شيطانى است .

إنّ الذين ارتدّوا . .. الشيط_ن سوّل لهم

9- وسوسه ها و آرمان هاى شيطانى ، قفل انديشه و قلب آگاهان حق گريز *

أم على قلوب أقفالها . .. الشيط_ن سوّل لهم و أملى لهم

برداشت بالا بدان احتمال است كه {إنّ الذين ارتدّوا. ..} در مقام تبيين و توضيح ذيل آيه قبل باشد (أم على قلوب أقفالها). در اين صورت وسوسه ها و آمال شيطانى منطبق بر {أقفالها} مى شود.

10- زيبايى ها و جلوه هاى راه كفر ، غير واقعى و زاييده وسوسه هاى شيطانى است .

الشيط_ن سوّل لهم و أملى لهم

{سوّل} به معناى وارونه نماياندن واقعيت ها است; يعنى، {زيبانمودن زشتى ها و متمايل ساختن نفس به جانب آن} و اين تعبير نشان مى دهد كه راه كفر و ضد حق و هدايت، فاقد زيبايى واقعى است; ولى شيطان به دروغ آن را مى آرايد.

استعاذه از وسوسه انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ناس - 114 - 6 - 7،14

7 - پناه بردن به خداوند از خطر وسوسه جنيان و انسان

ها ، مايه مصونيت انسان در برابر آن

قل أعوذ بربّ الناس . .. من الجنّة و الناس

14 - لزوم پناه بردن به خداوند از آثار وسوسه هاى جن و انس

قل أعوذ بربّ الناس . .. الذى يوسوس فى صدور الناس . من الجنّة و الناس

استعاذه از وسوسه جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ناس - 114 - 6 - 7،14

7 - پناه بردن به خداوند از خطر وسوسه جنيان و انسان ها ، مايه مصونيت انسان در برابر آن

قل أعوذ بربّ الناس . .. من الجنّة و الناس

14 - لزوم پناه بردن به خداوند از آثار وسوسه هاى جن و انس

قل أعوذ بربّ الناس . .. الذى يوسوس فى صدور الناس . من الجنّة و الناس

اعراض از وسوسه گران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ناس - 114 - 4 - 3

3 - لزوم برحذر ماندن از وسوسه گرانى كه خود را رسوا نكرده و نيت خويش را برملا نمى سازند .

من شرّ الوسواس الخنّاس

امكان دفع وسوسه هاى شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 99 - 6

6- انسان در برابر وسوسه ها و توطئه هاى شيطان ، مختار و بر مخالفت با او تواناست .

إنه ليس له سلط_ن على الذين ءامنوا و على ربّهم يتوكّلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 100 - 2

2- انسان در برابر وسوسه ها و توطئه هاى شيطان ، مختار و بر مخالفت با او تواناست .

إنما سلط_نه على الذين يتولّونه

اهداف وسوسه هاى شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ناس - 114 - 5 - 3

3 - ايجاد انگيزه هاى درونى در مردم ، براى مقابله با ربوبيت ، فرمان روايى و الوهيت خداوند ، هدف شيطان از القاى وسوسه به قلب ها است .

بربّ الناس . ملك الناس . إل_ه الناس . من شرّ الوسواس الخنّاس . الذى يوسوس فى صدو

اهميت وسوسه هاى شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 36 - 6

6 - انسان ، نيازمند يارى خداوند ، حتى در برابر كوچك ترين وسوسه شيطان

و إمّا ينزغنّك من الشيط_ن نزغ فاستعذ باللّه

برداشت ياد شده از تنكير {نزغ} _ كه براى تحقير مى باشد _ استفاده شده است.

تشخيص وسوسه شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 201 - 5

5 _ اهل تقوا توانا بر تشخيص وسوسه هاى شيطان به هنگام مواجه شدن با آن وسوسه ها هستند .

إن الذين اتقوا إذ امسهم طئف من الشيطن تذكروا

تعقل در وسوسه هاى شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 62 - 6

6 - لزوم تعقل و خردورزى در وسوسه هاى گمراه كننده شيطان و درس آموزى از سرنوشت شوم قربانيان فريب وى

و لقد أضلّ منكم جبلاًّ كثيرًا أفلم تكونوا تعقلون

چاره انديشى براى وسوسه شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ناس - 114 - 6 - 3

3 - خطر وسوسه گران جن و انس ، بزرگ و سزاوار چاره

انديشى است .

من الجنّة و الناس

خطر وسوسه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 16 - 8

8_ علم الهى به اعماق وجود آدمى ، هشدارى به وى در تأثيرپذيرى از وسوسه هاى نفس

و نعلم ما توسوس به نفسه و نحن أقرب إليه من حبل الوريد

تعبير و {نحن أقرب. ..} _ در پى {نعلم ما توسوس...} _ مى تواند از آن جهت باشد كه آدمى با ناظر ديدن خدا، خود را از بند وسوسه هاى نفس رها مى سازد.

خطر وسوسه انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ناس - 114 - 6 - 5،9

5 - پناه بردن به خداوند از خطر وسوسه جن و انس ، توصيه اى الهى به پيامبر ( ص )

قل أعوذ . .. من الجنّة و الناس

9 - وسوسه جنيان براى انسان ها ، خطرناك تر از وسوسه هم نوعان شان است .

من الجنّة و الناس

تقديم {الجنّة}، به جهت يكنواخت شدن آخر آيه هاى اين سوره و يا ناظر به افزون تر بودن خطر وسوسه جنيان است. برداشت ياد شده، ناظر به احتمال دوم است.

خطر وسوسه جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ناس - 114 - 6 - 5،9

5 - پناه بردن به خداوند از خطر وسوسه جن و انس ، توصيه اى الهى به پيامبر ( ص )

قل أعوذ . .. من الجنّة و الناس

9 - وسوسه جنيان براى انسان ها ، خطرناك تر از وسوسه هم نوعان شان است .

من الجنّة و الناس

تقديم {الجنّة}، به جهت يكنواخت شدن آخر آيه

هاى اين سوره و يا ناظر به افزون تر بودن خطر وسوسه جنيان است. برداشت ياد شده، ناظر به احتمال دوم است.

خطر وسوسه هاى شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 117 - 14

14 - زنان و مردان ، هر دو در خطر فريفته شدن به وسوسه هاى شيطانى اند .

فلايخرجنّكما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ناس - 114 - 6 - 10

10 - انسان ، همواره در خطر وسوسه هاى شيطان است .

من الجنّة

{شيطان} _ چنانچه در برخى از سوره هاى ديگر آمده است _ از جنس جن است.

خنثى سازى وسوسه شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 200 - 5

5 _ خداوند خنثى كننده وسوسه هاى شيطان در صورت پناه آوردن بندگان به درگاه او

فاستغذ باللّه إنه سميع عليم

جمله {إنه سميع عليم} به منزله تعليلى است براى {فاستغذ باللّه} (به خدا پناه بر). و چون مجرد شنوايى و دانايى نمى تواند دليل لزوم استعاذه باشد، مى توان گفت شنوايى و دانايى خداوند كنايه از اجابت پناهخواهى است.

راههاى نجات از وسوسه هاى شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 62 - 7

7 - تعقل و خرد ورزى ، راه نجات از وسوسه ها و دام هاى شيطان

و لقد أضلّ منكم جبلاًّ كثيرًا أفلم تكونوا تعقلون

روش برخورد وسوسه گران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ناس - 114 - 5 - 1

1 - وسوسه گران ، افكار پليد

را در سينه هاى مردم جاى داده ، آنان را از درون به سمت اهداف خود تحريك مى كنند .

الذى يوسوس فى صدور الناس

روش وسوسه هاى شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 120 - 7

7 - پوشش خيرخواهى ، روش شيطان براى وسوسه در دل آدميان و فريب آنان

فوسوس إليه الشيط_ن فقال هل أدّلك

زمينه وسوسه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 152 - 2

2 _ اموال يتيمان، وسوسه انگيز و دست اندركاران آن اموال در خطر تجاوزگرى و تصرفهاى عدوانى

و لاتقربوا مال اليتيم

بيان حرمت تصرف با فعل {لاتقربوا} مى تواند اشاره به اين جهت نيز داشته باشد كه داراييهاى يتيمان به سبب نبود مدافع لغزشگاهى است وسوسه انگيز كه آدمى با كمترين بى احتياطى به گناه تصرف آلوده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 34 - 2

2- مال يتيم وسوسه انگيز و زمينه ساز لغزش انسان با تصرف به ناحق در آن است .

و لاتقربوا مال اليتيم إلاّ بالتى هى أحسن

به كار رفتن واژه {لاتقربوا} (نزديك نشويد) به جاى {لاتأكلوا و لاتصرفوا} (نخوريد و تصرف نكنيد) ممكن است به اين دليل باشد كه: اموال يتيمان به دليل حامى جدّى نداشتن، در معرض دخل و تصرفهاى عدوانى و حيف و ميلهاى به ناحق است.

زمينه وسوسه انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 120 - 11

11 - شيطان ، از نياز ها و خواسته هاى آدمى براى فريب و

وسوسه در دل آنان بهره مى برد .

هل أدّلك على شجرة الخلد و ملك لايبلى

زمينه وسوسه ايوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 41 - 7

7 - شيطان ، ايوب ( ع ) را به خاطر گرفتار بودنش در رنج و عذاب سخت وسوسه مى كرد .

أنّى مسّنى الشيط_ن بنصب و عذاب

{مسّ شيطان} به معناى وسوسه و نزديك شدن او براى فريب است و {باء} در {بنصب} براى سببيت است; يعنى، شيطان وقتى ايوب(ع) را گرفتار رنج و عذاب ديد، به وسوسه او پرداخت.

زمينه وسوسه شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 25 - 8

8 - آمال و آرزو هاى آدمى ، زمينه ساز وسوسه شياطين و هم نشينان بد

فزيّنوا لهم ما بين أيديهم و ما خلفهم

برداشت ياد شده بنابر اين احتمال است كه مراد از {ما بين أيديهم} وضعيت موجود و مقصود از {ما خلفهم} آينده اى باشد كه در پيش دارند.

زمينه وسوسه هاى شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 98 - 9

9- انسان در هر عمل صالح ، مورد هجوم و وسوسه شيطان و نيازمند استعاذه و پناه بردن به خداوند است . *

من عمل ص_لحًا . .. فإذا قرأت القرءان فاستعذ بالله من الشيط_ن الرجيم

برداشت فوق، بدان احتمال است كه قراءت قرآن به عنوان نمونه اى از عمل صالح ذكر شده باشد كه در آيه قبل از آن سخن به ميان آمده بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء

- 17 - 53 - 11

11- خارج شدن از جاده صواب در گفتار ، پيامد وسوسه ها و تلاش هاى شيطان است .

قل لعبادى يقولوا التى هى أحسن إن الشيط_ن ينزغ بينهم

سفارش به گفتار پسنديده و نيكو، و سپس تعليل به {إن الشيطان ينزغ . ..} مى تواند مشعر به نكته فوق باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 83 - 6،8

6- كفرورزى ، زمينه ساز و همواركننده راه نفوذ شيطان و وسوسه هاى او در آدمى

أرسلنا الشي_طين على الك_فرين تؤزّهم

تعبير {على الكافرين} دلالت دارد كه خداوند پس از تحقق كفر كافران، شياطين را مأمور گمراه ساختن آنان مى كند و در حقيقت ارسال شياطين پى آمد كفر است.

8- گرفتارى كافران به وسوسه ها و تحريكات شيطانى ، نمودى از { استدراج } و رهاشدن آنان در كفر و گمراهى است .

الرحمن مدًّا . .. ألم تر أنّا أرسلنا الشي_طين

اين آيه با آيه {من كان فى الضلالة فليمدد له الرحمن مدّاً} _ كه بيانگر سنت {امهال} بود _ در ارتباط است و بيانگر نمونه و گواه ديگرى بر جريان سنت {فليمدد. .. مدّاً} است كه همان {امهال} و {استدراج} مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 41 - 10

10 - رنج ها و مصيبت ها ، ميدان و بسترى مناسب براى وسوسه هاى شياطين

أنّى مسّنى الشيط_ن بنصب و عذاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 36 - 3

3 - تمامى انسان ها _ حتى پيامبر ( ص ) _ در

معرض تحريك ها و وسوسه هاى شيطان قرار دارند .

و إمّا ينزغنّك من الشيط_ن نزغ

{نزغ} در اصل به معناى تحريك كردن است و مراد از آن در آيه شريفه، وسوسه مى باشد.

عموميت وسوسه هاى شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 41 - 9

9 - همه انسان ها ، حتى خوبان و پاكان ، در معرض وسوسه هاى شيطان اند .

أنّى مسّنى الشيط_ن بنصب و عذاب

برداشت ياد شده به خاطر اين حقيقت است كه وقتى انسان والايى چون ايوب(ع) از دست وسوسه هاى شيطان بنالد و به درگاه الهى شكوائيه ببرد، ديگر مردمان به طريق اولى با چنين وسوسه هايى رو به رو خواهند شد.

عوامل وسوسه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ناس - 114 - 6 - 2

2 - تنها جنيان و انسان ها ، به القاى افكار پليد و وسوسه هاى شيطانى در ذهن بشر مى پردازند .

الذى يوسوس فى صدور الناس . من الجنّة و الناس

عوامل وسوسه شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 11 - 9

9 _ فقدان آب براى تحصيل طهارت و برطرف كردن نجاست ها ، مايه وسوسه شيطان و ايجاد نگرانى در پيكارگران بدر

ليطهّركم به و يذهب عنكم رجز الشيطن

نبودن لام در {يذهب} بيانگر اين است كه {يذهب . .. } مترتب بر {ليطهركم ... } است. و تناسب تطهير با برطرف شدن رجز شيطان اقتضا مى كند كه مراد از رجز شيطان وسوسه هايى باشد كه شيطان بر اثر نبودن آب براى طهارت در

مجاهدان ايجاد مى كرده است.

محمد(ص) و وسوسه شياطين انس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ناس - 114 - 6 - 12

12 - پيامبر ( ص ) ، مواجه با وسوسه گرانى از جن و انس كه مردم را درباره ربوبيت ، فرمان روايى و الوهيت خداوند به ترديد مى افكندند .

قل أعوذ بربّ الناس . ملك الناس . إل_ه الناس . من شرّ الوسواس ... من الجنّة و الن

در برداشت ياد شده، مجموع سوره با اين نگاه تفسير شده است كه پيامبر(ص)، در مسير ابلاغ يكتايى خداوند در ربوبيت، فرمان روايى و الوهيت، با عده اى از جن و انس مواجه شده بود كه در سينه هاى مردم وسوسه ايجاد كرده، هدايت آنان را بر آن حضرت دشوار مى ساختند; خداوند، آن حضرت را در پناه خود قرار داده و او را به اين پناهنده شدن فرا خوانده است تا وسوسه گران و اغواگران مردم را، از سر راه او بردارد.

محمد(ص) و وسوسه شياطين جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ناس - 114 - 6 - 12

12 - پيامبر ( ص ) ، مواجه با وسوسه گرانى از جن و انس كه مردم را درباره ربوبيت ، فرمان روايى و الوهيت خداوند به ترديد مى افكندند .

قل أعوذ بربّ الناس . ملك الناس . إل_ه الناس . من شرّ الوسواس ... من الجنّة و الن

در برداشت ياد شده، مجموع سوره با اين نگاه تفسير شده است كه پيامبر(ص)، در مسير ابلاغ يكتايى خداوند در ربوبيت، فرمان روايى و الوهيت، با عده اى از

جن و انس مواجه شده بود كه در سينه هاى مردم وسوسه ايجاد كرده، هدايت آنان را بر آن حضرت دشوار مى ساختند; خداوند، آن حضرت را در پناه خود قرار داده و او را به اين پناهنده شدن فرا خوانده است تا وسوسه گران و اغواگران مردم را، از سر راه او بردارد.

منشأ وسوسه هاى شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 83 - 5

5- وسوسه گرى ها و القاآت تحريك آميز شياطين ، وابسته به اراده الهى است .

ألم تر أنّا أرسلنا الشي_طين على الك_فرين تؤزّهم

موانع تأثير وسوسه هاى شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 121 - 6

6 - توجه به عهد ها و فرمان هاى الهى و به ياد داشتن همواره آن ، حفاظت كننده آدمى از گرفتار شدن در دام وسوسه هاى شيطانى است .

و لقد عهدنا . .. فنسى ... فأكلا منها

موانع وسوسه انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ناس - 114 - 6 - 6،8

6 - خداوند ، توانا بر خنثى ساختن وسوسه هاى جن و انس

قل أعوذ بربّ الناس . .. من الجنّة و الناس

8 - دارا بودن مقام ربوبيت ، فرمان روايى و الوهيت ، دليل توانايى خداوند بر حفاظت مردم از خطر وسوسه هاى جنيان و انسان ها است .

بربّ الناس . ملك الناس . إل_ه الناس ... من الجنّة و الناس

موانع وسوسه جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ناس - 114 - 6

- 6،8

6 - خداوند ، توانا بر خنثى ساختن وسوسه هاى جن و انس

قل أعوذ بربّ الناس . .. من الجنّة و الناس

8 - دارا بودن مقام ربوبيت ، فرمان روايى و الوهيت ، دليل توانايى خداوند بر حفاظت مردم از خطر وسوسه هاى جنيان و انسان ها است .

بربّ الناس . ملك الناس . إل_ه الناس ... من الجنّة و الناس

موانع وسوسه دشمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ناس - 114 - 4 - 2،4

2 - پناه بردن به خداوند و توجه به ربوبيت ، فرمان روايى و الوهيت او ، فرمانى الهى به پيامبر ( ص ) ، براى محفوظ ماندن آن حضرت از وسوسه هاى دشمن

قل أعوذ بربّ الناس . ملك الناس . إل_ه الناس . من شرّ الوسواس الخنّاس

4 - خداوند ، بر بى اثر ساختن وسوسه هاى شديد و مرموز دشمنان ، توانا است .

قل أعوذ بربّ الناس . .. من شرّ الوسواس الخنّاس

موانع وسوسه شياطين انس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ناس - 114 - 6 - 13

13 - خداوند ، پناهگاهى شايسته براى پيامبر ( ص ) ، در برابر تلاش جن و انس براى اغواى مردم و ايجاد تزلزل در دل هاى آنان

قل أعوذ . .. الذى يوسوس فى صدور الناس . من الجنّة و الناس

موانع وسوسه شياطين جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ناس - 114 - 6 - 13

13 - خداوند ، پناهگاهى شايسته براى پيامبر ( ص ) ، در برابر تلاش جن و انس براى

اغواى مردم و ايجاد تزلزل در دل هاى آنان

قل أعوذ . .. الذى يوسوس فى صدور الناس . من الجنّة و الناس

موانع وسوسه گران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ناس - 114 - 4 - 5

5 - ربوبيت و فرمان روايى خداوند بر مردم و شايستگى او براى الوهيت ، دليل توانايى او بر ناكام گذاشتن وسوسه گران

بربّ الناس . ملك الناس . إل_ه الناس . من شرّ الوسواس الخنّاس

نجات از وسوسه هاى شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 61 - 5

5 - پرهيز از شرك و رهايى از وسوسه هاى شيطان ، مقدمه و پيش شرط ورود به آستان بندگى خدا و گام نهادن در صراط مستقيم الهى است .

ألم أعهد إليكم ي_بنى ءادم أن لاتعبدوا الشيط_ن . .. و أن اعبدونى ه_ذا صرط مستقيم

از تقدم توصيه خداوند به پرهيز از اطاعت شيطان، بر فرمان به عبادت خالص خدا و دعوت به صراط مستقيم، مى توان برداشت ياد شده را به دست آورد.

وسوسه آدم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 120 - 3

3 - شيطان با وسوسه آدم در بهشت ، سعى در زمينه سازى براى اخراج آنان ازبهشت داشت .

فلايخرجنّكما . .. فوسوس إليه الشيط_ن

وسوسه ابليس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 30 - 19

19 _ قابيل ، كيفيت قتل برادرش هابيل را از ابليس آموخت

فطوعت له نفسه قتل اخيه فقتله

از امام سجاد(ع) روايت شده كه بعد از خواندن

آيه فوق فرمود: فلم يدر كيف يقتله حتى جاء ابليس فعلمه . .. .

_______________________________

تفسير قمى، ج 1، ص 165; نورالثقلين، ج 1، ص 616، ح 140.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 20 - 9

9 _ تزوير، وسوسه انگيزى و دروغپردازى، از شيطنتهاى ابليس

إلا إبليس . .. فوسوس لهما الشيطن

خداوند در آيات پيشين شيطان را با واژه {ابليس} نام برد و آنگاه كه توطئه گرى و تزوير را ياد نمود، او را با وصف {شيطان} توصيف كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 27 - 8

8 _ آدم و حوا داراى پوشش عورت، قبل از فريفته شدن به وسوسه هاى شيطان

ينزع عنهما لباسهما

وسوسه انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 97 - 4

4 - همه انسان ها ، حتى پيامبران ، در معرض هجوم وسوسه هاى شيطان

و قل ربّ أعوذ بك من همزت الشي_طين

وسوسه انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 120 - 7

7 - پوشش خيرخواهى ، روش شيطان براى وسوسه در دل آدميان و فريب آنان

فوسوس إليه الشيط_ن فقال هل أدّلك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 97 - 4

4 - همه انسان ها ، حتى پيامبران ، در معرض هجوم وسوسه هاى شيطان

و قل ربّ أعوذ بك من همزت الشي_طين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ناس - 114 - 6 - 4

4 - پيامبر

( ص ) ، در معرض تهاجم وسوسه هاى جنيان و انسان ها

قل أعوذ . .. من الجنّة و الناس

وسوسه ايوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 41 - 8،13

8 - شكوه ايوب ( ع ) به درگاه الهى ، از دست وسوسه هاى شيطان در مورد ابتلاى آن حضرت به سختى ها و رنج ها

إذ نادى ربّه أنّى مسّنى الشيط_ن بنصب و عذاب

13 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : لمّا طال بلاء أيوب و رأى إبليس صبره أتى إلى أصحاب له كانوا رهباناً فى الجبال فقال لهم : مرّوا بنا إلى ه_ذا العبد المبتلى و نسأله عن بليته . . . و قالوا يا أيوب لو أخبرتنا بذنبك فلانرى تبتلى إلاّ لأمر كنت تستره . . . فعند ذلك دعا ربّه و قال : { ربّ أنّى مسّنى الشيطان بنصب و عذاب } . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه فرمود: چون ابتلاى ايوب(ع) طولانى گشت و ابليس صبر او را ديد، نزد ديرنشينانى كه از اصحاب وى بودند آمد و به آنان گفت: بياييد تا نزد اين بنده مبتلا برويم و از او درباره ابتلايش سؤال كنيم. .. آنان گفتند: اى ايوب! كاش گناهى را كه انجام داده اى به ما مى گفتى؟ ما را عقيده بر آن است كه تو تنها به خاطر چيزى (گناهى) كه از ما پنهان مى كنى، مبتلا شده اى... پس در آن موقع پروردگارش را خواند و گفت: (ربّ أنّى مسّنى الشيطان بنصب و عذاب)}.

وسوسه جن

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

20 - ناس - 114 - 6 - 1،4

1 - برخى از جنيان ، در ذهن انسان ها افكار پليد القا كرده ، آنها را وسوسه مى كنند .

من الجنّة و الناس

حرف {من} براى تبعيض است و بيان مى كند كه مراد از {الوسواس الخنّاس}، برخى از جنّيان و انسان ها است. {جِنّة} به معناى گروه جن (مفردات) و {ناس} جمع انسان است.(تاج العروس)

4 - پيامبر ( ص ) ، در معرض تهاجم وسوسه هاى جنيان و انسان ها

قل أعوذ . .. من الجنّة و الناس

وسوسه دشمنان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ناس - 114 - 4 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مورد هجوم وسوسه هاى پى گير دشمنانى بود كه مقاصد سوء خود را پوشيده نگه مى داشتند .

من شرّ الوسواس الخنّاس

{وسوسه} به معناى تصورات پست است (مفردات). به شرّى كه به قلب خطور كند و نيز به آنچه خيرى در آن نباشد، {وسواس} گفته مى شود (مصباح). كلمه {وسواس} اسم مصدر {وسوسة} است و براى مبالغه بر شخص وسوسه كننده اطلاق شده است; يعنى، او به قدرى وسوسه گر است كه گويا خود مصداق {وسوسه كردن} يا {تفكر پليد} است. {خنّاس} _ كه صيغه مبالغه و يا بيانگر نسبت است _ از ريشه {خُنوس} (گرفته خاطر شدن و نهان ساختن خويش {لسان العرب}) و به معناى {بسيار نهانكار} يا {اهل نهانكارى} مى باشد.

وسوسه شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 112 - 10

10 _ وسوسه و ظاهر سازى فريبكارانه، روش شياطين

است.

يوحى بعضهم إلى بعض زخرف القول غرورا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 97 - 6

6 - نقش مؤثر دعا در ايمن ماندن انسان ها از خطر وسوسه هاى شياطين

و قل ربّ أعوذ بك من همزت الشي_طين

وسوسه شياطين انس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ناس - 114 - 6 - 3،11

3 - خطر وسوسه گران جن و انس ، بزرگ و سزاوار چاره انديشى است .

من الجنّة و الناس

11 - برخى از انسان ها ، مانند برخى از جنيان ، شيطان اند و مخفيانه مردم را وسوسه مى كنند .

الوسواس الخنّاس . .. من الجنّة و الناس

عموم مفسران {شيطان} را مصداق {وسواس خنّاس} قرار داده اند. اين آيه نيز او را از نوع جن و انس مى داند; بنابراين شيطان، عنوانى عام خواهد بود كه بر افرادى از بشر و جنيان، تطبيق مى كند.

وسوسه شياطين جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ناس - 114 - 6 - 3،11

3 - خطر وسوسه گران جن و انس ، بزرگ و سزاوار چاره انديشى است .

من الجنّة و الناس

11 - برخى از انسان ها ، مانند برخى از جنيان ، شيطان اند و مخفيانه مردم را وسوسه مى كنند .

الوسواس الخنّاس . .. من الجنّة و الناس

عموم مفسران {شيطان} را مصداق {وسواس خنّاس} قرار داده اند. اين آيه نيز او را از نوع جن و انس مى داند; بنابراين شيطان، عنوانى عام خواهد بود كه بر افرادى از بشر و جنيان، تطبيق مى كند.

وسوسه شيطان

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 208 - 9

9 _ فريبكارى و وسوسه شيطان ، از راه هاى گوناگون و تدريجى است .

و لا تتبعوا خطوات الشيطان

كلمه {خطوات} كه به معنى {گامها} است ; بيانگر راههاى متعدّد شيطان براى فريبكارى است. و چون گامها هميشه يكى پس از ديگرى برداشته مى شود، حكايت از تدريجى بودن آن مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 20 - 5،8

5 _ شيطان در وسوسه آدم و حوا، بازماندن آنها از فرشته شدن و جاودانگى را دليل تحريم خوردن از شجره نهى شده معرفى كرد.

إلا أن تكونا ملكين أو تكونا من الخلدين

8 _ دروغ، اساس كار شيطان در وسوسه گرى و فريب دادن آدم و حوا

ما نهيكما ربكما . .. أو تكونا من الخلدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 200 - 1،3،6

1 _ شيطان با وسوسه هاى خود همواره در صدد واداشتن انسان ها به تخلف از فرمان هاى خداوند است .

و إما ينزغنك من الشيطن نزغ

{نزغه} يعنى او را اندكى تحريك كرد و {نزغ} به كلامى گفته مى شود كه مايه تحريك شود. (لسان العرب). {من الشيطان} حال براى {نزغ} مى باشد. و مراد از {نزغ شيطان} وسوسه اوست، بنابراين {اما ينزغنك ... }، يعنى اگر وسوسه اى از سوى شيطان تو را تحريك كرد. گفتنى است با توجه به آيه قبل، مراد از تحريك، ترغيب كردن به مخالفت با دستورهاى خداوند است.

3 _ پناه خواستن از خدا به هنگام مواجه شدن با وسوسه

هاى شيطان ، فرمان خداوند به پيامبر ( ص )

إما ينزغنك . .. فاستغذ باللّه

6 _ باور به شنوايى و آگاهى گسترده خداوند مايه التجا به او در برابر وسوسه گرى هاى شيطان

فاستغذ باللّه إنه سميع عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 201 - 1،2،3،4،6

1 _ شيطان با گردش در پيرامون آدمى در صدد نفوذ در افكار او و القاى وسوسه هاى خويش است .

إذ امسهم طئف من الشيطن

{طائف} به كسى يا چيزى گفته مى شود كه پيرامون محورى در چرخش است. {من} در {من الشيطان} مى تواند بيانيه باشد. بر اين مبنا {طائف} همان شيطان است ; يعنى شيطان در پيرامون قلبها مى چرخد. همچنين {من} مى تواند نشويه باشد كه در اين صورت مراد از {طائف} وسوسه هاى شيطانى است كه براى جايگير شدن گرداگرد قلبها مى چرخد تا راه نفوذ بيابد.

2 _ تقواپيشگان به هنگام مواجه شدن با شيطان و وسوسه هاى او ، فرمان هاى خدا را به ياد آورده و به راهى كه مسير تقواست ، واقف مى شوند .

إن الذين اتقوا إذ امسهم طئف من الشيطن تذكروا فإذا هم مبصرون

تذكر در اينجا به معناى توجه كردن و به خاطر آوردن دانسته هاست و مراد از دانسته ها، به قرينه آيه 199، اوامر الهى است. {ابصار} (مصدر مبصرون) به معناى بينا شدن و آگاهى يافتن است و مراد از آن به دليل {الذين اتقوا} قرار گرفتن در مسير تقواپيشگى و در نتيجه رهيدن از دام شيطان است.

3 _ تقواپيشگان به هنگام احساس وسوسه گرى هاى شيطان با يادآورى فرمان خدا (

استعاذه ) به وى پناه مى برند و با بصيرت و آگاهى از دام شيطان مى رهند .

إذ امسهم طئف من الشيطن تذكروا فإذا هم مبصرون

در برداشت فوق، به قرينه {فاستعذ باللّه} در آيه قبل، متعلق {تذكروا} لزوم استعاذه گرفته شده است.

4 _ باور به شنوايى و آگاهى خدا ، زمينه ساز دور ماندن از وسوسه هاى شيطان و رهيدن از دام اوست .

تذكروا فإذا هم مبصرون

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه متعلق {تذكروا}، به قرينه فراز قبل (إنه سميع عليم)، شنوايى و آگاهى خداوند باشد.

6 _ تقوا عامل توجه آدمى به خداوند و فرمان هاى او به هنگام وسوسه انگيزى هاى شيطان

إن الذين اتقوا إذ امسهم طئف من الشيطن تذكروا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 11 - 10

10 _ نزول باران در آستانه جنگ بدر براى تطهير مجاهدان ، زمينه ساز برطرف شدن نگرانى ها و وسوسه هاى ايجاد شده از سوى شيطان

و ينزل عليكم . .. و يذهب عنكم رجز الشيطن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 6 - 1

1 - هشدار خداوند به همه انسان ها ، در رابطه با وسوسه و فريبكارى هاى شيطان

إنّ الشيط_ن لكم عدوّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 16 - 4

4 - انسان در گرايش به كفر ، داراى آزادى و اختيارات بوده و وسوس هاى شيطان ، فقط در حد دعوت و انگيزش است .

إذ قال للإنس_ن اكفر فلمّا كفر

امر {اُكفر}، نشانگر نقش شيطان در انگيزش انسان است و

معناى {كفر} با انتساب آن به خود انسان، بيانگر اختيار آدمى در انتخاب راه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ناس - 114 - 4 - 6،7

6 - شيطان ، موجودى بس وسوسه گر و پنهان كار

من شرّ الوسواس الخنّاس

يكى از مصداق هاى مورد نظر براى {وسواس} _ به قرينه كلمه {جِنّة} در آخر سوره _ {شيطان} است.

7 - شيطان ، فريب كارى كه پس از القاى فكر پليد در انسان ، خود را كنار كشيده و متوارى مى شود .

من شرّ الوسواس الخنّاس

براى فعل {خَنَسَ} چند معنا ذكر شده است; از جمله: عقب نشينى كرد; بازگشت، متوارى و غايب شد (لسان العرب). براساس اين معانى، آيه شريفه ترسيمى از وسوسه گرى هاى شيطان دارد كه پس از هر وسوسه، خود را عقب كشيده، مخفى مى شود; تا آن وسوسه كار خود را كرده و زمينه را براى وسوسه بعدى فراهم سازد.

وسوسه قوم سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 24 - 5

5 - مردم سبا ، دلبسته و مفتخر به آداب و عقايد نادرست خود و گرفتار در دسيسه هاى شيطان

و زيّن لهم الشيط_ن أعم_لهم

وسوسه كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 83 - 1

1- كافران ، گرفتار در دام تحريكات و وسوسه هاى شياطين

أرسلنا الشي_طين على الك_فرين تؤزّهم

{أزّ} به معناى تهييج و برانگيختن است و {تؤزّهم}; يعنى، شياطين، كافران را به سوى گمراهى و انحراف بيشتر سوق داده و تحريك مى كنند.

وسوسه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 36 - 3،4

3 - تمامى انسان ها _ حتى پيامبر ( ص ) _ در معرض تحريك ها و وسوسه هاى شيطان قرار دارند .

و إمّا ينزغنّك من الشيط_ن نزغ

{نزغ} در اصل به معناى تحريك كردن است و مراد از آن در آيه شريفه، وسوسه مى باشد.

4 - تلاش شيطان ، در واداشتن مؤمنان و پيامبر ( ص ) به انتقام جويى

ادفع بالتى هى أحسن . .. و إمّا ينزغنّك من الشيط_ن نزغ

تأكيد در فعل {ينزغنّك} اشعار به تلاش شيطان دارد و از آن جا كه اين آيه در پى توصيه به شيوه برخورد نيكو و به دور از انتقام جويى در برابر بدرفتارى ديگران آمده است، مطلب بالا استفاده مى شود.

وسوسه مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 36 - 4

4 - تلاش شيطان ، در واداشتن مؤمنان و پيامبر ( ص ) به انتقام جويى

ادفع بالتى هى أحسن . .. و إمّا ينزغنّك من الشيط_ن نزغ

تأكيد در فعل {ينزغنّك} اشعار به تلاش شيطان دارد و از آن جا كه اين آيه در پى توصيه به شيوه برخورد نيكو و به دور از انتقام جويى در برابر بدرفتارى ديگران آمده است، مطلب بالا استفاده مى شود.

وسوسه نفس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 30 - 4

4 _ قابيل ، فريفته وسوسه هاى نفس خويش

فطوعت له نفسه قتل اخيه فقتله

وسوسه هاى شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 83 -

1،2،3

1- كافران ، گرفتار در دام تحريكات و وسوسه هاى شياطين

أرسلنا الشي_طين على الك_فرين تؤزّهم

{أزّ} به معناى تهييج و برانگيختن است و {تؤزّهم}; يعنى، شياطين، كافران را به سوى گمراهى و انحراف بيشتر سوق داده و تحريك مى كنند.

2- فرستاده شدن شياطين براى تحريك و وسوسه كافران از ديد پيامبر ( ص ) مخفى نسيت .

ألم تر أنّا أرسلنا الشي_طين

3- شياطين ، موجوداتى وسوسه گر و تحريك كننده در جهت گمراهى مردم

أرسلنا الشي_طين على الك_فرين تؤزّهم

وسوسه هاى شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 268 - 9

9 _ آزادىِ انسان در پذيرش دعوت خدا و يا وسوسه شيطان

الشّيطان يعدكم . .. و اللّه يعدكم مغفرة منه و فضلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 100 - 21

21_ شيطان با وسوسه ها و دسيسه هاى خويش ، ميان يوسف ( ع ) و برادرانش فسادانگيزى كرد .

من بعد أن نزغ الشيط_ن بينى و بين إخوتى

{نزغ} به معناى تحريك كردن بر فساد است و مراد از {نزغ شيطان} وسوسه هايى است كه او براى ايجاد فساد به انسانها القا مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 65 - 1،5

1- بندگان مقرب خدا ، مصون از سلطه شيطان هستند .

إن عبادى ليس لك عليهم سلط_ن

5- عبوديت و بندگى خداوند ، بيمه كننده و نيروبخش آدميان در برابر وسوسه ها و لشكركشى هاى شيطان

لأحتنكنّ ذريّته . .. إن عبادى ليس لك عليهم سلط_ن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 -

طه - 20 - 120 - 2،3

2 - شيطان ، موجودى وسوسه گر در دل هاى آدميان

فوسوس إليه الشيط_ن

3 - شيطان با وسوسه آدم در بهشت ، سعى در زمينه سازى براى اخراج آنان ازبهشت داشت .

فلايخرجنّكما . .. فوسوس إليه الشيط_ن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 121 - 1،5

1 - آدم و حوا ( ع ) ، با وسوسه شيطان از درخت ممنوع شده تناول كردند .

فوسوس إليه الشيط_ن . .. فأكلا منها

5 - تأثيرپذيرى آدم از وسوسه شيطان و تناول از درخت ممنوع ، نمودى از فراموش كارى آدم از عهد الهى بود .

و لقد عهدنا . .. فنسى ... فأكلا منها

بيان داستان آدم و حوا، و خوردن از درخت ممنوع و پى آمدهاى آن، جملگى در توضيح نخستين آيه اين مجموعه و بيان فراموش كارى آدم(ع) در مورد عهد الهى و نبودن عزم جدى در او است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 97 - 1،4،7

1 - استعاذه ( پناه بردن ) به خدا از وسوسه هاى شيطان ، از رهنمود هاى الهى به پيامبر ( ص )

و قل ربّ أعوذ بك من همزت الشي_طين

{عوذ} (مصدر {أعوذ}) به معناى پناه بردن و {همزة} (مفرد {همزات}) به معناى وسوسه است.

4 - همه انسان ها ، حتى پيامبران ، در معرض هجوم وسوسه هاى شيطان

و قل ربّ أعوذ بك من همزت الشي_طين

7 - شيطان ، مظهر وسوسه گرى و انحراف و داراى افراد و نيرو هاى متعدد

أعوذ بك من همزت الشي_طين

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 24 - 5

5 - مردم سبا ، دلبسته و مفتخر به آداب و عقايد نادرست خود و گرفتار در دسيسه هاى شيطان

و زيّن لهم الشيط_ن أعم_لهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 62 - 3

3 - هشدار خداوند به فرزندان آدم ، درباره وسوسه هاى گمراه كننده شيطان

ألم أعهد إليكم ي_بنى ءادم أن لاتعبدوا الشيط_ن . .. و لقد أضلّ منكم جبلاًّ كثيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 41 - 7،8

7 - شيطان ، ايوب ( ع ) را به خاطر گرفتار بودنش در رنج و عذاب سخت وسوسه مى كرد .

أنّى مسّنى الشيط_ن بنصب و عذاب

{مسّ شيطان} به معناى وسوسه و نزديك شدن او براى فريب است و {باء} در {بنصب} براى سببيت است; يعنى، شيطان وقتى ايوب(ع) را گرفتار رنج و عذاب ديد، به وسوسه او پرداخت.

8 - شكوه ايوب ( ع ) به درگاه الهى ، از دست وسوسه هاى شيطان در مورد ابتلاى آن حضرت به سختى ها و رنج ها

إذ نادى ربّه أنّى مسّنى الشيط_ن بنصب و عذاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 36 - 1،4،10

1 - لزوم استعاذه ( پناه بردن ) به خداوند ، در برابر وسوسه ها و تهييج هاى شيطان

و إمّا ينزغنّك من الشيط_ن نزغ فاستعذ باللّه

4 - تلاش شيطان ، در واداشتن مؤمنان و پيامبر ( ص ) به انتقام جويى

ادفع بالتى هى أحسن . .. و إمّا ينزغنّك من الشيط_ن

نزغ

تأكيد در فعل {ينزغنّك} اشعار به تلاش شيطان دارد و از آن جا كه اين آيه در پى توصيه به شيوه برخورد نيكو و به دور از انتقام جويى در برابر بدرفتارى ديگران آمده است، مطلب بالا استفاده مى شود.

10 - علم و آگاهى خداوند ، مقتضى استعاذه و پناه بردن به او در برابر وسوسه هاى شيطان

فاستعذ باللّه إنّه هو السميع العليم

وسوسه گران

اعراض از وسوسه گران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ناس - 114 - 4 - 3

3 - لزوم برحذر ماندن از وسوسه گرانى كه خود را رسوا نكرده و نيت خويش را برملا نمى سازند .

من شرّ الوسواس الخنّاس

روش برخورد وسوسه گران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ناس - 114 - 5 - 1

1 - وسوسه گران ، افكار پليد را در سينه هاى مردم جاى داده ، آنان را از درون به سمت اهداف خود تحريك مى كنند .

الذى يوسوس فى صدور الناس

موانع وسوسه گران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ناس - 114 - 4 - 5

5 - ربوبيت و فرمان روايى خداوند بر مردم و شايستگى او براى الوهيت ، دليل توانايى او بر ناكام گذاشتن وسوسه گران

بربّ الناس . ملك الناس . إل_ه الناس . من شرّ الوسواس الخنّاس

وصيت از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

وصيت

آثار عمل به وصيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 181 - 9

9 - آدمى در صورت انجام وظيفه خويش در امر وصيت ، در پيشگاه خدا مسؤول نبوده و مؤاخذه نخواهد شد

، هر چند به وصيت هاى او عمل نشود .

فإنما إثمه على الذين يبدلونه

آثار وصيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 180 - 8

8 - وصيت از اسباب ملكيت است .

إن ترك خيراً الوصية للولدين و الأقربين

آثار وصيت تمليكى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 180 - 7،10

7 - وصيت هاى مالى ميت نافذ و داراى ارزش حقوقى است .

كتب عليكم إذا حضر أحدكم الموت إن ترك خيراً الوصية

تأكيد بر امر وصيت و نيز حرمت تغيير و تبديل مفاد آن - كه آيه بعد دلالت بر آن دارد - مستلزم اين معناست كه: وصيتهاى ميت داراى اعتبار قانونى و حقوقى است و عمل به آنها واجب است.

10 - وصيت براى پرداخت مال به وارثان ، جايز و داراى اعتبار قانونى است .

الوصية للولدين و الأقربين

آثار وصيت ناعادلانه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 182 - 4

4 - احتمال ناعادلانه بودن وصيت و منجر شدن آن به مشاجره صاحبان منفعت ، در جواز واداشتن وصيت كننده به تغيير آن ، كافى است .

فمن خاف . .. فلا إثم عليه

برداشت فوق از به كارگيرى كلمه {خاف} به دست مى آيد.

اثبات وصيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 107 - 5

5 _ حضور شاهدان به هنگام وصيت ، ملاك اولويت ايشان ، نسبت به كسانى كه مدارك ديگرى بر اثبات وصيت دارند .

من الذين استحق عليهم الأولين

{اوليان} صيغه تفضيل و به معناى

سزاوارتران است و مراد از آن همان شاهدان نخستين مى باشد. اولويت داشتن آنان و سزاوارتر بودنشان نسبت به ديگران يا بدين جهت است كه وصيت كننده از آنان خواسته شهادت دهند و آنان را بر اين كار برگزيده است اگر چه ديگران نيز وصيت او را شنيده باشند و يا بدين جهت است كه اين دو شاهد در مجلس وصيت حاضر بوده اند ولى ديگران حضور نداشته اند و از طريقى ديگر به چگونگى وصيت پى برده اند، برداشت فوق ناظر به دومين احتمال است.

احكام وصيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 180 - 1،2،4،5،7،8،9،10،16،17

1 - وجوب وصيت به هنگام فرا رسيدن مرگ و پيدايش آثار آن

كتب عليكم إذا حضر أحدكم الموت . .. الوصية

2 - داشتن دارايى فراوان از شرايط وجوب وصيت هاى مالى است .

كتب عليكم . .. إن ترك خيراً الوصية

مراد از {خير} مال و دارايى است. برخى از مفسران فراوانى آن را نيز قيد كرده و گفته اند: به دارايى اندك كلمه خير اطلاق نمى شود. مناسبت حكم و موضوع; يعنى، وصيت براى پدر و مادر و همه خويشان و نيز نكره آوردن كلمه {خيراً} مؤيد اين معنا در آيه شريفه است.

4 - آدمى بايد اموالى را براى پرداخت به پدر و مادر و خويشان نزديك وصيت كند .

كتب عليكم . .. الوصية للولدين و الأقربين

5 - وصيت هاى مالى بايد در حد متعارف بوده و به گونه اى كه مردم آن را نابه جا و ناروا نشمارند .

الوصية للولدين و الأقربين بالمعروف

معروف مقابل منكر به معناى شناخت شده است و

مراد از آن، چيزى است كه مردم در جامعه دينى آن را شايسته بدانند و مورد انكار قرار ندهند.

7 - وصيت هاى مالى ميت نافذ و داراى ارزش حقوقى است .

كتب عليكم إذا حضر أحدكم الموت إن ترك خيراً الوصية

تأكيد بر امر وصيت و نيز حرمت تغيير و تبديل مفاد آن - كه آيه بعد دلالت بر آن دارد - مستلزم اين معناست كه: وصيتهاى ميت داراى اعتبار قانونى و حقوقى است و عمل به آنها واجب است.

8 - وصيت از اسباب ملكيت است .

إن ترك خيراً الوصية للولدين و الأقربين

9 - وصيت هاى ناعادلانه و غير متعارف فاقد اعتبار و ارزش حقوقى است . *

الوصية للولدين و الأقربين

10 - وصيت براى پرداخت مال به وارثان ، جايز و داراى اعتبار قانونى است .

الوصية للولدين و الأقربين

16 - { عن محمد بن مسلم عن ابى جعفر ( ع ) قال : سألته عن الوصية للوارث ، فقال : تجوز ، قال : ثم تلا هذه الآية إن ترك خيراً الوصية للوالدين و الأقربين ;

محمد بن مسلم از امام باقر(ع) از حكم وصيت براى وارث سؤال كرد، حضرت فرمود: وصيت جايز است و سپس آيه فوق را تلاوت نمود}.

17 - عروه گويد : { إن على بن أبى طالب دخل على مولى لهم فى الموت ، و له سبعمأئة درهم أو ستمأئة درهم ، فقال : ألا أوصى ، قال : لا إنما قال اللّه { إن ترك خيراً } و ليس لك كثير مال فدع مالك لورثتك ;

على (ع) بر بالين يكى از موالى بنى هاشم به هنگام مرگش حاضر شد در حالى كه آن

شخص هفتصد يا ششصد درهم داشت. به على(ع) گفت: در مال خود وصيت ننمايم؟ حضرت فرمود: نه! خداوند فرموده: {إن ترك خيراً}; يعنى، اگر مال فراوان به جاى گذاشته ايد وصيت كنيد در حالى كه تو مال فراوانى ندارى پس بگذار اين مقدار مال براى ورثه باشد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 181 - 1،2،4،5،10

1 - تغيير و تبديل وصيت ميت ، حرام و گناه است .

فمن بدله . .. فإنما إثمه على الذين يبدلونه

2 - تغيير و تبديل وصيت هاى غير متعارف ميت ، گناه نيست . *

فمن بدله . .. فإنما إثمه على الذين يبدلونه

مراد از ضمير مفعولى در {بدله}، وصيت متعارف و عادلانه - كه آيه قبل بر آن دلالت دارد - است.

4 - وصيت هاى ميت ، با احتمال و گمان ثابت نمى شود و بدون علم به آنها ، اعتبار قانونى ندارد .

فمن بدله بعد ما سمعه

شنيدن وصيت ميت (بعد ما سمعه) كنايه از علم به مفاد وصيت است و اين قيد در حقيقت قيد توضيحى است و اشاره به اين دارد كه: بدون علم به مضمون وصيت، وصيت ثابت نشده و موضوع براى تغيير و تبديل به وجود نمى آيد.

5 - اعتبار وصيت ، در گرو تلفظ وصيت كننده به مواد آن است . *

فمن بدله بعد ما سمعه

برداشت فوق را مى توان از به كارگيرى كلمه شنيدن (بعد ما سمعه) استفاده كرد.

10 - محمد بن مسلم مى گويد : { سألت أباعبداللّه ( ع ) عن رجل أوصى بماله فى سبيل اللّه فقال : أعطه لمن أوصى به له

و إن كان يهودياً إن اللّه تبارك و تعالى يقول : فمن بدله بعد ما سمعه فإنما إثمه على الذين يبدلونه ;

از امام صادق(ع) سؤال كردم: شخصى وصيت كرده مالش در راه خدا مصرف شود امام فرمودند: مال را به هر كسى كه وصيت كرده بدهيد اگر چه آن شخص يهودى باشد. خداى تبارك و تعالى مى فرمايد: هر كس تغييرى در وصيت بدهد بعد از آنكه آن را شنيد، همانا گناهش بر كسانى است كه آن را تغيير داده اند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 182 - 1،2،4،5،6،9،10

1 - اگر وصيت هاى مالى ناعادلانه باشد و موجب مشاجره ميان صاحبان منفعت شود ، مى توان وصيت كننده را به تغيير وصيتش واداشت .

فمن خاف من موص جنفاً أو إثماً فاصلح بينهم فلا إثم عليه

{جنف} به معناى ستم و ميل به باطل است - كه به مناسبت مورد - مقصود وصيت غير متعارفى است كه در حق بازماندگان ستم محسوب مى شود. مراد از {إثماً} نيز همين معناست و مقصود از {فأصلح بينهم}: واداشتن وصيت كننده است. به اينكه وصيت نادعالانه خويش را بگونه اى تغيير دهد كه احتمال مشاجره و نزاعى كه ممكن است بر اثر آن وصيت ناعادلانه پيش بيايد، منتفى گردد.

2 - در جواز تغيير وصيت هاى ناعادلانه و ترغيب وصيت كننده به تغيير آن ، تفاوتى ميان صورت عمد و سهو نيست .

فمن خاف من موص جنفاً أو إثماً فاصلح بينهم فلا إثم عليه

چنانچه گذشت مقصود از {جنفاً} و {إثماً} وصيت ناعادلانه است. اين تقسيم حاوى اين نكته است كه: وصيت ناعادلانه

چه عمدى باشد - كه در اين صورت وصيت كننده گنهكار است - و چه سهوى و بدون توجه، شايسته تغيير و تبديل است.

4 - احتمال ناعادلانه بودن وصيت و منجر شدن آن به مشاجره صاحبان منفعت ، در جواز واداشتن وصيت كننده به تغيير آن ، كافى است .

فمن خاف . .. فلا إثم عليه

برداشت فوق از به كارگيرى كلمه {خاف} به دست مى آيد.

5 - واداشتن وصيت كننده به تغيير وصيت هاى ناعادلانه ، مصداق حرمت تبديل وصيت نبوده و وادار كننده ، گنهكار نيست .

فمن بدله . .. فإنما إثمه على الذين يبدلونه ... فمن خاف ... فلا إثم عليه

6 - تغيير وصيت هاى ناعادلانه ميت ، جايز و تغيير دهنده گنهكار نيست .

فمن خاف من موص جنفاً أو إثماً فاصلح بينهم فلا إثم عليه

مى توان آيه شريفه را در فرض حيات وصيت كننده تصوير كرد و نيز مى توان زمان آن را پس از مرگ وى دانست. برداشتهاى قبلى بر مبناى نخست و برداشت فوق، بر اساس فرض دوم است.

9 - عمل به وصيت هاى ناعادلانه ميت واجب نيست .

فمن خاف من موص جنفاً أو إثماً فاصلح بينهم فلا إثم عليه

10 - وصى ميت ، داراى حق ولايت در تغيير و اصلاح وصيت هاى ناعادلانه ميت

فمن خاف من موص جنفاً أو إثماً فاصلح بينهم فلا إثم عليه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 187 - 31

31 - احكام قصاص و وصيت ، حدود الهى است كه هرگز نبايد شكسته شود .

كتب عليكم القصاص . .. كتب عليكم ... الوصية ... تلك حدود اللّه

فلاتقربوها

مشاراليه {تلك} علاوه بر روزه و احكام آن، مى تواند قصاص و وصيت و احكام آنها نيز باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 240 - 3

3 _ لزوم وصيّت مردان براى پرداخت هزينه يكسال به همسران خويش

و الذين يتوفّون منكم و يذرون ازواجاً وصيةً لازواجهم متاعاً الى الحول

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 11 - 22،23،25،44،45

22 _ پيش از تقسيم ارث ، اموال مورد وصيّت ميت و دَين او ، بايد از اصل مالش جدا شود .

يوصيكم اللّه فى اولادكم للذّكر مثل حظّ الانثيين . .. من بعد وصية يوصى بها او دَي

{من بعد} متعلق به جمله {يوصيكم اللّه} است ; يعنى تا بعد از تنفيذ وصيت ميت و پرداخت ديون او، خداوند سفارش و دستورى به تقسيم ميراث ندارد.

23 _ نافذ بودن وصيت انسان نسبت به اموالش ( براى پس از مرگ )

من بعد وصية يوصى بها او دَين

25 _ تنفيذ وصيت ميت و پرداخت ديون او ، شرط مالكيت وارثان نسبت به ميراث

للذّكر مثل حظّ الانثيين . .. من بعد وصية يوصى بها او دَين

{لام} در {للذكر} و {لهن} و . .. ، براى تمليك و {من بعد وصيّة} بيانگر ظرف تحقق آن است.

44 _ وصيّت غير مشروع ميّت ، نافذ نيست .

من بعد وصية يوصى به او دين

امام صادق (ع) فرمود: اذا اوصى الرجل بوصية فلا يحل للوصى ان يغيّر وصيّته . .. الّا ان يوصى بغير ما امر اللّه ... .

_______________________________

تفسير قمى، ج 1، ص 65 ; بحارالانوار، چ اض ايران، ج 100،

ص 201، ح 1.

45 _ لزوم پرداخت بدهى هاى ميّت ، قبل از انجام وصيت وى

من بعد وصية يوصى به او دين

امام صادق (ع) فرمود: اِنّ الدّينَ قبل الوصية . .. .

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 226، ح 55 ; نورالثقلين، ج 1، ص 453، ح 110.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 12 - 11،12

11 _ وصيّت نبايد به گونه اى باشد كه به ضرر وارث تمام شود .

من بعد وصيّة . .. غير مضارّ

كلمه {غير مضار} مى تواند حال باشد براى هر يك از وصيّت و دين، و اصطلاحاً گفته مى شود ذوالحال آن عنوان انتزاعى احد الامرين است، يعنى وصيت ميّت يا ديون او نبايد ضررى باشد و مى تواند حال باشد براى مورث ; يعنى او نبايد با وصيّت و دين خود براى وارث ضررى ايجاد كند.

12 _ وصيّتى كه به ضرر وارث است ، عمل به آن الزامى نيست .

من بعد وصيّة يوصى بها او دين غير مضارّ

كلمه {غير مضارّ} از يكسو وظيفه وصيت كننده را تعيين مى كند كه مبادا وصيّت او باعث ضرر به وارث شود و از سوى ديگر وصيّتهايى را كه موجب ضرر مى گردد، فاقد اعتبار مى شمارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 106 - 1،2،4،5،6،9،11،13،14،15،16،19

1 _ وصيت ( تقاضاى تصرف در مال و غير مال پس از مرگ ) امرى مشروع ، لازم الاجرا و داراى اعتبار قانونى

شهدة بينكم . .. حين الوصية اثنان ذوا عدل منكم

2 _ ابراز وصيت در حضور دو مرد مسلمان عادل ،

توصيه اى از جانب خداوند به هر فرد مسلمان

يايها الذين ءامنوا شهدة بينكم . .. حين الوصية اثنان ذوا عدل منكم

4 _ شهادت دو مرد مسلمان عادل ، طريقى براى اثبات وصيت و حدود آن

شهدة بينكم . .. حين الوصية اثنان ذوا عدل منكم

5 _ شهادت دو مرد غير مسلمان ، كافى براى اثبات وصيت و حدود آن ، در صورتى كه وصيت كننده در مسافرت بميرد و در آستانه مردن وصيت كند .

او ءاخران من غيركم ان انتم ضربتم فى الارض فاصبتكم مصيبة الموت

6 _ اعتقاد به خدا از شرايط اعتبار شهادت غير مسلمان در امر وصيت

فيقسمان باللّه ان ارتبتم . .. لانكتم شهدة اللّه

ضرورت سوگند شاهدان به نام خدا در اعتبار شهادت آنان، مى رساند كه مراد از {ءاخران من غيركم} غيرمسلمانى است كه اعتقاد به خداوند داشته باشد.

9 _ شهادت غير مسلمان بر وصيت در صورت شك در راستى و درستى شهادت وى تنها با سوگند پذيرفته مى شود و از اعتبار قانونى برخوردار مى گردد

او ءاخران من غيركم . .. تحبسونهما من بعد الصلوة فيقسمان باللّه ان ارتبتم

جمله {تحبسونهما . ..} مى تواند ناظر به هر دو طائفه از شاهدان {ذوا عدل منكم} و {ءاخران من غيركم} باشد. و مى تواند تنها ناظر به طائفه دوم يعنى {و ءاخران من غيركم} گرفته شود. برداشت فوق مبتنى بر احتمال دوم است.

11 _ اعتبار سوگند شاهدان بر وصيت ، در صورتى است كه پس از نماز سوگند ياد كنند .

تحبسونهما من بعد الصلوة فيقسمان باللّه ان ارتبتم

13 _ سوگند به نام خدا ، تنها سوگند معتبر و داراى ارزش قانونى در شهادت بر

وصيت

فيقسمان باللّه

14 _ شاهدان بر وصيت بايد در سوگند خويش بيان دارند كه شهادتشان را وسيله دستيابى به منافع مادى و يا نفع رسانى به خويشان خود قرار نداده اند .

فيقسمان باللّه ان ارتبتم لانشترى به ثمناً و لو كان ذا قربى

ضمير در {به} به شهادت كه از سياق آيه بر مى آيد و ضمير در {كان} به مشهود له يعنى كسى كه شهادت به سود او تمام شده باز مى گردد.

15 _ شاهدان بر وصيت بايد در سوگند خويش بيان دارند كه تمام محتواى وصيت را ذكر كرده و چيزى از آن را كتمان نكرده اند .

فيقسمان باللّه . .. و لانكتم شهدة اللّه

16 _ شاهدان بر وصيت بايد در خاتمه سوگند خويش تأكيد كنند كه اگر در اداى شهادت خيانت كرده باشند از گنهكاران محسوب مى شوند .

فيقسمان باللّه . .. إنّا اذاً لمن الاثمين

19 _ شهادت بر وصيت امرى بس عظيم

و لانكتم شهدة اللّه

مراد از {شهدة اللّه}، شهادت بر وصيت است يعنى شاهدان بر وصيت در حقيقت شهادت الهى را بر دوش دارند و اين حكايت از اهميت والاى شهادت بر وصيت دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 107 - 3،4،5،6،7،8،9

3 _ پى جويى نكردن براى اثبات نادرستى شهادت شاهدان وصيت ، امرى شايسته و نيكو است .

فان عثر على انهما استحقا اثماً

گرچه عثار و عُثور به معناى ساقط شدن است ولى مجازاً درباره كسى كه بدون پى جويى از امر بدان آگاهى مى يابد، استعمال مى شود (برگرفته از مفردات راغب) مجهول بودن فعل {عُثر} نيز مى تواند اشاره به برداشت فوق

داشته باشد.

4 _ دو مرد از كسانى كه شهادت دروغين شاهدان بر وصيت ، بر ضرر آنان تمام شده مى توانند در مقام شهادت برآمده و شهادت خويش را ادا كنند

فاخران يقومان مقامهما من الذين استحق عليهم الأولين

مفعول {استحق} كلمه {اثماً} مى باشد كه به قرينه فراز قبل حذف شده است و {اوليان} فاعل آن مى باشد. بنابراين و با توجه به آنچه درباره {استحقا اثماً} گفته شده {من الذين استحق ...} چنين معنا مى شود آن دو مرد جايگزين در امر شهادت بايد از كسانى باشند كه شاهدان پيشين با حق جلوه دادن شهادت دروغين خويش ضررى را متوجه آنان كرده اند.

5 _ حضور شاهدان به هنگام وصيت ، ملاك اولويت ايشان ، نسبت به كسانى كه مدارك ديگرى بر اثبات وصيت دارند .

من الذين استحق عليهم الأولين

{اوليان} صيغه تفضيل و به معناى سزاوارتران است و مراد از آن همان شاهدان نخستين مى باشد. اولويت داشتن آنان و سزاوارتر بودنشان نسبت به ديگران يا بدين جهت است كه وصيت كننده از آنان خواسته شهادت دهند و آنان را بر اين كار برگزيده است اگر چه ديگران نيز وصيت او را شنيده باشند و يا بدين جهت است كه اين دو شاهد در مجلس وصيت حاضر بوده اند ولى ديگران حضور نداشته اند و از طريقى ديگر به چگونگى وصيت پى برده اند، برداشت فوق ناظر به دومين احتمال است.

6 _ شهادت شاهدان جايگزين در امر وصيت ، تنها با سوگند به خدا معتبر و داراى ارزش قانونى است .

فيقسمان باللّه

7 _ شاهدان جايگزين در امر وصيت بايد در سوگند خويش بيان كنند كه شهادت

آنان حق است ، نه شهادت شاهدان پيشين

فيقسمان باللّه لشهدتنا احق من شهدتهما

{احق} افعل تفضيل است و هدف از بيان آن حقانيت شهادت دهندگان جايگزين است و نفى حقانيت شاهدان نخستين نه مقايسه بين آن دو و بيان اين معنا كه يكى صحيح و ديگر صحيح تر باشد. جمله {فان عثر ...} دلالت بر اين تفسير دارد.

8 _ شاهدان جايگزين در امر وصيت بايد در سوگند خويش بيان دارند كه هرگز با شهادتشان ستمى را روا نداشته اند .

فيقسمان باللّه . .. ما اعتدينا

9 _ شاهدان جايگزين در امر وصيت بايد در خاتمه سوگند خويش تأكيد كنند كه در صورت خيانت در شهادت از ستمكاران محسوب مى شوند .

فيقسمان باللّه إنّا اذاً لمن الظلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 108 - 1،2

1 _ قوانين و شرايط شهادت بر وصيت ( عادل بودن شاهدان ، ضميمه قسم در موارد شك و . . . ) بهترين قوانين و شرايط براى تحقق شهادت ها به درستى و راستى

ذلك ادنى ان يأتوا بالشهدة على وجهها

2 _ توجه به احكام و قوانين شهادت بر وصيت ( نقض شهادت هاى دروغين و بازگشت حق سوگند به ديگران ) ، مايه هراس از اداى شهادت دروغ و زمينه ساز اداى شهادت به راستى و درستى

او يخافون ان ترد أيمن بعد أيمنهم

ضمير در {يخافوا} و {ايمنهم} به شاهدان نخست بر مى گردد و مراد از رد يمين {ترد أيمن) بازگشت حق سوگند به ديگران است. بنابراين {او يخافوا ان ترد...} يعنى تا شاهدان نخست بترسند كه سوگند آنان ناديده انگاشته شده و حق

سوگند به ديگران بازگردانده شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 6 - 18،19

18 - مؤمنان ، مجازند تا وصيت كنند كه بخشى از مال شان ، به غير خويشاوندان نَسبى ، داده شود .

إلاّ أن تفعلوا إلى أوليائكم معروفًا

مراد از {أن تفعلوا. ..معروفاً} به قرينه اين كه سخن از ارث بردن خويشاوندان نَسبى است، تصميم شخص به اِعطاى بخشى از مال اش، پس از مرگ، به غير وارثان است. لازم به ذكر است كه {تفعلوا} به تأويل مصدر مى رود و مبتدا است و خبرش _ كه چيزى مانند {حسن و...} مى باشد محذوف است.

19 - وصيت به اِعطاى بخشى از مال ، به كسى ، بايد بر اساس متعارف باشد .

إلاّأن تفعلوا إلى أوليائكم معروفًا

اختيارات وصى در وصيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 182 - 10

10 - وصى ميت ، داراى حق ولايت در تغيير و اصلاح وصيت هاى ناعادلانه ميت

فمن خاف من موص جنفاً أو إثماً فاصلح بينهم فلا إثم عليه

ارزش وصيت مالى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 180 - 7

7 - وصيت هاى مالى ميت نافذ و داراى ارزش حقوقى است .

كتب عليكم إذا حضر أحدكم الموت إن ترك خيراً الوصية

تأكيد بر امر وصيت و نيز حرمت تغيير و تبديل مفاد آن - كه آيه بعد دلالت بر آن دارد - مستلزم اين معناست كه: وصيتهاى ميت داراى اعتبار قانونى و حقوقى است و عمل به آنها واجب است.

اعتبار وصيت

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 106 - 1

1 _ وصيت ( تقاضاى تصرف در مال و غير مال پس از مرگ ) امرى مشروع ، لازم الاجرا و داراى اعتبار قانونى

شهدة بينكم . .. حين الوصية اثنان ذوا عدل منكم

اولويتها در وصيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 180 - 11

11 - اولويت پدر و مادر نسبت به ديگر خويشاوندان در امر وصيت

الوصية للولدين و الأقربين

برداشت فوق از تقديم كلمه {والدين} بر {الأقربين} استفاده شده است.

اهميت وصيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 182 - 8

8 - اهميت والاى محافظت بر وصيت هاى عادلانه و مصون داشتن آن از تغيير و تبديل

فمن خاف . .. فلا إثم عليه إن اللّه غفور رحيم

جمله { إن اللّه غفور رحيم} را مى توان در ارتباط با شخصى كه عهده دار تغيير وصيت ناعادلانه است، دانست. بر اين فرض، سخن از مغفرت گناه در كارى شايسته و بجا، اشاره به اين دارد كه تغيير وصيت، امرى بس نارواست به گونه اى كه اگر وصيت ناعادلانه باشد و وصى نيز به تغيير آن مجاز باشد، گويا امر خلافى را مرتكب شده و نيازمند مغفرت الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 187 - 31،34

31 - احكام قصاص و وصيت ، حدود الهى است كه هرگز نبايد شكسته شود .

كتب عليكم القصاص . .. كتب عليكم ... الوصية ... تلك حدود اللّه فلاتقربوها

مشاراليه {تلك} علاوه بر روزه

و احكام آن، مى تواند قصاص و وصيت و احكام آنها نيز باشد.

34 - روزه و اعتكاف و احكام آن دو و نيز احكام قصاص و وصيت ، از آيات الهى است .

كذلك يبين اللّه ءايته للناس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 12 - 19

19 _ هشدار خداوند به مؤمنان در مورد مقررات ارث ، وصيّت و دَين ميّت

و لكم نصف ما ترك من بعد وصيّة . .. و اللّه عليم حليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 106 - 3

3 _ سهل انگارى در وصيت به هنگام مشاهده آثار مرگ _ هر چند در سفر و ديار كافران _ امرى ناشايست براى اهل ايمان

إذا حضر احدكم الموت حين الوصية

{حين الوصية} بدل از {اذا} مى باشد، يعنى هنگام مشاهده آثار مرگ هنگام پرداختن به وصيت است نه انجام كارى ديگر و اين گوياى تأكيد الهى بر امر وصيت مى باشد.

بهترين وصيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 132 - 14

14 - توصيه به پذيرش آيين الهى و تسليم خدا بودن ، از بهترين وصيتهاست .

و وصى بها إبرهيم بنيه و يعقوب يبنى . .. فلاتموتن إلا و أنتم مسلمون

بى عدالتى در وصيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 182 - 14

14 - { عن ابى عبداللّه ( ع ) فى قوله : { فمن خاف من موص جنفاً أو إثماً } قال : يعنى إذا اعتدى فى الوصية اذا زاد

على الثلث ;

از امام صادق(ع) درباره آيه {فمن خاف من موص جنفاً أو إثماً} روايت شده است; يعنى، هنگامى كه در وصيت، از اعتدال خارج گردد و بيش از ثلث را وصيت كند}.

پاداش وصيت به عمل صالح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 20 - 34

34 - انجام هر كار خيرى در حيات خويش ، داراى برترى و پاداشى افزون تر از انجام آن پس از مرگ به وسيله وارثان و يا از طريق وصيت است .

و ما تقدّموا لأنفسكم من خير تجدوه عند اللّه هو خيرًا و أعظم أجرًا

برخى از مفسران بر آنند كه به قرينه {ما تقدّموا. ..}، جمله اى مانند {من الذى تأخّرونه إلى الوصية عند الموت} در تقدير است.

ترك وصيت مالى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 180 - 13

13 - ترك وصيت هاى مالى نشانه بى تقوايى است .

كتب عليكم . .. الوصية ... حقاً على المتقين

تغيير جايز وصيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 181 - 2

2 - تغيير و تبديل وصيت هاى غير متعارف ميت ، گناه نيست . *

فمن بدله . .. فإنما إثمه على الذين يبدلونه

مراد از ضمير مفعولى در {بدله}، وصيت متعارف و عادلانه - كه آيه قبل بر آن دلالت دارد - است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 182 - 1،2،4،5،6،10،13

1 - اگر وصيت هاى مالى ناعادلانه باشد و موجب مشاجره ميان صاحبان منفعت شود ، مى توان

وصيت كننده را به تغيير وصيتش واداشت .

فمن خاف من موص جنفاً أو إثماً فاصلح بينهم فلا إثم عليه

{جنف} به معناى ستم و ميل به باطل است - كه به مناسبت مورد - مقصود وصيت غير متعارفى است كه در حق بازماندگان ستم محسوب مى شود. مراد از {إثماً} نيز همين معناست و مقصود از {فأصلح بينهم}: واداشتن وصيت كننده است. به اينكه وصيت نادعالانه خويش را بگونه اى تغيير دهد كه احتمال مشاجره و نزاعى كه ممكن است بر اثر آن وصيت ناعادلانه پيش بيايد، منتفى گردد.

2 - در جواز تغيير وصيت هاى ناعادلانه و ترغيب وصيت كننده به تغيير آن ، تفاوتى ميان صورت عمد و سهو نيست .

فمن خاف من موص جنفاً أو إثماً فاصلح بينهم فلا إثم عليه

چنانچه گذشت مقصود از {جنفاً} و {إثماً} وصيت ناعادلانه است. اين تقسيم حاوى اين نكته است كه: وصيت ناعادلانه چه عمدى باشد - كه در اين صورت وصيت كننده گنهكار است - و چه سهوى و بدون توجه، شايسته تغيير و تبديل است.

4 - احتمال ناعادلانه بودن وصيت و منجر شدن آن به مشاجره صاحبان منفعت ، در جواز واداشتن وصيت كننده به تغيير آن ، كافى است .

فمن خاف . .. فلا إثم عليه

برداشت فوق از به كارگيرى كلمه {خاف} به دست مى آيد.

5 - واداشتن وصيت كننده به تغيير وصيت هاى ناعادلانه ، مصداق حرمت تبديل وصيت نبوده و وادار كننده ، گنهكار نيست .

فمن بدله . .. فإنما إثمه على الذين يبدلونه ... فمن خاف ... فلا إثم عليه

6 - تغيير وصيت هاى ناعادلانه ميت ، جايز و تغيير دهنده گنهكار

نيست .

فمن خاف من موص جنفاً أو إثماً فاصلح بينهم فلا إثم عليه

مى توان آيه شريفه را در فرض حيات وصيت كننده تصوير كرد و نيز مى توان زمان آن را پس از مرگ وى دانست. برداشتهاى قبلى بر مبناى نخست و برداشت فوق، بر اساس فرض دوم است.

10 - وصى ميت ، داراى حق ولايت در تغيير و اصلاح وصيت هاى ناعادلانه ميت

فمن خاف من موص جنفاً أو إثماً فاصلح بينهم فلا إثم عليه

13 - از امام صادق ( ع ) درباره سخن خداوند { جنفاً أو إثماً } روايت شده است : { فالجنف الميل إلى بعض ورثته دون بعض : و الاثم ان يأمر بعمارة النيران و اتخاذ المسكر فيحل للوصى ان لايعمل بشىء من ذلك ;

مراد از {جنف} تمايل به بعضى از ورثه است و مراد از {اثم} اين است كه دستور به ساختن آتشكده و ساختن شراب دهد، پس براى وصى جايز است كه به آنها عمل نكند}.

تغيير وصيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 181 - 10

10 - محمد بن مسلم مى گويد : { سألت أباعبداللّه ( ع ) عن رجل أوصى بماله فى سبيل اللّه فقال : أعطه لمن أوصى به له و إن كان يهودياً إن اللّه تبارك و تعالى يقول : فمن بدله بعد ما سمعه فإنما إثمه على الذين يبدلونه ;

از امام صادق(ع) سؤال كردم: شخصى وصيت كرده مالش در راه خدا مصرف شود امام فرمودند: مال را به هر كسى كه وصيت كرده بدهيد اگر چه آن شخص يهودى باشد. خداى تبارك و تعالى

مى فرمايد: هر كس تغييرى در وصيت بدهد بعد از آنكه آن را شنيد، همانا گناهش بر كسانى است كه آن را تغيير داده اند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 182 - 8،11

8 - اهميت والاى محافظت بر وصيت هاى عادلانه و مصون داشتن آن از تغيير و تبديل

فمن خاف . .. فلا إثم عليه إن اللّه غفور رحيم

جمله { إن اللّه غفور رحيم} را مى توان در ارتباط با شخصى كه عهده دار تغيير وصيت ناعادلانه است، دانست. بر اين فرض، سخن از مغفرت گناه در كارى شايسته و بجا، اشاره به اين دارد كه تغيير وصيت، امرى بس نارواست به گونه اى كه اگر وصيت ناعادلانه باشد و وصى نيز به تغيير آن مجاز باشد، گويا امر خلافى را مرتكب شده و نيازمند مغفرت الهى است.

11 - چنانچه وصيت ناعادلانه تبديل و اصلاح شود ، خداوند گناه وصيت كننده را خواهد بخشيد .

فمن خاف من موص جنفاً أو إثماً فاصلح بينهم فلا إثم عليه إن اللّه غفور رحيم

در برداشت فوق {إن اللّه غفور} در ارتباط با گناه وصيت كننده (فمن خاف من موص . .. إثماً} ملاحظه شده است.

تلفظ به وصيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 181 - 5

5 - اعتبار وصيت ، در گرو تلفظ وصيت كننده به مواد آن است . *

فمن بدله بعد ما سمعه

برداشت فوق را مى توان از به كارگيرى كلمه شنيدن (بعد ما سمعه) استفاده كرد.

حرمت تغيير وصيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1

- بقره - 2 - 181 - 1

1 - تغيير و تبديل وصيت ميت ، حرام و گناه است .

فمن بدله . .. فإنما إثمه على الذين يبدلونه

روش اثبات وصيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 106 - 4،5

4 _ شهادت دو مرد مسلمان عادل ، طريقى براى اثبات وصيت و حدود آن

شهدة بينكم . .. حين الوصية اثنان ذوا عدل منكم

5 _ شهادت دو مرد غير مسلمان ، كافى براى اثبات وصيت و حدود آن ، در صورتى كه وصيت كننده در مسافرت بميرد و در آستانه مردن وصيت كند .

او ءاخران من غيركم ان انتم ضربتم فى الارض فاصبتكم مصيبة الموت

سوگند در وصيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 106 - 10،14،15،16

10 _ ارزش و اعتبار شهادت شاهدان بر وصيت _ چه مسلمان و چه غير مسلمان _ آنگاه كه راستى و درستى شهادتشان مورد ترديد باشد . منوط به سوگند است .

ذو عدل منكم او ءاخران من غيركم . .. تحبسونهما من بعد الصلوة فيقسمان باللّه

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه جمله {تحبسونهما} ناظر به هر دو طائفه از شاهدان بر وصيت باشد و اعتبار شهادت هر شاهدى _ چه مسلمان و چه غير مسلمان _ را مقيد به سوگند كند.

14 _ شاهدان بر وصيت بايد در سوگند خويش بيان دارند كه شهادتشان را وسيله دستيابى به منافع مادى و يا نفع رسانى به خويشان خود قرار نداده اند .

فيقسمان باللّه ان ارتبتم لانشترى به ثمناً و لو كان ذا قربى

ضمير در {به}

به شهادت كه از سياق آيه بر مى آيد و ضمير در {كان} به مشهود له يعنى كسى كه شهادت به سود او تمام شده باز مى گردد.

15 _ شاهدان بر وصيت بايد در سوگند خويش بيان دارند كه تمام محتواى وصيت را ذكر كرده و چيزى از آن را كتمان نكرده اند .

فيقسمان باللّه . .. و لانكتم شهدة اللّه

16 _ شاهدان بر وصيت بايد در خاتمه سوگند خويش تأكيد كنند كه اگر در اداى شهادت خيانت كرده باشند از گنهكاران محسوب مى شوند .

فيقسمان باللّه . .. إنّا اذاً لمن الاثمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 107 - 7،8

7 _ شاهدان جايگزين در امر وصيت بايد در سوگند خويش بيان كنند كه شهادت آنان حق است ، نه شهادت شاهدان پيشين

فيقسمان باللّه لشهدتنا احق من شهدتهما

{احق} افعل تفضيل است و هدف از بيان آن حقانيت شهادت دهندگان جايگزين است و نفى حقانيت شاهدان نخستين نه مقايسه بين آن دو و بيان اين معنا كه يكى صحيح و ديگر صحيح تر باشد. جمله {فان عثر ...} دلالت بر اين تفسير دارد.

8 _ شاهدان جايگزين در امر وصيت بايد در سوگند خويش بيان دارند كه هرگز با شهادتشان ستمى را روا نداشته اند .

فيقسمان باللّه . .. ما اعتدينا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 108 - 1،2

1 _ قوانين و شرايط شهادت بر وصيت ( عادل بودن شاهدان ، ضميمه قسم در موارد شك و . . . ) بهترين قوانين و شرايط براى تحقق شهادت ها

به درستى و راستى

ذلك ادنى ان يأتوا بالشهدة على وجهها

2 _ توجه به احكام و قوانين شهادت بر وصيت ( نقض شهادت هاى دروغين و بازگشت حق سوگند به ديگران ) ، مايه هراس از اداى شهادت دروغ و زمينه ساز اداى شهادت به راستى و درستى

او يخافون ان ترد أيمن بعد أيمنهم

ضمير در {يخافوا} و {ايمنهم} به شاهدان نخست بر مى گردد و مراد از رد يمين {ترد أيمن) بازگشت حق سوگند به ديگران است. بنابراين {او يخافوا ان ترد...} يعنى تا شاهدان نخست بترسند كه سوگند آنان ناديده انگاشته شده و حق سوگند به ديگران بازگردانده شود.

سوگند گواهان وصيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 106 - 9،11،16

9 _ شهادت غير مسلمان بر وصيت در صورت شك در راستى و درستى شهادت وى تنها با سوگند پذيرفته مى شود و از اعتبار قانونى برخوردار مى گردد

او ءاخران من غيركم . .. تحبسونهما من بعد الصلوة فيقسمان باللّه ان ارتبتم

جمله {تحبسونهما . ..} مى تواند ناظر به هر دو طائفه از شاهدان {ذوا عدل منكم} و {ءاخران من غيركم} باشد. و مى تواند تنها ناظر به طائفه دوم يعنى {و ءاخران من غيركم} گرفته شود. برداشت فوق مبتنى بر احتمال دوم است.

11 _ اعتبار سوگند شاهدان بر وصيت ، در صورتى است كه پس از نماز سوگند ياد كنند .

تحبسونهما من بعد الصلوة فيقسمان باللّه ان ارتبتم

16 _ شاهدان بر وصيت بايد در خاتمه سوگند خويش تأكيد كنند كه اگر در اداى شهادت خيانت كرده باشند از گنهكاران محسوب مى شوند .

فيقسمان باللّه . ..

إنّا اذاً لمن الاثمين

شرايط اثبات وصيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 181 - 4

4 - وصيت هاى ميت ، با احتمال و گمان ثابت نمى شود و بدون علم به آنها ، اعتبار قانونى ندارد .

فمن بدله بعد ما سمعه

شنيدن وصيت ميت (بعد ما سمعه) كنايه از علم به مفاد وصيت است و اين قيد در حقيقت قيد توضيحى است و اشاره به اين دارد كه: بدون علم به مضمون وصيت، وصيت ثابت نشده و موضوع براى تغيير و تبديل به وجود نمى آيد.

شرايط تغيير وصيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 182 - 1،4،10

1 - اگر وصيت هاى مالى ناعادلانه باشد و موجب مشاجره ميان صاحبان منفعت شود ، مى توان وصيت كننده را به تغيير وصيتش واداشت .

فمن خاف من موص جنفاً أو إثماً فاصلح بينهم فلا إثم عليه

{جنف} به معناى ستم و ميل به باطل است - كه به مناسبت مورد - مقصود وصيت غير متعارفى است كه در حق بازماندگان ستم محسوب مى شود. مراد از {إثماً} نيز همين معناست و مقصود از {فأصلح بينهم}: واداشتن وصيت كننده است. به اينكه وصيت نادعالانه خويش را بگونه اى تغيير دهد كه احتمال مشاجره و نزاعى كه ممكن است بر اثر آن وصيت ناعادلانه پيش بيايد، منتفى گردد.

4 - احتمال ناعادلانه بودن وصيت و منجر شدن آن به مشاجره صاحبان منفعت ، در جواز واداشتن وصيت كننده به تغيير آن ، كافى است .

فمن خاف . .. فلا إثم عليه

برداشت فوق از به كارگيرى

كلمه {خاف} به دست مى آيد.

10 - وصى ميت ، داراى حق ولايت در تغيير و اصلاح وصيت هاى ناعادلانه ميت

فمن خاف من موص جنفاً أو إثماً فاصلح بينهم فلا إثم عليه

شرايط گواهى بر وصيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 108 - 1

1 _ قوانين و شرايط شهادت بر وصيت ( عادل بودن شاهدان ، ضميمه قسم در موارد شك و . . . ) بهترين قوانين و شرايط براى تحقق شهادت ها به درستى و راستى

ذلك ادنى ان يأتوا بالشهدة على وجهها

شرايط وجوب وصيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 180 - 2

2 - داشتن دارايى فراوان از شرايط وجوب وصيت هاى مالى است .

كتب عليكم . .. إن ترك خيراً الوصية

مراد از {خير} مال و دارايى است. برخى از مفسران فراوانى آن را نيز قيد كرده و گفته اند: به دارايى اندك كلمه خير اطلاق نمى شود. مناسبت حكم و موضوع; يعنى، وصيت براى پدر و مادر و همه خويشان و نيز نكره آوردن كلمه {خيراً} مؤيد اين معنا در آيه شريفه است.

شرايط وصيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 12 - 17

17 _ سفارش اكيد خداوند مبنى بر ضرر نرساندن به وارثان به واسطه دَين و وصيت

من بعد وصيّة يوصى بها او دين غير مضارّ وصية من اللّه

برداشت فوق بر اين اساس است كه {وصيّة}، تأكيد بر آخرين بخش آيه باشد كه ضرر نزدن به وارث به واسطه وصيّت و دين است.

صحت گواهى

بر وصيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 107 - 3

3 _ پى جويى نكردن براى اثبات نادرستى شهادت شاهدان وصيت ، امرى شايسته و نيكو است .

فان عثر على انهما استحقا اثماً

گرچه عثار و عُثور به معناى ساقط شدن است ولى مجازاً درباره كسى كه بدون پى جويى از امر بدان آگاهى مى يابد، استعمال مى شود (برگرفته از مفردات راغب) مجهول بودن فعل {عُثر} نيز مى تواند اشاره به برداشت فوق داشته باشد.

علاقه به وصيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 50 - 5

5 - اشتياق و علاقه شديد انسان ها به توصيه و سفارش درباره خانواده و اموال خود ، به وقت رو به رو شدن با مرگ

فلايستطيعون توصية و لا إلى أهلهم يرجعون

ياد كرد ناتوانى انسان ها از توصيه و سفارش درباره اموال و كسان خود، مى رساند كه در سرشت بشر چنين علاقه و تمايلى وجود دارد.

عمل به وصيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 182 - 9

9 - عمل به وصيت هاى ناعادلانه ميت واجب نيست .

فمن خاف من موص جنفاً أو إثماً فاصلح بينهم فلا إثم عليه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 12 - 10،12،16

10 _ لزوم اهتمام به وصيّت ميت و پرداخت ديون او

من بعد وصيّة يوصين بها او دين . .. من بعد وصيّة توصون بها او دين ... من بعد وصيّ

تكرار مسأله وصيت و دَين، دلالت بر اهميّت ويژه آن

دارد.

12 _ وصيّتى كه به ضرر وارث است ، عمل به آن الزامى نيست .

من بعد وصيّة يوصى بها او دين غير مضارّ

كلمه {غير مضارّ} از يكسو وظيفه وصيت كننده را تعيين مى كند كه مبادا وصيّت او باعث ضرر به وارث شود و از سوى ديگر وصيّتهايى را كه موجب ضرر مى گردد، فاقد اعتبار مى شمارد.

16 _ احكام و حدود ارث ، عمل به وصيّت ميت و پرداخت ديون وى ، وصيّت و سفارش اكيد خداوند به مردم

و لكم نصف ما ترك . .. وصيّة من اللّه

{وصيّة}، مفعول مطلق است و مى تواند تأكيدى بر كليّه قوانين و احكامى باشد كه در آيات پيشين بيان شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 13 - 1

1 _ لزوم عمل به وصيّت ميّت ، اداى دين او ، احكام و قوانين ارث ، حدود الهى است .

تلك حدود اللّه

{تلك}، اشاره به تمامى احكامى است كه در آيات ارث بيان شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 106 - 1

1 _ وصيت ( تقاضاى تصرف در مال و غير مال پس از مرگ ) امرى مشروع ، لازم الاجرا و داراى اعتبار قانونى

شهدة بينكم . .. حين الوصية اثنان ذوا عدل منكم

كتمان وصيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 106 - 22

22 _ شاهدان بر وصيت در صورت كتمان وصيت هاى ميت و يا تغيير آنها به انگيز هاى مادى ، از زمره گنهكارانند .

لانشترى . .. و لانكتم شهدة

اللّه إنّا اذاً لمن الاثمين

كيفيت سوگند در وصيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 106 - 11

11 _ اعتبار سوگند شاهدان بر وصيت ، در صورتى است كه پس از نماز سوگند ياد كنند .

تحبسونهما من بعد الصلوة فيقسمان باللّه ان ارتبتم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 107 - 9

9 _ شاهدان جايگزين در امر وصيت بايد در خاتمه سوگند خويش تأكيد كنند كه در صورت خيانت در شهادت از ستمكاران محسوب مى شوند .

فيقسمان باللّه إنّا اذاً لمن الظلمين

كيفيت گواهى بر وصيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 106 - 14،15،16

14 _ شاهدان بر وصيت بايد در سوگند خويش بيان دارند كه شهادتشان را وسيله دستيابى به منافع مادى و يا نفع رسانى به خويشان خود قرار نداده اند .

فيقسمان باللّه ان ارتبتم لانشترى به ثمناً و لو كان ذا قربى

ضمير در {به} به شهادت كه از سياق آيه بر مى آيد و ضمير در {كان} به مشهود له يعنى كسى كه شهادت به سود او تمام شده باز مى گردد.

15 _ شاهدان بر وصيت بايد در سوگند خويش بيان دارند كه تمام محتواى وصيت را ذكر كرده و چيزى از آن را كتمان نكرده اند .

فيقسمان باللّه . .. و لانكتم شهدة اللّه

16 _ شاهدان بر وصيت بايد در خاتمه سوگند خويش تأكيد كنند كه اگر در اداى شهادت خيانت كرده باشند از گنهكاران محسوب مى شوند .

فيقسمان باللّه . .. إنّا اذاً لمن الاثمين

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 107 - 6،7،8،9

6 _ شهادت شاهدان جايگزين در امر وصيت ، تنها با سوگند به خدا معتبر و داراى ارزش قانونى است .

فيقسمان باللّه

7 _ شاهدان جايگزين در امر وصيت بايد در سوگند خويش بيان كنند كه شهادت آنان حق است ، نه شهادت شاهدان پيشين

فيقسمان باللّه لشهدتنا احق من شهدتهما

{احق} افعل تفضيل است و هدف از بيان آن حقانيت شهادت دهندگان جايگزين است و نفى حقانيت شاهدان نخستين نه مقايسه بين آن دو و بيان اين معنا كه يكى صحيح و ديگر صحيح تر باشد. جمله {فان عثر ...} دلالت بر اين تفسير دارد.

8 _ شاهدان جايگزين در امر وصيت بايد در سوگند خويش بيان دارند كه هرگز با شهادتشان ستمى را روا نداشته اند .

فيقسمان باللّه . .. ما اعتدينا

9 _ شاهدان جايگزين در امر وصيت بايد در خاتمه سوگند خويش تأكيد كنند كه در صورت خيانت در شهادت از ستمكاران محسوب مى شوند .

فيقسمان باللّه إنّا اذاً لمن الظلمين

گناه تغيير وصيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 181 - 1،3

1 - تغيير و تبديل وصيت ميت ، حرام و گناه است .

فمن بدله . .. فإنما إثمه على الذين يبدلونه

3 - گناه تغيير و تبديل وصيت هاى ميت ، تنها بر تغيير دهندگان است نه بر وصيت كننده و نه كسانى كه بر اثر آن از اموال ميت بهره مند مى شوند .

فمن بدله . .. فإنما إثمه على الذين يبدلونه

كلمه {إنما} دلالت بر حصر دارد و اين حصر ناظر

به وصيت كننده است و نيز كسانى كه از وصيت اطلاعى نداشته و بر اثر تغيير آن، اموالى از ميت نصيبشان مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 106 - 22

22 _ شاهدان بر وصيت در صورت كتمان وصيت هاى ميت و يا تغيير آنها به انگيز هاى مادى ، از زمره گنهكارانند .

لانشترى . .. و لانكتم شهدة اللّه إنّا اذاً لمن الاثمين

گناه وصيت ناعادلانه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 182 - 3،11

3 - وصيت هاى ناعادلانه اگر از سرعمد باشد ، گناه است .

فمن خاف من موص جنفاً أو إثماً

11 - چنانچه وصيت ناعادلانه تبديل و اصلاح شود ، خداوند گناه وصيت كننده را خواهد بخشيد .

فمن خاف من موص جنفاً أو إثماً فاصلح بينهم فلا إثم عليه إن اللّه غفور رحيم

در برداشت فوق {إن اللّه غفور} در ارتباط با گناه وصيت كننده (فمن خاف من موص . .. إثماً} ملاحظه شده است.

گواهان وصيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 106 - 8،10،14،15،22

8 _ جواز توقيف شاهدان بر وصيت تا اداى شهادت قانونى و معتبر

تحبسونهما من بعد الصلوة فيقسمان باللّه

جمله {تحبسونهما} تا آخر آيه مى تواند مى تواند ناظر به اداى شهادت باشد يعنى شرايط ذكر شده در اين بخش از آيه دخيل در اثبات وصيت است و مى تواند ناظر به تحمل شهادت باشد يعنى خداوند وصيت كننده را ارشاد كرده كه اگر ترديد دارد كه شاهدان، وصيت او را به درستى ادا كنند،

بايد از آنان بخواهد كه بعد از نماز سوگند ياد كنند كه به حق شهادت خواهند داد. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است.

10 _ ارزش و اعتبار شهادت شاهدان بر وصيت _ چه مسلمان و چه غير مسلمان _ آنگاه كه راستى و درستى شهادتشان مورد ترديد باشد . منوط به سوگند است .

ذو عدل منكم او ءاخران من غيركم . .. تحبسونهما من بعد الصلوة فيقسمان باللّه

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه جمله {تحبسونهما} ناظر به هر دو طائفه از شاهدان بر وصيت باشد و اعتبار شهادت هر شاهدى _ چه مسلمان و چه غير مسلمان _ را مقيد به سوگند كند.

14 _ شاهدان بر وصيت بايد در سوگند خويش بيان دارند كه شهادتشان را وسيله دستيابى به منافع مادى و يا نفع رسانى به خويشان خود قرار نداده اند .

فيقسمان باللّه ان ارتبتم لانشترى به ثمناً و لو كان ذا قربى

ضمير در {به} به شهادت كه از سياق آيه بر مى آيد و ضمير در {كان} به مشهود له يعنى كسى كه شهادت به سود او تمام شده باز مى گردد.

15 _ شاهدان بر وصيت بايد در سوگند خويش بيان دارند كه تمام محتواى وصيت را ذكر كرده و چيزى از آن را كتمان نكرده اند .

فيقسمان باللّه . .. و لانكتم شهدة اللّه

22 _ شاهدان بر وصيت در صورت كتمان وصيت هاى ميت و يا تغيير آنها به انگيز هاى مادى ، از زمره گنهكارانند .

لانشترى . .. و لانكتم شهدة اللّه إنّا اذاً لمن الاثمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 -

107 - 4،5،6،7

4 _ دو مرد از كسانى كه شهادت دروغين شاهدان بر وصيت ، بر ضرر آنان تمام شده مى توانند در مقام شهادت برآمده و شهادت خويش را ادا كنند

فاخران يقومان مقامهما من الذين استحق عليهم الأولين

مفعول {استحق} كلمه {اثماً} مى باشد كه به قرينه فراز قبل حذف شده است و {اوليان} فاعل آن مى باشد. بنابراين و با توجه به آنچه درباره {استحقا اثماً} گفته شده {من الذين استحق ...} چنين معنا مى شود آن دو مرد جايگزين در امر شهادت بايد از كسانى باشند كه شاهدان پيشين با حق جلوه دادن شهادت دروغين خويش ضررى را متوجه آنان كرده اند.

5 _ حضور شاهدان به هنگام وصيت ، ملاك اولويت ايشان ، نسبت به كسانى كه مدارك ديگرى بر اثبات وصيت دارند .

من الذين استحق عليهم الأولين

{اوليان} صيغه تفضيل و به معناى سزاوارتران است و مراد از آن همان شاهدان نخستين مى باشد. اولويت داشتن آنان و سزاوارتر بودنشان نسبت به ديگران يا بدين جهت است كه وصيت كننده از آنان خواسته شهادت دهند و آنان را بر اين كار برگزيده است اگر چه ديگران نيز وصيت او را شنيده باشند و يا بدين جهت است كه اين دو شاهد در مجلس وصيت حاضر بوده اند ولى ديگران حضور نداشته اند و از طريقى ديگر به چگونگى وصيت پى برده اند، برداشت فوق ناظر به دومين احتمال است.

6 _ شهادت شاهدان جايگزين در امر وصيت ، تنها با سوگند به خدا معتبر و داراى ارزش قانونى است .

فيقسمان باللّه

7 _ شاهدان جايگزين در امر وصيت بايد در سوگند خويش بيان كنند كه

شهادت آنان حق است ، نه شهادت شاهدان پيشين

فيقسمان باللّه لشهدتنا احق من شهدتهما

{احق} افعل تفضيل است و هدف از بيان آن حقانيت شهادت دهندگان جايگزين است و نفى حقانيت شاهدان نخستين نه مقايسه بين آن دو و بيان اين معنا كه يكى صحيح و ديگر صحيح تر باشد. جمله {فان عثر ...} دلالت بر اين تفسير دارد.

گواهى بر وصيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 106 - 2،4،5،6،7،8،9،10،13،19

2 _ ابراز وصيت در حضور دو مرد مسلمان عادل ، توصيه اى از جانب خداوند به هر فرد مسلمان

يايها الذين ءامنوا شهدة بينكم . .. حين الوصية اثنان ذوا عدل منكم

4 _ شهادت دو مرد مسلمان عادل ، طريقى براى اثبات وصيت و حدود آن

شهدة بينكم . .. حين الوصية اثنان ذوا عدل منكم

5 _ شهادت دو مرد غير مسلمان ، كافى براى اثبات وصيت و حدود آن ، در صورتى كه وصيت كننده در مسافرت بميرد و در آستانه مردن وصيت كند .

او ءاخران من غيركم ان انتم ضربتم فى الارض فاصبتكم مصيبة الموت

6 _ اعتقاد به خدا از شرايط اعتبار شهادت غير مسلمان در امر وصيت

فيقسمان باللّه ان ارتبتم . .. لانكتم شهدة اللّه

ضرورت سوگند شاهدان به نام خدا در اعتبار شهادت آنان، مى رساند كه مراد از {ءاخران من غيركم} غيرمسلمانى است كه اعتقاد به خداوند داشته باشد.

7 _ مرگ ، مصيبت و حادثه اى سخت و ناگوار .

مصيبة الموت

8 _ جواز توقيف شاهدان بر وصيت تا اداى شهادت قانونى و معتبر

تحبسونهما من بعد الصلوة فيقسمان باللّه

جمله {تحبسونهما} تا آخر آيه مى تواند مى

تواند ناظر به اداى شهادت باشد يعنى شرايط ذكر شده در اين بخش از آيه دخيل در اثبات وصيت است و مى تواند ناظر به تحمل شهادت باشد يعنى خداوند وصيت كننده را ارشاد كرده كه اگر ترديد دارد كه شاهدان، وصيت او را به درستى ادا كنند، بايد از آنان بخواهد كه بعد از نماز سوگند ياد كنند كه به حق شهادت خواهند داد. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است.

9 _ شهادت غير مسلمان بر وصيت در صورت شك در راستى و درستى شهادت وى تنها با سوگند پذيرفته مى شود و از اعتبار قانونى برخوردار مى گردد

او ءاخران من غيركم . .. تحبسونهما من بعد الصلوة فيقسمان باللّه ان ارتبتم

جمله {تحبسونهما . ..} مى تواند ناظر به هر دو طائفه از شاهدان {ذوا عدل منكم} و {ءاخران من غيركم} باشد. و مى تواند تنها ناظر به طائفه دوم يعنى {و ءاخران من غيركم} گرفته شود. برداشت فوق مبتنى بر احتمال دوم است.

10 _ ارزش و اعتبار شهادت شاهدان بر وصيت _ چه مسلمان و چه غير مسلمان _ آنگاه كه راستى و درستى شهادتشان مورد ترديد باشد . منوط به سوگند است .

ذو عدل منكم او ءاخران من غيركم . .. تحبسونهما من بعد الصلوة فيقسمان باللّه

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه جمله {تحبسونهما} ناظر به هر دو طائفه از شاهدان بر وصيت باشد و اعتبار شهادت هر شاهدى _ چه مسلمان و چه غير مسلمان _ را مقيد به سوگند كند.

13 _ سوگند به نام خدا ، تنها سوگند معتبر و داراى ارزش قانونى در شهادت بر وصيت

فيقسمان باللّه

19 _

شهادت بر وصيت امرى بس عظيم

و لانكتم شهدة اللّه

مراد از {شهدة اللّه}، شهادت بر وصيت است يعنى شاهدان بر وصيت در حقيقت شهادت الهى را بر دوش دارند و اين حكايت از اهميت والاى شهادت بر وصيت دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 108 - 2

2 _ توجه به احكام و قوانين شهادت بر وصيت ( نقض شهادت هاى دروغين و بازگشت حق سوگند به ديگران ) ، مايه هراس از اداى شهادت دروغ و زمينه ساز اداى شهادت به راستى و درستى

او يخافون ان ترد أيمن بعد أيمنهم

ضمير در {يخافوا} و {ايمنهم} به شاهدان نخست بر مى گردد و مراد از رد يمين {ترد أيمن) بازگشت حق سوگند به ديگران است. بنابراين {او يخافوا ان ترد...} يعنى تا شاهدان نخست بترسند كه سوگند آنان ناديده انگاشته شده و حق سوگند به ديگران بازگردانده شود.

گواهى گواهان وصيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 107 - 3

3 _ پى جويى نكردن براى اثبات نادرستى شهادت شاهدان وصيت ، امرى شايسته و نيكو است .

فان عثر على انهما استحقا اثماً

گرچه عثار و عُثور به معناى ساقط شدن است ولى مجازاً درباره كسى كه بدون پى جويى از امر بدان آگاهى مى يابد، استعمال مى شود (برگرفته از مفردات راغب) مجهول بودن فعل {عُثر} نيز مى تواند اشاره به برداشت فوق داشته باشد.

مالكيت موصى له

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 180 - 7

7 - وصيت هاى مالى ميت نافذ و

داراى ارزش حقوقى است .

كتب عليكم إذا حضر أحدكم الموت إن ترك خيراً الوصية

تأكيد بر امر وصيت و نيز حرمت تغيير و تبديل مفاد آن - كه آيه بعد دلالت بر آن دارد - مستلزم اين معناست كه: وصيتهاى ميت داراى اعتبار قانونى و حقوقى است و عمل به آنها واجب است.

محدوده وصيت مالى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 180 - 5

5 - وصيت هاى مالى بايد در حد متعارف بوده و به گونه اى كه مردم آن را نابه جا و ناروا نشمارند .

الوصية للولدين و الأقربين بالمعروف

معروف مقابل منكر به معناى شناخت شده است و مراد از آن، چيزى است كه مردم در جامعه دينى آن را شايسته بدانند و مورد انكار قرار ندهند.

مسؤول تغيير وصيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 181 - 3

3 - گناه تغيير و تبديل وصيت هاى ميت ، تنها بر تغيير دهندگان است نه بر وصيت كننده و نه كسانى كه بر اثر آن از اموال ميت بهره مند مى شوند .

فمن بدله . .. فإنما إثمه على الذين يبدلونه

كلمه {إنما} دلالت بر حصر دارد و اين حصر ناظر به وصيت كننده است و نيز كسانى كه از وصيت اطلاعى نداشته و بر اثر تغيير آن، اموالى از ميت نصيبشان مى شود.

مسؤوليت گواهان وصيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 108 - 3

3 _ پرهيز شاهدان وصيت از خيانت در شهادت و تجاوز به حقوق ديگران ، تكليفى الهى

بر عهده ايشان و نشان تقواپيشگى آنان است .

ذلك ادنى ان يأتوا بالشهدة على وجهها . .. و اتقوا اللّه و اسمعوا

مشروعيت وصيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 106 - 1

1 _ وصيت ( تقاضاى تصرف در مال و غير مال پس از مرگ ) امرى مشروع ، لازم الاجرا و داراى اعتبار قانونى

شهدة بينكم . .. حين الوصية اثنان ذوا عدل منكم

مصارف وصيت مالى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 181 - 10

10 - محمد بن مسلم مى گويد : { سألت أباعبداللّه ( ع ) عن رجل أوصى بماله فى سبيل اللّه فقال : أعطه لمن أوصى به له و إن كان يهودياً إن اللّه تبارك و تعالى يقول : فمن بدله بعد ما سمعه فإنما إثمه على الذين يبدلونه ;

از امام صادق(ع) سؤال كردم: شخصى وصيت كرده مالش در راه خدا مصرف شود امام فرمودند: مال را به هر كسى كه وصيت كرده بدهيد اگر چه آن شخص يهودى باشد. خداى تبارك و تعالى مى فرمايد: هر كس تغييرى در وصيت بدهد بعد از آنكه آن را شنيد، همانا گناهش بر كسانى است كه آن را تغيير داده اند}.

ملاكهاى اعتبار وصيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 181 - 4،5

4 - وصيت هاى ميت ، با احتمال و گمان ثابت نمى شود و بدون علم به آنها ، اعتبار قانونى ندارد .

فمن بدله بعد ما سمعه

شنيدن وصيت ميت (بعد ما سمعه) كنايه از علم

به مفاد وصيت است و اين قيد در حقيقت قيد توضيحى است و اشاره به اين دارد كه: بدون علم به مضمون وصيت، وصيت ثابت نشده و موضوع براى تغيير و تبديل به وجود نمى آيد.

5 - اعتبار وصيت ، در گرو تلفظ وصيت كننده به مواد آن است . *

فمن بدله بعد ما سمعه

برداشت فوق را مى توان از به كارگيرى كلمه شنيدن (بعد ما سمعه) استفاده كرد.

موانع تغيير وصيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 181 - 8

8 - باور و توجه به دانايى خداوند ، بازدارنده انسان از تغيير و تبديل وصيت هاى ميت

فمن بدله . .. إن اللّه سميع عليم

هدف از بيان علم و آگاهى خداوند پس از بيان حرمت تغيير وصيت و گناه بودن آن، اين است كه: آدمى با توجه به آن، در انديشه تغيير و تبديل وصيت برنيايد.

وصيت براى خويشاوندان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 180 - 4،11،12

4 - آدمى بايد اموالى را براى پرداخت به پدر و مادر و خويشان نزديك وصيت كند .

كتب عليكم . .. الوصية للولدين و الأقربين

11 - اولويت پدر و مادر نسبت به ديگر خويشاوندان در امر وصيت

الوصية للولدين و الأقربين

برداشت فوق از تقديم كلمه {والدين} بر {الأقربين} استفاده شده است.

12 - توصيه به پرداخت اموالى به پدر ، مادر و خويشان ، مقتضاى تقوا و پرهيزگارى است .

كتب عليكم . .. الوصية للولدين و الأقربين بالمعروف حقاً على المتقين

وصيت براى والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 -

بقره - 2 - 180 - 4،11،12

4 - آدمى بايد اموالى را براى پرداخت به پدر و مادر و خويشان نزديك وصيت كند .

كتب عليكم . .. الوصية للولدين و الأقربين

11 - اولويت پدر و مادر نسبت به ديگر خويشاوندان در امر وصيت

الوصية للولدين و الأقربين

برداشت فوق از تقديم كلمه {والدين} بر {الأقربين} استفاده شده است.

12 - توصيه به پرداخت اموالى به پدر ، مادر و خويشان ، مقتضاى تقوا و پرهيزگارى است .

كتب عليكم . .. الوصية للولدين و الأقربين بالمعروف حقاً على المتقين

وصيت به انفاق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 6 - 19،23،24

19 - وصيت به اِعطاى بخشى از مال ، به كسى ، بايد بر اساس متعارف باشد .

إلاّأن تفعلوا إلى أوليائكم معروفًا

23 - وصيت به اِعطاى بخشى از اموال به غير وارثان ، امرى ثبت شده در كتاب ( تشريع الهى ) است .

إلاّأن تفعلوا إلى أوليائكم معروفًا كان ذلك فى الكت_ب مسطورًا

24 - در صورت وصيت مورّث به اِعطاى بخشى از مال اش به غير وارث ، وارثان ، نسبت به آن مال ، از اولويت برخوردار نخواهند بود .

و أُولوا الأرحام بعضهم أولى ببعض فى كت_ب اللّه . .. إلاّأن تفعلوا إلى أوليائكم م

وصيت به انفاق مال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 6 - 18

18 - مؤمنان ، مجازند تا وصيت كنند كه بخشى از مال شان ، به غير خويشاوندان نَسبى ، داده شود .

إلاّ أن تفعلوا إلى أوليائكم معروفًا

مراد از {أن تفعلوا. ..معروفاً} به قرينه اين كه

سخن از ارث بردن خويشاوندان نَسبى است، تصميم شخص به اِعطاى بخشى از مال اش، پس از مرگ، به غير وارثان است. لازم به ذكر است كه {تفعلوا} به تأويل مصدر مى رود و مبتدا است و خبرش _ كه چيزى مانند {حسن و...} مى باشد محذوف است.

وصيت به بدهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 11 - 24

24 _ در پرداخت ديون ميت ، نيازى به وصيت از جانب او نيست .

من بعد وصية يوصى بها او دَين

وصيت به نفقه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 240 - 3

3 _ لزوم وصيّت مردان براى پرداخت هزينه يكسال به همسران خويش

و الذين يتوفّون منكم و يذرون ازواجاً وصيةً لازواجهم متاعاً الى الحول

وصيت بى اعتبار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 180 - 9

9 - وصيت هاى ناعادلانه و غير متعارف فاقد اعتبار و ارزش حقوقى است . *

الوصية للولدين و الأقربين

وصيت در احتضار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 106 - 5

5 _ شهادت دو مرد غير مسلمان ، كافى براى اثبات وصيت و حدود آن ، در صورتى كه وصيت كننده در مسافرت بميرد و در آستانه مردن وصيت كند .

او ءاخران من غيركم ان انتم ضربتم فى الارض فاصبتكم مصيبة الموت

وصيت در سفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 106 - 3،5

3 _ سهل انگارى در وصيت به

هنگام مشاهده آثار مرگ _ هر چند در سفر و ديار كافران _ امرى ناشايست براى اهل ايمان

إذا حضر احدكم الموت حين الوصية

{حين الوصية} بدل از {اذا} مى باشد، يعنى هنگام مشاهده آثار مرگ هنگام پرداختن به وصيت است نه انجام كارى ديگر و اين گوياى تأكيد الهى بر امر وصيت مى باشد.

5 _ شهادت دو مرد غير مسلمان ، كافى براى اثبات وصيت و حدود آن ، در صورتى كه وصيت كننده در مسافرت بميرد و در آستانه مردن وصيت كند .

او ءاخران من غيركم ان انتم ضربتم فى الارض فاصبتكم مصيبة الموت

وصيت غير متعارف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 180 - 9

9 - وصيت هاى ناعادلانه و غير متعارف فاقد اعتبار و ارزش حقوقى است . *

الوصية للولدين و الأقربين

وصيت مالى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 180 - 10،12،17

10 - وصيت براى پرداخت مال به وارثان ، جايز و داراى اعتبار قانونى است .

الوصية للولدين و الأقربين

12 - توصيه به پرداخت اموالى به پدر ، مادر و خويشان ، مقتضاى تقوا و پرهيزگارى است .

كتب عليكم . .. الوصية للولدين و الأقربين بالمعروف حقاً على المتقين

17 - عروه گويد : { إن على بن أبى طالب دخل على مولى لهم فى الموت ، و له سبعمأئة درهم أو ستمأئة درهم ، فقال : ألا أوصى ، قال : لا إنما قال اللّه { إن ترك خيراً } و ليس لك كثير مال فدع مالك لورثتك ;

على (ع) بر بالين يكى از موالى بنى

هاشم به هنگام مرگش حاضر شد در حالى كه آن شخص هفتصد يا ششصد درهم داشت. به على(ع) گفت: در مال خود وصيت ننمايم؟ حضرت فرمود: نه! خداوند فرموده: {إن ترك خيراً}; يعنى، اگر مال فراوان به جاى گذاشته ايد وصيت كنيد در حالى كه تو مال فراوانى ندارى پس بگذار اين مقدار مال براى ورثه باشد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 182 - 1

1 - اگر وصيت هاى مالى ناعادلانه باشد و موجب مشاجره ميان صاحبان منفعت شود ، مى توان وصيت كننده را به تغيير وصيتش واداشت .

فمن خاف من موص جنفاً أو إثماً فاصلح بينهم فلا إثم عليه

{جنف} به معناى ستم و ميل به باطل است - كه به مناسبت مورد - مقصود وصيت غير متعارفى است كه در حق بازماندگان ستم محسوب مى شود. مراد از {إثماً} نيز همين معناست و مقصود از {فأصلح بينهم}: واداشتن وصيت كننده است. به اينكه وصيت نادعالانه خويش را بگونه اى تغيير دهد كه احتمال مشاجره و نزاعى كه ممكن است بر اثر آن وصيت ناعادلانه پيش بيايد، منتفى گردد.

وصيت معتبر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 180 - 10

10 - وصيت براى پرداخت مال به وارثان ، جايز و داراى اعتبار قانونى است .

الوصية للولدين و الأقربين

وصيت ميت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 181 - 7

7 - خداوند ، به وصيت هاى ميت آگاه و به عملكرد وصى و بازماندگان او داناست .

فمن بدله . ..

فإنما إثمه على الذين يبدلونه إن اللّه سميع عليم

وصيت ناعادلانه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 182 - 1،2،4،5،6،9،10

1 - اگر وصيت هاى مالى ناعادلانه باشد و موجب مشاجره ميان صاحبان منفعت شود ، مى توان وصيت كننده را به تغيير وصيتش واداشت .

فمن خاف من موص جنفاً أو إثماً فاصلح بينهم فلا إثم عليه

{جنف} به معناى ستم و ميل به باطل است - كه به مناسبت مورد - مقصود وصيت غير متعارفى است كه در حق بازماندگان ستم محسوب مى شود. مراد از {إثماً} نيز همين معناست و مقصود از {فأصلح بينهم}: واداشتن وصيت كننده است. به اينكه وصيت نادعالانه خويش را بگونه اى تغيير دهد كه احتمال مشاجره و نزاعى كه ممكن است بر اثر آن وصيت ناعادلانه پيش بيايد، منتفى گردد.

2 - در جواز تغيير وصيت هاى ناعادلانه و ترغيب وصيت كننده به تغيير آن ، تفاوتى ميان صورت عمد و سهو نيست .

فمن خاف من موص جنفاً أو إثماً فاصلح بينهم فلا إثم عليه

چنانچه گذشت مقصود از {جنفاً} و {إثماً} وصيت ناعادلانه است. اين تقسيم حاوى اين نكته است كه: وصيت ناعادلانه چه عمدى باشد - كه در اين صورت وصيت كننده گنهكار است - و چه سهوى و بدون توجه، شايسته تغيير و تبديل است.

4 - احتمال ناعادلانه بودن وصيت و منجر شدن آن به مشاجره صاحبان منفعت ، در جواز واداشتن وصيت كننده به تغيير آن ، كافى است .

فمن خاف . .. فلا إثم عليه

برداشت فوق از به كارگيرى كلمه {خاف} به دست مى آيد.

5 - واداشتن وصيت كننده

به تغيير وصيت هاى ناعادلانه ، مصداق حرمت تبديل وصيت نبوده و وادار كننده ، گنهكار نيست .

فمن بدله . .. فإنما إثمه على الذين يبدلونه ... فمن خاف ... فلا إثم عليه

6 - تغيير وصيت هاى ناعادلانه ميت ، جايز و تغيير دهنده گنهكار نيست .

فمن خاف من موص جنفاً أو إثماً فاصلح بينهم فلا إثم عليه

مى توان آيه شريفه را در فرض حيات وصيت كننده تصوير كرد و نيز مى توان زمان آن را پس از مرگ وى دانست. برداشتهاى قبلى بر مبناى نخست و برداشت فوق، بر اساس فرض دوم است.

9 - عمل به وصيت هاى ناعادلانه ميت واجب نيست .

فمن خاف من موص جنفاً أو إثماً فاصلح بينهم فلا إثم عليه

10 - وصى ميت ، داراى حق ولايت در تغيير و اصلاح وصيت هاى ناعادلانه ميت

فمن خاف من موص جنفاً أو إثماً فاصلح بينهم فلا إثم عليه

وقت وجوب وصيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 180 - 1

1 - وجوب وصيت به هنگام فرا رسيدن مرگ و پيدايش آثار آن

كتب عليكم إذا حضر أحدكم الموت . .. الوصية

وضو از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

وضو

احكام وضو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 29 - 20

20 _ وضو و غسل در هواى سرد با وجود خطر جانى ، در حكم خودكشى است .

و لا تقتلوا انفسكم

رسول اللّه (ص) در پاسخ سؤال از وضو و غسل در هواى سرد با وجود خطر جانى فرمود: و لا تقتلوا انفسكم انّ اللّه كان بكم رحيماً.

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 236، ح 102 ;

نورالثقلين، ج 1، ص 472، ح 201 ; تفسير برهان، ج 1، ص 363، ح 8.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 43 - 3،21،24،38

3 _ وضو ، غسل و تيمّم در حال مستى ، باطل است . *

لا تقربوا الصلوة و انتم سكارى

نهى از نزديك شدن به نماز مى تواند اشاره به بطلان وضو و غسل و تيمم نيز باشد، چون نزديك شدن به نماز با آنها تحقق مى يابد.

21 _ خروج بول و غائط ، از موجبات وضو و تيمم

او جاء احد منكم من الغائط . .. فلم تجدوا ماءً فتيمّموا

{غائط} به محل دفع بول و مدفوع گفته مى شود. و آمدن از آن محل، كنايه از خروج بول و مدفوع است.

24 _ محدث پس از يافتن آب بايد غسل كند و يا وضو بگيرد ، هر چند پيش از آن به جهت نبود آب تيمم كرده باشد .

يا ايّها الذين امنوا . .. فتيمّموا

مفهوم جمله شرطيه {ان كنتم . .. لمستم ... فلم تجدوا ماءً فتيمّموا}، اين است كه در صورت يافتن آب، با تيمم نمى توان نماز خواند. بنابراين كسى كه به آب دسترسى نداشته و تيمم كرده _ در صورت يافتن آب _ بايد غسل كند يا وضو بگيرد.

38 _ لزوم خريد آب براى وضو ، در حد توان مالى

فلم تجدوا ماءً

امام كاظم (ع) درباره ميزان مبلغ ضرورى براى تهيّه آب وضو و غسل _ در صورت نبودن آب _ فرمود: ذلك على قدر جدته.

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 244، ح 146 ; تفسير برهان، ج 1، ص 372، ح 17.

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 6 - 1،2،3،5،7،15،16،38،39،40،41،43،45

1 _ وجوب شستن صورت و دست ها و مسح سر و پا ها ( وضو ) ، براى نماز

إذا قمتم إلى الصّلوة فاغسلوا وجوهكم و ايديكم . .. و امسحوا برءوسكم و ارجلكم

2 _ تمام اجزاى دست ، بين آرنج تا سر انگشتان ، بايد براى وضو شسته شود .

فاغسلوا وجوهكم و ايديكم إلى المرافق

{الى المرافق} توضيح و توصيف براى {ايديكم} است، نه قيد براى {فاغسلوا}. يعنى دستها را بشوئيد و مراد از دستها، دست تا مچ و يا تا كتف نيست بلكه دست تا مرفق مقصود است. مؤيد برداشت فوق فرمايش امام باقر(ع) است كه در توضيح آيه فوق فرمود: ... و ليس له ان يدع شيئاً من يديه الى المرفقين الا غسله لان اللّه يقول { فاغسلوا وجوهكم و ايديكم الى المرافق} ... .

_______________________________

كافى، ج 3، ص 26، ح 5; تفسير برهان، ج 1، ص 451، ح 7.

3 _ مسح قسمتى از سر ، از واجبات وضو

و امسحوا برءوسكم

برداشت فوق بر اين مبنا است كه {باء} در {برءوسكم} براى تبعيض باشد.

5 _ مسح پا تا قوزك هاى دو طرف آن ، از واجبات وضو

و امسحوا برءوسكم و ارجلكم إلى الكعبين

در برداشت فوق {كعب} به معناى قوزك پا گرفته شده است و تثنيه آمدن {كعبين} مؤيد اين معناست. زيرا هر پا دو قوزك دارد.

7 _ لزوم رعايت ترتيب در افعال وضو

فاغسلوا وجوهكم و ايديكم إلى المرافق و امسحوا برءوسكم و ارجلكم

تقدم ذكرى صورت بر دستها و مسح سر بر مسح پاها، دلالت بر لزوم ترتيب در شستن و

مسح اعضاى وضو دارد. مؤيد برداشت فوق، فرمايش امام باقر(ع) است كه در مورد افعال وضو در آيه فوق فرمود: ... ابدأ الوجه ثم باليدين ثم امسح الراس و الرجلين ... ابدأ بما بدأ اللّه به.

_______________________________

كافى، ج 3، ص 34، ح 5; نورالثقلين، ج 1، ص 599، ح 79.

15 _ لزوم جستجوى براى يافتن آب جهت وضو و غسل

فلم تجدوا ماء

كلمه {نيافتن} در موردى به كار برده مى شود كه شخص چيزى را جستجو كند و نيابد.

16 _ خروج بول و غائط ، موجب وضو و ناقض آن است .

او جاء أحد منكم من الغائط . .. فلم تجدوا ماء فتيمموا

{غائط} در كلام عرب به معناى گودال مستراح است و آمدن از مستراح، كنايه از خروج بول و مدفوع است.

38 _ لزوم وضو گرفتن براى نماز بعد از بيدار شدن از خواب

إذا قمتم إلى الصّلوة فاغسلوا وجوهكم

امام صادق(ع) در پاسخ سؤال از معناى {اذا قمتم} در آيه فوق فرمود: {اذا قمتم من النوم . ..}.

_______________________________

تهذيب، ج 1، ص 7، ح 9، ب 1; تفسير برهان، ج 1، ص 450، ح 1.

39 _ لزوم شستن صورت در وضو از رستنگاه مو تا چانه و در پهنا به اندازه اى كه ما بين انگشت شصت و وسطى قرار مى گيرد .

فاغسلوا وجوهكم

از امام باقر(ع) در بيان مقدارى از صورت كه خداوند دستور شستن آن را در وضو داده است روايت شده: الوجه الذى امراللّه بغسله . .. ما دارت السبابه و الوسطى و الابهام من قصاص الشعر الى الذقن ... .

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 299، ح 52; تفسير برهان، ج 1، ص 452، ح 16.

40 _

كفايت مسح قسمتى از پا و سر در وضو

و امسحوا برءوسكم و ارجلكم

امام باقر(ع) در توضيح آيه فوق فرمود: . .. ان المسح ببعض الرأس لمكان الباء ثم وصل الرجلين بالرأس كما وصل اليدين بالوجه ... فعرفنا حين وصلها بالرأس ان المسح على بعضها ... .

_______________________________

كافى، ج 3، ص 30، ح 4; نورالثقلين، ج 1، ص 596، ح 70.

41 _ حد مسح پا در وضو ، مفصل آن است .

إلى الكعبين

امام باقر(ع) در بيان معناى {كعبين} در آيه فوق فرمود: . .. ههنا يعنى المفصل دون عظم الساق ... .

_______________________________

كافى، ج 3، ص 26، ح 5; نورالثقلين، ج 1، ص 598، ح 73.

43 _ لزوم خريد آب براى وضو و غسل ، در حد توان مالى به وقت دسترسى نداشتن به آن

فلم تجدوا الماء

از امام كاظم(ع) روايت شده كه درباره ميزان مبلغ ضرورى براى تهيه آب وضو و غسل در صورت نبود آب فرمود: ذلك على قدر جدته.

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 244، ح 146; تفسير برهان، ج 1، ص 372، ح 17.

45 _ تيمم ، بايد بر زمين پاكيزه باشد .

فتيمموا صعيداً طيباً

از امام صادق(ع) درباره {صعيداَ طيباَ} در آيه فوق روايت شده: {الصعيد} الموضع المرتفع و{ الطيب} الموضع الذي ينحدر عنه الماء.

مرتفع بودن زمين و عبور آب بر روى آن كه در حديث آمده، كنايه از پاكيزه بودن زمين است چون اگر زمين گود باشد، جايگاه كثافات شده و آب در آن مانده و لجن مى گردد.

_______________________________

معانى الاخبار، ص 283; نورالثقلين، ج 1، ص 485، ح 275.

اهميت وضو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 -

6 - 32

32 _ تشريع وضو ، غسل و تيمم ، از نعمت هاى الهى

فاغسلوا وجوهكم و ايديكم . .. و لكن يريد ليطهركم وليتم نعمته عليكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 11 - 7

7 _ فراهم شدن آب براى غسل و وضو و تطهير نجاست ها و قذارت ها ، از اهداف نزول باران براى مجاهدان بدر

و ينزل عليكم من السماء ماء ليطهّركم به

ذكر نشدن متعلق {يطهركم} حكايت از عموميت آن متعلق دارد (نجاستهاى ظاهرى و باطنى). يعنى خداوند باران را فرو فرستاد تا نجاستهاى ظاهرى را به وسيله آن برطرف سازيد و آنان كه جنب هستند غسل كنند و ديگران وضو بسازند.

ترتيب در وضو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 6 - 7

7 _ لزوم رعايت ترتيب در افعال وضو

فاغسلوا وجوهكم و ايديكم إلى المرافق و امسحوا برءوسكم و ارجلكم

تقدم ذكرى صورت بر دستها و مسح سر بر مسح پاها، دلالت بر لزوم ترتيب در شستن و مسح اعضاى وضو دارد. مؤيد برداشت فوق، فرمايش امام باقر(ع) است كه در مورد افعال وضو در آيه فوق فرمود: ... ابدأ الوجه ثم باليدين ثم امسح الراس و الرجلين ... ابدأ بما بدأ اللّه به.

_______________________________

كافى، ج 3، ص 34، ح 5; نورالثقلين، ج 1، ص 599، ح 79.

شستن دست در وضو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 6 - 1،2

1 _ وجوب شستن صورت و دست ها و مسح سر و پا ها ( وضو ) ، براى

نماز

إذا قمتم إلى الصّلوة فاغسلوا وجوهكم و ايديكم . .. و امسحوا برءوسكم و ارجلكم

2 _ تمام اجزاى دست ، بين آرنج تا سر انگشتان ، بايد براى وضو شسته شود .

فاغسلوا وجوهكم و ايديكم إلى المرافق

{الى المرافق} توضيح و توصيف براى {ايديكم} است، نه قيد براى {فاغسلوا}. يعنى دستها را بشوئيد و مراد از دستها، دست تا مچ و يا تا كتف نيست بلكه دست تا مرفق مقصود است. مؤيد برداشت فوق فرمايش امام باقر(ع) است كه در توضيح آيه فوق فرمود: ... و ليس له ان يدع شيئاً من يديه الى المرفقين الا غسله لان اللّه يقول { فاغسلوا وجوهكم و ايديكم الى المرافق} ... .

_______________________________

كافى، ج 3، ص 26، ح 5; تفسير برهان، ج 1، ص 451، ح 7.

شستن صورت در وضو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 6 - 1

1 _ وجوب شستن صورت و دست ها و مسح سر و پا ها ( وضو ) ، براى نماز

إذا قمتم إلى الصّلوة فاغسلوا وجوهكم و ايديكم . .. و امسحوا برءوسكم و ارجلكم

فلسفه وضو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 6 - 29

29 _ هدف از تشريع وضو ، غسل و تيمم ، طهارت مؤمنان و اتمام نعمت الهى به آنان است ، نه ايجاد حرج و مشقت .

إذا قمتم إلى الصّلوة فاغسلوا . .. و لكن يريد ليطهركم وليتم نعمته عليكم

مبطلات وضو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 6 - 16،38

16 _ خروج

بول و غائط ، موجب وضو و ناقض آن است .

او جاء أحد منكم من الغائط . .. فلم تجدوا ماء فتيمموا

{غائط} در كلام عرب به معناى گودال مستراح است و آمدن از مستراح، كنايه از خروج بول و مدفوع است.

38 _ لزوم وضو گرفتن براى نماز بعد از بيدار شدن از خواب

إذا قمتم إلى الصّلوة فاغسلوا وجوهكم

امام صادق(ع) در پاسخ سؤال از معناى {اذا قمتم} در آيه فوق فرمود: {اذا قمتم من النوم . ..}.

_______________________________

تهذيب، ج 1، ص 7، ح 9، ب 1; تفسير برهان، ج 1، ص 450، ح 1.

محدوده مسح پا در وضو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 6 - 40،41

40 _ كفايت مسح قسمتى از پا و سر در وضو

و امسحوا برءوسكم و ارجلكم

امام باقر(ع) در توضيح آيه فوق فرمود: . .. ان المسح ببعض الرأس لمكان الباء ثم وصل الرجلين بالرأس كما وصل اليدين بالوجه ... فعرفنا حين وصلها بالرأس ان المسح على بعضها ... .

_______________________________

كافى، ج 3، ص 30، ح 4; نورالثقلين، ج 1، ص 596، ح 70.

41 _ حد مسح پا در وضو ، مفصل آن است .

إلى الكعبين

امام باقر(ع) در بيان معناى {كعبين} در آيه فوق فرمود: . .. ههنا يعنى المفصل دون عظم الساق ... .

_______________________________

كافى، ج 3، ص 26، ح 5; نورالثقلين، ج 1، ص 598، ح 73.

محدوده مسح سر در وضو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 6 - 40

40 _ كفايت مسح قسمتى از پا و سر در وضو

و امسحوا برءوسكم و ارجلكم

امام باقر(ع)

در توضيح آيه فوق فرمود: . .. ان المسح ببعض الرأس لمكان الباء ثم وصل الرجلين بالرأس كما وصل اليدين بالوجه ... فعرفنا حين وصلها بالرأس ان المسح على بعضها ... .

_______________________________

كافى، ج 3، ص 30، ح 4; نورالثقلين، ج 1، ص 596، ح 70.

مسح پا در وضو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 6 - 1،4،5،6

1 _ وجوب شستن صورت و دست ها و مسح سر و پا ها ( وضو ) ، براى نماز

إذا قمتم إلى الصّلوة فاغسلوا وجوهكم و ايديكم . .. و امسحوا برءوسكم و ارجلكم

4 _ مسح پا تا برآمدگى روى آن ، از واجبات وضو

و امسحوا برءوسكم و ارجلكم إلى الكعبين

5 _ مسح پا تا قوزك هاى دو طرف آن ، از واجبات وضو

و امسحوا برءوسكم و ارجلكم إلى الكعبين

در برداشت فوق {كعب} به معناى قوزك پا گرفته شده است و تثنيه آمدن {كعبين} مؤيد اين معناست. زيرا هر پا دو قوزك دارد.

6 _ در مسح پا بايد همه آن مسح شود . *

و امسحوا برءوسكم و ارجلكم إلى الكعبين

منصوب بودن {ارجلكم} حكايت از آن دارد كه باء تبعيض بر آن داخل نشده است، بلكه {ارجلكم} عطفِ بر محل {برءوسكم} شده و در حقيقت مفعول بدون واسطه براى {امسحوا} است.

مسح سر در وضو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 6 - 1،3

1 _ وجوب شستن صورت و دست ها و مسح سر و پا ها ( وضو ) ، براى نماز

إذا قمتم إلى الصّلوة فاغسلوا وجوهكم و ايديكم . .. و

امسحوا برءوسكم و ارجلكم

3 _ مسح قسمتى از سر ، از واجبات وضو

و امسحوا برءوسكم

برداشت فوق بر اين مبنا است كه {باء} در {برءوسكم} براى تبعيض باشد.

موجبات وضو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 43 - 21

21 _ خروج بول و غائط ، از موجبات وضو و تيمم

او جاء احد منكم من الغائط . .. فلم تجدوا ماءً فتيمّموا

{غائط} به محل دفع بول و مدفوع گفته مى شود. و آمدن از آن محل، كنايه از خروج بول و مدفوع است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 6 - 16

16 _ خروج بول و غائط ، موجب وضو و ناقض آن است .

او جاء أحد منكم من الغائط . .. فلم تجدوا ماء فتيمموا

{غائط} در كلام عرب به معناى گودال مستراح است و آمدن از مستراح، كنايه از خروج بول و مدفوع است.

واجبات وضو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 6 - 1،2،3،4،5،39

1 _ وجوب شستن صورت و دست ها و مسح سر و پا ها ( وضو ) ، براى نماز

إذا قمتم إلى الصّلوة فاغسلوا وجوهكم و ايديكم . .. و امسحوا برءوسكم و ارجلكم

2 _ تمام اجزاى دست ، بين آرنج تا سر انگشتان ، بايد براى وضو شسته شود .

فاغسلوا وجوهكم و ايديكم إلى المرافق

{الى المرافق} توضيح و توصيف براى {ايديكم} است، نه قيد براى {فاغسلوا}. يعنى دستها را بشوئيد و مراد از دستها، دست تا مچ و يا تا كتف نيست بلكه دست تا مرفق مقصود

است. مؤيد برداشت فوق فرمايش امام باقر(ع) است كه در توضيح آيه فوق فرمود: ... و ليس له ان يدع شيئاً من يديه الى المرفقين الا غسله لان اللّه يقول { فاغسلوا وجوهكم و ايديكم الى المرافق} ... .

_______________________________

كافى، ج 3، ص 26، ح 5; تفسير برهان، ج 1، ص 451، ح 7.

3 _ مسح قسمتى از سر ، از واجبات وضو

و امسحوا برءوسكم

برداشت فوق بر اين مبنا است كه {باء} در {برءوسكم} براى تبعيض باشد.

4 _ مسح پا تا برآمدگى روى آن ، از واجبات وضو

و امسحوا برءوسكم و ارجلكم إلى الكعبين

5 _ مسح پا تا قوزك هاى دو طرف آن ، از واجبات وضو

و امسحوا برءوسكم و ارجلكم إلى الكعبين

در برداشت فوق {كعب} به معناى قوزك پا گرفته شده است و تثنيه آمدن {كعبين} مؤيد اين معناست. زيرا هر پا دو قوزك دارد.

39 _ لزوم شستن صورت در وضو از رستنگاه مو تا چانه و در پهنا به اندازه اى كه ما بين انگشت شصت و وسطى قرار مى گيرد .

فاغسلوا وجوهكم

از امام باقر(ع) در بيان مقدارى از صورت كه خداوند دستور شستن آن را در وضو داده است روايت شده: الوجه الذى امراللّه بغسله . .. ما دارت السبابه و الوسطى و الابهام من قصاص الشعر الى الذقن ... .

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 299، ح 52; تفسير برهان، ج 1، ص 452، ح 16.

وجوب وضو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 6 - 21

21 _ وجوب وضو ، غسل و تيمم ، وجوب غيرى است .

إذا قمتم إلى الصّلوة فاغسلوا وجوهكم و

ايديكم فلم تجدوا ماء فتيمموا

با توجه به اينكه وضو و . .. را براى نماز، واجب كرده است، وجوب غيرى از آن استفاده مى شود.

وضو در مستى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 43 - 3

3 _ وضو ، غسل و تيمّم در حال مستى ، باطل است . *

لا تقربوا الصلوة و انتم سكارى

نهى از نزديك شدن به نماز مى تواند اشاره به بطلان وضو و غسل و تيمم نيز باشد، چون نزديك شدن به نماز با آنها تحقق مى يابد.

وطن از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

وطن

آثار علاقه به وطن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 100 - 5

5 _ وابستگى به خانه و سرزمين ، از موانع هجرت در راه خدا

و من يخرج من بيته مهاجراً الى اللّه و رسوله

تكيه بر خروج از خانه (يخرج من بيته)، اشاره به اين دارد كه وابستگى آدميان به خانه و كاشانه، عامل ترك هجرت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 57 - 7

7 - دلبستگى به زندگى دنيايى و مرز و بوم خويش ، زمينه ساز گريز از حق و هدايت

و قالوا إن نتّبع الهدى معك نتخطّف من أرضنا

آثار وطن پرستى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 110 - 4

4 _ شيفتگى فرعونيان به حكومت و سلطنت و وابستگى شديدشان به موطن خويش ، از عوامل تكذيب موسى و جبهه گيرى آنان در برابر وى

يريد أن يخرجكم من أرضكم

ترس از اخراج از وطن

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 57 - 2

2 - ترس ربوده شدن از سرزمين مكه به وسيله مشركان عرب ( كوچ اجبارى و از دست دادن ملك و خانه و اموال ) ، بهانه شرك پيشگان مكه در نپذيرفتن دعوت پيامبر ( ص )

و قالوا إن نتّبع الهدى معك نتخطّف من أرضنا

جلاى وطن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 97 - 15

15 _ ضرورت عمل به تكاليف الهى ، هر چند لازمه آن ترك ديار و هجرت به سرزمين ديگر باشد .

قالوا الم تكن ارض اللّه واسعة فتهاجروا فيها

حق سكونت در وطن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 40 - 4

4 - سكونت در زادگاه و موطن ، حق مشروع انسان ها

الذين أُخرجوا من دي_رهم بغير حقّ

حق وطن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 84 - 4

4 - داشتن وطن و سرپناه از حقوق ملت ها و جوامع بشرى است . *

من ديركم

قرآن با اضافه كردن كلمه {ديار} به {كم} و نسبت دادن خانه و وطن به انسانها (دياركم = خانه هايتان و وطنتان) اين حقيقت را امضا و تثبيت مى كند كه: هر ملت و طايفه اى اين حق را دارد كه در سرزمينى سكنا گزيند و محلى را براى زندگى انتخاب كند.

ظلم اخراج از وطن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 40 - 2

2 - اخراج نارواى مردم از

موطن و سرزمين خويش ، از آشكارترين ظلم ها

بأنّهم ظلموا . .. الذين أُخرجوا من دي_رهم

با توجه به اين كه از ميان تمام اذيت و آزارهاى مسلمانان صدراسلام، آوارگى آنان اختصاص به ذكر شده، برداشت فوق استفاده مى شود.

علاقه به وطن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 66 - 7

7 _ وابستگى انسان به خويش ، شهر و ديار ( خانه و كاشانه ) مانعى جهت تسليم در برابر خداوند

و يسلّموا تسليماً. و لو انّا كتبنا ... ما فعلوه الّا قليل منهم

محدوده علاقه به وطن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 10 - 15

15 - ر ها كردن تقواپيشگى و احسان ، به خاطر دلبستگى به وطن و محل سكونت ، عملى ناپسند و عذرى ناپذيرفتنى

ي_عباد الذين ءامنوا اتّقوا ربّكم . .. و أرض اللّه وسعة

ملاك انتخاب وطن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 10 - 14

14 - وجود شرايط مناسب و مساعد براى ديندارى ، تقواپيشگى و احسان ، از معيار هاى شايسته و بايسته در انتخاب وطن و محل زندگى

ي_عباد الذين ءامنوا اتّقوا ربّكم . .. و أرض اللّه وسعة

وطن پرستى

آثار وطن پرستى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 110 - 4

4 _ شيفتگى فرعونيان به حكومت و سلطنت و وابستگى شديدشان به موطن خويش ، از عوامل تكذيب موسى و جبهه گيرى آنان در برابر وى

يريد أن يخرجكم من أرضكم

وعده از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

{وعده}

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 194 - 2،4،19،20

2 _ خداوند ، نويددهنده پاداش به خردمندان مؤمن

ربّنا و اتنا ما وعدتنا على رسلك

4 _ وفاى خداوند به وعده هاى خويش ، جلوه اى از ربوبيّت او

ربّنا و اتنا ما وعدتنا على رسلك

19 _ نقش دعا در تحقق وعده هاى الهى و رهايى از خذلان در آخرت

ربّنا و اتنا ما وعدتنا على رسلك و لا تخزنا يوم القيمة

اگر دعا در تحقق وعده هاى الهى تأثير نداشت، خداوند آن را به عنوان ويژگى مؤمنان خردمند نقل نمى كرد.

20 _ ايمان ، زمينه تحقق نويد هاى الهى به خردمندان و رهايى از خوارى و خذلان اخروى

فامنّا ربّنا . .. ربّنا و اتنا ما وعدتنا على رسلك و لا تخزنا يوم القيمة

با توجّه به اينكه {اتنا} عطف است بر {اغفر لنا}، در جمله {فامنّا ربّنا فاغفرلنا}، معلوم مى شود كه خردمندان انتظار برآورده شدن دعا و خواست خويش را، بر ايمانشان به ربوبيّت خداوند مترتب ساختند.

آثار ايمان به وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 33 - 17

17 - تقوا و ايمان به قيامت و وعده هاى خدا ، مانع فريفتگى انسان به زندگى دنيا است .

اتقوا ربّكم و اخشوا يومًا . .. إنّ وعد اللّه حقّ فلاتغرّنّكم الحيوة الدنيا

آثار بى اعتنايى به وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 86 - 9

9 - پيروى بنى اسرائيل از سامرى و بى توجهى آنان به وعده الهى ، زمينه سازگرفتارى آنان به

غضب خداوند بود .

و أضلّهم السامرىّ . .. أم أردتم أن يحلّ عليكم غضب من ربّكم

{أم} در اين آيه منقطعه است و مفاد عبارت {أم أردتم} اين است كه دليل گوساله پرستى شما، تأخير وعده نبود; بلكه شما به گونه اى عمل كرديد كه علاقه مندان به غضب الهى عمل مى كنند. بنابراين، جمله {أردتم...} استعاره است و نماى كار آنان را نشان مى دهد.

آثار تكذيب وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 52 - 11

11 - نادرست پنداشتن وعده الهى به برپايى قيامت و دروغگو دانستن پيامبران ، كفر و از نشانه هاى كافران است .

الذين كفروا . .. قالوا ي_ويلنا ... ه_ذا ما وعد الرحم_ن و صدق المرسلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 18 - 2

2- كفر به معاد و انكار حقانيت وعده هاى الهى ، درپى دارنده كيفرى حتمى

فيقول ما ه_ذا إلاّ أس_طير الأوّلين . أُول_ئك الذين حقّ عليهم القول

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 11 - 7

7 - طغيان گرى ، اصرار بر گناه و تكذيب پيام هاى الهى ، مايه سقوط و تباهى نفس انسان است .

و قد خاب من دسّيها . كذّبت ثمود بطغويها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 11 - 2

2 - بخلورزى ، و زراندوزى و تكذيب وعده هاى خداوند ، زمينه ساز سقوط و هلاكت

و أمّا من بخل . .. إذا تردّى

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 14 - 3

3 - بخل و ثروت اندوزىِ حاصل از آن و تكذيب وعده هاى خداوند ، زمينه ساز گرفتارى به آتش برافروخته دوزخ

و أمّا من بخل و استغنى . و كذّب ... فأنذرتكم نارًا تلظّى

آثار خلف وعده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 3 - 5

5 - { عن هِشام بن سالم قال : سمعت أباعبداللّه ( ع ) يقول : عِدةُ المؤمن أخاه نذرٌ لا كفّارةَ له فمن أخلف فَبِخُلْفِ اللّه بَدأ و لمَقْته تعرّض و ذلك قوله : { يا أيّها الذين آمنوا لِمَ تقولون ما لاتفعلون . كبر مقتاً عنداللّه أن تقولوا ما لاتفعلون } ;

هشام بن سالم گويد: از امام صادق(ع) شنيدم كه مى فرمود: وعده مؤمن به برادر مؤمنش، نذرى است كه كفّاره ندارد. [ولى ]كسى كه خلف وعده كند، نخست با خدا خلف وعده كرده و خود را در معرض خشم او قرار داده است و اين، سخن خداوند است كه فرمود: يا أيّها الذين آمنوا لِمَ تقولون ما لاتفعلون . كبر مقتاً عنداللّه أن تقولوا ما لاتفعلون}.

آثار شك به وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 63 - 5

5- نپذيرفتن دعوت انبيا و وعده هاى الهى و شك و ترديد مستمر در آن ، پيامددار عذاب الهى

قالوا بل جئن_ك بما كانوا فيه يمترون

فعل مضارع {يمترون} با آمدن فعل {كانوا} پيش از آن، بيانگر استمرار مضمون آن است.

آثار عجله در وفاى به وعده

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

11 - طه - 20 - 84 - 6

6 - شتاب در كار خير و تعجيل در وفاى به وعده ، موجب جلب رضايت خدا است .

و ما أعجلك . .. و عجلت إليك ربّ لترضى

هر چند كه موسى(ع) به جهت جدا شدن از مردم، مورد پرس و جوى خداوند قرار گرفت; ولى هدف او از اين تعجيل، مورد نقد قرار نگرفته است; يعنى، تسريع در وفاى به وعده و حضور در ميقات، به خودى خود، كار مطلوبى بوده است.

آثار وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 46 - 7

7 - وعده يارى خداوند و آگاهى گسترده او بر جزئيات ماجراى ارشاد فرعون ، مايه اميدوارى و آرامش بخش دل هاى نگران موسى و هارون ( ع ) بود .

إنّنا نخاف . .. لاتخافا إنّنى معكما أسمع و أرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 101 - 3

3- دورى عده اى از آتش جهنم ، براساس وعده نيك الهى به ايشان در دنيا است .

إنّ الذين سبقت . .. مبعدون

برداشت ياد شده مبتنى براين است كه {الحسنى} صفت براى موصوفى محذوف چون {الوعدة} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 19 - 1

1 - وعده ها و تهديد هاى الهى براى كافران عصر بعثت ، ثمربخش و كارساز نبود .

بل الذين كفروا

حرف {بل} اضراب از ما قبل است; يعنى، تهديدهاى پيش براى كافران بى تأثير است. عنوان {الذين كفروا}، ممكن است عنوان مشير و ناظر به

مصاديق خارجى آن باشد كه كافران مكه بودند و نيز مى تواند به تمام كافران در طول تاريخ نظر داشته باشد. برداشت ياد شده، براساس احتمال اول است.

آداب اعلام وعده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 24 - 1

1- توجه به مشيّت خداوند و گفتن { إنْ شاء اللّه } به هنگام اعلان هرگونه وعده و تصميم ، لازم است .

و لاتقولنّ . .. إلاّ أن يشاء اللّه

{إلاّ أن يشاء اللّه} نياز به تقدير دارد; زيرا، بدون تقدير، نهى {لاتقولنّ. ..} توجيه پذير نيست. مناسب ترين تقديرى كه مفسّران بيان كرده اند، عبارت {إلاّ أن تقرنه بأن يشاء اللّه} است. در اين صورت، مفاد آيه، با توجه به آيه قبل، چنين مى شود: {در گفته خود، انجام هيچ كارى را براى زمان آينده، قطعى مساز، مگر آن را به مشيّت و خواست خداوند همراه سازى}.

اجتناب از تعجيل در وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 1 - 3

3- مؤمنان ، وظيفه دار صبر و شكيبايى و پرهيز از درخواست تحقق سريع وعده هاى خداوند

أتى أمر الله فلاتستعجلوه سبح_نه و تع_لى عمّا يشركون

با توجه به اينكه {لاتستعجلوه} مخاطب و {يشركون} غايب است، به نظر مى رسد مخاطب فعل اول مؤمنان باشد.

استهزاى وعده عذاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 29 - 10

10 - قوم لوط ، از سرزنش حضرت لوط ( ع ) و وعده وى به عذاب ، پندنگرفتند و او را استهزا كردند .

فما كان

جواب قومه إلاّ أن قالوا ائتنا بعذاب اللّه

استهزاى وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 8 - 9

9_ كفرپيشگان ، عذاب هاى موعود از ناحيه پيامبران را همواره به استهزا و تمسخر مى گيرند .

و حاق بهم ما كانوا به يستهزءون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 47 - 2

2 - كفرپيشگان عصر بعثت ، وعده عذاب را دروغ پنداشته و آن را به ريشخند مى گرفتند .

و يستعجلونك بالعذاب

از اين كه تكذيب گران، از پيامبر(ص) مى خواستند وعده خود را عملى سازد و هر چه زودتر عذاب را بر آنان نازل كند، معلوم مى شود كه آنان تهديد پيامبر(ص) را تهديدى تو خالى مى انگاشتند و با درخواست تسريع عذاب، آن را به ريشخند مى گرفتند.

اعتماد به وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 28 - 13

13- ايمان به خداوند ، مقتضى اعتماد كامل بر وعده ها و گواهى او *

و كفى باللّه شهيدًا

خداوند، پس از وعده به پيروزى اسلام بر ساير اديان، فرمود: {و كفى. ..}. اين جمله ممكن است بيانگر اين باشد كه اگر شما به مقام الوهيت ايمان داريد، لازمه آن، اعتماد به گواهى او است.

اقرار به حقانيت وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 22 - 4

4- اعتراف شيطان در قيامت به حقانيت وعده هاى خداوند و پوچى وعده هاى خود

و قال الشيط_ن . .. إنّ الله وعدكم وعد

الحق و وعدتكم فأخلفتكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 34 - 5

5- اعتراف كافران به حقانيت وعده هاى الهى ، پس از لمس و مشاهده آن

و يوم يعرض . .. أليس ه_ذا بالحقّ قالوا بلى و ربّنا

اقرار به درستى وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 22 - 4

4 - بر زبان آوردن راستى و درستى وعده هاى خداوند و پيامبرش ، امر پسنديده اى است .

ه_ذا ما وعدنا اللّه و رسوله و صدق اللّه و رسوله

از اين كه خداوند، سخن مؤمنان را درباره راستى وعده خدا و پيامبرش، بيان مى كند، در حالى كه عقيده به راستى آن، امرى درونى است و نياز به اظهار ندارد، پسنديده بودن اظهار اعتقاد به راستى وعده خدا و پيامبرش قابل استفاده است.

اقرار به درستى وعده هاى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 22 - 4

4 - بر زبان آوردن راستى و درستى وعده هاى خداوند و پيامبرش ، امر پسنديده اى است .

ه_ذا ما وعدنا اللّه و رسوله و صدق اللّه و رسوله

از اين كه خداوند، سخن مؤمنان را درباره راستى وعده خدا و پيامبرش، بيان مى كند، در حالى كه عقيده به راستى آن، امرى درونى است و نياز به اظهار ندارد، پسنديده بودن اظهار اعتقاد به راستى وعده خدا و پيامبرش قابل استفاده است.

اهميت وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 32 - 5

5

- صدور وعده قيامت ، از جانب خداوند ، خود كافى براى يقين به حقانيت آن

إنّ وعد اللّه حقّ و الساعة لاريب فيها

برداشت بالا بدان بدان احتمال است كه {إنّ وعد اللّه حقّ} تمهيد و زمينه چينى براى بيان شك ناپذيرى مسأله قيامت {لا ريب فيها} باشد.

ايمان به وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 86 - 10

10 - لزوم ايمان به وعده هاى خداوند و پرهيز از بى اعتنايى به آنها

أفطال عليكم العهد أم أردتّم أن يحلّ عليكم غضب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 60 - 4

4 - ايمان به وعده الهى به نصرت جبهه حق ، زمينه ساز پيدايش روحيه صبر و شكيبايى است .

فاصبر إنّ وعد اللّه حقّ

يادآورى {إنّ وعد اللّه حقّ} كه به منزله تعليل براى فرمان به صبر است، مى تواند براى مطمئن ساختن پيامبر(ص) به ثمره صبر باشد. در نتيجه، در صورتى كه ايمان حاصل شود كه وعده خدا تخلف ندارد، شخص، آمادگى بيشترى براى صبر در راه خدا پيدا مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 22 - 3

3 - مسلمانان مدينه ، به وعده هاى خداوند و پيامبرش ، ايمان راسخ داشتند .

و لمّا رءا المؤمنون الأحزاب قالوا ه_ذا ما وعدنا اللّه و رسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 41 - 3

3 - مؤمن ، همواره در انديشه قيامت و مطمئن به تحقق وعده هاى الهى

و استمع يوم يناد

المناد من مكان قريب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 9 - 2

2 - انسان هاى عاقل و خردمند ، پذيراى حقانيت وعده هاى خداوند و تحقق روز جزا

يؤفك عنه من أُفك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 6 - 2،3

2 - پاداش هاى موعود خداوند ، نيكو و تصديق آن بر همگان لازم است .

و صدّق بالحسنى

كلمه {حسنى} يا مصدر است (مانند {رجعى}) و يا مؤنث {أحسن} است. در صورت اول معناى تفضيلى نخواهد داشت; بلكه با تأويل به مشتق، معناى {حَسَن} دارد. وصف {الحسنى} خود نشانگر مطلوب بودن تصديق آن است و وعده به فرجام راحت (در آيه بعد) نيز بر سزاوار بودن تصديق، تأكيد كرده است.

3 - سخاوت مندى ، انفاق و تقواپيشگى ، نشانه پذيرش وعده هاى خداوند و باور داشتن پاداش هاى الهى است .

فأمّا من أعطى و اتّقى . و صدّق بالحسنى

عطف اين آيه بر آيه قبل، عطف سبب بر مسبب و يا عكس آن است و در هر صورت، برداشت بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 7 - 2،6،8

2 - انفاق ، تقوا و ايمان به وعده هاى خداوند ، فراهم سازنده زمينه براى دستيابى به آينده اى آسوده و راحت

فأمّا من أعطى . .. فسنيسّره لليسرى

حرف {سين} در {سنيسّره}، براى تأكيد است و بعيد نيست كه براى استقبال و ناظر به اين باشد كه رسيدن به اين نتيجه، نيازمند گذشت زمان و تكرار اعمالى است كه آيات پيشين، بيانگر

آن بود.

6 - سخاوت مندى ، انفاق ، تقواپيشگى و تصديق وعده هاى الهى ، زمينه ساز امداد هاى ويژه خداوند و مايه نشاط انسان در انجام دادن تكاليف دينى است .

فأمّا من أعطى . .. فسنيسّره لليسرى

8 - { عن أبى جعفر ( ع ) فى قول اللّه عزّوجلّ : { . . . فسنيسّره لليسرى } قال : لايريد شيئاً من الخير إلاّ يسّره اللّه له ;

از امام باقر(ع) درباره سخن خداى عزّوجلّ {فسنيسّره لليسرى} روايت شده كه فرمود: [هر كه در راه خدا بخشش كند و تقوا پيشه سازد و نيكوترين پاداش الهى را تصديق كند ]هيچ خيرى را اراده نمى كند، جز آن كه خداوند انجام دادن آن را براى او آسان مى سازد}.

ايمان به وعده هاى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 22 - 3

3 - مسلمانان مدينه ، به وعده هاى خداوند و پيامبرش ، ايمان راسخ داشتند .

و لمّا رءا المؤمنون الأحزاب قالوا ه_ذا ما وعدنا اللّه و رسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 5 - 5

5 - { قال البزنطى : . . . و سمعت الرضا ( ع ) يقول فى تفسير { و الّيل إذا يغشى } قال : إنّ رجلاً من الأنصار كان لرجل فى حائطه نخلة و كان يُضِرّ به فشكا ذلك إلى رسول اللّه ( ص ) فدعاه فقال : اعطنى نخلتك بنخلة فى الجنّة فأبى فبلغ ذلك رجلاً من الأنصار يكنّى أبا الدحداح فجاء إلى صاحب النخلة فقال : بعنى نخلتك بحائطى

فباعه فجاء إلى رسول اللّه ( ص ) فقال : يا رسول اللّه قد اشتريت نخلة فلان بحائطى ، قال : فقال رسول اللّه ( ص ) فلك بدل ها نخلة فى الجنّة فأنزل اللّه تبارك و تعالى على نبيّه ( ص ) { . . .فأمّا من أعطى } يعنى النخلة { و اتّقى و صدّق بالحسنى } بوعد رسول اللّه ( ص ) . . . ;

بزنطى گفت: از امام رضا(ع) شنيدم كه در تفسير {و الّيل إذا يغشى} سخن مى گفت و فرمود: در باغِ مردى از انصار درخت خرمايى متعلق به شخص ديگرى بود و آن شخص [به هنگام استفاده از درخت] به مرد انصارى زيان مى رساند. مرد انصارى از اين عمل به رسول خدا(ص) شكايت كرد; رسول خدا(ص) صاحب درخت را فراخواند و به او فرمود: درخت خرمايت را در ازاى يك اصله درخت خرما در بهشت، به من واگذاركن و آن مرد امتناع كرد. پس اين خبر به مردى از انصار رسيد كه كنيه او {ابودحداح} بود. وى نزد صاحب آن درخت رفت و گفت: آن درخت خرمايت را در ازاى باغ من به من بفروش، او هم فروخت. آن گاه ابودحداح نزد رسول خدا(ص) آمد و عرض كرد: درخت خرماى فلانى را در عوض باغ خود خريدم، رسول خدا(ص) به او فرمود: تو به جاى آن درخت، درختى را در بهشت مالك هستى. پس خداى تبارك و تعالى بر پيامبرش [اين آيه را] نازل فرمود: {فأمّا من أعطى} مقصود [بخشيدن ]درخت خرما است {و اتّقى و صدّق بالحسنى} مقصود [تصديق ]وعده رسول خدا است}.

بهشتيان و وعده

انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 43 - 14

14 _ بهشتيان حقانيت رسالت و وعده هاى پيامبران را درمى يابند و با سوگند آن را بازگو مى كنند .

لقد جاءت رسل ربنا بالحق

بى اعتنايى به وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 86 - 6

6 - بنى اسرائيل با بى توجهى به وعده خداوند ( اعطاى تورات ) ، زمينه گمراهى خويش را فراهم آوردند .

و أضلّهم السامرىّ . .. ألم يعدكم ربّكم وعدًا حسنًا

بى ايمانى به وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 14 - 7

7 - ناباورى كافران به روز هاى تحقق وعده ها و وعيد هاى خداوند ، عامل حق ستيزى آنان *

يغفروا للذين لايرجون أيّام اللّه

از اين كه خداوند از مشركان و حالت روحى شان با عنوان {لايرجون أيّام اللّه} ياد فرموده; استفاده مى شود كه ايمان نداشتن آنان به وعده ها و وعيدهاى خداوند، عامل ستيزه گرى آنان با مؤمنان بوده است.

بيماردلان مدينه و وعده پيروزى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 12 - 5

5 - منافقان و بيماردلان مدينه ، وعده خدا و پيامبر را بر پيروزى ، فريب و خدعه اى بيش نمى دانستند .

و إذ يقول المن_فقون و الذين فى قلوبهم مرض ما وعدنا اللّه و رسوله إلاّ غرورًا

بيماردلان مدينه و وعده خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33

- 12 - 9

9 - ظن و گمان منافقان و بيماردلان مدينه ، در غزوه احزاب ، اين بود كه وعده خدا و پيامبرش ، جز فريب نيست .

و تظنّون باللّه الظنونا . .. و إذ يقول المن_فقون ... ما وعدنا اللّه و رسوله إلاّ

{و إذ يقول} مى تواند تفسير {الظنونا} باشد.

بيماردلان مدينه و وعده محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 12 - 9

9 - ظن و گمان منافقان و بيماردلان مدينه ، در غزوه احزاب ، اين بود كه وعده خدا و پيامبرش ، جز فريب نيست .

و تظنّون باللّه الظنونا . .. و إذ يقول المن_فقون ... ما وعدنا اللّه و رسوله إلاّ

{و إذ يقول} مى تواند تفسير {الظنونا} باشد.

پوچى وعده هاى شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 22 - 4،5

4- اعتراف شيطان در قيامت به حقانيت وعده هاى خداوند و پوچى وعده هاى خود

و قال الشيط_ن . .. إنّ الله وعدكم وعد الحق و وعدتكم فأخلفتكم

5- در قيامت ، حقانيت وعده خداوند در حتميت وقوع آن و كذب بودن وعده شيطان در عدم وقوع آن آشكار خواهد شد .

و برزوا لله جميعًا فقال الضعف_ؤا . .. قال الشيط_ن ... إنّ الله وعدكم وعد الحق و

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 64 - 16

16- همه وعده ها و نويد هاى شيطان ، بى اساس و فريب است .

و ما يعدهم الشيط_ن إلاّ غرورًا

{غرور} مصدر فعل {غرّ} به معناى خدعه و مكر است.

پوچى وعده

هاى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 16 - 11

11 - هشدار الهى به كافران ، در دل نبستن به وعده منافقان

كمثل الشيط_ن إذ قال . .. إنّى أخاف اللّه ربّ الع_لمين

آيه شريفه از يك سو نويدى است به مؤمنان كه منافقان به همكارى با كافران وفا نخواهند كرد. و از سوى ديگر تشبيه منافقان به شيطان در بى وفايى به تعهدات خويش، هشدارى است به كافران كه با ريسمان منافقان به چاه نروند.

تحقق وعده خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 110 - 5

5 - ارتباط اهل ايمان با خدا و تأمين نياز هاى جامعه ، فراهم كننده شرايط و زمينه هاى وعده خداوند ( فرمان به مبارزه با توطئه گران )

فاعفوا و اصفحوا حتى يأتى اللّه بأمره . .. و أقيموا الصلوة و ءاتوا الزكوة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 44 - 2

2 _ اعلان تحقق وعده هاى الهى ( بهشت و مواهب آن ) ، به اهل ايمان گزارشى از سوى بهشتيان به گرفتاران در آتش دوزخ

و نادى . .. أن قد وجدنا ما وعدنا ربنا حقاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 137 - 12

12 _ صبر و مقاومت بنى اسرائيل زمان موسى در برابر ستمگرى هاى فرعون ، موجب تحقق وعده الهى بر پيروزى آنان و نابودى دشمنانشان

و تمت كلمت ربك الحسنى على بنى إسرءيل بما صبروا

حرف {باء} در {بما صبروا} سببيه است و {ما}،

مصدريه. يعنى: {تمت ... بسبب صبرهم}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 70 - 16

16 - وعده خداوند به موسى ( ع ) در مورد برترى و غلبه او در ميدان مبارزه با ساحران ، به بهترين شكل تحقق يافت .

إنّك أنت الأعلى . .. فأُلقى السحرة سجّدًا قالوا ءامنّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 135 - 9

9- حقانيت اسلام و وعده هاى الهى ، براى هميشه مخفى نمى ماند و در آينده نزديك براى همگان روشن خواهد شد .

فتربّصوا فستعلمون من أصح_ب الصرط السوىّ

تحقق وعده عذاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 66 - 3

3 _ پيشگويى قرآن در مورد عملى شدن وعده هاى عذاب بر مشركان مكه و قبيله پيامبر*

و كذّب به قومك و هو الحق

از معانى حق، {ثابت} و {واجب} است و در مورد آيه به دليل اينكه خبر از وقوع حادثه اى در آينده است، يعنى چيزى كه تثبيت شده و واقع خواهد شد. لذا اگر مرجع ضمير {به}، {عذاب} در آيه قبل باشد، جمله {و هو الحق} تأكيد بر وقوع حتمى آن در آينده خواهد بود. همان گونه كه تاريخ نيز اين نكته را به وضوح تأييد كرد.

تحقق وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 95 - 1

1 - خداوند ، توانا بر تحقق بخشيدن به وعده هاى خود

و إنّا على أن نريك ما نعدهم لق_درون

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

12 - فرقان - 25 - 16 - 7

7 _ تحقق وعده الهى بر تأمين تمامى خواسته ها در بهشت جاويدان ، انتظار و توقع متقين از خداوند

لهم فيها ما يشاءون خ_لدين كان على ربّك وعدًا مسئولاً

{مسؤول}; يعنى، كسى كه مورد سؤال و مطالبه مستحقان و حق داران است و در آيه شريفه _ به قرينه مقام _ مقصود اين است كه متقين، مى توانند توقع و انتظار داشته باشند كه خداوند به وعده خود عمل كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 12 - 11

11 - همه حقايق و وعده هاى الهى ، در قيامت براى مجرمان به گونه اى ملموس آشكار مى شود .

و لو ترى إذ المجرمون . .. ربّنا أبصرنا و سمعنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 52 - 12

12 - { عن أبى جعفر ( ع ) فى قوله : { يا ويلنا من بعثنا من مرقدنا } فإن القوم كانوا فى القبور ، فلمّا قاموا حسبوا أنّهم كانوا نيامًا ، قالوا { يا ويلنا من بعثنا من مرقدنا } قالت الملائكة { ه_ذا ما وعد الرحمان و صدق المرسلون } ;

از امام باقر(ع) درباره سخن خداوند كه مى فرمايد: {يا ويلنا من بعثنا من مرقدنا. ..} روايت شده كه فرمود: مردم كه در قبراند; وقتى برمى خيزند مى پندارند كه در خواب بوده اند [ازاين رو] مى گويند: {يا ويلنا من بعثنا من مرقدنا}. فرشتگان مى گويند: {ه_ذا ما وعد الرحمان و صدق المرسلون}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

17 - دخان - 44 - 12 - 4

4- پايان يافتن ترديد ها و سست انگارى هاى منكران وحى ، با تحقق وعده هاى الهى در قيامت

بل هم فى شكّ . .. فارتقب يوم تأتى السماء بدخان مبين ... إنّا مؤمنون

بنابراين كه آيات پيشين در رابطه با قيامت باشد، برداشت بالا به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 22 - 6،7

6 - تحقق وعده هاى الهى به نزول رحمت يا عذاب ، از سمت آسمان

فى السّماء رزقكم و ماتوعدون

برداشت ياد شده بنابراين است كه مراد از {ما توعدون}، همه وعد و وعيدهاى الهى باشد و نه خصوص بهشت.

7 - تدبير ، تقدير و قدرت الهى در تأمين روزى زمينيان از آسمان ، نشانه قدرت او بر تحقق وعده هاى خويش *

و فى السّماء رزقكم و ما توعدون

با توجه به اين كه در آيات پيشين سخن از تحقق رستاخيز و وجود دوزخ و بهشت بود; ممكن است اين آيه درصدد رفع شبهه انسان در قدرت خدا باشد. ازاين رو عبارت {و فى السّماء رزقكم} به عنوان نمودى از قدرت خداوند ياد شده است.

تخلف از وعده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 194 - 21

21 _ خداوند ، هرگز از وعده هاى خويش تخلف نمى كند .

انّك لا تخلف الميعاد

تخلف وعده ابليس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 22 - 27

27- { قال رسول الله ( ص ) : إذا جمع الله الأولين و الأخرين و

قضى بينهم و فرغ من القضاء . . . الكافرون . . . يأتون إبليس فيقولون : . . . قم أنت فاشفع لنا فإنك أنت أضللتنا فيقوم إبليس . . . و يقول عند ذلك : { إن الله وعدكم وعد الحق و وعدتكم فاخلفتكم . . . } ;

از رسول خدا(ص) روايت شده است كه فرمود: آن گاه كه خداوند اولين و آخرين انسانها را جمع كرد و ميان آنان حكم نمود و از حكم كردن فارغ شد . .. كافران ... نزد ابليس آيند و گويند:... تو برخيز و براى ما شفاعت كن; پس همانا تنها تو ما را گمراه كردى. پس ابليس مى ايستد ... و در اين هنگام مى گويد: {إن الله وعدكم وعد الحق و وعدتكم فاخلفتكم...}.

تعجيل در وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 1 - 5

5- شتاب و بى صبرى در مورد تحقق زودرس وعده هاى خداوند ، روا نيست .

أتى أمر الله فلاتستعجلوه

تكذيب وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 60 - 9

9 - كافران ، به تحقق وعده نصرت خداوند ، ناباورند .

إنّ وعد اللّه حقّ و لايستخفّنّك الذين لايوقنون

مراد از {الذين لايوقنون} مى تواند كافرانى باشد كه در آيات پيش از آنان سخن به ميان آمده است. لازم به ذكر است كه متعلق {لايوقنون} مى تواند همين وعده اى باشد كه در آيه آمده است.

تكذيب وعده هاى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34

- 29 - 3

3 - مشركان ، وعده پيامبر ( ص ) را درباره وقوع قيامت و معاد درست نمى دانستند .

و يقولون متى ه_ذا الوعد إن كنتم ص_دقين

تكذيب وعده هاى هود(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 22 - 5

5- اظهار ناباورى قوم عاد ، نسبت به وعده ها و سخنان هود ( ع )

قالوا . .. فأتنا بما تعدنا إن كنت من الص_دقين

قوم عاد با پيشنهاد نزول عذاب، در واقع مى خواستند بنمايانند كه به نادرستى و كذب سخنان هود(ع) يقين دارند.

حتميت وعده خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 152 - 2

2 _ تخلّف ناپذيرى وعده هاى الهى

و لقد صدقكم اللّه وعده

صدق به معناى تحقق وعده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 122 - 7،9

7 _ بهشت ، وعده حتمى و تخلّف ناپذير خداوند به مؤمنانِ داراى اعمال شايسته

سندخلهم جنت . .. وعد اللّه حقّاً

{وَعْدَ اللّه} و {حقاً}، مفعول مطلق براى فعل محذوف است. يعنى {وعد اللّه وعداً حَقَه حقاً} و حق بودن وعده به اين است كه تخلّف نشود و در موعد مقرر انجام پذيرد.

9 _ وعده هاى خداوند حق و سخنان او راست و تخلّف ناپذير است .

وعد اللّه حقّاً و من اصدق من اللّه قيلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 12 - 26

26 _ خداوند ، قطعاً به وعده هاى خويش وفا مى كند .

لئن اقمتم الصلوة . .. لاكفرن عنكم سياتكم

و لادخلنكم جنت

لام و نون تأكيد در {لاكفرن} و {لادخلنكم} و قسم نهفته در جمله {لئن اقمتم الصلوة}، بيانگر قطعيت وعده هاى الهى است.

حتميت وعده هاى اخروى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 61 - 15

15- وصول به وعده هاى الهى و نيل به آن در طول تاريخ ، دليل دستيابى حتمى بندگان به آن در آخرت

وعد الرحمن . .. إنّه كان وعده مأتيًّا

{كان} در {إنّه كان . ..} بر ديرباز بودن محتواى جمله و عبارت {إنّه كان...} بر تحقق حتمى موعود در {وعدالرحمن...} دلالت دارد.

حتميت وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 34 - 14

14 _ وعده هاى خدا تخلف ناپذير است.

و لقد كذبت . .. حتّى أتهم نصرنا و لا مبدل لكلمت اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 134 - 1،2،3

1 _ وعده هاى خداوند تخلف ناپذير است.

إن ما توعدون لأت

2 _ احضار ظالمان در قيامت و بازخواست و كيفر ايشان از وعده هاى تخلف ناپذير خداوند

و ينذرونكم لقاء يومكم هذا . .. إن ما توعدون لأت

3 _ آدمى توان جلوگيرى از تحقق وعده ها و برنامه هاى خداوند و گريز از آن را ندارد.

إن ما توعدون لأت و ما أنتم بمعجزين

در لسان العرب آمده است: {معنى الاعجاز الغوث و السبق}. يعنى اعجاز فرو نهادن و پيشى گرفتن است. {معجزه} اسم فاعل آن، به معنى فروگذارنده و پيشى گيرنده است. يعنى شما نمى توانيد از بروز قيامت و وعده هاى خداوند جلوگيرى كنيد

و يا بر آن پيشى گيريد و از شمول آن خارج گرديد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 104 - 2

2 _ پذيرش توبه بندگان ، وعده حتمى خدا به آنان

ألم يعلموا أن اللّه هو يقبل التوبة عن عباده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 111 - 18

18 _ پاداش بهشت براى مجاهدان و شهيدان ، وعده حتمى خداوند در تورات ، انجيل و قرآن

وعداً عليه حقاً فى التورية و الإنجيل و القرءان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 4 - 3

3 _ وعده هاى خدا ، حق و تخلف ناپذير است .

وعد اللّه حقاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 55 - 3،5

3 _ وعده هاى خداوند ، حق و تخلف ناپذير است .

ألا إن وعد اللّه حق

5 _ وعده خداوند به عذاب مشركان ستمگر ، حق و تخلف ناپذير است .

يقولون متى هذا الوعد . .. ألا إن وعد اللّه حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 64 - 6،7

6 _ كلمات خدا ( وعده ها و سنن الهى ) بدون تغيير و تخلف ناپذير است .

لا تبديل لكلمت اللّه

7 _ بشارت هاى ويژه به اولياى خدا در دنيا و آخرت ، وعده تخلف ناپذير الهى

لهم البشرى فى الحيوة الدنيا و فى الأخرة لا تبديل لكلمت اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 45 -

4

4_ خداوند ، به تمامى وعده هاى خويش وفا مى كند .

و ان وعدك الحق

حق بودن وعده ، به اين است كه: آنچه مورد وعده قرار گرفته امرى درست و به جا باشد و نيز وعده كننده به آن ، پايبند بوده و بدان وفا كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 31 - 17

17_ وعده هاى خداوند قطعى و تخلف ناپذير است .

إن الله لايخلف الميعاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 22 - 5

5- در قيامت ، حقانيت وعده خداوند در حتميت وقوع آن و كذب بودن وعده شيطان در عدم وقوع آن آشكار خواهد شد .

و برزوا لله جميعًا فقال الضعف_ؤا . .. قال الشيط_ن ... إنّ الله وعدكم وعد الحق و

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 47 - 1،3،4

1- گمان تخلف وعده خداوند ، گمانى واهى و نادرست است .

فلاتحسبنّ الله مخلف وعده رسله

3- وعده هاى خداوند به پيامبران مبنى بر پيروز گردانيدن آنان بر دشمنان ، تخلف ناپذير است .

الذين ظلموا . .. و قد مكروا مكرهم ... فلاتحسبنّ الله مخلف وعده رسله

4- تأخير عذاب ستمگران به معناى تخلف وعده الهى به رسولان خويش نيست .

و قد مكروا مكرهم و عند الله مكرهم . .. فلاتحسبنّ الله مخلف وعده رسله

جمله {فلاتحسبنّ الله . ..} مى تواند پاسخ به اين سؤال مقدر باشد كه: چرا برخى از ستمگران هنوز دچار عذاب استيصال نشده اند، پس وعده خدا ممكن است تخلف پيدا كند؟

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 1 - 6

6- وعده هاى الهى تخلف ندارد و در زمان خود واقع مى شود .

أتى أمر الله فلاتستعجلوه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 3 - 7

7- آفرينش آسمان ها و زمين ( جهان هستى ) دليلى بر قدرت خداوند بر محقق ساختن وعده هايش

أتى أمر الله . .. خلق السموت و الأرض بالحق تع_لى عمّا يشركون

جمله {خلق السماوات . ..} مى تواند به منزله تعليلى براى روشن نمودن قدرت خداوند بر محقق ساختن وعده هايش باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 38 - 8

8- وعده قطعى و تخلف ناپذير خداوند به حيات مجدد انسان ها پس از مرگ

لايبعث الله . .. بلى وعدًا عليه حقًّا

{وعداً} و {حقّاً} مفعول مطلق براى فعلهاى محذوف مى باشند و دلالت بر تأكيد مى كنند. بنابراين معناى {بلى وعداً عليه حقّاً} چنين مى شود: آرى خبر رستاخيز انسانها، وعده اى است حق و باطل در آن راه ندارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 40 - 9

9- قدرت مطلق خداوند ، ضامن تحقق وعده او در زنده كردن دوباره انسان ها و برپايى قيامت

و أقسموا بالله . .. لايبعث الله من يموت بلى وعدًا عليه ... إنما قولنا لشىء إذا أ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 5 - 9

9- فسادانگيزى بنى اسرائيل و سركوبى آنان توسط جنگاورانى قدرتمند ، وعده قطعى و تخلف ناپذير

خداوند

بعثنا عليكم . .. و كان وعدًا مفعولاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 108 - 5،7،8

5- اذعان عالمان اهل كتاب به تخلف ناپذيرى وعده هاى خداوند ، با مشاهده تحقق بشارت خدا در پرتو نزول قرآن

أُوتوا العلم من قبله . .. يقولون ... إن كان وعد ربّنا لمفعولاً

7- ربوبيت كامل خداوند نسبت به انسان ها ، مستلزم تخلف ناپذيرى وعده هاى او

سبح_ن ربّنا إن كان وعد ربّنا لمفعولاً

8- معاد و حيات مجدد انسان ، وعده حتمى و تخلف ناپذير خداوند در بينش عالمان *

يقولون . .. إن كان وعد ربّنا لمفعولاً

احتمال دارد كه مراد از {وعد} _ به قرينه آيات 97 و 98 همين سوره _ مسأله حيات مجدّد انسانها و معاد باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 21 - 7

7- تحقّق وعده هاى خداوند ، حتمى و تخلّف ناپذير است .

أنّ وعد اللّه حقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 98 - 19

19- وعده هاى الهى ، حتمى و تخلّف ناپذير است .

و كان وعد ربّى حقًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 21 - 2

2- جبرئيل در پاسخ به سؤال و نگرانى مريم بر حتمى بودن وعده الهى و حامله شدن او به عيسى ( ع ) تأكيد كرد .

قال كذلك

چنان چه مشاراليه {ذلك} مضمون رسالت جبرئيل باشد، در اين صورت تأكيدى بر تحقق حتمى بشارت است; يعنى {موضوع همان گونه است كه گفتم}.

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 61 - 13،14

13- وعده هاى خداوند تخلف ناپذير است .

إنّه كان وعده مأتيًّا

{مأتىّ} اسم مفعول و به معناى {آمده شده} است و در حقيقت تأكيدى بر حتمى بودن وعده هاى خداوند است; يعنى، حتماً نزد آن وعده (بهشت) خواهيد رفت; زيرا وصول به اين وعده ها، از ديرباز محقق بوده است.

14- بهشت ، وعده تخلف ناپذير خداوند به مؤمنان

يدخلون الجنّة . .. وعد الرحمن ... إنّه كان وعده مأتيًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 97 - 3

3- قيامت ، وعده راستين و تخلف ناپذير الهى

و اقترب الوعد الحقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 104 - 9

9- وعده ها و برنامه هاى خداوند ، حتمى الوقوع و تخلف ناپذير است .

وعدًا علينا إنّا كنّا ف_علين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 47 - 5

5 - وعده هاى الهى ، قطعى و تخلف ناپذير است .

و لن يخلف اللّه وعده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 57 - 3

3 - كافران ، از جلوگيرى از تحقق وعده الهى مبنى بر حاكميت فراگيرى اهل ايمان و پيروزى و امنيت آنان در هر جاى دنيا ، ناتوانند .

وعد اللّه الذين ءامنوا . .. ليستخلفنّهم فى الأرض ... لاتحسبنّ الذين كفروا معجزين

برداشت فوق، از ارتباط ميان اين آيه و دو آيه قبل، استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان -

25 - 16 - 3

3 _ تأمين تمامى خواسته هاى متقين در بهشت جاويدان ، وعده تخلف ناپذير و متعهدانه خداوند به آنان

لهم فيها ما يشاءون خ_لدين كان على ربّك وعدًا مسئولاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 74 - 4

4 - علم خدا به مواضع فكرى و عملى مردم در قبال پيامبر ( ص ) ، تضمينى بر تحقق وعده ها و وعيد هاى او

و يقولون متى ه_ذا الوعد . .. و إنّ ربّك ليعلم

مطرح ساختن علم الهى به نهان و آشكار خلق (پس از آيات مربوط به وعده عذاب) مى رساند كه خداوند به اتكاى علم خويش، موضع گيرى مردم را در قبال پيامبر(ص) جزا خواهد داد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 13 - 11،12

11 - بازگشت موسى ( ع ) به دامن مادر ، نمود حقانيت و تخلف ناپذيرى وعده هاى خداوند

و لتعلم أنّ وعد اللّه حقّ

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه مراد از {وعد اللّه} مطلق وعده هاى الهى باشد. بنابراين بازگشت موسى(ع) به دامان مادر نمود اين است كه تمام وعده هاى الهى، از همين قبيل بوده و تخلف در آن راه ندارد.

12 - بيشتر مردم ، بى بهره از اعتقاد به تخلف ناپذيرى وعده هاى خداوند

و لكنّ أكثرهم لايعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 61 - 4

4 - دستيابى ره يافتگان به سعادت اخروى ، امرى قطعى و وعده اى تخلف ناپذير از سوى خداوند

وعدن_ه وعدًا حسنًا فهو ل_قيه

قيد {هو لاقيه} بيانگر

آن است كه خدا هرگز از وعده اى كه به هدايت يافتگان داده است، تخلف نخواهد كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 7 - 7

7 - وعده خداوند درباره اعطاى پاداش بهترين عمل به اعمال مؤمنان ، وعده اى قطعى و تخلف ناپذير است .

و الذين ءامنوا . .. و لنجزينّهم أحسن الذى كانوا يعملون

{لام} و {نون تأكيد} در {لنجزينّهم} دلالت بر حتميّت دارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 9 - 2

2 - وعده خداوند به قرارگرفتن مؤمنانِ داراى عمل صالح در زمره صالحان ، وعده اى قطعى است .

و الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت لندخلنّهم فى الص_لحين

{لام} و {نون تأكيد} در {لندخلنّ} دلالت بر قطعيّت وعده مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 6 - 2

2 - وعده هاى خداوند ، قطعى و تخلف ناپذير است .

لايخلف اللّه وعده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 60 - 2،3

2 - وعده نصرت خدا به پيامبر ( ص ) حتمى و تخلف ناپذير است .

فاصبر إنّ وعد اللّه حقّ

متعلق وعده، در اين آيه، به قرينه دعوت خداوند از پيامبر(ص) براى صبر پيشه كردن در برابر مخالفت هاى كافران، مى تواند نصرت خدا باشد.

3 - وعده هاى خداوند ، حق و تخلف ناپذير است .

إنّ وعد اللّه حقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 9 - 3،4،6

3 - وعده خداوند به پاداش مؤمنان و

كيفر معرضان از آيات خدا ، وعده اى حق و تخلّف ناپذير است .

فبشّره بعذاب أليم . .. لهم جن_ّ_ت النعيم ... وعد اللّه حقًّا

{وعد} مفعول مطلق و {حقّاً} تأكيد آن است و دلالت بر حقانيت و تخلّف ناپذيرى آن مى كند.

4 - وعده ورود مؤمنان داراى عمل صالح به بهشت و خلود در آن ، وعده اى تخلف ناپذير است .

لهم جن_ّ_ت النعيم خ_لدين فيها وعد اللّه حقًّا

6 - عزت و حكمت خداوند ، منشأ تخلّف ناپذيرى وعده هاى او است .

وعد اللّه حقًّا و هو العزيز الحكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 33 - 13

13 - وعده الهى به برپايى قيامت ، وعده اى حق و تخلف ناپذير است .

و اخشوا يومًا . .. إنّ وعد اللّه حقّ

بنابراين كه متعلق {وعد}، واژه {يوماً} باشد، نكته ياد شده فهميده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 13 - 5

5 - وعده خداوند به انباشتن دوزخ از مجرمان جِنّى و اِنْسى ، وعده اى حق و تخلف ناپذير است .

و ل_كن حقّ القول منّى لأملأنّ جهنّم من الجِنّة و الناس أجمعين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 39 - 9،12

9 - بهترين روزى رسان بودن خداوند ، تضمين كننده وعده جايگزين ساختن براى مال انفاق شده

و ما أنفقتم من شىء فهو يخلفه و هو خير الرزقين

12 - { قال الراوى قلت لأبى عبداللّه ( ع ) . . .قول اللّه عزّوجلّ { و ما أنفقتم من شىء فهو يخلفه

و هو خير الرازقين } و إنّى أنفق و لا أرى خلفاً قال : أفترى اللّه عزّوجلّ أخلف وعده ؟ قلت : لا قال : فممّ ذالك . قلت : لا أدرى قال : لو أنّ أحدكم إكتسب المال من حلّه و أنفقه فى حلّه لم ينفق درهماً إلا أخلف عليه ;

راوى مى گويد: به امام صادق(ع) عرض كردم: . ..سخن خداى عزّوجلّ است كه مى فرمايد: {و ما أنفقتم من شىء فهو يخلفه و هو خير الرازقين} در حالى كه من انفاق مى كنم و هيچ چيزى جايگزين آن نديدم، فرمود: آيا نظر تو اين است كه خداوند در وعده خود تخلف مى كند؟ گفتم نه. فرمود: پس اين [توهم تو] از كجا است؟ گفتم نمى دانم. حضرت فرمود: اگر يكى از شما مالى را از راه حلال كسب كند و در راه حلال انفاق نمايد، هيچ درهمى را انفاق نمى كند; مگر آن كه [خدا ]جايگزين آن را مى دهد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 5 - 2

2 - وعده هاى خدا ، حق و تخلف ناپذير است .

إنّ وعد اللّه حقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 70 - 9

9 - تحقق وعده خداوند مبنى بر عذاب كافران ، حتمى است .

و يحقّ القول على الك_فرين

مقصود از {قول} _ طبق نظر مفسران _ وعده خداوند به عذاب كافران است; مثل آيه شريفه {ل_كن حقّت كلمة العذاب على الكافرين}، (زمر، آيه 71).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 -

20 - 10،11

10 - اعطاى كاخ ها و بنا هاى رفيع به همراه نهر هاى جارى ، وعده تخلف ناپذير خداوند به تقواپيشگان

ل_كن الذين اتّقوا ربّهم لهم غرف . .. وعد اللّه لايخلف اللّه الميعاد

11 - وعده هاى خداوند تخلف ناپذير است .

لايخلف اللّه الميعاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 74 - 3

3 - وعده الهى ، تخلف ناپذير و تحقق يافتنى است .

صدقنا وعده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 55 - 5،6،7

5 - وعده هاى خداوند ، حق و تخلف ناپذير است .

إنّ وعد اللّه حقّ

6 - وعده خداوند به نصرت پيامبران و مؤمنان ، حق و تخلف ناپذير است .

إنّا لننصر رسلنا و الذين ءامنوا . .. فاصبر إنّ وعد اللّه حقّ

7 - تخلف ناپذير بودن وعده خداوند به نصرت پيامبران و مؤمنان ، مقتضى صبر و شكيبايى رهبران دينى و مؤمنان طرفدار آنان در برابر مشكلات و آزار هاى دشمنانِ دين است .

إنّا لننصر رسلنا . .. فاصبر إنّ وعد اللّه حقّ

برداشت بالا به خاطر اين نكته است كه جمله {إنّ وعد اللّه حقّ} در مقام تعليل براى {فاصبر} مى باشد; يعنى، {صبر پيشه كن چون وعده خداوند به پيروزى و نصرت، حق است}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 32 - 1

1 - وعده هاى خداوند ، حق و تخلف ناپذير

إنّ وعد اللّه حقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 17 - 11

11- معاد و خروج مردگان

از خاك ، وعده حق و تخلف ناپذير الهى

أتعداننى أن أُخرج . .. إنّ وعد اللّه حقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 1 - 7

7 - وعده قطعى خداوند به فتح بزرگ مكه در پى صلح حديبيه

إنّا فتحنا لك فتحًا مبينًا

مراد از {فتح}، ممكن است فتح مكه باشد و فعل ماضى {فتحنا} در واقع تأكيدى باشد بر فتحى كه در آينده صورت خواهد گرفت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 5 - 1،2،4

1 - وعده هاى خداوند به خلق ، صادق و تخلف ناپذير است .

إنّما توعدون لصادق

2 - وعده رستاخيز ، راست و غير قابل تخلّف است .

إنّما توعدون لصادق

تعبير {ما توعدون} گرچه عام و شامل همه وعده هاى الهى است; لكن ذكر مسأله قيامت و معاد در قسمت بعد، قرينه است بر اين كه مصداق مورد نظر از آن، وعده قيامت و حيات مجدد انسان ها پس از مرگ مى باشد.

4 - خداوند جهان آفرينِ حكيم و قادر ، بى نياز از گزافه گويى و صادق در وعده هاى خويش

والذري_ت ذروًا . فالح_مل_ت وقرًا . فالج_ري_ت يسرًا . فالمقسّم_ت أمرًا . إنّما تو

با توجه به اين كه {إنّما. ..} جواب سوگندهاى آيات پيشين است، از ارتباط نزديك ميان جواب قسم و مقسم به، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 86 - 3

3 - كيفر و پاداش اخروى ، امرى قطعى و وعده اى تخلف ناپذير است .

إن كنتم غير مدينين

با اين كه مسأله

كيفر و پاداش اخروى، امرى است كه در آينده بايد تحقق يابد; به كار گيرى قالب ماضى (كنتم) براى بيان مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 12 - 7

7 - خداوند ، تحقق بخش وعده هاى خود به مردان و زنان مؤمن در قيامت ، در مشهد و منظر پيامبراكرم ( ص )

فيض_عفه له و له أجر كريم . يوم ترى المؤمنين و المؤمن_ت

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه واژه {ترى}، خطاب به خصوص پيامبراكرم(ص) باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 12 - 14

14 - آفرينش آسمان ها و زمين و تدبير امور آنها ، نشانه تحقّق وعده هاى خداوند به برپايى قيامت و وجود بهشت و جهنّم است .

أعدّ اللّه لهم عذابًا شديدًا . .. جنّ_ت تجرى من تحتها الأنه_ر ... اللّه الذى خلق

يادآورى خلقت آسمان ها و زمين و تدبير امور آنها _ پس از ذكر دو گروه دوزخيان و بهشتيان در آيات گذشته _ مى تواند اشاره به مطلب ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 18 - 6،7

6 - برپايى قيامت و زندگى دشوار و طاقت فرساى محشر ، وعده اى است تخلف ناپذير و تحقق يافتنى از سوى خداوند به كافران .

كان وعده مفعولاً

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين احتمال است كه ضمير {وعده} به {يوم} بازگردد.

7 - وعده هاى خداوند ، تخلف ناپذير و تحقق يافتنى است .

كان وعده مفعولاً

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين احتمال است

كه ضمير {وعده} به {اللّه} بازگردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 7 - 1،2

1 - وعده هاى الهى ، حتمى و تخلف ناپذير است .

إنّما توعدون لوقع

{إنّما} مركب است از {إنّ} و {ما}ى موصوله و حرف {إنّ} و {لام} در {لواقع} براى تأكيد است.

2 - قيامت ، حقيقتى تحقق يافتنى و وعده اى تخلف ناپذير است .

إنّما توعدون لوقع

از آيات بعدى، استفاده مى شود كه مقصود از وعده در اين آيه، برپايى قيامت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 16 - 3

3 - هيچ مانعى ، خداوند را از انجام دادن وعده ها و تهديد هاى اراده شده اش ، بازنمى دارد .

فعّال لما يريد

ارتباط اين آيه با آيه {إنّ بطش ربّك. ..} و {هو الغفور الودود}، بيانگر برداشت ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 12 - 2

2 - فراهم ساختنِ آسانى براى انفاق گران با تقوا و سختى براى ثروتمندان بخيل ، وعده تخلّف ناپذير خداوند و نمونه اى از هدايت گرى او است .

فسنيسّره لليسرى . .. فسنيسّره للعسرى ... إنّ علينا للهدى

جمله {إنّ علينا للهدى}، به منزله تعليل براى آيات پيشين است; يعنى، چون هدايت را بر خويش لازم شمرده ايم، براى هر يك از آن دو دسته فرجام مناسب برخوردشان با هدايت را فراهم مى سازيم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 17 - 3

3 - وعده رهايى تقواپيشگان از آتش دوزخ ، حتمى

و تخلّف ناپذير است .

سيجنّبها الأتقى

حرف {سين} براى تأكيد بر وعده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 21 - 4

4 - خداوند ، بر وعده خود درباره رساندن انفاق گرانِ باتقوا به فرجامى رضايت بخش ، سوگند ياد كرده است . *

و لسوف يرضى

{لام} در {لسوف}، لام قسم و يا لام ابتدا است; برداشت ياد شده، براساس احتمال اول است.

حقانيت وعده خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 122 - 9

9 _ وعده هاى خداوند حق و سخنان او راست و تخلّف ناپذير است .

وعد اللّه حقّاً و من اصدق من اللّه قيلا

حقانيت وعده عذاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 67 - 4

4 _ مشركان مكه به زودى حقانى وعده هاى عذاب الهى را درخواهند يافت.

على أن يبعث . .. لكل نبإ مستقر و سوف تعلمون

پس از تهديد مشركان مكه در آيات قبل به عذاب الهى، گويا از سوى آنان سؤالى مطرح شد كه چرا عذاب تحقق نمى يابد. اين آيه بدين گونه پاسخ مى دهد كه وقوع عذاب، حتمى، ولى منوط به زمان مناسب و شرايط خاص است.

حقانيت وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 67 - 6

6 _ گذر زمان و حوادث تاريخ همواره تأييد بر حقانيت وعده هاى قرآن خواهد بود.

لكل نبإ مستقر و سوف تعلمون

جمله {سوف تعلمون} تصريح به اين نكته است كه همواره در آينده حقانيت وعده هاى قرآن را نشان

خواهد داد. و چون اين جمله همواره صادق است، پس حوادث هر زمان، تأييدى بر حقانيت قرآن خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 4 - 3

3 _ وعده هاى خدا ، حق و تخلف ناپذير است .

وعد اللّه حقاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 55 - 3،5

3 _ وعده هاى خداوند ، حق و تخلف ناپذير است .

ألا إن وعد اللّه حق

5 _ وعده خداوند به عذاب مشركان ستمگر ، حق و تخلف ناپذير است .

يقولون متى هذا الوعد . .. ألا إن وعد اللّه حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 22 - 5

5- در قيامت ، حقانيت وعده خداوند در حتميت وقوع آن و كذب بودن وعده شيطان در عدم وقوع آن آشكار خواهد شد .

و برزوا لله جميعًا فقال الضعف_ؤا . .. قال الشيط_ن ... إنّ الله وعدكم وعد الحق و

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 21 - 5

5- پديدار ساختن اصحاب كهف و پرده برداشتن از راز خواب و بيدارى آنان ، زمينه ساز آگاهى مردم بر حقّانيّت وعده هاى خداوند بود .

و كذلك أعثرنا عليهم ليعلموا أنّ وعد اللّه حقّ

مراد از ضمير فاعل در {ليعلموا} همان مفعول محذوفى است كه براى {أعثرنا} درنظر گرفته شده است; يعنى: {أعثرنا الناس ليعلموا}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 91 - 2

2 - عيان شدن وعده ها و وعيد

هاى الهى براى مردمان در قيامت

و أُزلفت الجنّة للمتّقين . و برّزت الجحيم للغاوين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 13 - 11

11 - بازگشت موسى ( ع ) به دامن مادر ، نمود حقانيت و تخلف ناپذيرى وعده هاى خداوند

و لتعلم أنّ وعد اللّه حقّ

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه مراد از {وعد اللّه} مطلق وعده هاى الهى باشد. بنابراين بازگشت موسى(ع) به دامان مادر نمود اين است كه تمام وعده هاى الهى، از همين قبيل بوده و تخلف در آن راه ندارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 9 - 3

3 - وعده خداوند به پاداش مؤمنان و كيفر معرضان از آيات خدا ، وعده اى حق و تخلّف ناپذير است .

فبشّره بعذاب أليم . .. لهم جن_ّ_ت النعيم ... وعد اللّه حقًّا

{وعد} مفعول مطلق و {حقّاً} تأكيد آن است و دلالت بر حقانيت و تخلّف ناپذيرى آن مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 5 - 2

2 - وعده هاى خدا ، حق و تخلف ناپذير است .

إنّ وعد اللّه حقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 52 - 5

5 - كافران در قيامت ، به درستى وعده هاى خداوند رحمان پى برده و به آن اعتراف خواهند كرد .

ه_ذا ما وعد الرحم_ن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 55 - 5

5 - وعده هاى خداوند ، حق و تخلف

ناپذير است .

إنّ وعد اللّه حقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 32 - 1،2،5

1 - وعده هاى خداوند ، حق و تخلف ناپذير

إنّ وعد اللّه حقّ

2 - برپايى قيامت ، وعده اى به حق از جانب خداوند و رخدادى حتمى و تخلف ناپذير

إنّ وعد اللّه حقّ و الساعة لاريب فيها

عطف جمله {الساعة. ..} بر جمله {إنّ وعد اللّه حقّ}، مى تواند تفسيرى و يا از قبيل عطف خاص بر عام باشد. و در هر صورت، مطلب بالا را افاده مى كند.

5 - صدور وعده قيامت ، از جانب خداوند ، خود كافى براى يقين به حقانيت آن

إنّ وعد اللّه حقّ و الساعة لاريب فيها

برداشت بالا بدان بدان احتمال است كه {إنّ وعد اللّه حقّ} تمهيد و زمينه چينى براى بيان شك ناپذيرى مسأله قيامت {لا ريب فيها} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 28 - 11

11- تحقق وعده خداوند ، به ورود پيروزمندانه مسلمانان به مكه ، گواه تحقق پذيرى وعده او در غلبه اسلام بر تمامى اديان *

لتدخلنّ المسجد الحرام . .. هو الذى أرسل رسوله ... ليظهره على الدين كلّه

خداوند در آيه قبل، به مؤمنان وعده داد كه با ايمنى وارد مكه خواهند شد و اين وعده تحقق يافت. حال در اين آيه، نويد داده است كه اسلام نه بر مشركان مكه; بلكه بر تمامى اديان غلبه خواهد كرد و اين وعده، همانند وعده پيشين تحقق پذير خواهد بود.

حقانيت وعده هاى قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص -

38 - 88 - 2

2 - اخبار خداوند از شناخته شدن حقانيت وعده ها و وعيد هاى قرآن

و لتعلمنّ نبأه بعد حين

برخى از مفسران بر اين باوراند كه مقصود از {نبأه} (خبر قرآن) مجموعه وعده ها و وعيدهاى قرآن است; اعم از عذاب ها و شكست هاى كافران و پيروزى هاى مؤمنان.

درخواست تحقق وعده عذاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 66 - 4

4 _ قريش و مشركان از سر استهزا، خواهان عملى شدن عذاب موعود بر خود به دست پيامبر(ص) بودند.

و كذّب به قومك . .. قل لست عليكم بوكيل

چنانچه مرجع ضمير {به} در {كذب به} عذاب باشد، جمله {قل . .. } گويا پاسخى است به سؤال ضمنى مشركان مبنى بر اين كه اگر عذاب واقع شدنى است بايد پيامبر(ص) آن را عملى سازد. بنابراين جمله {قل لست ... } قرينه اى است بر مطرح شدن سؤال از ناحيه مشركان.

درخواست تعجيل در وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 1 - 2،4

2- مسلمانان صدراسلام ، خواهان تحقق زودرس وعده خدا در مورد غلبه اسلام و توحيد بودند .

أتى أمر الله فلاتستعجلوه

در مورد مخاطب {لاتستعجلوه} دو احتمال وجود دارد: اول آنكه تعجيل از جانب مسلمانان صورت مى گرفته و ديگر آنكه مشركان خواهان شتاب در تحقق وعده هاى الهى (عذاب، يا غلبه توحيد، يا قيامت) بودند. برداشت فوق بر مبناى اول است.

4- مشركان صدراسلام از سر عناد و از روى استهزا ، خواهان تحقق زودرس وعده هاى الهى ( عذاب ، غلبه اسلام و

قيامت ) بودند .

أتى أمر الله فلاتستعجلوه

محتمل است مخاطب {لاتستعجلوه} مشركانى باشد كه خواهان تحقق وعده هاى الهى بودند، و از آن جايى كه معمولاً كسى خواهان پيروزى دشمن و شكست و خذلان خويش نيست، مى توان گفت: تعجيل مشركان براى آمدن عذاب، از سر عناد و تمسخر بوده است.

دلايل تحقق وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 41 - 2

2_ توجه به گسترش اسلام و توسعه روزافزون آن ، دليلى فراروى كفرپيشگان بر تحقّق وعده هاى الهى ( نابودى شرك و پيروزى توحيد ) به پيامبر ( ص )

أولم يروا أنَّا نأتى الأرض ننقصها من أطرافها

جمله {أولم يروا . ..} به منزله دليلى است بر پديدار شدن و تحقق يافتن تهديدهاى الهى به مشركان و وعده هاى الهى به اهل ايمان.

دلايل حتميت وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 47 - 9

9- قدرت شكست ناپذير خدا و صاحب انتقام بودن او ، دليل تخلف ناپذيرى وعده هايش در يارى رسولان و عذاب كردن ستمگران

فلاتحسبنّ الله مخلف وعده رسله إن الله عزيز ذو انتقام

جمله {إن الله عزيز ذو انتقام} به منزله تعليل براى بخش اول آيه (فلاتحسبنّ . ..) مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 61 - 15

15- وصول به وعده هاى الهى و نيل به آن در طول تاريخ ، دليل دستيابى حتمى بندگان به آن در آخرت

وعد الرحمن . .. إنّه كان وعده مأتيًّا

{كان} در {إنّه كان . ..} بر ديرباز

بودن محتواى جمله و عبارت {إنّه كان...} بر تحقق حتمى موعود در {وعدالرحمن...} دلالت دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 23 - 4

4 - ربوبيت يگانه و توانمندانه خداوند بر نظام هستى ، خود گواه تحقق پذيرى وعده هاى او است .

و ما توعدون . فَوَربّ السّماء و الأرض إنّه لحقّ

از ارتباط ميان حقانيتِ وعده هاى خداوند و سوگند به ربوبيت او، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 2 - 5

5 - قدرت خداوند بر آفرينش آسمان و برج هاى آن ، نشانه صداقت او در وعده آمدن قيامت است . *

و السماء ذات البروج . و اليوم الموعود

ياد كردن قيامت _ پس از ذكر آسمان و برج هاى آن _ ممكن است به اين لحاظ باشد كه توجّه به آسمان، باور به قيامت را تقويت مى كند.

دلايل حقانيت وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 23 - 8

8 - پرهيز شعورمندان از كلام دروغين ، دليل راه نداشتن باطل در حريم وعده هاى خداوند ( آفريدگار شعور ) *

إنّه لحقّ مثل ما أنّكم تنطقون

تعبير {مثل أنّكم تنطقون} ممكن است در بيان اين معنا آمده باشد كه اگر انسان شعورمند، از باطل گريزان است و ارزش را در حقيقت مى بيند; پس چگونه ممكن است كه سخن پروردگار آدميان و خالق نطق (شعور)، بى حقيقت و وعده اش تحقق ناپذير باشد.

ذكر حتميت وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 17 - 13

13- توجّه به وقوع حتمى وعده هاى الهى ، بازدارنده انسان از لجاجت و حق ناپذيرى *

ءامن إنّ وعد اللّه حقّ

{إنّ} بيانگر تعليل است; يعنى، ايمان بياور چون وعده خداوند حق است.

زمان تحقق وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 48 - 14

14- قيامت ، زمان به وقوع پيوستن وعده هاى الهى است .

بل زعمتم ألّن نجعل لكم موعدًا

زمينه تحقق وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 21 - 7

7 - علم و قدرت گسترده ، دو پشتوانه مهم تحقّق وعده هاى الهى

وعدكم اللّه . .. و أخرى لم تقدروا عليها و قد أحاط اللّه بها و كان اللّه على كلّ

از اين كه خداوند، پس از بشارت هاى مختلف به مؤمنان، به دو صفت مهم خويش (علم و قدرت فراگير) اشاره كرده است، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 27 - 9

9- تحقق وعده هاى الهى در حق مؤمنان ، منوط به حفظ صلاحيت ايمانى و عملى خويش *

لتدخلنّ . .. إن شاء اللّه

تعبير {إن شاء اللّه} از سوى خداوند مى تواند بيانگر اين واقعيت باشد كه اراده او، آن گاه به امور تعلق مى گيرد كه زمينه و شايستگى كافى براى تحقق يافتن آن، فراهم باشد.

سرزنش مكذبان وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 59 - 1

1 -

توبيخ مشركان از سوى خداوند ، به خاطر باور نداشتن حقايق وحى و وعده هاى الهى

أفمن ه_ذا الحديث تعجبون

سند وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 111 - 21

21 _ تورات ، انجيل و قرآن ، سند وعده هاى خدا به مجاهدان و شهيدان و مايه اطمينان آنان

وعداً عليه حقاً فى التورية و الإنجيل و القرءان

سوءظن به وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 47 - 1

1- گمان تخلف وعده خداوند ، گمانى واهى و نادرست است .

فلاتحسبنّ الله مخلف وعده رسله

سوگند بر حتميت وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 23 - 1

1 - سوگند خداوند ، بر حقانيت و تخلف ناپذيرى وعده هاى خويش

و ما توعدن . فَوَربّ السّماء و الأرض إنّه لحقّ

در اين كه مرجع ضمير در {إنّه} چيست، چند احتمال داده شده است. از جمله آنها اين است كه ضمير به {ما توعدون} (در آيه قبل) بازمى گردد. برداشت بالا براساس اين احتمال است.

سوگند بر حقانيت وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 23 - 1

1 - سوگند خداوند ، بر حقانيت و تخلف ناپذيرى وعده هاى خويش

و ما توعدن . فَوَربّ السّماء و الأرض إنّه لحقّ

در اين كه مرجع ضمير در {إنّه} چيست، چند احتمال داده شده است. از جمله آنها اين است كه ضمير به {ما توعدون} (در آيه قبل) بازمى گردد. برداشت بالا براساس

اين احتمال است.

شرايط تحقق وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 67 - 2

2 _ وعده هاى عذاب خداوند در زمان خود و تحت شرايط خاص تحقق خواهد يافت.

قل هو القادر . .. لكل نبإ مستقر

شك به وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 5 - 3

3 - انسان ، به شدت در معرض ناباورى و بى توجهى نسبت به وعده هاى الهى قرار دارد .

إنّما توعدون لصادق

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه تأكيد در جايى صورت مى گيرد كه امرى مورد غفلت باشد و يا مورد انكار قرار گيرد و از اين كه سوگندهاى مكرر صورت گرفته، شدت غفلت و انكار استفاده مى شود.

شك در وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 6 - 6

6 - ترديد در تحقق وعده هاى خداوند ، برخاسته از جهل و نادانى است .

لايخلف اللّه وعده و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون

صبر بر وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 1 - 3

3- مؤمنان ، وظيفه دار صبر و شكيبايى و پرهيز از درخواست تحقق سريع وعده هاى خداوند

أتى أمر الله فلاتستعجلوه سبح_نه و تع_لى عمّا يشركون

با توجه به اينكه {لاتستعجلوه} مخاطب و {يشركون} غايب است، به نظر مى رسد مخاطب فعل اول مؤمنان باشد.

عقيده به وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص

- 28 - 13 - 13

13 - اندكى از مردم به حقانيت وعده هاى الهى ، اعتقاد دارند .

و لكنّ أكثرهم لايعلمون

مفعول {لايعلمون} حذف شده و تقدير آن چنين است: {و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون أنّ وعد اللّه حقّ}. مفهوم آن اين است كه تنها اندكى از مردم به حقانيت وعده هاى الهى يقين دارند.

عوامل تحقق وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 71 - 24

24 _ عزت و حكمت الهى ، تضمين كننده تحقق وعده ها و بشارت هاى او به مؤمنان

أولئك سيرحمهم اللّه إن اللّه عزيز حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 53 - 5

5 _ ربوبيت الهى ، مقتضى تحقق قطعى وعده هاى اوست .

قل إى و ربى إنه لحق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 32 - 16

16 - رحمت وسيع و علم گسترده خداوند ، تضمين كننده تحقق وعده او ، مبنى بر تأمين نيازمندى هاى فقيرانى كه در صدد ازدواج اند .

إن يكونوا فقراء يغنهم اللّه من فضله و اللّه وسع عليم

جمله {و اللّه واسع عليم} استينافيه تعليليه است و بيانگر علت و چگونگى بى نياز كردن فقيران و تهى دستان به وسيله خدا است; يعنى، چون خداوند گشايش گر و داناى مطلق به همه حقايق و نيازمندى هاى انسان است، پس بر انجام وعده خود نيز، توانا خواهد بود.

عوامل تكذيب وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 11 -

3

3 - طغيان گرى قوم ثمود ، آنان را به تكذيب پيام هاى الهى كشاند .

كذّبت ثمود بطغويها

حرف {باء} در بطغواها} سببيه است; يعنى، طغيان زمينه ساز تكذيب بود.

عوامل غفلت از وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 11 - 2

2 - انسان اسير شده در گرداب كفر و لجاجت ، گرفتار پندارگرايى و غافل از وعده هاى حق الهى

الخرّصون. الذين هم فى غمرة ساهون

از ارتباط {خرّاصون} با {غمرة} و {ساهون} مطلب بالا استفاده مى شود.

غفلت از وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 5 - 3

3 - انسان ، به شدت در معرض ناباورى و بى توجهى نسبت به وعده هاى الهى قرار دارد .

إنّما توعدون لصادق

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه تأكيد در جايى صورت مى گيرد كه امرى مورد غفلت باشد و يا مورد انكار قرار گيرد و از اين كه سوگندهاى مكرر صورت گرفته، شدت غفلت و انكار استفاده مى شود.

فرعون و تخلف وعده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 58 - 7

7 - فرعون به موسى ( ع ) اطمينان داد كه او و يارانش ، از حضور در ميعادگاه تخلف نخواهند ورزيد .

موعدًا لانخلفه نحن

فرعونيان و تخلف وعده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 58 - 7

7 - فرعون به موسى ( ع ) اطمينان داد كه او و يارانش ، از حضور در ميعادگاه

تخلف نخواهند ورزيد .

موعدًا لانخلفه نحن

فلسفه وعده استغفار به آزر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 47 - 5

5- حضرت ابراهيم ( ع ) با وعده استغفار به آزر ، سعى در متمايل ساختن او به توحيد و درمان سرسختى او داشت .

قال سل_م عليك سأستغفر لك ربّى

نرمى پاسخ ابراهيم(ع) و وعده استغفار به او، ممكن است به جهت متنبه ساختن و نرم كردن دل او براى دست برداشتن از بت پرستى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 4 - 18

18 - سخن نرم و خالى از عداوت ابراهيم ( ع ) به آزر ، در راستاى گرايش دادن وى به ايمان *

حتّى تؤمنوا . .. إلاّ قول إبرهيم

برداشت ياد شده با توجه به دو نكته زير است: 1_ از تعبير {لأستغفرنّ}، عطوفت و محبت ابراهيم(ع) نسبت به آزر استفاده مى شود 2_ واژه استغفار، تعريض به كجروى گذشته، آزر و زمينه سازى براى گرايش يافتن او به راه درست دارد.

فلسفه وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 55 - 20

20 - عبادت خداى واحد و دورى از شرك ، دليل و سبب وعده كردن خداوند به مؤمنان صدراسلام براى اعطاى خلافت ، پيروزى و امنيت به آنان

وعد اللّه الذين ءامنوا . .. يعبدوننى لايشركون بى شيئًا

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه جمله {يعبدوننى. ..} حال براى ضماير غايب گذشته و يا جمله اى استينافيه بيانيه باشد; كه در هر صورت بيانگر علت و دليل

اعطاى خلافت پيروزى و امنيت به مؤمنان از سوى خداوند است.

كافران و وعده اصلاح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 28 - 7

7 _ وعده دروغين برخى كفار مبنى بر اصلاح خويش و تكذيب نكردن آيات الهى در صورت بازگشت به دنيا

فقالوا يليتنا نرد و لا نكذب . .. و إنهم لكذبون

كافران و وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 41 - 2

2_ توجه به گسترش اسلام و توسعه روزافزون آن ، دليلى فراروى كفرپيشگان بر تحقّق وعده هاى الهى ( نابودى شرك و پيروزى توحيد ) به پيامبر ( ص )

أولم يروا أنَّا نأتى الأرض ننقصها من أطرافها

جمله {أولم يروا . ..} به منزله دليلى است بر پديدار شدن و تحقق يافتن تهديدهاى الهى به مشركان و وعده هاى الهى به اهل ايمان.

كفر به وعده خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 38 - 9

9 _ ايمان نداشتن به وعده هاى الهى و قيامت ، منشأ رياكارى

رئاء النّاس و لا يؤمنون باللّه و لا باليوم الاخر

بدان احتمال كه جمله {الذين لا يؤمنون} بيانگر علت و ريشه انفاقهاى ريايى باشد.

كمى مؤمنان به وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 13 - 13

13 - اندكى از مردم به حقانيت وعده هاى الهى ، اعتقاد دارند .

و لكنّ أكثرهم لايعلمون

مفعول {لايعلمون} حذف شده و تقدير آن چنين است: {و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون أنّ وعد اللّه حقّ}.

مفهوم آن اين است كه تنها اندكى از مردم به حقانيت وعده هاى الهى يقين دارند.

مشركان و وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 55 - 6

6 _ بيشتر مشركان ، نسبت به مالكيت مطلق خداوند بر جهان هستى و تحقق قطعى وعده هاى او ، جاهل و ناآگاهند .

ألا إن للّه ما فى السموت . .. ألا إن وعد اللّه حق و لكن أكثرهم لايعلمون

مكذبان حقانيت وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 44 - 1

1 - ناباورى كفرپيشگان به حقانيت وعده هاى الهى ، حتى با مشاهده نمود هاى عينى عذاب و سقوط سنگى از آسمان بر آنان

و إن يروا كسفًا . .. يقولوا سحاب مركوم

مكذبان وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 47 - 2

2 - كفرپيشگان عصر بعثت ، وعده عذاب را دروغ پنداشته و آن را به ريشخند مى گرفتند .

و يستعجلونك بالعذاب

از اين كه تكذيب گران، از پيامبر(ص) مى خواستند وعده خود را عملى سازد و هر چه زودتر عذاب را بر آنان نازل كند، معلوم مى شود كه آنان تهديد پيامبر(ص) را تهديدى تو خالى مى انگاشتند و با درخواست تسريع عذاب، آن را به ريشخند مى گرفتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 19 - 2

2 - كفرپيشگان ، بر تكذيب وعده ها و تهديد هاى الهى ، اصرار ورزيده و از فرجام پيشينيان عبرت نمى

گيرند .

بل الذين كفروا فى تكذيب

حرف {فى}، ظرفيه و بيانگر غوطهور بودن كافران در تكذيب است. متعلق تكذيب به قرينه {بل هو قرآن مجيد} _ در آيات بعد _ قرآن است كه وعده ها و تهديدهايى كه در آيات قبل آمده بود، بخشى از آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 11 - 1

1 - قوم ثمود ، پيام هاى الهى را دروغ پنداشته ، پيامبر خدا را تكذيب كردند .

كذّبت ثمود

به قرينه {فقال لهم رسول اللّه} (در آيات بعد)، مراد از تكذيب در جمله {كذّبت ثمود}، تكذيب فرستاده الهى و رسالت هاى او است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 9 - 1

1 - گروهى از مردم ، پاداش هاى موعود خداوند را دروغ پنداشته و وعده هاى الهى را تكذيب مى كنند .

و كذّب بالحسنى

منافقان مدينه و وعده پيروزى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 12 - 5

5 - منافقان و بيماردلان مدينه ، وعده خدا و پيامبر را بر پيروزى ، فريب و خدعه اى بيش نمى دانستند .

و إذ يقول المن_فقون و الذين فى قلوبهم مرض ما وعدنا اللّه و رسوله إلاّ غرورًا

منافقان مدينه و وعده خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 12 - 9

9 - ظن و گمان منافقان و بيماردلان مدينه ، در غزوه احزاب ، اين بود كه وعده خدا و پيامبرش ، جز فريب نيست .

و تظنّون باللّه الظنونا . ..

و إذ يقول المن_فقون ... ما وعدنا اللّه و رسوله إلاّ

{و إذ يقول} مى تواند تفسير {الظنونا} باشد.

منافقان مدينه و وعده محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 12 - 9

9 - ظن و گمان منافقان و بيماردلان مدينه ، در غزوه احزاب ، اين بود كه وعده خدا و پيامبرش ، جز فريب نيست .

و تظنّون باللّه الظنونا . .. و إذ يقول المن_فقون ... ما وعدنا اللّه و رسوله إلاّ

{و إذ يقول} مى تواند تفسير {الظنونا} باشد.

منشأ حتميت وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 17 - 12

12- مقام الوهيت خداوند ، مقتضى تخلف ناپذيرى وعده هاى او

إنّ وعد اللّه حقّ

تصريح به نام {اللّه} در بيان حقانيت معاد، در بردارنده اين پيام است كه امكان ندارد مقامى چون خداوند، وعده اى دهد كه محقق نشود.

منشأ وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 71 - 25

25 _ وعده الهى به شمول رحمتش بر مؤمنان ، نشأت يافته از حكمت اوست نه عجز از افاضه رحمت فعلى .

أولئك سيرحمهم اللّه إن اللّه عزيز حكيم

جمله {إن اللّه . .. } مى تواند تعليلى براى پرسش مقدر باشد، كه چرا خداوند نزول رحمت به مؤمنان را موكول به آينده كرده است.

موارد تحقق وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 21 - 6

6- اصحاب كهف ، نمونه اى از موحّدانى كه وعده هاى خداوند در باره

آنان تحقّق يافته است .

ليعلموا أنّ وعد اللّه حقّ

كسانى كه از اصحاب كهف بازديد به عمل آوردند _ به دليل ذيل آيه _ مردمى بودند كه ربوبيّت خداوند را پذيرفته بودند. عرضه اصحاب كهف بر اين مردم، مى تواند به عنوان ارائه نمونه اى عينى از امدادهاى موعود خداوند باشد تا مردم، با مشاهده آن ها به حقانيّت وعده هاى خداوند، پى ببرند.

مؤمنان به وعده خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 61 - 10

10- اشخاص مؤمن ، وعده الهى در مورد بهشت را _ على رغم پنهان بودن آن از ديده ها در دنيا _ پذيرفته و باور دارند .

جنّت عدن التى وعد الرحمن عباده بالغيب

در اين برداشت ياد شده {بالغيب . ..}، حال براى ضمير محذوف گرفته شده است كه به {التى} برمى گردد. در اين صورت حرف {با} به معناى ملابست است; يعنى، وعده خدا به بندگان، در مورد بهشت هايى است كه از ديده ها پنهان است و آنان گرچه بهشت هاى عدن را نديده اند; ولى به آن ايمان دارند. اين نحوه بيان، حاوى نوعى تمجيد از مؤمنان به وعده الهى مى باشد. هم چنين اگر {بالغيب} حال براى {عباده} گرفته شود و مراد غايب بودن بندگان از بهشت هاى عدن باشد، همين معنا استفاده مى شود.

مؤمنان به وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 6 - 1

1 - دسته اى از مردم ، پاداش هاى موعود الهى را تصديق كرده ، براى رسيدن به آن تلاش مى كنند .

و

صدّق بالحسنى

مراد از {الحسنى} _ به قرينه فعل هاى {صدّق} و {كذّب} _ پاداش هاى نيكو و وعده به آنها است; بنابراين مراد از آن، {المثوبة الحسنى} يا {العِدَة الحسنى} و نظاير آن است. جمله {صدّق بالحسنى} بيان يكى از مصداق هاى {سعى} در آيات پيشين است; از اين رو شامل تصديق عملى نيز مى شود.

ناپسندى خلف وعده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 20 - 12

12 - خلف وعده و قرارشكنى ، عملى زشت و غيرخدا پسندانه

لايخلف اللّه الميعاد

نشانه هاى بى اعتمادى به وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 9 - 3

3 - بخلورزى ، ترك انفاق و احساس بى نيازى از پاداش هاى الهى ، نشانه بى اعتمادى به وعده هاى خداوند است .

و أمّا من بخل و استغنى و كذّب بالحسنى

از عطف اين آيه بر آيه قبل _ چه عطف سبب بر مسبب باشد و چه عكس آن _ برداشت ياد شده استفاده مى شود.

نشانه هاى تحقق وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 55 - 4

4 _ مالكيت مطلق و همه جانبه خداوند بر جهان هستى ، نشان توانمندى او بر تحقق بخشيدن به تمامى وعده هاى خويش است .

ألا إن للّه ما فى السموت و الأرض ألا إن وعد اللّه حق

نقش وعده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 277 - 5،6

5 _ نقش وعده پاداش و تضمين آن در

ترغيب به عمل

لهم اجرهم عند ربّهم

6 _ وعده پاداش به اهل ايمان داراى عمل صالح از روش هاى قرآن براى ايجاد انگيزه به ايمان و عمل صالح

لهم اجرهم عند ربّهم

نقش وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 108 - 8

8_ وعده خداوند بر مخلّد ساختن بهشتيان در بهشت ، مشيّت او را محدود نخواهد ساخت و مانع او در موقت قرار دادن آن نخواهد شد .

خ_لدين فيها . .. إلاّ ما شاء ربك عطاءً غير مجذوذ

{عطاءً غير مجذوذ} حاكى از دوام بهشت و نعمتهاى آن و تأكيدى بر {خالدين فيها} است. استثناى {ما شاء ربك} در ضمن بيان خلود و دوام نعمتهاى بهشت گوياى اين نكته است كه وعده هاى خداوند، موجب آن نمى شود كه مشيت او مقيّد شود و وى را از اين كه برخلاف آن عمل كند، ناتوان سازد.

نوح(ع) و وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 45 - 5

5_ نوح ( ع ) ، براساس وعده خداوند به نجات افراد خانواده اش و التزام خداوند به وعده هاى خويش ، خواستار نجات فرزندش شد .

إن ابنى من أهلى و إن وعدك الحق

وضوح حقانيت وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 23 - 7

7 - حقانيت وعده هاى الهى مانند قدرت آدميان بر نطق ، روشن و انكارناپذير است .

و ما توعدون . .. إنّه لحقّ مثل ما أنّكم تنطقون

بنابراين كه ضمير {إنّه} به {ما توعدون} بازگردد، تمثيل آيه

شريفه در جهت بيان اين معنا است كه تحقق وعده هاى الهى، همان قدر روشن است كه سخن گفتن آدميان و قدرت ايشان بر نطق واضح مى باشد.

وعده آبادانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 12 - 2

2 - وعده نوح ( ع ) به قوم خود ، مبنى بر آباد شدن باغ ها و نهرهايشان از سوى خداوند در صورت ايمان آوردن و استغفار آنان

استغفروا ربّكم . .. و يجعل لكم جنّ_ت و يجعل لكم أنه_رًا

وعده آرامش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 55 - 14،16،19

14 - تبديل و جايگزين كردن ترس و اضطراب به امنيت و آرامش ، وعده خداوند به مؤمنان داراى عمل صالح

وعد اللّه الذين ءامنوا منكم و عملوا الص_لح_ت . .. و ليبدّلنّهم من بعد خوفهم أمنً

16 - وعده خداوند به مؤمنان نيكوكار صدراسلام ، به تبديل و دگرگون كردن ترس و اضطراب آنان به امنيت و آرامش

وعد اللّه الذين ءامنوا منكم و عملوا الص_لح_ت . .. و ليبدّلنّهم من بعد خوفهم أمنً

19 - خداوند ، به مؤمنان نيكوكار وعده داده است كه در كمال امنيت و آرامش و بى هيچ ترسى از دشمنان ديانت ، تنها خدا را عبادت كنند .

وعد اللّه الذين ءامنوا منكم و عملوا الص_لح_ت . .. و ليبدّلنّهم من بعد خوفهم أمنً

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين است كه جمله {يعبدوننى. ..} استينافيه و بيانگر نتيجه و بازتاب تبديل ترس و اضطراب به امنيت و آرامش باشد; يعنى، مؤمنان آن چنان در امنيت و آرامش قرار مى

گيرند كه بى هيچ ترس و اضطرابى از ناحيه دشمنان ديانت، به عبادت خداى واحد مى پردازند.

وعده آشاميدنيهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 53 - 1

1 - بهشت و نعمت هاى آن مانند انواع ميوه ها و نوشيدنى ها و زنان زيبا ، وعده الهى به تقواپيشگان

جنّ_ت . .. يدعون فيها بف_كهة كثيرة و شراب . و عندهم ق_صرت الطرف أتراب . ه_ذا ما

وعده آمرزش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 12 - 30

30 _ كفر ( شكستن پيمان خدا ، ترك نماز و . . . ) پس از دريافت وعده بهشت و آمرزش گناهان ، ضلالت و انحراف است .

لاكفرن عنكم سياتكم . .. فمن كفر بعد ذلك منكم فقد ضل سواء السبيل

بنابر اينكه مشاراليه {ذلك}، جمله {لاكفرن . .. و لادخلنكم} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 119 - 1

1- وعده قطعى خداوند به بخشش گناه بدكاران ، در صورت روى آوردن آنان به توبه و صلاح

ثمّ إن ربّك للذين عملوا السوء بجه_لة ثمّ تابوا من بعد ذلك و أصلحوا إن ربّك من بع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 44 - 17

17- وعده خداوند به آمرزش مشركان ، در صورت بازگشت از شرك

تع_لى عمّا يقولون . .. إنه كان حليمًا غفورًا

ذكر تعليل {غفور} در پايان جمله، مى تواند نويدى باشد بر مشركان كه على رغم گناه بزرگ و سخنان ناروا درباره خداوند، امكان آمرزش

آنان، وجود دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 53 - 9

9 - يأس و نااميدى از رحمت خداوند ، در عين وعده او به آمرزش تمامى گناهان بندگان ، امرى بى جا و نامعقول است .

لاتقنطوا من رحمة اللّه إنّ اللّه يغفر الذنوب جميعًا

جمله {إنّ اللّه يغفر الذنوب جميعاً} به منزله تعليل براى جمله {لاتقنطوا. ..} مى باشد; يعنى، از رحمت خدا مأيوس نشويد; چون او همه گناهان را مى آمرزد. با اين حساب يأس از رحمت خدا، امرى بى جا و نامعقول است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 29 - 43

43- وعده الهى به بهره مندى مؤمنانِ نيك كردار ، از مغفرت و پاداشى عظيم

وعد اللّه الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت منهم مغفرة و أجرًا عظيمًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 4 - 1

1 - وعده نوح ( ع ) به قوم خود ، مبنى بر آمرزش گناهان ، مصونيت از عذاب الهى و تداوم زندگى تا فرارسيدن اجل مسمى ( مرگ مقدر ) ، در صورت ايمان آوردن آنان

يغفر لكم من ذنوبكم و يوخّركم إلى أجل مسمًّى

{أجل} به معناى پايان زندگى و نهايت زمان عمر آدمى و {مسمّى} به معناى معين و مشخص است. مقصود از تأخير اجل مسمى، نازل نشدن عذاب الهى و تداوم زندگى تا فرارسيدن مرگ مقدر الهى است كه هر انسانى، حتماً با آن روبه رو خواهد شد.

وعده آمرزش به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 -

ضحى - 93 - 5 - 2

2 - خداوند ، با وعده قطعى به پيامبر ( ص ) ، درباره بخشش پياپى به آن حضرت تا حد رضايت كامل در آخرت ، او را تسلا داده و بر دور بودن هميشگى آن حضرت از قهر و خشم خود تأكيد كرد .

ما ودّعك . .. و لسوف يعطيك ربّك فترضى

{لام} در {لسوف}، حرف ابتدا و براى تأكيد است.

وعده اجابت دعا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 60 - 2

2 - استجابت دعاى بندگان و برآوردن خواسته هاى آنان ، وعده الهى است .

و قال ربّكم ادعونى أستجب لكم

وعده استغفار به آزر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 47 - 3

3- حضرت ابراهيم ( ع ) پس از پايان گفتوگو با آزر ، به او وعده داد كه آمرزش گناه شرك او را به زودى از خداوند خواهد خواست .

قال سل_م عليك سأستغفر لك ربّى

ابراهيم(ع) به قرينه {أخاف} در آيات قبل، آزر را مشركى كه قابل بخشش نباشد و به تعبير برخى آيات {دشمن خدا} نمى دانست; بنابراين به بخشش گناه شرك او اميدوار بود، لذا نه عذاب او را قطعى دانست و نه به او وعده مغفرت حتمى داد، بلكه با اطمينان به مهرورزى خداوند به او، اظهار اميدوارى كرد كه استغفارش تأثير بخشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 4 - 16،17

16 - وعده ابراهيم ( ع ) به پدرش ( جد مادرى يا عمويش آزر ) ، در

مورد استغفار براى او از درگاه خداوند

إلاّ قول إبرهيم لأبيه لأستغفرنّ لك

17 - عدم برقرارى رابطه ميان ابراهيم ( ع ) و قوم مشرك او ، مگر در وعده استغفار آن حضرت براى آزر

إذ قالوا لقومهم إنّا برءؤا منكم . .. إلاّ قول إبرهيم لأبيه

برداشت ياد شده، بدان احتمال است كه {إلاّ}، استثنا از برائت ابدى باشد كه از بخش پيشين آيه استفاده مى شود.

وعده امداد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 12 - 4

4 _ وعده الهى به بنى اسرائيل بر نصرت آنان

اخذ اللّه ميثق بنى اسرءيل . .. و قال اللّه انى معكم

در برداشت فوق مخاطب در {معكم}، بنى اسرائيل گرفته شده است، نه خصوص نقباى آنها.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 77 - 2

2 - وعده خداوند به پيامبر ( ص ) ، مبنى بر يارى كردن او و پيروز شدن آن حضرت در مبارزه با كافران حق ستيز

فاصبر إنّ وعد اللّه حقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 14 - 18

18 - وعده تأييد و امداد ، از سوى خداوند به مؤمنان صدراسلام در قبال دشمنانشان

ي_أيّها الذين ءامنوا كونوا أنصار اللّه . .. فأيّدنا الذين ءامنوا على عدوّهم فأصب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 12 - 1

1 - وعده نوح ( ع ) به قوم خود ، مبنى بر يارى شدنشان با اموال و فرزندان از سوى خداوند ، در صورت ايمان آوردن و استغفار آنان

استغفروا

ربّكم . .. و يمددكم بأمول و بنين

وعده امداد غيبى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 13 - 9

9 - خداوند ، مسلمانان صدراسلام را از پيش ، به فتح مكه و امداد هاى خود وعده داد .

و أُخرى تحبّونها نصر من اللّه و فتح قريب

وعده امنيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 55 - 14،16،19

14 - تبديل و جايگزين كردن ترس و اضطراب به امنيت و آرامش ، وعده خداوند به مؤمنان داراى عمل صالح

وعد اللّه الذين ءامنوا منكم و عملوا الص_لح_ت . .. و ليبدّلنّهم من بعد خوفهم أمنً

16 - وعده خداوند به مؤمنان نيكوكار صدراسلام ، به تبديل و دگرگون كردن ترس و اضطراب آنان به امنيت و آرامش

وعد اللّه الذين ءامنوا منكم و عملوا الص_لح_ت . .. و ليبدّلنّهم من بعد خوفهم أمنً

19 - خداوند ، به مؤمنان نيكوكار وعده داده است كه در كمال امنيت و آرامش و بى هيچ ترسى از دشمنان ديانت ، تنها خدا را عبادت كنند .

وعد اللّه الذين ءامنوا منكم و عملوا الص_لح_ت . .. و ليبدّلنّهم من بعد خوفهم أمنً

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين است كه جمله {يعبدوننى. ..} استينافيه و بيانگر نتيجه و بازتاب تبديل ترس و اضطراب به امنيت و آرامش باشد; يعنى، مؤمنان آن چنان در امنيت و آرامش قرار مى گيرند كه بى هيچ ترس و اضطرابى از ناحيه دشمنان ديانت، به عبادت خداى واحد مى پردازند.

وعده با ارزش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل

عمران - 3 - 194 - 22

22 _ خوار نگشتن و رسوا نشدن در قيامت ، با ارزشترين نويد الهى به خردمندان مؤمن

اتنا ما وعدتنا . .. فلا تخزنا ... انّك لا تخلف الميعاد

جمله {انّك . . } پس از جمله {و لا تخزنا}، دلالت مى كند كه عدم خوارى، از وعده هاى الهى به خردمندان مؤمن است. بنابراين عطف {لا تخزنا} بر {اتنا ما وعدتنا}، عطف خاص بر عام است و دلالت بر اهميّت برتر معطوف (لا تخزنا) دارد.

وعده باران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 11 - 1

1 - وعده نوح ( ع ) به قوم خود ، مبنى بر ريزش باران فراوان و پى درپى بر آنان ، در صورت استغفار و ايمان آوردن آنان

فقلت استغفروا ربّكم . .. يرسل السماء عليكم مدرارًا

يكى از معانى {سماء}، باران است (صحاح) و در اين آيه شريفه در همين معنا به كار رفته است. {مدراراً} به معناى ريزش فراوان و پى درپى است.

وعده بازگشت به خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 4 - 2

2 _ معاد و بازگشت انسان ها به سوى خدا ، وعده الهى است .

إليه مرجعكم جميعاً وعد اللّه

وعده بازگشت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 7 - 10

10 - اطمينان بخشى خداوند به مادر موسى و وعده قطعى به بازگرداندن فرزندش به آغوش وى

إنّا رادّوه إليك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 13 -

9

9 - وعده خدا به مادر موسى ، مبنى بر بازگرداندن فرزندش به آغوش وى

و لتعلم أنّ وعد اللّه حقّ

اين آيه اشاره به وعده اى دارد كه خداوند قبلاً به مادر موسى داده بود: {ما او را قطعاً به تو باز خواهيم گرداند}، (إنّا رادّوه إليك).

وعده برپايى قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 28 - 5

5 - وعده وقوع حتمى قيامت ، از سوى مؤمنان به كافران داده شده بود .

و يقولون متى ه_ذا الفتح إن كنتم ص_دقين

وعده برگزيدگى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 7 - 11

11 - برگزيدن موسى ( ع ) براى مقام رسالت ، وعده الهى به مادرش جهت آرام بخشيدن خاطر وى

و لاتخافى و لاتحزنى . .. و جاعلوه من المرسلين

وعده به اصحاب كهف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 21 - 6

6- اصحاب كهف ، نمونه اى از موحّدانى كه وعده هاى خداوند در باره آنان تحقّق يافته است .

ليعلموا أنّ وعد اللّه حقّ

كسانى كه از اصحاب كهف بازديد به عمل آوردند _ به دليل ذيل آيه _ مردمى بودند كه ربوبيّت خداوند را پذيرفته بودند. عرضه اصحاب كهف بر اين مردم، مى تواند به عنوان ارائه نمونه اى عينى از امدادهاى موعود خداوند باشد تا مردم، با مشاهده آن ها به حقانيّت وعده هاى خداوند، پى ببرند.

وعده به انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 14 - 1

1- وعده خداوند

به اسكان انبيا در سرزمين خويش ، در پى تهديد به اخراج شدن آنان از سوى اقوام كافر

و قال الذين كفروا لرسلهم لنخرجنّكم من أرضنا. .. فأوحى إليهم ... و لنسكننّكم الأر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 47 - 2،3،6،9

2- عذاب و هلاكت ستم پيشگان و پيروزى رسولان ، وعده خداوند به آنان

و أنذر الناس يوم يأتيهم العذاب فيقول الذين ظلموا . .. و قد مكروا مكرهم ... فلاتح

برداشت فوق از ارتباط اين آيه با آيات قبل، كه درباره عذاب ستمگران بود، استفاده مى شود. گفتنى است {فاء} تفريع در {فلاتحسبنّ} مؤيد اين ارتباط است.

3- وعده هاى خداوند به پيامبران مبنى بر پيروز گردانيدن آنان بر دشمنان ، تخلف ناپذير است .

الذين ظلموا . .. و قد مكروا مكرهم ... فلاتحسبنّ الله مخلف وعده رسله

6- خنثى و بى نتيجه كردن مكر و ترفند هاى ستمگران ، وعده خداوند به رسولان خويش

و قد مكروا مكرهم و عند الله مكرهم و إن كان مكرهم لتزول منه الجبال . فلاتحسبنّ ال

9- قدرت شكست ناپذير خدا و صاحب انتقام بودن او ، دليل تخلف ناپذيرى وعده هايش در يارى رسولان و عذاب كردن ستمگران

فلاتحسبنّ الله مخلف وعده رسله إن الله عزيز ذو انتقام

جمله {إن الله عزيز ذو انتقام} به منزله تعليل براى بخش اول آيه (فلاتحسبنّ . ..) مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 9 - 2

2- نابودى دشمنان ، وعده خداوند به پيامبران و مؤمنان

ثمّ صدقن_هم الوعد. .. و أهلكنا المسرفين

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

16 - غافر - 40 - 55 - 4

4 - وعده خداوند به يارى پيامبران و مؤمنان ، مقتضى صبر و شكيبايى همه رهبران و مبلغان دينى ، در برابر آزار ها و كارشكنى هاى دشمنان است .

إنّا لننصر رسلنا و الذين ءامنوا . .. فاصبر

وعده به انفاقگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 99 - 16

16 _ وعده خداوند به غوطه ور ساختن مؤمنان انفاقگر ، در درياى رحمت خويش

سيدخلهم اللّه فى رحمته

وعده به انفاقگران صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 10 - 22

22 - وعده پاداش از سوى خداوند ، به همه مجاهدان و انفاق گران صدراسلام

و كلاًّ وعد اللّه الحسنى

وعده به اهل تسليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 16 - 11

11- قبولى اعمال نيك و ورود در زمره بهشتيان ، وعده هميشگى و تخلف ناپذير الهى به اهل تسليم ، صلاح و شكر

وعد الصدق الذى كانوا يوعدون

وعده به برادران يوسف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 59 - 12

12_ يوسف ( ع ) به برادرانش وعده داد كه اگر در سفر بعد ، بنيامين را به همراه بياورند ، باز هم از آنان به خوبى پذيرايى خواهد كرد .

ألا ترون . .. أنا خير المنزلين

وعده به بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 106 - 3

3- وعده و پيام خداوند به همه بندگان حقيقى

خود ، مبنى بر حاكميت و پيروزى آنان در جاجاى كره زمين

أنّ الأرض يرثها عبادى الص_لحون . إنّ فى ه_ذا لبل_غًا لقوم ع_بدين

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه {ه_ذا} اشاره به مضمون آيه قبل و مقصود از {بلاغ}، ابلاغ پيام و رساندن مقصود باشد (لسان العرب). گفتنى است كه لحن و آهنگ دو آيه، حاوى وعده و بشارت الهى است.

وعده به بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 137 - 6

6 _ وعده هلاكت فرعونيان و حاكميت يافتن بنى اسرائيل بر سرزمين آنان ، از وعده هاى نيكوى خداوند به قوم موسى

و تمت كلمت ربك الحسنى على بنى إسرءيل

كلمه {الحسنى} (زيباتر) صفت براى {كلمت} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 145 - 13

13 _ تصرف سرزمين فاسقان و ديدن مناظر آن ، وعده اى از جانب خداوند به امت موسى

سأوريكم دار الفسقين

در اينكه مراد از {الفسقين} چه كسانى هستند، سه احتمال وجود دارد: فرعونيان، ساكنان سرزمين قدس پيش از ورود قوم موسى به آنجا، متخلفان قوم موسى برداشت فوق ناظر به احتمال اول و دوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 104 - 9

9- وعده خداوند به بنى اسرائيل جهت گردآورى آنان در سرزمين فلسطين ، پس از فرا رسيدن دومين موعد فساد آنان در آن سرزمين

جئنا بكم لفيفًا

برداشت فوق بدان احتمال است كه {وعد الأخرة} اشاره اى باشد به آن دو موعدى كه خداوند در آغاز اين سوره (آيه 4) براى بنى اسرائيل پيش

بينى كرده و به آنان هشدار داده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 80 - 3

3 - خداوند ، پس از عبور بنى اسرائيل از دريا ، با آنان قرار گفت وگو نهاد و وعده ارتباط نزديك داد .

و وعدن_كم جانب الطور الأيمن

متعلق {واعدناكم} به قرينه {و ما أعجلك عن قومك يا موسى} (در آيات بعد) وعده مناجات و گفت وگو با موسى(ع) بوده است. اين مواعده گرچه با همه بنى اسرائيل نبود; اما بازگشت منافع آن (از قبيل نزول تورات) به عموم آنان، سبب شد كه از آن به عنوان نعمتى بر همه بنى اسرائيل ياد شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 86 - 5،7

5 - بنى اسرائيل ، پيش از رفتن موسى ( ع ) به ميقات ، وعده خوبى ( نزول تورات ) از ناحيه خداوند دريافت كرده بودند .

ألم يعدكم ربّكم وعدًا حسنًا

استفهام تقريرى يا انكارى موسى(ع) از بنى اسرائيل، نشان از داده شدن وعده اى به آنان پيش از رفتن موسى(ع) به ميقات دارد. محتواى اين وعده را، برخى نزول تورات دانسته اند.

7 - بنى اسرائيل ، بدون اين كه در تحقق وعده خداوند ( اعطاى تورات ) به آنان تأخيرى شده باشد ، به گمراهى تن در دادند .

ألم يعدكم ربّكم . .. أفطال عليكم العهد

استفهام در {أفطال} انكارى است. و {عهد} به معناى زمان است. (قاموس) و مراد زمان تحقق وعده اى است كه {ألم يعدكم} بر آن دلالت داشت، و ممكن است مراد از {عهد} زمان دورى موسى(ع) باشد.

وعده به بنى نضير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 11 - 7

7 - وعده منافقان مدينه به يهود بنى نضير ، نسبت به همگامى كامل با آنان در صورت نبرد يا تبعيد

الذين نافقوا يقولون . .. لئن أُخرجتم لنخرجنّ معكم ... و إن قوتلتم لننصرنّكم

وعده به بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 195 - 32

32 _ ترغيب الهى به تحمّل رنج ها و سختى هاى راه ايمان ، با وعده بهشت و آمرزش گناه مؤمنان آزارديده و رنج كشيده

فالّذين هاجروا . .. لاكفّرنّ عنهم سيّئاتهم و لادخلنّهم جنّات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 44 - 2

2 _ اعلان تحقق وعده هاى الهى ( بهشت و مواهب آن ) ، به اهل ايمان گزارشى از سوى بهشتيان به گرفتاران در آتش دوزخ

و نادى . .. أن قد وجدنا ما وعدنا ربنا حقاً

وعده به پدران مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 8 - 2

2 - بوستان هاى ماندنى بهشت ، وعده خداوند به مؤمنان تائب و پيرو دين الهى

جن_ّت عدن الّتى وعدتّهم

وعده به پيروزى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 154 - 15،22

15 _ ترديد برخى از مسلمانان نبرد احد در حقّانيّت اسلام و وعده رسول خدا ( ص ) به پيروزى مسلمانان بر دشمنانشان

و طائفة . .. يقولون هل لنا من الامر من شىء

برخى از مسلمانان گمان

مى كردند چون به اسلام گرويده اند و اسلام دين حق و الهى است، بايد همه امور بر طبق خواسته آنان پيش رود; ولى آنگاه كه شكست خوردند، به ترديد افتادند و گفتند گويا اختيار امور به دست ما نيست و در نتيجه اسلام دين حق نيست و وعده هاى رسول خدا (ص) بى مورد است.

22 _ انكار حقانيّت رسول خدا ( ص ) و نادرست پنداشتن وعده هاى الهى به پيروزى ، چيزى است كه خودگزينان شركت كننده در نبرد احد از رسول خدا پنهان مى داشتند .

و طائفة . .. يخفون فى انفسهم ما لايبدون لك

وعده به تائبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 8 - 2،3

2 - بوستان هاى ماندنى بهشت ، وعده خداوند به مؤمنان تائب و پيرو دين الهى

جن_ّت عدن الّتى وعدتّهم

3 - بوستان هاى ماندنى بهشت ، وعده خداوند به مؤمنان تائب و پيرو دين و نيز به پدران ، همسران و فرزندان ايشان

جن_ّت عدن الّتى وعدتّهم و من صلح من ءابائهم و أزوجهم و ذرّي_ّتهم

برداشت ياد شده مبتنى بر اين نكته است كه {مَن} در {و من صلح . ..} عطف بر ضمير {هم} در {وعدتهم...} باشد; يعنى، همان گونه كه به مؤمنان وعده بهشت داده شده، اين وعده به پدران، همسران و فرزندان صالح نيز داده شده است.

وعده به جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 42 - 2،3

2 - تأكيد فرعون بر قرار گرفتن ساحران در زمره مقربان وى ، با پيروزى بر موسى ( ع )

و

إنّكم إذًا لمن المقرّبين

3 - فرعون ، براى جلب حمايت ساحران ، بيش از انتظارشان به آنان وعده مزد و پاداش داد .

قالوا لفرعون أئنّ لنا لأجرًا . .. و إنّكم إذًا لمن المقرّبين

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه ساحران تنها درخواست مزد داشته اند; ولى فرعون علاوه بر پاسخ مثبت به آن، وعده تقرّب به درگاه خود را نيز به آنان داد.

وعده به زنان مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 12 - 7

7 - خداوند ، تحقق بخش وعده هاى خود به مردان و زنان مؤمن در قيامت ، در مشهد و منظر پيامبراكرم ( ص )

فيض_عفه له و له أجر كريم . يوم ترى المؤمنين و المؤمن_ت

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه واژه {ترى}، خطاب به خصوص پيامبراكرم(ص) باشد.

وعده به شاكران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 16 - 11

11- قبولى اعمال نيك و ورود در زمره بهشتيان ، وعده هميشگى و تخلف ناپذير الهى به اهل تسليم ، صلاح و شكر

وعد الصدق الذى كانوا يوعدون

وعده به شهيدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 111 - 18

18 _ پاداش بهشت براى مجاهدان و شهيدان ، وعده حتمى خداوند در تورات ، انجيل و قرآن

وعداً عليه حقاً فى التورية و الإنجيل و القرءان

وعده به شيعيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 55 - 27

27 - { عن على بن الحسين ( ع )

انه قرء الآية { و عداللّه الذين آمنوا منكم . . . } و قال : هم واللّه شيعتنا أهل البيت يفعل اللّه ذالك بهم على يدى رجل منّا و هو مهدى ه_ذه الاُمّة . . . ;

از حضرت على بن الحسين(ع) روايت شده است كه آن حضرت در پى تلاوت آيه {وعد اللّه الذى آمنوا منكم. ..} فرمود: سوگند به خدا! آنان شيعيان ما اهل بيت هستند كه خداوند به سبب مردى از خاندان ما _ كه مهدى(عج) اين امت باشد _ آنان را خليفه روى زمين قرار خواهد داد...}.

وعده به صابران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 30 - 12

12 - بهشت ، وعده مكرر خداوند به يكتاپرستان پايدار بر توحيد

و أبشروا بالجنّة الّتى كنتم توعدون

وعده به صالح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 65 - 6

6_ نزول عذاب بر قوم ثمود ، وعده اى از ناحيه خداوند به حضرت صالح ( ع )

ذلك وعد غير مكذوب

وعده به صالحان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 88 - 1

1- ذوالقرنين ، به اعطاى پاداش نيك ، به مؤمنان نيك كردار ، وعده داد .

و أمّا من ءامن و عمل ص_لحًا فله جزاءً الحسنى

{جزاء} حال است و بيانِ اين كه رفتار نيكو (الحسنى) پاداش ايمان و عمل صالح شخص است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 55 - 3،9،10،14،16،19،20

3 - خداوند ، شكست و هلاكت كافران و مشركان حاكم و

جايگزين آنان شدن را ، به مؤمنان نيكوكار صدراسلام ، وعده كرده است .

وعد اللّه الذين ءامنوا منكم و عملوا الص_لح_ت ليستخلفنّهم فى الأرض

9 - خداوند ، استقرار و تثبيت دين مورد پسند خويش را به مؤمنان نيكوكار صدراسلام ، وعده كرده است .

وعد اللّه الذين ءامنوا منكم و عملوا الص_لح_ت . .. و ليمكّننّ لهم دينهم الذى ارتض

10 - وعده أكيد خداوند به استقرار و تثبيت دين مورد پسند خويش به سود مؤمنان نيكوكار

وعد اللّه الذين ءامنوا منكم و عملوا الص_لح_ت . .. و ليمكّننّ لهم دينهم الذى ارتض

14 - تبديل و جايگزين كردن ترس و اضطراب به امنيت و آرامش ، وعده خداوند به مؤمنان داراى عمل صالح

وعد اللّه الذين ءامنوا منكم و عملوا الص_لح_ت . .. و ليبدّلنّهم من بعد خوفهم أمنً

16 - وعده خداوند به مؤمنان نيكوكار صدراسلام ، به تبديل و دگرگون كردن ترس و اضطراب آنان به امنيت و آرامش

وعد اللّه الذين ءامنوا منكم و عملوا الص_لح_ت . .. و ليبدّلنّهم من بعد خوفهم أمنً

19 - خداوند ، به مؤمنان نيكوكار وعده داده است كه در كمال امنيت و آرامش و بى هيچ ترسى از دشمنان ديانت ، تنها خدا را عبادت كنند .

وعد اللّه الذين ءامنوا منكم و عملوا الص_لح_ت . .. و ليبدّلنّهم من بعد خوفهم أمنً

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين است كه جمله {يعبدوننى. ..} استينافيه و بيانگر نتيجه و بازتاب تبديل ترس و اضطراب به امنيت و آرامش باشد; يعنى، مؤمنان آن چنان در امنيت و آرامش قرار مى گيرند كه بى هيچ ترس و اضطرابى از ناحيه دشمنان ديانت، به عبادت خداى واحد

مى پردازند.

20 - عبادت خداى واحد و دورى از شرك ، دليل و سبب وعده كردن خداوند به مؤمنان صدراسلام براى اعطاى خلافت ، پيروزى و امنيت به آنان

وعد اللّه الذين ءامنوا . .. يعبدوننى لايشركون بى شيئًا

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه جمله {يعبدوننى. ..} حال براى ضماير غايب گذشته و يا جمله اى استينافيه بيانيه باشد; كه در هر صورت بيانگر علت و دليل اعطاى خلافت پيروزى و امنيت به مؤمنان از سوى خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 16 - 11

11- قبولى اعمال نيك و ورود در زمره بهشتيان ، وعده هميشگى و تخلف ناپذير الهى به اهل تسليم ، صلاح و شكر

وعد الصدق الذى كانوا يوعدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 29 - 43

43- وعده الهى به بهره مندى مؤمنانِ نيك كردار ، از مغفرت و پاداشى عظيم

وعد اللّه الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت منهم مغفرة و أجرًا عظيمًا

وعده به فرزندان مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 8 - 2

2 - بوستان هاى ماندنى بهشت ، وعده خداوند به مؤمنان تائب و پيرو دين الهى

جن_ّت عدن الّتى وعدتّهم

وعده به فقرا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 32 - 9

9 - وعده خداوند به تأمين نيازمندى هاى فقيران غير متأهل ، در صورت اقدام آنان به ازدواج

و أنكحوا الأي_مى منكم . .. إن يكونوا فقراء يغنهم اللّه من فضله

وعده به قوم نوح

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 4 - 1

1 - وعده نوح ( ع ) به قوم خود ، مبنى بر آمرزش گناهان ، مصونيت از عذاب الهى و تداوم زندگى تا فرارسيدن اجل مسمى ( مرگ مقدر ) ، در صورت ايمان آوردن آنان

يغفر لكم من ذنوبكم و يوخّركم إلى أجل مسمًّى

{أجل} به معناى پايان زندگى و نهايت زمان عمر آدمى و {مسمّى} به معناى معين و مشخص است. مقصود از تأخير اجل مسمى، نازل نشدن عذاب الهى و تداوم زندگى تا فرارسيدن مرگ مقدر الهى است كه هر انسانى، حتماً با آن روبه رو خواهد شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 11 - 1

1 - وعده نوح ( ع ) به قوم خود ، مبنى بر ريزش باران فراوان و پى درپى بر آنان ، در صورت استغفار و ايمان آوردن آنان

فقلت استغفروا ربّكم . .. يرسل السماء عليكم مدرارًا

يكى از معانى {سماء}، باران است (صحاح) و در اين آيه شريفه در همين معنا به كار رفته است. {مدراراً} به معناى ريزش فراوان و پى درپى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 12 - 2

2 - وعده نوح ( ع ) به قوم خود ، مبنى بر آباد شدن باغ ها و نهرهايشان از سوى خداوند در صورت ايمان آوردن و استغفار آنان

استغفروا ربّكم . .. و يجعل لكم جنّ_ت و يجعل لكم أنه_رًا

وعده به كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 -

يس - 36 - 63 - 2،3

2 - جهنم ، وعده الهى به مجرمان و كافران است .

ه_ذه جهنّم الّتى كنتم توعدون

3 - به دوزخ رفتن كافران و مجرمان ، وعده اى كه پيوسته به آنان در دنيا ابلاغ شده است .

ه_ذه جهنّم الّتى كنتم توعدون

آمدن فعل مضارع _ به ويژه با فعل {كنتم} _ نشانگر استمرار و پيوستگى اين وعده الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 24 - 4

4 - عذاب اخروى و شكست دنيوى ، وعده الهى به كافران حق ناپذير

حتّى إذا رأوا ما يوعدون فسيعلمون من أضعف ناصرًا و أقلّ عددًا

وعده به مادر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 7 - 10،11

10 - اطمينان بخشى خداوند به مادر موسى و وعده قطعى به بازگرداندن فرزندش به آغوش وى

إنّا رادّوه إليك

11 - برگزيدن موسى ( ع ) براى مقام رسالت ، وعده الهى به مادرش جهت آرام بخشيدن خاطر وى

و لاتخافى و لاتحزنى . .. و جاعلوه من المرسلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 13 - 9

9 - وعده خدا به مادر موسى ، مبنى بر بازگرداندن فرزندش به آغوش وى

و لتعلم أنّ وعد اللّه حقّ

اين آيه اشاره به وعده اى دارد كه خداوند قبلاً به مادر موسى داده بود: {ما او را قطعاً به تو باز خواهيم گرداند}، (إنّا رادّوه إليك).

وعده به متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 15 - 4

4 _ زندگى

در بهشت جاويدان ، وعده خداوند به تقواپيشگان

جنّة الخلد التى وعد المتّقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 53 - 1

1 - بهشت و نعمت هاى آن مانند انواع ميوه ها و نوشيدنى ها و زنان زيبا ، وعده الهى به تقواپيشگان

جنّ_ت . .. يدعون فيها بف_كهة كثيرة و شراب . و عندهم ق_صرت الطرف أتراب . ه_ذا ما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 20 - 10

10 - اعطاى كاخ ها و بنا هاى رفيع به همراه نهر هاى جارى ، وعده تخلف ناپذير خداوند به تقواپيشگان

ل_كن الذين اتّقوا ربّهم لهم غرف . .. وعد اللّه لايخلف اللّه الميعاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 34 - 2

2 - برآورده شدن تمامى خواسته هاى تقواپيشگان ، وعده خداوند به آنان

لهم ما يشاءون عند ربّهم

كلمه {عند} براى التزام و وعده به كار مى رود; مثل {لك عندى. ..} (براى تو پيش من چنين و چنان است).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 74 - 2،5

2 - بهشت جاودانه ، وعده الهى به تقواپيشگان

صدقنا وعده

5 - وراثت بهشت جاويدان ، وعده الهى به تقواپيشگان

صدقنا وعده و أورثنا الأرض نتبوّأ من الجنّة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 15 - 1

1- بهشت و نعمت هاى آن ، پاداش موعود الهى براى تقواپيشگان

الجنّة الّتى وعد المتّقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق -

50 - 32 - 1

1 - وعده بهشت به متقين ، همپاى تهديد كافران به جهنم

يوم نقول لجهنّم . .. و أُزلفت الجنّة للمتّقين ... ه_ذا ما توعدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 15 - 1

1 - بهشت وعده أكيد خداوند به اهل تقوا

إنّ المتقين فى جنّ_ت و عيون

وعده به متوكلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 59 - 9

9 _ وعده خداوند به برخوردارى متوكلان از عطا و تفضلش

و قالوا حسبنا اللّه سيؤتينا اللّه من فضله

آيه فوق در مقام تعليم به انسان است و بى ترديد آنچه خداوند تعليم دهد، منطبق با واقعيت مى باشد در نتيجه جمله {سيؤتينا} حاكى از عطاى الهى به متوكلان است.

وعده به مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 111 - 18

18 _ پاداش بهشت براى مجاهدان و شهيدان ، وعده حتمى خداوند در تورات ، انجيل و قرآن

وعداً عليه حقاً فى التورية و الإنجيل و القرءان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 13 - 4

4 - امداد هاى الهى و پيروزى بر دشمن ، وعده قطعى خداوند به جبهه ايمان و مجاهدان راه او

يغفر لكم . .. و أُخرى تحبّونها نصر من اللّه و فتح قريب

وعده به مجاهدان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 10 - 22

22 - وعده پاداش از سوى خداوند ، به همه مجاهدان و انفاق گران صدراسلام

و كلاًّ وعد

اللّه الحسنى

وعده به مجرمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 63 - 2،3

2 - جهنم ، وعده الهى به مجرمان و كافران است .

ه_ذه جهنّم الّتى كنتم توعدون

3 - به دوزخ رفتن كافران و مجرمان ، وعده اى كه پيوسته به آنان در دنيا ابلاغ شده است .

ه_ذه جهنّم الّتى كنتم توعدون

آمدن فعل مضارع _ به ويژه با فعل {كنتم} _ نشانگر استمرار و پيوستگى اين وعده الهى است.

وعده به محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 10 - 6

6 - اعطاى پاداش نيك در دنيا ، وعده خداوند به احسان كنندگان

للذين أحسنوا فى ه_ذه الدنيا حسنة

برداشت بالا مبتنى بر اين ديدگاه است كه {فى ه_ذه الدنيا} ظرف براى {حسنة} باشد، نه براى {أحسنوا}; چنان كه در جاى ديگر قرآن، به اين حقيقت تصريح شده است: {للذين أحسنوا فى ه_ذه الدنيا حسنة و لدار الأخرة خير. ..}، (سوره نحل (16) آيه 30).

وعده به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 17 - 13

13 _ وعده پيروزى به پيامبر ( ص ) در برابر موج توطئه ها و تكذيب هاى شركورزان عصر بعثت

أو كذب بأيته إنه لا يفلح المجرمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 109 - 9

9 _ دلجويى خداوند از پيامبر ( ص ) در برابر مشكلات رسالت و دادن وعده پيروزى به آن حضرت

و اصبر حتى يحكم اللّه و هو خير الحكمين

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 41 - 2

2_ توجه به گسترش اسلام و توسعه روزافزون آن ، دليلى فراروى كفرپيشگان بر تحقّق وعده هاى الهى ( نابودى شرك و پيروزى توحيد ) به پيامبر ( ص )

أولم يروا أنَّا نأتى الأرض ننقصها من أطرافها

جمله {أولم يروا . ..} به منزله دليلى است بر پديدار شدن و تحقق يافتن تهديدهاى الهى به مشركان و وعده هاى الهى به اهل ايمان.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 24 - 25

25- خداوند ، پيامبر ( ص ) را به ارائه آياتى آموزنده تر از داستان اصحاب كهف ، وعده داد .

و قل عسى أن يهدين ربّى لأقرب من ه_ذا رشدًا

{ه_ذا} مى تواند اشاره به بيان سرگذشت اصحاب كهف باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 83 - 5

5- خداوند به ارائه مطالبى درباره { ذى القرنين } به وسيله آياتى از قرآن ، وعده حتمى داد .

قل سأتلوا عليكم منه ذكرًا

ضمير در {منه} به {ذى القرنين} برمى گردد و {من} براى تبعيض است ; يعنى، بخشى از اخبار و حالات او. مراد از {ذكراً} به قرينه {سأتلوا} آيات قرآن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 99 - 2

2 - تداوم نقل اخبار پيامبران و امت هاى گذشته ، از وعده هاى خداوند به پيامبر ( ص )

كذلك نقصّ عليك من أنباء ما قد سبق

{نقصّ عليك. ..} وعده خداوند به نقل گوشه هايى از تاريخ پيشنيان است.

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 10 - 6

6 _ وعده خداوند به پيامبر ( ص ) مبنى بر اعطاى باغ هايى با نهر هاى روان و قصر ها در قيامت

إن شاء جعل لك خيرًا من ذلك جنّ_ت . .. و يجعل لك قصورًا

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه آيه شريفه، ناظر به جهان آخرت باشد كه در اين صورت، اعطاى باغ ها و قصرها به پيامبر(ص)، وعده خداوند به آن حضرت خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 31 - 4

4 _ دلدارى و وعده خداوند به پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، مبنى بر نصرت و راهبرى آنان در برابر دشمنانشان

و كذلك جعلنا لكلّ نبىّ عدوًّا من المجرمين و كفى بربّك هاديًا و نصيرًا

آيه شريفه، با بيان وضعيت پيامبران در انجام رسالتشان _ كه همواره بادشمنان تبه كار مواجه بودند _ مى تواند درصدد تعقيب دو هدف باشد: 1_ دلجويى از پيامبر(ص) و مؤمنان در برابر كارشكنى هاى دشمنان آنان. 2_ تشويق و تحريك پيامبر(ص) و مؤمنان به صبر و پايدارى در راه خدا.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 78 - 2

2 - داورى ميان مؤمنان و كافران به قرآن ، وعده حتمى خدا به پيامبر ( ص )

و إنّه لهدًى و رحمة للمؤمنين . إنّ ربّك يقضى بينهم

در صورتى كه آيه ياد شده مرتبط با آيه قبل _ كه درباره قرآن است _ باشد عبارت {يقضى بينهم} به معناى {يقضى بين من آمن بالقرآن و بين من كفر

به} خواهد بود. برداشت ياد شده بر پايه اين احتمال است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 48 - 15

15 - وعده خداوند ، به پيامبر ( ص ) براى جلوگيرى از آزار و اذيت كافران و منافقان به آن حضرت

و دَعْ أذيهم و توكّل على اللّه و كفى باللّه وكيلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 77 - 2

2 - وعده خداوند به پيامبر ( ص ) ، مبنى بر يارى كردن او و پيروز شدن آن حضرت در مبارزه با كافران حق ستيز

فاصبر إنّ وعد اللّه حقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 16 - 5

5 - خنثى ساختن تبليغات مكّارانه كافران در برابر قرآن ، وعده تسلاّبخش خداوند به پيامبر ( ص )

و أكيد كيدًا

روى سخن در اين آيه _ به قرينه آيه بعد (فمهّل. ..) _ با پيامبر(ص) و به منظور اطمينان بخشيدن به آن حضرت است كه در درخواست عقوبت سريع براى كافران شتاب نورزد; زيرا خداوند پاسخ مناسب توطئه آنان را خواهد داد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 17 - 3

3 - وعده خداوند بر مقابله به مثل با مكر كافران ، كافى براى شتاب نورزيدن پيامبر ( ص ) در مورد درخواست كيفر براى آنان

و أكيد كيدًا . فمهّل

برداشت ياد شده، از حرف {فاء} در {فمهّل} استفاده شده است; يعنى، حال كه از مكر خداوند درباره كافران آگاه شدى، با خاطرى آسوده به كافران فرصت

ده; زيرا آنان هر چند در هر فرصت به مكر خود ادامه دهند، ولى مكر آنان مقهور مكر خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 6 - 2،12

2 - خداوند ، پيامبر ( ص ) را به آموختن قرآن و جارى ساختن آن بر زبان او وعده داد .

سنقرئك

{إقراء}; يعنى، ديگرى را قارى ساختن و حرف {سين} در {سنقرئك} براى تأكيد وعده است. بنابراين مفاد آيه شريفه، اين است كه وحى همچنان ادامه يافته، زبان تو در حال و آينده به قرائت آن توانمند خواهد بود.

12 - خداوند پيامبر ( ص ) را به داشتن حافظه اى نيرومند و فراموش نكردن آنچه خوانده است ، وعده داد .

سنقرئك فلاتنسى

حذف مفعول از فعل هاى {نقرء} و {لاتنسى}، ممكن است براى افاده عموم باشد; يعنى، تو را بر قرائت توانا مى سازيم و تو خوانده هاى خويش را، از ياد نخواهى برد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 8 - 1

1 - خداوند به پيامبر ( ص ) وعده داد كه او را به برنامه و شريعتى ساده راهنمايى كرده و بر انجام دادن آن آماده و توانا سازد .

و نيسّرك لليسرى

{يسرى} وصف براى موصوفى محذوف از قبيل {الطريقة} يا {الشريعة} و به معناى سهل تر و آسان تر است. اسناد فعل {نيسّر} به ضمير خطاب _ با آن كه در اين موارد طبيعى آن است كه تعبير {آسان كردن يسرى براى پيامبر(ص)} به كار رود; نه {آسان ساختن پيامبر(ص) براى يسرى} بيانگر آن است كه خداوند وعده ايجاد تحولات

درونى در شخص پيامبر(ص) را، به آن حضرت داده است كه با سهولت پذيراى برنامه الهى گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 8 - 7

7 - خداوند ، پيامبر ( ص ) را به تدبير امور آن حضرت و مجازات اخروى مخالفان طغيان گر او ، وعده داد .

ليطغى . .. ربّك

خطاب در {ربّك}; چه ويژه پيامبر(ص) باشد و چه هر مخاطبى را شامل گردد _ كه در نتيجه پيامبر(ص) بارزترين مصداق مورد نظر خواهد بود _ برداشت ياد شده استفاده مى شود.

وعده به مسافران به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 15 - 12

12 - اختصاص غنايم خيبر به شركت كنندگان سفر حديبيه ، براساس وعده قبلى خداوند *

إذا انطلقتم إلى مغانم لتأخذوها . .. قال اللّه من قبل

برداشت بالا بدان احتمال است كه آنچه از قبل گفته شده، اختصاص غنايم، به حاضران صلح حديبيه باشد; چه اين كه اين نكته از نظر تاريخى نيز تأييد شده است.

وعده به مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 15 - 3

3 - وعده الهى به مسلمانان ، در دستيابى به فتح خيبر و غنايم آن ، پس از صلح حديبيه

سيقول المخلّفون إذا انطلقتم إلى مغانم لتأخذوها ذرونا نتّبعكم

آيه شريفه، در زمينه جنگ خيبر است و خداوند از حركت مسلمانان به اين جنگ به عنوان حركت به سوى غنايم ياد كرده است. از اين نكته استفاده مى شود كه خداوند به طور ضمنى، نويد فتح خيبر و غنايم آن

را به جبران مشكلات سفر حديبيه، به مسلمانان داده است.

وعده به مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 96 - 4

4- محبوبيت اجتماعى و ايجاد پايگاه در دل هاى مردم ، وعده خداوند به مسلمانان رنج كشيده صدراسلام

إنّ الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت سيجعل

نزول اين آيات در مكه و همچنين ارتباط آن با آيات پيشين _ كه حاوى ادعاهاى نارواى مشركان و فشارهاى روحى و تبليغاتى آنان بود _ چنين اقتضا دارد كه جمله {سيجعل . ..}، وعده خداوند به محبوب شدن مؤمنان و يافتن پايگاه مناسب اجتماعى در ميان مردمان آن عصر باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 13 - 6،9

6 - خداوند ، مجاهدان صدراسلام را به امداد هاى غيبى خود و غلبه سريع بر دشمن وعده داده است .

و أُخرى تحبّونها نصر من اللّه و فتح قريب

9 - خداوند ، مسلمانان صدراسلام را از پيش ، به فتح مكه و امداد هاى خود وعده داد .

و أُخرى تحبّونها نصر من اللّه و فتح قريب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 14 - 18

18 - وعده تأييد و امداد ، از سوى خداوند به مؤمنان صدراسلام در قبال دشمنانشان

ي_أيّها الذين ءامنوا كونوا أنصار اللّه . .. فأيّدنا الذين ءامنوا على عدوّهم فأصب

وعده به مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 29 - 2

2 - وعده پيامبر ( ص ) به مشركان مبنى بر وقوع قيامت در

آينده

و يقولون متى ه_ذا الوعد

وعده به موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 30 - 12

12 - بهشت ، وعده مكرر خداوند به يكتاپرستان پايدار بر توحيد

و أبشروا بالجنّة الّتى كنتم توعدون

وعده به موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 70 - 5

5- خضر ( ع ) به موسى ( ع ) وعده داد كه در نهايت ، بخشى از اسرار كار خود را براى او تبيين خواهد كرد .

أُحدث لك منه ذكرًا

{من} در {منه} براى تبعيض است و گوياى اين كه خضر، تنها، به بيان گوشه اى از ويژگى هاى كردار خويش وعده داد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 42 - 6

6 - اعطاى معجزاتى در كنار معجزه عصا و يدبيضا به موسى ( ع ) ، وعده خداوند به او در كوه طور *

ب__َاي_تى

جمع آوردن {آيات} با آن كه تا آن زمان، تنها دو معجزه به موسى(ع) عطا شده بود، مى تواند وعده ضمنى خداوند به عطاى معجزاتى ديگر به موسى(ع) باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 69 - 2

2 - بلعيده شدن سِحر ساحران فرعون و بطلان گرديدن ساخته هاى آنان با عصاى موسى ( ع ) ، وعده خداوند به آن حضرت .

و ألق ما فى يمينك تلقف ما صنعوا

فعل {تلقف} و نظاير آن (نزد برخى از اهل لغت) در موردى به كار مى رود كه چيزى گرفته شود و خورده يا بلعيده گردد (لسان

العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 49 - 10،12

10 - وعده خداوند به موسى ( ع ) ، درباره رفع عذاب فرعونيان ، در صورت روى آوردن آنان به حق

ادع لنا ربّك بما عهد عندك إنّنا لمهتدون

به قرينه ذيل اين آيه و آيه بعد، به دست مى آيد كه مراد از {ما عهد عندك}، وعده خداوند به رفع عذاب از فرعونيان در صورت پذيرش هدايت است.

12 - فرعونيان پس از گرفتارى به عذاب الهى به موسى ( ع ) وعده دادند كه در صورت رفع عذاب ، ايمان خواهند آورد .

و قالوا ي_أيّه الس_حر ادع لنا ربّك بما عهد عندك إنّنا لمهتدون

وعده به مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 7 - 4

4 _ پيروزى بر سپاه مشركان قريش و يا تسلط بر كاروان تجارى آنان ، وعده خداوند به اهل ايمان

و إذ يعدكم اللّه إحدى الطائفتين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 28 - 13

13 _ جبران خسارت هاى وارده بر مؤمنان ، در نتيجه مبارزه با دشمنان اسلام ، وعده الهى به ايشان

إنما المشركون نجس فلا يقربوا المسجدالحرام . .. و إن خفتم عيلة فسوف يغنيكم اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 71 - 25

25 _ وعده الهى به شمول رحمتش بر مؤمنان ، نشأت يافته از حكمت اوست نه عجز از افاضه رحمت فعلى .

أولئك سيرحمهم اللّه إن اللّه عزيز حكيم

جمله {إن اللّه . .. } مى

تواند تعليلى براى پرسش مقدر باشد، كه چرا خداوند نزول رحمت به مؤمنان را موكول به آينده كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 72 - 1

1 _ حيات جاودان در باغ هاى بهشت با نهر هاى روان ، وعده الهى به زنان و مردان مؤمن

وعد اللّه المؤمنين . .. تحتها الأنهر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 99 - 16

16 _ وعده خداوند به غوطه ور ساختن مؤمنان انفاقگر ، در درياى رحمت خويش

سيدخلهم اللّه فى رحمته

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 31 - 18

18_ { عن أبى جعفر ( ع ) فى قوله : { و لايزال الذين كفروا تصيبهم بما صنعوا قارعة } و هى النقمة { أوتحلّ قريباً من دارهم } فتحلّ بقوم غيرهم فيرون ذلك و يسمعون به و الذين حلّت بهم عصاة كفار مثلهم و لايتعظ بعضهم ببعض و لن يزالوا كذلك { حتى يأتى وعد الله } الذى وعد المؤمنين من النصر و يخزى الله الكافرين ;

از امام باقر(ع) درباره سخن خداوند: {و لايزال . ..} روايت شده است كه: آن [قارعة] عقوبت است و [درباره] {أو تحلّ قريباً من دارهم} [يعنى] عقوبت بر قومى ديگر فرود مى آيد و آنان مى بينند و مى شنوند و آنهايى كه عقوبت بر آنان وارد شده، مانند ايشان گناهكار و كافرند و [ليكن] برخى از برخى ديگر پند نمى گيرند و همواره چنين هستند تا وعده خدا فرا رسد و، حتى يأتى وعد الله،

همان وعده اى كه به مؤمنان داده است كه آنان را پيروز كند و خداوند كافران را خوار مى سازد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 88 - 1

1- ذوالقرنين ، به اعطاى پاداش نيك ، به مؤمنان نيك كردار ، وعده داد .

و أمّا من ءامن و عمل ص_لحًا فله جزاءً الحسنى

{جزاء} حال است و بيانِ اين كه رفتار نيكو (الحسنى) پاداش ايمان و عمل صالح شخص است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 61 - 14

14- بهشت ، وعده تخلف ناپذير خداوند به مؤمنان

يدخلون الجنّة . .. وعد الرحمن ... إنّه كان وعده مأتيًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 9 - 2

2- نابودى دشمنان ، وعده خداوند به پيامبران و مؤمنان

ثمّ صدقن_هم الوعد. .. و أهلكنا المسرفين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 88 - 7

7- وعده خداوند به نجات مؤمنان از غم و گرفتارى ، در صورت دعاى خالصانه آنان

فنادى . .. و كذلك ن_نجى المؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 101 - 1

1- خداوند ، به كسانى كه منزلت نيكو و خصلت پسنديده دارند ( مؤمنان راستين ) ، وعده دورى و نجات از آتش دوزخ داده است .

إنّ الذين سبقت لهم منّا الحسنى أولئك عنها مبعدون

{الحسنى} مؤنث {أحسن} و صفت براى موصوف محذوفى چون {المنزلة} و {الخصلة} است و به قرينه مقابله با آيه قبل _ كه در

باره كافران و مشركان بود _ آيه شريفه در باره مؤمنان راستين است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 103 - 6

6- قيامت ( بهشت ) ، وعده پيشين خداوند به مؤمنان راستين

ه_ذا يومكم الذى كنتم توعدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 55 - 3،9،10،14،16،19،20

3 - خداوند ، شكست و هلاكت كافران و مشركان حاكم و جايگزين آنان شدن را ، به مؤمنان نيكوكار صدراسلام ، وعده كرده است .

وعد اللّه الذين ءامنوا منكم و عملوا الص_لح_ت ليستخلفنّهم فى الأرض

9 - خداوند ، استقرار و تثبيت دين مورد پسند خويش را به مؤمنان نيكوكار صدراسلام ، وعده كرده است .

وعد اللّه الذين ءامنوا منكم و عملوا الص_لح_ت . .. و ليمكّننّ لهم دينهم الذى ارتض

10 - وعده أكيد خداوند به استقرار و تثبيت دين مورد پسند خويش به سود مؤمنان نيكوكار

وعد اللّه الذين ءامنوا منكم و عملوا الص_لح_ت . .. و ليمكّننّ لهم دينهم الذى ارتض

14 - تبديل و جايگزين كردن ترس و اضطراب به امنيت و آرامش ، وعده خداوند به مؤمنان داراى عمل صالح

وعد اللّه الذين ءامنوا منكم و عملوا الص_لح_ت . .. و ليبدّلنّهم من بعد خوفهم أمنً

16 - وعده خداوند به مؤمنان نيكوكار صدراسلام ، به تبديل و دگرگون كردن ترس و اضطراب آنان به امنيت و آرامش

وعد اللّه الذين ءامنوا منكم و عملوا الص_لح_ت . .. و ليبدّلنّهم من بعد خوفهم أمنً

19 - خداوند ، به مؤمنان نيكوكار وعده داده است كه در كمال امنيت و آرامش و بى هيچ ترسى از دشمنان

ديانت ، تنها خدا را عبادت كنند .

وعد اللّه الذين ءامنوا منكم و عملوا الص_لح_ت . .. و ليبدّلنّهم من بعد خوفهم أمنً

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين است كه جمله {يعبدوننى. ..} استينافيه و بيانگر نتيجه و بازتاب تبديل ترس و اضطراب به امنيت و آرامش باشد; يعنى، مؤمنان آن چنان در امنيت و آرامش قرار مى گيرند كه بى هيچ ترس و اضطرابى از ناحيه دشمنان ديانت، به عبادت خداى واحد مى پردازند.

20 - عبادت خداى واحد و دورى از شرك ، دليل و سبب وعده كردن خداوند به مؤمنان صدراسلام براى اعطاى خلافت ، پيروزى و امنيت به آنان

وعد اللّه الذين ءامنوا . .. يعبدوننى لايشركون بى شيئًا

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه جمله {يعبدوننى. ..} حال براى ضماير غايب گذشته و يا جمله اى استينافيه بيانيه باشد; كه در هر صورت بيانگر علت و دليل اعطاى خلافت پيروزى و امنيت به مؤمنان از سوى خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 31 - 4

4 _ دلدارى و وعده خداوند به پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، مبنى بر نصرت و راهبرى آنان در برابر دشمنانشان

و كذلك جعلنا لكلّ نبىّ عدوًّا من المجرمين و كفى بربّك هاديًا و نصيرًا

آيه شريفه، با بيان وضعيت پيامبران در انجام رسالتشان _ كه همواره بادشمنان تبه كار مواجه بودند _ مى تواند درصدد تعقيب دو هدف باشد: 1_ دلجويى از پيامبر(ص) و مؤمنان در برابر كارشكنى هاى دشمنان آنان. 2_ تشويق و تحريك پيامبر(ص) و مؤمنان به صبر و پايدارى در راه خدا.

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 8 - 2،3

2 - بوستان هاى ماندنى بهشت ، وعده خداوند به مؤمنان تائب و پيرو دين الهى

جن_ّت عدن الّتى وعدتّهم

3 - بوستان هاى ماندنى بهشت ، وعده خداوند به مؤمنان تائب و پيرو دين و نيز به پدران ، همسران و فرزندان ايشان

جن_ّت عدن الّتى وعدتّهم و من صلح من ءابائهم و أزوجهم و ذرّي_ّتهم

برداشت ياد شده مبتنى بر اين نكته است كه {مَن} در {و من صلح . ..} عطف بر ضمير {هم} در {وعدتهم...} باشد; يعنى، همان گونه كه به مؤمنان وعده بهشت داده شده، اين وعده به پدران، همسران و فرزندان صالح نيز داده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 55 - 4

4 - وعده خداوند به يارى پيامبران و مؤمنان ، مقتضى صبر و شكيبايى همه رهبران و مبلغان دينى ، در برابر آزار ها و كارشكنى هاى دشمنان است .

إنّا لننصر رسلنا و الذين ءامنوا . .. فاصبر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 20 - 4

4 - غنايم خيبر ، نزديك ترين بخش از غنايم موعود الهى به مؤمنان ، پس از حديبيه

وعدكم اللّه . .. فعجّل لكم ه_ذه

آيه شريفه پس از صلح حديبيه نازل شده و {ه_ذه} اشاره به غنايم خيبر دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 21 - 1

1 - وعده خداوند به مؤمنان ، در دستيابى آنان به غنايمى ، علاوه بر غنايم خيبر

و أخرى لم

تقدروا عليها

با توجه به اين كه آيه قبل در زمينه غنايم خيبر بوده; واژه {أخرى} در مقايسه با غنايم خيبر به كار رفته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 29 - 43

43- وعده الهى به بهره مندى مؤمنانِ نيك كردار ، از مغفرت و پاداشى عظيم

وعد اللّه الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت منهم مغفرة و أجرًا عظيمًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 12 - 7

7 - خداوند ، تحقق بخش وعده هاى خود به مردان و زنان مؤمن در قيامت ، در مشهد و منظر پيامبراكرم ( ص )

فيض_عفه له و له أجر كريم . يوم ترى المؤمنين و المؤمن_ت

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه واژه {ترى}، خطاب به خصوص پيامبراكرم(ص) باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 28 - 6

6 - دستيابى به دو بهره كافى از رحمت الهى ، وعده خدا به مؤمنانى است كه تقواپيشه كنند و از پيامبراكرم ( ص ) پيروى كامل نمايند .

ي_أيّها الذين ءامنوا اتّقوا . .. يؤتكم كفلين من رحمته

{كفل} (مفرد {كفلين}) به معناى حظ و بهره اى است كه كفايت مى كند (مفردات راغب). گفتنى است كه {يؤتكم...} جواب براى شرط مقدر مى باشد و تقدير آن چنين است: {إن تتّقوا و تؤمنوا برسوله يؤتكم كفلين من رحمته} (اگر تقوا پيشه كنيد و از رسول او تبعيت كامل نماييد، از رحمت خود به شما دو بهره كافى خواهد داد).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 -

مجادله - 58 - 22 - 17

17 - وعده بهشت از سوى خداوند به مؤمنان راستين

أُول_ئك . .. يدخلهم جنّ_ت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 13 - 4

4 - امداد هاى الهى و پيروزى بر دشمن ، وعده قطعى خداوند به جبهه ايمان و مجاهدان راه او

يغفر لكم . .. و أُخرى تحبّونها نصر من اللّه و فتح قريب

وعده به مؤمنان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 28 - 12

12 _ وعده خداوند به جبران خسارت هاى مادّى مؤمنان صدر اسلام ، كه در نتيجه قطع رابطه با مشركان متوجه آنان مى شد .

إنما المشركون نجس فلا يقربوا المسجدالحرام . .. و إن خفتم عيلة فسوف يغنيكم اللّه

وعده به مؤمنان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 31 - 15

15_ شكستو نابودى كفرپيشگان و پيروزى اهل ايمان ، از تهديد هاى خداوند به كافران و از وعده هاى او به مؤمنان عصر بعثت

حتى يأتى وعد الله

وعده به مهتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 61 - 3

3 - پاداش هاى اخروى ، وعده نيكوى خداوند به هدايت يافتگان

أفمن وعدن_ه وعدًا حسنًا

وعده به همسران مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 8 - 2

2 - بوستان هاى ماندنى بهشت ، وعده خداوند به مؤمنان تائب و پيرو دين الهى

جن_ّت عدن الّتى وعدتّهم

وعده بهشت

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 12 - 30

30 _ كفر ( شكستن پيمان خدا ، ترك نماز و . . . ) پس از دريافت وعده بهشت و آمرزش گناهان ، ضلالت و انحراف است .

لاكفرن عنكم سياتكم . .. فمن كفر بعد ذلك منكم فقد ضل سواء السبيل

بنابر اينكه مشاراليه {ذلك}، جمله {لاكفرن . .. و لادخلنكم} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 72 - 1

1 _ حيات جاودان در باغ هاى بهشت با نهر هاى روان ، وعده الهى به زنان و مردان مؤمن

وعد اللّه المؤمنين . .. تحتها الأنهر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 111 - 18

18 _ پاداش بهشت براى مجاهدان و شهيدان ، وعده حتمى خداوند در تورات ، انجيل و قرآن

وعداً عليه حقاً فى التورية و الإنجيل و القرءان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 61 - 14

14- بهشت ، وعده تخلف ناپذير خداوند به مؤمنان

يدخلون الجنّة . .. وعد الرحمن ... إنّه كان وعده مأتيًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 66 - 4

4- عكس العمل نوع انسان ها در برابر وعده بهشت و نعمت هاى آن از جانب خداوند ، انكار و استبعاد معاد است .

جنّت عدن التى وعد الرحمن . .. و يقول الإنس_ن أءذا ما متّ

چنانچه دو آيه قبل ){ و ما نتنزّل. .. سميًّا}) جملاتى معترضه و بريده از آيات قبل و بعد باشد، آيه مورد

بحث در ادامه آيات قبل از اين دو آيه خواهد بود كه در مورد بهشت و نعمت هاى آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 103 - 6

6- قيامت ( بهشت ) ، وعده پيشين خداوند به مؤمنان راستين

ه_ذا يومكم الذى كنتم توعدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 53 - 1

1 - بهشت و نعمت هاى آن مانند انواع ميوه ها و نوشيدنى ها و زنان زيبا ، وعده الهى به تقواپيشگان

جنّ_ت . .. يدعون فيها بف_كهة كثيرة و شراب . و عندهم ق_صرت الطرف أتراب . ه_ذا ما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 20 - 10

10 - اعطاى كاخ ها و بنا هاى رفيع به همراه نهر هاى جارى ، وعده تخلف ناپذير خداوند به تقواپيشگان

ل_كن الذين اتّقوا ربّهم لهم غرف . .. وعد اللّه لايخلف اللّه الميعاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 74 - 2،5

2 - بهشت جاودانه ، وعده الهى به تقواپيشگان

صدقنا وعده

5 - وراثت بهشت جاويدان ، وعده الهى به تقواپيشگان

صدقنا وعده و أورثنا الأرض نتبوّأ من الجنّة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 8 - 2،3

2 - بوستان هاى ماندنى بهشت ، وعده خداوند به مؤمنان تائب و پيرو دين الهى

جن_ّت عدن الّتى وعدتّهم

3 - بوستان هاى ماندنى بهشت ، وعده خداوند به مؤمنان تائب و پيرو دين و نيز به پدران ، همسران و فرزندان

ايشان

جن_ّت عدن الّتى وعدتّهم و من صلح من ءابائهم و أزوجهم و ذرّي_ّتهم

برداشت ياد شده مبتنى بر اين نكته است كه {مَن} در {و من صلح . ..} عطف بر ضمير {هم} در {وعدتهم...} باشد; يعنى، همان گونه كه به مؤمنان وعده بهشت داده شده، اين وعده به پدران، همسران و فرزندان صالح نيز داده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 30 - 12

12 - بهشت ، وعده مكرر خداوند به يكتاپرستان پايدار بر توحيد

و أبشروا بالجنّة الّتى كنتم توعدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 16 - 11

11- قبولى اعمال نيك و ورود در زمره بهشتيان ، وعده هميشگى و تخلف ناپذير الهى به اهل تسليم ، صلاح و شكر

وعد الصدق الذى كانوا يوعدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 15 - 1

1- بهشت و نعمت هاى آن ، پاداش موعود الهى براى تقواپيشگان

الجنّة الّتى وعد المتّقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 32 - 1

1 - وعده بهشت به متقين ، همپاى تهديد كافران به جهنم

يوم نقول لجهنّم . .. و أُزلفت الجنّة للمتّقين ... ه_ذا ما توعدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 15 - 1

1 - بهشت وعده أكيد خداوند به اهل تقوا

إنّ المتقين فى جنّ_ت و عيون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 22 - 17

17 - وعده بهشت از

سوى خداوند به مؤمنان راستين

أُول_ئك . .. يدخلهم جنّ_ت

وعده بهشت به متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 35 - 1

1_ بهشت ، وعده و نويد خداوند به تقواپيشگان

مثل الجنة التى وعد المتقون

وعده بهشت عدن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 61 - 4

4- خداوند به بندگان خويش ، وعده ورود به بهشت هاى عدن داده است .

جنّت عدن التى وعد الرحمن عباده

وعده پاداش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 274 - 5

5 _ نقش وعده به پاداش و تضمين آن ، در ترغيب به عمل خير

فلهم اجرهم عند ربّهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 171 - 6

6 _ وعده پاداش و تضمين آن ، از روش هاى قرآن براى ترغيب مردم به ايمان و عمل

انّ اللّه لا يضيع اجر المؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 179 - 27

27 _ وعده و تضمين پاداش ، از روش هاى قرآن براى تشويق به ايمان و تقوا

و ان تؤمنوا و تتّقوا فلكم اجر عظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 199 - 22،23

22 _ نويد پاداش و تضمين آن ، پرتوى از ربوبيّت الهى نسبت به مؤمنان

لهم اجرهم عند ربّهم

23 _ وعده و تضمين اجر و پاداش ، از روش هاى قرآن براى دعوت مردم به اسلام و ايمان به قرآن

اولئك

لهم اجرهم عند ربّهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 40 - 11

11 _ وعده پاداش ، از روش هاى قرآن براى برانگيختن مردم به نيكوكارى

و ان تك حسنة يضاعفها و يؤت من لدنه اجراً عظيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 146 - 12

12 _ وعده پاداش بزرگ ، و تهديد به دوزخ ، از روش هاى قرآن براى ترغيب مردم به ايمان و دورى از كفر و نفاق

إنّ المنفقين فى الدرك . .. و سوف يؤت اللّه المؤمنين أجراً عظيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 88 - 1

1- ذوالقرنين ، به اعطاى پاداش نيك ، به مؤمنان نيك كردار ، وعده داد .

و أمّا من ءامن و عمل ص_لحًا فله جزاءً الحسنى

{جزاء} حال است و بيانِ اين كه رفتار نيكو (الحسنى) پاداش ايمان و عمل صالح شخص است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 29 - 43

43- وعده الهى به بهره مندى مؤمنانِ نيك كردار ، از مغفرت و پاداشى عظيم

وعد اللّه الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت منهم مغفرة و أجرًا عظيمًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 7 - 13

13 - وعده پاداش بزرگ از سوى خداوند به مؤمنان انفاقگر

فالذين ءامنوا منكم و أنفقوا لهم أجر كبير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 10 - 22

22 - وعده پاداش از سوى خداوند ،

به همه مجاهدان و انفاق گران صدراسلام

و كلاًّ وعد اللّه الحسنى

وعده پاداش اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 42 - 6

6 - برپايى قيامت و كيفر و پاداش آن روز ، وعده الهى به همگان

حتّى يل_قوا يومهم الذى يوعدون

وعده پاداش عمل خير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - زلزله - 99 - 8 - 6

6 - ترغيب به كار خير و وعده پاداش به آن ، مقدّم بر تهديد در امر تربيت

فمن يعمل مثقال ذرّة خيرًا يره . و من يعمل مثقال ذرّة شرًّا يره

وعده پاداش مادى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 10 - 16

16- تشويق مردم با وعده به پاداش مادى و معنوى ، از روش هاى انبيا در هدايت

يدعوكم ليغفر لكم . .. و يؤخّركم إلى أجل مسمًّى

پاداش مادى از طول عمر و پاداش معنوى از آمرزش، قابل استفاده است.

وعده پاداش معنوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 10 - 16

16- تشويق مردم با وعده به پاداش مادى و معنوى ، از روش هاى انبيا در هدايت

يدعوكم ليغفر لكم . .. و يؤخّركم إلى أجل مسمًّى

پاداش مادى از طول عمر و پاداش معنوى از آمرزش، قابل استفاده است.

وعده پاداش نيك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 6 - 2

2 - پاداش هاى موعود خداوند ، نيكو و تصديق آن بر همگان لازم است .

و صدّق بالحسنى

كلمه {حسنى} يا مصدر است

(مانند {رجعى}) و يا مؤنث {أحسن} است. در صورت اول معناى تفضيلى نخواهد داشت; بلكه با تأويل به مشتق، معناى {حَسَن} دارد. وصف {الحسنى} خود نشانگر مطلوب بودن تصديق آن است و وعده به فرجام راحت (در آيه بعد) نيز بر سزاوار بودن تصديق، تأكيد كرده است.

وعده پاداش نيكو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 10 - 6

6 - اعطاى پاداش نيك در دنيا ، وعده خداوند به احسان كنندگان

للذين أحسنوا فى ه_ذه الدنيا حسنة

برداشت بالا مبتنى بر اين ديدگاه است كه {فى ه_ذه الدنيا} ظرف براى {حسنة} باشد، نه براى {أحسنوا}; چنان كه در جاى ديگر قرآن، به اين حقيقت تصريح شده است: {للذين أحسنوا فى ه_ذه الدنيا حسنة و لدار الأخرة خير. ..}، (سوره نحل (16) آيه 30).

وعده پيروزى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 47 - 2،3

2- عذاب و هلاكت ستم پيشگان و پيروزى رسولان ، وعده خداوند به آنان

و أنذر الناس يوم يأتيهم العذاب فيقول الذين ظلموا . .. و قد مكروا مكرهم ... فلاتح

برداشت فوق از ارتباط اين آيه با آيات قبل، كه درباره عذاب ستمگران بود، استفاده مى شود. گفتنى است {فاء} تفريع در {فلاتحسبنّ} مؤيد اين ارتباط است.

3- وعده هاى خداوند به پيامبران مبنى بر پيروز گردانيدن آنان بر دشمنان ، تخلف ناپذير است .

الذين ظلموا . .. و قد مكروا مكرهم ... فلاتحسبنّ الله مخلف وعده رسله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 109 - 9

9 _ دلجويى خداوند از پيامبر

( ص ) در برابر مشكلات رسالت و دادن وعده پيروزى به آن حضرت

و اصبر حتى يحكم اللّه و هو خير الحكمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 77 - 2

2 - وعده خداوند به پيامبر ( ص ) ، مبنى بر يارى كردن او و پيروز شدن آن حضرت در مبارزه با كافران حق ستيز

فاصبر إنّ وعد اللّه حقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 13 - 4،6

4 - امداد هاى الهى و پيروزى بر دشمن ، وعده قطعى خداوند به جبهه ايمان و مجاهدان راه او

يغفر لكم . .. و أُخرى تحبّونها نصر من اللّه و فتح قريب

6 - خداوند ، مجاهدان صدراسلام را به امداد هاى غيبى خود و غلبه سريع بر دشمن وعده داده است .

و أُخرى تحبّونها نصر من اللّه و فتح قريب

وعده پيروزى اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 41 - 2

2_ توجه به گسترش اسلام و توسعه روزافزون آن ، دليلى فراروى كفرپيشگان بر تحقّق وعده هاى الهى ( نابودى شرك و پيروزى توحيد ) به پيامبر ( ص )

أولم يروا أنَّا نأتى الأرض ننقصها من أطرافها

جمله {أولم يروا . ..} به منزله دليلى است بر پديدار شدن و تحقق يافتن تهديدهاى الهى به مشركان و وعده هاى الهى به اهل ايمان.

وعده پيروزى انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 9 - 1

1- نجات پيامبران و مؤمنان از دست دشمنان و پيروزى بر

آنان ، وعده خداوند به ايشان است .

و ما أرسلنا قبلك رجالاً. .. ثمّ صدقن_هم الوعد فأنجين_هم و من نشاء

وعده پيروزى به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 9 - 10

10- پيروزى بر مشركان ، وعده خداوند به پيامبراسلام ( ص )

ثمّ صدقن_هم الوعد

آيه شريفه در مقام دلدارى به پيامبراسلام است و خداوند با بيان جريان عمومى (وعده پيروزى همه پيامبران)، در واقع به آن حضرت نيز وعده پيروزى مى دهد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نصر - 110 - 1 - 1

1 - خداوند ، پيامبر ( ص ) را به امداد خويش مطمئن ساخت و به آن حضرت وعده پيروزى بر دشمنان داد .

إذا جاء نصر اللّه و الفتح

{نصر} به معناى پيروز ساختن و {فَتْح} به معناى گشودن است. (برگرفته از {مقاييس اللغة}) حرف {إذا} دلالت بر وقوع حتمى شرط در آينده دارد.

وعده پيروزى به مسلمانان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 12 - 4،5

4 - خداوند و پيامبرش ، به مسلمانان وعده داده بودند كه در صورت مواجهه آنان با دشمنان شان ، پيروز خواهند شد .

ما وعدنا اللّه و رسوله إلاّغرورًا

5 - منافقان و بيماردلان مدينه ، وعده خدا و پيامبر را بر پيروزى ، فريب و خدعه اى بيش نمى دانستند .

و إذ يقول المن_فقون و الذين فى قلوبهم مرض ما وعدنا اللّه و رسوله إلاّ غرورًا

وعده پيروزى به موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 -

70 - 16

16 - وعده خداوند به موسى ( ع ) در مورد برترى و غلبه او در ميدان مبارزه با ساحران ، به بهترين شكل تحقق يافت .

إنّك أنت الأعلى . .. فأُلقى السحرة سجّدًا قالوا ءامنّا

وعده پيروزى توحيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 65 - 2

2 _ خداوند ، پيامبر اكرم ( ص ) را در قبال سخنان نارواى مشركان دلدارى داده و با وعده غلبه قطعى توحيد بر شرك ، آن حضرت را از ناكامى و نافرجامى توطئه هاى آنان ، مطمئن ساخت

و لا يحزنك قولهم إن العزة للّه جميعاً

وعده پيروزى در غزوه خيبر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 15 - 3

3 - وعده الهى به مسلمانان ، در دستيابى به فتح خيبر و غنايم آن ، پس از صلح حديبيه

سيقول المخلّفون إذا انطلقتم إلى مغانم لتأخذوها ذرونا نتّبعكم

آيه شريفه، در زمينه جنگ خيبر است و خداوند از حركت مسلمانان به اين جنگ به عنوان حركت به سوى غنايم ياد كرده است. از اين نكته استفاده مى شود كه خداوند به طور ضمنى، نويد فتح خيبر و غنايم آن را به جبران مشكلات سفر حديبيه، به مسلمانان داده است.

وعده پيروزى صالحان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 55 - 4

4 - شكست كافران و پايان داده شدن به سلطه آنان و پيروزى مؤمنان داراى عمل صالح ، با در دست گرفتن اداره سرنوشت بشر در زمين ، وعده أكيد خداوند

وعد اللّه الذين ءامنوا

منكم و عملوا الص_لح_ت ليستخلفنّهم فى الأرض

وعده پيروزى مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 173 - 2

2 - پيروزى لشكريان الهى و مجاهدان راه خدا ، در تمامى صحنه هاى مبارزاتى ، سنت و وعده خداوند است .

و إنّ جندنا لهم الغ_لبون

وعده پيروزى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 174 - 2

2 - پيروزى قريب الوقوع پيامبر ( ص ) و ياران آن حضرت بر مشركان ، وعده خداوند به آنان

فتولّ عنهم حتّى حين

توصيه خداوند به اعراض موقت از مشركان، دليل پيروزى قريب الوقوع پيامبر(ص) و ياران آن حضرت مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 178 - 2

2 - پيروزى قريب الوقوع پيامبراسلام ( ص ) و ياران آن حضرت بر مشركان ، وعده خداوند به آنان

و تولّ عنهم حتّى حين

وعده پيروزى مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 174 - 2

2 - پيروزى قريب الوقوع پيامبر ( ص ) و ياران آن حضرت بر مشركان ، وعده خداوند به آنان

فتولّ عنهم حتّى حين

توصيه خداوند به اعراض موقت از مشركان، دليل پيروزى قريب الوقوع پيامبر(ص) و ياران آن حضرت مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 178 - 2

2 - پيروزى قريب الوقوع پيامبراسلام ( ص ) و ياران آن حضرت بر مشركان ، وعده خداوند به آنان

و تولّ عنهم حتّى حين

وعده پيروزى موسى(ع)

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 66 - 2

2 - موسى ( ع ) ، برخوردار از اعتمادى قوى به وعده هاى خداوند در پيروزى بر مخالفان

قال بل ألقوا

در آيات پيشين، خداوند به موسى(ع) اطمينان داد كه بر رخدادها، اِشراف كامل دارد و جاى نگرانى نيست (لاتخافا إنّنى معكما أسمع و أرى). واگذار كردن صحنه كارزار به دشمنان و به تماشا نشستن موسى(ع) حاكى از اعتماد كامل او به آن وعده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 35 - 7

7 - شكست نهايى فرعون و غلبه موسى ، هارون ( ع ) و پيروانشان بر وى ، وعده الهى به موسى در وادى طور

أنتما و من اتّبعكما الغ_لبون

وعده پيروزى مومنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 38 - 1

1- هلاكت و شكست كافران مكه و پيروزى مؤمنان ، وعده الهى

سأُوريكم ءاي_تى . .. و يقولون متى ه_ذا الوعد

برداشت يادشده مبتنى براين است كه مقصود از {وعد} دراين آيه، غلبه مؤمنان و شكست كافران باشد.

وعده پيروزى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 38 - 1

1- هلاكت و شكست كافران مكه و پيروزى مؤمنان ، وعده الهى

سأُوريكم ءاي_تى . .. و يقولون متى ه_ذا الوعد

برداشت يادشده مبتنى براين است كه مقصود از {وعد} دراين آيه، غلبه مؤمنان و شكست كافران باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 9 - 1

1- نجات پيامبران و مؤمنان از

دست دشمنان و پيروزى بر آنان ، وعده خداوند به ايشان است .

و ما أرسلنا قبلك رجالاً. .. ثمّ صدقن_هم الوعد فأنجين_هم و من نشاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 55 - 4

4 - شكست كافران و پايان داده شدن به سلطه آنان و پيروزى مؤمنان داراى عمل صالح ، با در دست گرفتن اداره سرنوشت بشر در زمين ، وعده أكيد خداوند

وعد اللّه الذين ءامنوا منكم و عملوا الص_لح_ت ليستخلفنّهم فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 45 - 1

1 - وعده الهى ، به فروپاشى جماعت مشركان و ناپايدارى آنان در برابر جبهه ايمان

سيهزم الجمع و يولّون الدّبر

وعده پيروزى هارون(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 35 - 7

7 - شكست نهايى فرعون و غلبه موسى ، هارون ( ع ) و پيروانشان بر وى ، وعده الهى به موسى در وادى طور

أنتما و من اتّبعكما الغ_لبون

وعده تأمين فقرا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 32 - 16

16 - رحمت وسيع و علم گسترده خداوند ، تضمين كننده تحقق وعده او ، مبنى بر تأمين نيازمندى هاى فقيرانى كه در صدد ازدواج اند .

إن يكونوا فقراء يغنهم اللّه من فضله و اللّه وسع عليم

جمله {و اللّه واسع عليم} استينافيه تعليليه است و بيانگر علت و چگونگى بى نياز كردن فقيران و تهى دستان به وسيله خدا است; يعنى، چون خداوند گشايش گر و داناى مطلق به همه

حقايق و نيازمندى هاى انسان است، پس بر انجام وعده خود نيز، توانا خواهد بود.

وعده تثبيت دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 55 - 9،10

9 - خداوند ، استقرار و تثبيت دين مورد پسند خويش را به مؤمنان نيكوكار صدراسلام ، وعده كرده است .

وعد اللّه الذين ءامنوا منكم و عملوا الص_لح_ت . .. و ليمكّننّ لهم دينهم الذى ارتض

10 - وعده أكيد خداوند به استقرار و تثبيت دين مورد پسند خويش به سود مؤمنان نيكوكار

وعد اللّه الذين ءامنوا منكم و عملوا الص_لح_ت . .. و ليمكّننّ لهم دينهم الذى ارتض

وعده تملك سرزمين هاى ناشناخته

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 27 - 3

3 - وعده خداوند به مسلمانان مدينه براى تصاحب سرزمين هايى علاوه بر سرزمين يهود بنى قريظه كه هيچ گاه براى تملّك آنها ، اقدامى صورت نمى دادند .

و أورثكم . .. و أرضًا لم تطئوها

{وطئ} به معناى {گرفتن به شدت و زور} است. مراد از {و أرضاً لم تطئوها} _ به رغم ماضى بودن {لم تطئوها} _ سرزمينى است كه در آينده به دست مسلمانان مى افتاد. آوردن فعل ماضى، يا براى قطعى بودن آن است و يا به دليل عطف به فعل محذوفى مانند {يورثكم} مى باشد.

وعده جايگزينى انفاق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 39 - 7،9

7 - وعده خداوند به جايگزين ساختن براى اموالى كه انفاق مى شود .

و ما أنفقتم من شىء فهو يخلفه

9 - بهترين روزى رسان بودن

خداوند ، تضمين كننده وعده جايگزين ساختن براى مال انفاق شده

و ما أنفقتم من شىء فهو يخلفه و هو خير الرزقين

وعده حاكميت صالحان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 55 - 2،4

2 - خلافت و سلطه در زمين و اداره آن ، وعده أكيد خداوند به مؤمنان داراى عمل صالح

وعد اللّه الذين ءامنوا منكم و عملوا الص_لح_ت ليستخلفنّهم فى الأرض

4 - شكست كافران و پايان داده شدن به سلطه آنان و پيروزى مؤمنان داراى عمل صالح ، با در دست گرفتن اداره سرنوشت بشر در زمين ، وعده أكيد خداوند

وعد اللّه الذين ءامنوا منكم و عملوا الص_لح_ت ليستخلفنّهم فى الأرض

وعده حاكميت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 55 - 2،4

2 - خلافت و سلطه در زمين و اداره آن ، وعده أكيد خداوند به مؤمنان داراى عمل صالح

وعد اللّه الذين ءامنوا منكم و عملوا الص_لح_ت ليستخلفنّهم فى الأرض

4 - شكست كافران و پايان داده شدن به سلطه آنان و پيروزى مؤمنان داراى عمل صالح ، با در دست گرفتن اداره سرنوشت بشر در زمين ، وعده أكيد خداوند

وعد اللّه الذين ءامنوا منكم و عملوا الص_لح_ت ليستخلفنّهم فى الأرض

وعده حسابرسى اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 52 - 6

6 - برپايى قيامت و حسابرسى از بندگان ، وعده الهى به انسان ها

ه_ذا ما وعد الرحم_ن

وعده حكمت به محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 14 - 8

8 -

اعطاى دانش و حكمت ، وعده الهى به محسنان و نيكوكاران

و كذلك نجزى المحسنين

وعده خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 199 - 10

10 _ وعده الهى به آمرزش و رحمت استغفاركنندگان

و استغفروا اللّه ان اللّه غفور رحيم

گر چه آيه مزبور درباره كوچ از مَشعر و عرفات است ; ولى تعليل {ان اللّه غفور رحيم}، عام است. بنابراين وعده رحمت و آمرزش، به مطلق استغفاركنندگان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 212 - 17

17 _ وعده الهى به مؤمنان نسبت به برترى آنان در قيامت ، عامل تسلّى و مقاومت آنان در برابر استهزاى كافران

و الذين اتقوا فوقهم يوم القيمة

به نظر مى رسد جمله {و الذين اتّقوا . ..}، پس از عنوان كردن تمسخر تقواپيشگان از سوى كافران، به منظور تسلّى آنان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 214 - 12،13

12 _ وعده الهى به نصرت پيامبران و مؤمنان

متى نصر اللّه الا انّ نصر اللّه قريب

13 _ زمان يارى و امداد الهى به مؤمنان صبور و مقاوم در برابر گرفتارى ها ، نزديك است .

الا انّ نصر اللّه قريب

به قرينه جملات سابق (مستهم البأساء . ..) به دست مى آيد كه زمان نصرت الهى به مؤمنان صبور نزديك است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 268 - 7

7 _ خداوند ترغيب كننده آدمى به انفاق ، با وعده آمرزش گناهان و فزونى رزق

و اللّه يعدكم مغفرة منه و فضلا

كلمه {فضلا}

به قرينه مقابله آن با وسوسه شيطان بر تهيدستى، به معناى فزونى در رزق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 151 - 1

1 _ وعده الهى به القاى رعب و هراس در دل هاى كفرپيشگان

سنلقى فى قلوب الّذين كفروا الرّعب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 152 - 1،3،9

1 _ وعده الهى به نصرت و يارى پيكارگران مؤمن ، در رويارويى و نبرد با دشمنان دين

و لقد صدقكم اللّه وعده اذ تحسّونهم باذنه

جمله {و لقد صدقكم اللّه وعده}، حاكى از اين است كه خداوند از پيش سركوبى دشمنان و پيروزى مؤمنان را وعده داده بود.

3 _ تحقق وعده الهى به نصرت و پيروزى پيكارگران احد ، آنگاه كه در آغاز نبرد ، مشركان را تا آستانه انقراض كشتند .

و لقد صدقكم اللّه وعده اذ تحسّونهم باذنه

{اذ تحسّونهم} متعلق به {و لقد صدقكم اللّه} است ; يعنى بيان زمان تحقق وعده الهى است. و {تحسّونهم} از ماده {حَسّ} به معناى كشتن تا حد انقراض و نابودى است.

9 _ تحقق وعده الهى به پيروزى جامعه ايمانى در گرو اتّحاد صفوف ، پايدارى و پيروى آنان از رهبرى

و لقد صدقكم اللّه وعده . .. حتّى اذا فشلتم و تنازعتم فى الامر و عصيتم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 154 - 17،22،27

17 _ شكست ها و حوادث ناگوار ، موجب ترديد مسلمانان سست انديشه در مورد حقّانيّت پيامبر ( ص ) و وعده هاى خدا به پيروزى آنان

طائفة . ..

يقولون هل لنا من الامر من شىء

22 _ انكار حقانيّت رسول خدا ( ص ) و نادرست پنداشتن وعده هاى الهى به پيروزى ، چيزى است كه خودگزينان شركت كننده در نبرد احد از رسول خدا پنهان مى داشتند .

و طائفة . .. يخفون فى انفسهم ما لايبدون لك

27 _ پندار هاى جاهلانه نسبت به خداوند ، منشأ ترديد در حقّانيّت اسلام و وعده هاى خدا و رسول ( ص )

يظنّون باللّه غير الحقّ . .. يقولون لو كان لنا من الامر شىء ما قتلنا ههنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 185 - 2،6

2 _ وعده خداوند به دريافت كامل سزاى اعمال در روز قيامت

و انّما توفّون اجوركم يوم القيمة

{توفّون}، از مصدر {توفيه}، به معناى دريافت كامل و تمام است.

6 _ وعده پاداش كامل اخروى به پيامبر ( ص ) ، در برابر ابلاغ رسالت و تحمّل رنج هاى آن

فان كذّبوك . .. و انّما توفّون اجوركم يوم القيمة

از مصاديق مورد نظر براى {و انّما توفّون اجوركم}، به قرينه آيه قبل، كه در مقام تسلى و دلدارى پيامبر (ص) بود، پاداش كامل پيامبر (ص) در برابر ابلاغ رسالت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 194 - 2،4،19،20،21

2 _ خداوند ، نويددهنده پاداش به خردمندان مؤمن

ربّنا و اتنا ما وعدتنا على رسلك

4 _ وفاى خداوند به وعده هاى خويش ، جلوه اى از ربوبيّت او

ربّنا و اتنا ما وعدتنا على رسلك

19 _ نقش دعا در تحقق وعده هاى الهى و رهايى از خذلان در آخرت

ربّنا و

اتنا ما وعدتنا على رسلك و لا تخزنا يوم القيمة

اگر دعا در تحقق وعده هاى الهى تأثير نداشت، خداوند آن را به عنوان ويژگى مؤمنان خردمند نقل نمى كرد.

20 _ ايمان ، زمينه تحقق نويد هاى الهى به خردمندان و رهايى از خوارى و خذلان اخروى

فامنّا ربّنا . .. ربّنا و اتنا ما وعدتنا على رسلك و لا تخزنا يوم القيمة

با توجّه به اينكه {اتنا} عطف است بر {اغفر لنا}، در جمله {فامنّا ربّنا فاغفرلنا}، معلوم مى شود كه خردمندان انتظار برآورده شدن دعا و خواست خويش را، بر ايمانشان به ربوبيّت خداوند مترتب ساختند.

21 _ خداوند ، هرگز از وعده هاى خويش تخلف نمى كند .

انّك لا تخلف الميعاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 195 - 6

6 _ تضمين تحقق وعده هاى الهى به خردمندان مؤمن و تضمين رهايى آنان از خوارى در قيامت

ربّنا اتنا ما وعدتنا على رسلك و لا تخزنا يوم القيمة . .. فاستجاب لهم ربّهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 15 - 14،15

14 _ نويد خداوند به نسخ كيفر زنا ( حبس ابد )

و الّتى يأتين الفاحشة . .. فامسكوهنّ ... او يجعل اللّه لهنّ سبيلاً

15 _ وعده خداوند به جعل كيفرى خفيفتر از حبس ابد براى زنانى كه مرتكب زنا و يا مساحقه شوند .

حتّى يتوفّيهنّ الموت او يجعل اللّه لهُنّ سبيلا

جمله {او يجعل اللّه . .. }، حاكى است كه كيفر ديگر براى زن زناكار جعل خواهد شد ; و لام در {لهنّ}، مشعر به اين است كه آن

كيفر خفيفتر از حبس ابد مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 17 - 1

1 _ وعده الهى به پذيرش توبه گنهكاران

انّما التّوبة على اللّه للّذين يعملون السّوء بجهالة ثمّ يتوبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 84 - 8

8 _ وعده خداوند به مصونيت جامعه ايمانى از آسيب مشركان مكّه در صورت شركت مسلمانان در جنگ بدر ( بدر صغرا )

فقاتل . .. و حرّض المؤمنين عسى اللّه ان يكفّ بأس الّذين كفروا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 127 - 5،6

5 _ وعده خداوند به مردم ، مبنى بر پاسخ استفتاى آنها درباره حقوق زنان

قل اللّه يفتيكم فيهنّ

6 _ وعده خداوند به بيان و تلاوت آياتى از قرآن ، درباره احكام زنان يتيم

قل اللّه يفتيكم فيهنّ و ما يتلى عليكم فى الكتب فى يتمى النساء

در برداشت فوق، {مايتلى}، بر ضمير {فيهن} عطف شده است و اضافه {يتمى} به {النساء}، اضافه صفت به موصوف است، يعنى زنانى كه يتيم هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 130 - 3،5

3 _ وعده خداوند به رفع نياز مرد و زن ، در صورت وقوع طلاق از روى ناچارى

و إن يتفرقا يغن اللّه كلا من سعته

5 _ توجه به وعده الهى در مورد رفع نياز ها ، برطرف كننده نگرانى هاى برخاسته از طلاق هاى ناگزير

و إن يتفرقا يغن اللّه كلا من سعته

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء

- 4 - 131 - 3

3 _ مالكيت خداوند بر هستى ، پشتوانه وفاى او به وعده هاى خويش

يغن اللّه كلا . .. و للّه ما فى السموت و ما فى الأرض

جمله {و لله ما فى السموت . ..}، تعليل جمله {يغن اللّه كلا من سعته} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 146 - 9

9 _ وعده خداوند به برخوردارى مؤمنان ، از پاداشى بس بزرگ

و سوف يؤت اللّه المؤمنين أجراً عظيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 152 - 5

5 _ ايمان دارندگان به خدا و تمامى انبيا ، مورد وعده الهى به برخوردارى از پاداش هاى فراوان

و الذين ءامنوا باللّه و رسله . .. أولئك سوف يؤتيهم أجورهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 9 - 1

1 _ وعده الهى به مؤمنان داراى عمل صالح ، به آمرزش و پاداش بزرگ

وعد اللّه الذين ءامنوا و عملوا الصلحت لهم مغفرة و اجر عظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 12 - 4

4 _ وعده الهى به بنى اسرائيل بر نصرت آنان

اخذ اللّه ميثق بنى اسرءيل . .. و قال اللّه انى معكم

در برداشت فوق مخاطب در {معكم}، بنى اسرائيل گرفته شده است، نه خصوص نقباى آنها.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 65 - 1

1 _ وعده حتمى خداوند به آمرزش تمامى گناهان گذشته اهل كتاب در صورت ايمان به خدا ، پيامبر

( ص ) ، همه كتب آسمانى و پرهيز از گناهان

و لو ان أهل الكتب ءامنوا و اتقوا لكفرنا عنهم سيئاتهم

با توجه به آيه 59 (هل تنقمون منا الا ان ءامنا باللّه و ما انزل الينا و ما انزل من قبل) و نيز آيه 61 (و اذا جاءوكم قالوا ءامنا)، معلوم مى شود مراد از ايمان در {ءامنوا} ايمان به خدا، قرآن، همه كتب آسمانى و ايمان به پيامبر اكرم(ص) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 44 - 5

5 _ وعده ها و وعيد هاى خداوند ، برخاسته از ربوبيت او و براى رشد و تربيت انسانهاست .

قد وجدنا ما وعدنا ربنا حقاً فهل وجدتم ما وعد ربكم حقاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 134 - 4

4 _ استجابت دعاى موسى در رفع عذاب از فرعونيان از وعده هاى خداوند به موسى ( ع )

ادع لنا ربك بما عهد عندك

برداشت فوق بر اين اساس است كه مراد از {عهد خدا با موسى} استجابت دعاى وى در خصوص برطرف شدن عذاب از فرعونيان باشد، نه مطلق دعاهاى وى. آنان با تجربه هاى گذشته و يا گفته خود موسى(ع) فهميده بودند كه خداوند به او وعده داده كه اگر براى رفع عذاب از فرعونيان دعا كند، دعايش پذيرفته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 137 - 6

6 _ وعده هلاكت فرعونيان و حاكميت يافتن بنى اسرائيل بر سرزمين آنان ، از وعده هاى نيكوى خداوند به قوم موسى

و تمت كلمت

ربك الحسنى على بنى إسرءيل

كلمه {الحسنى} (زيباتر) صفت براى {كلمت} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 143 - 3

3 _ سخن گفتن خدا با موسى ( ع ) ، از وعده هاى الهى به وى در هنگام دعوتش براى مناجات

و لما جاء موسى لميقتنا و كلمه ربه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 145 - 13

13 _ تصرف سرزمين فاسقان و ديدن مناظر آن ، وعده اى از جانب خداوند به امت موسى

سأوريكم دار الفسقين

در اينكه مراد از {الفسقين} چه كسانى هستند، سه احتمال وجود دارد: فرعونيان، ساكنان سرزمين قدس پيش از ورود قوم موسى به آنجا، متخلفان قوم موسى برداشت فوق ناظر به احتمال اول و دوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 154 - 1

1 _ موسى ( ع ) پس از دريافت وعده الهى ( آمرزش گوساله پرستان تائب و به كيفر رساندن غير تائبان ) خشمش فرو نشست .

و لما سكت عن موسى الغضب

وقوع جمله {و لما سكت . .. }، پس از دو آيه گذشته، بيانگر اين است كه فرو نشستن غضب موسى(ع) به خاطر پذيرش توبه تائبان از سوى خدا و تهديد اصراركنندگان بر گوساله پرستى به كيفرى زودرس بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 7 - 4

4 _ پيروزى بر سپاه مشركان قريش و يا تسلط بر كاروان تجارى آنان ، وعده خداوند به اهل ايمان

و إذ يعدكم اللّه إحدى الطائفتين

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 12 - 5

5 _ ايجاد رعب و وحشت در دل هاى كافران ، وعده خداوند به فرشتگان حاضر در كارزار بدر

سألقى فى قلوب الذين كفروا الرعب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 71 - 10

10 _ علم و حكمت گسترده الهى ، پشتوانه وعده الهى به ناكامى خائنان به پيامبر ( ص ) و دين الهى

فقد خانوا اللّه من قبل فأمكن منهم و اللّه عليم حكيم

وعده خدا به كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 25 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، نسبت به دور و نزديك بودن تحقق وعده هاى الهى به كافران آگاه نبود .

قل إن أدرى أقريب ما توعدون أم يجعل له ربّى أمدًا

{أمَد} در اصل به معناى غايب و منتهاى شىء است و در اين آيه مقصود از آن _ به قرينه {قريب} _ مدت طولانى است.

وعده خلافت صالحان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 55 - 1،2

1 - خلافت و جانشين خود قرار دادن در زمين ، وعده أكيد خداوند به مؤمنان نيكوكار

وعد اللّه الذين ءامنوا منكم و عملوا الص_لح_ت ليستخلفنّهم فى الأرض

{خلافت}، به معناى نيابت از غير است (مفردات راغب). در اين كه خلافت و نيابت در آيه شريفه، از طرف چه كسى و يا چه كسانى است، ميان مفسران چند نظريه وجود دارد: 1_ برخى آن را خلافت و جانشينى از خدا در زمين مى دانند. 2_

عده اى ديگر آن را نيابت و جانشينى اقوام هلاكت شده و يا شكست خورده مى شمرند كه با هلاكت و يا شكست آنان مؤمنان نيكوكار جانشين آنها در اداره سرزمين هايشان مى شوند. برداشت ياد شده، مبتنى بر نظريه نخست است.

2 - خلافت و سلطه در زمين و اداره آن ، وعده أكيد خداوند به مؤمنان داراى عمل صالح

وعد اللّه الذين ءامنوا منكم و عملوا الص_لح_ت ليستخلفنّهم فى الأرض

وعده خلافت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 55 - 1،2

1 - خلافت و جانشين خود قرار دادن در زمين ، وعده أكيد خداوند به مؤمنان نيكوكار

وعد اللّه الذين ءامنوا منكم و عملوا الص_لح_ت ليستخلفنّهم فى الأرض

{خلافت}، به معناى نيابت از غير است (مفردات راغب). در اين كه خلافت و نيابت در آيه شريفه، از طرف چه كسى و يا چه كسانى است، ميان مفسران چند نظريه وجود دارد: 1_ برخى آن را خلافت و جانشينى از خدا در زمين مى دانند. 2_ عده اى ديگر آن را نيابت و جانشينى اقوام هلاكت شده و يا شكست خورده مى شمرند كه با هلاكت و يا شكست آنان مؤمنان نيكوكار جانشين آنها در اداره سرزمين هايشان مى شوند. برداشت ياد شده، مبتنى بر نظريه نخست است.

2 - خلافت و سلطه در زمين و اداره آن ، وعده أكيد خداوند به مؤمنان داراى عمل صالح

وعد اللّه الذين ءامنوا منكم و عملوا الص_لح_ت ليستخلفنّهم فى الأرض

وعده در هدايت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 8 - 6

6 - استفاده از

وعده و وعيد و هشدار و تشويق ، روش قرآن براى هدايت مردم است .

هدًى . .. فبشّره بعذاب ... لهم جن_ّ_ت النعيم

گوشزد كردن فرجام مؤمنان، پس از يادآورى عذاب معرضان از آيات خدا، شيوه اى است كه در آن، براى شنونده اميد و ترس ايجاد مى شود و چنين حالتى شخص را در حالت اعتدال نگه مى دارد.

وعده رحمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 99 - 16

16 _ وعده خداوند به غوطه ور ساختن مؤمنان انفاقگر ، در درياى رحمت خويش

سيدخلهم اللّه فى رحمته

وعده رفع اضطراب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 55 - 16

16 - وعده خداوند به مؤمنان نيكوكار صدراسلام ، به تبديل و دگرگون كردن ترس و اضطراب آنان به امنيت و آرامش

وعد اللّه الذين ءامنوا منكم و عملوا الص_لح_ت . .. و ليبدّلنّهم من بعد خوفهم أمنً

وعده رفع ترس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 55 - 16

16 - وعده خداوند به مؤمنان نيكوكار صدراسلام ، به تبديل و دگرگون كردن ترس و اضطراب آنان به امنيت و آرامش

وعد اللّه الذين ءامنوا منكم و عملوا الص_لح_ت . .. و ليبدّلنّهم من بعد خوفهم أمنً

وعده شكر گزارى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 22 - 14

14 _ مردم هنگام درماندگى و خطر مرگ ، به درگاه خدا دعا كرده و همراه با سوگند ، قول مى دهند كه جزو سپاسگزاران او خواهند بود .

و

ظنوا أنهم أحيط بهم دعوا اللّه مخلصين له الدين لئن أنجيتنا من هذه لنكوننّ من ال

وعده شكست دنيوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 24 - 4

4 - عذاب اخروى و شكست دنيوى ، وعده الهى به كافران حق ناپذير

حتّى إذا رأوا ما يوعدون فسيعلمون من أضعف ناصرًا و أقلّ عددًا

وعده شكست شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 65 - 2

2 _ خداوند ، پيامبر اكرم ( ص ) را در قبال سخنان نارواى مشركان دلدارى داده و با وعده غلبه قطعى توحيد بر شرك ، آن حضرت را از ناكامى و نافرجامى توطئه هاى آنان ، مطمئن ساخت

و لا يحزنك قولهم إن العزة للّه جميعاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 41 - 2

2_ توجه به گسترش اسلام و توسعه روزافزون آن ، دليلى فراروى كفرپيشگان بر تحقّق وعده هاى الهى ( نابودى شرك و پيروزى توحيد ) به پيامبر ( ص )

أولم يروا أنَّا نأتى الأرض ننقصها من أطرافها

جمله {أولم يروا . ..} به منزله دليلى است بر پديدار شدن و تحقق يافتن تهديدهاى الهى به مشركان و وعده هاى الهى به اهل ايمان.

وعده شكست فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 35 - 7

7 - شكست نهايى فرعون و غلبه موسى ، هارون ( ع ) و پيروانشان بر وى ، وعده الهى به موسى در وادى طور

أنتما و من اتّبعكما الغ_لبون

وعده شكست كافران

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 55 - 4

4 - شكست كافران و پايان داده شدن به سلطه آنان و پيروزى مؤمنان داراى عمل صالح ، با در دست گرفتن اداره سرنوشت بشر در زمين ، وعده أكيد خداوند

وعد اللّه الذين ءامنوا منكم و عملوا الص_لح_ت ليستخلفنّهم فى الأرض

وعده شكست كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 38 - 1

1- هلاكت و شكست كافران مكه و پيروزى مؤمنان ، وعده الهى

سأُوريكم ءاي_تى . .. و يقولون متى ه_ذا الوعد

برداشت يادشده مبتنى براين است كه مقصود از {وعد} دراين آيه، غلبه مؤمنان و شكست كافران باشد.

وعده شكست مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 174 - 2

2 - پيروزى قريب الوقوع پيامبر ( ص ) و ياران آن حضرت بر مشركان ، وعده خداوند به آنان

فتولّ عنهم حتّى حين

توصيه خداوند به اعراض موقت از مشركان، دليل پيروزى قريب الوقوع پيامبر(ص) و ياران آن حضرت مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 178 - 2

2 - پيروزى قريب الوقوع پيامبراسلام ( ص ) و ياران آن حضرت بر مشركان ، وعده خداوند به آنان

و تولّ عنهم حتّى حين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 45 - 1

1 - وعده الهى ، به فروپاشى جماعت مشركان و ناپايدارى آنان در برابر جبهه ايمان

سيهزم الجمع و يولّون الدّبر

وعده شيطان

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 120 - 1،2،3،5

1 _ وعده هاى دروغين و ايجاد آرزو هاى موهوم ، از روش هاى شيطان براى گمراه ساختن مردم

و لاضلنهم . .. يعدهم و يمنيهم و ما يعدهم الشيطن الا غروراً

2 _ وعده هاى شيطان ، جز دروغ و فريب نيست .

يعدهم و يمنيهم و ما يعدهم الشيطن الا غروراً

3 _ وعده هاى دروغين شيطان ، زمينه برانگيختن آرزو هاى پوچ در انسان

يعدهم و يمنيهم و ما يعدهم الشيطن الا غروراً

5 _ دلخوشى به وعده ها و آرزو هاى شيطانى ، زيانى آشكار

فقد خسر خسراناً مبيناً. يعدهم و يمنيهم و ما يعدهم الشيطن الا غروراً

جمله {يعدهم و يمنيهم} دليل براى جمله {فقد خسر خسراناً مبيناً} است.

وعده عذاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 31 - 4

4 _ گناهى كه وعده عذاب دوزخ در پى داشته باشد ، كبيره است . *

سوف نصليه ناراً . .. ان تجتنبوا كبائر

مؤيّد برداشت فوق فرمايش امام صادق (ع) است كه درباره آيه فوق فرمود: الكبائر، التى اوجب اللّه عزّ و جل عليها النار.

_______________________________

كافى، ج 2، ص 276، ح 1 ; نورالثقلين، ج 1، ص 473، ح 207.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 57 - 7

7 _ مشركان و منكران رسالت پيامبر(ص)، خواهان تحقق زودرس وعده هاى آن حضرت در مورد نزول عذاب بودند.

و كذبتم به به ما عندى ما تستعجلون به

در آيات متعددى، مانند آيه 6، 9 و 11 سوره انعام، به كافران وعده عذاب و كيفر دنيوى داده شده است.

لذا ممكن است مراد از {ما تستعجلون} نزول عذاب باشد كه كافران از سر انكار و تمسخر خواهان نزول سريع آن بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 67 - 3

3 _ نزول عذاب، امرى قانونمند و داراى ضوابط و زمينه هاى مشخص است.

على أن يبعث عليكم عذابا . .. لكل نبإ مستقر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 39 - 1

1_ نوح ( ع ) ، به كفرپيشگان قومش اعلام كرد كه به عذاب دنيوى و اخروى ، گرفتار خواهند شد .

فسوف تعلمون من يأتيه عذاب يخزيه و يحلّ عليه عذاب مقيم

با توجه به تكرار كلمه {عذاب} و توصيف عذاب دوم به هميشگى بودن، مى توان گفت: مراد از {عذاب يخزيه}، عذاب دنيوى و مقصود از {عذاب مقيم}، آتش دوزخ است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 29 - 9

9 - لوط ( ع ) ، قوم اش را به خاطر ارتكاب عمل لواط ، راهزنى و ارتكاب علنى منكر ، به عذاب الهى وعده داد .

أئنّكم لتأتون الرجال . .. فما كان جواب قومه إلاّ أن قالوا ائتنا بعذاب اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 1 - 2

2 - وعده خداوند ، به عذاب شدن كافرانِ حق ناپذير در عصر بعثت

سأل سائل بعذاب واقع

وعده عذاب اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 24 - 4

4 - عذاب اخروى و شكست دنيوى

، وعده الهى به كافران حق ناپذير

حتّى إذا رأوا ما يوعدون فسيعلمون من أضعف ناصرًا و أقلّ عددًا

وعده عذاب به كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 19 - 13

13- آفرينش آسمان ها و زمين ( عالم آفرينش ) ، دليل قدرتمندى خداوند بر تحقق وعده عذاب كافران و حبط عمل نيكشان

من ورائه جهنّم . .. مثل الذين كفروا بربّهم أعم_لهم كرماد اشتدّت به الريح ... ألم

وعده عذاب به مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 55 - 5

5 _ وعده خداوند به عذاب مشركان ستمگر ، حق و تخلف ناپذير است .

يقولون متى هذا الوعد . .. ألا إن وعد اللّه حق

وعده عذاب كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 82 - 5

5 - آينده بشر ، شاهد نزول عذاب قهر الهى بر كافران

و إذا وقع القول عليهم

مفسران، كلمه {القول} را كنايه از عذاب گرفته اند.

وعده علم به محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 14 - 8

8 - اعطاى دانش و حكمت ، وعده الهى به محسنان و نيكوكاران

و كذلك نجزى المحسنين

وعده عمر طبيعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 4 - 1

1 - وعده نوح ( ع ) به قوم خود ، مبنى بر آمرزش گناهان ، مصونيت از عذاب الهى و تداوم زندگى تا فرارسيدن اجل مسمى ( مرگ مقدر ) ، در صورت ايمان آوردن

آنان

يغفر لكم من ذنوبكم و يوخّركم إلى أجل مسمًّى

{أجل} به معناى پايان زندگى و نهايت زمان عمر آدمى و {مسمّى} به معناى معين و مشخص است. مقصود از تأخير اجل مسمى، نازل نشدن عذاب الهى و تداوم زندگى تا فرارسيدن مرگ مقدر الهى است كه هر انسانى، حتماً با آن روبه رو خواهد شد.

وعده غنايم غزوه خيبر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 15 - 12

12 - اختصاص غنايم خيبر به شركت كنندگان سفر حديبيه ، براساس وعده قبلى خداوند *

إذا انطلقتم إلى مغانم لتأخذوها . .. قال اللّه من قبل

برداشت بالا بدان احتمال است كه آنچه از قبل گفته شده، اختصاص غنايم، به حاضران صلح حديبيه باشد; چه اين كه اين نكته از نظر تاريخى نيز تأييد شده است.

وعده غنيمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 15 - 3

3 - وعده الهى به مسلمانان ، در دستيابى به فتح خيبر و غنايم آن ، پس از صلح حديبيه

سيقول المخلّفون إذا انطلقتم إلى مغانم لتأخذوها ذرونا نتّبعكم

آيه شريفه، در زمينه جنگ خيبر است و خداوند از حركت مسلمانان به اين جنگ به عنوان حركت به سوى غنايم ياد كرده است. از اين نكته استفاده مى شود كه خداوند به طور ضمنى، نويد فتح خيبر و غنايم آن را به جبران مشكلات سفر حديبيه، به مسلمانان داده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 21 - 1

1 - وعده خداوند به مؤمنان ، در دستيابى آنان به غنايمى ، علاوه

بر غنايم خيبر

و أخرى لم تقدروا عليها

با توجه به اين كه آيه قبل در زمينه غنايم خيبر بوده; واژه {أخرى} در مقايسه با غنايم خيبر به كار رفته است.

وعده فتح مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 1 - 7

7 - وعده قطعى خداوند به فتح بزرگ مكه در پى صلح حديبيه

إنّا فتحنا لك فتحًا مبينًا

مراد از {فتح}، ممكن است فتح مكه باشد و فعل ماضى {فتحنا} در واقع تأكيدى باشد بر فتحى كه در آينده صورت خواهد گرفت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 13 - 9

9 - خداوند ، مسلمانان صدراسلام را از پيش ، به فتح مكه و امداد هاى خود وعده داد .

و أُخرى تحبّونها نصر من اللّه و فتح قريب

وعده قبول توبه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 104 - 2

2 _ پذيرش توبه بندگان ، وعده حتمى خدا به آنان

ألم يعلموا أن اللّه هو يقبل التوبة عن عباده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 11 - 4

4 - پذيرش توبه گنه كاران ، وعده اكيد خدا به آنان

إلاّ من ظلم ثمّ بدّل حسنَا . .. فإنّى غفور رحيم

وعده قبول عمل صالح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 16 - 11

11- قبولى اعمال نيك و ورود در زمره بهشتيان ، وعده هميشگى و تخلف ناپذير الهى به اهل تسليم ، صلاح و شكر

وعد الصدق الذى كانوا يوعدون

وعده قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 38 - 2

2- برپايى قيامت و كيفر كافران دين ستيز ، وعده الهى است .

و يقولون متى ه_ذا الوعد

برداشت يادشده براين اساس است كه {ال} در {الوعد} عهد حضورى بوده و مقصود از آن، برپايى قيامت و عذاب كافران باشد كه همواره تمامى پيامبران به امت خويش وعده مى دادند و اين وعده در خاطر امت ها وجود داشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 97 - 1

1- تحقق وعده راستين خداوند به برپايى قيامت ، نزديك است .

و اقترب الوعد الحقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 103 - 6

6- قيامت ( بهشت ) ، وعده پيشين خداوند به مؤمنان راستين

ه_ذا يومكم الذى كنتم توعدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 104 - 8

8- برپايى قيامت با آفرينش و سازماندهى دوباره جهان ، وعده قطعى خداوند است .

وعدًا علينا إنّا كنّا ف_علين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 68 - 1

1 - موضع گيرى ناباورانه مشركان در قبال وعده برپايى قيامت

لقد وعدنا ه_ذا . .. إن ه_ذا إلاّ أس_طير الأوّلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 29 - 2

2 - وعده پيامبر ( ص ) به مشركان مبنى بر وقوع قيامت در آينده

و يقولون متى ه_ذا الوعد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس

- 36 - 48 - 4

4 - برپايى قيامت ، وعده اى الهى به انسان ها است .

متى ه_ذا الوعد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 52 - 6

6 - برپايى قيامت و حسابرسى از بندگان ، وعده الهى به انسان ها

ه_ذا ما وعد الرحم_ن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 83 - 11

11 - منتهى شدن نظام دنيا به جهان آخرت و قيامت ، وعده مكرر خداوند به خلق

يومهم الذى يوعدون

از فعل مضارع {يوعدون} _ كه دلالت بر استمرار مى كند _ مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 32 - 3

3 - وعده برپايى حتمى قيامت ، از پيام ها و هشدار هاى مهم خداوند به انسان ها

ءاي_تى تتلى عليكم . .. و إذا قيل إنّ وعد اللّه حقّ و الساعة

از اين كه خداوند، پس از بيان كلى {آياتى تتلى عليكم} صرفاً به مسأله معاد _ به عنوان يكى از آن آيات _ تصريح كرده است، اهميت آن استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 25 - 3

3 - برپايى قيامت ، وعده اعلام شده خداوند به انسان ها

و يقولون متى ه_ذا الوعد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 42 - 6

6 - برپايى قيامت و كيفر و پاداش آن روز ، وعده الهى به همگان

حتّى يل_قوا يومهم الذى يوعدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

19 - مرسلات - 77 - 7 - 2

2 - قيامت ، حقيقتى تحقق يافتنى و وعده اى تخلف ناپذير است .

إنّما توعدون لوقع

از آيات بعدى، استفاده مى شود كه مقصود از وعده در اين آيه، برپايى قيامت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 2 - 1

1 - خداوند ، به مردم وقوع قيامت را وعده داده است .

و اليوم الموعود

مفسران اتفاق نظر دارند كه مراد از {اليوم الموعود} قيامت است.

وعده كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 28 - 7

7 _ وعده دروغين برخى كفار مبنى بر اصلاح خويش و تكذيب نكردن آيات الهى در صورت بازگشت به دنيا

فقالوا يليتنا نرد و لا نكذب . .. و إنهم لكذبون

وعده كيفر اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 42 - 6

6 - برپايى قيامت و كيفر و پاداش آن روز ، وعده الهى به همگان

حتّى يل_قوا يومهم الذى يوعدون

وعده كيفر دين ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 38 - 2

2- برپايى قيامت و كيفر كافران دين ستيز ، وعده الهى است .

و يقولون متى ه_ذا الوعد

برداشت يادشده براين اساس است كه {ال} در {الوعد} عهد حضورى بوده و مقصود از آن، برپايى قيامت و عذاب كافران باشد كه همواره تمامى پيامبران به امت خويش وعده مى دادند و اين وعده در خاطر امت ها وجود داشت.

وعده كيفر كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

20 - بروج - 85 - 12 - 6

6 - وعده رويارويى قهرآميز و سريع خداوند با كافران و گرفتار ساختن آنان در قبضه قدرت خود ، مايه آرامش و تسلاّى خاطر پيامبر ( ص ) و مؤمنان

إنّ بطش ربّك لشديد

خطاب به پيامبر(ص)، به هنگام بيان مؤاخذه كافران، بيانگر تأثير مثبت اين خبر در روحيه آن حضرت و پيروان ايشان است.

وعده محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 154 - 27

27 _ پندار هاى جاهلانه نسبت به خداوند ، منشأ ترديد در حقّانيّت اسلام و وعده هاى خدا و رسول ( ص )

يظنّون باللّه غير الحقّ . .. يقولون لو كان لنا من الامر شىء ما قتلنا ههنا

وعده مصونيت از عذاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 4 - 1

1 - وعده نوح ( ع ) به قوم خود ، مبنى بر آمرزش گناهان ، مصونيت از عذاب الهى و تداوم زندگى تا فرارسيدن اجل مسمى ( مرگ مقدر ) ، در صورت ايمان آوردن آنان

يغفر لكم من ذنوبكم و يوخّركم إلى أجل مسمًّى

{أجل} به معناى پايان زندگى و نهايت زمان عمر آدمى و {مسمّى} به معناى معين و مشخص است. مقصود از تأخير اجل مسمى، نازل نشدن عذاب الهى و تداوم زندگى تا فرارسيدن مرگ مقدر الهى است كه هر انسانى، حتماً با آن روبه رو خواهد شد.

وعده معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 4 - 2

2 _ معاد و بازگشت انسان ها به سوى

خدا ، وعده الهى است .

إليه مرجعكم جميعاً وعد اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 35 - 3

3 - وعده معاد و حيات دوباره انسان ها در قيامت ، يكى ديگر از مهم ترين پيام هاى پيامبر جامعه پس از نوح

أيعدكم . .. و كنتم ترابًا و عظ_مًا انّكم مخرجون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 17 - 18

18- وعده اديان الهى به معاد ، وعده اى پيشينه دار و پرسابقه در تاريخ بشر

أتعداننى أن أُخرج . .. فيقول ما ه_ذا إلاّ أس_طير الأوّلين

تعبير {الأولين}، نشان مى دهد كه مسأله معاد در ميان جوامع بشرى، از دير زمان مطرح بوده است.

وعده معجزه به مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 20 - 7

7 _ وعده نزول معجزه از سوى خدا به شرك پيشگان بهانه جوى عصر بعثت

و يقولون لو لا أنزل عليه ءاية من ربه فقل إنما الغيب للّه فانتظروا

وعده مقابله به مثل به كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 17 - 3

3 - وعده خداوند بر مقابله به مثل با مكر كافران ، كافى براى شتاب نورزيدن پيامبر ( ص ) در مورد درخواست كيفر براى آنان

و أكيد كيدًا . فمهّل

برداشت ياد شده، از حرف {فاء} در {فمهّل} استفاده شده است; يعنى، حال كه از مكر خداوند درباره كافران آگاه شدى، با خاطرى آسوده به كافران فرصت ده; زيرا آنان هر چند در هر فرصت به مكر خود

ادامه دهند، ولى مكر آنان مقهور مكر خداوند است.

وعده ميوه هاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 53 - 1

1 - بهشت و نعمت هاى آن مانند انواع ميوه ها و نوشيدنى ها و زنان زيبا ، وعده الهى به تقواپيشگان

جنّ_ت . .. يدعون فيها بف_كهة كثيرة و شراب . و عندهم ق_صرت الطرف أتراب . ه_ذا ما

وعده نبوت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 7 - 11

11 - برگزيدن موسى ( ع ) براى مقام رسالت ، وعده الهى به مادرش جهت آرام بخشيدن خاطر وى

و لاتخافى و لاتحزنى . .. و جاعلوه من المرسلين

وعده نجات از جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 21 - 14

14- رهبران مستكبر در جواب استمداد پيروانشان براى رهايى از عذاب ، به آنان وعده مى دهند كه در صورت نجات يافتن خود ، آنان را هم نجات خواهند داد .

قالوا لو هدي_نا الله لهدين_كم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 101 - 1

1- خداوند ، به كسانى كه منزلت نيكو و خصلت پسنديده دارند ( مؤمنان راستين ) ، وعده دورى و نجات از آتش دوزخ داده است .

إنّ الذين سبقت لهم منّا الحسنى أولئك عنها مبعدون

{الحسنى} مؤنث {أحسن} و صفت براى موصوف محذوفى چون {المنزلة} و {الخصلة} است و به قرينه مقابله با آيه قبل _ كه در باره كافران و مشركان بود _ آيه شريفه در باره مؤمنان

راستين است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 17 - 3

3 - وعده رهايى تقواپيشگان از آتش دوزخ ، حتمى و تخلّف ناپذير است .

سيجنّبها الأتقى

حرف {سين} براى تأكيد بر وعده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 18 - 5

5 - دورى از آتش دوزخ ، وعده خداوند به اهل زكات و انفاق

و سيجنّبها الأتقى . الذى يؤتى ماله يتزكّى

وعده نجات انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 9 - 1،3

1- نجات پيامبران و مؤمنان از دست دشمنان و پيروزى بر آنان ، وعده خداوند به ايشان است .

و ما أرسلنا قبلك رجالاً. .. ثمّ صدقن_هم الوعد فأنجين_هم و من نشاء

3- خداوند ، به وعده خويش مبنى بر نجات پيامبران و مؤمنان و هلاكت دشمنان ، عمل كرد .

ثمّ صدقن_هم الوعد فأنجين_هم و من نشاء و أهلكنا المسرفين

{صدق} (مصدر {صدقنا}) در دو چيز استعمال مى شود: 1_ در اعتقاد است، كه دراين صورت به معناى اعتقاد مطابق با واقع خواهد بود. 2_ در جوارح و افعال انسان، كه در اين صورت به معناى انجام دادن كار به طور شايسته و بايسته خواهد بود. (مفردات راغب). در آيه بالا معناى دوم منظور است. گفتنى است ماده {صدق} در مواردى به دو مفعول متعدى مى شود كه اين آيه يكى از آن موارد است.

وعده نجات به انفاقگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 18 - 5

5 - دورى از آتش دوزخ ،

وعده خداوند به اهل زكات و انفاق

و سيجنّبها الأتقى . الذى يؤتى ماله يتزكّى

وعده نجات به مؤديان زكات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 18 - 5

5 - دورى از آتش دوزخ ، وعده خداوند به اهل زكات و انفاق

و سيجنّبها الأتقى . الذى يؤتى ماله يتزكّى

وعده نجات خانواده نوح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 45 - 5

5_ نوح ( ع ) ، براساس وعده خداوند به نجات افراد خانواده اش و التزام خداوند به وعده هاى خويش ، خواستار نجات فرزندش شد .

إن ابنى من أهلى و إن وعدك الحق

وعده نجات مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 9 - 1،3

1- نجات پيامبران و مؤمنان از دست دشمنان و پيروزى بر آنان ، وعده خداوند به ايشان است .

و ما أرسلنا قبلك رجالاً. .. ثمّ صدقن_هم الوعد فأنجين_هم و من نشاء

3- خداوند ، به وعده خويش مبنى بر نجات پيامبران و مؤمنان و هلاكت دشمنان ، عمل كرد .

ثمّ صدقن_هم الوعد فأنجين_هم و من نشاء و أهلكنا المسرفين

{صدق} (مصدر {صدقنا}) در دو چيز استعمال مى شود: 1_ در اعتقاد است، كه دراين صورت به معناى اعتقاد مطابق با واقع خواهد بود. 2_ در جوارح و افعال انسان، كه در اين صورت به معناى انجام دادن كار به طور شايسته و بايسته خواهد بود. (مفردات راغب). در آيه بالا معناى دوم منظور است. گفتنى است ماده {صدق} در مواردى به دو مفعول متعدى مى شود كه اين

آيه يكى از آن موارد است.

وعده نزول قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 108 - 4

4- عالمان اهل كتاب ، مطلع از وعده هاى خداوند در كتاب هاى آسمانى پيشين به نزول كتاب آسمانى قرآن

الذين أُوتوا العلم من قبله إذا يتلى عليهم يخرّون . .. يقولون سبح_ن ربّنا إن كان

وعده نزول قرآن به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 1 - 2

2 - خداوند ، در آغاز رسالت پيامبر ( ص ) ، آن حضرت را به نزول آياتى خواندنى ( قرآن ) وعده داد .

اقرأ

مشهور اين است كه سوره {علق} يا {پنچ آيه نخست آن}، اولين آياتى است كه بر پيامبر(ص) نازل گرديد. تعبير {اقرء} در سر آغاز وحى، شروع مناسبى است كه در خود دو نكته دارد: 1. پس از اين مطالبى به پيامبر نازل خواهد شد; 2. آن مطالب خواندنى خواهد بود، نه اين كه به دانستن آن بسنده شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 4 - 11

11 - نزول قرآن به صورت قابل نوشتن ، وعده خداوند به پيامبر ( ص ) در لحظات آغازين بعثت

اقرأ . .. الذى علّم بالقلم

طرح امورى كه مربوط به قلم است، به دنبال فرمان قرائت قرآن در نخستين لحظات آغاز وحى، بيانگر نكته ياد شده است.

وعده نصرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 55 - 4

4 - وعده خداوند به يارى پيامبران و مؤمنان ، مقتضى صبر

و شكيبايى همه رهبران و مبلغان دينى ، در برابر آزار ها و كارشكنى هاى دشمنان است .

إنّا لننصر رسلنا و الذين ءامنوا . .. فاصبر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 13 - 4

4 - امداد هاى الهى و پيروزى بر دشمن ، وعده قطعى خداوند به جبهه ايمان و مجاهدان راه او

يغفر لكم . .. و أُخرى تحبّونها نصر من اللّه و فتح قريب

وعده نصرت به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نصر - 110 - 1 - 1

1 - خداوند ، پيامبر ( ص ) را به امداد خويش مطمئن ساخت و به آن حضرت وعده پيروزى بر دشمنان داد .

إذا جاء نصر اللّه و الفتح

{نصر} به معناى پيروز ساختن و {فَتْح} به معناى گشودن است. (برگرفته از {مقاييس اللغة}) حرف {إذا} دلالت بر وقوع حتمى شرط در آينده دارد.

وعده نعمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 66 - 4

4- عكس العمل نوع انسان ها در برابر وعده بهشت و نعمت هاى آن از جانب خداوند ، انكار و استبعاد معاد است .

جنّت عدن التى وعد الرحمن . .. و يقول الإنس_ن أءذا ما متّ

چنانچه دو آيه قبل ){ و ما نتنزّل. .. سميًّا}) جملاتى معترضه و بريده از آيات قبل و بعد باشد، آيه مورد بحث در ادامه آيات قبل از اين دو آيه خواهد بود كه در مورد بهشت و نعمت هاى آن است.

وعده نيكو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص

- 28 - 61 - 3

3 - پاداش هاى اخروى ، وعده نيكوى خداوند به هدايت يافتگان

أفمن وعدن_ه وعدًا حسنًا

وعده هاى ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 114 - 1،6

1 _ وعده ابراهيم ( ع ) به پدرش ، مبنى بر استغفار براى وى

و ما كان استغفار إبرهيم لأبيه إلا عن موعدة وعدها

6 _ وعده ابراهيم ( ع ) به استغفار براى پدرش ، قبل از يقين به بقاى وى بر شرك و به اميد متمايل ساختن او به ايمان بود .

إلا عن موعدة . .. فلما تبين له أنه عدو للّه تبرأ منه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 47 - 3،5

3- حضرت ابراهيم ( ع ) پس از پايان گفتوگو با آزر ، به او وعده داد كه آمرزش گناه شرك او را به زودى از خداوند خواهد خواست .

قال سل_م عليك سأستغفر لك ربّى

ابراهيم(ع) به قرينه {أخاف} در آيات قبل، آزر را مشركى كه قابل بخشش نباشد و به تعبير برخى آيات {دشمن خدا} نمى دانست; بنابراين به بخشش گناه شرك او اميدوار بود، لذا نه عذاب او را قطعى دانست و نه به او وعده مغفرت حتمى داد، بلكه با اطمينان به مهرورزى خداوند به او، اظهار اميدوارى كرد كه استغفارش تأثير بخشد.

5- حضرت ابراهيم ( ع ) با وعده استغفار به آزر ، سعى در متمايل ساختن او به توحيد و درمان سرسختى او داشت .

قال سل_م عليك سأستغفر لك ربّى

نرمى پاسخ ابراهيم(ع) و وعده استغفار به او، ممكن است به جهت

متنبه ساختن و نرم كردن دل او براى دست برداشتن از بت پرستى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 4 - 16،17

16 - وعده ابراهيم ( ع ) به پدرش ( جد مادرى يا عمويش آزر ) ، در مورد استغفار براى او از درگاه خداوند

إلاّ قول إبرهيم لأبيه لأستغفرنّ لك

17 - عدم برقرارى رابطه ميان ابراهيم ( ع ) و قوم مشرك او ، مگر در وعده استغفار آن حضرت براى آزر

إذ قالوا لقومهم إنّا برءؤا منكم . .. إلاّ قول إبرهيم لأبيه

برداشت ياد شده، بدان احتمال است كه {إلاّ}، استثنا از برائت ابدى باشد كه از بخش پيشين آيه استفاده مى شود.

وعده هاى اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 102 - 16

16 - وعده شكيبايى اسماعيل ( ع ) به پدرش ( ابراهيم ( ع ) ) به هنگام انجام مأموريت ذبح

ي_أبت افعل ما تؤمر ستجدنى إن شاء اللّه من الص_برين

وعده هاى الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 125 - 8

8 _ وعده الهى به نزول پنجهزار فرشته براى يارى رزمندگان بدر و يا احد و يا حمراءالاسد ، در صورت صابر بودن و تقوا داشتن

ان تصبروا و تتّقوا . .. يمددكم ربّكم بخسمة الاف من الملئكة

برخى مفسّران به قرينه جمله {يأتوكم من فورهم هذا}، آيه مورد بحث را درباره قضيه حمراءالاسد دانسته اند كه مشركان پس از غلبه در احد و انصراف از معركه، پشيمان شدند و تصميم بر يورش به مدينه

را داشتند كه پيامبر(ص) پس از دريافت اين خبر، مسلمانان را براى رويارويى با آنان فراخواند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 135 - 10

10 _ اصراركنندگان بر گناه ، محروم از وعده الهى به آمرزش گناهانشان

و الّذين اذا فعلوا فاحشة . .. و من يغفر الذّنوب الّا اللّه و لم يصرّوا على ما فع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 144 - 18

18 _ وعده خداوند به اعطاى پاداش به سپاسگزاران نعمت هاى الهى

و سيجزى اللّه الشّاكرين

وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 265 - 6

6 _ وعده الهى به پاداش انفاق كنندگان براى كسب رضايت خداوند

مثل الّذين ينفقون . .. فاتت اُكُلها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 274 - 4

4 _ وعده الهى بر پاداش اهل انفاق ، بر انگيزنده آدمى به آن

فلهم اجرهم عند ربّهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 9 - 1،10

1 _ اذعان عالمان ژرفنگر ، به وقوع قيامت ، بر اساس وعده الهى

و الراسخون فى العلم . .. ربّنا انّك جامع النّاس ليوم لا ريب فيه انّ اللّه لايخلف

10 _ وعده خداوند ، تخلف ناپذير است .

انّ اللّه لا يخلف الميعاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 12 - 2

2 _ پيروزى ايمان بر كفر ، از وعده هاى الهى

قل للّذين كفروا

ستغلبون و تحشرون الى جهنّم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 13 - 1

1 _ جنگ بدر ، شاهد روشن صدق وعده هاى الهى در مورد شكست كافران

قد كان لكم اية فى فئتين التقتا

بنا به گفته مفسّرين، آيه فوق مربوط به جنگ بدر است. گفتنى است كه در شأن نزول آيه، اختلافى نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 21 - 22،23

22 _ وعده عذاب دردناك به بنى اسرائيل ، به جهت قتل چهل و سه پيامبر و صد و دوازده آمر به معروف و ناهى از منكر

و يقتلون النّبيّن بغير حقّ و يقتلون الّذين يأمرون بالقسط من النّاس فبشّرهم بعذاب

رسول اللّه (ص) به عنوان بيان مصداق براى آيه فوق فرمود: قتلت بنو اسرائيل ثلاثة و اربعين نبيّاً اول النّهار فى ساعة واحدة فقام مائة رجل و اثنى عشر رجلا من عبّاد بنى اسرائيل فامروا من قتلهم بالمعروف و نهوهم عن المنكر فقتلوا جميعاً من آخر النّهار فى ذلك اليوم.

_______________________________

تفسير طبرى، ج 3، ص 144 ; مجمع البيان، ج 2، ص 720 ; تفسير تبيان، ج 2، ص 422.

23 _ وعده عذاب دردناك به قاتلان زكريّا و يحياى پيامبر ( ع )

و يقتلون النّبيّن بغير حق . .. فبشّرهم بعذاب اليم

اميرالمؤمنين (ع) درباره آيه فوق فرمود: . .. انّ نبى اللّه زكريّا قد نشر بالمناشير و يحيى ابن زكريا قتله قومه و هو يدعوهم الى اللّه.

_______________________________

تفسير برهان، ج 1، ص 274، ح 1.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3

- 35 - 18

18 _ وعده خداوند به عمران كه پسرى به تو خواهم داد ، سبب شد كه همسرش گمان كند حمل او پسر خواهد بود .

ربّ انّى نذرت لك . .. فتقبّل منّى

امام صادق (ع): ان اللّه تعالى اوحى الى عمران، انى واهب لك ذكراً سوياً مباركاً . .. فحدث عمران امرأته حنّة بذلك ... .

_______________________________

كافى، ج 1، ص 535، ح 1 ; مجمع البيان، ج 2، ص 737.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 61 - 18

18 _ وعده قطعى خداوند به يارى و نصرت پيامبر ( ص ) ، در مباهله با نصارا

فنجعل لعنت اللّه على الكاذبين

پيشنهاد مباهله از جانب خدا به پيامبر (ص) بوده و اين،$مستلزم نصرت دادن پيامبر اكرم (ص) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 28 - 12،13

12 _ وعده خداوند به جبران خسارت هاى مادّى مؤمنان صدر اسلام ، كه در نتيجه قطع رابطه با مشركان متوجه آنان مى شد .

إنما المشركون نجس فلا يقربوا المسجدالحرام . .. و إن خفتم عيلة فسوف يغنيكم اللّه

13 _ جبران خسارت هاى وارده بر مؤمنان ، در نتيجه مبارزه با دشمنان اسلام ، وعده الهى به ايشان

إنما المشركون نجس فلا يقربوا المسجدالحرام . .. و إن خفتم عيلة فسوف يغنيكم اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 59 - 9

9 _ وعده خداوند به برخوردارى متوكلان از عطا و تفضلش

و قالوا حسبنا اللّه سيؤتينا اللّه من فضله

آيه فوق در مقام تعليم به انسان است

و بى ترديد آنچه خداوند تعليم دهد، منطبق با واقعيت مى باشد در نتيجه جمله {سيؤتينا} حاكى از عطاى الهى به متوكلان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 71 - 20

20 _ وعده خداوند به بهره مند ساختن مؤمنان راستين ، از رحمت خاص خويش در قيامت

و المؤمنون و المؤمنت . .. أولئك سيرحمهم اللّه

تعبير {سيرحمهم} كه اختصاص به آينده دارد به جاى {يرحم} مى تواند اشاره به قيامت داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 72 - 1،17

1 _ حيات جاودان در باغ هاى بهشت با نهر هاى روان ، وعده الهى به زنان و مردان مؤمن

وعد اللّه المؤمنين . .. تحتها الأنهر

17 _ از امام سجاد ( ع ) روايت شده كه فرمود : { إذا صار اهل الجنة فى الجنة . . . فيقول لهم تبارك و تعالى : رضاى عنكم و محبتى لكم خير و اعظم مما انتم فيه . . . ثم قرء على بن الحسين هذه الآية { وعد اللّه المؤمنين و المؤمنات جنات تجرى من تحت ها الانهار . . . و رضوان من اللّه اكبر . . . } ;

آن گاه كه بهشتيان در بهشت قرار گيرند . .. خداى تبارك و تعالى به آنان مى فرمايد: رضايت و محبت من درباره شما بهتر و بزرگتر است از نعمتهاى بهشتى كه غرق در آن هستيد. سپس امام (ع) اين آيه را قراءت فرمود: خداوند به مردان و زنان با ايمان، باغهايى از بهشت وعده داده كه نهرهايى از زير

درختانش جارى است ... و رضايت و خشنودى خدا [از همه اينها ]بزرگ تر است }.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 99 - 16

16 _ وعده خداوند به غوطه ور ساختن مؤمنان انفاقگر ، در درياى رحمت خويش

سيدخلهم اللّه فى رحمته

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 4 - 2

2 _ معاد و بازگشت انسان ها به سوى خدا ، وعده الهى است .

إليه مرجعكم جميعاً وعد اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 20 - 7

7 _ وعده نزول معجزه از سوى خدا به شرك پيشگان بهانه جوى عصر بعثت

و يقولون لو لا أنزل عليه ءاية من ربه فقل إنما الغيب للّه فانتظروا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 65 - 2

2 _ خداوند ، پيامبر اكرم ( ص ) را در قبال سخنان نارواى مشركان دلدارى داده و با وعده غلبه قطعى توحيد بر شرك ، آن حضرت را از ناكامى و نافرجامى توطئه هاى آنان ، مطمئن ساخت

و لا يحزنك قولهم إن العزة للّه جميعاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 109 - 9

9 _ دلجويى خداوند از پيامبر ( ص ) در برابر مشكلات رسالت و دادن وعده پيروزى به آن حضرت

و اصبر حتى يحكم اللّه و هو خير الحكمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 65 - 6

6_ نزول عذاب بر

قوم ثمود ، وعده اى از ناحيه خداوند به حضرت صالح ( ع )

ذلك وعد غير مكذوب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 31 - 15،18

15_ شكستو نابودى كفرپيشگان و پيروزى اهل ايمان ، از تهديد هاى خداوند به كافران و از وعده هاى او به مؤمنان عصر بعثت

حتى يأتى وعد الله

18_ { عن أبى جعفر ( ع ) فى قوله : { و لايزال الذين كفروا تصيبهم بما صنعوا قارعة } و هى النقمة { أوتحلّ قريباً من دارهم } فتحلّ بقوم غيرهم فيرون ذلك و يسمعون به و الذين حلّت بهم عصاة كفار مثلهم و لايتعظ بعضهم ببعض و لن يزالوا كذلك { حتى يأتى وعد الله } الذى وعد المؤمنين من النصر و يخزى الله الكافرين ;

از امام باقر(ع) درباره سخن خداوند: {و لايزال . ..} روايت شده است كه: آن [قارعة] عقوبت است و [درباره] {أو تحلّ قريباً من دارهم} [يعنى] عقوبت بر قومى ديگر فرود مى آيد و آنان مى بينند و مى شنوند و آنهايى كه عقوبت بر آنان وارد شده، مانند ايشان گناهكار و كافرند و [ليكن] برخى از برخى ديگر پند نمى گيرند و همواره چنين هستند تا وعده خدا فرا رسد و، حتى يأتى وعد الله، همان وعده اى كه به مؤمنان داده است كه آنان را پيروز كند و خداوند كافران را خوار مى سازد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 35 - 1

1_ بهشت ، وعده و نويد خداوند به تقواپيشگان

مثل الجنة التى وعد المتقون

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 14 - 1

1- وعده خداوند به اسكان انبيا در سرزمين خويش ، در پى تهديد به اخراج شدن آنان از سوى اقوام كافر

و قال الذين كفروا لرسلهم لنخرجنّكم من أرضنا. .. فأوحى إليهم ... و لنسكننّكم الأر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 47 - 2،6

2- عذاب و هلاكت ستم پيشگان و پيروزى رسولان ، وعده خداوند به آنان

و أنذر الناس يوم يأتيهم العذاب فيقول الذين ظلموا . .. و قد مكروا مكرهم ... فلاتح

برداشت فوق از ارتباط اين آيه با آيات قبل، كه درباره عذاب ستمگران بود، استفاده مى شود. گفتنى است {فاء} تفريع در {فلاتحسبنّ} مؤيد اين ارتباط است.

6- خنثى و بى نتيجه كردن مكر و ترفند هاى ستمگران ، وعده خداوند به رسولان خويش

و قد مكروا مكرهم و عند الله مكرهم و إن كان مكرهم لتزول منه الجبال . فلاتحسبنّ ال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 119 - 1

1- وعده قطعى خداوند به بخشش گناه بدكاران ، در صورت روى آوردن آنان به توبه و صلاح

ثمّ إن ربّك للذين عملوا السوء بجه_لة ثمّ تابوا من بعد ذلك و أصلحوا إن ربّك من بع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 44 - 17

17- وعده خداوند به آمرزش مشركان ، در صورت بازگشت از شرك

تع_لى عمّا يقولون . .. إنه كان حليمًا غفورًا

ذكر تعليل {غفور} در پايان جمله، مى تواند نويدى باشد بر مشركان كه على رغم گناه

بزرگ و سخنان ناروا درباره خداوند، امكان آمرزش آنان، وجود دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 104 - 9

9- وعده خداوند به بنى اسرائيل جهت گردآورى آنان در سرزمين فلسطين ، پس از فرا رسيدن دومين موعد فساد آنان در آن سرزمين

جئنا بكم لفيفًا

برداشت فوق بدان احتمال است كه {وعد الأخرة} اشاره اى باشد به آن دو موعدى كه خداوند در آغاز اين سوره (آيه 4) براى بنى اسرائيل پيش بينى كرده و به آنان هشدار داده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 108 - 4

4- عالمان اهل كتاب ، مطلع از وعده هاى خداوند در كتاب هاى آسمانى پيشين به نزول كتاب آسمانى قرآن

الذين أُوتوا العلم من قبله إذا يتلى عليهم يخرّون . .. يقولون سبح_ن ربّنا إن كان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 24 - 25

25- خداوند ، پيامبر ( ص ) را به ارائه آياتى آموزنده تر از داستان اصحاب كهف ، وعده داد .

و قل عسى أن يهدين ربّى لأقرب من ه_ذا رشدًا

{ه_ذا} مى تواند اشاره به بيان سرگذشت اصحاب كهف باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 83 - 5

5- خداوند به ارائه مطالبى درباره { ذى القرنين } به وسيله آياتى از قرآن ، وعده حتمى داد .

قل سأتلوا عليكم منه ذكرًا

ضمير در {منه} به {ذى القرنين} برمى گردد و {من} براى تبعيض است ; يعنى، بخشى از اخبار و حالات او. مراد از

{ذكراً} به قرينه {سأتلوا} آيات قرآن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 98 - 17،18

17- ذوالقرنين ، به وعده هاى خداوند ، ايمان داشت و به تحقّق آنها ، مطمئن بود .

و كان وعد ربّى حقًّا

18- برپايى قيامت ، وعده خداوند و تخلّف ناپذير است .

و كان وعد ربّى حقًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 61 - 4

4- خداوند به بندگان خويش ، وعده ورود به بهشت هاى عدن داده است .

جنّت عدن التى وعد الرحمن عباده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 66 - 4

4- عكس العمل نوع انسان ها در برابر وعده بهشت و نعمت هاى آن از جانب خداوند ، انكار و استبعاد معاد است .

جنّت عدن التى وعد الرحمن . .. و يقول الإنس_ن أءذا ما متّ

چنانچه دو آيه قبل ){ و ما نتنزّل. .. سميًّا}) جملاتى معترضه و بريده از آيات قبل و بعد باشد، آيه مورد بحث در ادامه آيات قبل از اين دو آيه خواهد بود كه در مورد بهشت و نعمت هاى آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 96 - 4

4- محبوبيت اجتماعى و ايجاد پايگاه در دل هاى مردم ، وعده خداوند به مسلمانان رنج كشيده صدراسلام

إنّ الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت سيجعل

نزول اين آيات در مكه و همچنين ارتباط آن با آيات پيشين _ كه حاوى ادعاهاى نارواى مشركان و فشارهاى روحى و تبليغاتى آنان بود _ چنين اقتضا

دارد كه جمله {سيجعل . ..}، وعده خداوند به محبوب شدن مؤمنان و يافتن پايگاه مناسب اجتماعى در ميان مردمان آن عصر باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 42 - 6

6 - اعطاى معجزاتى در كنار معجزه عصا و يدبيضا به موسى ( ع ) ، وعده خداوند به او در كوه طور *

ب__َاي_تى

جمع آوردن {آيات} با آن كه تا آن زمان، تنها دو معجزه به موسى(ع) عطا شده بود، مى تواند وعده ضمنى خداوند به عطاى معجزاتى ديگر به موسى(ع) باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 66 - 2

2 - موسى ( ع ) ، برخوردار از اعتمادى قوى به وعده هاى خداوند در پيروزى بر مخالفان

قال بل ألقوا

در آيات پيشين، خداوند به موسى(ع) اطمينان داد كه بر رخدادها، اِشراف كامل دارد و جاى نگرانى نيست (لاتخافا إنّنى معكما أسمع و أرى). واگذار كردن صحنه كارزار به دشمنان و به تماشا نشستن موسى(ع) حاكى از اعتماد كامل او به آن وعده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 69 - 2

2 - بلعيده شدن سِحر ساحران فرعون و بطلان گرديدن ساخته هاى آنان با عصاى موسى ( ع ) ، وعده خداوند به آن حضرت .

و ألق ما فى يمينك تلقف ما صنعوا

فعل {تلقف} و نظاير آن (نزد برخى از اهل لغت) در موردى به كار مى رود كه چيزى گرفته شود و خورده يا بلعيده گردد (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11

- طه - 20 - 80 - 3

3 - خداوند ، پس از عبور بنى اسرائيل از دريا ، با آنان قرار گفت وگو نهاد و وعده ارتباط نزديك داد .

و وعدن_كم جانب الطور الأيمن

متعلق {واعدناكم} به قرينه {و ما أعجلك عن قومك يا موسى} (در آيات بعد) وعده مناجات و گفت وگو با موسى(ع) بوده است. اين مواعده گرچه با همه بنى اسرائيل نبود; اما بازگشت منافع آن (از قبيل نزول تورات) به عموم آنان، سبب شد كه از آن به عنوان نعمتى بر همه بنى اسرائيل ياد شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 86 - 5،7

5 - بنى اسرائيل ، پيش از رفتن موسى ( ع ) به ميقات ، وعده خوبى ( نزول تورات ) از ناحيه خداوند دريافت كرده بودند .

ألم يعدكم ربّكم وعدًا حسنًا

استفهام تقريرى يا انكارى موسى(ع) از بنى اسرائيل، نشان از داده شدن وعده اى به آنان پيش از رفتن موسى(ع) به ميقات دارد. محتواى اين وعده را، برخى نزول تورات دانسته اند.

7 - بنى اسرائيل ، بدون اين كه در تحقق وعده خداوند ( اعطاى تورات ) به آنان تأخيرى شده باشد ، به گمراهى تن در دادند .

ألم يعدكم ربّكم . .. أفطال عليكم العهد

استفهام در {أفطال} انكارى است. و {عهد} به معناى زمان است. (قاموس) و مراد زمان تحقق وعده اى است كه {ألم يعدكم} بر آن دلالت داشت، و ممكن است مراد از {عهد} زمان دورى موسى(ع) باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 99 - 2

2

- تداوم نقل اخبار پيامبران و امت هاى گذشته ، از وعده هاى خداوند به پيامبر ( ص )

كذلك نقصّ عليك من أنباء ما قد سبق

{نقصّ عليك. ..} وعده خداوند به نقل گوشه هايى از تاريخ پيشنيان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 88 - 7

7- وعده خداوند به نجات مؤمنان از غم و گرفتارى ، در صورت دعاى خالصانه آنان

فنادى . .. و كذلك ن_نجى المؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 97 - 1

1- تحقق وعده راستين خداوند به برپايى قيامت ، نزديك است .

و اقترب الوعد الحقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 101 - 1

1- خداوند ، به كسانى كه منزلت نيكو و خصلت پسنديده دارند ( مؤمنان راستين ) ، وعده دورى و نجات از آتش دوزخ داده است .

إنّ الذين سبقت لهم منّا الحسنى أولئك عنها مبعدون

{الحسنى} مؤنث {أحسن} و صفت براى موصوف محذوفى چون {المنزلة} و {الخصلة} است و به قرينه مقابله با آيه قبل _ كه در باره كافران و مشركان بود _ آيه شريفه در باره مؤمنان راستين است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 103 - 6

6- قيامت ( بهشت ) ، وعده پيشين خداوند به مؤمنان راستين

ه_ذا يومكم الذى كنتم توعدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 104 - 8

8- برپايى قيامت با آفرينش و سازماندهى دوباره جهان ، وعده قطعى خداوند است

.

وعدًا علينا إنّا كنّا ف_علين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 106 - 3

3- وعده و پيام خداوند به همه بندگان حقيقى خود ، مبنى بر حاكميت و پيروزى آنان در جاجاى كره زمين

أنّ الأرض يرثها عبادى الص_لحون . إنّ فى ه_ذا لبل_غًا لقوم ع_بدين

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه {ه_ذا} اشاره به مضمون آيه قبل و مقصود از {بلاغ}، ابلاغ پيام و رساندن مقصود باشد (لسان العرب). گفتنى است كه لحن و آهنگ دو آيه، حاوى وعده و بشارت الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 39 - 6

6 - وعده يارى ، حمايت و پشتيبانى از سوى خداوند ، به مسلمانان صدراسلام در پيكارشان عليه جبهه كفر

أُذن للذين يق_تلون . .. و إنّ اللّه على نصرهم لقدير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 60 - 4

4 - خداوند ، به مسلمان مورد ستم ، وعده قطعى داد كه او را نصرت و يارى خواهد داد تا انتقام خود را از ستمگران بازستاند .

و من عاقب . .. ثمّ بغى عليه لينصرنّه اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 32 - 9

9 - وعده خداوند به تأمين نيازمندى هاى فقيران غير متأهل ، در صورت اقدام آنان به ازدواج

و أنكحوا الأي_مى منكم . .. إن يكونوا فقراء يغنهم اللّه من فضله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 33 - 8

8 -

وعده خداوند به برطرف ساختن نياز هاى غير متأهلان فاقد امكانات ازدواج ، در صورت رعايت عفت و پاكدامنى

و ليستعفف الذين لايجدون نكاحًا حتّى يغنيهم اللّه من فضله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 55 - 1،2،3،4،9،10،14،16،19،27

1 - خلافت و جانشين خود قرار دادن در زمين ، وعده أكيد خداوند به مؤمنان نيكوكار

وعد اللّه الذين ءامنوا منكم و عملوا الص_لح_ت ليستخلفنّهم فى الأرض

{خلافت}، به معناى نيابت از غير است (مفردات راغب). در اين كه خلافت و نيابت در آيه شريفه، از طرف چه كسى و يا چه كسانى است، ميان مفسران چند نظريه وجود دارد: 1_ برخى آن را خلافت و جانشينى از خدا در زمين مى دانند. 2_ عده اى ديگر آن را نيابت و جانشينى اقوام هلاكت شده و يا شكست خورده مى شمرند كه با هلاكت و يا شكست آنان مؤمنان نيكوكار جانشين آنها در اداره سرزمين هايشان مى شوند. برداشت ياد شده، مبتنى بر نظريه نخست است.

2 - خلافت و سلطه در زمين و اداره آن ، وعده أكيد خداوند به مؤمنان داراى عمل صالح

وعد اللّه الذين ءامنوا منكم و عملوا الص_لح_ت ليستخلفنّهم فى الأرض

3 - خداوند ، شكست و هلاكت كافران و مشركان حاكم و جايگزين آنان شدن را ، به مؤمنان نيكوكار صدراسلام ، وعده كرده است .

وعد اللّه الذين ءامنوا منكم و عملوا الص_لح_ت ليستخلفنّهم فى الأرض

4 - شكست كافران و پايان داده شدن به سلطه آنان و پيروزى مؤمنان داراى عمل صالح ، با در دست گرفتن اداره سرنوشت بشر در زمين ، وعده أكيد خداوند

وعد اللّه الذين ءامنوا

منكم و عملوا الص_لح_ت ليستخلفنّهم فى الأرض

9 - خداوند ، استقرار و تثبيت دين مورد پسند خويش را به مؤمنان نيكوكار صدراسلام ، وعده كرده است .

وعد اللّه الذين ءامنوا منكم و عملوا الص_لح_ت . .. و ليمكّننّ لهم دينهم الذى ارتض

10 - وعده أكيد خداوند به استقرار و تثبيت دين مورد پسند خويش به سود مؤمنان نيكوكار

وعد اللّه الذين ءامنوا منكم و عملوا الص_لح_ت . .. و ليمكّننّ لهم دينهم الذى ارتض

14 - تبديل و جايگزين كردن ترس و اضطراب به امنيت و آرامش ، وعده خداوند به مؤمنان داراى عمل صالح

وعد اللّه الذين ءامنوا منكم و عملوا الص_لح_ت . .. و ليبدّلنّهم من بعد خوفهم أمنً

16 - وعده خداوند به مؤمنان نيكوكار صدراسلام ، به تبديل و دگرگون كردن ترس و اضطراب آنان به امنيت و آرامش

وعد اللّه الذين ءامنوا منكم و عملوا الص_لح_ت . .. و ليبدّلنّهم من بعد خوفهم أمنً

19 - خداوند ، به مؤمنان نيكوكار وعده داده است كه در كمال امنيت و آرامش و بى هيچ ترسى از دشمنان ديانت ، تنها خدا را عبادت كنند .

وعد اللّه الذين ءامنوا منكم و عملوا الص_لح_ت . .. و ليبدّلنّهم من بعد خوفهم أمنً

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين است كه جمله {يعبدوننى. ..} استينافيه و بيانگر نتيجه و بازتاب تبديل ترس و اضطراب به امنيت و آرامش باشد; يعنى، مؤمنان آن چنان در امنيت و آرامش قرار مى گيرند كه بى هيچ ترس و اضطرابى از ناحيه دشمنان ديانت، به عبادت خداى واحد مى پردازند.

27 - { عن على بن الحسين ( ع ) انه قرء الآية { و عداللّه

الذين آمنوا منكم . . . } و قال : هم واللّه شيعتنا أهل البيت يفعل اللّه ذالك بهم على يدى رجل منّا و هو مهدى ه_ذه الاُمّة . . . ;

از حضرت على بن الحسين(ع) روايت شده است كه آن حضرت در پى تلاوت آيه {وعد اللّه الذى آمنوا منكم. ..} فرمود: سوگند به خدا! آنان شيعيان ما اهل بيت هستند كه خداوند به سبب مردى از خاندان ما _ كه مهدى(عج) اين امت باشد _ آنان را خليفه روى زمين قرار خواهد داد...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 10 - 6

6 _ وعده خداوند به پيامبر ( ص ) مبنى بر اعطاى باغ هايى با نهر هاى روان و قصر ها در قيامت

إن شاء جعل لك خيرًا من ذلك جنّ_ت . .. و يجعل لك قصورًا

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه آيه شريفه، ناظر به جهان آخرت باشد كه در اين صورت، اعطاى باغ ها و قصرها به پيامبر(ص)، وعده خداوند به آن حضرت خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 15 - 4

4 _ زندگى در بهشت جاويدان ، وعده خداوند به تقواپيشگان

جنّة الخلد التى وعد المتّقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 31 - 4

4 _ دلدارى و وعده خداوند به پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، مبنى بر نصرت و راهبرى آنان در برابر دشمنانشان

و كذلك جعلنا لكلّ نبىّ عدوًّا من المجرمين و كفى بربّك هاديًا و نصيرًا

آيه شريفه، با بيان وضعيت

پيامبران در انجام رسالتشان _ كه همواره بادشمنان تبه كار مواجه بودند _ مى تواند درصدد تعقيب دو هدف باشد: 1_ دلجويى از پيامبر(ص) و مؤمنان در برابر كارشكنى هاى دشمنان آنان. 2_ تشويق و تحريك پيامبر(ص) و مؤمنان به صبر و پايدارى در راه خدا.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 11 - 4

4 - پذيرش توبه گنه كاران ، وعده اكيد خدا به آنان

إلاّ من ظلم ثمّ بدّل حسنَا . .. فإنّى غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 72 - 6

6 - تهديد كافران به نزديك بودن بخشى از عذاب دنيوى وعده داده شده به آنان

ردف لكم بعض الذى تستعجلون

مراد از {الذى تستعجلون} مى تواند تنها عذاب دنيايى باشد. بنابراين {بعض الذى تستعجلون}; يعنى، بخشى از آن عذاب كه خواستار شتاب آن هستيد، در پى شما است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 78 - 2

2 - داورى ميان مؤمنان و كافران به قرآن ، وعده حتمى خدا به پيامبر ( ص )

و إنّه لهدًى و رحمة للمؤمنين . إنّ ربّك يقضى بينهم

در صورتى كه آيه ياد شده مرتبط با آيه قبل _ كه درباره قرآن است _ باشد عبارت {يقضى بينهم} به معناى {يقضى بين من آمن بالقرآن و بين من كفر به} خواهد بود. برداشت ياد شده بر پايه اين احتمال است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 82 - 4،5

4 - پاكسازى نهايى زمين از وجود

كافران ، وعده اى حتمى و تخلف ناپذير

و إذا وقع القول عليهم . .. أنّ الناس كانوا ب_اي_تنا لايوقنون

تعبير {أنّ الناس. ..} دربرگيرنده همه كافران است.

5 - آينده بشر ، شاهد نزول عذاب قهر الهى بر كافران

و إذا وقع القول عليهم

مفسران، كلمه {القول} را كنايه از عذاب گرفته اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 83 - 8

8 - وعده الهى به گردآورى كافران هر امت ، براى محاكمه و مجازات در قيامت *

و يوم نحشر من كلّ أُمّة فوجًا ممّن يكذّب ب_اي_تنا

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه {حشر} مورد بحث در آيه مربوط به قيامت باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 93 - 7،9

7 - وعده خداوند به نشان دادن آيات غيرقابل انكار خويش ، به همه حق ستيزان در زمانى نه چندان دور

سيريكم ءاي_ته فتعرفونها

با توجه به اين كه مخاطب آيات پيشين منكران توحيد و معاد بوده اند، ممكن است مخاطب {سيريكم} و {تعرفونها} نيز همان ها باشند.

9 - وعده خداوند به آشكار ساختن آيات و نشانه هاى جديد خود در طول زمان هابراى هر نسل

سيريكم ءاي_ته فتعرفونها

احتمال مى رود كه عبارت {سيريكم آياته. ..} وعده اى به نسل هاى آينده باشد كه از درك حضور پيامبر(ص) محروم اند; اما خداوند در هر زمان با نشان دادن آياتى جديد، به آنان معرفت مى بخشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 7 - 10،11

10 - اطمينان بخشى خداوند به مادر موسى و وعده قطعى به بازگرداندن فرزندش به

آغوش وى

إنّا رادّوه إليك

11 - برگزيدن موسى ( ع ) براى مقام رسالت ، وعده الهى به مادرش جهت آرام بخشيدن خاطر وى

و لاتخافى و لاتحزنى . .. و جاعلوه من المرسلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 13 - 9

9 - وعده خدا به مادر موسى ، مبنى بر بازگرداندن فرزندش به آغوش وى

و لتعلم أنّ وعد اللّه حقّ

اين آيه اشاره به وعده اى دارد كه خداوند قبلاً به مادر موسى داده بود: {ما او را قطعاً به تو باز خواهيم گرداند}، (إنّا رادّوه إليك).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 14 - 8

8 - اعطاى دانش و حكمت ، وعده الهى به محسنان و نيكوكاران

و كذلك نجزى المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 35 - 7

7 - شكست نهايى فرعون و غلبه موسى ، هارون ( ع ) و پيروانشان بر وى ، وعده الهى به موسى در وادى طور

أنتما و من اتّبعكما الغ_لبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 54 - 1

1 - وعده دوبار اجر ( اجر مضاعف ) از سوى خداوند ، به ايمان آوردگان از اهل كتاب

الذين ءاتين_هم الكت_ب . .. أُول_ئك يؤتون أجرهم مرّتين

مفسران، تعبير {مرّتين} را كنايه از اجر مضاعف دانسته اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 61 - 3

3 - پاداش هاى اخروى ، وعده نيكوى خداوند به هدايت يافتگان

أفمن وعدن_ه وعدًا حسنًا

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 7 - 5

5 - تكفير و ناديده گرفته شدن گناهان مؤمنانِ داراى عمل صالح ، وعده حتمى خداوند است .

و الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت لنكفّرنّ عنهم سيّئاتهم

لام و نون تأكيد {لنكفّرنّ} دلالت بر قطعيت مى كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 11 - 6

6 - وعده خداوند ، به برخوردارى مؤمنان از پاداش ; و كيفر شدن منافقان

و ليعلمنّ اللّه الذين ءامنوا و ليعلمنّ المن_فقين

مراد از علم خداوند به مؤمنان و منافقان، پاداش و كيفر دادن به آنها است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 57 - 6

6 - وعده خداوند ، به مؤمنان مهاجرى كه درصدد حفظ ارزش هاى دين خود بودند ، مبنى بر برخوردار كردنشان از پاداش

إنّ أرضى وسعة . .. كلّ نفس ذائقة الموت ثمّ إلينا ترجعون

برداشت بالا، بنابراين است كه {ثم إلينا ترجعون} كنايه از اعطاى پاداش به مؤمنان و مؤاخذه كافران باشد. در اين آيه، به قرينه مقام، پاداش دهى، به مؤمنان مهاجر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 6 - 1،3،7

1 - تقويت جبهه روميان و چيره ساختن آنان بر ايرانيان ، وعده تخلف ناپذير خداوند به مؤمنان عصر بعثت

سيغلبون . .. وعد اللّه لايخلف اللّه وعده

{وعد اللّه} مفعول مطلق فعل محذوف است و نويدهاى خداوند _ در آيات قبل _ را تأكيد مى كند.

3 - اكثر انسان ها ، در وفاى خداوند به وعده هاى خويش ،

گرفتار ترديدند .

لايخلف اللّه وعده و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون

برداشت بالا، بر اين اساس است كه به قرينه جمله {لايخلف اللّه وعده} مفعولِ محذوفِ {لايعلمون} همان قطعى بودن وعده هاى خداوند باشد.

7 - اكثر مردم عصر بعثت ، در پيروزى روميان حتى در صورت وعده خداوند به يارى آنان ، دچار ترديد بودند .

وعد اللّه . .. و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون

حرف {ال} در {الناس} براى عهد است و _ به قرينه آيات بعد كه ويژگى هاى اقتصادى قريش را بيان مى كند _ به مكيان عصر بعثت اشاره دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 12 - 4،5

4 - خداوند و پيامبرش ، به مسلمانان وعده داده بودند كه در صورت مواجهه آنان با دشمنان شان ، پيروز خواهند شد .

ما وعدنا اللّه و رسوله إلاّغرورًا

5 - منافقان و بيماردلان مدينه ، وعده خدا و پيامبر را بر پيروزى ، فريب و خدعه اى بيش نمى دانستند .

و إذ يقول المن_فقون و الذين فى قلوبهم مرض ما وعدنا اللّه و رسوله إلاّ غرورًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 22 - 1

1 - مسلمانان مدينه ، با ديدن سپاهيان احزاب متّحد ، اذعان داشتند ، آنچه ديده اند ، همان چيزى است كه خدا و پيامبرش وعده داده اند .

و لمّا رءا المؤمنون الأحزاب قالوا ه_ذا ما وعدنا اللّه و رسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 27 - 3

3 - وعده خداوند به مسلمانان مدينه براى تصاحب سرزمين هايى

علاوه بر سرزمين يهود بنى قريظه كه هيچ گاه براى تملّك آنها ، اقدامى صورت نمى دادند .

و أورثكم . .. و أرضًا لم تطئوها

{وطئ} به معناى {گرفتن به شدت و زور} است. مراد از {و أرضاً لم تطئوها} _ به رغم ماضى بودن {لم تطئوها} _ سرزمينى است كه در آينده به دست مسلمانان مى افتاد. آوردن فعل ماضى، يا براى قطعى بودن آن است و يا به دليل عطف به فعل محذوفى مانند {يورثكم} مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 29 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور بود كه به همسران خود بگويد در صورتى كه آنان ، خداخواهى و آخرت طلبى را پيشه كنند ، خداوند آنان را پاداشى عظيم خواهد داد .

قل لأزوجك . .. و إن كنتنّ تردن اللّه و رسوله و الدار الأخرة فإنّ اللّه أعدّ للمح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 31 - 1

1 - خداوند ، به همسران پيامبر ، در صورت اطاعت خاضعانه آنان از خدا و پيامبر ( ص ) و انجام عمل صالح ، وعده پاداش دوچندان داده است .

و من يقنت منكنّ للّه و رسوله و تعمل ص_لحًا نؤتها أجرها مرّتين

{قنوت} (مصدر {يقنت}) به معناى {اطاعت خاضعانه} است (مفردات راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 48 - 15

15 - وعده خداوند ، به پيامبر ( ص ) براى جلوگيرى از آزار و اذيت كافران و منافقان به آن حضرت

و دَعْ أذيهم و

توكّل على اللّه و كفى باللّه وكيلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 39 - 7

7 - وعده خداوند به جايگزين ساختن براى اموالى كه انفاق مى شود .

و ما أنفقتم من شىء فهو يخلفه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 48 - 4

4 - برپايى قيامت ، وعده اى الهى به انسان ها است .

متى ه_ذا الوعد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 52 - 6

6 - برپايى قيامت و حسابرسى از بندگان ، وعده الهى به انسان ها

ه_ذا ما وعد الرحم_ن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 70 - 10

10 - قرآن ، وسيله اتمام حجت بر كافران و تحقق بخش وعده الهى درباره آنان است .

و قرءان مبين . لينذر ... و يحقّ القول على الك_فرين

از عطف جمله {و يحقّ الحقّ . ..} بر جمله {لينذر} _ كه لام در اين جمله براى تعليل است _ برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 31 - 6

6 - چشيدن عذاب دوزخ براى مشركان و سران آنان ، وعده حتمى و تخلف ناپذير خداوند

فحقّ علينا قول ربّنا إنّا لذائقون

برداشت ياد شده از آن جا است كه {حَقَّ} به معناى {ثَبَتَ} و {لَزَمَ} است و ثابت و لازم بودن عذاب، حاكى از حتمى و تخلف ناپذير بودن آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 -

صافات - 37 - 173 - 2

2 - پيروزى لشكريان الهى و مجاهدان راه خدا ، در تمامى صحنه هاى مبارزاتى ، سنت و وعده خداوند است .

و إنّ جندنا لهم الغ_لبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 174 - 2

2 - پيروزى قريب الوقوع پيامبر ( ص ) و ياران آن حضرت بر مشركان ، وعده خداوند به آنان

فتولّ عنهم حتّى حين

توصيه خداوند به اعراض موقت از مشركان، دليل پيروزى قريب الوقوع پيامبر(ص) و ياران آن حضرت مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 178 - 2

2 - پيروزى قريب الوقوع پيامبراسلام ( ص ) و ياران آن حضرت بر مشركان ، وعده خداوند به آنان

و تولّ عنهم حتّى حين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 53 - 1

1 - بهشت و نعمت هاى آن مانند انواع ميوه ها و نوشيدنى ها و زنان زيبا ، وعده الهى به تقواپيشگان

جنّ_ت . .. يدعون فيها بف_كهة كثيرة و شراب . و عندهم ق_صرت الطرف أتراب . ه_ذا ما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 10 - 6

6 - اعطاى پاداش نيك در دنيا ، وعده خداوند به احسان كنندگان

للذين أحسنوا فى ه_ذه الدنيا حسنة

برداشت بالا مبتنى بر اين ديدگاه است كه {فى ه_ذه الدنيا} ظرف براى {حسنة} باشد، نه براى {أحسنوا}; چنان كه در جاى ديگر قرآن، به اين حقيقت تصريح شده است: {للذين أحسنوا فى ه_ذه الدنيا حسنة و لدار الأخرة

خير. ..}، (سوره نحل (16) آيه 30).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 34 - 2

2 - برآورده شدن تمامى خواسته هاى تقواپيشگان ، وعده خداوند به آنان

لهم ما يشاءون عند ربّهم

كلمه {عند} براى التزام و وعده به كار مى رود; مثل {لك عندى. ..} (براى تو پيش من چنين و چنان است).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 53 - 9

9 - يأس و نااميدى از رحمت خداوند ، در عين وعده او به آمرزش تمامى گناهان بندگان ، امرى بى جا و نامعقول است .

لاتقنطوا من رحمة اللّه إنّ اللّه يغفر الذنوب جميعًا

جمله {إنّ اللّه يغفر الذنوب جميعاً} به منزله تعليل براى جمله {لاتقنطوا. ..} مى باشد; يعنى، از رحمت خدا مأيوس نشويد; چون او همه گناهان را مى آمرزد. با اين حساب يأس از رحمت خدا، امرى بى جا و نامعقول است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 74 - 2،5

2 - بهشت جاودانه ، وعده الهى به تقواپيشگان

صدقنا وعده

5 - وراثت بهشت جاويدان ، وعده الهى به تقواپيشگان

صدقنا وعده و أورثنا الأرض نتبوّأ من الجنّة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 8 - 2،3

2 - بوستان هاى ماندنى بهشت ، وعده خداوند به مؤمنان تائب و پيرو دين الهى

جن_ّت عدن الّتى وعدتّهم

3 - بوستان هاى ماندنى بهشت ، وعده خداوند به مؤمنان تائب و پيرو دين و نيز به پدران ، همسران و فرزندان ايشان

جن_ّت عدن الّتى وعدتّهم و

من صلح من ءابائهم و أزوجهم و ذرّي_ّتهم

برداشت ياد شده مبتنى بر اين نكته است كه {مَن} در {و من صلح . ..} عطف بر ضمير {هم} در {وعدتهم...} باشد; يعنى، همان گونه كه به مؤمنان وعده بهشت داده شده، اين وعده به پدران، همسران و فرزندان صالح نيز داده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 55 - 4

4 - وعده خداوند به يارى پيامبران و مؤمنان ، مقتضى صبر و شكيبايى همه رهبران و مبلغان دينى ، در برابر آزار ها و كارشكنى هاى دشمنان است .

إنّا لننصر رسلنا و الذين ءامنوا . .. فاصبر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 60 - 2

2 - استجابت دعاى بندگان و برآوردن خواسته هاى آنان ، وعده الهى است .

و قال ربّكم ادعونى أستجب لكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 77 - 2

2 - وعده خداوند به پيامبر ( ص ) ، مبنى بر يارى كردن او و پيروز شدن آن حضرت در مبارزه با كافران حق ستيز

فاصبر إنّ وعد اللّه حقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 30 - 12

12 - بهشت ، وعده مكرر خداوند به يكتاپرستان پايدار بر توحيد

و أبشروا بالجنّة الّتى كنتم توعدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 49 - 10

10 - وعده خداوند به موسى ( ع ) ، درباره رفع عذاب فرعونيان ، در صورت روى

آوردن آنان به حق

ادع لنا ربّك بما عهد عندك إنّنا لمهتدون

به قرينه ذيل اين آيه و آيه بعد، به دست مى آيد كه مراد از {ما عهد عندك}، وعده خداوند به رفع عذاب از فرعونيان در صورت پذيرش هدايت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 83 - 11

11 - منتهى شدن نظام دنيا به جهان آخرت و قيامت ، وعده مكرر خداوند به خلق

يومهم الذى يوعدون

از فعل مضارع {يوعدون} _ كه دلالت بر استمرار مى كند _ مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 16 - 11

11- قبولى اعمال نيك و ورود در زمره بهشتيان ، وعده هميشگى و تخلف ناپذير الهى به اهل تسليم ، صلاح و شكر

وعد الصدق الذى كانوا يوعدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 17 - 14

14- وعده الهى به معاد ، اسطوره اى كهنه و بى اساس ، در نگاه نسل كافر عصيانگر

و الذى قال لولديه أُفّ لكما أتعداننى أن أُخرج . .. فيقول ما ه_ذا إلاّ أس_طير الأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 34 - 5

5- اعتراف كافران به حقانيت وعده هاى الهى ، پس از لمس و مشاهده آن

و يوم يعرض . .. أليس ه_ذا بالحقّ قالوا بلى و ربّنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 4 - 27

27- وعده خداوند ، به حفظ و تداوم اعمال و تلاش هاى شهيدان

و

الذين قتلوا فى سبيل اللّه فلن يضلّ أعم_لهم

مراد از {فلن يضلّ} ممكن است هدر نرفتن تلاش ها و ايثارگرى هاى شهيدان، در دنيا باشد; يعنى، گرچه شهيدان خود چشم فرومى بندند; اما خداوند خود آرمان ها و تلاش هايشان را پاس مى دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 7 - 6

6- وعده خداوند به پيروزى و ثبات قدم مؤمنان ، در صورت اقدام به جهاد و حمايت از دين

ي_أيّها الذين ءامنوا إن تنصروا اللّه . .. و يثبّت أقدامكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 15 - 1

1- بهشت و نعمت هاى آن ، پاداش موعود الهى براى تقواپيشگان

الجنّة الّتى وعد المتّقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 15 - 3،12

3 - وعده الهى به مسلمانان ، در دستيابى به فتح خيبر و غنايم آن ، پس از صلح حديبيه

سيقول المخلّفون إذا انطلقتم إلى مغانم لتأخذوها ذرونا نتّبعكم

آيه شريفه، در زمينه جنگ خيبر است و خداوند از حركت مسلمانان به اين جنگ به عنوان حركت به سوى غنايم ياد كرده است. از اين نكته استفاده مى شود كه خداوند به طور ضمنى، نويد فتح خيبر و غنايم آن را به جبران مشكلات سفر حديبيه، به مسلمانان داده است.

12 - اختصاص غنايم خيبر به شركت كنندگان سفر حديبيه ، براساس وعده قبلى خداوند *

إذا انطلقتم إلى مغانم لتأخذوها . .. قال اللّه من قبل

برداشت بالا بدان احتمال است كه آنچه از قبل گفته شده، اختصاص غنايم، به حاضران صلح حديبيه باشد;

چه اين كه اين نكته از نظر تاريخى نيز تأييد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 20 - 4،21

4 - غنايم خيبر ، نزديك ترين بخش از غنايم موعود الهى به مؤمنان ، پس از حديبيه

وعدكم اللّه . .. فعجّل لكم ه_ذه

آيه شريفه پس از صلح حديبيه نازل شده و {ه_ذه} اشاره به غنايم خيبر دارد.

21 - { عن علىّ . . . قال : فى قوله تعالى { وعدكم اللّه مغانم كثيرة } . . . { تأخذونها } . . . { فعجّل لكم . . . } من ذلك خيبر ;

از على(ع) . .. روايت شده كه درباره قول خداى تعالى {وعدكم اللّه مغانم كثيرة تأخذونها فعجّل لكم} فرمود: از ميان غنايم فراوانى كه خداوند به شما وعده داده بود خيبر را زودتر به شما داد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 21 - 1

1 - وعده خداوند به مؤمنان ، در دستيابى آنان به غنايمى ، علاوه بر غنايم خيبر

و أخرى لم تقدروا عليها

با توجه به اين كه آيه قبل در زمينه غنايم خيبر بوده; واژه {أخرى} در مقايسه با غنايم خيبر به كار رفته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 29 - 43

43- وعده الهى به بهره مندى مؤمنانِ نيك كردار ، از مغفرت و پاداشى عظيم

وعد اللّه الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت منهم مغفرة و أجرًا عظيمًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 32

- 1

1 - وعده بهشت به متقين ، همپاى تهديد كافران به جهنم

يوم نقول لجهنّم . .. و أُزلفت الجنّة للمتّقين ... ه_ذا ما توعدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 6 - 3

3 - برپايى نظام كيفر و پاداش ، از بارزترين و مهم ترين وعده هاى خداوند به خلق

إنّما توعدون . .. و إنّ الدين لوقع

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه جمله {و إنّ الدين} عطف تفسيرى براى {إنّما توعدون} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 15 - 1

1 - بهشت وعده أكيد خداوند به اهل تقوا

إنّ المتقين فى جنّ_ت و عيون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 60 - 1

1 - كفرپيشگان ، داراى سرنوشتى تأسف بار هنگام فرا رسيدن وعده هاى خداوند

فويل للذين كفروا من يومهم الذى يوعدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 27 - 1

1 - فرستادن ناقه صالح به سوى قوم ثمود ، وعده الهى براى آزمايش ايشان

إنّا مرسلوا الناقة فتنة لهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 45 - 1

1 - وعده الهى ، به فروپاشى جماعت مشركان و ناپايدارى آنان در برابر جبهه ايمان

سيهزم الجمع و يولّون الدّبر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 7 - 13

13 - وعده پاداش بزرگ از سوى خداوند به مؤمنان انفاقگر

فالذين ءامنوا منكم و أنفقوا لهم أجر كبير

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 10 - 22

22 - وعده پاداش از سوى خداوند ، به همه مجاهدان و انفاق گران صدراسلام

و كلاًّ وعد اللّه الحسنى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 28 - 6

6 - دستيابى به دو بهره كافى از رحمت الهى ، وعده خدا به مؤمنانى است كه تقواپيشه كنند و از پيامبراكرم ( ص ) پيروى كامل نمايند .

ي_أيّها الذين ءامنوا اتّقوا . .. يؤتكم كفلين من رحمته

{كفل} (مفرد {كفلين}) به معناى حظ و بهره اى است كه كفايت مى كند (مفردات راغب). گفتنى است كه {يؤتكم...} جواب براى شرط مقدر مى باشد و تقدير آن چنين است: {إن تتّقوا و تؤمنوا برسوله يؤتكم كفلين من رحمته} (اگر تقوا پيشه كنيد و از رسول او تبعيت كامل نماييد، از رحمت خود به شما دو بهره كافى خواهد داد).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 22 - 17

17 - وعده بهشت از سوى خداوند به مؤمنان راستين

أُول_ئك . .. يدخلهم جنّ_ت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 8 - 3

3 - پشتيبانى همه جانبه از دين اسلام و فروزان نگه داشتن نور آن ، وعده قطعى و حتمى خداوند

و اللّه متمّ نوره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 13 - 4،6،9

4 - امداد هاى الهى و پيروزى بر دشمن ، وعده قطعى خداوند به جبهه ايمان و مجاهدان راه او

يغفر لكم . ..

و أُخرى تحبّونها نصر من اللّه و فتح قريب

6 - خداوند ، مجاهدان صدراسلام را به امداد هاى غيبى خود و غلبه سريع بر دشمن وعده داده است .

و أُخرى تحبّونها نصر من اللّه و فتح قريب

9 - خداوند ، مسلمانان صدراسلام را از پيش ، به فتح مكه و امداد هاى خود وعده داد .

و أُخرى تحبّونها نصر من اللّه و فتح قريب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 14 - 18

18 - وعده تأييد و امداد ، از سوى خداوند به مؤمنان صدراسلام در قبال دشمنانشان

ي_أيّها الذين ءامنوا كونوا أنصار اللّه . .. فأيّدنا الذين ءامنوا على عدوّهم فأصب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 25 - 3

3 - برپايى قيامت ، وعده اعلام شده خداوند به انسان ها

و يقولون متى ه_ذا الوعد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 42 - 6

6 - برپايى قيامت و كيفر و پاداش آن روز ، وعده الهى به همگان

حتّى يل_قوا يومهم الذى يوعدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 44 - 3

3 - زندگى خفّت بار و ذلّت آفرين در آخرت ، وعده هميشگى خداوند به كافران حق ناپذير

ذلك اليوم الذى كانوا يوعدون

آمدن فعل {كانوا} با فعل مضارع {يوعدون}، بر استمرار وعده الهى دلالت دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 2 - 1

1 - خداوند ، به مردم وقوع قيامت را وعده داده است .

و

اليوم الموعود

مفسران اتفاق نظر دارند كه مراد از {اليوم الموعود} قيامت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 12 - 6

6 - وعده رويارويى قهرآميز و سريع خداوند با كافران و گرفتار ساختن آنان در قبضه قدرت خود ، مايه آرامش و تسلاّى خاطر پيامبر ( ص ) و مؤمنان

إنّ بطش ربّك لشديد

خطاب به پيامبر(ص)، به هنگام بيان مؤاخذه كافران، بيانگر تأثير مثبت اين خبر در روحيه آن حضرت و پيروان ايشان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 16 - 5

5 - خنثى ساختن تبليغات مكّارانه كافران در برابر قرآن ، وعده تسلاّبخش خداوند به پيامبر ( ص )

و أكيد كيدًا

روى سخن در اين آيه _ به قرينه آيه بعد (فمهّل. ..) _ با پيامبر(ص) و به منظور اطمينان بخشيدن به آن حضرت است كه در درخواست عقوبت سريع براى كافران شتاب نورزد; زيرا خداوند پاسخ مناسب توطئه آنان را خواهد داد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 17 - 3

3 - وعده خداوند بر مقابله به مثل با مكر كافران ، كافى براى شتاب نورزيدن پيامبر ( ص ) در مورد درخواست كيفر براى آنان

و أكيد كيدًا . فمهّل

برداشت ياد شده، از حرف {فاء} در {فمهّل} استفاده شده است; يعنى، حال كه از مكر خداوند درباره كافران آگاه شدى، با خاطرى آسوده به كافران فرصت ده; زيرا آنان هر چند در هر فرصت به مكر خود ادامه دهند، ولى مكر آنان مقهور مكر خداوند است.

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 6 - 2،12

2 - خداوند ، پيامبر ( ص ) را به آموختن قرآن و جارى ساختن آن بر زبان او وعده داد .

سنقرئك

{إقراء}; يعنى، ديگرى را قارى ساختن و حرف {سين} در {سنقرئك} براى تأكيد وعده است. بنابراين مفاد آيه شريفه، اين است كه وحى همچنان ادامه يافته، زبان تو در حال و آينده به قرائت آن توانمند خواهد بود.

12 - خداوند پيامبر ( ص ) را به داشتن حافظه اى نيرومند و فراموش نكردن آنچه خوانده است ، وعده داد .

سنقرئك فلاتنسى

حذف مفعول از فعل هاى {نقرء} و {لاتنسى}، ممكن است براى افاده عموم باشد; يعنى، تو را بر قرائت توانا مى سازيم و تو خوانده هاى خويش را، از ياد نخواهى برد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 7 - 4

4 - هيچ يك از وعده هاى خداوند ، او را بر كارى مجبور نساخته و مشيت او را مقهور خود نمى سازد .

فلاتنسى . إلاّ ما شاء اللّه

جمله {فلاتنسى} وعده خداوند به پيامبر(ص) است كه قرآن از خاطر او محو نخواهد شد و استثناى {إلاّ ما شاء اللّه} _ در صورتى كه مراد استثناى حقيقى نباشد _ بيانگر اين نكته است كه حتى پس از اين وعده نيز اختيار، از خداوند سلب نمى شود و مشيت او هم چنان حاكم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 8 - 1

1 - خداوند به پيامبر ( ص ) وعده داد كه او را به برنامه و

شريعتى ساده راهنمايى كرده و بر انجام دادن آن آماده و توانا سازد .

و نيسّرك لليسرى

{يسرى} وصف براى موصوفى محذوف از قبيل {الطريقة} يا {الشريعة} و به معناى سهل تر و آسان تر است. اسناد فعل {نيسّر} به ضمير خطاب _ با آن كه در اين موارد طبيعى آن است كه تعبير {آسان كردن يسرى براى پيامبر(ص)} به كار رود; نه {آسان ساختن پيامبر(ص) براى يسرى} بيانگر آن است كه خداوند وعده ايجاد تحولات درونى در شخص پيامبر(ص) را، به آن حضرت داده است كه با سهولت پذيراى برنامه الهى گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 18 - 5

5 - دورى از آتش دوزخ ، وعده خداوند به اهل زكات و انفاق

و سيجنّبها الأتقى . الذى يؤتى ماله يتزكّى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 5 - 2

2 - خداوند ، با وعده قطعى به پيامبر ( ص ) ، درباره بخشش پياپى به آن حضرت تا حد رضايت كامل در آخرت ، او را تسلا داده و بر دور بودن هميشگى آن حضرت از قهر و خشم خود تأكيد كرد .

ما ودّعك . .. و لسوف يعطيك ربّك فترضى

{لام} در {لسوف}، حرف ابتدا و براى تأكيد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 1 - 2

2 - خداوند ، در آغاز رسالت پيامبر ( ص ) ، آن حضرت را به نزول آياتى خواندنى ( قرآن ) وعده داد .

اقرأ

مشهور اين است كه سوره {علق} يا {پنچ آيه نخست

آن}، اولين آياتى است كه بر پيامبر(ص) نازل گرديد. تعبير {اقرء} در سر آغاز وحى، شروع مناسبى است كه در خود دو نكته دارد: 1. پس از اين مطالبى به پيامبر نازل خواهد شد; 2. آن مطالب خواندنى خواهد بود، نه اين كه به دانستن آن بسنده شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 4 - 11

11 - نزول قرآن به صورت قابل نوشتن ، وعده خداوند به پيامبر ( ص ) در لحظات آغازين بعثت

اقرأ . .. الذى علّم بالقلم

طرح امورى كه مربوط به قلم است، به دنبال فرمان قرائت قرآن در نخستين لحظات آغاز وحى، بيانگر نكته ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 8 - 7

7 - خداوند ، پيامبر ( ص ) را به تدبير امور آن حضرت و مجازات اخروى مخالفان طغيان گر او ، وعده داد .

ليطغى . .. ربّك

خطاب در {ربّك}; چه ويژه پيامبر(ص) باشد و چه هر مخاطبى را شامل گردد _ كه در نتيجه پيامبر(ص) بارزترين مصداق مورد نظر خواهد بود _ برداشت ياد شده استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نصر - 110 - 1 - 1

1 - خداوند ، پيامبر ( ص ) را به امداد خويش مطمئن ساخت و به آن حضرت وعده پيروزى بر دشمنان داد .

إذا جاء نصر اللّه و الفتح

{نصر} به معناى پيروز ساختن و {فَتْح} به معناى گشودن است. (برگرفته از {مقاييس اللغة}) حرف {إذا} دلالت بر وقوع حتمى شرط در آينده دارد.

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 38 - 1،2

1- هلاكت و شكست كافران مكه و پيروزى مؤمنان ، وعده الهى

سأُوريكم ءاي_تى . .. و يقولون متى ه_ذا الوعد

برداشت يادشده مبتنى براين است كه مقصود از {وعد} دراين آيه، غلبه مؤمنان و شكست كافران باشد.

2- برپايى قيامت و كيفر كافران دين ستيز ، وعده الهى است .

و يقولون متى ه_ذا الوعد

برداشت يادشده براين اساس است كه {ال} در {الوعد} عهد حضورى بوده و مقصود از آن، برپايى قيامت و عذاب كافران باشد كه همواره تمامى پيامبران به امت خويش وعده مى دادند و اين وعده در خاطر امت ها وجود داشت.

وعده هاى خدا در انجيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 111 - 18

18 _ پاداش بهشت براى مجاهدان و شهيدان ، وعده حتمى خداوند در تورات ، انجيل و قرآن

وعداً عليه حقاً فى التورية و الإنجيل و القرءان

وعده هاى خدا در تورات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 111 - 18

18 _ پاداش بهشت براى مجاهدان و شهيدان ، وعده حتمى خداوند در تورات ، انجيل و قرآن

وعداً عليه حقاً فى التورية و الإنجيل و القرءان

وعده هاى خدا در غزوه احزاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 22 - 10

10 - توجه مسلمانان مدينه به تحقق وعده هاى خدا و پيامبرش ، در غزوه احزاب ، باعث شد كه آنان ، با ديدن سپاه دشمن بر ايمان شان افزوده شود .

و

لمّا رءا المؤمنون الأحزاب قالوا ه_ذا ما وعدنا اللّه و رسوله . .. و ما زادهم إل

وعده هاى خضر(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 70 - 5

5- خضر ( ع ) به موسى ( ع ) وعده داد كه در نهايت ، بخشى از اسرار كار خود را براى او تبيين خواهد كرد .

أُحدث لك منه ذكرًا

{من} در {منه} براى تبعيض است و گوياى اين كه خضر، تنها، به بيان گوشه اى از ويژگى هاى كردار خويش وعده داد.

وعده هاى ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 88 - 1،7

1- ذوالقرنين ، به اعطاى پاداش نيك ، به مؤمنان نيك كردار ، وعده داد .

و أمّا من ءامن و عمل ص_لحًا فله جزاءً الحسنى

{جزاء} حال است و بيانِ اين كه رفتار نيكو (الحسنى) پاداش ايمان و عمل صالح شخص است.

7- ذوالقرنين ، به رعايت نرمش و مدارا در صدور فرمان و ابلاغ خواسته هاى حكومتى خويش به مؤمنان ، نويد داد .

و سنقول له من أمرنا يسرًا

وعده هاى رهبران مستكبر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 21 - 14

14- رهبران مستكبر در جواب استمداد پيروانشان براى رهايى از عذاب ، به آنان وعده مى دهند كه در صورت نجات يافتن خود ، آنان را هم نجات خواهند داد .

قالوا لو هدي_نا الله لهدين_كم

وعده هاى شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 64 - 14

14- وعده دادن و آرزوپرورى

، از شگرد هاى شيطان در به دام افكندن انسان

و شاركهم . .. و عدهم

وعده هاى فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 42 - 2،3

2 - تأكيد فرعون بر قرار گرفتن ساحران در زمره مقربان وى ، با پيروزى بر موسى ( ع )

و إنّكم إذًا لمن المقرّبين

3 - فرعون ، براى جلب حمايت ساحران ، بيش از انتظارشان به آنان وعده مزد و پاداش داد .

قالوا لفرعون أئنّ لنا لأجرًا . .. و إنّكم إذًا لمن المقرّبين

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه ساحران تنها درخواست مزد داشته اند; ولى فرعون علاوه بر پاسخ مثبت به آن، وعده تقرّب به درگاه خود را نيز به آنان داد.

وعده هاى كتب آسمانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 108 - 4

4- عالمان اهل كتاب ، مطلع از وعده هاى خداوند در كتاب هاى آسمانى پيشين به نزول كتاب آسمانى قرآن

الذين أُوتوا العلم من قبله إذا يتلى عليهم يخرّون . .. يقولون سبح_ن ربّنا إن كان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 53 - 8

8 - وجود وعده و بشارت آمدن كتاب آسمانى به نام { قرآن } ، پيش از نزول آن در مدارك دينى اهل كتاب

إنّا كنّا من قبله مسلمين

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته روشن است كه اهل كتاب آگاهى خود از آمدن قرآن را، تنها از راه مدارك دينى خود به دست آورده بودند.

وعده هاى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 12 - 4،5

4 - خداوند و پيامبرش ، به مسلمانان وعده داده بودند كه در صورت مواجهه آنان با دشمنان شان ، پيروز خواهند شد .

ما وعدنا اللّه و رسوله إلاّغرورًا

5 - منافقان و بيماردلان مدينه ، وعده خدا و پيامبر را بر پيروزى ، فريب و خدعه اى بيش نمى دانستند .

و إذ يقول المن_فقون و الذين فى قلوبهم مرض ما وعدنا اللّه و رسوله إلاّ غرورًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 22 - 1

1 - مسلمانان مدينه ، با ديدن سپاهيان احزاب متّحد ، اذعان داشتند ، آنچه ديده اند ، همان چيزى است كه خدا و پيامبرش وعده داده اند .

و لمّا رءا المؤمنون الأحزاب قالوا ه_ذا ما وعدنا اللّه و رسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 29 - 2

2 - وعده پيامبر ( ص ) به مشركان مبنى بر وقوع قيامت در آينده

و يقولون متى ه_ذا الوعد

وعده هاى محمد(ص) در غزوه احزاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 22 - 10

10 - توجه مسلمانان مدينه به تحقق وعده هاى خدا و پيامبرش ، در غزوه احزاب ، باعث شد كه آنان ، با ديدن سپاه دشمن بر ايمان شان افزوده شود .

و لمّا رءا المؤمنون الأحزاب قالوا ه_ذا ما وعدنا اللّه و رسوله . .. و ما زادهم إل

وعده هاى منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59

- 11 - 7

7 - وعده منافقان مدينه به يهود بنى نضير ، نسبت به همگامى كامل با آنان در صورت نبرد يا تبعيد

الذين نافقوا يقولون . .. لئن أُخرجتم لنخرجنّ معكم ... و إن قوتلتم لننصرنّكم

وعده هاى نوح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 4 - 1

1 - وعده نوح ( ع ) به قوم خود ، مبنى بر آمرزش گناهان ، مصونيت از عذاب الهى و تداوم زندگى تا فرارسيدن اجل مسمى ( مرگ مقدر ) ، در صورت ايمان آوردن آنان

يغفر لكم من ذنوبكم و يوخّركم إلى أجل مسمًّى

{أجل} به معناى پايان زندگى و نهايت زمان عمر آدمى و {مسمّى} به معناى معين و مشخص است. مقصود از تأخير اجل مسمى، نازل نشدن عذاب الهى و تداوم زندگى تا فرارسيدن مرگ مقدر الهى است كه هر انسانى، حتماً با آن روبه رو خواهد شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 11 - 1

1 - وعده نوح ( ع ) به قوم خود ، مبنى بر ريزش باران فراوان و پى درپى بر آنان ، در صورت استغفار و ايمان آوردن آنان

فقلت استغفروا ربّكم . .. يرسل السماء عليكم مدرارًا

يكى از معانى {سماء}، باران است (صحاح) و در اين آيه شريفه در همين معنا به كار رفته است. {مدراراً} به معناى ريزش فراوان و پى درپى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 12 - 1،2

1 - وعده نوح ( ع ) به قوم خود ، مبنى بر

يارى شدنشان با اموال و فرزندان از سوى خداوند ، در صورت ايمان آوردن و استغفار آنان

استغفروا ربّكم . .. و يمددكم بأمول و بنين

2 - وعده نوح ( ع ) به قوم خود ، مبنى بر آباد شدن باغ ها و نهرهايشان از سوى خداوند در صورت ايمان آوردن و استغفار آنان

استغفروا ربّكم . .. و يجعل لكم جنّ_ت و يجعل لكم أنه_رًا

وعده هاى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 59 - 12

12_ يوسف ( ع ) به برادرانش وعده داد كه اگر در سفر بعد ، بنيامين را به همراه بياورند ، باز هم از آنان به خوبى پذيرايى خواهد كرد .

ألا ترون . .. أنا خير المنزلين

وعده هلاكت كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 55 - 3

3 - خداوند ، شكست و هلاكت كافران و مشركان حاكم و جايگزين آنان شدن را ، به مؤمنان نيكوكار صدراسلام ، وعده كرده است .

وعد اللّه الذين ءامنوا منكم و عملوا الص_لح_ت ليستخلفنّهم فى الأرض

وعده هلاكت كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 38 - 1

1- هلاكت و شكست كافران مكه و پيروزى مؤمنان ، وعده الهى

سأُوريكم ءاي_تى . .. و يقولون متى ه_ذا الوعد

برداشت يادشده مبتنى براين است كه مقصود از {وعد} دراين آيه، غلبه مؤمنان و شكست كافران باشد.

وعده هلاكت مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 55 - 3

3 - خداوند ، شكست

و هلاكت كافران و مشركان حاكم و جايگزين آنان شدن را ، به مؤمنان نيكوكار صدراسلام ، وعده كرده است .

وعد اللّه الذين ءامنوا منكم و عملوا الص_لح_ت ليستخلفنّهم فى الأرض

وعده همسران بهشتى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 53 - 1

1 - بهشت و نعمت هاى آن مانند انواع ميوه ها و نوشيدنى ها و زنان زيبا ، وعده الهى به تقواپيشگان

جنّ_ت . .. يدعون فيها بف_كهة كثيرة و شراب . و عندهم ق_صرت الطرف أتراب . ه_ذا ما

وفاى ابراهيم(ع) به وعده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 114 - 3

3 _ اقدام ابراهيم ( ع ) به استغفار براى پدرش ، تنها به دليل وعده اى بود كه به وى داده بود و نه به خاطر وجود پيوند پدر و فرزندى .

و لو كانوا أولى قربى . .. و ما كان استغفار إبرهيم لأبيه إلا عن موعدة وعدها أياه

وفاى به وعده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 12 - 26

26 _ خداوند ، قطعاً به وعده هاى خويش وفا مى كند .

لئن اقمتم الصلوة . .. لاكفرن عنكم سياتكم و لادخلنكم جنت

لام و نون تأكيد در {لاكفرن} و {لادخلنكم} و قسم نهفته در جمله {لئن اقمتم الصلوة}، بيانگر قطعيت وعده هاى الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 74 - 3

3 - وعده الهى ، تخلف ناپذير و تحقق يافتنى است .

صدقنا وعده

وفاى خدا به وعده

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 45 - 4

4_ خداوند ، به تمامى وعده هاى خويش وفا مى كند .

و ان وعدك الحق

حق بودن وعده ، به اين است كه: آنچه مورد وعده قرار گرفته امرى درست و به جا باشد و نيز وعده كننده به آن ، پايبند بوده و بدان وفا كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 9 - 3

3- خداوند ، به وعده خويش مبنى بر نجات پيامبران و مؤمنان و هلاكت دشمنان ، عمل كرد .

ثمّ صدقن_هم الوعد فأنجين_هم و من نشاء و أهلكنا المسرفين

{صدق} (مصدر {صدقنا}) در دو چيز استعمال مى شود: 1_ در اعتقاد است، كه دراين صورت به معناى اعتقاد مطابق با واقع خواهد بود. 2_ در جوارح و افعال انسان، كه در اين صورت به معناى انجام دادن كار به طور شايسته و بايسته خواهد بود. (مفردات راغب). در آيه بالا معناى دوم منظور است. گفتنى است ماده {صدق} در مواردى به دو مفعول متعدى مى شود كه اين آيه يكى از آن موارد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 74 - 1

1 - سپاس گزارى تقواپيشگان از خداوند ، به خاطر وفا كردن به وعده هاى خود درباره آنان

و قالوا الحمد للّه الذى صدقنا وعده

وقت تحقق وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 25 - 1،2،4

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور ابلاغ صريح آگاه نبودن خويش ،

از زمان تحقق وعده هاى خداوند به مردم

قل إن أدرى أقريب ما توعدون

2 - پيامبر ( ص ) ، نسبت به دور و نزديك بودن تحقق وعده هاى الهى به كافران آگاه نبود .

قل إن أدرى أقريب ما توعدون أم يجعل له ربّى أمدًا

{أمَد} در اصل به معناى غايب و منتهاى شىء است و در اين آيه مقصود از آن _ به قرينه {قريب} _ مدت طولانى است.

4 - پرسش استهزاآميز كافران حق ناپذير ، از زمان تحقق وعده هاى الهى درباره خويش

أقريب ما توعدون أم يجعل له ربّى أمدًا

آيه شريفه درصدد پاسخ به پرسش كافران درباره تحقق وعده هاى الهى است كه در آيه قبل مطرح شده بود. از اين رو برخى از مفسران نوشته اند كه اين آيه، درباره {نضربن حارث} است كه او و همفكرانش پيوسته مى گفتند: {متى ه_ذا الوعد إن كنتم صادقين} (10/48).

ويژگيهاى وعده هاى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 40 - 9

9 - وعده هاى مشركان به يك ديگر ، براساس فريب و مكر است .

بل إن يعد الظ_لمون بعضهم بعضًا إلاّ غرورًا

يقين به حقانيت وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 21 - 13

13- يقين به حقانيّت وعده هاى خداوند و باور به معاد ، تكليفى الهى و معرفتى ارجمند است .

أعثرنا عليهم ليعلموا أنّ وعد اللّه حقّ و أنّ الساعة لا ريب فيها

يقين به وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 13 - 10

10

- يقين پيدا كردن مادر موسى به درستى و تخلف ناپذير بودن وعده هاى خداوند ، يكى ديگر از اهداف بازگرداندن موسى ( ع ) به آغوش وى

فرددن_ه إلى أُمّه . .. و لتعلم أنّ وعد اللّه حقّ

وعده هاى

آثار ايمان به وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 33 - 17

17 - تقوا و ايمان به قيامت و وعده هاى خدا ، مانع فريفتگى انسان به زندگى دنيا است .

اتقوا ربّكم و اخشوا يومًا . .. إنّ وعد اللّه حقّ فلاتغرّنّكم الحيوة الدنيا

آثار بى اعتنايى به وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 86 - 9

9 - پيروى بنى اسرائيل از سامرى و بى توجهى آنان به وعده الهى ، زمينه سازگرفتارى آنان به غضب خداوند بود .

و أضلّهم السامرىّ . .. أم أردتم أن يحلّ عليكم غضب من ربّكم

{أم} در اين آيه منقطعه است و مفاد عبارت {أم أردتم} اين است كه دليل گوساله پرستى شما، تأخير وعده نبود; بلكه شما به گونه اى عمل كرديد كه علاقه مندان به غضب الهى عمل مى كنند. بنابراين، جمله {أردتم...} استعاره است و نماى كار آنان را نشان مى دهد.

آثار تكذيب وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 52 - 11

11 - نادرست پنداشتن وعده الهى به برپايى قيامت و دروغگو دانستن پيامبران ، كفر و از نشانه هاى كافران است .

الذين كفروا . .. قالوا ي_ويلنا ... ه_ذا ما وعد الرحم_ن و

صدق المرسلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 18 - 2

2- كفر به معاد و انكار حقانيت وعده هاى الهى ، درپى دارنده كيفرى حتمى

فيقول ما ه_ذا إلاّ أس_طير الأوّلين . أُول_ئك الذين حقّ عليهم القول

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 11 - 7

7 - طغيان گرى ، اصرار بر گناه و تكذيب پيام هاى الهى ، مايه سقوط و تباهى نفس انسان است .

و قد خاب من دسّيها . كذّبت ثمود بطغويها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 11 - 2

2 - بخلورزى ، و زراندوزى و تكذيب وعده هاى خداوند ، زمينه ساز سقوط و هلاكت

و أمّا من بخل . .. إذا تردّى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 14 - 3

3 - بخل و ثروت اندوزىِ حاصل از آن و تكذيب وعده هاى خداوند ، زمينه ساز گرفتارى به آتش برافروخته دوزخ

و أمّا من بخل و استغنى . و كذّب ... فأنذرتكم نارًا تلظّى

آثار شك به وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 63 - 5

5- نپذيرفتن دعوت انبيا و وعده هاى الهى و شك و ترديد مستمر در آن ، پيامددار عذاب الهى

قالوا بل جئن_ك بما كانوا فيه يمترون

فعل مضارع {يمترون} با آمدن فعل {كانوا} پيش از آن، بيانگر استمرار مضمون آن است.

آثار وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 -

طه - 20 - 46 - 7

7 - وعده يارى خداوند و آگاهى گسترده او بر جزئيات ماجراى ارشاد فرعون ، مايه اميدوارى و آرامش بخش دل هاى نگران موسى و هارون ( ع ) بود .

إنّنا نخاف . .. لاتخافا إنّنى معكما أسمع و أرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 101 - 3

3- دورى عده اى از آتش جهنم ، براساس وعده نيك الهى به ايشان در دنيا است .

إنّ الذين سبقت . .. مبعدون

برداشت ياد شده مبتنى براين است كه {الحسنى} صفت براى موصوفى محذوف چون {الوعدة} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 19 - 1

1 - وعده ها و تهديد هاى الهى براى كافران عصر بعثت ، ثمربخش و كارساز نبود .

بل الذين كفروا

حرف {بل} اضراب از ما قبل است; يعنى، تهديدهاى پيش براى كافران بى تأثير است. عنوان {الذين كفروا}، ممكن است عنوان مشير و ناظر به مصاديق خارجى آن باشد كه كافران مكه بودند و نيز مى تواند به تمام كافران در طول تاريخ نظر داشته باشد. برداشت ياد شده، براساس احتمال اول است.

اجتناب از تعجيل در وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 1 - 3

3- مؤمنان ، وظيفه دار صبر و شكيبايى و پرهيز از درخواست تحقق سريع وعده هاى خداوند

أتى أمر الله فلاتستعجلوه سبح_نه و تع_لى عمّا يشركون

با توجه به اينكه {لاتستعجلوه} مخاطب و {يشركون} غايب است، به نظر مى رسد مخاطب فعل اول مؤمنان باشد.

استهزاى وعده

هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 8 - 9

9_ كفرپيشگان ، عذاب هاى موعود از ناحيه پيامبران را همواره به استهزا و تمسخر مى گيرند .

و حاق بهم ما كانوا به يستهزءون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 47 - 2

2 - كفرپيشگان عصر بعثت ، وعده عذاب را دروغ پنداشته و آن را به ريشخند مى گرفتند .

و يستعجلونك بالعذاب

از اين كه تكذيب گران، از پيامبر(ص) مى خواستند وعده خود را عملى سازد و هر چه زودتر عذاب را بر آنان نازل كند، معلوم مى شود كه آنان تهديد پيامبر(ص) را تهديدى تو خالى مى انگاشتند و با درخواست تسريع عذاب، آن را به ريشخند مى گرفتند.

اعتماد به وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 28 - 13

13- ايمان به خداوند ، مقتضى اعتماد كامل بر وعده ها و گواهى او *

و كفى باللّه شهيدًا

خداوند، پس از وعده به پيروزى اسلام بر ساير اديان، فرمود: {و كفى. ..}. اين جمله ممكن است بيانگر اين باشد كه اگر شما به مقام الوهيت ايمان داريد، لازمه آن، اعتماد به گواهى او است.

اقرار به حقانيت وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 22 - 4

4- اعتراف شيطان در قيامت به حقانيت وعده هاى خداوند و پوچى وعده هاى خود

و قال الشيط_ن . .. إنّ الله وعدكم وعد الحق و وعدتكم فأخلفتكم

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 34 - 5

5- اعتراف كافران به حقانيت وعده هاى الهى ، پس از لمس و مشاهده آن

و يوم يعرض . .. أليس ه_ذا بالحقّ قالوا بلى و ربّنا

اقرار به درستى وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 22 - 4

4 - بر زبان آوردن راستى و درستى وعده هاى خداوند و پيامبرش ، امر پسنديده اى است .

ه_ذا ما وعدنا اللّه و رسوله و صدق اللّه و رسوله

از اين كه خداوند، سخن مؤمنان را درباره راستى وعده خدا و پيامبرش، بيان مى كند، در حالى كه عقيده به راستى آن، امرى درونى است و نياز به اظهار ندارد، پسنديده بودن اظهار اعتقاد به راستى وعده خدا و پيامبرش قابل استفاده است.

اقرار به درستى وعده هاى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 22 - 4

4 - بر زبان آوردن راستى و درستى وعده هاى خداوند و پيامبرش ، امر پسنديده اى است .

ه_ذا ما وعدنا اللّه و رسوله و صدق اللّه و رسوله

از اين كه خداوند، سخن مؤمنان را درباره راستى وعده خدا و پيامبرش، بيان مى كند، در حالى كه عقيده به راستى آن، امرى درونى است و نياز به اظهار ندارد، پسنديده بودن اظهار اعتقاد به راستى وعده خدا و پيامبرش قابل استفاده است.

اهميت وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 32 - 5

5 - صدور وعده قيامت ، از جانب خداوند ، خود

كافى براى يقين به حقانيت آن

إنّ وعد اللّه حقّ و الساعة لاريب فيها

برداشت بالا بدان بدان احتمال است كه {إنّ وعد اللّه حقّ} تمهيد و زمينه چينى براى بيان شك ناپذيرى مسأله قيامت {لا ريب فيها} باشد.

ايمان به وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 86 - 10

10 - لزوم ايمان به وعده هاى خداوند و پرهيز از بى اعتنايى به آنها

أفطال عليكم العهد أم أردتّم أن يحلّ عليكم غضب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 60 - 4

4 - ايمان به وعده الهى به نصرت جبهه حق ، زمينه ساز پيدايش روحيه صبر و شكيبايى است .

فاصبر إنّ وعد اللّه حقّ

يادآورى {إنّ وعد اللّه حقّ} كه به منزله تعليل براى فرمان به صبر است، مى تواند براى مطمئن ساختن پيامبر(ص) به ثمره صبر باشد. در نتيجه، در صورتى كه ايمان حاصل شود كه وعده خدا تخلف ندارد، شخص، آمادگى بيشترى براى صبر در راه خدا پيدا مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 22 - 3

3 - مسلمانان مدينه ، به وعده هاى خداوند و پيامبرش ، ايمان راسخ داشتند .

و لمّا رءا المؤمنون الأحزاب قالوا ه_ذا ما وعدنا اللّه و رسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 41 - 3

3 - مؤمن ، همواره در انديشه قيامت و مطمئن به تحقق وعده هاى الهى

و استمع يوم يناد المناد من مكان قريب

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 9 - 2

2 - انسان هاى عاقل و خردمند ، پذيراى حقانيت وعده هاى خداوند و تحقق روز جزا

يؤفك عنه من أُفك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 6 - 2،3

2 - پاداش هاى موعود خداوند ، نيكو و تصديق آن بر همگان لازم است .

و صدّق بالحسنى

كلمه {حسنى} يا مصدر است (مانند {رجعى}) و يا مؤنث {أحسن} است. در صورت اول معناى تفضيلى نخواهد داشت; بلكه با تأويل به مشتق، معناى {حَسَن} دارد. وصف {الحسنى} خود نشانگر مطلوب بودن تصديق آن است و وعده به فرجام راحت (در آيه بعد) نيز بر سزاوار بودن تصديق، تأكيد كرده است.

3 - سخاوت مندى ، انفاق و تقواپيشگى ، نشانه پذيرش وعده هاى خداوند و باور داشتن پاداش هاى الهى است .

فأمّا من أعطى و اتّقى . و صدّق بالحسنى

عطف اين آيه بر آيه قبل، عطف سبب بر مسبب و يا عكس آن است و در هر صورت، برداشت بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 7 - 2،6،8

2 - انفاق ، تقوا و ايمان به وعده هاى خداوند ، فراهم سازنده زمينه براى دستيابى به آينده اى آسوده و راحت

فأمّا من أعطى . .. فسنيسّره لليسرى

حرف {سين} در {سنيسّره}، براى تأكيد است و بعيد نيست كه براى استقبال و ناظر به اين باشد كه رسيدن به اين نتيجه، نيازمند گذشت زمان و تكرار اعمالى است كه آيات پيشين، بيانگر آن بود.

6 - سخاوت مندى ، انفاق ، تقواپيشگى و

تصديق وعده هاى الهى ، زمينه ساز امداد هاى ويژه خداوند و مايه نشاط انسان در انجام دادن تكاليف دينى است .

فأمّا من أعطى . .. فسنيسّره لليسرى

8 - { عن أبى جعفر ( ع ) فى قول اللّه عزّوجلّ : { . . . فسنيسّره لليسرى } قال : لايريد شيئاً من الخير إلاّ يسّره اللّه له ;

از امام باقر(ع) درباره سخن خداى عزّوجلّ {فسنيسّره لليسرى} روايت شده كه فرمود: [هر كه در راه خدا بخشش كند و تقوا پيشه سازد و نيكوترين پاداش الهى را تصديق كند ]هيچ خيرى را اراده نمى كند، جز آن كه خداوند انجام دادن آن را براى او آسان مى سازد}.

ايمان به وعده هاى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 22 - 3

3 - مسلمانان مدينه ، به وعده هاى خداوند و پيامبرش ، ايمان راسخ داشتند .

و لمّا رءا المؤمنون الأحزاب قالوا ه_ذا ما وعدنا اللّه و رسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 5 - 5

5 - { قال البزنطى : . . . و سمعت الرضا ( ع ) يقول فى تفسير { و الّيل إذا يغشى } قال : إنّ رجلاً من الأنصار كان لرجل فى حائطه نخلة و كان يُضِرّ به فشكا ذلك إلى رسول اللّه ( ص ) فدعاه فقال : اعطنى نخلتك بنخلة فى الجنّة فأبى فبلغ ذلك رجلاً من الأنصار يكنّى أبا الدحداح فجاء إلى صاحب النخلة فقال : بعنى نخلتك بحائطى فباعه فجاء إلى رسول اللّه ( ص ) فقال :

يا رسول اللّه قد اشتريت نخلة فلان بحائطى ، قال : فقال رسول اللّه ( ص ) فلك بدل ها نخلة فى الجنّة فأنزل اللّه تبارك و تعالى على نبيّه ( ص ) { . . .فأمّا من أعطى } يعنى النخلة { و اتّقى و صدّق بالحسنى } بوعد رسول اللّه ( ص ) . . . ;

بزنطى گفت: از امام رضا(ع) شنيدم كه در تفسير {و الّيل إذا يغشى} سخن مى گفت و فرمود: در باغِ مردى از انصار درخت خرمايى متعلق به شخص ديگرى بود و آن شخص [به هنگام استفاده از درخت] به مرد انصارى زيان مى رساند. مرد انصارى از اين عمل به رسول خدا(ص) شكايت كرد; رسول خدا(ص) صاحب درخت را فراخواند و به او فرمود: درخت خرمايت را در ازاى يك اصله درخت خرما در بهشت، به من واگذاركن و آن مرد امتناع كرد. پس اين خبر به مردى از انصار رسيد كه كنيه او {ابودحداح} بود. وى نزد صاحب آن درخت رفت و گفت: آن درخت خرمايت را در ازاى باغ من به من بفروش، او هم فروخت. آن گاه ابودحداح نزد رسول خدا(ص) آمد و عرض كرد: درخت خرماى فلانى را در عوض باغ خود خريدم، رسول خدا(ص) به او فرمود: تو به جاى آن درخت، درختى را در بهشت مالك هستى. پس خداى تبارك و تعالى بر پيامبرش [اين آيه را] نازل فرمود: {فأمّا من أعطى} مقصود [بخشيدن ]درخت خرما است {و اتّقى و صدّق بالحسنى} مقصود [تصديق ]وعده رسول خدا است}.

بى اعتنايى به وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

11 - طه - 20 - 86 - 6

6 - بنى اسرائيل با بى توجهى به وعده خداوند ( اعطاى تورات ) ، زمينه گمراهى خويش را فراهم آوردند .

و أضلّهم السامرىّ . .. ألم يعدكم ربّكم وعدًا حسنًا

بى ايمانى به وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 14 - 7

7 - ناباورى كافران به روز هاى تحقق وعده ها و وعيد هاى خداوند ، عامل حق ستيزى آنان *

يغفروا للذين لايرجون أيّام اللّه

از اين كه خداوند از مشركان و حالت روحى شان با عنوان {لايرجون أيّام اللّه} ياد فرموده; استفاده مى شود كه ايمان نداشتن آنان به وعده ها و وعيدهاى خداوند، عامل ستيزه گرى آنان با مؤمنان بوده است.

پوچى وعده هاى شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 22 - 4،5

4- اعتراف شيطان در قيامت به حقانيت وعده هاى خداوند و پوچى وعده هاى خود

و قال الشيط_ن . .. إنّ الله وعدكم وعد الحق و وعدتكم فأخلفتكم

5- در قيامت ، حقانيت وعده خداوند در حتميت وقوع آن و كذب بودن وعده شيطان در عدم وقوع آن آشكار خواهد شد .

و برزوا لله جميعًا فقال الضعف_ؤا . .. قال الشيط_ن ... إنّ الله وعدكم وعد الحق و

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 64 - 16

16- همه وعده ها و نويد هاى شيطان ، بى اساس و فريب است .

و ما يعدهم الشيط_ن إلاّ غرورًا

{غرور} مصدر فعل {غرّ} به معناى خدعه و مكر است.

پوچى

وعده هاى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 16 - 11

11 - هشدار الهى به كافران ، در دل نبستن به وعده منافقان

كمثل الشيط_ن إذ قال . .. إنّى أخاف اللّه ربّ الع_لمين

آيه شريفه از يك سو نويدى است به مؤمنان كه منافقان به همكارى با كافران وفا نخواهند كرد. و از سوى ديگر تشبيه منافقان به شيطان در بى وفايى به تعهدات خويش، هشدارى است به كافران كه با ريسمان منافقان به چاه نروند.

تحقق وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 95 - 1

1 - خداوند ، توانا بر تحقق بخشيدن به وعده هاى خود

و إنّا على أن نريك ما نعدهم لق_درون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 16 - 7

7 _ تحقق وعده الهى بر تأمين تمامى خواسته ها در بهشت جاويدان ، انتظار و توقع متقين از خداوند

لهم فيها ما يشاءون خ_لدين كان على ربّك وعدًا مسئولاً

{مسؤول}; يعنى، كسى كه مورد سؤال و مطالبه مستحقان و حق داران است و در آيه شريفه _ به قرينه مقام _ مقصود اين است كه متقين، مى توانند توقع و انتظار داشته باشند كه خداوند به وعده خود عمل كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 12 - 11

11 - همه حقايق و وعده هاى الهى ، در قيامت براى مجرمان به گونه اى ملموس آشكار مى شود .

و لو ترى إذ المجرمون . .. ربّنا أبصرنا و سمعنا

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 52 - 12

12 - { عن أبى جعفر ( ع ) فى قوله : { يا ويلنا من بعثنا من مرقدنا } فإن القوم كانوا فى القبور ، فلمّا قاموا حسبوا أنّهم كانوا نيامًا ، قالوا { يا ويلنا من بعثنا من مرقدنا } قالت الملائكة { ه_ذا ما وعد الرحمان و صدق المرسلون } ;

از امام باقر(ع) درباره سخن خداوند كه مى فرمايد: {يا ويلنا من بعثنا من مرقدنا. ..} روايت شده كه فرمود: مردم كه در قبراند; وقتى برمى خيزند مى پندارند كه در خواب بوده اند [ازاين رو] مى گويند: {يا ويلنا من بعثنا من مرقدنا}. فرشتگان مى گويند: {ه_ذا ما وعد الرحمان و صدق المرسلون}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 12 - 4

4- پايان يافتن ترديد ها و سست انگارى هاى منكران وحى ، با تحقق وعده هاى الهى در قيامت

بل هم فى شكّ . .. فارتقب يوم تأتى السماء بدخان مبين ... إنّا مؤمنون

بنابراين كه آيات پيشين در رابطه با قيامت باشد، برداشت بالا به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 22 - 6،7

6 - تحقق وعده هاى الهى به نزول رحمت يا عذاب ، از سمت آسمان

فى السّماء رزقكم و ماتوعدون

برداشت ياد شده بنابراين است كه مراد از {ما توعدون}، همه وعد و وعيدهاى الهى باشد و نه خصوص بهشت.

7 - تدبير ، تقدير و قدرت الهى در تأمين روزى زمينيان از آسمان ، نشانه

قدرت او بر تحقق وعده هاى خويش *

و فى السّماء رزقكم و ما توعدون

با توجه به اين كه در آيات پيشين سخن از تحقق رستاخيز و وجود دوزخ و بهشت بود; ممكن است اين آيه درصدد رفع شبهه انسان در قدرت خدا باشد. ازاين رو عبارت {و فى السّماء رزقكم} به عنوان نمودى از قدرت خداوند ياد شده است.

تعجيل در وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 1 - 5

5- شتاب و بى صبرى در مورد تحقق زودرس وعده هاى خداوند ، روا نيست .

أتى أمر الله فلاتستعجلوه

تكذيب وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 60 - 9

9 - كافران ، به تحقق وعده نصرت خداوند ، ناباورند .

إنّ وعد اللّه حقّ و لايستخفّنّك الذين لايوقنون

مراد از {الذين لايوقنون} مى تواند كافرانى باشد كه در آيات پيش از آنان سخن به ميان آمده است. لازم به ذكر است كه متعلق {لايوقنون} مى تواند همين وعده اى باشد كه در آيه آمده است.

تكذيب وعده هاى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 29 - 3

3 - مشركان ، وعده پيامبر ( ص ) را درباره وقوع قيامت و معاد درست نمى دانستند .

و يقولون متى ه_ذا الوعد إن كنتم ص_دقين

تكذيب وعده هاى هود(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 22 - 5

5- اظهار ناباورى قوم عاد ، نسبت به وعده ها و سخنان هود ( ع

)

قالوا . .. فأتنا بما تعدنا إن كنت من الص_دقين

قوم عاد با پيشنهاد نزول عذاب، در واقع مى خواستند بنمايانند كه به نادرستى و كذب سخنان هود(ع) يقين دارند.

حتميت وعده هاى اخروى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 61 - 15

15- وصول به وعده هاى الهى و نيل به آن در طول تاريخ ، دليل دستيابى حتمى بندگان به آن در آخرت

وعد الرحمن . .. إنّه كان وعده مأتيًّا

{كان} در {إنّه كان . ..} بر ديرباز بودن محتواى جمله و عبارت {إنّه كان...} بر تحقق حتمى موعود در {وعدالرحمن...} دلالت دارد.

حتميت وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 34 - 14

14 _ وعده هاى خدا تخلف ناپذير است.

و لقد كذبت . .. حتّى أتهم نصرنا و لا مبدل لكلمت اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 134 - 1،2،3

1 _ وعده هاى خداوند تخلف ناپذير است.

إن ما توعدون لأت

2 _ احضار ظالمان در قيامت و بازخواست و كيفر ايشان از وعده هاى تخلف ناپذير خداوند

و ينذرونكم لقاء يومكم هذا . .. إن ما توعدون لأت

3 _ آدمى توان جلوگيرى از تحقق وعده ها و برنامه هاى خداوند و گريز از آن را ندارد.

إن ما توعدون لأت و ما أنتم بمعجزين

در لسان العرب آمده است: {معنى الاعجاز الغوث و السبق}. يعنى اعجاز فرو نهادن و پيشى گرفتن است. {معجزه} اسم فاعل آن، به معنى فروگذارنده و پيشى گيرنده است. يعنى شما نمى توانيد از بروز قيامت و

وعده هاى خداوند جلوگيرى كنيد و يا بر آن پيشى گيريد و از شمول آن خارج گرديد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 104 - 2

2 _ پذيرش توبه بندگان ، وعده حتمى خدا به آنان

ألم يعلموا أن اللّه هو يقبل التوبة عن عباده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 111 - 18

18 _ پاداش بهشت براى مجاهدان و شهيدان ، وعده حتمى خداوند در تورات ، انجيل و قرآن

وعداً عليه حقاً فى التورية و الإنجيل و القرءان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 4 - 3

3 _ وعده هاى خدا ، حق و تخلف ناپذير است .

وعد اللّه حقاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 55 - 3،5

3 _ وعده هاى خداوند ، حق و تخلف ناپذير است .

ألا إن وعد اللّه حق

5 _ وعده خداوند به عذاب مشركان ستمگر ، حق و تخلف ناپذير است .

يقولون متى هذا الوعد . .. ألا إن وعد اللّه حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 64 - 6،7

6 _ كلمات خدا ( وعده ها و سنن الهى ) بدون تغيير و تخلف ناپذير است .

لا تبديل لكلمت اللّه

7 _ بشارت هاى ويژه به اولياى خدا در دنيا و آخرت ، وعده تخلف ناپذير الهى

لهم البشرى فى الحيوة الدنيا و فى الأخرة لا تبديل لكلمت اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود

- 11 - 45 - 4

4_ خداوند ، به تمامى وعده هاى خويش وفا مى كند .

و ان وعدك الحق

حق بودن وعده ، به اين است كه: آنچه مورد وعده قرار گرفته امرى درست و به جا باشد و نيز وعده كننده به آن ، پايبند بوده و بدان وفا كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 31 - 17

17_ وعده هاى خداوند قطعى و تخلف ناپذير است .

إن الله لايخلف الميعاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 22 - 5

5- در قيامت ، حقانيت وعده خداوند در حتميت وقوع آن و كذب بودن وعده شيطان در عدم وقوع آن آشكار خواهد شد .

و برزوا لله جميعًا فقال الضعف_ؤا . .. قال الشيط_ن ... إنّ الله وعدكم وعد الحق و

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 47 - 1،3،4

1- گمان تخلف وعده خداوند ، گمانى واهى و نادرست است .

فلاتحسبنّ الله مخلف وعده رسله

3- وعده هاى خداوند به پيامبران مبنى بر پيروز گردانيدن آنان بر دشمنان ، تخلف ناپذير است .

الذين ظلموا . .. و قد مكروا مكرهم ... فلاتحسبنّ الله مخلف وعده رسله

4- تأخير عذاب ستمگران به معناى تخلف وعده الهى به رسولان خويش نيست .

و قد مكروا مكرهم و عند الله مكرهم . .. فلاتحسبنّ الله مخلف وعده رسله

جمله {فلاتحسبنّ الله . ..} مى تواند پاسخ به اين سؤال مقدر باشد كه: چرا برخى از ستمگران هنوز دچار عذاب استيصال نشده اند، پس وعده خدا ممكن است تخلف پيدا

كند؟

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 1 - 6

6- وعده هاى الهى تخلف ندارد و در زمان خود واقع مى شود .

أتى أمر الله فلاتستعجلوه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 3 - 7

7- آفرينش آسمان ها و زمين ( جهان هستى ) دليلى بر قدرت خداوند بر محقق ساختن وعده هايش

أتى أمر الله . .. خلق السموت و الأرض بالحق تع_لى عمّا يشركون

جمله {خلق السماوات . ..} مى تواند به منزله تعليلى براى روشن نمودن قدرت خداوند بر محقق ساختن وعده هايش باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 38 - 8

8- وعده قطعى و تخلف ناپذير خداوند به حيات مجدد انسان ها پس از مرگ

لايبعث الله . .. بلى وعدًا عليه حقًّا

{وعداً} و {حقّاً} مفعول مطلق براى فعلهاى محذوف مى باشند و دلالت بر تأكيد مى كنند. بنابراين معناى {بلى وعداً عليه حقّاً} چنين مى شود: آرى خبر رستاخيز انسانها، وعده اى است حق و باطل در آن راه ندارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 40 - 9

9- قدرت مطلق خداوند ، ضامن تحقق وعده او در زنده كردن دوباره انسان ها و برپايى قيامت

و أقسموا بالله . .. لايبعث الله من يموت بلى وعدًا عليه ... إنما قولنا لشىء إذا أ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 5 - 9

9- فسادانگيزى بنى اسرائيل و سركوبى آنان توسط جنگاورانى قدرتمند ،

وعده قطعى و تخلف ناپذير خداوند

بعثنا عليكم . .. و كان وعدًا مفعولاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 108 - 5،7،8

5- اذعان عالمان اهل كتاب به تخلف ناپذيرى وعده هاى خداوند ، با مشاهده تحقق بشارت خدا در پرتو نزول قرآن

أُوتوا العلم من قبله . .. يقولون ... إن كان وعد ربّنا لمفعولاً

7- ربوبيت كامل خداوند نسبت به انسان ها ، مستلزم تخلف ناپذيرى وعده هاى او

سبح_ن ربّنا إن كان وعد ربّنا لمفعولاً

8- معاد و حيات مجدد انسان ، وعده حتمى و تخلف ناپذير خداوند در بينش عالمان *

يقولون . .. إن كان وعد ربّنا لمفعولاً

احتمال دارد كه مراد از {وعد} _ به قرينه آيات 97 و 98 همين سوره _ مسأله حيات مجدّد انسانها و معاد باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 21 - 7

7- تحقّق وعده هاى خداوند ، حتمى و تخلّف ناپذير است .

أنّ وعد اللّه حقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 98 - 19

19- وعده هاى الهى ، حتمى و تخلّف ناپذير است .

و كان وعد ربّى حقًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 21 - 2

2- جبرئيل در پاسخ به سؤال و نگرانى مريم بر حتمى بودن وعده الهى و حامله شدن او به عيسى ( ع ) تأكيد كرد .

قال كذلك

چنان چه مشاراليه {ذلك} مضمون رسالت جبرئيل باشد، در اين صورت تأكيدى بر تحقق حتمى بشارت است; يعنى {موضوع همان گونه است كه گفتم}.

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 61 - 13،14

13- وعده هاى خداوند تخلف ناپذير است .

إنّه كان وعده مأتيًّا

{مأتىّ} اسم مفعول و به معناى {آمده شده} است و در حقيقت تأكيدى بر حتمى بودن وعده هاى خداوند است; يعنى، حتماً نزد آن وعده (بهشت) خواهيد رفت; زيرا وصول به اين وعده ها، از ديرباز محقق بوده است.

14- بهشت ، وعده تخلف ناپذير خداوند به مؤمنان

يدخلون الجنّة . .. وعد الرحمن ... إنّه كان وعده مأتيًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 97 - 3

3- قيامت ، وعده راستين و تخلف ناپذير الهى

و اقترب الوعد الحقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 104 - 9

9- وعده ها و برنامه هاى خداوند ، حتمى الوقوع و تخلف ناپذير است .

وعدًا علينا إنّا كنّا ف_علين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 47 - 5

5 - وعده هاى الهى ، قطعى و تخلف ناپذير است .

و لن يخلف اللّه وعده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 57 - 3

3 - كافران ، از جلوگيرى از تحقق وعده الهى مبنى بر حاكميت فراگيرى اهل ايمان و پيروزى و امنيت آنان در هر جاى دنيا ، ناتوانند .

وعد اللّه الذين ءامنوا . .. ليستخلفنّهم فى الأرض ... لاتحسبنّ الذين كفروا معجزين

برداشت فوق، از ارتباط ميان اين آيه و دو آيه قبل، استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

12 - فرقان - 25 - 16 - 3

3 _ تأمين تمامى خواسته هاى متقين در بهشت جاويدان ، وعده تخلف ناپذير و متعهدانه خداوند به آنان

لهم فيها ما يشاءون خ_لدين كان على ربّك وعدًا مسئولاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 74 - 4

4 - علم خدا به مواضع فكرى و عملى مردم در قبال پيامبر ( ص ) ، تضمينى بر تحقق وعده ها و وعيد هاى او

و يقولون متى ه_ذا الوعد . .. و إنّ ربّك ليعلم

مطرح ساختن علم الهى به نهان و آشكار خلق (پس از آيات مربوط به وعده عذاب) مى رساند كه خداوند به اتكاى علم خويش، موضع گيرى مردم را در قبال پيامبر(ص) جزا خواهد داد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 13 - 11،12

11 - بازگشت موسى ( ع ) به دامن مادر ، نمود حقانيت و تخلف ناپذيرى وعده هاى خداوند

و لتعلم أنّ وعد اللّه حقّ

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه مراد از {وعد اللّه} مطلق وعده هاى الهى باشد. بنابراين بازگشت موسى(ع) به دامان مادر نمود اين است كه تمام وعده هاى الهى، از همين قبيل بوده و تخلف در آن راه ندارد.

12 - بيشتر مردم ، بى بهره از اعتقاد به تخلف ناپذيرى وعده هاى خداوند

و لكنّ أكثرهم لايعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 61 - 4

4 - دستيابى ره يافتگان به سعادت اخروى ، امرى قطعى و وعده اى تخلف ناپذير از سوى خداوند

وعدن_ه وعدًا حسنًا

فهو ل_قيه

قيد {هو لاقيه} بيانگر آن است كه خدا هرگز از وعده اى كه به هدايت يافتگان داده است، تخلف نخواهد كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 7 - 7

7 - وعده خداوند درباره اعطاى پاداش بهترين عمل به اعمال مؤمنان ، وعده اى قطعى و تخلف ناپذير است .

و الذين ءامنوا . .. و لنجزينّهم أحسن الذى كانوا يعملون

{لام} و {نون تأكيد} در {لنجزينّهم} دلالت بر حتميّت دارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 9 - 2

2 - وعده خداوند به قرارگرفتن مؤمنانِ داراى عمل صالح در زمره صالحان ، وعده اى قطعى است .

و الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت لندخلنّهم فى الص_لحين

{لام} و {نون تأكيد} در {لندخلنّ} دلالت بر قطعيّت وعده مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 6 - 2

2 - وعده هاى خداوند ، قطعى و تخلف ناپذير است .

لايخلف اللّه وعده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 60 - 2،3

2 - وعده نصرت خدا به پيامبر ( ص ) حتمى و تخلف ناپذير است .

فاصبر إنّ وعد اللّه حقّ

متعلق وعده، در اين آيه، به قرينه دعوت خداوند از پيامبر(ص) براى صبر پيشه كردن در برابر مخالفت هاى كافران، مى تواند نصرت خدا باشد.

3 - وعده هاى خداوند ، حق و تخلف ناپذير است .

إنّ وعد اللّه حقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 9 - 3،4،6

3 - وعده

خداوند به پاداش مؤمنان و كيفر معرضان از آيات خدا ، وعده اى حق و تخلّف ناپذير است .

فبشّره بعذاب أليم . .. لهم جن_ّ_ت النعيم ... وعد اللّه حقًّا

{وعد} مفعول مطلق و {حقّاً} تأكيد آن است و دلالت بر حقانيت و تخلّف ناپذيرى آن مى كند.

4 - وعده ورود مؤمنان داراى عمل صالح به بهشت و خلود در آن ، وعده اى تخلف ناپذير است .

لهم جن_ّ_ت النعيم خ_لدين فيها وعد اللّه حقًّا

6 - عزت و حكمت خداوند ، منشأ تخلّف ناپذيرى وعده هاى او است .

وعد اللّه حقًّا و هو العزيز الحكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 33 - 13

13 - وعده الهى به برپايى قيامت ، وعده اى حق و تخلف ناپذير است .

و اخشوا يومًا . .. إنّ وعد اللّه حقّ

بنابراين كه متعلق {وعد}، واژه {يوماً} باشد، نكته ياد شده فهميده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 13 - 5

5 - وعده خداوند به انباشتن دوزخ از مجرمان جِنّى و اِنْسى ، وعده اى حق و تخلف ناپذير است .

و ل_كن حقّ القول منّى لأملأنّ جهنّم من الجِنّة و الناس أجمعين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 39 - 9،12

9 - بهترين روزى رسان بودن خداوند ، تضمين كننده وعده جايگزين ساختن براى مال انفاق شده

و ما أنفقتم من شىء فهو يخلفه و هو خير الرزقين

12 - { قال الراوى قلت لأبى عبداللّه ( ع ) . . .قول اللّه عزّوجلّ { و ما

أنفقتم من شىء فهو يخلفه و هو خير الرازقين } و إنّى أنفق و لا أرى خلفاً قال : أفترى اللّه عزّوجلّ أخلف وعده ؟ قلت : لا قال : فممّ ذالك . قلت : لا أدرى قال : لو أنّ أحدكم إكتسب المال من حلّه و أنفقه فى حلّه لم ينفق درهماً إلا أخلف عليه ;

راوى مى گويد: به امام صادق(ع) عرض كردم: . ..سخن خداى عزّوجلّ است كه مى فرمايد: {و ما أنفقتم من شىء فهو يخلفه و هو خير الرازقين} در حالى كه من انفاق مى كنم و هيچ چيزى جايگزين آن نديدم، فرمود: آيا نظر تو اين است كه خداوند در وعده خود تخلف مى كند؟ گفتم نه. فرمود: پس اين [توهم تو] از كجا است؟ گفتم نمى دانم. حضرت فرمود: اگر يكى از شما مالى را از راه حلال كسب كند و در راه حلال انفاق نمايد، هيچ درهمى را انفاق نمى كند; مگر آن كه [خدا ]جايگزين آن را مى دهد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 5 - 2

2 - وعده هاى خدا ، حق و تخلف ناپذير است .

إنّ وعد اللّه حقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 70 - 9

9 - تحقق وعده خداوند مبنى بر عذاب كافران ، حتمى است .

و يحقّ القول على الك_فرين

مقصود از {قول} _ طبق نظر مفسران _ وعده خداوند به عذاب كافران است; مثل آيه شريفه {ل_كن حقّت كلمة العذاب على الكافرين}، (زمر، آيه 71).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16

- زمر - 39 - 20 - 10،11

10 - اعطاى كاخ ها و بنا هاى رفيع به همراه نهر هاى جارى ، وعده تخلف ناپذير خداوند به تقواپيشگان

ل_كن الذين اتّقوا ربّهم لهم غرف . .. وعد اللّه لايخلف اللّه الميعاد

11 - وعده هاى خداوند تخلف ناپذير است .

لايخلف اللّه الميعاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 74 - 3

3 - وعده الهى ، تخلف ناپذير و تحقق يافتنى است .

صدقنا وعده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 55 - 5،6،7

5 - وعده هاى خداوند ، حق و تخلف ناپذير است .

إنّ وعد اللّه حقّ

6 - وعده خداوند به نصرت پيامبران و مؤمنان ، حق و تخلف ناپذير است .

إنّا لننصر رسلنا و الذين ءامنوا . .. فاصبر إنّ وعد اللّه حقّ

7 - تخلف ناپذير بودن وعده خداوند به نصرت پيامبران و مؤمنان ، مقتضى صبر و شكيبايى رهبران دينى و مؤمنان طرفدار آنان در برابر مشكلات و آزار هاى دشمنانِ دين است .

إنّا لننصر رسلنا . .. فاصبر إنّ وعد اللّه حقّ

برداشت بالا به خاطر اين نكته است كه جمله {إنّ وعد اللّه حقّ} در مقام تعليل براى {فاصبر} مى باشد; يعنى، {صبر پيشه كن چون وعده خداوند به پيروزى و نصرت، حق است}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 32 - 1

1 - وعده هاى خداوند ، حق و تخلف ناپذير

إنّ وعد اللّه حقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 17 -

11

11- معاد و خروج مردگان از خاك ، وعده حق و تخلف ناپذير الهى

أتعداننى أن أُخرج . .. إنّ وعد اللّه حقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 1 - 7

7 - وعده قطعى خداوند به فتح بزرگ مكه در پى صلح حديبيه

إنّا فتحنا لك فتحًا مبينًا

مراد از {فتح}، ممكن است فتح مكه باشد و فعل ماضى {فتحنا} در واقع تأكيدى باشد بر فتحى كه در آينده صورت خواهد گرفت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 5 - 1،2،4

1 - وعده هاى خداوند به خلق ، صادق و تخلف ناپذير است .

إنّما توعدون لصادق

2 - وعده رستاخيز ، راست و غير قابل تخلّف است .

إنّما توعدون لصادق

تعبير {ما توعدون} گرچه عام و شامل همه وعده هاى الهى است; لكن ذكر مسأله قيامت و معاد در قسمت بعد، قرينه است بر اين كه مصداق مورد نظر از آن، وعده قيامت و حيات مجدد انسان ها پس از مرگ مى باشد.

4 - خداوند جهان آفرينِ حكيم و قادر ، بى نياز از گزافه گويى و صادق در وعده هاى خويش

والذري_ت ذروًا . فالح_مل_ت وقرًا . فالج_ري_ت يسرًا . فالمقسّم_ت أمرًا . إنّما تو

با توجه به اين كه {إنّما. ..} جواب سوگندهاى آيات پيشين است، از ارتباط نزديك ميان جواب قسم و مقسم به، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 86 - 3

3 - كيفر و پاداش اخروى ، امرى قطعى و وعده اى تخلف ناپذير است .

إن كنتم

غير مدينين

با اين كه مسأله كيفر و پاداش اخروى، امرى است كه در آينده بايد تحقق يابد; به كار گيرى قالب ماضى (كنتم) براى بيان مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 12 - 7

7 - خداوند ، تحقق بخش وعده هاى خود به مردان و زنان مؤمن در قيامت ، در مشهد و منظر پيامبراكرم ( ص )

فيض_عفه له و له أجر كريم . يوم ترى المؤمنين و المؤمن_ت

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه واژه {ترى}، خطاب به خصوص پيامبراكرم(ص) باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 12 - 14

14 - آفرينش آسمان ها و زمين و تدبير امور آنها ، نشانه تحقّق وعده هاى خداوند به برپايى قيامت و وجود بهشت و جهنّم است .

أعدّ اللّه لهم عذابًا شديدًا . .. جنّ_ت تجرى من تحتها الأنه_ر ... اللّه الذى خلق

يادآورى خلقت آسمان ها و زمين و تدبير امور آنها _ پس از ذكر دو گروه دوزخيان و بهشتيان در آيات گذشته _ مى تواند اشاره به مطلب ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 18 - 6،7

6 - برپايى قيامت و زندگى دشوار و طاقت فرساى محشر ، وعده اى است تخلف ناپذير و تحقق يافتنى از سوى خداوند به كافران .

كان وعده مفعولاً

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين احتمال است كه ضمير {وعده} به {يوم} بازگردد.

7 - وعده هاى خداوند ، تخلف ناپذير و تحقق يافتنى است .

كان وعده مفعولاً

برداشت ياد شده،

مبتنى بر اين احتمال است كه ضمير {وعده} به {اللّه} بازگردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 7 - 1،2

1 - وعده هاى الهى ، حتمى و تخلف ناپذير است .

إنّما توعدون لوقع

{إنّما} مركب است از {إنّ} و {ما}ى موصوله و حرف {إنّ} و {لام} در {لواقع} براى تأكيد است.

2 - قيامت ، حقيقتى تحقق يافتنى و وعده اى تخلف ناپذير است .

إنّما توعدون لوقع

از آيات بعدى، استفاده مى شود كه مقصود از وعده در اين آيه، برپايى قيامت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 16 - 3

3 - هيچ مانعى ، خداوند را از انجام دادن وعده ها و تهديد هاى اراده شده اش ، بازنمى دارد .

فعّال لما يريد

ارتباط اين آيه با آيه {إنّ بطش ربّك. ..} و {هو الغفور الودود}، بيانگر برداشت ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 12 - 2

2 - فراهم ساختنِ آسانى براى انفاق گران با تقوا و سختى براى ثروتمندان بخيل ، وعده تخلّف ناپذير خداوند و نمونه اى از هدايت گرى او است .

فسنيسّره لليسرى . .. فسنيسّره للعسرى ... إنّ علينا للهدى

جمله {إنّ علينا للهدى}، به منزله تعليل براى آيات پيشين است; يعنى، چون هدايت را بر خويش لازم شمرده ايم، براى هر يك از آن دو دسته فرجام مناسب برخوردشان با هدايت را فراهم مى سازيم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 17 - 3

3 - وعده رهايى تقواپيشگان

از آتش دوزخ ، حتمى و تخلّف ناپذير است .

سيجنّبها الأتقى

حرف {سين} براى تأكيد بر وعده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 21 - 4

4 - خداوند ، بر وعده خود درباره رساندن انفاق گرانِ باتقوا به فرجامى رضايت بخش ، سوگند ياد كرده است . *

و لسوف يرضى

{لام} در {لسوف}، لام قسم و يا لام ابتدا است; برداشت ياد شده، براساس احتمال اول است.

حقانيت وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 67 - 6

6 _ گذر زمان و حوادث تاريخ همواره تأييد بر حقانيت وعده هاى قرآن خواهد بود.

لكل نبإ مستقر و سوف تعلمون

جمله {سوف تعلمون} تصريح به اين نكته است كه همواره در آينده حقانيت وعده هاى قرآن را نشان خواهد داد. و چون اين جمله همواره صادق است، پس حوادث هر زمان، تأييدى بر حقانيت قرآن خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 4 - 3

3 _ وعده هاى خدا ، حق و تخلف ناپذير است .

وعد اللّه حقاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 55 - 3،5

3 _ وعده هاى خداوند ، حق و تخلف ناپذير است .

ألا إن وعد اللّه حق

5 _ وعده خداوند به عذاب مشركان ستمگر ، حق و تخلف ناپذير است .

يقولون متى هذا الوعد . .. ألا إن وعد اللّه حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 22 - 5

5- در

قيامت ، حقانيت وعده خداوند در حتميت وقوع آن و كذب بودن وعده شيطان در عدم وقوع آن آشكار خواهد شد .

و برزوا لله جميعًا فقال الضعف_ؤا . .. قال الشيط_ن ... إنّ الله وعدكم وعد الحق و

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 21 - 5

5- پديدار ساختن اصحاب كهف و پرده برداشتن از راز خواب و بيدارى آنان ، زمينه ساز آگاهى مردم بر حقّانيّت وعده هاى خداوند بود .

و كذلك أعثرنا عليهم ليعلموا أنّ وعد اللّه حقّ

مراد از ضمير فاعل در {ليعلموا} همان مفعول محذوفى است كه براى {أعثرنا} درنظر گرفته شده است; يعنى: {أعثرنا الناس ليعلموا}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 91 - 2

2 - عيان شدن وعده ها و وعيد هاى الهى براى مردمان در قيامت

و أُزلفت الجنّة للمتّقين . و برّزت الجحيم للغاوين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 13 - 11

11 - بازگشت موسى ( ع ) به دامن مادر ، نمود حقانيت و تخلف ناپذيرى وعده هاى خداوند

و لتعلم أنّ وعد اللّه حقّ

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه مراد از {وعد اللّه} مطلق وعده هاى الهى باشد. بنابراين بازگشت موسى(ع) به دامان مادر نمود اين است كه تمام وعده هاى الهى، از همين قبيل بوده و تخلف در آن راه ندارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 9 - 3

3 - وعده خداوند به پاداش مؤمنان و كيفر معرضان از آيات خدا ،

وعده اى حق و تخلّف ناپذير است .

فبشّره بعذاب أليم . .. لهم جن_ّ_ت النعيم ... وعد اللّه حقًّا

{وعد} مفعول مطلق و {حقّاً} تأكيد آن است و دلالت بر حقانيت و تخلّف ناپذيرى آن مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 5 - 2

2 - وعده هاى خدا ، حق و تخلف ناپذير است .

إنّ وعد اللّه حقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 52 - 5

5 - كافران در قيامت ، به درستى وعده هاى خداوند رحمان پى برده و به آن اعتراف خواهند كرد .

ه_ذا ما وعد الرحم_ن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 55 - 5

5 - وعده هاى خداوند ، حق و تخلف ناپذير است .

إنّ وعد اللّه حقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 32 - 1،2،5

1 - وعده هاى خداوند ، حق و تخلف ناپذير

إنّ وعد اللّه حقّ

2 - برپايى قيامت ، وعده اى به حق از جانب خداوند و رخدادى حتمى و تخلف ناپذير

إنّ وعد اللّه حقّ و الساعة لاريب فيها

عطف جمله {الساعة. ..} بر جمله {إنّ وعد اللّه حقّ}، مى تواند تفسيرى و يا از قبيل عطف خاص بر عام باشد. و در هر صورت، مطلب بالا را افاده مى كند.

5 - صدور وعده قيامت ، از جانب خداوند ، خود كافى براى يقين به حقانيت آن

إنّ وعد اللّه حقّ و الساعة لاريب فيها

برداشت بالا بدان بدان احتمال است كه {إنّ وعد اللّه حقّ}

تمهيد و زمينه چينى براى بيان شك ناپذيرى مسأله قيامت {لا ريب فيها} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 28 - 11

11- تحقق وعده خداوند ، به ورود پيروزمندانه مسلمانان به مكه ، گواه تحقق پذيرى وعده او در غلبه اسلام بر تمامى اديان *

لتدخلنّ المسجد الحرام . .. هو الذى أرسل رسوله ... ليظهره على الدين كلّه

خداوند در آيه قبل، به مؤمنان وعده داد كه با ايمنى وارد مكه خواهند شد و اين وعده تحقق يافت. حال در اين آيه، نويد داده است كه اسلام نه بر مشركان مكه; بلكه بر تمامى اديان غلبه خواهد كرد و اين وعده، همانند وعده پيشين تحقق پذير خواهد بود.

حقانيت وعده هاى قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 88 - 2

2 - اخبار خداوند از شناخته شدن حقانيت وعده ها و وعيد هاى قرآن

و لتعلمنّ نبأه بعد حين

برخى از مفسران بر اين باوراند كه مقصود از {نبأه} (خبر قرآن) مجموعه وعده ها و وعيدهاى قرآن است; اعم از عذاب ها و شكست هاى كافران و پيروزى هاى مؤمنان.

درخواست تعجيل در وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 1 - 2،4

2- مسلمانان صدراسلام ، خواهان تحقق زودرس وعده خدا در مورد غلبه اسلام و توحيد بودند .

أتى أمر الله فلاتستعجلوه

در مورد مخاطب {لاتستعجلوه} دو احتمال وجود دارد: اول آنكه تعجيل از جانب مسلمانان صورت مى گرفته و ديگر آنكه مشركان خواهان شتاب در تحقق وعده هاى الهى (عذاب، يا

غلبه توحيد، يا قيامت) بودند. برداشت فوق بر مبناى اول است.

4- مشركان صدراسلام از سر عناد و از روى استهزا ، خواهان تحقق زودرس وعده هاى الهى ( عذاب ، غلبه اسلام و قيامت ) بودند .

أتى أمر الله فلاتستعجلوه

محتمل است مخاطب {لاتستعجلوه} مشركانى باشد كه خواهان تحقق وعده هاى الهى بودند، و از آن جايى كه معمولاً كسى خواهان پيروزى دشمن و شكست و خذلان خويش نيست، مى توان گفت: تعجيل مشركان براى آمدن عذاب، از سر عناد و تمسخر بوده است.

دلايل تحقق وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 41 - 2

2_ توجه به گسترش اسلام و توسعه روزافزون آن ، دليلى فراروى كفرپيشگان بر تحقّق وعده هاى الهى ( نابودى شرك و پيروزى توحيد ) به پيامبر ( ص )

أولم يروا أنَّا نأتى الأرض ننقصها من أطرافها

جمله {أولم يروا . ..} به منزله دليلى است بر پديدار شدن و تحقق يافتن تهديدهاى الهى به مشركان و وعده هاى الهى به اهل ايمان.

دلايل حتميت وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 47 - 9

9- قدرت شكست ناپذير خدا و صاحب انتقام بودن او ، دليل تخلف ناپذيرى وعده هايش در يارى رسولان و عذاب كردن ستمگران

فلاتحسبنّ الله مخلف وعده رسله إن الله عزيز ذو انتقام

جمله {إن الله عزيز ذو انتقام} به منزله تعليل براى بخش اول آيه (فلاتحسبنّ . ..) مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 61 - 15

15- وصول به

وعده هاى الهى و نيل به آن در طول تاريخ ، دليل دستيابى حتمى بندگان به آن در آخرت

وعد الرحمن . .. إنّه كان وعده مأتيًّا

{كان} در {إنّه كان . ..} بر ديرباز بودن محتواى جمله و عبارت {إنّه كان...} بر تحقق حتمى موعود در {وعدالرحمن...} دلالت دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 23 - 4

4 - ربوبيت يگانه و توانمندانه خداوند بر نظام هستى ، خود گواه تحقق پذيرى وعده هاى او است .

و ما توعدون . فَوَربّ السّماء و الأرض إنّه لحقّ

از ارتباط ميان حقانيتِ وعده هاى خداوند و سوگند به ربوبيت او، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 2 - 5

5 - قدرت خداوند بر آفرينش آسمان و برج هاى آن ، نشانه صداقت او در وعده آمدن قيامت است . *

و السماء ذات البروج . و اليوم الموعود

ياد كردن قيامت _ پس از ذكر آسمان و برج هاى آن _ ممكن است به اين لحاظ باشد كه توجّه به آسمان، باور به قيامت را تقويت مى كند.

دلايل حقانيت وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 23 - 8

8 - پرهيز شعورمندان از كلام دروغين ، دليل راه نداشتن باطل در حريم وعده هاى خداوند ( آفريدگار شعور ) *

إنّه لحقّ مثل ما أنّكم تنطقون

تعبير {مثل أنّكم تنطقون} ممكن است در بيان اين معنا آمده باشد كه اگر انسان شعورمند، از باطل گريزان است و ارزش را در حقيقت

مى بيند; پس چگونه ممكن است كه سخن پروردگار آدميان و خالق نطق (شعور)، بى حقيقت و وعده اش تحقق ناپذير باشد.

ذكر حتميت وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 17 - 13

13- توجّه به وقوع حتمى وعده هاى الهى ، بازدارنده انسان از لجاجت و حق ناپذيرى *

ءامن إنّ وعد اللّه حقّ

{إنّ} بيانگر تعليل است; يعنى، ايمان بياور چون وعده خداوند حق است.

زمان تحقق وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 48 - 14

14- قيامت ، زمان به وقوع پيوستن وعده هاى الهى است .

بل زعمتم ألّن نجعل لكم موعدًا

زمينه تحقق وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 21 - 7

7 - علم و قدرت گسترده ، دو پشتوانه مهم تحقّق وعده هاى الهى

وعدكم اللّه . .. و أخرى لم تقدروا عليها و قد أحاط اللّه بها و كان اللّه على كلّ

از اين كه خداوند، پس از بشارت هاى مختلف به مؤمنان، به دو صفت مهم خويش (علم و قدرت فراگير) اشاره كرده است، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 27 - 9

9- تحقق وعده هاى الهى در حق مؤمنان ، منوط به حفظ صلاحيت ايمانى و عملى خويش *

لتدخلنّ . .. إن شاء اللّه

تعبير {إن شاء اللّه} از سوى خداوند مى تواند بيانگر اين واقعيت باشد كه اراده او، آن گاه به امور تعلق مى گيرد كه

زمينه و شايستگى كافى براى تحقق يافتن آن، فراهم باشد.

سرزنش مكذبان وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 59 - 1

1 - توبيخ مشركان از سوى خداوند ، به خاطر باور نداشتن حقايق وحى و وعده هاى الهى

أفمن ه_ذا الحديث تعجبون

سند وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 111 - 21

21 _ تورات ، انجيل و قرآن ، سند وعده هاى خدا به مجاهدان و شهيدان و مايه اطمينان آنان

وعداً عليه حقاً فى التورية و الإنجيل و القرءان

سوءظن به وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 47 - 1

1- گمان تخلف وعده خداوند ، گمانى واهى و نادرست است .

فلاتحسبنّ الله مخلف وعده رسله

سوگند بر حتميت وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 23 - 1

1 - سوگند خداوند ، بر حقانيت و تخلف ناپذيرى وعده هاى خويش

و ما توعدن . فَوَربّ السّماء و الأرض إنّه لحقّ

در اين كه مرجع ضمير در {إنّه} چيست، چند احتمال داده شده است. از جمله آنها اين است كه ضمير به {ما توعدون} (در آيه قبل) بازمى گردد. برداشت بالا براساس اين احتمال است.

سوگند بر حقانيت وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 23 - 1

1 - سوگند خداوند ، بر حقانيت و تخلف ناپذيرى وعده هاى خويش

و ما توعدن . فَوَربّ السّماء و

الأرض إنّه لحقّ

در اين كه مرجع ضمير در {إنّه} چيست، چند احتمال داده شده است. از جمله آنها اين است كه ضمير به {ما توعدون} (در آيه قبل) بازمى گردد. برداشت بالا براساس اين احتمال است.

شرايط تحقق وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 67 - 2

2 _ وعده هاى عذاب خداوند در زمان خود و تحت شرايط خاص تحقق خواهد يافت.

قل هو القادر . .. لكل نبإ مستقر

شك به وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 5 - 3

3 - انسان ، به شدت در معرض ناباورى و بى توجهى نسبت به وعده هاى الهى قرار دارد .

إنّما توعدون لصادق

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه تأكيد در جايى صورت مى گيرد كه امرى مورد غفلت باشد و يا مورد انكار قرار گيرد و از اين كه سوگندهاى مكرر صورت گرفته، شدت غفلت و انكار استفاده مى شود.

شك در وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 6 - 6

6 - ترديد در تحقق وعده هاى خداوند ، برخاسته از جهل و نادانى است .

لايخلف اللّه وعده و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون

صبر بر وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 1 - 3

3- مؤمنان ، وظيفه دار صبر و شكيبايى و پرهيز از درخواست تحقق سريع وعده هاى خداوند

أتى أمر الله فلاتستعجلوه سبح_نه و تع_لى عمّا يشركون

با توجه

به اينكه {لاتستعجلوه} مخاطب و {يشركون} غايب است، به نظر مى رسد مخاطب فعل اول مؤمنان باشد.

عقيده به وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 13 - 13

13 - اندكى از مردم به حقانيت وعده هاى الهى ، اعتقاد دارند .

و لكنّ أكثرهم لايعلمون

مفعول {لايعلمون} حذف شده و تقدير آن چنين است: {و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون أنّ وعد اللّه حقّ}. مفهوم آن اين است كه تنها اندكى از مردم به حقانيت وعده هاى الهى يقين دارند.

عوامل تحقق وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 71 - 24

24 _ عزت و حكمت الهى ، تضمين كننده تحقق وعده ها و بشارت هاى او به مؤمنان

أولئك سيرحمهم اللّه إن اللّه عزيز حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 53 - 5

5 _ ربوبيت الهى ، مقتضى تحقق قطعى وعده هاى اوست .

قل إى و ربى إنه لحق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 32 - 16

16 - رحمت وسيع و علم گسترده خداوند ، تضمين كننده تحقق وعده او ، مبنى بر تأمين نيازمندى هاى فقيرانى كه در صدد ازدواج اند .

إن يكونوا فقراء يغنهم اللّه من فضله و اللّه وسع عليم

جمله {و اللّه واسع عليم} استينافيه تعليليه است و بيانگر علت و چگونگى بى نياز كردن فقيران و تهى دستان به وسيله خدا است; يعنى، چون خداوند گشايش گر و داناى مطلق به همه حقايق و نيازمندى

هاى انسان است، پس بر انجام وعده خود نيز، توانا خواهد بود.

عوامل تكذيب وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 11 - 3

3 - طغيان گرى قوم ثمود ، آنان را به تكذيب پيام هاى الهى كشاند .

كذّبت ثمود بطغويها

حرف {باء} در بطغواها} سببيه است; يعنى، طغيان زمينه ساز تكذيب بود.

عوامل غفلت از وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 11 - 2

2 - انسان اسير شده در گرداب كفر و لجاجت ، گرفتار پندارگرايى و غافل از وعده هاى حق الهى

الخرّصون. الذين هم فى غمرة ساهون

از ارتباط {خرّاصون} با {غمرة} و {ساهون} مطلب بالا استفاده مى شود.

غفلت از وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 5 - 3

3 - انسان ، به شدت در معرض ناباورى و بى توجهى نسبت به وعده هاى الهى قرار دارد .

إنّما توعدون لصادق

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه تأكيد در جايى صورت مى گيرد كه امرى مورد غفلت باشد و يا مورد انكار قرار گيرد و از اين كه سوگندهاى مكرر صورت گرفته، شدت غفلت و انكار استفاده مى شود.

فلسفه وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 55 - 20

20 - عبادت خداى واحد و دورى از شرك ، دليل و سبب وعده كردن خداوند به مؤمنان صدراسلام براى اعطاى خلافت ، پيروزى و امنيت به آنان

وعد اللّه الذين ءامنوا

. .. يعبدوننى لايشركون بى شيئًا

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه جمله {يعبدوننى. ..} حال براى ضماير غايب گذشته و يا جمله اى استينافيه بيانيه باشد; كه در هر صورت بيانگر علت و دليل اعطاى خلافت پيروزى و امنيت به مؤمنان از سوى خداوند است.

كافران و وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 41 - 2

2_ توجه به گسترش اسلام و توسعه روزافزون آن ، دليلى فراروى كفرپيشگان بر تحقّق وعده هاى الهى ( نابودى شرك و پيروزى توحيد ) به پيامبر ( ص )

أولم يروا أنَّا نأتى الأرض ننقصها من أطرافها

جمله {أولم يروا . ..} به منزله دليلى است بر پديدار شدن و تحقق يافتن تهديدهاى الهى به مشركان و وعده هاى الهى به اهل ايمان.

كمى مؤمنان به وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 13 - 13

13 - اندكى از مردم به حقانيت وعده هاى الهى ، اعتقاد دارند .

و لكنّ أكثرهم لايعلمون

مفعول {لايعلمون} حذف شده و تقدير آن چنين است: {و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون أنّ وعد اللّه حقّ}. مفهوم آن اين است كه تنها اندكى از مردم به حقانيت وعده هاى الهى يقين دارند.

مشركان و وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 55 - 6

6 _ بيشتر مشركان ، نسبت به مالكيت مطلق خداوند بر جهان هستى و تحقق قطعى وعده هاى او ، جاهل و ناآگاهند .

ألا إن للّه ما فى السموت . .. ألا إن

وعد اللّه حق و لكن أكثرهم لايعلمون

مكذبان حقانيت وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 44 - 1

1 - ناباورى كفرپيشگان به حقانيت وعده هاى الهى ، حتى با مشاهده نمود هاى عينى عذاب و سقوط سنگى از آسمان بر آنان

و إن يروا كسفًا . .. يقولوا سحاب مركوم

مكذبان وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 47 - 2

2 - كفرپيشگان عصر بعثت ، وعده عذاب را دروغ پنداشته و آن را به ريشخند مى گرفتند .

و يستعجلونك بالعذاب

از اين كه تكذيب گران، از پيامبر(ص) مى خواستند وعده خود را عملى سازد و هر چه زودتر عذاب را بر آنان نازل كند، معلوم مى شود كه آنان تهديد پيامبر(ص) را تهديدى تو خالى مى انگاشتند و با درخواست تسريع عذاب، آن را به ريشخند مى گرفتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 19 - 2

2 - كفرپيشگان ، بر تكذيب وعده ها و تهديد هاى الهى ، اصرار ورزيده و از فرجام پيشينيان عبرت نمى گيرند .

بل الذين كفروا فى تكذيب

حرف {فى}، ظرفيه و بيانگر غوطهور بودن كافران در تكذيب است. متعلق تكذيب به قرينه {بل هو قرآن مجيد} _ در آيات بعد _ قرآن است كه وعده ها و تهديدهايى كه در آيات قبل آمده بود، بخشى از آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 11 - 1

1 - قوم ثمود ، پيام هاى الهى

را دروغ پنداشته ، پيامبر خدا را تكذيب كردند .

كذّبت ثمود

به قرينه {فقال لهم رسول اللّه} (در آيات بعد)، مراد از تكذيب در جمله {كذّبت ثمود}، تكذيب فرستاده الهى و رسالت هاى او است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 9 - 1

1 - گروهى از مردم ، پاداش هاى موعود خداوند را دروغ پنداشته و وعده هاى الهى را تكذيب مى كنند .

و كذّب بالحسنى

منشأ حتميت وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 17 - 12

12- مقام الوهيت خداوند ، مقتضى تخلف ناپذيرى وعده هاى او

إنّ وعد اللّه حقّ

تصريح به نام {اللّه} در بيان حقانيت معاد، در بردارنده اين پيام است كه امكان ندارد مقامى چون خداوند، وعده اى دهد كه محقق نشود.

منشأ وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 71 - 25

25 _ وعده الهى به شمول رحمتش بر مؤمنان ، نشأت يافته از حكمت اوست نه عجز از افاضه رحمت فعلى .

أولئك سيرحمهم اللّه إن اللّه عزيز حكيم

جمله {إن اللّه . .. } مى تواند تعليلى براى پرسش مقدر باشد، كه چرا خداوند نزول رحمت به مؤمنان را موكول به آينده كرده است.

موارد تحقق وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 21 - 6

6- اصحاب كهف ، نمونه اى از موحّدانى كه وعده هاى خداوند در باره آنان تحقّق يافته است .

ليعلموا أنّ وعد اللّه حقّ

كسانى كه از اصحاب كهف بازديد

به عمل آوردند _ به دليل ذيل آيه _ مردمى بودند كه ربوبيّت خداوند را پذيرفته بودند. عرضه اصحاب كهف بر اين مردم، مى تواند به عنوان ارائه نمونه اى عينى از امدادهاى موعود خداوند باشد تا مردم، با مشاهده آن ها به حقانيّت وعده هاى خداوند، پى ببرند.

مؤمنان به وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 6 - 1

1 - دسته اى از مردم ، پاداش هاى موعود الهى را تصديق كرده ، براى رسيدن به آن تلاش مى كنند .

و صدّق بالحسنى

مراد از {الحسنى} _ به قرينه فعل هاى {صدّق} و {كذّب} _ پاداش هاى نيكو و وعده به آنها است; بنابراين مراد از آن، {المثوبة الحسنى} يا {العِدَة الحسنى} و نظاير آن است. جمله {صدّق بالحسنى} بيان يكى از مصداق هاى {سعى} در آيات پيشين است; از اين رو شامل تصديق عملى نيز مى شود.

نشانه هاى بى اعتمادى به وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 9 - 3

3 - بخلورزى ، ترك انفاق و احساس بى نيازى از پاداش هاى الهى ، نشانه بى اعتمادى به وعده هاى خداوند است .

و أمّا من بخل و استغنى و كذّب بالحسنى

از عطف اين آيه بر آيه قبل _ چه عطف سبب بر مسبب باشد و چه عكس آن _ برداشت ياد شده استفاده مى شود.

نشانه هاى تحقق وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 55 - 4

4 _ مالكيت مطلق

و همه جانبه خداوند بر جهان هستى ، نشان توانمندى او بر تحقق بخشيدن به تمامى وعده هاى خويش است .

ألا إن للّه ما فى السموت و الأرض ألا إن وعد اللّه حق

نقش وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 108 - 8

8_ وعده خداوند بر مخلّد ساختن بهشتيان در بهشت ، مشيّت او را محدود نخواهد ساخت و مانع او در موقت قرار دادن آن نخواهد شد .

خ_لدين فيها . .. إلاّ ما شاء ربك عطاءً غير مجذوذ

{عطاءً غير مجذوذ} حاكى از دوام بهشت و نعمتهاى آن و تأكيدى بر {خالدين فيها} است. استثناى {ما شاء ربك} در ضمن بيان خلود و دوام نعمتهاى بهشت گوياى اين نكته است كه وعده هاى خداوند، موجب آن نمى شود كه مشيت او مقيّد شود و وى را از اين كه برخلاف آن عمل كند، ناتوان سازد.

نوح(ع) و وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 45 - 5

5_ نوح ( ع ) ، براساس وعده خداوند به نجات افراد خانواده اش و التزام خداوند به وعده هاى خويش ، خواستار نجات فرزندش شد .

إن ابنى من أهلى و إن وعدك الحق

وضوح حقانيت وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 23 - 7

7 - حقانيت وعده هاى الهى مانند قدرت آدميان بر نطق ، روشن و انكارناپذير است .

و ما توعدون . .. إنّه لحقّ مثل ما أنّكم تنطقون

بنابراين كه ضمير {إنّه} به {ما توعدون}

بازگردد، تمثيل آيه شريفه در جهت بيان اين معنا است كه تحقق وعده هاى الهى، همان قدر روشن است كه سخن گفتن آدميان و قدرت ايشان بر نطق واضح مى باشد.

وعده هاى ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 114 - 1،6

1 _ وعده ابراهيم ( ع ) به پدرش ، مبنى بر استغفار براى وى

و ما كان استغفار إبرهيم لأبيه إلا عن موعدة وعدها

6 _ وعده ابراهيم ( ع ) به استغفار براى پدرش ، قبل از يقين به بقاى وى بر شرك و به اميد متمايل ساختن او به ايمان بود .

إلا عن موعدة . .. فلما تبين له أنه عدو للّه تبرأ منه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 47 - 3،5

3- حضرت ابراهيم ( ع ) پس از پايان گفتوگو با آزر ، به او وعده داد كه آمرزش گناه شرك او را به زودى از خداوند خواهد خواست .

قال سل_م عليك سأستغفر لك ربّى

ابراهيم(ع) به قرينه {أخاف} در آيات قبل، آزر را مشركى كه قابل بخشش نباشد و به تعبير برخى آيات {دشمن خدا} نمى دانست; بنابراين به بخشش گناه شرك او اميدوار بود، لذا نه عذاب او را قطعى دانست و نه به او وعده مغفرت حتمى داد، بلكه با اطمينان به مهرورزى خداوند به او، اظهار اميدوارى كرد كه استغفارش تأثير بخشد.

5- حضرت ابراهيم ( ع ) با وعده استغفار به آزر ، سعى در متمايل ساختن او به توحيد و درمان سرسختى او داشت .

قال سل_م عليك سأستغفر لك ربّى

نرمى

پاسخ ابراهيم(ع) و وعده استغفار به او، ممكن است به جهت متنبه ساختن و نرم كردن دل او براى دست برداشتن از بت پرستى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 4 - 16،17

16 - وعده ابراهيم ( ع ) به پدرش ( جد مادرى يا عمويش آزر ) ، در مورد استغفار براى او از درگاه خداوند

إلاّ قول إبرهيم لأبيه لأستغفرنّ لك

17 - عدم برقرارى رابطه ميان ابراهيم ( ع ) و قوم مشرك او ، مگر در وعده استغفار آن حضرت براى آزر

إذ قالوا لقومهم إنّا برءؤا منكم . .. إلاّ قول إبرهيم لأبيه

برداشت ياد شده، بدان احتمال است كه {إلاّ}، استثنا از برائت ابدى باشد كه از بخش پيشين آيه استفاده مى شود.

وعده هاى اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 102 - 16

16 - وعده شكيبايى اسماعيل ( ع ) به پدرش ( ابراهيم ( ع ) ) به هنگام انجام مأموريت ذبح

ي_أبت افعل ما تؤمر ستجدنى إن شاء اللّه من الص_برين

وعده هاى الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 125 - 8

8 _ وعده الهى به نزول پنجهزار فرشته براى يارى رزمندگان بدر و يا احد و يا حمراءالاسد ، در صورت صابر بودن و تقوا داشتن

ان تصبروا و تتّقوا . .. يمددكم ربّكم بخسمة الاف من الملئكة

برخى مفسّران به قرينه جمله {يأتوكم من فورهم هذا}، آيه مورد بحث را درباره قضيه حمراءالاسد دانسته اند كه مشركان پس از غلبه در احد و

انصراف از معركه، پشيمان شدند و تصميم بر يورش به مدينه را داشتند كه پيامبر(ص) پس از دريافت اين خبر، مسلمانان را براى رويارويى با آنان فراخواند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 135 - 10

10 _ اصراركنندگان بر گناه ، محروم از وعده الهى به آمرزش گناهانشان

و الّذين اذا فعلوا فاحشة . .. و من يغفر الذّنوب الّا اللّه و لم يصرّوا على ما فع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 144 - 18

18 _ وعده خداوند به اعطاى پاداش به سپاسگزاران نعمت هاى الهى

و سيجزى اللّه الشّاكرين

وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 38 - 1،2

1- هلاكت و شكست كافران مكه و پيروزى مؤمنان ، وعده الهى

سأُوريكم ءاي_تى . .. و يقولون متى ه_ذا الوعد

برداشت يادشده مبتنى براين است كه مقصود از {وعد} دراين آيه، غلبه مؤمنان و شكست كافران باشد.

2- برپايى قيامت و كيفر كافران دين ستيز ، وعده الهى است .

و يقولون متى ه_ذا الوعد

برداشت يادشده براين اساس است كه {ال} در {الوعد} عهد حضورى بوده و مقصود از آن، برپايى قيامت و عذاب كافران باشد كه همواره تمامى پيامبران به امت خويش وعده مى دادند و اين وعده در خاطر امت ها وجود داشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 106 - 3

3- وعده و پيام خداوند به همه بندگان حقيقى خود ، مبنى بر حاكميت و پيروزى آنان در جاجاى كره زمين

أنّ

الأرض يرثها عبادى الص_لحون . إنّ فى ه_ذا لبل_غًا لقوم ع_بدين

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه {ه_ذا} اشاره به مضمون آيه قبل و مقصود از {بلاغ}، ابلاغ پيام و رساندن مقصود باشد (لسان العرب). گفتنى است كه لحن و آهنگ دو آيه، حاوى وعده و بشارت الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 265 - 6

6 _ وعده الهى به پاداش انفاق كنندگان براى كسب رضايت خداوند

مثل الّذين ينفقون . .. فاتت اُكُلها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 274 - 4

4 _ وعده الهى بر پاداش اهل انفاق ، بر انگيزنده آدمى به آن

فلهم اجرهم عند ربّهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 9 - 1،10

1 _ اذعان عالمان ژرفنگر ، به وقوع قيامت ، بر اساس وعده الهى

و الراسخون فى العلم . .. ربّنا انّك جامع النّاس ليوم لا ريب فيه انّ اللّه لايخلف

10 _ وعده خداوند ، تخلف ناپذير است .

انّ اللّه لا يخلف الميعاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 12 - 2

2 _ پيروزى ايمان بر كفر ، از وعده هاى الهى

قل للّذين كفروا ستغلبون و تحشرون الى جهنّم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 13 - 1

1 _ جنگ بدر ، شاهد روشن صدق وعده هاى الهى در مورد شكست كافران

قد كان لكم اية فى فئتين التقتا

بنا به گفته مفسّرين، آيه فوق مربوط

به جنگ بدر است. گفتنى است كه در شأن نزول آيه، اختلافى نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 21 - 22،23

22 _ وعده عذاب دردناك به بنى اسرائيل ، به جهت قتل چهل و سه پيامبر و صد و دوازده آمر به معروف و ناهى از منكر

و يقتلون النّبيّن بغير حقّ و يقتلون الّذين يأمرون بالقسط من النّاس فبشّرهم بعذاب

رسول اللّه (ص) به عنوان بيان مصداق براى آيه فوق فرمود: قتلت بنو اسرائيل ثلاثة و اربعين نبيّاً اول النّهار فى ساعة واحدة فقام مائة رجل و اثنى عشر رجلا من عبّاد بنى اسرائيل فامروا من قتلهم بالمعروف و نهوهم عن المنكر فقتلوا جميعاً من آخر النّهار فى ذلك اليوم.

_______________________________

تفسير طبرى، ج 3، ص 144 ; مجمع البيان، ج 2، ص 720 ; تفسير تبيان، ج 2، ص 422.

23 _ وعده عذاب دردناك به قاتلان زكريّا و يحياى پيامبر ( ع )

و يقتلون النّبيّن بغير حق . .. فبشّرهم بعذاب اليم

اميرالمؤمنين (ع) درباره آيه فوق فرمود: . .. انّ نبى اللّه زكريّا قد نشر بالمناشير و يحيى ابن زكريا قتله قومه و هو يدعوهم الى اللّه.

_______________________________

تفسير برهان، ج 1، ص 274، ح 1.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 35 - 18

18 _ وعده خداوند به عمران كه پسرى به تو خواهم داد ، سبب شد كه همسرش گمان كند حمل او پسر خواهد بود .

ربّ انّى نذرت لك . .. فتقبّل منّى

امام صادق (ع): ان اللّه تعالى اوحى الى عمران، انى واهب لك ذكراً سوياً مباركاً

. .. فحدث عمران امرأته حنّة بذلك ... .

_______________________________

كافى، ج 1، ص 535، ح 1 ; مجمع البيان، ج 2، ص 737.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 61 - 18

18 _ وعده قطعى خداوند به يارى و نصرت پيامبر ( ص ) ، در مباهله با نصارا

فنجعل لعنت اللّه على الكاذبين

پيشنهاد مباهله از جانب خدا به پيامبر (ص) بوده و اين،$مستلزم نصرت دادن پيامبر اكرم (ص) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 28 - 12،13

12 _ وعده خداوند به جبران خسارت هاى مادّى مؤمنان صدر اسلام ، كه در نتيجه قطع رابطه با مشركان متوجه آنان مى شد .

إنما المشركون نجس فلا يقربوا المسجدالحرام . .. و إن خفتم عيلة فسوف يغنيكم اللّه

13 _ جبران خسارت هاى وارده بر مؤمنان ، در نتيجه مبارزه با دشمنان اسلام ، وعده الهى به ايشان

إنما المشركون نجس فلا يقربوا المسجدالحرام . .. و إن خفتم عيلة فسوف يغنيكم اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 59 - 9

9 _ وعده خداوند به برخوردارى متوكلان از عطا و تفضلش

و قالوا حسبنا اللّه سيؤتينا اللّه من فضله

آيه فوق در مقام تعليم به انسان است و بى ترديد آنچه خداوند تعليم دهد، منطبق با واقعيت مى باشد در نتيجه جمله {سيؤتينا} حاكى از عطاى الهى به متوكلان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 71 - 20

20 _ وعده خداوند به بهره مند ساختن مؤمنان راستين

، از رحمت خاص خويش در قيامت

و المؤمنون و المؤمنت . .. أولئك سيرحمهم اللّه

تعبير {سيرحمهم} كه اختصاص به آينده دارد به جاى {يرحم} مى تواند اشاره به قيامت داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 72 - 1،17

1 _ حيات جاودان در باغ هاى بهشت با نهر هاى روان ، وعده الهى به زنان و مردان مؤمن

وعد اللّه المؤمنين . .. تحتها الأنهر

17 _ از امام سجاد ( ع ) روايت شده كه فرمود : { إذا صار اهل الجنة فى الجنة . . . فيقول لهم تبارك و تعالى : رضاى عنكم و محبتى لكم خير و اعظم مما انتم فيه . . . ثم قرء على بن الحسين هذه الآية { وعد اللّه المؤمنين و المؤمنات جنات تجرى من تحت ها الانهار . . . و رضوان من اللّه اكبر . . . } ;

آن گاه كه بهشتيان در بهشت قرار گيرند . .. خداى تبارك و تعالى به آنان مى فرمايد: رضايت و محبت من درباره شما بهتر و بزرگتر است از نعمتهاى بهشتى كه غرق در آن هستيد. سپس امام (ع) اين آيه را قراءت فرمود: خداوند به مردان و زنان با ايمان، باغهايى از بهشت وعده داده كه نهرهايى از زير درختانش جارى است ... و رضايت و خشنودى خدا [از همه اينها ]بزرگ تر است }.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 99 - 16

16 _ وعده خداوند به غوطه ور ساختن مؤمنان انفاقگر ، در درياى رحمت خويش

سيدخلهم اللّه فى

رحمته

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 4 - 2

2 _ معاد و بازگشت انسان ها به سوى خدا ، وعده الهى است .

إليه مرجعكم جميعاً وعد اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 20 - 7

7 _ وعده نزول معجزه از سوى خدا به شرك پيشگان بهانه جوى عصر بعثت

و يقولون لو لا أنزل عليه ءاية من ربه فقل إنما الغيب للّه فانتظروا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 65 - 2

2 _ خداوند ، پيامبر اكرم ( ص ) را در قبال سخنان نارواى مشركان دلدارى داده و با وعده غلبه قطعى توحيد بر شرك ، آن حضرت را از ناكامى و نافرجامى توطئه هاى آنان ، مطمئن ساخت

و لا يحزنك قولهم إن العزة للّه جميعاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 109 - 9

9 _ دلجويى خداوند از پيامبر ( ص ) در برابر مشكلات رسالت و دادن وعده پيروزى به آن حضرت

و اصبر حتى يحكم اللّه و هو خير الحكمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 65 - 6

6_ نزول عذاب بر قوم ثمود ، وعده اى از ناحيه خداوند به حضرت صالح ( ع )

ذلك وعد غير مكذوب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 31 - 15،18

15_ شكستو نابودى كفرپيشگان و پيروزى اهل ايمان ، از تهديد هاى خداوند به كافران و

از وعده هاى او به مؤمنان عصر بعثت

حتى يأتى وعد الله

18_ { عن أبى جعفر ( ع ) فى قوله : { و لايزال الذين كفروا تصيبهم بما صنعوا قارعة } و هى النقمة { أوتحلّ قريباً من دارهم } فتحلّ بقوم غيرهم فيرون ذلك و يسمعون به و الذين حلّت بهم عصاة كفار مثلهم و لايتعظ بعضهم ببعض و لن يزالوا كذلك { حتى يأتى وعد الله } الذى وعد المؤمنين من النصر و يخزى الله الكافرين ;

از امام باقر(ع) درباره سخن خداوند: {و لايزال . ..} روايت شده است كه: آن [قارعة] عقوبت است و [درباره] {أو تحلّ قريباً من دارهم} [يعنى] عقوبت بر قومى ديگر فرود مى آيد و آنان مى بينند و مى شنوند و آنهايى كه عقوبت بر آنان وارد شده، مانند ايشان گناهكار و كافرند و [ليكن] برخى از برخى ديگر پند نمى گيرند و همواره چنين هستند تا وعده خدا فرا رسد و، حتى يأتى وعد الله، همان وعده اى كه به مؤمنان داده است كه آنان را پيروز كند و خداوند كافران را خوار مى سازد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 35 - 1

1_ بهشت ، وعده و نويد خداوند به تقواپيشگان

مثل الجنة التى وعد المتقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 14 - 1

1- وعده خداوند به اسكان انبيا در سرزمين خويش ، در پى تهديد به اخراج شدن آنان از سوى اقوام كافر

و قال الذين كفروا لرسلهم لنخرجنّكم من أرضنا. .. فأوحى إليهم ... و لنسكننّكم الأر

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 47 - 2،6

2- عذاب و هلاكت ستم پيشگان و پيروزى رسولان ، وعده خداوند به آنان

و أنذر الناس يوم يأتيهم العذاب فيقول الذين ظلموا . .. و قد مكروا مكرهم ... فلاتح

برداشت فوق از ارتباط اين آيه با آيات قبل، كه درباره عذاب ستمگران بود، استفاده مى شود. گفتنى است {فاء} تفريع در {فلاتحسبنّ} مؤيد اين ارتباط است.

6- خنثى و بى نتيجه كردن مكر و ترفند هاى ستمگران ، وعده خداوند به رسولان خويش

و قد مكروا مكرهم و عند الله مكرهم و إن كان مكرهم لتزول منه الجبال . فلاتحسبنّ ال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 119 - 1

1- وعده قطعى خداوند به بخشش گناه بدكاران ، در صورت روى آوردن آنان به توبه و صلاح

ثمّ إن ربّك للذين عملوا السوء بجه_لة ثمّ تابوا من بعد ذلك و أصلحوا إن ربّك من بع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 44 - 17

17- وعده خداوند به آمرزش مشركان ، در صورت بازگشت از شرك

تع_لى عمّا يقولون . .. إنه كان حليمًا غفورًا

ذكر تعليل {غفور} در پايان جمله، مى تواند نويدى باشد بر مشركان كه على رغم گناه بزرگ و سخنان ناروا درباره خداوند، امكان آمرزش آنان، وجود دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 104 - 9

9- وعده خداوند به بنى اسرائيل جهت گردآورى آنان در سرزمين فلسطين ، پس از فرا رسيدن دومين موعد فساد آنان در

آن سرزمين

جئنا بكم لفيفًا

برداشت فوق بدان احتمال است كه {وعد الأخرة} اشاره اى باشد به آن دو موعدى كه خداوند در آغاز اين سوره (آيه 4) براى بنى اسرائيل پيش بينى كرده و به آنان هشدار داده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 108 - 4

4- عالمان اهل كتاب ، مطلع از وعده هاى خداوند در كتاب هاى آسمانى پيشين به نزول كتاب آسمانى قرآن

الذين أُوتوا العلم من قبله إذا يتلى عليهم يخرّون . .. يقولون سبح_ن ربّنا إن كان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 24 - 25

25- خداوند ، پيامبر ( ص ) را به ارائه آياتى آموزنده تر از داستان اصحاب كهف ، وعده داد .

و قل عسى أن يهدين ربّى لأقرب من ه_ذا رشدًا

{ه_ذا} مى تواند اشاره به بيان سرگذشت اصحاب كهف باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 83 - 5

5- خداوند به ارائه مطالبى درباره { ذى القرنين } به وسيله آياتى از قرآن ، وعده حتمى داد .

قل سأتلوا عليكم منه ذكرًا

ضمير در {منه} به {ذى القرنين} برمى گردد و {من} براى تبعيض است ; يعنى، بخشى از اخبار و حالات او. مراد از {ذكراً} به قرينه {سأتلوا} آيات قرآن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 98 - 17،18

17- ذوالقرنين ، به وعده هاى خداوند ، ايمان داشت و به تحقّق آنها ، مطمئن بود .

و كان وعد ربّى حقًّا

18- برپايى قيامت ، وعده

خداوند و تخلّف ناپذير است .

و كان وعد ربّى حقًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 61 - 4

4- خداوند به بندگان خويش ، وعده ورود به بهشت هاى عدن داده است .

جنّت عدن التى وعد الرحمن عباده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 66 - 4

4- عكس العمل نوع انسان ها در برابر وعده بهشت و نعمت هاى آن از جانب خداوند ، انكار و استبعاد معاد است .

جنّت عدن التى وعد الرحمن . .. و يقول الإنس_ن أءذا ما متّ

چنانچه دو آيه قبل ){ و ما نتنزّل. .. سميًّا}) جملاتى معترضه و بريده از آيات قبل و بعد باشد، آيه مورد بحث در ادامه آيات قبل از اين دو آيه خواهد بود كه در مورد بهشت و نعمت هاى آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 96 - 4

4- محبوبيت اجتماعى و ايجاد پايگاه در دل هاى مردم ، وعده خداوند به مسلمانان رنج كشيده صدراسلام

إنّ الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت سيجعل

نزول اين آيات در مكه و همچنين ارتباط آن با آيات پيشين _ كه حاوى ادعاهاى نارواى مشركان و فشارهاى روحى و تبليغاتى آنان بود _ چنين اقتضا دارد كه جمله {سيجعل . ..}، وعده خداوند به محبوب شدن مؤمنان و يافتن پايگاه مناسب اجتماعى در ميان مردمان آن عصر باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 42 - 6

6 - اعطاى معجزاتى در كنار معجزه عصا و يدبيضا

به موسى ( ع ) ، وعده خداوند به او در كوه طور *

ب__َاي_تى

جمع آوردن {آيات} با آن كه تا آن زمان، تنها دو معجزه به موسى(ع) عطا شده بود، مى تواند وعده ضمنى خداوند به عطاى معجزاتى ديگر به موسى(ع) باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 66 - 2

2 - موسى ( ع ) ، برخوردار از اعتمادى قوى به وعده هاى خداوند در پيروزى بر مخالفان

قال بل ألقوا

در آيات پيشين، خداوند به موسى(ع) اطمينان داد كه بر رخدادها، اِشراف كامل دارد و جاى نگرانى نيست (لاتخافا إنّنى معكما أسمع و أرى). واگذار كردن صحنه كارزار به دشمنان و به تماشا نشستن موسى(ع) حاكى از اعتماد كامل او به آن وعده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 69 - 2

2 - بلعيده شدن سِحر ساحران فرعون و بطلان گرديدن ساخته هاى آنان با عصاى موسى ( ع ) ، وعده خداوند به آن حضرت .

و ألق ما فى يمينك تلقف ما صنعوا

فعل {تلقف} و نظاير آن (نزد برخى از اهل لغت) در موردى به كار مى رود كه چيزى گرفته شود و خورده يا بلعيده گردد (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 80 - 3

3 - خداوند ، پس از عبور بنى اسرائيل از دريا ، با آنان قرار گفت وگو نهاد و وعده ارتباط نزديك داد .

و وعدن_كم جانب الطور الأيمن

متعلق {واعدناكم} به قرينه {و ما أعجلك عن قومك يا موسى} (در آيات بعد) وعده

مناجات و گفت وگو با موسى(ع) بوده است. اين مواعده گرچه با همه بنى اسرائيل نبود; اما بازگشت منافع آن (از قبيل نزول تورات) به عموم آنان، سبب شد كه از آن به عنوان نعمتى بر همه بنى اسرائيل ياد شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 86 - 5،7

5 - بنى اسرائيل ، پيش از رفتن موسى ( ع ) به ميقات ، وعده خوبى ( نزول تورات ) از ناحيه خداوند دريافت كرده بودند .

ألم يعدكم ربّكم وعدًا حسنًا

استفهام تقريرى يا انكارى موسى(ع) از بنى اسرائيل، نشان از داده شدن وعده اى به آنان پيش از رفتن موسى(ع) به ميقات دارد. محتواى اين وعده را، برخى نزول تورات دانسته اند.

7 - بنى اسرائيل ، بدون اين كه در تحقق وعده خداوند ( اعطاى تورات ) به آنان تأخيرى شده باشد ، به گمراهى تن در دادند .

ألم يعدكم ربّكم . .. أفطال عليكم العهد

استفهام در {أفطال} انكارى است. و {عهد} به معناى زمان است. (قاموس) و مراد زمان تحقق وعده اى است كه {ألم يعدكم} بر آن دلالت داشت، و ممكن است مراد از {عهد} زمان دورى موسى(ع) باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 99 - 2

2 - تداوم نقل اخبار پيامبران و امت هاى گذشته ، از وعده هاى خداوند به پيامبر ( ص )

كذلك نقصّ عليك من أنباء ما قد سبق

{نقصّ عليك. ..} وعده خداوند به نقل گوشه هايى از تاريخ پيشنيان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء

- 21 - 88 - 7

7- وعده خداوند به نجات مؤمنان از غم و گرفتارى ، در صورت دعاى خالصانه آنان

فنادى . .. و كذلك ن_نجى المؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 97 - 1

1- تحقق وعده راستين خداوند به برپايى قيامت ، نزديك است .

و اقترب الوعد الحقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 101 - 1

1- خداوند ، به كسانى كه منزلت نيكو و خصلت پسنديده دارند ( مؤمنان راستين ) ، وعده دورى و نجات از آتش دوزخ داده است .

إنّ الذين سبقت لهم منّا الحسنى أولئك عنها مبعدون

{الحسنى} مؤنث {أحسن} و صفت براى موصوف محذوفى چون {المنزلة} و {الخصلة} است و به قرينه مقابله با آيه قبل _ كه در باره كافران و مشركان بود _ آيه شريفه در باره مؤمنان راستين است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 103 - 6

6- قيامت ( بهشت ) ، وعده پيشين خداوند به مؤمنان راستين

ه_ذا يومكم الذى كنتم توعدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 104 - 8

8- برپايى قيامت با آفرينش و سازماندهى دوباره جهان ، وعده قطعى خداوند است .

وعدًا علينا إنّا كنّا ف_علين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 39 - 6

6 - وعده يارى ، حمايت و پشتيبانى از سوى خداوند ، به مسلمانان صدراسلام در پيكارشان عليه جبهه كفر

أُذن للذين يق_تلون . .. و إنّ اللّه على

نصرهم لقدير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 60 - 4

4 - خداوند ، به مسلمان مورد ستم ، وعده قطعى داد كه او را نصرت و يارى خواهد داد تا انتقام خود را از ستمگران بازستاند .

و من عاقب . .. ثمّ بغى عليه لينصرنّه اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 32 - 9

9 - وعده خداوند به تأمين نيازمندى هاى فقيران غير متأهل ، در صورت اقدام آنان به ازدواج

و أنكحوا الأي_مى منكم . .. إن يكونوا فقراء يغنهم اللّه من فضله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 33 - 8

8 - وعده خداوند به برطرف ساختن نياز هاى غير متأهلان فاقد امكانات ازدواج ، در صورت رعايت عفت و پاكدامنى

و ليستعفف الذين لايجدون نكاحًا حتّى يغنيهم اللّه من فضله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 55 - 1،2،3،4،9،10،14،16،19،27

1 - خلافت و جانشين خود قرار دادن در زمين ، وعده أكيد خداوند به مؤمنان نيكوكار

وعد اللّه الذين ءامنوا منكم و عملوا الص_لح_ت ليستخلفنّهم فى الأرض

{خلافت}، به معناى نيابت از غير است (مفردات راغب). در اين كه خلافت و نيابت در آيه شريفه، از طرف چه كسى و يا چه كسانى است، ميان مفسران چند نظريه وجود دارد: 1_ برخى آن را خلافت و جانشينى از خدا در زمين مى دانند. 2_ عده اى ديگر آن را نيابت و جانشينى اقوام هلاكت شده و يا شكست خورده مى شمرند كه با

هلاكت و يا شكست آنان مؤمنان نيكوكار جانشين آنها در اداره سرزمين هايشان مى شوند. برداشت ياد شده، مبتنى بر نظريه نخست است.

2 - خلافت و سلطه در زمين و اداره آن ، وعده أكيد خداوند به مؤمنان داراى عمل صالح

وعد اللّه الذين ءامنوا منكم و عملوا الص_لح_ت ليستخلفنّهم فى الأرض

3 - خداوند ، شكست و هلاكت كافران و مشركان حاكم و جايگزين آنان شدن را ، به مؤمنان نيكوكار صدراسلام ، وعده كرده است .

وعد اللّه الذين ءامنوا منكم و عملوا الص_لح_ت ليستخلفنّهم فى الأرض

4 - شكست كافران و پايان داده شدن به سلطه آنان و پيروزى مؤمنان داراى عمل صالح ، با در دست گرفتن اداره سرنوشت بشر در زمين ، وعده أكيد خداوند

وعد اللّه الذين ءامنوا منكم و عملوا الص_لح_ت ليستخلفنّهم فى الأرض

9 - خداوند ، استقرار و تثبيت دين مورد پسند خويش را به مؤمنان نيكوكار صدراسلام ، وعده كرده است .

وعد اللّه الذين ءامنوا منكم و عملوا الص_لح_ت . .. و ليمكّننّ لهم دينهم الذى ارتض

10 - وعده أكيد خداوند به استقرار و تثبيت دين مورد پسند خويش به سود مؤمنان نيكوكار

وعد اللّه الذين ءامنوا منكم و عملوا الص_لح_ت . .. و ليمكّننّ لهم دينهم الذى ارتض

14 - تبديل و جايگزين كردن ترس و اضطراب به امنيت و آرامش ، وعده خداوند به مؤمنان داراى عمل صالح

وعد اللّه الذين ءامنوا منكم و عملوا الص_لح_ت . .. و ليبدّلنّهم من بعد خوفهم أمنً

16 - وعده خداوند به مؤمنان نيكوكار صدراسلام ، به تبديل و دگرگون كردن ترس و اضطراب آنان به امنيت و آرامش

وعد اللّه الذين ءامنوا منكم و عملوا الص_لح_ت

. .. و ليبدّلنّهم من بعد خوفهم أمنً

19 - خداوند ، به مؤمنان نيكوكار وعده داده است كه در كمال امنيت و آرامش و بى هيچ ترسى از دشمنان ديانت ، تنها خدا را عبادت كنند .

وعد اللّه الذين ءامنوا منكم و عملوا الص_لح_ت . .. و ليبدّلنّهم من بعد خوفهم أمنً

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين است كه جمله {يعبدوننى. ..} استينافيه و بيانگر نتيجه و بازتاب تبديل ترس و اضطراب به امنيت و آرامش باشد; يعنى، مؤمنان آن چنان در امنيت و آرامش قرار مى گيرند كه بى هيچ ترس و اضطرابى از ناحيه دشمنان ديانت، به عبادت خداى واحد مى پردازند.

27 - { عن على بن الحسين ( ع ) انه قرء الآية { و عداللّه الذين آمنوا منكم . . . } و قال : هم واللّه شيعتنا أهل البيت يفعل اللّه ذالك بهم على يدى رجل منّا و هو مهدى ه_ذه الاُمّة . . . ;

از حضرت على بن الحسين(ع) روايت شده است كه آن حضرت در پى تلاوت آيه {وعد اللّه الذى آمنوا منكم. ..} فرمود: سوگند به خدا! آنان شيعيان ما اهل بيت هستند كه خداوند به سبب مردى از خاندان ما _ كه مهدى(عج) اين امت باشد _ آنان را خليفه روى زمين قرار خواهد داد...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 10 - 6

6 _ وعده خداوند به پيامبر ( ص ) مبنى بر اعطاى باغ هايى با نهر هاى روان و قصر ها در قيامت

إن شاء جعل لك خيرًا من ذلك جنّ_ت . .. و يجعل لك

قصورًا

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه آيه شريفه، ناظر به جهان آخرت باشد كه در اين صورت، اعطاى باغ ها و قصرها به پيامبر(ص)، وعده خداوند به آن حضرت خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 15 - 4

4 _ زندگى در بهشت جاويدان ، وعده خداوند به تقواپيشگان

جنّة الخلد التى وعد المتّقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 31 - 4

4 _ دلدارى و وعده خداوند به پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، مبنى بر نصرت و راهبرى آنان در برابر دشمنانشان

و كذلك جعلنا لكلّ نبىّ عدوًّا من المجرمين و كفى بربّك هاديًا و نصيرًا

آيه شريفه، با بيان وضعيت پيامبران در انجام رسالتشان _ كه همواره بادشمنان تبه كار مواجه بودند _ مى تواند درصدد تعقيب دو هدف باشد: 1_ دلجويى از پيامبر(ص) و مؤمنان در برابر كارشكنى هاى دشمنان آنان. 2_ تشويق و تحريك پيامبر(ص) و مؤمنان به صبر و پايدارى در راه خدا.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 11 - 4

4 - پذيرش توبه گنه كاران ، وعده اكيد خدا به آنان

إلاّ من ظلم ثمّ بدّل حسنَا . .. فإنّى غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 72 - 6

6 - تهديد كافران به نزديك بودن بخشى از عذاب دنيوى وعده داده شده به آنان

ردف لكم بعض الذى تستعجلون

مراد از {الذى تستعجلون} مى تواند تنها عذاب دنيايى باشد. بنابراين {بعض الذى تستعجلون}; يعنى، بخشى از

آن عذاب كه خواستار شتاب آن هستيد، در پى شما است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 78 - 2

2 - داورى ميان مؤمنان و كافران به قرآن ، وعده حتمى خدا به پيامبر ( ص )

و إنّه لهدًى و رحمة للمؤمنين . إنّ ربّك يقضى بينهم

در صورتى كه آيه ياد شده مرتبط با آيه قبل _ كه درباره قرآن است _ باشد عبارت {يقضى بينهم} به معناى {يقضى بين من آمن بالقرآن و بين من كفر به} خواهد بود. برداشت ياد شده بر پايه اين احتمال است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 82 - 4،5

4 - پاكسازى نهايى زمين از وجود كافران ، وعده اى حتمى و تخلف ناپذير

و إذا وقع القول عليهم . .. أنّ الناس كانوا ب_اي_تنا لايوقنون

تعبير {أنّ الناس. ..} دربرگيرنده همه كافران است.

5 - آينده بشر ، شاهد نزول عذاب قهر الهى بر كافران

و إذا وقع القول عليهم

مفسران، كلمه {القول} را كنايه از عذاب گرفته اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 83 - 8

8 - وعده الهى به گردآورى كافران هر امت ، براى محاكمه و مجازات در قيامت *

و يوم نحشر من كلّ أُمّة فوجًا ممّن يكذّب ب_اي_تنا

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه {حشر} مورد بحث در آيه مربوط به قيامت باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 93 - 7،9

7 - وعده خداوند به نشان دادن آيات غيرقابل انكار خويش ، به همه

حق ستيزان در زمانى نه چندان دور

سيريكم ءاي_ته فتعرفونها

با توجه به اين كه مخاطب آيات پيشين منكران توحيد و معاد بوده اند، ممكن است مخاطب {سيريكم} و {تعرفونها} نيز همان ها باشند.

9 - وعده خداوند به آشكار ساختن آيات و نشانه هاى جديد خود در طول زمان هابراى هر نسل

سيريكم ءاي_ته فتعرفونها

احتمال مى رود كه عبارت {سيريكم آياته. ..} وعده اى به نسل هاى آينده باشد كه از درك حضور پيامبر(ص) محروم اند; اما خداوند در هر زمان با نشان دادن آياتى جديد، به آنان معرفت مى بخشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 7 - 10،11

10 - اطمينان بخشى خداوند به مادر موسى و وعده قطعى به بازگرداندن فرزندش به آغوش وى

إنّا رادّوه إليك

11 - برگزيدن موسى ( ع ) براى مقام رسالت ، وعده الهى به مادرش جهت آرام بخشيدن خاطر وى

و لاتخافى و لاتحزنى . .. و جاعلوه من المرسلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 13 - 9

9 - وعده خدا به مادر موسى ، مبنى بر بازگرداندن فرزندش به آغوش وى

و لتعلم أنّ وعد اللّه حقّ

اين آيه اشاره به وعده اى دارد كه خداوند قبلاً به مادر موسى داده بود: {ما او را قطعاً به تو باز خواهيم گرداند}، (إنّا رادّوه إليك).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 14 - 8

8 - اعطاى دانش و حكمت ، وعده الهى به محسنان و نيكوكاران

و كذلك نجزى المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 -

قصص - 28 - 35 - 7

7 - شكست نهايى فرعون و غلبه موسى ، هارون ( ع ) و پيروانشان بر وى ، وعده الهى به موسى در وادى طور

أنتما و من اتّبعكما الغ_لبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 54 - 1

1 - وعده دوبار اجر ( اجر مضاعف ) از سوى خداوند ، به ايمان آوردگان از اهل كتاب

الذين ءاتين_هم الكت_ب . .. أُول_ئك يؤتون أجرهم مرّتين

مفسران، تعبير {مرّتين} را كنايه از اجر مضاعف دانسته اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 61 - 3

3 - پاداش هاى اخروى ، وعده نيكوى خداوند به هدايت يافتگان

أفمن وعدن_ه وعدًا حسنًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 7 - 5

5 - تكفير و ناديده گرفته شدن گناهان مؤمنانِ داراى عمل صالح ، وعده حتمى خداوند است .

و الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت لنكفّرنّ عنهم سيّئاتهم

لام و نون تأكيد {لنكفّرنّ} دلالت بر قطعيت مى كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 11 - 6

6 - وعده خداوند ، به برخوردارى مؤمنان از پاداش ; و كيفر شدن منافقان

و ليعلمنّ اللّه الذين ءامنوا و ليعلمنّ المن_فقين

مراد از علم خداوند به مؤمنان و منافقان، پاداش و كيفر دادن به آنها است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 57 - 6

6 - وعده خداوند ، به مؤمنان مهاجرى كه درصدد حفظ ارزش هاى دين خود بودند ، مبنى

بر برخوردار كردنشان از پاداش

إنّ أرضى وسعة . .. كلّ نفس ذائقة الموت ثمّ إلينا ترجعون

برداشت بالا، بنابراين است كه {ثم إلينا ترجعون} كنايه از اعطاى پاداش به مؤمنان و مؤاخذه كافران باشد. در اين آيه، به قرينه مقام، پاداش دهى، به مؤمنان مهاجر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 6 - 1،3،7

1 - تقويت جبهه روميان و چيره ساختن آنان بر ايرانيان ، وعده تخلف ناپذير خداوند به مؤمنان عصر بعثت

سيغلبون . .. وعد اللّه لايخلف اللّه وعده

{وعد اللّه} مفعول مطلق فعل محذوف است و نويدهاى خداوند _ در آيات قبل _ را تأكيد مى كند.

3 - اكثر انسان ها ، در وفاى خداوند به وعده هاى خويش ، گرفتار ترديدند .

لايخلف اللّه وعده و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون

برداشت بالا، بر اين اساس است كه به قرينه جمله {لايخلف اللّه وعده} مفعولِ محذوفِ {لايعلمون} همان قطعى بودن وعده هاى خداوند باشد.

7 - اكثر مردم عصر بعثت ، در پيروزى روميان حتى در صورت وعده خداوند به يارى آنان ، دچار ترديد بودند .

وعد اللّه . .. و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون

حرف {ال} در {الناس} براى عهد است و _ به قرينه آيات بعد كه ويژگى هاى اقتصادى قريش را بيان مى كند _ به مكيان عصر بعثت اشاره دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 12 - 4،5

4 - خداوند و پيامبرش ، به مسلمانان وعده داده بودند كه در صورت مواجهه آنان با دشمنان شان ، پيروز خواهند شد .

ما وعدنا اللّه و رسوله إلاّغرورًا

5 -

منافقان و بيماردلان مدينه ، وعده خدا و پيامبر را بر پيروزى ، فريب و خدعه اى بيش نمى دانستند .

و إذ يقول المن_فقون و الذين فى قلوبهم مرض ما وعدنا اللّه و رسوله إلاّ غرورًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 22 - 1

1 - مسلمانان مدينه ، با ديدن سپاهيان احزاب متّحد ، اذعان داشتند ، آنچه ديده اند ، همان چيزى است كه خدا و پيامبرش وعده داده اند .

و لمّا رءا المؤمنون الأحزاب قالوا ه_ذا ما وعدنا اللّه و رسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 27 - 3

3 - وعده خداوند به مسلمانان مدينه براى تصاحب سرزمين هايى علاوه بر سرزمين يهود بنى قريظه كه هيچ گاه براى تملّك آنها ، اقدامى صورت نمى دادند .

و أورثكم . .. و أرضًا لم تطئوها

{وطئ} به معناى {گرفتن به شدت و زور} است. مراد از {و أرضاً لم تطئوها} _ به رغم ماضى بودن {لم تطئوها} _ سرزمينى است كه در آينده به دست مسلمانان مى افتاد. آوردن فعل ماضى، يا براى قطعى بودن آن است و يا به دليل عطف به فعل محذوفى مانند {يورثكم} مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 29 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور بود كه به همسران خود بگويد در صورتى كه آنان ، خداخواهى و آخرت طلبى را پيشه كنند ، خداوند آنان را پاداشى عظيم خواهد داد .

قل لأزوجك . .. و إن كنتنّ تردن

اللّه و رسوله و الدار الأخرة فإنّ اللّه أعدّ للمح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 31 - 1

1 - خداوند ، به همسران پيامبر ، در صورت اطاعت خاضعانه آنان از خدا و پيامبر ( ص ) و انجام عمل صالح ، وعده پاداش دوچندان داده است .

و من يقنت منكنّ للّه و رسوله و تعمل ص_لحًا نؤتها أجرها مرّتين

{قنوت} (مصدر {يقنت}) به معناى {اطاعت خاضعانه} است (مفردات راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 48 - 15

15 - وعده خداوند ، به پيامبر ( ص ) براى جلوگيرى از آزار و اذيت كافران و منافقان به آن حضرت

و دَعْ أذيهم و توكّل على اللّه و كفى باللّه وكيلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 39 - 7

7 - وعده خداوند به جايگزين ساختن براى اموالى كه انفاق مى شود .

و ما أنفقتم من شىء فهو يخلفه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 48 - 4

4 - برپايى قيامت ، وعده اى الهى به انسان ها است .

متى ه_ذا الوعد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 52 - 6

6 - برپايى قيامت و حسابرسى از بندگان ، وعده الهى به انسان ها

ه_ذا ما وعد الرحم_ن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 70 - 10

10 - قرآن ، وسيله اتمام حجت بر كافران و تحقق بخش وعده

الهى درباره آنان است .

و قرءان مبين . لينذر ... و يحقّ القول على الك_فرين

از عطف جمله {و يحقّ الحقّ . ..} بر جمله {لينذر} _ كه لام در اين جمله براى تعليل است _ برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 31 - 6

6 - چشيدن عذاب دوزخ براى مشركان و سران آنان ، وعده حتمى و تخلف ناپذير خداوند

فحقّ علينا قول ربّنا إنّا لذائقون

برداشت ياد شده از آن جا است كه {حَقَّ} به معناى {ثَبَتَ} و {لَزَمَ} است و ثابت و لازم بودن عذاب، حاكى از حتمى و تخلف ناپذير بودن آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 173 - 2

2 - پيروزى لشكريان الهى و مجاهدان راه خدا ، در تمامى صحنه هاى مبارزاتى ، سنت و وعده خداوند است .

و إنّ جندنا لهم الغ_لبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 174 - 2

2 - پيروزى قريب الوقوع پيامبر ( ص ) و ياران آن حضرت بر مشركان ، وعده خداوند به آنان

فتولّ عنهم حتّى حين

توصيه خداوند به اعراض موقت از مشركان، دليل پيروزى قريب الوقوع پيامبر(ص) و ياران آن حضرت مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 178 - 2

2 - پيروزى قريب الوقوع پيامبراسلام ( ص ) و ياران آن حضرت بر مشركان ، وعده خداوند به آنان

و تولّ عنهم حتّى حين

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

15 - ص - 38 - 53 - 1

1 - بهشت و نعمت هاى آن مانند انواع ميوه ها و نوشيدنى ها و زنان زيبا ، وعده الهى به تقواپيشگان

جنّ_ت . .. يدعون فيها بف_كهة كثيرة و شراب . و عندهم ق_صرت الطرف أتراب . ه_ذا ما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 10 - 6

6 - اعطاى پاداش نيك در دنيا ، وعده خداوند به احسان كنندگان

للذين أحسنوا فى ه_ذه الدنيا حسنة

برداشت بالا مبتنى بر اين ديدگاه است كه {فى ه_ذه الدنيا} ظرف براى {حسنة} باشد، نه براى {أحسنوا}; چنان كه در جاى ديگر قرآن، به اين حقيقت تصريح شده است: {للذين أحسنوا فى ه_ذه الدنيا حسنة و لدار الأخرة خير. ..}، (سوره نحل (16) آيه 30).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 34 - 2

2 - برآورده شدن تمامى خواسته هاى تقواپيشگان ، وعده خداوند به آنان

لهم ما يشاءون عند ربّهم

كلمه {عند} براى التزام و وعده به كار مى رود; مثل {لك عندى. ..} (براى تو پيش من چنين و چنان است).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 53 - 9

9 - يأس و نااميدى از رحمت خداوند ، در عين وعده او به آمرزش تمامى گناهان بندگان ، امرى بى جا و نامعقول است .

لاتقنطوا من رحمة اللّه إنّ اللّه يغفر الذنوب جميعًا

جمله {إنّ اللّه يغفر الذنوب جميعاً} به منزله تعليل براى جمله {لاتقنطوا. ..} مى باشد; يعنى، از رحمت خدا مأيوس نشويد; چون او همه گناهان را

مى آمرزد. با اين حساب يأس از رحمت خدا، امرى بى جا و نامعقول است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 74 - 2،5

2 - بهشت جاودانه ، وعده الهى به تقواپيشگان

صدقنا وعده

5 - وراثت بهشت جاويدان ، وعده الهى به تقواپيشگان

صدقنا وعده و أورثنا الأرض نتبوّأ من الجنّة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 8 - 2،3

2 - بوستان هاى ماندنى بهشت ، وعده خداوند به مؤمنان تائب و پيرو دين الهى

جن_ّت عدن الّتى وعدتّهم

3 - بوستان هاى ماندنى بهشت ، وعده خداوند به مؤمنان تائب و پيرو دين و نيز به پدران ، همسران و فرزندان ايشان

جن_ّت عدن الّتى وعدتّهم و من صلح من ءابائهم و أزوجهم و ذرّي_ّتهم

برداشت ياد شده مبتنى بر اين نكته است كه {مَن} در {و من صلح . ..} عطف بر ضمير {هم} در {وعدتهم...} باشد; يعنى، همان گونه كه به مؤمنان وعده بهشت داده شده، اين وعده به پدران، همسران و فرزندان صالح نيز داده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 55 - 4

4 - وعده خداوند به يارى پيامبران و مؤمنان ، مقتضى صبر و شكيبايى همه رهبران و مبلغان دينى ، در برابر آزار ها و كارشكنى هاى دشمنان است .

إنّا لننصر رسلنا و الذين ءامنوا . .. فاصبر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 60 - 2

2 - استجابت دعاى بندگان و برآوردن خواسته هاى آنان ، وعده الهى است

.

و قال ربّكم ادعونى أستجب لكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 77 - 2

2 - وعده خداوند به پيامبر ( ص ) ، مبنى بر يارى كردن او و پيروز شدن آن حضرت در مبارزه با كافران حق ستيز

فاصبر إنّ وعد اللّه حقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 30 - 12

12 - بهشت ، وعده مكرر خداوند به يكتاپرستان پايدار بر توحيد

و أبشروا بالجنّة الّتى كنتم توعدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 49 - 10

10 - وعده خداوند به موسى ( ع ) ، درباره رفع عذاب فرعونيان ، در صورت روى آوردن آنان به حق

ادع لنا ربّك بما عهد عندك إنّنا لمهتدون

به قرينه ذيل اين آيه و آيه بعد، به دست مى آيد كه مراد از {ما عهد عندك}، وعده خداوند به رفع عذاب از فرعونيان در صورت پذيرش هدايت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 83 - 11

11 - منتهى شدن نظام دنيا به جهان آخرت و قيامت ، وعده مكرر خداوند به خلق

يومهم الذى يوعدون

از فعل مضارع {يوعدون} _ كه دلالت بر استمرار مى كند _ مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 16 - 11

11- قبولى اعمال نيك و ورود در زمره بهشتيان ، وعده هميشگى و تخلف ناپذير الهى به اهل تسليم ، صلاح و شكر

وعد الصدق الذى كانوا يوعدون

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 17 - 14

14- وعده الهى به معاد ، اسطوره اى كهنه و بى اساس ، در نگاه نسل كافر عصيانگر

و الذى قال لولديه أُفّ لكما أتعداننى أن أُخرج . .. فيقول ما ه_ذا إلاّ أس_طير الأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 34 - 5

5- اعتراف كافران به حقانيت وعده هاى الهى ، پس از لمس و مشاهده آن

و يوم يعرض . .. أليس ه_ذا بالحقّ قالوا بلى و ربّنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 4 - 27

27- وعده خداوند ، به حفظ و تداوم اعمال و تلاش هاى شهيدان

و الذين قتلوا فى سبيل اللّه فلن يضلّ أعم_لهم

مراد از {فلن يضلّ} ممكن است هدر نرفتن تلاش ها و ايثارگرى هاى شهيدان، در دنيا باشد; يعنى، گرچه شهيدان خود چشم فرومى بندند; اما خداوند خود آرمان ها و تلاش هايشان را پاس مى دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 7 - 6

6- وعده خداوند به پيروزى و ثبات قدم مؤمنان ، در صورت اقدام به جهاد و حمايت از دين

ي_أيّها الذين ءامنوا إن تنصروا اللّه . .. و يثبّت أقدامكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 15 - 1

1- بهشت و نعمت هاى آن ، پاداش موعود الهى براى تقواپيشگان

الجنّة الّتى وعد المتّقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 15 - 3،12

3

- وعده الهى به مسلمانان ، در دستيابى به فتح خيبر و غنايم آن ، پس از صلح حديبيه

سيقول المخلّفون إذا انطلقتم إلى مغانم لتأخذوها ذرونا نتّبعكم

آيه شريفه، در زمينه جنگ خيبر است و خداوند از حركت مسلمانان به اين جنگ به عنوان حركت به سوى غنايم ياد كرده است. از اين نكته استفاده مى شود كه خداوند به طور ضمنى، نويد فتح خيبر و غنايم آن را به جبران مشكلات سفر حديبيه، به مسلمانان داده است.

12 - اختصاص غنايم خيبر به شركت كنندگان سفر حديبيه ، براساس وعده قبلى خداوند *

إذا انطلقتم إلى مغانم لتأخذوها . .. قال اللّه من قبل

برداشت بالا بدان احتمال است كه آنچه از قبل گفته شده، اختصاص غنايم، به حاضران صلح حديبيه باشد; چه اين كه اين نكته از نظر تاريخى نيز تأييد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 20 - 4،21

4 - غنايم خيبر ، نزديك ترين بخش از غنايم موعود الهى به مؤمنان ، پس از حديبيه

وعدكم اللّه . .. فعجّل لكم ه_ذه

آيه شريفه پس از صلح حديبيه نازل شده و {ه_ذه} اشاره به غنايم خيبر دارد.

21 - { عن علىّ . . . قال : فى قوله تعالى { وعدكم اللّه مغانم كثيرة } . . . { تأخذونها } . . . { فعجّل لكم . . . } من ذلك خيبر ;

از على(ع) . .. روايت شده كه درباره قول خداى تعالى {وعدكم اللّه مغانم كثيرة تأخذونها فعجّل لكم} فرمود: از ميان غنايم فراوانى كه خداوند به شما وعده داده بود خيبر را زودتر

به شما داد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 21 - 1

1 - وعده خداوند به مؤمنان ، در دستيابى آنان به غنايمى ، علاوه بر غنايم خيبر

و أخرى لم تقدروا عليها

با توجه به اين كه آيه قبل در زمينه غنايم خيبر بوده; واژه {أخرى} در مقايسه با غنايم خيبر به كار رفته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 29 - 43

43- وعده الهى به بهره مندى مؤمنانِ نيك كردار ، از مغفرت و پاداشى عظيم

وعد اللّه الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت منهم مغفرة و أجرًا عظيمًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 32 - 1

1 - وعده بهشت به متقين ، همپاى تهديد كافران به جهنم

يوم نقول لجهنّم . .. و أُزلفت الجنّة للمتّقين ... ه_ذا ما توعدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 6 - 3

3 - برپايى نظام كيفر و پاداش ، از بارزترين و مهم ترين وعده هاى خداوند به خلق

إنّما توعدون . .. و إنّ الدين لوقع

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه جمله {و إنّ الدين} عطف تفسيرى براى {إنّما توعدون} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 15 - 1

1 - بهشت وعده أكيد خداوند به اهل تقوا

إنّ المتقين فى جنّ_ت و عيون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 60 - 1

1 - كفرپيشگان ، داراى سرنوشتى تأسف بار

هنگام فرا رسيدن وعده هاى خداوند

فويل للذين كفروا من يومهم الذى يوعدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 27 - 1

1 - فرستادن ناقه صالح به سوى قوم ثمود ، وعده الهى براى آزمايش ايشان

إنّا مرسلوا الناقة فتنة لهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 45 - 1

1 - وعده الهى ، به فروپاشى جماعت مشركان و ناپايدارى آنان در برابر جبهه ايمان

سيهزم الجمع و يولّون الدّبر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 7 - 13

13 - وعده پاداش بزرگ از سوى خداوند به مؤمنان انفاقگر

فالذين ءامنوا منكم و أنفقوا لهم أجر كبير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 10 - 22

22 - وعده پاداش از سوى خداوند ، به همه مجاهدان و انفاق گران صدراسلام

و كلاًّ وعد اللّه الحسنى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 28 - 6

6 - دستيابى به دو بهره كافى از رحمت الهى ، وعده خدا به مؤمنانى است كه تقواپيشه كنند و از پيامبراكرم ( ص ) پيروى كامل نمايند .

ي_أيّها الذين ءامنوا اتّقوا . .. يؤتكم كفلين من رحمته

{كفل} (مفرد {كفلين}) به معناى حظ و بهره اى است كه كفايت مى كند (مفردات راغب). گفتنى است كه {يؤتكم...} جواب براى شرط مقدر مى باشد و تقدير آن چنين است: {إن تتّقوا و تؤمنوا برسوله يؤتكم كفلين من رحمته} (اگر تقوا پيشه كنيد و از رسول او تبعيت كامل

نماييد، از رحمت خود به شما دو بهره كافى خواهد داد).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 22 - 17

17 - وعده بهشت از سوى خداوند به مؤمنان راستين

أُول_ئك . .. يدخلهم جنّ_ت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 8 - 3

3 - پشتيبانى همه جانبه از دين اسلام و فروزان نگه داشتن نور آن ، وعده قطعى و حتمى خداوند

و اللّه متمّ نوره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 13 - 4،6،9

4 - امداد هاى الهى و پيروزى بر دشمن ، وعده قطعى خداوند به جبهه ايمان و مجاهدان راه او

يغفر لكم . .. و أُخرى تحبّونها نصر من اللّه و فتح قريب

6 - خداوند ، مجاهدان صدراسلام را به امداد هاى غيبى خود و غلبه سريع بر دشمن وعده داده است .

و أُخرى تحبّونها نصر من اللّه و فتح قريب

9 - خداوند ، مسلمانان صدراسلام را از پيش ، به فتح مكه و امداد هاى خود وعده داد .

و أُخرى تحبّونها نصر من اللّه و فتح قريب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 14 - 18

18 - وعده تأييد و امداد ، از سوى خداوند به مؤمنان صدراسلام در قبال دشمنانشان

ي_أيّها الذين ءامنوا كونوا أنصار اللّه . .. فأيّدنا الذين ءامنوا على عدوّهم فأصب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 25 - 3

3 - برپايى قيامت ، وعده اعلام شده خداوند به انسان

ها

و يقولون متى ه_ذا الوعد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 42 - 6

6 - برپايى قيامت و كيفر و پاداش آن روز ، وعده الهى به همگان

حتّى يل_قوا يومهم الذى يوعدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 44 - 3

3 - زندگى خفّت بار و ذلّت آفرين در آخرت ، وعده هميشگى خداوند به كافران حق ناپذير

ذلك اليوم الذى كانوا يوعدون

آمدن فعل {كانوا} با فعل مضارع {يوعدون}، بر استمرار وعده الهى دلالت دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 2 - 1

1 - خداوند ، به مردم وقوع قيامت را وعده داده است .

و اليوم الموعود

مفسران اتفاق نظر دارند كه مراد از {اليوم الموعود} قيامت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 12 - 6

6 - وعده رويارويى قهرآميز و سريع خداوند با كافران و گرفتار ساختن آنان در قبضه قدرت خود ، مايه آرامش و تسلاّى خاطر پيامبر ( ص ) و مؤمنان

إنّ بطش ربّك لشديد

خطاب به پيامبر(ص)، به هنگام بيان مؤاخذه كافران، بيانگر تأثير مثبت اين خبر در روحيه آن حضرت و پيروان ايشان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 16 - 5

5 - خنثى ساختن تبليغات مكّارانه كافران در برابر قرآن ، وعده تسلاّبخش خداوند به پيامبر ( ص )

و أكيد كيدًا

روى سخن در اين آيه _ به قرينه آيه بعد (فمهّل. ..) _ با پيامبر(ص) و به منظور اطمينان

بخشيدن به آن حضرت است كه در درخواست عقوبت سريع براى كافران شتاب نورزد; زيرا خداوند پاسخ مناسب توطئه آنان را خواهد داد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 17 - 3

3 - وعده خداوند بر مقابله به مثل با مكر كافران ، كافى براى شتاب نورزيدن پيامبر ( ص ) در مورد درخواست كيفر براى آنان

و أكيد كيدًا . فمهّل

برداشت ياد شده، از حرف {فاء} در {فمهّل} استفاده شده است; يعنى، حال كه از مكر خداوند درباره كافران آگاه شدى، با خاطرى آسوده به كافران فرصت ده; زيرا آنان هر چند در هر فرصت به مكر خود ادامه دهند، ولى مكر آنان مقهور مكر خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 6 - 2،12

2 - خداوند ، پيامبر ( ص ) را به آموختن قرآن و جارى ساختن آن بر زبان او وعده داد .

سنقرئك

{إقراء}; يعنى، ديگرى را قارى ساختن و حرف {سين} در {سنقرئك} براى تأكيد وعده است. بنابراين مفاد آيه شريفه، اين است كه وحى همچنان ادامه يافته، زبان تو در حال و آينده به قرائت آن توانمند خواهد بود.

12 - خداوند پيامبر ( ص ) را به داشتن حافظه اى نيرومند و فراموش نكردن آنچه خوانده است ، وعده داد .

سنقرئك فلاتنسى

حذف مفعول از فعل هاى {نقرء} و {لاتنسى}، ممكن است براى افاده عموم باشد; يعنى، تو را بر قرائت توانا مى سازيم و تو خوانده هاى خويش را، از ياد نخواهى برد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى

- 87 - 7 - 4

4 - هيچ يك از وعده هاى خداوند ، او را بر كارى مجبور نساخته و مشيت او را مقهور خود نمى سازد .

فلاتنسى . إلاّ ما شاء اللّه

جمله {فلاتنسى} وعده خداوند به پيامبر(ص) است كه قرآن از خاطر او محو نخواهد شد و استثناى {إلاّ ما شاء اللّه} _ در صورتى كه مراد استثناى حقيقى نباشد _ بيانگر اين نكته است كه حتى پس از اين وعده نيز اختيار، از خداوند سلب نمى شود و مشيت او هم چنان حاكم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 8 - 1

1 - خداوند به پيامبر ( ص ) وعده داد كه او را به برنامه و شريعتى ساده راهنمايى كرده و بر انجام دادن آن آماده و توانا سازد .

و نيسّرك لليسرى

{يسرى} وصف براى موصوفى محذوف از قبيل {الطريقة} يا {الشريعة} و به معناى سهل تر و آسان تر است. اسناد فعل {نيسّر} به ضمير خطاب _ با آن كه در اين موارد طبيعى آن است كه تعبير {آسان كردن يسرى براى پيامبر(ص)} به كار رود; نه {آسان ساختن پيامبر(ص) براى يسرى} بيانگر آن است كه خداوند وعده ايجاد تحولات درونى در شخص پيامبر(ص) را، به آن حضرت داده است كه با سهولت پذيراى برنامه الهى گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 18 - 5

5 - دورى از آتش دوزخ ، وعده خداوند به اهل زكات و انفاق

و سيجنّبها الأتقى . الذى يؤتى ماله يتزكّى

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

20 - ضحى - 93 - 5 - 2

2 - خداوند ، با وعده قطعى به پيامبر ( ص ) ، درباره بخشش پياپى به آن حضرت تا حد رضايت كامل در آخرت ، او را تسلا داده و بر دور بودن هميشگى آن حضرت از قهر و خشم خود تأكيد كرد .

ما ودّعك . .. و لسوف يعطيك ربّك فترضى

{لام} در {لسوف}، حرف ابتدا و براى تأكيد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 1 - 2

2 - خداوند ، در آغاز رسالت پيامبر ( ص ) ، آن حضرت را به نزول آياتى خواندنى ( قرآن ) وعده داد .

اقرأ

مشهور اين است كه سوره {علق} يا {پنچ آيه نخست آن}، اولين آياتى است كه بر پيامبر(ص) نازل گرديد. تعبير {اقرء} در سر آغاز وحى، شروع مناسبى است كه در خود دو نكته دارد: 1. پس از اين مطالبى به پيامبر نازل خواهد شد; 2. آن مطالب خواندنى خواهد بود، نه اين كه به دانستن آن بسنده شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 4 - 11

11 - نزول قرآن به صورت قابل نوشتن ، وعده خداوند به پيامبر ( ص ) در لحظات آغازين بعثت

اقرأ . .. الذى علّم بالقلم

طرح امورى كه مربوط به قلم است، به دنبال فرمان قرائت قرآن در نخستين لحظات آغاز وحى، بيانگر نكته ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 8 - 7

7 - خداوند ، پيامبر ( ص ) را به

تدبير امور آن حضرت و مجازات اخروى مخالفان طغيان گر او ، وعده داد .

ليطغى . .. ربّك

خطاب در {ربّك}; چه ويژه پيامبر(ص) باشد و چه هر مخاطبى را شامل گردد _ كه در نتيجه پيامبر(ص) بارزترين مصداق مورد نظر خواهد بود _ برداشت ياد شده استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نصر - 110 - 1 - 1

1 - خداوند ، پيامبر ( ص ) را به امداد خويش مطمئن ساخت و به آن حضرت وعده پيروزى بر دشمنان داد .

إذا جاء نصر اللّه و الفتح

{نصر} به معناى پيروز ساختن و {فَتْح} به معناى گشودن است. (برگرفته از {مقاييس اللغة}) حرف {إذا} دلالت بر وقوع حتمى شرط در آينده دارد.

وعده هاى خدا در انجيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 111 - 18

18 _ پاداش بهشت براى مجاهدان و شهيدان ، وعده حتمى خداوند در تورات ، انجيل و قرآن

وعداً عليه حقاً فى التورية و الإنجيل و القرءان

وعده هاى خدا در تورات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 111 - 18

18 _ پاداش بهشت براى مجاهدان و شهيدان ، وعده حتمى خداوند در تورات ، انجيل و قرآن

وعداً عليه حقاً فى التورية و الإنجيل و القرءان

وعده هاى خدا در غزوه احزاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 22 - 10

10 - توجه مسلمانان مدينه به تحقق وعده هاى خدا و پيامبرش ، در غزوه احزاب ، باعث شد كه آنان

، با ديدن سپاه دشمن بر ايمان شان افزوده شود .

و لمّا رءا المؤمنون الأحزاب قالوا ه_ذا ما وعدنا اللّه و رسوله . .. و ما زادهم إل

وعده هاى خضر(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 70 - 5

5- خضر ( ع ) به موسى ( ع ) وعده داد كه در نهايت ، بخشى از اسرار كار خود را براى او تبيين خواهد كرد .

أُحدث لك منه ذكرًا

{من} در {منه} براى تبعيض است و گوياى اين كه خضر، تنها، به بيان گوشه اى از ويژگى هاى كردار خويش وعده داد.

وعده هاى ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 88 - 1،7

1- ذوالقرنين ، به اعطاى پاداش نيك ، به مؤمنان نيك كردار ، وعده داد .

و أمّا من ءامن و عمل ص_لحًا فله جزاءً الحسنى

{جزاء} حال است و بيانِ اين كه رفتار نيكو (الحسنى) پاداش ايمان و عمل صالح شخص است.

7- ذوالقرنين ، به رعايت نرمش و مدارا در صدور فرمان و ابلاغ خواسته هاى حكومتى خويش به مؤمنان ، نويد داد .

و سنقول له من أمرنا يسرًا

وعده هاى رهبران مستكبر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 21 - 14

14- رهبران مستكبر در جواب استمداد پيروانشان براى رهايى از عذاب ، به آنان وعده مى دهند كه در صورت نجات يافتن خود ، آنان را هم نجات خواهند داد .

قالوا لو هدي_نا الله لهدين_كم

وعده هاى شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 -

اسراء - 17 - 64 - 14

14- وعده دادن و آرزوپرورى ، از شگرد هاى شيطان در به دام افكندن انسان

و شاركهم . .. و عدهم

وعده هاى فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 42 - 2،3

2 - تأكيد فرعون بر قرار گرفتن ساحران در زمره مقربان وى ، با پيروزى بر موسى ( ع )

و إنّكم إذًا لمن المقرّبين

3 - فرعون ، براى جلب حمايت ساحران ، بيش از انتظارشان به آنان وعده مزد و پاداش داد .

قالوا لفرعون أئنّ لنا لأجرًا . .. و إنّكم إذًا لمن المقرّبين

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه ساحران تنها درخواست مزد داشته اند; ولى فرعون علاوه بر پاسخ مثبت به آن، وعده تقرّب به درگاه خود را نيز به آنان داد.

وعده هاى كتب آسمانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 108 - 4

4- عالمان اهل كتاب ، مطلع از وعده هاى خداوند در كتاب هاى آسمانى پيشين به نزول كتاب آسمانى قرآن

الذين أُوتوا العلم من قبله إذا يتلى عليهم يخرّون . .. يقولون سبح_ن ربّنا إن كان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 53 - 8

8 - وجود وعده و بشارت آمدن كتاب آسمانى به نام { قرآن } ، پيش از نزول آن در مدارك دينى اهل كتاب

إنّا كنّا من قبله مسلمين

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته روشن است كه اهل كتاب آگاهى خود از آمدن قرآن را، تنها از راه مدارك دينى خود به دست

آورده بودند.

وعده هاى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 12 - 4،5

4 - خداوند و پيامبرش ، به مسلمانان وعده داده بودند كه در صورت مواجهه آنان با دشمنان شان ، پيروز خواهند شد .

ما وعدنا اللّه و رسوله إلاّغرورًا

5 - منافقان و بيماردلان مدينه ، وعده خدا و پيامبر را بر پيروزى ، فريب و خدعه اى بيش نمى دانستند .

و إذ يقول المن_فقون و الذين فى قلوبهم مرض ما وعدنا اللّه و رسوله إلاّ غرورًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 22 - 1

1 - مسلمانان مدينه ، با ديدن سپاهيان احزاب متّحد ، اذعان داشتند ، آنچه ديده اند ، همان چيزى است كه خدا و پيامبرش وعده داده اند .

و لمّا رءا المؤمنون الأحزاب قالوا ه_ذا ما وعدنا اللّه و رسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 29 - 2

2 - وعده پيامبر ( ص ) به مشركان مبنى بر وقوع قيامت در آينده

و يقولون متى ه_ذا الوعد

وعده هاى محمد(ص) در غزوه احزاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 22 - 10

10 - توجه مسلمانان مدينه به تحقق وعده هاى خدا و پيامبرش ، در غزوه احزاب ، باعث شد كه آنان ، با ديدن سپاه دشمن بر ايمان شان افزوده شود .

و لمّا رءا المؤمنون الأحزاب قالوا ه_ذا ما وعدنا اللّه و رسوله . .. و ما زادهم إل

وعده هاى منافقان مدينه

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 11 - 7

7 - وعده منافقان مدينه به يهود بنى نضير ، نسبت به همگامى كامل با آنان در صورت نبرد يا تبعيد

الذين نافقوا يقولون . .. لئن أُخرجتم لنخرجنّ معكم ... و إن قوتلتم لننصرنّكم

وعده هاى نوح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 4 - 1

1 - وعده نوح ( ع ) به قوم خود ، مبنى بر آمرزش گناهان ، مصونيت از عذاب الهى و تداوم زندگى تا فرارسيدن اجل مسمى ( مرگ مقدر ) ، در صورت ايمان آوردن آنان

يغفر لكم من ذنوبكم و يوخّركم إلى أجل مسمًّى

{أجل} به معناى پايان زندگى و نهايت زمان عمر آدمى و {مسمّى} به معناى معين و مشخص است. مقصود از تأخير اجل مسمى، نازل نشدن عذاب الهى و تداوم زندگى تا فرارسيدن مرگ مقدر الهى است كه هر انسانى، حتماً با آن روبه رو خواهد شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 11 - 1

1 - وعده نوح ( ع ) به قوم خود ، مبنى بر ريزش باران فراوان و پى درپى بر آنان ، در صورت استغفار و ايمان آوردن آنان

فقلت استغفروا ربّكم . .. يرسل السماء عليكم مدرارًا

يكى از معانى {سماء}، باران است (صحاح) و در اين آيه شريفه در همين معنا به كار رفته است. {مدراراً} به معناى ريزش فراوان و پى درپى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 12 - 1،2

1 -

وعده نوح ( ع ) به قوم خود ، مبنى بر يارى شدنشان با اموال و فرزندان از سوى خداوند ، در صورت ايمان آوردن و استغفار آنان

استغفروا ربّكم . .. و يمددكم بأمول و بنين

2 - وعده نوح ( ع ) به قوم خود ، مبنى بر آباد شدن باغ ها و نهرهايشان از سوى خداوند در صورت ايمان آوردن و استغفار آنان

استغفروا ربّكم . .. و يجعل لكم جنّ_ت و يجعل لكم أنه_رًا

وعده هاى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 59 - 12

12_ يوسف ( ع ) به برادرانش وعده داد كه اگر در سفر بعد ، بنيامين را به همراه بياورند ، باز هم از آنان به خوبى پذيرايى خواهد كرد .

ألا ترون . .. أنا خير المنزلين

وقت تحقق وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 25 - 1،2،4

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور ابلاغ صريح آگاه نبودن خويش ، از زمان تحقق وعده هاى خداوند به مردم

قل إن أدرى أقريب ما توعدون

2 - پيامبر ( ص ) ، نسبت به دور و نزديك بودن تحقق وعده هاى الهى به كافران آگاه نبود .

قل إن أدرى أقريب ما توعدون أم يجعل له ربّى أمدًا

{أمَد} در اصل به معناى غايب و منتهاى شىء است و در اين آيه مقصود از آن _ به قرينه {قريب} _ مدت طولانى است.

4 - پرسش استهزاآميز كافران حق ناپذير ، از زمان تحقق وعده هاى الهى درباره خويش

أقريب ما توعدون أم يجعل له ربّى

أمدًا

آيه شريفه درصدد پاسخ به پرسش كافران درباره تحقق وعده هاى الهى است كه در آيه قبل مطرح شده بود. از اين رو برخى از مفسران نوشته اند كه اين آيه، درباره {نضربن حارث} است كه او و همفكرانش پيوسته مى گفتند: {متى ه_ذا الوعد إن كنتم صادقين} (10/48).

ويژگيهاى وعده هاى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 40 - 9

9 - وعده هاى مشركان به يك ديگر ، براساس فريب و مكر است .

بل إن يعد الظ_لمون بعضهم بعضًا إلاّ غرورًا

يقين به حقانيت وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 21 - 13

13- يقين به حقانيّت وعده هاى خداوند و باور به معاد ، تكليفى الهى و معرفتى ارجمند است .

أعثرنا عليهم ليعلموا أنّ وعد اللّه حقّ و أنّ الساعة لا ريب فيها

يقين به وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 13 - 10

10 - يقين پيدا كردن مادر موسى به درستى و تخلف ناپذير بودن وعده هاى خداوند ، يكى ديگر از اهداف بازگرداندن موسى ( ع ) به آغوش وى

فرددن_ه إلى أُمّه . .. و لتعلم أنّ وعد اللّه حقّ

وعيد از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

وعيد

آثار وعيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 113 - 9

9 - ايجاد روحيه تقوا در آدمى ، نيازمند به كارگيرى هشدار ها و وعيد ها است .

و صرّفنا فيه من الوعيد لعلّهم يتّقون

تحقق وعيد خدا

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 44 - 3

3 _ بهشتيان براى ملامت و سرزنش دوزخيان ، از آنان جوياى تحقق وعيد هاى الهى براى منكران آيات خداوند خواهند شد .

و نادى . .. فهل وجدتم ما وعد ربكم حقاً

وعيد به پيروان ابليس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 43 - 2

2- هشدار و وعده تهديدآميز خداوند به پيروان گمراه ابليس

إلاّ من اتبعك من الغاوين. و إن جهنّم لموعدهم أجمعين

وعيد به ظالمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 47 - 2

2- عذاب و هلاكت ستم پيشگان و پيروزى رسولان ، وعده خداوند به آنان

و أنذر الناس يوم يأتيهم العذاب فيقول الذين ظلموا . .. و قد مكروا مكرهم ... فلاتح

برداشت فوق از ارتباط اين آيه با آيات قبل، كه درباره عذاب ستمگران بود، استفاده مى شود. گفتنى است {فاء} تفريع در {فلاتحسبنّ} مؤيد اين ارتباط است.

وعيد به قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 65 - 5،6

5_ نزول عذاب بر قوم ثمود ، وعده اى راستين و تخلف ناپذير

ذلك وعد غير مكذوب

6_ نزول عذاب بر قوم ثمود ، وعده اى از ناحيه خداوند به حضرت صالح ( ع )

ذلك وعد غير مكذوب

وعيد به كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 40 - 12

12_ عذاب هاى وعده داده شده به كفرپيشگان ، قانونمند و داراى حساب و كتاب تعيين شده و مشخص

و عنده أمّ الكت_ب .

.. و علينا الحساب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 32 - 1

1 - وعده بهشت به متقين ، همپاى تهديد كافران به جهنم

يوم نقول لجهنّم . .. و أُزلفت الجنّة للمتّقين ... ه_ذا ما توعدون

وعيد خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 138 - 7

7 _ وعده الهى به كيفر مشركان به سبب افتراهاى آنان به خدا (ممنوعيت خوردن برخى از چهارپايان و محصولات، سوار نشدن بر برخى از چهارپايان، نبردن نام خدا به هنگام ذبح)

سيجزيهم بما كانوا يفترون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 44 - 5

5 _ وعده ها و وعيد هاى خداوند ، برخاسته از ربوبيت او و براى رشد و تربيت انسانهاست .

قد وجدنا ما وعدنا ربنا حقاً فهل وجدتم ما وعد ربكم حقاً

وعيد در هدايت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 8 - 6

6 - استفاده از وعده و وعيد و هشدار و تشويق ، روش قرآن براى هدايت مردم است .

هدًى . .. فبشّره بعذاب ... لهم جن_ّ_ت النعيم

گوشزد كردن فرجام مؤمنان، پس از يادآورى عذاب معرضان از آيات خدا، شيوه اى است كه در آن، براى شنونده اميد و ترس ايجاد مى شود و چنين حالتى شخص را در حالت اعتدال نگه مى دارد.

وعيد هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 38 - 1،2

1- هلاكت و شكست كافران مكه و پيروزى مؤمنان ،

وعده الهى

سأُوريكم ءاي_تى . .. و يقولون متى ه_ذا الوعد

برداشت يادشده مبتنى براين است كه مقصود از {وعد} دراين آيه، غلبه مؤمنان و شكست كافران باشد.

2- برپايى قيامت و كيفر كافران دين ستيز ، وعده الهى است .

و يقولون متى ه_ذا الوعد

برداشت يادشده براين اساس است كه {ال} در {الوعد} عهد حضورى بوده و مقصود از آن، برپايى قيامت و عذاب كافران باشد كه همواره تمامى پيامبران به امت خويش وعده مى دادند و اين وعده در خاطر امت ها وجود داشت.

وعيد هاى

وعيد هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 38 - 1،2

1- هلاكت و شكست كافران مكه و پيروزى مؤمنان ، وعده الهى

سأُوريكم ءاي_تى . .. و يقولون متى ه_ذا الوعد

برداشت يادشده مبتنى براين است كه مقصود از {وعد} دراين آيه، غلبه مؤمنان و شكست كافران باشد.

2- برپايى قيامت و كيفر كافران دين ستيز ، وعده الهى است .

و يقولون متى ه_ذا الوعد

برداشت يادشده براين اساس است كه {ال} در {الوعد} عهد حضورى بوده و مقصود از آن، برپايى قيامت و عذاب كافران باشد كه همواره تمامى پيامبران به امت خويش وعده مى دادند و اين وعده در خاطر امت ها وجود داشت.

وقت از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

وقت

ابزار وقت شناسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 189 - 2،4

2 - ايجاد تقويمى طبيعى و ميزانى براى سنجش زمان ، از اهداف آفرينش ماه و پيدايش آن به صورت هاى مختلف

قل هى موقيت للناس

{مواقيت} (جمع ميقات) است و ميقات به زمان يا مكانى گفته مى شود كه براى انجام فعل

تعيين مى گردد. (لسان العرب)

4 - از فايده هاى ظهور ماه به شكل هاى مختلف ، شناخت موسم و زمان حج است .

قل هى موقيت للناس و الحج

اختفاى وقت قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 22 - 5

5 - زمان قيامت ، نامعلوم است .

ثمّ إذا شاء أنشره

كارهايى كه در آيات پيشين به خداوند نسبت داده شد، گرچه مقيد به مشيت الهى است; ولى قيد {إذا شاء} تنها در مورد محشور شدن انسان ذكر شده است تا اين نكته را برساند كه هر چند براى آن افعال (خَلَقه، يسّره، أماته و أقبره) مى توان زمانى را حدس زد; ولى در مورد قيامت، تنها بايد به خواست خداوند نظر داشت.

اختفاى وقت هجوم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 3 - 3

3 - پنهان داشتن زمان يورش بر دشمن و هجوم در لحظه هاى استراحت او ، روشى مطلوب در جهاد

فالمغيرت صبحًا

اِعلام وقت عبادت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 11 - 3

3- زكريا ( ع ) ، در مدت سكوت سه روزه ، دخول وقت عبادت را در صبح و عصر ، با اشاره به مردم اعلام مى كرد .

فخرج على قومه من المحراب فأوحى إليهم أن سبّحوا بكرة و عشيًّا

احتمال مى رود جمله {فخرج . ..} در باره خروج زكريا(ع) در مدت سه روز باشد. در اين صورت، {بكرة و عشيّاً} ظرف براى فعل هاى {خرج} و {أوحى} خواهد بود و مفاد آيه چنين مى شود: چون

زكريا(ع) وظيفه اعلام دخول وقت عبادت را برعهده داشت، در صبح و عصر آن سه روز كه نمى توانست با مردم سخن بگويد، دستور {سبّحوا} را با اشاره به آنان تفهيم مى كرد.

اهميت نماز اول وقت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كوثر - 108 - 2 - 20

20 - لزوم خواندن نماز ، در ابتداى وقت آن *

وانحر

در {تاج العروس} آمده است: {نَحَرَ الصلاة}; يعنى، نماز را در آغاز وقت آن خواند.

اهميت وقت شناسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 187 - 22،23،38

22 - آن هنگام كه رشته سفيدِ ظاهر شده در افق از رشته سياهِ شب تمييز داده شود ، هنگام فجر است .

حتى يتبيّن لكم الخيط الأبيض من الخيط الأسود من الفجر

حرف {من} در {من الفجر} بيان براى {الخيط الأبيض} است; يعنى، آن رشته سفيد همان فجر است.

23 - طلوع فجر حد فاصل شب و روز

أحل لكم ليلة الصيام . .. كلوا و اشربوا حتى يتبيّن لكم الخيط الأبيض

{أياماً معدودات} در آيه 184، روزه را مخصوص روز مى داند و {حتى يتبين . ..} شروع روزه را از طلوع فجر قرار داده است. بنابراين، روز در ديدگاه شرع از طلوع فجر آغاز مى شود.

38 - { عن ابى عبداللّه ( ع ) فى قوله تعالى { أتموا الصيام إلى الليل } قال : سقوط الشفق ;

از امام صادق(ع) در معناى {ليل} در آيه {أتموا الصيام إلى الليل} روايت شده كه شب با زائل شدن شفق شروع مى شود}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 -

بقره - 2 - 189 - 4

4 - از فايده هاى ظهور ماه به شكل هاى مختلف ، شناخت موسم و زمان حج است .

قل هى موقيت للناس و الحج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 12 - 10

10- شناخت زمان و تنظيم آن ، براى زندگى انسان امرى با اهميت و حياتى است .

لتعلموا عدد السنين و الحساب

اهميت وقت مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 15 - 5

5- زمان ولادت ، لحظه مرگ و روز رستاخيز ، سه مرحله حساس و سرنوشت ساز براى انسان

و سل_م عليه يوم ولد و يوم يموت و يوم يبعث حيًّا

اهميت وقت نماز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 36 - 15

15 - { عن الإمام موسى بن جعفر عن أبيه عليهما السلام فى قول اللّه عزّوجلّ { . . . يسبّح له فيها بالغدوّ والأصال } . . . قال الصلاة فى أوقاتها ;

امام موسى بن حعفر(ع) از پدر بزرگوارش نقل مى كند كه درباره قول خداى _ عزّوجل _ {. ..يسبّح له فيها بالغدوّ و الأصال} فرمود: مقصود خواندن نماز در اوقات معين آن است}.

اهميت وقت ولادت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 15 - 5

5- زمان ولادت ، لحظه مرگ و روز رستاخيز ، سه مرحله حساس و سرنوشت ساز براى انسان

و سل_م عليه يوم ولد و يوم يموت و يوم يبعث حيًّا

بهترين وقت آسايش

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 72 - 9

9 - شب ، بهترين و مناسب ترين زمان براى استراحت و آسايش

يأتيكم بليل تسكنون فيه

تصريح خداوند به اين كه شب را براى آسايش و استراحت بشر قرار داده است، مى تواند حاكى از برداشت ياد شده باشد.

بهترين وقت عبادت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 64 - 9

9 _ سحرگاهان ، بهترين و مناسب ترين وقت براى نماز و عبادت

و الذين يبيتون لربّهم سجّدًا و قي_مًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 9 - 3

3 - شب هنگام ، فرصتى مناسب و شايسته براى عبادت پروردگار

أمّن هو ق_نت ءاناء الّيل

ياد شدن وقت شب براى عبادت، مى تواند گوياى حقيقت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 6 - 1

1 - شب ، بهترين زمان براى برگزارى نماز و انجام دادن عبادت

قم الّيل . .. إنّ ناشئة الّيل ... و أقوم قيلاً

{ناشئة} مشتق از {نَشْأ} (حادث شدن، پديد آمدن) و به معناى حادثه و پديده است (مصباح المنير). اضافه {ناشئة} به {الليل}، مى تواند اضافه بيانيه و يا اضافه ظرفيه باشد. گفتنى است كه آيه ياد شده تعليل براى {قم الليل...} مى باشد; يعنى، شب را به پاخيز چون شب... .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 7 - 1

1 - شب ، فرصتى مناسب براى عبادت و راز و نياز به درگاه الهى و روز ، زمانى

شايسته براى تلاش و رسيدگى به امور زندگى

إنّ لك فى النهار سبحًا طويلاً

{سبح} در معانى متعددى به كار مى رود; از جمله سعى و تلاش براى معاش (قاموس المحيط). جمله {إنّ لك فى النهار}، تعليل ديگرى براى {قم الليل}است; يعنى، چون در روز به خاطر تلاش طولانى براى معاش، فرصت و فراغت براى مناجات و عبادت نيست، شب را براى اين كار اختصاص بده.

بهترين وقت نماز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 64 - 9

9 _ سحرگاهان ، بهترين و مناسب ترين وقت براى نماز و عبادت

و الذين يبيتون لربّهم سجّدًا و قي_مًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 6 - 1

1 - شب ، بهترين زمان براى برگزارى نماز و انجام دادن عبادت

قم الّيل . .. إنّ ناشئة الّيل ... و أقوم قيلاً

{ناشئة} مشتق از {نَشْأ} (حادث شدن، پديد آمدن) و به معناى حادثه و پديده است (مصباح المنير). اضافه {ناشئة} به {الليل}، مى تواند اضافه بيانيه و يا اضافه ظرفيه باشد. گفتنى است كه آيه ياد شده تعليل براى {قم الليل...} مى باشد; يعنى، شب را به پاخيز چون شب... .

تعيين وقت قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 104 - 1

1_ خداوند براى برپايى قيامت ، زمان مشخصى را تعيين كرده است .

و ما نؤخّره إلاّ لأجل معدود

تفاوت وقت ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 17 - 5

5 - زمان ها ، تفاوت معنوى داشته و

برخى از آنها ، براى عبادت خداوند مناسب ترند .

فسبح_ن اللّه حين تمسون و حين تصبحون

زمان ها، از حيث اين كه مقدار حركت ماده اند، تفاوتى با هم ندارند، اما از اين كه برخى ايام براى تسبيح خداوند مناسب معرفى شده اند، استفاده مى شود كه زمان ها، تفاوت معنوى دارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 18 - 6

6 - زمان ها ، تفاوت معنوى داشته و برخى از آنها براى عبادت خداوند مناسب ترند .

فسبح_ن اللّه . .. و عشيًّا و حين تظهرون

جهل به وقت قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 104 - 4

4_ زمان برپايى قيامت براى انسان ها مجهول است و همچنان مجهول خواهد ماند .

و ما نؤخّره إلاّ لأجل معدود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 21 - 2،3

2- خدايانِ مشركان ، هيچ اطلاعى از زمان وقوع قيامت و رستاخيز خود ندارند .

و ما يشعرون أيّان يبعثون

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه مرجع ضمير فاعلى در {يشعرون} و {يبعثون} معبودهاى باطل باشد كه در آيه قبل از آنها سخن به ميان آمده است.

3- معبود هاى مشركان ، بى اطلاع از زمان رستاخيز پرستش كنندگان خويش

و ما يشعرون أيّان يبعثون

برداشت فوق، مبتنى بر اين احتمال است كه مرجع ضمير {يبعثون} پرستشگران اصنام باشد كه همان ضمير فاعلى {يدعون} است.

شگفتى وقت افشاى رازها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 10 - 6

6 - غفلت از

فرجام اخروى و لحظه برملا شدن اسرار آدمى ، شگفت آور و حالتى نكوهيده است .

أفلايعلم إذا . .. و حصّل ما فى الصدور

مفعول {أفلايعلم} يا محذوف است; يعنى: {أفلايعلم مآله؟} و يا كلمه {إذا} از ظرفية خارج شده و مفعول به قرار گرفته است; يعنى: {أفلايعلم وقت . .. تحصيل ما فى الصدور؟}. در اين صورت مراد، توبيخ بر غفلت از حوادث آن زمان است.

علم به وقت عذاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 110 - 4

4- علم به زمان كيفر و عذاب انسان ها ، درگرو آگاهى به نهان و آشكار آنان است .

إن أدرى أقريب . .. إنّه يعلم الجهر من القول

علم به وقت قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 21 - 4

4- داشتن حيات و مطلع بودن از زمان وقوع قيامت ، از شرايط الوهيت

أموت غير أحياء و ما يشعرون أيّان يبعثون

از اينكه خداوند در مقام رد الوهيت معبودهاى مشركان، از آنها به عنوان مردگانى فاقد هرگونه حيات و شعور نام مى برد، مى توان استفاده كرد كه خدا بايد داراى حيات و علم باشد.

فضيلت نماز اول وقت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 78 - 9

9- نماز صبح در اول فجر ، مورد شهود و نظاره اى ويژه

إن قرءان الفجر كان مشهودًا

چنان كه از روايات استفاده مى شود {شهود ويژه} عبارت است از شهود ملائكه شب و ملائكه روز كه هر دوى آنان، شاهد نماز صبح نمازگزارند.

نقش جهل به وقت قيامت

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 51 - 24

24- مشخص نبودن زمان وقوع قيامت و نزديك شمردن آن ، داراى نقش تربيتى و هدايتى براى انسان

قل عسى أن يكون قريبًا

مشخص نكردن زمان دقيق وقوع قيامت از سويى و يادآورى قريب الوقوع بودن آن از سوى ديگر، مى تواند براى توجه دادن انسانها به آن باشد تا آنان خود را همواره براى وقوع قيامت آماده كنند.

نقش علم به وقت قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 51 - 23

23- بى نيازى انسان از دانستن زمان دقيق وقوع رستاخيز و تأثير نداشتن آن در هدايت و كمال او

قل عسى أن يكون قريبًا

از اصرار قرآن در اثبات اصل معاد و از عدم تعيين وقت مشخص براى آن، استفاده مى شود كه انسان براى راه يابى به صلاح و هدايت و ايمان به قيامت، نيازى به دانستن زمان دقيق معاد ندارد.

وقت آرامش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 61 - 2

2 - شب ، زمانى مناسب براى آرميدن و آرامش يافتن

اللّه الذى جعل لكم الّيل لتسكنوا فيه

وقت آسايش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 73 - 2

2 - شب ، بسترى مناسب براى سكون و آرامش انسان

جعل لكم الّيل . .. لتسكنوا فيه

وقت احتجاج ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 42 - 4

4- گفت وگوى ابراهيم ( ع ) با آزر ، در زمان

نبوت آن حضرت بوده است . *

إنّه كان صدّيقًا نبيًّا . إذ قال لأبيه

در باره {إذ قال . ..} چندين احتمال ادبى وجود دارد. 1_ بدل براى {ابراهيم} باشد كه دراين صورت حكم مفعولٌ به براى {اذكر} در آيه قبل را دارد. 2_ ظرف براى {كان} و يا {نبيّاً} باشد. برداشت فوق بر احتمال دوم مبتنى است.

وقت ارائه معجزه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 59 - 6

6 - موسى ( ع ) ، مناسب ترين زمان را براى تبليغ و ارائه معجزات خويش و منكوب ساختن فرعون برگزيد .

قال موعدكم يوم الزينة و أن يحشرالناس ضحًى

روز عيد، نوعاً روز فراغت و آمادگى فكرى مردم است. انتخاب چنين روزى از سوى موسى(ع) و نيز توجه به حضور گسترده مردم در روشنايى روز، حكايت از انتخاب مناسب آن حضرت دارد.

وقت ارزشمند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 34 - 5

5 - سحرگاهان ، لحظاتى مبارك ، براى صالحان *

نجّين_هم بسحر

تصريح به {سحر} و تعيين زمان نجات خاندان لوط، ممكن است بيانگر مطلب ياد شده باشد.

وقت استراحت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 10 - 5

5 - شب ، بهترين زمان استراحت و خواب

و جعلنا نومكم سباتًا . و جعلنا الّيل لباسًا

وقت استراحت مصريان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 15 - 1

1 - ورود موسى ( ع ) به شهر مصر ، در ساعت استراحت و غفلت و بى

خبرى مردم

و دخل المدينة على حين غفلة من أهلها

{غفلت} به معناى بى خبرى و مراد از {على حين غفلة من أهلها} (ساعت بى خبرى مردم شهر) زمانى است كه مردم دست از كسب و كار مى كشند و به خانه هايشان برمى گردند و از آنچه در شهر مى گذرد بى خبر مى مانند.

وقت استراحت مولا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 58 - 10،15

10 - رفت و آمد خدمت كاران به اتاق صاحبان خود ، در غير از سه وقت پيش از طلوع فجر ، استراحت نيمروزى و هنگام خواب شب ، بدون اذن جايز است .

ليستئذنكم الذين ملكت أيم_نكم . .. من قبل صلوة الفجر ... ليس عليكم و لا عليهم جنا

15 - ضرورت معاشرت تنگاتنگ خدمت كاران با صاحبان خود و مشقت اجازه خواستن ، فلسفه و دليل لازم نبودن اذن خواستن براى رفت و آمد نزديك آنان در غير از سه وقت مقرر

ليستئذنكم . .. ثلث عورت لكم ليس عليكم و لا عليهم جناح بعدهنّ طوّفون عليكم بعضكم

وقت استراحت والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 58 - 4،11

4 - پيش از نماز بامداد ، وقت استراحت نيمروزى ( ظهر ) وپس از نماز عشا ( هنگام خواب شب ) ، سه زمان برهنگى و خلوت پدران و مادران محسوب مى شود .

ليستئذنكم . .. ثلث مرّت من قبل صلوة الفجر و حين تضعون ثيابكم من الظهيرة و من بعد

11 - رفت و آمد فرزندان به اتاق پدر و مادر ، در غير

از سه وقت پيش از طلوع فجر ، وقت استراحت نيمروزى و پس از نماز عشا ، بدون اذن جايز است .

ليسئذنكم . .. و الذين لم يبلغوا الحلم منكم ... من قبل صلوة الفجر ... ليس عليكم و

وقت استغفار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 47 - 15

15- خصوصيت هاى زمانى ، در اجابت دعا و درخواست آمرزش و رحمت دخيل است .

سأستغفر لك ربّى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 18 - 2

2 - سحرگاهان ، بهترين و مناسب ترين زمان براى راز و نياز با خداوند و طلب آمرزش از او

و بالأسحار هم يستغفرون

وقت استغفار يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 98 - 18

18_ { عن أبى عبدالله ( ع ) : فى قول يعقوب لبنيه { سوف أستغفر لكم ربى } قال : أخّرها إلى السحر ليلة الجمعة ;

از امام صادق(ع) درباره سخن خدا از قول يعقوب كه گفت: {سوف أستغفر لكم ربى} روايت شده است كه فرمود: يعقوب استغفار را تا سحر شب جمعه به تأخير انداخت}.

وقت اعلام تبرى از مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 3 - 3

3 _ دهم ذيحجه سال نهم هجرت ، روز ابلاغ پيام برائت خدا و پيامبر ( ص ) به عموم مردم حاضر در مراسم حج

و أذن من اللّه و رسوله إلى الناس يوم الحج الأكبر

بر اساس نظر مفسران، سال نهم هجرت، سال اعلام برائت است

و بر پايه رواياتى كه از ائمه معصومين (ع) رسيده است، روز حج اكبر، دهم ذيحجه است.

وقت انتقام از كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 16 - 2

2- انتقام اصلى خداوند از كفر پيشگان ، موكول به روز قيامت

يوم نبطش البطشة الكبرى إنّا منتقمون

وقت ايمان كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 18 - 1

1- توبيخ كافران از سوى خداوند به خاطر عدم گرايش به ايمان ، مگر با فرارسيدن قيامت

فهل ينظرون إلاّ الساعة أن تأتيهم

وقت بازگشت به خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 64 - 6،7،8

6 - بازگشت انسان به سوى خدا است .

يوم يرجعون إليه

7 - خداوند ، آگاه به زمان بازگشت انسان به سوى او ( زمان رستاخيز ) است .

قد يعلم ما أنتم عليه و يوم يرجعون إليه

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين است كه {و يوم. ..} عطف بر {ما أنتم...} باشد.

8 - مالكيت خداوند بر جهان هستى ، نشان آگاهى او از زمان رجعت و بازگردانيده شدن انسان به سوى او ( زمان رستاخيز ) است .

ألا إنّ للّه ما فى السم_وت و الأرض قد يعلم ما أنتم عليه و يوم يرجعون إليه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 57 - 7

7 - بازگشت به خدا ، بلافاصله پس از مرگ نيست ، بلكه پس از گذشت مدتى طولانى خواهد بود .

كلّ نفس ذائقة الموت ثمّ إلينا ترجعون

{ثمّ} حرف عطف تراخى دلالت

بر نكته بالا مى كند.

وقت بازگشت مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 29 - 4

4- ورود مريم ( س ) با نوزادش عيسى ( ع ) بر قوم خويش ، به هنگام روز بود .

فلن أكلّم اليوم إنسيًّا . .. فأشارت إليه

وقت برپايى قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 187 - 3،6،10

3 _ پيامبر ( ص ) موظف به اعلام عدم آگاهى خويش به لحظه فرارسيدن قيامت

قل إنما علمها عند ربى

6 _ برپايى و ظهور قيامت داراى وقتى مشخص

لا يجليها لوقتها إلا هو

10 _ دانش بشر ناتوان از پيش بينى زمان برپايى قيامت ، حتى به صورت احتمال

لا تأتيكم إلا بغتة

در صورتى مى توان گفت چيزى ناگهانى و بى خبر تحقق يافت كه انسان زمان تحقق آن را، حتى به صورت احتمال و حدس، در ذهن خويش ترسيم نكرده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 188 - 14

14 _ زمان برپايى قيامت از امور غيبى است .

لو كنت أعلم الغيب لاستكثرت من الخير

پيامبر(ص) در پاسخ كسانى كه مى پنداشتند او به زمان برپايى قيامت آگاهى دارد، با جمله {لو كنت أعلم الغيب . .. } بيان مى دارد كه من عالم به غيب نيستم ; يعنى زمان برپايى قيامت از امور غيبى جهان است.

وقت برخورد سپاه فرعون با بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 60 - 1

1 - نزديك شدن سپاه فرعون به بنى اسرائيل

، به هنگام طلوع آفتاب

فأتبعوهم مشرقين

واژه {مشرقين} از مصدر {اشراق} (داخل شدن در وقت طلوع خورشيد) مشتق شده است و حال از ضمير فاعل {أتبعوهم} مى باشد; يعنى، {فلحقوا بهم حالكونهم داخلين فى وقت طلوع الشمس}. گفتنى است كه {إتباع} (مصدر {أتبعوا}) در اين جا به معناى ملحق شدن است.

وقت بعثت انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 11 - 3

3 - { قال الصادق ( ع ) : { أُقّتت } أى بعثت فى اوُقات مختلفة ;

امام صادق(ع) درباره {أُقّتت} فرمود: يعنى [آن گاه كه رسولان] در اوقات مختلف مبعوث شوند}.

وقت بيدارى اصحاب كهف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 19 - 7

7- بيدارى اصحاب كهف ، هم زمان با يكديگر و در هنگامى بود كه پاسى از روز باقى مانده بود .

قالوا لبثنا يومًا أو بعض . .. فابعثوا أحدكم

از گفتوگوى اصحاب كهف در باره مشخصات زمان خواب شان و نيز از تصميم آنان به تهيه غذا از شهر، نكته فوق استفاده مى شود.

وقت پاداش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 78 - 5

5 - قيامت ، روز جزا و كيفر و پاداش الهى است .

يوم الدين

{دين} در آيه بالا به معناى حساب و جزا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 41 - 5

5 - آخرت ، تنها زمان كيفر كامل و مجازات مناسب

ثمّ يجزيه الجزاء الأوفى

به كار رفتن عبارت {الجزاء الأوفى} براى جزاى اخروى، نشانگر آن

است كه گرچه در دنيا امكان مجازات وجود دارد; اما جزاى كامل تنها در آخرت تحقق خواهد يافت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 9 - 8

8 - قيامت ، روز فراهم آمدن انسان ها براى محاكمه و كيفر و پاداش

و اتّقوا اللّه الذى إليه تحشرون

{حشر} (مصدر {تحشرون}) به معناى جمع كردن و فراهم آوردن است. فراهم آمدن مردم در قيامت، براى محاكمه و تعيين كيفر و پاداش براى آنان است.

وقت پاداش صالحان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 30 - 2

2 - اعطاى پاداش به مؤمنان و نيك كرداران در قيامت ، قبل از حسابرسى بدكرداران *

فأمّاالذين ءامنوا . .. و أمّا الذين كفروا

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه تقدم در بيان، بيانگر تقدم خارجى نيز باشد.

وقت پاداش عمل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 19 - 9

9- برخوردارى هر فرد ، از نتايج اعمال خويش و برقرارى عدالت كامل ، از اهداف معاد و برپايى قيامت

و لكلّ درج_ت ممّا عملوا و ليوفّيهم أعم_لهم و هم لايظلمون

لام در {ليوفّيهم}، بيانگر غايت و هدف است و اين كه با {واو} آمده است (و ليوفّيهم) نشان مى دهد كه اهداف چندى براى وجود معاد در كار است كه به ذكر يكى از آنها اكتفا شده است و آن نفى ظلم در نظام پاداش و كيفر و برخوردارى انسان ها از نتايج اعمال است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 148 -

11

11 - قيامت زمان برداشت و پاداش اعمال نيك است .

فاستبقوا الخيرت أين ما تكونوا يأت بكم اللّه جميعاً

جمله {أين ما تكونوا . ..} تعليل جمله قبل است; يعنى، چون قيامتى بر شما هست بايد در دنيا به انجام كارهاى نيك بپردازيد. اين تعليل بيانگر آن است كه: سعادت انسان در آخرت، به اعمال نيك او در دنيا بستگى دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 6 - 1

1 - قيامت ، روز برانگيخته شدن انسان ها براى محاكمه و كيفر و پاداش

يوم يبعثهم اللّه جميعًا فينبّئهم بما عملوا

وقت پاداش مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 30 - 2

2 - اعطاى پاداش به مؤمنان و نيك كرداران در قيامت ، قبل از حسابرسى بدكرداران *

فأمّاالذين ءامنوا . .. و أمّا الذين كفروا

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه تقدم در بيان، بيانگر تقدم خارجى نيز باشد.

وقت پيروزى مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 109 - 12،13

12- پيامبر ( ص ) ، آگاه نبودن خود از زمان دقيق وقوع عذاب الهى بر مشركان و كافران لجوج و پيروزى قطعى مسلمانان بر آنان را به مردم اعلام كرد .

و إن أدرى أقريب أم بعيد ماتوعدون

{إن} در {إن أدرى} نافيه است.

13- محدوديت علم پيامبر ( ص ) نسبت به زمان وقوع عذاب بر مشركان و كافران حق ناپذير و زمان دقيق پيروزى قطعى مسلمانان بر آنان

إن أدرى أقريب أم بعيد ماتوعدون

وقت تأمين معاش

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 67 - 3

3 _ خداوند ، شب را به منظور آرميدن و روز را با هدف تلاش و تأمين معاش انسان ، برقرار كرده است .

هو الذى جعل لكم الّيل لتسكنوا فيه و النهار مبصراً

به قرينه {مبصراً} لفظ {مظلماً}، بعد از {الّيل} ; و به قرينه {لتسكنوا فيه} جمله {لتعملوا فيه}، بعد از لفظ {مبصراً} مقدر است ; يعنى: هو الذى جعل لكم الّيل مظلماً، لتسكنوا فيه و النهار مبصراً لتعملوا فيه.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 23 - 6

6 - روز ، زمان مناسب براى تلاش و كوشش جهت تأمين زندگى است .

و من ءاي_ته . .. و النهار و ابتغاؤكم من فضله

برداشت بالا همان گونه كه برخى مفسران نيز گفته اند، بنابراين اساس است كه در آيه، تقديم و تأخيرى به اين صورت {و من آياته منامكم باليل و ابتغاؤكم من فضله بالنهار} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 20 - 22

22 - روز ، زمان مناسب براى تلاش اقتصادى و تأمين زندگى

تقوم أدنى من ثلثى الّيل . .. يبتغون من فضل اللّه

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه تلاش روزانه (يبتغون. ..) در برابر شب زنده دارى (تقوم...الليل) واقع شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 11 - 2

2 - روز ، زمانى مناسب براى فعاليت و فراهم سازى آذوقه زندگانى

و جعلنا النهار معاشًا

از جمله معانى {معاش، {معيشت} است; يعنى، آنچه زندگى به آن

تداوم يابد (لسان العرب). مفاد آيه شريفه با توجّه به اين معنا، مبالغه در سبب بودن روز براى معيشت و زندگانى است.

وقت تأمين نياز محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 7 - 5

5 - { عن أبى جعفر ( ع ) فى قوله : { إنّ لك فى النهار سبحاً طويلاً } يقول : فراغاً طويلاً لنومك و لحاجتك ;

از امام باقر(ع) درباره سخن خداوند: {إنّ لك فى النهار سبحاً طويلاً} روايت شده كه خدا [به رسول خود ]مى فرمايد: تو در روز براى خواب و رفع نيازهايت، فراغت طولانى خواهى داشت}.

وقت تجمع اصحاب الجنة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 21 - 1

1 - صاحبان بوستان يمنى در سپيده صبح ، همديگر را صدا زده و در يك جا اجتماع كردند .

فتنادوا مصبحين

{مصبح} (مفرد {مصبحين}) به كسى گويند كه در آغاز طلوع فجر (سپيده صبح) وارد شده باشد.

وقت تحقق وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 25 - 1،2،4

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور ابلاغ صريح آگاه نبودن خويش ، از زمان تحقق وعده هاى خداوند به مردم

قل إن أدرى أقريب ما توعدون

2 - پيامبر ( ص ) ، نسبت به دور و نزديك بودن تحقق وعده هاى الهى به كافران آگاه نبود .

قل إن أدرى أقريب ما توعدون أم يجعل له ربّى أمدًا

{أمَد} در اصل به معناى غايب و منتهاى شىء است و در اين آيه مقصود از آن _ به

قرينه {قريب} _ مدت طولانى است.

4 - پرسش استهزاآميز كافران حق ناپذير ، از زمان تحقق وعده هاى الهى درباره خويش

أقريب ما توعدون أم يجعل له ربّى أمدًا

آيه شريفه درصدد پاسخ به پرسش كافران درباره تحقق وعده هاى الهى است كه در آيه قبل مطرح شده بود. از اين رو برخى از مفسران نوشته اند كه اين آيه، درباره {نضربن حارث} است كه او و همفكرانش پيوسته مى گفتند: {متى ه_ذا الوعد إن كنتم صادقين} (10/48).

وقت تسبيح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 17 - 3،4

3 - تسبيح و تنزيه خداوند ، در هر صبح و شام ، لازم است .

فسبح_ن اللّه حين تمسون و حين تصبحون

برداشت بالا، بنابراين است كه {سبحان} بدل از فعل امر باشد.

4 - صبح گاهان و شام گاهان ، لحظه هايى ويژه و مناسب براى تسبيح و عبادت خدا است .

فسبح_ن اللّه حين تمسون و حين تصبحون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 18 - 2،4

2 - تسبيح خداوند به هنگام شام گاه و نيم روز ، لازم است .

فسبح_ن اللّه . .. و عشيًّا و حين تظهرون

4 - تسبيح خداوند در همه لحظه ها و فرصت ها ، لازم است .

فسبح_ن اللّه حين تمسون و حين تصبحون . .. و عشيًّا و حين تظهرون

احتمال دارد ذكر اوقات ياد شده _ كه وقت هاى ممتاز شبانه روز است _ كنايه از همه لحظه هاى مناسب شبانه روز باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 42

- 3

3 - صبح گاهان و شام گاهان ، وقت هايى مناسب براى ذكر و تسبيح خداوندند .

اذكروا اللّه . .. و سبّحوه بكرة و أصيلاً

بنابراين كه {بكرة} و {أصيلاً} به همان معناى حقيقى خود به كار رفته باشند، نه معناى كنايه اى، معناى ياد شده فهميده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 18 - 6

6 - شبانگاه و بامداد ، بهترين وقت براى تسبيح پروردگار جهان

يسبّحن بالعشىّ و الإشراق

برداشت ياد شده مبتنى بر اين ديدگاه است كه تصريح به شبانگاه و بامداد به خاطر خصوصيت ويژه اى باشد كه در آن دو زمان وجود دارد و قهراً اين خصوصيت مى تواند حاكى از برترى و امتياز آن دو وقت باشد.

وقت تسبيح خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 11 - 15

15- سپيده دم و پسين گاه ، زمان هاى مناسب براى تسبيح خداوند

أن سبّحوا بكرة و عشيًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 130 - 6،7

6 - پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، موظف به تسبيح و حمد پروردگار ، پيش از طلوع و غروب خورشيد

و سبّح بحمد ربّك قبل طلوع الشمس و قبل غروبها

{باء} در {بحمد ربّك} يا براى مصاحبت است و يا استعانت. در هر صورت، فرمان به حمد و تسبيح با هم است. خطاب {سبّح} گرچه مربوط به پيامبر(ص) مى باشد، ولى آيات بعد، قرينه اى بر منحصر نبودن اين تكاليف به آن حضرت است.

7 - تسبيح و حمد پروردگار در برخى از

اوقات شب و در دو طرف روز ، از وظايف پيامبر ( ص ) و مؤمنان

و من ءانآىِ الّيل فسبّح و أطراف النهار

{آناء} به معناى {ساعات و اوقات} است و {من} معناى تبعيض دارد. بنابراين {من آناء الليل}; يعنى، پاره هايى از شب را به تسبيح و تحميد بگذران. {بحمد ربّك} در صدر آيه، قرينه براين است كه اين تسبيح نيز بايد با حمد همراه باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 36 - 10،13

10 - منزل هاى عظمت يافته به اذن خداوند ، محل تسبيح شبانه روزى مردمان شايسته است .

فى بيوت أذن اللّه أن ترفع . .. يسبّح له فيها بالغدوّ و الأصال

13 - صبح و شب ، موقعيت هاى بسيار مناسب براى تسبيح و تقديس خداوند

يسبّح له فيها بالغدوّ و الأصال

قيد {بالغدوّ و الأصال} براى اين نيست كه تسبيح را به دو وقت صبح و شب مقيد سازد. بنابراين اختصاص به ذكر يافتن اين دو وقت از ميان ديگر وقت ها بيانگر مناسب تر بودن آن دو، براى تسبيح و عبادت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 55 - 12،16

12 - توصيه خداوند به پيامبر ( ص ) مبنى بر تسبيح همراه با حمد خدا در هر صبح و شام

و سبّح بحمد ربّك بالعشىّ و الإبك_ر

16 - شبان گاهان و بامدادان ، دو وقت مناسب و شايسته براى ذكر خدا و تسبيح و حمد او

و سبّح بحمد ربّك بالعشىّ و الإبك_ر

برداشت ياد شده، از اختصاص به ذكر يافتن دو وقت يادشده براى تسبيح و حمد

به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 9 - 9

9 - آغاز و پايان هر روز ، مناسب ترين لحظات براى ياد خدا و تسبيح او

و تسبّحوه بكرة و أصيلاً

اختصاص يافتن {بكرة} و {أصيلاً} به ذكر، ممكن است كنايه از همه لحظات نباشد، بلكه تأكيدى بر اين دو مجال به حساب آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 39 - 5،10

5 - پيامبر ( ص ) ، مأمور تسبيح و ستايش پروردگار ، قبل از طلوع خورشيد و قبل از غروب آن

و سب_ّح بحمد رب_ّك قبل طلوع الشمس و قبل الغروب

10 - { عن النبى ( ص ) فى قوله { و سب_ّح بحمد ربّك قبل طلوع الشمس و قبل الغروب } قال : قبل طلوع الشمس صلاة الصبح ، و قبل الغروب صلاة العصر ;

از رسول خدا(ص) درباره سخن خداوند {و سبّح بحمد ربّك قبل طلوع الشمس. ..} روايت شده است كه فرمود: [مراد از تسبيح] قبل از طلوع خورشيد {نماز صبح} و [مراد از تسبيح] قبل از غروب {نماز عصر} است}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 26 - 10

10 - شب هنگام ، وقت مناسب براى عبادت ، تسبيح و ستايش خداوند

و من الّيل فاسجد له و سبّحه ليلاً طويلاً

وقت تشخيص جنسيت جنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 46 - 5

5 - مشخص شدن جنسيت ( نر و ماده بودن ) ، پس از استقرار

نطفه در رحم

و أنّه خلق الزوجين الذكر و الأُنثى . من نطفة إذا تمنى

وصف {إذا تمنى}، مى تواند بيانگر اين معنا باشد كه نوع زوجين و جنسيت آنها، پس از جريان نطفه و استقرار در رحم صورت مى گيرد.

وقت تعيين سرنوشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 4 - 6

6- شب قدر ، شب سرنوشت

فيها يفرق كلّ أمر حكيم

با اين كه در معناى آيه شريفه، احتمال هاى مختلفى رخ مى نمايد; اما پيام مشترك همه آنها مطلب ياد شده است. به علاوه كه ارتباط اين آيه با وصف {مباركة} در آيه قبل، مؤيد آن است.

وقت تقدير آفرينش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 4 - 1

1- شب قدر ، شب تقدير ، تدبّر و تثبيت امور هستى

فيها يفرق كلّ أمر حكيم

واژه {يفرق} ممكن است ناظر به معناى حل و تثبيت امور باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 1 - 5

5 - مشخصات امور جهان در شب قدر ، تعيين مى شود .

ليلة القدر

{قدر} در معانى گوناگونى به كار رفته است; از جمله {تقدير} (مصباح); {تدبيرامور} (قاموس); {تقسيم ارزاق}، {شرف} و {عظمت} (تاج العروس) و . .. . برداشت ياد شده ناظر به معناى اول و دوم است. مطلق بودن كلمه {قدر}، آن را شايسته تطبيق بر تمام مقدّرات ساخته و {من كلّ أمر} (در ذيل سوره) گواه تعميم است.

وقت تقسيم روزى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 1 -

10

10 - { عن اسحاق بن عمار عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : سمعته يقول و ناس يسألونه و يقولون إنّ الأرزاق تقسم ليلة النصف من شعبان فقال : لا و اللّه ما ذلك إلاّ فى ليلة تسع عشرة من شهر رمضان و احدى و عشرين و ثلاث و عشرين فإنّ فى ليلة تسع عشرة يلتقى الجمعان و فى ليلة احدى و عشرين يفرق كلّ أمر حكيم و فى ليلة ثلاث و عشرين يمضى ما أراد اللّه جلّ جلاله ذلك و هى ليلة القدر التى قال اللّه : { خير من ألف شهر } ;

اسحاق بن عمار گويد: شنيدم كه امام صادق(ع)، در جواب مردمى كه از او سؤال مى نمودند و مى گفتند: ارزاق در شب نيمه شعبان تقسيم مى شود، فرمود: سوگند به خداوند، چنين نيست، آن تقسيم انجام نمى گيرد مگر در شب نوزدهم ماه رمضان، شب بيست ويكم و شب بيست و سوم; زيرا در شب نوزدهم دو مجموعه [از چيزهايى كه بايد مقدم افتد يا مؤخر افتد ]فراهم مى گردد و در شب بيست و يكم، هر امرى كه محكم و به هم پيوسته باشد، جدا و تنظيم مى شود و شب بيست و سوم آنچه خداوند جلّ جلاله اراده فرموده، تنفيذ و اجرا مى گردد و آن شب قدر است كه خداوند [درباره آن ]فرموده: خير من ألف شهر}.

وقت تلاش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 11 - 2

2 - روز ، زمانى مناسب براى فعاليت و فراهم سازى آذوقه زندگانى

و جعلنا النهار معاشًا

از جمله معانى {معاش، {معيشت}

است; يعنى، آنچه زندگى به آن تداوم يابد (لسان العرب). مفاد آيه شريفه با توجّه به اين معنا، مبالغه در سبب بودن روز براى معيشت و زندگانى است.

وقت توبه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 34 - 2

2- امكان شمول عفو الهى ، نسبت به كافران حق ستيز ، به شرط توبه و پشيمانى قبل از مرگ

إنّ الذين كفروا و . .. ثمّ ماتوا و هم كفّار فلن يغفر اللّه لهم

از مفهوم آيه شريفه، استفاده مى شود كه اگر كافر معاند در حال كفر نميرد و قبل از مرگ توبه كند، مشمول {لن يغفر اللّه} نخواهد بود.

وقت تهجد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 79 - 10

10- لحظات آرام و تيره شب ، لحظاتى مناسب براى ارتباط با خدا و اوج گرفتن در مقامات معنوى

و من الّيل فتهجّد به . .. عسى أن يبعثك ربّك مقامًا محمودًا

هر چند عبادت در همه حالات مناسب است، اما اختصاص به ذكر شب از ميان ساير اوقات بخصوص با لفظ {تهجّد} _ كه بيدار شدن از خواب را دربردارد _ مى تواند بر نكته فوق دلالت داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 6 - 5

5 - لزوم پرداختن به تهّجد ، پس از استراحت

إنّ ناشئة الّيل هى أشدّ وط_ًا

برخى از اهل لغت {ناشئة الليل} را به برخاستن پس از خوابيدن (القومة بعد النومة) معنا كرده اند (قاموس المحيط).

وقت ثبت عمل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 -

جاثيه - 45 - 29 - 8

8 - نسخه بردارى از اعمال آدميان ، هم زمان با صدور عمل از سوى آنان *

إنّا كنّا نستنسخ

تعبير {إنّا كنّا. ..} با {ما كنتم...} هم وزن و هر دو ماضى استمرارى است. اين هماهنگى تعبيرها، افاده مى كند كه استنساخ عمل، هم زمان با خود عمل صورت گرفته است.

وقت حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 189 - 4،5

4 - از فايده هاى ظهور ماه به شكل هاى مختلف ، شناخت موسم و زمان حج است .

قل هى موقيت للناس و الحج

5 - حج عبادتى است مشروط به وقت و ماهى خاص

قل هى موقيت للناس و الحج

{الحج} عطف به {الناس} مى باشد; يعنى، هى مواقيت الحج.

وقت حمد خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 130 - 6،7

6 - پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، موظف به تسبيح و حمد پروردگار ، پيش از طلوع و غروب خورشيد

و سبّح بحمد ربّك قبل طلوع الشمس و قبل غروبها

{باء} در {بحمد ربّك} يا براى مصاحبت است و يا استعانت. در هر صورت، فرمان به حمد و تسبيح با هم است. خطاب {سبّح} گرچه مربوط به پيامبر(ص) مى باشد، ولى آيات بعد، قرينه اى بر منحصر نبودن اين تكاليف به آن حضرت است.

7 - تسبيح و حمد پروردگار در برخى از اوقات شب و در دو طرف روز ، از وظايف پيامبر ( ص ) و مؤمنان

و من ءانآىِ الّيل فسبّح و أطراف النهار

{آناء} به معناى {ساعات و اوقات} است و {من} معناى

تبعيض دارد. بنابراين {من آناء الليل}; يعنى، پاره هايى از شب را به تسبيح و تحميد بگذران. {بحمد ربّك} در صدر آيه، قرينه براين است كه اين تسبيح نيز بايد با حمد همراه باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 55 - 12،16

12 - توصيه خداوند به پيامبر ( ص ) مبنى بر تسبيح همراه با حمد خدا در هر صبح و شام

و سبّح بحمد ربّك بالعشىّ و الإبك_ر

16 - شبان گاهان و بامدادان ، دو وقت مناسب و شايسته براى ذكر خدا و تسبيح و حمد او

و سبّح بحمد ربّك بالعشىّ و الإبك_ر

برداشت ياد شده، از اختصاص به ذكر يافتن دو وقت يادشده براى تسبيح و حمد به دست مى آيد.

وقت خلقت آدم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 36 - 20

20 _ از رسول خدا ( ص ) روايت شده كه فرمود : { يوم الجمعة سيد الأيام . . . خلق اللّه فيه آدم واهبط فيه آدم إلى الأرض ;

روز جمعه شريف ترين روزهاست . .. در آن روز خداوند آدم را آفريد و در همين روز او را به زمين فرستاد}.

وقت خواب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 67 - 3،5

3 _ خداوند ، شب را به منظور آرميدن و روز را با هدف تلاش و تأمين معاش انسان ، برقرار كرده است .

هو الذى جعل لكم الّيل لتسكنوا فيه و النهار مبصراً

به قرينه {مبصراً} لفظ {مظلماً}، بعد از {الّيل} ; و به قرينه {لتسكنوا

فيه} جمله {لتعملوا فيه}، بعد از لفظ {مبصراً} مقدر است ; يعنى: هو الذى جعل لكم الّيل مظلماً، لتسكنوا فيه و النهار مبصراً لتعملوا فيه.

5 _ شب ، ظرفى مناسب براى آرميدن و روز فرصتى شايسته براى تلاش است .

هو الذى جعل لكم الّيل لتسكنوا فيه و النهار مبصراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 23 - 3

3 - شب ، وقتى مناسب و طبيعى براى خواب است .

و من ءاي_ته منامكم باليل و النهار

بنابراين كه تقديم و تأخيرى در آيه باشد و {النهار} مجرور به حرف جر محذوف و متعلق به {إبتغاء} و {بالّيل} متعلق به {منامكم} باشد، نكته فوق استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 10 - 5

5 - شب ، بهترين زمان استراحت و خواب

و جعلنا نومكم سباتًا . و جعلنا الّيل لباسًا

وقت خواب محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 7 - 5

5 - { عن أبى جعفر ( ع ) فى قوله : { إنّ لك فى النهار سبحاً طويلاً } يقول : فراغاً طويلاً لنومك و لحاجتك ;

از امام باقر(ع) درباره سخن خداوند: {إنّ لك فى النهار سبحاً طويلاً} روايت شده كه خدا [به رسول خود ]مى فرمايد: تو در روز براى خواب و رفع نيازهايت، فراغت طولانى خواهى داشت}.

وقت دعا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 186 - 15

15 - ماه رمضان ، زمان مناسب براى دعا به درگاه خداوند

شهر رمضان

. .. و إذا سألك عبادى عنى فإنى أجيب دعوة الداع

برداشت فوق بيانگر وجه ارتباط آيه مورد بحث با آيه قبل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 52 - 9

9 _ بامدادان و شامگاهان، فرصتهايى مناسب براى نيايش و دعاست.

يدعون ربهم بالغدوة و العشىّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 28 - 8

8- سپيده دم و پسين ، فرصت هايى مناسب براى دعا به درگاه خداوند است .

بالغدوة و العشىّ

مراد از {غداة و عشىّ} ممكن است دو زمان مخصوص باشد و احتمال مى رود تمام ساعات شبانه روز مورد نظر باشد. برداشت بالا، ناظر به نخستين معنا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 47 - 15

15- خصوصيت هاى زمانى ، در اجابت دعا و درخواست آمرزش و رحمت دخيل است .

سأستغفر لك ربّى

وقت ذبح قربانى حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 33 - 2

2 - مراسم قربانى ، داراى زمانى معين است .

لكم فيها من_فع إلى أجل مسمًّى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 34 - 3

3 - مراسم قربانى ، داراى زمان مشخص در هريك از اديان آسمانى پيشين

و لكلّ أُمّة جعلنا منسكًا

وقت ذكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 41 - 14

14 _ آغاز و پايان روز ، از مناسبترين اوقات براى ياد خدا

و اذكر ربّك . .. بالعشىّ

و الابكار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 42 - 3

3 - صبح گاهان و شام گاهان ، وقت هايى مناسب براى ذكر و تسبيح خداوندند .

اذكروا اللّه . .. و سبّحوه بكرة و أصيلاً

بنابراين كه {بكرة} و {أصيلاً} به همان معناى حقيقى خود به كار رفته باشند، نه معناى كنايه اى، معناى ياد شده فهميده مى شود.

وقت ذكر خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 55 - 16

16 - شبان گاهان و بامدادان ، دو وقت مناسب و شايسته براى ذكر خدا و تسبيح و حمد او

و سبّح بحمد ربّك بالعشىّ و الإبك_ر

برداشت ياد شده، از اختصاص به ذكر يافتن دو وقت يادشده براى تسبيح و حمد به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 9 - 9

9 - آغاز و پايان هر روز ، مناسب ترين لحظات براى ياد خدا و تسبيح او

و تسبّحوه بكرة و أصيلاً

اختصاص يافتن {بكرة} و {أصيلاً} به ذكر، ممكن است كنايه از همه لحظات نباشد، بلكه تأكيدى بر اين دو مجال به حساب آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 39 - 9

9 - قبل از طلوع و غروب خورشيد ، لحظه هايى مناسب براى ياد خدا *

و سب_ّح بحمد رب_ّك قبل طلوع الشمس و قبل الغروب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 8 - 2

2 - لزوم ذكر و يادكردن پروردگار در ضمن تلاش

گسترده روزانه

إنّ لك فى النهار سبحًا طويلاً . و اذكر اسم ربّك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 25 - 1،5

1 - ذكر نام پروردگار و ياد او در سپيده دم و پسين گاه ، توصيه خداوند به پيامبر ( ص )

و اذكر اسم ربّك بكرة و أصيلاً

{بكرة}، هم به فاصله ميان نماز صبح و طلوع خورشيد گفته مى شود (لسان العرب) و هم به آغاز روز (مفردات راغب). {اصيلاً} به فاصله ميان عصر و مغرب گفته مى شود (صحاح اللغة) و نيز به معناى آخر روز آمده است (العين). {ذكر} هم دو نوع است: ذكر با قلب و ذكر با زبان. (مفردات راغب)

5 - سپيده دم و پسين گاه ، از اوقات مناسب براى ذكر و ياد خداوند

و اذكر اسم ربّك بكرة و$ أصيلاً

أصيلاً

وقت روزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 184 - 1

1 - زمان روزه گرفتن ، روزهاست نه شبها

كتب عليكم الصيام . .. أياماً

{أياماً} ظرف زمان براى {الصيام} در آيه قبل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 185 - 1

1 - ماه رمضان ، ماهى كه براى روزه گرفتن تعيين شده است .

كتب عليكم الصيام . .. أياماً معدودت ... شهر رمضان

{شهر رمضان} خبر براى مبتداى محذوف; يعنى، {هى} است كه به {أياماً معدودات} بر مى گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 187 - 21

21 - زمان روزه از طلوع فجر تا شب است .

ثم أتموا

الصيام إلى اليل

وقت شب قدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 185 - 37

37 - فضل بن شاذان از امام رضا ( ع ) روايت كرده : { فان قال : فلم جعل الصوم فى شهر رمضان خاصة دون ساير الشهور ؟ قيل لأن شهر رمضان هو الشهر الذى أنزل اللّه فيه القرآن و فيه فرّق بين الحق و الباطل كما قال اللّه عز و جل { شهر رمضان الذى أنزل فيه القرآن هدًى للناس و بينات من الهدى و الفرقان } و فيه نبّىء محمد ( ص ) و فيه ليلة القدر التى هى خير من ألف شهر . . . ;

اگر سؤال شود چرا روزه تنها در ماه رمضان واجب شده و در ماههاى ديگر واجب نشده است؟ در جواب گفته مى شود: چون ماه رمضان ماهى است كه خداوند قرآن را در آن نازل كرده و در اين ماه، حق و باطل را جدا كرده است. همان طور كه خداوند فرموده {شهر رمضان الذى أنزل فيه القرآن هدًى للناس و بينات من الهدى و الفرقان}. در اين ماه حضرت محمد(ص) پيامبر شد و شب قدر در اين ماه است، شبى كه از هزار ماه بهتر است ... }.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 4 - 9

9- { عن أبى عبداللّه ( ع ) : . . . إذا كانت ليلة ثلاث و عشرين ( من رمضان ) { فيها يفرق كلّ أمر حكيم } . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده است: .

..هرگاه شب بيست سوم رمضان فرا رسد، هر كار با حكمتى فيصله مى يابد}... .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 1 - 10،11،12

10 - { عن اسحاق بن عمار عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : سمعته يقول و ناس يسألونه و يقولون إنّ الأرزاق تقسم ليلة النصف من شعبان فقال : لا و اللّه ما ذلك إلاّ فى ليلة تسع عشرة من شهر رمضان و احدى و عشرين و ثلاث و عشرين فإنّ فى ليلة تسع عشرة يلتقى الجمعان و فى ليلة احدى و عشرين يفرق كلّ أمر حكيم و فى ليلة ثلاث و عشرين يمضى ما أراد اللّه جلّ جلاله ذلك و هى ليلة القدر التى قال اللّه : { خير من ألف شهر } ;

اسحاق بن عمار گويد: شنيدم كه امام صادق(ع)، در جواب مردمى كه از او سؤال مى نمودند و مى گفتند: ارزاق در شب نيمه شعبان تقسيم مى شود، فرمود: سوگند به خداوند، چنين نيست، آن تقسيم انجام نمى گيرد مگر در شب نوزدهم ماه رمضان، شب بيست ويكم و شب بيست و سوم; زيرا در شب نوزدهم دو مجموعه [از چيزهايى كه بايد مقدم افتد يا مؤخر افتد ]فراهم مى گردد و در شب بيست و يكم، هر امرى كه محكم و به هم پيوسته باشد، جدا و تنظيم مى شود و شب بيست و سوم آنچه خداوند جلّ جلاله اراده فرموده، تنفيذ و اجرا مى گردد و آن شب قدر است كه خداوند [درباره آن ]فرموده: خير من ألف شهر}.

11 - { عن زرارة عن أبى جعفر

( ع ) قال : سألته عن ليلة القدر قال : هى احدى و عشرين أو ثلاث و عشرين ;

زراره گويد: از امام باقر(ع) از شب قدر سؤال كردم، حضرت فرمود: شب قدر شب بيست و يكم يا شب بيست و سوم است}.

12 - { عن ابن عمر قال : قال رسول اللّه ( ص ) : التمسوا ليلة القدر ليلة سبع و عشرين ;

از ابن عمر روايت شده كه رسول خدا(ص) فرمود: شب قدر را در شب بيست و هفتم بخواهيد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 5 - 5

5 - سرشار بودن شب قدر از سلامتى ، تا پايان سپيده دم ادامه دارد .

سل_م هى حتّى مطلع الفجر

حرف {حتّى} _ كه براى بيان انتهاى غايت است _ دلالت دارد كه نكته قبل، شامل زمان طلوع فجر نيز مى شود.

وقت شكست حق ناپذيران صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 111 - 1

1- آزمايش كافران و مشركان حق ناپذير صدراسلام ، فلسفه به تأخير افتادن عذاب آنان و نامعلوم بودن زمان شكست آنها است .

و إن أدرى لعلّه فتنة لكم

ضمير {لعلّه} به نكته اى برمى گردد كه از دو آيه قبل استفاده مى شود. آن نكته، مسأله تأخير عذاب كافران و مشركان و يا نامعلوم بودن زمان شكست آنان و پيروزى مسلمين است.

وقت شكست كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 26 - 2

2 - زمان نزول عذاب ، شكست كافران و برپايى قيامت ، از امور غيبى

و تنها در اختيار خداوند است .

حتّى اذا اوا ما يوعدون. ..اقريب ما توعدون... علم الغيب

تعريف {الغيب} براى استغراق است; يعنى، تمامى امور و حقايق غيبى و {عالم الغيب} خبر براى مبتداى محذوف (هو) است. تعريف مسند و مسنداليه، مفيد قصر مى باشد; يعنى، تنها خداوند عالم به امور غيبى است. گفتنى است از مصاديق مورد نظر در امور غيبى _ به قرينه آيات پيشين _ مسأله برپايى قيامت، شكست كافران و نزول عذاب بر آنان است.

وقت شكست كافران صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 111 - 1

1- آزمايش كافران و مشركان حق ناپذير صدراسلام ، فلسفه به تأخير افتادن عذاب آنان و نامعلوم بودن زمان شكست آنها است .

و إن أدرى لعلّه فتنة لكم

ضمير {لعلّه} به نكته اى برمى گردد كه از دو آيه قبل استفاده مى شود. آن نكته، مسأله تأخير عذاب كافران و مشركان و يا نامعلوم بودن زمان شكست آنان و پيروزى مسلمين است.

وقت شكست مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 111 - 1

1- آزمايش كافران و مشركان حق ناپذير صدراسلام ، فلسفه به تأخير افتادن عذاب آنان و نامعلوم بودن زمان شكست آنها است .

و إن أدرى لعلّه فتنة لكم

ضمير {لعلّه} به نكته اى برمى گردد كه از دو آيه قبل استفاده مى شود. آن نكته، مسأله تأخير عذاب كافران و مشركان و يا نامعلوم بودن زمان شكست آنان و پيروزى مسلمين است.

وقت شناسى در تبليغ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف -

12 - 90 - 17

17_ ضرورت بهره گيرى مبلغان دينى ، از فرصت هاى مناسب براى ارشاد و هدايت مردم

أءنك لأنت يوسف قال أنا يوسف . .. من يتّق و يصبر

وقت طعام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 62 - 8

8- بامداد و عصر ، وقت هايى مناسب براى غذا خوردن

و لهم رزقهم فيها بكرة و عشيًّا

وقت طلوع فجر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 187 - 22

22 - آن هنگام كه رشته سفيدِ ظاهر شده در افق از رشته سياهِ شب تمييز داده شود ، هنگام فجر است .

حتى يتبيّن لكم الخيط الأبيض من الخيط الأسود من الفجر

حرف {من} در {من الفجر} بيان براى {الخيط الأبيض} است; يعنى، آن رشته سفيد همان فجر است.

وقت عبادت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 17 - 5

5 - زمان ها ، تفاوت معنوى داشته و برخى از آنها ، براى عبادت خداوند مناسب ترند .

فسبح_ن اللّه حين تمسون و حين تصبحون

زمان ها، از حيث اين كه مقدار حركت ماده اند، تفاوتى با هم ندارند، اما از اين كه برخى ايام براى تسبيح خداوند مناسب معرفى شده اند، استفاده مى شود كه زمان ها، تفاوت معنوى دارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 18 - 5،6

5 - ظهر و عشا ، لحظه هايى مناسب و ممتاز براى عبادت خداوند است .

فسبح_ن اللّه . .. و له الحمد ... و عشيًّا و حين تظهرون

در

صورتى كه مراد از {حين تظهرون} همان لحظه هاى خاص عصرگاه و نيم روز باشد، اين برداشت قابل استفاده است.

6 - زمان ها ، تفاوت معنوى داشته و برخى از آنها براى عبادت خداوند مناسب ترند .

فسبح_ن اللّه . .. و عشيًّا و حين تظهرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 17 - 6

6 - شب هنگام ، وقت مناسب و شايسته براى عبادت و راز و نياز به درگاه الهى$

كانوا قليلاً من الّيل ما يهجعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 6 - 7

7 - بخش نخست شب ، زمان مناسب براى عبادت و نماز

إنّ ناشئة الّيل هى أشدّ وط_ًا

يكى از معانى {ناشئة الليل}، ساعات اول شب است (قاموس المحيط).

وقت عذاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 53 - 8،9

8 - كيفر و عذاب خداوند ، تابع سنتِ اجلِ تعيين شده او است .

و لولا أجل مسمّى لجاءهم العذاب

9 - عذاب تعيين شده براى كافران ، به خاطر اجل معين ، تأخير دارد و لكن تحقق اش قطعى است .

و لولا أجل مسمّى لجاءهم العذاب

وقت عذاب اهل مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 94 - 13

13_ كفرپيشگان قوم شعيب ، شب هنگام به عذاب گرفتار شدند و در صبحگاهش به هلاكت رسيدند .

فأصبحوا فى دي_رهم ج_ثمين

{أصبحوا} مى تواند به معناى {دخلوا فى الصباح} (به صبح وارد شدند) باشد و نيز مى تواند به معناى {صاروا} (شدند و گشتند) باشد.

بر اساس معناى نخست، جمله {فأصبحوا} دلالت مى كند كه هلاكت قوم شعيب در آغاز صبحدم بوده است و صيحه و غرش _ به قرينه {فاء} در {فأصبحوا} _ پيش از صبح; يعنى، در شب تحقق يافته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 37 - 4

4 - زلزله مدين ، در شب رخ داد .

فأخذتهم الرجفة فأصبحوا فى دارهم ج_ثمين

احتمال دارد كه {أصبحوا} به معناى {دخلوا فى الصبح} باشد. بنابراين، زلزله، در شب اتفاق افتاده است.

وقت عذاب حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 109 - 12،13

12- پيامبر ( ص ) ، آگاه نبودن خود از زمان دقيق وقوع عذاب الهى بر مشركان و كافران لجوج و پيروزى قطعى مسلمانان بر آنان را به مردم اعلام كرد .

و إن أدرى أقريب أم بعيد ماتوعدون

{إن} در {إن أدرى} نافيه است.

13- محدوديت علم پيامبر ( ص ) نسبت به زمان وقوع عذاب بر مشركان و كافران حق ناپذير و زمان دقيق پيروزى قطعى مسلمانان بر آنان

إن أدرى أقريب أم بعيد ماتوعدون

وقت عذاب قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 67 - 9

9_ كفرپيشگان قوم ثمود ، شب هنگام به عذاب گرفتار شدند و در صبحگاه به هلاكت رسيدند . *

فأصبحوا فى دي_رهم ج_ثمين

چنان چه {أصبحوا} به معناى {دخلوا فى الصباح} باشد دلالت مى كند كه هلاكت آنان ، در صبحدم بوده است. در نتيجه صيحه و غرش _ به قرينه فاء در {فأصبحوا} _ پيش از صبح; يعنى

در شب بر قوم ثمود نازل شده بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 83 - 1

1- اصحاب حجر ( قوم ثمود ) پس از تكذيب رسولان و اعراض از معجزات و آيات الهى ، صبحگاهان گرفتار صداى وحشتناك و غرش سهمگين شدند .

و لقد كذّب أصح_ب الحجر المرسلين . و ءاتين_هم ءاي_تنا ... معرضين ... فأخذتهم الصي

وقت عذاب قوم عاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 23 - 1،4

1- اظهار بى اطلاعى هود ( ع ) ، از كيفيت و زمان نزول عذاب الهى بر كافران قومش

فأتنا . .. قال إنّما العلم عند اللّه

4- هود ( ع ) ، تنها موظف به ابلاغ رسالت خويش و نه تعيين زمان عذاب و آوردن آن

فأتنا بما تعدنا . .. قال إنّما العلم عند اللّه و أُبلّغكم ما أُرسلت به

وقت عذاب قوم لوط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 81 - 3،23،28

3_ فرشتگان ، فرا رسيدن زمان عذاب و كيفر قوم لوط را به حضرت لوط ( ع ) ابلاغ كردند .

إنا رسل ربك لن يصلوا إليك فأسر . .. أليس الصبح بقريب

23_ صبحگاهِ ورود فرشتگان به ديار قوم لوط ، زمان مقرر شده براى نزول عذاب بر آن قوم

إن موعدهم الصبح

{ال} در {الصبح} جانشين مضاف اليه است. بنابراين {إن موعدهم الصبح}; يعنى: پگاه امشب ، زمان عذاب موعود قوم لوط مى باشد.

28_ { عن أبى بصير و غيره عن أحدهما عليهما السلام : . . . لما قال جبرئيل :

{ إنا رسل ربك } قال له لوط : يا جبرئيل عجّل ، قال : نعم ، قال : يا جبرئيل عجّل ، قال : { إن موعدهم الصبح أليس الصبح بقريب } . . . فأدخل جناحه تحتها حتّى إذا استعلت قلّبها عليهم و رمى جدران المدينة بحجار من سجّيل و سمعت إمرأة لوط الهَدّة فهلكت منها ;

ابوبصير و غير او از امام باقر يا امام صادق _عليهما السلام_ روايت كرده اند كه فرمود: هنگامى كه جبرئيل به لوط گفت: ما فرشتگان، فرستادگان پروردگار تو هستيم، لوط به او گفت: عجله كن، جبرئيل گفت: باشد. لوط گفت: عجله كن، جبرئيل گفت: {موعد هلاكت آنها صبح است، آيا صبح نزديك نيست؟}... پس بال خود را به زير زمين آن ديار فرو برد، آن گاه كه آن آبادى بالا رفت آن را به روى آنان واژگون كرد و ديوارهاى شهر را با سجيل (سنگ گِل) سنگباران كرد. همسر لوط صداى شديد فرو ريختن ديوارها را شنيد و از آن صدا به هلاكت رسيد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 66 - 4

4- عذاب و هلاكت قوم لوط ، در صبحگاهان تحقق پذيرفت .

أن دابر ه_ؤلاء مقطوع مصبحين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 38 - 1،2

1 - نزول عذاب بر قوم لوط ، در صبحگاهان

و لقد صبّحهم بكرة عذاب مستقرّ

2 - وزش طوفان شن بر قوم لوط ، در نخستين ساعات روز

إنّا أرسلنا عليهم حاصبًا . .. و لقد صبّحهم بكرة عذاب

وقت عذاب كافران

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 109 - 12،13

12- پيامبر ( ص ) ، آگاه نبودن خود از زمان دقيق وقوع عذاب الهى بر مشركان و كافران لجوج و پيروزى قطعى مسلمانان بر آنان را به مردم اعلام كرد .

و إن أدرى أقريب أم بعيد ماتوعدون

{إن} در {إن أدرى} نافيه است.

13- محدوديت علم پيامبر ( ص ) نسبت به زمان وقوع عذاب بر مشركان و كافران حق ناپذير و زمان دقيق پيروزى قطعى مسلمانان بر آنان

إن أدرى أقريب أم بعيد ماتوعدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 53 - 5،10

5 - عذاب هاى تعيين شده از سوى خداوند براى كافران ، داراى اجل و وقت معينى است .

و لولا أجل مسمّى لجاءهم العذاب

10 - عذاب كافران در موعد مقرر ، به صورت ناگهانى ، آنان را فراخواهد گرفت .

و ليأتينّهم بغتة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 54 - 7

7 - كافران ، اگر به خاطر اجل تعيين شده در دنيا ، گرفتار عذاب نشوند ، عذاب اخروى شان قطعى است .

و يستعجلونك بالعذاب و لولا أجل مسمّى لجاءهم العذاب . .. يستعجلونك بالعذاب و إنّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 26 - 2

2 - زمان نزول عذاب ، شكست كافران و برپايى قيامت ، از امور غيبى و تنها در اختيار خداوند است .

حتّى اذا اوا ما يوعدون. ..اقريب ما توعدون... علم الغيب

تعريف {الغيب} براى استغراق است; يعنى، تمامى امور و حقايق غيبى و {عالم الغيب}

خبر براى مبتداى محذوف (هو) است. تعريف مسند و مسنداليه، مفيد قصر مى باشد; يعنى، تنها خداوند عالم به امور غيبى است. گفتنى است از مصاديق مورد نظر در امور غيبى _ به قرينه آيات پيشين _ مسأله برپايى قيامت، شكست كافران و نزول عذاب بر آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 27 - 3

3 - امكان آگاهى رسولان الهى از زمان برپايى قيامت و نزول عذاب بر كافران ، به وسيله وحى و الهام خداوند

قل إن أدرى أقريب ما توعدون . .. إلاّ من ارتضى من رسول

وقت عذاب گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 75 - 16

16- تأخير يافتن زمان عذاب برخى از گمراهان تا آخرت و ترك عذاب آنان در دنيا ، مهلت خداوند به آنان است .

فليمدد له الرحمن مدًّا حتّى إذا رأوا ما يوعدون إمّا العذاب و إمّا الساعة

وقت عذاب مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 109 - 12،13

12- پيامبر ( ص ) ، آگاه نبودن خود از زمان دقيق وقوع عذاب الهى بر مشركان و كافران لجوج و پيروزى قطعى مسلمانان بر آنان را به مردم اعلام كرد .

و إن أدرى أقريب أم بعيد ماتوعدون

{إن} در {إن أدرى} نافيه است.

13- محدوديت علم پيامبر ( ص ) نسبت به زمان وقوع عذاب بر مشركان و كافران حق ناپذير و زمان دقيق پيروزى قطعى مسلمانان بر آنان

إن أدرى أقريب أم بعيد ماتوعدون

وقت غسل در ماه رمضان

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 187 - 15

15 - در صورت مباشرت با همسران ، در شب هاى رمضان ، بايد پيش از طلوع فجر غسل كرد . *

فالن بشروهن و ابتغوا ما كتب اللّه لكم . .. حتّى يتبيّن لكم الخيط الأبيض

برخى از مفسران بر آنند كه مراد از {ما كتب اللّه} تحصيل طهارت است; چنانچه در سوره مائده (آيه 6) آمده است: {و إن كنتم جنباً فاطهروا . .. أو لامستم النساء فلم تجدوا ماء فتيمموا صعيداً طيباً}.

وقت فراغت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 7 - 3

3 - فراغت بال پيامبر ( ص ) در شب

إنّ لك فى النهار سبحًا طويلاً

وقت فضيلت نماز صبح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 78 - 8،15

8- مطلوبيت و فضيلت اقامه نماز صبح در اول وقت ( طلوع فجر )

و قرءان الفجر

با اينكه وقت نماز صبح نيز موسع است و از طلوع فجر تا طلوع آفتاب مجال دارد، اضافه شدن نماز به {فجر} اهميت و فضيلت اول وقت را مى رساند.

15- { عن إسحاق بن عمار قال : قلت لأبى عبدالله ( ع ) : أخبرنى بأفضل المواقيت فى صلاة الفجر ؟ فقال : مع طلوع الفجر ان الله عزّوجلّ يقول : { و قرآن الفجر إن قرآن الفجر كان مشهوداً } يعنى صلاة الفجر تشهده ملائكة الليل و ملائكة النهار فإذا صلّى العبد الصبح مع طلوع الفجر ثبتت له مرّتين اثبت ها ملائكة الليل و ملائكة النهار ;

اسحاق بن عمار گويد: به

امام صادق(ع) عرض كردم: مرا از با فضيلت ترين اوقات نماز صبح خبر ده، حضرت فرمود: نمازى است كه همگام با طلوع فجر باشد. همانا خداوند _ عزّوجلّ _ مى فرمايد:{ و قرآن الفجر إن قرآن الفجر كان مشهوداً} مقصود نماز طلوع فجر است كه فرشتگان مأمور شب و فرشتگان مأمور روز همگى با هم در آن هنگام حضور دارند و بر آن شهادت مى دهند. پس زمانى كه بنده نماز صبح را همگام با طلوع فجر به جا مى آورد، نماز صبح او دو بار ثبت مى شود: يك بار [توسط] فرشتگان مأمور شب و بار ديگر [به وسيله ]فرشتگان مأمور روز}.

وقت قربانى حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 28 - 9

9 - انجام تكليف قربانى ، موقوف به زمانى خاص و معين ( دهم تا سيزدهم ذى حجه )

و يذكروا اسم اللّه فى أيّام معلوم_ت على ما رزقهم من بهيمة الأنع_م

براساس رواياتى كه از اهل بيت(ع) وارد شده است، مراد از {أيام معلومات}، ايام تشريق (دهم تاسيزدهم) ذى حجه است.

وقت قضاى روزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 184 - 6

6 - قضاى روزه هاى رمضان ، مشروط به وقتى خاص نيست .

فعدة من أيام أخر

تعيين {أياماً معدودات} به ماه رمضان - كه در آيه بعد مطرح شده - و عدم تعيين {أيام أخر} به روزها و يا ماهى خاص، بيانگر اين است كه براى قضاى روزه هاى رمضان وقت خاصى در نظر گرفته نشده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

1 - بقره - 2 - 185 - 18

18 - قضاى روزه هاى ماه رمضان مشروط به زمانى خاص نيست .

فعدة من أيام أخر

دليل اين برداشت، نظير استدلالى است كه در برداشت شماره 6 در آيه قبل گذشت.

وقت قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 104 - 1،3،5

1_ خداوند براى برپايى قيامت ، زمان مشخصى را تعيين كرده است .

و ما نؤخّره إلاّ لأجل معدود

3_ براى تأخير قيامت ، دليل و علتى جز انتظار فرارسيدن زمان مخصوص آن وجود ندارد .

و ما نؤخّره إلاّ لأجل معدود

برداشت فوق ، بر اين مبناست كه لام در {لأجل} براى تعليل باشد.

5_ تا برپايى قيامت ، تنها زمانى اندك باقى مانده است .

و ما نؤخّره إلاّ لأجل معدود

كلمه {معدود} (شمارش دار) به اندك بودن تعداد اشاره دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 107 - 7

7_ دانش بشر ناتوان از پيش بينى زمان برپايى قيامت حتى به صورت احتمال

أو تأتيهم الساعة بغتة و هم لايشعرون

در صورتى مى توان گفت چيزى ناگهانى و بى خبر تحقق يافت كه آدمى زمان تحقق آن را حتى به صورت احتمال و حدس تعيين نكرده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 38 - 2

2- روز قيامت و زمان دقيق برپايى آن ، مشخص و معلوم در نزد خداوند

فأنظرنى إلى يوم يبعثون . قال فإنك من المنظرين . إلى يوم الوقت المعلوم

برداشت فوق، بر اين اساس است كه مقصود از {الوقت المعلوم} روز رستاخيز و قيامت باشد و نام

گذارى آن روز به {وقت معلوم} براى اين است كه تنها خدا، زمان دقيق آن را مى داند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 77 - 5

5- نزديكى برپايى قيامت در نظر خداوند ، على رغم دور جلوه كردن آن در چشم آدميان

و ما أمر الساعة إلاّ كلمح البصر أو هو أقرب

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه مراد از {أمر الساعة} رخداد قيامت باشد نه فرمان برپايى آن; كه در اين صورت آيه مى تواند به بينش آدميان نسبت به دور بودن قيامت اشاره داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 51 - 17،20،21

17- مشركان ، انتظار داشتند كه پيامبر ( ص ) به زمان وقوع قيامت آگاه باشد .

و يقولون متى هو قل عسى أن يكون قريبًا

20- پيامبر ( ص ) ، موظف به پاسخ دادن سؤال مشركان درباره زمان وقوع قيامت به اينكه اميد است به زودى تحقق يابد .

متى هو قل عسى أن يكون قريبًا

21- زمان وقوع قيامت ، نزديك است .

و يقولون متى هو قل عسى أن يكون قريبًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 15 - 5

5 - خداوند به اراده خويش ، زمان برپايى قيامت را از انسان ها مخفى نگه داشته است .

أكاد أُخفيها

در قاموس آمده است كه {أكاد} (در اين آيه) به معناى {أريد} است و {أكاد أخفيها}; يعنى، اراده مى كنم كه آن را مخفى نگه دارم، براين اساس مراد از اخفاى قيامت، پنهان داشتن زمان وقوع آن خواهد

بود، نه اصل وقوع آن.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 1 - 9

9- زمان فروپاشى نظام طبيعت و برپايى قيامت ، زمانى معين در نزد خداوند

إنّ زلزلة الساعة شىء عظيم

{ال} در {الساعة} براى عهد است. بنابراين {الساعة} _ آن هنگام _ اشاره به زمانى مشخص و معين دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 55 - 4

4 - زمان برپايى قيامت ، زمانى است مشخص در پيشگاه خداوند .

حتّى تأتيهم الساعة بغتة

به كارگيرى {ساعة} با الف و لام عهد بيانگر برداشت ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 64 - 7،8

7 - خداوند ، آگاه به زمان بازگشت انسان به سوى او ( زمان رستاخيز ) است .

قد يعلم ما أنتم عليه و يوم يرجعون إليه

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين است كه {و يوم. ..} عطف بر {ما أنتم...} باشد.

8 - مالكيت خداوند بر جهان هستى ، نشان آگاهى او از زمان رجعت و بازگردانيده شدن انسان به سوى او ( زمان رستاخيز ) است .

ألا إنّ للّه ما فى السم_وت و الأرض قد يعلم ما أنتم عليه و يوم يرجعون إليه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 65 - 5،6

5 - زمان برپايى قيامت ، از امور غيبى و علم آن تنها در اختيار خداوند

قل لايعلم . .. الغيب إلاّاللّه و ما يشعرون أيّان يبعثون

از ارتباط {أيّان يبعثون} با {الغيب} استفاده مى شود كه رستاخيز، خود مصداق و

نمونه اى از امور غيبى است كه دانش آن تنها در اختيار خدا است.

6 - آگاهى نداشتن غيرخدا به لحظه برپايى رستاخيز ، دليل شايسته نبودن غير او براى پرستش

و ما يشعرون أيّان يبعثون

با توجه به اين كه معبودهاى دروغين مشركان، از مصاديق مورد نظر در {ما يشعرون} هستند، از ارتباط آن با صدر آيه استفاده مى شود كه موجوداتى كه زمان رستاخيز بر آنها مكشوف نباشد، اصولاً نمى توانند به عنوان معبود شناخته شوند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 71 - 3

3 - پرسش ناباورانه و تمسخرآميز منكران معاد ، از زمان برپايى رستاخيز و مجازات كافران

لقد وعدنا ه_ذا. .. و يقولون متى ه_ذا الوعد

مراد از {الوعد} به قرينه آيات پيشين، مى تواند وعده رستاخيز باشد. برداشت ياد شده بر پايه اين احتمال است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 55 - 6

6 - زمان برپايى قيامت ، در آخرين لحظه هاى پايانى دنيا است . *

و يوم تقوم الساعة

ناميده شدن قيامت به {الساعة} ممكن است به جهت اين باشد كه قيامت، در آخرين دقيقه ها و لحظه هاى عمر دنيا رخ مى دهد و ازاين رو، مى توان نكته ياد شده را به دست آورد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 56 - 12

12 - كافران ، از حقيقت روز قيامت و برانگيختگى مردگان در آن ، همواره ، در جهل و بى اطلاعى اند .

يقسم المجرمون . .. فه_ذا يوم البعث و ل_كنّكم كنتم لاتعلمون

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 34 - 1

1 - آگاهى به زمان برپايى قيامت ، در انحصار خداوند است .

إنّ اللّه عنده علم الساعة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 63 - 1،4،5،6،7،9،10

1 - سؤال هاى پى در پى مردم ، از پيامبر ( ص ) درباره وقت وقوع قيامت

يسئلك الناس عن الساعة . .. لعلّ الساعة تكون قريبًا

{قريباً} قرينه است بر اين كه پرسش مردم از قيامت، درباره زمان وقوع آن بوده است.

4 - آگاهى از زمان وقوع قيامت ، امرى براى مردم بس مهم بود .

يسئلك الناس عن الساعة

5 - منافقان و بيماردلان مدينه ، با طرح پرسش هايى از امور غيبى ، مانند { زمان وقوع قيامت } ، در صدد استهزاى پيامبر ( ص ) بودند .

لئن لم ينته المن_فقون و الذين فى قلوبهم مرض . .. يسئلك الناس عن الساعة

بنابراين كه {ال} در {الناس} عهد ذكرى باشد و به منافقان و بيماردلان در آيه شصت برگردد، نكته بالا، قابل استفاده است.

6 - پيامبر ( ص ) نيز از زمان وقوع قيامت بى اطلاع بود .

يسئلك الناس عن الساعة . .. و مايدريك لعلّ الساعة تكون قريبًا

7 - پيامبر ( ص ) هيچ راهى براى آگاهى از زمان وقوع قيامت ندارد .

و مايدريك لعلّ الساعة تكون قريبًا

{ما} در {مايدريك} استفهاميه و مبتدا، و جمله بعدى، خبر آن است و معناى عبارت چنين است: چه چيزى تو را آگاه مى كند از وقت وقوع قيامت؟

9 - پاسخ خداوند به پرسش مردم درباره زمان قيامت ، اين است

كه جز خدا ، كسى خبر ندارد .

يسئلك الناس عن الساعة قل إنّما علمها عند اللّه

10 - زمان وقوع قيامت ، از اخبار غيبى است .

قل إنّما علمها عند اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 30 - 1،5،6

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور پاسخ گويى به پرسش مشركان درباره زمان وقوع قيامت

و يقولون متى ه_ذا الوعد . .. قل لكم ميعاد يوم لاتستأخرون عنه ساعة

5 - زمان وقوع قيامت ، تغيير ناپذير است .

قل لكم ميعاد يوم لاتستأخرون عنه ساعة و لاتستقدمون

6 - زمان وقوع قيامت ، براى هيچ كس روشن نيست .

يقولون متى ه_ذا الوعد . .. قل لكم ميعاد يوم

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه خداوند، به سؤال درباره زمان وقوع پاسخ نداده و تنها به حتمى بودن وقوع آن بسنده كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 18 - 2

2 - قيامت ، روزى است قريب الوقوع .

يوم الأزفة

{الآزفة} اسم فاعل از فعل {أزِفَ به معناى {قَرُبَ} مى باشد. {يوم الآزفة}; يعنى، روز نزديك شونده.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 47 - 1،2،3

1 - آگاهى به زمان برپايى قيامت ، در انحصار خداوند است .

إليه يردّ علم الساعة

تقديم {إليه} بر {يردّ} مفيد حصر است.

2 - قيامت و زمان برپايى آن ، مورد پرسش مشركان عصر بعثت

إليه يردّ علم الساعة

3 - آگاهى خداوند از زمان برپايى قيامت ، لازمه ربوبيت او است .

و ما ربّك بظلّ_م . .. إليه يردّ علم

الساعة

با توجه به رجوع ضمير {إليه} به {ربّك} در آيه قبل، برداشت بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 17 - 11،12

11 - امكان برپايى قيامت ، در هر لحظه از زمان

و ما يدريك لعلّ الساعة قريب

12 - زمان وقوع قيامت ، مخفى و پنهان حتى براى پيامبر ( ص )

و ما يدريك لعلّ الساعة قريب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 29 - 9

9 - تعيين زمان برپايى قيامت ، در اختيار خداوند و در گرو مشيت او است .

و هو على جمعهم إذا يشاء قدير

با توجه به اين كه زمان جمع آورى موجودات روز قيامت است، از آيه شريفه استفاده مى شود كه تعيين زمان آن وابسته به اراده و مشيت خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 85 - 5

5 - آگاهى به زمان برپايى قيامت مختص خداوند است .

له ملك السم_وت و الأرض . .. و عنده علم الساعة

از تقدم خبر بر مبتدا، حصر استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 12 - 1

1 - سؤال تمسخرآميز كافران درباره زمان برپايى روز جزا

يسئلون أيّان يوم الدّين

از آيات قبل و بعد، تمسخرآميز بودن سؤال كافران استفاده مى شود; زيرا آنان اصولاً در مقام فهم حق نبودند و با اين پرسش، مى خواستند راهى ديگر براى انكار معاد و وسيله اى براى تمسخر آن پيدا كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18

- واقعه - 56 - 50 - 4

4 - زمان برپايى قيامت ، معلوم و مشخص نزد خداوند

إلى ميق_ت يوم معلوم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 61 - 4

4 - زمان برپايى رستاخيز ، خارج از قلمرو دانش بشر

و ننشئكم فى ما لاتعلمون

{ما}ى موصوله در {فيما}، مى تواند كنايه از كيفيت خلقت اخروى و يا كنايه از زمان حيات مجدد يافتن انسان در آخرت باشد. برداشت بالا بر پايه احتمال دوم است; يعنى، ما مرگ را بر اين اساس مقدر كرديم كه در زمانى كه نمى دانيد، شما را بار ديگر ايجاد كنيم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 25 - 1،7

1 - پرسش ناباورانه و تمسخرآميز كافران ، از زمان برپايى قيامت

و يقولون متى ه_ذا الوعد

استفهام در {متى ه_ذا الوعد} حقيقى نيست; بلكه از باب تهكّم و استهزا است.

7 - پرسش بهانه جويانه كافران ، درباره زمان برپايى قيامت ، ناشى از خوى لجاجت ، استكبارى و حق گريزى آنان بوده است .

بل لجّوا فى عتوّ و نفور . .. و يقولون متى ه_ذا الوعد إن كنتم ص_دقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 26 - 2،3،5

2 - آگاهى از زمان دقيق برپايى قيامت ، تنها در انحصار خداوند است و هيچ كس از آن باخبر نيست .

و يقولون متى ه_ذا الوعد . .. قل إنّما العلم عند اللّه

3 - پيامبر ( ص ) ، موظف به اعلام بى اطلاعى خويش از زمان فرا رسيدن قيامت

قل إنّما العلم عند

اللّه

پاسخ پيامبر(ص) (علم به زمان برپايى قيامت تنها در انحصار خداوند است)، مى رساند كه خود آن حضرت نيز از آن آگاهى نداشت.

5 - پيامبر ( ص ) ، تنها عهده دار انذار مردمان ، درباره برپايى قيامت بود ، نه مشخص ساختن زمان دقيق آن .

قل إنّما العلم عند اللّه و إنّما أنا نذير

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه حصر در {إنّما أنا نذير} حصر اضافى بوده و نسبت به علم به زمان برپايى قيامت سنجيده شده است; يعنى، من تنها انذارگر به وقوع قيامت هستم، نه بيش از آن.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 26 - 2

2 - زمان نزول عذاب ، شكست كافران و برپايى قيامت ، از امور غيبى و تنها در اختيار خداوند است .

حتّى اذا اوا ما يوعدون. ..اقريب ما توعدون... علم الغيب

تعريف {الغيب} براى استغراق است; يعنى، تمامى امور و حقايق غيبى و {عالم الغيب} خبر براى مبتداى محذوف (هو) است. تعريف مسند و مسنداليه، مفيد قصر مى باشد; يعنى، تنها خداوند عالم به امور غيبى است. گفتنى است از مصاديق مورد نظر در امور غيبى _ به قرينه آيات پيشين _ مسأله برپايى قيامت، شكست كافران و نزول عذاب بر آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 27 - 3

3 - امكان آگاهى رسولان الهى از زمان برپايى قيامت و نزول عذاب بر كافران ، به وسيله وحى و الهام خداوند

قل إن أدرى أقريب ما توعدون . .. إلاّ من ارتضى من رسول

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 6 - 1،2

1 - پرسش ناباورانه و تمسخرآميز كافران ، از زمان برپايى قيامت

يسئل أيّان يوم القي_مة

2 - آگاه نبودن از زمان برپايى قيامت ، بهانه كافران براى انكار آن

يسئل أيّان يوم القي_مة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 17 - 5

5 - قيامت ، از دير زمان و در علم خداوند ، داراى زمانى مشخص بوده است .

إنّ يوم الفصل كان ميق_تًا

فعل {كان} دلالت دارد كه وقت قيامت از پيش مشخص بوده است. {ميقات} گر چه اسم آلت است; ولى معناى {وقت} دارد; نظير ميعاد و ميلاد كه از اسم آلت بودن خارج شده و به معناى مصدر خود استعمال شده اند. متعلق ميقات _ به قرينه سياق كلام _ محشور شدن و مجازات ديدن است; يعنى، قيامت وقت مشخص شده براى اين حوادث است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 44 - 1

1 - تنها خداوند ، خصوصيات قيامت و زمان وقوع آن را مى داند .

إلى ربّك منتهيها

{منتهاها} _ به قرينه سياق آيات پيشين _ به معناى منتهاى علم به قيامت و شناخت خصوصيات و زمان آن است. تقديم {إلى ربّك} بيانگر حصر است.

وقت كار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 7 - 1

1 - شب ، فرصتى مناسب براى عبادت و راز و نياز به درگاه الهى و روز ، زمانى شايسته براى تلاش و رسيدگى به امور زندگى

إنّ لك فى النهار سبحًا طويلاً

{سبح}

در معانى متعددى به كار مى رود; از جمله سعى و تلاش براى معاش (قاموس المحيط). جمله {إنّ لك فى النهار}، تعليل ديگرى براى {قم الليل}است; يعنى، چون در روز به خاطر تلاش طولانى براى معاش، فرصت و فراغت براى مناجات و عبادت نيست، شب را براى اين كار اختصاص بده.

وقت كيفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 78 - 5

5 - قيامت ، روز جزا و كيفر و پاداش الهى است .

يوم الدين

{دين} در آيه بالا به معناى حساب و جزا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 41 - 5

5 - آخرت ، تنها زمان كيفر كامل و مجازات مناسب

ثمّ يجزيه الجزاء الأوفى

به كار رفتن عبارت {الجزاء الأوفى} براى جزاى اخروى، نشانگر آن است كه گرچه در دنيا امكان مجازات وجود دارد; اما جزاى كامل تنها در آخرت تحقق خواهد يافت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 9 - 8

8 - قيامت ، روز فراهم آمدن انسان ها براى محاكمه و كيفر و پاداش

و اتّقوا اللّه الذى إليه تحشرون

{حشر} (مصدر {تحشرون}) به معناى جمع كردن و فراهم آوردن است. فراهم آمدن مردم در قيامت، براى محاكمه و تعيين كيفر و پاداش براى آنان است.

وقت كيفر عمل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 19 - 9

9- برخوردارى هر فرد ، از نتايج اعمال خويش و برقرارى عدالت كامل ، از اهداف معاد و برپايى قيامت

و لكلّ درج_ت ممّا عملوا و

ليوفّيهم أعم_لهم و هم لايظلمون

لام در {ليوفّيهم}، بيانگر غايت و هدف است و اين كه با {واو} آمده است (و ليوفّيهم) نشان مى دهد كه اهداف چندى براى وجود معاد در كار است كه به ذكر يكى از آنها اكتفا شده است و آن نفى ظلم در نظام پاداش و كيفر و برخوردارى انسان ها از نتايج اعمال است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 6 - 1

1 - قيامت ، روز برانگيخته شدن انسان ها براى محاكمه و كيفر و پاداش

يوم يبعثهم اللّه جميعًا فينبّئهم بما عملوا

وقت گواهى اخروى انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 12 - 1

1 - گواهى پيامبران بر امت هاى خويش ، داراى وقتى معيّن در عرصه قيامت

و إذا الرسل أُقّتت . لأىّ يوم أُجّلت

{أىّ} اسم استفهام و يا موصوله و مفيد تعظيم و تهويل است. {اُجّلت} به معناى {أخّرت} است. در اين برداشت مرجع ضمير فاعلى {اُجّلت}، ميقات و گواهى پيامبران (قابل استفاده از آيه قبل) دانسته شد.

وقت لقاءالله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 77 - 5،6،14

5 _ لحظه مرگ ، زمان ملاقات انسان با خدا و آشكار شدن حق براى اوست .

يوم يلقونه

مراد از {يوم يلقونه} مى تواند مرگ باشد و همچنين مى تواند قيامت باشد. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است.

6 _ قيامت ، روز ملاقات انسان با خدا

يوم يلقونه

14 _ از على ( ع ) روايت شده كه : { و اما قوله تعالى : . .

. } إلى يوم يلقونه بما أخلفوا اللّه ما وعدوه . . . يعنى البعث فسمّاه اللّه عز و جل لقائه ;

مراد از {يوم يلقونه} در آيه شريفه، روز رستاخيز است كه خداى عز و جل آن را روز لقاى خود ناميده است}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 7 - 1

1 _ قيامت ، روز ديدار با خداست .

إن الذين لا يرجون لقاءنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 15 - 5

5 _ قيامت ، روز ديدار با خداوند

قال الذين لا يرجون لقاءنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 21 - 3

3 _ قيامت ، روز ملاقات انسان ها با خدا

لايرجون لقاءنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 5 - 2،4،5

2 - لقاى الهى ، موعد مشخَّصى دارد .

من كان يرجوا لقاء اللّه فإنّ أجل اللّه لأت

4 - قيامت ، ظرف تحقق لقاءاللّه و حضور در پيشگاه خداوند است .

من كان يرجوا لقاء اللّه فإنّ أجل اللّه لأت

{لقاءاللّه} عبارت است از اين كه انسان، در جايى قرار بگيرد كه ميان او و خداوند، هيچ حجابى نباشد و اين، همانا، روز قيامت است.

5 - لقاءاللّه ، پس از مرگ ، براى مشتاقان به آن ، تحقق پيدا مى كند .

من كان يرجوا لقاء اللّه فإنّ أجل اللّه لأت

{أجل} در اصل، به معناى {مدت تعيين شده براى هرچيز} است و در {مدت تعيين شده براى حيات انسان} _ كه از آن، به {مرگ} تعبير

مى شود نيز استعمال مى شود(مفردات راغب) بنابر معناى استعمالى آن، احتمال دارد مراد از {أجل اللّه} مرگى باشد كه خداوند، براى انسان ها، مقرر كرده است. در اين صورت، {فإنّ أجل اللّه لأت} اشعار دارد كه لقاءاللّه، پس از مرگ، جامه عمل مى پوشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 8 - 14

14 - قيامت ، جايگاه ملاقات مردم با خداوند است .

و إنّ كثيرًا من الناس بلقاى ربّهم لك_فرون

مراد از {لقاء ربّهم} برپايى قيامت است. اطلاق {لقاء ربّ} براى قيامت، از باب اطلاق فعل بر ظرفِ تحقق آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 16 - 4

4 - آخرت ، ظرف ملاقات انسان ها با خداوند است .

الذين . .. كذّبوا ... و لقاىِ الأخرة

تعبير از {تكذيب آخرت} به {تكذيب لقاى آخرت}، مى تواند به منظور بيان اين حقيقت باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 54 - 2

2 - قيامت ، روز ملاقات و ديدار با پروردگار

ألا إنّهم فى مرية من لقاء ربّهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 6 - 8

8 - قيامت ، ميعاد ملاقات انسان با خداوند است .

فمل_قيه

وقت مبارزه با موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 38 - 3،4

3 - گردآورى ساحران ، براى هماوردى با موسى ( ع ) در وقت و روزى معين ( پيش از ظهر روز عيد ) بود .

فجمع السحرة

لميق_ت يوم معلوم

{ميقات} به زمان معين گفته مى شود و مراد از آن در اين جا _ به قرينه آيه 59 سوره طه _ پيش از ظهر (ضحى) مى باشد. مقصود از {يوم معلوم} به دليل آيه ياد شده روز جشن (يوم الزينة) است و روز جشن همان روز عيد مى باشد.

4 - اهميت زمان و روز خاص در بازتاب هماوردى موسى ( ع ) با ساحران در نگاه فرعونيان

فجمع السحرة لميق_ت يوم معلوم

تصريح به زمان معين، نشانگر اهميت و نقش آن است .

وقت مبارزه جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 38 - 3،4

3 - گردآورى ساحران ، براى هماوردى با موسى ( ع ) در وقت و روزى معين ( پيش از ظهر روز عيد ) بود .

فجمع السحرة لميق_ت يوم معلوم

{ميقات} به زمان معين گفته مى شود و مراد از آن در اين جا _ به قرينه آيه 59 سوره طه _ پيش از ظهر (ضحى) مى باشد. مقصود از {يوم معلوم} به دليل آيه ياد شده روز جشن (يوم الزينة) است و روز جشن همان روز عيد مى باشد.

4 - اهميت زمان و روز خاص در بازتاب هماوردى موسى ( ع ) با ساحران در نگاه فرعونيان

فجمع السحرة لميق_ت يوم معلوم

تصريح به زمان معين، نشانگر اهميت و نقش آن است .

وقت محروميت از تعلم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 5 - 21

21- قواى جسمى و عقلى در مرحله نهايى پيرى ، به درجه اى كاهش مى يابد كه انسان از فراگيرى

محروم مى ماند و تمامى دانسته هاى پيشين خود را از دست مى دهد .

منكم من يردّ إلى أرذل العمر لكيلا يعلم من بعد علم شيئًا

وقت مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 11 - 4

4 - هركس ، داراى اجل ( زمان مردن ) معينى است كه فرا خواهد رسيد .

و لن يؤخّر اللّه نفسًا إذا جاء أجلها

وقت ميوه چينى اصحاب الجنة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 22 - 1

1 - باغداران يمنى ، همديگر را به چيدن ميوه ها در سپيده صبح تحريك و ترغيب كردند .

أن اغدوا على حرثكم إن كنتم ص_رمين

وقت نابودى آفرينش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 1 - 9

9- زمان فروپاشى نظام طبيعت و برپايى قيامت ، زمانى معين در نزد خداوند

إنّ زلزلة الساعة شىء عظيم

{ال} در {الساعة} براى عهد است. بنابراين {الساعة} _ آن هنگام _ اشاره به زمانى مشخص و معين دارد.

وقت نجات خانواده لوط(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 34 - 4

4 - نجات يافتن خاندان لوط ، از سرنوشت هلاكت بار قومشان به هنگام سحر

نجّين_هم بسحر

وقت نزول بلا بر باغ سوخته

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 19 - 2

2 - در خواب بودن باغداران يمنى ، به هنگام نزول بلاى ويرانگر بر بوستان آنان

فطاف . .. و هم نائمون

وقت نزول زبور

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 55 - 12

12- { [ النبى ( ص ) ] قال : . . . أمّا العشرون : أنزل الزبور على داود فى عشرين يوماً خلون من شهر رمضان و ذلك قوله فى القرآن : { و آتينا داود زبوراً } . . . ;

پيامبر(ص)] فرمود: . .. اما بيست ... مقصود بيستم ماه رمضان است كه در آن زبور بر داوود نازل شد و اين سخن خدا در قرآن است كه مى فرمايد: و آتينا داود زبوراً...}.

وقت نزول قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 3 - 11

11- { عن حُمران انّه سأل أبا جعفر ( ع ) عن قول اللّه عزّوجلّ { إنّا أنزلناه فى ليلة مباركة } قال : نعم هى ليلة القدر و هى فى كلّ سنة فى شهر رمضان فى العشر الأواخر فلم ينزل القرآن إلاّ فى ليلة القدر . . . ;

از حمران روايت شده است كه از امام باقر(ع) در باره سخن خداوند عزّوجلّ {إنّا أنزلناه فى ليلة مباركة} سؤال كرد; حضرت فرمود: آرى آن شب مبارك، همان شب قدر است و آن در هر سال در ماه رمضان، در ده روز آخر آن است، و قرآن نازل نگشته مگر در شب قدر. ..}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 1 - 3

3 - قرآن ، در شب قدر نازل شده است .

إنّا أنزلن_ه فى ليلة القدر

وقت نزول وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده

- 5 - 101 - 8

8 _ زمان و حالت نزول وحى داراى خصوصيتى ويژه مى باشد .

و إن تسئلوا عنها حين ينزل القرءان تبدلكم

وقت نماز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 103 - 8

8 _ نماز را بايد در اوقاتى خاص و معين برپا كرد .

ان الصلوة كانت على المؤمنين كتباً موقوتاً

{موقوتاً} از ماده {وقت}، به معناى زمان مشخص و محدود است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 6 - 7

7 - بخش نخست شب ، زمان مناسب براى عبادت و نماز

إنّ ناشئة الّيل هى أشدّ وط_ًا

يكى از معانى {ناشئة الليل}، ساعات اول شب است (قاموس المحيط).

وقت نماز شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 6 - 6

6 - برگزارى نماز شب ، اختصاص به ساعتى مشخص ندارد .

إنّ ناشئة الّيل

{ناشئة الليل}، به معناى هر ساعتى از شب نيز آمده است (قاموس المحيط).

وقت نماز صبح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 187 - 37

37 - { عن على بن مهزيار قال : كتب ابوالحسن بن الحصين إلى أبى جعفر الثانى ( ع ) معى جعلت فداك ، قد اختلفت موالوك فى صلاة الفجر فمنهم من يصلى إذا طلع الفجر الأول المستطيل فى السماء و منهم من يصلى إذا اعترض فى أسفل الأفق و استبان . . . فكتب ( ع ) بخطه و قرأته : الفجر - يرحمك اللّه - هو الخيط الأبيض المتعرض ليس هو الأبيض صعداً .

. . فقال : كلوا واشربوا حتى يتبين لكم الخيط الأبيض من الخيط الأسود من الفجر . . . ;

على بن مهزيار مى گويد: ابوالحسن بن حصين در نامه اى كه توسط من به امام جواد(ع) فرستاد، نوشت: فدايت شوم، دوستان و شيعيان شما در وقت نماز صبح اختلاف دارند; گروهى از آنان، وقتى سپيده اول (فجر كاذب) كه در آسمان كشيده مى شود طلوع نمود، نماز صبح مى خوانند و بعضى نيز وقتى سپيده در پايين افق پخش و آشكار شد نماز مى خوانند. امام (ع) با خط خود نوشت و من آن را خواندم كه فجر همان نوار سفيدى است كه در عرض افق ظاهر مى شود و آن سفيدى كه به طرف بالا مى رود نيست; خداوند فرموده: كلوا و اشربوا حتى يتبين لكم الخيط الأبيض من الخيط الأسود من الفجر}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 114 - 2،14

2_ دو طرف روز ( صبح و عصر يا صبح و مغرب ) و اوايل شب ، از اوقات مقرر شده براى نماز است .

و أقم الصلوة طرفى النهار و زلفًا من الّيل

{طرف} به معناى جانب و ناحيه است. دو جانب روز منطبق است بر صبح و عصر و يا صبح و مغرب. {زُلَف} (جمع زلفة) به معناى ساعات اوليه شب است كه وقت نماز مغرب و عشا مى باشد.

14_ { عن أبى جعفر ( ع ) [ فى حديث ] : . . . و قال تبارك و تعالى : . . . { أقم الصلاة طرفى النهار } و طرفاه صلاة المغرب و

الغداة . { و زلفاً من الليل } فهى صلاة العشاء الأخرة . . . ;

از امام باقر(ع) ضمن حديثى روايت شده است: . .. خداوند تبارك و تعالى فرمود: {أقم الصلاة طرفى النهار} دو طرف آن، نماز مغرب و صبح است. [و فرمود ]{زلفاً من الليل} آن نماز عشاء است...}.

وقت نماز عشا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 114 - 2،14

2_ دو طرف روز ( صبح و عصر يا صبح و مغرب ) و اوايل شب ، از اوقات مقرر شده براى نماز است .

و أقم الصلوة طرفى النهار و زلفًا من الّيل

{طرف} به معناى جانب و ناحيه است. دو جانب روز منطبق است بر صبح و عصر و يا صبح و مغرب. {زُلَف} (جمع زلفة) به معناى ساعات اوليه شب است كه وقت نماز مغرب و عشا مى باشد.

14_ { عن أبى جعفر ( ع ) [ فى حديث ] : . . . و قال تبارك و تعالى : . . . { أقم الصلاة طرفى النهار } و طرفاه صلاة المغرب و الغداة . { و زلفاً من الليل } فهى صلاة العشاء الأخرة . . . ;

از امام باقر(ع) ضمن حديثى روايت شده است: . .. خداوند تبارك و تعالى فرمود: {أقم الصلاة طرفى النهار} دو طرف آن، نماز مغرب و صبح است. [و فرمود ]{زلفاً من الليل} آن نماز عشاء است...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 78 - 4

4- آخرين وقت نماز عشا ، نيمه شب است .

إلى غسق الّيل

برداشت فوق،

مبتنى بر اين نكته است كه مراد از {غسق الليل} _ چنان كه مفسّران نيز گفته اند _ نصف شب باشد.

وقت نماز عصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 114 - 2

2_ دو طرف روز ( صبح و عصر يا صبح و مغرب ) و اوايل شب ، از اوقات مقرر شده براى نماز است .

و أقم الصلوة طرفى النهار و زلفًا من الّيل

{طرف} به معناى جانب و ناحيه است. دو جانب روز منطبق است بر صبح و عصر و يا صبح و مغرب. {زُلَف} (جمع زلفة) به معناى ساعات اوليه شب است كه وقت نماز مغرب و عشا مى باشد.

وقت نماز قضا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 14 - 19

19 - { عن أبى جعفر ( ع ) قال : إذا فاتتك صلاة فذكرتها فى وقت أخرى فإن كنت تعلم أنّك إذا صليت التى فاتتك كنت من الأخرى فى وقت فابدأ بالتى فاتتك فإنّ اللّه عزّوجلّ يقول : { أقم الصلاة لذكرى } ;

از امام باقر(ع) روايت شده كه فرمود: هر وقت نمازى از تو فوت شد و در وقت نماز ديگر آن را به ياد آوردى، اگر مى دانى با انجام نماز قضا براى به جا آوردن نماز واجب در وقت خود فرصت باقى مى ماند، پس ابتدا نماز قضا را به جا آور، چون خداى عزّوجلّ مى فرمايد: {أقم الصلاة لذكرى}. (اين استفاده فقهى ناظر به اين نكته است كه لام در {لذكرى} براى توقيت است، در نتيجه معناى آيه اين مى شود:

كه {أقم الصلاة وقت تذكيرى إيّاك}».

وقت نماز مغرب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 114 - 2،14

2_ دو طرف روز ( صبح و عصر يا صبح و مغرب ) و اوايل شب ، از اوقات مقرر شده براى نماز است .

و أقم الصلوة طرفى النهار و زلفًا من الّيل

{طرف} به معناى جانب و ناحيه است. دو جانب روز منطبق است بر صبح و عصر و يا صبح و مغرب. {زُلَف} (جمع زلفة) به معناى ساعات اوليه شب است كه وقت نماز مغرب و عشا مى باشد.

14_ { عن أبى جعفر ( ع ) [ فى حديث ] : . . . و قال تبارك و تعالى : . . . { أقم الصلاة طرفى النهار } و طرفاه صلاة المغرب و الغداة . { و زلفاً من الليل } فهى صلاة العشاء الأخرة . . . ;

از امام باقر(ع) ضمن حديثى روايت شده است: . .. خداوند تبارك و تعالى فرمود: {أقم الصلاة طرفى النهار} دو طرف آن، نماز مغرب و صبح است. [و فرمود ]{زلفاً من الليل} آن نماز عشاء است...}.

وقت نماز هاى مستحبى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 130 - 26

26 - { عن زرارة عن أبى جعفر ( ع ) . . . قال : قلت له : { و أطراف النهار لعلّك ترضى } قال : يعنى تطوع بالنهار ;

از زراره نقل شده كه گفت به امام باقر(ع) عرض كردم: [اين كه خدا فرموده: {و سبّح}] {و أطراف النهار لعلّك ترضى} [مراد

چيست ؟] فرمود: يعنى در روز، نماز مستحبى بخوان}.

وقت نماز هاى يوميه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 78 - 1،7،11،12

1- فرمان الهى به پيامبر ( ص ) براى اقامه نمازهايى ، از هنگام زوال خورشيد تا نيمه شب و نيز در سپيده صبح

أقم الصلوة لدلوك الشمس إلى غسق الّيل و قرءان الفجر

{دلوك} به معناى رفتن خورشيد به سوى غروب، {غسق} به معناى شدت ظلمت است (مفردات راغب). با توجه به معناهاى لغوى، برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه مراد از {لدلوك الشمس} زوال خورشيد و {غسق الليل} نيمه شب باشد.

7- وقت نماز هاى پنجگانه ، موسّع ( وسعت داده شده ) است .

أقم الصلوة لدلوك الشمس إلى غسق الّيل و قرءان الفجر

11- { عن زرارة قال : سألت أباعبدالله ( ع ) عن ه_ده الأية { أقم الصلاة لدلوك الشمس إلى غسق الليل } قال : دلوك الشمس زوالها عند كبد السماء { إلى غسق الليل } إلى انتصاف الليل فرض الله فيما بينهما أربع صلوات الظهر و العصر و المغرب و العشاء . . . و { قرآن الفجر } قال : ركعتا الفجر . . . ;

زراره گويد از امام صادق(ع) از اين آيه {أقم الصلاة لدلوك الشمس إلى غسق الليل} سؤال كردم، حضرت فرمود: {دلوك الشمس}[يعنى]ميل پيدا كردن خورشيد از ميان آسمان و {إلى غسق الليل}[يعنى]تا نصف شب كه خدا ميان اين دو (ظهر و نصف شب) چهار نماز را واجب كرده است: ظهر، عصر، مغرب و عشا و درباره {قرآن الفجر} [حضرت ]فرمود: [آن] دو ركعت نماز صبح است.

..}.

12- { عن أميرالمؤمنين ( ع ) قال : . . . دلالة الصلاة . . . الشمس يقول الله جلّوعزّ { أقم الصلاة لدلوك الشمس إلى غسق الليل و قرآن الفجر . . . } فلاتعرف مواقيت الصلاة إلاّ بالشمس . . . ;

از اميرالمؤمنين(ع) روايت شده است كه فرمود: راهنماى [وقت] نماز . .. خورشيد است. خداى _ عزّوجلّ _ مى فرمايد: {أقم الصلاة لدلوك الشمس إلى غسق الليل و قرآن الفجر...} پس اوقات نماز شناخته نمى شود مگر به وسيله خورشيد...}.

وقت وجوب وصيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 180 - 1

1 - وجوب وصيت به هنگام فرا رسيدن مرگ و پيدايش آثار آن

كتب عليكم إذا حضر أحدكم الموت . .. الوصية

وقت وِرد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 205 - 5

5 _ انسان ها بايد در دل و جان به ياد خدا بوده و در هر صبح و عصر لب به ذكر او گشايند .

و اذكر ربك . .. بالغدو و الاصال

{غدوة} (مفرد غدو) به معناى صبح (زمان طلوع فجر تا طلوع خورشيد) است. {آصال} جمع و يا جمع الجمع {اصيل} است و اصيل به زمان ميان عصر تا مغرب گفته مى شود. قابل ذكر است كه {ال} در {الغدو} و {الأصال} براى استغراق است و افاده عموم مى كند ; يعنى هر صبح و عصر.

وقت ورود موسى(ع) به مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 23 - 2،3

2 - ورود موسى ( ع

) به حوالى مدين در اثناى روز

و لمّا ورد ماء مدين وجد عليه أُمّة من الناس يسقون

3 - ورود موسى ( ع ) به محل آب شرب مدين هم زمان با آمدن چوپانان براى آب دادن دام هايشان

و لمّا ورد ماء مدين وجد عليه أُمّة من الناس يسقون

وقت ولادت اسحاق(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 27 - 2

2 - اسحاق ( ع ) ، پس از هجرت ابراهيم ( ع ) از منطقه اصلى زندگى اش ، متولد شد .

و قال إنّى مهاجر . .. و وهبنا له إسح_ق

برداشت بنابراين است كه در آيات، آنچه بر حضرت ابراهيم(ع) به ترتيب رخ داده، منعكس شده است.

وقت ويرانى باغ سوخته

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 26 - 3

3 - ويرانى بوستان باغداران يمنى ، در شب هنگام و ناگهانى بود .

فلمّا رأوها قالوا إنّا لضالّون

برداشت ياد شده، به خاطر اين نكته است كه صاحبان باغ در سپيده صبح، آن را ويران ديده اند و اگر اين ويرانى مربوط به روزهاى پيش بود، دست كم به وسيله ديگر باغداران با خبر مى شدند.

وقت هجرت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 23 - 20

20 - تقارن هجرت موسى ( ع ) به مدين با دوران پيرى شعيب ( ع )

قالتا . .. و أبونا شيخ كبير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 24 - 5

5 - هم زمانى هجرت موسى (

ع ) به مدين با فصل گرما

ثمّ تولّى إلى الظلّ

وقت هجوم مجاهدان غزوه ذات السلاسل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 5 - 3

3 - مجاهدان در غزوه { ذات السلاسل } با اسبان دونده اى كه از ضربه سم آنها برق مى جهيد ، صبحگاهان بر دشمن تاختند و در ميان غبار پاى اسبان ، خود را به قلب دشمن رساندند .

و الع_دي_ت ضبحًا . فالموري_ت قدحًا . فالمغيرت صبحًا . فأثرن به نقعًا . فوسطن به

براساس بعضى از روايات، اين آيات به غزوه {ذات السلاسل} نظر دارد.

وقت هلاكت اهل مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 94 - 13

13_ كفرپيشگان قوم شعيب ، شب هنگام به عذاب گرفتار شدند و در صبحگاهش به هلاكت رسيدند .

فأصبحوا فى دي_رهم ج_ثمين

{أصبحوا} مى تواند به معناى {دخلوا فى الصباح} (به صبح وارد شدند) باشد و نيز مى تواند به معناى {صاروا} (شدند و گشتند) باشد. بر اساس معناى نخست، جمله {فأصبحوا} دلالت مى كند كه هلاكت قوم شعيب در آغاز صبحدم بوده است و صيحه و غرش _ به قرينه {فاء} در {فأصبحوا} _ پيش از صبح; يعنى، در شب تحقق يافته است.

وقت هلاكت قارون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 82 - 1،3

1 - اطلاع يافتن مردم از فرو رفتن قارون با خانه اش در كام زمين در بامداد آن شب

و أصبح الذين تمنّوا مكانه بالأمس

3 - اقدام خداوند به نابود ساختن قارون ، در شب همان روز

كه خود را با تجمل ويژه اش بر مردم نمايانده بود .

فخرج على قومه فى زينته . .. فخسفنا به ... و أصبح الذين تمنّوا مكانه بالأمس

قيد {بالأمس} (ديروز) در اين آيه، بيانگر مطلب ياد شده است.

وقت هلاكت قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 67 - 9

9_ كفرپيشگان قوم ثمود ، شب هنگام به عذاب گرفتار شدند و در صبحگاه به هلاكت رسيدند . *

فأصبحوا فى دي_رهم ج_ثمين

چنان چه {أصبحوا} به معناى {دخلوا فى الصباح} باشد دلالت مى كند كه هلاكت آنان ، در صبحدم بوده است. در نتيجه صيحه و غرش _ به قرينه فاء در {فأصبحوا} _ پيش از صبح; يعنى در شب بر قوم ثمود نازل شده بود.

وقت هلاكت قوم نوح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 52 - 1

1 - قوم نوح ، قومى هلاك شده به اراده خداوند ، قبل از عاد و ثمود

و أنّه أهلك عادًا . .. و ثموداْ ... و قوم نوح من قبل

وقت شناسى

{وقت شناسى}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 197 - 1،21

1 _ مراسم حج ، بايد در ماههايى مخصوص انجام گيرد .

الحج اشهر معلومات

21 _ ماه هاى حج ، شوال ، ذى القعده و ذى الحجه است و در غير آنها حج صحيح نيست .

الحج اشهر معلومات

امام صادق (ع): {الحج اشهر معلومات} شوال و ذوالقعده و ذوالحجة ليس لأحد ان يحج فى ما سواهن

_______________________________

كافى، ج 4، ص 289، ح 1 ; نورالثقلين، ج

1، ص 193، ح 697.

ابزار وقت شناسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 189 - 2،4

2 - ايجاد تقويمى طبيعى و ميزانى براى سنجش زمان ، از اهداف آفرينش ماه و پيدايش آن به صورت هاى مختلف

قل هى موقيت للناس

{مواقيت} (جمع ميقات) است و ميقات به زمان يا مكانى گفته مى شود كه براى انجام فعل تعيين مى گردد. (لسان العرب)

4 - از فايده هاى ظهور ماه به شكل هاى مختلف ، شناخت موسم و زمان حج است .

قل هى موقيت للناس و الحج

اهميت وقت شناسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 187 - 22،23،38

22 - آن هنگام كه رشته سفيدِ ظاهر شده در افق از رشته سياهِ شب تمييز داده شود ، هنگام فجر است .

حتى يتبيّن لكم الخيط الأبيض من الخيط الأسود من الفجر

حرف {من} در {من الفجر} بيان براى {الخيط الأبيض} است; يعنى، آن رشته سفيد همان فجر است.

23 - طلوع فجر حد فاصل شب و روز

أحل لكم ليلة الصيام . .. كلوا و اشربوا حتى يتبيّن لكم الخيط الأبيض

{أياماً معدودات} در آيه 184، روزه را مخصوص روز مى داند و {حتى يتبين . ..} شروع روزه را از طلوع فجر قرار داده است. بنابراين، روز در ديدگاه شرع از طلوع فجر آغاز مى شود.

38 - { عن ابى عبداللّه ( ع ) فى قوله تعالى { أتموا الصيام إلى الليل } قال : سقوط الشفق ;

از امام صادق(ع) در معناى {ليل} در آيه {أتموا الصيام إلى الليل} روايت شده كه شب با زائل

شدن شفق شروع مى شود}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 189 - 4

4 - از فايده هاى ظهور ماه به شكل هاى مختلف ، شناخت موسم و زمان حج است .

قل هى موقيت للناس و الحج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 12 - 10

10- شناخت زمان و تنظيم آن ، براى زندگى انسان امرى با اهميت و حياتى است .

لتعلموا عدد السنين و الحساب

وقت شناسى در تبليغ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 90 - 17

17_ ضرورت بهره گيرى مبلغان دينى ، از فرصت هاى مناسب براى ارشاد و هدايت مردم

أءنك لأنت يوسف قال أنا يوسف . .. من يتّق و يصبر

وقت ها

تفاوت وقت ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 17 - 5

5 - زمان ها ، تفاوت معنوى داشته و برخى از آنها ، براى عبادت خداوند مناسب ترند .

فسبح_ن اللّه حين تمسون و حين تصبحون

زمان ها، از حيث اين كه مقدار حركت ماده اند، تفاوتى با هم ندارند، اما از اين كه برخى ايام براى تسبيح خداوند مناسب معرفى شده اند، استفاده مى شود كه زمان ها، تفاوت معنوى دارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 18 - 6

6 - زمان ها ، تفاوت معنوى داشته و برخى از آنها براى عبادت خداوند مناسب ترند .

فسبح_ن اللّه . .. و عشيًّا و حين تظهرون

وقف از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

وقف

وقف براى بتها

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 139 - 1،3

1 _ مشركان عصر جاهلى خوردن جنين دامهاى وقف شده براى خدا و يا بتها را در صورت زنده بر آمدن بر مردان مجاز و بر زنان حرام مى شمردند.

و قالوا ما فى بطون هذه الأنعم خالصة لذكورنا و محرم على أزوجنا

مراد از {ازواج} به قرينه تقابل آن با {ذكور} مطلق {زن} است نه خصوص همسران

3 _ مشركان عصر جاهلى استفاده از جنين مرده حيوانات وقف شده براى خدا و يا بتها را براى زنان و مردان مجاز مى شمردند.

و محرم على أزوجنا و إن يكن ميتة فهم فيه شركاء

وقف در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 138 - 3

3 _ مشركان عصر جاهلى خوردن از حيوان و يا كشت وقف شده براى خدا و شريكان موهوم او را براى هر كس كه مى خواستند مجاز مى شمردند.

و قالوا هذه أنعم و حرث حجر لايطعمها إلا من نشاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 139 - 1،3

1 _ مشركان عصر جاهلى خوردن جنين دامهاى وقف شده براى خدا و يا بتها را در صورت زنده بر آمدن بر مردان مجاز و بر زنان حرام مى شمردند.

و قالوا ما فى بطون هذه الأنعم خالصة لذكورنا و محرم على أزوجنا

مراد از {ازواج} به قرينه تقابل آن با {ذكور} مطلق {زن} است نه خصوص همسران

3 _ مشركان عصر جاهلى استفاده از جنين مرده حيوانات وقف شده براى خدا و يا بتها را براى زنان

و مردان مجاز مى شمردند.

و محرم على أزوجنا و إن يكن ميتة فهم فيه شركاء

وكالت از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

وكالت

احكام وكالت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 19 - 22،24

22- وكالت از جانب خريدار ، جايز است .

فابعثوا أحدكم بورقكم

جمله {فابعثوا. ..} گرچه گفته اصحاب كهف است و گفتار و كردار غير پيامبران براى استنباط حكم شرعى كارايى ندارد، ولى بيان آن در قرآن، به زبان مدح و تمجيد، گوياى جواز و صحّت است.

24- نامشخص بودن جنس و مقدار كالا ، مانع از صحّت وكالت نيست .

فابعثوا . .. فليأتكم برزق منه

كفايت وكالت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 3 - 5

5 - خداوند ، وكيل و كارسازى كفايت كننده ، براى توكل كنندگان است .

و توكّل على اللّه و كفى باللّه وكيلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 48 - 13،14

13 - خداوند ، كارساز و وكيلى كفايت كننده است .

و كفى باللّه وكيلاً

14 - كفايت كنندگى و كارسازى خداوند ، دليل وجوب توكل بر او در همه امور است .

و توكّل على اللّه و كفى باللّه وكيلاً

وكالت جايز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 19 - 22

22- وكالت از جانب خريدار ، جايز است .

فابعثوا أحدكم بورقكم

جمله {فابعثوا. ..} گرچه گفته اصحاب كهف است و گفتار و كردار غير پيامبران براى استنباط حكم شرعى كارايى ندارد، ولى بيان آن در قرآن، به زبان مدح و تمجيد، گوياى جواز و صحّت است.

وكالت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 102 - 12،13

12 _ تنها خداوند، وكيل و عهده دار امور همه موجودات هستى است.

و هو على كل شىء وكيل

13 _ خداوند، ايجادكننده عالم و عهده دار امور همه موجودات هستى است.

خلق كل شىء فاعبدوه و هو على كل شىء وكيل

مفاد جمله {و هو على كل شىء وكيل}، پس از سخن از آفرينش، رد پندار كسانى است كه در تدبير عالم براى غير خالق نقشى قائل باشند. به عبارت ديگر جمله أول توحيد در خلق و جمله دوم توحيد در امر را بيان مى نمايد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 66 - 14

14_ يعقوب ( ع ) خداوند را وكيل خويش بر ميثاق و تعهد فرزندان قرار داد .

قال الله على ما نقول وكيل

وكالت در بيع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 19 - 22،24

22- وكالت از جانب خريدار ، جايز است .

فابعثوا أحدكم بورقكم

جمله {فابعثوا. ..} گرچه گفته اصحاب كهف است و گفتار و كردار غير پيامبران براى استنباط حكم شرعى كارايى ندارد، ولى بيان آن در قرآن، به زبان مدح و تمجيد، گوياى جواز و صحّت است.

24- نامشخص بودن جنس و مقدار كالا ، مانع از صحّت وكالت نيست .

فابعثوا . .. فليأتكم برزق منه

وكالت در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 109 - 7

7 _ در دادگاه قيامت ، قضاوت بر اساس علم همه جانبه خداوند است و

جايى براى وكيل مدافع نيست .

و كان اللّه بما يعملون محيطاً . .. فمن يجدل اللّه عنهم يوم القيمة ام من يكون علي

{وكيل} به كسى گفته مى شود كه كارهاى ديگرى را بر عهده مى گيرد و امور وى را تدبير مى كند و مراد از آن در آيه وكالت در دفاع خواهد بود كه از آن به وكيل مدافع تعبير مى شود.

وكيل

محدوده اختيارات وكيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 61 - 12

12 - انبارداران و كسانى كه وكيل افراد در نگه دارى خوردنى ها و مواد غذايى اند ، مى توانند بدون اذن خواستن از صاحبان آنها ، از آن خوردنى ها تناول كنند .

ليس على الأعمى حرج . .. أن تأكلوا من بيوتكم ... أو ما ملكتم مفاتحه

برخى از مفسران بر آنند كه مقصود از {ما ملكتم مفاتحه} كسانى اند كه وكيل و قيم ديگران در آب ملك و حيواناتى مانند گاو، گوسفند و شتر مى باشند. اين افراد حق دارند بدون اذن خواستن، از خوراكى هاى موجود در انبارها و نيز از شير و ديگر فراورده هاى حيوانات تحت حفاظت خود، به مقدار مصرف شخصى خود بهره گيرند.

وكيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 173 - 12،14

12 _ خداوند ، وكيل و كفايت كننده مؤمنان مطيع ، صابر ، نيكوكار و تقواپيشه

الّذين استجابوا للّه . .. للّذين احسنوا منهم و اتّقوا ... و قالوا حسبنا اللّه و

14 _ خداوند ، كفايت كننده مؤمنان و بهترين وكيل براى آنان

حسبنا اللّه و نعم الوكيل

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 81 - 15،16

15 _ خداوند ، وكيل است .

و كفى باللّه وكيلا

16 _ خداوند ، وكيلى كفايت كننده براى انسان متوكّل

و توكّل على اللّه و كفى باللّه وكيلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 102 - 12

12 _ تنها خداوند، وكيل و عهده دار امور همه موجودات هستى است.

و هو على كل شىء وكيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 12 - 12

12_ خداوند ، نگهبان همه چيز و تدبير كننده آن است .

و الله على كل شىء وكيل

{وكيل} به كسى گفته مى شود كه كار ديگرى را به عهده گرفته است و چون در آيه شريفه با {على} متعدى شده معناى حفاظت و نگهدارى نيز در آن اشراب شده است. بنابراين جمله {والله على ...} اشاره به اين معنا دارد كه: خداوند عهده دار، حافظ و نگهبان امور همگان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 3 - 6

6 - خداوند ، { وكيل } ( كارساز ) است .

و كفى باللّه وكيلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 48 - 12

12 - خداوند ، { وكيل } ( كارساز ) است .

و كفى باللّه وكيلاً

وكيل در حسابرسى اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 14 - 4

4- براى محاسبه عمل انسان در قيامت ، نيازى به وكيل ،

دليل ، شاهد و . . . نيست .

كفى بنفسك اليوم عليك حسيبًا

وكيل يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 66 - 14

14_ يعقوب ( ع ) خداوند را وكيل خويش بر ميثاق و تعهد فرزندان قرار داد .

قال الله على ما نقول وكيل

ولادت از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

ولادت

آثار ولادت عيسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 23 - 13

13- اشتهار مريم ( س ) به عفت و پاكدامنى در بين مردم ، فزاينده نگرانى او از بازتاب منفى تولد عيسى ( ع ) در افكار عمومى جامعه

ي_ليتنى متّ قبل ه_ذا و كنت نسيًا منسيًّا

{نَسْى}، چيزى است كه اهميت چندانى ندارد، گرچه هنوز از خاطرها محو نشده باشد (مفردات راغب). توصيف آن به {منسيّاً} (فراموش شده) گوياى آن است كه صرف شايستگى براى فراموشى، مطلوب مريم نبوده; بلكه تحقق فراموشى را آرزو مى كرده است. اين آرزو نشان مى دهد كه آن حضرت، پيش از اين به عنوان شخصيتى آبرومند در جامعه مطرح بوده و از اين كه اين حادثه بازتاب هاى منفى در مردم داشته باشد، نگران بوده است.

آيات خدا در ولادت يحيى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 10 - 5

5- ناتوانى زكريا ( ع ) از سخن گفتن با مردم به مدت سه شبانه روز كامل ، نشانه اى الهى بر زمان تحقق يافتن بشارت فرزند بود .

قال ءايتك ألاّ تكلّم الناس ثل_ث ليال سويًّا

{سويّاً} يا صفت براى {ثلاث ليال} است و يا حال براى فاعل {ألاّ تكلّم} و

در هر دو صورت مراد از {سه شب} سه شبانه روز است. آيه چهل و يكم سوره آل عمران شاهد اين معنا است. فعل {ألاّ تكلّم} فعل نفى است و مراد از آن، تكليف زكريا به سكوت نيست، بلكه از صادر نشدن سخنى از زكرياخبر مى دهد.

ابراهيم(ع) هنگام ولادت يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 49 - 6

6- تولد يعقوب در زمان حيات حضرت ابراهيم ( ع ) بوده است .

وهبنا له إسح_ق و يعقوب

بر حسب ظاهر، صدق هبه زمانى است كه دريافت كننده در قيد حيات باشد. با توجه به اين كه يعقوب نيز در اين آيه موهبت به ابراهيم(ع) دانسته شده، چنين برمى آيد كه او نيز در زمان حيات ابراهيم متولد شده باشد.

استهزاى ولادت عيسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 57 - 3

3 - موضع گيرى استهزاآميز مشركان مكه ، نسبت به بيان قرآن درباره تولد و زندگى عيسى بن مريم ( ع )

و لمّا ضرب ابن مريم مثلاً إذا قومك منه يصدّون

{صديد} (مصدر {يصدّون}) به معناى خنديدن و فرياد كشيدن و سر و صدا راه انداختن است. اين امور معمولاً به هنگام استهزا، تحقق پيدا مى كند.

اعجاز ولادت عيسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 91 - 11

11- تجلّى عظمت و قدرت الهى در باردارى مريم ( س ) و تولد اعجاز آميز عيسى ( ع )

و جعلنها و ابنها ءاية للع_لمين

اعلام بشارت ولادت يحيى(ع)

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 11 - 8

8- زكريا ( ع ) پس از خروج از عبادتگاه ، فرا رسيدن زمان تحقق بشارت فرزند را به قوم خويش فهماند .

أن سبّحوا

ظاهر اين است كه آنچه زكريا(ع) از قوم خود خواسته است، با حادثه پيش آمده در ارتباط باشد; يعنى، زكريا(ع)، قضيه را به آنان تفهيم كرده و ضرورت تسبيح و تنزيه خداوند را در چنين مواردى يادآور شده است.

الوهيت و ولادت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 75 - 8

8 _ ناسازگارى پديده بودن ( حدوث ) و فناپذيرى ، با الوهيت و خدا بودن

قالوا إنّ اللّه هو المسيح . .. الا رسول قد خلت من قبله الرسل

فرزندى مسيح(ع) براى مريم اشاره به پديده و حادث بودن او و بيان رحلت رسولان پيشين اشاره به فناپذيرى مسيح(ع) است و هدف از يادآورى اين دو صفت استدلال بر خدا نبودن مسيح(ع) مى باشد. يعنى مسيح(ع) حادث است و هيچ حادثى نمى تواند خدا باشد و نيز او فناپذير است و فناپذير خدا نيست.

امنيت هنگام ولادت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 15 - 6

6- انسان در لحظه مرگ ( نظير زمان ولادت و هنگامه رستاخيز ) نيازمند سلامت و امنيتى ويژه از جانب خداوند

و سل_م عليه يوم ولد و يوم يموت و يوم يبعث حيًّا

نكره بودن {سلام} بيانگر برجستگى آن است و مراد از سلامت هنگام مرگ، در امان بودن از مواجه شدن با امرى ناخوشايند، نظير وحشت و اضطراب و نوميدى و . ..

است.

اهميت وقت ولادت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 15 - 5

5- زمان ولادت ، لحظه مرگ و روز رستاخيز ، سه مرحله حساس و سرنوشت ساز براى انسان

و سل_م عليه يوم ولد و يوم يموت و يوم يبعث حيًّا

اهميت ولادت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 33 - 5

5- زمان ولادت ، مرگ و رستاخيز ، سه مرحله حساس و سرنوشت ساز براى انسان

والسل_م علىّ . .. يوم أُبعث حيًّا

بشارت ولادت اسحاق(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 31 - 4

4 - فرستادگان خداوند براى عذاب قوم لوط ، مژده و بشارتى را ( تولد اسحاق ( ع ) ) ، نيز به ابراهيم ( ع ) دادند .

و لمّا جاءت رسلنا إبرهيم بالبشرى

اين آيه، با آيات پنجاه و يك تا شصت و دو سوره حجر يك سياق دارند، كه در آن آيات به ابراهيم(ع) بشارت فرزنددار شدن داده شده است. آن آيات، قرينه است كه {البشرى} در اين آيه نيز همان بشارت را همراه دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 101 - 11

11 - { بريدة بن معاوية العجلى قال : قلت لأبى عبداللّه ( ع ) كم كان بين بشارة ابراهيم باسماعيل و بين بشارته بإسحاق قال كان بين البشارتين خمس سنين قال اللّه سبحانه فبشّرناه بغلام حليم يعنى اسماعيل . . . فلمّا كان فى الليل أتى ابراهيم آت من ربّه فأراه الرؤيا فى ذبح

ابنه اسماعيل بموسم مكة . . . ثمّ انطلقا إلى السعى فلمّا صارا فى المسعى قال ابراهيم ( ع ) لاسماعيل يابنىّ إنّى أرى فى المنام أنّى أذبحك فى موسم عامى ه_ذا فماذا ترى قال يا أبت افعل ما تؤمر . . . و فدى اسماعيل بكبش عظيم فذبحه و تصدق بلحمه على المساكين ;

بريد عجلى گويد: به امام صادق(ع) گفتم: بين بشارت ابراهيم به اسماعيل و بشارت او به اسحاق، چه مقدار فاصله بود؟ حضرت فرمود: فاصله دو بشارت پنج سال بود خدا مى فرمايد: {فبشّرناه بغلام حليم; يعنى، . ..چون شب شد فرستاده اى از سوى خدا نزد ابراهيم آمد و در خواب ذبح فرزندش اسماعيل را در زمان حج در مكه به او نشان داد... آن گاه هر دو براى سعى به راه افتادند و چون به محل سعى رسيدند، ابراهيم به اسماعيل گفت: پسرم! من در خواب ديدم كه تو را امسال در زمان حج ذبح مى كنم، تو چه نظرى دارى؟ اسماعيل گفت: اى پدر! آنچه را مأمور شدى انجام ده ... و قوچ بزرگى به جاى اسماعيل فديه شد. پس ابراهيم(ع) آن را ذبح كرد و گوشت آن را به مساكين صدقه داد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 112 - 1

1 - بشارت خداوند به ابراهيم ( ع ) ، به تولد فرزندى به نام اسحاق براى او

و بشّرن_ه بإسح_ق

بشارت ولادت اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 53 - 9

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 -

صافات - 37 - 101 - 1،11

1 - تولّد نوجوانى بردبار ( اسماعيل ) ، بشارت خداوند به ابراهيم ( ع )

فبشّرن_ه بغل_م حليم

{غلام} به پسرى مى گويند كه تازه سبيل درآورده باشد و در اصطلاح فارسى به او نوجوان مى گويند. گفتنى است مقصود از اين نوجوان در اين آيه _ به قرينه آيات بعد _ اسماعيل(ع) است.

11 - { بريدة بن معاوية العجلى قال : قلت لأبى عبداللّه ( ع ) كم كان بين بشارة ابراهيم باسماعيل و بين بشارته بإسحاق قال كان بين البشارتين خمس سنين قال اللّه سبحانه فبشّرناه بغلام حليم يعنى اسماعيل . . . فلمّا كان فى الليل أتى ابراهيم آت من ربّه فأراه الرؤيا فى ذبح ابنه اسماعيل بموسم مكة . . . ثمّ انطلقا إلى السعى فلمّا صارا فى المسعى قال ابراهيم ( ع ) لاسماعيل يابنىّ إنّى أرى فى المنام أنّى أذبحك فى موسم عامى ه_ذا فماذا ترى قال يا أبت افعل ما تؤمر . . . و فدى اسماعيل بكبش عظيم فذبحه و تصدق بلحمه على المساكين ;

بريد عجلى گويد: به امام صادق(ع) گفتم: بين بشارت ابراهيم به اسماعيل و بشارت او به اسحاق، چه مقدار فاصله بود؟ حضرت فرمود: فاصله دو بشارت پنج سال بود خدا مى فرمايد: {فبشّرناه بغلام حليم; يعنى، . ..چون شب شد فرستاده اى از سوى خدا نزد ابراهيم آمد و در خواب ذبح فرزندش اسماعيل را در زمان حج در مكه به او نشان داد... آن گاه هر دو براى سعى به راه افتادند و چون به محل سعى رسيدند، ابراهيم به اسماعيل گفت: پسرم! من در خواب ديدم

كه تو را امسال در زمان حج ذبح مى كنم، تو چه نظرى دارى؟ اسماعيل گفت: اى پدر! آنچه را مأمور شدى انجام ده ... و قوچ بزرگى به جاى اسماعيل فديه شد. پس ابراهيم(ع) آن را ذبح كرد و گوشت آن را به مساكين صدقه داد}.

بشارت ولادت عيسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 17 - 14

14- { قال الباقر ( ع ) : إنّها ( مريم ) بشرت بعيسى فبينا هى فى المحراب إذ تمثّل لها الروح الأمين بشراً سويّاً ;

امام باقر(ع) فرمود: همانا او (مريم) به ولادت عيسى(ع) بشارت داده شد، پس در حالى كه در محراب بود، ناگهان روح الامين به شكل انسانى كامل اندام بر او ظاهر گشت}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 19 - 2

2- مأمور ويژه الهى با بشارت فرزند به مريم ( س ) ، خود را مأمور بخشيدن پسرى پاك نهاد به وى معرفى كرد .

قال إنّما أنا رسول ربّك لأهب لك غل_مًا زكيًّا

اسناد {هبه فرزند} به جبرئيل به خاطر وساطت او در بخشش الهى است. {زكىّ} از ريشه {زكاء} به معناى صلاح گرفته شده است (مصباح). {تزكية} و {زكاة} در معانى {طهارت} و {نموّ} و {بركت} و {مدح} استعمال دارد و در هر مورد، معناى مناسب آن مورد نظر است. طهارت و صلاح كودك به شايستگى هاى ذاتى او است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 21 - 2

2- جبرئيل در پاسخ به سؤال و نگرانى مريم بر حتمى

بودن وعده الهى و حامله شدن او به عيسى ( ع ) تأكيد كرد .

قال كذلك

چنان چه مشاراليه {ذلك} مضمون رسالت جبرئيل باشد، در اين صورت تأكيدى بر تحقق حتمى بشارت است; يعنى {موضوع همان گونه است كه گفتم}.

بشارت ولادت يحيى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 9 - 1

1- خداوند ، زكريا ( ع ) را بر فراهم آوردن زمينه تولد يحيى ( ع ) _ به رغم سال خوردگى وى و نازايى همسرش _ مطمئن ساخت .

قال كذلك

جمله {قال كذلك}; يعنى، {قال اللّه الأمر كما وعدتك} يا {قال اللّه الأمر كما قلت}; در صورت اول، _ خداوند بر وعده سابقش تأكيد مىورزد كه {اى زكريا همان گونه كه گفته ام تو _ به هر كيفيت _ داراى پسر خواهى شد و در صورت دوم، خداوند موانع تولد يحيى را تصديق كرده است; يعنى، {واقعيت همان است كه تو گفتى و اسباب عادى براى تولد يحيى فراهم نيست، _ ولى خداى تو گفته است: اين كار بر من آسان است}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 10 - 2

2- زكريا ( ع ) ، خواهان علامت و نشانه اى بر الهى بودن بشارت تولد يحيى به وى *

قال ربّ اجعل لى ءاية

علامت خواهى زكريا ممكن است از آن جهت باشد كه وى اطمينان يابد آنچه او دريافت داشته، وحى الهى بوده است و نه القاآت شيطانى; امكان ترديد در اين امور براى پيامبران با توجه به اين نكته است كه آنان تنها با امدادهاى خداوند از آزار

شياطين و القاآت آنها مصون مى ماندند و خداوند گاه با ارائه نشانه و گاه با وسيله ديگر آنان را مطمئن مى ساخت.

تاريخ ولادت اسحاق(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 39 - 8

8- اسماعيل ( ع ) ، پيش از اسحاق ( ع ) به دنيا آمد و از نظر سنى بزرگتر از او بود .

وهب لى على الكبر إسم_عيل و إسح_ق

از تقدم ذكرى اسماعيل(ع) بر اسحاق(ع) در اين آيه و آيات مشابه تقدم سنى استفاده مى شود و تاريخ نيز مؤيد اين برداشت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 72 - 1

1- تولد اسحاق و يعقوب ( ع ) ، پس از هجرت ابراهيم ( ع ) بود .

و نجّين_ه و لوطًا إلى الأرض . .. و وهبنا له إسح_ق و يعقوب

سير داستان حضرت ابراهيم در اين آيات، بيانگر برداشت ياد شده است. به علاوه اين كه داستان افكندن ابراهيم به آتش و نجات آن حضرت در زمان جوانى اش بوده است و فرزنددار شدن ابراهيم(ع) در دوران پيرى آن حضرت صورت گرفته است.

تاريخ ولادت اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 39 - 8

8- اسماعيل ( ع ) ، پيش از اسحاق ( ع ) به دنيا آمد و از نظر سنى بزرگتر از او بود .

وهب لى على الكبر إسم_عيل و إسح_ق

از تقدم ذكرى اسماعيل(ع) بر اسحاق(ع) در اين آيه و آيات مشابه تقدم سنى استفاده مى شود و تاريخ نيز مؤيد اين برداشت

است.

تاريخ ولادت عيسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 22 - 4

4- { عن الرضا ( ع ) قال : ليلة خمس و عشرين من ذى القعدة . . . ولد فيها عيسى بن مريم ( ع ) . . . ;

از امام رضا(ع) روايت شده كه فرمود: شب بيست و پنجم ذى القعده عيسى(ع) تولد يافت}.

تاريخ ولادت يحيى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 7 - 12

12- { عن أبى جعفر ( ع ) قال : إنّما ولد يحيى بعد البشارة له من اللّه بخمس سنين ;

از امام باقر(ع) روايت شده كه فرمود: همانا يحيى، پنج سال بعد از آن كه خداوند به ولادت او بشارت داد، متولد شد}.

تاريخ ولادت يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 49 - 6

6- تولد يعقوب در زمان حيات حضرت ابراهيم ( ع ) بوده است .

وهبنا له إسح_ق و يعقوب

بر حسب ظاهر، صدق هبه زمانى است كه دريافت كننده در قيد حيات باشد. با توجه به اين كه يعقوب نيز در اين آيه موهبت به ابراهيم(ع) دانسته شده، چنين برمى آيد كه او نيز در زمان حيات ابراهيم متولد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 72 - 1،4

1- تولد اسحاق و يعقوب ( ع ) ، پس از هجرت ابراهيم ( ع ) بود .

و نجّين_ه و لوطًا إلى الأرض . .. و وهبنا له إسح_ق و يعقوب

سير داستان حضرت

ابراهيم در اين آيات، بيانگر برداشت ياد شده است. به علاوه اين كه داستان افكندن ابراهيم به آتش و نجات آن حضرت در زمان جوانى اش بوده است و فرزنددار شدن ابراهيم(ع) در دوران پيرى آن حضرت صورت گرفته است.

4- تولد يعقوب ( ع ) ، در زمان حيات ابراهيم ( ع ) بود .

و وهبنا له إسح_ق و يعقوب

يعقوب(ع) فرزند اسحاق و نوه ابراهيم(ع) است; ولى از آن جا كه خداوند نام يعقوب را همراه با اسحاق ذكر فرمود و هر دو را به عنوان موهبت خود به ابراهيم يادآور شد، مى رساند كه يعقوب(ع) در زمان حيات ابراهيم(ع) تولد يافته بود.

ترس هنگام ولادت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 7 - 1

1 - تولد موسى ( ع ) ، در فضايى آكنده از خوف و خطر و به دور از چشم ديگران

يذبّح أبناءهم . .. و أوحينا إلى أُمّ موسى أن أرضعيه

ترسناكى ولادت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 15 - 10

10- { عن أبى الحسن الرضا ( ع ) : إنّ أوحش ما يكون ه_ذا الخلق فى ثلاثة مواطن يوم يولد . . . و يوم يموت . . . و يوم يبعث . . . و قد سلّم اللّه _ عزّوجلّ_ على يحيى ( ع ) فى ه_ذه الثلاثة المواطن و آمن روعته فقال : { و سلام عليه يوم ولد و يوم يموت و يوم يبعث حيّاً . . . } ;

از امام رضا(ع) روايت شده است: همانا وحشتناك ترين مواقع

براى اين خلق در سه موضع است: روزى كه متولد مى شود. .. و روزى كه مى ميرد... و روزى كه برانگيخته مى شود... و خداوند سلام فرستاده است بر يحيى(ع) در اين سه موضع و او را از وحشت آن مواضع ايمن ساخته و فرموده: {و سلام عليه يوم ولد و يوم يموت و يوم يبعث حيّاً}...}.

تشبيه به ولادت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 48 - 7

7- انسان ها ، مانند زمان تولد ، فاقد هرگونه مال و فرزند و عنوان و اعتبار ، در صحنه قيامت حضور خواهند يافت .

لقد جئتمونا كما خلقن_كم أوّل مرّة

تشبيه حضور انسان ها در قيامت به زمان تولد آنان، ممكن است از جهت همراه نداشتن امكانات مادّى و خالى بودن از هرگونه عنوان و اعتبار باشد.

حتميت ولادت عيسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 21 - 13

13- تولد عيسى ( ع ) بدون پدر و نشانه بودن او براى قدرد خداوند و رحمت الهى بودن او ، از مقدرات خداوند و غير قابل تغيير بود .

كذلك . .. و لنجعله ءاية للناس و رحمة منّا و كان أمرًا مقضيًّا

جمله {كان أمراً مقضيّاً} ممكن است تنها در باره تولد عيسى(ع) باشد و ممكن است به هر سه موضوعى كه در آيه ذكر شده است، مربوط باشد. {مقضيّاً} اسم مفعول از {قضاء} است; يعنى آنچه قطعى شده و فيصله يافته باشد. {أمر} در معانى {فرمان} و {حادثه} استعمال مى شود. كلمه {مقضيّاً} قرينه بر اراده معناى دوم است.

خدا و ولادت

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اخلاص - 112 - 3 - 2،3،4

2 - خداوند ، فرزند كسى نيست .

و لم يولد

3 - تجزيه شدن ذات خداوند و جدا شدن چيزى از او ، ممكن نيست .

لم يلد

تعبير ولادت در اين آيه، شامل صادر شدن از مبدأ ديگر و انفصال جزء از كلّ نيز مى باشد.

4 - خداوند ، از چيزى به وجود نيامده است .

و لم يولد

زكريا(ع) هنگام ولادت يحيى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 11 - 1،2،8

1- زكريا ( ع ) ، در زمان فرا رسيدن نشانه وعده داده شده براى پيدايش فرزندش يحيى ، در عبادت گاه بود .

فخرج على قومه من المحراب

محراب هاى بنى اسرائيل همان مسجدهاى آنها بود كه براى نماز در آن اجتماع مى كردند(كتاب {العين}). فاء در {فخرج} فصيحه است ; يعنى از جملاتى محذوف حكايت مى كند. به قرينه آيه قيل، آن محذوف، سخن نگفتن زكريا به مدت سه روز است كه چه به اعجاز و چه با اراده خود و به فرمان خداوند در آن سه روز سخن نگفت. تعبير {فخرج ...; آنگاه از عبادتگاه خود بيرون آمد}، حاكى از اين است كه در آن سه روز در عبادتگاه بود.

2- زكريا ( ع ) پس از سكوت سه روزه و ناتوانى از سخن گفتن با مردم ، از عبادتگاه بيرون آمد و نزد مردم حاضر شد .

فخرج على قومه من المحراب

8- زكريا ( ع ) پس از خروج از عبادتگاه ، فرا رسيدن زمان تحقق بشارت فرزند را به قوم خويش فهماند

.

أن سبّحوا

ظاهر اين است كه آنچه زكريا(ع) از قوم خود خواسته است، با حادثه پيش آمده در ارتباط باشد; يعنى، زكريا(ع)، قضيه را به آنان تفهيم كرده و ضرورت تسبيح و تنزيه خداوند را در چنين مواردى يادآور شده است.

سلامتى هنگام ولادت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 15 - 6

6- انسان در لحظه مرگ ( نظير زمان ولادت و هنگامه رستاخيز ) نيازمند سلامت و امنيتى ويژه از جانب خداوند

و سل_م عليه يوم ولد و يوم يموت و يوم يبعث حيًّا

نكره بودن {سلام} بيانگر برجستگى آن است و مراد از سلامت هنگام مرگ، در امان بودن از مواجه شدن با امرى ناخوشايند، نظير وحشت و اضطراب و نوميدى و . .. است.

عبرت از ولادت عيسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 59 - 11

11 - چگونگى تولد و زندگى عيسى ( ع ) ، پيامدار آموزه هايى چند براى بنى اسرائيل

و جعلن_ه مثلاً لبنى إسرءيل

برداشت ياد شده بدين احتمال است كه مراد از {مثل} قرار گرفتن عيسى(ع)، نحوه خلقت و آفرينش آن حضرت باشد.

عظمت منافع ولادت عيسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 21 - 10

10- پيدايش حضرت عيسى ( ع ) بدون پدر و اسباب متعارف ، كارى هدف مند و داراى منافع گسترده و بسيار بود .

هو علىَّ هيّن و لنجعله ءاية للناس

متحمل است عبارت {لنجعله. ..} عطف بر علّتى محذوف باشد; يعنى {خلقناه من غير أب لأغراض لا مجال لذكرها و لنجعله} فايده اين

حذف {ايهام} است; يعنى به قدرى اغراض اين كار بزرگ و گسترده است كه گويا در كلام نمى گنجد.

فلسفه ولادت عيسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 21 - 10

10- پيدايش حضرت عيسى ( ع ) بدون پدر و اسباب متعارف ، كارى هدف مند و داراى منافع گسترده و بسيار بود .

هو علىَّ هيّن و لنجعله ءاية للناس

متحمل است عبارت {لنجعله. ..} عطف بر علّتى محذوف باشد; يعنى {خلقناه من غير أب لأغراض لا مجال لذكرها و لنجعله} فايده اين حذف {ايهام} است; يعنى به قدرى اغراض اين كار بزرگ و گسترده است كه گويا در كلام نمى گنجد.

كيفيت ولادت عيسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 59 - 11

11 - چگونگى تولد و زندگى عيسى ( ع ) ، پيامدار آموزه هايى چند براى بنى اسرائيل

و جعلن_ه مثلاً لبنى إسرءيل

برداشت ياد شده بدين احتمال است كه مراد از {مثل} قرار گرفتن عيسى(ع)، نحوه خلقت و آفرينش آن حضرت باشد.

معجزه ولادت عيسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 21 - 4،11،13

4- تولد عيسى ( ع ) ، امرى خارق العاده و اعجازآميز بود .

قال ربّك هو علىَّ هيّن

11- حضرت عيسى ( ع ) و آفرينش او بدون پدر ، نشانه اى بزرگ براى پى بردن مردم به قدرت خداوند

و لنجعله ءاية للناس

ضمير مفعولى {لنجعله} به عيسى(ع) بازمى گردد. تنوين {آيةً}، مفيد تفخيم است; يعنى بدان جهت عيسى(ع) را به تو عطا كرديم كه او را براى مردم

آيتى بزرگ قرار دهيم.

13- تولد عيسى ( ع ) بدون پدر و نشانه بودن او براى قدرد خداوند و رحمت الهى بودن او ، از مقدرات خداوند و غير قابل تغيير بود .

كذلك . .. و لنجعله ءاية للناس و رحمة منّا و كان أمرًا مقضيًّا

جمله {كان أمراً مقضيّاً} ممكن است تنها در باره تولد عيسى(ع) باشد و ممكن است به هر سه موضوعى كه در آيه ذكر شده است، مربوط باشد. {مقضيّاً} اسم مفعول از {قضاء} است; يعنى آنچه قطعى شده و فيصله يافته باشد. {أمر} در معانى {فرمان} و {حادثه} استعمال مى شود. كلمه {مقضيّاً} قرينه بر اراده معناى دوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 50 - 2

2 - تولد عيسى از مريم بدون پدر ، معجزه بزرگ الهى بود .

و جعلنا ابن مريم و أُمّه ءاية

نكره آمدن {آية} براى تفخيم است و آن به معناى نشانه اى بزرگ مى باشد.

معجزه ولادت يحيى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 9 - 6

6- تولد يحيى ، امرى اعجاز آميز و غير عادى بودو

قال كذلك قال ربّك هو علىَّ هيّن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 12 - 1

1- بشارت و وعده خداوند به زكريا ، با تولد اعجاز گونه يحيى تحقق يافت .

نبشّرك بغل_م اسمه يحيى . .. ي_يحيى خذ الكت_ب

مكان ولادت اسحاق(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 27 - 2

2 - اسحاق ( ع ) ،

پس از هجرت ابراهيم ( ع ) از منطقه اصلى زندگى اش ، متولد شد .

و قال إنّى مهاجر . .. و وهبنا له إسح_ق

برداشت بنابراين است كه در آيات، آنچه بر حضرت ابراهيم(ع) به ترتيب رخ داده، منعكس شده است.

وقت ولادت اسحاق(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 27 - 2

2 - اسحاق ( ع ) ، پس از هجرت ابراهيم ( ع ) از منطقه اصلى زندگى اش ، متولد شد .

و قال إنّى مهاجر . .. و وهبنا له إسح_ق

برداشت بنابراين است كه در آيات، آنچه بر حضرت ابراهيم(ع) به ترتيب رخ داده، منعكس شده است.

ولادت اسحاق(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 39 - 11

11- حضرت ابراهيم ( ع ) قبل از تولد اسماعيل و اسحاق ( ع ) از خداوند خواستار فرزند شده بود .

الحمد لله الذى وهب لى على الكبر إسم_عيل و إسح_ق إن ربّى لسميع الدعاء

ولادت اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 39 - 11

11- حضرت ابراهيم ( ع ) قبل از تولد اسماعيل و اسحاق ( ع ) از خداوند خواستار فرزند شده بود .

الحمد لله الذى وهب لى على الكبر إسم_عيل و إسح_ق إن ربّى لسميع الدعاء

ولادت انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 11 - 5

5 - ناتوانى و نادانى انسان ، در آغاز تولد

ذرنى و من خلقت وحيدًا

كلمه {وحيداً} مى تواند حال براى مفعول محذوف باشد; يعنى،

{خلقته منفرداً}. بر اين اساس و به قرينه آيات بعد (و جعلت له مالاً ممدوداً ...)، مقصود از {خلقت وحيداً}، ناتوانى و نادارى انسان در آغاز تولد است.

ولادت انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 78 - 1،2،3

1- تولد انسان ها از مادرانشان ، جلوه اى از قدرت مطلق خداوند است .

إن الله على كلّ شىء قدير . و الله أخرجكم من بطون أمّه_تكم

برداشت فوق، با استفاده از ارتباط اين آيه با آيه قبل است كه در پايان آن، سخن از قدرت بى پايان الهى به ميان آمده بود.

2- انسان به هنگام تولد از مادر ، فاقد هرگونه دانش و آگاهى است .

أخرجكم من بطون أمّه_تكم لاتعلمون شيئًا

3- عدم برخوردارى فرزند انسان از علم و آگاهى از طريق ابزار شنوايى ، بينايى و قلب به هنگام تولد ، از نشانه هاى تدبير و حكمت الهى *

و الله أخرجكم من بطون أمّه_تكم لاتعلمون شيئًا

اين آيه در مقام اثبات توحيد و توجه دادن انسانها به آثار و نشانه هاى الهى است. بنابراين عالم نبودن فرزندان و عدم توجه آنان به موقعيت خويش، در مراحل تولد و پس از آن، مى تواند اشاره به حكمت الهى و اهميت اين موضوع در زندگى انسانها داشته باشد.

ولادت تكوينى عيسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 110 - 26

26 _ عيسى ( ع ) ، برخوردار از ولايت تكوينى

و اذ تخلق من الطين . .. و تبرى الاكمه و الابرص باذنى و اذ تخرج الموتى باذنى

ولادت در الوهيت

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

20 - اخلاص - 112 - 3 - 7

7 - كسى كه از ديگرى تولّد يافته ، نمى تواند خدا باشد .

و لم يولد

جمله {لم يولد}، علاوه بر اين كه تصور هر گونه مبدئى را براى خداوند باطل مى داند; تعريض به كسانى است كه عيسى(ع) را خدا مى پنداشتند، با آن كه به متولّد شدن آن حضرت معترف بودند.

ولادت عيسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 156 - 10

10 _ اتهام ارتباط نامشروع مريم ( ع ) با مردى نجار به نام يوسف ، و باردار شدن وى به عيسى ( ع ) ، بهتان بزرگ يهود به ساحت پاك مريم

و بكفرهم و قولهم على مريم بهتناً عظيماً

امام صادق(ع): . .. الم ينسبوا مريم بنت عمران الى انها حملت بعيسى من رجل نجار اسمه يوسف ... .

_______________________________

امالى صدوق، ص 92، ح 3، مجلس 22; تفسير برهان، ج 1، ص 426، ح 2.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 72 - 4،6

4 _ مسيح ( ع ) فرزند مريم نه خدا و نه زده او

المسيح ابن مريم

6 _ زاده شدن مسيح ( ع ) از مريم ( ع ) گواهى روشن بر خدا نبودن او

لقد كفر الذين قالوا إنّ اللّه هو المسيح ابن مريم

تصريح به فرزندى مسيح(ع) براى مريم، براى بيان اين حقيقت است كه فرزند بودن (مخلوق بودن) با الوهيت تنافى دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 75 - 4

4 _ زاده شدن

مسيح ( ع ) از مادر ، دليل روشن بر خدا نبودن او

قالوا إنّ اللّه هو المسيح . .. ما المسيح ابن مريم

توصيف مسيح(ع) به فرزندى او براى مريم _ پس از بيان ادعاى الوهيت مسيح(ع) _ رد پندار خدا بودن اوست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 16 - 1

1- توجه ويژه به آيات سرگذشت مريم و تشريح داستان تولد عيسى در قرآن ، وظيفه اى الهى بر عهده پيامبر ( ص )

واذكر فى الكت_ب مريم

{اذكر} خطاب به پيامبر(ص) است. آن حضرت بدون دستور خاص نيز آيات نازل شده را در قرآن بيان مى كرد. هدف از تأكيد بر ذكر اين آيات، بيان اهميت ماجراى باردارى مريم به عيسى و تأثير عميق آن در جامعه آن روز است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 24 - 4

4- خداوند ، هم زمان با ولادت عيسى ( ع ) ، در نقطه اى پايين تر از مكان استقرار مريم ( س ) ، جويبارى پديدار ساخت .

فنادي_ها من تحتها ألاّتحزنى قد جعل ربّك تحتك سريًّا

{سرىّ} به معناى نهر كوچك است و به معناى {رفيع} نيز استعمال شده است، ولى جمله {اشربى} _ در آيات بعد _ قرينه بر اراده معناى اول است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 33 - 2،8

2- حضرت عيسى ( ع ) در زمان تولد ، داراى جسم و روحى سالم و آماده رشد و كمال بود .

والسل_م علىّ يوم ولدت

8- حضرت عيسى ( ع ) همانند ديگر

انسان ها ، داراى تولد ، مرگ و رستاخيز و خود معترف به آن است .

يوم ولدت و يوم أموت و يوم أُبعث حيًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 35 - 2،14

2- توهم فرزند بودن عيسى ( ع ) براى خداوند ، برخاسته از تحليل نادرست ماجراى تولد و سخن گفتن معجزنماى او بود .

ذلك عيسى ابن مريم . .. ما كان للّه أن يتّخذ من ولد

نفى فرزند از خداوند پس از بيان قصه تولد عيسى(ع) مى تواند بيانگر اين نكته باشد كه گروهى اين نوع امور معجزه آسا را دليل فرزند خدابودن او قرار داده اند.

14- ماجراى تولد و سخن گفتن عيسى ( ع ) ، نمودى از حاكميت اراده الهى بر هستى است ; نه نشان فرزندى عيسى ( ع ) براى خداوند .

ما كان للّه أن يتّخذ من ولد . .. إذا قضى أمرًا فإنّما يقول له كن فيكون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 12 - 6

6 - باردارى مريم ( س ) و تولد مسيح ( ع ) ، با دميده شدن روح الهى در او

فنفخنا فيه من روحنا

ولادت يحيى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 15 - 1،2،10

1- حضرت يحيى ( ع ) ، مشمول سلام ويژه خداوند به هنگام تولد ، مرگ و رستاخيز خود

و سل_م عليه يوم ولد و يوم يموت و يوم يبعث حيّاً

2- حضرت يحيى ( ع ) به هنگام زاده شدن از هر گزند و كاستى در امان

بود و همه زمينه ها و شرايط لازم براى رشد و كمال را داشت .

و سل_م عليه يوم ولد

{سلام} داراى چند معنا است، از جمله به معناى سلامتى از هر گزند و آفت است، البته سلام از جانب خداوند جنبه تكوينى دارد و خبر از متن حوادث مى دهد; لذا {سلام عليه}; يعنى، از جانب خداوند عافيت يحيى از هر گزند جسمى و انحراف عقيدتى تضمين شده است.

10- { عن أبى الحسن الرضا ( ع ) : إنّ أوحش ما يكون ه_ذا الخلق فى ثلاثة مواطن يوم يولد . . . و يوم يموت . . . و يوم يبعث . . . و قد سلّم اللّه _ عزّوجلّ_ على يحيى ( ع ) فى ه_ذه الثلاثة المواطن و آمن روعته فقال : { و سلام عليه يوم ولد و يوم يموت و يوم يبعث حيّاً . . . } ;

از امام رضا(ع) روايت شده است: همانا وحشتناك ترين مواقع براى اين خلق در سه موضع است: روزى كه متولد مى شود. .. و روزى كه مى ميرد... و روزى كه برانگيخته مى شود... و خداوند سلام فرستاده است بر يحيى(ع) در اين سه موضع و او را از وحشت آن مواضع ايمن ساخته و فرموده: {و سلام عليه يوم ولد و يوم يموت و يوم يبعث حيّاً}...}.

ويژگيهاى ولادت عيسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 24 - 11

11- ويژگى هاى حضرت عيسى ( ع ) ، از اولين لحظه ميلاد او بروز كرد .

فنادي_ها من تحتها ألاّتحزنى قد جعل ربّك تحتك سريًّا

كلمه {من تحتها} (از

پايين او) دلالت مى كند كه حضرت عيسى(ع) هنگامى اين سخنان را گفته كه هنوز مادرش، حتى او را به آغوش نگرفته و بر دامن خويش ننشانده بود، شناخت حالات مادر و پى بردن به نيازهاى روحى او، بيانگر عمق توان مندى هاى حضرت عيسى(ع) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 33 - 4

4- عيسى ( ع ) با سالم خواندن مرحله ولادت خويش از هر عيب و ناپسندى ، بر مبرّابودن مادرش مريم ( س ) از اتهامات نارواى مردم تأكيد كرد .

والسل_م علىّ يوم ولدت

ويژگيهاى ولادت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 7 - 1

1 - تولد موسى ( ع ) ، در فضايى آكنده از خوف و خطر و به دور از چشم ديگران

يذبّح أبناءهم . .. و أوحينا إلى أُمّ موسى أن أرضعيه

ولايت از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

{ولايت}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 35 - 5،11

5 _ ولايت همسر عمران بر فرزند خويش

ربّ انّى نذرت لك ما فى بطنى

11 _ ولايت همسر عمران بر فرزند خويش ، به هنگام در حيات نبودن عمران *

ربّ انّى نذرت لك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 123 - 7

7 _ نصرت و يارى الهى به مؤمنان ، نشانه اى از ولايت او بر ايشان

و اللّه وليّهما . .. و لقد نصركم اللّه ببدر و انتم اذلّة

جمله {و لقد نصركم اللّه}، مى تواند استدلالى باشد براى جمله {و اللّه

وليّهما}. يعنى خداوند، ولى و حامى مؤمنان است; به دليل اينكه شما را در بدر، در عين ضعف و ناتوانى، يارى كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 175 - 19

19 _ مؤمنان مجاهد ، از اولياى خداوند و دور از ولايت شيطان هستند . *

انّما ذلكم الشّيطان يخوّف اولياءه . .. ان كنتم مؤمنين

چون دشمنان دين (كافران و منافقان) از اولياى شيطانند، بنابراين مجاهدان، دور از ولايت شيطان و در نتيجه از اولياى خدا خواهند بود. گفتنى است كه برداشت فوق مبتنى بر اين است كه {يخوّف اولياءه} به معناى {يخوفكم اولياءه} باشد.

آثار اعراض از ولايت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 113 - 10

10_ نپذيرفتن ولايت و سرپرستى خداوند ، آدمى را به دام اوليا و سرپرستانى متعدد گرفتار مى سازد .

و ما لكم من دون الله من أولياء

آوردن {ولى} به صورت مفرد به جاى {أولياء} در رساندن مقصود (نبود هيچ ولى و سرپرستى جز خدا) كافى بود. بنابراين جمع آوردن {أولياء} اشاره به نكاتى دارد. برداشت فوق ناظر به يكى از آن نكات است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 16 - 9

9_ آنان كه ولايت خداوند را نپذيرند ، اسير ولايت هاى متعدد و گوناگون مى شوند .

أفاتخذتم من دونه أولياء

برداشت فوق از جمع آوردن {أولياء} استفاده شده است.

آثار ذكر ولايت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 196 - 6

6 _ توجه صالحان به

ولايت و سرپرستى خدا بر ايشان ، عامل مقاومت آنها در مبارزه با اهل شرك و نهراسيدن از توطئه هاى ايشان

ثم كيدون فلاتنظرون . .. هو يتولى الصلحين

از اهداف بيان ولايت خدا بر صالحان، پس از طرح توطئه مشركان، اين است كه صالحان همواره توجه به يارى خدا داشته باشند و هرگز از مكرهاى مشركان نهراسند.

آثار رد ولايت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 20 - 8

8_ كسانى كه ولايت خدا را نپذيرند ، خويشتن را به ولايتهايى متعدد و بى اساس گرفتار خواهند كرد .

و ما كان لهم من دون الله من أولياء

جمع آوردن كلمه {أولياء} با وجود اين كه بيان معناى مقصود با كلمه {ولىّ} نيز ممكن بود ، اشاره به اين نكته دارد كه انسان ، اگر ولايت الهى را نپذيرد ، گرفتار تعدد اوليا مى شود و ناچار است به ولايتهاى متعددى گردن نهد.

آثار عقيده به ولايت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 78 - 24

24 - اعتقاد به مولويت و سرپرستى خداوند ، مقتضى اعتصام به او و پرهيز از چنگ زدن به دامن غير او

و اعتصموا باللّه هو موليكم

جمله {هو موليكم} به منزله تعليل براى {اعتصموا باللّه} است; يعنى، به خدا اعتصام كنيد; زيرا او مولا و قيّم شما است.

آثار قبول ولايت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 101 - 25

25_ پذيرش ولايت خداوند ، زمينه ساز تسليم شدن در برابر خدا و شايسته بودن براى همزيستى با صالحان

در سراى آخرت

أنت ولىّ فى الدنيا و الأخرة توفنى مسلمًا و ألحقنى بالص_لحين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 16 - 16

16_ پذيرش ولايت و ربوبيت غير خدا ، فرو رفتن در تاريكيهاست و پذيرش ولايت و ربوبيت خدا ، راهيابى به نور است .

قل من رب السموت . .. أم هل تستوى الظلم_ت والنور

آثار قبول ولايت شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 4 - 4،5

4- ضلالت و گمراهى ، پيامد قطعى قرار گرفتن در قلمرو ولايت شيطان و پيروى از او

من تولاّه فإنّه يضلّه

5- گرفتار شدن به عذاب دوزخ ، سرنوشت محتوم و فرجام شوم كسى است كه خود را در قلمرو ولايت شيطان قرار دهد و از او پيروى كند .

كتب عليه أنّه من تولاّه. .. ويهديه إلى عذاب السعير

آثار قبول ولايت غير خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 16 - 16

16_ پذيرش ولايت و ربوبيت غير خدا ، فرو رفتن در تاريكيهاست و پذيرش ولايت و ربوبيت خدا ، راهيابى به نور است .

قل من رب السموت . .. أم هل تستوى الظلم_ت والنور

آثار قبول ولايت كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 80 - 14

14 _ پذيرش ولايت كافران و دوستى با آنان ، موجب غضب خداوند بر بنى اسرائيل

ترى كثيراً منهم يتولون . .. لبئس ما قدمت لهم انفسهم ان سخط اللّه عليهم

آثار محروميت از ولايت خدا

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 46 - 2

2 - جاودانگى ظالمان و گمراهان ، در دوزخ ، نتيجه محروميت آنان از ولايت خدا و تكيه بر ولايت غير او است .

إنّ الظ_لمين فى عذاب مقيم . و ما كان لهم من أولياء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 11 - 4

4- ذلّت و بدفرجامى كافران ، معلول برخوردار نبودن از ولايت و حمايت خداوند

دمّر اللّه عليهم . .. ذلك ... و أنّ الك_فرين لا مولى لهم

آثار نياز به ولايت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 111 - 9

9- موجود نيازمندِ ولايت ( سرپرستى و دوستى ) ، از سر ذلّت موجودى درمانده و داراى كاستى است .

و لم يكن له ولىّ من الذلّ

{ولايت} يا به معناى دوستى است و يا به معناى سرپرستى است كه در هر دو صورت، در صورتى كه از سر ذلّت باشد نشانگر وجود نقص و كاستى در شىء مورد حمايت و دوستى است.

آثار ولايت آل محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 36 - 19

19- { عن أبى عبدالله ( ع ) قال : من تولّى آل محمّد . . . فهو من آل محمّد . . . لا انه من القوم بأعيانهم و إنما هو منهم بتولّيه إليهم و اتباعه إيّاهم و كذلك . . . قول إبراهيم : { فمن تبعنى فإنه منّى . . . } ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود: كسى كه آل

محمد را ولّى خود قرار دهد . .. پس او از آل محمد است ... نه آنكه در حقيقت از قوم آل محمد شود; بلكه او از آل محمد است، به خاطر آنكه آنان را ولّى خود برگزيده است و از آنان تبعيت مى كند و چنين است ... سخن ابراهيم(ع): {فمن تبعنى فإنه منّى ...}.

آثار ولايت ائمه(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 64 - 18

18- { عن أبى عبدالله ( ع ) . . . [ فى قوله ] { و شاركهم فى الأموال و الأولاد } . . . قال : إن الشيطان ليجىء حتى يقعد من المرأة كما يقعد الرجل منها و يحدث كما يحدث و ينكح كما ينكح قلت : بأى شىء يعرف ذلك ؟ قال : بحبّنا و بغضنا ، من أحبّنا كان من نطفة العبد و من أبغضنا كان نطفة الشيطان ;

از امام صادق(ع) در باره[سخن خداوند]{و شاركهم فى الأموال و الأولاد} روايت شده است كه فرمود: همانا شيطان مى آيد و بر زنان مى نشيند، همان گونه كه مردان بر آنان مى نشينند و همان مى كنند كه آنان انجام مى دهند . ..[راوى مى گويد]گفتم: به چه چيزى اين مسأله شناخته مى شود؟ حضرت فرمود: به حبّ و بغض نسبت به ما. هر كس ما را دوست بدارد، از نطفه پدرش مى باشد و هر كس بر ما بغض بورزد، از نطفه شيطان مى باشد}.

آثار ولايت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 139 - 15

15 _ كسب

عزت ، تنها در گرو محبت خداوند و پذيرش ولايت اوست .

أيبتغون عندهم العزّة فإن العزّة للّه جميعاً

خداوند پس از بيان اين حقيقت كه هدف منافقان در دوستى با كافران رسيدن به عزت است، مى فرمايد كه عزتها از آن خداست. يعنى اگر طالب عزت هستيد، بايد ولايت خدا را پذيرا شويد و با او پيمان مودّت داشته باشيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 56 - 5

5 _ پيروزى اهل ايمان در گرو همبستگى آنان بر محور ولايت الهى

فان حزب اللّه هم الغلبون

به اصحاب و يارانى كه همفكر شخصى باشند و از وى پيروى كنند، حزب آن شخص مى گويند. (لسان العرب.)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 16 - 5

5 _ گزينش خداوند يگانه به ولايت و سرپرستى، زمينه شمول رحمت الهى بر آدمى است.

قل أغير اللّه أتخذ وليا . .. من يصرف عنه يومئذ فقد رحمه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 26 - 15

15- ولايت و نظارت يگانه خدا بر اصحاب كهف ، دليل علم برتر الهى و عدم آگاهى ديگران به زواياى سرگذشت آنان است .

قل اللّه أعلم بما لبثوا . .. ما لهم من دونه من ولىّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 44 - 7

7- ولايت خداوند و حقّانيّت او ، ضامن اعطاى بهترين پاداش ها و فرجام ها است .

هنالك الول_ية للّه الحقّ هو خير ثوابًا و خير عقبًا

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

11 - حج - 22 - 78 - 25،26،27

25 - لزوم اداى تكاليف الهى ، برخاسته از حق ولايت خداوند بر آدمى

فأقيموا الصلوة . .. هو موليكم

26 - حق ولايت الهى ، تنها مجوز براى تشريع و قانون گذارى

فأقيموا الصلوة و ءاتوا الزكوة و اعتصموا باللّه هو موليكم

برداشت ياد شده، بدان احتمال است كه {هو مولاكم} اشاره به اين داشته باشد كه چون خداوند بر آدميان حق ولايت دارد، از اين رو به جعل مقررات و تكاليف پرداخته است. بنابراين هر گونه تشريع و قانون گذارى، بايستى به گونه اى به ولايت الهى منتهى شود.

27 - مشروعيت ولايت ها و حكومت هاى بشرى ، در گرو منتهى شدن آن به ولايت الهى است .

هو موليكم

با توجه به ظهور {هو مولاكم} در حصر، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 10 - 6

6 - مقام ولايت و سرپرستى خداوند ، مقتضى مرجعيت نهايى او براى رفع تنازعات بشرى است .

فاللّه هو الولىّ . .. و ما اختلفتم فيه من شىء فحكمه إلى اللّه

از ارتباط اين آيه با آيه قبل، مى توان استفاده كرد كه ولايت خداوند، مقتضى مرجعيت او در حل اختلافات است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 10 - 7

7 - رهايى انسان از گرفتارى هاى روز قيامت ، تنها در پرتو ولايت خداوند و اطاعت از او است .

و لايغنى عنهم . .. و لا ما اتّخذوا من دون اللّه أولياء

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

17 - محمد - 47 - 11 - 1

1- سعادت و نيك فرجامى مؤمنان ، معلول ولايت و سرپرستى خداوند بر ايشان

ينصركم و يثبّت أقدامكم . .. ذلك بأنّ اللّه مولى الذين ءامنوا

آثار ولايت شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 28 - 4

4 _ توجيه ارتكاب كارهاى زشت و ناپسند به پندار اجراى فرمان خداوند، برخاسته از نفوذ و ولايت شيطان است.

إنا جعلنا الشيطين أولياء للذين لا يؤمنون . .. الله أمرنا بها

آثار ولايت غير خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 15 - 5

5 _ شرك و پذيرش ولايت غير خدا، موجب گرفتارى به عذاب شديد اخروى

أغير اللّه أتخذ وليا . .. و لا تكونن من المشركين. قل إنى أخاف إن عصيت ربى عذاب ي

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 8 - 14

14 - انتخاب غير خدا به عنوان ولى در دنيا ، مايه محروميت از ولايت و نصرت الهى در قيامت

و الذين اتّخذوا من دونه أولياء . .. و الظ_لمون ما لهم من ولىّ و لا نصير

آثار ولايت كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 139 - 1،3

1 _ مدعيان ايمان ، در صورت پذيرش سرپرستى و دوستى كافران ، در زمره اهل نفاقند .

بشّر المنفقين بأنّ لهم عذاباً أليماً. الذين يتّخذون الكفرين أولياء

{أولياء} جمع {ولى} مى تواند به معناى دوست و يا سرپرست باشد. گفتنى است كه در برداشت فوق، {الذين}، وصف براى منافقان گرفته

شده است.

3 _ پذيرش دوستى و سرپرستى كفار ، در پى دارنده عذابى دردناك

بشّر المنفقين بأنّ لهم عذاباً أليماً. الذين يتّخذون الكفرين أولياء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 143 - 10

10 _ پذيرش دوستى و سرپرستى كفار ، خيانت در جنگ ، خدعه با خدا ، سستى در عبادت ، رياكارى و كم به ياد خدا بودن ، موجب گمراهى و محروميت دايمى از هدايت الهى است .

و من يضلل اللّه فلن تجد له سبيلا

از مصاديق مورد نظر براى (من يضلل)، كسانى هستند كه در آيات قبل (از 138 تا 143) خصلتهاى آنان بر شمرده شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 51 - 11،16

11 _ مؤمنان پذيراى ولايت و سرپرستى يهود و نصارا ، از زمره كافران و خارج از صف مؤمنان راستين

و من يتولهم منكم فانه منهم

16 _ مسلمانانِ پذيراى ولايت يهود و نصارا ، گمراه و از زمره ستمگرانند .

و من يتولهم منكم فانه منهم إنّ اللّه لايهدى القوم الظلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 56 - 8

8 _ ناكامى و شكست ، سرنوشت حتمى پذيرندگان ولايت يهود ، نصارا و ديگر كافران

و من يتول اللّه و رسوله و الذين ءامنوا فان حزب اللّه هم الغلبون

حصر در جمله {فان حزب اللّه . ..} مى تواند ناظر به پندار غلط كسانى باشد كه براى مصون ماندن از شكست احتمالى مسلمانان (نخشى ان تصيبنا دائرة) در صدد ايجاد روابط دوستى و ولايى با كافران بودند.

آثار ولايت يتيم

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 34 - 17

17- قبول سرپرستى اموال يتيم ، تعهدى مسؤوليت آور است . *

و لاتقربوا مال اليتيم . .. و أوفوا بالعهد إن العهد كان مسئولاً

احتمالاً {أوفوا. ..} با توجه به اينكه پس از جمله {لاتقربوا مال اليتيم} آمده است، از نوع ذكر عام پس از خاص باشد. بنابراين كفالت اموال يتيمان، مى تواند از موارد معاهدات باشد.

اجتناب از ولايت كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 57 - 3

3 _ ضرورت پرهيز از پذيرش ولايت كافران و روابط دوستانه با آنان

لاتتخذوا . .. الكفار أولياء

{هزواً} به معناى ريشخند زدن و مسخره كردن است.

احكام ولايت غير خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 9 - 7

7 - هرگونه ولايت و سرپرستى ، منتهى به ولايت غير خداوند نامشروع و باطل

فاللّه هو الولىّ

از انحصار ولايت در خداوند، مطلب بالا استفاده مى شود.

ارزش ولايت امام على(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 67 - 6

6 _ پيام مهم و ويژه خداوند در آيه تبليغ ( ولايت على ( ع ) ) ، داراى ارزشى هم طراز با تمامى رسالت

بلغ ما أنزل . .. و إن لم تفعل فما بلغت رسالته

اعراض از ولايت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 102 - 7

7- روى گردانى از ولايت الهى و تمسك به ولايت غير خدايى ، نمودى از كوردلى

كافران است .

كانت أعينهم فى غطاء . .. أفحسب الذين كفروا أن يتّخذوا

ارتباط محتوايى اين آيه با آيات قبل، خصوصاً با توجه به {فاء} در {أفحسب} چنين مى نمايد كه برگزيدن اوليا از سوى كافران، از نتايج كورى و كرى و فقدان شناخت آنان است.

اعراض از ولايت مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 51 - 1

1 _ ضرورت پرهيز مسلمانان از پذيرش ولايت و حاكميت يهود و نصارا

يا ايها الذين ءامنوا لاتتخذوا اليهود و النصرى أولياء

يكى از معانى ولايت، امارت و سلطنت است. (قاموس المحيط)، بنابراين {ولى} مى تواند به معناى امير و حاكم باشد.

اعراض از ولايت يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 51 - 1

1 _ ضرورت پرهيز مسلمانان از پذيرش ولايت و حاكميت يهود و نصارا

يا ايها الذين ءامنوا لاتتخذوا اليهود و النصرى أولياء

يكى از معانى ولايت، امارت و سلطنت است. (قاموس المحيط)، بنابراين {ولى} مى تواند به معناى امير و حاكم باشد.

اعلام ولايت امام على(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 67 - 7،11،12،19

7 _ انجام وظيفه رسالت الهى از سوى پيامبر ( ص ) ، در گرو ابلاغ پيام ويژه خداوند ( اعلام ولايت على ( ع ) ) به مردم

بلغ ما أنزل . .. و إن لم تفعل فما بلغت رسالته

11 _ احساس خطر پيامبر ( ص ) از ناحيه برخى مردم جهت انجام رسالت ويژه خويش ( ابلاغ ولايت على ( ع ) )

بلغ ما أنزل . .. و اللّه

يعصمك من الناس

12 _ خداوند ، تضمين كننده حفاظت پيامبر ( ص ) از خطر احتمالى ابلاغ پيام ويژه الهى ( ولايت على ( ع ) )

بلغ ما أنزل . .. و اللّه يعصمك من الناس

19 _ اعلام ولايت على ( ع ) در روز غدير خم توسط پيامبر ( ص ) به امر خداوند

يايها الرسول بلغ ما أنزل إليك من ربك

امام باقر(ع): . .. فاوحى اللّه عزوجل اليه {يايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك ...} ... فقام بولاية على(ع) يوم غدير خم ... .

_______________________________

كافى، ج 1، ص 289، ح 4; نورالثقلين، ج 1، ص 652، ح 291.

اولويت در ولايت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 75 - 7،13

7 _ خويشاوندان در برخوردار شدن از حقوق ولايت مقرر شده در ميان مؤمنان ، بر غير خويشان اولويت دارند .

و أولوا الأرحام بعضهم أولى ببعض فى كتب اللّه

13 _ حكم ولايت مهاجر و انصار بر يكديگر و اولويت خويشان در آن ولايت ، حكمى بر اساس علم مطلق الهى

إن اللّه بكل شىء عليم

جمله {إن اللّه . .. } پس از بيان احكام ذكر شده، در اين آيه و آيات پيشين، اشاره به اين حقيقت دارد كه احكام و قوانين ياد شده احكامى عالمانه و نشأت گرفته از علم مطلق خداوند است.

اهميت ولايت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 170 - 21

21 _ رسول خدا ( ص ) بيانگر ولايت كسانى كه خداوند به ولايت آنان فرمان داده است .

قد جاءكم الرسول بالحق من ربكم

امام باقر(ع) درباره

{بالحق} در آيه فوق فرمود: بولاية من امر اللّه تعالى بولايته.

_______________________________

مجمع البيان، ج 3، ص 221، ذيل آيه; تفسير برهان، ج 1، ص 428، ح 4.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 3 - 23،24،27،29

23 _ ولايت و امامت ، مكمّل اسلام

اليوم اكملت لكم دينكم

24 _ ولايت و امامت ، متمّم نعمت خداوند بر مردم

اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى

ذكر اتمام نعمت پس از اكمال دين با تعيين امامت و رهبرى، مى تواند اشاره به اين معنا باشد كه تعيين امامت، موجب اتمام نعمت شده است.

27 _ جايگاه ويژه و والاى امامت و ولايت در اسلام

اليوم يئس . .. اليوم اكملت لكم دينكم

29 _ اسلامِ همراه با ولايت ، دين كامل و مورد رضايت خداست .

اليوم . .. و رضيت لكم الاسلم ديناً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 66 - 25

25 _ بهره مندى يهود و نصارا از نعمت هاى بيكران خداوند ، در گرو برپا داشتن حكومت و ولايت الهى

و لو انهم اقاموا التورية و الانجيل . .. لاكلوا من فوقهم و من تحت ارجلهم

امام باقر(ع) در توضيح آيه فوق فرمود: الولاية.

_______________________________

كافى، ج 1، ص 413، ح 6; نورالثقلين، ج 1، ص 650، ح 485.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 14 - 4،9

4 _ انسان در جستجوى ولى و سرپرست براى خويش و نيازمند به آن است.

قل أغير اللّه أتّخد وليا

در استفهام انكارى صدر آيه، موضوعى مسلم فرض شده و آن نياز به ولى و سرپرست

است. لذا سخن از آن است كه چه كسى را بايد به عنوان ولى و سرپرست برگزيد.

9 _ نيازمندى و فقر آدمى، فلسفه احيتاج او به ولى و سرپرست

قل أغير اللّه أتّخد وليا . .. و هو يطعم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 33 - 11

11 _ { عن محمد بن الفضيل عن ابى الحسن الماضى ( ع ) قال : قلت : { هو الذى أرسل رسوله بالهدى و دين الحق } قال : . . . الولاية هى دين الحق قلت : { ليظهره على الدين كلّه } قال : يظهره على جميع الأديان عند قيام القائم . . . ;

محمد بن فضيل گويد: از امام كاظم (ع) درباره {هو الذى ارسل رسوله . .. } سؤال كردم، فرمود: ... ولايت، همان دين حق است و درباره {ليظهره على الدين كله} فرمود: خداوند هنگام قيام قائم (ع) دين حق را بر همه اديان غلبه مى دهد ... }.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 24 - 8

8- { عن أبى جعفر و أبى عبدالله عليهما السلام فى قول الله : { ضرب الله مثلاً كلمة طيبة كشجرة طيبة أصلها ثابت و فرعها فى السّماء } قال : يعنى النبى ( ص ) و الأئمة من بعده هم الأصل الثابت و الفرع الولاية لمن دخل فيها ;

از امام باقر و امام صادق _ عليهما السلام _ روايت شده است كه در باره سخن خدا {ضرب الله مثلاً كلمة طيبة كشحرة طيبة أصلها ثابت و فرعها فى السّماء}

فرمودند: يعنى، پيامبر(ص) و ائمه(ع) بعد از او، ريشه هاى ثابت [آن درخت] و شاخه هاى آن، ولايت است براى كسى كه با [پذيرش آن] تحت ولايت داخل شود.

اهميّت ولايت امام على(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 67 - 20

20 _ اعلان نكردن ولايت على ( ع ) از سوى رسول خدا ( ص ) موجب حبط عمل آن حضرت

و إن لم تفعل فما بلغت رسالته

از رسول خدا(ص) روايت شده كه بعد از خواندن آيه فوق خطاب به على(ع) فرمود: و لو لم ابلغ ما امرت به من ولايتك لحبط عملى . .. .

_______________________________

امالى صدوق، ص 400، ح 13، مجلس 74; نورالثقلين، ج 1، ص 654، ح 296.

اهميت ولايت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 16 - 13

13_ آنان كه ولايت خدا و ربوبيت او را بر هستى پذيرفته اند بينايند و كسانى كه براى غير خدا ولايت و تدبيرى در جهان معتقدند ، كوردلانند .

قل هل يستوى الأعمى والبصير أم هل تستوى الظلم_ت والنور

كلمات {أعمى} (كور)، {بصير} (بينا) و نيز {ظلمات} (تاريكيها) و {نور} (روشنى) محتمل است مثالها و نظيرهايى براى مشركان و موحدان باشد و محتمل است صفات و ويژگيهاى معبودهاى اهل شرك و خداوند متعال باشد. برداشت فوق مبتنى بر احتمال نخست است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 31 - 5

5 - انسان ها ، هيچ گونه سرپرست و ياورى جز خداوند ندارند .

و ما لكم من دون اللّه من ولىّ و لا

نصير

ايمان به ولايت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 51 - 9

9 _ ايمان به خدا و سرپرستى او بر انسان ها ، مقتضى توكل بر او و روى بر تافتن از غير اوست .

هو مولينا و على اللّه فليتوكل المؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 17 - 18

18_ باور به توحيد و ولايت خدا و ربوبيت او ، مراتبى گوناگون دارد و هر انسانى به اندازه استعدادش آن را درمى يابد .

قل من رب السموت و الأرض . .. أنزل من السماء ماء فسالت أودية بقدرها ... كذلك يضرب

ايمان و ولايت كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 81 - 4

4 _ ايمان به خدا ، پيامبر ( ص ) و قرآن ناسازگار با گزينش كافران براى دوستى و ولايت

و لو كانوا يؤمنون باللّه و النبى و ما أنزل إليه ما اتخذوهم أولياء

برخوردارى از ولايت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 127 - 9

9 _ بهاى بهشت و برخوردارى از ولايت الهى، عمل در پرتو ايمان است.

لهم دارالسلم . .. بما كانوا يعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 129 - 9

9 _ قرار گرفتن در پرتوى ولايت خداوند و يا ولايت ظالمان، در ارتباط با عملكرد انسان است.

و هو وليهم بما كانوا يعملون . .. نولى بعض الظلمين بعضا بما كانوا يكسبون

بطلان ولايت غير خدا

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 5 - 5

5 _ ظهور بطلان ولايت غير خدا براى مشركان با آمدن عذاب الهى

و لاتتبعوا . .. فما كان دعويهم إذ جاء بأسنا إلا ان قالوا إنا كنا ظلمين

با توجه به جمله {و لاتتبعوا من دونه أولياء} معلوم مى شود كه مشركان با نزول عذاب استيصال، حقيقت امر را دريافته و خود را به سبب پذيرش ولايت غير خدا ستمگر خواندند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 30 - 9

9 _ قيامت ، روز ظهور مولويت و مالكيت به حق و پروردگارى بى همتاى خداوند و بر ملا شدن بطلان انديشه مولويت و ربوبيت غير او براى شرك پيشگان

و يوم نحشر هم جميعاً . .. و ردوا إلى اللّه موليهم الحق و ضل عنهم ما كانوا يفترون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 9 - 7

7 - هرگونه ولايت و سرپرستى ، منتهى به ولايت غير خداوند نامشروع و باطل

فاللّه هو الولىّ

از انحصار ولايت در خداوند، مطلب بالا استفاده مى شود.

پاداش ولايت اهل بيت(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكاثر - 102 - 8 - 10

10 - { قال الرضا ( ع ) و لقد حدثنى أبى عن أبيه أبى عبداللّه الصادق ( ع ) . . . قال : إنّ اللّه عزّوجلّ لايسئل عباده عمّا تفضّل عليهم و لايمنّ بذلك عليهم و الإمتنان بالإنعام مستقبح من المخلوقين فكيف يضاف إلى الخالق عزّوجلّ ما لايرضى المخلوق به و ل_كنّ

النعيم حبّنا أهل البيت و موالاتنا يسئل اللّه عباده عنه بعد التوحيد و النبّوة لأنّ العبد إذا وفى بذلك ادّاه إلى نعيم الجنّة الذى لايزول ;

امام رضا(ع) فرمود: پدرم از پدر خويش از امام صادق(ع) براى من روايت كرده است كه فرمود: خداى عزّوجلّ درباره آنچه به بندگانش تفضل كرده است، از آنها بازخواست نمى كند و با اين كار بر آنان منّت نمى گذارد. منّت نهادن به جهت نعمت بخشيدن، از جانب مخلوق ها كار زشتى است; پس چگونه به خالق عزّوجلّ چيزى نسبت داده مى شود كه مخلوق از نسبت دادن آن ناخشنود است؟! ولى نعيم [در آيه {ثمّ لتسئلنّ يومئذ عن النعيم}] محبت ما اهل بيت و [پذيرش ]ولايت ما است كه خداوند همه بندگان را بعد از توحيد و نبّوت، از آن بازخواست خواهد كرد; زيرا بنده اگر به آن نعمت وفادار باشد، او را به نعمت هاى بهشت كه هرگز زايل نمى شود خواهد رساند}.

پرسش از ولايت اهل بيت(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكاثر - 102 - 8 - 10

10 - { قال الرضا ( ع ) و لقد حدثنى أبى عن أبيه أبى عبداللّه الصادق ( ع ) . . . قال : إنّ اللّه عزّوجلّ لايسئل عباده عمّا تفضّل عليهم و لايمنّ بذلك عليهم و الإمتنان بالإنعام مستقبح من المخلوقين فكيف يضاف إلى الخالق عزّوجلّ ما لايرضى المخلوق به و ل_كنّ النعيم حبّنا أهل البيت و موالاتنا يسئل اللّه عباده عنه بعد التوحيد و النبّوة لأنّ العبد إذا وفى بذلك ادّاه إلى نعيم الجنّة الذى لايزول ;

امام رضا(ع) فرمود: پدرم از

پدر خويش از امام صادق(ع) براى من روايت كرده است كه فرمود: خداى عزّوجلّ درباره آنچه به بندگانش تفضل كرده است، از آنها بازخواست نمى كند و با اين كار بر آنان منّت نمى گذارد. منّت نهادن به جهت نعمت بخشيدن، از جانب مخلوق ها كار زشتى است; پس چگونه به خالق عزّوجلّ چيزى نسبت داده مى شود كه مخلوق از نسبت دادن آن ناخشنود است؟! ولى نعيم [در آيه {ثمّ لتسئلنّ يومئذ عن النعيم}] محبت ما اهل بيت و [پذيرش ]ولايت ما است كه خداوند همه بندگان را بعد از توحيد و نبّوت، از آن بازخواست خواهد كرد; زيرا بنده اگر به آن نعمت وفادار باشد، او را به نعمت هاى بهشت كه هرگز زايل نمى شود خواهد رساند}.

جاودانگى ولايت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 17 - 16

16_ توحيد ، ولايت خدا و ربوبيت او ، حقايقى است ماندگار و شرك و پرستش غير خدا باطلهايى است رفتنى و ناپايدار

فأما الزبد فيذهب جفاءً و أما ما ينفع الناس

به قرينه آيات گذشته از مصاديق مورد نظر براى باطل _ كه به كفها تشبيه شد شرك و پرستش غير خداست و از مصاديق حق كه نافع و ماندگار است _ توحيد و اعتقاد به ربوبيت و ولايت خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 31 - 3

3 - تنها ولايت پايدار و ماندگار در دنيا و آخرت ، ولايت خداوند است .

و قيّضنا لهم قرناء . .. قال الذين كفروا ... نجعلهما تحت أقدامنا ... نحن

أولياؤكم

از ارتباط آيات، مى توان استفاده كرد كه ولايت خدايى فرشتگان، تا قيامت پا برجا خواهد بود و ولايت هاى غير خدايى در قيامت تبديل به دشمنى خواهد شد.

حاكميت ولايت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 32 - 5

5- اراده ، قدرت و ولايت الهى ، يگانه و بدون معارض

و من لايجب داعى اللّه . .. و ليس له من دونه أولياء

حرمت ولايت كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 28 - 2،3

2 _ حرمت و ممنوعيت پذيرش ولايت و سرپرستى كافران ، براى مؤمنان

لا يتّخذ المؤمنون الكافرين اولياء

3 _ حرمت برگزيدن كافران و مقدّم داشتن آنان بر مؤمنان ، در دوستى و ارتباط و ولايت

لا يتّخذ المؤمنون الكافرين اولياء من دون المؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 141 - 13

13 _ حرمت پذيرش ولايت و حكومت كافران

و لن يجعل اللّه للكفرين على المؤمنين سبيلا

بنابر اينكه جمله {لن يجعل . ..}، در مقام انشاء باشد و نه اخبار. يعنى نبايد مؤمنان سلطه كافران را پذيرا باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 144 - 1

1 _ حرمت ايجاد روابط دوستى و مودّت با كافران و پذيرش سرپرستى آنان

يأيها الذين ءامنوا لاتتخذوا الكفرين أولياء من دون المؤمنين

حرمت ولايت منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 144 - 7

7 _ حرمت برقرارى روابط دوستى با منافقان و پذيرش ولايت و حكومت

آنان

إنّ المنفقين . .. لاتتخذوا الكفرين أولياء

حق ولايت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 71 - 4

4 _ امر به معروف و نهى از منكر ، حقى است برخاسته از شأن ولايت و سرپرستى عموم مؤمنان به يكديگر .

و المؤمنون و المؤمنت بعضهم أولياء بعض يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 108 - 3

3 - پيامبران الهى ، داراى حق ولايت و اطاعت بر مردم

فاتّقوا اللّه و أطيعون

تفريع {اتّقوا اللّه و أطيعون} بر جمله {إنّى لكم رسول} بيانگر اين معنا است كه: اگر قبول داريد من رسول الهى و امين هستم; پس بر شما لازم است كه تقواى الهى پيشه كنيد و از من فرمان ببريد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 126 - 4

4 - پيامبران الهى ، داراى حق ولايت و اطاعت بر مردم

فاتّقوا اللّه و أطيعون

تفريع {فاتقوااللّه و أطيعون} بر آيه قبل (إنّى لكم رسول أمين) بيانگر اين حقيقت است كه با توجه به اين كه من رسول الهى و امين هستم، پس بر شما لازم است كه تقواى الهى پيشه كنيد و از من فرمان ببريد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 131 - 3

3 - پيامبران الهى ، داراى حق ولايت و اطاعت بر مردم

فاتّقوا اللّه و أطيعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 144 - 4

4 - پيامبران الهى ، داراى حق

ولايت و اطاعت بر مردم

و أطيعون

تفريع {فاتّقوا اللّه و أطيعون} بر آيه قبل (إنّى لكم رسول أمين)، بيانگر اين معنا است كه با توجه به اين كه من رسول خدا هستم، بر شما لازم است كه تقواى او را پيشه كنيد و از من فرمان بريد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 150 - 4

4 - پيامبران الهى ، داراى حق ولايت و اطاعت بر مردم

فاتّقوا اللّه و أطيعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 163 - 3

3 - پيامبران الهى ، داراى حق ولايت و اطاعت بر مردم

فاتّقوا اللّه و أطيعون

تفريع {فاتّقوا اللّه وأطيعون} بر آيه قبل (إنّى لكم رسول أمين) بيانگر اين معنا است كه با توجه به اين كه من رسول الهى ام، بر شما لازم است كه تقواى الهى را رعايت كنيد و از من فرمان ببريد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 179 - 4

4 - پيامبران الهى ، داراى حق ولايت و اطاعت بر مردم

فاتّقوا اللّه و أطيعون

تفريع {اتّقوا اللّه و أطيعون} بر آيه قبل (إنّى لكم رسول أمين); بيانگر اين حقيقت است كه با توجه به اين كه من رسول الهى و امين هستم، پس بر شما لازم است كه ضمن رعايت تقواى الهى از من اطاعت كنيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 33 - 4

4- پيامبر ( ص ) ، داراى حق ولايت بر مردم ، در پرتو جعل و تفويض الهى

أطيعوا اللّه و

أطيعوا الرسول

اطاعت رسول(ص)، به فرمان الهى جعل و تفويض او واجب شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 17 - 6

6 - پيامبراكرم ( ص ) ، داراى حق ولايت و فرماندهى بر انسان ها

و من يطع اللّه و رسوله يدخله جنّ_ت

حقانيت ولايت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 17 - 16

16_ توحيد ، ولايت خدا و ربوبيت او ، حقايقى است ماندگار و شرك و پرستش غير خدا باطلهايى است رفتنى و ناپايدار

فأما الزبد فيذهب جفاءً و أما ما ينفع الناس

به قرينه آيات گذشته از مصاديق مورد نظر براى باطل _ كه به كفها تشبيه شد شرك و پرستش غير خداست و از مصاديق حق كه نافع و ماندگار است _ توحيد و اعتقاد به ربوبيت و ولايت خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 102 - 5

5- ولايت حق و اصيل ، ويژه خدا است .

أفحسب الذين كفروا أن يتّخذوا عبادى من دونى أولياء

دلايل بى منطقى ولايت غير خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 102 - 6

6- بندگى و نياز همه موجودات به درگاه خدا ، خود ، دليل پوچى پندار ولايت براى آنان در برابر خداوند است .

أن يتّخذوا عبادى من دونى أولياء

با اين كه معناى آيه، بدون كلمه {عبادى} نيز تمام است، ولى ذكر {عبادى} براى توجه دادن به اين نكته است كه آنچه به عنوان {ولىّ} از سوى كافران انتخاب و در

رتبه الوهيّت و ربوبيّت پنداشته شده است، جملگى عبد خدايند و چگونه است كه بى خردان، عبد را در رتبه معبود پنداشته اند؟! بنابراين، آيه، متضمن نوعى استدلال نيز هست.

دلايل رد ولايت شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 51 - 3

3- حضور نداشتن شياطين در كار آفرينش جهان ، نشان عدم صلاحيت آنان براى ولايت و تدبير امور عالم است .

أفتتّخذونه و ذرّيّته أولياء من دونى . .. ما أشهدتّهم خلق السم_وت والأرض

دلايل ولايت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 16 - 29

29_ يكتايى خدا و غلبه و تسلط او بر هستى ، دليل ربوبيت و ولايت اوست .

أفاتخذتم من دونه أولياء . .. و هو الوحد القهّ_ر

دين و ولايت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 14 - 27

27 _ هماهنگى عقل و شرع در حكم به لزوم پذيرش ولايت خداوند

قل أغير اللّه أتخذ وليا . .. قل إنى أمرت أن أكون أول من أسلم

جمله {إنى أمرت . .. } حكايت از صدور فرمانى تشريعى بر ضرورت تسليم در برابر خداوند است. جمله استفهام انكارى {أغير اللّه أتخذ ... } نيز اشاره به حكم عقل در اين مورد دارد، بنابراين عقل و شرع يكسان بر ضرورت پذيرش ولايت خداوند حكم مى رانند.

ذكر ولايت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 4 - 14

14 - لازم است كه اتكا و توجه انسان ، تنها به ولايت و

نصرت الهى باشد .

ما لكم من دونه من ولىّ و لاشفيع أفلاتتذكّرون

ذلّت نيازمند به ولايت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 111 - 9

9- موجود نيازمندِ ولايت ( سرپرستى و دوستى ) ، از سر ذلّت موجودى درمانده و داراى كاستى است .

و لم يكن له ولىّ من الذلّ

{ولايت} يا به معناى دوستى است و يا به معناى سرپرستى است كه در هر دو صورت، در صورتى كه از سر ذلّت باشد نشانگر وجود نقص و كاستى در شىء مورد حمايت و دوستى است.

رد ولايت غيرخدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 18 - 3

3 _ معبود هاى مشركان در روز رستاخيز ، اظهار مى دارند كه حقِ برگفتن سرپرستانى جز خدا را نداشته و سزاوار اين كار نبوده اند .

قالوا سبح_نك ما كان ينبغى لنا أن نتّخذ من دونك من أولياء

{أولياء} مى تواند از {وَلايت} (به فتح {واو}) به معناى سرپرست باشد و هم مى تواند از وِلايت (به كسر {واو}) به معناى {نصرت} باشد. برداشت ياد شده مبتنى بر معناى اول است.

رد ولايت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 139 - 2

2 _ مدعيان ايمان در صورت قطع رابطه دوستى با اهل ايمان و نپذيرفتن ولايت آنان ، در شمار منافقانند .

بشّر المنفقين . .. الذين يتّخذون الكفرين أولياء من دون المؤمنين

زمينه ذكر ولايت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 28 - 9

9 - دريافت

باران ، پس از نياز و نااميدى ، زمينه ساز توجه انسان به ولايت الهى بر هستى و روى آورى به ستايش او

و هو الذى ينزّل الغيث من بعد ما قنطوا . .. و هو الولىّ الحميد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 31 - 9

9 - بلا ها و تنگنا هاى زندگى ، زمينه ساز توجه انسان به ولايت الهى و ياورى خواستن از او

و ما أص_بكم . .. و ما لكم من دون اللّه من ولىّ و لانصير

زمينه قبول ولايت غير خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 113 - 10

10_ نپذيرفتن ولايت و سرپرستى خداوند ، آدمى را به دام اوليا و سرپرستانى متعدد گرفتار مى سازد .

و ما لكم من دون الله من أولياء

آوردن {ولى} به صورت مفرد به جاى {أولياء} در رساندن مقصود (نبود هيچ ولى و سرپرستى جز خدا) كافى بود. بنابراين جمع آوردن {أولياء} اشاره به نكاتى دارد. برداشت فوق ناظر به يكى از آن نكات است.

زمينه ولايت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 78 - 29

29 - اقامه نماز ، پرداخت زكات و اعتصام به خداوند ، زمينه ساز برخوردارى از ولايت و جلب يارى و نصرت او

فاقيموا الصلوة . .. فنعم المولى و نعم النصير

برداشت فوق، بدان احتمال است كه {فنعم المولى. ..} مترتب بر تكاليف پيشين باشد كه انجام آن، موجب بهره مندى از ولايت ويژه و نصرت خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

17 - محمد - 47 - 11 - 3

3- ايمان ، عامل قرار گرفتن تحت ولايت و سرپرستى خداوند

اللّه مولى الذين ءامنوا

زمينه ولايت شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 63 - 12

12- تسليم اغوا و ظاهرسازى هاى شيطان شدن ، ولايت او را در پى دارد .

فزيّن لهم الشيط_ن أعم_لهم فهو وليّهم اليوم

زمينه ولايت ظالمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 129 - 9

9 _ قرار گرفتن در پرتوى ولايت خداوند و يا ولايت ظالمان، در ارتباط با عملكرد انسان است.

و هو وليهم بما كانوا يعملون . .. نولى بعض الظلمين بعضا بما كانوا يكسبون

زمينه ولايت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 21 - 3

3 - جدايى موسى ( ع ) از دستگاه فرعونى ، زمينه اعطاى رسالت و سرپرستى بنى اسرائيل به وى از جانب خداوند

ففررت منكم . .. فوهب لى ربّى حكمًا و جعلنى من المرسلين

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه تفريع {وهب} بر {ففررت} اشاره به تأثير جدايى موسى(ع) از دستگاه فرعون در شايستگى وى براى دريافت حكم و رسالت داشته باشد. گفتنى است كه در برداشت فوق واژه {حكم} به معناى ولايت و سرپرستى گرفته شد و مراد از آن سرپرستى بر بنى اسرائيل و هجرت دادن آنان از سرزمين مصر مى باشد.

سرزنش قبول ولايت شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 50 - 19

19- پذيرش ولايت شيطان و نسل او از

سوى برخى مردم ، با وجود عداوت شياطين با آدميان ، كارى ناشايست و شگفت انگيز و سزاوار سرزنش است .

أفتتّخذونه و ذرّيّته أولياء من دونى و هم لكم عدوٌّ

همزه {استفهام} در {أفتتّخذونه} مفيد معناى انكار همراه با تعجب است.

سرزنش قبول ولايت شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 50 - 19

19- پذيرش ولايت شيطان و نسل او از سوى برخى مردم ، با وجود عداوت شياطين با آدميان ، كارى ناشايست و شگفت انگيز و سزاوار سرزنش است .

أفتتّخذونه و ذرّيّته أولياء من دونى و هم لكم عدوٌّ

همزه {استفهام} در {أفتتّخذونه} مفيد معناى انكار همراه با تعجب است.

سرزنش قبول ولايت غير خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 16 - 13

13_ آنان كه ولايت خدا و ربوبيت او را بر هستى پذيرفته اند بينايند و كسانى كه براى غير خدا ولايت و تدبيرى در جهان معتقدند ، كوردلانند .

قل هل يستوى الأعمى والبصير أم هل تستوى الظلم_ت والنور

كلمات {أعمى} (كور)، {بصير} (بينا) و نيز {ظلمات} (تاريكيها) و {نور} (روشنى) محتمل است مثالها و نظيرهايى براى مشركان و موحدان باشد و محتمل است صفات و ويژگيهاى معبودهاى اهل شرك و خداوند متعال باشد. برداشت فوق مبتنى بر احتمال نخست است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 102 - 1

1- كافران به جهت پذيرش ولايت غير خدا ، مورد ملامت اويند .

أفحسب الذين كفروا أن يتّخذوا عبادى من دونى أولياء

استفهام در آيه، براى انكار و توبيخ است; يعنى، گزينش غير

خدا، به عنوان ولىّ، كارى نادرست و سزاوار توبيخ است. و مراد از {اتخاذ ولىّ} _ در آيه _ اطاعت معبودان و انتظار يارى از آن ها است.

سرزنش ولايت غيرخدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 9 - 1،2

1 - سرزنش مشركان از سوى خداوند ، به واسطه پذيرش ولايت غير او

أم اتّخذوا من دونه أولياء

2 - انتخاب غير خدا به عنوان ولى ، امرى شگفت انگيز و ملامت بار

أم اتّخذوا من دونه أولياء

سرزنش ولايت كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 139 - 9

9 _ پذيرش ولايت كافران ، هرگز مايه عزت و سربلندى نخواهد شد .

أيبتغون عندهم العزّة فإن العزّة للّه جميعاً

سقوط ولايت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 34 - 5

5 _ سرپرستان مسجدالحرام در صورت بازداشتن اهل ايمان از ورود به آن ، گنهكارند و از حق ولايت و سرپرستى محروم خواهند شد .

يصدون . .. و ما كانوا أولياؤه إن أولياؤه إلا المتقون

شرايط ولايت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 34 - 7

7 _ لياقت و برترى ، از شرايط سرپرستى و مديريت

الرّجال قوّامون على النساء بما فضّل اللّه بعضهم على بعض

چون حق مديريت مردان بر زنان به لحاظ برترى آنان دانسته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 55 - 7،8

7 _ بپاداشتن همواره نماز با تمامى شرايط آن و كوتاهى نورزيدن در پرداخت

زكات ، شرط شايستگى براى ولايت و حكومت بر مؤمنان

انما وليكم اللّه . .. الذين يقيمون الصلوة و يؤتون الزكوة و هم ركعون

اقامه نماز به معناى برپا داشتن آن با تمامى شرايط است و فعل مضارع {يقيمون} و {يؤتون}، حاكى از استمرار و تداوم اقامه نماز و پرداخت زكات است.

8 _ حالت خضوع و فروتنى در پرداخت صدقه و زكات ، از شرايط لازم براى تصدى حكومت و ولايت بر اهل ايمان

انما وليكم اللّه . .. الذين يقيمون الصلوة و يؤتون الزكوة و هم ركعون

در برداشت فوق، ركوع به معناى لغوى آن (خضوع) گرفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 51 - 2

2- داشتن اطلاع و آگاهى همه جانبه به ابعاد امور ، شرط ضرورى ولايت و سرپرستى است .

أفتتّخذونه و ذرّيّته أولياء من دونى . .. ما أشهدتّهم خلق السم_وت والأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 9 - 11

11 - قدرت و توانايى ، شرط شايستگى براى ولايت و سرپرستى است .

فاللّه هو الولىّ . .. و هو على كلّ شىء قدير

شرايط ولايت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 19 - 9

9 - شرط بهره مندى از ولايت و سرپرستى خداوند ، تقوا است .

و اللّه ولىّ المتّقين

شرايط ولايت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 72 - 2

2 _ شركت در جهاد با مال و جان از سوى مجاهدان و يارى مهاجران از سوى انصار

، شرط برخوردارى هر يك از ولايت مقرر شده از جانب خدا

إن الذين ءامنوا و هاجروا . .. أولياء بعض

مشاراليه {أولئك} و مرجع ضمير در {بعضهم}، {الذين} اول و دوم، با تمام صفاتى كه براى آنان ذكر شد، است. يعنى مؤمنان مهاجر _ مثلا _ اگر جهاد نكنند و يا مؤمنان ساكن در مدينه اگر مهاجران را يارى ندهند از حقوق ولايت برخوردار نيستند.

شگفتى قبول ولايت شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 50 - 19

19- پذيرش ولايت شيطان و نسل او از سوى برخى مردم ، با وجود عداوت شياطين با آدميان ، كارى ناشايست و شگفت انگيز و سزاوار سرزنش است .

أفتتّخذونه و ذرّيّته أولياء من دونى و هم لكم عدوٌّ

همزه {استفهام} در {أفتتّخذونه} مفيد معناى انكار همراه با تعجب است.

شگفتى قبول ولايت شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 50 - 19

19- پذيرش ولايت شيطان و نسل او از سوى برخى مردم ، با وجود عداوت شياطين با آدميان ، كارى ناشايست و شگفت انگيز و سزاوار سرزنش است .

أفتتّخذونه و ذرّيّته أولياء من دونى و هم لكم عدوٌّ

همزه {استفهام} در {أفتتّخذونه} مفيد معناى انكار همراه با تعجب است.

شگفتى ولايت غير خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 9 - 2

2 - انتخاب غير خدا به عنوان ولى ، امرى شگفت انگيز و ملامت بار

أم اتّخذوا من دونه أولياء

شؤون ولايت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 -

10 - 7

7 - توان مندى بر رفع اختلافات و داورى بايسته ، از شؤون ولايت

فاللّه هو الولىّ . .. و ما اختلفتم فيه من شىء

شؤون ولايت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 14 - 11

11 _ آفرينش و تأمين نيازمنديهاى موجودات، از شؤون ولايت مطلقه الهى است.

قل أغير اللّه أتّخد وليا فاطر السموت و الأرض و هو يطعم و لا يطعم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 17 - 6

6 _ اقتدار بر رساندن هر گونه خير و شر، از شؤون ولايت الهى است.

أغير اللّه أتخذ وليا . .. و إن يمسسك اللّه بضر ... فهو على كل شىء قدير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 155 - 22

22 _ آمرزش گناه خطاكاران و گسترانيدن رحمت بر ايشان ، از شؤون ولايت و سرپرستى خداوند بر بندگان خويش است .

أنت ولينا فاغفرلنا و ارحمنا

تفريع جمله {اغفر لنا و . .. } بر {أنت ولينا} به وسيله حرف فاء، حاكى از برداشت فوق است.

ظالمان و ولايت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 113 - 11

11_ ستمكاران ، شايسته ولايت و سرپرستى نيستند .

و لاتركنوا إلى الذين ظلموا . .. و ما لكم من دون الله من أولياء

عقل و ولايت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 14 - 27

27 _ هماهنگى عقل و شرع در حكم به لزوم پذيرش ولايت خداوند

قل

أغير اللّه أتخذ وليا . .. قل إنى أمرت أن أكون أول من أسلم

جمله {إنى أمرت . .. } حكايت از صدور فرمانى تشريعى بر ضرورت تسليم در برابر خداوند است. جمله استفهام انكارى {أغير اللّه أتخذ ... } نيز اشاره به حكم عقل در اين مورد دارد، بنابراين عقل و شرع يكسان بر ضرورت پذيرش ولايت خداوند حكم مى رانند.

عقيده به ولايت غير خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 30 - 10

10 _ شرك ( اعتقاد به وجود مولويت و ربوبيت براى غير خدا ) پندارى باطل و افترا بر خداوند است .

و ردوا إلى اللّه موليهم الحق و ضل عنهم ما كانوا يفترون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 9 - 3

3 - اعتقاد انسان به ولايت غيرخدا ، ظلم و ستم بر خويشتن

و الظ_لمون ما لهم من ولىّ و لانصير . أم اتّخذوا من دونه أولياء

عقيده به ولايت معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 16 - 19

19_ مشركان على رغم سراغ نداشتن مخلوقى براى خدايان خويش ، به ولايت و تدبير آنان معتقد بودند .

أفاتخذتم من دونه أولياء . .. أم جعلوا لله شركاء خلقوا كخلقه فتش_به الخلق عليهم

جمله {خلقوا كخلقه} صفت براى {شركاء} است. {خلق} در هر دو مورد ({كخلقه} و {الخلق}) مصدر و به معناى اسم مفعول (مخلوقات) است. {تشابُه} (مصدر تشابَه) به قرينه كلمه {على} به معناى مشتبه شدن به خاطر مشابهت است. {أم} در جمله فوق أم منقطعه و

حاوى استفهام انكارى است و مى رساند كه خود مشركان نيز براى شركا و معبودهاى پندارى، آفرينشى را باور نداشتند تا با آفريده هاى خدا مشتبه شود.

علم در ولايت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 51 - 2

2- داشتن اطلاع و آگاهى همه جانبه به ابعاد امور ، شرط ضرورى ولايت و سرپرستى است .

أفتتّخذونه و ذرّيّته أولياء من دونى . .. ما أشهدتّهم خلق السم_وت والأرض

عوامل محروميت از ولايت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 37 - 9

9_ خداوند پيامبر ( ص ) را در صورت پيروى از آراى يهود و نصارا به محروم كردن از يارى و حفاظت خويش تهديد كرد .

ل_ئن اتبعت أهواءهم . .. مالك من الله من ولىّ ولاواق

{ولىّ} به معناى ياور و {واق} اسم فاعل از {وقاية} به معناى نگهدارنده است. {من الله} مى تواند متعلق به محذوف و حال براى {ولىّ} و {واق} باشد. بر اين مبنا جمله {مالك ...} چنين معنا مى شود: براى تو از جانب خداوند هيچ ياور و نگه دارنده اى نخواهد بود ; يعنى، امدادهاى خداوند به تو نخواهد رسيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 8 - 14

14 - انتخاب غير خدا به عنوان ولى در دنيا ، مايه محروميت از ولايت و نصرت الهى در قيامت

و الذين اتّخذوا من دونه أولياء . .. و الظ_لمون ما لهم من ولىّ و لا نصير

عوامل ولايت ظالمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5

- انعام - 6 - 129 - 7

7 _ حاكميت و ولايت يافتن ظالمان معلول كردار ظالمانه مردم جامعه است.

و كذلك نولى بعض الظلمين بعضا بما كانوا يكسبون

فرجام شوم ولايت شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 4 - 5

5- گرفتار شدن به عذاب دوزخ ، سرنوشت محتوم و فرجام شوم كسى است كه خود را در قلمرو ولايت شيطان قرار دهد و از او پيروى كند .

كتب عليه أنّه من تولاّه. .. ويهديه إلى عذاب السعير

قبول ولايت اهل كتاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 57 - 12

12 _ گروهى از مسلمانان صدر اسلام ، پذيراى ولايت و دوستى با اهل كتاب و ديگر كافران ، على رغم دشمنى آنان با دين

يأيها الذين ءامنوا لاتتخذوا الذين . .. أولياء و اتقوا اللّه ان كنتم مؤمنين

لحن مذمت گونه جمله { و اتقوا اللّه ان كنتم مؤمنين} مى رساند كه گروهى از مسلمانان با كافران روابط دوستى بر قرار كرده بودند.

قبول ولايت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 119 - 23

23 _ آدمى بر سر دو راهى پذيرش ولايت خداوند و يا پذيرش ولايت شيطان

و من يتخذ الشيطن ولياً من دون اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 14 - 2،12،18،27

2 _ ولايت الهى، تنها ولايت مورد پذيرش پيامبر(ص)

قل أغير اللّه أتّخد وليا

12 _ پذيرش ولايت خالق روزى دهنده بى نياز، حكم فطرت و عقل است.

قل أغير اللّه أتّخد وليا

فاطر السموت و الأرض و هو يطعم و لا يطعم

18 _ پذيرش ولايت خداوند، مستلزم تسليم شدن محض در برابر اوست.

قل أغير اللّه أتخذ وليا . .. قل إنى أمرت أن أكون أول من أسلم

27 _ هماهنگى عقل و شرع در حكم به لزوم پذيرش ولايت خداوند

قل أغير اللّه أتخذ وليا . .. قل إنى أمرت أن أكون أول من أسلم

جمله {إنى أمرت . .. } حكايت از صدور فرمانى تشريعى بر ضرورت تسليم در برابر خداوند است. جمله استفهام انكارى {أغير اللّه أتخذ ... } نيز اشاره به حكم عقل در اين مورد دارد، بنابراين عقل و شرع يكسان بر ضرورت پذيرش ولايت خداوند حكم مى رانند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 3 - 10

10 _ پيروى از قرآن، پذيرش ولايت خداوند و فرمانبردارى از اوست.

اتبعوا ما أنزل إليكم من ربكم و لاتتبعوا من دونه أولياء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 30 - 8

8 _ پذيرش ولايت خداوند شرط بهرهورى از هدايت اوست.

و فريقا حق عليهم الضللة إنهم اتخذوا الشيطين أولياء من دون الله

مفهوم جمله {إنهم . ..} بيانگر برداشت فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 50 - 21

21- پذيرش ولايت شيطان ، غيرقابل جمع با پذيرش ولايت خدا است .

أفتتّخذونه و ذرّيّته أولياء من دونى

قبول ولايت شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 30 - 5،10

5 _ پذيرش سرپرستى شياطين بجاى خدا، عامل تثبيت گمراهى و

دور ماندن از هدايت الهى

فريقا حق عليهم الضللة إنهم اتخذوا الشيطين أولياء من دون الله

10 _ پذيرندگان ولايت شياطين، بى خبر از گمراهى خويش و در پندار برخوردارى از توفيق هدايت هستند.

و يحسبون أنهم مهتدون

قبول ولايت شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 118 - 8

8 _ شرك و بت پرستى ، عصيان از بندگى خداوند و پذيرش سلطه شيطان است .

ان يدعون من دونه الا انثاً . .. قال لاتخذن من عبادك نصيباً مفروضاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 119 - 15،16،19،23

15 _ وانهادن ولايت خداوند و پذيرش ولايت شيطان ، زيان آشكار

و من يتخذ الشيطن ولياً من دون اللّه فقد خسر خسراناً مبيناً

16 _ اطاعت از دستورات شيطان ، در حقيقت پذيرش ولايت اوست .

و لامرنهم فليغيرن خلق اللّه و من يتخذ الشيطن ولياً

19 _ پذيرندگان ولايت شيطان ، مردمى زيانكار با خسارتى آشكار

و من يتخذ الشيطن ولياً من دون اللّه فقد خسر خسراناً مبيناً

23 _ آدمى بر سر دو راهى پذيرش ولايت خداوند و يا پذيرش ولايت شيطان

و من يتخذ الشيطن ولياً من دون اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 121 - 2

2 _ دوزخ ، فرجام پذيرندگان ولايت شيطان

و من يتخذ الشيطن ولياً . .. أولئك ماويهم جهنم و لايجدون عنها محيصاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 100 - 5

5- پذيرش ولايت شيطان و پيروى از او ، شرك به خداوند است .

الذين يتولّونه .

.. هم به مشركون

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه {باء} در {به} براى سببيت باشد و ضمير آن به {قبول و پذيرش} _ كه در معناى {يتولّونه} (از او فرمان مى برند) اشراب شده است _ برگردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 50 - 21،28،29

21- پذيرش ولايت شيطان ، غيرقابل جمع با پذيرش ولايت خدا است .

أفتتّخذونه و ذرّيّته أولياء من دونى

28- گزينش ولايت شيطان به جاى ولايت خدا ، انتخابى ظالمانه و زشت است .

أفتتّخذونه . .. بئس للظ_لمين بدلاً

مخصوص به {ذم} در فعل {بئس} ابليس است. و {بدلاً} تميز براى آن، لذا معناى جمله، چنين مى شود كه: {شيطان، بدجايگزينى است (به جاى خداوند) براى ظالمان}.

29- پيروان شيطان و گزينش كنندگان ولايت او ، ظالم اند .

بئس للظ_لمين بدلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 4 - 1

1- پيروى از شيطان ، به معناى پذيرش ولايت و سرپرستى او است .

و يتّبع كلّ شيط_ن . .. من تولاّه فإنّه يضلّه

قبول ولايت ظالمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 19 - 6

6 - پيروى از تمايلات جاهلانه ظالمان ، به معناى پذيرش ولايت و رهبرى آنان است .

و لاتتّبع أهواء . .. و إنّ الظ_لمين بعضهم أولياء بعض

با توجه به اين كه {إنّ الظالمين بعضهم أولياء. ..} تعليل براى نهى {لاتتبع} است، مفاد آيه شريفه چنين خواهد بود: اگر پيامبر يا موحد ديگرى، در برابر خواسته يا خواسته هاى هواپرستان جاهل تسليم شود، در حقيقت رهبرى

و ولايت آن هواپرستان ظالم را پذيرفته است.

قبول ولايت غير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 119 - 22

22 _ پذيرش انديشه و فرمان هاى ديگران ، قبول ولايت آنهاست .

و لاضلنهم و لامنينهم و لامرنهم . .. و من يتخذ الشيطن ولياً

قبول ولايت غير اولياءالله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 25 - 18

18 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) فى قول اللّه عزّوجلّ { و من يرد فيه بإلحاد بظلم } فقال : من عبد فيه غير اللّه عزّوجلّ أو تولّى فيه غير أولياء اللّه فهو ملحد بظلم . . . ;

از امام صادق(ع) درباره سخن خداوند عزّوجلّ {و من يرد فيه بالحاد بظلم} روايت شده است كه فرمود: كسى كه در مكّه، غير از خداى عزّوجلّ را پرستش كند، يا ولايت غير اولياى خدا را بپذيرد، {الحاد به ظلم} كرده است}.

قبول ولايت غير خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 14 - 25

25 _ پذيرش ولايت غير خدا، شرك است.

قل أغير اللّه أتخذ وليا . .. و لا تكونن من المشركين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 15 - 4

4 _ شرك و پذيرش ولايت غير خدا، عصيان بر اوست.

أغير اللّه أتخذ وليا . .. و لا تكونن من المشركين. قل إنى أخاف إن عصيت ربى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 3 - 9

9 _ اطاعت

و پيروى از ديگران در حقيقت پذيرش ولايت آنهاست.

اتبعوا . .. و لاتتبعوا من دونه أولياء

با اينكه كلمه اى مانند {احدا} به جاى {أولياء} مى توانست بيانگر معناى مقصود باشد، ولى كلمه {أولياء} به كار برده شده تا اشاره باشد به اينكه پيروى و فرمانبردارى مساوى با پذيرش ولايت و سرپرستى پيروى شونده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 4 - 2

2 _ عذاب سهمگين خداوند در انتظار جوامع مختلف از قوانين دين و پذيرنده ولايتهاى غير خداوند

و لاتتبعوا من دونه . .. و كم من قرية أهلكنها

بيان هلاكت جوامع پيشين پس از فرمان به رعايت قوانين دين و سرپيچى از ولايت غير خدا {اتبعوا ما أنزل اليكم . ..}، بيانگر آن است كه عذاب امتهاى پيشين به سبب تخلف آنان از اين فرمان بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 20 - 8

8_ كسانى كه ولايت خدا را نپذيرند ، خويشتن را به ولايتهايى متعدد و بى اساس گرفتار خواهند كرد .

و ما كان لهم من دون الله من أولياء

جمع آوردن كلمه {أولياء} با وجود اين كه بيان معناى مقصود با كلمه {ولىّ} نيز ممكن بود ، اشاره به اين نكته دارد كه انسان ، اگر ولايت الهى را نپذيرد ، گرفتار تعدد اوليا مى شود و ناچار است به ولايتهاى متعددى گردن نهد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 16 - 22

22_ پذيرش سرپرستى و ولايت غير خدا شرك است .

أفاتخذتم من دونه أولياء . .. أم

جعلوا لله شركاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 102 - 4

4- كافران ، از ولايت خدا روى گردان و سرنهاده بر آستان شمارىِ از بندگان اويند .

يتّخذوا عبادى من دونى أولياء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 104 - 10

10- كسانى كه غير خدا را معبود و ولىّ خود ساخته اند ، به خطا ، خود را كام روا و نيك كردار مى پندارند .

أن يتّخذوا عبادى من دونى أولياء . .. و هم يحسبون أنّهم يحسنون صنعًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 41 - 2،4،8

2 - انتخاب كنندگان ولىّ و كارسازى غير از خدا ، همانند عنكبوت اند كه براى خود خانه اى بى بنياد ، بنا كرده است .

مثل الذين اتّخذوا من دون اللّه أولياء كمثل العنكبوت اتّخذت بيتًا

4 - كسانى كه ولايت و كارسازى خدا را ر ها كنند و به سراغ غيرخدا بروند ، مبتلا به اولياى متعددى مى شوند .

مثل الذين اتّخذوا من دون اللّه أولياء كمثل العنكبوت

جمع آورده شدن {أولياء} احتمال دارد كه ناظر به واقعيت خارجى باشد و آن، اين است كه گريزندگان از ولايت الهى، ارباب و اولياى متعدد پيدا مى كنند.

8 - ولىّ و كارساز گيرندگانِ غيرخدا ، جاهلانه و از سر بى خبرى ، انتخاب كرده اند .

مثل الذين اتّخذوا من دون اللّه أولياء كمثل العنكبوت اتّخذت بيتًا . .. لو كانوا ي

قبول ولايت كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4

- 144 - 10

10 _ پذيرش سرپرستى و دوستى كافران ، جبهه گيرى در مقابل خداوند است .

لاتتخذوا الكفرين أولياء . .. أتريدون أن تجعلوا اللّه عليكم سلطناً مبيناً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 145 - 2

2 _ مؤمنان ، در صورت پذيرش ولايت كافران ، محكوم به نفاق خواهند بود .

لاتتخذوا الكفرين أولياء . .. إنّ المنفقين فى الدرك الاسفل من النار

ظاهراً جمله {إنّ المنفقين . ..}، بيان علت براى جمله {لاتتخذوا ...} است. بنابراين مراد از {المنفقين}، همان كسانى خواهند بود كه ولايت كافران را پذيرا شده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 53 - 17

17 _ ناكامى و زيانكارى ، فرجام شوم و پذيرش محبت و ولايت كافران

حبطت اعملهم فاصبحوا خسرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 54 - 32

32 _ بيماردلان سست ايمان و پذيراى ولايت و دوستى كافران ، محروم از فضل خاص خداوند

من يرتد منكم عن دينه فسوف يأتى اللّه يقوم . .. ذلك فضل اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 57 - 3،13

3 _ ضرورت پرهيز از پذيرش ولايت كافران و روابط دوستانه با آنان

لاتتخذوا . .. الكفار أولياء

{هزواً} به معناى ريشخند زدن و مسخره كردن است.

13 _ پذيرش ولايت و دوستى كافران و تمسخر كنندگان اسلام ، ناسازگار با ايمان و تقوا

و اتقوا اللّه ان كنتم مؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 80

- 7،8،9،10،16،17

7 _ بنى اسرائيل همكيشان خود را از پذيرش ولايت كافران و دوستى با آنان نهى نمى كردند .

لايتناهون عن منكره فعلوه . .. ترى كثيراً منهم يتولون الذين كفروا

آيه مورد بحث بيان مصداقى است از {منكر} كه در آيه قبل مطرح شده بود.

8 _ لزوم نظارت عمومى جامعه ايمانى بر صحنه روابط خارجى و بازداشتن مؤمنان از پذيرش ولايت كافران و پيوند هاى مودت آميز با آنان

كانوا لايتناهون عن منكر . .. ترى كثيراً منهم يتولون الذين كفروا

9 _ روابط ولايى و دوستى بنى اسرائيل با كافران عامل كفرورزى و گرفتارى آنان به لعنت خدا و پيامبران

لعن الذين كفروا . .. ترى كثيراً منهم يتولون الذين كفروا

مضمون آيه مورد بحث يعنى پذيرش ولايت مشركان بيان مصداقى ديگر از عصيان و تجاوزگرى بنى اسرائيل است. بنابراين پذيرش ولايت مشركان نيز از عوامل كفرپيشگى و گرفتارى به لعنت الهى است.

10 _ عصيان ، تجاوزگرى و ترك نهى از منكر ، زمينه ساز پذيرش ولايت كافران و طرح دوستى با آنان *

ذلك بما عصوا و كانوا يعتدون . .. كانوا لايتناهون ... يتولون الذين كفروا

بدان احتمال كه مضمون آيه مورد بحث يعنى پذيرش ولايت مشركان، نتيجه اعمال ناپسندى باشد كه در آيات قبل درباره بنى اسرائيل بيان شد.

16 _ جاودانگى عذاب بنى اسرائيل به خاطر عصيان گرى ، تجاوزپيشگى ، ترك نهى از منكر ، و پذيرش ولايت كافران

ذلك بما عصوا و كانوا يعتدون. كانوا لايتناهون ... و فى العذاب هم خلدون

17 _ غضب الهى و عذاب هميشگى ، دستاور پذيرش ولايت كافران و دوستى با آنان

يتولون الذين كفروا لبئس . .. ان سخط اللّه عليهم

و فى العذاب هم خلدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 81 - 11

11 _ پذيرش ولايت و دوستى با كافران نشانه فسق و خروج از حدود الهى است .

ما اتخذوهم أولياء و لكن كثيراً منهم فسقون

قبول ولايت مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 51 - 11،16،17

11 _ مؤمنان پذيراى ولايت و سرپرستى يهود و نصارا ، از زمره كافران و خارج از صف مؤمنان راستين

و من يتولهم منكم فانه منهم

16 _ مسلمانانِ پذيراى ولايت يهود و نصارا ، گمراه و از زمره ستمگرانند .

و من يتولهم منكم فانه منهم إنّ اللّه لايهدى القوم الظلمين

17 _ دوستى با يهود و نصارا و پذيرش ولايت آنان ، ظلم و موجب محروميت از هدايت الهى

و من يتولهم منكم فانه منهم إنّ اللّه لايهدى القوم الظلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 52 - 2،6،11،13،20

2 _ شتاب زدگى بيماردلان سست ايمان و محروم از هدايت الهى ، در پذيرش ولايت و دوستى يهود و نصارا

فترى الذين فى قلوبهم مرض يسرعون فيهم

در برداشت فوق {يسرعون فيهم} _ به قرينه آيه قبل _ به معناى {يسارعون فى توليهم} گرفته شده است.

6 _ شتاب بيماردلان سست ايمان در دوستى و پذيرش ولايت يهود و نصارا ، پيامد محروميت آنان از هدايت الهى

إنّ اللّه لايهدى القوم الظلمين. فترى الذين فى قلوبهم مرض يسرعون فيهم

11 _ سرزنش و توبيخ خداوند از مسلمانانى كه با يهود و نصارا رابطه مودت آميز داشته و پذيراى ولايت آنها هستند .

فترى

الذين فى قلوبهم مرض يسرعون فيهم

13 _ داشتن پناهگاهى امن در صورت شكست اسلام ، انگيزه دوستى مسلمانان بيمار دل عصر پيامبر ( ص ) با يهود و نصارا و پذيرش ولايت آنان

يقولون نخشى ان تصيبنا دائرة

20 _ پشيمانى ، فرجام ايجاد روابط دوستى با يهود و نصارا و پذيرش ولايت آنان

يسرعون فيهم . .. فيصبحوا على ما اسروا فى انفسهم ندمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 53 - 16

16 _ ناكامى پذيرندگان ولايت و دوستى يهود و نصارا ، در بهره گيرى از روابط دوستانه با آنان

حبطت اعملهم فاصبحوا خسرين

بدان احتمال كه مراد از {اعملهم} تلاشهايى است كه بيماردلان براى ايجاد روابط دوستانه با يهود و نصارا، داشتند ; بر اين اساس مقصود از {خسارت} بهره نجستن از ايجاد رابطه با يهود و نصارا خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 54 - 4،5

4 _ پذيرش ولايت و دوستى يهود و نصارا ، ارتداد و بازگشت از دين است .

و من يتولهم منكم فانه منهم . .. يا ايها الذين ءامنوا من يرتد منكم عن دينه

با توجه به آيات گذشته معلوم مى شود از مصاديق مورد نظر براى مرتدان، مسلمانانى هستند كه _ على رغم نهى خداوند _ با يهود و نصارا ارتباط دوستى و ولايى برقرار مى كنند.

5 _ ارتداد برخى مسلمانان صدر اسلام ، با پذيرش ولايت و دوستى يهود و نصارا

فترى الذين فى قلوبهم مرض . . يا ايها الذين ءامنوا من يرتد منكم عن دينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

4 - مائده - 5 - 56 - 8

8 _ ناكامى و شكست ، سرنوشت حتمى پذيرندگان ولايت يهود ، نصارا و ديگر كافران

و من يتول اللّه و رسوله و الذين ءامنوا فان حزب اللّه هم الغلبون

حصر در جمله {فان حزب اللّه . ..} مى تواند ناظر به پندار غلط كسانى باشد كه براى مصون ماندن از شكست احتمالى مسلمانان (نخشى ان تصيبنا دائرة) در صدد ايجاد روابط دوستى و ولايى با كافران بودند.

قبول ولايت مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 80 - 1،6

1 _ بسيارى از بنى اسرائيل عصر پيامبر ( ص ) داراى روابط دوستانه با مشركان مكه و پذيراى ولايت آنان بودند .

ترى كثيراً منهم يتولون الذين كفروا

بنا به گفته برخى از مفسران مراد از {الذين كفروا} مشركان مكه مى باشد.

6 _ پذيرش ولايت مشركان و دوستى با آنان از جمله اعمال ناپسند و رايج در بين انبوهى از يهوديان عصر پيامبر ( ص )

لبئس ما كانوا يفعلون. ترى كثيراً منهم يتولون الذين كفروا

جمله {يتولون الذين كفروا} مصداقى براى جمله {لبئس ما كانوا يفعلون} است. وبه قرينه آيه 82 (و لتجدن اقربهم مودة ...) كه مسيحيان را دوستار مسلمانان معرفى كرده است، معلوم مى شود، مراد از بنى اسرائيل در اين بخش از آيات، يهوديان است.

قبول ولايت يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 51 - 11،16،17

11 _ مؤمنان پذيراى ولايت و سرپرستى يهود و نصارا ، از زمره كافران و خارج از صف مؤمنان راستين

و من يتولهم منكم فانه منهم

16 _

مسلمانانِ پذيراى ولايت يهود و نصارا ، گمراه و از زمره ستمگرانند .

و من يتولهم منكم فانه منهم إنّ اللّه لايهدى القوم الظلمين

17 _ دوستى با يهود و نصارا و پذيرش ولايت آنان ، ظلم و موجب محروميت از هدايت الهى

و من يتولهم منكم فانه منهم إنّ اللّه لايهدى القوم الظلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 52 - 2،6،11،13،20

2 _ شتاب زدگى بيماردلان سست ايمان و محروم از هدايت الهى ، در پذيرش ولايت و دوستى يهود و نصارا

فترى الذين فى قلوبهم مرض يسرعون فيهم

در برداشت فوق {يسرعون فيهم} _ به قرينه آيه قبل _ به معناى {يسارعون فى توليهم} گرفته شده است.

6 _ شتاب بيماردلان سست ايمان در دوستى و پذيرش ولايت يهود و نصارا ، پيامد محروميت آنان از هدايت الهى

إنّ اللّه لايهدى القوم الظلمين. فترى الذين فى قلوبهم مرض يسرعون فيهم

11 _ سرزنش و توبيخ خداوند از مسلمانانى كه با يهود و نصارا رابطه مودت آميز داشته و پذيراى ولايت آنها هستند .

فترى الذين فى قلوبهم مرض يسرعون فيهم

13 _ داشتن پناهگاهى امن در صورت شكست اسلام ، انگيزه دوستى مسلمانان بيمار دل عصر پيامبر ( ص ) با يهود و نصارا و پذيرش ولايت آنان

يقولون نخشى ان تصيبنا دائرة

20 _ پشيمانى ، فرجام ايجاد روابط دوستى با يهود و نصارا و پذيرش ولايت آنان

يسرعون فيهم . .. فيصبحوا على ما اسروا فى انفسهم ندمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 53 - 16

16 _ ناكامى پذيرندگان ولايت و دوستى يهود و نصارا ، در

بهره گيرى از روابط دوستانه با آنان

حبطت اعملهم فاصبحوا خسرين

بدان احتمال كه مراد از {اعملهم} تلاشهايى است كه بيماردلان براى ايجاد روابط دوستانه با يهود و نصارا، داشتند ; بر اين اساس مقصود از {خسارت} بهره نجستن از ايجاد رابطه با يهود و نصارا خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 54 - 4،5

4 _ پذيرش ولايت و دوستى يهود و نصارا ، ارتداد و بازگشت از دين است .

و من يتولهم منكم فانه منهم . .. يا ايها الذين ءامنوا من يرتد منكم عن دينه

با توجه به آيات گذشته معلوم مى شود از مصاديق مورد نظر براى مرتدان، مسلمانانى هستند كه _ على رغم نهى خداوند _ با يهود و نصارا ارتباط دوستى و ولايى برقرار مى كنند.

5 _ ارتداد برخى مسلمانان صدر اسلام ، با پذيرش ولايت و دوستى يهود و نصارا

فترى الذين فى قلوبهم مرض . . يا ايها الذين ءامنوا من يرتد منكم عن دينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 56 - 8

8 _ ناكامى و شكست ، سرنوشت حتمى پذيرندگان ولايت يهود ، نصارا و ديگر كافران

و من يتول اللّه و رسوله و الذين ءامنوا فان حزب اللّه هم الغلبون

حصر در جمله {فان حزب اللّه . ..} مى تواند ناظر به پندار غلط كسانى باشد كه براى مصون ماندن از شكست احتمالى مسلمانان (نخشى ان تصيبنا دائرة) در صدد ايجاد روابط دوستى و ولايى با كافران بودند.

قدرت در ولايت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى -

42 - 9 - 11

11 - قدرت و توانايى ، شرط شايستگى براى ولايت و سرپرستى است .

فاللّه هو الولىّ . .. و هو على كلّ شىء قدير

كفر ولايت غير خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 102 - 11

11- پذيرش ولايت غير خدا ، كفر و در پى دارنده عذاب دوزخ است .

أن يتّخذوا عبادى من دونى أولياء إنّا أعتدنا جهنّم للك_فرين نزلاً

كيفر قبول ولايت غيرخدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 102 - 11

11- پذيرش ولايت غير خدا ، كفر و در پى دارنده عذاب دوزخ است .

أن يتّخذوا عبادى من دونى أولياء إنّا أعتدنا جهنّم للك_فرين نزلاً

محبت در ولايت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 50 - 25

25- محبت و دل سوزى ، درون مايه ضرورى براى هر ولايت حق و سرپرست لايق است .

أفتتّخذونه و ذرّيّته أولياء من دونى و هم لكم عدوٌّ

خداوند، با به رخ كشيدن عداوت شيطان، سزاوار نبودن پذيرش ولايت او را يادآور شده است و مفهوم آن اين است كه رهبرى ولايت، بايد از كينهوزى و عداوت به دور بوده و آميخته با محبت باشد.

محرومان از ولايت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 44 - 1

1 - كسانى كه خداوند ، آنان را گمراه كند ، از هرگونه سرپرست و ياور محروم اند .

و من يضلل اللّه فما له من ولىّ من بعده

محرومان از ولايت اخروى

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 8 - 10

10 - ستم پيشگان ، محروم از هرگونه ولىّ و ياورى در قيامت

و الظ_لمون ما لهم من ولىّ و لانصير

محروميت از ولايت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 120 - 18

18 - پيروى از آرا و قوانين مبتنى بر هوا هاى نفسانى ، با وجود قوانين الهى ، موجب محروم شدن از ولايت و يارى خداوند است .

لئن اتبعت أهواءهم بعد الذى جاءك من العلم مالك من اللّه من ولىّ و لانصير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 115 - 11

11 _ خداوند ، مخالفان پيامبر ( ص ) و تفرقه افكنان در جامعه ايمانى را از ولايت خويش خارج و به حال خودشان ر ها مى سازد .

و من يشاقق الرسول . .. و يتبع غير سبيل المؤمنين نوله ما تولى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 196 - 7

7 _ شركورزى و پرستش غير خدا ، كردارى ناشايسته و مايه محروميت از ولايت و حمايت هاى خداوند است .

و هو يتولى الصلحين

مصداق مورد نظر براى صلاح و صالحان، به قرينه آيات گذشته، توحيد و مؤمنان موحد است و در مقابل آن شرك و مشركان خواهد بود. بنابراين مفهوم جمله {و هو ... } عدم حمايت خداوند از مشركان است.

محمد(ص) و ولايت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 14 - 2

2 _ ولايت الهى، تنها ولايت

مورد پذيرش پيامبر(ص)

قل أغير اللّه أتّخد وليا

محمد(ص) ولايت امام على(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 55 - 18

18 _ فرمان خداوند به پيامبر ( ص ) براى نصب على ( ع ) به ولايت و سرپرستى امت

انما وليكم اللّه و رسوله و الذين ءامنوا الذين . .. يؤتون الزكوة و هم ركعون

امام باقر(ع): امر اللّه عزوجل رسوله بولاية على(ع) و انزل عليه {انما وليكم اللّه و رسوله و الذين ءامنوا . .. .

_______________________________

كافى، ج 1، ص 289، ح 4; نورالثقلين، ج 1، ص 646، ح 264; الدرالمنثور، ج 3، ص 105.

مدح ولايت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 78 - 30

30 - ستايش خدا از سرپرستى خود نسبت به مسلمانان و يارى رساندن به آنان

هو سمّيكم المسلمين. .. فنعم المولى و نعم النصير

مشركان و ولايت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 4 - 16

16 - مشركان ، به شفاعت و ولايت و سرپرستى غيرخدا ، اعتقاد داشتند .

أم يقولون . .. ما لكم من دونه من ولىّ و لاشفيع أفلاتتذكّرون

مشمولان ولايت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 127 - 4

4 _ هدايت يافتگان هشيار و متذكر، مقرب درگاه پروردگار و در پرتوى ولايت او قرار دارند.

فمن يرد الله . .. لقوم يذكرون. لهم دارالسلم عند ربهم و هو وليهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 8 - 15

15

- پيروان وحى ، بهره مند از نصرت و ولايت الهى در قيامت

و كذلك أوحينا . .. يدخل من يشاء فى رحمته... و الظ_لمون ما لهم من ولىّ و لا نصير

ستمگران (كسانى كه از پيام وحى سرپيچى كنند) از ولايت و نصرت الهى محروم خواهند بود و از آن جا كه مشمولان رحمت الهى (يدخل من يشاء فى رحمته) در برابر ستمگران قرارگرفته اند، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 10 - 9

9 - پيامبر ( ص ) تحت ولايت و تربيت ويژه الهى

ذلكم اللّه ربّى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 78 - 23،28

23 - خدا ، مولا و سرپرست امت اسلامى

سمّيكم المسلمين . .. هو موليكم

28 - خدا ، سرپرست و ياور خوب و شايسته براى امت اسلامى

هو سمّيكم المسلمين . .. و اعتصموا باللّه ... فنعم المولى و نعم النصير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 196 - 1،4،6

1 _ خداوند سرپرست پيامبر ( ص ) و ياور او در برابر كيد ها و توطئه هاى مشركان

ثم كيدون فلاتنظرون. إن ولى اللّه

4 _ خداوند سرپرست و يارى دهنده همه صالحان است .

و هو يتولى الصلحين

6 _ توجه صالحان به ولايت و سرپرستى خدا بر ايشان ، عامل مقاومت آنها در مبارزه با اهل شرك و نهراسيدن از توطئه هاى ايشان

ثم كيدون فلاتنظرون . .. هو يتولى الصلحين

از اهداف بيان ولايت خدا بر صالحان، پس از طرح توطئه مشركان، اين است كه صالحان همواره

توجه به يارى خدا داشته باشند و هرگز از مكرهاى مشركان نهراسند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 26 - 14،6

14- اصحاب كهف ، تدبير كننده و سرپرستى جز خداوند نداشتند .

ما لهم من دونه من ولىّ

مراد از ضمير در {لهم} اصحاب كهف است.

6- تنها خداوند بر تمام اسرار هستى آگاه است .

قل اللّه أعلم بما لبثوا له غيب السم_وت و الأرض

جمله {له غيب. ..} _ به قرينه {اللّه أعلم} _ علاوه بر بيان مالكيت خداوند بر اسرار هستى، بر آگاهى فراگير او نيز دلالت دارد.

مشمولان ولايت شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 63 - 8

8- امتهايى كه تحت تأثير اغواى شيطان ، تسليم انبيا نشدند ، تحت ولايت شيطانند .

أُمم من قبلك فزيّن لهم الشيط_ن أعم_لهم فهو وليّهم اليوم

معرضان از ولايت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 3 - 8

8 _ رويگردانان از ولايت خداوند، در وادى ولايتهاى متعدد غير خدا سرگردان هستند.

و لاتتبعوا من دونه أولياء

بديهى است حرمت تبعيت از غير خداوند مشروط به اين نيست كه پيروى شونده متعدد باشد. بنابراين آوردن كلمه {أولياء} به صورت جمع مى تواند اشاره به اين باشد كه آدمى با دور شدن از ولايت خدا و قرآن همواره تحت سيطره حاكمانى متعدد قرار مى گيرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 5 - 2

2 _ جوامع بى اعتنا به قوانين دين و اعراض كنندگان از ولايت خداوند، از ظالمان هستند.

اتبعوا .

.. قالوا إنا كنا ظلمين

ظالم خواندن اقوام هلاك شده پيشين پس از فرمان به تبعيت از قوانين دين و بر حذر داشتن مردم از پذيرش ولايت غير خدا، بيانگر آن است كه پذيرش ولايت غير خدا و پيروى نكردن از قوانين دين، ظلم است.

معرضان از ولايت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 102 - 4

4- كافران ، از ولايت خدا روى گردان و سرنهاده بر آستان شمارىِ از بندگان اويند .

يتّخذوا عبادى من دونى أولياء

ملاك ولايت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 14 - 1،8

1 _ جز خداوند خالق آسمانها و زمين و روزى دهنده بى نياز، كسى شايسته ولايت و سرپرستى نيست.

قل أغير اللّه أتّخد وليا فاطر السموت و الأرض و هو يطعم و لا يطعم

8 _ ولايت و سرپرستى، تنها در خور آفريننده و روزى دهنده موجودات است.

قل أغير اللّه أتّخد وليا فاطر السموت و الأرض و هو يطعم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 101 - 16

16_ آفريننده هستى تنها حقيقت شايسته و توانمند براى سرپرستى و ولايت بر آدميان

فاطر السموت و الأرض أنت ولىّ فى الدنيا و الأخرة

يوسف(ع) پس از توصيف خداوند به پديد آورنده آسمانها و زمين (هستى) او را ولىّ خويش مى خواند تا به اين حقيقت اشاره كند كه: چون خدا خالق هستى است ، ولىّ و سرپرست است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 16 - 11،28

11_ تنها كسى شايسته ولايت و

سرپرستى است كه بر نفع رسانى و دفع ضرر توانا باشد .

لايملكون لأنفسهم نفعًا و لا ضرًّا

28_ ربوبيّت و ولايت تنها برازنده خالق هستى است .

أفاتخذتم من دونه أولياء . .. قل الله خ_لق كل شىء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 26 - 17

17- شايستگى براى ولايت و سرپرستى موجودات ، در انحصار مالك آگاه و هوشمند جهان هستى است .

له غيب السم_وت و الأرض أبصر به و أسمع ما لهم من دونه من ولىّ

منشأ ولايت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 55 - 2،3،5،6

2 _ خداوند ، معرف فردى از مؤمنان برپا دارنده نماز و ادا كننده زكات براى سرپرستى ديگران ، با ذكر نشانى معين و مشخص

انما وليكم اللّه . .. الذين يقيمون الصلوة و يؤتون الزكوة و هم ركعون

با توجه به اينكه جمله {و هم راكعون} جمله اى است حاليه و عامل آن فعل {يؤتون} است و نيز با توجه به ظهور {ركوع} در معناى مصطلح آن يعنى ركوع نماز، معلوم مى شود صفات شمرده شده، مخصوصاً آخرين صفت، عنوان مشير دارد ; يعنى براى معرفى شخصى معين است.

3 _ پرداخت زكات در حال ركوع نماز ، نشانه فرد تعيين شده در بين مسلمانان صدر اسلام براى حكومت و ولايت بر آنان

و يؤتون الزكوة و هم ركعون

5 _ ولايت و سرپرستى بر مؤمنان صدر اسلام ، از آن خدا ، رسول او و اميرالمؤمنين على ابن ابى طالب ( ع )

انما وليكم اللّه و رسوله و الذين ءامنوا . .. و يؤتون الزكوة و

هم ركعون

6 _ ولايت و رهبرى پيامبر ( ص ) و مؤمنان واجد شرايط ، در طول ولايت خدا و پرتويى از حاكميت اوست .

انما وليكم اللّه و رسوله و الذين ءامنوا

مفرد آوردن كلمه {ولىّ} _ على رغم جمع بودن خبر آن _، رساى به اين حقيقت است كه ولايت رسول خدا(ص) و ديگر واجدان شرايط، در طول ولايت خدا و پرتويى از ولايت اوست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 78 - 27

27 - مشروعيت ولايت ها و حكومت هاى بشرى ، در گرو منتهى شدن آن به ولايت الهى است .

هو موليكم

با توجه به ظهور {هو مولاكم} در حصر، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

منشأ ولايت امام على(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 67 - 5

5 _ نصب على ( ع ) به امامت و ولايت بر اهل ايمان ، حكم نازل شده به رسول خدا ( ص ) در آيه تبليغ

بلغ ما أنزل إليك

بر اساس شأن نزولهاى متعدد و روايات فراوان، مراد از {ما انزل اليك}، امامت و ولايت اميرالمؤمنين على ابن ابى طالب(ع) است.

منشأ ولايت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 71 - 19

19 _ ولايت رسول خدا ( ص ) بر مؤمنان ، نشأت يافته از مقام رسالت آن حضرت

و يطيعون اللّه و رسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 33 - 4،5

4- پيامبر ( ص ) ، داراى حق ولايت بر مردم

، در پرتو جعل و تفويض الهى

أطيعوا اللّه و أطيعوا الرسول

اطاعت رسول(ص)، به فرمان الهى جعل و تفويض او واجب شده است.

5- ولايت پيامبر ( ص ) بر مردم ، نشأت يافته از منصب رسالت الهى آن حضرت

أطيعوا اللّه و أطيعوا الرسول

وصف {الرسول}، مى تواند مشعر به عليت باشد; يعنى، رسالت پيامبر(ص)، ولايت بر خلق را براى او به ارمغان آورده است.

موانع ولايت حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 51 - 8

8- به كارگيرى نيرو هاى ناصالح ، ناسازگار با ولايت دل سوزانه و بر حق است .

و ما كنت متّخذ المضلّين عضدًا

موانع ولايت شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 27 - 18

18 _ ايمان به خداوند و آيات او مانع ولايت و حاكميت شياطين بر انسان

إنا جعلنا . .. للذين لا يؤمنون

موانع ولايت غير خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 15 - 6

6 _ ترس از عذاب قيامت، مانع از شرك و پذيرش ولايت غير خدا

أغير اللّه أتخذ وليا . .. إنى أخاف إن عصيت ربى عذاب يوم عظيم

مهربانى در ولايت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 50 - 25

25- محبت و دل سوزى ، درون مايه ضرورى براى هر ولايت حق و سرپرست لايق است .

أفتتّخذونه و ذرّيّته أولياء من دونى و هم لكم عدوٌّ

خداوند، با به رخ كشيدن عداوت شيطان، سزاوار نبودن پذيرش ولايت او را يادآور شده است و مفهوم آن اين

است كه رهبرى ولايت، بايد از كينهوزى و عداوت به دور بوده و آميخته با محبت باشد.

نشانه هاى ولايت حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 50 - 25

25- محبت و دل سوزى ، درون مايه ضرورى براى هر ولايت حق و سرپرست لايق است .

أفتتّخذونه و ذرّيّته أولياء من دونى و هم لكم عدوٌّ

خداوند، با به رخ كشيدن عداوت شيطان، سزاوار نبودن پذيرش ولايت او را يادآور شده است و مفهوم آن اين است كه رهبرى ولايت، بايد از كينهوزى و عداوت به دور بوده و آميخته با محبت باشد.

نشانه هاى ولايت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 101 - 17

17_ برخوردارى يوسف ( ع ) از قدرت و مكنت و بهره مندى او از دانش تعبير رؤيا ها و تحليل حوادث ، پرتوى از ولايت خداوند بر او بود .

قد ءاتيتنى من الملك و علمتنى . .. أنت ولىّ فى الدنيا و الأخرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 28 - 11

11 - تنظيم معيشت و نزول باران ، پس از يأس ونااميدى انسان ، جلوه اى از ولايت ستوده و بى نقص خداوند است .

و لو بسط اللّه الرزق . .. و ل_كن ينزّل بقدر ما يشاء ... و هو الذى ينزّل الغيث ..

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 12 - 2

2- ره يافتن مؤمنان نيك كردار به بهشت ، نمودى از ولايت الهى بر آنان

ذلك

بأنّ اللّه مولى الذين ءامنوا . .. إنّ اللّه يدخل الذين ءامنوا و عملوا الص_لح

نعمت ولايت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 185 - 38

38 - { بعض اصحابنا رفعه فى قول اللّه عز و جل { و لتكبروا اللّه على ما هداكم } قال : { التكبير } التعظيم للّه ، و { الهداية } الولاية ;

از امام معصوم (ع) درباره سخن خداوند عز و جل كه فرموده {و لتكبروا اللّه على ما هداكم} روايت شده كه مراد از {تكبير}، تعظيم و بزرگداشت خداست و مراد از {هدايت} ولايت است (يعنى خدا را به عظمت ياد كنيد به خاطر نعمت ولايت)}.

نعمت ولايت اهل بيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكاثر - 102 - 8 - 10

10 - { قال الرضا ( ع ) و لقد حدثنى أبى عن أبيه أبى عبداللّه الصادق ( ع ) . . . قال : إنّ اللّه عزّوجلّ لايسئل عباده عمّا تفضّل عليهم و لايمنّ بذلك عليهم و الإمتنان بالإنعام مستقبح من المخلوقين فكيف يضاف إلى الخالق عزّوجلّ ما لايرضى المخلوق به و ل_كنّ النعيم حبّنا أهل البيت و موالاتنا يسئل اللّه عباده عنه بعد التوحيد و النبّوة لأنّ العبد إذا وفى بذلك ادّاه إلى نعيم الجنّة الذى لايزول ;

امام رضا(ع) فرمود: پدرم از پدر خويش از امام صادق(ع) براى من روايت كرده است كه فرمود: خداى عزّوجلّ درباره آنچه به بندگانش تفضل كرده است، از آنها بازخواست نمى كند و با اين كار بر آنان منّت نمى گذارد. منّت نهادن به جهت نعمت

بخشيدن، از جانب مخلوق ها كار زشتى است; پس چگونه به خالق عزّوجلّ چيزى نسبت داده مى شود كه مخلوق از نسبت دادن آن ناخشنود است؟! ولى نعيم [در آيه {ثمّ لتسئلنّ يومئذ عن النعيم}] محبت ما اهل بيت و [پذيرش ]ولايت ما است كه خداوند همه بندگان را بعد از توحيد و نبّوت، از آن بازخواست خواهد كرد; زيرا بنده اگر به آن نعمت وفادار باشد، او را به نعمت هاى بهشت كه هرگز زايل نمى شود خواهد رساند}.

نقش ولايت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 55 - 17

17 _ محبت و دوستى و انتخاب ولى و سرپرست ، داراى نقشى اساسى و كارآمد در هدايت و گمراهى

انما وليكم اللّه و رسوله و الذين ءامنوا

با توجه به اينكه آيه مورد بحث، ناظر به آيات پيشين است و در آن آيات پذيرش ولايت يهود و نصارا، مايه محروميت از هدايت الهى دانسته شده بود، معلوم مى شود پذيرش ولايت خدا، پيامبر(ص) و مؤمنان واجد شرايط، مايه هدايت است.

نياز به ولايت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 8 - 13

13 - انسان در قيامت ، نيازمند ولايت و ياورى است .

و الظ_لمون ما لهم من ولىّ و لانصير

نياز به ولايت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 44 - 4

4 - انسان ، نيازمند ولايت و ياورى از جانب خداوند ، در تمامى حالات زندگى خويش

و من يضلل اللّه فما له من ولىّ من بعده

اين كه گمراهان با محروم

شدن از ولايت الهى ره به جايى نمى برند، نشانگر آن است كه انسان ها در تمامى حالات زندگى خويش نيازمند امداد و ولايت الهى اند.

ولايت اخروى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 30 - 9

9 _ قيامت ، روز ظهور مولويت و مالكيت به حق و پروردگارى بى همتاى خداوند و بر ملا شدن بطلان انديشه مولويت و ربوبيت غير او براى شرك پيشگان

و يوم نحشر هم جميعاً . .. و ردوا إلى اللّه موليهم الحق و ضل عنهم ما كانوا يفترون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 101 - 15

15_ ولايت و سرپرستى خدا محدود به زمان و مكان نبوده و در دنيا و آخرت نافذ است .

أنت ولىّ فى الدنيا و الأخرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 8 - 15

15 - پيروان وحى ، بهره مند از نصرت و ولايت الهى در قيامت

و كذلك أوحينا . .. يدخل من يشاء فى رحمته... و الظ_لمون ما لهم من ولىّ و لا نصير

ستمگران (كسانى كه از پيام وحى سرپيچى كنند) از ولايت و نصرت الهى محروم خواهند بود و از آن جا كه مشمولان رحمت الهى (يدخل من يشاء فى رحمته) در برابر ستمگران قرارگرفته اند، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 46 - 3

3 - قيامت ، صحنه بروز ولايت مطلقه الهى است .

و ما كان لهم من أولياء ينصرونهم من دون اللّه

ولايت الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 122 - 11،12،13،16

11 _ پذيرش ولايت خداوند ، از بين برنده هر نوع سستى در انجام وظايف دينى

اذ همّت . .. و اللّه وليّهما

{و اللّه وليّهما}، با لحن اعتراض گونه اش (در حالى كه خداوند سرپرست و حمايت كننده شماست، سستى چرا؟) به اين نكته اشاره دارد كه پذيرش ولايت الهى و اعتقاد به آن، مانع از هر گونه سستى در راه انجام وظايف الهى است.

12 _ سستى و هراس در هنگامه هاى دشوار ( همانند جنگ ) و تصميم به نافرمانى از پيامبر ( ص ) ، به تنهايى ، موجب خروج از ولايت و حمايت الهى نيست .

اذ همّت . .. و اللّه وليّهما

جمله {و اللّه وليّهما}، در عين اعتراض به گروههايى كه قصد انحراف از جنگ و نافرمانى از رسول خدا (ص) را داشتند، بيانگر اين است كه اين تصميمشان، باعث نشد كه ولايت الهى از آنان منقطع شود.

13 _ افتادن بندگان به ورطه انحراف ، در صورت قطع ولايت و حمايت الهى از آنان

اذ همّت . .. و اللّه وليّهما

جمله {اللّه وليّهما}، بيانگر علت انصراف مسلمانان از تصميم بر مخالفت پيامبر (ص) است. بنابراين قطع ولايت، موجب گرفتار شدن آدمى به انحراف و مخالفت پيامبر (ص) است.

16 _ پذيرش ولايت خداوند ، مستلزم توكّل و اتكا به او در هر حال و در همه امور

و اللّه وليّهما و على اللّه فليتوكّل المؤمنون

جمله {و على اللّه فليتوكّل}، با كلمه {فاء}، تفريع به جمله {و اللّه وليّهما} شده است يعنى حال كه خداوند ولى شماست، تنها

به او توكّل كنيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 123 - 7

7 _ نصرت و يارى الهى به مؤمنان ، نشانه اى از ولايت او بر ايشان

و اللّه وليّهما . .. و لقد نصركم اللّه ببدر و انتم اذلّة

جمله {و لقد نصركم اللّه}، مى تواند استدلالى باشد براى جمله {و اللّه وليّهما}. يعنى خداوند، ولى و حامى مؤمنان است; به دليل اينكه شما را در بدر، در عين ضعف و ناتوانى، يارى كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 150 - 1،5،6،7،8،9

1 _ تنها خداوند مولى و سرپرست اهل ايمان و بهترين ياور آنان است .

بل اللّه موليكم و هو خير النّاصرين

5 _ اطاعت و پيروى جامعه ايمانى از كفرپيشگان ، موجب خروج از ولايت خداوند و محروميّت از يارى او

ان تطيعوا الّذين كفروا . .. بل اللّه موليكم و هو خيرُ النّاصرين

6 _ پذيرش ولايت خداوند ، موجب بهره مندى از پشتيبانى وى و زمينه ساز پيروزى بر كافران

بل اللّه موليكم و هو خير النّاصرين

تقديم ذكرى ولايت الهى بر يارى او، نشانه تقدّم خارجى آن است; يعنى آنگاه خداوند شما را يارى خواهد كرد كه تنها ولايت او را پذيرا باشيد.

7 _ پذيرش ولايت الهى و عقيده به خدا به عنوان بهترين ياور ، مانع اطاعت از كافران و پذيرش ولايت آنان

ان تطيعوا الّذين . .. بل اللّه موليكم و هو خير النّاصرين

چون معمولا اطاعت آدمى از كسى براى جلب يارى اوست، قرآن با بيان اينكه خداوند تنها سرپرست و بهترين ياور است به مؤمنان

مى فهماند كه با يارى خداوند هيچ نيازى به يارى كافران نخواهيد داشت تا مجبور شويد از آنان تبعيّت كنيد.

8 _ توجّه به ولايت الهى و اعتقاد به يارى حتمى خداوند ، از عوامل تقويت روحيه اهل ايمان در هنگامه هاى دشوار و نبرد با دشمنان

بل اللّه موليكم و هو خير النّاصرين

9 _ پذيرش ولايت خداوند و اعتقاد به يارى حتمى او ، مانع واپسگرايى و زيانكارى جامعه ايمانى و باعث رشد و سعادت

يردّوكم على اعقابكم فتنقلبوا خاسرين. بل اللّه موليكم و هو خير النّاصرين

پيامد پذيرش ولايت كافران، واپسگرايى و خسارت است. بنابراين پذيرش ولايت خداوند _ به قرينه مقابله آن با پذيرش ولايت كافران _ باعث رشد و سعادت خواهد بود.

ولايت امام على(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 3 - 53،54

53 _ اعلام جانشينى و ولايت على ( ع ) توسط رسول خدا ( ص ) ، موجب كمال دين و تمام نعمت و رضاى پروردگار

اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى

از رسول خدا(ص) روايت شده كه هنگام نزول آيه فوق فرمود: ان كمال الدين و تمام النعمة و رضى الرب بارسالى اليكم بالولاية بعدى لعلى ابن ابى طالب(ع).

_______________________________

امالى صدوق، ص 291، ح 10، مجلس 56; بحارالانوار، ج 37، ص 111، ح 3.

54 _ ولايت على ( ع ) ، آخرين فريضه نازل شده از سوى خداوند

اليوم اكملت لكم دينكم

امام باقر(ع): امر اللّه عزوجل رسوله بولاية على(ع) . .. و كانت الولاية اخر الفرائض فانزل اللّه عزوجل {اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى} يقول اللّه عزوجل: ... قد اكملت لكم الفرائض.

_______________________________

كافى،

ج 1، ص 289، ح 4; نورالثقلين، ج 1، ص 587، ح 25.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 55 - 5،18

5 _ ولايت و سرپرستى بر مؤمنان صدر اسلام ، از آن خدا ، رسول او و اميرالمؤمنين على ابن ابى طالب ( ع )

انما وليكم اللّه و رسوله و الذين ءامنوا . .. و يؤتون الزكوة و هم ركعون

18 _ فرمان خداوند به پيامبر ( ص ) براى نصب على ( ع ) به ولايت و سرپرستى امت

انما وليكم اللّه و رسوله و الذين ءامنوا الذين . .. يؤتون الزكوة و هم ركعون

امام باقر(ع): امر اللّه عزوجل رسوله بولاية على(ع) و انزل عليه {انما وليكم اللّه و رسوله و الذين ءامنوا . .. .

_______________________________

كافى، ج 1، ص 289، ح 4; نورالثقلين، ج 1، ص 646، ح 264; الدرالمنثور، ج 3، ص 105.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 67 - 16

16 _ خداوند هرگز به مخالفان پيام ويژه الهى ( ولايت و امامت على ( ع ) ) مجال توطئه عليه پيامبر ( ص ) را نخواهد داد .

بلغ . .. إنّ اللّه لايهدى القوم الكفرين

بدان احتمال كه متعلق حذف شده از فعل {يهدى} به قرينه (و اللّه يعصمك من الناس) توطئه هاى كافران باشد، يعنى خداوند كافران را به توطئه عليه پيامبر(ص) موفق نخواهد كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 23 - 6

6 _ { عن ابى جعفر ( ع ) فى قوله تعالى : { يا

أيها الذين آمنوا لا تتخذوا آبائكم و اخوانكم اولياء ان استحبوا الكفر على الايمان } قال : فإن الإيمان ولاية على بن ابى طالب ( ع ) ;

از امام باقر (ع) درباره قول خداى تعالى: {اى كسانى كه ايمان آورده ايد! اگر پدران و برادران شما كفر را بر ايمان ترجيح دادند، آنان را ولى خود نگيريد. } روايت شده است: به درستى كه ايمان، ولايت على بن ابى طالب (ع) است}.

ولايت امام مهدى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 13 - 7

7- { عن سديرالصيرفى قال : دخلت . . . على . . . أبى عبدالله الصادق ( ع ) . . . قال : . . . نظرت فى كتاب الجفر . . . و تأملت منه مولد قائمنا و غيبته . . . و بلوى المؤمنين فى ذلك الزمان و تولد الشكوك فى قلوبهم من طول غيبته و إرتداد أكثرهم عن دينهم و خلعهم ربقة الإسلام من أعناقهم التى قال الله تقدس ذكره : { و كلّ إنسان ألزمناه طائره فى عنقه } يعنى الولاية ;

از سديرصيرفى روايت شده است كه گفت: بر امام صادق(ع) وارد شدم . .. فرمود:... در كتاب حفر نگاه كردم ... و در آن در باره تولد و غيبت قائممان تأمل كردم:... و [ديدم از ]آزمايش مؤمنين در آن زمان و پيدايش شك در دلهايشان از طولانى شدن عيبت آن حضرت و مرتد شدن اكثر مؤمنان از دينشان و گسستن ريسمان اسلام از گردنهايشان، ريسمانى كه خداوند _ تقدس ذكره _ مى فرمايد: {و كلّ إنسان ألزمناه

طائره فى عنقه} كه مقصود ولايت مى باشد}.

ولايت انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 108 - 3

3 - پيامبران الهى ، داراى حق ولايت و اطاعت بر مردم

فاتّقوا اللّه و أطيعون

تفريع {اتّقوا اللّه و أطيعون} بر جمله {إنّى لكم رسول} بيانگر اين معنا است كه: اگر قبول داريد من رسول الهى و امين هستم; پس بر شما لازم است كه تقواى الهى پيشه كنيد و از من فرمان ببريد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 126 - 4

4 - پيامبران الهى ، داراى حق ولايت و اطاعت بر مردم

فاتّقوا اللّه و أطيعون

تفريع {فاتقوااللّه و أطيعون} بر آيه قبل (إنّى لكم رسول أمين) بيانگر اين حقيقت است كه با توجه به اين كه من رسول الهى و امين هستم، پس بر شما لازم است كه تقواى الهى پيشه كنيد و از من فرمان ببريد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 131 - 3

3 - پيامبران الهى ، داراى حق ولايت و اطاعت بر مردم

فاتّقوا اللّه و أطيعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 144 - 4

4 - پيامبران الهى ، داراى حق ولايت و اطاعت بر مردم

و أطيعون

تفريع {فاتّقوا اللّه و أطيعون} بر آيه قبل (إنّى لكم رسول أمين)، بيانگر اين معنا است كه با توجه به اين كه من رسول خدا هستم، بر شما لازم است كه تقواى او را پيشه كنيد و از من فرمان بريد.

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 150 - 4

4 - پيامبران الهى ، داراى حق ولايت و اطاعت بر مردم

فاتّقوا اللّه و أطيعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 163 - 3

3 - پيامبران الهى ، داراى حق ولايت و اطاعت بر مردم

فاتّقوا اللّه و أطيعون

تفريع {فاتّقوا اللّه وأطيعون} بر آيه قبل (إنّى لكم رسول أمين) بيانگر اين معنا است كه با توجه به اين كه من رسول الهى ام، بر شما لازم است كه تقواى الهى را رعايت كنيد و از من فرمان ببريد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 179 - 4

4 - پيامبران الهى ، داراى حق ولايت و اطاعت بر مردم

فاتّقوا اللّه و أطيعون

تفريع {اتّقوا اللّه و أطيعون} بر آيه قبل (إنّى لكم رسول أمين); بيانگر اين حقيقت است كه با توجه به اين كه من رسول الهى و امين هستم، پس بر شما لازم است كه ضمن رعايت تقواى الهى از من اطاعت كنيد.

ولايت اولياى مقتول در دوران صالح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 49 - 8

8 - وجود قانون ولايت اولياى مقتول براى خونخواهى وى ، در عصر صالح پيامبر

لنبيّتنّه و أهله ثمّ لنقولنّ لوليّه ما شهدنا مهلك أهله

ولايت باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 62 - 4

4 _ ولايت غير خداوند، بى اساس و باطل است.

ثم ردوا إلى الله موليهم الحق

ولايت بر اصحاب كهف

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 26 - 14،15

14- اصحاب كهف ، تدبير كننده و سرپرستى جز خداوند نداشتند .

ما لهم من دونه من ولىّ

مراد از ضمير در {لهم} اصحاب كهف است.

15- ولايت و نظارت يگانه خدا بر اصحاب كهف ، دليل علم برتر الهى و عدم آگاهى ديگران به زواياى سرگذشت آنان است .

قل اللّه أعلم بما لبثوا . .. ما لهم من دونه من ولىّ

ولايت بر بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 90 - 14

14 - هارون ، داراى حق ولايت و اطاعت بر بنى اسرائيل در زمان غيبت موسى ( ع ) بود .

و لقد قال لهم هرون . .. فاتّبعونى و أطيعوا أمرى

فرمان هارون(ع) به پيروى و اطاعت مردم از او، حاكى از ثبوت حق ولايت و اطاعت او، بر عهده بنى اسرائيل است.

ولايت بر پيروان شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 63 - 8

8- امتهايى كه تحت تأثير اغواى شيطان ، تسليم انبيا نشدند ، تحت ولايت شيطانند .

أُمم من قبلك فزيّن لهم الشيط_ن أعم_لهم فهو وليّهم اليوم

ولايت بر زن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 237 - 4،5،7،11

4 _ عدم وجوب پرداخت نصف مَهر تعيين شده از سوى شوهر ، در صورت گذشتن ولىّ زن از حقّ وى

او يعفوا الّذى بيده عقدة النكاح

چون آيه در مقام بيان وظيفه ضرورى شوهران در قبال زنان مُطلقه است، ظاهر اين است كه {الاّ}، بيانگر موارد استثناء و

سقوط اين وظيفه است و اين معنا در آن صورت است كه {الذى . .. } حمل بر ولىّ زن شود; نه شوهر.

5 _ اختيار ازدواج زن _ در صورتى كه شرعاً داراى ولىّ باشد _ با ولىّ اوست .

الّذى بيده عقدة النكاح

بنابراينكه مراد از كلمه {الذى}، ولىّ زن باشد و اين ولىّ، توصيف شده به اينكه نكاح به دست اوست.

7 _ چشمپوشى زن ، شوهر و ولىّ زن از حقوق خويش ( مهريّه ) ، به تقوا نزديكتر است .

و ان تعفوا اقرب للتقوى

در صورتى كه خطاب {اَن تعفوا} به كليّه افراد _ اعم از زن و مرد و ولىّ _ باشد.

11 _ ولىّ زن مطلّقه مى تواند از حقّ وى ( نصف مَهر ) ، صرفنظر كند .

او يعفوا الذى بيده عقدة النكاح

برخى مفسران برآنند كه مراد از {اَلذى . .. } ولىّ زن است ; البته اين حكم در صورتى است كه زن، ولىّ شرعى داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 34 - 1،2،6،11،19

1 _ مديريّت و سرپرستى زنان هر جامعه بر عهده مردان است .

الرجال قوّامون على النّساء

در برداشت فوق، كلمه {الرجال} و {النساء}، مطلق مردان و زنان گرفته شده، نه خصوص شوهران و همسران آنان. قوّام به كسى گفته مى شود كه تدبير و اصلاح ديگرى را بر عهده دارد.

2 _ شوهران ، وظيفه دار سرپرستى و مديريت همسران خويش

الرجال قوّامون على النّساء

به قرينه {بما انفقوا}، مراد از {الرجال} شوهران و {النساء} همسران آنان خواهد بود ; زيرا هزينه زندگى زنان بر عهده شوهران خويش است و نفقه مطلق زنان

بر عهده مردان نيست.

6 _ برترى مردان بر زنان ، فلسفه تشريع حق سرپرستى و مديريت آنان بر همسران خويش

الرّجال قوّامون على النساء بما فضّل اللّه بعضهم على بعض

11 _ تأمين هزينه هاى زندگى از سوى مردان ، فلسفه تشريع حق مديريت و سرپرستى آنان بر همسران خويش

الرّجال قوّامون على النساء . .. و بما انفقوا من اموالهم

19 _ اطاعت از شوهر و حفظ حقوق وى ، وظيفه زن در برابر حق سرپرستى و تأمين زندگى وى از سوى مرد است .

الرجال قوّامون . .. و بما انفقوا ... فالصّالحات قانتات حافظات للغيب بما حفظ اللّ

مراد از {بما حفظ اللّه}، حقوقى است كه خداوند براى زنان مقرر كرده و آنها را بر عهده مردان قرار داده است. و {باء} مقابله در {بما حفظ} مى رساند كه لزوم اطاعت و حفظ حقوق شوهران در مقابل تعهداتى است كه خداوند بر عهده شوهران قرار داده است.

ولايت بر فرزند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 59 - 7

7- مردان ، در دوران جاهليت بر فرزندان خود ولايت و اختيار تام داشتند .

أيمسكه على هون أم يدسّه فى التراب

اينكه خداوند از تصميم مشركان درباره زنده نگه داشتن نوزادان دختر خود و يا در گور كردنشان سخن مى گويد و كس ديگرى را دخيل و معترض نمى داند، مى تواند حاكى از نكته ياد شده باشد.

ولايت بر فرزندان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 35 - 5،11

5 _ ولايت همسر عمران بر فرزند خويش

ربّ انّى نذرت لك ما فى بطنى

11 _

ولايت همسر عمران بر فرزند خويش ، به هنگام در حيات نبودن عمران *

ربّ انّى نذرت لك

ولايت بر محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 10 - 9

9 - پيامبر ( ص ) تحت ولايت و تربيت ويژه الهى

ذلكم اللّه ربّى

ولايت بر مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 34 - 6

6 _ ولايت و سرپرستى بر مسجدالحرام ، تنها شايسته تقواپيشگان است .

و ما كانوا أولياؤه إن أولياؤه إلا المتقون

ولايت بر مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 16 - 7

7_ مشركان با وجود دلايل روشن بر ولايت خداوند ، ديگران را ولىّ و سرپرست خويش مى پنداشتند و به آنان روى مى آوردند .

أفاتخذتم من دونه أولياء

تفريع جمله {اتخذتم . ..} به وسيله حرف {فاء} بر بيان كارها و شؤونى كه براى خداوند برشمرده شد$_ كه مشركان نيز آنها را باور دارند _ مى رساند كه ولايت بر انسانها تنها از آنِ خداست و پندار ولايت غير او ، پندارى ناموجّه و بدون دليل است.

ولايت بر موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 26 - 16،17

16- موجودات آسمان ها و زمين ، فاقد ولىّ و سرپرستى جز خدا

له غيب السم_وت و الأرض . .. ما لهم من دونه من ولىّ

محتمل است كه ضمير {لهم} _ به قرينه {السم_وات و الأرض} _ به موجوداتى كه در آن ها است، بازگردد. در چنين مواردى، اهميت عقلا، ديگران را

تحت الشعاع قرار مى دهد و ضمير، مناسب آنان آورده مى شود.

17- شايستگى براى ولايت و سرپرستى موجودات ، در انحصار مالك آگاه و هوشمند جهان هستى است .

له غيب السم_وت و الأرض أبصر به و أسمع ما لهم من دونه من ولىّ

ولايت بر موجودات آسمان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 26 - 16

16- موجودات آسمان ها و زمين ، فاقد ولىّ و سرپرستى جز خدا

له غيب السم_وت و الأرض . .. ما لهم من دونه من ولىّ

محتمل است كه ضمير {لهم} _ به قرينه {السم_وات و الأرض} _ به موجوداتى كه در آن ها است، بازگردد. در چنين مواردى، اهميت عقلا، ديگران را تحت الشعاع قرار مى دهد و ضمير، مناسب آنان آورده مى شود.

ولايت بر مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 144 - 2

2 _ كافران ، فاقد صلاحيت سرپرستى و حق ولايت بر مؤمنان

يأيها الذين ءامنوا لاتتخذوا الكفرين أولياء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 55 - 1،3،5،7،8،9

1 _ تنها خدا ، پيامبر ( ص ) و مؤمنان فروتن ، برپا دارنده نماز و پرداخت كننده زكات ، داراى حق ولايت و حكومت بر مؤمنان

انما وليكم اللّه و رسوله و الذين ءامنوا الذين . .. و يؤتون الزكوة و هم ركعون

در برداشت فوق، ركوع به معناى لغوى آن (خضوع) گرفته شده است.

3 _ پرداخت زكات در حال ركوع نماز ، نشانه فرد تعيين شده در بين مسلمانان صدر اسلام براى حكومت و ولايت

بر آنان

و يؤتون الزكوة و هم ركعون

5 _ ولايت و سرپرستى بر مؤمنان صدر اسلام ، از آن خدا ، رسول او و اميرالمؤمنين على ابن ابى طالب ( ع )

انما وليكم اللّه و رسوله و الذين ءامنوا . .. و يؤتون الزكوة و هم ركعون

7 _ بپاداشتن همواره نماز با تمامى شرايط آن و كوتاهى نورزيدن در پرداخت زكات ، شرط شايستگى براى ولايت و حكومت بر مؤمنان

انما وليكم اللّه . .. الذين يقيمون الصلوة و يؤتون الزكوة و هم ركعون

اقامه نماز به معناى برپا داشتن آن با تمامى شرايط است و فعل مضارع {يقيمون} و {يؤتون}، حاكى از استمرار و تداوم اقامه نماز و پرداخت زكات است.

8 _ حالت خضوع و فروتنى در پرداخت صدقه و زكات ، از شرايط لازم براى تصدى حكومت و ولايت بر اهل ايمان

انما وليكم اللّه . .. الذين يقيمون الصلوة و يؤتون الزكوة و هم ركعون

در برداشت فوق، ركوع به معناى لغوى آن (خضوع) گرفته شده است.

9 _ هرگونه حكومت و ولايت بر اهل ايمان ، به جز ولايت خدا ، پيامبر ( ص ) و مؤمنان واجد شرايط ، حكومت و ولايتى نامشروع و غير قانونى

انما وليكم اللّه و رسوله و الذين ءامنوا

برداشت فوق با توجه به كلمه {انما} كه براى حصر است، استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 71 - 19

19 _ ولايت رسول خدا ( ص ) بر مؤمنان ، نشأت يافته از مقام رسالت آن حضرت

و يطيعون اللّه و رسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب -

33 - 6 - 1،2،27

1 - پيامبراكرم ( ص ) ، داراى ولايتى تام بر مؤمنان است .

النبىّ أولى بالمؤمنين من أنفسهم

2 - ولايت پيامبر ( ص ) بر مؤمنان ، از ولايت خود آنان بر امورشان ، برتر است .

النبىّ أولى بالمؤمنين من أنفسهم

27 - { عن النبىّ ( ص ) قال : ما من مؤمن إلاّ و أنا أولى الناس به فى الدنيا و الأخرة اقرأوا إن شئتم : { النبىّ أولى بالمؤمنين من أنفسهم } فأيّما مؤمن ترك مالاً فليرثه عصبته من كانوا . فإنْ ترك ديناً أو ضياعاً فليأتنى فأنا مولاه ;

از نبى اكرم(ص) روايت شده است كه فرمود: هيچ مؤمنى نيست مگر اين كه من به ولايت بر او از مردم ديگر در دنيا و آخرت سزاوارترم. اگر خواستيد، بخوانيد: {النبىّ أولى بالمؤمنين من أنفسهم} پس هر مؤمنى كه مالى را بعد از خود بگذارد، خويشان اش هر كه باشند، آن رابه ارث مى برند. اگر بدهى برجا گذاشته باشد و يا نان خوران فقيرى از او باقى مانده اند، بايد به من رجوع كند; زيرا من ولىّ او هستم}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 11 - 1

1- سعادت و نيك فرجامى مؤمنان ، معلول ولايت و سرپرستى خداوند بر ايشان

ينصركم و يثبّت أقدامكم . .. ذلك بأنّ اللّه مولى الذين ءامنوا

ولايت پدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 59 - 7

7- مردان ، در دوران جاهليت بر فرزندان خود ولايت و اختيار تام داشتند .

أيمسكه على هون أم يدسّه فى التراب

اينكه

خداوند از تصميم مشركان درباره زنده نگه داشتن نوزادان دختر خود و يا در گور كردنشان سخن مى گويد و كس ديگرى را دخيل و معترض نمى داند، مى تواند حاكى از نكته ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 27 - 12

12 - ولايت داشتن پدر بر دختر در ازدواج ، در شريعت مورد قبول شعيب ( ع )

قال إنّى أُريد أن أُنكحك . .. على أن تأجرنى ثمنى حجج

ولايت پسنديده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 119 - 20

20 _ تنها خداوند شايسته ولايت بر انسان

و من يتخذ الشيطن ولياً من دون اللّه فقد خسر خسراناً مبيناً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 3 - 7

7 _ ولايت خداوند، تنها ولايت شايسته و بايسته پذيرش است.

و لاتتبعوا من دونه أولياء

ولايت تشريعى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 56 - 4

4_ يوسف ( ع ) داراى ولايت از جانب خداوند براى تصرف در تمامى سرزمين مصر

و كذلك مكّنّا ليوسف فى الأرض يتبوّأ منها حيث يشاء

جمله {مكّنّا ليوسف . ..} هم شامل اقتدار تكوينى است و هم گوياى اقتدار تشريعى ; يعنى ، خداوند به او اجازه دخل و تصرف در همه سرزمين مصر را عطا كرد.

ولايت تكوينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 260 - 18

18 _ اعطاى ولايت تكوينى از جانب خدا ، براى برخى از بندگان

خاصّ خود

و اذ قال ابرهيم . .. يأتينك سعياً

ولايت تكوينى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 56 - 4

4_ يوسف ( ع ) داراى ولايت از جانب خداوند براى تصرف در تمامى سرزمين مصر

و كذلك مكّنّا ليوسف فى الأرض يتبوّأ منها حيث يشاء

جمله {مكّنّا ليوسف . ..} هم شامل اقتدار تكوينى است و هم گوياى اقتدار تشريعى ; يعنى ، خداوند به او اجازه دخل و تصرف در همه سرزمين مصر را عطا كرد.

ولايت حرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 80 - 5

5 _ حرمت دوستى با كافران و پذيرش ولايت آنان

ترى كثيراً منهم يتولون الذين كفروا لبئس ما قدمت

ولايت حقيقى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 62 - 2

2 _ خداوند، مولا و سرپرست حقيقى آدميان است.

ثم ردوا إلى الله موليهم الحق

ولايت خالق آفرينش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 101 - 16

16_ آفريننده هستى تنها حقيقت شايسته و توانمند براى سرپرستى و ولايت بر آدميان

فاطر السموت و الأرض أنت ولىّ فى الدنيا و الأخرة

يوسف(ع) پس از توصيف خداوند به پديد آورنده آسمانها و زمين (هستى) او را ولىّ خويش مى خواند تا به اين حقيقت اشاره كند كه: چون خدا خالق هستى است ، ولىّ و سرپرست است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 16 - 28

28_ ربوبيّت و ولايت تنها برازنده خالق هستى است .

أفاتخذتم من

دونه أولياء . .. قل الله خ_لق كل شىء

ولايت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 107 - 4،10

4 - سرپرستى انسان ها و تدبير امورشان ، تنها به دست خدا و در اختيار اوست .

و ما لكم من دون اللّه من ولى و لانصير

10 - مالكيت و حاكميت انحصارى خدا بر هستى ، مقتضى نبود هيچ سرپرست و ياورى براى بندگان جز او

له ملك السموت و الأرض و ما لكم من دون اللّه من ولى و لانصير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 257 - 1،2،4،8،12،13،14

1 _ شمول ولايت خاص الهى ، بر مؤمنانى كه به طاغوت كفر ورزند .

فمن يكفر بالطّاغوت . .. اللّه ولىّ الّذين امنوا

2 _ ايمان به خداوند و كفر به طاغوت ، موجب جلب سرپرستى ، ياورى و دوستى خداوند

فمن يكفر بالطّاغوت . .. اللّه ولىّ الّذين امنوا

براى {ولىّ}، معانى متعدّدى گفته شده است ; از آن جمله كه با آيه شريفه تناسب دارد، سرپرست، ياور و دوست است.

4 _ هدايت مؤمنان از تاريكى ها به نور ، پرتويى از ولايت الهى بر آنان

اللّه ولىّ الّذين امنوا يخرجهم من الظّلمات الى النّور

جمله {يخرجهم . .. } پس از طرح ولايت الهى نسبت به مؤمنان، به منزله بيان و يا ارائه نمونه اى است از ولايت خداوندى.

8 _ مؤمنان از ولىِّ واحد ( خداوند ) برخوردار هستند و كافران از اولياى متعدد

اللّه ولىّ الّذين امنوا . .. و الّذين كفروا اولياؤهم الطّاغوت

12 _ عدم پذيرش ولايت الهى ، منجر به انحراف آدمى و

پذيرش ولايت طاغوتيان

اللّه ولىّ الّذين امنوا . .. و الّذين كفروا اولياؤهم الطّاغوت

13 _ هر ولايتى جز ولايت الهى ، طاغوتى است .

اللّه ولىّ الّذين امنوا . .. و الّذين كفروا اولياؤهم الطّاغوت

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه اوّلا تمامى انسانها تحت ولايت و سرپرستى هستند; به مقتضاى تقسيم آنان به مؤمن و كافر. ثانياً اين ولايت يا از آن خداست و يا از آن طاغوت; بدون فرض قسم سوّم. بنابراين خارج شدن از ولايت الهى، مساوق ورود در ولايت طاغوت است.

14 _ اتحاد اهل ايمان به علّت ولايت واحد الهى و تشتت صفوف اهل كفر ، به لحاظ حاكميّت اولياى متعدد طاغوتى بر آنان

اللّه ولىّ الّذين امنوا . .. و الّذين كفروا اولياؤهم الطّاغوت

چون مؤمنان از يك {ولى} برخوردارند، پس به وحدت مى رسند، و در مقابل، كافران داراى اوليايى متعددند و در نتيجه متشتت خواهند شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 258 - 8،9

8 _ نمرود ، نمونه اى از منحرفان راه رشد ، محرومان از ولايت الهى ، روندگان از نور به ظلمت و جاودان در آتش

قد تبيّن الرّشد . .. اللّه ولىّ الّذين ... الم تر الى الّذى حاجّ ابرهيم

خداوند پس از بيان ايمان و كفر (ولايت {اللّه} و {طاغوت} در آيات پيشين) براى نشان دادن نمونه خارجى، داستان ابراهيم (ع) و نمرود را بيان كرده كه ابراهيم (ع) نمونه اى از ايمان و نمرود، نمونه اى از كفر است.

9 _ حضرت ابراهيم ( ع ) ، نمونه اى از هدايت يافتگان به راه رشد ، بهره مندان از ولايت الهى

و روندگان به سوى نور

قد تبيّن الرّشد . .. اللّه ولىّ الّذين امنوا ... الم تر الى الّذى حاجّ ابرهيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 286 - 19،20،26

19 _ اعتقاد و اقرار و اعتراف مؤمنان به ولايت الهى بر آنان

ربّنا . .. انت مولينا

20 _ عفو ، غفران و رحمت نسبت به مؤمنان ، از شؤون ولايت الهى

و اعف عنّا و اغفر لنا و ارحمنا انت مولينا

جمله {انت مولينا} به منزله دليل براى درخواست مطالب قبلى است; يعنى خدايا چون تو مولاى ما هستى عفو كن و . ..

26 _ نصرت و يارى مؤمنان در رويارويى با كافران ، از شؤون ولايت الهى بر مؤمنان

انت مولينا فانصرنا على القوم الكافرين

تفريع جمله {فانصرنا} بر {انت مولينا} بيانگر آن است كه ولايت الهى بر مؤمنان، مقتضى يارى آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 28 - 7،9

7 _ اعتقاد به ولايت تكوينى خداوند ، مستلزم پذيرش ولايت مؤمنان در نظام اجتماعى اسلام

قل اللّهم مالك الملك . .. لا يتّخذ المؤمنون الكافرين اولياء

گويا آيه مورد بحث، نتيجه مترتب بر اعتقاد به مضمون آيه {قل اللّهم . .. } است.

9 _ متضاد بودن پذيرش ولايت خداوند با پذيرش ولايت كفار

و من يفعل ذلك فليس من اللّه فى شىء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 68 - 9

9 _ خداوند ، ولىّ و سرپرست مؤمنان

و اللّه ولىّ المؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3

- 151 - 2

2 _ ايجاد رعب و هراس در دل هاى كفرپيشگان ، نمونه اى از نصرت خداوند به پذيرندگان ولايت او

بل اللّه موليكم و هو خير النّاصرين. سنلقى فى قلوب الّذين كفروا الرّعب

جمله {سنلقى . .. }، پس از جمله {و اللّه خير النّاصرين}، بيانگر مصداقى از يارى خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 45 - 7،10

7 _ خداوند ، دوست و سرپرستى كافى است .

و كفى باللّه وليّاً

10 _ مؤمنان با اعتماد به ولايت و نصرت الهى ، نبايد از دشمنى مخالفان ضعف و ترسى به خود راه دهند .

و اللّه اعلم باعدائكم و كفى باللّه وليّاً و كفى باللّه نصيراً

هدف از بيان ولايت و نصرت الهى پس از معرفى يهوديان به عنوان دشمن، اين است كه مبادا با تصور دشمنى يهود از آنان بهراسيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 119 - 15،20

15 _ وانهادن ولايت خداوند و پذيرش ولايت شيطان ، زيان آشكار

و من يتخذ الشيطن ولياً من دون اللّه فقد خسر خسراناً مبيناً

20 _ تنها خداوند شايسته ولايت بر انسان

و من يتخذ الشيطن ولياً من دون اللّه فقد خسر خسراناً مبيناً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 171 - 38

38 _ خداوند براى وكالت و سرپرستى و تدبير جهان ، كافى است .

و كفى باللّه وكيلا

وكيل به كسى گفته مى شود كه كارى را به عهده بگيرد و تدبير كند و چون سخن از جهان هستى بود، مراد از وكيل، سرپرست و مدبر

جهان هستى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 173 - 11

11 _ خداوند ، در قيامت ولى ( سرپرست ) و نصير ( يارى دهنده ) است .

و لايجدون لهم من دون اللّه ولياً و لانصيراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 55 - 1،5،6،9،10

1 _ تنها خدا ، پيامبر ( ص ) و مؤمنان فروتن ، برپا دارنده نماز و پرداخت كننده زكات ، داراى حق ولايت و حكومت بر مؤمنان

انما وليكم اللّه و رسوله و الذين ءامنوا الذين . .. و يؤتون الزكوة و هم ركعون

در برداشت فوق، ركوع به معناى لغوى آن (خضوع) گرفته شده است.

5 _ ولايت و سرپرستى بر مؤمنان صدر اسلام ، از آن خدا ، رسول او و اميرالمؤمنين على ابن ابى طالب ( ع )

انما وليكم اللّه و رسوله و الذين ءامنوا . .. و يؤتون الزكوة و هم ركعون

6 _ ولايت و رهبرى پيامبر ( ص ) و مؤمنان واجد شرايط ، در طول ولايت خدا و پرتويى از حاكميت اوست .

انما وليكم اللّه و رسوله و الذين ءامنوا

مفرد آوردن كلمه {ولىّ} _ على رغم جمع بودن خبر آن _، رساى به اين حقيقت است كه ولايت رسول خدا(ص) و ديگر واجدان شرايط، در طول ولايت خدا و پرتويى از ولايت اوست.

9 _ هرگونه حكومت و ولايت بر اهل ايمان ، به جز ولايت خدا ، پيامبر ( ص ) و مؤمنان واجد شرايط ، حكومت و ولايتى نامشروع و غير قانونى

انما وليكم اللّه و رسوله و الذين ءامنوا

برداشت

فوق با توجه به كلمه {انما} كه براى حصر است، استفاده شده است.

10 _ ناسازگارى پذيرش ولايت خدا با پذيرش ولايت يهوديان ، نصارا و ديگر كافران

و من يتولهم منكم فانه منهم . .. انما وليكم اللّه و رسوله و الذين ءامنوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 56 - 1،3

1 _ پذيرندگان ولايت و سرپرستى خدا ، پيامبر ( ص ) و مؤمنان واجد شرايط ، از زمره حزب اللّه ( ياران و پيروان خدا )

و من يتول اللّه و رسوله و الذين ءامنوا فان حزب اللّه هم الغلبون

{الذين ءامنوا} اشاره به مؤمنانى است كه در آيه قبل توصيف شدند.

3 _ پذيرش ولايت خداوند ، پيامبر ( ص ) و مؤمنان شايسته ولايت ، انفكاك ناپذير و وابسته به يكديگر

و من يتول اللّه و رسوله و الذين ءامنوا

عطف {رسوله} و {الذين ءامنوا} بر {اللّه} بدون تكرار فعل (يتول)، مى رساند كه ولايت آنها بهم پيوسته بوده و رويگردانى از ولايت هر يك به منزله اعراض از ولايت تمامى آنها مى باشد. مفرد آوردن كلمه {ولىّ} در آيه قبل اين معنا را تأييد مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 14 - 1،8

1 _ جز خداوند خالق آسمانها و زمين و روزى دهنده بى نياز، كسى شايسته ولايت و سرپرستى نيست.

قل أغير اللّه أتّخد وليا فاطر السموت و الأرض و هو يطعم و لا يطعم

8 _ ولايت و سرپرستى، تنها در خور آفريننده و روزى دهنده موجودات است.

قل أغير اللّه أتّخد وليا فاطر السموت و الأرض و هو

يطعم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 17 - 5

5 _ تنها خداى قادر بر رساندن هر گونه ضرر و يا منفعت به آدمى، شايسته پرستش و ولايت مى باشد.

أغير اللّه أتخذ وليا . .. و إن يمسسك اللّه بضر ... فهو على كل شىء قدير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 62 - 1،2

1 _ آدميان پس از مرگ، به سوى خداوند (مولاى حقيقى خود) بازمى گردند.

ثم ردوا إلى الله موليهم الحق

2 _ خداوند، مولا و سرپرست حقيقى آدميان است.

ثم ردوا إلى الله موليهم الحق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 127 - 5

5 _ خداوند خود امور ره يافتگان به دارالسلام را بر عهده خواهد داشت.

لهم دارالسلم عند ربهم و هو وليهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 3 - 7

7 _ ولايت خداوند، تنها ولايت شايسته و بايسته پذيرش است.

و لاتتبعوا من دونه أولياء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 155 - 20

20 _ خداوند سرپرست همه انسانهاست .

أنت ولينا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 40 - 1،2،3

1 _ اهل ايمان بايد با باور به يارى خداوند و سرپرستى او ، به جهاد با كافران فتنه انگيز بپردازند .

و إن تولوا فاعلموا أن اللّه موليكم نعم المولى و نعم النصير

متعلق {تولوا} دست برداشتن از فتنه انگيزى است ; يعنى {إن تولوا عن الانتهاء

فلم يتركوا الفتنة}. و جواب شرط، به قرينه آيه قبل، جمله اى همانند {فقاتلوهم} است.

2 _ خداوند ، سرپرست و ياورى نيك براى مؤمنان

نعم المولى و نعم النصير

3 _ باور اهل ايمان به سرپرستى خدا و يارى او ، مايه نهراسيدن آنان از دشمنان دين و اجراى فرمان جهاد

فإن تولوا فاعلموا أن اللّه موليكم نعم المولى و نعم النصير

جمله {فاعلموا . .. } علاوه بر رساندن مضمون خود به منظور تقويت روحيه مسلمانان براى جهاد با دشمنان فتنه انگيز ايراد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 51 - 4،5

4 _ اتكاى مؤمنان راستين بر ولايت و حمايت خداوند ، در جهاد و اقدام به تكاليف

قل لن يصيبنا إلا ما كتب اللّه لنا هو مولينا

5 _ خدا ، سرپرست و صاحب اختيار انسانهاست .

هو مولينا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 116 - 7

7 _ براى انسان ها ، هيچ سرپرست و ياورى جز خداوند نيست .

و ما لكم من دون اللّه من ولىّ و لانصير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 30 - 7

7 _ خدا ، مولا و مالك حقيقى انسانهاست .

و ردوا إلى اللّه موليهم الحق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 20 - 6

6_ تنها خداوند ، ولى و سرپرست انسانهاست .

و ما كان لهم من دون الله من أولياء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 113 - 9

9_ تنها

خداوند ، ياور و سرپرست انسانهاست .

و ما لكم من دون الله من أولياء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 11 - 16

16_ تنها خداوند سرپرست و ياور انسانهاست .

ما لهم من دونه من وال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 16 - 7،8

7_ مشركان با وجود دلايل روشن بر ولايت خداوند ، ديگران را ولىّ و سرپرست خويش مى پنداشتند و به آنان روى مى آوردند .

أفاتخذتم من دونه أولياء

تفريع جمله {اتخذتم . ..} به وسيله حرف {فاء} بر بيان كارها و شؤونى كه براى خداوند برشمرده شد$_ كه مشركان نيز آنها را باور دارند _ مى رساند كه ولايت بر انسانها تنها از آنِ خداست و پندار ولايت غير او ، پندارى ناموجّه و بدون دليل است.

8_ تنها خداوند ولىّ و اختياردار امور انسانهاست .

أفاتخذتم من دونه أولياء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 44 - 1

1- آدمى ، به هنگام شدايد ، به ولايت و تسلّط مطلق خداوند بر همه امور ، پى مى برد .

و لم تكن له فئه ينصرونه . .. هنالك الول_ية للّه الحقّ

ترديدى نيست كه ولايت خداوند (چه به معناى حاكميت و تدبير و چه به معناى نصرت) همواره، حاكم و نافذ است، لذا اشاره به مكان و واقعه خاص با واژه {هنالك} از آن جهت است كه در چنين موقعيت هايى، آدمى، به آن نكته واقف مى گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 50

- 22

22- ولايت الهى ، تنها ولايت شايسته پذيرش و اتكا است .

أفتتّخذونه و ذرّيّته أولياء من دونى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 22 - 5،7

5 - ولىّ مطلق ، در عالم آخرت ، فقط خداوند است .

و ما لكم من دون اللّه من ولىّ و لا نصير

7 - خداوند ، انسان ها را تشويق مى كند كه او را يار و ولىّ ، بگيرند و نه فرودستانش را .

و ما لكم من دون اللّه من ولىّ و لا نصير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 4 - 10،11،12

10 - سرپرستى و شفاعت از شؤون تدبير و مديريت خداوند است .

ثمّ استوى على العرش ما لكم من دونه من ولىّ و لا شفيع

اين كه خداوند، پس از ذكر مدبريت خويش، وجود هر نوع ولايت و شفاعت را از غير خود نفى كرده، مى رساند كه ولايت و شفاعت، تنها از آنِ مدبر هستى و شأنى از شؤون او است.

11 - انسان ها ، هيچ سرپرستى جز خداوند ندارند .

اللّه الذى خلق . .. ما لكم من دونه من ولىّ

12 - يكتايى خدا در خلق و تدبير عالم ، دليل وجود نداشتن سرپرست و ياورى براى انسان ها جز خود او است .

اللّه الذى خلق . .. ما لكم من دونه من ولىّ و لاشفيع

احتمال دارد ذكر {ما لكم من دونه. ..} پس از بيان يكتايى خداوند در آفرينندگى و تدبير، به اين منظور باشد كه چون همه چيز در دست اقتدار او است، كسى جز او نمى تواند

ولىّ و شفيع باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 6 - 2

2 - ولايت و سرپرستى هستى ، تنها از آنِ خداوند است .

و الذين اتّخذوا من دونه أولياء

از لحن تهديدآميز آيه، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 8 - 18

18 - ولايت و نصرت الهى ، جلوه اى از رحمت او است .

يدخل من يشاء فى رحمته و الظ_لمون ما لهم من ولىّ و لا نصير

از مقابله دو بخش از آيه شريقه (يدخل من يشاء فى رحمته} و {والظالمون. ..) مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 9 - 5

5 - ولايت و سرپرستى انسان ها ، در انحصار خداوند است .

فاللّه هو الولىّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 10 - 8

8 - ولايت منحصر و بى همتا ، قدرت نامحدود و مرجعيت نهايى در تشريع و داورى ، از ويژگى هاى پروردگار جهان

فاللّه هو الولىّ . .. ذلكم اللّه ربّى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 28 - 10

10 - ولايت بى نقص و شايسته ستايش ، مخصوص خداوند است .

و هو الولىّ الحميد

برداشت ياد شده بدين احتمال كه {حميد}، وصف {ولىّ} باشد; نه خبر بعد از خبر.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 10 - 6

6 - تنها خداوند ، سرپرست و ياور

حقيقى انسان ها ، در دنيا و آخرت است .

ولا يغنى . .. ما اتّخذوا من دون اللّه أولياء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 19 - 8

8 - خداوند ، سرپرست و حامى تقواپيشگان

و اللّه ولىّ المتّقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 11 - 2

2- خداوند ، ولىّ ( سرپرست و حامى ) مؤمنان

بأنّ اللّه مولى الذين ءامنوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 25 - 1

1 - ولايت و مالكيت مطلقه دنيا و آخرت ، از آن خداوند است .

فللّه الأخرة و الأُولى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 2 - 6،7

6 - خداوند ، مولا و سرپرست حقيقى انسان ها است .

و اللّه موليكم

7 - تشريع خداوند ، از موضع مولويت او نسبت به انسان ها است .

قد فرض اللّه لكم . .. و اللّه موليكم

يادآورى مولا و سرپرست بودن خداوند _ پس از تشريع قانون شكستن سوگند _ مى تواند گوياى حقيقت ياد شده باشد.

ولايت در آخرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 22 - 5

5 - ولىّ مطلق ، در عالم آخرت ، فقط خداوند است .

و ما لكم من دون اللّه من ولىّ و لا نصير

ولايت در اديان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 35 - 6

6 _ ولايت مادر نسبت به فرزند ، در اديان گذشته

*

ربّ انّى نذرت لك ما فى بطنى

ولايت در ازدواج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 221 - 9

9 _ ولايت مردان ( پدران و . . . ) بر زنان ، در امر ازدواج

و لا تنكحوا المشركين حتى يؤمنوا

بنابراين اگر ولايت مردان نبود، خطاب به خود زنان مى شد كه به ازدواج مشركان درنيايند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 237 - 5

5 _ اختيار ازدواج زن _ در صورتى كه شرعاً داراى ولىّ باشد _ با ولىّ اوست .

الّذى بيده عقدة النكاح

بنابراينكه مراد از كلمه {الذى}، ولىّ زن باشد و اين ولىّ، توصيف شده به اينكه نكاح به دست اوست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 25 - 12

12 _ ازدواج با كنيز ، مشروط به اذن مالك اوست .

فانكحوهنّ باذن اهلهنّ

{اهل كنيز}، همان مالك اوست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 27 - 12

12 - ولايت داشتن پدر بر دختر در ازدواج ، در شريعت مورد قبول شعيب ( ع )

قال إنّى أُريد أن أُنكحك . .. على أن تأجرنى ثمنى حجج

ولايت در انصار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 72 - 1،7

1 _ خداوند هر يك از مؤمنان مهاجر و انصار را ولىّ ديگرى قرار داد و به پشتيبانى همه جانبه از يكديگر فراخواند .

إن الذين ءامنوا و هاجروا . .. أولياء بعض

جمله {أولئك بعضهم أولياء بعض} جمله اى خبرى

است و مراد از آن انشاء و جعل ولايت است.

7 _ خداوند بين مهاجران و انصار با مؤمنان غير مهاجر ، ولايتى مقرر نداشته و پشتيبانى از ايشان را بر مهاجران و انصار واجب نكرد .

و الذين ءامنوا و لم يهاجروا ما لكم من وليتهم من شىء

{ولايت} به معناى حمايت كردن و يارى رساندن است. كلمه {شىء} مبتدا و {من} در آن زايده مى باشد. {من} در {من ولايتهم} بيانيه و بيانگر معناى شىء است. كلمه لكم خبر براى {من شىء} مى باشد. گفتنى است در برداشت فوق ضمير در {ولايتهم} مفعول گرفته شده و فاعل آن ضميرى است خطاب به مهاجران انصار. بنابراين معناى جمله چنين مى شود: هيچ حق ولايتى براى شما نسبت به ايشان جعل نشده است. يعنى نبايد ايشان را يارى كنيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 75 - 13

13 _ حكم ولايت مهاجر و انصار بر يكديگر و اولويت خويشان در آن ولايت ، حكمى بر اساس علم مطلق الهى

إن اللّه بكل شىء عليم

جمله {إن اللّه . .. } پس از بيان احكام ذكر شده، در اين آيه و آيات پيشين، اشاره به اين حقيقت دارد كه احكام و قوانين ياد شده احكامى عالمانه و نشأت گرفته از علم مطلق خداوند است.

ولايت در خويشاوندان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 75 - 7،13

7 _ خويشاوندان در برخوردار شدن از حقوق ولايت مقرر شده در ميان مؤمنان ، بر غير خويشان اولويت دارند .

و أولوا الأرحام بعضهم أولى ببعض فى كتب اللّه

13 _

حكم ولايت مهاجر و انصار بر يكديگر و اولويت خويشان در آن ولايت ، حكمى بر اساس علم مطلق الهى

إن اللّه بكل شىء عليم

جمله {إن اللّه . .. } پس از بيان احكام ذكر شده، در اين آيه و آيات پيشين، اشاره به اين حقيقت دارد كه احكام و قوانين ياد شده احكامى عالمانه و نشأت گرفته از علم مطلق خداوند است.

ولايت در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 173 - 11

11 _ خداوند ، در قيامت ولى ( سرپرست ) و نصير ( يارى دهنده ) است .

و لايجدون لهم من دون اللّه ولياً و لانصيراً

ولايت در مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 72 - 1،7،11

1 _ خداوند هر يك از مؤمنان مهاجر و انصار را ولىّ ديگرى قرار داد و به پشتيبانى همه جانبه از يكديگر فراخواند .

إن الذين ءامنوا و هاجروا . .. أولياء بعض

جمله {أولئك بعضهم أولياء بعض} جمله اى خبرى است و مراد از آن انشاء و جعل ولايت است.

7 _ خداوند بين مهاجران و انصار با مؤمنان غير مهاجر ، ولايتى مقرر نداشته و پشتيبانى از ايشان را بر مهاجران و انصار واجب نكرد .

و الذين ءامنوا و لم يهاجروا ما لكم من وليتهم من شىء

{ولايت} به معناى حمايت كردن و يارى رساندن است. كلمه {شىء} مبتدا و {من} در آن زايده مى باشد. {من} در {من ولايتهم} بيانيه و بيانگر معناى شىء است. كلمه لكم خبر براى {من شىء} مى باشد. گفتنى است در برداشت فوق ضمير در

{ولايتهم} مفعول گرفته شده و فاعل آن ضميرى است خطاب به مهاجران انصار. بنابراين معناى جمله چنين مى شود: هيچ حق ولايتى براى شما نسبت به ايشان جعل نشده است. يعنى نبايد ايشان را يارى كنيد.

11 _ مؤمنان غير مهاجر در صورت هجرت ، همسان با ديگر مهاجران در برخوردارى از حقوق ولايت و حمايت مقرر شده در ميان مؤمنان

ما لكم من وليتهم من شىء حتى يهاجروا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 75 - 1،7

1 _ خداوند از انصار و مهاجران نخستين خواست تا كسانى را كه در آينده ايمان مى آورند و هجرت مى كنند و به جهاد مى پردازند ، از خود بدانند و حقوق ولايت را درباره آنان رعايت كنند .

و الذين ءامنوا من بعد و هاجروا و جهدوا معكم فأولئك منكم

مخاطبان آيه، انصار و مهاجران نخستين هستند. مضاف إليه كلمه {بعد}، كلمه {ايمانكم} و يا {الهجرة الاولى} است. جمله {فأولئك منكم} اشاره به اين دارد كه تمام قوانين و حقايقى كه درباره انصار و مهاجران نخستين بيان شده درباره آنان نيز عيناً وجود دارد.

7 _ خويشاوندان در برخوردار شدن از حقوق ولايت مقرر شده در ميان مؤمنان ، بر غير خويشان اولويت دارند .

و أولوا الأرحام بعضهم أولى ببعض فى كتب اللّه

ولايت در مهاجران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 72 - 1،2،7

1 _ خداوند هر يك از مؤمنان مهاجر و انصار را ولىّ ديگرى قرار داد و به پشتيبانى همه جانبه از يكديگر فراخواند .

إن الذين ءامنوا و هاجروا . .. أولياء

بعض

جمله {أولئك بعضهم أولياء بعض} جمله اى خبرى است و مراد از آن انشاء و جعل ولايت است.

2 _ شركت در جهاد با مال و جان از سوى مجاهدان و يارى مهاجران از سوى انصار ، شرط برخوردارى هر يك از ولايت مقرر شده از جانب خدا

إن الذين ءامنوا و هاجروا . .. أولياء بعض

مشاراليه {أولئك} و مرجع ضمير در {بعضهم}، {الذين} اول و دوم، با تمام صفاتى كه براى آنان ذكر شد، است. يعنى مؤمنان مهاجر _ مثلا _ اگر جهاد نكنند و يا مؤمنان ساكن در مدينه اگر مهاجران را يارى ندهند از حقوق ولايت برخوردار نيستند.

7 _ خداوند بين مهاجران و انصار با مؤمنان غير مهاجر ، ولايتى مقرر نداشته و پشتيبانى از ايشان را بر مهاجران و انصار واجب نكرد .

و الذين ءامنوا و لم يهاجروا ما لكم من وليتهم من شىء

{ولايت} به معناى حمايت كردن و يارى رساندن است. كلمه {شىء} مبتدا و {من} در آن زايده مى باشد. {من} در {من ولايتهم} بيانيه و بيانگر معناى شىء است. كلمه لكم خبر براى {من شىء} مى باشد. گفتنى است در برداشت فوق ضمير در {ولايتهم} مفعول گرفته شده و فاعل آن ضميرى است خطاب به مهاجران انصار. بنابراين معناى جمله چنين مى شود: هيچ حق ولايتى براى شما نسبت به ايشان جعل نشده است. يعنى نبايد ايشان را يارى كنيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 75 - 13

13 _ حكم ولايت مهاجر و انصار بر يكديگر و اولويت خويشان در آن ولايت ، حكمى بر اساس علم مطلق الهى

إن اللّه بكل

شىء عليم

جمله {إن اللّه . .. } پس از بيان احكام ذكر شده، در اين آيه و آيات پيشين، اشاره به اين حقيقت دارد كه احكام و قوانين ياد شده احكامى عالمانه و نشأت گرفته از علم مطلق خداوند است.

ولايت دنيوى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 101 - 15

15_ ولايت و سرپرستى خدا محدود به زمان و مكان نبوده و در دنيا و آخرت نافذ است .

أنت ولىّ فى الدنيا و الأخرة

ولايت رهبرى دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 75 - 20

20 _ امداد و نصرت خداوند ، پيامد پذيرش ولايت رهبران الهى *

و اجعل لنا من لدنك وليّاً و اجعل لنا من لدنك نصيراً

تقديم تعيين {ولىّ} بر تعيين {نصير}، مى تواند اشاره به برداشت فوق باشد.

ولايت شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 27 - 16

16 _ كافران و منكران آيات الهى تحت نفوذ و ولايت شياطين هستند.

ذلك من ءايت الله . .. إنا جعلنا الشيطين أولياء للذين لا يؤمنون

جمله {ذلك من آيات الله} در آيه قبل مى تواند بيانگر متعلق {لا يؤمنون} باشد.

ولايت شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 175 - 19

19 _ مؤمنان مجاهد ، از اولياى خداوند و دور از ولايت شيطان هستند . *

انّما ذلكم الشّيطان يخوّف اولياءه . .. ان كنتم مؤمنين

چون دشمنان دين (كافران و منافقان) از اولياى شيطانند، بنابراين مجاهدان، دور از ولايت شيطان و در

نتيجه از اولياى خدا خواهند بود. گفتنى است كه برداشت فوق مبتنى بر اين است كه {يخوّف اولياءه} به معناى {يخوفكم اولياءه} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 119 - 21

21 _ انحراف در تفكر و ايجاد آرزو هاى باطل و سپس تحت فرمان گرفتن ، راه و روش شيطان براى اغواى مردم و سرپرستى آنان

و لاضلنهم و لامنينهم . .. و لامرنهم فليغيرن خلق اللّه و من يتخذ الشيطن ولياً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 122 - 4

4 _ مؤمنان داراى اعمالِ صالح ، خارج از نفوذِ ولايت شيطان هستند .

و من يتخذ الشيطن ولياً . .. و الذين ءامنوا و عملوا الصلحت

چون پذيرندگان ولايت شيطان، اهل دوزخ شمرده شدند و در مقابل، مؤمنان صالح به بهشت وعده داده شده اند، معلوم مى شود كه مؤمنان هرگز ولايت شيطان را نپذيرفته اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 28 - 5

5 _ بدعتگذاران در دين، عناصرى پيرو شيطان و تحت ولايت او هستند.

إنا جعلنا الشيطين أولياء للذين لا يؤمنون . .. الله أمرنا بها

ولايت طاغوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 257 - 12،13

12 _ عدم پذيرش ولايت الهى ، منجر به انحراف آدمى و پذيرش ولايت طاغوتيان

اللّه ولىّ الّذين امنوا . .. و الّذين كفروا اولياؤهم الطّاغوت

13 _ هر ولايتى جز ولايت الهى ، طاغوتى است .

اللّه ولىّ الّذين امنوا . .. و الّذين كفروا اولياؤهم الطّاغوت

برداشت فوق

مبتنى بر اين است كه اوّلا تمامى انسانها تحت ولايت و سرپرستى هستند; به مقتضاى تقسيم آنان به مؤمن و كافر. ثانياً اين ولايت يا از آن خداست و يا از آن طاغوت; بدون فرض قسم سوّم. بنابراين خارج شدن از ولايت الهى، مساوق ورود در ولايت طاغوت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 115 - 12

12 _ ر ها شدن در ورطه ولايت و حكومت گمراهان ، پيامد مخالفت با رسول خدا ( ص )

و من يشاقق الرسول . .. و يتبع غير سبيل المؤمنين نوله ما تولى

ولايت عيسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 49 - 17

17 _ عيسى ( ع ) ، برخوردار از ولايت تكوينى

انّى اخلق لكم . .. فانفخ فيه فيكون طيراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 157 - 14

14 _ پندار غلط و خلافگويى يهود ، در مورد تولد و مرگ حضرت عيسى ( ع )

قولهم على مريم بهتناً عظيماً. و قولهم إنّا قتلنا المسيح ... ما لهم به من علم

ولايت غير خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 62 - 4

4 _ ولايت غير خداوند، بى اساس و باطل است.

ثم ردوا إلى الله موليهم الحق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 3 - 8

8 _ رويگردانان از ولايت خداوند، در وادى ولايتهاى متعدد غير خدا سرگردان هستند.

و لاتتبعوا من دونه أولياء

بديهى است حرمت

تبعيت از غير خداوند مشروط به اين نيست كه پيروى شونده متعدد باشد. بنابراين آوردن كلمه {أولياء} به صورت جمع مى تواند اشاره به اين باشد كه آدمى با دور شدن از ولايت خدا و قرآن همواره تحت سيطره حاكمانى متعدد قرار مى گيرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 10 - 8

8 _ تبعيت از ولايتهاى غير الهى و تكذيب آيات خداوند، ناسپاسى نعمتهاى اوست.

و لاتتبعوا من دونه أولياء . .. قليلا ما تشكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 20 - 9

9_ گرايش انسان ها به كفر و شرك ، نه دلالت بر خروج آنان از سيطره خدا دارد و نه بيانگر ولايت غير خدا بر آنان است .

أُول_ئك لم يكونوا معجزين فى الأرض . .. ما كانوا يستطيعون السمع و ما كانوا يبصرون

خداوند، با بيان ريشه كفرورزى كافران (ماكانوا . ..)، پس از اعلام ولايت خدا بر آنان، به اين حقيقت اشاره مى كند كه: مخالفت كافران با برنامه هاى الهى به خاطر خروج آنان از حاكميت خدا و سلطه غير او بر ايشان نيست; بلكه به دليل ناتوانى آنان از درك معارف الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 16 - 9

9_ آنان كه ولايت خداوند را نپذيرند ، اسير ولايت هاى متعدد و گوناگون مى شوند .

أفاتخذتم من دونه أولياء

برداشت فوق از جمع آوردن {أولياء} استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 6 - 1

1

- خداوند ، ناظر و مراقب عملكرد نهان و آشكار كسانى است كه غير او را ولى و سرپرست خويش بر مى گزينند .

و الذين اتّخذوا من دونه أولياء اللّه حفيظ عليهم

ولايت قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 3 - 12

12 _ قرآن، ولى و پيشوايى شايسته براى انسانهاست.

و لاتتبعوا من دونه أولياء

برداشت فوق بر اين مبناست كه ضمير در {من دونه} به {ما أنزل . ..} برگردانده شود.

ولايت كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 28 - 1،8،9،11،13،15،16،19

1 _ با اعتقاد به قدرت مطلقه الهى ، مجالى براى پذيرش ولايت كافران از سوى مؤمنان نمى باشد .

قل اللّهم مالك الملك . .. لا يتّخذ المؤمنون الكافرين اولياء

گويا آيه مورد بحث، نتيجه اعتقاد به مضمون آيه {قل اللّهم . .. } است.

8 _ كسى كه ولايت كافران را بپذيرد ، خداوند او را به خود وامى گذارد .

و من يفعل ذلك فليس من اللّه فى شىء

9 _ متضاد بودن پذيرش ولايت خداوند با پذيرش ولايت كفار

و من يفعل ذلك فليس من اللّه فى شىء

11 _ حاكميّت و سرپرستى كافران بر امور مؤمنان ، زمينه انحطاط و بى ارزشى مؤمنان در پيشگاه خدا

لا يتّخذ المؤمنون الكافرين اوليا ء . .. و من يفعل ذلك فليس من اللّه فى شىء

خروج از ولايت خدا، مستلزم انحطاط است.

13 _ پذيرش سرپرستى كافران ، جز در اضطرار و تقيّه ، جايز نيست .

لا يتّخذ المؤمنون الكافرين اولياء . .. الاّ ان تتقوا منهم تقية

بنابراينكه ولايت به معناى سرپرستى باشد.

15 _

تحذير و هشدار مؤكد خداوند ، نسبت به مؤمنانى كه پذيراى ولايت و سرپرستى كافران شده اند .

لا يتّخذ المؤمنون الكافرين اولياء . .. و يحذّركم اللّه نفسه و الى اللّه المصير

16 _ ترس از خداوند ، موجب پرهيز از پذيرش ولايت كافران

لا يتّخذ المؤمنون الكافرين اولياء . .. و يحذّركم الله نفسه

19 _ توجه انسان به بازگشت به خدا و اعتقاد به آن ، عامل مقاومت در برابر ولايت كافران

لا يتّخذ المؤمنون الكافرين اولياء . .. و الى اللّه المصير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 29 - 6،13

6 _ روابط پنهانى با كافران و برگزيدن ولايت آنان ، از حيطه علم الهى خارج نيست .

لا يتّخذ المؤمنون الكافرين . .. قل ان تخفوا ما فى صدوركم ... يعلمه اللّه

13 _ تهديد خداوند نسبت به كسانى كه ولايت كافران را بدون تقيه بپذيرند .

لا يتّخذ . .. قل ان تخفوا ... يعلمه اللّه ... و اللّه على كل شىء قدير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 150 - 2،3،4،7

2 _ اطاعت از كفرپيشگان ، نشانه پذيرش ولايت و سرپرستى آنان

ان تطيعوا الّذين كفروا . .. بل اللّه موليكم

كلمه {بل} براى اضراب و نفى ولايت غير خداوند است و چون در آيه قبل سخن از ولايت و پذيرش آن نيامده كه با {بل} آن را نفى كند، معلوم مى شود كه همان اطاعت از كافران، در حقيقت پذيرش ولايت آنان است.

3 _ ناشايستگى كافران براى ولايت و سرپرستى و يارى جامعه ايمانى

ان تطيعوا الّذين كفروا . ..

بل اللّه موليكم و هو خير النّاصرين

4 _ ضرورت پرهيز جامعه ايمانى از پذيرش ولايت كفرپيشگان و يارى جويى از آنان

ان تطيعوا الّذين كفروا . .. بل اللّه موليكم و هو خير النّاصرين

از جمله {بل اللّه موليكم}، انحصار ولايت به خداوند استفاده مى شود و مفهوم آن برحذرداشتن مسلمانان از پذيرش ولايت غير خداوند است كه از مصاديق مورد نظر به قرينه آيه قبل، ولايت و سرپرستى كافران است.

7 _ پذيرش ولايت الهى و عقيده به خدا به عنوان بهترين ياور ، مانع اطاعت از كافران و پذيرش ولايت آنان

ان تطيعوا الّذين . .. بل اللّه موليكم و هو خير النّاصرين

چون معمولا اطاعت آدمى از كسى براى جلب يارى اوست، قرآن با بيان اينكه خداوند تنها سرپرست و بهترين ياور است به مؤمنان مى فهماند كه با يارى خداوند هيچ نيازى به يارى كافران نخواهيد داشت تا مجبور شويد از آنان تبعيّت كنيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 139 - 4،7

4 _ عدم جواز پذيرش ولايت و سرپرستى كفار

الذين يتّخذون الكفرين أولياء من دون المؤمنين

در برداشت فوق، {ولىّ}، به معناى سرپرست گرفته شده است.

7 _ دستيابى به عزت و شكوه ، هدف منافقان در پذيرش ولايت كافران و طرح دوستى با آنان

الذين يتّخذون الكفرين أولياء . .. أيبتغون عندهم العزّة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 140 - 3

3 _ گروهى از مسلمانان صدر اسلام ، پذيراى دوستى و ولايت كفار ، در عين نهى خداوند حتى از همنشينى با آنها

الذين يتّخذون الكفرين أولياء . .. يكفر بها

و يستهزأ بها فلاتقعدوا معهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 144 - 2،3،8،9

2 _ كافران ، فاقد صلاحيت سرپرستى و حق ولايت بر مؤمنان

يأيها الذين ءامنوا لاتتخذوا الكفرين أولياء

3 _ ايمان به خداوند ، ناسازگار با پذيرش دوستى و سرپرستى كافران

يأيها الذين ءامنوا لاتتخذوا الكفرين أولياء من دون المؤمنين

8 _ مؤمنان با پذيرش ولايت كافران ، حجت روشن خداوند را عليه خويش فراهم مى كنند .

يأيها الذين ءامنوا لاتتخذوا . .. أتريدون أن تجعلوا اللّه عليكم سلطناً مبيناً

9 _ هشدار و تهديد خداوند به پذيرندگان ولايت كافران و دوستى آنان

لاتتخذوا الكفرين أولياء . .. أتريدون أن تجعلوا اللّه عليكم سلطناً مبيناً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 55 - 10

10 _ ناسازگارى پذيرش ولايت خدا با پذيرش ولايت يهوديان ، نصارا و ديگر كافران

و من يتولهم منكم فانه منهم . .. انما وليكم اللّه و رسوله و الذين ءامنوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 80 - 5

5 _ حرمت دوستى با كافران و پذيرش ولايت آنان

ترى كثيراً منهم يتولون الذين كفروا لبئس ما قدمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 81 - 5

5 _ ايمان به خدا ، پيامبر ( ص ) و كتب آسمانى راه رسيدن به استقلال و رهايى از يوغ بندگى كافران

و لو كانوا يؤمنون . .. ما اتخذوهم أولياء

برداشت فوق بر اين مبناست كه ولى به معناى سرپرست باشد.

ولايت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 59 - 3

3 _ پيامبر ( ص ) ، داراى منصب حكومت و ولايت

اطيعوا اللّه و اطيعوا الرّسول

تكرار كلمه {اطيعوا} دلالت بر اين دارد كه مراد از اوامر رسول خدا (ص)، آن اوامرى نيست كه از طريق وحى خداوند ابلاغ شده، بلكه دستوراتى است كه از ناحيه رسول خدا صادر مى شده كه همان اوامر حكومتى و ولايتى آن حضرت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 48 - 11

11 _ گستره دين اسلام و حكومت و ولايت پيامبر ( ص ) ، فراگير پيروان ديگر اديان آسمانى

فاحكم بينهم بما أنزل اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 55 - 1،5،6،9

1 _ تنها خدا ، پيامبر ( ص ) و مؤمنان فروتن ، برپا دارنده نماز و پرداخت كننده زكات ، داراى حق ولايت و حكومت بر مؤمنان

انما وليكم اللّه و رسوله و الذين ءامنوا الذين . .. و يؤتون الزكوة و هم ركعون

در برداشت فوق، ركوع به معناى لغوى آن (خضوع) گرفته شده است.

5 _ ولايت و سرپرستى بر مؤمنان صدر اسلام ، از آن خدا ، رسول او و اميرالمؤمنين على ابن ابى طالب ( ع )

انما وليكم اللّه و رسوله و الذين ءامنوا . .. و يؤتون الزكوة و هم ركعون

6 _ ولايت و رهبرى پيامبر ( ص ) و مؤمنان واجد شرايط ، در طول ولايت خدا و پرتويى از حاكميت اوست .

انما وليكم اللّه و رسوله و الذين ءامنوا

مفرد آوردن كلمه {ولىّ} _ على رغم جمع

بودن خبر آن _، رساى به اين حقيقت است كه ولايت رسول خدا(ص) و ديگر واجدان شرايط، در طول ولايت خدا و پرتويى از ولايت اوست.

9 _ هرگونه حكومت و ولايت بر اهل ايمان ، به جز ولايت خدا ، پيامبر ( ص ) و مؤمنان واجد شرايط ، حكومت و ولايتى نامشروع و غير قانونى

انما وليكم اللّه و رسوله و الذين ءامنوا

برداشت فوق با توجه به كلمه {انما} كه براى حصر است، استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 56 - 1،3

1 _ پذيرندگان ولايت و سرپرستى خدا ، پيامبر ( ص ) و مؤمنان واجد شرايط ، از زمره حزب اللّه ( ياران و پيروان خدا )

و من يتول اللّه و رسوله و الذين ءامنوا فان حزب اللّه هم الغلبون

{الذين ءامنوا} اشاره به مؤمنانى است كه در آيه قبل توصيف شدند.

3 _ پذيرش ولايت خداوند ، پيامبر ( ص ) و مؤمنان شايسته ولايت ، انفكاك ناپذير و وابسته به يكديگر

و من يتول اللّه و رسوله و الذين ءامنوا

عطف {رسوله} و {الذين ءامنوا} بر {اللّه} بدون تكرار فعل (يتول)، مى رساند كه ولايت آنها بهم پيوسته بوده و رويگردانى از ولايت هر يك به منزله اعراض از ولايت تمامى آنها مى باشد. مفرد آوردن كلمه {ولىّ} در آيه قبل اين معنا را تأييد مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 120 - 4

4 _ پيامبر ( ص ) ، داراى مقام ولايت و مؤمنان موظف به پيروى بى چون و چرا از آن حضرت

ما

كان . .. أن يتخلفوا عن رسول اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 6 - 1،2،4،27

1 - پيامبراكرم ( ص ) ، داراى ولايتى تام بر مؤمنان است .

النبىّ أولى بالمؤمنين من أنفسهم

2 - ولايت پيامبر ( ص ) بر مؤمنان ، از ولايت خود آنان بر امورشان ، برتر است .

النبىّ أولى بالمؤمنين من أنفسهم

4 - مقام نبوّت ، براى پيامبر ( ص ) حق ولايت و تصميم گيرى ايجاد كرده است .

النبىّ أولى بالمؤمنين من أنفسهم

27 - { عن النبىّ ( ص ) قال : ما من مؤمن إلاّ و أنا أولى الناس به فى الدنيا و الأخرة اقرأوا إن شئتم : { النبىّ أولى بالمؤمنين من أنفسهم } فأيّما مؤمن ترك مالاً فليرثه عصبته من كانوا . فإنْ ترك ديناً أو ضياعاً فليأتنى فأنا مولاه ;

از نبى اكرم(ص) روايت شده است كه فرمود: هيچ مؤمنى نيست مگر اين كه من به ولايت بر او از مردم ديگر در دنيا و آخرت سزاوارترم. اگر خواستيد، بخوانيد: {النبىّ أولى بالمؤمنين من أنفسهم} پس هر مؤمنى كه مالى را بعد از خود بگذارد، خويشان اش هر كه باشند، آن رابه ارث مى برند. اگر بدهى برجا گذاشته باشد و يا نان خوران فقيرى از او باقى مانده اند، بايد به من رجوع كند; زيرا من ولىّ او هستم}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 36 - 2،7

2 - پيامبر ( ص ) غير از اوامر و نواهى خداوند ، داراى اوامر و نواهى ولايىِ لازم الاتباع است .

و

ما كان لمؤمن و لامؤمنة إذا قضى اللّه و رسوله أمرًا أن يكون لهم الخيرة من أمرهم

7 - تمرّد از فرمان هاى ولايى پيامبر ( ص ) ، در حد تمرّد از فرمان هاى خداوند است .

و من يعص اللّه و رسوله فقد ضلّ ضل_لاً مبينًا

اين كه نتيجه تمرّد از خدا و پيامبر(ص) يكى شمرده شده است، نشان مى دهد كه تمرّد از فرمان رسول اللّه در حدّ نافرمانى از خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 17 - 6

6 - پيامبراكرم ( ص ) ، داراى حق ولايت و فرماندهى بر انسان ها

و من يطع اللّه و رسوله يدخله جنّ_ت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 12 - 3

3 - پيامبر ( ص ) ، داراى منصب حكومت و ولايت

و أطيعوا اللّه و أطيعوا الرسول

برخى از مفسران بر اين عقيده اند كه مقصود از {أطيعوا الرسول}، اطاعت در امور حكومتى و ولايى است; زيرا اگر مراد احكام و اوامر الهى باشد، ذكر {أطيعوا اللّه} كافى است و تكرار {أطيعوا} درباره پيامبر(ص)، مؤيد همين برداشت است.

ولايت مرد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 221 - 9

9 _ ولايت مردان ( پدران و . . . ) بر زنان ، در امر ازدواج

و لا تنكحوا المشركين حتى يؤمنوا

بنابراين اگر ولايت مردان نبود، خطاب به خود زنان مى شد كه به ازدواج مشركان درنيايند.

ولايت مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 55

- 10

10 _ ناسازگارى پذيرش ولايت خدا با پذيرش ولايت يهوديان ، نصارا و ديگر كافران

و من يتولهم منكم فانه منهم . .. انما وليكم اللّه و رسوله و الذين ءامنوا

ولايت مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 80 - 1،2

1 _ بسيارى از بنى اسرائيل عصر پيامبر ( ص ) داراى روابط دوستانه با مشركان مكه و پذيراى ولايت آنان بودند .

ترى كثيراً منهم يتولون الذين كفروا

بنا به گفته برخى از مفسران مراد از {الذين كفروا} مشركان مكه مى باشد.

2 _ روابط دوستانه و ولايى بنى اسرائيل با كافران مشرك رابطه اى مداوم ، علنى و آشكار

ترى كثيراً منهم يتولون الذين كفروا

كلمه {ترى} مى رساند كه روابط دوستانه بنى اسرائيل با مشركان علنى بوده و فعل مضارع {يتولون} حاكى از استمرار و تداوم آن روابط مى باشد.

ولايت مطلق خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 101 - 15

15_ ولايت و سرپرستى خدا محدود به زمان و مكان نبوده و در دنيا و آخرت نافذ است .

أنت ولىّ فى الدنيا و الأخرة

ولايت معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 14 - 13

13 _ پذيرش ولايت معبودانى نيازمند و ناتوان از رفع نياز ديگران، نشانه بى خردى است.

قل أغير اللّه أتّخد وليا فاطر السموت و الأرض و هو يطعم و لا يطعم

استفهام انكارى همراه با توبيخ و تعجب در {قل أغير اللّه} حكايت از آن دارد كه پذيرش ولايت غير خدا توجيه صحيحى ندارد و كارى ست دور

از منطق و خرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 41 - 3

3 - مشركان ، معبودان خود را ، به عنوان كارساز و ولىّ براى خود ، انتخاب مى كنند .

مثل الذين اتّخذوا من دون اللّه أولياء كمثل العنكبوت اتّخذت بيتًا

با توجه به آيه بعد _ كه در آن، از معبودان مشركان سخن گفته شده است _ احتمال دارد مراد از {أولياء} همان معبودان مشركان باشد.

ولايت مقبول

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 50 - 22

22- ولايت الهى ، تنها ولايت شايسته پذيرش و اتكا است .

أفتتّخذونه و ذرّيّته أولياء من دونى

ولايت ممنوع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 89 - 5

5 _ ممنوعيّت پذيرش ولايت و سرپرستى منافقانِ گسترش دهنده آيين كفر *

ودّوا لو تكفرون . ..فلا تتّخذوا منهم اولياء

در برداشت فوق، {ولىّ} به معنى سرپرست گرفته شده است.

ولايت منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 89 - 5

5 _ ممنوعيّت پذيرش ولايت و سرپرستى منافقانِ گسترش دهنده آيين كفر *

ودّوا لو تكفرون . ..فلا تتّخذوا منهم اولياء

در برداشت فوق، {ولىّ} به معنى سرپرست گرفته شده است.

ولايت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 182 - 12

12 - ولايت مؤمنان بر يكديگر در اصلاح اعمال خلاف *

فمن خاف من موص جنفاً أو إثماً فاصلح بينهم فلا إثم عليه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل

عمران - 3 - 28 - 7

7 _ اعتقاد به ولايت تكوينى خداوند ، مستلزم پذيرش ولايت مؤمنان در نظام اجتماعى اسلام

قل اللّهم مالك الملك . .. لا يتّخذ المؤمنون الكافرين اولياء

گويا آيه مورد بحث، نتيجه مترتب بر اعتقاد به مضمون آيه {قل اللّهم . .. } است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 123 - 7

7 _ نصرت و يارى الهى به مؤمنان ، نشانه اى از ولايت او بر ايشان

و اللّه وليّهما . .. و لقد نصركم اللّه ببدر و انتم اذلّة

جمله {و لقد نصركم اللّه}، مى تواند استدلالى باشد براى جمله {و اللّه وليّهما}. يعنى خداوند، ولى و حامى مؤمنان است; به دليل اينكه شما را در بدر، در عين ضعف و ناتوانى، يارى كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 150 - 1

1 _ تنها خداوند مولى و سرپرست اهل ايمان و بهترين ياور آنان است .

بل اللّه موليكم و هو خير النّاصرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 139 - 2

2 _ مدعيان ايمان در صورت قطع رابطه دوستى با اهل ايمان و نپذيرفتن ولايت آنان ، در شمار منافقانند .

بشّر المنفقين . .. الذين يتّخذون الكفرين أولياء من دون المؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 55 - 1،2،6،9

1 _ تنها خدا ، پيامبر ( ص ) و مؤمنان فروتن ، برپا دارنده نماز و پرداخت كننده زكات ، داراى حق ولايت و حكومت بر

مؤمنان

انما وليكم اللّه و رسوله و الذين ءامنوا الذين . .. و يؤتون الزكوة و هم ركعون

در برداشت فوق، ركوع به معناى لغوى آن (خضوع) گرفته شده است.

2 _ خداوند ، معرف فردى از مؤمنان برپا دارنده نماز و ادا كننده زكات براى سرپرستى ديگران ، با ذكر نشانى معين و مشخص

انما وليكم اللّه . .. الذين يقيمون الصلوة و يؤتون الزكوة و هم ركعون

با توجه به اينكه جمله {و هم راكعون} جمله اى است حاليه و عامل آن فعل {يؤتون} است و نيز با توجه به ظهور {ركوع} در معناى مصطلح آن يعنى ركوع نماز، معلوم مى شود صفات شمرده شده، مخصوصاً آخرين صفت، عنوان مشير دارد ; يعنى براى معرفى شخصى معين است.

6 _ ولايت و رهبرى پيامبر ( ص ) و مؤمنان واجد شرايط ، در طول ولايت خدا و پرتويى از حاكميت اوست .

انما وليكم اللّه و رسوله و الذين ءامنوا

مفرد آوردن كلمه {ولىّ} _ على رغم جمع بودن خبر آن _، رساى به اين حقيقت است كه ولايت رسول خدا(ص) و ديگر واجدان شرايط، در طول ولايت خدا و پرتويى از ولايت اوست.

9 _ هرگونه حكومت و ولايت بر اهل ايمان ، به جز ولايت خدا ، پيامبر ( ص ) و مؤمنان واجد شرايط ، حكومت و ولايتى نامشروع و غير قانونى

انما وليكم اللّه و رسوله و الذين ءامنوا

برداشت فوق با توجه به كلمه {انما} كه براى حصر است، استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 56 - 1،3

1 _ پذيرندگان ولايت و سرپرستى خدا ، پيامبر ( ص

) و مؤمنان واجد شرايط ، از زمره حزب اللّه ( ياران و پيروان خدا )

و من يتول اللّه و رسوله و الذين ءامنوا فان حزب اللّه هم الغلبون

{الذين ءامنوا} اشاره به مؤمنانى است كه در آيه قبل توصيف شدند.

3 _ پذيرش ولايت خداوند ، پيامبر ( ص ) و مؤمنان شايسته ولايت ، انفكاك ناپذير و وابسته به يكديگر

و من يتول اللّه و رسوله و الذين ءامنوا

عطف {رسوله} و {الذين ءامنوا} بر {اللّه} بدون تكرار فعل (يتول)، مى رساند كه ولايت آنها بهم پيوسته بوده و رويگردانى از ولايت هر يك به منزله اعراض از ولايت تمامى آنها مى باشد. مفرد آوردن كلمه {ولىّ} در آيه قبل اين معنا را تأييد مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 71 - 1،2،4،5،26،27

1 _ روح ولايت و دوستى ، حاكم بر جامعه مؤمنان

و المؤمنون و المؤمنت بعضهم أولياء بعض

2 _ عموم مؤمنان ( زنان و مردان مؤمن ) داراى نوعى ولايت و سرپرستى بر يكديگر از جانب خداوند هستند .

و المؤمنون و المؤمنت بعضهم أولياء بعض

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه {ولىّ} به قرينه {يأمرون . .. و ينهون} به معناى سرپرست باشد.

4 _ امر به معروف و نهى از منكر ، حقى است برخاسته از شأن ولايت و سرپرستى عموم مؤمنان به يكديگر .

و المؤمنون و المؤمنت بعضهم أولياء بعض يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر

5 _ امر به معروف و نهى از منكر ، تبلور ولايت و محبت جامعه ايمانى نسبت به يكديگر

و المؤمنون و المؤمنت بعضهم أولياء بعض يأمرون بالمعروف و ينهون عن

المنكر

26 _ صفوان جمال مى گويد : قلت لأبى عبداللّه ( ع ) . . . : تأتينى المرأة المسلمة قد عرفتنى بعملى . . . و ليس ل ها محرم قال : فإذا جائتك المرئة المسلمة فاحمل ها فإن المؤمن محرم المؤمنة و تلا هذه الآية { المؤمنون و المؤمنات بعضهم اولياء بعض } ;

به امام صادق (ع) عرض كردم: زن مسلمانى نزد من مى آيد و مرا به شغلم [كه مسافربرى است ]مى شناسد . .. و محرمى همراه ندارد؟ فرمود هر گاه زن مسلمانى نزد تو آمد، او را به مسافرت ببر ; زيرا مرد مؤمن محرم (معتمد) زن مؤمنه است. سپس امام (ع) اين آيه را تلاوت فرمود: المؤمنون و المؤمنان بعضهم اولياء بعض}.

27 _ از امام حسين ( ع ) روايت شده . . . و به اميرالمؤمنين ( ع ) نيز نسبت داده شده كه فرمودند : . . . خدا مى فرمايد : . . . { المؤمنون و المؤمنات بعضهم اولياء بعض يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر } فبدءاللّه بالامر بالمعروف و النهى عن المنكر فريضة منه لعلمه بأن ها إذا اديت و اقيمت استقامت الفرائض كل ها هيّن ها و صعب ها . . . ;

. .. {مردان و زنان با ايمان ولى (و يار و ياور) يكديگرند و امر به معروف و نهى از منكر مى كنند}. خداوند [قبل از نماز و زكات] از امر به معروف و نهى از منكر آغاز كرد ; زيرا مى دانست اگر اين دو فريضه عملى گردد همه فرايض _ آسان و مشكل آن _ پابرجا مى شود}.

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 6 - 2،3

2 - ولايت پيامبر ( ص ) بر مؤمنان ، از ولايت خود آنان بر امورشان ، برتر است .

النبىّ أولى بالمؤمنين من أنفسهم

3 - مؤمنان ، داراى ولايت و حق تصميم گيرى درباره امور مختلف خودند .

النبىّ أولى بالمؤمنين من أنفسهم

ولايت ناپسند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 73 - 2

2 _ ايجاد رابطه ولايى با كافران و حمايت از ايشان و درخواست حمايت از آنان ، بارور سازنده فتنه و تباهى بزرگ در زمين

و الذين كفروا . .. إلا تفعلوه تكن فتنة

ضمير مفعولى در {لاتفعلوه} به قانونهايى كه در آيه قبل مطرح شد و نيز به دستورى كه از صدر همين آيه به دست مى آيد برمى گردد. در برداشت فوق ضمير به قطع ولايت با كافران، كه از جمله {الذين كفروا ... } استفاده شده، برگردانده شده است.

ولايت والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 35 - 5،6

5 _ ولايت همسر عمران بر فرزند خويش

ربّ انّى نذرت لك ما فى بطنى

6 _ ولايت مادر نسبت به فرزند ، در اديان گذشته *

ربّ انّى نذرت لك ما فى بطنى

ولايت هارون(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 90 - 14

14 - هارون ، داراى حق ولايت و اطاعت بر بنى اسرائيل در زمان غيبت موسى ( ع ) بود .

و لقد قال لهم هرون . .. فاتّبعونى و أطيعوا أمرى

فرمان

هارون(ع) به پيروى و اطاعت مردم از او، حاكى از ثبوت حق ولايت و اطاعت او، بر عهده بنى اسرائيل است.

ولايت يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 55 - 10

10 _ ناسازگارى پذيرش ولايت خدا با پذيرش ولايت يهوديان ، نصارا و ديگر كافران

و من يتولهم منكم فانه منهم . .. انما وليكم اللّه و رسوله و الذين ءامنوا

ويژگيهاى ولايت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 101 - 15

15_ ولايت و سرپرستى خدا محدود به زمان و مكان نبوده و در دنيا و آخرت نافذ است .

أنت ولىّ فى الدنيا و الأخرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 31 - 3

3 - تنها ولايت پايدار و ماندگار در دنيا و آخرت ، ولايت خداوند است .

و قيّضنا لهم قرناء . .. قال الذين كفروا ... نجعلهما تحت أقدامنا ... نحن أولياؤكم

از ارتباط آيات، مى توان استفاده كرد كه ولايت خدايى فرشتگان، تا قيامت پا برجا خواهد بود و ولايت هاى غير خدايى در قيامت تبديل به دشمنى خواهد شد.

ولايت تكوينى

{ولايت تكوينى}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 28 - 7

7 _ اعتقاد به ولايت تكوينى خداوند ، مستلزم پذيرش ولايت مؤمنان در نظام اجتماعى اسلام

قل اللّهم مالك الملك . .. لا يتّخذ المؤمنون الكافرين اولياء

گويا آيه مورد بحث، نتيجه مترتب بر اعتقاد به مضمون آيه {قل اللّهم . .. } است.

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 49 - 17

17 _ عيسى ( ع ) ، برخوردار از ولايت تكوينى

انّى اخلق لكم . .. فانفخ فيه فيكون طيراً

ولايت تكوينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 260 - 18

18 _ اعطاى ولايت تكوينى از جانب خدا ، براى برخى از بندگان خاصّ خود

و اذ قال ابرهيم . .. يأتينك سعياً

ولايت تكوينى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 56 - 4

4_ يوسف ( ع ) داراى ولايت از جانب خداوند براى تصرف در تمامى سرزمين مصر

و كذلك مكّنّا ليوسف فى الأرض يتبوّأ منها حيث يشاء

جمله {مكّنّا ليوسف . ..} هم شامل اقتدار تكوينى است و هم گوياى اقتدار تشريعى ; يعنى ، خداوند به او اجازه دخل و تصرف در همه سرزمين مصر را عطا كرد.

ولايت خدا

آثار اعراض از ولايت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 113 - 10

10_ نپذيرفتن ولايت و سرپرستى خداوند ، آدمى را به دام اوليا و سرپرستانى متعدد گرفتار مى سازد .

و ما لكم من دون الله من أولياء

آوردن {ولى} به صورت مفرد به جاى {أولياء} در رساندن مقصود (نبود هيچ ولى و سرپرستى جز خدا) كافى بود. بنابراين جمع آوردن {أولياء} اشاره به نكاتى دارد. برداشت فوق ناظر به يكى از آن نكات است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 16 - 9

9_ آنان كه ولايت خداوند را نپذيرند ، اسير

ولايت هاى متعدد و گوناگون مى شوند .

أفاتخذتم من دونه أولياء

برداشت فوق از جمع آوردن {أولياء} استفاده شده است.

آثار ذكر ولايت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 196 - 6

6 _ توجه صالحان به ولايت و سرپرستى خدا بر ايشان ، عامل مقاومت آنها در مبارزه با اهل شرك و نهراسيدن از توطئه هاى ايشان

ثم كيدون فلاتنظرون . .. هو يتولى الصلحين

از اهداف بيان ولايت خدا بر صالحان، پس از طرح توطئه مشركان، اين است كه صالحان همواره توجه به يارى خدا داشته باشند و هرگز از مكرهاى مشركان نهراسند.

آثار رد ولايت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 20 - 8

8_ كسانى كه ولايت خدا را نپذيرند ، خويشتن را به ولايتهايى متعدد و بى اساس گرفتار خواهند كرد .

و ما كان لهم من دون الله من أولياء

جمع آوردن كلمه {أولياء} با وجود اين كه بيان معناى مقصود با كلمه {ولىّ} نيز ممكن بود ، اشاره به اين نكته دارد كه انسان ، اگر ولايت الهى را نپذيرد ، گرفتار تعدد اوليا مى شود و ناچار است به ولايتهاى متعددى گردن نهد.

آثار عقيده به ولايت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 78 - 24

24 - اعتقاد به مولويت و سرپرستى خداوند ، مقتضى اعتصام به او و پرهيز از چنگ زدن به دامن غير او

و اعتصموا باللّه هو موليكم

جمله {هو موليكم} به منزله تعليل براى {اعتصموا باللّه} است; يعنى، به خدا اعتصام كنيد; زيرا او

مولا و قيّم شما است.

آثار قبول ولايت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 101 - 25

25_ پذيرش ولايت خداوند ، زمينه ساز تسليم شدن در برابر خدا و شايسته بودن براى همزيستى با صالحان در سراى آخرت

أنت ولىّ فى الدنيا و الأخرة توفنى مسلمًا و ألحقنى بالص_لحين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 16 - 16

16_ پذيرش ولايت و ربوبيت غير خدا ، فرو رفتن در تاريكيهاست و پذيرش ولايت و ربوبيت خدا ، راهيابى به نور است .

قل من رب السموت . .. أم هل تستوى الظلم_ت والنور

آثار محروميت از ولايت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 46 - 2

2 - جاودانگى ظالمان و گمراهان ، در دوزخ ، نتيجه محروميت آنان از ولايت خدا و تكيه بر ولايت غير او است .

إنّ الظ_لمين فى عذاب مقيم . و ما كان لهم من أولياء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 11 - 4

4- ذلّت و بدفرجامى كافران ، معلول برخوردار نبودن از ولايت و حمايت خداوند

دمّر اللّه عليهم . .. ذلك ... و أنّ الك_فرين لا مولى لهم

آثار ولايت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 139 - 15

15 _ كسب عزت ، تنها در گرو محبت خداوند و پذيرش ولايت اوست .

أيبتغون عندهم العزّة فإن العزّة للّه جميعاً

خداوند پس از بيان اين حقيقت كه هدف منافقان در دوستى

با كافران رسيدن به عزت است، مى فرمايد كه عزتها از آن خداست. يعنى اگر طالب عزت هستيد، بايد ولايت خدا را پذيرا شويد و با او پيمان مودّت داشته باشيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 56 - 5

5 _ پيروزى اهل ايمان در گرو همبستگى آنان بر محور ولايت الهى

فان حزب اللّه هم الغلبون

به اصحاب و يارانى كه همفكر شخصى باشند و از وى پيروى كنند، حزب آن شخص مى گويند. (لسان العرب.)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 16 - 5

5 _ گزينش خداوند يگانه به ولايت و سرپرستى، زمينه شمول رحمت الهى بر آدمى است.

قل أغير اللّه أتخذ وليا . .. من يصرف عنه يومئذ فقد رحمه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 26 - 15

15- ولايت و نظارت يگانه خدا بر اصحاب كهف ، دليل علم برتر الهى و عدم آگاهى ديگران به زواياى سرگذشت آنان است .

قل اللّه أعلم بما لبثوا . .. ما لهم من دونه من ولىّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 44 - 7

7- ولايت خداوند و حقّانيّت او ، ضامن اعطاى بهترين پاداش ها و فرجام ها است .

هنالك الول_ية للّه الحقّ هو خير ثوابًا و خير عقبًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 78 - 25،26،27

25 - لزوم اداى تكاليف الهى ، برخاسته از حق ولايت خداوند بر آدمى

فأقيموا الصلوة . .. هو

موليكم

26 - حق ولايت الهى ، تنها مجوز براى تشريع و قانون گذارى

فأقيموا الصلوة و ءاتوا الزكوة و اعتصموا باللّه هو موليكم

برداشت ياد شده، بدان احتمال است كه {هو مولاكم} اشاره به اين داشته باشد كه چون خداوند بر آدميان حق ولايت دارد، از اين رو به جعل مقررات و تكاليف پرداخته است. بنابراين هر گونه تشريع و قانون گذارى، بايستى به گونه اى به ولايت الهى منتهى شود.

27 - مشروعيت ولايت ها و حكومت هاى بشرى ، در گرو منتهى شدن آن به ولايت الهى است .

هو موليكم

با توجه به ظهور {هو مولاكم} در حصر، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 10 - 6

6 - مقام ولايت و سرپرستى خداوند ، مقتضى مرجعيت نهايى او براى رفع تنازعات بشرى است .

فاللّه هو الولىّ . .. و ما اختلفتم فيه من شىء فحكمه إلى اللّه

از ارتباط اين آيه با آيه قبل، مى توان استفاده كرد كه ولايت خداوند، مقتضى مرجعيت او در حل اختلافات است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 10 - 7

7 - رهايى انسان از گرفتارى هاى روز قيامت ، تنها در پرتو ولايت خداوند و اطاعت از او است .

و لايغنى عنهم . .. و لا ما اتّخذوا من دون اللّه أولياء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 11 - 1

1- سعادت و نيك فرجامى مؤمنان ، معلول ولايت و سرپرستى خداوند بر ايشان

ينصركم و يثبّت أقدامكم . .. ذلك

بأنّ اللّه مولى الذين ءامنوا

اعراض از ولايت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 102 - 7

7- روى گردانى از ولايت الهى و تمسك به ولايت غير خدايى ، نمودى از كوردلى كافران است .

كانت أعينهم فى غطاء . .. أفحسب الذين كفروا أن يتّخذوا

ارتباط محتوايى اين آيه با آيات قبل، خصوصاً با توجه به {فاء} در {أفحسب} چنين مى نمايد كه برگزيدن اوليا از سوى كافران، از نتايج كورى و كرى و فقدان شناخت آنان است.

اهميت ولايت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 16 - 13

13_ آنان كه ولايت خدا و ربوبيت او را بر هستى پذيرفته اند بينايند و كسانى كه براى غير خدا ولايت و تدبيرى در جهان معتقدند ، كوردلانند .

قل هل يستوى الأعمى والبصير أم هل تستوى الظلم_ت والنور

كلمات {أعمى} (كور)، {بصير} (بينا) و نيز {ظلمات} (تاريكيها) و {نور} (روشنى) محتمل است مثالها و نظيرهايى براى مشركان و موحدان باشد و محتمل است صفات و ويژگيهاى معبودهاى اهل شرك و خداوند متعال باشد. برداشت فوق مبتنى بر احتمال نخست است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 31 - 5

5 - انسان ها ، هيچ گونه سرپرست و ياورى جز خداوند ندارند .

و ما لكم من دون اللّه من ولىّ و لا نصير

ايمان به ولايت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 51 - 9

9 _ ايمان به خدا و سرپرستى او بر انسان ها

، مقتضى توكل بر او و روى بر تافتن از غير اوست .

هو مولينا و على اللّه فليتوكل المؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 17 - 18

18_ باور به توحيد و ولايت خدا و ربوبيت او ، مراتبى گوناگون دارد و هر انسانى به اندازه استعدادش آن را درمى يابد .

قل من رب السموت و الأرض . .. أنزل من السماء ماء فسالت أودية بقدرها ... كذلك يضرب

برخوردارى از ولايت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 127 - 9

9 _ بهاى بهشت و برخوردارى از ولايت الهى، عمل در پرتو ايمان است.

لهم دارالسلم . .. بما كانوا يعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 129 - 9

9 _ قرار گرفتن در پرتوى ولايت خداوند و يا ولايت ظالمان، در ارتباط با عملكرد انسان است.

و هو وليهم بما كانوا يعملون . .. نولى بعض الظلمين بعضا بما كانوا يكسبون

جاودانگى ولايت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 17 - 16

16_ توحيد ، ولايت خدا و ربوبيت او ، حقايقى است ماندگار و شرك و پرستش غير خدا باطلهايى است رفتنى و ناپايدار

فأما الزبد فيذهب جفاءً و أما ما ينفع الناس

به قرينه آيات گذشته از مصاديق مورد نظر براى باطل _ كه به كفها تشبيه شد شرك و پرستش غير خداست و از مصاديق حق كه نافع و ماندگار است _ توحيد و اعتقاد به ربوبيت و ولايت خداوند است.

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 31 - 3

3 - تنها ولايت پايدار و ماندگار در دنيا و آخرت ، ولايت خداوند است .

و قيّضنا لهم قرناء . .. قال الذين كفروا ... نجعلهما تحت أقدامنا ... نحن أولياؤكم

از ارتباط آيات، مى توان استفاده كرد كه ولايت خدايى فرشتگان، تا قيامت پا برجا خواهد بود و ولايت هاى غير خدايى در قيامت تبديل به دشمنى خواهد شد.

حاكميت ولايت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 32 - 5

5- اراده ، قدرت و ولايت الهى ، يگانه و بدون معارض

و من لايجب داعى اللّه . .. و ليس له من دونه أولياء

حقانيت ولايت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 17 - 16

16_ توحيد ، ولايت خدا و ربوبيت او ، حقايقى است ماندگار و شرك و پرستش غير خدا باطلهايى است رفتنى و ناپايدار

فأما الزبد فيذهب جفاءً و أما ما ينفع الناس

به قرينه آيات گذشته از مصاديق مورد نظر براى باطل _ كه به كفها تشبيه شد شرك و پرستش غير خداست و از مصاديق حق كه نافع و ماندگار است _ توحيد و اعتقاد به ربوبيت و ولايت خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 102 - 5

5- ولايت حق و اصيل ، ويژه خدا است .

أفحسب الذين كفروا أن يتّخذوا عبادى من دونى أولياء

دلايل ولايت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد -

13 - 16 - 29

29_ يكتايى خدا و غلبه و تسلط او بر هستى ، دليل ربوبيت و ولايت اوست .

أفاتخذتم من دونه أولياء . .. و هو الوحد القهّ_ر

دين و ولايت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 14 - 27

27 _ هماهنگى عقل و شرع در حكم به لزوم پذيرش ولايت خداوند

قل أغير اللّه أتخذ وليا . .. قل إنى أمرت أن أكون أول من أسلم

جمله {إنى أمرت . .. } حكايت از صدور فرمانى تشريعى بر ضرورت تسليم در برابر خداوند است. جمله استفهام انكارى {أغير اللّه أتخذ ... } نيز اشاره به حكم عقل در اين مورد دارد، بنابراين عقل و شرع يكسان بر ضرورت پذيرش ولايت خداوند حكم مى رانند.

ذكر ولايت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 4 - 14

14 - لازم است كه اتكا و توجه انسان ، تنها به ولايت و نصرت الهى باشد .

ما لكم من دونه من ولىّ و لاشفيع أفلاتتذكّرون

زمينه ذكر ولايت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 28 - 9

9 - دريافت باران ، پس از نياز و نااميدى ، زمينه ساز توجه انسان به ولايت الهى بر هستى و روى آورى به ستايش او

و هو الذى ينزّل الغيث من بعد ما قنطوا . .. و هو الولىّ الحميد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 31 - 9

9 - بلا ها و تنگنا هاى زندگى ، زمينه

ساز توجه انسان به ولايت الهى و ياورى خواستن از او

و ما أص_بكم . .. و ما لكم من دون اللّه من ولىّ و لانصير

زمينه ولايت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 78 - 29

29 - اقامه نماز ، پرداخت زكات و اعتصام به خداوند ، زمينه ساز برخوردارى از ولايت و جلب يارى و نصرت او

فاقيموا الصلوة . .. فنعم المولى و نعم النصير

برداشت فوق، بدان احتمال است كه {فنعم المولى. ..} مترتب بر تكاليف پيشين باشد كه انجام آن، موجب بهره مندى از ولايت ويژه و نصرت خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 11 - 3

3- ايمان ، عامل قرار گرفتن تحت ولايت و سرپرستى خداوند

اللّه مولى الذين ءامنوا

شرايط ولايت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 19 - 9

9 - شرط بهره مندى از ولايت و سرپرستى خداوند ، تقوا است .

و اللّه ولىّ المتّقين

شؤون ولايت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 14 - 11

11 _ آفرينش و تأمين نيازمنديهاى موجودات، از شؤون ولايت مطلقه الهى است.

قل أغير اللّه أتّخد وليا فاطر السموت و الأرض و هو يطعم و لا يطعم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 17 - 6

6 _ اقتدار بر رساندن هر گونه خير و شر، از شؤون ولايت الهى است.

أغير اللّه أتخذ وليا . .. و إن يمسسك اللّه بضر ...

فهو على كل شىء قدير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 155 - 22

22 _ آمرزش گناه خطاكاران و گسترانيدن رحمت بر ايشان ، از شؤون ولايت و سرپرستى خداوند بر بندگان خويش است .

أنت ولينا فاغفرلنا و ارحمنا

تفريع جمله {اغفر لنا و . .. } بر {أنت ولينا} به وسيله حرف فاء، حاكى از برداشت فوق است.

عقل و ولايت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 14 - 27

27 _ هماهنگى عقل و شرع در حكم به لزوم پذيرش ولايت خداوند

قل أغير اللّه أتخذ وليا . .. قل إنى أمرت أن أكون أول من أسلم

جمله {إنى أمرت . .. } حكايت از صدور فرمانى تشريعى بر ضرورت تسليم در برابر خداوند است. جمله استفهام انكارى {أغير اللّه أتخذ ... } نيز اشاره به حكم عقل در اين مورد دارد، بنابراين عقل و شرع يكسان بر ضرورت پذيرش ولايت خداوند حكم مى رانند.

عوامل محروميت از ولايت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 37 - 9

9_ خداوند پيامبر ( ص ) را در صورت پيروى از آراى يهود و نصارا به محروم كردن از يارى و حفاظت خويش تهديد كرد .

ل_ئن اتبعت أهواءهم . .. مالك من الله من ولىّ ولاواق

{ولىّ} به معناى ياور و {واق} اسم فاعل از {وقاية} به معناى نگهدارنده است. {من الله} مى تواند متعلق به محذوف و حال براى {ولىّ} و {واق} باشد. بر اين مبنا جمله {مالك ...} چنين معنا مى شود: براى

تو از جانب خداوند هيچ ياور و نگه دارنده اى نخواهد بود ; يعنى، امدادهاى خداوند به تو نخواهد رسيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 8 - 14

14 - انتخاب غير خدا به عنوان ولى در دنيا ، مايه محروميت از ولايت و نصرت الهى در قيامت

و الذين اتّخذوا من دونه أولياء . .. و الظ_لمون ما لهم من ولىّ و لا نصير

قبول ولايت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 119 - 23

23 _ آدمى بر سر دو راهى پذيرش ولايت خداوند و يا پذيرش ولايت شيطان

و من يتخذ الشيطن ولياً من دون اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 14 - 2،12،18،27

2 _ ولايت الهى، تنها ولايت مورد پذيرش پيامبر(ص)

قل أغير اللّه أتّخد وليا

12 _ پذيرش ولايت خالق روزى دهنده بى نياز، حكم فطرت و عقل است.

قل أغير اللّه أتّخد وليا فاطر السموت و الأرض و هو يطعم و لا يطعم

18 _ پذيرش ولايت خداوند، مستلزم تسليم شدن محض در برابر اوست.

قل أغير اللّه أتخذ وليا . .. قل إنى أمرت أن أكون أول من أسلم

27 _ هماهنگى عقل و شرع در حكم به لزوم پذيرش ولايت خداوند

قل أغير اللّه أتخذ وليا . .. قل إنى أمرت أن أكون أول من أسلم

جمله {إنى أمرت . .. } حكايت از صدور فرمانى تشريعى بر ضرورت تسليم در برابر خداوند است. جمله استفهام انكارى {أغير اللّه أتخذ ... } نيز اشاره به حكم عقل در اين مورد دارد، بنابراين

عقل و شرع يكسان بر ضرورت پذيرش ولايت خداوند حكم مى رانند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 3 - 10

10 _ پيروى از قرآن، پذيرش ولايت خداوند و فرمانبردارى از اوست.

اتبعوا ما أنزل إليكم من ربكم و لاتتبعوا من دونه أولياء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 30 - 8

8 _ پذيرش ولايت خداوند شرط بهرهورى از هدايت اوست.

و فريقا حق عليهم الضللة إنهم اتخذوا الشيطين أولياء من دون الله

مفهوم جمله {إنهم . ..} بيانگر برداشت فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 50 - 21

21- پذيرش ولايت شيطان ، غيرقابل جمع با پذيرش ولايت خدا است .

أفتتّخذونه و ذرّيّته أولياء من دونى

محروميت از ولايت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 115 - 11

11 _ خداوند ، مخالفان پيامبر ( ص ) و تفرقه افكنان در جامعه ايمانى را از ولايت خويش خارج و به حال خودشان ر ها مى سازد .

و من يشاقق الرسول . .. و يتبع غير سبيل المؤمنين نوله ما تولى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 196 - 7

7 _ شركورزى و پرستش غير خدا ، كردارى ناشايسته و مايه محروميت از ولايت و حمايت هاى خداوند است .

و هو يتولى الصلحين

مصداق مورد نظر براى صلاح و صالحان، به قرينه آيات گذشته، توحيد و مؤمنان موحد است و در مقابل آن شرك و مشركان خواهد بود.

بنابراين مفهوم جمله {و هو ... } عدم حمايت خداوند از مشركان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 120 - 18

18 - پيروى از آرا و قوانين مبتنى بر هوا هاى نفسانى ، با وجود قوانين الهى ، موجب محروم شدن از ولايت و يارى خداوند است .

لئن اتبعت أهواءهم بعد الذى جاءك من العلم مالك من اللّه من ولىّ و لانصير

محمد(ص) و ولايت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 14 - 2

2 _ ولايت الهى، تنها ولايت مورد پذيرش پيامبر(ص)

قل أغير اللّه أتّخد وليا

مدح ولايت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 78 - 30

30 - ستايش خدا از سرپرستى خود نسبت به مسلمانان و يارى رساندن به آنان

هو سمّيكم المسلمين. .. فنعم المولى و نعم النصير

مشمولان ولايت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 196 - 1،4،6

1 _ خداوند سرپرست پيامبر ( ص ) و ياور او در برابر كيد ها و توطئه هاى مشركان

ثم كيدون فلاتنظرون. إن ولى اللّه

4 _ خداوند سرپرست و يارى دهنده همه صالحان است .

و هو يتولى الصلحين

6 _ توجه صالحان به ولايت و سرپرستى خدا بر ايشان ، عامل مقاومت آنها در مبارزه با اهل شرك و نهراسيدن از توطئه هاى ايشان

ثم كيدون فلاتنظرون . .. هو يتولى الصلحين

از اهداف بيان ولايت خدا بر صالحان، پس از طرح توطئه مشركان، اين است كه صالحان همواره توجه به يارى خدا داشته

باشند و هرگز از مكرهاى مشركان نهراسند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 26 - 14،6

14- اصحاب كهف ، تدبير كننده و سرپرستى جز خداوند نداشتند .

ما لهم من دونه من ولىّ

مراد از ضمير در {لهم} اصحاب كهف است.

6- تنها خداوند بر تمام اسرار هستى آگاه است .

قل اللّه أعلم بما لبثوا له غيب السم_وت و الأرض

جمله {له غيب. ..} _ به قرينه {اللّه أعلم} _ علاوه بر بيان مالكيت خداوند بر اسرار هستى، بر آگاهى فراگير او نيز دلالت دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 78 - 23،28

23 - خدا ، مولا و سرپرست امت اسلامى

سمّيكم المسلمين . .. هو موليكم

28 - خدا ، سرپرست و ياور خوب و شايسته براى امت اسلامى

هو سمّيكم المسلمين . .. و اعتصموا باللّه ... فنعم المولى و نعم النصير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 127 - 4

4 _ هدايت يافتگان هشيار و متذكر، مقرب درگاه پروردگار و در پرتوى ولايت او قرار دارند.

فمن يرد الله . .. لقوم يذكرون. لهم دارالسلم عند ربهم و هو وليهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 8 - 15

15 - پيروان وحى ، بهره مند از نصرت و ولايت الهى در قيامت

و كذلك أوحينا . .. يدخل من يشاء فى رحمته... و الظ_لمون ما لهم من ولىّ و لا نصير

ستمگران (كسانى كه از پيام وحى سرپيچى كنند) از ولايت و نصرت الهى محروم خواهند بود و از

آن جا كه مشمولان رحمت الهى (يدخل من يشاء فى رحمته) در برابر ستمگران قرارگرفته اند، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 10 - 9

9 - پيامبر ( ص ) تحت ولايت و تربيت ويژه الهى

ذلكم اللّه ربّى

معرضان از ولايت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 102 - 4

4- كافران ، از ولايت خدا روى گردان و سرنهاده بر آستان شمارىِ از بندگان اويند .

يتّخذوا عبادى من دونى أولياء

نشانه هاى ولايت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 101 - 17

17_ برخوردارى يوسف ( ع ) از قدرت و مكنت و بهره مندى او از دانش تعبير رؤيا ها و تحليل حوادث ، پرتوى از ولايت خداوند بر او بود .

قد ءاتيتنى من الملك و علمتنى . .. أنت ولىّ فى الدنيا و الأخرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 28 - 11

11 - تنظيم معيشت و نزول باران ، پس از يأس ونااميدى انسان ، جلوه اى از ولايت ستوده و بى نقص خداوند است .

و لو بسط اللّه الرزق . .. و ل_كن ينزّل بقدر ما يشاء ... و هو الذى ينزّل الغيث ..

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 12 - 2

2- ره يافتن مؤمنان نيك كردار به بهشت ، نمودى از ولايت الهى بر آنان

ذلك بأنّ اللّه مولى الذين ءامنوا . .. إنّ

اللّه يدخل الذين ءامنوا و عملوا الص_لح

نياز به ولايت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 44 - 4

4 - انسان ، نيازمند ولايت و ياورى از جانب خداوند ، در تمامى حالات زندگى خويش

و من يضلل اللّه فما له من ولىّ من بعده

اين كه گمراهان با محروم شدن از ولايت الهى ره به جايى نمى برند، نشانگر آن است كه انسان ها در تمامى حالات زندگى خويش نيازمند امداد و ولايت الهى اند.

ولايت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 107 - 4،10

4 - سرپرستى انسان ها و تدبير امورشان ، تنها به دست خدا و در اختيار اوست .

و ما لكم من دون اللّه من ولى و لانصير

10 - مالكيت و حاكميت انحصارى خدا بر هستى ، مقتضى نبود هيچ سرپرست و ياورى براى بندگان جز او

له ملك السموت و الأرض و ما لكم من دون اللّه من ولى و لانصير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 257 - 1،2،4،8،12،13،14

1 _ شمول ولايت خاص الهى ، بر مؤمنانى كه به طاغوت كفر ورزند .

فمن يكفر بالطّاغوت . .. اللّه ولىّ الّذين امنوا

2 _ ايمان به خداوند و كفر به طاغوت ، موجب جلب سرپرستى ، ياورى و دوستى خداوند

فمن يكفر بالطّاغوت . .. اللّه ولىّ الّذين امنوا

براى {ولىّ}، معانى متعدّدى گفته شده است ; از آن جمله كه با آيه شريفه تناسب دارد، سرپرست، ياور و دوست است.

4 _ هدايت مؤمنان از تاريكى ها به نور ،

پرتويى از ولايت الهى بر آنان

اللّه ولىّ الّذين امنوا يخرجهم من الظّلمات الى النّور

جمله {يخرجهم . .. } پس از طرح ولايت الهى نسبت به مؤمنان، به منزله بيان و يا ارائه نمونه اى است از ولايت خداوندى.

8 _ مؤمنان از ولىِّ واحد ( خداوند ) برخوردار هستند و كافران از اولياى متعدد

اللّه ولىّ الّذين امنوا . .. و الّذين كفروا اولياؤهم الطّاغوت

12 _ عدم پذيرش ولايت الهى ، منجر به انحراف آدمى و پذيرش ولايت طاغوتيان

اللّه ولىّ الّذين امنوا . .. و الّذين كفروا اولياؤهم الطّاغوت

13 _ هر ولايتى جز ولايت الهى ، طاغوتى است .

اللّه ولىّ الّذين امنوا . .. و الّذين كفروا اولياؤهم الطّاغوت

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه اوّلا تمامى انسانها تحت ولايت و سرپرستى هستند; به مقتضاى تقسيم آنان به مؤمن و كافر. ثانياً اين ولايت يا از آن خداست و يا از آن طاغوت; بدون فرض قسم سوّم. بنابراين خارج شدن از ولايت الهى، مساوق ورود در ولايت طاغوت است.

14 _ اتحاد اهل ايمان به علّت ولايت واحد الهى و تشتت صفوف اهل كفر ، به لحاظ حاكميّت اولياى متعدد طاغوتى بر آنان

اللّه ولىّ الّذين امنوا . .. و الّذين كفروا اولياؤهم الطّاغوت

چون مؤمنان از يك {ولى} برخوردارند، پس به وحدت مى رسند، و در مقابل، كافران داراى اوليايى متعددند و در نتيجه متشتت خواهند شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 258 - 8،9

8 _ نمرود ، نمونه اى از منحرفان راه رشد ، محرومان از ولايت الهى ، روندگان از نور به ظلمت و جاودان در آتش

قد تبيّن

الرّشد . .. اللّه ولىّ الّذين ... الم تر الى الّذى حاجّ ابرهيم

خداوند پس از بيان ايمان و كفر (ولايت {اللّه} و {طاغوت} در آيات پيشين) براى نشان دادن نمونه خارجى، داستان ابراهيم (ع) و نمرود را بيان كرده كه ابراهيم (ع) نمونه اى از ايمان و نمرود، نمونه اى از كفر است.

9 _ حضرت ابراهيم ( ع ) ، نمونه اى از هدايت يافتگان به راه رشد ، بهره مندان از ولايت الهى و روندگان به سوى نور

قد تبيّن الرّشد . .. اللّه ولىّ الّذين امنوا ... الم تر الى الّذى حاجّ ابرهيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 286 - 19،20،26

19 _ اعتقاد و اقرار و اعتراف مؤمنان به ولايت الهى بر آنان

ربّنا . .. انت مولينا

20 _ عفو ، غفران و رحمت نسبت به مؤمنان ، از شؤون ولايت الهى

و اعف عنّا و اغفر لنا و ارحمنا انت مولينا

جمله {انت مولينا} به منزله دليل براى درخواست مطالب قبلى است; يعنى خدايا چون تو مولاى ما هستى عفو كن و . ..

26 _ نصرت و يارى مؤمنان در رويارويى با كافران ، از شؤون ولايت الهى بر مؤمنان

انت مولينا فانصرنا على القوم الكافرين

تفريع جمله {فانصرنا} بر {انت مولينا} بيانگر آن است كه ولايت الهى بر مؤمنان، مقتضى يارى آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 28 - 7،9

7 _ اعتقاد به ولايت تكوينى خداوند ، مستلزم پذيرش ولايت مؤمنان در نظام اجتماعى اسلام

قل اللّهم مالك الملك . .. لا يتّخذ المؤمنون الكافرين اولياء

گويا آيه مورد

بحث، نتيجه مترتب بر اعتقاد به مضمون آيه {قل اللّهم . .. } است.

9 _ متضاد بودن پذيرش ولايت خداوند با پذيرش ولايت كفار

و من يفعل ذلك فليس من اللّه فى شىء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 68 - 9

9 _ خداوند ، ولىّ و سرپرست مؤمنان

و اللّه ولىّ المؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 151 - 2

2 _ ايجاد رعب و هراس در دل هاى كفرپيشگان ، نمونه اى از نصرت خداوند به پذيرندگان ولايت او

بل اللّه موليكم و هو خير النّاصرين. سنلقى فى قلوب الّذين كفروا الرّعب

جمله {سنلقى . .. }، پس از جمله {و اللّه خير النّاصرين}، بيانگر مصداقى از يارى خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 45 - 7،10

7 _ خداوند ، دوست و سرپرستى كافى است .

و كفى باللّه وليّاً

10 _ مؤمنان با اعتماد به ولايت و نصرت الهى ، نبايد از دشمنى مخالفان ضعف و ترسى به خود راه دهند .

و اللّه اعلم باعدائكم و كفى باللّه وليّاً و كفى باللّه نصيراً

هدف از بيان ولايت و نصرت الهى پس از معرفى يهوديان به عنوان دشمن، اين است كه مبادا با تصور دشمنى يهود از آنان بهراسيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 119 - 15،20

15 _ وانهادن ولايت خداوند و پذيرش ولايت شيطان ، زيان آشكار

و من يتخذ الشيطن ولياً من دون اللّه فقد خسر خسراناً مبيناً

20 _ تنها خداوند شايسته

ولايت بر انسان

و من يتخذ الشيطن ولياً من دون اللّه فقد خسر خسراناً مبيناً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 171 - 38

38 _ خداوند براى وكالت و سرپرستى و تدبير جهان ، كافى است .

و كفى باللّه وكيلا

وكيل به كسى گفته مى شود كه كارى را به عهده بگيرد و تدبير كند و چون سخن از جهان هستى بود، مراد از وكيل، سرپرست و مدبر جهان هستى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 173 - 11

11 _ خداوند ، در قيامت ولى ( سرپرست ) و نصير ( يارى دهنده ) است .

و لايجدون لهم من دون اللّه ولياً و لانصيراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 55 - 1،5،6،9،10

1 _ تنها خدا ، پيامبر ( ص ) و مؤمنان فروتن ، برپا دارنده نماز و پرداخت كننده زكات ، داراى حق ولايت و حكومت بر مؤمنان

انما وليكم اللّه و رسوله و الذين ءامنوا الذين . .. و يؤتون الزكوة و هم ركعون

در برداشت فوق، ركوع به معناى لغوى آن (خضوع) گرفته شده است.

5 _ ولايت و سرپرستى بر مؤمنان صدر اسلام ، از آن خدا ، رسول او و اميرالمؤمنين على ابن ابى طالب ( ع )

انما وليكم اللّه و رسوله و الذين ءامنوا . .. و يؤتون الزكوة و هم ركعون

6 _ ولايت و رهبرى پيامبر ( ص ) و مؤمنان واجد شرايط ، در طول ولايت خدا و پرتويى از حاكميت اوست .

انما وليكم اللّه و

رسوله و الذين ءامنوا

مفرد آوردن كلمه {ولىّ} _ على رغم جمع بودن خبر آن _، رساى به اين حقيقت است كه ولايت رسول خدا(ص) و ديگر واجدان شرايط، در طول ولايت خدا و پرتويى از ولايت اوست.

9 _ هرگونه حكومت و ولايت بر اهل ايمان ، به جز ولايت خدا ، پيامبر ( ص ) و مؤمنان واجد شرايط ، حكومت و ولايتى نامشروع و غير قانونى

انما وليكم اللّه و رسوله و الذين ءامنوا

برداشت فوق با توجه به كلمه {انما} كه براى حصر است، استفاده شده است.

10 _ ناسازگارى پذيرش ولايت خدا با پذيرش ولايت يهوديان ، نصارا و ديگر كافران

و من يتولهم منكم فانه منهم . .. انما وليكم اللّه و رسوله و الذين ءامنوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 56 - 1،3

1 _ پذيرندگان ولايت و سرپرستى خدا ، پيامبر ( ص ) و مؤمنان واجد شرايط ، از زمره حزب اللّه ( ياران و پيروان خدا )

و من يتول اللّه و رسوله و الذين ءامنوا فان حزب اللّه هم الغلبون

{الذين ءامنوا} اشاره به مؤمنانى است كه در آيه قبل توصيف شدند.

3 _ پذيرش ولايت خداوند ، پيامبر ( ص ) و مؤمنان شايسته ولايت ، انفكاك ناپذير و وابسته به يكديگر

و من يتول اللّه و رسوله و الذين ءامنوا

عطف {رسوله} و {الذين ءامنوا} بر {اللّه} بدون تكرار فعل (يتول)، مى رساند كه ولايت آنها بهم پيوسته بوده و رويگردانى از ولايت هر يك به منزله اعراض از ولايت تمامى آنها مى باشد. مفرد آوردن كلمه {ولىّ} در آيه قبل اين معنا را تأييد

مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 14 - 1،8

1 _ جز خداوند خالق آسمانها و زمين و روزى دهنده بى نياز، كسى شايسته ولايت و سرپرستى نيست.

قل أغير اللّه أتّخد وليا فاطر السموت و الأرض و هو يطعم و لا يطعم

8 _ ولايت و سرپرستى، تنها در خور آفريننده و روزى دهنده موجودات است.

قل أغير اللّه أتّخد وليا فاطر السموت و الأرض و هو يطعم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 17 - 5

5 _ تنها خداى قادر بر رساندن هر گونه ضرر و يا منفعت به آدمى، شايسته پرستش و ولايت مى باشد.

أغير اللّه أتخذ وليا . .. و إن يمسسك اللّه بضر ... فهو على كل شىء قدير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 62 - 1،2

1 _ آدميان پس از مرگ، به سوى خداوند (مولاى حقيقى خود) بازمى گردند.

ثم ردوا إلى الله موليهم الحق

2 _ خداوند، مولا و سرپرست حقيقى آدميان است.

ثم ردوا إلى الله موليهم الحق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 127 - 5

5 _ خداوند خود امور ره يافتگان به دارالسلام را بر عهده خواهد داشت.

لهم دارالسلم عند ربهم و هو وليهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 3 - 7

7 _ ولايت خداوند، تنها ولايت شايسته و بايسته پذيرش است.

و لاتتبعوا من دونه أولياء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف -

7 - 155 - 20

20 _ خداوند سرپرست همه انسانهاست .

أنت ولينا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 40 - 1،2،3

1 _ اهل ايمان بايد با باور به يارى خداوند و سرپرستى او ، به جهاد با كافران فتنه انگيز بپردازند .

و إن تولوا فاعلموا أن اللّه موليكم نعم المولى و نعم النصير

متعلق {تولوا} دست برداشتن از فتنه انگيزى است ; يعنى {إن تولوا عن الانتهاء فلم يتركوا الفتنة}. و جواب شرط، به قرينه آيه قبل، جمله اى همانند {فقاتلوهم} است.

2 _ خداوند ، سرپرست و ياورى نيك براى مؤمنان

نعم المولى و نعم النصير

3 _ باور اهل ايمان به سرپرستى خدا و يارى او ، مايه نهراسيدن آنان از دشمنان دين و اجراى فرمان جهاد

فإن تولوا فاعلموا أن اللّه موليكم نعم المولى و نعم النصير

جمله {فاعلموا . .. } علاوه بر رساندن مضمون خود به منظور تقويت روحيه مسلمانان براى جهاد با دشمنان فتنه انگيز ايراد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 51 - 4،5

4 _ اتكاى مؤمنان راستين بر ولايت و حمايت خداوند ، در جهاد و اقدام به تكاليف

قل لن يصيبنا إلا ما كتب اللّه لنا هو مولينا

5 _ خدا ، سرپرست و صاحب اختيار انسانهاست .

هو مولينا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 116 - 7

7 _ براى انسان ها ، هيچ سرپرست و ياورى جز خداوند نيست .

و ما لكم من دون اللّه من ولىّ و لانصير

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

7 - يونس - 10 - 30 - 7

7 _ خدا ، مولا و مالك حقيقى انسانهاست .

و ردوا إلى اللّه موليهم الحق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 20 - 6

6_ تنها خداوند ، ولى و سرپرست انسانهاست .

و ما كان لهم من دون الله من أولياء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 113 - 9

9_ تنها خداوند ، ياور و سرپرست انسانهاست .

و ما لكم من دون الله من أولياء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 11 - 16

16_ تنها خداوند سرپرست و ياور انسانهاست .

ما لهم من دونه من وال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 16 - 7،8

7_ مشركان با وجود دلايل روشن بر ولايت خداوند ، ديگران را ولىّ و سرپرست خويش مى پنداشتند و به آنان روى مى آوردند .

أفاتخذتم من دونه أولياء

تفريع جمله {اتخذتم . ..} به وسيله حرف {فاء} بر بيان كارها و شؤونى كه براى خداوند برشمرده شد$_ كه مشركان نيز آنها را باور دارند _ مى رساند كه ولايت بر انسانها تنها از آنِ خداست و پندار ولايت غير او ، پندارى ناموجّه و بدون دليل است.

8_ تنها خداوند ولىّ و اختياردار امور انسانهاست .

أفاتخذتم من دونه أولياء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 44 - 1

1- آدمى ، به هنگام شدايد ، به ولايت و تسلّط مطلق خداوند بر همه امور ، پى مى

برد .

و لم تكن له فئه ينصرونه . .. هنالك الول_ية للّه الحقّ

ترديدى نيست كه ولايت خداوند (چه به معناى حاكميت و تدبير و چه به معناى نصرت) همواره، حاكم و نافذ است، لذا اشاره به مكان و واقعه خاص با واژه {هنالك} از آن جهت است كه در چنين موقعيت هايى، آدمى، به آن نكته واقف مى گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 50 - 22

22- ولايت الهى ، تنها ولايت شايسته پذيرش و اتكا است .

أفتتّخذونه و ذرّيّته أولياء من دونى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 22 - 5،7

5 - ولىّ مطلق ، در عالم آخرت ، فقط خداوند است .

و ما لكم من دون اللّه من ولىّ و لا نصير

7 - خداوند ، انسان ها را تشويق مى كند كه او را يار و ولىّ ، بگيرند و نه فرودستانش را .

و ما لكم من دون اللّه من ولىّ و لا نصير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 4 - 10،11،12

10 - سرپرستى و شفاعت از شؤون تدبير و مديريت خداوند است .

ثمّ استوى على العرش ما لكم من دونه من ولىّ و لا شفيع

اين كه خداوند، پس از ذكر مدبريت خويش، وجود هر نوع ولايت و شفاعت را از غير خود نفى كرده، مى رساند كه ولايت و شفاعت، تنها از آنِ مدبر هستى و شأنى از شؤون او است.

11 - انسان ها ، هيچ سرپرستى جز خداوند ندارند .

اللّه الذى خلق . .. ما

لكم من دونه من ولىّ

12 - يكتايى خدا در خلق و تدبير عالم ، دليل وجود نداشتن سرپرست و ياورى براى انسان ها جز خود او است .

اللّه الذى خلق . .. ما لكم من دونه من ولىّ و لاشفيع

احتمال دارد ذكر {ما لكم من دونه. ..} پس از بيان يكتايى خداوند در آفرينندگى و تدبير، به اين منظور باشد كه چون همه چيز در دست اقتدار او است، كسى جز او نمى تواند ولىّ و شفيع باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 6 - 2

2 - ولايت و سرپرستى هستى ، تنها از آنِ خداوند است .

و الذين اتّخذوا من دونه أولياء

از لحن تهديدآميز آيه، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 8 - 18

18 - ولايت و نصرت الهى ، جلوه اى از رحمت او است .

يدخل من يشاء فى رحمته و الظ_لمون ما لهم من ولىّ و لا نصير

از مقابله دو بخش از آيه شريقه (يدخل من يشاء فى رحمته} و {والظالمون. ..) مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 9 - 5

5 - ولايت و سرپرستى انسان ها ، در انحصار خداوند است .

فاللّه هو الولىّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 10 - 8

8 - ولايت منحصر و بى همتا ، قدرت نامحدود و مرجعيت نهايى در تشريع و داورى ، از ويژگى هاى پروردگار جهان

فاللّه هو الولىّ .

.. ذلكم اللّه ربّى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 28 - 10

10 - ولايت بى نقص و شايسته ستايش ، مخصوص خداوند است .

و هو الولىّ الحميد

برداشت ياد شده بدين احتمال كه {حميد}، وصف {ولىّ} باشد; نه خبر بعد از خبر.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 10 - 6

6 - تنها خداوند ، سرپرست و ياور حقيقى انسان ها ، در دنيا و آخرت است .

ولا يغنى . .. ما اتّخذوا من دون اللّه أولياء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 19 - 8

8 - خداوند ، سرپرست و حامى تقواپيشگان

و اللّه ولىّ المتّقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 11 - 2

2- خداوند ، ولىّ ( سرپرست و حامى ) مؤمنان

بأنّ اللّه مولى الذين ءامنوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 25 - 1

1 - ولايت و مالكيت مطلقه دنيا و آخرت ، از آن خداوند است .

فللّه الأخرة و الأُولى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 2 - 6،7

6 - خداوند ، مولا و سرپرست حقيقى انسان ها است .

و اللّه موليكم

7 - تشريع خداوند ، از موضع مولويت او نسبت به انسان ها است .

قد فرض اللّه لكم . .. و اللّه موليكم

يادآورى مولا و سرپرست بودن خداوند _ پس از تشريع قانون شكستن سوگند _ مى تواند گوياى حقيقت ياد شده

باشد.

ويژگيهاى ولايت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 101 - 15

15_ ولايت و سرپرستى خدا محدود به زمان و مكان نبوده و در دنيا و آخرت نافذ است .

أنت ولىّ فى الدنيا و الأخرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 31 - 3

3 - تنها ولايت پايدار و ماندگار در دنيا و آخرت ، ولايت خداوند است .

و قيّضنا لهم قرناء . .. قال الذين كفروا ... نجعلهما تحت أقدامنا ... نحن أولياؤكم

از ارتباط آيات، مى توان استفاده كرد كه ولايت خدايى فرشتگان، تا قيامت پا برجا خواهد بود و ولايت هاى غير خدايى در قيامت تبديل به دشمنى خواهد شد.

ولايت و امامت

{ولايت و امامت}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 196 - 26

26 _ تماميّت و كمال حج ، به ديدار امام است .

و اتمّوا الحج

امام باقر (ع): تمام الحج لقاء الإمام.

_______________________________

كافى، ج 4، ص 549، ح 2; نورالثقلين، ج 1، ص 183، ح 650.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 245 - 17

17 _ صِله و كمك مالى به امام مسلمين ، از مصاديق قرض به خداوند است .

من ذا الّذى يقرض اللّه قرضاً

امام كاظم (ع) درباره آيه {من ذا الّذى . .. } فرمود: نزلت فى صلة الإمام

_______________________________

كافى، ج 1، ص 537، ح 4 ; تفسير عياشى، ج 1، ص 131، ح 435.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران -

3 - 28 - 5،6،7،8،10،11،13،15،16،19

5 _ ولايت و سرپرستى ، ضرورت نظام اجتماعى *

لا يتّخذ المؤمنون الكافرين اولياء

به نظر مى آيد تعيين ولى و سرپرست در آيه، مفروغ عنه گرفته شده و تنها نسبت به مصداق آن تذكر داده شده است.

6 _ ايمان ، ملاكى مهم براى شايستگى مديريّت و سرپرستى در نظام اسلامى

لا يتّخذ المؤمنون الكافرين اولياء من دون المؤمنين

7 _ اعتقاد به ولايت تكوينى خداوند ، مستلزم پذيرش ولايت مؤمنان در نظام اجتماعى اسلام

قل اللّهم مالك الملك . .. لا يتّخذ المؤمنون الكافرين اولياء

گويا آيه مورد بحث، نتيجه مترتب بر اعتقاد به مضمون آيه {قل اللّهم . .. } است.

8 _ كسى كه ولايت كافران را بپذيرد ، خداوند او را به خود وامى گذارد .

و من يفعل ذلك فليس من اللّه فى شىء

10 _ جايگاه مهم ولايت و سرپرستى در نظام اجتماعى اسلام

لا يتّخذ المؤمنون . .. و من يفعل ذلك فليس من اللّه فى شىء

11 _ حاكميّت و سرپرستى كافران بر امور مؤمنان ، زمينه انحطاط و بى ارزشى مؤمنان در پيشگاه خدا

لا يتّخذ المؤمنون الكافرين اوليا ء . .. و من يفعل ذلك فليس من اللّه فى شىء

خروج از ولايت خدا، مستلزم انحطاط است.

13 _ پذيرش سرپرستى كافران ، جز در اضطرار و تقيّه ، جايز نيست .

لا يتّخذ المؤمنون الكافرين اولياء . .. الاّ ان تتقوا منهم تقية

بنابراينكه ولايت به معناى سرپرستى باشد.

15 _ تحذير و هشدار مؤكد خداوند ، نسبت به مؤمنانى كه پذيراى ولايت و سرپرستى كافران شده اند .

لا يتّخذ المؤمنون الكافرين اولياء . .. و يحذّركم اللّه نفسه و الى اللّه المصير

16 _ ترس از

خداوند ، موجب پرهيز از پذيرش ولايت كافران

لا يتّخذ المؤمنون الكافرين اولياء . .. و يحذّركم الله نفسه

19 _ توجه انسان به بازگشت به خدا و اعتقاد به آن ، عامل مقاومت در برابر ولايت كافران

لا يتّخذ المؤمنون الكافرين اولياء . .. و الى اللّه المصير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 31 - 8،11

8 _ كردار انسان ، نمايانگر عُلقه ها و گرايش هاى درونى است .

قل ان كنتم تحبون اللّه فاتبعونى

11 _ جلب محبّت خدا ، هدف نهايى دين و ديندارى است .

فاتّبعونى يحببكم اللّه

زيرا مى فرمايد تبعيّت از پيامبر (ص)، موجب محبّت خدا خواهد شد.

ولي از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

ولىّ

آگاهى ولىّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 26 - 17

17- شايستگى براى ولايت و سرپرستى موجودات ، در انحصار مالك آگاه و هوشمند جهان هستى است .

له غيب السم_وت و الأرض أبصر به و أسمع ما لهم من دونه من ولىّ

اختيارات ولىّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 6 - 12،19،20،21

12 _ جواز بهره گيرى متعارف ولىّ از مال يتيم ، در قبال خدمت به او ، در صورت فقر

و من كان فقيراً فلياكل بالمعروف

19 _ جواز بهره گيرى متعارف ولىّ يتيم از مال وى ، مشروط به صرف وقت خود در جهت مصلحت آن و كم نبودن ( كافى بودن ) آن مال

و من كان فقيراً فلياكل بالمعروف

امام صادق (ع) در مورد آيه فوق فرمود: ذلك رجل يحبس نفسه عن المعيشة فلابأس ان يأكل بالمعروف اذا كان يصلح

لهم اموالهم فان كان المال قليلا فلاياكل منه شيئاً . .. .

_______________________________

كافى، ج 5، ص 130، ح 5 ; نورالثقلين، ج 1، ص 445، ح 69.

20 _ جواز بهره گيرى سرپرست يتيم از دارايى وى ، در صورت نياز ضرورى به آن

فلياكل بالمعروف

امام صادق (ع) در مورد آيه فوق فرمود: المعروف هو القوت و انما عنى الوصّى او القيّم فى اموالهم و ما يصلحهم.

_______________________________

كافى، ج 5، ص 130، ح 3 ; نورالثقلين، ج 1، ص 4546، ح 67.

21 _ جواز برداشت سرپرست يتيم از دارايى وى به عنوان قرض ، در صورت نياز ضرورى به آن

فلياكل بالمعروف

امام باقر (ع) در مورد آيه فوق فرمود: معناه من كان فقيراً فليأخذ من مال اليتيم قدر الحاجة و الكفاية على جهة القرض ثم يردّ عليه ما أخذ اذا وجد.

_______________________________

مجمع البيان، ج 3، ص 17 ; تفسير برهان، ج 1، ص 345، ح 20.

دفع ضرر در ولىّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 16 - 11

11_ تنها كسى شايسته ولايت و سرپرستى است كه بر نفع رسانى و دفع ضرر توانا باشد .

لايملكون لأنفسهم نفعًا و لا ضرًّا

شرايط ولىّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 113 - 11

11_ ستمكاران ، شايسته ولايت و سرپرستى نيستند .

و لاتركنوا إلى الذين ظلموا . .. و ما لكم من دون الله من أولياء

منفعت رسانى در ولىّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 16 - 11

11_ تنها كسى شايسته ولايت و سرپرستى است كه بر نفع

رسانى و دفع ضرر توانا باشد .

لايملكون لأنفسهم نفعًا و لا ضرًّا

ولىّ مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 16 - 7

7_ مشركان با وجود دلايل روشن بر ولايت خداوند ، ديگران را ولىّ و سرپرست خويش مى پنداشتند و به آنان روى مى آوردند .

أفاتخذتم من دونه أولياء

تفريع جمله {اتخذتم . ..} به وسيله حرف {فاء} بر بيان كارها و شؤونى كه براى خداوند برشمرده شد$_ كه مشركان نيز آنها را باور دارند _ مى رساند كه ولايت بر انسانها تنها از آنِ خداست و پندار ولايت غير او ، پندارى ناموجّه و بدون دليل است.

ولىّ يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 101 - 17

17_ برخوردارى يوسف ( ع ) از قدرت و مكنت و بهره مندى او از دانش تعبير رؤيا ها و تحليل حوادث ، پرتوى از ولايت خداوند بر او بود .

قد ءاتيتنى من الملك و علمتنى . .. أنت ولىّ فى الدنيا و الأخرة

وليد بن مغيره از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

آرزوهاى وليد بن مغيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 16 - 1

1 - وليدبن مغيره ، هرگز به تمامى آرزو هاى مادى خود نرسيد و عطش زياده خواهى او سيراب نگرديد .

ثمّ يطمع أن أزيد . كلاّ

استكبار وليد بن مغيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 23 - 3

3 - وليدبن مغيره ، داراى خوى استكبار و برترى طلبى

و استكبر

اظهار دشمنى وليد بن مغيره

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 22 - 1

1 - ظاهر شدن عناد و دشمنى وليدبن مغيره ، در چهره او به هنگام روبه رو شدن با آيات الهى قرآن

ثمّ عبس و بسر

{عبس} به معناى روى ترش كردن و اخم نمودن است. {بسر} نيز به دو معنا آمده است: 1_ رو ترش كردن (اين معنا معادل معناى {عبس} است.) 2_ عجله كردن و گرفتن پيش از وقت.

اعراض وليد بن مغيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 23 - 1

1 - روى گردانى كامل وليدبن مغيره ، از آيات الهى و دعوت پيامبراسلام ( ص )

ثمّ أدبر و استكبر

{إدبار} (مصدر {أدبر}) به معناى پشت كردن است و مقصود از آن اعراض و روى گردانى كامل است.

امكانات مادى وليد بن مغيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 14 - 1

1 - وليدبن مغيره ، برخوردار از وسايل و امكانات بسيار زندگى

و مهّدت له تمهيدًا

انگيزه دشمنى وليد بن مغيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 18 - 2

2 - مبارزه كافران با قرآن و رسالت پيامبر ( ص ) ، با انديشه شيطانى و سنجيده كارى همراه بود .

إنّه كان لأي_تنا عنيدًا . .. إنّه فكّر و قدّر

بينش باطل وليد بن مغيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 24 - 3

3 - قرآن ، در ديدگاه غرض آلود وليدبن مغيره ، سحرى برگرفته شده از ساحران پيشين

بود .

فقال إن ه_ذا إلاّ سحر يؤثر

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين نكته است كه {يؤثر} از ماده {أثر} (روايت و مطلب نقل شده از پيشينيان) باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 25 - 1

1 - قرآن ، در نظر غرض آلود وليدبن مغيره ، ساخته و پرداخته انسان است .

إن ه_ذا إلاّ قول البشر

تداوم توطئه وليد بن مغيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 21 - 1

1 - انديشه عميق و مستمر وليدبن مغيره ، عليه قرآن و رسالت پيامبر ( ص )

ثمّ نظر

{ثمّ} در {ثمّ نظر} يا براى تراخى زمانى است و يا رتبى. در هر دو صورت بيانگر نظر و انديشه عميق و مستمر كافرانى است كه پيش از اين، به فكر و حسابگرى عليه دين مشغول بودند (إنّه فكّر و قدّر و...).

تفكر وليد بن مغيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 18 - 2

2 - مبارزه كافران با قرآن و رسالت پيامبر ( ص ) ، با انديشه شيطانى و سنجيده كارى همراه بود .

إنّه كان لأي_تنا عنيدًا . .. إنّه فكّر و قدّر

توطئه وليد بن مغيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 22 - 2

2 - چاره انديشى عجولانه و شتاب آلودِ وليدبن مغيره ، عليه قرآن و پيامبر ( ص )

إنّه فكّر و قدّر . .. ثمّ نظر . ثمّ عبس و بسر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 -

مدثر - 74 - 24 - 2

2 - اتهام سحر و جادوگرى به قرآن ، طرحى حساب شده از سوى وليدبن مغيره

إنّه فكّر و قدّر . .. فقال إن ه_ذا إلاّ سحر

تهديد وليد بن مغيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 11 - 1

1 - تهديد شدن وليدبن مغيره به عذاب و شكست ، از سوى خداوند

ذرنى و من خلقت وحيدًا

مطابق نظر مفسّران، اين آيه تا آيه 25 درباره وليدبن مغيره (يكى از سران مكه) نازل شده است (مجمع البيان). گفتنى است كلمه {وحيداً} در اين برداشت، حال براى {يا} در {ذرنى} است و عبارت {ذرنى و من خلقت وحيداً} (مرا تنها بگذار با آن كس كه خلقش كردم) و مانند آن، براى تهديد مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 17 - 1

1 - خداوند ، وليدبن مغيره را به عذابى سخت و طاقت فرسا تهديد كرد .

سأُرهقه صعودًا

{إرهاق}، به معناى به كارى دشوار واداشتن يا كار دشوارى را بر شخصى تحميل كردن است. {صعود} در اصل، به گردنه و راه دشوار كوه گفته مى شود (قاموس المحيط). براى هر امر شاق و طاقت فرسا نيز استعاره آورده مى شود. بنابراين {ساُرهقه صعوداً}; يعنى، به زودى او را بر كارى بس سخت و طاقت فرسا وادار خواهيم كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 26 - 1

1 - تهديد وليدبن مغيره ، به عذاب دوزخ از سوى خداوند

سأُصليه سقر

تهمتهاى وليد بن مغيره

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 24 - 1،2،3

1 - اتهام سحر و جادوگرى به قرآن ، از سوى وليدبن مغيره

فقال إن ه_ذا إلاّ سحر

2 - اتهام سحر و جادوگرى به قرآن ، طرحى حساب شده از سوى وليدبن مغيره

إنّه فكّر و قدّر . .. فقال إن ه_ذا إلاّ سحر

3 - قرآن ، در ديدگاه غرض آلود وليدبن مغيره ، سحرى برگرفته شده از ساحران پيشين بود .

فقال إن ه_ذا إلاّ سحر يؤثر

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين نكته است كه {يؤثر} از ماده {أثر} (روايت و مطلب نقل شده از پيشينيان) باشد.

ثروتمندى وليد بن مغيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 12 - 1

1 - وليدبن مغيره ، فردى ثروتمند و داراى اموال فراوان

ذرنى و من خلقت وحيدًا . و جعلت له مالاً ممدودًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 14 - 1

1 - وليدبن مغيره ، برخوردار از وسايل و امكانات بسيار زندگى

و مهّدت له تمهيدًا

حق ستيزى وليد بن مغيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 16 - 2

2 - وليدبن مغيره ، فردى عنود و حق ستيز

إنّه كان لأي_تنا عنيدًا

حق ناپذيرى وليد بن مغيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 23 - 2

2 - وليدبن مغيره ، فردى لجوج و حق ناپذير بود .

ثمّ أدبر

برداشت ياد شده، از {إدبار و روى گردانى} از آيات الهى و سخن بحق پيامبر(ص) استفاده مى شود.

دشمنى وليد

بن مغيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 13 - 5

5 - برخى از عناصر زنازاده ( وليدبن مغيره ) ، سردمدار دشمنى و مخالفت با پيامبر ( ص )

و لاتطع كلّ . .. زنيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 16 - 2،3

2 - وليدبن مغيره ، فردى عنود و حق ستيز

إنّه كان لأي_تنا عنيدًا

3 - دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) ، در برابر مخالفت هاى كافران عنود ، قدرت طلب و افزون خواه ( همچون وليدبن مغيره )

ثمّ يطمع أن أزيد . كلاّ

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه مخالفان پيامبر(ص) _ از جمله وليدبن مغيره _ از ثروت اندوزان و قدرت مندان بودند. نفى ازدياد قدرت و ثروت آنان با تعبير (كلاّ) از سوى خداوند، مى تواند به منظور دلدارى به پيامبر(ص) باشد.

رذايل اخلاقى وليد بن مغيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 15 - 1

1 - وليدبن مغيره ، فردى طمع كار و افزون خواه

و جعلت له مالاً ممدودًا . .. ثمّ يطمع أن أزيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 23 - 2،3

2 - وليدبن مغيره ، فردى لجوج و حق ناپذير بود .

ثمّ أدبر

برداشت ياد شده، از {إدبار و روى گردانى} از آيات الهى و سخن بحق پيامبر(ص) استفاده مى شود.

3 - وليدبن مغيره ، داراى خوى استكبار و برترى طلبى

و استكبر

زنازادگى وليد بن مغيره

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 11 - 6

6 - { عن أبى عبداللّه و أبى جعفر ( عليهماالسلام ) أنّ الوحيدَ ولدُ الزّنا ;

از امام صادق و امام باقر(ع) روايت شده كه مقصود از {وحيد}، زنازاده است (كسى كه براى او پدرى شناخته نشده)}.

زياده طلبى وليد بن مغيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 15 - 1

1 - وليدبن مغيره ، فردى طمع كار و افزون خواه

و جعلت له مالاً ممدودًا . .. ثمّ يطمع أن أزيد

طمع وليد بن مغيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 15 - 1

1 - وليدبن مغيره ، فردى طمع كار و افزون خواه

و جعلت له مالاً ممدودًا . .. ثمّ يطمع أن أزيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 16 - 1،3

1 - وليدبن مغيره ، هرگز به تمامى آرزو هاى مادى خود نرسيد و عطش زياده خواهى او سيراب نگرديد .

ثمّ يطمع أن أزيد . كلاّ

3 - دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) ، در برابر مخالفت هاى كافران عنود ، قدرت طلب و افزون خواه ( همچون وليدبن مغيره )

ثمّ يطمع أن أزيد . كلاّ

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه مخالفان پيامبر(ص) _ از جمله وليدبن مغيره _ از ثروت اندوزان و قدرت مندان بودند. نفى ازدياد قدرت و ثروت آنان با تعبير (كلاّ) از سوى خداوند، مى تواند به منظور دلدارى به پيامبر(ص) باشد.

عجله وليد بن مغيره

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 22 - 2

2 - چاره انديشى عجولانه و شتاب آلودِ وليدبن مغيره ، عليه قرآن و پيامبر ( ص )

إنّه فكّر و قدّر . .. ثمّ نظر . ثمّ عبس و بسر

فرزندان وليد بن مغيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 13 - 1

1 - وليدبن مغيره ، داراى فرزندانى هميشه حاضر

و بنين شهودًا

فلسفه دين ستيزى وليد بن مغيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 23 - 4

4 - خوى استكبار و برترى طلبى ، عامل اصلى دين ستيزى و مخالفت وليدبن مغيره ، با آيات الهى و پيامبراسلام ( ص )

و استكبر

خداوند در آيه 16، وليدبن مغيره را به عنوان مخالف و دشمن آيات قرآن معرفى كرده (إنّه كان لآياتنا عنيداً) و در آيه مورد بحث، از او به عنوان مستكبر و برترى طلب ياد نموده است. از اين نكته مى توان استفاده كرد كه مخالفت و دشمنى او با قرآن و پيامبراسلام(ص)، ناشى از خوى استكبار و برترى طلبى او بود.

فلسفه مخالفت وليد بن مغيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 23 - 4

4 - خوى استكبار و برترى طلبى ، عامل اصلى دين ستيزى و مخالفت وليدبن مغيره ، با آيات الهى و پيامبراسلام ( ص )

و استكبر

خداوند در آيه 16، وليدبن مغيره را به عنوان مخالف و دشمن آيات قرآن معرفى كرده (إنّه كان لآياتنا عنيداً) و در آيه مورد بحث، از او

به عنوان مستكبر و برترى طلب ياد نموده است. از اين نكته مى توان استفاده كرد كه مخالفت و دشمنى او با قرآن و پيامبراسلام(ص)، ناشى از خوى استكبار و برترى طلبى او بود.

قدرت طلبى وليد بن مغيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 16 - 3

3 - دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) ، در برابر مخالفت هاى كافران عنود ، قدرت طلب و افزون خواه ( همچون وليدبن مغيره )

ثمّ يطمع أن أزيد . كلاّ

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه مخالفان پيامبر(ص) _ از جمله وليدبن مغيره _ از ثروت اندوزان و قدرت مندان بودند. نفى ازدياد قدرت و ثروت آنان با تعبير (كلاّ) از سوى خداوند، مى تواند به منظور دلدارى به پيامبر(ص) باشد.

قياس وليد بن مغيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 18 - 2

2 - مبارزه كافران با قرآن و رسالت پيامبر ( ص ) ، با انديشه شيطانى و سنجيده كارى همراه بود .

إنّه كان لأي_تنا عنيدًا . .. إنّه فكّر و قدّر

لجاجت وليد بن مغيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 23 - 2

2 - وليدبن مغيره ، فردى لجوج و حق ناپذير بود .

ثمّ أدبر

برداشت ياد شده، از {إدبار و روى گردانى} از آيات الهى و سخن بحق پيامبر(ص) استفاده مى شود.

لعن بر وليد بن مغيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 19 - 1

1 -

وليدبن مغيره ، مورد نفرين خداوند

فقتل كيف قدّر

عبارت {قتل}، براى نفرين و دعا عليه كسى به كار مى رود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 20 - 1

1 - وليدبن مغيره ، مورد نفرين شديد و سخت خداوند

ثمّ قتل كيف قدّر

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه آيه شريفه تكرار آيه پيش و به منظور مبالغه ادا شده است و {ثمّ} براى دلالت بر تفاوت رتبه است; يعنى، عقوبت و نابودى كافران، به شديدترين وجهى است.

مخالفت وليد بن مغيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 11 - 3

3 - دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) ، در برابر مخالفت ها و كارشكنى هاى سران كفر و شرك ( همچون وليدبن مغيره )

ذرنى و من خلقت وحيدًا

وليد بن مغيره و قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 25 - 1

1 - قرآن ، در نظر غرض آلود وليدبن مغيره ، ساخته و پرداخته انسان است .

إن ه_ذا إلاّ قول البشر

ويراني از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

ويرانى

آثار ويرانى باغ سوخته

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 29 - 1،2

1 - توبه و پشيمانى باغداران يمنى ، پس از مشاهده نابودى محصولات از بخلورزى و محروم ساختن بينوايان

قالوا سبح_ن ربّنا إنّا كنّا ظ_لمين

2 - باغداران يمنى ، از مشاهده نابودى محصولات خويش از خواب غفلت بيدار شده و به تسبيح و تنزيه خداوند پرداختند .

قالوا سبح_ن ربّنا

حتميّت ويرانى شهر ها

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 58 - 4

4- ويرانى شهر ها و مرگ و مير همه مردمان قبل از قيامت ، امرى حتمى ، غير قابل تغيير و نوشته شده در كتاب تقدير الهى است .

كان ذلك فى الكت_ب مسطورًا

{ال} در {الكتاب} براى معرفه و عهد است و مراد از آن، لوح محفوظ و كتاب تقدير است.

زمينه ويرانى روستا ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 12 - 4

4 - كفر و گناه ، از عوامل كم شدن اموال و تعداد فرزندان و خرابى شهر ها و روستا ها ( نابودى باغ ها ، نهر ها و . . . )

استغفروا ربّكم . .. و يمددكم بأمول و بنين ... و يجعل لكم أنه_رًا

زمينه ويرانى شهر ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 12 - 4

4 - كفر و گناه ، از عوامل كم شدن اموال و تعداد فرزندان و خرابى شهر ها و روستا ها ( نابودى باغ ها ، نهر ها و . . . )

استغفروا ربّكم . .. و يمددكم بأمول و بنين ... و يجعل لكم أنه_رًا

عذاب با ويرانى شهرها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 102 - 1

1_ جوشش آب هاى سيل آسا ، بارش باران هاى طوفان زا ، زير و زبر شدن آباديها ، فرو ريختن سنگ هاى عذاب و ايجاد صيحه و غرش هاى تخريب گر ، نمونه هايى است از عقوبت هاى الهى

و عذاب هاى استيصال .

و كذلك أخذ ربك

{ذلك} اشاره به عذابهايى است كه در اين سوره بيان شده است; از قبيل طوفان نوح ، زير و زبر شدن آباديهاى قوم لوط و . .. .

عوامل ويرانى شهر ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 34 - 3،4

3 - ويرانى شهر ها ، تباهى جامعه و ذلّت عزّتمندان ، نتيجه هميشگى سلطه شاهان بر كشور بيگانه

إنّ الملوك إذا دخلوا قرية أفسدوها و جعلوا أعزّة أهلها أذلّة

4 - تأكيد بلقيس بر استمرار شيوه شاهان در تباه ساختن ممالك تحت سلطه خويش

قالت إنّ الملوك . .. و كذلك يفعلون

عوامل ويرانى شهرهاى قوم لوط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 53 - 3،4

3 - ظلم و طغيان ، عامل نابودى شهر هاى قوم لوط

إنّهم كانوا هم أظلم و أطغى . و المؤتفكة أهوى

از اين كه در آيه قبل، قوم نوح {أظلم} و {أطغى} معرفى شده اند، اصل ظلم و طغيان براى اقوام ديگرى كه در اين بخش آمده اند، ثابت مى شود.

4 - عذاب الهى ، باعث پرتاب شدن شهر هاى قوم لوط ، به طرف بالا و سپس سقوط و هلاكت آنها

و المؤتفكة أهوى

{أهوى} معادل {أسقط} (فرو افكند) است.

ملاك ويرانى مسجد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 114 - 8

8 - مساجدى كه مردم در آن حضور نيابند و در آنها ذكر خدا نگويند ، در حقيقت مساجدى ويرانه اند .

و من أظلم ممن منع مسجد اللّه أن يذكر فيها اسمه

و سعى فى خرابها

برداشت فوق، مبتنى بر اين احتمال است كه جمله {سعى فى خرابها} (در تلاش براى تخريب مساجد هستند) تفسير و توضيح جمله {منع مساجد اللّه أن يذكر فيها اسمه} باشد.

منشأ ويرانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 27 - 7

7 - ويرانى و آبادانى سرزمين ها ، به اراده خدا و نشان قدرت او است .

كم أهلكنا من قبلهم . .. أنّا نسوق ... فنخرج به زرعًا

منشأ ويرانى شهرهاى قوم لوط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 53 - 1

1 - شهر هاى قوم لوط ، از جمله سرزمين هاى نابودشده به اراده خداوند

و المؤتفكة أهوى

مفسران، {المؤتفكة} را شهرهاى قوم لوط دانسته اند; يعنى، {والقرى المؤتفكة}.

وقت ويرانى باغ سوخته

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 26 - 3

3 - ويرانى بوستان باغداران يمنى ، در شب هنگام و ناگهانى بود .

فلمّا رأوها قالوا إنّا لضالّون

برداشت ياد شده، به خاطر اين نكته است كه صاحبان باغ در سپيده صبح، آن را ويران ديده اند و اگر اين ويرانى مربوط به روزهاى پيش بود، دست كم به وسيله ديگر باغداران با خبر مى شدند.

ويرانى باغ سوخته

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 26 - 1

1 - باغداران يمنى ، با مشاهده باغ خويش هيچ اثرى از آن نديده و گمان بردند كه راه راگم كرده اند .

فلمّا رأوها قالوا إنّا لضالّون

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين نكته است

كه در اين جا معناى اصلى و لغوى {ضالّون} مراد باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 32 - 2

2 - اشتياق و اميدوارى باغداران يمنى به پروردگار ، پس از مشاهده ويرانى باغ خويش و توبه و پشيمانى از كردار خود

إنّا إلى ربّنا رغبون

ويرانى خانه دشمنان دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 26 - 3،12،13

3- توطئه كنندگان عليه دين الهى ، در داخل خانه هاى خود با فرو ريختن سقف خانه ها بر روى آنان ، به هلاكت رسيدند .

قد مكر الذين من قبلهم فأتى الله بني_نهم من القواعد فخّر عليهم السقف من فوقهم

ذكر قيد {من فوقهم} پس از بيان {فخر عليهم السقف} (سقف بر آنها فرو ريخت) با اينكه ريزش سقف همواره از بالاست، مى تواند براى بيان اين منظور باشد كه آنان در داخل خانه هاى خود، زير آوار مدفون شدند.

12- { عن أبى جعفر ( ع ) فى قول الله : { فأتى الله بنيانهم من القواعد } قال : كان بيت غدر يجتمعون فيه ;

از امام باقر(ع) روايت شده است كه درباره قول خدا {فأتى الله بنيانهم من القواعد} فرمود: [آن بنيان] خانه خيانتى بود كه در آن اجتماع مى كردند}.

13- { عن ابى جعفر ( ع ) فى قوله : { قد مكر الذين من قبلهم فأتى الله بنيانهم من القواعد } فخّر عليهم السقف من فوقهم و أتاهم العذاب من حيث لايشعرون قال : بيت مكرهم أى ماتوا فألقاهم الله فى النار . . . ;

از امام باقر(ع) روايت شده

است كه درباره قول خدا {. .. فأتى الله بنيانهم من القواعد...} فرمود: مقصود اين است كه خدا خانه مكرشان را ويران كرد; يعنى، مردند و خدا آنان را در آتش افكند}.

ويرانى خانه هاى قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 52 - 1،4

1 - خانه هاى ويران و خالى از سكنه ثموديان ، نشانه اى گويا از فرود آمدن كيفر الهى بر آنان

أنّا دمّرن_هم و قومهم أجمعين . فتلك بيوتهم خاوية

{خواء} (مصدر {خاوية}) به معناى ويرانى و نيز خالى از سكنه شدن است. در برداشت فوق هر دو معنا لحاظ شده است.

4 - خانه هاى ويران و خالى از سكنه ثموديان ، دربردارنده درس عبرتى بزرگ براى اهل فهم و دانش

فتلك بيوتهم خاوية . .. إنّ فى ذلك لأية لقوم يعلمون

واژه {آية} در آيه ياد شده معادل {عبرة} و تنكير آن بيانگر بزرگى است; يعنى، {إنّ فى ذلك لعبرة عظيمة لقوم يعلمون}.

ويرانى سد ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 98 - 9

9- موانع هجوم يأجوج و مأجوج به همسايگان خود ، در آستانه قيامت ، منهدم خواهد شد .

فإذا جاء وعد ربّى جعله دكّاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 99 - 3،7

3- از پيدايش درگيرى هاى داخل ميان يأجوج و مأجوج ، پس از ويرانى سد ذوالقرنين خبر داده است . *

فإذا جاء وعد ربّى جعله دكّاء . .. و تركنا بعضهم يومئذ يموج فى بعض

بدان احتمال كه ضمير در {بعضهم} به يأجوج و مأجوج

بازگردد; يعنى، پس از ويرانى سد، آن ها، به كشمكش ها و تهاجمات گسترده به هم دست خواهند زد.

7- ويرانى سدّ ذوالقرنين ، از علايم نزديكى قيامت است . *

فإذا جاء وعد ربّى جعله دكّاء . .. و نفخ فى الصور فجمعن_هم جمعًا

ويرانى سرزمين قوم لوط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 40 - 3

3 _ شهر قوم لوط ، به وسيله بارانى از سنگ گل ، به ويرانه اى تبديل شد .

و لقد أتوا على القرية التى أُمطرت مطر السوء

آنچه به صورت باران بر قوم لوط باريد _ به قرينه آيات ديگر از جمله آيه 82 سوره {هود} (و أمطرنا عليها حجارة من سجيل منضود) _ سنگ گل و كلوخ بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 173 - 1

1 - بارش بارانى از سنگ گِل ( سجيل ) بر قوم لوط ، پس از هلاكت آنان و ويرانى كامل ديارشان

ثمّ دمّرنا الأخرين . و أمطرنا عليهم مطرًا

{إمطار} (مصدر {أمطرنا}) به معناى بارانيدن است. {مطرًا} مفعول {أمطرنا} و تنكير آن تنكير تنويع است; يعنى، {بر روى آنان نوعى باران فرو ريختيم}. در سوره حجر (آيه 74) نوع باران را بيان كرده است: {فجعلنا عاليها سافلها و أمطرنا عليهم حجارة من سجيل; شهرشان را زيرورو كرديم و بر آنان سنگ هايى از سجيل (سنگ گِل) فرو ريختيم}.

ويرانى شهر بصره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 53 - 5

5 - { عن أبى بصير عن أبى عبداللّه ( ع )

فى قول اللّه . . . { و المؤتفكة أهوى } قال : هم أهل البصرة هى المؤتفكة . . . ;

ابى بصير از امام صادق(ع) درباره سخن خداوند . .. {و المؤتفكة أهوى} روايت نموده كه مراد، اهل بصره هستند. آن جا شهر زيرورو شده است...}.

ويرانى شهر قوم لوط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 35 - 1

1 - مأموران عذاب قوم لوط ، شهر آن قوم را ، با عذابى آسمانى ، درهم كوبيدند .

إنّا منزلون على أهل ه_ذه القرية رجزًا من السماء. .. و لقد تركنا منها ءاية

ويرانى شهر ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 70 - 8

8 _ واژگون شدن بسيارى از شهر هاى آباد با نزول عذاب الهى

و المؤتفكت

{ائتفاك} به معناى انقلاب و زير و رو شدن است. بنابراين مقصود از {مؤتفكات} به قرينه مقام، شهرهايى است كه با عذاب و قهر الهى زير و رو شده اند.

ويرانى شهرهاى اقوام پيشين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 58 - 9

9 - غير مسكونى شدن شهر هاى جوامع هلاك شده پيشين ، پس از نابودى آنها

فتلك مس_كنهم لم تسكن من بعدهم

ويرانى شهرهاى امت هاى پيشين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 59 - 1،2

1- خداوند ، آبادى هاى فراوانى را از امت هاى پيشين ، ويران ساخت و مردم آنها را هلاك كرد .

و تلك القرى أهلكن_هم

2- ستم گرى و كفر برخى از جوامع

پيشين ، مايه هلاكت آنان با عذاب ويران كننده الهى است .

أهلكن_هم لمّا ظلموا

مراد از ظلم در {ظلموا} _ به قرينه آيات قبل _ اِعراض از آيات خدا است.

ويرانى شهرهاى قوم لوط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 53 - 2

2 - هلاكت قوم لوط ، به وسيله زيرورو شدن سرزمين آنان

و المؤتفكة أهوى

{ائتفاك} به معناى زيرورو شدن است. {قراى مؤتفكه}; يعنى، آبادى هايى كه با اهلش زيرورو شده اند.

ويرانى كاخ فرعونيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 137 - 16

16 _ خداوند پس از هلاكت فرعونيان ، كاخ ها و خوش نشين هاى آنان را بكلى ويران كرد .

و دمرنا ما كان يصنع فرعون و قومه و ما كانوا يعرشون

{تدمير} (مصدر دمرنا) به معناى نابودن كردن است.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109