علم مفاهيم شناسي در قرآن جلد هيجدهم- حرف ط

مشخصات كتاب

سرشناسه:رسول ملكيان اصفهاني،1344

عنوان و نام پديدآور:علم مفاهيم شناسي در قرآن جلد هيجدهم- حرف ط/ رسول ملكيان اصفهاني

مشخصات نشر ديجيتالي:اصفهان:مركز تحقيقات رايانه اي قائميه اصفهان، 1394.

مشخصات ظاهري:نرم افزار تلفن همراه و رايانه

تلفن همراه مولف : 09131140140

موضوع: علم - مفاهيم قرآني

رده بندي كنگره : BP65/4/آ5

رده بندي ديويي : 372/21 د577آ1390

مقدمه

بسم الله الرحمن الرحیم

علم مفاهیم شناسی قرآن

1-قرآن کتاب خداست که برای هدایت ناس وبشروانسان و مسلمان و مومنین و متقین نازل شده است ؛ و ازمعجزات جاویدان محسوب می شود ؛ چه انسانهای مومن و خدا جوئی که با معرفت و عمل به این کتاب آسمانی به سعادت رسیدند و چه دانشمندان بزرگی که درطول بیش از چهارده قرآن برای فهم و نشر معارف این کتاب کریم عمرخود را گذاشته اند. هرزمانی که ازاین کتاب می گذرد تازه هائی ازمعارف این کتاب الهی کشف می گردد و این جریان همچنان ادامه دارد. درپرتو این تلاشهای شایسته علومی زیادی ازمعارف و علوم قرآنی برای ما به یادگارباقی مانده است . که ازمهمترین آن می توان از تفسیرقرآن نام برد. این علم براساس مقدماتی ازعلوم است مثل مفردات قرآن.

شاید بتوان گفت علم مفاهیم شناسی قرآن حد واسط بین معنی کلمه (علم مفردات) و (علم تفسیر قرآن) است. علم مفاهیم شناسی قرآن یک علم جدیدی است که نه می توان علم مفردات قرآن آن را دانست زیرا فراترازآن است و نه می توان آن را علم تفسیرنامید زیرا اساسا با آن متفاوت است.

تفسير به معناى «دانش تفسير»، يعنى علمى كه داراى اركان مشهور علم (موضوع، مسائل، مبادى تصورى و تصديقى) است و تفسير داراى موضوع، تعريف،هدف، فايده، پيش

انگاره ها (مبانى و مبادى) و ... است. ازاين رو، تفسير از علوم مرتبط با قرآن به شمار مى آيد كه بيش از هزار سال عمر دارد.

علم تفسير به دانشى گفته مى شود كه انسان را با معانى و مقاصد آيات قرآن و منابع، مبانى، روش ها، معيارها و قواعد آن آشنا مى سازد.

به عبارت ديگر، دانش تفسير از چند بخش اساسى تشكيل مى شود: 1) مبانى تفسير؛ 2) قواعد تفسير؛ 3) منابع تفسير؛ 4) شرايط مفسر؛ 5) سنجه هاى فهم تفسير و معيارهاى تفسير معتبر؛ 6) روش هاى تفسيرى؛ 7) گرايش ها (مكاتب) تفسيرى.

موضوع علم تفسير: آيات قرآن (سخنان الهى كه در قالب وحى قرآنى بر پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم نازل شده است).

هدف دانش تفسير: كسب توان استنباط صحيح از آيات قرآن.

فايده علم تفسير: فهم مراد استعمالى (معانى آيات) و مراد جدّى خدا (مقاصد آيات).

2-اگرمفاهیم قرآن خوب تبیین و توصیف شودمقدمه تفسیرخواهد شد و تفسیر قرآن از غنای بیشتری برخوردار خواهد شد. این دانش که مربوط به مجموعه دانشهای نوین زبانشناسی است می باشد . زبانشناسی بیشتر ناظر به کلام انسانی است که دردورهای مختلف شامل کلام های مقدس(کتابهای آسمانی) نیز شده است . زبان شناسی شامل: زبان شناسی نظری؛ آواشناسی ؛ واج شناسی ؛ واژه شناسی ؛ ساخت واژه ؛ نحو ؛ معناشناسی ؛ معناشناسی واژگانی ؛ معناشناسی آماری ؛ معناشناسی ساختاری ؛ سبک شناسی ؛ تجویز و توصیف ؛ کاربردشناسی ؛ زبانشناسی کاربردی ؛ اکتساب زبان ؛ زبان شناسی روان شناختی ؛ زبان شناسی جامعه شناختی ؛ زبان شناسی شناختی ؛ جامعه شناسی زبان ؛ زبان شناسی محاسباتی؛ زبان شناسی توصیفی ؛ زبان شناسی تاریخی ؛ زبان شناسی تطبیقی ؛ رده شناسی زبان ؛ دستور گشتاری ؛ریشه شناسی. و همچنین توجه به نظریات هرمنوتیک ومتودولوژی می

تواند تاثیرات خوبی درمباحث شناخت قرآن داشته باشد وفضاهای جدید تحقیقات قرآنی ایجاد نماید.

3-اگر تفسیرما از پیشرفت مناسبی برخوردار نیست دلیل عمده آن این است که روی مقدمات تفسیر کارهای اصلی صورت نگرفته است . این مسئله برای هرکس که باتفسیرقرآن آشنا باشد بدیهی است. برای روشن شدن زوایای پنهان و آشکارقرآن بیش از ده هزارکتاب نوشته شده است ولی می توان به جرات گفت مسلمانان و بشرهنوزبه صورت کامل ازاین ذخیره الهی بهره لازم را نبرده است و استخراجات لازم راازاین گنج الهی نکرده است.

4-بعضی آیات قرآن قرنها از نظر تفسیری هیچ پیشرفتی نداشته است .و مثل آن است که تفاسیر از روی هم بازنویسی کرده اند و اگر حرف تازه ای هم زده شده است بیشتر جنبه فرقه ای و گرایشی داشته که اکثرا به تاویل آیات و یا بهتر بگوئیم تفسیر به رای شده است.چگونه می توان یک آیه و یا یک سوره را خوب تفسیرکرد در صورتی که زوایای آشکار و پنهان کلمات خوب کالبد شکافی نشده باشد. برای آشکارشدن این مدعی تفاسیرقرآن را براساس قرون طبقه بندی کرده و سیرپیشرفت معانی و مفاهیم و تفاسیرآیات را درآن براساس استاندارهای علمی و روش های نوین بررسی کنید.

5-متاسفانه در زمان معاصر که به این مسئله مهم یعنی مفاهیم آیات کمی توجه شده است بعضی آن را با شرح لغت اشتباه گرفته اند وکتابهائی به همین نام تالیف شده است واسم کتاب خود را مفا هیم قرآن گذاشته اند و حال آنکه اصلا به مفاهیم نپرداخته اند و یک مقداربیشتر از حد معمول از ترجمه لغت فرارفته اند و دراین زمینه مراکز قرآنی

وعلمی را نیز به اشتباه انداخته اند.

6-علم مفردات یا واژه شناسی در قرآن دانشی است که در باره تک واژ ه های قرآنی از نظر ریشه اشتقاق لغوی و دلالت آن بر معنای مطلوب مناسب و نوع کاربرد آن در قران بحث می کند بدین منظور که هرگاه شخصی معنای واژه های قرآنی را نمی داند با مراجعه به کتابهای لغوی مانند مفردات راغب می تواند معنا و ریشه موارد اشتقاقی و نوع کاربرد آن را بشناسد . و حال آنکه علم مفاهیم شناسی قرآن درباره یک واژه و معنای آن درتمام حالات علمی و ادبی درقرآن بحث می کند با این توضیح تفاوت عمده و عمیق علم مفردات با علم مفاهیم تا حدودی روشن شد.

علم مفردات شاخه های فراوانی دارد که به بعضی از آنها اشاره می شود:

الف- دانش غریب القرآن

ب-معرب القرآن که در آن در مورد واژه هائی که از زبانهای دیگر به زبان قرآن وارد شده و به صورت عربی در آمده بحث می کند.

ج- اعراب القرآن در خصوص چگونکی اعراب الفاظ قرآن بحث می کند

د-مجازات قرآن انواع مجازهای به کار رفته در قرآن در این شاخه بحث می شود.

ه- وجوه و نظائر در قرآن

و بعضی دیگر از موضوعات علوم قرآن که بنوعی با مفردات قرآن سرو کار دارد.

دانشمندا ن بزرگی به تبیین واژه های قرآنی پرداخته اند و برخی از آنها کتابهائی را نیز تدوین نموده اند که تفصیل آنها در کتابهای رجال مانند : معجم الادباء ، تاریخ بغداد، فهرست ابن ندیم، اعلام زرکلی و .....آمده است.

برای آگاهی از این کتابها می توانید به مجله بینات شماره

هفت و نه مراجعه کنید که بیش از سیصد جلد کتاب معرفی شده است.

7- مفاهیم قرآن به معنای تحقیق کامل و جامع در باره بنیان آشکارو نهان یک لغت است؛ وبررسی سابقه و شرح آن در کل مجموعه آیات قرآن است. و همچنین تمام کاربردهای علمی و ادبی آن را بررسی کردن است. واین تقریبا یک علم کاملا جدید درباره قرآن است. زیرا باید نقش یک مفهوم را در تمام قرآن درقالب یک کلمه و ارتباطات آن مشخص کرد.تحقیق درباره مفاهیم شناسی قرآن کارساده ای نیست وافراد باید صاحب تخصص های گوناگونی باشند. و بصورت گروهی کارکنند . مفهوم شناسی قرآن بعد ازآشنائی علوم ادبی و منطقی وفلسفی و عرفانی و تاریخی وفقهی و غیره برای محققین حاصل می شود. تازه این بررسی نقش یک کلمه و مفهوم درقرآن است ؛ حال آنکه اگرما خواستیم نقش مفهوم یک جمله و یا چند جمله و یا یک آیه و یا یک سوره را نسبت به یک جمله و یا چند جمله و یا یک آیه ویا یک سوره دیگربررسی کنیم ؛ ببینید چه نیروی انسانی دانشمند و چه سرمایه مالی هنگفت و چه تکنولوژی(ابررایانه) و امکانات نرم افزاری و علمی و سخت افزاری نیاز است. ولی به هرحال کاری است که باید درآینده نزدیک انشاء الله بشود.

8-قران را می توان مثل قطعات متنوع هندسی (Magnets game) فرض کرد که به بی نهایت اشکال قابل تصوراست اگرشما به یک آجردریک ساختمان بسیاربزرگ و چند هکتاری توجه کنید و نقش این آجردرکل مجموعه را بررسی کنید یک تصورمفهومی بدست آورده اید که جایگاه ومعنای آن را درمنظومه این

ساختمان به شما نشان می دهد و تصور بود ونبود آن دراین منظومه به کل آن می تواند کمک کند و یا آسیب برساند. پس باید درنظرداشت هریک ازکلمات قرآن مفهومی دربردارد که باتمام کلمات و جملات قرآن ارتباط دارد ارتباطی که درطول تاریخ تفسیرقرآن کشف نشده است . و ازاین مبنا استنتاجات بسیاری می توان استخراج کرد که درلابلای بعضی از تفاسیرآمده است.

9-البته شاید بتوان گفت مفاهیم قرآن یک رشته جدید در علوم و معارف قرآن است و مربوط به دوران معاصر است زیراکه بسیاری از علوم در حدود نیم قرن جدید تحولات جدی بخود گرفته اند. با استفاده ازابزارو امکانات جدید بویژه رایانه وبرنامه ریزی برای آن می توان به این علم دسترسی پیدا کرد. این علم بصورت رسمی هنوزوارد حوزه و دانشگاه نشده است و مطالب آن بصورت گسیخته درضمن مطالب دیگربیان می شود. هراستادی با توجه به شناخت نسبی خود از آن بحث می کند وبسیاری آن را بعنوان یک علم قرآنی نه می شناسند و نه قبول دارند. اینجانب بعد ازحدود سی سال آشنائی با علوم دینی و اسلامی وقرآنی و بعد تمرکزبرروی این موضوع (علم مفاهیم شناسی قرآن) وکشف آن در تفسیرشریف راهنما به این امرخطیرنائل شدم و خداوند رحیم افق نوردیدن آن را بمن نشان داد. و این چیزی بود که بصورت متفاوت در بعضی مکتوبات قرآنی با آن برخورد می کردم که خود داستانهای زیبا و دلنشینی دارد. خیلی دوست داشتم با قرآن مانوس باشم و روزانه چندین نوبت تلاوت داشته باشم ولی بعضی از مواقع یک کلمه و یا یک جمله قرآن و نقش آن درکل

قرآن فکرودل من را بخودش مشغول می کرد و ساعتها و روزها وقت مرا می گرفت و رهایم نمی کرد ؛ نمی توانستم از آن مفهوم کلمه و جمله و آیه دلم را جدا بکنم ؛ هرلحظه و زمانی که می گذشت رخ جدیدی از آن برایم کشف می شد ولی همیشه دوست داشتم یک راهی پیدا کنم که آن را به صورت علمی درمعرض دیگران قراردهم ؛ ولی عظمت کارونداشتن ابزار و امکانات لازم من را از آن باز می داشت تا اینکه این توفیق نسبی برایم حاصل شد. و برای همین همیشه درحیرتم که قلب مقدس اشرف و اکرم واعظم انبیاء یعنی حضرت محمد مصطفی (ص) چگونه این حجم با عظمت معنوی را درسینه مبارکشان داشتند و آن را حمل می کردنند. آری این کلمات و آیات الهی است که بی نهایت بارقابل استناد و استدلال و فیض جاری است و هنرنمائی می کند.کاری که ازعهده هیچ مجموعه و دستگاه علمی برنمی آید. کاریکه من انجام داده ام کاری است که اصل زحمت آن را دانشمندان اسلامی درتفسیرقیم راهنما انجام داد ه اند و من فقط آن را دیده و استخراج و تالیف کرد ه ام ؛ هرچند که قبل ازمن به این صورت کسی انجام نداده است.

10-ازخوبیهای علم دردوران جدید این است که آنچه را درتصورذهن و یا کشف دل و یا توهم و یا خیال بود امروز می توان بصورت علم درآورد و به معرض نمایش و عموم گذاشت . شما نگاه کنید در زمان ما مسائلی حتی مثل طی الارض و روی آب راه رفتن ونامرئی شدن و صدها نمونه

از این دست به صورت علمی دسته بندی و طبقه بندی شده است. چه برسد به علومی که ازقواعد و ضوابط مثل تفسیرقرآن برخورداراست.

11- بسیاری ازتفاسیر که دردوران قدیم نوشته شده است درمحدوده علم آموزی ودانش یک فرد و بسته به نوع کتابهای تفسیری و امکاناتی که دراختیارداشته و گرایش و هدفی که داشته است.درصورتیکه درزمان معاصرباید ازنوشتن تکراری و بیهوده این تفاسیرخوداری کرد و زیرنظرمجموعه ای ازاساتید ، تفسیرهمه جانبه نوشت.وحوزهای پژوهشی عظیمی به این امرمهم اختصاص یابد. امید است درآینده حوزه های علمی بزرگ و دانشگاههای بزرگ قرآنی درراستای آموزش و پژوهش های قرآنی بیش ازآن چیزی که امروزوجود دارد تاسیس شود.

12- داشتن روش هدفمند و اصولی و رعایت آن درطول نگارش تفاسیرازنکات مهمی است که مفسرین باید رعایت کنند. زیرا مفسرین بزرگ قرآن بعضی ازموارد یک مفهوم را دریک جای قرآن به یک معنا گرفته اند و درجاهای دیگرقرآن از آن عدول کرده اند مثل آن است که یک جا در قرآن ما کلمه( صلوهَ) را به این شکل و درجاهای دیگرقرآن بصورت (صلاهَ) بنویسیم. اگرما توانستیم به معنای واقعی و مفهوم (روح) یا (امر) یا (امام) و ....درقرآن برسیم باید بااین ملاک واحد درکل قرآن به تحقیق بپردازیم.

13-اگرخواستیم عظمت قرآن را درنظربگیریم باید اینطورتصورکرد که تمام عالم هستی دو بارتکرار شده است یکباربصورت عینی درعالم خارج و یکباربصورت مکتوب به صورت قرآن و اگرگفته عرفاء را به آن اضافه کنیم به این صورت استکه وجود انسان قرآنی (کامل) دو چهره دارد یکی به صورت عینی یعنی جهان خارج و دیگری بصورت مکتوب یعنی قرآن.

14-قرآن كريم در آيه ى بيست و يكم سوره ى

حجر به سرچشمه و منبع موجودات و نزول معيّن آنها اشاره كرده، مى فرمايد:

( وَ إِن مِّن شَىْ ءٍ إِلَّا عِندَنَا خَزَآئِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَّعْلُومٍ)

و هيچ چيزى نيست جز آن كه منابعش نزد ماست؛ و [لى] جز به اندازه معيّن آن را فرو نمى فرستيم.

«خزائن» در اصل به معناى حفظ و نگه دارى چيزى است و در اصطلاح به معناى محلى است كه افراد، اموالشان را در آن گردآورى و حفظ مى كنند.

اين مفهوم در مورد انسان ها صادق است كه قدرت محدود دارند و نمى توانند در هر عصرى همه چيز را فراهم كنند، اما در مورد خدا تصور نمى شود.

پس خزاين الهى، يا به معناى «مقدورات الهى» است؛ يعنى همه چيز در منبع قدرت الهى جمع است و هر وقت بخواهد هر مقدار كه لازم باشد ايجاد مى كند و يا به معناى مجموعه ى امورى است كه در عالم هستى و جهانِ ماده وجود دارند؛ مثل عناصر و اسباب، كه در اين مجموعه همه چيز فراوان است، اما هر موجود خاص آن به صورت محدود ايجاد مى شود.

قرآن خداوند نیز ازهمین سنخ است که متصل به دریای بی کرانه وجود خداوند است و هروقت خداوند بخواهد مقداری از معنای آن را برای ما ایجاد می کند . و چهره کامل آن درزمان حکومت حضرت ولی عصر(عج) ظهور می کند. انشاء الله.

15- قرآن كريم در آيه ى چهل و يكم سوره ى بقره با اشاره به رابطه ى قرآن با كتب آسمانى پيشين، چهار فرمان در مورد پاس داشت قرآن مى دهد و مى فرمايد:

( وَآمِنُوْا بِمَا أَنْزَلْتُ مُصَدِّقاً لِمَا مَعَكُمْ وَلَا تَكُونُوا أَوَّلَ كَافِرٍ بِهِ وَلَا تَشْتَرُوا بِآيَاتِي ثَمَناً قَلِيلًا وَإِيَّايَ فَاتَّقُونِ)

و به آنچه فرو فرستادم

(/ قرآن) ايمان آوريد، در حالى كه مؤيد چيزى است كه با شماست. و نخستين انكار كننده آن نباشيد؛ و بهاى اندك را با آيات من مبادله نكنيد؛ و تنها (از عذاب) من (خودتان) را حفظ كنيد.

خداوند می فرماید قرآن را ارزان نفروشید قدروقیمت وعظمت آن را دریابید و برای رسیدن به آن بهای لازم را بپردازید. هرآیه قرآن مثل عروسی بلند مرتبه ای است که تا بهای آن پرداخته نشود رخ نمی نماید بعضی ازموارد این بهاء به قیمت جان و حقیقت انسان است . کسانیکه خادم قرآن هستند باید همیشه این را مد نظرداشته باشند.

عروس حضرت قرآن نقاب آن گه براندازدكه دارالملك ايمان را مجرد يابد از غوغا

(سنائی)

-

16- دراین قسمت برای اینکه وظیفه ما نسبت به قرآن مشخص شود سخن رهبرعظیم الشان انقلاب اسلامی دردنیای معاصرحضرت امام خمینی(ره) را می آورم: (جلد بیستم صحیفه امام خمینی(ره)- صفحه 91 تا 93- پيام به مردم زائران بيت الله الحرام به مناسبت ايام حج "مهجوريت حج ابراهيمي "):

(از انس با قرآن كريم ، اين صحيفه الهي و كتاب هدايت ، غفلت نورزند كه مسلمانان هر چه دارند و خواهند داشت در طول تاريخ گذشته و آينده ازبركات سرشار اين كتاب مقدس است . و از همين فرصت از تمامي علماي اعلام و فرزندان قرآن و دانشمندان ارجمند تقاضا دارم كه از كتاب مقدسي كه تبيان كل شي ءاست و صادر از مقام جمع الهي به قلب نور اول و ظهور جمع الجمع تابيده است ، غفلت نفرمايند. اين كتاب آسماني - الهي كه صورت عيني و كتبي جميع اسما و صفات و آيات وبينات است و

از مقامات غيبي آن دست ما كوتاه است و جز وجود اقدس جامع من خوطب به از اسرار آن كسي آگاه نيست و به بركت آن ذات مقدس و به تعليم او خلص اولياي عظام دريافت آن نموده اند و به بركت مجاهدات و رياضتهاي قلبيه ، خلص اهل معرفت به پرتوي از آن به قدر استعداد و مراتب سير بهره مند شده اند و اكنون صورت كتبي آن ،كه به لسان وحي بعد از نزول از مراحل و مراتب ، بي كم و كاست و بدون يك حرف كم وزياد به دست ما افتاده است ، خداي نخواسته مباد كه مهجور شود و گر چه ابعاد مختلفه آن و در هر بعد مراحل و مراتب آن از دسترس بشر عادي دور است لكن به اندازه علم ومعرفت و استعدادهاي اهل معرفت و تحقيق در رشته هاي مختلف ، به بيانها و زبانهاي متفاوت نزديك به فهم از اين خزينه لايتناهاي عرفان الهي و بحر مواج كشف محمدي -صلي الله عليه و آله و سلم - بهره هايي بردارند و به ديگران بدهند و اهل فلسفه و برهان بابررسي رموزي كه خاص اين كتاب الهي است و با اشارات از آن مسائل عميق گذشته ،براهين فلسفه الهي را كشف و حل كرده ، در دسترس اهلش قرار دهند. و وارستگان صاحب آداب قلبي و مراقبات باطني رشحه و جرعه اي از آنچه قلب عوالم از "ادبني ربي " دريافت فرموده ، براي تشنگان اين كوثر به هديه آورند و آنان را مودب به آداب الله تا حد ميسور نمايند. و متقيان تشنه هدايت بارقه اي

از آنچه به نور تقوا از اين سرچشمه جوشان هدي للمتقين هدايت يافته اند، براي عاشقان سوخته هدايت الله به ارمغان آورند. و بالاخره هر طايفه اي از علماي اعلام و دانشمندان معظم به بعدي از ابعاد الهي اين كتاب مقدس دامن به كمر زده و قلم به دست گرفته و آرزوي عاشقان قرآن رابرآورند و در ابعاد سياسي ، اجتماعي ، اقتصادي ، نظامي ، فرهنگي و جنگ و صلح قرآن وقت صرف فرمايند تا معلوم شود اين كتاب سرچشمه همه چيز است ؛ از عرفان و فلسفه تاادب و سياست ، تا بيخبران نگويند عرفان و فلسفه بافته ها و تخيلاتي بيش نيست ورياضت و سير و سلوك كار درويشان قلندر است ، يا اسلام به سياست و حكومت و اداره كشور چه كار دارد كه اين كار سلاطين و روساي جمهور و اهل دنياست . يا اسلام دين صلح و سازش است و حتي از جنگ و جدال با ستمكاران بري است . و به سر قرآن آن آورند كه كليساي جاهل و سياستمداران بازيگر به سر دين مسيح عظيم الشان آوردند.

هان اي حوزه هاي علميه و دانشگاههاي اهل تحقيق ! بپاخيزيد و قرآن كريم را ازشرجاهلان متنسك و عالمان متهتك كه از روي علم و عمد به قرآن و اسلام تاخته ومي تازند، نجات دهيد. و اينجانب از روي جد، نه تعارف معمولي ، مي گويم از عمر به بادرفته خود در راه اشتباه و جهالت تاسف دارم . و شما اي فرزندان برومند اسلام ! حوزه ها ودانشگاهها را از توجه به شئونات قرآن و ابعاد بسيار مختلف آن بيدار

كنيد. تدريس قرآن در هر رشته اي از آن را محط نظر و مقصد اعلاي خود قرار دهيد. مبادا خداي ناخواسته در آخر عمر كه ضعف پيري بر شما هجوم كرد از كرده ها پشيمان و تاسف برايام جواني بخوريد همچون نويسنده .

بايد بدانيم حكمت آنكه اين كتاب جاويد ابدي كه براي راهنمايي بشر به هر رنگ و مليت و در هر قطب و قطر، تا قيام ساعت نازل گرديده است ، آن است كه مسائل مهم حياتي را چه در معنويات و چه در نظام ملكي زنده نگه دارد و بفهماند كه مسائل اين كتاب براي يك عصر و يك ناحيه نيست . )

17- منطق شيوه ي تفكر صحيح را مي آموزد حال اگر كسي بخواهد انديشه ها و تفكرات خود را به ديگري منتقل كند. يعني بخواهد از آنچه در ذهن خودش مي گذرد ديگري را آگاه سازد ناچار از سخن استفاده مي كند، يعني الفاظ را براي افاده ي مقصود خود به كار مي برد.

مردم عادي چنين مي پندارند كه انسان نخست مي انديشند سپس انديشه هاي خود را در قالب الفاظ بر زبان مي آورد. اما با كمي دقت نظر معلوم مي شود كه اساساً تفكر بدون استعمال الفاظ امكان پذير نيست. حتي وقتي كه آدمي لب را از سخن فروبسته و به انديشه فرورفته باشد، باز در واقع با يك سلسله الفاظ مخيّل به تفكر مي پردازد و به قول حكما، گويي با خود «حديث نفس» يا نجوا مي كند، به همين جهت است كه تفكر و تعقل را نطق باطن مي نامند (در مقابل نطق ظاهر كه

با الفاظ مسموع انجام مي يابد) پرورش ذهني و فكري آدمي و از قوه به فعل درآوردن استعدادهاي معرفتي او جز به كار بردن لفظ امكان پذير نيست. پس زبان اولاً توأم و همراه با انديشه هاي دروني آدمي است. ثانياً موجب انتقال دانش و فرهنگ و تمدن به ديگران است و آموزش و پرورش بدون استعانت از آن امكانپذير نيست. همين نياز مبرم آدمي به زبان موجب شده است كه به وضع الفاظ بپردازد و در برابر هر معنايي لفظي را كه نمايانگر آن معني باشد قرار دهد.

چنانكه معلوم است هر لفظ مسموع صوتي است كه در هوا پخش مي شود و به سرعت محو مي گردد. يعني علامتي است فرار و ناپايدار كه عمرآن لحظه اي بيش نيست و فقط هنگام رويارويي با ديگران بكار مي رود. اما آدمي مايل است افكار و انديشه ها و خواسته هاي خود را به مكانهاي دور دست و به آيندگان و كساني كه با او روياروي نيستند نيز برساند. به همين جهت به وضع الفاظ بسنده نكرده و يك سلسله علايم ديگر نيز وضع كرده كه همان خط يا علايم مكتوب يا الفباست. علايمي به مراتب پايدارتر و ثابت تر از الفاظ، اين علائم مكتوب را نشان و دال بر الفاظ قرار داده است.

بنابراين علايم مكتوب يا خط يا وجود كتبي دلالت بر حفظ، يعني اصوات معين ، دارد. به عبارت مختصرتر وجود كتبي دال بر وجود لفظي است ، همانطور كه وجود لفظي دال بر معناي ذهني است و معناي ذهني دال بر شيء خارجي.

وجود كتبي (علايم كتبي يا خطي ) – وجود لفظي (

علايم ملفوظ يعني اصواتي كه با اتكاء به مخارج حروف از دهان خارج مي شود) – وجود ذهني (معني ذهني يا صورت ذهني) – وجود عيني (وجود خارجي يا شي خارجي)

به عبارت موجزتر شيء داراي چهار نحوه وجود است. وجود عيني و وجود ذهني و وجود لفظي و وجود كتبي . از آنجا كه نقش الفاظ در تفكرات آدمي تا اين درجه است. منطق دانان در آغاز منطق مبحثي را نيز به الفاظ اختصاص مي دهند و البته بحث آنها از الفاظ بحثي است بسيار كلي به نحوي كه كم و بيش شامل همه زبانها مي شود. بر خلاف بحث علماي دستورزبان كه اختصاص بزباني معين دارد.(علم منطق – رشته های نظری و علوم انسانی و معارف اسلامی)

براین اساس وجود لفظی و کتبی را اعتباری و وجود ذهنی و عینی را حقیقی می دانند.

اگربراین مبنا به قرآن رانگاه کنیم؛ فعالیتهای علمی و قرآنی ما ازچهارحالت خارج نیست:

الف-وجود لفظی قرآن که شامل روخوانی ؛ روان خوانی ؛ تندخوانی؛ صوت ولحن؛ علم تجوید ؛ انواع قرائات قرآنی؛ حفظ ظاهری قرآن؛و تمام فعالیتهائی که دراین حوزه لفظی قرآن می شود.

ب-وجود کتبی قرآن که شامل انواع رسم الخط ونوشتن قرآن ؛ چاپ قرآن؛ تمام کارهای هنری مربوط به قرآن.

ج-وجود ذهنی قرآن یعنی آنچه درذهن مردم مسلمان یا جامعه بشری یا مفسرومحقق قرآن وجود داردو بر روی آن تدبرو تفکرمی کند و آن را نشر وارائه می دهد.و شامل تمام تفاسیر و معارف و علوم قرآنی می شود.

د-وجود عینی قرآن که به دوصورت جلوه می کند یا بصورت فردی که دریک انسان قرآنی درخارج مصداق پیدا می کند و حقیقی

ترین آن امام معصوم است که واقعیت قرآن و مظهرعینی کامل قرآن درعالم خارج است و قرآن ناطق است و درزمان ما حضرت امام ولی عصر(عج) می باشد ویا بصورت جمعی تجلی و ظهورپیدا می کند که جامعه اسلامی و قرآنی و حکومت اسلامی مهدویت است که انشاء الله درآینده ما شاهد و عامل آن خواهیم بود.

به هرحال هرکس که عالم وخادم قرآن باشد بصورت حصرعقلی ازیکی ازاین چهارقسم خارج نیست ؛ و کسیکه درحوزه علم مفاهیم شناسی قرآن فعالیت و تحقیق و مطالعه می کند دربخش سوم (وجود ذهنی) جایگاه می یابد ووقتی درعرصه نشرمکتوب می پردازد درجایگاه دوم (وجود کتبی) فعال است.

اگربخواهیم توضیح مفصل دهیم که علم مفاهیم قرآن شناسی چیست ؟ باید کتابهای مستقلی تالیف گردد ؛ که امیدواریم این مهم درآینده نزدیک انجام گیرد.

17-ما در اینجا براساس امکانات و ابزار و نرم افزارهای علمی بیش ازهزارتا از کلمات قرآن را مفهوم شناسی وبراساس حروف الفبا استخراج کرده ایم ؛ باشد که انشا ء الله در آینده این علم( مفهوم شناسی قرآنی) توسعه لازم را بنماید. از بین تفاسیرتفسیرراهنما را ملاک قرارداده ایم که نسبت به تمام تفسیرهای قرآن بعضی ازاستاندارهای لازم را دارد که می توانید ویژگیهای آن را درمقدمه آن تفسیرشایسته و مهم بخوانید. باید توجه داشت که بعضی ازکلمات مشترک لفظی و بعضی ازآنها مشترک معنوی می باشند ؛ وتعدادی ازکلمات نیز عربی وفارسی می باشد ؛ برای همین کسی که می خواهد مفهومی را بررسی کند لازم است یکدورفهرست کلمات را بررسی کند. . این مجموعه کتاب مفاهیم شناسی قرآن بیشتربرای محققین و پژوهشگران قرآنی و کسانیکه می

خواهند پایان نامه حوزوی و دانشگاهی تالیف کنند ویا علاقه به مباحث عمیق قرآنی هستند می باشد.

حوزه علمیه اصفهان

رسول ملکیان اصفهانی

طائف از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

طائف

اهميت طائف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 31 - 8

8 - مكه و طائف ، دو شهر مهم جامعه عصر بعثت ، نزد عرب جاهلى

و قالوا . .. على رجل من القريتين

تاريخ طائف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 31 - 8

8 - مكه و طائف ، دو شهر مهم جامعه عصر بعثت ، نزد عرب جاهلى

و قالوا . .. على رجل من القريتين

توقع نبوت اشراف طائف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 31 - 1

1 - توقع بى جاى مشركان مكه در لزوم انتخاب پيامبر ، از ميان اشراف { مكه } و { طائف }

و قالوا لولا نزّل ه_ذا القرءان على رجل من القريتين عظيم

عموم مفسران مراد از {قريتين} را مكه و طائف دانسته اند.

طارق از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

طارق

ابزار شناخت ستاره طارق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 2 - 2

2 - ابزار شناخت حقيقتِ ستاره { طارق } و ويژگى هاى آن ، در اختيار همگان نيست .

و ما أدريك ما الطارق

خطاب در {ما أدراك} در اين موارد، مخصوص شخص پيامبر(ص) نيست; بلكه روى سخن با هر مخاطبى است كه اين سخن را دريافت كند.

سوگند به ستاره طارق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 1 - 2

2 - سوگند خداوند به ستاره پديدار شده در شب ( زهره يا زحل يا ثريا و يا . . . )

و الطارق

{طارق}; يعنى،

كسى كه شب هنگام وارد شود. برخى ريشه اصلى آن را {طَرْق} (كوبيدن در) دانسته و گفته اند: كسى كه شب وارد مى شود، چون به كوبيدن در نياز پيدا مى كند، {طارق} ناميده مى شود (نهايه ابن اثير). آيات بعد صراحت دارد كه مراد از آن ستاره است. صاحب {قاموس} آن را بر {ستاره صبح} (زهره) تطبيق داده است; گرچه به نقل {لسان العرب}، برخى از اهل لغت اين نام را نامعروف خوانده و برخى ديگر آن را بر زحل (كيوان) و ثريا (پروين) منطبق دانسته اند.

عظمت ستاره طارق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 2 - 1

1 - عظمت ستاره { طارق } ، فراتر از حد بيان است .

و ما أدريك ما الطارق

فلسفه نامگذارى طارق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 2 - 4

4 - { عن ضحاك بن مزاحم قال سئل على ( ع ) عن الطارق قال : هو أحسن نجم فى السماء و ليس تعرفه الناس و انما سمّى الطارق لأنّه يطرق نوره سماءً سماءً إلى سبع سماوات ثمّ يطرق راجعاً حتّى يرجع إلى مكانه ;

از ضحاك بن مزاحم روايت شده است: از امام على(ع) از معناى {طارق} سؤال شد، حضرت فرمود: نيكوترين ستاره اى است كه در آسمان است و مردم آن را نمى شناسند و همانا {طارق} ناميده شده; چون نور آن در آسمان ها، يكى پس از ديگرى تا هفت آسمان نفوذ مى كند. سپس در بازگشت نيز هم چنان نفوذ مى كند تا به محل اول برسد}.

مراد از طارق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 2 - 4

4 - { عن ضحاك بن مزاحم قال سئل على ( ع ) عن الطارق قال : هو أحسن نجم فى السماء و ليس تعرفه الناس و انما سمّى الطارق لأنّه يطرق نوره سماءً سماءً إلى سبع سماوات ثمّ يطرق راجعاً حتّى يرجع إلى مكانه ;

از ضحاك بن مزاحم روايت شده است: از امام على(ع) از معناى {طارق} سؤال شد، حضرت فرمود: نيكوترين ستاره اى است كه در آسمان است و مردم آن را نمى شناسند و همانا {طارق} ناميده شده; چون نور آن در آسمان ها، يكى پس از ديگرى تا هفت آسمان نفوذ مى كند. سپس در بازگشت نيز هم چنان نفوذ مى كند تا به محل اول برسد}.

نورانيت ستاره طارق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 3 - 1

1 - { طارق } ، ستاره اى است داراى پرتوى نافذ و شكافنده تاريكى ها در صحنه آسمان .

النجم الثاقب

{ثَقْب}; يعنى، دريدگى كم عمق (مصباح) و چون نور ستاره نفوذ مى كند، آن را {ثاقب} گويند. (مقاييس اللغة) استفهام از شناخت {طارق} _ در آيه قبل _ و توصيف آن به {نجم ثاقب} _ در اين آيه _ بيانگر آن است ستاره اى خاص مورد نظر است.

ويژگيهاى ستاره طارق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 2 - 2

2 - ابزار شناخت حقيقتِ ستاره { طارق } و ويژگى هاى آن ، در اختيار همگان نيست .

و

ما أدريك ما الطارق

خطاب در {ما أدراك} در اين موارد، مخصوص شخص پيامبر(ص) نيست; بلكه روى سخن با هر مخاطبى است كه اين سخن را دريافت كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 3 - 1

1 - { طارق } ، ستاره اى است داراى پرتوى نافذ و شكافنده تاريكى ها در صحنه آسمان .

النجم الثاقب

{ثَقْب}; يعنى، دريدگى كم عمق (مصباح) و چون نور ستاره نفوذ مى كند، آن را {ثاقب} گويند. (مقاييس اللغة) استفهام از شناخت {طارق} _ در آيه قبل _ و توصيف آن به {نجم ثاقب} _ در اين آيه _ بيانگر آن است ستاره اى خاص مورد نظر است.

طاغوت از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

طاغوت

آثار اجتناب از طاغوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 17 - 6

6 - سعادت و نيك بختى انسان در عرصه دنيا و آخرت ، در گرو اجتناب از عبادت طاغوت و اطاعت سردمداران ضلالت و توبه و روى كرد به خداوند است .

و الذين اجتنبوا الط_غوت . .. لهم البشرى

مقصود از بشارت در آيه شريفه، بشارت به بهشت و سعادت بشرى است.

آثار اجتناب از عبادت طاغوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 17 - 5

5 - كسانى كه از عبادت طاغوت و اطاعت سردمداران ضلالت ، پرهيز كرده و به خدا روى آورند و توبه كنند ، شايسته بشارت الهى اند .

و الذين اجتنبوا الط_غوت أن يعبدوها و أنابوا إلى اللّه لهم البشرى

آثار پيروى از طاغوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

8 - هود - 11 - 60 - 4

4_ پيروى از طاغوت ها و سركشان ، موجب دورى از رحمت خدا در دنيا و آخرت است .

و اتبعوا أمر كل جبار عنيد. و أُتبعوا فى ه_ذه الدنيا لعنة و يوم القي_مة

آثار حاكميّت طاغوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 257 - 11

11 _ حاكميّت طاغوت ، منحرف كننده جامعه ، به سوى ظلمت ها و تباهيها

اولياؤهم الطّاغوت يخرجونهم من النّور الى الظّلمات

آثار عبادت طاغوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 17 - 3،8

3 - عبادت طاغوت و اطاعت از سردمداران گمراهى ، شرك است .

و الذين اجتنبوا الط_غوت أن يعبدوها

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه آيه شريفه در توصيف مؤمنانى است كه در برابر مشركان قرار داشته و در عقيده مخالف آنان مى باشند.

8 - عبادت طاغوت و اطاعت از سران ضلالت ، مانع توبه و باريافتن به درگاه الهى است .

و الذين اجتنبوا الط_غوت أن يعبدوها و أنابوا إلى اللّه

آثار قبول طاغوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 62 - 3

3 _ مراجعه به طاغوت ، در پى دارنده عذاب در قيامت *

فكيف اذا اصابتهم مصيبة بما قدّمت ايديهم

برداشت فوق را فرمايش امام باقر و امام صادق (ع) تأييد مى كند كه فرمودند: المصيبة هى الخسف و اللّه بالمنافقين عند الحوض.

_______________________________

تفسير قمى، ج 1، ص 142 ; نورالثقلين، ج 1، ص 509، ح 367 ; تفسير عياشى، ج 1، ص 254، ح 181.

آثار

قضاوت طاغوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 62 - 1

1 _ ارجاع داورى به طاغوت ، موجب ابتلاى مراجعه كنندگان به مصائب و مشكلات

يريدون ان يتحاكموا الى الطّاغوت . .. فكيف اذا اصابتهم مصيبة بما قدّمت

با توجه به آيه پيش، از مصاديق مورد نظر براى {ما قدمت ايديهم} مراجعه به طاغوت براى داورى است.

آثار گرايش به طاغوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 62 - 7

7 _ زير پا گذاشتن مقررات شرعى و گرايش به طاغوت ، از عوامل ابتلاى جوامع به مشكلات و گرفتاريها

و اذا قيل لهم . .. فكيف اذا اصابتهم مصيبة بما قدّمت ايديهم

اجتناب از طاغوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 17 - 1،2،7

1 - پرهيز از عبادت و اطاعت طاغوت ها و سردمداران كفر و شرك ، از اوصاف مؤمنان و بندگان خالص خدا

و الذين اجتنبوا الط_غوت أن يعبدوها

{طاغوت} در اصل به هر متجاوز و رئيس گمراه گر گفته مى شود. اين كلمه در قرآن، هم به اين معنا آمده و هم در بت و صنم به كار رفته است. چنانچه اين واژه در آيه شريفه در معناى نخست به كار رفته باشد، مقصود از عبادت (أن يعبدوها) اطاعت خواهد بود. گفتنى است آيه شريفه درصدد توصيف مؤمنان و بندگان خالص خداوند است (كه از آيات بعد نيز قابل استفاده است).

2 - لزوم اجتناب از عبادت طاغوت و اطاعت از سردمداران ضلالت

و الذين اجتنبوا الط_غوت أن يعبدوها

7 - اجتناب از عبادت طاغوت و

اطاعت از سران ضلالت ، شرط توبه و رويكرد به خداوند است .

و الذين اجتنبوا الط_غوت أن يعبدوها و أنابوا إلى اللّه

تقدم طرح مسأله اجتناب از طاغوت، بر موضوع توبه و رويكرد به خداوند، مى تواند گوياى برداشت بالا باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 20 - 1

1 - عبادت خالصانه خدا ، اجتناب از عبادت طاغوت ، توبه ، پيروى از بهترين سخن و خردورزى ، از اوصاف تقواپيشگان

و الذين اجتنبوا الط_غوت أن يعبدوها و أنابوا إلى اللّه . .. الذين يستمعون القول .

{الذين اتّقوا ربّهم} بيان تفصيلى براى آن دسته از افراد مؤمنى است كه در آيات قبل توصيف شده اند; يعنى، {الذين اجتنبوا الطاغوت. .. الذين يستمعون القول...}.

استهزاى طاغوت پرستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 60 - 13

13 _ گرفتاران به لعنت و غضب خدا ، مسخ شدگان و طاغوت پرستان اهل كتاب خود سزاوار استهزا و نه مؤمنان به خدا و كتب آسمانى

الذين اتخذوا دينكم هزواً . .. منهم القردة و الخنازير و عبد الطغوت

اطاعت از طاغوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 60 - 15

15 _ فرمانبرى از طغيانگران ، ناسازگار با ايمان به خدا و كتب آسمانى

هل تنقمون منا الا ان ءامنا باللّه . .. و عبد الطغوت

توصيف پيشينيان يهود و نصارا به بندگى و اطاعت طاغوت در پاسخ استهزاى اهل كتاب نسبت به مؤمنان، حاكى از ناسازگارى ايمان به خدا با اطاعت طاغوت است.

اهل كتاب و طاغوت

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 51 - 2

2 _ گرايش و ايمان برخى اهل كتاب و علماى يهود به جبت ( معبودى غير از خدا ) و طاغوت

الم تر الى الذين اوتوا نصيباً من الكتب يؤمنون بالجبت و الطّاغوت

{جبت} در لغت به معناى هر چيزى است كه در آن خيرى نباشد و نيز به معبودى غير از خدا گفته مى شود.

اهميت اجتناب از طاغوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 36 - 2

2- عبادت خدا و اجتناب از طاغوت ، دو ركن اساسى تعاليم انبيا

و لقد بعثنا فى كلّ أُمّة رسولاً أن اعبدوا الله و اجتنبوا الط_غوت

ايمان به طاغوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 51 - 2،13

2 _ گرايش و ايمان برخى اهل كتاب و علماى يهود به جبت ( معبودى غير از خدا ) و طاغوت

الم تر الى الذين اوتوا نصيباً من الكتب يؤمنون بالجبت و الطّاغوت

{جبت} در لغت به معناى هر چيزى است كه در آن خيرى نباشد و نيز به معبودى غير از خدا گفته مى شود.

13 _ ايمان حُييى بن اخطب و كعب اشرف به جبت و طاغوت ، و گفتار نارواى آنان نسبت به مسلمانان

الم تر الى الّذين اوتوا نصيباً من الكتب يؤمنون بالجبت و الطّاغوت و يقولون

ابن عباس مى گويد: اين آيه درباره حييى بن اخطب و كعب اشرف نازل شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 52 - 2

2 _ ايمان به جبت

و طاغوت ( كفر و شرك ) موجب لعن خداوند

الم تر . .. اولئك الّذين لعنهم اللّه و من يلعن اللّه فلن تجد له نصيراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 60 - 17

17 _ مراجعه به طاغوت ها براى داورى ، ايمان به آنان و تأييد ظلم و تجاوزگرى آنان است .

يريدون ان يتحاكموا الى الطّاغوت و قد امروا ان يكفروا به

تقويت طاغوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 76 - 5

5 _ تقويت طاغوت ، از ويژگى هاى كافران

و الّذين كفروا يقاتلون فى سبيل الطّاغوت

توطئه طاغوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 76 - 11

11 _ سست بنيادى نقشه ها و ترفند هاى طاغوت ها و شياطين

و الّذين كفروا يقاتلون فى سبيل الطّاغوت . .. انّ كيد الشّيطان كان ضعيفاً

جايگاه طاغوت پرستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 60 - 16،17

16 _ گرفتاران به لعنت الهى و غضب الهى ، مسخ شدگان و طاغوت پرستان ، داراى بدترين جايگاه و منزلت در پيشگاه خداوند

من لعنه اللّه . .. و عبد الطغوت أولئك شر مكاناً و اضل عن سواء السبيل

با توجه به ارتباط اين آيه با آيه قبل كه روى سخن را با اهل كتاب قرار داده بود.

17 _ بدترين جايگاه دوزخ از آن مسخ شدگان ، پرستندگان طاغوت ، گرفتاران به لعنت و غضب الهى است .

من لعنه اللّه و غضب عليه و جعل منهم . .. أولئك

شر مكاناً و اضل عن سواء السبيل

برخى از مفسران {مكاناً} را جايگاه دوزخى توصيف شدگان دانسته اند.

جنگ با طاغوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 76 - 10

10 _ جنگ با دوستان شيطان ( كافران و طاغوت ها ) مصداق بارز نبرد در راه خدا

الّذين امنوا يقاتلون فى سبيل اللّه . .. فقاتلوا اولياء الشّيطان

جنگ در راه طاغوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 76 - 3،4،15

3 _ جنگ هاى كافران ، در راه طاغوت است .

و الّذين كفروا يقاتلون فى سبيل الطّاغوت

4 _ نبرد در ركاب طاغوت ها ، نشانه كفر

و الّذين كفروا يقاتلون فى سبيل الطّاغوت

15 _ كافران پيكارگر در جبهه طاغوت ، ضعيف و ناتوان

و الذين كفروا يقاتلون فى سبيل الطّاغوت . .. انّ كيد الشّيطان كان ضعيفاً

حاكميت طاغوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 257 - 9،11،14،16

9 _ كفر ، زمينه ساز سرپرستى و حاكميّت طاغوت و انحراف از نور به ظلمتها

و الّذين كفروا اولياؤهم الطّاغوت يخرجونهم من النّور الى الظّلمات

11 _ حاكميّت طاغوت ، منحرف كننده جامعه ، به سوى ظلمت ها و تباهيها

اولياؤهم الطّاغوت يخرجونهم من النّور الى الظّلمات

14 _ اتحاد اهل ايمان به علّت ولايت واحد الهى و تشتت صفوف اهل كفر ، به لحاظ حاكميّت اولياى متعدد طاغوتى بر آنان

اللّه ولىّ الّذين امنوا . .. و الّذين كفروا اولياؤهم الطّاغوت

چون مؤمنان از يك {ولى} برخوردارند، پس به وحدت مى رسند، و در مقابل، كافران داراى اوليايى متعددند و در نتيجه

متشتت خواهند شد.

16 _ توجّه به عاقبت و عقوبت اهل كفر ، زمينه ساز پرهيز از انحراف به كفر و پذيرش حاكميّت طاغوت

اولئك اصحاب النّار هم فيها خالدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 258 - 3

3 _ حاكميّت و سلطه طغيانگران ، داده اى از جانب خداوند

ان ءَاتيه اللّه الملك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 60 - 20

20 _ ارجاع داورى به حاكمان خودكامه و سلطه گر ، پذيرش حاكميت طاغوت است .

الم تر الى الّذين يزعمون انّهم امنوا . .. يريدون ان يتحاكموا الى الطّاغوت

امام صادق (ع) فرمود: . .. انّه لو كان لك على رجل حقّ فدعوته الى حكّام اهل العدل فأبى عليك اِلا انْ يرافعك الى حكام اهل الجور ليقضوا له لكان ممّن حاكم الى الطاغوت و هو قول اللّه عزّ و جل: الم تر الى الّذين يزعمون ... .

_______________________________

كافى، ج 7، ص 411، ح 3 ; نورالثقلين، ج 1، ص 508، ح 361 ; تفسير برهان، ج 1، ص 387، ح 2، 3 و 5 ; تفسير عياشى، ج 1، ص 254، ح 180.

دوستان طاغوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 76 - 7

7 _ طاغوت ها و همواركنندگان راه آنان ، دوستان و ياوران شيطانند .

و الّذين كفروا يقاتلون فى سبيل الطّاغوت فقاتلوا اولياء الشّيطان

مراد از اولياى شيطان به قرينه فاى تفريع در {فقاتلوا}، كافران و طاغوتها هستند. گفتنى است كه در برداشت فوق، شيطان، غير طاغوت گرفته شده است.

سبيل الله و

طاغوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 76 - 8

8 _ تضاد راه خدا با راه طاغوت و شيطان

الّذين امنوا يقاتلون فى سبيل اللّه و الّذين كفروا يقاتلون فى سبيل الطّاغوت فقاتل

شيطنت طاغوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 76 - 9

9 _ طاغوت ها ، شيطانند و كافران ، ياوران آنها

و الّذين كفروا يقاتلون فى سبيل الطّاغوت فقاتلوا اولياء الشّيطان

بدان احتمال كه مراد از شيطان همان طاغوت باشد ; در اين صورت مقصود از اولياء شيطان _ به دليل فاى تفريع _ كافران خواهد بود.

طاغوت پرستان در جهنّم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 60 - 17

17 _ بدترين جايگاه دوزخ از آن مسخ شدگان ، پرستندگان طاغوت ، گرفتاران به لعنت و غضب الهى است .

من لعنه اللّه و غضب عليه و جعل منهم . .. أولئك شر مكاناً و اضل عن سواء السبيل

برخى از مفسران {مكاناً} را جايگاه دوزخى توصيف شدگان دانسته اند.

طاغوت پرستى اهل كتاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 60 - 9،13

9 _ گرفتارى اهل كتاب به لعنت و غضب خداوند ، پرستش طاغوت و مسخ شدنشان به ميمون و خوك ، سزاى رفتار هاى زشت آنان

هل انبئكم بشرّ من ذلك مثوبة عند اللّه من لعنه . .. و عبد الطغوت

كلمه {مثوبة} (سزا و جزا) مى رساند كه غضب و . .. به عنوان پيامدهاى شومى است كه اعمال نارواى اهل كتاب آنها را

اقتضا مى كرده است.

13 _ گرفتاران به لعنت و غضب خدا ، مسخ شدگان و طاغوت پرستان اهل كتاب خود سزاوار استهزا و نه مؤمنان به خدا و كتب آسمانى

الذين اتخذوا دينكم هزواً . .. منهم القردة و الخنازير و عبد الطغوت

ظلم طاغوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 60 - 17

17 _ مراجعه به طاغوت ها براى داورى ، ايمان به آنان و تأييد ظلم و تجاوزگرى آنان است .

يريدون ان يتحاكموا الى الطّاغوت و قد امروا ان يكفروا به

فضايل معرضان از طاغوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 17 - 5

5 - كسانى كه از عبادت طاغوت و اطاعت سردمداران ضلالت ، پرهيز كرده و به خدا روى آورند و توبه كنند ، شايسته بشارت الهى اند .

و الذين اجتنبوا الط_غوت أن يعبدوها و أنابوا إلى اللّه لهم البشرى

قبول قضاوت طاغوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 60 - 17،21

17 _ مراجعه به طاغوت ها براى داورى ، ايمان به آنان و تأييد ظلم و تجاوزگرى آنان است .

يريدون ان يتحاكموا الى الطّاغوت و قد امروا ان يكفروا به

21 _ ارجاع داورى به طاغوت ، نشانه دروغگويى در ادّعاى ايمان

الم تر الى الّذين يزعمون انّهم امنوا

امام صادق (ع) فرمود: . .. اما علمت ان كل زعم فى القرآن كذبٌ.

_______________________________

كافى، ج 2، ص 342، ح 20 ; نورالثقلين، ج 1، ص 508، ح 362.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4

- 62 - 12

12 _ تظاهر منافقان به اينكه مراجعه آنان به طاغوت براى قضاوت ، از سر بى ايمانى به پيامبر ( ص ) نبوده است .

يريدون ان يتحاكموا الى الطّاغوت . .. ان اردنا الّا احساناً و توفيقاً

مفهوم جمله {ان اردنا} اين است كه قصد ما اعراض از حكم پيامبر (ص) نبوده است، بلكه مى خواستيم بين طرفين دعوا صلح دهيم و به آنان نيكى كرده باشيم.

قضاوت طاغوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 60 - 1،2،3،8،11،12،14،18

1 _ تصميم بر ارجاع داورى به طاغوت ، ناسازگار با ايمان به قرآن و ديگر كتب آسمانى است .

الم تر الى الذين يزعمون . .. يريدون ان يتحاكموا الى الطّاغوت

1 _ جمله {يريدون . .. } دلالت مى كند كه حتّى تصميم بر چنين كارى نيز خطاست ; چه رسد به انجام آن. 2 _ كلمه {طاغوت}، مصدر و به معناى اسم فاعل است ; يعنى: هر انسان متجاوز، ظالم و جبّار.

2 _ ناسازگارى ايمان به قرآن و كتب آسمانى ، با ارجاع داورى به طاغوتها

الم تر الى الذين يزعمون . .. يريدون ان يتحاكموا الى الطّاغوت

3 _ مراجعه به طاغوت ها براى داورى ، على رغم ادعاى ايمان مايه شگفتى و تعجّب

الم تر الى الذين يزعمون . .. ان يتحاكموا الى الطّاغوت

استفهام در جمله {الم تر}، براى تعجّب ايراد شده است.

8 _ دادگاه هاى طاغوتى ، دادگاههايى هستند كه بر خلاف حكم خدا و رسول قضاوت مى كنند . *

يريدون ان يتحاكموا الى الطّاغوت و قد امروا ان يكفروا به

در صورتى ارجاع داورى به دادگاهها ناسازگار

با ايمان مى شود كه قضاوت در آن محاكم بر خلاف دستورات الهى باشد ; بنابراين مراد از طاغوت حاكمانى هستند كه بر خلاف قرآن و سنت پيامبر حكم مى كنند.

11 _ خوددارى از مراجعه به طاغوت براى قضاوت ، مصداقى از كفر به طاغوت

يريدون ان يتحاكموا الى الطّاغوت و قد امروا ان يكفروا به

12 _ ارجاع داورى ها به طاغوت ( كسانى كه بر خلاف احكام خداوند ، حكم مى كنند ) ، خواسته شيطان است .

و يريد الشّيطان ان يضلّهم

14 _ رجوع كنندگان به طاغوت ، تحت سيطره و نفوذ شيطان هستند .

يريدون ان يتحاكموا الى الطّاغوت . .. و يريد الشّيطان ان يضلّهم

18 _ سقوط به ژرفناى گمراهى ، پيامد پذيرش دادگاه هاى طاغوتى

يريدون ان يتحاكموا . .. و يريد الشّيطان ان يضلّهم ضلالا بعيداً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 64 - 6

6 _ مراجعه به طاغوت و دادگاه هاى ناصالح براى داورى ، ستم به خويشتن است .

يريدون ان يتحاكموا . .. و لو انّهم اذ ظلموا انفسهم

كافران و طاغوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 76 - 9

9 _ طاغوت ها ، شيطانند و كافران ، ياوران آنها

و الّذين كفروا يقاتلون فى سبيل الطّاغوت فقاتلوا اولياء الشّيطان

بدان احتمال كه مراد از شيطان همان طاغوت باشد ; در اين صورت مقصود از اولياء شيطان _ به دليل فاى تفريع _ كافران خواهد بود.

كفر به طاغوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 256 - 9،10،11،13،14،17،21

9

_ ايمان به خداوند و كفر به طاغوت ، راهى استوار ، محكم و مطمئن

فمن يكفر بالطاغوت و يؤمن باللّه فقد استمسك بالعروة الوثقى

10 _ كفر مستمرّ به طاغوت و ايمان مداوم به خداوند ، چنگ زدن به ريسمان محكم الهى است .

فمن يكفر بالطّاغوت و يؤمن باللّه فقد استمسك بالعروة الوثقى

11 _ كفر به طاغوت ( نفى همه اغيار و تخليه وجود از غير حق ) ، شرط تحقّق ايمان

فمن يكفر بالطّاغوت و يؤمن باللّه

از تقدم مسأله {كفر به طاغوت} بر {ايمان} استفاده شده است.

13 _ ايمان به خداوند و كفر به طاغوت ، رُشد است .

قد تبيّن الرّشد من الغىّ فمن يكفر بالطّاغوت و يؤمن باللّه

14 _ لزوم اعلانِ كفر به طاغوت و ايمان به خداوند با زبان ، علاوه بر تصديق قلبى

فمن يكفر بالطّاغوت و يؤمن باللّه . .. و اللّه سميع عليم

ذكر {سميع عليم} بيانگر اين است كه ايمان به خداوند و كفر به طاغوت، به زبان و قلب است.

17 _ تشويق خداوند نسبت به مؤمنانِ به او و كافرانِ به طاغوت

فمن يكفر بالطّاغوت و يؤمن باللّه . .. و اللّه سميع عليم

21 _ تعلّق قلبى به خداوند و كفر به طاغوت ( نفى اغيار ) ، دو بُعد ايمانِ با صلابت

فمن يكفربالطّاغوت و يؤمن باللّه فقد استمسك بالعروة الوثقى

امام صادق (ع) درباره آيه {فقد استمسك . .. } فرمود: هى الايمان باللّه وحده لا شريك له

_______________________________

كافى، ج 2، ص 14، ح 1 ; نورالثقلين، ج 1، ص 263، ح 1052 و 1053.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 257 - 1،2

1 _

شمول ولايت خاص الهى ، بر مؤمنانى كه به طاغوت كفر ورزند .

فمن يكفر بالطّاغوت . .. اللّه ولىّ الّذين امنوا

2 _ ايمان به خداوند و كفر به طاغوت ، موجب جلب سرپرستى ، ياورى و دوستى خداوند

فمن يكفر بالطّاغوت . .. اللّه ولىّ الّذين امنوا

براى {ولىّ}، معانى متعدّدى گفته شده است ; از آن جمله كه با آيه شريفه تناسب دارد، سرپرست، ياور و دوست است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 60 - 6،7،11

6 _ لزوم كفر به طاغوت و موضعگيرى در مقابل آن

و قد امروا ان يكفروا به

7 _ لزوم كفر به طاغوت و موضعگيرى در مقابل آن ، فرمان مشترك همه اديان الهى

يزعمون انّهم امنوا بما انزل اليك و ما انزل من قبلك يريدون ان يتحاكموا الى الطّاغ

چون خداوند مراجعه به طاغوت را با ايمان به كتب آسمانى گذشته ناسازگار دانسته، معلوم مى شود كه در آن كتابها نيز چنين كردارى محكوم و ناپسند شمرده شده است.

11 _ خوددارى از مراجعه به طاغوت براى قضاوت ، مصداقى از كفر به طاغوت

يريدون ان يتحاكموا الى الطّاغوت و قد امروا ان يكفروا به

گمراهى طاغوت پرستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 60 - 18،19

18 _ طاغوت پرستان ، مسخ شدگان و گرفتاران به لعنت و غضب الهى ، گمراهترين مردمان از راه راست

من لعنه اللّه . .. و عبد الطغوت أولئك شر مكاناً و اضل عن سواء السبيل

19 _ پيشينيان اهل كتاب _ بر اثر گرفتارى به لعنت و غضب خدا و در آمدن به شكل

ميمون و خوك و پرستش طاغوت _ ، داراى بدترين جايگاه و منزلت در پيشگاه خداوند

من لعنه اللّه . .. أولئك شر مكاناً و اضل عن سواء السبيل

گناه اطاعت از طاغوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 54 - 12

12 - پيروى از طاغوت ، گناه و فسق است .

فأطاعوه . .. إنّهم كانوا قومًا ف_سقين

مبارزه با طاغوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 76 - 6

6 _ وجوب نبرد با ياوران شيطان ( كافران و طاغوت ها )

و الّذين كفروا يقاتلون فى سبيل الطّاغوت فقاتلوا اولياء الشّيطان

مراجعه به طاغوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 63 - 8،9

8 _ پيامبر ( ص ) ، موظّف به چشمپوشى از خطاى كسانى كه از مراجعه به طاغوت ، اظهار ندامت كردند .

ثم جاؤك يحلفون باللّه ان اردنا الّا احساناً . .. فاعرض عنهم

كلمه {اعراض}، به قرينه {عظهم} (آنان را نصيحت كن}، به معناى اعراض از عقوبت و خطاى آنان است، نه به معناى دورى از آنان.

9 _ پيامبر ( ص ) ، موظّف به موعظه منافقانى كه از مراجعه به طاغوت اظهار ندامت كردند .

يريدون ان يتحاكموا الى الطّاغوت . .. فاعرض عنهم و عظهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 64 - 6

6 _ مراجعه به طاغوت و دادگاه هاى ناصالح براى داورى ، ستم به خويشتن است .

يريدون ان يتحاكموا . .. و لو انّهم اذ ظلموا انفسهم

مصاديق

طاغوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 256 - 20

20 _ شيطان ، از مصاديق طاغوت

فمن يكفر بالطّاغوت

امام صادق (ع) درباره آيه {فمن يكفر بالطّاغوت} فرمود: انه الشيطان . ..

_______________________________

مجمع البيان، ج 2، ص 631 ; نورالثقلين، ج 1، ص 263، ح 1051.

منافقان و طاغوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 62 - 12

12 _ تظاهر منافقان به اينكه مراجعه آنان به طاغوت براى قضاوت ، از سر بى ايمانى به پيامبر ( ص ) نبوده است .

يريدون ان يتحاكموا الى الطّاغوت . .. ان اردنا الّا احساناً و توفيقاً

مفهوم جمله {ان اردنا} اين است كه قصد ما اعراض از حكم پيامبر (ص) نبوده است، بلكه مى خواستيم بين طرفين دعوا صلح دهيم و به آنان نيكى كرده باشيم.

موارد طاغوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 60 - 22

22 _ كعب بن اشرف و ابن شيبه يهودى ، از مصاديق حاكمان طاغوتى

يريدون ان يتحاكموا الى الطّاغوت

بسيارى از مفسران برآنند كه آيه در مورد منافقى نازل شد كه به هنگام نزاع با فردى، خواهان مراجعه به كعب بن اشرف يهودى شد و از مراجعه به پيامبر براى داورى سر باز زد. برخى ديگر از مفسران، مصداق طاغوت را ابن شيبه يهودى گفته اند.

نقش طاغوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 60 - 13،15

13 _ طاغوت ها ، دام ها و ابزار كار شياطين هستند .

يريدون ان يتحاكموا الى الطّاغوت . ..

و يريد الشّيطان ان يضلّهم

15 _ شياطين و طاغوت ها ، عناصرى در برابر حكومت پيامبران الهى

الم تر الى الّذين يزعمون . .. و يريد الشّيطان

ولايت طاغوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 257 - 12،13

12 _ عدم پذيرش ولايت الهى ، منجر به انحراف آدمى و پذيرش ولايت طاغوتيان

اللّه ولىّ الّذين امنوا . .. و الّذين كفروا اولياؤهم الطّاغوت

13 _ هر ولايتى جز ولايت الهى ، طاغوتى است .

اللّه ولىّ الّذين امنوا . .. و الّذين كفروا اولياؤهم الطّاغوت

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه اوّلا تمامى انسانها تحت ولايت و سرپرستى هستند; به مقتضاى تقسيم آنان به مؤمن و كافر. ثانياً اين ولايت يا از آن خداست و يا از آن طاغوت; بدون فرض قسم سوّم. بنابراين خارج شدن از ولايت الهى، مساوق ورود در ولايت طاغوت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 115 - 12

12 _ ر ها شدن در ورطه ولايت و حكومت گمراهان ، پيامد مخالفت با رسول خدا ( ص )

و من يشاقق الرسول . .. و يتبع غير سبيل المؤمنين نوله ما تولى

طاغوت پرستان

استهزاى طاغوت پرستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 60 - 13

13 _ گرفتاران به لعنت و غضب خدا ، مسخ شدگان و طاغوت پرستان اهل كتاب خود سزاوار استهزا و نه مؤمنان به خدا و كتب آسمانى

الذين اتخذوا دينكم هزواً . .. منهم القردة و الخنازير و عبد الطغوت

جايگاه طاغوت پرستان

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 60 - 16،17

16 _ گرفتاران به لعنت الهى و غضب الهى ، مسخ شدگان و طاغوت پرستان ، داراى بدترين جايگاه و منزلت در پيشگاه خداوند

من لعنه اللّه . .. و عبد الطغوت أولئك شر مكاناً و اضل عن سواء السبيل

با توجه به ارتباط اين آيه با آيه قبل كه روى سخن را با اهل كتاب قرار داده بود.

17 _ بدترين جايگاه دوزخ از آن مسخ شدگان ، پرستندگان طاغوت ، گرفتاران به لعنت و غضب الهى است .

من لعنه اللّه و غضب عليه و جعل منهم . .. أولئك شر مكاناً و اضل عن سواء السبيل

برخى از مفسران {مكاناً} را جايگاه دوزخى توصيف شدگان دانسته اند.

طاغوت پرستان در جهنّم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 60 - 17

17 _ بدترين جايگاه دوزخ از آن مسخ شدگان ، پرستندگان طاغوت ، گرفتاران به لعنت و غضب الهى است .

من لعنه اللّه و غضب عليه و جعل منهم . .. أولئك شر مكاناً و اضل عن سواء السبيل

برخى از مفسران {مكاناً} را جايگاه دوزخى توصيف شدگان دانسته اند.

گمراهى طاغوت پرستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 60 - 18،19

18 _ طاغوت پرستان ، مسخ شدگان و گرفتاران به لعنت و غضب الهى ، گمراهترين مردمان از راه راست

من لعنه اللّه . .. و عبد الطغوت أولئك شر مكاناً و اضل عن سواء السبيل

19 _ پيشينيان اهل كتاب _ بر اثر گرفتارى به لعنت و غضب خدا و در آمدن

به شكل ميمون و خوك و پرستش طاغوت _ ، داراى بدترين جايگاه و منزلت در پيشگاه خداوند

من لعنه اللّه . .. أولئك شر مكاناً و اضل عن سواء السبيل

طاغوتيان

آثار ثروت طاغوتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 88 - 8

8 _ ثروت و زينت هاى فراوان دنيوى در دست طاغوت و طاغوتيان ، از عوامل گمراهى مردم است .

ربنا إنك ءاتيت فرعون و ملأه زينة و أمولا . .. ليضلوا عن سبيلك

امكانات مادى طاغوتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 88 - 8

8 _ ثروت و زينت هاى فراوان دنيوى در دست طاغوت و طاغوتيان ، از عوامل گمراهى مردم است .

ربنا إنك ءاتيت فرعون و ملأه زينة و أمولا . .. ليضلوا عن سبيلك

طالوت از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

طالوت

اطاعت از طالوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 249 - 4،5

4 _ آزمايش فرمانبرى از طالوت و نيروى اراده بنى اسرائيل از جانب خداوند به وسيله نهر *

ان اللّه مبتليكم بنهر

در آيات سابق، ترديد فرمانبرى بنى اسرائيل را در رويارويى با دشمن مطرح كرد (هل عسيتم . .. ) بنابراين آزمايش الهى، براى مشخص شدن فرمانبران و نيز ميزان فرمانبرى آنان بوده است.

5 _ همراهى جمعيّت انبوهى از بنى اسرائيل با طالوت ، در آغاز حركت وى براى پيكار با متجاوزان

فلمّا فصل طالوت بالجنود

كلمه {جُند} به معناى جمعيّت انبوه و متراكم است. آوردن اين كلمه به صورت جمع (جنود) دلالت بر كثرت لشكريانى دارد كه با طالوت بسيج شدند.

برترى طالوت

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 247 - 9

9 _ طالوت ، نسبت به ديگران ، از توانايى جسمى و علمى ( كاردانىِ ) بيشترى برخوردار بود .

و زاده بسطة فى العلم و الجسم

چون جمله {و زاده . .. } بيان حكمت انتخاب طالوت از ميان بنى اسرائيل و علّت تقدّم وى بر ديگران است، پس او در اين دو صفت برتر از ديگران بوده است; بنابراين {زاده ...} بيانگر توانايى جسمى و علمى بيشتر او در مقايسه با ديگران است.

برگزيدگى طالوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 247 - 1،2،3،11،16،19،22

1 _ برگزيدگى طالوت براى زمامدارى بنى اسرائيل ، به نفع و سعادت آنان

ان اللّه قد بعث لكم طالوت ملكاً

{لام} در {لكم} تصريح است به اينكه فرماندهى و زمامدارى طالوت در جهت نفع و سعادت آنان بوده است.

2 _ طالوت ، برانگيخته خداوند براى زمامدارى بنى اسرائيل

ان اللّه قد بعث لكم طالوت ملكاً

3 _ شگفتى سردمداران بنى اسرائيل ، از برگزيدگى طالوت به دليل سرشناس نبودن و نداشتن ثروت

قالوا انى يكون له الملك . .. و لم يؤت سعة من المال

ظاهراً اعتراض كنندگان، همان پيشنهاددهندگان بودند كه خداوند از قول آنان مى فرمايد: {قال الملأ . .. نحن احق}. بنابراين اعتراض آنان به دو جهت بوده است: يكى نبودن طالوت از طبقه ملأ و اشراف كه مى گفتند: {نحن احق}. و دوّم نداشتن مال و ثروت كه با {و لم يؤت سعة من المال} به آن اشاره شده است.

11 _ گستردگى توانايى هاى علمى و جسمى طالوت ،

ملاك برگزيدگى وى از جانب خداوند براى زمامدارى

ان اللّه اصطفيه عليكم و زاده بسطة فى العلم و الجسم

16 _ مشيّت الهى ، منشأ برگزيدگى طالوت ( زمامداران الهى )

و اللّه يؤتى ملكه من يشاء

19 _ بينش محدود بنى اسرائيل نسبت به ملاك هاى حقيقى گزينش ، منشأ اعتراض آنان به برگزيدن طالوت

قالوا انى يكون له الملك علينا . .. و اللّه واسع عليم

جمله {و اللّه واسع عليم} تعريضى به بنى اسرائيل است كه بينش شما محدود و در نتيجه مُعترض به گزينش طالوت شده ايد.

22 _ نبودن طالوت از خاندان نبوت و پادشاهى ، منشأ اعتراض بزرگان ( ملأ ) بنى اسرائيل به برگزيدگى وى از جانب خداوند

قالوا انى يكون له الملك علينا

امام باقر (ع) درباره آيه {انّ اللّه قد بعث . .. } فرمود: لم يكن من سبط النبوة و لا من سبط المملكة ...

_______________________________

كافى، ج 8، ص 316، ح 498 ; نورالثقلين، ج 1، ص 251، ح 996.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 248 - 2

2 _ عدم اطمينان بنى اسرائيل به مأموريت طالوت از جانب خداوند و درخواست نشانه و دليلى از پيامبرشان بر زمامدارى وى

قد بعث لكم طالوت . .. انّ اية ملكه ان ياتيكم

جمله {ان اية . .. } مى نماياند كه آنان براى حقانيّت زمامدارى طالوت، درخواست نشانه و معجزه كرده بودند ; و نشانه خواستن، حاكى از ترديد ايشان است.

پيروزى سپاه طالوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 251 - 4،5،24

4 _ هزيمت و شكست سپاهيان جالوت به اذن الهى

، در برابر نيروى اندك طالوتيان

فهزموهم باذن اللّه

5 _ اجابت دعا و نيايش طالوتيان ، با هزيمت و شكست سپاه جالوت

قالوا ربّنا . .. و انصرنا على القوم الكافرين. فهزموهم باذن اللّه

24 _ چيرگى سپاه طالوت بر جالوتيان ، پرتويى از تفضّلِ جهانشمولِ الهى

فهزموهم باذن اللّه . .. و لكنّ اللّه ذو فضل على العالمين

جهاد طالوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 249 - 15

15 _ عدم تغيير عزم طالوت در پيكار با متجاوزان ، على رغم نافرمانى بيشتر لشكريان و طرد آنان از سوى وى

فشربوا منه الاّ قليلا منهم فلمّا جاوَزَه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 250 - 1،3

1 _ صبر ، استوارى قدم و نصرت بر كافران ، درخواست پيكارگران برگزيده طالوت از خداوند ، به هنگام رويارويى با جالوت

و لمّا برزوا . .. و انصرنا على القوم الكافرين

3 _ نيرو هاى اندك طالوت با اميد به نصرت الهى ، به جنگ با جالوتيان رفتند .

و لمّا برزوا الجالوت . .. و انصرنا على القوم الكافرين

دعاى سپاه طالوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 250 - 1

1 _ صبر ، استوارى قدم و نصرت بر كافران ، درخواست پيكارگران برگزيده طالوت از خداوند ، به هنگام رويارويى با جالوت

و لمّا برزوا . .. و انصرنا على القوم الكافرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 251 - 5

5 _ اجابت دعا و نيايش طالوتيان ، با هزيمت و شكست

سپاه جالوت

قالوا ربّنا . .. و انصرنا على القوم الكافرين. فهزموهم باذن اللّه

رهبرى طالوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 248 - 3،14،16،17

3 _ بازگشت صندوق ( تابوت ) به سوى بنى اسرائيل ، نشانه زمامدارى طالوت

انّ اية ملكه ان ياتيكم التابوت

الف و لام در {التابوت} براى عهد ذهنى است و بيانگر اين معنا كه آن صندوق زمانى نزد بنى اسرائيل بوده است. جمله {و فيه ... بقية مما ترك ال موسى} مؤيّد اين معناست ; لذا {اتيان} به بازگشتن معنا شد.

14 _ مؤمنان بنى اسرائيل ( اهل پذيرش حق ) ، پذيراى صندوق معهود ، به عنوان نشانه اى بر حقانيّت طالوت در زمامدارى

انّ فى ذلك لاية لكم ان كنتم مؤمنين

{ايمان} در آيه شريفه به معناى ايمان به خداوند و رسول و در مقابل كفر نيست; چون مخاطبين آيه از اهل ايمانند; بلكه به معناى لغوى آن است; يعنى آنانكه اهل باور و پذيراى حق هستند، مقابل كسانى كه روحى لجوج و قلبى پيوسته ناباور دارند.

16 _ وجود افراد غير مؤمن ( لجوج و ناباور ) ، در ميان بنى اسرائيل ، على رغم وجود نشانه روشن الهى بر زمامدارى طالوت

انّ فى ذلك لاية لكم ان كنتم مؤمنين

تعبير {ان كنتم مؤمنين} اشاره است به اينكه افرادى غيرمؤمن (ناباوران) در ميان بنى اسرائيل وجود داشته اند.

17 _ در صندوق معهود ، نشانه حاكميت طالوت و شكسته هاى الواح حضرت موسى بود كه بر آن علوم آسمانى نگاشته شده بود .

ان ياتيكم التابوت

امام باقر (ع) درباره آيه {ان ياتيكم التابوت . .. } فرمود: رضاض الالواح فيها

العلم و الحكمة، العلم جاء من السماء فكتب فى الالواح و جعل فى التابوت

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 133، ح 440 ; نورالثقلين، ج 1، ص 247، ح 977.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 249 - 3

3 _ آمادگى بنى اسرائيل براى پيكار با دشمنان ، پس از پذيرش زمامدارى طالوت ، با مشاهده آن صندوق خاص

ان اية مُلكه . .. فلمّا فَصَل طالوت بالجنود

بسيج لشكريانى از بنى اسرائيل، با وجود ترديد سابق آنان نسبت به فرماندهى طالوت، دلالت بر جمله اى محذوف دارد; يعنى پس از آمدن تابوت، به فرماندهى طالوت گردن نهادند و آماده نبرد شدند و آنگاه طالوت آنان را بسيج كرد.

سپاه طالوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 249 - 6،9،10،11،12،14،15،17،18،21،32،33،34

6 _ طالوت ، لشكريان بسيج شده را تا قبل از موفقيّت آنان در آزمايش ، به خود نسبت نمى داد .

فلمّا فصل طالوت بالجنود

آنگاه كه طالوت، لشكريان را نيازموده بود، از آنان تعبير به {الجنود} شد، نه {جنوده} يعنى نه آنان را به خود منتسب مى دانست و نه از خود نفى مى كرد. و آنگاه كه سخن از آزمايش به ميان آمد، نسبت به آنان كه در آزمايش موفق مى شوند، گفت: {فانّه منّى}.

9 _ اعلام طالوت به لشكريان ، در مورد عدم انتساب آنان به وى و جدايى آنان از او ، در صورتى كه از نهر بياشامند .

فمن شرب منه فليس منّى

10 _ اعلام طالوت به لشكريان ، در مورد انتساب آنان به وى ، اگر از نوشيدن آب

نهر چشم پوشند .

و من لم يطعمه فانّه منّى

11 _ كسانى كه فقط يك كف از آب نهر نوشيدند ، از لشكر طرد نشدند ; گر چه منسوب به طالوت نيز نبودند .

فمن شرب منه فليس منّى و من لم يطعمه فانّه منّى ألاّ من اغترف غرفةً بيده

كلمه {الاّ} استثناى از {فمن شرب} است; بنابراين لشكر طالوت به سه گروه تقسيم مى شوند: نوشندگان، آنانكه نچشيدند و كسانى كه تنها مُشتى از آب برگرفتند. حكم گروه اوّل و دوّم روشن است ; ولى گروه سوّم چون آب را چشيده اند، {منّى} صدق نمى كند و به دليل اينكه سيراب نشده اند، {ليس منى} نيز صدق نمى كند.

12 _ طالوت با آزمايش الهى ، برخى سپاهيان خود را تصفيه نمود و از لشكر طرد كرد .

فمن شرب منه فليس منّى

14 _ بيشتر لشكريان طالوت على رغم منع وى ، از آب نهر نوشيدند و در امتحان الهى موفق نشدند .

فشربوا منه الاّ قليلا

15 _ عدم تغيير عزم طالوت در پيكار با متجاوزان ، على رغم نافرمانى بيشتر لشكريان و طرد آنان از سوى وى

فشربوا منه الاّ قليلا منهم فلمّا جاوَزَه

17 _ اظهار عجز برخى همراهان طالوت از پيكار با دشمن ، پس از عبور از نهر و ديدن سپاه عظيم جالوت

فلمّا جاوزه هو و الّذين امنوا معه قالوا لا طاقة لنا اليوم بجالوت و جنوده

18 _ تنها اقليّتى كه در آزمايش تشنگى موفّق شدند ، همراه طالوت از نهر گذشتند .

فشربوا منه الاّ قليلا منهم فلمّا جاوزه هو و الذين امنوا معه

21 _ معتقدان به لقاى خداوند ( روز رستاخيز ) در لشكر طالوت ، اميدواركنندگان

دل هاى نگران

قال الّذين يظنّون انّهم ملاقوا اللّه كم من فئة قليلة غلبت فئة كثيرةً

32 _ ناتوانان از همراهى با طالوت پس از گذشتن از نهر ، همانهايى بودند كه يك كف ، آب نوشيدند .

الاّ من اغترف غرفة بيده . .. قالوا لا طاقة لنا

امام باقر (ع) درباره آيه مزبور فرمود: . .. قال الذين اغترفوا: {لا طاقة لنا اليوم بجالوت} ... .

_______________________________

كافى، ج 8، ص 316، ح 498; نورالثقلين، ج 1، ص 251، ح 996.

33 _ همراهان طالوت تا آخرين مرحله پيكار ، همانهايى بودند كه حتّى يك كف از آب ننوشيدند .

فشربوا منه الاّ قليلا . .. قال الذين يظنون

امام باقر (ع) درباره آيه مزبور فرمود: . .. قال الّذين لم يغترفوا: {كم من فئة قليلة غلبت فئة كثيرة باذن اللّه}.

_______________________________

كافى، ج 8، ص 316، ح 498; نورالثقلين، ج 1، ص 251، ح 996.

34 _ عده اى از ياران طالوت كه از آب نهر ننوشيدند ، سيصد و سيزده نفر بودند .

فشربوا منه الاّ قليلا

امام باقر (ع): . .. فشربوا منه الاّ ثلاثمأة و ثلاثة عشر رجلا ...

_______________________________

كافى، ج 8، ص 316، ح 498 ; نورالثقلين، ج 1، ص 251، ح 996.

علم طالوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 247 - 9،11

9 _ طالوت ، نسبت به ديگران ، از توانايى جسمى و علمى ( كاردانىِ ) بيشترى برخوردار بود .

و زاده بسطة فى العلم و الجسم

چون جمله {و زاده . .. } بيان حكمت انتخاب طالوت از ميان بنى اسرائيل و علّت تقدّم وى بر ديگران است، پس او در اين دو

صفت برتر از ديگران بوده است; بنابراين {زاده ...} بيانگر توانايى جسمى و علمى بيشتر او در مقايسه با ديگران است.

11 _ گستردگى توانايى هاى علمى و جسمى طالوت ، ملاك برگزيدگى وى از جانب خداوند براى زمامدارى

ان اللّه اصطفيه عليكم و زاده بسطة فى العلم و الجسم

فرماندهى طالوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 249 - 1،2

1 _ گُزيدن و بسيج افراد و گروه هاى سپاه ، از جانب طالوت و خروج آنان با فرماندهى وى ، به سوى دشمن

فلمّا فصل طالوت بالجنود

2 _ اعلام قبلى طالوت به نيرو هاى بسيج شده در مورد آزمايش آنان با رودخانه اى خروشان

قال ان اللّه مبتليكم بِنَهَر

قدرت طالوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 247 - 9

9 _ طالوت ، نسبت به ديگران ، از توانايى جسمى و علمى ( كاردانىِ ) بيشترى برخوردار بود .

و زاده بسطة فى العلم و الجسم

چون جمله {و زاده . .. } بيان حكمت انتخاب طالوت از ميان بنى اسرائيل و علّت تقدّم وى بر ديگران است، پس او در اين دو صفت برتر از ديگران بوده است; بنابراين {زاده ...} بيانگر توانايى جسمى و علمى بيشتر او در مقايسه با ديگران است.

قصه طالوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 246 - 1،29

1 _ دعوت خداوند به رؤيت ( دقّت كامل ) در واقعه طالوت و بنى اسرائيل

الم تر الى الملأ من بنى اسرائيل

29 _ نيرو هاى صادق و پايدار بنى اسرائيل در ركاب

طالوت ، شصت هزار نفر بودند .

تولّوا الاّ قليلا

امام باقر (ع) درباره {قليل} در آيه فوق فرمود: كان القليل ستّين الفاً

_______________________________

معانى الاخبار، ص 151، ح 1 ; نورالثقلين، ج 1، ص 245، ح 971.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 252 - 2

2 _ داستان طالوت و هلاكت جالوتيان ، از آيات الهى

الم تر الى الملأ من بنى اسرائيل . .. تلك ايات اللّه

كلمه {تلك} اشاره به داستان طالوت و جالوت است.

طبقات اجتماعى از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

{طبقات اجتماعى}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - حمد - 1 - 7 - 1،2

1 - تقسيم انسان ها به ثابت قدمان بر هدايت و مغضوبين درگاه خدا و گمراهان ، از طبقه بندى هاى مردم در قرآن

صرط الذين انعمت عليهم غير المغضوب عليهم و لاالضآلّين

مراد از {نعمت} در {انعمت عليهم} به قرينه فرازهاى قبل و بعد، نعمت هدايت است، نه نعمتهاى مادى. علاوه بر اينكه همه موجودات، حتى كافران، از اين نعمتها برخوردار هستند.

2 - گروهى از انسان ها برخوردار از هدايت هاى ويژه الهى و بهره مند از مراحل والاى آن هستند .

صرط الذين انعمت عليهم

چنانچه گذشت مراد از {نعمت} نعمت هدايت است، و چون درخواست كنندگان اين نعمت خود از هدايت يافتگان هستند، مقصود از آن، هدايتى ويژه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 8 - 1

1 - تقسيم انسان ها به : تقواپيشگان ، كافران و منافقان ، از طبقه بندى هاى مردم در قرآن

هدًى للمتقين . .. إن الذين كفروا ... و من الناس من

يقول ءامنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 155 - 11

11 - تقسيم مؤمنان به صبرپيشگان و غير صابران ، از طبقه بندى هاى اهل ايمان در قرآن

و بشر الصبرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 166 - 1

1 - تقسيم مشركان به : سردمداران شرك و پيروان آنان

إذ تبرأ الذين اتبعوا من الذين اتبعوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 220 - 12

12 _ خداوند ، مفسدان و مصلحان را از يكديگر بازمى شناسد .

و اللّه يعلم المفسد من المصلح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 118 - 22

22 _ اعتقاد انسان ها ، ملاكى براى تقسيم بندى جوامع انسانى

يا ايها الذين امنوا لا تتخذوا بطانة من دونكم . .. و ما تخفى صدورهم اكبر

خداوند، جامعه انسانى را به دو دسته اهل ايمان و بيگانه با ايمان تقسيم كرده كه اين تقسيم، بر اساس اعتقاد آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 53 - 14

14 _ تهيدستان و طبقات پايين جامعه، داراى زمينه بيشتر براى پذيرش ايمان و دعوت پيامبرند.

و لا تطرد الذين يدعون ربهم . .. أليس اللّه بأعلم بالشكرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 129 - 2

2 _ انسانهايى ظالم در صدد گمراه كردن و منحرف ساختن انسانهاى ديگرند.

يمعشر الجن قد استكثرتم . .. و كذلك نولى بعض الظلمين بعضا

در آيه

پيشين سخن از اغواگرى جنيان در مورد آدميان بود. مقتضاى تشبيه {كذلك} شباهت روابط متقابل آدميان و جنيان با روابط ميان ظالمان است. يعنى همان گونه كه جنيان به اغواى مردم مى پردازند، ظالمان نيز در صدد اغواى ظالمان ديگرند.

طبقات اجتماعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 151 - 4

4 - خطر پيدايش طبقه مسرف و متجاوز ، در شرايط رفاه و توانمندى اقتصادى جامعه و تسليم شدن توده هاى ناآگاه در برابر آنان

فى جنّ_ت و عيون . و زروع و نخل ... و لاتطيعوا أمر المسرفين

از ارتباط عبارت {فى جنّات و عيون} با {و لاتطيعوا أمر المسرفين} مى توان استفاده كرد كه در محيط رفاه و ثروت، رهبران اسراف گر ظهور مى كنند و توده هاى ناآگاه نيز به اطاعت از آنان، گردن مى نهند.

طبقات اجتماعى اقوام پيشين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 13 - 9

9- وجود طبقات فقير و مستمند در جوامع رفاه زده و ستمگر پيشين

ارجعوا . .. لعلّكم تس_لون

برداشت ياد شده بنابراين احتمال است كه مراد از {لعلّكم تسئلون} پرسش و درخواست فقيران از آنان باشد.

طبقات اجتماعى در صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 131 - 1،3

1 - برخى از زنان و مردان كافر عصر بعثت ( در مكه ) از امكانات و ثروت چشمگيرى برخوردار بودند .

و لاتمدّنّ عينيك إلى ما متّعنا به أزوجًا منهم

ضمير {منهم} به كافران بازمى گردد كه در آيات پيشين مورد بحث قرار گرفته بودند و

از آنجايى كه سوره {طه} در مكه نازل شده است، مراد كفار مكه است. {ازواج} يا به معناى مردان و زنانى است كه تشكيل خانواده داده اند و يا به معناى {اصناف} است. {من} در {منهم} براى تبعيض است.

3 - سطح زندگى پيامبر ( ص ) و مسلمانان ، با كافران مكه ، تفاوت قابل ملاحظه اى داشت .

و لاتمدّنّ عينيك إلى ما متّعنا به أزوجًا منهم

طبقات اجتماعى صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 2 - 15

15 _ مردم مكه در واكنش به دعوت پيامبر ( ص ) دو دسته بودند : مؤمن و كافر .

أن أنذر الناس و بشّر الذين ءامنوا . .. قال الكفرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 17 - 1

1 - منافقان صدراسلام ، قشرى مرفه و برخودار از امكانات ( اموال و اولاد )

لن تغنى عنهم أمولهم و لا أول_دهم من اللّه شيئًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 14 - 3

3 - كافران تكذيب گر ، در صدراسلام از قشر ثروتمند و پرفرزند و نفرات بودند .

أن كان ذا مال و بنين

طبقات اجتماعى صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 28 - 1،10

1- پيامبر ( ص ) در ابلاغ پيام الهى به مردم ، با مؤمنانى تهيدست و دنياگرايانى رفاه مند ، مواجه بود .

و اصبر نفسك مع الذين يدعون ربّهم . .. و لاتطع من أغفلنا قلبه

از تعبير {تريد زينة الحياة

الدنيا} استفاده مى شود كه در آيه، دو گروه، با دو مشخصه، ياد شده اند: نخست، مؤمنان خالصى كه از زينت دنيا بى بهره بودند و گروه دوم، كسانى كه زينت دنيايى داشتند.

10- توجه به ربوبيّت خداوند ، سوق دهنده آدمى به استغاثه و دعا به درگاه او است .

يدعون ربّهم

طبقات اجتماعى قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 75 - 3

3 _ مستضعفان و اشراف مستكبر ، دو طبقه متمايز از يكديگر در ميان قوم ثمود

قال الملأ الذين استكبروا من قومه للذين استضعفوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 33 - 1

1 - جامعه نخستين پس از نوح ( ع ) ، متشكل از مردم عادى و گروه اشراف

و قال الملأ من قومه . .. و أترفن_هم فى الحيوة الدنيا

{ملا}به سران و اشراف گفته مى شود0 {اتراف} (مصدر {اترفنا}) به معناى متنعم كردن و برخوردار ساختن است.

طبقات اجتماعى قوم عاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 59 - 7،8

7_ قوم عاد ، متشكل از سرانى متكبر و سركش و توده هايى پيرو و مطيع

و اتبعوا أمر كل جبار عنيد

8_ توده هاى قوم عاد ، به پيروى از فرمان سران خويش ، آيات الهى را انكار و با پيامبران مخالفت مى كردند .

و تلك عاد جحدوا بأي_ت ربهم و عصوا رسله واتبعوا أمر كل جبار عنيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 33 - 1

1 - جامعه نخستين پس از

نوح ( ع ) ، متشكل از مردم عادى و گروه اشراف

و قال الملأ من قومه . .. و أترفن_هم فى الحيوة الدنيا

{ملا}به سران و اشراف گفته مى شود0 {اتراف} (مصدر {اترفنا}) به معناى متنعم كردن و برخوردار ساختن است.

طبقات اجتماعى قوم نوح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 27 - 5،6،12

5_ مؤمنان قوم نوح و پيروان او ، از توده هاى مردم و از طبقات غير مرفه جامعه بودند .

ما نريك اتبعك إلاّ الذين هم أراذلنا

مراد از {أراذل} _ از آن رو كه مقابل {ملأ} قرار گرفته _ توده هاى مردم و افراد مستضعف جامعه است.

6_ توده هاى غير مرّفه ، مردمى پست و حقير در ديدگاه اشراف قوم نوح

ما نريك اتبعك إلاّ الذين هم أراذلنا

أرذل (مف_رد أراذل) به مع_ن_اى پ_ست و حق_ي_ر مى باش_د.

12_ حقارت و پستى مؤمنان به نوح ( ع ) ، امرى آشكار و روشن در نظر اشراف و سران قوم نوح

ما نريك اتبعك إلاّ الذين هم أراذلنا بادى الرّأى

برداشت فوق، براساس اين احتمال است كه {بادى الرأى}ظرف براى مضمون جمله {هم أراذلنا} باشد; يعنى ، در يك نگاه ظاهرى مى توان دريافت كه پيروان تو، مردمى پست و حقيرند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 28 - 8

8_ سران و اشراف قوم نوح ، كوردلانى ناتوان از درك دلايل نبوت و فهم و معارف الهى

أرءيتم إن . .. ءات_نى رحمة من عنده فعمّيت عليكم

تعمية (مصدر عمّيت) به معناى كور ساختن است و آن گاه كه به {على} متعدى شود ، به معناى

مخفى كردن مى باشد. بنابراين {فعميت عليكم}; يعنى ، آن بيّنه و رحمتى كه خداوند به من عطا كرده است ، بر شما مخفى مانده و از دركش ناتوانيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 29 - 8

8_ مطرود شدن مؤمنان تهى دست از پيرامون نوح ( ع ) ، از شرايط سران و اشراف قوم نوح براى ايمان آوردن به آن حضرت

و ما أنا بطارد الذين ءامنوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 31 - 9،10،15

9_ تهى دستان و مستضعفان جامعه ، در نظر ظاهر بين اشراف قوم نوح ، مردمى پست و حقير

و لاأقول للذين تزدرى أعينكم لن يؤتيهم الله خيراً

إزدراء (مصدر تزدرى) به معناى حقير شمردن و ناقص و معيوب دانستن است (لسان العرب). مفعول {تزدرى} ضمير محذوفى است كه به {الذين} برمى گردد و مراد از آن، پيروان حضرت نوح مى باشد. يعنى {الذين تزدريهم أعينكم} (آنان كه چشمان شما ايشان را حقير و ناقص و معيوب مى بيند.) اسناد {تزدرى} به {أعينكم} اشاره به ظاهربينى اشراف و سران دارد.

10_ سران و اشراف قوم نوح ، محرومان و مستضعفان را ، ناتوان از رسيدن به خير و نيكى مى پنداشتند .

لاأقول للذين تزدرى أعينكم لن يؤتيهم الله خيراً

جمله {لن يؤتيهم الله خيراً} بيان انديشه سران و اشراف قوم نوح درباره محرومان و تهى دستان جامعه است. اين جمله با توجه به كلمه {لن} حكايت از آن دارد كه: اشراف دستيابى محرومان را به خير و نيكى ، نامحتمل مى دانستند.

15_ ظلم و ستم سران و

اشراف قوم نوح به محرومان و مستضعفان آن قوم

لاأقول للذين تزدرى أعينكم . .. إنى إذًا لمن الظ_لمين

جمله {إنى إذًا لمن الظالمين} تعريضى است به سران و اشراف قوم نوح كه شما با اين پندار _ كه محرومان شايسته خير نيستند _ در حق آنان ستم مى كنيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 24 - 1

1 - قوم نوح ، متشكل از مردم عادى و گروه اشراف

فقال الملؤا الذين كفروا من قومه ما ه_ذا إلاّ بشر مثلكم

{ملأ}، به رؤسا و اشراف گفته مى شود. {الذين كفروا} وصف توضيحى است نه احترازى; زيرا با توجه به آيه 27 سوره هود(و ما نراك اتبعك إلاّ الذين هم أراذلنا بادى الرأى)، معلوم مى شود كه هيچ يك از اشراف قوم نوح، به وى ايمان نياورده بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 111 - 1

1 - امتناع قوم نوح از ايمان آوردن به وى ، به بهانه وجود گروهى محروم ، بى اعتبار و فاقد پايگاه اجتماعى _ اقتصادى در كنار او

قالوا أنؤمن لك و اتبعك الأرذلون

{أرذلون} جمع {أرذل} است و آن تفضيل {رذل} (حقير، پست و فرومايه) مى باشد. بنابراين {أرذلون}; يعنى، پست ترين فرومايگان و فرومايه ترين مردمان. گفتنى است كه اشراف قوم نوح، اين نسبت ناروا را از آن جهت به پيروان آن حضرت مى دادند كه آنان از طبقات محروم جامعه بودند و از اعتبارات اجتماعى و اقتصادى بهره اى نداشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 21 -

7

7 - وجود قشرى ثروتمند و قدرت مند ( صاحبان مال و فرزند بسيار ) ، در ميان قوم نوح

و اتّبعوا من لم يزده ماله و ولده إلاّ خسارًا

طبقات اجتماعى مسلمانان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 22 - 8

8 - وجود تفاوت در برخوردارى از امكانات مالى و معيشتى در جامعه اسلامى صدراسلام

و لايأتل أُوْلوا الفضل منكم و السعة أن يؤتوا أُوْلى القربى و المس_كين و المه_جري

طبقات اجتماعى مصريان باستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 4 - 2

2 - تقسيم مردم مصر به طبقات و دسته هاى مختلف و پيرو ، نمود سياست خودكامه و سلطه جويى فرعون

إنّ فرعون علا فى الأرض و جعل أهلها شيعًا

جمله {جعل أهلها شيعاً} عطف تفسيرى بر {علا فى الأرض} و بيانگر نوع برترى جويى فرعون نسبت به مردم سرزمين مصر است. گفتنى است كه {شيع} جمع {شيعة} است و {شيعة} به فرد يا گروه پيرو اطلاق مى شود. بنابراين {جعل أهلها شيعاً}; يعنى، مردم آن سرزمين را به چند دسته پيرو درآورده بود.

طبقات اجتماعى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 78 - 1

1 - جامعه يهود در عصر بعثت متشكل از عالمانى معاند و عوامى ناآگاه

و قد كان فريق منهم . .. و منهم أميون لايعلمون الكتب إلا امانى

چنانچه در آيه {75} گذشت، مراد از {فريق منهم} - به قرينه صفات شمرده شده بر آنان - عالمان يهود است.

منشأ طبقات اجتماعى

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 32 - 7

7 - طبقات اجتماعى و تفاوت سطح زندگى آنان ، بسته به تدبير الهى و تابع تقدير و برنامه ريزى او است .

و رفعنا بعضهم فوق بعض درج_ت

طبيعت از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

{طبيعت}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 26 - 8

8 _ تسلّط انسان بر مظاهر هستى ، به خواست و مشيّت خداست .

تؤتى الملك من تشاء

{مُلك} (يعنى تسلّط) را خداوند به انسان مى دهد; پس انسان هر تسلّطى كه دارد از جانب خداست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 190 - 5،7،10،12

5 _ آفرينش و پديده هاى آن ، از منابع و زمينه هاى شناخت خداوند و صفات او

انّ فى خلق السّموات و الارض و اختلاف الّيل و النّهار لايات

7 _ ترغيب خداوند به انديشيدن در آفرينش و پديده هاى آن

انّ فى خلق السّموات و الارض و اختلاف الّيل و النّهار لايات لاولى الالباب

10 _ صاحبان خرد ناب ، تنها دريابندگان نشانه هاى الهى در آفرينش

انّ فى خلق السّموات . .. لايات لاولى الالباب

آيات الهى در آفرينش وجود دارد، چه صاحب خردى باشد و يا نباشد. بنابراين {لاولى الالباب}، ناظر به بهره مندى از آن آيات است. يعنى تنها خردمندان به نشانه بودن آنها پى مى برند و ديگران از آن محرومند.

12 _ انديشه پيراسته از آلودگى ها و ناخالصى ها ، زمينه ساز درك آيات الهى در آفرينش

انّ فى خلق السّموات . .. لايات لاولى الالباب

آثار اعتدال طبيعت

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

18 - رحمن - 55 - 8 - 4

4 - كتاب موزون طبيعت ، راهنماى انسان در صحنه عقيده و عمل *

و وضع الميزان . ألاّتطغوا فى الميزان

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه خداوند، براى رهنمون ساختن انسان ها به عقيده توحيدى، نظام دارى و قانون مندى خورشيد، ماه و. .. را به آنان يادآور شده است. هم چنين حاكميت {ميزان} بر هستى را، درسى براى پايبندى عملى آنها به موازين قرار داده است.

آثار تفكر در طبيعت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 69 - 21

21- تفكر و انديشهورزى در طبيعت ، از راه هاى خداشناسى و درك حقايق هستى است .

إن فى ذلك لأية لقوم يتفكّرون

آثار توجه به تحولات طبيعت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 19 - 7

7 - توجّه به تحولات نظام طبيعت ، راهى براى شناخت و عمق بخشيدن به باور هاى دينى است .

يخرج الحىّ من الميّت و يخرج الميّت من الحىّ و يحىِ الأرض بعد موتهاو كذلك تخرجون

آثار ذكر استحكام طبيعت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 37 - 7

7- توجه به استحكام مظاهر طبيعت و ضعف خويش در برابر آنها ، مايه عبرت و پندگيرى است .

لن تخرق الأرض و لن تبلغ الجبال طولاً

ذكر {إنك لن تخرق الأرض و . ..} در واقع توجه دادن به استحكام مظاهر طبيعت و متقابلاً ضعف انسان است كه مى تواند براى آدمى، عبرت آموز باشد.

آثار مطالعه طبيعت

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 57 - 12

12 _ مطالعه عوامل طبيعى در حياتبخشى به گياهان ، موجب پذيرش معاد و پى بردن به قدرت خداوند است .

هو الذى يرسل الريح . .. فاخرجنا به من كل الثمرت كذلك نخرج الموتى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 50 - 13

13 - مطالعه جهان طبيعت ، زمينه پرورش روح توحيدى و دركى ژرف از صفات خداوند است .

فانظر إلى ءاث_ر رحمت اللّه . .. و هو على كلّ شىء قدير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 11 - 9

9 - مطالعه و تفكر در مظاهر هستى به منظور پى بردن به يك تايى آفريدگار جهان ، امرى لازم است .

خلق السموت . .. و ألقى فى الأرض ... بثّ فيها من كلّ دابّة ... و أنزلنا من السماء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 29 - 7

7 - خداوند ، فراخوان انسان ها به مطالعه در اَسرار طبيعت ، به منظور شناخت آفريدگار

ألم تر أنّ اللّه يولج الّيل . .. و سخّر الشمس و القمر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 33 - 8

8 - مطالعه قوانين طبيعت ، زمينه ساز ره بردن انسان به قدرت الهى است .

و من ءاي_ته الجوار . .. إنّ فى ذلك لأي_ت لكلّ صبّار شكور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 20

- 3،4

3 - مطالعه مظاهر طبيعت در زمين ، از راه هاى تحكيم مبانى توحيد و خداشناسى

و فى الأرض ءاي_ت للموقنين

برداشت ياد شده در صورتى است كه {موقنين} نظر به كسانى داشته باشد كه بالفعل، داراى يقين به خدا و توحيداند. در نتيجه مطالعه آيات تكوينى خداوند در زمين، وسيله اى براى تحكيم پايه هاى معرفت و يقين آنان خواهد بود.

4 - حقانيت معاد ، داراى نشانه هايى در زمين و پهنه طبيعت *

و فى الأرض ءاي_ت للموقنين

با توجه به ارتباط اين آيه با آيات پيشين _ كه در رابطه با معاد و حيات اخروى بود _ احتمال مى رود كه كلمه {آيات}، اشاره به نشانه هاى امكان معاد و حقانيت آن داشته باشد.

آثارذكر تسخير طبيعت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 65 - 4

4 - توجه به تسخير طبيعت براى انسان ، حركت كشتى در دريا و امنيت زمين از برخورد با كرات و سنگ هاى آسمانى ، زمينه روشنى براى ره يابى به توحيد ربوبى خداوند

ألم تر أنّ اللّه سخّر. .. أن تقع على الأرض

ابداع طبيعت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 56 - 7

7- طبيعت ، پديده اى است بديع و نو كه خداوند آن را بدون برگرفتن ازنمونه اى آفريده است .

ربّ السموت والأرض الذى فطرهنّ

ابزار استفاده از طبيعت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 70 - 10

10- لزوم توجه انسان به خدايى بودن ابزار و امكانات مورد استفاده اش در تسلط بر طبيعت

و بهرهورى از آن

كرّمنا . .. و حملن_هم ... و رزقن_هم ... فضّلن_هم

تكرار افعال متكلم مع الغير و اسناد كارهاى انسان، به خداوند، شايد به اين منظور باشد كه بخواهد انسانها را متوجه خدايى بودن آنها بكند.

ارزش طبيعت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 1 - 3

3 - مظاهر طبيعت ، ارزشمند ، درس آموز و شايان مطالعه و تأمل

و الذري_ت ذروًا

قسم، معمولاً به شىء ارزشمند تعلق مى گيرد و از آن جا كه همه اشيا در برابر ذات حق يكسان اند، اين ارجمندى در مقايسه با نيازها و زندگى آدمى خواهد بود. گفتنى است كه سوگند، انسان را به تأمل درباره متعلقات قسم فرا مى خواند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 32 - 5

5 - رتبه و مقام انسان در پيشگاه خداوند والاتر از نظام طبيعت است .

مت_عًا لكم

استفاده از طبيعت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 33 - 6

6- همه انسان ها ( مؤمن و كافر ) داراى حق بهرهورى از طبيعت

الله الذى خلق . .. رزقًا لكم ... و سخ_ّر لكم الشمس و القمر دائبين و سخ_ّر لكم ال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 14 - 4

4- استفاده از مظاهر طبيعت ، براى خوراك ، پوشاك و زيورآلات مباح است .

لتأكلوا منه لحمًا طريًّا و تستخرجوا منه حلية تلبسونها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 69 - 15

15-

طبيعت ( كوه و صحرا ) و زنبور عسل ، در خدمت انسان قرار دارند .

و أوحى ربّك إلى النحل أن اتخذى من الجبال بيوتًا . .. ثمّ كلى من كلّ الثمرت ... ف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 65 - 5

5 - استخدام طبيعت و بهره گيرى از منافع آن ، حق مشروع و متساوى همه انسان ها

ألم تر أنّ اللّه سخّر لكم ما فى الأرض

رام قرار داده شدن آنچه در زمين است براى انسان، مستلزم اين حقيقت است كه همه انسان ها در بهره بردارى از زمين و آنچه در آن است، از حق برابرى برخوردار مى باشند و هيچ كس حق ندارد، ديگرى را از اين حق باز دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 46 - 11

11 - باد ها وسيله اى براى برخوردار شدن انسان ها از مواهب مادى طبيعت است .

يرسل الرياح . .. و لتبتغوا من فضله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 12 - 9

9 - استفاده از مظاهر طبيعت ، براى خوراك ، پوشاك و زيور آلات ، مجاز و روا است .

و من كلٍّ تأكلون لحمًا طريًّا و تستخرجون حلية تلبسونها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 13 - 1

1 - بهرهورى انسان از موهبت هاى طبيعى ( كشتى و حيوانات ) ، زمينه ساز توجه وى به نعمت دهنده بودن خداوند

جعل لكم من الفلك و الأنع_م . .. لتستوا على ظهوره

ثمّ تذكروا نعمة ربّكم إذا استوي

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 13 - 6

6 - لزوم توجه انسان به مالكيت مطلق خداوند بر جهان هستى و پرهيز از غفلت و غرور به هنگام بهرهورى از طبيعت و مظاهر آن

جميعًا منه

تذكّر خداوند به اين كه همه هستى از او است _ پس از اين كه جهان را مسخّر انسان ياد كرده است _ مى رساند كه انسان با حاكميت بر جهان، زمينه غرور و غفلت از خداوند را دارد. و تأكيد {جميعاً منه} درصدد از ميان بردن اين غفلت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 32 - 2

2 - انسان ، داراى حق تصرف و بهره بردارى در تمام محصولات طبيعت

مت_عًا لكم

انسان و طبيعت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 26 - 8

8 _ تسلّط انسان بر مظاهر هستى ، به خواست و مشيّت خداست .

تؤتى الملك من تشاء

{مُلك} (يعنى تسلّط) را خداوند به انسان مى دهد; پس انسان هر تسلّطى كه دارد از جانب خداست.

انقياد طبيعت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 77 - 9

9 - طبيعت ، مقهور اراده خداوند و مجرى فرمان او است .

فاضرب لهم طريقًا فى البحر يبسًا

{ضرب} در {اضرب لهم} به معناى ساختن و قراردادن است. فرمان ايجاد راهى خشك در دريا، فرمان به اعجاز است و از مقهور بودن دريا در برابر اراده خداوند، حكايت دارد.

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 63 - 6

6 - طبيعت و مظاهر آن ، با اذن خدا مقهور اراده بندگان خاص او است .

أن اضرب بعصاك البحر فانفلق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 42 - 7

7 - طبيعت ، تحت تسخير و فرمان خداوند

اركض برجلك ه_ذا مغتسل بارد و شراب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 30 - 3

3 - قوانين مادى عالم طبيعت ، مقهور اراده خداوند

و بشّروه بغل_م . .. و قالت عجوز عقيم . قالوا كذلك قال ربّك

تعبير {كذلك قال ربّك}، مى رساند كه عوامل طبيعى مانع اراده الهى نيست; بلكه اراده او نافذ بر هستى است.

اهميت تحولات طبيعت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 20 - 5

5 - خوددارى از ايمان ، پس از مشاهده حالت هاى گوناگون طبيعت و تحولات زندگى بشر ، غير قابل توجيه و شگفت آور است .

لا أقسم بالشفق . و الّيل و ما وسق . و القمر إذا اتّسق . لتركبنّ طبقًا عن طبق . ف

برداشت ياد شده، ناظر به اين احتمال است كه حرف {فاء}، اين آيه را بر محتواى قسم و مقسمٌ به (در آيات پيشين) تفريع كرده باشد.

اهميت تعقل در طبيعت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 12 - 10

10- لزوم انديشيدن در مظاهر طبيعت براى پى بردن به ماوراى آن و شناخت خداوند

و سخ_ّر لكم . .. الشمس ... إن فى ذلك لأي_ت

لقوم يعقلون

اهميت تفكر در طبيعت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 11 - 11

11- لزوم انديشه و تفكر براى شناخت طبيعت و راهيابى از آن به خداشناسى

إن فى ذلك لأية لقوم يتفكّرون

اهميت مطالعه طبيعت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 1 - 3

3 - مظاهر طبيعت ، ارزشمند ، درس آموز و شايان مطالعه و تأمل

و الذري_ت ذروًا

قسم، معمولاً به شىء ارزشمند تعلق مى گيرد و از آن جا كه همه اشيا در برابر ذات حق يكسان اند، اين ارجمندى در مقايسه با نيازها و زندگى آدمى خواهد بود. گفتنى است كه سوگند، انسان را به تأمل درباره متعلقات قسم فرا مى خواند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 1 - 3

3 - مظاهر طبيعت ، شايان تأمل و درس آموزى است .

و النجم إذا هوى

سوگند به ستارگان، در حقيقت سوگند به مظهرى از مظاهر طبيعت است كه در ظهور و افول خويش براى انسان درس و پيام دارد.

تأثيرپذيرى موجودات طبيعت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 51 - 11

11 - پديده هاى طبيعى ، از هم ، تأثير پذيرى مثبت و منفى دارند .

يرسل الرياح . .. فترى الودق يخرج من خل_له ... فانظر إلى ءاث_ر رحمت اللّه كيف يحى

تسخير طبيعت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 24 - 10

10- طبيعت ، در تسخير مشيت و خواست خداوند است .

قد

جعل ربّك تحتك سريًّا

ممكن است اسناد فراهم آوردن نهر آب به خداوند، به اين لحاظ باشد كه اسباب طبيعى جز به اذن خداوند نمى توانند اثرى ايجاد كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 65 - 13

13 - رام بودن طبيعت براى انسان ، حركت كشتى در دريا و امنيت زمين از برخورد كرات آسمانى با آن ، جلوه هاى رأفت و رحمت گسترده خدا به انسان

ألم تر أنّ اللّه سخّر . .. إنّ اللّه بالناس لرءوف رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 27 - 4

4 - نظام طبيعت ، در گردش و حيات ، مسخّر اراده و خواست خداوند است .

أنّا نسوق الماء . .. فنخرج به زرعًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 42 - 7

7 - طبيعت ، تحت تسخير و فرمان خداوند

اركض برجلك ه_ذا مغتسل بارد و شراب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 13 - 4

4 - انسان ، توانا به تسخير تمامى قوا و امكانات طبيعت در پرتو اراده الهى *

و سخّر لكم ما فى السم_وت و ما فى الأرض

تعبير {سخّر لكم} ممكن است به اين معنا باشد كه خداوند، موجودات را مسخّر انسان قرار داده است; يعنى، انسان بالقوه قادر است كه در همه مظاهر طبيعت به نفع خويش تصرف كند.

تشبيه به طبيعت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 53 - 9

9 - جان آدمى چونان

جهان طبيعت ، سرشار از آيات الهى و شايسته تأمل و انديشه است .

سنريهم ءاي_تنا فى الأفاق و فى أنفسهم

تشويق به طبيعت شناسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 67 - 10

10- تشويق آدمى به شناخت طبيعت و آثار قدرت الهى ، از راه تعقل و خردورزى

و من ثمرت النخيل . .. إن فى ذلك لأية لقوم يعقلون

برداشت فوق، با توجه به اين نكته است كه آيه شريفه داراى لحن و آهنگى تشويق و تحريص كننده است.

تعقل در طبيعت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 4 - 11

11_ تعقّل در پديده هاى طبيعى ، آدمى را به شناخت خدا و يكتايى او در تدبير امور هستى هدايت مى كند .

إن فى ذلك لأي_ت لقوم يعقلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 190 - 7

7 _ ترغيب خداوند به انديشيدن در آفرينش و پديده هاى آن

انّ فى خلق السّموات و الارض و اختلاف الّيل و النّهار لايات لاولى الالباب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 79 - 2

2 _ تفكر در طبيعت و افول و تغييرپذيرى آن، مايه درك ناتوانى پديده هاى آن براى ربوبيت است.

كوكبا . .. القمر ... الشمس بازغة ... وجهت وجهى للذى فطر السموت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 95 - 8

8 _ مطالعه در طبيعت و نظام آن، راهى براى رسيدن به توحيد است.

إن الله فالق الحب

و النوى . .. ذلكم الله فأنى تؤفكون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 99 - 17

17 _ تحصيل ايمان از راه مطالعه در طبيعت نشانه علم و فهم است. *

الأيت لقوم يعلمون . .. لقوم يفقهون ... لقوم يؤمنون

در دو آيه گذشته علم و فهم به عنوان شرط بهره مندى از آيات طبيعت ذكر گرديده و در اين آيه ايمان ذكر شده است. شايد ذكر ايمان در پايان اين سه آيه براى اشاره به اين نكته باشد كه دانايان به ايمان مى رسند. لذا ايمان نيز نشانه وجود آن دو زمينه در صاحبان آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 71 - 2

2 - تشويق خداوند به تأمل و انديشه در جلوه هاى قدرت الهى در طبيعت ( مانند شتر ، گاو و گوسفند )

أوَلم يروا أنّا خلقنا لهم ممّا عملت أيدينا أنع_مًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 3 - 10

10 - شناخت بهتر و ژرف تر طبيعت ، موجب شناخت بيشتر و عميق تر خداوند است .

الذى خلق سبع سم_وت . .. هل ترى من فطور

تغييرپذيرى طبيعت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 79 - 2

2 _ تفكر در طبيعت و افول و تغييرپذيرى آن، مايه درك ناتوانى پديده هاى آن براى ربوبيت است.

كوكبا . .. القمر ... الشمس بازغة ... وجهت وجهى للذى فطر السموت

تفكر در طبيعت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9

- نحل - 16 - 11 - 9

9- تفكر در تحولات طبيعت ، راهى براى خداشناسى است .

إن فى ذلك لأية لقوم يتفكّرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 69 - 20

20- تشويق و فراخوانى خداوند به تفكر و انديشه در طبيعت براى شناخت حقايق الهى

إن فى ذلك لأية لقوم يتفكّرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 22 - 18

18 - انديشه در آفريدگارى خداوند و ايجاد مواهب طبيعى ، عقيده توحيدى را در پى دارد .

الذى خلقكم . .. الذى جعل لكم الأرض ... فلا تجعلوا للّه أنداداً

تفريع جمله {لا تجعلوا . ..} به وسيله {فاء} بر حقايق بيان شده در اين آيه و آيه قبل، بيانگر اين است كه: توجه به آنها، گرايش دهنده آدمى به توحيد ربوبى است; يعنى، حال كه معلوم شد خداوند خالق شماست و همو آفريننده زمين و ... است معقول نيست مثل و مانندى براى او فرض كنيد.

خالق طبيعت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 7 - 1

1- پديده هاى روى زمين و مظاهر طبيعت ، آفريده هاى خداوند و زينت بخش زمين است .

إنّا جعلنا ما على الأرض زينة لها

خدا شناسى در طبيعت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 141 - 3،8

3 _ مظاهر گوناگون طبيعت جلوه قدرت خداوند است.

و هو الذى أنشأ جنت

8 _ همگونى ميوه ها در شكل و گوناگونى آنها در طعم و كيفيت، نشانى از قدرت خداوند است.

و هو

الذى . .. الزيتون و الرمان متشبها و غير متشبه

محتمل است مراد از زيتون و انار در آيه، ميوه هاى آن باشد. در اين صورت {متشابه} يعنى تشابه ميوه هاى زيتون با يكديگر و همچنين انار، {و غير متشابه} يعنى تفاوت آنها از نظر رنگ و طعم و ... در عين تشابه با يكديگر.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 12 - 10

10- لزوم انديشيدن در مظاهر طبيعت براى پى بردن به ماوراى آن و شناخت خداوند

و سخ_ّر لكم . .. الشمس ... إن فى ذلك لأي_ت لقوم يعقلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 13 - 6،8

6- لزوم توجه به طبيعت و دقت در رنگ آميزى هاى گوناگون آن ، به منظور شناخت خداوند

إن فى ذلك لأية لقوم يذّكّرون

8- براى هر مرتبه از انديشه و بينش ، ابزار مناسب جهت خداشناسى در طبيعت وجود دارد .

ينبت لكم به الزرع . .. لقوم يتفكّرون . و سخ_ّر لكم الّيل ... لقوم يعقلون . و ما

با توجه به اينكه به دنبال عبارت { الزرع و الزيتون و . ..} _ كه امورى ساده بوده و براى نتيجه گيرى فكر به تنهايى كافى است _ {لقوم يتفكّرون} و به دنبال تسخير شب، روز و ... _ كه دقت لازم دارد _ {لقوم يعقلون} و به دنبال تفاوت رنگها _ كه مقدمات كلى دارد و با اندك توجهى به دست مى آيد _ {لقوم يذّكّرون} به كار برده شده است، مطلب فوق به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 3 - 10

10 - شناخت بهتر و ژرف تر طبيعت ، موجب شناخت بيشتر و عميق تر خداوند است .

الذى خلق سبع سم_وت . .. هل ترى من فطور

خداشناسى در طبيعت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 190 - 5،10،12

5 _ آفرينش و پديده هاى آن ، از منابع و زمينه هاى شناخت خداوند و صفات او

انّ فى خلق السّموات و الارض و اختلاف الّيل و النّهار لايات

10 _ صاحبان خرد ناب ، تنها دريابندگان نشانه هاى الهى در آفرينش

انّ فى خلق السّموات . .. لايات لاولى الالباب

آيات الهى در آفرينش وجود دارد، چه صاحب خردى باشد و يا نباشد. بنابراين {لاولى الالباب}، ناظر به بهره مندى از آن آيات است. يعنى تنها خردمندان به نشانه بودن آنها پى مى برند و ديگران از آن محرومند.

12 _ انديشه پيراسته از آلودگى ها و ناخالصى ها ، زمينه ساز درك آيات الهى در آفرينش

انّ فى خلق السّموات . .. لايات لاولى الالباب

خداشناسى طبيعت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 74 - 9

9 - طبيعت و جهان مادى ، آشنا با خدا و آگاه به مقام الوهيت است .

و إن منها لما يهبط من خشية اللّه

خشيت طبيعت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 74 - 10

10 - هراس جهان طبيعت از خداوند ، منشأى براى فعل و انفعالات آن

و إن منها لما يهبط من خشية اللّه

خلقت طبيعت

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 39 - 5

5- پيدايش و كارايى مظاهر طبيعت ، متّكى به مشيّت و نيروى الهى است .

و لولا إذ دخلت جنّتك قلت ما شاء اللّه لاقوّة إلاّ باللّه

دعوت به مطالعه طبيعت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 20 - 4

4 - فراخوانى به مطالعه طبيعت ، براى پى بردن به قدرت خداوند ، و در نتيجه ، رفع ترديد در امكان معاد ، روش هدايتى قرآن است .

قل سيروا فى الأرض فانظروا كيف بدأ الخلق

زمينه تحولات طبيعت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 11 - 4

4 - تأثير استغفار و ايمان ، در تحولات طبيعت و واكنش جهان مادى در برابر عقايد و رفتار انسان ها

استغفروا ربّكم . .. يرسل السماء عليكم مدرارًا

زيبايى طبيعت اقوام پيشين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 74 - 14

14- { عن أبى جعفر ( ع ) قال : الأثاث المتاع و أمّا رئياً فالجمال والمنظر الحسن ;

از امام باقر(ع) روايت شده كه فرمود: {أثاث} به معناى متاع و {رئياً} به معناى نيكويى و منظره زيبا است}.

زيباييهاى طبيعت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 7 - 1،2

1- پديده هاى روى زمين و مظاهر طبيعت ، آفريده هاى خداوند و زينت بخش زمين است .

إنّا جعلنا ما على الأرض زينة لها

2- جلوه و زيبايى مظاهر طبيعت ، زمينه آزمايش آدميان است .

زينة لها لنبلوهم

أيّهم أحسن عملاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 32 - 2

2- سمبل اشراف ، در بيان الهى ، مردى مرفّه و برخوردار از دو تاكستان و نخل هايى در اطراف و كشت زارى در ميان ، اما گرفتار غرور است .

جعلنا لأحدهما جنّتين من أعن_ب و حففن_هما بنخل و جعلنا بينهما زرعًا

{غرور} از آيات بعد استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 33 - 2

2- جريان نهر آب از ميان باغ و كشتزار ها ، صحنه اى دل انگيز و تماشايى است .

كلتا الجنّتين ءاتت أكلها ولم تظلم منه شيئًا و فجّرنا خل_لهما نهرًا

شعور طبيعت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 74 - 8،9

8 - طبيعت و جهان مادى داراى شعور است .

و إن منها لما يهبط من خشية اللّه

9 - طبيعت و جهان مادى ، آشنا با خدا و آگاه به مقام الوهيت است .

و إن منها لما يهبط من خشية اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 79 - 7

7- طبيعت ( كوه ها ، پرندگان و . . . ) داراى نوعى شعور و آگاهى به خداوند

الجبال يسبّحن و الطير

هم آوا شدن كوه ها و پرندگان با داوود(ع) در تسبيح خداوند، مى تواند گوياى حقيقت ياد شده باشد.

عبرت از طبيعت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 44 - 4

4 - طبيعت ( گردش و جابه جايى شب

و روز و تحولات ناشى از آن و . . . ) بستر مناسب براى عبرت آموزى و پندگيرى

يقلّب اللّه الّيل و النهار إنّ فى ذلك لعبرة لأُوْلى الأبص_ر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 45 - 8

8 - طبيعت ( پيدايش انواع گوناگون جانداران از جسمى مايع و . . . ) ، بستر مناسب براى عبرت آموزى و پندگيرى

إنّ فى ذلك لعبرة لأُوْلى الأبص_ر . و اللّه خلق كلّ دابّة من ماء

جمله {و اللّه خلق. ..} عطف بر جمله {يقلّب اللّه الليل...} است. اين عطف مى تواند به اين مناسبت باشد كه همان گونه كه گردش و جابه جايى شب و روز مايه عبرت صاحبان بصيرت است آفرينش انواع جانداران نيز مى تواند چنين تأثيرى داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 1 - 3

3 - مظاهر طبيعت ، ارزشمند ، درس آموز و شايان مطالعه و تأمل

و الذري_ت ذروًا

قسم، معمولاً به شىء ارزشمند تعلق مى گيرد و از آن جا كه همه اشيا در برابر ذات حق يكسان اند، اين ارجمندى در مقايسه با نيازها و زندگى آدمى خواهد بود. گفتنى است كه سوگند، انسان را به تأمل درباره متعلقات قسم فرا مى خواند.

علاقه به طبيعت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 32 - 4

4 - دوستى مظاهر طبيعت و متاع هاى دنيوى ، در صورتى كه در طول دوستى خدا و در جهت او باشد ، امرى مشروع و پسنديده است .

إنّى أحببت حبّ الخير

عن ذكر ربّى

برداشت ياد شده به اين دليل است كه سليمان(ع) در عين محبت به خدا، به اسب ها و سان ديدن از آنها نيز، به خاطر خدا علاقه مىورزيد.

عوامل مؤثر در تحولات طبيعت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 41 - 6

6 - عمل انسان ها ، در تحولات عالَم طبيعت ، مؤثر است .

ظهر الفساد فى البرّ و البحر بما كسبت أيدى الناس

عوامل مؤثر در طبيعت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 16 - 7

7 - تأثير عقايد و رفتار انسان ها ، در تحولات طبيعت

و ألّوِاستق_موا على الطريقة لأسقين_هم ماء غدقًا

فرجام زيباييهاى طبيعت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 8 - 2

2- تمامى موجودات زمين و جلوه هاى ظاهرى آن ، محكوم به فنا و اضمحلال نهايى اند .

و إنّا لج_علون ما عليها صعيدًا جرزًا

فلسفه تبيين تحولات طبيعت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 50 - 3

3 _ هدف از بيان پديده هاى طبيعى و تحولات موجود در طبيعت در قرآن ، پندگيرى و درس آموزى است .

و لقد صرّفن_ه بينهم ليذّكّروا

در آيه شريفه، هدف از نزول باران و تحولات مربوط به آن، پندگيرى و درس آموزى شناسانده شده است. اين مى رساند كه اصولاً ذكر پديده ها و تحولات مربوط به طبيعت در قرآن، به همين منظور است; نه اين كه بيان اين نكته هاى طبيعى، خود هدف باشد.

فلسفه تحولات طبيعت

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 19 - 4

4 - پيدايش مراحل گوناگون در طبيعت ( شفق ، تاريكى شب و نور ماه ) ، نشانى از امكان تغيير و تحول در نظام حيات بشر در دنيا و آخرت

فلا أقسم . .. لتركبنّ طبقًا عن طبق

در قسم هاى قرآن، تناسب بين محتواى قسم و غرض از آن رعايت شده است و در اين مجموعه آيات نيز براى تأكيد بر تغيير حالات انسان، به تغييرات تكوينى سوگند ياد شده است.

فلسفه تسخير طبيعت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 13 - 7

7 - مسخّر بودن طبيعت در جهت منافع انسان ، در بردارنده درس هاى توحيدى براى اهل تفكّر

اللّه الذى سخّر لكم البحر . .. و سخّر لكم ما فى السم_وت و ... إنّ فى ذلك لأي_ت ل

فلسفه خلقت طبيعت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 20 - 5

5 - حكمت آميز بودن آفرينش طبيعت

و اللّه جعل لكم الأرض بساطًا . لتسلكوا منها سبلاً فجاجًا

قانونمندى طبيعت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 95 - 4

4 _ پديد آمدن موجود زنده از دل مردگان و مرده از دل زندگان، قانونى مستمر در طبيعت است.

يخرج الحى من الميت و مخرج الميت من الحى

جمله {يخرج الحى}، كه جمله اى است فعليه و با فعل مضارع آغاز شده، دال بر استمرار و تجديد است. همچنين جمله دوم (مخرج الميت ... )، كه به صورت اسميه آمده، دال بر دوام

و ثبوت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 8 - 3

3 - زندگى انسان ها ، چونان نظام طبيعت ، وابسته به رعايت موازين و معيارها

و وضع الميزان . ألاّتطغوا فى الميزان

از ارتباط اين آيه با آيات پيشين استفاده مى شود: چنانچه وجود موازين در نظام جهان، عامل ثبات و پايدارى آن است و بى حسابى و بى قانونى به انهدام آن منتهى مى شود، زندگى انسان نيز متكى به رعايت معيارها است.

گرايش به طبيعت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 72 - 4

4 _ تمايل طبيعى و غريزى انسان به بوستان ، آب ، خانه هاى دلپذير و جاودانگى ، وسيله اى در جهت گرايش دادن وى به ارزش هاى معنوى

وعد اللّه المؤمنين و المؤمنت جنت تجرى

با توجه به اينكه خداوند، همين گرايشهاى طبيعى را وسيله هدايت انسانها و سوق دادن آنان به كسب ارزشها قرار داده است، برداشت فوق به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 12 - 6

6 - بهره گيرى قرآن از تمايلات طبيعى و غريزى انسان به آب ، بوستان و خانه هاى دلپذير ، در جهت گرايش دادن وى به ارزش هاى معنوى است .

تؤمنون باللّه و رسوله . .. و يدخلكم جنّ_ت... و مس_كن طيّبة

از اين كه خداوند، گرايش هاى طبيعى انسان ها را وسيله هدايت آنان و سوق دادن آنها به كسب ارزش ها قرار داده است، براداشت بالا استفاده مى شود.

متفكران و طبيعت

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 11 - 10

10- انديشمندان و متفكران ، داراى زمينه لازم براى درك آيت بودن مظاهر طبيعت

إن فى ذلك لأية لقوم يتفكّرون

مطالعه تحولات طبيعت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 49 - 10

10 _ نگرش از سر تعقل و انديشه به تحولات طبيعت و پديده هاى آن ، شرط ره يافت به ربوبيت خداوند

ألم تر إلى ربّك كيف مدّ الظلّ . .. جعل لكم الّيل ... أرسل الري_ح ... أنزلنا من ا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 27 - 10

10 - دعوت خداوند به بصيرت و دقت نظر در تحولات طبيعى ، به منظور پى بردن به گرداننده و ايجادكننده آنها است .

أوَلم يروا أنّا نسوق الماء . .. فنخرج به زرعًا... أفلايبصرون

مطالعه طبيعت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 21 - 16

16 - مطالعه و نگاه عميق به طبيعت ( جريان نزول باران ، چشمه سار ها و پيدايش كشت ها ) ، مايه بيدارى و پندگيرى صاحبان عقل و خرد است .

ألم تر أنّ اللّه أنزل من السماء ماء . .. إنّ فى ذلك لذكرى لأُولى الألب_ب

{ذكرى} اسم براى {تذكير} و {تنبيه} (بيدارى و پندگيرى) است و {لُبّ} (مفرد {ألباب}) به معناى عقل و خرد مى باشد.

مقهوريت طبيعت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 41 - 2

2- مظاهر طبيعت ، مقهور اراده خداوند است .

فتصبح صعيدًا زلقًا

. أو يصبح ماؤها غورًا

تبديل شدن باغ و كشت زار به زمينى بى حاصل و يا فرورفتن آب آن به واسطه نزول عذاب الهى، نشان دهنده اين حقيقت است كه اسباب و علل طبيعى، جملگى مقهور اراده حق اند و از خود، استقلالى ندارند.

منشأ تحولات در طبيعت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 74 - 10

10 - هراس جهان طبيعت از خداوند ، منشأى براى فعل و انفعالات آن

و إن منها لما يهبط من خشية اللّه

منشأ تحولات طبيعت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 130 - 6

6 _ اراده خداوند حاكم بر طبيعت و عوامل آن

و لقد أخذنا ءال فرعون بالسنين و نقص من الثمرت

منشأ تسخير طبيعت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 13 - 11،12

11 - دستاورد هاى بشرى در زمينه تسخير طبيعت و موجودات ، مرهون توفيق و امداد الهى است ; نه توانايى انسان .

و ما كنّا له مقرنين

{إقران} (مصدر {مقرنين})، به معناى قدرت داشتن و توانا بودن بر چيزى است.

12 - رام بودن طبيعت براى انسان ، لازمه قطعى آفرينش آنها نبوده و به تدبير خداوند صورت گرفته است .

لتستوا على ظهوره . .. سخّر لنا ه_ذا و ما كنّا له مقرنين

منشأ حاكميت بر طبيعت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 70 - 10

10- لزوم توجه انسان به خدايى بودن ابزار و امكانات مورد استفاده اش در تسلط بر طبيعت و بهرهورى از آن

كرّمنا .

.. و حملن_هم ... و رزقن_هم ... فضّلن_هم

تكرار افعال متكلم مع الغير و اسناد كارهاى انسان، به خداوند، شايد به اين منظور باشد كه بخواهد انسانها را متوجه خدايى بودن آنها بكند.

موجودات مخرب در طبيعت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 51 - 2

2 - عالَم طبيعت ، برخوردار از عوامل طبيعى خنثى كننده و از بين برنده يكديگر

فانظر . .. كيف يحى الأرض بعد موتها ... و لئن أرسلنا ريحًا فرأوه مصفرًّا

ناپايدارى زيباييهاى طبيعت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 8 - 2،3

2- تمامى موجودات زمين و جلوه هاى ظاهرى آن ، محكوم به فنا و اضمحلال نهايى اند .

و إنّا لج_علون ما عليها صعيدًا جرزًا

3- زيبايى ها و جلوه هاى مادّى زمينى ، امورى عَرَضى ، ناپايدار و غيرقابل اتكا است .

زينة لها . .. و إنّا لج_علون ما عليها صعيدًا جرزًا

نظم طبيعت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 8 - 3

3 - زندگى انسان ها ، چونان نظام طبيعت ، وابسته به رعايت موازين و معيارها

و وضع الميزان . ألاّتطغوا فى الميزان

از ارتباط اين آيه با آيات پيشين استفاده مى شود: چنانچه وجود موازين در نظام جهان، عامل ثبات و پايدارى آن است و بى حسابى و بى قانونى به انهدام آن منتهى مى شود، زندگى انسان نيز متكى به رعايت معيارها است.

نعمت طبيعت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 56 - 2

2 - بودن در

كنار همسران خود و برخوردارى از آرامش و موهبت هاى طبيعت ، از نعمت هاى الهى و دلپذير براى همگان

فى شغل ف_كهون . هم و أزوجهم فى ظل_ل على الأرائك متّكئون

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه آيه شريفه درصدد بيان نعمت هاى الهى براى اهل بهشت و تشويق مردم به ايمان براى برخوردار شدن از اين نعمت ها است.

نقش زيباييهاى طبيعت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 7 - 5

5 - زينت ها و جلوه هاى زمين ، زمينه ساز حركت انسان و بروز عمل او است .

إنّا جعلنا ما على الأرض زينة لها لنبلوهم أيّهم أحسن عملاً

نقش طبيعت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 4 - 10

10_ عقل ابزارى براى شناخت ربوبيّت خدا و پديده هاى طبيعى ، منبعى براى شناخت اوست .

إن فى ذلك لأي_ت لقوم يعقلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 78 - 7

7 - طبيعت ، مقهور اراده خداوند و مجرى فرمان هاى او است .

طريقًا فى البحر يبسًا . .. فغشيهم من اليمّ ما غشيهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 19 - 5

5 - عرصه طبيعت ، مظهر قدرت نمايى خداوند در ايجاد حيات و مرگ پديده هااست .

كيف يبدئ اللّه الخلق ثمّ يعيده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 20 - 3

3 - عرصه طبيعت ، مظهر قدرت نمايى خداوند در

ايجاد پديده ها است .

سيروا فى الأرض فانظروا كيف بدأ الخلق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 32 - 8

8 - مظاهر طبيعت و متاع هاى دنيايى ، از زمينه هاى غفلت انسان از ياد خدا

إنّى أحببت حبّ الخير عن ذكر ربّى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 21 - 13،14

13 - طبيعت ( جريان نزول باران ، پيدايش چشمه سار ها ، رويش كشت هاى رنگارنگ و خشك و خرد شدن آنها ) ، از جلوه هاى قدرت و ربوبيت خداوند است .

ألم تر أنّ اللّه أنزل من السماء ماء . .. ثمّ يجعله حط_مًا إنّ فى ذلك لذكرى

14 - طبيعت و پديده هاى موجود در زمين چون باران ، چشمه سار ها و كشت ها ، بستر مناسب براى خداشناسى

ألم تر أنّ اللّه أنزل من السماء ماء . .. ثمّ يخرج به زرعًا ... ثمّ يجعله حط_مًا

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه آيه شريفه، درصدد نشان دادن جلوه هاى قدرت خداوند است. بنابراين توصيه و تشويق خداوند به مطالعه و ژرف نگرى در طبيعت و پديده هاى موجود در زمين، گوياى برداشت ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 26 - 2

2 - زندگى و مرگ انسان به اراده خداوند است ; نه معلول طبيعت و روزگار .

و ما يهلكنا إلاّ الدهر . .. قل اللّه يحييكم ثمّ يميتكم

آيه شريفه در حقيقت پاسخى به دعوى دهريين است كه منكر مبدأ و معاد بودند

و در آيات پيشين به گفته آنان اشارت رفت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 12 - 13

13 - طبيعت ، بستر شناخت ماوراء طبيعت ( خدا و صفات او و . . . )

اللّه الذى خلق سبع سم_وت و من الأرض . .. لتعلموا ...أنّ اللّه قد أحاط بكلّ شىء ع

برداشت ياد شده، از آن جا است كه خداوند، با طرح مسأله آفرينش آسمان هاى هفتگانه و زمين و تدبير امور آنها، درصدد نشان دادن قدرت مطلق و علم همه جانبه الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 3 - 11

11 - طبيعت و جهان آفرينش ، بستر خداشناسى

الذى خلق سبع سم_وت . .. هل ترى من فطور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 4 - 4

4 - طبيعت ، بستر خداشناسى

خلق سبع سم_وت . .. ثمّ ارجع البصر كرّتين ... و هو حسير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 19 - 9

9 - طبيعت ، بستر خداشناسى است .

أولم يروا إلى الطير . .. ما يمسكهنّ إلاّ الرحم_ن إنّه بكلّ شىء بصير

ويژگيهاى خلقت طبيعت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 11 - 6

6- طبيعت به گونه اى آفريده شده است كه نياز هاى انسان را به خوبى تأمين مى كند .

هو الذى أنزل من السّماء ماء لكم . .. ينبت لكم

تكرار {لكم} در دو آيه، هم چنين فعل {تسيمون} جملگى دلالت

بر آن دارند كه: اين مجموعه براى منافع آدمى ايجاد گشته و در نتيجه با نيازهاى او تناسب و هماهنگى دارد.

هماهنگى طبيعت و نيازها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 86 - 9

9 - هماهنگى نظام طبيعت با نياز بشر ، گواه وجود مدبرى حكيم براى آفرينش

جعلنا الّيل ليسكنوا فيه . .. إنّ فى ذلك لأي_ت

از اين كه خداوند براى شب و روز حكمت هايى را برشمرده كه در خدمت منافع انسان است و پس از آن، از اين امور به عنوان آيه و نشانه ياد كرده است، مطلب ياد شده استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 48 - 2

2 - هماهنگى نظام طبيعت با نياز هاى بشر ، برنامه ريزى شده از سوى خداى توانمند و نه پديده اى اتفاقى

و الأرض فرشن_ها فنعم الم_هدون

گستردگى صفحه زمين و {مهد} بودن آن براى بشر، بيانگر هماهنگى نظام طبيعت بانياز بشر به آسايش است. از اين كه خداوند، {فرشناها} را با ضمير متكلم آورده، براى جلب توجه انسان به دخالت تدبير الهى در پيدايش اين هماهنگى است.

طبيعت شناسى

تشويق به طبيعت شناسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 67 - 10

10- تشويق آدمى به شناخت طبيعت و آثار قدرت الهى ، از راه تعقل و خردورزى

و من ثمرت النخيل . .. إن فى ذلك لأية لقوم يعقلون

برداشت فوق، با توجه به اين نكته است كه آيه شريفه داراى لحن و آهنگى تشويق و تحريص كننده است.

طعام از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

آداب طعام

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 62 - 8،10

8- بامداد و عصر ، وقت هايى مناسب براى غذا خوردن

و لهم رزقهم فيها بكرة و عشيًّا

10- { شهاب بن عبد ربّه قال : شكوت إلى أبى عبداللّه ( ع ) ما ألقى من الأوجاع والتخم فقال : تغدّ و تعشّ و لاتأكل بينهما شيئاً فإنّ فيه فساد البدن أما سمعت اللّه عزّوجلّ يقول : { لهم رزقهم فيها بكرة و عشيّاً } ;

شهاب بن عبد ربّه گفت: خدمت امام صادق(ع) از دردها و ترش كردن غذا در معده شكايت كردم، پس حضرت فرمود: صبح و پسين غذا بخور و بين آنها چيزى نخور; زيرا خوردن غذا بين اين دو وعده، موجب فساد بدن است. نشنيدى كه خداوند عزّوجلّ مى فرمايد: لهم رزقهم فيها بكرة و عشيّاً}.

استفاده از طعام اهل كتاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 5 - 38

38 _ جواز استفاده از غذا هاى اهل كتاب مگر ذبايح آنان

و طعام الذين اوتوا الكتب حل لكم

از امام صادق(ع) روايت شده كه در رد كسى كه براى حليت ذبيحه اهل كتاب به آيه فوق تمسك كرد فرمود: كان ابى يقول: انما هو الحبوب و اشباهها.

_______________________________

كافى، ج 6، ص 240، ح 10; نورالثقلين، ج 1، ص 593، ح 48.

اهميت پاكيزگى طعام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 19 - 29

29- پاى بندى به ارتزاق از پاكيزه ترين غذا ها ، اصلى پسنديده و مرغوب در زندگى يكتاپرستان است .

فلينظر أيّها أزكى طعامًا

تأمين طعام مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 26 - 3

3- سخن گفتن عيسى ( ع ) با مادر خود و تأمين آب و غذا به صورت خارق العاده ، زمينه هاى مسّرت و چشم روشنى مريم ( س ) و رفع نگرانى او از آينده بود .

فنادي_ها . .. فكلى و اشربى و قرّى عينًا

{عيناً} تمييز و بيانگر مراد جدى از فاعل است و {قرّى} از ماده {قرار} (آرام گرفتن) و يا {قُرّ} (سرد شدن) است. در صورت اول جمله {قرّى عيناً}، يعنى {چشم آرميده باش} و در صورت دوم، يعنى {خنك چشم باش} (چشمت از اشك سوزان به دور باشد) و در هر صورت، كنايه از خوش دلى و شادمانى است كه چشم از نگرانى و اضطراب باز مى ايستد و از سوزش اشك اندوه، مصون مى ماند. ارتباط جمله {قرّى عيناً} با جملات قبل، گوياى برداشت فوق است.

تنوع طعام هاى لذيذ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 51 - 7

7 - وجود غذا هاى متنوع و لذيذ در طبيعت براى انسان ها

كلوا من الطّيّب_ت

به كارگيرى {طّيّبات}به صورت جمع، بيانگر برداشت فوق است.

حق طعام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 18 - 2

2 - مسكين ، داراى سهم غذا در اموال مردم *

طعام المسكين

اضافه {طعام} به {مسكين}، بيانگر استحقاق است.

حليّت طعام اهل كتاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 5 - 3،15،19

3 _ جواز استفاده مسلمانان از

غذا هاى اهل كتاب

و طعام الذين اوتوا الكتب حل لكم

15 _ حليت طيبات و غذا هاى اهل كتاب و جواز ازدواج با زنان پاكدامن آنان ، امتنان خداوند بر مسلمانان

اليوم احل لكم

علاوه بر سياق و لحن آيه، از {لام انتفاع} در {لكم}، امتنان استفاده مى شود.

19 _ اعتقاد به خدا و رسالت انبيا ، ملاك حليت غذاى اهل كتاب و حليت ازدواج با زنان آنان

احل لكم الطيبت و طعام الذين اوتوا الكتب . .. و المحصنت من الذين اوتوا الكتب

مراد از {الذين اتوا الكتب}، يهود و نصارا هستند، ولى از آنان به {اوتوا الكتاب} تعبير شده تا به علت حكم اشاره داشته باشد. و مشخصه اهل كتاب در بين ساير كافران، اعتقاد به خدا و رسالت پيامبران است.

خدا و طعام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اخلاص - 112 - 2 - 11

11 - { قال الباقر ( ع ) حدّثنى أبى زين العابدين عن أبيه الحسين بن على ( ع ) أنّه قال : الصمد الذى لا جوف له و الصمد الذى قد انتهى سُؤْدَدُه و الصمد الذى لايأكل و لايشرب و الصمد الذى لاينام و الصمد الدائم الذى لم يزل و لايزال ;

امام باقر(ع) از پدرش زين العابدين(ع) از امام حسين(ع) روايت كرده كه فرمود: صمد كسى است كه درون خالى ندارد. صمد كسى است كه سيادت و آقايى اش، به كمال خود رسيده است. صمد كسى است كه نمى خورد و نمى آشامد. صمد كسى است كه خواب ندارد و صمد دائمى است كه هميشه بوده و خواهدبود}.

درخواست طعام

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

4 - مائده - 5 - 113 - 3

3 _ انگيزه هاى چهارگانه حواريون ( تغذيه ، اطمينان و . . . ) توجيه آنان براى درخواست نابجاى نزول مائده آسمانى *

قال اتقوا اللّه ان كنتم مؤمنين. قالوا نريد ان نأكل منها ... من الشهدين

درخواست طعام موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 24 - 10

10 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) فى قول اللّه عزّوجلّ حكاية عن موسى ( ع ) { ربّ إنّى لما أنزلت إلىّ من خير فقير } فقال : سأل الطعام ;

از امام صادق(ع) درباره سخن خداوند _ عزّوجلّ _ كه از قول موسى(ع) حكايت كرده {ربّ إنّى لما أنزلت إلىّ من خير فقير} روايت شده كه موسى(ع) [با اين سخن ]درخواست طعام كرد}.

ذخيره طعام در قحطى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 65 - 19

19_ جواز اندوخته ساختن آذوقه براى مصارف شخصى حتى در دوران قحطى و كمبود مواد غذايى

نمير أهلنا . .. ذلك كيل يسير

طعام آدم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 118 - 2

2 - آدم ( ع ) و حوا در بهشت مسكونى خود نيازمند خوراك و پوشاك بودند .

إنّ لك ألاّتجوع فيها و لاتعرى

اختصاص يافتن فعل ها به آدم(ع) شايد به اين جهت باشد كه اصل سخن خداوند متوجه آدم(ع) بوده است و تنها در مواردى افعال تثنيه آمده كه چاره اى جز آن نبوده است. بنابراين، حوا نيز مانند آدم(ع) از نظر غذا و

پوشاك تأمين بود.

طعام آسمانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 113 - 1

1 _ تناول از غذاى آسمانى و اطمينان به توانايى خداوند از انگيزه هاى حواريون براى درخواست مائده آسمانى

قالوا نريد ان نأكل منها و تطمئن قلوبنا و نعلم ان قد صدقتنا

طعام اخروى اصحاب شمال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 36 - 1

1 - { غسلين } ( خونابه و چرك ) ، تنها غذاى كافران صاحب زر و زور ( اصحاب الشمال ) در قيامت

و لا طعام إلاّ من غسلين

{غسلين} _ به گفته اهل لغت و مفسران _ به معناى آبى كه از بدن هاى دوزخيان خارج مى شود و ممكن است مقصود خونابه و چرك باشد.

طعام اخروى كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 36 - 1

1 - { غسلين } ( خونابه و چرك ) ، تنها غذاى كافران صاحب زر و زور ( اصحاب الشمال ) در قيامت

و لا طعام إلاّ من غسلين

{غسلين} _ به گفته اهل لغت و مفسران _ به معناى آبى كه از بدن هاى دوزخيان خارج مى شود و ممكن است مقصود خونابه و چرك باشد.

طعام انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 8 - 1،4

1- بدن پيامبران همانند ديگر انسان ها ، نيازمند به تغذيه است .

و ما جعلن_هم جسدًا لايأكلون الطعام

4- بى نيازى پيامبران از تغذيه و جاودانگى آنان در دنيا ، پندار باطل مشركان

و ما جعلن_هم

جسدًا لايأكلون الطعام و ما كانوا خ_لدين

طعام اهل كتاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 5 - 7،31

7 _ حليت غذاى مسلمانان براى اهل كتاب در قوانين آنان *

و طعامكم حل لهم

بنابر اينكه جمله {طعامكم حل لهم} اخبار از حكمى در شريعت آنان باشد. يعنى آنان در كتاب خود، دليلى بر حرمت غذاى شما مسلمانان ندارند.

31 _ انكار جواز مبادله با اهل كتاب و انكار حليت طعام آنان ، كفر و موجب حبط عمل است .

و طعام الذين اوتوا الكتب حل لكم . .. و من يكفر بالايمن فقد حبط عمله

از مصاديق مورد نظر براى ايمان، معارف و احكامى است كه در آيه مورد بحث، مطرح شده است، همانند حليت طعام اهل كتاب و . .. .

طعام بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 57 - 10

10 - دسترسى قوم موسى به غذا هاى طيب و غير طيب ( حلال و حرام ) در پى عبورشان از دريا و دوران صحراگردى

كلوا من طيبت ما رزقنكم

آوردن كلمه {طيبات} و اضافه كردن آن به {ما رزقناكم} بيانگر برداشت فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 160 - 21

21 _ دسترسى قوم موسى به غذا هاى حلال و حرام در پى عبور از دريا

كلوا من طيبت ما رزقنكم

طعام حلال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 5 - 7

7 _ حليت غذاى مسلمانان براى اهل كتاب در قوانين آنان *

و طعامكم حل

لهم

بنابر اينكه جمله {طعامكم حل لهم} اخبار از حكمى در شريعت آنان باشد. يعنى آنان در كتاب خود، دليلى بر حرمت غذاى شما مسلمانان ندارند.

طعام حوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 118 - 2

2 - آدم ( ع ) و حوا در بهشت مسكونى خود نيازمند خوراك و پوشاك بودند .

إنّ لك ألاّتجوع فيها و لاتعرى

اختصاص يافتن فعل ها به آدم(ع) شايد به اين جهت باشد كه اصل سخن خداوند متوجه آدم(ع) بوده است و تنها در مواردى افعال تثنيه آمده كه چاره اى جز آن نبوده است. بنابراين، حوا نيز مانند آدم(ع) از نظر غذا و پوشاك تأمين بود.

طعام حواريون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 113 - 4

4 _ اطمينان به واقعى بودن مائده آسمانى انگيزه حواريون از خوردن آن مائده

قالوا نريد ان نأكل منها و تطمئن قلوبنا و نعلم ان قد صدقتنا

عطف {نطمئن} بدون {ان} بر {نأكل} مى تواند بيانگر آن باشد كه حواريون به اين جهت خواهان خوردن از مائده بودند كه به متمايز بودن آن از سحر و شعبده پى برده و واقعى بودن آن را لمس كنند.

طعام خطاكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 37 - 1

1 - { غسلين } ( خونابه و چرك ) ، غذاى مخصوص خطاپيشگان در قيامت

غسلين . لايأكله إلاّ الخ_ط_ون

طعام خوردن انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 20 - 1

1 _ همه پيامبران الهى در

طول تاريخ ، همچون ساير مردمان ، نيازمند به تناول غذا و داد و ستد با مردم

و ما أرسلنا قبلك من المرسلين إلاّ إنّهم ليأكلون الطعام و يمشون فى الأسواق

طعام در بهشت آدم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 118 - 1

1 - آدم ( ع ) در بهشت خويش از نظر غذا و پوشاك تأمين بود .

إنّ لك ألاّتجوع فيها و لاتعرى

تعبير {إنّ لك. ..} وعده اى از جانب خداوند به آدم(ع) است و بيان خاصيت بهشت نمى باشد; زيرا خوردن از درخت ممنوع سبب شد كه آدم(ع) در همين بهشت عريان شود و وعده {لاتعرى} در حق او عملى نگردد.

طعام عيسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 75 - 14،16

14 _ تغذيه ، نياز روزمره مسيح ( ع ) و مادرش مريم ( ع )

كانا يأكلان الطعام

فعل مضارع {يأكلان} دلالت بر استمرار دارد و حاكى از نياز دائمى آنان به غذاست.

16 _ نيازمندى مسيح ( ع ) و مادرش مريم ( ع ) به تغذيه ، دليلى روشن بر خدا نبودن آنها

كانا يأكلان الطعام

جمله {كانا يأكلان الطعام} برهانى عليه اعتقاد به الوهيت مسيح(ع) و مادرش مريم است ; يعنى آنها به اين دليل نمى توانند خدا باشند كه گرسنه مى شوند و نياز به تغذيه و دفع فضولات آن دارند.

طعام مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 75 - 12،16

12 _ توانايى زن براى نيل به درجات والاى كمال و ارزش هاى معنوى

و امه صديقة

16 _

نيازمندى مسيح ( ع ) و مادرش مريم ( ع ) به تغذيه ، دليلى روشن بر خدا نبودن آنها

كانا يأكلان الطعام

جمله {كانا يأكلان الطعام} برهانى عليه اعتقاد به الوهيت مسيح(ع) و مادرش مريم است ; يعنى آنها به اين دليل نمى توانند خدا باشند كه گرسنه مى شوند و نياز به تغذيه و دفع فضولات آن دارند.

طعام مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 5 - 6

6 _ حليت غذاى مسلمانان براى اهل كتاب

و طعامكم حل لهم

طعام موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 61 - 2،3

2- موسى و همسفر او ، به هنگام رسيدن به مجمع البحرين ، يك ماهى ، به عنوان غذا ، همراه داشتند .

فلمّا بلغا مجمع بينهما نسيا حوتهما

{حوت} يعنى {ماهى} و برخى آن را ماهى بزرگ معنا كرده اند. (ر.ك. لسان العرب) به قرينه {غداءنا} _ در آيه بعد _ آن ماهى، به منظور تغذيه فراهم شده بود.

3- موسى ( ع ) و همسفرش هنگام رسيدن به محلِّ تلاقى دو دريا ، از ماهىِ همراه خويش ، غفلت كردند .

فلمّا بلغا مجمع بينهما نسيا حوتهما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 62 - 7

7- موسى ( ع ) و جوان خدمت كارِ همراه او ، در كنار هم و از يك نوع غذا مى خوردند .

ءاتنا غداءنا لقد لقينا من سفرنا ه_ذا نصبًا

ضماير جمع در تمام آيه، گوياى همراهى و همدلى دو همسفر، حتى در تناول غذا است; زيرا، در غير اين

صورت، بايد برخى ضماير را به صورت مفرد ذكر مى كرد و مثلاًمى گفت {آتنى غدائى}.

طعام يوشع(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 61 - 2،3

2- موسى و همسفر او ، به هنگام رسيدن به مجمع البحرين ، يك ماهى ، به عنوان غذا ، همراه داشتند .

فلمّا بلغا مجمع بينهما نسيا حوتهما

{حوت} يعنى {ماهى} و برخى آن را ماهى بزرگ معنا كرده اند. (ر.ك. لسان العرب) به قرينه {غداءنا} _ در آيه بعد _ آن ماهى، به منظور تغذيه فراهم شده بود.

3- موسى ( ع ) و همسفرش هنگام رسيدن به محلِّ تلاقى دو دريا ، از ماهىِ همراه خويش ، غفلت كردند .

فلمّا بلغا مجمع بينهما نسيا حوتهما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 62 - 7

7- موسى ( ع ) و جوان خدمت كارِ همراه او ، در كنار هم و از يك نوع غذا مى خوردند .

ءاتنا غداءنا لقد لقينا من سفرنا ه_ذا نصبًا

ضماير جمع در تمام آيه، گوياى همراهى و همدلى دو همسفر، حتى در تناول غذا است; زيرا، در غير اين صورت، بايد برخى ضماير را به صورت مفرد ذكر مى كرد و مثلاًمى گفت {آتنى غدائى}.

مسؤول طعام موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 62 - 6

6- همسفر موسى ( ع ) عهده دار حمل و تدارك غذا بود .

قال لفتيه ءاتنا غداءنا

ملائكه و طعام ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 70

- 1

1_ فرشتگان وارد بر ابراهيم ( ع ) ، دست به غذا نبردند و از آن تناول نكردند .

فلما رءآ أيديهم لاتصل إليه

{لاتصل إليه} (دستشان به سوى گوساله بريان شده نمى رسيد) كنايه از آن است كه از غذا تناول نمى كردند.

نياز به طعام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 75 - 14

14 _ تغذيه ، نياز روزمره مسيح ( ع ) و مادرش مريم ( ع )

كانا يأكلان الطعام

فعل مضارع {يأكلان} دلالت بر استمرار دارد و حاكى از نياز دائمى آنان به غذاست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 118 - 2،3

2 - آدم ( ع ) و حوا در بهشت مسكونى خود نيازمند خوراك و پوشاك بودند .

إنّ لك ألاّتجوع فيها و لاتعرى

اختصاص يافتن فعل ها به آدم(ع) شايد به اين جهت باشد كه اصل سخن خداوند متوجه آدم(ع) بوده است و تنها در مواردى افعال تثنيه آمده كه چاره اى جز آن نبوده است. بنابراين، حوا نيز مانند آدم(ع) از نظر غذا و پوشاك تأمين بود.

3 - غذا و پوشاك از آغاز آفرينش انسان از جمله نياز هاى اصلى او بوده است .

إنّ لك ألاّتجوع فيها و لاتعرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 7 - 2

2 _ پيامبر ( ص ) همچون ديگر انسان ها ، نيازمند به غذا و مناسبات اقتصادى با مردم

مالِ ه_ذا الرسول يأكل الطعام و يمشى فى الأسواق

وقت طعام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم

- 19 - 62 - 8

8- بامداد و عصر ، وقت هايى مناسب براى غذا خوردن

و لهم رزقهم فيها بكرة و عشيًّا

طعن از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

آثار طعن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 19 - 18

18 - تأثير گزندگى زبان ، به حدّى است كه ممكن است حريف را ، كاملاً مغلوب كند .

سلقوكم بألسنة حداد

طعن بر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 46 - 13،14،22،23

13 _ تشبيه وحى و سخنان پيامبر ( ص ) به هياهوى چوپان ها ، طعن يهود بر دين اسلام

راعنا ليّاً بالسنتهم و طعناً فى الدين

هدف شوم يهوديان از چوپان خواندن پيامبر (ص) مى تواند تشبيه دعوت و سخنان او به هياهوى چوپانها باشد.

14 _ به كارگيرى كلمات دو پهلو و چند معنى ، شيوه برخى از يهوديان براى استهزاى پيامبر ( ص ) و طعن بر اسلام

واسمع غير مسمع . .. راعنا ليّاً بالسنتهم و طعناً فى الدين

كلمه {مسمع}، از مصدر اسماع، داراى دو معناى متضاد است: يكى شنيدن و فهميدن و ديگرى دشنام دادن و ناسزا گفتن. و جمله راعنا با اندكى انحراف زبان مى تواند معناى {چوبان ما} را به ذهن شنونده القا كند.

22 _ تحريفگرى ، استهزا و طعن يهود نسبت به اسلام و پيامبر ( ص ) ، نمودى از كفر آنان

من الذين هادوا يحرّفون . .. سمعنا و عصينا ... لعنهم اللّه بكفرهم

23 _ تحريفگرى ، استهزا و طعن به اسلام و پيامبر ( ص ) ، نمودى از كفر

يحرّفون الكلم . .. لعنهم اللّه بكفرهم

طعن بر

مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 110 - 7

7 - بندگان مؤمن خدا ، همواره در معرض طعن و ريشخند كافران

و كنتم منهم تضحكون

طعن به انفاقگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 79 - 7

7 _ طعنه زدن به مؤمنان انفاقگر و استهزاى آنان ، از خصلت منافقان است .

الذين يلمزون المطوّعين

طعن به دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 30 - 7

7- گفتار مرموز و نيشدار درباره دين ، نشانه نفاق و بيماردلى

و لتعرفنّهم فى لحن القول

{لحن القول}، به معناى آهنگ گفتار و نيز استعارات و كنايه هايى است كه در بد جلوه دادن و مخدوش كردن موضوع، تأثير دارد. خداوند، اين گونه سخن گفتن را وسيله اى براى رسوايى منافقان، معرفى كرده است.

طعن به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 38 - 3

3_ برخوردارى پيامبر ( ص ) از همسر و فرزند ( داشتن زندگانى عادى و بشرى ) مورد طعن و ايراد مخالفان آن حضرت بود .

و لقد أرسلنا رسلاً من قبلك و جعلنا لهم أزوجًا و ذريّة

لحن آيه شريفه گوياى اين است كه حقايق مطرح شده در آن، پاسخ به اشكالها و ايرادهاى مطرح شده از ناحيه مردم عصر بعثت است. جمله {و لقد أرسلنا ...} اشاره به اين معنا دارد كه مردم آن عصر، بعثت بشر را از ناحيه خدا پذيرا نبودند و جمله {جعلنا ...} گوياى آن است كه آنان زندگانى عادى

و داشتن زن و فرزند را براى پيامبر(ص) نمى پسنديدند و جمله {ما كان ...} بيانگر پندار آنان درباره لزوم توانايى پيامبر(ص) بر ارائه هر نوع معجزه است.

طعن به مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 19 - 12

12 - منافقان مدينه ، با برطرف شدن ترس از جنگ ، با زبانى تند و گزنده ، به مسلمانان طعنه مى زدند .

فإذا ذهب الخوف سلقوكم بألسنة حداد

{سلق} (مصدر {سلقوا}) به معناى {مغلوب كردن و به زمين زدن چيزى با قهر و غلبه} است (مفردات راغب). {حداد} (جمع {حديد}) به معناى {تيز} است.

طعن به مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 79 - 7،8

7 _ طعنه زدن به مؤمنان انفاقگر و استهزاى آنان ، از خصلت منافقان است .

الذين يلمزون المطوّعين

8 _ استهزاى الهى نسبت به منافقانى كه مؤمنان انفاقگر و ايثار كننده را طعن زده و استهزا مى كردند .

سخر اللّه منهم

طعن به مؤمنان فقير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 54 - 6

6 _ پيامبر(ص) موظف به دلجويى از مؤمنان فقير و ضعيف با ابلاغ سلام و رحمت الهى به آنان در برابر طعنه هاى كافران

أهؤلاء منّ اللّه عليهم من بيننا . .. و إذا جاءك الذين يؤمنون بأيتنا

در آيه قبل از طعنه هاى كافران به مؤمنان تهيدست اطراف پيامبر(ص) سخن به ميان آمده، و در اين آيه از آن مؤمنان با توصيف {الذين يؤمنون . .. } ياد شده است. محور ارتباط بين اين دو آيه

مى تواند موضوع جبران تأثر مؤمنان باشد كه در برداشت فوق به آن اشاره شده است.

طعن كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 54 - 6

6 _ پيامبر(ص) موظف به دلجويى از مؤمنان فقير و ضعيف با ابلاغ سلام و رحمت الهى به آنان در برابر طعنه هاى كافران

أهؤلاء منّ اللّه عليهم من بيننا . .. و إذا جاءك الذين يؤمنون بأيتنا

در آيه قبل از طعنه هاى كافران به مؤمنان تهيدست اطراف پيامبر(ص) سخن به ميان آمده، و در اين آيه از آن مؤمنان با توصيف {الذين يؤمنون . .. } ياد شده است. محور ارتباط بين اين دو آيه مى تواند موضوع جبران تأثر مؤمنان باشد كه در برداشت فوق به آن اشاره شده است.

طعن مخالفان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 38 - 3،8

3_ برخوردارى پيامبر ( ص ) از همسر و فرزند ( داشتن زندگانى عادى و بشرى ) مورد طعن و ايراد مخالفان آن حضرت بود .

و لقد أرسلنا رسلاً من قبلك و جعلنا لهم أزوجًا و ذريّة

لحن آيه شريفه گوياى اين است كه حقايق مطرح شده در آن، پاسخ به اشكالها و ايرادهاى مطرح شده از ناحيه مردم عصر بعثت است. جمله {و لقد أرسلنا ...} اشاره به اين معنا دارد كه مردم آن عصر، بعثت بشر را از ناحيه خدا پذيرا نبودند و جمله {جعلنا ...} گوياى آن است كه آنان زندگانى عادى و داشتن زن و فرزند را براى پيامبر(ص) نمى پسنديدند و جمله {ما كان ...} بيانگر پندار

آنان درباره لزوم توانايى پيامبر(ص) بر ارائه هر نوع معجزه است.

8_ قرآن با توجه دادن مردم به زندگانى بشرى و عادى پيامبران پيشين ، طعن و ايراد مخالفان پيامبر ( ص ) را امرى نابجا و ناموجه دانست .

و لقد أرسلنا رسلاً من قبلك و جعلنا لهم أزوجًا و ذريّة

طعن مشركان در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 2 - 8

8- { عن جابربن عبدالله قال : قال رسول الله ( ص ) : إن ناساً من أمتى يعذبون بذنوبهم فيكونون فى النار ما شاء الله أن يكونوا ، ثم يعيرهم أهل الشرك فيقولون : ما نرى ما كنتم فيه من تصديقكم نفعكم . فلايبقى موحّد إلاّ أخرجه الله تعالى من النار ثم قرأرسول الله ( ص ) : { ربما يودّ الذين كفروا لو كانوا مسليمين } ;

جابربن عبدالله روايت كرده است كه رسول خدا(ص)فرمود: هماناگروهى از امت من به سبب گناهانشان عذاب مى شوند. پس مدتى كه خدا مى خواهد در آتش هستند; سپس اهل شرك آنان را سرزنش مى كنند و مى گويند: نمى بينيم كه ايمان شما برايتان سودى داشته است. پس هيچ موحدى نمى ماند مگر اينكه خدا او را از آتش بيرون مى آورد; سپس رسول خدا(ص) اين آيه را قراءت فرمود: {ربما يود الذين كفروا لو كانوا مسلمين}.

طعن منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 79 - 8

8 _ استهزاى الهى نسبت به منافقانى كه مؤمنان انفاقگر و ايثار كننده را طعن زده و استهزا مى كردند .

سخر اللّه

منهم

طعن منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 19 - 12

12 - منافقان مدينه ، با برطرف شدن ترس از جنگ ، با زبانى تند و گزنده ، به مسلمانان طعنه مى زدند .

فإذا ذهب الخوف سلقوكم بألسنة حداد

{سلق} (مصدر {سلقوا}) به معناى {مغلوب كردن و به زمين زدن چيزى با قهر و غلبه} است (مفردات راغب). {حداد} (جمع {حديد}) به معناى {تيز} است.

طغيان از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

آثار اجتناب از طغيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 115 - 7

7_ پايدارى بر دين ، پرهيز از طغيان گرى ، تكيه نكردن بر ستمگران و اقامه نماز ، نيكوكارى و درپى دارنده اجر و پاداش الهى است .

فاستقم . .. و لاتركنوا ... أقم الصلوة ... فإن الله لايضيع أجر المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 19 - 5

5$ - تزكيه و دورى از پليدى و طغيان ، هموارسازنده راه هدايت و خشيت الهى

إنّه طغى . .. أن تزكّى . و أهديك إلى ربّك فتخشى

- تزكيه و دورى از پليدى و طغيان، هموارسازنده راه هدايت و خشيت الهى

آثار اخروى طغيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 34 - 4

4 - آرميدن متقين در سايه بوستان ها و مى گسارى آنان ، در برابر محروميت جهنميان از خنكى و نوشيدنى ، انعكاسى از تقابل آثار طغيان گرى و تقوا است .

لايذوقون فيها بردًا و لا شرابًا . .. حدائق و أعن_بًا ... و

كأسًا دهاقًا

آثار طغيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 64 - 36

36 _ مفسده جويى يهود ، برخاسته از طغيان گرى و كفرورزى آنان *

طغيناً و كفراً . .. و يسعون فى الارض فساداً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 68 - 12،19

12 _ تأثير منفى قرآن در برخى مردمان ، برخاسته از كفرورزى و طغيانگرى آنان

و ليزيدن كثيراً منهم ما أنزل إليك من ربك طغيناً و كفراً

19 _ طغيانگرى ، زمينه كفرورزى و انكار حق

طغيناً و كفراً

تقديم طغيان بر كفر مى تواند بيانگر نقش طغيان در پيدايش كفر باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 145 - 17

17 _ كسى كه در راه سركشى و تجاوز به خوردن غذاهاى حرام نيازمند شود، اضطرار وى رفع حرمت نمى كند.

فمن اضطر غير باغ و لاعاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 11 - 11

11 _ طغيان و سركشى ، نشانه بى ايمانى به روز رستاخيز

فنذر الذين لايرجون لقاءنا فى طغينهم يعمهون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 80 - 12

12- سركشى و تجاوز از حدود الهى ، زمينه ساز گرايش انسان به كفر است . *

يرهقهما طغي_نًا و كفرًا

محتمل است تقديم طغيان بر كفر، گوياى اين باشد كه كشانده شدن به كفر، پى آمد ابتلا به طغيان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 81 - 17

17

- طغيان گرى در استفاده از نعمت ها ( ناسپاسى ، اسراف و . . . ) ، زمينه ساز فرا رسيدن غضب الهى و سيطره يافتن آن بر انسان است .

كلوا . .. و لاتطغوا فيه فيحلّ عليكم غضبى

{يحلّ}; يعنى، {ينزل} و نزول و اقامت غضب، كنايه از استقرار كامل آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 82 - 10

10 - طغيان گرى ، تباه كننده ايمان است .

و لاتطغوا فيه . .. و إنّى لغفّار لمن تاب و ءامن

سخن از ايمان مجدد پس از طغيان گرى، ممكن است براى بيان اين نكته باشد كه طغيان، ايمان را از بين مى برد و يا به آن آسيب جدى وارد مى سازد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 81 - 10

10 - طغيان ، سرمستى ، فسادانگيزى ، فخرفروشى و خودنمايى ، از عوامل هلاكت و نابودى

إنّ ق_رون . .. فبغى ... لاتفرح ... و لاتبغ الفساد ... فخرج على قومه فى زينته ...

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه خداوند پس از برشمردن تعدادى از اوصاف ناپسند قارون، مسأله نابودى وى را مطرح فرمود. اين نكته مى رساند كه اوصاف ياد شده در نابودى وى مؤثر بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 30 - 4

4 - روح طغيان و حق ناپذير ، از عوامل تأثيرپذيرى از جريان كفر و شرك

بل كنتم قومًا ط_غين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات

- 37 - 31 - 2

2 - روح طغيان و حق ناپذيرى ، عامل دوزخى شدن و استحقاق كيفر الهى

بل كنتم قومًا ط_غين . فحقّ علينا قول ربّنا إنّا لذائقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 32 - 3

3 - روح طغيان گرى و حق ناپذيرى ، زمينه ساز تأثيرپذيرى از فريب اغواگران و كژى منحرف كنندگان

بل كنتم قومًا ط_غين . .. فأغوين_كم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 55 - 2،4

2 - طغيان ، عامل بدفرجامى است .

و إنّ للط_غين لشرّ مئاب

4 - طغيان ، ناسازگار با تقواپيشگى است و بى تقوايى نوعى طغيان مى باشد .

إنّ للمتّقين لحسن مئاب . .. ه_ذا و إنّ للط_غين لشرّ مئاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 53 - 3

3 - موضع گيرى عليه خط رهبران الهى ، بارزترين نمود طغيان و سركشى است .

أتواصوا به بل هم قوم طاغون

برداشت بالا از آن جا است كه خداوند، تنها وصفى را كه براى تكذيب كنندگان پيامبران آورده، وصف طغيان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 52 - 3

3 - ظلم و طغيان ، از عوامل هلاكت ملت ها و اقوام

و أنّه أهلك . .. و قوم نوح ... هم أظلم و أطغى

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه عبارت {إنّهم كانوا هم أظلم و أطغى} در مقام تعليل براى {أهلك} مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 -

قلم - 68 - 32 - 6

6 - ظلم و طغيان و نپرداختن سهم بينوايان از اموال خويش ، سبب زوال نعمت ها و توبه و اميد به خداوند ، زمينه ساز بازگشت آنها است .

أن لايدخلنّها اليوم عليكم مسكين . .. إنّا كنّا ظ_لمين ... إنّا كنّا ط_غين . عسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 28 - 4

4 - طغيان گرى و گناه بى حد ، پيامد تكذيب آيات و نشانه هاى خداوند است .

للطّ_غين . .. و كذّبوا ب_اي_تنا كذّابًا

ارتباط اين آيه با آيات پيشين، گوياى برداشت ياد شده است. مراد از {آياتنا}، ممكن است آيات نازل شده از سوى خداوند باشد. هم چنين مى تواند علاوه بر آن، آيات و نشانه هاى وجود و يگانگى خداوند نيز باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 37 - 2

2 - طغيان گرى ، سركشى در برابر دستورات خداوند و زياده روى در هواپرستى ، در پى دارنده مجازات در آخرت

فأمّا من طغى

{طغيان}; يعنى، از حد گذراندن (لسان العرب). متعلق {طغى} _ به قرينه {من خاف مقام ربّه و نهى النفس عن الهوى} (در آيات بعد) _ بى اعتنايى به پروردگار و پيروى از هواى نفس است. جمله {فإنّ الجحيم هى المأوى} در آيات بعد _ كه جزاى {فأمّا} است _ بر مجازات اخروى دلالت دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 38 - 3

3 - علاقه شديد به دنيا و ترجيح آن بر آخرت ، پيامد طغيانگرى و سرپيچى

از اطاعت خداوند است .

فأمّا من طغى . و ءاثر الحيوة الدنيا

ترتيبى كه آيه شريفه در ذكر طغيان و دنيا طلبى به كار برده، ممكن است برخاسته از ترتّب خارجى آن دو باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 41 - 3

3 - بى پروايى در برابر خداوند و پيروى از هواى نفس ، مانع ورود به بهشت است .

و نهى النفس عن الهوى . فإنّ الجنّة هى المأوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 14 - 9

9 - طغيان گرى و گناه ، سياه كننده قلب و مسدودسازنده راه درك و اعتقاد است .

كلّ معتد أثيم . .. بل ران على قلوبهم ما كانوا يكسبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 15 - 7

7 - گناه ، طغيان گرى و تكذيب قرآن و قيامت ، مانع ملاقات و قرب خداوند در قيامت است .

ما يكذّب به إلاّكلّ معتد أثيم . .. إنّهم عن ربّهم يومئذ لمحجوبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 11 - 2،4

2 - گناه پيشگى و طغيان گرى ، عامل گرفتارى به عذاب الهى

ألم تر كيف فعل ربّك . .. الذين طغوا فى البل_د

4 - طغيان ، عامل هلاكت قوم عاد و ثمود و زمينه ساز نابودى فرعون

ألم تر كيف فعل ربّك بعاد . .. و ثمود ... وفرعون ... الذين طغوا فى البل_د

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 12

- 2

2 - تجاوز از حريم خويش و نقض حقوق ديگران ، زمينه ساز افزايش فساد در جوامع است .

الذين طغوا . .. فأكثروا فيها الفساد

حرف {فاء} در {فأكثروا. ..}، افزايش فساد را بر طغيان (مذكور در آيه قبل) تفريع كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 11 - 7

7 - طغيان گرى ، اصرار بر گناه و تكذيب پيام هاى الهى ، مايه سقوط و تباهى نفس انسان است .

و قد خاب من دسّيها . كذّبت ثمود بطغويها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 14 - 7

7 - حالت طغيان گرى و ثروت اندوزى و احساس بى نيازى مطلق ، مايه بى پروا شدن انسان در برابر نظارت خداوند

ليطغى . أن رءاه استغنى ... ألم يعلم بأنّ اللّه يرى

آثار طغيان يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 64 - 22

22 _ كفر و طغيان يهود ، زمينه دشمنى و كينه توزى آنان با يكديگر

و ليزيدن كثيراً منهم . .. طغيناً و كفراً و القينا بينهم العدوة و البغضاء

اجتناب از طغيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 115 - 3

3_ پايدارى بر دين ، پرهيز از طغيان گرى و تمايل نداشتن و تكيه نكردن بر ستمگران ، امورى نيازمند به صبرپيشگى

فاستقم كما أُمرت . .. و لاتركنوا إلى الذين ظلموا ... واصبر

ازدياد طغيان منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 15

- 4،5

4 - طغيانگرى و سرگردانى اهل نفاق ، همچنان رو به افزايش و فزونى است .

و يمدّهم فى طغينهم يعمهون

{مَدّ} (مصدر {يَمُدّ}) به معناى افزودن و نيز به معناى مهلت دادن، آمده است. برداشت فوق با توجه به معناى اول، استفاده شده است.

5 - افزايش تحيّر و طغيان اهل نفاق ، كيفرى است از جانب خدا براى آنان

يمدّهم فى طغينهم يعمهون

اعراض از طغيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 31 - 2

2 - پرهيز از طغيان گرى ، ترس از حسابرسى اعمال و پذيرش آيات الهى ، مصداق تقواپيشگى است .

للطّ_غين . .. إنّهم كانوا لايرجون حسابًا . و كذّبوا ب_اي_تنا ... إنّ للمتّقين مف

از تقابل بين متقين و طغيان گران، دانسته مى شود كه منزّه بودن از صفات طغيان گران، تقواپيشگى است.

افراط در طغيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 6 - 4

4 - افراط در گناه و طغيان گرى ، در كنار بهره بردن از نعمت ها و كرم الهى ، دور از انتظار و امرى ناشايسته است .

كلاّ إنّ الإنس_ن ليطغى

مى توان گفت: حرف {كلاّ} ناظر به جمله هاى بعد است; نه آيه هاى قبل، زيرا زمان نزول آنها با زمان نزول اين آيه و آيات پس از آن، فاصله زيادى داشته است. در اين صورت مفاد {كلاّ}، باز داشتن انسان از طغيان و ساير كارهايى است كه تا {كلاّ لئن لم تنته ...} آمده است. در نتيجه حرف {كلاّ} در آن آيه نيز، تأكيد اين كلمه خواهد بود.

اقرار به طغيان

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 31 - 2

2 - اعتراف باغداران يمنى ، به طغيان و تجاوز از حدود الهى بر اثر نپرداختن سهم بينوايان

إنّا كنّا ط_غين

اهميت اجتناب از طغيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 114 - 11

11_ لزوم پايدارى بر دين ، پرهيز از طغيان و سركشى و تمايل نداشتن و تكيه نكردن بر ستمگران ، از مواعظ و پند هاى مهم خداوند است .

فاستقم كما أُمرت . .. و لاتطغوا ... و لاتركنوا إلى الذين ظلموا... ذلك ذكرى للذكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 8 - 1

1 - خداوند ، خواهان سرنهادن انسان به قوانين عادلانه و به حق زندگى و سركشى نكردن از آن

ألاّتطغوا فى الميزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 12 - 9

9 - لزوم تقواپيشگى و ضرورت پرهيز از خوى طغيان گرى و ثروت اندوزى

ليطغى . أن رءاه استغنى ... أو أمر بالتّقوى

متعلق {تقوا}، ممكن است طغيان و استغنا باشد كه در آيات پيشين مطرح بود.

اهميت مبارزه با طغيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 80 - 11

11- مبارزه با عوامل گسترش كفر و سركشى و جلوگيرى از رشد آنها لازم است .

فخشينا أن يرهقهما طغي_نًا و كفرًا

گرچه كار خضر(ع) عملى مستند به غيب و با اطلاع از اسرار بوده است، ولى حاكى از ضرورت جلوگيرى از رشد و گسترش كفر و از بين بردن

عوامل آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 17 - 4

4 - لزوم مبارزه با طغيان گرى و رويارويى با ريشه هاى اصلى آن

اذهب . .. إنّه طغى

زمينه اجتناب از طغيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 8 - 4

4 - توجّه به بازگشت انسان ها به خداوند ، زمينه ترك طغيان

إنّ الإنس_ن ليطغى . .. إنّ إلى ربّك الرجعى

زمينه ازدياد طغيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 64 - 15

15 _ لعنت الهى ، زمينه ساز محروميت از معارف قرآن و ازدياد كفر و طغيان

و لعنوا بما قالوا . .. ما أنزل إليك من ربك طغيناً و كفراً

زمينه زوال طغيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 8 - 10

10 - يادآورى مكرر سرنوشت مخالفان پيامبران ، در راستاى زدايش روحيه مخالفت و طغيان در ميان انسان ها است .

فأهلكنا أشدّ منهم بطشًا و مضى مثل الأوّلين

عبارت {مضى مثل الأوّلين}، مى تواند بدين معنا باشد كه داستان انبيا و مخالفان ايشان، در آيات ديگرى بيان شده است. ذكر {مضى مثل الأوّلين} در پايان آيه شريفه، مى تواند اشاره بدين نكته باشد كه: {ما مكرراً سرنوشت آنان را يادآور شديم تا شايد شما پند گيريد}.

زمينه طغيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 258 - 6

6 _ قدرتمدارى نمرود ، زمينه ساز غرور ، كفر و طغيانگرى وى

الم تر الى . ..

ان اتيه اللّه الملك

بنابراينكه جمله {ان اتيه . .. }، بيان علّت محاجّه باشد; يعنى چون ملك و سلطنت يافت، چنين و چنان كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 74 - 15

15 _ بى نيازى و رفاه ، زمينه ساز طغيان و ستيزه جويى با حق

و ما نقموا إلا أن أغنيهم اللّه و رسوله من فضله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 11 - 10

10 _ انكار روز بازپسين ، زمينه ساز طغيان و سركشى

فنذر الذين لايرجون لقاءنا فى طغينهم يعمهون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 80 - 9

9- فرزند ناصالح ، زمينه ساز گرايش پدر و مادر به كفر و طغيان است .

فكان أبواه مؤمنين فخشينا أن يرهقهما طغي_نًا و كفرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 81 - 15،16

15 - وجود زمينه هاى خطرناك براى طغيان گرى ، در خوردنى ها

كلوا . .. و لاتطغوا فيه

ضمير در {فيه} ممكن است به مصدر برگرفته شده از فعل {كلوا} (يعنى {أكل}) بازگردد و ممكن است {ما} در {ما رزقناكم} به اعتبار ارتباط با فعل {كلوا} مرجع ضمير باشد. در هر صورت مى توان به برداشت ياد شده دست يافت.

16 - طغيان گرى در مورد نعمت هاى خداوند ، خطرى در كمين جوامع ر ها شده از حاكميت ستم گران

أنجين_كم من عدوّكم . .. كلوا ... لاتطغوا فيه

نهى شدن بنى اسرائيل از طغيان گرى، پس از عبور آنان از دريا و نجات

از ستم و حاكميت فرعونيان مطرح شده است. طرح اين مسأله در آن موقعيت، گوياى وجود زمينه هايى براى طغيان گرى در آن شرايط است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 21 - 14

14 _ خود برتربينى ، زمينه ساز خوى طغيان و تجاوزگرى *

لقد استكبروا فى أنفسهم و عتو عتوًّا كبيرًا

از تقدم ذكرى موضوع {استكبار} بر مسأله {طغيان و تجاوزگرى}، مى توان برداشت فوق را به دست آورد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 58 - 4

4 - نعمت و رفاه فراوان ، زمينه ساز غرور و طغيان

و كم أهلكنا من قرية بطرت معيشتها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 76 - 8

8 - ثروت فراوان ، زمينه ساز طغيان و تجاوز در جامعه

و ءاتين_ه من الكنوز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 24 - 8

8 - برخوردارى از قدرت و توانايى سياسى و اقتصادى ، از زمينه هاى طغيان ، حق گريزى و دين ستيزى

كانوا هم أشدّ منهم قوّة و ءاثارًا . .. إلى فرعون و ه_م_ن و ق_رون فقالوا س_حر كذّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 27 - 7

7 - جامعه متكاثر و رفاه زده ، گرفتار طغيان و سركشى

و لو بسط اللّه الرزق لعباده لبغوا فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 31 - 3

3 - بخلورزى و محروم ساختن بينوايان

از اموال خويش ، طغيان و تجاوز از حدود الهى است .

أن لايدخلنّها اليوم عليكم مسكين . .. إنّا كنّا ط_غين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 18 - 3

3 - طغيان گرى ، بازتاب نبود تزكيه و درست كارى در زندگى انسان

إنّه طغى . فقل هل لك إلى أن تزكّى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 11 - 3

3 - برخوردارى از امكانات مادى و قدرت ، زمينه ساز طغيان و تعرض به حقوق ديگران

الذين طغوا فى البل_د

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 12 - 5

5 - شقاوت افزون تر ، مايه آمادگى بيشتر براى طغيان در برابر رسولان الهى و تكذيب آنان

بطغويها . إذ انبعث أشقيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 6 - 5

5 - دانستن و توانايى بر خواندن و نوشتن ، براى باز داشتن انسان از طغيان گرى كافى نيست .

علّم بالقلم . علّم الإنس_ن ما لم يعلم . كلاّ إنّ الإنس_ن ليطغى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 7 - 1،2،3

1 - دل خوشى به ثروت زياد ، مايه روى آوردن انسان به طغيان و شكستن حريم ديگران

أن رءاه استغنى

{أن رءاه. ..} _ به تقدير لام تعليل _ مفعول له و بيانگر سبب طغيان است.

2 - احساس بى نيازى _ حتى در صورت كاذب بودن آن _ زمينه گستاخى و تجاوزگرى انسان

أن رءاه استغنى

فعل {رآه} دلالت دارد كه

عامل طغيان، اين است كه شخص خود را بى نياز ببيند. بنابراين، درك يا توهّم بى نيازى، عامل طغيان است; نه وجود حقيقى آن.

3 - احساس بى نيازى از خداوند ، زمينه ساز سركشى از خواسته هاى او است .

ربّك الأكرم . الذى علّم ... إنّ الإنس_ن ليطغى . أن رءاه استغنى

آيات آغازين سوره، قرينه بر متعلق {يطغى} و {استغنى} است و نشان مى دهد كه طغيان در برابر خداوند و استغنا از او، از مصاديق مورد نظر آن است.

زمينه طغيان فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 28 - 3

3 - موسى ( ع ) ، جهالت مردم را پايه طغيان فرعون دانست .

يفقهوا قولى

تأكيد موسى(ع) بر آگاه سازى اطرافيان فرعون _ در جهت مبارزه با طغيان گرى او _ گوياى اين است كه موسى(ع)، ريشه موفقيت فرعون را در ناآگاهى اطرافيانش مى دانست.

زمينه طغيان يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 64 - 12

12 _ معارف نازل شده بر پيامبر ( ص ) ، موجب افزايش طغيانگرى و كفرورزى بسيارى از يهوديان

و ليزيدن كثيراً منهم ما أنزل إليك من ربك طغيناً و كفراً

سرزنش طغيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 76 - 15

15 - غرور و سرمستى ، امرى مذموم در بينش الهى

إذ قال له قومه لاتفرح إنّ اللّه لايحبّ الفرحين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 17 - 5

5 - طغيان گرى ، خصلتى ناروا است و

طغيان گران در تعارض با راه خدايند .

اذهب إلى فرعون إنّه طغى

طغيان آب در طوفان نوح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 11 - 1،6

1 - نابودى قوم نوح ، با طغيان آب و غرق شدن

إنّا لمّا طغا الماء

اين آيه درصدد بيان سرگذشت اولين قوم عقوبت شده است كه در آيه قبل، بدان اشاره شده و آن قوم نوح است.

6 - { عن علىّ بن أبى طالب ( ع ) قال : لم تنزل قطرةٌ من ماء إلاّ بمكيال على يدى مَلَك إلاّ يوم نوح ، فإنّه أَذِنَ للماء دون الخُزّان ، فطغى الماءُ على الخزّان فخرج ، فذلك قوله : { إنّا لمّا طغى الماء } . . . ;

از امام على(ع) روايت شده كه فرمود: خداوند هيچ قطره آبى را از آسمان نازل نكرده; مگر اين كه به دست فرشته اى پيمانه شده است (يعنى زير نظر فرشته باران به اندازه معين باريده است); مگر روز طوفان نوح كه در آن روز خداوند به خود آب مستقيماً و بدون دخالت خزانه داران اذن داد [تا جارى گردد]. پس آب بر خزينه داران طغيان نمود و خارج گرديد و اين است سخن خداوند: {إنّا لمّا طغا الماء}...}.

طغيان اصحاب الجنة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 31 - 2

2 - اعتراف باغداران يمنى ، به طغيان و تجاوز از حدود الهى بر اثر نپرداختن سهم بينوايان

إنّا كنّا ط_غين

طغيان اكثريت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 6 - 2

2

- بيشتر انسان ها ، گرفتار طغيان و تجاوز از حدود خويش اند .

انّ الإنس_ن ليطغى

طغيان; يعنى، از حد گذشتن و هر چيزى را كه در نافرمانى از حد و اندازه بيرون رود، {طاغى} گويند. (مصباح)

طغيان اهل كتاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 68 - 11،13

11 _ تعاليم نازل شده بر پيامبر ( ص ) ( آيات قرآن ) موجب افزايش كفر و طغيان بسيارى از اهل كتاب

و ليزيدن كثيراً منهم ما أنزل إليك من ربك طغيناً و كفراً

13 _ اهل كتاب در كفر و طغيان روز افزون به خاطر بى اعتنايى به تعاليم تورات و انجيل

و ليزيدن كثيراً منهم ما أنزل إليك من ربك طغيناً و كفراً

ازدياد كفر و طغيان اهل كتاب بر اثر نپذيرفتن قرآن، حاكى از آن است كه قبل از نزول قرآن نيز آنان در كفر و طغيان بوده اند كه به قرينه صدر آيه، اين كفر و طغيان بر اثر مهمل گذاشتن تورات و انجيل بوده است.

طغيان ثروتمندان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 7 - 6

6 - گرفتارى به طغيان ، براى كسانى كه در سايه كرم خداوند و به كمك علوم خدادادى ، به ثروت رسيده و خود را بى نياز مى بينند ، خلاف انتظار و واكنشى ناشايست در برابر نعمت هاى الهى است .

الأكرم . الذى علّم ... كلاّ إنّ الإنس_ن ليطغى . أن رءاه استغنى

طغيان حق ناپذيران مكّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 60 - 19،20

19-

حق ناپذيران مكه در برابر انذار و بيم خداوند ، نه تنها تسليم نشدند ; بلكه جز سركشى و طغيان بيشتر ، چيزى بر آنها افزوده نشد .

و نخوّفهم فما يزيدهم إلاّ طغي_نًا

هر چند ضمير {هم} به {الناس} برمى گردد و شامل همه مردم مى شود، ولى به قرينه و {و ما يزيدهم} مى توان استفاده كرد كه مرجع {هم} انسانهايى اند كه اصل طغيان در وجودشان هست و با مواعظ الهى تشديد مى شود.

20- روى آوردن حق ناپذيران مكه به سركشى ها و جرايمى بس بزرگتر ، پس از انذار هاى هشدار دهنده الهى

و نخوّفهم فما يزيدهم إلاّ طغي_نًا كبيرًا

طغيان دريا ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 6 - 1

1 - دريا ها در آستانه قيامت ، لبريز شده و آب آن به اطراف سرازير خواهد گشت .

و إذا البحار سجّرت

{سَجَر} و {سَجَّر} به معناى {مَلأَ} (پر گردانيد) است. برخى {تسجير} را به معناى {تفجير} (روان ساختن) گرفته اند (لسان العرب). بنابراين {سجّرت} _ كه تشديد آن براى مبالغه است _ يعنى كاملاً لبريز و به اطراف سرازير گشت. فرّاء گفته است: {مسجر}; يعنى، آنچه آب آن فروكش كرده باشد (لسان العرب) و قاموس {مسجور} را شعلهور شده معنا كرده است. براساس اين دو معنا، آب درياها تبخير شده و نابود خواهد گشت.

طغيان عليه رسولان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 12 - 3،5

3 - قوم ثمود ، وادار سازنده شقى ترين فرد خود ، به طغيان در برابر فرستاده الهى

انبعث أشق_يها

{انبعاث}، تأثيرپذيرى از

{بعث} و ارسال ديگران است و نشان مى دهد كه فرد {اشقى}، از سوى ديگران تحريك شده بود. ظرف بودن {إذ انبعث...} براى آيه قبل و نيز ضميرهاى جمع در {فعقروها} و {بذنبهم} (در آيات بعد) بيانگر اين است كه قوم ثمود، محرك اصلى بوده اند.

5 - شقاوت افزون تر ، مايه آمادگى بيشتر براى طغيان در برابر رسولان الهى و تكذيب آنان

بطغويها . إذ انبعث أشقيها

طغيان فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 25 - 1

1 - موسى ( ع ) جهت انجام رسالت خويش و بازداشتن فرعون از طغيان گرى ، با دعابه درگاه خداوند ، خواهان شرح صدر خويش شد .

اذهب . .. قال ربّ اشرح لى صدرى

فراخى سينه، كنايه از خويشتن دارى و كنترل خود و اختيار از كف ندادن است.

طغيان قابيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 28 - 2

2 _ هابيل ، در صدد آرام نمودن روح طغيانگر قابيل

قال لاقتلنك قال . .. لئن بسطت إلى يدك لتقتلنى ما إنّا بباسط يدى إليك

طغيانگرى قابيل از تأكيد در {لاقتلنك} به دست مى آيد و سخنان نرم و آموزنده هابيل، نشانگر تلاش وى براى نرم و آرام ساختن قابيل است.

طغيان كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 110 - 9

9 _ سرگردانى در طغيان، كيفر و پيامد حق ناپذيرى كافران است.

و نذرهم فى طغينهم يعمهون

طغيان كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 75 -

7

7 - لجاجت و تعصب كوركورانه اشراف كافر مكه و تحير و سرگردانى آنها در طغيان و سركشى ، على رغم مشاهده لطف و رحمت الهى در حق ايشان

و لو رحمن_هم . .. للجّوا فى طغي_نهم يعمهون

طغيان مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 110 - 10

10 _ خداوند مشركان حق ناپذير را در سرگردانى طغيانشان رها مى سازد.

و نذرهم فى طغينهم يعمهون

طغيان مكذبان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 186 - 6،7

6 _ خداوند منكران قرآن را در انكار و طغيانشان به حال خود ر ها مى سازد .

و يذرهم فى طغينهم

7 _ كفرپيشگان منكر قرآن ، مردمى متحير و سرگردان در وادى گمراهى و طغيانگرى

و يذرهم فى طغينهم يعمهون

در برداشت فوق {فى طغيانهم} متعلق به {يعمهون} گرفته شده است، {عَمَهْ} (مصدر {يعمهون}) به معناى تحير و سرگردانى است.

طغيان منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 15 - 3،8

3 - منافقان ، مردمانى متحير و سرگردان در وادى گمراهى و طغيانگرى

يمدّهم فى طغينهم يعمهون

{عَمَه} (مصدر {يعمهون}) به معناى تحير و سرگردانى است. {يعمهون} حال براى {هم} در {يمدّهم} مى باشد. {فى طغيانهم} علاوه بر تعلقش به {يمدّهم} متعلق به {يعمهون} نيز مى تواند باشد. بنابراين جمله چنين معنا مى شود: خداوند بر طغيانگرى منافقان، در حالى كه در گمراهى و طغيان سرگردانند مى افزايد.

8 - مهلت دادن به منافقان در طغيانگرى و سرگردانى ، استهزاى خداوند نسبت به ايشان است .

اللّه يستهزئ بهم و يمدّهم فى

طغينهم يعمهون

برداشت فوق بر اساس اين احتمال است كه: جمله {يمدّهم . ..} تفسير وبيان جمله {اللّه يستهزئ بهم} باشد.

طغيان نمرود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 258 - 6

6 _ قدرتمدارى نمرود ، زمينه ساز غرور ، كفر و طغيانگرى وى

الم تر الى . .. ان اتيه اللّه الملك

بنابراينكه جمله {ان اتيه . .. }، بيان علّت محاجّه باشد; يعنى چون ملك و سلطنت يافت، چنين و چنان كرد.

طغيان يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 154 - 2

2 _ يهود ، مردمانى طغيانگر كه جز با تهديد ، در برابر حق تسليم نمى شدند .

و رفعنا فوقهم الطور بميثقهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 157 - 2

2 _ يهود ، مردمى كفرپيشه و طغيانگر عليه عيسى ( ع ) ، على رغم اذعان به رسالت الهى وى

و قولهم إنّا قتلنا المسيح عيسى ابن مريم رسول اللّه

بر اين مبنا كه {رسول اللّه} دنباله سخن يهوديان {انا قتلنا . ..} باشد مى توان گفت اعتراف آنان به رسالت عيسى اعترافى واقعى و حقيقى بوده ولى در عين حال اقرار به كشتن وى داشته و اين حكايت از شدت خباثت آنان دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 64 - 13،14،36

13 _ يهوديان عصر پيامبر ( ص ) ، داراى پيشينه طغيانگرى و كفرورزى

و ليزيدن كثيراً منهم ما أنزل إليك من ربك طغيناً و كفراً

14 _ تأثير منفى قرآن در يهوديان

_ افزون بر كفر و طغيان آنان _ ، برخاسته از گرفتارى ايشان به لعنت الهى

و لعنوا بما قالوا . .. ما أنزل إليك من ربك طغيناً و كفراً

واقع شدن جمله {و ليزيدن . ..} پس از بيان پندار باطل يهود و گرفتار شدن آنان به لعنت الهى بر اثر آن، مى رساند كه ازدياد كفر و طغيان آنان ريشه در ملعون شدن آنان و پندارهاى ناروا درباره خدا، دارد.

36 _ مفسده جويى يهود ، برخاسته از طغيان گرى و كفرورزى آنان *

طغيناً و كفراً . .. و يسعون فى الارض فساداً

عوامل اجتناب از طغيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 6 - 6

6 - توجه به آفرينش انسان از خون لخته و وابستگى تمام دانش هاى او به خداوند ، مايه ترك طغيان است .

خلق الإنس_ن من علق . .. علّم الإنس_ن ما لم يعلم . كلاّ إنّ الإنس_ن ليطغى

عوامل ازدياد طغيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 68 - 11

11 _ تعاليم نازل شده بر پيامبر ( ص ) ( آيات قرآن ) موجب افزايش كفر و طغيان بسيارى از اهل كتاب

و ليزيدن كثيراً منهم ما أنزل إليك من ربك طغيناً و كفراً

عوامل طغيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 68 - 13

13 _ اهل كتاب در كفر و طغيان روز افزون به خاطر بى اعتنايى به تعاليم تورات و انجيل

و ليزيدن كثيراً منهم ما أنزل إليك من ربك طغيناً و كفراً

ازدياد كفر و طغيان اهل

كتاب بر اثر نپذيرفتن قرآن، حاكى از آن است كه قبل از نزول قرآن نيز آنان در كفر و طغيان بوده اند كه به قرينه صدر آيه، اين كفر و طغيان بر اثر مهمل گذاشتن تورات و انجيل بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 110 - 10

10 _ خداوند مشركان حق ناپذير را در سرگردانى طغيانشان رها مى سازد.

و نذرهم فى طغينهم يعمهون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 44 - 6

6 - غافل بودن از حقيقت و بيم نداشتن از فرجام كردار ناروا ، طغيان گرى است .

إنّه طغى . .. لعلّه يتذكّر أو يخشى

خداوند، براى بازداشتن فرعون از طغيان، به موسى و هارون(ع) راه ايجاد تذكر و خشيت را مى آموزد. بنابراين نبود اين دو خصلت، مايه طغيان گرى فرعون بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 75 - 9

9 - بى اعتقادى به جهان آخرت ، مايه طغيان و سرگردانى انسان در زندگى دنيوى

و إنّ الذين لايؤمنون بالأخرة . ..و لو رحمن_هم ...فى طغي_نهم يعمهون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 27 - 5

5 - انكار معاد و حسابرسى قيامت ، عامل طغيان گرى و مايه گرفتارى به عذاب جهنم است .

للطّ_غين . .. إنّهم كانوا لايرجون حسابًا

قرآن و ازدياد طغيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 68 - 11

11 _ تعاليم نازل شده بر پيامبر ( ص

) ( آيات قرآن ) موجب افزايش كفر و طغيان بسيارى از اهل كتاب

و ليزيدن كثيراً منهم ما أنزل إليك من ربك طغيناً و كفراً

كيفر طغيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 112 - 16

16_ طغيان و سركشى در برابر خدا و گرايش به شرك و پرستش غير خدا ، عقوبت و كيفر الهى را درپى دارد .

و لاتطغوا إنه بما تعملون بصير

گناه طغيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 81 - 19

19 - طغيان در مورد نعمت هاى خداوند و خروج از مرز تعادل ، گناهى است بس بزرگ .

و لاتطغوا . .. و من يحلل عليه غضبى فقد هوى

غضب خداوند بر طغيان گران در مورد نعمت ها، نشانه بزرگى گناه آنان است.

مراتب طغيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 64 - 18

18 _ كفر و طغيان ، داراى مراتب

و ليزيدن كثيراً منهم . .. طغيناً و كفراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 68 - 18

18 _ كفر و طغيان ، داراى مراتب

ليزيدن . .. طغيناً و كفراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 52 - 4

4 - عاد و ثمود و قوم نوح ، داراى ظلم و طغيانى فزون تر از ديگر اقوام نابود شده تاريخ

إنّهم كانوا هم أظلم و أطغى

بنابراين كه ضمير {هم} به قوم عاد و ثمود و نوح بازگردد، برداشت بالا استفاده مى شود.

مكذبان كيفر

طغيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 11 - 5

5 - قوم ثمود ، كيفر هاى طغيان را دروغ انگاشته ، تهديد هاى الهى را تكذيب كردند .

كذّبت ثمود بطغويها

كلمه {طغواها}، مى تواند قرينه بر مراد از {كذّبت} باشد; يعنى، ثموديان هشدارهاى رسول الهى درباره عواقب طغيان را تكذيب مى كردند.

ممانعت از طغيان فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 43 - 2

2 - حركت موسى و هارون ( ع ) به سوى فرعون و بازداشتن او از طغيان گرى ، فرمان مؤكد و مكرر خداوند به آن دو بود .

اذهب . .. اذهب أنت و أخوك ... اذهبا إلى فرعون

موارد طغيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 110 - 8

8 _ حق ناپذيرى و انكار آيات الهى، طغيان و موجب حيرت و سرگردانى است.

كما لم يؤمنوا به أول مرة و نذرهم فى طغينهم يعمهون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 186 - 5

5 _ كفر به قرآن و انكار معارف آن طغيانگرى است .

و يذرهم فى طغينهم يعمهون

ضمير {هم} در {يذرهم} و {طغيانهم} به منكران قرآن، كه از جمله {فبأىّ حديث} استفاده مى شود، برمى گردد. بنابراين مراد از {طغيان} انكار قرآن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 112 - 12

12_ شركورزى و پرستش غير خدا ، طغيان گرى و تجاوز از حقيقت است .

و لاتطغوا

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

8 - هود - 11 - 113 - 6

6_ تكيه بر ستمگران براى گسترش توحيد و دين ، طغيان و خروج از حد و مرز تعيين شده است .

فاستقم كما أُمرت . .. لاتطغوا ... و لاتركنوا إلى الذين ظلموا

عبارت {و لاتركنوا . ..} مى تواند بيانگر مصداقى از {لاتطغوا} باشد و تفسيرى براى {كما اُمرت} تلقى گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 55 - 4

4 - طغيان ، ناسازگار با تقواپيشگى است و بى تقوايى نوعى طغيان مى باشد .

إنّ للمتّقين لحسن مئاب . .. ه_ذا و إنّ للط_غين لشرّ مئاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 11 - 5

5 - ايجاد مزاحمت براى هدايت يافتگان ، شگفت آور و نمونه اى از طغيان است .

ليطغى . .. ينهى ... أرءيت إن كان على الهدى

تكرار {أرءيت} تأكيد بر شگفتى است. {إن} حرف شرط است و جزاى شرط يا آيه {ألم يعلم بأنّ اللّه يرى} است و يا جمله اى محذوف نظير {كيف يكون حال من ينهاه عن الصلاة} و يا {فما أعجب ه_ذا} مى باشد. اظهار شگفتى در صورت دوم بارزتر است. ارتباط اين آيه با آيات پيشين، مصداق هاى طغيان را نمودارتر ساخته است.

موانع طغيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 43 - 7

7 - آيين هاى الهى ، ناسازگار با طغيان گرى و تحمل سركشى ديگران

اذهبا إلى فرعون إنّه طغى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42

- 28 - 7

7 - كمى بارش در فصل نياز انسان ها به آب ، تدبيرى الهى در جهت بازداشتن آنان از سركشى و خودبينى است .

و لو بسط اللّه الرزق لعباده لبغوا . .. ينزّل الغيث من بعد ما قنطوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 31 - 11

11 - بازتاب گناهان انسان به صورت مشكلات دنيايى ، تدبيرى الهى در جهت بازداشتن انسان از سركشى و تجاوز است .

و ما أص_بكم من مصيبة فبما كسبت أيديكم . .. و ما أنتم بمعجزين فى الأرض و ما لكم م

سياق آيات، نشانگر بيان گونه هاى مختلف از يك حقيقت است; چه اين كه باران، غفران، ولايت و نصرت گونه هايى از روزى خداوند براى انسان ها است كه از پس خشكسالى، گناه و مصيبت به انسان ارزانى مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 34 - 5

5 - تقواپيشگى ، مانع از ظلم و طغيان و متقين مبرّا از آن

إنّا كنّا ظ_لمين . .. ط_غين ... إنّ للمتّقين

مطلب ياد شده، از مقابله متقين با {اصحاب الجنّة} _ كه به ظلم و طغيان آلوده شده بودند _ استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 27 - 3

3 - احتمال تحقّق قيامت ، كافى در ايجاد زمينه پرهيز از طغيان گرى در برابر خداوند

للطّ_غين . .. إنّهم كانوا لايرجون حسابًا

جمله {كانوا لايرجون. ..}، دلالت دارد كه طغيان گران به جهت اين كه حتى احتمال محاسبه اعمال را نيز منتفى مى

دانستند، به طغيان گرى روى آورده و به عذاب آن گرفتار شدند. مفهوم اين جمله آن است كه براى پرهيز از طغيان و گناه، حتى احتمال قيامت نيز كافى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 18 - 9

9$ - تزكيه و خودسازى ، از راه هاى پيشگيرى از طغيان و كفر

إنّه طغى . فقل هل لك إلى أن تزكّى

اين آيه از طرفى ناظر به آيه قبل است و راه دفع طغيان را ارائه مى دهد و از سويى ديگر، ناظر به آيه بعد است و زمينه هدايت به خداوند و دورى از كفر را بيان كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 26 - 6

6 - ترس از خداوند و نگرانى از فرجام خويش ، پرهيز دهنده انسان از انكار معاد و باز دارنده او از طغيان گرى و رويارويى با پيامبران

إنّ فى ذلك لعبرة لمن يخشى

عبرت گرفتن از داستان فرعون، به معناى دورى از رفتار و عقايد او است كه در آيات قبل نمونه هاى آن بيان شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 40 - 11،18

11 - ترس از خداوند ، بازدارنده انسان از سركشى در برابر او است .

فأمّا من طغى . .. و أمّا من خاف مقام ربّه

تقابل طغيان گران و خداترسان در فرجام خويش، گوياى ناسازگارى خداترسى با طغيان گرى است.

18 - رهايى از هواى نفس ، از ميان برنده روحيه طغيان گرى است .

فأمّا من طغى . .. و أمّا من ... و

نهى النفس عن الهوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 13 - 8

8 - آيات قرآن ، بازدارنده انسان از طغيان گرى و گناه و راهنماى او براى ايمان به قيامت است .

و ما يكذّب به إلاّ. .. إذا تتلى عليه ءاي_تنا قال أس_طير الأوّلين

موانع طغيان دريا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 34 - 5

5 - عفو و اغماض الهى از گناهان بسيار ، باعث مصونيت انسان از آثار ويرانگر گناهان در دريا

أو يوبقهنّ بما كسبوا و يعف عن كثير

ناپسندى طغيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 24 - 6

6 - طغيان گرى ، خصلتى بسيار ناروا است و طغيان گران در تعارض با راه خدايند .

اذهب إلى فرعون إنّه طغى

نجات معرضان از طغيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 22 - 3

3 - پرهيزكنندگان از طغيان ، گرچه بر جهنم و كمين كنندگان در آن عبور خواهند كرد ; ولى گرفتار آن نخواهند شد . *

إنّ جهنّم كانت مرصادًا . للطّ_غين م_ابًا

چنانچه {للطاغين} متعلق به {مآباً} باشد، {مرصاداً} مطلق خواهد بود; در اين صورت مفاد دو آيه اين است كه جهنم براى همگان {مرصاد} است; ولى {مآب} و بازگشتگاه همه نبوده و تنها طغيان گران گرفتار آن خواهند شد.

نشانه هاى طغيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 9 - 3

3 - جلوگيرى از برپايى نماز ، شگفت آورترين نمونه

طغيان

ليطغى . .. أرءيت الذى ينهى

{أرءيت} استفهام تعجبى است. اديبان عرب، آن را با {أخبرنى} (خبر ده مرا) به يك معنا دانسته اند. درخواست بازگو كردن خبر _ با آن كه متكلم آن را مى داند _ نشانه شگفتى آن است. مخاطب در {أرءيت} مى تواند عموم مخاطبان باشد; گرچه فرد بارز آن پيامبر(ص) است و بنده نمازگزارى كه مورد نهى قرار گرفته، بر هر نمازگزارى قابل انطباق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 12 - 8

8 - بى توجهى به مربيان تقوا و احساس بى نيازى از آنان ، نشان طغيان گرى است .

ليطغى . إن رءاه استغنى ... ينهى . عبدًا ... أمر بالتّقوى

نگرانى از طغيان فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 45 - 4

4 - موسى و هارون ( ع ) ، از احتمال افزايش طغيان فرعون ، درپى ابلاغ دعوت الهى به او ، نگران بودند .

أو أن يطغى

خداوند در سخن با موسى(ع)، به طغيان گرى فرعون تصريح كرده بود. بنابراين مراد موسى و هارون(ع) از اين سخن، احتمال افزايش طغيان او است; به گونه اى كه زمينه پذيرش دعوت را در او به كلى از ميان ببرد.

طغيانگر

اضطرار طغيانگر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 145 - 17

17 _ كسى كه در راه سركشى و تجاوز به خوردن غذاهاى حرام نيازمند شود، اضطرار وى رفع حرمت نمى كند.

فمن اضطر غير باغ و لاعاد

ايمان كافران طغيانگر

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

5 - انعام - 6 - 111 - 8

8 _ اگر مشيت خداوند تعلق گيرد كافران لجاجت پيشه و طغيانگر نيز ايمان خواهند آورد.

ما كانوا ليؤمنوا إلا أن يشاء الله

طغيانگران

{طغيانگران}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 64 - 13

13 _ يهوديان عصر پيامبر ( ص ) ، داراى پيشينه طغيانگرى و كفرورزى

و ليزيدن كثيراً منهم ما أنزل إليك من ربك طغيناً و كفراً

آثار پيروى از طغيانگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 61 - 4

4 - طاغيان ، به اعتقاد پيروانشان ، عامل دوزخى شدن آنان هستند .

قالوا ربّنا من قدّم لنا ه_ذا فزده عذابًا ضعفًا فى النار

درخواست عذاب دوچندان براى طاغيان از سوى پيروان آنان، مى تواند گوياى برداشت ياد شده باشد.

احساس بى نيازى طغيانگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 11 - 6

6 - طغيان گران ، بى اعتنا به هدايت يافته بودن نماز گزاران و گرفتار احساس بى نيازى از رهنمود هاى آنان

ليطغى . أن رءاه استغنى ... أرءيت إن كان على الهدى

استهزاهاى طغيانگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 63 - 1

1 - طاغيان ، مؤمنان را در دنيا به تمسخر و ريشخند مى گرفتند .

أتّخذن_هم سخريًّا

استهزاى طغيانگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 42 - 3

3 - طغيان گران دنياطلب ، با پرسش مكرر از زمان قيامت به استهزاى آن مى پرداختند .

يسئلونك

عن الساعة أيّان مرسيها

فاعل {يسئلونك}، در برداشت ياد شده {من طغى. ..} دانسته شده است. اين برداشت، ناظر به احتمالى است كه به قرينه {إنّما أنت منذر من يخشاها} در آيات بعد استفاده مى شود; زيرا كسى كه از انذار قيامت هراسى ندارد، پرسش او از زمان وقوع آن استهزايى خواهد بود.

اقرار پيروان طغيانگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 61 - 2

2 - اعتراف و توجه پيروان طاغيان در دوزخ ، به ربوبيت پروردگار در هنگام درخواست از او

قالوا ربّنا

امكان تزكيه طغيانگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 18 - 10

10$ - تزكيه و خودسازى ، حتى براى سركشانى چون فرعون ، امكان پذير است .

إنّه طغى . فقل هل لك إلى أن تزكّى

- تزكيه و خودسازى، حتى براى سركشانى چون فرعون، امكان پذير است.

اندوه بر طغيانگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 68 - 24

24 _ طغيانگران و كفرپيشگان ، شايسته دلسوزى نيستند .

فلاتأس على القوم الكفرين

اهميت مبارزه با طغيانگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 24 - 7

7 - مبارزه با طغيان و طغيان گران و رويارويى با ريشه هاى اصلى آن ، لازم است .

اذهب . .. إنّه طغى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 43 - 5،6

5 - مبارزه با طغيان گرى از برجسته ترين برنامه هاى پيامبران

اذهبا . .. إنّه طغى

6 - لزوم مبارزه با

طغيان گران و از ميان بردن ريشه هاى اصلى طغيان

اذهبا . .. إنّه طغى

بينش پيروان طغيانگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 60 - 3

3 - پيروان طاغيان ، آنان را عامل دوزخى شدن خود معرفى مى كنند .

أنتم قدّمتموه لنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 61 - 4

4 - طاغيان ، به اعتقاد پيروانشان ، عامل دوزخى شدن آنان هستند .

قالوا ربّنا من قدّم لنا ه_ذا فزده عذابًا ضعفًا فى النار

درخواست عذاب دوچندان براى طاغيان از سوى پيروان آنان، مى تواند گوياى برداشت ياد شده باشد.

بينش طغيانگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 62 - 5

5 - طغيان گران در دنيا ، مؤمنان را از اشرار به حساب مى آوردند .

رجالاً كنّا نعدّهم من الأشرار

بينش غلط طغيانگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 62 - 6

6 - پى بردن طغيان گران در دوزخ ، به نادرستى پندار خود نسبت به مؤمنان در دنيا

و قالوا ما لنا لانرى رجالاً كنّا نعدّهم من الأشرار

پرسش طغيانگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 42 - 3

3 - طغيان گران دنياطلب ، با پرسش مكرر از زمان قيامت به استهزاى آن مى پرداختند .

يسئلونك عن الساعة أيّان مرسيها

فاعل {يسئلونك}، در برداشت ياد شده {من طغى. ..} دانسته شده است. اين برداشت، ناظر به احتمالى است كه به قرينه {إنّما أنت منذر من يخشاها} در

آيات بعد استفاده مى شود; زيرا كسى كه از انذار قيامت هراسى ندارد، پرسش او از زمان وقوع آن استهزايى خواهد بود.

پيروان طغيانگران در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 59 - 3،4،5

3 - طغيان گران ، از ورود پيروانشان به دوزخ ناراحت شده و آنان را مورد نكوهش و بدگويى قرار مى دهند .

ه_ذا فوج مقتحم معكم لامرحبًا بهم

{مرحباً} كلمه اى است كه به هنگام خوش آمد گفتن به ميهمان گفته مى شود و {لا مرحباً} ضد آن است; يعنى، اين كلمه در جاى نكوهش و بدگويى و از سر ناراحتى گفته مى شود.

4 - سوختن پيروان طاغيان در آتش دوزخ

إنّهم صالوا النار

5 - سوختن پيروان طاغيان در آتش دوزخ ، سبب نكوهش شدن آنان از سوى طغيان گران مى شود .

لامرحبًا بهم إنّهم صالوا النار

برداشت ياد شده مبتنى بر اين ديدگاه است كه جمله {إنّهم صالوا النار} _ كه تعليل براى {لا مرحباً بهم} است _ سخن طاغيان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 60 - 3

3 - پيروان طاغيان ، آنان را عامل دوزخى شدن خود معرفى مى كنند .

أنتم قدّمتموه لنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 61 - 2،3

2 - اعتراف و توجه پيروان طاغيان در دوزخ ، به ربوبيت پروردگار در هنگام درخواست از او

قالوا ربّنا

3 - طغيان گران ، مورد نفرين پيروانشان در دوزخ

قالوا ربّنا من قدّم لنا ه_ذا فزده عذابًا ضعفًا فى النار

تبرى از طغيانگران

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 60 - 2

2 - اعلام انزجار و تنفر پيروان طاغيان از آنان

قالوا بل أنتم لامرحبًا بكم

برداشت ياد شده از لحن آيه شريفه استفاده مى شود.

تبرى پيروان طغيانگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 60 - 2

2 - اعلام انزجار و تنفر پيروان طاغيان از آنان

قالوا بل أنتم لامرحبًا بكم

برداشت ياد شده از لحن آيه شريفه استفاده مى شود.

تبرئه پيروان طغيانگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 60 - 5

5 - طاغيان و پيروانشان ، درصدد تبرئه خود و مقصر دانستن ديگرى در دوزخى شدن آنان هستند .

قالوا بل أنتم لامرحبًا بكم أنتم قدّمتموه لنا فبئس القرار

تبرئه طغيانگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 60 - 5

5 - طاغيان و پيروانشان ، درصدد تبرئه خود و مقصر دانستن ديگرى در دوزخى شدن آنان هستند .

قالوا بل أنتم لامرحبًا بكم أنتم قدّمتموه لنا فبئس القرار

تشنگى اخروى طغيانگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 24 - 2

2 - دوزخيان طغيان گر ، از تسكين عطش خود و حتى از چشيدن طعم آب ، محروم خواهند بود .

لايذوقون فيها . .. و لا شرابًا

تعجب طغيانگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 62 - 2

2 - اظهار تعجب و حسرت طاغيان و دوزخيان ، از ناتوانى شان در ديدن مؤمنان و جايگاه آنان

و قالوا ما

لنا لانرى رجالاً كنّا نعدّهم من الأشرار

استفهام در {ما لنا. ..} براى تعجب و تحسر است.

تكبر طغيانگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 63 - 4

4 - طاغيان ، از سر غرور و تكبر ، مؤمنان و توده هاى مردم ديندار را در دنيا به حساب نمى آوردند و با چشم حقارت به آنان مى نگريستند .

أم زاغت عنهم الأبص_ر

برداشت ياد شده براساس احتمال دوم در تركيب آيه شريفه است; يعنى، جمله {أم زاغت. ..} عطف بر {أتّخذناهم سخريًّا} باشد. در اين صورت مفاد آن مربوط به دنيا بوده و چنين معنا مى شود: {و يا به اندازه اى حقير بودند كه چشم هاى ما آنان را نمى ديد}.

تكذيبگرى طغيانگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 27 - 2

2 - طغيان گران دوزخى ، حسابرسى قيامت را انكار كرده و احتمال حقانيت آن را نيز مردود مى دانستند .

إنّهم كانوا لايرجون حسابًا

نفى {اميد}، بيانگر اين است كه انكار قيامت از سوى دوزخيان، به حدى شديد بود كه آنان احتمال آن را نيز نمى دادند و حتى اندك اميدى به آن نداشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 28 - 1،2

1 - طغيان گران دوزخى ، آيات الهى را دروغ شمرده و بر تكذيب آن اصرار مىورزيدند .

و كذّبوا ب_اي_تنا كذّابًا

{كذّاباً} (مصدر باب {تفعيل})، مفعول مطلقى است كه بر تأكيد دلالت دارد.

2 - آيات معاد در ديدگاه طغيان گران ، دروغ و به دور از واقعيت است .

و كذّبوا ب_اي_تنا

كذّابًا

مراد از {آياتنا} _ به قرينه {لايرجون حساباً} در آيه قبل _ آياتى است كه معاد را مطرح كرده بود.

توصيه به طغيانگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 46 - 2

2 - سياحت در زمين براى مشاهده شهر هاى ويران شده و مطالعه در سرنوشت و فرجام شوم ستمگران تاريخ ، توصيه خداوند به گردنكشان و حق ستيزان

أفلم يسيروا فى الأرض فتكون لهم قلوب يعقلون بها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 11 - 9

9 - دست كشيدن از منع نمازگزاران و روى آوردن به هدايت ، توصيه خداوند به طغيان گران ثروت اندوز

ليطغى . أن رءاه استغنى ... الذى ينهى . عبدًا إذا صلّى . أرءيت إن كان على الهدى

جمله {كان على الهدى} ممكن است مربوط به {الذى ينهى} باشد; در اين صورت مفاد آيه شريفه اين است كه: به من خبر ده كسى كه نمازگزار را نهى مى كند، اگر خود بر طريق هدايت قرار گرفته بود [آيا بهتر نبود؟]

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 12 - 10

10 - نهى نكردن مردم از نماز و ترغيب كردن آنان به تقوا ، توصيه خداوند به طغيان گران ثروت اندوز

ليطغى . أن رءاه استغنى ... الذى ينهى . عبدًا إذا صلّى ... أو أمر بالتّقوى

جمله {أمر بالتقوى} ممكن است مربوط به {الذى ينهى} باشد. در اين صورت مفاد آيه شريفه اين خواهد بود كه: به من خبر ده كسى كه نمازگزار را _ نهى مى كند، اگر [به جاى

آن ]مردم را به تقوا امر كند [آيا برايش بهتر نيست؟]

تهديد طغيانگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 8 - 3

3 - خداوند ، كيفر دهنده طغيان گران و تهديد كننده آنان به كيفر هاى اخروى است .

ليطغى . .. إنّ إلى ربّك الرجعى

مراد از بيان بازگشت انسان ها به خداوند، توجّه دادن طغيان گران _ كه در آيات پيشين مطرح بودند _ به كيفرهاى الهى است.

تهمتهاى طغيانگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 62 - 7

7 - تهمت و تحقير ، از ترفند ها و ابزار هاى طاغيان و دشمنان دين ، عليه دينداران و مؤمنان

رجالاً كنّا نعدّهم من الأشرار

جايگاه اخروى طغيانگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 60 - 7

7 - دوزخ ، قرارگاه طغيان گران

للط_غين لشرّ مئاب . .. فبئس القرار

{قرار} اسم مكان به معناى قرارگاه است.

حتميت دشمنى طغيانگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 64 - 1،2

1 - تخاصم و ستيزه جويى طاغيان در دوزخ ، امرى حتمى و واقع شدنى

إنّ ذلك لحقّ تخاصم أهل النار

{حقّ} _ در مقابل باطل و غير واقع _ به معناى راست و واقعيت دار است و مقصود از آن حتمى بودن وقوع و تحقق چنين امرى در قيامت است; مثل آيه شريفه {إنّ الدين لواقع، حساب و جزا حتماً واقع مى شود}، (الذاريات (51) 61).

2 - تأكيد خداوند ، بر وقوع تخاصم و ستيزه جويى ميان طغيان گران در

دوزخ

إنّ ذلك لحقّ تخاصم أهل النار

حتميت عذاب طغيانگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 30 - 1

1 - خداوند با فرمانى تحقيرآميز ، طغيان گران را به تحمل عذاب جهنم ملزم مى سازد .

للطّ_غين . .. فذوقوا

حتميت منازعه طغيانگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 64 - 1،2

1 - تخاصم و ستيزه جويى طاغيان در دوزخ ، امرى حتمى و واقع شدنى

إنّ ذلك لحقّ تخاصم أهل النار

{حقّ} _ در مقابل باطل و غير واقع _ به معناى راست و واقعيت دار است و مقصود از آن حتمى بودن وقوع و تحقق چنين امرى در قيامت است; مثل آيه شريفه {إنّ الدين لواقع، حساب و جزا حتماً واقع مى شود}، (الذاريات (51) 61).

2 - تأكيد خداوند ، بر وقوع تخاصم و ستيزه جويى ميان طغيان گران در دوزخ

إنّ ذلك لحقّ تخاصم أهل النار

حسرت طغيانگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 62 - 2

2 - اظهار تعجب و حسرت طاغيان و دوزخيان ، از ناتوانى شان در ديدن مؤمنان و جايگاه آنان

و قالوا ما لنا لانرى رجالاً كنّا نعدّهم من الأشرار

استفهام در {ما لنا. ..} براى تعجب و تحسر است.

خضوع اخروى طغيانگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 111 - 2

2 - مجرمان و گردن فرازان ، با چهره هايى ذلت بار و خاضع در برابر خداوند ، در صحنه قيامت حضور خواهند يافت .

و عنت الوجوه للحىّ القيّوم

از معانى {عناء}

ذليل گشتن است (مصباح). حرف {ال} در {الوجوه} جايگزين مضاف اليه است; يعنى، {وجوههم} و مراد چهره مجرمانى است كه در آيات پيشين از آنان سخن گفته شده است. فعل {عنت} مى رساند كه فروتنى آنان نوظهور است و پيش از اين در دنيا، در برابر خداوند خضوع نداشته اند.

خواسته هاى پيروان طغيانگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 61 - 1

1 - پيروان طاغيان ، از خداوند مى خواهند عذاب طغيان گران را در دوزخ دوچندان كند .

قالوا ربّنا من قدّم لنا ه_ذا فزده عذابًا ضعفًا فى النار

{ضعف} به معناى دوچندان است.

دشمنى طغيانگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 24 - 6

6 - طغيان گرى ، خصلتى بسيار ناروا است و طغيان گران در تعارض با راه خدايند .

اذهب إلى فرعون إنّه طغى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 17 - 5

5 - طغيان گرى ، خصلتى ناروا است و طغيان گران در تعارض با راه خدايند .

اذهب إلى فرعون إنّه طغى

دنياطلبى طغيانگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 38 - 2

2 - طغيان گران ، دنيا طلبانى هستند كه آن را بر آخرت ترجيح مى دهند .

من طغى . و ءاثر الحيوة الدنيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 39 - 1

1 - طغيان گران دنياطلب ، در قيامت ، جز آتش سوزان دوزخ ، جايگاهى نخواهند داشت .

فأمّا من

طغى . .. فإنّ الجحيم هى المأوى

{مأوى}; يعنى، منزل و مكان (لسان العرب). جمله {فإنّ الجحيم هى المأوى} به دليل وجود {ال} جنس در خبر، مفيد حصر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 42 - 3

3 - طغيان گران دنياطلب ، با پرسش مكرر از زمان قيامت به استهزاى آن مى پرداختند .

يسئلونك عن الساعة أيّان مرسيها

فاعل {يسئلونك}، در برداشت ياد شده {من طغى. ..} دانسته شده است. اين برداشت، ناظر به احتمالى است كه به قرينه {إنّما أنت منذر من يخشاها} در آيات بعد استفاده مى شود; زيرا كسى كه از انذار قيامت هراسى ندارد، پرسش او از زمان وقوع آن استهزايى خواهد بود.

ذلت اخروى طغيانگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 111 - 2

2 - مجرمان و گردن فرازان ، با چهره هايى ذلت بار و خاضع در برابر خداوند ، در صحنه قيامت حضور خواهند يافت .

و عنت الوجوه للحىّ القيّوم

از معانى {عناء} ذليل گشتن است (مصباح). حرف {ال} در {الوجوه} جايگزين مضاف اليه است; يعنى، {وجوههم} و مراد چهره مجرمانى است كه در آيات پيشين از آنان سخن گفته شده است. فعل {عنت} مى رساند كه فروتنى آنان نوظهور است و پيش از اين در دنيا، در برابر خداوند خضوع نداشته اند.

روش برخورد طغيانگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 62 - 7

7 - تهمت و تحقير ، از ترفند ها و ابزار هاى طاغيان و دشمنان دين ، عليه دينداران و مؤمنان

رجالاً كنّا

نعدّهم من الأشرار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 63 - 1

1 - طاغيان ، مؤمنان را در دنيا به تمسخر و ريشخند مى گرفتند .

أتّخذن_هم سخريًّا

روش مبارزه با طغيانگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 24 - 4

4 - فراهم سازى مقدمات لازم در مواجهه با طغيان گران حاكم ، امرى ضرورى است .

ءاية أُخرى . .. اذهب إلى فرعون إنّه طغى

زمينه عذاب طغيانگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 14 - 5

5 - طغيان كنندگان فسادگر ، در معرض افتادن به كمين خداوند و گرفتارى ناگهانى به عذاب هاى الهى

الذين طغوا . .. الفساد ... إنّ ربّك لبالمرصاد

سرزنش پيروان طغيانگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 59 - 3،5

3 - طغيان گران ، از ورود پيروانشان به دوزخ ناراحت شده و آنان را مورد نكوهش و بدگويى قرار مى دهند .

ه_ذا فوج مقتحم معكم لامرحبًا بهم

{مرحباً} كلمه اى است كه به هنگام خوش آمد گفتن به ميهمان گفته مى شود و {لا مرحباً} ضد آن است; يعنى، اين كلمه در جاى نكوهش و بدگويى و از سر ناراحتى گفته مى شود.

5 - سوختن پيروان طاغيان در آتش دوزخ ، سبب نكوهش شدن آنان از سوى طغيان گران مى شود .

لامرحبًا بهم إنّهم صالوا النار

برداشت ياد شده مبتنى بر اين ديدگاه است كه جمله {إنّهم صالوا النار} _ كه تعليل براى {لا مرحباً بهم} است _ سخن طاغيان باشد.

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 60 - 1

1 - پيروان طاغيان در مقابل نكوهش و بدگويى طغيان گران ، متقابلاً به بدگويى و نكوهش آنان مى پردازند .

قالوا بل أنتم لامرحبًا بكم

سرزنش طغيانگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 60 - 1

1 - پيروان طاغيان در مقابل نكوهش و بدگويى طغيان گران ، متقابلاً به بدگويى و نكوهش آنان مى پردازند .

قالوا بل أنتم لامرحبًا بكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 30 - 1

1 - خداوند با فرمانى تحقيرآميز ، طغيان گران را به تحمل عذاب جهنم ملزم مى سازد .

للطّ_غين . .. فذوقوا

سرزنشهاى پيروان طغيانگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 60 - 1

1 - پيروان طاغيان در مقابل نكوهش و بدگويى طغيان گران ، متقابلاً به بدگويى و نكوهش آنان مى پردازند .

قالوا بل أنتم لامرحبًا بكم

سرزنشهاى طغيانگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 59 - 3،5

3 - طغيان گران ، از ورود پيروانشان به دوزخ ناراحت شده و آنان را مورد نكوهش و بدگويى قرار مى دهند .

ه_ذا فوج مقتحم معكم لامرحبًا بهم

{مرحباً} كلمه اى است كه به هنگام خوش آمد گفتن به ميهمان گفته مى شود و {لا مرحباً} ضد آن است; يعنى، اين كلمه در جاى نكوهش و بدگويى و از سر ناراحتى گفته مى شود.

5 - سوختن پيروان طاغيان در آتش دوزخ ، سبب

نكوهش شدن آنان از سوى طغيان گران مى شود .

لامرحبًا بهم إنّهم صالوا النار

برداشت ياد شده مبتنى بر اين ديدگاه است كه جمله {إنّهم صالوا النار} _ كه تعليل براى {لا مرحباً بهم} است _ سخن طاغيان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 60 - 1

1 - پيروان طاغيان در مقابل نكوهش و بدگويى طغيان گران ، متقابلاً به بدگويى و نكوهش آنان مى پردازند .

قالوا بل أنتم لامرحبًا بكم

سرگردانى طغيانگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 110 - 11

11 _ طغيانگران مبتلا به حيرت و سرگردانى هستند.

و نذرهم فى طغينهم يعمهون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 11 - 12

12 _ طغيان گران بى ايمان به جهان آخرت ، مردمانى سرگردان و محروم از هدايت الهى اند .

فنذر الذين لايرجون لقاءنا فى طغينهم يعمهون

{عَمَه} (به معناى تحير و سرگردانى) كنايه از محروم شدن از هدايتهاى الهى است.

سيماى اخروى طغيانگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 111 - 2

2 - مجرمان و گردن فرازان ، با چهره هايى ذلت بار و خاضع در برابر خداوند ، در صحنه قيامت حضور خواهند يافت .

و عنت الوجوه للحىّ القيّوم

از معانى {عناء} ذليل گشتن است (مصباح). حرف {ال} در {الوجوه} جايگزين مضاف اليه است; يعنى، {وجوههم} و مراد چهره مجرمانى است كه در آيات پيشين از آنان سخن گفته شده است. فعل {عنت} مى رساند كه فروتنى آنان نوظهور است و پيش از

اين در دنيا، در برابر خداوند خضوع نداشته اند.

شدت عذاب طغيانگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 58 - 3

3 - عذاب طغيان گران در دوزخ ، بسيار شديد است .

و ءاخر من شكله أزوج

برداشت ياد شده از تنوع نوشابه و غذاهاى ناگوار در دوزخ به دست مى آيد.

شرايط مبارزه با طغيانگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 31 - 5

5 - نيرومندى و صلابت ، شرطى ضرورى براى رسولان الهى و رهبران مبارزه با طغيانگران است .

أشدّد به أزرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 43 - 4

4 - مبارزه با طغيان گران ، نيازمند مردانى خودساخته و فراهم آوردن مقدمات و ابزار مناسب

أوحينا إلى أُمّك . .. واصطنعتك لنفسى ... اذهبا إلى فرعون إنّه طغى

شك طغيانگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 63 - 3

3 - ترديد طاغيان ، در علل و چرايى پيدا نكردن مؤمنان و آگاه نشدن از وضعيت آنان در قيامت

أتّخذن_هم سخريًّا أم زاغت عنهم الأبص_ر

{أم} در جمله {أم زاغت. ..} عاطفه و متصله است و اين جمله مى تواند عطف بر {ما لنا لانرى...} باشد. در اين صورت مفاد آن مربوط به قيامت بوده و معناى آيه چنين مى شود: آيا مسخره شان مى كرديم [و اهل بهشت اند ]يا[_در جهنم اند و] چشمان ما به آنان نمى افتد.

طغيانگران در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص -

38 - 56 - 2،4

2 - طغيان گران ، از دوزخيان هستند .

إنّ للط_غين . .. جهنّم يصلونها

{يصلون} به معناى {يدخلون} (داخل مى شوند) است.

4 - آتش دوزخ ، بستر و آرامگاه طغيان گران

إنّ للط_غين . .. جهنّم يصلونها فبئس المهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 57 - 1

1 - آب داغ و خونابه چركين ، نوشابه و غذاى طاغيان در دوزخ

إنّ للط_غين . .. ه_ذا فليذوقوه حميم و غسّاق

{حميم} به معناى آب داغ و جوشان است و {غسّاق} در نظر برخى از اهل لغت، به معناى چرك و خون اهل دوزخ است (لسان العرب). در نگاه برخى ديگر مقصود از آن مايعى است كه از پوست اهل دوزخ خارج مى شود (مفردات راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 60 - 4،7

4 - بحث و جدل طاغيان با پيروانشان در جهنم ، درباره چرايى و سبب دوزخى شدن آنان

لامرحبًا بهم . .. قالوا بل أنتم لامرحبًا بكم أنتم قدّمتموه لنا فبئس القرار

7 - دوزخ ، قرارگاه طغيان گران

للط_غين لشرّ مئاب . .. فبئس القرار

{قرار} اسم مكان به معناى قرارگاه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 61 - 3

3 - طغيان گران ، مورد نفرين پيروانشان در دوزخ

قالوا ربّنا من قدّم لنا ه_ذا فزده عذابًا ضعفًا فى النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 62 - 6

6 - پى بردن طغيان گران در دوزخ ، به نادرستى پندار خود نسبت به

مؤمنان در دنيا

و قالوا ما لنا لانرى رجالاً كنّا نعدّهم من الأشرار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 22 - 2،3

2 - گريز از جهنم ، براى طغيان گران امكان پذير نيست .

إنّ جهنّم كانت مرصادًا . للطّ_غين

{للطاغين} ممكن است به {مآب} تعلق داشته باشد و نيز مى تواند متعلق به {مرصاداً} باشد. در صورت دوم مفاد آيه شريفه چنين مى شود: جهنم براى طغيان گران مثل كمين است كه رهايى از آن ممكن نيست. در اين صورت {مآباً} نيز متعلقى نظير {للطاغين} داشته كه به دليل وجود قرينه، ذكر آن ضرورت نداشت.

3 - پرهيزكنندگان از طغيان ، گرچه بر جهنم و كمين كنندگان در آن عبور خواهند كرد ; ولى گرفتار آن نخواهند شد . *

إنّ جهنّم كانت مرصادًا . للطّ_غين م_ابًا

چنانچه {للطاغين} متعلق به {مآباً} باشد، {مرصاداً} مطلق خواهد بود; در اين صورت مفاد دو آيه اين است كه جهنم براى همگان {مرصاد} است; ولى {مآب} و بازگشتگاه همه نبوده و تنها طغيان گران گرفتار آن خواهند شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 24 - 1،2،3

1 - طغيان گران در دوزخ ، از هر گونه احساس خنكى و تخفيف حرارت سوزان جهنم ، محروم خواهند بود .

لايذوقون فيها بردًا

{ذوق}; يعنى، درك مزه (مصباح)، اين واژه در رابطه با اجسام به طور حقيقت و در مورد معنويات، به طور مجاز استعمال مى شود. در آيه شريفه بين معناى حقيقى و مجازى آن جمع شده است; زيرا تعبير چشيدن براى احساس سردى مجاز است. مراد از {بَرْد} _

به قرينه تقابل آن با نوشيدنى _ هر گونه احساس سردى است; هر چند با سايه و امثال آن باشد.

2 - دوزخيان طغيان گر ، از تسكين عطش خود و حتى از چشيدن طعم آب ، محروم خواهند بود .

لايذوقون فيها . .. و لا شرابًا

3 - محروميت طغيان گران از مايعات و كاهش و حرارت در جهنم ، ساليانى فراوان ادامه خواهد يافت .

ل_بثين فيها أحقابًا . لايذوقون فيها بردًا و لا شرابًا

چنانچه جمله {لايذوقون. ..} حال براى ضمير {لابثين} باشد، مى توان به دست آورد كه درنگ دوزخيان، همراه با حالت محروميت از سرما و آب، دائمى نيست; زيرا ممكن است كلمه {أحقاباً} در آيه قبل، به سال هاى محروميت آنان نظر داشته باشد; گرچه پس از گذشت آن دوران، بقاى آنان در دوزخ به شكل ديگرى ادامه خواهد يافت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 25 - 2

2 - طغيان گران در دوزخ ، گرفتار عطش شديد و طاقت فرسا خواهند بود .

إلاّ حميمًا و غسّاقًا

{إلاّ} براى استثناى {حميم} و {غساق} از {شراباً} است; بنابراين دوزخيان اين دو مايع را خواهند آشاميد. تن دادن به اين نوشيدنى ها، نشانه شدّت تشنگى آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 30 - 1

1 - خداوند با فرمانى تحقيرآميز ، طغيان گران را به تحمل عذاب جهنم ملزم مى سازد .

للطّ_غين . .. فذوقوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 39 - 1

1 - طغيان گران دنياطلب ، در قيامت

، جز آتش سوزان دوزخ ، جايگاهى نخواهند داشت .

فأمّا من طغى . .. فإنّ الجحيم هى المأوى

{مأوى}; يعنى، منزل و مكان (لسان العرب). جمله {فإنّ الجحيم هى المأوى} به دليل وجود {ال} جنس در خبر، مفيد حصر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 12 - 4

4 - طغيان گران و گناه كاران ، در قيامت به جهنم و عذاب الهى گرفتار خواهند شد .

ويل يومئذ للمكذّبين . .. و ما يكذّب به إلاّكلّ معتد أثيم

طغيانگران در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 63 - 3

3 - ترديد طاغيان ، در علل و چرايى پيدا نكردن مؤمنان و آگاه نشدن از وضعيت آنان در قيامت

أتّخذن_هم سخريًّا أم زاغت عنهم الأبص_ر

{أم} در جمله {أم زاغت. ..} عاطفه و متصله است و اين جمله مى تواند عطف بر {ما لنا لانرى...} باشد. در اين صورت مفاد آن مربوط به قيامت بوده و معناى آيه چنين مى شود: آيا مسخره شان مى كرديم [و اهل بهشت اند ]يا[_در جهنم اند و] چشمان ما به آنان نمى افتد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 37 - 1

1 - طغيان گران با حضور در صحنه قيامت ، كردار خويش را به ياد آورده و جهنم را حاضر خواهند يافت .

يوم يتذكّر . .. و برّزت الجحيم لمن يرى . فأمّا من طغى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 40 - 1

1 - حاضران در قيامت

، به دو دسته متمايزِ طغيان گران و خداترسان دور از هوا و هوس ، تقسيم خواهند شد .

فأمّا من طغى . .. و أمّا من خاف مقام ربّه

در تركيب آيات حاضر، گفته شده است كه جمله {فإذا جاءت الطامّة الكبرى} حاوى ادات شرط و فعل شرط است و تقسيم حاضران به دو دسته _ كه از جملات {فأمّا من طغى. .. و أمّا من خاف...} استفاده مى شود _ جزاى آن است.

طغيانگران و مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 62 - 5

5 - طغيان گران در دنيا ، مؤمنان را از اشرار به حساب مى آوردند .

رجالاً كنّا نعدّهم من الأشرار

طغيانگران و مهتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 11 - 6

6 - طغيان گران ، بى اعتنا به هدايت يافته بودن نماز گزاران و گرفتار احساس بى نيازى از رهنمود هاى آنان

ليطغى . أن رءاه استغنى ... أرءيت إن كان على الهدى

طغيانگران و نمازگزاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 11 - 6

6 - طغيان گران ، بى اعتنا به هدايت يافته بودن نماز گزاران و گرفتار احساس بى نيازى از رهنمود هاى آنان

ليطغى . أن رءاه استغنى ... أرءيت إن كان على الهدى

عجز طغيانگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 62 - 1

1 - طاغيان و دوزخيان ، در جهنم از ديدن بهشتيان ناتوان خواهند بود .

و قالوا ما لنا لانرى رجالاً كنّا نعدّهم من

الأشرار

مقصود از {رجال} در آيه شريفه، مؤمنان و تقواپيشگان اند كه در بهشت جاى دارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 63 - 2

2 - طاغيان در دوزخ ، خود را از ديدن بهشتيان و مؤمنان ناتوان خواهند ديد .

أم زاغت عنهم الأبص_ر

عذاب اخروى طغيانگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 58 - 3

3 - عذاب طغيان گران در دوزخ ، بسيار شديد است .

و ءاخر من شكله أزوج

برداشت ياد شده از تنوع نوشابه و غذاهاى ناگوار در دوزخ به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 12 - 4

4 - طغيان گران و گناه كاران ، در قيامت به جهنم و عذاب الهى گرفتار خواهند شد .

ويل يومئذ للمكذّبين . .. و ما يكذّب به إلاّكلّ معتد أثيم

عذاب طغيانگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 61 - 1

1 - پيروان طاغيان ، از خداوند مى خواهند عذاب طغيان گران را در دوزخ دوچندان كند .

قالوا ربّنا من قدّم لنا ه_ذا فزده عذابًا ضعفًا فى النار

{ضعف} به معناى دوچندان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 13 - 3

3 - عذاب طغيان گرانِ مفسد ، جلوه ربوبيت خداوند و در راستاى پيشبرد راه پيامبران است .

ربّك

علايق اخروى طغيانگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 62 - 4

4 - طاغيان و دوزخيان ،

مشتاق ديدن مؤمنان و مطلع گشتن از سرنوشت آنان هستند .

و قالوا ما لنا لانرى رجالاً

عوامل ذلت طغيانگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 16 - 5

5 - گناهان زبانى و عملى طغيان گران ، گرفتار سازنده آنان به كيفرى ذلت آفرين

ليطغى . .. ناصية ك_ذبة خاطئة

{كذب} از مصداق هاى گناه زبانى مى باشد و {خطا}، گناه عملى و يا شامل زبانى و عملى است.

فرجام اخروى طغيانگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 39 - 1

1 - طغيان گران دنياطلب ، در قيامت ، جز آتش سوزان دوزخ ، جايگاهى نخواهند داشت .

فأمّا من طغى . .. فإنّ الجحيم هى المأوى

{مأوى}; يعنى، منزل و مكان (لسان العرب). جمله {فإنّ الجحيم هى المأوى} به دليل وجود {ال} جنس در خبر، مفيد حصر است.

فرجام پيروان طغيانگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 59 - 1

1 - پيروان طاغيان ، به سرنوشت خود آنان دچار گشته و به جايگاه آنان وارد مى شوند .

ه_ذا فوج مقتحم معكم لامرحبًا بهم

{فوج} به معناى جماعت و {مقتحم} (از ماده {اقتحام}) به معناى وارد شدن در كار شديد است. گفتنى است مقصود از {فوج} _ به قرينه (معكم) و آيه بعد _ پيروان طاغيان مى باشد.

فرجام شوم طغيانگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 55 - 1

1 - طغيانگران ، دچار فرجامى بد

ه_ذا و إنّ للط_غين لشرّ مئاب

{مئاب} به معناى مرجع و بازگشت است و منظور

از {لشرّ مئاب} سوء عاقبت و بدفرجامى است.

فرجام طغيانگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 56 - 4

4 - آتش دوزخ ، بستر و آرامگاه طغيان گران

إنّ للط_غين . .. جهنّم يصلونها فبئس المهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 59 - 1

1 - پيروان طاغيان ، به سرنوشت خود آنان دچار گشته و به جايگاه آنان وارد مى شوند .

ه_ذا فوج مقتحم معكم لامرحبًا بهم

{فوج} به معناى جماعت و {مقتحم} (از ماده {اقتحام}) به معناى وارد شدن در كار شديد است. گفتنى است مقصود از {فوج} _ به قرينه (معكم) و آيه بعد _ پيروان طاغيان مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 22 - 1

1 - جهنم ، فرجام طغيان گران فرو رفته در گناه است .

إنّ جهنّم كانت . .. للطّ_غين م_ابًا

{طغيان}; يعنى، بى اندازه در معصيت پيش رفتن (مفردات راغب). {مآب} اسم مكان و از {أوْب} به معناى رجوع گرفته شده است و فرجام هر كس را از آن جهت مآب و مرجع گويند كه خود، از پيش آن را فراهم ساخته است.

فلسفه عجز طغيانگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 62 - 3

3 - طاغيان و دوزخيان ، در جستوجوى علل و چرايى ناتوانى شان از ديدن مؤمنان و جايگاه آنان

و قالوا ما لنا لانرى رجالاً

لام در {لنا} متضمن معناى علت است و {ما لنا. ..}; يعنى، به چه علت ما نمى توانيم مؤمنان را

ببينيم؟ به سخن ديگر مقصود آيه شريفه، اين نكته است كه دوزخيان از علل و چرايى ناتوانى شان از ديد بهشتيان پرسش مى كنند; نه از خود ديدن.

كيفر اخروى طغيانگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 37 - 1

1 - طغيان گران با حضور در صحنه قيامت ، كردار خويش را به ياد آورده و جهنم را حاضر خواهند يافت .

يوم يتذكّر . .. و برّزت الجحيم لمن يرى . فأمّا من طغى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 8 - 3،7

3 - خداوند ، كيفر دهنده طغيان گران و تهديد كننده آنان به كيفر هاى اخروى است .

ليطغى . .. إنّ إلى ربّك الرجعى

مراد از بيان بازگشت انسان ها به خداوند، توجّه دادن طغيان گران _ كه در آيات پيشين مطرح بودند _ به كيفرهاى الهى است.

7 - خداوند ، پيامبر ( ص ) را به تدبير امور آن حضرت و مجازات اخروى مخالفان طغيان گر او ، وعده داد .

ليطغى . .. ربّك

خطاب در {ربّك}; چه ويژه پيامبر(ص) باشد و چه هر مخاطبى را شامل گردد _ كه در نتيجه پيامبر(ص) بارزترين مصداق مورد نظر خواهد بود _ برداشت ياد شده استفاده مى شود.

كيفر طغيانگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 8 - 5

5 - بازگشت انسان ها به خداوند و به كيفر رسيدن طغيان گران ، جلوه هاى ربوبيت خداوند و در راستاى تدبير امور انسان ها است .

ربّك

ضمير خطاب در {ربك}، ممكن است خطاب به

هر كس باشد كه سخن را مى شنود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 16 - 5

5 - گناهان زبانى و عملى طغيان گران ، گرفتار سازنده آنان به كيفرى ذلت آفرين

ليطغى . .. ناصية ك_ذبة خاطئة

{كذب} از مصداق هاى گناه زبانى مى باشد و {خطا}، گناه عملى و يا شامل زبانى و عملى است.

گناه طغيانگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 16 - 5

5 - گناهان زبانى و عملى طغيان گران ، گرفتار سازنده آنان به كيفرى ذلت آفرين

ليطغى . .. ناصية ك_ذبة خاطئة

{كذب} از مصداق هاى گناه زبانى مى باشد و {خطا}، گناه عملى و يا شامل زبانى و عملى است.

مبارزه با طغيانگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 24 - 5

5 - مبارزه با طغيان گران ، از شاخص ترين برنامه هاى رسالت پيامبران است .

اذهب إلى فرعون إنّه طغى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 17 - 3

3 - مبارزه با طغيان گران ، از شاخص ترين برنامه هاى رسالت پيامبران

اذهب إلى فرعون إنّه طغى

محروميت اخروى طغيانگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 24 - 1،2

1 - طغيان گران در دوزخ ، از هر گونه احساس خنكى و تخفيف حرارت سوزان جهنم ، محروم خواهند بود .

لايذوقون فيها بردًا

{ذوق}; يعنى، درك مزه (مصباح)، اين واژه در رابطه با اجسام به طور حقيقت و در مورد معنويات، به طور

مجاز استعمال مى شود. در آيه شريفه بين معناى حقيقى و مجازى آن جمع شده است; زيرا تعبير چشيدن براى احساس سردى مجاز است. مراد از {بَرْد} _ به قرينه تقابل آن با نوشيدنى _ هر گونه احساس سردى است; هر چند با سايه و امثال آن باشد.

2 - دوزخيان طغيان گر ، از تسكين عطش خود و حتى از چشيدن طعم آب ، محروم خواهند بود .

لايذوقون فيها . .. و لا شرابًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 27 - 4

4 - محروميت دوزخيان از هواى مطبوع و آب ، عقوبتى مناسب با انكار معاد

لايذوقون فيها بردًا و لا شرابًا . .. إنّهم كانوا لايرجون حسابًا

كيفر دوزخيان در آيات پيشين، به دو صورت نفى و اثبات بيان شده است; آنان از هواى سرد و نوشيدنى، محروم اند(نفى) و به نوشيدن {حميم} و {غسّاق} مجبور خواهند بود(اثبات). {جزاء وفاقاً} آن را كيفرى مناسب با كردار آنان _ كه آن هم به صورت نفى و اثبات بوده _ بيان كرده است; آنها معاد را باور نداشتند(نفى) و آيات خدا را تكذيب مى كردند(اثبات). آيه {جزاء وفاقاً} دلالت دارد كه محروميت، كيفرى مناسب با بى اعتقادى است و نوشيدن مايع داغ و چركين، كيفر مناسب تكذيب است.

محروميت طغيانگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 11 - 12

12 _ طغيان گران بى ايمان به جهان آخرت ، مردمانى سرگردان و محروم از هدايت الهى اند .

فنذر الذين لايرجون لقاءنا فى طغينهم يعمهون

{عَمَه} (به معناى تحير و سرگردانى) كنايه از محروم

شدن از هدايتهاى الهى است.

مخالفت طغيانگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 55 - 3

3 - طاغيان ، در صف مخالف تقواپيشگان اند .

إنّ للمتّقين لحسن مئاب . .. ه_ذا و إنّ للط_غين لشرّ مئاب

{ه_ذا} اشاره به سرنوشت خوب متقين است. بر اين اساس پيام آيه شريفه مى تواند چنين باشد: اين سرنوشت تقواپيشگان است; اما در مقابل آنان طاغيان هستند كه دچار فرجامى بدند.

مدت تشنگى اخروى طغيانگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 24 - 3

3 - محروميت طغيان گران از مايعات و كاهش و حرارت در جهنم ، ساليانى فراوان ادامه خواهد يافت .

ل_بثين فيها أحقابًا . لايذوقون فيها بردًا و لا شرابًا

چنانچه جمله {لايذوقون. ..} حال براى ضمير {لابثين} باشد، مى توان به دست آورد كه درنگ دوزخيان، همراه با حالت محروميت از سرما و آب، دائمى نيست; زيرا ممكن است كلمه {أحقاباً} در آيه قبل، به سال هاى محروميت آنان نظر داشته باشد; گرچه پس از گذشت آن دوران، بقاى آنان در دوزخ به شكل ديگرى ادامه خواهد يافت.

مدت توقف طغيانگران در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 23 - 1

1 - درنگ طغيان گران در جهنم ، داراى دوره هايى پياپى و زمانى طولانى است .

ل_بثين فيها أحقابًا

{أحقاب}، جمع {حقب} بر وزن {فعل} است. براى {حقب} چندين معنا ذكر شده است; از قبيل: {دهر} و {يك سال} و {دو سال} و {هشتاد سال} (لسان العرب). مراد از {أحقاب} لزوماً زمان محدود نيست;

بلكه با آمدن هر {حُقب} در پى ديگرى تا بى نهايت نيز سازگار است كه در آن صورت با خلود در آتش تنافى ندارد.

مدت محروميت اخروى طغيانگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 24 - 3

3 - محروميت طغيان گران از مايعات و كاهش و حرارت در جهنم ، ساليانى فراوان ادامه خواهد يافت .

ل_بثين فيها أحقابًا . لايذوقون فيها بردًا و لا شرابًا

چنانچه جمله {لايذوقون. ..} حال براى ضمير {لابثين} باشد، مى توان به دست آورد كه درنگ دوزخيان، همراه با حالت محروميت از سرما و آب، دائمى نيست; زيرا ممكن است كلمه {أحقاباً} در آيه قبل، به سال هاى محروميت آنان نظر داشته باشد; گرچه پس از گذشت آن دوران، بقاى آنان در دوزخ به شكل ديگرى ادامه خواهد يافت.

مراحل عذاب طغيانگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 23 - 2

2 - عذاب طغيان گران و فرورفتگان در گناه ، داراى مراحل گوناگونى است .

ل_بثين فيها أحقابًا

{لابثين} حال براى {الطاغين} در آيه قبل است. تعدد حُقب (مرحله زمانى)، نشانگر تفاوت هر مرحله با مراحل ديگر است.

منازعه پيروان طغيانگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 60 - 4

4 - بحث و جدل طاغيان با پيروانشان در جهنم ، درباره چرايى و سبب دوزخى شدن آنان

لامرحبًا بهم . .. قالوا بل أنتم لامرحبًا بكم أنتم قدّمتموه لنا فبئس القرار

منازعه طغيانگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 60 - 4

4

- بحث و جدل طاغيان با پيروانشان در جهنم ، درباره چرايى و سبب دوزخى شدن آنان

لامرحبًا بهم . .. قالوا بل أنتم لامرحبًا بكم أنتم قدّمتموه لنا فبئس القرار

مهلت به طغيانگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 15 - 7

7 - مهلت دادن به منافقان ، گمراهان و طغيانگران از سنت هاى الهى است .

و يمدّهم فى طغينهم يعمهون

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه: {مدّ} (مصدر يمدّ) به معناى مهلت دادن باشد. در لسان العرب آمده است: {مده فى غيه يعنى، امهله (او را مهلت داد).}

نفرين بر طغيانگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 61 - 3

3 - طغيان گران ، مورد نفرين پيروانشان در دوزخ

قالوا ربّنا من قدّم لنا ه_ذا فزده عذابًا ضعفًا فى النار

نفرين پيروان طغيانگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 61 - 3

3 - طغيان گران ، مورد نفرين پيروانشان در دوزخ

قالوا ربّنا من قدّم لنا ه_ذا فزده عذابًا ضعفًا فى النار

نقش پيروان طغيانگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 60 - 5

5 - طاغيان و پيروانشان ، درصدد تبرئه خود و مقصر دانستن ديگرى در دوزخى شدن آنان هستند .

قالوا بل أنتم لامرحبًا بكم أنتم قدّمتموه لنا فبئس القرار

نقش طغيانگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 60 - 3،5

3 - پيروان طاغيان ، آنان را عامل دوزخى شدن خود معرفى مى كنند .

أنتم

قدّمتموه لنا

5 - طاغيان و پيروانشان ، درصدد تبرئه خود و مقصر دانستن ديگرى در دوزخى شدن آنان هستند .

قالوا بل أنتم لامرحبًا بكم أنتم قدّمتموه لنا فبئس القرار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 61 - 4

4 - طاغيان ، به اعتقاد پيروانشان ، عامل دوزخى شدن آنان هستند .

قالوا ربّنا من قدّم لنا ه_ذا فزده عذابًا ضعفًا فى النار

درخواست عذاب دوچندان براى طاغيان از سوى پيروان آنان، مى تواند گوياى برداشت ياد شده باشد.

نواهى طغيانگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 19 - 12

12 - طغيان گران ، از سجده براى خداوند ، پرهيز داشته و ديگران را از آن نهى مى كنند .

ليطغى . .. ينهى . عبدًا إذا صلّى ... و اسجد

هدايت طغيانگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 25 - 3

3 - راهنمايى و ارشاد طغيان گران و تبليغ پيام الهى ، نيازمند شرح صدر وتحمل فراوان است .

اذهب . .. قال ربّ اشرح لى صدرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 54 - 1

1 - سلب مسؤوليت از پيامبر ( ص ) ، در مورد تبليغ و هدايت كافران طغيانگر

بل هم قوم طاغون . فتولّ عنهم

هشدار به طغيانگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 81 - 3

3 - فرجام شوم قارون ، درس عبرتى است براى همه ثروتمندان مغرور و طغيانگر .

إنّ قارون . .. فبغى

عليهم ... فخسفنا به و بداره الأرض

هلاكت طغيانگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 6 - 3

3 - نابود ساختن سركشان ، جلوه ربوبيت خداوند و در راستاى رشد و تعالى راه پيامبران است .

ربّك

طغيانگرى

آثار طغيانگرى قارون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 81 - 2

2 - هلاكت قارون ، بازتاب طغيان و رفتار ظالمانه وى با مردم خويش بود .

إنّ ق_رون كان من قوم موسى فبغى عليهم . .. فخسفنا به و بداره الأرض

برداشت ياد شده با توجه به تفريع {فخسفنا} بر {فبغى عليهم} به دست مى آيد.

آثار طغيانگرى قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 11 - 8

8 - { عن أبى جعفر ( ع ) فى قوله { كذّبت ثمود بطغواها } يقول الطغيان حملها على التكذيب ;

از امام باقر(ع) درباره قول خدا {كذّبت ثمود بطغواها} روايت شده كه [خداوند ]مى فرمايد: طغيان و سركشى، قوم ثمود را به تكذيب [صالح] كشاند}.

آثار طغيانگرى قوم لوط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 53 - 3

3 - ظلم و طغيان ، عامل نابودى شهر هاى قوم لوط

إنّهم كانوا هم أظلم و أطغى . و المؤتفكة أهوى

از اين كه در آيه قبل، قوم نوح {أظلم} و {أطغى} معرفى شده اند، اصل ظلم و طغيان براى اقوام ديگرى كه در اين بخش آمده اند، ثابت مى شود.

آثار طغيانگرى كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18

- ذاريات - 51 - 53 - 2

2 - روحيه طغيان و سركشى ، ريشه اصلى مواضع همگون كافران عليه پيامبران

أتواصوا به بل هم قوم طاغون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 32 - 4

4 - طغيان و سركشى ، عامل اصلى رويارويى كافران عليه پيامبر ( ص ) و آرزوى خاموشى پيام وحى

نتربّص به ريب المنون . .. أم هم قوم طاغون

آثار طغيانگرى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 30 - 2

2 - پيشوايان شرك ، عامل اصلى گمراهى مشركان را ، روح طغيان و حق ناپذيرى خود آنان معرفى خواهند كرد .

بل كنتم قومًا ط_غين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 31 - 1

1 - روح طغيان گرى و حق ناپذيرى مشركان ، موجب مستحق بودن آنان به عذاب الهى ( دوزخ ) در نظر سران شرك

بل كنتم قومًا ط_غين . فحقّ علينا قول ربّنا إنّا لذائقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 32 - 2

2 - روح طغيان گرى و حق ناپذيرى مشركان ، زمينه ساز تأثيرپذيرى آنان از اغواگرى سردمداران شرك

بل كنتم قومًا ط_غين . .. فأغوين_كم

برداشت ياد شده از آن جا است كه جمله {فأغويناكم} مى تواند متفرع بر جمله {بل كنتم قوما طاغين} باشد; يعنى، چون شما مردم سركشى بوديد، پس ما توانستيم به اغواى شما بپردازيم.

آثار طغيانگرى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 -

21 - 11

11 _ درخواست نزول ملائكه براى خويش و رؤيت خداوند از سوى منكران معاد ، برخاسته از روح طغيان و سركشى در وجود آنان

و قال الذين لايرجون لقاءنا لولا أُنزل علينا المل_ئكة أو نرى ربّنا لقد استكبروا ف

تبرى از طغيانگرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 27 - 2

2_ تبرّى شيطان در قيامت ، از انحرافات و طغيان گرى مشركان

قال قرينه ربّنا ما أطغيته

بنابراين كه مراد از {قرين} شيطان باشد، برداشت بالا به دست مى آيد.

طغيانگرى انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 27 - 6

6 - وجود زمينه هاى طغيان و فزون طلبى در انسان

لبغوا فى الأرض

اين كه رفاه و ثروت، انسان ها را به طغيان و فساد مى كشد، نشانگر آن است كه در انسان زمينه طغيانگرى وجود دارد.

طغيانگرى دشمنان اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 32 - 3

3 - آرزومندان نابودى اسلام و پيامبر ( ص ) ، مردمى طغيانگر و حق ستيز

نتربّص به ريب المنون . .. أم تأمرهم أحل_مهم به_ذا أم هم قوم طاغون

طغيانگرى دشمنان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 32 - 3

3 - آرزومندان نابودى اسلام و پيامبر ( ص ) ، مردمى طغيانگر و حق ستيز

نتربّص به ريب المنون . .. أم تأمرهم أحل_مهم به_ذا أم هم قوم طاغون

طغيانگرى فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 24 -

1

1 - فرعون ، مردى طغيان گر و سركش در برابر خداوند بود .

اذهب إلى فرعون إنّه طغى

مراد از {طغيان فرعون} به قرينه رسالت موسى(ع)، سركشى او در برابر خدا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 43 - 1

1 - فرعون ، مردى سركش و خدانشناس بود .

اذهبا إلى فرعون إنّه طغى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 17 - 1

1 - فرعون زمان موسى ( ع ) ، مردى طغيان گر و فرو رفته در پليدى ها و گستاخ در برابر خداوند

إلى فرعون إنّه طغى

{طغيان}; يعنى، از حد گذراندن (مصباح) و مراد از {طغيان فرعون} _ به قرينه {تزكّى} و {فتخشى} در آيات بعد _ ناپاكى فرعون و بى باكى او، در برابر خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 18 - 2،7

2 - خداوند ، راهنماى موسى ( ع ) در شيوه برخورد با طغيان گرى فرعون

إنّه طغى . فقل

7$ - فرعون ، طغيان گرى محروم از هرگونه پاكى و صلاح

هل لك إلى أن تزكّى

سؤال موسى(ع) نشان مى دهد كه وى در وجود فرعون، به دنبال يافتن تمايلى _ هر چند اندك _ به سوى خير و صلاح بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 21 - 3

3$ - فرعون ، طغيان گرى بس گمراه و بى پروا

طغى . .. و أهديك ... فتخشى ... فكذّب

تكذيب معجزه موسى(ع)، نشانه عمق محروميت فرعون از هدايت و خشيت است.

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 11 - 1،4

1 - فرعون و قوم عاد و ثمود ، در ممالك و سرزمين ها ، به طغيان گرى پرداخته ، در گناه فرورفتند .

الذين طغوا فى البل_د

طغيان، از حد گذراندن گناه است (مقاييس اللغة) و هر چيز كه از مقدار خود فراتر رود، طغيان كرده است (العين). حرف {ال} در {البلاد}، براى استغراق عرفى است و مراد تمام سرزمين هايى است كه براى اقوام ياد شده، دسترسى به آن امكان پذير بوده است و مى توان گفت: اصل آن {بلادهم} بوده و حرف {ال}، جانشين ضمير {هم} است و مراد سرزمين هايى است كه در قلمرو آنان بوده است.

4 - طغيان ، عامل هلاكت قوم عاد و ثمود و زمينه ساز نابودى فرعون

ألم تر كيف فعل ربّك بعاد . .. و ثمود ... وفرعون ... الذين طغوا فى البل_د

طغيانگرى قارون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 76 - 2،3

2 - قارون ، عنصرى متجاوز و طغيانگر بود .

إنّ ق_رون كان من قوم موسى فبغى عليهم

{بَغْى} (مصدر {بغى}) به معناى ظلم و تجاوز است.

3 - رفتار ظالمانه و تجاوزكارانه قارون عليه بنى اسرائيل ، على رغم پيوند نژادى وى با آنان

إنّ ق_رون كان من قوم موسى فبغى عليهم

طغيانگرى قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 51 - 3

3 - قوم ثمود ، مردمى ستم كار و طغيانگر

و أنّه أهلك . .. و ثموداْ ... و قوم نوح ... هم أظلم و أطغى

از اين

كه در آيه بعد، قوم نوح {أظلم} و {أطغى} معرفى شده اند، اصل ظلم و طغيان براى قوم ثمود ثابت مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 52 - 4

4 - عاد و ثمود و قوم نوح ، داراى ظلم و طغيانى فزون تر از ديگر اقوام نابود شده تاريخ

إنّهم كانوا هم أظلم و أطغى

بنابراين كه ضمير {هم} به قوم عاد و ثمود و نوح بازگردد، برداشت بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 11 - 1،4

1 - فرعون و قوم عاد و ثمود ، در ممالك و سرزمين ها ، به طغيان گرى پرداخته ، در گناه فرورفتند .

الذين طغوا فى البل_د

طغيان، از حد گذراندن گناه است (مقاييس اللغة) و هر چيز كه از مقدار خود فراتر رود، طغيان كرده است (العين). حرف {ال} در {البلاد}، براى استغراق عرفى است و مراد تمام سرزمين هايى است كه براى اقوام ياد شده، دسترسى به آن امكان پذير بوده است و مى توان گفت: اصل آن {بلادهم} بوده و حرف {ال}، جانشين ضمير {هم} است و مراد سرزمين هايى است كه در قلمرو آنان بوده است.

4 - طغيان ، عامل هلاكت قوم عاد و ثمود و زمينه ساز نابودى فرعون

ألم تر كيف فعل ربّك بعاد . .. و ثمود ... وفرعون ... الذين طغوا فى البل_د

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 11 - 2،3

2 - قوم ثمود ، مردمى طغيانگر و آلوده به گناه بى حد بودند

.

بطغويها

{طغوى}، اسم مصدر طغيان (گناه را از حد گذراندن) است. (مفردات)

3 - طغيان گرى قوم ثمود ، آنان را به تكذيب پيام هاى الهى كشاند .

كذّبت ثمود بطغويها

حرف {باء} در بطغواها} سببيه است; يعنى، طغيان زمينه ساز تكذيب بود.

طغيانگرى قوم عاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 50 - 3

3 - قوم عاد ، مردمى ستم كار و طغيانگر

عادًا الأُولى . .. و قوم نوح ... هم أظلم و أطغى

از اين كه در آيات بعد، قوم نوح {أظلم} و {أطغى} معرفى شده اند، اصل ظلم و طغيان براى قوم عاد ثابت مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 52 - 4

4 - عاد و ثمود و قوم نوح ، داراى ظلم و طغيانى فزون تر از ديگر اقوام نابود شده تاريخ

إنّهم كانوا هم أظلم و أطغى

بنابراين كه ضمير {هم} به قوم عاد و ثمود و نوح بازگردد، برداشت بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 11 - 1،4

1 - فرعون و قوم عاد و ثمود ، در ممالك و سرزمين ها ، به طغيان گرى پرداخته ، در گناه فرورفتند .

الذين طغوا فى البل_د

طغيان، از حد گذراندن گناه است (مقاييس اللغة) و هر چيز كه از مقدار خود فراتر رود، طغيان كرده است (العين). حرف {ال} در {البلاد}، براى استغراق عرفى است و مراد تمام سرزمين هايى است كه براى اقوام ياد شده، دسترسى به آن امكان پذير بوده است و مى توان گفت: اصل آن

{بلادهم} بوده و حرف {ال}، جانشين ضمير {هم} است و مراد سرزمين هايى است كه در قلمرو آنان بوده است.

4 - طغيان ، عامل هلاكت قوم عاد و ثمود و زمينه ساز نابودى فرعون

ألم تر كيف فعل ربّك بعاد . .. و ثمود ... وفرعون ... الذين طغوا فى البل_د

طغيانگرى قوم نوح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 52 - 4

4 - عاد و ثمود و قوم نوح ، داراى ظلم و طغيانى فزون تر از ديگر اقوام نابود شده تاريخ

إنّهم كانوا هم أظلم و أطغى

بنابراين كه ضمير {هم} به قوم عاد و ثمود و نوح بازگردد، برداشت بالا استفاده مى شود.

طغيانگرى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 15 - 11

11 _ مخالفت مشركان با رسالت پيامبر ( ص ) و قرآن كريم ، برخاسته از روح لجاجت و گردنكشى آنان

و إذا تتلى عليهم ءاياتنا بينت قال الذين لا يرجون لقاءنا ائت بقرءان غير هذا أو بد

با توجه به اينكه آيات الهى، آشكار و واضح بود و در عين حال مشركان از پذيرش آن امتناع ورزيدند، برداشت فوق استفاده مى گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 27 - 2

2_ تبرّى شيطان در قيامت ، از انحرافات و طغيان گرى مشركان

قال قرينه ربّنا ما أطغيته

بنابراين كه مراد از {قرين} شيطان باشد، برداشت بالا به دست مى آيد.

طغيانگرى مكذبان دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 13 - 4

4 -

تكذيب كنندگان تعاليم هدايت گر دين و دستورات تقواپيشگىِ آن ، طغيان گر و مورد تهديد الهى اند .

ليطغى . .. أرءيت إن كذّب و تولّى

سياق آيات، بر تهديد دلالت دارد.

طغيانگرى مكذبان متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 13 - 4

4 - تكذيب كنندگان تعاليم هدايت گر دين و دستورات تقواپيشگىِ آن ، طغيان گر و مورد تهديد الهى اند .

ليطغى . .. أرءيت إن كذّب و تولّى

سياق آيات، بر تهديد دلالت دارد.

طغيانگرى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 21 - 12

12 _ منكران معاد ، مردمانى سخت سركش و طغيانگراند .

و قال الذين لايرجون لقاءنا . .. و عتو عتوًّا كبيرًا

عوامل طغيانگرى قارون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 76 - 6

6 - ثروت افسانه اى قارون ، موجب طغيان وى عليه ملت خود گرديد .

و ءاتين_ه من الكنوز

بازگو كردن ثروت فراوان قارون، پس از معرفى وى به عنوان فردى متجاوز و طغيانگر، مى تواند توضيح دهنده عليت اين طغيان و تجاوز باشد.

عوامل طغيانگرى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 27 - 7

7_ شيطان ، مدعى طغيان گرى مشركان ، در نتيجه گمراهى عميق خودشان و نه اغواگرى هاى او

قال قرينه ربّنا ما أطغيته و ل_كن كان فى ضل_ل بعيد

كيفر اخروى طغيانگرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 26 - 2

2 - نوشاندن آب جوشان

و خونابه زخم به دوزخيانِ طغيان گر ، كيفرى هم طراز با طغيان گرى آنان است .

إلاّ حميمًا و غسّاقًا . جزاء وفاقًا

چنانچه كلمه {جزاء} حال براى {حميماً و غسّاقاً} باشد، نكته بالا قابل استفاده است.

ممانعت از طغيانگرى فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 24 - 2

2 - خداوند ، موسى ( ع ) را به حركت به سوى فرعون و بازداشتن او از طغيان گرى ، فرمان داد .

اذهب إلى فرعون إنّه طغى

نشانه هاى طغيانگرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 19 - 4

4- بهره كشى ظالمانه از بندگان الهى ، برترى جويى و گردنكشى در برابر خداوند است .

أن أدّوا إلىّ عباد اللّه . .. و أن لاتعلوا على اللّه

بنابراين كه عطف {أن لاتعلوا. ..} بر {أن أدّوا} تفسيرى باشد، برداشت بالا به دست مى آيد.

نشانه هاى طغيانگرى قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 12 - 6

6 - آمادگى شقى ترين فرد قوم ثمود ، براى مقابله با رسول الهى ، نمودار طغيانگرى و مصداق بارز تكذيب گرى آنان بود .

كذّبت ثمود بطغويها . إذ انبعث أشقيها

{إذ}، ظرف براى {كذّبت} و بيانگر زمان تكذيب قوم ثمود است; يعنى، زمانى تكذيب گرى و طغيان گرى قوم ثمود عملى شد كه شقى ترين فرد آنان تحريك شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 14 - 7

7 - كشتن ناقه صالح ، جلوه طغيان گرى قوم ثمود

كذّبت ثمود

بطغويها . .. فكذّبوه فعقروها

نگرانى از طغيانگرى فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 46 - 2

2 - خداوند به موسى و هارون ( ع ) اطمينان داد كه فرعون فرصت ابلاغ پيام رسالت را از آنان نگرفته و بر طغيان خود نخواهند افزود .

نخاف أن يفرط . .. قال لاتخافا

طلا از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

طلا

آثار زينت با طلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 53 - 3

3 - زينت و تجمل مردان به طلا ، ارزشى فرعونى *

قال . .. فلولا أُلقى عليه أسورة من ذهب

فوايد طلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 33 - 5

5 - طلا ، مرواريد ، بهترين وسايل زينت در بهشت

يحلّون فيها من أساور من ذهب و لؤلؤًا

برداشت ياد شده، به خاطر اين نكته است كه آيه شريفه در مقام بر شمردن وسايل زينت بهشتيان مى باشد. بنابراين اختصاص به ذكر يافتن اين وسايل، گوياى برداشت ياد شده است.

نقش طلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 35 - 1

1 - طلا و نقره ، نماد تجمل و اشرافى گرى در دوره هاى تاريخ

سقفًا من فضّة . .. و زخرفًا

عده اى از لغويان {زخرف} را طلا دانسته اند. از ذكر طلا و نقره به عنوان نمادهاى زيور و تجمل، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 53 - 4

4 - { طلا } نماد اشرافى گرى

و تجمل در جامعه فرعونى

فلولا أُلقى عليه أسورة من ذهب

از تكيه فرعون بر زيورآلات طلا، مطلب بالا قابل برداشت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 71 - 2

2 - ظرف ها و جام هاى بهشتيان ، از جنس طلا است .

يطاف عليهم بصحاف من ذهب و أكواب

طلااندوزى

كيفر طلااندوزى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 34 - 10

10 _ آنان كه طلا و نقره مى اندوزند و از انفاق آن در راه خدا ، امتناع مىورزند ، مستحق عذابى دردناكند .

و الذين يكنزون الذهب و الفضة و لا ينفقونها فى سبيل اللّه فبشرهم بعذاب أليم

طلاق از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

طلاق

آثار طلاق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 237 - 14

14 _ طلاق و مشكلات خانوادگى ، نبايد موجب فراموشى ارزش ها و فضيلت ها ( همانند عفو و احسان ) گردد .

و ان طلّقتموهنّ . .. و ان تعفوا اقرب للتّقوى و لا تنسوا الفضل بينكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 130 - 1،5،9

1 _ طلاق ، آخرين راه براى شكستن بن بست اختلافات مسالمت ناپذير خانوادگى

و إن يتفرقا يغن اللّه

پس از به نتيجه نرسيدن راه حلهاى قبلى كه در آيات قبل اشاره شد، طلاق به عنوان راه پايان اختلافات پيشنهاد شده است.

5 _ توجه به وعده الهى در مورد رفع نياز ها ، برطرف كننده نگرانى هاى برخاسته از طلاق هاى ناگزير

و إن يتفرقا يغن اللّه كلا من سعته

9 _ اعتقاد به فضل

و رحمت الهى ، زمينه ساز اقدام به طلاق ، براى رهايى از بن بست زندگى اصلاح ناپذير

و إن يتفرقا يغن اللّه كلا من سعته

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 131 - 5

5 _ توجه زنان و مردان به مالكيت مطلق خداوند ، برطرف كننده نگرانى آنان از كمبود ها و نياز ها در صورت طلاق

و إن يتفرقا يغن اللّه كلا من سعته . .. و للّه ما فى السموت و ما فى الأرض

آداب طلاق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 28 - 10

10 - شايسته است كه طلاق همسر ، با شايستگى و خوبى و به دور از خسارت و ضرر باشد .

أسرّحكنّ سراحًا جميلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 5 - 12

12 - طلاق زنان ، بايد پس از تلاش براى رفع نقص ها و ضعف هاى آنان و بى نتيجه ماندن آن باشد .

إن تتوبا إلى اللّه . .. عسى ربّه إن طلّقكنّ أن يبدّله أزوجًا خيرًا منكنّ ... ثيّ

برداشت ياد شده، از شيوه و مراحل برخورد خداوند با همسران رسول خدا، استفاده مى شود; زيرا در آغاز، آنان را به توبه و اصلاح رفتار خويش ترغيب فرمود و سپس آنان را به طلاق تهديد كرد.

احكام سه طلاق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 1 - 24

24 - { عن سعدبن أبى خَلَف قال : سألت أباالحسن موسى بن جعفر ( ع ) : . .

.أليس اللّه عزّوجلّ يقول : { لاتخرجوهنّ من بيوتهنّ و لايخرجن } قال : فقال إنّما عنى بذلك الّتى تطلّق تطيقة بعد تطليقة فتلك الّتى لاتَخرُج و لاتُخرَج حتّى تطلق الثالثة فإذا طلقت الثالثة فقد بانت منه و لانفقة ل ها ، و المرأة الّتى يطلّق ها الرجل تطليقة ثمّ يدع ها حتّى يخلوا أجل ها فه_ذا أيضاً يقعد فى منزل زوج ها و ل ها النفقة و السكنى حتّى تنقضى عدّت ها ;

سعدبن ابى خلف گويد: از امام كاظم(ع) پرسيدم. ..[و ]گفتم: آيا خداوند عزّوجلّ نفرموده: {لاتخرجوهنّ و لايخرجن} حضرت فرمود: خداوند [دراين دستور]زنى را قصد كرده كه دو بار [به طلاق رجعى] طلاق داده مى شود. اين زن [نبايد در زمان عدّه] از خانه خارج شود و نبايد شوهر او را خارج كند تا اين كه طلاق سوم واقع شود. پس آن گاه كه براى بار سوّم، طلاق داده شد از شوهر جدا مى شود و براى او نفقه نيست. و زنى كه شوهر او يك بار طلاق داده و او را رها نموده تا اين كه عدّه اش تمام شود، او نيز در منزل شوهرش مى نشيند [و نبايد خارج شود] و حق نفقه و سكنى دارد تا عدّه اش تمام شود}.

احكام طلاق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 226 - 7

7 _ وجوب آميزش يا طلاق بر ايلاءكننده ، پس از گذشت چهار ماه از ايلاء

للذين يؤلون . .. فان فاءو ... و ان عزموا الطلاق

از اينكه {تربّص} تا چهار ماه است، معلوم مى شود كه پس از آن، شخص مُلزم به

يكى از دو كار است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 227 - 1،2

1 _ تصميم در طلاق ، با مرد است .

و ان عزموا الطلاق

2 _ اعتبار قصد و لفظ در طلاق

و ان عزموا الطلاق فان اللّه سميع عليم

به نظر مى رسد آوردن دو صفت {سميع} (شنوا) و {عليم} (دانا) اشاره به اعتبار قصد و لفظ در طلاق دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 228 - 2،3،9،10،12،13،14

2 _ عدّه به مدت سه طُهر و يا سه حيض ، مخصوص زنانى است كه حيض مى بينند .

و المطلقات يتربصن بانفسهنّ ثلثة قروء

مفروض آيه، ظاهراً زنانى هستند كه حائض مى شوند; چون عدّه را سه طهر و يا سه حيض قرار داد; لذا اين حكم شامل زنان صغيره، يائسه و نظاير آنها نخواهد بود.

3 _ عدّه زنان مطلّقه ، سه حيض است .

و المطلقات يتربصن بانفسهنّ ثلثة قروء

بنابراينكه {قُرء}، به معناى حيض باشد.

9 _ حق رجوع شوهر به زن مُطلَقه خويش در مدت عدّه

و بعولتهنّ احق بردّهن فى ذلك

ذلك، اشاره به تربّص است; يعنى سه طُهرى كه زمان عدّه مى باشد.

10 _ حق رجوع شوهر به همسر مطلّقه خويش ، مشروط به قصد اصلاح در زندگى خانوادگى است .

و بعولتهن احق بردّهن فى ذلك ان ارادوا اصلاحاً

يعنى اگر شوهر _ مثلا _ در رجوع خويش قصد دارد كه زن هنگامى كه از عدّه خارج نشده است به وى رجوع كند و پس از رجوع، دوباره او را طلاق دهد تا بدين وسيله به او آزار رساند، رجوع با چنين

قصدى به حكم ظاهر آيه مشروع نيست.

12 _ بازگشت مرد و همسر مطلّقه اش در زمان عدّه به زندگى قبلى احتياج به عقد ندارد . *

و بعولتهن احق بردّهنّ

كلمه {بعولة} (شوهران) و اضافه آن به ضمير {هُنّ} گوياى اين معناست كه در زمان عدّه طلاق، علقه زوجيت باقى است، بنابراين براى رجوع نياز به عقد نيست.

13 _ حق رجوع مرد به همسر مطلّقه خود ، با انقضاى مدّت عدّه ساقط مى شود .

و بعولتهن احق بردّهن فى ذلك

از مفهوم كلمه {فى ذلك} استفاده مى شود.

14 _ رجوع شوهر آنگاه كه به قصد آزار و اذيت زن مطلّقه اش باشد ، بى اثر و فاقد اعتبار است .

و بعولتهن احق بردّهن فى ذلك ان ارادوا اصلاحاً

حق رجوع در آيه مشروط به اصلاح است; بنابر مفهوم شرط، آن رجوعى كه به قصد اصلاح نباشد و به طريق اولى اگر به قصد اضرار باشد، حقانيّت و اعتبار آن سلب مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 229 - 1،3،5،7،8،9،10،12،13،15،16،19،20،21

1 _ مردان ، تنها در طلاق اول و دوّم ، حق رجوع دارند .

الطلاق مرتان فامساك بمعروف

الف و لام در {الطلاق}، عهد ذكرى است; يعنى آن طلاقى كه براى شوهران حقِ رجوع در آن بود {و بعولتهنّ احقّ . .. }، بيش از دو مرتبه نيست.

3 _ عدم تحقق چند طلاق ، با اجراى يك يا چند صيغه و بدون رجوع ( امساك ) در بين طلاقها

الطلاق مرّتان

اوّلا در لفظ واحد {طلقتك ثلاثا}، مرّتين و مرّات صدق نمى كند و ثانياً اگر رجوع نكند، طلاق دوم صدق نمى كند و

ثالثاً بايد رجوع و بازگشت به زندگى به صورت امساك به معروف باشد و در مجلس واحد بين صيغه اوّل و دوّم _ مثلا _ گفتن {راجعتُ}، امساك به معروف نيست.

5 _ حق طلاق و رجوع ، با مرد است .

فامساك بمعروف

7 _ رجوع مرد در ايّام عدّه ، نبايد به قصد اضرار به زن باشد .

الطلاق مرّتان فامساك بمعروف او تسريح باحسان

8 _ پس از طلاق دوّم و رجوع در آن ، يا بايد زندگى بر اساس { معروف } باشد و يا طلاق بدون حق رجوع .

فامساك بمعروف او تسريح باحسان

بنابراينكه مراد از {تسريح باحسان} طلاق سوّم باشد; چون تنها در دو طلاق حق رجوع مى باشد: {الطلاق مرّتان}. و طلاق سوّم بدون حق رجوع خواهد بود.

9 _ ر ها ساختن زن ( طلاق ) بايد علاوه بر رعايت حقوق او ، آميخته با احسان و نيكى و به دور از اضرار به وى باشد .

او تسريح باحسان

كلمه {احسان} گوياى معنايى است فراتر از {معروف}; يعنى بايد نسبت به زنان، افزون بر حقوق شناخته شده آنان، نيكى شود.

10 _ بقاى پيوند زوجيّت ، با طلاق رجعى در ايام عدّه

الطلاق مرّتان فامساك بمعروف

از لفظ {امساك} استفاده مى شود كه شوهر مى تواند زن را به همان عقد سابق نگه دارد; و اين معنا بيانگر بقاى زوجيّت است.

12 _ هنگام طلاق ، حرام است مالى را كه شوهر به زن داده ( مهريّه و . . . ) بازپس گيرد .

و لا يحل لكم أن تأخذوا مما اتيتموهنّ شيئاً

13 _ در صورت ترس از عدم اقامه حدود الهى در زندگى ، مرد مى تواند مالى

را كه به زن داده است ، بازپس بگيرد و او را طلاق دهد .

و لا يحل لكم ان تأخذوا . .. الا ان يخافا الا يقيما حدود اللّه

چنانچه حرمت بازپس گيرى مَهريّه مانع طلاق ميان زن و شوهر شود و در عين حال زندگى آن دو به نحوى است كه حدود و احكام الهى بواسطه آن پايمال شود، پرداخت و گرفتن مَهريّه تجويز مى شود تا طلاق صورت گيرد.

15 _ ترس از عدم رعايت حدود الهى در خانواده ، مجوّز توافق زن و شوهر بر طلاق ، با بخشيدن مالى از سوى زن

فان خفتم الا يقيما حدود اللّه فلا جناح عليهما فيما افتدت به

16 _ احتمال و ترس معقول و متعارف از مراعات نكردن حدود الهى در خانواده ، مُجوّز طلاق خُلع *

فان خفتم اَلاّ يقيما حدود اللّه

با توجّه به اينكه {ان خفتم}، خطاب به عموم مردم است، معلوم مى شود نگرانى زن و شوهر بايد به نحوى باشد كه عموم مردم نيز در صورت آگاهى، اين نگرانى را داشته باشند.

19 _ پرداخت مال از جانب زن به شوهر براى طلاق در غير مورد طلاق خُلع جايز نيست .

و لا يحل لكم ان تأخذوا مما اتيتموهنّ . .. فان خفتم ... فلا جناح عليهما

گرچه در ابتدا حكم به حرمت اخذ براى مردان شده است; ولى در صورت ترس، با تعبير {فلا جناح عليهما}، حرمت را از هر دو (زن و شوهر) برداشته است. بنابراين معلوم مى شود كه براى زن نيز قبلا حرمتى ثابت بوده است.

20 _ لزوم نظارت حاكم ( قاضى ) بر اجراى مقررات طلاق خُلع *

فان خفتم الا يقيما حدود اللّه

فلا جناح عليهما

بنابراينكه {خفتم}، خطاب به حُكّام باشد; چنانچه آلوسى نظر داده است.

21 _ احكام طلاق ، از حدود الهى ; و تعدى از آن حرام است .

المطلقات يتربصن . .. الطلاق مرّتان ... تلك حدود اللّه فلا تعتدوها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 230 - 1،2،3،8،9

1 _ زندگى مرد با همسر خويش پس از طلاقِ سوم ، جز با فاصله شدن ازدواج با مرد ديگر ( مُحَلِّل ) ، جايز نيست .

الطّلاق مرّتان . .. فان طلقها فلا تحلّ له من بعد حتى تنكح زوجاً غيره

2 _ ازدواج شوهر اوّل با زن سه طلاقه خود مشروط به نكاح دائمى با مرد ديگر و پيش آمدن طلاق است .

فان طلّقها فلا جناح عليهما ان يتراجعا

مطرح كردن طلاق از سوى شوهر دوّم حاكى است كه بايد ازدواج با او دائمى باشد و نه موقّت. چون در ازدواج موقّت، طلاق نيست.

3 _ اختيار طلاق با مرد است .

فان طلّقها

8 _ پس از طلاق شوهر دوّم ، زن و شوهر سابق ، در صورت گمان به مراعات حدود الهى در خانواده ، مى توانند به زندگى بازگردند .

فلا جناح عليهما ان يتراجعا ان ظنّا ان يُقيما حدود اللّه

9 _ احكام طلاق ، از حدود الهى است .

و تلك حدود اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 231 - 2،3،4،21

2 _ لزوم رعايت موازين شناخته شده شرعى و عرفى در طلاق و يا ادامه زندگى از سوى مردان

فامسكوهنّ بمعروف او سرِحوهن بمعروف

3 _ اختيار طلاق با مرد است .

و اذا طلقتم النساء

4

_ حرمت رجوع مرد به زن مُطلّقه ، به قصد آزار و اذيّت وى

و لا تمسكوهنّ ضراراً لتعتدوا

21 _ هشدار الهى نسبت به مُتخلّفين از دستورات الهى و احكام طلاق

و اذ طلّقتم . .. و اتقوا اللّه و اعلموا انّ اللّه بكل شىء عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 232 - 3،6

3 _ از بين رفتن عُلقه زوجيّت با انقضاى عِدّه ، و احتياج به عقد مجدد براى ادامه زندگى با شوهر سابق

و اذا طلّقتم النّساء فبلغن اجلهنّ فلا تعضلوهنّ ان ينكحن

با توجّه به اينكه در آيات قبل، از ادامه زندگى قبل از انقضاى عدّه، تعبير به {امساك} و {ردّ} شده و در اين آيه تعبير {نكاح} آمده است، معلوم مى شود با انقضاى عدّه، عُلقه زوجيت تمام مى شود.

6 _ اختيار طلاق به دست مرد است .

و اذا طلّقتم النّساء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 236 - 1،2،4،6،7،8،10

1 _ جواز طلاق زنان ، قبل از آميزش جنسى

لا جناح عليكم ان طلّقتم النّساء ما لم تمسّوهنّ

كلمه {مسّ} در آيه شريفه، كنايه از عمل زناشويى است. افزون بر اين، مراد از آيه، رفع توهّم عدم جواز طلاق زنانى است كه با آنان آميزش نشده است.

2 _ جواز طلاق زنان ، در صورت قرار ندادن مهريّه

لا جناح عليكم ان طلّقتم النّساء ما لم تمسّوهنّ او تفرضوا لهنّ فريضة

مراد از فرض {فريضة} تعيين مهر است و جمله {او تفرضوا . .. } عطف است بر جمله {ما لم تمسّوهنّ}; يعنى طلاق زنانى كه براى آنان مهريّه تعيين نشده، بى اشكال

است.

4 _ پرداخت مهريه زنانى كه قبل از آميزش جنسى و تعيين مهر ، طلاق داده شوند ، واجب نيست . *

لا جناح عليكم . .. و متعوهنّ

برداشت فوق بر اين مبناست كه {لا جناح} به معناى نفى هر گونه وظيفه باشد و {او} به معناى واو جمع.

6 _ لزوم پرداخت متاعى مناسب و پسنديده از سوى شوهران ، به زنان مُطلّقه اى كه براى آنان مهريّه تعيين نشده است .

و متّعوهنّ . .. متاعاً بالمعروف

ظاهر اين است كه ضمير در {متّعوهنّ}، به طايفه دوّم از زنان مُطلّقه برگردد; يعنى زنانى كه مهر براى آنان تعيين نشده است.

7 _ لزوم پرداخت متاعى مناسب و پسنديده از سوى شوهران ، به زنانى كه قبل از آميزش با آنان ، طلاق داده شوند .

ان طلّقتم النساء . .. و متّعوهنّ ... بالمعروف

بنابراين احتمال كه ضمير در {متّعوهنّ}، علاوه بر اينكه به طايفه دوّم ارجاع شود، شامل طايفه اوّل (يعنى زنانى كه با آنان آميزش نشده) نيز شود.

8 _ مقدار متاع و كالاى مناسب و پسنديده براى پرداخت به زن مُطلّقه ، بايد متناسب با توان مالى شوهر باشد .

و متّعوهنّ على الموسع قدرُهُ و على المقتر قدرهُ متاعاً بالمعروف

10 _ لزوم تناسب كالاى پرداختى به زنان مُطلّقه ، با شؤونات اجتماعى زن و مرد

متّعوهنّ . .. متاعاً بالمعروف

در آيه مزبور توصيه شده كه {متاع}، پسنديده باشد; و متاع آنگاه پسنديده است كه نه خارج از شؤونات اجتماعى شوهر و نه خارج از شؤونات اجتماعى همسر باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 237 - 1،2

1 _ وجوب پرداخت نصف

مهريّه تعيين شده به زن مُطلّقه از سوى شوهر ، در صورت عدم آميزش جنسى با او

و ان طلّقتموهنّ من قبل ان تمسّوهنّ و قد فرضتم لهنّ فريضة فنصف ما فرضتم

مفسّران برآنند كه جمله {اَن تمسّوهنّ}، كنايه از آميزش جنسى است ; نه مُجرّد لمس.

2 _ طلاقِ زنان ، در اختيار همسران خويش است . *

و ان طلّقتموهنّ

با توجّه به ظهور خطاب {اِن طلّقتموهنّ}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 241 - 1

1 _ لزوم پرداخت كالاى شايسته و مناسب به زنان مُطلّقه

و للمطلّقات متاع بالمعروف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 19 - 3

3 _ لزوم طلاق همسر در صورتى كه وى از زندگى كردن با شوهر خويش ناخشنود است و شوهر نيز هيچ نيازى به زندگى كردن با وى ندارد . *

لا يحلّ لكم ان ترثوا النّساء كرهاً

2 _ {كرهاً} به معناى {كارهات}، حال براى {النساء} باشد. گفتنى است كه {ان ترثوا} مى رساند كه هدف شوهر از زندگى با زن ارث بردن از اوست. يعنى نياز ديگرى به وى ندارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 20 - 1،2

1 _ مرد مى تواند همسر خويش را طلاق داده و همسر ديگرى انتخاب كند .

و ان اردتم استبدال زوج مكان زوج

2 _ طلاق به دست مردان است . *

و ان اردتم استبدال زوج مكان زوج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 75 - 19

19- { عن أبى جعفر ( ع )

و أبى عبدالله ( ع ) قالا : المملوك لايجوز طلاقه و لا نكاحه إلاّ بإذن سيده . . . { ضرب الله مثلاً عبداً مملوكاً لايقدر على شىء } . . . ;

از امام باقر و امام صادق _ عليهما السلام _ روايت شده است كه فرمودند: طلاق و نكاح مملوك (برده) نافذ نيست، مگر با اذن مالكش . .. ضرب الله مثلاً عبداً مملوكاً لايقدر على شىء...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 28 - 11

11 - امر طلاق ، به دست مرد است .

فتعالين أمتّعكنّ و أسرّحكنّ سراحًا جميلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 49 - 1،5

1 - زنانى كه به همسرى مردانى درآمده اند و شوهرانشان پيش از تماس با آنان ، ايشان را طلاق داده اند ، عدّه ندارند .

ي_أيّها الذين ءامنوا إذا نكحتم المؤمن_ت ثمّ طلّقتموهنّ من قبل أن تمسّوهنّ فما لك

5 - عُلقه ازدواج زنانى كه بدون آميزش ، طلاق داده شده اند ، بلافاصله پس از طلاق ، قطع مى شود و آزادند تا ازدواج كنند .

إذا نكحتم . .. ثمّ طلّقتموهنّ من قبل أن تمسّوهنّ فما لكم عليهنّ من عدّة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 1 - 2،13،15

2 - مشروعيت طلاق ، در شريعت اسلام

إذا طلّقتم النساء

13 - مردان ، مى توانند زنان مطلّقه خود را در صورت ارتكاب عملى بسيار زشت و روشن ( مانند زنا و . . . ) از خانه هاى خويش بيرون كنند .

و لايخرجن

إلاّ أن يأتين بف_حشة مبيّنة

به هر عمل و گناهى كه زشتى آن شديد و بزرگ باشد، {فاحشه} اطلاق مى شود; مانند زنا در مورد زنان (برگفته از قاموس المحيط و مفردات راغب).

15 - احكام مربوط به زنان مطلّقه ، از حدود الهى است .

تلك حدود اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 2 - 1،2،3،5،16

1 - پس از پايان عدّه ، مرد يا بايد به زن مطلقه خود رجوع كند و يا كاملاً از او جدا شود .

فإذا بلغن أجلهنّ فأمسكوهنّ بمعروف أو فارقوهنّ

2 - مخيّر بودن مرد ، در رجوع به همسر خويش براى تداوم زندگى مشترك و يا جدا شدن دائمى از او ( از زمان اجراى صيغه طلاق تا پايان عدّه )

فامسكوهنّ بمعروف أو فارقوهنّ

3 - از سرگيرى زندگى با زن مطلّقه و يا جدايى هميشگى از او ، پس از گذشت زمان عدّه ، بايد به صورت پسنديده و براساس موازين عقل و شرع باشد .

فامسكوهنّ بمعروف أو فارقوهنّ بمعروف

{معروف} اسم براى هر كارى است كه از نظر عقل و شرع، حسن و خوبى آن شناخته شده باشد (مفردات راغب).

5 - لزوم گواهى گرفتن دو شاهد عادل ، بر جدايى كامل مرد از زن مطلّقه خويش

و اشهدوا ذوى عدل

برداشت ياد شده، براساس نظريه بسيارى از مفسران است كه گفته اند: براى رجوع مرد به زن مطلّقه خود، شاهد لازم نيست و گرفتن گواهى، اختصاص به طلاق و جدايى كامل دارد.

16 - { محمدبن أبى نصر قال : سألت أبا الحسن ( ع ) . . . فقلت له : فإن طلّق على طهر

من غير جماع بشاهد و امرأتين ؟ فقال : لاتجوز شهادة النساء فى الطلاق . . . ;

محمدبن ابى نصر گويد: از امام رضا(ع) سؤال نمودم. .. اگر زنى را در پاكى _ بدون اين كه در آن پاكى آميزشى شده باشد _ يك شاهد [مرد] و دو شاهد زن طلاق دهد؟ حضرت فرمود: شهادت زنان در طلاق نافذ و كارساز نيست...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 3 - 12

12 - احكام و رهنمود هاى الهى درباره طلاق ، مبتنى بر تقدير حكيمانه خداوند است .

فطلّقوهنّ لعدّتهنّ . ..فامسكوهنّ بمعروف أو فارقوهنّ ...قد جعل اللّه لكلّ شىء قدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 5 - 1،3

1 - احكام طلاق و عدّه زنان مطلّقه و اداى حقوق آنان ( همچون مسكن ، هزينه زندگى و برخورد شايسته ) فرمان هاى نازل شده از سوى خداوند

إذا طلّقتم النساء فطلّقوهنّ لعدّتهنّ . .. ذلك أمر اللّه أنزله إليكم

3 - احكام طلاق و عدّه زنان مطلّقه ، تكليفى مهم و مؤكّد برعهده همسران

فطلّقوهنّ لعدّتهنّ . .. ذلك أمر اللّه أنزله إليكم

مطلب ياد شده، از اطلاق تصريح {أمر اللّه} بر احكام مربوط به طلاق و عدّه زنان، به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 7 - 1،2،3

1 - مردان متمكّن و توانگر ، بايد به ميزان توانايى و فراخْ دستى خويش ، هزينه زندگى زنان مطلّقه را در دوران شيردادن به نوزادان _ افزون بر پرداخت اجرت شيردادن _ بپردازند .

لينفق

ذو سعة من سعته

در اين كه حكم انفاق در اين آيه، اختصاص به دوران شيردادن زنان مطلّقه به نوزادشان دارد و يا شامل دوران عدّه نيز مى شود، ميان مفسران اختلاف هست. برداشت ياد شده، مبتنى بر احتمال نخست است.

2 - مردان متمكن و توانا ، بايد به ميزان توانايى و فراخْ دستى خويش ، هزينه زندگى زنان مطلّقه خود را در دوران عدّه بپردازند .

لينفق ذو سعة من سعته

3 - مردان تنگ دست ، بايد به مقدار توانايى خويش هزينه زندگى زنان مطلّقه را در دوران شيردادن به نوزادان _ افزون بر پرداخت اجرت شيردادن _ بپردازند .

و من قدر عليه رزقه فلينفق ممّا ءاتيه اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 5 - 12

12 - طلاق زنان ، بايد پس از تلاش براى رفع نقص ها و ضعف هاى آنان و بى نتيجه ماندن آن باشد .

إن تتوبا إلى اللّه . .. عسى ربّه إن طلّقكنّ أن يبدّله أزوجًا خيرًا منكنّ ... ثيّ

برداشت ياد شده، از شيوه و مراحل برخورد خداوند با همسران رسول خدا، استفاده مى شود; زيرا در آغاز، آنان را به توبه و اصلاح رفتار خويش ترغيب فرمود و سپس آنان را به طلاق تهديد كرد.

احكام طلاق رجعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 1 - 19،24

19 - فراهم شدن فرصت هاى مناسب براى حل مشكل طلاق و زمينه هاى رجوع مردان به زنان مطلّقه خويش ، فلسفه تعيين عدّه طلاق

فطلّقوهنّ لعدّتهنّ . .. لاتدرى لعلّ اللّه يحدث بعد ذلك أمرًا

طبق نظر مفسران،

ذيل آيه شريفه (لاتدرى لعلّ اللّه. ..) اشاره به نگه داشتن عدّه براى طلاق دارد كه شايد خداوند در مدت نگه دارى عدّه، جريانى (مانند آن كه طلاق دهنده پشيمان شود و بخواهد رجوع كند) پديد آورد تا مشكل طلاق حل گردد.

24 - { عن سعدبن أبى خَلَف قال : سألت أباالحسن موسى بن جعفر ( ع ) : . . .أليس اللّه عزّوجلّ يقول : { لاتخرجوهنّ من بيوتهنّ و لايخرجن } قال : فقال إنّما عنى بذلك الّتى تطلّق تطيقة بعد تطليقة فتلك الّتى لاتَخرُج و لاتُخرَج حتّى تطلق الثالثة فإذا طلقت الثالثة فقد بانت منه و لانفقة ل ها ، و المرأة الّتى يطلّق ها الرجل تطليقة ثمّ يدع ها حتّى يخلوا أجل ها فه_ذا أيضاً يقعد فى منزل زوج ها و ل ها النفقة و السكنى حتّى تنقضى عدّت ها ;

سعدبن ابى خلف گويد: از امام كاظم(ع) پرسيدم. ..[و ]گفتم: آيا خداوند عزّوجلّ نفرموده: {لاتخرجوهنّ و لايخرجن} حضرت فرمود: خداوند [دراين دستور]زنى را قصد كرده كه دو بار [به طلاق رجعى] طلاق داده مى شود. اين زن [نبايد در زمان عدّه] از خانه خارج شود و نبايد شوهر او را خارج كند تا اين كه طلاق سوم واقع شود. پس آن گاه كه براى بار سوّم، طلاق داده شد از شوهر جدا مى شود و براى او نفقه نيست. و زنى كه شوهر او يك بار طلاق داده و او را رها نموده تا اين كه عدّه اش تمام شود، او نيز در منزل شوهرش مى نشيند [و نبايد خارج شود] و حق نفقه و سكنى دارد تا عدّه اش تمام

شود}.

احكام عده طلاق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 1 - 3،4،5،10،11،12،23،24،25،26

3 - لزوم اجراى صيغه طلاق در زمان عدّه زن ( زمانى كه زن از عادت ماهانه پاك شده و با شوهرش درنياميخته است . )

إذا طلّقتم النساء فطلّقوهنّ لعدّتهنّ

{لام} در {لعدّتهنّ} معادل {عند} است; يعنى، {فطلّقوهنّ عند عدّتهنّ} (نظير {أقيموا الصلاة لدلوك الشمس}; يعنى {عند دلوك الشمس).

4 - لزوم نگه دارى عدّه طلاق و شمارش دقيق آن

فطلّقوهنّ لعدّتهنّ و أحصوا العدّة

5 - دقت در شمارش عدّه ، از امور مهم در مسأله طلاق

فطلّقوهنّ لعدّتهنّ و أحصوا العدّة

مطلب ياد شده، از توصيه به شمارش دقيق عدّه _ پس از فرمان به نگه دارى عدّه (فطلقوهنّ لعدّتهنّ) _ به دست مى آيد.

10 - مردان ، حق ندارند زنان مطلّقه خود را در ايّام عدّه ، از خانه هايشان بيرون كنند .

لاتخرجوهنّ من بيوتهنّ

انتساب خانه ها به زنان (بيوتهنّ) گوياى اين نكته است كه زنان مطلّقه، بايد در همان منازلى زندگى كنند كه پيش از اقدام به طلاق در آن جا بوده اند.

11 - محل سكونت زنان مطلّقه در ايّام عدّه ، همان محل پيش از طلاق است و مردان حق ندارند آن را تغيير دهند .

لاتخرجوهنّ من بيوتهنّ

12 - زنان مطلّقه ، حق ندارند در ايّام عدّه از خانه هايشان بيرون بروند .

و لايخرجن

23 - { عن النبىّ ( ص ) { فطلّقوهنّ لعدّتهنّ } قال : طاهراً من غير جماع ;

از پيامبر(ص) درباره {فطلّقوهنّ لعدّتهنّ} روايت شده كه فرمود: [زن بايد در حالى طلاق داده شود] كه از حيض پاك شده باشد; بدون اين كه

در آن پاكى، آميزشى صورت گرفته باشد}.

24 - { عن سعدبن أبى خَلَف قال : سألت أباالحسن موسى بن جعفر ( ع ) : . . .أليس اللّه عزّوجلّ يقول : { لاتخرجوهنّ من بيوتهنّ و لايخرجن } قال : فقال إنّما عنى بذلك الّتى تطلّق تطيقة بعد تطليقة فتلك الّتى لاتَخرُج و لاتُخرَج حتّى تطلق الثالثة فإذا طلقت الثالثة فقد بانت منه و لانفقة ل ها ، و المرأة الّتى يطلّق ها الرجل تطليقة ثمّ يدع ها حتّى يخلوا أجل ها فه_ذا أيضاً يقعد فى منزل زوج ها و ل ها النفقة و السكنى حتّى تنقضى عدّت ها ;

سعدبن ابى خلف گويد: از امام كاظم(ع) پرسيدم. ..[و ]گفتم: آيا خداوند عزّوجلّ نفرموده: {لاتخرجوهنّ و لايخرجن} حضرت فرمود: خداوند [دراين دستور]زنى را قصد كرده كه دو بار [به طلاق رجعى] طلاق داده مى شود. اين زن [نبايد در زمان عدّه] از خانه خارج شود و نبايد شوهر او را خارج كند تا اين كه طلاق سوم واقع شود. پس آن گاه كه براى بار سوّم، طلاق داده شد از شوهر جدا مى شود و براى او نفقه نيست. و زنى كه شوهر او يك بار طلاق داده و او را رها نموده تا اين كه عدّه اش تمام شود، او نيز در منزل شوهرش مى نشيند [و نبايد خارج شود] و حق نفقه و سكنى دارد تا عدّه اش تمام شود}.

25 - { عن سماعة بن مهران ، قال : سألته عن المطلّقة أين تعتد ؟ قال فى بيتها لاتخرج و ان ارادت زيارة خرجت بعد نصف الليل و لاتخرج نهاراً و ليس لها أن

تحجّ حتّى تنقض عدّتها ;

سماعة بن مهران گويد: از امام [صادق(ع)] پرسيدم: زنى كه طلاق داده شده در كجا عدّه نگه دارد (عدّه خود را در كجا بگذارد)؟ فرمود: در خانه اش و از آن خارج نشود، و اگر قصد زيارتى (ديدارى) را داشت، بعد از نيمه شب خارج گردد و روز بيرون نرود. و براى او جايز نيست حج به جا آورد، تا اين كه عدّه او تمام شود}.

26 - { و سئل الصادق ( ع ) عن قول اللّه عزّوجلّ : { و اتقوا اللّه ربّكم لاتخرجوهنّ من بيوتهنّ و لايخرجن إلاّ أن يأتين بفاحشة مبيّنة } قال : إلاّ أن تزنى فتخرج و يقام عليها الحدّ ;

از امام صادق(ع) درباره سخن خداى عزّوجلّ: {. ..لاتخرجوهنّ من بيوتهنّ الاّ أن يأتين بفاحشة مبيّنة} سؤال شد فرمود: [زن در عدّه طلاق رجعى نبايد از خانه خارج شود] مگر اين كه مرتكب زنا شود. در اين صورت او را از خانه بيرون مى برند و بر او حد جارى مى گردد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 2 - 8

8 - برخورد شايسته با زنان مطلّقه ، اداى حقّ آنان و انتخاب دو شاهد عادل بر امر طلاق يا رجوع ، از موعظه هاى الهى به مردان و زنان مؤمن

لاتخرجوهنّ من بيوتهنّ . .. و أقيموا الشه_دة للّه ذلكم يوعظ به

{ذلك} اشاره به مجموعه رهنموهاى الهى در دو آيه اين سوره است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 4 - 1،2،3،4،5،6،12،13،14،15

1 - عدّه طلاق زنان يائسه _ چنانچه درباره

علت قطع شدن عادتشان ترديدى باشد _ سه ماه است .

و الّ_ئى يئسن من المحيض من نسائكم إن ارتبتم فعدّتهنّ ثل_ثة أشهر

قيد {إن ارتبتم} به اين معنا است كه اگر درباره يأس آنها از حيض شك داريد; يعنى، اين يأس به خاطر اين است كه سن آنان به حد يأس رسيده است يا به خاطر عارض شدن (مثلاً بيمارى) يائسه شده اند.

2 - عدّه طلاق زنانى كه حيض نمى بينند [ با آن كه در سن حيض ديدن هستند ] ، سه ماه است .

فعدّتهنّ ثل_ثة أشهر و الّ_ئى لم يحضن

{الّ_ئى}، مبتدا و خبر آن به قرينه {فعدّتهنّ ثلاثة أشهر} محذوف است و تقدير آن چنين مى شود: {الّ_ئى لم يحضن فعدتهنّ ثلاثة أشهر}.

3 - زنان يائسه ، اگر درباره علت قطع عادتشان ترديدى باشد ، تنها پس از گذشت سه ماه از آغاز اجراى طلاق درباره آنها ، مى توانند اقدام به ازدواج مجدد كنند و ازدواج آنان در ايّام عدّه باطل است .

و الّ_ئى يئسن من المحيض . .. فعدّتهنّ ثل_ثة أشهر و الّ_ئى لم يحضن

4 - آن دسته از زنانى كه حيض نمى بينند _ ولى در سن حيض ديدن هستند _ تنها پس از گذشت سه ماه از آغاز اجراى طلاق درباره آنها ، مى توانند اقدام به ازدواج مجدد كنند .

و الّ_ئى يئسن من المحيض . .. فعدّتهنّ ثل_ثة أشهر و الّ_ئى لم يحضن

5 - عدّه طلاق زنان باردار ، تا پايان باردارى آنان است .

و أُول_ت الأحمال أجلهنّ أن يضعن حملهنّ

6 - زنان باردارِ طلاق داده شده ، پيش از وضع حمل ، حق ازدواج مجدد را ندارند و

تنها پس از آن مى توانند ازدواج كنند .

و أُول_ت الأحمال أجلهنّ أن يضعن حملهنّ

12 - { المروى عن أئمتنا ( ع ) : فلاتدرون لكبر ارتفع حيضهنّ أم لعارض ;

از امامان ما(ع) [در توضيح معناى {ارتبتم} در آيه {و اللاّئى يئسن من المحيض من نسائكم إن ارتبتم} ]روايت شده كه مقصود اين است: [اگر شك داريد و ]نمى دانيد كه [قطع حيض زنانى كه از حيض شدن مأيوس شده اند] به علت بالا بودن سنّ است يا عارضه جسمى، [عدّه آنان سه ماه است]}.

13 - { قال ابن عباس هى فى المطلّقات خاصة ، و هو المروى عن أئمّتنا ;

ابن عباس گفت: اين [انقضاى عدّه با وضع حمل]، مخصوص زنان مطلّقه است [نه زنانى كه شوهرانشان فوت شده اند] و همين مطلب از ائمه ما(ع) روايت شده است}.

14 - { عبدالرحمن بن الحجاج عن أبى الحسن ( ع ) قال : سألته عن الحلبى إذا طلّق ها زوجها فوضعت سقطاً تمّ أو لم يتمّ أو وضعته مضغة ، قال : كلّ شىء وضعته يستبين أنه حمل تمّ أو لم يتمّ فقد انقضت عدّتها و إن كانت مضغة ;

عبد الرحمان بن حجاج از امام كاظم(ع) روايت كرده و مى گويد: از ايشان درباره زن باردار پرسيدم كه اگر شوهر او را طلاق دهد و بعد از طلاق حمل خود را تمام شده يا تمام نشده سقط و يا به صورت مضغه فرود آورد [حكم عده او چيست؟ ]فرمود: هر چه را زن زمين بگذارد كه معلوم باشد حمل بوده _ خلقش تمام باشد يا ناتمام _ عدّه او منقضى شده، اگر چه حمل مضغه باشد}.

15

- { عن عبدالرحمن بن أبى عبداللّه البصرى عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : سألته عن رجل طلّق إمرأته و هى حبلى و كان فى بطنها إثنان فوضعت واحداً و بقى واحد ؟ قال : قال : تبين بالاوّل و لاتحلّ للأزواج حتّى تضع ما فى بطنها ;

عبدالرحمان بن ابى عبداللّه بصرى مى گويد: از امام صادق(ع) پرسيدم: مردى زن حامله خود را طلاق داده و او دو فرزند داشته است، يكى را فرود آورده و ديگرى باقيمانده است[حكم عدّه او چيست؟] امام فرمود: با فرود آمدن فرزند اوّل، از شوهر منقطع مى گردد، ولى براى ديگران حلال نمى شود تا آن كه آنچه در شكم دارد فرود آورد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 5 - 1

1 - احكام طلاق و عدّه زنان مطلّقه و اداى حقوق آنان ( همچون مسكن ، هزينه زندگى و برخورد شايسته ) فرمان هاى نازل شده از سوى خداوند

إذا طلّقتم النساء فطلّقوهنّ لعدّتهنّ . .. ذلك أمر اللّه أنزله إليكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 6 - 1،2،3،4،5،6،7،8،10،11

1 - مسكن زنان مطلّقه در ايّام عدّه ، برعهده همسرانشان است .

أسكنوهنّ

2 - مسكن زنان مطلّقه ، بايد در بخشى از همان محل سكونت و منزل همسرانشان باشد ; نه در منزل و محل ديگر .

أسكنوهنّ من حيث سكنتم

گفتنى است {من} در {من حيث سكنتم} براى تبعيض است; يعنى، در بخشى از منزل مسكونى خويش، همسران را اسكان دهيد.

3 - مسكن زنان مطلّقه از نظر كميت و كيفيت ، بايد به

مقدار دارايى و توانايى همسرانشان باشد ; نه كمتر از آن .

أسكنوهنّ من حيث سكنتم من وجدكم

{وجد}، به معناى وسع و طاقت (توانايى) است.

4 - مردان حق ندارند با گزند رساندن و سخت گيرى كردن ، عرصه را بر زنان مطلّقه خويش تنگ سازند و زندگى آنان را در خانه خود ، غير قابل تحمل كنند .

و لاتضارّوهنّ لتضيّقوا عليهنّ

5 - نفقه ( هزينه زندگى ) زنان مطلّقه تا وقت تولد فرزند ، برعهده همسرانشان است .

و إن كنّ أُول_ت حمل فأنفقوا عليهنّ حتّى يضعن حملهنّ

6 - مردان بايد به زنان مطلّقه ، بابت شيردادن فرزندان خود اجرت بپردازند .

فإن أرضعن لكم ف_اتوهنّ أُجورهنّ

7 - زنان مطلّقه ، در شيردادن به نوزاد خويش و يا نپذيرفتن آن ، مختار و آزاداند .

فإن أرضعن لكم ف_اتوهنّ أُجورهنّ

8 - مردان و زنان مطلّقه ، بايد درباره شير دادن و كيفيت نگه دارى نوزادانشان ، به مشاوره و هم فكرى بپردازند .

و أتمروا بينكم

10 - در صورت به توافق نرسيدن مردان و زنان مطلّقه درباره شيردادن نوزاد خويش _ به خاطر دشوار بودن آن و يا سخت گيرى آنان بر يكديگر _ بايد نوزاد را به دايه بسپارند .

و إن تعاسرتم فسترضع له أُخرى

11 - مسؤوليت نگهدارى نوزادان زنان مطلّقه و گرفتن دايه براى آنان و هزينه آن ، برعهده مردان است .

و إن تعاسرتم فسترضع له أُخرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 7 - 4

4 - مردان تنگ دست ، بايد به ميزان توانايى خويش ، هزينه زندگى زنان مطلّقه را در ايّام عدّه بپردازند .

و من قدر

عليه رزقه فلينفق ممّا ءاتيه اللّه

اختيار همسران محمد(ص) در طلاق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 28 - 2،5،7،12

2 - پيامبر ( ص ) طبق فرمان خداوند ، همسران خود را مخير كرد كه يا دنيا و امكانات اش را انتخاب كنند و از پيامبر جدا شوند و يا آن حضرت را برگزينند و چنين خواسته هايى نداشته باشند .

قل لأزوجك إن كنتنّ تردن الحيوة الدنيا و زينتها فتعالين أمتّعكنّ و أسرّحكنّ سراحً

5 - پيامبر ( ص ) طبق فرمان خداوند ، موظف بود كه در صورت انتخاب طلاق از سوى همسران اش ، به آنها متاعى پرداخت كرده و با رويى خوش آنان را طلاق دهد .

قل لأزوجك إن كنتنّ تردن الحيوة الدنيا . .. أمتّعكنّ و أسرّحكنّ سراحًا جميلاً

{سراح} در لغت، به معناى {رها كردن} است (مفردات راغب).

7 - صرف انتخاب دنيا از سوى همسران پيامبر ( ص ) _ با مخير بودن آنان به انتخاب يكى از دو امرِ دنيا و پيامبر ( ص ) _ براى طلاق كافى نبود ، بلكه آن حضرت ، بايد درباره آنان تصميمى هم اتخاذ مى كرد .

قل لأزوجك إن كنتنّ تردن الحيوة الدنيا. .. فتعالين أمتّعكنّ و أسرّحكنّ سراحًا جمي

تصريح به {تسريح} نشان مى دهد كه صرف انتخاب دنيا از سوى همسران پيامبر براى طلاق كافى نبوده است.

12 - { عيص بن قاسم عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : سألته عن رجل خيّر إمرأته فاختارت نفسها بانت منه ؟ قال : لا ، إنّما ه_ذا شىء كان لرسول اللّه ( ص ) خاصة ،

أُمر بذلك ففعل و لو اخترْنَ أنفسهنّ لطلّقهنّ و هو قول اللّه عزّوجلّ : { قل لأزواجك إن كنتنّ تردن الحياة الدنيا و زينتها فتعالين أُمتّعكنّ و أُسرّحكنّ سراحاً جميلاً } ;

عيص بن قاسم گويد: از امام صادق(ع) پرسيدم: اگر مردى اختيار را به همسر خود بدهد كه نزد او بماند يا از او جدا شود و زن، جدايى را انتخاب كند، آيا (بدون اجراى طلاق) زن از او جدا مى شود؟ فرمود: نه. اين حكم، مخصوص رسول اللّه(ص) بود. وى مأمور شد تا همسران خود را مخير سازد و اگر همسرانِ ايشان خود را اختيار مى كردند (و نه ماندن نزد رسول خدا را) پيغمبر(ص) آنان را رها مى كرد. آن، اين سخن خدا است كه مى فرمايد: قل لأزواجك...}.

اخلاص در گواهى طلاق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 2 - 7

7 - گواهى شاهدان در امر طلاق زنان و يا رجوع همسران به آنان ، بايد براى خدا و خالصانه و به دور از چشمداشت مادى باشد .

و أقيموا الشه_دة للّه

اهميت طلاق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 5 - 12

12 - اهميت مسائل خانوادگى ( ازدواج ، طلاق ، حقوق همسران و . . . ) ، در ميان موضوعات اسلامى و آموزه هاى قرآنى

إذا طلّقتم النساء . .. اتّقوا اللّه ... من يتّق اللّه ... يعظم له أجرًا

اهميت عده طلاق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 5 - 3

3 - احكام طلاق و عدّه

زنان مطلّقه ، تكليفى مهم و مؤكّد برعهده همسران

فطلّقوهنّ لعدّتهنّ . .. ذلك أمر اللّه أنزله إليكم

مطلب ياد شده، از اطلاق تصريح {أمر اللّه} بر احكام مربوط به طلاق و عدّه زنان، به دست مى آيد.

تشريع طلاق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 130 - 11

11 _ تشريع طلاق از جانب خداوند ، براى زندگى هاى مسالمت ناپذير ، حكمى حكيمانه است .

و إن يتفرقا . .. و كان اللّه وسعاً حكيماً

تشويق به طلاق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 130 - 6

6 _ طلاق و جدايى زن و شوهر ناسازگار _ على رغم چشم پوشى هر يك از برخى حقوق زناشويى _ ، مورد ترغيب و تشويق خداوند

و إن تصلحوا و تتقوا . .. و إن يتفرقا يغن اللّه كلا من سعته

{يغن اللّه} كه حاكى از وعده الهى به رفع نيازهاى زن و شوهر در صورت جدايى است، دلالت بر تشويق به طلاق دارد.

تقوا در طلاق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 1 - 6

6 - توصيه خداوند به مردان و همسرانشان ، مبنى بر رعايت تقوا و خداپرستى در مسائل مربوط به طلاق

إذا طلّقتم النساء . .. و اتّقوا اللّه ربّكم

تهديد به طلاق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 5 - 1

1 - تهديد شدن همسران خطاكار پيامبراكرم ( ص ) از سوى خداوند به طلاق ، در صورت ادامه راه خطاى خويش و ترك توبه

عسى ربّه

إن طلّقكنّ أن يبدّله أزوجًا خيرًا منكنّ

از لحن آيه شريفه استفاده مى شود كه اين آيه در مقام تهديد و هشدار است تا بلكه موجب بيدارى و تنبّه همسران رسول خدا شود; نه اين كه پيامبر(ص) تصميم بر طلاق آنان داشت. گفتنى است اقدام نكردن پيامبر(ص) به طلاق همسرانش، مؤيد همين مطلب است.

زمينه طلاق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 130 - 9

9 _ اعتقاد به فضل و رحمت الهى ، زمينه ساز اقدام به طلاق ، براى رهايى از بن بست زندگى اصلاح ناپذير

و إن يتفرقا يغن اللّه كلا من سعته

سوگند به طلاق همسر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 168 - 18

18 - از امام باقر ( ع ) روايت شده كه فرمود : { ان من خطوات الشيطان الحلف بالطلاق و النذور فى المعاصى و كل يمين بغير اللّه ;

از گامهاى شيطان است قسم خوردن به طلاق همسر و نذر در گناهان و هر سوگندى كه به غير خداوند باشد}.

شرايط طلاق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 230 - 7

7 _ شرط طلاق در ازدواج زن سه طلاقه با محلّل ، بى اثر و فاقد اعتبار است . *

حتى تنكح زوجاً غيره فان طلّقها

استناد طلاق به مُحلّل (فان طلّقها) و بيان آن با {اِن} شرطيّه، كه توقع حصول در آن لحاظ نمى شود، دلالت بر اختيار كامل محلّل در طلاق دارد و لازمه آن، بى اعتبارى شرط طلاق، بر فرض وجود است.

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 1 - 3،22،23

3 - لزوم اجراى صيغه طلاق در زمان عدّه زن ( زمانى كه زن از عادت ماهانه پاك شده و با شوهرش درنياميخته است . )

إذا طلّقتم النساء فطلّقوهنّ لعدّتهنّ

{لام} در {لعدّتهنّ} معادل {عند} است; يعنى، {فطلّقوهنّ عند عدّتهنّ} (نظير {أقيموا الصلاة لدلوك الشمس}; يعنى {عند دلوك الشمس).

22 - { عن أبى جعفر ( ع ) فى قوله { فطلّقوهنّ لعدّتهنّ } و العدّة الطُّهر من الحيض . . . ;

از امام باقر(ع) درباره سخن خدا {فطلّقوهنّ لعدّتهنّ} روايت شده كه مراد از عدّه، پاكى از حيض است}.

23 - { عن النبىّ ( ص ) { فطلّقوهنّ لعدّتهنّ } قال : طاهراً من غير جماع ;

از پيامبر(ص) درباره {فطلّقوهنّ لعدّتهنّ} روايت شده كه فرمود: [زن بايد در حالى طلاق داده شود] كه از حيض پاك شده باشد; بدون اين كه در آن پاكى، آميزشى صورت گرفته باشد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 2 - 5،16

5 - لزوم گواهى گرفتن دو شاهد عادل ، بر جدايى كامل مرد از زن مطلّقه خويش

و اشهدوا ذوى عدل

برداشت ياد شده، براساس نظريه بسيارى از مفسران است كه گفته اند: براى رجوع مرد به زن مطلّقه خود، شاهد لازم نيست و گرفتن گواهى، اختصاص به طلاق و جدايى كامل دارد.

16 - { محمدبن أبى نصر قال : سألت أبا الحسن ( ع ) . . . فقلت له : فإن طلّق على طهر من غير جماع بشاهد و امرأتين ؟ فقال : لاتجوز شهادة النساء فى الطلاق .

. . ;

محمدبن ابى نصر گويد: از امام رضا(ع) سؤال نمودم. .. اگر زنى را در پاكى _ بدون اين كه در آن پاكى آميزشى شده باشد _ يك شاهد [مرد] و دو شاهد زن طلاق دهد؟ حضرت فرمود: شهادت زنان در طلاق نافذ و كارساز نيست...}.

شمارش عده طلاق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 1 - 4،5

4 - لزوم نگه دارى عدّه طلاق و شمارش دقيق آن

فطلّقوهنّ لعدّتهنّ و أحصوا العدّة

5 - دقت در شمارش عدّه ، از امور مهم در مسأله طلاق

فطلّقوهنّ لعدّتهنّ و أحصوا العدّة

مطلب ياد شده، از توصيه به شمارش دقيق عدّه _ پس از فرمان به نگه دارى عدّه (فطلقوهنّ لعدّتهنّ) _ به دست مى آيد.

طلاق باين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 230 - 1،2،5

1 _ زندگى مرد با همسر خويش پس از طلاقِ سوم ، جز با فاصله شدن ازدواج با مرد ديگر ( مُحَلِّل ) ، جايز نيست .

الطّلاق مرّتان . .. فان طلقها فلا تحلّ له من بعد حتى تنكح زوجاً غيره

2 _ ازدواج شوهر اوّل با زن سه طلاقه خود مشروط به نكاح دائمى با مرد ديگر و پيش آمدن طلاق است .

فان طلّقها فلا جناح عليهما ان يتراجعا

مطرح كردن طلاق از سوى شوهر دوّم حاكى است كه بايد ازدواج با او دائمى باشد و نه موقّت. چون در ازدواج موقّت، طلاق نيست.

5 _ جواز ازدواج مرد با زن سه طلاقه خود ، مشروط به آميزش محلِّل با آن زن است .

حتى تنكح زوجاً غيره

انتخاب كلمه {زوجاً}

به جاى {رجلا}، دلالت بر عقد ازدواج دارد; بنابراين كلمه {تنكح}، بايد بر معنايى زيادتر از عقد دلالت كند و آن معنا، همان آميزش خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 232 - 3،5

3 _ از بين رفتن عُلقه زوجيّت با انقضاى عِدّه ، و احتياج به عقد مجدد براى ادامه زندگى با شوهر سابق

و اذا طلّقتم النّساء فبلغن اجلهنّ فلا تعضلوهنّ ان ينكحن

با توجّه به اينكه در آيات قبل، از ادامه زندگى قبل از انقضاى عدّه، تعبير به {امساك} و {ردّ} شده و در اين آيه تعبير {نكاح} آمده است، معلوم مى شود با انقضاى عدّه، عُلقه زوجيت تمام مى شود.

5 _ شوهر ، حقّ جلوگيرى از ازدواج زن مطلّقه خويش را پس از انقضاى عِدّه ندارد .

و اذا طلّقتم النّساء فبلغن اجلهنّ فلا تعضلوهنّ

بنابراينكه {فلا تعضلوهنّ} خطاب به شوهر سابق باشد، بر اين مبنا مراد از {ازواجهن} نيز مردى غير از شوهر سابق خواهد بود.

طلاق پس از آميزش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 49 - 2

2 - لازم است كه زنان مطلّقه اى كه شوهران شان با آنان تماس داشته اند ، عدّه نگه دارند .

إذا نكحتم المؤمن_ت ثمّ طلّقتموهنّ من قبل أن تمسّوهنّ فما لكم عليهنّ من عدّة

طلاق پسنديده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 130 - 2،6

2 _ عدم لزوم حفظ كانون خانواده در صورت ناتوانى زن و يا شوهر بر سازش و رعايت تقوا در محيط خانواده

و إن امراة خافت من بعلها

نشوزاً او اعراضاً . .. و إن يتفرقا يغن اللّه

پيشنهاد طلاق، بلكه ترغيب به آن در مواردى خاص، دلالت بر عدم لزوم حفظ كانون خانواده در آن شرايط دارد.

6 _ طلاق و جدايى زن و شوهر ناسازگار _ على رغم چشم پوشى هر يك از برخى حقوق زناشويى _ ، مورد ترغيب و تشويق خداوند

و إن تصلحوا و تتقوا . .. و إن يتفرقا يغن اللّه كلا من سعته

{يغن اللّه} كه حاكى از وعده الهى به رفع نيازهاى زن و شوهر در صورت جدايى است، دلالت بر تشويق به طلاق دارد.

طلاق خلع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 229 - 14،15،16،19،20

14 _ چشمپوشى زن از مال خود ( مَهريّه ) و گرفتن طلاق ، بهتر از زندگى زناشويى بدون رعايت حدود الهى است .

و لا يحل لكم ان تأخذوا مما اتيتموهنّ شيئاً الاّ ان يخافا الاّ يقيما حدود اللّه

15 _ ترس از عدم رعايت حدود الهى در خانواده ، مجوّز توافق زن و شوهر بر طلاق ، با بخشيدن مالى از سوى زن

فان خفتم الا يقيما حدود اللّه فلا جناح عليهما فيما افتدت به

16 _ احتمال و ترس معقول و متعارف از مراعات نكردن حدود الهى در خانواده ، مُجوّز طلاق خُلع *

فان خفتم اَلاّ يقيما حدود اللّه

با توجّه به اينكه {ان خفتم}، خطاب به عموم مردم است، معلوم مى شود نگرانى زن و شوهر بايد به نحوى باشد كه عموم مردم نيز در صورت آگاهى، اين نگرانى را داشته باشند.

19 _ پرداخت مال از جانب زن به شوهر براى طلاق در غير مورد طلاق خُلع

جايز نيست .

و لا يحل لكم ان تأخذوا مما اتيتموهنّ . .. فان خفتم ... فلا جناح عليهما

گرچه در ابتدا حكم به حرمت اخذ براى مردان شده است; ولى در صورت ترس، با تعبير {فلا جناح عليهما}، حرمت را از هر دو (زن و شوهر) برداشته است. بنابراين معلوم مى شود كه براى زن نيز قبلا حرمتى ثابت بوده است.

20 _ لزوم نظارت حاكم ( قاضى ) بر اجراى مقررات طلاق خُلع *

فان خفتم الا يقيما حدود اللّه فلا جناح عليهما

بنابراينكه {خفتم}، خطاب به حُكّام باشد; چنانچه آلوسى نظر داده است.

طلاق در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 229 - 2

2 _ نامحدود بودن دفعات طلاق رجعى در جاهليّت و محدود شدن آن در اسلام

الطّلاق مرّتان

با توجّه به شأن نزول: كان الرجل فى الجاهليّة اذا طلّق امرأته ثم راجعها قبل ان تنقضى عِدّتها . .. و إن طلقها الف مرّة ... فذكرت ذلك لرسول اللّه (ص) فنزلت: {الطلاق مرّتان ... }. (مجمع البيان، ذيل آيه.)

طلاق رجعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 228 - 9،10،12،13،14،21،28

9 _ حق رجوع شوهر به زن مُطلَقه خويش در مدت عدّه

و بعولتهنّ احق بردّهن فى ذلك

ذلك، اشاره به تربّص است; يعنى سه طُهرى كه زمان عدّه مى باشد.

10 _ حق رجوع شوهر به همسر مطلّقه خويش ، مشروط به قصد اصلاح در زندگى خانوادگى است .

و بعولتهن احق بردّهن فى ذلك ان ارادوا اصلاحاً

يعنى اگر شوهر _ مثلا _ در رجوع خويش قصد دارد كه زن هنگامى كه از عدّه خارج

نشده است به وى رجوع كند و پس از رجوع، دوباره او را طلاق دهد تا بدين وسيله به او آزار رساند، رجوع با چنين قصدى به حكم ظاهر آيه مشروع نيست.

12 _ بازگشت مرد و همسر مطلّقه اش در زمان عدّه به زندگى قبلى احتياج به عقد ندارد . *

و بعولتهن احق بردّهنّ

كلمه {بعولة} (شوهران) و اضافه آن به ضمير {هُنّ} گوياى اين معناست كه در زمان عدّه طلاق، علقه زوجيت باقى است، بنابراين براى رجوع نياز به عقد نيست.

13 _ حق رجوع مرد به همسر مطلّقه خود ، با انقضاى مدّت عدّه ساقط مى شود .

و بعولتهن احق بردّهن فى ذلك

از مفهوم كلمه {فى ذلك} استفاده مى شود.

14 _ رجوع شوهر آنگاه كه به قصد آزار و اذيت زن مطلّقه اش باشد ، بى اثر و فاقد اعتبار است .

و بعولتهن احق بردّهن فى ذلك ان ارادوا اصلاحاً

حق رجوع در آيه مشروط به اصلاح است; بنابر مفهوم شرط، آن رجوعى كه به قصد اصلاح نباشد و به طريق اولى اگر به قصد اضرار باشد، حقانيّت و اعتبار آن سلب مى شود.

21 _ تصميم به رعايت حقوق متعارف زن مُطلّقه ، شرط حق رجوع شوهر به او

ان ارادوا اصلاحاً و لهنّ مثل الذى عليهنّ بالمعروف

بيان حقوق زنان بر مردان پس از مقيّد كردن حق رجوع به اصلاح، اين نتيجه را در بردارد كه از مصاديق اراده اصلاح (ارادوا اصلاحاً)، تصميم مرد بر رعايت حقوق زن مُطلّقه خويش است.

28 _ رجوع شوهران به زنان مطلّقه خويش ، امر پسنديده و مورد ترغيب خداوند

و بعولتهنّ احق بردّهنّ فى ذلك

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

2 - بقره - 2 - 229 - 1،2،5،6،7،8،10

1 _ مردان ، تنها در طلاق اول و دوّم ، حق رجوع دارند .

الطلاق مرتان فامساك بمعروف

الف و لام در {الطلاق}، عهد ذكرى است; يعنى آن طلاقى كه براى شوهران حقِ رجوع در آن بود {و بعولتهنّ احقّ . .. }، بيش از دو مرتبه نيست.

2 _ نامحدود بودن دفعات طلاق رجعى در جاهليّت و محدود شدن آن در اسلام

الطّلاق مرّتان

با توجّه به شأن نزول: كان الرجل فى الجاهليّة اذا طلّق امرأته ثم راجعها قبل ان تنقضى عِدّتها . .. و إن طلقها الف مرّة ... فذكرت ذلك لرسول اللّه (ص) فنزلت: {الطلاق مرّتان ... }. (مجمع البيان، ذيل آيه.)

5 _ حق طلاق و رجوع ، با مرد است .

فامساك بمعروف

6 _ رفتار مرد با زن خود پس از رجوع در طلاق ، بايد بر اساس موازين شناخته شده عقل و شرع باشد .

الطلاق مرّتان فامساك بمعروف

7 _ رجوع مرد در ايّام عدّه ، نبايد به قصد اضرار به زن باشد .

الطلاق مرّتان فامساك بمعروف او تسريح باحسان

8 _ پس از طلاق دوّم و رجوع در آن ، يا بايد زندگى بر اساس { معروف } باشد و يا طلاق بدون حق رجوع .

فامساك بمعروف او تسريح باحسان

بنابراينكه مراد از {تسريح باحسان} طلاق سوّم باشد; چون تنها در دو طلاق حق رجوع مى باشد: {الطلاق مرّتان}. و طلاق سوّم بدون حق رجوع خواهد بود.

10 _ بقاى پيوند زوجيّت ، با طلاق رجعى در ايام عدّه

الطلاق مرّتان فامساك بمعروف

از لفظ {امساك} استفاده مى شود كه شوهر مى تواند زن را به همان عقد سابق نگه دارد;

و اين معنا بيانگر بقاى زوجيّت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 231 - 1،4،5،6،10

1 _ شوهر در آستانه پايان عدّه زن ، مى تواند به او رجوع كند و يا او را ر ها سازد .

و اذا طلّقتم النساء فبلغن اجلهنّ فامسكوهنّ بمعروف او سرّحوهنّ بمعروف

مراد از {فبلغن اجلهنّ} در اين آيه، نزديك شدن پايان عدّه است; نه تمام شدن آن. چون كلمه {بلوغ} همان گونه كه در پايان مهلت استعمال مى شود، در آستانه پايان نيز استعمال مى شود. (الميزان)

4 _ حرمت رجوع مرد به زن مُطلّقه ، به قصد آزار و اذيّت وى

و لا تمسكوهنّ ضراراً لتعتدوا

5 _ رجوع مرد به زن به قصد آزار و اذيّت ، تعدّى به حدود الهى و ظلم است .

تلك حدود اللّه فلا تعتدوها و من يتعد حدود اللّه فاولئك هم الظالمون . .. و لا تمس

6 _ رجوع مرد به زن مُطلّقه با قصد آزار ، ظلم به خويشتن است .

و لا تمسكوهنّ ضراراً لتعتدوا و من يفعل ذلك فقد ظلم نفسه

10 _ رجوع مرد به زن مُطلّقه به قصد آزار ، مسخره گرفتن آيات الهى است .

و لا تمسكوهنّ ضراراً . .. و لا تتّخذوا ايات اللّه هُزُواً

طلاق زينب بنت جحش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 37 - 17،31

17 - زيدبن حارثه ، پس از كام گيرى از همسرش ، او را طلاق داد و از وى جدا شد .

فلمّا قضى زيد منها وطرًا زوّجن_كها

{وطر} در لغت {نياز مهم} را گويند (مفردات راغب). در آيه،

{قضى ... وطراً} كنايه از به پايان رسيدن حاجت زيد از نكاح با زينب و به اتمام رسيدن زمان مجاز زناشويى آن دو است.

31 - رخداد مطلَّقه شدن زينب و ازدواج اش با پيامبر ( ص ) از جمله حوادثى است كه براساس خواست خداوند ، تحقق پيدا كرده است .

فلمّا قضى زيد منها وطرًا زوّجنكها . .. و كان أمر اللّه مفعولاً

طلاق قبل از آميزش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 49 - 1،5

1 - زنانى كه به همسرى مردانى درآمده اند و شوهرانشان پيش از تماس با آنان ، ايشان را طلاق داده اند ، عدّه ندارند .

ي_أيّها الذين ءامنوا إذا نكحتم المؤمن_ت ثمّ طلّقتموهنّ من قبل أن تمسّوهنّ فما لك

5 - عُلقه ازدواج زنانى كه بدون آميزش ، طلاق داده شده اند ، بلافاصله پس از طلاق ، قطع مى شود و آزادند تا ازدواج كنند .

إذا نكحتم . .. ثمّ طلّقتموهنّ من قبل أن تمسّوهنّ فما لكم عليهنّ من عدّة

طلاق همسر زيد بن حارثه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 37 - 6

6 - همسر زيدبن حارثه ، با وى ناسازگار بود و زيد ، تصميم گرفت از او جدا شود .

و إذ تقول للذى أنعم اللّه عليه . .. أمسك عليك زوجك

در شأن نزول آيه آورده اند كه زينب، همسر زيد، به خاطر اين كه زيد، برده اى آزاد شده است، با او ناسازگارى مى كرد و اين، بر زيد ناگوار بود و از اين رو تصميم گرفت زينب را طلاق دهد.

امر {أمسك}، به اين مطلب اشاره دارد و نيز فرمانى است به زيد از عملى ساختن تصميم اش.

طلاق همسران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 52 - 2،9

2 - پيامبر ( ص ) مجاز نبود كه همسران خود را طلاق داده و ديگرانى را جايگزين آنان كند .

لايحلّ لك . .. و لا أن تبدّل بهنّ من أزوج

9 - مجاز نبودن پيامبر ( ص ) به طلاق همسران خود و جايگزين كردن ديگران به جاى آنان ، به خاطر جلب رضايت همسران و اطمينان بخشى به آنان است .

ذلك أدنى أن تقرّ أعينهنّ . .. لايحلّ ... و لا أن تبدّل بهنّ من أزوج

عدالت گواهان طلاق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 2 - 8

8 - برخورد شايسته با زنان مطلّقه ، اداى حقّ آنان و انتخاب دو شاهد عادل بر امر طلاق يا رجوع ، از موعظه هاى الهى به مردان و زنان مؤمن

لاتخرجوهنّ من بيوتهنّ . .. و أقيموا الشه_دة للّه ذلكم يوعظ به

{ذلك} اشاره به مجموعه رهنموهاى الهى در دو آيه اين سوره است.

عده طلاق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 49 - 3،4

3 - عدّه طلاق ، از آثار و توابع آميزش مرد و زن است ، نه تابع عقد .

إذا نكحتم المؤمن_ت ثمّ طلّقتموهنّ من قبل أن تمسّوهنّ فما لكم عليهنّ من عدّة تعتد

4 - عدّه نگه داشتن زنان مطلّقه ، به نفع مردان ، و از حقوق آنان است .

فما لكم

عليهنّ من عدّة

مخاطب {لكم} در آيه، مردانى اند كه زنانى را به ازدواج درآورده و آنها را مطلّقه كرده اند. قرار دادن عدّه براى آنان، به مصلحت و سود آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 2 - 1،2

1 - پس از پايان عدّه ، مرد يا بايد به زن مطلقه خود رجوع كند و يا كاملاً از او جدا شود .

فإذا بلغن أجلهنّ فأمسكوهنّ بمعروف أو فارقوهنّ

2 - مخيّر بودن مرد ، در رجوع به همسر خويش براى تداوم زندگى مشترك و يا جدا شدن دائمى از او ( از زمان اجراى صيغه طلاق تا پايان عدّه )

فامسكوهنّ بمعروف أو فارقوهنّ

عده طلاق باردار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 4 - 5،6،13،14،15

5 - عدّه طلاق زنان باردار ، تا پايان باردارى آنان است .

و أُول_ت الأحمال أجلهنّ أن يضعن حملهنّ

6 - زنان باردارِ طلاق داده شده ، پيش از وضع حمل ، حق ازدواج مجدد را ندارند و تنها پس از آن مى توانند ازدواج كنند .

و أُول_ت الأحمال أجلهنّ أن يضعن حملهنّ

13 - { قال ابن عباس هى فى المطلّقات خاصة ، و هو المروى عن أئمّتنا ;

ابن عباس گفت: اين [انقضاى عدّه با وضع حمل]، مخصوص زنان مطلّقه است [نه زنانى كه شوهرانشان فوت شده اند] و همين مطلب از ائمه ما(ع) روايت شده است}.

14 - { عبدالرحمن بن الحجاج عن أبى الحسن ( ع ) قال : سألته عن الحلبى إذا طلّق ها زوجها فوضعت سقطاً تمّ أو لم يتمّ أو وضعته مضغة

، قال : كلّ شىء وضعته يستبين أنه حمل تمّ أو لم يتمّ فقد انقضت عدّتها و إن كانت مضغة ;

عبد الرحمان بن حجاج از امام كاظم(ع) روايت كرده و مى گويد: از ايشان درباره زن باردار پرسيدم كه اگر شوهر او را طلاق دهد و بعد از طلاق حمل خود را تمام شده يا تمام نشده سقط و يا به صورت مضغه فرود آورد [حكم عده او چيست؟ ]فرمود: هر چه را زن زمين بگذارد كه معلوم باشد حمل بوده _ خلقش تمام باشد يا ناتمام _ عدّه او منقضى شده، اگر چه حمل مضغه باشد}.

15 - { عن عبدالرحمن بن أبى عبداللّه البصرى عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : سألته عن رجل طلّق إمرأته و هى حبلى و كان فى بطنها إثنان فوضعت واحداً و بقى واحد ؟ قال : قال : تبين بالاوّل و لاتحلّ للأزواج حتّى تضع ما فى بطنها ;

عبدالرحمان بن ابى عبداللّه بصرى مى گويد: از امام صادق(ع) پرسيدم: مردى زن حامله خود را طلاق داده و او دو فرزند داشته است، يكى را فرود آورده و ديگرى باقيمانده است[حكم عدّه او چيست؟] امام فرمود: با فرود آمدن فرزند اوّل، از شوهر منقطع مى گردد، ولى براى ديگران حلال نمى شود تا آن كه آنچه در شكم دارد فرود آورد}.

عده طلاق غيرحائض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 4 - 2،4،12

2 - عدّه طلاق زنانى كه حيض نمى بينند [ با آن كه در سن حيض ديدن هستند ] ، سه ماه است .

فعدّتهنّ ثل_ثة أشهر و الّ_ئى

لم يحضن

{الّ_ئى}، مبتدا و خبر آن به قرينه {فعدّتهنّ ثلاثة أشهر} محذوف است و تقدير آن چنين مى شود: {الّ_ئى لم يحضن فعدتهنّ ثلاثة أشهر}.

4 - آن دسته از زنانى كه حيض نمى بينند _ ولى در سن حيض ديدن هستند _ تنها پس از گذشت سه ماه از آغاز اجراى طلاق درباره آنها ، مى توانند اقدام به ازدواج مجدد كنند .

و الّ_ئى يئسن من المحيض . .. فعدّتهنّ ثل_ثة أشهر و الّ_ئى لم يحضن

12 - { المروى عن أئمتنا ( ع ) : فلاتدرون لكبر ارتفع حيضهنّ أم لعارض ;

از امامان ما(ع) [در توضيح معناى {ارتبتم} در آيه {و اللاّئى يئسن من المحيض من نسائكم إن ارتبتم} ]روايت شده كه مقصود اين است: [اگر شك داريد و ]نمى دانيد كه [قطع حيض زنانى كه از حيض شدن مأيوس شده اند] به علت بالا بودن سنّ است يا عارضه جسمى، [عدّه آنان سه ماه است]}.

عده طلاق يائسه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 4 - 1،3

1 - عدّه طلاق زنان يائسه _ چنانچه درباره علت قطع شدن عادتشان ترديدى باشد _ سه ماه است .

و الّ_ئى يئسن من المحيض من نسائكم إن ارتبتم فعدّتهنّ ثل_ثة أشهر

قيد {إن ارتبتم} به اين معنا است كه اگر درباره يأس آنها از حيض شك داريد; يعنى، اين يأس به خاطر اين است كه سن آنان به حد يأس رسيده است يا به خاطر عارض شدن (مثلاً بيمارى) يائسه شده اند.

3 - زنان يائسه ، اگر درباره علت قطع عادتشان ترديدى باشد ، تنها پس از گذشت سه ماه از

آغاز اجراى طلاق درباره آنها ، مى توانند اقدام به ازدواج مجدد كنند و ازدواج آنان در ايّام عدّه باطل است .

و الّ_ئى يئسن من المحيض . .. فعدّتهنّ ثل_ثة أشهر و الّ_ئى لم يحضن

عوامل طلاق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 228 - 23

23 _ عدم مراعات حقوق متقابل زن و شوهر ، از عوامل طلاق

و المطلّقات يتربصن بانفسهن ثلثة قروء . .. و لهنّ مثل الذى عليهنّ

فلسفه طلاق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 227 - 4

4 _ طلاق ، آخرين راه حل مشكل ناسازگارى ميان زن و شوهر است .

للذين يؤلون . .. و ان عزموا الطلاق فان اللّه سميع عليم

تأخير ذكرى امر طلاق، مى تواند اشاره باشد به اين كه بايد از طلاق، براى حل مشكل در آخرين مرحله استفاده كرد.

فلسفه عده طلاق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 1 - 19،20،28

19 - فراهم شدن فرصت هاى مناسب براى حل مشكل طلاق و زمينه هاى رجوع مردان به زنان مطلّقه خويش ، فلسفه تعيين عدّه طلاق

فطلّقوهنّ لعدّتهنّ . .. لاتدرى لعلّ اللّه يحدث بعد ذلك أمرًا

طبق نظر مفسران، ذيل آيه شريفه (لاتدرى لعلّ اللّه. ..) اشاره به نگه داشتن عدّه براى طلاق دارد كه شايد خداوند در مدت نگه دارى عدّه، جريانى (مانند آن كه طلاق دهنده پشيمان شود و بخواهد رجوع كند) پديد آورد تا مشكل طلاق حل گردد.

20 - بشارت و اميد دادن خداوند به همسران مؤمن ، مبنى بر پايان يافتن

مناقشات آنان و پديد آمدن زمينه هاى رجوع و بازگشت آنها به زندگى مشترك خويش در ايّام عدّه

فطلّقوهنّ لعدّتهنّ . .. لاتدرى لعلّ اللّه يحدث بعد ذلك أمرًا

برداشت ياد شده، از آن جا است كه ذيل آيه شريفه، درصدد دلدارى به همسران و ايجاد اميد در جان و روح آنان است.

28 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : المطلّقة تكتحل و تختضب و تطيب و تلبس ما شاءت من الثياب لأنّ اللّه عزّوجلّ يقول : { لعلّ اللّه يحدث بعد ذلك أمراً } لعلّها أن تقع فى نفسه فيراجعها ;

از امام صادق(ع) روايت شده: زن مطلّقه [رجعى ]خوب است سرمه كشد و خضاب كند و خود را خوشبو نمايد و آنچه دوست دارد، از لباس ها بپوشد; چون خداى عزّوجلّ فرمود است: {لعلّ اللّه يحدث بعد ذلك أمراً}. شايد آن زن در دل شوهرش [محبوب] واقع شود و شوهر به او رجوع كند}.

گواهى در طلاق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 2 - 5،8،16

5 - لزوم گواهى گرفتن دو شاهد عادل ، بر جدايى كامل مرد از زن مطلّقه خويش

و اشهدوا ذوى عدل

برداشت ياد شده، براساس نظريه بسيارى از مفسران است كه گفته اند: براى رجوع مرد به زن مطلّقه خود، شاهد لازم نيست و گرفتن گواهى، اختصاص به طلاق و جدايى كامل دارد.

8 - برخورد شايسته با زنان مطلّقه ، اداى حقّ آنان و انتخاب دو شاهد عادل بر امر طلاق يا رجوع ، از موعظه هاى الهى به مردان و زنان مؤمن

لاتخرجوهنّ من بيوتهنّ . .. و أقيموا الشه_دة للّه ذلكم

يوعظ به

{ذلك} اشاره به مجموعه رهنموهاى الهى در دو آيه اين سوره است.

16 - { محمدبن أبى نصر قال : سألت أبا الحسن ( ع ) . . . فقلت له : فإن طلّق على طهر من غير جماع بشاهد و امرأتين ؟ فقال : لاتجوز شهادة النساء فى الطلاق . . . ;

محمدبن ابى نصر گويد: از امام رضا(ع) سؤال نمودم. .. اگر زنى را در پاكى _ بدون اين كه در آن پاكى آميزشى شده باشد _ يك شاهد [مرد] و دو شاهد زن طلاق دهد؟ حضرت فرمود: شهادت زنان در طلاق نافذ و كارساز نيست...}.

محمد(ص) و طلاق همسران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 28 - 7،12

7 - صرف انتخاب دنيا از سوى همسران پيامبر ( ص ) _ با مخير بودن آنان به انتخاب يكى از دو امرِ دنيا و پيامبر ( ص ) _ براى طلاق كافى نبود ، بلكه آن حضرت ، بايد درباره آنان تصميمى هم اتخاذ مى كرد .

قل لأزوجك إن كنتنّ تردن الحيوة الدنيا. .. فتعالين أمتّعكنّ و أسرّحكنّ سراحًا جمي

تصريح به {تسريح} نشان مى دهد كه صرف انتخاب دنيا از سوى همسران پيامبر براى طلاق كافى نبوده است.

12 - { عيص بن قاسم عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : سألته عن رجل خيّر إمرأته فاختارت نفسها بانت منه ؟ قال : لا ، إنّما ه_ذا شىء كان لرسول اللّه ( ص ) خاصة ، أُمر بذلك ففعل و لو اخترْنَ أنفسهنّ لطلّقهنّ و هو قول اللّه عزّوجلّ : { قل لأزواجك إن كنتنّ تردن

الحياة الدنيا و زينتها فتعالين أُمتّعكنّ و أُسرّحكنّ سراحاً جميلاً } ;

عيص بن قاسم گويد: از امام صادق(ع) پرسيدم: اگر مردى اختيار را به همسر خود بدهد كه نزد او بماند يا از او جدا شود و زن، جدايى را انتخاب كند، آيا (بدون اجراى طلاق) زن از او جدا مى شود؟ فرمود: نه. اين حكم، مخصوص رسول اللّه(ص) بود. وى مأمور شد تا همسران خود را مخير سازد و اگر همسرانِ ايشان خود را اختيار مى كردند (و نه ماندن نزد رسول خدا را) پيغمبر(ص) آنان را رها مى كرد. آن، اين سخن خدا است كه مى فرمايد: قل لأزواجك...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 51 - 2،4،8

2 - پيامبر ( ص ) ، مجاز است هر يك از زنان خود را طلاق دهد و يا به زندگى با آنان ادامه دهد .

ترجى من تشاء منهنّ و تئوى إليك من تشاء

برداشت بالا، بنابراين احتمال است كه مرجع ضمير در {منهنّ} واژه {أزواج} در آيه پيش باشد. {ترجى} (به تأخير بيندازى) و {تئوى} (مكانْ بدهى) كنايه از طلاق و نگهدارى است.

4 - واگذارى حق تصميم و اختيار درباره همبسترى با همسران ، به خود پيامبر ( ص ) به خاطر رفع مشقت از آن حضرت است .

لكيلا يكون عليك حرج . .. ترجى من تشاء منهنّ

8 - واگذارشدن طلاق هر يك از همسران و يا عدم آن ، به پيامبر ( ص ) به منظور رفع نگرانى از همسران آن حضرت است .

ترجى من تشاء منهنّ . .. ذلك أدنى أن تقرّ أعينهنّ و لايحزنّ

{تقرّ} از

ريشه {قرّ} به معناى {سردى}، و {قرّة العين} كنايه از سرور و خوشحالى است (مفردات راغب). لازم به ذكر است كه برداشت بالا، بنابراين است كه مشاراليه {ذلك} عبارت {ترجى من تشاء ... و تؤوى إليك من تشاء} باشد.

مراد از عده طلاق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 1 - 22

22 - { عن أبى جعفر ( ع ) فى قوله { فطلّقوهنّ لعدّتهنّ } و العدّة الطُّهر من الحيض . . . ;

از امام باقر(ع) درباره سخن خدا {فطلّقوهنّ لعدّتهنّ} روايت شده كه مراد از عدّه، پاكى از حيض است}.

ممانعت از طلاق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 130 - 12

12 _ منع از طلاق با وجود اختلافات غير قابل تحمل ، حركتى غير منطقى است .

و إن يتفرقا يغن اللّه كلا من سعته و كان اللّه وسعاً حكيماً

جمله {و كان اللّه واسعاً} مى تواند بيانگر دليل تشريع طلاق باشد، يعنى حكمت خداوند، منشأ تشريع طلاق است، بنابراين مى توان گفت منع از طلاق در شرايطى خاص، نتيجه عدم واقع بينى است.

موانع طلاق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 230 - 14

14 _ مُحلِّل ، عامل بازدانده مرد از طلاق هاى مكرر *

فان طلقها فلا تحل له من بعد حتى تنكح زوجاً غيره

اشتراط مُحلِّل براى بازگشت به زندگى پس از طلاق سوّم، به منزله مانع تراشى براى طلاقهاى مكرر و بى مورد است; خصوصاً با توجّه به حساسيّت مردان در اين مورد.

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 128 - 20

20 _ جواز گذشت زن از برخى حقوق خويش ، به انگيزه جلوگيرى از ناسازگارى شوهر و رخ ندادن طلاق

و إن امراة خافت من بعلها نشوزاً او اعراضاً

امام صادق(ع) در پاسخ سؤال از معناى آيه فوق فرمود: هذا تكون عنده المراة لاتعجبه فيريد طلاقها فتقول له: امسكنى و لاتطلقنى و ادع لك ما على ظهرك و اعطيك من مالى و احللك من يومى و ليلتى فقد طاب ذلك له كله .

_______________________________

كافى، ج 6، ص 145، ح 3; نورالثقلين، ج 1، ص 558، ح 600.

ناپسندى طلاق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 226 - 10

10 _ بازگشت به زندگى زناشويى پس از ايلاء ، بهتر از طلاق است .

فان فاءو فانّ اللّه غفور رحيم. و ان عزموا الطلاق فان اللّه سميع عليم

تقديم ذكرى بازگشت به زندگى عادى (فان فاءو)، نشانه تقدم رُتبى آن است و نيز وعده رحمت و مغفرت در صورت بازگشت و رعايت حق زن، حاكى از اولويت امر اوّل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 227 - 7

7 _ ناپسندى طلاق در پيشگاه خداوند *

و ان عزموا الطلاق فان اللّه سميع عليم

با توجّه به اينكه در بازگشت به زناشويى، وعده به غفران و رحمت خدا داده شده است; ولى در طلاق، تكيه بر دو صفت {سميع} و {عليم} شده كه دلالت بر نوعى تهديد دارد.

نيت در طلاق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 227 -

2

2 _ اعتبار قصد و لفظ در طلاق

و ان عزموا الطلاق فان اللّه سميع عليم

به نظر مى رسد آوردن دو صفت {سميع} (شنوا) و {عليم} (دانا) اشاره به اعتبار قصد و لفظ در طلاق دارد.

طمع از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

طمع

آثار طمع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 128 - 12

12 _ بخل و آزمندى ، از عوامل مهم ناهمسازى و مانع عمده صلح و آشتى است .

و الصلح خير و احضرت الانفس الشح

{شح}، بخل همراه با حرص و آزمندى است. ظاهراً عنوان كردن بخل پس از صلحى كه مستلزم گذشت از حقوق است، بيانگر اين معناست كه اگر صلح را نپذيرفتيد، بدانيد كه بخل مانع آن شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 42 - 7،10

7 _ حرص و آزمندى به دنيا ، مايه تحريف احكام و حقايق دين

يحرفون الكلم من بعد مواضعه . .. اكلون للسحت

10 _ رشوه گيرى ، حرامخوارى و آزمندى به دنيا ، مايه خوارى و رسوايى در دنيا و عذابى بزرگ در آخرت

لهم فى الدنيا خزى و لهم فى الاخرة عذاب عظيم . .. اكلون للسحت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 44 - 39

39 _ سودجويى و طمعورزى ، از عوامل ناديده گرفتن احكام الهى و حكم نكردن بر اساس آن

يحكم بها . .. و لاتشتروا بايتى ثمناً قليلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 131 - 8

8 - خيره شدن و دل بستگى به دنيا و زندگى مرفه

ديگران ، مانع از دسترسى به مقام رضا است .

لعلّك ترضى . و لاتمدّنّ عينيك إلى ما متّعنا

ممكن است اين آيه در ارتباط با آخرين جمله آيه قبل باشد. مقتضاى اين ارتباط آن است كه علاوه بر تسبيح و تنزيه پروردگار در شبانه روز _ كه موجب كسب رضايت خاطر است _ چشم ندوختن به مال و منال دنياى ديگران نيز، داراى نقش مؤثر در وصول انسان به مقام رضا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 9 - 14

14 - حرص و چشمداشت به مال و حقوق ديگران ، از موانع جدى رستگارى است .

و من يوق شحّ نفسه فأُول_ئك هم المفلحون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 6 - 3

3 - منّت نهادن و چشم داشت داشتن در انفاق ها و عطايا ، از مصاديق اخلاق و اوصاف پليد و آلوده

و الرجز فاهجر . و لاتمنن تستكثر

برداشت ياد شده، از مناسبت عطف جمله {لاتمنن تستكثر} به {و الرجز فاهجر} استفاده مى شود.

آثار طمع آدم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 121 - 3

3 - تمايل آدم ( ع ) و طمع وى در مورد خلود و جاودانگى و ملك بى زوال ، او و همسرش را به تناول از درخت ممنوع شده واداشت .

هل أدّلك على شجرة الخلد . .. فأكلا منها

اجتناب از طمع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 59 - 1

1 _ لزوم خشنود بودن به عطاى

خدا و رسولش و طمع نداشتن به بيش از حق خود

و لو أنهم رضوا ما ءاتيهم اللّه و رسوله

انصار و طمع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 9 - 7

7 - انصار ، به دور از كمترين حسد و چشمداشت نسبت به اموال عطا شده به مهاجران از { فىء }

و لايجدون فى صدورهم حاجة ممّا أُوتوا

با توجه به اين كه حسد مسبوق به چشمداشت است و انصار هيچ گونه چشمداشتى نسبت به اموال عطا شده به مهاجران نداشتند; از آيه شريفه نفى هرگونه حسادت استفاده مى شود.

اهميت اجتناب از طمع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 48 - 5

5 - خوشنودى به دستاورد و پرهيز از آز و طمع ، موهبتى الهى است . *

و أنّه هو أغنى و أقنى

بنابر معنايى كه براى {أقنى} در لغت ياد شده است (رضا) مطلب بالا به دست مى آيد.

دفع طمع كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 123 - 7

7 _ نرمش نشان ندادن به كافران و قطع طمع آنان از تعرض و سلطه بر مؤمنان ، امرى لازم و ضرورى است .

قتلوا الذين يلونكم من الكفار و ليجدوا فيكم غلظة

سرزنش طمع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 32 - 2،5،6،17

2 _ لزوم خوددارى از طمعورزى و آرزوى دستيابى به نعمت هاى خدادادى ديگران

و لا تتمنّوا ما فضّل اللّه به بعضكم على بعض

5 _ چشمداشت و آرزوى دستيابى به نعمت هاى

ديگران ، زمينه ارتكاب گناه

ان تجتنبوا كبائر ما تنهون عنه . .. و لا تتمنّوا ما فضّل اللّه

نهى از آرزوى دستيابى به نعمتهاى ديگران، پس از ترغيب به اجتناب گناهان، مى تواند اشاره به ريشه برخى گناهان كبيره و ارشاد به راه مبارزه با آن باشد.

6 _ چشمداشت و آرزوى دستيابى به نعمت هاى خدادادى ديگران ، زمينه حرامخوارى و ناهنجارى هاى اقتصادى

لا تاكلوا اموالكم بينكم بالباطل . .. و لا تتمنّوا ما فضّل اللّه به بعضكم على بعض

نهى از آرزوى دستيابى به نعمتهاى ديگران، پس از بيان حكم تصرفات ناروا در اموال مردم، مى تواند بيانگر اين باشد كه تملك اموال ديگران از راه باطل، ريشه در طمعورزى به نعمتهاى ديگران دارد.

17 _ آدمى بايد كمبود هاى خويش را با تقاضاى از خدا جبران كند ، نه با طمعورزى و دست اندازى به حقوق ديگران

و لا تتمنّوا ما فضّل اللّه . .. و سئلوا اللّه من فضله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 88 - 6

6- چشم دوختن و غبطه خوردن به مال و منال دنيا ، امرى نكوهيده و ناپسند

لاتمدّنّ عينيك إلى ما متّعنا به أزوجًا منهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 131 - 5

5 - چشم دوختن و غبطه خوردن بر مال و منال دنياداران ، امرى نكوهيده ونارو است .

و لاتمدّنّ عينيك إلى ما متّعنا به أزوجًا منهم

طمع اصحاب الجنة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 18 - 1،2

1 - سوگند صاحبان باغ يمنى ،

مبنى بر جدا نكردن سهم مستمندان و نيازمندان از ميوه هاى چيده شده

إذ أقسموا ليصرمنّها مصبحين . و لايستثنون

{استثنا} به معناى خارج كردن است و {لايستثنون} عطف بر {ليصرمنّ} مى باشد.

2 - اطمينان همراه با غرور باغداران يمنى ، به موفقيت خويش در چيدن تمامى محصولات باغ براى خود

إذ أقسموا ليصرمنّها مصبحين . و لايستثنون

سوگند باغداران، همراه با تأكيد بر اين كه تمامى محصولات را بدون استثنا براى خود خواهند چيد، گوياى مطلب ياد شده است.

طمع انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 128 - 11

11 _ جان آدميان ، عجين با بخل و آزمندى

و احضرت الانفس الشح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 5 - 2

2 _ ملاك حليت اشيا ، پاكيزگى و سازگارى آنها با طبع است .

اليوم احل لكم الطيبت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 15 - 2

2 - انسان ، موجودى بى نهايت طلب و افزون خواه ، در به چنگ آوردن ثروت و قدرت

ثمّ يطمع أن أزيد

طمع به ثروتمندان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 135 - 14

14 _ ترحم به فقيران و بيزارى از ثروتمندان و يا بى اعتنايى به فقيران و طمع به ثروتمندان ، نبايد مؤمنان را از شهادت به حق بازدارد .

كونوا قومين بالقسط شهداء للّه . .. ان يكن غنياً او فقيراً فاللّه اولى بهما

شهادت درباره فقير و ثروتمند چهار صورت دارد: يا شهادت عليه ثروتمند است به خاطر گرايش

ضد استكبارى، يا به نفع اوست به خاطر طمع يا ترس، يا عليه فقير است به خاطر بى اعتنايى به او، و يا به نفع اوست به خاطر ترحم و گرايش به مستضعفان، خداوند دخالت دادن اين موارد را در اداى شهادت ممنوع دانسته است.

طمع به غنايم غزوه بنى نضير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 6 - 9

9 - چشمداشت برخى از مسلمانان ، به داشتن سهمى در غنايم به دست آمده از بنى نضير *

و ما أفاء اللّه على رسوله منهم فما أوجفتم عليه . .. و ل_كنّ اللّه يسلّط رسله

بيان اين نكته كه شما مسلمانان، اسب تازى در اين جنگ نداشتيد و اين خدا بود كه اين پيروزى را فراهم ساخت، مى تواند پاسخى براى انتظارات مسلمين در تقسيم غنايم ميانشان باشد.

طمع در انفاق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 6 - 3

3 - منّت نهادن و چشم داشت داشتن در انفاق ها و عطايا ، از مصاديق اخلاق و اوصاف پليد و آلوده

و الرجز فاهجر . و لاتمنن تستكثر

برداشت ياد شده، از مناسبت عطف جمله {لاتمنن تستكثر} به {و الرجز فاهجر} استفاده مى شود.

طمع علماى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 42 - 6

6 _ حرص و آزمندى شديد عالمان يهود عصر پيامبر ( ص ) به متاع دنيا

اكلون للسحت

صيغه مبالغه {اكلون} نشان از رغبت و حرص فراوان عالمان يهود دارد.

طمع مخالفان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19

- مدثر - 74 - 16 - 3

3 - دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) ، در برابر مخالفت هاى كافران عنود ، قدرت طلب و افزون خواه ( همچون وليدبن مغيره )

ثمّ يطمع أن أزيد . كلاّ

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه مخالفان پيامبر(ص) _ از جمله وليدبن مغيره _ از ثروت اندوزان و قدرت مندان بودند. نفى ازدياد قدرت و ثروت آنان با تعبير (كلاّ) از سوى خداوند، مى تواند به منظور دلدارى به پيامبر(ص) باشد.

طمع منازعان قصه داود(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 23 - 3

3 - طمع كردن برادر داراى 99 ميش به تنها ميش برادر خود ، ادعانامه برادر شاكى به حضور داوود ( ع )

و لى نعجة وحدة فقال أكفلنيها

تعبير {أكفلنيها} (كفالت آن را به من واگذار) كنايه از بخشش و هديه كردن است; يعنى، اين يك ميش را به من هديه كن.

طمع منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 141 - 2

2 _ فرصت طلبى ، طمعكارى و برخورد هاى طلبكارانه ، از ويژگى هاى اهل نفاق است .

الذين يتربّصون بكم فإن كان لكم فتح من اللّه . .. و نمنعكم من المؤمنين

طمع منافقان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 60 - 5

5 _ چشمداشت منافقان صدر اسلام به دريافت صدقات ، با وجود عدم استحقاق آنان

و منهم من يلمزك فى الصدقت فإن أعطوا منها رضوا . .. إنما الصدقت للفقراء ... و

ابن

طمع وليد بن مغيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 15 - 1

1 - وليدبن مغيره ، فردى طمع كار و افزون خواه

و جعلت له مالاً ممدودًا . .. ثمّ يطمع أن أزيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 16 - 1،3

1 - وليدبن مغيره ، هرگز به تمامى آرزو هاى مادى خود نرسيد و عطش زياده خواهى او سيراب نگرديد .

ثمّ يطمع أن أزيد . كلاّ

3 - دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) ، در برابر مخالفت هاى كافران عنود ، قدرت طلب و افزون خواه ( همچون وليدبن مغيره )

ثمّ يطمع أن أزيد . كلاّ

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه مخالفان پيامبر(ص) _ از جمله وليدبن مغيره _ از ثروت اندوزان و قدرت مندان بودند. نفى ازدياد قدرت و ثروت آنان با تعبير (كلاّ) از سوى خداوند، مى تواند به منظور دلدارى به پيامبر(ص) باشد.

موانع طمع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 32 - 20

20 _ اميدوارى به فضل الهى ، زمينه ساز پرهيز از طمعورزى نسبت به دارايى هاى ديگران

و لا تتمنّوا ما فضّل اللّه . .. و سئلوا اللّه من فضله

نهى از تمنى و طمعورزى، و آنگاه امر به تقاضا از خدا، كه نتيجه آن اميدبخشى به فضل الهى است، در حقيقت ارائه راهى است براى اجتناب از حسرت و دست اندازى به نعمتهاى ديگران.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 131

- 22

22 - توجه به رزق پايدار و سرتاسر خير پروردگار ، زمينه ساز دورى گزينى از چشم دوختن به امكانات دنيايى ديگران است .

و لاتمدّنّ عينيك . .. و رزق ربّك خير و أبقى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 132 - 10

10 - اقامه نماز و مداومت بر آن ، سدّى در برابر تمايلات دنياطلبانه و مانع چشم دوختن به دنياى ديگران است .

و لاتمدّنّ عينيك . .. وأمر أهلك بالصلوة واصطبر عليها

فرمان به اقامه پى گير نماز، پس از نهى از چشم دوختن به دارايى هاى دنياداران، اين نكته را گوشزد مى كند كه با اقامه نماز و گسترش دامنه آن، مى توان زمينه را براى دل بريدن از ثروت هاى كافران فراهم آورد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 9 - 13

13 - ايمان و امداد هاى معنوى خداوند ، بازدارنده انسان از بخل و آز *

و من يوق شحّ نفسه

از مجهول آمدن {يُوق}، استفاده مى شود كه عامل بازدارنده، عاملى است وراى خود انسان و احتمال مى رود آن عامل، ايمان و امدادهاى معنوى حق باشد.

ناپسندى طمع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 15 - 3

3 - طمعورزى و افزون خواهى در به چنگ آوردن ثروت و قدرت بيشتر ، خصلتى ناپسند و محكوم است .

ثمّ يطمع أن أزيد

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه اين دسته از آيات _ كه درباره افراد كافر و دين ستيزى همچون وليدبن مغيره است _

درصدد بيان خصلت هاى زشت آنان و محكوم كردن آنها است.

طواف از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

طواف

آداب طواف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 29 - 2

2 - ورود به مسجدالحرام براى انجام طواف ، با سر و تن آلوده و نياراسته ، ممنوع است .

ثمّ ليقضوا تفثهم

احكام طواف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 29 - 4

4 - وجوب طواف ، پس از تقصير و خروج از احرام

ثمّ ليقضوا تفثهم . .. و ليطّوّفوا

تأخير طواف در حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 29 - 5

5 - جواز تأخير در اجراى تقصير و طواف ، پس از انجام قربانى

ثمّ ليقضوا تفثهم . .. و ليطّوّفوا

به كارگيرى {ثمّ} _ كه براى تراخى در زمان است _ بيانگر مطلب ياد شده است.

طواف در حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 29 - 8،9

8 - { عن أميرالمؤمنين ( ع ) أنّه قال فى قول اللّه عزّوجلّ : { ثمّ ليقضوا تفثهم و ليوفوا نذورهم و ليطوفوا بالبيت العتيق } قال : التفث الرمى و الحلق و النذور من نذر أن يمشى و الطواف هو طواف الزيارة . . . ;

از اميرالمؤمنين(ع) روايت شده است كه در باره سخن خداوند عزّوجلّ {ثمّ ليقضوا تفثهم و ليوحوا نذورهم و ليطوفوا بالبيت العتيق} فرمود: مراد از {تفث} رمى جمرات و تراشيدن سر است و مراد از {نذور} كسى است كه نذر كرده كه پياده برود(1) و مراد از

طواف، طواف زيارت است. ..}. 1_ محتمل است مقصود اين باشد كه شخص نذر كرده كه پياده از منا به مكّه برود; نه اين كه نذر كرده است از وطنش پياده به حج برود; چون در اين صورت با ظاهر آيه سازگار نيست.

9 - { عن أبى عبد اللّه ( ع ) فى قول اللّه عزّوجلّ : { و ليطّوّفوا بالبيت العتيق } قال : طواف النساء ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه درباره سخن خداوند عزّوجلّ {و ليطّوّفوا بالبيت العتيق} فرمود: [مراد ]طواف نسا است}.

طواف در دين ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 125 - 21

21 - طواف خانه خدا و اعتكاف در آن جايگاه ، از احكام شريعت ابراهيم

أن طهرا بيتى للطائفين و العكفين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 26 - 17

17 - طواف و نماز ، از تكاليف مقرر در شريعت حضرت ابراهيم ( ع )

و طهّر بيتى للطّائفين و القائمين و الركّع السجود

طواف در مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 26 - 14،15

14 - طواف ، قيام ، ركوع و سجود ( نماز ) از آداب زيارت مسجدالحرام

و طهّر بيتى للطّائفين و القائمين و الركّع السجود

ظاهر اين است كه مراد از {القائمين و الركع السجود} نمازگزاران است; يعنى، {خانه مرا براى طواف كنندگان و نمازگزاران آماده كن}.

15 - لزوم تقديم طواف بر نماز در زيارت مسجدالحرام

للطّائفين و القائمين و الركّع السجود

طواف كعبه

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

1 - بقره - 2 - 125 - 14،18،20،21

14 - مهيّا كردن و آماده ساختن خانه خدا براى طواف ، عبادت ، ركوع و سجود ، فرمان خدا به ابراهيم و اسماعيل ( ع )

أن طهرا بيتى للطائفين و العكفين و الركع السجود

در برداشت فوق {تطهير} - چنانچه بعضى از مفسران گفته اند - كنايه از مهيّا ساختن و اختصاص دادن، گرفته شده است.

18 - خانه خدا جايگاه طواف ، اعتكاف ، عبادت ، ركوع و سجود ( نماز ) است .

أن طهرا بيتى للطائفين و العكفين و الركع السجود

عكوف مصدر (عاكفين) به معناى ماندن و اقامت كردن در مكانى است و مراد از آن در آيه شريفه - به قرينه طواف، ركوع و سجود - يا مطلق عبادت و پرستش خداست و يا مقصود از آن، اعتكاف - كه عبادتى خاص با شرايطى ويژه از قبيل روزه گرفتن و . .. است - مى باشد.

20 - طواف كنندگان ، عبادت كنندگان و نمازگزاران در خانه خدا ، داراى مقامى ارجمند در پيشگاه خداوند

أن طهرا بيتى للطائفين و العكفين و الركع السجود

از اينكه پيامبرانى بزرگ، همچون ابراهيم و اسماعيل(ع) مأمور به تطهير خانه خدا براى طواف كنندگان و . .. بودند، ارجمندى طواف كنندگان و ... در پيشگاه خدا به دست مى آيد.

21 - طواف خانه خدا و اعتكاف در آن جايگاه ، از احكام شريعت ابراهيم

أن طهرا بيتى للطائفين و العكفين

طواف نساء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 29 - 9

9 - { عن أبى عبد اللّه ( ع ) فى قول اللّه عزّوجلّ

: { و ليطّوّفوا بالبيت العتيق } قال : طواف النساء ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه درباره سخن خداوند عزّوجلّ {و ليطّوّفوا بالبيت العتيق} فرمود: [مراد ]طواف نسا است}.

مقامات طواف كنندگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 125 - 20

20 - طواف كنندگان ، عبادت كنندگان و نمازگزاران در خانه خدا ، داراى مقامى ارجمند در پيشگاه خداوند

أن طهرا بيتى للطائفين و العكفين و الركع السجود

از اينكه پيامبرانى بزرگ، همچون ابراهيم و اسماعيل(ع) مأمور به تطهير خانه خدا براى طواف كنندگان و . .. بودند، ارجمندى طواف كنندگان و ... در پيشگاه خدا به دست مى آيد.

نماز طواف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 125 - 7،30،31

7 - زيارت كنندگان خانه خدا ، بايد در مقام ابراهيم ، نماز بخوانند .

و اتخذوا من مقام إبرهيم مصلًّى

گويا مقصود از نمازى كه بايد در مقام ابراهيم خوانده شود، نماز طواف است، نه ساير نمازها.

30 - { عن ابى الصباح الكنانى ، قال سألت اباعبداللّه ( ع ) عن رجل نسى ان يصلى ركعتين عند مقام ابراهيم ( ع ) فى طواف الحج و العمرة ، فقال : ان كان فى البلد صلى ركعتين عند مقام ابراهيم ( ع ) فان اللّه عز و جل يقول : { و اتخذوا من مقام ابراهيم مصلًّى } و ان كان قد ارتحل فلا آمره ان يرجع ;

ابى الصباح كنانى از امام صادق(ع) سؤال كرد درباره كسى كه دو ركعت نماز طواف حج و عمره را در مقام ابراهيم(ع) فراموش كرده

است، حضرت فرمود: اگر هنوز در شهر مكه است، بايد نماز را در مقام ابراهيم (ع) به جا آورد; زيرا خداوند عز و جل فرموده: مقام ابراهيم را براى نماز خود قرار دهيد و اگر از شهر مكه كوچ كرده است من به او نمى گويم برگرد}.

31 - ابن مسكان گويد : { حدثنى من سأله عن رجل نسى ركعتى طواف الفريضة حتى يخرج فقال : . . . ان كان جاوز ميقات أهل أرضه فليرجع و ليصلهما فإن اللّه يقول : { و اتخذوا من مقام إبراهيم مصلًّى . . . ;

به من خبر داد كسى كه از او ]امام (ع) [سؤال كرد درباره شخصى كه دو ركعت نماز فريضه طواف را از روى فراموشى نخوانده و از محل ]مكه[ خارج شده بود، امام (ع) فرمودند: . .. اگر از ميقات حجاج شهرش گذشته بايد برگردد و دو ركعت نماز را بخواند; زيرا خداوند مى فرمايد: {و اتخذوا من مقام ابراهيم مصلى ... }.

طهارت از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

طهارت

احكام طهارت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 43 - 37،41

37 _ تماس بدنى با زن ، بدون آميزش جنسى ، ناقض طهارت نيست .

او لمستم النساء

امام باقر (ع) در پاسخ سؤال درباره كسى كه پس از وضو با كنيزش تماس بدنى داشته است فرمود: لا و اللّه ما بذلك بأس . .. و ما يعنى بهذا {او لمستم النساء} الّا المواقعة فى الفرج.

_______________________________

تفسير برهان، ج 1، ص 371، ح 5، 10 ; تهذيب شيخ طوسى، ج 1، ص 22، ح 55، ب 1 ; نورالثقلين، ج 1، ص 485، ح

271 ; تفسير عياشى، ج 1، ص 243، ح 139.

41 _ زمين پاكيزه جايگزين آب ، براى تحصيل طهارت ، اگر چه فقدان آب به طول انجامد .

فتيمّموا صعيداً طيباً

رسول خدا(ص) فرمود: الصعيد الطيب وضوء المسلم ولو الى عشر سنين ... .

{وضو}، به فتح {واو}، آبى است كه با آن شستشو مى نمايند.

_______________________________

الدر المنثور، ج 2، ص 552، ذيل آيه.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 5 - 5

5 _ طهارت و پاكى اهل كتاب

و طعام الذين اوتوا الكتب حل لكم

حليت غذاهاى اهل كتاب فرع بر طهارت و پاكى آنهاست. زيرا نوعاً خوراكيها داراى رطوبت سرايت كننده است و غالباً با دست ملاقات مى كند. بنابراين اگر اهل كتاب نجس بودند، استفاده از طعام آنها براى مسلمانان جايز نبود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 6 - 37

37 _ تماس بدنى با زن بدون آميزش جنسى ، ناقض طهارت نيست .

او لمستم النساء

امام باقر(ع) در پاسخ سؤال درباره كسى كه پس از وضو با كنيزش، تماس بدنى داشته است فرمود: لا واللّه ما بذلك يأس . .. و ما يعنى بهذا {او لامستم النساء} الا المواقعة فى الفرج.

_______________________________

تفسير برهان، ج 1، ص 371، ح 5; تهذيب، ج 1، ص 22، ح 55، ب 1.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 79 - 1،9

1 - حرمت دست زدن به نوشته هاى قرآن بدون طهارت

لايمسّه إلاّ المطهّرون

ضمير در {لايمسّه}، مى تواند به قرآن بازگردد و نيز مى تواند راجع به {كتاب مكنون} باشد.

در صورت اول جمله {لايمسّه...} انشا در قالب اخبار بوده و مفاد آن نهى از لمس قرآن بدون طهارت مى باشد. برداشت ياد شده بر پايه همين احتمال است.

9 - { عن ابراهيم بن عبدالحميد عن أبى الحسن ( ع ) قال المصحف لاتمسّه على غير طهر و لاجنباً إنّ اللّه يقول : { لايمسّه إلاّ المطهّرون } ;

ابراهيم بن عبدالحميد از امام كاظم(ع) روايت نموده كه فرمود: قرآن را بدون طهارت و در حال جنابت مس نكن. .. زيرا خدا فرموده: لايمسّه إلاّ المطهّرون}.

ارزش طهارت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 6 - 30

30 _ اهميت و ارزش والاى نماز و طهارت

يأيها الذين ءامنوا إذا قمتم إلى الصّلوة فاغسلوا . .. و لكن يريد ليطهركم

ساقط نشدن نماز در صورت نيافتن آب، دليل اهميت نماز و تكرار و تأكيد بر طهارت، نشانه اهميت طهارت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 11 - 11

11 _ طهارت جسمى و روحى از ارزش هاى الهى

ليطهّركم به و يذهب عنكم رجز الشيطن

اهميت طهارت قلب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 53 - 28

28 - حفظ طهارت قلب ، امرى لازم و بايسته است .

فسئلوهنّ من وراء حجاب ذلكم أطهر لقلوبكم و قلوبهنّ

رعايت طهارت قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 14 - 6

6 - لزوم پاك نگه داشتن قرآن از هر آلودگى و خباثت

مطهّرة

طهارت اهل بيت(ع)

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 33 - 15،17،21

15 - تعلق قطعى اراده خداوند ، براى از بين بردن هميشگى هرگونه پليدى از اهل بيت پيامبر ( ص )

إنّما يريد اللّه ليذهب عنكم الرجس أهل البيت

{رجس} در لغت، به چيز پليد گفته مى شود (مفردات راغب). {ال} در {البيت} براى عهد و اشاره به بيت نبوت است.

17 - خداوند ، اهل بيت پيامبر ( ص ) را از هرگونه آلودگى ، كاملاً پاك كرده است .

و يطهّركم تطهيرًا

21 - { قال على بن أبى طالب ( ع ) إنّ اللّه فضّلنا أهل البيت و كيف لايكون كذلك و اللّه عزّوجلّ يقول فى كتابه { إنّما يريد اللّه ليذهب عنكم الرجس أهل البيت و يطهّركم تطهيراً } فقد طهّرنا من الفواحش ما ظهر منها و مابطن . . . ;

از على بن ابى طالب(ع) روايت شده كه فرمود: خداوند، ما اهل بيت را برترى بخشيده و چرا چنين نباشد در حالى كه در قرآن اش مى فرمايد: {إنّما يريد اللّه ليذهب عنكم الرجس. ..} خداوند، ما را از هرگونه آلودگى، چه آشكار و چه نهان، پاك گردانيده است...}.

طهارت اهل كتاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 5 - 5

5 _ طهارت و پاكى اهل كتاب

و طعام الذين اوتوا الكتب حل لكم

حليت غذاهاى اهل كتاب فرع بر طهارت و پاكى آنهاست. زيرا نوعاً خوراكيها داراى رطوبت سرايت كننده است و غالباً با دست ملاقات مى كند. بنابراين اگر اهل كتاب نجس بودند، استفاده از طعام آنها براى مسلمانان جايز نبود.

طهارت عيسى(ع)

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 55 - 1،4،9

1 _ توفّى ( نجات ) ، عروج ، تطهير حضرت عيسى ( ع ) و غلبه پيروان آن حضرت بر دشمنان ، مكر خداوند در برابر مكر كافران

و مكروا و مكر اللّه . .. اذ قال اللّه يا عيسى انّى متوفّيك ... فوق الذين كفروا

بنابراينكه {اذ}، متعلّق به {مكر اللّه} باشد، يعنى مكر خداوند هنگام بوده كه عيسى را بسوى خويش عروج داد و . .. .

4 _ نجات و تطهير حضرت عيسى ( ع ) ، توسّط خداوند

انّى متوفّيك . .. و مطهّرك

9 _ تنزيه حضرت عيسى ( ع ) از تهمت هاى نارواى كافران ، توسّط خداوند

و مطهّرك من الذين كفروا

بنابراينكه متعلّق تطهير به قرينه آيات سابق، اتهاماتى باشد كه به حضرتش زدند و {من}، نشويّه باشد.

طهارت قلب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 53 - 29

29 - اجتناب از مطالبه كردن چيزى از همسران پيامبر ، به صورت رو در رو ، به خاطر حفظ طهارت قلب مؤمنان و همسران پيامبر است .

فسئلوهنّ من وراء حجاب ذلكم أطهر لقلوبكم و قلوبهنّ

طهارت مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 28 - 2

2 _ مسجدالحرام ، مكانى است مقدس و دور داشتن هر گونه آلودگى از آن ، لازم مى باشد .

إنما المشركون نجس فلا يقربوا المسجدالحرام

طهارت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 6 - 29

29 _ هدف از تشريع وضو

، غسل و تيمم ، طهارت مؤمنان و اتمام نعمت الهى به آنان است ، نه ايجاد حرج و مشقت .

إذا قمتم إلى الصّلوة فاغسلوا . .. و لكن يريد ليطهركم وليتم نعمته عليكم

طهارت همسران بهشتى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 25 - 13،17

13 - بهشتيان در بهشت ، همسرانى پاك و مطهر خواهند داشت .

و لهم فيها ازوج مطهرة

17 - { سئل الصادق ( ع ) عن قول اللّه عز و جل { لهم فيها أزواج مطهرة } قال : الأزواج المطهرة اللاتى لايحضن و لايحدثن ;

از امام صادق (ع) درباره سخن خداى عز و جل كه مى فرمايد: {براى مؤمنان در بهشت همسران پاكيزه هست} سؤال شد فرمود: يعنى همسران بهشتى آلوده به حيض و حدث نمى شوند}.

عبادت و طهارت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 125 - 24

24 - ارتباط تنگاتنگ عبادت با طهارت و نظافت

أن طهرا بيتى للطائفين و العكفين و الركع السجود

مبطلات طهارت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 6 - 37

37 _ تماس بدنى با زن بدون آميزش جنسى ، ناقض طهارت نيست .

او لمستم النساء

امام باقر(ع) در پاسخ سؤال درباره كسى كه پس از وضو با كنيزش، تماس بدنى داشته است فرمود: لا واللّه ما بذلك يأس . .. و ما يعنى بهذا {او لامستم النساء} الا المواقعة فى الفرج.

_______________________________

تفسير برهان، ج 1، ص 371، ح 5; تهذيب، ج 1، ص 22، ح 55، ب 1.

نواقض طهارت

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 43 - 37

37 _ تماس بدنى با زن ، بدون آميزش جنسى ، ناقض طهارت نيست .

او لمستم النساء

امام باقر (ع) در پاسخ سؤال درباره كسى كه پس از وضو با كنيزش تماس بدنى داشته است فرمود: لا و اللّه ما بذلك بأس . .. و ما يعنى بهذا {او لمستم النساء} الّا المواقعة فى الفرج.

_______________________________

تفسير برهان، ج 1، ص 371، ح 5، 10 ; تهذيب شيخ طوسى، ج 1، ص 22، ح 55، ب 1 ; نورالثقلين، ج 1، ص 485، ح 271 ; تفسير عياشى، ج 1، ص 243، ح 139.

طهر

طهر غير مواقع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 1 - 23

23 - { عن النبىّ ( ص ) { فطلّقوهنّ لعدّتهنّ } قال : طاهراً من غير جماع ;

از پيامبر(ص) درباره {فطلّقوهنّ لعدّتهنّ} روايت شده كه فرمود: [زن بايد در حالى طلاق داده شود] كه از حيض پاك شده باشد; بدون اين كه در آن پاكى، آميزشى صورت گرفته باشد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 2 - 16

16 - { محمدبن أبى نصر قال : سألت أبا الحسن ( ع ) . . . فقلت له : فإن طلّق على طهر من غير جماع بشاهد و امرأتين ؟ فقال : لاتجوز شهادة النساء فى الطلاق . . . ;

محمدبن ابى نصر گويد: از امام رضا(ع) سؤال نمودم. .. اگر زنى را در پاكى _ بدون اين كه در آن پاكى آميزشى شده

باشد _ يك شاهد [مرد] و دو شاهد زن طلاق دهد؟ حضرت فرمود: شهادت زنان در طلاق نافذ و كارساز نيست...}.

طيبات از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

طيبات

اجتناب از طيبات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 169 - 11

11 - پرهيز از نعمت هاى حلال و طيب ، استفاده از پليدى ها و حرام خوارى ، از كار هاى بد و ناپسند است .

كلو مما فى الأرض حلالا طيباً . .. إنما يأمركم بالسوء و الفحشاء

اجتناب مسيحيان از طيبات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 157 - 19

19 _ يهود و نصارا در پيش از اسلام ، مبتلا به بهره گيرى از ناپاكى ها و پرهيز از برخى پاكى ها و پاكيزه ها

يحل لهم الطيبت و يحرم عليهم الخبئث

مراد از ضمير {هم} در {لهم} و {عليهم} به قرينه {التورية و الانجيل}، يهود و نصارا است.

اجتناب يهود از طيبات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 157 - 19

19 _ يهود و نصارا در پيش از اسلام ، مبتلا به بهره گيرى از ناپاكى ها و پرهيز از برخى پاكى ها و پاكيزه ها

يحل لهم الطيبت و يحرم عليهم الخبئث

مراد از ضمير {هم} در {لهم} و {عليهم} به قرينه {التورية و الانجيل}، يهود و نصارا است.

ارزش طيبات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 100 - 1،3،5،8،9

1 _ هرگز بد ها و ناپاك ها به ارزش مساوى با خوب ها و پاك ها نخواهند رسيد .

قل لايستوى الخبيث

و الطيب

3 _ پاكى و ناپاكى از جمله ملاك هاى حرمت و حليت اشياء

لايستوى الخبيث و الطيب

5 _ پاكى و ناپاكى از جمله ملاك هاى ارزشگذارى اشياء

قل لايستوى الخبيث و الطيب و لو اعجبك كثرة الخبيث

8 _ تنها خردمندان ، دانا به نابرابرى پاك و ناپاك و واقف به ارزش برتر پاكيهايند گرچه اندك باشد .

لايستوى الخبيث و الطيب . .. فاتقوا اللّه ياولى الالبب

توجه خطاب به صاحبان خرد با اينكه همگان وظيفه دار رعايت تقوا با گرايش به پاكيها و پرهيز از ناپاكيها هستند، مى تواند اشاره به اين باشد كه شناخت پاكى از ناپاكى و درك ارزش برتر پاكيها هر چند از نظر مقدار اندك باشد، تنها از عهده صاحبان عقل و خرد ناب ساخته است.

9 _ عقل و خرد ابزار شناخت پاكى ها و ناپاكى ها و دست يابى به ارزش برتر پاكيها

لايستوى الخبيث و الطيب . .. فاتقوا اللّه ياولى الالبب

استفاده از طيبات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 57 - 8،14

8 - بهره گيرى از { منّ } و { سلوى } و روزى هاى پاكيزه و حلال توصيه خداوند به بنى اسرائيل

كلوا من طيبت ما رزقنكم

برداشت فوق با توجه به فعل امر {كلوا} استفاده شده است.

14 - بهره گيرى از نعمت ها و روزى هاى حلال و پاكيزه ، توصيه خداوند به بندگان

كلوا من طيبت ما رزقنكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 172 - 2

2 - مسلمانان نبايد روزى ها و نعمت هاى پاكيزه را حرام شمرده و خويشتن را از

منافع آنها محروم سازند .

يأيها الذين ءامنوا كلوا من طيبت ما رزقنكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 5 - 1

1 _ استفاده از طيبات ( چيز هاى مطبوع و پسنديده ) حلال است .

اليوم احل لكم الطيبت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 87 - 1،5،11،19

1 _ اهل ايمان نبايد خويشتن را از بهرهورى مواهب پاكيزه و حلال الهى منع كنند .

يايها الذين ءامنوا لاتحرموا طيبت ما احل اللّه لكم

برداشت فوق بر اين مبناست كه تحريم در {لاتحرموا . ..}، تحريم عملى باشد يعنى خوددارى كردن و استفاده نبردن از حلالهاى الهى بدون اعتقاد به حرمت آن

5 _ مؤمنان ، شايسته ترين انسان ها براى بهره جويى از مواهب پاكيزه خداوند

يايها الذين ءامنوا لاتحرموا طيبت ما احل اللّه لكم

مخاطب قرار دادن اهل ايمان _ نه همه مردم _ و سپس توصيه به بهره بردارى از طيبات، اشاره به اين است كه تنها مؤمنان شايسته ترين افراد براى بهره مندى از مواهب الهى هستند.

11 _ لزوم رعايت اعتدال و ميانه روى و پرهيز از افراط و تفريط در بهره جويى از مواهب و طيبات

لاتحرموا . .. و لاتعتدوا

بدان احتمال كه جمله {لاتعتدوا} توضيحى درباره {لاتحرموا طيبات ما احل اللّه} باشد نه تأكيد و تفسير آن، يعنى از حلالها استفاده كنيد ولى نه به گونه اى كه از حد بگذرانيد و تجاوز كنيد.

19 _ افراط و تفريط در بهره جويى از مواهب پاكيزه و حلال الهى ، عامل محروميت از محبت خداوند

لاتحرموا . .. و لاتعتدوا إنّ اللّه لايحب المعتدين

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 88 - 4

4 _ ضرورت بهره گيرى از امكانات و روزى هاى الهى به شيوه حلال و پاكيزه ( در چارچوب احكام و قوانين الهى )

و كلوا مما رزقكم اللّه حللا طيباً

برداشت فوق بر اين اساس است كه {حللا طيباً} صفت براى مفعول مطلق محذوف {اكلا} باشد. بر اين مبنا بهره جستن و استفاده از امكانات خدادادى به دو گونه تقسيم مى شود يكى استفاده به گونه حلال و ديگر بهره ورى به شيوه حرام. هر چند خود امكانات حلال و طيب باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 32 - 9

9 _ جواز استفاده مؤمن و كافر از زيباييها و روزيهاى پاكيزه خدا در دنيا

قل هى للذين ءامنوا فى الحيوة الدنيا خالصة يوم القيمة

كلمه {خالصة} حال است براى {هى} و {يوم القيامة} متعلق به آن مى باشد. ذكر نشدن اين كلمه در مورد {الحياة الدنيا} حاكى از انحصارى نبودن مواهب دنيا براى مؤمنان است. يعنى: قل هى للذين آمنوا و لغير هم فى الحياة الدنيا و لهم خالصة يوم القيامة.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 160 - 24

24 _ بهره گيرى از نعمت هاى پاكيزه ، توصيه خداوند به بندگان

كلوا من طيبت ما رزقنكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 72 - 9

9- بهرهورى انسان از غذا هاى پاكيزه و دلپذير ، از نعمت هاى خداوند و نشانه هاى اوست .

و الله جعل لكم .

.. و رزقكم من الطيّب_ت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 81 - 2

2 - بهره گيرى از رزق هاى گوارا و پاكيزه ، توصيه خداوند به بنى اسرائيل

كلوا من طيّب_ت ما رزقن_كم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 51 - 2،6

2 - بهرهورى از نعمت هاى الهى و تغذيه از غذا هاى پاكيزه ، توصيه خداوند به يكايك پيامبران

ي_أيّها الرسل كلوا من الطّيّب_ت

از آن جايى كه پيامبران الهى به صورت متفرق و جدا جدا و در طول تاريخ فرستاده شده اند، اين آيه مى تواند به اين معنا باشد كه: {ما به يكايك پيامبران، توصيه كرديم كه از طيبات بهره گيرند و. ..}.

6 - خداوند ، خواهان بهرهورى انسان ها ، از روزى هاى حلال و اجتناب از حرام خوارى است .

ي_أيّها الرسل كلوا من الطّيّب_ت

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه {طيّب} در لغت به معناى حلال به كار رود.

اسلام و طيبات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 157 - 23

23 _ دين اسلام احياگر ارزش ها و پاكى ها و به دور از تكاليف شاق و خرافه هاى اسارتبار است .

يحل لهم الطيبت و يحرم . .. و يضع عنهم إصرهم و الأغلل التى كانت عليهم

انبيا و استفاده از طيبات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 52 - 1

1 - يكى بودن شيوه زندگى همه پيامبران ، در بهره گيرى سالم و حلال از نعمت هاى الهى

، كردار نيك و پرستش خداى يگانه

ي_أيّها الرسل كلوا من الطّيّب_ت . .. و إنّ ه_ذه أُمّتكم أُمّة وحدة و أنا ربّكم

{ه_ذه} اشاره به طريقه زندگى است كه از سوى خدا به يكايك پيامبران توصيه شده بود (يا أيّها الرسل كلوا من الطّيّبات و اعملوا صالحاً). {أُمّة} نيز به معناى طريقه، شيوه و آيين است.

تحريم طيبات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 172 - 12،13

12 - برخى از مسلمانان صدر اسلام با حرام پنداشتن بعضى از طيبات ، از خوردن آنها امتناع مى كردند . *

يأيها الذين ءامنوا كلوا من طيبت . .. إن كنتم إياه تعبدون

تأكيد خداوند بر مباح بودن طيبات و استفاده از آنها گوياى اين است كه: گروهى از مسلمانان از خوردن برخى از طيبات امتناع مى كردند. آيه بعد (إنما حرّم ...) مى رساند كه امتناع آنان به خاطر اعتقاد به حرمت آن دسته از طيبات بوده است.

13 - زهد گرايى با تحريم طيبات و مواهب الهى بر خويش ، امرى نابجا و ناشايست .

يأيها الذين ءامنوا كلوا من طيبت . .. إن كنتم إياه تعبدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 160 - 1،9،13

1 _ ظلم يهود ، موجب حرام گشتن برخى از نعمت هاى پاكيزه و حلال بر آنان

فبظلم من الذين هادوا حرّمنا عليهم طيبت أحلت لهم

9 _ انحراف عميق يهود از راه خدا و بازدارى مردمان از پيوستن به آن ، موجب تحريم نعمت هاى پاكيزه و حلال بر آنان

حرّمنا عليهم طيبت أحلت لهم و بصدّهم عن سبيل اللّه كثيراً

ظاهراً كلمه

{بصدهم} عطف بر {بظلم} است، يعنى {بظلم من الذين هادوا و بصدهم حرمنا عليهم}. گفتنى است كه تكرار باء در {بصدهم} اشاره به اين دارد كه بازدارى آنان از راه خدا نيز مى توانست نقش مستقلى در تحريم داشته باشد.

13 _ گوشت شتر ، گاو و گوسفند ، طيبات حرام شده بر بنى اسرائيل از سوى خداوند بخاطر ظلم آنان

فبظلم من الذين هادوا حرّمنا عليهم طيبت أحلت لهم

امام صادق(ع) درباره {طيبت} در آيه فوق فرمود: . .. يعنى لحوم الابل و البقر و الغنم ... .

_______________________________

كافى، ج 5، ص 306، ح 9; نورالثقلين، ج 1، ص 572، ح 665.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 87 - 4

4 _ مؤمنان نبايستى مواهب پاكيزه و حلال الهى را با قسم و امثال آن بر خويش تحريم كنند .

يايها الذين ءامنوا لاتحرموا طيبت ما احل اللّه لكم

با توجه به ارتباط اين بخش از آيات و بيان احكام قسم در آيه 89 مى توان گفت مراد از {لاتحرموا . ..} نهى از تحريم طيبات به وسيله قسم و امثال آن است گفتنى است كه بر اين مبنا مراد از تحريم، تحريم حقيقى و واقعى (حرام كردن) خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 89 - 28

28 _ سوگند بر تحريم طيبات و لذايذ بر خويشتن ، لغو است و شكستن آن ، مؤاخذه الهى را در پى ندارد .

لايؤاخذكم اللّه باللغو فى أيمنكم

از رسول خدا(ص) روايت شده كه پس از حمد و ثناى الهى، خطاب به اصحابش فرمود: {فما بال اقوام

يحرمون على انفسهم الطيبات . .. فقاموا هولاء فقالوا يا رسول اللّه فقد حلفنا على ذلك فانزل اللّه تعالى {لايؤاخذكم اللّه باللغو فى أيمنكم ...}.

_______________________________

تفسير قمى، ج 1، ص 180; نورالثقلين، ج 1، ص 665، ح 320.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 32 - 2

2 _ تحريم كنندگان زيباييها و زينتهاى خدادادى و روزيهاى پاكيزه، مورد نكوهش و توبيخ خداوند هستند.

قل من حرم . .. والطيبت من الرزق

استفهام در جمله {من حرم . ..} استفهام انكار توبيخى است. يعنى خداوند علاوه بر اين كه تحريم طيبات را صحيح نمى داند، تحريم كننده را نيز سرزنش مى كند.

ترك استفاده از طيبات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 87 - 14

14 _ محروم نمودن خويش از مواهب پاكيزه و حلال الهى ، زيان رسانى به خود آدمى است .

و لاتحرموا طيبت ما احل اللّه لكم و لاتعتدوا

چنانچه تحريم طيبات به معناى محروم ساختن خويش از مواهب الهى گرفته شود جمله {لاتعتدوا} مى تواند بيانگر فلسفه اى براى جمله {لاتحرموا . ..} باشد يعنى مبادا طيبات را از خود دريغ داريد چرا كه اين كار تعدى به خود و پايمال كردن حقوق خويش است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 88 - 10

10 _ تحريم مواهب خدادادى بر خويش و يا ديگران و بهره نجستن از آنها خلاف تقواست .

و كلوا مما رزقكم اللّه حللا طيباً و اتقوا اللّه

امر به تقوا پس از تصريح به اباحه مواهب خدادادى و نهى از تحريم

حلالها مى تواند اشاره به اين باشد كه اگر اعتقاد و يا التزام عملى بر خلاف اين احكام باشد، به دور از تقواپيشگى است.

حليت طيبات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 4 - 3

3 _ خوردن طيبات ( چيز هاى پاكيزه و ملايم با طبع ) حلال است .

قل احل لكم الطيبت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 157 - 16،17،18

16 _ حكم به حلّيت همه پاكيزه ها و تحريم همه ناپاكى ها ، از وظايف پيامبر ( ص ) و از اهداف رسالت اوست .

و يحل لهم الطيبت و يحرم عليهم الخبئث

17 _ هر چيز طيب و پاكيزه ، حلال و هر چيز خبيث و ناپاك ، حرام است .

و يحل لهم الطيبت و يحرم عليهم الخبئث

18 _ امر به معروف و نهى از منكر ، حلال دانستن پاكيزه ها و حرام شمردن ناپاكى ها ، از علامت هاى موجود در تورات و انجيل براى شناسايى پيامبر اسلام

الذى يجدونه . .. يأمرهم بالمعروف ... و يحل لهم الطيبت و يحرم عليهم الخبئث

جمله هاى {يأمرهم و . .. } حال براى ضمير مفعولى در {يجدونه} است و لذا مى رساند كه مفاد اين جمله ها به عنوان صفات پيامبر موعود در تورات و انجيل بيان شده است. بر اين اساس مى توان گفت كه از اهداف بيان اين ويژگيها در تورات و انجيل، راهنمايى اهل كتاب است به امورى كه بايد در شناسايى پيامبر موعود در نظر داشته باشند.

طيبات بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

11 - طه - 20 - 81 - 1

1 - { منّ و سلوى } ، عطيه الهى به بنى اسرائيل و از روزى هاى پاكيزه و گوارا

و نزّلنا عليكم المنّ والسلوى . كلوا من طيّب_ت ما رزقن_كم

طيب، چيزى است كه قواى حسى و نفس آدمى از آن لذت ببرد (مفردات راغب). {طاب}; يعنى، لذيذ و پاكيزه شد (قاموس). البته يكى از معانى {طيّب}، {حلال} است، ولى چون همه رزق هاى الهى حلال مى باشد، معنايى كه مفهوم آن تقسيم رزق به حلال و حرام است، معناى مناسبى نخواهد بود.

عوامل تشخيص طيبات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 100 - 9

9 _ عقل و خرد ابزار شناخت پاكى ها و ناپاكى ها و دست يابى به ارزش برتر پاكيها

لايستوى الخبيث و الطيب . .. فاتقوا اللّه ياولى الالبب

كافران و طيبات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 32 - 9

9 _ جواز استفاده مؤمن و كافر از زيباييها و روزيهاى پاكيزه خدا در دنيا

قل هى للذين ءامنوا فى الحيوة الدنيا خالصة يوم القيمة

كلمه {خالصة} حال است براى {هى} و {يوم القيامة} متعلق به آن مى باشد. ذكر نشدن اين كلمه در مورد {الحياة الدنيا} حاكى از انحصارى نبودن مواهب دنيا براى مؤمنان است. يعنى: قل هى للذين آمنوا و لغير هم فى الحياة الدنيا و لهم خالصة يوم القيامة.

گرايش به طيبات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 100 - 7،10،17

7 _ لزوم رعايت تقوا با پرهيز از

ناپاكى ها و گرايش به پاكيها

لايستوى الخبيث و الطيب . .. فاتقوا اللّه

10 _ تنها خردمندان زمينه دار دورى جستن از ناپاكى ها و گرايش به پاكيها

لايستوى الخبيث و الطيب . .. فاتقوا اللّه ياولى الالبب

17 _ پرهيز از پليد و ناپاك و گرايش به پاكى ها ، زمينه نيل به فلاح و رستگارى

لايستوى الخبيث و الطيب . .. لعلكم تفلحون

مبدأ طيبات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 32 - 1

1 _ خداوند، پديدآورنده زينتها و روزيهاى پاكيزه

زينة الله التى أخرج لعباده

محروميت از طيبات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 161 - 10،12،14

10 _ رباخوارى و حرامخوارى يهوديان ، موجب محروميت آنان از برخى طيبات *

فبظلم من الذين هادوا و حرّمنا عليهم الطيبت . .. و أكلهم أمول الناس بالبطل

بدان احتمال كه مراد از تحريم، تحريم تكوينى باشد.

12 _ تحريم طيبات بر تمامى يهود _ كافر و مؤمن _ و عذاب قيامت تنها از آن كافران ايشان

حرّمنا عليهم الطيبت . .. و أعتدنا للكفرين منهم عذاباً أليماً

با توجه به جمله {اعتدنا للكفرين منهم} و جمله {حرمنا عليهم الطيبت} كه در يكى كلمه {منهم} آمده و در ديگرى نيامده، معلوم مى شود براى همه يهوديان _ چه كافر و چه مؤمن _ طيبات تحريم شده ولى عذاب قيامت، تنها از آن كافران ايشان است.

14 _ آلوده شدن گروهى از يهوديان به گناه ، موجب تحريم طيبات الهى بر تمامى آنان

فبظلم من الذين هادوا حرّمنا عليهم . .. و أعتدنا للكفرين منهم عذاباً أليماً

مراد از طيبات

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 51 - 17،18

17 - { أبان بن تغلب قال : سألت جعفربن محمد ( ع ) عن قول اللّه _ عزّ ذكره _ : { ياأيّها الرسل كلوا من الطّيّبات ، قال : الرزق الحلال ;

ابان بن تغلب گويد: از امام صادق(ع) درباره سخن خداوند _ عزّ ذكره _ {يا أيّها الرسل كلوا من الطّيّبات} سؤال كردم، فرمود: [مراد] روزى حلال است}.

18 - { عن النبى ( ص ) فى قوله { ياأيّهاالرسل كلوا من الطّيّبات } ( الآية ) قال : ذاك عيسى بن مريم يأكل من غزل أُمّه ;

از رسول خدا(ص) درباره سخن خداوند {يا أيّها الرسل. ..} روايت شده است كه فرمود: يكى از پيامبران _ كه از طيبات مى خورد _ عيسى بن مريم است. او از دستمزد نخ ريسى مادرش ارتزاق مى كرد}.

ملاك تشخيص طيبات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 267 - 9

9 _ عدم پذيرش و كراهت وجدان آدمى از گرفتن پاره اى اموال ، نشانه اى براى تشخيص نامرغوب از مرغوب

و لا تيمّموا الخبيث منه تنفقون و لستم باخذيه

موارد طيبات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 4 - 18

18 _ صيد سگ شكارى تعليم ديده از طيبات است .

احل لكم الطيبت و ما علمتم من الجوارح

عطف {ما علمتم}، عطف خاص بر عام است.

نعمت طيبات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 114 - 11

11- روزى هاى حلال و دلپذير

، از نعمت هاى شايان شكرگزارى است .

فكلوا ممّا رزقكم الله حل_لاً طيبًا و اشكروا نعمت الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 81 - 6

6 - روزى هاى الهى ، مواهبى پاكيزه و خوشگوار براى انسان

طيّب_ت ما رزقن_كم

اضافه {طيّبات} به {ما رزقناكم} ممكن است بيانيه بوده و گوياى اين نكته باشد كه هر آنچه به شما روزى كرده ايم، طيّب و پاكيزه است.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109