علم مفاهيم شناسي در قرآن جلد پانزدهم - حرف ش

مشخصات كتاب

سرشناسه:رسول ملكيان اصفهاني،1344

عنوان و نام پديدآور:علم مفاهيم شناسي در قرآن جلد پانزدهم - حرف ش/ رسول ملكيان اصفهاني

مشخصات نشر ديجيتالي:اصفهان:مركز تحقيقات رايانه اي قائميه اصفهان، 1394.

مشخصات ظاهري:نرم افزار تلفن همراه و رايانه

تلفن همراه مولف : 09131140140

موضوع: علم - مفاهيم قرآني

رده بندي كنگره : BP65/4/آ5

رده بندي ديويي : 372/21 د577آ1390

مقدمه

بسم الله الرحمن الرحیم

علم مفاهیم شناسی قرآن

1-قرآن کتاب خداست که برای هدایت ناس وبشروانسان و مسلمان و مومنین و متقین نازل شده است ؛ و ازمعجزات جاویدان محسوب می شود ؛ چه انسانهای مومن و خدا جوئی که با معرفت و عمل به این کتاب آسمانی به سعادت رسیدند و چه دانشمندان بزرگی که درطول بیش از چهارده قرآن برای فهم و نشر معارف این کتاب کریم عمرخود را گذاشته اند. هرزمانی که ازاین کتاب می گذرد تازه هائی ازمعارف این کتاب الهی کشف می گردد و این جریان همچنان ادامه دارد. درپرتو این تلاشهای شایسته علومی زیادی ازمعارف و علوم قرآنی برای ما به یادگارباقی مانده است . که ازمهمترین آن می توان از تفسیرقرآن نام برد. این علم براساس مقدماتی ازعلوم است مثل مفردات قرآن.

شاید بتوان گفت علم مفاهیم شناسی قرآن حد واسط بین معنی کلمه (علم مفردات) و (علم تفسیر قرآن) است. علم مفاهیم شناسی قرآن یک علم جدیدی است که نه می توان علم مفردات قرآن آن را دانست زیرا فراترازآن است و نه می توان آن را علم تفسیرنامید زیرا اساسا با آن متفاوت است.

تفسير به معناى «دانش تفسير»، يعنى علمى كه داراى اركان مشهور علم (موضوع، مسائل، مبادى تصورى و تصديقى) است و تفسير داراى موضوع، تعريف،هدف، فايده،

پيش انگاره ها (مبانى و مبادى) و ... است. ازاين رو، تفسير از علوم مرتبط با قرآن به شمار مى آيد كه بيش از هزار سال عمر دارد.

علم تفسير به دانشى گفته مى شود كه انسان را با معانى و مقاصد آيات قرآن و منابع، مبانى، روش ها، معيارها و قواعد آن آشنا مى سازد.

به عبارت ديگر، دانش تفسير از چند بخش اساسى تشكيل مى شود: 1) مبانى تفسير؛ 2) قواعد تفسير؛ 3) منابع تفسير؛ 4) شرايط مفسر؛ 5) سنجه هاى فهم تفسير و معيارهاى تفسير معتبر؛ 6) روش هاى تفسيرى؛ 7) گرايش ها (مكاتب) تفسيرى.

موضوع علم تفسير: آيات قرآن (سخنان الهى كه در قالب وحى قرآنى بر پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم نازل شده است).

هدف دانش تفسير: كسب توان استنباط صحيح از آيات قرآن.

فايده علم تفسير: فهم مراد استعمالى (معانى آيات) و مراد جدّى خدا (مقاصد آيات).

2-اگرمفاهیم قرآن خوب تبیین و توصیف شودمقدمه تفسیرخواهد شد و تفسیر قرآن از غنای بیشتری برخوردار خواهد شد. این دانش که مربوط به مجموعه دانشهای نوین زبانشناسی است می باشد . زبانشناسی بیشتر ناظر به کلام انسانی است که دردورهای مختلف شامل کلام های مقدس(کتابهای آسمانی) نیز شده است . زبان شناسی شامل: زبان شناسی نظری؛ آواشناسی ؛ واج شناسی ؛ واژه شناسی ؛ ساخت واژه ؛ نحو ؛ معناشناسی ؛ معناشناسی واژگانی ؛ معناشناسی آماری ؛ معناشناسی ساختاری ؛ سبک شناسی ؛ تجویز و توصیف ؛ کاربردشناسی ؛ زبانشناسی کاربردی ؛ اکتساب زبان ؛ زبان شناسی روان شناختی ؛ زبان شناسی جامعه شناختی ؛ زبان شناسی شناختی ؛ جامعه شناسی زبان ؛ زبان شناسی محاسباتی؛ زبان شناسی توصیفی ؛ زبان شناسی تاریخی ؛ زبان شناسی تطبیقی ؛ رده شناسی زبان ؛ دستور گشتاری ؛ریشه شناسی. و همچنین توجه به نظریات هرمنوتیک ومتودولوژی

می تواند تاثیرات خوبی درمباحث شناخت قرآن داشته باشد وفضاهای جدید تحقیقات قرآنی ایجاد نماید.

3-اگر تفسیرما از پیشرفت مناسبی برخوردار نیست دلیل عمده آن این است که روی مقدمات تفسیر کارهای اصلی صورت نگرفته است . این مسئله برای هرکس که باتفسیرقرآن آشنا باشد بدیهی است. برای روشن شدن زوایای پنهان و آشکارقرآن بیش از ده هزارکتاب نوشته شده است ولی می توان به جرات گفت مسلمانان و بشرهنوزبه صورت کامل ازاین ذخیره الهی بهره لازم را نبرده است و استخراجات لازم راازاین گنج الهی نکرده است.

4-بعضی آیات قرآن قرنها از نظر تفسیری هیچ پیشرفتی نداشته است .و مثل آن است که تفاسیر از روی هم بازنویسی کرده اند و اگر حرف تازه ای هم زده شده است بیشتر جنبه فرقه ای و گرایشی داشته که اکثرا به تاویل آیات و یا بهتر بگوئیم تفسیر به رای شده است.چگونه می توان یک آیه و یا یک سوره را خوب تفسیرکرد در صورتی که زوایای آشکار و پنهان کلمات خوب کالبد شکافی نشده باشد. برای آشکارشدن این مدعی تفاسیرقرآن را براساس قرون طبقه بندی کرده و سیرپیشرفت معانی و مفاهیم و تفاسیرآیات را درآن براساس استاندارهای علمی و روش های نوین بررسی کنید.

5-متاسفانه در زمان معاصر که به این مسئله مهم یعنی مفاهیم آیات کمی توجه شده است بعضی آن را با شرح لغت اشتباه گرفته اند وکتابهائی به همین نام تالیف شده است واسم کتاب خود را مفا هیم قرآن گذاشته اند و حال آنکه اصلا به مفاهیم نپرداخته اند و یک مقداربیشتر از حد معمول از ترجمه لغت فرارفته اند و دراین زمینه مراکز

قرآنی وعلمی را نیز به اشتباه انداخته اند.

6-علم مفردات یا واژه شناسی در قرآن دانشی است که در باره تک واژ ه های قرآنی از نظر ریشه اشتقاق لغوی و دلالت آن بر معنای مطلوب مناسب و نوع کاربرد آن در قران بحث می کند بدین منظور که هرگاه شخصی معنای واژه های قرآنی را نمی داند با مراجعه به کتابهای لغوی مانند مفردات راغب می تواند معنا و ریشه موارد اشتقاقی و نوع کاربرد آن را بشناسد . و حال آنکه علم مفاهیم شناسی قرآن درباره یک واژه و معنای آن درتمام حالات علمی و ادبی درقرآن بحث می کند با این توضیح تفاوت عمده و عمیق علم مفردات با علم مفاهیم تا حدودی روشن شد.

علم مفردات شاخه های فراوانی دارد که به بعضی از آنها اشاره می شود:

الف- دانش غریب القرآن

ب-معرب القرآن که در آن در مورد واژه هائی که از زبانهای دیگر به زبان قرآن وارد شده و به صورت عربی در آمده بحث می کند.

ج- اعراب القرآن در خصوص چگونکی اعراب الفاظ قرآن بحث می کند

د-مجازات قرآن انواع مجازهای به کار رفته در قرآن در این شاخه بحث می شود.

ه- وجوه و نظائر در قرآن

و بعضی دیگر از موضوعات علوم قرآن که بنوعی با مفردات قرآن سرو کار دارد.

دانشمندا ن بزرگی به تبیین واژه های قرآنی پرداخته اند و برخی از آنها کتابهائی را نیز تدوین نموده اند که تفصیل آنها در کتابهای رجال مانند : معجم الادباء ، تاریخ بغداد، فهرست ابن ندیم، اعلام زرکلی و .....آمده است.

برای آگاهی از این کتابها می توانید به مجله بینات

شماره هفت و نه مراجعه کنید که بیش از سیصد جلد کتاب معرفی شده است.

7- مفاهیم قرآن به معنای تحقیق کامل و جامع در باره بنیان آشکارو نهان یک لغت است؛ وبررسی سابقه و شرح آن در کل مجموعه آیات قرآن است. و همچنین تمام کاربردهای علمی و ادبی آن را بررسی کردن است. واین تقریبا یک علم کاملا جدید درباره قرآن است. زیرا باید نقش یک مفهوم را در تمام قرآن درقالب یک کلمه و ارتباطات آن مشخص کرد.تحقیق درباره مفاهیم شناسی قرآن کارساده ای نیست وافراد باید صاحب تخصص های گوناگونی باشند. و بصورت گروهی کارکنند . مفهوم شناسی قرآن بعد ازآشنائی علوم ادبی و منطقی وفلسفی و عرفانی و تاریخی وفقهی و غیره برای محققین حاصل می شود. تازه این بررسی نقش یک کلمه و مفهوم درقرآن است ؛ حال آنکه اگرما خواستیم نقش مفهوم یک جمله و یا چند جمله و یا یک آیه و یا یک سوره را نسبت به یک جمله و یا چند جمله و یا یک آیه ویا یک سوره دیگربررسی کنیم ؛ ببینید چه نیروی انسانی دانشمند و چه سرمایه مالی هنگفت و چه تکنولوژی(ابررایانه) و امکانات نرم افزاری و علمی و سخت افزاری نیاز است. ولی به هرحال کاری است که باید درآینده نزدیک انشاء الله بشود.

8-قران را می توان مثل قطعات متنوع هندسی (Magnets game) فرض کرد که به بی نهایت اشکال قابل تصوراست اگرشما به یک آجردریک ساختمان بسیاربزرگ و چند هکتاری توجه کنید و نقش این آجردرکل مجموعه را بررسی کنید یک تصورمفهومی بدست آورده اید که جایگاه ومعنای آن را درمنظومه

این ساختمان به شما نشان می دهد و تصور بود ونبود آن دراین منظومه به کل آن می تواند کمک کند و یا آسیب برساند. پس باید درنظرداشت هریک ازکلمات قرآن مفهومی دربردارد که باتمام کلمات و جملات قرآن ارتباط دارد ارتباطی که درطول تاریخ تفسیرقرآن کشف نشده است . و ازاین مبنا استنتاجات بسیاری می توان استخراج کرد که درلابلای بعضی از تفاسیرآمده است.

9-البته شاید بتوان گفت مفاهیم قرآن یک رشته جدید در علوم و معارف قرآن است و مربوط به دوران معاصر است زیراکه بسیاری از علوم در حدود نیم قرن جدید تحولات جدی بخود گرفته اند. با استفاده ازابزارو امکانات جدید بویژه رایانه وبرنامه ریزی برای آن می توان به این علم دسترسی پیدا کرد. این علم بصورت رسمی هنوزوارد حوزه و دانشگاه نشده است و مطالب آن بصورت گسیخته درضمن مطالب دیگربیان می شود. هراستادی با توجه به شناخت نسبی خود از آن بحث می کند وبسیاری آن را بعنوان یک علم قرآنی نه می شناسند و نه قبول دارند. اینجانب بعد ازحدود سی سال آشنائی با علوم دینی و اسلامی وقرآنی و بعد تمرکزبرروی این موضوع (علم مفاهیم شناسی قرآن) وکشف آن در تفسیرشریف راهنما به این امرخطیرنائل شدم و خداوند رحیم افق نوردیدن آن را بمن نشان داد. و این چیزی بود که بصورت متفاوت در بعضی مکتوبات قرآنی با آن برخورد می کردم که خود داستانهای زیبا و دلنشینی دارد. خیلی دوست داشتم با قرآن مانوس باشم و روزانه چندین نوبت تلاوت داشته باشم ولی بعضی از مواقع یک کلمه و یا یک جمله قرآن و نقش آن

درکل قرآن فکرودل من را بخودش مشغول می کرد و ساعتها و روزها وقت مرا می گرفت و رهایم نمی کرد ؛ نمی توانستم از آن مفهوم کلمه و جمله و آیه دلم را جدا بکنم ؛ هرلحظه و زمانی که می گذشت رخ جدیدی از آن برایم کشف می شد ولی همیشه دوست داشتم یک راهی پیدا کنم که آن را به صورت علمی درمعرض دیگران قراردهم ؛ ولی عظمت کارونداشتن ابزار و امکانات لازم من را از آن باز می داشت تا اینکه این توفیق نسبی برایم حاصل شد. و برای همین همیشه درحیرتم که قلب مقدس اشرف و اکرم واعظم انبیاء یعنی حضرت محمد مصطفی (ص) چگونه این حجم با عظمت معنوی را درسینه مبارکشان داشتند و آن را حمل می کردنند. آری این کلمات و آیات الهی است که بی نهایت بارقابل استناد و استدلال و فیض جاری است و هنرنمائی می کند.کاری که ازعهده هیچ مجموعه و دستگاه علمی برنمی آید. کاریکه من انجام داده ام کاری است که اصل زحمت آن را دانشمندان اسلامی درتفسیرقیم راهنما انجام داد ه اند و من فقط آن را دیده و استخراج و تالیف کرد ه ام ؛ هرچند که قبل ازمن به این صورت کسی انجام نداده است.

10-ازخوبیهای علم دردوران جدید این است که آنچه را درتصورذهن و یا کشف دل و یا توهم و یا خیال بود امروز می توان بصورت علم درآورد و به معرض نمایش و عموم گذاشت . شما نگاه کنید در زمان ما مسائلی حتی مثل طی الارض و روی آب راه رفتن ونامرئی شدن و صدها

نمونه از این دست به صورت علمی دسته بندی و طبقه بندی شده است. چه برسد به علومی که ازقواعد و ضوابط مثل تفسیرقرآن برخورداراست.

11- بسیاری ازتفاسیر که دردوران قدیم نوشته شده است درمحدوده علم آموزی ودانش یک فرد و بسته به نوع کتابهای تفسیری و امکاناتی که دراختیارداشته و گرایش و هدفی که داشته است.درصورتیکه درزمان معاصرباید ازنوشتن تکراری و بیهوده این تفاسیرخوداری کرد و زیرنظرمجموعه ای ازاساتید ، تفسیرهمه جانبه نوشت.وحوزهای پژوهشی عظیمی به این امرمهم اختصاص یابد. امید است درآینده حوزه های علمی بزرگ و دانشگاههای بزرگ قرآنی درراستای آموزش و پژوهش های قرآنی بیش ازآن چیزی که امروزوجود دارد تاسیس شود.

12- داشتن روش هدفمند و اصولی و رعایت آن درطول نگارش تفاسیرازنکات مهمی است که مفسرین باید رعایت کنند. زیرا مفسرین بزرگ قرآن بعضی ازموارد یک مفهوم را دریک جای قرآن به یک معنا گرفته اند و درجاهای دیگرقرآن از آن عدول کرده اند مثل آن است که یک جا در قرآن ما کلمه( صلوهَ) را به این شکل و درجاهای دیگرقرآن بصورت (صلاهَ) بنویسیم. اگرما توانستیم به معنای واقعی و مفهوم (روح) یا (امر) یا (امام) و ....درقرآن برسیم باید بااین ملاک واحد درکل قرآن به تحقیق بپردازیم.

13-اگرخواستیم عظمت قرآن را درنظربگیریم باید اینطورتصورکرد که تمام عالم هستی دو بارتکرار شده است یکباربصورت عینی درعالم خارج و یکباربصورت مکتوب به صورت قرآن و اگرگفته عرفاء را به آن اضافه کنیم به این صورت استکه وجود انسان قرآنی (کامل) دو چهره دارد یکی به صورت عینی یعنی جهان خارج و دیگری بصورت مکتوب یعنی قرآن.

14-قرآن كريم در آيه ى بيست و يكم

سوره ى حجر به سرچشمه و منبع موجودات و نزول معيّن آنها اشاره كرده، مى فرمايد:

( وَ إِن مِّن شَىْ ءٍ إِلَّا عِندَنَا خَزَآئِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَّعْلُومٍ)

و هيچ چيزى نيست جز آن كه منابعش نزد ماست؛ و [لى] جز به اندازه معيّن آن را فرو نمى فرستيم.

«خزائن» در اصل به معناى حفظ و نگه دارى چيزى است و در اصطلاح به معناى محلى است كه افراد، اموالشان را در آن گردآورى و حفظ مى كنند.

اين مفهوم در مورد انسان ها صادق است كه قدرت محدود دارند و نمى توانند در هر عصرى همه چيز را فراهم كنند، اما در مورد خدا تصور نمى شود.

پس خزاين الهى، يا به معناى «مقدورات الهى» است؛ يعنى همه چيز در منبع قدرت الهى جمع است و هر وقت بخواهد هر مقدار كه لازم باشد ايجاد مى كند و يا به معناى مجموعه ى امورى است كه در عالم هستى و جهانِ ماده وجود دارند؛ مثل عناصر و اسباب، كه در اين مجموعه همه چيز فراوان است، اما هر موجود خاص آن به صورت محدود ايجاد مى شود.

قرآن خداوند نیز ازهمین سنخ است که متصل به دریای بی کرانه وجود خداوند است و هروقت خداوند بخواهد مقداری از معنای آن را برای ما ایجاد می کند . و چهره کامل آن درزمان حکومت حضرت ولی عصر(عج) ظهور می کند. انشاء الله.

15- قرآن كريم در آيه ى چهل و يكم سوره ى بقره با اشاره به رابطه ى قرآن با كتب آسمانى پيشين، چهار فرمان در مورد پاس داشت قرآن مى دهد و مى فرمايد:

( وَآمِنُوْا بِمَا أَنْزَلْتُ مُصَدِّقاً لِمَا مَعَكُمْ وَلَا تَكُونُوا أَوَّلَ كَافِرٍ بِهِ وَلَا تَشْتَرُوا بِآيَاتِي ثَمَناً قَلِيلًا وَإِيَّايَ فَاتَّقُونِ)

و به آنچه فرو

فرستادم (/ قرآن) ايمان آوريد، در حالى كه مؤيد چيزى است كه با شماست. و نخستين انكار كننده آن نباشيد؛ و بهاى اندك را با آيات من مبادله نكنيد؛ و تنها (از عذاب) من (خودتان) را حفظ كنيد.

خداوند می فرماید قرآن را ارزان نفروشید قدروقیمت وعظمت آن را دریابید و برای رسیدن به آن بهای لازم را بپردازید. هرآیه قرآن مثل عروسی بلند مرتبه ای است که تا بهای آن پرداخته نشود رخ نمی نماید بعضی ازموارد این بهاء به قیمت جان و حقیقت انسان است . کسانیکه خادم قرآن هستند باید همیشه این را مد نظرداشته باشند.

عروس حضرت قرآن نقاب آن گه براندازدكه دارالملك ايمان را مجرد يابد از غوغا

(سنائی)

-

16- دراین قسمت برای اینکه وظیفه ما نسبت به قرآن مشخص شود سخن رهبرعظیم الشان انقلاب اسلامی دردنیای معاصرحضرت امام خمینی(ره) را می آورم: (جلد بیستم صحیفه امام خمینی(ره)- صفحه 91 تا 93- پيام به مردم زائران بيت الله الحرام به مناسبت ايام حج "مهجوريت حج ابراهيمي "):

(از انس با قرآن كريم ، اين صحيفه الهي و كتاب هدايت ، غفلت نورزند كه مسلمانان هر چه دارند و خواهند داشت در طول تاريخ گذشته و آينده ازبركات سرشار اين كتاب مقدس است . و از همين فرصت از تمامي علماي اعلام و فرزندان قرآن و دانشمندان ارجمند تقاضا دارم كه از كتاب مقدسي كه تبيان كل شي ءاست و صادر از مقام جمع الهي به قلب نور اول و ظهور جمع الجمع تابيده است ، غفلت نفرمايند. اين كتاب آسماني - الهي كه صورت عيني و كتبي جميع اسما و صفات و آيات وبينات است

و از مقامات غيبي آن دست ما كوتاه است و جز وجود اقدس جامع من خوطب به از اسرار آن كسي آگاه نيست و به بركت آن ذات مقدس و به تعليم او خلص اولياي عظام دريافت آن نموده اند و به بركت مجاهدات و رياضتهاي قلبيه ، خلص اهل معرفت به پرتوي از آن به قدر استعداد و مراتب سير بهره مند شده اند و اكنون صورت كتبي آن ،كه به لسان وحي بعد از نزول از مراحل و مراتب ، بي كم و كاست و بدون يك حرف كم وزياد به دست ما افتاده است ، خداي نخواسته مباد كه مهجور شود و گر چه ابعاد مختلفه آن و در هر بعد مراحل و مراتب آن از دسترس بشر عادي دور است لكن به اندازه علم ومعرفت و استعدادهاي اهل معرفت و تحقيق در رشته هاي مختلف ، به بيانها و زبانهاي متفاوت نزديك به فهم از اين خزينه لايتناهاي عرفان الهي و بحر مواج كشف محمدي -صلي الله عليه و آله و سلم - بهره هايي بردارند و به ديگران بدهند و اهل فلسفه و برهان بابررسي رموزي كه خاص اين كتاب الهي است و با اشارات از آن مسائل عميق گذشته ،براهين فلسفه الهي را كشف و حل كرده ، در دسترس اهلش قرار دهند. و وارستگان صاحب آداب قلبي و مراقبات باطني رشحه و جرعه اي از آنچه قلب عوالم از "ادبني ربي " دريافت فرموده ، براي تشنگان اين كوثر به هديه آورند و آنان را مودب به آداب الله تا حد ميسور نمايند. و متقيان تشنه هدايت بارقه

اي از آنچه به نور تقوا از اين سرچشمه جوشان هدي للمتقين هدايت يافته اند، براي عاشقان سوخته هدايت الله به ارمغان آورند. و بالاخره هر طايفه اي از علماي اعلام و دانشمندان معظم به بعدي از ابعاد الهي اين كتاب مقدس دامن به كمر زده و قلم به دست گرفته و آرزوي عاشقان قرآن رابرآورند و در ابعاد سياسي ، اجتماعي ، اقتصادي ، نظامي ، فرهنگي و جنگ و صلح قرآن وقت صرف فرمايند تا معلوم شود اين كتاب سرچشمه همه چيز است ؛ از عرفان و فلسفه تاادب و سياست ، تا بيخبران نگويند عرفان و فلسفه بافته ها و تخيلاتي بيش نيست ورياضت و سير و سلوك كار درويشان قلندر است ، يا اسلام به سياست و حكومت و اداره كشور چه كار دارد كه اين كار سلاطين و روساي جمهور و اهل دنياست . يا اسلام دين صلح و سازش است و حتي از جنگ و جدال با ستمكاران بري است . و به سر قرآن آن آورند كه كليساي جاهل و سياستمداران بازيگر به سر دين مسيح عظيم الشان آوردند.

هان اي حوزه هاي علميه و دانشگاههاي اهل تحقيق ! بپاخيزيد و قرآن كريم را ازشرجاهلان متنسك و عالمان متهتك كه از روي علم و عمد به قرآن و اسلام تاخته ومي تازند، نجات دهيد. و اينجانب از روي جد، نه تعارف معمولي ، مي گويم از عمر به بادرفته خود در راه اشتباه و جهالت تاسف دارم . و شما اي فرزندان برومند اسلام ! حوزه ها ودانشگاهها را از توجه به شئونات قرآن و ابعاد بسيار مختلف آن

بيدار كنيد. تدريس قرآن در هر رشته اي از آن را محط نظر و مقصد اعلاي خود قرار دهيد. مبادا خداي ناخواسته در آخر عمر كه ضعف پيري بر شما هجوم كرد از كرده ها پشيمان و تاسف برايام جواني بخوريد همچون نويسنده .

بايد بدانيم حكمت آنكه اين كتاب جاويد ابدي كه براي راهنمايي بشر به هر رنگ و مليت و در هر قطب و قطر، تا قيام ساعت نازل گرديده است ، آن است كه مسائل مهم حياتي را چه در معنويات و چه در نظام ملكي زنده نگه دارد و بفهماند كه مسائل اين كتاب براي يك عصر و يك ناحيه نيست . )

17- منطق شيوه ي تفكر صحيح را مي آموزد حال اگر كسي بخواهد انديشه ها و تفكرات خود را به ديگري منتقل كند. يعني بخواهد از آنچه در ذهن خودش مي گذرد ديگري را آگاه سازد ناچار از سخن استفاده مي كند، يعني الفاظ را براي افاده ي مقصود خود به كار مي برد.

مردم عادي چنين مي پندارند كه انسان نخست مي انديشند سپس انديشه هاي خود را در قالب الفاظ بر زبان مي آورد. اما با كمي دقت نظر معلوم مي شود كه اساساً تفكر بدون استعمال الفاظ امكان پذير نيست. حتي وقتي كه آدمي لب را از سخن فروبسته و به انديشه فرورفته باشد، باز در واقع با يك سلسله الفاظ مخيّل به تفكر مي پردازد و به قول حكما، گويي با خود «حديث نفس» يا نجوا مي كند، به همين جهت است كه تفكر و تعقل را نطق باطن مي نامند (در مقابل نطق ظاهر

كه با الفاظ مسموع انجام مي يابد) پرورش ذهني و فكري آدمي و از قوه به فعل درآوردن استعدادهاي معرفتي او جز به كار بردن لفظ امكان پذير نيست. پس زبان اولاً توأم و همراه با انديشه هاي دروني آدمي است. ثانياً موجب انتقال دانش و فرهنگ و تمدن به ديگران است و آموزش و پرورش بدون استعانت از آن امكانپذير نيست. همين نياز مبرم آدمي به زبان موجب شده است كه به وضع الفاظ بپردازد و در برابر هر معنايي لفظي را كه نمايانگر آن معني باشد قرار دهد.

چنانكه معلوم است هر لفظ مسموع صوتي است كه در هوا پخش مي شود و به سرعت محو مي گردد. يعني علامتي است فرار و ناپايدار كه عمرآن لحظه اي بيش نيست و فقط هنگام رويارويي با ديگران بكار مي رود. اما آدمي مايل است افكار و انديشه ها و خواسته هاي خود را به مكانهاي دور دست و به آيندگان و كساني كه با او روياروي نيستند نيز برساند. به همين جهت به وضع الفاظ بسنده نكرده و يك سلسله علايم ديگر نيز وضع كرده كه همان خط يا علايم مكتوب يا الفباست. علايمي به مراتب پايدارتر و ثابت تر از الفاظ، اين علائم مكتوب را نشان و دال بر الفاظ قرار داده است.

بنابراين علايم مكتوب يا خط يا وجود كتبي دلالت بر حفظ، يعني اصوات معين ، دارد. به عبارت مختصرتر وجود كتبي دال بر وجود لفظي است ، همانطور كه وجود لفظي دال بر معناي ذهني است و معناي ذهني دال بر شيء خارجي.

وجود كتبي (علايم كتبي يا خطي ) – وجود لفظي

( علايم ملفوظ يعني اصواتي كه با اتكاء به مخارج حروف از دهان خارج مي شود) – وجود ذهني (معني ذهني يا صورت ذهني) – وجود عيني (وجود خارجي يا شي خارجي)

به عبارت موجزتر شيء داراي چهار نحوه وجود است. وجود عيني و وجود ذهني و وجود لفظي و وجود كتبي . از آنجا كه نقش الفاظ در تفكرات آدمي تا اين درجه است. منطق دانان در آغاز منطق مبحثي را نيز به الفاظ اختصاص مي دهند و البته بحث آنها از الفاظ بحثي است بسيار كلي به نحوي كه كم و بيش شامل همه زبانها مي شود. بر خلاف بحث علماي دستورزبان كه اختصاص بزباني معين دارد.(علم منطق – رشته های نظری و علوم انسانی و معارف اسلامی)

براین اساس وجود لفظی و کتبی را اعتباری و وجود ذهنی و عینی را حقیقی می دانند.

اگربراین مبنا به قرآن رانگاه کنیم؛ فعالیتهای علمی و قرآنی ما ازچهارحالت خارج نیست:

الف-وجود لفظی قرآن که شامل روخوانی ؛ روان خوانی ؛ تندخوانی؛ صوت ولحن؛ علم تجوید ؛ انواع قرائات قرآنی؛ حفظ ظاهری قرآن؛و تمام فعالیتهائی که دراین حوزه لفظی قرآن می شود.

ب-وجود کتبی قرآن که شامل انواع رسم الخط ونوشتن قرآن ؛ چاپ قرآن؛ تمام کارهای هنری مربوط به قرآن.

ج-وجود ذهنی قرآن یعنی آنچه درذهن مردم مسلمان یا جامعه بشری یا مفسرومحقق قرآن وجود داردو بر روی آن تدبرو تفکرمی کند و آن را نشر وارائه می دهد.و شامل تمام تفاسیر و معارف و علوم قرآنی می شود.

د-وجود عینی قرآن که به دوصورت جلوه می کند یا بصورت فردی که دریک انسان قرآنی درخارج مصداق پیدا می کند و

حقیقی ترین آن امام معصوم است که واقعیت قرآن و مظهرعینی کامل قرآن درعالم خارج است و قرآن ناطق است و درزمان ما حضرت امام ولی عصر(عج) می باشد ویا بصورت جمعی تجلی و ظهورپیدا می کند که جامعه اسلامی و قرآنی و حکومت اسلامی مهدویت است که انشاء الله درآینده ما شاهد و عامل آن خواهیم بود.

به هرحال هرکس که عالم وخادم قرآن باشد بصورت حصرعقلی ازیکی ازاین چهارقسم خارج نیست ؛ و کسیکه درحوزه علم مفاهیم شناسی قرآن فعالیت و تحقیق و مطالعه می کند دربخش سوم (وجود ذهنی) جایگاه می یابد ووقتی درعرصه نشرمکتوب می پردازد درجایگاه دوم (وجود کتبی) فعال است.

اگربخواهیم توضیح مفصل دهیم که علم مفاهیم قرآن شناسی چیست ؟ باید کتابهای مستقلی تالیف گردد ؛ که امیدواریم این مهم درآینده نزدیک انجام گیرد.

17-ما در اینجا براساس امکانات و ابزار و نرم افزارهای علمی بیش ازهزارتا از کلمات قرآن را مفهوم شناسی وبراساس حروف الفبا استخراج کرده ایم ؛ باشد که انشا ء الله در آینده این علم( مفهوم شناسی قرآنی) توسعه لازم را بنماید. از بین تفاسیرتفسیرراهنما را ملاک قرارداده ایم که نسبت به تمام تفسیرهای قرآن بعضی ازاستاندارهای لازم را دارد که می توانید ویژگیهای آن را درمقدمه آن تفسیرشایسته و مهم بخوانید. باید توجه داشت که بعضی ازکلمات مشترک لفظی و بعضی ازآنها مشترک معنوی می باشند ؛ وتعدادی ازکلمات نیز عربی وفارسی می باشد ؛ برای همین کسی که می خواهد مفهومی را بررسی کند لازم است یکدورفهرست کلمات را بررسی کند. . این مجموعه کتاب مفاهیم شناسی قرآن بیشتربرای محققین و پژوهشگران قرآنی و کسانیکه

می خواهند پایان نامه حوزوی و دانشگاهی تالیف کنند ویا علاقه به مباحث عمیق قرآنی هستند می باشد.

حوزه علمیه اصفهان

رسول ملکیان اصفهانی

پادشاه از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

پادشاه

آبخورى پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 70 - 3

3_ يوسف ( ع ) به هنگام آماده كردن محموله برادرانش ، آبخورى مخصوص را در محموله بنيامين قرار داد .

فلما جهّزهم بجهازهم جعل السقاية فى رحل أخيه

{سقاية} به ظرفى گفته مى شود كه براى آب خوردن از آن استفاده مى شود. {ال} تعريف در آن مى رساند كه ظرف ويژه اى بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 76 - 5

5_ گذاشتن جام شاهى در اثاثيه بنيامين ، جويا$ شدن از مجازات سارق در آيين فرزندان يعقوب و تفتيش بار بنيامين پس از ساير برادران ، از الهامات خدا به يوسف ( ع ) براى نگه داشتن بنيامين نزد خود بود .

كذلك كدنا ليوسف

{كذلك} اشاره به مجموعه طرح و نقشه اى دارد كه آيات 70 تا 75 بيانگر آن بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 77 - 1

1_ برادران يوسف با مشاهده جام شاهى در اثاثيه بنيامين ، وى را سارق آن جام شناختند و به آن اعتراف كردند .

قالوا إن يسرق فقد سرق أخ له من قبل

آگاهى پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 51 - 4

4_ پادشاه مصر پيش از بازجويى از زنان اشراف ، به تقاضاى آنان ( درخواست كام روايى

) از يوسف ( ع ) و بى گناهى او آگاه شده بود .

قال ما خطبكنّ إذ رودتنّ يوسف عن نفسه

{إذ} بدل اشتمال براى {خطبكنّ} است و بيانگر مقصود پادشاه از ماجرايى است كه درباره آن بازجويى مى كرد. بنابراين {ما خطبكنّ ...} ; يعنى، داستان شما چيست؟ منظورم آن داستانى است كه تقاضاى كام روايى از يوسف مى كرديد. تصريح شاه به اينكه شما زنان از يوسف(ع) تقاضا كرديد، مى رساندكه وى به مراوده آنان و بى گناهى يوسف(ع) آگاهى يافته بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 52 - 2

2_ آگاه شدن عزيز مصر به پرهيز يوسف ( ع ) از رابطه نامشروع با همسر وى ، از اهداف يوسف ( ع ) در تقاضاى دادرسى و بازجويى از زنان اشراف

ذلك ليعلم أنى لم أخنه بالغيب

چنان چه {ذلك ليعلم . ..} كلام يوسف(ع) باشد، مشاراليه {ذلك} خارج نشدن از زندان و تقاضاى دادرسى و محاكمه زنان اشراف است. ضمير در {يعلم} و {لم أخنه} مى تواند به {عزيز} باز گردد و مى تواند مراد از آن {ملك} باشد. برداشت فوق بر اساس احتمال نخست است. بنابراين {ذلك ليعلم ...} ; يعنى، بيرون نرفتن من از زندان و تقاضاى دادرسى بدان خاطر بود كه عزيز مصر بداند من در نهان به او خيانتى نكردم.

ابلاغ تعبير رؤياى پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 46 - 6

6_ رساندن تعبير خواب پادشاه به مردم ، از انگيزه هاى مراجعه ساقى به يوسف ( ع ) جهت تعبير خواب

أفتنا

فى سبع بقرت . .. لعلّى أرجع إلى الناس

ارزش آبخورى پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 70 - 8

8_ جام پنهان شده در محموله بنيامين ، ظرفى قيمتى و با ارزش بود .

جعل السقاية . .. أذّن مؤذّن أيّتها العير إنكم لس_رقون

از اين كه بر فرزندان يعقوب اطلاق شده كه سارقيد نه سرقت كرديد و اينكه مؤذّن مسأله را علنى اعلام مى نمايد و آن را تكرار مى كند، همچنين از اينكه يوسف(ع) مى توانست سارق جام را برده خويش سازد، معلوم مى شود كه آن جام، ظرفى با ارزش و قيمتى بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 72 - 6

6_ پيمانه مفقود شده در بارگاه يوسف ، داراى ارزشى فراوان

نفقد صواع الملك و لمن جاء به حمل بعير

از اين كه براى يابنده پيمانه دربار يك بار شتر غله تعيين شد كه طبعاً در زمان قحطى و جيره بندى ارزش فراوانى داشت ، معلوم مى شود پيمانه مذكور ظرفى قيمتى و ارزشمند بوده است.

استيذان ساقى پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 46 - 1

1_ ساقى دربار با اجازه پادشاه ، به طرف زندان شتافت و با يوسف ( ع ) ملاقات كرد .

فأرسلون. يوسف أيّها الصديق أفتنا

اطمينان پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 50 - 2

2_ پادشاه مصر به راستى و درستى تعبير و تفسير يوسف ( ع ) ار رؤياى شگفتش

، اطمينان يافت .

و قال الملك ائتونى به

از اينكه پادشاه مصر پس از شنيدن تعبير و تأويل خواب خويش ، يوسف(ع) را احضار مى كند ، معلوم مى شود وى دريافته بود كه تعبير يوسف(ع) عالمانه و شايسته اعتنا كردن است.

اطمينان ساقى پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 45 - 5

5_ ساقى پادشاه ، به توانمندى يوسف ( ع ) در تعبير رؤياى شگفت پادشاه ، اطمينان داشت .

أنا أُنبّئكم بتأويله فأرسلون

تركيب {أنا أُنبّئكم} دلالت بر تأكيد مضمون جمله دارد و اين ، حاكى از اطمينان ساقى دربار به آگاهى ويژه يوسف(ع) از تعبير رؤياهاست.

اعتماد پادشاه مصر به يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 54 - 5

5_ گفت و گوى يوسف ( ع ) با پادشاه در نخستين ملاقات ، موجب توجه بيشتر و اعتماد افزون تر پادشاه به او شد .

فلما كلّمه قال إنك اليوم لدينا مكين أمين

ظاهر اين است كه ضمير فاعلى در {كلّمه} به يوسف(ع) و ضمير مفعولى آن به پادشاه برگردد. ترتب جمله {قال إنك...} مؤيد اين نظر است و چون پادشاه پس از گفت وگوى يوسف(ع) با وى اظهار داشت: {إنك اليوم ...}، معلوم مى شود سخنان يوسف(ع) باعث توجه افزون تر پادشاه به او شد.

اقرار معبران پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 44 - 2،3

2_ خواب گزاران دربار ، تعبير رؤياى مختلط و آشفته را خارج از قلمرو دانش خويش دانستند .

و ما نحن بتأويل الأحل_م بع_لمين

{ال}

در {الأحلام} عهد ذكرى است و اشاره به {أضغاث أحلام} دارد. بنابراين {ما نحن ...} ; يعنى: تأويل آن گونه از رؤياها را كه همانند بافه هاى چند رشته است ، نمى دانيم.

3_ معبّران دربار ، على رغم اظهار ناتوانى خويش از تعبير رؤياى پادشاه ، آن را داراى تعبير و تأويل مى دانستند .

قالوا . .. ما نحن بتأويل الأحل_م بع_لمين

مفاد جمله {و ما نحن . ..} اين است كه اين گونه رؤياها ، تعبير و تأويل دارد و لكن ما بدان واقف نيستيم.

اوامر پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 50 - 4

4_ پادشاه مصر پس از دريافت تعبير رؤيايش ، به آزادى يوسف ( ع ) از زندان و بار يافتن او به دربار فرمان داد .

و قال الملك ائتونى به . .. قال ارجع

از اينكه يوسف(ع) با فرستاده پادشاه از زندان خارج نمى شود و به دربار نمى آيد ، معلوم مى شود فرمان پادشاه مبنى بر احضار او (ائتونى به) احضار اجبارى نبوده است ; بلكه دستور به آزادى آن حضرت از زندان و بار يافتن به دربار بوده است.

اهداف ساقى پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 46 - 6،7

6_ رساندن تعبير خواب پادشاه به مردم ، از انگيزه هاى مراجعه ساقى به يوسف ( ع ) جهت تعبير خواب

أفتنا فى سبع بقرت . .. لعلّى أرجع إلى الناس

7_ شناساندن ارزش و مقام يوسف ( ع ) به مردم ، از انگيزه هاى ساقى براى مراجعه به يوسف (

ع ) جهت تعبير خواب

لعلّى أرجع إلى الناس

بازجويى پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 51 - 1،2،3

1_ پادشاه مصر به منظور بازجويى از زنان اشراف درباره ماجرايشان با يوسف ( ع ) آنان را احضار كرد .

قال ما خطبكنّ

2_ پادشاه مصر داستان يوسف و زنان اشراف را ، ماجرايى بزرگ ارزيابى كرد و خود عهده دار بازجويى از زنان اشراف شد .

قال ما خطبكنّ إذ رودتنّ يوسف عن نفسه

{خطب} به معناى كار و امر بزرگ است. و مراد از آن در اين جا داستان و ماجراست.

3_ بازجويى پادشاه از زنان اشراف ، پاسخى به پيام و تقاضاى يوسف ( ع ) بود .

فسئله ما بال النسوة . .. قال ما خطبكنّ

بينش پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 51 - 2

2_ پادشاه مصر داستان يوسف و زنان اشراف را ، ماجرايى بزرگ ارزيابى كرد و خود عهده دار بازجويى از زنان اشراف شد .

قال ما خطبكنّ إذ رودتنّ يوسف عن نفسه

{خطب} به معناى كار و امر بزرگ است. و مراد از آن در اين جا داستان و ماجراست.

بينش ساقى پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 46 - 8

8_ ساقى ، احتمال مى داد دربار مانع رساندن تعبير خواب پادشاه به مردم شود .

لعلّى أرجع إلى الناس لعلّهم يعلمون

پادشاه ظالم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 65 - 14

14 _ روى عن أبى عبدالله(ع) إنه

قال: معنى {عذابا من فوقكم} السلطان الجائر {و من تحت أرجلكم} السفلة و من لاخير فيه . .. {و يذيق بعضكم بأس بعض} قال: سوء الجوار.

امام صادق(ع) فرمود: معناى {عذابا من فوقكم}، سلطان ستمگر و معناى {و من تحت ارجلكم}، زيردستان و افراد بى خيرو معناى {و يذيق بعضكم بأس بعض}، بدرفتارى همسايگان است.

پادشاه مصر و اشراف مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 43 - 6

6_ پادشاه مصر ، از معبّران و بزرگان دربار خواست تا رؤياى شگفتش را تعبير كنند .

و قال الملك إنى أرى . .. ي_أيها الملأ أفتونى

{ملأ} به معناى بزرگان است ، كه به مناسبت مورد مى توان گفت: مراد از آن در آيه شريفه ، خواب گزاران دربار است كه از موقعيتى خاص برخوردار بودند و از بزرگان و دانشمندان محسوب مى شدند.

پادشاه مصر و امينان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 54 - 10

10_ پادشاه مصر در عصر يوسف ، دوستدار پاكدامنان ، دانشمندان و درستكاران امين بود .

فلما كلّمه قال إنك اليوم لدينا مكين أمين

پادشاه مصر و بردگى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 54 - 12

12_ الغاى حكم بردگى يوسف ( ع ) به دست پادشاه مصر *

ائتونى به أستخلصه . .. قال إنك اليوم لدينا مكين أمين

جمله {أستخلصه لنفسى} و نيز متروك شدن قصه بردگى يوسف(ع) در ادامه داستان او ، مى تواند گوياى برداشت فوق باشد.

پادشاه مصر و بى گناهى يوسف(ع)

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 42 - 14

14_ پادشاه مصر در صورت آگاهى از وضعيت يوسف ( ع ) ، او را از زندان آزاد مى كرد .

فأنسي_ه الشيط_ن ذكر ربه فلبث فى السجن بضع سنين

{لبث} به معناى اقامت كردن (ماندگار شدن) است. برداشت فوق ، از تفريع جمله {لبث ...} بر جمله قبل معلوم مى شود ; يعنى ، شيطان ساقى پادشاه را به فراموشى انداخت و در نتيجه ، يوسف(ع) چند سال ديگر در زندان ماندگار شد.

پادشاه مصر و خواسته هاى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 56 - 1

1_ پادشاه مصر ، پيشنهاد يوسف ( ع ) را پذيرفت و مديريت كشت و برداشت محصولات و ذخيره سازى و توزيع آنها را به او سپرد .

اجعلنى على خزائن الأرض . .. و كذلك مكّنّا ليوسف فى الأرض

پادشاه مصر و زنان اشراف مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 51 - 1،2،4

1_ پادشاه مصر به منظور بازجويى از زنان اشراف درباره ماجرايشان با يوسف ( ع ) آنان را احضار كرد .

قال ما خطبكنّ

2_ پادشاه مصر داستان يوسف و زنان اشراف را ، ماجرايى بزرگ ارزيابى كرد و خود عهده دار بازجويى از زنان اشراف شد .

قال ما خطبكنّ إذ رودتنّ يوسف عن نفسه

{خطب} به معناى كار و امر بزرگ است. و مراد از آن در اين جا داستان و ماجراست.

4_ پادشاه مصر پيش از بازجويى از زنان اشراف ، به تقاضاى آنان ( درخواست كام روايى ) از

يوسف ( ع ) و بى گناهى او آگاه شده بود .

قال ما خطبكنّ إذ رودتنّ يوسف عن نفسه

{إذ} بدل اشتمال براى {خطبكنّ} است و بيانگر مقصود پادشاه از ماجرايى است كه درباره آن بازجويى مى كرد. بنابراين {ما خطبكنّ ...} ; يعنى، داستان شما چيست؟ منظورم آن داستانى است كه تقاضاى كام روايى از يوسف مى كرديد. تصريح شاه به اينكه شما زنان از يوسف(ع) تقاضا كرديد، مى رساندكه وى به مراوده آنان و بى گناهى يوسف(ع) آگاهى يافته بود.

پادشاه مصر و عفيفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 54 - 10

10_ پادشاه مصر در عصر يوسف ، دوستدار پاكدامنان ، دانشمندان و درستكاران امين بود .

فلما كلّمه قال إنك اليوم لدينا مكين أمين

پادشاه مصر و علما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 54 - 10

10_ پادشاه مصر در عصر يوسف ، دوستدار پاكدامنان ، دانشمندان و درستكاران امين بود .

فلما كلّمه قال إنك اليوم لدينا مكين أمين

پادشاه مصر و قصه يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 51 - 2

2_ پادشاه مصر داستان يوسف و زنان اشراف را ، ماجرايى بزرگ ارزيابى كرد و خود عهده دار بازجويى از زنان اشراف شد .

قال ما خطبكنّ إذ رودتنّ يوسف عن نفسه

{خطب} به معناى كار و امر بزرگ است. و مراد از آن در اين جا داستان و ماجراست.

پادشاه مصر و معبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 43

- 6،7

6_ پادشاه مصر ، از معبّران و بزرگان دربار خواست تا رؤياى شگفتش را تعبير كنند .

و قال الملك إنى أرى . .. ي_أيها الملأ أفتونى

{ملأ} به معناى بزرگان است ، كه به مناسبت مورد مى توان گفت: مراد از آن در آيه شريفه ، خواب گزاران دربار است كه از موقعيتى خاص برخوردار بودند و از بزرگان و دانشمندان محسوب مى شدند.

7_ پادشاه مصر درباره توان خواب گزاران دربار بر تعبير رؤيايش ، ترديد داشت .

أفتونى فى رءي_ى إن كنتم للرءيا تعبرون

برداشت فوق ، از {إن} شرطيه در جمله {إن كنتم . ..} استفاده مى شود.

پادشاه مصر و يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 50 - 3

3_ پادشاه مصر پس از دريافت تعبير رؤيايش ، خواهان حضور يوسف ( ع ) در نزد خويش شد .

و قال الملك ائتونى به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 51 - 3،4

3_ بازجويى پادشاه از زنان اشراف ، پاسخى به پيام و تقاضاى يوسف ( ع ) بود .

فسئله ما بال النسوة . .. قال ما خطبكنّ

4_ پادشاه مصر پيش از بازجويى از زنان اشراف ، به تقاضاى آنان ( درخواست كام روايى ) از يوسف ( ع ) و بى گناهى او آگاه شده بود .

قال ما خطبكنّ إذ رودتنّ يوسف عن نفسه

{إذ} بدل اشتمال براى {خطبكنّ} است و بيانگر مقصود پادشاه از ماجرايى است كه درباره آن بازجويى مى كرد. بنابراين {ما خطبكنّ ...} ; يعنى، داستان شما چيست؟ منظورم آن داستانى است كه تقاضاى كام

روايى از يوسف مى كرديد. تصريح شاه به اينكه شما زنان از يوسف(ع) تقاضا كرديد، مى رساندكه وى به مراوده آنان و بى گناهى يوسف(ع) آگاهى يافته بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 54 - 1،2

1_ پادشاه مصر پس از آشكار شدن بى گناهى و كمال عفت و پاكدامنى يوسف ( ع ) ، به ديدار او دل بست و با فرمانى مجدد او را به دربار خويش فراخواند .

ذلك ليعلم أنى لم أخنه . .. و قال الملك ائتونى به أستخلصه لنفسى

2_ پادشاه مصر در فراخوانى يوسف ( ع ) به دربار ، يادآور شد كه وى را مشاور ويژه خويش خواهد ساخت .

قال الملك ائتونى به أستخلصه لنفسى

آن گاه كه آدمى كسى را محرم اسرار خود قرار دهد و در امور خويش وى را مداخله دهد، گفته مى شود: {أستخلصه} (برگرفته شده از لسان العرب). بنابراين {أستخلصه لنفسى} ; يعنى، تا يوسف(ع) را محرم اسرار خويش سازم و در اداره امور مملكتى او را مداخله دهم. از اين معنا مى توان به مشاور مخصوص تعبير كرد.

تعبير رؤياى پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 47 - 1،4

1_ هفت گاو چاق در رؤياى پادشاه ، نمودى از هفت سال آبادانى مصر و فراوانى محصول بود .

قال تزرعون سبع سنين دأبًا

{هفت سال با جديت زراعت كنيد} گوياى هفت سال آبادانى است و ظاهر اين است كه يوسف(ع) اين معنا را از {سبع بقرات سمان} استفاده كرده بود.

4_ خوشه هاى سبز و خشك در رؤياى ملك ،

پيامدار لزوم زراعت محصولات خوشه دار در طى هفت سال آبادانى

فما حصدتم فذروه فى سنبله

جمله {تزرعون . ..} هر چند جمله اى خبرى است، ولى به قرينه {فذروه ...} در مقام انشا بوده و مراد از آن معناى دستورى است. بنابراين {تزرعون ...} ; يعنى، هفت سال با جديت تمام به زراعت بپردازيد. مراد يوسف(ع) از زراعت - به قرينه {فذروه فى سنبله} _ كشت حبوبات خوشه دار است و يوسف(ع) كشت آن را از {سبع سنبلات خضر ...} استفاده كرده بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 48 - 1،6

1_ وقوع هفت سال قحطى و سختى پس از هفت سال آبادانى ، تعبير يوسف ( ع ) از هفت گاو لاغر در رؤياى پادشاه مصر

ثم يأتى من بعد ذلك سبع شداد

{شداد} (جمع شديد) از مصدر {شدة} (سختى و دشوارى) گرفته شده است و مراد از {سبع شداد} هفت سال قحطى و خشكسالى است و مشاراليه {ذلك} هفت سال آبادانى مى باشد.

6_ گاو هاى لاغر در رؤيا ، نشانه پيشامد سختى ها و دشواريهاست و تعداد آنها حاكى از تعداد سالهاست .

يأكلهنّ سبع عجاف . .. ثم يأتى من بعد ذلك سبع شداد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 49 - 1

1_ يوسف ( ع ) فرا رسيدن سالى پر باران و سرشار از نعمت را در پى سپرى شدن هفت سال قحطى ، به مردم و حكومت مصر بشارت داد .

ثم يأتى من بعد ذلك عام فيه يغاث الناس

فعل {يغاث} ممكن است از غيث (باران) مشتق شده و

محتمل است از غوث (يارى كردن) گرفته شده باشد. در صورت اول {يغاث الناس} ; يعنى، بر مردم باران نازل مى شود و در صورت دوم ; يعنى، مردم يارى مى شوند. بر هر مبنا بشارت به پايان قحطى و شروع آبادانى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 50 - 1

1_ پادشاه مصر از طريق ساقى و فرستاده دربار به نزد يوسف ( ع ) از تعبير رؤياى شگفت خويش آگاه شد .

و قال الملك ائتونى به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 58 - 1

1_ پيشگويى يوسف ( ع ) بر مبناى رؤياى پادشاه ، به حقيقت پيوست و قحطى و خشكسالى ، مصر و اطراف آن ( كنعانو . . . ) را فرا گرفت .

و جاء إخوة يوسف فدخلوا عليه

آمدن برادران يوسف از كنعان به مصر براى دريافت آذوقه و نبود آذوقه در غير آن ديار _ كه {منع منا الكيل} در آيه 63 حاكى از آن است_ دلالت مى كند كه قحطى علاوه بر مصر ، اطراف و نواحى آن را نيز فرا گرفته بود.

جايزه يابنده آبخورى پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 72 - 5،7

5_ يك بار شتر غلّه ، جايزه تعيين شده از جانب يوسف ( ع ) براى آورنده جام شاهى

و لمن جاء به حمل بعير

7_ يوسف ( ع ) خود متعهد به پرداخت جايزه و اجرت به آورنده جام مفقودشده *

و لمن جاء به حمل بعير و أنا به

زعيم

مقصود از {أنا} در {و أنا به زعيم} يوسف(ع) و يا رئيس و مسؤول كارگزاران او مى باشد. برداشت فوق ناظر به احتمال نخست است.

جنس آبخورى پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 72 - 20

20_ { عن أبى عبدالله ( ع ) فى قوله : { صواع الملك } قال : كان قدحاً من ذهب و قال : كان صواع يوسف إذ كيل به قال : لعن الله الخوّان لاتخونوا به بصوت حسن ;

امام صادق(ع) درباره سخن خداوند {صواع الملك} فرمود: جامى از طلا بوده است و فرمود: جام يوسف چنين بود كه هرگاه با آن پيمانه مى شد، با صداى خوش مى گفت: خدا لعنت كند خيانت كنندگان را، در پيمانه خيانت نكنيد}.

حكمت پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 54 - 9

9_ پادشاه مصر در عصر يوسف ، فردى با فراست و از حكمت و تدبير برخوردار بود .

و قال الملك ائتونى به أستخلصه لنفسى فلما كلّمه قال إنك اليوم لدينا مكين أمين

خواسته هاى پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 43 - 6

6_ پادشاه مصر ، از معبّران و بزرگان دربار خواست تا رؤياى شگفتش را تعبير كنند .

و قال الملك إنى أرى . .. ي_أيها الملأ أفتونى

{ملأ} به معناى بزرگان است ، كه به مناسبت مورد مى توان گفت: مراد از آن در آيه شريفه ، خواب گزاران دربار است كه از موقعيتى خاص برخوردار بودند و از بزرگان و

دانشمندان محسوب مى شدند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 50 - 3

3_ پادشاه مصر پس از دريافت تعبير رؤيايش ، خواهان حضور يوسف ( ع ) در نزد خويش شد .

و قال الملك ائتونى به

خواسته هاى ساقى پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 45 - 7

7_ ساقى دربار ، از پادشاه و بزرگان دربار خواست وى را به زندان نزد يوسف ( ع ) بفرستند تا تعبير خواب را از او جويا شود .

أنا أُنبّئكم بتأويله فأرسلون

حرف {ن} در {فأرسلون} نون وقايه و كسره آن، حاكى از {ياء} متكلم محذوف است. متعلق آن (إلى يوسف فى السجن) نيز به خاطر وضوحش، در كلام آورده نشده است. بنابر اين {فأرسلون} ; يعنى: پس مرا به سوى يوسف(ع) - كه در زندان است - بفرستيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 46 - 5

5_ ساقى دربار ، از يوسف ( ع ) خواست تا رؤيايى را كه در آن هفت گاو لاغر ديده شده كه هفت گاو چاق را مى خورند و هفت خوشه سبز و خوشه هايى خشك ديده شده ، تعبير كند .

أفتنا فى سبع بقرت سمان يأكلهنّ سبع عجاف و سبع سنبل_ت خضر و أُخر يابس_ت

درخواست تعبير رؤياى پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 46 - 5

5_ ساقى دربار ، از يوسف ( ع ) خواست تا رؤيايى را كه در آن هفت گاو لاغر

ديده شده كه هفت گاو چاق را مى خورند و هفت خوشه سبز و خوشه هايى خشك ديده شده ، تعبير كند .

أفتنا فى سبع بقرت سمان يأكلهنّ سبع عجاف و سبع سنبل_ت خضر و أُخر يابس_ت

رؤياى پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 43 - 2،3،5،8

2_ هفت گاو چاق كه هفت گاو لاغر به خوردن آنها پرداخته بودند و هفت خوشه سبز و خوشه هايى خشك ، رؤياى شگفت پادشاه مصر بود .

إنى أرى سبع بقرت سمان . .. و أُخر يابس_ت

{سمين} و {سمينة} (مفرد سِمان) به معناى چاق است. {اعجف} و {عجفاء} (مفرد عجاف) به معناى بسيار نحيف و لاغر است. تمييز {سبع} به قرينه جمله قبل ، {بقرات} است ; يعنى: يأكلهنّ سبع بقرات عجاف.

3_ ملك مصر ، رؤياى شگفت خويش را به طور مكرر ديده بود .

إنى أرى سبع بقرت سمان

ظاهر آن بود كه ملك در بيان رؤياى خويش، فعل ماضى {رأيت} (در خواب ديدم) به كار مى برد. آوردن فعل مضارع {أرى} (در خواب مى بينم) مى تواند اشاره به استمرار آن رؤيا باشد ; يعنى، چندين شب چنين ديده ام، به گونه اى كه گمان دارم دوباره نيز خواهم ديد.

5_ گاو هاى چاق و لاغر و خوشه هاى سبز و خشك ، در يك رؤياى پادشاه بودند نه هر كدام در رؤيايى جداگانه .

إنى أرى سبع بقرت . .. و سبع سنبل_ت خضر

برداشت فوق، از تكرار نشدن {أرى} در بيان ديدن خوشه هاى سبز و خشك استفاده مى شود ; زيرا اگر پادشاه خوشه ها را در غير رؤيايى

كه در آن گاوها را مشاهده كرده بود مى ديد، ظاهر آن بود كه فعل {أرى} در {سبع سنبلات. ..} تكرار مى شد. مفرد آوردن {رؤياى} در جمله {أفتونى فى رؤياى} نيز حكايت از اين معنا دارد.

8_ پادشاه مصر ، از رؤياى خويش دريافت كه آن رؤيا _ علاوه بر حكايت از حادثه اى غير منتظره _ گوياى توصيه و دستورالعملى نيز هست .

أفتونى فى رءي_ى إن كنتم للرءيا تعبرون

{افتاء} (مصدر أفتونى) به معناى بيان كردن حكم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 46 - 4

4_ ساقى دربار ، رؤياى پادشاه را به طور كامل و دقيق براى يوسف ( ع ) بازگو كرد .

إنى أرى سبع بقرت . .. أفتنا فى سبع بقرت ... و أُخر يابس_ت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 47 - 2،3،5،6،7

2_ رؤياى پادشاه مصر دربردارنده رمزهايى گوياى پيشامدهايى شيرين و تلخ طى يك دوره پانزده ساله

قال تزرعون سبع سنين دأبًا

جمله {تزرعون سبع سنين دأباً} (هفت سال با جديت زراعت كنيد) گوياى هفت سال آبادانى و جمله {ثم يأتى من بعد ذلك سبع شداد} در آيه بعد گوياى هفت سال قحطى و خشكسالى است و جمله {ثم يأتى من بعد ذلك عام . ..} گوياى سالى پر باران پس از هفت سال قحطى مى باشد. بنابراين رؤياى پادشاه، بيانگر حوادثى از يك دوره پانزده ساله بود.

3_ رؤياى پادشاه مصر گوياى برنامه و دستورالعملى براى مصون ماندن از مشكلات و حوادث تلخ و دشوار آينده

قال تزرعون سبع سنين دأبًا فما حصدتم فذروه فى سنبله

ظاهر

اين است كه يوسف(ع) حقايق و دستورالعملهايى را كه در بيان رؤياى پادشاه يادآور شده بود ، از آن رؤيا استفاده كرده باشد. بنابراين آن رؤيا در ضمن حكايت از دوره پانزده ساله ، گوياى دستورالعمل نيز بوده است.

5_ لزوم جديت و تلاش بسيار براى زراعت در هفت سال نخست ، پيامى نهفته در رؤياى پادشاه مصر

سبع بقرت سمان . .. قال تزرعون سبع سنين دأبًا

{دأب} مصدر و به معناى تلاش كردن است و {دأباً} در آيه شريفه در موضع اسم فاعل (دائبين) قرار گرفته و حال براى فاعل {تزرعون} مى باشد ; از اين رو دلالت بر تلاش فراوان دارد. به نظر مى رسد يوسف(ع) از چاق بودن گاوها چنين استنباط كرد كه: بايد با تلاش فراوان و به دست آوردن محصولات، انبارها را از مواد غذايى و غلات پر كنند.

6_ خوشه هاى خشك در رؤياى پادشاه ، پيامدار لزوم ذخيره سازى محصولات كشت و درو شده به همراه خوشه هاى آن

و أُخر يابس_ت . .. فما حصدتم فذروه فى سنبله

از آن جا كه دستور فوق (فذروه فى سنبله) با اين قسمت از رؤياى پادشاه كه خوشه هاى خشك را ديده بود ، تناسب دارد ; زيرا خوشه هاى خشك آماده براى ذخيره شدن است ، مى توان گفت: يوسف(ع) از عبارت {اُخر يابسات} دستور فوق را استنباط كرده بود.

7_ لزوم صرفه جويى در مصرف محصولات هفت ساله ، پيامى نهفته در رؤياى ملك

فما حصدتم فذروه فى سنبله إلاّ قليلاً مما تأكلون

{حصاد} (مصدر حصدتم) به معناى درو كردن است و {ذروا} فعل امر و به معناى {رها سازيد} مى باشد. {من} در {مما} بيانيه

و {إلاّ قليلاً} استثنا از {ما} در {ما حصدتم ...} است، بنابراين مفاد جمله {فما حصدتم ...} چنين مى شود: آنچه را درو مى كنيد در خوشه ها رها كنيد (آنها را نكوبيد و دانه ها را از خوشه ها جدا نسازيد) مگر مقدار اندكى كه به مصرف خوراكى مى رسانيد. تنها اين مقدار از برداشت را بكوبيد و از خوشه ها جدا سازيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 48 - 2،3،5

2_ رؤياى پادشاه ، گوياى تأخّر سال هاى قحطى از هفت سال آبادانى بود .

ثم يأتى من بعد ذلك سبع شداد

به نظر مى رسد يوسف(ع) از اينكه در رؤياى پادشاه گاوهاى لاغر به خوردن گاوهاى چاق پرداخته اند، دريافت كه سالهاى قحطى پس از سالهاى آبادانى رخ خواهد داد. تقدم ذكرى گاوهاى چاق بر گاوهاى لاغر در بيان رؤيا نيز مى تواند دليل ديگرى براى يوسف(ع) در اين تعبير باشد.

3_ استفاده از ارزاق ذخيره شده در سال هاى آبادانى طى هفت سال خشكسالى ، از پيام هاى نهفته در رؤياى پادشاه مصر

ثم يأتى من بعد ذلك سبع شداد يأكلن ماقدمتم لهنّ

ضمير در {يأكلن} و {لهنّ} به {سبع شداد} باز مى گردد و مراد از {ما قدّمتم لهنّ} (آنچه براى آن سالها پيش فرستاده ايد) ارزاق ذخيره شده در سالهاى آبادانى است. بنابراين {يأكلن ...} ; يعنى، سالهاى قحطى ذخايرى را كه در سالهاى آبادانى تهيه ديده ايد، مى خورند.

5_ لزوم مصرف نكردن همه ذخاير غذايى در ساليان قحطى ، پيامى نهفته در رؤياى پادشاه مصر

يأكلن ما قدمتم لهنّ إلاّ قليلاً مما تحصنون

فعل مضارع {يأكلهنّ} در

نقل رؤياى پادشاه (آيه 46) گوياى اين نكته بود كه گاوهاى لاغر به خوردن گاوهاى چاق پرداختند، ولى آنها را به تمامى نخوردند و گرنه فعل ماضى {اَكَلهنّ} به كار مى برد. به نظر مى رسد يوسف(ع) از نكته ياد شده دريافته بود كه بايد مقدارى از غلات باقى بماند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 49 - 2

2_ خواب پادشاه ، گوياى آمدن سالى پر بركت پس از سال هاى قحطى

أفتنا . .. ثم يأتى من بعد ذلك عام فيه يغاث الناس

يوسف(ع) از آن جايى كه گاوهاى لاغر در رؤياى پادشاه هفت رأس بودند ، دريافت كه پس از گذشت هفت سال ، قحطى پايان مى پذيرد و پايان پذيرفتن قحطى به اين است كه باران فرو ريزد ، گياهان رشد كند و ميوه جات فراوان گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 54 - 4

4_ يوسف ( ع ) و پادشاه در نخستين ملاقاتشان با يكديگر ، درباره رؤياى پادشاه ، تعبير يوسف ( ع ) و گزينش او به سمت مشاور ، به گفت و گو پرداختند .

و قال الملك ائتونى به أستخلصه لنفسى فلما كلّمه

اگرچه در آيه شريفه تصريح نشده كه پادشاه و يوسف(ع) درباره چه موضوعى گفت و گو كردند ; ولى قراين حاليه و مقاليه حاكى است كه موضوع سخن درباره رؤياى پادشاه و تعبير يوسف(ع) و نيز دعوت از يوسف(ع) به همكارى و مشاوره و. .. بوده است.

زليخا و پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 -

يوسف - 12 - 51 - 18

18_ زليخا در حضور پادشاه مصر ، بر صداقت و راستگويى يوسف ( ع ) تأكيد كرد .

و إنه لمن الص_دقين

ساقى پادشاه مصر و عجز معبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 45 - 3

3_ ساقى پادشاه ( هم بند يوسف در زندان ) با مشاهده درماندگى خواب گزاران از تعبير رؤياى پادشاه ، يوسف ( ع ) و دانش او از تعبير رؤيا را به ياد آورد .

و قال الذى نجا منهما وادّكر بعد أُمّة

{ادّكر} (به ياد آورد) از ماده {ذكر} و در اصل {اذتكر} بوده كه بر اساس قواعد صرفى ، {ادّكر} شده است. {اُمّة} در آيه شريفه ، به معناى مدت و زمان است.

ساقى پادشاه مصر و يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 45 - 2،3،4،6،7

2_ ساقى پادشاه ( هم بند يوسف در زندان ) ، مدتى مديد يوسف ( ع ) را از ياد برده و از گرفتارى او در زندان غافل شده بود .

و قال الذى نجا منهما وادّكر بعد أُمّة

نكره آوردن {اُمّة} مى تواند حاكى از طولانى بودن آن باشد. جمله {فلبث فى السجن بضع سنين} در آيه 42 ، مؤيد اين معناست.

3_ ساقى پادشاه ( هم بند يوسف در زندان ) با مشاهده درماندگى خواب گزاران از تعبير رؤياى پادشاه ، يوسف ( ع ) و دانش او از تعبير رؤيا را به ياد آورد .

و قال الذى نجا منهما وادّكر بعد أُمّة

{ادّكر} (به ياد آورد) از ماده {ذكر} و در اصل {اذتكر}

بوده كه بر اساس قواعد صرفى ، {ادّكر} شده است. {اُمّة} در آيه شريفه ، به معناى مدت و زمان است.

4_ ساقى دربار ، يوسف ( ع ) را براى تعبير رؤياى پادشاه معرفى كرد .

أنا أُنبّئكم بتأويله فأرسلون

6_ ساقى پادشاه مصر ، با بيان دانش يوسف ( ع ) ، خاطر نشان ساخت كه او در زندان به سر مى برد .

أنا أُنبئكم بتأويله فأرسلون

تفريع جمله {أرسلون} به وسيله حرف {فاء} بر جمله {أنا أُنبّئكم بتأويله} مى رساند كه: ساقى دربار ، ماجراى يوسف(ع) و زندانى بودن او را در حد ضرورت بيان كرده بود.

7_ ساقى دربار ، از پادشاه و بزرگان دربار خواست وى را به زندان نزد يوسف ( ع ) بفرستند تا تعبير خواب را از او جويا شود .

أنا أُنبّئكم بتأويله فأرسلون

حرف {ن} در {فأرسلون} نون وقايه و كسره آن، حاكى از {ياء} متكلم محذوف است. متعلق آن (إلى يوسف فى السجن) نيز به خاطر وضوحش، در كلام آورده نشده است. بنابر اين {فأرسلون} ; يعنى: پس مرا به سوى يوسف(ع) - كه در زندان است - بفرستيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 46 - 1،2،3،4،5،6،7

1_ ساقى دربار با اجازه پادشاه ، به طرف زندان شتافت و با يوسف ( ع ) ملاقات كرد .

فأرسلون. يوسف أيّها الصديق أفتنا

2_ ساقى دربار ، يوسف ( ع ) را انسانى بسيار راستگو ناميد و با لقب { صدّيق } او را مخاطب قرار داد .

يوسف أيّها الصديق

3_ ساقى پادشاه در ملاقاتش با يوسف ( ع ) ، راستى و درستى تعبير او را

از رؤياى خويش بازگو كرد .

يوسف أيّها الصديق

4_ ساقى دربار ، رؤياى پادشاه را به طور كامل و دقيق براى يوسف ( ع ) بازگو كرد .

إنى أرى سبع بقرت . .. أفتنا فى سبع بقرت ... و أُخر يابس_ت

5_ ساقى دربار ، از يوسف ( ع ) خواست تا رؤيايى را كه در آن هفت گاو لاغر ديده شده كه هفت گاو چاق را مى خورند و هفت خوشه سبز و خوشه هايى خشك ديده شده ، تعبير كند .

أفتنا فى سبع بقرت سمان يأكلهنّ سبع عجاف و سبع سنبل_ت خضر و أُخر يابس_ت

6_ رساندن تعبير خواب پادشاه به مردم ، از انگيزه هاى مراجعه ساقى به يوسف ( ع ) جهت تعبير خواب

أفتنا فى سبع بقرت . .. لعلّى أرجع إلى الناس

7_ شناساندن ارزش و مقام يوسف ( ع ) به مردم ، از انگيزه هاى ساقى براى مراجعه به يوسف ( ع ) جهت تعبير خواب

لعلّى أرجع إلى الناس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 50 - 5

5_ ساقى پادشاه از طرف دربار براى آزادسازى يوسف ( ع ) و حاضر كردن او نزد پادشاه ، به سوى زندان روانه شد .

فلما جاءه الرسول

{ال} در {الرسول} عهد ذكرى است و به قرينه (فأرسلون) در آيه 45 معلوم مى شود كه اين فرستاده ، همان ساقى پادشاه بود كه براى دريافت تعبير خواب به سوى يوسف(ع) فرستاده شده بود.

شگفتى رؤياى پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 43 - 1،2،4

1_ پادشاه مصر ، پس از

گذشت ساليانى از زندانى شدن يوسف ( ع ) ، رؤيايى شگفت ديد .

و قال الملك إنى أرى سبع بقرت سمان . .. إن كنتم للرءيا تعبرون

2_ هفت گاو چاق كه هفت گاو لاغر به خوردن آنها پرداخته بودند و هفت خوشه سبز و خوشه هايى خشك ، رؤياى شگفت پادشاه مصر بود .

إنى أرى سبع بقرت سمان . .. و أُخر يابس_ت

{سمين} و {سمينة} (مفرد سِمان) به معناى چاق است. {اعجف} و {عجفاء} (مفرد عجاف) به معناى بسيار نحيف و لاغر است. تمييز {سبع} به قرينه جمله قبل ، {بقرات} است ; يعنى: يأكلهنّ سبع بقرات عجاف.

4_ پادشاه مصر ، رؤياى خويش ( گاو هاى چاق و لاغر و خوشه هاى سبز و خشك ) را رؤيايى شگفت ارزيابى كرد .

ي_أيها الملأ أفتونى فى رءي_ى إن كنتم للرءيا تعبرون

مطرح كردن رؤيا براى گروهى از معبّران و اظهار ترديد در توانايى آنان براى تعبير آن رؤيا ، گوياى اين مطلب است كه ملك خواب خويش را امرى شگفت تلقى كرده بود.

شيطان و ساقى پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 42 - 9

9_ شيطان ، عامل فراموشى ساقى از يادآور شدن يوسف ( ع ) نزد پادشاه

فأنسي_ه الشيط_ن ذكر ربه

ظلم پادشاه قصه خضر(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 79 - 7،8

7- در زمان وقوع داستان موسى و خضر ( ع ) ، حكومتى ستم گر و غاصب وجود داشته است .

و كان وراءهم ملك يأخذ كلّ سفينة غصبًا

{وراء} به هر مكان مستور و پوشيده اى

گر چه روبه رو باشد، اطلاق مى گردد. (قاموس) بنابراين، سلطان غاصب، يا پشت سر مساكين و در تعقيب كشتى داران بوده است و يا در پيش روى آنان بوده آن ها در مسير خود با او برخورد مى كردند.

8- مقارن با وقوع داستان موسى و خضر ( ع ) ، پادشاهى ، كلّيه كشتى هاى سالم را در آن منطقه ، مصادره مى كرد .

و كان وراءهم ملك يأخذ كلّ سفينة غصبًا

مراد از {كلّ سفينة} _ به قرينه {أن أعيبها} {كلّ سفينة صالحة} بوده است.

عجز معبران پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 44 - 2،3

2_ خواب گزاران دربار ، تعبير رؤياى مختلط و آشفته را خارج از قلمرو دانش خويش دانستند .

و ما نحن بتأويل الأحل_م بع_لمين

{ال} در {الأحلام} عهد ذكرى است و اشاره به {أضغاث أحلام} دارد. بنابراين {ما نحن ...} ; يعنى: تأويل آن گونه از رؤياها را كه همانند بافه هاى چند رشته است ، نمى دانيم.

3_ معبّران دربار ، على رغم اظهار ناتوانى خويش از تعبير رؤياى پادشاه ، آن را داراى تعبير و تأويل مى دانستند .

قالوا . .. ما نحن بتأويل الأحل_م بع_لمين

مفاد جمله {و ما نحن . ..} اين است كه اين گونه رؤياها ، تعبير و تأويل دارد و لكن ما بدان واقف نيستيم.

عدالت پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 42 - 2

2_ پادشاه مصر در ديدگاه يوسف ( ع ) ، انسان ستمگرى نبود كه نتوان به عدل و انصاف او اميد داشت

.

اذكرنى عند ربك

از اينكه يوسف(ع) از ساقى پادشاه مى خواهد كه داستان مظلوميت او را نزد پادشاه بيان كند ، معلوم مى شود يوسف(ع) به دادخواهى وى اميد داشته است.

عقيده پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 51 - 9

9_ پادشاه مصر و درباريان او در مصر باستان و عصر يوسف ( ع ) ، به وجود خداوند و منزّه بودنش اعتقاد داشتند .

قلن ح_ش لله

غارتگرى پادشاه قصه خضر(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 79 - 1

1- هدف خضر ( ع ) از اقدام به معيوب ساختن كشتى ، نجات دادن آن از غارت و مصادره سلطان غاصب بود .

أمّا السفينة . .. فأردت أن أعيبها ... يأخذ كلّ سفينة غصبًا

فراموشى ساقى پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 42 - 8

8_ ساقى پادشاه پس از رهايى از زندان ، درخواست يوسف ( ع ) ( يادآورى وضعيت او ) را فراموش كرد .

فأنسي_ه الشيط_ن ذكر ربه

{انساء} (مصدر أنساه) يعنى به فراموشى انداختن. ضمير در {أنساه} و {ربه} به {الذى} - كه مراد از آن ساقى پادشاه است - برمى گردد. بر اين اساس، جمله {فأنساه ...} چنين معنا مى شود: شيطان از خاطر ساقى زدود كه داستان يوسف(ع) را نزد پادشاه يادآور شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 45 - 2

2_ ساقى پادشاه ( هم بند يوسف در زندان ) ، مدتى مديد يوسف (

ع ) را از ياد برده و از گرفتارى او در زندان غافل شده بود .

و قال الذى نجا منهما وادّكر بعد أُمّة

نكره آوردن {اُمّة} مى تواند حاكى از طولانى بودن آن باشد. جمله {فلبث فى السجن بضع سنين} در آيه 42 ، مؤيد اين معناست.

فضايل پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 54 - 9،10

9_ پادشاه مصر در عصر يوسف ، فردى با فراست و از حكمت و تدبير برخوردار بود .

و قال الملك ائتونى به أستخلصه لنفسى فلما كلّمه قال إنك اليوم لدينا مكين أمين

10_ پادشاه مصر در عصر يوسف ، دوستدار پاكدامنان ، دانشمندان و درستكاران امين بود .

فلما كلّمه قال إنك اليوم لدينا مكين أمين

فوايد آبخورى پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 72 - 3

3_ جام شاهى ، وسيله پيمانه كردن غلات براى تعيين سهميه افراد در دوران قحطى هفت ساله مصر

جعل السقاية فى رحل أخيه . .. نفقد صواع الملك

تعبير كردن از جام گمشده به {سقاية} (جام) و {صواع} (پيمانه) گوياى اين است كه پيمانه مورد استفاده براى تعيين سهميه افراد، همان ظرفى بود كه پيش از سپردن آن به يوسف(ع) براى نوشيدن آب و مانند آن مورد استفاده پادشاه قرار مى گرفته بود.

كيفر دزد آبخورى پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 74 - 1،2

1_ كارگزاران يوسف به فرزندان يعقوب اعلام كردند كه در صورت شناسايى سارق ، وى را مجازات خواهند كرد .

قالوا فما جزؤه إن كنتم

ك_ذبين

2_ كارگزاران يوسف از متهمان ( فرزندان يعقوب ) خواستند ، تا خودشان كيفر سارق جام پادشاه را تعيين كنند .

قالوا فما جزؤه إن كنتم ك_ذبين

ضمير در {جزاؤه} به سارق جامى شاهى ، كه از جمله هاى قبل استفاده مى شود ، برمى گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 75 - 1،6

1_ فرزندان يعقوب ، برده شدن را كيفر و مجازات سرقت كننده جام پادشاه دانستند .

قالوا فما جزؤه . .. قالوا جزؤه من وجد فى رحله فهو جزؤه

مفاد جمله {فهو جزؤه} اين است كه سارق ملك كسى مى شود كه از اموال او دزدى شده است. در {مجمع البيان} آمده است كه: مدت اين استرقاق و ملكيت يك سال بوده است.

6_ { عن على بن موسى الرضا ( ع ) : كانت الحكومة فى بنى اسرائيل إذا سرق أحد شيئاً استرق به ، . . . فقال لهم يوسف : ما جزاء من وجد فى رحله ؟ قالوا : هو جزاؤه . . . ;

از امام رضا(ع) روايت شده است: [قانون] در حكومت بنى اسرائيل چنين بود كه اگر كسى چيزى را مى دزديد، در مقابل آن به بردگى گرفته مى شد . .. پس يوسف به كاروانيان گفت: جزاى كسى كه [آن جام] در بار او يافت شود چيست؟ گفتند: خود او جزاى آن است ... [كه بايد به بردگى گرفته شود]}.

گفتگوى يوسف(ع) با پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 54 - 4،5

4_ يوسف ( ع ) و پادشاه در نخستين ملاقاتشان با

يكديگر ، درباره رؤياى پادشاه ، تعبير يوسف ( ع ) و گزينش او به سمت مشاور ، به گفت و گو پرداختند .

و قال الملك ائتونى به أستخلصه لنفسى فلما كلّمه

اگرچه در آيه شريفه تصريح نشده كه پادشاه و يوسف(ع) درباره چه موضوعى گفت و گو كردند ; ولى قراين حاليه و مقاليه حاكى است كه موضوع سخن درباره رؤياى پادشاه و تعبير يوسف(ع) و نيز دعوت از يوسف(ع) به همكارى و مشاوره و. .. بوده است.

5_ گفت و گوى يوسف ( ع ) با پادشاه در نخستين ملاقات ، موجب توجه بيشتر و اعتماد افزون تر پادشاه به او شد .

فلما كلّمه قال إنك اليوم لدينا مكين أمين

ظاهر اين است كه ضمير فاعلى در {كلّمه} به يوسف(ع) و ضمير مفعولى آن به پادشاه برگردد. ترتب جمله {قال إنك...} مؤيد اين نظر است و چون پادشاه پس از گفت وگوى يوسف(ع) با وى اظهار داشت: {إنك اليوم ...}، معلوم مى شود سخنان يوسف(ع) باعث توجه افزون تر پادشاه به او شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 55 - 1،3،16،18

1_ يوسف ( ع ) از پادشاه خواست وى را به وزارت كشاورزى مصر و تصدى انبار هاى غله ، منصوب كند .

قال اجعلنى على خزائن الأرض

از آن جا كه يوسف(ع) در تعبير رؤياى پادشاه بيان داشت كه بايد هفت سال با جديّت به امر كاشت و برداشت و ذخيره سازى ارزاق بپردازند، چنين برمى آيد كه مقصود وى از {مرا بر گنجينه هاى زمين بگمار} اين است كه امور ياد شده را به من بسپار ;

يعنى، امر كشت و برداشت (وزارت كشاورزى) و نيز انبارهاى غلّه در اختيار من باشد.

3_ يوسف ( ع ) دليل صلاحيت خويش براى تصدى امور غذايى مردم مصر را براى پادشاه بيان كرد .

اجعلنى على خزائن الأرض إنى حفيظ عليم

جمله {إنى حفيظ عليم}تعليل براى {اجعلنى. ..}است.

16_ { عن على بن موسى الرضا ( ع ) : . . . ان يوسف ( ع ) . . . لما دفعته الضرورة إلى تولى خزائن العزيز قال : اجعلنى على خزائن الأرض . . . ;

از امام رضا(ع) روايت شده است: . .. هنگامى كه ضرورت ايجاب كرد ، يوسف سرپرستى خزاين عزيز مصر را بپذيرد گفت: {اجعلنى على خزائن الأرض ...}.

18_ { عن أبى عبدالله ( ع ) أنه قال لقوم ممّن يظهرون الزّهد و يدعون الناس أن يكونوا معهم على مثل الذى هم عليه من التقشّف . . . أخبرونى أين أنتم عن . . .يوسف النبى ( ع ) حيث قال لملك مصر : { اجعلنى على خزائن الأرض . . . } فكان من أمره الذى كان أن اختار مملكة الملك و ما حول ها إلى اليمن . . . فلم نجد أحداً عاب ذلك عليه . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده خطاب به گروهى كه اظهار زهد مى كردند و مردم را دعوت مى نمودند كه همانند آنان زندگى را بر خود سخت گيرند . .. فرمود: مرا خبر دهيد شما درباره يوسف پيغمبر(ع) چگونه مى انديشيد كه او به پادشاه مصر گفت: {اجعلنى على خزائن الأرض ...}؟ پس كار يوسف به آن جا رسيد كه همه كشور پادشاه و

اطراف آن تا يمن را در اختيار گرفت ... در عين حال نيافتيم كسى را كه اين را بر او عيب گرفته باشد ...}.

گم شدن آبخورى پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 70 - 9

9_ { عن أبى عبدالله عليه السلام . . . قال : إنهم سرقوا يوسف من أبيه ألا ترى أنه قال لهم حين قالوا : ماذا تفقدون ؟ قالوا : نفقد صواع الملك ، و لم يقولوا : سرقتم صواع الملك ، إنما عنى أنكم سرقتم يوسف من أبيه ;

از امام صادق(ع) روايت شده است [كه در پاسخ سؤال مردى كه از {إنكم لسارقون} پرسيده بود ]فرمود: آنان يوسف را از پدرش سرقت كرده بودند. آيا توجه نمى كنى كه هنگامى كه برادران يوسف گفتند: چه چيزى گم كرده ايد؟ او و كارگزارانش به آنان گفتند: {پيمانه پادشاه را گم كرده ايم} و نگفتند: پيمانه پادشاه را دزديديد. جز اين نيست كه نظر يوسف بر اين بود كه شما يوسف را از پدرش سرقت كرديد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 72 - 1

1_ گم شدن جام آبخورى پادشاه ، دليل ارائه شده به فرزندان يعقوب براى متوقف ساختن و بازجويى از آنان

ماذا تفقدون. قالوا نفقد صواع الملك

{صواع} به معناى پيمانه است.

محدوده اختيارات پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 76 - 12

12_ وضع قوانين و مقررات حكومت مصر در زمان وزارت يوسف ( ع ) ، در اختيار پادشاه بود .

ما

كان ليأخذ أخاه فى دين الملك

مديريت پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 54 - 9

9_ پادشاه مصر در عصر يوسف ، فردى با فراست و از حكمت و تدبير برخوردار بود .

و قال الملك ائتونى به أستخلصه لنفسى فلما كلّمه قال إنك اليوم لدينا مكين أمين

مشاور مخصوص پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 54 - 2،4

2_ پادشاه مصر در فراخوانى يوسف ( ع ) به دربار ، يادآور شد كه وى را مشاور ويژه خويش خواهد ساخت .

قال الملك ائتونى به أستخلصه لنفسى

آن گاه كه آدمى كسى را محرم اسرار خود قرار دهد و در امور خويش وى را مداخله دهد، گفته مى شود: {أستخلصه} (برگرفته شده از لسان العرب). بنابراين {أستخلصه لنفسى} ; يعنى، تا يوسف(ع) را محرم اسرار خويش سازم و در اداره امور مملكتى او را مداخله دهم. از اين معنا مى توان به مشاور مخصوص تعبير كرد.

4_ يوسف ( ع ) و پادشاه در نخستين ملاقاتشان با يكديگر ، درباره رؤياى پادشاه ، تعبير يوسف ( ع ) و گزينش او به سمت مشاور ، به گفت و گو پرداختند .

و قال الملك ائتونى به أستخلصه لنفسى فلما كلّمه

اگرچه در آيه شريفه تصريح نشده كه پادشاه و يوسف(ع) درباره چه موضوعى گفت و گو كردند ; ولى قراين حاليه و مقاليه حاكى است كه موضوع سخن درباره رؤياى پادشاه و تعبير يوسف(ع) و نيز دعوت از يوسف(ع) به همكارى و مشاوره و. .. بوده است.

معبران پادشاه مصر

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 44 - 1

1_ خواب گزاران دربار ، رؤياى شگفت پادشاه مصر را رؤيايى آشفته و داراى رشته هاى گوناگون و نامشخص ، قلمداد كردند .

قالوا أضغ_ث أحل_م

{ضغث} (مفرد أضغاث) به دسته و بافه اى از گياه گفته مى شود. خواب گزاران با تشبيه رؤياى پادشاه به دسته ها و بافه هاى متعدد، به اين معنا اشاره دارند كه: رؤياى وى داراى رشته ها و اجزايى چند است، به گونه اى كه كشف ارتباط آنها با يكديگر و تفسير مجموعه آن، دشوار و يا ناممكن است.

مكان كشف آبخورى پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 76 - 3

3_ يوسف ( ع ) در بازرسى بار بنيامين ، جام شاهى را از بار وى بيرون آورد .

ثم استخرجها من وعاء أخيه

ضمير مفعولى در {استخرجها} به {صواع} و يا {سقاية} باز مى گردد. قابل ذكر است كه آوردن فعل {استخرج} (بيرون آورد) به جاى {وجد} (يافت) به خاطر اين است كه يوسف(ع) مى دانست جام شاهى در اثاثيه بنيامين است.

ملاقات پادشاه مصر با يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 54 - 8

8_ پادشاه مصر در پى ملاقاتش با يوسف ( ع ) و احراز شخصيت و دانش او ، به وى اعلام كرد كه در دستگاه حكومتى ، رأيى نافذ و فرمانى مطاع خواهد داشت .

فلما كلّمه قال إنك اليوم لدينا مكين أمين

به كسى كه داراى منزلتى والا و شأنى رفيع باشد {مكين} گفته مى

شود. {أمين} نيز به كسى گفته مى شود كه از خيانت بپرهيزد و به صداقت گفتارش و درستى رفتارش اطمينان باشد. سخن پادشاه (تو نزد ما منزلتى والا دارى) كنايه از اين است كه: دستوراتت نافذ است و آنچه در امر حكومت پيشنهاد كنى مورد قبول است.

منشأ فراموشى ساقى پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 42 - 9

9_ شيطان ، عامل فراموشى ساقى از يادآور شدن يوسف ( ع ) نزد پادشاه

فأنسي_ه الشيط_ن ذكر ربه

نجات ساقى پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 45 - 1

1_ يكى از دو هم بند زندانى يوسف ( ع ) ، از مرگ و زندان نجات پيدا كرد و به دربار راه يافت و ديگرى به اعدام محكوم شد .

و قال الذى نجا منهما

نقش ساقى پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 50 - 1

1_ پادشاه مصر از طريق ساقى و فرستاده دربار به نزد يوسف ( ع ) از تعبير رؤياى شگفت خويش آگاه شد .

و قال الملك ائتونى به

ويژگيهاى آبخورى پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 72 - 20

20_ { عن أبى عبدالله ( ع ) فى قوله : { صواع الملك } قال : كان قدحاً من ذهب و قال : كان صواع يوسف إذ كيل به قال : لعن الله الخوّان لاتخونوا به بصوت حسن ;

امام صادق(ع) درباره سخن خداوند {صواع الملك} فرمود:

جامى از طلا بوده است و فرمود: جام يوسف چنين بود كه هرگاه با آن پيمانه مى شد، با صداى خوش مى گفت: خدا لعنت كند خيانت كنندگان را، در پيمانه خيانت نكنيد}.

همسر پادشاه مصر در مجلس زليخا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 52 - 4

4_ همسر پادشاه مصر از زنان حاضر در مجلس مهمانى زليخا و دلباخته يوسف ( ع ) بود .

ذلك ليعلم أنى لم أخنه بالغيب

بر اين مبنا كه ضمير در {يعلم} و {لم أخنه} به {ملك} باز گردد ، از جمله {ذلك ليعلم . ..} معلوم مى شود كه همسر ملك نيز در زمره زنانى بود كه دستهاى خويش را بريدند.

همسر پادشاه مصر و يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 52 - 4

4_ همسر پادشاه مصر از زنان حاضر در مجلس مهمانى زليخا و دلباخته يوسف ( ع ) بود .

ذلك ليعلم أنى لم أخنه بالغيب

بر اين مبنا كه ضمير در {يعلم} و {لم أخنه} به {ملك} باز گردد ، از جمله {ذلك ليعلم . ..} معلوم مى شود كه همسر ملك نيز در زمره زنانى بود كه دستهاى خويش را بريدند.

يوسف(ع) و پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 42 - 2

2_ پادشاه مصر در ديدگاه يوسف ( ع ) ، انسان ستمگرى نبود كه نتوان به عدل و انصاف او اميد داشت .

اذكرنى عند ربك

از اينكه يوسف(ع) از ساقى پادشاه مى خواهد كه داستان مظلوميت او را نزد پادشاه

بيان كند ، معلوم مى شود يوسف(ع) به دادخواهى وى اميد داشته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 50 - 1،7،14،16،17،18

1_ پادشاه مصر از طريق ساقى و فرستاده دربار به نزد يوسف ( ع ) از تعبير رؤياى شگفت خويش آگاه شد .

و قال الملك ائتونى به

7_ بازجويى از زنانى كه در ماجراى ميهمانى زليخا دست هاى خويش را بريدند ، شرط يوسف ( ع ) براى بيرون آمدن از زندان و حاضر شدن در نزد پادشاه

قال ارجع إلى ربك فسئله ما بال النسوة الّ_تى قطعن أيديهنّ

14_ يوسف ( ع ) با ابلاغ بى گناهى خويش به پادشاه ، بر اين نكته تأكيد كرد كه زندانى شدنش نتيجه مكر و كيد زنان اشراف بوده است .

إن ربى بكيدهنّ عليم

16_ يوسف ( ع ) در پيامش به پادشاه ، خداوند را حقيقتى آگاه به امور انسان ها معرفى كرد .

إن ربى بكيدهنّ عليم

17_ يوسف ( ع ) در پيامش به پادشاه مصر ، خداوند را رب و مدبر خويش معرفى كرد .

فسئله ما بال النسوة . .. إن ربى بكيدهنّ عليم

18_ يوسف ( ع ) در پيامش به پادشاه ، به او گوشزد كرد كه وى را رب و مالك خويش نخواهد دانست و خود را بنده او نخواهد شمرد .

إن ربى بكيدهنّ عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 52 - 3،12،13

3_ يوسف ( ع ) با تقاضاى دادرسى و درخواست بازجويى از زنان ، درصدد بود تا به پادشاه اثبات كند كه هرگز با همسر وى رابطه

نامشروع نداشته و به او خيانت نكرده است .

ذلك ليعلم أنى لم أخنه بالغيب

برداشت فوق ، بر اين اساس است كه ضمير در {يعلم} و {لم أخنه} به {ملك} باز گردد.

12_ يوسف ( ع ) با تقاضاى دادرسى درصدد بود به پادشاه مصر ثابت كند كه خيانتكاران هرگز به پيروزى نمى رسند و مكرشان فرجامى ندارد .

ذلك ليعلم . .. أن الله لايهدى كيد الخائنين

چنان چه گذشت عبارت {أن الله لايهدى . ..} عطف بر {أنى ...} است ; يعنى: {ذلك ليعلم أن الله ...}. اين بدان خاطر بود كه عزيز و يا پادشاه بداند كه خداوند مكر خيانتكاران را به ثمر نمى نشاند.

13_ تلاش يوسف ( ع ) براى متوجه ساختن پادشاه مصر به نقش تعيين كننده سنن و اراده الهى در شكل گيرى حوادث و رخدادها

ذلك ليعلم . .. أن الله لايهدى كيد الخائنين

يوسف(ع) و رد دعوت پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 52 - 1

1_ يوسف ( ع ) در زندان مصر ، علت هاى نپذيرفتن دعوت پادشاه و حاضر نشدن در نزد او و تقاضاى دادرسى را بيان كرد .

قال ارجع إلى ربك . .. ذلك ليعلم

در اينكه جمله {ذلك ليعلم . ..} تا آخر آيه بعد كلام يوسف(ع) است يا سخن زليخا، دو نظر ابراز شده است. دلايل متعددى مؤيد نظر نخست است كه به برخى از آنها اشاره مى شود: 1- ظاهر اين است كه {أن الله ...} عطف بر {أنى لم أخنه ...} باشد ; يعنى: {ذلك ليعلم... أن الله لايهدى ...}. اين معنا محتمل نيست كه

سخن زليخا باشد. 2- آنچه در آيه بعد آمده، حقايق و معارفى بلند است كه اعتقاد و باور به آنها از زنى چون زليخا _ كه در سلك مشركان است _ برنمى آيد.

يوسف(ع) و ساقى پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 42 - 1

1_ يوسف ( ع ) از هم بند خويش ، ساقى پادشاه ، خواست تا پس از رهايى ، داستان او را براى پادشاه بيان كند .

وقال للذى ظنّ أنه ناج منهما اذكرنى عند ربك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 50 - 6

6_ يوسف ( ع ) پيك دربار را باز گرداند تا از پادشاه بخواهد درباره ماجراى مهمانان زليخا تحقيق كند .

قال ارجع إلى ربك فسئله ما بال النسوة

{بال} به معناى شأن و كار مهم است و مراد از آن در آيه شريفه ، ماجرا و داستان مى باشد.

يوسف(ع) و همسر پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 52 - 3

3_ يوسف ( ع ) با تقاضاى دادرسى و درخواست بازجويى از زنان ، درصدد بود تا به پادشاه اثبات كند كه هرگز با همسر وى رابطه نامشروع نداشته و به او خيانت نكرده است .

ذلك ليعلم أنى لم أخنه بالغيب

برداشت فوق ، بر اين اساس است كه ضمير در {يعلم} و {لم أخنه} به {ملك} باز گردد.

پادشاه مصر

{پادشاه مصر}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 76 - 13

13_ يوسف (

ع ) در زمان قحطى مصر ، پادشاه آن ديار نبود .

ما كان ليأخذ أخاه فى دين الملك

آبخورى پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 70 - 3

3_ يوسف ( ع ) به هنگام آماده كردن محموله برادرانش ، آبخورى مخصوص را در محموله بنيامين قرار داد .

فلما جهّزهم بجهازهم جعل السقاية فى رحل أخيه

{سقاية} به ظرفى گفته مى شود كه براى آب خوردن از آن استفاده مى شود. {ال} تعريف در آن مى رساند كه ظرف ويژه اى بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 76 - 5

5_ گذاشتن جام شاهى در اثاثيه بنيامين ، جويا$ شدن از مجازات سارق در آيين فرزندان يعقوب و تفتيش بار بنيامين پس از ساير برادران ، از الهامات خدا به يوسف ( ع ) براى نگه داشتن بنيامين نزد خود بود .

كذلك كدنا ليوسف

{كذلك} اشاره به مجموعه طرح و نقشه اى دارد كه آيات 70 تا 75 بيانگر آن بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 77 - 1

1_ برادران يوسف با مشاهده جام شاهى در اثاثيه بنيامين ، وى را سارق آن جام شناختند و به آن اعتراف كردند .

قالوا إن يسرق فقد سرق أخ له من قبل

آگاهى پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 51 - 4

4_ پادشاه مصر پيش از بازجويى از زنان اشراف ، به تقاضاى آنان ( درخواست كام روايى ) از يوسف ( ع

) و بى گناهى او آگاه شده بود .

قال ما خطبكنّ إذ رودتنّ يوسف عن نفسه

{إذ} بدل اشتمال براى {خطبكنّ} است و بيانگر مقصود پادشاه از ماجرايى است كه درباره آن بازجويى مى كرد. بنابراين {ما خطبكنّ ...} ; يعنى، داستان شما چيست؟ منظورم آن داستانى است كه تقاضاى كام روايى از يوسف مى كرديد. تصريح شاه به اينكه شما زنان از يوسف(ع) تقاضا كرديد، مى رساندكه وى به مراوده آنان و بى گناهى يوسف(ع) آگاهى يافته بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 52 - 2

2_ آگاه شدن عزيز مصر به پرهيز يوسف ( ع ) از رابطه نامشروع با همسر وى ، از اهداف يوسف ( ع ) در تقاضاى دادرسى و بازجويى از زنان اشراف

ذلك ليعلم أنى لم أخنه بالغيب

چنان چه {ذلك ليعلم . ..} كلام يوسف(ع) باشد، مشاراليه {ذلك} خارج نشدن از زندان و تقاضاى دادرسى و محاكمه زنان اشراف است. ضمير در {يعلم} و {لم أخنه} مى تواند به {عزيز} باز گردد و مى تواند مراد از آن {ملك} باشد. برداشت فوق بر اساس احتمال نخست است. بنابراين {ذلك ليعلم ...} ; يعنى، بيرون نرفتن من از زندان و تقاضاى دادرسى بدان خاطر بود كه عزيز مصر بداند من در نهان به او خيانتى نكردم.

ابلاغ تعبير رؤياى پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 46 - 6

6_ رساندن تعبير خواب پادشاه به مردم ، از انگيزه هاى مراجعه ساقى به يوسف ( ع ) جهت تعبير خواب

أفتنا فى سبع بقرت . ..

لعلّى أرجع إلى الناس

ارزش آبخورى پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 70 - 8

8_ جام پنهان شده در محموله بنيامين ، ظرفى قيمتى و با ارزش بود .

جعل السقاية . .. أذّن مؤذّن أيّتها العير إنكم لس_رقون

از اين كه بر فرزندان يعقوب اطلاق شده كه سارقيد نه سرقت كرديد و اينكه مؤذّن مسأله را علنى اعلام مى نمايد و آن را تكرار مى كند، همچنين از اينكه يوسف(ع) مى توانست سارق جام را برده خويش سازد، معلوم مى شود كه آن جام، ظرفى با ارزش و قيمتى بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 72 - 6

6_ پيمانه مفقود شده در بارگاه يوسف ، داراى ارزشى فراوان

نفقد صواع الملك و لمن جاء به حمل بعير

از اين كه براى يابنده پيمانه دربار يك بار شتر غله تعيين شد كه طبعاً در زمان قحطى و جيره بندى ارزش فراوانى داشت ، معلوم مى شود پيمانه مذكور ظرفى قيمتى و ارزشمند بوده است.

استيذان ساقى پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 46 - 1

1_ ساقى دربار با اجازه پادشاه ، به طرف زندان شتافت و با يوسف ( ع ) ملاقات كرد .

فأرسلون. يوسف أيّها الصديق أفتنا

اطمينان پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 50 - 2

2_ پادشاه مصر به راستى و درستى تعبير و تفسير يوسف ( ع ) ار رؤياى شگفتش ، اطمينان يافت .

و قال

الملك ائتونى به

از اينكه پادشاه مصر پس از شنيدن تعبير و تأويل خواب خويش ، يوسف(ع) را احضار مى كند ، معلوم مى شود وى دريافته بود كه تعبير يوسف(ع) عالمانه و شايسته اعتنا كردن است.

اطمينان ساقى پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 45 - 5

5_ ساقى پادشاه ، به توانمندى يوسف ( ع ) در تعبير رؤياى شگفت پادشاه ، اطمينان داشت .

أنا أُنبّئكم بتأويله فأرسلون

تركيب {أنا أُنبّئكم} دلالت بر تأكيد مضمون جمله دارد و اين ، حاكى از اطمينان ساقى دربار به آگاهى ويژه يوسف(ع) از تعبير رؤياهاست.

اعتماد پادشاه مصر به يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 54 - 5

5_ گفت و گوى يوسف ( ع ) با پادشاه در نخستين ملاقات ، موجب توجه بيشتر و اعتماد افزون تر پادشاه به او شد .

فلما كلّمه قال إنك اليوم لدينا مكين أمين

ظاهر اين است كه ضمير فاعلى در {كلّمه} به يوسف(ع) و ضمير مفعولى آن به پادشاه برگردد. ترتب جمله {قال إنك...} مؤيد اين نظر است و چون پادشاه پس از گفت وگوى يوسف(ع) با وى اظهار داشت: {إنك اليوم ...}، معلوم مى شود سخنان يوسف(ع) باعث توجه افزون تر پادشاه به او شد.

اقرار معبران پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 44 - 2،3

2_ خواب گزاران دربار ، تعبير رؤياى مختلط و آشفته را خارج از قلمرو دانش خويش دانستند .

و ما نحن بتأويل الأحل_م بع_لمين

{ال} در {الأحلام} عهد ذكرى است

و اشاره به {أضغاث أحلام} دارد. بنابراين {ما نحن ...} ; يعنى: تأويل آن گونه از رؤياها را كه همانند بافه هاى چند رشته است ، نمى دانيم.

3_ معبّران دربار ، على رغم اظهار ناتوانى خويش از تعبير رؤياى پادشاه ، آن را داراى تعبير و تأويل مى دانستند .

قالوا . .. ما نحن بتأويل الأحل_م بع_لمين

مفاد جمله {و ما نحن . ..} اين است كه اين گونه رؤياها ، تعبير و تأويل دارد و لكن ما بدان واقف نيستيم.

اوامر پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 50 - 4

4_ پادشاه مصر پس از دريافت تعبير رؤيايش ، به آزادى يوسف ( ع ) از زندان و بار يافتن او به دربار فرمان داد .

و قال الملك ائتونى به . .. قال ارجع

از اينكه يوسف(ع) با فرستاده پادشاه از زندان خارج نمى شود و به دربار نمى آيد ، معلوم مى شود فرمان پادشاه مبنى بر احضار او (ائتونى به) احضار اجبارى نبوده است ; بلكه دستور به آزادى آن حضرت از زندان و بار يافتن به دربار بوده است.

اهداف ساقى پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 46 - 6،7

6_ رساندن تعبير خواب پادشاه به مردم ، از انگيزه هاى مراجعه ساقى به يوسف ( ع ) جهت تعبير خواب

أفتنا فى سبع بقرت . .. لعلّى أرجع إلى الناس

7_ شناساندن ارزش و مقام يوسف ( ع ) به مردم ، از انگيزه هاى ساقى براى مراجعه به يوسف ( ع ) جهت تعبير خواب

لعلّى

أرجع إلى الناس

بازجويى پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 51 - 1،2،3

1_ پادشاه مصر به منظور بازجويى از زنان اشراف درباره ماجرايشان با يوسف ( ع ) آنان را احضار كرد .

قال ما خطبكنّ

2_ پادشاه مصر داستان يوسف و زنان اشراف را ، ماجرايى بزرگ ارزيابى كرد و خود عهده دار بازجويى از زنان اشراف شد .

قال ما خطبكنّ إذ رودتنّ يوسف عن نفسه

{خطب} به معناى كار و امر بزرگ است. و مراد از آن در اين جا داستان و ماجراست.

3_ بازجويى پادشاه از زنان اشراف ، پاسخى به پيام و تقاضاى يوسف ( ع ) بود .

فسئله ما بال النسوة . .. قال ما خطبكنّ

بينش پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 51 - 2

2_ پادشاه مصر داستان يوسف و زنان اشراف را ، ماجرايى بزرگ ارزيابى كرد و خود عهده دار بازجويى از زنان اشراف شد .

قال ما خطبكنّ إذ رودتنّ يوسف عن نفسه

{خطب} به معناى كار و امر بزرگ است. و مراد از آن در اين جا داستان و ماجراست.

بينش ساقى پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 46 - 8

8_ ساقى ، احتمال مى داد دربار مانع رساندن تعبير خواب پادشاه به مردم شود .

لعلّى أرجع إلى الناس لعلّهم يعلمون

پادشاه مصر و اشراف مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 43 - 6

6_ پادشاه مصر ، از معبّران و بزرگان دربار

خواست تا رؤياى شگفتش را تعبير كنند .

و قال الملك إنى أرى . .. ي_أيها الملأ أفتونى

{ملأ} به معناى بزرگان است ، كه به مناسبت مورد مى توان گفت: مراد از آن در آيه شريفه ، خواب گزاران دربار است كه از موقعيتى خاص برخوردار بودند و از بزرگان و دانشمندان محسوب مى شدند.

پادشاه مصر و امينان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 54 - 10

10_ پادشاه مصر در عصر يوسف ، دوستدار پاكدامنان ، دانشمندان و درستكاران امين بود .

فلما كلّمه قال إنك اليوم لدينا مكين أمين

پادشاه مصر و بردگى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 54 - 12

12_ الغاى حكم بردگى يوسف ( ع ) به دست پادشاه مصر *

ائتونى به أستخلصه . .. قال إنك اليوم لدينا مكين أمين

جمله {أستخلصه لنفسى} و نيز متروك شدن قصه بردگى يوسف(ع) در ادامه داستان او ، مى تواند گوياى برداشت فوق باشد.

پادشاه مصر و بى گناهى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 42 - 14

14_ پادشاه مصر در صورت آگاهى از وضعيت يوسف ( ع ) ، او را از زندان آزاد مى كرد .

فأنسي_ه الشيط_ن ذكر ربه فلبث فى السجن بضع سنين

{لبث} به معناى اقامت كردن (ماندگار شدن) است. برداشت فوق ، از تفريع جمله {لبث ...} بر جمله قبل معلوم مى شود ; يعنى ، شيطان ساقى پادشاه را به فراموشى انداخت و در نتيجه ، يوسف(ع) چند سال ديگر در زندان ماندگار شد.

پادشاه مصر و خواسته هاى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 56 - 1

1_ پادشاه مصر ، پيشنهاد يوسف ( ع ) را پذيرفت و مديريت كشت و برداشت محصولات و ذخيره سازى و توزيع آنها را به او سپرد .

اجعلنى على خزائن الأرض . .. و كذلك مكّنّا ليوسف فى الأرض

پادشاه مصر و زنان اشراف مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 51 - 1،2،4

1_ پادشاه مصر به منظور بازجويى از زنان اشراف درباره ماجرايشان با يوسف ( ع ) آنان را احضار كرد .

قال ما خطبكنّ

2_ پادشاه مصر داستان يوسف و زنان اشراف را ، ماجرايى بزرگ ارزيابى كرد و خود عهده دار بازجويى از زنان اشراف شد .

قال ما خطبكنّ إذ رودتنّ يوسف عن نفسه

{خطب} به معناى كار و امر بزرگ است. و مراد از آن در اين جا داستان و ماجراست.

4_ پادشاه مصر پيش از بازجويى از زنان اشراف ، به تقاضاى آنان ( درخواست كام روايى ) از يوسف ( ع ) و بى گناهى او آگاه شده بود .

قال ما خطبكنّ إذ رودتنّ يوسف عن نفسه

{إذ} بدل اشتمال براى {خطبكنّ} است و بيانگر مقصود پادشاه از ماجرايى است كه درباره آن بازجويى مى كرد. بنابراين {ما خطبكنّ ...} ; يعنى، داستان شما چيست؟ منظورم آن داستانى است كه تقاضاى كام روايى از يوسف مى كرديد. تصريح شاه به اينكه شما زنان از يوسف(ع) تقاضا كرديد، مى رساندكه وى به مراوده آنان و بى گناهى يوسف(ع) آگاهى يافته بود.

پادشاه مصر و

عفيفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 54 - 10

10_ پادشاه مصر در عصر يوسف ، دوستدار پاكدامنان ، دانشمندان و درستكاران امين بود .

فلما كلّمه قال إنك اليوم لدينا مكين أمين

پادشاه مصر و علما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 54 - 10

10_ پادشاه مصر در عصر يوسف ، دوستدار پاكدامنان ، دانشمندان و درستكاران امين بود .

فلما كلّمه قال إنك اليوم لدينا مكين أمين

پادشاه مصر و قصه يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 51 - 2

2_ پادشاه مصر داستان يوسف و زنان اشراف را ، ماجرايى بزرگ ارزيابى كرد و خود عهده دار بازجويى از زنان اشراف شد .

قال ما خطبكنّ إذ رودتنّ يوسف عن نفسه

{خطب} به معناى كار و امر بزرگ است. و مراد از آن در اين جا داستان و ماجراست.

پادشاه مصر و معبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 43 - 6،7

6_ پادشاه مصر ، از معبّران و بزرگان دربار خواست تا رؤياى شگفتش را تعبير كنند .

و قال الملك إنى أرى . .. ي_أيها الملأ أفتونى

{ملأ} به معناى بزرگان است ، كه به مناسبت مورد مى توان گفت: مراد از آن در آيه شريفه ، خواب گزاران دربار است كه از موقعيتى خاص برخوردار بودند و از بزرگان و دانشمندان محسوب مى شدند.

7_ پادشاه مصر درباره توان خواب گزاران دربار بر تعبير رؤيايش ، ترديد داشت .

أفتونى فى رءي_ى إن كنتم للرءيا تعبرون

برداشت

فوق ، از {إن} شرطيه در جمله {إن كنتم . ..} استفاده مى شود.

پادشاه مصر و يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 50 - 3

3_ پادشاه مصر پس از دريافت تعبير رؤيايش ، خواهان حضور يوسف ( ع ) در نزد خويش شد .

و قال الملك ائتونى به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 51 - 3،4

3_ بازجويى پادشاه از زنان اشراف ، پاسخى به پيام و تقاضاى يوسف ( ع ) بود .

فسئله ما بال النسوة . .. قال ما خطبكنّ

4_ پادشاه مصر پيش از بازجويى از زنان اشراف ، به تقاضاى آنان ( درخواست كام روايى ) از يوسف ( ع ) و بى گناهى او آگاه شده بود .

قال ما خطبكنّ إذ رودتنّ يوسف عن نفسه

{إذ} بدل اشتمال براى {خطبكنّ} است و بيانگر مقصود پادشاه از ماجرايى است كه درباره آن بازجويى مى كرد. بنابراين {ما خطبكنّ ...} ; يعنى، داستان شما چيست؟ منظورم آن داستانى است كه تقاضاى كام روايى از يوسف مى كرديد. تصريح شاه به اينكه شما زنان از يوسف(ع) تقاضا كرديد، مى رساندكه وى به مراوده آنان و بى گناهى يوسف(ع) آگاهى يافته بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 54 - 1،2

1_ پادشاه مصر پس از آشكار شدن بى گناهى و كمال عفت و پاكدامنى يوسف ( ع ) ، به ديدار او دل بست و با فرمانى مجدد او را به دربار خويش فراخواند .

ذلك ليعلم أنى لم أخنه .

.. و قال الملك ائتونى به أستخلصه لنفسى

2_ پادشاه مصر در فراخوانى يوسف ( ع ) به دربار ، يادآور شد كه وى را مشاور ويژه خويش خواهد ساخت .

قال الملك ائتونى به أستخلصه لنفسى

آن گاه كه آدمى كسى را محرم اسرار خود قرار دهد و در امور خويش وى را مداخله دهد، گفته مى شود: {أستخلصه} (برگرفته شده از لسان العرب). بنابراين {أستخلصه لنفسى} ; يعنى، تا يوسف(ع) را محرم اسرار خويش سازم و در اداره امور مملكتى او را مداخله دهم. از اين معنا مى توان به مشاور مخصوص تعبير كرد.

تعبير رؤياى پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 47 - 1،4

1_ هفت گاو چاق در رؤياى پادشاه ، نمودى از هفت سال آبادانى مصر و فراوانى محصول بود .

قال تزرعون سبع سنين دأبًا

{هفت سال با جديت زراعت كنيد} گوياى هفت سال آبادانى است و ظاهر اين است كه يوسف(ع) اين معنا را از {سبع بقرات سمان} استفاده كرده بود.

4_ خوشه هاى سبز و خشك در رؤياى ملك ، پيامدار لزوم زراعت محصولات خوشه دار در طى هفت سال آبادانى

فما حصدتم فذروه فى سنبله

جمله {تزرعون . ..} هر چند جمله اى خبرى است، ولى به قرينه {فذروه ...} در مقام انشا بوده و مراد از آن معناى دستورى است. بنابراين {تزرعون ...} ; يعنى، هفت سال با جديت تمام به زراعت بپردازيد. مراد يوسف(ع) از زراعت - به قرينه {فذروه فى سنبله} _ كشت حبوبات خوشه دار است و يوسف(ع) كشت آن را از {سبع سنبلات خضر ...} استفاده كرده بود.

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 48 - 1،6

1_ وقوع هفت سال قحطى و سختى پس از هفت سال آبادانى ، تعبير يوسف ( ع ) از هفت گاو لاغر در رؤياى پادشاه مصر

ثم يأتى من بعد ذلك سبع شداد

{شداد} (جمع شديد) از مصدر {شدة} (سختى و دشوارى) گرفته شده است و مراد از {سبع شداد} هفت سال قحطى و خشكسالى است و مشاراليه {ذلك} هفت سال آبادانى مى باشد.

6_ گاو هاى لاغر در رؤيا ، نشانه پيشامد سختى ها و دشواريهاست و تعداد آنها حاكى از تعداد سالهاست .

يأكلهنّ سبع عجاف . .. ثم يأتى من بعد ذلك سبع شداد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 49 - 1

1_ يوسف ( ع ) فرا رسيدن سالى پر باران و سرشار از نعمت را در پى سپرى شدن هفت سال قحطى ، به مردم و حكومت مصر بشارت داد .

ثم يأتى من بعد ذلك عام فيه يغاث الناس

فعل {يغاث} ممكن است از غيث (باران) مشتق شده و محتمل است از غوث (يارى كردن) گرفته شده باشد. در صورت اول {يغاث الناس} ; يعنى، بر مردم باران نازل مى شود و در صورت دوم ; يعنى، مردم يارى مى شوند. بر هر مبنا بشارت به پايان قحطى و شروع آبادانى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 50 - 1

1_ پادشاه مصر از طريق ساقى و فرستاده دربار به نزد يوسف ( ع ) از تعبير رؤياى شگفت خويش آگاه شد .

و قال الملك

ائتونى به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 58 - 1

1_ پيشگويى يوسف ( ع ) بر مبناى رؤياى پادشاه ، به حقيقت پيوست و قحطى و خشكسالى ، مصر و اطراف آن ( كنعانو . . . ) را فرا گرفت .

و جاء إخوة يوسف فدخلوا عليه

آمدن برادران يوسف از كنعان به مصر براى دريافت آذوقه و نبود آذوقه در غير آن ديار _ كه {منع منا الكيل} در آيه 63 حاكى از آن است_ دلالت مى كند كه قحطى علاوه بر مصر ، اطراف و نواحى آن را نيز فرا گرفته بود.

جايزه يابنده آبخورى پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 72 - 5،7

5_ يك بار شتر غلّه ، جايزه تعيين شده از جانب يوسف ( ع ) براى آورنده جام شاهى

و لمن جاء به حمل بعير

7_ يوسف ( ع ) خود متعهد به پرداخت جايزه و اجرت به آورنده جام مفقودشده *

و لمن جاء به حمل بعير و أنا به زعيم

مقصود از {أنا} در {و أنا به زعيم} يوسف(ع) و يا رئيس و مسؤول كارگزاران او مى باشد. برداشت فوق ناظر به احتمال نخست است.

جنس آبخورى پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 72 - 20

20_ { عن أبى عبدالله ( ع ) فى قوله : { صواع الملك } قال : كان قدحاً من ذهب و قال : كان صواع يوسف إذ كيل به قال : لعن الله الخوّان لاتخونوا به بصوت حسن

;

امام صادق(ع) درباره سخن خداوند {صواع الملك} فرمود: جامى از طلا بوده است و فرمود: جام يوسف چنين بود كه هرگاه با آن پيمانه مى شد، با صداى خوش مى گفت: خدا لعنت كند خيانت كنندگان را، در پيمانه خيانت نكنيد}.

حكمت پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 54 - 9

9_ پادشاه مصر در عصر يوسف ، فردى با فراست و از حكمت و تدبير برخوردار بود .

و قال الملك ائتونى به أستخلصه لنفسى فلما كلّمه قال إنك اليوم لدينا مكين أمين

خواسته هاى پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 43 - 6

6_ پادشاه مصر ، از معبّران و بزرگان دربار خواست تا رؤياى شگفتش را تعبير كنند .

و قال الملك إنى أرى . .. ي_أيها الملأ أفتونى

{ملأ} به معناى بزرگان است ، كه به مناسبت مورد مى توان گفت: مراد از آن در آيه شريفه ، خواب گزاران دربار است كه از موقعيتى خاص برخوردار بودند و از بزرگان و دانشمندان محسوب مى شدند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 50 - 3

3_ پادشاه مصر پس از دريافت تعبير رؤيايش ، خواهان حضور يوسف ( ع ) در نزد خويش شد .

و قال الملك ائتونى به

خواسته هاى ساقى پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 45 - 7

7_ ساقى دربار ، از پادشاه و بزرگان دربار خواست وى را به زندان نزد يوسف ( ع )

بفرستند تا تعبير خواب را از او جويا شود .

أنا أُنبّئكم بتأويله فأرسلون

حرف {ن} در {فأرسلون} نون وقايه و كسره آن، حاكى از {ياء} متكلم محذوف است. متعلق آن (إلى يوسف فى السجن) نيز به خاطر وضوحش، در كلام آورده نشده است. بنابر اين {فأرسلون} ; يعنى: پس مرا به سوى يوسف(ع) - كه در زندان است - بفرستيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 46 - 5

5_ ساقى دربار ، از يوسف ( ع ) خواست تا رؤيايى را كه در آن هفت گاو لاغر ديده شده كه هفت گاو چاق را مى خورند و هفت خوشه سبز و خوشه هايى خشك ديده شده ، تعبير كند .

أفتنا فى سبع بقرت سمان يأكلهنّ سبع عجاف و سبع سنبل_ت خضر و أُخر يابس_ت

درخواست تعبير رؤياى پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 46 - 5

5_ ساقى دربار ، از يوسف ( ع ) خواست تا رؤيايى را كه در آن هفت گاو لاغر ديده شده كه هفت گاو چاق را مى خورند و هفت خوشه سبز و خوشه هايى خشك ديده شده ، تعبير كند .

أفتنا فى سبع بقرت سمان يأكلهنّ سبع عجاف و سبع سنبل_ت خضر و أُخر يابس_ت

رؤياى پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 43 - 2،3،5،8

2_ هفت گاو چاق كه هفت گاو لاغر به خوردن آنها پرداخته بودند و هفت خوشه سبز و خوشه هايى خشك ، رؤياى شگفت پادشاه مصر بود .

إنى

أرى سبع بقرت سمان . .. و أُخر يابس_ت

{سمين} و {سمينة} (مفرد سِمان) به معناى چاق است. {اعجف} و {عجفاء} (مفرد عجاف) به معناى بسيار نحيف و لاغر است. تمييز {سبع} به قرينه جمله قبل ، {بقرات} است ; يعنى: يأكلهنّ سبع بقرات عجاف.

3_ ملك مصر ، رؤياى شگفت خويش را به طور مكرر ديده بود .

إنى أرى سبع بقرت سمان

ظاهر آن بود كه ملك در بيان رؤياى خويش، فعل ماضى {رأيت} (در خواب ديدم) به كار مى برد. آوردن فعل مضارع {أرى} (در خواب مى بينم) مى تواند اشاره به استمرار آن رؤيا باشد ; يعنى، چندين شب چنين ديده ام، به گونه اى كه گمان دارم دوباره نيز خواهم ديد.

5_ گاو هاى چاق و لاغر و خوشه هاى سبز و خشك ، در يك رؤياى پادشاه بودند نه هر كدام در رؤيايى جداگانه .

إنى أرى سبع بقرت . .. و سبع سنبل_ت خضر

برداشت فوق، از تكرار نشدن {أرى} در بيان ديدن خوشه هاى سبز و خشك استفاده مى شود ; زيرا اگر پادشاه خوشه ها را در غير رؤيايى كه در آن گاوها را مشاهده كرده بود مى ديد، ظاهر آن بود كه فعل {أرى} در {سبع سنبلات. ..} تكرار مى شد. مفرد آوردن {رؤياى} در جمله {أفتونى فى رؤياى} نيز حكايت از اين معنا دارد.

8_ پادشاه مصر ، از رؤياى خويش دريافت كه آن رؤيا _ علاوه بر حكايت از حادثه اى غير منتظره _ گوياى توصيه و دستورالعملى نيز هست .

أفتونى فى رءي_ى إن كنتم للرءيا تعبرون

{افتاء} (مصدر أفتونى) به معناى بيان كردن حكم است.

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 46 - 4

4_ ساقى دربار ، رؤياى پادشاه را به طور كامل و دقيق براى يوسف ( ع ) بازگو كرد .

إنى أرى سبع بقرت . .. أفتنا فى سبع بقرت ... و أُخر يابس_ت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 47 - 2،3،5،6،7

2_ رؤياى پادشاه مصر دربردارنده رمزهايى گوياى پيشامدهايى شيرين و تلخ طى يك دوره پانزده ساله

قال تزرعون سبع سنين دأبًا

جمله {تزرعون سبع سنين دأباً} (هفت سال با جديت زراعت كنيد) گوياى هفت سال آبادانى و جمله {ثم يأتى من بعد ذلك سبع شداد} در آيه بعد گوياى هفت سال قحطى و خشكسالى است و جمله {ثم يأتى من بعد ذلك عام . ..} گوياى سالى پر باران پس از هفت سال قحطى مى باشد. بنابراين رؤياى پادشاه، بيانگر حوادثى از يك دوره پانزده ساله بود.

3_ رؤياى پادشاه مصر گوياى برنامه و دستورالعملى براى مصون ماندن از مشكلات و حوادث تلخ و دشوار آينده

قال تزرعون سبع سنين دأبًا فما حصدتم فذروه فى سنبله

ظاهر اين است كه يوسف(ع) حقايق و دستورالعملهايى را كه در بيان رؤياى پادشاه يادآور شده بود ، از آن رؤيا استفاده كرده باشد. بنابراين آن رؤيا در ضمن حكايت از دوره پانزده ساله ، گوياى دستورالعمل نيز بوده است.

5_ لزوم جديت و تلاش بسيار براى زراعت در هفت سال نخست ، پيامى نهفته در رؤياى پادشاه مصر

سبع بقرت سمان . .. قال تزرعون سبع سنين دأبًا

{دأب} مصدر و به معناى تلاش كردن است و {دأباً} در آيه شريفه در موضع اسم فاعل (دائبين) قرار

گرفته و حال براى فاعل {تزرعون} مى باشد ; از اين رو دلالت بر تلاش فراوان دارد. به نظر مى رسد يوسف(ع) از چاق بودن گاوها چنين استنباط كرد كه: بايد با تلاش فراوان و به دست آوردن محصولات، انبارها را از مواد غذايى و غلات پر كنند.

6_ خوشه هاى خشك در رؤياى پادشاه ، پيامدار لزوم ذخيره سازى محصولات كشت و درو شده به همراه خوشه هاى آن

و أُخر يابس_ت . .. فما حصدتم فذروه فى سنبله

از آن جا كه دستور فوق (فذروه فى سنبله) با اين قسمت از رؤياى پادشاه كه خوشه هاى خشك را ديده بود ، تناسب دارد ; زيرا خوشه هاى خشك آماده براى ذخيره شدن است ، مى توان گفت: يوسف(ع) از عبارت {اُخر يابسات} دستور فوق را استنباط كرده بود.

7_ لزوم صرفه جويى در مصرف محصولات هفت ساله ، پيامى نهفته در رؤياى ملك

فما حصدتم فذروه فى سنبله إلاّ قليلاً مما تأكلون

{حصاد} (مصدر حصدتم) به معناى درو كردن است و {ذروا} فعل امر و به معناى {رها سازيد} مى باشد. {من} در {مما} بيانيه و {إلاّ قليلاً} استثنا از {ما} در {ما حصدتم ...} است، بنابراين مفاد جمله {فما حصدتم ...} چنين مى شود: آنچه را درو مى كنيد در خوشه ها رها كنيد (آنها را نكوبيد و دانه ها را از خوشه ها جدا نسازيد) مگر مقدار اندكى كه به مصرف خوراكى مى رسانيد. تنها اين مقدار از برداشت را بكوبيد و از خوشه ها جدا سازيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 48 - 2،3،5

2_ رؤياى پادشاه ،

گوياى تأخّر سال هاى قحطى از هفت سال آبادانى بود .

ثم يأتى من بعد ذلك سبع شداد

به نظر مى رسد يوسف(ع) از اينكه در رؤياى پادشاه گاوهاى لاغر به خوردن گاوهاى چاق پرداخته اند، دريافت كه سالهاى قحطى پس از سالهاى آبادانى رخ خواهد داد. تقدم ذكرى گاوهاى چاق بر گاوهاى لاغر در بيان رؤيا نيز مى تواند دليل ديگرى براى يوسف(ع) در اين تعبير باشد.

3_ استفاده از ارزاق ذخيره شده در سال هاى آبادانى طى هفت سال خشكسالى ، از پيام هاى نهفته در رؤياى پادشاه مصر

ثم يأتى من بعد ذلك سبع شداد يأكلن ماقدمتم لهنّ

ضمير در {يأكلن} و {لهنّ} به {سبع شداد} باز مى گردد و مراد از {ما قدّمتم لهنّ} (آنچه براى آن سالها پيش فرستاده ايد) ارزاق ذخيره شده در سالهاى آبادانى است. بنابراين {يأكلن ...} ; يعنى، سالهاى قحطى ذخايرى را كه در سالهاى آبادانى تهيه ديده ايد، مى خورند.

5_ لزوم مصرف نكردن همه ذخاير غذايى در ساليان قحطى ، پيامى نهفته در رؤياى پادشاه مصر

يأكلن ما قدمتم لهنّ إلاّ قليلاً مما تحصنون

فعل مضارع {يأكلهنّ} در نقل رؤياى پادشاه (آيه 46) گوياى اين نكته بود كه گاوهاى لاغر به خوردن گاوهاى چاق پرداختند، ولى آنها را به تمامى نخوردند و گرنه فعل ماضى {اَكَلهنّ} به كار مى برد. به نظر مى رسد يوسف(ع) از نكته ياد شده دريافته بود كه بايد مقدارى از غلات باقى بماند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 49 - 2

2_ خواب پادشاه ، گوياى آمدن سالى پر بركت پس از سال هاى قحطى

أفتنا . .. ثم يأتى

من بعد ذلك عام فيه يغاث الناس

يوسف(ع) از آن جايى كه گاوهاى لاغر در رؤياى پادشاه هفت رأس بودند ، دريافت كه پس از گذشت هفت سال ، قحطى پايان مى پذيرد و پايان پذيرفتن قحطى به اين است كه باران فرو ريزد ، گياهان رشد كند و ميوه جات فراوان گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 54 - 4

4_ يوسف ( ع ) و پادشاه در نخستين ملاقاتشان با يكديگر ، درباره رؤياى پادشاه ، تعبير يوسف ( ع ) و گزينش او به سمت مشاور ، به گفت و گو پرداختند .

و قال الملك ائتونى به أستخلصه لنفسى فلما كلّمه

اگرچه در آيه شريفه تصريح نشده كه پادشاه و يوسف(ع) درباره چه موضوعى گفت و گو كردند ; ولى قراين حاليه و مقاليه حاكى است كه موضوع سخن درباره رؤياى پادشاه و تعبير يوسف(ع) و نيز دعوت از يوسف(ع) به همكارى و مشاوره و. .. بوده است.

زليخا و پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 51 - 18

18_ زليخا در حضور پادشاه مصر ، بر صداقت و راستگويى يوسف ( ع ) تأكيد كرد .

و إنه لمن الص_دقين

ساقى پادشاه مصر و عجز معبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 45 - 3

3_ ساقى پادشاه ( هم بند يوسف در زندان ) با مشاهده درماندگى خواب گزاران از تعبير رؤياى پادشاه ، يوسف ( ع ) و دانش او از تعبير رؤيا را به ياد آورد .

و

قال الذى نجا منهما وادّكر بعد أُمّة

{ادّكر} (به ياد آورد) از ماده {ذكر} و در اصل {اذتكر} بوده كه بر اساس قواعد صرفى ، {ادّكر} شده است. {اُمّة} در آيه شريفه ، به معناى مدت و زمان است.

ساقى پادشاه مصر و يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 45 - 2،3،4،6،7

2_ ساقى پادشاه ( هم بند يوسف در زندان ) ، مدتى مديد يوسف ( ع ) را از ياد برده و از گرفتارى او در زندان غافل شده بود .

و قال الذى نجا منهما وادّكر بعد أُمّة

نكره آوردن {اُمّة} مى تواند حاكى از طولانى بودن آن باشد. جمله {فلبث فى السجن بضع سنين} در آيه 42 ، مؤيد اين معناست.

3_ ساقى پادشاه ( هم بند يوسف در زندان ) با مشاهده درماندگى خواب گزاران از تعبير رؤياى پادشاه ، يوسف ( ع ) و دانش او از تعبير رؤيا را به ياد آورد .

و قال الذى نجا منهما وادّكر بعد أُمّة

{ادّكر} (به ياد آورد) از ماده {ذكر} و در اصل {اذتكر} بوده كه بر اساس قواعد صرفى ، {ادّكر} شده است. {اُمّة} در آيه شريفه ، به معناى مدت و زمان است.

4_ ساقى دربار ، يوسف ( ع ) را براى تعبير رؤياى پادشاه معرفى كرد .

أنا أُنبّئكم بتأويله فأرسلون

6_ ساقى پادشاه مصر ، با بيان دانش يوسف ( ع ) ، خاطر نشان ساخت كه او در زندان به سر مى برد .

أنا أُنبئكم بتأويله فأرسلون

تفريع جمله {أرسلون} به وسيله حرف {فاء} بر جمله {أنا أُنبّئكم بتأويله} مى رساند كه: ساقى دربار ، ماجراى

يوسف(ع) و زندانى بودن او را در حد ضرورت بيان كرده بود.

7_ ساقى دربار ، از پادشاه و بزرگان دربار خواست وى را به زندان نزد يوسف ( ع ) بفرستند تا تعبير خواب را از او جويا شود .

أنا أُنبّئكم بتأويله فأرسلون

حرف {ن} در {فأرسلون} نون وقايه و كسره آن، حاكى از {ياء} متكلم محذوف است. متعلق آن (إلى يوسف فى السجن) نيز به خاطر وضوحش، در كلام آورده نشده است. بنابر اين {فأرسلون} ; يعنى: پس مرا به سوى يوسف(ع) - كه در زندان است - بفرستيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 46 - 1،2،3،4،5،6،7

1_ ساقى دربار با اجازه پادشاه ، به طرف زندان شتافت و با يوسف ( ع ) ملاقات كرد .

فأرسلون. يوسف أيّها الصديق أفتنا

2_ ساقى دربار ، يوسف ( ع ) را انسانى بسيار راستگو ناميد و با لقب { صدّيق } او را مخاطب قرار داد .

يوسف أيّها الصديق

3_ ساقى پادشاه در ملاقاتش با يوسف ( ع ) ، راستى و درستى تعبير او را از رؤياى خويش بازگو كرد .

يوسف أيّها الصديق

4_ ساقى دربار ، رؤياى پادشاه را به طور كامل و دقيق براى يوسف ( ع ) بازگو كرد .

إنى أرى سبع بقرت . .. أفتنا فى سبع بقرت ... و أُخر يابس_ت

5_ ساقى دربار ، از يوسف ( ع ) خواست تا رؤيايى را كه در آن هفت گاو لاغر ديده شده كه هفت گاو چاق را مى خورند و هفت خوشه سبز و خوشه هايى خشك ديده شده ، تعبير كند .

أفتنا فى سبع بقرت

سمان يأكلهنّ سبع عجاف و سبع سنبل_ت خضر و أُخر يابس_ت

6_ رساندن تعبير خواب پادشاه به مردم ، از انگيزه هاى مراجعه ساقى به يوسف ( ع ) جهت تعبير خواب

أفتنا فى سبع بقرت . .. لعلّى أرجع إلى الناس

7_ شناساندن ارزش و مقام يوسف ( ع ) به مردم ، از انگيزه هاى ساقى براى مراجعه به يوسف ( ع ) جهت تعبير خواب

لعلّى أرجع إلى الناس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 50 - 5

5_ ساقى پادشاه از طرف دربار براى آزادسازى يوسف ( ع ) و حاضر كردن او نزد پادشاه ، به سوى زندان روانه شد .

فلما جاءه الرسول

{ال} در {الرسول} عهد ذكرى است و به قرينه (فأرسلون) در آيه 45 معلوم مى شود كه اين فرستاده ، همان ساقى پادشاه بود كه براى دريافت تعبير خواب به سوى يوسف(ع) فرستاده شده بود.

شگفتى رؤياى پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 43 - 1،2،4

1_ پادشاه مصر ، پس از گذشت ساليانى از زندانى شدن يوسف ( ع ) ، رؤيايى شگفت ديد .

و قال الملك إنى أرى سبع بقرت سمان . .. إن كنتم للرءيا تعبرون

2_ هفت گاو چاق كه هفت گاو لاغر به خوردن آنها پرداخته بودند و هفت خوشه سبز و خوشه هايى خشك ، رؤياى شگفت پادشاه مصر بود .

إنى أرى سبع بقرت سمان . .. و أُخر يابس_ت

{سمين} و {سمينة} (مفرد سِمان) به معناى چاق است. {اعجف} و {عجفاء} (مفرد عجاف) به معناى بسيار نحيف و لاغر است. تمييز

{سبع} به قرينه جمله قبل ، {بقرات} است ; يعنى: يأكلهنّ سبع بقرات عجاف.

4_ پادشاه مصر ، رؤياى خويش ( گاو هاى چاق و لاغر و خوشه هاى سبز و خشك ) را رؤيايى شگفت ارزيابى كرد .

ي_أيها الملأ أفتونى فى رءي_ى إن كنتم للرءيا تعبرون

مطرح كردن رؤيا براى گروهى از معبّران و اظهار ترديد در توانايى آنان براى تعبير آن رؤيا ، گوياى اين مطلب است كه ملك خواب خويش را امرى شگفت تلقى كرده بود.

شيطان و ساقى پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 42 - 9

9_ شيطان ، عامل فراموشى ساقى از يادآور شدن يوسف ( ع ) نزد پادشاه

فأنسي_ه الشيط_ن ذكر ربه

عجز معبران پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 44 - 2،3

2_ خواب گزاران دربار ، تعبير رؤياى مختلط و آشفته را خارج از قلمرو دانش خويش دانستند .

و ما نحن بتأويل الأحل_م بع_لمين

{ال} در {الأحلام} عهد ذكرى است و اشاره به {أضغاث أحلام} دارد. بنابراين {ما نحن ...} ; يعنى: تأويل آن گونه از رؤياها را كه همانند بافه هاى چند رشته است ، نمى دانيم.

3_ معبّران دربار ، على رغم اظهار ناتوانى خويش از تعبير رؤياى پادشاه ، آن را داراى تعبير و تأويل مى دانستند .

قالوا . .. ما نحن بتأويل الأحل_م بع_لمين

مفاد جمله {و ما نحن . ..} اين است كه اين گونه رؤياها ، تعبير و تأويل دارد و لكن ما بدان واقف نيستيم.

عدالت پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

8 - يوسف - 12 - 42 - 2

2_ پادشاه مصر در ديدگاه يوسف ( ع ) ، انسان ستمگرى نبود كه نتوان به عدل و انصاف او اميد داشت .

اذكرنى عند ربك

از اينكه يوسف(ع) از ساقى پادشاه مى خواهد كه داستان مظلوميت او را نزد پادشاه بيان كند ، معلوم مى شود يوسف(ع) به دادخواهى وى اميد داشته است.

عقيده پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 51 - 9

9_ پادشاه مصر و درباريان او در مصر باستان و عصر يوسف ( ع ) ، به وجود خداوند و منزّه بودنش اعتقاد داشتند .

قلن ح_ش لله

فراموشى ساقى پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 42 - 8

8_ ساقى پادشاه پس از رهايى از زندان ، درخواست يوسف ( ع ) ( يادآورى وضعيت او ) را فراموش كرد .

فأنسي_ه الشيط_ن ذكر ربه

{انساء} (مصدر أنساه) يعنى به فراموشى انداختن. ضمير در {أنساه} و {ربه} به {الذى} - كه مراد از آن ساقى پادشاه است - برمى گردد. بر اين اساس، جمله {فأنساه ...} چنين معنا مى شود: شيطان از خاطر ساقى زدود كه داستان يوسف(ع) را نزد پادشاه يادآور شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 45 - 2

2_ ساقى پادشاه ( هم بند يوسف در زندان ) ، مدتى مديد يوسف ( ع ) را از ياد برده و از گرفتارى او در زندان غافل شده بود .

و قال الذى نجا منهما وادّكر بعد أُمّة

نكره آوردن {اُمّة}

مى تواند حاكى از طولانى بودن آن باشد. جمله {فلبث فى السجن بضع سنين} در آيه 42 ، مؤيد اين معناست.

فضايل پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 54 - 9،10

9_ پادشاه مصر در عصر يوسف ، فردى با فراست و از حكمت و تدبير برخوردار بود .

و قال الملك ائتونى به أستخلصه لنفسى فلما كلّمه قال إنك اليوم لدينا مكين أمين

10_ پادشاه مصر در عصر يوسف ، دوستدار پاكدامنان ، دانشمندان و درستكاران امين بود .

فلما كلّمه قال إنك اليوم لدينا مكين أمين

فوايد آبخورى پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 72 - 3

3_ جام شاهى ، وسيله پيمانه كردن غلات براى تعيين سهميه افراد در دوران قحطى هفت ساله مصر

جعل السقاية فى رحل أخيه . .. نفقد صواع الملك

تعبير كردن از جام گمشده به {سقاية} (جام) و {صواع} (پيمانه) گوياى اين است كه پيمانه مورد استفاده براى تعيين سهميه افراد، همان ظرفى بود كه پيش از سپردن آن به يوسف(ع) براى نوشيدن آب و مانند آن مورد استفاده پادشاه قرار مى گرفته بود.

كيفر دزد آبخورى پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 74 - 1،2

1_ كارگزاران يوسف به فرزندان يعقوب اعلام كردند كه در صورت شناسايى سارق ، وى را مجازات خواهند كرد .

قالوا فما جزؤه إن كنتم ك_ذبين

2_ كارگزاران يوسف از متهمان ( فرزندان يعقوب ) خواستند ، تا خودشان كيفر سارق جام پادشاه را تعيين كنند .

قالوا فما جزؤه إن كنتم

ك_ذبين

ضمير در {جزاؤه} به سارق جامى شاهى ، كه از جمله هاى قبل استفاده مى شود ، برمى گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 75 - 1،6

1_ فرزندان يعقوب ، برده شدن را كيفر و مجازات سرقت كننده جام پادشاه دانستند .

قالوا فما جزؤه . .. قالوا جزؤه من وجد فى رحله فهو جزؤه

مفاد جمله {فهو جزؤه} اين است كه سارق ملك كسى مى شود كه از اموال او دزدى شده است. در {مجمع البيان} آمده است كه: مدت اين استرقاق و ملكيت يك سال بوده است.

6_ { عن على بن موسى الرضا ( ع ) : كانت الحكومة فى بنى اسرائيل إذا سرق أحد شيئاً استرق به ، . . . فقال لهم يوسف : ما جزاء من وجد فى رحله ؟ قالوا : هو جزاؤه . . . ;

از امام رضا(ع) روايت شده است: [قانون] در حكومت بنى اسرائيل چنين بود كه اگر كسى چيزى را مى دزديد، در مقابل آن به بردگى گرفته مى شد . .. پس يوسف به كاروانيان گفت: جزاى كسى كه [آن جام] در بار او يافت شود چيست؟ گفتند: خود او جزاى آن است ... [كه بايد به بردگى گرفته شود]}.

گفتگوى يوسف(ع) با پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 54 - 4،5

4_ يوسف ( ع ) و پادشاه در نخستين ملاقاتشان با يكديگر ، درباره رؤياى پادشاه ، تعبير يوسف ( ع ) و گزينش او به سمت مشاور ، به گفت و گو پرداختند .

و قال

الملك ائتونى به أستخلصه لنفسى فلما كلّمه

اگرچه در آيه شريفه تصريح نشده كه پادشاه و يوسف(ع) درباره چه موضوعى گفت و گو كردند ; ولى قراين حاليه و مقاليه حاكى است كه موضوع سخن درباره رؤياى پادشاه و تعبير يوسف(ع) و نيز دعوت از يوسف(ع) به همكارى و مشاوره و. .. بوده است.

5_ گفت و گوى يوسف ( ع ) با پادشاه در نخستين ملاقات ، موجب توجه بيشتر و اعتماد افزون تر پادشاه به او شد .

فلما كلّمه قال إنك اليوم لدينا مكين أمين

ظاهر اين است كه ضمير فاعلى در {كلّمه} به يوسف(ع) و ضمير مفعولى آن به پادشاه برگردد. ترتب جمله {قال إنك...} مؤيد اين نظر است و چون پادشاه پس از گفت وگوى يوسف(ع) با وى اظهار داشت: {إنك اليوم ...}، معلوم مى شود سخنان يوسف(ع) باعث توجه افزون تر پادشاه به او شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 55 - 1،3،16،18

1_ يوسف ( ع ) از پادشاه خواست وى را به وزارت كشاورزى مصر و تصدى انبار هاى غله ، منصوب كند .

قال اجعلنى على خزائن الأرض

از آن جا كه يوسف(ع) در تعبير رؤياى پادشاه بيان داشت كه بايد هفت سال با جديّت به امر كاشت و برداشت و ذخيره سازى ارزاق بپردازند، چنين برمى آيد كه مقصود وى از {مرا بر گنجينه هاى زمين بگمار} اين است كه امور ياد شده را به من بسپار ; يعنى، امر كشت و برداشت (وزارت كشاورزى) و نيز انبارهاى غلّه در اختيار من باشد.

3_ يوسف ( ع ) دليل صلاحيت خويش براى تصدى امور

غذايى مردم مصر را براى پادشاه بيان كرد .

اجعلنى على خزائن الأرض إنى حفيظ عليم

جمله {إنى حفيظ عليم}تعليل براى {اجعلنى. ..}است.

16_ { عن على بن موسى الرضا ( ع ) : . . . ان يوسف ( ع ) . . . لما دفعته الضرورة إلى تولى خزائن العزيز قال : اجعلنى على خزائن الأرض . . . ;

از امام رضا(ع) روايت شده است: . .. هنگامى كه ضرورت ايجاب كرد ، يوسف سرپرستى خزاين عزيز مصر را بپذيرد گفت: {اجعلنى على خزائن الأرض ...}.

18_ { عن أبى عبدالله ( ع ) أنه قال لقوم ممّن يظهرون الزّهد و يدعون الناس أن يكونوا معهم على مثل الذى هم عليه من التقشّف . . . أخبرونى أين أنتم عن . . .يوسف النبى ( ع ) حيث قال لملك مصر : { اجعلنى على خزائن الأرض . . . } فكان من أمره الذى كان أن اختار مملكة الملك و ما حول ها إلى اليمن . . . فلم نجد أحداً عاب ذلك عليه . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده خطاب به گروهى كه اظهار زهد مى كردند و مردم را دعوت مى نمودند كه همانند آنان زندگى را بر خود سخت گيرند . .. فرمود: مرا خبر دهيد شما درباره يوسف پيغمبر(ع) چگونه مى انديشيد كه او به پادشاه مصر گفت: {اجعلنى على خزائن الأرض ...}؟ پس كار يوسف به آن جا رسيد كه همه كشور پادشاه و اطراف آن تا يمن را در اختيار گرفت ... در عين حال نيافتيم كسى را كه اين را بر او عيب گرفته باشد ...}.

گم

شدن آبخورى پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 70 - 9

9_ { عن أبى عبدالله عليه السلام . . . قال : إنهم سرقوا يوسف من أبيه ألا ترى أنه قال لهم حين قالوا : ماذا تفقدون ؟ قالوا : نفقد صواع الملك ، و لم يقولوا : سرقتم صواع الملك ، إنما عنى أنكم سرقتم يوسف من أبيه ;

از امام صادق(ع) روايت شده است [كه در پاسخ سؤال مردى كه از {إنكم لسارقون} پرسيده بود ]فرمود: آنان يوسف را از پدرش سرقت كرده بودند. آيا توجه نمى كنى كه هنگامى كه برادران يوسف گفتند: چه چيزى گم كرده ايد؟ او و كارگزارانش به آنان گفتند: {پيمانه پادشاه را گم كرده ايم} و نگفتند: پيمانه پادشاه را دزديديد. جز اين نيست كه نظر يوسف بر اين بود كه شما يوسف را از پدرش سرقت كرديد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 72 - 1

1_ گم شدن جام آبخورى پادشاه ، دليل ارائه شده به فرزندان يعقوب براى متوقف ساختن و بازجويى از آنان

ماذا تفقدون. قالوا نفقد صواع الملك

{صواع} به معناى پيمانه است.

محدوده اختيارات پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 76 - 12

12_ وضع قوانين و مقررات حكومت مصر در زمان وزارت يوسف ( ع ) ، در اختيار پادشاه بود .

ما كان ليأخذ أخاه فى دين الملك

مديريت پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 54 -

9

9_ پادشاه مصر در عصر يوسف ، فردى با فراست و از حكمت و تدبير برخوردار بود .

و قال الملك ائتونى به أستخلصه لنفسى فلما كلّمه قال إنك اليوم لدينا مكين أمين

مشاور مخصوص پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 54 - 2،4

2_ پادشاه مصر در فراخوانى يوسف ( ع ) به دربار ، يادآور شد كه وى را مشاور ويژه خويش خواهد ساخت .

قال الملك ائتونى به أستخلصه لنفسى

آن گاه كه آدمى كسى را محرم اسرار خود قرار دهد و در امور خويش وى را مداخله دهد، گفته مى شود: {أستخلصه} (برگرفته شده از لسان العرب). بنابراين {أستخلصه لنفسى} ; يعنى، تا يوسف(ع) را محرم اسرار خويش سازم و در اداره امور مملكتى او را مداخله دهم. از اين معنا مى توان به مشاور مخصوص تعبير كرد.

4_ يوسف ( ع ) و پادشاه در نخستين ملاقاتشان با يكديگر ، درباره رؤياى پادشاه ، تعبير يوسف ( ع ) و گزينش او به سمت مشاور ، به گفت و گو پرداختند .

و قال الملك ائتونى به أستخلصه لنفسى فلما كلّمه

اگرچه در آيه شريفه تصريح نشده كه پادشاه و يوسف(ع) درباره چه موضوعى گفت و گو كردند ; ولى قراين حاليه و مقاليه حاكى است كه موضوع سخن درباره رؤياى پادشاه و تعبير يوسف(ع) و نيز دعوت از يوسف(ع) به همكارى و مشاوره و. .. بوده است.

معبران پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 44 - 1

1_ خواب گزاران دربار ، رؤياى شگفت پادشاه مصر را

رؤيايى آشفته و داراى رشته هاى گوناگون و نامشخص ، قلمداد كردند .

قالوا أضغ_ث أحل_م

{ضغث} (مفرد أضغاث) به دسته و بافه اى از گياه گفته مى شود. خواب گزاران با تشبيه رؤياى پادشاه به دسته ها و بافه هاى متعدد، به اين معنا اشاره دارند كه: رؤياى وى داراى رشته ها و اجزايى چند است، به گونه اى كه كشف ارتباط آنها با يكديگر و تفسير مجموعه آن، دشوار و يا ناممكن است.

مكان كشف آبخورى پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 76 - 3

3_ يوسف ( ع ) در بازرسى بار بنيامين ، جام شاهى را از بار وى بيرون آورد .

ثم استخرجها من وعاء أخيه

ضمير مفعولى در {استخرجها} به {صواع} و يا {سقاية} باز مى گردد. قابل ذكر است كه آوردن فعل {استخرج} (بيرون آورد) به جاى {وجد} (يافت) به خاطر اين است كه يوسف(ع) مى دانست جام شاهى در اثاثيه بنيامين است.

ملاقات پادشاه مصر با يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 54 - 8

8_ پادشاه مصر در پى ملاقاتش با يوسف ( ع ) و احراز شخصيت و دانش او ، به وى اعلام كرد كه در دستگاه حكومتى ، رأيى نافذ و فرمانى مطاع خواهد داشت .

فلما كلّمه قال إنك اليوم لدينا مكين أمين

به كسى كه داراى منزلتى والا و شأنى رفيع باشد {مكين} گفته مى شود. {أمين} نيز به كسى گفته مى شود كه از خيانت بپرهيزد و به صداقت گفتارش و درستى رفتارش اطمينان باشد. سخن پادشاه (تو نزد

ما منزلتى والا دارى) كنايه از اين است كه: دستوراتت نافذ است و آنچه در امر حكومت پيشنهاد كنى مورد قبول است.

منشأ فراموشى ساقى پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 42 - 9

9_ شيطان ، عامل فراموشى ساقى از يادآور شدن يوسف ( ع ) نزد پادشاه

فأنسي_ه الشيط_ن ذكر ربه

نجات ساقى پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 45 - 1

1_ يكى از دو هم بند زندانى يوسف ( ع ) ، از مرگ و زندان نجات پيدا كرد و به دربار راه يافت و ديگرى به اعدام محكوم شد .

و قال الذى نجا منهما

نقش ساقى پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 50 - 1

1_ پادشاه مصر از طريق ساقى و فرستاده دربار به نزد يوسف ( ع ) از تعبير رؤياى شگفت خويش آگاه شد .

و قال الملك ائتونى به

ويژگيهاى آبخورى پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 72 - 20

20_ { عن أبى عبدالله ( ع ) فى قوله : { صواع الملك } قال : كان قدحاً من ذهب و قال : كان صواع يوسف إذ كيل به قال : لعن الله الخوّان لاتخونوا به بصوت حسن ;

امام صادق(ع) درباره سخن خداوند {صواع الملك} فرمود: جامى از طلا بوده است و فرمود: جام يوسف چنين بود كه هرگاه با آن پيمانه مى شد، با صداى خوش مى گفت: خدا لعنت

كند خيانت كنندگان را، در پيمانه خيانت نكنيد}.

همسر پادشاه مصر در مجلس زليخا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 52 - 4

4_ همسر پادشاه مصر از زنان حاضر در مجلس مهمانى زليخا و دلباخته يوسف ( ع ) بود .

ذلك ليعلم أنى لم أخنه بالغيب

بر اين مبنا كه ضمير در {يعلم} و {لم أخنه} به {ملك} باز گردد ، از جمله {ذلك ليعلم . ..} معلوم مى شود كه همسر ملك نيز در زمره زنانى بود كه دستهاى خويش را بريدند.

همسر پادشاه مصر و يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 52 - 4

4_ همسر پادشاه مصر از زنان حاضر در مجلس مهمانى زليخا و دلباخته يوسف ( ع ) بود .

ذلك ليعلم أنى لم أخنه بالغيب

بر اين مبنا كه ضمير در {يعلم} و {لم أخنه} به {ملك} باز گردد ، از جمله {ذلك ليعلم . ..} معلوم مى شود كه همسر ملك نيز در زمره زنانى بود كه دستهاى خويش را بريدند.

يوسف(ع) و پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 42 - 2

2_ پادشاه مصر در ديدگاه يوسف ( ع ) ، انسان ستمگرى نبود كه نتوان به عدل و انصاف او اميد داشت .

اذكرنى عند ربك

از اينكه يوسف(ع) از ساقى پادشاه مى خواهد كه داستان مظلوميت او را نزد پادشاه بيان كند ، معلوم مى شود يوسف(ع) به دادخواهى وى اميد داشته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف -

12 - 50 - 1،7،14،16،17،18

1_ پادشاه مصر از طريق ساقى و فرستاده دربار به نزد يوسف ( ع ) از تعبير رؤياى شگفت خويش آگاه شد .

و قال الملك ائتونى به

7_ بازجويى از زنانى كه در ماجراى ميهمانى زليخا دست هاى خويش را بريدند ، شرط يوسف ( ع ) براى بيرون آمدن از زندان و حاضر شدن در نزد پادشاه

قال ارجع إلى ربك فسئله ما بال النسوة الّ_تى قطعن أيديهنّ

14_ يوسف ( ع ) با ابلاغ بى گناهى خويش به پادشاه ، بر اين نكته تأكيد كرد كه زندانى شدنش نتيجه مكر و كيد زنان اشراف بوده است .

إن ربى بكيدهنّ عليم

16_ يوسف ( ع ) در پيامش به پادشاه ، خداوند را حقيقتى آگاه به امور انسان ها معرفى كرد .

إن ربى بكيدهنّ عليم

17_ يوسف ( ع ) در پيامش به پادشاه مصر ، خداوند را رب و مدبر خويش معرفى كرد .

فسئله ما بال النسوة . .. إن ربى بكيدهنّ عليم

18_ يوسف ( ع ) در پيامش به پادشاه ، به او گوشزد كرد كه وى را رب و مالك خويش نخواهد دانست و خود را بنده او نخواهد شمرد .

إن ربى بكيدهنّ عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 52 - 3،12،13

3_ يوسف ( ع ) با تقاضاى دادرسى و درخواست بازجويى از زنان ، درصدد بود تا به پادشاه اثبات كند كه هرگز با همسر وى رابطه نامشروع نداشته و به او خيانت نكرده است .

ذلك ليعلم أنى لم أخنه بالغيب

برداشت فوق ، بر اين اساس است كه ضمير در {يعلم} و

{لم أخنه} به {ملك} باز گردد.

12_ يوسف ( ع ) با تقاضاى دادرسى درصدد بود به پادشاه مصر ثابت كند كه خيانتكاران هرگز به پيروزى نمى رسند و مكرشان فرجامى ندارد .

ذلك ليعلم . .. أن الله لايهدى كيد الخائنين

چنان چه گذشت عبارت {أن الله لايهدى . ..} عطف بر {أنى ...} است ; يعنى: {ذلك ليعلم أن الله ...}. اين بدان خاطر بود كه عزيز و يا پادشاه بداند كه خداوند مكر خيانتكاران را به ثمر نمى نشاند.

13_ تلاش يوسف ( ع ) براى متوجه ساختن پادشاه مصر به نقش تعيين كننده سنن و اراده الهى در شكل گيرى حوادث و رخدادها

ذلك ليعلم . .. أن الله لايهدى كيد الخائنين

يوسف(ع) و رد دعوت پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 52 - 1

1_ يوسف ( ع ) در زندان مصر ، علت هاى نپذيرفتن دعوت پادشاه و حاضر نشدن در نزد او و تقاضاى دادرسى را بيان كرد .

قال ارجع إلى ربك . .. ذلك ليعلم

در اينكه جمله {ذلك ليعلم . ..} تا آخر آيه بعد كلام يوسف(ع) است يا سخن زليخا، دو نظر ابراز شده است. دلايل متعددى مؤيد نظر نخست است كه به برخى از آنها اشاره مى شود: 1- ظاهر اين است كه {أن الله ...} عطف بر {أنى لم أخنه ...} باشد ; يعنى: {ذلك ليعلم... أن الله لايهدى ...}. اين معنا محتمل نيست كه سخن زليخا باشد. 2- آنچه در آيه بعد آمده، حقايق و معارفى بلند است كه اعتقاد و باور به آنها از زنى چون زليخا _

كه در سلك مشركان است _ برنمى آيد.

يوسف(ع) و ساقى پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 42 - 1

1_ يوسف ( ع ) از هم بند خويش ، ساقى پادشاه ، خواست تا پس از رهايى ، داستان او را براى پادشاه بيان كند .

وقال للذى ظنّ أنه ناج منهما اذكرنى عند ربك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 50 - 6

6_ يوسف ( ع ) پيك دربار را باز گرداند تا از پادشاه بخواهد درباره ماجراى مهمانان زليخا تحقيق كند .

قال ارجع إلى ربك فسئله ما بال النسوة

{بال} به معناى شأن و كار مهم است و مراد از آن در آيه شريفه ، ماجرا و داستان مى باشد.

يوسف(ع) و همسر پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 52 - 3

3_ يوسف ( ع ) با تقاضاى دادرسى و درخواست بازجويى از زنان ، درصدد بود تا به پادشاه اثبات كند كه هرگز با همسر وى رابطه نامشروع نداشته و به او خيانت نكرده است .

ذلك ليعلم أنى لم أخنه بالغيب

برداشت فوق ، بر اين اساس است كه ضمير در {يعلم} و {لم أخنه} به {ملك} باز گردد.

پادشاهان

آثار سلطه پادشاهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 34 - 3،4

3 - ويرانى شهر ها ، تباهى جامعه و ذلّت عزّتمندان ، نتيجه هميشگى سلطه شاهان بر كشور بيگانه

إنّ الملوك إذا دخلوا قرية أفسدوها و جعلوا أعزّة أهلها أذلّة

4

- تأكيد بلقيس بر استمرار شيوه شاهان در تباه ساختن ممالك تحت سلطه خويش

قالت إنّ الملوك . .. و كذلك يفعلون

افساد پادشاهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 34 - 3،4

3 - ويرانى شهر ها ، تباهى جامعه و ذلّت عزّتمندان ، نتيجه هميشگى سلطه شاهان بر كشور بيگانه

إنّ الملوك إذا دخلوا قرية أفسدوها و جعلوا أعزّة أهلها أذلّة

4 - تأكيد بلقيس بر استمرار شيوه شاهان در تباه ساختن ممالك تحت سلطه خويش

قالت إنّ الملوك . .. و كذلك يفعلون

دنياطلبى پادشاهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 36 - 11

11 - تنها پادشاهان و دنيامداران ، فريفته مال و مكنت دنيايند ، نه مردان الهى و خداجوى .

بل أنتم بهديّتكم تفرحون

ملكه سبأ و پادشاهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 35 - 3

3 - اطلاع ملكه سبا از خصلت شاهان و فريفتگى آنان در برابر هدايا

و إنّى مرسلة إليهم بهديّة فناظرة بِمَ يرجع المرسلون

نقش پادشاهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 47 - 9

9 - سلاطين و اشراف ، تشكيل دهنده جبهه اصلى مخالفت با پيامبران الهى

إلى فرعون و ملإيه . .. إذا هم منها يضحكون

ويژگيهاى پادشاهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 35 - 3

3 - اطلاع ملكه سبا از خصلت شاهان و فريفتگى آنان در برابر هدايا

و إنّى مرسلة إليهم بهديّة فناظرة بِمَ يرجع المرسلون

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 36 - 11

11 - تنها پادشاهان و دنيامداران ، فريفته مال و مكنت دنيايند ، نه مردان الهى و خداجوى .

بل أنتم بهديّتكم تفرحون

پادشاهى

پادشاهى بزرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 20 - 3

3 - بهشت ، نعمت چشم گير و سلطنت بزرگ و گسترده است .

نعميًا و ملكًا كبيرًا

حكومت پادشاهى مصرباستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 76 - 11

11_ مصر در زمان وزارت يوسف ( ع ) داراى حكومت پادشاهى بود .

ما كان ليأخذ أخاه فى دين الملك

ويژگيهاى پادشاهى در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 20 - 5،6

5 - { عن الصادق ( ع ) : { و ملكاً كبيراً } لايزول و لايفنى ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه [مراد از] {ملكاً كبيراً} ملكى است كه از بين نمى رود و فانى نمى شود}.

6 - { عباس بن يزيد قال : قلت لأبى عبداللّه ( ع ) . . . أخبرنى عن قول اللّه عزّوجلّ { و إذا رأيت ثَمّ رأيت نعيماً و ملكاً كبيراً } ما ه_ذا الملك الذى كبّره اللّه حتّى سمّاه كبيراً ؟ قال : فقال لى : إذا أدخل اللّه أهل الجنّة ، الجنّة أرسل رسولاً إلى ولىّ من أوليائه فيجد الحجبة على بابه ، فيقول له : قف حتّى نستأذن لك فما يصل إليه رسول ربّه إلاّ بإذن ، فهو قوله عزّوجلّ { و إذا رأيت

ثَمّ رأيت نعيماً و ملكاً كبيراً } ;

عباس بن يزيد گويد: به امام صادق(ع) عرض كردم: . .. مراد از سخن خداوند عزّوجلّ {و إذا رأيت ثَمّ رأيت نعيماً و ملكاً كبيراً} آگاه كن كه اين كدام ملك است كه خداوند آن را بزرگ قرار داده است تا جائى كه خود آن را {ملك كبير} (بزرگ) ناميده است؟ حضرت به من فرمود: زمانى كه خداوند اهل بهشت را وارد بهشت مى كند پيكى را به سوى دوستى از اولياء خود مى فرستد، آن پيك نگهبانانى را بر در خانه او (ولى خدا) مشاهده مى كند; نگهبان به پيك خدا مى گويد: بايست تا براى تو اذن ورود بخواهم. پيك پروردگار آن بهشتى به وى دسترسى پيدا نمى كند مگر با اجازه و اذن [او] و اين سخن خداى عزّوجلّ است {و إذا رأيت ثَمّ رأيت نعمياً و ملكاً كبيراً}.

شاعران از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

شاعران

بى منطقى شاعران گمراه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 225 - 2

2 - توسن سرگشته كلام شاعران خيال پرداز ، ر ها شده در هر وادى بى حاصل

ألم تر أنّهم فى كلّ واد يهيمون

مقصود از برداشت ياد شده اين است كه شاعران گزافه گوى و بى ملاك، در هر زمينه اى بى تأمل شعر مى ساريند; زيبا را زشت و زشت را زيبا مى كنند; حق را باطل و باطل را حق جلوه مى دهند و. .. .

تحير شاعران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 225 - 1

1 - شاعران ، ترسيم گر حيرت و سرگردانى خويش

ألم

تر أنّهم فى كلّ واد يهيمون

{هيمان} (مصدر {يهيمون}) به معناى حيرت و سرگردانى است.

تزيين باطل شاعران گمراه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 225 - 2

2 - توسن سرگشته كلام شاعران خيال پرداز ، ر ها شده در هر وادى بى حاصل

ألم تر أنّهم فى كلّ واد يهيمون

مقصود از برداشت ياد شده اين است كه شاعران گزافه گوى و بى ملاك، در هر زمينه اى بى تأمل شعر مى ساريند; زيبا را زشت و زشت را زيبا مى كنند; حق را باطل و باطل را حق جلوه مى دهند و. .. .

تشويق شاعران مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 227 - 12

12 - تشويق شاعران مسلمان از سوى خداوند به مقابله به مثل كردن با شاعران كفرپيشه هجوگو

و انتصروا من بعد ما ظلموا

تنزيه شاعران مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 227 - 3

3 - ساحت شاعران مؤمن ، مبرّا از خيال پردازى ، گزافه گويى و گفتار بدون عمل

و الشعراء. .. فى كلّ واد يهيمون... يقولون ما لايفعلون . إلاّ الذين ءامنوا

حامى شاعران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 224 - 2

2 - ويژگى شاعران خيال پرداز ، هوادارى گمراهان و فاسدان از آنان است .

و الشعراء يتّبعهم الغاون

خيال پردازى شاعران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 225 - 2

2 - توسن سرگشته كلام شاعران خيال پرداز ،

ر ها شده در هر وادى بى حاصل

ألم تر أنّهم فى كلّ واد يهيمون

مقصود از برداشت ياد شده اين است كه شاعران گزافه گوى و بى ملاك، در هر زمينه اى بى تأمل شعر مى ساريند; زيبا را زشت و زشت را زيبا مى كنند; حق را باطل و باطل را حق جلوه مى دهند و. .. .

شاعران مؤمن و خيال پردازى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 227 - 3

3 - ساحت شاعران مؤمن ، مبرّا از خيال پردازى ، گزافه گويى و گفتار بدون عمل

و الشعراء. .. فى كلّ واد يهيمون... يقولون ما لايفعلون . إلاّ الذين ءامنوا

شاعران مؤمن و سخن بى عمل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 227 - 3

3 - ساحت شاعران مؤمن ، مبرّا از خيال پردازى ، گزافه گويى و گفتار بدون عمل

و الشعراء. .. فى كلّ واد يهيمون... يقولون ما لايفعلون . إلاّ الذين ءامنوا

علاقمندان به شاعران گمراه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 225 - 4

4 - گمراهان ، دوستدارِ مطالب سست ، بى بنياد و خيال انگيز

و الشعراء يتّبعهم الغاون . ألم تر أنّهم فى كلّ واد يهيمون

از ارتباط دو آيه استفاده مى شود كه گمراهان، در پى شاعرانى بى اصالت و وهم گرا هستند.

عمل شاعران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 226 - 1

1 - گفتار بدون عمل ، از ويژگى هاى شاعران گزافه گوى منحرف

و الشعراء .

.. فى كلّ واد يهيمون . و أنّهم يقولون ما لايفعلون

فضايل شاعران ذاكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 227 - 2

2 - ارجمندى شاعران مؤمن و نيك كردارِ پيوند خورده با ياد خدا ، در پيشگاه پروردگار

و الشعراء يتّبعهم الغاون . .. إلاّ الذين ءامنوا... و ذكروا اللّه كثيرًا

فضايل شاعران صالح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 227 - 2

2 - ارجمندى شاعران مؤمن و نيك كردارِ پيوند خورده با ياد خدا ، در پيشگاه پروردگار

و الشعراء يتّبعهم الغاون . .. إلاّ الذين ءامنوا... و ذكروا اللّه كثيرًا

فضايل شاعران مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 227 - 2

2 - ارجمندى شاعران مؤمن و نيك كردارِ پيوند خورده با ياد خدا ، در پيشگاه پروردگار

و الشعراء يتّبعهم الغاون . .. إلاّ الذين ءامنوا... و ذكروا اللّه كثيرًا

مراد از شاعران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 224 - 5،6،7

5 - { عن أبى جعفر ( ع ) فى قول اللّه عزّوجلّ الشعرا يتّبعهم الغاوون } قال : . . .هم قوم تفقهوا لغير الدين فضلّوا و أضلوا ;

از امام باقر(ع) درباره سخن خداى عزّوجلّ {الشعراء يتّبعهم الغاوون} روايت شده كه فرمود: . ..آنان گروهى هستند كه فقه را براى غير دين آموخته اند; هم خود گمراه گشته اند و هم ديگران را گمراه كرده اند}.

6 - { و سئل الصادق ( ع ) عن قول اللّه عزّوجلّ { و

الشعراء يتّبعهم الغاوون } قال : هم القصّاص ;

از امام صادق(ع) درباره سخن خداوند عزّوجلّ {والشعراء. ..} سؤال شد، آن حضرت فرمود: آنان قصه سرايان هستند}.

7 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) [ فى قوله ] { و الشعراء يتّبعهم الغاوون } قال هم قوم تعلّموا و تفقّهوا بغير علم فضلّوا و أضلوا ;

از امام صادق(ع) [درباره قول خدا] {و الشعراء يتّبعهم الغاوون} روايت شده كه فرمود: آنان گروهى اند كه علم و فقه را [به طور سطحى] آموخته اند، بدون اين كه دانش و بصيرت لازم را داشته باشند. پس خود گمراه شده و ديگران را هم گمراه كرده اند}.

نقش شاعران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 225 - 1

1 - شاعران ، ترسيم گر حيرت و سرگردانى خويش

ألم تر أنّهم فى كلّ واد يهيمون

{هيمان} (مصدر {يهيمون}) به معناى حيرت و سرگردانى است.

نقش شاعران گمراه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 225 - 6

6 - شاعران منحرف ، هم داستان شيطان و سرايندگان القائات شيطانى

تنزّل على كلّ أفّاك . .. و الشعراء يتّبعهم... فى كلّ واد يهيمون

آمدن نام شعراى منحرف، در پى آياتى كه بيانگر نزول شياطين بر قلب دروغ پردازان گنه پيشه است; نوعى ارتباط ميان شاعران منحرف و شياطين را افاده مى كند.

ويژگيهاى شاعران گمراه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 226 - 1

1 - گفتار بدون عمل ، از ويژگى هاى شاعران گزافه گوى منحرف

و الشعراء . .. فى كلّ واد يهيمون

. و أنّهم يقولون ما لايفعلون

شاكران از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

{شاكران}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 53 - 10،12

10 _ خداوند، آگاهتر از هر كس به سپاسگزاران نعمتهاى خويش است.

أليس اللّه بأعلم بالشكرين

12 _ مؤمنان با ايمان خويش به پيامبر(ص) و آيين الهى سپاسگزار نعمت هدايت هستند.

أهؤلاء منّ اللّه عليهم . .. أليس اللّه بأعلم بالشكرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 144 - 9

9 _ خداوند از موسى ( ع ) خواست تا در برابر نعمت رسالت و شايستگى شنيدن سخن خدا ، وى را سپاس گويد و از شاكران شود .

اصطفيتك على الناس برسلتى و بكلمى . .. و كن من الشكرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 189 - 13

13 _ آدم ( ع ) و حوا در پيشگاه خداوند ملتزم شدند كه در صورت دارا شدن فرزندى سالم و شايسته همواره از سپاسگزاران وى باشند .

دعوا اللّه ربهما لئن ءاتيتنا صلحاً لنكونن من الشكرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 11 - 2

2_ صابرانِ داراى اعمال صالح ، همواره و در هر حال خداوند را فراموش نكرده و به درگاه او شاكرند .

ل_ئن أذقنا الإنس_ن منا رحمة . .. إنّه ليئوس كفور. إلاّ الذين صبروا

در برداشت فوق ، اين احتمال منظور شده است كه {كفور} از كفران (ناسپاسى) باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 100 - 18

18_ يوسف ( ع )

، معتقد به توحيد افعالى ، و انسانى قدرشناس و سپاسگزار در برابر نعمت هاى الهى

قد جعلها ربى حقًا و قد أحسن بى إذ أخرجنى من السجن و جاء بكم من البدو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 3 - 2،14

2 - انسان ها در برابر هدايت الهى دو دسته اند : سپاس گزار و هدايت يافته و يا ناسپاس و هدايت ناپذير .

إمّا شاكرًا و إمّا كفورًا

14 - { عن جابر بن عبداللّه قال رسول اللّه ( ص ) : كل مولود يولد على الفطرة حتّى يعبر عنه لسانه ، فإذا عبر عنه لسانه إمّا شاكراً و إمّا كفوراً . . . ;

از جابربن عبداللّه [انصارى] روايت شده كه رسول خدا(ص) فرمود: هر نوزادى بر فطرت [توحيد ]متولد مى شود، تا زمانى كه زبان او بتواند افكار و عقايد او را تعبير و ابراز كند. در اين هنگام يا شاكر است [و پذيراى توحيد] يا ناسپاس است [و پذيراى كفر]}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 6 - 8

8 - رزمندگانِ مجاهد ، سپاسگزار خداوند و پذيراى ربوبيت او هستند .

و الع_دي_ت . .. إنّ الإنس_ن لربّه لكنود

تمجيد مجاهدان از يك سو و نكوهش ناسپاسان از سويى ديگر، بيانگر آن است كه مجاهدان ناسپاس نيستند.

اجابت دعاى شاكران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 16 - 4

4- دعاى شكرگزاران تائب و تسليم در برابر حق ، مورد استجابت خداوند *

قال ربّ أوزعنى أن أشكر . .. نتقبّل عنهم أحسن ما

عملوا

از ارتباط اين آيه با آيه پيشين، چنين استفاده مى شود كه {نتقبّل} پاسخى است براى دعا و التجاى انسان به رشد رسيده اى كه مى گويد: {ربّ أوزعنى أن أشكر. ..}.

ازدياد نعمت شاكران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 7 - 21

اقليت شاكران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 60 - 8

8 _ همواره سپاسگزاران و شاكرانِ رزق و فضل خداوند ، در اقليتند .

إن اللّه لذو فضل على الناس و لكن أكثرهم لايشكرون

برگزيدگى شاكران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 5 - 16

16- صبرپيشگى و شكرگزارى ، داراى ارزشى والا و صبرپيشگان و شكرگزاران ، مردمانى برجسته و نخبه

إن فى ذلك لأي_ت لكلّ صبّار شكور

پاداش شاكران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 144 - 18

18 _ وعده خداوند به اعطاى پاداش به سپاسگزاران نعمت هاى الهى

و سيجزى اللّه الشّاكرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 147 - 12

12 _ علم و آگاهى گسترده خداوند ، تضمين كننده پاداش دهى او به بندگان مؤمن و شاكر خويش

إن شكرتم و ءامنتم و كان اللّه شاكراً عليماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 35 - 4

4 - سنت الهى بر اعطاى پاداش عالى ، به شكرگزاران و نجات ايشان از عذاب هاى فراگير

كذلك نجزى من شكر

تشخيص شاكران

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 49 - 16

16 - آسودگى ها و نعمت ها ، عرصه شناخت سپاس گزاران و ناسپاسان

فإذا مسّ الإنس_ن ضرّ . .. ثمّ إذا خوّلن_ه نعمة ... بل هى فتنة

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه هر نعمتى، اقتضاى شكر وسپاس گزارى دارد. بنابراين آزمايش بودن نعمت هاى الهى، مى تواند در ارتباط با همين مسأله باشد.

شاكران و آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 58 - 12

12 _ تنها قدرشناسان و شكرگزاران بهره مند از بيان هاى گوناگون آيات الهى هستند .

كذلك نصرف الأيت لقوم يشكرون

بديهى است تبيين آيات به صورتهاى گوناگون براى همگان است. بنابراين تقييد آن به {لقوم يشكرون} حاكى از اين است كه تنها شاكران از آن بهره مى گيرند.

شاكران و ايام اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 5 - 14

14- ايام الله و رويداد هاى آن ، دربردارنده نشانه ها و آيات الهى براى مردمان صبرپيشه و شكرگزار

إن فى ذلك لأي_ت لكلّ صبّار شكور

مشاراليه {ذلك}، {ذكر} و متعلق {ذكر}، {أيام الله} است و اين حكايت از آن دارد كه {أيام الله} حاوى آيات خداوندى است.

شاكران و قصه قوم سبا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 19 - 12

12 - قصه مردم سبا و فروپاشى كامل آنان در پى كفران نعمت هاى الهى ، دربردارنده آيات خدا براى صبرپيشگان شكرگزار است .

إنّ فى ذلك لأي_ت لكلّ صبّار شكور

شكرگزارى شاكران

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 62 - 7

7 _ آفرينش شب و روز ، تنها براى انسان هاى برخوردار از روح سپاس گزارى ، سپاس برانگيز است .

و هو الذى جعل الّيل . .. لمن أراد أن يذّكّر أو أراد شكورًا

عفو شاكران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 16 - 5

5- عفو و اغماض خداوند ، از خطا ها و لغزش هاى شكرگزاران تائب و تسليم به درگاه پروردگار

و نتجاوز عن سيّئاتهم

فضايل شاكران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 58 - 12

12 _ تنها قدرشناسان و شكرگزاران بهره مند از بيان هاى گوناگون آيات الهى هستند .

كذلك نصرف الأيت لقوم يشكرون

بديهى است تبيين آيات به صورتهاى گوناگون براى همگان است. بنابراين تقييد آن به {لقوم يشكرون} حاكى از اين است كه تنها شاكران از آن بهره مى گيرند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 5 - 16

16- صبرپيشگى و شكرگزارى ، داراى ارزشى والا و صبرپيشگان و شكرگزاران ، مردمانى برجسته و نخبه

إن فى ذلك لأي_ت لكلّ صبّار شكور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 33 - 6

6 - انسان هاى صبور و شاكر ، بهره مند از فهم و درك نشانه هاى قدرت الهى در حركت و سكون كشتى ها

و من ءاي_ته . .. إنّ فى ذلك لأي_ت لكلّ صبّار شكور

با توجه به اين كه لام در {لكلّ صبّار شكور} لام انتفاع

است، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 16 - 8

8- انسان هاى خردمند و روى آورده به خدا ، با روحيه شكر و توبه و تسليم ، داراى ارج و منزلت

و بلغ أربعين سنة قال ربّ أوزعنى أن أشكر . .. إنّى تبت إليك و إنّى من المسلمين .

{بلغ أربعين} اشاره به رسيدن به سن خردمندى است و {اُول_ئك} بيانگر نوعى تعظيم و ارجمندى است كه با تعابير {نتقبّل} و {نتجاوز} و {فى أصحاب الجنّة} تأكيد شده است.

قلت شاكران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 10 - 11

11 _ تنها اندكى از مردمان شكرگزار نعمتهاى خداوند هستند.

قليلا ما تشكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 17 - 9

9 _ تنها گروهى از انسانها سپاسگزار خداوند بوده و از تزوير و فريب ابليس رهايى مى يابند.

و لاتجد أكثرهم شكرين

كمى شاكران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 73 - 7

7 - جامعه بشرى ، داراى اقليتى شاكر و سپاسگزار خداوند

و ل_كنّ أكثرهم لايشكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 13 - 11

11 - بسيارى از مردم ، كم شكرگزارى مى كنند .

و قليل من عبادى الشكور

{شكور} صيغه مبالغه است و دلالت بر كثرت مى كند. بنابراين، معناى عبارت {و قليل من...} چنين مى شود: كم هستند از بندگان من كه زياد سپاس گزارى كنند.

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 61 - 12

12 - شاكران و سپاس گزاران نعمت ها و احسان هاى خداوند ، گروهى اندك و در اقليت اند .

و ل_كنّ أكثر الناس لايشكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 3 - 11

11 - انسان هاى شاكر ، اندك اند و انسان هاى ناسپاس بسيار .

إمّا شاكرًا و إمّا كفورًا

طبق باور برخى از مفسران، آمدن {شاكر} به صورت اسم فاعل و {كفوراً} به صورت صيغه مبالغه، مى تواند گوياى اين حقيقت باشد كه انسان هايى كه به صورت كامل سپاس گزار نعمت هدايت باشند، در اقليت بوده و افراد ناسپاس بسياراند.

مقام شاكران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 123 - 19

19 _ شاكران ، داراى مقامى والاتر از تقواپيشگان

فاتّقوا اللّه لعلّكم تشكرون

اگر {لعلّ}، بيان و غايت {فاتّقوا اللّه} باشد، شكر، هدف و غايت تقواپيشگى خواهد بود.

مقامات شاكران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 52 - 9

9 - گناهان بزرگ ، مانع پديد آمدن زمينه هاى سپاسگزارى به درگاه خدا و رسيدن به منزلت شاكران

ثم عفونا عنكم من بعد ذلك لعلكم تشكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 56 - 4

4 - رسيدن به مرتبه و منزلت شاكران ، از وظايف اساسى انسان و هدف از خلقت اوست .

ثم بعثنكم من بعد موتكم لعلكم تشكرون

به نظر مى رسد سپاسگزارى - كه به عنوان هدف از {بعثناكم} بيان شده - در برابر

خصوص حيات دوباره نباشد، بلكه به عنوان هدف براى اصل حيات و زندگى مطرح باشد; يعنى، خداوند صاعقه زدگان بنى اسرائيل را حيات بخشيد و هدف آن بود كه در حيات دنيوى سپاسگزار باشند و به منزلت شاكران نايل شوند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 17 - 11

11 _ شكرگزاران، رهپويان صراط مستقيم الهى هستند.

لأقعدن لهم صرطك المستقيم . .. لاتجد أكثرهم شكرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 144 - 16

16 _ شاكران نعمت هاى خدا ، داراى مقامى بس والا در پيشگاه او

و كن من الشكرين

فرمان خداوند به پيامبرى بزرگ چون موسى مبنى بر اينكه از شاكران باشد، حكايت از مقام بلند شاكران دارد.

نجات شاكران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 35 - 4

4 - سنت الهى بر اعطاى پاداش عالى ، به شكرگزاران و نجات ايشان از عذاب هاى فراگير

كذلك نجزى من شكر

وعده به شاكران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 16 - 11

11- قبولى اعمال نيك و ورود در زمره بهشتيان ، وعده هميشگى و تخلف ناپذير الهى به اهل تسليم ، صلاح و شكر

وعد الصدق الذى كانوا يوعدون

شامات از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

شامات

آبادانى شامات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 18 - 3

3 - سرزمين شامات در عصر سباييان ، آباد و بابركت بود و مراكز گوناگونى براى زيست انسان ها داشت .

و بين القرى التى ب_ركنا فيها

امنيت در

شامات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 18 - 7

7 - منطقه بين يمن ( محل زندگى قوم سبا ) تا شامات در عصر سباييان ، در امنيت كامل بود .

سيروا فيها . .. ءامنين

امنيت شامات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 18 - 8

8 - مردم سبا ، مى توانستند از يمن تا شام را در هر وقت كه بخواهند ( شب يا روز ) با امنيت كامل سفر كنند .

و قدّرنا فيها السير سيروا فيها ليالى و أيّامًا ءامنين

بركت شامات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 18 - 3

3 - سرزمين شامات در عصر سباييان ، آباد و بابركت بود و مراكز گوناگونى براى زيست انسان ها داشت .

و بين القرى التى ب_ركنا فيها

بنى اسرائيل در سرزمين شامات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 104 - 1،4،9

1- دستور خداوند به بنى اسرائيل ، پس از هلاك فرعونيان مبنى بر انتخاب سرزمين مورد نظرشان ( شام يا مصر ) براى سكنى گزيدن

و قلنا من بعده لبنى إسرءيل اسكنوا الأرض

4- تسلط و حاكميت بنى اسرائيل با اذن الهى بر سرزمين مصر ( يا شام ) پس از هلاكت فرعون *

اسكنوا الأرض

برداشت فوق بدان احتمال است كه مراد از {اسكنوا} استقرار و حاكميت يافتن باشد كه تا آن روز بنى اسرائيل فاقد آن بودند و مراد از {الأرض} سرزمين شام [و يا مصر ]باشد.

9- وعده خداوند به بنى اسرائيل جهت گردآورى

آنان در سرزمين فلسطين ، پس از فرا رسيدن دومين موعد فساد آنان در آن سرزمين

جئنا بكم لفيفًا

برداشت فوق بدان احتمال است كه {وعد الأخرة} اشاره اى باشد به آن دو موعدى كه خداوند در آغاز اين سوره (آيه 4) براى بنى اسرائيل پيش بينى كرده و به آنان هشدار داده است.

تاريخ شامات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 18 - 3،4،5

3 - سرزمين شامات در عصر سباييان ، آباد و بابركت بود و مراكز گوناگونى براى زيست انسان ها داشت .

و بين القرى التى ب_ركنا فيها

4 - بين منزل گاه هاى راه يمن تا شام در عصر قوم سبأ ، تناسب يكسانى وجود داشت .

و جعلنا بينهم و بين القرى التى ب_ركنا فيها قرًى ظ_هرة و قدّرنا فيها السير

مراد از تقدير سير در آيه بالا، اين است كه در بين راه، منزل گاه هايى وجود داشت و يا قريه ها و شهرها به گونه اى قرار گرفته بود كه فاصله هر كدام با ديگرى در تمام راه يكسان بود.

5 - بين مردم شام و يمن در دوران قوم سبا ، ارتباط هاى گوناگونى وجود داشت .

و جعلنا بينهم و بين القرى التى ب_ركنا فيها . .. و قدّرنا فيها السير سيروا فيها

راههاى شامات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 18 - 2

2 - اتصال سرزمين سباييان به سرزمين شامات از طريق وجود شهر ها و روستا ها نعمتى براى آنان بود .

لقد كان لسبإ فى مسكنهم ءاية جنّتان . .. و جعلنا بينهم و بين القرى

التى ب_ركنا في

آيه در ادامه قصه قوم سبأ و ذكر نعمت هايى است كه خداوند به آنان اعطا كرده بود و از آنان خواسته بود كه در قبال آنها شكرگزارى كنند.

راههاى شامات در دوران قوم سبا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 18 - 1،4

1 - در فاصله بين سرزمين سبا و سرزمين شام ، مراكز و اماكنى نزديك به هم وجود داشت كه از يكديگر قابل مشاهده بودند .

و جعلنا بينهم و بين القرى التى ب_ركنا فيها قرًى ظ_هرة

مراد از {القرى التى باركنا فيها} طبق گفته نوع مفسران، سرزمين شام است. گفتنى است كه مراد از {قرًى ظاهرة} مراكزى نزديك به هم است كه امكان مشاهده محلى از محل ديگر وجود داشته است.

4 - بين منزل گاه هاى راه يمن تا شام در عصر قوم سبأ ، تناسب يكسانى وجود داشت .

و جعلنا بينهم و بين القرى التى ب_ركنا فيها قرًى ظ_هرة و قدّرنا فيها السير

مراد از تقدير سير در آيه بالا، اين است كه در بين راه، منزل گاه هايى وجود داشت و يا قريه ها و شهرها به گونه اى قرار گرفته بود كه فاصله هر كدام با ديگرى در تمام راه يكسان بود.

روابط اهل شامات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 18 - 5

5 - بين مردم شام و يمن در دوران قوم سبا ، ارتباط هاى گوناگونى وجود داشت .

و جعلنا بينهم و بين القرى التى ب_ركنا فيها . .. و قدّرنا فيها السير سيروا فيها

شامات در دوران قوم سبا

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 18 - 3،4،7

3 - سرزمين شامات در عصر سباييان ، آباد و بابركت بود و مراكز گوناگونى براى زيست انسان ها داشت .

و بين القرى التى ب_ركنا فيها

4 - بين منزل گاه هاى راه يمن تا شام در عصر قوم سبأ ، تناسب يكسانى وجود داشت .

و جعلنا بينهم و بين القرى التى ب_ركنا فيها قرًى ظ_هرة و قدّرنا فيها السير

مراد از تقدير سير در آيه بالا، اين است كه در بين راه، منزل گاه هايى وجود داشت و يا قريه ها و شهرها به گونه اى قرار گرفته بود كه فاصله هر كدام با ديگرى در تمام راه يكسان بود.

7 - منطقه بين يمن ( محل زندگى قوم سبا ) تا شامات در عصر سباييان ، در امنيت كامل بود .

سيروا فيها . .. ءامنين

منشأ آبادانى شامات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 18 - 6

6 - بركت و آبادانى سرزمين شامات ، از ناحيه خداوند بود .

القرى التى ب_ركنا فيها

منشأ بركت شامات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 18 - 6

6 - بركت و آبادانى سرزمين شامات ، از ناحيه خداوند بود .

القرى التى ب_ركنا فيها

شايستگى از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

آثار شايستگى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 144 - 7

7 _ لياقت و شايستگى برخى انسان ها ، موجب گزينش آنان به رسالت و پيامبرى از سوى خدا

قال يموسى إنى اصطفيتك على الناس برسلتى

شايستگى انبيا

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 181 - 4

4 - رسولان الهى ، شايسته سلام و تحيت

و سل_م على المرسلين

شايستگى محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 56 - 7،8

7 _ نيكوكاران مستعد دريافت رحمت الهى هستند .

إن رحمت اللّه قريب من المحسنين

8 _ دعا و نيايش محسنان به درگاه خدا مايه به فعليت رسيدن استعداد آنان براى دستيابى به رحمت خاص الهى است .

و ادعوه . .. إن رحمت اللّه قريب من المحسنين

شايستگى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 144 - 9

9 _ خداوند از موسى ( ع ) خواست تا در برابر نعمت رسالت و شايستگى شنيدن سخن خدا ، وى را سپاس گويد و از شاكران شود .

اصطفيتك على الناس برسلتى و بكلمى . .. و كن من الشكرين

شايعه از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

{شايعه}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 175 - 10،11،15

10 _ تأثير شايعات مشركان و منافقان بر برخى مسلمانان ، به هنگام دعوت رسول خدا ( ص ) براى شركت در غزوه حمراءالاسد يا بدر صغرا

الّذين قال لهم النّاس انّ النّاس قد جمعوا لكم . .. ذلكم الشّيطان يخوّف اولياءه

چون شيطان و مشركان و منافقان در صدد ترسانيدن و بازداشتن همه مؤمنان بوده اند (انّ النّاس قد جمعوا لكم فاخشوهم)، ولى از {يخوّف اولياءه} استفاده مى شود كه تنها دوستانش را مى ترساند. بنابراين {يخوّف اولياءه}، حاكى از فعليّت و تحقق اين ترس در عدّه

اى از مؤمنان است.

11 _ هشدار خداوند به مؤمنان در برابر خطر شايعات دشمنان دين ، جاسوسان آنان و منافقان

انّ النّاس قد جمعوا لكم . .. انّما ذلكم الشّيطان يخوّف اولياءه

15 _ لزوم مقابله با تبليغات دشمن و جلوگيرى از تأثير آن

الّذين قال لهم النّاس . .. انّما ذلكم الشّيطان يخوّف اولياءه فلا تخافوهم و خافون

قرآن با بيان تبليغات سوء دشمنان با جمله {فلا تخافوهم و خافون}، در صدد خنثى سازى توطئه هاى دشمن برآمد تا به مؤمنان نيز بياموزد كه بايد همواره به مقابله با تبليغات سوء دشمن برخيزند.

آثار اجتماعى شايعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 12 - 4،5

4 - جامعه اسلامى صدراسلام ، در برابر شايعات آسيب پذير بود .

إنّ الذين جاءو بالإفك . .. لولا إذ سمعتموه ظنّ المؤمنون و المؤمن_ت بأنفسهم خيرًا

5 - شايعات و پخش خبر هاى دروغ ، از ميان برنده اعتماد متقابل و حسن ظن افراد جامعه نسبت به يكديگر

لولا إذ سمعتموه ظنّ المؤمنون و المؤمن_ت بأنفسهم خيرًا و قالوا ه_ذا إفك مبين

آثار شايعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 144 - 4

4 _ تزلزل روحيه برخى از پيكارگران احد ، بر اثر شايعه قتل پيامبر ( ص )

و ما محمّد الّا رسول . .. افاين مات او قتل انقلبتم على اعقابكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 176 - 5

5 _ شايعه پراكنانى كه در صدد تضعيف روحيه مجاهدان اسلام هستند ، شتابگران در كفرند . *

و لا

يحزنك الّذين يسارعون فى الكفر

به مقتضاى ارتباط بين آيه مورد بحث و آيات قبل، جمله {الّذين يسارعون فى الكفر} مى تواند اشاره به كسانى باشد كه با تبليغات سوء و شايعات ترس آفرين، در صدد بازداشتن مؤمنان از جهاد بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 83 - 14،16

14 _ شايعات و اخبار گمراه كننده ، تأثيرگذار در اقشار وسيعى از جامعه و زمينه ساز گمراهى آنان

اذاعوا به . .. لو لا فضل اللّه عليكم و رحمته لاتبعتم الشيطان الّا قليلا

16 _ تنها عده قليلى از مردم تحت تأثير شايعات و اخبار گمراه كننده قرار نمى گيرند .

اذاغوا به . .. لو لا فضل اللّه عليكم و رحمته لاتبعتم الشيطان الّا قليلا

آثار شايعه پراكنى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 61 - 3

3 - ادامه شايعه پراكنى ، در پى دارنده سخت گيرى پيامبر ( ص ) و در نتيجه ، آواره شدن همراه با لعن بود .

لئن لم ينته . .. و المرجفون ... لنغرينّك بهم ثمّ لايجاورونك فيها إلاّ قليلاً . م

آثار شايعه عليه مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 11 - 9

9 - شايعه و وارونه جلوه دادن حقايق در جامعه اسلامى ، هر چند در آغاز موجب نگرانى و احساس خطر مى شود ; ولى در نهايت با افشا شدن انگيزه شايعه سازان ، به نفع مسلمانان تمام خواهد شد .

إنّ الذين جاءو بالإفك عصبة منكم لاتحسبوه شرًّا لكم بل هو خير لكم

آواره

سازى شايعه پراكنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 61 - 3

3 - ادامه شايعه پراكنى ، در پى دارنده سخت گيرى پيامبر ( ص ) و در نتيجه ، آواره شدن همراه با لعن بود .

لئن لم ينته . .. و المرجفون ... لنغرينّك بهم ثمّ لايجاورونك فيها إلاّ قليلاً . م

آواره سازى شايعه پراكنان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 60 - 19

19 - در صورتى كه منافقان و بيماردلان و شايعه پراكنان ، در مدينه ، به كار هاى خلاف خود ادامه مى دادند ، چنان مورد قهر پيامبر ( ص ) قرار مى گرفتند كه مجبور به ترك مدينه مى شدند .

لنغرينّك بهم ثمّ لايجاورونك فيها إلاّ قليلاً

{لايجاورونك فيها إلاّ قليلاً} كنايه از آوارگى و در به درى است. لازم به ذكر است كه {قليلاً} صفت مفعول مطلق محذوف (جوار) است.

اجتناب از شايعه پراكنى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 17 - 1

1 - پرهيز از تأثيرپذيرى در برابر شايعه ها و دامن زدن به آنها و نيز اجتناب از تهمت زدن به ديگران و بازى با حيثيت آنان ، اندرزى الهى به مؤمنان

يعظكم اللّه أن تعودوا لمثله أبدًا إن كنتم مؤمنين

استقامت در برابر شايعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 17 - 1

1 - پرهيز از تأثيرپذيرى در برابر شايعه ها و دامن زدن به آنها و نيز اجتناب از تهمت زدن به ديگران

و بازى با حيثيت آنان ، اندرزى الهى به مؤمنان

يعظكم اللّه أن تعودوا لمثله أبدًا إن كنتم مؤمنين

اظهار تعجب از شايعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 16 - 8

8 - مسلمانان ، موظف اند در برابر شايعه ها و تهمت هاى بى دليل جنسى عليه ديگر مسلمانان ، اظهار شگفتى كرده و آنها را بهتانى بزرگ بشمارند .

و لولا إذ سمعتموه قلتم . .. سبح_نك ه_ذا بهت_ن عظيم

جمله {سبحانك} و يا {سبحان اللّه} در دو مورد به كار مى رود: 1_ آن گاه كه سخن شگفت آورى شنيده شود. 2_ آن گاه كه سخنى بسيار زشت و ناروا شنيده شود و شنونده بخواهد از آن اظهار تنفر و انزجار كند و واكنشى منفى از خود نشان دهد. برداشت ياد شده براساس كاربرداول است.

افساد شايعه پراكنان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 60 - 19

19 - در صورتى كه منافقان و بيماردلان و شايعه پراكنان ، در مدينه ، به كار هاى خلاف خود ادامه مى دادند ، چنان مورد قهر پيامبر ( ص ) قرار مى گرفتند كه مجبور به ترك مدينه مى شدند .

لنغرينّك بهم ثمّ لايجاورونك فيها إلاّ قليلاً

{لايجاورونك فيها إلاّ قليلاً} كنايه از آوارگى و در به درى است. لازم به ذكر است كه {قليلاً} صفت مفعول مطلق محذوف (جوار) است.

افشاى انگيزه شايعه سازان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 11 - 9

9 - شايعه و وارونه جلوه دادن حقايق در جامعه اسلامى

، هر چند در آغاز موجب نگرانى و احساس خطر مى شود ; ولى در نهايت با افشا شدن انگيزه شايعه سازان ، به نفع مسلمانان تمام خواهد شد .

إنّ الذين جاءو بالإفك عصبة منكم لاتحسبوه شرًّا لكم بل هو خير لكم

تكذيب شايعه عليه خانواده محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 12 - 2

2 - مؤمنان صدراسلام ، وظيفه دار تكذيب شايعه هاى بى اساس بدخواهان عليه پيامبر ( ص ) و خانواده آن حضرت

لولا إذ سمعتموه ظنّ المؤمنون و المؤمن_ت بأنفسهم خيرًا و قالوا ه_ذا إفك مبين

تكذيب شايعه عليه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 12 - 2

2 - مؤمنان صدراسلام ، وظيفه دار تكذيب شايعه هاى بى اساس بدخواهان عليه پيامبر ( ص ) و خانواده آن حضرت

لولا إذ سمعتموه ظنّ المؤمنون و المؤمن_ت بأنفسهم خيرًا و قالوا ه_ذا إفك مبين

تكذيب شايعه عليه مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 12 - 3

3 - مؤمنان ، وظيفه دار تكذيب صريح شايعه ها و تهمت هاى جنسى بى اساس عليه ديگر مؤمنان

لولا إذ سمعتموه . .. و قالوا ه_ذا إفك مبين

تهديد شايعه سازان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 21 - 22

22 - تهديد شدن شايعه سازان و افترا زنندگان ، به اين كه خداوند بر سخنان پنهانى و راز هاى درونى آنان آگاه است .

إنّ الذين جاءو بالإفك . .. و لولا إذ سمعتموه قلتم

ما يكون لنا أن نتكلّم به_ذا ..

برداشت ياد شده از ارتباط اين آيه با آيات قبل _ كه درباره شايعه و ماجراى {افك} بود _ به دست آمده است.

سرزنش استماع شايعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 42 - 8

8 _ رغبت به شنيدن دروغ ها و شايعات ، پذيرش احكام تحريف شده ، حرامخوارى و رشوه گيرى ، بسى زشت و نارواست .

سمعون للكذب اكلون للسحت

شايعه پراكنان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 60 - 5

5 - در مدينه ، در عصر پيامبر ، افرادى شايعه پراكن وجود داشت .

لئن لم ينته . .. المرجفون

{رَجْف} (مصدر ثلاثى مجرد {مرجفون}) به معناى {اضطراب شديد} است (مفردات راغب). در آيه، به تناسب معناى لغوى، منظور از آن كسانى اند كه با پخش سخنان بيهوده، آرامش مردم را سلب مى كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 61 - 5

5 - شايعه پراكنان در مدينه ، در صورت ادامه شايعه پراكنى ، محكوم به قتل بودند .

لئن لم ينته . .. و المرجفون فى المدينة ... أينما ثقفوا أُخذوا و قتّلوا تقتيلاً

شايعه پراكنى فاسدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 223 - 3

3 - تلاش خطاكاران فاسد ، براى شايعه پراكنى و القاى باور هاى دروغين خود به مردم

كلّ أفّاك أثيم . يلقون السمع و أكثرهم ك_ذبون

ضماير جمع در آيه ياد شده، همگى مى تواند به {كلّ أفّاك} باز گردد و

{السمع} نيز مصدر به معناى مفعول باشد; يعنى، {يلقى ه_ؤلاء المنحرفون مسموعاتهم على الناس و الحال أنّ أكثرهم كاذبون فيما يلقونه; اين دسته از كژانديشان، شنيده هاى خود را در ميان مردم مى پراكنند، در حالى كه بيشتر آنان جز دروغ به خورد مردم نمى دهند}.

شايعه پراكنى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 223 - 3

3 - تلاش خطاكاران فاسد ، براى شايعه پراكنى و القاى باور هاى دروغين خود به مردم

كلّ أفّاك أثيم . يلقون السمع و أكثرهم ك_ذبون

ضماير جمع در آيه ياد شده، همگى مى تواند به {كلّ أفّاك} باز گردد و {السمع} نيز مصدر به معناى مفعول باشد; يعنى، {يلقى ه_ؤلاء المنحرفون مسموعاتهم على الناس و الحال أنّ أكثرهم كاذبون فيما يلقونه; اين دسته از كژانديشان، شنيده هاى خود را در ميان مردم مى پراكنند، در حالى كه بيشتر آنان جز دروغ به خورد مردم نمى دهند}.

شايعه در جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 175 - 2

2 _ شايعه پراكنانى كه مردم را از جهاد مى ترسانند ، شيطانند .

قال لهم النّاس انّ النّاس قد جمعوا لكم . .. انّما ذلكم الشّيطان يخوّف اولياءه

بنابر اينكه {ذلكم}، اشاره به همان مردمى باشد كه مؤمنان را از جنگ مى ترساندند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 174 - 8

8 _ كارآمد نبودن تبليغات سوء و جنگ روانى ، در بازداشتن مؤمنان از شركت در غزوه حمراءالاسد يا بدر صغرا

الّذين قال لهم النّاس . ..

فانقلبوا بنعمة من اللّه و فضل

زيرا در عين تبليغات سوء دشمن، مؤمنان براى شركتِ در نبرد حركت كردند.

شايعه در صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 15 - 4

4 - تأثيرپذيرى مسلمانان عصر بعثت در برابر شايعه ها

إذ تلقّونه بألسنتكم و تقولون بأفواهكم ما ليس لكم به علم

شايعه دروغ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 41 - 12

12 _ اعتنا و رغبت فراوان منافقان و يهود به شنيدن گفته ها و شايعه هاى دروغين ، على رغم آگاهى به دروغ بودن آن

سمعون للكذب

چون شنيدن سخنانى كه دروغ بودن آن براى شنونده معلوم نباشد، صفت مذمومى نيست، لذا مراد اين است كه آنان با توجه و آگاهى به دروغ بودن سخنان به شنيدن آنها رغبت داشتند.

شايعه دشمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 173 - 2،4،8

2 _ نفوذ عوامل دشمن در بين مسلمانان و ايجاد جنگ روانى براى تضعيف روحيه آنان ، پس از جنگ احد

الّذين قال لهم النّاس انّ النّاس قد جمعوا لكم فاخشوهم

برخى برآنند كه مراد از {النّاس} در {قال لهم النّاس}، منافقانى هستند كه براى دشمنان دين جاسوسى مى كردند. برخى ديگر گفته اند منظور افرادى از دشمن هستند كه در بين مسلمانان ايجاد رعب مى كردند.

4 _ وجود افرادى در ميان مسلمانان كه در صدد شايعه پراكنى و ترساندن آنها از مشركان بودند .

الّذين قال لهم النّاس انّ النّاس قد جمعوا لكم فاخشوهم

8 _ اظهار توكّل و اعتماد به خداوند ، عكس العمل مؤمنان

در برابر شايعه حمله دشمن ، پس از نبرد احد

الّذين قال لهم النّاس . .. و قالوا حسبنا اللّه و نعم الوكيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 175 - 11،15

11 _ هشدار خداوند به مؤمنان در برابر خطر شايعات دشمنان دين ، جاسوسان آنان و منافقان

انّ النّاس قد جمعوا لكم . .. انّما ذلكم الشّيطان يخوّف اولياءه

15 _ لزوم مقابله با تبليغات دشمن و جلوگيرى از تأثير آن

الّذين قال لهم النّاس . .. انّما ذلكم الشّيطان يخوّف اولياءه فلا تخافوهم و خافون

قرآن با بيان تبليغات سوء دشمنان با جمله {فلا تخافوهم و خافون}، در صدد خنثى سازى توطئه هاى دشمن برآمد تا به مؤمنان نيز بياموزد كه بايد همواره به مقابله با تبليغات سوء دشمن برخيزند.

شايعه سازى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 41 - 17

17 _ شايعه سازى برخى از منافقان و يهوديان و جاسوسى آنان براى تحريفگران يهود ، فلسفه بازداشتن پيامبر ( ص ) از اندوه بر كفرورزى آنان

لايحزنك الذين يسرعون . .. سمعون للكذب سمعون لقوم ءاخرين

شايعه سازى منافقان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 11 - 2

2 - هم دستى و تشكل تنى چند از منافقان عصر بعثت ، براى تهمت زنى و شايعه سازى عليه خانواده پيامبر ( ص )

إنّ الذين جاءو بالإفك عصبة منكم

بيشتر مفسران بر اين باورند كه گروه بهتان زننده (عصبة منكم) از منافقان بودند.

شايعه سازى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

4 - مائده - 5 - 41 - 17

17 _ شايعه سازى برخى از منافقان و يهوديان و جاسوسى آنان براى تحريفگران يهود ، فلسفه بازداشتن پيامبر ( ص ) از اندوه بر كفرورزى آنان

لايحزنك الذين يسرعون . .. سمعون للكذب سمعون لقوم ءاخرين

شايعه عليه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 11 - 1

1 - هم دستى و تشكل تنى چند از مردمان عصر بعثت ، براى تهمت زنى و شايعه سازى عليه پيامبر ( ص ) و برخى از مؤمنان

إنّ الذين جاءو بالإفك عصبة منكم

{عصبة} در لغت به معناى گروهى متشكل و پشتيبان هم است كه از ده نفر تا چهل نفر باشند. آمدن فعل {مجىء} به صورت جمع نيز، مؤيد اين است كه تهمت زنندگان به شكل دسته جمعى، به كار تهمت و شايعه سازى مى پرداختند. گفتنى است آيه شريفه _ براساس تاريخ و شأن نزول آن _ در باره خانواده پيامبر(ص) نازل شده است كه مورد اتهام تنى چند از بدخواهان قرار گرفته بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 15 - 1

1 - مسلمانان عصر بعثت ، پذيراى شايعه هاى نارواى بدخواهان عليه خاندان پيامبر ( ص ) و منتشر كننده آنها ، بدون توجه به پيامد هاى ناروا و درستى و نادرستى آنها

إذ تلقّونه بألسنتكم و تقولون بأفواهكم ما ليس لكم به علم

شايعه عليه مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 11 - 1

1 - هم دستى و تشكل تنى چند از

مردمان عصر بعثت ، براى تهمت زنى و شايعه سازى عليه پيامبر ( ص ) و برخى از مؤمنان

إنّ الذين جاءو بالإفك عصبة منكم

{عصبة} در لغت به معناى گروهى متشكل و پشتيبان هم است كه از ده نفر تا چهل نفر باشند. آمدن فعل {مجىء} به صورت جمع نيز، مؤيد اين است كه تهمت زنندگان به شكل دسته جمعى، به كار تهمت و شايعه سازى مى پرداختند. گفتنى است آيه شريفه _ براساس تاريخ و شأن نزول آن _ در باره خانواده پيامبر(ص) نازل شده است كه مورد اتهام تنى چند از بدخواهان قرار گرفته بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 15 - 8

8 - پذيرش و انتشار شايعه هاى ناروا عليه مؤمنان و جامعه اسلامى ، بدون توجه به درستى و نادرستى و پيامد هاى آنها ، امرى خطير و گناهى بزرگ در پيشگاه خداوند

إذ تلقّونه بألسنتكم و تقولون . .. تحسبونه هيّنًا و هو عند اللّه عظيم

شايعه عليه همسر محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 11 - 2

2 - هم دستى و تشكل تنى چند از منافقان عصر بعثت ، براى تهمت زنى و شايعه سازى عليه خانواده پيامبر ( ص )

إنّ الذين جاءو بالإفك عصبة منكم

بيشتر مفسران بر اين باورند كه گروه بهتان زننده (عصبة منكم) از منافقان بودند.

شايعه مسلمانان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 15 - 1

1 - مسلمانان عصر بعثت ، پذيراى شايعه هاى نارواى بدخواهان عليه خاندان پيامبر (

ص ) و منتشر كننده آنها ، بدون توجه به پيامد هاى ناروا و درستى و نادرستى آنها

إذ تلقّونه بألسنتكم و تقولون بأفواهكم ما ليس لكم به علم

شايعه مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 175 - 10

10 _ تأثير شايعات مشركان و منافقان بر برخى مسلمانان ، به هنگام دعوت رسول خدا ( ص ) براى شركت در غزوه حمراءالاسد يا بدر صغرا

الّذين قال لهم النّاس انّ النّاس قد جمعوا لكم . .. ذلكم الشّيطان يخوّف اولياءه

چون شيطان و مشركان و منافقان در صدد ترسانيدن و بازداشتن همه مؤمنان بوده اند (انّ النّاس قد جمعوا لكم فاخشوهم)، ولى از {يخوّف اولياءه} استفاده مى شود كه تنها دوستانش را مى ترساند. بنابراين {يخوّف اولياءه}، حاكى از فعليّت و تحقق اين ترس در عدّه اى از مؤمنان است.

شايعه منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 175 - 10،11

10 _ تأثير شايعات مشركان و منافقان بر برخى مسلمانان ، به هنگام دعوت رسول خدا ( ص ) براى شركت در غزوه حمراءالاسد يا بدر صغرا

الّذين قال لهم النّاس انّ النّاس قد جمعوا لكم . .. ذلكم الشّيطان يخوّف اولياءه

چون شيطان و مشركان و منافقان در صدد ترسانيدن و بازداشتن همه مؤمنان بوده اند (انّ النّاس قد جمعوا لكم فاخشوهم)، ولى از {يخوّف اولياءه} استفاده مى شود كه تنها دوستانش را مى ترساند. بنابراين {يخوّف اولياءه}، حاكى از فعليّت و تحقق اين ترس در عدّه اى از مؤمنان است.

11 _ هشدار خداوند به مؤمنان در برابر خطر شايعات

دشمنان دين ، جاسوسان آنان و منافقان

انّ النّاس قد جمعوا لكم . .. انّما ذلكم الشّيطان يخوّف اولياءه

عذاب شايعه سازان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 14 - 6

6 - ترويج كنندگان شايعات و تهمت پردازى هاى ناروا _ جدا از فضل و رحمت خداوند _ مستحق عذاب الهى اند .

و لولا فضل اللّه عليكم و رحمته . .. لمسّكم فى ما أفضتم فيه عذاب عظيم

علاقمندان شايعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 41 - 12،13

12 _ اعتنا و رغبت فراوان منافقان و يهود به شنيدن گفته ها و شايعه هاى دروغين ، على رغم آگاهى به دروغ بودن آن

سمعون للكذب

چون شنيدن سخنانى كه دروغ بودن آن براى شنونده معلوم نباشد، صفت مذمومى نيست، لذا مراد اين است كه آنان با توجه و آگاهى به دروغ بودن سخنان به شنيدن آنها رغبت داشتند.

13 _ رغبت منافقان و يهوديان به شنيدن شايعات و دروغ هاى بافته شده عليه رسول خدا ( ص )

سمعون للكذب

مخاطب قرار دادن پيامبر (لايحزنك) و توصيف شتابگران در كفر به گوش سپاران دروغ، مى رساند كه مراد از {كذب} دروغها و شايعاتى بوده است كه عليه پيامبر(ص) ساخته شده بود.

فرجام شايعه عليه مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 11 - 9

9 - شايعه و وارونه جلوه دادن حقايق در جامعه اسلامى ، هر چند در آغاز موجب نگرانى و احساس خطر مى شود ; ولى در نهايت با افشا شدن انگيزه شايعه سازان ،

به نفع مسلمانان تمام خواهد شد .

إنّ الذين جاءو بالإفك عصبة منكم لاتحسبوه شرًّا لكم بل هو خير لكم

قتل شايعه پراكنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 61 - 5

5 - شايعه پراكنان در مدينه ، در صورت ادامه شايعه پراكنى ، محكوم به قتل بودند .

لئن لم ينته . .. و المرجفون فى المدينة ... أينما ثقفوا أُخذوا و قتّلوا تقتيلاً

قتل شايعه پراكنان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 62 - 4

4 - فرمان مهدورالدم بودن منافقان و بيماردلان و شايعه پراكنان در مدينه ، ادامه اجراى سنّت تغيير ناپذير الهى بوده است .

أينما ثقفوا أُخذوا و قتّلوا . .. سنّة اللّه ... ولن تجد لسنّة اللّه تبديلاً

كيفر شايعه پراكنى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 60 - 20

20 - شايعه پراكنى و برهم زدن آرامش روانى مردم ، كيفرى سخت دارد .

و المرجفون فى المدينة لنغرينّك بهم ثمّ لايجاورونك فيها إلاّ قليلاً

گناه شايعه پراكنى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 15 - 8

8 - پذيرش و انتشار شايعه هاى ناروا عليه مؤمنان و جامعه اسلامى ، بدون توجه به درستى و نادرستى و پيامد هاى آنها ، امرى خطير و گناهى بزرگ در پيشگاه خداوند

إذ تلقّونه بألسنتكم و تقولون . .. تحسبونه هيّنًا و هو عند اللّه عظيم

مبارزه با شايعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 16

- 9

9 - اظهار تنفر و نشان دادن واكنش منفى ، وظيفه مسلمانان در برابر شايعه ها و تهمت هاى بى دليل جنسى عليه ديگر مسلمانان

و لولا إذ سمعتموه قلتم ما يكون لنا أن نتكلّم به_ذا سبح_نك ه_ذا بهت_ن عظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 175 - 15

15 _ لزوم مقابله با تبليغات دشمن و جلوگيرى از تأثير آن

الّذين قال لهم النّاس . .. انّما ذلكم الشّيطان يخوّف اولياءه فلا تخافوهم و خافون

قرآن با بيان تبليغات سوء دشمنان با جمله {فلا تخافوهم و خافون}، در صدد خنثى سازى توطئه هاى دشمن برآمد تا به مؤمنان نيز بياموزد كه بايد همواره به مقابله با تبليغات سوء دشمن برخيزند.

مبارزه محمد(ص) با شايعه پراكنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 61 - 3

3 - ادامه شايعه پراكنى ، در پى دارنده سخت گيرى پيامبر ( ص ) و در نتيجه ، آواره شدن همراه با لعن بود .

لئن لم ينته . .. و المرجفون ... لنغرينّك بهم ثمّ لايجاورونك فيها إلاّ قليلاً . م

محروميت شايعه سازان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 14 - 6

6 - ترويج كنندگان شايعات و تهمت پردازى هاى ناروا _ جدا از فضل و رحمت خداوند _ مستحق عذاب الهى اند .

و لولا فضل اللّه عليكم و رحمته . .. لمسّكم فى ما أفضتم فيه عذاب عظيم

موانع تأثير شايعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 83

- 15

15 _ فضل و رحمت الهى ، مانع از تأثير اخبار و شايعات گمراه كننده در ميان مسلمانان

لو لا فضل اللّه عليكم و رحمته لاتبعتم الشيطان الّا قليلا

موانع شايعه پراكنى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 17 - 2

2 - ايمان ، بازدارنده انسان از دامن زدن به شايعه ها و تهمت هاى ناروا عليه يكديگر

يعظكم اللّه أن تعودوا لمثله أبدًا إن كنتم مؤمنين

پيام و مفهوم جمله {إن كنتم مؤمنين; اگر مؤمن هستيد} در آيه شريفه - كه مربوط به ماجراى {افك} است _ اين مى باشد كه: اگر ايمان راستين در فردى وجود داشته باشد او هرگز دست به شايعه ها و تهمت هاى ناروا عليه كسى نخواهد زد.

نقش شايعه پراكنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 60 - 12

12 - شايعه پراكنان ، برهمزنان آرامش جامعه و آسيب رسان به آن اند .

لئن لم ينته المن_فقون و . .. المرجفون فى المدينة لنغرينّك بهم

هشدار به شايعه پراكنان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 60 - 6

6 - هشدار شديد خداوند ، به شايعه پراكنان مدينه ، براى پايان دادن به كار شايعه پراكنى .

لئن لم ينته . .. المرجفون فى المدينة لنغرينّك بهم

شايعه پراكنان

آواره سازى شايعه پراكنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 61 - 3

3 - ادامه شايعه پراكنى ، در پى دارنده سخت گيرى پيامبر ( ص ) و در نتيجه ، آواره

شدن همراه با لعن بود .

لئن لم ينته . .. و المرجفون ... لنغرينّك بهم ثمّ لايجاورونك فيها إلاّ قليلاً . م

آواره سازى شايعه پراكنان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 60 - 19

19 - در صورتى كه منافقان و بيماردلان و شايعه پراكنان ، در مدينه ، به كار هاى خلاف خود ادامه مى دادند ، چنان مورد قهر پيامبر ( ص ) قرار مى گرفتند كه مجبور به ترك مدينه مى شدند .

لنغرينّك بهم ثمّ لايجاورونك فيها إلاّ قليلاً

{لايجاورونك فيها إلاّ قليلاً} كنايه از آوارگى و در به درى است. لازم به ذكر است كه {قليلاً} صفت مفعول مطلق محذوف (جوار) است.

افساد شايعه پراكنان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 60 - 19

19 - در صورتى كه منافقان و بيماردلان و شايعه پراكنان ، در مدينه ، به كار هاى خلاف خود ادامه مى دادند ، چنان مورد قهر پيامبر ( ص ) قرار مى گرفتند كه مجبور به ترك مدينه مى شدند .

لنغرينّك بهم ثمّ لايجاورونك فيها إلاّ قليلاً

{لايجاورونك فيها إلاّ قليلاً} كنايه از آوارگى و در به درى است. لازم به ذكر است كه {قليلاً} صفت مفعول مطلق محذوف (جوار) است.

شايعه پراكنان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 60 - 5

5 - در مدينه ، در عصر پيامبر ، افرادى شايعه پراكن وجود داشت .

لئن لم ينته . .. المرجفون

{رَجْف} (مصدر ثلاثى مجرد {مرجفون}) به معناى {اضطراب شديد} است (مفردات راغب).

در آيه، به تناسب معناى لغوى، منظور از آن كسانى اند كه با پخش سخنان بيهوده، آرامش مردم را سلب مى كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 61 - 5

5 - شايعه پراكنان در مدينه ، در صورت ادامه شايعه پراكنى ، محكوم به قتل بودند .

لئن لم ينته . .. و المرجفون فى المدينة ... أينما ثقفوا أُخذوا و قتّلوا تقتيلاً

قتل شايعه پراكنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 61 - 5

5 - شايعه پراكنان در مدينه ، در صورت ادامه شايعه پراكنى ، محكوم به قتل بودند .

لئن لم ينته . .. و المرجفون فى المدينة ... أينما ثقفوا أُخذوا و قتّلوا تقتيلاً

قتل شايعه پراكنان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 62 - 4

4 - فرمان مهدورالدم بودن منافقان و بيماردلان و شايعه پراكنان در مدينه ، ادامه اجراى سنّت تغيير ناپذير الهى بوده است .

أينما ثقفوا أُخذوا و قتّلوا . .. سنّة اللّه ... ولن تجد لسنّة اللّه تبديلاً

مبارزه محمد(ص) با شايعه پراكنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 61 - 3

3 - ادامه شايعه پراكنى ، در پى دارنده سخت گيرى پيامبر ( ص ) و در نتيجه ، آواره شدن همراه با لعن بود .

لئن لم ينته . .. و المرجفون ... لنغرينّك بهم ثمّ لايجاورونك فيها إلاّ قليلاً . م

نقش شايعه پراكنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14

- احزاب - 33 - 60 - 12

12 - شايعه پراكنان ، برهمزنان آرامش جامعه و آسيب رسان به آن اند .

لئن لم ينته المن_فقون و . .. المرجفون فى المدينة لنغرينّك بهم

هشدار به شايعه پراكنان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 60 - 6

6 - هشدار شديد خداوند ، به شايعه پراكنان مدينه ، براى پايان دادن به كار شايعه پراكنى .

لئن لم ينته . .. المرجفون فى المدينة لنغرينّك بهم

شايعه پراكنى

آثار شايعه پراكنى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 61 - 3

3 - ادامه شايعه پراكنى ، در پى دارنده سخت گيرى پيامبر ( ص ) و در نتيجه ، آواره شدن همراه با لعن بود .

لئن لم ينته . .. و المرجفون ... لنغرينّك بهم ثمّ لايجاورونك فيها إلاّ قليلاً . م

اجتناب از شايعه پراكنى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 17 - 1

1 - پرهيز از تأثيرپذيرى در برابر شايعه ها و دامن زدن به آنها و نيز اجتناب از تهمت زدن به ديگران و بازى با حيثيت آنان ، اندرزى الهى به مؤمنان

يعظكم اللّه أن تعودوا لمثله أبدًا إن كنتم مؤمنين

شايعه پراكنى فاسدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 223 - 3

3 - تلاش خطاكاران فاسد ، براى شايعه پراكنى و القاى باور هاى دروغين خود به مردم

كلّ أفّاك أثيم . يلقون السمع و أكثرهم ك_ذبون

ضماير جمع در آيه ياد شده، همگى مى

تواند به {كلّ أفّاك} باز گردد و {السمع} نيز مصدر به معناى مفعول باشد; يعنى، {يلقى ه_ؤلاء المنحرفون مسموعاتهم على الناس و الحال أنّ أكثرهم كاذبون فيما يلقونه; اين دسته از كژانديشان، شنيده هاى خود را در ميان مردم مى پراكنند، در حالى كه بيشتر آنان جز دروغ به خورد مردم نمى دهند}.

شايعه پراكنى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 223 - 3

3 - تلاش خطاكاران فاسد ، براى شايعه پراكنى و القاى باور هاى دروغين خود به مردم

كلّ أفّاك أثيم . يلقون السمع و أكثرهم ك_ذبون

ضماير جمع در آيه ياد شده، همگى مى تواند به {كلّ أفّاك} باز گردد و {السمع} نيز مصدر به معناى مفعول باشد; يعنى، {يلقى ه_ؤلاء المنحرفون مسموعاتهم على الناس و الحال أنّ أكثرهم كاذبون فيما يلقونه; اين دسته از كژانديشان، شنيده هاى خود را در ميان مردم مى پراكنند، در حالى كه بيشتر آنان جز دروغ به خورد مردم نمى دهند}.

كيفر شايعه پراكنى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 60 - 20

20 - شايعه پراكنى و برهم زدن آرامش روانى مردم ، كيفرى سخت دارد .

و المرجفون فى المدينة لنغرينّك بهم ثمّ لايجاورونك فيها إلاّ قليلاً

گناه شايعه پراكنى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 15 - 8

8 - پذيرش و انتشار شايعه هاى ناروا عليه مؤمنان و جامعه اسلامى ، بدون توجه به درستى و نادرستى و پيامد هاى آنها ، امرى خطير و گناهى بزرگ در پيشگاه خداوند

إذ تلقّونه بألسنتكم

و تقولون . .. تحسبونه هيّنًا و هو عند اللّه عظيم

موانع شايعه پراكنى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 17 - 2

2 - ايمان ، بازدارنده انسان از دامن زدن به شايعه ها و تهمت هاى ناروا عليه يكديگر

يعظكم اللّه أن تعودوا لمثله أبدًا إن كنتم مؤمنين

پيام و مفهوم جمله {إن كنتم مؤمنين; اگر مؤمن هستيد} در آيه شريفه - كه مربوط به ماجراى {افك} است _ اين مى باشد كه: اگر ايمان راستين در فردى وجود داشته باشد او هرگز دست به شايعه ها و تهمت هاى ناروا عليه كسى نخواهد زد.

شايعه سازان

افشاى انگيزه شايعه سازان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 11 - 9

9 - شايعه و وارونه جلوه دادن حقايق در جامعه اسلامى ، هر چند در آغاز موجب نگرانى و احساس خطر مى شود ; ولى در نهايت با افشا شدن انگيزه شايعه سازان ، به نفع مسلمانان تمام خواهد شد .

إنّ الذين جاءو بالإفك عصبة منكم لاتحسبوه شرًّا لكم بل هو خير لكم

تهديد شايعه سازان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 21 - 22

22 - تهديد شدن شايعه سازان و افترا زنندگان ، به اين كه خداوند بر سخنان پنهانى و راز هاى درونى آنان آگاه است .

إنّ الذين جاءو بالإفك . .. و لولا إذ سمعتموه قلتم ما يكون لنا أن نتكلّم به_ذا ..

برداشت ياد شده از ارتباط اين آيه با آيات قبل _ كه درباره شايعه و ماجراى {افك} بود _

به دست آمده است.

عذاب شايعه سازان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 14 - 6

6 - ترويج كنندگان شايعات و تهمت پردازى هاى ناروا _ جدا از فضل و رحمت خداوند _ مستحق عذاب الهى اند .

و لولا فضل اللّه عليكم و رحمته . .. لمسّكم فى ما أفضتم فيه عذاب عظيم

محروميت شايعه سازان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 14 - 6

6 - ترويج كنندگان شايعات و تهمت پردازى هاى ناروا _ جدا از فضل و رحمت خداوند _ مستحق عذاب الهى اند .

و لولا فضل اللّه عليكم و رحمته . .. لمسّكم فى ما أفضتم فيه عذاب عظيم

شب از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

{شب}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 190 - 3،4

3 _ نظمِ شب و روز ، از آيات الهى

انّ فى . .. و اختلاف الّيل و النّهار لايات

4 _ آفرينش آسمان ها و زمين و گردش شب و روز ، دربردارنده نشانه هاى فراوان بر يكتايى خدا در مالكيّت و فرمانروايى بر هستى

و للّه ملك السّموات . .. انّ فى خلق السّموات ... لايات

جمله {انّ فى . .. }، مى تواند بيانگر دليلى براى يكتايى خداوند در فرمانروايى و مالكيّت باشد كه در آيه قبل (و للّه ملك السّموات ... ) مطرح شد.

آثار تاريكى شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 17 - 3

3 - ماهيت شب و گسترش تاريكى آن بر موجودات و نقش آن در

گرد هم آمدن جانداران ، شگفت و با عظمت است .

و الّيل و ما وسق

آثار تعقل در باره شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 10 - 4

4 - انديشيدن درباره ماهيت شب و ويژگى هاى آن ، زمينه ساز پى بردن به قدرت خداوند و پذيرش معاد است .

عمّ يتساءلون . .. و جعلنا الّيل لباسًا

آثار جايگزينى شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 62 - 2،3

2 _ آفرينش شب و روز و پديد آمدن روشنايى و تاريكى ، بر اثر جانشين شدن آن دو به جاى يكديگر ، تنها به قدرت خدا است .

و هو الذى جعل الّيل و النهار خلفة

برداشت ياد شده با توجه به دو نكته است: 1_ معرفه بودن مبتدا و خبر (هو الذى جعل) بيانگر قصر مى باشد. 2- آيه شريفه در مقام بيان قدرت خدا است.

3 _ آفرينش شب و روز و پديد آمدن روشنايى و تاريكى بر اثر جانشين شدن آن دو به جاى يكديگر ، از نشانه هاى قدرت خدا است .

و هو الذى جعل الّيل و النهار خلفة

آثار خلقت شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 62 - 6

6 _ آفرينش شب و روز و پديد آمدن روشنايى و تاريكى براى انسان ، سپاس برانگيز است .

و هو الذى جعل الّيل . .. لمن أراد أن يذّكّر أو أراد شكورًا

{شكور} مصدر و مرادف واژه {شكر} است.

آثار گردش شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12

- مؤمنون - 23 - 80 - 7

7 - آمد و شد شب و روز و به وجود آمدن فصل هاى مختلف ، عامل پيدايش موجودات زنده و جريان مستمر مرگ و حيات در زمين

يحى و يميت و له اختل_ف الّيل و النهار

ذكر {اختلاف شب و روز} پس از بيان مرگ و حيات مى تواند اشاره به مطلب ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 86 - 14

14 - آمدن روز از پى شب ، گواه امكان آمدن رستاخيز از پى مرگ *

إنّ فى ذلك لأي_ت

يكى از آياتى كه از تعاقب شب و روز مى توان استفاده كرد، روشنى پس از تاريكى، حيات پس از مرگ و حركت پس از سكون است و اين نشان مى دهد كه خداى توانا بر آوردن روز از پى شب، قادر است كه حيات را دوباره از پى مرگ پديد آورد.

آثار نزول روح(اسم خاص) در شب قدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 4 - 4

4 - نزول ملائكه و روح در شب قدر ، نشانه شرافت آن بر هزار ماه

خير من ألف شهر . تنزّل المل_ئكة و الروح فيها

آثار نزول قرآن در شب قدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 5 - 7

7 - نزول قرآن در شب قدر ، نشان سلامتى معارف آن از هر عيب و نقص است .

إنّا أنزلن_ه فى ليلة القدر . .. سل_م هى

آثار نزول ملائكه در شب قدر

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 4 - 4

4 - نزول ملائكه و روح در شب قدر ، نشانه شرافت آن بر هزار ماه

خير من ألف شهر . تنزّل المل_ئكة و الروح فيها

آثار نماز شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 125 - 15

15 _ اطعام مردم و نماز شب ، موجب برگزيده شدن ابراهيم ( ع ) به عنوان خليل ، از سوى خداوند

و اتخذ اللّه إبرهيم خليلا

رسول خدا(ص): ما اتخذ اللّه ابراهيم خليلا الا لاطعامه الطعام و صلوته بالليل و الناس نيام.

_______________________________

علل الشرايع، ص 35، ح 4، ب 32; نورالثقلين، ج 1، ص 555، ح 586.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 114 - 15

15_ { عن أبى عبدالله ( ع ) فى قول الله عزوجل : { إن الحسنات يذهبن السيئات } قال : صلاة المؤمن بالليل تذهب بما عمل من ذنب بالنهار ;

از امام صادق(ع) در باره سخن خدا كه فرموده: {إن الحسنات يذهبن السيئات} روايت شده است كه فرمود: نماز مؤمن در شب هر گناهى را كه در روز انجام داده از بين مى برد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 79 - 13

13- مقام ارجمند حاصل آمده از نماز شب ، جايگاهى مورد ستايش و تمجيد همگان

عسى أن يبعثك ربّك مقامًا محمودًا

به صورت مطلق آورده شدن {مقاماً محموداً} مى تواند مشعر به اين باشد كه: مقام محمود، جايگاهى است مورد تمجيد همه خلايق.

آداب نماز شب

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 80 - 9

9- لزوم درخواست توفيق و خلوص و صداقت كامل از خداوند در نوافل شب

و من الّيل فتهجّد به . .. و قل ربّ أدخلنى مدخل صدق و أخرجنى مخرج صدق

از اينكه خداوند، در پى توصيه پيامبر(ص) به تهجّد، از او خواسته است كه براى اخلاص در هر كارى به درگاه او دعا كند، مى تواند مشعر به معناى فوق باشد.

آرامش در شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 67 - 9

9 _ قرار دادن شب براى آرامش انسان ها و روشنايى روز براى تلاش آنان ، از نشانه هاى توحيد ربوبى است .

هو الذى جعل لكم الّيل . .. إن فى ذلك لأيت لقوم يسمعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 47 - 5،6

5 _ گردش شب و روز و آرامش در شب و تلاش روزانه ، در راستاى تأمين نياز ها و منافع انسان ها و هماهنگ با آنها است .

و هو الذى جعل لكم الّيل لباسًا و النوم سباتًا و جعل النهار نشورًا

برداشت فوق، از لام {لكم} _ كه براى انتفاع است _ به دست مى آيد.

6 _ گردش شب و روز و آرامش در شب و روز پر تلاش ، نشانه ربوبيت خداوند

ألم تر إلى ربّك . .. و هو الذى جعل لكم الّيل لباسًا و النوم سباتًا و جعل النهار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 86 - 5

5 - آرامش بخشى شب به تن

خسته آدميان ، از حكمت هاى الهى در پديد آوردن آن

جعلنا الّيل ليسكنوا فيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 61 - 1،2

1 - خداوند ، شب را به منظور آرامش و آرميدن انسان ها آفريده است .

اللّه الذى جعل لكم الّيل لتسكنوا فيه

2 - شب ، زمانى مناسب براى آرميدن و آرامش يافتن

اللّه الذى جعل لكم الّيل لتسكنوا فيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 2 - 3

3 - آرامش موجودات در شب ، نعمتى بزرگ و داراى عظمتى درخور سوگند خداوند

و الّيل إذا سجى

{آرامش يافتن} (يكى از معانى ذكر شده براى {سَجْو}) در آيه شريفه به شب اسناد يافته است. اين اسناد يا حقيقى است; يعنى، با سيطره كامل تاريكى، گويا شب از پيشروى باز ايستاده است و يا اسناد مجازى است و شب آرام به معناى بى تحرّك بودن موجودات در شب است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 60 - 9

9 _ خداوند شب را زمان مناسب براى خواب و آرامش و روز را براى تلاش و كار قرار داده است.

هو الذى يتوفكم بالّيل و يعلم ما جرحتم بالنهار ثم يبعثكم فيه

اگر چه خواب و بيدارى اختصاصى به شب و روز ندارد، ولى اينكه ظرف {توفى} شب است و ظرف {جرحتم} روز است، برداشت فوق به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 96 - 2،5

2 _ خداوند شب را هنگام آرامش و روز را زمان تلاش

و كار قرار داده است.

فالق الإصباح و جعل الّيل سكنا

ذكر صبح قبل از بيان سكون بودن شب، اشاره اى لطيف به تفاوت روز و شب دارد، كه در حقيقت روز نقطه مقابل شب و براى كار و تلاش قرار داده شده است.

5 _ شكافته شدن صبح، آرامش شب و نظم و حساب خورشيد و ماه، بر اساس برنامه ريزى خداوند عزيز و داناست.

فالق الإصباح . .. ذلك تقدير العزيز العليم

آسايش در شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 72 - 10،15

10 - خداوند ، شب را براى آسايش و استراحت قرار داده است .

من إل_ه غير اللّه يأتيكم بليل تسكنون فيه

15 - روشنايى روز و آسايش يافتن در تاريكى شب ، از نعمت هاى بزرگ و درخور شكر و سپاس الهى

قل أرءيتم إن جعل اللّه عليكم الّيل سرمدًا. .. إن جعل اللّه عليكم النهار سرمدًا .

توحيد ربوبى و برشمرنده نعمت هاى الهى و شكرگزارى از آنها است. ذيل آيه بعد (لعلّكم تشكرون) مؤيد اين مطلب است.

آغاز خلقت شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 30 - 4

4 - فراهم شدن شرايط زندگانى در زمين ، با آغاز آفرينش آن و پيدايش آسمان و شب و روز هم زمان نبوده است .

و الأرض بعد ذلك دحيها

فعل {دحاها} دلالت بر وجود زمين قبل از بسط آن دارد و قيد {بعد ذلك}، نشانگر آن است كه گسترش زمين و آمادگى آن براى زندگانى انسان، از دوران ايجاد آسمان و شب و روز مؤخر بوده است.

احكام نماز شب

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 79 - 2

2- نماز شب ، تكليفى واجب بر پيامبر ( ص ) علاوه بر ساير واجبات

و من الّيل فتهجّد به نافلة لك

با توجه به معناى لغوى {نافلة} كه به معناى زيادت بر واجب است; (مفردات راغب) و نيز لام اختصاص {لك} نكته ياد شده قابل استفاده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 6 - 6

6 - برگزارى نماز شب ، اختصاص به ساعتى مشخص ندارد .

إنّ ناشئة الّيل

{ناشئة الليل}، به معناى هر ساعتى از شب نيز آمده است (قاموس المحيط).

اخلاص در نماز شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 6 - 2

2 - ايستادن در پيشگاه خدا با گامى استوارتر و گفتوگو در محضر او با سخنانى راست تر و ريشه دارتر ، دو امتياز برجسته نماز و عبادت شبانه

هى أشدّ وط_ًا و أقوم قيلاً

ضمير {هى} به {ناشئة} بازمى گردد. {أشدّ} معادل {أثبت} (با ثبات تر، استوارتر) و {وطىء} مرادف {قيام} (ايستادن) است (لسان العرب). {أقوم} نيز به معناى {أسدّ} (محكم تر) و {قيلاً} همتاى {مقال} (سخن گفتن) است; يعنى، آن (پديده شب) از حيث ايستادن (ايستادن در پيشگاه خدا) استوارتر و از حيث سخن (سخن گفتن در محضر خدا) محكم تر است.

ارزش نماز شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 64 - 7

7 _ نماز ، بهترين عبادت در سحرگاهان و ارزشمندترين عمل در شب زنده دارى

و الذين يبيتون لربّهم سجّدًا و قي_مًا

برداشت فوق،

از اختصاص به ذكر يافتن نماز از ميان ديگر اعمال عبادى به دست مى آيد.

استراحت در شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 10 - 5

5 - شب ، بهترين زمان استراحت و خواب

و جعلنا نومكم سباتًا . و جعلنا الّيل لباسًا

استفاده از شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 12 - 2،6

2- رام و مسخر بودن خورشيد ، ماه ، شب و روز از نعمت هاى الهى و در جهت بهره بردارى انسان است .

و سخ_ّر لكم الّيل و النهار و الشمس و القمر

6- بهره بردن آدمى از شب ، روز ، ماه و خورشيد متفاوت با بهره بردن او از ستارگان است .

سخ_ّر لكم . .. الشمس ... و النجوم مسخّرت بأمره

با توجه به اينكه خداوند در رابطه با تسخير شب، روز، ماه و خورشيد لفظ {سخّر لكم} را به كار برد، ولى براى تسخير ستارگان لفظ {مسخّرات بأمره} را بدون لفظ {لكم} آورد، مطلب فوق به دست مى آيد.

انشقاق تاريكى شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فلق - 113 - 3 - 3

3 - قدرت خداوند بر شكافتن تاريكى شب به وسيله سپيده صبح ، دليل توانمندى او بر خنثى ساختن تهديد هاى پوشيده و توطئه هاى سرّى و شبانه دشمن

قل أعوذ بربّ الفلق . .. و من شرّ غاسق إذا وقب

آيات بعد، قرينه بر اين است كه مراد از خطرهاى شبانه، برنامه ريزى هاى كاملاً محرمانه دشمن در شب است.

اهميت تلاوت قرآن در شب

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 20 - 12،13

12 - نماز و خواندن قرآن ، از بهترين اعمال مراسم در شب زنده دارى و عبادت شبانه

تقوم أدنى من ثلثى الّيل . .. فاقرءوا ما تيسّر من القرءان

13 - شب هنگام ، زمان مناسب براى نماز و قرائت قرآن

تقوم أدنى من ثلثى الّيل . .. فاقرءوا ما تيسّر من القرءان

اهميت حركت شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 12 - 14

14- تذكر به اهميت و نقش گردش شب و روز در حيات انسان ، نمودى از بيان تفصيلى آيات توسط خداوند

و جعلنا الّيل و النهار ءايتين . .. و كلّ شىء فصّلن_ه تفصيلاً

يكى از مصاديق {كلّ شىء. ..} به قرينه جمله {و جعلنا الليل و النهار آيتين} مى تواند گردش شب و روز باشد.

اهميت دعا در شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 16 - 8

8 - دعا و نيايش در تاريكى شب ، امرى بايسته و پسنديده است .

تتجافى جنوبهم عن المضاجع يدعون ربّهم خوفًا و طمعًا

اهميت شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 18 - 4

4 - تحوّل روز به شب و شب به روز ، تحوّلى بزرگ در نظام جهان

و الّيل إذا عسعس . و الصبح إذا تنفّس

اهميت شب قدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 4 - 3،6،8

3- برنامه ها و تقدير هاى الهى در شب قدر ، متوجه امور

مهم و زيربنايى

فيها يفرق كلّ أمر حكيم

برداشت بالا بدان احتمال كه مراد از {حكيم}، امور مهم و زيربنايى باشد; بويژه با توجه به ماده حكمت كه به معناى استحكام و استوارى آمده است.

6- شب قدر ، شب سرنوشت

فيها يفرق كلّ أمر حكيم

با اين كه در معناى آيه شريفه، احتمال هاى مختلفى رخ مى نمايد; اما پيام مشترك همه آنها مطلب ياد شده است. به علاوه كه ارتباط اين آيه با وصف {مباركة} در آيه قبل، مؤيد آن است.

8- نزول قرآن در شب قدر ، خود نمودى از تقدير امور مهم در آن شب

إنّا أنزلن_ه فى ليلة مب_ركة . .. فيها يفرق كلّ أمر حكيم

تطبيق كلى {فيها يفرق كلّ أمر حكيم} بر {إنّا أنزلناه فى ليلة مباركة}، بيانگر مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 5 - 3،6

3- تقدير و تدبير تمامى زوايا و ابعاد هستى در شب قدر ، امرى مهم و تنها از سوى خدا امكان پذير است .

فيها يفرق كلّ أمر حكيم . أمرًا من عندنا

برداشت ياد شده با توجه به سه نكته زير است: الف) {أمراً} حال براى تفريق مستفاد از آيه قبل فرض شده است; ب) تنوين {أمراً} دال بر عظمت و تفخيم است; ج) {من عندنا} در سياق آيه، نوعى حصر را افاده مى كند.

6- شب قدر ، شب نزول كتاب هاى آسمانى پيشين بر پيامبران *

إنّا أنزلن_ه فى ليلة مب_ركة . .. إنّا كنّا مرسلين

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه عبارت {إنّا كنّا. ..} به مجموع {إنّا أنزلناه فى ليلة مباركة} نظر داشته باشد; يعنى، ما قرآن

را در شب قدر، نازل كرديم و اين امر در مورد كتاب هاى آسمانى پيشين نيز تحقق يافته است.

اهميت گردش شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 47 - 5

5 _ گردش شب و روز و آرامش در شب و تلاش روزانه ، در راستاى تأمين نياز ها و منافع انسان ها و هماهنگ با آنها است .

و هو الذى جعل لكم الّيل لباسًا و النوم سباتًا و جعل النهار نشورًا

برداشت فوق، از لام {لكم} _ كه براى انتفاع است _ به دست مى آيد.

اهميت مناجات در شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 16 - 8

8 - دعا و نيايش در تاريكى شب ، امرى بايسته و پسنديده است .

تتجافى جنوبهم عن المضاجع يدعون ربّهم خوفًا و طمعًا

اهميت نماز شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 9 - 22

22 - { عن زرارة عن أبى جعفر ( ع ) قال : قلت له : { آناء الليل ساجداً و قائماً . . . } قال : يعنى صلاة الليل . . . ;

زراره مى گويد: از امام باقر(ع) پرسيدم: مراد از {آناء الليل ساجداً و قائماً} چيست؟ فرمود: مراد نماز شب است}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 27 - 22

22 - { عن أبى الحسن ( ع ) فى قوله عزّوجلّ : { و رهبانيّة ابتدعوها ما كتبناها عليهم إلاّ ابتغاء رضوان اللّه } قال : صلاة الليل

;

از امام رضا(ع) درباره سخن خداوند عزّوجلّ كه فرموده: {. ..إلاّ ابتغاء رضوان اللّه} روايت شده كه مراد نماز شب است}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 6 - 10

10 - { عن أبى جعفر و أبى عبداللّه ( عليهماالسلام ) إنّهما قالا : هى القيامُ فى آخر الليل إلى صلاة الليل ;

از امام باقر و امام صادق(عليهماالسلام) روايت شده كه فرموده اند: [مراد از] آن [{ناشئة الليل}] برخاستن در آخر شب براى نماز شب است}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 20 - 12،13

12 - نماز و خواندن قرآن ، از بهترين اعمال مراسم در شب زنده دارى و عبادت شبانه

تقوم أدنى من ثلثى الّيل . .. فاقرءوا ما تيسّر من القرءان

13 - شب هنگام ، زمان مناسب براى نماز و قرائت قرآن

تقوم أدنى من ثلثى الّيل . .. فاقرءوا ما تيسّر من القرءان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 25 - 6

6 - توصيه خداوند به پيامبر ( ص ) ، مبنى بر اقامه نماز در سپيده دم و پسين گاه

و اذكر اسم ربّك بكرة و أصيلاً

مقصود از ذكر در اين آيه _ بنابر نظر مفسران _ ممكن است نماز باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 26 - 2،7،12،13

2 - اقامه نماز در پاره اى از شب ، توصيه خداوند به پيامبر ( ص )

و من الّيل فاسجد له

مقصود از {سجده} _ چنان كه مفسران گفته اند _ ممكن است

نماز باشد.

7 - فرمان خداوند به پيامبر ( ص ) مبنى بر گزاردن نماز شب

و سبّحه ليلاً طويلاً

يكى از معانى {تسبيح}، نماز است (قاموس المحيط و لسان العرب). بر اين اساس مقصود از آن در اين آيه، ممكن است نماز شب باشد.

12 - { روى عن الرضا ( ع ) أنّه سأله احمد بن محمد عن ه_ذه الآية و قال : ما ذلك التسبيح ، قال : صلاة الليل ;

از ايشان روايت شده است كه احمد بن محمد [بزنطى ]درباره آيه {و من الليل فاسجد له و سبّحه ليلاً طويلاً} سؤال كرد و گفت: اين تسبيح چيست؟ آن حضرت فرمود: نماز شب است}.

13 - { و عنه ( ع ) أنّه قال فى قوله عزّوجلّ { و من الليل فاسجد له و سبّحه ليلاً طويلاً } قال : أمره أن يصلى فى ساعات من الليل ففعل ( ص ) . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه آن حضرت درباره سخن خداى عزّوجلّ {و من الليل فاسجد له و سبّحه ليلاً طويلاً} فرمود: خداوند به [رسولش] دستور داده كه در ساعاتى از شب، نماز گزارد. سپس آن حضرت اين مأموريت را انجام داد...}.

اهميت وضوح ستارگان در شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 1 - 3

3 - آشكار شدن ستارگان در آسمان به هنگام شب ، امرى مهم و اعجاب آور است .

و السماء و الطارق

سوگند خداوند; بيانگر اهميت امورى است كه بر آن سوگند ياد شده است. ارتباط دو سوگند با هم، به ارتباط ستاره و آسمان نظر دارد.

بركت شب قدر

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 3 - 1،2

1- نزول قرآن از سوى خداوند ، در شبى مبارك و ارجمند ( شب قدر )

إنّا أنزلن_ه فى ليلة مب_ركة

2- { شب قدر } ، شبى مبارك و داراى خير پايدار

ليلة مب_ركة

با توجه به اين كه مفسران {ليلة مباركة} را شب قدر دانسته اند برداشت ياد شده به دست مى آيد.

پوشش روز با شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 5 - 4

4 - خداوند ، شب را چون پرده اى بر روز و روز را بر شب مى نهد .

يكوّر الّيل على النهار و يكوّر النهار على الّيل

{تكوير} (مصدر {يكوّر}) در اصل به معناى پيچيدن دائرهوار است (مصباح المنير); ولى به كارگيرى {على} نشان مى دهد كه {تكوير} در اين آيه، به معناى {وضع الشىء على الشىء} است.

پوشش شب با روز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 5 - 4

4 - خداوند ، شب را چون پرده اى بر روز و روز را بر شب مى نهد .

يكوّر الّيل على النهار و يكوّر النهار على الّيل

{تكوير} (مصدر {يكوّر}) در اصل به معناى پيچيدن دائرهوار است (مصباح المنير); ولى به كارگيرى {على} نشان مى دهد كه {تكوير} در اين آيه، به معناى {وضع الشىء على الشىء} است.

پيدايش تاريكى شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 19 - 4

4 - پيدايش مراحل گوناگون در طبيعت ( شفق ، تاريكى شب و نور ماه ) ،

نشانى از امكان تغيير و تحول در نظام حيات بشر در دنيا و آخرت

فلا أقسم . .. لتركبنّ طبقًا عن طبق

در قسم هاى قرآن، تناسب بين محتواى قسم و غرض از آن رعايت شده است و در اين مجموعه آيات نيز براى تأكيد بر تغيير حالات انسان، به تغييرات تكوينى سوگند ياد شده است.

تاريكى شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 96 - 1

1 _ خداوند شكافنده صبح از دل تيره شب است.

فالق الإصباح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 67 - 2

2 _ خداوند شب را تاريك و روز را ، روشن قرار داده است .

هو الذى جعل لكم الّيل لتسكنوا فيه و النهار مبصراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 3 - 5

5_ خداوند ، پيوسته تاريكى شب را بر چهره روز مى پوشاند .

يغشى الّيل النهار

{اغشاء} (مصدر يغشى) به معناى پوشانيدن و ساتر قرار دادن است. آوردن فعل {يغشى} به صيغه مضارع در مقابل آوردن {مدّ} و {جعل} به صيغه ماضى، براى رساندن استمرار پوشانيدن شب بر چهره روز است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 10 - 4

4_ خداوند به همگان _ آنان كه در تاريكى هاى شب كاملاً پنهانند و يا در روز روشن آشكارند _ آگاه است .

و من هو مستخف بالّيل و سارب بالنهار

{استخفاء} (مصدر مستخف) و {خفاء} هر دو به معناى پنهان بودن است، با اين تفاوت كه {استخفاء} حاكى از تأكيد مى باشد.

{سَرَب} به معناى راه است و {سارب} به كسى كه راه را مى پيمايد گفته مى شود و از آن جا كه راه و طى كننده آن معمولاً بر انسانها مخفى نيست _ خصوصاً كه در روز باشد _ مى توان گفت: {سارب} در آيه شريفه به قرينه مقابله آن با {مستخف} كنايه از {آشكار} مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 12 - 5،15

5- انسان ، در پرتو روشنى روز _ در پى تاريكى شب _ از روزى و فضل خداوند بهره مند مى شود .

فمحونا ءاية الّيل و جعلنا ءاية النهار مبصرة لتبتغوا فضلاً من ربّكم

15- { يزيدبن سلام . . . سأل رسول الله ( ص ) فقال له : . . . فما بال الشمس و القمر لايستويان فى الضوء و النور ، قال : . . . أمر الله تعالى جبرئيل : أن يمحو ضوء القمر فمحاه . . . و ذلك قول الله عزّوجلّ : { و جعلنا الليل و النهار آيتين فمحونا آية الليل و جعلنا آية النهار مبصرة . . . } . . . ;

يزيدبن سلام از رسول خدا(ص) سؤال كرد، پس به حضرت گفت:. .. چگونه است كه خورشيد و ماه در نور و روشنايى با هم مساوى نيستند؟ حضرت جواب فرمود:... خداوند تعالى به جبرئيل فرمان داد تا نور ماه را محو كند، پس او نور ماه را محو كرد ... و آن همان سخن خدا است كه فرمود: {و جعلنا الليل و النهار آيتين فمحونا آية الليل و جعلنا آية النهار مبصرة...}...}.

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 71 - 5

5 - توانايى خدا بر تاريك قرار دادن زمين و محروم ساختن مردم از روشنايى روز تا برپايى قيامت

أرءيتم إن جعل اللّه عليكم الّيل سرمدًا إلى يوم القي_مة

تتابع شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 62 - 10

10 _ { عن عنبسة العابد ، قال : سألت أباعبداللّه ( ع ) : عن قول اللّه عزّوجلّ : { و هو الذى جعل الليل و النهار خلفة لمن أراد أن يذّكّر أو أراد شكوراً } قال : قضاء صلاة الليل بالنهار و قضاء صلاة النهار بالليل ;

امام صادق در باره آيه ياد شده فرمود: مراد قضاى نمازهاى شب در روز و قضاى نمازهاى روز در شب است}. توضيح: با توجه به روايات قبل از حديث ياد شده، در تهذيب و روايت صفحه 116 از تفسير قمى به نظر مى رسد، قضاى نماز نافله مقصود است.

تتابع شب و روز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 37 - 3

3 - نظام حاكم بر شب و روز و توالى نور و ظلمت بر زندگى اهل زمين ، به تقدير و تدبير خدا است .

و ءاية لهم الّيل نسلخ منه النهار فإذا هم مظلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 40 - 5،6

5 - توالى شب و روز و پديدار شدن نور و تاريكى در زندگى ، از نعمت هاى الهى براى بشر است .

لا الشمس ينبغى لها أن تدرك

القمر . .. و كلّ فى فلك يسبحون

برداشت ياد شده از آن جا است كه آيه شريفه، در مقام امتنان و برشمردن نعمت هاى الهى براى بشر است.

6 - توالى شب و روز و نور و تاريكى در زندگى انسان ، جلوه قدرت و تدبير خداوند است .

و ءاية لهم الّيل . .. لا الشمس ينبغى لها أن تدرك القمر و لا الّيل سابق النهار ..

برداشت ياد شده از آن جا است كه آيه شريفه در سلسله آياتى قرار دارد كه درصدد بيان نشانه هاى قدرت و تدبير خداوند است; چنان كه در آيه 37 نيز به آن تصريح شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 5 - 1

1 - رفت و آمد پى درپى شب و روز و تفاوت تدريجى ساعات آن دو ، نشانه وجود خداوند نزد اهل انديشه و تفكّر

و اختل_ف الّيل و النهار و . .. ءاي_ت لقوم يعقلون

{اختلاف. ..} ممكن است ناظر به آمد و شد روز و شب باشد. علاوه بر آن تغيير ساعات روز و شب در طى فصول سال را نيز افاده مى كند. در برداشت بالا هر دو نكته مورد نظر است.

تداوم تتابع شب و روز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 40 - 2

2 - توالى شب و روز و نظام حاكم بر آنها ، تا قيامت باقى خواهد بود .

و لا الّيل سابق النهار

مقصود از پيشى نگرفتن شب از روز (و لا الليل سابق النهار)، پيشى گرفتن از نظر سير و حركت نيست; بلكه مراد مسخر

خدا بودن ماه و خورشيد و بقاى نظم موجود بر روز و شب و نيز تغييرناپذيرى حركت ماه و خورشيد است.

تداوم شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 3 - 6

6_ زمين و گسترش آن ، كوه هاى ثابت و استوار ، رودخانه ها ، گياهان مزدوج و تداوم شب و روز ، از نشانه هاى خدا و از دلايل يكتايى او در تدبير هستى است .

إن فى ذلك لأي_ت لقوم يتفكرون

تداوم شب قدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 4 - 3

3 - شب قدر و نزول ملائكه و روح در آن ، امرى پيوسته است و به سالى خاص محدود نيست .

تنزّل

فعل {تنزّل}، مضارع است و هر مضارعى كه مفاد آن در گذشته نيز انجام گرفته باشد بر استمرار دلالت دارد.

تداوم فضيلت شب قدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 5 - 4

4 - شب قدر ، تا سپيده دم به فضيلت خود باقى است .

سل_م هى حتّى مطلع الفجر

تداوم نزول روح(اسم خاص) در شب قدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 4 - 3

3 - شب قدر و نزول ملائكه و روح در آن ، امرى پيوسته است و به سالى خاص محدود نيست .

تنزّل

فعل {تنزّل}، مضارع است و هر مضارعى كه مفاد آن در گذشته نيز انجام گرفته باشد بر استمرار دلالت دارد.

تداوم نزول ملائكه در شب قدر

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 4 - 3

3 - شب قدر و نزول ملائكه و روح در آن ، امرى پيوسته است و به سالى خاص محدود نيست .

تنزّل

فعل {تنزّل}، مضارع است و هر مضارعى كه مفاد آن در گذشته نيز انجام گرفته باشد بر استمرار دلالت دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 5 - 6

6 - در نزول فرشتگان و روح تا سپيده دم شب قدر ، وقفه اى پديد نمى آيد .

تنزّل المل_ئكة و الروح فيها . .. حتّى مطلع الفجر

حرف {حتّى}، مى تواند بيانگر غايت تمام امورى باشد كه درباره شب قدر، مطرح شده است.

تسبيح خدا در شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 11 - 12،15

12- زكريا ( ع ) با اشاره از قوم خويش خواست ، سپيده دم و پسين گاه به تسبيح خداوند بپردازند .

فأوحى إليهم أن سبّحوا بكرة و عشيًّا

{بكرة} به فاصله بين نماز صبح و طلوع خورشيد گفته مى شود (لسان العرب). {عشيّاً} يا به معناى {ظهر تا غروب} است و يا {آخر روز} و از برخى اهل لغت معانى ديگرى نيز نقل شده است (لسان العرب).

15- سپيده دم و پسين گاه ، زمان هاى مناسب براى تسبيح خداوند

أن سبّحوا بكرة و عشيًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 130 - 7،12

7 - تسبيح و حمد پروردگار در برخى از اوقات شب و در دو طرف روز ، از وظايف پيامبر ( ص ) و مؤمنان

و من ءانآىِ

الّيل فسبّح و أطراف النهار

{آناء} به معناى {ساعات و اوقات} است و {من} معناى تبعيض دارد. بنابراين {من آناء الليل}; يعنى، پاره هايى از شب را به تسبيح و تحميد بگذران. {بحمد ربّك} در صدر آيه، قرينه براين است كه اين تسبيح نيز بايد با حمد همراه باشد.

12 - تسبيح و ستايش پروردگار ، در پاره هايى از شب و نزديك صبح و پس از غروب ، داراى آثار و ارزشى ويژه است .

و من ءانآىِ الّيل فسبّح و أطراف النهار

مراد از {اطراف روز} آغاز و پايان آن است و جمع آمدن آن، يا به خاطر توافق لفظى با {آناء الليل} است و يا براى شمول لحظات متعددى از اول و آخر روز است تا توسعه وقت را برساند; يعنى، ذكر و دعا در لحظه هاى اول و آخر روز، مخصوص اولين لحظه روز و آخرين لحظه آن نيست.

تسبيح در شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 20 - 1

1- تسبيح مداوم و شبانه روزى مقربان درگاه الهى

و من عنده . .. يسبّحون الّيل والنهار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 36 - 10،13

10 - منزل هاى عظمت يافته به اذن خداوند ، محل تسبيح شبانه روزى مردمان شايسته است .

فى بيوت أذن اللّه أن ترفع . .. يسبّح له فيها بالغدوّ و الأصال

13 - صبح و شب ، موقعيت هاى بسيار مناسب براى تسبيح و تقديس خداوند

يسبّح له فيها بالغدوّ و الأصال

قيد {بالغدوّ و الأصال} براى اين نيست كه تسبيح را به دو وقت صبح و شب

مقيد سازد. بنابراين اختصاص به ذكر يافتن اين دو وقت از ميان ديگر وقت ها بيانگر مناسب تر بودن آن دو، براى تسبيح و عبادت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 17 - 3،4

3 - تسبيح و تنزيه خداوند ، در هر صبح و شام ، لازم است .

فسبح_ن اللّه حين تمسون و حين تصبحون

برداشت بالا، بنابراين است كه {سبحان} بدل از فعل امر باشد.

4 - صبح گاهان و شام گاهان ، لحظه هايى ويژه و مناسب براى تسبيح و عبادت خدا است .

فسبح_ن اللّه حين تمسون و حين تصبحون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 18 - 2

2 - تسبيح خداوند به هنگام شام گاه و نيم روز ، لازم است .

فسبح_ن اللّه . .. و عشيًّا و حين تظهرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 42 - 1،3

1 - مؤمنان ، موظف به تسبيح خداوند در هر صبح و شام اند .

ي_أيّها الذين ءامنوا . .. و سبّحوه بكرة و أصيلاً

3 - صبح گاهان و شام گاهان ، وقت هايى مناسب براى ذكر و تسبيح خداوندند .

اذكروا اللّه . .. و سبّحوه بكرة و أصيلاً

بنابراين كه {بكرة} و {أصيلاً} به همان معناى حقيقى خود به كار رفته باشند، نه معناى كنايه اى، معناى ياد شده فهميده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 18 - 2،6

2 - كوه ها ، در هر صبح و شام با داوود ( ع

) به تسبيح خدا مى پرداختند .

إنّا سخّرنا الجبال معه يسبّحن بالعشىّ و الإشراق

6 - شبانگاه و بامداد ، بهترين وقت براى تسبيح پروردگار جهان

يسبّحن بالعشىّ و الإشراق

برداشت ياد شده مبتنى بر اين ديدگاه است كه تصريح به شبانگاه و بامداد به خاطر خصوصيت ويژه اى باشد كه در آن دو زمان وجود دارد و قهراً اين خصوصيت مى تواند حاكى از برترى و امتياز آن دو وقت باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 55 - 12،16

12 - توصيه خداوند به پيامبر ( ص ) مبنى بر تسبيح همراه با حمد خدا در هر صبح و شام

و سبّح بحمد ربّك بالعشىّ و الإبك_ر

16 - شبان گاهان و بامدادان ، دو وقت مناسب و شايسته براى ذكر خدا و تسبيح و حمد او

و سبّح بحمد ربّك بالعشىّ و الإبك_ر

برداشت ياد شده، از اختصاص به ذكر يافتن دو وقت يادشده براى تسبيح و حمد به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 38 - 4

4 - فرشتگان و بندگان مخلص حق ، در شب و روز همواره تسبيح گوى خداوند هستند .

فالذين عند ربّك يسبّحون له بالّيل و النهار

تعبير {بالّيل و النهار} كنايه از استمرار و تداوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 9 - 8،9

8 - مؤمنان ، موظّف به تسبيح خداوند در هر صبح و شام

و تسبّحوه بكرة و أصيلاً

9 - آغاز و پايان هر روز ، مناسب ترين لحظات براى ياد خدا و تسبيح او

و تسبّحوه

بكرة و أصيلاً

اختصاص يافتن {بكرة} و {أصيلاً} به ذكر، ممكن است كنايه از همه لحظات نباشد، بلكه تأكيدى بر اين دو مجال به حساب آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 40 - 1

1 - پيامبر ( ص ) موظّف به عبادت و تسبيح پروردگار در بخشى از شب

و من الّيل فسبّحه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 26 - 4،10

4 - فرمان الهى به پيامبر ( ص ) ، مبنى بر شب زنده دارى و تسبيح خداوند در بيشتر اوقات شب

و سبّحه ليلاً طويلاً

10 - شب هنگام ، وقت مناسب براى عبادت ، تسبيح و ستايش خداوند

و من الّيل فاسجد له و سبّحه ليلاً طويلاً

تسخير شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 33 - 3،4،5

3- خداوند ، رام سازنده شب و روز براى بهرهورى انسان

و سخ_ّر لكم الّيل و النهار

4- رام كردن خورشيد ، ماه و شب و روز براى انسان ، دليل توحيد خداوند

الله الذى خلق . .. و سخ_ّر لكم الشمس و القمر دائبين و سخ_ّر لكم الّيل و النهار

5- رام بودن خورشيد ، ماه و شب و روز براى انسان ، نمودى از نعمت و لطف خداوند بر بندگان و شايسته شكر و سپاس

الله الذى خلق . .. و سخ_ّر لكم الشمس و القمر دائبين و سخ_ّر لكم الّيل و النهار

آيه در مقام امتنان و برشمارى نعمتهاى الهى است و آهنگ آن مشوّق بندگان به شكر و سپاس در برابر نعمتهاى پروردگار است. گفتنى است جمله

{إن الإنسان لظلوم كفّار} در آيه بعد مؤيد برداشت فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 12 - 1،2،7

1- خداوند شب ، روز ، خورشيد و ماه را براى آدميان رام و مسخر ساخته است .

هو الذى . .. و سخ_ّر لكم الّيل و النهار و الشمس و القمر

2- رام و مسخر بودن خورشيد ، ماه ، شب و روز از نعمت هاى الهى و در جهت بهره بردارى انسان است .

و سخ_ّر لكم الّيل و النهار و الشمس و القمر

7- رام و مسخر بودن شب ، روز ، خورشيد ، ماه و ستارگان نشانه هايى از خدا و نمونه هايى از قدرت اوست .

و سخ_ّر لكم الّيل و النهار و الشمس و القمر . .. إن فى ذلك لأي_ت لقوم يعقلون

تشبيه به شب تاريك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 27 - 8

8 _ چهره مردمان زشت كار در قيامت ، مانند پاره اى از شب ديجور ، سياه خواهد بود .

و الذين كسبوا السيئات . .. كأنما أغشيت وجوههم قطعاً من الّيل مظلماً

تشبيه شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 47 - 1

1 _ آفرينش شب ، همچون لباس و پوشش ، تنها به قدرت خدا است .

و هو الذى جعل لكم الّيل لباسًا

جمله {و هو الذى جعل لكم الليل لباساً} براى حصر است و از نوع حصر إفرادى است; يعنى، تنها خدا شب را همچون پوشش براى انسان قرار داد; نه قدرتى ديگر. گفتنى است

در اين جمله، شب به لباس و پوشش تشبيه شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 10 - 1

1 - تاريكى شب _ بسان لباسى پوشيده بر موجودات _ با مستور ساختن آنها از ديد انسان ، مانع تلاش و فعاليت بيش از حد او است .

و جعلنا الّيل لباسًا

تقابل اين آيه و آيه بعد _ كه روز را زمان تلاش براى زندگى دانسته است _ بيانگر برداشت ياد شده است.

تشخيص شب قدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 2 - 1

1 - ابزار شناخت ويژگى هاى شب قدر ، در اختيار همگان نيست .

و ما أدريك ما ليلة القدر

مخاطب در {ما أدراك}، هر شخصى است كه آيه شريفه را بخواند و يا بشنود.

تعقل در خلقت شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 62 - 4

4 _ تفكر در آفرينش شب و روز و جانشين شدن آن دو به جاى يكديگر ، آموزنده درس خداشناسى

و هو الذى جعل الّيل و النهار خلفة لمن أراد أن يذّكّر

{تذكر}( مصدر {يذّكّر}) از نظر لغت به معناى يادآوردن چيزى است كه فراموش شده است (لسان العرب); ولى اين واژه در آيه شريفه _ به گفته بيشتر مفسران _ به معناى تفكر و تأمل براى درس آموختن و نتيجه گرفتن از آفرينش شب و روز است.

تعقل در گردش شب و روز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 80 - 10

10 - جريان مستمر حيات

و مرگ و گردش نظام طبيعت ، شايان تفكر و درس آموزى

و هو الذى يحى و يميت . .. أفلاتعقلون

تفاوت شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 29 - 1،2،3

1 - نوسان مدام شب و روز در طول سال ، نشانه اى از قدرت خداوند است .

ألم تر أنّ اللّه يولج الّيل فى النهار

{ولج} ريشه {يولج} به معناى {دخول} است (مفردات راغب) و داخل شدن شب در روز، به معناى كاسته شدن از مدت روز است و داخل شدن روز در شب نيز، كم شدن از مدت شب است. لازم به ذكر است كه فعل مضارع {يولج} دلالت بر استمرار دارد.

2 - بى توجّهى به آيه خداوند بودن نوسان شب و روز و قانون مند بودن خورشيد و ماه ، مورد سرزنش خداوند است .

ألم تر أنّ اللّه يولج الّيل فى النهار و يولج النهار فى الّيل

{ألم تر} در آيه، استفهام انكارى بوده و نكته ياد شده را مى رساند.

3 - تبديل شدن تدريجى قسمتى از روز و شب به هم ، به قدرت خدا است .

يولج الّيل فى النهار و يولج النهار فى الّيل

{يولج. ..} به معناى افزوده شدن بخشى از شب به روز و برعكس آمده است (مفردات راغب).

تفاوت شب و روز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 164 - 5

5 - اختلاف شب و روز ( تفاوت آنها در كوتاهى و بلندى و . . . ) از نشانه هاى توحيد و بيانگر رحمانيت و رحيميت خداست .

لا إله إلا هو الرحمن الرحيم. إن

فى ... اختلف الليل و النهار ... لأيت

برداشت فوق مبتنى بر اين اساس است كه كلمه {اختلاف} در آيه شريفه به معناى عدم تساوى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 6 - 2

2 _ اختلاف شب و روز ( كوتاه و بلند شدن هر يك از آن دو در طول سال ) و تغيير فصل ها ، حاوى دليلهايى روشن بر تدبير و ربوبيت خدا نسبت به اهل زمين است .

إن فى اختلف الّيل و النهار . .. لأيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 130 - 13

13 - لحظه ها و اوقات شبانه روز ، در شايستگى براى ذكر و دعا با هم برابر نيستند .

و سبّح بحمد ربّك قبل طلوع . .. ءانآىِ الّيل فسبّح و أطراف النهار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 13 - 2

2 - نوسانات مستمر ساعات شب و روز ( كوتاهى و بلندى آنها ) در طول سال ، نشانه قدرت بى نهايت خداوند و يكتايى او است .

يولج الّيل فى النهار و يولج النهار فى الّيل

برداشت ياد شده بر اين اساس استوار است كه مراد از وارد كردن شب در روز، كاستن از مقدار شب و افزودن بر مقدار روز و مقصود از ايلاج روز در شب، كاستن از ساعات روز و افزودن بر ساعات شب باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 5 - 1

1 - رفت و آمد پى درپى شب و

روز و تفاوت تدريجى ساعات آن دو ، نشانه وجود خداوند نزد اهل انديشه و تفكّر

و اختل_ف الّيل و النهار و . .. ءاي_ت لقوم يعقلون

{اختلاف. ..} ممكن است ناظر به آمد و شد روز و شب باشد. علاوه بر آن تغيير ساعات روز و شب در طى فصول سال را نيز افاده مى كند. در برداشت بالا هر دو نكته مورد نظر است.

تفاوت فضيلت شب ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 2 - 2

2 - تفاوت شب ها در فضيلت

و ليال عشر

نكره آمدن {ليال} و سوگند به آن ده شب خاص، بيانگر عظمت آنها در بين شب هاى سال است.

تقدير در شب قدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 4 - 1،3،4،5،8

1- شب قدر ، شب تقدير ، تدبّر و تثبيت امور هستى

فيها يفرق كلّ أمر حكيم

واژه {يفرق} ممكن است ناظر به معناى حل و تثبيت امور باشد.

3- برنامه ها و تقدير هاى الهى در شب قدر ، متوجه امور مهم و زيربنايى

فيها يفرق كلّ أمر حكيم

برداشت بالا بدان احتمال كه مراد از {حكيم}، امور مهم و زيربنايى باشد; بويژه با توجه به ماده حكمت كه به معناى استحكام و استوارى آمده است.

4- پايدارى و خلل ناپذيرى امور ، پس از تقدير در شب قدر *

فيها يفرق كلّ أمر حكيم

مراد از {أمر حكيم}، ممكن است امور مستحكمى باشد كه در نتيجه تفريق و تقدير، تحقق آن حتمى شده و بى چون و چرا صورت خواهد گرفت.

5- تقدير امور هستى در شب قدر ، نمودى از

بركات سرشار الهى در اين شب

إنّا أنزلن_ه فى ليلة مب_ركة . .. فيها يفرق كلّ أمر حكيم

8- نزول قرآن در شب قدر ، خود نمودى از تقدير امور مهم در آن شب

إنّا أنزلن_ه فى ليلة مب_ركة . .. فيها يفرق كلّ أمر حكيم

تطبيق كلى {فيها يفرق كلّ أمر حكيم} بر {إنّا أنزلناه فى ليلة مباركة}، بيانگر مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 5 - 3

3- تقدير و تدبير تمامى زوايا و ابعاد هستى در شب قدر ، امرى مهم و تنها از سوى خدا امكان پذير است .

فيها يفرق كلّ أمر حكيم . أمرًا من عندنا

برداشت ياد شده با توجه به سه نكته زير است: الف) {أمراً} حال براى تفريق مستفاد از آيه قبل فرض شده است; ب) تنوين {أمراً} دال بر عظمت و تفخيم است; ج) {من عندنا} در سياق آيه، نوعى حصر را افاده مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 1 - 5،9

5 - مشخصات امور جهان در شب قدر ، تعيين مى شود .

ليلة القدر

{قدر} در معانى گوناگونى به كار رفته است; از جمله {تقدير} (مصباح); {تدبيرامور} (قاموس); {تقسيم ارزاق}، {شرف} و {عظمت} (تاج العروس) و . .. . برداشت ياد شده ناظر به معناى اول و دوم است. مطلق بودن كلمه {قدر}، آن را شايسته تطبيق بر تمام مقدّرات ساخته و {من كلّ أمر} (در ذيل سوره) گواه تعميم است.

9 - { عن الرضا ( ع ) ليلة القدر يقدّر اللّه عزّوجلّ فيها ما يكون من السنة إلى السنة

من حياة أو موت أو خير أو شرّ أو رزق فما قدّره فى تلك الليلة فهو من المحتوم ;

از امام رضا(ع) روايت شده است: خداوند در شب قدر، آنچه را كه از اين سال تا سال بعد پيش خواهد آمد مقدر مى فرمايد; از زندگى يا مرگ; از خوب يا بد، يا روزى. پس آنچه را خداوند در اين شب مقدر فرمود، آن حتمى خواهد بود}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 4 - 9،12

9 - تقدير امور جهان در شب قدر ، وابسته به نزول ملائكه و روح به زمين است .

تنزّل . .. من كلّ أمر

{أمر}، ممكن است مفرد {اُمور} باشد. در اين صورت مراد امورى خواهد بود كه در شب قدر، تقدير مى شود و ملائكه و روح براى تدبير آن امور، به زمين نازل مى شوند. حرف {من} در اين احتمال، براى بيان علّت غائى است; يعنى، {لأجل كلّ أمر أراد اللّه قضائه}.

12 - { عن محمّد بن علىّ ( ع ) أنّه قال فى قول اللّه تعالى { تنزّل الملائكة و الروح فيها } قال : تنزّل فى ها الملائكة و الكتبة إلى السّماء الدّنيا فيكتبون ما يكون فى السنة من امور ما يصيب العباد . . . ;

از امام باقر(ع) روايت شده كه درباره سخن خداى تعالى {تنزّل الملائكة و الروح فيها} فرمود: فرشتگان و نويسندگان [اعمال] به نزديك ترين آسمان نازل مى شوند و آنچه را در طول سال [آينده]به وجود خواهد آمد، از امورى كه به بندگان مى رسد، مى نويسند}.

تلاوت قرآن در نماز شب

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 4 - 5

5 - فرمان خداوند به پيامبر ( ص ) ، مبنى بر قرائت قرآن با تأنّى و شمرده شمرده در نماز هاى نيمه شب

قم الّيل . .. و رتّل القرءان ترتيلاً

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين احتمال است كه چون آيه به دنبال توصيه به نماز شب آمده است، اشاره دارد به قرائت قرآن در حين نماز; زيرا قرائت قرآن از اركان نماز است.

توصيه به نماز شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 64 - 5

5 _ تهجد ( شب زنده دارى همراه با اقامه نماز ) ، مورد تشويق و توصيه خدا است .

و الذين يبيتون لربّهم سجّدًا و قي_مًا

جايگزينى شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 62 - 4

4 _ تفكر در آفرينش شب و روز و جانشين شدن آن دو به جاى يكديگر ، آموزنده درس خداشناسى

و هو الذى جعل الّيل و النهار خلفة لمن أراد أن يذّكّر

{تذكر}( مصدر {يذّكّر}) از نظر لغت به معناى يادآوردن چيزى است كه فراموش شده است (لسان العرب); ولى اين واژه در آيه شريفه _ به گفته بيشتر مفسران _ به معناى تفكر و تأمل براى درس آموختن و نتيجه گرفتن از آفرينش شب و روز است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 13 - 1

1 - در پى هم آمدن شب و روز و جايگزينى مستمر يكى جاى ديگرى ، جلوه اى از توانايى مطلق خدا

و يكتايى او

يولج الّيل فى النهار و يولج النهار فى الّيل

{إيلاج} (مصدر {يولج}) به معناى وارد كردن است. وارد كردن شب در روز و روز در شب، مى تواند كنايه از جابه جا كردن شب و روز باشد; يعنى، خدا شب را تدريجاً به جاى روز و روز را به تدريج در جاى شب قرار مى دهد.

چراى چهارپايان در شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 6 - 1،3

1- بردن دام ها در صبحگاهان به چرا و باز گرداندن آنان در پايان روز ، داراى منظره اى زيبا و بهجت انگيز

و لكم فيها جمال حين تريحون و حين تسرحون

3- زيبايى و جمال دام ها ( شتر ، گاو و گوسفند ) در شبانگاه به هنگام بازگشت از چراگاه ، بيشتر از صبحگاهان به هنگام رفتن به آن جاست .

و لكم فيها جمال حين تريحون و حين تسرحون

روشن است كه حيوانات، صبحگاهان خارج مى شوند و شامگاهان برمى گردند و ترتيب ذكرى معمولاً مناسب با ترتيب خارجى است; ولى در اين جا ترتيب ذكرى برخلاف ترتيب خارجى است و شايد نكته اش همان برداشت فوق باشد; خصوصاً كه كلمه {حين} تكرار شده و آهنگ لفظ {تريحون} و {تسرحون} با آيات قبل و بعد سازگار است.

حركت سريع سپاه در شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 3 - 2

2 - هجوم غافلگيرانه بر دشمن در صبحگاه ، پس از حركت سريع سپاهيان در شب ، شيوه اى كارساز در جهاد

فالمغيرت صبحًا

حمد خدا در شب

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 130 - 7،12

7 - تسبيح و حمد پروردگار در برخى از اوقات شب و در دو طرف روز ، از وظايف پيامبر ( ص ) و مؤمنان

و من ءانآىِ الّيل فسبّح و أطراف النهار

{آناء} به معناى {ساعات و اوقات} است و {من} معناى تبعيض دارد. بنابراين {من آناء الليل}; يعنى، پاره هايى از شب را به تسبيح و تحميد بگذران. {بحمد ربّك} در صدر آيه، قرينه براين است كه اين تسبيح نيز بايد با حمد همراه باشد.

12 - تسبيح و ستايش پروردگار ، در پاره هايى از شب و نزديك صبح و پس از غروب ، داراى آثار و ارزشى ويژه است .

و من ءانآىِ الّيل فسبّح و أطراف النهار

مراد از {اطراف روز} آغاز و پايان آن است و جمع آمدن آن، يا به خاطر توافق لفظى با {آناء الليل} است و يا براى شمول لحظات متعددى از اول و آخر روز است تا توسعه وقت را برساند; يعنى، ذكر و دعا در لحظه هاى اول و آخر روز، مخصوص اولين لحظه روز و آخرين لحظه آن نيست.

حمد در شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 55 - 12،16

12 - توصيه خداوند به پيامبر ( ص ) مبنى بر تسبيح همراه با حمد خدا در هر صبح و شام

و سبّح بحمد ربّك بالعشىّ و الإبك_ر

16 - شبان گاهان و بامدادان ، دو وقت مناسب و شايسته براى ذكر خدا و تسبيح و حمد او

و سبّح بحمد ربّك بالعشىّ و الإبك_ر

برداشت ياد شده، از اختصاص به ذكر

يافتن دو وقت يادشده براى تسبيح و حمد به دست مى آيد.

خالق شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 33 - 1

1- تنها خداوند ، آفريننده شب و روز و خورشيد و ماه است .

و هو الذى خلق الّيل والنهار والشمس والقمر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 47 - 1

1 _ آفرينش شب ، همچون لباس و پوشش ، تنها به قدرت خدا است .

و هو الذى جعل لكم الّيل لباسًا

جمله {و هو الذى جعل لكم الليل لباساً} براى حصر است و از نوع حصر إفرادى است; يعنى، تنها خدا شب را همچون پوشش براى انسان قرار داد; نه قدرتى ديگر. گفتنى است در اين جمله، شب به لباس و پوشش تشبيه شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 86 - 4

4 - ناديده گرفتن خدا در پديد آوردن نظام شب و روز ، امرى شگفت و دور از انتظار

ألم يروا أنّا جعلنا الّيل ليسكنوا فيه و النهار مبصرًا

تعبير {ألم يروا. ..} لحنى است آميخته با شگفتى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 61 - 8

8 - عبادت و حاجت خواهى ، تنها در پيشگاه كسى روا است كه آفريننده شب و روز و تأمين كننده روزى و نياز هاى انسان ها است .

و قال ربّكم ادعونى أستجب لكم . .. اللّه الذى جعل لكم... النهار مبصرًا

از ارتباط ميان اين آيه با آيه قبل _ كه درباره ربوبيت خداوند و

عبادت او و حاجت خواهى از او بود _ برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 37 - 9

9 - خداوند ، آفريدگار شب و روز و خورشيد و ماه

و من ءاي_ته . .. الذى خلقهنّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 10 - 2

2 - خداوند ، شب و تاريكى آن را پديد آورده است .

و جعلنا الّيل لباسًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 30 - 1

1 - خداوند ، پس از آفرينش آسمان و ايجاد شب و روز ، زمين را گسترده ساخت .

و الأرض بعد ذلك دحيها

{دحو} به معناى بسط دادن و گستراندن است. {بعد ذلك} دلالت دارد كه اين مرحله از تغييرات زمين، پس از تعديل آسمان و آفرينش تاريكى و روشنى بوده است. مراد از بسط زمين _ به قرينه آيات بعد _ آماده سازى و سامان دادن آن براى زندگانى جانداران است.

خلقت شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 33 - 4

4- آفرينش شب و روز و خورشيد و ماه ، نشانى از توحيد ربوبى است .

و هو الذى خلق الّيل . .. كلّ فى فلك يسبحون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 62 - 2،3،7

2 _ آفرينش شب و روز و پديد آمدن روشنايى و تاريكى ، بر اثر جانشين شدن آن دو به جاى يكديگر ، تنها به قدرت

خدا است .

و هو الذى جعل الّيل و النهار خلفة

برداشت ياد شده با توجه به دو نكته است: 1_ معرفه بودن مبتدا و خبر (هو الذى جعل) بيانگر قصر مى باشد. 2- آيه شريفه در مقام بيان قدرت خدا است.

3 _ آفرينش شب و روز و پديد آمدن روشنايى و تاريكى بر اثر جانشين شدن آن دو به جاى يكديگر ، از نشانه هاى قدرت خدا است .

و هو الذى جعل الّيل و النهار خلفة

7 _ آفرينش شب و روز ، تنها براى انسان هاى برخوردار از روح سپاس گزارى ، سپاس برانگيز است .

و هو الذى جعل الّيل . .. لمن أراد أن يذّكّر أو أراد شكورًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 72 - 8

8 - ناتوانى غيرخدا ، بر ايجاد شب ، در صورت اراده خدا بر ثابت قرار دادن روز

قل أرءيتم إن جعل اللّه عليكم النهار سرمدًا . .. من إل_ه غير اللّه يأتيكم بليل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 5 - 5،10

5 - پيدايش مستمر روز و شب و نور و ظلمت ، از نشانه هاى قدرت مطلق و ربوبيت يگانه خداوند است .

يكوّر الّيل على النهار و يكوّر النهار على الّيل

10 - آفرينش و تدبير آسمان ها و زمين و پيدايش شب و روز و تسخير خورشيد و ماه ، جلوه هاى عزت و قدرتمندى خداوند است .

خلق السم_وت و الأرض . .. كلّ يجرى لأجل مسمًّى ألا هو العزيز

يادآورى عزت و قدرتمندى خداوند در پايان آيه شريفه و پس از يادآورى

آفرينش آسمان، زمين و. ..، گوياى برداشت ياد شده است.

خواب در شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 67 - 3،5

3 _ خداوند ، شب را به منظور آرميدن و روز را با هدف تلاش و تأمين معاش انسان ، برقرار كرده است .

هو الذى جعل لكم الّيل لتسكنوا فيه و النهار مبصراً

به قرينه {مبصراً} لفظ {مظلماً}، بعد از {الّيل} ; و به قرينه {لتسكنوا فيه} جمله {لتعملوا فيه}، بعد از لفظ {مبصراً} مقدر است ; يعنى: هو الذى جعل لكم الّيل مظلماً، لتسكنوا فيه و النهار مبصراً لتعملوا فيه.

5 _ شب ، ظرفى مناسب براى آرميدن و روز فرصتى شايسته براى تلاش است .

هو الذى جعل لكم الّيل لتسكنوا فيه و النهار مبصراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 23 - 2،3،11

2 - فراهم بودن امكان خواب در شب و روز براى انسان ها از آيات الهى است .

و من ءاي_ته منامكم باليل و النهار

بنابر اين كه {و النهار} عطف به {الليل} باشد، استفاده مى شود كه شب و روز، هر دو ظرفى مناسب براى خواب هستند.

3 - شب ، وقتى مناسب و طبيعى براى خواب است .

و من ءاي_ته منامكم باليل و النهار

بنابراين كه تقديم و تأخيرى در آيه باشد و {النهار} مجرور به حرف جر محذوف و متعلق به {إبتغاء} و {بالّيل} متعلق به {منامكم} باشد، نكته فوق استفاده مى شود.

11 - آيه بودن خواب در شب و تلاش در روز براى كسب روزى ، براى دارندگان گوش شنوا ، قابل درك است .

إنّ فى

ذلك لأي_ت لقوم يسمعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 60 - 1،9

1 _ تنها خداوند است كه با قبض روح آدمى وى را در شب به خواب مى برد.

هو الذى يتوفكم بالّيل

{توفى} در آيه به معناى قبض روح است و چون در خواب نيز روح آدمى گرفته مى شود، از آن به {توفى} تعبير شده است.

9 _ خداوند شب را زمان مناسب براى خواب و آرامش و روز را براى تلاش و كار قرار داده است.

هو الذى يتوفكم بالّيل و يعلم ما جرحتم بالنهار ثم يبعثكم فيه

اگر چه خواب و بيدارى اختصاصى به شب و روز ندارد، ولى اينكه ظرف {توفى} شب است و ظرف {جرحتم} روز است، برداشت فوق به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 10 - 5

5 - شب ، بهترين زمان استراحت و خواب

و جعلنا نومكم سباتًا . و جعلنا الّيل لباسًا

خيريت شب قدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 3 - 2

2- { شب قدر } ، شبى مبارك و داراى خير پايدار

ليلة مب_ركة

با توجه به اين كه مفسران {ليلة مباركة} را شب قدر دانسته اند برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 5 - 1

1 - شب قدر ، سراسر خير و سلامتى است .

سل_م هى

{سلام}; يعنى، سلامتى و پاك بودن از هر عيب (صحاح). خبر بودن آن براى {هى} _ با آن كه مصدر است

_ مبالغه در بيان سلامتى است. علاوه بر اين، {سلام}، نكره است و بر ناشناخته بودن مقدار عظمت آن دلالت دارد. تقديم خبر بر مبتدا _ كه بر حصر دلالت دارد _ بر مبالغه افزوده است. بيان سلامتى شب قدر از امور ناپسند، گوياى آن است كه در مقدرات الهى، {شرّ} اصالت ندارد.

دعا در شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 16 - 1،3

1 - بركندن تَن از بستر آسايش در دل شب ، براى نيايش خدا ، نشان مؤمنان راستين است .

إنّما يؤمن بأي_تنا الذين . .. تتجافى جنوبهم عن المضاجع

{تتجافى} از ريشه {جفى} به معناى {ملازم نبودن با مكان و جا} است (المنجد) لازم به ذكر است كه {تتجافى} حال براى {الذين} در آيه پيش است.

3 - نيايش مؤمنان راستين به درگاه خدا در دل شب ، همراه با بيم و اميد است .

يدعون ربّهم خوفًا و طمعًا

دعا در نماز شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 80 - 7،9

7- درخواست توفيق از خداوند در نوافل و نماز شب ، براى ورود در كار ها به صدق و راستى و خروج از آن به راستى و درستى ، امرى مطلوب و پسنديده است .

و من الّيل فتهجّد به نافلة لك . .. و قل ربّ أدخلنى مدخل صدق و أخرجنى مخرج صدق

9- لزوم درخواست توفيق و خلوص و صداقت كامل از خداوند در نوافل شب

و من الّيل فتهجّد به . .. و قل ربّ أدخلنى مدخل صدق و أخرجنى مخرج صدق

از اينكه خداوند، در پى

توصيه پيامبر(ص) به تهجّد، از او خواسته است كه براى اخلاص در هر كارى به درگاه او دعا كند، مى تواند مشعر به معناى فوق باشد.

ذكر در شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 42 - 3

3 - صبح گاهان و شام گاهان ، وقت هايى مناسب براى ذكر و تسبيح خداوندند .

اذكروا اللّه . .. و سبّحوه بكرة و أصيلاً

بنابراين كه {بكرة} و {أصيلاً} به همان معناى حقيقى خود به كار رفته باشند، نه معناى كنايه اى، معناى ياد شده فهميده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 55 - 16

16 - شبان گاهان و بامدادان ، دو وقت مناسب و شايسته براى ذكر خدا و تسبيح و حمد او

و سبّح بحمد ربّك بالعشىّ و الإبك_ر

برداشت ياد شده، از اختصاص به ذكر يافتن دو وقت يادشده براى تسبيح و حمد به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 25 - 1،5

1 - ذكر نام پروردگار و ياد او در سپيده دم و پسين گاه ، توصيه خداوند به پيامبر ( ص )

و اذكر اسم ربّك بكرة و أصيلاً

{بكرة}، هم به فاصله ميان نماز صبح و طلوع خورشيد گفته مى شود (لسان العرب) و هم به آغاز روز (مفردات راغب). {اصيلاً} به فاصله ميان عصر و مغرب گفته مى شود (صحاح اللغة) و نيز به معناى آخر روز آمده است (العين). {ذكر} هم دو نوع است: ذكر با قلب و ذكر با زبان. (مفردات راغب)

5 - سپيده

دم و پسين گاه ، از اوقات مناسب براى ذكر و ياد خداوند

و اذكر اسم ربّك بكرة و$ أصيلاً

أصيلاً

زمان شب قدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 5 - 4

4 - شب قدر ، تا سپيده دم به فضيلت خود باقى است .

سل_م هى حتّى مطلع الفجر

زمينه نماز شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 64 - 6

6 _ اعتقاد به ربوبيت خداوند ، مقتضى شب زنده دارى و عبادت و نماز براى او است .

و الذين يبيتون لربّهم سجّدًا و قي_مًا

آمدن قيد {لربّهم} و ياد ربوبيت خدا، به جاى ديگر اوصاف او همچون رحمان، مى تواند گوياى برداشت فوق باشد.

زنبورعسل در شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 68 - 5

5- زنبور هاى عسل در شب هنگام در دامنه كوه ها ، بالاى درختان و بنا ها و سايبان ها ، به استراحت پرداخته و مأواى مى گيرند . *

و أوحى ربّك إلى النحل أن اتخذى من الجبال بيوتًا و من الشجر و ممّا يعرشون

واژه {بيت} در اصل به معناى مأواى انسان در شب است (مفردات راغب). نام گذارى خانه زنبور عسل به {بيت}، مى تواند مفيد مطلب ياد شده باشد.

زوال تاريكى شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 12 - 2

2- از ميان رفتن تاريكى شب با آمدن روشنايى روز ، نشانه اى از تدبير خداوند است .

فمحونا ءاية الّيل و جعلنا ءاية النهار مبصرة

سختى اندازه

گيرى شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 20 - 6

6 - اندازه گيرى كامل شب و روز و مقدار دقيق شب زنده دارى براى مؤمنان و ياران پيامبر ( ص ) ميسّر و آسان نبود .

علم أن لن تحصوه

سلامتى شب قدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 5 - 1،2،5

1 - شب قدر ، سراسر خير و سلامتى است .

سل_م هى

{سلام}; يعنى، سلامتى و پاك بودن از هر عيب (صحاح). خبر بودن آن براى {هى} _ با آن كه مصدر است _ مبالغه در بيان سلامتى است. علاوه بر اين، {سلام}، نكره است و بر ناشناخته بودن مقدار عظمت آن دلالت دارد. تقديم خبر بر مبتدا _ كه بر حصر دلالت دارد _ بر مبالغه افزوده است. بيان سلامتى شب قدر از امور ناپسند، گوياى آن است كه در مقدرات الهى، {شرّ} اصالت ندارد.

2 - سلامتى كامل شب قدر از هر امر ناپسند ، نشان شرافت آن بر هزار ماه

خير من ألف شهر . .. سل_م هى

5 - سرشار بودن شب قدر از سلامتى ، تا پايان سپيده دم ادامه دارد .

سل_م هى حتّى مطلع الفجر

حرف {حتّى} _ كه براى بيان انتهاى غايت است _ دلالت دارد كه نكته قبل، شامل زمان طلوع فجر نيز مى شود.

سوگند به آغاز شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 17 - 1

1 - سوگند خداوند به شب ، زمان فرارسيدن و برچيده شدن تاريكى آن

و الّيل إذا عسعس

{الّيل} عطف بر {الخُنّس}

است و قسم مؤكد در {لا اُقسم} به آن نيز تعلق دارد. فعل {عسعس} گاه بر آمدن تاريكى و گاه بر زوال آن دلالت دارد. تقابل اين آيه با آيه بعد (و الصبح إذا تنفّس) معناى زوال را در اين آيه مناسب تر مى نماياند; ولى هر دو معنا نيز مى تواند مراد باشد. راغب گويد: {عسعسة}; يعنى، تاريكى خفيفى كه در آغاز و پايان شب حاصل مى شود. بر اين اساس فعل {عسعس} هر دو زمان را شامل است.

سوگند به پايان شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 17 - 1،3

1 - سوگند خداوند به شب ، زمان فرارسيدن و برچيده شدن تاريكى آن

و الّيل إذا عسعس

{الّيل} عطف بر {الخُنّس} است و قسم مؤكد در {لا اُقسم} به آن نيز تعلق دارد. فعل {عسعس} گاه بر آمدن تاريكى و گاه بر زوال آن دلالت دارد. تقابل اين آيه با آيه بعد (و الصبح إذا تنفّس) معناى زوال را در اين آيه مناسب تر مى نماياند; ولى هر دو معنا نيز مى تواند مراد باشد. راغب گويد: {عسعسة}; يعنى، تاريكى خفيفى كه در آغاز و پايان شب حاصل مى شود. بر اين اساس فعل {عسعس} هر دو زمان را شامل است.

3 - { [ فى المجمع ] { و الليل إذا عسعس } أى أدبر بظلامه ، عن علىّ ( ع ) ;

از على(ع) درباره {و الليل إذا عسعس} روايت شده كه: يعنى [سوگند به شب آن هنگام كه] با سياهى خود پشت كرده [و رو به صبح مى رود]}.

سوگند به تاريكى شب

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 4 - 2،3

2 - سوگند خداوند ، به هنگامى كه شب ، خورشيد را مى پوشاند .

و الّيل إذا يغشيها

در برداشت ياد شده، مرجع ضمير مفعولى در {يغشاها}، {الشمس} دانسته شده است.

3 - پيدايش شب و تاريك شدن زمين به وسيله آن ، داراى عظمتى درخور سوگند خداوند است .

و الّيل إذا يغشيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 2 - 1،2،3

1 - سوگند خداوند ، به شب ، هنگام سيطره كامل تاريكى آن بر موجودات

و الّيل إذا سجى

{سجى الّيل}; يعنى، شب با تاريكى خود ساتر شد و پوشاند(مصباح). اصل اين كلمه، بر آرامش يافتن و انطباق كامل دلالت دارد. (مقاييس اللغة)

2 - شب و سيطره افكندن تاريكى آن بر موجودات ، از نعمت هاى بزرگ الهى و داراى عظمتى درخور سوگند خداوند

و الّيل إذا سجى

3 - آرامش موجودات در شب ، نعمتى بزرگ و داراى عظمتى درخور سوگند خداوند

و الّيل إذا سجى

{آرامش يافتن} (يكى از معانى ذكر شده براى {سَجْو}) در آيه شريفه به شب اسناد يافته است. اين اسناد يا حقيقى است; يعنى، با سيطره كامل تاريكى، گويا شب از پيشروى باز ايستاده است و يا اسناد مجازى است و شب آرام به معناى بى تحرّك بودن موجودات در شب است.

سوگند به حركت شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 4 - 1

1 - سوگند خداوند ، به شب هنگام گذر كردن و پايان يافتن آن

و الّيل إذا يسر

حرف {ال} در {الّيل}، براى جنس

است. برخى آن را براى عهد گرفته و مراد از {الّيل} را شب عيد قربان دانسته اند. در برداشت ياد شده، احتمال اول ترجيح داده شده است. {يسر}; يعنى، مى گذرد. اصل اين كلمه {يسرى} بوده و چون در آخر آيه قرار گرفته، براى تناسب با آخر آيات قبل و بعد، حرف آخر آن حذف شده است. اسناد حركت و گذر كردن به شب، مجاز و از باب تشبيه به اجسام است. (مصباح)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 5 - 1،2

1 - عاقلان با سوگند هاى خداوند به فجر ، شب هاى ده گانه ، شفع ، وتر و گذشت شب ، به صحت گفته او اطمينان يافته و آن را تصديق مى كنند .

هل فى ذلك قسم لذى حجر

2 - سوگند به سپيده دم ، شب هاى ده گانه ، هر جفت و تاق و گذشت شب ، سوگندى شايسته و بجا در ديدگاه هر شخص عاقل

هل فى ذلك قسم لذى حجر

استفهام در {هل فى ذلك. ..}، تقريرى است و مراد تثبيت اين نكته است كه قسم هاى ياد شده، فرد عاقل را اقناع مى كند; به گونه اى كه او نيز در تأكيد كلام خود، چنين سوگندهايى به كار مى برد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 6 - 8

8 - سوگند خداوند به سپيده دم ، شب هاى ده گانه ، جفت ، تاق و گذشت شب ، براى تأكيد بر دارا بودن توان اجراى تهديدات خويش و نابود ساختن كافران

و الفجر . .. ألم

تر كيف فعل ربّك بعاد

ممكن است مراد از سوگندها، تأكيد بر قدرت خداوند بر نابود ساختن مخالفان پيامبر(ص) باشد; در اين صورت جواب قسم محذوف خواهد بود. گفتنى است كه جواب قسم در احتمال ديگر، آيه چهاردهم اين سوره است كه مراقبت شديد خداوند را مطرح كرده است.

سوگند به شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 19 - 5

5 - خداوند ، در تأكيد بر مأموريت جبرئيل در ابلاغ قرآن به پيامبر ( ص ) ، به ستارگان و شب و سپيده دم سوگند ياد كرده است .

فلاأُقسم بالخنّس . .. و الّيل ... و الصبح ... إنّه لقول رسول كريم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 17 - 1

1 - سوگند خداوند به شب و تمامى موجودات پراكنده اى كه تاريكى شب آنها را گرد هم جمع مى كند .

و الّيل و ما وسق

واژه {وَسْق} به معناى جمع كردن چيزهايى است كه متفرق باشند(مفردات). گويا مراد جمع شدن جاندارانى است كه با فرارسيدن تاريكى شب، از همه طرف به محل استراحت خود مى روند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 19 - 3

3 - خداوند ، در تأكيد بر تعدد و تنوّع مراحل آينده انسان ، به شفق ، شب ، موجودات زمينى و ماه ، سوگند ياد كرده است .

فلا أُقسم بالشفق . .. لتركبنّ طبقًا عن طبق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 4 - 1،2

1 - سوگند خداوند

، به شب هنگام گذر كردن و پايان يافتن آن

و الّيل إذا يسر

حرف {ال} در {الّيل}، براى جنس است. برخى آن را براى عهد گرفته و مراد از {الّيل} را شب عيد قربان دانسته اند. در برداشت ياد شده، احتمال اول ترجيح داده شده است. {يسر}; يعنى، مى گذرد. اصل اين كلمه {يسرى} بوده و چون در آخر آيه قرار گرفته، براى تناسب با آخر آيات قبل و بعد، حرف آخر آن حذف شده است. اسناد حركت و گذر كردن به شب، مجاز و از باب تشبيه به اجسام است. (مصباح)

2 - سوگند خداوند ، به پاس هايى از شب كه شبروان در آن سير مى كنند .

و الّيل إذا يسر

مى توان گفت، {حركت شب} تعبيرى است مانند {شب خوابيده} كه مراد از آن، حركت ديگران در شب و خواب آنها در آن است. (لسان العرب)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 14 - 8

8 - خداوند ، براى تأكيد مراقبت خويش بر كردار بندگان ، به فجر ، شب هاى ده گانه ، شفع ، وتر و گذشت شب ، سوگند ياد كرده است .

و الفجر . .. إنّ ربّك لبالمرصاد

در برداشت ياد شده جمله {إنّ ربّك} مى تواند جواب سوگندهايى باشد كه در آغاز سوره آمده بود. بر اين اساس بيان سرنوشت عاد، ثمود و فرعون، جمله هايى معترضه و نوعى استدلال بر مقصود است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 4 - 1،3

1 - سوگند خداوند به شب در لحظه اى كه تاريكى آن ، سطح

زمين را بپوشاند .

و الّيل إذا يغشيها

طَبَق و[ سرپوش هايى]مانند آن كه بر چيزى نهاده مى شود، {غطاء} نام دارد; همان طور كه به پوشاك و [رواندازهايى]مانند آن كه روى چيزى قرار داده مى شود، {غشاء} مى گويند (مفردات راغب). بنابراين {يغشاها} _ كه مرجع ضمير مفعولى آن در اين برداشت {أرض} گرفته شده _ به اين معنا است كه تاريكى شب، سطح زمين را مى پوشاند.

3 - پيدايش شب و تاريك شدن زمين به وسيله آن ، داراى عظمتى درخور سوگند خداوند است .

و الّيل إذا يغشيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 9 - 3

3 - خداوند ، در تأكيد بر رستگارى اهل تزكيه ، به { خورشيد و نور آن } ، { ماه } ، { روز و شب } ، { آسمان و زمين } ، { روح } و { ذات خويش } ، سوگند ياد كرده است .

و الشمس . .. قد أفلح من زكّيها

جمله {قد أفلح . ..} جواب قسم هايى است كه از آغاز سوره مطرح شده بود. برخى آن را جمله معترضه دانسته، جواب قسم را جمله {كذّبت ثمود...} و يا محذوف دانسته اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 10 - 4

4 - خداوند ، در تأكيد بر زيان كارى و تباهى گناه كاران ، به { خورشيد و نور آن } ، { ماه } { روز و شب } ، { آسمان و زمين } ، { نفس انسان } و { ذات خويش } سوگند

ياد كرده است .

و الشّمس . .. و قد خاب من دسّيها

تكرار {قد}، نشانگر آن است كه جمله {قد خاب. ..}، جوابى مستقل براى قسم هاى پيشين است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 1 - 1،2

1 - سوگند خداوند ، به شب ، هنگام فراگير شدن آن

و الّيل إذا يغشى

2 - پديده شب و گسترش تاريكى آن بر موجودات ، داراى عظمتى درخور

و الّيل إذا يغشى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 4 - 2

2 - خداوند ، در تأكيد بر گوناگون بودن تلاش هاى انسان ها و شيوه ها و آثار آن ، به شب و روز و به ذات خويش ، سوگند ياد كرده است .

و الّيل . .. إنّ سعيكم لشتّى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 10 - 8

8 - خداوند ، در تأكيد بر تفاوت فرجام انفاق گران با تقوا و بخيلان زراندوز ، به سيطره شب و جلوه روز و به ذات خويش ، سوگند ياد كرده است .

و الّيل . .. إنّ سعيكم لشتّى . فأمّا من أعطى ... لليسرى . و أمّا من بخل ... فسني

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 2 - 1

1 - سوگند خداوند ، به شب ، هنگام سيطره كامل تاريكى آن بر موجودات

و الّيل إذا سجى

{سجى الّيل}; يعنى، شب با تاريكى خود ساتر شد و پوشاند(مصباح). اصل اين كلمه، بر آرامش يافتن و انطباق كامل دلالت دارد. (مقاييس

اللغة)

سوگند به شب هاى دهگانه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 2 - 1

1 - سوگند خداوند ، به شب هاى ده گانه

و ليال عشر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 5 - 1،2

1 - عاقلان با سوگند هاى خداوند به فجر ، شب هاى ده گانه ، شفع ، وتر و گذشت شب ، به صحت گفته او اطمينان يافته و آن را تصديق مى كنند .

هل فى ذلك قسم لذى حجر

2 - سوگند به سپيده دم ، شب هاى ده گانه ، هر جفت و تاق و گذشت شب ، سوگندى شايسته و بجا در ديدگاه هر شخص عاقل

هل فى ذلك قسم لذى حجر

استفهام در {هل فى ذلك. ..}، تقريرى است و مراد تثبيت اين نكته است كه قسم هاى ياد شده، فرد عاقل را اقناع مى كند; به گونه اى كه او نيز در تأكيد كلام خود، چنين سوگندهايى به كار مى برد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 6 - 8

8 - سوگند خداوند به سپيده دم ، شب هاى ده گانه ، جفت ، تاق و گذشت شب ، براى تأكيد بر دارا بودن توان اجراى تهديدات خويش و نابود ساختن كافران

و الفجر . .. ألم تر كيف فعل ربّك بعاد

ممكن است مراد از سوگندها، تأكيد بر قدرت خداوند بر نابود ساختن مخالفان پيامبر(ص) باشد; در اين صورت جواب قسم محذوف خواهد بود. گفتنى است كه جواب قسم در احتمال ديگر، آيه چهاردهم اين سوره

است كه مراقبت شديد خداوند را مطرح كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 14 - 8

8 - خداوند ، براى تأكيد مراقبت خويش بر كردار بندگان ، به فجر ، شب هاى ده گانه ، شفع ، وتر و گذشت شب ، سوگند ياد كرده است .

و الفجر . .. إنّ ربّك لبالمرصاد

در برداشت ياد شده جمله {إنّ ربّك} مى تواند جواب سوگندهايى باشد كه در آغاز سوره آمده بود. بر اين اساس بيان سرنوشت عاد، ثمود و فرعون، جمله هايى معترضه و نوعى استدلال بر مقصود است.

شب از آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 12 - 1

1- خداوند ، شب و روز را دو نشانه از نشانه ها و آيات خويش قرار داده است .

و جعلنا الّيل و النهار ءايتين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 37 - 1

1 - شب ، آن گاه كه روشنايى روز از آن رفته باشد ، از آيات بزرگ خداوند و از نشانه هاى قدرت او است .

و ءاية لهم الّيل نسلخ منه النهار

{سلخ} (مصدر {نسلخ}) در اصل به معناى ازاله پوست حيوان است و در آيه شريفه، كنايه از اخراج و ازاله روشنايى روز از شب است. جمله {نسلخ منه...} يا استئناف بيانى است و يا حال براى {الليل} مى باشد. گفتنى است تنكير {آية} بر تعظيم دلالت دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 37 - 1

1 - {

شب و روز } و { خورشيد و ماه } ، از آيات و نشانه هاى خداوند است .

و من ءاي_ته الّيل و النهار والشمس والقمر

شب بيست و سوم ماه رمضان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 1 - 11

11 - { عن زرارة عن أبى جعفر ( ع ) قال : سألته عن ليلة القدر قال : هى احدى و عشرين أو ثلاث و عشرين ;

زراره گويد: از امام باقر(ع) از شب قدر سؤال كردم، حضرت فرمود: شب قدر شب بيست و يكم يا شب بيست و سوم است}.

شب بيست و هفتم ماه رمضان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 1 - 12

12 - { عن ابن عمر قال : قال رسول اللّه ( ص ) : التمسوا ليلة القدر ليلة سبع و عشرين ;

از ابن عمر روايت شده كه رسول خدا(ص) فرمود: شب قدر را در شب بيست و هفتم بخواهيد}.

شب بيست و يكم ماه رمضان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 1 - 11

11 - { عن زرارة عن أبى جعفر ( ع ) قال : سألته عن ليلة القدر قال : هى احدى و عشرين أو ثلاث و عشرين ;

زراره گويد: از امام باقر(ع) از شب قدر سؤال كردم، حضرت فرمود: شب قدر شب بيست و يكم يا شب بيست و سوم است}.

شب بيستوسوم ماه رمضان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 4 - 9

9-

{ عن أبى عبداللّه ( ع ) : . . . إذا كانت ليلة ثلاث و عشرين ( من رمضان ) { فيها يفرق كلّ أمر حكيم } . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده است: . ..هرگاه شب بيست سوم رمضان فرا رسد، هر كار با حكمتى فيصله مى يابد}... .

شب در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 62 - 7

7- در زندگى بهشتيان ، تنوع زمان ( بامداد و پسين ) وجود دارد .

لهم رزقهم فيها بكرة و عشيًّا

شب عيد قربان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 3 - 6

6 - { عن النبىّ ( ص ) انّه سُئل عن الشفع و الوتر فقال : يومان و ليلة يوم عرفة و يوم النحر ، و الوتر ليلة النحر ليلة جُمَع ;

از پيامبر(ص) از شفع و وتر سؤال شد; آن حضرت فرمود: دو روز و يك شب است روز عرفه و روز قربانى و وتر شب قربانى است كه شب مشعر است}.

شب نشينيهاى مرفهان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 67 - 3

3 - بدگويى و ياوه سرايى كافران مرفه ، عليه قرآن و پيامبر ( ص ) در محفل هاى شبانه شان

س_مرًا تهجرون

سمر} (مصدر {سامر}); يعنى، گفت وگو و تشكيل محفل شبانه. {سامر} اسم جمع است مانند: {حاج}، {حاضر} و {حامل}. {سامراً} حال ديگر براى ضمير فاعل {تنكصون} است. {تهجرون} _ به تقدير تهجرون به _ مشتق از {هُجر} (بدگويى) و يا

{هَجر} (هزيان و ياوه گويى) است. جمله {تهجرون} (فعل و فاعل) در محل نصب و نعت براى {سامراً} مى باشد; يعنى، {در حالى كه در محافل شبانه، درباره آن بدگويى مى كرديد}.

شب نشينيهاى مرفهان كافر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 67 - 4

4 - ياوه سرايى در شب نشين ها ، خصلت رفاه زدگان كافر

س_مرًا تهجرون

شب و توحيد ربوبى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 67 - 8

8 _ شب و روز ، داراى نشانه هاى فراوان توحيد ربوبى براى شنوايان حق پذير

هو الذى جعل لكم الّيل . .. و النهار ... إن فى ذلك لأيت لقوم يسمعون

شب و روز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 13 - 1

1 _ مالكيت و حاكميت مطلقه الهى بر هر موجود مستقر در شب و روز

و له ما سكن فى الّيل و النهار

{سكن}، از ماده {سكنى} (به معنى مسكن گزيد): و {ما سكن . .. }، شامل هر موجودى است كه در ظرف شب و روز قرار گرفته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 54 - 6،7

6 _ روز ، پيوسته با پوششى از شب نهان مى شود .

يغشى اليل النهار

7 _ نهان گشتن روز با پوشش شب ، از تدابير خداوند در جهان هستى

ثم استوى على العرش يغشى اليل النهار

{يغشى اليل . .. } بيان مصداقى است از جمله {استوى على العرش}.

شروع شب

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 187 - 38

38 - { عن ابى عبداللّه ( ع ) فى قوله تعالى { أتموا الصيام إلى الليل } قال : سقوط الشفق ;

از امام صادق(ع) در معناى {ليل} در آيه {أتموا الصيام إلى الليل} روايت شده كه شب با زائل شدن شفق شروع مى شود}.

شگفتى شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 17 - 3

3 - ماهيت شب و گسترش تاريكى آن بر موجودات و نقش آن در گرد هم آمدن جانداران ، شگفت و با عظمت است .

و الّيل و ما وسق

شگفتى وضوح ستارگان در شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 1 - 3

3 - آشكار شدن ستارگان در آسمان به هنگام شب ، امرى مهم و اعجاب آور است .

و السماء و الطارق

سوگند خداوند; بيانگر اهميت امورى است كه بر آن سوگند ياد شده است. ارتباط دو سوگند با هم، به ارتباط ستاره و آسمان نظر دارد.

صداقت در نماز شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 6 - 2

2 - ايستادن در پيشگاه خدا با گامى استوارتر و گفتوگو در محضر او با سخنانى راست تر و ريشه دارتر ، دو امتياز برجسته نماز و عبادت شبانه

هى أشدّ وط_ًا و أقوم قيلاً

ضمير {هى} به {ناشئة} بازمى گردد. {أشدّ} معادل {أثبت} (با ثبات تر، استوارتر) و {وطىء} مرادف {قيام} (ايستادن) است (لسان العرب). {أقوم} نيز به معناى {أسدّ} (محكم تر) و {قيلاً} همتاى {مقال} (سخن گفتن)

است; يعنى، آن (پديده شب) از حيث ايستادن (ايستادن در پيشگاه خدا) استوارتر و از حيث سخن (سخن گفتن در محضر خدا) محكم تر است.

عبادت در اول شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 6 - 7

7 - بخش نخست شب ، زمان مناسب براى عبادت و نماز

إنّ ناشئة الّيل هى أشدّ وط_ًا

يكى از معانى {ناشئة الليل}، ساعات اول شب است (قاموس المحيط).

عبادت در شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 18 - 5

5 - ظهر و عشا ، لحظه هايى مناسب و ممتاز براى عبادت خداوند است .

فسبح_ن اللّه . .. و له الحمد ... و عشيًّا و حين تظهرون

در صورتى كه مراد از {حين تظهرون} همان لحظه هاى خاص عصرگاه و نيم روز باشد، اين برداشت قابل استفاده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 9 - 3

3 - شب هنگام ، فرصتى مناسب و شايسته براى عبادت پروردگار

أمّن هو ق_نت ءاناء الّيل

ياد شدن وقت شب براى عبادت، مى تواند گوياى حقيقت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 7 - 1

1 - شب ، فرصتى مناسب براى عبادت و راز و نياز به درگاه الهى و روز ، زمانى شايسته براى تلاش و رسيدگى به امور زندگى

إنّ لك فى النهار سبحًا طويلاً

{سبح} در معانى متعددى به كار مى رود; از جمله سعى و تلاش براى معاش (قاموس المحيط). جمله {إنّ لك فى النهار}، تعليل ديگرى براى

{قم الليل}است; يعنى، چون در روز به خاطر تلاش طولانى براى معاش، فرصت و فراغت براى مناجات و عبادت نيست، شب را براى اين كار اختصاص بده.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 26 - 10

10 - شب هنگام ، وقت مناسب براى عبادت ، تسبيح و ستايش خداوند

و من الّيل فاسجد له و سبّحه ليلاً طويلاً

عبرت از خلقت شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 62 - 5

5 _ درس آموز بودن آفرينش شب و روز و نظم حاكم بر آن ، به تصميم و اراده انسان براى درس آموختن بستگى دارد .

و هو الذى جعل الّيل و النهار خلفة لمن أراد أن يذّكّر

آمدن فعل {أراد} در جمله {لمن أراد أن يذّكّر} _ كه در اين جمله به منزله قيد است _ مى رساند كه اراده و تصميم انسان نقش اساسى در درس آموزى و عبرت گيرى او دارد.

عبرت از گردش شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 44 - 2،4

2 - گردش و جابه جايى شب و روز و تحولات ناشى از آن ، درس عبرتى است براى صاحبان بصيرت و روشن دلى .

يقلّب اللّه الّيل و النهار إنّ فى ذلك لعبرة لأُوْلى الأبص_ر

4 - طبيعت ( گردش و جابه جايى شب و روز و تحولات ناشى از آن و . . . ) بستر مناسب براى عبرت آموزى و پندگيرى

يقلّب اللّه الّيل و النهار إنّ فى ذلك لعبرة لأُوْلى الأبص_ر

عذاب در شب

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 99 - 2

2 _ فراگيرى عذاب بر كفرپيشگان بى تقوا به هنگام غفلت هاى شبانه و سرگرمى هاى روزانه ، از مكر ها و برنامه هاى پنهانى خداوند با آنان

أن يأتيهم بأسنا بيتا . .. ضحى و هم يلعبون. أفأمنوا مكر اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 67 - 9

9_ كفرپيشگان قوم ثمود ، شب هنگام به عذاب گرفتار شدند و در صبحگاه به هلاكت رسيدند . *

فأصبحوا فى دي_رهم ج_ثمين

چنان چه {أصبحوا} به معناى {دخلوا فى الصباح} باشد دلالت مى كند كه هلاكت آنان ، در صبحدم بوده است. در نتيجه صيحه و غرش _ به قرينه فاء در {فأصبحوا} _ پيش از صبح; يعنى در شب بر قوم ثمود نازل شده بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 94 - 13

13_ كفرپيشگان قوم شعيب ، شب هنگام به عذاب گرفتار شدند و در صبحگاهش به هلاكت رسيدند .

فأصبحوا فى دي_رهم ج_ثمين

{أصبحوا} مى تواند به معناى {دخلوا فى الصباح} (به صبح وارد شدند) باشد و نيز مى تواند به معناى {صاروا} (شدند و گشتند) باشد. بر اساس معناى نخست، جمله {فأصبحوا} دلالت مى كند كه هلاكت قوم شعيب در آغاز صبحدم بوده است و صيحه و غرش _ به قرينه {فاء} در {فأصبحوا} _ پيش از صبح; يعنى، در شب تحقق يافته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 37 - 4

4 - زلزله مدين ، در شب

رخ داد .

فأخذتهم الرجفة فأصبحوا فى دارهم ج_ثمين

احتمال دارد كه {أصبحوا} به معناى {دخلوا فى الصبح} باشد. بنابراين، زلزله، در شب اتفاق افتاده است.

عظمت تاريكى شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 4 - 3

3 - پيدايش شب و تاريك شدن زمين به وسيله آن ، داراى عظمتى درخور سوگند خداوند است .

و الّيل إذا يغشيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 1 - 2

2 - پديده شب و گسترش تاريكى آن بر موجودات ، داراى عظمتى درخور

و الّيل إذا يغشى

عظمت حركت شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 4 - 3

3 - گذشت شب ، پديده اى با عظمت در جهان طبيعت

و الّيل إذا يسر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 5 - 3

3 - عظمت سپيده دم ، شب هاى ده گانه ، جفت ، تاق و گذشت شب ، قابل درك براى بهره مندان از اندكى عقل

هل فى ذلك قسم لذى حجر

تقليل، از نكره بودن {حجر} استفاده شده است.

عظمت شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 17 - 3

3 - ماهيت شب و گسترش تاريكى آن بر موجودات و نقش آن در گرد هم آمدن جانداران ، شگفت و با عظمت است .

و الّيل و ما وسق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 4 - 3

3 - پيدايش شب و تاريك

شدن زمين به وسيله آن ، داراى عظمتى درخور سوگند خداوند است .

و الّيل إذا يغشيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 1 - 2

2 - پديده شب و گسترش تاريكى آن بر موجودات ، داراى عظمتى درخور

و الّيل إذا يغشى

عظمت شب قدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 2 - 2،3

2 - عظمت شب قدر ، فراتر از حد بيان است .

و ما أدريك ما ليلة القدر

3 - پيامبر ( ص ) ، در شناخت شب قدر و ويژگى هاى آن ، نيازمند تعليم الهى است .

و ما أدريك ما ليلة القدر

خطاب در آيه شريفه، گرچه مخصوص پيامبر(ص) نيست; ولى بر آن حضرت نيز تعميم مى يابد.

عظمت شب هاى دهگانه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 5 - 3

3 - عظمت سپيده دم ، شب هاى ده گانه ، جفت ، تاق و گذشت شب ، قابل درك براى بهره مندان از اندكى عقل

هل فى ذلك قسم لذى حجر

تقليل، از نكره بودن {حجر} استفاده شده است.

عمل صالح در شب قدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 3 - 5

5 - { عن حُمران أنّه سأل أباجعفر ( ع ) عن قول اللّه عزّوجلّ { . . .ليلة القدر خير من ألف شهر } أىّ شىء عنى بذلك ، فقال العمل الصالح فيها من الصلاة و الزكاة و أنواع الخير خير من العمل فى ألف شهر ليس فيها ليلة القدر

;

از حمران روايت شده كه از امام باقر(ع) درباره سخن خداى عزّوجلّ {. ..ليلة القدر خير من ألف شهر} سؤال كرد كه مقصود از اين [بهترى بر هزار ماه] چيست؟ حضرت فرمود: عمل صالح در شب قدر، از قبيل نماز و زكات و انواع كارهاى خوب، بهتر است از عمل در هزار ماهى كه در آن شب قدر نباشد}.

فضيلت شب جمعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 98 - 18

18_ { عن أبى عبدالله ( ع ) : فى قول يعقوب لبنيه { سوف أستغفر لكم ربى } قال : أخّرها إلى السحر ليلة الجمعة ;

از امام صادق(ع) درباره سخن خدا از قول يعقوب كه گفت: {سوف أستغفر لكم ربى} روايت شده است كه فرمود: يعقوب استغفار را تا سحر شب جمعه به تأخير انداخت}.

فضيلت شب قدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 3 - 1،11

1- نزول قرآن از سوى خداوند ، در شبى مبارك و ارجمند ( شب قدر )

إنّا أنزلن_ه فى ليلة مب_ركة

11- { عن حُمران انّه سأل أبا جعفر ( ع ) عن قول اللّه عزّوجلّ { إنّا أنزلناه فى ليلة مباركة } قال : نعم هى ليلة القدر و هى فى كلّ سنة فى شهر رمضان فى العشر الأواخر فلم ينزل القرآن إلاّ فى ليلة القدر . . . ;

از حمران روايت شده است كه از امام باقر(ع) در باره سخن خداوند عزّوجلّ {إنّا أنزلناه فى ليلة مباركة} سؤال كرد; حضرت فرمود: آرى آن شب مبارك، همان شب قدر است و آن در

هر سال در ماه رمضان، در ده روز آخر آن است، و قرآن نازل نگشته مگر در شب قدر. ..}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 1 - 6

6 - شب قدر ، شبى با عظمت در پيشگاه خداوند

إنّا أنزلن_ه فى ليلة القدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 3 - 1،4

1 - فضيلت شب قدر ، از هزار ماه خالى از آن ، افزون تر است .

ليلة القدر خير من ألف شهر

4 - { عن ابن عباس قال : ذُكِر لرسول اللّه ( ص ) رجل من بنى اسرائيل أنّه حمل السلاح على عاتقه فى سبيل اللّه تعالى ألف شهر فعَجِب من ذلك رسول اللّه ( ص ) عجباً شديداً و تمنى أن يكون ذلك فى أمّته . . . فأعطاه اللّه ليلة القدر و قال : ليلة القدر خير من ألف شهر الذى حمل الإسرائيلى السلاح فى سبيل اللّه لك و لاُمّتك من بعدك إلى يوم القيامة فى كلّ رمضان ;

از ابن عباس روايت شده كه براى رسول خدا(ص) ذكر مردى از بنى اسرائيل به ميان آمد كه او در راه خدا هزار ماه شمشير خود را بر شانه اش حمل نموده [و آماده جهاد در راه خدا بود]. رسول خدا(ص) از اين جريان سخت تعجب نمود و آرزو كرد كه اين فضيلت در امتش باشد ... پس خداوند[ در مقابل] به آن حضرت شب قدر را عطا كرد و فرمود: شب قدر، بهتر از هزار ماهى است كه آن مرد بنى اسرائيلى در راه خدا سلاح

حمل كرد [اين شب قدر] براى تو و امّتت بعد از تو، تا روز قيامت در هر ماه رمضان خواهد بود}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 5 - 5

5 - سرشار بودن شب قدر از سلامتى ، تا پايان سپيده دم ادامه دارد .

سل_م هى حتّى مطلع الفجر

حرف {حتّى} _ كه براى بيان انتهاى غايت است _ دلالت دارد كه نكته قبل، شامل زمان طلوع فجر نيز مى شود.

فضيلت شب معراج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 1 - 6

6- شب سير پيامبر ( ص ) از مسجدالحرام به مسجدالاقصى ، شبى با عظمت و بزرگ بود .

أسرى بعبده ليلاً

برداشت فوق مبتنى بر اين نكته است كه تنكير {ليلاً} براى تفخيم و تعظيم باشد.

فضيلت شب هاى دهگانه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 2 - 3

3 - وجود ده شب با فضيلت ، به صورت پياپى در بين شب هاى هر سال

و ليال عشر

درباره مراد از شب هاى ده گانه، اقوال و روايات گوناگونى وجود دارد. مشهورترين آنها اين است كه مراد، شب هاى دهه اول ذى الحجه است. برخى آن را بر دهه آخر ماه رمضان و يا دهه اول ماه محرم تطبيق داده اند.

فضيلت نماز شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 6 - 2،3

2 - ايستادن در پيشگاه خدا با گامى استوارتر و گفتوگو در محضر او با سخنانى راست تر و ريشه دارتر ، دو

امتياز برجسته نماز و عبادت شبانه

هى أشدّ وط_ًا و أقوم قيلاً

ضمير {هى} به {ناشئة} بازمى گردد. {أشدّ} معادل {أثبت} (با ثبات تر، استوارتر) و {وطىء} مرادف {قيام} (ايستادن) است (لسان العرب). {أقوم} نيز به معناى {أسدّ} (محكم تر) و {قيلاً} همتاى {مقال} (سخن گفتن) است; يعنى، آن (پديده شب) از حيث ايستادن (ايستادن در پيشگاه خدا) استوارتر و از حيث سخن (سخن گفتن در محضر خدا) محكم تر است.

3 - نماز شب ، پديده اى بس ارزشمند و والا در پيشگاه خداوند

إنّ ناشئة الّيل هى أشدّ

در صورتى كه اضافه {ناشئة الليل} ظرفيه باشد; مقصود از پديده، عبادت شبانه بوده و معناى {إنّ ناشئة الليل} چنين خواهد بود: {به راستى پديده اى (عبادتى) كه در شب واقع مى شود. ..}. گفتنى است كه آيه شريفه در مقام تمجيد و ستايش از عبادت شبانه است.

فلسفه خلقت شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 67 - 1،3

1 _ خداوند ، شب و روز را به خاطر انسان برقرار كرد .

هو الذى جعل لكم الّيل لتسكنوا فيه و النهار مبصراً

3 _ خداوند ، شب را به منظور آرميدن و روز را با هدف تلاش و تأمين معاش انسان ، برقرار كرده است .

هو الذى جعل لكم الّيل لتسكنوا فيه و النهار مبصراً

به قرينه {مبصراً} لفظ {مظلماً}، بعد از {الّيل} ; و به قرينه {لتسكنوا فيه} جمله {لتعملوا فيه}، بعد از لفظ {مبصراً} مقدر است ; يعنى: هو الذى جعل لكم الّيل مظلماً، لتسكنوا فيه و النهار مبصراً لتعملوا فيه.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص

- 28 - 73 - 3

3 - تأمين نياز انسان ( نياز وى به آسايش ، پس از تلاش هاى روزانه ) هدف الهى از برقرار ساختن شب

جعل لكم الّيل . .. لتسكنوا فيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 61 - 1،7،10

1 - خداوند ، شب را به منظور آرامش و آرميدن انسان ها آفريده است .

اللّه الذى جعل لكم الّيل لتسكنوا فيه

7 - آفرينش شب و روز براى تأمين نياز هاى بشر ، جلوه اى از ربوبيت خداوند و نشانه توانايى او بر برپا كردن قيامت

إنّ الساعة لأتية . .. اللّه الذى جعل لكم الّيل لتسكنوا فيه و النهار مبصرًا

آيه شريفه، درصدد اثبات و ارائه نشانه هاى درستى و راستى برپايى قيامت است كه در دو آيه قبل، با صراحت به آن تأكيد شده است.

10 - آفرينش شب و روز در راستاى تأمين نياز ها و منافع بشر ، جلوه اى از فضل و احسان خداوند به او است .

اللّه الذى جعل لكم الّيل . .. إنّ اللّه لذو فضل على الناس

فلسفه سوگند به تاريكى شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 3 - 7

7 - خداوند ، در تأكيد بر قطع نشدن ارتباط او با پيامبر ( ص ) و ناخرسند نبودن از آن حضرت ، به نور خورشيد و تاريكى شب سوگند ياد كرده است .

و الضحى . و الّيل إذا سجى . ما ودّعك ربّك و ما قلى

اين آيه، جواب قسم هايى است كه در آغاز سوره آمده بود.

فوايد اول شب

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 6 - 7

7 - بخش نخست شب ، زمان مناسب براى عبادت و نماز

إنّ ناشئة الّيل هى أشدّ وط_ًا

يكى از معانى {ناشئة الليل}، ساعات اول شب است (قاموس المحيط).

فوايد تاريكى شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 61 - 3

3 - نقش سازنده تاريكى شب ، در آرامش يافتن انسان ها

اللّه الذى جعل لكم الّيل لتسكنوا فيه

در جمله {اللّه الذى جعل لكم الليل . ..} _ به قرينه آمدن {مبصراً} در {والنهار مبصراً} _ كلمه {مظلماً} محذوف است; يعنى، {جعل الليل مظلماً لتسكنوا}. براين اساس گفتن اين نكته كه شب را تاريك قرار داديم _ با آن كه اين نكته اى روشن است _ مى تواند گوياى برداشت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 10 - 3

3 - فراهم شدن زمينه استراحت براى انسان ، در اثر ناپيدا بودن موجودات در تاريكى شب ، از نعمت هاى خداوند به او است .

و جعلنا الّيل لباسًا

فوايد حركت شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 12 - 9

9- از فوايد گردش شب و روز ، محاسبه زمان و سال شمارى و آشنايى انسان با تاريخ است .

جعلنا ءاية النهار . .. لتعلموا عدد السنين و الحساب

فوايد شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 79 - 10

10- لحظات آرام و تيره شب ، لحظاتى مناسب براى ارتباط

با خدا و اوج گرفتن در مقامات معنوى

و من الّيل فتهجّد به . .. عسى أن يبعثك ربّك مقامًا محمودًا

هر چند عبادت در همه حالات مناسب است، اما اختصاص به ذكر شب از ميان ساير اوقات بخصوص با لفظ {تهجّد} _ كه بيدار شدن از خواب را دربردارد _ مى تواند بر نكته فوق دلالت داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 47 - 2

2 _ شب ، وسيله اى است براى پوشش هر آنچه بشر به مخفى بودنش نياز دارد .

و هو الذى جعل لكم الّيل لباسًا

در تشبيه شب به لباس، همان گونه كه لباس بدن انسان را مى پوشاند، شب نيز بسيارى از چيزهايى كه بشر به مخفى بودنش نياز و علاقه دارد، مى پوشاند و چون آيه شريفه در مقام بر شمردن نعمت هاى الهى و امتنان بر بندگان است، مى تواند مؤيد همين مطلب باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 86 - 5

5 - آرامش بخشى شب به تن خسته آدميان ، از حكمت هاى الهى در پديد آوردن آن

جعلنا الّيل ليسكنوا فيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 73 - 2

2 - شب ، بسترى مناسب براى سكون و آرامش انسان

جعل لكم الّيل . .. لتسكنوا فيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 61 - 2

2 - شب ، زمانى مناسب براى آرميدن و آرامش يافتن

اللّه الذى جعل لكم الّيل لتسكنوا فيه

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 17 - 6

6 - شب هنگام ، وقت مناسب و شايسته براى عبادت و راز و نياز به درگاه الهى$

كانوا قليلاً من الّيل ما يهجعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 6 - 1

1 - شب ، بهترين زمان براى برگزارى نماز و انجام دادن عبادت

قم الّيل . .. إنّ ناشئة الّيل ... و أقوم قيلاً

{ناشئة} مشتق از {نَشْأ} (حادث شدن، پديد آمدن) و به معناى حادثه و پديده است (مصباح المنير). اضافه {ناشئة} به {الليل}، مى تواند اضافه بيانيه و يا اضافه ظرفيه باشد. گفتنى است كه آيه ياد شده تعليل براى {قم الليل...} مى باشد; يعنى، شب را به پاخيز چون شب... .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 7 - 1

1 - شب ، فرصتى مناسب براى عبادت و راز و نياز به درگاه الهى و روز ، زمانى شايسته براى تلاش و رسيدگى به امور زندگى

إنّ لك فى النهار سبحًا طويلاً

{سبح} در معانى متعددى به كار مى رود; از جمله سعى و تلاش براى معاش (قاموس المحيط). جمله {إنّ لك فى النهار}، تعليل ديگرى براى {قم الليل}است; يعنى، چون در روز به خاطر تلاش طولانى براى معاش، فرصت و فراغت براى مناجات و عبادت نيست، شب را براى اين كار اختصاص بده.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 20 - 13

13 - شب هنگام ، زمان مناسب براى نماز و قرائت قرآن

تقوم أدنى من ثلثى الّيل .

.. فاقرءوا ما تيسّر من القرءان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 33 - 1

1 - سودمندى آسمان ، شب ، روز ، زمين ، آب ، گياه و كوه ها براى انسان و دام ، هدف خداوند از آفرينش و سامان بخشى آنها است .

مت_عًا لكم و لأنع_مكم

{متاعاً} مفعول له است. اين كلمه گرچه اسم است براى هر چيزى كه سودمند باشد (لسان العرب); ولى در اين آيه جايگزين مصدر شده است; يعنى، {تمتيعاً لكم}.

قرآن در نماز شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 79 - 4

4- اهميت قراءت قرآن ، در نماز شب

و قرءان الفجر . .. و من الّيل فتهجّد به نافلة لك

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه مراد از {قرآن}، نماز مشتمل بر قراءت قرآن باشد.

قيام در نماز شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 6 - 2

2 - ايستادن در پيشگاه خدا با گامى استوارتر و گفتوگو در محضر او با سخنانى راست تر و ريشه دارتر ، دو امتياز برجسته نماز و عبادت شبانه

هى أشدّ وط_ًا و أقوم قيلاً

ضمير {هى} به {ناشئة} بازمى گردد. {أشدّ} معادل {أثبت} (با ثبات تر، استوارتر) و {وطىء} مرادف {قيام} (ايستادن) است (لسان العرب). {أقوم} نيز به معناى {أسدّ} (محكم تر) و {قيلاً} همتاى {مقال} (سخن گفتن) است; يعنى، آن (پديده شب) از حيث ايستادن (ايستادن در پيشگاه خدا) استوارتر و از حيث سخن (سخن گفتن در محضر خدا) محكم تر است.

گردش سريع شب

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 54 - 8

8 _ شب با پويش و شتابى سريع ، براى پوشاندن روز ، به دنبال آن در حركت است .

يطلبه حثيثاً

ضمير فاعلى در {يطلبه} مى تواند به {اليل} بازگردانده و طبعاً ضمير مفعولى به {النهار} برمى گردد. عكس اين معنا نيز محتمل است. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است.

گردش شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 190 - 1

1 _ خلقت آسمان ها و زمين و گردش شب و روز ، دربردارنده نشانه هاى فراوان بر قدرت مطلق خداوند

و اللّه على كلّ شىء قدير. انّ فى خلق السّموات و الارض و اختلاف الّيل و النّهار ل

جمله {انّ فى . .. } مى تواند بيانگر دليلى براى قدرت مطلق الهى (و اللّه على كل شىء قدير) باشد كه در آيه قبل مطرح شد. بنابراين مراد از {لايات}، نشانه هاى قدرت مطلق الهى خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 54 - 9

9 _ روز ، پيوسته با حركتى سريع در تكاپوى شب است .

و يطلبه حثيثاً

برداشت فوق بر اين اساس است كه ضمير فاعلى در {يطلبه} به {النهار} برگردانده شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 6 - 1

1 _ آمد و رفت شب و روز ، از آيات و نشانه هاى روشن ربوبيت خداست .

إن ربكم اللّه . .. إن فى اختلف الّيل و النهار ... لأيت

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 80 - 8

8 - گردش شب و روز و پيدايش فصل هاى مختلف ، يكى ديگر از جلوه هاى تدبير و ربوبيت بى شريك خداوند

و له اختل_ف الّيل و النهار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 47 - 6

6 _ گردش شب و روز و آرامش در شب و روز پر تلاش ، نشانه ربوبيت خداوند

ألم تر إلى ربّك . .. و هو الذى جعل لكم الّيل لباسًا و النوم سباتًا و جعل النهار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 71 - 9

9 - نظام توالى شب و روز ويژه عالم دنيا است .

إن جعل اللّه عليكم الّيل سرمدًا إلى يوم القي_مة

برداشت ياد شده با توجه به تقييد {سرمداً} به قيد {إلى يوم القيامة} استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 72 - 12

12 - نظام توالى شب و روز ، مخصوص عالم دنيا است .

إن جعل اللّه عليكم النهار سرمدًا إلى يوم القي_مة

با توجه به مقيد شدن {سرمداً} به قيد {إلى يوم القيامة}، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 73 - 1

1 - نظام توالى شب و روز ، جلوه اى از رحمت خدا بر خلق است .

و من رحمته جعل لكم الّيل و النهار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 29 - 4،10،20

4 - گردش

شب و روز به قدرت خداوند ، دليل توان مندى او بر آسان زنده كردن مجدد انسان ها پس از مرگ است .

ما خلقكم و لابعثكم إلاّ كنفس وحدة . .. ألم تر أنّ اللّه يولج الّيل فى النهار

10 - نظام روز و شب و جريان خورشيد و ماه ، داراى طرحى مشخص _ و نه پديده اى تصادفى _ است .

يولج الّيل . .. و سخّر الشمس و القمر كلّ يجرى إلى أجل مسمًّى

20 - توجه ژرف به گردش شب و روز و رام بودن و در مدار مشخص بودن خورشيد و ماه ، انسان را به قابل فهم بودن آگاهى خداوند از اَعمال انسان ها ، رهنمون مى كند .

ألم تر . .. و أنّ اللّه بما تعملون خبير

{أنّ اللّه بما. ..} عطف بر {أنّ اللّه يولج...} است. بنابراين، ارتباط {أنّ اللّه...} با فراز قبلى هم روشن مى شود و آن اين است كه هر كس چنان ساخت و سازى را ببيند، خواهد فهميد كه خداوند، به كردار انسان ها آگاه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 30 - 1،2

1 - اداره نظام عالَم با گردش همواره شب و روز و جريان دائمى خورشيد و ماه ، برخاسته از حق محض بودن خداوند است .

ألم تر أنّ اللّه يولج الّيل . .. ذلك بأنّ اللّه هو الحقّ

2 - نوسان هاى مداوم شب و روز ، حركت منظم و قانون مند خورشيد و ماه ، آگاهى خداوند به اَعمال انسان ها ، بر حق محض بودن او دلالت دارد .

ألم تر أنّ اللّه يولج الّيل

. .. و يولج النهار ... و سخّر الشمس و ... و أنّ اللّ

{ذلك بأنّ اللّه. ..} مى تواند در جايگاه نتيجه براى دليل هاى ياد شده باشد.

گردش شب و روز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 164 - 4

4 - آمد و شد شب و روز ، حاوى نشانه هاى توحيد و دليلى بر رحمانيت و رحيميت خداوند است .

لا إله إلا هو الرحمن الرحيم. إن فى ... اختلف الليل و النهار ... لأيت

{اختلاف} به معناى تردد (رفت و شد) و نيز به معناى جايگزين شدن چيزى يا كسى به جاى ديگرى است. همچنين به معناى عدم تساوى آمده است. برداشت فوق مبتنى بر معناى اول و دوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 6 - 2

2 - آمد و شد شب و روز و جاى گزينى مستمر هريك به جاى ديگر ، نمودى از حاكميت اراده الهى بر نظام طبيعت

يولج الّيل فى النهار و يولج النهار فى الّيل

مراد از {يولج الليل فى النهار. ..} مى تواند اين باشد كه خداوند، روز را مى برد و شب را جايگزين آن مى كند و نيز شب را مى برد و روز را به جاى آن قرار مى دهد. برداشت ياد شده بر پايه اين احتمال است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 61 - 1،2،3

1 - توانايى خداوند بر جا به جا كردن شب و روز ، دليلى است گويا براى توانايى او بر يارى رساندن به ستمديدگان در

انتقام گرفتن آنان از ستمگران .

ذلك بأنّ اللّه يولج الّيل فى النهار . .. و أنّ اللّه سميع بصير

در آيه پيش، خداوند به آن مسلمانى كه مورد ستم و تجاوز مشركان قرار گرفته بود، وعده قطعى داد كه او را يارى خواهد كرد تا انتقامش را از متجاوزان بازستاند در اين آيه، براى اين كه كسى در توانايى خدا بر تحقق بخشيدن به وعدهايش و در حمايت و پشتيبانى از ستم ديدگان ترديدى نكند، گوشه اى از قدرت نهايت خود را بيان كرده است.

2 - درپى هم آوردن شب و روز و جاى گزينى مستمر يكى به جاى ديگرى ، جلوه اى از توانايى مطلق خدا

بأنّ اللّه يولج الّيل فى النهار و يولج النهار فى الّيل

{إيلاج} (مصدر {يولج}) به معناى وارد كردن است. وارد كردن شب در روز و روز در شب، مى تواند كنايه از جابه جا كردن شب و روز باشد; يعنى، خدا شب را به تدريجاً جاى روز و روز را تدريجاً به جاى شب قرار مى دهد. هم چنين مى تواند به معناى كم كردن از روز و افزودن بر شب و بالعكس باشد. برداشت ياد شده بر پايه احتمال اول است.

3 - نوسانات مستمر ساعات شب و روز ( كوتاهى و بلندى آنها ) در طول سال ، نشان از قدرت بى نهايت خداوند دارد .

ذلك بأنّ اللّه يولج الّيل فى النهار و يولج النهار فى الّيل

برداشت فوق، بر اين اساس است كه مراد از وارد كردن شب در روز، كاستن از مقدار شب و افزودن بر مقدار روز باشد. و نيز مراد از ايلاج روز در شب، كاستن از

ساعات روز و افزودن بر ساعات شب باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 62 - 1،4

1 - جابه جايى مستمر شب و روز در پرتو قدرت خدا ، نشانه اى گويا از تدبير و ربوبيت او است .

بأنّ اللّه يولج الّيل فى النهار . .. ذلك بأنّ اللّه هو الحقّ

آيه پيش در بيان يكى از جلوه هاى قدرت و توانايى مطلق خدا بود; يعنى، جابه جا كردن شب و روز كه با آن نظام زندگى انسان ها سامان مى يابد. در اين آيه مى فرمايد: اين كه خداوند خود تدبير نظام جهان را در اختيار گرفت، بدان سبب است كه در تمام هستى، تنها او است كه ال_ه و معبود به حق است و هرچه غير او _ كه معبود پنداشته مى شوند _ پوچ، باطل و موهوم اند و بلند مرتبگى و بزرگى، تنها برازنده او است و نه غير او.

4 - گردش شب و روز در سايه تدبير خدا ، آيتى روشن بر بطلان مرام شرك و پوچى خدايان ديگر

بأنّ اللّه يولج الّيل فى النهار . .. و أنّ ما يدعون من دونه هو الب_طل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 5 - 1

1 - رفت و آمد پى درپى شب و روز و تفاوت تدريجى ساعات آن دو ، نشانه وجود خداوند نزد اهل انديشه و تفكّر

و اختل_ف الّيل و النهار و . .. ءاي_ت لقوم يعقلون

{اختلاف. ..} ممكن است ناظر به آمد و شد روز و شب باشد. علاوه بر آن تغيير ساعات روز

و شب در طى فصول سال را نيز افاده مى كند. در برداشت بالا هر دو نكته مورد نظر است.

گسترش تاريكى شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 1 - 2

2 - پديده شب و گسترش تاريكى آن بر موجودات ، داراى عظمتى درخور

و الّيل إذا يغشى

محروميت از شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 72 - 5

5 - توانايى خدا بر ثابت نگه داشتن روشنايى روز و محروم ساختن اهل آن از نعمت شب تا روز قيامت

قل أرءيتم إن جعل اللّه عليكم النهار سرمدًا إلى يوم القي_مة

محمد(ص) و شب قدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 2 - 3

3 - پيامبر ( ص ) ، در شناخت شب قدر و ويژگى هاى آن ، نيازمند تعليم الهى است .

و ما أدريك ما ليلة القدر

خطاب در آيه شريفه، گرچه مخصوص پيامبر(ص) نيست; ولى بر آن حضرت نيز تعميم مى يابد.

مرز شب و روز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 187 - 23

23 - طلوع فجر حد فاصل شب و روز

أحل لكم ليلة الصيام . .. كلوا و اشربوا حتى يتبيّن لكم الخيط الأبيض

{أياماً معدودات} در آيه 184، روزه را مخصوص روز مى داند و {حتى يتبين . ..} شروع روزه را از طلوع فجر قرار داده است. بنابراين، روز در ديدگاه شرع از طلوع فجر آغاز مى شود.

ملاك تقدير در شب قدر

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 6 - 6

6- تقدير و تثبيت امور در شب قدر ، براساس رحمت پروردگار به خلق

فيها يفرق كلّ أمر حكيم . .. رحمة من ربّك

برداشت ياد شده بنابراين نكته است كه {رحمة. ..} در مقام بيان دليل {يفرق...} باشد; يعنى، تقدير و تثبيت امور مهم، براى رحمت رسانى است.

مناجات در شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 52 - 5،9

5 _ حضور مؤمنانى در اطراف پيامبر(ص) كه هر بامداد و شامگاه به درگاه خداوند نيايش خالصانه داشتند.

و لا تطرد الذين يدعون ربهم بالغدوة و العشىّ يريدون وجهه

9 _ بامدادان و شامگاهان، فرصتهايى مناسب براى نيايش و دعاست.

يدعون ربهم بالغدوة و العشىّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 16 - 1،3

1 - بركندن تَن از بستر آسايش در دل شب ، براى نيايش خدا ، نشان مؤمنان راستين است .

إنّما يؤمن بأي_تنا الذين . .. تتجافى جنوبهم عن المضاجع

{تتجافى} از ريشه {جفى} به معناى {ملازم نبودن با مكان و جا} است (المنجد) لازم به ذكر است كه {تتجافى} حال براى {الذين} در آيه پيش است.

3 - نيايش مؤمنان راستين به درگاه خدا در دل شب ، همراه با بيم و اميد است .

يدعون ربّهم خوفًا و طمعًا

منشأ بلندى شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 20 - 5

5 - بلندى و كوتاهى شب و روز ، به تقدير و اندازه گيرى خداوند است .

و اللّه يقدّر الّيل و النهار

منشأ تاريكى شب

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 29 - 1

1 - تاريك ساختن شب در فضاى آسمان ، كار خداوند و نشانه قدرت او است .

و أغطش ليلها

{أغطش}; يعنى، تاريك ساخت (مفردات راغب). ارجاع ضمير {ليلها} به آسمان، به اين جهت است كه منشأ پيدايش شب، وضعيت اجرام آسمانى است.

منشأ تغيير مدت شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 6 - 1

1 - نظام تغيير فصول و كم و زياد شدن ساعات شب و روز در طول سال ، تحت حاكميت اراده خداوند

يولج الّيل فى النهار و يولج النهار فى الّيل

{إيلاج} (مصدر {يولج}) به معناى داخل كردن است. برداشت ياد شده بدان احتمال است كه مقصود از {يولج الليل فى النهار} (شب را در روز داخل مى كند)، اين باشد كه او از مقدار شب مى كاهد و بر مقدار روز مى افزايد و مقصود از {يولج النهار فى الليل} (روز را در شب داخل مى كند) اين باشد كه او از مقدار روز مى كاهد و بر مقدار شب مى افزايد.

منشأ جايگزينى شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 62 - 1

1 _ خداوند ، شب و روز را جانشين و از پى يكديگر قرار داد .

و هو الذى جعل الّيل و النهار خلفة

{خلفة} در لغت، قرار گرفتن و جايگزينى دو چيز به جاى يكديگر است (مفردات راغب).

منشأ راهيابى در شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 63 - 1

1

- راهيابى انسان ، در ظلمات بيابان و دريا ، به هدايت و تدبير خداوند

أمّن يهديكم فى ظلم_ت البرّ و البحر

منشأ شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 29 - 3

3 - توانمندى خداوند بر ايجاد شب و روز ، نشانه قدرت او بر احياى دوباره انسان است .

ءأنتم أشدّ . .. و أغطش ليلها و أخرج ضحيها

منشأ كوتاهى شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 20 - 5

5 - بلندى و كوتاهى شب و روز ، به تقدير و اندازه گيرى خداوند است .

و اللّه يقدّر الّيل و النهار

منشأ گردش شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 80 - 5

5 - گردش و آمد و شد شب و روز ، تنها به اراده خداوند

و له اختل_ف الّيل و النهار

حصر مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 44 - 1

1 - گردش و جابه جايى شب و روز و تحولات ناشى از آن به دست خدا است .

يقلّب اللّه الّيل و النهار

{تقليب} به معناى تغيير شىء از حالى به حال ديگر و هيأتى به هيأتى ضد آن است. تقليب شب و روز به معناى جابه جايى آن دو و يا ناظر به كوتاه و بلند شدن و تحولات ناشى از آن است.

نزول روح(اسم خاص) در شب قدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 4 - 2،3،4،5،8،10

2 - روح نازل شونده

در شب قدر ، هم رديف فرشتگان نبوده و موجودى برتر از آنان است .

تنزّل المل_ئكة و الروح فيها

{عطف} نشانه تغاير است و مى تواند از قبيل ذكر خاص، بعد از عام و نشانه عظمت باشد. برداشت ياد شده به هر دو احتمال نظر دارد.

3 - شب قدر و نزول ملائكه و روح در آن ، امرى پيوسته است و به سالى خاص محدود نيست .

تنزّل

فعل {تنزّل}، مضارع است و هر مضارعى كه مفاد آن در گذشته نيز انجام گرفته باشد بر استمرار دلالت دارد.

4 - نزول ملائكه و روح در شب قدر ، نشانه شرافت آن بر هزار ماه

خير من ألف شهر . تنزّل المل_ئكة و الروح فيها

5 - فرود آمدن فرشتگان و روح در شب قدر ، با اذن خداوند و رخصت او است .

تنزّل المل_ئكة و الروح فيها بإذن ربّهم

8 - فرود فرشتگان و روح به زمين در شب قدر ، تدبيرى الهى برخاسته از ربوبيت خداوند است .

بإذن ربّهم

واژه {ربّ}، بيانگر برداشت ياد شده است.

10 - فرمان هاى خداوند ، برانگيزاننده ملائكه و روح براى نزول به زمين در شب قدر

تنزّل . .. من كلّ أمر

حرف {من} _ كه در برداشت ياد شده براى ابتداى غايت دانسته شده است _ بيانگر آن است كه سبب را بيان مى كند و دلالت دارد نزول ملائكه، برخاسته از فرمان هاى خداوند است; به گونه اى كه هر يك از آن فرمان ها، انگيزه اى مستقل براى نزول آنها است. مراد از {أمر} _ كه در اين برداشت، مفرد {أوامر} گرفته شده است _ فرمانى است كه آيه {إنّما أمره إذا أراد شيئاً أن

يقول له كن فيكون} (يس، آيه 82)، ناظر به آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 5 - 6

6 - در نزول فرشتگان و روح تا سپيده دم شب قدر ، وقفه اى پديد نمى آيد .

تنزّل المل_ئكة و الروح فيها . .. حتّى مطلع الفجر

حرف {حتّى}، مى تواند بيانگر غايت تمام امورى باشد كه درباره شب قدر، مطرح شده است.

نزول قرآن در شب قدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 3 - 1،4

1- نزول قرآن از سوى خداوند ، در شبى مبارك و ارجمند ( شب قدر )

إنّا أنزلن_ه فى ليلة مب_ركة

4- نزول قرآن در شبى مبارك ، بيانگر اهميت قرآن نزد خداوند

إنّا أنزلن_ه فى ليلة مب_ركة

اين كه شبى بركت زا براى نزول قرآن برگزيده شده است، خود نشانى از عظمت قرآن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 4 - 8

8- نزول قرآن در شب قدر ، خود نمودى از تقدير امور مهم در آن شب

إنّا أنزلن_ه فى ليلة مب_ركة . .. فيها يفرق كلّ أمر حكيم

تطبيق كلى {فيها يفرق كلّ أمر حكيم} بر {إنّا أنزلناه فى ليلة مباركة}، بيانگر مطلب ياد شده است.

نزول كتب آسمانى در شب قدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 5 - 6

6- شب قدر ، شب نزول كتاب هاى آسمانى پيشين بر پيامبران *

إنّا أنزلن_ه فى ليلة مب_ركة . .. إنّا كنّا مرسلين

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه عبارت {إنّا كنّا.

..} به مجموع {إنّا أنزلناه فى ليلة مباركة} نظر داشته باشد; يعنى، ما قرآن را در شب قدر، نازل كرديم و اين امر در مورد كتاب هاى آسمانى پيشين نيز تحقق يافته است.

نزول ملائكه در شب قدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 4 - 5،8،10،12،13

5 - فرود آمدن فرشتگان و روح در شب قدر ، با اذن خداوند و رخصت او است .

تنزّل المل_ئكة و الروح فيها بإذن ربّهم

8 - فرود فرشتگان و روح به زمين در شب قدر ، تدبيرى الهى برخاسته از ربوبيت خداوند است .

بإذن ربّهم

واژه {ربّ}، بيانگر برداشت ياد شده است.

10 - فرمان هاى خداوند ، برانگيزاننده ملائكه و روح براى نزول به زمين در شب قدر

تنزّل . .. من كلّ أمر

حرف {من} _ كه در برداشت ياد شده براى ابتداى غايت دانسته شده است _ بيانگر آن است كه سبب را بيان مى كند و دلالت دارد نزول ملائكه، برخاسته از فرمان هاى خداوند است; به گونه اى كه هر يك از آن فرمان ها، انگيزه اى مستقل براى نزول آنها است. مراد از {أمر} _ كه در اين برداشت، مفرد {أوامر} گرفته شده است _ فرمانى است كه آيه {إنّما أمره إذا أراد شيئاً أن يقول له كن فيكون} (يس، آيه 82)، ناظر به آن است.

12 - { عن محمّد بن علىّ ( ع ) أنّه قال فى قول اللّه تعالى { تنزّل الملائكة و الروح فيها } قال : تنزّل فى ها الملائكة و الكتبة إلى السّماء الدّنيا فيكتبون ما يكون فى السنة من امور ما يصيب العباد

. . . ;

از امام باقر(ع) روايت شده كه درباره سخن خداى تعالى {تنزّل الملائكة و الروح فيها} فرمود: فرشتگان و نويسندگان [اعمال] به نزديك ترين آسمان نازل مى شوند و آنچه را در طول سال [آينده]به وجود خواهد آمد، از امورى كه به بندگان مى رسد، مى نويسند}.

13 - { عن النبىّ ( ص ) أنّه قال : إذا كان ليلة القدر تنزّل الملائكة الذين هم سكان سدرة المنتهى و منهم جبرئيل فَيَنْزِل جبرئيل ( ع ) و معه اَلْوِيَةٌ ينصب لواء منها على قبرى و لواء على بيت المقدّس و لواء فى المسجدالحرام و لواء على طور سيناء و لايدع فيها مؤمناً و لا مؤمنة إلاّ سلم عليه ;

از پيامبر(ص) روايت شده كه فرمود: زمانى كه شب قدر فرا رسد، فرشتگان ساكن {سدرة المنتهى} _ كه از جمله آنان جبرئيل است _ نازل مى شوند. پس جبرئيل [بر زمين ]فرود مى آيد در حالى كه پرچم هايى همراه او است. پرچمى را بر سر قبر من و پرچمى را در بيت المقدس و پرچمى را در مسجدالحرام و پرچمى را بر طور سينا برپا مى كند و در آن شب، هيچ مرد و زن مؤمنى را فروگذار نمى كند; مگر اين كه بر او سلام مى كند}.

نشانه هاى بركت شب قدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 4 - 5

5- تقدير امور هستى در شب قدر ، نمودى از بركات سرشار الهى در اين شب

إنّا أنزلن_ه فى ليلة مب_ركة . .. فيها يفرق كلّ أمر حكيم

نشانه هاى فضيلت شب قدر

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 4 - 4

4 - نزول ملائكه و روح در شب قدر ، نشانه شرافت آن بر هزار ماه

خير من ألف شهر . تنزّل المل_ئكة و الروح فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 5 - 2

2 - سلامتى كامل شب قدر از هر امر ناپسند ، نشان شرافت آن بر هزار ماه

خير من ألف شهر . .. سل_م هى

نعمت تاريكى شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 4 - 4

4 - تاريك شدن زمين در شب ، از نعمت هاى خداوند براى انسان ها

و الّيل إذا يغشيها

تأثير سوگند، زمانى است كه مخاطب، مورد سوگند را محبوب خود بيابد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 2 - 2

2 - شب و سيطره افكندن تاريكى آن بر موجودات ، از نعمت هاى بزرگ الهى و داراى عظمتى درخور سوگند خداوند

و الّيل إذا سجى

نعمت شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 67 - 4

4 _ شب و روز ، دو نعمت بزرگ الهى و مؤثر در استمرار حيات انسانى

هو الذى جعل لكم الّيل لتسكنوا فيه و النهار مبصراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 47 - 7

7 _ آفرينش شب همچون لباس براى انسان ، خواب آرامش بخش و روز پرتلاش ، از نعمت هاى الهى

و هو الذى جعل لكم الّيل لباسًا و النوم سباتًا

و جعل النهار نشورًا

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه آيه شريفه در مقام امتنان و برشمردن نعمت هاى الهى براى انسان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 62 - 8

8 _ شب و روز و پديد آمدن روشنايى و تاريكى ، از نعمت هاى الهى و شايسته سپاس و تشكر

و هو الذى جعل الّيل . .. لمن أراد أن يذّكّر أو أراد شكورًا

يادآورى سپاس گزارى انسان پس از بيان آفرينش شب و روز براى آدمى، گوياى برداشت فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 72 - 15

15 - روشنايى روز و آسايش يافتن در تاريكى شب ، از نعمت هاى بزرگ و درخور شكر و سپاس الهى

قل أرءيتم إن جعل اللّه عليكم الّيل سرمدًا. .. إن جعل اللّه عليكم النهار سرمدًا .

توحيد ربوبى و برشمرنده نعمت هاى الهى و شكرگزارى از آنها است. ذيل آيه بعد (لعلّكم تشكرون) مؤيد اين مطلب است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 73 - 7،8

7 - برقرار شدن نظام شب و روز در جهت تأمين نياز ها و منافع انسان ها ، نعمتى بزرگ و سزاوار شكر و سپاس الهى

و لتبتغوا من فضله و لعلّكم تشكرون

8 - لزوم اداى شكر به درگاه خداوند ، به پاس برقرار كردن نظام شب و روز براى منافع انسان ها

جعل لكم الّيل و النهار . .. و لعلّكم تشكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 -

61 - 14

14 - شبِ آرامش دهنده و روزِ روشنايى بخش ، دو نعمت بزرگ و درخور شكر و سپاس الهى

اللّه الذى جعل لكم الّيل لتسكنوا فيه و النهار مبصرًا . .. و ل_كنّ أكثر الناس لاي

نعمت گسترش تاريكى شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 1 - 3

3 - گستردگى تاريكى شب ، از نعمت هاى خداوند براى انسان ها است .

و الّيل إذا يغشى

تأثير سوگند، زمانى است كه مخاطب، مورد سوگند را محبوب خود بيابد.

نعمتهاى خدا در شب قدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 3 - 3

3 - نعمت هاى نازل شده از سوى خداوند در شب هاى قدر ، ارجمندتر از نعمت هاى عطا شده در ماه هايى بى شمار است .

ليلة القدر خير من ألف شهر

فضيلت زمان ها، به ارزشمندى مظروف آن بستگى دارد كه در آغاز سوره نمونه اى از آن (نزول قرآن) مطرح شد و جمله {سلام هى} (در آيات بعد) بيانگر ارزشمندى ساير امورى است كه در شب قدر تحقق مى يابد. عدد {ألف} (هزار)، در برخى آيات ديگر; نظير {لو يعمّر ألف سنة} (بقره، آيه 96) در معناى كثرت به كار رفته است و احتمال اراده آن معنا، در اين آيه نيز وجود دارد.

نقش حركت شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 12 - 14

14- تذكر به اهميت و نقش گردش شب و روز در حيات انسان ، نمودى از بيان تفصيلى آيات توسط خداوند

و جعلنا الّيل و النهار

ءايتين . .. و كلّ شىء فصّلن_ه تفصيلاً

يكى از مصاديق {كلّ شىء. ..} به قرينه جمله {و جعلنا الليل و النهار آيتين} مى تواند گردش شب و روز باشد.

نقش شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 60 - 9

9 _ خداوند شب را زمان مناسب براى خواب و آرامش و روز را براى تلاش و كار قرار داده است.

هو الذى يتوفكم بالّيل و يعلم ما جرحتم بالنهار ثم يبعثكم فيه

اگر چه خواب و بيدارى اختصاصى به شب و روز ندارد، ولى اينكه ظرف {توفى} شب است و ظرف {جرحتم} روز است، برداشت فوق به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 33 - 10

10- دريا ها ، رودخانه ها ، خورشيد ، ماه و شب و روز ، هر كدام آيتى مستقل براى خداشناسى و برطرف كننده نيازى از نياز هاى انسان

و سخ_ّر لكم الفلك . .. و سخ_ّر لكم الأنه_ر . و سخ_ّر لكم الشمس و القمر دائبين و

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 86 - 2،8

2 - ناديده گرفتن اهميت نقش شب و روز در زندگى انسان ، نمونه اى از تكذيب جاهلانه آيات الهى

أكذّبتم ب_اي_تى و لم تحيطوابها علمًا . .. ألم يروا أنّا جعلنا الّيل ... و النهار

{ألم يروا. ..} به اصطلاح ذكر خاص بعد از عام و يادآورى نمونه اى از آيات الهى است كه از سوى كافران مورد تكذيب قرار گرفته است.

8 - وجود نشانه هاى روشن و غيرقابل انكار الهى

، در نظام شب و روز براى جويندگان حقيقت

إنّ فى ذلك لأي_ت لقوم يؤمنون

عبارت {قوم يؤمنون}; يعنى، كسانى كه داراى زمينه گرايش به حق اند و اگر حق را بيابند به آن ايمان مى آورند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 72 - 9

9 - شب ، بهترين و مناسب ترين زمان براى استراحت و آسايش

يأتيكم بليل تسكنون فيه

تصريح خداوند به اين كه شب را براى آسايش و استراحت بشر قرار داده است، مى تواند حاكى از برداشت ياد شده باشد.

نقش شب قدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 1 - 3

3 - قرآن ، در شب قدر نازل شده است .

إنّا أنزلن_ه فى ليلة القدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 4 - 1

1 - شب قدر ، زمان فرود آمدن فرشتگان و روح به زمين است .

تنزّل المل_ئكة و الروح فيها

به قرينه سياق آيات مراد از فعل {تنزّل} _ كه در اصل تتنزّل بوده و به جهت تخفيف يكى از {تاء}هاى آن حذف شده است _ فرود آمدن به زمين است.

نماز در اول شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 6 - 7

7 - بخش نخست شب ، زمان مناسب براى عبادت و نماز

إنّ ناشئة الّيل هى أشدّ وط_ًا

يكى از معانى {ناشئة الليل}، ساعات اول شب است (قاموس المحيط).

نماز شب در صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 20 -

7

7 - مؤمنان و ياران پيامبر ( ص ) ، در آغاز بعثت مدتى چند به شب زنده دارى به ميزان دوسوم يا نصف و يا يك سوم از شب موظف شده بودند .

و طائفة من الذين معك . .. علم أن لن تحصوه

نماز شب صحابه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 20 - 11

11 - مؤمنان و ياران پيامبر ( ص ) ، موظّف به نماز در پاسى از شب به ميزان ميسور و ممكن

تقوم أدنى من ثلثى الّيل . .. فاقرءوا ما تيسّر من القرءان

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين احتمال است كه مقصود از قرائت قرآن، نماز باشد; زيرا خواندن قرآن از اجزاى مهم نماز است. گفتنى است چون جمله هاى پيش درباره نماز شب بود، مى تواند قرينه بر مطلب ياد شده باشد.

نماز شب محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 79 - 1،2،18

1- فرمان الهى به پيامبر ( ص ) در مورد بيدار شدن در بخشى از شب ، براى اقامه نافله شب

و من الّيل فتهجّد به نافلة لك

2- نماز شب ، تكليفى واجب بر پيامبر ( ص ) علاوه بر ساير واجبات

و من الّيل فتهجّد به نافلة لك

با توجه به معناى لغوى {نافلة} كه به معناى زيادت بر واجب است; (مفردات راغب) و نيز لام اختصاص {لك} نكته ياد شده قابل استفاده است.

18- { عن عمارالساباطى قال : كنّا جلوساً عند أبى عبدالله ( ع ) بمنى فقال له رجل : ما تقول فى النوافل ؟ فقال : فريضة قال :

ففزعنا و فزع الرجل ، فقال : أبوعبدالله ( ع ) : إنما أعنى صلاة الليل على رسول الله ( ص ) ان الله يقول : { و من الليل فتهجّد نافلة لك } ;

عمار ساباطى گويد: در منى نزد امام صادق(ع) نشسته بوديم، شخصى به حضرت گفت: در باره نافله ها چه مى گوييد؟ حضرت فرمود: واجب هستند. راوى گويد: ما و آن مرد سؤال كننده برآشفتيم، پس حضرت فرمود: منظور من نماز شب است كه بر رسول خدا واجب بود. همانا خداوند مى فرمايد: و من الليل فتهجد به نافلة لك}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 2 - 6

6 - { عن محمد بن مسلم عن أبى جعفر ( ع ) قال : سألتُه عن قول اللّه : { قم الليل إلاّ قليلاً } قال : أمره اللّه أن يصلّى كلَّ ليلة إلاّ أن يأتى عليه ليلةٌ فى الليالى لايصلى فيها شيئاً ;

محمدبن مسلم گويد: از امام باقر(ع) درباره سخن خداوند: {قم الليل إلاّ قليلاً} سؤال كردم، فرمود: خداوند به او (رسول اللّه) دستور داده كه هر شب نماز [شب ]بخواند; مگر اين كه شبى از شب ها بيايد كه در آن نتواند نمازى بخواند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 26 - 7

7 - فرمان خداوند به پيامبر ( ص ) مبنى بر گزاردن نماز شب

و سبّحه ليلاً طويلاً

يكى از معانى {تسبيح}، نماز است (قاموس المحيط و لسان العرب). بر اين اساس مقصود از آن در اين آيه، ممكن است نماز شب باشد.

نماز شب

مسلمانان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 20 - 11

11 - مؤمنان و ياران پيامبر ( ص ) ، موظّف به نماز در پاسى از شب به ميزان ميسور و ممكن

تقوم أدنى من ثلثى الّيل . .. فاقرءوا ما تيسّر من القرءان

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين احتمال است كه مقصود از قرائت قرآن، نماز باشد; زيرا خواندن قرآن از اجزاى مهم نماز است. گفتنى است چون جمله هاى پيش درباره نماز شب بود، مى تواند قرينه بر مطلب ياد شده باشد.

نماز شب مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 29 - 50

50- { سأله [ الصادق ( ع ) ] عبداللّه بن سُنان ، عن قول اللّه عزّوجلّ { سيماهم فى وجوههم من أثر السجود } قال : هو السَّهَر فى الصلاة ;

عبداللّه بن سنان از امام صادق(ع) درباره سخن خداوند عزّوجلّ {سيماهم فى وجوههم من أثر السجود} پرسيد، آن حضرت فرمود: منظور [اثر ]شب زنده دارى با نماز است}.

نماز محمد(ص) در شب معراج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 1 - 24

24- { عن ابى عبدالله جعفربن محمدالصادق ( ع ) قال : لما أسرى برسول الله ( ص ) إلى بيت المقدس حمله جبرائيل على البراق فاتيا بيت المقدس و عرض إليه محاريب الأنبياء و صلى بها و رده . . . ;

جبرئيل، آن حضرت را بر بُراق سوار كرد و هر دو به بيت المقدس آمدند و جبرئيل محرابهاى انبيا را به او نشان

داد و پيامبر(ص) در آن جا نماز خواند و سپس آن حضرت را باز گرداند. ..}.

وقت شب قدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 185 - 37

37 - فضل بن شاذان از امام رضا ( ع ) روايت كرده : { فان قال : فلم جعل الصوم فى شهر رمضان خاصة دون ساير الشهور ؟ قيل لأن شهر رمضان هو الشهر الذى أنزل اللّه فيه القرآن و فيه فرّق بين الحق و الباطل كما قال اللّه عز و جل { شهر رمضان الذى أنزل فيه القرآن هدًى للناس و بينات من الهدى و الفرقان } و فيه نبّىء محمد ( ص ) و فيه ليلة القدر التى هى خير من ألف شهر . . . ;

اگر سؤال شود چرا روزه تنها در ماه رمضان واجب شده و در ماههاى ديگر واجب نشده است؟ در جواب گفته مى شود: چون ماه رمضان ماهى است كه خداوند قرآن را در آن نازل كرده و در اين ماه، حق و باطل را جدا كرده است. همان طور كه خداوند فرموده {شهر رمضان الذى أنزل فيه القرآن هدًى للناس و بينات من الهدى و الفرقان}. در اين ماه حضرت محمد(ص) پيامبر شد و شب قدر در اين ماه است، شبى كه از هزار ماه بهتر است ... }.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 4 - 9

9- { عن أبى عبداللّه ( ع ) : . . . إذا كانت ليلة ثلاث و عشرين ( من رمضان ) { فيها يفرق كلّ

أمر حكيم } . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده است: . ..هرگاه شب بيست سوم رمضان فرا رسد، هر كار با حكمتى فيصله مى يابد}... .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 1 - 10،11،12

10 - { عن اسحاق بن عمار عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : سمعته يقول و ناس يسألونه و يقولون إنّ الأرزاق تقسم ليلة النصف من شعبان فقال : لا و اللّه ما ذلك إلاّ فى ليلة تسع عشرة من شهر رمضان و احدى و عشرين و ثلاث و عشرين فإنّ فى ليلة تسع عشرة يلتقى الجمعان و فى ليلة احدى و عشرين يفرق كلّ أمر حكيم و فى ليلة ثلاث و عشرين يمضى ما أراد اللّه جلّ جلاله ذلك و هى ليلة القدر التى قال اللّه : { خير من ألف شهر } ;

اسحاق بن عمار گويد: شنيدم كه امام صادق(ع)، در جواب مردمى كه از او سؤال مى نمودند و مى گفتند: ارزاق در شب نيمه شعبان تقسيم مى شود، فرمود: سوگند به خداوند، چنين نيست، آن تقسيم انجام نمى گيرد مگر در شب نوزدهم ماه رمضان، شب بيست ويكم و شب بيست و سوم; زيرا در شب نوزدهم دو مجموعه [از چيزهايى كه بايد مقدم افتد يا مؤخر افتد ]فراهم مى گردد و در شب بيست و يكم، هر امرى كه محكم و به هم پيوسته باشد، جدا و تنظيم مى شود و شب بيست و سوم آنچه خداوند جلّ جلاله اراده فرموده، تنفيذ و اجرا مى گردد و آن شب قدر است كه خداوند [درباره

آن ]فرموده: خير من ألف شهر}.

11 - { عن زرارة عن أبى جعفر ( ع ) قال : سألته عن ليلة القدر قال : هى احدى و عشرين أو ثلاث و عشرين ;

زراره گويد: از امام باقر(ع) از شب قدر سؤال كردم، حضرت فرمود: شب قدر شب بيست و يكم يا شب بيست و سوم است}.

12 - { عن ابن عمر قال : قال رسول اللّه ( ص ) : التمسوا ليلة القدر ليلة سبع و عشرين ;

از ابن عمر روايت شده كه رسول خدا(ص) فرمود: شب قدر را در شب بيست و هفتم بخواهيد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 5 - 5

5 - سرشار بودن شب قدر از سلامتى ، تا پايان سپيده دم ادامه دارد .

سل_م هى حتّى مطلع الفجر

حرف {حتّى} _ كه براى بيان انتهاى غايت است _ دلالت دارد كه نكته قبل، شامل زمان طلوع فجر نيز مى شود.

وقت نماز شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 6 - 6

6 - برگزارى نماز شب ، اختصاص به ساعتى مشخص ندارد .

إنّ ناشئة الّيل

{ناشئة الليل}، به معناى هر ساعتى از شب نيز آمده است (قاموس المحيط).

ويژگى شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 96 - 2

2 _ خداوند شب را هنگام آرامش و روز را زمان تلاش و كار قرار داده است.

فالق الإصباح و جعل الّيل سكنا

ذكر صبح قبل از بيان سكون بودن شب، اشاره اى لطيف به تفاوت روز و شب دارد، كه در

حقيقت روز نقطه مقابل شب و براى كار و تلاش قرار داده شده است.

ويژگيهاى آغاز شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 17 - 2

2 - لحظه آغاز و پايان شب ، لحظاتى برجسته در ساعات و مواقع شب

و الّيل إذا عسعس

{إذا} در {إذا عسعس}، قسم به شب را به حالت خاصى از شب اختصاص مى دهد. در اين موارد {إذا} را ظرف براى {كائناً} به شمار مى آورند كه محذوف است و حال مقدّرة براى {الليل} به حساب مى آيد; اختصاص قسم به اين حالت از شب، نشان برجسته تر بودن ارزش آن است.

ويژگيهاى پايان شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 17 - 2

2 - لحظه آغاز و پايان شب ، لحظاتى برجسته در ساعات و مواقع شب

و الّيل إذا عسعس

{إذا} در {إذا عسعس}، قسم به شب را به حالت خاصى از شب اختصاص مى دهد. در اين موارد {إذا} را ظرف براى {كائناً} به شمار مى آورند كه محذوف است و حال مقدّرة براى {الليل} به حساب مى آيد; اختصاص قسم به اين حالت از شب، نشان برجسته تر بودن ارزش آن است.

ويژگيهاى شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 9 - 3

3 - شب هنگام ، فرصتى مناسب و شايسته براى عبادت پروردگار

أمّن هو ق_نت ءاناء الّيل

ياد شدن وقت شب براى عبادت، مى تواند گوياى حقيقت ياد شده باشد.

ويژگيهاى شب بيست و سوم ماه رمضان

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

20 - قدر - 97 - 1 - 10

10 - { عن اسحاق بن عمار عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : سمعته يقول و ناس يسألونه و يقولون إنّ الأرزاق تقسم ليلة النصف من شعبان فقال : لا و اللّه ما ذلك إلاّ فى ليلة تسع عشرة من شهر رمضان و احدى و عشرين و ثلاث و عشرين فإنّ فى ليلة تسع عشرة يلتقى الجمعان و فى ليلة احدى و عشرين يفرق كلّ أمر حكيم و فى ليلة ثلاث و عشرين يمضى ما أراد اللّه جلّ جلاله ذلك و هى ليلة القدر التى قال اللّه : { خير من ألف شهر } ;

اسحاق بن عمار گويد: شنيدم كه امام صادق(ع)، در جواب مردمى كه از او سؤال مى نمودند و مى گفتند: ارزاق در شب نيمه شعبان تقسيم مى شود، فرمود: سوگند به خداوند، چنين نيست، آن تقسيم انجام نمى گيرد مگر در شب نوزدهم ماه رمضان، شب بيست ويكم و شب بيست و سوم; زيرا در شب نوزدهم دو مجموعه [از چيزهايى كه بايد مقدم افتد يا مؤخر افتد ]فراهم مى گردد و در شب بيست و يكم، هر امرى كه محكم و به هم پيوسته باشد، جدا و تنظيم مى شود و شب بيست و سوم آنچه خداوند جلّ جلاله اراده فرموده، تنفيذ و اجرا مى گردد و آن شب قدر است كه خداوند [درباره آن ]فرموده: خير من ألف شهر}.

ويژگيهاى شب بيست و يكم ماه رمضان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 1 - 10

10 - { عن اسحاق بن عمار

عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : سمعته يقول و ناس يسألونه و يقولون إنّ الأرزاق تقسم ليلة النصف من شعبان فقال : لا و اللّه ما ذلك إلاّ فى ليلة تسع عشرة من شهر رمضان و احدى و عشرين و ثلاث و عشرين فإنّ فى ليلة تسع عشرة يلتقى الجمعان و فى ليلة احدى و عشرين يفرق كلّ أمر حكيم و فى ليلة ثلاث و عشرين يمضى ما أراد اللّه جلّ جلاله ذلك و هى ليلة القدر التى قال اللّه : { خير من ألف شهر } ;

اسحاق بن عمار گويد: شنيدم كه امام صادق(ع)، در جواب مردمى كه از او سؤال مى نمودند و مى گفتند: ارزاق در شب نيمه شعبان تقسيم مى شود، فرمود: سوگند به خداوند، چنين نيست، آن تقسيم انجام نمى گيرد مگر در شب نوزدهم ماه رمضان، شب بيست ويكم و شب بيست و سوم; زيرا در شب نوزدهم دو مجموعه [از چيزهايى كه بايد مقدم افتد يا مؤخر افتد ]فراهم مى گردد و در شب بيست و يكم، هر امرى كه محكم و به هم پيوسته باشد، جدا و تنظيم مى شود و شب بيست و سوم آنچه خداوند جلّ جلاله اراده فرموده، تنفيذ و اجرا مى گردد و آن شب قدر است كه خداوند [درباره آن ]فرموده: خير من ألف شهر}.

ويژگيهاى شب قدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 4 - 1،2

1- شب قدر ، شب تقدير ، تدبّر و تثبيت امور هستى

فيها يفرق كلّ أمر حكيم

واژه {يفرق} ممكن است ناظر به معناى حل و تثبيت امور

باشد.

2- شب قدر ، شب ترسيم تفصيلى امور مجمل و حقايق بسيط

فيها يفرق كلّ أمر حكيم

برداشت ياد شده بنابراين كه نكته است كه از واژه {يفرق}، معناى تجزيه و تفصيل اراده شده باشد; زيرا امور اين جهان داراى دو مرحله است: مرحله اجمال و ابهام كه از آن تعبير به {حكيم} شده و مرحله تفصيل و بسط كه از آن تعبير به {يفرق} شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 2 - 1

1 - ابزار شناخت ويژگى هاى شب قدر ، در اختيار همگان نيست .

و ما أدريك ما ليلة القدر

مخاطب در {ما أدراك}، هر شخصى است كه آيه شريفه را بخواند و يا بشنود.

ويژگيهاى شب نوزدهم ماه رمضان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 1 - 10

10 - { عن اسحاق بن عمار عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : سمعته يقول و ناس يسألونه و يقولون إنّ الأرزاق تقسم ليلة النصف من شعبان فقال : لا و اللّه ما ذلك إلاّ فى ليلة تسع عشرة من شهر رمضان و احدى و عشرين و ثلاث و عشرين فإنّ فى ليلة تسع عشرة يلتقى الجمعان و فى ليلة احدى و عشرين يفرق كلّ أمر حكيم و فى ليلة ثلاث و عشرين يمضى ما أراد اللّه جلّ جلاله ذلك و هى ليلة القدر التى قال اللّه : { خير من ألف شهر } ;

اسحاق بن عمار گويد: شنيدم كه امام صادق(ع)، در جواب مردمى كه از او سؤال مى نمودند و مى گفتند: ارزاق در شب نيمه

شعبان تقسيم مى شود، فرمود: سوگند به خداوند، چنين نيست، آن تقسيم انجام نمى گيرد مگر در شب نوزدهم ماه رمضان، شب بيست ويكم و شب بيست و سوم; زيرا در شب نوزدهم دو مجموعه [از چيزهايى كه بايد مقدم افتد يا مؤخر افتد ]فراهم مى گردد و در شب بيست و يكم، هر امرى كه محكم و به هم پيوسته باشد، جدا و تنظيم مى شود و شب بيست و سوم آنچه خداوند جلّ جلاله اراده فرموده، تنفيذ و اجرا مى گردد و آن شب قدر است كه خداوند [درباره آن ]فرموده: خير من ألف شهر}.

هفت شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 7 - 1

1 - خداوند ، بادى سرد و توفنده را هفت شب و هشت روز پى درپى ، بر قوم عاد مسلّط كرد .

بريح صرصر عاتية . سخّرها عليهم سبع ليال و ثم_نية أيّام حسومًا

{حسوم} به معناى شوم و يا تداوم در عمل است (قاموس المحيط). در اين آيه هر دو معنا، مى تواند مراد باشد; زيرا در سوره هاى ديگر (فصلت و قمر) به اين دو معنا اشاره شده است.

شب و روز

{شب و روز}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 27 - 1،2،3

1 _ نوسان در مدّت شب و روز ( تنظيم گردش ايّام ) ، از مظاهر قدرت الهى

انّك على كل شىء قدير. تولج الّيل فى النهار و تولج النهار فى الّيل

{تولج النهار . .. }، به معناى داخل كردن شب در روز و به عكس مى باشد

كه بيانگر كاسته شدن از يكى و افزوده شدن به ديگرى است. {تولج}، فعل مضارع است و دلالت بر استمرار اين معنا دارد.

2 _ نوسان در مدت شب و روز ، دربردارنده خير و مصالح انسان

بيدك الخير . .. تولج الّيل فى النهار

3 _ تبديل تدريجى شب و روز ، به يكديگر ( فاصله بين الطلوعين و غروب ) به قدرت و حكمت الهى

انّك على كل شىء قدير. تولج الّيل فى النهار

بنابراينكه {ولوج} به معناى تبديل تدريجى باشد.

تتابع شب و روز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 5 - 1

1 - رفت و آمد پى درپى شب و روز و تفاوت تدريجى ساعات آن دو ، نشانه وجود خداوند نزد اهل انديشه و تفكّر

و اختل_ف الّيل و النهار و . .. ءاي_ت لقوم يعقلون

{اختلاف. ..} ممكن است ناظر به آمد و شد روز و شب باشد. علاوه بر آن تغيير ساعات روز و شب در طى فصول سال را نيز افاده مى كند. در برداشت بالا هر دو نكته مورد نظر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 37 - 3

3 - نظام حاكم بر شب و روز و توالى نور و ظلمت بر زندگى اهل زمين ، به تقدير و تدبير خدا است .

و ءاية لهم الّيل نسلخ منه النهار فإذا هم مظلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 40 - 5،6

5 - توالى شب و روز و پديدار شدن نور و تاريكى در زندگى ، از نعمت هاى

الهى براى بشر است .

لا الشمس ينبغى لها أن تدرك القمر . .. و كلّ فى فلك يسبحون

برداشت ياد شده از آن جا است كه آيه شريفه، در مقام امتنان و برشمردن نعمت هاى الهى براى بشر است.

6 - توالى شب و روز و نور و تاريكى در زندگى انسان ، جلوه قدرت و تدبير خداوند است .

و ءاية لهم الّيل . .. لا الشمس ينبغى لها أن تدرك القمر و لا الّيل سابق النهار ..

برداشت ياد شده از آن جا است كه آيه شريفه در سلسله آياتى قرار دارد كه درصدد بيان نشانه هاى قدرت و تدبير خداوند است; چنان كه در آيه 37 نيز به آن تصريح شده است.

تداوم تتابع شب و روز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 40 - 2

2 - توالى شب و روز و نظام حاكم بر آنها ، تا قيامت باقى خواهد بود .

و لا الّيل سابق النهار

مقصود از پيشى نگرفتن شب از روز (و لا الليل سابق النهار)، پيشى گرفتن از نظر سير و حركت نيست; بلكه مراد مسخر خدا بودن ماه و خورشيد و بقاى نظم موجود بر روز و شب و نيز تغييرناپذيرى حركت ماه و خورشيد است.

تعقل در گردش شب و روز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 80 - 10

10 - جريان مستمر حيات و مرگ و گردش نظام طبيعت ، شايان تفكر و درس آموزى

و هو الذى يحى و يميت . .. أفلاتعقلون

تفاوت شب و روز

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

17 - جاثيه - 45 - 5 - 1

1 - رفت و آمد پى درپى شب و روز و تفاوت تدريجى ساعات آن دو ، نشانه وجود خداوند نزد اهل انديشه و تفكّر

و اختل_ف الّيل و النهار و . .. ءاي_ت لقوم يعقلون

{اختلاف. ..} ممكن است ناظر به آمد و شد روز و شب باشد. علاوه بر آن تغيير ساعات روز و شب در طى فصول سال را نيز افاده مى كند. در برداشت بالا هر دو نكته مورد نظر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 164 - 5

5 - اختلاف شب و روز ( تفاوت آنها در كوتاهى و بلندى و . . . ) از نشانه هاى توحيد و بيانگر رحمانيت و رحيميت خداست .

لا إله إلا هو الرحمن الرحيم. إن فى ... اختلف الليل و النهار ... لأيت

برداشت فوق مبتنى بر اين اساس است كه كلمه {اختلاف} در آيه شريفه به معناى عدم تساوى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 6 - 2

2 _ اختلاف شب و روز ( كوتاه و بلند شدن هر يك از آن دو در طول سال ) و تغيير فصل ها ، حاوى دليلهايى روشن بر تدبير و ربوبيت خدا نسبت به اهل زمين است .

إن فى اختلف الّيل و النهار . .. لأيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 130 - 13

13 - لحظه ها و اوقات شبانه روز ، در شايستگى براى ذكر و دعا با هم برابر

نيستند .

و سبّح بحمد ربّك قبل طلوع . .. ءانآىِ الّيل فسبّح و أطراف النهار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 13 - 2

2 - نوسانات مستمر ساعات شب و روز ( كوتاهى و بلندى آنها ) در طول سال ، نشانه قدرت بى نهايت خداوند و يكتايى او است .

يولج الّيل فى النهار و يولج النهار فى الّيل

برداشت ياد شده بر اين اساس استوار است كه مراد از وارد كردن شب در روز، كاستن از مقدار شب و افزودن بر مقدار روز و مقصود از ايلاج روز در شب، كاستن از ساعات روز و افزودن بر ساعات شب باشد.

شب و روز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 13 - 1

1 _ مالكيت و حاكميت مطلقه الهى بر هر موجود مستقر در شب و روز

و له ما سكن فى الّيل و النهار

{سكن}، از ماده {سكنى} (به معنى مسكن گزيد): و {ما سكن . .. }، شامل هر موجودى است كه در ظرف شب و روز قرار گرفته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 54 - 6،7

6 _ روز ، پيوسته با پوششى از شب نهان مى شود .

يغشى اليل النهار

7 _ نهان گشتن روز با پوشش شب ، از تدابير خداوند در جهان هستى

ثم استوى على العرش يغشى اليل النهار

{يغشى اليل . .. } بيان مصداقى است از جمله {استوى على العرش}.

گردش شب و روز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22

- 61 - 1،2،3

1 - توانايى خداوند بر جا به جا كردن شب و روز ، دليلى است گويا براى توانايى او بر يارى رساندن به ستمديدگان در انتقام گرفتن آنان از ستمگران .

ذلك بأنّ اللّه يولج الّيل فى النهار . .. و أنّ اللّه سميع بصير

در آيه پيش، خداوند به آن مسلمانى كه مورد ستم و تجاوز مشركان قرار گرفته بود، وعده قطعى داد كه او را يارى خواهد كرد تا انتقامش را از متجاوزان بازستاند در اين آيه، براى اين كه كسى در توانايى خدا بر تحقق بخشيدن به وعدهايش و در حمايت و پشتيبانى از ستم ديدگان ترديدى نكند، گوشه اى از قدرت نهايت خود را بيان كرده است.

2 - درپى هم آوردن شب و روز و جاى گزينى مستمر يكى به جاى ديگرى ، جلوه اى از توانايى مطلق خدا

بأنّ اللّه يولج الّيل فى النهار و يولج النهار فى الّيل

{إيلاج} (مصدر {يولج}) به معناى وارد كردن است. وارد كردن شب در روز و روز در شب، مى تواند كنايه از جابه جا كردن شب و روز باشد; يعنى، خدا شب را به تدريجاً جاى روز و روز را تدريجاً به جاى شب قرار مى دهد. هم چنين مى تواند به معناى كم كردن از روز و افزودن بر شب و بالعكس باشد. برداشت ياد شده بر پايه احتمال اول است.

3 - نوسانات مستمر ساعات شب و روز ( كوتاهى و بلندى آنها ) در طول سال ، نشان از قدرت بى نهايت خداوند دارد .

ذلك بأنّ اللّه يولج الّيل فى النهار و يولج النهار فى الّيل

برداشت فوق، بر اين اساس است

كه مراد از وارد كردن شب در روز، كاستن از مقدار شب و افزودن بر مقدار روز باشد. و نيز مراد از ايلاج روز در شب، كاستن از ساعات روز و افزودن بر ساعات شب باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 62 - 1،4

1 - جابه جايى مستمر شب و روز در پرتو قدرت خدا ، نشانه اى گويا از تدبير و ربوبيت او است .

بأنّ اللّه يولج الّيل فى النهار . .. ذلك بأنّ اللّه هو الحقّ

آيه پيش در بيان يكى از جلوه هاى قدرت و توانايى مطلق خدا بود; يعنى، جابه جا كردن شب و روز كه با آن نظام زندگى انسان ها سامان مى يابد. در اين آيه مى فرمايد: اين كه خداوند خود تدبير نظام جهان را در اختيار گرفت، بدان سبب است كه در تمام هستى، تنها او است كه ال_ه و معبود به حق است و هرچه غير او _ كه معبود پنداشته مى شوند _ پوچ، باطل و موهوم اند و بلند مرتبگى و بزرگى، تنها برازنده او است و نه غير او.

4 - گردش شب و روز در سايه تدبير خدا ، آيتى روشن بر بطلان مرام شرك و پوچى خدايان ديگر

بأنّ اللّه يولج الّيل فى النهار . .. و أنّ ما يدعون من دونه هو الب_طل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 5 - 1

1 - رفت و آمد پى درپى شب و روز و تفاوت تدريجى ساعات آن دو ، نشانه وجود خداوند نزد اهل انديشه و تفكّر

و

اختل_ف الّيل و النهار و . .. ءاي_ت لقوم يعقلون

{اختلاف. ..} ممكن است ناظر به آمد و شد روز و شب باشد. علاوه بر آن تغيير ساعات روز و شب در طى فصول سال را نيز افاده مى كند. در برداشت بالا هر دو نكته مورد نظر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 164 - 4

4 - آمد و شد شب و روز ، حاوى نشانه هاى توحيد و دليلى بر رحمانيت و رحيميت خداوند است .

لا إله إلا هو الرحمن الرحيم. إن فى ... اختلف الليل و النهار ... لأيت

{اختلاف} به معناى تردد (رفت و شد) و نيز به معناى جايگزين شدن چيزى يا كسى به جاى ديگرى است. همچنين به معناى عدم تساوى آمده است. برداشت فوق مبتنى بر معناى اول و دوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 6 - 2

2 - آمد و شد شب و روز و جاى گزينى مستمر هريك به جاى ديگر ، نمودى از حاكميت اراده الهى بر نظام طبيعت

يولج الّيل فى النهار و يولج النهار فى الّيل

مراد از {يولج الليل فى النهار. ..} مى تواند اين باشد كه خداوند، روز را مى برد و شب را جايگزين آن مى كند و نيز شب را مى برد و روز را به جاى آن قرار مى دهد. برداشت ياد شده بر پايه اين احتمال است.

مرز شب و روز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 187 - 23

23 - طلوع فجر حد

فاصل شب و روز

أحل لكم ليلة الصيام . .. كلوا و اشربوا حتى يتبيّن لكم الخيط الأبيض

{أياماً معدودات} در آيه 184، روزه را مخصوص روز مى داند و {حتى يتبين . ..} شروع روزه را از طلوع فجر قرار داده است. بنابراين، روز در ديدگاه شرع از طلوع فجر آغاز مى شود.

شب قدر از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

{شب قدر}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 55 - 20

20 _ بيست و يكم رمضان ، شب عروج عيسى ( ع ) به سوى خداوند

اذ قال اللّه يا عيسى انّى متوفّيك و رافعك الىّ

امام باقر (ع): . .. و ليلة احدى و عشرين (من شهر رمضان) ... و فيها رفع عيسى بن مريم ... .

_______________________________

خصال صدوق، ص 508، ح 1، باب السبعة عشر ; نورالثقلين، ج 1، ص 346، ح 155.

آثار نزول روح(اسم خاص) در شب قدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 4 - 4

4 - نزول ملائكه و روح در شب قدر ، نشانه شرافت آن بر هزار ماه

خير من ألف شهر . تنزّل المل_ئكة و الروح فيها

آثار نزول قرآن در شب قدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 5 - 7

7 - نزول قرآن در شب قدر ، نشان سلامتى معارف آن از هر عيب و نقص است .

إنّا أنزلن_ه فى ليلة القدر . .. سل_م هى

آثار نزول ملائكه در شب قدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 4 - 4

4

- نزول ملائكه و روح در شب قدر ، نشانه شرافت آن بر هزار ماه

خير من ألف شهر . تنزّل المل_ئكة و الروح فيها

اهميت شب قدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 4 - 3،6،8

3- برنامه ها و تقدير هاى الهى در شب قدر ، متوجه امور مهم و زيربنايى

فيها يفرق كلّ أمر حكيم

برداشت بالا بدان احتمال كه مراد از {حكيم}، امور مهم و زيربنايى باشد; بويژه با توجه به ماده حكمت كه به معناى استحكام و استوارى آمده است.

6- شب قدر ، شب سرنوشت

فيها يفرق كلّ أمر حكيم

با اين كه در معناى آيه شريفه، احتمال هاى مختلفى رخ مى نمايد; اما پيام مشترك همه آنها مطلب ياد شده است. به علاوه كه ارتباط اين آيه با وصف {مباركة} در آيه قبل، مؤيد آن است.

8- نزول قرآن در شب قدر ، خود نمودى از تقدير امور مهم در آن شب

إنّا أنزلن_ه فى ليلة مب_ركة . .. فيها يفرق كلّ أمر حكيم

تطبيق كلى {فيها يفرق كلّ أمر حكيم} بر {إنّا أنزلناه فى ليلة مباركة}، بيانگر مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 5 - 3،6

3- تقدير و تدبير تمامى زوايا و ابعاد هستى در شب قدر ، امرى مهم و تنها از سوى خدا امكان پذير است .

فيها يفرق كلّ أمر حكيم . أمرًا من عندنا

برداشت ياد شده با توجه به سه نكته زير است: الف) {أمراً} حال براى تفريق مستفاد از آيه قبل فرض شده است; ب) تنوين {أمراً} دال بر عظمت و تفخيم است;

ج) {من عندنا} در سياق آيه، نوعى حصر را افاده مى كند.

6- شب قدر ، شب نزول كتاب هاى آسمانى پيشين بر پيامبران *

إنّا أنزلن_ه فى ليلة مب_ركة . .. إنّا كنّا مرسلين

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه عبارت {إنّا كنّا. ..} به مجموع {إنّا أنزلناه فى ليلة مباركة} نظر داشته باشد; يعنى، ما قرآن را در شب قدر، نازل كرديم و اين امر در مورد كتاب هاى آسمانى پيشين نيز تحقق يافته است.

بركت شب قدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 3 - 1،2

1- نزول قرآن از سوى خداوند ، در شبى مبارك و ارجمند ( شب قدر )

إنّا أنزلن_ه فى ليلة مب_ركة

2- { شب قدر } ، شبى مبارك و داراى خير پايدار

ليلة مب_ركة

با توجه به اين كه مفسران {ليلة مباركة} را شب قدر دانسته اند برداشت ياد شده به دست مى آيد.

تداوم شب قدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 4 - 3

3 - شب قدر و نزول ملائكه و روح در آن ، امرى پيوسته است و به سالى خاص محدود نيست .

تنزّل

فعل {تنزّل}، مضارع است و هر مضارعى كه مفاد آن در گذشته نيز انجام گرفته باشد بر استمرار دلالت دارد.

تداوم فضيلت شب قدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 5 - 4

4 - شب قدر ، تا سپيده دم به فضيلت خود باقى است .

سل_م هى حتّى مطلع الفجر

تداوم نزول روح(اسم خاص) در شب قدر

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 4 - 3

3 - شب قدر و نزول ملائكه و روح در آن ، امرى پيوسته است و به سالى خاص محدود نيست .

تنزّل

فعل {تنزّل}، مضارع است و هر مضارعى كه مفاد آن در گذشته نيز انجام گرفته باشد بر استمرار دلالت دارد.

تداوم نزول ملائكه در شب قدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 4 - 3

3 - شب قدر و نزول ملائكه و روح در آن ، امرى پيوسته است و به سالى خاص محدود نيست .

تنزّل

فعل {تنزّل}، مضارع است و هر مضارعى كه مفاد آن در گذشته نيز انجام گرفته باشد بر استمرار دلالت دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 5 - 6

6 - در نزول فرشتگان و روح تا سپيده دم شب قدر ، وقفه اى پديد نمى آيد .

تنزّل المل_ئكة و الروح فيها . .. حتّى مطلع الفجر

حرف {حتّى}، مى تواند بيانگر غايت تمام امورى باشد كه درباره شب قدر، مطرح شده است.

تشخيص شب قدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 2 - 1

1 - ابزار شناخت ويژگى هاى شب قدر ، در اختيار همگان نيست .

و ما أدريك ما ليلة القدر

مخاطب در {ما أدراك}، هر شخصى است كه آيه شريفه را بخواند و يا بشنود.

تقدير در شب قدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 4 - 1،3،4،5،8

1- شب قدر ، شب تقدير ، تدبّر و

تثبيت امور هستى

فيها يفرق كلّ أمر حكيم

واژه {يفرق} ممكن است ناظر به معناى حل و تثبيت امور باشد.

3- برنامه ها و تقدير هاى الهى در شب قدر ، متوجه امور مهم و زيربنايى

فيها يفرق كلّ أمر حكيم

برداشت بالا بدان احتمال كه مراد از {حكيم}، امور مهم و زيربنايى باشد; بويژه با توجه به ماده حكمت كه به معناى استحكام و استوارى آمده است.

4- پايدارى و خلل ناپذيرى امور ، پس از تقدير در شب قدر *

فيها يفرق كلّ أمر حكيم

مراد از {أمر حكيم}، ممكن است امور مستحكمى باشد كه در نتيجه تفريق و تقدير، تحقق آن حتمى شده و بى چون و چرا صورت خواهد گرفت.

5- تقدير امور هستى در شب قدر ، نمودى از بركات سرشار الهى در اين شب

إنّا أنزلن_ه فى ليلة مب_ركة . .. فيها يفرق كلّ أمر حكيم

8- نزول قرآن در شب قدر ، خود نمودى از تقدير امور مهم در آن شب

إنّا أنزلن_ه فى ليلة مب_ركة . .. فيها يفرق كلّ أمر حكيم

تطبيق كلى {فيها يفرق كلّ أمر حكيم} بر {إنّا أنزلناه فى ليلة مباركة}، بيانگر مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 5 - 3

3- تقدير و تدبير تمامى زوايا و ابعاد هستى در شب قدر ، امرى مهم و تنها از سوى خدا امكان پذير است .

فيها يفرق كلّ أمر حكيم . أمرًا من عندنا

برداشت ياد شده با توجه به سه نكته زير است: الف) {أمراً} حال براى تفريق مستفاد از آيه قبل فرض شده است; ب) تنوين {أمراً} دال بر عظمت و تفخيم است; ج) {من

عندنا} در سياق آيه، نوعى حصر را افاده مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 1 - 5،9

5 - مشخصات امور جهان در شب قدر ، تعيين مى شود .

ليلة القدر

{قدر} در معانى گوناگونى به كار رفته است; از جمله {تقدير} (مصباح); {تدبيرامور} (قاموس); {تقسيم ارزاق}، {شرف} و {عظمت} (تاج العروس) و . .. . برداشت ياد شده ناظر به معناى اول و دوم است. مطلق بودن كلمه {قدر}، آن را شايسته تطبيق بر تمام مقدّرات ساخته و {من كلّ أمر} (در ذيل سوره) گواه تعميم است.

9 - { عن الرضا ( ع ) ليلة القدر يقدّر اللّه عزّوجلّ فيها ما يكون من السنة إلى السنة من حياة أو موت أو خير أو شرّ أو رزق فما قدّره فى تلك الليلة فهو من المحتوم ;

از امام رضا(ع) روايت شده است: خداوند در شب قدر، آنچه را كه از اين سال تا سال بعد پيش خواهد آمد مقدر مى فرمايد; از زندگى يا مرگ; از خوب يا بد، يا روزى. پس آنچه را خداوند در اين شب مقدر فرمود، آن حتمى خواهد بود}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 4 - 9،12

9 - تقدير امور جهان در شب قدر ، وابسته به نزول ملائكه و روح به زمين است .

تنزّل . .. من كلّ أمر

{أمر}، ممكن است مفرد {اُمور} باشد. در اين صورت مراد امورى خواهد بود كه در شب قدر، تقدير مى شود و ملائكه و روح براى تدبير آن امور، به زمين نازل مى شوند. حرف {من}

در اين احتمال، براى بيان علّت غائى است; يعنى، {لأجل كلّ أمر أراد اللّه قضائه}.

12 - { عن محمّد بن علىّ ( ع ) أنّه قال فى قول اللّه تعالى { تنزّل الملائكة و الروح فيها } قال : تنزّل فى ها الملائكة و الكتبة إلى السّماء الدّنيا فيكتبون ما يكون فى السنة من امور ما يصيب العباد . . . ;

از امام باقر(ع) روايت شده كه درباره سخن خداى تعالى {تنزّل الملائكة و الروح فيها} فرمود: فرشتگان و نويسندگان [اعمال] به نزديك ترين آسمان نازل مى شوند و آنچه را در طول سال [آينده]به وجود خواهد آمد، از امورى كه به بندگان مى رسد، مى نويسند}.

خيريت شب قدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 3 - 2

2- { شب قدر } ، شبى مبارك و داراى خير پايدار

ليلة مب_ركة

با توجه به اين كه مفسران {ليلة مباركة} را شب قدر دانسته اند برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 5 - 1

1 - شب قدر ، سراسر خير و سلامتى است .

سل_م هى

{سلام}; يعنى، سلامتى و پاك بودن از هر عيب (صحاح). خبر بودن آن براى {هى} _ با آن كه مصدر است _ مبالغه در بيان سلامتى است. علاوه بر اين، {سلام}، نكره است و بر ناشناخته بودن مقدار عظمت آن دلالت دارد. تقديم خبر بر مبتدا _ كه بر حصر دلالت دارد _ بر مبالغه افزوده است. بيان سلامتى شب قدر از امور ناپسند، گوياى آن است كه در مقدرات

الهى، {شرّ} اصالت ندارد.

زمان شب قدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 5 - 4

4 - شب قدر ، تا سپيده دم به فضيلت خود باقى است .

سل_م هى حتّى مطلع الفجر

سلامتى شب قدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 5 - 1،2،5

1 - شب قدر ، سراسر خير و سلامتى است .

سل_م هى

{سلام}; يعنى، سلامتى و پاك بودن از هر عيب (صحاح). خبر بودن آن براى {هى} _ با آن كه مصدر است _ مبالغه در بيان سلامتى است. علاوه بر اين، {سلام}، نكره است و بر ناشناخته بودن مقدار عظمت آن دلالت دارد. تقديم خبر بر مبتدا _ كه بر حصر دلالت دارد _ بر مبالغه افزوده است. بيان سلامتى شب قدر از امور ناپسند، گوياى آن است كه در مقدرات الهى، {شرّ} اصالت ندارد.

2 - سلامتى كامل شب قدر از هر امر ناپسند ، نشان شرافت آن بر هزار ماه

خير من ألف شهر . .. سل_م هى

5 - سرشار بودن شب قدر از سلامتى ، تا پايان سپيده دم ادامه دارد .

سل_م هى حتّى مطلع الفجر

حرف {حتّى} _ كه براى بيان انتهاى غايت است _ دلالت دارد كه نكته قبل، شامل زمان طلوع فجر نيز مى شود.

عظمت شب قدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 2 - 2،3

2 - عظمت شب قدر ، فراتر از حد بيان است .

و ما أدريك ما ليلة القدر

3 - پيامبر ( ص ) ، در شناخت شب قدر و

ويژگى هاى آن ، نيازمند تعليم الهى است .

و ما أدريك ما ليلة القدر

خطاب در آيه شريفه، گرچه مخصوص پيامبر(ص) نيست; ولى بر آن حضرت نيز تعميم مى يابد.

عمل صالح در شب قدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 3 - 5

5 - { عن حُمران أنّه سأل أباجعفر ( ع ) عن قول اللّه عزّوجلّ { . . .ليلة القدر خير من ألف شهر } أىّ شىء عنى بذلك ، فقال العمل الصالح فيها من الصلاة و الزكاة و أنواع الخير خير من العمل فى ألف شهر ليس فيها ليلة القدر ;

از حمران روايت شده كه از امام باقر(ع) درباره سخن خداى عزّوجلّ {. ..ليلة القدر خير من ألف شهر} سؤال كرد كه مقصود از اين [بهترى بر هزار ماه] چيست؟ حضرت فرمود: عمل صالح در شب قدر، از قبيل نماز و زكات و انواع كارهاى خوب، بهتر است از عمل در هزار ماهى كه در آن شب قدر نباشد}.

فضيلت شب قدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 3 - 1،11

1- نزول قرآن از سوى خداوند ، در شبى مبارك و ارجمند ( شب قدر )

إنّا أنزلن_ه فى ليلة مب_ركة

11- { عن حُمران انّه سأل أبا جعفر ( ع ) عن قول اللّه عزّوجلّ { إنّا أنزلناه فى ليلة مباركة } قال : نعم هى ليلة القدر و هى فى كلّ سنة فى شهر رمضان فى العشر الأواخر فلم ينزل القرآن إلاّ فى ليلة القدر . . . ;

از حمران روايت شده است كه از امام

باقر(ع) در باره سخن خداوند عزّوجلّ {إنّا أنزلناه فى ليلة مباركة} سؤال كرد; حضرت فرمود: آرى آن شب مبارك، همان شب قدر است و آن در هر سال در ماه رمضان، در ده روز آخر آن است، و قرآن نازل نگشته مگر در شب قدر. ..}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 1 - 6

6 - شب قدر ، شبى با عظمت در پيشگاه خداوند

إنّا أنزلن_ه فى ليلة القدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 3 - 1،4

1 - فضيلت شب قدر ، از هزار ماه خالى از آن ، افزون تر است .

ليلة القدر خير من ألف شهر

4 - { عن ابن عباس قال : ذُكِر لرسول اللّه ( ص ) رجل من بنى اسرائيل أنّه حمل السلاح على عاتقه فى سبيل اللّه تعالى ألف شهر فعَجِب من ذلك رسول اللّه ( ص ) عجباً شديداً و تمنى أن يكون ذلك فى أمّته . . . فأعطاه اللّه ليلة القدر و قال : ليلة القدر خير من ألف شهر الذى حمل الإسرائيلى السلاح فى سبيل اللّه لك و لاُمّتك من بعدك إلى يوم القيامة فى كلّ رمضان ;

از ابن عباس روايت شده كه براى رسول خدا(ص) ذكر مردى از بنى اسرائيل به ميان آمد كه او در راه خدا هزار ماه شمشير خود را بر شانه اش حمل نموده [و آماده جهاد در راه خدا بود]. رسول خدا(ص) از اين جريان سخت تعجب نمود و آرزو كرد كه اين فضيلت در امتش باشد ... پس خداوند[ در مقابل]

به آن حضرت شب قدر را عطا كرد و فرمود: شب قدر، بهتر از هزار ماهى است كه آن مرد بنى اسرائيلى در راه خدا سلاح حمل كرد [اين شب قدر] براى تو و امّتت بعد از تو، تا روز قيامت در هر ماه رمضان خواهد بود}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 5 - 5

5 - سرشار بودن شب قدر از سلامتى ، تا پايان سپيده دم ادامه دارد .

سل_م هى حتّى مطلع الفجر

حرف {حتّى} _ كه براى بيان انتهاى غايت است _ دلالت دارد كه نكته قبل، شامل زمان طلوع فجر نيز مى شود.

محمد(ص) و شب قدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 2 - 3

3 - پيامبر ( ص ) ، در شناخت شب قدر و ويژگى هاى آن ، نيازمند تعليم الهى است .

و ما أدريك ما ليلة القدر

خطاب در آيه شريفه، گرچه مخصوص پيامبر(ص) نيست; ولى بر آن حضرت نيز تعميم مى يابد.

ملاك تقدير در شب قدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 6 - 6

6- تقدير و تثبيت امور در شب قدر ، براساس رحمت پروردگار به خلق

فيها يفرق كلّ أمر حكيم . .. رحمة من ربّك

برداشت ياد شده بنابراين نكته است كه {رحمة. ..} در مقام بيان دليل {يفرق...} باشد; يعنى، تقدير و تثبيت امور مهم، براى رحمت رسانى است.

نزول روح(اسم خاص) در شب قدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 4 -

2،3،4،5،8،10

2 - روح نازل شونده در شب قدر ، هم رديف فرشتگان نبوده و موجودى برتر از آنان است .

تنزّل المل_ئكة و الروح فيها

{عطف} نشانه تغاير است و مى تواند از قبيل ذكر خاص، بعد از عام و نشانه عظمت باشد. برداشت ياد شده به هر دو احتمال نظر دارد.

3 - شب قدر و نزول ملائكه و روح در آن ، امرى پيوسته است و به سالى خاص محدود نيست .

تنزّل

فعل {تنزّل}، مضارع است و هر مضارعى كه مفاد آن در گذشته نيز انجام گرفته باشد بر استمرار دلالت دارد.

4 - نزول ملائكه و روح در شب قدر ، نشانه شرافت آن بر هزار ماه

خير من ألف شهر . تنزّل المل_ئكة و الروح فيها

5 - فرود آمدن فرشتگان و روح در شب قدر ، با اذن خداوند و رخصت او است .

تنزّل المل_ئكة و الروح فيها بإذن ربّهم

8 - فرود فرشتگان و روح به زمين در شب قدر ، تدبيرى الهى برخاسته از ربوبيت خداوند است .

بإذن ربّهم

واژه {ربّ}، بيانگر برداشت ياد شده است.

10 - فرمان هاى خداوند ، برانگيزاننده ملائكه و روح براى نزول به زمين در شب قدر

تنزّل . .. من كلّ أمر

حرف {من} _ كه در برداشت ياد شده براى ابتداى غايت دانسته شده است _ بيانگر آن است كه سبب را بيان مى كند و دلالت دارد نزول ملائكه، برخاسته از فرمان هاى خداوند است; به گونه اى كه هر يك از آن فرمان ها، انگيزه اى مستقل براى نزول آنها است. مراد از {أمر} _ كه در اين برداشت، مفرد {أوامر} گرفته شده است _ فرمانى است كه آيه {إنّما

أمره إذا أراد شيئاً أن يقول له كن فيكون} (يس، آيه 82)، ناظر به آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 5 - 6

6 - در نزول فرشتگان و روح تا سپيده دم شب قدر ، وقفه اى پديد نمى آيد .

تنزّل المل_ئكة و الروح فيها . .. حتّى مطلع الفجر

حرف {حتّى}، مى تواند بيانگر غايت تمام امورى باشد كه درباره شب قدر، مطرح شده است.

نزول قرآن در شب قدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 3 - 1،4

1- نزول قرآن از سوى خداوند ، در شبى مبارك و ارجمند ( شب قدر )

إنّا أنزلن_ه فى ليلة مب_ركة

4- نزول قرآن در شبى مبارك ، بيانگر اهميت قرآن نزد خداوند

إنّا أنزلن_ه فى ليلة مب_ركة

اين كه شبى بركت زا براى نزول قرآن برگزيده شده است، خود نشانى از عظمت قرآن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 4 - 8

8- نزول قرآن در شب قدر ، خود نمودى از تقدير امور مهم در آن شب

إنّا أنزلن_ه فى ليلة مب_ركة . .. فيها يفرق كلّ أمر حكيم

تطبيق كلى {فيها يفرق كلّ أمر حكيم} بر {إنّا أنزلناه فى ليلة مباركة}، بيانگر مطلب ياد شده است.

نزول كتب آسمانى در شب قدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 5 - 6

6- شب قدر ، شب نزول كتاب هاى آسمانى پيشين بر پيامبران *

إنّا أنزلن_ه فى ليلة مب_ركة . .. إنّا كنّا مرسلين

برداشت ياد شده بدان احتمال

است كه عبارت {إنّا كنّا. ..} به مجموع {إنّا أنزلناه فى ليلة مباركة} نظر داشته باشد; يعنى، ما قرآن را در شب قدر، نازل كرديم و اين امر در مورد كتاب هاى آسمانى پيشين نيز تحقق يافته است.

نزول ملائكه در شب قدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 4 - 5،8،10،12،13

5 - فرود آمدن فرشتگان و روح در شب قدر ، با اذن خداوند و رخصت او است .

تنزّل المل_ئكة و الروح فيها بإذن ربّهم

8 - فرود فرشتگان و روح به زمين در شب قدر ، تدبيرى الهى برخاسته از ربوبيت خداوند است .

بإذن ربّهم

واژه {ربّ}، بيانگر برداشت ياد شده است.

10 - فرمان هاى خداوند ، برانگيزاننده ملائكه و روح براى نزول به زمين در شب قدر

تنزّل . .. من كلّ أمر

حرف {من} _ كه در برداشت ياد شده براى ابتداى غايت دانسته شده است _ بيانگر آن است كه سبب را بيان مى كند و دلالت دارد نزول ملائكه، برخاسته از فرمان هاى خداوند است; به گونه اى كه هر يك از آن فرمان ها، انگيزه اى مستقل براى نزول آنها است. مراد از {أمر} _ كه در اين برداشت، مفرد {أوامر} گرفته شده است _ فرمانى است كه آيه {إنّما أمره إذا أراد شيئاً أن يقول له كن فيكون} (يس، آيه 82)، ناظر به آن است.

12 - { عن محمّد بن علىّ ( ع ) أنّه قال فى قول اللّه تعالى { تنزّل الملائكة و الروح فيها } قال : تنزّل فى ها الملائكة و الكتبة إلى السّماء الدّنيا فيكتبون ما يكون فى السنة

من امور ما يصيب العباد . . . ;

از امام باقر(ع) روايت شده كه درباره سخن خداى تعالى {تنزّل الملائكة و الروح فيها} فرمود: فرشتگان و نويسندگان [اعمال] به نزديك ترين آسمان نازل مى شوند و آنچه را در طول سال [آينده]به وجود خواهد آمد، از امورى كه به بندگان مى رسد، مى نويسند}.

13 - { عن النبىّ ( ص ) أنّه قال : إذا كان ليلة القدر تنزّل الملائكة الذين هم سكان سدرة المنتهى و منهم جبرئيل فَيَنْزِل جبرئيل ( ع ) و معه اَلْوِيَةٌ ينصب لواء منها على قبرى و لواء على بيت المقدّس و لواء فى المسجدالحرام و لواء على طور سيناء و لايدع فيها مؤمناً و لا مؤمنة إلاّ سلم عليه ;

از پيامبر(ص) روايت شده كه فرمود: زمانى كه شب قدر فرا رسد، فرشتگان ساكن {سدرة المنتهى} _ كه از جمله آنان جبرئيل است _ نازل مى شوند. پس جبرئيل [بر زمين ]فرود مى آيد در حالى كه پرچم هايى همراه او است. پرچمى را بر سر قبر من و پرچمى را در بيت المقدس و پرچمى را در مسجدالحرام و پرچمى را بر طور سينا برپا مى كند و در آن شب، هيچ مرد و زن مؤمنى را فروگذار نمى كند; مگر اين كه بر او سلام مى كند}.

نشانه هاى بركت شب قدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 4 - 5

5- تقدير امور هستى در شب قدر ، نمودى از بركات سرشار الهى در اين شب

إنّا أنزلن_ه فى ليلة مب_ركة . .. فيها يفرق كلّ أمر حكيم

نشانه هاى فضيلت

شب قدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 4 - 4

4 - نزول ملائكه و روح در شب قدر ، نشانه شرافت آن بر هزار ماه

خير من ألف شهر . تنزّل المل_ئكة و الروح فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 5 - 2

2 - سلامتى كامل شب قدر از هر امر ناپسند ، نشان شرافت آن بر هزار ماه

خير من ألف شهر . .. سل_م هى

نعمتهاى خدا در شب قدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 3 - 3

3 - نعمت هاى نازل شده از سوى خداوند در شب هاى قدر ، ارجمندتر از نعمت هاى عطا شده در ماه هايى بى شمار است .

ليلة القدر خير من ألف شهر

فضيلت زمان ها، به ارزشمندى مظروف آن بستگى دارد كه در آغاز سوره نمونه اى از آن (نزول قرآن) مطرح شد و جمله {سلام هى} (در آيات بعد) بيانگر ارزشمندى ساير امورى است كه در شب قدر تحقق مى يابد. عدد {ألف} (هزار)، در برخى آيات ديگر; نظير {لو يعمّر ألف سنة} (بقره، آيه 96) در معناى كثرت به كار رفته است و احتمال اراده آن معنا، در اين آيه نيز وجود دارد.

نقش شب قدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 1 - 3

3 - قرآن ، در شب قدر نازل شده است .

إنّا أنزلن_ه فى ليلة القدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97

- 4 - 1

1 - شب قدر ، زمان فرود آمدن فرشتگان و روح به زمين است .

تنزّل المل_ئكة و الروح فيها

به قرينه سياق آيات مراد از فعل {تنزّل} _ كه در اصل تتنزّل بوده و به جهت تخفيف يكى از {تاء}هاى آن حذف شده است _ فرود آمدن به زمين است.

وقت شب قدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 185 - 37

37 - فضل بن شاذان از امام رضا ( ع ) روايت كرده : { فان قال : فلم جعل الصوم فى شهر رمضان خاصة دون ساير الشهور ؟ قيل لأن شهر رمضان هو الشهر الذى أنزل اللّه فيه القرآن و فيه فرّق بين الحق و الباطل كما قال اللّه عز و جل { شهر رمضان الذى أنزل فيه القرآن هدًى للناس و بينات من الهدى و الفرقان } و فيه نبّىء محمد ( ص ) و فيه ليلة القدر التى هى خير من ألف شهر . . . ;

اگر سؤال شود چرا روزه تنها در ماه رمضان واجب شده و در ماههاى ديگر واجب نشده است؟ در جواب گفته مى شود: چون ماه رمضان ماهى است كه خداوند قرآن را در آن نازل كرده و در اين ماه، حق و باطل را جدا كرده است. همان طور كه خداوند فرموده {شهر رمضان الذى أنزل فيه القرآن هدًى للناس و بينات من الهدى و الفرقان}. در اين ماه حضرت محمد(ص) پيامبر شد و شب قدر در اين ماه است، شبى كه از هزار ماه بهتر است ... }.

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 4 - 9

9- { عن أبى عبداللّه ( ع ) : . . . إذا كانت ليلة ثلاث و عشرين ( من رمضان ) { فيها يفرق كلّ أمر حكيم } . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده است: . ..هرگاه شب بيست سوم رمضان فرا رسد، هر كار با حكمتى فيصله مى يابد}... .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 1 - 10،11،12

10 - { عن اسحاق بن عمار عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : سمعته يقول و ناس يسألونه و يقولون إنّ الأرزاق تقسم ليلة النصف من شعبان فقال : لا و اللّه ما ذلك إلاّ فى ليلة تسع عشرة من شهر رمضان و احدى و عشرين و ثلاث و عشرين فإنّ فى ليلة تسع عشرة يلتقى الجمعان و فى ليلة احدى و عشرين يفرق كلّ أمر حكيم و فى ليلة ثلاث و عشرين يمضى ما أراد اللّه جلّ جلاله ذلك و هى ليلة القدر التى قال اللّه : { خير من ألف شهر } ;

اسحاق بن عمار گويد: شنيدم كه امام صادق(ع)، در جواب مردمى كه از او سؤال مى نمودند و مى گفتند: ارزاق در شب نيمه شعبان تقسيم مى شود، فرمود: سوگند به خداوند، چنين نيست، آن تقسيم انجام نمى گيرد مگر در شب نوزدهم ماه رمضان، شب بيست ويكم و شب بيست و سوم; زيرا در شب نوزدهم دو مجموعه [از چيزهايى كه بايد مقدم افتد يا مؤخر افتد ]فراهم مى گردد و در شب بيست و يكم، هر امرى

كه محكم و به هم پيوسته باشد، جدا و تنظيم مى شود و شب بيست و سوم آنچه خداوند جلّ جلاله اراده فرموده، تنفيذ و اجرا مى گردد و آن شب قدر است كه خداوند [درباره آن ]فرموده: خير من ألف شهر}.

11 - { عن زرارة عن أبى جعفر ( ع ) قال : سألته عن ليلة القدر قال : هى احدى و عشرين أو ثلاث و عشرين ;

زراره گويد: از امام باقر(ع) از شب قدر سؤال كردم، حضرت فرمود: شب قدر شب بيست و يكم يا شب بيست و سوم است}.

12 - { عن ابن عمر قال : قال رسول اللّه ( ص ) : التمسوا ليلة القدر ليلة سبع و عشرين ;

از ابن عمر روايت شده كه رسول خدا(ص) فرمود: شب قدر را در شب بيست و هفتم بخواهيد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 5 - 5

5 - سرشار بودن شب قدر از سلامتى ، تا پايان سپيده دم ادامه دارد .

سل_م هى حتّى مطلع الفجر

حرف {حتّى} _ كه براى بيان انتهاى غايت است _ دلالت دارد كه نكته قبل، شامل زمان طلوع فجر نيز مى شود.

ويژگيهاى شب قدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 4 - 1،2

1- شب قدر ، شب تقدير ، تدبّر و تثبيت امور هستى

فيها يفرق كلّ أمر حكيم

واژه {يفرق} ممكن است ناظر به معناى حل و تثبيت امور باشد.

2- شب قدر ، شب ترسيم تفصيلى امور مجمل و حقايق بسيط

فيها يفرق كلّ أمر حكيم

برداشت ياد شده بنابراين كه نكته است

كه از واژه {يفرق}، معناى تجزيه و تفصيل اراده شده باشد; زيرا امور اين جهان داراى دو مرحله است: مرحله اجمال و ابهام كه از آن تعبير به {حكيم} شده و مرحله تفصيل و بسط كه از آن تعبير به {يفرق} شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 2 - 1

1 - ابزار شناخت ويژگى هاى شب قدر ، در اختيار همگان نيست .

و ما أدريك ما ليلة القدر

مخاطب در {ما أدراك}، هر شخصى است كه آيه شريفه را بخواند و يا بشنود.

شبهه از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

شبهه

آثار شبهه افكنى در دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 16 - 13

13 - تلاش در جهت ايجاد ترديد در باور هاى دينى مسلمانان ، موجب خشم و عذاب الهى است .

و الذين يحاجّون فى اللّه . .. عليهم غضب و لهم عذاب شديد

آثار شبهه افكنى در مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 16 - 13

13 - تلاش در جهت ايجاد ترديد در باور هاى دينى مسلمانان ، موجب خشم و عذاب الهى است .

و الذين يحاجّون فى اللّه . .. عليهم غضب و لهم عذاب شديد

آثار شبهه افكنى كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 9 - 3

3 - تأثيرپذيرى مردمان كم عقل و ضعيف الرأى ، از سخنان انكارآميز كافران مكه عليه موضوع رستاخيز و روز جزا

إنّكم لفى قول مختلف . يؤفك عنه من أُفك

ضمير در {عنه} مى تواند به {قول

مختلف} بازگردد. در اين صورت {عن} تعليليه بوده و جمله {يؤفك...} صفت براى {قول} مى باشد; يعنى، {يؤفك بسببه...}.

القاى شبهه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 75 - 6،11

6 _ اشراف كفرپيشه قوم ثمود براى ايجاد ترديد در مؤمنان ، از باور و اطمينان آنان به رسالت صالح پرسش كردند .

قال الملأ . .. أتعلمون أن صلحاً مرسل من ربه

11 _ تلاش تبليغاتى كفرپيشگان قوم ثمود براى ايجاد شك در رسالت صالح ، تلاشى بى ثمر بود .

قالوا إنا بما ارسل به مؤمنون

القاى شبهه در آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 68 - 1

1 _ برخى مشركان و مخالفان پيامبر(ص) با ياوه گويى در صدد مغالطه و ايجاد شبهه در مورد آيات قرآن و ديگر آيات الهى بودند.

و إذا رأيت الذين يخوضون فى ءايتنا

طبرسى (ره) درباره معنى خوض مى گويد: {الخوض التخليط فى المفاوضة على سبيل اللعب و العبث و ترك التفهم و التبيين}. يعنى خوض خلط كردن در گفتگو براى بازى و بيهوده گويى است، نه براى فهم و روشن شدن حقيقت.

القاى شبهه در احكام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 121 - 8

8 _ القاى شبهات واهى عليه احكام الهى از فعاليتهاى شياطين است.

إن الشيطين ليوحون إلى أوليائهم

القاى شبهه در دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 137 - 1،11

1 _ فرزند كشى و قربانى براى شريكان پندارى خداوند، از سنتهاى زشت مشركان عصر جاهليت

بوده است.

ساء ما يحكمون. و كذلك زين لكثير من المشركين قتل أولدهم

در آيه شريفه تزيين كشتن فرزندان به {شركاء} نسبت داده نشده، لذا محتمل است مراد قربانى كردن فرزندان براى بتها باشد، گر چه اعراب جاهلى به انگيزه هاى ديگرى نيز، مانند فقر، عار از دختر داشتن و . .. فرزندان خود را مى كشتند.

11 _ شريكان موهوم خداوند با تزيين اعمال ناروا موجبات هلاكت و سردرگمى و اشتباه در دين را براى مشركان فراهم مى سازند.

و كذلك زين . .. ليردوهم و ليلبسوا عليهم دينهم

{ردى} به معناى هلاكت و {لبس} به معناى اشتباه است.

القاى شبهه در قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 68 - 1

1 _ برخى مشركان و مخالفان پيامبر(ص) با ياوه گويى در صدد مغالطه و ايجاد شبهه در مورد آيات قرآن و ديگر آيات الهى بودند.

و إذا رأيت الذين يخوضون فى ءايتنا

طبرسى (ره) درباره معنى خوض مى گويد: {الخوض التخليط فى المفاوضة على سبيل اللعب و العبث و ترك التفهم و التبيين}. يعنى خوض خلط كردن در گفتگو براى بازى و بيهوده گويى است، نه براى فهم و روشن شدن حقيقت.

اهميت شبهه زدايى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 143 - 3

3 _ لزوم زدودن شبهات و مبارزه با خرافات، از طريق تبيين و توضيح كامل

ثمنية ازوج من الضأن اثنين

ذكر تفصيلى مصاديق هشتگانه چهارپايان با ترسيم صورتهاى گوناگون آن شايد به منظور قلع شبهه و تخريب كامل بنيان آن باشد.

اهميت شبهه زدايى از دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

1 - بقره - 2 - 78 - 12

12 - زدودن خيالات و توهمات واهى درباره مسائل دينى ، شرط اساسى براى ايجاد زمينه هاى ايمان واقعى در مردم

أفتطمعون أن يؤمنوا لكم . .. و منهم أميون لايعلمون الكتب إلا أمانى

جمله هاى فوق (أفتطمعون . ..) حاوى اين معناست كه تا مردم به خيالات واهى، به عنوان مسائل دينى دل خوش كرده اند، انتظار ايمان از آنان نا به جاست. بنابراين آيات ياد شده اشاره به اين نكته دارد كه: داعيان اسلام و قرآن بايد تلاش كنند خيالات واهى را از مردم بزدايند تا زمينه ايمان در آنان فراهم شود.

اهميت شبهه شناسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 142 - 8

8 - مبلغان دين بايد از شبهات و اشكالات مخالفان مطلع بوده و پاسخ آنها را به شايستگى بدانند .

سيقول . .. ما وليهم عن قبلتهم ... قل للّه المشرق و المغرب

از اينكه خداوند پيامبر را از شبهات مخالفان - پيش از القاى آنها - آگاه مى سازد و پاسخ آنان را به وى مى آموزد، مى توان به برداشت فوق دست يافت.

بى تأثيرى شبهه افكنى شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 54 - 1

1 - زدوده شدن شبهات شيطانى از چهره آيات وحى به اراده خداوند ، به اين دليل بود تا كسانى كه از نعمت معرفت و دانش برخوردار بودند ، به حقانيت آن پى ببرند و با آرامش خاطر ، به آن ايمان بياورند .

فينسخ اللّه ما يلقى الشيط_ن . .. و

ليعلم الذين أُوتوا العلم ... فتخبت له قلوبهم

ضمير در {أنّه الحق} به قرآن باز مى گردد كه در آيه 52 از آن ذكر ضمنى به ميان آمده است. {إخبات} (مصدر {تخبت}) مشتق از {خَبْت} است. {خَبْت} به زمين وسيع و هموارى گفته مى شود كه بى فراز و نشيب است. {قلب مخبت}; يعنى، قلبى كه مطمئن آرام و بى اضطراب و ترديد است. آيه ياد شده تعليل براى جمله {فينسخ اللّه ما يلقى الشيطان...} است; يعنى، خداوند شبهه هاى شيطان را از آيات وحى مى زدايد، تا كسانى كه از نعمت دانش برخورداراند، بدانند كه قرآن حق بوده و از جانب پروردگار نازل شده است و دل هايشان به آن مطمئن شود و آرام گيرد.

پاسخ به شبهه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 217 - 34

34 _ لزوم پاسخگويى به تبليغات و شُبهات دشمن و مقابله مناسب در برابر آنان

يسئلونك عن الشهر الحرام قتال فيه قل قتال فيه كبير

وقوع قتل از سوى مسلمانان در ماه حرام، موجب اعتراض و تبليغات دشمنان دين گرديد. قرآن در عين تحريم قتل در ماه حرام، با بيان اعمال خلاف مشركان، تبليغات دشمن را خنثى كرد.

تأثير شبهه افكنى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 119 - 2

2 _ برخى از مسلمانان صدر اسلام به جهت شبهه هاى ايجاد شده مشركان از خوردن ذبيحه با نام خدا خوددارى مى كردند.

فكلوا مما ذكر اسم الله . .. و ما لكم ألا تأكلوا

لحن عتاب گونه آيه چنين مى نماياند كه بر اثر تبليغات كافران

و سخنان فريبنده آنان برخى از مسلمانان از خوردن ذبيحه حلال خوددارى مى كردند.

ترك شبهه افكنى در معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 5 - 2

2 - لزوم پرهيز از انكار معاد و تشكيك و شبهه افكنى درباره آن

ثمّ كلاّ

تهديد شبهه افكنان در معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 17 - 6

6 - صحنه داورى در قيامت ، تهديدى گريزناپذير براى منكران معاد و شبهه افكنان در حقانيّت آن

عمّ يتساءلون . .. إنّ يوم الفصل كان ميق_تًا

رفع شبهه از حقانيت قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 17 - 15،17

15_ لزوم زدودن شك و شبهه از خويشتن در باره راستى و درستى قرآن

فلاتك فى مرية منه

مراد از ضمير در {منه} قرآن است و مخاطب جمله {فلاتك . ..} تك تك انسانهاست.

17_ درخواست بصيرت از خداوند ، توجه به قرآن و حقايق مطرح شده در آن و مطالعه تورات ، راه هاى زدودن شك و شبهه درباره حقانيت قرآن است .

أفمن كان على بيّنة . .. فلاتك فى مرية منه

روشن است كه شك و شبهه، همانند علم و يقين كه از امور قلبى است، با امر و نهى قابل ايجاد و رفع نيست. بنابراين جمله {فلاتك فى مرية منه} (در حقانيت قرآن شك نداشته باش) ارشاد به فراهم آوردن زمينه هايى است كه مايه برطرف شدن شك مى شود و آنها همان حقايقى است كه در صدر آيه، بيان شده است.

رفع شبهه از قرآن

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 52 - 6،8

6 - زدوده شدن شبهات شيطانى از آيات تلاوت شده توسط پيامبران و استوار گشتن آن به اراده خداوند

فينسخ اللّه ما يلقى الشيط_ن ثمّ يحكم اللّه ءاي_ته

{نسخ} (مصدر {ينسخ}) به معناى ازاله، ابطال و زدودن است. {ما} (مفعول {ينسخ}) كنايه از شبهاتى است كه شيطان به هنگام تلاوت آيات الهى توسط پيامبران، در آنها مى نهاد. {احكام} نيز به معناى استوار كردن است. بنابراين معناى جمله فوق چنين مى شود: آن گاه خداوند شبهات شيطانى را مى زدود و آيات خود را پس از سست و لرزان شده با آن شبهات، محكم و استوار مى ساخت.

8 - آزاد گذاشتن شيطان براى ايجاد شبهه پيرامون آيات وحى از يك سو و زدودن شبهه و تثبيت آيات از سوى ديگر ، جلوه اى از علم و حكمت خداوند

ألقى الشيط_ن . .. و اللّه عليم حكيم

رفع شبهه در تبليغ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 33 - 6

6 _ ارائه راه حق و تفسير حقيقت ، در برابر سخنان باطل و شبهه انگيز ، شيوه پسنديده در تبليغ و ارائه تعاليم دين

و لايأتونك بمثل إلاّ جئن_ك بالحقّ و أحسن تفسيرًا

روش رفع شبهه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 66 - 3

3 - بيان شبهه و القاى آن ، جهت آمادگى براى ابطال و رفع شبهه ، مجاز است .

قال بل ألقوا فإذا

موسى(ع) مى توانست با انتخاب شروع، بساط كار ساحران را برچيده و اساساً اجازه كار

را به آنان ندهد; ولى رخصت او در اِعمال سحر ساحران، بدان جهت بود تا شبهه اى را كه فرعون القا كرده بود (فلنأتينّك. ..) ابطال كند و حقانيت خود را نشان دهد. اين اجازه، نشانگر اين نكته است كه اجازه بيان شبهات براى پاسخ گويى به آن اشكالى ندارد; بلكه مطلوب است.

زمينه شبهه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 60 - 6

6 _ كيفيّت خلقت عيسى و دروغ پردازى هاى نصارا در مورد آن ، زمينه ايجاد شبهه

فلا تكن من الممترين

آنچه مى تواند براى مخاطبين قرآن در مورد حضرت مسيح، ترديد ايجاد كند، همان خلقت استثنايى آن حضرت است كه با توجّه به {انّ مثل . .. }، اين شبهه از بين مى رود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 17 - 28

28 _ خلقت ويژه حضرت مسيح ( ع ) ، نبايد موجب پيدايش شبهه الوهيت در مورد وى گردد .

لقد كفر الذين . .. يخلق ما يشاء

گويا جمله {يخلق ما يشاء}، در رد پندار كسانى است كه به خاطر نحوه خاص آفرينش حضرت مسيح(ع)، قائل به الوهيت وى شدند.

سرزنش شبهه افكنى در آخرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 2 - 4

4 - { سؤال برانگيز } جلوه دادن حوادث جهان آخرت ، كارى ناشايست است .

عمّ يتساءلون . عن النبأ العظيم

سرزنش شبهه افكنى درباره محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 45 - 2

2- شبهه

اندازى درباره معاد و پيامبرى رسول اكرم ( ص ) ، عملى زشت و نكوهيده است .

و أقسموا بالله جهد أيم_نهم لايبعث الله من يموت . .. و ما أرسلنا من قبلك إلاّ رجا

{سيّئات} (جمع سيّئة) به معناى هر عمل زشت است و مراد از {السيّئات} در آيه _ به قرينه {فأصابهم سيّئات ما عملوا} _ مى تواند شبهاتى باشد كه در آيات قبل از سوى مشركان مطرح شده بود.

سرزنش شبهه افكنى معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 45 - 2

2- شبهه اندازى درباره معاد و پيامبرى رسول اكرم ( ص ) ، عملى زشت و نكوهيده است .

و أقسموا بالله جهد أيم_نهم لايبعث الله من يموت . .. و ما أرسلنا من قبلك إلاّ رجا

{سيّئات} (جمع سيّئة) به معناى هر عمل زشت است و مراد از {السيّئات} در آيه _ به قرينه {فأصابهم سيّئات ما عملوا} _ مى تواند شبهاتى باشد كه در آيات قبل از سوى مشركان مطرح شده بود.

شبهه افكنان معاد در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 5 - 5

5 - شبهه افكنان در مورد معاد ، پاسخ خود را تنها با مشاهده قيامت خواهند يافت .

يتساءلون . .. ثمّ كلاّ سيعلمون

شبهه افكنى اقوام پيشين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 10 - 28

28- اقوام كافر پيشين ، ضمن طرح شبهاتى در مقابل دعوت روشن انبيا ، از آنان خواستار دليلى قاطع و روشن ( معجزه ) بودند .

إن أنتم إلاّ بشر

مثلنا . .. فأتونا بسلط_ن مبين

شبهه افكنى امت ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 36 - 4

4 - تشكيك در حقايق الهى ، داراى پيشينه در تاريخ امت هاى حق ستيز

و لقد أنذرهم . .. فتماروا بالنّذر

شبهه افكنى حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 36 - 4

4 - تشكيك در حقايق الهى ، داراى پيشينه در تاريخ امت هاى حق ستيز

و لقد أنذرهم . .. فتماروا بالنّذر

شبهه افكنى در انذارهاى لوط(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 36 - 2

2 - روى آوردن قوم لوط ، به جدال و تشكيك نسبت به انذار ها ; بجاى حق پذيرى

و لقد أنذرهم . .. فتماروا بالنّذر

شبهه افكنى در درباره خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 45 - 9

9- ايجاد شبهه در ذهن مردم درباره خدا ، معاد و پيامبر ( ص ) ، از راه كار هاى بسيار زشت مشركان جهت بازداشتن پيامبر ( ص ) از هدف خويش

قالوا لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شىء . .. و أقسموا بالله ... لايبعث الله من

اين برداشت بنابر صفت بودن {سيئات} براى مصدر محذوفى كه مفعول مطلق فعل {مكروا} بوده، مى باشد. بنابراين مراد از مكرهاى بد و سوء همين نكته هايى است كه از سوى مشركان در باره خدا، معاد و پيامبر(ص) گفته مى شد.

شبهه افكنى در دين

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 36 - 4

4 - تشكيك در حقايق الهى ، داراى پيشينه در تاريخ امت هاى حق ستيز

و لقد أنذرهم . .. فتماروا بالنّذر

شبهه افكنى در قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 52 - 8

8 - آزاد گذاشتن شيطان براى ايجاد شبهه پيرامون آيات وحى از يك سو و زدودن شبهه و تثبيت آيات از سوى ديگر ، جلوه اى از علم و حكمت خداوند

ألقى الشيط_ن . .. و اللّه عليم حكيم

شبهه افكنى در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 18 - 8

8 - تشكيك در برپايى قيامت ، نشانگر گمراهى عميق انسان

ألا إنّ الذين يمارون فى الساعة لفى ضل_ل بعيد

شبهه افكنى در معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 45 - 9

9- ايجاد شبهه در ذهن مردم درباره خدا ، معاد و پيامبر ( ص ) ، از راه كار هاى بسيار زشت مشركان جهت بازداشتن پيامبر ( ص ) از هدف خويش

قالوا لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شىء . .. و أقسموا بالله ... لايبعث الله من

اين برداشت بنابر صفت بودن {سيئات} براى مصدر محذوفى كه مفعول مطلق فعل {مكروا} بوده، مى باشد. بنابراين مراد از مكرهاى بد و سوء همين نكته هايى است كه از سوى مشركان در باره خدا، معاد و پيامبر(ص) گفته مى شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 1 - 2

2

- كافران عصر بعثت ، وعده معاد را ، به تمسخر گرفته و درباره حقايق آن پرسش ها و شبهه هايى بر سر زبان ها مى انداختند .

عمّ يتساءلون

تهديد پرسشگران با جمله {سيعلمون} _ در آيات بعد _ اين احتمال را تقويت مى كند كه هدف آنان از پرسش ها، كشف حقيقت نبود; بلكه آنان در پى ايجاد سؤال و شبهه در ذهن ديگران و طعنه و كنايه زدن به وعده معاد بودند.

شبهه افكنى در مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 71 - 5

5 - تلاش كافران براى ايجاد شبهه و ترديد در مؤمنان نسبت به باورهايشان

و يقولون متى ه_ذا الوعد إن كنتم ص_دقين

تعبير {إن كنتم صادقين} به صيغه جمع، نشان مى دهد كه روى سخن كافران با مؤمنان بوده است نه صرفاً پيامبر(ص). بنابراين بيان اين سؤالات، مى تواند به منظور به بن بست كشاندن اهل ايمان طرح شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 25 - 5

5 - تلاش كافران ، براى ايجاد شبهه و ترديد در باور هاى مؤمنان

و يقولون متى ه_ذا الوعد إن كنتم ص_دقين

تعبير {إن كنتم صادقين} _ به صيغه جمع _ نشان مى دهد كه روى سخن كافران، با مؤمنان بوده است; نه صرفاً پيامبراسلام(ص). بنابراين طرح اين پرسش ها، مى تواند براى به بن بست كشاندن اهل ايمان و ايجاد تهديد در باورهاى آنان صورت گرفته باشد.

شبهه افكنى درباره محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 45 - 9

9- ايجاد

شبهه در ذهن مردم درباره خدا ، معاد و پيامبر ( ص ) ، از راه كار هاى بسيار زشت مشركان جهت بازداشتن پيامبر ( ص ) از هدف خويش

قالوا لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شىء . .. و أقسموا بالله ... لايبعث الله من

اين برداشت بنابر صفت بودن {سيئات} براى مصدر محذوفى كه مفعول مطلق فعل {مكروا} بوده، مى باشد. بنابراين مراد از مكرهاى بد و سوء همين نكته هايى است كه از سوى مشركان در باره خدا، معاد و پيامبر(ص) گفته مى شد.

شبهه افكنى رهبران ظالم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 124 - 12

12 _ القاى شبهات و بهانه جويى در برابر آيات الهى و رسالت رسولان او، از مكرهاى سردمداران مجرم بوده است.

أكبر مجرميها ليمكروا . .. لن نؤمن حتى نؤتى ... بما كانوا يمكرون

يادآور شدن اشكال تراشيهاى سردمداران كفر، پس از ذكر مكر و فريبكارى آنان، مى تواند بيان مصداقى بارز براى مكر و فريب آنان باشد.

شبهه افكنى شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 52 - 4،7،8

4 - شبهه آفرينى شيطان به هنگام تلاوت آيات الهى توسط پيامبران براى مردم

و ما أرسلنا من قبلك من رسول و لانبىّ إلاّ إذا تمنّى ألقى الشيط_ن فى أُمنيّته

7 - شبهه آفرينى شيطان به هنگام تلاوت آيات قرآن توسط پيامبر اسلام ( ص ) براى مردم

و ما أرسلنا . .. ألقى الشيط_ن فى أُمنيّته

8 - آزاد گذاشتن شيطان براى ايجاد شبهه پيرامون آيات وحى از يك سو و زدودن شبهه و تثبيت

آيات از سوى ديگر ، جلوه اى از علم و حكمت خداوند

ألقى الشيط_ن . .. و اللّه عليم حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 62 - 2

2 - تلاش شيطان ، براى ايجاد شك و ترديد در اعتقاد به قيامت

فلاتمترنّ بها . .. و لايصدّنّكم الشيط_ن

شبهه افكنى علماى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 79 - 16

16 - { و قيل كتابتهم بأيديهم انهم عمدوا إلى التوراة و حرفوا صفة النبى ( ص ) ليوقعوا الشك بذلك للمستضعفين من اليهود و هو المروى عن ابى جعفر ( ع ) . . . ;

از امام باقر(ع) روايت شده كه: {علماى يهود به سراغ تورات رفتند و اوصاف حضرت محمد(ص) را در آن تغيير دادند تا به اين وسيله در دل مستضعفان فكرى يهود، شك ايجاد كنند}.

شبهه افكنى عليه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 42 - 2

2 - كافران ، در انديشه ايجاد وقفه در روند گسترش دين ، با طرح مسائل بى اساس عليه پيامبر ( ص )

أم يريدون كيدًا

در آيات پيشين، سخن از اتهام هاى مشركان عليه پيامبر(ص) و بررسى علل آن اتهام ها بود. در ادامه اين بررسى، خداوند به انديشه ناسالم و مكرآلود كافران اشاره مى كند كه آنچه آنان مى گويند، ناشى از ابهام شخصيت پيامبر(ص) نيست; بلكه دقيقاً ترفندى خائنانه است.

شبهه افكنى فاسدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 223 - 3

3

- تلاش خطاكاران فاسد ، براى شايعه پراكنى و القاى باور هاى دروغين خود به مردم

كلّ أفّاك أثيم . يلقون السمع و أكثرهم ك_ذبون

ضماير جمع در آيه ياد شده، همگى مى تواند به {كلّ أفّاك} باز گردد و {السمع} نيز مصدر به معناى مفعول باشد; يعنى، {يلقى ه_ؤلاء المنحرفون مسموعاتهم على الناس و الحال أنّ أكثرهم كاذبون فيما يلقونه; اين دسته از كژانديشان، شنيده هاى خود را در ميان مردم مى پراكنند، در حالى كه بيشتر آنان جز دروغ به خورد مردم نمى دهند}.

شبهه افكنى فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 49 - 4

4 - فرعون با اظهار بى اطلاعى از پروردگار موسى و هارون ، ركن اصلى پيام هاى آنان را زير سؤال برد .

إنّا رسولا ربّك . .. أُوحى إلينا ... فمن ربّكما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 51 - 2

2 - فرعون با مطرح ساختن شرك ربوبى اقوام گذشته ، براى موسى ( ع ) به استبعاد و القاى شبهه در مورد توحيد ربوبى پرداخت .

قال فما بال القرون الأُولى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 38 - 2

2 - فرعون ، درباره خداى مورد ادعاى موسى اظهار ترديد كرد .

و قال فرعون . .. ما علمت لكم من إل_ه غيرى

شبهه افكنى قوم لوط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 36 - 2

2 - روى آوردن قوم لوط ، به جدال و تشكيك نسبت به انذار

ها ; بجاى حق پذيرى

و لقد أنذرهم . .. فتماروا بالنّذر

شبهه افكنى كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 16 - 3

3 - لزوم حراست از دين و آيين الهى در برابر شبهه افكنى ها و فشار هاى كافران

فلايصدّنك عنها من لايؤمن بها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 71 - 5

5 - تلاش كافران براى ايجاد شبهه و ترديد در مؤمنان نسبت به باورهايشان

و يقولون متى ه_ذا الوعد إن كنتم ص_دقين

تعبير {إن كنتم صادقين} به صيغه جمع، نشان مى دهد كه روى سخن كافران با مؤمنان بوده است نه صرفاً پيامبر(ص). بنابراين بيان اين سؤالات، مى تواند به منظور به بن بست كشاندن اهل ايمان طرح شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 9 - 1

1- حمايت خداوند از پيامبر ( ص ) ، با ارائه رهنمود به آن حضرت در قبال تشكيك كافران

أم يقولون افتريه . .. قل ما كنت بدعًا من الرسل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 42 - 2

2 - كافران ، در انديشه ايجاد وقفه در روند گسترش دين ، با طرح مسائل بى اساس عليه پيامبر ( ص )

أم يريدون كيدًا

در آيات پيشين، سخن از اتهام هاى مشركان عليه پيامبر(ص) و بررسى علل آن اتهام ها بود. در ادامه اين بررسى، خداوند به انديشه ناسالم و مكرآلود كافران اشاره مى كند كه آنچه آنان مى گويند، ناشى از ابهام شخصيت پيامبر(ص) نيست; بلكه دقيقاً

ترفندى خائنانه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 49 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور بيان حقايق مربوط به قيامت و پاسخ گويى به شبهات القا شده از سوى منكران آن

أءنّا لمبعوثون . .. قل إنّ الأوّلين و الأخرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 25 - 5

5 - تلاش كافران ، براى ايجاد شبهه و ترديد در باور هاى مؤمنان

و يقولون متى ه_ذا الوعد إن كنتم ص_دقين

تعبير {إن كنتم صادقين} _ به صيغه جمع _ نشان مى دهد كه روى سخن كافران، با مؤمنان بوده است; نه صرفاً پيامبراسلام(ص). بنابراين طرح اين پرسش ها، مى تواند براى به بن بست كشاندن اهل ايمان و ايجاد تهديد در باورهاى آنان صورت گرفته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 1 - 2

2 - كافران عصر بعثت ، وعده معاد را ، به تمسخر گرفته و درباره حقايق آن پرسش ها و شبهه هايى بر سر زبان ها مى انداختند .

عمّ يتساءلون

تهديد پرسشگران با جمله {سيعلمون} _ در آيات بعد _ اين احتمال را تقويت مى كند كه هدف آنان از پرسش ها، كشف حقيقت نبود; بلكه آنان در پى ايجاد سؤال و شبهه در ذهن ديگران و طعنه و كنايه زدن به وعده معاد بودند.

شبهه افكنى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 223 - 3

3 - تلاش خطاكاران فاسد ، براى شايعه پراكنى و القاى باور هاى

دروغين خود به مردم

كلّ أفّاك أثيم . يلقون السمع و أكثرهم ك_ذبون

ضماير جمع در آيه ياد شده، همگى مى تواند به {كلّ أفّاك} باز گردد و {السمع} نيز مصدر به معناى مفعول باشد; يعنى، {يلقى ه_ؤلاء المنحرفون مسموعاتهم على الناس و الحال أنّ أكثرهم كاذبون فيما يلقونه; اين دسته از كژانديشان، شنيده هاى خود را در ميان مردم مى پراكنند، در حالى كه بيشتر آنان جز دروغ به خورد مردم نمى دهند}.

شبهه افكنى مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 109 - 12

12 - يهود و نصارا با بهانه قرار دادن نسخ اديان و نسخ برخى از آيات قرآن ، در صدد ايجاد شبهه در اذهان مسلمانان بودند .

ما ننسخ من ءاية . .. أم تريدون أن تسئلوا رسولكم ... ودّ كثير من أهل الكتب

بيان تلاش اهل كتاب براى مرتد ساختن مسلمانان پس از مطرح ساختن پرسشها و درخواستهاى نابه جا درباره نسخ و بيان اثر سوء آن در خواستها (تبديل شدن ايمان به كفر)، گوياى اين است كه: اهل كتاب در صدد بودند مسلمانان را درباره نسخ به شبهه اندازند و آنان رادر ايمانشان به پيامبر(ص) دچار ترديد كنند.

شبهه افكنى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 68 - 1

1 _ برخى مشركان و مخالفان پيامبر(ص) با ياوه گويى در صدد مغالطه و ايجاد شبهه در مورد آيات قرآن و ديگر آيات الهى بودند.

و إذا رأيت الذين يخوضون فى ءايتنا

طبرسى (ره) درباره معنى خوض مى گويد: {الخوض التخليط فى المفاوضة على سبيل اللعب و العبث و

ترك التفهم و التبيين}. يعنى خوض خلط كردن در گفتگو براى بازى و بيهوده گويى است، نه براى فهم و روشن شدن حقيقت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 18 - 7

7 - مجادله و تشكيك مستمر مشركان ، نسبت به برپايى قيامت

إنّ الذين يمارون فى الساعة لفى ضل_ل بعيد

{ممارات} (مصدر {يمارون}) به معناى اصرار بر جدال است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 13 - 4

4- موحدان راستين ، همواره مواجه با ترديد ها و تشكيك هاى عوامل شرك

إنّ الذين قالوا ربّنا اللّه ثمّ استق_موا

از ملاحظه نسبت ميان {قالوا ربّنا اللّه} و {ثمّ استقاموا}، استفاده مى شود كه اقرار و اعتراف به توحيد، همواره مواجه با ضديت هايى است كه شخص يكتاپرست بايد با آنها مبارزه كرده و استقامت ورزد. آن عوامل ضد توحيدى، يا اعتقادى است كه منتهى به {شرك} مى شود و يا عملى است كه منتهى به گناه مى گردد.

شبهه افكنى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 109 - 12

12 - يهود و نصارا با بهانه قرار دادن نسخ اديان و نسخ برخى از آيات قرآن ، در صدد ايجاد شبهه در اذهان مسلمانان بودند .

ما ننسخ من ءاية . .. أم تريدون أن تسئلوا رسولكم ... ودّ كثير من أهل الكتب

بيان تلاش اهل كتاب براى مرتد ساختن مسلمانان پس از مطرح ساختن پرسشها و درخواستهاى نابه جا درباره نسخ و بيان اثر سوء آن در خواستها (تبديل شدن ايمان به كفر)، گوياى اين است

كه: اهل كتاب در صدد بودند مسلمانان را درباره نسخ به شبهه اندازند و آنان رادر ايمانشان به پيامبر(ص) دچار ترديد كنند.

عوامل رفع شبهه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 87 - 11

11 _ توجه به راستگويى مطلق خداوند ، برطرف كننده هر گونه ترديد در تحقق قيامت

ليجمعنّكم الى يوم القيمة لا ريب فيه و من اصدق من اللّه حديثا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 4 - 6

6_ توجه و باور به قدرت مطلق خدا ، زداينده هرگونه شبهه درباره معاد و برپايى قيامت

إلى الله مرجعكم و هو على كل شىء قدير

هدف از بيان قدرت خداوند ، پس از طرح مسأله معاد و روز قيامت ، اين است كه انسانها را متوجه قدرت همه جانبه خدا كند تا مبادا در تحقق يافتن قيامت _ كه پذيرش آن براى نوع انسانها مشكل است _ ترديد كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 9 - 12

12- تفكر در چگونگى آفرينش انسان زداينده هرگونه ترديد در حاكميت اراده و قدرت خدا بر اسباب و علل طبيعت

هو علىَّ هيّن و قد خلقتك من قبل و لم تك شيئًا

عوامل رفع شبهه از قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 68 - 3

3 - تأمل در آيات قرآن ، زداينده هر گونه ترديد در الهى و آسمانى بودن آن

أفلم يدّبّروا القول

عوامل زوال شبهه در معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 -

بقره - 2 - 29 - 13

13 _ باور به علم مطلق خدا و قدرت گسترده و همه جانبه او ، زايل كننده هر گونه شبهه در راستى و درستى تحقق معاد و زنده شدن مردگان

ثم يحييكم ثم إليه ترجعون. هو الذى خلق ... و هو بكل شىء عليم

جمله {هو الذى . .. سبع سماوات} اشاره به قدرت بى انتهاى خداوند دارد و جمله {و هو بكل شىء عليم} حاكى از علم مطلق الهى است. از هدفهاى بيان قدرت و علم همه جانبه خداوند - پس از بيان معاد و زنده كردن مردگان (ثم يحييكم ثم إليه ترجعون) - بر طرف كردن هرگونه شبهه در راستى و درستى آن مى باشد.

عوامل شبهه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 42 - 1

1 - خداوند از بنى اسرائيل خواست تا حق و باطل را به هم نياميخته و با ارائه باطل ها ، حق را بر مردم مشتبه نكنند .

و لاتلبسوا الحق بالبطل

{لبس} (مصدر لاتلبسوا) به معناى: آميختن و نيز مشتبه كردن است. بر اساس معناى اول {باء} در {بالباطل} براى تعديه و بر اساس معناى دوم {با}ى استعانت خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 114 - 11

11 _ ايمان نياوردن اهل كتاب به پيامبر(ص) و مخالفت آنان با حضرت، امرى شبهه افكن در دلهاى مردم بوده است.

و الذين ءاتينهم الكتب يعلمون أنه منزل من ربك بالحق فلا تكونن من الممترين

ظاهراً آيه شريفه در مقام رفع ترديدى است كه از ناحيه ايمان نياوردن اهل كتاب در دلهاى برخى

ايجاد مى گشت. با اين بيان كه آنان حقانيت قرآن را مى دانند، ولى به جهت ديگرى آن را انكار مى كنند، پس مسلمانان نبايد به سبب ايمان نياوردن آنان به خود شك راه دهند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 118 - 7

7 _ ترديد افكنى درباره حليت حيوانى كه با نام خدا ذبح شده باشد، از محورهاى تبليغاتى عليه اسلام و پيامبر(ص) در مكه بوده است.

و إن تطع أكثر من فى الأرض . .. فكلوا مما ذكر اسم الله عليه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 119 - 2،15

2 _ برخى از مسلمانان صدر اسلام به جهت شبهه هاى ايجاد شده مشركان از خوردن ذبيحه با نام خدا خوددارى مى كردند.

فكلوا مما ذكر اسم الله . .. و ما لكم ألا تأكلوا

لحن عتاب گونه آيه چنين مى نماياند كه بر اثر تبليغات كافران و سخنان فريبنده آنان برخى از مسلمانان از خوردن ذبيحه حلال خوددارى مى كردند.

15 _ هواى نفس موجب خدشه و تشكيك در احكام حلال و حرام خداوند مى شود.

و ما لكم ألا تأكلوا . .. و إن كثيرا ليضلون بأهوائهم بغير علم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 121 - 8

8 _ القاى شبهات واهى عليه احكام الهى از فعاليتهاى شياطين است.

إن الشيطين ليوحون إلى أوليائهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 137 - 10

10 _ تزيين اعمال زشت، از ترفندهاى گمراهگران براى به هلاكت افكندن مردم و

به اشتباه انداختن آنها در دين

و كذلك زين . .. ليردوهم و ليلبسوا عليهم دينهم

عوامل شبهه افكنى در دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 18 - 9

9 - ترديدافكندن درباور هاى دينى ، نتيجه گمراهى عميق انسان

ألا إنّ الذين يمارون

با توجه به معناى {يمارون} (مجادله اى كه در آن شك و ترديد باشد) برداشت بالا به دست مى آيد. (مفردات راغب).

فلسفه رفع شبهه از قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 54 - 1

1 - زدوده شدن شبهات شيطانى از چهره آيات وحى به اراده خداوند ، به اين دليل بود تا كسانى كه از نعمت معرفت و دانش برخوردار بودند ، به حقانيت آن پى ببرند و با آرامش خاطر ، به آن ايمان بياورند .

فينسخ اللّه ما يلقى الشيط_ن . .. و ليعلم الذين أُوتوا العلم ... فتخبت له قلوبهم

ضمير در {أنّه الحق} به قرآن باز مى گردد كه در آيه 52 از آن ذكر ضمنى به ميان آمده است. {إخبات} (مصدر {تخبت}) مشتق از {خَبْت} است. {خَبْت} به زمين وسيع و هموارى گفته مى شود كه بى فراز و نشيب است. {قلب مخبت}; يعنى، قلبى كه مطمئن آرام و بى اضطراب و ترديد است. آيه ياد شده تعليل براى جمله {فينسخ اللّه ما يلقى الشيطان...} است; يعنى، خداوند شبهه هاى شيطان را از آيات وحى مى زدايد، تا كسانى كه از نعمت دانش برخورداراند، بدانند كه قرآن حق بوده و از جانب پروردگار نازل شده است و دل هايشان به آن مطمئن شود

و آرام گيرد.

فلسفه شبهه افكنى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 45 - 9

9- ايجاد شبهه در ذهن مردم درباره خدا ، معاد و پيامبر ( ص ) ، از راه كار هاى بسيار زشت مشركان جهت بازداشتن پيامبر ( ص ) از هدف خويش

قالوا لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شىء . .. و أقسموا بالله ... لايبعث الله من

اين برداشت بنابر صفت بودن {سيئات} براى مصدر محذوفى كه مفعول مطلق فعل {مكروا} بوده، مى باشد. بنابراين مراد از مكرهاى بد و سوء همين نكته هايى است كه از سوى مشركان در باره خدا، معاد و پيامبر(ص) گفته مى شد.

گناه شبهه افكنى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 37 - 3

3 - مجادله در آيات الهى و ايجاد شبهات اعتقادى ، از گناهان بزرگ است .

و يعلم الذين يج_دلون فى ءاي_تنا . .. و الذين يجتنبون كب_ئر الإثم

منشأ شبهه افكنى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 29 - 7

7 - زير سؤال بردن وقوع قيامت از سوى مشركان ، ناشى از جهل آنان بوده است .

و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون . و يقولون متى ه_ذا الوعد إن كنتم ص_دقين

برداشت ياد شده بنابر عطف {يقولون} بر عبارت قبل، از باب عطف مسبب بر سبب است; يعنى، بيشتر مردم نمى دانند و [به خاطر همين ندانستن]، معاد را زير سؤال مى برند.

نافرجامى شبهه افكنى در توحيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

16 - شورى - 42 - 16 - 11

11 - كوشش ترديدافكنان در باور هاى توحيدى مردمان ، كوششى نافرجام

و الذين يحاجّون فى اللّه . .. حجّتهم داحضة عند ربّهم

نهى از شبهه افكنى در معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 4 - 2

2 - خداوند ، منكران معاد را از شبهه افكنى و استهزا بر حذر ساخته است .

يتساءلون . .. مختلفون . كلاّ سيعلمون

هماهنگى شبهه افكنى با حق ستيزى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 25 - 2

2_ كفر ، حق ستيزى ، سد كردن راه خير و خوبى ، تجاوز و شكّ آفرينى ، حلقه هايى به هم پيوسته

فى جهنّم كلّ كفّار عنيد . منّاع للخير معتد مريب

هماهنگى كفر با شبهه افكنى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 25 - 2

2_ كفر ، حق ستيزى ، سد كردن راه خير و خوبى ، تجاوز و شكّ آفرينى ، حلقه هايى به هم پيوسته

فى جهنّم كلّ كفّار عنيد . منّاع للخير معتد مريب

هماهنگى ممانعت از خير با شبهه افكنى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 25 - 2

2_ كفر ، حق ستيزى ، سد كردن راه خير و خوبى ، تجاوز و شكّ آفرينى ، حلقه هايى به هم پيوسته

فى جهنّم كلّ كفّار عنيد . منّاع للخير معتد مريب

شبهه افكنى

آثار شبهه افكنى در دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى -

42 - 16 - 13

13 - تلاش در جهت ايجاد ترديد در باور هاى دينى مسلمانان ، موجب خشم و عذاب الهى است .

و الذين يحاجّون فى اللّه . .. عليهم غضب و لهم عذاب شديد

آثار شبهه افكنى در مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 16 - 13

13 - تلاش در جهت ايجاد ترديد در باور هاى دينى مسلمانان ، موجب خشم و عذاب الهى است .

و الذين يحاجّون فى اللّه . .. عليهم غضب و لهم عذاب شديد

آثار شبهه افكنى كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 9 - 3

3 - تأثيرپذيرى مردمان كم عقل و ضعيف الرأى ، از سخنان انكارآميز كافران مكه عليه موضوع رستاخيز و روز جزا

إنّكم لفى قول مختلف . يؤفك عنه من أُفك

ضمير در {عنه} مى تواند به {قول مختلف} بازگردد. در اين صورت {عن} تعليليه بوده و جمله {يؤفك...} صفت براى {قول} مى باشد; يعنى، {يؤفك بسببه...}.

بى تأثيرى شبهه افكنى شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 54 - 1

1 - زدوده شدن شبهات شيطانى از چهره آيات وحى به اراده خداوند ، به اين دليل بود تا كسانى كه از نعمت معرفت و دانش برخوردار بودند ، به حقانيت آن پى ببرند و با آرامش خاطر ، به آن ايمان بياورند .

فينسخ اللّه ما يلقى الشيط_ن . .. و ليعلم الذين أُوتوا العلم ... فتخبت له قلوبهم

ضمير در {أنّه الحق} به قرآن باز مى گردد كه در آيه

52 از آن ذكر ضمنى به ميان آمده است. {إخبات} (مصدر {تخبت}) مشتق از {خَبْت} است. {خَبْت} به زمين وسيع و هموارى گفته مى شود كه بى فراز و نشيب است. {قلب مخبت}; يعنى، قلبى كه مطمئن آرام و بى اضطراب و ترديد است. آيه ياد شده تعليل براى جمله {فينسخ اللّه ما يلقى الشيطان...} است; يعنى، خداوند شبهه هاى شيطان را از آيات وحى مى زدايد، تا كسانى كه از نعمت دانش برخورداراند، بدانند كه قرآن حق بوده و از جانب پروردگار نازل شده است و دل هايشان به آن مطمئن شود و آرام گيرد.

تأثير شبهه افكنى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 119 - 2

2 _ برخى از مسلمانان صدر اسلام به جهت شبهه هاى ايجاد شده مشركان از خوردن ذبيحه با نام خدا خوددارى مى كردند.

فكلوا مما ذكر اسم الله . .. و ما لكم ألا تأكلوا

لحن عتاب گونه آيه چنين مى نماياند كه بر اثر تبليغات كافران و سخنان فريبنده آنان برخى از مسلمانان از خوردن ذبيحه حلال خوددارى مى كردند.

ترك شبهه افكنى در معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 5 - 2

2 - لزوم پرهيز از انكار معاد و تشكيك و شبهه افكنى درباره آن

ثمّ كلاّ

سرزنش شبهه افكنى در آخرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 2 - 4

4 - { سؤال برانگيز } جلوه دادن حوادث جهان آخرت ، كارى ناشايست است .

عمّ يتساءلون . عن النبأ العظيم

سرزنش شبهه

افكنى درباره محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 45 - 2

2- شبهه اندازى درباره معاد و پيامبرى رسول اكرم ( ص ) ، عملى زشت و نكوهيده است .

و أقسموا بالله جهد أيم_نهم لايبعث الله من يموت . .. و ما أرسلنا من قبلك إلاّ رجا

{سيّئات} (جمع سيّئة) به معناى هر عمل زشت است و مراد از {السيّئات} در آيه _ به قرينه {فأصابهم سيّئات ما عملوا} _ مى تواند شبهاتى باشد كه در آيات قبل از سوى مشركان مطرح شده بود.

سرزنش شبهه افكنى معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 45 - 2

2- شبهه اندازى درباره معاد و پيامبرى رسول اكرم ( ص ) ، عملى زشت و نكوهيده است .

و أقسموا بالله جهد أيم_نهم لايبعث الله من يموت . .. و ما أرسلنا من قبلك إلاّ رجا

{سيّئات} (جمع سيّئة) به معناى هر عمل زشت است و مراد از {السيّئات} در آيه _ به قرينه {فأصابهم سيّئات ما عملوا} _ مى تواند شبهاتى باشد كه در آيات قبل از سوى مشركان مطرح شده بود.

شبهه افكنى اقوام پيشين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 10 - 28

28- اقوام كافر پيشين ، ضمن طرح شبهاتى در مقابل دعوت روشن انبيا ، از آنان خواستار دليلى قاطع و روشن ( معجزه ) بودند .

إن أنتم إلاّ بشر مثلنا . .. فأتونا بسلط_ن مبين

شبهه افكنى امت ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54

- 36 - 4

4 - تشكيك در حقايق الهى ، داراى پيشينه در تاريخ امت هاى حق ستيز

و لقد أنذرهم . .. فتماروا بالنّذر

شبهه افكنى حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 36 - 4

4 - تشكيك در حقايق الهى ، داراى پيشينه در تاريخ امت هاى حق ستيز

و لقد أنذرهم . .. فتماروا بالنّذر

شبهه افكنى در انذارهاى لوط(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 36 - 2

2 - روى آوردن قوم لوط ، به جدال و تشكيك نسبت به انذار ها ; بجاى حق پذيرى

و لقد أنذرهم . .. فتماروا بالنّذر

شبهه افكنى در درباره خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 45 - 9

9- ايجاد شبهه در ذهن مردم درباره خدا ، معاد و پيامبر ( ص ) ، از راه كار هاى بسيار زشت مشركان جهت بازداشتن پيامبر ( ص ) از هدف خويش

قالوا لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شىء . .. و أقسموا بالله ... لايبعث الله من

اين برداشت بنابر صفت بودن {سيئات} براى مصدر محذوفى كه مفعول مطلق فعل {مكروا} بوده، مى باشد. بنابراين مراد از مكرهاى بد و سوء همين نكته هايى است كه از سوى مشركان در باره خدا، معاد و پيامبر(ص) گفته مى شد.

شبهه افكنى در دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 36 - 4

4 - تشكيك در حقايق الهى ، داراى پيشينه در تاريخ امت هاى

حق ستيز

و لقد أنذرهم . .. فتماروا بالنّذر

شبهه افكنى در قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 52 - 8

8 - آزاد گذاشتن شيطان براى ايجاد شبهه پيرامون آيات وحى از يك سو و زدودن شبهه و تثبيت آيات از سوى ديگر ، جلوه اى از علم و حكمت خداوند

ألقى الشيط_ن . .. و اللّه عليم حكيم

شبهه افكنى در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 18 - 8

8 - تشكيك در برپايى قيامت ، نشانگر گمراهى عميق انسان

ألا إنّ الذين يمارون فى الساعة لفى ضل_ل بعيد

شبهه افكنى در معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 45 - 9

9- ايجاد شبهه در ذهن مردم درباره خدا ، معاد و پيامبر ( ص ) ، از راه كار هاى بسيار زشت مشركان جهت بازداشتن پيامبر ( ص ) از هدف خويش

قالوا لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شىء . .. و أقسموا بالله ... لايبعث الله من

اين برداشت بنابر صفت بودن {سيئات} براى مصدر محذوفى كه مفعول مطلق فعل {مكروا} بوده، مى باشد. بنابراين مراد از مكرهاى بد و سوء همين نكته هايى است كه از سوى مشركان در باره خدا، معاد و پيامبر(ص) گفته مى شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 1 - 2

2 - كافران عصر بعثت ، وعده معاد را ، به تمسخر گرفته و درباره حقايق آن پرسش ها و شبهه هايى بر سر

زبان ها مى انداختند .

عمّ يتساءلون

تهديد پرسشگران با جمله {سيعلمون} _ در آيات بعد _ اين احتمال را تقويت مى كند كه هدف آنان از پرسش ها، كشف حقيقت نبود; بلكه آنان در پى ايجاد سؤال و شبهه در ذهن ديگران و طعنه و كنايه زدن به وعده معاد بودند.

شبهه افكنى در مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 71 - 5

5 - تلاش كافران براى ايجاد شبهه و ترديد در مؤمنان نسبت به باورهايشان

و يقولون متى ه_ذا الوعد إن كنتم ص_دقين

تعبير {إن كنتم صادقين} به صيغه جمع، نشان مى دهد كه روى سخن كافران با مؤمنان بوده است نه صرفاً پيامبر(ص). بنابراين بيان اين سؤالات، مى تواند به منظور به بن بست كشاندن اهل ايمان طرح شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 25 - 5

5 - تلاش كافران ، براى ايجاد شبهه و ترديد در باور هاى مؤمنان

و يقولون متى ه_ذا الوعد إن كنتم ص_دقين

تعبير {إن كنتم صادقين} _ به صيغه جمع _ نشان مى دهد كه روى سخن كافران، با مؤمنان بوده است; نه صرفاً پيامبراسلام(ص). بنابراين طرح اين پرسش ها، مى تواند براى به بن بست كشاندن اهل ايمان و ايجاد تهديد در باورهاى آنان صورت گرفته باشد.

شبهه افكنى درباره محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 45 - 9

9- ايجاد شبهه در ذهن مردم درباره خدا ، معاد و پيامبر ( ص ) ، از راه كار هاى بسيار زشت مشركان جهت بازداشتن

پيامبر ( ص ) از هدف خويش

قالوا لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شىء . .. و أقسموا بالله ... لايبعث الله من

اين برداشت بنابر صفت بودن {سيئات} براى مصدر محذوفى كه مفعول مطلق فعل {مكروا} بوده، مى باشد. بنابراين مراد از مكرهاى بد و سوء همين نكته هايى است كه از سوى مشركان در باره خدا، معاد و پيامبر(ص) گفته مى شد.

شبهه افكنى رهبران ظالم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 124 - 12

12 _ القاى شبهات و بهانه جويى در برابر آيات الهى و رسالت رسولان او، از مكرهاى سردمداران مجرم بوده است.

أكبر مجرميها ليمكروا . .. لن نؤمن حتى نؤتى ... بما كانوا يمكرون

يادآور شدن اشكال تراشيهاى سردمداران كفر، پس از ذكر مكر و فريبكارى آنان، مى تواند بيان مصداقى بارز براى مكر و فريب آنان باشد.

شبهه افكنى شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 52 - 4،7،8

4 - شبهه آفرينى شيطان به هنگام تلاوت آيات الهى توسط پيامبران براى مردم

و ما أرسلنا من قبلك من رسول و لانبىّ إلاّ إذا تمنّى ألقى الشيط_ن فى أُمنيّته

7 - شبهه آفرينى شيطان به هنگام تلاوت آيات قرآن توسط پيامبر اسلام ( ص ) براى مردم

و ما أرسلنا . .. ألقى الشيط_ن فى أُمنيّته

8 - آزاد گذاشتن شيطان براى ايجاد شبهه پيرامون آيات وحى از يك سو و زدودن شبهه و تثبيت آيات از سوى ديگر ، جلوه اى از علم و حكمت خداوند

ألقى الشيط_ن . .. و اللّه عليم حكيم

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 62 - 2

2 - تلاش شيطان ، براى ايجاد شك و ترديد در اعتقاد به قيامت

فلاتمترنّ بها . .. و لايصدّنّكم الشيط_ن

شبهه افكنى علماى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 79 - 16

16 - { و قيل كتابتهم بأيديهم انهم عمدوا إلى التوراة و حرفوا صفة النبى ( ص ) ليوقعوا الشك بذلك للمستضعفين من اليهود و هو المروى عن ابى جعفر ( ع ) . . . ;

از امام باقر(ع) روايت شده كه: {علماى يهود به سراغ تورات رفتند و اوصاف حضرت محمد(ص) را در آن تغيير دادند تا به اين وسيله در دل مستضعفان فكرى يهود، شك ايجاد كنند}.

شبهه افكنى عليه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 42 - 2

2 - كافران ، در انديشه ايجاد وقفه در روند گسترش دين ، با طرح مسائل بى اساس عليه پيامبر ( ص )

أم يريدون كيدًا

در آيات پيشين، سخن از اتهام هاى مشركان عليه پيامبر(ص) و بررسى علل آن اتهام ها بود. در ادامه اين بررسى، خداوند به انديشه ناسالم و مكرآلود كافران اشاره مى كند كه آنچه آنان مى گويند، ناشى از ابهام شخصيت پيامبر(ص) نيست; بلكه دقيقاً ترفندى خائنانه است.

شبهه افكنى فاسدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 223 - 3

3 - تلاش خطاكاران فاسد ، براى شايعه پراكنى و القاى باور هاى دروغين خود به مردم

كلّ أفّاك أثيم . يلقون السمع و أكثرهم

ك_ذبون

ضماير جمع در آيه ياد شده، همگى مى تواند به {كلّ أفّاك} باز گردد و {السمع} نيز مصدر به معناى مفعول باشد; يعنى، {يلقى ه_ؤلاء المنحرفون مسموعاتهم على الناس و الحال أنّ أكثرهم كاذبون فيما يلقونه; اين دسته از كژانديشان، شنيده هاى خود را در ميان مردم مى پراكنند، در حالى كه بيشتر آنان جز دروغ به خورد مردم نمى دهند}.

شبهه افكنى فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 49 - 4

4 - فرعون با اظهار بى اطلاعى از پروردگار موسى و هارون ، ركن اصلى پيام هاى آنان را زير سؤال برد .

إنّا رسولا ربّك . .. أُوحى إلينا ... فمن ربّكما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 51 - 2

2 - فرعون با مطرح ساختن شرك ربوبى اقوام گذشته ، براى موسى ( ع ) به استبعاد و القاى شبهه در مورد توحيد ربوبى پرداخت .

قال فما بال القرون الأُولى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 38 - 2

2 - فرعون ، درباره خداى مورد ادعاى موسى اظهار ترديد كرد .

و قال فرعون . .. ما علمت لكم من إل_ه غيرى

شبهه افكنى قوم لوط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 36 - 2

2 - روى آوردن قوم لوط ، به جدال و تشكيك نسبت به انذار ها ; بجاى حق پذيرى

و لقد أنذرهم . .. فتماروا بالنّذر

شبهه افكنى كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11

- طه - 20 - 16 - 3

3 - لزوم حراست از دين و آيين الهى در برابر شبهه افكنى ها و فشار هاى كافران

فلايصدّنك عنها من لايؤمن بها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 71 - 5

5 - تلاش كافران براى ايجاد شبهه و ترديد در مؤمنان نسبت به باورهايشان

و يقولون متى ه_ذا الوعد إن كنتم ص_دقين

تعبير {إن كنتم صادقين} به صيغه جمع، نشان مى دهد كه روى سخن كافران با مؤمنان بوده است نه صرفاً پيامبر(ص). بنابراين بيان اين سؤالات، مى تواند به منظور به بن بست كشاندن اهل ايمان طرح شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 9 - 1

1- حمايت خداوند از پيامبر ( ص ) ، با ارائه رهنمود به آن حضرت در قبال تشكيك كافران

أم يقولون افتريه . .. قل ما كنت بدعًا من الرسل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 42 - 2

2 - كافران ، در انديشه ايجاد وقفه در روند گسترش دين ، با طرح مسائل بى اساس عليه پيامبر ( ص )

أم يريدون كيدًا

در آيات پيشين، سخن از اتهام هاى مشركان عليه پيامبر(ص) و بررسى علل آن اتهام ها بود. در ادامه اين بررسى، خداوند به انديشه ناسالم و مكرآلود كافران اشاره مى كند كه آنچه آنان مى گويند، ناشى از ابهام شخصيت پيامبر(ص) نيست; بلكه دقيقاً ترفندى خائنانه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 49 - 1

1 - پيامبر (

ص ) ، مأمور بيان حقايق مربوط به قيامت و پاسخ گويى به شبهات القا شده از سوى منكران آن

أءنّا لمبعوثون . .. قل إنّ الأوّلين و الأخرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 25 - 5

5 - تلاش كافران ، براى ايجاد شبهه و ترديد در باور هاى مؤمنان

و يقولون متى ه_ذا الوعد إن كنتم ص_دقين

تعبير {إن كنتم صادقين} _ به صيغه جمع _ نشان مى دهد كه روى سخن كافران، با مؤمنان بوده است; نه صرفاً پيامبراسلام(ص). بنابراين طرح اين پرسش ها، مى تواند براى به بن بست كشاندن اهل ايمان و ايجاد تهديد در باورهاى آنان صورت گرفته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 1 - 2

2 - كافران عصر بعثت ، وعده معاد را ، به تمسخر گرفته و درباره حقايق آن پرسش ها و شبهه هايى بر سر زبان ها مى انداختند .

عمّ يتساءلون

تهديد پرسشگران با جمله {سيعلمون} _ در آيات بعد _ اين احتمال را تقويت مى كند كه هدف آنان از پرسش ها، كشف حقيقت نبود; بلكه آنان در پى ايجاد سؤال و شبهه در ذهن ديگران و طعنه و كنايه زدن به وعده معاد بودند.

شبهه افكنى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 223 - 3

3 - تلاش خطاكاران فاسد ، براى شايعه پراكنى و القاى باور هاى دروغين خود به مردم

كلّ أفّاك أثيم . يلقون السمع و أكثرهم ك_ذبون

ضماير جمع در آيه ياد شده، همگى مى تواند به {كلّ أفّاك}

باز گردد و {السمع} نيز مصدر به معناى مفعول باشد; يعنى، {يلقى ه_ؤلاء المنحرفون مسموعاتهم على الناس و الحال أنّ أكثرهم كاذبون فيما يلقونه; اين دسته از كژانديشان، شنيده هاى خود را در ميان مردم مى پراكنند، در حالى كه بيشتر آنان جز دروغ به خورد مردم نمى دهند}.

شبهه افكنى مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 109 - 12

12 - يهود و نصارا با بهانه قرار دادن نسخ اديان و نسخ برخى از آيات قرآن ، در صدد ايجاد شبهه در اذهان مسلمانان بودند .

ما ننسخ من ءاية . .. أم تريدون أن تسئلوا رسولكم ... ودّ كثير من أهل الكتب

بيان تلاش اهل كتاب براى مرتد ساختن مسلمانان پس از مطرح ساختن پرسشها و درخواستهاى نابه جا درباره نسخ و بيان اثر سوء آن در خواستها (تبديل شدن ايمان به كفر)، گوياى اين است كه: اهل كتاب در صدد بودند مسلمانان را درباره نسخ به شبهه اندازند و آنان رادر ايمانشان به پيامبر(ص) دچار ترديد كنند.

شبهه افكنى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 68 - 1

1 _ برخى مشركان و مخالفان پيامبر(ص) با ياوه گويى در صدد مغالطه و ايجاد شبهه در مورد آيات قرآن و ديگر آيات الهى بودند.

و إذا رأيت الذين يخوضون فى ءايتنا

طبرسى (ره) درباره معنى خوض مى گويد: {الخوض التخليط فى المفاوضة على سبيل اللعب و العبث و ترك التفهم و التبيين}. يعنى خوض خلط كردن در گفتگو براى بازى و بيهوده گويى است، نه براى فهم و روشن شدن حقيقت.

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 18 - 7

7 - مجادله و تشكيك مستمر مشركان ، نسبت به برپايى قيامت

إنّ الذين يمارون فى الساعة لفى ضل_ل بعيد

{ممارات} (مصدر {يمارون}) به معناى اصرار بر جدال است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 13 - 4

4- موحدان راستين ، همواره مواجه با ترديد ها و تشكيك هاى عوامل شرك

إنّ الذين قالوا ربّنا اللّه ثمّ استق_موا

از ملاحظه نسبت ميان {قالوا ربّنا اللّه} و {ثمّ استقاموا}، استفاده مى شود كه اقرار و اعتراف به توحيد، همواره مواجه با ضديت هايى است كه شخص يكتاپرست بايد با آنها مبارزه كرده و استقامت ورزد. آن عوامل ضد توحيدى، يا اعتقادى است كه منتهى به {شرك} مى شود و يا عملى است كه منتهى به گناه مى گردد.

شبهه افكنى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 109 - 12

12 - يهود و نصارا با بهانه قرار دادن نسخ اديان و نسخ برخى از آيات قرآن ، در صدد ايجاد شبهه در اذهان مسلمانان بودند .

ما ننسخ من ءاية . .. أم تريدون أن تسئلوا رسولكم ... ودّ كثير من أهل الكتب

بيان تلاش اهل كتاب براى مرتد ساختن مسلمانان پس از مطرح ساختن پرسشها و درخواستهاى نابه جا درباره نسخ و بيان اثر سوء آن در خواستها (تبديل شدن ايمان به كفر)، گوياى اين است كه: اهل كتاب در صدد بودند مسلمانان را درباره نسخ به شبهه اندازند و آنان رادر ايمانشان به پيامبر(ص) دچار ترديد كنند.

عوامل

شبهه افكنى در دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 18 - 9

9 - ترديدافكندن درباور هاى دينى ، نتيجه گمراهى عميق انسان

ألا إنّ الذين يمارون

با توجه به معناى {يمارون} (مجادله اى كه در آن شك و ترديد باشد) برداشت بالا به دست مى آيد. (مفردات راغب).

فلسفه شبهه افكنى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 45 - 9

9- ايجاد شبهه در ذهن مردم درباره خدا ، معاد و پيامبر ( ص ) ، از راه كار هاى بسيار زشت مشركان جهت بازداشتن پيامبر ( ص ) از هدف خويش

قالوا لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شىء . .. و أقسموا بالله ... لايبعث الله من

اين برداشت بنابر صفت بودن {سيئات} براى مصدر محذوفى كه مفعول مطلق فعل {مكروا} بوده، مى باشد. بنابراين مراد از مكرهاى بد و سوء همين نكته هايى است كه از سوى مشركان در باره خدا، معاد و پيامبر(ص) گفته مى شد.

گناه شبهه افكنى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 37 - 3

3 - مجادله در آيات الهى و ايجاد شبهات اعتقادى ، از گناهان بزرگ است .

و يعلم الذين يج_دلون فى ءاي_تنا . .. و الذين يجتنبون كب_ئر الإثم

منشأ شبهه افكنى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 29 - 7

7 - زير سؤال بردن وقوع قيامت از سوى مشركان ، ناشى از جهل آنان بوده است .

و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون .

و يقولون متى ه_ذا الوعد إن كنتم ص_دقين

برداشت ياد شده بنابر عطف {يقولون} بر عبارت قبل، از باب عطف مسبب بر سبب است; يعنى، بيشتر مردم نمى دانند و [به خاطر همين ندانستن]، معاد را زير سؤال مى برند.

نافرجامى شبهه افكنى در توحيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 16 - 11

11 - كوشش ترديدافكنان در باور هاى توحيدى مردمان ، كوششى نافرجام

و الذين يحاجّون فى اللّه . .. حجّتهم داحضة عند ربّهم

نهى از شبهه افكنى در معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 4 - 2

2 - خداوند ، منكران معاد را از شبهه افكنى و استهزا بر حذر ساخته است .

يتساءلون . .. مختلفون . كلاّ سيعلمون

هماهنگى شبهه افكنى با حق ستيزى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 25 - 2

2_ كفر ، حق ستيزى ، سد كردن راه خير و خوبى ، تجاوز و شكّ آفرينى ، حلقه هايى به هم پيوسته

فى جهنّم كلّ كفّار عنيد . منّاع للخير معتد مريب

هماهنگى كفر با شبهه افكنى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 25 - 2

2_ كفر ، حق ستيزى ، سد كردن راه خير و خوبى ، تجاوز و شكّ آفرينى ، حلقه هايى به هم پيوسته

فى جهنّم كلّ كفّار عنيد . منّاع للخير معتد مريب

هماهنگى ممانعت از خير با شبهه افكنى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 -

25 - 2

2_ كفر ، حق ستيزى ، سد كردن راه خير و خوبى ، تجاوز و شكّ آفرينى ، حلقه هايى به هم پيوسته

فى جهنّم كلّ كفّار عنيد . منّاع للخير معتد مريب

شبهات

القاى شبهات در احكام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 119 - 15

15 _ هواى نفس موجب خدشه و تشكيك در احكام حلال و حرام خداوند مى شود.

و ما لكم ألا تأكلوا . .. و إن كثيرا ليضلون بأهوائهم بغير علم

القاى شبهه در آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 68 - 1

1 _ برخى مشركان و مخالفان پيامبر(ص) با ياوه گويى در صدد مغالطه و ايجاد شبهه در مورد آيات قرآن و ديگر آيات الهى بودند.

و إذا رأيت الذين يخوضون فى ءايتنا

طبرسى (ره) درباره معنى خوض مى گويد: {الخوض التخليط فى المفاوضة على سبيل اللعب و العبث و ترك التفهم و التبيين}. يعنى خوض خلط كردن در گفتگو براى بازى و بيهوده گويى است، نه براى فهم و روشن شدن حقيقت.

القاى شبهه در احكام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 121 - 8

8 _ القاى شبهات واهى عليه احكام الهى از فعاليتهاى شياطين است.

إن الشيطين ليوحون إلى أوليائهم

القاى شبهه در دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 137 - 1،11

1 _ فرزند كشى و قربانى براى شريكان پندارى خداوند، از سنتهاى زشت مشركان عصر جاهليت بوده است.

ساء ما يحكمون. و كذلك زين لكثير من

المشركين قتل أولدهم

در آيه شريفه تزيين كشتن فرزندان به {شركاء} نسبت داده نشده، لذا محتمل است مراد قربانى كردن فرزندان براى بتها باشد، گر چه اعراب جاهلى به انگيزه هاى ديگرى نيز، مانند فقر، عار از دختر داشتن و . .. فرزندان خود را مى كشتند.

11 _ شريكان موهوم خداوند با تزيين اعمال ناروا موجبات هلاكت و سردرگمى و اشتباه در دين را براى مشركان فراهم مى سازند.

و كذلك زين . .. ليردوهم و ليلبسوا عليهم دينهم

{ردى} به معناى هلاكت و {لبس} به معناى اشتباه است.

القاى شبهه در قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 68 - 1

1 _ برخى مشركان و مخالفان پيامبر(ص) با ياوه گويى در صدد مغالطه و ايجاد شبهه در مورد آيات قرآن و ديگر آيات الهى بودند.

و إذا رأيت الذين يخوضون فى ءايتنا

طبرسى (ره) درباره معنى خوض مى گويد: {الخوض التخليط فى المفاوضة على سبيل اللعب و العبث و ترك التفهم و التبيين}. يعنى خوض خلط كردن در گفتگو براى بازى و بيهوده گويى است، نه براى فهم و روشن شدن حقيقت.

انبيا و شبهات كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 11 - 16

16- عنايت انبيا به دادن پاسخ منطقى و بى ابهام به شبهات و اشكالات كافران و مخالفان خويش

قالوا إنا كفرنا . .. إنا لفى شكّ ممّا تدعوننا ... قالت رسلهم أفى الله شكّ ... قا

اهميت پاسخ به شبهات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 139 - 9

9 - لزوم پاسخگويى

به شبهات القا شده از سوى مخالفان دين

قل أتحاجوننا فى اللّه و هو ربنا و ربكم

اهميت پاسخ به شبهات دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 11 - 17

17- لزوم پاسخ گويى منطقى به شبهات دينى

قالت لهم رسلهم . .. و على الله فليتوكّل المؤمنون

از اينكه خداوند سير برخورد منطقى انبيا را با مخالفان در اين آيات بيان مى كند، مى تواند به خاطر ارائه الگويى باشد براى برخورد با شبهات دينى.

اهميت پاسخ شبهات دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 50 - 3

3- پاسخ گويى به شبهات منكران تعاليم دينى ، امرى لازم و ضرورى است .

قالوا أءذا كنّا عظ_مًا و رف_تًا . .. قل كونوا حجارة أو حديدًا

دستور خداوند به پيامبر(ص) براى پاسخ گويى به شبهات منكران معاد به عنوان يكى از اركان عقيده دينى و نيز آموزش شيوه پاسخ گويى به آن حضرت، دلالت مى كند بر اهميت جواب گويى به شبهات ياد شده.

اهميت پاسخ شبهات معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 50 - 2

2- پيامبر ( ص ) ، موظف به پاسخ گويى به استبعاد منكران معاد

قالوا أءذا كنّا عظ_مًا . .. قل كونوا حجارة أو حديدًا

اهميت شبهه زدايى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 143 - 3

3 _ لزوم زدودن شبهات و مبارزه با خرافات، از طريق تبيين و توضيح كامل

ثمنية ازوج من الضأن اثنين

ذكر تفصيلى مصاديق هشتگانه چهارپايان با ترسيم صورتهاى گوناگون

آن شايد به منظور قلع شبهه و تخريب كامل بنيان آن باشد.

اهميت شبهه شناسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 142 - 8

8 - مبلغان دين بايد از شبهات و اشكالات مخالفان مطلع بوده و پاسخ آنها را به شايستگى بدانند .

سيقول . .. ما وليهم عن قبلتهم ... قل للّه المشرق و المغرب

از اينكه خداوند پيامبر را از شبهات مخالفان - پيش از القاى آنها - آگاه مى سازد و پاسخ آنان را به وى مى آموزد، مى توان به برداشت فوق دست يافت.

پاسخ به شبهات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 142 - 7،8

7 - خداوند ، پاسخ معترضان تغيير قبله را - پيش از عنوان كردن آن - به پيامبر ( ص ) تعليم داد .

سيقول . .. قل للّه المشرق و المغرب

8 - مبلغان دين بايد از شبهات و اشكالات مخالفان مطلع بوده و پاسخ آنها را به شايستگى بدانند .

سيقول . .. ما وليهم عن قبلتهم ... قل للّه المشرق و المغرب

از اينكه خداوند پيامبر را از شبهات مخالفان - پيش از القاى آنها - آگاه مى سازد و پاسخ آنان را به وى مى آموزد، مى توان به برداشت فوق دست يافت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 91 - 28

28 _ لزوم پاسخگويى به شبهات الغا شده عليه دين، در عين پرهيز از بحث و مجادله بى ثمر

إذ قالوا ما أنزل الله . .. قل الله ثم ذرهم فى خوضهم يلعبون

پاسخ

به شبهات دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 11 - 3

3 - پيامبر ( ص ) ، موظف به ابلاغ پيام الهى به مردم و پاسخگويى به شبهه هاى مطرح شده است .

قل يتوفّيكم ملك الموت

پاسخ به شبهات كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 49 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور بيان حقايق مربوط به قيامت و پاسخ گويى به شبهات القا شده از سوى منكران آن

أءنّا لمبعوثون . .. قل إنّ الأوّلين و الأخرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 26 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور پاسخ گويى به پرسش ها و شبهه انگيزى هاى كافران و منكران معاد ، در باور هاى دينى مردم و آگاهى دادن به آنان

و يقولون متى ه_ذا الوعد . .. قل إنّما العلم عند اللّه

پاسخ به شبهات مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 85 - 7

7- پيامبر ( ص ) ، موظف به پاسخ گويى سؤالات مردم بر اساس آنچه بر او وحى شده بود .

يسئلونك عن الروح قل الروح من أمر ربّى

پاسخ به شبهات مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 51 - 7،20

7- پيامبر ( ص ) ، موظف به پاسخ گويى به مشركان ، درباره پديد آورنده رستاخيز است .

فسيقولون من يعيدنا قل الذى فطركم أوّل مرّة

20- پيامبر ( ص ) ،

موظف به پاسخ دادن سؤال مشركان درباره زمان وقوع قيامت به اينكه اميد است به زودى تحقق يابد .

متى هو قل عسى أن يكون قريبًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 110 - 2

2- پيامبر ( ص ) ، مأمور ابلاغ پيام الهى در دفع شبهات مطرح شده از سوى مشركان درباره اسما و صفات حضرت بارى

قل ادعوا الله أو ادعوا الرحم_ن

پاسخ به شبهات معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 28 - 7

7 - پاسخگويى خداوند به شبهه ايجاد شده در ذهن افراد درباره معاد و تجديد حيات انسان ها پس از مرگ ، بر اساس آگاهى او است .

ما خلقكم و لابعثكم إلاّ كنفس وحدة إنّ اللّه سميع بصير

ذكر {إنّ اللّه سميع. ..} در پايان آيه، به جاى اعلام قدرت مندى خداوند، مى تواند اين نكته را برساند كه چون خداوند، از شبهه ايجاد شده در ذهن ها خبر داشته، اقدام به پاسخگويى كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 49 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور بيان حقايق مربوط به قيامت و پاسخ گويى به شبهات القا شده از سوى منكران آن

أءنّا لمبعوثون . .. قل إنّ الأوّلين و الأخرين

پاسخ به شبهات مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 26 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور پاسخ گويى به پرسش ها و شبهه انگيزى هاى كافران و منكران معاد ،

در باور هاى دينى مردم و آگاهى دادن به آنان

و يقولون متى ه_ذا الوعد . .. قل إنّما العلم عند اللّه

پاسخ شبهات اسما و صفات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 110 - 2

2- پيامبر ( ص ) ، مأمور ابلاغ پيام الهى در دفع شبهات مطرح شده از سوى مشركان درباره اسما و صفات حضرت بارى

قل ادعوا الله أو ادعوا الرحم_ن

پاسخ شبهات قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 30 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور پاسخ گويى به پرسش مشركان درباره زمان وقوع قيامت

و يقولون متى ه_ذا الوعد . .. قل لكم ميعاد يوم لاتستأخرون عنه ساعة

پاسخ شبهات كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 3 - 5

5 - پيامبر ( ص ) ، مأمور پاسخ گويى به كافران درباره وقوع حتمى قيامت

و قال الذين كفروا لاتأتينا الساعة قل بلى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 79 - 2

2 - پيامبراسلام ( ص ) ، مأمور پاسخ گويى به شبهات كافران و منكران معاد با استدلال و برهان

قال من يحىِ العظ_م و هى رميم . قل يحييها الذى أنشأها أوّل مرّة

پاسخ شبهات معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 50 - 1،2

1- خداوند ، شيوه پاسخ گويى به شبهات منكران معاد را ، به پيامبر ( ص ) آموخت .

قل كونوا حجارة أو حديدًا

2- پيامبر (

ص ) ، موظف به پاسخ گويى به استبعاد منكران معاد

قالوا أءذا كنّا عظ_مًا . .. قل كونوا حجارة أو حديدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 51 - 13

13- پاسخ قرآن به پرسش هاى انسان در زمينه معاد ، متكى بر استدلال است .

فسيقولون من يعيدنا قل الذى فطركم أوّل مرّة

از اينكه خداوند در پاسخ شبهات منكران معاد، به جاى بسنده كردن به تعبد، توجه آنان را به مبدأ آفرينش معطوف مى كند و آن را دليل امكان تحقق معاد برمى شمارد، نكته ياد شده به دست مى آيد.

پاسخ شبهات مكذبان قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 3 - 5

5 - پيامبر ( ص ) ، مأمور پاسخ گويى به كافران درباره وقوع حتمى قيامت

و قال الذين كفروا لاتأتينا الساعة قل بلى

پاسخ شبهات مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 51 - 5،15،18

5- خداوند ، پيشاپيش به پيامبر ( ص ) اعلام كرد كه منكران معاد ، پس از دريافت جواب شبهه استبعاد معاد ، از پديدآورنده آن سؤال خواهند كرد .

فسيقولون من يعيدنا

15- منكران معاد ، پس از دريافت جواب شبهات خود درباره معاد ، با شگفتى از زمان وقوع آن مى پرسيدند .

فسينغضون إليك رءوسهم و يقولون متى هو

بنابر اينكه حركت دادن سر، همانگونه كه در استعمال لغوى آن آمده است، براى اظهار تعجب و شگفتى باشد (لسان العرب)، برداشت فوق به دست مى آيد.

18- منكران معاد پس از دريافت دليل هاى قاطع و

غير قابل انكار قرآن بر حقانيت معاد به طرح مسائلى بى ثمر و بى تأثير در اصل مسأله معاد ، روى آوردند .

و يقولون متى هو

منكران معاد على رغم پرسشهاى به ظاهر استدلالى نخستين، به پرسشهايى روى آوردند كه نه ثمرى براى آنان داشت و نه حقانيت معاد بر دانستن آنها متكى بود چه اينكه قيامت واقعيتى است حتمى الوقوع و دانستن و ندانستن زمان آن، در آن واقعيت تأثيرى ندارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 79 - 2

2 - پيامبراسلام ( ص ) ، مأمور پاسخ گويى به شبهات كافران و منكران معاد با استدلال و برهان

قال من يحىِ العظ_م و هى رميم . قل يحييها الذى أنشأها أوّل مرّة

رد شبهات نسخ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 107 - 7

7 - توجه به قدرت همه جانبه خداوند و انحصار حاكميت او بر هستى زايل كننده هر شبهه اى درباره نسخ اديان و احكام دين است .

ما ننسخ من ءاية أو ننسها . .. ألم تعلم أن اللّه على كل شىء قدير. ألم تعلم أن الل

استفهام تقريرى در دو جمله {ألم تعلم أن اللّه على . ..} و {ألم تعلم أن اللّه له ...} بيانگر اين است كه: مخاطبان (انسانها) در ارتباط با نسخ دين و جايگزينى آن شبهه هايى داشته يا براى آنان رخ خواهد داد. خداوند، براى يافتن پاسخ شبهات، آنان رابه توجه در قدرت همه جانبه و حاكميت مطلق خويش، سفارش كرده است.

رفع شبهات مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

1 - بقره - 2 - 194 - 7

7 - لزوم توجيه فكرى و روانى مجاهدان و برطرف ساختن شبهات آنان درباره مسائل شرعى و قانونى جنگ

الشهر الحرام بالشهر الحرام و الحرمت قصاص فمن اعتدى عليكم فاعتدوا عليه

تفريع جمله {فمن اعتدى . ..} به وسيله {فاء} بر دو جمله سابق، مى نماياند كه كه مضمون آن دو جمله، مطرح شده تا با بيان يك قانون كلى و شامل، شبهه و توهمى كه از لزوم جهاد در نواحى مسجد الحرام (فإن قاتلوكم) در ذهن مسلمانان پديد آمده و يا خواهد آمد، رفع گردد.

رفع شبهات معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 16 - 5

5 - توجه به چگونگى خلقت نخستين انسان ، زداينده هر گونه ترديد در امكان معاد و توانايى خدا بر احياى مجدد مردگان

و لقد خلقنا الإنس_ن . .. ثمّ إنّكم يوم القي_مة تبعثون

روش برخورد با شبهات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 68 - 2

2 _ پيامبر(ص) موظف به اجتناب از بحث و جدال و درگير شدن با مغالطه گران و شبهه افكنان در آيات قرآن و ديگر آيات الهى

و إذا رأيت الذين يخوضون فى ءايتنا فأعرض عنهم

روش پاسخ به شبهات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 80 - 11

11 - خداوند ، تعليم دهنده پيامبر ( ص ) در چگونه استدلال كردن و پاسخ گفتن به ادعا هاى واهى

قل أتخذتم عند اللّه عهداً . .. أم تقولون على اللّه ما لاتعلمون

برداشت فوق از كلمه

{قل} استفاده شده است.

زمينه پاسخ به شبهات معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 51 - 11

11- شناخت معاد و حل شبهات آن ، متكى بر شناخت صحيح مبدأ آفرينش است .

فسيقولون من يعيدنا قل الذى فطركم أوّل مرّة

خداوند، براى پاسخ گويى به شبهات انسان در زمينه معاد، مسأله مبدأ آفرينش انسان را مطرح كرد و اين بيانگر آن است كه شناخت مبدأ آفرينش، موجب شناخت معاد و حل شبهات آن مى شود.

زمينه رفع شبهات معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 21 - 9،18

9- سرگذشت اصحاب كهف ، دليل حقانيّت معاد و از ميان برنده زمينه هاى ترديد در آن

و كذلك أعثرنا عليهم ليعلموا . .. أنّ الساعة لاريب فيها

{ساعة} يعنى {پاره اى از وقت} و اين كه از قيامت به {ساعة} تعبير مى شود، به خاطر شباهت آن به پاره اى از وقت است; زيرا، حساب رسى در آن، به سرعت انجام مى پذيرد (مفردات راغب).

18- خداوند ، در روزگار اختلاف و نزاع مردم درباره معاد ، اصحاب كهف را از خواب بيدار كرد .

أعثرنا عليهم . .. إذ يتن_زعون بينهم أمرهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 4 - 4

4_ توجّه به علم گسترده الهى ، زداينده شبهات انسان در امكان معاد

ذلك رجع بعيد . قد علمنا ما تنقص الأرض منهم

از اين كه خداوند، در قبال شبهه كافران نسبت به معاد، علم ازلى خود را ياد آور شده است، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 11 - 11

11_ توجّه به علم و قدرت الهى و نمود هاى رستاخيز در طبيعت ، زداينده هر شك در امكان معاد

قد علمنا ما تنقص الأرض منهم . .. أفلم ينظروا إلى السماء فوقهم كيف بنين_ها ... و

خداوند در پاسخ به شبهات منكران معاد، در اين آيات به سه نكته اشاره كرده است: 1_ علم، 2_ قدرت، 3_نمودهاى رستاخيز در طبيعت.

زمينه نجات از شبهات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 2 - 17

17 - { عن ابن عباس قال : قال رسول اللّه ( ص ) فى قوله { و من يتّق اللّه يجعل له مخرجاً } قال : من شبهات الدنيا و من غمرات الموت و من شدائد يوم القيامة ;

از ابن عباس نقل شده كه رسول خدا(ص) درباره سخن خداوند {و من يتّق اللّه يجعل له مخرجاً} فرمود:[خدا براى كسى كه تقواى الهى داشته باشد] راه نجاتى از شبهات دنيا، دشوارى هاى مرگ و سختى هاى قيامت قرار مى دهد}.

شبهات مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 30 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور پاسخ گويى به پرسش مشركان درباره زمان وقوع قيامت

و يقولون متى ه_ذا الوعد . .. قل لكم ميعاد يوم لاتستأخرون عنه ساعة

شبهات معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 259 - 1

1 _ خداوند ، هدايت كننده مؤمنان ، از ظلمت شبهاتِ معاد به نورِ علم و

يقين

اللّه ولىّ الّذين امنوا يخرجهم من الظّلمات الى النّور . .. او كالذى مرّ ... فلمّ

داستان مورد بحث در آيه، مثال و ارائه نمونه اى براى ولايت الهى و نتيجه آن است ; يعنى هدايت مؤمنان به نور پس از خارج ساختن آنان از ظلمت و تاريكى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 17 - 4

4- انبوهى مردگان نسل هاى پيشين و زنده نشدن آنان با گذشت عصر ها ، دليل كافران بر انكار معاد و واقعيت نداشتن حيات دوباره انسان

أتعداننى أن أُخرج و قد خلت القرون من قبلى

مفاد {و قد خلت القرون. ..} اين است كه: نسل هاى فراوانى پيش از من مرده اند و براى آنان معادى صورت نگرفته است; حال چگونه مى توان باور كرد كه براى من معادى باشد؟!.

شبهات معاد در دوران اصحاب كهف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 21 - 17،18

17- كاشفان جايگاه اصحاب كهف ، به جدال و كشمكش درباره رستاخيز گرفتار بودند .

أعثرنا عليهم . .. إذ يتن_زعون بينهم أمرهم

{إذ} ظرف است براى {أعثرنا} لذا مفاد آيه اين است كه مردم، هنگامى بر اصحاب كهف دست يافتند كه درباره امرى از امور مربوط به خويش، اختلاف داشتند. مراد از آن امر، به قرينه {أن الساعة لاريب فيها} برپايى قيامت است و مراد از ضمير در {أمرهم} همان مردمى هستند كه بر اصحاب كهف آگاهى يافتند.

18- خداوند ، در روزگار اختلاف و نزاع مردم درباره معاد ، اصحاب كهف را از خواب بيدار كرد .

أعثرنا عليهم . .. إذ يتن_زعون بينهم

أمرهم

عوامل رفع شبهات معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 82 - 5

5 - توجه به آفرينش انسان و استمرار مرگ و حيات در زمين ، زداينده هر گونه ترديد و دو دلى نسبت به معاد و حيات مجدد انسان

و هو الذى أنشأ لكم السمع . .. و هو الذى يحى و يميت ... أفلاتعقلون ... قالوا أءذا

عوامل رفع شبهه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 9 - 12

12- تفكر در چگونگى آفرينش انسان زداينده هرگونه ترديد در حاكميت اراده و قدرت خدا بر اسباب و علل طبيعت

هو علىَّ هيّن و قد خلقتك من قبل و لم تك شيئًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 87 - 11

11 _ توجه به راستگويى مطلق خداوند ، برطرف كننده هر گونه ترديد در تحقق قيامت

ليجمعنّكم الى يوم القيمة لا ريب فيه و من اصدق من اللّه حديثا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 4 - 6

6_ توجه و باور به قدرت مطلق خدا ، زداينده هرگونه شبهه درباره معاد و برپايى قيامت

إلى الله مرجعكم و هو على كل شىء قدير

هدف از بيان قدرت خداوند ، پس از طرح مسأله معاد و روز قيامت ، اين است كه انسانها را متوجه قدرت همه جانبه خدا كند تا مبادا در تحقق يافتن قيامت _ كه پذيرش آن براى نوع انسانها مشكل است _ ترديد كنند.

عوامل زوال شبهه در معاد

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 29 - 13

13 _ باور به علم مطلق خدا و قدرت گسترده و همه جانبه او ، زايل كننده هر گونه شبهه در راستى و درستى تحقق معاد و زنده شدن مردگان

ثم يحييكم ثم إليه ترجعون. هو الذى خلق ... و هو بكل شىء عليم

جمله {هو الذى . .. سبع سماوات} اشاره به قدرت بى انتهاى خداوند دارد و جمله {و هو بكل شىء عليم} حاكى از علم مطلق الهى است. از هدفهاى بيان قدرت و علم همه جانبه خداوند - پس از بيان معاد و زنده كردن مردگان (ثم يحييكم ثم إليه ترجعون) - بر طرف كردن هرگونه شبهه در راستى و درستى آن مى باشد.

عوامل شبهات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 109 - 12

12 - يهود و نصارا با بهانه قرار دادن نسخ اديان و نسخ برخى از آيات قرآن ، در صدد ايجاد شبهه در اذهان مسلمانان بودند .

ما ننسخ من ءاية . .. أم تريدون أن تسئلوا رسولكم ... ودّ كثير من أهل الكتب

بيان تلاش اهل كتاب براى مرتد ساختن مسلمانان پس از مطرح ساختن پرسشها و درخواستهاى نابه جا درباره نسخ و بيان اثر سوء آن در خواستها (تبديل شدن ايمان به كفر)، گوياى اين است كه: اهل كتاب در صدد بودند مسلمانان را درباره نسخ به شبهه اندازند و آنان رادر ايمانشان به پيامبر(ص) دچار ترديد كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 147 - 6

6 - تلاش هاى تبليغى اهل كتاب

( يهود و نصارا ) بر ضد احكام اسلام ، ايجاد كننده زمينه هاى شك و ترديد در اذهان مسلمانان صدر اسلام

الحق من ربك فلاتكونن من الممترين

بر حذر داشتن مسلمانان از شك و ترديد، با فعل {فلاتكونن} - كه مقرون به نون تأكيد است - گوياى اين معناست كه: زمينه هاى شك و ترديد در مسلمانان به وجود آمده بود. از آيات قبل مى توان فهميد كه مخالفتهاى اهل كتاب منشأ اين ترديدها بوده است.

عوامل شبهه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 42 - 1

1 - خداوند از بنى اسرائيل خواست تا حق و باطل را به هم نياميخته و با ارائه باطل ها ، حق را بر مردم مشتبه نكنند .

و لاتلبسوا الحق بالبطل

{لبس} (مصدر لاتلبسوا) به معناى: آميختن و نيز مشتبه كردن است. بر اساس معناى اول {باء} در {بالباطل} براى تعديه و بر اساس معناى دوم {با}ى استعانت خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 114 - 11

11 _ ايمان نياوردن اهل كتاب به پيامبر(ص) و مخالفت آنان با حضرت، امرى شبهه افكن در دلهاى مردم بوده است.

و الذين ءاتينهم الكتب يعلمون أنه منزل من ربك بالحق فلا تكونن من الممترين

ظاهراً آيه شريفه در مقام رفع ترديدى است كه از ناحيه ايمان نياوردن اهل كتاب در دلهاى برخى ايجاد مى گشت. با اين بيان كه آنان حقانيت قرآن را مى دانند، ولى به جهت ديگرى آن را انكار مى كنند، پس مسلمانان نبايد به سبب ايمان نياوردن آنان به خود شك راه دهند.

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 118 - 7

7 _ ترديد افكنى درباره حليت حيوانى كه با نام خدا ذبح شده باشد، از محورهاى تبليغاتى عليه اسلام و پيامبر(ص) در مكه بوده است.

و إن تطع أكثر من فى الأرض . .. فكلوا مما ذكر اسم الله عليه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 119 - 2،15

2 _ برخى از مسلمانان صدر اسلام به جهت شبهه هاى ايجاد شده مشركان از خوردن ذبيحه با نام خدا خوددارى مى كردند.

فكلوا مما ذكر اسم الله . .. و ما لكم ألا تأكلوا

لحن عتاب گونه آيه چنين مى نماياند كه بر اثر تبليغات كافران و سخنان فريبنده آنان برخى از مسلمانان از خوردن ذبيحه حلال خوددارى مى كردند.

15 _ هواى نفس موجب خدشه و تشكيك در احكام حلال و حرام خداوند مى شود.

و ما لكم ألا تأكلوا . .. و إن كثيرا ليضلون بأهوائهم بغير علم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 121 - 8

8 _ القاى شبهات واهى عليه احكام الهى از فعاليتهاى شياطين است.

إن الشيطين ليوحون إلى أوليائهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 137 - 10

10 _ تزيين اعمال زشت، از ترفندهاى گمراهگران براى به هلاكت افكندن مردم و به اشتباه انداختن آنها در دين

و كذلك زين . .. ليردوهم و ليلبسوا عليهم دينهم

محمد(ص) و شبهات مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 95 - 1

1-

پيامبر ( ص ) ، در پاسخ گويى به شبهه هاى مشركان ، متكى به رهنمود هاى خدا بود .

قل لو كان فى الأرض

منشأ پاسخ به شبهات مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 95 - 1

1- پيامبر ( ص ) ، در پاسخ گويى به شبهه هاى مشركان ، متكى به رهنمود هاى خدا بود .

قل لو كان فى الأرض

منشأ شبهات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 20 - 7

7 _ شيطان ايجاد كننده شبهه در ذهن آدم و حوا نسبت به تحريم شجره نهى شده بر آنان

ما نهيكما ربكما . .. أو تكونا من الخلدين

برخى جمله {ما نهاكما ربكما . .. } را چنين معنا كرده اند: اين حرمت شامل شما نيست، مگر در صورتى كه شما فرشته باشيد و يا از جاودانان در بهشت، و شما نه فرشته ايد و نه از جاودانان در بهشت. پس حرمتى بر شما نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 99 - 13

13- برخى شبهه هاى عقيدتى انسان ، ناشى از عدم شناخت عميق صفات الهى است .

أو لم يروا أن الله الذى . .. قادر على أن يخلق مثلهم

از اينكه خداوند، براى رفع شبهه منكران معاد، آنان را به قدرت عظيم خويش توجه داده، نكته فوق قابل استفاده است.

منشأ شبهات كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 5 - 1

1_ شبهات كافران درباره معاد ، ناشى از روحيه حق ستيزى

آنان است ; نه نامعقول بودن آن .

بل كذّبوا بالحقّ لمّا جاءهم

برداشت ياد شده بنابراين نكته است كه مراد از {الحقّ}، حقانيت قرآن و رسالت پيامبر(ص) باشد; يعنى، اينان در همان آغاز نشانه هاى حق را ديدند و به تكذيب آن پرداختند. اين حق ستيزى، بسيارى از حقايق معقول را براى آنان، ناممكن جلوه داده است.

منشأ شبهات معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 16 - 7

7 - هوا هاى نفسانى ، ريشه اشكال تراشى در عقيده به معاد و مجازات هاى الهى در آخرت است .

فلايصدّنك عنها من . .. اتبع هويه

شتر از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

شتر

آب آشاميدنى شتر صالح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 155 - 4

4 - آب آشاميدنى منطقه ثمود ، يك روز به ناقه صالح اختصاص داشت و يك روز به خود ثموديان .

لها شرب و لكم شرب يوم معلوم

{شرب} به يك نوبت از آب گفته مى شود تقدير آيه چنين است: {لها شرب يوم معلوم و لكم شرب يوم معلوم; نوبتى از آب در روزى معين از آن او و نوبتى از آن در روزى معين از آن شما است}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 156 - 3

3 - اختصاص يافتن نوبتى از آب به ناقه ، موجب ناخرسندى ثموديان *

لها شرب و لكم شرب يوم معلوم . و لاتمسّوها بسوء

با توجه به ارتباط آيه بالا با آيه پيش، احتمال مى رود كه تقسيم آب، زمينه بدانديشى و نارضايتى را در ميان ثموديان، نسبت به

ناقه پديد آورده باشد و {لاتمسّوها} هشدارى به اين موضع گيرى است.

آب دهى شتر صالح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 13 - 5

5 - بهره مند ساختن ناقه صالح از آب آشاميدنى ، داراى برنامه اى خاص بود .

و سقي_ها

{سَقْى} و {سُقْيا}، به معناى در اختيار نهادن نوشيدنى است (مفردات) و {سُقْيا} اسم مصدر براى {سَقْى} مى باشد (العين). اضافه اين كلمه به ضمير {ناقة} و نيز برحذر داشتن قوم ثمود از بى توجّهى به آن، نشانه آن است كه مردم درباره آب آشاميدنى ناقه، وظيفه خاصى داشتند.

آثار اذيت شتر صالح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 64 - 6

6_ صالح ( ع ) ، قوم خود را در صورت آزاررسانى به ناقه و بازداشتن آن از چرا ، به عذابى زودرس هشدار داد .

و لاتمسوها بسوء فيأخذكم عذاب قريب

آثار عقر شتر صالح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 31 - 1

1 - نزول عذاب بر قوم ثمود ، پس از پى كردن ناقه صالح

فتعاطى فعقر . .. إنّا أرسلنا عليهم صيحة وحدة

آثار قتل شتر صالح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 65 - 2،3

2_ قوم ثمود ، با پى كردن ناقه صالح و از ميان بردن آيت رسالت او ، عذاب الهى را براى خويش قطعى ساختند .

فعقروها فقال تمتعوا فى داركم ثل_ثة أيام

3_ قوم ثمود ، پس از كشتن ناقه صالح ، بيش از سه روز

مهلت ماندن در دنيا و بهره بردن از متاع آن را نداشتند .

فقال تمتعوا فى داركم ثل_ثة أيام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 157 - 2

2 - ندامت و پشيمانى ثموديان ، به دنبال پى كردن ناقه صالح و مشاهده نشانه هاى عذاب

فعقروها فأصبحوا ن_دمين

{فاء} در {فأصبحوا} فصيحه و بيانگر حذف جمله اى است كه به خاطر معلوم بودنش حذف شده و تقدير آن چنين است: {فعقروها فرأوا اشراط العذاب فأصبحوا نادمين; ناقه را پى كردند پس نشانه هاى عذاب را ديدند، پس پشيمان شدند}.

آداب نحر شتر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 36 - 8،9

8 - لزوم به صف كردن شتران قربانى و نحر هم زمان آنها ، همراه ذكر نام خدا

فاذكروا اسم اللّه عليها صوافّ

{صوافّ} جمع {صافة} حال از ضمير {عليها} و از مصدر {صفّ} (گروهى را در كنار هم و در يك امتداد مستقيم به نظم در آوردن) مشتق شده است; يعنى، پس نام خدا را بر شتران (به هنگام نحر كردن آنها) در حالى كه در امتداد مستقيم به نظم درآمدند ببريد.

9 - لزوم بستن دست ها و پا هاى شتران قربانى ، به هنگام نحر كردن آنها

فاذكروا اسم اللّه عليها صوافّ

با توجه به اين كه هنگام نحر كردن شتر براى اين كه بر اثر وارد شدن فشار كارد فرار نكند، ابتدا دستها و پاهايش را كنار هم قرار مى دهند و دور آنها را طناب مى پيچند و سپس آن را نحر مى كنند {صوافّ} را مى توان چنين معنا كرد: در

حالى كه دستها و پاهايشان را كنار هم قرار داديد و با طناب بستيد آنها را نحر كنيد.

آزادى شتر صالح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 64 - 9

9_ آزادى ناقه صالح براى چريدن ، در تضاد با منافع قوم ثمود

فذروها تأكل فى أرض الله و لاتمسوها بسوء

تهديد شدن قوم ثمود به عذاب در صورت بازدارى ناقه از چريدن، نشان مى دهد كه سلامتى ناقه ازسوى آنان، درخطر بود وآنها آزادى ناقه را براى چرا، به سودخويش نمى ديدند.

احكام شتر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 103 - 1،2،4،5،7،12،13

1 _ خداوند هيچ حكم ويژه اى براى بحيره ، سائبه ، وصيله و حامى قرار نداده است .

ما جعل اللّه من بحيرة و لاسائبة و لاوصيلة و لاحام

مراد از عدم جعل بحيرة و . .. به قرينه {قالوا حسبنا ما وجدنا ...} در آيه بعد، نفى تشريع احكامى خاص درباره حيوانات ذكر شده است زيرا آنچه در بين كافران عصر بعثت و پدرانشان معروف بود، احكامى ويژه درباره بحيره و ... بوده است.

2 _ كافران عصر جاهلى جعل احكامى را درباره بحيره ، سائبه ، وصيله و حامى به خداوند نسبت مى دادند .

ما جعل اللّه . .. و لكن الذين كفروا يفترون على اللّه الكذب

4 _ احكام ويژه بحيره ( ماده شترى كه پنجمين حمل مادر خويش باشد ) از بدعت ها و افترا هاى كافران عصر جاهلى بر خداوند .

ما جعل اللّه من بحيرة . .. و لكن الذين كفروا يفترون

لسان العرب معناى مذكور براى بحيره

را از برخى لغويين نقل كرده است. در جاهليت گوش چنين شترى را مى شكافتند تا علامت آن باشد كه نبايستى بر آن سوار شوند و از آب و چراگاهها او را منع كنند و نيز هرگز نبايد به كشتن آن اقدام كنند.

5 _ لزوم آزاد سازى سائبه ( شترى كه ده ماده شتر زاييده باشد ) از انديشه هاى خرافى و افترا هاى كافران عصر جاهلى بر خداوند

ما جعل اللّه من بحيرة و لاسائبة . .. و لكن الذين كفروا يفترون

معناى ذكر شده براى سائبه در قاموس المحيط آمده و حكم آن از نظر مردم جاهلى همانند احكام بحيره بوده است. امام صادق(ع) در توضيح معناى {سائبة} در آيه فوق فرمود: ان اهل الجاهلية كانوا ... اذا ولدت (الناقة) عشراً جعلوها سائبة و لايستحلون ظهرها و لااكلها ... .

_______________________________

معانى الاخبار، ص 148، ح 1; نورالثقلين، ج 1، ص 683، ح 410.

7 _ احكام ويژه حامى ( شتر نرى كه از صلبش ده شتر به وجود آيد ) از بدعت ها و افترا هاى مردم جاهلى بر خداوند

ما جعل اللّه . .. و لاحام و لكن الذين كفروا يفترون

اعراب جاهلى از سوار شدن بر شتر مذكور امتناع مىورزيدند و آن را از هيچ آب و چراگاهى منع نمى كردند.

12 _ بيشتر كفرپيشگان عصر بعثت احكام رايج درباره بحيره ، سائبه ، وصيله و حام ، را احكامى الهى مى پنداشتند .

ما جعل اللّه من بحيرة . .. يفترون على اللّه الكذب و اكثرهم لايعقلون

13 _ تنها اندكى از كفرپيشگان عصر بعثت _ على رغم طرفدارى از احكام رايج درباره بحيره ، سائبه ، وصيله و

حامى _ آگاه به بدعت بودن آن احكام و نبود آنها در اديان الهى

و لكن الذين كفروا يفترون على اللّه الكذب و اكثرهم لايعقلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 79 - 6

6 - جواز استفاده از شتر ، براى سوارشدن انسان ها

جعل لكم الأنع_م لتركبوا منها

اخلاص در نحر شتر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كوثر - 108 - 2 - 8

8 - قربانى كردن شتر و قصد انجام دادن فرمان الهى ، توصيه خداوند به پيامبر ( ص )

وانحر

قيد {لربّك} درباره {صلّ}، قرينه بر وجود چنين قيدى براى {انحر} نيز مى باشد. {نحر}; يعنى، مقدارى از سينه كه جاى گلوبند است و از جمله معانى كه براى فعل {انحر}، بيان كرده اند، فرمان به كشتن شتر قربانى است. (مفردات)

استفاده از شتر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 8 - 11

11- به كارگيرى شتر براى باربرى و اسب ، استر و الاغ براى سوارى ، استفاده كردن مناسب از آنهاست .

و الأنع_م . .. و تحمل أثقالكم إلى بلد لم تكونوا ب_لغيه ... و الخيل و البغال و ال

با توجه به اينكه در ضمن منافع شتر، باربرى را ذكر كرد و از سوارى ياد نكرد و در رابطه با اسب، استر و الاغ، سوارى را ذكر كرد و از باربرى ياد نكرد، مطلب فوق برداشت شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 21 - 7

7 - امكان بهرهورى گسترده بشر از دام ها (

شتر ، گاو و گوسفند ) ، نشانى ديگر از لطف و عنايت خدا و نظارت دقيق او بر احوال آفريده هايش

و ما كنّا عن الخلق غ_فلين . .. و إنّ لكم فى الأنع_م لعبرة ... و منها تأكلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 71 - 4

4 - بهره مندى انسان ها ، فلسفه و حكمت آفرينش شتر ، گاو و گوسفندان

أوَلم يروا أنّا خلقنا لهم ممّا عملت أيدينا أنع_مًا

گفتنى است از {لام} {لهم} (به كار رفته در معناى تعليل) و نيز از اين كه آيه شريفه در مقام امتنان است، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

اضرار به شتر صالح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 73 - 21

21 _ صالح ( ع ) برحذردارنده قوم ثمود از زيان رساندن به ناقه

و لاتمسوها بسوء

اعجاز خلقت شتر صالح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 13 - 4

4 - آفرينش ناقه صالح ، به طور غيرعادى و خارج از اسباب و علل طبيعى بود .

ناقة اللّه

از آن جا كه همه موجودات، مملوك خدايند، اضافه {ناقة} به نام جلاله {اللّه}، بيانگر ويژگى آن است و از دخالت مستقيم خداوند، در پيدايش آن حكايت دارد.

اعجاز شتر صالح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 14 - 6

6 - پيدايش ناقه صالح ، معجزه و باقى ماندن آن ، براساس علل و عوامل طبيعى بود .

ناقة اللّه و سقي_ها . .. فعقروها

امتحان با

شتر صالح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 27 - 1

1 - فرستادن ناقه صالح به سوى قوم ثمود ، وعده الهى براى آزمايش ايشان

إنّا مرسلوا الناقة فتنة لهم

انقياد شتر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 22 - 3

3 - رام بودن شتر براى بشر و مكانيسم طبيعى قرار گرفتن و حركت كشتى بر سطح آب تدبيرى الهى است .

و عليها و على الفلك تحملون

اهميت شتر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 4 - 2

2 - شترى كه ده ماه از آبستنى آن گذشته ، مرغوب ترين سرمايه عرب در عصر بعثت

و إذا العشار عطّلت

{عشار}، جمع {عُشَراء} است و {ناقه عُشراء} شترى است كه ده ماه از آبستنى آن گذشته باشد. از ديدگاه شترداران، شتر در اين دوران زيباترين حالت و مرغوب ترين وضعيت را دارد. (لسان العرب)

اهميت شتر صالح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 73 - 17

17 _ ناقه صالح آيه و معجزه اى بزرگ و داراى اهميتى خاص بود .

هذه ناقة اللّه لكم ءاية

اضافه {ناقة} به {اللّه} بيانگر برداشت فوق است.

اهميت شير شتر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 73 - 3

3 - اهميت و نقش بسيار شير شتر ، گاو و گوسفند و فراورده هاى آن ، در تغذيه انسان ها

و مشارب

برداشت ياد شده از آن جا است كه شير _ با آن كه از منافع أنعام

به شمار مى رود _ اختصاص به ذكر يافته است.

باربرى با شتر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 7 - 1،3

1- حمل بار هاى سنگين و طاقت فرساى انسان به شهر ها و مناطق بسيار دوردست ، از فوايد خلقت شتر است

و الأنع_م خلقها لكم . .. و تحمل أثقالكم إلى بلد لم تكونوا ب_لغيه إلاّ بشقّ الأنف

مراد از {بلد لم تكونوا بالغيه} جاهاى بسيار دوردست و سختى است كه انسان بدون مشقت و سختى نمى تواند به آن جا برسد و {أنعام} اگرچه به معناى {گاو، شتر و گوسفند} است; ولى چون در بين دامها تنها شتر اوصاف مذكور در آيه (باربرى به نقاط دوردست) را دارد، ضمير {تحمل} به صورت {استخدام} به {شتر} _ كه از جمله انعام مذكور در آيه قبل است _ باز مى گردد.

3- قدرت فوق العاده شتر در پيمودن راه هاى طولانى و دشوار و حمل بار هاى سنگين

و تحمل أثقالكم إلى بلد لم تكونوا ب_لغيه إلاّ بشقّ الأنفس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 8 - 11

11- به كارگيرى شتر براى باربرى و اسب ، استر و الاغ براى سوارى ، استفاده كردن مناسب از آنهاست .

و الأنع_م . .. و تحمل أثقالكم إلى بلد لم تكونوا ب_لغيه ... و الخيل و البغال و ال

با توجه به اينكه در ضمن منافع شتر، باربرى را ذكر كرد و از سوارى ياد نكرد و در رابطه با اسب، استر و الاغ، سوارى را ذكر كرد و از باربرى ياد نكرد، مطلب فوق برداشت

شد.

باركشى با شتر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 72 - 4

4 - جواز استفاده از شتر و گاو براى سوار شدن و حمل و نقل

فمنها ركوبهم

بسمله در نحر شتر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 36 - 6،7

6 - وجوب ذكر نام خدا ، به هنگام نحر كردن شترانى قربانى

فاذكروا اسم اللّه عليها

7 - جواز ذكر هر يك از اسماى خداوند ( اللّه ، رحمان و . . . ) به هنگام نحر شتر

فاذكروا اسم اللّه عليها

اضافه در {اسم اللّه} مى تواند بيانيه و يا لاميه باشد. ازاين رو {اسم اللّه} بنابر احتمال اول، به معناى {اسمى كه عبارت از اللّه است} و بنابر احتمال دوم {هر اسمى كه براى خدا هست} مى باشد. برپايه احتمال اول، ذكر نامى غير از {اللّه} به هنگام ذبح يا نحر حيوان، كافى نيست; به خلاف احتمال دوم. برداشت ياد شده بر اساس احتمال دوم است.

تحريم جنين شتر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 144 - 8

8 _ تحريم استفاده از گوشت شتر، گاو و جنين آنها، افترا به خداوند است.

قل ءالذكرين حرم . .. ومن أظلم ممن افترى على الله كذبا

تحريم گوشت شتر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 144 - 8

8 _ تحريم استفاده از گوشت شتر، گاو و جنين آنها، افترا به خداوند است.

قل ءالذكرين حرم . .. ومن أظلم ممن افترى على الله كذبا

تداوم نسل شتر

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 4 - 5

5 - منقرض نشدن نسل شتر ، تا زمان حوادث آغازين قيامت

و إذا العشار عطّلت

تسخير شتر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 72 - 2

2 - رام و مسخرّ كردن دام ها ( شتر ، گاو و گوسفند ) براى بشر ، جلوه قدرت خدا و لطف او بر بندگان است .

و ذلّلن_ها لهم

تشبيه به شتر تشنه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 55 - 1

1 - دوزخيان ( اصحاب شمال ) ، آب داغ و جوشان دوزخ را همچون شترى تشنه ، با حرص و ولع خواهند نوشيد .

فش_ربون شرب الهيم

{هيم} جمع {هيماء} است و {هيماء} به شتر تشنه گفته مى شود. تشبيه حالت دوزخيان به هنگام نوشيدن از آب داغ جهنم به شترِ تشنه، بيانگر مطلب ياد شده است.

تشبيه به شتر زرد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 33 - 1

1 - شراره هاى برخاسته از آتش دوزخ ، همانند شتران زرد رنگ است .

كأنّه جم_لت صفر

{جملات} جمع {جِمالة} است. {جمالة} يا جمع {جمل} (شتر) و يا اسم جمع است.

تشبيه به عبور شتر از سوزن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 40 - 9

9 _ آسمان حاوى بهشت، داراى درهايى متعدد و راههايى گوناگون براى ورود به آن جايگاه برين

لاتفتح لهم أبوب السماء و لايدخلون الجنة

تعقل در خلقت شتر

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 71 - 2

2 - تشويق خداوند به تأمل و انديشه در جلوه هاى قدرت الهى در طبيعت ( مانند شتر ، گاو و گوسفند )

أوَلم يروا أنّا خلقنا لهم ممّا عملت أيدينا أنع_مًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 17 - 4،5

4 - شيوه آفرينش شتر ، شگفت آور و داراى زواياى درخور دقّت و تحقيق است .

أفلاينظرون إلى الإبل كيف خلقت

تكيه بر شناخت ويژگى هاى شتر، يا به جهت فايده هاى فراوان اين حيوان براى مردم جزيرة العرب است و يا اين كه شتر در بين حيوانات، كمالاتى بى نظير دارد و مى توان آيه شريفه را ناظر به هر دو نكته دانست.

5 - كشف و شناسايى ويژگى هاى شتر ، راهنماى فكرى انسان براى اعتقاد به قدرت خداوند

أفلاينظرون إلى الإبل كيف خلقت

توصيه نحر شتر به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كوثر - 108 - 2 - 8

8 - قربانى كردن شتر و قصد انجام دادن فرمان الهى ، توصيه خداوند به پيامبر ( ص )

وانحر

قيد {لربّك} درباره {صلّ}، قرينه بر وجود چنين قيدى براى {انحر} نيز مى باشد. {نحر}; يعنى، مقدارى از سينه كه جاى گلوبند است و از جمله معانى كه براى فعل {انحر}، بيان كرده اند، فرمان به كشتن شتر قربانى است. (مفردات)

جهاد با شتر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 80 - 4

4 - دست يابى به خواسته ها و مقاصد مهم بشر (

چون هجرت ، جهاد ، كسب دانش و . . . ) از حكمت هاى آفرينش شتران *

و لتبلغوا عليها حاجة فى صدوركم

تنوين {حاجة} براى تفخيم است و مقيد شدن حاجت به {فى صدوركم} (حاجتى كه در دل داريد) نشانگر اين نكته است كه شتران افزون بر تأمين نيازهاى مادى و خوراكى بشر، وسيله اى مناسب براى دست يابى بشر (به ويژه بشر آن روز) به مقاصد و منافع مهم (چون هجرت، جهاد، كسب دانش و . ..) مى باشند.

چراى شتر صالح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 73 - 20،22،23،25

20 _ صالح از قوم خويش خواست تا ناقه را براى چريدن آزاد بگذراند .

فذروها تأكل فى أرض اللّه

22 _ صالح ( ع ) قوم خويش را به گرفتار آمدن به عذابى دردناك ، در صورت زيان رساندن به ناقه و يا بازدارى آن از چريدن ، هشدار داد .

فذروها تأكل فى أرض اللّه و لاتمسوها بسوء فيأخذكم عذاب أليم

23 _ آزادى ناقه صالح براى چريدن ، در تضاد با منافع قوم ثمود

فذروها تأكل فى أرض اللّه و لاتمسوها بسوء

نهى از آزار رساندن به ناقه پس از فرمان به رها ساختن آن در علفزارها، گوياى اين است كه تحمل ناقه آزاد براى قوم ثمود آسان نبوده و با منافع آنان در تضاد بوده است.

25 _ مالكيت خدا بر زمين ، دليل صالح ( ع ) بر لزوم آزادگذارى ناقه براى چريدن در هر كجاى زمين

هذه ناقة اللّه . .. فذروها تأكل فى أرض اللّه

انتساب زمين به خداوند (أرض اللّه) پس از انتساب ناقه به او (ناقة

اللّه) استدلالى است از سوى صالح بر لزوم آزادگذارى آن براى چريدن. يعنى چون ناقه از آن خداست و زمين نيز از آن اوست، روا نيست از چريدن بازداشته شود. تفريع جم___له {ذروها ... } به وسيله فاء بر جمله {هذه ناقة اللّه} نيز دلالت بر اين معنا دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 64 - 4،8

4_ صالح ( ع ) از قوم خويش خواست تا ناقه را براى چريدن آزاد بگذارند .

فذروها تأكل فى أرض الله

8_ مالكيت خداوند بر چراگاهها ، دليل صالح ( ع ) بر لزوم آزاد گذاشتن ناقه براى چريدن در هر كجاى زمين

ه_ذه ناقة الله . .. فذروها تأكل فى أرض الله

تعبيرهاى {ناقه خدا} و {زمين خدا} در حقيقت استدلال صالح(ع) بر لزوم آزادگذارى ناقه براى چريدن بود; يعنى ، چون ناقه از آنِ خداست و زمين نيز از آنِ اوست ، روا نيست ناقه را از چريدن باز داريد.

حليت جنين شتر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 144 - 2

2 _ استفاده از گوشت شتر و گاو نر و ماده و جنين آنها حلال است.

و من الإبل اثنين . .. قل ءالذكرين حرم أم الأنثيين أما اشتملت عليه أرحام الأنثيين

حليت گوشت شتر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 1 - 14

14 _ حليت خوردن گوشت برخى از چهارپايان ( شتر ، گاو و گوسفند ) و حرمت برخى ديگر و حرمت صيد و شكار در حال احرام ، از عهد ها و

پيمان هاى الهى با مؤمنان

اوفوا بالعقود أحلت لكم بهيمة الانعم الا ما يتلى عليكم غير محلى الصيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 142 - 2

2 _ جواز خوردن گوشت چهارپايان (شتر، گاو، گوسفند)

و من الأنعم . .. كلوا مما رزقكم الله

{أنعام} جمع {نعم} به شتر، گاو و گوسفند، اطلاق مى شود. (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 144 - 2

2 _ استفاده از گوشت شتر و گاو نر و ماده و جنين آنها حلال است.

و من الإبل اثنين . .. قل ءالذكرين حرم أم الأنثيين أما اشتملت عليه أرحام الأنثيين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 28 - 15

15 - شتر ، گاو و گوسفند ، چهارپايانى حلال گوشت

على ما رزقهم من بهيمة الأنع_م فكلوا منها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 30 - 8،9

8 - شتر ، گاو و گوسفند ، چهار پايانى حلال گوشت

و أُحلّت لكم الأنع_م

{أنعام} (جمع {نعم}) در اصل به معناى شتر است. بنابراين {أنعام}; يعنى، شتران لكن گاهى {أنعام}; گفته مى شود و از آن مجموع شتر، گاو و گوسفند اراده مى شود. مقصود از {أنعام}در جمله فوق استعمال دوم است. گفتنى است كه جمله {أحلت لكم الأنعام} به تقدير {أحلت لكم أكل لحوم الأنعام} مى باشد; يعنى، براى شما خوردن گوشت شتر، گاو و گوسفند حلال شده است.

9 - استفاده از گوشت شتر ، گاو و گوسفند ، به جز در مواردى كه از

سوى خدا تحريم شده ، حلال و جايز است .

و أُحلّت لكم الأنع_م إلاّ ما يتلى عليكم

حيات شتر صالح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 14 - 6

6 - پيدايش ناقه صالح ، معجزه و باقى ماندن آن ، براساس علل و عوامل طبيعى بود .

ناقة اللّه و سقي_ها . .. فعقروها

خالق شتر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 5 - 1

1- خداوند ، خالق و آفريننده انعام ( گاو ، شتر و گوسفند ) است .

و الأنع_م خلقها لكم

{نعم} در لغت تنها به شتر گفته مى شود; زيرا كه بزرگ ترين نعمتها در نزد عرب است، ولى جمع آن {أنعام} به شتر، گاو و گوسفند گفته مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 17 - 3

3 - شتر ، مخلوق خداوند و آفريده اى هدف دار است .

أفلاينظرون إلى الإبل كيف خلقت

در آيه شريفه، گرچه سخن از آفريننده شتر به ميان نيامده است; ولى سياق آيات _ كه در مقام برشمردن نعمت هاى خداوند، توجّه دادن انسان به قدرت مندى او و ضرورت معاد مى باشد _ بيانگر اين است كه خداوند، آن را خلق كرده و آفريدن آن لغو نبوده است.

خلقت شتر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 28 - 1

1 - آفرينش انسان ، جنبندگان و دام ها ( شتر ، گاو و گوسفند ) ، از نشانه هاى ربوبيت بى همتاى خداوند

ألم تر أنّ اللّه

. .. و من الناس و الدّوابّ و الأنع_م

{أنعام} جمع {نَعَم} (شتر) مى باشد; ولى اين واژه در مجموع شتر، گاو و گوسفند نيز به كار مى رود; چنان كه در آيه شريفه به همين معنا استعمال شده است (مفردات راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 71 - 1

1 - شتر ، گاو و گوسفند ، مخلوق خدا و جلوه هايى از قدرت او

أوَلم يروا أنّا خلقنا لهم ممّا عملت أيدينا أنع_مًا

{أنعام} به معناى شتر، گاو و گوسفند است و جمله {ممّا علمت أيدينا} كنايه از قدرت خدا مى باشد. گفتنى است كه آيه شريفه در مقام بيان جلوه هاى آن در طبيعت است.

خوردن گوشت شتر در صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 8 - 9

9- خوردن گوشت دام ها ( گاو ، گوسفند و شتر ) در ميان مردم عصر بعثت ، امرى رايج و متداول بوده است .

و الأنع_م خلقها لكم . .. و منها تأكلون ... و الخيل و البغال و الحمير لتركبوها و

با توجه به اينكه در رديف منافع انعام (گاو، شتر و گوسفند) استفاده از گوشت ة نها ذكر شده ، ولى براى اسب، استر و الاغ چنين استفاده اى بيان نگرديده و از طرفى اين آيات در صدد برشمردن نعمتهاست و تا زمانى كه استفاده از چيزى متداول نباشد نعمت بر آن صدق نمى كند، معلوم مى شود كه خوردن گوشت گاو، گوسفند و شتر متداول بوده; ولى خوردن گوشت اسب، استر و الاغ متداول نبوده است.

دشمنى با شتر

صالح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 156 - 2

2 - ناقه صالح ، در معرض كينه و دشمنى ثموديان

و لاتمسّوها بسوء

دلايل آزادى شتر صالح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 64 - 8

8_ مالكيت خداوند بر چراگاهها ، دليل صالح ( ع ) بر لزوم آزاد گذاشتن ناقه براى چريدن در هر كجاى زمين

ه_ذه ناقة الله . .. فذروها تأكل فى أرض الله

تعبيرهاى {ناقه خدا} و {زمين خدا} در حقيقت استدلال صالح(ع) بر لزوم آزادگذارى ناقه براى چريدن بود; يعنى ، چون ناقه از آنِ خداست و زمين نيز از آنِ اوست ، روا نيست ناقه را از چريدن باز داريد.

زوجيت شتر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 143 - 1

1 _ خداوند، آفريننده هشت نر و ماده از گوسفند و بز و شتر و گاو براى بهره بردارى آدميان

ثمنية ازوج من الضأن اثنين

{ثمانية أزواج} مى تواند بدل براى {حمولة و فرشا} باشد كه خود مفعول {أنشأ} مى باشند. در اين صورت معناى آيه چنين مى شود: {أنشأ من الأنعام ثمانية أزواج}.

زيان به شتر صالح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 43 - 4

4 - قطعى شدن عذاب بر ثموديان ، پس از آسيب رساندن به ناقه صالح

و فى ثمود إذ قيل لهم تمتّعوا حتّى حين

سختى عقر شتر صالح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 29 - 5

5 - عملى

ساختن قتل ناقه صالح ، امرى دشوار براى قوم ثمود

فنادوا صاحبهم فتعاطى فعقر

از اين كه قوم ثمود، براى عملى ساختن توطئه خويش، به فرد خاصى مراجعه كردند; استفاده مى شود كه آنان يا بيم داشتند كه شخصاً وارد عمل شوند و يا توان جسمى آن كار را نداشتند.

سوارى از شتر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 79 - 4،6

4 - خداوند ، برخى از دام ها ( چون شتر ) را براى سوار شدن و برخى ديگر ( مانند گوسفند ) را به منظور خوردن انسان ها آفريده است .

الأنع_م لتركبوا منها و منها تأكلون

6 - جواز استفاده از شتر ، براى سوارشدن انسان ها

جعل لكم الأنع_م لتركبوا منها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 80 - 4

4 - دست يابى به خواسته ها و مقاصد مهم بشر ( چون هجرت ، جهاد ، كسب دانش و . . . ) از حكمت هاى آفرينش شتران *

و لتبلغوا عليها حاجة فى صدوركم

تنوين {حاجة} براى تفخيم است و مقيد شدن حاجت به {فى صدوركم} (حاجتى كه در دل داريد) نشانگر اين نكته است كه شتران افزون بر تأمين نيازهاى مادى و خوراكى بشر، وسيله اى مناسب براى دست يابى بشر (به ويژه بشر آن روز) به مقاصد و منافع مهم (چون هجرت، جهاد، كسب دانش و . ..) مى باشند.

سهم آب شتر صالح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 28 - 1،3،4،6،7

1 - تقسيم آب در سرزمين قوم ثمود ،

ميان ايشان و ناقه صالح ، به فرمان خداوند

و نبّئهم أنّ الماء قسمة بينهم

3 - اختصاص يافتن سهمى از آب سرزمين ثمود به ناقه صالح ، براى ايشان دشوار بود و مايه امتحان براى آنان

إنّا مرسلوا الناقة فتنة لهم . .. أنّ الماء قسمة بينهم

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه آيه شريفه درصدد تدارك زمينه امتحانى است كه در آيه قبل با تعبير {فتنة} آمده است.

4 - اختصاص يافتن نيمى از آب سرزمين ثمود ، به ناقه صالح ( ع ) *

أنّ الماء قسمة بينهم

ظاهر اين است كه عبارت {قسمة بينهم} نظر به قسمت مساوى داشته باشد; زيرا در غير آن صورت بايد سهم، مشخص مى شد.

6 - قوم ثمود ، موظف به رعايت قانون و تجاوز نكردن به سهم ناقه از آب

كلّ شرب محتضر

7 - مجاز نبودن قوم ثمود ، براى حضور در كناره هاى آب در زمان اختصاص يافته به ناقه صالح

قسمة بينهم كلّ شرب محتضر

ظاهراً واژه {محتضر} علاوه بر دخالت نكردن هر يك در سهم ديگرى، اين معنا را نيز افاده مى كند كه حتى حضور يافتن هر كدام در كنار نهر يا چشمه، محدود به زمان خاص خودشان بود.

شتر باردار ده ماهه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 4 - 2

2 - شترى كه ده ماه از آبستنى آن گذشته ، مرغوب ترين سرمايه عرب در عصر بعثت

و إذا العشار عطّلت

{عشار}، جمع {عُشَراء} است و {ناقه عُشراء} شترى است كه ده ماه از آبستنى آن گذشته باشد. از ديدگاه شترداران، شتر در اين دوران زيباترين حالت و مرغوب

ترين وضعيت را دارد. (لسان العرب)

شتر در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 4 - 2

2 - شترى كه ده ماه از آبستنى آن گذشته ، مرغوب ترين سرمايه عرب در عصر بعثت

و إذا العشار عطّلت

{عشار}، جمع {عُشَراء} است و {ناقه عُشراء} شترى است كه ده ماه از آبستنى آن گذشته باشد. از ديدگاه شترداران، شتر در اين دوران زيباترين حالت و مرغوب ترين وضعيت را دارد. (لسان العرب)

شتر در صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 7 - 2

2- شتر وسيله حمل و نقل و تبادل كالا هاى تجارتى در عصر بعثت بوده است .

و تحمل أثقالكم إلى بلد لم تكونوا ب_لغيه إلى بشقّ الأنفس

شتر در كفّاره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 95 - 4،8،26

4 _ جريمه و سزاى كشتن شكار ، قربانى كردن دام اهلى ( شتر ، گاو و گوسفند ) همانند آن شكار است .

و من قتله . . فجزاء مثل ما قتل من النعم

{نعم} مفرد كلمه انعام است و به شتر و گاو گوسفند گفته مى شود. {جزاء} مبتدائى است كه خبر آن حذف شده است يعنى عليه جزاء و كلمه {مثل} صفت {جزاء} مى باشد و مراد از آن مى تواند همگونى در جنس و وزن و يا همانندى در قيمت باشد. {من النعم} صفت و يا حال براى {جزاء} است. امام صادق(ع) در توضيح آيه فوق فرمود: فى النعامة و فى حمار وحش بقرة و فى الظبى شاة و

و فى البقرة بقرة.

_______________________________

تهذيب شيخ طوسى، ج 5، ص341، ح 94، ب 25.

8 _ جريمه و سزاى شكار در حال احرام و يا در حرم مكه ( شتر ، گاو و يا گوسفند ) بايد به آستان كعبه تقديم شود .

فجزاء مثل ما قتل . .. هدياً بلغ الكعبة

26 _ شتر ، كفّاره شكار شتر مرغ ، گاو ، كفاره شكار الاغ وحشى گوسفند ، كفاره شكار آهو و گاو كفاره گاو وحشى در حال احرام

فجزاء مثل ما قتل من النعم

امام صادق(ع) در توضيح آيه فوق فرمود: فى النعامة بدنة و فى حمار وحش بقرة و فى الظبى شاة و فى البقرة بقرة.

_______________________________

تهذيب شيخ طوسى، ج 5، ص 341، ح 94، ب 25; نورالثقلين، ج 1، ص 673، ح 367.

شتر در مصرباستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 65 - 16

16_ شتر وسيله متعارف حمل كالا ، در مصر و كنعان باستان

و نزداد كيل بعير

شتر صالح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 73 - 15،16

15 _ خداوند بدون جريان اسباب و علل عادى ، شترى آفريد تا معجزه اى باشد بر اثبات رسالت صالح ( ع )

هذه ناقة اللّه لكم ءاية

چون ناقه نشانه اى بر رسالت صالح(ع) بود، معلوم مى شود به گونه اى خارق العاده به وجود آمده بود.

16 _ ناقه صالح ، شاهد و دليلى آشكار بر حقانيت رسالت آن حضرت

قد جاءتكم بينة من ربكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 64 - 10

10_ { عن أبى

جعفر ( ع ) قال : إن رسول الله ( ص ) سأل جبرئيل ( ع ) : . . . فقال : يا محمد ( ص ) ان صالحاً بعث إلى قومه . . . قالوا : يا صالح ادع لنا ربك يخرج لنا من ه_ذا الجبل الساعة ناقة حمراء شقراء وبراء عشراء بين جنبيها ميل . . . فسأل الله تعالى صالح ذلك فانصدع الجبل صدعاً . . . ثم اضطرب ذلك الجبل . . . ثم لم يفجأهم إلاّ رأسها . . . ثم خرج سائر جسد ها ثم استوت قائمة على الأرض . . . ;

از امام باقر(ع) روايت شده است كه رسول خدا از جبرئيل [درباره قوم صالح] سؤال فرمود ، . .. جبرئيل گفت: اى محمد! صالح به سوى قومش مبعوث شد ... به او گفتند: اى صالح! براى ما از پروردگارت بخواه كه همين لحظه از اين كوه شترى بيرون آورد قرمز پررنگ و پركرك كه ده ماه از حملش گذشته و بين دو پهلويش يك ميل فاصله باشد ... آن گاه صالح اين را از خدا خواست و كوه شكاف بزرگى برداشت ... سپس به لرزه درآمد ... ناگهان سر شتر از كوه بيرون آمد ... سپس باقى جسدش خارج شد و روى زمين ايستاد ...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 59 - 11،13

11- تقاضاى قوم ثمود در اعطاى معجزه مورد نظرشان ( ناقه = شتر ماده ) از سوى خداوند اجابت شد .

و ءاتينا ثمود الناقة

13- قوم ثمود ، نسبت به معجزه الهى ( ناقه ) عكس

العمل ناروا داشته و با آن ظالمانه برخورد كردند .

و ءاتينا ثمود الناقة مبصرة فظلموا بها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 155 - 3

3 - ناقه ( شتر ماده ) ، معجزه صالح پيامبر

قال ه_ذه ناقة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 27 - 2

2 - قوم ثمود ، تقاضامند معجزه اى ( ناقه ) از صالح پيامبر ( ع )

إنّا مرسلوا الناقة

جمله {إنّا مرسلوا الناقة} در مقام وعده و اخبار از آينده است. {الف و لام} در {الناقة} براى عهد بوده و اشاره به همان معجزه مورد درخواست قوم ثمود دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 13 - 2

2 - ناقه صالح ، معجزه الهى و نشانه رسالت آن حضرت بود .

فقال لهم رسول اللّه ناقة اللّه

اضافه {ناقة} به {اللّه} _ پس از بيان رسالت صالح(ع) _ بيانگر معجزه بودن آن براى اثبات رسالت او است.

شتر قربانى حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 34 - 6

6 - جواز قربانى كردن به هر يك از شتر ، گاو و گوسفند

على ما رزقهم من بهيمة الأنع_م

{أنعام} (جمع {نعم}) در اصل به معناى شتران است. لكن گاهى براى مجموع شتر، گاو و گوسفند به كار مى رود. به اعتقاد همه مفسران، مقصود از {أنعام} در اين جا، معناى دوم (مجموع شتر، گاو و گوسفند) است . گفتنى است كه {بهيمة} به معناى چهارپا و اضافه آن به {أنعام} بيانيه است; يعنى،

چهارپايى كه عبارت است از شتر، گاو و گوسفند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 36 - 1،2،4،5

1 - شتران قربانى از شعائر دينى و الهى مراسم حج

و البدن جعلن_ها لكم من شع_ئر اللّه

{بدن} جمع {بدنة} است. {بدنة} نيز در لغت، به گاو و شتر درشت و چاق گفته مى شود. در گذشته، كسانى كه قصد داشتند در مراسم حج شركت كنند، از قبل به دام هايى قربانى خوب مى رسيدند تا چاق و فربه شوند. بدين جهت به گاو و شتر قربانى {بدنه} گفته مى شد. گفتنى است كه مراد از {بدن} در آيه ياد شده _ به قرينه {فإذا وجبت جنوبه} _ تنها شتران مى باشد; يعنى، شترانى را كه به رسم قربانى به همراه مى بريد، براى شما از شعائر دينى و الهى قرار داديم.

2 - لزوم برگزيدن شتران درشت و چاق براى قربانى در حج

و البدن جعلن_ها لكم من شع_ئر اللّه

به كارگيرى {بدن} _ كه به معناى شتران فربه و چاق است _ به جاى {إبل} _ كه به مطلق شتر اطلاق مى شود _ مى تواند توصيه اى باشد به حج گزاران كه شتران فربه و درشت را، براى قربانى برگزينند.

4 - استفاده از شتران قربانى ( به جهت حمل بار ، سوارشدن و تغذيه از شير آنها ) ، براى حاجيان مجاز است .

و البدن . .. لكم فيها خير

مقصود از {لكم فيها خير} با توجه به آيه 33 (لكم فيها منافع إلى أجل مسمّى)، اين است كه حاجيان مى توانند تا روز قربانى، از شترانى كه به رسم قربانى به

همراه خود مى برند، بهره گيرى كنند (آنها را سوار شوند، يا با آنها بار حمل كنند و يا از شير آنها تغذيه نمايند).

5 - لزوم نشانه گذارى شترانى كه حاجيان جهت قربانى به همراه خود مى برند .

و البدن جعلن_ها لكم من شع_ئر اللّه

اين سخن خدا كه: {ما شتران قربانى را شعائر و نشانه هاى دينى قرار داديم} مى تواند دربردارنده اين توصيه باشد كه حاجيان نيز بايد شتران را به منظور اين كه آنها از ديگر شتران ممتاز باشند، نشانه گذارى كنند.

شگفتى خلقت شتر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 17 - 4

4 - شيوه آفرينش شتر ، شگفت آور و داراى زواياى درخور دقّت و تحقيق است .

أفلاينظرون إلى الإبل كيف خلقت

تكيه بر شناخت ويژگى هاى شتر، يا به جهت فايده هاى فراوان اين حيوان براى مردم جزيرة العرب است و يا اين كه شتر در بين حيوانات، كمالاتى بى نظير دارد و مى توان آيه شريفه را ناظر به هر دو نكته دانست.

شير شتر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 93 - 5

5 _ حليّت برخى از خوردنى ها ( شتر و شير آن ) بر مسلمانان ، مورد اعتراض يهود

كل الطّعام كان حلا لبنى اسرائيل . .. ان كنتم صادقين

در شأن نزول آيه آمده است كه يهوديان براى ردّ سخن پيامبر (ص) كه خود را بر آيين ابراهيم (ع) مى دانست گفتند: با آن كه گوشت شتر در آيين ابراهيم (ع) حرام بوده چرا در آيين اسلام تحريم نشده است؟

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 21 - 2

2 - شير دام ها ( شتر ، گاو و گوسفند ) ، از منابع مهم تغذيه انسان

نسقيكم ممّا فى بطونها

شير شتر از آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 66 - 3

3- بيرون آوردن شير خالص و آماده نوشيدن ، از بين خون و سرگين داخل شكنبه شتر ، گاو و گوسفند ، از آيات خداوند

و إن لكم فى الأنع_م لعبرة نسقيكم ممّا فى بطونه من بين فرث و دم لبنًا خالصًا سائغ

صفات جسمانى شتر صالح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 28 - 5

5 - ناقه صالح ، حيوانى خارق العاده در هيكل و مصرف آب *

أنّ الماء قسمة بينهم

برداشت ياد شده در صورتى است كه نيمى از آب سهم ناقه باشد و ناقه آن سهم را تماماً مصرف كرده باشد.

عاقر شتر صالح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 29 - 4،6،8،9

4 - انتخاب فردى خاص و استمداد از او از سوى قوم ثمود ، براى كشتن ناقه صالح

فنادوا صاحبهم

6 - كشنده ناقه صالح ، پذيراى پيشنهاد قوم ثمود ، در كشتن ناقه بدون هيچ تأمل *

فتعاطى فعقر

كاربرد عبارت هاى {فتعاطى} و {فعقر} با {فاء}، بيانگر عدم تراخى در قبول و سرعت در عملى ساختن قتل ناقه مى باشد.

8 - تحقق توطئه كشتن ناقه صالح ، به وسيله فردى واحد

فعقر

واژه {عقر} (به صورت مفرد) مى رساند كه هر چند جمع

كثيرى در توطئه قتل ناقه شركت داشتند، اما اجراى آن به وسيله فردى واحد صورت گرفت.

9 - { عن أصبغ بن نباته ، قال : سمعت أميرالمؤمنين ( ع ) . . . يقول : إنّما يجمع الناس الرضا و الغضب ، أيّها الناس إنّما عقر ناقة ثمود واحد فأصابهم اللّه بعذابه بالرضا و آية ذلك قوله جلّوعزّ { فنادوا صاحبهم فتعاطى فعقر } . . . ;

اصبغ بن نباته گويد: از اميرالمؤمنين(ع) شنيدم. .. كه مى فرمود: رضايت و غضب مردم [به امرى كه انجام مى گيرد] سبب مى شود [كه ثواب و عقاب آن] همه را فراگيرد. اى مردم! ناقه ثمود را يك نفر پى كرد; ولى خداوند همه آن قوم را گرفتار عذاب كرد; زيرا همه راضى بودند و نشانه اين مطلب قول خداى جلّوعزّ است كه مى فرمايد: فنادوا صاحبهم فتعاطى فعقر}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 31 - 5

5 - همدستان كشنده ناقه صالح ، شريك جرم او و مبتلا به عذابى همسان

فتعاطى فعقر . .. فكانوا كهشيم المحتظر

مفرد بودن {فقعر} مى رساند كه كشنده ناقه يك نفر بود; ولى تعبير {أرسلنا علهيم} افاده مى كند كه عذاب الهى _ علاوه بر كشنده ناقه _ شامل همه كسانى بود كه به صورت غير مستقيم، نوعى هم فكرى و هماهنگى با وى داشته اند.

عبرت از خروج شير شتر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 66 - 4

4- در خارج كردن شير خالص از ميان خون و فضولات غذايى شتر ، گاو و گوسفند

، درس عبرتى است براى انسانها

و إن لكم فى الأنع_م لعبرة نسقيكم ممّا فى بطونه من بين فرث و دم لبنًا خالصًا سائغ

عبرت از شتر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 66 - 1

1- در شتر ، گاو و گوسفند درس عبرتى براى انسانهاست .

و إن لكم فى الأنع_م لعبرة نسقيكم

{أنعام} نامى است براى شتر، گاو و گوسفند.

عظمت شتر صالح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 155 - 5

5 - ناقه صالح ، داراى جثه اى خارق العاده و بس عظيم *

قال ه_ذه ناقة لها شرب و لكم شرب يوم معلوم

از اين كه آب آشاميدنى منطقه ثمود، سهميه بندى مى شود (يك روز سهم ناقه صالح و روز ديگر سهم همه مردم ثمود) مى توان دريافت كه آن ناقه از جثه اى چنان بزرگ برخوردار بود كه به تنهايى به اندازه همه ثموديان و چهارپايانشان، آب مى نوشيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 13 - 3

3 - ناقه صالح ، حيوانى با عظمت و داراى حرمتى ويژه در پيشگاه خداوند

ناقة اللّه

استناد {ناقة} به {اللّه} و عنايت ويژه به آزار نديدن آن و توصيه به دستبرد نزدن مردم به سهميه آب آن، بيانگر احترام و ارج مندى خاص آن حيوان، در نزد خداوند است.

عقر شتر صالح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 77 - 1،2،4

1 _ كافران قوم ثمود ناقه صالح را پى كردند و آن را هلاك ساختند .

فعقروا

الناقة و عتوا عن أمر ربهم

{عقر} به معناى مجروح ساختن است و آنگاه كه گفته شود {عقر الفرس و البعير}، يعنى پاى آن را قطع كرد. (برگرفته از لسان العرب) و در مجمع البيان آمده {عَقْر} به جراحتى گفته مى شود كه مايه هلاكت گردد.

2 _ كافران قوم ثمود با پى كردن ناقه صالح ، فرمان خداوند را سرپيچى كردند و مردمى متجاوز شناخته شدند .

فعقروا الناقة و عتوا عن أمر ربهم

مراد از {أمر ربهم} همان است كه در آيه 73 مطرح شده بود يعنى: زيان نرساندن به ناقه و آزادگذارى آن براى چريدن.

4 _ كفرپيشگان قوم ثمود پس از كشتن ناقه صالح ، از وى خواستند تا تهديدش ( نزول عذاب دردناك ) را به اجرا گذارد .

قالوا يصلح ائتنا بما تعدنا إن كنت من المرسلين

مراد از {ما تعدنا} عذابى است كه در آيه 73 (فيأخذكم عذاب أليم) بيان شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 78 - 5

5 _ كافران قوم ثمود پس از تمام شدن حجت بر آنان و اصرارشان بر كفرورزى و از ميان بردن ناقه صالح به هلاكت رسيدند .

قال الملأ الذين استكبروا . .. فأخذتهم الرجفة

كلمه {فاء} در {فأخذتهم} نزول عذاب را بر حقايق بيان شده در آيات قبل مرتبط مى سازد كه از آنهاست كفرورزى قوم صالح، پى كردن ناقه و . .. .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 79 - 1

1 _ صالح ( ع ) پس از حتمى شدن نزول عذاب الهى بر اثر پى كردن ناقه ،

از قوم خويش فاصله گرفت و به ديارى ديگر شتافت .

فتولى عنهم

جمله {تولى عنهم} عطف بر {فعقروا الناقة} در آيه 77 است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 29 - 1،3،4،6،8

1 - توطئه قوم ثمود ، براى از ميان بردن ناقه صالح

فنادوا صاحبهم فتعاطى فعقر

3 - تصميم بدون انديشه و به دور از تدبير قوم ثمود ، در از ميان بردن معجزه الهى ( ناقه ) *

فنادوا صاحبهم

به كار رفتن {فاء} در {فنادوا} _ به جاى {ثمّ} يا حرف ديگر _ احتمال دارد بيانگر بى تأملى قوم ثمود در كشتن ناقه باشد.

4 - انتخاب فردى خاص و استمداد از او از سوى قوم ثمود ، براى كشتن ناقه صالح

فنادوا صاحبهم

6 - كشنده ناقه صالح ، پذيراى پيشنهاد قوم ثمود ، در كشتن ناقه بدون هيچ تأمل *

فتعاطى فعقر

كاربرد عبارت هاى {فتعاطى} و {فعقر} با {فاء}، بيانگر عدم تراخى در قبول و سرعت در عملى ساختن قتل ناقه مى باشد.

8 - تحقق توطئه كشتن ناقه صالح ، به وسيله فردى واحد

فعقر

واژه {عقر} (به صورت مفرد) مى رساند كه هر چند جمع كثيرى در توطئه قتل ناقه شركت داشتند، اما اجراى آن به وسيله فردى واحد صورت گرفت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 12 - 7

7 - { عن عبد اللّه بن زَمعَة قال : خطب رسول اللّه ( ص ) فذكر الناقة و ذكر الذى عقرها فقال : { إذ انبعث أشقاها } قال : انبعث لها رجل عارم عزيز منيع فى رهطه ;

عبداللّه بن زَمعة روايت كرده كه

رسول خدا(ص) خطبه خواند و از ناقه [ثمود]و كسى كه آن را پى كرد، سخن گفت و فرمود: [خداوند فرموده] {إذ انبعث أشقاها} مردى براى پى كردن ناقه [صالح] تحريك شد كه زشت خو و مردم آزار و در قبيله خود عزيز و مورد حمايت بود}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 14 - 2

2 - قوم ثمود ، ناقه صالح را پى كرده ، آن را به هلاكت رساندند .

فعقروها

زمانى كه با شمشير بر پاهاى شتر يا اسب، ضربه وارد كنند، گفته مى شود: {عَقَرْتُ} (صحاح اللغة). گاهى فعل {عقر} در موردى به كار مى رود كه آن را {نحر} كرده باشند. (مصباح)

فلسفه خلقت شتر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 144 - 1

1 _ خداوند شتر و گاو نر و ماده را براى بهره بردارى انسان آفريده است.

و هو الذى أنشأ . .. و من الإبل اثنين و من البقر اثنين قل ءالذكرين حرم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 5 - 2

2- آفرينش دام ها ( شتر ، گاو و گوسفند ) به منظور بهره گيرى انسان از آنهاست .

و الأنع_م خلقها لكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 54 - 2

2 - شتر ، گاو و گوسفند ، براى انسان و در خدمت او است .

كلوا وارعوا أنع_مكم

به شتر، گاو و گوسفند {أنعام} گفته مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس -

36 - 72 - 3،5

3 - خداوند برخى از دام ها ( چون شتر و گاو ) را براى سوار شدن و حمل و نقل آفريده است .

فمنها ركوبهم

{من} در {فمنها} براى تبعيض است; يعنى، برخى از انعام كه مقصود از آن شتر و گاو است.

5 - خداوند ، شتر ، گاو و گوسفند را براى تغذيه انسان آفريد .

و منها يأكلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 79 - 1،3

1 - خداوند ، دام ها ( شتر ، گاو و گوسفند ) را به خاطر منافع و مصالح انسان ها آفريده است .

اللّه الذى جعل لكم الأنع_م

لام در {لكم} براى تعليل است; يعنى، به خاطر شما، {أنعام} (جمع {نَعَمْ}) در اصل به معناى شتر است; ولى گاهى براى مجموع {شتر، گاو و گوسفند} به كار مى رود. برداشت ياد شده بر اساس همين احتمال است.

3 - خداوند ، شتران را به خاطر منافع و مصالح انسان ها آفريد .

اللّه الذى جعل لكم الأنع_م

جمله {و عليها و على الفلك تحملون} در آيه بعد، قرينه است براين كه مقصود از {أنعام} مى تواند تنها شتران (معناى اصلى اين واژه) باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 80 - 2،3،4

2 - تأمين خواسته ها و نياز هاى بشر در سير و سفر خويش ، از حكمت هاى آفرينش شتران

و لتبلغوا عليها حاجة فى صدوركم

3 - سوار شدن و تأمين خواسته ها و نياز هاى بشر در سير و سفر خويش ، حكمت اصلى آفرينش شتران

لتركبوا منها . .. و لتبلغوا عليها

حاجة فى صدوركم

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه لام تعليل تنها بر سر {لتركبوا} و {لتبلغوا. ..} آمده است; نه براى منافع ديگر و حمل و نقل.

4 - دست يابى به خواسته ها و مقاصد مهم بشر ( چون هجرت ، جهاد ، كسب دانش و . . . ) از حكمت هاى آفرينش شتران *

و لتبلغوا عليها حاجة فى صدوركم

تنوين {حاجة} براى تفخيم است و مقيد شدن حاجت به {فى صدوركم} (حاجتى كه در دل داريد) نشانگر اين نكته است كه شتران افزون بر تأمين نيازهاى مادى و خوراكى بشر، وسيله اى مناسب براى دست يابى بشر (به ويژه بشر آن روز) به مقاصد و منافع مهم (چون هجرت، جهاد، كسب دانش و . ..) مى باشند.

فوايد پشم شتر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 80 - 9

9- پشم ، كرك و موى دام ها ( شتر ، گاو و گوسفند ) براى ساختن اثاثيه و لوازم زندگى ، متناسب با زيست طبيعى انسان است .

جعل لكم من الأنع_م . .. تستخفّونها ... أث_ثًا و مت_عًا

از اينكه خداوند پشم، كرك و موى دامها را در جهت تهيه اثاثيه و لوازم زندگى آفريده است، گوياى متناسب بودن آنها با زيست طبيعى انسان مى باشد; چون خداوند حكيم و داناست.

فوايد پوست شتر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 80 - 5،6

5- آفرينش دام ها ( شتر ، گاو و گوسفند ) ، به گونه اى كه از پوست آنها خانه و سرپناه سبك و قابل

انتقال ( براى عشاير و صحرانشين ) ساخته شود ، به قدرت خداست .

و الله . .. جعل لكم من جلود الأنع_م بيوتًا تستخفّونها يوم ظعنكم و يوم إقامتكم

6- بهرهورى انسان ، از پوست دام ها ( شتر ، گاو و گوسفند ) براى ساختن سرپناه سبك و قابل انتقال ، از نعمت هاى الهى است .

و جعل لكم من جلود الأنع_م بيوتًا

فوايد شتر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 144 - 1

1 _ خداوند شتر و گاو نر و ماده را براى بهره بردارى انسان آفريده است.

و هو الذى أنشأ . .. و من الإبل اثنين و من البقر اثنين قل ءالذكرين حرم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 65 - 16

16_ شتر وسيله متعارف حمل كالا ، در مصر و كنعان باستان

و نزداد كيل بعير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 5 - 4

4- دام ها ( شتر ، گاو و گوسفند ) ، داراى فوايد و منافع گوناگون براى انسان

و الأنع_م خلقها لكم فيها دفءٌ و من_فع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 7 - 1،2

1- حمل بار هاى سنگين و طاقت فرساى انسان به شهر ها و مناطق بسيار دوردست ، از فوايد خلقت شتر است

و الأنع_م خلقها لكم . .. و تحمل أثقالكم إلى بلد لم تكونوا ب_لغيه إلاّ بشقّ الأنف

مراد از {بلد لم تكونوا بالغيه} جاهاى بسيار دوردست و سختى است كه انسان بدون مشقت و

سختى نمى تواند به آن جا برسد و {أنعام} اگرچه به معناى {گاو، شتر و گوسفند} است; ولى چون در بين دامها تنها شتر اوصاف مذكور در آيه (باربرى به نقاط دوردست) را دارد، ضمير {تحمل} به صورت {استخدام} به {شتر} _ كه از جمله انعام مذكور در آيه قبل است _ باز مى گردد.

2- شتر وسيله حمل و نقل و تبادل كالا هاى تجارتى در عصر بعثت بوده است .

و تحمل أثقالكم إلى بلد لم تكونوا ب_لغيه إلى بشقّ الأنفس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 21 - 1،6

1 - وجود و كارايى دام ها ( شتر ، گاو و گوسفند ) براى انسان ، آكنده از درس ها و عبرت هايى از تقدير و تدبير الهى است .

و إنّ لكم فى الأنع_م لعبرة

{أنعام}; يعنى، گله هاى شتر، گاو و گوسفند. {عبرة} و {إعتبار} نيز به معناى پندگرفتن و اندرز يافتن است.

6 - شتر ، گاو و گوسفند ، از منابع درآمد و امرار معاش انسان

و منها تأكلون

جمله {و منها تأكلون} (از آنها مى خوريد) مى تواند تعبير كنايى از ارتزاق و كسب درآمد باشد; چنان كه گفته مى شود {فلانى از حرفه اش مى خورد} كه مقصود اين است كه فلانى از حرفه اش زندگى كرده كسب درآمد مى نمايد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 22 - 1

1 - امكان بهرهورى بشر از شتران و كشتى ها در جهت سوارى و حمل و نقل ، نمونه اى ديگر از تدبير الهى

و عليها و على الفلك تحملون

ضمير

در {عليها} به أنعام بازمى گردد و مراد از آن _ به قرينه {تحملون} _ تنها شتران است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 71 - 6

6 - شتر ، گاو و گوسفند ، از نعمت هاى بزرگ الهى براى بشر و داراى نقش مفيد و مؤثر در بهبود زندگى وى

أوَلم يروا أنّا خلقنا لهم ممّا عملت أيدينا أنع_مًا

از اختصاص به ذكر يافتن {أنعام} از ميان ديگر نعمت هاى الهى براى بشر، مى توان برداشت ياد شده را به دست آورد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 72 - 3

3 - خداوند برخى از دام ها ( چون شتر و گاو ) را براى سوار شدن و حمل و نقل آفريده است .

فمنها ركوبهم

{من} در {فمنها} براى تبعيض است; يعنى، برخى از انعام كه مقصود از آن شتر و گاو است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 73 - 1

1 - شتر ، گاو و گوسفند _ علاوه بر خوردن و سوار شدن _ داراى منافع بسيار و انواع سود ها براى بشر است .

فمنها ركوبهم و منها يأكلون . و لهم فيها من_فع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 6 - 8،9

8 - بهره مندى انسان ها ، فلسفه آفرينش دام ها ( شتر ، گاو ، گوسفند و بز )

و أنزل لكم من الأنع_م

9 - دام ها ( شتر ، گاو ، گوسفند و بز ) داراى اهميت و نقش ويژه

در تغذيه و بهرهورى انسان ها

و أنزل لكم من الأنع_م ثم_نية أزوج

از اختصاص به ذكر يافتن دام ها از ميان ديگر حيوانات و نعمت هاى خدادادى، به وقت سخن گفتن از آفرينش انسان ها، مى توان برداشت ياد شده را به دست آورد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 79 - 4

4 - خداوند ، برخى از دام ها ( چون شتر ) را براى سوار شدن و برخى ديگر ( مانند گوسفند ) را به منظور خوردن انسان ها آفريده است .

الأنع_م لتركبوا منها و منها تأكلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 80 - 2،3،4،5

2 - تأمين خواسته ها و نياز هاى بشر در سير و سفر خويش ، از حكمت هاى آفرينش شتران

و لتبلغوا عليها حاجة فى صدوركم

3 - سوار شدن و تأمين خواسته ها و نياز هاى بشر در سير و سفر خويش ، حكمت اصلى آفرينش شتران

لتركبوا منها . .. و لتبلغوا عليها حاجة فى صدوركم

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه لام تعليل تنها بر سر {لتركبوا} و {لتبلغوا. ..} آمده است; نه براى منافع ديگر و حمل و نقل.

4 - دست يابى به خواسته ها و مقاصد مهم بشر ( چون هجرت ، جهاد ، كسب دانش و . . . ) از حكمت هاى آفرينش شتران *

و لتبلغوا عليها حاجة فى صدوركم

تنوين {حاجة} براى تفخيم است و مقيد شدن حاجت به {فى صدوركم} (حاجتى كه در دل داريد) نشانگر اين نكته است كه شتران افزون بر تأمين نيازهاى مادى

و خوراكى بشر، وسيله اى مناسب براى دست يابى بشر (به ويژه بشر آن روز) به مقاصد و منافع مهم (چون هجرت، جهاد، كسب دانش و . ..) مى باشند.

5 - شتران و كشتى ها ، از وسايل فراهم شده از سوى خداوند ، براى حمل و نقل انسان ها در دريا و خشكى

و عليها و على الفلك تحملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 17 - 6

6 - شتر ، حيوانى سودمند براى انسان و نعمتى الهى است .

أفلاينظرون إلى الإبل كيف خلقت

ياد كردن از مخلوقى خاص، براى ترغيب انسان به تفكّر نشان تأثير مثبت اين مخلوق، در زندگانى انسان ها است.

فوايد شير شتر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 66 - 5

5- شير شتر ، گاو و گوسفند نوشيدنى ، سالم و سهل التناول است .

و إن لكم فى الأنع_م لعبرة نسقيكم ممّا فى بطونه من بين فرث و دم لبنًا خالصًا سائغ

{خالصاً} (پالوده از هر چيز) حكايت از سلامت آن و {سائغاً} (آسان جريان يابنده) حكايت از سهل التناول بودن آن مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 73 - 2

2 - شتر ، گاو و گوسفند ، داراى نوشيدنى هاى بسيار براى انسان

و مشارب

فوايد كرك شتر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 80 - 9

9- پشم ، كرك و موى دام ها ( شتر ، گاو و گوسفند ) براى ساختن اثاثيه و لوازم زندگى ،

متناسب با زيست طبيعى انسان است .

جعل لكم من الأنع_م . .. تستخفّونها ... أث_ثًا و مت_عًا

از اينكه خداوند پشم، كرك و موى دامها را در جهت تهيه اثاثيه و لوازم زندگى آفريده است، گوياى متناسب بودن آنها با زيست طبيعى انسان مى باشد; چون خداوند حكيم و داناست.

فوايد موى شتر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 80 - 9

9- پشم ، كرك و موى دام ها ( شتر ، گاو و گوسفند ) براى ساختن اثاثيه و لوازم زندگى ، متناسب با زيست طبيعى انسان است .

جعل لكم من الأنع_م . .. تستخفّونها ... أث_ثًا و مت_عًا

از اينكه خداوند پشم، كرك و موى دامها را در جهت تهيه اثاثيه و لوازم زندگى آفريده است، گوياى متناسب بودن آنها با زيست طبيعى انسان مى باشد; چون خداوند حكيم و داناست.

قتل شتر صالح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 65 - 1،7

1_ كافران قوم ثمود ، با ناديده گرفتن هشدار هاى صالح ( ع ) ، ناقه او را پى كردند و آن را هلاك ساختند .

فعقروها

{عقر} (مصدر عقروا) در اصل به معناى پى كردن شتر و قطع پاهاى آن با شمشير است; به نحر كردن و كشتن شتر نيز {عقر} گفته مى شود.

7_ { عن أبى عبدالله ( ع ) ( فى حديث قوم صالح ) . . . قالوا : اعقروا ه_ذه الناقة . . . ثم قالوا : من الذى يلى قتلها و نجعل له جعلاً ما أحب ، فجائهم رجل . . . شقى

من الأشقياء . . . فجعلوا له جعلاً . . . فقعد لها فى طريقها فضربها بالسيف ضربة فلم تعمل شيئاً فضربها ضربة اُخرى فقتلها . . . و أقبل قوم صالح فلم يبق أحد منهم إلاّ شركه فى ضربته . . . فأوحى الله تبارك و تعالى إلى صالح ( ع ) . . . قل لهم : إنى مرسل عليكم عذابى إلى ثلاثة أيام فإنهم تابوا و رجعوا قبلت توبتهم و صددت عنهم . . . فأتاهم صالح ( ع ) فقال لهم : . . . يا قوم إنكم تصبحون غداً و وجوهكم مصفرّة واليوم الثانى وجوهكم محمرّة واليوم الثالث وجوهكم مسودّة . . . ;

از امام صادق(ع) [در داستان قوم صالح] روايت شده كه [قوم او]گفتند: اين شتر را از پاى درآوريد . .. سپس گفتند: چه كسى داوطلب كشتن آن مى شود ما براى او دستمزدى كه دلخواهش باشد قرار مى دهيم. پس مردى كه از اشقيا بود، نزد آنان آمد ... و دستمزدى براى او قرار دادند. پس آن مرد در راه شتر كمين كرد و ضربتى بر آن وارد كرد كه كارساز نبود و با ضربتى ديگر او را كشت ... و قوم صالح آمدند و تمامى آنها [با پرداخت اجرت] در ضربه اى كه آن مرد زده بود، خود را سهيم كردند ... پس خدا به صالح وحى كرد كه به آنان بگو من تا سه روز عذاب خود را بر شما خواهم فرستاد. پس اگر [در اين سه روز] آنان توبه كردند و برگشتند، توبه آنها را مى پذيرم و از [عذاب ]آنان منصرف مى شوم

... پس صالح نزد قومش آمد و گفت...اى قوم! فردا صبح صورتهاى شما زرد مى شود و روز دوم سرخ و روز سوم سياه مى گردد...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 66 - 1

1_ قوم ثمود ، بدون بهره گرفتن از مهلت سه روزه ، از كشتن ناقه اظهار ندامت نكردند و بر شركورزى و انكار رسالت صالح ( ع ) اصرار ورزيدند .

فلما جاء أمرنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 67 - 4

4_ كشتن ناقه صالح ، از ستمگرى هاى قوم ثمود بود .

و أخذ الذين ظلموا الصيحة

از آن جا كه كشتن ناقه صالح نيز در نزول عذاب دخيل بود ، معلوم مى شود ظلم در {الذين ظلموا} اشاره به كشتن ناقه نيز دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 157 - 1،3،8

1 - اقدام ثموديان به پى كردن ناقه صالح ، على رغم هشدار وى

و لاتمسّوها بسوء . .. فعقروها

{عَقْر} (مصدر {عقروا}) به معناى پى كردن و {اصبحوا} معادل {صاروا} است.

3 - هم دلى و هم گامى ثموديان در كشتن ناقه صالح

فعقروها فأصبحوا ن_دمين

با توجه به اين كه ناقه صالح، تنها به وسيله يك تن از ثموديان پى شد، جمع آمدن {عقروا} و نيز {أصبحوا نادمين}، مى رساند كه همه قوم ثمود در كشتن ناقه دست داشتند و يا بدان راضى بودند.

8 - { عن على ( ع ) : . . . إنّما عقر ناقة ثمود رجل واحد فعمّهم اللّه بالعذاب لماعموه بالرضى فقال سبحانه {

فعقروها فأصحبوا نادمين } . . . ;

از حضرت على(ع) روايت شده است:. .. پى كننده ناقه قوم ثمود يك نفر بود; در حالى كه خداوند عذاب را بر همه آنان فرستاد; چون آنان به عمل آن يك نفر راضى بودند. خداوند سبحان مى فرمايد: {فعقروها فأصبحوا نادمين}...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 158 - 2

2 - نتيجه بخش نبودن پشيمانى ثموديان ، پس از كشتن ناقه صالح

فعقروها فأصبحوا ن_دمين . فأخذهم العذاب

قداست شتر صالح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 13 - 3

3 - ناقه صالح ، حيوانى با عظمت و داراى حرمتى ويژه در پيشگاه خداوند

ناقة اللّه

استناد {ناقة} به {اللّه} و عنايت ويژه به آزار نديدن آن و توصيه به دستبرد نزدن مردم به سهميه آب آن، بيانگر احترام و ارج مندى خاص آن حيوان، در نزد خداوند است.

قدرت شتر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 7 - 3

3- قدرت فوق العاده شتر در پيمودن راه هاى طولانى و دشوار و حمل بار هاى سنگين

و تحمل أثقالكم إلى بلد لم تكونوا ب_لغيه إلاّ بشقّ الأنفس

قوم ثمود و شتر صالح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 73 - 21

21 _ صالح ( ع ) برحذردارنده قوم ثمود از زيان رساندن به ناقه

و لاتمسوها بسوء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 65 - 1،2

1_ كافران قوم ثمود ، با ناديده گرفتن

هشدار هاى صالح ( ع ) ، ناقه او را پى كردند و آن را هلاك ساختند .

فعقروها

{عقر} (مصدر عقروا) در اصل به معناى پى كردن شتر و قطع پاهاى آن با شمشير است; به نحر كردن و كشتن شتر نيز {عقر} گفته مى شود.

2_ قوم ثمود ، با پى كردن ناقه صالح و از ميان بردن آيت رسالت او ، عذاب الهى را براى خويش قطعى ساختند .

فعقروها فقال تمتعوا فى داركم ثل_ثة أيام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 66 - 1

1_ قوم ثمود ، بدون بهره گرفتن از مهلت سه روزه ، از كشتن ناقه اظهار ندامت نكردند و بر شركورزى و انكار رسالت صالح ( ع ) اصرار ورزيدند .

فلما جاء أمرنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 27 - 6،7،8

6 - صالح پيامبر ( ع ) ، موظف به صبر و انتظار براى مشاهده عكس العمل قومش در برابر معجزه ( ناقه )

إنّا مرسلوا الناقة . .. فارتقبهم و اصطبر

7 - تذكر خداوند به صالح ( ع ) ، براى آماده بودن در قبال عكس العمل ناشايست قوم ثمود پس از مشاهده معجزه

فارتقبهم و اصطبر

امر {فارتقبهم و اصطبر} در حقيقت تذكر به صالح(ع) است كه انتظار نداشته باشد قوم حق ستيز ثمود با ديدن معجزه او، دست از عناد و لجاج بردارند; بلكه [شايسته است] وى به نظارت بنشيند و آماده عكس العمل هاى نارواى آنان باشد و خويشتن دارى كند.

8 - اخبار الهى از برخورد هاى توطئه آميز و مخفيانه قوم ثمود ،

در برابر معجزه الهى *

فارتقبهم

با توجه به اين كه در واژه {فارتقب} ريزنگرى و نظارت دقيق نهفته است، احتمال مى رود اين فرمان، در مقام بيان حركت هاى مرموز قوم ثمود در برابر معجزه اى باشد كه براى آنان عطا خواهد شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 29 - 2

2 - نارضايتى قوم ثمود ، از وجود ناقه و سهميه بندى آب

أنّ الماء قسمة بينهم . .. فنادوا صاحبهم

{فاء} در {فنادوا} تصميم قتل ناقه را متفرع بر {أنّ الماء قسمة} كرده است; يعنى، چون چنين قانونى وضع شد، آنان بر آشفتند و كمر به قتل ناقه بستند.

كفّاره صيد شتر مرغ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 95 - 26

26 _ شتر ، كفّاره شكار شتر مرغ ، گاو ، كفاره شكار الاغ وحشى گوسفند ، كفاره شكار آهو و گاو كفاره گاو وحشى در حال احرام

فجزاء مثل ما قتل من النعم

امام صادق(ع) در توضيح آيه فوق فرمود: فى النعامة بدنة و فى حمار وحش بقرة و فى الظبى شاة و فى البقرة بقرة.

_______________________________

تهذيب شيخ طوسى، ج 5، ص 341، ح 94، ب 25; نورالثقلين، ج 1، ص 673، ح 367.

كيفر اذيت شتر صالح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 156 - 4

4 - تهديد ثموديان از سوى صالح ( ع ) ، به عذاب و كيفر سخت الهى در صورت رساندن هرگونه گزندى به ناقه

و لاتمسّوها بسوء فيأخذكم عذاب يوم عظيم

كيفر اضرار به شتر صالح(ع)

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 73 - 22

22 _ صالح ( ع ) قوم خويش را به گرفتار آمدن به عذابى دردناك ، در صورت زيان رساندن به ناقه و يا بازدارى آن از چريدن ، هشدار داد .

فذروها تأكل فى أرض اللّه و لاتمسوها بسوء فيأخذكم عذاب أليم

كيفر عقر شتر صالح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 14 - 17

17 - { عن ابن نُباتة قال : سمعت أميرالمؤمنين ( ع ) على منبر الكوفة يقول : . . .أيّها الناس إنّما عَقَر ناقةَ صالح واحد فأصابهم اللّه بعذابه بالرضا و آية ذلك قوله عزّوجلّ { . . .فعقروها فدمدم عليهم ربّهم بذنبهم فسوّيها . . . } ;

اَصْبَغ بن نُباتَة گويد: شنيدم از اميرالمؤمنين(ع) كه بر منبر كوفه مى فرمود: {. ..اى مردم! همانا ناقه صالح را يك نفر [از قوم ثمود ]پى كرد; ولى خداوند همه آن قوم را به عذاب خود دچار كرد; چون به كار آن شخص راضى بودند و دليل اين مطلب سخن خداوند _ عزّوجلّ _ است {...فعقروها فدمدم عليهم ربّهم بذنبهم فسوّاها...}».

كيفر قتل شتر صالح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 158 - 1

1 - نزول عذاب فراگير الهى بر ثموديان ، در پى كشتن ناقه صالح

فعقروها . .. فأخذهم العذاب

كيفر هلاكت شتر صالح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 14 - 8

8 - خداوند ، بر قوم ثمود به جهت كشتن ناقه

، عذابى فراگير نازل كرده ، اعضاى بدن آنان را از هم متلاشى ساخت .

فدمدم عليهم ربّهم بذنبهم

اطلاق {دمدمة} _ كه بر پوشاندن و فراگيرى دلالت دارد _ بر هلاكت ثموديان، به جهت آن بود كه خداوند، آنان را با عذاب و هلاكت پوشاند (مقاييس). جمله {دمدمت الشىء} _ كه گاهى با حرف {على} و گاهى بدون آن استعمال مى شود (قاموس) _ زمانى كار برد دارد كه چيزى را به زمين كوبيده و آن را شكسته و قطعه هاى آن را پراكنده سازند. (صحاح اللغة)

كيفيت خروج شير شتر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 66 - 2

2- خداوند ، بيرون آورنده شير خالص از ميان خون و سرگين هاى داخل شكنبه شتر ، گاو و گوسفند جهت استفاده انسانها

و إن لكم فى الأنع_م لعبرة نسقيكم ممّا فى بطونه من بين فرث و دم لبنًا خالصًا سائغ

{فرث} سرگينى است كه داخل شكنبه است و هنوز از آن خارج نشده است.

گناه عقر شتر صالح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 14 - 9

9 - كشتن ناقه صالح ، گناهى بزرگ و دامنگير تمام ثموديان

فدمدم عليهم ربّهم بذنبهم

بزرگى گناه قوم ثمود، از كيفر سنگين آنان به دست مى آيد.

گوشت شتر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 93 - 5،14

5 _ حليّت برخى از خوردنى ها ( شتر و شير آن ) بر مسلمانان ، مورد اعتراض يهود

كل الطّعام كان حلا لبنى اسرائيل . .. ان كنتم صادقين

در شأن نزول

آيه آمده است كه يهوديان براى ردّ سخن پيامبر (ص) كه خود را بر آيين ابراهيم (ع) مى دانست گفتند: با آن كه گوشت شتر در آيين ابراهيم (ع) حرام بوده چرا در آيين اسلام تحريم نشده است؟

14 _ حليت همه خوردنى ها بر بنى اسرائيل ، جز گوشت شتر كه اسرائيل ( ع ) ( يعقوب ) قبل از نزول تورات بر خود حرام كرده بود .

كل الطعام كان حلا لبنى اسرائيل الا ما حرم اسرائيل على نفسه

امام صادق (ع): . .. ان اسرائيل كان اذا اكل من لحم الابل هيّج عليه وجع الخاصرة فحرّم على نفسه لحم الابل و ذلك قبل ان تنزّل التوراة.

_______________________________

كافى، ج 5، ص 306، ح 9 ; بحارالانوار، ج 9، ص 191، ح 31.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 160 - 13

13 _ گوشت شتر ، گاو و گوسفند ، طيبات حرام شده بر بنى اسرائيل از سوى خداوند بخاطر ظلم آنان

فبظلم من الذين هادوا حرّمنا عليهم طيبت أحلت لهم

امام صادق(ع) درباره {طيبت} در آيه فوق فرمود: . .. يعنى لحوم الابل و البقر و الغنم ... .

_______________________________

كافى، ج 5، ص 306، ح 9; نورالثقلين، ج 1، ص 572، ح 665.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 142 - 3

3 _ خداوند گوشت چهارپايان (شتر، گاو، گوسفند) را روزى انسان قرار داده است.

و من الأنعم . .. كلوا مما رزقكم الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 21 - 5

5 - گوشت دام ها

( شتر ، گاو و گوسفند ) ، يكى ديگر از منابع تغذيه انسان

و منها تأكلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 79 - 5

5 - جواز خوردن گوشت شتر ، گاو و گوسفند

الأنع_م . .. و منها تأكلون

مالكيت بر شتر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 32 - 3

3 - حق مالكيت انسان بر دام ها ( شتر ، گاو و گوسفند ) و بهره بردارى از آنها ، از حقوق پذيرفته شده در اسلام

لأنع_مكم

{أنعام} جمع {نَعَم} است. اين كلمه در مورد شتر، گاو و گوسفند به كار مى رود; هر چند مفرد آن تنها در مورد شتر كاربرد دارد (لسان العرب). اضافه شدن {أنعام} به ضمير {كم}، حاكى از حق تصرف و مالكيت انسان بر دام ها است.

محافظت از شتر صالح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 13 - 7

7 - لزوم حفاظت از ناقه صالح و رعايت برنامه شرب آن ، دستورى از جانب خداوند بود .

فقال لهم رسول اللّه ناقة اللّه و سقي_ها

وصف {رسول اللّه}، نشانگر الهى بودن دستور است.

مسافرت با شتر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 80 - 2،3،5

2 - تأمين خواسته ها و نياز هاى بشر در سير و سفر خويش ، از حكمت هاى آفرينش شتران

و لتبلغوا عليها حاجة فى صدوركم

3 - سوار شدن و تأمين خواسته ها و نياز هاى بشر در سير و سفر خويش ، حكمت اصلى آفرينش شتران

لتركبوا

منها . .. و لتبلغوا عليها حاجة فى صدوركم

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه لام تعليل تنها بر سر {لتركبوا} و {لتبلغوا. ..} آمده است; نه براى منافع ديگر و حمل و نقل.

5 - شتران و كشتى ها ، از وسايل فراهم شده از سوى خداوند ، براى حمل و نقل انسان ها در دريا و خشكى

و عليها و على الفلك تحملون

معجزه شتر صالح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 64 - 1،2

1_ پيدايش شترى به اراده خداوند و بدون جريان اسباب و علل عادى ، معجزه صالح ( ع ) براى اثبات رسالت خويش

و ي_قوم ه_ذه ناقة الله لكم ءاية

2_ ناقه صالح ، آيه و معجزه اى بزرگ و داراى اهميتى خاص بود .

ه_ذه ناقة الله لكم ءاية

اضافه {ناقة} به {الله} علاوه بر اينكه اشاره به پيدايش ناقه صالح بدون جريان علل عادى دارد ، گوياى عظمت و بزرگى ناقه نيز مى باشد.

منافع خلقت شتر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 20 - 3

3 - آفرينش شتر ، برافراشتن آسمان ، استوارسازى كوه ها و هموار ساختن زمين ، داراى منافعى درخور توجه براى انسان ها است .

أفلاينظرون إلى . .. و إلى الأرض كيف سطحت

آيه شريفه، گرچه توجّه دادن انسان ها به مظاهر قدرت خداوند در زمين و آسمان است; ولى تكيه بر اوصاف ياد شده، نشانه سودمند بودن آنها به حال آنان است.

منشأ پيدايش شتر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 143

- 1

1 _ خداوند، آفريننده هشت نر و ماده از گوسفند و بز و شتر و گاو براى بهره بردارى آدميان

ثمنية ازوج من الضأن اثنين

{ثمانية أزواج} مى تواند بدل براى {حمولة و فرشا} باشد كه خود مفعول {أنشأ} مى باشند. در اين صورت معناى آيه چنين مى شود: {أنشأ من الأنعام ثمانية أزواج}.

منشأ تسخير شتر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 72 - 1

1 - خداوند ، دام ها ( شتر ، گاو و گوسفند ) را رام انسان و در خدمت او قرار داده است .

أنّا خلقنا لهم أنع_مًا . .. و ذلّلن_ها لهم

{تذليل} (مصدر {ذلّلنا}) به معناى خوار كردن و به خضوع واداشتن چيزى است. و مقصود از آن در آيه شريفه، رام كردن و در اختيار قرار دادن انعام براى بشر است.

منشأ هلاكت شتر صالح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 14 - 5

5 - باور نداشتن رسالت صالح ( ع ) و بى اعتمادى به هشدار هاى او در مورد ناقه و آب شرب آن ، مايه اقدام بى پرواى قوم ثمود به از ميان بردن ناقه شد .

فكذّبوه فعقروها

نحر شتر در حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 28 - 12

12 - جواز قربانى كردن به هر يك از شتر ، گاو و گوسفند در مراسم حج

على ما رزقهم من بهيمة الأنع_م

{أنعام} (جمع {نعم}) در اصل به معناى شتران است. لكن گاهى به مجموع شتر، گاو و گوسفند نيز گفته مى شود. به

اعتقاد همه مفسران مراد از {أنعام} در اين جا معناى دوم (مجموع شتر، گاو و گوسفند) مى باشد. گفتنى است كه {بهيمة} به معناى چهارپا و اضافه آن به انعام اضافه بيانيه است; يعنى، چهارپايى كه عبارت است از شتر، گاو و گوسفند.

نحر شتر قربانى حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 36 - 8،9

8 - لزوم به صف كردن شتران قربانى و نحر هم زمان آنها ، همراه ذكر نام خدا

فاذكروا اسم اللّه عليها صوافّ

{صوافّ} جمع {صافة} حال از ضمير {عليها} و از مصدر {صفّ} (گروهى را در كنار هم و در يك امتداد مستقيم به نظم در آوردن) مشتق شده است; يعنى، پس نام خدا را بر شتران (به هنگام نحر كردن آنها) در حالى كه در امتداد مستقيم به نظم درآمدند ببريد.

9 - لزوم بستن دست ها و پا هاى شتران قربانى ، به هنگام نحر كردن آنها

فاذكروا اسم اللّه عليها صوافّ

با توجه به اين كه هنگام نحر كردن شتر براى اين كه بر اثر وارد شدن فشار كارد فرار نكند، ابتدا دستها و پاهايش را كنار هم قرار مى دهند و دور آنها را طناب مى پيچند و سپس آن را نحر مى كنند {صوافّ} را مى توان چنين معنا كرد: در حالى كه دستها و پاهايشان را كنار هم قرار داديد و با طناب بستيد آنها را نحر كنيد.

نحر شتر محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كوثر - 108 - 2 - 11

11 - برگزيدن گران بهاترين حيوان اهلى ( شتر ) براى قربانى ،

واكنشى بايسته از سوى پيامبر ( ص ) ، در سپاس گزارى از كوثر عطا شده به آن حضرت

إنّا أعطين_ك الكوثر . .. وانحر

نعمت پوست شتر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 80 - 6

6- بهرهورى انسان ، از پوست دام ها ( شتر ، گاو و گوسفند ) براى ساختن سرپناه سبك و قابل انتقال ، از نعمت هاى الهى است .

و جعل لكم من جلود الأنع_م بيوتًا

نعمت رام بودن شتر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 36 - 14،16

14 - رام بودن شتر براى انسان ، از نعمت هاى خدا

كذلك سخّرن_ها لكم

16 - نعمت هاى خداوند شايسته شكر و سپاس گزارى

و البدن . .. سخّرن_ها لكم لعلّكم تشكرون

نعمت زوجيت شتر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 6 - 7

7 - آفرينش انعام ( شتر ، گاو ، گوسفند و بز ) به صورت نر و ماده ، جلوه قدرت خدا و از نعمت هاى الهى

و أنزل لكم من الأنع_م ثم_نية أزوج

{أنعام} در اصل به شتر، گاو و گوسفند گفته مى شود و گاهى شامل بز هم مى شود; چنان كه در اين آيه چنين است. {أزواج} به معناى انواع و صنف ها است و اطلاق هشت صنف بر چهار نوع از حيوان، به اعتبار نر و ماده بودن هر يك از آنها است.

نعمت شتر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 28 - 13

13 - شتر ، گاو

و گوسفند ، روزى انسان ها و عطاى خداوند به آنان

على ما رزقهم من بهيمة الأنع_م

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 34 - 8

8 - شتر ، گاو و گوسفند ، روزى انسان ها و عطاى خداوند به آنان

على ما رزقهم من بهيمة الأنع_م

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 133 - 4

4 - دام ها ( شتر ، گاو و گوسفند ) و فرزندان ، از نعمت ها و امداد هاى الهى به بشر

أمدّكم بأنع_م و بنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 71 - 6

6 - شتر ، گاو و گوسفند ، از نعمت هاى بزرگ الهى براى بشر و داراى نقش مفيد و مؤثر در بهبود زندگى وى

أوَلم يروا أنّا خلقنا لهم ممّا عملت أيدينا أنع_مًا

از اختصاص به ذكر يافتن {أنعام} از ميان ديگر نعمت هاى الهى براى بشر، مى توان برداشت ياد شده را به دست آورد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 73 - 4

4 - شير و منافع بسيار شتر ، گاو و گوسفند ، نعمتى الهى و شايسته سپاس و شكرگزارى است .

و لهم فيها من_فع و مشارب أفلايشكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 17 - 6

6 - شتر ، حيوانى سودمند براى انسان و نعمتى الهى است .

أفلاينظرون إلى الإبل كيف خلقت

ياد كردن از مخلوقى خاص، براى ترغيب انسان به تفكّر نشان تأثير مثبت اين

مخلوق، در زندگانى انسان ها است.

نقش شتر صالح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 59 - 12،16

12- { ناقة } معجزه اى روشنگر و اثبات كننده حق براى قوم ثمود بود .

و ءاتينا ثمود الناقة مبصرة

{مبصرة} به صيغه اسم فاعل و متعدى است و معناى آن چنين است: ناقه ثمود براى ايجاد بينش و بصيرت در مردم بود.

16- ناقه قوم ثمود ، از جمله آيات الهى براى اخطار به آنان به خاطر حق ناپذيريشان

و ءاتينا ثمود الناقة . .. و ما نرسل بالأي_ت إلاّ تخويفًا

نهى از اذيت شتر صالح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 64 - 5

5_ صالح ( ع ) ، برحذر دارنده قوم ثمود از ايجاد هرگونه مزاحمت و آزاررسانى به ناقه

و لاتمسوها بسوء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 156 - 1

1 - هشدار صالح ( ع ) به ثموديان ، نسبت به رساندن هرگونه گزندى به ناقه

و لاتمسّوها بسوء . .. يوم عظيم

{مس} (مصدر {لاتمسّوا}) با {باء} تعديه به معناى رساندن و وارد كردن است. {سوء} نيز معادلِ آسيب، بدى و گزند است و قرار گرفتن آن در سياق نهى، افاده عموم مى كند; يعنى، مبادا به او گزندى برسانيد.

نهى از بى اعتنايى به شتر صالح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 13 - 6

6 - حضرت صالح ( ع ) ، قوم ثمود را از بى توجّهى به ناقه و برنامه آب خوردن آن

، برحذر داشت .

فقال لهم رسول اللّه ناقة اللّه و سقي_ها

عامل نصب {ناقة اللّه}، فعلى است كه بر تحذير دلالت دارد (نظير {احذروا). كلمه {سقياها} عطف بر آن است و مراد، برحذر داشتن مردم از آزاررسانى و منع آب است.

ويژگيهاى خلقت شتر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 17 - 7

7 - آفرينش شتر ، با ويژگى هاى برجسته آن ، نشان قدرت خداوند بر اعاده انسان ها است .

أفلاينظرون إلى الإبل كيف خلقت

با توجّه به اين كه آغاز سوره با ياد قيامت شروع شده، اين آيات نيز ناظر به معاد و امكان آن خواهد بود.

ويژگيهاى شتر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 7 - 3

3- قدرت فوق العاده شتر در پيمودن راه هاى طولانى و دشوار و حمل بار هاى سنگين

و تحمل أثقالكم إلى بلد لم تكونوا ب_لغيه إلاّ بشقّ الأنفس

ويژگيهاى شتر صالح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 155 - 5

5 - ناقه صالح ، داراى جثه اى خارق العاده و بس عظيم *

قال ه_ذه ناقة لها شرب و لكم شرب يوم معلوم

از اين كه آب آشاميدنى منطقه ثمود، سهميه بندى مى شود (يك روز سهم ناقه صالح و روز ديگر سهم همه مردم ثمود) مى توان دريافت كه آن ناقه از جثه اى چنان بزرگ برخوردار بود كه به تنهايى به اندازه همه ثموديان و چهارپايانشان، آب مى نوشيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 28 -

5

5 - ناقه صالح ، حيوانى خارق العاده در هيكل و مصرف آب *

أنّ الماء قسمة بينهم

برداشت ياد شده در صورتى است كه نيمى از آب سهم ناقه باشد و ناقه آن سهم را تماماً مصرف كرده باشد.

هجرت با شتر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 80 - 4

4 - دست يابى به خواسته ها و مقاصد مهم بشر ( چون هجرت ، جهاد ، كسب دانش و . . . ) از حكمت هاى آفرينش شتران *

و لتبلغوا عليها حاجة فى صدوركم

تنوين {حاجة} براى تفخيم است و مقيد شدن حاجت به {فى صدوركم} (حاجتى كه در دل داريد) نشانگر اين نكته است كه شتران افزون بر تأمين نيازهاى مادى و خوراكى بشر، وسيله اى مناسب براى دست يابى بشر (به ويژه بشر آن روز) به مقاصد و منافع مهم (چون هجرت، جهاد، كسب دانش و . ..) مى باشند.

هدفدارى خلقت شتر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 17 - 3

3 - شتر ، مخلوق خداوند و آفريده اى هدف دار است .

أفلاينظرون إلى الإبل كيف خلقت

در آيه شريفه، گرچه سخن از آفريننده شتر به ميان نيامده است; ولى سياق آيات _ كه در مقام برشمردن نعمت هاى خداوند، توجّه دادن انسان به قدرت مندى او و ضرورت معاد مى باشد _ بيانگر اين است كه خداوند، آن را خلق كرده و آفريدن آن لغو نبوده است.

هلاكت شتر صالح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 14 - 2،4،7

2

- قوم ثمود ، ناقه صالح را پى كرده ، آن را به هلاكت رساندند .

فعقروها

زمانى كه با شمشير بر پاهاى شتر يا اسب، ضربه وارد كنند، گفته مى شود: {عَقَرْتُ} (صحاح اللغة). گاهى فعل {عقر} در موردى به كار مى رود كه آن را {نحر} كرده باشند. (مصباح)

4 - قوم ثمود ، براى دستيابى به آب اختصاصىِ ناقه صالح ، آن را هلاك كردند .

و سقي_ها . .. فعقروها

بيان هشدار به ثموديان، در مورد آب شربِ ناقه و آن گاه سخن گفتن از تكذيب و عقر، نشانگر آن است كه انگيزه قوم ثمود از پى كردن ناقه، چشم داشت آنان به آب مورد نياز آن بوده است.

7 - كشتن ناقه صالح ، جلوه طغيان گرى قوم ثمود

كذّبت ثمود بطغويها . .. فكذّبوه فعقروها

هماهنگى عاقر شتر صالح(ع) و قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 29 - 7

7 - صورت گرفتن نوعى مبادله و تفاهم ، ميان قوم ثمود و كشنده ناقه صالح ، قبل از اجراى توطئه *

فتعاطى فعقر

با توجه به اين كه واژه {فتعاطى} _ در ساختار باب تفاعل _ بيانگر نوعى داد و ستد متقابل است; احتمال مى رود كه قبل از كشتن ناقه ميان قوم ثمود و كشنده ناقه، قرار دادى خاص صورت گرفته باشد.

شجاعت از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

شجاعت

اهميت شجاعت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 3 - 18

18 _ لزوم ترس از خدا و نترسيدن از دشمنان دين

فلاتخشوهم و اخشون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 -

44 - 32

32 _ ضرورت درس آموزى عالمان يهود از انبيا ، احبار و ربانيون ، در خداترسى و بى پروايى از مردم

يحكم بها النبيون . .. فلاتخشوا الناس و اخشون

تفريع جمله {فلاتخشوا الناس} بر {يحكم بها النبيون} با كلمه {فاء}، بيانگر برداشت فوق است.

اهميت شجاعت حاكمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 22 - 8

8- لزوم برخوردارى حاكمان و متوليان جامعه ، از ايمان راسخ و شجاعت و ايثار

فهل عسيتم إن تولّيتم أن تفسدوا فى الأرض و تقطّعوا أرحامكم

بنابر اين كه {تولّيتم} به معناى عهده دارى امور و مخاطب آن بيماردلان ترسو و سست ايمان باشد، از مفهوم آيه به مطلب بالا مى توان ره برد.

اهميت شجاعت رهبرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 22 - 8

8- لزوم برخوردارى حاكمان و متوليان جامعه ، از ايمان راسخ و شجاعت و ايثار

فهل عسيتم إن تولّيتم أن تفسدوا فى الأرض و تقطّعوا أرحامكم

بنابر اين كه {تولّيتم} به معناى عهده دارى امور و مخاطب آن بيماردلان ترسو و سست ايمان باشد، از مفهوم آيه به مطلب بالا مى توان ره برد.

زمينه شجاعت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 23 - 9

9 _ ترس از خداوند ، شجاعت آفرين و خنثى كننده هراس از دشمن

قال رجلان من الذين يخافون . .. ادخلوا عليهم الباب

بيان شجاعت يوشع و كالب _ كه از جمله {ادخلوا . ..} به دست مى آيد _ پس از توصيف آنان به خداترس، مى رساند كه شجاعت و

نهراسيدن آنان از دشمن به سبب خداترسيشان بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 44 - 29،30

29 _ توجه به نبود عظمت براى غير خدا ، مايه پروانكردن از مردم در اجراى احكام الهى

فلاتخشوا الناس و اخشون

30 _ خداترسان ، دلير و بى باك در برابر خشم مردم از اجراى دستورات خداوند

فلاتخشوا الناس و اخشون

شجاعت ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 80 - 12

12 _ ابراهيم(ع) با اعلام نهراسيدن از معبودهاى مشركان، بى پايگى منطق و تهديدهاى مشركان را نشان داد.

و لا أخاف ما تشركون به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 57 - 4

4- حضرت ابراهيم ( ع ) در مبارزه عليه بت پرستى ، داراى عزمى راسخ و شجاعت بسيار بود .

تاللّه لأكيدنّ أصن_مكم

تأكيد كلام حضرت ابراهيم(ع) به وسيله {تاء} و {لام} قسم (تاللّه لأكيدنّ . ..)، دليل بر عزم راسخ آن حضرت است. اظهار چنين كلام مؤكدى در حضور بت پرستان _ كه حرف خطاب {كم} در {أصنامكم} و نيز مخاطب آمدن فعل {تولّوا} بر آن دلالت دارد _ گوياى شجاعت بسيار ايشان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 26 - 7

7 - ابراهيم ( ع ) ، نماد شجاعت و اسوه مبارزه با شرك و بت پرستى

و إذ قال إبرهيم لأبيه و قومه

از يادآورى داستان ابراهيم(ع)، اسوه بودن آن حضرت در مبارزه با بت پرستى و از موضع گيرى ايشان در برابر جامعه خويش _

حتى نزديك ترين خويشاوندان خود _ شجاعت آن حضرت استفاده مى شود.

شجاعت انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 44 - 33

33 _ پيامبران ، ربانيون و احبار ، الگو هاى خداترسى و بى پروايى از مردم براى قضاوت بر اساس احكام الهى

يحكم بها النبيون . .. فلاتخشوا الناس و اخشون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 46 - 11

11 - شهامت و شجاعت در ابلاغ رسالت ، از صفات برجسته پيامبران الهى

و لقد أرسلنا . ..فقال إنّى رسول ربّ الع_لمين

از اين كه موسى(ع) در كانون قدرت ستمگر عصر خويش، يك تنه نواى توحيد سر مى دهد و نيز با الغاى خصوصيت از مورد، مطلب بالا استفاده مى شود.

شجاعت جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 126 - 5

5 _ ساحران گرويده به موسى ( ع ) مؤمنانى در كمال شجاعت و شهامت

قالوا إنا إلى ربنا منقلبون. و ما تنقم منا إلا أن ءامنا

شجاعت حبيب نجار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 20 - 7

7 - حبيب نجار ، فردى شجاع و فداكار در راه دين و عقيده

لنرجمنّكم و ليمسّنّكم منّا عذاب أليم . .. و جاء من أقصا المدينة رجل يسعى قال ي_ق

دفاع حبيب نجّار از پيامبران و توصيه به پيروى از ايشان، در شرايطى كه آنان به سنگسار و شكنجه تهديد شده بودند، بيانگر برداشت ياد شده است.

شجاعت حزب الله

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 56 - 9

9 _ حزب خدا ، رهيده از بيم و نگرانى نسبت به سرنوشت خويش و مطمئن به آينده اى پيروز

فان حزب اللّه هم الغلبون

شجاعت خواهر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 12 - 10

10 - خواهر موسى ، شجاع ، زيرك و كاردان بود .

بصرت به عن جُنُب . .. قالت هل أدلّكم على أهل بيت يكفلونه لكم و هم له ن_صحون

شجاعت در جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 10 - 12

12 _ لزوم استوارى در برابر جنگ روانى دشمنان و نهراسيدن از استهزاى آنان

و لقد استهزىء برسل من قبلك فحاق بالذين سخروا منهم ما كانوا به يستهزءون

شجاعت در جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 111 - 13

13 _ لزوم حضور فعال در ميدان هاى نبرد عليه دشمنان راه خدا و بيم نداشتن از كشته شدن

يقتلون فى سبيل اللّه فيقتلون و يقتلون

شجاعت علماى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 44 - 33

33 _ پيامبران ، ربانيون و احبار ، الگو هاى خداترسى و بى پروايى از مردم براى قضاوت بر اساس احكام الهى

يحكم بها النبيون . .. فلاتخشوا الناس و اخشون

شجاعت مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 146 - 14

14 _ نقش سازنده يادآورى حماسه شجاعت و پايدارى مجاهدان راه خدا و ياوران پيامبران

در پيكار و مبارزه

و كايّن من نبىّ قاتل . .. و اللّه يحبّ الصّابرين

آيه شريفه با يادآورى حماسه {ربيّون}، در صدد سازندگى مسلمانان است تا ديگر بار همانند نبرد احد، سستى و زبونى به خود راه ندهند.

شجاعت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 39 - 10

10 - رفتار محبت آميز و با شفقت ، در عين برخورد قاطع و دليرانه ، شيوه مبارزاتى پيامبراسلام ( ص )

قل ي_قوم اعملوا . .. فسوف تعلمون

برداشت ياد شده از تعبير {ياقوم} _ كه در موارد اظهار محبت به كارمى رود _ به دست مى آيد.

شجاعت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 102 - 12

12- صراحت لهجه و شجاعت موسى ( ع ) در برابر فرعون

و إنى لأظنّك ي_فرعون مثبورًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 95 - 4

4 - موسى ( ع ) ، فردى نترس و داراى اراده اى قوى و همتى والا

قال ي_قوم . .. قال ي_ه_رون ... قال فما خطبك ي_س_مرىّ

موسى(ع)، پس از بازگشت از ميقات، يك تنه و با استيضاح رئيس، مرئوس، فرد و گروه، با جوّ حاكم و غالب بر بنى اسرائيل درافتاد و با همه آنان از موضع قدرت سخن گفت. اين برخورد، برخاسته از نيرويى وابسته به قدرت لايزال الهى بود.

شجاعت مؤمن آل فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 38 - 10

10 - مؤمن آل فرعون ، برخوردار از شجاعت ، ايمان استوار

و فهم درست از دين

اتّبعون أهدكم سبيل الرشاد

اظهار ايمان و موضع گيرى علنى مؤمن آل فرعون، عليه مواضع فرعونيان و نيز محتوا و چگونگى استدلال هاى او براى درستى مواضع خود، نشانگر برداشت ياد شده است.

شجاعت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 54 - 19

19 _ جهاد در راه خدا و نهراسيدن از سرزنش دشمنان ملامتگر ، ويژگى مؤمنان واقعى

يجهدون فى سبيل اللّه و لايخافون لومة لائم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 23 - 10

10 - برخى از مؤمنان ، بر خلاف منافقان ، از جهاد و كشته شدن ، ترسى ندارند .

و إن يأت الأحزاب يودّوا لو أنّهم بادون فى الأعراب . ..من المؤمنين رجال ... قضى ن

به قرينه مقابله، احتمال دارد كه آيه، در صدد بيان روحيه مؤمنان در مقابل منافقان باشد. در آيات سابق، از منافقانى ياد شده است كه از جهاد فرار مى كردند و يا دوست داشتند كه در صحنه جهاد، حضور نداشته باشند. در اين آيه، از مؤمنانى ياد مى كند كه به عهد خود وفادار ماندند و تا پاى جان ايستادند و اين نشان مى دهد كه آنان، ترسى ندارند.

شجاعت هابيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 28 - 8

8 _ نهراسيدن هابيل از تهديد برادرش به قتل وى *

لئن بسطت إلى يدك لتقتلنى . .. انى اخاف اللّه رب العلمين

تأكيد هابيل بر ترس خويش از خداوند (انى اخاف)، مى تواند اشاره به اين باشد كه از تهديد برادر، ترسى

به دل او راه نيافته است.

عوامل شجاعت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 175 - 17

17 _ شجاعت و شهامت در برابر دشمنان دين ، از نشانه هاى ايمان و ويژگى مؤمنان

فلا تخافوهم و خافون ان كنتم مؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 9 - 5

5 _ يادآورى امداد هاى الهى به مجاهدان راه خدا مايه نهراسيدن از مقابله با دشمنان دين

إذ تستغيثون ربكم فاستجاب لكم

هدف از يادآورى امدادهاى غيبى به مجاهدان، ترغيب مؤمنان به نهراسيدن از مبارزه با دشمنان دين است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 40 - 3

3 _ باور اهل ايمان به سرپرستى خدا و يارى او ، مايه نهراسيدن آنان از دشمنان دين و اجراى فرمان جهاد

فإن تولوا فاعلموا أن اللّه موليكم نعم المولى و نعم النصير

جمله {فاعلموا . .. } علاوه بر رساندن مضمون خود به منظور تقويت روحيه مسلمانان براى جهاد با دشمنان فتنه انگيز ايراد شده است.

عوامل شجاعت جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 125 - 6،9

6 _ باور به معاد و بازگشت به خدا پس از مرگ ، عامل نهراسيدن ساحران مؤمن از مجازات ها و شكنجه هاى فرعون

إنا إلى ربنا منقلبون

9 _ نجات از شرك و پذيرش ربوبيت خداوند ، عامل بى پروايى ساحران مؤمن در برابر مجازات ها و شكنجه هاى فرعونى

إنا إلى ربنا منقلبون

در برداشت فوق جمله {إنا إلى ربنا منقلبون} توصيف تحولات عقيدتى ساحران

و انقلاب درونى آنان گرفته شده است. در اين صورت مراد از آن جمله، بازگشت به خدا با رها شدن از باورهاى باطل و پذيرش ربوبيت وى خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 50 - 6

6 - عقيده به معاد و بازگشت انسان به سوى خدا پس از مرگ ، عامل نهراسيدن ساحران مؤمن از مجازات مرگ

قال . .. لأُقطّعنّ أيديكم و أرجلكم من خل_ف ... قالوا لاضير إنّا إلى ربّنا منقلبو

شجره ملعونه از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

تذكر شجره ملعونه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 60 - 2

2- حقيقتى كه پيامبر ( ص ) از جانب خداوند در خواب ديد و نيز شجره ملعونه در قرآن ، شايسته ياد و يادآورى است .

و إذ قلنا لك . .. و الشجرة الملعونة فى القرءان

پيش از حرف {إذ}، {اذكر} در تقدير است و از اين فرمان به دست مى آيد كه آنچه خداوند به پيامبر(ص) يادآورى كرده، شايسته تذكر و يادآورى است.

شجره ملعونه در رؤياى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 60 - 22

22- { عن على ( ع ) قال : إن رسول الله ( ص ) أخذته نعسة و هو على منبره ، فرأى فى منامه رجالاً ينزون على منبره نزوة القردة ، يردّون الناس على أعقابهم القهقرى فاستوى رسول الله ( ص ) جالساً و الحزن يعرف فى وجهه فأتاه جبرئيل به_ذه الأية { و ما جعلنا الرؤيا التى أريناك إلاّ فتنة للناس و الشجرة الملعونة فى القرآن .

. . } يعنى بنى أمية . . . ;

از حضرت على(ع) روايت شده است كه فرمود: همانا رسول خدا(ص) بر منبر بود كه لحظه اى خواب چشم او را ربود، پس در خواب ديد مردانى را كه چون بوزينگان بر منبر آن حضرت مى جهند و مردم را به روش گذشتگانشان (دوران جاهليت) باز مى گردانند. پس پيامبر(ص) در حالى كه نشسته بود به خود آمد و آثار حزن و اندوه در چهره اش نمايان شد. پس جبرئيل اين آيه را براى حضرت آورد: {و ما جعلنا الرؤيا التى أريناك إلاّ فتنة للناس و الشجرة الملعونة فى القرآن ...}; يعنى، بنى اميه...}.

فلسفه شجره ملعونه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 60 - 18

18- حقيقتى كه در رؤيا به پيامبر ( ص ) ارائه شد و نيز طرح شجره ملعونه در قرآن ، به منظور انذار و ترساندن مردم است .

و ما جعلنا الرءيا التى أرين_ك إلاّ فتنة . .. و الشجرة الملعونة فى القرءان و نخوّ

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه مفعول بىواسطه اى براى {نخوّفهم} در تقدير باشد همانند {بذلك}. بنابراين معنا چنين مى شود: ما به وسيله اينها، مردم را انذار مى كنيم.

مراد از شجره ملعونه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 60 - 22

22- { عن على ( ع ) قال : إن رسول الله ( ص ) أخذته نعسة و هو على منبره ، فرأى فى منامه رجالاً ينزون على منبره نزوة القردة ، يردّون الناس على أعقابهم القهقرى فاستوى

رسول الله ( ص ) جالساً و الحزن يعرف فى وجهه فأتاه جبرئيل به_ذه الأية { و ما جعلنا الرؤيا التى أريناك إلاّ فتنة للناس و الشجرة الملعونة فى القرآن . . . } يعنى بنى أمية . . . ;

از حضرت على(ع) روايت شده است كه فرمود: همانا رسول خدا(ص) بر منبر بود كه لحظه اى خواب چشم او را ربود، پس در خواب ديد مردانى را كه چون بوزينگان بر منبر آن حضرت مى جهند و مردم را به روش گذشتگانشان (دوران جاهليت) باز مى گردانند. پس پيامبر(ص) در حالى كه نشسته بود به خود آمد و آثار حزن و اندوه در چهره اش نمايان شد. پس جبرئيل اين آيه را براى حضرت آورد: {و ما جعلنا الرؤيا التى أريناك إلاّ فتنة للناس و الشجرة الملعونة فى القرآن ...}; يعنى، بنى اميه...}.

نقش شجره ملعونه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 60 - 15

15- شجره ملعونه در قرآن ، وسيله آزمايش مردم

إلاّ فتنة للناس و الشجرة الملعونة فى القرءان

شخصيت از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

شخصيت

آثار شخصيت دنيوى انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 72 - 2

2- شخصيت و ماهيت اخروى انسان ، بازتاب و نمودى از شخصيت دنيوى اوست .

و من كان فى ه_ذه أعمى فهو فى الأخرة أعمى

آسيب شناسى شخصيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 76 - 13

13- انسان فاقد روحيه عدالت خواهى ، انسانى گنگ و بى ارزش در بينش الهى *

أحدهما أبكم . .. و من

يأمر بالعدل

از تقابل {يأمر بالعدل} با {أبكم} مطلب فوق استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 63 - 6

6- پيروى انسان از ابليس ، عامل از دست دادن كرامت انسانى و هم سنخ شدن با او

فمن تبعك منهم فإن جهنّم جزاؤكم

التفات از خطاب مفرد به جمع، حكايت از آن دارد كه پيروان شيطان، در رديف او قرار گرفته و با او هم سنخ مى شوند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 5 - 6

6- فقدان آگاهى و دانش ، زمينه ساز گرفتارى افراد و جوامع به تقليد هاى ناروا و كوركورانه

و قالوا اتخذ اللّه ولدًا . ما لهم به من علم و لا لأبائهم

كلمه {لأبائهم} اشاره به اين نكته دارد كه پندارهاى مشركان، از سر تقليد بوده است و جمله {ما لهم به من علم و. ..} بر اين نكته دلالت دارد كه مشركان و پدران شان، در گزينش اين اعتقاد پايه هاى علمى نداشته اند. مجموع اين دو قضيه، گوياى آن است كه {جهل} در كشاندن افراد و جوامع به تقليد كوركورانه، نقشى مهم دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 35 - 4،6

4- قرار گرفتن در متن نعمت هاى سرشار مادّى ، زمينه غرور و انحطاط روحى و بينشى و اخلاقى انسان است .

و دخل جنّته و هو ظالم لنفسه

6- تحقير تهيدستان و افراد بى مال و منال ، و غرور و سرمستى به اموال و امكانات ، در حقيقت ، تباه ساختن و سقوط دادن خويش

است .

فقال . .. أنا أكثر منك مالاً و أعزّ نفرًا ... و هو ظالم لنفسه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 123 - 5

5 - تخلف و عصيان از فرمان هاى پروردگار ، موجب سقوط انسان و تنزل مقام او است .

و عصى ءادم . .. قال اهبطا منها

جمله {ثمّ اجتباه. ..} گرچه قبل از ماجراى هبوط ذكر شده است; ولى براساس آياتى كه در سوره بقره گذشت، توبه آدم پس از هبوط بوده است. بنابراين جمله {قال اهبطا...} بيان مجازات عصيان آدم است و {ثمّ اجتباه...} جمله معترضه مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 65 - 4

4- روى گردانى از توحيد و گرايش به شرك ، دگرگونى شخصيت و هويت انسانى و بازگشت به قهقرا است .

فقالوا إنّكم أنتم الظ_لمون . ثمّ نكسوا على رءوسهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 21 - 15

15 - پيروى از شيطان و ارتكاب فحشا و منكرات ، مانع از رشد و بالندگى و مايه ناپاكى و انحطاط انسان است .

لاتتّبعوا خطوت الشيط_ن . .. فإنّه يأمر بالفحشاء و المنكر و لولا فضل اللّه عليكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 44 - 11

11 _ هواپرستى و شرك ، موجب سقوط انسان از منزلت انسانى خويش

أرءيت من اتّخذ إل_هه هويه . .. إن هم إلاّ كالأنع_م بل هم أضلّ سبيلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25

- 77 - 3

3 _ انسان ، من هاى دعا و عبادت ، فاقد ارزش و منزلت در پيشگاه خداوند است .

قل مايعبؤا بكم ربّى لولا دعاؤكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 60 - 8

8 - ناشكيبايى در برابر دشمن ، زمينه خفيف و خوار شدن است . *

فاصبر . .. و لايستخفّنّك الذين لايوقنون

احتمال دارد مراد از {إستخفاف} خفيف كردن و موهون كردن باشد، چنان چه در لسان العرب آمده است: {واستخفّه: طَلَبَ خِفَّتَه}. ذكر {و لايستخفّنّك} پس از دستور به صبر، مى تواند اشاره به اين حقيقت باشد كه عدم صبر، خفت مى آورد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 6 - 7

7 - جهل و نادانى ، عامل كشيده شدن انسان به ورطه لهو و بيهودگى است .

يشترى لهو الحديث . .. بغير علم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 56 - 4،5

4 - كفر و انكار معاد ، موجب نابودى و سقوط انسان

قال تاللّه إن كدتّ لتردين

5 - تأثير سوء هم نشينى با كافران و بَدان ، تا آستانه هلاكت و سقوط كامل

قال تاللّه إن كدتّ لتردين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 77 - 7

7 - تكبر و خودبرتربينى و سرپيچى از فرمان الهى ، موجب سقوط انسان از منزلت والا و طرد از درگاه الهى است .

إلاّ إبليس استكبر . .. قال فاخرج منها فإنّك رجيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 -

فصلت - 41 - 23 - 4

4 - بى اعتقادى به علم گسترده الهى ، موجب انحطاط ، سقوط و نابودى انسان

أنّ اللّه لايعلم . .. ظننتم بربّكم أردي_كم

{ارداء} (مصدر {اردى}) به معناى نابود كردن و هلاك ساختن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 17 - 15

15- انسان بد رفتار با پدر و مادر و ناباور به وعده هاى الهى ، فاقد رشد و كمال *

أُل_ئك الذين نتقبّل . .. و الذى قال لولديه أُفّ ... ما ه_ذا إلاّ أس_طير الأوّلين

با توجه به مقابله {والذى قال. ..} با {اُول_ئك الذين نتقبّل...}، به دست مى آيد كه بد رفتاران با والدين و ناباوران به دين، در حقيقت از رشد و خرد بى بهره اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 2 - 16

16- گناه ، مايه تيرگى قلب و رخت بستن صلاح از فكر و انديشه انسان *

كفّر عنهم سيّئاتهم و أصلح بالهم

ميان سيّئات و عدم صلاح قلب، مى تواند رابطه علّى و سببى باشد. از تقدم سيّئات استفاده مى شود كه عامل فساد فكر و انديشه، گناهان است و با زدايش گناهان، انديشه صلاح مى يابد. اين احتمال مبتنى است بر اين كه {بال} به معناى قلب باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 8 - 4

4- كفر ، موجب سقوط انسان و از بين رفتن اعمال نيك وى *

و الذين كفروا فتعساً لهم و أضلّ أعم_لهم

برداشت بالا بدان احتمال است كه {أضلّ أعمالهم} نظر به حبط عمل داشته باشد;

يعنى، اگر كافران عمل نيكى هم داشته باشند، پس از مرگ به كار آنان نخواهد آمد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 23 - 10

10- انسان حق گريز ، فاقد ارزش هاى انسانى و خاصيت واقعى حيات

أول_ئك الذين . .. فأصمّهم و أعمى أبص_رهم

كسانى كه در نتيجه بيماردلى مشاراليه {أول_ئك. ..} قرار گرفته اند به ظاهر گوش و چشم دارند اما خداوند در حقيقت اين ابزار را براى آنان زايد و بى خاصيت قلمداد كرده است زيرا بهره نجستن از امكانات، چونان محروميت از آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 12 - 11،12

11 - جامعه بى فرهنگ بدوى ، زاينده انسان هاى بى ارج و مسؤوليت گريز *

و كنتم قومًا بورًا

برداشت بالا با توجّه به اين نكته است كه در اين مجموعه آيات، به جاى هر عنوان ديگرى، تعبير {الأعراب} مطرح شده و اين تعبير مى تواند مشعر به عليت باشد. هم چنين واژه {كنتم} حكايت از ديرينه اى طولانى دارد و {قوماً} اشاره به حيثيت اجتماعى مى تواند داشته باشد و واژه {بوراً} نيز به معناى بى خاصيتى و بيهودگى است.

12 - پندار ها و نگرش هاى غلط ، تباه كننده شخصيت و ارج انسانى

و ظننتم ظنّ السوء و كنتم قومًا بورًا

برداشت ياد شده بنابراين نكته است كه ظن سوء، زمينه جمله بعد باشد; يعنى، از آن زمان كه بدگمان شديد به فساد و تباهى كشيده شديد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 37 - 3

3 - {

دين دارى } ، موجب پيشرفت و تكامل و { بى دينى } ، موجب انحطاط و سقوط است .

لمن شاء منكم أن يتقدّم أو يتأخّر

مقصود از تقدم و تأخر در آيه شريفه _ به قرينه نظير آن در آيه 19 از سوره قبل (إنّ ه_ذه تذكرة فمن شاء اتّخذ إلى ربّه سبيلاً) _ ممكن است سبقت در اتخاذ راه خدا و عقب افتادن با تخلّف از آن باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 31 - 6

6 - شرك ورزيدن به خداى يگانه ، فرو افتادن از اوج كمالات انسانى و تبديل شدن به طعمه شيطان و گرفتار گشتن در دام او است .

و من يشرك باللّه فكأنّما خرّ من السماء فتخطفه الطير

ابزار شناخت شخصيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 16 - 12

12 _ زندگى و سير و سلوك فردى و اجتماعى پيشين افراد ، وسيله اى براى شناخت شخصيت آنان

فقد لبثت فيكم عمراً من قبله أفلا تعقلون

ابعاد شخصيت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 215 - 3

3 - انذارگرى و رحمت گسترى ، دو بعد شخصيت الهى و پيامبرى حضرت محمد ( ص )

و أنذر عشيرتك . .. و اخفض جناحك

ارزش شخصيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 263 - 6،7

6 _ برترى حفظ شخصيّت انسان ها در مقايسه با تأمين اقتصادىِ آنان

قول معروف و مغفرة خير من صدقة

7 _ حفظ و پاسدارىِ شخصيّت انسان ها

، از ارزش هاى اساسى اسلام

قول معروف و مغفرة خير من صدقة يتبعها اذىً

با توجّه به ضرورت برخورد نيكو و پرده پوشى اسرار نيازمندان.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 264 - 3

3 _ توجّه اسلام به حفظ شخصيّت انسانها

لا تبطلوا صدقاتكم بالمنّ و الاذى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 271 - 5

5 _ ارزش حفظ شخصيّت انسانها

و ان تخفوها و تؤتوها الفقراء فهو خير لكم

به نظر مى رسد از جمله حكمتهاى برترى صدقه پنهانى، تأمين حفظ شخصيت و آبروى مستمندان باشد; چون هدف از صدقه، رفع نياز مردم است و مردم به حفظ آبروى خويش نيازمندترند.

انسان هاى بى شخصيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 12 - 11

11 - جامعه بى فرهنگ بدوى ، زاينده انسان هاى بى ارج و مسؤوليت گريز *

و كنتم قومًا بورًا

برداشت بالا با توجّه به اين نكته است كه در اين مجموعه آيات، به جاى هر عنوان ديگرى، تعبير {الأعراب} مطرح شده و اين تعبير مى تواند مشعر به عليت باشد. هم چنين واژه {كنتم} حكايت از ديرينه اى طولانى دارد و {قوماً} اشاره به حيثيت اجتماعى مى تواند داشته باشد و واژه {بوراً} نيز به معناى بى خاصيتى و بيهودگى است.

اهميت حفظ شخصيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 112 - 3

3 _ ضرورت و اهميت حفظ شخصيت افراد در جامعه

و من يكسب خطيئة أو اثماً ثم يرم به برياً فقد احتمل بهتناً

و اثماً مبيناً

بزرگ شمردن گناه تهمت، دلالت بر اين دارد كه خداوند به طور مؤكد خواهان اين است كه شخصيت افراد همواره محفوظ بماند.

اهميت حفظ شخصيت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 52 - 3

3 _ پيامبر(ص) نبايد براى جلب نظر مشركان، مؤمنان را از خود طرد كند.

و لا تطرد الذين يدعون ربهم

در سبب نزول اين آيه آمده است كه بزرگانى از مشركان، حضور نزد پيامبر(ص) را مشروط به عدم حضور مؤمنان فقير و ضعيف دانستند و اين آيات در رد درخواست آنان نازل گرديده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 114 - 3

3 - جايز نبودن طرد محرومان جامعه در هيچ شرايطى ; حتى به قيمت ايمان و گرايش افراد با نفوذ و دانه درشت جامعه به دين .

قالوا أنؤمن لك و اتبعك الأرذلون . .. و ما أنا بطارد المؤمنين

اهميت شخصيت خداترسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 9 - 3

3 - افراد خداترس و نگران از ناكامى در تزكيه و درست كارى ، سزاوار ارج نهادن و دريغ نداشتن راهنمايى و ارشاد از آنان

جاءك . .. و هو يخشى

اهميت شخصيت علماى دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 66 - 12

12- فروتنى و ادب در برابر عالمان الهى ، لازم است .

هل أتّبعك على أن تعلّمن ممّا علّمت رشدًا

اهميت شخصيت متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96

- 12 - 5

5 - كسى كه فرمان به تقواپيشگى در گفتار او نمودار يا محتمل است ، هرگز نبايد او را به سكوت وادار كرد .

أرءيت الذى ينهى . .. أرءيت إن ... أمر بالتّقوى

حرف {إن}، براى شرط و بيانگر كافى بودن احتمال در اين موارد است.

اهميت شخصيت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كافرون - 109 - 4 - 1

1 - عبادت معبود هاى مشركان ، در شأن پيامبر ( ص ) نبوده و آن حضرت هرگز به آن تن نمى داد .

و لا أنا عابد ما عبدتم

تعبير {و لا أنا عابد} و نيز { و لا أنتم عابدون} (در آيه بعد) بيانگر اهليت و شأنيت است. مفاد دو آيه اين است كه: نه من اهل آن عبادتم و نه شما اهل اين عبادتيد. وجود اسم فاعل در اين آيه و فعل مضارع و {لا}ى نافيه در آيه دوم _ كه مفادى نظير اين آيه داشت _ بيانگر تفاوت زمان مورد نظر از آنها است; يعنى، {لا أعبد} نظر به مستقبل و {لا أنا عابد} نظر به زمان حال دارد. در نتيجه مشركان، بايد از حال و آينده پيامبر(ص) قطع اميد كنند.

اهميت شخصيت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 29 - 10

10_ گرايش دادن اشراف به توحيد و معارف دين ، هرگز مجوز طرد مؤمنان محروم و تهى دست نيست .

و ما أنا بطارد الذين ءامنوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 30 - 2،3

2_ طرد مؤمنان ( نپذيرفتن

آنان به جرگه و مجمع اهل ايمان ) گناه و درپى دارنده عذاب الهى است .

من ينصرنى من الله إن طردتهم

{من الله} به معناى {من عذاب الله} است.

3_ همگان ، حتى پيامبران الهى ، در صورت طرد مؤمنان و ارتكاب گناه ، مستحق كيفر و مجازات الهى اند .

من ينصرنى من الله إن طردتهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 25 - 17

17- پايمال شدن حرمت مردان و زنان مؤمن در صورت جنگ در حديبيه ، مايه ننگ براى مسلمانان

و لولا رجال مؤمنون و نساء مؤمن_ت . .. فتصيبكم منهم معرّة

اهميت شخصيت يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 17 - 4،6

4 - خداوند ، كسانى را كه به شخصيت يتيمان بها ندهند ، گرامى نخواهد شمرد .

يقول ربّى أكرمن . .. كلاّ بل لاتكرمون اليتيم

6 - ارزشمندترين رابطه مردم با يتيمان ، بها دادن به شخصيت آنان و اكرام و احترام به ايشان است .

كلاّ بل لاتكرمون اليتيم

آيه شريفه، عنايتى ويژه به احترام يتيمان دارد; به گونه اى كه گويا اولين انتظار آنان از جامعه، درك شخصيت آنها و بها دادن به آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 19 - 3

3 - لزوم بها دادن به شخصيت يتيمان و ترك تجاوز به حق ارث آنان

لاتكرمون اليتيم . .. و تأكلون التراث أكلاً لمّا

آيه بعد، از حب مال سخن گفته و در اين آيه خوردن ميراث مطرح شده است. ارتباط اين آيات با دو آيه قبل، بيانگر اين

است كه هر كس براى يتيمان ارزشى قائل نباشد، ميراث آنان را تصاحب مى كند و هر كس به فكر تغذيه مساكين نباشد، گرفتار مال دوستى است.

ترور شخصيت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 51 - 7

7 - ترور شخصيت ( همچون پيامبر ( ص ) ) ، از ترفند هاى كافران براى مبارزه با تعاليم اسلام و قرآن

لمّا سمعوا الذكر و يقولون إنّه لمجنون

اين كه كافران، به جاى مبارزه با تعاليم قرآن، پيامبر(ص) را متهم به جنون كردند; بيانگر اين نكته است كه آنان درصدد بودند با اين كار، به هدف خود (نابودى دين) نائل شوند.

تغيير شخصيت قوم ابراهيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 65 - 3

3- تغيير شخصيت قوم بت پرست ابراهيم ، با روى آوردن مجدد آنان به شرك و بت پرستى

فقالوا إنّكم أنتم الظ_لمون . ثمّ نكسوا على رءوسهم

برداشت ياد شده براساس اين نكته است كه مقصود از زير و رو شدن در جمله {ثمّ نكسوا على رءوسهم} تغيير عقيده بت پرستان باشد. براين اساس تشبيه كردن چنين تغييرى به واژگون شدن انسان، مى تواند كنايه از تغيير و دگرگونى اساسى شخصيت بت پرستان باشد كه براثر اين تغيير، عقايد آنان نيز تغيير يافت .

حفظ شخصيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 236 - 12

12 _ لزوم رعايت شؤونات و ارزش افراد در جامعه اسلامى

متّعوهنّ . .. بالمعروف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 -

241 - 2

2 _ شؤون اجتماعى زن و مرد ، تعيين كننده مقدار و خصوصيّات متاعى كه بايد به زن مُطلّقه پرداخت شود . *

متاع بالمعروف

به نظر مى رسد بدون در نظر داشتن شؤون اجتماعى زن و مرد، نمى توان مقدار و يا خصوصيّات كالاى معروف و شايسته را تعيين كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 113 - 5

5 _ احترام اسلام به افراد شايسته و ستايش از آنان ، ولو اينكه مسلمان نباشند .

ضربت عليهم الذّلّة . .. ليسوا سوآءً من اهل الكتب امّة قائمة

حفظ شخصيت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 60 - 6

6 - خداوند ، خواهان شخصيتى عزيز و مقتدر براى پيامبر ( ص ) است .

و لايستخفّنّك الذين لايوقنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 40 - 3

3 - خداوند ، به حفظ شخصيت پيامبر ( ص ) در ميان مردم و دفاع از عملكرد او ، توجهى ويژه داشت .

ما كان محمّد أبا أحد من رجالكم

چنين بيانى _ كه به حسب ظاهر، براى مردم هم روشن بوده است _ حكايت از اين واقعيت مى كند كه وقتى عملكرد درست پيامبر(ص) و يا شخصيت آن حضرت، زير سؤال مى رفت، خداوند، از او دفاع مى كرد. از اين برخورد، برداشت بالا قابل استفاده است.

حفظ شخصيت مستضعفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 52 - 4

4 _ رهبران و مبلغان دين نبايد قشرهاى ضعيف

و تهيدست را از اطراف خود برانند.

و لا تطرد الذين يدعون ربهم بالغدوة و العشىّ يريدون وجهه

حفظ شخصيت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 52 - 20،22

20 _ پيامبر اكرم(ص) نبايد با طرد مؤمنان مستمند و فقير از اطراف خويش، خود را در جرگه ظالمان قرار دهد.

فتطردهم فتكون من الظلمين

22 _ طرد كردن مؤمنان به سبب نداشتن پايگاه اجتماعى، ستمگرى است.

فتطردهم فتكون من الظلمين

حفظ شخصيت نوجوانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 102 - 8

8 - لزوم مشورت و نظرخواهى با نوجوانان ، درباره مسائل مربوط به ايشان و نيز شخصيت دادن به آنان و احترام به نظرات آنها

أنّى أذبحك فانظر ماذا ترى

زمينه بروز شخصيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 26 - 8

8 - بروز شخصيت خوب و بد انسان ها ، در لابه لاى گفتار و سخن آنان

الخبيث_ت للخبيثين و الطيّبون للطّيب_ت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 106 - 5

5 - آزمايش الهى ، عرصه ظهور و بروز شخصيت انسان و ارزش هاى نهفته در وجود او

إنّ ه_ذا لهو البل_ؤا المبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 51 - 10

10 - رفاه مندى و تنگنا هاى زندگى ، دو ميدان براى بروز و ظهور خصلت هاى آدمى و آفات روحى او

و إذا أنعمنا . .. و إذا مسّه الشرّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17

- محمد - 47 - 37 - 7

7- ظهور مكنونات انسان ، در جريان تكاليف شاق

إن يسئلكموها . .. و يخرج أضغ_نكم

زمينه شخصيت شناسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 54 - 6

6_ سخن آدمى مى تواند نشان دهنده مرتبت و شخصيت او باشد .

فلما كلّمه قال إنك اليوم لدينا مكين أمين

شخصيت آزر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 74 - 4

4 _ آزر، فردى برجسته در ميان قوم خويش

و إذ قال إبرهيم لأبيه ءازر . .. إنى أريك و قومك

انتساب {قوم} به آزر بيانگر موقعيت برجسته وى در ميان مردم است.

شخصيت ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 140 - 11

11 - ابراهيم ، اسماعيل ، اسحاق و يعقوب ( ع ) از پيامبران و شخصيت هاى مورد قبول يهود و نصارا

أم تقولون إن إبراهيم . .. كانوا هوداً أو نصرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 84 - 2

2 - ابراهيم ( ع ) ، برخوردار از قلبى سالم و پاك از آفت ها و امراض روحى ، اخلاقى و شخصيتى

إذ جاء ربّه بقلب سليم

{سليم} صفت مشبهه و مشتق از {سلامت} (پاكى از امراض دردها و آفت ها) است. توصيف قلب به {سليم} بودن، اشاره به انواع امراض و آفت هاى روحى، اخلاقى و شخصيتى دارد.

شخصيت اجتماعى ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 27 - 6

6 - ايمان

قوى مردم دور و نزديك ، به حضرت ابراهيم ( ع ) و نفوذ و محبوبيت شديد آن حضرت در ميان آنان

و أذّن فى الناس بالحجّ يأتوك رجالاً و على كلّ ضامر

استقبال مردم دور و نزديك از دعوت حضرت ابراهيم(ع) و هجوم آنان براى زيارت كعبه به صورت پياده و سواره، نشان از آشنايى آنها با شخصيت والاى آن حضرت و محبوبيت او در ميان آنان دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 89 - 6

6 - ابراهيم ( ع ) ، شخصيتى سرشناس و مورد توجه در ميان قوم خويش

فنظر نظرة فى النجوم . فقال إنّى سقيم

پيشنهاد مشركان به ابراهيم(ع) براى بيرون رفتن از شهر، مى تواند به اين دليل باشد كه آن حضرت، شخصيتى ممتاز و برجسته در ميان مردمش بود كه شركت و عدم شركت او در چنين مراسم عمومى و ملى، بسيار چشم گير و با اهميت بود.

شخصيت اجتماعى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 69 - 2

2 - پيامبراكرم ( ص ) ، شخصيتى كاملاً آشنا و شناخته شده براى مردم محيط خويش

أم لم يعرفوا رسولهم فهم له منكرون

شخصيت اجتماعى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 13 - 2

2 - موسى ( ع ) برگزيده خداوند و بهترين فرد زمان خويش براى دريافت وحى و ابلاغ پيام الهى بود .

و أنا اخترتك

{اختيار} از ماده خير و به معناى {اصطفاء} (برگرفتن خالص هرچيز) است (لسان العرب).

شخصيت اجتماعى مؤمنان

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 12 - 9

9 - در جامعه اسلامى ، مؤمنان به منزله يك پيكراند .

ظنّ المؤمنون و المؤمن_ت بأنفسهم خيرًا

برداشت ياد شده از تعبير {بأنفسهم} (به خودشان) _ كه هر يك از مردان و زنان مؤمن را نفس ديگرى قرار داده _ استفاده شده است.

شخصيت اخروى انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 72 - 2

2- شخصيت و ماهيت اخروى انسان ، بازتاب و نمودى از شخصيت دنيوى اوست .

و من كان فى ه_ذه أعمى فهو فى الأخرة أعمى

شخصيت اسحاق(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 140 - 11

11 - ابراهيم ، اسماعيل ، اسحاق و يعقوب ( ع ) از پيامبران و شخصيت هاى مورد قبول يهود و نصارا

أم تقولون إن إبراهيم . .. كانوا هوداً أو نصرى

شخصيت اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 140 - 11

11 - ابراهيم ، اسماعيل ، اسحاق و يعقوب ( ع ) از پيامبران و شخصيت هاى مورد قبول يهود و نصارا

أم تقولون إن إبراهيم . .. كانوا هوداً أو نصرى

شخصيت اشراف قوم سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 29 - 5

5 - مشاوران دربار بلقيس ، عناصرى برجسته و صاحب مقام

قالت يأيّها الملؤا

واژه {ملأ} به عناصر چشم پركن و شخصيت هاى برجسته گفته مى شود.

شخصيت امت ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره

- 2 - 134 - 7

7 - هر جامعه و امتى ، داراى حيات ، مرگ و شخصيتى مستقل

تلك أمة قد خلت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 141 - 7

7 - هر جامعه و امتى داراى حيات ، مرگ و شخصيتى مستقل

تلك أمة قد خلت

شخصيت انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 225 - 7

7 _ تغيير شخصيّت معنوى انسان ، در اثر كار هاى لغو و بيهوده *

لا يؤاخذكم الله باللغو فى ايمانكم و لكن يؤاخذكم بما كسبت قلوبكم

آيه مزبور احتمالا در صدد تقسيم سوگند به لغو و جِدّ و كفّاره داشتن يكى و نداشتن ديگرى نيست; بلكه در صدد بيان اين است كه اگر چه خداوند در سوگندهاى لغو كيفرى قرار نداده است; ولى اين عمل حكايت از قلبى بيمار دارد و يا اينكه به تدريج به بيمارى قلب و دل مى انجامد و خداوند بر اين بيمارى مؤاخذه مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 64 - 10

10 _ مأموريّت پيامبر ( ص ) بر دعوت اهل كتاب به آزادانديشى و داشتن شخصيّت مستقل انسانى

تعالوا . .. و لا يتّخذ بعضنا بعضاً ارباباً من دون اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 143 - 3

3 _ ميدان نبرد ، عرصه بروز شخصيّت و حقيقت درونى افراد

و لقد كنتم تمنّون الموت . .. فقد رايتموه و انتم تنظرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

4 - مائده - 5 - 93 - 14

14 _ ايمان ، عمل صالح ، تقوا و انجام كار هاى نيك به وجه احسن معيار ارزشگذارى بر انسان ها و نقد منزلت و شخصيت آنان

ليس على الذين ءامنوا . .. ثم اتقوا و احسنوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 11 - 13

13 _ انسانها داراى زمينه هاى دستيابى به منزلتى فراتر از فرشتگان و شايسته شدن براى سجده ملائكه بر ايشان.

لقد مكنكم فى الأرض . .. و لقد خلقنكم ... ثم قلنا للملئكة اسجدوا لأدم

آيه قبل دلالت مى كند كه مطالب عنوان شده در آيه مورد بحث _ كه از جمله آنها سجده فرشتگان بر آدم(ع) است _ از نعمتهاى الهى براى همه انسانهاست. در حالى كه نه سجده بر آدم به منزله سجده بر همگان است و نه سجده بر او نعمت براى ديگران، بنابراين، مى توان گفت جمله {قلنا للملائكه ...} پس از {خلقناكم} اشاره به اين دارد كه خداوند در همه انسانها اين زمينه را ايجاد كرده است كه بتوانند مسجود ملائكه بشوند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 72 - 9

9 - انسانيت ، هويت و شخصيت انسان به روح الهى او بستگى دارد ; نه به جسم و كالبدش .

فإذا سوّيته و نفخت فيه من روحى فقعوا له س_جدين

برداشت ياد شده از آن جا است كه سجده فرشتگان بر آدم(ع) _ كه نشانه شخصيت و هويت ارزشمند انسانى او است _ پس از دميده شدن روح الهى در وى بود.

شخصيت اولياء الله

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 62 - 1،2

1 _ اولياى خدا ، كسانى هستند كه حوادث ناگوار روزگار در ديدگاه آنان ، مكروه و ناخوشايند جلوه نمى كند .

ألا إن أولياء اللّه لا خوف عليهم

{خوف} ; يعنى، انتظار وقوع امر ناخوشايندى را داشتن (مفردات راغب). برداشت فوق بر اين اساس است كه: چون زندگى در دنيا بىوقوع حوادث ناگوار _ خصوصاً براى بندگان مقرب خدا _ ممكن نيست، پس نفى خوف از آنان، قهراً به اين معناست كه حوادث دنيوى در ذائقه آنان، مكروه و ناخوشايند جلوه نمى كند.

2 _ اولياى خدا ، كسانى هستند كه هر آنچه حوادث روزگار از كفشان بربايد ، غمى به دل راه نداده و غبار اندوه بر چهره شان نمى نشيند .

ألا إن أولياء اللّه . .. و لا هم يحزنون

شخصيت اهل بصيرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 19 - 1

1 - انسان جاهل و كوردل با انسان عالم و روشن بين ، از نظر شخصيت و سرنوشت ، برابر و هم سنگ نيستند .

و ما يستوى الأعمى و البصير

واژه {أعمى} و {بصير} در آيه شريفه، كنايه از كوردلى و روشن بينى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 58 - 1

1 - انسان عالم و روشن بين با انسان جاهل و كوردل ، از نظر شخصيت و سرنوشت برابر و هم سان نيستند .

و ما يستوى الأعمى و البصير

شخصيت برده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 -

نساء - 4 - 25 - 10

10 _ يكسانىِ مقامِ انسانىِ بردگان با ساير انسانها

من فتياتكم المؤمنات . .. بعضكم من بعض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 33 - 14،15

14 - بردگان ، هم سنگ با مالكانشان در بستن قرارداد بازخريد خويش

الذين يبتغون الكت_ب ممّا ملكت أيم_نكم فكاتبوهم

برداشت ياد شده به خاطر صيغه مفاعله بودن {كاتبوا} است كه لازمه آن، مشاركت بردگان با مالكان خويش در عقد قرارداد بازخريدشان است.

15 - بردگان ، داراى شخصيت حقيقى ( اصيل در قرارداد بازخريد خويش ) در ديدگاه قرآن

الذين يبتغون الكت_ب ممّا ملكت أيم_نكم فكاتبوهم

شخصيت بيمار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 61 - 5

5 - شخصيت افراد نابينايان ، لنگ ها و مريضان ، برابر شخصيت ديگر انسان ها است .

ليس على الأعمى حرج . .. أن تأكلوا من بيوتكم ... أو ما ملكتم مفاتحه أو صديقكم

از اين كه افراد ناقص العضو (مانند نابينايان و. ..) در استفاده از خوراكى هاى منازل خويشان خود همانند ديگر افراد جامعه شمرده شدند، حاكى از حقيقت ياد شده است. گفتنى است آنچه در برخى از تواريخ آمده كه برخى از مردم از هم غذا شدن با نابينايان، مريضان و... خوددارى مى كردند تأييد كننده همين برداشت است; زيرا اسلام خواسته است با چنين سنّتِ نادرستى مبارزه كند.

شخصيت پرستى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 91 - 4

4 - بنى اسرائيل ، مردمى شخصيت پرست بودند ; نه حقيقت طلب .

لن نبرح

. .. حتّى يرجع إلينا موسى

گوساله پرستان بنى اسرائيل، به جاى انديشه در گفته هاى هارون(ع) و شناخت حقيقت، تنها پاسخى كه به او دادند، آن بود كه بازگشت موسى(ع) از ميقات را، شرط تجديد نظر در عقايد خود دانستند. حال آن كه معقول آن بود كه در باره كار خويش و گفته هاى هارون(ع)، درست بينديشند.

شخصيت جاهلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 19 - 1

1 - انسان جاهل و كوردل با انسان عالم و روشن بين ، از نظر شخصيت و سرنوشت ، برابر و هم سنگ نيستند .

و ما يستوى الأعمى و البصير

واژه {أعمى} و {بصير} در آيه شريفه، كنايه از كوردلى و روشن بينى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 9 - 12

12 - اهل دانش و معرفت با جاهلان و نادانان ، از نظر شخصيت و سرنوشت يكسان نيستند .

قل هل يستوى الذين يعلمون و الذين لايعلمون

شخصيت جوامع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 134 - 7

7 - هر جامعه و امتى ، داراى حيات ، مرگ و شخصيتى مستقل

تلك أمة قد خلت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 141 - 7

7 - هر جامعه و امتى داراى حيات ، مرگ و شخصيتى مستقل

تلك أمة قد خلت

شخصيت ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 84 - 3

3- { ذوالقرنين } ، شخصيتى الهى بود . *

إنّا

مكّنّا له فى الأرض

احتمال مى رود كه انتساب قدرت ذى القرنين به خدا، از آن جهت باشد كه خدا، به خاطر شخصيت الهى وى، امكاناتى را به او عطا كرده باشد.

شخصيت زن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 195 - 14،16

14 _ در پيشگاه خداوند ، بين زن و مرد در برخوردارى از نتايج اعمال ، تفاوتى نيست .

انّى لا اضيع عمل عامل منكم من ذكر او انثى

16 _ همه انسان ها ، چه زن و چه مرد ، داراى حقيقت و ماهيّتى واحد

من ذكر او انثى بعضكم من بعض

تذكّر اين نكته كه شما انسانها چه زن و چه مرد از يكديگر هستيد، بيان يكسانى و عدم برترى جنسى نسبت به جنس ديگر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 59 - 13

13- دفاع اسلام از شخصيت و حقوق زنان و دختران

ألا ساء ما يحكمون

شخصيت زنان پليد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 26 - 1،2،4،15

1 - زنان خبيث ( بد سرشت و بد كردار ) ، شايسته زندگى با مردان خبيث و مردان خبيث ، شايسته زندگى با زنان خبيث اند .

الخبيث_ت للخبيثين و الخبيثون للخبيث_ت

برداشت ياد شده، بر مبناى سه نكته است: 1_ {خبيث} (ضد {طيّب} و مفرد {خبيثات} و {خبيثون}) به معناى شىء پست و ناپسند است و انسان خبيث; يعنى، كسى كه داراى اوصاف و رفتار پست و ناپسند است مى باشد. {طيب} (مفرد {طيّبات} و {طيّبون}) به معناى شىء پسنديده و دل پذير

است و انسان طيّب; يعنى، كسى كه به اوصاف و رفتار خوب و پسنديده آراسته و از هر زشتى و پليدى منزه و پاك است. 2- كلمات {الخبيثات}، {الخبيثين} {الطيّبات} و {الطيّبون} اوصافى براى موصوف هاى محذوف مثل {النساء} و {الرجال} است; يعنى، {الخبيثات من النساء و الخبيثون من الرجال و...}. 3- لام در {للخبيثين}، {للخبيثات} {للطيّبين} و {للطيّبات} براى اختصاص است. با توجه به نكات ياد شده مى توان گفت كه آيه شريفه در صدد بيان شايستگى ها و ملاك هاى لازم براى ازدواج مى باشد.

2 - زنان ناپاك و آلوده به فحشا ، تنها با مردان ناپاك و آلوده به فحشا و مردان ناپاك و آلوده ، تنها با زنان ناپاك و آلوده حق ازدواج دارند و ازدواج آنان با مردان و زنان پاك و عفيف ، ممنوع است .

الخبيث_ت للخبيثين و الخبيثون للخبيث_ت

برداشت ياد شده مبتنى بر دو نكته است: 1- مقصود از {الخبيثات} و {الخبيثين} _ با توجه به اين كه اين آيه به دنبال آيات مربوط به احكام زنا و فحشا آمده است _ زنان و مردان زناكار و آلوده به فحشا باشد. 2- آيه شريفه همانند آيه {الزانى لاينكح إلاّ زانية ...} در صدد بيان يك حكم شرعى در امر ازدواج باشد، چنان كه روايت منسوب به امام باقر(ع) و امام صادق(ع) اين همانندى را تأييد مى كند (مجمع البيان، ذيل آيه).

4 - گفتار و سخن ناپسند و خباثت آلود ، تنها شايسته مردان و زنان خبيث ( بدسرشت و بدكردار ) است و از آنان سر مى زند .

الخبيث_ت للخبيثين و الخبيثون للخبيث_ت

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين

نكته است كه {الخبيثات} و {الطيّبات} صفت براى موصوف محذوف {الكلم} باشد; يعنى، {الخبيثات من الكلم للخبيثين من الرجال و. ..}. گفتنى است سه آيه اخير كه در باره تهمت زنا و فحشا به زنان پاكدامن است (إنّ الذين يرمون المحصنات ...) و نيز ذيل آيه (أُول_ئك مبرّءون ممّا يقولون لهم) مؤيد همين برداشت است.

15 - { فى مجمع البيان قال : سبحانه { الخبيثات للخبيثين و الخبيثون للخبيثات } قيل فى معناه أقوال : . . . والثالث الخبيثات من النساء للخبيثين من الرجال و الخبيثون من الرجال للخبيثات من النساء والطيّبات من النساء للطيّبين من الرجال و الطيّبون من الرجال للطيّبات من النساء . . . و هو المروى عن أبى جعفر و أبى عبداللّه . . . ;

در {مجمع البيان} از امام باقر(ع) و امام صادق(ع) درباره سخن خدا {الخبيثات للخبيثين . ..} روايت شده است كه فرمود: زنان خبيث براى مردان خبيث و مردان خبيث براى زنان خبيث هستند و زنان پاكدامن براى مردان پاكدامن و مردان پاكدامن براى زنان پاكدامن اند...}.

شخصيت زنان عفيف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 26 - 2،5،6،7،15

2 - زنان ناپاك و آلوده به فحشا ، تنها با مردان ناپاك و آلوده به فحشا و مردان ناپاك و آلوده ، تنها با زنان ناپاك و آلوده حق ازدواج دارند و ازدواج آنان با مردان و زنان پاك و عفيف ، ممنوع است .

الخبيث_ت للخبيثين و الخبيثون للخبيث_ت

برداشت ياد شده مبتنى بر دو نكته است: 1- مقصود از {الخبيثات} و {الخبيثين} _ با توجه به اين كه اين

آيه به دنبال آيات مربوط به احكام زنا و فحشا آمده است _ زنان و مردان زناكار و آلوده به فحشا باشد. 2- آيه شريفه همانند آيه {الزانى لاينكح إلاّ زانية ...} در صدد بيان يك حكم شرعى در امر ازدواج باشد، چنان كه روايت منسوب به امام باقر(ع) و امام صادق(ع) اين همانندى را تأييد مى كند (مجمع البيان، ذيل آيه).

5 - زنان نيك ( نيك سرشت و نيك كردار ) ، تنها شايسته مردان نيك ، و مردان نيك ، تنها شايسته زنان نيك اند .

و الطيّب_ت للطيّبين و الطيّبون للطّيب_ت

6 - زنان پاكدامن و منزه از فحشا ، تنها با مردان پاكدامن ، و مردان پاكدامن و منزه از فحشا ، تنها با زنان پاكدامن حق ازدواج دارند و ازدواج آنان با مردان و زنان ناپاك و آلوده به فحشا ، ممنوع است .

و الطيّب_ت للطيّبين و الطيّبون للطّيب_ت

7 - گفتار و سخن پسنديده و نيك ، تنها شايسته مردان و زنان نيك است و از آنان سر مى زند .

و الطيّب_ت للطيّبين و الطيّبون للطّيب_ت

15 - { فى مجمع البيان قال : سبحانه { الخبيثات للخبيثين و الخبيثون للخبيثات } قيل فى معناه أقوال : . . . والثالث الخبيثات من النساء للخبيثين من الرجال و الخبيثون من الرجال للخبيثات من النساء والطيّبات من النساء للطيّبين من الرجال و الطيّبون من الرجال للطيّبات من النساء . . . و هو المروى عن أبى جعفر و أبى عبداللّه . . . ;

در {مجمع البيان} از امام باقر(ع) و امام صادق(ع) درباره سخن خدا {الخبيثات للخبيثين . ..} روايت شده است كه فرمود:

زنان خبيث براى مردان خبيث و مردان خبيث براى زنان خبيث هستند و زنان پاكدامن براى مردان پاكدامن و مردان پاكدامن براى زنان پاكدامن اند...}.

شخصيت زنان مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 59 - 16

16 - زنان مؤمن ، بايد هويتى مستقل و شناخته داشته باشند .

ذلك أدنى أن يعرفن فلايؤذين

شخصيت سازى دروغين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 15 - 6

6- شخصيت آرايى با دروغ و نادرستى زيانكارى است .

خاب كلّ جبّار عنيد

راغب مى نويسد: كاربرد صفت {جبّار} در انسان، درباره كسى است كه داراى نقيصه اى مى باشد و مى خواهد با ادعا، منزلت و جايگاهى را كه شايسته آن نيست به دست آورد. اين صفت درباره انسان فقط براى مذمت به كار مى رود.

شخصيت سامرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 88 - 4

4 - سامرى ، فردى ماهر در فن مجسمه سازى و آشنا به نقاط ضعف فكرى بنى اسرائيل بود .

فأخرج لهم عجلاً جسدًا له خوار

تعبير {گوساله اى درآورد} حاكى از شدت شباهت مجسمه گوساله، به شكل حقيقى آن است.

شخصيت سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 18 - 6

6 - سليمان شخصيتى مشهور ، حتى نزد مورچگان

لايحطمنّكم سليم_ن و جنوده

شخصيت علما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 19 - 1

1 - انسان جاهل و كوردل با انسان عالم و روشن بين ، از

نظر شخصيت و سرنوشت ، برابر و هم سنگ نيستند .

و ما يستوى الأعمى و البصير

واژه {أعمى} و {بصير} در آيه شريفه، كنايه از كوردلى و روشن بينى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 9 - 12

12 - اهل دانش و معرفت با جاهلان و نادانان ، از نظر شخصيت و سرنوشت يكسان نيستند .

قل هل يستوى الذين يعلمون و الذين لايعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 58 - 1

1 - انسان عالم و روشن بين با انسان جاهل و كوردل ، از نظر شخصيت و سرنوشت برابر و هم سان نيستند .

و ما يستوى الأعمى و البصير

شخصيت عيسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 171 - 20

20 _ شخصيت فوق العاده حضرت عيسى ( ع ) زمينه غلو و گزافه گويى مسيحيان در مورد ايشان

ياهل الكتب لاتغلوا فى دينكم . .. انما المسيح عيسى ابن مريم رسول اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 172 - 5

5 _ شخصيت والاى مسيح ( ع ) و مقام بلند فرشتگان ، مانع آنها از بندگى خداوند نيست .

لن يستنكف المسيح ان يكون عبداً للّه و لاالملئكة المقربون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 116 - 10

10 _ عيسى ( ع ) شخصيتى بدور از ادعاى گزاف آميز درباره خويش و مادرش مريم

ما يكون لى ان اقول ما ليس لى بحق

شخصيت فقير

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 262 - 3

3 _ توجّه اسلام به حفظ شخصيّت نيازمندان و دريافت كنندگان انفاق

الّذين ينفقون . .. لا يتبعون ما انفقوا منّاً و لا اذىً

شخصيت كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 55 - 2

2 _ انسانهايى كه بر اثر كفرورزى زمينه هاى ايمان را در خويش از ميان برده اند ، در پيشگاه خداوند بدترين جنبدگان هستند .

إن شر الدواب عنداللّه الذين كفروا فهم لايؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 20 - 3

3 - برابر و يكسان نبودن مؤمنان و كافران ، از نظر شخصيت و سرنوشت

و لا الظلم_ت و لا النور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 21 - 2

2 - برابر و يكسان نبودن مؤمنان با كافران ، از نظر شخصيت و سرنوشت .

و لا الظلّ و لا الحرور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 9 - 1

1 - وجود اختلاف اساسى ميان دو انسان كافر و مؤمن ، از نظر شخصيت و سرنوشت

أمّن هو ق_نت ءاناء الّيل ساجدًا و قائمًا

{من} در آيه شريفه اسم موصول بوده و مبتدا و خبر آن جمله اى محذوف است. تقدير كلام چنين مى شود: {أم_ّن هو قانت ءاناء الّيل... كمن هو عاص أو كافر; آياكسى كه شب زنده دار (مؤمن) است، مانند كسى است كه عاصى و يا كافر است}. بر اين اساس مى توان گفت: آيه شريفه،

درصدد مقايسه ميان شخصيت دو انسان مؤمن و كافر و سرنوشت آنان در آينده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 22 - 10

10 - وجود اختلاف اساسى انسان مؤمن حق پذير و نرم دل با كافر حق ناپذير و سنگدل ، از نظر شخصيت و سرنوشت

أفمن شرح اللّه صدره للإسل_م فهو على نور من ربّه فويل للق_سية قلوبهم

{من} در آيه شريفه، اسم موصول و مبتدا است و خبر آن _ به قرينه جمله بعدى (فويل للقاسية قلوبهم. ..) _ جمله اى محذوف مى باشد. تقدير كلام چنين است: {أفمن شرح اللّه صدره للإسلام ... كمن قسا قلبه}. بنابراين مى توان گفت: آيه شريفه درصدد مقايسه ميان شخصيت دو انسان مؤمن و كافر و سرنوشت آنان در آينده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 24 - 3

3 - وجود اختلاف اساسى ميان دو انسان مؤمن خداترس و كافر خداگريز ، از نظر شخصيت و سرنوشت

فويل للق_سية قلوبهم من ذكر اللّه . .. أفمن يتّقى بوجهه سوء العذاب يوم القي_مة

{من} در آيه شريفه، اسم موصول بوده و مبتدا و خبر آن، جمله اى محذوف است و تقدير كلام چنين مى باشد: {أفمن يت_ّقى بوجهه سوء العذاب. .. كمن آمن منه}. بنابراين مى توان گفت آيه شريفه درصدد مقايسه ميان شخصيت دو انسان مؤمن و كافر وسرنوشت آنان در آينده است.

شخصيت كنيز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 33 - 26

26 - شخصيت و كرامت انسانى كنيزان ، به منزله شخصيت

و كرامت دختران آزاد است .

و لاتكرهوا فتي_تكم على البغاء . .. إن أردن تحصّنًا

{فتيات} (جمع {فتية}) به معناى دختران جوان است (لسان العرب). برداشت ياد شده از تعبير {فتياتكم}(دختران جوانتان) به جاى {إمائكم}(كنيزانتان) _ با آن كه مقصود از دختران جوان، همان كنيزان است _ استفاده شده است.

شخصيت كور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 61 - 5

5 - شخصيت افراد نابينايان ، لنگ ها و مريضان ، برابر شخصيت ديگر انسان ها است .

ليس على الأعمى حرج . .. أن تأكلوا من بيوتكم ... أو ما ملكتم مفاتحه أو صديقكم

از اين كه افراد ناقص العضو (مانند نابينايان و. ..) در استفاده از خوراكى هاى منازل خويشان خود همانند ديگر افراد جامعه شمرده شدند، حاكى از حقيقت ياد شده است. گفتنى است آنچه در برخى از تواريخ آمده كه برخى از مردم از هم غذا شدن با نابينايان، مريضان و... خوددارى مى كردند تأييد كننده همين برداشت است; زيرا اسلام خواسته است با چنين سنّتِ نادرستى مبارزه كند.

شخصيت كوردلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 19 - 1

1 - انسان جاهل و كوردل با انسان عالم و روشن بين ، از نظر شخصيت و سرنوشت ، برابر و هم سنگ نيستند .

و ما يستوى الأعمى و البصير

واژه {أعمى} و {بصير} در آيه شريفه، كنايه از كوردلى و روشن بينى است.

شخصيت گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 20 - 1

1 - برابر نبودن انسان گمراه و فرورفته

در تاريكى و سرگردانى ، با انسان راه يافته و حقيقت شناس

و لا الظلم_ت و لا النور

شخصيت گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 58 - 3

3 - مؤمنان نيكوكار باافرادبدكردار ، از نظر شخصيت و سرنوشت برابر و هم سنگ نيستند .

و ما يستوى . .. و الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت و لا المسىء

شخصيت لَنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 61 - 5

5 - شخصيت افراد نابينايان ، لنگ ها و مريضان ، برابر شخصيت ديگر انسان ها است .

ليس على الأعمى حرج . .. أن تأكلوا من بيوتكم ... أو ما ملكتم مفاتحه أو صديقكم

از اين كه افراد ناقص العضو (مانند نابينايان و. ..) در استفاده از خوراكى هاى منازل خويشان خود همانند ديگر افراد جامعه شمرده شدند، حاكى از حقيقت ياد شده است. گفتنى است آنچه در برخى از تواريخ آمده كه برخى از مردم از هم غذا شدن با نابينايان، مريضان و... خوددارى مى كردند تأييد كننده همين برداشت است; زيرا اسلام خواسته است با چنين سنّتِ نادرستى مبارزه كند.

شخصيت مبلغان تقوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 19 - 5

5 - مخالفان نماز و تكذيب گران دين ، حقّ دستور دادن به نمازگزاران هدايت پيشه و ترويج كننده تقوا را ندارند .

ينهى . عبدًا إذا صلّى ... كذّب و تولّى ... كلاّ لاتطعه

شخصيت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 69 -

3،4

3 - شخصيت ارزشى و اخلاقى پيامبر ( ص ) ، خود گواه صداقت آن حضرت بود .

أم لم يعرفوا رسولهم فهم له منكرون

4 - سرزنش كافران از سوى خداوند ، به خاطر انكار رسالت پيامبر ( ص ) ، على رغم آگاهى آنان از شخصيت ارزشى و اخلاقى ( صداقت ، امانت و . . . ) آن حضرت

أم لم يعرفوا رسولهم فهم له منكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 70 - 2

2 - شخصيت ، منش و گويش خردمندانه پيامبر ( ص ) گواهى روشن بر مبرا بودن آن حضرت از اتهام كافران ( جنون )

أم لم يعرفوا رسولهم . .. أم يقولون به جنّة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 43 - 5

5 - مشركان ، پيامبراكرم ( ص ) را شخصى معمولى مى دانستند كه هدفش بازداشتن مردم از دين و آيين پدرانشان بود .

قالوا ما ه_ذا إلاّ رجل يريد أن يصدّكم عمّا كان يعبد ءاباؤكم

تعبير از پيامبر(ص) به {رجل} _ آن هم به صورت نكره _ حاكى از نكته ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 4 - 2

2 - اخلاق و خلق و خوى پيامبر ( ص ) ، عجين با شخصيت و سرشت آن حضرت بود ; نه امرى موقت و گاه به گاه .

إنّك لعلى خلق عظيم

مطلب ياد شده، از تعبير {خلق} (سجيّه) استفاده مى شود; زيرا {سجيّه} به معناى چيزى است كه از طبع و سرشت آدمى برخيزد (تاج

العروس). بنابراين به امور موقتى و زودگذر، سجيّه گفته نمى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 4 - 2،8

2 - پيامبر ( ص ) ، فردى آبرومند و داراى مقامى ارجمند ، در ديدگاه مردم عصر خويش

و رفعنا لك ذكرك

ياد رفيع، كنايه از احترام گذاشتن يادكنندگان است.

8 - شخصيت رسول اكرم ( ص ) ، زيبنده نيك نامى و آبرومندى بود .

و رفعنا لك ذكرك

در برداشت ياد شده، {لام} در {لك} براى تعليل فرض شده و بيانگر آن است كه پيامبر(ص)، خود علتى كافى براى آوازه بلند و شايسته رفعت ذكر است.

شخصيت مخالفان نماز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 19 - 5

5 - مخالفان نماز و تكذيب گران دين ، حقّ دستور دادن به نمازگزاران هدايت پيشه و ترويج كننده تقوا را ندارند .

ينهى . عبدًا إذا صلّى ... كذّب و تولّى ... كلاّ لاتطعه

شخصيت مردان پليد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 26 - 1،2،4،15

1 - زنان خبيث ( بد سرشت و بد كردار ) ، شايسته زندگى با مردان خبيث و مردان خبيث ، شايسته زندگى با زنان خبيث اند .

الخبيث_ت للخبيثين و الخبيثون للخبيث_ت

برداشت ياد شده، بر مبناى سه نكته است: 1_ {خبيث} (ضد {طيّب} و مفرد {خبيثات} و {خبيثون}) به معناى شىء پست و ناپسند است و انسان خبيث; يعنى، كسى كه داراى اوصاف و رفتار پست و ناپسند است مى باشد. {طيب} (مفرد {طيّبات} و {طيّبون}) به معناى شىء پسنديده و دل

پذير است و انسان طيّب; يعنى، كسى كه به اوصاف و رفتار خوب و پسنديده آراسته و از هر زشتى و پليدى منزه و پاك است. 2- كلمات {الخبيثات}، {الخبيثين} {الطيّبات} و {الطيّبون} اوصافى براى موصوف هاى محذوف مثل {النساء} و {الرجال} است; يعنى، {الخبيثات من النساء و الخبيثون من الرجال و...}. 3- لام در {للخبيثين}، {للخبيثات} {للطيّبين} و {للطيّبات} براى اختصاص است. با توجه به نكات ياد شده مى توان گفت كه آيه شريفه در صدد بيان شايستگى ها و ملاك هاى لازم براى ازدواج مى باشد.

2 - زنان ناپاك و آلوده به فحشا ، تنها با مردان ناپاك و آلوده به فحشا و مردان ناپاك و آلوده ، تنها با زنان ناپاك و آلوده حق ازدواج دارند و ازدواج آنان با مردان و زنان پاك و عفيف ، ممنوع است .

الخبيث_ت للخبيثين و الخبيثون للخبيث_ت

برداشت ياد شده مبتنى بر دو نكته است: 1- مقصود از {الخبيثات} و {الخبيثين} _ با توجه به اين كه اين آيه به دنبال آيات مربوط به احكام زنا و فحشا آمده است _ زنان و مردان زناكار و آلوده به فحشا باشد. 2- آيه شريفه همانند آيه {الزانى لاينكح إلاّ زانية ...} در صدد بيان يك حكم شرعى در امر ازدواج باشد، چنان كه روايت منسوب به امام باقر(ع) و امام صادق(ع) اين همانندى را تأييد مى كند (مجمع البيان، ذيل آيه).

4 - گفتار و سخن ناپسند و خباثت آلود ، تنها شايسته مردان و زنان خبيث ( بدسرشت و بدكردار ) است و از آنان سر مى زند .

الخبيث_ت للخبيثين و الخبيثون للخبيث_ت

برداشت ياد شده، مبتنى بر

اين نكته است كه {الخبيثات} و {الطيّبات} صفت براى موصوف محذوف {الكلم} باشد; يعنى، {الخبيثات من الكلم للخبيثين من الرجال و. ..}. گفتنى است سه آيه اخير كه در باره تهمت زنا و فحشا به زنان پاكدامن است (إنّ الذين يرمون المحصنات ...) و نيز ذيل آيه (أُول_ئك مبرّءون ممّا يقولون لهم) مؤيد همين برداشت است.

15 - { فى مجمع البيان قال : سبحانه { الخبيثات للخبيثين و الخبيثون للخبيثات } قيل فى معناه أقوال : . . . والثالث الخبيثات من النساء للخبيثين من الرجال و الخبيثون من الرجال للخبيثات من النساء والطيّبات من النساء للطيّبين من الرجال و الطيّبون من الرجال للطيّبات من النساء . . . و هو المروى عن أبى جعفر و أبى عبداللّه . . . ;

در {مجمع البيان} از امام باقر(ع) و امام صادق(ع) درباره سخن خدا {الخبيثات للخبيثين . ..} روايت شده است كه فرمود: زنان خبيث براى مردان خبيث و مردان خبيث براى زنان خبيث هستند و زنان پاكدامن براى مردان پاكدامن و مردان پاكدامن براى زنان پاكدامن اند...}.

شخصيت مردان عفيف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 26 - 2،5،6،7،15

2 - زنان ناپاك و آلوده به فحشا ، تنها با مردان ناپاك و آلوده به فحشا و مردان ناپاك و آلوده ، تنها با زنان ناپاك و آلوده حق ازدواج دارند و ازدواج آنان با مردان و زنان پاك و عفيف ، ممنوع است .

الخبيث_ت للخبيثين و الخبيثون للخبيث_ت

برداشت ياد شده مبتنى بر دو نكته است: 1- مقصود از {الخبيثات} و {الخبيثين} _ با توجه به اين كه

اين آيه به دنبال آيات مربوط به احكام زنا و فحشا آمده است _ زنان و مردان زناكار و آلوده به فحشا باشد. 2- آيه شريفه همانند آيه {الزانى لاينكح إلاّ زانية ...} در صدد بيان يك حكم شرعى در امر ازدواج باشد، چنان كه روايت منسوب به امام باقر(ع) و امام صادق(ع) اين همانندى را تأييد مى كند (مجمع البيان، ذيل آيه).

5 - زنان نيك ( نيك سرشت و نيك كردار ) ، تنها شايسته مردان نيك ، و مردان نيك ، تنها شايسته زنان نيك اند .

و الطيّب_ت للطيّبين و الطيّبون للطّيب_ت

6 - زنان پاكدامن و منزه از فحشا ، تنها با مردان پاكدامن ، و مردان پاكدامن و منزه از فحشا ، تنها با زنان پاكدامن حق ازدواج دارند و ازدواج آنان با مردان و زنان ناپاك و آلوده به فحشا ، ممنوع است .

و الطيّب_ت للطيّبين و الطيّبون للطّيب_ت

7 - گفتار و سخن پسنديده و نيك ، تنها شايسته مردان و زنان نيك است و از آنان سر مى زند .

و الطيّب_ت للطيّبين و الطيّبون للطّيب_ت

15 - { فى مجمع البيان قال : سبحانه { الخبيثات للخبيثين و الخبيثون للخبيثات } قيل فى معناه أقوال : . . . والثالث الخبيثات من النساء للخبيثين من الرجال و الخبيثون من الرجال للخبيثات من النساء والطيّبات من النساء للطيّبين من الرجال و الطيّبون من الرجال للطيّبات من النساء . . . و هو المروى عن أبى جعفر و أبى عبداللّه . . . ;

در {مجمع البيان} از امام باقر(ع) و امام صادق(ع) درباره سخن خدا {الخبيثات للخبيثين . ..} روايت شده است كه

فرمود: زنان خبيث براى مردان خبيث و مردان خبيث براى زنان خبيث هستند و زنان پاكدامن براى مردان پاكدامن و مردان پاكدامن براى زنان پاكدامن اند...}.

شخصيت مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 91 - 12

12- مريم ( س ) برخوردار از منزلتى والا و مقامى بلند در پيشگاه خداوند و شخصيتى جهانى

والتى أحصنت فرجها فنفخنا فيها من روحنا و جعلنها و ابنها ءاية للع_لمين

برداشت ياد شده با توجه به سه نكته است: 1_ {التى} منصوب به عامل مقدرى چون {أذكر} يا {أذكروا} است كه دراين صورت فرمان به يادآورى داستان مريم(س) براى همه انسان ها است. 2_ نام مريم(س) در رديف پيامبران الهى قرار گرفت و به دنبال نام آنان آمد. 3_خداوند مريم(س) را آيت خود براى جهانيان معرفى كرد (و جعلناها و ابنها آية للعالمين).

شخصيت مريم(س) در يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 28 - 9

9- مريم ( س ) و خاندان او ، افرادى سرشناس در بين مردم عصر خويش

ي_أخت ه_رون ما كان أبوك امرأ سوء و ما كانت أُمّك بغيًّا

شخصيت معنوى يحيى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 7 - 7

7- شخصيت معنوى يحيى ، شخصيتى بى مانند بود و پيش از او ، كسى به آن مقام نرسيده بود .

لم نجعل له من قبل سميًّا

از جمله معانى ذكر شده براى {سمىّ} نظير و شبيه است (مفردات راغب). دراين صورت مراد اين است كه كسى درگذشته ويژگى هاى يحيى را نداشته است.

شخصيت

مكذبان دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 19 - 5

5 - مخالفان نماز و تكذيب گران دين ، حقّ دستور دادن به نمازگزاران هدايت پيشه و ترويج كننده تقوا را ندارند .

ينهى . عبدًا إذا صلّى ... كذّب و تولّى ... كلاّ لاتطعه

شخصيت منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 109 - 11

11 _ منافق ، بناكننده شخصيت خويش بر اساسى سست و ناپايدار

أم من أسس بنينه على شفا جرف هار فانهار به

برداشت فوق بر اين اساس است كه مراد از {بنيانه} هويت و شخصيت خود فرد باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 110 - 2

2 _ شك و ترديد ، پرتگاهى كه منافقان بناى شخصيت خويش را بر آن پى افكنده و از آن جا به دوزخ سقوط مى كنند .

أسس بنينه على شفا جرف هار . .. لا يزال بنينهم الذى بنوا ريبة فى قلوبهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 14 - 4

4 - منافقان ، بدون هيچ گونه فشار و تهديد و سختى ، تنها با پيش آمدن اندك موقعيتى ، درون خود را رو مى كنند .

و لو دخلت عليهم من أقطارها ثمّ سئلوا الفتنة لأتوها

تعبير {سئلوالفتنة} براى بيان وضعيت منافقان در اظهار عقيده شان، بدون بيان هيج تهديد و فشارى، آن هم با وجود موقعيت جنگى، حكايت از نكته ياد شده مى كند.

شخصيت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11

- طه - 20 - 41 - 2

2 - وجود موسى ( ع ) ، وقف راه خدا بود .

لنفسى

{تو را براى خود ساختم}، كنايه از خالص ساختن مخاطب براى خويش است.

شخصيت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 109 - 5

5 _ مؤمنان راستين ، شخصيت خويش را بر اساس تقوا و تحصيل رضايت خدا بنا مى كنند .

أفمن أسس بنينه على تقوى من اللّه و رضون خير

مراد از {بنيانه} مى تواند اعمال و دستاوردهاى فرد نباشد، بلكه منظور بنيان و هويت خود شخص باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 20 - 3

3 - برابر و يكسان نبودن مؤمنان و كافران ، از نظر شخصيت و سرنوشت

و لا الظلم_ت و لا النور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 21 - 2

2 - برابر و يكسان نبودن مؤمنان با كافران ، از نظر شخصيت و سرنوشت .

و لا الظلّ و لا الحرور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 9 - 1

1 - وجود اختلاف اساسى ميان دو انسان كافر و مؤمن ، از نظر شخصيت و سرنوشت

أمّن هو ق_نت ءاناء الّيل ساجدًا و قائمًا

{من} در آيه شريفه اسم موصول بوده و مبتدا و خبر آن جمله اى محذوف است. تقدير كلام چنين مى شود: {أم_ّن هو قانت ءاناء الّيل... كمن هو عاص أو كافر; آياكسى كه شب زنده دار (مؤمن) است، مانند كسى است كه عاصى و يا كافر است}. بر

اين اساس مى توان گفت: آيه شريفه، درصدد مقايسه ميان شخصيت دو انسان مؤمن و كافر و سرنوشت آنان در آينده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 22 - 10

10 - وجود اختلاف اساسى انسان مؤمن حق پذير و نرم دل با كافر حق ناپذير و سنگدل ، از نظر شخصيت و سرنوشت

أفمن شرح اللّه صدره للإسل_م فهو على نور من ربّه فويل للق_سية قلوبهم

{من} در آيه شريفه، اسم موصول و مبتدا است و خبر آن _ به قرينه جمله بعدى (فويل للقاسية قلوبهم. ..) _ جمله اى محذوف مى باشد. تقدير كلام چنين است: {أفمن شرح اللّه صدره للإسلام ... كمن قسا قلبه}. بنابراين مى توان گفت: آيه شريفه درصدد مقايسه ميان شخصيت دو انسان مؤمن و كافر و سرنوشت آنان در آينده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 24 - 3

3 - وجود اختلاف اساسى ميان دو انسان مؤمن خداترس و كافر خداگريز ، از نظر شخصيت و سرنوشت

فويل للق_سية قلوبهم من ذكر اللّه . .. أفمن يتّقى بوجهه سوء العذاب يوم القي_مة

{من} در آيه شريفه، اسم موصول بوده و مبتدا و خبر آن، جمله اى محذوف است و تقدير كلام چنين مى باشد: {أفمن يت_ّقى بوجهه سوء العذاب. .. كمن آمن منه}. بنابراين مى توان گفت آيه شريفه درصدد مقايسه ميان شخصيت دو انسان مؤمن و كافر وسرنوشت آنان در آينده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 58 - 3

3 - مؤمنان نيكوكار باافرادبدكردار ،

از نظر شخصيت و سرنوشت برابر و هم سنگ نيستند .

و ما يستوى . .. و الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت و لا المسىء

شخصيت مهتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 20 - 1

1 - برابر نبودن انسان گمراه و فرورفته در تاريكى و سرگردانى ، با انسان راه يافته و حقيقت شناس

و لا الظلم_ت و لا النور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 19 - 5

5 - مخالفان نماز و تكذيب گران دين ، حقّ دستور دادن به نمازگزاران هدايت پيشه و ترويج كننده تقوا را ندارند .

ينهى . عبدًا إذا صلّى ... كذّب و تولّى ... كلاّ لاتطعه

شخصيت نمازگزاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 19 - 5

5 - مخالفان نماز و تكذيب گران دين ، حقّ دستور دادن به نمازگزاران هدايت پيشه و ترويج كننده تقوا را ندارند .

ينهى . عبدًا إذا صلّى ... كذّب و تولّى ... كلاّ لاتطعه

شخصيت نوح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 83 - 5

5 - نوح ( ع ) ، داراى شخصيتى برجسته و ممتاز در ميان پيامبران الهى

و إنّ من شيعته لإبرهيم

شخصيت نياكان مريم(س) در يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 28 - 9

9- مريم ( س ) و خاندان او ، افرادى سرشناس در بين مردم عصر خويش

ي_أخت ه_رون ما كان أبوك امرأ سوء و ما كانت أُمّك بغيًّا

شخصيت هابيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 28 - 5

5 _ سرشت و شخصيت هابيل ، بر حذر از برادركشى

ما إنّا بباسط يدى إليك لاقتلك

هابيل از نكشتن برادر، به دست نگشودن براى كشتن تعبير كرد و آن را با قسم و {باء} زايده تأكيد كرد و نيز جمله اسميه به كار برد تا بفهماند هرگز شخصيتش با چنين كارى سازگارى ندارد.

شخصيت همنشين باغدار متكبر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 39 - 11

11- خودباختگى و خودكم بينى ، به خاطر كمى مال و فرزند ، در مرد مؤمن راه نيافت .

إن ترن أنا أقلّ منك مالاً و ولدًا

جمله {فعسى ربّى. ..} _ در آيه بعد _ جواب شرط و حاكى از اميدوارى مرد مؤمن به عنايت خداوند است.

شخصيت يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 220 - 11

11 _ لزوم حفظ شخصيّت ايتام ، با رفتار و برخورد برادرانه با آنان

و ان تخالطوهم فاخوانكم

از اينكه خداوند به جاى هر معيار ديگرى در برخورد با ايتام، از برادرى سخن گفته است، احتمالا كنايه از پرهيز از رفتارهاى ترحم و يا تحقيرآميز باشد كه موجب از بين رفتن شخصيّت آنان مى شود.

شخصيت يحيى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 7 - 9

9- حضرت يحيى ( ع ) ، شخصيتى الهى و مورد عنايت خاص خدا بود .

لم نجعل له من قبل سميًّا

شخصيت يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

1 - بقره - 2 - 140 - 11

11 - ابراهيم ، اسماعيل ، اسحاق و يعقوب ( ع ) از پيامبران و شخصيت هاى مورد قبول يهود و نصارا

أم تقولون إن إبراهيم . .. كانوا هوداً أو نصرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 18 - 16

16_ يعقوب ( ع ) شخصيتى صبور و موحد كه تنها خداوند را بر يارى رسانى توانا مى دانست .

والله المستعان على ما تصفون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 98 - 15

15_ يعقوب ( ع ) ، شخصيتى بزرگوار ، كريم و با گذشت بود .

ي_أبانا استغفر لنا . ..قال سوف أستغفر لكم ربى إنه هو الغفور الرحيم

شخصيت يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 47 - 12

12_ يوسف ( ع ) ، شخصيتى با گذشت ، جوانمرد و بزرگوار

أفتنا . .. قال تزرعون

يوسف(ع) على رغم ستم ديدن از دستگاه حكومتى و زندانى شدن بدون هيچ جرم و خطايى، دانش انحصارى خويش را بدون هيچ پيش شرطى در اختيار آن دستگاه قرار داد. اين عملكرد در شرايط مذكور بيانگر شخصيت والاى يوسف(ع) و بهره مندى او از بزرگوارى و جوانمردى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 50 - 13

13_ يوسف ( ع ) شخصيتى با عظمت ، بزرگوار و در اوج كرامت و آزادگى

قال الملك ائتونى به . .. فسئله ما بال النسوة الّ_تى قطعن أيديهنّ

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 54 - 8

8_ پادشاه مصر در پى ملاقاتش با يوسف ( ع ) و احراز شخصيت و دانش او ، به وى اعلام كرد كه در دستگاه حكومتى ، رأيى نافذ و فرمانى مطاع خواهد داشت .

فلما كلّمه قال إنك اليوم لدينا مكين أمين

به كسى كه داراى منزلتى والا و شأنى رفيع باشد {مكين} گفته مى شود. {أمين} نيز به كسى گفته مى شود كه از خيانت بپرهيزد و به صداقت گفتارش و درستى رفتارش اطمينان باشد. سخن پادشاه (تو نزد ما منزلتى والا دارى) كنايه از اين است كه: دستوراتت نافذ است و آنچه در امر حكومت پيشنهاد كنى مورد قبول است.

شخصيت يوسف(ع) در مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 32 - 6

6_ يوسف ( ع ) در دربار عزيز مصر ، شخصيتى بزرگ و مورد احترام بود .

و ليكونًا من الص_غرين

عوامل بروز شخصيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 8 - 19

19 - حالت { رفاه و خوشى } و { سختى و محروميت } ، عرصه بروز و ظهور شخصيت و باطن انسان ها

و إذا مسّ الإنس_ن ضرّ دعا ربّه . .. ثمّ إذا خوّله نعمة منه ... و جعل للّه أندادً

عوامل تباهى شخصيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 12 - 12

12 - پندار ها و نگرش هاى غلط ، تباه كننده شخصيت و ارج انسانى

و ظننتم ظنّ السوء و كنتم قومًا بورًا

برداشت ياد شده

بنابراين نكته است كه ظن سوء، زمينه جمله بعد باشد; يعنى، از آن زمان كه بدگمان شديد به فساد و تباهى كشيده شديد.

عوامل تغيير شخصيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 65 - 4

4- روى گردانى از توحيد و گرايش به شرك ، دگرگونى شخصيت و هويت انسانى و بازگشت به قهقرا است .

فقالوا إنّكم أنتم الظ_لمون . ثمّ نكسوا على رءوسهم

عوامل شكل گيرى شخصيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 214 - 17

17 _ نقش سختى ها و مصائب ، در ساخته شدن و رُشد انسانها

ام حسبتم ان تدخلوا الجنّة و لما يأتكم

ورود به بهشت، كمال است و سختيها، در رسيدن به آن نقش دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 223 - 7،8

7 _ تأثير نحوه روابط زناشويى ، در سرنوشت نيك يا بد انسان

فاتوا حرثكم انى شئتم و قدّموا لانفسكم

به نظر مى رسد جمله {و قدّموا لانفسكم} به منزله تقييدى باشد براى اختيار و آزادى آدمى در آميزش ; يعنى زندگى زناشويى در سرنوشت آدمى مؤثّر است; پس آن روشى را برگزينيد كه فرجامى نيك داشته باشد.

8 _ لزوم دقّت در انتخاب همسر و مراعات آداب آميزش ، براى به وجود آمدن فرزندان صالح

نساؤكم حرث لكم . .. و قدّموا لانفسكم

دقّت كشاورز در انتخاب زمين مورد كشت و نيز سعى تمام در به وجود آوردن شرايطى براى به ثمر نشاندن محصولى عالى، از وجود مشابهت بين همسر و كشتزار است كه مى تواند مورد نظرآيه باشد.

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 261 - 4

4 _ رُشد و شكل گيرى شخصيّت آدمى ، برخاسته از رفتار جهتدار وى *

مثل الّذين ينفقون اموالهم فى سبيل اللّه . .. مائة حبّة

از تشبيه شخص انفاق كننده به دانه اى كه . .. اين معنا به دست مى آيد كه رشد شخصيّت آدمى، برخاسته از انفاق و رفتار او در راه خدا (جهت) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 6 - 1،7

1 _ خداوند بر طبق مشيّت خود ، انسان ها را در رَحِم ها شكل مى دهد .

هو الذى يصوركم فى الارحام كيف يشاء

7 _ شكل گيرى شخصيت انسان در رَحِم *

هو الّذى يصوركم فى الارحام كيف يشاء

چون در آيات قبل سخن از هدايت و كفربوده است، به نظر مى رسد كه شكل گرفتن انسان در رحم شامل شكل گيرى شخصيّت (هدايت يافتن، كافر شدن و . .. ) نيز بشود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 34 - 2

2 _ نقش وراثت در ساختار شخصيّت انسانها *

ذريّة بعضها من بعض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 37 - 6

6 _ رشد و شكوفايى استعداد هاى نهفته انسان ، در پرتو ربوبيّت خداوند

فتقبّلها ربّها . .. و انبتها نباتاً حسناً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 48 - 2

2 _ نقش معلّم در ساختار شخصيّت متعلّم

و يعلّمه الكتاب

آيه فوق

كه در صدد بيان ارزش و مقام عيسى (ع) است; مى فرمايد معلّم او، خداست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 59 - 9،10

9 _ شكل گيرى بُعد مادى ، زمينه ايجاد بُعد انسانى انسان

خلقه من تراب ثم قال له كن فيكون

جمله {خلقه من تراب}، حكايت از خلقت آدم در بُعد مادى دارد چون ضمير مفعولى به آدم برمى گردد. بنابراين آنچه با امرِ {كن} به وجود مى آيد، همان بُعد انسانى آدم است.

10 _ اصالت بُعد غير مادى انسان ، در ساختار و هويّت وى

خلقه من تراب ثم قال له كن فيكون

بعد از آنكه آدم از خاك آفريده شد، به او گفته شد: {كن} (باش)، كه گويا قبل از آن نبوده است; چرا كه هويّت انسانى نداشته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 92 - 6

6 _ جايگاه انفاق ، در ساختار شخصيّت اسلامى انسان

لن تنالوا البرّ حتى تنفقوا ممّا تحبّون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 151 - 6

6 _ قلب ، جايگاه شكل گيرى حالات روحى و روانى آدمى

سنلقى فى قلوب الّذين كفروا الرّعب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 154 - 38،39،40

38 _ حوادث ايّام جنگ ، سختى ها و مصيبت هاى در راه خدا ، زمينه خالص شدن انديشه مؤمنان از عقايد جاهليّت و پالايش درون آنان از خواسته هاى دنيايى و مادّى

يظنّون باللّه غير الحقّ . .. و ليبتلى اللّه ما فى

صدوركم و ليمحّص ما فى قلوبكم

{ليمحّص} از مادّه تمحيص به معناى خالص سازى از عيبها و نقصهاست و اين جمله بيانگر هدفى ديگر از اهداف شكست در نبرد احد است.

39 _ پالايشِ درونى اهل ايمان و سازندگى آنان ، هدف خداوند از ابتلاى آنان به مشكلات و سختيها

و ليمحّص ما فى قلوبكم

40 _ خلوص و پاكيزگى درون ، در گرو حضور آدمى در هنگامه هاى دشوار

و ليمحّص ما فى قلوبكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 84 - 5

5- نقش انتخاب و اختيار خود انسان ، در شكل گيرى روحيات و ملكات نفسانى وى

و ننزّل من القرءان . .. كلّ يعمل على شاكلته

در آيه هاى قبل، مؤمنانْ مورد تمجيد و ظالمانْ مورد نكوهش قرار گرفتند و در اين آيه علت موضع گيرى دوگانه مؤمنان و ظالمان، تفاوت ملكات نفسانى آنان بيان شده است. اكنون مدح و مذمت انسان بر اساس ملكات نفسانى او در صورتى صحيح است كه در ساختن ملكات خويش، مؤثر و انتخابگر باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 7 - 5

5- اهميت نام و نام گذارنده و نقش آن در شخصيت كودك

اسمه يحيى لم نجعل له من قبل سميًّا

تعبير {اسمه يحيى} از آن جهت مورد تصريح قرار گرفته است كه تعيين آن از سوى خدا، خود شرافتى برجسته و قابل تأمل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 28 - 3

3 _ نقش مؤثر جامعه در شكل گيرى افكار و عقايد و رفتار و سلوك آدمى

ي_ويلتى ليتنى

لم أتّخذ فلانًا خليلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 4 - 10

10 - اعمال و عقايد انسان ، در تشكيل ساختار روحى وى ، نقش اساسى دارد .

للمحسنين . .. يقيمون ... يوقنون

از اين كه خداوند، در وصف محسنان به دو صفت عمده _ كه يكى عملى (نماز و انفاق) و ديگرى عقيدتى است _ پرداخته، نشان مى دهد كه عمل و عقيده، در ايجاد روحيه اى خاص نقش دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 56 - 9

9 - انگيزه ها و خصلت هاى درونى انسان ها ، عامل تأثيرگذار در مجموعه رفتار ها و شكل دهنده چگونگى آنها

إنّ الذين يج_دلون فى ءاي_ت اللّه بغير سلط_ن أتي_هم إن فى صدورهم إلاّ كبر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 32 - 17

17 - تأثيرات ناخواسته دوره جنينى در شخصيت انسان ، عامل خطاپوشى و مغفرت الهى ، نسبت به وى *

إنّ ربّك وسع المغفرة هو أعلم بكم . .. و إذ أنتم أجنّة فى بطون أُمّه_تكم

عبارت {إذ أنتم أجنّة. ..} مى تواند توضيح و تعليل براى {إنّ ربّك واسع المغفرة} باشد. بدين معنا كه انسان در دوره جنين، خواه ناخواه تأثيراتى مى پذيرد و آثار آن بر خداوند نمايان و آشكار است. ازاين رو خداوند با عفو و اغماض با او برخورد مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 38 - 2

2 - رفتار و كردار انسان ، سازنده شخصيت او

است .

كلّ نفس بما كسبت رهينة

عوامل ظهور شخصيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 19 - 6

6 - دشوارى ها و سختى ها ، شخصيت نهفته انسان را بروز مى دهد .

فإذا جاء الخوف رأيتهم ينظرون إليك تدور أعينهم كالذى يغشى عليه من الموت

عوامل مؤثر در شخصيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 7 - 7

7_ سرگذشت انسانها ، شكل دهنده ماهيت و حقيقت آنهاست .

لقد كان فى يوسف و إخوته ءاي_ت للسائلين

نياوردن كلمه {قصة} در جمله {لقد كان فى يوسف . ..} _ با اينكه مراد از آن {فى قصة يوسف ...} است _ مى تواند اشاره به اين معنا باشد كه سرگذشت انسانها ، شكل دهنده ماهيت آنان است ; يعنى ، انسان همان سرگذشت اوست.

مالكيت شخصيت حقوقى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 41 - 8

8 _ پذيرش مالكيت اشخاص حقوقى در اسلام

و لذى القربى و اليتمى و المسكين

محرومان از شخصيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 19 - 4

4 - متجاوزان به حقوق ديگران ، گرچه از نعمت و كرم خداوند برخوردار شوند ، از عزّت و شرافت مندى در نزد او محروم خواهند بود .

نعّمه فيقول ربّى أكرمن . .. كلاّ ... و تأكلون التراث أكلاً لمّا

مسخ شخصيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 47 - 12

12 _ انحراف فكر و انديشه و مسخ شخصيّت

، پيامد كفر به قرآن

امنوا . .. من قبل ان نطمس وجوهاً فنردّها على ادبارها

{وجوه} به اعتبار اينكه مجمع تمامى حواس آدمى است، مى تواند كنايه از درك و فهم باشد.

ملاكهاى شخصيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 113 - 2

2 - ميزان در سنجش شخصيت افراد ، حال فعلى آنان است .

و ما علمى بما كانوا يعملون . إن حسابهم إلاّ على ربّى

نشانه هاى شخصيت يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 36 - 13

13_ سيماى يوسف ( ع ) و عملكرد او ، نشان دهنده شخصيت بلند مرتبه و بيانگر نيكوكارى او بود .

إنا نري_ك من المحسنين

{نرى} در آيه شريفه، به معناى {يقين داريم} است. رساندن اين معنا با كلمه {نرى} (مى بينيم) گوياى اين مطلب است كه: علم و يقين آن دو نفر به شخصيت يوسف(ع) ، از طريق مشاهده رفتار و منش او حاصل شده بود.

نقش شخصيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 25 - 4

4 - تناسب دوستان و هم نشينان انسان با شخصيت وى

و قيّضنا لهم قرناء فزيّنوا لهم

بنابر اين كه معناى {قيّضنا} تبديل باشد، استفاده مى شود كه انسان به تناسب شخصيت خودش دوستان و هم نشينانى پيدا مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 23 - 11

11 - تأثير منش و شخصيت آدمى ، در شكل گيرى معارف و باور هاى وى

إن هى إلاّ أسماء سمّيتموها . .. إن يتّبعون إلاّ

الظنّ و ما تهوى الأنفس

معرفى كردن روحيه هواپرستانه مشركان به عنوان عامل اصلى گرايش آنان به شرك، مى تواند نشانگر اين باشد كه صفات شخصيتى انسان، در باورها و معارف وى تأثير به سزايى دارد.

نقش شخصيت انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 121 - 7

7- شخصيت معنوى و فضايل شخصى انسان ها ، ملاك گزينش آنان از سوى خدا

إن إبرهيم كان أُمّة قانتًا لله حنيفًا و لم يك من المشركين . شاكرًا لأنعمه اجتب_ه

هتك شخصيت يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 94 - 10

10_ ترور شخصيت يعقوب ( ع ) از ناحيه بستگان و اطرافيانش

لولا أن تفنّدون

شخصيت حقوقى

مالكيت شخصيت حقوقى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 41 - 8

8 _ پذيرش مالكيت اشخاص حقوقى در اسلام

و لذى القربى و اليتمى و المسكين

شخم از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

شخم

شخم زمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 63 - 2

2 - نقش انسان تنها شخم زدن زمين و پاشيدن بذر در آن است ; و نه بيشتر از آن .

أفرءيتم ما تحرثون

در آيه شريفه، تنها {حرث} (عمل آماده كردن زمين و پاشيدن دانه ها در آن)، به انسان نسبت داده شده است.

شخم زنى با گاو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 71 - 4

4 - قوم موسى ، از گاو براى شخم زنى و آبيارى كشتزار ها استفاده مى كردند .

لاذلول تثير الأرض و

لاتسقى الحرث

فوايد شخم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 27 - 2

2 - بارش باران و نرم شدن خاك زمين و شيار خوردن آن ، زمينه ساز حصول غله جات و تأمين غذاى انسان ها

صببنا الماء . .. شققنا الأرض .... فأنبتنا فيها حبًّا

منشأ شخم زمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 26 - 3

3 - شخم زدن زمين و ايجاد شيار در دل خاك و آماده سازى آن براى كشت و ايجاد هرگونه دگرگونى در سطح زمين ، در حقيقت مستند به خداوند است .

ثمّ شققنا الأرض شقًّا

فعل {شققنا} اطلاق دارد و زير و رو كردن خاك زمين را _ به هر شكلى باشد _ مستند به خداوند مى كند; هر چند به دست انسان يا ديگر عوامل طبيعت انجام پذيرد.

شخم زنى

شخم زنى با گاو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 71 - 4

4 - قوم موسى ، از گاو براى شخم زنى و آبيارى كشتزار ها استفاده مى كردند .

لاذلول تثير الأرض و لاتسقى الحرث

شر از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

شر

ابزار شناخت شر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 11 - 3

3 - انسان ، به دليل برخوردارى از ابزار هاى شناخت ( توانايى بر ديدن و گفتن و نيز تشخيص راه خير و شر ) توانا بر پذيرش تكاليف دشوار و برداشتن گام هاى سنگين در راه خير

ألم نجعل . .. فلااقتحم العقبة

انتخاب شر

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 10 - 5

5 - انسان ، موجودى مختار و توانا بر حركت در راه خير يا شر و داراى ابزار لازم آن

ألم نجعل له . .. و هدين_ه النجدين

بيان برخوردارى انسان از چشم و زبان _ پيش از اشاره به آشناسازى او با راه هاى خير و شرّ _ به منظور اتمام حجت بر او است كه براى شناخت راه صحيح و انتخاب آن، ابزار لازم در اختيار او نهاده شده است.

دفع شر استهزاگران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 95 - 2

2- نويد خداوند به پيامبر ( ص ) مبنى بر دفع شرّ استهزا كنندگان آن حضرت و قرآن

إنا كفين_ك المستهزءين

دفع شر دشمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 137 - 6

6 - خداوند ، براى دفع شر و خنثى كردن توطئه ستيزه گران با انبيا ، كافى است .

فسيكفيكهم اللّه

دفع شر مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 137 - 5

5 - دفع شر يهوديان و نصرانيان از جامعه اسلامى ، وعده و نويد خداوند به پيامبر ( ص )

فإنما هم فى شقاق فسيكفيكهم اللّه و هو السميع العليم

دفع شر يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 137 - 5

5 - دفع شر يهوديان و نصرانيان از جامعه اسلامى ، وعده و نويد خداوند به پيامبر ( ص )

فإنما هم فى شقاق فسيكفيكهم اللّه و هو السميع العليم

راه شر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 10 - 3،7

3 - خداوند ، به راه خير و شرّ و رهروان هر يك ، آگاه است .

و هدين_ه النجدين

اسناد هدايت به خداوند در {هدينا} _ با توجّه به {أيحسب أن لم يره أحد} در آيات پيشين _ بيانگر آن است كه چون خداوند راه خير و شرّ را به ديگران شناسانده است; پس خود به آن آگاه است و رهروان آنان بر او مشتبه نمى شوند تا مدعيان حقيقىِ انفاق را، از غير آنهاتشخيص ندهد.

7 - { عن حمزة بن محمّد عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : سألته عن قول اللّه عزّوجلّ { و هديناه النجدين } قال : نجد الخير و الشرّ ;

حمزة بن محمد گويد: از امام صادق(ع) درباره سخن خداوند عزّوجلّ {و هديناه النجدين} سؤال كرد، فرمود: مراد راه خير و شرّ است}.

منشأ دفع شر دشمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 36 - 2

2 - خداوند ، شايسته ترين حامى بندگان و دفع كننده شر دشمنان از آنان است .

أليس اللّه بكاف عبده

مقصود از كفايت خداوند، با توجه به جملات بعدى آيه شريفه _ كه درباره تهديدها و ارعاب هاى دشمنان سخن مى گويد _ حمايت الهى از پيامبر(ص) و مؤمنان در برابر دشمنان است.

منشأ شر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 26 - 18

18 _ شرور ، ناشى از ضعف و ناتوانى است .

بيدك الخير انّك على كلّ شىء قدير

جمله {انّك

على . .. } بيانگر علت مضمون جمله {بيدك الخير} است ; يعنى چون خدا داراى قدرت مطلق است، تنها خير از او صادر مى شود. بنابراين، شرور همواره نتيجه نقصها و ناتوانيها است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 36 - 22

22 _ اجابت دعاى همسر عمران ، در مورد حفظ مريم ( س ) و فرزندش از شرّ شيطان

و انّى اعيذها بك و ذريّتها من الشّيطان الرّجيم

رسول خدا (ص): . .. و قال عيسى (ع) فيما يثنى على ربه: و اعاذنى و امّى من الشّيطان الرجيم فلم يكن له علينا سبيل.

_______________________________

الدر المنثور، ج 2، ص 184.

موارد شر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 83 - 11

11- سلب نعمت از انسان ، شرّ و مايه يأس اوست .

و إذا أنعمنا على الإنس_ن . .. و إذا مسّه الشرّ

به قرينه مقابله {مسّه الشرّ} با {أنعمنا} احتمال دارد كه مراد از دچار شدن به سختى و شرّ، از دست دادن نعمت باشد.

شرور

استعاذه از شرور شبانه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فلق - 113 - 3 - 1

1 - پناه بردن به خداوند از شرور شبانه ، به ويژه زمان تاريكى مطلق آن ، توصيه الهى به پيامبر ( ص )

قل أعوذ . .. و من شرّ غاسق إذا وقب

{غَسَق}; يعنى، آغاز تاريكى شب (صحاح) و {وقوب} (مصدر {وقب})، به معناى داخل شدن در همه چيز است (لسان العرب). مراد از {غاسق إذا وقب}، شب است; زمانى كه در همه چيز وارد شده

و آن را تاريك سازد (لسان العرب به نقل از فراء). كلمه {غاسق} با فعل {غَسَقَ} (جريان يافت)، از يك ريشه و نشانگر پخش شدن شب بر موجودات است. اسناد شرّ به شب به جهت مناسب تر بودن آن از روز، براى جريان شرور است.

امتحان با شرور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 35 - 3،10

3- آدميان ، به وسيله شرّ و خير موجود در جهان آزموده مى شوند .

و نبلوكم بالشرّ و الخير فتنة

10- { روى عن أبى عبداللّه ( ع ) : إنّ أميرالمؤمنين ( ع ) مرض فعاداه إخوانه فقالوا : كيف تجدك يا أميرالمؤمنين ( ع ) ؟ قال : بشرٍّ قالوا : ما ه_ذا كلام مثلك قال : إنّ اللّه تعالى يقول : { ونبلوكم بالشرّ والخير فتنة } فالخير الصحة والغنى و الشرّ المرض و الفقر ;

از امام صادق(ع) روايت شده: اميرالمؤمنين(ع) بيمار شد، برادران [دينى] وى از آن حضرت عيادت كردند و گفتند:[حال] خود را چگونه مى يابى اى امير مؤمنان؟ فرمود: به شرّ[مبتلى شده ام]، گفتند: اين كلام افرادى مانند شما نيست؟ فرمود: خداوند تعالى مى فرمايد {و نبلوكم بالشرّ والخير فتنة} سلامتى و بى نيازى خير و بيمارى و تنگدستى شرّ است}.

تشبيه شرور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فلق - 113 - 2 - 6

6 - تشبيه رهايى از شرور ، به شكافتن تاريكى

قل أعوذ بربّ الفلق . من شرّ ما خلق

حاكميّت تكوينى شرور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 79 -

4

4 _ حاكميت نظام تكوينى خير و شرّ بر تمامى انسان ها ، و حتى پيامبر ( ص )

ما اصابك من حسنة فمن اللّه و ما اصابك من سيّئة فمن نفسك

خدا و شرور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 78 - 8

8 _ خداوند ، سرچشمه و منشأ همه امور ( خوبى ها و بدى ها )

قل كلّ من عند اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 51 - 9

9 - خداوند ، منشأ نعمت ها و پيراسته از شرور و بدى ها

و إن مسّه الشرّ . .. و لئن أذقن_ه رحمة ... و إذا أنعمنا على الإنس_ن ... و إذا مس

از اين كه خداوند رحمت و نعمت را به خود نسبت داده; ولى شرور را به خويشتن منتسب نكرده است، مطلب بالا به دست مى آيد.

رفع شرور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 17 - 9

9 - خداوند ، تنها كسى است كه مى تواند شر و بدى خود آفريده را ، رفع كند .

من ذا الذى يعصمكم من اللّه إن أراد بكم سوءًا. .. و لايجدون لهم من دون اللّه وليّ

زمينه بهره گيرى از شرور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 11 - 5

5- انسان بر اثر خصلت شتابزدگى براى نيل به خواسته هاى خود ، از ابزار و وسايل شرّ و ناپسند بهره مى گيرد .

و يدع الإنس_ن بالشرّ دعاءه بالخير و كان الإنس_ن عجولاً

برداشت فوق مبتنى

بر اين نكته است كه باء در {بالشرّ} و {بالخير} براى استعانت باشد; يعنى، انسان عجول وسايل خير و شرّ را مساوى مى بيند; مثلاً براى رسيدن به رفاه زندگى، از ابزارى چون دزدى، استثمار و احتكار استفاده مى كند.

زمينه شرور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 10 - 9

9 - { عن أبى جعفر ( ع ) فى قول اللّه عزّوجلّ { . . .فسنيسّره للعسرى } قال : لايريد شيئاً من الشرّ إلاّ يسّره له ;

از امام باقر(ع) درباره سخن خداى عزّوجلّ {فسنيسّره للعسرى}، روايت شده كه فرمود: [هركه بخل ورزد و خود را از خدا بى نياز بيند و نيكوترين پاداش الهى را تكذيب كند]، درباره انجام دادن هيچ شرّى تصميم نمى گيرد; جز آن كه خداوند آن را براى او آسان مى سازد}.

شرور در آخرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 32 - 6

6 _ آخرت براى تقواپيشگان خير محض و خالى از شرور و ناگواريهاست.

و للدار الأخرة خير للذين يتقون

در صورتى كه {خير} صفت مشبهه باشد، نه فعل تفضيل. در اين صورت {الأخرة خير} يعنى آخرت همه اش خير است.

شرور شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 98 - 6

6 - خدا ، تنها پناهگاه انسان براى ايمن ماندن از شرّ هاى شياطين

أعوذ بك من همزت الشي_طين . و أعوذ بك ربّ أن يحضرون

عوامل مصونيت از شرور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 93

- 4

4 - نقش مؤثر دعا ، در ايمن ماندن از شرور

قل ربّ إمّا ترينّى ما يوعدون

عوامل نجات از شرور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 61 - 7

7 - تقوا ، موجب نجات انسان از هرگونه بدى و اندوه در قيامت

الذين اتّقوا . .. لايمسّهم السوء و لا هم يحزنون

فسلفه شرور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 216 - 3

3 _ وجود امورى ناخوشايند كه نهايتاً براى انسان خير است .

عسى ان تكرهوا شيئاً و هو خير لكم

گرايش به شرور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 27 - 29

29 _ وجود زمينه هاى گرايش به خير و شر در انسان از آغاز آفرينش

قال لاقتلنك . .. انما يتقبل اللّه من المتقين

با توجه به اينكه هابيل و قابيل هر دو فرزندان آدم بودند، لكن راههاى متضادى را برگزيدند، معلوم مى شود گرايشهاى درونى انسانها متفاوت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 11 - 1،2

1- انسان ، شرّ و بدى را چونان خير و خوبى ، طالب و خواستار است .

و يدع الإنس_ن بالشرّ دعاءه بالخير

مراد از {دعا} مطلق درخواست است اعم از اينكه به لفظ دعا باشد و يا به غير آن.

2- خيرطلبى در انسان ، اصيل و در پى شرّ بودنش ، تبعى و غير اصيل است .

و يدع الإنس_ن بالشرّ دعاءه بالخير

برداشت فوق از تشبيه شرخواهى انسان به طالب خير بودنش استفاده گرديده است; يعنى، همان طور

كه انسان همواره و به طور طبيعى و اصيل طالب خير است، به دنبال شر هم خواهد رفت.

مراد از شرور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 35 - 10

مصونيت از شرور قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 11 - 1،3

1 - خداوند ، ابرار را از تمامى شرور و گزند هاى روز قيامت حفظ خواهد كرد .

فوقيهم اللّه شرّ ذلك اليوم

3 - مصونيت ابرار از شرور و گزند هاى قيامت و شادابى رخسار و سرور دل آنان ، به دليل ايمان آنان به قيامت و خوف آنان از آن روز است .

إنّا نخاف من ربّنا يومًا . .. فوقيهم اللّه شرّ ذلك اليوم

{فا} در {فوقاهم} براى تفريع اين آيه بر آيه قبل است; يعنى، مصونيت ابرار از شرور قيامت، به اين دليل است كه آنان، از احوال آن روز در هراس بودند; روزى كه چهره هاى كافران عبوس و دل هاى آنان محزون است.

منشأ شرور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 78 - 6،8،10

6 _ خير ها را از جانب خدا دانستن و شر ها را از ناحيه پيامبر ( ص ) پنداشتن ، انديشه برخى از مسلمانان عصر پيامبر ( ص )

و ان تصبهم حسنة يقولوا هذه من عنداللّه و ان تصبهم سيّئة يقولوا هذه من عندك

ظاهراً مراد از ضمير در {تصبهم} مسلمانان ضعيف الايمان هستند. آنها مى پنداشتند مشكلاتى كه پس از مسلمان شدنشان به آنها روى آورده، از ناحيه پيامبر (ص) بوده است.

8 _

خداوند ، سرچشمه و منشأ همه امور ( خوبى ها و بدى ها )

قل كلّ من عند اللّه

10 _ نسبت دادن خوبى ها به خدا و بدى ها به پيامبر ( ص ) ( ثنويت ) ، نشانه دورى كامل از درك دقيق معارف الهى

فمال هؤلاء القوم لا يكادون يفقهون حديثا

مراد از {حديثا} به مناسبت مورد، معارف الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 79 - 1،7

1 _ هر نيكى به انسان رسد ، از خدا است و هر بدى به او رسد ، از خود او .

ما اصابك من حسنة فمن اللّه و ما اصابك من سيّئة فمن نفسك

اگر چه مخاطب اين آيه پيامبر (ص) است، ولى مقصود از آن همه افراد هستند. چون بين پيامبر (ص) و ديگران از نظر احكام واقعى و حقيقى هيچ تفاوتى نيست.

7 _ پيامبر ( ص ) رسولى در جهت خير و سعادت مردم ، نه منشأ شرور

و ان تصبهم سيّئة يقولوا هذه من عندك . .. و ارسلناك للنّاس رسولا

جمله {و ارسلناك للناس} (تو پيامبرى سودمند برى مردم هستى)، در رد پندار كسانى است كه وى را منشأ شرور معرفى مى كردند: {يقولوا هذه من عندك}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 17 - 6،8

6 _ اقتدار بر رساندن هر گونه خير و شر، از شؤون ولايت الهى است.

أغير اللّه أتخذ وليا . .. و إن يمسسك اللّه بضر ... فهو على كل شىء قدير

8 _ تعدد منشأ براى خير و شر، پندارى باطل و موهوم است.

و إن يمسسك اللّه

بضر فلا كاشف له إلا هو و إن يمسسك بخير فهو على كل شىء قدير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 18 - 2،5

2 _ قدرت بدون رقيب خداوند در رساندن خير و شر به آدمى، نشانه اقتدار و غلبه او بر تمامى بندگان

و إن يمسسك اللّه بضر . .. و هو القاهر فوق عباده

5 _ نفع و ضرر رساندن خداوند به آدميان بر اساس حكمت و آگاهى

و إن يمسسك اللّه بضر فلا كاشف له إلا هو . .. هو الحكيم الخبير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 80 - 4

4 - نسبت ندادن شرور ، به خداوند و انتساب رحمت ها و نعمت ها ، به او ادب حضرت ابراهيم نسبت به خداوند

و إذا مرضت فهو يشفين

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه ابراهيم(ع) مريضى را به خود و شفا را به خدا نسبت داده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فلق - 113 - 2 - 5

5 - شرور ، مستند به مخلوقات اند ، نه خالق .

من شرّ ما خلق

اضافه {شرّ} به {ما} _ كه عنوان مخلوقات است _ بيانگر استناد شرور به آنها است.

نقش شرور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 49 - 4

4 - سيطره يأس و نااميدى بر انسان ، به هنگام مواجه شدن با سختى و ناكامى ها ( شرور )

و إن مسّه الشرّ فيئوس قنوط

شرابخوار از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

شرابخوار

احكام شرابخوار

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 5 - 15

15 _ ممنوعيت سپردن اموال به شرابخوار ، به دليل سفاهت وى

و لا تؤتوا السّفهاء اموالكم

امام صادق (ع) در مقام نهى از امين قرار دادن شرابخوار فرمود: {و لا تؤتوا السّفهاء اموالكم} فاىُّ سفيه اسفه من شارب الخمر؟

_______________________________

كافى، ج 5، ص 299، ح 1 ; نورالثقلين، ج 1، ص 443، ح 52.

تحقير شرابخوار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 108 - 6

6 - { قال رسول اللّه ( ص ) . . . لاتجالسوا مع شارب الخمر . . . فإنّهم كلاب أهل النار كما قال اللّه : { اخسئوا فيها و لاتكلّمون } ;

رسول خدا(ص) فرمود:. .. با شراب خوار همنشينى نكنيد... زيرا آنان سگ هاى جهنم اند; همان طور كه خداوند فرموده است: اخسئوا فيها و لاتكلّمون}.

سفاهت شرابخوار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 5 - 15

15 _ ممنوعيت سپردن اموال به شرابخوار ، به دليل سفاهت وى

و لا تؤتوا السّفهاء اموالكم

امام صادق (ع) در مقام نهى از امين قرار دادن شرابخوار فرمود: {و لا تؤتوا السّفهاء اموالكم} فاىُّ سفيه اسفه من شارب الخمر؟

_______________________________

كافى، ج 5، ص 299، ح 1 ; نورالثقلين، ج 1، ص 443، ح 52.

شرابخوار در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 108 - 6

6 - { قال رسول اللّه ( ص ) . . . لاتجالسوا مع شارب الخمر . . . فإنّهم كلاب أهل النار كما قال اللّه : {

اخسئوا فيها و لاتكلّمون } ;

رسول خدا(ص) فرمود:. .. با شراب خوار همنشينى نكنيد... زيرا آنان سگ هاى جهنم اند; همان طور كه خداوند فرموده است: اخسئوا فيها و لاتكلّمون}.

شرابخوارى

مسابقه براى شرابخوارى اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 26 - 3

3 - به كار گرفتن تمام تلاش براى رقابت با ديگران ، تنها شايسته خوش گذرانى و شراب خوارى در جهان آخرت است .

و فى ذلك فليتنافس المتن_فسون

{تَنافُس}; يعنى، هر يك از رقابت كنندگان، نيروى نَفْس خويش را در برابر ديگرى آشكار سازد (مقاييس اللغة). {ذلك}، به محتواى آيات {على الأرائك ينظرون} و {يسقون} اشاره دارد.

شرح صدر از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

{شرح صدر}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 125 - 2

2 _ شرح صدر موهبتى الهى است.

يشرح صدره

آثار شرح صدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 125 - 1،19،20

1 _ شرح صدر زمينه هدايت پذيرى انسان

فمن يرد الله أن يهديه يشرح صدره

شرح صدر به معناى توسعه قلب و مغز و انديشه آدمى و در برابر ضيق صدر است.

19 _ عن أبى الحسن الرضا(ع) فى قوله تعالى: {فمن يرد الله أن يهديه يشرح صدره للاسلام} قال: من يرد الله أن يهديه بايمانه . .. يشرح صدره للتسليم لله و الثقة به و السكون إلى ما وعده من ثوابه ... و من يرد ان يضله ... لكفره به و عصيانه له فى الدنيا يجعل صدره ضيقا حرجا حتى يشك فى كفره و يضطرب من اعتقاد قلب__ه ... .

امام رضا(ع) درباره آيه {فمن

يرد الله . .. } فرمود: كسى كه خدا بخواهد او را بخاطر ايمان اش هدايت كند ... سينه اش را براى تسليم شدن در برابر خداوند و اعتماد به او و آرامش يافتن به وعده هاى پاداش الهى، باز و گشوده مى سازد ... و كسى كه خدا بخواهد او را به خاطر كفر و نافرمانيش در دنيا گمراه كند، سينه اش را تنگ و در فشار قرار مى دهد، بدان گونه كه در كفر خود شك كند و در اعتقادات قلبى خويش مضطرب و نگران باشد ... .

20 _ عن أبى عبدالله(ع) فى قول الله عز و جل: {و من يرد ان يضله يجعل صدره ضيقا حرجا} فقال: قد يكون ضيقا و له منفذ يسمع منها و يبصر و {الحرج} الملتئم الذى لا منفذ له يسمع به و لا يبصر به.

از امام صادق(ع) درباره آيه {و من يرد أن يضله . .. } روايت شده است: گاهى سينه انسان تنگ مى شود اما هنوز راه نفوذى براى آن باقى مانده كه از طريق آن مى شنود و مى بيند و {حرج}، آن سينه اى است كه فشرده شده و هيچ راه نفوذى به آن وجود ندارد كه از آن راه بشنود و يا ببيند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 25 - 8

8 - نبوت و دريافت وحى ، نيازمند سينه اى فراخ و ظرفيتى گسترده است .

قال ربّ اشرح لى صدرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 34 - 3

3 - موسى ( ع ) ،

پيدايش شرح صدر و خوش بيانى را ، مايه فراهم آمدن زمينه ياد فراوان خداوند مى دانست .

قال ربّ اشرح لى صدرى . .. و نذكرك كثيرًا

تعليل {و نذكرك} مى تواند به تمامى خواسته هاى موسى(ع) _ از جمله درخواست شرح صدر و روان گويى _ مربوط باشد. موسى(ع) هدف خود را از آن خواسته ها، توفيق افزون تر براى ياد خدا در هر كوى و برزن و هنگام موعظه هر فرد و گروه، اعلام كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 22 - 4

4 - شرح صدر ، زمينه ساز تابش نور هدايت خداوند بر قلب انسان و استفاده از دلايل و برهان هاى الهى

أفمن شرح اللّه صدره للإسل_م فهو على نور من ربّه

{نور} در آيه شريفه، كنايه از هدايت، دلايل و براهين الهى است. تفريع {فهو على نور من ربّه} بر {أفمن شرح اللّه صدره للإسلام}، گوياى برداشت بالا است.

آثار شرح صدر محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 61 - 13

13 _ سعه صدر پيامبر ( ص ) در گوش دادن به سخنان مردم ، مايه رحمت براى مؤمنان

و يقولون هو أذن قل أذن خير لكم . .. و رحمة للذين ءامنوا منكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 2 - 3

3 - شرح صدر پيامبر ( ص ) ، فراهم سازنده زمينه لازم براى اجراى برنامه هاى سنگين رسالت و انجام دادن تكاليف دشوار

ألم نشرح . .. و وضعنا عنك وزرك

آثار شرح صدر موسى(ع)

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 33 - 2

2 - موسى ( ع ) ، تسبيح و تنزيه خداوند در برابر مشركان ، خود را نيازمند شرح صدر و داشتن بيان واضح مى دانست .

ربّ اشرح لى . .. كى نسبّحك كثيرًا

{كى نسبّحك} مى تواند تعليل براى تمام خواسته هاى موسى(ع)، از جمله درخواست شرح صدر و كاهش لكنت زبان باشد. موسى(ع) مى خواست براى رد آنچه گمراهان در باره خداوند توهم كرده اند، توان لازم را داشته باشد.

ارزش شرح صدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 35 - 6

6 - حسن خلق و سعه صدر ، داراى ارزشى والا و توصيف ناپذير در ميان مكارم اخلاقى است .

و ما يلقّي_ها إلاّ الذين صبروا و ما يلقّي_هاإلاّ ذوحظّ عظيم

از انحصار فضيلت بالا به صابران و بهرهوران از ارزش هاى انسانى و نيز تكرار {و مايلقّاها}، برداشت ياد شده استفاده مى شود.

اظهار سرور از شرح صدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 1 - 3

3 - شرح صدر و تحمّل سختى ها ، نعمتى الهى و سزاوار بازگو كردن و اظهار خرسندى است .

و أمّا بنعمة ربّك فحدّث . بسم اللّه الرحمن الرحيم . ألم نشرح لك صدرك

به گفته بسيارى از فقهاى اماميه، اين سوره، دنباله سوره قبل و متّحد با آن است. بر اين اساس مفاد آيه شريفه، اعتراف به يكى از نعمت هايى است كه آخرين آيه سوره قبل، به بازگو كردن آنها توصيه داشت. در اين ديدگاه، جمله

{بسم اللّه الرحمن الرحيم} ارتباط را قطع نمى كند; بلكه برخى از فقها، ترك آن را در نماز مجاز مى دانند.

اهميت شرح صدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 63 - 10

10 _ شرح صدر ، گذشت و تحمّل برخورد هاى مخالفين ، از وظايف رهبران الهى

اولئك الّذين . .. فاعرض عنهم و عظهم و قل لهم فى انفسهم قولا بليغاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 125 - 5

5 _ شرح صدر نور الهى در قلب مؤمنان است. *

و جعلنا له نورا يمشى . .. فمن يرد الله أن يهديه يشرح صدره

{فاء} در {فمن يرد . .. } عطف و تفريع بر آيات قبل است. در آيه 122 (أو من كان ميتا ... ) مردم به دو دسته تقسيم شدند: حيات يافتگان داراى نور و فروماندگان در ظلمت. در اين آيه با نتيجه گيرى از مجموع آيات، هدايت يافتگان داراى شرح صدر و گمراهان مبتلا به تنگى صدر شمرده شده اند. محتمل است شرح صدر همان نورى باشد كه در آيه 122 مطرح شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 61 - 9

9 _ گوش فرادادن به سخنان همه طيف هاى جامعه و داشتن سعه صدر در برابر آنان ، خصلتى شايسته و بايسته براى رهبران و مسؤولان جامعه اسلامى

و يقولون هو أذن قل أذن خير لكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 25 - 4

4 - شرح صدر از

مهم ترين ويژگى هاى لازم براى رسولان الهى و رهبران و مبلغان دين است .

قال ربّ اشرح لى صدرى

اين كه موسى(ع) شرح صدر را بر خواسته هاى ديگر خود مقدم داشته است، نشانِ جايگاه مهم و نقش آن در انجام يافتن مسؤوليت الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 22 - 2

2 - گرايش به دين اسلام ، در گرو وجود سعه صدر و روح پذيرش حق در انسان است .

أفمن شرح اللّه صدره للإسل_م

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 10 - 7

7 - ترويج دين و گسترش دين دارى در جامعه ، مستلزم سعه صدر ، صبر و خويشتن دارى است .

و اصبر . .. و اهجرهم هجرًا جميلاً

اهميت شرح صدر رهبران دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 34 - 3

3 - سعه صدر و حسن برخورد _ حتى با مخالفان _ امرى بايسته براى رهبران جامعه اسلامى

ادفع بالتى هى أحسن

حقيقت شرح صدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 125 - 16

16 _ لما نزلت هذه الآية سئل رسول الله(ص) عن شرح الصدر ما هو؟ فقال: نور يقذفه الله فى قلب المؤمن فينشرح له صدره و ينفسح . .. .

آنگاه كه آيه {فمن يرد الله . .. } نازل شد از رسول خدا(ص) سؤال كردند، شرح صدر چيست؟ فرمود: نورى است كه خداوند در قلب مؤمن مى افكند و با آن سينه اش را بازم__ى گرداند ...

.

درخواست شرح صدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 25 - 1

1 - موسى ( ع ) جهت انجام رسالت خويش و بازداشتن فرعون از طغيان گرى ، با دعابه درگاه خداوند ، خواهان شرح صدر خويش شد .

اذهب . .. قال ربّ اشرح لى صدرى

فراخى سينه، كنايه از خويشتن دارى و كنترل خود و اختيار از كف ندادن است.

ذكر شرح صدر محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 1 - 2

2 - خداوند ، برخوردارى پيامبر ( ص ) را از شرح صدر ، به او يادآور شده ، آن را عطاى ويژه خويش به آن حضرت خواند .

ألم نشرح لك صدرك

ذكر منشأ شرح صدر محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 1 - 4

4 - توجّه به خدادادى بودن شرح صدر ، مايه اطمينان پيامبر ( ص ) به دورى اش از قهر و خشم خداوند

ما ودّعك ربّك و ما قلى . .. ألم نشرح لك صدرك

هدف از استفهام در {ألم نشرح. ..} _ كه براى تقرير است _ با توجّه به ارتباط آن با محتواى سوره قبل، توجّه دادن پيامبر(ص) به نعمت هايى است كه نشان محبوب بودن او نزد خداوند است تا نگرانى هاى احتمالى آن حضرت از ميان برود.

شرح صدر ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 47 - 12

12- برخورد ابراهيم ( ع ) با بت پرستان ، همراه با شكيبايى و سعه

صدر بود .

سل_م عليك سأستغفر لك ربّى

شرح صدر اولوا الالباب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 22 - 7

7 - شرح صدر و برخوردارى از نور و برهان هاى الهى ، از اوصاف صاحبان عقل و خردناب است .

ل_كن الذين اتّقوا . .. إنّ فى ذلك لذكرى لأُولى الألب_ب . أفمن شرح اللّه صدره للإ

برداشت ياد شده بر اين ديدگاه استوار است كه آيه شريفه، تفريع بر دو آيه پيشين بوده و بيان براى آن دو باشد كه در اوصاف تقواپيشگان و صاحبان عقل و خردناب است.

شرح صدر بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 63 - 9،10

9 _ بندگان خالص خدا ، به هنگام روبه رو شدن با گفتار جاهلانه و به دور از ادب و منطق افراد جاهل ، با گفتار شايسته و عالمانه و به دور از بيهودگى و بى ادبى به آنان پاسخ مى گويند .

و إذا خاطبهم الج_هلون قالوا سلمًا

برداشت فوق، بر اين مبنا است كه {سلاماً} صفت براى مفعولٌ به مقدر باشد; يعنى، {قالوا قولاً سلاماً} در اين صورت معناى {سلاماً} _ به قرينه جمله قبل كه سخن از گفتار جاهلانه و ناشايست افراد جاهل است _ سخن عالمانه و شايسته و دور از بيهودگى و بى ادبى مى باشد.

10 _ بندگان خالص خداوند ، به هنگام رو به رو شدن با گفتار جاهلانه و بدور از ادب و منطق جاهلان ، از آنان خواستار سلامت و امنيت و همزيستى مسالمت آميز مى شوند .

و إذا خاطبهم الج_هلون قالوا سلمًا

برداشت

فوق، بر اين اساس استوار است كه {سلاماً} مفعولٌ به براى فعل مقدر باشد; يعنى، {نتسلم منكم تسليماً}. در اين صورت {سلام} به جاى {تسليم} نشسته است.

شرح صدر حق پذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 126 - 2

2 _ گمراه كردن حقگريزان با ضيق صدر و هدايت حقپويان با شرح صدر، صراط مستقيم پروردگار و سنت استوار اوست.

فمن يرد الله ان يهديه . .. هذا صرط ربك مستقيما

ظاهراً مشاراليه {هذا} مفاد آيه قبل است كه به منزله نتيجه اى بر آيات گذشته بود. بنابراين {هذا} اشاره به شرح صدر و ضيق صدر و ... است.

شرح صدر در تبليغ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 2 - 2،4

2 _ پرهيز از دلتنگى و ملالت در تبليغ قرآن، فرمان و توصيه خداوند به پيامبر(ص)

فلا يكن فى صدرك حرج منه

مى توان گفت جمله {فلا يكن . ..}، كه تفريع بر {أنزل إليك} است، به قرينه {لتنذر} از آن دلتنگى اى نهى مى كند كه ناشى از انذار و متذكر كردن مردم باشد. يعنى اى پيامبر چون قرآن كتاب آسمانى است، مبادا مشكلات انذار مردم با تبليغ قرآن، مايه دلتنگى و ملالت خاطر براى تو شود.

4 _ تبليغ قرآن، مسؤوليتى سنگين و نيازمند تحمل فراوان و سعه صدر

كتب أنزل إليك فلا يكن فى صدرك حرج منه

جمله {فلا يكن . ..}، كه در صدد پيشگيرى از ملالت خاطر پيامبر(ص) است، بيانگر آن است كه تبليغ قرآن مشكلات فراوانى به همراه خواهد داشت كه جز با تحمل و سعه صدر نمى توان

به آن پرداخت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 25 - 3

3 - راهنمايى و ارشاد طغيان گران و تبليغ پيام الهى ، نيازمند شرح صدر وتحمل فراوان است .

اذهب . .. قال ربّ اشرح لى صدرى

شرح صدر در مناظره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 18 - 12

12 - لزوم سعه صدر در گفت وگو هاى علمى و در عرصه تضارب افكار و بيان انديشه هاى گوناگون

الذين يستمعون القول فيتّبعون أحسنه

شرح صدر رهبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 13 - 2

2 - اهميت سعه صدر و فصاحت بيان ، در كار رهبرى و هدايت جامعه

و يضيق صدرى و لاينطلق لسانى

شرح صدر رهبران دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 28 - 5

5 - رهبران و مبلغان دينى بايد در برابر تكبر ، استهزا و تهمت هاى دشمنان ديانت با سعه صدر به تكليف خود عمل كنند .

قال لمن حوله ألاتستمعون . .. إنّ رسولكم... لمجنون. قال ربّ المشرق و المغرب و ما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 1 - 5

5 - شرح صدر و تحمّل سختى ها ، از ويژگى هاى لازم براى رهبران الهى

ألم نشرح لك صدرك

شرح صدر صابران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 35 - 1،2

1 - پاسخ نيك به رفتار ناپسند مخالفان و معاندان ، تنها

در توان صاحبان صبر و شكيبايى است .

ادفع بالتى هى أحسن . .. و ما يلقّي_ها إلاّ الذين صبروا

2 - آزمودگان ميدان صبر ، برخوردار از سعه صدر و توان تحمل مخالفان

ادفع بالتى هى أحسن . .. و ما يلقّي_ها إلاّ الذين صبروا

فعل ماضى {صبروا} مى رساند كه افرادى مى توانند به بدگويى و بدرفتارى مخالفان پاسخ نيك دهند كه قبلاً اهل صبر و بردبارى بوده و در آن ميدان موفق شده اند.

شرح صدر مبلغان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 28 - 5

5 - رهبران و مبلغان دينى بايد در برابر تكبر ، استهزا و تهمت هاى دشمنان ديانت با سعه صدر به تكليف خود عمل كنند .

قال لمن حوله ألاتستمعون . .. إنّ رسولكم... لمجنون. قال ربّ المشرق و المغرب و ما

شرح صدر محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 61 - 4،5،6

4 _ سوء استفاده منافقان از عطوفت و سعه صدر پيامبر ( ص ) ( گوش فرادادن آن حضرت به سخنان مردم )

الذين يؤذون النبى و يقولون هو أذن

5 _ گوش فرادادن به سخنان گوناگون مردم ، با شكيبايى و سعه صدر كامل ، از خصلت هاى پيامبر اكرم ( ص )

و يقولون هو أذن قل أذن خير لكم

6 _ ستايش خداوند از پيامبر ( ص ) به خاطر سعه صدر و گوش فرادادن او به همه سخنان مردم

و يقولون هو أذن قل أذن خير لكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 37 - 2

2

- پيامبر ( ص ) ، داراى سعه صدر و پذيراى اجتماع كافران مخالف در اطراف خويش

فمالِ الذين كفروا قبلك مهطعين . عن اليمين و عن الشمال عزين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 1 - 6

6 - پيامبر ( ص ) ، داراى مقامى والا در پيشگاه خداوند و شايسته اهداى شرح صدر

ألم نشرح لك صدرك

{لام} در {لك} يا براى تعليل است يا انتفاع. در صورت اول، مفاد آيه اين است كه: آيا به خاطر خودت به تو شرح صدر نداديم؟ اين تعبير دلالت دارد كه شخصيت نبى اكرم(ص)، علّتى كافى براى عطاى شرح صدر بود. در صورت دوم، نشانه ارجمندى آن حضرت است كه خداوند، در جهت منافع پيامبر(ص) نعمت شرح صدر را در اختيارش نهاد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 5 - 2

2 - شرح صدر و سبك بار بودن پيامبر ( ص ) و بلندآوازگى آن حضرت ، نمونه اى از انفكاك ناپذيرى مشكلات از آسانى ها

ألم نشرح . .. و وضعنا... و رفعنا... فإنّ مع العسر يسرًا

جمله {فإنّ. ..} بيانگر آن است كه آنچه در آيات پيشين آمد، ريشه در يك قانون كلى دارد و آن همراه بودن {عسر} با {يسر} است. حرف {فاء}، بيان قانون را بر كاشف آن، تفريع كرده است; يعنى، آنچه براى تو انجام داديم، بايد انجام مى گرفت; زيرا سختى بدون آسانى نمى شود.

شرح صدر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 36 - 1،5

1 - خداوند تمامى خواسته

هاى موسى ( ع ) را پذيرفت و به او شرح صدر و بيان روان عطا كرد و هارون را وزير او قرار داد .

قال ربّ . .. قال قد أُوتيت سؤلك ي_موسى

{سؤل}; يعنى احتياجى كه نفس انسان بر تحصيل آن حرص مىورزد و فرق آن با آرزو اين است كه آرزو در فكر انسان مى گذرد، ولى {سؤل} پى گيرى مى شود. گويا همواره رتبه {سول} بعد از آرزو است.

5 - وادى طوى در كوه طور ، مكان اعطاى شرح صدر و بيان روان به موسى ( ع ) ونصب هارون به مقام وزارت موسى ( ع ) بود .

قال ربّ اشرح . .. قال قد أُتيت سؤلك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 28 - 4

4 - سعه صدر موسى ( ع ) در برابر تكبر ، استهزا و تهمت فرعون

قال لمن حوله ألاتستمعون . .. إنّ رسولكم... لمجنون. قال ربّ المشرق و المغرب

پرداختن موسى به تبيين {ربّ العالمين} بدون توجه به عكس العمل هاى متكبرانه و استهزا آميز فرعون، بيانگر مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 50 - 2

2 - سعه صدر و پيگيرى حضرت موسى ( ع ) ، در تبليغ و هدايت مردم

ادع لنا . .. فلمّا كشفنا عنهم العذاب

برداشت ياد شده بر اين اساس است كه فرعونيان حضرت موسى(ع) را ساحر مى خواندند و پيام او را به مسخره و استهزا مى گرفتند; اما آن حضرت در راستاى هدايت آنان براى نجاتشان از عذاب دعا كرد.

شرح صدر مؤمنان

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 125 - 5

5 _ شرح صدر نور الهى در قلب مؤمنان است. *

و جعلنا له نورا يمشى . .. فمن يرد الله أن يهديه يشرح صدره

{فاء} در {فمن يرد . .. } عطف و تفريع بر آيات قبل است. در آيه 122 (أو من كان ميتا ... ) مردم به دو دسته تقسيم شدند: حيات يافتگان داراى نور و فروماندگان در ظلمت. در اين آيه با نتيجه گيرى از مجموع آيات، هدايت يافتگان داراى شرح صدر و گمراهان مبتلا به تنگى صدر شمرده شده اند. محتمل است شرح صدر همان نورى باشد كه در آيه 122 مطرح شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 22 - 1،10

1 - مؤمنان ، برخوردار از شرح صدر و روح تسليم و انقياد در برابر حق

أفمن شرح اللّه صدره للإسل_م

{شرح} به معناى بسط و سعه است و شرح صدر به معناى بسط و گشادن سينه و قلب براى تحمل و پذيرش سخن حق است. {اسلام} در دو معنا به كار مى رود 1_ تسليم و انقياد، 2_ دين اسلام. گفتنى است كه برداشت بالا مبتنى بر معناى نخست اسلام است آيه شريفه نيز درصدد بيان اوصاف مؤمنان است.

10 - وجود اختلاف اساسى انسان مؤمن حق پذير و نرم دل با كافر حق ناپذير و سنگدل ، از نظر شخصيت و سرنوشت

أفمن شرح اللّه صدره للإسل_م فهو على نور من ربّه فويل للق_سية قلوبهم

{من} در آيه شريفه، اسم موصول و مبتدا است و خبر آن _ به

قرينه جمله بعدى (فويل للقاسية قلوبهم. ..) _ جمله اى محذوف مى باشد. تقدير كلام چنين است: {أفمن شرح اللّه صدره للإسلام ... كمن قسا قلبه}. بنابراين مى توان گفت: آيه شريفه درصدد مقايسه ميان شخصيت دو انسان مؤمن و كافر و سرنوشت آنان در آينده است.

عوامل شرح صدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 125 - 19،20

19 _ عن أبى الحسن الرضا(ع) فى قوله تعالى: {فمن يرد الله أن يهديه يشرح صدره للاسلام} قال: من يرد الله أن يهديه بايمانه . .. يشرح صدره للتسليم لله و الثقة به و السكون إلى ما وعده من ثوابه ... و من يرد ان يضله ... لكفره به و عصيانه له فى الدنيا يجعل صدره ضيقا حرجا حتى يشك فى كفره و يضطرب من اعتقاد قلب__ه ... .

امام رضا(ع) درباره آيه {فمن يرد الله . .. } فرمود: كسى كه خدا بخواهد او را بخاطر ايمان اش هدايت كند ... سينه اش را براى تسليم شدن در برابر خداوند و اعتماد به او و آرامش يافتن به وعده هاى پاداش الهى، باز و گشوده مى سازد ... و كسى كه خدا بخواهد او را به خاطر كفر و نافرمانيش در دنيا گمراه كند، سينه اش را تنگ و در فشار قرار مى دهد، بدان گونه كه در كفر خود شك كند و در اعتقادات قلبى خويش مضطرب و نگران باشد ... .

20 _ عن أبى عبدالله(ع) فى قول الله عز و جل: {و من يرد ان يضله يجعل صدره ضيقا حرجا} فقال: قد يكون ضيقا و له منفذ

يسمع منها و يبصر و {الحرج} الملتئم الذى لا منفذ له يسمع به و لا يبصر به.

از امام صادق(ع) درباره آيه {و من يرد أن يضله . .. } روايت شده است: گاهى سينه انسان تنگ مى شود اما هنوز راه نفوذى براى آن باقى مانده كه از طريق آن مى شنود و مى بيند و {حرج}، آن سينه اى است كه فشرده شده و هيچ راه نفوذى به آن وجود ندارد كه از آن راه بشنود و يا ببيند.

منشأ شرح صدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 25 - 5

5 - شرح صدر ، بخشش خداوند و برخاسته از مقام ربوبيت او است .

قال ربّ اشرح لى صدرى

منشأ شرح صدر محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 1 - 1

1 - خداوند به پيامبر ( ص ) ، شرح صدر عنايت كرده و قواى باطنى آن حضرت را پذيراى حقيقت قرار داد و توانمندى هاى او را ، براى تحمّل سختى ها و تكاليف ، فزونى بخشيد .

ألم نشرح لك صدرك

شرح صدر، گنجايش دادن آن براى قبول حق است (لسان العرب). {صدر} و {قلب}، كنايه از نفس انسان است كه داراى فهم و درك است. گفته شده {صدر} اعم از {قلب} است; زيرا شامل تمام قواى انسان مى شود. (برگرفته شده از مفردات راغب)

نشانه هاى شرح صدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 125 - 4

4 _ حالت پذيرش در برابر معارف آسمانى اسلام نشانه شرح صدر

است.

فمن يرد الله أن يهديه يشرح صدره للإسلم

در برداشت فوق اسلام به معنى اصطلاحى آن كه دين اسلام است، گرفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 22 - 14،18

14 - ياد خدا ، نشانه شرح صدر و نرم دلى و پاكى از قساوت قلب است .

فويل للق_سية قلوبهم من ذكر اللّه

در اين آيه از ويژگى هاى سنگدلان، غفلت و دورى از ياد خدا برشمرده شده است. بنابراين مى توان استفاده كرد آنان كه ياد خدا مى كنند چنين نيستند; بلكه همواره با شرح صدر و نرم دلى به سر مى برند.

18 - { روى أنّ النبىّ ( ص ) قرأ { أفمن شرح اللّه صدره للإسلام فهو على نور من ربّه } فقال إنّ النور إذا وقع فى القلب إنفسح له و انشرح ، قالوا : يا رسول اللّه فهل لذلك علامة يعرف بها ؟ قال : التجافى عن دارالغرور و الإنابة إلى دار الخلود و الإستعداد للموت قبل نزول الموت ;

از رسول خدا(ص) روايت شده است كه آن حضرت آيه {أفمن شرح اللّه صدره للإسلام فهو على نور من ربّه} را تلاوت كرد و آن گاه فرمود: هنگامى كه نور وارد قلب مى شود، قلب براى اسلام باز و گشاده مى گردد. گفتند: اى رسول خدا! آيا علامتى براى آن هست كه به وسيله آن شناخته شود؟ فرمود: علامت آن پهلو تهى كردن از خانه غرور و بازگشت به خانه جاويدان و آماده شدن براى مرگ قبل از آمدن آن است}.

نعمت شرح صدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 -

شرح - 94 - 1 - 3

3 - شرح صدر و تحمّل سختى ها ، نعمتى الهى و سزاوار بازگو كردن و اظهار خرسندى است .

و أمّا بنعمة ربّك فحدّث . بسم اللّه الرحمن الرحيم . ألم نشرح لك صدرك

به گفته بسيارى از فقهاى اماميه، اين سوره، دنباله سوره قبل و متّحد با آن است. بر اين اساس مفاد آيه شريفه، اعتراف به يكى از نعمت هايى است كه آخرين آيه سوره قبل، به بازگو كردن آنها توصيه داشت. در اين ديدگاه، جمله {بسم اللّه الرحمن الرحيم} ارتباط را قطع نمى كند; بلكه برخى از فقها، ترك آن را در نماز مجاز مى دانند.

شرك از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

{شرك}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 67 - 8

8 _ يهود و نصارا ، منحرف از حق ، عصيانگر در برابر خدا و مشرك

و لكن كان حنيفاً مسلماً و ما كان من المشركين

بنابراينكه جمله {و لكن كان . .. }، تعريضى به يهوديان و نصارا باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 95 - 6

6 _ ابراهيم ( ع ) ، هيچگاه مشرك نبوده است .

و ما كان من المشركين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 144 - 6

6 _ نكوهش و محكوميّت فردپرستى

افاين مات او قتل انقلبتم على اعقابكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 195 - 20

20 _ آمرزش گناهان و بهشت ، پاداش خداوند به هجرت كنندگان از شرك

و كفر *

فالّذين هاجروا و اخرجوا من ديارهم . .. لاكفّرنّ عنهم سيّاتهم و لادخلنّهم جنّات

مى توان گفت مراد از هجرت به قرينه ادامه آيه (اخرجوا من ديارهم)، هجرتى است كه رانده شدن از خانه و كاشانه را در پى داشته باشد. و اين هجرت همان ترك شرك و كفر است.

آثار اجتماعى شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 68 - 9

9 _ شرك ، زمينه ساز آدم كشى ، زنا و روابط ناسالم جنسى در جامعه

و الذين لايدعون مع اللّه إل_هًا . .. و لايزنون

عطف جمله {لايقتلون . .. و لايزنون} بر جمله قبل _ بدون تكرار اسم موصول (الذين) _ نشانگر وجود وحدت و ارتباط نزديك ميان گناه آدم كشى و زنا با شرك است و طرح مسأله شرك در آغاز آيه شريفه، حاكى از آن است كه شرك مبدأ پيدايش و زمينه ساز آدم كشى و زنا در جامعه است.

آثار اجتناب از شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 16 - 3

3 _ تسليم شدن در برابر خداوند و دورى از شرك، زمينه برخوردارى از رحمت الهى است.

قل إنى أمرت أن أكون أول من أسلم . .. من يصرف عنه يومئذ فقد رحمه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 82 - 7

7 _ كمال ايمان و درجات آن، وابسته به ميزان پالايش آن از شرك و ظلم است.

الذين ءامنوا و لم يلبسوا إيمنهم بظلم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام -

6 - 151 - 29

29 _ عمل به توصيه هاى پنجگانه (پرهيز از شرك و . ..) زمينه ساز شكوفايى عقل و انديشه

ذلكم وصيكم به لعلكم تعقلون

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه {تعقلون} به منزله فعل لازم بوده و نياز به مفعول نداشته باشد و مراد از توصيه عملكردن به احكام ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 3 - 12

12_ برخوردار شدن از پاداش هاى الهى در آخرت ، منوط به يكتاپرستى ، پرهيز از شرك ، پذيرش رسالت پيامبر ( ص ) و استغفار از گناهان است .

ألاّ تعبدوا إلاّ الله . .. يؤت كل ذى فضل فضله

استفاده برداشت فوق از آيه ، بر اساس اين احتمال است كه: جمله {يؤت . ..} بيانگر پاداش اخروى باشد. وجود {إلى أجل} در جمله قبل و نبود آن در اين جمله ، مى تواند مؤيد اين احتمال باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 52 - 8

8_ نزول باران هاى فراوان ، در صورت پرهيز از شرك و گرايش به توحيد و پرستش خدا ، از نويد هاى هود ( ع ) به قوم خويش

و ي_قوم استغفروا ربكم ثم توبوا إليه يرسل السماء عليكم مدرارًا

فعل مضارع {يرسل} به اصطلاح در جواب فعل امر (استغفروا ربكم ثم توبوا إليه) قرار گرفته و با {إنْ} شرطيه مقدر مجزوم شده است; يعنى: {إنْ تستغفروا و تتوبوا يرسل . ..; اگر استغفار كنيد و به سوى خدا حركت كنيد، او ابرهاى پر باران را براى شما خواهد فرستاد}.

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 61 - 19

19_ استغفار از گناهان ، پرستش خدا و پرهيز از شرك ، مقدمه هايى لازم براى تقرب به درگاه خداوند

فاستغفروه ثم توبوا إليه

برداشت فوق ، با توجه به حرف {ثم} _ كه بر تأخر مرحله توبه از مرحله استغفار دلالت دارد _ استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 109 - 14

14_ رعايت تقوا و پرهيز از شرك و مخالفت با انبيا ، وسيله نيل به سعادت اخروى است .

و لدار الأخرة خير للذين اتقوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 35 - 2

2_ آنان كه از شرك بپرهيزند و از استهزاى پيامبران و از كفر به ايشان حذر كنند ، به بهشت خواهند رفت .

مثل الجنة التى وعد المتقون . .. تلك عقبى الذين اتقوا

مقصود اولى از {متقون} و {الذين اتقوا} _ به قرينه آيات گذشته _ كسانى اند كه از شرك ، استهزاى پيامبران و كفر به آنان حذر كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 39 - 10

10- پايبندى به ارزش هاى اخلاقى - اجتماعى ، تنها در پرتو توحيد و پرهيز از شرك ، امكان پذير است . *

ذلك ممّا أوحى إليك ربّك من الحكمة و لاتجعل مع الله إل_هًا ءاخر

آورده شدن تعاليم اخلاقى و اجتماعى اسلام در اين آيات بين دو نهى از شرك، مى تواند بيانگر اين معنا باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 -

مؤمنون - 23 - 32 - 7

7 - پرستش خداى يگانه و پرهيز از شرك ورزى به او ، زيربنايى ترين اصل عقيدتى و پايه هر تحول معنوى

فأرسلنا فيهم رسولاً منهم أن اعبدوا اللّه ما لكم من إل_ه غيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 55 - 20

20 - عبادت خداى واحد و دورى از شرك ، دليل و سبب وعده كردن خداوند به مؤمنان صدراسلام براى اعطاى خلافت ، پيروزى و امنيت به آنان

وعد اللّه الذين ءامنوا . .. يعبدوننى لايشركون بى شيئًا

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه جمله {يعبدوننى. ..} حال براى ضماير غايب گذشته و يا جمله اى استينافيه بيانيه باشد; كه در هر صورت بيانگر علت و دليل اعطاى خلافت پيروزى و امنيت به مؤمنان از سوى خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 75 - 4

4 _ صبر و شكيبايى بندگان خالص خدا در ترك محرمات الهى چون اسراف و يا تنگ گيرى ، شرك ، زنا ، آدم كشى و سخن باطل ، عامل برخوردار شدن آنان از نعمت ها و درجات عالى بهشت

و الذين إذا أنفقوا لم يسرفوا . .. و لايزنون ... و الذين لايشهدون الزور ... أُول_

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 61 - 5

5 - پرهيز از شرك و رهايى از وسوسه هاى شيطان ، مقدمه و پيش شرط ورود به آستان بندگى خدا و گام نهادن در صراط مستقيم الهى است .

ألم أعهد إليكم ي_بنى ءادم أن

لاتعبدوا الشيط_ن . .. و أن اعبدونى ه_ذا صرط مستقيم

از تقدم توصيه خداوند به پرهيز از اطاعت شيطان، بر فرمان به عبادت خالص خدا و دعوت به صراط مستقيم، مى توان برداشت ياد شده را به دست آورد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 85 - 3

3 - دورى از شرك ، نشانه سلامت قلب و دل است .

إذ جاء ربّه بقلب سليم . إذ قال لأبيه و قومه ماذا تعبدون

برداشت ياد شده از آن جا است كه جمله {إذ قال لأبيه. ..}، بدل اشتمال از {إذ جاء ربه بقلب سليم} است; يعنى، چون ابراهيم(ع) داراى قلب سليم بود، اين سخن ضد شرك از او صادر شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 4 - 14

14 - دست برداشتن مشركان از شرك ، تنها شرط رفع خصومت مؤمنان با آنان

بدا بيننا و بينكم العدوة و البغضاء أبدًا حتّى تؤمنوا باللّه وحده

آثار اجتناب از شرك عبادى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 85 - 6

6- تقوا ( پرهيز از شرك در عقيده و عبادت ) ، عامل نزديكى انسان به خداوند و بهره بردن از رحمت گسترده او است .

يوم نحشر المتّقين إلى الرحمن

آثار اخروى شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 69 - 1،2

1 _ كسانى كه رو به سوى شرك آرند و دست به آدم كشى و زنا بيالايند ، در قيامت دو چندان عذاب و كيفر خواهند شد

.

يض_عف له العذاب يوم القي_مة

در اين كه چرا افراد ياد شده، دو چندان مجازات خواهند شد، ميان مفسران دو ديدگاه وجود دارد: 1_ مقصود از {يضاعف. ..} دو چندان شدن مجازات كسانى است كه هر سه گناه شرك، آدم كشى و زنا را با هم مرتكب شوند; زيرا شرك موجب دو چندان شدن مجازات بزه كارى مى شود. برداشت ياد شده و برداشت بعدى مبتنى بر اين نظريه است. 2- مقصود، تشديد مجازات افراد ياد شده است نه دو چندان شدن آن.

2 _ شرك ، موجب دو چندان شدن كيفر بزه كارى ( آدمكشى ، زنا و . . . ) در قيامت

يض_عف له العذاب يوم القي_مة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 6 - 5

5- توجه به تبديل پيوند هاى شرك آلود به روابط خصمانه در آخرت ، مايه پرهيز انسان از شرك

و إذا حشر الناس كانوا لهم أعداء

آيه شريفه، با تذكر دادن به عداوت اخروى معبودهاى دروغين با عبادت گران خويش، درصدد دور نمودن انسان ها از شرك و روى آورى به غير خدا است.

آثار استهزاهاى رهبران شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 17 - 3

3 - استهزا و تبليغات سوء و مغرضانه سران كفر و شرك عليه اسلام ، بسيار شديد و موجب دل آزردگى پيامبر ( ص ) بود .

اصبر على ما يقولون

از اين كه پيامبر(ص) به صبر و شكيبايى توصيه شده است _ با آن كه آن حضرت شخصيتى بزرگ و داراى سعه صدر بود _ مى توان برداشت ياد شده را

به دست آورد.

آثار اصرار بر شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 25 - 2

2 _ اصرار بر كفر و شرك از سر حق ستيزى، موجب افكنده شدن حجاب بر دل و سنگينى بر گوش آدمى است.

و جعلنا على قلوبهم أكنة أن يفقهوه و فى ءاذانهم وقرا

{اصرار} و {حق ستيزى} از جملات ديگر آيه، مانند {كل ءاية . .. } و {يجادلونك ... }، استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 114 - 13

13 _ عدم تأثير استغفار ابراهيم ( ع ) براى پدرش به خاطر اصرار وى بر شرك

فلما تبين له أنه عدو للّه تبرأ منه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 54 - 5

5 _ پافشارى بر شرك ، تكذيب پيامبر ( ص ) و انكار قرآن ، ظلم بوده و در پى دارنده عذاب است .

و إن كذبوك . .. أثم إذا ما وقع ءامنتم به ... و لو أن لكل نفس ظلمت ما فى الأرض لا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 70 - 6

6 _ استمرار و پافشارى بر شرك و كفر ، موجب گرفتار شدن به عذاب شديد در قيامت است .

ثم نذيقهم العذاب الشديد بما كانوا يكفرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 58 - 2

2_ خداوند ، در پى اصرار قوم عاد بر كفر و شرك ، عذابى سخت و سهمگين بر آنان نازل

كرد .

و لما جاء أمرنا . .. و نجّين_هم من عذاب غليظ

مراد از {أمر} عذاب نازل شده بر قوم عاد است. {عذاب غليظ} در ذيل آيه _ بنابر يك احتمال، يعنى دنيوى بودن عذاب _ دلالت بر سهمگينى عذاب نازل شده بر قوم عاد دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 84 - 1

1- پافشارى مشركان بر شرك خود ، پيامبر ( ص ) را آماده درخواست عذابى سريع براى آنان كرده بود .

فلاتعجل عليهم إنّما نعدّ لهم عدًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 29 - 8

8 - پافشارى بر عقيده شرك آلود ، اضلال الهى را در پى دارد .

اتّبع الذين ظلموا أهواءهم . .. فمن يهدى من أضلّ اللّه

تعبير از {أشركوا} به {ظلموا} براى بيان اين نكته است كه آنان، با وجود دلايل زياد و روشن براى اثبات وحدانيت خداوند، باز بر عقيده خويش پاى فشردند و در نتيجه، به جايى رسيدند كه به اضلال كيفرى خداوند گرفتار آمدند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 6 - 17

17 - پافشارى بر شرك و روى گردانى از استغفار ، در پى دارنده فرجامى زيان بار براى انسان

فاستقيمواإليه و استغفروه و ويل للمشركين

آثار اعراض از شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 125 - 9

9 _ نجات از شرك و پذيرش ربوبيت خداوند ، عامل بى پروايى ساحران مؤمن در برابر مجازات ها و شكنجه هاى فرعونى

إنا إلى ربنا منقلبون

در برداشت

فوق جمله {إنا إلى ربنا منقلبون} توصيف تحولات عقيدتى ساحران و انقلاب درونى آنان گرفته شده است. در اين صورت مراد از آن جمله، بازگشت به خدا با رها شدن از باورهاى باطل و پذيرش ربوبيت وى خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 14 - 4

4 - استجابت دعا و قبولى نيايش انسان به درگاه الهى ، مشروط به عبادت به دور از شرك و خالصانه او است .

فادعوا اللّه مخلصين له الدين

برداشت ياد شده از توصيه خداوند به اخلاص در عبادت _ پس از فراخواندن به دعا و نيايش _ استفاده مى شود.

آثار بهانه جويى رهبران شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 9 - 4

4 _ گمراهىِ گريز ناپذير سران كفر و شرك ، پيامد برخورد هاى عناد آلود و بهانه جويانه آنان با قرآن و پيامبر ( ص )

إن ه_ذا إلاّ إفك. .. و قالوا مالِ ه_ذا الرسول ... إن تتّبعون إلاّ رجلاً مسحورًا

{فاء} در {فضلّوا} براى سببيت و در {فلايستطيعون} تفسيريه است; يعنى، برخوردهاى عناد آلود كافران با پيامبر(ص) سبب گمراهى آنان بود و اين گمراهى، موجب نيافتن راهى براى گريز از آن گرديد.

آثار پوچى شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 1 - 9

9- بى بنيادى و حقيقت نداشتن شرك ، مايه اضمحلال و ناپايدارى آن است .

أتى أمر الله . .. سبح_نه و تع_لى عمّا يشركون

آثار تبرى از شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود

- 11 - 3 - 5

5_ پرستش خدا ، بيزارى از شرك ، پذيرش رسالت پيامبر ( ص ) و استغفار از گناهان ، مقدمه هايى لازم براى حركت به سوى خدا و تقرب به درگاه او

ألاّ تعبدوا إلاّ الله . .. و أن استغفروا ربكم ثم توبوا إليه

ظاهر اين است كه {توبوا إليه} عطف به همه جمله هاى سابق {ألاّ تعبدوا. ..}، {إننى لكم منه ...} و {أن استغفروا ...} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 27 - 7

7 - اعتقاد راسخ حضرت ابراهيم ( ع ) ، به برخوردار شدن از هدايت الهى در پرتو برائت از شرك و بت پرستى

إنّنى براء ممّا تعبدون . .. فإنّه سيهدين

آثار ترك شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 5 - 8

8 _ فرمان رفع حصر از مشركان محاصره شده ( آنان كه به علت نقض فرمان منع رفت و آمد در غير ماه هاى حرام محاصره مى شدند ) در صورت قبول اسلام و ترك شرك

و احصروهم . .. فإن تابوا ... فخلّوا سبيلهم

آثار تزيين شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 33 - 15

15_ خودفريبى مشركان و آراسته ديدن پندار شرك ، آنان را از گرايش به توحيد باز داشت .

و صدّوا عن السبيل

{صدّ} (مصدر صدّوا) به معناى بازگرداندن است. به نظر مى رسد فاعل محذوف از {صدّوا} مكر و حيله كه مايه شركورزى مشركان شده است، باشد.

آثار تكبر رهبران شرك

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

11 - حج - 22 - 9 - 3

3 - تكبر و خودبزرگ بينى ، منشأ مخالفت و ستيزه جويى سردمداران شرك با اسلام و پيامبر ( ص )

و من الناس من يج_دل فى اللّه بغير علم . .. ثانى عطفه

آثار جاه طلبى رهبران شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 8 - 4

4 - رويارويى سران شرك با پيامبراسلام ( ص ) ، برخاسته از حسادت و خوى جاه طلبى آنان بود .

أءنزل عليه الذكر من بيننا

برداشت ياد شده مبتنى بر اين ديدگاه است كه مقصود از {بيننا} خود سران كفر و شرك باشد. بر اين اساس اعتراض آنان به انتخاب پيامبراسلام(ص) از ميان آنها، مى تواند ناشى از جاه طلبى و حسادت آنان به آن حضرت باشد.

آثار حسادت رهبران شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 8 - 4

4 - رويارويى سران شرك با پيامبراسلام ( ص ) ، برخاسته از حسادت و خوى جاه طلبى آنان بود .

أءنزل عليه الذكر من بيننا

برداشت ياد شده مبتنى بر اين ديدگاه است كه مقصود از {بيننا} خود سران كفر و شرك باشد. بر اين اساس اعتراض آنان به انتخاب پيامبراسلام(ص) از ميان آنها، مى تواند ناشى از جاه طلبى و حسادت آنان به آن حضرت باشد.

آثار دشمنى رهبران شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 9 - 4

4 _ گمراهىِ گريز ناپذير سران كفر و شرك ، پيامد برخورد هاى عناد آلود و بهانه جويانه

آنان با قرآن و پيامبر ( ص )

إن ه_ذا إلاّ إفك. .. و قالوا مالِ ه_ذا الرسول ... إن تتّبعون إلاّ رجلاً مسحورًا

{فاء} در {فضلّوا} براى سببيت و در {فلايستطيعون} تفسيريه است; يعنى، برخوردهاى عناد آلود كافران با پيامبر(ص) سبب گمراهى آنان بود و اين گمراهى، موجب نيافتن راهى براى گريز از آن گرديد.

آثار دعوت به اجتناب از شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 36 - 10

10_ حقايق توحيدى قرآن و دعوت آن به يكتاپرستى و نفى شرك ، عامل مخالفت برخى از يهود و نصارا با آن

و من الأحزاب من ينكر بعضه قل إنما أُمرت أن أعبد الله

طرح مسأله توحيد و يكتاپرستى پس از {من ينكر بعضه} گوياى اين است كه از دلايل انكار قرآن از ناحيه برخى احزاب ، اصرار قرآن بر توحيد و نفى شرك است.

آثار دعوت به شرك ستيزى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 108 - 11

11_ فراخوانى مردم به توحيد و مبارزه با شرك ، نشانه صداقت در پيروى از پيامبر ( ص ) است .

أدعوا إلى الله على بصيرة أنا و من اتبعنى

آثار ذكر فرجام شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 6 - 5

5- توجه به تبديل پيوند هاى شرك آلود به روابط خصمانه در آخرت ، مايه پرهيز انسان از شرك

و إذا حشر الناس كانوا لهم أعداء

آيه شريفه، با تذكر دادن به عداوت اخروى معبودهاى دروغين با عبادت گران خويش، درصدد دور نمودن انسان ها از شرك و

روى آورى به غير خدا است.

آثار شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 163 - 6

6 - گرايش انسان ها به شرك و پرستش غير خدا ، از عوامل وادار كننده آنان به كتمان حقايق دينى و معارف كتاب هاى آسمانى است . *

إن الذين يكتمون ما أنزلنا . .. و إلهكم إله وحد لا إله إلا هو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 165 - 2

2 - غير خدا را همتا و شريك خدا پنداشتن ، نشانه انديشه نكردن در آيات الهى است .

لأيت لقوم يعقلون. و من الناس من يتخذ من دون اللّه أنداداً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 167 - 12

12 - شركورزى ، محبت به سران شرك و پيروى از آنان ، عمل هاى حسرت آفرين و اندوهبار در سراى آخرت براى مشركان پيرو

كذلك يريهم اللّه أعملهم حسرت عليهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 170 - 17

17 - شركورزى نشانه بى خردى است .

أو لو كان ءاباؤهم لايعقلون شيئاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 151 - 7

7 _ شرك به خدا ، از عوامل گرفتارى آدمى به دلهره و هراس

سنلقى فى قلوب الّذين كفروا الرّعب بما اشركوا باللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 48 - 1

1 _ شرك ، انحراف و لغزشى غير قابل آمرزش

انّ اللّه لا

يغفر ان يشرك به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 52 - 2

2 _ ايمان به جبت و طاغوت ( كفر و شرك ) موجب لعن خداوند

الم تر . .. اولئك الّذين لعنهم اللّه و من يلعن اللّه فلن تجد له نصيراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 92 - 35

35 _ قاتل ، معاف از پرداخت ديه مؤمن مقتول به قتل خطائى ، در صورت مشرك بودن اولياى وى

فان كان من قوم عدوّلكم و هو مؤمن فتحرير رقبة مؤمنة

امام صادق (ع) درباره آيه فوق فرمود: اذا كان من اهل الشرك فتحرير رقبة مؤمنة فيما بينه و بين اللّه و ليس عليه دية . .. .

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 263، ح 218 ; نورالثقلين، ج 1، ص 530، ح 474.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 97 - 5

5 _ ماندن در سيطره مشركان و كافران و ترك هجرت ، ظلم به نفس است .

انّ الّذين توفّيهم الملئكة ظالمى انفسهم قالوا فيم كنتم قالوا كنّا مستضعفين فى ال

بنابر اينكه توبيخ ملائكه بر اصل هجرت نكردن باشد، نه اينكه ترك هجرت باعث عمل نكردن به تكاليف الهى مى شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 91 - 8

8 _ روى آورى به مظاهر شرك زمينه ساز غفلت از ياد خدا و ترك نماز

انما الخمر و الميسر و الانصاب . .. و يصدكم عن ذكراللّه و عن الصلوة

نياوردن قيد {فى الخمر و الميسر}

در جمله {و يصدكم . ..} _ به خلاف جمله {ان يوقع ..} _، مى تواند اشاره به اين باشد كه منشأ ترك ياد خدا و برپايى نماز مخصوص شراب و قمار نيست بلكه برخاسته از گرايش به انصاب و ازلام (مظاهر شرك) نيز هست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 15 - 4،5

4 _ شرك و پذيرش ولايت غير خدا، عصيان بر اوست.

أغير اللّه أتخذ وليا . .. و لا تكونن من المشركين. قل إنى أخاف إن عصيت ربى

5 _ شرك و پذيرش ولايت غير خدا، موجب گرفتارى به عذاب شديد اخروى

أغير اللّه أتخذ وليا . .. و لا تكونن من المشركين. قل إنى أخاف إن عصيت ربى عذاب ي

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 21 - 10

10 _ شرك به خدا، بزرگترين ظلم و مانع سعادت و رستگارى است.

و إننى برىء مما تشركون . .. و من أظلم ممن افترى ... إنه لايفلح الظلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 64 - 6

6 _ شرك، مصداق كامل ناسپاسى به درگاه خداوند است.

لئن أنجنا من هذه لنكونن من الشكرين. قل الله ينجيكم ... ثم أنتم تشركون

روشن است كه مصاديق ناسپاسى آدمى فراوان است. كاربرد جمله {ثم أنتم تشركون} به جاى {تكفرون} و يا {ما تشكرون} به اين نكته اشعار دارد كه شرك بارزترين مصداق ناسپاسى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 65 - 8

8 _ شرك زمينه ساز نزول عذابهاى

گوناگون و پيدايش جنگ و اختلاف در جامعه

ثم أنتم تشركون. قل هو القادر على أن يبعث عليكم عذابا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 71 - 16

16 _ شرك و ارتداد، زمينه ساز حيرت و سرگردانى است.

و نرد على . .. كالذى استهوته الشيطين فى الأرض حيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 79 - 11

11 _ توحيد و شرك، ملاكى براى مرزبندى و طبقه بندى انسانها

إنى برىء مما تشركون . .. و ما أنا من المشركين

با توجه به اينكه ابراهيم(ع) پس از بيان عقيده توحيد و ابطال شرك صف خود را از مشركان جدا مى سازد و بر آن تأكيد مىورزد ملاكى براى طبقه بندى جوامع ارائه مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 81 - 3

3 _ مشركان سزاوار هراس از خداوند به سبب شريك پنداشتن براى او هستند.

و لاتخافون أنكم أشركتم بالله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 88 - 6،7،10

6 _ پيامبران و رهنوردان صراط مستقيم نيز اگر شرك بورزند، اعمال آنان تباه و فاسد مى شود.

ذلك هدى الله يهدى . .. و لو أشركوا لحبط عنهم ما كانوا يعملون

7 _ شرك به خداوند موجب تباه و فاسد گشتن اعمال آدمى مى شود.

و لو أشركوا لحبط عنهم ما كانوا يعملون

10 _ ارجمندى عمل و تداوم آن، مانع فساد و تباهى آن در صورت آميختگى با شرك نيست.

ذلك هدى الله يهدى . .. و لو أشركوا لحبط عنهم ما

كانوا يعملون

فاعل {أشركوا} انبياى الهى(ع) و هدايت شدگان به صراط مستقيم هستند. عنايت به اين نكته و همچنين مفاد {كانوا يعملون}، كه ماضى استمرارى است، بر دو نكته ياد شده در برداشت فوق، يعنى {ارجمندى} و {تداوم}، گواه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 137 - 6،19

6 _ عقايد شرك آلود و جاهلانه موجب گرايش انسان به اعمال ناشايست و خلاف فطرت و وجدان است.

و كذلك زين . .. قتل أولدهم شركاؤهم

19 _ شريك پنداشتن براى خداوند افترا به اوست.

فذرهم و ما يفترون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 40 - 3

3 _ كفر و شرك مانع راهيابى به عالم برتر براى كسب رحمتهاى ويژه الهى است.

إن الذين كذبوا بأيتنا و استكبروا عنها لاتفتح لهم أبوب السماء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 59 - 14

14 _ ترك پرستش خداوند و پندار شريك براى او ، موجب گرفتار شدن به عذاب روز قيامت خواهد شد .

يقوم . .. إنى أخاف عليكم عذاب يوم عظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 70 - 9

9 _ هود ( ع ) مردمش را در صورت مقامت بر شرك و پرستش نكردن خداى يگانه به عذاب الهى تهديد كرد .

فأتنا بما تعدنا إن كنت من الصدقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 71 - 1،3

1 _ خداوند ، قوم عاد را به سبب شركورزى و انكار رسالت هود

به پليدى گرفتار ساخت و بر آنان غضب كرد .

قال قد وقع عليكم من ربكم رجس و غضب

3 _ شركورزى و انكار رسالت انبيا ، موجب پليدى انسان و روايى غضب خداوند بر اوست .

قد وقع عليكم من ربكم رجس و غضب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 150 - 8

8 _ آلودگى بنى اسرائيل به شرك و گوساله پرستى ، از ميان برنده زمينه ابلاغ تورات و تعليم پيام ها و موعظه هاى آن

و ألقى الألواح

گويا هدف از بيان اين بخش از داستان كه موسى(ع) با مشاهده گوساله پرستى تورات را بر زمين افكند، اين نكته باشد كه موسى(ع) جامعه نابخرد خويش را شايسته تورات ندانست و زمينه تعاليم آن را بر باد رفته ديد و لذا آن را بر زمين نهاد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 152 - 8

8 _ پرستش غير خدا و گرايش هاى شرك آلود ، افترا بستن به خداوند است .

إن الذين اتخذوا العجل . .. و كذلك نجزى المفترين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 42 - 16

16 _ توحيد مايه حيات آدمى و شرك ، موجب هلاكت واقعى وى

ليهلك من هلك عن بينة و يحيى من حى عن بينة

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه مراد از هلاكت در {ليهلك} و {هلك} كفر و ضلالت و مقصود از حيات در {يحيى} و {حى}، ايمان و هدايت باشد. كلمه {بينة} به دليل تناسبش با ضلالت و هدايت اين احتمال را تقويت مى كند.

يعنى تا گمراهى كفرپيشگان از سر دليل باشد و بر آنان اتمام حجت شده باشد و تا هدايت مؤمنان از روى برهان بوده و ايمانشان بر دليلى روشن استوار باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 2 - 9

9 _ تهديد خداوند به مشركان پيمان شكن صدر اسلام ، به شكست خفت بار و خواركننده در صورت تسليم نشدن و پاى فشردن بر شرك و كفر

و اعلموا أنكم غير معجزى اللّه و أن اللّه مخزى الكفرين

{اخزاء} (مصدر مخزى) به معناى خوار و خفيف كردن است. به كارگيرى اسم فاعل به جاى فعل در جمله {و أن اللّه مخزى الكافرين} بيانگر سنت قطعى خداوند درباره شكست كفر و كفرپيشگان بوده و تهديدى براى مشركان پيمان شكن مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 28 - 1

1 _ شرك ، مايه پليدى است و مشركان مردمانى پليدند .

يأيها الذين ءامنوا إنما المشركون نجس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 113 - 6

6 _ شرك و دوزخى بودن ، مانع تأثير استغفار مؤمنان براى مشركان و دوزخيان

ما كان للنبى و الذين ءامنوا أن يستغفروا للمشركين . .. أنهم أصحب الجحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 29 - 21

21_ شرك و كفر ، نشانه نادانى و بى خردى است .

و ل_كنى أريكم قومًا تجهلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 51 - 12

12_ شركورزى و انكار رسالت

پيامبران ، نشانه بى خردى است .

ي_قوم اعبدوا الله . .. أفلاتعقلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 52 - 9،10

9_ قوم عاد ، بر اثر شركورزى و ارتكاب گناه ، به كمبود باران مبتلا شده بودند .

ثم توبوا إليه يرسل السماء عليكم مدرارًا

نويد به نزول باران و فراوانى آن ، آن گاه مى توانست مؤثر باشد و مردمان را به پذيرش تعاليم و دستورهاى هود(ع) گرايش دهد كه آنان از كمبود باران در زحمت باشند.

10_ شركورزى ، ارتكاب گناهان و مخالفت با پيامبران الهى ، از عوامل كمبود موهبت هاى دنيوى است .

استغفروا ربكم ثم توبوا إليه يرسل السماء عليكم مدرارًا و يزدكم قوّة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 57 - 8

8_ شركورزى و مخالفت با تعاليم و توصيه هاى پيامبران ، از عوامل مهم نابودى جامعه ها و تحولات تاريخ و دگرگونى هاى آن است .

فإن تولّوا . .. يستخلف ربى قومًا غيركم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 95 - 3

3_ شركورزى ، ستمگرى ، كم فروشى و بى عدالتى در مبادلات ، عامل هاى دورى از رحمت خدا و زمينه ساز هلاكت است .

و إلى مدين أخاهم شعيبًا . .. ألا بُعدًا لمدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 101 - 5

5_ اقوام هلاك شده گذشته : قوم نوح ، عاديان ، ثموديان ، قوم شعيب و لوط و فرعونيان ، با شركورزى و انكارِ رسالت پيامبران ،

بر خويش ستم كردند .

و ما ظلمن_هم و ل_كن ظلموا أنفسهم

مراد از ضمير {هم} و مانند آن در آيه مورد بحث ، اقوامى است كه سرگذشت آنان در سوره هود بيان شده است; يعنى: قوم نوح ، عادو . ...

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 102 - 3

3_ عذاب هاى الهى آن گاه بر شهر ها و آبادى ها فرو مى ريزد كه عموم افرادش ستم پيشه بوده و آثار كفر و شرك در همه جا مشهود باشد .

و كذلك أخذ ربك إذا أخذ القرى و هى ظ_لمة

نسبت دادن ظلم به آباديها (و هى ظالمة) نسبتى مجازى است و هدف از آن رساندن اين معناست كه: همه و يا اكثر قريب به اتفاق اهل آن آباديها ، ستمكار بودند; به گونه اى كه گويا ستم كارى در هر كوى و برزن نمايان بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 113 - 4

4_ شرك و پرستش غير خدا ، ظلم و درپى دارنده آتش دوزخ است .

و لاتركنوا إلى الذين ظلموا فتمسكم النار

از مصداقهاى مورد نظر براى ظلم _ به قرينه آيات پيشين _ شركورزى و پرستش غيرخداست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 37 - 19

19_ شريك پنداشتن براى خدا ، به منزله انكار اوست .

إنى تركت ملّة قوم لايؤمنون بالله

با توجه به آيه بعد كه در آن مسأله شرك به خدا مطرح شده است ، مى توان گفت: يوسف(ع) از آن رو مصريان عصرش را كافر به خدا شمرده

كه براى او شريك مى پنداشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 38 - 15،25

15_ شرك و كفر ، از موانع دستيابى به علوم موهبتى و خدادادى است .

ذلكما مما علمنى ربى إنى تركت ملّة قوم لايؤمنون بالله . .. ما كان لنا أن نشرك بال

25_ شرك ورزى ، ناسپاسى در برابر خداست .

و ل_كنّ أكثر الناس لايشكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 30 - 1

1- شرك به خدا ، كفران و ناسپاسى نعمت هاى اوست .

ألم تر إلى الذين بدّلوا نعمت الله كفرًا . .. و جعلوا لله أندادًا

جمله {و جعلوا لله أنداداً} عطف بر جمله {بدّلوا نعمت الله . ..} است و مى تواند بيان و تفسير براى چگونگى تبديل نعمت الهى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 36 - 6

6- شرك و بت پرستى ، مظهر گمراهى و انحراف از مسير حق و حقيقت است .

و اجنبنى و بنىّ أن نعبد الأصنام . ربّ إنّهنّ أضللن كثيرًا من الناس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 27 - 2،6

2- مشركان ، به خاطر عقيده شرك آلود خود ، در قيامت مورد بازخواست قرار خواهند گرفت .

ثمّ يوم القي_مة . .. و يقول أين شركاءى

6- خصومت مشركان با يكتاپرستان به خاطر اعتقاد شرك آلودشان ، جريانى مستمر بوده است .

أين شركاءى الذين كنتم تش_قّون فيهم

تركيب فعل {كنتم} و {تشاقّون} مفيد ماضى استمرارى و مشعر به معناى ياد شده است.

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 100 - 6

6- شرك ، زمينه ساز سلطه و سيطره شيطان بر انسان

إنما سلط_نه على . .. الذين هم به مشركون

برداشت فوق، بر اين اساس است كه ضمير {به} به {الله} برگردد. در اين صورت معناى آيه چنين مى شود: و نيز سلطه شيطان بر كسانى است كه به خدا شرك مىورزند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 43 - 4

4- هرگونه شرك ، مستلزم تنقيص و كوچك شمردن مقام رفيع خداوندى است .

قل لو كان معه ءالهة . .. سبح_نه و تع_لى عمّا يقولون علوًّا كبيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 20 - 9

9- پذيرش اجبارى شرك _ در صورتى كه مقدّمات آن اختيارى باشد _ سدّ راه رستگارى است .

أو يعيدوكم فى ملّتهم و لن تفلحوا إذًا أبدًا

روشن است كه انسان مى تواند _ در صورت اضطرار _ تظاهر به شرك كند، ولى اصحاب كهف، آن را مجوِّز شركورزى نمى ديدند; زيرا، آنان، از اضطرارى سخن مى گفتند كه ممكن بود در نتيجه بى احتياطى افرادشان حاصل شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 49 - 6

6- شرك و دنياپرستى و مغرور شدن به مال و فرزند ، گناه و مايه دلهره و وحشت در آخرت است .

فترى المجرمين مشفقين ممّا فيه

آيات گذشته، در باره دنياپرستى و شرك بود، لذا مصداق مورد نظر از {مجرمين} همان مشركان سرمست به مواهب دنيوى اند.

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 53 - 4

4- شرك ، جرم و گناه است و آتش دوزخ را در پى دارد .

نادوا شركاءى . .. و رءا المجرمون النار فظنّوا أنّهم مواقعوها

مصداق بارز جرم، در اين آيه، به قرينه آيه قبل، شرك است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 86 - 6

6- شركورزى و پرستش معبود هاى باطل ، گناهى بزرگ و موجب دوزخى شدن است .

و نسوق المجرمين إلى جهنّم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 64 - 8

8- شرك و بت پرستى ، مصداقى آشكار از خود بيگانگى انسان است .

ءأنت فعلت ه_ذا ب_الهتنا . .. فرجعوا إلى أنفسهم فقالوا إنّكم أنتم الظ_لمون

از اين كه بت پرستان پس از به خود آمدن و متنبه شدن به بطلان شرك پى برده بودند، مى توان استفاده كرد كه بت پرستان انسان هاى از خود بيگانه هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 31 - 6

6 - شرك ورزيدن به خداى يگانه ، فرو افتادن از اوج كمالات انسانى و تبديل شدن به طعمه شيطان و گرفتار گشتن در دام او است .

و من يشرك باللّه فكأنّما خرّ من السماء فتخطفه الطير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 69 - 5

5 - توحيد و شرك ( خدا پرستى و بت پرستى ) ، مبناى داورى خدا و تعيين كيفر و پاداش در روز رستاخيز

اللّه يحكم . .. فيما

كنتم فيه تختلفون

با توجه به عبارت پيشين {ما} در {فيما كنتم} به معناى {الذى} است كه به مسأله توحيد و شرك _ كه محور اختلاف ميان موحدان و مشركان تاريخ بوده است _ اشاره دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 23 - 11

11 - پيامد شركورزى ، گرفتار شدن به قهر الهى است .

ما لكم من إل_ه غيره أفلاتتّقون

متعلق {أفلاتتّقون} حذف شده است; يعنى: {أفلاتتّقون أن يعذبكم اللّه; آيا از عذاب قهر خدا نمى ترسيد؟}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 32 - 9

9 - عذاب قهر الهى ، پيامد شركورزى و انحراف از توحيد است .

ان اعبدوا اللّه . .. أفلاتتّقون

{إتقاء} (مصدر {تتّقون}) به معناى ترسيدن است. متعلق {تتّقون} حذف شده و تقدير چنين است: {أفلاتتّقون أن يعذبكم اللّه; آيا نمى ترسيد كه خدا شما را عذاب نمايد؟}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 92 - 3

3 - شرك ، مستلزم ناقص شمردن ذات كامل حق و نسبت دادن جهل و ناآگاهى به ساحت او

سبح_ن اللّه عمّا يصفون . ع_لم الغيب و الشه_دة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 44 - 11

11 _ هواپرستى و شرك ، موجب سقوط انسان از منزلت انسانى خويش

أرءيت من اتّخذ إل_هه هويه . .. إن هم إلاّ كالأنع_م بل هم أضلّ سبيلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 98 - 1،3

1 - غير خدا را همتاى او

شمردن ، گمراهيى بس آشكار است .

إن كنّا لفى ضل_ل مبين . إذ نسوّيكم بربّ الع_لمين

خطاب در {نسوّيكم} متوجه معبودهاى اهل شرك است. {تسوية} (مصدر {نسوّى}) به معناى برابر كردن و همتا قرار دادن است.

3 - شرك ، عمده ترين گناه دوزخيان و ريشه همه تباهى ها

إن كنّا لفى ضل_ل مبين . إذ نسوّيكم بربّ الع_لمين

از اين كه دوزخيان گمراه، از ميان همه تبه كارى هاى خود، تنها به گناه شركشان پرداخته اند; احتمالاً بدين منظور باشد كه شرك را بزرگ ترين خطاى خود شمرده و يا منشأ ساير خطاها دانسته اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 100 - 1

1 - شرك به خدا ، مايه محروميت از شفاعت شفيعان در قيامت

إذ نسوّيكم بربّ الع_لمين . .. فما لنا من شفعين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 115 - 6

6 - هشدار روشن و بى ابهام نوح ( ع ) به قومش ، نسبت به خطر { عذاب استيصال } در صورت پافشارى آنان بر شرك و مبارزه با توحيد

إن أنا إلاّ نذير مبين

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه نوح(ع) در راستاى اتمام حجت با قومش، از پيش آنان را به نزول عذاب استيصال هشدار داده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 213 - 3،6

3 - ابتلاى به شرك ، خطرى جدى در مسير عقيده و عمل انسان

فلاتدع مع اللّه إِل_هًا ءاخر

نهى الهى _ آن هم در ظاهر خطاب به پيامبر(ص) _ نشانگر آن است كه اصولاً انسان

در معرض چنين خطرى قرار دارد; زيرا وقتى آن حضرت مورد هشدار قرار گيرد، تكليف ديگران روشن است.

6 - شرك به خدا در اعتقاد و عمل ، در پى دارنده عذاب

فلاتدع مع اللّه إِل_هًا ءاخر فتكون من المعذّبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 44 - 11

11 - شرك و پيمودن راه باطل ، ستم بر خويش است .

وجدتها و قومها يسجدون للشمس . .. قالت ربّ إنّى ظلمت نفسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 63 - 9

9 - شريك قرار دادن براى خدا ، كوچك شمردن جايگاه والا و يگانه او است .

تع_لى اللّه عمّا يشركون

تعبير {تعالى اللّه} نشان مى دهد كه انديشه شرك، مايه تنقيص خداى يكتا بوده و اصولاً برخاسته از ناآگاهى به منزلت والاى او و مستلزم كوچك شمردن جايگاه يگانه او است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 64 - 9

9 - شرك ، مستلزم ناسپاسى انسان در برابر خالق و يگانه روزى دهنده خويش

أمّن يبدؤا الخلق . .. و من يرزقكم ... أءل_ه مع اللّه

لحن آميخته با توبيخ {أءل_ه مع اللّه} نشان دهنده آن است كه مشركان با شرك خويش، كفران خدايى كرده اند كه خالق و يگانه روزى دهنده آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 71 - 13

13 - شركورزى ، نشانه كرى و حق ناشنوايى است .

قل أرءيتم . .. أفلاتسمعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص

- 28 - 72 - 16

16 - شركورزى ، نشانه بى بصيرتى است .

أفلاتبصرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 66 - 1

1 - كفران نعمت هاى خداوند و بهره گيرى از امكانات دنيوى ، حاصل و عاقبت شرك مشركان است .

هم يشركون . ليكفروا بما ءاتين_هم و ليتمتّعوا

{لام} در {ليفكروا} احتمال دارد براى تعليل و به معناى {كى} و احتمال دارد براى امر باشد. برداشت بالا، بنابر احتمال نخست است. گفتنى است كه مراد از {يكفرون} در آيه، به قرينه {بما آتيناهم} كفران است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 28 - 19

19 - شريك قرار دادن موجودات مخلوق براى خداوند ، با بى همتايى او و داشتن عالى ترين صفات ، ناسازگار است .

و له المثل الأعلى . .. ضرب لكم مثلاً ... هل لكم من ما ملكت أيم_نكم من شركاء ...

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 31 - 3

3 - رويكرد به شرك ، با سرشت و فطرت انسان ها ، ناسازگار است .

فطرت اللّه الّتى فطر الناس عليها . .. و لاتكونوا من المشركين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 32 - 2

2 - شرك ، نابود كننده مايه هاى قِوام وحدت اجتماعى است .

المشركين . من الذين فرّقوا دينهم و كانوا شيعًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 34 - 1

1 - پيدايش روحيه كفران و ناسپاسى در برابر

نعمت هاى الهى ، پيامد شرك است .

يشركون . ليكفروا بما ءاتين_هم

لام در {ليكفروا} لام عاقبت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 41 - 3

3 - شرك ، فساد آفرين و عاملِ تباهى كره زمين است .

سبح_نه و تع_لى عمّا يشركون . ظهر الفساد فى البرّ و البحر بما كسبت أيدى الناس

ممكن است مراد از {ما كسبت . ..} شركى باشد كه در آيه قبل، از آن سخن گفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 33 - 9

9 - شرك و كفر به خدا ، مؤاخذه و كيفر اخروى در پى دارد .

و لو ترى إذ الظلمون موقوفون عند ربّهم . .. و قال الذين استضعفوا للذين استكبروا .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 24 - 1،2

1 - مؤمن انطاكيه به مردم اعلان كرد : شرك و پرستش غيرخدا ، گمراهى آشكارى است .

ءأتّخذ من دونه ءالهة . .. إنّى إذًا لفى ضل_ل مبين

{إذاً} در آيه شريفه براى جواب و جزاى مقدر است و تقدير آن چنين مى باشد: {إن اتّخذت من دون اللّه ءالهة أكن فى ضلال مبين}; يعنى، اگر من به جز خدا معبود ديگرى برگيرم، در گمراهى آشكارى به سر خواهم برد.

2 - شرك و پرستش غيرخدا ، گمراهى آشكارى است .

إنّى إذًا لفى ضل_ل مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 74 - 2

2 - شرك و بت پرستى ، كفران نعمت هاى الهى است

.

أفلايشكرون . و اتّخذوا من دون اللّه ءالهة

از ارتباط ميان آيه قبل _ كه از ناسپاسى انسان سخن به ميان آورده است _ و آيه شريفه، برداشت ياد شده به دست مى آيد; يعنى، شرك و بت پرستى در واقع نوعى ناسپاسى به شمار مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 38 - 2

2 - شرك به خدا ، تكذيب رسالت پيامبران و استكبار در برابر حق ، موجب عذاب دردناك اخروى

و إذا قيل لهم لا إل_ه إلاّ اللّه يستكبرون . .. إنّكم لذائقوا العذاب الأليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 85 - 4

4 - شرك ، نوعى از بيمارى هاى قلبى است .

إذ جاء ربّه بقلب سليم . إذ قال لأبيه و قومه ماذا تعبدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 113 - 5

5 - كفر و شرك ، ظلم به خويشتن است .

و من ذرّيّتهما محسن و ظالم لنفسه

تعبير {ظالم به نفس} درباره كافران و مشركان، رساننده مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 163 - 2

2 - آيين شرك و بت پرستى ، تنها در انسان هاى بدطينت و حق گريز زمينه تأثير و نفوذ دارد .

ما أنتم عليه بف_تنين . إلاّ من هو صال الجحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 3 - 22

22 - شرك به خدا و اطاعت از غير او ، كفران نعمت

خدا و ناسپاسى او است .

و الذين اتّخذوا من دونه أولياء . .. إنّ اللّه لايهدى من هو ك_ذب كفّار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 7 - 3

3 - كفر و شرك ، كفران نعمت هاى الهى است .

إن تكفروا فإنّ اللّه غنىّ عنكم

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه مقصود از كفر در {إن تكفروا} _ به قرينه مقابله با {إن تشكروا. ..} _ كفران نعمت و ناسپاسى است. بنابراين ياد كردن خداوند از كافران و مشركان به ناسپاسان، بيانگر مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 8 - 21

21 - شرك و ناسپاسى خدا ، موجب گرفتارى به آتش جهنم

قل تمتّع بكفرك قليلاً إنّك من أصح_ب النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 15 - 4

4 - آيين شرك و عبادت غيرخدا ، مايه خسارت و از كف دادن سرمايه عمر آدمى و محروميت از بهره هاى بايسته از خانواده در عرصه قيامت

فاعبدوا ما شئتم من دونه قل إنّ الخ_سرين الذين خسروا أنفسهم و أهليهم يوم القي_مة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 45 - 2

2 - نفوذ آيين شرك در قلب و جان مشركان صدراسلام و حساسيت شديد آنان نسبت به آيين يكتاپرستى

و إذا ذكر اللّه وحده اشمأزّت قلوب الذين لايؤمنون بالأخرة

از تنفر و انزجار قلبى مشركان به صرف ياد كردن نام خداوند، برداشت بالا به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 64 - 4

4 - شرك و عبادت غير خدا ، نشانه جهل و نادانى نسبت به حقيقت الوهيت است .

اللّه خ_لق كلّ شىء . .. له مقاليد السم_وت ... أفغير اللّه تأمرونّى أعبد أيّها ال

برداشت ياد شده مبتنى بر اين احتمال است كه {جاهلون} متعدى باشد و متعلق جهل، حقايقى باشد درباره خداوند كه در آيات پيشين از آن ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 65 - 5

5 - شرك ، باعث حبط عمل خوب ( بى اثر شدن و به هدر رفتن تلاش هاى پسنديده ) مى شود .

لئن أشركت ليحبطنّ عملك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 66 - 6

6 - شرك و عبادت غيرخدا ، ناسپاسى پروردگار است .

بل اللّه فاعبد و كن من الش_كرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 12 - 1،4

1 - كفر و گرايش به شرك ، سبب پذيرفته نشدن عذرخواهى و درخواست كافران و مشركان براى رهايى خويش از عذاب الهى

ذلكم بأنّه إذا دعى اللّه وحده كفرتم و إن يشرك به تؤمنوا

{ذلكم} اشاره به مطلب گذشته (عذاب شدن) دارد; يعنى، {ذلكم الذى أنتم فيه من العذاب}. گفتنى است كه {باء} در {بأنّه} براى سببيت مى باشد.

4 - گرايش به شرك ، پس از آگاهى از يگانگى خداوند ، موجب عذاب گريزناپذير در قيامت است .

فهل إلى خروج من سبيل . ذلكم بأنّه إذا دعى اللّه وحده كفرتم و إن يشرك به

تؤمنوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 26 - 16

16 - آيين شرك ، سازگار با حكومت استبدادى و ستم پيشه فرعونى و آيين توحيدى ، در تضاد با چنين حكومتى

و ليدع ربّه . .. أن يبدّل دينكم

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه حكومت فرعون در زمان حاكميت آيين شرك قرار داشت و او با آيين توحيدى موسى(ع) به مبارزه برخاسته بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 42 - 2

2 - كفر به خدا و شريك قرار دادن براى او ، عامل دوزخى شدن انسان

تدعوننى إلى النار . تدعوننى لأكفر باللّه و أشرك به

جمله {تدعوننى لأكفر باللّه. ..} بيان براى جمله {تدعوننى إلى النار} در آيه پيش است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 74 - 6

6 - تكذيب پيامبران ، مجادله در آيات الهى و شركورزى ، نمودهايى از اضلال خداوند است .

الذين يج_دلون فى ءاي_ت . .. الذين كذّبوا بالكت_ب و بما أرسلنا به ... كذلك يضلّ ا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 82 - 9،10

9 - نابودى بسيارى از اقوام نيرومند و داراى تمدن و آثار ملى ، در گذشته تاريخ به خاطر كفر و شركشان

فما أغنى عنهم ما كانوا يكسبون

جمله {فما أغنى عنهم ما كانوا يكسبون} (ولى آنچه به دست مى آورند، به حالشان سودى نبخشيد)، به نزول عذاب گريز ناپذير و سود نبخشيدن تلاش هاى كافران محكوم به عذاب اشاره دارد. گفتنى است

چون اين آيه درباره كافران و مشركان مى باشد، مى توان استفاده كرد كه سبب محكوميت آنان به عذاب، همان كفر و شرك آنان بود.

10 - شرك و كفر ، زمينه ساز عذاب الهى و نابود شدن تمدن ها ، قدرت ها و آثار ملى

فما أغنى عنهم ما كانوا يكسبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 85 - 5

5 - كفر و شرك به خدا ، مايه خسارت و از كف دادن سرمايه ها ، توانمندى ها و تمدن ها است .

كانوا أكثر منهم و أشدّ قوّة و ءاثارًا فى الأرض . .. كنّا به مشركين ... و خسر هنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 9 - 8

8 - شرك ، در بردارنده كفر و مستلزم انكار ربوبيت يگانه خداوند

و ويل للمشركين . .. قل أئنّكم لتكفرون ... و تجعلون له أندادًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 9 - 4

4 - شرك ، گناهى بس بزرگ و موجب محروميت از رحمت الهى در قيامت

و ل_كن يدخل من يشاء فى رحمته والظ_لمون. .. أم اتّخذوا من دونه أولياء

از آيه قبل استفاده مى شود كه ظالمان از رحمت الهى به دوراند (يدخل من يشاء فى رحمته و الظالمون ما لهم. ..) و از آن جا كه شرك مصداق بارز ظلم به شمار مى آيد، مى توان مطلب بالا را برداشت كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 15 - 10

10 - شرك ،

نمودى از كفر و ناسپاسى انسان ، در برابر خالق يگانه هستى است .

و جعلوا له من عباده جزءًا إنّ الإنس_ن لكفور مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 65 - 7

7 - نافرمانى در برابر دعوت پيامبران و روى آورى به شرك ، ظلم آدمى به خويشتن

فاتّقوا اللّه و أطيعون . .. فاعبدوه ... فويل للذين ظلموا من عذاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 76 - 6

6 - گام نهادن آدمى در وادى كفر ، شرك و گناه ، در حقيقت ظلم آدمى به خويشتن است .

إنّ المجرمين . .. و ما ظلمن_هم و ل_كن كانوا هم الظ_لمين

به كار رفتن واژه {ظالم} به جاى {مجرم}، حاكى از آن است كه جرم و گناه بيان شده در آيات پيشين، همان ظلم و ستم آدمى به خويش است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 6 - 2

2- پيوند هاى باطل و شرك آلود دنيوى ، مايه عناد و ستيز در صحنه قيامت *

يدعوا من دون اللّه . .. و إذا حشر الناس كانوا لهم أعداء

موجوداتى را كه انسان در دنيا به غلط تكريم نموده و با آنان پيوند عبوديت و پرستش برقرار كرده; در قيامت اين پيوند به خصومت منتهى خواهد شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 6 - 3،4

3 - نفاق و شرك و بدگمانى به خداوند ، مايه ابتلا به عذاب الهى

و يعذّب المن_فقين . .. و المشركين ... الظانّين

باللّه ظنّ السوء

وصف نفاق، شرك و ظن سوء به خداوند، مشعر به عليت است.

4 - تساوى مردان و زنان ، در ابتلا به نتايج نفاق و شرك خويش

و يعذّب المن_فقين و المن_فق_ت و المشركين و المشرك_ت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 36 - 1

1 - تاريخ ، شاهد نابودى بسيارى از ملت هاى توان مند ، به خاطر كفر و شرك آنان

و كم أهلكنا قبلهم من قرن هم أشدّ منهم بطشًا

{قرن} به معناى امت و گروهى از مردم است كه در يك زمان قرار دارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 23 - 5

5 - آيين شرك ، حافظ منافع صاحبان زر و زور بوده و آيين توحيدى ناسازگار با آن است .

و قالوا لاتذرنّ ءالهتكم و لاتذرنّ ودًّا . .. و نسرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 24 - 2

2 - شرك و بت پرستى و دورى از رهنمود هاى پيامبران الهى ، گمراهى است .

و قالوا لاتذرنّ ءالهتكم . .. و قد أضلّوا كثيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 25 - 2

2 - شرك و بت پرستى ، زمينه ساز انواع گوناگون خطا ها و گناهان است .

ممّا خطي__تهم أُغرقوا

از اين كه در آيه شريفه، خطاها و گناهان قوم نوح، عامل هلاكت آنان دانسته شد _ با آن كه آنان بت پرست و مشرك بودند _ مى تواند نشانگر مطلب ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

19 - جن - 72 - 2 - 8

8 - عقيده به شريك داشتن خدا ، در تضاد با ايمان به قرآن

ف_امنّا به و لن نشرك بربّنا أحدًا

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه جنيان پس از درك هدايت گرى قرآن، دو نكته را با هم بر اين درك تفريع كردند: 1_ ايمان به قرآن، 2_ شريك نگرفتن براى خدا.

آثار شرك آزر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 114 - 13

13 _ عدم تأثير استغفار ابراهيم ( ع ) براى پدرش به خاطر اصرار وى بر شرك

فلما تبين له أنه عدو للّه تبرأ منه

آثار شرك افعالى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 1 - 11

11 _ كفر به يگانگى خداوند در آفرينش، زمينه پندار شرك در ربوبيت و تدبير عالم هستى

الحمد للّه الذى خلق السموت و الأرض . .. ثم الذين كفروا بربهم يعدلون

بنابراينكه {بربهم} متعلق به {يعدلون} باشد. در اين صورت {يعدلون} از ماده {عدل} به معناى همسان دانستن است و {كفروا}، با توجه به صدر آيه، به معنى كفر به توحيد در خلق است.

آثار شرك اقوام پيشين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 213 - 7

7 - شرك ورزى ، از عوامل هلاكت امت هاى پيشين

فتكون من المعذّبين

{ال} در {المعذّبين} اشاره به اقوام هلاك شده اى دارد كه سرگذشت آنان در آيات پيشين به تفصيل بيان شده است.

آثار شرك حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

17 - زخرف - 43 - 89 - 5

5 - حق ناپذيران لجوج ، شاهد بازتاب كفر و شرك خويش در فرجامى نه چندان دور

فسوف يعلمون

آثار شرك ربوبى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 50 - 4

4 - شرك در ربوبيت خداوند ، عامل نابودى قوم عاد *

و أنّه هو ربّ الشعرى . و أنّه أهلك عادًا الأُولى

بيان هلاكت قوم عاد _ در پى تأكيد بر ربوبيت يگانه خدا _ مى تواند بيانگر اين معنا باشد كه شرك در ربوبيت، ريشه ظلم و طغيان قوم عاد و هلاكت آنان، بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 51 - 4

4 - شرك در ربوبيت خداوند ، عامل نابودى قوم ثمود *

و أنّه هو ربّ الشعرى . .. و ثموداْ فما أبقى

بيان هلاكت قوم ثمود _ در پى تأكيد بر ربوبيت يگانه خدا _ مى تواند بيانگر اين معنا باشد كه شرك در ربوبيت، ريشه ظلم و طغيان قوم ثمود و هلاكت آنان بوده است.

آثار شرك ستيزى ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 121 - 3،5

3- نقش عمده روحيه گوش به فرمان خدا بودن ، حق گرايى ، دورى از شرك و شكرگزارى حضرت ابراهيم ( ع ) ، در گزينش وى از سوى خدا

إن إبرهيم كان أُمّة قانتًا لله حنيفًا و لم يك من المشركين . شاكرًا لأنعمه اجتب_ه

خداوند، پس از بيان چهار صفت اكتسابى براى حضرت ابراهيم(ع)، مسأله انتخاب و برگزيده بودن او را مطرح ساخت. از

ارتباط ميان اين دو كلام، استفاده مى شود كه كسب اوصاف معنوى و فضايل اخلاقى، در گزينش حضرت ابراهيم(ع) تأثير مهمى داشته است.

5- نقش عمده روحيه تسليم در برابر خدا ، حق گرايى ، دورى از شرك و شكرگزارى حضرت ابراهيم ( ع ) در هدايت شدنش به { صراط مستقيم }

إن إبرهيم كان أُمّة قانتًا لله حنيفًا و لم يك من المشركين . شاكرًا لأنعمه اجتب_ه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 122 - 3

3- نقش عمده روحيه تسليم در برابر خدا ، حق گرايى ، دورى از شرك و شكرگزارى حضرت ابراهيم ( ع ) ، در برخوردارى او از نيكى ها و نعمت هاى الهى در دنيا و منزلت والا در آخرت

إن إبرهيم كان أُمّة قانتًا لله . .. و ءاتين_ه فى الدنيا حسنة و إنه فى الأخرة لمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 55 - 2

2- دعوت حضرت ابراهيم ( ع ) به توحيد و ردّ انديشه شرك و بت پرستى ، موجب ترديد مردم بت پرست در عقيده خود شد .

ما ه_ذه التماثيل . .. أنتم و ءاباؤكم فى ضل_ل مبين . قالوا أجئتنا بالحقّ أم أنت م

آثار شرك ستيزى مؤمن آل فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 45 - 2

2 - مؤمن آل فرعون ، پس از اعلان مواضع اعتقادى خويش و مبارزه با عقيده شرك آلود ، با انواع مكر ها و نقشه هاى شوم فرعونيان روبه رو شد .

فوقي_ه اللّه

سيّئات ما مكروا

جمع آمدن {سيّئات} نشانگر تعدد و گوناگونى مكرهاى فرعونيان است.

آثار شرك عبادى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 56 - 7

7 _ شرك و پرستش هر معبودى جز خداوند، گمراهى است.

إنى نهيت أن أعبد الذين . .. قد ضللت إذاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 196 - 7

7 _ شركورزى و پرستش غير خدا ، كردارى ناشايسته و مايه محروميت از ولايت و حمايت هاى خداوند است .

و هو يتولى الصلحين

مصداق مورد نظر براى صلاح و صالحان، به قرينه آيات گذشته، توحيد و مؤمنان موحد است و در مقابل آن شرك و مشركان خواهد بود. بنابراين مفهوم جمله {و هو ... } عدم حمايت خداوند از مشركان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 3 - 14

14_ پرستش غير خدا و شرك در عبادت ، عذاب روز قيامت را در پى دارد .

ألاّ تعبدوا إلاّ الله . .. و إن تولّوا فإنى أخاف عليكم عذاب يوم كبير

{تولّوا} فعل مضارع و در اصل {تتولّوا} بوده است. {تولّى} به معناى اعراض كردن است و متعلق آن از دستورات پيشين استفاده مى شود. بنابراين {إن تولّوا...}; يعنى: اگر از توحيد در عبادت و... اعراض كنيد... .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 84 - 23

23_ پرستش غير خدا ، شرك در عبادت و ظلم و اجحاف در مبادلات ، درپى دارنده عذاب قيامت است .

اعبدوا الله . .. و لاتنقصوا المكيال ...إنى

أخاف عليكم عذاب يوم محيط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 31 - 7

7 - كفر ورزى و پرستش غير خدا ، سقوط از اوج هدايت ، نور و روشنايى ، به حضيض ضلالت ، ظلمت و تاريكى است .

و من يشرك باللّه . .. أو تهوى به الريح فى مكان سحيق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 52 - 8

8 - رهبانيت و زهدورزى هاى بى جا ، ارتكاب اعمال ناشايست و شرك ورزى در عبادت ، انحراف از طريقه پيامبران

ي_أيّها الرسل كلوا من الطّيّب_ت . .. و إنّ ه_ذه أُمّتكم أُمّة وحدة و أنا ربّكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 21 - 19

19- شرك و پرستش غير خدا ، در پى دارنده عذاب سخت الهى

ألاّتعبدوا إلاّ اللّه إنّى أخاف عليكم عذاب يوم عظيم

از ارتباط {ألاّتعبدوا. ..} با {إنّى أخاف عليكم...}، مطلب ياد شده استفاده مى شود.

آثار شرك قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 66 - 2

2_ خداوند ، در پى اصرار قوم ثمود بر شركورزى و انكار رسالت صالح ( ع ) ، عذابى سخت بر آنان نازل كرد .

فلما جاء أمرنا

مراد از {أمر} عذاب نازل شده بر قوم ثمود است. اضافه آن به ضمير {نا} حاكى از بزرگى آن عذاب مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 51 - 4

4 - شرك در ربوبيت خداوند ، عامل

نابودى قوم ثمود *

و أنّه هو ربّ الشعرى . .. و ثموداْ فما أبقى

بيان هلاكت قوم ثمود _ در پى تأكيد بر ربوبيت يگانه خدا _ مى تواند بيانگر اين معنا باشد كه شرك در ربوبيت، ريشه ظلم و طغيان قوم ثمود و هلاكت آنان بوده است.

آثار شرك قوم سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 43 - 1،2،7

1 - محيط و عادت هاى شرك آلود ، مانع هدايت بلقيس به راه راست و يكتاپرستى در گذشته عمر وى

و صدّها ما كانت . .. إنّها كانت من قوم ك_فرين

{صَدّ} (مصدر {صَدَّ}) به معناى منع و بازداشتن است. متعلق {صَدَّ} محذوف و به تقدير {صدّها عن السبيل} مى باشد. برداشت ياد شده بدان احتمال است كه آيه ياد شده ناظر به پاسخ اين پرسش باشد كه بلقيس چرا پيش از اين ماجرا (ماجراى ميان او و سليمان(ع)) با فراستى كه داشت، از راه راست منحرف شده بود.

2 - تعلق بلقيس به جامعه شرك و كفر ، مانع پيوستن رسمى وى به آيين توحيدى سليمان ( ع ) با وجود اذعان قلبى

و أُوتينا العلم من قبلها و كنّا مسلمين . و صدّها... إنّها كانت من قوم ك_فرين

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه آيه مذكور در مقام توضيح اين نكته باشد كه چرا بلقيس على رغم علم و اذعان قلبى خود، پيش از اين رسماً تسليم سليمان(ع) نشده و به يكتاپرستى نگرويده بود.

7 - قوم سبا ، داراى پيشينه شرك و كفر

إنّها كانت من قوم ك_فرين

آثار شرك قوم نوح

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

14 - عنكبوت - 29 - 14 - 8

8 - گرفتار شدن قوم نوح به سيلى عظيم و در نتيجه به هلاكت رسيدن ، پيامد مداومت آنان به شرك و قبول نكردن دعوت نوح بود .

و لقد أرسلنا نوحًا إلى قومه . .. فأخذهم الطوفان و هم ظ_لمون

به قرينه مقام، مراد از ظلمى كه به قوم نوح نسبت داده شده است، ممكن است ظلم اصطلاحى نباشد و بلكه شرك و مداومت بر آن باشد.

آثار شرك نياكان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 173 - 4

4 _ شركورزى پدران زمينه ساز گرايش فرزندان به شرك است .

إنما أشرك ءاباؤنا من قبل و كنا ذرية من بعدهم

آثار شرك والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 9 - 5

5 - شرك پدر و مادر و انحراف آنها از اديان الهى ، مجوّز كشتن فرزندان آنان نيست .

و إذا الموءودة سئلت . بأىّ ذنب قتلت

آيه شريفه ناظر به رفتارى است كه برخى از مشركان عصر بعثت با دختران خود داشتند. محكوميت اين رفتار، حاكى از مصونيت جان فرزندان آنان است.

آثار شك رهبران شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 8 - 5

5 - مخالفت سران كفر و شرك با پيامبراسلام ، به خاطر شك و ترديد آنان در اصل نزول وحى و الهى بودن قرآن بود ; نه در شايستگى پيامبر ( ص ) براى رسالت .

أءنزل عليه الذكر من بيننا بل هم فى شكّ من ذكرى

{بل} در جمله {بل هم فى

شكّ من ذكرى} براى اضراب مى باشد. بر اين اساس مقصود از آيه شريفه اين است كه مخالفت سران كفر و شرك با رسول خدا، ناشى از شك و ترديد آنان در درستى قرآن است و بحث از شايستگى آن حضرت براى رسالت، معلول چنين ترديدى مى باشد.

آثار شومى شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 16 - 7

7 - بيم دادن خداوند به بندگانش ، درباره پيامد شوم كفر و شرك و گرفتار شدن به آتش دوزخ

لهم من فوقهم ظلل من النار . .. ذلك يخوّف اللّه به عباده

آثار گمراهى رهبران شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 32 - 5

5 - پيشوايان شرك در عرصه قيامت ، گمراهى خود را ، عامل انحراف ديگران معرفى خواهند كرد .

فأغوين_كم إنّا كنّا غ_وين

برداشت ياد شده به خاطر تعليل بودنِ جمله {إنّا كنّا غاوين} براى جمله پيشين (فأغويناكم) است.

آدم(ع) و شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 190 - 4

4 _ آدم ( ع ) و حوا با مؤثر پنداشتن غير خدا در آفرينش و تأمين سلامت كودكانشان ، به شرك گراييدند .

فلما ءاتيهما صلحاً جعلا له شركاء فيما ءاتيهما

برخى از مفسران به دليل جمله {جعلا له شركاء} (براى او شريك قرار دادند) بر اين نظر هستند كه مراد از نفس واحده و همسرش، آدم(ع) و حوا نيستند ; زيرا آنان منزه از شركورزى مى باشند، بلكه مراد مطلق پدران و مادران مى باشند. برخى ديگر بر اين باورند

كه مراد از شرك در اينجا توجه به اسباب و علل طبيعى است، به گونه اى كه با اخلاص كامل تنافى داشته ولى با اصل توحيد ناسازگار نبوده و نسبت اين معنا به آدم(ع) اشكالى ندارد.

آمرزش شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 48 - 1،5،7،13

1 _ شرك ، انحراف و لغزشى غير قابل آمرزش

انّ اللّه لا يغفر ان يشرك به

5 _ هر گناهى _ كوچكتر از شرك _ قابل آمرزش و مغفرت

و يغفر ما دون ذلك لمن يشاء

كلمه {دون} به معناى كمتر و پايينتر است.

7 _ گناهانى كه در حدّ شرك باشد ، قابل آمرزش نيست .

و يغفر ما دون ذلك لمن يشاء

برداشت فوق با توجّه به معناى كلمه {دون} (كمتر و پايينتر) استفاده شده است.

13 _ تمامى گناهان ، حتّى گناهان كبيره _ بجز شرك _ قابل آمرزش و بخشش

و يغفر ما دون ذلك لمن يشاء

امام صادق (ع) درباره آيه فوق فرمودك الكبتئر فما سواها ... .

مقصود از قابل آمرزش بودن همه گناهان _ بجز شرك _ بخشش بدون توبه است ; زيرا مشرك هم اگر از شرك توبه كند، بخشيده مى شود.

_______________________________

كافى، ج 2، ص 284، ح 18 ; نورالثقلين، ج 1، ص 487، ح 283، 284، و ص 488، ح 290 ; تفسير برهان، ج 1، ص 374، ح 1، 2، 7 ; من لا يحضره الفقيه، ج 3، ص 376، ح 36، ب 179.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 110 - 2

2 _ خداوند ، آمرزنده گناه شرك و غير شرك ،

در صورت استغفار و توبه

و من يعمل سوءاً او يظلم نفسه ثم يستغفر اللّه يجداللّه غفوراً رحيماً

گفته شده مقصود از ظلم در {يظلم نفسه}، شرك است و مقصود از {سوء}، گناهانى غير از شرك.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 17 - 9

9 _ شرك ، گناهى نابخشودنى است .

ما كان للمشركين . .. أولئك حبطت أعملهم و فى النار هم خلدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 90 - 4

4_ ايمان به يكتايى خدا ، پرستش او و آمرزش گناهان ( شركورزى ، فساد و بى عدالتى در مبادلات ) مقدمه هايى لازم براى حركت به سوى خدا و تقرب به درگاه اوست .

واستغفروا ربكم ثم توبوا إليه

برداشت فوق، با توجه به حرف {ثم} _ كه جمله {توبوا إليه} را بر {استغفروا ربكم} عطف كرده است _ استفاده مى شود. گفتنى است متعلق استغفار به قرينه آيات پيشين، گناه شركورزى و بى عدالتى در مبادلات اقتصادى و نيز فسادگرى و مخالفت با پيامبران الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 47 - 9

9- ابراهيم ( ع ) ، شرك برخى از مشركان را قابل بخشش مى دانست .

سأستغفر لك ربّى

آمرزش گناه شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 153 - 6

6_ ارتداد ( مشرك شدن پس از توحيد و كفرورزى پس از ايمان ) گناهى قابل بخشش است .

و الذين عملوا السيئات . .. إن ربك من بعدها لغفور رحيم

ابراهيم(ع) و شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 135 - 8

8 - ابراهيم ( ع ) ، هرگز به شرك گرايش پيدا نكرد و از مشركان نبود .

و ما كان من المشركين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 67 - 7

7 _ ابراهيم ( ع ) ، هرگز مشرك نبود .

و ما كان من المشركين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 120 - 7

7- ابراهيم ( ع ) ، منزه از شرك و جدا از صف مشركان بود .

إن إبرهيم . .. و لم يك من المشركين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 123 - 6

6- ابراهيم ( ع ) ، شخصيتى حق گرا و مبرّا از شرك و جدا از مرام مشركان در همه عمر خويش

ملّة إبرهيم حنيفًا و ما كان من المشركين

ابزار مبارزه با شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 52 - 4

4 _ پيامبر ( ص ) ، وظيفه دار مبارزه گسترده فرهنگى و تبليغى با جريان كفر و شرك ، با محور قرار دادن قرآن

فلاتطع الك_فرين و ج_هدهم به جهادًا كبيرًا

مرجع ضمير {به} به قرينه مقام (يعنى، آيه قبل كه از انذار رسول به مردمان سخن گفته است) قرآن كريم است و آمدن مفعول مطق (جهاداً) و توصيف آن به {كبيراً}، بيانگر گستردگى و بزرگى اين جهاد مى باشد.

اتحاد رهبران شرك

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

15 - ص - 38 - 11 - 3

3 - سران كفر و شرك ، گروهى متشكل ، همسو و متحد در برابر پيامبراسلام ( ص )

جند ما هنالك مهزوم من الأحزاب

برداشت ياد شده، از تعبير {جند} و {أحزاب} به دست مى آيد.

اجبار اصحاب كهف به شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 20 - 1

1- اصحاب كهف ، خود را در صورت اسارت به دست كافران ، محكوم به سنگ سار و يا مجبور به پذيرش آيين شرك مى ديدند .

إنّهم إن يظهروا عليكم يرجموكم أو يعيدوكم فى ملّتهم

{ملّة} به معناى دين و آيين است و جمله {يعيدوكم فى ملّتهم} يعنى: شما را به دين و آيين خود، برمى گردانند.

اجتناب از رهبران شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 17 - 1

1 - پرهيز از عبادت و اطاعت طاغوت ها و سردمداران كفر و شرك ، از اوصاف مؤمنان و بندگان خالص خدا

و الذين اجتنبوا الط_غوت أن يعبدوها

{طاغوت} در اصل به هر متجاوز و رئيس گمراه گر گفته مى شود. اين كلمه در قرآن، هم به اين معنا آمده و هم در بت و صنم به كار رفته است. چنانچه اين واژه در آيه شريفه در معناى نخست به كار رفته باشد، مقصود از عبادت (أن يعبدوها) اطاعت خواهد بود. گفتنى است آيه شريفه درصدد توصيف مؤمنان و بندگان خالص خداوند است (كه از آيات بعد نيز قابل استفاده است).

اجتناب از شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 -

بقره - 2 - 22 - 17

17 _ ضرورت پرهيز از توهّم بودن همتا و همانند براى خداوند

فلا تجعلوا للّه أنداداً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 36 - 1،2،5

1 _ لزوم پرستش خداوند و پرهيز از هر گونه شرك

و اعبدوا اللّه و لا تشركوا به شيئاً

2 _ عبادت خداوند بايد خالصانه و دور از هر گونه شائبه شرك باشد .

و اعبدوا اللّه و لا تشركوا به شيئاً

5 _ عبادت خالصانه خداوند و پرهيز از هر گونه شرك ، زمينه دور ماندن زندگى زناشويى از هر گونه ناسازگارى *

و ان خفتم شقاق بينهما . .. و اعبدوا اللّه

به مقتضاى ارتباط بين آيات مى توان احتمال داد كه آيه مورد بحث در حقيقت بيانگر راه حلى است براى جلوگيرى از ناسازگارى بين زن و شوهر.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 171 - 27

27 _ پرهيز از شرك ، زمينه خير و سعادت انسان

و لاتقولوا ثلثة انتهوا خيراً لكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 90 - 5،11

5 _ اهل ايمان وظيفه دار اجتناب از شرابخوارى ، قماربازى و مظاهر شرك

يايها الذين ءامنوا انما الخمر و الميسر . .. فاجتنبوه

11 _ پرهيز از شراب خوارى ، قماربازى و مظاهر شرك ، زمينه ساز نيل به فلاح و رستگارى *

انما الخمر و الميسر و الانصاب و الازلم . .. فاجتنبوه لعلكم تفلحون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 92 - 6

6 _ دورى جستن از

پليدى ها ( شراب ، قمار ، مظاهر شرك ) نشانگر اطاعت از خدا و رسول ( ص )

انما الخمر و الميسر و الانصاب و الازلم . .. و اطيعوا اللّه و اطيعوا الرسول

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 51 - 11

11 _ سوق دادن بيمناكان از حشر و قيامت براى اجتناب از كفر و شرك از اهداف انذار است.

و أنذر به الذين يخافون أن يحشروا إلى ربهم . .. لعلهم يتقون

{يتقون} در اين آيه به معناى تقواى اصطلاحى نيست، بلكه با توجه به آيات اين سوره _ كه بحث از كفر و تكذيب بود _ مراد، اجتناب از كفر و تكذيب و گناهانى از اين قبيل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 64 - 5

5 _ آدمى پس از نجات از شدايد، على رغم پيمان عدم شرك و سپاسگزارى از خداوند، پيمان شكنى مى كند و مجدداً شرك مىورزد.

لئن أنجنا . .. قل الله ينجيكم ... ثم أنتم تشركون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 82 - 5،6

5 _ جامعه ايمانى به دور از هر گونه شرك و ظلم، از خشم و عذاب خداوند در امان است.

فأى الفريقين أحق بالأمن . .. الذين ءامنوا ... أولئك لهم الأمن

چون در آيه قبل از موحدان و مشركان به عنوان دو گروه ياد شده و در اين آيه نيز از موحدان با صيغه ها و ضماير جمع ياد شده، چنين برمى آيد كه امنيت از آن جامعه با هويت جمعى آن

است، گر چه آحاد نيز مشمول آن باشند.

6 _ دستاورد ايمان افراد جامعه به دور از هر گونه ظلم و شرك، امنيت است. *

الذين ءامنوا و لم يلبسوا . .. أولئك لهم الأمن

گر چه {ظلم} در اين آيه، به قرينه آيات گذشته، به شرك تفسير شده، ولى منافاتى با عموميت مفاد {ظلم} و {الامن} ندارد. بنابراين جامعه ايمانى در صورت دورى از ظلم به امنيت همه جانبه خواهد رسيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 102 - 6

6 _ ضرورت پرستش آفريدگار يگانه هستى و شريك قرار ندادن براى او در عبادت

و جعلوا لله شركاء الجن . .. ذلكم الله ربكم لا إله إلا هو ... فاعبدوه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 151 - 25،28

25 _ كناره گيرى از شرك، احسان به پدر و مادر و پرهيز از كشتن فرزندان، از سفارشهاى خداوند به انسانها

ألا تشركوا به شيئا . .. ذلكم وصيكم به

28 _ تعاليم پنجگانه (اجتناب از شرك، احسان به والدين و . ..) تعاليمى مطابق با عقل

ذلكم وصيكم به لعلكم تعقلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 153 - 1،4،8

1 _ پرهيز از شرك، فرزندكشى، كردارهاى شنيع، كشتن بيگناهان، تجاوز به دارايى يتيمان، راهى است راست براى حركت به سوى خدا.

ألا تشركوا به شيئاً . .. و أن هذا صرطى مستقيماً

برداشت فوق بر اين اساس است كه مراد از ضمير متكلم در {صراطى} خداوند باشد. صراط خداوند يعنى راهى كه به سوى اوست.

4 _ احكام نه گانه (پرهيز

از شرك و . ..) داراى ارتباطى تنگاتنگ و به منزله حكمى واحد

و أن هذا صرطى مستقيماً

{هذا} اشاره به دستورهايى است كه در دو آيه پيشين مطرح شده است. به كارگيرى اسم اشاره مفرد براى دستورهاى نه گانه حكايت از وجود ارتباطى شديد ميان آنها دارد ; به گونه اى كه گويا امرى واحد هستند.

8 _ الهى بودن محرمات و قوانين نه گانه (پرهيز از شرك و . .. ) و خالى بودن آنها از كجى و انحراف، ايجاب كننده پيروى از آن فرمانها و سلوك بر اساس آن

و أن هذا صرطى مستقيماً فاتبعوه

حرف {فاء} در {فاتبعوه} سببيه است ; يعنى بيانگر اين است كه حقايق مطرح شده در {أن هذا . .. } (الهى بودن و ... )، علت لزوم پيروى است. گفتنى است كه تقدير {لام} علت بر {أن ه__ذا ... }، همان گونه كه نظر برخى از مفسران است، اين معنا را تأييد مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 154 - 1،2

1 _ خداوند وصاياى دهگانه (پرهيز از شرك و . .. ) را به موسى(ع) ابلاغ كرد.

ثم ءاتينا موسى الكتب

به كارگيرى فعل {وصاكم} به صورت ماضى در ذيل آيات گذشته و وجود ارتباط ميان آيه مورد بحث با آيات پيشين مى رساند كه احكام دهگانه مخصوص امت اسلامى نيست، بلكه در همه اديان و از جمله شريعت موسى(ع) بوده است. بنابراين مى توان از ميان نظرات مختلفى كه درباره معطوف عليه {ثم} داده شده، اين نظررا تأييد كرد كه معطوف عليه آن جمله اى مانند {وصينا موسى بتلك الوصايا ثم ...

} است.

2 _ خداوند پس از ابلاغ احكام دهگانه (پرهيز از شرك و . .. )، تورات را به موسى(ع) عطا كرد.

ثم ءاتينا موسى الكتب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 29 - 8

8 _ پايبندى خالصانه به دين و پرهيز از شرك و التقاط، از شرايط دعا و نيايش به درگاه خداوند

و ادعوه مخلصين له الدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 89 - 9

9 _ دستيابى به توحيد و پرهيز از شرك در گرو خواست خداوند و توفيقات اوست .

و ما يكون لنا أن نعود فيها إلا أن يشاء اللّه ربنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 174 - 3

3 _ بازگشت مردم از شرك به توحيد ، از اهداف تبيين آيات از سوى خداوند است .

نفصل الأيت و لعلهم يرجعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 123 - 2

2- لزوم پيروى از حضرت ابراهيم ( ع ) ، در اجتناب از هرگونه انحراف و شرك

ثمّ أوحينا إليك أن اتّبع ملّة إبرهيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 23 - 9

9- لزوم دور ماندن احسان به پدر و مادر ، از شائبه شرك

و قضى ربّك ألاّتعبدوا إلاّ إيّاه و بالولدين إحس_نًا

قرار گرفتن تكليف احسان به والدين پس از فرمان به توحيد و پرهيز از شرك، ممكن است إشعار به اين مطلب داشته باشد كه علاقه و احسان بيش از حد به پدر و

مادر، ممكن است انسان را به شرك بكشاند. بنابراين بايد اين علاقه و احسان از شائبه شرك خالى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 39 - 6

6- اجتناب از شرك به خداوند ، تكليفى الهى بر بندگان

و لاتجعل مع الله إل_هًا ءاخر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 85 - 4

4- پرهيز از شركورزى و پرستش معبود هاى باطل ، نمودى كامل از تقوااست .

واتّخذوا من دون اللّه ءالهةً . .. يوم نحشر المتّقين إلى الرحمن

چون محور بحث در آيات گذشته، در باره شرك و پرستش معبودهاى گوناگون بود; مناسبت چنين اقتضا دارد كه مراد از {متّقين} در اين آيه، كسانى باشند كه از شركورزى و پرستش معبودهاى باطل پرهيز مى كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 65 - 5،6

5 - پابندى مخلصانه به دين و پرهيز از هرگونه شرك و التقاط ، امرى لازم است .

دعوا اللّه مخلصين له الدّين

چون جمله {دعوا اللّه مخلصين له الدين} در مقام تعريف گرفتاران در خطر است، استفاده مى شود كه داشتن حالت اخلاص در دين و نداشتن هيچ گونه شركى، مطلوب خداوند است.

6 - اخلاص در دعا و پرهيز از هرگونه شرك ، امرى بايسته و لازم است .

دعوا اللّه مخلصين له الدّين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 31 - 2،4

2 - لزوم ترس از خدا و برپايى نماز و پرهيز از هرگونه شرك

و اتّقوه و أقيموا الصلوة و لاتكونوا من المشركين

4

- اقامه نماز و پرهيز از شرك ، تجلى روح تقوا در آدمى است .

و اتّقوه و أقيموا الصلوة و لاتكونوا من المشركين

{تقوا} در لغت، حفظ خود از خطر، و در شريعت، حفظ خود از افتادن در گناه است. طبيعى است كه مصداق حفظ خود از گناه، ترك محرّمات و انجام دادن واجبات است. ذكر اقامه نماز و پرهيز از شرك، مى تواند به منزله ذكر خاص بعد از عام و مفيد نكته ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 33 - 13

13 - رويكرد به خداوند و اجتناب از شرك ، در وضعيّت آسايش ، مانند وضعيت سختى و ناگوارى امرى بايسته و لازم است .

و إذا مسّ الناس ضرّ . .. ثمّ إذا أذاقهم منه رحمة ... يشركون

از آن جايى كه آيه، درصدد سرزنش كسانى است كه به هنگام مواجهه با سختى ها، به خداوند روى مى آورند، اما همين كه از آن مى رهند، شرك مىورزند، نكته ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 13 - 4

4 - موعظه لقمان به پسرش درباره لزوم پرهيز از شرك ، نمودى از حكمت وى بود .

لقد ءاتينا لقم_ن . .. و إذ قال لقم_ن لإبنه ... لاتشرك باللّه

اگر {إذ} متعلق به {آتينا} باشد، برداشت بالا به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 15 - 4

4 - حفظ عقيده توحيدى ، ضرورى است و قبول شرك ، به هيچ قيمتى روا

نيست .

و إن ج_هداك على أن تشرك بى . .. فلاتطعهما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 17 - 2

2 - لزوم اجتناب از عبادت طاغوت و اطاعت از سردمداران ضلالت

و الذين اجتنبوا الط_غوت أن يعبدوها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 14 - 5

5 - نزول رزق انسان ( باران ) از سوى خداوند ، مقتضى دعا و عبادت به دور از شرك و خالصانه او است .

و ينزّل لكم من السماء رزقًا . .. فادعوا اللّه مخلصين له الدين

با توجه به تفريع جمله {فادعوا اللّه . ..} بر جملات پيشين (ينزّل لكم من السماء رزقاً) برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 12 - 6

6 - پرهيز از كمترين شرك به خداوند ، نخستين موضوع بيعت زنان مؤمن با پيامبر ( ص )

على أن لايشركن باللّه شيئًا

اجتناب از شرك ربوبى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 38 - 5

5- توحيد ، مستلزم پرهيز از هرگونه شركورزى در ربوبيّت خدا است .

ل_كنّاْ هو اللّه ربّى و لاأشرك بربّى أحدًا

اجتناب از شرك عبادى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 83 - 2،10

2 - پرستش خداى يگانه و پرهيز از پرستش غير او ، از عهد ها و پيمان هاى خداوند با بنى اسرائيل

و إذ أخذنا ميثق بنى إسرءيل لاتعبدون إلا اللّه

10 - وجوب پرستش خدا و پرهيز

از پرستش غير او

لاتعبدون إلا اللّه

جمله {لاتعبدون إلا اللّه} (پرستش نمى كنيد جز خدا را) نهى است به صورت نفى و به عبارت ديگر خبر است در مقام انشا; يعنى، پرستش نكنيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 2 - 1

1_ لزوم پرستش خدا و پرهيز از پرستش غير او

ألاّ تعبدوا إلاّ الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 26 - 1

1_ لزوم پرستش خدا و پرهيز از عبادت غير او

أن لاتعبدوا إلاّ الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 36 - 8

8_ لزوم پرستش خدا و ضرورت پرهيز از شرك در عبادت

قل إنما أُمرت أن أعبد الله و لا أُشرك به

اجتناب مخلصين از شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 128 - 3

3 - تقوا ، يكتاپرستى و دورى از شرك ، از اوصاف بندگان مخلَص

ألاتتّقون . أتدعون بعلاً و تذرون أحسن الخ_لقين . اللّه ربّكم ... إلاّ عباد اللّه

احتجاج عليه شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 42 - 13

13 _ پيروزى مسلمانان در جنگ بدر حجتى روشن عليه شرك و دليلى واضح بر حقانيت توحيد و اسلام

ليقضى اللّه . .. ليهلك من هلك عن بينة و يحيى من حى عن بينة

{ليهلك} متعلق به {يقضى} است. يعنى هدف از تحقق جنگ بدر اين بود كه ... .

احساس خطر رهبران شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 -

ص - 38 - 6 - 3

3 - احساس خطر سران كفر و شرك ، از دعوت پيامبراسلام به توحيد و نفى شرك و نفوذ آن حضرت در ميان توده ها

و اصبروا على ءالهتكم

فراخواندن مردم به پراكنده شدن از اطراف رسول خدا(ص) و پايدارى بر آيين شرك، گوياى برداشت ياد شده است.

اختيار در شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 137 - 15

15 _ اختيار تكوينى انسان در انتخاب مسير شرك و توحيد

و لو شاء الله ما فعلوه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 148 - 18

18 _ خداوند كسى را به پذيرش عقيده شرك مجبور نساخته است.

لو شاء الله ما أشركنا . .. إن أنتم إلا تخرصون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 63 - 10

10 - پيشوايان شرك منكر مجبور كردن مردم به پرستش خويش

ما كانوا إيّانا يعبدون

اختيار رهبران شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 30 - 3

3 - سران شرك در قيامت ، بدون اجبار به نقش خود در گمراهى مشركان اقرار خواهند كرد .

و ما كان لنا عليكم من سلط_ن بل كنتم قومًا ط_غين

برداشت ياد شده از آن جا است كه پيشوايان شرك، در پاسخ به اتهامِ داشتن نقش در گمراهى مشركان، تنها به اجبار نكردن بر گمراهى اكتفا كرده و اصل نقش داشتن خود را نفى نخواهند كرد. پذيرش دست داشتن در گمراهى مشركان در دو آيه بعد (فأغويناكم إنا كنا غاوين)، مؤيد اين برداشت

است.

ادعاى رهبران شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 63 - 10

10 - پيشوايان شرك منكر مجبور كردن مردم به پرستش خويش

ما كانوا إيّانا يعبدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 7 - 2

2 - سران شرك و كفر ، مدعى نبودن اثرى از توحيد و يكتاپرستى در آخرين دين الهى ( مسيحيت )

أجعل الألهة إل_هًا وحدًا . .. ما سمعنا به_ذا فى الملّة الأخرة

{ملّة} در آيه شريفه، به معناى {دين} است و مقصود از قيد {الأخرة} (پسين) در برابر {اولين} (پيشينيان) _ كه در آيات ديگر آمده _ دين مسيحيت است. گفتنى است كه مسيحيت آخرين دين پيش از اسلام در جزيرة العرب بود و كافران نيز از آن آگاهى داشتند.

ارتجاع رهبران شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 7 - 6

6 - سران كفر و شرك در صدراسلام ، مردمى مرتجع و مخالف نوگرايى و پويايى فكرى و عقيدتى در جامعه

ما سمعنا به_ذا فى الملّة الأخرة إن ه_ذا إلاّ اختل_ق

ارزش شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 221 - 4

4 _ ايمان ، ملاك و اساس ارجمندى و شرك ، مايه سقوط و بى ارزشى است .

و لا تنكحوا المشركات . .. و لامة مؤمنة خير من مشركة ... و لا تنكحوا المشركين حتى

استغفار از شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 52 - 2

2_ طلب بخشايش گناهان از

خداوند ، حركت به سوى او و استغفار از شرك ، از توصيه هاو پيام هاى هود ( ع ) به مردم خويش

و ي_قوم استغفروا ربكم ثم توبوا إليه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 6 - 14

14 - توصيه خداوند ، به لزوم استغفار انسان از هر گونه شرك و گناه

و استغفروه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 74 - 1

1 _ دعوت خداوند از معتقدان به تثليث و الوهيت مسيح ( ع ) ، براى استغفار و بازگشت به خدا

افلا يتوبون إلى اللّه و يستغفرونه

به قرينه آيات پيشين (قالوا ان اللّه هو المسيح . .. قالوا ان اللّه ثالث ثلثة) فاعل {يتوبون ...} مسيحيان هستند و متعلق توبه و استغفار، عقيده به الوهيت مسيح(ع) و تثليث مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 3 - 2،7

2_ ضرورت استغفار از گناهان ( پرستش غير خدا و . . . ) از پيام هاى اساسى ، متقن و روشنِ قرآن است .

و أن استغفروا ربكم

{أن} در جمله فوق تفسيريه است و لذا {استغفروا ربكم} نيز همانند {لاتعبدوا. ..} تفسير {كتاب اُحكمت...} مى باشد.

7_ يكتاپرستى ، پذيرش رسالت پيامبر ( ص ) ، استغفار از شرك و گناه و حركت به سوى خدا ، موجب جلب عنايت خدا و دستيابى به معيشتى نيكو در دنياست .

ألاّ تعبدوا إلاّ الله . .. و أن استغفروا ربكم ثم توبوا إليه يمتعكم مت_عًا حسنًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 -

هود - 11 - 61 - 20

20_ طلب بخشايش گناهان از خدا ، حركت به سوى او و استغفار از شرك ، توصيه ها و پيام هاى صالح ( ع ) به قوم ثمود

قال ي_قوم . .. فاستغفروه ثم توبوا إليه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 73 - 4

4 - كفر و شرك ، گناه و نيازمند توبه و طلب مغفرت از پيشگاه خداوند

ليغفر لنا خطي_نا

مصداق مورد نظر از خطيئة _ به قرينه آيات بعد كه جرم و ايمان را در مقابل يكديگر قرار داده است _ گناه كفر به خداوند و انكار رسالت موسى(ع) است.

استقامت در برابر شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 13 - 2

2- ارزش و ثمربخشى اقرار به توحيد ، در گرو پايدارى در برابر عوامل شرك و گناه

إنّ الذين قالوا ربّنا اللّه ثمّ استق_موا فلاخوف عليهم و لا هم يحزنون

{فلا} بيانگر نتيجه حقيقتى است كه از دو عنصر به هم پيوسته تشكيل شده است: 1_ اقرار به توحيد; 2_ استقامت در طريق آن.

استقامت در شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 6 - 2،5

2 - سران كفر و شرك در عصر بعثت ، مردم را به صبر و پايدارى بر آيين شرك و مواضع عقيدتى خود فرامى خواندند .

و اصبروا على ءالهتكم

{صبر بر آلهه} كنايه از پايدارى بر پرستش معبودها و ادامه آن است.

5 - سران كفر و شرك ، صبر و پايدارى بر آيين شرك و بت پرستى را ، امرى

مطلوب و تكليف دينى خود مى دانستند .

و اصبروا على ءالهتكم إنّ ه_ذا لشىء يراد

برداشت ياد شده مبتنى بر اين ديدگاه است كه {ه_ذا} به صبر اشاره داشته و مقصود از {يراد} (خواسته شده) اقتضاى اعتقاد به آيين شرك باشد.

استهزاهاى رهبران شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 16 - 1

1 - سران كفر و شرك از روى استهزا ، از خداوند خواستار شتاب در نزول عذاب ويژه اخروى خود بودند .

و قالوا ربّنا عجلّ لنا قطّنا قبل يوم الحساب

{قطّ} به معناى نصيب و بهره معين و جدا شده است و مقصود از آن در اين آيه، بهره و نصيب كافران از عذاب قيامت مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 17 - 2

2 - استهزا ، گفتار مغرضانه و تبليغات سوء عليه اسلام و پيامبر ( ص ) ، كار هميشگى و روش سران كفر و شرك

اصبر على ما يقولون

آمدن فعل {يقولون} به صورت فعل مضارع، دلالت بر استمرار اين گفتار دارد.

اصحاب كهف و شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 20 - 11،12

11- اصحاب كهف ، تمامى راه هاى گريز از شرك را _ در صورت پذيرش اجبارى آيين مشركان _ برخويش بسته مى ديدند .

او يعيدوكم فى ملّتهم و لن تفلحوا إذًا أبدًا

مراد از {فلاح} _ به مناسبت مورد _ رستن و رهايى از شرك است.

12- اصحاب كهف ، ارتداد و پذيرش دوباره شرك را ، گناهى بزرگ و مانع سعادت جاودان خود مى دانستند

.

أو يعيدوكم فى ملّتهم و لن تفلحوا إذًا أبدًا

اصرار بر شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 36 - 9

9 - پايبندى مشركان صدر اسلام به آيين شرك و دفاع از معبود هاى خود در برابر دعوت به توحيد

و إذا قيل لهم لا إل_ه إلاّاللّه يستكبرون . و يقولون أئنّا لتاركوا ءالهتنا لشاعر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كافرون - 109 - 6 - 5

5 - پيامبر ( ص ) ، دعوت برخى كافران را به ترك شرك و بت پرستى ، بى ثمر دانست و آنها را به حال خود ر ها ساخت .

لكم دينكم

اصرار بر شرك اهل مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 94 - 1

1_ خداوند ، در پى اصرار مردم مدين بر شركورزى و نپذيرفتن تعاليم شعيب ( ع ) ، آنان را به عذابى سخت گرفتار ساخت .

و لما جاء أمرنا

مراد از {أمر} عذاب نازل شده بر قوم شعيب است. اضافه آن به ضمير {نا} حكايت از بزرگى آن عذاب دارد.

اصرار بر شرك قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 66 - 1

1_ قوم ثمود ، بدون بهره گرفتن از مهلت سه روزه ، از كشتن ناقه اظهار ندامت نكردند و بر شركورزى و انكار رسالت صالح ( ع ) اصرار ورزيدند .

فلما جاء أمرنا

اصرار بر شرك قوم عاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 53 -

4

4_ اصرار و پافشارى و تعصب قوم هود ، بر شركورزى و پرستش غير خدا

و ما نحن بتاركى ءالهتنا عن قولك

جمله اسميه {ما نحن . ..} و آوردن {با} ى زايده در خبر (تاركى ءالهتنا) حكايت از تأكيد و اصرار قوم عاد بر پرستش بتها دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 58 - 1،2

1_ قوم عاد ، رسالت هود ( ع ) را نپذيرفتند و به شرك و كفر اصرار ورزيدند .

فإن تولّوا . .. يستخلف ربى قومًا غيركم ... و لما جاء أمرنا نجّينا هودًا

2_ خداوند ، در پى اصرار قوم عاد بر كفر و شرك ، عذابى سخت و سهمگين بر آنان نازل كرد .

و لما جاء أمرنا . .. و نجّين_هم من عذاب غليظ

مراد از {أمر} عذاب نازل شده بر قوم عاد است. {عذاب غليظ} در ذيل آيه _ بنابر يك احتمال، يعنى دنيوى بودن عذاب _ دلالت بر سهمگينى عذاب نازل شده بر قوم عاد دارد.

اظهار بى گناهى رهبران شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 29 - 1

1 - پيشوايان شرك ، در روز رستاخيز در برابر اتهام داشتن نقش در فريب و گمراهى مشركان ، به دفاع برخاسته و به تبرئه خود خواهند پرداخت .

قالوا إنّكم كنتم تأتوننا . .. قالوا بل لم تكونوا مؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 30 - 1

1 - پيشوايان شرك در قيامت ، هرگونه اعمال زور و سلطه از ناحيه خود را براى به گمراهى كشاندن

مشركان ، مردود خواهند دانست .

و ما كان لنا عليكم من سلط_ن

اعتماد به مردم و شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 64 - 10

10_ مؤثر دانستن افراد در محافظت از چيزى و يا شخصى ، موجب شرك نمى شود و با توكّل و مقام نبوّت تنافى ندارد .

كما أمنتكم على أخيه من قبل

به دليل آيه 38 از همين سوره (ما كان لنا أن نشرك بالله من شىء) يعقوب(ع) هرگز به اندكى از شرك نيز گرايش نداشت و عبارت (كما أمنتكم على أخيه) مى رساند كه يعقوب(ع) فرزندانش را امين پنداشت و حفاظت از يوسف(ع) را برعهده آنان سپرد. بنابراين مؤثر دانستن افراد در حفاظت از چيزى شرك آور نيست و با مقام نبوت نيز ناسازگار نخواهد بود.

اعراض از شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 110 - 19

19- اعتقاد به يگانگى خداوند ، ( توحيد نظرى ) بايد با عبادت خالصانه او و ترك پرستش غير او ( توحيد عملى ) همراه باشد .

إل_هكم إل_ه وحد فمن كان . .. و لايشرك بعبادة ربّه أحدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 43 - 4

4- حضرت ابراهيم ( ع ) ، آزر را به رهاساختن شرك و پيروى از وى فرا خواند .

ي_أبت إنّى قد جاءنى من العلم ما لم يأتك فاتّبعنى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 42 - 6

6 _ دست شستن از گرايش هاى شرك آلود و روى

كردن به تعاليم پيامبران ( همچون يگانه پرستى ) و عقيده به قيامت ، در ديدگاه اهل شرك ، گمراهى و انحراف است .

إن كاد ليضلّنا عن ءالهتنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 2 - 7

7 - اعتقاد جنيان استماع كننده قرآن ، به ربوبيت يگانه خدا و دورى آنان از شركورزى به او

و لن نشرك بربّنا أحدًا

اعلام بطلان شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 66 - 3

3 - پيامبر ( ص ) ، مأمور اعلام در دست داشتن دلايل و برهان هاى روشن بر بطلان عقيده شرك آلود و درستى آيين توحيدى

إنّى نهيت أن أعبد الذين تدعون من دون اللّه لمّا جاءنى البيّن_ت

اغواگرى رهبران شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 38 - 12

12 _ اغواگرى سران كفر و شرك و واداشتن ديگران به ضلالت، ادعاى دوزخيان پيرو عليه رهبران خويش در پيشگاه خداوند

قالت أخريهم لأوليهم ربنا هؤلاء أضلونا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 63 - 7

7 - تلاش اغواگرانه _ به اعتقاد پيشوايان شرك _ تنها دعوت و فراخوانى است ; نه اجبار و سلب كردن اختيار از ديگران

أغوين_هم كما غوينا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 32 - 1،2،7

1 - اعتراف سران شرك به دست داشتن خود در گمراهى توده هاى مشرك

فأغوين_كم

2 - روح طغيان گرى و حق ناپذيرى مشركان ، زمينه ساز تأثيرپذيرى آنان از اغواگرى

سردمداران شرك

بل كنتم قومًا ط_غين . .. فأغوين_كم

برداشت ياد شده از آن جا است كه جمله {فأغويناكم} مى تواند متفرع بر جمله {بل كنتم قوما طاغين} باشد; يعنى، چون شما مردم سركشى بوديد، پس ما توانستيم به اغواى شما بپردازيم.

7 - تلاش سران شرك پيشه گمراه به هم فكر و هم سان ساختن ديگران با افكار و عقايد خويش

فأغوين_كم إنّا كنّا غ_وين

طبق نظر مفسران، فلسفه اين كه سران شرك گمراهى مردم را به دليل انحراف خود مى دانند، مى تواند به اين جهت باشد كه آنان در دنيا درصدد هم فكر ساختن و هم سان درست كردن با افكار و عقايد خود بودند.

افتراى شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 68 - 3

3 - شرك به خدا ، دروغ و افترا به خدا است .

هم يشركون . .. و من أظلم ممّن افترى على اللّه كذبًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 24 - 8

8 _ شرك، افترا و پندارى باطل و ساختگى است.

و ضل عنهم ما كانوا يفترون

افتراى شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 24 - 8

8 _ شرك، افترا و پندارى باطل و ساختگى است.

و ضل عنهم ما كانوا يفترون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 68 - 3

3 - شرك به خدا ، دروغ و افترا به خدا است .

هم يشركون . .. و من أظلم ممّن افترى على اللّه كذبًا

اقرار اخروى رهبران شرك

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 63 - 4،5

4 - اعتراف پيشوايان شرك به ربوبيت خداوند در قيامت

قال الذين حقّ عليهم القول ربّنا

5 - اقرار پيشوايان شرك در قيامت ، به نقش اغواگرانه خويش در گرويدن مردم به شرك

قال الذين حقّ عليهم القول ربّنا ه_ؤلاء الذين أغوينا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 30 - 3

3 - سران شرك در قيامت ، بدون اجبار به نقش خود در گمراهى مشركان اقرار خواهند كرد .

و ما كان لنا عليكم من سلط_ن بل كنتم قومًا ط_غين

برداشت ياد شده از آن جا است كه پيشوايان شرك، در پاسخ به اتهامِ داشتن نقش در گمراهى مشركان، تنها به اجبار نكردن بر گمراهى اكتفا كرده و اصل نقش داشتن خود را نفى نخواهند كرد. پذيرش دست داشتن در گمراهى مشركان در دو آيه بعد (فأغويناكم إنا كنا غاوين)، مؤيد اين برداشت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 31 - 3

3 - پذيرش مقصر بودن و داشتن نقش در گمراهى مشركان ، از سوى پيشوايان شرك در عرصه قيامت

فحقّ علينا قول ربّنا إنّا لذائقون

اين كه پيشوايانِ شرك، خود را در استحقاق عذاب الهى شريك مى دانند، حاكى از پذيرش نوعى از مسؤوليت در گمراهى مشركان است.

اقرار به بطلان شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 47 - 13

13 - اعتراف مشركان در قيامت ، به بطلان باورهايشان نسبت به معبود هاى خويش

و يوم يناديهم أين شركاءى قالوا ءاذنّ_ك ما

منّا من شهيد

اقرار به شرك در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 27 - 7

7 _ مشركان در مرحله اى از قيامت منكر شرك خويش و در مرحله اى معترف به آن مى شوند.

و اللّه ربنا ما كنا مشركين . .. فقالوا يليتنا نرد و لا نكذب بأيت ربنا و نكون من

برداشت فوق از ارتباط آيه 23 و 27 به دست مى آيد كه مشركان در آنجا مشرك بودن خودشان را منكر شدند، ولى در اينجا اعتراف كردند كه آيات را تكذيب مى كردند و مؤمن نبودند.

اقرار رهبران شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 31 - 4،5

4 - پيشوايان شرك در عرصه قيامت ، به دوزخى بودن خويش و اين كه مستحق كيفر الهى اند ، اعتراف خواهند كرد .

فحقّ علينا قول ربّنا إنّا لذائقون

5 - اعتراف پيشوايان شرك به ربوبيت الهى در حضور مشركان در عرصه قيامت

فحقّ علينا قول ربّنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 32 - 1،4

1 - اعتراف سران شرك به دست داشتن خود در گمراهى توده هاى مشرك

فأغوين_كم

4 - اعتراف سردمداران شرك در عرصه قيامت به گمراهى خود

إنّا كنّا غ_وين

اقسام شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 38 - 12

12_ شرك ، داراى انواع و مراتبى متفاوت است .

ما كان لنا أن نشرك بالله من شىء

برداشت فوق ، بر اين اساس است كه مراد از {شىء} شرك ورزى باشد.

اكثريت رهبران شرك صدراسلام

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 7 - 7

7 - ايمان آوردن به تعليمات پيامبران ، در گرو وجود زمينه آن در ايمان آورنده

لقد حقّ القول على أكثرهم فهم لايؤمنون

التقاط توحيد و شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 106 - 2

2_ بيشتر موحدان توحيد را به گونه اى با شرك درمى آميزند .

و ما يؤمن أكثرهم بالله إلاّ و هم مشركون

انبيا و شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 88 - 8

8 _ پيامبران خدا هيچگاه به شرك دچار نشدند.

و لو أشركوا لحبط عنهم ما كانوا يعملون

حرف شرط {لو} غالباً در مواردى به كار مى رود كه شرط آن امرى ممتنع و دست نيافتنى باشد، لذا در آيه شريفه {شرك} در مورد پيامبران امرى حاصل نشدنى فرض شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 38 - 10،16

10_ پيامبران ، پيراسته از هرگونه شركورزى و همتا پنداشتن براى خدا

ما كان لنا أن نشرك بالله من شىء

16_ اعتقاد ابراهيم ، اسحاق ، يعقوب و يوسف ( ع ) و ديگر پيامبران به توحيد و مصونيتشان از هرگونه شركورزى ، تفضّلى از ناحيه خدا بر آنان بود .

ما كان لنا أن نشرك بالله من شىء ذلك من فضل الله علينا

انبيا و نفى شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 38 - 17

17_ بعثت پيامبران براى آموزش توحيد و نفى شرك ، از تفضّلات

الهى بر مردم است .

ما كان لنا أن نشرك . .. ذلك من فضل الله ... على الناس

انحراف شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 43 - 17

17- شرك و بت پرستى ، مسلكى ناهنجار و نامتعادل است .

لِمَ تعبد ما لايسمع . .. فاتّبعنى أهدك صرطًا سويًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 18 - 9

9 - شرك و بت پرستى ، حركتى است مخالف جريان طبيعى نظام هستى .

أنّ اللّه يسجد له من فى السم_وت و من فى الأرض . .. و كثير حقّ عليه

انذار از شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 214 - 1

1 - مأموريت پيامبر ( ص ) براى انذار و اخطار بستگان نزديك خويش از عواقب شركورزى و مخالفت با خدا

فلاتدع مع اللّه . .. و أنذر عشيرتك الأقربين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 21 - 13

13- دعوت به توحيد و انذار از عواقب شرك ، محور اصلى و مشترك دعوت پيامبران

ألاّتعبدوا إلاّ اللّه

بنابراين كه {ألاّتعبدوا. ..} در ادامه {و قد خلت النذر} و مصداق انذار آنان باشد _ و نه صرفاً ادامه سخن هود _ برداشت بالا به دست مى آيد.

انذار از فرجام شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 60 - 17

17- خداوند ، مردمان را همواره از فرجام شرك ، كفر و نافرمانى بيم داده و مى ترساند .

و نخوّفهم

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 23 - 12

12 - نوح ( ع ) ، قومش را به عواقب شوم شركورزى هشدار داد0

ما لكم من إل_ه غيره أفلاتتّقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 32 - 10

10 - پيامبر پس از نوح ( هود يا صالح ) ، قوم خود را به عواقب شوم شركورزى هشدار داد .

ما لكم من إل_ه غيره أفلاتتّقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 51 - 4

4 - پيامبر ( ص ) ، انذارگر و بيم دهنده آدميان از عواقب شوم شرك

و لاتجعلوا مع اللّه . .. إنّى لكم منه نذير

انذار رهبران شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 49 - 7

7- تهديد سران مشرك و ستيزه جوى مكه از سوى خداوند

ذق إنّك أنت العزيز الكريم

چنان كه از لحن آيات و برخى از تفاسير استفاده مى شود، اين آيات تعريضى به سردمداران شرك مكه دارد.

انذار فرجام شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 49 - 3

3 - آگاه ساختن مردم از عواقب شرك و ترساندن آنان از پيامد هاى اخروى آن ، اساس رسالت پيامبر ( ص ) را تشكيل مى داد .

قل ي_أيّها الناس

انكار شرك در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 27 - 7

7 _ مشركان در مرحله اى از قيامت منكر شرك خويش و در مرحله

اى معترف به آن مى شوند.

و اللّه ربنا ما كنا مشركين . .. فقالوا يليتنا نرد و لا نكذب بأيت ربنا و نكون من

برداشت فوق از ارتباط آيه 23 و 27 به دست مى آيد كه مشركان در آنجا مشرك بودن خودشان را منكر شدند، ولى در اينجا اعتراف كردند كه آيات را تكذيب مى كردند و مؤمن نبودند.

انگيزه رهبران شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 30 - 5

5- دستيابى به منافع مادى و رسيدن به حكومت و مقام ، انگيزه اصلى سازندگان آيين شرك و بت پرستى

و أحلّوا قومهم . .. و جعلوا لله أندادًا ليضلّوا عن سبيله قل تمتّعوا

جمله {قل تمتعوا} (بگو برخوردار شويد)، پيش از جمله {فإن مصيركم إلى النار}، مى تواند كنايه از آن باشد كه هر چند شما به دنبال تمتع و كاميابى از دنيا هستيد، ولى مسير و نهايت كار شما دوزخ است. گفتنى است موضوع رسيدن به حكومت و مقام، از جمله {و أحلّوا قومهم ...} استفاده شده است.

انگيزه شرك قوم عاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 70 - 7

7 _ تقليد از نياكان و حفظ سنت هاى پيشينيان ، از انگيزه هاى قوم عاد براى پرستش معبودان دروغين و رويارويى با دعوت هود

قالوا . .. و نذر ما كان يعبد ءاباؤنا

اهميت اجتناب از شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 82 - 8

8 _ مؤمنانى كه ايمان خويش را به هيچگونه شرك و ظلمى نياميزند، برخوردار از هدايت

كاملند.

الذين ءامنوا و لم يلبسوا . .. أولئك لهم الأمن و هم مهتدون

در آيه شريفه، مؤمنانى كه ايمانشان خالى از هر گونه ظلم باشد، هدايت يافته شمرده شده اند. با توجه به اينكه مؤمن در هر مرتبه اى كه باشد، از هدايتى نسبى برخوردار است، به نظر مى رسد مراد از {هم مهتدون} هدايت كامل اين گروه باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 40 - 14

14_ لزوم عبادت خدا و ضرورت پرهيز از پرستش غير او ، فرمان خداوند به انسانهاست .

أمر ألاّتعبدوا إلاّ إياه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 39 - 7

7- پرهيز از شرك به خدا ، داراى اهميتى ويژه در مجموعه آموزه هاى دين

و لاتجعل مع الله إل_هًا ءاخر

برداشت فوق، از تكرار نهى {لاتجعل مع الله إل_ها ءاخر} _ كه يكى در آغاز مجموعه اوامر و نهيهاى خداوند در اين سوره (آيه 22) و ديگرى در پايان آنها (آيه مورد بحث) آمده است _ استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 65 - 7

7- لزوم شكيبايى و پايدارى در عبادت و اطاعتِ خداوند يگانه و پرهيز از هرگونه شرك

فاعبده واصطبر لعب_دته هل تعلم له سميًّا

{اصطبار} نوعاً با {على} متعدّى مى شود. تعديه آن به {لام} دراين آيه، به جهت تضمين معناى {ثبات} است. جمله {هل تعلم} نيز قرينه است براين كه مراد از {واصطبر...}، صبر بر توحيد در عبادت و اجتناب از پرستش غير او است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

11 - طه - 20 - 14 - 6

6 - تأكيد بر لزوم عبادت خداوند و پرهيز از پرستش غير او ، اولين تذكر خداوند به موسى ( ع ) در آغاز نبوت او

لا إل_ه إلاّ أنا فاعبدنى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 31 - 2

2 - لزوم روى برتافتن از غير خدا و گرويدن به خداى يگانه

فاجتنبوا الرجس من الأوث_ن . .. حنفاء للّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 23 - 10

10 - توحيد و پرهيز از شرك ، زيربنايى ترين اصل عقيدتى و اساس هر تحول معنوى

اعبدوا اللّه ما لكم من إل_ه غيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 68 - 2

2 _ اعتقاد به توحيد و يگانه پرستى و دورى از شرك و چندگانه پرستى ، از اوصاف بندگان خالص خدا

و الذين لايدعون مع اللّه إل_هًا ءاخر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 13 - 5

5 - توصيه به اجتناب از شرك ، مهم ترين نصيحت لقمان به پسر خويش بود .

و إذ قال لقم_ن لإبنه و هو يعظه ي_بنىّ لاتشرك باللّه

از آن جايى كه نهى {لاتشرك} نخستين توصيه از وصاياى لقمان به فرزندش است، استفاده مى شود كه آن، مهم ترين است.

اهميت اعراض از شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 106 - 4

4_ لزوم تلاش براى پيراسته ساختن عقيده توحيدى از هر گونه شرك

و ما يؤمن أكثرهم

بالله إلاّ و هم مشركون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 14 - 7

7 - لزوم يكتاپرستى و دورى از شرك در عبادت و نيايش ، در عين ناخوشايندى كافران و مشركان از اين عمل

فادعوا اللّه مخلصين له الدين و لو كره الك_فرون

اهميت تبرى از شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 67 - 2

2- لزوم اظهار تنفر و انزجار از مشركان و عقايد انحرافى و باطل آنها و ارائه راه هدايت به آنان

إذ قال لأبيه . .. أُفّ لكم و لماتعبدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 4 - 8

8 - بيزارى جستن از مظاهر كفر و شرك ، همانند تبرّى جستن از انديشه كفر ، امرى بايسته

كانت لكم أسوة حسنة . .. إذ قالوا لقومهم إنّا برءؤا منكم و ممّا تعبدون

اهميت ترك شرك عبادى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 14 - 3

3 - ضرورت پرستش خداى يگانه و پرهيز از پرستش غير او

ألاّ تعبدوا إلاّ اللّه

اهميت شرك ستيزى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 26 - 3

3_ دعوت به توحيد و مبارزه با شرك ، مهمترين رسالت پيامبران

أن لاتعبدوا إلاّ الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 63 - 8

8_ صالح ( ع ) ، موظف به ابلاغ توحيد و مبارزه با شرك و بت پرستى بود .

إن كنت على بيّنة

من ربى . .. فمن ينصرنى من الله إن عصيته

جمله {إن عصيته} (اگر خداوند را نافرمانى كنم) مى رساند كه جمله اى همانند {و أمرنى بإبلاغ رسالاته} قبل از {فمن ينصرنى} در تقدير است. بر اين اساس، حاصل معناى {إن كنت ...} چنين مى شود: [شما خود قضاوت كنيد] اگر من پيامبر باشم و خداوند مرا به ابلاغ رسالتهايى فرمان داده باشد، اگر نافرمانى كنم و به ابلاغ رسالتهاى الهى همّت نگمارم، چه كسى مرا از عقوبت هاى الهى نجات خواهد داد؟

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 121 - 3

3_ پيامبر ( ص ) و مؤمنان به آن حضرت ، موظف به پايدارى بر مواضع خويش ( ابلاغ رسالت الهى و مبارزه با شرك و فساد )

إنا ع_ملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 42 - 13

13- خويشاوندى و پيوند هاى اجتماعى ، نبايد مانعى براى تبليغ و مخالفت با الحاد گردد .

إذ قال لأبيه ي_أبت لِمَ تعبد ما لايسمع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 43 - 7

7- خويشاوندى ، نبايستى موجب ترك تبليغ دين و توحيد و مبارزه با شرك گردد .

ي_أبت لِمَ تعبد . .. ي_أبت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 37 - 6

6 - ضرورت مبارزه قاطع و بدون كمترين تعلل با حاكميت شرك و مشركان

فلنأتينّهم بجنود . .. و هم ص_غرون

از سياق آيات استفاده مى شود كه هدف اصلى سليمان، مبارزه با حاكميت شرك و مشركان

بوده است. به همين خاطر هديه آنها را نمى پذيرد و قاطعانه اعلام جنگ مى كند و حاكمان مشرك را به تبعيد، آوارگى، ذلت و خوارى تهديد مى نمايد. روش سليمان(ع) به عنوان پيامبر الهى، الگويى است كه بايد از آن سرمشق گرفت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 97 - 16،17

16 - لزوم خشكاندن ريشه هاى شرك و پرستش غير خدا و محو آثار آن از زندگى مردم

إل_هك . .. لنحرّقنّه ثمّ لننسفنّه فى اليمّ نسفًا

17 - ارزش هاى مادى و هنرى ، نبايد موجب سستى در مبارزه با شرك و نابود كردن نمود ها و زمينه هاى آن گردد .

وانظر إلى إل_هك . .. لنحرّقنّه ثمّ لننسفنّه فى اليمّ نسفًا

با وجود آن كه گوساله سامرى از فلزات قيمتى ساخته شده بود و امكان اين وجود داشت كه از آن استفاده هاى صحيح نيز صورت گيرد; در عين حال موسى(ع) به سوزاندن و نابود ساختن آن فرمان داد; چرا كه ارزش حفاظت از عقايد صحيح و مبارزه با انحرافات عقيدتى، قابل مقايسه با ارزش هاى مادى نيست.

اهميت مبارزه با شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 93 - 6

6 - لزوم مبارزه با بت پرستى و از بين بردن مظاهر شرك همچون بت ها

فراغ عليهم ضربًا باليمين

اهميت نجات از شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 11 - 1

1 _ جنگ مسلمانان با مشركان پيمان شكن صدر اسلام ، به منظور نجات آنان از آيين شرك و بازگشت

به توحيد و اسلام ، بود .

فإن تابوا و اقاموا الصلوة و ءاتوا الزكوة

برداشت فوق از تفريع جمله {إن تابوا . .. } بر الغاى صلحنامه و اعلام جنگ با مشركان پيمان شكن (كيف يكون للمشركين عهد ... ) استفاده مى شود. قابل ذكر است كه {توبة} (مصدر تابوا) به معناى بازگشتن است ; يعنى، اگر مشركان به اسلام و توحيد بازگردند و ... .

اهميت نفى شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 108 - 14

14_ توحيد و نفى شرك اساس دين اسلام

قل ه_ذه سبيلى . .. و ما أنا من المشركين

اهميت هجرت از سرزمين شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 99 - 8

8 - مهاجرت از محيط شرك و آلوده به گناه ، به محيطى پاك و سالم ، هجرت به سوى خداوند است .

و قال إنّى ذاهب إلى ربّى سيهدين

ايجاد اختناق رهبران شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 6 - 7

7 - سلب آزادى از مردم و ايجاد مانع بر سر راه آگاهى آنان از حقايق الهى ، از شيوه هاى مبارزه سران كفر و شرك با پيامبراسلام ( ص )

و انطلق الملأمنهم أن امشوا و اصبروا على ءالهتكم

پراكنده كردن توده هاى مردم از اطراف پيامبر(ص) و توصيه به پايدارى بر عقيده خود از سوى سران كفر، مى تواند گوياى برداشت ياد شده باشد.

ايمان و شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 171 - 30

30

_ ناسازگارى اعتقاد به تثليث با اعتقاد به خدا و يگانگى او ( توحيد )

فامنوا باللّه و رسله و لاتقولوا ثلثة . .. انما اللّه اله وحد

بدفرجامى شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 83 - 3

3 - راه كفر و شرك ، آميخته با ماده گرايى و سرگرمى هاى پوچ و بدفرجام

فذرهم يخوضوا و يلعبوا حتّى يل_قوا يومهم الذى يوعدون

برائت از شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 67 - 7

7 _ ابراهيم ( ع ) ، هرگز مشرك نبود .

و ما كان من المشركين

بشارت شكست رهبران شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 11 - 4

4 - بشارت و نويد خداوند به شكست سران كفر و شرك و پيروزى مسلمانان در دوران بعثت

جند ما هنالك مهزوم من الأحزاب

بشارت نابودى شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 44 - 14

14- نويد خداوند به نابودى جوامع كفرپيشه و شركورز و پيروزى اسلام و توسعه قلمرو سرزمين هاى اسلامى

أفلايرون أنّا نأتى الأرض ننقصها من أطرافها

برخى از مفسران برآنند كه مقصود از كاستن زمين و اهل آن _ به قرينه اين كه اين آيات در باره كافران و منكران قرآن است _ كاستن از تعداد كافران و افزايش نفرات مسلمانان است. ضمير غايب در {أفلايرون} و همزه استفهامى انكارى در {أفهم الغالبون} مى تواند مؤيد همين برداشت باشد.

بطلان شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 -

انعام - 6 - 19 - 24

24 _ لزوم پايدارى در عقيده توحيدى و اعلام صريح بطلان شرك و بيزارى از معبودهاى مشركان

قل لا أشهد قل إنما هو إله وحد و إننى برىء مما تشركون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 24 - 3،8

3 _ ظهور بطلان شرك و پوچى معبودهاى دروغين در قيامت

و ضل عنهم ما كانوا يفترون

از كاربردهاى فعل {ضل} جايى است كه چيزى از بين رفته است و باطل شود. در لسان العرب آمده است: {ضل الشىء إذا ضاع}

8 _ شرك، افترا و پندارى باطل و ساختگى است.

و ضل عنهم ما كانوا يفترون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 75 - 2

2 _ مشاهده ملكوت، عيان ديدن بطلان و ضلالت شرك و لمس توحيد در جهان هستى است.

إنى أريك و قومك فى ضلل مبين. و كذلك نرى إبرهيم ملكوت السموت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 80 - 3،5،21

3 _ اظهار شگفتى ابراهيم(ع) از لجاجت مردم بر شرك، على رغم وجود دلايل واضح بر بطلان آن

و حاجه قومه قال أتحجونى فى الله

5 _ استدلالهاى ابراهيم(ع) بر ابطال شرك و پرستش بتها و اجرام آسمانى به هدايت خداوند بود.

أتتخذ أصناما . .. قال لاأحب الأفلين ... و قد هدين

21 _ تذكر و زدودن غفلت، براى درك حقانيت توحيد و بطلان شرك كافى است.

قال أتحجونى فى الله و قد هدين . . أفلا تتذكرون

به كار رفتن {تتذكرون} به جاى {تتفكرون} و مانند آن، بيانگر اين نكته است كه تذكر و

زدودن غبار غفلت براى اقرار به توحيد كافى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 95 - 9

9 _ گرايش به توحيد امرى فطرى و معقول، و شرك پندارى دور از حقيقت و موجب شگفتى است.

ذلكم الله فأنى تؤفكون

در مفردات راغب آمده است كه {افك} به معناى دروغ و نيز هر چيزى است كه در غير مجرا و مسير صحيح خود قرار گرفته باشد. جمله {فأنى تؤفكون} در عين استفهام همراه با تعجب، بر انحراف و دروغ بودن شرك و در نتيجه بر حقانيت و راستى توحيد اشاره دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 100 - 6،9

6 _ شريك پنداشتن براى خداوند و انتساب فرزند به او، پندارى باطل و از سر نادانى است.

و خرقوا له بنين و بنت بغير علم

9 _ خداوند از داشتن شريك و فرزندان منزه است.

و خرقوا له بنين و بنت . .. سبحنه و تعلى عما يصفون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 173 - 7

7 _ شركورزى ، مرامى باطل و مشركان ، باطلگرا هستند .

أفتهلكنا بما فعل المبطلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 194 - 5،8

5 _ توجه دادن اهل شرك به همسانى آنان با معبودانشان در ناتوانى و نيازمندى ، زمينه ساز باور آنان به بطلان شرك و شايسته نبودن معبودان براى پرستش

إن الذين تدعون من دون اللّه عباد أمثالكم

8 _ ناتوانى معبودان از اجابت خواسته هاى پرستشگران خويش ، افشاگر پندار باطل

و دروغين مشركان ( پندار شريك براى خداوند )

فادعوهم فليستجيبوا لكم إن كنتم صدقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 195 - 4

4 _ خداوند با تشريح ناتوانى بت ها ، مشركان را به بطلان شرك و باورهايشان رهنمون ساخت .

ألهم أرجل يمشون بها . .. أم لهم ءاذان يسمعون بها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 30 - 10

10 _ شرك ( اعتقاد به وجود مولويت و ربوبيت براى غير خدا ) پندارى باطل و افترا بر خداوند است .

و ردوا إلى اللّه موليهم الحق و ضل عنهم ما كانوا يفترون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 32 - 4

4 _ شرك ( اعتقاد به ربوبيت غير خدا ) آيينى باطل و بت پرستى ضلالت و گمراهى است .

فذلكم اللّه ربكم الحق فماذا بعد الحق إلا الضلل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 33 - 6

6 _ شرك و بت پرستى ، خروج از مدار حق و گردش بر مدار باطل است .

فماذا بعد الحق إلا الضلل . .. كذلك حقت كلمت ربك على الذين فسقوا أنهم لايؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 40 - 16،23

16_ توحيد و يكتاپرستى ، آيينى بدون كمترين انحراف و كجى ، و شرك پندارى منحرف و نادرست است .

أمر ألاّتعبدوا إلاّ إياه ذلك الدين القيم

{قيّم} به معناى مستقيم و بدون انحراف و كجى است.

23_ اكثر مشركان ،

ناآگاه به درستى و استوارى توحيد و سستى و نادرستى شرك

ما تعبدون من دونه . .. و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون

برداشت فوق، بر اين اساس است كه مراد از {الناس} مشركان باشد. بنابراين {و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون} گوياى اين نكته است كه: بيشتر مشركان [حقيقت] را نمى دانند و برخى از آنان بدان آگاهند ; ولى به خاطر عناد يا خوف از دست دادن رياست و مانند اينها، به توحيد نمى گرايند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 52 - 9

9- در قيامت ، كارامد نبودن معبودان مشركان و بطلان شرك ، آشكار خواهد شد .

فدعوهم فلم يستجيبوا لهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 82 - 7

7- قيامت ، روز ظهور حقايق و بطلان شركورزى و بروز ناتوانى معبود هاى ساختگى مشركان از عزت بخشيدن به آنها

ليكونوا لهم عزًّا . .. سيكفرون بعبادتهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 90 - 5

5 - شرك ، انديشه اى نادرست ، دروغ و نا منطبق با واقعيت هاى جهان هستى

بل أتين_هم بالحقّ و إنّهم لك_ذبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 67 - 6

6 - شرك ، بنيادى پوچ و باطل دارد .

هم يشركون . .. أفبالب_طل يؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 35 - 1

1 - شرك ، انديشه اى بى اساس و به دور از كمترين منطق و برهان است .

أم أنزلنا

عليهم سلط_نًا

{أم} به معناى {بل} منقطعه است و استفهام آن، انكارى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 25 - 13

13 - مشركان ، به بطلان عقيده شرك آلودشان ، اعتراف ضمنى دارند .

و لئن سألتهم من خلق السموت . .. ليقولنّ اللّه قل الحمد للّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 27 - 5

5 - خدايان ادعايى مشركان ، هرگز شريك براى خدا نيستند .

قل أرونى الذين ألحقتم به شركاء كلاّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 35 - 3

3 - فراخوانى به توحيد و نفى شرك ، محور اصلى رسالت پيامبر اسلام ( ص )

إذا قيل لهم لا إل_ه إلاّ اللّه يستكبرون

طرح تنهاى مسأله توحيد و استكبار در برابر آن، براى مجرم و دوزخى شناختن مشركان، مى تواند گوياى برداشت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 9 - 14

14 - داشتن شريك ، دور از ساحت بلند ربوبيت خدا است .

و تجعلون له أندادًا ذلك ربّ الع_لمين

تعبير {ذلك} كه اشاره به دور است مى تواند بيان كننده رفعت مقام ربوبى از داشتن شريك باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 48 - 4

4 - قيامت ، صحنه آشكار شدن بطلان شرك و باور هاى شرك آلود

و ضلّ عنهم ما كانوا يدعون من قبل

بنابراين كه مراد از {ما} آرا و ادعاهايى باشد كه مشركان در ارتباط با خدايانشان مطرح مى كردند،

مطلب بالا قابل برداشت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 2 - 10

10 - شرك ، عقيده اى نادرست و ضد رشد

يهدى إلى الرشد . .. و لن نشرك بربّنا أحدًا

تصريح جنيان به اين مطلب كه ما به خدا شرك نمىورزيم _ پس از پى بردن به راهنما بودن قرآن به سوى رشد و درستى _ مى تواند گوياى برداشت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 3 - 3

3 - قرآن ، بازگوكننده شأن و منزلت برتر خداوند ، در عالم هستى و بيانگر يكتايى او و بطلان شرك

يهدى إلى الرشد . .. و أنّه تع_لى جدّ ربّنا ما اتّخذ ص_حبة و لا ولدًا

بطلان شرك عبادى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 109 - 1

1_ شركورزى و پرستش غير خدا ، كردارى باطل و بى اساس است .

فلاتك فى مرية مما يعبد ه_ؤلاء

روا نبودن شك و ترديد درباره معبودهاى اهل شرك _ كه مفاد جمله {فلاتك فى مرية. ..} است _ تصريح ندارد كه در چه جنبه و يا جنبه هايى ترديد نبايد كرد; قرينه هاى كلامى بيانگر آن جهات است. اگر {كما} در آيه شريفه براى تعليل باشد، مى رساند كه روا نبودن شك و ترديد، ناشى از اين است كه مشركان براى پرستش بتها، هيچ دليلى جز تقليد از پدرانشان ندارند و جايى براى شك و ترديد در بطلان آن نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13

- 17 - 16

16_ توحيد ، ولايت خدا و ربوبيت او ، حقايقى است ماندگار و شرك و پرستش غير خدا باطلهايى است رفتنى و ناپايدار

فأما الزبد فيذهب جفاءً و أما ما ينفع الناس

به قرينه آيات گذشته از مصاديق مورد نظر براى باطل _ كه به كفها تشبيه شد شرك و پرستش غير خداست و از مصاديق حق كه نافع و ماندگار است _ توحيد و اعتقاد به ربوبيت و ولايت خداوند است.

بهانه جويى رهبران شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 7 - 3

3 - سران شرك و كفر ، نوپيدايى و بى سابقه بودن پيام توحيدى پيامبراسلام را در تاريخ اديان گذشته ، بهانه اى بر مخالفت خود قرار داده بودند .

ما سمعنا به_ذا فى الملّة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 8 - 3

3 - سران كفر و شرك ، برگزيده شدن پيامبر ( ص ) را به رسالت بدون برخوردار بودن آن حضرت از امتياز و شايستگى هاى لازم ، دليل نپذيرفتن دعوت او اعلام كردند .

أءنزل عليه الذكر من بيننا

قيد {من بيننا} در حقيقت در مقام بيان تعليل براى انكار رسالت است; يعنى، پيامبراسلام از ميان ما انتخاب شده است و مانند ما هيچ امتياز و برترى و شايستگى براى دريافت وحى ندارد; پس نمى توان ادعاى او را تصديق كرد.

بى ارزشى شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 16 - 3

3 - شرك ، انديشه اى بى بنياد و فاقد هرگونه اعتبار در

پيشگاه خداوند

و الذين يحاجّون . .. حجّتهم داحضة عند ربّهم

بى ارزشى شرك عبادى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 26 - 8

8 - عبادت هاى آلوده به شرك ، فاقد ارزش در پيشگاه خداوند

أن لاتشرك بى شيئًا

بى حرمتى شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 96 - 7

7 - مظاهر شرك و عقايد خرافى ، فاقد تقدس و حرمت

فقال ألا تأكلون . .. فراغ عليهم ضربًا باليمين ... و اللّه خلقكم و ما تعملون

بى گواهى شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 47 - 4

4 - مشركان ، از ارائه هر گونه شاهد عقلى و نقلى _ چه از اين جهان و چه از عالم غيب _ بر راستى و درستى آيين شرك ناتوان اند .

أفنجعل المسلمين كالمجرمين . .. أم لكم كت_ب فيه تدرسون ... أم لهم شركاء ... أم عن

از مجموع آيات مربوط به مشركان _ كه به صورت پرسش و درخواست از آنان براى ارائه دلايل درستى آيين خويش مطرح شده است _ برداشت ياد شده به دست مى آيد.

بى منطقى شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 19 - 22

22 _ مشركان، فاقد هر گونه دليل و گواه بر درستى و حقانيت عقايد شرك آلود خويش هستند.

قل أى شىء أكبر شهدة . .. أئنكم لتشهدون أن مع اللّه ءالهة أخرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 24

- 4

4 _ ظهور بى پايگى و پوچى عقيده شرك در قيامت، صحنه اى در خور تأمل و درس آموز

انظر كيف كذبوا على أنفسهم و ضل عنهم ما كانوا يفترون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 80 - 20

20 _ شرك ورزى، على رغم دلايل روشن توحيد، امرى شگفت انگيز است.

أتحجونى فى الله و قد هدين . . أفلا تتذكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 81 - 1،7

1 _ نترسيدن از پيامد شرك به خداى يگانه و در هراس بودن از شريكان موهوم او، كارى شگفت و نابخردانه است.

و كيف أخاف ما أشركتم و لاتخافون أنكم أشركتم بالله

7 _ شريك پنداشتن براى خداوند، عقيده اى بدون دليل و برهان است.

و لاتخافون أنكم أشركتم بالله ما لم ينزل به عليكم سلطنا

{سلطان} به معنى حجت و برهان است. بنابراين جمله {لم ينزل به عليكم سلطانا}، يعنى خداوند هيچ حجت و برهانى بر موهومات مشركان نازل نكرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 94 - 7

7 _ شريك پنداشتن براى خداوند و پندار شفاعت آنها، امرى خيالى و موهوم است.

الذين زعمتم أنهم فيكم شركؤا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 136 - 5

5 _ شرك، عقيده اى برخاسته از پندار و اوهام مشركان است.

فقالوا هذا لله بزعمهم و هذا لشركائنا فما كان لشركائهم

منتسب كردن {شركاء} به مشركان و نه به خداوند، گويا اشاره بدين نكته باشد كه آنچه را آنان شريك خدا مى پندارند

به ساخته هاى ذهنى آنان مربوط است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 33 - 12

12 _ شرك، فاقد هر گونه برهان و دليل

و أن تشركوا بالله ما لم ينزل به سلطنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 71 - 13

13 _ شرك ، فاقد هر گونه دليل و برهان

ما نزل اللّه بها من سلطن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 18 - 11

11 _ شرك ، انديشه اى خيالى و فاقد اساس و پايه هاى علمى و برهانى

و يعبدون من دون اللّه . .. قل أتنبئون اللّه بما لا يعلم فى السموت و لا فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 34 - 3

3 _ شرك وبت پرستى ، آيينى است بى پايه ، غير قابل دفاع و ساخته اوهام نابخردان .

قل هل من شركائكم . .. فأنى تؤفكون

اضافه {شركاء} به ضمير {كم} حاكى از ساختگى بودن شرك است. و استفهام تعجبى در جمله {أنى تؤفكون} نشانگر نابخردى معتقدان به آن مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 36 - 2

2 _ شرك ، آيينى خرافى و فاقد اساس و پايه هاى علمى و برهانى است .

قل هل من شركائكم . .. و ما يتبع أكثرهم إلا ظناً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 66 - 10

10 _ پندار وجود شريك براى خداوند ،

پندارى است نامنطبق با واقع و دروغ محض .

و ما يتبع الذين يدعون من دون اللّه شركاء . .. و إن هم إلا يخرصون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 68 - 9

9 _ اعتقاد به وجود فرزند براى خدا ، پندارى باطل و فاقد هر گونه دليل و برهان است .

قالوا اتخذ اللّه ولداً . .. إن عندكم من سلطن بهذا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 109 - 2

2_ مشركان براى عقايد شرك آميز خويش ، هيچ دليل و حجتى ندارند .

ما يعبدون إلاّ كما يعبد ءاباؤُهم من قبل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 33 - 10

10_ مرام اهل شرك ، على رغم روشنى بطلان آن و نبود دليلى بر آن ، مرامى آراسته شده و زينت داده شده براى آنان بود .

بل زيّن للذين كفروا مكرهم

مراد از {مكرهم} مرام و عقيده مشركان ; يعنى ، شريك پنداشتن براى خدا و پرستش آن شريكان است ; زيرا اين چيزى است كه براى آنان زينت داده شده و آراسته جلوه كرده بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 87 - 4

4- شرك ، دروغ پردازى و انديشه هاى شرك آلود ، پوچ و بى اساس است .

و إذا رءا الذين أشركوا . .. و ضلّ عنهم ما كانوا يفترون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 56 - 6

6- اعتقاد مشركان به وجود معبود

ها و خدايانى جز خداوند ، بر پايه علم و يقين نيست ; بلكه متكى بر پندار و احتمال است .

قل ادعوا الذين زعمتم من دونه

{زعم} در قول و كلامى كه در صدق و درستى آنها ترديد باشد، استعمال مى شود (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 15 - 7

7- شرك ، مرامى غيرمنطقى و فاقد دليل و برهان است .

ه_ؤلاء قومنا اتّخذوا من دونه ءالهة لولا يأتون عليهم بسلط_ن بيّن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 3 - 4

4- شرك ، انديشه اى جاهلانه ، بى اساس و غير قابل دفاع است .

و من الناس من يج_دل فى اللّه بغير علم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 8 - 5

5 - شرك ، انديشه اى جاهلانه و غير قابل دفاع است .

و من الناس من يج_دل فى اللّه بغير علم

در اين جا سخن درباره مشركانى است كه به منظور دفاع از انديشه خود پيرامون توحيد و يگانگى خدا به بحث و جدل پرداختند و از سوى خدا مورد نكوهش قرار گرفتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 80 - 13

13 - شرك و كفر ، بينشى غير علمى و مخالف با مبانى عقلى

و هو الذى يحى . .. أفلاتعقلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 117 - 2

2 - شرك و بت پرستى ، آيينى فاقد دليل و برهان

و من يدع مع

اللّه إل_هًا ءاخر لابره_ن له به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 74 - 6

6 - شرك ، فاقد مبانى علمى و برهان و متكى به تقليد از نياكان و پيروى از سنت هاى گذشتگان

قالوا بل وجدنا ءاباءنا كذلك يفعلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 64 - 11

11 - شرك ، دروغ و فاقد هرگونه دليل و برهان است .

قل هاتوا بره_نكم إن كنتم ص_دقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 62 - 5

5 - شرك ، انديشه اى مبتنى بر حدس و گمان است ; نه بر پايه دليل و برهان .

أين شركاءى الذين كنتم تزعمون

{زعم} (مصدر {تزعمون}) به سخنى گفته مى شود كه گوينده درباره درستى آن، ترديد داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 74 - 5

5 - شرك ، انديشه اى مبتنى بر حدس و گمان است ; نه بر پايه دليل و برهان .

أين شركاءى الذين كنتم تزعمون

{زعم} (مصدر {تزعمون}) به سخنى گفته مى شود كه گوينده درباره درستى آن ترديد داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 75 - 5،8،10

5 - شرك ، انديشه اى فاقد دليل و برهان

فقلنا هاتوا بره_نكم

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه امر {هاتوا} براى تعجيز است; يعنى، ممكن نيست كسى بتواند برهانى بياورد.

8 - آگاهان جوامع شرك پيشه از اقامه برهان ، براى اثبات حقانيت شرك در

قيامت ناتوان خواهند بود .

فقلنا هاتوا بره_نكم فعلموا أنّ الحقّ للّه و ضلّ عنهم ما كانوا يفترون

تعبير {ضلّ عنهم ما كانوا يفترون} كنايه از اين نكته است كه آنان هيچ چيزى كه بتواند موضوع شرك را توجيه كند، به خاطر نخواهد آورد.

10 - شرك ، پندارى دروغين و ساخته ذهن شركورزان است .

و ضلّ عنهم ما كانوا يفترون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 8 - 8

8 - عقيده به شريك داشتن خدا ، عقيده اى درست و قابل قبول نيست .

و إن ج_هداك لتشرك بى ما ليس لك به علم فلاتطعهما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 42 - 3

3 - تشريح بى بنيادى شرك _ همانند بى بنيادى خانه عنكبوت _ برخاسته از علم خداوند است .

مثل الذين اتّخذوا من دون اللّه أولياء كمثل العنكبوت اتّخذت بيتًا . .. إنّ اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 29 - 4

4 - مشركان ، در انكار وحدانيت خداوند و گزينش معبودان خويش ، دليل و منطقى نداشته و از هواى نفس خويش تبعيت كردند .

بل اتّبع الذين ظلموا أهواءهم بغير علم

مراد از ظلم _ كه در آيه، به عنوان صفت مشركان ذكر شده است _ عقيده شرك آلود است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 35 - 1،5

1 - شرك ، انديشه اى بى اساس و به دور از كمترين منطق و برهان است .

أم أنزلنا عليهم سلط_نًا

{أم} به معناى {بل} منقطعه

است و استفهام آن، انكارى است.

5 - براى اثبات ادعاى مشركان درباره عقايدشان ، هيچ گونه دليل آسمانى وجود ندارد .

أم أنزلنا عليهم سلط_نًا فهو يتكلّم

اين كه براى نفى هرگونه دليل، جهت اثبات عقيده مشركان، گفته است: {أم أنزلنا عليهم. ..} و نفرموده است: {آنان، هيچ گونه دليلى ندارند.}، مى تواند به نكته بالا، نظر داشته باشد. در ضمن، احتمال دارد مراد از {سلطان} فرشته باشد. در اين صورت نيز نكته بالا، قابل استفاده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 40 - 5،6

5 - مذاهب شرك ، فاقد برهان عقلى بر اثبات درستى خويش

قل أرءيتم شركاءكم الذين تدعون من دون اللّه أرونى ماذا خلقوا من الأرض أم لهم شرك

6 - مذاهب شرك ، فاقد كتاب آسمانى و دليل نقلى معتبر از ناحيه خداوند بر اثبات درستى خويش

قل أرءيتم . .. أم ءاتينهم كت_بًا فهم على بيّنت منه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 97 - 3

3 - ناتوانى مشركان از مقابله با منطق و استدلال ابراهيم ( ع ) بر بطلان شرك و بت پرستى

فى الجحيم

تصميم مشركان بر نابودى ابراهيم(ع) با سوزاندن آن حضرت _ پس از شنيدن سخن منطقى و خردبرانگيزش _ گوياى برداشت ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 49 - 6

6 - نيايش شرك پيشگان به درگاه خداوند ، هنگام گرفتارى و مصيبت ها ، دليلى روشن بر پوچى انديشه شرك و حقانيت عقيده توحيدى

فإذا مسّ الإنس_ن ضرّ دعانا

برداشت ياد شده از آن جا

است كه مخاطبان آيه شريفه، مشركان مكه هستند و اين آيه، در مقام بيان يكى از دلايل روشن بر اثبات توحيد الهى و پوچى انديشه شرك است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 42 - 4

4 - شرك ، عقيده اى غير علمى و فاقد برهان و دليل

تدعوننى لأكفر باللّه و أشرك به ما ليس لى به علم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 62 - 7

7 - روى گردانى از عبادت خداوند و گرويدن به شرك و بت پرستى ، در عين مشاهده آيات و نشانه هاى قدرت و يگانگى خداوند ، عملى شگفت آور و بدون توجيه

خ_لق كلّ شىء لا إل_ه إلاّ هو فأنّى تؤفكون

{أنّى} (اسم استفهام) به معناى كجا و چگونه است و در اين آيه براى تعجب مى باشد و {إفك} (مصدر {تؤفكون}) به معناى {صرف} (برگرداندن) است; يعنى، {فأنّى تصرفون}. به قرينه مقام معناى اين جمله چنين مى شود: پس به كدامين سوى مى رويد و چگونه از حق و توحيد ربوبى برگردانده مى شويد؟

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 23 - 3

3 - شرك ، باورى بنا شده بر ظن و گمان است ; نه علم و يقين .

و ذلكم ظنّكم الذى ظننتم بربّكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 47 - 15

15 - شرك ، باورى پوچ و فاقد هر گونه سند و دليل

ءاذنّ_ك ما منّا من شهيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

16 - شورى - 42 - 16 - 3

3 - شرك ، انديشه اى بى بنياد و فاقد هرگونه اعتبار در پيشگاه خداوند

و الذين يحاجّون . .. حجّتهم داحضة عند ربّهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 21 - 3

3 - شرك ، فاقد هر گونه اعتبار و مشروعيت است .

أم لهم شرك_ؤا شرعوا لهم من الدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 21 - 2

2 - شرك ، فاقد پشتوانه عقلى و نقلى است .

ما لهم بذلك من علم . .. أم ءاتين_هم كت_بًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 80 - 2

2 - شرك و حق ستيزى ، امرى مبتنى بر حدس و گمان و فاقد دلايل مستند

أم يحسبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 8 - 6

6- بنياد هاى علمى و عقلى توحيد ربوبى ، شايسته اعتماد و اتكا است ; نه باور هاى موهوم فرهنگ شرك .

ربّكم و ربّ ءابائكم الأوّلين

در آيات پيشين، دلايل علمى و عقلى توحيد ربوبى مورد اشاره قرار گرفته است و از آن جا كه يكى از بهانه هاى مشركان در نفى توحيد، استناد به شيوه و باور پيشينيان بوده است; تعبير {ربّكم و ربّ آبائكم} _ در پى آن استدلال هاى عقلى و علمى _ مى تواند بيانگر مطلب ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 4 - 9

9- شرك و پرستش غير

خدا ، فاقد كمترين دليل معتبر نقلى و برهان علمى

ائتونى بكت_ب من قبل ه_ذا أو أث_رة من علم

برداشت ياد شده بنابراين نكته است كه مراد از {كتاب} مطلق نوشته ها و نقل هايى باشد كه قابل اتكاء است و {أثارة من علم} ناظر به هرگونه دليل علمى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 23 - 4

4 - شرك و بت پرستى ، برخاسته از خيال پردازى و موهوم گرايى بشر و فاقد هر گونه پشتوانه منطقى

سمّيتموها أنتم و ءاباؤكم ما أنزل اللّه بها من سلط_ن

از تأكيد خداوند بر اين كه بت ها، جز نام هاى ساخته و پرداخته بشر، چيزى نيستند; مى توان به دست آورد كه خيال پردازى و موهوم گرايى انسان، او را به وادى شرك كشانيده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 47 - 1

1 - آيين شرك ، فاقد كتاب آسمانى و بى ارتباط با عالم غيب

أم عندهم الغيب فهم يكتبون

اين آيه، درصدد بيان آخرين توجيهى است كه مشركان، مى توانند براى درستى آيين خود ارائه دهند; يعنى، آنان ادعا كنند كه با عالم غيب ارتباط برقرار كردند و حقايق و اسرار غيبى و اسرار غيبى را مكتوب داشتند. بر اين اساس ارتباط با عالم غيب نشانه درستى هر آئينى است و ناتوانى از آن، علامت بطلان آن است.

بى منطقى شرك ربوبى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 66 - 8

8 _ انديشه شرك در ربوبيت خداوند ، انديشه اى واهى و مبتنى بر

ظن و گمان است .

و ما يتبع الذين يدعون من دون اللّه شركاء إن يتبعون إلا الظن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 72 - 9

9 - توصيف مخلوقى ناتوان به ربوبيت ، در برابر خداوند خالق انسان ، كارى ناروا و فاقد دليل و برهان است .

لن نؤثرك . .. والذى فطرنا

عبارت {والذى فطرنا} عطف بر {ما جائنا} است; يعنى، {لن نؤثرك على الذى فطرنا} (ما تو را [اى فرعون كه مخلوقى بيش نيستى] بر خدايى كه ما را آفريده است بر نمى گزينيم). اين جمله، حاوى استدلالى متقن است; يعنى، چون خدا آفريدگار است و نيز ربوبيت خود را با بينات به ما ابلاغ نموده است، انتخاب غير او براى ربوبيت سزاوار نيست.

بى منطقى شرك عبادى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 40 - 6

6_ شرك ، پندارى فاقد دليل عقلى و نقلى ، و پرستش معبودهايى جز خدا ، عارى از هر نوع برهان و حجت

ما أنزل الله بها من سلط_ن

{سلطان} مى تواند به معناى حجت، اعم از عقلى و نقلى باشد و مى تواند به معناى سيطره _ كه برخاسته از اقتدار است _ باشد. برداشت فوق، ناظر به معناى اول است. گفتنى است كه بر اين مبنا، ضمير در {بها} به عبادت _ كه از {تعبدون} استفاده مى شود _ باز مى گردد.

بى منطقى شرك قوم ابراهيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 53 - 2

2- شرك و بت پرستى قوم ابراهيم ، برهان

و دليل منطقى نداشت و صرفاً متكى بر تقليد كوركورانه از اجداد و نياكان بود .

قالوا وجدنا ءاباءنا لها ع_بدين

از اين كه مردم در پاسخ سؤال ابراهيم(ع) از علت پرستيدن بت ها، صرفاً پيروى از نياكان و اجداد خود را مطرح ساختند، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

بيگانگى شرك با فطرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 41 - 13

13 _ شرك، بيگانگى با فطرت، و توحيد، آشنايى با فطرت است.

بل إياه تدعون . .. و تنسون ما تشركون

بينش رهبران شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 8 - 5،14

5 _ خودكفايى مالى و بى نيازى از تلاش اقتصادى ، حداقل شرط پيامبرى و كمترين شايستگى لازم براى احراز مقام نبوت ، در ديدگاه سران كفر و شرك

أو يلقى إليه كنز أو تكون له جنّة يأكل منها

برداشت ياد شده، از آن جا است كه در آيه پيش آمده بود: {كافران اين نكته را القا كردند كه پيامبر(ص) از نظر جسمى نبايد نيازمند به تغذيه و داد و ستد اقتصادى باشد}; ولى در اين آيه از آن نكته صرف نظر كردند و گفتند: {پيامبر بايد از نظر معيشتى و مالى خودكفا باشد}.

14 _ قرآن ، كتابى پرجاذبه و شگفت آور در نظر سران كفر وشرك

و قالوا أس_طيرالأوّلين . .. إن تتّبعون إلاّ رجلاً مسحورًا

اسطوره خواندن قرآن و سحر دانستن آن از سوى سران كفر و شرك، گوياى اين نكته است كه اين كتاب الهى، همانند اسطوره، سحر و جادو، براى آنان جاذبه داشت.

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 63 - 7

7 - تلاش اغواگرانه _ به اعتقاد پيشوايان شرك _ تنها دعوت و فراخوانى است ; نه اجبار و سلب كردن اختيار از ديگران

أغوين_هم كما غوينا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 29 - 2

2 - پيشوايان شرك ، در گفت و گو با مشركان فريب خورده در روز رستاخيز ، سوء اختيار خود آنان را عامل گمراهى شان معرفى خواهند كرد .

قالوا بل لم تكونوا مؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 30 - 1،2

1 - پيشوايان شرك در قيامت ، هرگونه اعمال زور و سلطه از ناحيه خود را براى به گمراهى كشاندن مشركان ، مردود خواهند دانست .

و ما كان لنا عليكم من سلط_ن

2 - پيشوايان شرك ، عامل اصلى گمراهى مشركان را ، روح طغيان و حق ناپذيرى خود آنان معرفى خواهند كرد .

بل كنتم قومًا ط_غين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 31 - 1

1 - روح طغيان گرى و حق ناپذيرى مشركان ، موجب مستحق بودن آنان به عذاب الهى ( دوزخ ) در نظر سران شرك

بل كنتم قومًا ط_غين . فحقّ علينا قول ربّنا إنّا لذائقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 32 - 5

5 - پيشوايان شرك در عرصه قيامت ، گمراهى خود را ، عامل انحراف ديگران معرفى خواهند كرد .

فأغوين_كم إنّا كنّا غ_وين

برداشت ياد شده به خاطر تعليل بودنِ جمله {إنّا

كنّا غاوين} براى جمله پيشين (فأغويناكم) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 6 - 5،6

5 - سران كفر و شرك ، صبر و پايدارى بر آيين شرك و بت پرستى را ، امرى مطلوب و تكليف دينى خود مى دانستند .

و اصبروا على ءالهتكم إنّ ه_ذا لشىء يراد

برداشت ياد شده مبتنى بر اين ديدگاه است كه {ه_ذا} به صبر اشاره داشته و مقصود از {يراد} (خواسته شده) اقتضاى اعتقاد به آيين شرك باشد.

6 - سران شرك و كفر ، هدف و انگيزه پيامبراسلام ( ص ) از دعوت به يكتاپرستى را ، دستيابى به رياست و آقايى بر دينداران مى دانستند .

أجعل الألهة إل_هًا وحدًا . .. إنّ ه_ذا لشىء يراد

برداشت ياد شده، براساس اين ديدگاه است كه {ه_ذا} اشاره به يكتاپرستى و نفى آيين شرك (مضمون دعوت پيامبراسلام) باشد و مقصود از {شىء يراد} سيادت و آقايى بر مردم باشد كه در نگاه سران كفر، هدف و آرزوى پيامبراسلام بود; زيرا با يكى شدن پرستش ها، قهراً آن حضرت رهبرى امت يكتاپرست را به عهده مى گرفت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 7 - 1

1 - سران كفر و شرك ، پيام توحيدى پيامبراسلام را ، سخنى نو ظهور و بى سابقه مى دانستند .

أجعل الألهة إل_هًا وحدًا . .. ما سمعنا به_ذا فى الملّة الأخرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 8 - 2

2 - پيامبراسلام ( ص ) ، در نظر سران كفر و شرك ،

فاقد هرگونه ملاك برترى و شايستگى براى رسالت و دريافت وحى الهى

أءنزل عليه الذكر من بيننا

همزه در {أءنزل} براى استفهام انكارى است و قيد {من بيننا} (از ميان ما) قرينه است بر اين كه نفى و انكار آنان، مربوط به شايستگى پيامبر(ص) براى رسالت بود.

پاداش اجتناب از شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 76 - 6

6 - خلود در بهشت هاى عدن ، پاداش پاكى و دورى جستن از كفر و شرك و گناه است .

جنّت عدن . .. خ_لدين فيها و ذلك جزاء من تزكّى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 76 - 2

2 _ فروتنى ، شب زنده دارى ، حلم ، ترس از قيامت ، توبه ، عفو كريمانه ، پذيرش حق ، دعا ، دورى از اسراف ، تنگ گيرى ، شرك ، زنا ، آدم كشى و سخن باطل ، موجب ورود به بهشت جاودان و برخوردارى از قرارگاه و اقامت نيكوى آن

الذين يمشون على الأرض هونًا. .. و الذين لايشهدون الزور ... أُول_ئك يجزون الغرفة

پاداش اعراض از شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 49 - 3

3- اعطاى اسحاق و يعقوب به حضرت ابراهيم ( ع ) ، موهبتى الهى و پاداش هجرت او بود .

فلمّا أعتزلهم و مايعبدون من دون اللّه وهبنا له إسح_ق و يعقوب

حرف {لمّا} بيانگر ترتب جزا(وهبنا . ..) بر شرط (اعتزلهم ...) مى باشد و دلالت مى كند كه وجود جزا، به خاطر وجود شرط بوده است.

پشيمانى از شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 51 - 2

2 - ندامت ساحران از گذشته شرك آلود و غفلت بار خود در پيشگاه خدا

إنّا نطمع أن يغفر لنا ربّنا خط_ي_نا

پليدى شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 26 - 12

12 - شرك ورزى ، دور شدن از طهارت و پاكى و آلوده شدن به پليدى و ناپاكى است .

أن لاتشرك بى شيئًا و طهّر بيتى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 26 - 2

2_ شرك ، سرآمد پليدى ها و بارزترين جرم دوزخيان *

ألقيا فى جهنّم . .. الذى جعل مع اللّه إل_هًا ءاخر

تعبير {الذى جعل. ..} _ در پى اوصاف متعدد دوزخيان _ مى نمايد كه همه آن اوصاف، در شرك نهفته است و جدا آمدن {الذى جعل...}، مى تواند اشاره به اهميت آن داشته باشد.

پوچى ايمان به شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 8 - 6

6- بنياد هاى علمى و عقلى توحيد ربوبى ، شايسته اعتماد و اتكا است ; نه باور هاى موهوم فرهنگ شرك .

ربّكم و ربّ ءابائكم الأوّلين

در آيات پيشين، دلايل علمى و عقلى توحيد ربوبى مورد اشاره قرار گرفته است و از آن جا كه يكى از بهانه هاى مشركان در نفى توحيد، استناد به شيوه و باور پيشينيان بوده است; تعبير {ربّكم و ربّ آبائكم} _ در پى آن استدلال هاى عقلى و علمى _ مى تواند بيانگر مطلب ياد شده

باشد.

پوچى شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 50 - 10

10_ پندار شريك براى خداوند ، پندارى موهوم و ساختگى است .

ما لكم من إل_ه غيره إن أنتم إلاّ مفترون

{مفترون} اسم فاعل از {إفتراء} است و {إفتراء} به معناى دروغ بافتن است. جمله {ما لكم من إل_ه غيره} بيان مى دارد كه مقصود از افترا ، اعتقاد به وجود شريك براى خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 39 - 10

10_ اعتقاد به وجود خدايان مقهور و باور به شايستگى آنها براى پرستش ، اعتقادى سخيف و نادرست است .

ءأرباب متفرقون خير أم الله الوحد القهار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 40 - 18،23

18_ توحيد و يكتاپرستى ، آيينى استوار و متكى بر برهان ، و شركْ پندارى سست و بى بنياد است .

ما تعبدون من دونه إلاّ أسماءً . .. أمر ألاّتعبدوا إلاّ إياه ذلك الدين القيم

از معانى {قيّم} مستقيم و استوار است و از آن جا كه يوسف(ع) پس از اقامه برهان بر توحيد و لزوم يكتاپرستى و يادآورى نبود دليل بر شرك و پرستش غير خدا، فرمود: {ذلك الدين القيم} معلوم مى شود: ثبات و استوارى توحيد به خاطر برهانى بودن آن، و سستى شرك ناشى از نبود دليل بر آن است.

23_ اكثر مشركان ، ناآگاه به درستى و استوارى توحيد و سستى و نادرستى شرك

ما تعبدون من دونه . .. و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون

برداشت فوق، بر اين اساس است كه مراد از {الناس}

مشركان باشد. بنابراين {و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون} گوياى اين نكته است كه: بيشتر مشركان [حقيقت] را نمى دانند و برخى از آنان بدان آگاهند ; ولى به خاطر عناد يا خوف از دست دادن رياست و مانند اينها، به توحيد نمى گرايند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 33 - 9

9_ ادعاى مشركان مبنى بر وجود شريك براى خدا ، ادعايى پوچ و بدون واقعيت است .

أم بظ_هر من القول

{ظاهر من القول} ; يعنى، گفتارى كه واقعيت نداشته و عارى از حقيقت است. {بظاهر} متعلق به فعلى محذوف است و كلام با تقدير آن چنين مى باشد: {قل ... أم تسمّونهم شركاء بظاهر من القول} (بگو ... بلكه آيا به سخن ظاهرى و بدون واقعيت آنها را شريكهاى خدا مى ناميد).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 30 - 3

3- شرك ، آيينى ساختگى و به وجود آمده پس از عقيده به توحيد و خداى يگانه است .

و جعلوا لله أندادًا ليضلّوا عن سبيله

از تعبير { جعلوا لله أنداداً} (براى خدا شريك قرار دادند)، استفاده مى شود كه آنان اصل وجود خداى يگانه را قبول داشتند، ولى سپس براى او شريك قرار دادند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 87 - 4

4- شرك ، دروغ پردازى و انديشه هاى شرك آلود ، پوچ و بى اساس است .

و إذا رءا الذين أشركوا . .. و ضلّ عنهم ما كانوا يفترون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 -

اسراء - 17 - 56 - 6

6- اعتقاد مشركان به وجود معبود ها و خدايانى جز خداوند ، بر پايه علم و يقين نيست ; بلكه متكى بر پندار و احتمال است .

قل ادعوا الذين زعمتم من دونه

{زعم} در قول و كلامى كه در صدق و درستى آنها ترديد باشد، استعمال مى شود (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 44 - 5،8

5- شرك ، عقيده اى فاقد پشتوانه در عينيّت و حقيقت هستى است .

ي_ليتنى لم أُشرك بربّى أحدًا . .. هنالك الول_ية للّه الحقّ

متصف كردن {اللّه} به {الحقّ} پس از بيان پايان شوم شركْورزى در آيات پيشين، به اين نكته اشاره دارد كه شرك، در همه انواع خود، فاقد حقّانيّت است و آنچه حقِّ محض است و داراى واقعيّت و حقيقت است، فقط، خدا است.

8- پوچى و بى حاصلى و فرجام ناخوشايند ، پى آمد شرك و دنياپرستى است .

و لم تكن له فئة ينصرونه من دون اللّه . .. هو خير ثوابًا و خير عقبًا

بيان سرگذشت مرد ثروت مند و پايان خسارت بار و بى حاصل او و سپس تذكر اين كه خداوند، بهترين پاداش دهنده و فراهم كننده سرانجام نيك براى بندگان است، اين نتيجه را در پى دارد كه دنياپرستى و شرك، بدفرجامى و بى حاصلى را در پى خواهد داشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 52 - 10

10- شرك ، مبتنى بر پندار و فاقد بنيان و اساس حقيقى است .

شركاءى الذين زعمتم

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

11 - انبياء - 21 - 24 - 7

7- شرك ، انديشه و باورى بى دليل ، پوچ و غير قابل اثبات است .

قل هاتوا بره_نكم

امرِ {هاتوا} تعجيزى است كه نشان مى دهد مشركان، از آوردن دليل و برهان ناتوان اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 73 - 2

2 - فراخوانى مشركان براى استماع ضرب المثل خداوند ، در تبيين سستى بنيان انديشه شرك

ي_أيّها الناس ضرب مثل فاستمعوا له

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 93 - 2

2 - آشكار گشتن پوچى عقايد شرك آلود ، براى مشركان در قيامت

و قيل لهم أين ما كنتم . .. هل ينصرونكم أو ينتصرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 86 - 3

3 - شرك ، آيين ساختگى و شريك داشتن خدا ، دروغ محض است .

أئفكًا ءالهة دون اللّه تريدون

{إفكاً} مى تواند مفعول به براى {تريدون} و {ءالهة} بدل كل از آن باشد. در اين صورت {إفكا ءالهة} حاكى از برابر بودن عقيده به معبودها، با دروغ است كه در برداشت ياد شده از اين معنا، به دروغ محض تعبير شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 43 - 5

5 - مأموريت پيامبر ( ص ) ، براى احتجاج با مشركان و اثبات ناتوانى مطلق معبود ها و پوچى آيين شرك

قل أَوَلو كانوا لايملكون شيئًا و لايعقلون

برداشت ياد شده از تصريح به ابلاغ حقيقت ياد شده (قل) استفاده مى شود.

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 47 - 15

15 - شرك ، باورى پوچ و فاقد هر گونه سند و دليل

ءاذنّ_ك ما منّا من شهيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 83 - 3

3 - راه كفر و شرك ، آميخته با ماده گرايى و سرگرمى هاى پوچ و بدفرجام

فذرهم يخوضوا و يلعبوا حتّى يل_قوا يومهم الذى يوعدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 28 - 8

8- شرك ، دروغ و افترا به خداوند است .

ات_ّخذوا من دون اللّه . .. و ذلك إفكهم و ما كانوا يفترون

{ذلك} اشاره به اتخاذ آلهه است _ كه از {اتّخذوا من دون اللّه} استفاده مى شود _ و {إفك} در آيه شريفه مصداقى جز شرك و وسيله تقرب قرار دادن آلهه ندارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 19 - 2

2 - فراخوانى مشركان از سوى خداوند ، به انديشه و تأمل درباره پوچى مكتب شرك

أفرءيتم اللّ_ت و العزّى

از واژه {أفرأيتم} مطلب بالا استفاده مى شود.

پوچى شرك ربوبى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 56 - 15

15- معتقدان به شرك ربوبى ( شريك داشتن خدا در روزى رسانى ) ، اعتقاد خود را بر دروغى ساختگى بنا كرده اند .

بربّهم يشركون . .. و يجعلون لما لايعلمون نصيبًا ... عمّا كنتم تفترون

{يفترون} (از مصدر ثلاثى فرى) به معناى دروغ است و تفاوتش با كذب (عدم مطابقت خبر با واقع) در

اين است كه افترا، ساختگى و جعلى است (فرى فلان الكذب إذا اختلقه).

پيدايش شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 174 - 4

4 _ انسان ها پيش از گرايش به شرك موحد بودند .

و لعلهم يرجعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 30 - 3

3- شرك ، آيينى ساختگى و به وجود آمده پس از عقيده به توحيد و خداى يگانه است .

و جعلوا لله أندادًا ليضلّوا عن سبيله

از تعبير { جعلوا لله أنداداً} (براى خدا شريك قرار دادند)، استفاده مى شود كه آنان اصل وجود خداى يگانه را قبول داشتند، ولى سپس براى او شريك قرار دادند.

پيشگويى شكست رهبران شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 11 - 1

1 - پيشگويى خداوند از شكست سران كفر و شرك در برابر سپاه اسلام

جند ما هنالك مهزوم من الأحزاب

بيشتر مفسران بر اين عقيده اند كه آيه شريفه، در مقام پيشگويى از آينده سران كفر و شرك است، آنانى كه در مكه در اكثريت بودند و قدرت را در دست داشتند و در حالى كه مسلمانان در اقليت و ضعف قرار داشتند. ازاين رو خداوند از شكست كافران در جنگ هاى بدر، احزاب، حنين و يا فتح مكه خبر مى دهد.

تاريخ شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 30 - 6

6 _ پندار فرزند داشتن خدا ، داراى پيشينه اى قبل از پيدايش دين يهود و نصارا

يضهئون قول الذين كفروا من قبل

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 39 - 4

4 _ شرك ، آيينى سابقه دار در تاريخ بشر

كذلك كذب الذين من قبلهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 30 - 3

3- شرك ، آيينى ساختگى و به وجود آمده پس از عقيده به توحيد و خداى يگانه است .

و جعلوا لله أندادًا ليضلّوا عن سبيله

از تعبير { جعلوا لله أنداداً} (براى خدا شريك قرار دادند)، استفاده مى شود كه آنان اصل وجود خداى يگانه را قبول داشتند، ولى سپس براى او شريك قرار دادند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 44 - 4

4- انديشه كفر و شرك ، داراى سابقه طولانى در سرزمين مكه

عن ذكر ربّهم معرضون . أم لهم ءالهة ... بل متّعنا ه_ؤلاء و ءاباءهم حتّى طال عليهم

از اين كه خداوند، پدران و اجداد مردم مكه را جزء اعراض كنندگان از خدا و بهره مندان از متاع هاى دنيوى و عمرى طولانى برشمرده، برداشت ياد شده قابل استفاده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 53 - 5

5- شرك و بت پرستى در ميان قوم ابراهيم ، فراگير و داراى پيشينه طولانى بود .

قالوا وجدنا ءاباءنا لها ع_بدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 23 - 6

6 - قوم نوح ، مردمى شرك پيشه و بت پرست بودند .

فقال ي_قوم اعبدوا اللّه ما لكم من إل_ه غيره

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 32 - 5

5 - تجديد انحراف و پيدايش شرك و بت پرستى ، پس از نوح ( ع )

ثمّ أنشأنا من بعدهم . .. فأرسلنا ... رسولاً منهم أن اعبدوا اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 82 - 3

3 - انكار معاد ، داراى ديرينه اى عميق در طول تاريخ كفر و شرك

بل قالوا مثل ما قال الأوّلون . قالوا أءذا متنا... أءنّا لمبعوثون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 24 - 3

3 - تسليم شدن در برابر طبيعت تا سر حد پرستش و به خدايى گرفتن آن ، داراى ديرينه در تاريخ بشر

وجدتها و قومها يسجدون للشمس من دون اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 85 - 2

2 - مردم در آغاز بعثت ابراهيم ( ع ) ، داراى آيين شرك و بت پرستى

إذ قال لأبيه و قومه ماذا تعبدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 23 - 15

15 - شرك در طول تاريخ ، داراى ريشه در ماديت و قوم گرايى

إلاّ قال مترفوها إنّا وجدنا ءاباءنا على أُمّة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 29 - 4

4 - شرك ، داراى پيشينه تاريخى در ميان مردم مكه

بل متّعت ه_ؤلاء و ءاباءهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 23 - 2

2 - شرك و بت پرستى

، داراى پيشينه تاريخى در ميان مردم عرب جاهلى

سمّيتموها أنتم و ءاباؤكم

تبرى اخروى رهبران شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 63 - 8

8 - اقدام پيشوايان شرك به اظهار برائت از پيروان خويش در قيامت

و يوم يناديهم . .. تبرّأنا إليك

تبرى از شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 66 - 3

3 _ انديشه توحيدى و مبرا از شرك ، سفيهانه و نامعقول در نظر كافران قوم هود

قال الملأ الذين كفروا من قومه إنا لنريك فى سفاهة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 89 - 3

3 _ شعيب ( ع ) و همگامان مؤمنش ، بيزار از گرايش به آيين شرك و افترا بستن بر خدا

قال أو لو كنا كرهين. قد افترينا على اللّه كذبا إن عدنا فى ملتكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 22 - 17

17- شيطان در قيامت به پيروان خود اعلام خواهد كرد كه وى در دنيا عقيده آنان را در شريك قرار دادن او براى خدا ، قبول نداشته است .

و قال الشيط_ن . .. إنى كفرت بما أشركتمون من قبل

برداشت مبتنى بر اين احتمال است كه {ما} در آيه مصدرى باشد و {أشركتم} را به تأويل مصدر ببرد و مفعول آن ضمير منفصل محذوف باشد. بنابراين معناى عبارت چنين مى شود: من شريك قرار داده شدن خودم را براى خدا از جانب شما قبول نداشتم و به آن كافر بودم.

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 19 - 23،24

23 _ پيامبر اكرم(ص)، مأمور به اعلام يگانگى خداوند و اظهار بيزارى از شرك و معبودهاى مشركان

قل إنما هو إله وحد و إننى برىء مما تشركون

24 _ لزوم پايدارى در عقيده توحيدى و اعلام صريح بطلان شرك و بيزارى از معبودهاى مشركان

قل لا أشهد قل إنما هو إله وحد و إننى برىء مما تشركون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 78 - 8،11،12،14

8 _ ابراهيم(ع) با افول خورشيد، بيزارى خويش نسبت به پندارهاى شرك قوم خويش پرده برداشت.

فلما أفلت قال يقوم إنى برىء مما تشركون

چنانچه {ما} در {ما تشركون} مصدريه باشد، مضمون جمله چنين مى شود: {برىء من اشراككم}. برداشت فوق بر اين اساس است.

11 _ ضرورت بيزارى جستن از معبودهاى مشركان و عقايد شرك

إنى برء مما تشركون

12 _ عن الرضا(ع): إن إبراهيم(ع) وقع إلى ثلاثة اصناف . .. صنف يعبد الشمس ... {فلما} اصبح و {رأى الشمس بازغة قال هذا ربى هذا أكبر} من الزهرة و القمر على الانكار و الاستخبار ... {فلما افلت} قال للاصناف الثلاثة من عبدة الزهرة و القمر و الشمس {يا قوم إنى برىء مما تشركون ... }.

از امام رضا(ع) روايت شده است: . .. ابراهيم(ع) با سه گروه برخورد كرد ... گروهى كه خورشيد را مى پرستيدند ... پس چون صبحگاهان خورشيد را تابان ديد از روى انكار و استخبار گفت: اين پروردگار من است اين، از ستاره زهره و ماه بزرگتر است ... . پس هنگامى كه غروب كرد به گروههاى سه گانه پرستنده زهره، ماه و خورشيد

گفت: {اى قوم من، من از آنچه شما شريك خدا مى دانيد، بيزارم} ... .

14 _ عن أبى عبدالله(ع): . .. كشف الله له (إبراهيم) عن السموات حتى رأى العرش و من عليه و اراه الله ملكوت السموات و الأرض فعند ذلك {قال يا قوم إنى برىء مما تشركون} ... .

از امام صادق(ع) روايت شده است: . .. خداوند براى ابراهيم(ع) آسمانها را نمايان كرد تا اينكه عرش و ساكنان آن را مشاهده نمود و خدا ملكوت آسمانها و زمين را به او نماياند، در اين هنگام گفت: {اى قوم من، از آنچه شريك خدا مى دانيد، بيزارم} ... .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 105 - 2

2 _ پيامبر اكرم ( ص ) دستور يافت انعطاف ناپذيرى خود را نسبت به آيين شرك به عنوان فرمانى صريح از جانب خداوند ، به مشركان ابلاغ كند .

قل يأيها الناس . .. و أمرت أن أكون من المؤمنين. و أن أقم وجهك للدين حنيفاً و لات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 106 - 1

1 _ خداوند ، پيامبر اكرم ( ص ) را از نيايش به درگاه هر چيزى غير خودش بر حذر داشته است .

و لاتدع من دون اللّه ما لاينفعك و لايضرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 35 - 7

7_ اعلام بيزارى پيامبر ( ص ) از شركورزى مشركان مكه و گناهان آنان

و أنا برىءٌ مما تجرمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 -

يوسف - 12 - 38 - 9

9_ يوسف ( ع ) و پدرانش ابراهيم ، اسحاق ، يعقوب ( ع ) ، موحدانى مبرّا از كمترين شركورزى به خدا

ما كان لنا أن نشرك بالله من شىء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 38 - 2

2- مرد مؤمن ، با اعتراف به ربوبيّت خداى يگانه و اظهار بى زارى از شرك ، انديشه خود را از افكار انحرافى ثروت مند مغرور ، متمايز ساخت .

ل_كنّاْ هو اللّه ربّى و لاأشرك بربّى أحدًا

{ل_كنّاْ} در اصل {ل_كنْ أنا} بوده است و پس از حذف همزه {أنا} و ادغام نون ها، دو كلمه، به صورت يك كلمه نوشته مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 49 - 1

1- حضرت ابراهيم ( ع ) از محيط شرك و بت پرستى هجرت كرد و از بت پرستان و معبود هاى آنان كناره گيرى كرد .

فلمّا أعتزلهم و مايعبدون من دون اللّه وهبنا له إسح_ق و يعقوب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 89 - 2

2 - اعتقاد به يگانگى خدا و بيزارى از شرك و بت پرستى ، نشانه بهره مندى از قلب سليم

إلاّ من أتى اللّه بقلب سليم

در آيات پيشين، سخن درباره مبارزه حضرت ابراهيم(ع) با شرك و بت پرستى است. با توجه به ارتباط اين آيه با آيات قبل، مى توان گفت كه مراد آن حضرت از قلب سليم، قلب خالى از شرك است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 -

يس - 36 - 23 - 2

2 - مؤمن انطاكيه ( حبيب نجار ) ، يكتاپرستى خود و بيزارى اش از شرك و بت پرستى را اعلام كرد .

ءأتّخذ من دونه ءالهة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 26 - 1،4

1 - اعلان برائت حضرت ابراهيم ( ع ) از شرك و بت پرستى قوم خود

و إذ قال إبرهيم لأبيه و قومه إنّنى براء ممّا تعبدون

4 - آيين شرك ، مورد نفرت و انزجار عميق ابراهيم ( ع )

إنّنى براء ممّا تعبدون

به كارگيرى كلمه {براء} (مصدر {برء}) به جاى {برىء} حاكى از شدت تنفر و انزجار است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 27 - 4

4_ تمسّك شيطان به ربوبيت الهى در دادگاه اخروى ، براى مبرّا جلوه دادن خود از گناهان مشركان *

قال قرينه ربّنا ما أطغيته

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 4 - 6،11

6 - اظهار برائت و بيزارى ابراهيم ( ع ) و همگامانش ، از مظاهر شرك و قوم مشرك خويش

إذ قالوا لقومهم إنّا برءؤا منكم و مم_ّا تعبدون

11 - بيزارى از شرك ، نقد و انكار شخصيت مشركان و ستيز علنى با آنان ، سه مرحله حركت توحيدى ابراهيم ( ع )

إنّا برءؤا منكم . .. كفرنا بكم و بدا بيننا و بينكم العدوة والبغضاء

برداشت ياد شده، بدان احتمال است كه عبارت هاى {إنّا براءؤا}، {كفرنا بكم} و {بدا بيننا و بينكم} _ چنان كه ظاهر ترتيب مقتضى آن است _ بيانگر سه مرحله متوالى

باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كافرون - 109 - 4 - 3

3 - پيامبر ( ص ) ، گذشته زندگى خود را از آلودگى به شرك مبرّا خواند .

و لا أنا عابد ما عبدتم

تبرى از شرك ربوبى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 50 - 18

18_ يوسف ( ع ) در پيامش به پادشاه ، به او گوشزد كرد كه وى را رب و مالك خويش نخواهد دانست و خود را بنده او نخواهد شمرد .

إن ربى بكيدهنّ عليم

تبرى از شرك عبادى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 138 - 4

4 - اهل ايمان ، از شرك در عبادت منزه و مبرا هستند .

و نحن له عبدون

برداشت فوق، از تقديم {له} بر {عابدون}، كه دلالت بر حصر دارد، استفاده شده است.

تبرى رهبران شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 63 - 6

6 - پيشوايان شرك مدعى مسؤوليت نداشتن نسبت به گرويدن پيروانشان به آيين شرك

أغوين_هم كما غوينا

به گفته مفسران، عبارت {كما غوينا} صفت براى مصدرى است كه با فعلش حذف شده و تقدير آن چنين است: {أغويناهم فغووا غيّاً مثل ما غوينا} مقصود گروه ياد شده اين است كه ما آنان را مجبور به پذيرش شرك نكرديم و در اين جهت ما و آنها با هم برابريم. همان طورى كه شرك را خودمان اختيار كرديم و كسى ما را مجبور به آن نكرد، آنها نيز خودشان شرك را پذيرا شدند و ما

آنان را مجبور نكرديم.

تبليغ شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 71 - 10

10 _ مشركان صدر اسلام با تبليغات خود در صدد بازگرداندن مسلمانان به آيين شرك و بت پرستى بودند.

قل أندعوا من دون الله . .. و نرد على أعقابنا

تبيين پوچى شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 73 - 1

1- تبيين بى اساس بودن انديشه شرك و بت پرستى در اسلوبى زيبا ، مختصر ، بديع و روشن همچون مَثَل ، از سوى خداوند

ي_أيّها الناس ضرب مثل

خطاب در {يا أيّها الناس} متوجه مشركان است. {إستماع} (مصدر {استمعوا}) به معناى گوش فرا دادن و {دعا} (مصدر {يدعون}) به معناى ندا كردن و فرياد استغاثه برداشتن است. گفتنى است: {مَثَل} جمله اى است مختصر و مشتمل بر تشبيه يا مضمون حكيمانه كه بسبب روانى لفظ، روشنى معنا و لطف تركيب، شهرت عام يافته و همگان آن را بدون تغيير در محاوره به كار برند. در آيه ياد شده، سستى بنيان شرك و بت پرستى، با اسلوبى چنان زيبا، مختصر، بديع و روشن بيان شده كه سزاوار است همچون مَثَلى، شهرت عام يافته و دهان به دهان گردد. و بدين جهت خدا از آن به مَثَل تعبير كرده است. بدان جهت است كه خدا از آن به مثل تعبير كرده است.

تحقير شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 96 - 4

4 - شكستن ابّهت و تقدس بت ها ، در مرحله نخست و سپس گفتوگوى خردبرانگيز ، شيوه

مبارزه ابراهيم ( ع ) با مشركان و مظاهر شرك

فقال ألا تأكلون . .. فراغ عليهم ضربًا باليمين ... قال أتعبدون ما تنحتون . و اللّ

برداشت ياد شده از آن جا است كه ابراهيم(ع) در آغاز مبارزه با شرك و بت پرستى، ابتدا به سراغ بتكده رفته و ضمن به تمسخر گرفتن بت ها، آنها را درهم شكست. سپس با مخاطب قرار دادن مردم، آيين آنان را زير سؤال برد (أتعبدون ما تنحتون) و به تأمّل و انديشه واداشت.

تحقيق در شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 75 - 22

22 _ لزوم ريشه يابى و تحليل زمينه هاى گريز از حق و گرايش به عقايد شرك آلود و انحرافى

انظر كيف نبين لهم الايت ثم انظر انى يؤفكون

كلمه {انى} گاه به معناى {من اين} بكار مى رود، بنابراين جمله {ثم انظر . ..} مى تواند فرمان به تأمل و انديشه در منشأ انحراف بنى اسرائيل باشد.

ترجيح كيفر بر شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 20 - 10

10- اصحاب كهف ، در صورت گرفتارى به دست كافران ، سنگ سار شدن را بر پذيرش آيين شرك ترجيح مى دادند .

يرجموكم أو يعيدوكم فى ملّتهم و لن تفلحوا إذًا أبدًا

ارتباط جمله {و لن تفلحوا. ..} با {يعيدوكم} گوياى اين است كه اصحاب كهف، تنها، شرك و بازگشت به آيين قوم خويش را مانع رستگارى مى دانستند و درباره سنگ سار شدن چنين ديدگاهى نداشتند.

ترك شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7

- 85 - 14

14 _ شعيب با ارائه بينه اى روشنگر ، قوم خويش را به توحيد و ترك شرك دعوت كرد .

اعبدوا اللّه ما لكم من إله غيره قد جاءتكم بينة من ربكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 2 - 10

10 _ خداوند در پى اعطاى مهلت چهار ماهه به مشركان ، آنان را به ر ها كردن شرك و گرويدن به آيين توحيد ، سفارش كرد .

فسيحوا فى الأرض أربعة أشهر و اعلموا أنكم غير معجزى اللّه و أن اللّه مخزى الكفرين

اعلام حاكميت گسترده خداوند به مشركان پيمان شكن و عدم امكان مقاومت در برابر او و فرار از حاكميت او (اعلموا أنكم غير معجزى اللّه) و نيز هشدار به فرجام شوم و ذلت بار مستكبران كفرپيشه (و أن الله مخزى الكافرين) در حقيقت توصيه و اندرزى است از جانب خداوند به اينكه از فرصت داده شده استفاده كنند و به دامن توحيد و اسلام بازگردند و خود را گرفتار عاقبت شوم خوارى و ذلت شكست نسازند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 3 - 8

8 _ توصيه خداوند به عموم مشركان مبنى بر ر ها كردن شرك و گرويدن به توحيد و اسلام در پى ابلاغ پيام برائت خدا و رسول به آنان

و أذن من اللّه . .. فإن تبتم فهو خير لكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 31 - 5

5 _ همه انسان ها ، مأمور به پرستش و اطاعت بى چون و چراى خداى

يگانه و پرهيز از شريك گرفتن غير ، براى اويند .

و ما أمروا إلا ليعبدوا إلها وحداً لا إله إلا هو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 13 - 7

7 - لزوم تنزيه خداوند ، از هرگونه عيب ، نقص و شريك به هنگام بهره مندى از نعمت ها

و تقولوا سبح_ن الذى سخّر لنا ه_ذا

ترك شرك عبادى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 13 - 32

32 - { عن أبى جعفر ( ع ) قال : . . . انّ اللّه عزّوجلّ بعث نوحاً إلى قومه { أن اعبدوا اللّه واتّقوه و أطيعون } ثمّ دعاهم إلى اللّه وحده و أن يعبدوه و لايشركوا به شيئاًثمّ بعث الأنبياء على ذلك إلى أن بلغوا محمداً فدعاهم إلى أن يعبدوا اللّه و لايشركوا به شيئاً و قال : { شرع لكم من الدين ما وصّى به نوحاً و الذى أوحينا . . . } ;

از امام باقر(ع) روايت شده كه فرمود: . ..خداوند عزّوجلّ نوح را به سوى قومش مبعوث نمود كه خدا را عبادت نماييد و از او پروا داشته باشيد و مرا اطاعت كنيد. سپس آنها را دعوت نمود به خداى يگانه كه او را عبادت نماييد و هيچ گونه شريكى براى او نگيريد و بعد پيامبران را بر همين منوال فرستاد تا به رسول خدا(ص) رسيد، و آنان را به عبادت خدا و اين كه نسبت به او هيچ گونه شركى نورزند، فرا خوانده و فرمود: شرع لكم من الدين ما وصّى به نوحاً...}.

تزيين شرك

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 33 - 10

10_ مرام اهل شرك ، على رغم روشنى بطلان آن و نبود دليلى بر آن ، مرامى آراسته شده و زينت داده شده براى آنان بود .

بل زيّن للذين كفروا مكرهم

مراد از {مكرهم} مرام و عقيده مشركان ; يعنى ، شريك پنداشتن براى خدا و پرستش آن شريكان است ; زيرا اين چيزى است كه براى آنان زينت داده شده و آراسته جلوه كرده بود.

تشويق به ترك شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 25 - 4

4 - خداوند ، تشويق كننده كافران و مشركان به ر ها كردن شرك و بازگشت به توحيد و يكتاپرستى

و هو الذى يقبل التوبة عن عباده

با توجه به آيات پيشين، مى توان گفت كه جمله {و هوالذى يقبل التوبة} دعوتى است از سوى خدا به عموم كافران و مشركان مبنى بر دست برداشتن از عبادت غيرخدا و بازگشتن به يكتاپرستى.

تشويق به شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 169 - 9

9 - شيطان ، وادار كننده انسان ها به شركورزى و ترغيب كننده آنها به دوستى با سران شرك و پيروى از آنان *

و من الناس من يتخذ من دون اللّه أنداداً . .. إنما يأمركم بالسوء و الفحشاء

از مصداقهاى مورد نظر براى {سوء} و {فحشاء} به قرينه آيات قبل، شرك ورزى و . .. است.

تظاهر به خيرخواهى رهبران شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 28

- 3،5

3 - پيشوايان شرك با تظاهر به خيرخواهى ، عامل اصلى فريب خوردن و دور شدن از مسير خير و حق در ديدگاه مشركانِ گمراه شده

قالوا إنّكم كنتم تأتوننا عن اليمين

{يمين} مى تواند مشتق از {يمن} (خير و بركت) باشد. بر اين اساس، معناى آيه چنين مى شود: شما از سر خيرخواهى به سراغ ما مى آمديد. اما متعدى شدن فعل {تأتوننا} به {عن} _ كه براى مجاوزت است _ موجب مى شود كه اين كلمه متضمن معناى {تصددننا} _ كه متناسب با معناى مجاوزت است _ باشد. بر اين اساس، پيام اصلى آيه چنين خواهد بود: شما بوديد كه در ظاهر از سر خيرخواهى به سراغ ما آمده و ما را از مسير حق و خير گمراه مى كرديد.

5 - استفاده از قدرت و تظاهر به خيرخواهى ، از روش هاى پيشوايان كفر و شرك براى فريب و گمراهى توده ها

قالوا إنّكم كنتم تأتوننا عن اليمين

تعقل در روش مبارزه رهبران شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 9 - 1،2،3

1 _ خداوند ، پيامبر ( ص ) را به انديشه و تحليل در چگونگى و شيوه هاى مخالفت و مبارزه سران كفر و شرك با قرآن و رسالت آن حضرت ، فراخواند

انظر كيف ضربوا لك الأمث_ل

2 _ ضرورت انديشه در چگونگى و شيوه هاى مخالفت و مبارزه سران كفر و شرك با قرآن و پيامبراسلام ( ص ) و تحليل عميق آن براى رهبران جامعه اسلامى

انظر كيف ضربوا لك الأمث_ل

3 _ كيفيت موضع گيرى و شيوه هاى مبارزاتى سران كفر و شرك عليه قرآن

و رسالت پيامبر ( ص ) ، امرى شگفت آور و در خور تأمل و انديشيدن

انظر كيف ضربوا لك الأمث_ل

{كيف} اسم استفهام است; ولى در اين آيه براى بيان تعجب به كار رفته است، نه استفهام حقيقى.

تقدير عذاب رهبران شرك صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 7 - 1

1 - براى بيشتر سران شرك و كفر در صدراسلام ، عذاب الهى مقرر شده بود .

لقد حقّ القول على أكثرهم

{حقّ} به معناى {ثبت} است و مقصود از {قول} عذاب الهى مى باشد. اين مطلب به قرينه ديگر آياتى است كه در آن واژه اى مشابه {قول} به كار رفته است مثل {و لكن حقّت كلمة العذاب على الكافرين}(زمر، آيه 71). گفتنى است مقصود از اكثريت در آيه شريفه _ به دليل اين كه اين آيه در نيمه نخست رسالت و در مكه نازل گشت _ آن دسته از مشركان و كافرانى است كه در ابتداى دعوت اسلام به مخالفت با آن برخاستند (مانند سران قريش، چون ابوجهل و ابولهب); نه اكثريت توده مردم كه پس از چندى مسلمان شدند.

تكبر رهبران شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 16 - 2

2 - سران كفر و شرك ، در اوج غرور و ناباورى نسبت به معاد و حسابرسى الهى به سر مى بردند .

و قالوا ربّنا عجلّ لنا قطّنا قبل يوم الحساب

از استهزاى معاد به وسيله كافران و درخواست شتاب در نزول عذاب قيامت، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

تلاش رهبران شرك

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 32 - 7

7 - تلاش سران شرك پيشه گمراه به هم فكر و هم سان ساختن ديگران با افكار و عقايد خويش

فأغوين_كم إنّا كنّا غ_وين

طبق نظر مفسران، فلسفه اين كه سران شرك گمراهى مردم را به دليل انحراف خود مى دانند، مى تواند به اين جهت باشد كه آنان در دنيا درصدد هم فكر ساختن و هم سان درست كردن با افكار و عقايد خود بودند.

تمثيل شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 43 - 8

8 - تمثيلِ بى بنيادىِ شرك به خانه عنكبوت ناشى از علم و برهان است .

مثل الذين اتّخذوا من دون اللّه أولياء كمثل العنكبوت اتّخذت بيتًا . .. و تلك الأم

تنزيه از شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 4 - 10

10- كتاب هاى آسمانى ، مبرّا از كمترين آثار و نشانه هاى شرك

ائتونى بكت_ب من قبل ه_ذا

بارزترين مصداق براى {كتاب من قبل ه_ذا} كتاب هاى آسمانى پيش از قرآن است. قرآن با قاطعيت در برابر تمامى اهل كتاب عصر نزول، اعلام كرده است كه هيچ كتاب آسمانى، نظريه {شرك} را تأييد نكرده است.

توبه از شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 44 - 17

17- وعده خداوند به آمرزش مشركان ، در صورت بازگشت از شرك

تع_لى عمّا يقولون . .. إنه كان حليمًا غفورًا

ذكر تعليل {غفور} در پايان جمله، مى تواند نويدى باشد بر مشركان كه على رغم گناه بزرگ و سخنان ناروا درباره

خداوند، امكان آمرزش آنان، وجود دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 90 - 5

5 - هارون ، با يادآورى رحمت گسترده خداوند به بنى اسرائيل ، باز بودن راه بازگشت از شرك و ارتداد را به آنان يادآورى كرد .

إنّما فتنتم به و إنّ ربّكم الرحم_ن

توصيف خداوند در كلام هارون(ع)، با عنوان {الرحمان} و با توجه به گوساله پرستى و عصيان بنى اسرائيل، متضمن وعده رحمت الهى به آنان، در صورت توبه و بازگشت از شرك است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 67 - 1

1 - توبه از كفر و شرك و گرايش به ايمان ، توصيه خداوند به مشركان

فأمّا من تاب و ءامن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 42 - 15

15 - توبه و بازگشت از گناهِ كفر و شرك ، مورد پذيرش خداوند

و أنا أدعوكم إلى العزيز الغفّ_ر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 74 - 1

1 _ دعوت خداوند از معتقدان به تثليث و الوهيت مسيح ( ع ) ، براى استغفار و بازگشت به خدا

افلا يتوبون إلى اللّه و يستغفرونه

به قرينه آيات پيشين (قالوا ان اللّه هو المسيح . .. قالوا ان اللّه ثالث ثلثة) فاعل {يتوبون ...} مسيحيان هستند و متعلق توبه و استغفار، عقيده به الوهيت مسيح(ع) و تثليث مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 95 - 4

4- بازگشت از شرك و كفر (

توبه ) براى كافران و مشركانى كه هلاكتشان مقدر شده ممكن نيست .

و حرم على قرية أهلكن_ها أنّهم لايرجعون

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه {لا} در {لايرجعون} زايده و مقصود از رجوع، بازگشت از كفر و شرك باشد.

توجيه شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 148 - 2

2 _ جبر، دستاويز مشركان در توجيه شرك خويش و پدرانشان و حرام كردن حلال خدا

سيقول الذين أشركوا لو شاء الله ما أشركنا و لا ءاباؤنا و لا حرمنا من شىء

توحيد و شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 39 - 7

7_ يوسف ( ع ) از هم بندان خويش خواست تا با مقايسه و سنجش عقيده توحيدى با عقيده به خدايان متعدد ، عقيده درست را برگزينند .

ءأرباب متفرقون خير أم الله الوحد القهار

توصيه هاى رهبران شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 6 - 2

2 - سران كفر و شرك در عصر بعثت ، مردم را به صبر و پايدارى بر آيين شرك و مواضع عقيدتى خود فرامى خواندند .

و اصبروا على ءالهتكم

{صبر بر آلهه} كنايه از پايدارى بر پرستش معبودها و ادامه آن است.

توطئه رهبران شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 8 - 7

7 _ سران كفر و شرك ، سازندگان تهمت و افترا بر پيامبر ( ص ) و تخريب گران افكار عمومى جامعه صدراسلام بودند .

و قال الظ_لمون إن تتّبعون إلاّ رجلاً مسحورًا

از جمله

{إن تتّبعون إلاّ. ..; پيروى نمى كنيد مگر...} استفاده مى شود كه دو گروه در جامعه بودند: 1_ گويندگان اين سخن، 2_ مخاطبان و پيروان. و به قرينه صفت {الظالمون} مى توان گفت كه: {گويندگان از سران كفر و شرك بودند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 6 - 1

1 - رفتن سران شرك و كفر از حضور پيامبر ( ص ) و تحريك ديگران به پراكنده شدن از اطراف آن حضرت

و انطلق الملأ منهم أن امشوا

{انطلاق} به معناى انصراف و رفتن و {ملأ} به معناى سران و دانه درشتان جامعه است. {أن} در {أن امشوا} تفسيرى و متضمن معناى قول است; يعنى، {انطلقوا و قالوا امشوا...}. مفسران گفته اند: آيه شريفه درباره كسانى نازل شده كه در مجلس ابوطالب و با حضور پيامبراسلام شركت داشتند; ولى پس از دعوت پيامبر(ص) به يگانه پرستى، آن مجلس را ترك كردند و ديگران را به پراكنده شدن از اطراف آن حضرت تحريك نمودند.

تهديد رهبران شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 8 - 9

9 - سران كفر و شرك در عصر بعثت ، مورد تهديد خداوند به عذاب استيصال

بل لمّا يذوقوا عذاب

برداشت ياد شده از لحن تهديدآميز آيه شريفه به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 14 - 5

5 - سران كفر و شرك در صدراسلام ، به كيفر و عذاب استيصال تهديد شدند .

إن كلّ إلاّكذّب الرسل فحقّ عقاب

اين آيه و آيات گذشته _ كه سرگذشت هلاكت بار

اقوام بزرگ و مقتدر پيشين را يادآور شده _ در واقع در جهت تهديد كافران و مشركان مكه است كه رهبرى جريان مخالف با رسول اكرم(ص) را در دست داشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 15 - 1

1 - تهديد سران كفر و شرك عصر بعثت ، به عذاب ناگهانى ( بانگ سهمگين ) از سوى خداوند

و ما ينظر ه_ؤلاء إلاّ صيحة وحدة

{ينظر} (از مصدر {نظر}) به معناى {انتظار} است و مقصود از {صيحة} عذاب استيصال مى باشد كه ممكن است به صورت صاعقه و بانگ سهمگين باشد. آمدن كلمه {واحدة} نيز براى اشاره به ناگهانى و يكباره بودن نزول عذاب است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 16 - 5

5 - تهديد شدن سران كفر و شرك در صدراسلام ، به مؤاخده شدن همچون مؤاخذه فرعون

إنّا أرسلنا إليكم رسولاً ش_هدًا عليكم . .. فعصى فرعون الرسول فأخذن_ه أخذًا وبيلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 11 - 2

2 - سران كفر و شرك ، مورد تهديد خداوند به عذاب و شكست

ذرنى و من خلقت وحيدًا

تهمتهاى رهبران شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 8 - 7،12

7 _ سران كفر و شرك ، سازندگان تهمت و افترا بر پيامبر ( ص ) و تخريب گران افكار عمومى جامعه صدراسلام بودند .

و قال الظ_لمون إن تتّبعون إلاّ رجلاً مسحورًا

از جمله {إن تتّبعون إلاّ. ..; پيروى نمى كنيد مگر...} استفاده مى شود كه

دو گروه در جامعه بودند: 1_ گويندگان اين سخن، 2_ مخاطبان و پيروان. و به قرينه صفت {الظالمون} مى توان گفت كه: {گويندگان از سران كفر و شرك بودند}.

12 _ تهمت سحر زدگى ، آخرين توجيه و حربه سران كفر و شرك عليه پيامبر ( ص )

و قال الظ_لمون إن تتّبعون إلاّ رجلاً مسحورًا

سران كفر و شرك، به ترتيب چند تهمت و افترا را عليه پيامبر(ص) مطرح كردند كه اولين آن، تهمت دروغ گويى به آن حضرت و خدشه در اصالت وحى بود. آخرين آن نيز تهمت سحرزدگى به ايشان بود. در تاريخ آمده است كه گويندگان اين سخن عتبة بن ربيعه، ابوسفيان و ... بوده اند كه از سران شرك و كفر به شمار مى آمدند. بنابراين آنچه در تاريخ آمده، مؤيد ديگرى براى برداشت ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 6 - 6

6 - سران شرك و كفر ، هدف و انگيزه پيامبراسلام ( ص ) از دعوت به يكتاپرستى را ، دستيابى به رياست و آقايى بر دينداران مى دانستند .

أجعل الألهة إل_هًا وحدًا . .. إنّ ه_ذا لشىء يراد

برداشت ياد شده، براساس اين ديدگاه است كه {ه_ذا} اشاره به يكتاپرستى و نفى آيين شرك (مضمون دعوت پيامبراسلام) باشد و مقصود از {شىء يراد} سيادت و آقايى بر مردم باشد كه در نگاه سران كفر، هدف و آرزوى پيامبراسلام بود; زيرا با يكى شدن پرستش ها، قهراً آن حضرت رهبرى امت يكتاپرست را به عهده مى گرفت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 -

7 - 4

4 - سران كفر و شرك ، كلام توحيدى و يكتاپرستى رسول خدا را ، سخنى دروغ و ساختگى مى پنداشتند .

إن ه_ذا إلاّ اختل_ق

مقصود از واژه {اختلاق} _ هنگامى كه در وصف كلامى آورده شود _ سخن ساختگى و دروغى است كه سابقه نداشته باشد.

ثروتمندى رهبران شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 30 - 6

6- سازندگان آيين شرك و بت پرستى برخوردار از رياست ، مكنت و ثروت بودند .

و أحلّوا قومهم . .. و جعلوا لله أندادًا ليضلّوا عن سبيله قل تمتّعوا

جاهلانه بودن شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 15 - 2

2 - عقيده به شريك داشتن خداوند ، عقيده اى جاهلانه است .

على أن تشرك بى ما ليس لك به علم

آوردن قيد {ما ليس لك به علم} براى شرك، حكايت از آن دارد كه اساس شرك، بر جهل استوار است.

جرم رهبران شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 34 - 2

2 - سردمداران شرك و كفر و توده هاى كافر و مشرك ، در پيشگاه عدل الهى مجرم اند .

إنّا كذلك نفعل بالمجرمين

مقصود از {مجرمين} دو گروه پيشوايان شرك و توده هاى مشرك اند كه در آيات پيشين از آنان سخن به ميان آمد.

جرم شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 35 - 6

6 - كفر و شرك ، جرم است و كافران و مشركان از تبهكاران اند .

أفنجعل المسلمين كالمجرمين

از مقابله

مجرمان با مسلمانان به دست مى آيد كه مقصود از آن، كافران و مشركان است.

جنگ با رهبران شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 12 - 8،12

8 _ خداوند ، مسلمانان صدر اسلام را به پيكار با سران و پيشوايان شرك و كفر ، در صورت نقض پيمان صلح از سوى آنان ، فراخواند .

و إن نكثوا أيمنهم . .. فقتلوا أئمة الكفر

12 _ پيكار با سران شرك و كفر ، به منظور وادار كردن آنان به رعايت عهد و پيمان و بازداشتن ايشان از ضربه زدن به اسلام و مسلمانان است .

و إن نكثوا أيمنهم . .. فقتلوا أئمة الكفر ... لعلهم ينتهون

جنيان و شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 5 - 3

3 - جن ، پيش از نزول قرآن ، از دروغ و ساختگى بودن شرك ، همسرگزينى و فرزنددارى خداوند آگاه نبودند .

إنّا سمعنا قرءانًا عجبًا . .. و أنّا ظننّا أن لن تقول الإنس و الجنّ على اللّه كذ

جهل رهبران شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 38 - 18،19

18 _ سران كفر و شرك و پيروان آنان، بى خبر از مضاعف بودن عذاب يكديگر

لكل ضعف و لكن لاتعلمون

مفعول {لاتعلمون} به قرينه {لكل ضعف}، ان لكل ضعفا است.

19 _ سران شرك و كفر و پيروانشان، بى خبر از مضاعف بودن عذاب خويش

لكل ضعف و لكن لاتعلمون

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه سران شرك نيز، همچون پيروان آنان، مخاطب {لاتعلمون} باشند.

حاميان شرك

در دوران نوح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 21 - 12

12 - قدرت اقتصادى و سياسى صاحبان زر و زور در عصر نوح ( ع ) ، در خدمت كفر و شرك و عليه دعوت توحيدى آن حضرت بود .

قال نوح ربّ إنّهم عصونى و اتّبعوا من لم يزده ماله وولده إلاّ خسارًا

حتميت عذاب رهبران شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 31 - 6

6 - چشيدن عذاب دوزخ براى مشركان و سران آنان ، وعده حتمى و تخلف ناپذير خداوند

فحقّ علينا قول ربّنا إنّا لذائقون

برداشت ياد شده از آن جا است كه {حَقَّ} به معناى {ثَبَتَ} و {لَزَمَ} است و ثابت و لازم بودن عذاب، حاكى از حتمى و تخلف ناپذير بودن آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 34 - 3

3 - اشتراك عذاب و كيفر رهبران شرك و كفر و توده هاى مشرك و كافر ، وعده حتمى خداوند

إنّا كذلك نفعل بالمجرمين

حتميت گمراهى رهبران شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 9 - 4

4 _ گمراهىِ گريز ناپذير سران كفر و شرك ، پيامد برخورد هاى عناد آلود و بهانه جويانه آنان با قرآن و پيامبر ( ص )

إن ه_ذا إلاّ إفك. .. و قالوا مالِ ه_ذا الرسول ... إن تتّبعون إلاّ رجلاً مسحورًا

{فاء} در {فضلّوا} براى سببيت و در {فلايستطيعون} تفسيريه است; يعنى، برخوردهاى عناد آلود كافران با پيامبر(ص) سبب گمراهى آنان بود و اين

گمراهى، موجب نيافتن راهى براى گريز از آن گرديد.

حرمت شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 151 - 7

7 _ شريك براى خدا پنداشتن از محرمات الهى است.

ألا تشركوا به شيئا

{أن} در {ألا تشركوا} تفسيريه و {لا} ناهيه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 33 - 6

6 _ پندار وجود شريك براى خداوند و افتراى بر او از محرمات الهى است.

أن تشركوا بالله ما لم ينزل به سلطنا و أن تقولوا على الله ما لا تعلمون

حق ستيزى رهبران شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 15 - 2

2 - سران كفر و شرك ، آن چنان لجوج و حق ستيز بودند كه تنها نزول عذاب ناگهانى پايان بخش تكذيب آنان بود .

و ما ينظر ه_ؤلاء إلاّ صيحة وحدة

بيشتر مفسران بر اين عقيده اند كه مقصود از اين كه كافران تنها در انتظار نزول عذاب سهمگين هستند، بيان اين حقيقت است كه آنان از سر لجاجت، بر راه نادرست خود تا پايان عمر پاى مى فشرند و به حقيقت اسلام تن درنمى دهند.

حق ناپذيرى اكثريت رهبران شرك صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 7 - 2

2 - بيشتر سران كفر و شرك در صدراسلام ، دچار روح لجاجت و حق ناپذيرى و مصمم بر نپذيرفتن ايمان

فهم لايؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 10 - 2

2 - بيشتر سران شرك و

كفر در صدراسلام ، گرفتار روح لجاجت و حق ناپذيرى بودند .

و سواء عليهم ءأنذرتهم أم لم تنذرهم لايؤمنون

حق ناپذيرى رهبران شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 8 - 8

8 - سران كفر و شرك در صدراسلام ، مردمى لجوج و حق ناپذير بودند .

بل لمّا يذوقوا عذاب

جمله {بل لمّا يذوقوا عذاب} (بلكه هنوز عذاب مرا نچشيده اند) كنايه از اين نكته است كه آنان آن چنان در شك و ترديد نسبت به قرآن به سر مى برند و زير بار رسالت پيامبراسلام(ص) نمى روند كه تنها با چشيدن عذاب الهى دست از مخالفت برمى دارند و به سخن حق تن در مى دهند. اين نكته نشانگر اوج لجاجت و حق ناپذيرى آنان است.

حقيقت شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 24 - 2،8

2 _ شرك، باطل و اعتقاد به آن تحميل دروغ بر خويشتن است.

انظر كيف كذبوا على أنفسهم

جمله {كذبوا . ..} بيان حال مشركان در دنيا مى تواند باشد. يعنى مشركان در دنيا با عقيده شرك بر خود نيز دروغ بستند. زيرا فطرت و جان آدمى گواه بر توحيد است.

8 _ شرك، افترا و پندارى باطل و ساختگى است.

و ضل عنهم ما كانوا يفترون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 89 - 2

2 _ شركورزى ، افترا بر خداوند است .

قد افترينا على اللّه كذبا إن عدنا فى ملتكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 104 - 7

7

_ آيين شرك ، بر شالوده عبادت براى آلهه و نفى عبادت { اللّه } بنا شده است .

الذين تعبدون من دون اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 105 - 6

6 _ شرك ، انحراف از دين حنيف و صراط مستقيم است .

و أن أقم وجهك للدين حنيفاً و لاتكونن من المشركين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 112 - 12

12_ شركورزى و پرستش غير خدا ، طغيان گرى و تجاوز از حقيقت است .

و لاتطغوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 38 - 13

13_ شريك براى خدا پنداشتن ، در حقيقت ايمان نداشتن به اوست .

إنى تركت ملّة قوم لايؤمنون بالله . .. اتبعت ملّة ءاباءِى ... ما كان لنا أن نشرك

از جمله {ما كان لنا أن نشرك بالله} معلوم مى شود مراد از {لايؤمنون بالله} در آيه قبل ، اين است كه براى خدا شريك مى پندارند. تعبير كردن از شركورزى به ايمان نداشتن به خدا ، گوياى برداشت فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 40 - 16،18

16_ توحيد و يكتاپرستى ، آيينى بدون كمترين انحراف و كجى ، و شرك پندارى منحرف و نادرست است .

أمر ألاّتعبدوا إلاّ إياه ذلك الدين القيم

{قيّم} به معناى مستقيم و بدون انحراف و كجى است.

18_ توحيد و يكتاپرستى ، آيينى استوار و متكى بر برهان ، و شركْ پندارى سست و بى بنياد است .

ما تعبدون من دونه إلاّ أسماءً .

.. أمر ألاّتعبدوا إلاّ إياه ذلك الدين القيم

از معانى {قيّم} مستقيم و استوار است و از آن جا كه يوسف(ع) پس از اقامه برهان بر توحيد و لزوم يكتاپرستى و يادآورى نبود دليل بر شرك و پرستش غير خدا، فرمود: {ذلك الدين القيم} معلوم مى شود: ثبات و استوارى توحيد به خاطر برهانى بودن آن، و سستى شرك ناشى از نبود دليل بر آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 64 - 10

10_ مؤثر دانستن افراد در محافظت از چيزى و يا شخصى ، موجب شرك نمى شود و با توكّل و مقام نبوّت تنافى ندارد .

كما أمنتكم على أخيه من قبل

به دليل آيه 38 از همين سوره (ما كان لنا أن نشرك بالله من شىء) يعقوب(ع) هرگز به اندكى از شرك نيز گرايش نداشت و عبارت (كما أمنتكم على أخيه) مى رساند كه يعقوب(ع) فرزندانش را امين پنداشت و حفاظت از يوسف(ع) را برعهده آنان سپرد. بنابراين مؤثر دانستن افراد در حفاظت از چيزى شرك آور نيست و با مقام نبوت نيز ناسازگار نخواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 28 - 4

4- شرك ، ظلم به نفس است .

و يقول أين شركاءى . .. الك_فرين . الذين تتوفّ_هم المل_ئكة ظالمى أنفسهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 71 - 10

10- شرك به خدا ، كفران نعمت هاى اوست .

أفبنعمة الله يجحدون

برداشت فوق با توجه به اين نكته است كه مخاطبان آيه مشركان مكه مى باشند.

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 73 - 5

5- پرستش غير خدا ، ايمان به باطل و كفران نعمت هاى الهى است .

أفبالب_طل يؤمنون و بنعمت الله هم يكفرون . و يعبدون من دون الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 83 - 7

7- شرك ، كفر به خداوند است .

واتّخذوا من دون اللّه ءالهة . .. على الك_فرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 54 - 3

3- بت پرستى و شرك ، ضلالت و گمراهى آشكار است .

ما ه_ذه التماثيل . .. أنتم و ءاباؤكم فى ضل_ل مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 18 - 9

9 - شرك و بت پرستى ، حركتى است مخالف جريان طبيعى نظام هستى .

أنّ اللّه يسجد له من فى السم_وت و من فى الأرض . .. و كثير حقّ عليه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 26 - 12

12 - شرك ورزى ، دور شدن از طهارت و پاكى و آلوده شدن به پليدى و ناپاكى است .

أن لاتشرك بى شيئًا و طهّر بيتى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 117 - 10،11

10 - شرك ، در حقيقت كفر به خدا و انكار صفات كمالى او است .

و من يدع مع اللّه . .. إنّه لايفلح الك_فرون

{كافرون} مى تواند در مقابل {مؤمنون} باشد و يا در مقابل {شاكرون}. برداشت فوق بر

پايه احتمال اول است.

11 - شرك و بت پرستى ، كفران نعمت هاى خدا و ناسپاسى در برابر ربوبيت او است .

و من يدع مع اللّه . .. إنّه لايفلح الك_فرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 40 - 10

10 - شرك ، متكى بر تبليغات فريبكارانه است .

بل إن يعد الظ_لمون بعضهم بعضًا إلاّ غرورًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 8 - 15،17

15 - شرك به خداوند ، كفران نعمت هاى الهى است .

ثمّ إذا خوّله نعمة منه . .. و جعل للّه أندادًا

{ندّ} (مفرد {انداد}) به معناى مثل و نظير است و مقصود از آن شريك در كار خداوند است.

17 - آيين شرك ، آيينى راه زن و گمراه كننده

و جعل للّه أندادًا ليضلّ عن سبيله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 42 - 8

8 - شرك ، در واقع كفر به خدا و انكار او است .

تدعوننى لأكفر باللّه و أشرك به

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه پيش از طرح مسأله شرك به خدا، مسأله كفر به خدا مطرح گشته و دعوت به شرك، دعوت به كفر به خدا دانسته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 85 - 6

6 - شريك پنداشتن براى خدا ، به منزله كفر و انكار خدا است .

كنّا به مشركين . .. خسر هنالك الك_فرون

برداشت ياد شده به اين خاطر است كه در آيه شريفه از مشركان، به كافران

تعبير شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 6 - 11

11 - شرك ، آيينى انحرافى و مشركان مردمانى منحرف از راه راست

أنّما إل_هكم إل_ه وحد فاستقيموا إليه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 21 - 4

4 - آيين شرك ، انديشه اى دنيامدار و فاقد گرايش به آخرت

من كان يريد حرث الدنيا . .. أم لهم شرك_ؤا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 80 - 2

2 - شرك و حق ستيزى ، امرى مبتنى بر حدس و گمان و فاقد دلايل مستند

أم يحسبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 83 - 3

3 - راه كفر و شرك ، آميخته با ماده گرايى و سرگرمى هاى پوچ و بدفرجام

فذرهم يخوضوا و يلعبوا حتّى يل_قوا يومهم الذى يوعدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 28 - 8

8- شرك ، دروغ و افترا به خداوند است .

ات_ّخذوا من دون اللّه . .. و ذلك إفكهم و ما كانوا يفترون

{ذلك} اشاره به اتخاذ آلهه است _ كه از {اتّخذوا من دون اللّه} استفاده مى شود _ و {إفك} در آيه شريفه مصداقى جز شرك و وسيله تقرب قرار دادن آلهه ندارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 6 - 7

7 - بد گمانى به خداوند ، روح اصلى نفاق و شرك

المن_فقين . .. والمشركين ... الظانّين باللّه ظنّ السوء

با

توجّه به اين كه {الظانّين. ..} صفت براى هر دو گروه (منافقان و مشركان) است و در اين جا از ميان همه اوصاف آنان، اين صفت اختصاص به ذكر يافته است; مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 28 - 14

14 - شرك ، بت پرستى و گمراه گرى ، ظلم است .

و لاتزد الظ_لمين إلاّ تبارًا

مطلب ياد شده، از تعبير {ظالمان} درباره بت پرستان و گمراه كنندگان به دست مى آيد.

خدا و شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 5 - 1

1 - خداوند ، هرگز به شرك و بندگى غير او فرمان نداده است .

و ما أُمروا إلاّ ليعبدوا اللّه

خطر شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 51 - 6

6 _ هشدار خداوند به مؤمنان در مورد خطر گرايش آنان به كفر و شرك

الم تر الى الذين اوتوا نصيباً من الكتب يؤمنون بالجبت و الطّاغوت

مخاطب قرار دادن مؤمنان و سپس بيان سرنوشت شرك آلود اهل كتاب، تعريضى به مخاطبان است كه چنين خطرى شما را نيز تهديد مى كند و هشيار باشيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 22 - 5

5- همه انسان ها ، در معرض خطر شركند .

لاتجعل مع الله إل_هًا ءاخر

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه {لاتجعل} خطاب به پيامبر(ص) نيز باشد. بنابراين از اينكه پيامبر(ص) نيز مخاطب اين هشدار قرار گرفته است، معلوم مى شود كه ابتلاى به شرك خطرى

است همگانى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 39 - 9

9- انسان ، همواره در معرض ابتلا به شرك و نيازمند به هشدار است . *

لاتجعل مع الله إل_هًاءاخر . .. و قضى ربّك ألاّتعبدوا إلاّ إيّاه ... لاتجعل مع ال

تأكيد بر پرهيز از شرك در اين مجموعه آيات (آيه 22 _ 38) كه درباره مباحث مختلف خانوادگى و اجتماعى است بيانگر اين نكته است كه احتمال لغزش انسانها زياد است و بايد به آنها توجه داده شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 59 - 3

3 - شرك ، خطرى جدى در مسير انسان ها است .

و الذين هم بربّهم لايشركون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 213 - 3

3 - ابتلاى به شرك ، خطرى جدى در مسير عقيده و عمل انسان

فلاتدع مع اللّه إِل_هًا ءاخر

نهى الهى _ آن هم در ظاهر خطاب به پيامبر(ص) _ نشانگر آن است كه اصولاً انسان در معرض چنين خطرى قرار دارد; زيرا وقتى آن حضرت مورد هشدار قرار گيرد، تكليف ديگران روشن است.

خطر گرايش به شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 65 - 1

1 - هشدار خداوند به يكايك پيامبران در باره گرايش پيدا كردن به شرك و پرستش غير او

و لقد أُوحى إليك و إلى الذين من قبلك لئن أشركت ليحبطنّ عملك

مفرد آمدن خطاب در {أشركت} و {عملك} _ با آن كه همه پيامبران مخاطب وحى الهى بودند _ مى رساند

كه اين وحى به يكايك پيامبران به طور جداگانه و مستقل، ابلاغ شده است.

درخواست شغل از حكومت شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 55 - 7

7_ جواز تقاضاى مشاغل حكومتى حتى در حكومت هاى كفر و شرك

قال اجعلنى على خزائن الأرض

دروغ بودن شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 5 - 2،6

2 - آگاهى و اعتراف گروهى از جن ، به دروغ بودن شرك ، همسرگزينى و فرزنددارى خداوند

و أنّا ظننّا أن لن تقول الإنس و الجنّ على اللّه كذبًا

6 - شريك داشتن خداوند و همسر و فرزند گزيدن او ، كذب محض و ساخته دست انس و جن است .

و أنّا ظننّا أن لن تقول الإنس و الجنّ على اللّه كذبًا

دشمنى رهبران شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 8 - 13

13 _ سران كفر و شرك ، براى جلوگيرى از نفوذ پيامبر ( ص ) و گسترش اسلام ، از شيوه هاى گوناگون تبليغى و سياسى و از راهبرد هاى متنوع و ممكن استفاده مى كردند .

و قالوا أس_طيرالأوّلين . .. مالِ ه_ذا الرسول يأكل الطعام ... إن تتّبعون إلاّ رجل

تهمت دروغ پردازى و سحرزدگى به پيامبر(ص) و ايراد و خرده گيرى از ايشان، حاكى از گوناگونى شيوه ها و راه هاى مبارزه كافران با پيامبر و قرآن است. گفتنى است تعبير {ضربوا لك الأمثال; براى تو مثل ها زده و توصيف ها كرده اند} در آيه بعد، مؤيد همين برداشت است.

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 27 - 2

2 - گفت و گوى اعتراض آميز و خصومت گونه مشركان فريب خورده با پيشوايان فريب كار خود بر سر راه دوزخ

و قفوهم . .. و أقبل بعضهم على بعض يتساءلون

مقصود از {على بعض} _ به قرينه سه آيه بعد (و ما كان لنا عليكم من سلطان و. ..) _ پيشوايان فريب كاراند. بر اين اساس، گفت و گوى مشركان با پيشوايان شان از سر اعتراض و خصمانه خواهد بود.

دعوت به اجتناب از شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 52 - 20

20_ هود ( ع ) از قوم عاد خواست تا از دعوتش ( پذيرش توحيد ، يكتاپرستى و ترك شرك و استغفار از گناهان ) اعراض نكنند و بر گناه خويش اصرار نورزند .

و لاتتولوا مجرمين

{تولّى} (مصدر لاتتولوا) به معناى اعراض كردن و نپذيرفتن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 84 - 15

15_ شعيب ( ع ) ، با آگاه ساختن قوم خويش به نبود معبودى جز خدا ، آنان را به توحيد و ترك شرك دعوت كرد .

قال ي_قوم اعبدوا الله ما لكم من إل_ه غيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 39 - 3

3_ يوسف ( ع ) ، هم بندان خويش را به توحيد و دورى از شرك فراخواند .

ي_ص_حبى السجن ءأرباب متفرقون خير أم الله الوحد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 -

51 - 4

4- دعوت به توحيد و نفى شرك ، روح اديان الهى

و قال الله لاتتخذوا إل_هين اثنين إنما هو إل_ه وحد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 9 - 6

6 - توحيد و يكتاپرستى ، راه خدا و اسلام ، فراخوان مردم به پيمودن اين راه و ترك آيين هاى شرك

و من الناس من يج_دل فى اللّه . .. ليضلّ عن سبيل اللّه

دعوت به ترك شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 15 - 4

4 _ خداوند ، فراخوان كفار و مشركان به توبه ( ترك آيين شرك و پذيرش اسلام )

ألا تقتلون قوماً نكثوا أيمنهم . .. و يتوب اللّه على من يشاء

دعوت به رد شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 20 - 4

4 - توحيد و نفى شرك ، اساس و محور دعوت پيامبر ( ص )

قل إنّما أدعوا ربّى و لاأُشرك به أحدًا

دعوت به شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 71 - 18

18 _ مشركان، مرتدان متحير را به شرك دعوت مى كنند و خود را هدايت يافته مى پندارند.

له أصحب يدعونه إلى الهدى ائتنا

مراد از {اصحاب}، بنا بر يك احتمال، مشركان و منحرفانى هستند كه مرتدان را تشويق مى كنند و به جانب خود سوق مى دهند و راه خود را طريق هدايت مى شمارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 63 - 7

7 -

تلاش اغواگرانه _ به اعتقاد پيشوايان شرك _ تنها دعوت و فراخوانى است ; نه اجبار و سلب كردن اختيار از ديگران

أغوين_هم كما غوينا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 42 - 1

1 - مردم مصر ( قبطيان و فرعونيان ) ، مؤمن آل فرعون را به كفر و شرك به خدا فراخواندند .

تدعوننى لأكفر باللّه و أشرك به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 23 - 1

1 - توصيه أكيد صاحبان زر و زور به مردم در عصر نوح ( ع ) ، به دست بر نداشتن از عبادت معبود هاى خويش

و قالوا لاتذرنّ ءالهتكم

{إل_ه} (مفرد {آلهه}) به معناى معبود است. گفتنى است تأكيد در برداشت ياد شده از آمدن {ن} تأكيد ثقيله {لاتذرنّ} استفاده مى شود.

دعوت به شرك ستيزى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 108 - 5،9

5_ پيامبر ( ص ) بر عقيده توحيدى خويش و نفى شرك و نيز لزوم فراخوانى مردم به توحيد و مبارزه با شرك ، از دليل و حجّتى روشن برخوردار بود .

قل ه_ذه سبيلى أدعوا إلى الله على بصيرة أنا و من اتبعنى

{بصيرة} به معناى حجت و دليل روشن است (لسان العرب). آيات قبل و نيز آيه مورد بحث، بيانگر متعلق {بصيرة} است كه در برداشت، برخى از آنها آورده شد. قابل ذكر است كه در تركيب اين فراز چند نظر ابراز شده است. از جمله اينكه {على بصيرة} خبر براى {أنا} و {من اتبعنى} عطف بر {أنا} است ; يعنى:

{أنا و من اتبعنى على بصيرة}.

9_ پيروان پيامبر ( ص ) موظف به فراخوانى مردم به توحيد و مبارزه با شرك

أدعوا إلى الله على بصيرة أنا و من اتبعنى

برداشت فوق، بر اين اساس است كه {على بصيرة} متعلق به {أدعوا} باشد. بر اين مبنا {أنا} تأكيد براى ضمير {أدعوا} و {من اتبعنى} عطف بر فاعل {أدعوا} مى شود ; يعنى: {أنا أدعوا إلى الله على بصيرة و من اتبعنى يدعو إلى الله على بصيرة}.

دعوت رهبران شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 39 - 6

6 _ سران شرك و كفر با دعوت پيروانشان به چشيدن از عذاب مضاعف دوزخ، آنان را سرزنش و ملامت مى كنند.

ربنا هؤلاء أضلونا . .. فذوقوا العذاب بما كنتم تكسبون

{ال} در كلمه {العذاب} عهد ذكرى است و اشاره به همان عذاب مضاعف دارد كه از {لكل ضعف} استفاده مى شود.

دفاع اخروى رهبران شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 29 - 1

1 - پيشوايان شرك ، در روز رستاخيز در برابر اتهام داشتن نقش در فريب و گمراهى مشركان ، به دفاع برخاسته و به تبرئه خود خواهند پرداخت .

قالوا إنّكم كنتم تأتوننا . .. قالوا بل لم تكونوا مؤمنين

دلايل اجتناب از شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 51 - 5

5- يگانگى خداوند و باطل بودن هر معبودى غير از او ، دليل لزوم اجتناب از شرك

و قال الله لاتتخذوا إل_هين اثنين إنما هو إل_ه وحد

جمله {إنما هو إله واحد} تعليل براى

نهى {لاتتخذوا} است و دلالت دارد بر وحدانيت خداوند و بطلان هر چه كه غير خداست و به خدايى خوانده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 13 - 12

12 - ظالمانه بودن شرك ، دليل لزوم اجتناب از آن است .

لاتشرك باللّه إنّ الشرك لظلم عظيم

دلايل بطلان شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 81 - 5

5 _ خداوند هيچ دليلى كه گواه نقش شريكانى براى خود در تدبير و ربوبيت جهان باشد، نازل نفرموده است.

ما لم ينزل به عليكم سلطنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 100 - 2،4

2 _ چون جنيان، مخلوق خدا هستند، شريك او نمى توانند باشند.

و جعلوا لله شركاء الجن و خلقهم

4 _ مخلوق نمى تواند شريك خالق خود باشد.

و جعلوا لله شركاء الجن و خلقهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 149 - 3

3 _ خداوند داراى دلايل و حجتهاى رسا بر نفى پندار جبر و عقايد شرك است.

قل فلله الحجة البلغة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 193 - 4

4 _ ناتوانى معبودان اهل شرك از هدايت آنان و اجابت خواسته هايشان ، دليل بطلان شرك و شايسته نبودن آنها براى پرستش

و إن تدعوهم إلى الهدى لايتبعوكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 197 - 6

6 _ ناتوانى معبودان اهل شرك در دفاع از خود و ديگران

، دليلى بر بطلان شرك است .

و لايستطيعون نصركم و لا أنفسهم ينصرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 198 - 8

8 _ ناتوانى معبودان اهل شرك از اجابت درخواست ها ، شنيدن سخنان و ديدن اشيا ، دليل بطلان شرك و ناروايى پرستش غير خدا

و إن تدعوهم إلى الهدى لايسمعوا . .. و هم لايبصرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 31 - 13

13 _ وحدت تدبير در جهان آفرينش ، نشانه وحدت ربوبيت و بى اساس بودن انديشه شرك است .

و من يدبر الأمر فسيقولون اللّه

وحدت تدبير از وحدت مدبر _ كه جمله {و من يدبر الأمر} بر آن دلالت دارد _ استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 109 - 4

4_ مطالعه در تاريخ اقوام مشرك و توجه به فرجام شوم آنان ، راهى براى پى بردن به بطلان شرك و نبود توان و نيرو در معبود هاى ساختگى است .

فلاتك فى مرية مما يعبد ه_ؤلاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 56 - 10

10- خالق نبودن بت ها و معبود هاى مشركان ، دليل ناشايستگى آنها براى عبادت و تقديس انسان ها

ما ه_ذه التماثيل . .. قال ربّكم ربّ السموت والأرض الذى فطرهنّ

حضرت ابراهيم(ع)، براى ابطال عقيده مشركان و بت پرستان و اثبات توحيد ربوبى براى خداوند، به خالقيت او تمسك كرد. نكته ياد شده بيانگر اين حقيقت است كه تنها خالق جهان، شايسته تقديس و عبادت

است، نه چيز ديگر.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 62 - 4

4 - گردش شب و روز در سايه تدبير خدا ، آيتى روشن بر بطلان مرام شرك و پوچى خدايان ديگر

بأنّ اللّه يولج الّيل فى النهار . .. و أنّ ما يدعون من دونه هو الب_طل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 73 - 10

10 - عجز و ناتوانى خدايان از بازپس گرفتن چيز ربوده شده از آنان به وسيله موجود ناتوانى چون مگس ، يكى ديگر از دلايل بديهى و غير قابل انكار بر بى اساس بودن انديشه و مرام مشركان

و إن يسلبهم الذباب شيئًا لايستنقذوه منه

{سَلَب} (مصدر {يسلب}) به معناى ربودن و {إستنقاذ} (مصدر {يستنقذون}) به معناى رهانيدن و بازپس گرفتن است; يعنى، اگر همان مگس چيزى را از آنها بربايد، نمى توانند آن را از او بازپس گيرند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 91 - 7

7 - نظام هماهنگ و سامان مند جهان ، دليل يگانه بودن خدا و بطلان پندار شرك

و لعلا بعضهم على بعض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 60 - 11

11 - نظام هستى ، شاهدى گويا بر يگانگى خداوند و پوچى و بطلان شرك

أمّن خلق السم_وت. .. أءل_ه مع اللّه

در آيه مورد بحث، خداوند نخست، نمودهاى قدرت بى چون خود را در نظام طبيعت به رخ انسان كشيده و مظاهر هماهنگ آن را به وى نمايانده است و پس از آن، وى

را مورد خطاب قرار داده كه: آيا به جز او، خداى ديگرى نيز وجود دارد كه شريك و همتاى او قرار گيرد؟ پاسخ اين است كه: هرگز!

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 63 - 6

6 - ستارگان راهنما ، باد هاى بشارت بخش و باران هاى رحمت آفرين ، نشانه هاى روشن توحيد و پوچى و بطلان شرك

أمّن يهديكم . .. أءل_ه مع اللّه

مفاد جمله {أءل_ه مع اللّه} با توجه به صدر آيه اين است كه: با وجود اين نشانه ها _ كه بيانگر نقش اراده خدا در حيات بشر است _ مجالى براى روى آوردن به غيرخدا نمى ماند; زيرا اصولاً كسى جز او نقشى در تدبير نظام هستى ندارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 27 - 11

11 - عزت و حكمت خداوند ، مقتضى نداشتن هرگونه شريكى است .

كلاّ بل هو اللّه العزيز الحكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 23 - 11

11 - ناتوانى معبود ها از شفاعت كردن به پيشگاه خداوند و نجات دادن پرستندگان خويش به هنگام گرفتارى ، دليل ناشايستگى آنها براى پرستش

ءالهة إن يردن الرحم_ن بضرّ لاتغن عنّى شف_عتهم شيئًا و لاينقذون

برداشت ياد شده به جهت اين نكته است كه جمله {إن يردن الرحمان. ..} در مقام تعليل براى جمله {ءأتّخذ من دونه} مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 48 - 3

3 - ناكارآمدى معبود هاى مشركان در قيامت ، گواه نادرستى

كرنش و عبادت در برابر آنها در دنيا

و ضلّ عنهم ما كانوا يدعون من قبل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 4 - 6

6- انديشه در ماهيت بت ها ، كافى براى پى بردن به بطلان شرك

قل أرءيتم ما تدعون من دون اللّه أرونى ماذا خلقوا من الأرض أم لهم شرك فى السم_وت

دلايل بطلان شرك عبادى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 65 - 3

3 - محدوديت دانش غيرخدا ، دليل شايسته نبودن آنان براى پرستش

قل لايعلم من فى السم_وت و الأرض الغيب إلاّ اللّه

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه جهت گيرى اصلى در اين آيه، نفى شرك مى باشد.

دلايل بى منطقى شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 12 - 6

6 _ نيايش خالصانه شرك پيشگان به درگاه خداوند ، به هنگام گرفتارى ها و مصايب ، دليلى روشن بر پوچى انديشه شرك و حقانيت توحيد ربوبى

و إذا مسّ الإنسن الضرّ دعانا

روى سخن در اين سوره با مشركان مكه است و آيه شريفه در مقام بيان يكى از دليلهاى روشن توحيد ربوبى و پوچى انديشه شرك است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 8 - 6

6 - نيايش خالصانه شرك پيشگان به درگاه خداوند ، هنگام گرفتارى و مصيبت ها ، دليلى روشن بر پوچى انديشه شرك و حقانيت توحيد ربوبى

و إذا مسّ الإنس_ن ضرّ دعا ربّه منيبًا إليه

روى سخن در اين سوره، با مشركان مكه

است و آيه شريفه در مقام بيان يكى از دلايل روشن بر اثبات توحيد الهى و پوچى انديشه شرك است.

دلايل پوچى شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 62 - 5

5 - جهان و نظام آن ، زمينه اى مناسب براى خدا شناسى و ره يابى به توحيد و پوچى مرام شرك

ذلك بأنّ اللّه هو الحقّ . .. و أنّ اللّه هو العلىّ الكبير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 62 - 7

7 - اجابت دعاى انسان در شرايط اضطرار و حل مشكلات وى ، از سوى خداوند ، نشانى روشن از يگانگى او و پوچى و بطلان شرك

أمّن يجيب المضط_ّر . .. و يكشف السوء ... أءل_ه مع اللّه

{أءل_ه مع اللّه}; يعنى، با توجه به اين كه تنها خداوند در شرايط اضطرار مى تواند نجات دهنده انسان ها باشد، آيا مجالى براى روى آورى به غيرخدا هست؟ هرگز!

دلايل رد شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 22 - 11

11- ربوبيت و تدبير خداوند بر عرش ( مركز اداره جهان ) ، دليل يگانگى او و نبودن شريك و معبود ديگرى در عالم هستى است .

لو كان فيهما ءالهة . .. فسبح_ن اللّه ربّ العرش عمّا يصفون

{ربّ العرش} صفت براى اسم جلاله (اللّه) است. توصيف خداوند به اين صفت _ پس از نفى معبودها و خدايان ديگر در عالم مى تواند بيانگر اين نكته باشد كه صفت {ربّ} و تدبير امور، تنها در انحصار خداوند است و شريكى براى

او نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 66 - 3

3 - پيامبر ( ص ) ، مأمور اعلام در دست داشتن دلايل و برهان هاى روشن بر بطلان عقيده شرك آلود و درستى آيين توحيدى

إنّى نهيت أن أعبد الذين تدعون من دون اللّه لمّا جاءنى البيّن_ت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 1 - 8

8 - عزّت و حكمت خداوند ، نشانه منزّه بودن او از هر عيب و نقص ( همچون داشتن شريك و . . . )

ما فى السم_وت و الأرض و هو العزيز الحكيم

توصيف خداوند به {عزيز} و {حكيم} بودن _ پس از يادآورى تسبيح همه موجودات براى خداوند _ حكايت از آن دارد كه حقيقتى مانند خداوندِ عزيز و حكيم، از هر عيب و نقصى (مانند داشتن شريك) مبرّا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 2 - 2

2 - انحصار فرمانروايى براى خداوند ، نشانه منزّه بودن او از هر عيب و نقصى ( همچون داشتن شريك و . . . )

سبّح للّه ما فى السم_وت . .. له ملك السم_وت و الأرض

ذكر فرمانروايى انحصارى خداوند _ پس از ياد كردن تسبيح موجودات عالم براى او _ مى تواند بيانگر مطلب ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اخلاص - 112 - 1 - 11

11 - خداوند ، با چيزى تركيب نمى شود .

أحد

برگزيدن تعبير {أحد} بر {واحد}،به اين دليل است كه {واحد}، در شمارش قرار مى گيرد و

ممكن است چيزى به آن ضميمه شود; ولى {أحد} چنين نيست. (مجمع البيان)

دلايل شرك ستيزى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 108 - 5

5_ پيامبر ( ص ) بر عقيده توحيدى خويش و نفى شرك و نيز لزوم فراخوانى مردم به توحيد و مبارزه با شرك ، از دليل و حجّتى روشن برخوردار بود .

قل ه_ذه سبيلى أدعوا إلى الله على بصيرة أنا و من اتبعنى

{بصيرة} به معناى حجت و دليل روشن است (لسان العرب). آيات قبل و نيز آيه مورد بحث، بيانگر متعلق {بصيرة} است كه در برداشت، برخى از آنها آورده شد. قابل ذكر است كه در تركيب اين فراز چند نظر ابراز شده است. از جمله اينكه {على بصيرة} خبر براى {أنا} و {من اتبعنى} عطف بر {أنا} است ; يعنى: {أنا و من اتبعنى على بصيرة}.

دليل بطلان شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 195 - 8

8 _ خداوند از مشركان خواست اگر خدايانشان بر امرى توانا هستند با كمك آنها عليه پيامبر ( ص ) توطئه كنند و براى از ميان بردن وى هيچ درنگى رواندارند .

قل ادعوا شركاءكم ثم كيدون فلاتنظرون

{كيدون} مركب از فعل امر {كيدوا} (از {كيد}، به معنى فكر كردن و توطئه چيدن) و نون وقايه است. كسره نون دلالت بر حذف {ياء} متكلم دارد. بنابراين {كيدون} (كيدونى) يعنى عليه من توطئه كنيد. {انظار} مصدر {لاتنظروا} به معناى مهلت دادن است. {لاتنظرون} نيز مركب از فعل نهى و نون وقايه است ; يعنى: فلاتنظرونى، مرا مهلت ندهيد.

دنياطلبى

در شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 21 - 4

4 - آيين شرك ، انديشه اى دنيامدار و فاقد گرايش به آخرت

من كان يريد حرث الدنيا . .. أم لهم شرك_ؤا

دنياطلبى رهبران شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 30 - 5

5- دستيابى به منافع مادى و رسيدن به حكومت و مقام ، انگيزه اصلى سازندگان آيين شرك و بت پرستى

و أحلّوا قومهم . .. و جعلوا لله أندادًا ليضلّوا عن سبيله قل تمتّعوا

جمله {قل تمتعوا} (بگو برخوردار شويد)، پيش از جمله {فإن مصيركم إلى النار}، مى تواند كنايه از آن باشد كه هر چند شما به دنبال تمتع و كاميابى از دنيا هستيد، ولى مسير و نهايت كار شما دوزخ است. گفتنى است موضوع رسيدن به حكومت و مقام، از جمله {و أحلّوا قومهم ...} استفاده شده است.

راههاى تنبه رهبران شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 15 - 2

2 - سران كفر و شرك ، آن چنان لجوج و حق ستيز بودند كه تنها نزول عذاب ناگهانى پايان بخش تكذيب آنان بود .

و ما ينظر ه_ؤلاء إلاّ صيحة وحدة

بيشتر مفسران بر اين عقيده اند كه مقصود از اين كه كافران تنها در انتظار نزول عذاب سهمگين هستند، بيان اين حقيقت است كه آنان از سر لجاجت، بر راه نادرست خود تا پايان عمر پاى مى فشرند و به حقيقت اسلام تن درنمى دهند.

رد دعوت به شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14

- عنكبوت - 29 - 8 - 6،7

6 - از هر دعوت و تلاش شرك آلودى ، بايد سرپيجى كرد .

و إن ج_هداك لتشرك بى ما ليس لك به علم فلاتطعهما

7 - هشدار خداوند ، به فرزند ، درباره جواب مساعد دادن به دعوت و تلاش والدين در جهت مشرك ساختن او

و إن ج_هداك لتشرك بى ما ليس لك به علم فلاتطعهما

رد شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 22 - 16،21

16 _ همتا و همسانى براى خداوند نيست .

فلا تجعلوا للّه أنداداً

{ند} (مفرد أنداد) به معناى مثل و نظير است.

21 _ براى خدا شريك و همتا پنداشتن ، با علم و انديشه صحيح ناسازگار است .

فلا تجعلوا للّه أنداداً و أنتم تعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 142 - 10

10 - شريكى براى خدا در مالكيت جهت ها و مكان ها وجود ندارد .

للّه المشرق و المغرب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 40 - 5

5_ خداوند ، هيچ رخصتى براى پرستش معبود هاى اهل شرك نداده است .

ما أنزل الله بها من سلط_ن

برداشت فوق، ناظر به اين مطلب است كه مراد از {سلطاناً}، حجت و دليل نقلى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 16 - 27

27_ موجودى كه خود مخلوق خداوند است نمى تواند شريك خدا در ربوبيت بوده و به خدايى پذيرفته شود .

أم جعلوا لله شركاء . .. قل الله خ_لق كل شىء

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 42 - 1

1- پيامبر ( ص ) ، موظف به ابلاغ رهنمود خداوند به مشركان ، در اثبات توحيد و نفى شرك

قل لو كان معه ءالهة كما يقولون إذًا لاَبتغوا إلى ذى العرش سبيلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 111 - 8

8- خداوند ، تنها فرمانرواى هستى و مبرّا از داشتن هرگونه شريك در جهاندارى

و لم يكن له شريك فى الملك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 14 - 15

15- اعتقاد به ربوبيّت و الوهيت براى غيرخدا ، پندارى بسيار دور از حقّ و واقعيت

لن ندعوا من دونه إل_هًا لقد قلنا إذًا شططًا

{شطط} به معناى دورى از حق و افراط و زياده روى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 110 - 17،23

17- هيچ موجودى _ حتى پيامبران _ براى قرار گرفتن در كنار خدا ، به عنوان شريك ، صلاحيّت ندارند .

قل إنّما أنا بشر مثلكم . .. إل_هكم إل_ه وحد ... و لايشرك بعبادة ربّه أحدًا

23- { الحسن بن على الوشّاء قال : دخلت على الرضا ( ع ) و بين يديه إبريق يريد أن يتهيأ منه للصلاة . فدنوت منه لأصبّ عليه فأبى ذلك و قال : . . . أما سمعت اللّه عزّوجلّ يقول : { من كان يرجوا لقاء ربّه فليعمل عملاً صالحاً و لايشرك بعبادة ربّه أحداً } وها أنا ذا أتوضأ للصلاة و هى العبادة فأكره أن يشركنى فيها أحد ;

حسن بن

على وشّاء گفت: بر امام رضا(ع) وارد شدم. در مقابل ايشان، ظرف آبى بود كه مى خواست از آن (وضو بگيرد و) براى نماز آماده شود. نزديك شدم كه آب را بر دست اش بريزم، امام نپذيرفت و فرمود: مگر نشنيده اى كه خداى عزّوجلّ مى فرمايد: {...و لايشرك بعبادة ربّه أحداً}؟ من، اكنون مى خواهم براى نماز، وضو بگيرم و آن عبادت است و خوش ندارم كسى با من در آن شريك گردد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 34 - 10

10 - توجه به منبع يگانه تشريع ، مقتضى پذيرش معبوديت خدا و نفى پرستش گرى غير او

و لكلّ أُمّة جعلنا منسكًا . .. فإل_هكم إل_ه وحد

{فاء} در {فإل_هكم} تفريعيه بوده و بيانگر اين نكته است كه هر كس پيرامون مراسم قربانى، انديشه كند و ببيند كه همه امت هاى پيشين داراى يك رويه مشترك در آن بودند (همه موظف بودند كه قربانى را با نام خدا و به منظور تقرب به او ذبح كنند) پى خواهد برد كه سرچشمه تشريع قربانى، تنها خداوند است و اگر خدايان ديگرى وجود مى داشتند، قهراً اين مراسم به صورت هاى ديگرى نيز تشريع مى شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 67 - 11

11 - ساحت خداوند ، از داشتن هرگونه شريك منزّه و برتر است .

تع_لى عمّا يشركون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 43 - 3

3 - ساحت خداوندِ هستى ، مبرّا از آلودگى و شرك

سبح_ن اللّه عمّا يشركون

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كافرون - 109 - 4 - 2

2 - آگاه ساختن مشركان به غير قابل پذيرش بودن شرك براى پيامبر ( ص ) ، وظيفه الهى آن حضرت

قل ي_أيّها الك_فرون . .. و لا أنا عابد ما عبدتم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اخلاص - 112 - 1 - 13

13 - تعدد درباره خداوند ، امكان پذير نيست .

أحد

در فرق {أحد} و {واحد} گفته شده است كه مى توان براى {واحد} دومى قرار داد; ولى {أحد} چنين نيست; زيرا {أحد} تمام جنس خود را فرامى گيرد. (مجمع البيان)

رد شرك ربوبى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 51 - 7

7- استفاده و كمك گرفتن از عوامل گمراهى در كار تدبير عالم ، دور از ساحت خداوند است .

و ما كنت متّخذ المضلّين عضدًا

جمله {ما كنت} (من اين چنين نبوده و نيستم) بيان سنت و قاعده اى در كار خداوند است. {مضلّ}، يعنى {گمراه كننده} و مصداق آن، در آيه، شياطين هستند. {عضد} به معناى {بازو} است و مراد از آن، در اين جا، كمك كار و ياور است.

رد شرك عبادى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 65 - 9

9 _ ضرورت پرستش خداوند و باور به نبودن معبودى سزاوار پرستش جز او

اعبدوا اللّه ما لكم من إله غيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كافرون - 109 - 2 - 1

1 - رد معبود هاى كافران و امتناع از عبادت

آنها در تمام عمر خويش ، خط مشى ارائه شده از سوى پيامبر ( ص ) ، در گفتوگو با كافران

لا أعبد ما تعبدون

رواج شرك در صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 5 - 5

5 - رواج آيين شرك و پرستش معبود هاى متعدد ، در ميان مردم عصر بعثت و نبود آيين يكتاپرستى در بين آنان

أجعل الألهة إل_هًا وحدًا إنّ ه_ذا لشىء عجاب

از اظهار شگفتى شديد كافران از دعوت پيامبراسلام(ص) به يكتاپرستى، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

روش اضلال رهبران شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 30 - 2

2- سران كفر و شرك ، براى منحرف كردن مردم از مسير خدا و توحيد ، به ساختن شبيه و مانند براى خداوند روى آوردند .

أحلّوا قومهم دار البوار . .. و جعلوا لله أندادًا ليضلّوا عن سبيله

از سياق اين آيه و آيات قبل استفاده مى شود كه درباره سران كفر و شرك است . زيرا مبتلا كردن مردم به سرنوشت و جايگاه شوم (و أحلّوا قومهم دار البوار) و نيز مانند درست كردن براى خدا و اضلال مردم از راه خدا (و جعلوا لله أنداداً ليضلّوا عن سبيله) كار رهبران و سران كفر و شرك است.

روش اغواگرى رهبران شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 28 - 5

5 - استفاده از قدرت و تظاهر به خيرخواهى ، از روش هاى پيشوايان كفر و شرك براى فريب و گمراهى توده ها

قالوا إنّكم كنتم تأتوننا عن اليمين

روش برخورد رهبران شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 36 - 6

6- استفاده از احساسات و عقايد دينى مردم و تحريك آنان عليه پيامبر ( ص ) ، از شيوه هاى سران شرك و كفر در برخورد با آن حضرت

أه_ذا الذى يذكر ءالهتكم

از اين كه كفار مكه، مردم را مخاطب خود قرار داده و {آلهتكم} گفته اند و نه {آلهتنا} استفاده مى شود كه آنان از احساسات و عقايد مردم عليه پيامبر(ص) بهره مى گرفتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 17 - 2

2 - استهزا ، گفتار مغرضانه و تبليغات سوء عليه اسلام و پيامبر ( ص ) ، كار هميشگى و روش سران كفر و شرك

اصبر على ما يقولون

آمدن فعل {يقولون} به صورت فعل مضارع، دلالت بر استمرار اين گفتار دارد.

روش بطلان شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 27 - 8

8 - پيامبر ( ص ) براى اثبات حقانيت توحيد و بطلان شرك ، از روش مدارا و تدريج استفاده مى كرد .

قل من يرزقكم . .. و إنّا أو إيّاكم لعلى هدًى أو فى ضل_ل ... لاتسئلون عمّا أجرمنا

روش شرك ستيزى ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 58 - 6

6 _ اقدام ابراهيم ( ع ) به شكستن بت ها و سالم باقى گذاشتن بت بزرگ ، تدبيرى از سوى آن حضرت براى جلب نظر مردم و توجه دادن آنان به بطلان بت پرستى بود

.

و تاللّه لأكيدنّ أصن_مكم . .. فجعلهم جذذًا إلاّكبيرًا لهم لعلّهم إليه يرجعون

{فاء} در {فجعلهم} يا براى ترتيب است و يا براى تعقيب. در هر دو صورت گوياى اين است كه عمل حضرت ابراهيم(ع) مصداق همان حيله و تدبيرى بود كه بر آن سوگند ياد كرده بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 66 - 4

4- حضرت ابراهيم ( ع ) براى اثبات توحيد و بطلان شرك از شيوه آگاه كردن بت پرستان به ناتوانى بت ها و به اعتراف واداشتن آنان بر اين حقيقت استفاده كرد .

فس_لوهم إن كانوا ينطقون . .. لقد علمت ما ه_ؤلاء ينطقون . قال أفتعبدون من دون الل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 96 - 4

4 - شكستن ابّهت و تقدس بت ها ، در مرحله نخست و سپس گفتوگوى خردبرانگيز ، شيوه مبارزه ابراهيم ( ع ) با مشركان و مظاهر شرك

فقال ألا تأكلون . .. فراغ عليهم ضربًا باليمين ... قال أتعبدون ما تنحتون . و اللّ

برداشت ياد شده از آن جا است كه ابراهيم(ع) در آغاز مبارزه با شرك و بت پرستى، ابتدا به سراغ بتكده رفته و ضمن به تمسخر گرفتن بت ها، آنها را درهم شكست. سپس با مخاطب قرار دادن مردم، آيين آنان را زير سؤال برد (أتعبدون ما تنحتون) و به تأمّل و انديشه واداشت.

روش شرك ستيزى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 27 - 8

8 - پيامبر ( ص ) براى اثبات حقانيت توحيد

و بطلان شرك ، از روش مدارا و تدريج استفاده مى كرد .

قل من يرزقكم . .. و إنّا أو إيّاكم لعلى هدًى أو فى ضل_ل ... لاتسئلون عمّا أجرمنا

روش شرك ستيزى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 97 - 15

15 - مبارزه با زمينه هاى فكرى و عينى شرك و نابود كردن آنها ، شيوه موسى ( ع ) در ستيز با گوساله پرستى بنى اسرائيل

إل_هك الذى . .. لنحرّقنّه ثمّ لننسفنّه

سوزاندن گوساله سامرى از چند جهت قابل تأمل است: 1_ از جهت نابود كردن و محو ساختن آن از ديدگان مردم تا مبادا دوباره به آن گرايش يابند. 2_ اثبات {اله} نبودن آن براى ظاهر بينان، با سوزاندن و خردكردن تنديس زرّين گوسال. جهت اول، جهتى عينى و جهت دوم، جهت فكرى است.

روش مبارزه با شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 78 - 2

2 _ ابراهيم(ع) در مقام مجادله و براى ابطال عقايد شرك آميز قوم خويش تظاهر به خورشيدپرستى كرد.

فلما رءا الشمس بازغة قال هذا ربى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 25 - 5

5 - تبليغ دين و دفاع صريح و قاطعانه از مواضع عقيدتى خود در محيط خفقان آور و پرخطر كفر و شرك ، بايد پس از طى مراحلى چون دفاع غيرمستقيم و برخورد دلسوزانه با مخالفان و . . . انجام گيرد .

قال ي_قوم اتّبعوا المرسلين . .. و مالى لا أعبد الذى فطرنى ... ءأتّخذ من دونه ءال

برداشت ياد

شده از آن جا است كه جمله {إنّى آمنت بربّكم. ..} _ كه آخرين كلام مؤمن انطاكيه با مردم است _ در مقام نتيجه گيرى و بيان هدف نهايى او از مجموعه سخنانى است كه در ضمن پنج آيه پيش بيان شده است. بدين صورت كه او در ابتدا سخن خود را با لحنى خيرخواهانه و نرم آغاز كرد و در پايان با زبان صريح و قاطعانه، مواضع عقيدتى خود را اظهار داشت.

روش مبارزه رهبران شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 8 - 13

13 _ سران كفر و شرك ، براى جلوگيرى از نفوذ پيامبر ( ص ) و گسترش اسلام ، از شيوه هاى گوناگون تبليغى و سياسى و از راهبرد هاى متنوع و ممكن استفاده مى كردند .

و قالوا أس_طيرالأوّلين . .. مالِ ه_ذا الرسول يأكل الطعام ... إن تتّبعون إلاّ رجل

تهمت دروغ پردازى و سحرزدگى به پيامبر(ص) و ايراد و خرده گيرى از ايشان، حاكى از گوناگونى شيوه ها و راه هاى مبارزه كافران با پيامبر و قرآن است. گفتنى است تعبير {ضربوا لك الأمثال; براى تو مثل ها زده و توصيف ها كرده اند} در آيه بعد، مؤيد همين برداشت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 6 - 7

7 - سلب آزادى از مردم و ايجاد مانع بر سر راه آگاهى آنان از حقايق الهى ، از شيوه هاى مبارزه سران كفر و شرك با پيامبراسلام ( ص )

و انطلق الملأمنهم أن امشوا و اصبروا على ءالهتكم

پراكنده كردن توده هاى مردم از

اطراف پيامبر(ص) و توصيه به پايدارى بر عقيده خود از سوى سران كفر، مى تواند گوياى برداشت ياد شده باشد.

رهبران شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 44 - 3

3- شيطان ، سردمدار دعوت مردم به شرك و بت پرستى است .

لِمَ تعبد ما لايسمع . .. لاتعبد الشيط_ن

رهبران شرك در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 38 - 11

11 _ دوزخيان پيرو پس از اجتماعشان در جهنم با سران كفر و شرك، عليه آنان اقامه دعوا خواهند كرد.

حتى إذا اداركوا فيها جميعا قالت أخريهم لأوليهم ربنا هؤلاء أضلونا

{حتى إذا اداركوا . ..} يعنى تا آنگاه كه امتها بر يكديگر ملحق و مجتمع گردند. {اداركوا} در اصل تداركوا بوده و پس از ساكن كردن تاء و ادغام آن در دال، همزه وصل به آن اضافه شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 39 - 1

1 _ سران كفر و شرك و پيروانشان پس از ورود به جهنم به مجادله و كشمكش خواهند پرداخت.

قالت أخريهم لأوليهم . .. و قالت أليهم لأخريهم فما كان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 63 - 2

2 - پيشوايان شرك و گمراه كنندگان خلق ، مصداق هاى بارز و قطعى دوزخيان

قال الذين حقّ عليهم القول

خداوند در آغاز آفرينش آدم، در پاسخ ابليس كه گفته بود: {ربّ بما أغويتنى لأُغوينهم أجمعين} فرمود: {لأملئنّ جهنّم منك و ممّن تبعك منهم أجمعين}. كلمه {القول} اشاره به همين

سخن خداوند دارد. بنابراين {الذين حقّ عليهم القول}; يعنى، آنان كه آن سخن خدا درباره ايشان مصداق و قطعيت يافته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 31 - 6

6 - چشيدن عذاب دوزخ براى مشركان و سران آنان ، وعده حتمى و تخلف ناپذير خداوند

فحقّ علينا قول ربّنا إنّا لذائقون

برداشت ياد شده از آن جا است كه {حَقَّ} به معناى {ثَبَتَ} و {لَزَمَ} است و ثابت و لازم بودن عذاب، حاكى از حتمى و تخلف ناپذير بودن آن است.

رهبران شرك در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 63 - 1

1 - سران و پيشوايان شرك ، به هنگام بازخواست پيروانشان از سوى خداوند در قيامت حاضر خواهند شد .

و يوم يناديهم . .. قال الذين حقّ عليهم القول

مراد از {الذين حقّ عليهم القول} (آنان كه سخن خدا درباره آنان مصداق يافت)، پيشوايان گمراهى و شرك اند. گفتنى است كه برداشت ياد شده با توجه به ارتباط اين آيه با آيه قبل استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 27 - 1

1 - مشركانِ فريب خورده ، در عرصه قيامت رو در روى پيشوايان فريب كارِ خود قرار خواهند گرفت .

و أقبل بعضهم على بعض يتساءلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 30 - 6

6 - مشركان فريب خورده و پيشوايان شان در قيامت ، يكديگر را به دست داشتن در گمراهى و انحراف از مسير حق ، متهم

خواهند كرد .

و أقبل بعضهم على بعض يتساءلون . قالوا إنّكم كنتم تأتوننا ... قالوا ... و ما كان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 31 - 5

5 - اعتراف پيشوايان شرك به ربوبيت الهى در حضور مشركان در عرصه قيامت

فحقّ علينا قول ربّنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 32 - 4

4 - اعتراف سردمداران شرك در عرصه قيامت به گمراهى خود

إنّا كنّا غ_وين

رهبران شرك و بطلان بت پرستى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 30 - 4

4- سازندگان آيين شرك و بت پرستى به يگانگى خداوند و بطلان آيين بت پرستى آگاه بودند .

و جعلوا لله أندادًا ليضلّوا عن سبيله قل تمتّعوا فإن مصيركم إلى النار

از تعبير {جعلوا لله أندادا} (براى خدا شريك قرار دادند)، و همچنين با توجه به اينكه اين كار مربوط به سران و سازندگان اصلى آيين شرك است، استفاده مى شود كه آنان آگاهانه و از روى عمد به چنين عملى دست زدند.

رهبران شرك و توحيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 30 - 4

4- سازندگان آيين شرك و بت پرستى به يگانگى خداوند و بطلان آيين بت پرستى آگاه بودند .

و جعلوا لله أندادًا ليضلّوا عن سبيله قل تمتّعوا فإن مصيركم إلى النار

از تعبير {جعلوا لله أندادا} (براى خدا شريك قرار دادند)، و همچنين با توجه به اينكه اين كار مربوط به سران و سازندگان اصلى آيين شرك است، استفاده مى شود كه آنان

آگاهانه و از روى عمد به چنين عملى دست زدند.

رهبران شرك و قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 8 - 14

14 _ قرآن ، كتابى پرجاذبه و شگفت آور در نظر سران كفر وشرك

و قالوا أس_طيرالأوّلين . .. إن تتّبعون إلاّ رجلاً مسحورًا

اسطوره خواندن قرآن و سحر دانستن آن از سوى سران كفر و شرك، گوياى اين نكته است كه اين كتاب الهى، همانند اسطوره، سحر و جادو، براى آنان جاذبه داشت.

رهبران شرك و محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 8 - 2،3

2 - پيامبراسلام ( ص ) ، در نظر سران كفر و شرك ، فاقد هرگونه ملاك برترى و شايستگى براى رسالت و دريافت وحى الهى

أءنزل عليه الذكر من بيننا

همزه در {أءنزل} براى استفهام انكارى است و قيد {من بيننا} (از ميان ما) قرينه است بر اين كه نفى و انكار آنان، مربوط به شايستگى پيامبر(ص) براى رسالت بود.

3 - سران كفر و شرك ، برگزيده شدن پيامبر ( ص ) را به رسالت بدون برخوردار بودن آن حضرت از امتياز و شايستگى هاى لازم ، دليل نپذيرفتن دعوت او اعلام كردند .

أءنزل عليه الذكر من بيننا

قيد {من بيننا} در حقيقت در مقام بيان تعليل براى انكار رسالت است; يعنى، پيامبراسلام از ميان ما انتخاب شده است و مانند ما هيچ امتياز و برترى و شايستگى براى دريافت وحى ندارد; پس نمى توان ادعاى او را تصديق كرد.

رهبران شرك و نبوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان

- 25 - 8 - 5

5 _ خودكفايى مالى و بى نيازى از تلاش اقتصادى ، حداقل شرط پيامبرى و كمترين شايستگى لازم براى احراز مقام نبوت ، در ديدگاه سران كفر و شرك

أو يلقى إليه كنز أو تكون له جنّة يأكل منها

برداشت ياد شده، از آن جا است كه در آيه پيش آمده بود: {كافران اين نكته را القا كردند كه پيامبر(ص) از نظر جسمى نبايد نيازمند به تغذيه و داد و ستد اقتصادى باشد}; ولى در اين آيه از آن نكته صرف نظر كردند و گفتند: {پيامبر بايد از نظر معيشتى و مالى خودكفا باشد}.

رياست طلبىرهبران شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 30 - 6

6- سازندگان آيين شرك و بت پرستى برخوردار از رياست ، مكنت و ثروت بودند .

و أحلّوا قومهم . .. و جعلوا لله أندادًا ليضلّوا عن سبيله قل تمتّعوا

زمينه اجتناب از شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 17 - 7

7 _ توجه به اقتدار بى مانع خداوند بر رساندن نفع و ضرر، زمينه ساز اعتقاد به توحيد و پرهيز از شرك

و لا تكونن من المشركين . .. و إن يمسسك اللّه بضر ... فهو على كل شىء قدير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 38 - 18

18_ پرهيز از شرك و گرايش به توحيد ، تنها در پرتو عنايت ها و امداد هاى الهى ميسّر است .

ما كان لنا أن نشرك . .. ذلك من فضل الله علينا

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 74 - 1

1- مالكيت و قدرت مطلقه خداوند ، مقتضى گرايش انسان به توحيد و پرهيز از شرك به اوست .

فلاتضربوا لله الأمثال

برداشت فوق مبتنى بر دو نكته است: الف) {فاء} مضمون اين آيه را متفرع بر آيه قبل كرده است و در آيه قبل سخن از مالكيت و قدرت مطلقه الهى به ميان آمده بود. ب) بنابر اينكه مراد از {ضرب مَثَل} جعل شريك براى خداوند باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 22 - 2

2- يگانگى خداوند در آفرينش و در پاداش و كيفر دادن به انسان ها و نيز اعطاى نعمت ها ، مقتضى پرهيز از هرگونه شرك در عقيده و عمل

و جعلنا الّيل و النهار . .. و كلّ إنس_ن ألزمن_ه ط_ئره ... لاتجعل مع الله إل_هًا

برداشت ياد شده با عنايت به دو نكته است: 1- جمله {لاتجعل مع الله إل_ها . ..} به منزله نتيجه براى آيات پيشين است و با پيام هاى اصلى آن آيات _ كه در سه محور ياد شده در برداشت فوق خلاصه مى شود _ مرتبط است. 2- اطلاق واژه {لاتجعل} كه شامل نهى از هرگونه شرك مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 59 - 1

1 - پرهيز از شرك ، لازمه ايمان راستين به پروردگار يگانه

و الذين هم بربّهم لايشركون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 213 - 1

1 - نزول قرآن ، از مبدأ يگانه وحى

، مقتضى پرهيز از هرگونه شرك

و ما تنزّلت به الشي_طين . .. فلاتدع مع اللّه إل_هًا ءاخر

از اين كه خداوند پس از نفى هر گونه دخالت شياطين در امر وحى، نتيجه گيرى كرده (با {فاء} تفريع) و خطاب را متوجه دعوت به توحيد نموده است، مطلب ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 3 - 2

2 - اختصاص داشتن عبادت خالصانه و اطاعت محض به خداوند ، مستلزم طرد اطاعت ديگران و ترك شرك و ريا در عبادت است .

فاعبد اللّه مخلصًا له الدين . ألا للّه الدين الخالص

برداشت بالا به خاطر اين نكته است كه جمله {ألا للّه الدين الخالص} در مقام تعليل براى امر به عبادت خالصانه (فاعبد اللّه مخلصاً له. ..) است; يعنى، به اين دليل بايد خدا را خالصانه عبادت كرد كه چون عبادت خالصانه اختصاص به او دارد.

زمينه اعراض از شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 18 - 5

5 - توجه به انقياد و كرنش تمامى پديده هاى جهان در برابر خداوند ، مقتضى گرويدن به خداى واحد و روى گرداندن از شرك و ديگر پرستى است .

إنّ الذين ءامنوا و الذين هادوا . .. ألم تر أنّ اللّه يسجد له من فى السم_وت و من

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 2 - 9

9 - راهنما بودن قرآن از سوى خداوند ، مقتضى شرك نورزيدن و شريك ندانستن هيچ كس براى او است .

يهدى إلى الرشد ف_امنّا به

و لن نشرك بربّنا أحدًا

زمينه ترك شرك عبادى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 59 - 15

15 _ تهديد مشركان به كيفر هاى اخروى ، زمينه ساز گرايش آنان به پرستش خداى يگانه و پرهيز از شرك و دوگانه پرستى

إنى أخاف عليكم عذاب يوم عظيم

زمينه شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 118 - 4

4 - شرك برخاسته از جهل و مشركان مردمى نادانند .

و قال الذين لايعلمون

مراد از {الذين لايعلمون}، مشركان است. توصيف مشركان به نادانان، اشاره به دو حقيقت دارد: اول اينكه ريشه شرك، جهل است و دوم اينكه، پيشنهاد آنان مبنى بر سخن گفتن با خدا با آنها و يا آمدن معجزه، نشانه نادانى ايشان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 170 - 9

9 - اصرار مردم عصر بعثت بر شركورزى و تحريم برخى از حلال ها ، برخاسته از تقليد آنان از نياكانشان بود .

كلوا مما فى الأرض . .. و إذا قيل لهم اتبعوا ... قالوا بل نتبع ما ألفينا عليه ءاب

از مصاديق مورد نظر براى {ما ألفينا عليه آباءنا} - به قرينه آيه 165 و 168 - شركورزى و حرام دانستن برخى از نعمتهاى الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 154 - 24

24 _ تبليغات سوء ، شك برانگيز و شرك آلوده مسلمانان سست انديشه احد ، پس از پايان آن كارزار

يقولون لو كان لنا من الامر شىء ما قتلنا ههنا

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 54 - 6

6 _ حسادت يهوديان بر پيامبر ( ص ) و منزلت وى ، مايه گرايش آنان به كفر و شرك

يؤمنون بالجبت و الطاغوت . .. ام يحسدون النّاس على ما اتيهم اللّه من فضله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 148 - 5

5 _ برآمدن صداى گاو از مجسمه گوساله بنى اسرائيل ، زمينه ساز روى آورى قوم موسى به پرستش آن

له خوار

معمولا ياد كردن از ويژگيهاى يك شىء ناظر به علت احكامى است كه بر آن مترتب شده است. بنابراين مى توان گفت خداوند با بيان اين ويژگى از مجسمه گوساله (بروز دادن صداى گاو) اشاره به يكى از علل گرايش آنان به پرستش آن گوساله دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 173 - 4

4 _ شركورزى پدران زمينه ساز گرايش فرزندان به شرك است .

إنما أشرك ءاباؤنا من قبل و كنا ذرية من بعدهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 190 - 6

6 _ انسان ها معمولاً پس از بيرون آمدن از نگرانى ها و اضطراب ها ، نجاتبخش خويش ( خداوند ) را فراموش مى كنند و براى او شريك قرار مى دهند .

لئن ءاتيتنا . .. فلما ءاتيهما صلحاً جعلا له شركاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 20 - 12

12_ درك نكردن معارف و حقايق دين ، ريشه گرايش به كفر

و شرك است .

أُول_ئك . .. ما كانوا يستطيعون السمع و ما كانوا يبصرون

جمله {ما كانوا . ..} بيانگر دليل و ريشه كفرورزى كافران است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 22 - 5

5- همه انسان ها ، در معرض خطر شركند .

لاتجعل مع الله إل_هًا ءاخر

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه {لاتجعل} خطاب به پيامبر(ص) نيز باشد. بنابراين از اينكه پيامبر(ص) نيز مخاطب اين هشدار قرار گرفته است، معلوم مى شود كه ابتلاى به شرك خطرى است همگانى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 39 - 9

9- انسان ، همواره در معرض ابتلا به شرك و نيازمند به هشدار است . *

لاتجعل مع الله إل_هًاءاخر . .. و قضى ربّك ألاّتعبدوا إلاّ إيّاه ... لاتجعل مع ال

تأكيد بر پرهيز از شرك در اين مجموعه آيات (آيه 22 _ 38) كه درباره مباحث مختلف خانوادگى و اجتماعى است بيانگر اين نكته است كه احتمال لغزش انسانها زياد است و بايد به آنها توجه داده شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 43 - 13

13- جهل زمينه ساز شركورزى و بت پرستى است .

لِمَ تعبد ما لايسمع . .. ي_أبت إنّى قد جاءنى من العلم ما لم يأتك

حضرت ابراهيم(ع) به جهت رعايت ادب، آزر را به جهل متهم نكرد، بلكه خود را به علم منتسب ساخت و مفهوم كلامش آن است كه آزر جاهل است و همين جهل وى موجب آن شده كه به پرستش بت رو آورد.

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 15 - 4

4 - فقر ، تنگدستى ، بيچارگى و درماندگى زمينه ساز يأس و نوميدى از خدا ( كفر ) و پناهنده شدن به غير او ( شرك )

من كان يظنّ . .. هل يذهبنّ كيده ما يغيظ

روى سخن در اين بخش، با آن اشخاصى است كه به خداپرستى گرويده بودند و همين كه با برخى از ناملايمات زندگى روبه رو شدند از عبادت او روى برتافتند و به گمان آن كه در هستى جز خدا، نيروهاى ديگرى نيز دخالت دارند، به شرك (آيين سابقشان) بازگشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 33 - 11،19

11 - گروهى از مردم ، به هنگام برخوردارى از رفاه و آسايش و رهيدن از خطرات و سختى ها ، ناسپاسى مى كنند و شرك مىورزند .

و إذا مسّ الناس ضرّ . .. ثمّ إذا أذاقهم ... إذا فريق منهم بربّهم يشركون

19 - توجّه به عوامل غير الهى ، در نجات از ناملايمات ، عامل روى آوردن به شرك است .

إذا فريق منهم بربّهم يشركون

احتمال دارد مراد از {يشركون} اين باشد كه آنان، عامل نجات خويش را از سختى ها، عوامل مادى تلقى مى كنند و به جاى اين كه سر منشأ همه امور را، خداوند بدانند، عوامل ظاهرى را نجات بخش مى دانند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 25 - 12

12 - گرايش به شرك ، معلول جهل و بى دانشى است .

و لئن سألتهم . .. بل أكثرهم لايعلمون

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 43 - 8

8 - آيين مشركان ، آيينى موروثى بود .

و إذا تتلى عليهم ءاي_تنا بيّن_ت قالوا . .. يريد أن يصدّكم عمّا كان يعبد ءاباؤكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 30 - 4

4 - روح طغيان و حق ناپذير ، از عوامل تأثيرپذيرى از جريان كفر و شرك

بل كنتم قومًا ط_غين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 125 - 12

12 - بى تقوايى ، زمينه ساز انحراف از مسير حق و افتادن در دام آيين شرك و بت پرستى

إذ قال لقومه ألاتتّقون . أتدعون بعلاً و تذرون أحسن الخ_لقين

برداشت ياد شده به دليل اين نكته است كه الياس(ع)، پيش از سرزنش قوم خود به جهت گرويدن آنان به آيين شرك، آنان را به دليل بى تقوايى سرزنش كرده است و اين مطلب مى رساند كه بى تقوايى، زمينه ساز گرايش به آيين هاى باطل (همچون بت پرستى) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 8 - 16

16 - رهايى از گرفتارى و برخوردارى از نعمت آسودگى ، زمينه شركورزى و مؤثر دانستن غير خدا در وضعيت خويش

إذا خوّله نعمة منه . .. و جعل للّه أندادًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 66 - 4

4 - عبادت غيرخدا ، شرك است .

أفغير اللّه تأمرونّى أعبد . .. لئن أشركت ... بل اللّه فاعبد

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 67 - 2

2 - شرك و عبادت غيرخدا ، انديشه اى برخاسته از عدم شناخت درست خدا است .

و ما قدروا اللّه حقّ قدره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 51 - 3

3 - انسان ، همواره در معرض ابتلا به شرك و نيازمند حفظ بينش توحيدى خويش

ففرّوا إلى اللّه . .. و لاتجعلوا مع اللّه إل_هًا ءاخر

هشدار هميشگى قرآن، به (لاتجعلوا مع اللّه. ..) مى رساند كه انسان هميشه در معرض شرك پيشگى قرار دارد و بايد خود را از ابتلاى به آن دور نگه دارد و به خدا پناه برد.

زمينه شرك افعالى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 190 - 7

7 _ انسان ها پس از برخوردار شدن از فرزند سالم ، على رغم اعتقادشان بر يگانگى خدا در آفرينش و تأمين سلامت جنين ، به شرك مى گرايند و غير او را در آفرينش و سلامت كودكشان مؤثر مى پندارند .

لئن ءاتيتنا . .. فلما ءاتيهما صلحاً جعلا له شركاء

زمينه شرك اهل مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 31 - 6

6 - درونمايه هاى فرهنگ طبقاتى و مادى مردم مكه ، زمينه ساز گرايش آنان به كفر و شرك

و إنّا به ك_فرون . و قالوا لولا نزّل ه_ذا القرءان

با توجه به اين كه آيه شريفه پس از بيان كفر مشركان (إنّا به كافرون) روحيه مادى گرايانه آنان را بازگو مى كند، تأثير اين بينش در

انحراف و كفر استفاده مى شود.

زمينه شرك ربوبى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 1 - 11

11 _ كفر به يگانگى خداوند در آفرينش، زمينه پندار شرك در ربوبيت و تدبير عالم هستى

الحمد للّه الذى خلق السموت و الأرض . .. ثم الذين كفروا بربهم يعدلون

بنابراينكه {بربهم} متعلق به {يعدلون} باشد. در اين صورت {يعدلون} از ماده {عدل} به معناى همسان دانستن است و {كفروا}، با توجه به صدر آيه، به معنى كفر به توحيد در خلق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 38 - 6،8

6- زوال ناپذير شمردن نعمت هاى دنيا و ناديده گرفتن نقش خدا در پيدايش و زوال آنها ، مستلزم شرك در ربوبيّت است .

ل_كنّاْ هو اللّه ربّى ولاأشرك بربّى أحدًا

8- شرك و غفلت از ربوبيّت خدا ، مهم ترين خطر رفاه زدگى و سرمستى به امكانات دنيوى است .

ل_كنّاْ هو اللّه ربّى و لاأشرك بربّى أحدًا

مرد مؤمن، براى جدا كردن صف خويش از ثروت مند مغرور، به دو نكته اشاره كرده است: ربوبيّت خدا و عدم شرك و با اين تعبير، ثروت مند مغرور را به غفلت از خدا و گرفتارى به شرك، هشدار داده است.

زمينه شرك عبادى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 76 - 8

8 _ شرك و پرستش غير خدا ، برخاسته از ناآگاهى به مالك حقيقى سود و زيان و سرچشمه قدرت در هستى

اتعبدون من دون اللّه ما لايملك لكم ضراً و لانفعاً

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

8 - هود - 11 - 109 - 7

7_ تقليد از گذشتگان و پيروى از سنت پيشينيان ، وادار كننده مشركان عصر بعثت به پرستش معبود هاى دروغين

ما يعبدون إلاّ كما يعبد ءاباؤُهم من قبل

در برداشت فوق {كما} براى تعليل گرفته شده است. بنابراين مفاد {ما يعبدون ...} چنين مى شود: تنها دليل گرايش مشركان به بت پرستى ، اين است كه پدرانشان بت پرست بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 40 - 22

22_ جهل و نادانى مردم ، زمينه ساز پيدايش شرك و پرستش غير خدا

ما أنزل الله بها من سلط_ن . .. و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون

زمينه شرك مؤمن آل فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 41 - 4

4 - تلاش فرعونيان ، براى ارتداد و مشرك شدن مؤمن آل فرعون

و تدعوننى إلى النار

فراخواندن به آتش، كنايه از دعوت به كفر و شرك است كه در آيه بعد به صراحت از آن ياد شده است (تدعوننى لأكفر باللّه و أشرك به. ..).

زمينه گرايش به شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 64 - 8

8 _ احساس بى نيازى از خداوند، زمينه غفلت از ياد او و گرايش به شرك است.

تدعونه تضرعاً و خفية . .. قل الله ينجيكم منها و من كل كرب ثم أنتم تشركون

زيان شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 54 - 4

4 - شرك ورزى و پرستش غير خدا ،

ضرر و زيانى را متوجه خداوند نخواهد كرد .

إنكم ظلمتم أنفسكم باتخاذكم العجل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 29 - 17

17 - ناآگاهى بيشتر مردم از شايستگى انحصارى خداوند به عبادت و پرستش و ضرر و زيان شرك

ضرب اللّه مثلاً رجلاً . .. بل أكثرهم لايعلمون

برداشت ياد شده مبتنى بر اين ديدگاه است كه متعلق جهل، مسأله برابر نبودن دو مثل مربوط به مؤمن و مشرك و سرنوشت ايمان و شرك باشد; يعنى،{بل أكثرهم لايعلمون أنّهما لايستويان}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 65 - 7

7 - شرك ، بى ترديد به زيان انسان ها است .

لئن أشركت . .. و لتكوننّ من الخ_سرين

{نون} در {لتكوننّ} براى تأكيد و رفع ترديد است.

سختى اجتناب از شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 75 - 8

8 _ فروتنى ، شب زنده دارى ، حلم ، توبه ، عفو كريمانه ، پذيرش حق ، دورى از اسراف ، تنگ گيرى ، شرك ، زنا ، آدم كشى و سخن باطل ، امرى دشوار و مقتضى صبر و شكيبايى

و عباد الرحم_ن الذين يمشون على الأرض هونًا . .. و الذين لايشهدون الزور ... أُول_

سختى ترك شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 13 - 22

22 - ترك شرك و پذيرش توحيد ، امرى گران و دشوار براى مشركان

كبر على المشركين ما تدعوهم إليه

سختى عذاب شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

16 - زمر - 39 - 47 - 8

8 - شرك و ظلم ، گناهى بس بزرگ و پيام دار عذابى سخت و فوق تصور بشر

و بدا لهم من اللّه ما لم يكونوا يحتسبون

سختى مبارزه با شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 52 - 6

6 _ مبارزه با جريان كفر و شرك ، كارى است سخت كه تلاش گسترده و طاقت فرسايى را مى طلبد .

فلاتطع الك_فرين و ج_هدهم به جهادًا كبيرًا

شده باشد.

سرزنش شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 51 - 5

5 _ شرك و كفر عالمان به كتاب هاى آسمانى ، دور از انتظار و مايه شگفتى

الم تر الى الذين اوتوا نصيباً من الكتب يؤمنون بالجبت و الطّاغوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 80 - 20

20 _ شرك ورزى، على رغم دلايل روشن توحيد، امرى شگفت انگيز است.

أتحجونى فى الله و قد هدين . . أفلا تتذكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 31 - 16

16 _ شرك پيشگى و انكار ربوبيت خدا _ على رغم اعتقاد به رازقيت ، حاكميت ، حيات بخشى و تدبير بىوقفه خدا نسبت به امور جهان _ نشانه اى از وجود روحيه بى پروايى در انسان است .

قل من يرزقكم . .. فسيقولون اللّه فقل أفلاتتقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 66 - 6

6 - شرك و بت پرستى و سرباز زدن

از توحيد ، اوج ناسپاسى انسان در برابر خدا

و هو الذى أحياكم . .. إنّ الإنس_ن لكفور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 89 - 3

3 - شركورزى ، على رغم اعتقاد به حاكميت فراگير خدا بر سراسر هستى ، سزاوار نكوهش و سرزنش

قل فأنّى تسحرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 61 - 7

7 - روى آوردن به پرستش غيرخدا با وجود دلايل روشن بر يگانگى او در تدبير ، امرى شگفت و شايان توبيخ

أمّن جعل الأرض قرارًا . .. أءل_ه مع اللّه

استفهام در {أءل_ه. ..} دربردارنده توبيخ و سرزنش است.

سرزنش شرك افعالى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 78 - 11

11 _ نكوهش و تحقير كسانى كه خداوند را محور همه حوادث عالم نمى دانند و آن را درك نمى كنند .

فمال هؤلاء القوم لا يكادون يفقهون حديثا

از مصاديق مورد نظر براى {حديثا}، خدامحورى حوادث عالم است.

سرزنش شرك در رازقيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 56 - 7

7- سهيم دانستن معبود هاى باطل در روزى دهى ، مورد سرزنش خداوند

و يجعلون لما لايعلمون نصيبًا ممّا رزقن_هم تالله لتسئلنّ

سرزنش گرايش به شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 32 - 7

7 _ روى برتافتن از توحيد و يكتاپرستى و گرايش به شرك و بت پرستى ، كارى شگفت و در پى دارنده نكوهش سخت خداوند

فذلكم اللّه ربكم الحق . ..

فأنى تصرفون

سرزنشهاى رهبران شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 39 - 6

6 _ سران شرك و كفر با دعوت پيروانشان به چشيدن از عذاب مضاعف دوزخ، آنان را سرزنش و ملامت مى كنند.

ربنا هؤلاء أضلونا . .. فذوقوا العذاب بما كنتم تكسبون

{ال} در كلمه {العذاب} عهد ذكرى است و اشاره به همان عذاب مضاعف دارد كه از {لكل ضعف} استفاده مى شود.

سستى شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 43 - 8

8 - تمثيلِ بى بنيادىِ شرك به خانه عنكبوت ناشى از علم و برهان است .

مثل الذين اتّخذوا من دون اللّه أولياء كمثل العنكبوت اتّخذت بيتًا . .. و تلك الأم

سنگينى شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 5 - 19

19 - شرك آدميان ، امرى سنگين و غيرقابل تحمل براى مجموعه نظام هستى

له ما فى السم_وت . .. تكاد السم_وت يتفطّرن

جمله {تكادالسماوات} كنايه از غير قابل تحمل بودن امرى عظيم براى آسمان ها است. اين مطلب به قرينه آيه بعد _ كه درباره شرك است _ مى تواند ناظر به شرك مشركان باشد.

سوگند بر شرك ستيزى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 57 - 1

1- سوگند مؤكد ابراهيم ( ع ) بر حيله و تدبير كردن ، براى ضربه زدن به بت ها در غياب بت پرستان

و تاللّه لأكيدنّ أصن_مكم بعد أن تولّوا مدبرين

{كيد} به معناى حيله و تدبيرى پنهانى براى ضربه زدن به غير است.

شرايط آمرزش شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 82 - 13

13 - پذيرش توبه و بخشش گناهان ، مشروط به مداومت بر ترك آنها و پرهيز از گناه مجدد است .

و إنّى لغفّار لمن تاب . .. ثمّ اهتدى

{ثمّ اهتدى} كه به مرحله بعد از توبه نظر دارد، گوياى اين نكته است كه اگر پس از توبه، راه هدايت ترك شود و آنچه از آن توبه شده، دوباره انجام گيرد، انسان مشمول مغفرت الهى نخواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 6 - 15

15 - شرك ، گناهى قابل بخشش در پرتو گرايش به توحيد و استغفار

فاستقيموا إليه و استغفروه

خداوند، در اين آيه و در پى دعوت به توحيد، مشركان را به روى آوردن به استغفار فراخوانده است; از اين مطلب روشن مى شود كه چنانچه مجالى براى پذيرش استغفار نبود، دعوت بدان بى معنا مى نمود.

شرايط مبارزه با شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 64 - 6

6 _ رهبران دين ، حتى پيامبران ، بدون داشتن پيروانى فرمانبر ، قادر به مبارزه با شرك و كفر نخواهند شد .

حسبك اللّه و من اتبعك من المؤمنين

چنانچه {من اتبعك} عطف بر {اللّه} باشد، مراد از كفايت مؤمنان براى پيامبران اين نيست كه آنان نيز همانند خداوند قادر به حمايت از رسول خدا هستند، بلكه آيه مورد بحث با توجه به اينكه در رابطه با مبارزه عليه مشركان و كافران ايراد شده، در صدد بيان اين است كه مبادا

كفايت خداوند به اين معنا تفسير شود كه در مبارزه با مشركان نيازى به مؤمنان نيست و خداوند خود ايشان را از صحنه مبارزه بيرون خواهد كرد.

شرك آزر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 42 - 2،3،5

2- آزر ( پدر يا عموى حضرت ابراهيم ( ع ) ) ، مشرك و بت پرست بوده است .

إذ قال لأبيه ي_أبت لِمَ تعبد ما لايسمع

{آزر} يا پدر حضرت ابراهيم بوده است، چنانچه ظاهر برخى آيات چنين اقتضا دارد و برخى روايات نيز مؤيد آن است و يا اين كه مطابق برخى روايات ديگر عموى او بوده است. واژه {أب} در زبان عرب بر {عمو} نيز اطلاق مى گردد. در قرآن نيز در سوره بقره آيه صد و سى و سوم به همين معنا استعمال شده است (نعبد إل_هك و إل_ه آبائك إبراهيم و إسماعيل). دراين آيه لفظ {أب} در مورد {عمو} نيز به كار رفته، زيرا اسماعيل عموى يعقوب بوده است. گفتنى است كه برخى مفسران، آزر را جد مادرى ابراهيم دانسته اند.

3- برخورد منطقى و استدلالى حضرت ابراهيم با انحراف عقيدتى و شرك آزر

لِمَ تعبد ما لايسمع و لايبصر

5- آزر ، پرستشگر بت هايى فاقد شنوايى و بينايى و كارآيى و ناتوان از دفع آسيب ها

ما لايسمع و لايبصر و لايغنى عنك شيئًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 86 - 1

1 - ابراهيم ( ع ) ، پدر و قومش را به سبب گرايش به معبودهايى جز اللّه ، مورد سرزنش قرار داد .

أئفكًا ءالهة دون اللّه تريدون

استفهام

در {أئفكا} متضمن معناى توبيخ است و {إل_ه} مفرد {ءالهة} به معناى معبود مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 26 - 3

3 - قوم ابراهيم ( ع ) و فردى كه آن حضرت وى را پدر خطاب مى كرد ، پيرو آيين شرك و بت پرستى بودند .

و إذ قال إبرهيم لأبيه و قومه إنّنى براء ممّا تعبدون

شرك استهزاگران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 96 - 1

1- استهزاگران پيامبر ( ص ) ، مردمى مشرك و معتقد به معبود ديگرى جز الله

المستهزءين. الذين يجعلون مع الله إل_هًا ءاخر

شرك اشراف قوم نوح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 27 - 1

1_ اشراف و سران قوم نوح ، پيامبرى آن حضرت را انكار كرده و به توحيد و برپايى قيامت كافر شدند .

فقال الملأ الذين كفروا من قومه

متعلق {كفروا} به قرينه آيه قبل توحيد ، نبوت نوح و برپايى قيامت است.

شرك اعراب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 106 - 5

5_ { عن أبى عبدالله ( ع ) [ فى قوله تعالى ] : { و ما يؤمن أكثرهم بالله إلاّ و هم مشركون } إنها نزلت فى مشركى العرب إذ سئلوا من خلق السماوات و الأرض و ينزل المطر ؟ قالوا : الله ثم هم يشركون و كانوا يقولون فى تلبيتهم : لبيك لا شريك لك إلاّ شريكاً هو لك تملكه و ما ملك ;

از امام صادق(ع)

درباره سخن خداى تعالى {وما يؤمن أكثرهم بالله إلاّ و هم مشركون} روايت شده است كه: اين آيه درباره مشركان عرب نازل شده است، هنگامى كه از آنان سؤال شد: چه كسى آسمانها و زمين را خلق كرده و باران را نازل مى كند؟ گفتند: خدا، سپس شرك مىورزيدند و در تلبيه خود مى گفتند: لبيك شريكى براى تو نيست مگر شريكى كه او از آنِ توست. تو مالك اويى و مالك آنچه كه او مالك است}.

شرك افعالى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 10 - 3

3 _ اتّكاى به غير خدا ، هرگز خلأ ها و نياز هاى حقيقى انسان را برآورده نمى كند .

لن تغنى عنهم اموالهم و لا اولادهم من اللّه شيئاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 154 - 19

19 _ پندار حاكميّت غير خداوند ( شرك افعالى ) در تدبير امور هستى ، پندارى جاهلانه و باطل

يظنّون باللّه غير الحقّ ظنّ الجاهليّة . .. قل انّ الامر كلّه للّه

{اِنّ الامر . .. } مى رساند كه گمان جاهلى، اعتقاد به تأثير مستقل غير خداوند در امور هستى است. و اين خود نوعى از شرك است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 106 - 5،8،10،11

5_ { عن أبى عبدالله ( ع ) [ فى قوله تعالى ] : { و ما يؤمن أكثرهم بالله إلاّ و هم مشركون } إنها نزلت فى مشركى العرب إذ سئلوا من خلق السماوات و الأرض و ينزل المطر

؟ قالوا : الله ثم هم يشركون و كانوا يقولون فى تلبيتهم : لبيك لا شريك لك إلاّ شريكاً هو لك تملكه و ما ملك ;

از امام صادق(ع) درباره سخن خداى تعالى {وما يؤمن أكثرهم بالله إلاّ و هم مشركون} روايت شده است كه: اين آيه درباره مشركان عرب نازل شده است، هنگامى كه از آنان سؤال شد: چه كسى آسمانها و زمين را خلق كرده و باران را نازل مى كند؟ گفتند: خدا، سپس شرك مىورزيدند و در تلبيه خود مى گفتند: لبيك شريكى براى تو نيست مگر شريكى كه او از آنِ توست. تو مالك اويى و مالك آنچه كه او مالك است}.

8_ { عن أبى جعفر ( ع ) : فى قول الله تبارك و تعالى : { و ما يؤمن أكثرهم بالله إلاّ و هم مشركون } قال : شرك طاعة و ليس شرك عبادة و المعاصى التى يرتكبون شرك طاعة أطاعوا فيها الشيطان فأشركوا بالله فى الطاعة لغيره . . . ;

از امام باقر(ع) درباره سخن خداى تبارك و تعالى: {و ما يؤمن أكثرهم بالله إلاّ و هم مشركون} روايت شده است كه فرمود: [مراد از شرك] شرك طاعت است نه شرك عبادت. و گناهانى را كه مرتكب مى شوند شرك طاعت است كه در آنها شيطان را اطاعت كرده اند، پس با اطاعت از غير خدا براى خدا شريك قرار داده اند...}.

10_ { عن أبى عبدالله ( ع ) فى قوله : { و ما يؤمن أكثرهم بالله إلاّ و هم مشركون } قال : هو الرجل يقول : لولا فلان لهلكت و لولا فلان لأصبت كذا و كذا

و لولا فلان لضاع عيالى . . . ;

از امام صادق(ع) درباره سخن خدا {و ما يؤمن أكثرهم بالله إلاّ و هم مشركون} روايت شده است: مقصود كسى است كه مى گويد: اگر فلانى نبود، هلاك مى شدم و اگر فلانى نبود، بر سر من چنين و چنان مى آمد و اگر فلانى نبود، اهل و عيال من از بين رفته بودند . ..}.

11_ { عن يعقوب بن شعيب قال : سألت أباعبدالله ( ع ) { ومايؤمن أكثرهم بالله إلاّ و هم مشركون } قال : كانوا يقولون : نمطر بنوء كذا و بنوء كذا ومنها انهم كانوا يأتون الكهّان فيصدّقونهم فيما يقولون ;

يعقوب بن شعيب گويد: از امام صادق(ع) درباره سخن خدا: {و ما يؤمن أكثرهم بالله إلاّ و هم مشركون} سؤال كردم حضرت فرمود: آنان مى گفتند: باران بر ما مى بارد به خاطر فلان حالت فلان ستاره و فلان ستاره و ديگر آن كه آنان به نزد كاهنان مى آمدند و سخن آنان را مى پذيرفتند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 56 - 2

2- مشركان ، براى اسباب و علل ظاهرى در انجام امور ، نقش مستقل قائل بودند .

بربّهم يشركون . ليكفروا بما ءاتين_هم ... و يجعلون لما لايعلمون نصيبًا ممّا رزقن_

برداشت فوق مبتنى بر اين نكته است كه {ما}ى موصول اسباب و عواملى باشد كه مشركان آنها را در نجات خود از ناگواريها دخيل مى دانستند، در حالى كه خبر از وضعيت آنها هم نداشتند و از اينكه خداوند مشركان را به خاطر چنين تفكرى مورد سرزنش قرار داده است،

استفاده مى شود كه آنان براى چنين اسبابى نقش مستقل قائل بوده اند و گرنه جاى سرزنش و توبيخ نداشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 50 - 20

20- مشركان به برخوردارى شياطين و جن از حق تصميم گيرى در كار جهان و تدبير امور آن ، معتقد بودند .

أفتتّخذونه و ذرّيّته أولياء من دونى

به قرينه آيه بعد، مراد از توهم ولايت شياطين، اين پندار است كه آنان، در امور عالم و كار آفرينش، دخالت و نظارت دارند . اين اعتقاد مشركان را وادار مى كرد كه براى پرهيز از شر شياطين، به ستايش آنان بپردازند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 22 - 11

11 - عقيده به مالكيت غير خدا بر بخشى از عالم و سهيم دانستن غير او در آن و اعتقاد به كمك غير خدا به او در تدبير عالم ، مشركانه است .

قل ادعوا الذين زعمتم من دون اللّه لايملكون مثقال ذرّة . .. و ما لهم فيهما من شرك

شرك افعالى قوم ابراهيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 17 - 10

10 - قوم ابراهيم ، نياز هاى مادى شان را از بت ها ، طلب مى كردند .

إنّ الذين تعبدون من دون اللّه لايملكون لكم رزقًا فابتغوا عند اللّه الرزق

شرك اقوام پيشين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 10 - 21

21- قوم نوح ، عاد و ثمود و اقوام پس از آنان ، خدايان نياكان خود

را مى پرستيدند .

تريدون أن تصدّونا عمّا كان يعبد ءاباؤنا

شرك اكثريت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 38 - 23

23_ اكثريت مردم آلوده به شركند .

ما كان لنا أن نشرك بالله . .. و ل_كنّ أكثر الناس لايشكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 40 - 19

19_ اكثريت مردم ( مشركان ) ، ناآگاه به استوارى توحيد و يگانه پرستى و اتكاى آن بر برهان

ذلك الدين القيم و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون

در برداشت فوق ، {الناس} عموم مردم گرفته شده است. بر اين اساس ، مقصود از {أكثر} مشركان خواهد بود. مفعول {لايعلمون} به قرينه جمله هاى قبل ، استوارى توحيد بر برهان و دليل برهانى نداشتن شرك است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 106 - 1

1_ بيشتر مدعيان ايمان و معترفان به وجود خدا براى او شريك مى پندارند .

و ما يؤمن أكثرهم بالله إلاّ و هم مشركون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 42 - 17

17 - شرك اكثريت مردم ، عامل فساد زمين و درپى دارنده عذاب استيصال

ظهر الفساد . .. بما كسبت أيدى الناس ... فانظرواكيف كان ع_قبة الذين من قبل كان أك

{كان أكثرهم} به منزله تعليل براى {كيف كان. ..} است و بنابراين، بيانگر اين حقيقت است كه شرك اكثريت، باعث فساد و در نتيجه عذاب هلاكت بار بوده است.

شرك اكثريت اهل مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر -

15 - 96 - 2

2- آيين شرك و عقيده به وجود خدايى جز الله ، دين غالب و آيين مردم مكه$ بود .

و أعرض عن المشركين . .. الذين يجعلون مع الله إل_هًا ءاخر

بود.

شرك اكثريت بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 83 - 22

22 - بنى اسرائيل ، جز اندكى از آنان به پرستش غير خدا گرويدند و حقوق والدين ، خويشان ، يتيمان و مساكين را ضايع ساختند .

لاتعبدون إلا اللّه و بالولدين احساناً . .. ثم توليتم إلا قليلا منكم

شرك اكراهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 20 - 9

9- پذيرش اجبارى شرك _ در صورتى كه مقدّمات آن اختيارى باشد _ سدّ راه رستگارى است .

أو يعيدوكم فى ملّتهم و لن تفلحوا إذًا أبدًا

روشن است كه انسان مى تواند _ در صورت اضطرار _ تظاهر به شرك كند، ولى اصحاب كهف، آن را مجوِّز شركورزى نمى ديدند; زيرا، آنان، از اضطرارى سخن مى گفتند كه ممكن بود در نتيجه بى احتياطى افرادشان حاصل شود.

شرك اهل انطاكيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 23 - 5

5 - شرك و نيز اعتقاد به معبود هاى متعدد ، از ويژگى هاى مردم انطاكيه بود .

ءأتّخذ من دونه ءالهة إن يردن الرحم_ن بضرّ. .. لاينقذون

شرك اهل عذاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 42 - 12

12 - اكثريت هلاك شدگان به عذاب الهى ، مشرك و چندگانه پرست

بودند .

كان أكثرهم مشركين

دعوت به ژرف نگرى در فرجام پيشينيان مشرك، گوياى اين نكته است كه افراد ياد شده، سرانجام خوبى نداشته و گرفتار عذاب الهى شده اند.

شرك اهل كتاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 48 - 3

3 _ اهل كتاب ، مردمى مشرك ، به خاطر كفر به قرآن

فلا يؤمنون الّا قليلا . .. يا ايها الذين اوتوا الكتب امنوا بما نزّلنا ... انّ ال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 51 - 4

4 _ شرك برخى از اهل كتاب ( علماى يهود ) ، على رغم بهره مندى آنان از كتاب هاى آسمانى

الم تر الى الذين اوتوا نصيباً من الكتب يؤمنون بالجبت و الطّاغوت

جمله {اوتوا نصيباً . .. } مى تواند اشاره به علّت سرزنش و اعتراضى باشد كه از جمله {الم تر ... } به دست مى آيد. يعنى چگونه است كه از كتاب خداوند بهره مند هستند، ولى كافر و مشرك مى شوند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 106 - 6

6_ { عن أبى عبدالله ( ع ) [ فى قوله تعالى ] : { و ما يؤمن أكثرهم بالله و إلاّ و هم مشركون } إنهم أهل الكتاب آمنوا بالله و اليوم الأخر و التوراة و الإنجيل ثم أشركوا بإنكار القرآن و إنكار نبوة نبيّنا محمد ( ص ) ;

از امام صادق(ع) درباره سخن خداى تعالى: {وما يؤمن أكثرهم بالله إلاّ و هم مشركون} روايت شده است كه: همانا آنان اهل كتاب هستند

كه به خدا و روز واپسين و تورات و انجيل ايمان آوردند، سپس با انكار قرآن و نبوت پيامبر ما حضرت محمد(ص) مشرك شدند}.

شرك اهل مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 85 - 10

10 _ مردم مدين مشرك بودند .

و إلى مدين . .. ما لكم من إله غيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 84 - 9

9_ قوم شعيب ، مردمى مشرك و روى گردان از پرستش خداوند

اعبدوا الله ما لكم من إل_ه غيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 87 - 4،5،6

4_ قوم شعيب و پدرانشان ، مردمى مشرك و پرستشگر معبودى غير از خداى يكتا

أن نترك ما يعبد ءاباؤُنا

5_ شعيب ( ع ) ، مردمان را به ترك پرستش غير خدا فرا مى خواند و عليه شركورزى قومش مبارزه مى كرد .

أصلوتك تأمرك أن نترك ما يعبد ءاباؤُنا

6_ پايبندى به آداب و رسوم پدران و نياكان ، دليل و انگيزه قوم شعيب در پرستش معبود هاى دروغين

أن نترك ما يعبد ءاباؤُنا

مراد از {ما} در {ما يعبد . ..} بتها و معبودهاست. توصيف آنها با جمله {يعبد آباؤنا} بيانگر علت اصرار آنان بر تمسك به بتهاست. بنابراين مفاد عبارت {أن نترك ...} چنين است: ما بتها را ترك نمى كنيم; زيرا پدرانمان آنها را مى پرستيدند و همچنان به پرستش آنها ادامه مى دهند.

شرك اهل مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 29 - 4،6

4 - شرك ،

داراى پيشينه تاريخى در ميان مردم مكه

بل متّعت ه_ؤلاء و ءاباءهم

6 - مردم مكّه پيش از بعثت پيامبراكرم ( ص ) و نزول قرآن ، برهه اى طولانى در شرك و بت پرستى بسر مى بردند .

بل متّعت ه_ؤلاء و ءاباءهم حتّى جاءهم الحقّ و رسول مبين

شرك باغدار متكبر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 42 - 8

8- ثروت مند خودپرست ، پس از نابودى اموال خويش ، به خود آمده و بر مواضع شرك آلود گذشته خويش تأسّف مى خورد .

ي_ليتنى لم أُشرك بربّى أحدًا

شرك بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 150 - 8،11،26

8 _ آلودگى بنى اسرائيل به شرك و گوساله پرستى ، از ميان برنده زمينه ابلاغ تورات و تعليم پيام ها و موعظه هاى آن

و ألقى الألواح

گويا هدف از بيان اين بخش از داستان كه موسى(ع) با مشاهده گوساله پرستى تورات را بر زمين افكند، اين نكته باشد كه موسى(ع) جامعه نابخرد خويش را شايسته تورات ندانست و زمينه تعاليم آن را بر باد رفته ديد و لذا آن را بر زمين نهاد.

11 _ بازدارى بنى اسرائيل از گرايش به شرك و گوساله پرستى ، مسؤوليت هارون از ديدگاه موسى ( ع )

و أخذ برأس أخيه يجره إليه

26 _ هارون با بيان مبارزه خويش عليه شركورزى بنى اسرائيل ، از موسى ( ع ) خواست تا وى را همسنگ ستمكاران شرك پيشه قرار ندهد .

إن القوم استضعفونى و كادوا يقتلوننى . .. و لاتجعلنى مع القوم الظلمين

روشن است كه موسى(ع) هرگز

گمان نمى كرد كه هارون از ستمكاران باشد. بنابراين {مع} در جمله {لا تجعلنى مع} معيت حكمى است ; يعنى مرا در حكم ستمكاران قرار مده.

شرك به خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 151 - 11

11 _ معبود هاى اهل شرك ، عارى از هر گونه نشانه اى بر شريك بودنشان با خداوند

بما اشركوا باللّه ما لم ينزّل به سلطاناً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 48 - 10

10 _ پندار وجود شريك براى خدا ، افترا و نسبتى ناروا

و من يشرك باللّه فقد افترى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 50 - 4

4 _ هر نوع شرك به خدا ، افترا و نسبتى دروغين بر اوست .

و من يشرك باللّه فقد افترى . .. انظر كيف يفترون على اللّه الكذب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 72 - 16

16 _ شرك به خدا ، كفر به اوست .

لقد كفر الذين قالوا إنّ اللّه هو المسيح . .. من يشرك باللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 15 - 13

13- خداوند را داراى شريك دانستن ، پندارى دروغ و افترا بر او است .

فمن أظلم ممّن افترى على اللّه كذبًا

شرك پدر ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 85 - 1

1 - ابراهيم ( ع ) ، آيين شرك و بت پرستى پدر

و قومش را زير سؤال برد و آن را محكوم كرد .

إذ قال لأبيه و قومه ماذا تعبدون

شرك پس از نوح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 32 - 5

5 - تجديد انحراف و پيدايش شرك و بت پرستى ، پس از نوح ( ع )

ثمّ أنشأنا من بعدهم . .. فأرسلنا ... رسولاً منهم أن اعبدوا اللّه

شرك پيروان شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 22 - 17،18،20

17- شيطان در قيامت به پيروان خود اعلام خواهد كرد كه وى در دنيا عقيده آنان را در شريك قرار دادن او براى خدا ، قبول نداشته است .

و قال الشيط_ن . .. إنى كفرت بما أشركتمون من قبل

برداشت مبتنى بر اين احتمال است كه {ما} در آيه مصدرى باشد و {أشركتم} را به تأويل مصدر ببرد و مفعول آن ضمير منفصل محذوف باشد. بنابراين معناى عبارت چنين مى شود: من شريك قرار داده شدن خودم را براى خدا از جانب شما قبول نداشتم و به آن كافر بودم.

18- شيطان در قيامت اظهار مى دارد كه وى قبل از شرك پيروانش ، به خداوند كافر شده بود . *

إنى كفرت بما أشركتمون من قبل

برداشت فوق مبتنى بر اين احتمال است كه {ما} در {بما أشركتمون} موصول و به معناى {من} باشد و ضمير صله هم محذوف و {من قبل} نيز متعلق به {كفرت} باشد. بنابراين معناى عبارت چنين مى شود: من پيش از آنكه شما مرا شريك خدا قرار دهيد (در عهد آدم) به او كافر شدم.

20- پيروان شيطان

او را در اطاعت ، شريك خداوند قرار مى دهند و از القائات او تبعيت مى كنند .

إلاّ أن دعوتكم فاستجبتم لى . .. إنى كفرت بما أشركتمون من قبل

شرك جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 26 - 2

2_ شرك ، سرآمد پليدى ها و بارزترين جرم دوزخيان *

ألقيا فى جهنّم . .. الذى جعل مع اللّه إل_هًا ءاخر

تعبير {الذى جعل. ..} _ در پى اوصاف متعدد دوزخيان _ مى نمايد كه همه آن اوصاف، در شرك نهفته است و جدا آمدن {الذى جعل...}، مى تواند اشاره به اهميت آن داشته باشد.

شرك خدا هنگام رفع سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 55 - 1

1- شرك ربوبى رهيدگان از ناگوارى ها ، كفران نعمت هاى خداوند است .

بربّهم يشركون . ليكفروا بما ءاتين_هم

{لام} در {ليكفروا} احتمال دارد لام عاقبت باشد. بنابراين معنا چنين مى شود: عاقبت شرك آنان، كفران نعمتها شد. لازم به ذكراست به تناسب {ما ءاتيناهم} مراد از {يكفروا} كفران است.

شرك در آسايش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 33 - 14

14 - رويكرد افراد رهيده از سختى ها و ناملايمات به شرك ، به رغم توجّه شان به خداوند ، به هنگام ابتلا ، امرى غير منتظره و ناشايست است .

ثمّ إذا أذاقهم منه رحمة إذا فريق منهم بربّهم يشركون

{إذا} در عبارت {إذا فريق. ..} فجاييه است. كاربرد آن، در جايى است كه حادثه اى به صورت غيرمنتظره رخ بدهد. تكرار {ربّهم} با اين

بيان كه ذكر {ربّهم} اِشعار به اين نكته دارد كه آنان به رغم اين كه خداوند، پروردگارشان است، چنان كردند، مؤيد اين مطلب است.

شرك در اهل كتاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 60 - 7

7 _ گرايش گروهى از اهل كتاب به بت پرستى و عبادت غير خدا

و عبد الطغوت

طاغوت از ماده {طغى} به معناى طغيانگر و متجاوز است و اهل لغت آن را بر شيطان، بت و سران كفر و ضلالت اطلاق كرده اند.

شرك در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 151 - 12

12 _ جامعه جاهلى در عصر بعثت جامعه اى آلوده به شرك و بى اهتمام نسبت به پدران و مادران بود.

و بالولدين إحسنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 30 - 12

12 - آميختگى مراسم حج و قربانى ، با مظاهر شرك و بت پرستى در عصر جاهليت

و أُحلّت لكم الأنع_م إلاّ ما يتلى عليكم فاجتنبوا الرجس من الأوث_ن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 3 - 23

23 _ اعراب جاهلى ، مرمادنى شرك پيشه و بت پرست

ذلكم اللّه ربكم فاعبدوه أفلا تذكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 18 - 1

1 _ عرب جاهلى ، مردمانى شرك پيشه و منكر ربوبيت خداوند

و يعبدون من دون اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 29 - 2

2 _ عرب جاهلى

، مردمى بودند مشرك و بت پرست .

فكفى . .. إن كنا عن عبادتكم لغفلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 34 - 2

2 _ عرب هاى جاهلى ، مردمانى بودند شرك پيشه و بت پرست .

قل هل من شركائكم من يبدؤا الخلق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 35 - 2

2 _ اعراب جاهلى ، مردمانى بودند شرك پيشه و بت پرست .

قل هل من شركائكم من يهدى إلى الحق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 12 - 10

10 - شرك ، سرقت ، زنا ، فرزندكشى ، انتساب فرزند زنا به شوهران از جمله ناهنجارى هاى اعتقادى _ اخلاقى زنان عرب پيش از اسلام

أن لايشركن . .. لايسرقن ... لايزنين ... و لايقتلن أول_دهنّ و لايأتين ببهت_ن

تصريح پيامبر(ص) و قرآن، به لزوم پرهيز زنان عرب از موارد ياد شده; بيانگر وجود چنين زمينه هايى در ميان زنان عرب جاهلى است.

شرك در دوران اصحاب كهف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 14 - 8

8- محيط اجتماعىِ اصحاب كهف ، محيطى شرك آلود و نامساعد براى ابراز توحيد بود .

و ربطنا على قلوبهم إذ قاموا فقالوا

چنان چه محيط براى اظهار نظر اصحاب كهف مساعد بود، نيازى به قيام نبود و امدادهاى ويژه الهى (ربطنا . ..) ضرورتى نداشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 15 - 1،2،5

1- جامعه اصحاب كهف ، جامعه اى مشرك

و معتقد به معبودهايى متعدّد بود .

ه_ؤلاء قومنا اتخذوا من دونه ءالهة

2- اصحاب كهف ، از شرك و انحراف عقيدتى مردم جامعه خويش ، نگران و در رنج روحى بودند .

ه_ؤلاء قومنا اتخذوا من دونه ءالهة

لحن جمله {هؤلاء. ..} گوياى تحسّر و اندوه اصحاب كهف بر ضلالت و گمراهى مردم زمان خويش است.

5- جامعه اصحاب كهف ، فاقد هرگونه دليل و برهان بر عقايد شرك آلود خويش بودند .

ه_ؤلاء قومنا . .. لولا يأتون عليهم بسلط_ن بيّن

شرك در دوران مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 71 - 9

9 _ رواج شرك و بت پرستى در بين مردم جزيرة العرب مقارن ظهور اسلام

قل أندعوا من دون الله ما لا ينفعنا و لا يضرنا

شرك در رازقيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 56 - 1،12،13

1- مشركان ، براى معبود هاى خويش سهمى در روزى دهى قائل بودند .

يشركون . .. و يجعلون لما لايعلمون نصيبًا ممّا رزقن_هم

آيه، ادامه بيان كارهاى خلاف مشركان است و برداشت فوق مبتنى بر اين نكته است كه مراد از {ما} ى موصول، معبودهاست و مفعولٌ به فعل {لايعلمون} محذوف است.

12- دخيل دانستن معبود هاى باطل در امر روزى رسانى به بندگان ، افترايى بيش نيست .

و يجعلون لما لايعلمون نصيبًا ممّا رزقن_هم تالله لتسئلنّ عمّا كنتم تفترون

ممكن است متعلق {تفترون}، {جعل نصيب} براى معبودهاى باطل از سوى مشركان باشد و مراد از سهم قرار دادن براى معبودها، دخيل دانستن آنها در امر روزى رسانى است.

13- افترا بستن به خدا ( مبنى بر

شريك داشتن خداوند در امر روزى ) كار دائمى معتقدان به شرك ربوبى

بربّهم يشركون . .. و يجعلون لما لايعلمون نصيبًا ممّا رزقن_هم ... كنتم تفترون

احتمال دارد مراد از {تفترون} همان نكته اى باشد كه در آيه آمده است و آن دخالت دادن و سهيم دانستن معبودها و يا اسباب و عوامل در امر روزى دهى و يا نجات است.

شرك در صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 90 - 10

10 _ رواج شراب خوراى ، قمار بازى و گرايش به مظاهر شرك در عصر بعثت

يايها الذين ءامنوا انما الخمر . .. رجس من عمل الشيطن فاجتنبوه

شرك در قانونگذارى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 64 - 16

16 _ پذيرش تحليل و تحريم ( قانونگذراى ) ديگران ، پذيرش آنان به عنوان ربّ است .

و لا يتّخذ بعضنا بعضاً ارباباً من دون اللّه

پيامبر (ص) در پاسخ شخصى كه مى گفت: ما كنّا نعبدهم، فرمود: اما كانوا يحلّون لكم و يحرّمون فتأخذون بقولهم؟ فقال: نعم، فقال النّبى (ص): هو ذاك.

_______________________________

مجمع البيان، ج 2، ص 767.

شرك در مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 54 - 1

1 - شرك و بت پرستى در كنار كعبه ( خانه توحيد ) ، نمونه اى بارز از اقدام انسان ها براى تغيير آيين پيامبران و انحراف از طريقه آنان

فتقطّعوا أمرهم بينهم . .. فذرهم فى غمرتهم

{وَذْر} (مصدر {ذرهم}) به معناى ترك كردن و وا نهادن است. ضمير {هم} _ به قرينه

مقام _ كنايه از مردم مكّه و پيرامون آن است; كه سيره يكتاپرستى حضرت ابراهيم(ع) را تغيير دادند و به شرك ورزى روى آوردند و بر آن پافشارى كردند {غمرة} به معناى غرقاب است و در اين جا استعاره از ورطه جهل و گمراهى مى باشد.

شرك در نسل ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 28 - 8

8 - وجود افرادى شرك پيشه ، در نسل ابراهيم ( ع )

لعلّهم يرجعون

با توجه به رجوع ضمير {هم} به نسل ابراهيم(ع)، استفاده مى شود كه برخى از آنان آلوده به شرك بودند; بنابراين مفاد آيه اين مى شود كه توحيد در گروهى از نسل ابراهيم باقى ماند تا زمينه آن شود كه گروه ديگر آنان نيز به توحيد بازگردند.

شرك دين سازان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 48 - 4

4 _ دين سازان و مروجان آيين هاى منسوخ ، در حقيقت خود را در رتبه خدا و شريك او قرار داده اند .

يا ايها الذين اوتوا الكتب امنوا بما نزّلنا . .. انّ اللّه لا يغفر ان يشرك به

شرك ذاتى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 116 - 4

4 _ شرك در الوهيت و عبادت ، در حقيقت انكار خداوند است .

اتخذونى و امى الهين من دون اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 15 - 8

8 - قرار دادن مخلوق خداوند در كنار او و جزء وى به شمار آوردن آن

، كفرى آشكار و سرپوشى رسوا بر خرد آدمى و واقعيت هستى است .

و جعلوا له من عباده جزءًا إنّ الإنس_ن لكفور مبين

واژه {كفور} و {مبين} با توجه به ريشه آنها _ كه يكى پوشيدن و مخفى داشتن حق و ديگرى آشكار بودن و پوشش ناپذيرى است _ مى تواند اشاره به خردناپذير بودن و متناقض بودن مطلب مورد ادعاى مشركان داشته باشد.

شرك ربوبى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 1 - 9

9 _ پندار ربوبيت براى غير آفريننده هستى، شگفت آور و مورد سرزنش خداوند

ثم الذين كفروا بربهم يعدلون

حرف {ثم} در آيه معنى استبعاد و توبيخ افاده مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 39 - 6

6_ مصريان باستان ، معتقد به خدايانى متعدد كه هر كدام تدبير كننده بخشى از امور جهان بودند .

ءأرباب متفرقون خير أم الله الوحد القهار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 33 - 12

12 - برخى از مشركان ، به رغم رويكرد به خدا ، به هنگام ابتلا به ناملايمات و سختى ها ، به محض احساس رهايى از آن و دست يابى به اندك آسايش ، شرك ربوبى پيدا مى كنند .

و إذا مسّ الناس ضرّ دعوا ربّهم . .. ثمّ إذا أذاقهم منه رحمة إذا فريق منهم بربّهم

تعبير {أذاق} _ كه به معناى {چشاند} است و معمولا، براى {خوردن كم} به كار مى رود _ به جاى {برخوردار كردن} و {عطا كردن} و امثال آنها و نيز تنوين تنكير {رحمة}

_ كه دلالت بر قِلّت مى كند، حكايت از دست يابى به رفاه اندك دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 38 - 14

14 - اعتقاد به جدايى خالقيت خدا از ربوبيت او و نسبت دادن ربوبيت و تدبير امور جهان به غيرخدا ، شرك است .

و لئن سألتهم من خلق السم_وت و الأرض ليقولنّ اللّه قل أفرءيتم ما تدعون من دون الل

شرك ربوبى در دوران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 47 - 6

6 - جامعه فرعونى ، گرفتار شرك ربوبى و منكر { ربّ العالمين }

قالوا ءامنّا بربّ الع_لمين

شرك ربوبى فرعونيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 46 - 13

13 - جامعه فرعونى ، گرفتار شرك در ربوبيت خداوند *

فقال إنّى رسول ربّ الع_لمين

شرك ربوبى قوم ابراهيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 56 - 4

4- شرك قوم ابراهيم ، در ربوبيت و تدبير جهان بود ; نه در خالقيت آن .

قال بل ربّكم ربّ السموت والأرض الذى فطرهنّ

شرك ربوبى قوم نوح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 13 - 3

3 - قوم نوح ، فاقد هرگونه دليل و برهان در گرايش به شرك و انكار توحيد ربوبى

ما لكم لاترجون للّه وقارًا

{ما} در {ما لكم} اسم استفهام و براى انكار است و اين استفهام متوجه سبب قبول نداشتن {وقار} براى خدا است. بر اين اساس، مفاد آيه شريفه

چنين مى شود: {أىّ سبب حصل لكم حال كونكم غير خائفين و غير معتقدين للّه عظمة}.

شرك ربوبى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 150 - 14

14 _ مشركان معتقد به وجود شريك براى خدا در ربوبيت هستند.

و الذين لا يؤمنون بالأخرة و هم بربهم يعدلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 51 - 5

5- مشركان ، در تدبير هستى ، كسانى را جايگزين خداوند قرار داده اند كه خود ، مخلوق خدا و فاقد كمترين نقش در خلقت خويش اند .

أفتتّخذونه و ذرّيّته أولياء . .. ما أشهدتّهم ... خلق أنفسهم

شرك ربوبى مشركان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 18 - 8

8 _ شرك پيشگان عصر بعثت ، معتقد به خدا و منكر يكتايى او در ربوبيت بودند .

و يعبدون من دون اللّه . .. و يقولون هؤلاء شفعؤنا عند اللّه

شرك ربوبى يهود دوران عيسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 64 - 3

3 - يهوديان در عصر عيسى ( ع ) ، گرفتار شرك در ربوبيت و دور ماندن از پرستش پروردگار يگانه

إنّ اللّه هو ربّى و ربّكم فاعبدوه

از تأكيد عيسى(ع) بر ربوبيت الهى، مطلب بالا استفاده مى شود.

شرك ستيزى ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 76 - 2

2 _ ابراهيم(ع) با تظاهر به ستاره پرستى و استدلال جدلى به ابطال عقيده شرك قوم خود پرداخت.

فلما

جن عليه الّيل رءا كوكبا قال هذا ربى

جمله {فلما جن} تصريح بر {كذلك نرى . .. } است. يعنى نتيجه ارائه ملكوت به ابراهيم(ع) آن شد كه او بدين صورت به مبارزه با شرك بپردازد. بنابراين سخن ابراهيم(ع) تنها از سر مجادله و به براى ابطال باطل بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 77 - 2

2 _ ابراهيم(ع) در مقام مجادله با تظاهر به ماه پرستى به ابطال آن پرداخت.

فلما رءا القمر بازغا قال هذا ربى فلما أفل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 78 - 2،9

2 _ ابراهيم(ع) در مقام مجادله و براى ابطال عقايد شرك آميز قوم خويش تظاهر به خورشيدپرستى كرد.

فلما رءا الشمس بازغة قال هذا ربى

9 _ ابراهيم(ع) در پى ابطال مستدل عقايد شرك آميز قوم خويش، به صراحت از معبودهاى آنان بيزارى جست.

فلما رءا الشمس . .. إنى برىء مما تشركون

چنانچه {ما} در {مما تشركون} موصول باشد، مضمون جمله چنين است: {برىء من الذى تشركون به}. يعنى از چيزهاييكه به آن شرك مىورزيد بيزارم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 79 - 1

1 _ ابراهيم(ع) در پى مجادله با مردم و ابطال باورهاى شرك آلود آنان، بر يگانه پرستى خويش تأكيد كرد.

فلما أفل . .. إنى وجهت وجهى للذى فطر السموت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 80 - 5

5 _ استدلالهاى ابراهيم(ع) بر ابطال شرك و پرستش بتها و اجرام آسمانى به هدايت خداوند بود.

أتتخذ

أصناما . .. قال لاأحب الأفلين ... و قد هدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 35 - 5

5- حضرت ابراهيم ( ع ) از خداوند درخواست امنيت و مصونيت سرزمين مكه از نفوذ و رخنه آيين شرك و بت پرستى كرد . *

و إذ قال إبرهيم ربّ اجعل ه_ذا البلد ءامنًا

درخواست حضرت ابراهيم(ع) براى مصونيت خود و خاندانش از گرايش به شرك، مى تواند قرينه اى باشد بر اينكه مقصود از امنيت مكه، مصونيت آن از شرّ نفوذ آيين شرك و بت پرستى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 36 - 4

4- نگرانى حضرت ابراهيم ( ع ) از انحراف فرزندان خود و از گسترش كامل و نفوذ بى رقيب آيين شرك و بت پرستى در ميان مردم عصر خويش

و اجنبنى و بنىّ أن نعبد الأصنام . ربّ إنّهنّ أضللن كثيرًا من الناس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 42 - 1،3،11

1- حضرت ابراهيم ( ع ) ، به خاطر بت پرستى آزر با او به بحث و گفت وگو پرداخت .

إذ قال لأبيه ي_أبت لِمَ تعبد ما لايسمع و لايبصر و لايغنى عنك شيئًا

چنانچه در سوره انعام آمده است، نام مخاطب ابراهيم(ع) {آزر} بوده است.

3- برخورد منطقى و استدلالى حضرت ابراهيم با انحراف عقيدتى و شرك آزر

لِمَ تعبد ما لايسمع و لايبصر

11- مناظرات ابراهيم ( ع ) با آزر در مورد نفى بت پرستى ، بسيار مهم و شايسته يادآورى و بزرگداشت است .

واذكر فى الكت_ب إبرهيم .

.. إذ قال لأبيه ... ما لايسمع و لايبصر و لايغنى عنك شيئ

{إذ} در {إذ قال} بدل از ابراهيم و در حقيقت مفعول براى {اذكر} است. بيان نحوه استدلال ابراهيم(ع) و مواد به كار رفته در قياس هاى آن، گوياى آن است كه اين مجموعه داراى ارزش و سزاوار يادكرد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 46 - 1،4

1- اظهار شگفتى و ناباورى نسبت به عقايد توحيدى حضرت ابراهيم ( ع ) ، پاسخ آزر به منطق توحيدى و بت ستيزى آن حضرت بود .

قال أراغب أنت عن ءالهتى ي_أبرهيم

همزه در {أراغب} براى استفهام توبيخى است كه تعجب نيز از آن فهميده مى شود.

4- آزر ، با سوگند بر سنگساركردن ابراهيم ( ع ) ، در صورت ادامه مبارزه با بت پرستى ، او را براى مدتى طولانى از خانه اش بيرون كرد .

واهجرنى مليًّا

{مليّاً} به معناى مدت طولانى است (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 52 - 1،5،7

1- ابراهيم ( ع ) در حضور پدر و قومش ، بت پرستى را زير سؤال برد و آشكارا با آن به مخالفت برخاست .

إذ قال لأبيه و قومه ما ه_ذه التماثيل

استفهام در {ما ه_ذه التماثيل. ..} سؤال از حقيقت بت ها است، نه نام آنها. و از آن جايى كه ابراهيم(ع) از حقيقت آنها آگاه بود و نيازى به سؤال نداشت، استفهام ايشان به منظور زير سؤال بردن و محكوم كردن بت پرستى و نوعى اظهار مخالفت با آن بوده است.

5- مبارزه با انديشه هاى خرافى و

شرك آلود ، تبلور رشد و كمال ابراهيم ( ع ) بود .

و لقد ءاتينا إبرهيم رشده . .. إذ قال لأبيه و قومه ما ه_ذه التماثيل

; يعنى، اعطاى رشد به ابراهيم(ع) هنگامى بود كه او به پدر و قومش گفت. ...

7- مخالفت با عقايد انحرافى پدر ، آغاز مبارزه ابراهيم ( ع )

إذ قال لأبيه و قومه

برداشت ياد شده مبتنى براين است كه تقدم لفظى {أبيه} بر {قومه} دلالت بر تقدم زمانى داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 54 - 2

2- مخالفت قاطع و صريح ابراهيم ( ع ) با شرك و تقليد كوركورانه پدر و قوم خويش

إذ قال لأبيه و قومه . .. لقد كنتم أنتم و ءاباؤكم فى ضل_ل مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 57 - 3،4،7

3- تصميم ابراهيم ( ع ) بر نابودى بت و بت پرستى ، پس از يك سلسله كار فرهنگى و فكرى او براى هدايت و اصلاح انديشه مردمان بود .

لقد كنتم . .. فى ضل_ل مبين ... ربّكم ربّ السموت ... و تاللّه لأكيدنّ أصن_مكم بعد

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه حضرت ابراهيم(ع) در آغاز مخالفت با بت پرستى، پدر و قومش را مخاطب قرار داد و يك سلسله دلايل روشن بر اثبات توحيد و نفى شرك به آنان ارائه كرد. سپس در مرحله دوم تهديد نمود كه بت ها را نابود خواهد كرد و در نهايت به تهديد خود عمل كرد و همه بت ها را نابود ساخت.

4- حضرت ابراهيم ( ع

) در مبارزه عليه بت پرستى ، داراى عزمى راسخ و شجاعت بسيار بود .

تاللّه لأكيدنّ أصن_مكم

تأكيد كلام حضرت ابراهيم(ع) به وسيله {تاء} و {لام} قسم (تاللّه لأكيدنّ . ..)، دليل بر عزم راسخ آن حضرت است. اظهار چنين كلام مؤكدى در حضور بت پرستان _ كه حرف خطاب {كم} در {أصنامكم} و نيز مخاطب آمدن فعل {تولّوا} بر آن دلالت دارد _ گوياى شجاعت بسيار ايشان است.

7- { عن أبى جعفر ( ع ) : . . . فلمّا تولّوا عنه مدبرين إلى عيد لهم دخل إبراهيم ( ع ) إلى آلهتهم بقدوم فكسرها إلاّ كبيراً لهم ;

از امام باقر(ع) روايت شده: چون نمروديان از ابراهيم(ع) دور شدند و به طرف محل جشن ويژه خود رفتند، آن حضرت با تيشه داخل بتخانه شد و غير از بت بزرگ، همه بت ها را شكست. ..}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 65 - 6

6- بت پرستان ، استدلال هاى ابراهيم ( ع ) بر بطلان شرك را نادرست انگاشته و او را به خاطر شكستن بت ها مجرم دانستند .

فس_لوهم إن كانوا ينطقون . .. ثمّ نكسوا على رءوسهم لقد علمت ما ه_ؤلاء ينطقون

جمله {لقد علمت ما ه_ؤلاء ينطقون} پاسخ مشركان به كلام ابراهيم(ع) (فسئلوهم إن كانوا ينطقون) است; يعنى، تو مى دانى كه بت ها از سخن گفتن عاجزاند، پس چرا ما را به سؤال كردن از بت ها حواله مى دهى. لابد سؤال تو براى فرار از اتهام بت شكنى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 -

85 - 1

1 - ابراهيم ( ع ) ، آيين شرك و بت پرستى پدر و قومش را زير سؤال برد و آن را محكوم كرد .

إذ قال لأبيه و قومه ماذا تعبدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 97 - 4،5

4 - ابراهيم ( ع ) ، در آغاز مبارزه اش با شرك و بت پرستى ، قدرت اجتماعى و جايگاه نيرومندى در ميان قوم خود نداشت .

قالوا ابنوا له بني_نًا فألقوه فى الجحيم

تصميم بر نابودى ابراهيم(ع) با سوزاندن او، در انبوهى از آتشى كه مردم هيزم آور آن بودند _ بدون اين كه احدى از او دفاع كند _ مى تواند گوياى برداشت بالا باشد.

5 - ابراهيم ( ع ) ، مظهر يكتاپرستى و الگوى مقاومت در مبارزه با شرك و بت پرستى

أئفكًا ءالهة دون اللّه تريدون . .. و اللّه خلقكم و ما تعملون . قالوا ابنوا له بن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 26 - 2،7

2 - داستان مبارزه حضرت ابراهيم ( ع ) با شرك و بت پرستى ، داستانى زنده و درس آموز براى هميشه تاريخ

و إذ قال إبرهيم

كلمه {إذ} در محل نصب و مفعول به براى فعل محذوف است; يعنى، {واذكر إذ قال. ..}.

7 - ابراهيم ( ع ) ، نماد شجاعت و اسوه مبارزه با شرك و بت پرستى

و إذ قال إبرهيم لأبيه و قومه

از يادآورى داستان ابراهيم(ع)، اسوه بودن آن حضرت در مبارزه با بت پرستى و از موضع گيرى ايشان در برابر جامعه خويش _ حتى نزديك ترين

خويشاوندان خود _ شجاعت آن حضرت استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 4 - 23

23 - قيام ابراهيم ( ع ) ، عليه محيط اجتماعى و خويشاوندى شرك آلود

إذ قالوا لقومهم إنّا برءؤا منكم و ممّا تعبدون من دون اللّه

شرك ستيزى اديان آسمانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 45 - 1

1 - تمامى پيامبران و اديان آسمانى ، مبلغ توحيد و مخالف شرك و چندگانه پرستى بوده اند .

وسئل من أرسلنا من قبلك من رسلنا . .. ءالهة يعبدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 49 - 4

4 - مبارزه ديرين اديان آسمانى ، با شرك و ربوبيت مظاهر مادى

أم لم ينبّأ بما فى صحف موسى . و إبرهيم ... و أنّه هو ربّ الشعرى

برداشت ياد شده بنابراين نكته است كه آيه شريفه در مقام نفى ربوبيت غير خدا باشد و نيز با انديشه نقش ستارگان در ربوبيت، مبارزه نمايد و اين آيات در ادامه مطالب موجود در صحف موسى و ابراهيم(ع) به شمار آيد.

شرك ستيزى اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 115 - 4

4- مبارزه گسترده اسلام با شرك و حركت هاى شرك آلود

حرّم عليكم . .. ما أهلّ لغير الله به

برداشت فوق، به خاطر اين است كه خداوند حتى خوردن گوشتى را كه نام غير خدا بر آن برده شود، تحريم كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف

- 61 - 9 - 13

13 - شرك ستيزى ، از مشخصه هاى بارز و اصلى اسلام

ليظهره على الدين كلّه و لو كره المشركون

شرك ستيزى اصحاب كهف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 10 - 14

14- اصحاب كهف ، خواهان امداد هاى الهى براى نجات از تنگنا ها و مشكلات حركت و قيام شان عليه شرك و پرستش غير او بودند .

و هيّىء لنا من أمرنا رشدًا

سُكنا گزيدن در غار، مى رساند كه حركت و قيام اصحاب كهف، مشكلات و تنگناهايى را براى آنان در پى داشته است، از اين رو مى توان گفت كه مراد از هدايت خواهى آنان، راهنمايى شدن در اتخاذ تصميم هاى بعدى و پيداكردن راه نجات از مشكلات و تنگناهايى است كه در انتظار ايشان بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 14 - 7

7- اعلام ربوبيّت يگانه خدا بر كلّ هستى و بيزارى از پرستش غير او ، شعار و محور قيام اصحاب كهف بود .

فقالوا ربّنا ربّ السم_وت و الأرض لن ندعوا من دونه إل_هًا

شرك ستيزى الياس(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 125 - 8

8 - دعوت به توحيد و مبارزه با شرك و بت پرستى ، از اهداف مهم و اصولى الياس پيامبر

أتدعون بعلاً و تذرون أحسن الخ_لقين

شرك ستيزى انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 26 - 3

3_ دعوت به توحيد و مبارزه با شرك ، مهمترين رسالت پيامبران

أن لاتعبدوا

إلاّ الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 10 - 25

25- تقليد از نياكان در عبادت غير خدا ، عمل باطلى است كه انبيا به مبارزه با آن برخاستند .

تريدون أن تصدّونا عمّا كان يعبد ءاباؤنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 24 - 9

9- توحيد و نفى شرك ، پيام تمامى پيامبران ، موحدان و كتاب هاى آسمانى

ه_ذا ذكر من معى و ذكر من قبلى

مشاراليه {ه_ذا} به قرينه آيات قبل، توحيد و نفى شرك است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 65 - 4

4 - توحيد ، اساس همه اديان آسمانى و مبارزه با شرك ، سرلوحه مبارزات پيامبران الهى

و لقد أُوحى إليك و إلى الذين من قبلك لئن أشركت ليحبطنّ عملك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 45 - 1

1 - تمامى پيامبران و اديان آسمانى ، مبلغ توحيد و مخالف شرك و چندگانه پرستى بوده اند .

وسئل من أرسلنا من قبلك من رسلنا . .. ءالهة يعبدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 21 - 13

13- دعوت به توحيد و انذار از عواقب شرك ، محور اصلى و مشترك دعوت پيامبران

ألاّتعبدوا إلاّ اللّه

بنابراين كه {ألاّتعبدوا. ..} در ادامه {و قد خلت النذر} و مصداق انذار آنان باشد _ و نه صرفاً ادامه سخن هود _ برداشت بالا به دست مى آيد.

شرك ستيزى سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

13 - نمل - 27 - 31 - 4

4 - سليمان ( ع ) ، درصدد از ميان بردن حاكميت كفر و شرك از سرزمين سبا

بسم اللّه الرحم_ن الرحيم . ألاّ تعلوا علىّ و أتونى مسلمين

تسليم سليمان شدن، در حقيقت دست برداشتن از شرك و پذيرش منطق توحيدى او است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 36 - 12

12 - مقام سليمان ، مبرّا از پذيرش هديه براى سكوت از حق و چشم پوشى از كفر و شرك

قال أتمدّونن بمال . .. بل أنتم بهديّتكم تفرحون

شرك ستيزى شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 84 - 14

14_ مبارزه با شرك ، از وظيفه هاى اصلى حضرت شعيب ( ع )

قال ي_قوم . .. ما لكم من إل_ه غيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 87 - 5،17

5_ شعيب ( ع ) ، مردمان را به ترك پرستش غير خدا فرا مى خواند و عليه شركورزى قومش مبارزه مى كرد .

أصلوتك تأمرك أن نترك ما يعبد ءاباؤُنا

17_ مردم مدين ، مبارزه شعيب ( ع ) با پرستش خدايان اهل شرك را ، خلاف درايت و رشد او مى شمردند .

أو أن نفعل فى أمولنا ما نش_ؤا إنك لأنت الحليم الرشيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 91 - 11

11_ مردم مدين ، شعيب ( ع ) را به خاطر مبارزه اش عليه شركورزى و بى عدالتى ، فاقد كرامت دانسته و شايسته احترام

نمى شمردند .

و ما أنت علينا بعزيز

{عزيز} به معناى محترم و بزرگوار و نيز به معناى شكست ناپذير مى باشد. مراد از آن در آيه شريفه معناى اول است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 93 - 3

3_ شعيب ( ع ) موظف به پايدارى بر مواضع خويش ( ابلاغ رسالت الهى و مبارزه با شرك و فساد )

إنى ع_مل

شرك ستيزى صالح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 62 - 6،7،8

6_ صالح ( ع ) ، مردمان را از پرستش غير خدا برحذر مى داشت و عليه شركورزى قوم ثمود مبارزه مى كرد .

أتنه_نا أن نعبد ما يعبد ءاباؤُنا

7_ حضرت صالح ( ع ) ، مورد اعتراض و سرزنش قوم ثمود به خاطر فراخوانى آنان به يكتاپرستى و نفى خدايان دروغين

أتنه_نا أن نعبد ما يعبد ءاباؤُنا

استفهام در {أتنه_نا أن نعبد . ..} استفهام توبيخى است.

8_ قوم ثمود ، اميد هاى خويش درباره صالح ( ع ) را به خاطر مبارزه او عليه شرك ، بر باد رفته مى ديدند .

قد كنت فينا مرجوًّا قبل ه_ذا أتنه_نا أن نعبد ما يعبد ءاباؤُنا

قيد {قبل ه_ذا} دلالت بر قطع اميد قوم ثمود از صالح(ع) دارد و جمله {أتنه_نا} بيانگر دليل و علت آن است.

شرك ستيزى قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 40 - 8

8- مجادله قرآن با مشركان ، با بهره گيرى از باور هاى ايشان در رد عقايد شرك آلودشان

أفأصف_كم ربّكم بالبنين و اتّخذ من المل_ئكة إن_ثًا

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 52 - 5

5 _ قرآن ، در هر عصر و زمان و در سطح جهانى ، توانا و شايسته براى مبارزه با جريان كفر و شرك

فلاتطع الك_فرين و ج_هدهم به جهادًا كبيرًا

فرمان خداوند به جهاد بزرگ با كافران به وسيله قرآن _ پس از يادآورى جاودانگى و جهانى بودن رسالت پيامبر(ص) _ حاكى از آن است كه قرآن، كتابى توانا و شايسته براى مبارزه جهانى و هميشگى با جريان كفر و شرك است.

شرك ستيزى كتب آسمانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 24 - 9

9- توحيد و نفى شرك ، پيام تمامى پيامبران ، موحدان و كتاب هاى آسمانى

ه_ذا ذكر من معى و ذكر من قبلى

مشاراليه {ه_ذا} به قرينه آيات قبل، توحيد و نفى شرك است.

شرك ستيزى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 121 - 3

3_ پيامبر ( ص ) و مؤمنان به آن حضرت ، موظف به پايدارى بر مواضع خويش ( ابلاغ رسالت الهى و مبارزه با شرك و فساد )

إنا ع_ملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 108 - 1

1_ ابلاغ توحيد ، تبليغ قرآن و مبارزه با شرك ، وظيفه پيامبر ( ص ) و راه و رسم او بود .

قل ه_ذه سبيلى

{ه_ذه} اشاره به مطالبى است كه آيات قبل به آنها اشاره داشت. از جمله آنهاست: ابلاغ توحيد ، نفى شرك ، تبليغ قرآن و تعاليم وحى.

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 36 - 4

4- مبارزه با شرك و معبود هاى پندارى و باطل مشركان ، در رأس برنامه هاى پيامبر ( ص )

أه_ذا الذى يذكر ءالهتكم

ذكر و يادكردن، هم به خير است و هم به شر; ولى در اين آيه _ به قرينه مقام _ ذكر به شرّ است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 42 - 7

7 _ مبارزه با شرك و بت پرستى ، در رأس رسالت پيامبر ( ص ) بود .

إن كاد ليضلّنا عن ءالهتنا لولا أن صبرنا عليها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 91 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور اعلام قاطعانه موضع استوار خويش مبنى بر توحيد و نفى شرك

إنّما أُمرت أن أعبد ربّ ه_ذه البلدة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 43 - 5

5 - مشركان ، پيامبراكرم ( ص ) را شخصى معمولى مى دانستند كه هدفش بازداشتن مردم از دين و آيين پدرانشان بود .

قالوا ما ه_ذا إلاّ رجل يريد أن يصدّكم عمّا كان يعبد ءاباؤكم

تعبير از پيامبر(ص) به {رجل} _ آن هم به صورت نكره _ حاكى از نكته ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 44 - 10

10 - پيامبر ( ص ) مأمور مبارزه علنى و صريح با عقايد مشركان ( چون عقيده به شفاعت كردن معبود ها و توانايى آنان بر اين كار )

أم اتّخذوا من

دون اللّه شفعاء قل أَوَلو كانوا لايملكون شيئًا و لايعقلون . قل للّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 66 - 2،7

2 - پيامبر ( ص ) ، مأمور اعلام مخالفت خود با عبادت غيرخدا و منصرف كردن مشركان از فكر تأثيرگذارى در عقايد آن حضرت

إنّى نهيت أن أعبد الذين تدعون من دون اللّه لمّا جاءنى البيّن_ت

پيامبر(ص)، به در دست داشتن دلايل و براهين روشن در مخالفت خود با عبادت غير خدا تصريح فرمود. اين مطلب مى تواند به منظور مأيوس ساختن مشركان باشد; زيرا كسى كه در عقيده خود داراى دلايل روشن باشد، تأثيرپذيرى او از ديگر عقايد نا ممكن خواهد بود.

7 - پيامبر ( ص ) ، مأمور اعلام صريح مواضع عقيدتى خويش و تسليم ناپذير بودنش ، در برابر دشمنان و عقايد باطل و شرك آلود

و أُمرت أن أُسلم لربّ الع_لمين

تصريح پيامبر(ص) به تسليم محض بودن خود در برابر خداوند، مى تواند پاسخى به فشارها و تهديدهاى دشمنان و مشركان عليه ايشان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 4 - 10

10 - هجرت پيامبر ( ص ) و مسلمانان و موضع گيرى آنان در برابر مشركان ، حركتى ابراهيمى

قد كانت لكم أسوة حسنة فى إبرهيم و الذين معه

با توجه به آيات پيشين _ كه درباره هجرت و موضع گيرى بايسته مسلمانان در برابر مشركان است _ طرح {اسوه} بودن ابراهيم(ع) پس از اين آيات و توصيه ها، مطلب بالا را مى فهماند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كافرون - 109

- 1 - 2

2 - گروهى از كافران در عصر پيامبر ( ص ) ، بى خبر از موضع قاطع آن حضرت در برابر كفر و اميدوار به تنزل او در برابر شرك

قل ي_أيّها الك_فرون

ادامه سوره، قرينه است بر اين كه مراد از {الكافرون}، همه كافران نيستند; بلكه تنها آن گروه مخاطب اند كه اميدى به ايمان آنان نمى رفت. سخن گفتن با آنان در اين باره _ كه پيامبر(ص) اهل سازش نيست _ بيانگر آن است كه آنان تسامح و تساهل را براى آن حضرت، امكان پذير مى پنداشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كافرون - 109 - 2 - 1،3،5

1 - رد معبود هاى كافران و امتناع از عبادت آنها در تمام عمر خويش ، خط مشى ارائه شده از سوى پيامبر ( ص ) ، در گفتوگو با كافران

لا أعبد ما تعبدون

3 - پيامبر ( ص ) ، مأيوس سازنده كافران از پيوستن به آنان در شرك

لا أعبد ما تعبدون

حرف {لا} گرچه براى نفى مستقبل است; ولى مفهوم سخن، شامل زمان حال نيز مى شود.

5 - پيامبر ( ص ) ، مأمور ابلاغ تباين معبود خود با معبود هاى مشركان و تصريح به ناهماهنگى كامل ، بين شرك و توحيد

قل . .. لا أعبد ما تعبدون

شرك ستيزى مسلمانان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 4 - 10

10 - هجرت پيامبر ( ص ) و مسلمانان و موضع گيرى آنان در برابر مشركان ، حركتى ابراهيمى

قد كانت لكم أسوة حسنة فى إبرهيم و الذين معه

با توجه به آيات

پيشين _ كه درباره هجرت و موضع گيرى بايسته مسلمانان در برابر مشركان است _ طرح {اسوه} بودن ابراهيم(ع) پس از اين آيات و توصيه ها، مطلب بالا را مى فهماند.

شرك ستيزى موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 15 - 3

3- يكتاپرستان واقعى ، نمى توانند در قبال شرك و انحرافات عقيدتى مردم ، بى تفاوت باشند .

ربّنا ربّ السم_وت . .. ه_ؤلاء قومنا اتخذوا من دونه ءالهة

خداوند، اصحاب كهف را به عنوان نمونه اى از موحّدان واقعى ياد كرده و در بيان حالات و خصلت هاى آنان _ پس از اقرار به اصل توحيد _ توجّه ايشان به جامعه بشرى و تأسف آنان به ضلالت مردم را مطرح ساخته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 24 - 9

9- توحيد و نفى شرك ، پيام تمامى پيامبران ، موحدان و كتاب هاى آسمانى

ه_ذا ذكر من معى و ذكر من قبلى

مشاراليه {ه_ذا} به قرينه آيات قبل، توحيد و نفى شرك است.

شرك ستيزى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 45 - 9

9 - موسى ( ع ) ، در راستاى اثبات توحيد ربوبى و ابطال شرك ، منطقى قوى و كوبنده و برهانى روشن و غير قابل ترديد داشت .

ثمّ أرسلنا موسى . .. و سلط_ن مبين

كلمه {سلطان} به معناى قهر و غلبه است. حجت و برهان را نيز بدان اعتبار كه صاحب آن، بر قلوب مخاطبان هجوم مى برد و آنها را فتح مى كند، سلطان گفته

مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 47 - 7

7 - مبارزه با شرك و دعوت مردم به ربوبيت مطلق خداوند بر جهان هستى ، پيام اصلى حضرت موسى ( ع )

قالوا ءامنّا بربّ الع_لمين

برداشت ياد شده از اعتراف ساحران در حضور موسى(ع)، به ربوبيت مطلق خداوند بر جهان به دست مى آيد.

شرك ستيزى نوح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 71 - 3،5

3 _ قيام حضرت نوح ( ع ) ، عليه شرك و بت پرستى و دعوت به توحيد و يكتاپرستى ، براى قومش سنگين و غير قابل تحمل بود .

إن كان كبر عليكم مقامى و تذكيرى بأيت اللّه

كلمه {مقام} مشترك بين سه صيغه است: مصدر ميمى، اسم زمان و اسم مكان. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است; يعنى، اگر قيام من براى دعوت به توحيد و يادآورى آيات و نشان هاى خداوند، بر شما سنگين و دشوار است و ... .

5 _ حضرت نوح ( ع ) ، در دعوت به توحيد و يكتاپرستى و زدودن انديشه شرك ، آيات و نشانه هاى خدا را به قومش يادآورى مى كرد .

مقامى و تذكيرى بأيت اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 32 - 2

2_ بحث و گفت و گو و ارائه دليل و برهان ، از روش هاى نوح ( ع ) براى بازدارى مردم از شرك و گرايش دادن آنان به توحيد

قالوا ي_نوح قد ج_دلتنا فأكثرت جدلنا

{جدال} به معناى مناظره كردن و آوردن برهان

براى ابطال دليلها ، انديشه ها و باورهاى طرف مقابل است.

شرك ستيزى هارون(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 150 - 17،19،20،26

17 _ هارون در غياب موسى ( ع ) با شركورزى و گوساله پرستى بنى اسرائيل به مبارزه پرداخته بود .

قال ابن أم إن القوم استضعفونى و كادوا يقتلوننى

19 _ گوساله پرستان بنى اسرائيل مهياى كشتن هارون به خاطر مبارزه پى گير وى با شركورزى آنان

إن القوم استضعفونى و كادوا يقتلوننى

20 _ هارون با بيان مبارزه خويش با گوساله پرستان و ناتوانيش از بازدارى آنان ، در تلاش جهت اثبات بى گناهى خويش براى موسى ( ع )

إن القوم استضعفونى و كادوا يقتلوننى

26 _ هارون با بيان مبارزه خويش عليه شركورزى بنى اسرائيل ، از موسى ( ع ) خواست تا وى را همسنگ ستمكاران شرك پيشه قرار ندهد .

إن القوم استضعفونى و كادوا يقتلوننى . .. و لاتجعلنى مع القوم الظلمين

روشن است كه موسى(ع) هرگز گمان نمى كرد كه هارون از ستمكاران باشد. بنابراين {مع} در جمله {لا تجعلنى مع} معيت حكمى است ; يعنى مرا در حكم ستمكاران قرار مده.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 90 - 17

17 - هارون ( ع ) ، داراى برنامه اى مشخص براى مقابله با گوساله پرستى و احياى توحيد در بنى اسرائيل بود .

أطيعوا أمرى

دعوت هارون(ع) از بنى اسرائيل به اطاعت فرمان هاى او، پس از فرمان {اتّبعونى}، حاكى از آن است كه وى براى بنى اسرائيل در صورت پيروى آنان از او، دستور العمل هايى را

تدارك ديده بود.

شرك ستيزى هود(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 50 - 12

12_ مبارزه با شرك ، از وظايف اصلى حضرت هود ( ع )

ي_قوم اعبدوا الله ما لكم من إل_ه غيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 54 - 8

8_ قاطعيت و صلابت هود ( ع ) ، در امر رسالت و مبارزه با شرك و بت پرستى

قال إنى أُشهد الله واشهدوا أنى برىءٌ مما تشركون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 55 - 2

2_ هود ( ع ) ، همه مشركان قوم عاد و خدايان آنان را ، به توطئه و مبارزه عليه خويش فرا خواند .

فكيدونى جميعًا

چون در آيه قبل ، سخن از مشركان و نيز بتهاى آنان بود ، مقصود از {جميعاً} تمامى مشركان و همه بتهاست.

شرك عبادى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 117 - 7

7 _ پرستش هر معبودى جز خداوند ، در حقيقت شيطان پرستى است .

ان يدعون . .. و إن يدعون شيطناً مريداً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 76 - 1،2،3،7

1 _ گروهى از مسيحيان ، آلوده به عبادت و پرستش غير خدا

اتعبدون من دون اللّه ما لايملك

با توجه به آيات گذشته، معلوم مى شود كه مخاطبان جمله {اتعبدون} مسيحيان مى باشند.

2 _ مسيحيان ، مورد نكوهش خداوند به خاطر پرستش غير خدا

قل اتعبدون من دون اللّه

3 _ مسيح ( ع )

و مادرش مريم ، معبود برخى مسيحيان

قالوا إنّ اللّه هو المسيح . .. قل اتعبدون من دون اللّه

مصداق مورد نظر از {من دون اللّه} _ به قرينه آيات گذشته _ مسيح(ع) و مادرش مريم است.

7 _ پندار قدرت مسيح ( ع ) و مريم بر سود و زيان رسانى به مردم ، از عوامل پرستش آن دو ، از سوى مسيحيان *

قل اتعبدون من دون اللّه ما لايملك لكم ضراً و لانفعاً

استدلال بر ناروايى پرستش مسيح(ع) و مادرش مريم به ناتوانى آنان از ضرر رسانى و نفع بخشى، مى تواند اشاره به ريشه و عامل پرستش مسيح(ع) و مريم، از سوى نصارا داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 116 - 4

4 _ شرك در الوهيت و عبادت ، در حقيقت انكار خداوند است .

اتخذونى و امى الهين من دون اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 150 - 23

23 _ پرستش غير خدا ، دشمنى با دين و رسولان الهى است .

فلا تشمت بى الأعداء

مراد از {الأعداء} پرستشگران غير خدا هستند و هارون آنان را دشمنان دين و رسالت دانست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 105 - 7

7 _ پرستش غير خداوند ، شرك است .

فلا أعبد الذين تعبدون من دون اللّه . .. و لاتكونن من المشركين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 106 - 6

6 _ پرستش و نيايش غير خداوند ، شرك است .

و لاتدع من دون

اللّه . .. فإن فعلت فإنك إذاً من الظلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 87 - 4،6

4_ قوم شعيب و پدرانشان ، مردمى مشرك و پرستشگر معبودى غير از خداى يكتا

أن نترك ما يعبد ءاباؤُنا

6_ پايبندى به آداب و رسوم پدران و نياكان ، دليل و انگيزه قوم شعيب در پرستش معبود هاى دروغين

أن نترك ما يعبد ءاباؤُنا

مراد از {ما} در {ما يعبد . ..} بتها و معبودهاست. توصيف آنها با جمله {يعبد آباؤنا} بيانگر علت اصرار آنان بر تمسك به بتهاست. بنابراين مفاد عبارت {أن نترك ...} چنين است: ما بتها را ترك نمى كنيم; زيرا پدرانمان آنها را مى پرستيدند و همچنان به پرستش آنها ادامه مى دهند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 110 - 22

22- { عن أبى عبداللّه ( ع ) فى قوله : { . . .و لايشرك بعبادة ربّه أحداً } : { فه_ذا الشرك شرك رياء } ;

از امام صادق(ع) درباره اين سخن خدا {. ..و لايشرك بعبادة ربّه أحداً} روايت شده: اين شرك، شرك ريا است}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 23 - 6

6 - اطاعت و پيروى مطلق از هواى نفس ، به منزله شرك و پرستش غير خداوند است .

أفرءيت من اتّخذ إل_هه هويه

از آن جا كه اطاعت مردمان از هواى نفس خويش، با هدف عبوديت و پرستش صورت نمى پذيرد; خداوند با تعابير هشداردهنده آيه شريفه، به اين نكته تذكر مى دهد كه تبعيت و پيروى مطلق

از هوا و هوس، به منزله شرك و عبوديت غير خداوند است.

شرك عبادى آزر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 27 - 4

4 - اعتقاد پدر و قوم ابراهيم ( ع ) به پرستش خداوند در كنار پرستش بت ها و عناصر بى جان

براء ممّا تعبدون . إلاّ الذى فطرنى

برداشت ياد شده، براين پايه استوار است كه {إلاّ} در استثناى متصل به كار رفته باشد.

شرك عبادى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 47 - 6

6 - فرعون و اشراف دربار او ، مورد پرستش بردگان تحت سلطه آنان

و قومهما لنا ع_بدون

برداشت ياد شده، بر اين اساس است كه {عبادة} (مصدر {عابدون})، در جمله فوق، به معناى پرستيدن باشد.

شرك عبادى قوم ابراهيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 27 - 4

4 - اعتقاد پدر و قوم ابراهيم ( ع ) به پرستش خداوند در كنار پرستش بت ها و عناصر بى جان

براء ممّا تعبدون . إلاّ الذى فطرنى

برداشت ياد شده، براين پايه استوار است كه {إلاّ} در استثناى متصل به كار رفته باشد.

شرك عبادى قوم عاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 21 - 16

16- قوم عاد ، گرفتار شرك و انحراف در پرستش

و اذكر أخا عاد . .. ألاّتعبدوا إلاّ اللّه

از انذار هود(ع) و محتواى پيام او، دانسته مى شود كه مشكل اساسى قوم عاد، شرك و انحراف در پرستش بوده است.

شرك عبادى مردم مقارن بعثت

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 7 - 5

5 - شرك در عبادت و الوهيت ، بنياد و اساس انحراف مردم عصر بعثت

أنّما إل_هكم إل_ه وحد . .. و ويل للمشركين . الذين لايؤتون الزكوة

شرك عبادى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 18 - 4

4 _ شرك پيشگان عصر بعثت براى معبودان پندارى خود ، تنديسهايى مى ساختند و در برابر آنها ، به پرستش مى پرداختند .

و يعبدون من دون اللّه ما لا يضرهم و لا ينفعهم

به كارگيرى لفظ {ما} _ كه بيشتر در مورد چيزهاى فاقد عقل و انديشه كاربرد دارد _ بيانگر برداشت فوق مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 66 - 7

7 _ مشركان ، معبود هاى متعددى را مى پرستيدند .

الذين يدعون من دون اللّه شركاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 33 - 12

12_ مشركان در پرستش خدايان دروغين ، خويشتن را فريب داده بودند .

بل زيّن للذين كفروا مكرهم

در اينكه فاعل محذوف از {زيّن} چيست؟ چند احتمال وجود دارد 1_ شيطان 2_ سران كفر و شرك 3_خودِ كافران. برداشت فوق بر اساس سومين احتمال است. بر اين مبنا معناى جمله چنين مى شود: {زيّن الكافرون لأنفسهم مكرَهم} و مفاد آن اين است كه كفرپيشگان با دليلهايى واهى شرك را توجيه كردند و كم كم آنها را زيبا ديدند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 -

35 - 11

11- شرك در عبادت و تحريم مباح ها و اسناد آن به مشيت خداوند ، از سنت هاى رايج مشركان در طول تاريخ

و قال الذين أشركوا لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شىء نحن و لا ءاباؤنا و لاحرّم

شرك عبادى مشركان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 104 - 4

4 _ مشركان صدر اسلام ، معبود هاى متعددى را مى پرستيدند .

فلا أعبد الذين تعبدون من دون اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 109 - 7

7_ تقليد از گذشتگان و پيروى از سنت پيشينيان ، وادار كننده مشركان عصر بعثت به پرستش معبود هاى دروغين

ما يعبدون إلاّ كما يعبد ءاباؤُهم من قبل

در برداشت فوق {كما} براى تعليل گرفته شده است. بنابراين مفاد {ما يعبدون ...} چنين مى شود: تنها دليل گرايش مشركان به بت پرستى ، اين است كه پدرانشان بت پرست بودند.

شرك عبادى يهود دوران عيسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 64 - 3

3 - يهوديان در عصر عيسى ( ع ) ، گرفتار شرك در ربوبيت و دور ماندن از پرستش پروردگار يگانه

إنّ اللّه هو ربّى و ربّكم فاعبدوه

از تأكيد عيسى(ع) بر ربوبيت الهى، مطلب بالا استفاده مى شود.

شرك عقيده به تثليث

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 73 - 8

8 _ اعتقاد به تثليث على رغم آگاهى به شرك آميز بودن آن ، موجب عذاب دردناك در قيامت

ان لم

ينتهوا عما يقولون ليمسن الذين كفروا منهم عذاب اليم

شرك علما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 51 - 5

5 _ شرك و كفر عالمان به كتاب هاى آسمانى ، دور از انتظار و مايه شگفتى

الم تر الى الذين اوتوا نصيباً من الكتب يؤمنون بالجبت و الطّاغوت

شرك علماى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 51 - 4

4 _ شرك برخى از اهل كتاب ( علماى يهود ) ، على رغم بهره مندى آنان از كتاب هاى آسمانى

الم تر الى الذين اوتوا نصيباً من الكتب يؤمنون بالجبت و الطّاغوت

جمله {اوتوا نصيباً . .. } مى تواند اشاره به علّت سرزنش و اعتراضى باشد كه از جمله {الم تر ... } به دست مى آيد. يعنى چگونه است كه از كتاب خداوند بهره مند هستند، ولى كافر و مشرك مى شوند.

شرك عملى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 9 - 7

7 - از رسول خدا ( ص ) روايت شده كه فرمود : { . . . من يخادع اللّه يخدعه . . . قيل له و كيف يخادع اللّه ؟ قال يعمل بما أمره اللّه عز و جل ثم يريد به غيره . . . ;

. .. كسى كه ]به خيال خود[ خدا را فريب دهد، خدا او را فريب مى دهد ... به آن حضرت گفته شد: چگونه او خدا را فريب مى دهد؟ فرمود: به آنچه خدا دستور داده عمل مى كند ولى نيت او غير خداست

...}.

شرك فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 127 - 10

10 _ فرعون ، حاكمى مشرك و معتقد به وجود خدايان و معبودهايى متعدد

و يذرك و ءالهتك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 90 - 8

8 _ فرعون ، تا پيش از غرق شدن ، معتقد به آيين شرك بود .

حتى إذا أدركه الغرق قال ءامنت أنه لا إله إلا الذى ءامنت به بنوا إسرءيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 51 - 2،6

2 - فرعون با مطرح ساختن شرك ربوبى اقوام گذشته ، براى موسى ( ع ) به استبعاد و القاى شبهه در مورد توحيد ربوبى پرداخت .

قال فما بال القرون الأُولى

6 - فرعون با استناد به عقايد و افكار اقوام گذشته ، سعى در مقابله با موسى ( ع ) و تثبيت حقانيت شرك داشت .

قال فما بال القرون الأُولى

تمسّك فرعون به افكار پيشينيان و اين كه اگر رسالت موسى حق است، چرا براى اقوام گذشته چنين رسولى نيامد و چرا آنها عذاب نشدند، نشان مى دهد كه در ديدگاه او، پذيرفته هاى نسل هاى قبل، صحيح و قابل تبعيت است.

شرك فرعونيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 42 - 9

9 - مردم مصر ( فرعونيان و قبطيان ) ، منكر يكتايى خدا و مشرك بودند .

تدعوننى لأكفر باللّه و أشرك به

شرك قوم ابراهيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6

- 76 - 2

2 _ ابراهيم(ع) با تظاهر به ستاره پرستى و استدلال جدلى به ابطال عقيده شرك قوم خود پرداخت.

فلما جن عليه الّيل رءا كوكبا قال هذا ربى

جمله {فلما جن} تصريح بر {كذلك نرى . .. } است. يعنى نتيجه ارائه ملكوت به ابراهيم(ع) آن شد كه او بدين صورت به مبارزه با شرك بپردازد. بنابراين سخن ابراهيم(ع) تنها از سر مجادله و به براى ابطال باطل بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 78 - 1،8،9

1 _ پرستش خورشيد، آيينى رايج در ميان مردم زمان ابراهيم بود.

فلما رءا الشمس بازغة قال هذا ربى

8 _ ابراهيم(ع) با افول خورشيد، بيزارى خويش نسبت به پندارهاى شرك قوم خويش پرده برداشت.

فلما أفلت قال يقوم إنى برىء مما تشركون

چنانچه {ما} در {ما تشركون} مصدريه باشد، مضمون جمله چنين مى شود: {برىء من اشراككم}. برداشت فوق بر اين اساس است.

9 _ ابراهيم(ع) در پى ابطال مستدل عقايد شرك آميز قوم خويش، به صراحت از معبودهاى آنان بيزارى جست.

فلما رءا الشمس . .. إنى برىء مما تشركون

چنانچه {ما} در {مما تشركون} موصول باشد، مضمون جمله چنين است: {برىء من الذى تشركون به}. يعنى از چيزهاييكه به آن شرك مىورزيد بيزارم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 80 - 2،3،10

2 _ تعصب و پافشارى قوم ابراهيم بر عقيده شرك خويش، على رغم استدلالهاى آن حضرت بر بطلان آن

و حاجه قومه قال أتحجونى فى الله

3 _ اظهار شگفتى ابراهيم(ع) از لجاجت مردم بر شرك، على رغم وجود دلايل واضح بر بطلان آن

و حاجه قومه

قال أتحجونى فى الله

10 _ ترس موهوم و خرافى قوم ابراهيم از معبودهاى پندارى خويش، از عوامل پافشارى آنان بر شرك خويش بود.

و لا أخاف ما تشركون به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 81 - 4

4 _ قوم ابراهيم علاوه بر عقيده و تأثير و نقش بتها و اجرام آسمانى در تدبير و ربوبيت جهان، به خداوند نيز معتقد بودند.

و لاتخافون أنكم أشركتم بالله

احتجاج ابراهيم(ع) با مشركان در جمله {و لاتخافون . ..} در صورتى تام است كه آنها عقيده به {الله} داشته باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 52 - 11

11- شرك قوم ابراهيم ، در قالب پرستش مجسمه هاى بى جان و صورت ها نقش بسته بود .

ما ه_ذه التماثيل التى أنتم لها ع_كفون

{تمثال} (مفرد {تماثيل}) به معناى شىء مصوّر و صورت هاى نقش بسته است (مفردات راغب). يكى از مصاديق بارز آن، مجسمه هاى بى جانى بود كه بت پرستان به شكل هاى گوناگون مى ساختند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 53 - 5

5- شرك و بت پرستى در ميان قوم ابراهيم ، فراگير و داراى پيشينه طولانى بود .

قالوا وجدنا ءاباءنا لها ع_بدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 59 - 5

5- قوم ابراهيم ، معتقد به چند معبود و داراى بت هاى متعدد بودند .

ما ه_ذه التماثيل . .. لأكيدنّ أصن_مكم ... من فعل ه_ذا ب_الهتنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11

- انبياء - 21 - 65 - 2،3

2- بت پرستان ، على رغم قانع شدن از استدلال محكم ابراهيم ( ع ) بر بطلان شرك ، بار ديگر در صدد دفاع از عقيده شرك آميز خويش برآمدند .

ثمّ نكسوا على رءوسهم لقد علمت ما ه_ؤلاء ينطقون

برداشت ياد شده براين مبنا استوار است كه مقصود از بالا و پايين شدن _ كه در جمله كنايى {ثمّ نكسوا على رءوسهم} موجود است _ زير و رو شدن عقايد و مواضع اعتقادى بت پرستان باشد; يعنى، آنان در آغاز بر اثر استدلال ابراهيم(ع) به بطلان شرك دست يافتند; ولى باز به عقيده پيشين بازگشتند. و مجدداً به دفاع از آن برداختند.

3- تغيير شخصيت قوم بت پرست ابراهيم ، با روى آوردن مجدد آنان به شرك و بت پرستى

فقالوا إنّكم أنتم الظ_لمون . ثمّ نكسوا على رءوسهم

برداشت ياد شده براساس اين نكته است كه مقصود از زير و رو شدن در جمله {ثمّ نكسوا على رءوسهم} تغيير عقيده بت پرستان باشد. براين اساس تشبيه كردن چنين تغييرى به واژگون شدن انسان، مى تواند كنايه از تغيير و دگرگونى اساسى شخصيت بت پرستان باشد كه براثر اين تغيير، عقايد آنان نيز تغيير يافت .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 66 - 1

1- ابراهيم ( ع ) قومش را به خاطر عبادت غير خداى يكتا ، مورد سرزنش قرار داد .

قال أفتعبدون من دون اللّه

همزه در {أفتعبدون} از نوع استفهام انكارى توبيخى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 71 - 3

3 - دلبستگى

عميق و تفاخر قوم ابراهيم ، به مسلك شرك آلود خويش

إذ قال . .. ما تعبدون . قالوا نعبد أصنامًا فنظلّ لها ع_كفين

در جواب حضرت ابراهيم(ع) كه از قومش پرسيد: {چه مى پرستيد}، بايد آنان مى گفتند: {بت}. اما آنها در پاسخ گفتند: {بت ها را مى پرستيم و همواره ملازم آنها هستيم}. اين نشان مى دهد كه مى خواستند علاوه بر جواب او، فخر و دل بستگى شديد خود را به مسلك شرك، براى ابراهيم(ع) بيان كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 24 - 2

2 - قوم ابراهيم ، در عقايد شرك آلود خود مردمى متعصب بودند .

إنّما تعبدون من دون اللّه أوث_نًا . .. فما كان جواب قومه إلاّ أن قالوا اقتلوه أو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 25 - 16

16 - جايگاه قوم مشرك ابراهيم ، آتش جهنم است .

و مأوي_كم النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 85 - 1،2

1 - ابراهيم ( ع ) ، آيين شرك و بت پرستى پدر و قومش را زير سؤال برد و آن را محكوم كرد .

إذ قال لأبيه و قومه ماذا تعبدون

2 - مردم در آغاز بعثت ابراهيم ( ع ) ، داراى آيين شرك و بت پرستى

إذ قال لأبيه و قومه ماذا تعبدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 86 - 1،4

1 - ابراهيم ( ع ) ، پدر و قومش را به سبب گرايش به معبودهايى جز

اللّه ، مورد سرزنش قرار داد .

أئفكًا ءالهة دون اللّه تريدون

استفهام در {أئفكا} متضمن معناى توبيخ است و {إل_ه} مفرد {ءالهة} به معناى معبود مى باشد.

4 - قوم ابراهيم ، معتقد به معبود هاى متعدد

أئفكًا ءالهة دون اللّه تريدون

جمع آمدن {ءالهة}، گوياى مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 26 - 3

3 - قوم ابراهيم ( ع ) و فردى كه آن حضرت وى را پدر خطاب مى كرد ، پيرو آيين شرك و بت پرستى بودند .

و إذ قال إبرهيم لأبيه و قومه إنّنى براء ممّا تعبدون

شرك قوم الياس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 125 - 2

2 - قوم الياس ، مردمى مشرك و بت پرست بودند .

أتدعون بعلاً

شرك قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 73 - 9

9 _ قوم ثمود ، مردمى مشرك

ما لكم من إله غيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 61 - 8

8_ قوم ثمود ، مردمى مشرك و معتقد به معبودهايى متعدد

ي_قوم اعبدوا الله ما لكم من إل_ه غيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 62 - 5،6

5_ قوم صالح و پدرانشان ، مردمانى مشرك و پرستشگر غير خدا بودند .

أتنه_نا أن نعبد ما يعبد ءاباؤُنا

6_ صالح ( ع ) ، مردمان را از پرستش غير خدا برحذر مى داشت و عليه شركورزى قوم ثمود مبارزه مى كرد .

أتنه_نا أن نعبد

ما يعبد ءاباؤُنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 10 - 21

21- قوم نوح ، عاد و ثمود و اقوام پس از آنان ، خدايان نياكان خود را مى پرستيدند .

تريدون أن تصدّونا عمّا كان يعبد ءاباؤنا

شرك قوم سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 24 - 1

1 - ملكه سبا و قوم وى ، مردمى مشرك و خورشيدپرست

وجدتها و قومها يسجدون للشمس من دون اللّه

شرك قوم عاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 65 - 10

10 _ قوم عاد ، مردمى مشرك بودند .

ما لكم من إله غيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 70 - 6

6 _ قوم عاد در عين اعتقاد به معبودانى دروغين و ضرورت پرستش آنها ، معتقد به خداوند و پرستشگر او بودند .

أجئتنا لنعبد اللّه وحده و نذر ما كان يعبد ءاباؤنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 71 - 18

18 _ هود در انتظار نزول عذاب الهى بر قوم عاد ، پس از ابلاغ رسالت هاى الهى و اصرار آنان بر انكار توحيد و رسالت وى

فانتظروا إنى معكم من المنتظرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 50 - 8

8_ قوم عاد ، مردمى مشرك و پرستشگر معبود هاى خود ساخته

ما لكم من إل_ه غيره إن أنتم إلاّ مفترون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8

- هود - 11 - 52 - 9

9_ قوم عاد ، بر اثر شركورزى و ارتكاب گناه ، به كمبود باران مبتلا شده بودند .

ثم توبوا إليه يرسل السماء عليكم مدرارًا

نويد به نزول باران و فراوانى آن ، آن گاه مى توانست مؤثر باشد و مردمان را به پذيرش تعاليم و دستورهاى هود(ع) گرايش دهد كه آنان از كمبود باران در زحمت باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 53 - 5،6

5_ قوم عاد ، مردمى مشرك و پرستشگر معبودهايى چند

و ما نحن بتاركى ءالهتنا عن قولك

{آلهه} جمع {إلاه} و به معناى معبودهاست.

6_ دعوت هود ( ع ) و سخنان او ، بى تأثير در بازدارى قومش از شرك و پرستش خدايان دروغين

و ما نحن بتاركى ءالهتنا عن قولك

{عن} در {عن قولك} براى تعليل است. بنابراين معناى جمله {ما نحن ...} چنين مى شود: سخن و ادعاى تو ، باعث نخواهد شد كه ما خدايان خويش را رها كنيم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 54 - 1

1_ قوم عاد ، پرستشگر معبودهايى متعدد و معتقد به تأثيرگذارى آنها در امور جهان

إن نقول إلاّ اعتريك بعض ءالهتنا بسوء

تعدد معبودها از كلمه {آلهه} كه جمع {إلاه} (معبود) است ، استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 10 - 21

21- قوم نوح ، عاد و ثمود و اقوام پس از آنان ، خدايان نياكان خود را مى پرستيدند .

تريدون أن تصدّونا عمّا كان يعبد ءاباؤنا

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 50 - 4

4 - شرك در ربوبيت خداوند ، عامل نابودى قوم عاد *

و أنّه هو ربّ الشعرى . و أنّه أهلك عادًا الأُولى

بيان هلاكت قوم عاد _ در پى تأكيد بر ربوبيت يگانه خدا _ مى تواند بيانگر اين معنا باشد كه شرك در ربوبيت، ريشه ظلم و طغيان قوم عاد و هلاكت آنان، بوده است.

شرك قوم نوح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 59 - 9

9 _ قوم نوح ، مردمانى مشرك بودند .

ما لكم من إله غيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 71 - 7

7 _ قوم نوح ، مردمانى مشرك و بت پرست بودند .

يقوم . . فأجمعوا أمركم و شركاءكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 26 - 4

4_ قوم نوح ، مردمانى مشرك بودند .

أن لاتعبدوا إلاّ الله

نهى از عبادت غير خدا و فرمان به پرستش او _ كه جمله {أن لاتعبدوا إلاّ الله} گوياى آن است _ مى رساند كه قوم نوح شريك و يا شريكهايى را براى خدا پذيرفته بودند و آنها را عبادت مى كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 10 - 21

21- قوم نوح ، عاد و ثمود و اقوام پس از آنان ، خدايان نياكان خود را مى پرستيدند .

تريدون أن تصدّونا عمّا كان يعبد ءاباؤنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 23

- 6،12

6 - قوم نوح ، مردمى شرك پيشه و بت پرست بودند .

فقال ي_قوم اعبدوا اللّه ما لكم من إل_ه غيره

12 - نوح ( ع ) ، قومش را به عواقب شوم شركورزى هشدار داد0

ما لكم من إل_ه غيره أفلاتتّقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 14 - 7،12

7 - قوم نوح ، پيام الهى نوح ( ع ) را نپذيرفتند و بر شرك خود پايبند ماندند .

و لقد أرسلنا نوحًاإلى قومه . .. فأخذهم الطوفان

{فاء} در {فأخذهم} براى فصاحت است و دلالت بر حذف جمله اى مى كند و آن، به قرينه ارسال نوح(ع) مى تواند {عدم قبول} و يا {تكذيب} و مانند آن باشد.

12 - قوم نوح ، در شرك شان ، جزم انديش بودند .

و لقد أرسلنا نوحًاإلى قومه فلبث فيهم ألف سنة إلاّ خمسين عامًا . .. و هم ظ_لمون

طولانى بودن رسالت نوح(ع) در ميان قوم اش و تأثير ناپذيرى آنان در اين مدت، حكايت از جزميّت آنان دارد. گفتنى است كه {ظالمون} در آيه، به قرينه مقام، مشرك بودن آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 13 - 4

4 - سرزنش شدن قوم نوح ، به خاطر بى توجهى آنان نسبت به عظمت خداوند و روى آوردن به شرك و بت پرستى

ما لكم لاترجون للّه وقارًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 23 - 2

2 - مردم در عصر بعثت نوح ( ع ) ، مردمى مشرك و بت پرست و داراى چند معبود

بودند .

و قالوا لاتذرنّ ءالهتكم و لاتذرنّ ودًّا . .. و نسرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 26 - 2

2 - نااميدى كامل نوح ( ع ) از ايمان آوردن قومش و نجات آنان از گمراهى شرك و بت پرستى

و قال نوح ربّ لاتذر على الأرض من الك_فرين ديّارًا

شرك كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كافرون - 109 - 6 - 5

5 - پيامبر ( ص ) ، دعوت برخى كافران را به ترك شرك و بت پرستى ، بى ثمر دانست و آنها را به حال خود ر ها ساخت .

لكم دينكم

شرك كافران صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 5 - 4

4 - اعتقاد كافران عصر بعثت به معبود هاى بى شمار

أجعل الألهة إل_هًا وحدًا

شرك مدعيان ايمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 106 - 1

1_ بيشتر مدعيان ايمان و معترفان به وجود خدا براى او شريك مى پندارند .

و ما يؤمن أكثرهم بالله إلاّ و هم مشركون

شرك مردم در دوران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 38 - 4

4 - فرعون ، مورد پرستش مردم مصر

و قال فرعون . .. ما علمت لكم من إل_ه غيرى

شرك مردم صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 4 - 3

3 - مردم در صدر اسلام ، مردمى سخت پايبند به آيين شرك

و انعطاف ناپذير در برابر سخن حق و مستدل

و الص_فّ_ت صفًّا . .. إنّ إل_هكم لوحد

برداشت ياد شده از آن جا است كه خداوند در آغاز سوره مباركه بر اثبات توحيد سوگند متعدد ياد كرده است. اين در حالى است كه خداوند پيش از آن، دلايل و شواهد كافى بر اثبات اين حقيقت در قرآن كريم ارائه فرموده بود.

شرك مردم مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 6 - 8

8 - مردم عصر بعثت ، مردمانى شرك پيشه بودند .

يوحى إلىّ أنّما إل_هكم إل_ه وحد . .. و ويل للمشركين

شرك مرفهان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 55 - 5

5 - رويارويى و مخالفت قشر مرفّه صدراسلام ، با پيامبر ( ص ) و تعصب و جمود آنان بر شركورزى شان

فذرهم فى غمرتهم حتّى حين . أيحسبون أنّما نمدّهم به من مال و بنين

شرك مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 67 - 8

8 _ يهود و نصارا ، منحرف از حق ، عصيانگر در برابر خدا و مشرك

و لكن كان حنيفاً مسلماً و ما كان من المشركين

بنابراينكه جمله {و لكن كان . .. }، تعريضى به يهوديان و نصارا باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 171 - 33

33 _ مسيحيان ، معتقد به فرزندى حضرت عيسى ( ع ) براى خداوند

ياهل الكتب . .. انما المسيح عيسى ابن مريم رسول اللّه و كلمته القها

إلى مريم و رو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 76 - 2

2 _ مسيحيان ، مورد نكوهش خداوند به خاطر پرستش غير خدا

قل اتعبدون من دون اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 118 - 7

7 _ عيسى ( ع ) منزه از هرگونه نقشى در گرايش هاى شرك آلود امت خويش

ان تعذبهم . .. و إن تغفر لهم

مسيح(ع) با جداسازى سرنوشت مسيحيان مشرك از سرنوشت خويش با جمله {ان تعذبهم . ..} و نه {ان تعذبنا} اشاره به اين دارد كه وى هيچگونه نقشى در گرايش امت خويش به شرك نداشته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 31 - 10

10 _ يهود و نصارا ، مردمانى شرك پيشه

اتخذوا أحبارهم و رهبنهم أرباباً من دون اللّه . .. سبحنه عما يشركون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 33 - 10

10 _ يهود و نصارا ، مردمانى شرك پيشه

اتخذوا أحبارهم و رهبنهم أرباباً . .. و لو كره المشركون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 36 - 9

9_ گروه هايى از يهود و نصارا داراى گرايشهايى شرك آلود بودند .

و من الأحزاب من ينكر بعضه قل إنما أُمرت أن أعبد الله و لا أُشرك به

چون جمله {قل إنما اُمرت . ..} _ كه حاكى از توحيد و يكتاپرستى است _ در پاسخ گروه هايى از يهود و نصارا قرار گرفته است ، معلوم مى

شود اين گروه ها به پرستش غير خدا و شرك در عبادت روى آورده بودند.

شرك مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 28 - 4

4 _ مشاهده عذاب قيامت زمينه آگاهى و وقوف مشركان بر شرك خويش

ما كنا مشركين . .. بل بدالهم ما كانوا يخفون من قبل

مراد از جمله {ما كانوا يخفون}، به قرينه آيت پيشين ( . .. و اللّه ربنا ما كنا مشركين) مى تواند شرك و اختفاى آن از سوى مشركان در برخى از مواقف قيامت باشد. {من قبل} اشاره به آن موقف است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 111 - 2

2 _ مشركان لجوج، حتى در صورت نزول ملائكه بر ايشان، ايمان نمى آورند.

و لو أننا نزّلنا إليهم الملئكة . .. ما كانوا ليؤمنوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 45 - 5،6

5 - انبساط خاطر و شادمانى مشركان به هنگام ياد شدن نام معبودهايى جز خداوند ( معبود هاى ادعايى آنان )

و إذا ذكر الذين من دونه إذا هم يستبشرون

6 - مشركان نسبت به ياد كردن خدا به همراه ياد ديگر معبود ها و نيز عبادت مشترك خدا و معبود ها ، حساس نبوده و مخالفت نمىورزيدند .

و إذا ذكر اللّه وحده اشمأزّت . .. و إذا ذكر الذين من دونه إذا هم يستبشرون

از آيه شريفه به روشنى استفاده مى شود كه مشركان نسبت به ياد كردن خدا به تنهايى حساس بوده و از ياد شدن معبودهاى خود بدون ياد شدن خدا خوشحال

مى شدند; ولى در اين آيه از واكنش و حساسيت مشركان در صورتى كه نام خدا و معبودها با هم و مشتركاً ياد شوند، سخنى به ميان نيامده است. بنابراين ياد نشدن آن، مى تواند حاكى از مطلب بالا باشد.

شرك مشركان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 148 - 1

1 _ مشركان صدر اسلام، شرك خويش و پدرانشان و بدعتهاى ديگر را به مشيت خدا و رضايت او مى پنداشتند.

سيقول الذين أشركوا لو شاء الله ما أشركنا و لا ءاباؤنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 18 - 2

2 _ مشركان عصر بعثت ، به ربوبيت و پروردگارى خدايان متعدد معتقد بودند و آنها را مى پرستيدند .

و يعبدون من دون اللّه . .. و يقولون هؤلاء شفعؤنا

شرك مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 42 - 3

3- مشركان مكه ، به وجود خدايانى متعدد در كنار پروردگار جهان معتقد بودند .

قل لو كان معه ءالهة كما يقولون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 9 - 4

4 - مشركان مكه ، گرفتار شرك در زمينه هايى غير از زمينه خالقيت خداوند

و لئن سألتهم من خلق

شرك مصريان باستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 39 - 6

6_ مصريان باستان ، معتقد به خدايانى متعدد كه هر كدام تدبير كننده بخشى از امور جهان بودند .

ءأرباب متفرقون خير أم الله الوحد

القهار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 40 - 1

1_ مصريان عصر يوسف ( ع ) و اجدادشان ، مردمى مشرك و پرستشگر خدايانى متعدد و دروغين بودند .

ما تعبدون من دونه إلاّ أسماءً سميتموها أنتم و ءاباؤكم

شرك ملكه سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 24 - 1

1 - ملكه سبا و قوم وى ، مردمى مشرك و خورشيدپرست

وجدتها و قومها يسجدون للشمس من دون اللّه

شرك منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 62 - 9

9 _ منافقان ، داراى روحيه اى شرك آلود

يحلفون باللّه لكم ليرضوكم و اللّه و رسوله أحق أن يرضوه

كوشش منافقان در جلب رضايت مردم (ليرضوكم) و غفلت از رضايت خدا (و اللّه و رسوله أحق أن يرضوه)، نشانگر روحيه شرك آلود آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 14 - 8

8 - منافقان ، به رغم ظاهرشان بر آيين شرك باقى بودند .

ما هم منكم و لا منهم

شرك منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 14 - 1،2،7

1 - در صورت ورود احزاب متّحد از نواحى و اطراف به خانه هاى منافقان در مدينه و درخواست اظهار شرك ، آنان ، با ايشان همسويى مى كردند .

و لو دخلت عليهم من أقطارها ثمّ سئلوا الفتنة لأتوها و ما تلبّثوا بها إلاّ يسيرًا

نايب فاعل فعل {دخلت} مى تواند {بيوت} و مى تواند {يثرب} باشد. برداشت

ياد شده، براساس احتمال نخست است. لازم به ذكر است كه {اقطار} جمع {قطر} است كه به معناى جانب است (مفردات راغب). مراد از {الفتنة} به قرينه مقام، شرك است.

2 - منافقان مدينه ، دل در گرو شرك داشتند و ايمان شان ظاهرى بود .

و لو دخلت عليهم . .. ثمّ سئلوا الفتنة لأتوها

7 - منافقان مدينه ، به قدرى در عقيده خود متزلزل بودند كه در صورت درخواست اظهار شرك ، آنان بى درنگ شرك مىورزيدند .

و لو دخلت عليهم . .. ثمّ سئلوا الفتنة لأتوها ... و ما تلبّثوا بها إلاّيسيرًا

استثناى در كلام، براى تقويت نفى مستثنا است. بنابراين، معنا چنين است كه آنان، در پاسخ درخواست شرك، هيچ درنگ نمى كردند و اظهار شرك مى كردند.

شرك نجات يافتگان از خطر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 65 - 10

10 - مردم گرفتار در خطر دريا ، پس از رهايى از آن و رسيدن به خشكى ، به رغم دعاى مخلصانه شان در هنگام خطر ، به خدا شرك مىورزند !

فإذا ركبوا فى الفلك دعوا اللّه . .. فلمّا نجّي_هم إلى البرّ إذا هم يشركون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 66 - 5

5 - بازگشت رهيدگان از ناملايمات ، به شرك ، كفران نعمت هاى خدا است .

فلمّا نجّي_هم إلى البرّ إذا هم يشركون . ليكفروا بما ءاتين_هم

شرك نجات يافتگان از سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 34 - 2

2 - بازگشت رهيدگان از ناملايمات

به شرك ربوبى ، كفران نعمت هاى خداوند است .

بربّهم يشركون . ليكفروا بما ءاتين_هم

به قرينه {ما آتيناهم} مراد از {ليكفروا} كفران نعمت است.

شرك نياكان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 173 - 5

5 _ گرايش به شرك به خاطر شركورزى پدران ، عذر واهى و ناپذيرفتنى در پيشگاه خداوند

أو تقولوا إنما أشرك ءاباؤنا من قبل و كنا ذرية من بعدهم

شرك نياكان اهل مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 87 - 4

4_ قوم شعيب و پدرانشان ، مردمى مشرك و پرستشگر معبودى غير از خداى يكتا

أن نترك ما يعبد ءاباؤُنا

شرك نياكان قوم عاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 70 - 4

4 _ دودمان و پيشينيان قوم هود ، مردمى مشرك و پرستش كننده معبودانى دروغين

و نذر ما كان يعبد ءاباؤنا

شرك و آخرت طلبى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 21 - 4

4 - آيين شرك ، انديشه اى دنيامدار و فاقد گرايش به آخرت

من كان يريد حرث الدنيا . .. أم لهم شرك_ؤا

شرك و توحيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 39 - 9

9_ تصور خدايان متعدد در قبال خداوند ، مساوق و هم عنان با تصور مقهوريت آنان است .

ءأرباب متفرقون خير أم الله الوحد القهار

از آن جا كه يوسف(ع) خداوند را به {قهار} بودن توصيف كرد معلوم مى شود وى {مقهور بودن} معبودان دروغين را نيز

قصد كرده است ولى آن را در عبارت ذكر نكرد تا به اين نكته اشاره كند كه تصور متفرق بودن آنان كافى است در اينكه آدمى بداند خدايان متعدد در برابر خداى يگانه همواره مقهورند و شايسته خدايى نيستند.

شرك و سبيل الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 8 - 18

18 - ناسازگارى راه شرك با راه خدا

و جعل للّه أندادًا ليضلّ عن سبيله

شرك و عالم غيب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 47 - 1

1 - آيين شرك ، فاقد كتاب آسمانى و بى ارتباط با عالم غيب

أم عندهم الغيب فهم يكتبون

اين آيه، درصدد بيان آخرين توجيهى است كه مشركان، مى توانند براى درستى آيين خود ارائه دهند; يعنى، آنان ادعا كنند كه با عالم غيب ارتباط برقرار كردند و حقايق و اسرار غيبى و اسرار غيبى را مكتوب داشتند. بر اين اساس ارتباط با عالم غيب نشانه درستى هر آئينى است و ناتوانى از آن، علامت بطلان آن است.

شرك و كتب آسمانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 47 - 1

1 - آيين شرك ، فاقد كتاب آسمانى و بى ارتباط با عالم غيب

أم عندهم الغيب فهم يكتبون

اين آيه، درصدد بيان آخرين توجيهى است كه مشركان، مى توانند براى درستى آيين خود ارائه دهند; يعنى، آنان ادعا كنند كه با عالم غيب ارتباط برقرار كردند و حقايق و اسرار غيبى و اسرار غيبى را مكتوب داشتند. بر اين اساس ارتباط با عالم غيب نشانه درستى هر

آئينى است و ناتوانى از آن، علامت بطلان آن است.

شرك همبندان يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 39 - 2

2_ دو زندانى هم بند يوسف ( ع ) ، از مشركان بودند .

ي_ص_حبى السجن ءأرباب متفرقون خير

شرك هنگام رفع سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 54 - 1،4

1- با وجود روى آوردن متضرعانه انسان ها به خداوند در هنگام گرفتارى ، با برطرف شدن مشكلات ، گروهى از او روى گردان شده و شرك مىورزند .

ثمّ إذا مسّكم الضرّ فإليه تجئرون . ثمّ إذا كشف الضرّ عنكم إذا فريق منهم بربّهم ي

4- شرك ربوبى انسان هاى رهيده از ناگوارى _ در حالى كه ناگوارى ها ، آنان را به سوى خداوند سوق داده بود _ امرى خلاف انتظار و شگفت آور است .

ثمّ إذا كشف الضرّ عنكم إذا فريق منكم بربّهم يشركون

استعمال {إذا} ى فجائيه در مقام _ كه در امور ناگهانى و خلاف انتظار كاربرد دارد _ مى تواند به دليل ياد شده باشد. اضافه شدن {ربّ} به ضمير {هم} نيز مى تواند مؤيدى براى برداشت فوق باشد.

شرك يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 67 - 8

8 _ يهود و نصارا ، منحرف از حق ، عصيانگر در برابر خدا و مشرك

و لكن كان حنيفاً مسلماً و ما كان من المشركين

بنابراينكه جمله {و لكن كان . .. }، تعريضى به يهوديان و نصارا باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3

- نساء - 4 - 54 - 6

6 _ حسادت يهوديان بر پيامبر ( ص ) و منزلت وى ، مايه گرايش آنان به كفر و شرك

يؤمنون بالجبت و الطاغوت . .. ام يحسدون النّاس على ما اتيهم اللّه من فضله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 31 - 10

10 _ يهود و نصارا ، مردمانى شرك پيشه

اتخذوا أحبارهم و رهبنهم أرباباً من دون اللّه . .. سبحنه عما يشركون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 33 - 10

10 _ يهود و نصارا ، مردمانى شرك پيشه

اتخذوا أحبارهم و رهبنهم أرباباً . .. و لو كره المشركون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 36 - 9

9_ گروه هايى از يهود و نصارا داراى گرايشهايى شرك آلود بودند .

و من الأحزاب من ينكر بعضه قل إنما أُمرت أن أعبد الله و لا أُشرك به

چون جمله {قل إنما اُمرت . ..} _ كه حاكى از توحيد و يكتاپرستى است _ در پاسخ گروه هايى از يهود و نصارا قرار گرفته است ، معلوم مى شود اين گروه ها به پرستش غير خدا و شرك در عبادت روى آورده بودند.

شكست توطئه رهبران شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 9 - 6

6 _ سران كفر و شرك على رغم به كار بردن شگرد هاى گوناگون تبليغى عليه قرآن و پيامبر ( ص ) ، از دستيابى به اهداف خود ناتوان و ناكام بودند .

إن ه_ذا

إلاّ إفك . .. قالوا مالِ ه_ذا الرسول ... لولا أُنزل إليه ملك ... إلاّ رج

مقصود از ناتوانى در يافتن راه، مى تواند ناتوانى از دستيابى به راه موفق و مؤثر براى پيگيرى اهدافشان باشد; يعنى، {فلايستطيعون سبيلاً إلى إبطال أمرك. ..}.

شكست شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 1 - 1

1- صدور فرمان پيروزى اسلام و توحيد و خذلان شرك و مشركان از جانب خداوند

أتى أمر الله فلاتستعجلوه سبح_نه و تع_لى عمّا يشركون

برداشت فوق، بر اين اساس است كه {أمر} به معناى فرمان باشد; اما اينكه فرمان در باره چه چيزى است، ذيل آيه (سبحانه و تعالى عما يشركون) مى تواند قرينه باشد بر اينكه آن امر در باره شرك و شكست و خذلان آن و پيروزى توحيد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 55 - 11

11 - پيشگويى قرآن به شكست جبهه كفر و شرك و پيروزى فراگير و گسترده جبهه توحيد و اسلام در عصر بعثت

وعد اللّه الذين ءامنوا منكم و عملوا الص_لح_ت ليستخلفنّهم فى الأرض و ليمكّننّ لهم

شگفتى روش مبارزه رهبران شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 9 - 3

3 _ كيفيت موضع گيرى و شيوه هاى مبارزاتى سران كفر و شرك عليه قرآن و رسالت پيامبر ( ص ) ، امرى شگفت آور و در خور تأمل و انديشيدن

انظر كيف ضربوا لك الأمث_ل

{كيف} اسم استفهام است; ولى در اين آيه براى بيان تعجب به كار رفته است، نه استفهام حقيقى.

شگفتى شرك

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 19 - 20

20 _ شگفت آور بودن اعتقاد به تعدد خدايان، با توجه به بديهى بودن توحيد و شهادت خدا و قرآن بر بطلان شرك

أئنكم لتشهدون أن مع اللّه ءالهة أخرى

همزه استفهام در {أئنكم} دال بر شگفتى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 32 - 7

7 _ روى برتافتن از توحيد و يكتاپرستى و گرايش به شرك و بت پرستى ، كارى شگفت و در پى دارنده نكوهش سخت خداوند

فذلكم اللّه ربكم الحق . .. فأنى تصرفون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 3 - 11

11 - روى گردانى از عبادت خداوند و گرويدن به شرك و بت پرستى ، در عين مشاهده نشانه هاى قدرت و يگانگى خداوند ، عملى شگفت آور و بدون توجيه است .

يزيد فى الخلق ما يشاء . .. هل من خلق غير اللّه... لا إل_ه إلاّ هو ... فأنّى تؤفك

{أنّى} اسم استفهام و به معناى كجاو چگونه است و در اين آيه براى تعجب مى باشد. {إفك} (مصدر {تؤفكون}) به معناى {صرف} (برگرداندن) است; يعنى، {فأنّى تصرفون}. گفتنى است كه به قرينه مقام معناى اين جمله چنين مى شود: پس به كدامين سو برده مى شويد و چگونه از حق و توحيد ربوبى برگردانده مى شويد؟

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 6 - 25

25 - با وجود نشانه هاى مشهود و بى شمار توحيد ربوبى و يگانگى خدا در

عالم ، انكار آن و روى آوردن به شرك ، امرى شگفت آور است .

فأنّى تصرفون

استفهام{أنّى} در آيه شريفه براى تعجب است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 62 - 7

7 - روى گردانى از عبادت خداوند و گرويدن به شرك و بت پرستى ، در عين مشاهده آيات و نشانه هاى قدرت و يگانگى خداوند ، عملى شگفت آور و بدون توجيه

خ_لق كلّ شىء لا إل_ه إلاّ هو فأنّى تؤفكون

{أنّى} (اسم استفهام) به معناى كجا و چگونه است و در اين آيه براى تعجب مى باشد و {إفك} (مصدر {تؤفكون}) به معناى {صرف} (برگرداندن) است; يعنى، {فأنّى تصرفون}. به قرينه مقام معناى اين جمله چنين مى شود: پس به كدامين سوى مى رويد و چگونه از حق و توحيد ربوبى برگردانده مى شويد؟

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 9 - 1

1 - كفر و شرك به خداوند ، با وجود آيات آشكار او ، امرى شگفت و تعجب آور

قل أئنّكم لتكفرون بالذى خلق الأرض

شگفتى شرك عبادى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 83 - 12

12 - پرستش غير خدا از سوى انسان ها ، امرى شگفت و به دور از انتظار است .

لاتعبدون إلا اللّه

دليل اينكه خداوند به جاى جمله انشايى و گفتن {نبايد غير خدا را عبادت كنيد} جمله اى خبرى به كار برد و فرمود: {غير خدا را پرستش نمى كنيد} بيان اين حقيقت است كه پرستش خدا و پرهيز از پرستش غير او آن چنان

وظيفه اى روشن و آميخته با فطرت انسان است كه نياز به نهى كردن ندارد و انتظار خلاف آن نمى رود.

شگفتى شرك نجات يافتگان از خطر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 33 - 14

14 - رويكرد افراد رهيده از سختى ها و ناملايمات به شرك ، به رغم توجّه شان به خداوند ، به هنگام ابتلا ، امرى غير منتظره و ناشايست است .

ثمّ إذا أذاقهم منه رحمة إذا فريق منهم بربّهم يشركون

{إذا} در عبارت {إذا فريق. ..} فجاييه است. كاربرد آن، در جايى است كه حادثه اى به صورت غيرمنتظره رخ بدهد. تكرار {ربّهم} با اين بيان كه ذكر {ربّهم} اِشعار به اين نكته دارد كه آنان به رغم اين كه خداوند، پروردگارشان است، چنان كردند، مؤيد اين مطلب است.

صبر بر استهزاهاى رهبران شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 17 - 1

1 - پيامبراسلام ( ص ) ، مأمور به صبر و شكيبايى در برابر استهزا ، گفتار مغرضانه و تبليغات سوء سران كفر و شرك

اصبر على ما يقولون

صبر در اجتناب از شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 75 - 8

8 _ فروتنى ، شب زنده دارى ، حلم ، توبه ، عفو كريمانه ، پذيرش حق ، دورى از اسراف ، تنگ گيرى ، شرك ، زنا ، آدم كشى و سخن باطل ، امرى دشوار و مقتضى صبر و شكيبايى

و عباد الرحم_ن الذين يمشون على الأرض هونًا . .. و الذين لايشهدون

الزور ... أُول_

صحابه و شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 112 - 7

7_ صحابه پيامبر پيش از ايمانشان به آن حضرت ، مردمى مشرك بودند و با گرايش به توحيد از شرك توبه كردند .

و من تاب معك

ظلم شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 54 - 3

3 - آدمى ، با شرك ورزى و پرستش غير خدا به خود ستم مى كند .

إنكم ظلمتم أنفسكم باتخاذكم العجل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 165 - 17

17 - كسانى كه براى خداوند مثل و مانندى بپندارند ، از ظالمانند .

و لو يرى الذين ظلموا

مقصود از {الذين ظلموا} مشركان مى باشد. تعبير كردن از مشركان به {الذين ظلموا} براى رساندن اين حقيقت است كه شرك ورزى، ظلم و تعدى به حق خداوند، (ضرورت يكتا دانستن او) مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 72 - 23

23 _ كفر و شرك ، ستمكارى است .

انه من يشرك باللّه . .. و ما للظلمين من انصار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 47 - 6

6 _ شرك و تسليم نشدن در برابر آيات روشن قرآن، ظلم است.

انظر كيف نصرف الأيت ثم هم يصدفون . .. هل يهلك إلا القوم الظلمون

مخاطب فعل {أرءيتم} همان كسانى هستند كه از آيات الهى اعراض كردند كه از آنان به عنوان ظالم ياد شده است.

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 82 - 3،9

3 _ شرك، به هر صورت و در هر مرحله كه باشد، ظلم است.

و لم يلبسوا إيمنهم بظلم

آيات پيشين جملگى در مورد توحيد و ابطال شرك بود. اين آيه به منزله جمع بندى و نتيجه اى در پى آن مجموعه است. لذا مراد از {ظلم} در اين آيه، به قرينه آيات گذشته، شرك است.

9 _ عن أبى عبدالله(ع) (فى حديث فى قوله تعالى {بظلم}) قال: هو الشرك . .. .

از امام صادق(ع) ضمن حديثى آمده است: مراد از {ظلم}، در {و لم يلبسوا ايمانهم بظلم} شرك است . .. .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 37 - 22

22 _ كفر و شرك از بزرگترين ستمهاست.

فمن أظلم ممن افترى على الله كذبا أو كذب . .. أنهم كانوا كفرين

جمله {أين ما كنتم . ..} كه بيان شرك مشركان است، توضيح مصداقى براى {فمن أظلم ...} مى باشد. بنابراين شرك از ستمهاى بزرگ است و چون مشركان در ذيل آيه كافر ناميده شده اند، كفر نيز از ستمهاى بزرگ است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 150 - 28

28 _ شرك ، ظلم است و مشركان مردمى ظالم هستند .

و لاتجعلنى مع القوم الظلمين

مراد از {الظلمين} همان مشركان و گوساله پرستان هستند. بنابراين هدف از آوردن كلمه {الظلمين} به جاى {المشركين} ظالم خواندن مشركان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 67 - 5

5_ شركورزى و انكار رسالت پيامبران ،

ستمگرى است .

و أخذ الذين ظلموا الصيحة

مقصود از {الذين ظلموا} مشركان و انكاركنندگان رسالت صالحند. تعبير كردن از آنان به ستمكاران ، اشاره اى است به برداشت فوق.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 94 - 9

9_ شركورزى ، انكار رسالت پيامبران و رعايت نكردن عدل و انصاف در مبادلات ، ستمگرى است .

و أخذت الذين ظلموا الصيحة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 101 - 3

3_ شركورزى ، انكار پيامبران و ارتكاب گناه ، ستمهايى است كه مشركان ، كافران و گنه كاران در حقِ خود روا مى دارند .

و ل_كن ظلموا أنفسهم

مقصود از ظلم به نفس _ كه جمله {ظلموا أنفسهم} گوياى آن است _ هم گناهان و هم آثار و تبعات آن مى باشد. برداشت فوق ناظر به لِحاظ نخست است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 113 - 4

4_ شرك و پرستش غير خدا ، ظلم و درپى دارنده آتش دوزخ است .

و لاتركنوا إلى الذين ظلموا فتمسكم النار

از مصداقهاى مورد نظر براى ظلم _ به قرينه آيات پيشين _ شركورزى و پرستش غيرخداست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 14 - 17

17- { عن أبى جعفر ( ع ) فى قوله عزّوجلّ : { لن ندعوا من دونه إل_هاً لقد قلنا إذاً شططاً } يعنى : جوراً على اللّه إنْ قلنا إنّ له شريكاً ;

از امام باقر(ع) درباره سخن خدا {لن ندعوا من دونه إل_هاً لقد قلنا إذاً

شططاً} روايت شده: مقصود آيه، اين است كه اگر بگوييم براى او شريكى هست، ستم بر خدا است}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 46 - 6

6- كفر ، شرك و استهزاى پيامبران ، ظلم و ستمى آشكار است .

ي_ويلنا إنّا كنّا ظ_لمين

اعتراف مشركان و كافران استهزاگر به ستم كار بودن خود، حكايت از اين دارد كه كفر و شرك و استهزاى پيامبران، ظلم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 64 - 5

5- بت پرستى و شرك ، از ديد فطرت انسانى ، ظلم و ستم است .

فرجعوا إلى أنفسهم فقالوا إنّكم أنتم الظ_لمون

برداشت ياد شده مبتنى براين است كه مقصود از {أنفسهم} به خود آمدن و ضمير و وجدان آنان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 71 - 8

8 - شرك و بت پرستى ظلم است .

و يعبدون من دون اللّه . .. و ما للظ_لمين من نصير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 27 - 17

17 - شرك ، حق ناپذيرى و تكذيب پيامبران ، ظلمى است هلاكت بار .

فقال الملؤا الذين كفروا . .. و لاتخ_طبنى فى الذين ظلموا إنّهم مغرقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 19 - 5

5 _ كفر و شرك ، ظلم است .

و من يظلم منكم نذقه عذابًا كبيرًا

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه مخاطب {من يظلم منكم} كافران و مشركان

اند كه خداوند آنان را ستم كار دانسته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 68 - 4

4 - شرك به خدا ، بزرگ ترين ظلم است .

هم يشركون . .. ممّن افترى على اللّه كذبًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 29 - 2

2 - مشركان ، مردمانى ظالم و ستم گرند و شرك ، از موارد ستم است .

بل اتّبع الذين ظلموا أهواءهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 13 - 10،12

10 - شرك ، ظلمى بس بزرگ است .

إنّ الشرك لظلم عظيم

12 - ظالمانه بودن شرك ، دليل لزوم اجتناب از آن است .

لاتشرك باللّه إنّ الشرك لظلم عظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 40 - 11

11 - شرك ، ظلم است و مشركان ، ظالم اند .

بل إن يعد الظ_لمون بعضهم بعضًا إلاّ غرورًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 24 - 9

9 - كفر و شرك ، ظلم است .

و قيل للظ_لمين ذوقوا ما كنتم تكسبون

مقصود از {ظالمان}، كافران و مشركان است. توصيف آنان با صفت ظلم، بيانگر اين حقيقت است كه كفر و شرك ظلم است و همين ظلم، موجب دوزخى شدن آنان مى گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 32 - 4

4 - شرك ، افترا و دروغ بستن به خداوند ، بزرگ ترين ظلم به شمار مى

رود .

فمن أظلم ممّن كذب على اللّه و كذّب بالصدق

يكى از مصاديق مورد نظر دروغ بستن به خدا _ با توجه به اين كه آيه شريفه در رديف آيات مربوط به مشركان قرار دارد و نيز اين سوره از سوره هاى مكى است و مردم مكه بيشتر مشرك بودند _ شريك قائل شدن براى خداوند يكتا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 18 - 13

13 - كفر و شرك ، ظلم است و كافران و مشركان ، از هرگونه يارى دوست و نزديكان دلسوز خود و شفاعت شفيعان محروم اند .

ما للظ_لمين من حميم و لا شفيع يطاع

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه اين آيات، در سلسله آياتى قرار دارد كه درباره كافران و مشركان سخن مى گويد و مقصود از {ظالمين} آنان مى باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 52 - 5

5 - كفر و شرك ، ستمى غيرقابل بخشش و عذرناپذير در پيشگاه خداوند

يوم لاينفع الظ_لمين معذرتهم

مقصود از {الظالمين} _ به قرينه آيات گذشته _ كافران و مشركان مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 21 - 8

8 - دنيامدارى ، شرك ، بدعت در دين ، ظلم و سياه كارى است .

أم لهم شرك_ؤا . .. و إنّ الظ_لمين لهم عذاب أليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 47 - 2

2 - شركورزيدن به خدا و انكار دين و پيامبر ( ص )

، ظلم است .

و إنّ للذين ظلموا عذابًا

برداشت ياد شده از آن جا است كه عنوان {ظلموا} در آيه شريفه، بر منكران پيامبر و مشركان اطلاق شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 28 - 14

14 - شرك ، بت پرستى و گمراه گرى ، ظلم است .

و لاتزد الظ_لمين إلاّ تبارًا

مطلب ياد شده، از تعبير {ظالمان} درباره بت پرستان و گمراه كنندگان به دست مى آيد.

ظلم شرك عبادى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 51 - 16

16 - پرستش غير خداوند ، ظلم است .

ثم اتخذتم العجل من بعده و أنتم ظلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 92 - 11

11 - پرستش غير خدا ظلم است .

ثم أتخذتم العجل . .. و أنتم ظلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 148 - 12

12 _ پرستش غير خدا و گرايش هاى شرك آلود ، ستمكارى است .

اتخذوه و كانوا ظلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 106 - 7

7 _ كسانى كه غير خداوند را نيايش و عبادت كنند ، ظالم هستند .

و لاتدع من دون اللّه . .. فإنك إذاً من الظلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 37 - 13

13_ پرستش غير خدا ، انكار رسالت پيامبران و مخالفت با پيام هاى آنان ظلم است .

و لاتخ_طبنى فى الذين ظلموا

مقصود از {الذين

ظلموا} همان مشركان و منكران رسالت نوح هستند.

ظهور بطلان شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 23 - 4

4 _ قيامت، روز رسوايى مشركان و آشكار شدن بطلان عقايد شرك آلود آنان

ثم لم تكن فتنتهم . .. و اللّه ربنا ما كنا مشركين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 24 - 4

4 _ ظهور بى پايگى و پوچى عقيده شرك در قيامت، صحنه اى در خور تأمل و درس آموز

انظر كيف كذبوا على أنفسهم و ضل عنهم ما كانوا يفترون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 40 - 7

7 _ آشكار شدن بطلان هر گونه شرك و گرايش به غير خدا به هنگام عذاب و مرگ و ديگر سختيها

قل أرءيتكم إن أتيكم عذاب اللّه أو أتيكم الساعة أغير اللّه تدعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 63 - 3

3 - قيامت ، عرصه آشكار شدن بطلان شرك و تجلى كردن وحدت و يگانگى خداوند

و يوم يناديهم . .. قال الذين حقّ عليهم القول ربّنا

اعتراف پيشوايان شرك به ربوبيت خداوند بيانگر مطلب ياد شده است.

عجز رهبران شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 9 - 6

6 _ سران كفر و شرك على رغم به كار بردن شگرد هاى گوناگون تبليغى عليه قرآن و پيامبر ( ص ) ، از دستيابى به اهداف خود ناتوان و ناكام بودند .

إن ه_ذا إلاّ إفك . .. قالوا

مالِ ه_ذا الرسول ... لولا أُنزل إليه ملك ... إلاّ رج

مقصود از ناتوانى در يافتن راه، مى تواند ناتوانى از دستيابى به راه موفق و مؤثر براى پيگيرى اهدافشان باشد; يعنى، {فلايستطيعون سبيلاً إلى إبطال أمرك. ..}.

عجز شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 162 - 2،4

2 - ناتوانى آيين شرك و بت پرستى ، در مبارزه با آيين توحيد و يكتاپرستى

ما أنتم عليه بف_تنين

برداشت ياد شده از آن جا است كه ناتوانى مشركان از اغواى مردم از راه خدا، بيانگر ناتوانى آيين آنان در مبارزه با آيين توحيدى است.

4 - آيين شرك و بت پرستى ، آيينى ايستا و ناتوان از پيشرفت و توسعه و فراگير شدن

ما أنتم عليه بف_تنين

از لحن آيه شريفه استفاده مى شود كه خداوند در صدد بيان آينده آيين شرك و سرنوشت اين آيين ساختگى است; نه اين كه تنها در صدد بيان وضعيت مشركان در صدراسلام باشد.

عذاب استيصال رهبران شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 8 - 10

10 - سران كفر و شرك ، مستحق چشيدن عذاب الهى استيصال اند .

بل لمّا يذوقوا عذاب

عذاب رهبران شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 39 - 2

2 _ تساوى پيروان و سران شرك در استحقاق عذاب مضاعف، پاسخى از سوى سران شرك به پيروان خويش

و قالت أليهم لأخريهم فما كان لكم علينا من فضل فذوقوا العذاب

عقيده به شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 -

37 - 15

15 _ پندار شريك براى خدا، افترا بر وى و تكذيب آيات اوست.

فمن أظلم ممن افترى على الله كذبا . .. أين ما كنتم تدعون من دون الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 173 - 5

5 _ گرايش به شرك به خاطر شركورزى پدران ، عذر واهى و ناپذيرفتنى در پيشگاه خداوند

أو تقولوا إنما أشرك ءاباؤنا من قبل و كنا ذرية من بعدهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 32 - 4

4 _ شرك ( اعتقاد به ربوبيت غير خدا ) آيينى باطل و بت پرستى ضلالت و گمراهى است .

فذلكم اللّه ربكم الحق فماذا بعد الحق إلا الضلل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 39 - 10

10_ اعتقاد به وجود خدايان مقهور و باور به شايستگى آنها براى پرستش ، اعتقادى سخيف و نادرست است .

ءأرباب متفرقون خير أم الله الوحد القهار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 3 - 6

6- قرار دادن هرگونه شريك براى خداوند ، نشانه تصور ناصحيح و غير واقعى از اوست .

تع_لى عمّا يشركون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 52 - 11

11 - عقيده به شرك ، عقيده اى باطل است .

مثل الذين اتّخذوا من دون اللّه أولياء . .. إنّ اللّه يعلم ما يدعون من دونه ... و

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 11 -

10

10 - اعتقاد به شرك ، ظلم و سيه كارى است .

ماذا خلق الذين من دونه بل الظ_لمون فى ضل_ل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 158 - 2

2 - مشركان ، مدعى شريك بودن جن با خداوند

و جعلوا بينه و بين الجنّة نسبًا

در اين كه مقصود از {نسبت} در آيه شريفه، چيست، ميان مفسران چند ديدگاه وجود دارد. برخى گفته اند كه مقصود شريك بودن جن با خداوند است، چنان كه در سوره انعام آيه 100 به اين مضمون تصريح شده است: {و جعلوا للّه شركاء الجنّ; براى خدا شريكانى از جن قرار دادند}. گفتنى است كه در فرض فوق {نسباً} در معناى مجازى استعمال شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 3 - 6

6 - جنيان ، پيش از نزول قرآن و بعثت پيامبراسلام ، معتقد به شرك و وجود همسر و فرزند براى خداوند

و أنّه تع_لى جدّ ربّنا ما اتّخذ ص_حبة و لا ولدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 4 - 2

2 - شرك و عقيده به همسرگزينى و فرزنددارى خداوند ، عقيده اى سفيهانه و به دور از خرد

و أنّه كان يقول سفيهنا على اللّه شططًا

عقيده به شرك ربوبى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 56 - 13

13- افترا بستن به خدا ( مبنى بر شريك داشتن خداوند در امر روزى ) كار دائمى معتقدان به شرك ربوبى

بربّهم يشركون . .. و يجعلون لما لايعلمون نصيبًا

ممّا رزقن_هم ... كنتم تفترون

احتمال دارد مراد از {تفترون} همان نكته اى باشد كه در آيه آمده است و آن دخالت دادن و سهيم دانستن معبودها و يا اسباب و عوامل در امر روزى دهى و يا نجات است.

علاقه به شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 46 - 7

7- مشركان مكه ، به عقايد شرك آلود خويش شديداً علاقه مند و دلبسته بودند .

و إذا ذكرت ربّك . .. ولّوا على أدب_رهم

علايم شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 65 - 16

16 _ گفتار ها و باور هاى ترديدآميز در كيفيّت افعال الهى و كردار و سلوك پيامبر ( ص ) از سوى مدّعيان بندگى خداوند ، نشانه شرك آنان

لا يؤمنون حتّى يحكّموك . .. و يسلّموا تسليماً

امام صادق (ع) فرمود: لو انَّ قوماً عبدوا اللّه . .. ثمّ قالوا لشىء صنعه اللّه او صنعه رسول اللّه (ص) الّا صنع خلاف الّذى صنع؟ او وجدوا ذلك فى قلوبهم لكانوا بذلك مشركين. سپس آن حضرت آيه فوق را تلاوت فرمود ... .

_______________________________

كافى، ج 1، ص 390، ح 2 ; نورالثقلين، ج 1، ص 511، ح 374 ; تفسير عياشى، ج 1، ص 255، ح 374.

عمل شرك آلود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 32 - 8

8 - قبول بخشى از دين و ر ها ساختن جنبه هاى ديگر آن ، عملى مشركانه است .

و لاتكونوا من المشركين . من الذين فرّقوا دينهم و كانوا شيعًا

مراد از {دين} مى

تواند اسلام باشد. متفرق ساختن آن، به معناى پذيرش بخشى از آن و قبول نكردن بخشى ديگر است. لازم به ذكر است كه فعل ماضى {فرّقوا} در صورت ياد شده منسلخ از زمان مى باشد.

عوامل اجتناب از شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 102 - 14

14 _ توجه به نظارت الهى بر هستى عامل گرايش انسان به عبوديت براى خدا و پرهيز از شرك و نافرمانى

فاعبدوه و هو على كل شىء وكيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 141 - 4،5

4 _ موسى ( ع ) با تكيه بر لطف خداوند به بنى اسرائيل در نجات بخشى آنان از شكنجه فرعونيان ، لزوم پرستش خداى يگانه و پرهيز از گرايش به شرك را به آنان گوشزد كرد .

قال أغير اللّه أبغيكم إلهاً . .. و إذ أنجينكم من ءال فرعون

برداشت فوق بر اين اساس است كه مفاهيم ذكر شده در آيه مورد بحث برگرفته از سخنان موسى باشد و مخاطبان اصلى آن همان مردمى باشند كه پس از عبور از دريا به بت پرستى گرايش پيدا كردند.

5 _ توجه به نعمت هاى الهى ، موجب پايدارى انسان بر توحيد و پرهيز وى از گرايش به شرك و بت پرستى است .

قال أغير اللّه أبغيكم إلهاً . .. و إذ أنجينكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 61 - 21

21_ باور به انحصار خالقيت به خداوند ، وادار كننده انسان به پرستش او و پرهيز از شرك و دورى از

گناه و استغفار از گناهان گذشته است .

هو أنشأكم من الأرض . .. فاستغفروه

برداشت فوق، از حرف {فاء} كه جمله {استغفروه . ..} را بر {هو أنشأكم ...} تفريع كرده است به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 110 - 20

20- توجه به ربوبيّت خداوند ، برانگيزاننده انسان به عبادت خالصانه او و پرهيز از شركورزى است .

و لايشرك بعبادة ربّه أحدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 40 - 13

13 - تصور صحيح از خداوند ، از بين برنده هرگونه گرايش به غير خدا است .

اللّه الذى خلقكم . .. سبح_نه و تع_لى عمّا يشركون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 50 - 1

1 - توجه به آيات الهى ، عامل گريز انسان از شرك و كفر و شتاب به سوى خداوند

ففرّوا إلى اللّه

در آيات پيشين سخن از نشانه هاى خداوند بود و {فاء} در {ففرّوا} مى رساند كه نتيجه توجه به نشانه هاى الهى حركت پر شتاب به سوى خداوند، براى گريز از مهلكه كفر و شرك است.

عوامل تداوم شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 23 - 6

6 - پيروى و تقليد از نياكان ، عامل استمرار آيين شرك در ميان ملت ها

و كذلك ما أرسلنا من قبلك . .. إلاّ قال مترفوها إنّا وجدنا ءاباءنا على أُمّة

با توجه به آيات پيشين _ كه در زمينه نفى شرك است _ مطلب بالا استفاده مى شود.

عوامل

دشمنى رهبران شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 9 - 3

3 - تكبر و خودبزرگ بينى ، منشأ مخالفت و ستيزه جويى سردمداران شرك با اسلام و پيامبر ( ص )

و من الناس من يج_دل فى اللّه بغير علم . .. ثانى عطفه

عوامل شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 22 - 22

22 _ پندار وجود همانند براى خدا ، برخاسته از جهل و نادانى است .

فلا تجعلوا للّه أنداداً و أنتم تعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 164 - 20

20 - شرك ورزى و دست نيافتن به توحيد ، نشانه انديشه نكردن و درك نكردن پيوند و هماهنگى در جهان آفرينش است .

إن فى خلق السموت و الأرض . .. لأيت لقوم يعقلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 165 - 22

22 - نشناختن قدرت خدا و پندار قدرت براى غير او ، از عوامل شرك است .

و من الناس من يتخذ من دون اللّه أنداداً . .. أن القوة للّه جميعاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 169 - 9

9 - شيطان ، وادار كننده انسان ها به شركورزى و ترغيب كننده آنها به دوستى با سران شرك و پيروى از آنان *

و من الناس من يتخذ من دون اللّه أنداداً . .. إنما يأمركم بالسوء و الفحشاء

از مصداقهاى مورد نظر براى {سوء} و {فحشاء} به قرينه آيات قبل، شرك

ورزى و . .. است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 63 - 4،7

4 _ رويگردانى از توحيد ( شرك ) ، افساد است .

فان تولّوا فانّ اللّه عليم بالمفسدين

7 _ اعتقاد به الوهيت حضرت مسيح ( ع ) و عدم پذيرش توحيد ، برخاسته از افساد و تباهيگرى *

فان تولّوا فانّ اللّه عليم بالمفسدين

احتمال دارد كلمه {بالمفسدين}، اشاره به علت و زمينه شرك باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 54 - 7

7 _ حسادت ، خطرى براى ايمان و اعتقاد و عاملى براى گرايش به شرك و كفر

يؤمنون بالجبت و الطاغوت . .. ام يحسدون النّاس على ما اتيهم اللّه من فضله

{ام يحسدون}، چنانچه گذشت، بيان علت مسائلى است كه در آيه 51 مطرح شد كه از جمله آنها، گرايش و ايمان برخى از يهوديان به كفر و شرك است. يعنى حسادت باعث شد تا به {جبت} و {طاغوت} ايمان بياورند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 22 - 10

10 _ گمان و حدس تنها تكيه گاه مشركان در پذيرش شريك براى خداوند

أين شركاؤكم الذين كنتم تزعمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 79 - 10

10 _ اعتقاد به توحيد، نتيجه حقگرايى، و شرك، گمراهى و مولود گريز از راه مستقيم است.

وجهت وجهى . .. حنيفا و ما أنا من المشركين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 81 - 9،14

9 _ ترس

از آسيب رسانى برخى موجودات، از عوامل شريك پنداشتن آنها براى خداوند است.

و كيف أخاف ما أشركتم . .. فأى الفريقين أحق بالأمن

14 _ شرك زاييده نادانى است.

فأى الفريقين أحق بالأمن إن كنتم تعلمون

تعليق مضمون آيه بر جمله شرطيه {إن كنتم تعلمون} به اين نكته اشاره دارد كه مشركان مردمى نادان و در نتيجه عقايد موهوم آنان نيز متكى بر نادانى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 7 - 5

5 _ شرك و انكار ربوبيت خدا ، اعتقادى است برخاسته از جهل و غفلت .

و الذين هم عن ءايتنا غفلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 75 - 18

18- شرك ، معلول جهل و كوته فكرى است .

بل أكثرهم لايعلمون

خداوند براى تفهيم قابل مقايسه نبودن خلق با خدا، از مثالى بديهى استفاده كرده و مى فرمايد: با همه اين روشنى باز هم اگر مشركان ره شرك مى روند، علتى جز جهل و نادانى آنان ندارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 100 - 7

7- شيطان ، عامل اصلى شرك به خداوند است .

و الذين هم به مشركون

برداشت فوق، بر اين احتمال است كه ضمير {به} به شيطان برگردد و {باء} دال بر سببيت باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 48 - 16

16- انكار معاد ، نكوهيده تر از دل بستگى به زندگانى دنيا و داراى نقشى مؤثرتر در آن در پيدايش شرك

لقد جئتمونا كما خلقناكم أوّل مرّة بل زعمتم ألّن نجعل

لكم موعدًا

حرف {بل} براى اضراب و نشان نابرابر بودن مابعد و ماقبل آن است. در اين برداشت، تشبيه در {كما خلقناكم}، ناظر به مال و فرزند نداشتن انسان در آغاز خلقت و هنگام اعاده آن، دانسته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 24 - 12

12- جهل و ناآگاهى ، عامل روى گردانى اكثريت مشركان از حق و روى آوردن آنان به شرك است .

بل أكثرهم لايعلمون الحقّ فهم معرضون

{فاء} در {فهم معرضون} عاطفه و براى ربط ميان مسبب و سبب است; يعنى، به دليل اين كه آنان جاهل اند، از حق اعراض مى كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 95 - 3

3 - نقش ابليس و سپاهيانش ، در گمراهى و شركورزى آدميان

فكبكبوا فيها هم و الغاون . و جنود إبليس أجمعون

به دوزخ افكنده شدن ابليس و سپاهيانش به همراه مشركان و معبودهايشان، بيانگر مطلب ياد شده است.

عوامل شرك ربوبى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 64 - 2

2 - شرك و اعتقاد به ربوبيت جز خداوند ، نتيجه سست انديشى و دور ماندن از حكمت

قد جئتكم بالحكمة . .. إنّ اللّه هو ربّى و ربّكم

عوامل شرك مستضعفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 33 - 5

5 - مستضعان در قيامت ، مستكبران را عامل اصلى شريك گرفتن براى خدا معرفى خواهند كرد .

و قال الذين استضعفوا للذين استكبروا . .. تأمروننا أن نكفر باللّه و نجعل له

أنداد

عوامل شكست شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 7 - 12

12 _ تأثير عميق جنگ بدر در تحكيم پايه هاى توحيد و آيين اسلام و شكست شرك و كفر

و يريد اللّه أن يحق الحق بكلمته و يقطع دابر الكفرين

عوامل ظهور بطلان شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 33 - 8

8 - بطلان شرك و ناكارامدى عقيده به آن ، به هنگام مواجهه با سختى ها بروز مى كند .

و إذا مسّ الناس ضرّ دعوا ربّهم

بنابراين كه مراد از {الناس} مشركان باشد، روى آوردن آنان به خداوند، براى نجات خويش از ناملايمات نشان دهنده حقيقت ياد شده است.

عوامل گمراهى رهبران شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 9 - 4

4 _ گمراهىِ گريز ناپذير سران كفر و شرك ، پيامد برخورد هاى عناد آلود و بهانه جويانه آنان با قرآن و پيامبر ( ص )

إن ه_ذا إلاّ إفك. .. و قالوا مالِ ه_ذا الرسول ... إن تتّبعون إلاّ رجلاً مسحورًا

{فاء} در {فضلّوا} براى سببيت و در {فلايستطيعون} تفسيريه است; يعنى، برخوردهاى عناد آلود كافران با پيامبر(ص) سبب گمراهى آنان بود و اين گمراهى، موجب نيافتن راهى براى گريز از آن گرديد.

عوامل مصونيت از شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 35 - 15

15- موحد بودن و مصونيت كامل از شرك ، نيازمند به توفيق خداوند و امداد اوست .

و اجنبنى و بنىّ أن نعبد الأصنام

برداشت فوق به اين

دليل است كه حضرت ابراهيم(ع) با آنكه از انبياى بزرگ الهى (اولواالعزم) بود، از خداوند خواستار مصونيت خود و فرزندانش از شرك شد.

عيسى(ع) و شرك مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 117 - 10

10 _ عيسى ( ع ) _ به هنگام حضور در ميان امت خويش _ بازدارنده آنان از گرايش به شرك بود .

و كنت عليهم شهيداً مادمت فيهم

كلمه {شهيداً} به قرينه كلمه {رقيب} در فراز بعد مى تواند علاوه بر گواهى عيسى(ع) بر امت خويش، حاكى از مراقبت وى براى راه نيافتن انحراف در عقايد آنان نيز باشد.

فرجام تبليغ شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 30 - 8

8- دوزخ ، سرانجام تلاش براى ترويج آيين شرك و گمراه كردن مردم از مسير خدا و يگانه پرستى

و جعلوا لله أندادًا ليضلّوا عن سبيله . .. فإن مصيركم إلى النار

فرجام شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 72 - 18

18 _ هشدار مسيح ( ع ) به بنى اسرائيل در مورد فرجام ناميمون شرك

قال المسيح . .. انه من يشرك باللّه فقد حرم اللّه عليه الجنة

ظاهراً جمله {انه من يشرك . ..} گفتار حضرت مسيح(ع) مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 81 - 1

1 _ نترسيدن از پيامد شرك به خداى يگانه و در هراس بودن از شريكان موهوم او، كارى شگفت و نابخردانه است.

و كيف أخاف ما أشركتم و لاتخافون أنكم أشركتم بالله

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 44 - 8

8- پوچى و بى حاصلى و فرجام ناخوشايند ، پى آمد شرك و دنياپرستى است .

و لم تكن له فئة ينصرونه من دون اللّه . .. هو خير ثوابًا و خير عقبًا

بيان سرگذشت مرد ثروت مند و پايان خسارت بار و بى حاصل او و سپس تذكر اين كه خداوند، بهترين پاداش دهنده و فراهم كننده سرانجام نيك براى بندگان است، اين نتيجه را در پى دارد كه دنياپرستى و شرك، بدفرجامى و بى حاصلى را در پى خواهد داشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 42 - 13

13 - شرك ، سرانجامى شوم و ناگوار دارد .

فانظروا كيف كان ع_قبة الذين . .. كان أكثرهم مشركين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 89 - 5

5 - حق ناپذيران لجوج ، شاهد بازتاب كفر و شرك خويش در فرجامى نه چندان دور

فسوف يعلمون

فرجام شرك عبادى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 2 - 3

3_ پرستش غير خدا ، فرجام شوم و ناميمونى را درپى خواهد داشت .

ألاّ تعبدوا إلاّ الله إننى لكم منه نذير

جمله {ألاّ تعبدوا إلاّ الله} حاوى دو معناست: 1. نهى از پرستش غير خدا; 2. لزوم پرستش خداوند. {انذار} كه به معناى ترساندن از فرجامى شوم است، در ارتباط با معناى نخست و بشارت كه به معناى مژدگانى به عاقبتى خوش است، در ارتباط با معناى دوم ايراد شده است. لام در

{لكم} لام تقويت و متعلق به {نذير و بشير} است.

فرجام شوم شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 6 - 17

17 - پافشارى بر شرك و روى گردانى از استغفار ، در پى دارنده فرجامى زيان بار براى انسان

فاستقيمواإليه و استغفروه و ويل للمشركين

فطرت و شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 31 - 3

3 - رويكرد به شرك ، با سرشت و فطرت انسان ها ، ناسازگار است .

فطرت اللّه الّتى فطر الناس عليها . .. و لاتكونوا من المشركين

فلسفه شرك نجات يافتگان از سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 34 - 5

5 - هدف رهيدگان از ناگوارى ها ، از گرايش به شرك ، انكار خدايى بودن نجات شان است .

إذا مسّ الناس ضرّ . .. ثمّ إذا أذاقهم منه رحمة ... يشركون . ليكفروا

{لام} در {ليكفروا} لامِ عاقبت است و مفيد اين نكته است كه آنان، مشرك شدند تا سرانجام كفران نعمت كنند.

قساوت قلب اكثريت رهبران شرك صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 10 - 1

1 - بيشتر سران شرك و كفر در صدراسلام ، به گونه اى بودند كه انذار و اخطارِ پيامبر ( ص ) در آنان كارساز نبوده و ايمان نمى آوردند .

لقد حقّ القول على أكثرهم . .. و سواء عليهم ءأنذرتهم أم لم تنذرهم لايؤمنون

كفر شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام -

6 - 25 - 16

16 _ شرك، كفرورزى و مشرك، كافر است.

و اللّه ربنا ما كنا مشركين . .. يقول الذين كفروا

مرجع ضمير {منهم من يستمع} در صدر آيه، مشركان مطرح شده در آيات قبل است. و از آنجا كه در پايان آيه از همان گروه با توصيف {الذين كفروا} ياد شده، _ كه در حقيقت اظهار در مورد اضمار است _ برداشت فوق به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 12 - 3

3 - شرك ، كفر است و مشركان ، كافراند .

إنّ الذين كفروا . .. ذلكم بأنّه إذا دعى اللّه وحده كفرتم و إن يشرك به تؤمنوا

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه در اين آيات، مشركان با عنوان كافران معرفى شده اند.

كفران رهبران شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 28 - 8

8- رهبران و سردمداران كفر و شرك در مكه ، افرادى ناسپاس و عامل اصلى سقوط و بدبختى مردم بودند .

ألم تر إلى الذين بدّلوا نعمت الله كفرًا و أحلّوا قومهم دار البوار

با توجه به اينكه آيه فوق در مكه نازل شده است، مى توان استفاده كرد كه مصداق مورد نظر آيه {الذين بدّلوا . .. و أحلّوا قومهم} سران كفر و شرك، همچون ابوجهل و ابولهب است.

كيفر اخروى رهبران شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 33 - 1

1 - مشترك بودن رهبران شرك و كفر اغواگر با توده هاى مشرك و كافر اغوا شده در

كيفر و عذاب دوزخ

فإنّهم يومئذ فى العذاب مشتركون

كيفر اخروى شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 69 - 5

5 - توحيد و شرك ( خدا پرستى و بت پرستى ) ، مبناى داورى خدا و تعيين كيفر و پاداش در روز رستاخيز

اللّه يحكم . .. فيما كنتم فيه تختلفون

با توجه به عبارت پيشين {ما} در {فيما كنتم} به معناى {الذى} است كه به مسأله توحيد و شرك _ كه محور اختلاف ميان موحدان و مشركان تاريخ بوده است _ اشاره دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 68 - 10

10 _ مشركان ، آدم كشان و زناكاران ، به روز رستاخيز با كيفر اعمالشان روبه رو خواهند شد .

والذين لايدعون مع اللّه إل_هًا . .. و لايزنون و من يفعل ذلك يلق أثامًا

{ذلك} اشاره است به سه گناهى كه در جمله هاى قبل ياد شده است و {اثام} به معناى جزا و كيفر گناه مى باشد (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 69 - 4،7

4 _ گناه شرك ، آدم كشى و زنا در پى دارنده اشد مجازات در قيامت

يض_عف له العذاب يوم القي_مة

7 _ گناه شرك ، آدم كشى و زنا ، در پى دارنده عذاب طولانى و خواركننده در قيامت

و يخلد فيه مهانًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 41 - 8

8 - كفر و شرك ، جرمى بزرگ و كيفرآور در قيامت

يعرف المجرمون بسيم_هم فيؤخذ بالنوصى و

الأقدام

توصيف كافران و مشركان، به {جرم پيشه}، مى تواند بيانگر برداشت ياد شده باشد.

كيفر اصرار بر شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 72 - 1

1 _ خداوند ، قوم عاد را پس از اصرارشان به شرك و انكار رسالت هود ، به عذابى فراگير گرفتار ساخت .

فأنجينه و الذين معه برحمة منا و قطعنا دابر الذين كذبوا

كيفر شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 221 - 17

17 _ سرانجامِ شرك ، جهنّم است .

اولئك يدعون الى النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 48 - 14

14 _ شرك ، از گناهان كبيره و موجب گرفتارى به آتش دوزخ

انّ اللّه لا يغفر ان يشرك به

امام صادق (ع) در معرّفى و شمارش گناهان كبيره فرمود: . .. و هنّ ممّا اوجب اللّه عز و جل عليهن النّار قال اللّه عزّ و جل: {انّ اللّه لا يغفر ان يشرك به ... }.

_______________________________

عقاب الاعمال "مترجم"، ص 525، ح 1، باب عقاب من اتى الكبائر ; نورالثقلين، ج 1، ص 488، ح 292.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 52 - 3

3 _ كسانى كه حقانيّت اسلام را مى پوشانند و راه شرك را بهتر از آن مى نمايانند ، مورد لعن الهى هستند .

الم تر الى الذين . .. يقولون هؤلاء اهدى من الّذين امنوا سبيلا. اولئك الّذين لعنه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 116

- 1

1 _ شرك ، انحراف و لغزش غير قابل آمرزش

إنّ اللّه لا يغفر ان يشرك به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 22 - 4

4 _ بازخواست و محاكمه مشركان در قيامت به سبب شريك پنداشتن براى خداوند

أين شركاؤكم الذين كنتم تزعمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 38 - 4

4 _ جنيان نيز همانند آدميان، در صورت تكذيب آيات الهى و گرايش به كفر و شرك، در معرض مجازاتهاى الهى هستند.

قال ادخلوا فى أمم قد خلت من قبلكم من الجن و الإنس فى النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 59 - 18

18 _ نوح ، نگران مبتلا شدن قومش به كيفر دنيوى ( طوفان ) بر اثر شركورزى و ترك پرستش خداوند

إنى أخاف عليكم عذاب يوم عظيم

بر اساس اين احتمال كه مراد از {يوم عظيم} زمان طوفان نوح باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 65 - 13

13 _ هود برحذردارنده قوم خويش از گرفتار شدن به عذاب هاى الهى به سبب پرستش نكردن خداى يكتا و پرهيز نكردن از گرايش هاى شرك آلود

أفلاتتقون

{اتقاء} مصدر {تتقون} به معناى گرفتن حفاظ براى دورى از مكروه و مانع شدن از رسيدن مكروه است. در اينجا به مناسبت مورد و تأييد آيات بعد (همانند آيه 70)، مراد از مكروه، عذابهاى الهى است، يعنى: أفلا تتقون عذاب اللّه.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 94 -

1

1_ خداوند ، در پى اصرار مردم مدين بر شركورزى و نپذيرفتن تعاليم شعيب ( ع ) ، آنان را به عذابى سخت گرفتار ساخت .

و لما جاء أمرنا

مراد از {أمر} عذاب نازل شده بر قوم شعيب است. اضافه آن به ضمير {نا} حكايت از بزرگى آن عذاب دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 112 - 16

16_ طغيان و سركشى در برابر خدا و گرايش به شرك و پرستش غير خدا ، عقوبت و كيفر الهى را درپى دارد .

و لاتطغوا إنه بما تعملون بصير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 61 - 4

4- عقوبت افترا به خدا و شرك ، به قدرى شديد و سنگين است كه در صورت وقوع ، همه جنبندگان را فرا مى گيرد .

بربّهم يشركون . .. كنتم تفترون . و يجعلون لله البن_ت ... و لو يؤاخذ الله الناس ب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 19 - 5

5 - شرك و انكار ربوبيت خدا ، گناهى نابخشودنى و گرفتار كننده به آتش دورخ است .

فالذين كفروا قطّعت لهم ثياب من نار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 117 - 8

8 - شرك ، گناهى بزرگ و داراى كيفرى ويژه در نزد پروردگار

و من يدع مع اللّه . .. فإنّما حسابه عند ربّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 23 - 3

3 - شرك و هم نشينى و

هم فكرى با مشركان ستم پيشه ، عامل دخول در دوزخ

احشروا الذين . .. يعبدون . من دون اللّه فاهدوهم إلى صرط الجحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 35 - 1

1 - عذاب دوزخ ، كيفر شرك و استكبار ، در مقابل كلمه توحيد

إنّهم كانوا إذا قيل لهم لا إل_ه إلاّاللّه يستكبرون

برداشت ياد شده از آن جا است كه جمله {إنهم كانوا إذا. ..} تعليل براى جملات پيشين است كه در آنها از دوزخى بودن كافران و مشركان سخن به ميان آمده بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 39 - 2

2 - عذاب دردناك دوزخ ، كيفرى عادلانه و متناسب با رفتار شرك آلود و استكبار در برابر حق

العذاب الأليم . و ما تجزون إلاّ ما كنتم تعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 47 - 8

8 - شرك و ظلم ، گناهى بس بزرگ و پيام دار عذابى سخت و فوق تصور بشر

و بدا لهم من اللّه ما لم يكونوا يحتسبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 19 - 6

6 - شركورزى و تكذيب پيامبران الهى ، درپى دارنده آتش دوزخ است .

و يوم يحشر أعداء اللّه إلى النار

از ارتباط اين آيه با آيات پيشين _ كه در مورد تكذيب پيامبران بود _ مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 25 - 9

9 - امت هايى از جن

و انس در گذشته تاريخ بر اثر دشمنى با خداوند ( شركورزى ، انكار رسالت پيامبران و . . . ) به عذاب الهى گرفتار شدند .

و حقّ عليهم القول فى أمم قد خلت من قبلهم من الجنّ و الإنس

كيفر شرك ستيزى در دوران اصحاب كهف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 20 - 2

2- كيفر روى گردانى از آيين شرك در عصر اصحاب كهف ، سنگ سار شدن بود .

إنّهم إن يظهروا عليكم يرجموكم

از جمله معانى ذكر شده براى {رجم} سنگ سار كردن است.

كيفر شرك عبادى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 3 - 15

15 - شرك و عبادت ناخالص خداوند ، امرى محكوم و مورد مؤاخذه الهى

أولياء ما نعبدهم إلاّ ليقرّبونا إلى اللّه زلفى إنّ اللّه يحكم بينهم فى ما هم فيه

كيفر شرك مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 30 - 12

12 _ يهود و نصارا ، به دليل اعتقاد شرك آميزشان ( فرزند خدا خواندن عزير و مسيح ) مستحق كيفر مرگ

و قالت اليهود عزير ابن اللّه . .. قتلهم اللّه أنى يؤفكون

كيفر شرك يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 30 - 12

12 _ يهود و نصارا ، به دليل اعتقاد شرك آميزشان ( فرزند خدا خواندن عزير و مسيح ) مستحق كيفر مرگ

و قالت اليهود عزير ابن اللّه . .. قتلهم اللّه أنى يؤفكون

گرايش به شرك

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 72 - 17

17 _ گرايش نصارا به كفر و شرك ، نشانه بى ثمرى و كارساز نبودن انتساب ظاهرى به اديان الهى

إنّ الذين هادوا و الصبئون و النصرى . .. لقد كفر الذين قالوا إنّ اللّه هو المسيح

در آيه 69 بيان شد كه مجرد انتساب به اديان الهى در سعادت آدمى كارساز نيست و اين آيه به منزله دليل و برهانى بر آن حقيقت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 89 - 1،7

1 _ شعيب ( ع ) در پاسخ اشراف كفرپيشه مدين ، گرايش به آيين شرك را افترا بر خداوند دانست .

قد افترينا على اللّه كذبا إن عدنا فى ملتكم

7 _ شعيب ( ع ) بازگشت خود و همگامانش را به آيين شرك تنها در صورت تعلق مشيت الهى ، ممكن دانست .

و ما يكون لنا أن نعود فيها إلا أن يشاء اللّه ربنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 140 - 6

6 _ گرايش به شرك ، ناسپاسى به نعمت هاى خداوند است .

قال أغير اللّه أبغيكم إلهاً و هو فضلكم على العلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 64 - 5

5 _ آدمى پس از نجات از شدايد، على رغم پيمان عدم شرك و سپاسگزارى از خداوند، پيمان شكنى مى كند و مجدداً شرك مىورزد.

لئن أنجنا . .. قل الله ينجيكم ... ثم أنتم تشركون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6

- 71 - 11

11 _ گرايش به شرك پس از توحيد (ارتداد)، حركتى ضد تكاملى و ارتجاعى است.

أندعوا من دون الله . .. و نرد على أعقابنا بعد إذ هدينا الله

معناى جمله {نرد على . .. } صرفاً به معناى بازگشت به گذشته تاريخى نيست بلكه حكايت از بازگشت به جهل و عقب ماندگى فكرى نيز دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 20 - 9

9_ گرايش انسان ها به كفر و شرك ، نه دلالت بر خروج آنان از سيطره خدا دارد و نه بيانگر ولايت غير خدا بر آنان است .

أُول_ئك لم يكونوا معجزين فى الأرض . .. ما كانوا يستطيعون السمع و ما كانوا يبصرون

خداوند، با بيان ريشه كفرورزى كافران (ماكانوا . ..)، پس از اعلام ولايت خدا بر آنان، به اين حقيقت اشاره مى كند كه: مخالفت كافران با برنامه هاى الهى به خاطر خروج آنان از حاكميت خدا و سلطه غير او بر ايشان نيست; بلكه به دليل ناتوانى آنان از درك معارف الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 36 - 9

9_ گروه هايى از يهود و نصارا داراى گرايشهايى شرك آلود بودند .

و من الأحزاب من ينكر بعضه قل إنما أُمرت أن أعبد الله و لا أُشرك به

چون جمله {قل إنما اُمرت . ..} _ كه حاكى از توحيد و يكتاپرستى است _ در پاسخ گروه هايى از يهود و نصارا قرار گرفته است ، معلوم مى شود اين گروه ها به پرستش غير خدا و شرك در عبادت روى آورده

بودند.

گفتگوى رهبران شرك با مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 27 - 2

2 - گفت و گوى اعتراض آميز و خصومت گونه مشركان فريب خورده با پيشوايان فريب كار خود بر سر راه دوزخ

و قفوهم . .. و أقبل بعضهم على بعض يتساءلون

مقصود از {على بعض} _ به قرينه سه آيه بعد (و ما كان لنا عليكم من سلطان و. ..) _ پيشوايان فريب كاراند. بر اين اساس، گفت و گوى مشركان با پيشوايان شان از سر اعتراض و خصمانه خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 29 - 2

2 - پيشوايان شرك ، در گفت و گو با مشركان فريب خورده در روز رستاخيز ، سوء اختيار خود آنان را عامل گمراهى شان معرفى خواهند كرد .

قالوا بل لم تكونوا مؤمنين

گمراهى رهبران شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 32 - 4

4 - اعتراف سردمداران شرك در عرصه قيامت به گمراهى خود

إنّا كنّا غ_وين

گمراهى شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 40 - 16

16_ توحيد و يكتاپرستى ، آيينى بدون كمترين انحراف و كجى ، و شرك پندارى منحرف و نادرست است .

أمر ألاّتعبدوا إلاّ إياه ذلك الدين القيم

{قيّم} به معناى مستقيم و بدون انحراف و كجى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 12 - 5

5 - شرك و بت پرستى ، بدترين و عميق ترين نوع گمراهى

ذلك

هو الضل_ل البعيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 67 - 8

8 - شرك و بت پرستى ، گمراهى و انحراف از صراط مستقيم است .

فلاين_زعنّك فى الأمر و ادع إلى ربّك إنّك لعلى هدًى مستقيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 64 - 8

8 - شركورزى ، ضلالت و گمراهى است .

لو أنّهم كانوا يهتدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 85 - 14

14 - شركورزى ، گمراهى آشكار و بى نياز به دليل

و من هو فى ضل_ل مبين

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه روى سخن در اين بخش از آيات، با اهل شرك مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 17 - 5

5 - شركورزى و پرستش غير خدا ، گمراهى و كورى است .

فاستحبّوا العمى على الهدى

مصداق بارز براى ضلالت و كوردلى قوم ثمود _ به قرينه {ألاّ تعبدوا إلاّ اللّه} در آيه 14 _ شرك و پرستش غير خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 21 - 8

8 - دنيامدارى ، شرك ، بدعت در دين ، ظلم و سياه كارى است .

أم لهم شرك_ؤا . .. و إنّ الظ_لمين لهم عذاب أليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 87 - 3

3 - توحيد ، امرى فطرى و شرك انحراف از فطرت انسانى است .

و لئن سألتهم

من خلقهم ليقولنّ اللّه فأنّى يؤفكون

در صورتى كه آيه شريفه را مستقل از قبل بدانيم و ضمير {هم} به مطلق بشر بازگردد، استفاده مى شود كه توحيد در فطرى بودن انسان نهفته است.

گناه دعوت به شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 38 - 16

16 _ دعوت مردم به كفر و شرك، گناهى همسان با كفرپيشگى و شركورزى

ربنا هؤلاء أضلونا فاتهم عذابا ضعفا من النار قال لكل ضعف

گناه رهبران شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 39 - 4

4 _ پيروان شرك و كفر، در قيامت، خواهند فهميد كه گناهى كمتر از سرانشان بر دوش ندارند.

فما كان لكم علينا من فضل

چون جمله {فما كان . ..} نتيجه پاسخ خداوند است كه فرمود {لكل ضعف و لكن ...} معلوم مى شود هر دو گروه (سران و پيروان) از آن جمله مى فهمند كه به گناهى همسان گرفتار هستند.

گناه شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 48 - 11،14

11 _ شرك به خدا ، گناهى بزرگ

و من يشرك باللّه فقد افترى اثماً عظيماً

14 _ شرك ، از گناهان كبيره و موجب گرفتارى به آتش دوزخ

انّ اللّه لا يغفر ان يشرك به

امام صادق (ع) در معرّفى و شمارش گناهان كبيره فرمود: . .. و هنّ ممّا اوجب اللّه عز و جل عليهن النّار قال اللّه عزّ و جل: {انّ اللّه لا يغفر ان يشرك به ... }.

_______________________________

عقاب الاعمال "مترجم"، ص 525، ح 1، باب عقاب من اتى الكبائر ; نورالثقلين، ج

1، ص 488، ح 292.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 116 - 1،2،3،5

1 _ شرك ، انحراف و لغزش غير قابل آمرزش

إنّ اللّه لا يغفر ان يشرك به

2 _ هر گناهى ، كمتر از شرك ، قابل آمرزش و مغفرت

و يغفر ما دون ذلك لمن يشاء

كلمه {دون} به معناى كمتر و پايينتر است.

3 _ گناه در حد شرك ، قابل آمرزش نيست .

إنّ اللّه لا يغفر ان يشرك به و يغفر ما دون ذلك

كلمه {دون} به معناى كمتر و پايينتر است. بنابراين اگر گناهى در حد شرك باشد قابل آمرزش نيست.

5 _ شرك به خدا از بزرگترين گناهان

إنّ اللّه لا يغفر ان يشرك به و يغفر ما دون ذلك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 118 - 8

8 _ شرك و بت پرستى ، عصيان از بندگى خداوند و پذيرش سلطه شيطان است .

ان يدعون من دونه الا انثاً . .. قال لاتخذن من عبادك نصيباً مفروضاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 72 - 27

27 _ شرك ، بزرگترين گناه كبيره و موجب گرفتارى به عذاب دوزخ

انه من يشرك باللّه فقد حرم اللّه عليه الجنة مأويه النار

از امام صادق(ع) روايت شده: . .. اكبر الكبائر، الشرك باللّه يقول اللّه عزوجل: { انه من يشرك باللّه فقد حرم اللّه عليه الجنة مأويه النار ... . }

_______________________________

عيون اخبار الرضا، ج 1، ص 285، ح 33، ب 28; بحارالانوار، ج 79، ص 6، ح 7.

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

4 - مائده - 5 - 90 - 4

4 _ گرايش به مظاهر شرك از گناهان كبيره است .

و الانصاب و الازلم رجس من عمل الشيطن فاجتنبوه لعلكم تفلحون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 38 - 16

16 _ دعوت مردم به كفر و شرك، گناهى همسان با كفرپيشگى و شركورزى

ربنا هؤلاء أضلونا فاتهم عذابا ضعفا من النار قال لكل ضعف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 8 - 5

5 _ شرك و كفر ، جرم است و مشركان و كافران ، مجرم هستند .

و لو كره المجرمون

از مصاديق مورد نظر براى {المجرمون} مشركان مكه هستند مكه از آنان در آيه قبل به كافران تعبير كرد. بنابراين مجرم بر كافر و مشرك اطلاق شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 17 - 9

9 _ شرك ، گناهى نابخشودنى است .

ما كان للمشركين . .. أولئك حبطت أعملهم و فى النار هم خلدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 19 - 7

7 _ شرك ، گناهى است نابخشودنى .

و لو لا كلمة سبقت من ربك لقضى بينهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 25 - 13

13_ { دخل عمرو بن عبيد على أبى عبدالله ( ع ) فلما سلّم و جلس . . . قال : اُحبّ أن أعرف الكبائر من كتاب الله عزوجل ، فقال : . . . منها : . .

. نقض العهد و قطيعة الرحم لأن الله عزوجل يقول : { اُول_ئك لهم اللعنة و لهم سوء الدار } . . . ;

عمرو بن عبيد بر امام صادق(ع) وارد شد و بعد از سلام نشست . .. و گفت: دوست دارم گناهان كبيره را از كتاب خدا بشناسم، پس حضرت فرمود:... يكى از آن گناهان ... عهدشكنى و قطع رحم است ; چون خداوند عزوجل مى فرمايد: أُول_ئك لهم اللعنة و لهم سوء الدار ...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 53 - 4

4- شرك ، جرم و گناه است و آتش دوزخ را در پى دارد .

نادوا شركاءى . .. و رءا المجرمون النار فظنّوا أنّهم مواقعوها

مصداق بارز جرم، در اين آيه، به قرينه آيه قبل، شرك است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 47 - 9

9- ابراهيم ( ع ) ، شرك برخى از مشركان را قابل بخشش مى دانست .

سأستغفر لك ربّى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 86 - 5،6

5- شرك جرم است و مشرك ، مجرم و گناهكار .

واتّخذوا من دون اللّه ءالهةً . .. و نسوق المجرمين إلى جهنّم

از آن جايى كه آيات گذشته، درباره شرك بود، تناسب چنين اقتصا مى كند كه مراد از مجرمان، {مشركان}باشد. احتمال تعلق كلمه {يوم} در {يوم نحشر}، به يكى از فعل هاى {سيكفرون} و يا {يكونون} در آيات پيشين، گوياترين وجه براى ارتباط اين آيات است.

6- شركورزى و پرستش معبود هاى باطل ، گناهى بزرگ و موجب

دوزخى شدن است .

و نسوق المجرمين إلى جهنّم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 73 - 4

4 - كفر و شرك ، گناه و نيازمند توبه و طلب مغفرت از پيشگاه خداوند

ليغفر لنا خطي_نا

مصداق مورد نظر از خطيئة _ به قرينه آيات بعد كه جرم و ايمان را در مقابل يكديگر قرار داده است _ گناه كفر به خداوند و انكار رسالت موسى(ع) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 99 - 5

5- شرك ، گناهى بزرگ و مستوجب خلود در آتش جهنم است .

إنّكم و ما تعبدون من دون اللّه حصب جهنّم . .. و كلٌّ فيها خ_لدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 18 - 8

8 - شرك ، گناهى است نابخشودنى كه اهل آن مستحق عذاب الهى اند .

و كثير حقّ عليه العذاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 19 - 5

5 - شرك و انكار ربوبيت خدا ، گناهى نابخشودنى و گرفتار كننده به آتش دورخ است .

فالذين كفروا قطّعت لهم ثياب من نار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 117 - 8،9

8 - شرك ، گناهى بزرگ و داراى كيفرى ويژه در نزد پروردگار

و من يدع مع اللّه . .. فإنّما حسابه عند ربّه

9 - شرك ، گناهى غير قابل شفاعت *

و من يدع مع اللّه . .. فإنّما حسابه عند ربّه

تعبير {إنّما حسابه عند ربّه} ممكن است اشاره به

اين نكته باشد كه كمترين اجازه ميانجى گرى و شفاعت در شرك، به ديگران داده نخواهد شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 68 - 8

8 _ گناه شرك ، بزرگ تر از گناه آدم كشى و آدم كشى بزرگ تر از گناه زنا است .

و الذين لايدعون مع اللّه إل_هًا . .. و لايزنون

ترتيب ذكرى جمله هاى {و الذين لايدعون. ..} {لايقتلون...} و {لايزنون} مى تواند بيانگر ترتيب رتبى و حاكى از مطلب ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 69 - 9

9 _ شرك ، آدم كشى و زنا ، از گناهان بزرگ و خطير

يض_عف له العذاب يوم القي_مة و يخلد فيه مهانًا

برداشت فوق، از وعده عذاب دو چندان، دائمى و ذلت بار براى گناهان ياد شده، استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 47 - 8

8 - شرك و ظلم ، گناهى بس بزرگ و پيام دار عذابى سخت و فوق تصور بشر

و بدا لهم من اللّه ما لم يكونوا يحتسبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 65 - 3

3 - شرك و عبادت غيرخدا ، از سوى هركس كه باشد _ حتى پيامبران _ در پيشگاه خداوند ، گناهى نابخشودنى است .

و لقد أُوحى إليك و إلى الذين من قبلك لئن أشركت ليحبطنّ عملك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 66 - 5

5 - عبادت غير خدا

، گناه و حرام است .

قل إنّى نهيت أن أعبد الذين تدعون من دون اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 9 - 4

4 - شرك ، گناهى بس بزرگ و موجب محروميت از رحمت الهى در قيامت

و ل_كن يدخل من يشاء فى رحمته والظ_لمون. .. أم اتّخذوا من دونه أولياء

از آيه قبل استفاده مى شود كه ظالمان از رحمت الهى به دوراند (يدخل من يشاء فى رحمته و الظالمون ما لهم. ..) و از آن جا كه شرك مصداق بارز ظلم به شمار مى آيد، مى توان مطلب بالا را برداشت كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 74 - 3

3 - كفر و شرك ، جرمى نابخشودنى

إنّ المجرمين فى عذاب جهنّم خ_لدون

ارتباط اين آيه با آيات پيشين _ كه در مورد مشركان بود _ بيانگر آن است كه مشركان، مجرمانى اند كه قابل بخشش نيستند و در جهنم براى هميشه ماندگاراند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 41 - 8

8 - كفر و شرك ، جرمى بزرگ و كيفرآور در قيامت

يعرف المجرمون بسيم_هم فيؤخذ بالنوصى و الأقدام

توصيف كافران و مشركان، به {جرم پيشه}، مى تواند بيانگر برداشت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 46 - 4

4 - شركورزى ، گناهى بزرگ و نابخشودنى و باعث دوزخى شدن انسان

و كانوا يصرّون على الحنث العظيم

برخى از مفسران برآنند كه مراد از {حنث} در آيه شريفه، شكستن پيمان توحيد است (پيمانى

كه خداوند فطرتاً و در عالم ذر از انسان ها گرفته است). بر اين مبنا، مفاد آيه چنين مى شود: اصحاب شمال به خاطر شكستن پيمان توحيد و روى آوردن به شرك و اصرار بر آن، گرفتار عذاب دوزخ خواهند شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 11 - 6

6 - كفر و شرك ، جرمى نابخشنودنى

يودّ المجرم لويفتدى من عذاب يومئذ ببنيه

مقرر شدن عذابى كه فديه بردار نيست، بيانگر اين حقيقت است كه جرم كفر و شرك، جرمى نابخشودنى است.

گناه شرك عبادى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 153 - 7

7 _ ارتداد و شركورزى و پرستش غير خدا ، گناهى همسنگ با همه گناهان

و الذين عملوا السيئات

برداشت فوق بر اين اساس است كه مراد از {السيئات}، به دليل آيات گذشته، شرك و ارتداد باشد. بر اين اساس خداوند از آن گناه به {السيئات} (همه گناهان) تعبير كرد تا بر اين معنا اشاره كند كه شرك و ارتداد گناهى است همسنگ همه گناهان.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 35 - 6

6_ شركورزى و پرستش غير خدا ، جرم و گناه است .

و أنا برىءٌ مما تجرمون

چون مخاطبان {تجرمون} مشركان و پرستش كنندگان غير خدا هستند ، مى توان گفت: منظور از گناه در جمله {تجرمون} شرك ورزى و پرستش غير خداست. قابل ذكر است كه {ما} در {مما} مصدريه مى باشد; يعنى: أنا برىءٌ من إجرامكم.

گواهان بطلان شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5

- انعام - 6 - 19 - 9،17،20

9 _ خداوند، بزرگترين شاهد بر بطلان شرك و حقانيت توحيد

و لا تكونن من المشركين . .. قل أى شىء أكبر شهدة قل اللّه شهيد بينى و بينكم

17 _ قرآن، گواه يگانگى خداوند و بطلان شرك

قل أغير اللّه اتّخذ وليا . .. قل اللّه ... و أوحى إلىّ هذا القرءان

از ارتباط اين آيه با آيات قبل چنين برمى آيد كه قرآن تحقق عينى شهادت خداوند است.

20 _ شگفت آور بودن اعتقاد به تعدد خدايان، با توجه به بديهى بودن توحيد و شهادت خدا و قرآن بر بطلان شرك

أئنكم لتشهدون أن مع اللّه ءالهة أخرى

همزه استفهام در {أئنكم} دال بر شگفتى است.

لجاجت اكثريت رهبران شرك صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 7 - 2

2 - بيشتر سران كفر و شرك در صدراسلام ، دچار روح لجاجت و حق ناپذيرى و مصمم بر نپذيرفتن ايمان

فهم لايؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 10 - 2

2 - بيشتر سران شرك و كفر در صدراسلام ، گرفتار روح لجاجت و حق ناپذيرى بودند .

و سواء عليهم ءأنذرتهم أم لم تنذرهم لايؤمنون

لجاجت رهبران شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 8 - 8

8 - سران كفر و شرك در صدراسلام ، مردمى لجوج و حق ناپذير بودند .

بل لمّا يذوقوا عذاب

جمله {بل لمّا يذوقوا عذاب} (بلكه هنوز عذاب مرا نچشيده اند) كنايه از اين نكته است كه آنان آن چنان در شك و ترديد نسبت به

قرآن به سر مى برند و زير بار رسالت پيامبراسلام(ص) نمى روند كه تنها با چشيدن عذاب الهى دست از مخالفت برمى دارند و به سخن حق تن در مى دهند. اين نكته نشانگر اوج لجاجت و حق ناپذيرى آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 15 - 2

2 - سران كفر و شرك ، آن چنان لجوج و حق ستيز بودند كه تنها نزول عذاب ناگهانى پايان بخش تكذيب آنان بود .

و ما ينظر ه_ؤلاء إلاّ صيحة وحدة

بيشتر مفسران بر اين عقيده اند كه مقصود از اين كه كافران تنها در انتظار نزول عذاب سهمگين هستند، بيان اين حقيقت است كه آنان از سر لجاجت، بر راه نادرست خود تا پايان عمر پاى مى فشرند و به حقيقت اسلام تن درنمى دهند.

ماديگريى شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 83 - 3

3 - راه كفر و شرك ، آميخته با ماده گرايى و سرگرمى هاى پوچ و بدفرجام

فذرهم يخوضوا و يلعبوا حتّى يل_قوا يومهم الذى يوعدون

مبارزه با شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 173 - 5

5 - مبارزه اسلام با مظاهر شرك و بت پرستى

إنما حرم . .. و ما أهل به لغير اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 193 - 10

10 - { و قاتلوهم حتى لاتكون فتنة } أى شرك . . . و هو المروى عن الصادق ( ع )

از امام صادق(ع) درباره آيه

{و قاتلوهم حتى لاتكون فتنة} روايت شده كه مراد از {فتنة} شرك است . .. }.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 3 - 10

10 _ مبارزه اسلام با مظاهر شرك و بت پرستى و فرهنگ جاهليت

حرمت عليكم . .. و ما ذبح على النصب و إن تستقسموا بالازلم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 74 - 11

11 _ در تبليغ توحيد و مبارزه با عقايد شرك آلود بايد صريح و قاطع بود.

أتتخذ أصناما ءالهة إنى أريك و قومك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 84 - 13

13 _ تمسك به توحيد و مبارزه با شرك، شرط ورود به جرگه نيكوكاران است.

و كذلك نجزى المحسنين

روشن است كه مصداق برتر نيكوكاران در اين آيه ابراهيم خليل(ع) است و طبيعى است كه موصوف شدن آن حضرت به اين وصف بايد در تناسب و ارتباط با آيات پيشين باشد، و چون آيات گذشته عموماً درباره توحيد ابراهيم(ع) و تلاش آن حضرت براى مبارزه با شرك بود، شايد بتوان گفت كه اين ويژگى از مقومات نيكوكار بودن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 59 - 8

8 _ مبارزه با شرك و دعوت به توحيد ، مهمترين رسالت نوح

يقوم اعبدوا اللّه ما لكم من إله غيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 65 - 11

11 _ مبارزه با شرك ، از وظايف اصلى هود

قال يقوم اعبدوا اللّه ما لكم

من إله غيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 70 - 2

2 _ قوم عاد ، رسالت هود را از سوى خداوند ، براى دعوت به توحيد و مبارزه با شرك باور نداشتند .

أجئتنا لنعبد اللّه وحده

استفهام در جمله {أجئتنا . .. } استفهام انكارى ابطالى است. يعنى دلالت مى كند كه آنچه مورد استفهام واقع شده (مأموريت هود براى دعوت به يكتاپرستى)، بى اساس است و مدعى آن (حضرت هود) دروغگوست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 73 - 10

10 _ مبارزه با شرك ، از وظايف اصلى صالح ( ع )

قال يقوم اعبدوا اللّه ما لكم من إله غيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 85 - 11

11 _ مبارزه با شرك از وظايف اصلى شعيب بود .

قال يقوم . .. ما لكم من إله غيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 7 - 9

9 _ فرمان خداوند به مبارزه با كفر و شرك و به وجود آوردن صحنه مبارزه ، از اسباب تحقق اراده خداوند براى اظهار حق و نابودى كفر

و يريد اللّه أن يحق الحق بكلمته

خداوند در برابر مؤمنان كه خواهان هجوم به كاروان تجارى قريش بودند، خواست تا آنان با لشكريان كفر درآويزند و به جهاد با آنان بپردازند و همان را نيز مقدر ساخت و بيان داشت كه احقاق حق در پرتو آن حاصل مى شود. بنابراين مراد از {بكلمته} همان فرمان به جهاد و تحقق يافتن

صحنه مبارزه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 64 - 5،9

5 _ پيامبر ( ص ) و رهبران الهى در مبارزه با شرك و كفر تنها بايد بر خدا و مؤمنان پيرو تكيه كنند .

حسبك اللّه و من اتبعك من المؤمنين

9 _ اتكا بر مؤمنان راستين براى مبارزه با شرك و كفر ، منافاتى با توحيد و اتكا بر خدا ندارد .

حسبك اللّه و من اتبعك من المؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 25 - 3

3- شعار { لا إل_ه إلاّ اللّه } ، پرستش خداى يگانه و مبارزه با شرك و چندگانه پرستى ، محتواى وحى الهى به تمامى رسولان

من رسول إلاّنوحى إليه أنّه لا إل_ه إلاّأنا فاعبدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 52 - 7

7- مخالفت با عقايد انحرافى پدر ، آغاز مبارزه ابراهيم ( ع )

إذ قال لأبيه و قومه

برداشت ياد شده مبتنى براين است كه تقدم لفظى {أبيه} بر {قومه} دلالت بر تقدم زمانى داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 52 - 7،8

7 _ تلاش در راه احياى معارف دين و مبارزه فرهنگى با جريان كفر و شرك ، جهادى بزرگ و با عظمت

فلاتطع الك_فرين و ج_هدهم به جهادًا كبيرًا

8 _ مبارزه و جهاد فرهنگى با كفر و شرك ، هدف كلى قرآن و محور اصلى دعوت پيامبراسلام ( ص )

و ج_هدهم به جهادًا كبيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15

- صافات - 37 - 93 - 7

7 - رهنمود خداوند به پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، مبنى بر زمينه سازى براى از بين بردن مظاهر شرك و شكستن بت ها

فراغ عليهم ضربًا باليمين

يادآورى داستان بت شكنى ابراهيم(ع) و چگونگى مبارزه آن حضرت با مظاهر شرك در مكه (نيمه نخست بعثت)، مى تواند به منظور درس آموزى و ارائه روش مبارزه با شرك و بت پرستى براى پيامبر(ص) و مؤمنان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 44 - 10

10 - پيامبر ( ص ) مأمور مبارزه علنى و صريح با عقايد مشركان ( چون عقيده به شفاعت كردن معبود ها و توانايى آنان بر اين كار )

أم اتّخذوا من دون اللّه شفعاء قل أَوَلو كانوا لايملكون شيئًا و لايعقلون . قل للّ

مبلغان شرك در جهنّم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 30 - 8

8- دوزخ ، سرانجام تلاش براى ترويج آيين شرك و گمراه كردن مردم از مسير خدا و يگانه پرستى

و جعلوا لله أندادًا ليضلّوا عن سبيله . .. فإن مصيركم إلى النار

محمد(ص) و شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 20 - 3

3 - پيامبر ( ص ) ، هيچ كس را به عنوان شريك خدا نپذيرفت .

و لاأُشرك به أحدًا

محمد(ص) و شرك عبادى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 112 - 11

11_ خداوند ، پيامبر ( ص ) و مؤمنان را از گرايش به

شرك و انحراف از پرستش خدا برحذر داشت .

و لاتطغوا

{طغيان} (مصدر لاتطغوا) به معناى تجاوز كردن از حد است. مصداق مورد نظر براى طغيان _ به قرينه آيات پيشين كه درباره شرك و توحيد بود _ انحراف از توحيد و گرايش به شرك است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 36 - 6،7

6_ پيامبر ( ص ) از ناحيه خداوند فرمان داشت كه تنها او را بپرستد و براى او شريكى قائل نباشد .

قل إنما أُمرت أن أعبد الله و لا أشرك به

7_ پيامبر ( ص ) از ناحيه خداوند فرمان داشت ، يكتاپرستى خويش و گريزش از شرك را اعلام كند .

قل إنما أُمرت

مخالفت رهبران شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 8 - 5

5 - مخالفت سران كفر و شرك با پيامبراسلام ، به خاطر شك و ترديد آنان در اصل نزول وحى و الهى بودن قرآن بود ; نه در شايستگى پيامبر ( ص ) براى رسالت .

أءنزل عليه الذكر من بيننا بل هم فى شكّ من ذكرى

{بل} در جمله {بل هم فى شكّ من ذكرى} براى اضراب مى باشد. بر اين اساس مقصود از آيه شريفه اين است كه مخالفت سران كفر و شرك با رسول خدا، ناشى از شك و ترديد آنان در درستى قرآن است و بحث از شايستگى آن حضرت براى رسالت، معلول چنين ترديدى مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 11 - 3

3 - دلدارى خداوند به پيامبر ( ص

) ، در برابر مخالفت ها و كارشكنى هاى سران كفر و شرك ( همچون وليدبن مغيره )

ذرنى و من خلقت وحيدًا

مراتب شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 38 - 12

12_ شرك ، داراى انواع و مراتبى متفاوت است .

ما كان لنا أن نشرك بالله من شىء

برداشت فوق ، بر اين اساس است كه مراد از {شىء} شرك ورزى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 106 - 7

7_ { عن أبى الحسن الرضا ( ع ) [ فى قوله تعالى : { و ما يؤمن أكثرهم بالله إلاّ و هم مشركون } ] قال : إنه شرك لايبلغ به الكفر ;

از امام رضا(ع) [درباره آيه {و ما يؤمن أكثرهم بالله إلاّ و هم مشركون}] روايت شده است كه فرمود: مراد از شرك [در آيه شريفه] شركى است كه دارنده آن به وسيله آن به كفر نمى رسد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 47 - 9

9- ابراهيم ( ع ) ، شرك برخى از مشركان را قابل بخشش مى دانست .

سأستغفر لك ربّى

مراد از شرك اكثريت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 106 - 7،8،9،10،11

7_ { عن أبى الحسن الرضا ( ع ) [ فى قوله تعالى : { و ما يؤمن أكثرهم بالله إلاّ و هم مشركون } ] قال : إنه شرك لايبلغ به الكفر ;

از امام رضا(ع) [درباره آيه {و ما يؤمن أكثرهم بالله إلاّ و

هم مشركون}] روايت شده است كه فرمود: مراد از شرك [در آيه شريفه] شركى است كه دارنده آن به وسيله آن به كفر نمى رسد}.

8_ { عن أبى جعفر ( ع ) : فى قول الله تبارك و تعالى : { و ما يؤمن أكثرهم بالله إلاّ و هم مشركون } قال : شرك طاعة و ليس شرك عبادة و المعاصى التى يرتكبون شرك طاعة أطاعوا فيها الشيطان فأشركوا بالله فى الطاعة لغيره . . . ;

از امام باقر(ع) درباره سخن خداى تبارك و تعالى: {و ما يؤمن أكثرهم بالله إلاّ و هم مشركون} روايت شده است كه فرمود: [مراد از شرك] شرك طاعت است نه شرك عبادت. و گناهانى را كه مرتكب مى شوند شرك طاعت است كه در آنها شيطان را اطاعت كرده اند، پس با اطاعت از غير خدا براى خدا شريك قرار داده اند...}.

9_ { عن أبى عبدالله ( ع ) : . . . { و ما يؤمن أكثرهم بالله إلاّ و هم مشركون } فهم الذين يلحدون فى أسمائه بغير علم فيضعونها غير مواضعها . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده است: . .. {و ما يؤمن أكثرهم بالله إلاّ و هم مشركون} پس آنان كسانى اند كه در مورد نامهاى خدا بدون آگاهى به راه كج مى روند و آن نامها را در غير جاى خود به كار مى برند ...}.

10_ { عن أبى عبدالله ( ع ) فى قوله : { و ما يؤمن أكثرهم بالله إلاّ و هم مشركون } قال : هو الرجل يقول : لولا فلان لهلكت و لولا فلان لأصبت كذا و

كذا و لولا فلان لضاع عيالى . . . ;

از امام صادق(ع) درباره سخن خدا {و ما يؤمن أكثرهم بالله إلاّ و هم مشركون} روايت شده است: مقصود كسى است كه مى گويد: اگر فلانى نبود، هلاك مى شدم و اگر فلانى نبود، بر سر من چنين و چنان مى آمد و اگر فلانى نبود، اهل و عيال من از بين رفته بودند . ..}.

11_ { عن يعقوب بن شعيب قال : سألت أباعبدالله ( ع ) { ومايؤمن أكثرهم بالله إلاّ و هم مشركون } قال : كانوا يقولون : نمطر بنوء كذا و بنوء كذا ومنها انهم كانوا يأتون الكهّان فيصدّقونهم فيما يقولون ;

يعقوب بن شعيب گويد: از امام صادق(ع) درباره سخن خدا: {و ما يؤمن أكثرهم بالله إلاّ و هم مشركون} سؤال كردم حضرت فرمود: آنان مى گفتند: باران بر ما مى بارد به خاطر فلان حالت فلان ستاره و فلان ستاره و ديگر آن كه آنان به نزد كاهنان مى آمدند و سخن آنان را مى پذيرفتند}.

مرگ رهبران شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 34 - 5

5- پيشگويى قرآن از پيروزى اسلام و مرگ سران شرك و كفر ، قبل از وفات پيامبر ( ص )

أفإيْن متّ فهم الخ_لدون

همزه در {أفإن} استفهام انكارى و متضمن معناى نفى است. بنابراين پيام اصلى آيه چنين مى شود: نه چنين است كه او (پيامبر(ص)) {بميرد و شما زنده باشيد و به مدت طولانى بمانيد; بلكه حقيقت عكس اين است، او مى ماند و شما اى سران كفر پيش از او خواهيد مرد.

مسؤوليت پذيرى

در حكومت شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 55 - 7،8

7_ جواز تقاضاى مشاغل حكومتى حتى در حكومت هاى كفر و شرك

قال اجعلنى على خزائن الأرض

8_ تصدى مشاغل حكومتى حتى در حكومت هاى كفر و شرك ، امرى جايز و رواست .

قال اجعلنى على خزائن الأرض

مسيحيت و شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 135 - 9

9 - يهود و نصارا ، آيين خويش را به شرك آميخته و آلوده ساختند .

بل ملة إبرهيم حنيفاً و ما كان من المشركين

تأييد آيين ابراهيم با توصيف آن حضرت به دورى از گمراهى و شرك، پس از نفى آيين يهود و نصارا، اشاره به اين دارد كه يهود و نصارا آيين خويش را به گمراهيها آلوده و به شرك آميخته بودند.

مشركان و انكار شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 23 - 1،3

1 _ مشركان در قيامت براى شرك خويش چاره اى جز انكار آن ندارند.

ثم لم تكن فتنتهم إلا أن قالوا و اللّه ربنا ما كنا مشركين

از جمله معانى فتنه، اعتذار است كه در اين آيه به معنى راهى براى گريز و نجات است.

3 _ سوگند دروغ مشركان در قيامت بر مشرك نبودنشان در دنيا

و اللّه ربنا ما كنا مشركين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 24 - 1،5

1 _ مشركان در قيامت به دروغ منكر شرك ورزى خويش در دنيا مى شوند.

و اللّه ربنا ما كنا مشركين. انظر كيف كذبوا على

أنفسهم

5 _ مشركان، على رغم اصرار بر شرك خويش در دنيا، در آخرت به شدت آنان را انكار مى كنند.

قالوا و اللّه ربنا ما كنا مشركين . .. و ضل عنهم ما كانوا يفترون

مفاد جمله {ما كانوا يفترون} ماضى استمرارى است كه دلالت بر تداوم و اصرار مشركان بر عقايد خويش در دنيا دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 27 - 7

7 _ مشركان در مرحله اى از قيامت منكر شرك خويش و در مرحله اى معترف به آن مى شوند.

و اللّه ربنا ما كنا مشركين . .. فقالوا يليتنا نرد و لا نكذب بأيت ربنا و نكون من

برداشت فوق از ارتباط آيه 23 و 27 به دست مى آيد كه مشركان در آنجا مشرك بودن خودشان را منكر شدند، ولى در اينجا اعتراف كردند كه آيات را تكذيب مى كردند و مؤمن نبودند.

مشركان و توجيه شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 23 - 5

5 _ تلاش مشركان در قيامت براى توجيه شرك خويش و گريز از پيامدهاى آن

و اللّه ربنا ما كنا مشركين

برداشت فوق بر اساس اين احتمال است كه مشركان اين جمله را به دروغ به قصد نفى شرك خويش نگفته باشند، بلكه مقصودشان توجيه باشد كه هدف ما حق بوده و بتها را مظهر حق مى دانستيم، نه شريك خدا

مشركان و شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 37 - 21

21 _ شرك در پندار مشركان، ايمان و باورى راستين; و توحيد و يكتا

پرستى، كفرورزى و انكار حقيقت است.

و شهدوا على أنفسهم أنهم كانوا كفرين

معبودان شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 151 - 11،17،18

11 _ معبود هاى اهل شرك ، عارى از هر گونه نشانه اى بر شريك بودنشان با خداوند

بما اشركوا باللّه ما لم ينزّل به سلطاناً

17 _ معبود هاى اهل شرك ، عارى از هر گونه قدرت و سلطنت *

بما اشركوا باللّه ما لم ينزّل به سلطاناً

بنابر اينكه {سلطان}، به معنانى قدرت و سلطنت باشد.

18 _ نبودن قدرت و سلطنت در معبود هاى اهل شرك ، دليل و نشانه عدم قابليّت آنان در شريك بودن با خداوند *

بما اشركوا باللّه ما لم ينزّل به سلطاناً

جمله {ما لم ينزّل} دليل بر صلاحيت نداشتن معبودهاى اهل شرك براى شريك بودن با خداوند است. يعنى چون معبودهاى غير خدايى هيچ قدرت و سلطنتى ندارند، هرگز نمى توانند شريك خدا باشند.

معرضان از شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 156 - 13

13 _ رحمت خاص الهى تنها از آن تقواپيشگان ( پرهيزكنندگان از شرك و . . . ) و پرداخت كنندگان زكات است .

فسأكتبها للذين يتقون و يؤتون الزكوة

متعلق {يتقون} تخلف از فرمانهاى خداوند است و مصداق مورد نظر آن، با توجه به آيات گذشته كه درباره گرايشهاى شرك آلود بنى اسرائيل بود، شركورزى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 16 - 4

4- اصحاب كهف ، براى حفظ ايمان خويش ، ناگزير به كنارگيرى از جامعه شرك آلود شدند .

و

إذ اعتزلتموهم و ما يعبدون إلاّ اللّه فأوُواْ إلى الكهف

با توجه به {و ما يعبدون إلاّ اللّه} معلوم مى گردد كه اعتزال اصحاب كهف، براى حفظ عقيده و آرمان بوده است.

ممانعت از شرك ستيزى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 36 - 9

9 - مشركان ، پيامبر اسلام را از مبارزه با معبودهايشان برحذر داشته و از قهر آنان مى ترساندند .

و يخوّفونك بالذين من دونه

برداشت ياد شده مبتنى بر اين فرض است كه مقصود از {الذين من دونه} معبودهاى مشركان باشد; چنان كه بسيارى مفسران گفته اند: بت پرستان مكه پيامبر(ص) را از خشم و غضب بت ها برحذر مى داشتند.

ممنوعيت شرك عبادى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 51 - 1

1 - ممنوع بودن شرك و معبود گرفتن غير خدا

و لاتجعلوا مع اللّه إل_هًا ءاخر

منازعه رهبران شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 39 - 1

1 _ سران كفر و شرك و پيروانشان پس از ورود به جهنم به مجادله و كشمكش خواهند پرداخت.

قالت أخريهم لأوليهم . .. و قالت أليهم لأخريهم فما كان

منشأ شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 22 - 9

9 _ شريك دانستن براى خداوند، مولود انديشه سست مشركان و ساخته و پرداخته خود آنان

أين شركاؤكم الذين كنتم تزعمون

{زعم} به انديشه و گفتارى اطلاق مى شود كه اساس صحيحى نداشته و بر پايه پندار و گمان باشد. {راغب} مى گويد: {الزعم حكاية

قول يكون مظنة للكذب}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 107 - 1،4

1 _ اگر مشيت الهى بر مشرك نبودن آدميان تعلق مى گرفت، هيچكس به شرك گرايش نمى يافت.

و لو شاء الله ما أشركوا

4 _ گرايش به توحيد و يا شرك آدميان وابسته به مشيت الهى و در قلمرو آن است.

و لو شاء الله ما أشركوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 136 - 5

5 _ شرك، عقيده اى برخاسته از پندار و اوهام مشركان است.

فقالوا هذا لله بزعمهم و هذا لشركائنا فما كان لشركائهم

منتسب كردن {شركاء} به مشركان و نه به خداوند، گويا اشاره بدين نكته باشد كه آنچه را آنان شريك خدا مى پندارند به ساخته هاى ذهنى آنان مربوط است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 3 - 21

21 _ شرك و بت پرستى ، برخاسته از غفلت و بى توجهى انسان نسبت به ربوبيت مطلق و بى همتاى خدا بر كران تا كران هستى است .

الذى خلق السموت و الأرض . .. ذلكم اللّه ربكم فاعبدوه أفلا تذكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 40 - 4

4_ شركورزى و اعتقاد به معبودهايى غير از خداى يكتا ، زاييده پندار و توهم آدميان است .

إلاّ أسماءً سميتموها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 33 - 11

11_ شريك براى خدا پنداشتن و پرستش معبود هاى دروغين ، مرامى نشأت گرفته از مكر

ها و حيله ها

بل زيّن للذين كفروا مكرهم

ناميدن و توصيف كردن شركورزى به مكر و حيله اشاره به اين نكته دارد كه: ريشه شرك و پرستش غير خدا ، مكر و حيله است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 101 - 9

9- جهل و ناآگاهى ، ريشه اصلى گرايش به كفر ، شرك و تكذيب پيامبر ( ص )

قالوا إنما أنت مفتر بل أكثرهم لايعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 108 - 2

2- عقيده به وجود نقص و كاستى در خداوند و شرك ، برخاسته از جهل و نادانى است .

إن الذين أُوتوا العلم . .. يقولون سبح_ن ربّنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 74 - 1

1 - شرك ، انديشه اى است برخاسته از عدم شناخت درست خدا .

ما قدروا اللّه حقّ قدره

{قدر} (مصدر {قدروا}) به معناى اندازه گرفتن است. ضمير فاعل در {قدروا}، به مشركان بازمى گردد و {حق قدره} مفعول مطلق براى {قدروا} مى باشد; يعنى، آنان كه تدبير امور جهان و از جمله انسان را در اختيار خدايان ديگرى مى پندارند، خدا را آن گونه كه هست نشناخته و گمان مى كردند كه خدا به تنهايى نمى تواند همه هستى را اداره كند. ندانستيد كه خدا، نيرومند و شكست ناپذير است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 84 - 3

3 - شرك ورزى ، پديده اى برخاسته از غفلت و جهل انسان ، نسبت به تعلق و

وابستگى همه جانبه او و پديده هاى پيرامونش به خداوند

قل لمن الأرض . .. إن كنتم تعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 88 - 5

5 - شرك ورزى ، برخاسته از جهل انسان و عدم شناخت او نسبت به ماهيت سراسر نياز جهان هستى به خداوند

قل من بيده . .. إن كنتم تعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 43 - 2

2 _ هواپرستى ، منشأ گرايش مشركان به شرك و بت پرستى است .

أرءيت من اتّخذ إل_هه هويه

جمله {أرءيت من اتّخذ إل_هه هواه} استينافيه بيانيه است و در مقام بيان منشأ و علت گرايش مشركان به معبودهاى متعدد و مقاومت آنان بر اين عقيده باطل مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 75 - 10

10 - شرك ، پندارى دروغين و ساخته ذهن شركورزان است .

و ضلّ عنهم ما كانوا يفترون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 35 - 4

4 - شرك ، برخواسته از هواپرستى است و نه باورى منطقى .

بل اتّبع الذين ظلموا أهواءهم بغير علم . .. أم أنزلنا عليهم سلط_نًا

{أمِ} استفهام، بايد بين دو جمله استفهامى قرار بگيرد. در اين كه استفهام قبلى آن چيست؟ احتمال دارد، فراز {بل اتّبع الذين ...} باشد. بنابراين، معنا چنين مى شود: {آيا آنان، جاهلانه، تابع هواهاى خودند و يا بر عقيده خود دليلى دارند؟. دليلى كه ندارند، پس تابع هواى نفس اند.}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

15 - صافات - 37 - 87 - 2

2 - شرك و بت پرستى ، ناشى از درك نادرست از ربوبيت خدا بر جهان هستى است .

أئفكًا ءالهة دون اللّه تريدون . فما ظنّكم بربّ الع_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 29 - 20

20 - شرك و كفر ، مولود جهل و ناآگاهى است .

بل أكثرهم لايعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 23 - 15

15 - شرك در طول تاريخ ، داراى ريشه در ماديت و قوم گرايى

إلاّ قال مترفوها إنّا وجدنا ءاباءنا على أُمّة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 23 - 4،8

4 - شرك و بت پرستى ، برخاسته از خيال پردازى و موهوم گرايى بشر و فاقد هر گونه پشتوانه منطقى

سمّيتموها أنتم و ءاباؤكم ما أنزل اللّه بها من سلط_ن

از تأكيد خداوند بر اين كه بت ها، جز نام هاى ساخته و پرداخته بشر، چيزى نيستند; مى توان به دست آورد كه خيال پردازى و موهوم گرايى انسان، او را به وادى شرك كشانيده است.

8 - شرك و باور هاى خرافى مشركان ، برخاسته از هوا و هوس و اغراض آلوده آنان

إن يتّبعون إلاّ الظنّ و ما تهوى الأنفس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 47 - 2

2 - آيين شرك ، منشأ بشرى دارد ; نه الهى .

أم عندهم الغيب فهم يكتبون

منشأ شرك ستيزى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 -

حج - 22 - 24 - 7

7 - طرد شرك از سوى مؤمنان و گرايش آنان به پرستش خداى يگانه ، مرهون هدايت و راهنمايى خداوند

و هدوا إلى صرط الحميد

منشأ شرك عبادى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 56 - 4

4 _ شرك و پرستش غير خدا، پندارى مبتنى بر هوا و هوس و تمايلات نفسانى است.

الذين تدعون من دون اللّه قل لا أتبع أهواءكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 40 - 15

15_ مشركان به پندار فرمان خدا بر پرستش معبود هاى خويش ، آنها را عبادت مى كنند . *

أمر ألاّتعبدوا إلاّ إياه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 67 - 2

2 - شرك و عبادت غيرخدا ، انديشه اى برخاسته از عدم شناخت درست خدا است .

و ما قدروا اللّه حقّ قدره

منشأ شكست شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 162 - 3

3 - خداوند در صدد مأيوس كردن مشركان ، از پيشرفت و نفوذ آيينشان

ما أنتم عليه بف_تنين

اِخبار خداوند به ناتوانى مشركان _ كه به صورت روشن و قاطع بيان گرديده است _ مى تواند براى ايجاد يأس و نااميدى در ميان آنان از هرگونه پيشرفت و نفوذ در ميان مردم باشد.

منشأ مخالفت رهبران شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 8 - 4

4 - رويارويى سران شرك با پيامبراسلام ( ص ) ، برخاسته از حسادت و

خوى جاه طلبى آنان بود .

أءنزل عليه الذكر من بيننا

برداشت ياد شده مبتنى بر اين ديدگاه است كه مقصود از {بيننا} خود سران كفر و شرك باشد. بر اين اساس اعتراض آنان به انتخاب پيامبراسلام(ص) از ميان آنها، مى تواند ناشى از جاه طلبى و حسادت آنان به آن حضرت باشد.

موارد شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 166 - 6

6 - پيروى از قدرت هاى باطل در مقابل فرمان هاى خدا شرك است . *

و من الناس من يتخذ من دون اللّه أنداداً يحبونهم . .. إذ تبرأ الذين اتبعوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 80 - 6

6 _ ناسازگارى تسليم در برابر خدا ، با كفر ( اعتقاد به ربوبيّت غير خدا )

ايأمركم بالكفر بعد اذ انتم مسلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 48 - 2

2 _ كفر به قرآن به مثابه شرك به خداوند است .

امنوا بما نزّلنا . .. انّ اللّه لا يغفر ان يشرك به

جمله {ان اللّه . .. } تهديدى براى كافران به قرآن است. بنابراين كفر به قرآن بايد مصداقى از شرك به خدا باشد و يا به منزله شرك به او.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 72 - 7

7 _ خوشحالى به خاطر شركت نجستن در جنگ به همراهى رسول خدا و مصون ماندن از پيامد هاى مصيبت بار آن ، شرك است .

فان اصابتكم مصيبة قال قد انعم اللّه

علىّ اذ لم اكن معهم شهيداً

امام صادق(ع) در توضيح آيه فوق فرمود: ... ولو ان اهل السماء و الارض قالوا قد انعم الله عليّ اذ لم اكن مع رسول الله (ص) لكانوت بذلك مشركين ... .

مراد از شرك خروج از اسلام نيست بلكه پيروى از شيطان است كما اينكه رواياتى در اصول كافى بيانگر اين مطالب است.

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 257، ح 191 ; نورالثقلين، ج 1، ص 516، ح 398 ; تفسير برهان، ج 1، ص 393، ح 2، 3 و 4.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 116 - 6

6 _ دشمنى و مخالفت با رسول خدا ( ص ) و شكستن وحدت جامعه ايمانى ، شرك است .

و من يشاقق الرسول . .. إنّ اللّه لا يغفر ان يشرك به

اگر جمله {ان اللّه لايغفر . ..} بيانگر علت {نصله جهنم} باشد، اشاره به اين معنا خواهد داشت كه مخالفت و دشمنى با رسول خدا(ص) و برهم زدن وحدت جامعه ايمانى، نوعى شرك به خداست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 171 - 32

32 _ اعتقاد به تثليث ، شرك است .

و لاتقولوا ثلثة . .. انما اللّه اله وحد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 73 - 8

8 _ اعتقاد به تثليث على رغم آگاهى به شرك آميز بودن آن ، موجب عذاب دردناك در قيامت

ان لم ينتهوا عما يقولون ليمسن الذين كفروا منهم عذاب اليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام

- 6 - 14 - 25

25 _ پذيرش ولايت غير خدا، شرك است.

قل أغير اللّه أتخذ وليا . .. و لا تكونن من المشركين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 19 - 30

30 _ عن الحسين بن خالد عن الرضا(ع): . .. فقلت له: يابن رسول اللّه ان قوما يقولون لم يزل اللّه عالما بعلم و قادرا بقدرة و حيّاً بحياة و قديما بقدم و سميعا بسمع و بصيرا ببصر فقال: من قال ذلك و دان به فقد اتخذ مع اللّه آلهة أخرى ... .

حسين بن خالد گويد: . .. به امام رضا(ع) عرض كردم اى فرزند رسول خدا(ص) گروهى مى گويند: خداوند به وسيله علم (زايد بر ذات)، عالم و به وسيله قدرت (زايد بر ذات)، قادر و به وسيله حيات (زايد بر ذات)، زنده و به وسيله قدمت (زايد بر ذات)، قديم و به وسيله شنوايى (زايد بر ذات)، شنوا و به وسيله بينايى (زايد بر ذات)، بيناست. آن حضرت فرمود: كسى كه اين را بگويد و به آن ملتزم شود همانا معبودهايى را با خدا انباز گرفته است ... .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 76 - 1

1 _ ستاره پرستى از آيينهاى رايج در بين مردم زمان ابراهيم

رءا كوكبا قال هذا ربى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 77 - 1

1 _ ماه پرستى، از آيينهاى رايج زمان حضرت ابراهيم(ع)

فلما رءا القمر بازغا قال هذا ربى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 -

انعام - 6 - 78 - 1

1 _ پرستش خورشيد، آيينى رايج در ميان مردم زمان ابراهيم بود.

فلما رءا الشمس بازغة قال هذا ربى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 121 - 14،16

14 _ اطاعت از شيطان و اولياى آن، شرك است.

و إن أطعتموهم إنكم لمشركون

16 _ پيروى از غير خداوند در برابر تشريع او نوعى شرك است.

و إن أطعتموهم إنكم لمشركون

مورد آيه اطاعت از مشركان و شياطين در مورد احكام ذبيحه است، ولى ظاهراً خصوصيتى در اين مورد نيست و لذا اين مسأله در همه موارد مشابه جارى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 151 - 9

9 _ غير خدا را شايسته تشريع احكام و محرمات پنداشتن، شرك ورزى است. *

ما حرم ربكم عليكم ألاتشركوا به شيئا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 31 - 11

11 _ اطاعت از رهبران دينى ، درآنچه بيرون از فرمان و رضايت خدا باشد ، شرك است .

اتخذوا أحبارهم و رهبنهم أرباباً من دون اللّه . .. سبحنه عما يشركون

خداوند اهل كتاب را به خاطر اينكه رهبران دينى خود را به جاى خدا {رب} قرار مى دادند و از آنان اطاعت مى كردند، محكوم كرده و آنان را مشرك خوانده است. بنابراين رب قرار دادن رهبران دينى و اطاعت از آنان به جاى اطاعت از فرمانهاى الهى، شرك خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 16 - 22

22_ پذيرش سرپرستى و ولايت غير خدا

شرك است .

أفاتخذتم من دونه أولياء . .. أم جعلوا لله شركاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 22 - 19

19- پيروى از شيطان نوعى شرك است .

و قال الشيط_ن . .. دعوتكم فاستجبتم لى ... بما أشركتمون

برداشت فوق بر اين اساس است كه مراد از شرك، به قرينه اينكه شيطان مدعى است آنان دعوت او را اجابت كرده اند، شرك در اطاعت باشد، نه شرك در الوهيت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 100 - 5

5- پذيرش ولايت شيطان و پيروى از او ، شرك به خداوند است .

الذين يتولّونه . .. هم به مشركون

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه {باء} در {به} براى سببيت باشد و ضمير آن به {قبول و پذيرش} _ كه در معناى {يتولّونه} (از او فرمان مى برند) اشراب شده است _ برگردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 40 - 9

9- اعتقاد به وجود فرزند براى خداوند ، نوعى شرك است .

و لاتجعل مع الله إل_هًا ءاخر . .. أفأصف_كم ربّكم بالبنين و اتّخذ من المل_ئكة إن_

طرح اعتقاد واهى مشركان مبنى بر فرزند داشتن خداوند، پس از نهى از شرك، مى تواند براى بيان مصداقى از موارد شرك باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 111 - 7

7- اعتقاد به وجود فرزند ، شريك و حمايتگر براى خدا ، اعتقادى شرك آلود و موجب تنقيص او

لم يتخذ ولدًا. .. و لم يكن له ولىّ

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 38 - 9

9- اتّكاى به ديگران ، دنياپرستى ، و بنا نهادن بينش و منش براساس آن ، شرك است .

أنا أكثر منك مالاً و أعزّ نفرًا . .. ل_كنّاْ هو اللّه ربّى و لاأشرك بربّى أحدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 42 - 11

11- اتّكا به غيرخدا ، شرك و داراى فرجامى ندامت بار است .

أكثر منك مالاً . .. ي_ليتنى لم أُشرك بربّى أحدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 30 - 21

21 - { قال رسول اللّه ( ص ) خطيباً . فقال : ياأيّها الناس عدلت شهادة الزور إشراكاً باللّه ثلاثاً ، ثمّ قرأ : { فاجتنبوا الرجس من الأوثان واجتنبوا قول الزور } ;

رسول خدا(ص) ضمن خطبه اى سه دفعه فرمود: اى مردم! شهادت زور (دروغ)، معادل شرك به خدا است. سپس آيه {فاجتنبوا الرجس من الأوثان واجتنبوا قول الزور} را قرائت فرمود}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 68 - 8

8 - اعتقاد به صلاحيت غيرخدا براى قانون گذارى ، اعتقادى شرك آلود و ناسازگار با توحيد ربوبى است .

و ربّك يخلق . .. سبح_ن اللّه و تع_لى عمّا يشركون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 88 - 2

2 - نيايش به درگاه غير خدا شرك است .

و لاتدع مع اللّه إل_هًا ءاخر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15

- فاطر - 35 - 40 - 4

4 - عقيده به شريك بودن غير خدا با او در خلق و تدبير عالم ، شرك است .

قل أرءيتم شركاءكم الذين تدعون من دون اللّه أرونى ماذا خلقوا من الأرض أم لهم شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 3 - 4

4 - اطاعت از غير خدا و عبادت غير او ، شرك و ممنوع است .

ألا للّه الدين الخالص

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 17 - 3

3 - عبادت طاغوت و اطاعت از سردمداران گمراهى ، شرك است .

و الذين اجتنبوا الط_غوت أن يعبدوها

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه آيه شريفه در توصيف مؤمنانى است كه در برابر مشركان قرار داشته و در عقيده مخالف آنان مى باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 50 - 5

5 - منتسب كردن نعمت ها و امداد هاى الهى به غير خداوند ، حركتى شرك آلود است .

و ضلّ عنهم ما كانوا يدعون . .. و لئن أذقن_ه ... ليقولنّ ه_ذا لى

با توجه به اين كه آيه قبل درباره حركت ها و فرجام مشركان بود، ارتباط اين آيه با آيه قبل مى تواند از آن جهت باشد كه انتساب نعمت هاى الهى به غير او، نمودى از شرك است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 21 - 5

5 - بدعت در دين و تشريع قوانين خارج از اذن خدا ، شرك به او

است .

أم لهم شرك_ؤا شرعوا لهم من الدين ما لم يأذن به اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 18 - 5

5 - سجده و عبادت براى غير خدا ، شرك و حرام است .

و أنّ المس_جد للّه فلاتدعوا مع اللّه أحدًا

موانع شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 73 - 9

9 _ برخى از معتقدان به تثليث به خاطر ناآگاهى از شرك آميز بودن آن ، نه كافرند و نه مشرك .

ليمسن الذين كفروا منهم عذاب اليم

ظاهراً ضمير در {منهم} به معتقدان به تثليث بازگشت مى كند. بر اين مبنا قائلان به تثليث به دليل كلمه {منهم} به دو دسته تقسيم مى شوند: كافر و غير كافر و مى توان گفت منشأ اين تفاوت علم و آگاهى آنان نسبت به معناى تثليث و جهل به آن است ; يعنى آنانكه نمى دانند اعتقاد به تثليث با توحيد در الوهيت ناسازگار است، محكوم به كفر نيستند و به عذاب دردناك گرفتار نمى شوند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 2 - 11

11 _ مطالعه در آفرينش انسان و مرگ و حيات وى، زداينده ترديد در يگانگى خداوند

هو الذى خلقكم من طين ثم قضى أجلا . .. ثم أنتم تمترون

از جمله {ثم أنتم تمترون}، كه بيان استبعاد هر گونه ترديد در يگانگى خداوند پس از توجه به مضامين صدر آيه است، چنين برمى آيد كه بعد از اين توجه، على القاعده نبايد ترديدى در توحيد و اعتقاد بدان وجود داشته باشد.

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 15 - 6

6 _ ترس از عذاب قيامت، مانع از شرك و پذيرش ولايت غير خدا

أغير اللّه أتخذ وليا . .. إنى أخاف إن عصيت ربى عذاب يوم عظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 95 - 7

7 _ تفكر در چگونگى شكافته شدن دانه ها و هسته ها و رويش گياهان و پيدايش مرگ و حيات، زمينه راهيابى به توحيد و پرهيز از شرك است.

إن الله فالق الحب و النوى . .. ذلكم الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 173 - 1

1 _ وجود نشئه شهود و آگاه شدن آدمى به ربوبيت و وحدانيت خدا در آن نشئه ، از ميان برنده هر گونه عذر و بهانه اى براى روى آورى به شرك

و أشهدهم على أنفسهم . .. أو تقولوا إنما أشرك ءاباؤنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 190 - 10

10 _ توجه به عظمت و والايى خداوند بازدارنده انسان از توهم شريك براى اوست .

فتعلى اللّه عما يشركون

با توجه به توضيح برداشت قبل، از جمله {فتعالى . .. } اين نكته به دست مى آيد كه شريك براى خدا پنداشتن برخاسته از نشناختن عظمت و والايى اوست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 33 - 8

8_ توجه به اينكه خداوند هيچ شريكى براى خويش سراغ ندارد ، آدمى را به توحيد و نفى شرك گرايش

مى دهد .

أم تنبّئونه بما لايعلم فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 123 - 7

7- اعتقاد به مرام ابراهيمى ( ع ) ، ناسازگار با هرگونه شرك به خدا

ملّة إبرهيم حنيفًا و ما كان من المشركين

برداشت فوق، با توجه به اين نكته است كه عبارت {ما كان من المشركين} تعريضى باشد به مشركان مكه كه از يك سو به حضرت ابراهيم(ع)، بنيان گذار كعبه، ارج مى نهادند، ولى از سوى ديگر شرك مىورزيدند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 110 - 13

13- باور به معاد ، حتى در حدّ گمان و اميد ، اهرمى كارامد در گرايش به عمل صالح و به دور از شرك و ريا است .

فمن كان يرجوا لقاء ربّه فليعمل عملاً ص_لحًا و لايشرك بعبادة ربّه أحدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 85 - 2

2 - گرايش به شرك در عين اعتقاد به تعلق انسان و پديده هاى پيرامون او به خداوند ، دو امر ناهمخوان و ناسازگار

قل لمن الأرض و من فيها . .. سيقولون للّه قل أفلاتذكّرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 89 - 2

2 - اذعان به فرمان روايى خدا بر سراسر هستى و گرايش به شرك ، دو امر ناهمخوان و ناسازگار

قل من بيده . .. إن كنتم تعلمون . سيقولون للّه قل فأنّى تسحرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 84 -

7

7 - توجه به حكمت و علم گسترده خدا ، مستلزم بى نياز شمردن او از شريك و مشاور

و هو الذى فى السماء إل_ه و فى الأرض إل_ه و هو الحكيم العليم

تذكر به حكمت و علم گسترده خدا، در پايان جمله اى كه نفى كننده شرك و اثبات كننده توحيد است، مى تواند بيانگر مطلب بالا باشد.

موانع شرك عبادى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 4 - 3

3_ باور و توجه انسان ها به اينكه { رجوعشان تنها به سوى خداست } آنان را از پرستش غير او ترسان و به يكتاپرستى وامى دارد .

فإنى أخاف عليكم عذاب يوم كبير. إلى الله مرجعكم

جمله {إلى الله مرجعكم} به منزله تعليلى است براى {و إن تولّوا فإنى أخاف . ..}; يعنى، علت نگرانى پيامبر براى مشركان، اين است كه آنان به خدا باز مى گردند و به خاطر شركشان عذاب مى شوند. بنابراين هر كس اين حقيقت را بپذيرد كه بازگشت او تنها به خداست، هرگز به غير او نمى گرود و به شركْ روى نمى آورد.

موجبات شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 74 - 6

6 - حمايت و يارى شدن ، انگيزه و دليل مشركان و بت پرستان ، براى روى آوردن به آيين شرك و بت پرستى

و اتّخذوا من دون اللّه ءالهة لعلّهم ينصرون

برداشت ياد شده مبتنى بر اين اساس است كه {لعلّ} در آيه شريفه براى تعليل باشد.

موحدان و شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 -

106 - 2

2_ بيشتر موحدان توحيد را به گونه اى با شرك درمى آميزند .

و ما يؤمن أكثرهم بالله إلاّ و هم مشركون

موسى(ع) و شرك عبادى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 140 - 1

1 _ موسى ( ع ) با انكار شايستگى غير خدا براى پرستش ، از گرايش قومش به بت پرستى شگفت زده شد .

قال أغير اللّه أبغيكم إلهاً

همزه در {أغير اللّه} براى انكار و تعجب و {كم} به تقدير لام است. {إلهاً} مفعول براى {أبغى} و {غير اللّه} صفت و يا حال براى {إلهاً} است. يعنى: {أأبغى لكم إلهاً غير اللّه}

مؤاخذه شرك افعالى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 56 - 16

16- نقش استقلالى قائل شدن به ابزار و عوامل ، افترايى است كه مؤاخذه در پى دارد .

و يجعلون لما لايعلمون نصيبًا . .. تالله لتسئلنّ عمّا كنتم تفترون

مؤمنان و شرك عبادى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 112 - 11

11_ خداوند ، پيامبر ( ص ) و مؤمنان را از گرايش به شرك و انحراف از پرستش خدا برحذر داشت .

و لاتطغوا

{طغيان} (مصدر لاتطغوا) به معناى تجاوز كردن از حد است. مصداق مورد نظر براى طغيان _ به قرينه آيات پيشين كه درباره شرك و توحيد بود _ انحراف از توحيد و گرايش به شرك است.

نابودى شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 8 - 2

2 _ پيروزى مسلمانان در جنگ بدر زيربناى

گسترش توحيد و نابودى شرك در سراسر جهان

يريد اللّه أن يحق الحق . .. ليحق الحق و يبطل البطل

برداشت فوق بر اين اساس است كه {ليحق الحق} متعلق به {يريد اللّه أن يحق الحق} در آيه قبل باشد. بر اين مبنا مى توان گفت مراد از {الحق} در آيه قبل خصوص پيروزى موعود در پيكار بدر است، و مقصود از {الحق} در آيه مورد بحث مطلق حق. بنابراين {يريد اللّه أن يحق الحق ... } چنين معنا مى شود: خداوند با تقدير پيروزى در جنگ بدر خواست حق را همواره به منصه ظهور رساند و در سراسر جهان استوار سازد.

ناپايدارى شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 17 - 16

16_ توحيد ، ولايت خدا و ربوبيت او ، حقايقى است ماندگار و شرك و پرستش غير خدا باطلهايى است رفتنى و ناپايدار

فأما الزبد فيذهب جفاءً و أما ما ينفع الناس

به قرينه آيات گذشته از مصاديق مورد نظر براى باطل _ كه به كفها تشبيه شد شرك و پرستش غير خداست و از مصاديق حق كه نافع و ماندگار است _ توحيد و اعتقاد به ربوبيت و ولايت خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 1 - 9

9- بى بنيادى و حقيقت نداشتن شرك ، مايه اضمحلال و ناپايدارى آن است .

أتى أمر الله . .. سبح_نه و تع_لى عمّا يشركون

ناپسندى اظهار شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 89 - 11

11 _ شعيب ( ع ) اظهار كفر

و شرك را امرى نامشروع و ناروا براى خويش و همگامانش دانست .

و ما يكون لنا أن نعود فيها إلا أن يشاء اللّه ربنا

برداشت فوق بر اين اساس است كه مراد از عدم امكان كه از جمله {ما يكون لنا . .. } به دست مى آيد، عدم امكان تشريعى باشد.

ناپسندى شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 38 - 2

2- شرك به خدا ، پرخاش به والدين ، تبذير ، فرزندكشى ، زنا ، قتل ناحق ، خوردن مال يتيم ، پيروى از راهى كه پشتوانه علمى ندارد و مغرورانه راه رفتن ، اعمال ناپسند و منفور خداوند

كلّ ذلك كان سيّئه عند ربّك مكروهًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 44 - 11

11- با وجود تسبيح و ثناگويى تمامى موجودات آفرينش براى خداوند ، شرك به او و تنقيصش ، كارى ناروا و غير منطقى است .

أفأصف_كم ربّكم بالبنين . .. تسبّح له السموت السبع و الأرض

ذكر {تسبح له السماوات و الأرض} پس از {أفأصفاكم ربّكم بالبنين و اتّخذ من الملائكة إناثاً} به اين معناست كه: وقتى تمامى موجودات تسبيح گوى خداوندند، شريك گرفتن براى او عملى ناشايست است.

ناپسندى شرك افعالى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 191 - 6

6 _ پندار شريك براى خدا در تدبير امور انسان و جهان ، پندارى نارواست و باورداران آن سزاوار سرزنش هستند .

أيشركون ما لايخلق شيئا و هم يخلقون

استفهام در {أيشركون} انكار توبيخى است. يعنى استفهامى است كه به انگيزه

سرزنش ايراد شده است.

ناپسندى شرك عبادى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 196 - 7

7 _ شركورزى و پرستش غير خدا ، كردارى ناشايسته و مايه محروميت از ولايت و حمايت هاى خداوند است .

و هو يتولى الصلحين

مصداق مورد نظر براى صلاح و صالحان، به قرينه آيات گذشته، توحيد و مؤمنان موحد است و در مقابل آن شرك و مشركان خواهد بود. بنابراين مفهوم جمله {و هو ... } عدم حمايت خداوند از مشركان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 198 - 8

8 _ ناتوانى معبودان اهل شرك از اجابت درخواست ها ، شنيدن سخنان و ديدن اشيا ، دليل بطلان شرك و ناروايى پرستش غير خدا

و إن تدعوهم إلى الهدى لايسمعوا . .. و هم لايبصرون

ناپسندى شرك نجات يافتگان از خطر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 33 - 14

14 - رويكرد افراد رهيده از سختى ها و ناملايمات به شرك ، به رغم توجّه شان به خداوند ، به هنگام ابتلا ، امرى غير منتظره و ناشايست است .

ثمّ إذا أذاقهم منه رحمة إذا فريق منهم بربّهم يشركون

{إذا} در عبارت {إذا فريق. ..} فجاييه است. كاربرد آن، در جايى است كه حادثه اى به صورت غيرمنتظره رخ بدهد. تكرار {ربّهم} با اين بيان كه ذكر {ربّهم} اِشعار به اين نكته دارد كه آنان به رغم اين كه خداوند، پروردگارشان است، چنان كردند، مؤيد اين مطلب است.

ناپسندى مظاهر شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

4 - مائده - 5 - 90 - 2

2 _ شراب خوارى ، قمار بازى ، گرايش به مظاهر شرك و تفأل هاى مرسوم در جاهليت ، كردارى شيطانى است

انما الخمر . .. من عمل الشيطن

ناهماهنگى توحيد با شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كافرون - 109 - 6 - 4

4 - توحيد و شرك ، آشتى ناپذير و ناسازگارى آن دو باهم ، جاودانه است .

لكم دينكم و لى دين

مفاد سوره مباركه _ به ويژه اين آيه _ ممكن است اين باشد كه شما از دين خود حمايت كنيد و من از دين خود. نه من سر سازگارى با شما دارم و نه شما با من كنار خواهيد آمد.

ناهماهنگى هوشيارى با شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 17 - 5

5- متذكر بودن و هوشمندى ، عامل گرايش به توحيد و ناسازگار با شرك است .

أفمن يخلق كمن لايخلق أفلاتذكّرون

نجات از زيان شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 149 - 10

10 _ شمول رحمت خدا و آمرزش او تنها راه نجات از زيان گناه و گرايش هاى شرك آلود است .

لئن لم يرحمنا ربنا و يغفر لنا لنكونن من الخسرين

نجات از شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 89 - 4،5

4 _ خداوند نجاتبخش شعيب ( ع ) و همگامانش از گرايش به شرك

بعد إذ نجنا اللّه منها

5 _ مشركان در اسارت اوهام شرك آلود ، و موحدان رهيده

از آن

بعد إذ نجنا اللّه منها

به كارگيرى واژه {نجات} (نجينا اللّه)، براى دست كشيدن از آيينى و روى آورى به آيينى ديگر، اشاره به اين دارد كه آيين نخست مايه اسارت و گرفتارى بوده و آيين جديد فرحبخش و باعث آزادى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 20 - 11

11- اصحاب كهف ، تمامى راه هاى گريز از شرك را _ در صورت پذيرش اجبارى آيين مشركان _ برخويش بسته مى ديدند .

او يعيدوكم فى ملّتهم و لن تفلحوا إذًا أبدًا

مراد از {فلاح} _ به مناسبت مورد _ رستن و رهايى از شرك است.

نجات رهبران شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 39 - 3

3 _ پيروان شرك و كفر براى رهايى از عذاب مضاعف هيچ مزيتى بر سران خويش ندارند.

فما كان لكم علينا من فضل

نشانه هاى شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 4 - 12

12- وجود نشانه هاى شرك در هر متن ، دليل آسمانى نبودن آن

ائتونى بكت_ب من قبل ه_ذا

از اظهار قاطع قرآن، به اين كه كتاب هاى آسمانى به دور از تبليغ شرك است; اين نتيجه به دست مى آيد كه هرگاه اثرى از شرك در كتابى ديده شد، بايد اذعان داشت كه دست تحريف گران در آن راه يافته است.

نفى شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 62 - 3،4

3 _ نفى الوهيّت غير خدا

و ما من اله الا اللّه

4 _ نفى الوهيّت

از حضرت مسيح

انّ مثل عيسى عند اللّه كمثل ادم خلقه من تراب . .. و ما من اله الا اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 64 - 1،2،3،7،13

1 _ نفى پرستش غير خدا ، نفى شرك و عدم پذيرش حاكميت غير خداوند ، وجه اشتراك اديان الهى

يا اهل الكتاب تعالوا الى كلمة سواء بيننا و بينكم الا نعبد الاّ اللّه و لا نشرك ب

2 _ دعوت پيامبر ( ص ) از اهل كتاب به توحيد در عبادت ، نفى شرك و عدم پذيرش حاكميّت غير خداوند

يا اهل الكتاب تعالوا . .. و لا يتّخذ بعضنا بعضاً ارباباً من دون اللّه

3 _ توحيد عبادى ، نفى شرك و ردّ حاكميّت غير خداوند ، گفتارى عادلانه و منصفانه

تعالوا الى كلمة سواء بيننا . .. و لا يتّخذ بعضنا بعضاً ارباباً من دون اللّه

{سواء}، به معنى {عدل} است.

7 _ نفى الوهيّت حضرت مسيح ( ع )

و لا نشرك به شيئاً

جمله {و لا نشرك . .. }، تعريض به مسيحيان است.

13 _ بندگى خدا ، نفى شرك و طرد حاكميّت غير خداوند ، از ويژگى هاى مسلمانان

فقولوا اشهدوا بانّا مسلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 80 - 2

2 _ اعتقاد به ربوبيّت انبيا و فرشتگان ، ناسازگار با هدف پيامبران

و لا يامركم ان تتخذوا الملئكة و النّبيّن ارباباً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 75 - 21

21 _ هشدار خداوند به مسلمانان در مورد خطر گرايششان به شرك با خدا پنداشتن

پيامبران و أولياء الهى

ما المسيح ابن مريم الا رسول . .. انظر انى يؤفكون

با توجه به اينكه تك تك مسلمانان بايد با دقت سرنوشت نابهنجار و شرك آلود بنى اسرائيل را مد نظر داشته باشند، معلوم مى شود، چنين خطرى (گرايش به شرك با خدا پنداشتن پيامبران)، در كمين مسلمانان نيز هست و هدف از اين فرمان (انظر) پيشگيرى از گرفتار شدن به اين وضعيت نارواست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 116 - 8،11

8 _ عيسى ( ع ) خود معتقد و معترف به تنزيه خداوند از داشتن هرگونه شريكى شايسته الوهيت و پرستش

قال سبحنك

11 _ پيامبران الهى منزه از دعوت به پرستش خود و خدا خواندن خويش

ما يكون لى ان اقول ما ليس لى بحق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 117 - 10

10 _ عيسى ( ع ) _ به هنگام حضور در ميان امت خويش _ بازدارنده آنان از گرايش به شرك بود .

و كنت عليهم شهيداً مادمت فيهم

كلمه {شهيداً} به قرينه كلمه {رقيب} در فراز بعد مى تواند علاوه بر گواهى عيسى(ع) بر امت خويش، حاكى از مراقبت وى براى راه نيافتن انحراف در عقايد آنان نيز باشد.

نفى شرك از ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 95 - 6

6 _ ابراهيم ( ع ) ، هيچگاه مشرك نبوده است .

و ما كان من المشركين

نفى شرك از محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كافرون - 109 - 4

- 1

1 - عبادت معبود هاى مشركان ، در شأن پيامبر ( ص ) نبوده و آن حضرت هرگز به آن تن نمى داد .

و لا أنا عابد ما عبدتم

تعبير {و لا أنا عابد} و نيز { و لا أنتم عابدون} (در آيه بعد) بيانگر اهليت و شأنيت است. مفاد دو آيه اين است كه: نه من اهل آن عبادتم و نه شما اهل اين عبادتيد. وجود اسم فاعل در اين آيه و فعل مضارع و {لا}ى نافيه در آيه دوم _ كه مفادى نظير اين آيه داشت _ بيانگر تفاوت زمان مورد نظر از آنها است; يعنى، {لا أعبد} نظر به مستقبل و {لا أنا عابد} نظر به زمان حال دارد. در نتيجه مشركان، بايد از حال و آينده پيامبر(ص) قطع اميد كنند.

نفى شرك ربوبى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 163 - 1،2

1 _ خداوند حقيقتى منزه از داشتن شريك در ربوبيت بر هستى

رب العلمين. لا شريك له

2 _ نبودن شريك براى خدا در ربوبيت، دليل لزوم اخلاص در پرستش او

إن صلاتى و نسكى . .. لله رب العلمين. لا شريك له

توصيف {الله} به ربوبيتش بر هستى (رب العالمين) و نبودن شريك براى او (لا شريك له) تعليل براى {إن صلاتى . .. لله} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 67 - 7

7 _ در ربوبيت و تدبير امور انسان ، براى خداوند شريكى نيست .

هو الذى جعل لكم الّيل لتسكنوا فيه و النهار مبصراً

نفى شرك عبادى

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

6 - اعراف - 7 - 73 - 11

11 _ ضرورت پرستش خداوند و باور به نبودن معبودى سزاوار پرستش جز او

اعبدوا اللّه ما لكم من إله غيره

نقش رهبران شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 28 - 8

8- رهبران و سردمداران كفر و شرك در مكه ، افرادى ناسپاس و عامل اصلى سقوط و بدبختى مردم بودند .

ألم تر إلى الذين بدّلوا نعمت الله كفرًا و أحلّوا قومهم دار البوار

با توجه به اينكه آيه فوق در مكه نازل شده است، مى توان استفاده كرد كه مصداق مورد نظر آيه {الذين بدّلوا . .. و أحلّوا قومهم} سران كفر و شرك، همچون ابوجهل و ابولهب است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 29 - 3

3- سردمداران كفر و شرك عامل اصلى دوزخى كردن قوم خويشند .

أحلّوا قومهم دار البوار . جهنّم يصلونها

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه {جهنّم يصلونها} بدل از {دار البوار} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 28 - 2،4

2 - مشركان فريب خورده ، پيشوايان خود را مسؤول گمراهى خويش در قيامت معرفى خواهند كرد .

قالوا إنّكم كنتم تأتوننا

4 - مشركان گمراه شده ، در قيامت اعمال قدرت سران شرك را عامل گمراهى و فريب خود معرّفى خواهند كرد .

قالوا إنّكم كنتم تأتوننا عن اليمين

برداشت ياد شده براساس اين ديدگاه است كه {يمين} (جهت راست) كنايه از قدرت و قوت باشد; زيرا معمولا سمت راست قوى تر است. ازاين رو بيشتر مردم كارهاى مهم

و سنگين را با دست راست انجام مى دهند. گفتنى است كه دو آيه بعد (و ما كان لنا عليكم من سلطان) و نيز آمدن واژه {يمين} به اين معنا در آيه 93 همين سوره (فراغ عليهم ضربا باليمين) مؤيد مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 30 - 6

6 - مشركان فريب خورده و پيشوايان شان در قيامت ، يكديگر را به دست داشتن در گمراهى و انحراف از مسير حق ، متهم خواهند كرد .

و أقبل بعضهم على بعض يتساءلون . قالوا إنّكم كنتم تأتوننا ... قالوا ... و ما كان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 31 - 3

3 - پذيرش مقصر بودن و داشتن نقش در گمراهى مشركان ، از سوى پيشوايان شرك در عرصه قيامت

فحقّ علينا قول ربّنا إنّا لذائقون

اين كه پيشوايانِ شرك، خود را در استحقاق عذاب الهى شريك مى دانند، حاكى از پذيرش نوعى از مسؤوليت در گمراهى مشركان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 6 - 4

4 - سران و رهبران جامعه شرك ، رهبرى مردم را بر ضد رسول اكرم ( ص ) در دست داشتند .

و انطلق الملأ منهم أن امشوا و اصبروا على ءالهتكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 7 - 5

5 - سران شرك و كفر در عصر بعثت ، رهبرى فكرى و عقيدتى مردم را در دست داشتند .

و انطلق الملأ. .. ما سمعنا به_ذا

فى الملّة الأخرة إن ه_ذا إلاّ اختل_ق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 27 - 9

9 - تأثيرپذيرى قوم نوح ، از سران كفر و شرك و صاحبان زر و زور جامعه

و اتّبعوا من لم يزده ماله و ولده إلاّ خسارًا . .. يضلّوا عبادك و لايلدوا إلاّ فا

نگرانى از گسترش شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 36 - 4

4- نگرانى حضرت ابراهيم ( ع ) از انحراف فرزندان خود و از گسترش كامل و نفوذ بى رقيب آيين شرك و بت پرستى در ميان مردم عصر خويش

و اجنبنى و بنىّ أن نعبد الأصنام . ربّ إنّهنّ أضللن كثيرًا من الناس

نهى از شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 105 - 5

5 _ خداوند ، پيامبر اكرم ( ص ) را از انعطاف پذيرى در برابر آيين شرك ، نهى أكيد فرمود .

و أن أقم وجهك للدين حنيفاً و لاتكونن من المشركين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 112 - 11

11_ خداوند ، پيامبر ( ص ) و مؤمنان را از گرايش به شرك و انحراف از پرستش خدا برحذر داشت .

و لاتطغوا

{طغيان} (مصدر لاتطغوا) به معناى تجاوز كردن از حد است. مصداق مورد نظر براى طغيان _ به قرينه آيات پيشين كه درباره شرك و توحيد بود _ انحراف از توحيد و گرايش به شرك است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16

- 51 - 1

1- برگزيدن دو معبود و عقيده به آن دو ( ثنويت ) ، مورد نهى خداوند

و قال الله لاتتخذوا إل_هين اثنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 22 - 1

1- خداوند ، برحذر دارنده آدميان از اعتقاد به خدايانى جز الله و شريك و مؤثر دانستن آنها با او

لاتجعل مع الله إل_هًا ءاخر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 23 - 19

19- { عن أبى جعفر ( ع ) : . . . بعث الله عزّوجلّ محمداً ( ص ) و هو بمكة عشر سنين فلم يمت بمكة فى تلك العشر سنين أحد يشهد أن لا إل_ه إلاّ الله و أن محمد ( ص ) رسول الله إلاّ أدخله الله الجنة بإقراره و هو إيمان التصديق و لم يعذب الله أحداً . . . إلاّ من أشرك بالرحم_ن و تصديق ذلك ان الله عزّوجلّ أنزل عليه فى سورة بنى إسرائيل بمكة { و قضى ربّك ألاّتعبدوا إلاّ إيّاه . . . } أدب و عظة و تعليم و نهى خفيف و لم يعد عليه و لم يتواعد على اجتراح شىء ممّا نهى عنه . . . ;

از امام باقر(ع) روايت شده است:. .. خداوند عزّوجلّ محمد(ص) را مبعوث گردانيد و او ده سال در مكه بود. پس در مكه در اين مدت ده سال كسى نبود كه مرده باشد و به يگانگى خدا و رسالت محمد(ص) شهادت داده باشد; مگر آنكه خداوند او را به خاطر اقرارش داخل بهشت كند و اين ايمان تصديق بود و

خداوند كسى را عذاب نمى كرد ... مگر آنكه به [خداى]رحمان شرك ورزيده باشد و گواه اين سخن آن است كه خداوند _ عزّوجلّ _ در سوره بنى اسرائيل و در مكه اين آيه را بر آن حضرت نازل فرمود: {ألاّتعبدوا إلاّ إيّاه ...} [در اين آيات] ادب كردن، موعظه، تعليم و نهى خفيف وجود دارد و وعده پاداش در آنها و وعيد به عذاب بر ارتكاب چيزهايى كه نهى شده داده نشده است...}.

نهى از شرك عبادى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 23 - 1،2

1- خداوند ، برحذر دارنده آدميان از پرستش موجودى جز ذات يگانه او

و قضى ربّك ألاّتعبدوا إلاّ إيّاه

2- دستور به اجتناب از شرك عبادى ، فرمانى قطعى و غير قابل تجديد نظر

و قضى ربّك ألاّتعبدوا إلاّ إيّاه

واژه {قضى} به معناى حكم و فرمانى است قطعى و غير قابل تجديد نظر.

وضوح بطلان شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 33 - 10

10_ مرام اهل شرك ، على رغم روشنى بطلان آن و نبود دليلى بر آن ، مرامى آراسته شده و زينت داده شده براى آنان بود .

بل زيّن للذين كفروا مكرهم

مراد از {مكرهم} مرام و عقيده مشركان ; يعنى ، شريك پنداشتن براى خدا و پرستش آن شريكان است ; زيرا اين چيزى است كه براى آنان زينت داده شده و آراسته جلوه كرده بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 45 - 9

9 - موسى ( ع ) ، در راستاى اثبات توحيد

ربوبى و ابطال شرك ، منطقى قوى و كوبنده و برهانى روشن و غير قابل ترديد داشت .

ثمّ أرسلنا موسى . .. و سلط_ن مبين

كلمه {سلطان} به معناى قهر و غلبه است. حجت و برهان را نيز بدان اعتبار كه صاحب آن، بر قلوب مخاطبان هجوم مى برد و آنها را فتح مى كند، سلطان گفته مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 24 - 4

4 - بطلان و بيراهه بودن شرك و بت پرستى ، با اندك تأمل و انديشه روشن مى شود .

و مالى لا أعبد الذى فطرنى . .. ءأتّخذ من دونه ءالهة ...إنّى إذًا لفى ضل_ل مبين

آمدن ادوات استفهام در دو آيه پيشين _ كه براى برانگيختن به انديشه و تفكر به كار رفته است _ و نيز توصيف {ضلالت} به {مبين}، مى تواند بيانگر برداشت ياد شده باشد.

وضوح زيان شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 113 - 6

6 - ضرر و زيان كفر و شرك ، امرى روشن و شناخته شده

و ظالم لنفسه مبين

وعده شكست شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 65 - 2

2 _ خداوند ، پيامبر اكرم ( ص ) را در قبال سخنان نارواى مشركان دلدارى داده و با وعده غلبه قطعى توحيد بر شرك ، آن حضرت را از ناكامى و نافرجامى توطئه هاى آنان ، مطمئن ساخت

و لا يحزنك قولهم إن العزة للّه جميعاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد -

13 - 41 - 2

2_ توجه به گسترش اسلام و توسعه روزافزون آن ، دليلى فراروى كفرپيشگان بر تحقّق وعده هاى الهى ( نابودى شرك و پيروزى توحيد ) به پيامبر ( ص )

أولم يروا أنَّا نأتى الأرض ننقصها من أطرافها

جمله {أولم يروا . ..} به منزله دليلى است بر پديدار شدن و تحقق يافتن تهديدهاى الهى به مشركان و وعده هاى الهى به اهل ايمان.

ويژگيهاى شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 162 - 4

4 - آيين شرك و بت پرستى ، آيينى ايستا و ناتوان از پيشرفت و توسعه و فراگير شدن

ما أنتم عليه بف_تنين

از لحن آيه شريفه استفاده مى شود كه خداوند در صدد بيان آينده آيين شرك و سرنوشت اين آيين ساختگى است; نه اين كه تنها در صدد بيان وضعيت مشركان در صدراسلام باشد.

ويژگيهاى شرك ستيزى ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 57 - 5

5- كيفيت مبارزه و چگونگى مواضع ابراهيم ( ع ) عليه بت پرستان ، متناسب با شرايط موجود و توانايى هاى خود آن حضرت بود .

تاللّه لأكيدنّ أصن_مكم بعد أن تولّوا مدبرين

تصميم ابراهيم(ع) به از بين بردن بت ها به طور مخفى و هنگامى كه مردم حضور ندارند، حكايت از اين دارد كه او توانايى انجام چنين كارى در حضور مردم به صورت آشكار نداشت. بنابراين مبارزه آن حضرت متناسب و همسو با شرايط و مقدورات او بوده است.

هجرت از سرزمين شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 -

99 - 6

6 - ابراهيم ( ع ) ، افراد مؤمن و موحد را ، به هجرت از سرزمين شرك تشويق مى كرد .

و قال إنّى ذاهب إلى ربّى

اعلام ابراهيم(ع) به هجرت خود از سرزمين شرك، ممكن است به اين جهت باشد كه افراد اندكى كه ايمان آورده و موحد شده اند، همانند او هجرت كنند.

هجرت از شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 195 - 20

20 _ آمرزش گناهان و بهشت ، پاداش خداوند به هجرت كنندگان از شرك و كفر *

فالّذين هاجروا و اخرجوا من ديارهم . .. لاكفّرنّ عنهم سيّاتهم و لادخلنّهم جنّات

مى توان گفت مراد از هجرت به قرينه ادامه آيه (اخرجوا من ديارهم)، هجرتى است كه رانده شدن از خانه و كاشانه را در پى داشته باشد. و اين هجرت همان ترك شرك و كفر است.

هدايت ناپذيرى رهبران شرك صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 7 - 7

7 - ايمان آوردن به تعليمات پيامبران ، در گرو وجود زمينه آن در ايمان آورنده

لقد حقّ القول على أكثرهم فهم لايؤمنون

يهوديت و شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 135 - 9

9 - يهود و نصارا ، آيين خويش را به شرك آميخته و آلوده ساختند .

بل ملة إبرهيم حنيفاً و ما كان من المشركين

تأييد آيين ابراهيم با توصيف آن حضرت به دورى از گمراهى و شرك، پس از نفى آيين يهود و نصارا، اشاره به اين دارد كه يهود و نصارا آيين

خويش را به گمراهيها آلوده و به شرك آميخته بودند.

شرك ستيزى

آثار دعوت به شرك ستيزى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 108 - 11

11_ فراخوانى مردم به توحيد و مبارزه با شرك ، نشانه صداقت در پيروى از پيامبر ( ص ) است .

أدعوا إلى الله على بصيرة أنا و من اتبعنى

آثار شرك ستيزى ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 121 - 3،5

3- نقش عمده روحيه گوش به فرمان خدا بودن ، حق گرايى ، دورى از شرك و شكرگزارى حضرت ابراهيم ( ع ) ، در گزينش وى از سوى خدا

إن إبرهيم كان أُمّة قانتًا لله حنيفًا و لم يك من المشركين . شاكرًا لأنعمه اجتب_ه

خداوند، پس از بيان چهار صفت اكتسابى براى حضرت ابراهيم(ع)، مسأله انتخاب و برگزيده بودن او را مطرح ساخت. از ارتباط ميان اين دو كلام، استفاده مى شود كه كسب اوصاف معنوى و فضايل اخلاقى، در گزينش حضرت ابراهيم(ع) تأثير مهمى داشته است.

5- نقش عمده روحيه تسليم در برابر خدا ، حق گرايى ، دورى از شرك و شكرگزارى حضرت ابراهيم ( ع ) در هدايت شدنش به { صراط مستقيم }

إن إبرهيم كان أُمّة قانتًا لله حنيفًا و لم يك من المشركين . شاكرًا لأنعمه اجتب_ه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 122 - 3

3- نقش عمده روحيه تسليم در برابر خدا ، حق گرايى ، دورى از شرك و شكرگزارى حضرت ابراهيم ( ع ) ، در برخوردارى او از

نيكى ها و نعمت هاى الهى در دنيا و منزلت والا در آخرت

إن إبرهيم كان أُمّة قانتًا لله . .. و ءاتين_ه فى الدنيا حسنة و إنه فى الأخرة لمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 55 - 2

2- دعوت حضرت ابراهيم ( ع ) به توحيد و ردّ انديشه شرك و بت پرستى ، موجب ترديد مردم بت پرست در عقيده خود شد .

ما ه_ذه التماثيل . .. أنتم و ءاباؤكم فى ضل_ل مبين . قالوا أجئتنا بالحقّ أم أنت م

آثار شرك ستيزى مؤمن آل فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 45 - 2

2 - مؤمن آل فرعون ، پس از اعلان مواضع اعتقادى خويش و مبارزه با عقيده شرك آلود ، با انواع مكر ها و نقشه هاى شوم فرعونيان روبه رو شد .

فوقي_ه اللّه سيّئات ما مكروا

جمع آمدن {سيّئات} نشانگر تعدد و گوناگونى مكرهاى فرعونيان است.

اهميت شرك ستيزى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 97 - 16،17

16 - لزوم خشكاندن ريشه هاى شرك و پرستش غير خدا و محو آثار آن از زندگى مردم

إل_هك . .. لنحرّقنّه ثمّ لننسفنّه فى اليمّ نسفًا

17 - ارزش هاى مادى و هنرى ، نبايد موجب سستى در مبارزه با شرك و نابود كردن نمود ها و زمينه هاى آن گردد .

وانظر إلى إل_هك . .. لنحرّقنّه ثمّ لننسفنّه فى اليمّ نسفًا

با وجود آن كه گوساله سامرى از فلزات قيمتى ساخته شده بود و امكان اين وجود داشت كه از

آن استفاده هاى صحيح نيز صورت گيرد; در عين حال موسى(ع) به سوزاندن و نابود ساختن آن فرمان داد; چرا كه ارزش حفاظت از عقايد صحيح و مبارزه با انحرافات عقيدتى، قابل مقايسه با ارزش هاى مادى نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 26 - 3

3_ دعوت به توحيد و مبارزه با شرك ، مهمترين رسالت پيامبران

أن لاتعبدوا إلاّ الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 63 - 8

8_ صالح ( ع ) ، موظف به ابلاغ توحيد و مبارزه با شرك و بت پرستى بود .

إن كنت على بيّنة من ربى . .. فمن ينصرنى من الله إن عصيته

جمله {إن عصيته} (اگر خداوند را نافرمانى كنم) مى رساند كه جمله اى همانند {و أمرنى بإبلاغ رسالاته} قبل از {فمن ينصرنى} در تقدير است. بر اين اساس، حاصل معناى {إن كنت ...} چنين مى شود: [شما خود قضاوت كنيد] اگر من پيامبر باشم و خداوند مرا به ابلاغ رسالتهايى فرمان داده باشد، اگر نافرمانى كنم و به ابلاغ رسالتهاى الهى همّت نگمارم، چه كسى مرا از عقوبت هاى الهى نجات خواهد داد؟

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 121 - 3

3_ پيامبر ( ص ) و مؤمنان به آن حضرت ، موظف به پايدارى بر مواضع خويش ( ابلاغ رسالت الهى و مبارزه با شرك و فساد )

إنا ع_ملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 42 - 13

13- خويشاوندى و پيوند هاى

اجتماعى ، نبايد مانعى براى تبليغ و مخالفت با الحاد گردد .

إذ قال لأبيه ي_أبت لِمَ تعبد ما لايسمع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 43 - 7

7- خويشاوندى ، نبايستى موجب ترك تبليغ دين و توحيد و مبارزه با شرك گردد .

ي_أبت لِمَ تعبد . .. ي_أبت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 37 - 6

6 - ضرورت مبارزه قاطع و بدون كمترين تعلل با حاكميت شرك و مشركان

فلنأتينّهم بجنود . .. و هم ص_غرون

از سياق آيات استفاده مى شود كه هدف اصلى سليمان، مبارزه با حاكميت شرك و مشركان بوده است. به همين خاطر هديه آنها را نمى پذيرد و قاطعانه اعلام جنگ مى كند و حاكمان مشرك را به تبعيد، آوارگى، ذلت و خوارى تهديد مى نمايد. روش سليمان(ع) به عنوان پيامبر الهى، الگويى است كه بايد از آن سرمشق گرفت.

دعوت به شرك ستيزى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 108 - 5،9

5_ پيامبر ( ص ) بر عقيده توحيدى خويش و نفى شرك و نيز لزوم فراخوانى مردم به توحيد و مبارزه با شرك ، از دليل و حجّتى روشن برخوردار بود .

قل ه_ذه سبيلى أدعوا إلى الله على بصيرة أنا و من اتبعنى

{بصيرة} به معناى حجت و دليل روشن است (لسان العرب). آيات قبل و نيز آيه مورد بحث، بيانگر متعلق {بصيرة} است كه در برداشت، برخى از آنها آورده شد. قابل ذكر است كه در تركيب اين فراز چند نظر ابراز شده است. از

جمله اينكه {على بصيرة} خبر براى {أنا} و {من اتبعنى} عطف بر {أنا} است ; يعنى: {أنا و من اتبعنى على بصيرة}.

9_ پيروان پيامبر ( ص ) موظف به فراخوانى مردم به توحيد و مبارزه با شرك

أدعوا إلى الله على بصيرة أنا و من اتبعنى

برداشت فوق، بر اين اساس است كه {على بصيرة} متعلق به {أدعوا} باشد. بر اين مبنا {أنا} تأكيد براى ضمير {أدعوا} و {من اتبعنى} عطف بر فاعل {أدعوا} مى شود ; يعنى: {أنا أدعوا إلى الله على بصيرة و من اتبعنى يدعو إلى الله على بصيرة}.

دلايل شرك ستيزى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 108 - 5

5_ پيامبر ( ص ) بر عقيده توحيدى خويش و نفى شرك و نيز لزوم فراخوانى مردم به توحيد و مبارزه با شرك ، از دليل و حجّتى روشن برخوردار بود .

قل ه_ذه سبيلى أدعوا إلى الله على بصيرة أنا و من اتبعنى

{بصيرة} به معناى حجت و دليل روشن است (لسان العرب). آيات قبل و نيز آيه مورد بحث، بيانگر متعلق {بصيرة} است كه در برداشت، برخى از آنها آورده شد. قابل ذكر است كه در تركيب اين فراز چند نظر ابراز شده است. از جمله اينكه {على بصيرة} خبر براى {أنا} و {من اتبعنى} عطف بر {أنا} است ; يعنى: {أنا و من اتبعنى على بصيرة}.

روش شرك ستيزى ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 58 - 6

6 _ اقدام ابراهيم ( ع ) به شكستن بت ها و سالم باقى گذاشتن بت بزرگ ،

تدبيرى از سوى آن حضرت براى جلب نظر مردم و توجه دادن آنان به بطلان بت پرستى بود .

و تاللّه لأكيدنّ أصن_مكم . .. فجعلهم جذذًا إلاّكبيرًا لهم لعلّهم إليه يرجعون

{فاء} در {فجعلهم} يا براى ترتيب است و يا براى تعقيب. در هر دو صورت گوياى اين است كه عمل حضرت ابراهيم(ع) مصداق همان حيله و تدبيرى بود كه بر آن سوگند ياد كرده بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 66 - 4

4- حضرت ابراهيم ( ع ) براى اثبات توحيد و بطلان شرك از شيوه آگاه كردن بت پرستان به ناتوانى بت ها و به اعتراف واداشتن آنان بر اين حقيقت استفاده كرد .

فس_لوهم إن كانوا ينطقون . .. لقد علمت ما ه_ؤلاء ينطقون . قال أفتعبدون من دون الل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 96 - 4

4 - شكستن ابّهت و تقدس بت ها ، در مرحله نخست و سپس گفتوگوى خردبرانگيز ، شيوه مبارزه ابراهيم ( ع ) با مشركان و مظاهر شرك

فقال ألا تأكلون . .. فراغ عليهم ضربًا باليمين ... قال أتعبدون ما تنحتون . و اللّ

برداشت ياد شده از آن جا است كه ابراهيم(ع) در آغاز مبارزه با شرك و بت پرستى، ابتدا به سراغ بتكده رفته و ضمن به تمسخر گرفتن بت ها، آنها را درهم شكست. سپس با مخاطب قرار دادن مردم، آيين آنان را زير سؤال برد (أتعبدون ما تنحتون) و به تأمّل و انديشه واداشت.

روش شرك ستيزى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

15 - سبأ - 34 - 27 - 8

8 - پيامبر ( ص ) براى اثبات حقانيت توحيد و بطلان شرك ، از روش مدارا و تدريج استفاده مى كرد .

قل من يرزقكم . .. و إنّا أو إيّاكم لعلى هدًى أو فى ضل_ل ... لاتسئلون عمّا أجرمنا

روش شرك ستيزى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 97 - 15

15 - مبارزه با زمينه هاى فكرى و عينى شرك و نابود كردن آنها ، شيوه موسى ( ع ) در ستيز با گوساله پرستى بنى اسرائيل

إل_هك الذى . .. لنحرّقنّه ثمّ لننسفنّه

سوزاندن گوساله سامرى از چند جهت قابل تأمل است: 1_ از جهت نابود كردن و محو ساختن آن از ديدگان مردم تا مبادا دوباره به آن گرايش يابند. 2_ اثبات {اله} نبودن آن براى ظاهر بينان، با سوزاندن و خردكردن تنديس زرّين گوسال. جهت اول، جهتى عينى و جهت دوم، جهت فكرى است.

سوگند بر شرك ستيزى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 57 - 1

1- سوگند مؤكد ابراهيم ( ع ) بر حيله و تدبير كردن ، براى ضربه زدن به بت ها در غياب بت پرستان

و تاللّه لأكيدنّ أصن_مكم بعد أن تولّوا مدبرين

{كيد} به معناى حيله و تدبيرى پنهانى براى ضربه زدن به غير است.

شرك ستيزى ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 76 - 2

2 _ ابراهيم(ع) با تظاهر به ستاره پرستى و استدلال جدلى به ابطال عقيده شرك قوم خود پرداخت.

فلما جن عليه الّيل

رءا كوكبا قال هذا ربى

جمله {فلما جن} تصريح بر {كذلك نرى . .. } است. يعنى نتيجه ارائه ملكوت به ابراهيم(ع) آن شد كه او بدين صورت به مبارزه با شرك بپردازد. بنابراين سخن ابراهيم(ع) تنها از سر مجادله و به براى ابطال باطل بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 77 - 2

2 _ ابراهيم(ع) در مقام مجادله با تظاهر به ماه پرستى به ابطال آن پرداخت.

فلما رءا القمر بازغا قال هذا ربى فلما أفل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 78 - 2،9

2 _ ابراهيم(ع) در مقام مجادله و براى ابطال عقايد شرك آميز قوم خويش تظاهر به خورشيدپرستى كرد.

فلما رءا الشمس بازغة قال هذا ربى

9 _ ابراهيم(ع) در پى ابطال مستدل عقايد شرك آميز قوم خويش، به صراحت از معبودهاى آنان بيزارى جست.

فلما رءا الشمس . .. إنى برىء مما تشركون

چنانچه {ما} در {مما تشركون} موصول باشد، مضمون جمله چنين است: {برىء من الذى تشركون به}. يعنى از چيزهاييكه به آن شرك مىورزيد بيزارم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 79 - 1

1 _ ابراهيم(ع) در پى مجادله با مردم و ابطال باورهاى شرك آلود آنان، بر يگانه پرستى خويش تأكيد كرد.

فلما أفل . .. إنى وجهت وجهى للذى فطر السموت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 80 - 5

5 _ استدلالهاى ابراهيم(ع) بر ابطال شرك و پرستش بتها و اجرام آسمانى به هدايت خداوند بود.

أتتخذ أصناما . ..

قال لاأحب الأفلين ... و قد هدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 35 - 5

5- حضرت ابراهيم ( ع ) از خداوند درخواست امنيت و مصونيت سرزمين مكه از نفوذ و رخنه آيين شرك و بت پرستى كرد . *

و إذ قال إبرهيم ربّ اجعل ه_ذا البلد ءامنًا

درخواست حضرت ابراهيم(ع) براى مصونيت خود و خاندانش از گرايش به شرك، مى تواند قرينه اى باشد بر اينكه مقصود از امنيت مكه، مصونيت آن از شرّ نفوذ آيين شرك و بت پرستى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 36 - 4

4- نگرانى حضرت ابراهيم ( ع ) از انحراف فرزندان خود و از گسترش كامل و نفوذ بى رقيب آيين شرك و بت پرستى در ميان مردم عصر خويش

و اجنبنى و بنىّ أن نعبد الأصنام . ربّ إنّهنّ أضللن كثيرًا من الناس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 42 - 1،3،11

1- حضرت ابراهيم ( ع ) ، به خاطر بت پرستى آزر با او به بحث و گفت وگو پرداخت .

إذ قال لأبيه ي_أبت لِمَ تعبد ما لايسمع و لايبصر و لايغنى عنك شيئًا

چنانچه در سوره انعام آمده است، نام مخاطب ابراهيم(ع) {آزر} بوده است.

3- برخورد منطقى و استدلالى حضرت ابراهيم با انحراف عقيدتى و شرك آزر

لِمَ تعبد ما لايسمع و لايبصر

11- مناظرات ابراهيم ( ع ) با آزر در مورد نفى بت پرستى ، بسيار مهم و شايسته يادآورى و بزرگداشت است .

واذكر فى الكت_ب إبرهيم . .. إذ قال

لأبيه ... ما لايسمع و لايبصر و لايغنى عنك شيئ

{إذ} در {إذ قال} بدل از ابراهيم و در حقيقت مفعول براى {اذكر} است. بيان نحوه استدلال ابراهيم(ع) و مواد به كار رفته در قياس هاى آن، گوياى آن است كه اين مجموعه داراى ارزش و سزاوار يادكرد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 46 - 1،4

1- اظهار شگفتى و ناباورى نسبت به عقايد توحيدى حضرت ابراهيم ( ع ) ، پاسخ آزر به منطق توحيدى و بت ستيزى آن حضرت بود .

قال أراغب أنت عن ءالهتى ي_أبرهيم

همزه در {أراغب} براى استفهام توبيخى است كه تعجب نيز از آن فهميده مى شود.

4- آزر ، با سوگند بر سنگساركردن ابراهيم ( ع ) ، در صورت ادامه مبارزه با بت پرستى ، او را براى مدتى طولانى از خانه اش بيرون كرد .

واهجرنى مليًّا

{مليّاً} به معناى مدت طولانى است (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 52 - 1،5،7

1- ابراهيم ( ع ) در حضور پدر و قومش ، بت پرستى را زير سؤال برد و آشكارا با آن به مخالفت برخاست .

إذ قال لأبيه و قومه ما ه_ذه التماثيل

استفهام در {ما ه_ذه التماثيل. ..} سؤال از حقيقت بت ها است، نه نام آنها. و از آن جايى كه ابراهيم(ع) از حقيقت آنها آگاه بود و نيازى به سؤال نداشت، استفهام ايشان به منظور زير سؤال بردن و محكوم كردن بت پرستى و نوعى اظهار مخالفت با آن بوده است.

5- مبارزه با انديشه هاى خرافى و شرك آلود ،

تبلور رشد و كمال ابراهيم ( ع ) بود .

و لقد ءاتينا إبرهيم رشده . .. إذ قال لأبيه و قومه ما ه_ذه التماثيل

; يعنى، اعطاى رشد به ابراهيم(ع) هنگامى بود كه او به پدر و قومش گفت. ...

7- مخالفت با عقايد انحرافى پدر ، آغاز مبارزه ابراهيم ( ع )

إذ قال لأبيه و قومه

برداشت ياد شده مبتنى براين است كه تقدم لفظى {أبيه} بر {قومه} دلالت بر تقدم زمانى داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 54 - 2

2- مخالفت قاطع و صريح ابراهيم ( ع ) با شرك و تقليد كوركورانه پدر و قوم خويش

إذ قال لأبيه و قومه . .. لقد كنتم أنتم و ءاباؤكم فى ضل_ل مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 57 - 3،4،7

3- تصميم ابراهيم ( ع ) بر نابودى بت و بت پرستى ، پس از يك سلسله كار فرهنگى و فكرى او براى هدايت و اصلاح انديشه مردمان بود .

لقد كنتم . .. فى ضل_ل مبين ... ربّكم ربّ السموت ... و تاللّه لأكيدنّ أصن_مكم بعد

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه حضرت ابراهيم(ع) در آغاز مخالفت با بت پرستى، پدر و قومش را مخاطب قرار داد و يك سلسله دلايل روشن بر اثبات توحيد و نفى شرك به آنان ارائه كرد. سپس در مرحله دوم تهديد نمود كه بت ها را نابود خواهد كرد و در نهايت به تهديد خود عمل كرد و همه بت ها را نابود ساخت.

4- حضرت ابراهيم ( ع ) در مبارزه

عليه بت پرستى ، داراى عزمى راسخ و شجاعت بسيار بود .

تاللّه لأكيدنّ أصن_مكم

تأكيد كلام حضرت ابراهيم(ع) به وسيله {تاء} و {لام} قسم (تاللّه لأكيدنّ . ..)، دليل بر عزم راسخ آن حضرت است. اظهار چنين كلام مؤكدى در حضور بت پرستان _ كه حرف خطاب {كم} در {أصنامكم} و نيز مخاطب آمدن فعل {تولّوا} بر آن دلالت دارد _ گوياى شجاعت بسيار ايشان است.

7- { عن أبى جعفر ( ع ) : . . . فلمّا تولّوا عنه مدبرين إلى عيد لهم دخل إبراهيم ( ع ) إلى آلهتهم بقدوم فكسرها إلاّ كبيراً لهم ;

از امام باقر(ع) روايت شده: چون نمروديان از ابراهيم(ع) دور شدند و به طرف محل جشن ويژه خود رفتند، آن حضرت با تيشه داخل بتخانه شد و غير از بت بزرگ، همه بت ها را شكست. ..}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 65 - 6

6- بت پرستان ، استدلال هاى ابراهيم ( ع ) بر بطلان شرك را نادرست انگاشته و او را به خاطر شكستن بت ها مجرم دانستند .

فس_لوهم إن كانوا ينطقون . .. ثمّ نكسوا على رءوسهم لقد علمت ما ه_ؤلاء ينطقون

جمله {لقد علمت ما ه_ؤلاء ينطقون} پاسخ مشركان به كلام ابراهيم(ع) (فسئلوهم إن كانوا ينطقون) است; يعنى، تو مى دانى كه بت ها از سخن گفتن عاجزاند، پس چرا ما را به سؤال كردن از بت ها حواله مى دهى. لابد سؤال تو براى فرار از اتهام بت شكنى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 85 - 1

1

- ابراهيم ( ع ) ، آيين شرك و بت پرستى پدر و قومش را زير سؤال برد و آن را محكوم كرد .

إذ قال لأبيه و قومه ماذا تعبدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 97 - 4،5

4 - ابراهيم ( ع ) ، در آغاز مبارزه اش با شرك و بت پرستى ، قدرت اجتماعى و جايگاه نيرومندى در ميان قوم خود نداشت .

قالوا ابنوا له بني_نًا فألقوه فى الجحيم

تصميم بر نابودى ابراهيم(ع) با سوزاندن او، در انبوهى از آتشى كه مردم هيزم آور آن بودند _ بدون اين كه احدى از او دفاع كند _ مى تواند گوياى برداشت بالا باشد.

5 - ابراهيم ( ع ) ، مظهر يكتاپرستى و الگوى مقاومت در مبارزه با شرك و بت پرستى

أئفكًا ءالهة دون اللّه تريدون . .. و اللّه خلقكم و ما تعملون . قالوا ابنوا له بن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 26 - 2،7

2 - داستان مبارزه حضرت ابراهيم ( ع ) با شرك و بت پرستى ، داستانى زنده و درس آموز براى هميشه تاريخ

و إذ قال إبرهيم

كلمه {إذ} در محل نصب و مفعول به براى فعل محذوف است; يعنى، {واذكر إذ قال. ..}.

7 - ابراهيم ( ع ) ، نماد شجاعت و اسوه مبارزه با شرك و بت پرستى

و إذ قال إبرهيم لأبيه و قومه

از يادآورى داستان ابراهيم(ع)، اسوه بودن آن حضرت در مبارزه با بت پرستى و از موضع گيرى ايشان در برابر جامعه خويش _ حتى نزديك ترين خويشاوندان خود _

شجاعت آن حضرت استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 4 - 23

23 - قيام ابراهيم ( ع ) ، عليه محيط اجتماعى و خويشاوندى شرك آلود

إذ قالوا لقومهم إنّا برءؤا منكم و ممّا تعبدون من دون اللّه

شرك ستيزى اديان آسمانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 45 - 1

1 - تمامى پيامبران و اديان آسمانى ، مبلغ توحيد و مخالف شرك و چندگانه پرستى بوده اند .

وسئل من أرسلنا من قبلك من رسلنا . .. ءالهة يعبدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 49 - 4

4 - مبارزه ديرين اديان آسمانى ، با شرك و ربوبيت مظاهر مادى

أم لم ينبّأ بما فى صحف موسى . و إبرهيم ... و أنّه هو ربّ الشعرى

برداشت ياد شده بنابراين نكته است كه آيه شريفه در مقام نفى ربوبيت غير خدا باشد و نيز با انديشه نقش ستارگان در ربوبيت، مبارزه نمايد و اين آيات در ادامه مطالب موجود در صحف موسى و ابراهيم(ع) به شمار آيد.

شرك ستيزى اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 115 - 4

4- مبارزه گسترده اسلام با شرك و حركت هاى شرك آلود

حرّم عليكم . .. ما أهلّ لغير الله به

برداشت فوق، به خاطر اين است كه خداوند حتى خوردن گوشتى را كه نام غير خدا بر آن برده شود، تحريم كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 -

9 - 13

13 - شرك ستيزى ، از مشخصه هاى بارز و اصلى اسلام

ليظهره على الدين كلّه و لو كره المشركون

شرك ستيزى اصحاب كهف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 10 - 14

14- اصحاب كهف ، خواهان امداد هاى الهى براى نجات از تنگنا ها و مشكلات حركت و قيام شان عليه شرك و پرستش غير او بودند .

و هيّىء لنا من أمرنا رشدًا

سُكنا گزيدن در غار، مى رساند كه حركت و قيام اصحاب كهف، مشكلات و تنگناهايى را براى آنان در پى داشته است، از اين رو مى توان گفت كه مراد از هدايت خواهى آنان، راهنمايى شدن در اتخاذ تصميم هاى بعدى و پيداكردن راه نجات از مشكلات و تنگناهايى است كه در انتظار ايشان بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 14 - 7

7- اعلام ربوبيّت يگانه خدا بر كلّ هستى و بيزارى از پرستش غير او ، شعار و محور قيام اصحاب كهف بود .

فقالوا ربّنا ربّ السم_وت و الأرض لن ندعوا من دونه إل_هًا

شرك ستيزى الياس(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 125 - 8

8 - دعوت به توحيد و مبارزه با شرك و بت پرستى ، از اهداف مهم و اصولى الياس پيامبر

أتدعون بعلاً و تذرون أحسن الخ_لقين

شرك ستيزى انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 26 - 3

3_ دعوت به توحيد و مبارزه با شرك ، مهمترين رسالت پيامبران

أن لاتعبدوا إلاّ الله

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 10 - 25

25- تقليد از نياكان در عبادت غير خدا ، عمل باطلى است كه انبيا به مبارزه با آن برخاستند .

تريدون أن تصدّونا عمّا كان يعبد ءاباؤنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 24 - 9

9- توحيد و نفى شرك ، پيام تمامى پيامبران ، موحدان و كتاب هاى آسمانى

ه_ذا ذكر من معى و ذكر من قبلى

مشاراليه {ه_ذا} به قرينه آيات قبل، توحيد و نفى شرك است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 65 - 4

4 - توحيد ، اساس همه اديان آسمانى و مبارزه با شرك ، سرلوحه مبارزات پيامبران الهى

و لقد أُوحى إليك و إلى الذين من قبلك لئن أشركت ليحبطنّ عملك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 45 - 1

1 - تمامى پيامبران و اديان آسمانى ، مبلغ توحيد و مخالف شرك و چندگانه پرستى بوده اند .

وسئل من أرسلنا من قبلك من رسلنا . .. ءالهة يعبدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 21 - 13

13- دعوت به توحيد و انذار از عواقب شرك ، محور اصلى و مشترك دعوت پيامبران

ألاّتعبدوا إلاّ اللّه

بنابراين كه {ألاّتعبدوا. ..} در ادامه {و قد خلت النذر} و مصداق انذار آنان باشد _ و نه صرفاً ادامه سخن هود _ برداشت بالا به دست مى آيد.

شرك ستيزى سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل

- 27 - 31 - 4

4 - سليمان ( ع ) ، درصدد از ميان بردن حاكميت كفر و شرك از سرزمين سبا

بسم اللّه الرحم_ن الرحيم . ألاّ تعلوا علىّ و أتونى مسلمين

تسليم سليمان شدن، در حقيقت دست برداشتن از شرك و پذيرش منطق توحيدى او است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 36 - 12

12 - مقام سليمان ، مبرّا از پذيرش هديه براى سكوت از حق و چشم پوشى از كفر و شرك

قال أتمدّونن بمال . .. بل أنتم بهديّتكم تفرحون

شرك ستيزى شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 84 - 14

14_ مبارزه با شرك ، از وظيفه هاى اصلى حضرت شعيب ( ع )

قال ي_قوم . .. ما لكم من إل_ه غيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 87 - 5،17

5_ شعيب ( ع ) ، مردمان را به ترك پرستش غير خدا فرا مى خواند و عليه شركورزى قومش مبارزه مى كرد .

أصلوتك تأمرك أن نترك ما يعبد ءاباؤُنا

17_ مردم مدين ، مبارزه شعيب ( ع ) با پرستش خدايان اهل شرك را ، خلاف درايت و رشد او مى شمردند .

أو أن نفعل فى أمولنا ما نش_ؤا إنك لأنت الحليم الرشيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 91 - 11

11_ مردم مدين ، شعيب ( ع ) را به خاطر مبارزه اش عليه شركورزى و بى عدالتى ، فاقد كرامت دانسته و شايسته احترام نمى شمردند .

و

ما أنت علينا بعزيز

{عزيز} به معناى محترم و بزرگوار و نيز به معناى شكست ناپذير مى باشد. مراد از آن در آيه شريفه معناى اول است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 93 - 3

3_ شعيب ( ع ) موظف به پايدارى بر مواضع خويش ( ابلاغ رسالت الهى و مبارزه با شرك و فساد )

إنى ع_مل

شرك ستيزى صالح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 62 - 6،7،8

6_ صالح ( ع ) ، مردمان را از پرستش غير خدا برحذر مى داشت و عليه شركورزى قوم ثمود مبارزه مى كرد .

أتنه_نا أن نعبد ما يعبد ءاباؤُنا

7_ حضرت صالح ( ع ) ، مورد اعتراض و سرزنش قوم ثمود به خاطر فراخوانى آنان به يكتاپرستى و نفى خدايان دروغين

أتنه_نا أن نعبد ما يعبد ءاباؤُنا

استفهام در {أتنه_نا أن نعبد . ..} استفهام توبيخى است.

8_ قوم ثمود ، اميد هاى خويش درباره صالح ( ع ) را به خاطر مبارزه او عليه شرك ، بر باد رفته مى ديدند .

قد كنت فينا مرجوًّا قبل ه_ذا أتنه_نا أن نعبد ما يعبد ءاباؤُنا

قيد {قبل ه_ذا} دلالت بر قطع اميد قوم ثمود از صالح(ع) دارد و جمله {أتنه_نا} بيانگر دليل و علت آن است.

شرك ستيزى قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 40 - 8

8- مجادله قرآن با مشركان ، با بهره گيرى از باور هاى ايشان در رد عقايد شرك آلودشان

أفأصف_كم ربّكم بالبنين و اتّخذ من المل_ئكة إن_ثًا

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 52 - 5

5 _ قرآن ، در هر عصر و زمان و در سطح جهانى ، توانا و شايسته براى مبارزه با جريان كفر و شرك

فلاتطع الك_فرين و ج_هدهم به جهادًا كبيرًا

فرمان خداوند به جهاد بزرگ با كافران به وسيله قرآن _ پس از يادآورى جاودانگى و جهانى بودن رسالت پيامبر(ص) _ حاكى از آن است كه قرآن، كتابى توانا و شايسته براى مبارزه جهانى و هميشگى با جريان كفر و شرك است.

شرك ستيزى كتب آسمانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 24 - 9

9- توحيد و نفى شرك ، پيام تمامى پيامبران ، موحدان و كتاب هاى آسمانى

ه_ذا ذكر من معى و ذكر من قبلى

مشاراليه {ه_ذا} به قرينه آيات قبل، توحيد و نفى شرك است.

شرك ستيزى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 121 - 3

3_ پيامبر ( ص ) و مؤمنان به آن حضرت ، موظف به پايدارى بر مواضع خويش ( ابلاغ رسالت الهى و مبارزه با شرك و فساد )

إنا ع_ملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 108 - 1

1_ ابلاغ توحيد ، تبليغ قرآن و مبارزه با شرك ، وظيفه پيامبر ( ص ) و راه و رسم او بود .

قل ه_ذه سبيلى

{ه_ذه} اشاره به مطالبى است كه آيات قبل به آنها اشاره داشت. از جمله آنهاست: ابلاغ توحيد ، نفى شرك ، تبليغ قرآن و تعاليم وحى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

11 - انبياء - 21 - 36 - 4

4- مبارزه با شرك و معبود هاى پندارى و باطل مشركان ، در رأس برنامه هاى پيامبر ( ص )

أه_ذا الذى يذكر ءالهتكم

ذكر و يادكردن، هم به خير است و هم به شر; ولى در اين آيه _ به قرينه مقام _ ذكر به شرّ است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 42 - 7

7 _ مبارزه با شرك و بت پرستى ، در رأس رسالت پيامبر ( ص ) بود .

إن كاد ليضلّنا عن ءالهتنا لولا أن صبرنا عليها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 91 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور اعلام قاطعانه موضع استوار خويش مبنى بر توحيد و نفى شرك

إنّما أُمرت أن أعبد ربّ ه_ذه البلدة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 43 - 5

5 - مشركان ، پيامبراكرم ( ص ) را شخصى معمولى مى دانستند كه هدفش بازداشتن مردم از دين و آيين پدرانشان بود .

قالوا ما ه_ذا إلاّ رجل يريد أن يصدّكم عمّا كان يعبد ءاباؤكم

تعبير از پيامبر(ص) به {رجل} _ آن هم به صورت نكره _ حاكى از نكته ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 44 - 10

10 - پيامبر ( ص ) مأمور مبارزه علنى و صريح با عقايد مشركان ( چون عقيده به شفاعت كردن معبود ها و توانايى آنان بر اين كار )

أم اتّخذوا من دون اللّه شفعاء

قل أَوَلو كانوا لايملكون شيئًا و لايعقلون . قل للّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 66 - 2،7

2 - پيامبر ( ص ) ، مأمور اعلام مخالفت خود با عبادت غيرخدا و منصرف كردن مشركان از فكر تأثيرگذارى در عقايد آن حضرت

إنّى نهيت أن أعبد الذين تدعون من دون اللّه لمّا جاءنى البيّن_ت

پيامبر(ص)، به در دست داشتن دلايل و براهين روشن در مخالفت خود با عبادت غير خدا تصريح فرمود. اين مطلب مى تواند به منظور مأيوس ساختن مشركان باشد; زيرا كسى كه در عقيده خود داراى دلايل روشن باشد، تأثيرپذيرى او از ديگر عقايد نا ممكن خواهد بود.

7 - پيامبر ( ص ) ، مأمور اعلام صريح مواضع عقيدتى خويش و تسليم ناپذير بودنش ، در برابر دشمنان و عقايد باطل و شرك آلود

و أُمرت أن أُسلم لربّ الع_لمين

تصريح پيامبر(ص) به تسليم محض بودن خود در برابر خداوند، مى تواند پاسخى به فشارها و تهديدهاى دشمنان و مشركان عليه ايشان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 4 - 10

10 - هجرت پيامبر ( ص ) و مسلمانان و موضع گيرى آنان در برابر مشركان ، حركتى ابراهيمى

قد كانت لكم أسوة حسنة فى إبرهيم و الذين معه

با توجه به آيات پيشين _ كه درباره هجرت و موضع گيرى بايسته مسلمانان در برابر مشركان است _ طرح {اسوه} بودن ابراهيم(ع) پس از اين آيات و توصيه ها، مطلب بالا را مى فهماند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كافرون - 109 - 1 -

2

2 - گروهى از كافران در عصر پيامبر ( ص ) ، بى خبر از موضع قاطع آن حضرت در برابر كفر و اميدوار به تنزل او در برابر شرك

قل ي_أيّها الك_فرون

ادامه سوره، قرينه است بر اين كه مراد از {الكافرون}، همه كافران نيستند; بلكه تنها آن گروه مخاطب اند كه اميدى به ايمان آنان نمى رفت. سخن گفتن با آنان در اين باره _ كه پيامبر(ص) اهل سازش نيست _ بيانگر آن است كه آنان تسامح و تساهل را براى آن حضرت، امكان پذير مى پنداشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كافرون - 109 - 2 - 1،3،5

1 - رد معبود هاى كافران و امتناع از عبادت آنها در تمام عمر خويش ، خط مشى ارائه شده از سوى پيامبر ( ص ) ، در گفتوگو با كافران

لا أعبد ما تعبدون

3 - پيامبر ( ص ) ، مأيوس سازنده كافران از پيوستن به آنان در شرك

لا أعبد ما تعبدون

حرف {لا} گرچه براى نفى مستقبل است; ولى مفهوم سخن، شامل زمان حال نيز مى شود.

5 - پيامبر ( ص ) ، مأمور ابلاغ تباين معبود خود با معبود هاى مشركان و تصريح به ناهماهنگى كامل ، بين شرك و توحيد

قل . .. لا أعبد ما تعبدون

شرك ستيزى مسلمانان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 4 - 10

10 - هجرت پيامبر ( ص ) و مسلمانان و موضع گيرى آنان در برابر مشركان ، حركتى ابراهيمى

قد كانت لكم أسوة حسنة فى إبرهيم و الذين معه

با توجه به آيات پيشين _ كه

درباره هجرت و موضع گيرى بايسته مسلمانان در برابر مشركان است _ طرح {اسوه} بودن ابراهيم(ع) پس از اين آيات و توصيه ها، مطلب بالا را مى فهماند.

شرك ستيزى موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 15 - 3

3- يكتاپرستان واقعى ، نمى توانند در قبال شرك و انحرافات عقيدتى مردم ، بى تفاوت باشند .

ربّنا ربّ السم_وت . .. ه_ؤلاء قومنا اتخذوا من دونه ءالهة

خداوند، اصحاب كهف را به عنوان نمونه اى از موحّدان واقعى ياد كرده و در بيان حالات و خصلت هاى آنان _ پس از اقرار به اصل توحيد _ توجّه ايشان به جامعه بشرى و تأسف آنان به ضلالت مردم را مطرح ساخته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 24 - 9

9- توحيد و نفى شرك ، پيام تمامى پيامبران ، موحدان و كتاب هاى آسمانى

ه_ذا ذكر من معى و ذكر من قبلى

مشاراليه {ه_ذا} به قرينه آيات قبل، توحيد و نفى شرك است.

شرك ستيزى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 45 - 9

9 - موسى ( ع ) ، در راستاى اثبات توحيد ربوبى و ابطال شرك ، منطقى قوى و كوبنده و برهانى روشن و غير قابل ترديد داشت .

ثمّ أرسلنا موسى . .. و سلط_ن مبين

كلمه {سلطان} به معناى قهر و غلبه است. حجت و برهان را نيز بدان اعتبار كه صاحب آن، بر قلوب مخاطبان هجوم مى برد و آنها را فتح مى كند، سلطان گفته مى شود.

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 47 - 7

7 - مبارزه با شرك و دعوت مردم به ربوبيت مطلق خداوند بر جهان هستى ، پيام اصلى حضرت موسى ( ع )

قالوا ءامنّا بربّ الع_لمين

برداشت ياد شده از اعتراف ساحران در حضور موسى(ع)، به ربوبيت مطلق خداوند بر جهان به دست مى آيد.

شرك ستيزى نوح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 71 - 3،5

3 _ قيام حضرت نوح ( ع ) ، عليه شرك و بت پرستى و دعوت به توحيد و يكتاپرستى ، براى قومش سنگين و غير قابل تحمل بود .

إن كان كبر عليكم مقامى و تذكيرى بأيت اللّه

كلمه {مقام} مشترك بين سه صيغه است: مصدر ميمى، اسم زمان و اسم مكان. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است; يعنى، اگر قيام من براى دعوت به توحيد و يادآورى آيات و نشان هاى خداوند، بر شما سنگين و دشوار است و ... .

5 _ حضرت نوح ( ع ) ، در دعوت به توحيد و يكتاپرستى و زدودن انديشه شرك ، آيات و نشانه هاى خدا را به قومش يادآورى مى كرد .

مقامى و تذكيرى بأيت اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 32 - 2

2_ بحث و گفت و گو و ارائه دليل و برهان ، از روش هاى نوح ( ع ) براى بازدارى مردم از شرك و گرايش دادن آنان به توحيد

قالوا ي_نوح قد ج_دلتنا فأكثرت جدلنا

{جدال} به معناى مناظره كردن و آوردن برهان براى ابطال دليلها

، انديشه ها و باورهاى طرف مقابل است.

شرك ستيزى هارون(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 150 - 17،19،20،26

17 _ هارون در غياب موسى ( ع ) با شركورزى و گوساله پرستى بنى اسرائيل به مبارزه پرداخته بود .

قال ابن أم إن القوم استضعفونى و كادوا يقتلوننى

19 _ گوساله پرستان بنى اسرائيل مهياى كشتن هارون به خاطر مبارزه پى گير وى با شركورزى آنان

إن القوم استضعفونى و كادوا يقتلوننى

20 _ هارون با بيان مبارزه خويش با گوساله پرستان و ناتوانيش از بازدارى آنان ، در تلاش جهت اثبات بى گناهى خويش براى موسى ( ع )

إن القوم استضعفونى و كادوا يقتلوننى

26 _ هارون با بيان مبارزه خويش عليه شركورزى بنى اسرائيل ، از موسى ( ع ) خواست تا وى را همسنگ ستمكاران شرك پيشه قرار ندهد .

إن القوم استضعفونى و كادوا يقتلوننى . .. و لاتجعلنى مع القوم الظلمين

روشن است كه موسى(ع) هرگز گمان نمى كرد كه هارون از ستمكاران باشد. بنابراين {مع} در جمله {لا تجعلنى مع} معيت حكمى است ; يعنى مرا در حكم ستمكاران قرار مده.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 90 - 17

17 - هارون ( ع ) ، داراى برنامه اى مشخص براى مقابله با گوساله پرستى و احياى توحيد در بنى اسرائيل بود .

أطيعوا أمرى

دعوت هارون(ع) از بنى اسرائيل به اطاعت فرمان هاى او، پس از فرمان {اتّبعونى}، حاكى از آن است كه وى براى بنى اسرائيل در صورت پيروى آنان از او، دستور العمل هايى را تدارك ديده بود.

شرك ستيزى هود(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 50 - 12

12_ مبارزه با شرك ، از وظايف اصلى حضرت هود ( ع )

ي_قوم اعبدوا الله ما لكم من إل_ه غيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 54 - 8

8_ قاطعيت و صلابت هود ( ع ) ، در امر رسالت و مبارزه با شرك و بت پرستى

قال إنى أُشهد الله واشهدوا أنى برىءٌ مما تشركون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 55 - 2

2_ هود ( ع ) ، همه مشركان قوم عاد و خدايان آنان را ، به توطئه و مبارزه عليه خويش فرا خواند .

فكيدونى جميعًا

چون در آيه قبل ، سخن از مشركان و نيز بتهاى آنان بود ، مقصود از {جميعاً} تمامى مشركان و همه بتهاست.

كيفر شرك ستيزى در دوران اصحاب كهف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 20 - 2

2- كيفر روى گردانى از آيين شرك در عصر اصحاب كهف ، سنگ سار شدن بود .

إنّهم إن يظهروا عليكم يرجموكم

از جمله معانى ذكر شده براى {رجم} سنگ سار كردن است.

ممانعت از شرك ستيزى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 36 - 9

9 - مشركان ، پيامبر اسلام را از مبارزه با معبودهايشان برحذر داشته و از قهر آنان مى ترساندند .

و يخوّفونك بالذين من دونه

برداشت ياد شده مبتنى بر اين فرض است كه مقصود از {الذين من

دونه} معبودهاى مشركان باشد; چنان كه بسيارى مفسران گفته اند: بت پرستان مكه پيامبر(ص) را از خشم و غضب بت ها برحذر مى داشتند.

منشأ شرك ستيزى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 24 - 7

7 - طرد شرك از سوى مؤمنان و گرايش آنان به پرستش خداى يگانه ، مرهون هدايت و راهنمايى خداوند

و هدوا إلى صرط الحميد

ويژگيهاى شرك ستيزى ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 57 - 5

5- كيفيت مبارزه و چگونگى مواضع ابراهيم ( ع ) عليه بت پرستان ، متناسب با شرايط موجود و توانايى هاى خود آن حضرت بود .

تاللّه لأكيدنّ أصن_مكم بعد أن تولّوا مدبرين

تصميم ابراهيم(ع) به از بين بردن بت ها به طور مخفى و هنگامى كه مردم حضور ندارند، حكايت از اين دارد كه او توانايى انجام چنين كارى در حضور مردم به صورت آشكار نداشت. بنابراين مبارزه آن حضرت متناسب و همسو با شرايط و مقدورات او بوده است.

شركت از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

شركت

آثار شركت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 28 - 15

15 - شريك داشتن در اموال و امكانات دلهره آفرين است .

هل لكم . .. شركاء ... تخافونهم كخيفتكم أنفسكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 24 - 12

12 - زندگى مختلط و شراكت در امور اقتصادى ، زمينه ساز تضييع حقوق و لغزشگاه بسيارى از مردم

و إنّ كثيرًا من الخلطاء ليبغى . .. إلاّ الذين ءامنوا ... و قليل ما

هم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 29 - 6

6 - شركت ، زمينه ساز ناسازگارى و اختلاف

ضرب اللّه مثلاً رجلاً فيه شركاء متش_كسون

احكام عقد شركت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 79 - 4

4- شركت ، عقدى مشروع و سابقه دار در اديان الهى است .

فكانت لمسكين يعملون فى البحر

تاريخ عقد شركت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 79 - 4

4- شركت ، عقدى مشروع و سابقه دار در اديان الهى است .

فكانت لمسكين يعملون فى البحر

شركت در غزوه تبوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 120 - 14

14 _ حركت مؤمنان به سوى جنگ تبوك ، برانگيزنده خشم كافران بود .

و لا يطئون موطئاً يغيظ الكفار

با توجه به اينكه اين بخش از آيات در مورد جنگ تبوك است، برداشت فوق استفاده مى شود.

شركت در مجلس گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 140 - 13،16،17

13 _ شركت در مجالس گناه ، گناهى همسنگ با انجام آن

فلاتقعدوا معهم حتّى يخوضوا فى حديث غيره إنّكم إذاً مثلهم

16 _ يكسانى سرنوشت شوم كافران و منافقان و شركت كنندگان در مجالس كفر و گناه و استهزا به آيات الهى

انكم اذاً مثلهم إنّ اللّه جامع المنفقين . .. جميعاً

17 _ مسلمان شركت كننده در مجالس كفر و استهزاى به آيات الهى منافق است .

فلاتقعدوا معهم حتّى يخوضوا فى حديث غيره إنّكم إذاً مثلهم .

.. جميعاً

جمله {ان اللّه . ..}، پس از بيان حرمت مجالست با استهزا كنندگان، دلالت مى كند كه مراد از منافقان، همان مسلمانانى هستند كه در آن مجالس شركت مى كنند.

شركت در نماز جمعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 11 - 10

10 - شركت در نماز جمعه ، باعث از دست رفتن روزى مردمان نمى شود .

و إذا رأوا تج_رة . .. و اللّه خير الرزقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 9 - 5

5 - مؤمنان ، وظيفه دار جديت و تلاش براى شركت در نماز جمعه

فاسعوا إلى ذكر اللّه

عقد شركت در اديان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 79 - 4

4- شركت ، عقدى مشروع و سابقه دار در اديان الهى است .

فكانت لمسكين يعملون فى البحر

عوامل شركت در جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 123 - 9

9 _ توجه به شمول حمايت و امداد الهى نسبت به متقين ، از عوامل روى آوردن مؤمنان به جهاد با كافران

قتلوا . .. و اعلموا أن اللّه مع المتقين

مشروعيت عقد شركت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 79 - 4

4- شركت ، عقدى مشروع و سابقه دار در اديان الهى است .

فكانت لمسكين يعملون فى البحر

نهى از شركت در غزوه خيبر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 15 - 8

8

- تلاش متخلّفان حديبيه براى حضور در جنگ خيبر ، به منظور شكستن نهى الهى از شريك شدن آنان در غنايم خيبر *

يريدون أن يبدّلوا كل_م اللّه قل لن تتّبعونا كذلكم قال اللّه من قبل

برداشت بالا بدان احتمال است كه به قرينه{قل لن تتّبعونا كذلكم قال اللّه من قبل}، خداوند از قبل، پربار بودن جنگ خيبر را يادآور شده و از حضور متخلفان، در آن جنگ نهى كرده است; تا آنان به غنايم دست نيابند. ولى متخلفان، به خاطر شكستن اين نهى الهى، درصدد شركت در جنگ و سهيم شدن در غنايم بودند.

شطرنج از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

شطرنج

حرمت شطرنج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 90 - 18

18 _ بازى با شطرنج و نرد ، قمار و حرام است .

و الميسر . .. رجس من عمل الشيطن فاجتنبوه

از امام باقر(ع) روايت شده: الشطرنج و النرد ميسر.

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 341، ح 186; تفسير برهان، ج 1، ص 498، ح 9 و 10.

نهى از شطرنج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 30 - 20

20 - { عن زيد الشحام قال : سألت أباعبد اللّه عن قول اللّه عزّوجلّ { فاجتنبوا الرجس من الأوثان و اجتنبوا قول الزور } فقال : الرجس من الأوثان } الشطرنج و { قول الزور } الغناء ;

زيد شحام مى گويد: از امام صادق(ع) از قول خداى عزّوجلّ {فاجتنبوا الرجس من الأوتان و اجتنبوا قول الزور} پرسيدم، فرمود: {الرجس من الأوتان} شطرنج است و {قول الزور} غنا مى باشد}.

شعائر از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

شعائر

احترام به شعائر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 2 - 1

1 _ حفظ شعاير الهى ، از وظايف مؤمنان

يايها الذين ءامنوا لاتحلوا شعر اللّه

{احلال} {مصدر تحلّوا} به معناى مباح شمردن است و مباح شمردن شعاير الهى به اين است كه حرمت و احترام آنها حفظ نشود.

استهزاى شعائر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 58 - 7،10،11

7 _ حرمت ايجاد روابط دوستى با كسانى كه حتى برخى از احكام و شعاير دين را به بازى گرفته و مورد تمسخر قرار مى دهند . *

لاتتخذوا

الذين . .. و إذا ناديتم إلى الصّلوة اتخذوها هزواً و لعباً

تحريم دوستى با استهزا كنندگان نماز پس از تحريم دوستى با استهزاكنندگان دين، مى تواند گوياى اين نكته باشد كه تمسخر هر يك از احكام اسلام، مصداق استهزاى دين است و همان حكم (حرمت ايجاد روابط) را در پى خواهد داشت.

10 _ اهل كتاب و ديگر كافران به دليل استهزاى دين اسلام و احكام و شعاير آن ، @مردمى نادان و بى خرد

اتخذوا دينكم هزواً . .. ذلك بانهم قوم لايعقلون

برداشت فوق بر اين مبناست كه {لايعقلون} فعلى لازم باشد، يعنى اهل كتاب و كافران، فاقد عقل و انديشه كافى هستند. اسناد {لايعقلون} به {قوم} كه حاكى از بافت خاص اجتماعى آنهاست، اين معنى را تأييد مى كند.

11 _ ترك انديشه در احكام و شعاير دين اسلام ، ريشه استهزاى كافران نسبت به آن

اتخذوها هزواً و لعباً ذلك بانهم قوم لايعقلون

در برداشت فوق {لايعقلون}، فعلى متعدى گرفته شده و مفعول آن محذوف فرض شده است. يعنى لايعقلون الدين و الصلوة و ... .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 59 - 3

3 _ ايمان مسلمانان به خدا ، قرآن و تمامى كتب آسمانى ، برانگيزنده اهل كتاب بر تمسخر نماز و ديگر شعاير اسلام

قل يأهل الكتب هل تنقمون منا الا ان ءامنا باللّه . .. و ما أنزل من قبل

برداشت فوق بر اين مبناست كه {ان ءامنا} به تقدير {لام}، بيانگر كراهت و ناخرسندى اهل كتاب نسبت به مسلمانان باشد، يعنى {ما تنقمون منا ديننا و صلاتنا لشىء الا ايماننا باللّه . .. }.

تعظيم شعائر

الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 32 - 6،10

6 - بزرگداشت شعائر الهى ، نشانه تقوا و خداترسى است .

و من يعظّم شع_ئر اللّه فإنّها من تقوى القلوب

ضمير {ها} در {فإنّها} به {شعائر} بازمى گردد. بنابراين {فإنّها} به تقدير {فإنّ تعظيمها} مى باشد. {من} نشويه و {تقوى} به معناى خداترسى است; يعنى، بزرگداشت شعائر الهى، نشأت يافته از تقوا و خداترسى دل ها است.

10 - { عن أبى عبد اللّه ( ع ) قال إنّما يكون الجزاء مضاعفاً فيما دون البدنة حتى يبلغ البدنة فإذا بلغ البدنة فلاتضاعف لأنه أعظم ما يكون ، قال اللّه عزّوجلّ : و من يعظّم شعائر اللّه فإنّهامن تقوى القلوب ;

از امام صادق(ع) روايت شده است[كه در باره كفّاره صيد در حرم] فرمود: همانا جزاى صيد اضافه مى شود تا آن جايى كه كمتر از شتر باشد. پس آن گاه كه به حد شتر رسيد، ديگر اضافه نمى شود; زيرا شتر بزرگ ترين چيزى است كه مى توان قربانى كرد. خداوند عزّوجلّ مى فرمايد:{و من يعظم شعائر اللّه...}».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 36 - 3

3 - بزرگداشت و حفظ حرمت شعائر دينى و الهى ، وظيفه اى الهى برعهده تمام مؤمنان است .

و البدن جعلن_ها لكم من شع_ئر اللّه

اين سخن خدا كه: {ما شتران قربانى را جزء شعائر دينى قرار داديم} در واقع توصيه است به اين كه بايد در حفظ شعائر الهى و بزرگداشت آنها بكوشيد.

توصيه به تعظيم شعائر الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11

- حج - 22 - 32 - 5

5 - حفظ حرمت و بزرگداشت شعائر الهى و دينى ، توصيه اى است از سوى خدا به انسان ها

و من يعظّم شع_ئر اللّه

توصيه خداوند به بزرگداشت دام هاى قربانى، بدان جهت است كه آنها شعائر و نشانه هاى خدا هستند. بنابراين آيه ياد شده در واقع توصيه است به اينكه: مؤمنان بايد شعائر الهى و دينى را بزرگ بشمارند و از جمله آنه،ا دام هايى است كه حاجيان براى قربانى كردن در {منا} به همراه خود مى برند.

حرمت هتك شعائر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 2 - 2

2 _ هتك حرمت شعاير الهى ، حرام و گناه است .

يايها الذين ءامنوا لاتحلوا شعر اللّه

شعائر دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 58 - 8

8 _ نماز و اذان ، از اركان اساسى دين و شعاير مقدس آن

الذين اتخذوا دينكم هزواً . .. و إذا ناديتم إلى الصّلوة اتخذوها هزواً و لعباً

آيه مورد بحث، استهزاى نماز و اذان را نمونه اى از استهزاى دين شمرده است و اطلاق دين بر نماز و اذان نشان مى دهد كه اين دو از اركان اساسى دين مى باشد.

قداست شعائر الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 32 - 2

2 - دام هاى قربانى ( دام هايى كه حاجيان براى قربانى كردن به همراه مى برند ) ، از شعائر الهى و داراى حرمت و قداست در پيشگاه خداوند

و من يعظّم شع_ئر اللّه

{تعظيم} (مصدر

{يعظّم}) به معناى بزرگ شمردن است {شعائر} جمع {شعيرة} و {شعيرة} به معناى علامت و نشانه است. مراد از {شعائر اللّه} به قرينه آيه بعد (لكم فيها منافع إلى أجل مسمَّى ثمّ محلها إلى البيت العتيق) دام هايى براى قربانى است كه حج گزاران به همراه خود مى بردند;يعنى، {هر كس دام هاى قربانى را _ كه شعائر و نشانه هاى خدايند _ حرمت گذارد و بزرگ بشمارد...}. بنابراين، آيه ياد شده توصيه اى است از سوى خداوند به همه اهل ايمان _ چه مالك دام هاى قربانى باشند و چه نباشند _ كه در حفظ و نگه دارى آن دام ها بكوشند و از هرگونه سهل انگارى درباره آنها، اجتناب بورزند.

گناه استهزاى شعائر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 58 - 6

6 _ تمسخر اذان ، نماز و ديگر شعاير دينى ، از گناهان بزرگ

و إذا ناديتم إلى الصّلوة اتخذوها هزواً و لعباً

چون تمسخر كنندگان نماز و اذان و يا ديگر شعاير دينى، بايد طرد شوند و نبايد با آنان روابط دوستى برقرار كرد، معلوم مى شود تمسخر نماز و اذان و ديگر شعاير، از گناهان بزرگ است.

مراد از شعائر الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 32 - 10

10 - { عن أبى عبد اللّه ( ع ) قال إنّما يكون الجزاء مضاعفاً فيما دون البدنة حتى يبلغ البدنة فإذا بلغ البدنة فلاتضاعف لأنه أعظم ما يكون ، قال اللّه عزّوجلّ : و من يعظّم شعائر اللّه فإنّهامن تقوى القلوب ;

از امام صادق(ع) روايت شده

است[كه در باره كفّاره صيد در حرم] فرمود: همانا جزاى صيد اضافه مى شود تا آن جايى كه كمتر از شتر باشد. پس آن گاه كه به حد شتر رسيد، ديگر اضافه نمى شود; زيرا شتر بزرگ ترين چيزى است كه مى توان قربانى كرد. خداوند عزّوجلّ مى فرمايد:{و من يعظم شعائر اللّه...}».

منشأ استهزاى شعائر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 59 - 12

12 _ فسق ( ناديده گرفتن دستورات خداوند ) ، ريشه استهزاى دين و شعاير الهى

اتخذوا دينكم هزواً و لعباً . .. و إن اكثركم فسقون

مصداق جمله {هل تنقمون . ..} همان استهزاى نماز و احكام دين است. بنابراين {فسق} كه علت براى {تنقمون} گرفته شده است، در حقيقت علت استهزاى دين نيز مى باشد.

منشأ شعائر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 58 - 9

9 _ نابخردى ، ريشه تمسخر احكام و شعاير دين اسلام

اتخذوا دينكم هزواً . .. ذلك بانهم قوم لايعقلون

موارد شعائر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 2 - 3،4،10،11،12

3 _ مناسك حج ، از شعاير الهى است . *

لاتحلوا شعر اللّه

{شعائر} جمع {شعيرة} به معناى علامت است. و احتمالا مراد از آن، علايم و مناسك حج باشد.

4 _ حرام ها و حلال هاى الهى ( همانند حليت چهارپايان و حرمت صيد در حال احرام ) ، از شعاير الهى است . *

أحلت لكم بهيمة الانعم . .. لاتحلوا شعر اللّه

از مصاديق شعاير الهى، با توجه به آيه قبل، حلالها و حرامهاى

الهى است.

10 _ ماه هاى حرام ، قربانى هاى بى نشان و بانشان حج و نيز نشانه هاى قربانى ، از شعاير الهى

لاتحلوا شعر اللّه و لاالشهر الحرام و لاالهدى و لاالقلئد

بنابر اينكه امور ياد شده از باب ذكر خاص بعد از عام (شعر اللّه) باشد.

11 _ راهيان خانه خدا ، از شعائر الهى

لاتحلوا شعر اللّه . .. و لا ءآمين البيت الحرام

بنابر اينكه امور ياد شده از باب ذكر خاص بعد از عام (شعر اللّه) باشد و راهيان خانه خدا از جمله آنها هستند.

12 _ علامت هاى راهيان خانه خدا ، از شعاير الهى

لاتحلوا شعر اللّه . .. و لاالقلئد

شعائر الله

{شعائر الله}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 158 - 1،13،17

1 - كوه صفا و مروه ، دو علامتى كه خداوند آنها را نشانه جايگاه عبادت قرار داده است .

إن الصفا و المروة من شعائر اللّه

بنابراين توصيف {صفا و مروة} به {شعائر اللّه} مى رساند كه: خداوند آن دو مكان را علامتى قرار داده تا بندگانش در آن جا، او را عبادت كنند.

13 - از امام صادق ( ع ) روايت شده كه فرمودند : { ان الصفا و المروة من شعائر اللّه } فأبده بما بدء اللّه تعالى به و ان المسلمين كانوا يظنون ان السعى بين الصفا و المروة شىء صنعه المشركون فأنزل اللّه عز و جل { ان الصفا و المروة من شعائر اللّه . . . } .

صفا و مروه از شعائر الهى است پس ]سعى[ را شروع نما از جايى كه خداوند ]در آيه شريفه[ در بيانش شروع نموده

و مسلمانان گمان مى كردند كه سعى بين صفا و مروه چيزى است كه مشركان آن را بنا نهاده اند; پس خداوند عز و جل آيه فوق را نازل كرد: {ان الصفا و المروة من شعائر اللّه . ..}.

17 - { عن الحلبى قال : سألت اباعبداللّه ( ع ) عن المرأة تطوف بين الصفا و المروة و هى حائض قال : لا لان اللّه تعالى يقول { ان الصفا و المروة من شعائراللّه } ;

حلبى گويد از امام صادق(ع) سؤال كردم: آيا زن حائض مى تواند سعى بين صفا و مروه را انجام دهد؟ امام فرمود: نه، خداوند فرموده: صفا و مروه از شعائر خداست}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 36 - 1

1 - شتران قربانى از شعائر دينى و الهى مراسم حج

و البدن جعلن_ها لكم من شع_ئر اللّه

{بدن} جمع {بدنة} است. {بدنة} نيز در لغت، به گاو و شتر درشت و چاق گفته مى شود. در گذشته، كسانى كه قصد داشتند در مراسم حج شركت كنند، از قبل به دام هايى قربانى خوب مى رسيدند تا چاق و فربه شوند. بدين جهت به گاو و شتر قربانى {بدنه} گفته مى شد. گفتنى است كه مراد از {بدن} در آيه ياد شده _ به قرينه {فإذا وجبت جنوبه} _ تنها شتران مى باشد; يعنى، شترانى را كه به رسم قربانى به همراه مى بريد، براى شما از شعائر دينى و الهى قرار داديم.

تعظيم شعائر الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 32 - 6،10

6 - بزرگداشت

شعائر الهى ، نشانه تقوا و خداترسى است .

و من يعظّم شع_ئر اللّه فإنّها من تقوى القلوب

ضمير {ها} در {فإنّها} به {شعائر} بازمى گردد. بنابراين {فإنّها} به تقدير {فإنّ تعظيمها} مى باشد. {من} نشويه و {تقوى} به معناى خداترسى است; يعنى، بزرگداشت شعائر الهى، نشأت يافته از تقوا و خداترسى دل ها است.

10 - { عن أبى عبد اللّه ( ع ) قال إنّما يكون الجزاء مضاعفاً فيما دون البدنة حتى يبلغ البدنة فإذا بلغ البدنة فلاتضاعف لأنه أعظم ما يكون ، قال اللّه عزّوجلّ : و من يعظّم شعائر اللّه فإنّهامن تقوى القلوب ;

از امام صادق(ع) روايت شده است[كه در باره كفّاره صيد در حرم] فرمود: همانا جزاى صيد اضافه مى شود تا آن جايى كه كمتر از شتر باشد. پس آن گاه كه به حد شتر رسيد، ديگر اضافه نمى شود; زيرا شتر بزرگ ترين چيزى است كه مى توان قربانى كرد. خداوند عزّوجلّ مى فرمايد:{و من يعظم شعائر اللّه...}».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 36 - 3

3 - بزرگداشت و حفظ حرمت شعائر دينى و الهى ، وظيفه اى الهى برعهده تمام مؤمنان است .

و البدن جعلن_ها لكم من شع_ئر اللّه

اين سخن خدا كه: {ما شتران قربانى را جزء شعائر دينى قرار داديم} در واقع توصيه است به اين كه بايد در حفظ شعائر الهى و بزرگداشت آنها بكوشيد.

توصيه به تعظيم شعائر الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 32 - 5

5 - حفظ حرمت و بزرگداشت شعائر الهى و دينى ، توصيه اى

است از سوى خدا به انسان ها

و من يعظّم شع_ئر اللّه

توصيه خداوند به بزرگداشت دام هاى قربانى، بدان جهت است كه آنها شعائر و نشانه هاى خدا هستند. بنابراين آيه ياد شده در واقع توصيه است به اينكه: مؤمنان بايد شعائر الهى و دينى را بزرگ بشمارند و از جمله آنه،ا دام هايى است كه حاجيان براى قربانى كردن در {منا} به همراه خود مى برند.

قداست شعائر الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 32 - 2

2 - دام هاى قربانى ( دام هايى كه حاجيان براى قربانى كردن به همراه مى برند ) ، از شعائر الهى و داراى حرمت و قداست در پيشگاه خداوند

و من يعظّم شع_ئر اللّه

{تعظيم} (مصدر {يعظّم}) به معناى بزرگ شمردن است {شعائر} جمع {شعيرة} و {شعيرة} به معناى علامت و نشانه است. مراد از {شعائر اللّه} به قرينه آيه بعد (لكم فيها منافع إلى أجل مسمَّى ثمّ محلها إلى البيت العتيق) دام هايى براى قربانى است كه حج گزاران به همراه خود مى بردند;يعنى، {هر كس دام هاى قربانى را _ كه شعائر و نشانه هاى خدايند _ حرمت گذارد و بزرگ بشمارد...}. بنابراين، آيه ياد شده توصيه اى است از سوى خداوند به همه اهل ايمان _ چه مالك دام هاى قربانى باشند و چه نباشند _ كه در حفظ و نگه دارى آن دام ها بكوشند و از هرگونه سهل انگارى درباره آنها، اجتناب بورزند.

مراد از شعائر الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 32 - 10

10 - {

عن أبى عبد اللّه ( ع ) قال إنّما يكون الجزاء مضاعفاً فيما دون البدنة حتى يبلغ البدنة فإذا بلغ البدنة فلاتضاعف لأنه أعظم ما يكون ، قال اللّه عزّوجلّ : و من يعظّم شعائر اللّه فإنّهامن تقوى القلوب ;

از امام صادق(ع) روايت شده است[كه در باره كفّاره صيد در حرم] فرمود: همانا جزاى صيد اضافه مى شود تا آن جايى كه كمتر از شتر باشد. پس آن گاه كه به حد شتر رسيد، ديگر اضافه نمى شود; زيرا شتر بزرگ ترين چيزى است كه مى توان قربانى كرد. خداوند عزّوجلّ مى فرمايد:{و من يعظم شعائر اللّه...}».

شعار از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

شعار

شعار اصحاب كهف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 14 - 7

7- اعلام ربوبيّت يگانه خدا بر كلّ هستى و بيزارى از پرستش غير او ، شعار و محور قيام اصحاب كهف بود .

فقالوا ربّنا ربّ السم_وت و الأرض لن ندعوا من دونه إل_هًا

شعار توحيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 40 - 18

18 _ { كلمة اللّه } ( شعار توحيد ) ، داراى برترى مطلق بر شعار كفر

و جعل كلمة الذين كفروا السفلى و كلمة اللّه هى العليا

شعار جاهلانه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 170 - 19

19 - تقليد از نياكان ، شعارى جاهلى و غيرمنطقى است .

قالوا بل نتبع ما ألفينا عليه ءاباءنا أو لو كان ءاباؤهم لايعقلون

شعار كفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 40 - 18

18

_ { كلمة اللّه } ( شعار توحيد ) ، داراى برترى مطلق بر شعار كفر

و جعل كلمة الذين كفروا السفلى و كلمة اللّه هى العليا

شعار محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 35 - 2

2 - { لا إل_ه إلاّ اللّه } شعار پيامبر اسلام ( ص )

إذا قيل لهم لا إل_ه إلاّ اللّه

شعار مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 156 - 6

6 - استرجاع ، شعار مؤمنان صبور به هنگام مواجه شدن با مصيبت ها و سختيهاست .

و بشر الصبرين. الذين إذا أصبتهم مصيبة قالوا إنا للّه و إنا إليه رجعون

{استرجاع} گفتنِ { إنا للّه و إنا إليه رجعون} است.

شعار ناپسند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 77 - 36

36 _ خداوند ، فراخوان سست عنصران عصر رسول خدا به دست شستن از شعار هاى توخالى در زمينه جنگ و جهاد

الم تر الى الّذين قيل لهم كفّوا ايديكم

امام صادق (ع) در تفسير آيه فوق فرمود: يعنى كفّوا السنتكم.

_______________________________

كافى، ج 2، ص 114، ح 8 ; نورالثقلين، ج 1، 517، ح 407 ; تفسير عياشى، ج 1، ص 258، ح 197.

شعر از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

ارزش شعر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 227 - 5

5 - شعر در پرتو ايمان ، به دور از گمراهى و گمراه گرى است .

و الشعراء يتّبعهم الغاون . .. إلاّ الذين ءامنوا

ايمان در شعر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13

- شعراء - 26 - 227 - 1،5

1 - ارزش شعر ، در پرتو ايمان ، عمل صالح و ياد خداوند

و الشعراء يتّبعهم الغاون . .. إلاّ الذين ءامنوا... و ذكروا اللّه كثيرًا

5 - شعر در پرتو ايمان ، به دور از گمراهى و گمراه گرى است .

و الشعراء يتّبعهم الغاون . .. إلاّ الذين ءامنوا

تهمت شعر به قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 5 - 4

4- نسبت نارواى شعر و شاعرى به قرآن و پيامبر ( ص ) ، از سوى مشركانِ ستم پيشه

بل هو شاعر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 224 - 3

3 - حقيقت قرآن مبرّا از شعر ، و ساحت پيامبر ( ص ) منزه از شاعرى و خيال پردازى

و الشعراء يتّبعهم الغاون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 41 - 4

4 - اتهام شعر به قرآن و شاعرى به پيامبر ( ص ) ، از سوى كافران و مشركان در آغاز رسالت

و ما هو بقول شاعر

دفاع از مظلوم در شعر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 227 - 7

7 - شعر ارزشمند ، پيامدار ياد خدا و دفاع از مظلوم

و ذكروا اللّه كثيرًا و انتصروا من بعد ما ظلموا

ذكر خدا در شعر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 227 - 1،7،9

1 - ارزش شعر ، در پرتو ايمان ، عمل صالح و ياد خداوند

و الشعراء

يتّبعهم الغاون . .. إلاّ الذين ءامنوا... و ذكروا اللّه كثيرًا

7 - شعر ارزشمند ، پيامدار ياد خدا و دفاع از مظلوم

و ذكروا اللّه كثيرًا و انتصروا من بعد ما ظلموا

9 - تبليغ ياد خدا ، ارزش هاى عقيدتى و عملى و عدالت خواهى ، اصيل ترين محتواى شعر ارزشى

و الشعراء يتّبعهم الغاون . .. إلاّ الذين ءامنوا... و انتصروا من بعد ماظلموا

شرايط ارزش شعر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 227 - 1

1 - ارزش شعر ، در پرتو ايمان ، عمل صالح و ياد خداوند

و الشعراء يتّبعهم الغاون . .. إلاّ الذين ءامنوا... و ذكروا اللّه كثيرًا

شعر ارزشمند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 227 - 9

9 - تبليغ ياد خدا ، ارزش هاى عقيدتى و عملى و عدالت خواهى ، اصيل ترين محتواى شعر ارزشى

و الشعراء يتّبعهم الغاون . .. إلاّ الذين ءامنوا... و انتصروا من بعد ماظلموا

شعر بى ارزش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 225 - 3

3 - شعر بى ملاك و بى هدف ، شعرى پست و بى ارزش است .

و الشعراء يتّبعهم الغاون . ألم تر أنّهم فى كلّ واد يهيمون

ظلم شعر باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 227 - 14

14 - ترويج باطل و مبارزه با دين در قالب شعر ، ظلم بوده و داراى عقوبتى سخت است .

و الشعراء يتّبعهم الغاون . .. و سيعلم الذين ظلموا أىّ منقلب

ينقلبون

عدالتخواهى در شعر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 227 - 9

9 - تبليغ ياد خدا ، ارزش هاى عقيدتى و عملى و عدالت خواهى ، اصيل ترين محتواى شعر ارزشى

و الشعراء يتّبعهم الغاون . .. إلاّ الذين ءامنوا... و انتصروا من بعد ماظلموا

عمل صالح در شعر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 227 - 1

1 - ارزش شعر ، در پرتو ايمان ، عمل صالح و ياد خداوند

و الشعراء يتّبعهم الغاون . .. إلاّ الذين ءامنوا... و ذكروا اللّه كثيرًا

قرآن و شعر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 69 - 2

2 - قرآن ، سخنى از سنخ شعر نيست .

و ما علّمن_ه الشعر

مقصود از آموخته اى كه از سنخ شعر نيست، قرآن كريم است كه كافران آن را شعر مى پنداشتند و بر اين اساس، پيامبراسلام(ص) را به شاعر بودن متهم مى كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 41 - 2

2 - قرآن ، تحقيقاً از سنخ شعر و كلامى شاعرانه نيست .

و ما هو بقول شاعر

كافران و شعر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 227 - 11

11 - استفاده كافران از شعر ، در هجو ارزش هاى الهى و پيامبر ( ص )

و ذكروا اللّه كثيرًا و انتصروا من بعد ما ظلموا

قيدهاى {ذكروا اللّه كثيراً} و {انتصروا من بعد ما ظلموا} مى تواند نشانگر اين باشد كه شاعران

جاهلى، ارزش هاى الهى و شخص پيامبر(ص) و مسلمانان را هجو مى كردند و خداوند ضمن تشويق شاعران مسلمان به تبليغ ارزش هاى الهى (و ذكروا اللّه كثيراً)، مقابله به مثل را نيز براى آنان تجويز كرده است (وانتصروا من بعد ما ظلموا).

كيفر شعر باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 227 - 14

14 - ترويج باطل و مبارزه با دين در قالب شعر ، ظلم بوده و داراى عقوبتى سخت است .

و الشعراء يتّبعهم الغاون . .. و سيعلم الذين ظلموا أىّ منقلب ينقلبون

محمد(ص) و شعر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 37 - 5

5 - ساحت مقدس پيامبر اسلام ( ص ) ، منزه از جنون و سخنان ايشان پيراسته از شعرسرايى

و يقولون . .. لشاعر مجنون . بل جاء بالحقّ و صدّق المرسلين

برداشت ياد شده از آن جا است كه {بل} براى اضراب ابطالى است.

ملاك ارزش شعر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 227 - 7

7 - شعر ارزشمند ، پيامدار ياد خدا و دفاع از مظلوم

و ذكروا اللّه كثيرًا و انتصروا من بعد ما ظلموا

نقش شعر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 227 - 8

8 - هنر شعر ، از ابزار كارآمد مبارزه با ظلم و ستمگران و حمايت از مظلومان

و انتصروا من بعد ما ظلموا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 70 - 8

8 - شعر

در احياى حيات واقعى و معقول انسان ها ، كافى نيست .

و ما علّمن_ه الشعر و ما ينبغى له . .. لينذر من كان حيًّا

از اين كه خداوند با نفى شعر بودن قرآن، حياتبخش بودن را منحصر به تعاليم آن و پيامبر(ص) دانسته است، مى توان استفاده كرد كه شعر، در حيات بخشيدن به انسان ها كافى نيست.

شعور از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

شعور

آثار شعور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 52 - 13

13 - تأثيرپذيرى از آيات روشن الهى در جهان طبيعت ، مستلزم داشتن حيات و شعور انسانى است .

اللّه الذى يرسل الري_ح . .. فإنّك لاتسمع الموتى

آرزوى محروميت از شعور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 40 - 15

15 - آفريده شدن به صورت خاك و محروميت از شعور و تكليف از آغاز پيدايش ، آرزوى كافران در قيامت

و يقول الكافر ي_ليتنى كنت تربًا

اهميت شعور انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 23 - 9

9 - نطق و شعورمندى انسان ، نشانه اى از آيات حق الهى *

و فى أنفسكم أفلاتبصرون . .. إنّه لحقّ مثل ما أنّكم تنطقون

از ارتباط ميان {إنّه لحقّ} با {تنطقون}، ممكن است مطلب بالا استفاده شود.

تعليم موجودات با شعور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 3 - 3

3 - خداوند ، آفريده هاى با شعور خويش را بر شيوه به كار بردن توانمندى هاى خود ، آگاه ساخته است .

فهدى

حسابرسى از موجودات با شعور

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 23 - 6

6- تمامى مخلوقات با شعور جهان ، موجوداتى مسؤول و مورد بازپرسى خداوند

و هم يس_لون

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه مرجع ضمير {هم} {مَن} در {من فى السماوات} باشد.

شعور آتش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 69 - 3

3- پديده هاى طبيعت ، چون آتش و . . . داراى نوعى شعور و آگاهى اند .

قلنا ي_نار كونى بردًا و سل_مًا على إبرهيم

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه جمله (قلنا. ..) معناى حقيقى {گفتن} مقصود باشد. بنابراين لازمه شنيدن سخن خدا، شعور و آگاهى داشتن است.

شعور آتش جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 12 - 3

3 _ آتش جهنم ، داراى نوعى ادراك و احساس

إذا رأتهم من مكان بعيد سمعوا لها تغيّظًا و زفيرًا

شعور آسمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 11 - 5

5 - زمين و آسمان ( جهان هستى ) ، داراى نوعى شعور ، اراده و نطق

قالتا أتينا طائعين

از واژه {قالتا} استفاده مى شود كه آسمان و زمين داراى نوعى نطق اند; چنان كه ازجمله {أتينا طائعين} فهميده مى شود كه آن دو، از نوعى اراده و خواست نيز برخورداراند و از مجموع اراده و نطق نوعى شعور و ادراك استفاده مى شود.

شعور آسمان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 72 - 6

6 - آسمان

ها و زمين و كوه ها داراى نوعى شعورند .

إنّا عرضنا الأمانة على السموت و الأرض و الجبال فأبين أن يحملنها و أشفقن منها

خوددارى از پذيرش امانت الهى، حكايت از نوعى شعور و ادراك مى كند.

شعور آفرينش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 116 - 12

12 - اطاعت هستى از خداوند ، اطاعتى آگاهانه است .

كل له قنتون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 18 - 3

3 - تمامى پديده هاى جهان آفرينش ، موجوداتى اند شعورمند .

ألم تر أنّ اللّه يسجد له من فى السم_وت

به كارگيرى لفظ {من} براى همه پديده هاى موجود در آسمان ها و زمين _ با توجه به اين كه اين كلمه غالباً در ذوى العقول به كار مى رود _ مى تواند اشعار به مطلب فوق داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 26 - 5

5 - فرمان بردارى عالَم هستى از خداوند ، آگاهانه و عالمانه است .

كلّ له ق_نتون

جمع بسته شدن {قانت} با{ون} حكايت از اين دارد كه اطاعت آنها از خداوند، از روى شعور و فهم است.

شعور ابابيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فيل - 105 - 4 - 2

2 - پرندگان حملهور به اصحاب فيل ، داراى شعور و قدرت تمييز بين نيرو هاى حق و باطل *

ترميهم بحجارة من سجّيل

انتخاب سپاه ابرهه از بين مردمى كه در آن منطقه حضور داشتند، بيانگر قدرت تشخيص پرندگان است.

شعور اخروى جمادات

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 6 - 7

7- وجود حيات و شعور در موجودات ، حتى جمادات در آخرت

كانوا لهم أعداء و كانوا بعبادتهم ك_فرين

از ضمائر {ذوى القعول} در آيه شريفه، مطلب ياد شده استفاده مى شود.

شعور اخروى موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 24 - 7

7 - جهان آخرت ، جهان عينيت يافتن شعور و آگاهى برخى از پديده ها و آشكار شدن حقايق ناشناخته دنيا

يوم تشهد عليهم ألسنتهم . .. بما كانوا يعملون

از آيه شريفه، چنين استفاده مى شود كه اعضا و جوارح، داراى نوعى شعوراند و اعمال آدمى را درك كرده و با خود نگه مى دارند. البته اين حقيقت در عالم دنيا، براى همگان عينيت ندارد و تنها در جهان آخرت، همگان شاهد تحقق عينى اين معنا خواهند بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 21 - 7

7 - آخرت ، صحنه بروز و ظهور حيات و شعور موجودات *

قالوا أنطقنا اللّه الذى أنطق كلّ شىء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 6 - 7

7- وجود حيات و شعور در موجودات ، حتى جمادات در آخرت

كانوا لهم أعداء و كانوا بعبادتهم ك_فرين

از ضمائر {ذوى القعول} در آيه شريفه، مطلب ياد شده استفاده مى شود.

شعور اعضاى بدن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 65 - 4

4 - اعضاى بدن انسان ، داراى نوعى درك و شعور است .

تكلّمنا أيديهم و تشهد

أرجلهم بما كانوا يكسبون

برداشت ياد شده براساس اين نكته است كه لازمه گواهى دادن بر هر چيزى، آگاهى و درك نسبت به آن چيز است. بنابراين گواهى اعضاى بدن بر رفتار آدمى، دليل وجود نوعى درك و شعور در آنها است.

شعور انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 14 - 3

3 - پيدايش موجودى شعورمند و صاحب اراده از گلى خشكيده ( چون انسان ) ، شايان تأمل و درس آموزى است .

خلق الإنس_ن من صلص_ل

تذكر به مبدأ پيدايش انسان، ممكن است نظر به مطلب بالا داشته باشد; چه اين كه آيات سوره تماماً توحيدى است و در مقام نماياندن ربوبيت يگانه حق مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 31 - 4

4 - ارجمندى و مرتبت جن و انس ، به عنوان دو موجود شعورمند و مسؤول در نظام جهان

سنفرغ لكم أيّه الثقلان

ممكن است وصف {ثقلان} (دو موجود وزين و گران سنگ) از آن جهت به جن و انس اطلاق شده باشد كه در پرتو شعور و مسؤوليتشان، مورد حسابرسى خداوند قرار مى گيرند وشايستگى آن را دارند.

شعور بت ها در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 28 - 9

9 _ بت هاى مورد پرستش اهل شرك در آخرت ، داراى شعور و توانا بر نطق

و يوم نحشرهم جميعاً . .. و قال شركاؤهم ما كنتم إيانا تعبدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 29 - 3

3 _

بت هاى اهل شرك در جهان آخرت ، داراى شعور و آگاهى و توانا بر نطق

و قال شركاؤهم . .. فكفى باللّه شهيداً بيننا و بينكم إن كنا عن عبادتكم لغفلين

شعور پرندگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 79 - 7

7- طبيعت ( كوه ها ، پرندگان و . . . ) داراى نوعى شعور و آگاهى به خداوند

الجبال يسبّحن و الطير

هم آوا شدن كوه ها و پرندگان با داوود(ع) در تسبيح خداوند، مى تواند گوياى حقيقت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 19 - 6

6 - پرندگان ، داراى نوعى شعور و شناخت نسبت به انسان و خدا

و الطير محشورة كلّ له أوّاب

شعور جمادات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 18 - 7

7 - كوه ها ، داراى نوعى شعور و شناخت نسبت به خداوند

يسبّحن بالعشىّ و الإشراق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 5 - 9

9- وجود نوعى شعور ، در همه موجودات جهان حتى جمادات *

و هم عن دعائهم غ_فلون

جاى انكار نيست كه در ميان معبودهاى مشركان، بت ها و جمادات نيز وجود داشته اند و خداوند در مورد چنين موجوداتى، اولاً ضمير ذوى العقول (هم) آورده و ثانياً صفتى را درباره آنان به كار برده (غافلون) كه از نوع عدم و ملكه است; زيرا غفلت در جايى صدق مى كند كه زمينه توجه، وجود داشته باشد. از اين دو تعبير استفاده مى شود كه

جمادات نيز داراى نوعى توجه و شعوراند.

شعور جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 88 - 9

9- جن ، همانند انسان موجودى شعورمند است .

قل لئن اجتمعت الإنس و الجنّ على أن يأتوا بمثل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 50 - 14

14- { جن } ، موجودى داراى شعور و اختيار است .

كان من الجنّ ففسق عن أمر ربّه

تمرد و سرپيچى، نشانه انتخاب گرى است و حق انتخاب گرى، به موجودى قابل اعطا است كه از قدرت تشخيص برخوردار باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 12 - 19

19 - جنّيان ، موجوداتى با شعور و فهم و توانمند بر انجام كارها

و من الجنّ من يعمل بين يديه بإذن ربّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 13 - 9

9 - جنّيان ، موجوداتى با شعور و توانمند بر انجام كار هاى بزرگ

و من الجنّ من يعمل بين يديه . .. يعملون له ما يشاء من مح_ريب و تم_ثيل و جفان كال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 14 - 9

9 - جنيان ، از شعور و درايت و احساس عزت و ذلت برخورداراند .

فلمّا خرّ تبيّنت الجنّ أن لو كانوا يعلمون الغيب ما لبثوا فى العذاب المهين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 18 - 6

6- جن ، موجودى داراى شعور ، تكليف ، مرگ

و معاد ، همانند انسان

حقّ عليهم القول فى أُمم قد خلت من قبلهم من الجنّ و الإنس

قرار گرفتن {جن} در كنار {انس}، به عنوان امت هايى كه برخى از آنان مشمول كيفر حتمى الهى شده اند، مى رساند كه: اولاً جن مانند انسان داراى شعور و تكليف است; زيرا بدون آن كيفر معنا ندارد و ثانياً آنان نيز داراى مرگ و معاداند; زيرا براى انكار معاد، كيفر شده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 29 - 13

13- جن ، همانند انسان ، داراى شعور و اراده و تكليف

و إذ صرفنا إليك نفرًا من الجنّ . .. ولّوا إلى قومهم منذرين

استماع قرآن، ايمان به آن و انذار ديگران، گوياى مطلب بالا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 56 - 3

3 - جن ، موجودى شعورمند و داراى تكليف ، همچون انسان

و ما خلقت الجنّ و الإنس إلاّ ليعبدون

از اين كه {جن} در كنار {انس} قرار گرفته و هدفى همسان برايشان در نظرگرفته شده است، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 16 - 3

3 - پيدايش خصلت هاى ويژه انسانى از مشتى خاك و پيدايش موجود زنده داراى درك و شعورمندى چون جن از شعله آتش ، نعمت هايى شايان تأمل و قدرشناسى *

خلق الإنس_ن من صلص_ل . .. فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 21 - 5

5 - جن همانند انسان ، برخوردار

از نعمت ها و موهبت هاى زمين و داراى درك و مسؤوليت

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 23 - 5

5 - جن ، همانند انسان بهره مند از مظاهر زيباى طبيعت و داراى درك و مسؤوليت

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

در صورتى كه خطاب در آيه شريفه متوجه جن و انس باشد، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 25 - 6

6 - جن همانند انسان ، بهره مند از نعمت هاى زمين و داراى درك و مسؤوليت

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

استفهام در {فبأى ءالآء} توبيخى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 31 - 4

4 - ارجمندى و مرتبت جن و انس ، به عنوان دو موجود شعورمند و مسؤول در نظام جهان

سنفرغ لكم أيّه الثقلان

ممكن است وصف {ثقلان} (دو موجود وزين و گران سنگ) از آن جهت به جن و انس اطلاق شده باشد كه در پرتو شعور و مسؤوليتشان، مورد حسابرسى خداوند قرار مى گيرند وشايستگى آن را دارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 1 - 6

6 - جن ، داراى شعور و قدرت شنوايى و آشنا به زبان انسان ها و تشخيص دهنده حق از باطل در معارف الهى و دينى

استمع نفر من الجنّ فقالوا إنّا سمعنا قرءانًا عجبًا

شعور جنيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 112 - 7

7 _ جن موجودى داراى حيات

و شعور و اراده است.

عدوا شيطين الإنس و الجن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 130 - 5

5 _ جن داراى شعور و اختيار و نيازمند هدايت رسولان الهى است.

يمعشر الجن و الإنس ألم يأتكم رسل منكم

مقتضاى بازخواست و درست بودن توبيخ آن است كه مورد داراى شعور اختيار و تكليف باشد. در غير اين صورت بازخواست و توبيخ و كيفر موجه نيست.

شعور حيوانات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 38 - 9

9 _ حيوانات داراى نوعى اراده، اختيار، شعور و تكليف و جزا و پاداش در قيامت

أمم أمثالكم . .. ثم إلى ربهم يحشرون

شعور خورشيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 4 - 2

2_ يوسف ( ع ) در رؤياى خويش دريافت كه سجده ماه ، خورشيد و ستارگان بر او ، سجده اى از سر شعور و آگاهى است .

رأيتهم لى س_جدين

ضمير {هم} و نيز جمعهاى مذكر سالم نظير ساجدين، مخصوص دارندگان عقل و شعور است. به كارگيرى آن ضمير و آن گونه جمع در بيان سجده ستارگان، ماه و خورشيد مى رساند كه يوسف(ع) چنان مى ديد كه آنها از سر عقل و شعور بر او سجده مى كنند و در مقابل او خاضعند.

شعور در آفرينش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 83 - 7

7 _ تمامى موجودات داراى شعور ، خواسته يا ناخواسته ، در برابر خدا تسليم هستند .

افغير دين اللّه يبغون و له

اسلم من فى السّموات طوعاً و كرهاً

با توجه به كلمه {من} كه براى ذوى العقول است، مقصود، موجودات باشعورند.

شعور رعد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 13 - 3

3_ رعد هاى آسمانى داراى نوعى شعور و ادراك

و يسبّح الرعد بحمده

شعور زمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 72 - 6

6 - آسمان ها و زمين و كوه ها داراى نوعى شعورند .

إنّا عرضنا الأمانة على السموت و الأرض و الجبال فأبين أن يحملنها و أشفقن منها

خوددارى از پذيرش امانت الهى، حكايت از نوعى شعور و ادراك مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 11 - 5

5 - زمين و آسمان ( جهان هستى ) ، داراى نوعى شعور ، اراده و نطق

قالتا أتينا طائعين

از واژه {قالتا} استفاده مى شود كه آسمان و زمين داراى نوعى نطق اند; چنان كه ازجمله {أتينا طائعين} فهميده مى شود كه آن دو، از نوعى اراده و خواست نيز برخورداراند و از مجموع اراده و نطق نوعى شعور و ادراك استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - زلزله - 99 - 4 - 5

5 - زمين در قيامت ، داراى شعور و كلام و گواه آنچه بر روى آن اتفاق افتاده است .

تحدّث

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - زلزله - 99 - 5 - 3

3 - زمين ، داراى نوعى شعور و مقهور ربوبيت خداوند

بأنّ ربّك أوحى لها

شعور زنبورعسل

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 68 - 3

3- وجود نوعى شعور و استعداد تلقى وحى و الهام الهى در زنبور هاى عسل

و أوحى ربّك إلى النحل

شعور ستارگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 4 - 2

2_ يوسف ( ع ) در رؤياى خويش دريافت كه سجده ماه ، خورشيد و ستارگان بر او ، سجده اى از سر شعور و آگاهى است .

رأيتهم لى س_جدين

ضمير {هم} و نيز جمعهاى مذكر سالم نظير ساجدين، مخصوص دارندگان عقل و شعور است. به كارگيرى آن ضمير و آن گونه جمع در بيان سجده ستارگان، ماه و خورشيد مى رساند كه يوسف(ع) چنان مى ديد كه آنها از سر عقل و شعور بر او سجده مى كنند و در مقابل او خاضعند.

شعور شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 18 - 4

4- شياطين ، موجوداتى با شعور و درك و داراى قوه شنوايى

إلاّ من استرق السمع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 82 - 4

4- شياطين ، موجوداتى داراى شعور و كارآيى هستند .

و من الشي_طين من يغوصون له

برداشت ياد شده با توجه به نكته است كه تسخير شياطين براى سليمان(ع) و حرف شنوى آنان، ملازم با شعور آنها است.

شعور طبيعت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 74 - 8،9

8 - طبيعت و جهان مادى داراى شعور است .

و إن منها لما يهبط من خشية اللّه

9 -

طبيعت و جهان مادى ، آشنا با خدا و آگاه به مقام الوهيت است .

و إن منها لما يهبط من خشية اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 79 - 7

7- طبيعت ( كوه ها ، پرندگان و . . . ) داراى نوعى شعور و آگاهى به خداوند

الجبال يسبّحن و الطير

هم آوا شدن كوه ها و پرندگان با داوود(ع) در تسبيح خداوند، مى تواند گوياى حقيقت ياد شده باشد.

شعور كلاغ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 31 - 2،5،6،28

2 _ كلاغ با كاوش در زمين و پنهان سازى چيزى در آن ، قابيل را به كيفيت دفن جثه هابيل رهنمون ساخت .

فبعث اللّه غراباً يبحث فى الارض ليريه كيف يورى سوءة اخيه

5 _ كلاغ گسيل داده شده براى تعليم قابيل ، آگاه به تحير و سرگردانى وى براى دفن هابيل

فبعث اللّه غراباً يبحث فى الارض ليريه كيف يورى سوءة اخيه

در برداشت فوق ضمير فاعلى در {ليريه} به {غراب} برگردانده شده است. يعنى كلاغ به انگيزه نشان دادن چگونگى دفن به قابيل در زمين كاوش مى كرد و چيزى را در آن نهان مى ساخت.

6 _ فاصله زمانى اندك ميان مرگ هابيل و گسيل كلاغى براى آموزش قابيل

فقتله . .. فبعث اللّه غراباً

عطف {بعث} بر {قتله} به وسيله {فاء}، بيانگر برداشت فوق است.

28 _ حفر زمين و دفن كلاغ كشته شده توسط كلاغ ديگر _ پس از زد و خورد ميان آنها _ ، راهنماى قابيل در پنهان ساختن جسد برادرش به همان شيوه

فبعث اللّه غراباً يبحث فى

الارض ليريه كيف يورى سوءة اخيه

از امام سجاد(ع) روايت شده: . .. فجاء غرابان فاقبلا يتضاربان حتى قتل احدهما صاحبه ثم حفر الذى بقى الارض بمخالبه و دفن فيها صاحبه ... .

_______________________________

تفسير قمى، ج 1، ص 166; تفسير برهان، ج 1، ص 459، ح 4.

شعور كوه ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 79 - 7

7- طبيعت ( كوه ها ، پرندگان و . . . ) داراى نوعى شعور و آگاهى به خداوند

الجبال يسبّحن و الطير

هم آوا شدن كوه ها و پرندگان با داوود(ع) در تسبيح خداوند، مى تواند گوياى حقيقت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 72 - 6

6 - آسمان ها و زمين و كوه ها داراى نوعى شعورند .

إنّا عرضنا الأمانة على السموت و الأرض و الجبال فأبين أن يحملنها و أشفقن منها

خوددارى از پذيرش امانت الهى، حكايت از نوعى شعور و ادراك مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 18 - 7

7 - كوه ها ، داراى نوعى شعور و شناخت نسبت به خداوند

يسبّحن بالعشىّ و الإشراق

شعور ماه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 4 - 2

2_ يوسف ( ع ) در رؤياى خويش دريافت كه سجده ماه ، خورشيد و ستارگان بر او ، سجده اى از سر شعور و آگاهى است .

رأيتهم لى س_جدين

ضمير {هم} و نيز جمعهاى مذكر سالم نظير ساجدين، مخصوص دارندگان عقل و شعور است. به كارگيرى

آن ضمير و آن گونه جمع در بيان سجده ستارگان، ماه و خورشيد مى رساند كه يوسف(ع) چنان مى ديد كه آنها از سر عقل و شعور بر او سجده مى كنند و در مقابل او خاضعند.

شعور معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 52 - 11

11- در ميان معبودان مشركان ، موجودات شعوردار نيز وجود دارد .

شركاءى الذين زعمتم فدعوهم

با توجه به واژه {الذين} و ضمير {هم} كه براى ذوى العقول است، چنين برمى آيد كه معبودهاى مشركان، صرفاً، بت و يا موجودات فاقد شعور ديگر نيستند، بلكه موجوداتى با شعور مانند ملائكه جن و . .. نيز در بين آن ها وجود دارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 3 - 12

12 - برخى از معبود هاى مشركان ، از موجودات داراى شعوراند .

أولياء ما نعبدهم

با توجه به آمدن ضمير {هم} _ كه در مورد موجودات شعورمند به كار مى رود _ برداشت يادشده قابل استفاده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 4 - 7

7- برخى از معبود هاى مشركان ، در شمار موجودات شعورمند

ما تدعون من دون اللّه . .. ماذا خلقوا ... أم لهم شرك

به كار رفتن ضماير ذوى العقول در مورد معبودهاى دروغين مشركان، مى تواند از آن جهت باشد كه در ميان آنها، عناصرى شعورمند نيز وجود داشته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 5 - 8

8- وجود موجودات شعورمند ، در ميان

معبود هاى مشركان

من لايستجيب له إلى يوم القي_مة و هم عن دعائهم غ_فلون

شعور موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 116 - 11

11 - همه موجودات ، برخوردار از آگاهى و شعور به مقام خداوند هستند .

كل له قنتون

جمع بستن كلمه قانت به وسيله {ون} حكايت از آن دارد كه: موجودات آسمانها و زمين - در ارتباط با خداوند - از شعور و آگاهى برخوردار هستند; زيرا صفت مذكر آن گاه اين گونه جمع بسته مى شود كه موصوف از صاحبان عقل و شعور باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 44 - 6

6- ماده ، داراى شعور و نطق مخصوص به خويش *

تسبّح له السموت السبع والأرض و من فيهنّ و إن من شىء إلاّ يسبّح بحمده

بنابر اينكه مراد از تسبيح، تسبيح زبانى باشد، برداشت فوق به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 69 - 3

3- پديده هاى طبيعت ، چون آتش و . . . داراى نوعى شعور و آگاهى اند .

قلنا ي_نار كونى بردًا و سل_مًا على إبرهيم

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه جمله (قلنا. ..) معناى حقيقى {گفتن} مقصود باشد. بنابراين لازمه شنيدن سخن خدا، شعور و آگاهى داشتن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 18 - 3

3 - تمامى پديده هاى جهان آفرينش ، موجوداتى اند شعورمند .

ألم تر أنّ اللّه يسجد له من فى السم_وت

به كارگيرى لفظ {من} براى همه

پديده هاى موجود در آسمان ها و زمين _ با توجه به اين كه اين كلمه غالباً در ذوى العقول به كار مى رود _ مى تواند اشعار به مطلب فوق داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 41 - 12

12 - همه موجودات عالم ، از نوعى شعور و ادراك برخورداراند .

يسبّح له من فى السم_وت و الأرض و الطير ص_فّ_ت كلّ قد علم صلاته و تسبيحه

نيايش و تسبيح موجودات جهان از جمله پرندگان براى خداوند، حاكى از وجود نوعى شعور و ادراك در آنها است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 26 - 9

9 - همه موجودات عالم ، از نوعى شعور و آگاهى برخوردارند .

كلّ له ق_نتون

جمع بسته شدن {قانتون} به {ون} _ كه براى ذوى العقول است _ از نكته ياد شده حكايت مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 29 - 12

12 - شعورمندى و تكليف تمامى موجودات زنده هستى *

و هو على جمعهم إذا يشاء قدير

چنانچه {دابّة} بر همه جنبندگان اطلاق شود و آيه شريفه محشور گشتن تمامى آنان در قيامت را متذكر گردد، اين احتمال قوت مى گيرد كه عقل، شعور و تكليف اختصاص به انسان ندارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 5 - 9

9- وجود نوعى شعور ، در همه موجودات جهان حتى جمادات *

و هم عن دعائهم غ_فلون

جاى انكار نيست كه در ميان معبودهاى مشركان، بت ها و جمادات نيز وجود

داشته اند و خداوند در مورد چنين موجوداتى، اولاً ضمير ذوى العقول (هم) آورده و ثانياً صفتى را درباره آنان به كار برده (غافلون) كه از نوع عدم و ملكه است; زيرا غفلت در جايى صدق مى كند كه زمينه توجه، وجود داشته باشد. از اين دو تعبير استفاده مى شود كه جمادات نيز داراى نوعى توجه و شعوراند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 1 - 4

4 - موجودات آسمان ها و زمين ، همگى برخوردار از نوعى شعور و ادراك

سبّح للّه ما فى السم_وت و الأرض

تسبيح خداوند و مبرّا دانستن ساحت مقدس او از عيب و كاستى، بيانگر معرفت و شناخت عالى موجودات نسبت به خالق و آفريننده خويش است. شناخت و معرفت كامل خدا، مبتنى بر اين است كه شناسنده، از نوعى ادراك و شعور بالايى برخوردار باشد. گفتنى است كه برداشت ياد شده بدان احتمال است كه مراد از {سبّح...}، تسبيح متداول (تسبيح زبانى) باشد; نه تسبيح تكوينى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 1 - 2

2 - تمامى موجودات جهان ، داراى شعورى مخصوص به خود

سب_ّح للّه ما فى السم_وت و ما فى الأرض

برداشت ياد شده بر اين اساس است كه تسبيح موجودات صرفاً، تسبيح به زبان حال نباشد و تسبيح قولى را نيز دربرگيرد. در اين صورت اقرار به تنزيه پروردگار، مسبوق به نوعى شعور خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 1 - 5

5 - همه موجودات هستى داراى شعور و نطق

سبّح للّه

ما فى السم_وت و ما فى الأرض

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين نكته است كه مراد از تسبيح در آيه شريفه، تسبيح نطقى باشد; نه تسبيح تكوينى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 1 - 4

4 - همه موجودات هستى ، داراى شعور و نطق

يسبّح للّه ما فى السم_وت و ما فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 1 - 4

4 - همه موجودات عالم ، از نوعى شعور و آگاهى نسبت به خداوند برخوردارند .

يسبّح للّه ما فى السم_وت و ما فى الأرض

شعور مورچگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 18 - 5،7

5 - وجود شعور ، نظام رهبرى و مديريت و نيز سازمان اطلاع رسانى در مورچگان

قالت نملة . .. لايحطمنّكم سليم_ن و جنوده

7 - آگاهى مورچه به مقام معنوى و عدالت سليمان

لايحطمنّكم سليم_ن و جنوده و هم لايشعرون

تعبير {و هم لايشعرون} بيانگر اين نكته است كه آن مورچه مى دانست كه سليمان در صورت توجه، نخواهد گذاشت كه مورچگان مورد ستم قرار گيرند و پايمال شوند.

شعور مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 53 - 10

10 - مؤمنان ، از حيات و شعور واقعى بهره مندند .

لاتسمع الموتى . .. و ما أنت به_د العمى عن ضل_لتهم إن تسمع إلاّ من يؤمن بأي_تنا

نفى توان شنواندن كلام حق به كافران، با تعبير {لاتسمع الموتى} و اثبات توان آن به مؤمنان، با تعبير {إن تسمع إلاّ من يؤمن} حكايت

از آن دارد كه كافران، فاقد درك و شعور لازم اند و برعكس مؤمنان از آن برخوردارند.

شعور هدهد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 25 - 4

4 - هدهد سپاه سليمان ، داراى شعور عالى و معرفت عميق به آفريدگار جهان

يسجدون للشمس من دون اللّه . .. ألاّيسجدوا للّه الذى يخرج الخبء فى السم_وت و الأر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 28 - 8

8 - هدهد سپاه سليمان ، عنصرى فهيم و قادر به درك زبان سليمان ( ع ) و نيز زبان مردم سبا

اذهب بكت_بى ه_ذا . .. فانظر ماذا يرجعون

عقيده به شعور بتها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 104 - 6

6 _ مشركان ، بت هاى مورد پرستش خود را ، موجوداتى با شعور مى پنداشتند .

فلا أعبد الذين تعبدون من دون اللّه

{الذين} اسم موصول است و براى ذوى العقول استعمال مى شود.

عقيده به شعور معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 36 - 10

10 - مشركان ، معتقد به شعورمندى معبود ها و تأثيرگذارى آنها در سرنوشت انسان ها

و يخوّفونك بالذين من دونه

اعتقاد به گزند رساندن معبودهايى چون بت، بيانگر مطلب ياد شده است.

عوامل زوال شعور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 52 - 5

5 - انسان ها ، با مرگ ، درك و شعور خود را از دست مى دهند .

إنّك لاتسمع الموتى

اگرچه مراد

از {الموتى} كسانى اند كه از حق گريزان اند و نوعى تشبيه در آيه به كار رفته است، ولى چنين امرى، نشان دهنده اين حقيقت است كه مرده، فاقد شعور است.

موجودات با شعور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 20 - 6

6- كره زمين ، داراى موجودات با شعور _ از نوع غير انسان _ كه روزى آنها به دست خداوند است .

و جعلنا لكم فيها مع_يش و من لستم له برزقين

لفظ {من موصول} نوعاً بر موجوداتى اطلاق مى شود كه داراى شعور و ادراك باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 70 - 15

15- وجود مخلوقاتى شعورمند علاوه بر انسان ، در جهان آفرينش *

و فضّلن_هم على كثير ممّن خلقنا

آوردن كلمه {من} - كه نوعاً براى ذوالعقول و موجودات باشعور به كار مى رود - به جاى {ما} مى تواند مشعر به نكته فوق باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 88 - 9

9- جن ، همانند انسان موجودى شعورمند است .

قل لئن اجتمعت الإنس و الجنّ على أن يأتوا بمثل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 50 - 14

14- { جن } ، موجودى داراى شعور و اختيار است .

كان من الجنّ ففسق عن أمر ربّه

تمرد و سرپيچى، نشانه انتخاب گرى است و حق انتخاب گرى، به موجودى قابل اعطا است كه از قدرت تشخيص برخوردار باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21

- 19 - 3

3- وجود موجوداتى داراى شعور و عقل در آسمان ها و زمين

و له من فى السموت والأرض

{من} در موجوداتى استعمال مى شود كه داراى شعور و عقل باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 23 - 6

6- تمامى مخلوقات با شعور جهان ، موجوداتى مسؤول و مورد بازپرسى خداوند

و هم يس_لون

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه مرجع ضمير {هم} {مَن} در {من فى السماوات} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 15 - 3

3 - آفرينش انسان و جن ، دو موجود شعورمند ، از دو عنصر كاملاً متفاوت ( خاك و آتش ) ، نمود قدرت خداوند

خلق الإنس_ن من . .. و خلق الجانّ من مارج من نار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 16 - 3

3 - پيدايش خصلت هاى ويژه انسانى از مشتى خاك و پيدايش موجود زنده داراى درك و شعورمندى چون جن از شعله آتش ، نعمت هايى شايان تأمل و قدرشناسى *

خلق الإنس_ن من صلص_ل . .. فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 31 - 4

4 - ارجمندى و مرتبت جن و انس ، به عنوان دو موجود شعورمند و مسؤول در نظام جهان

سنفرغ لكم أيّه الثقلان

ممكن است وصف {ثقلان} (دو موجود وزين و گران سنگ) از آن جهت به جن و انس اطلاق شده باشد كه در پرتو شعور و مسؤوليتشان، مورد حسابرسى خداوند قرار مى گيرند

وشايستگى آن را دارند.

موجودات با شعور آسمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 4 - 2

2- وجود سخن و كلام در ميان موجودات آسمانى

قال ربّى يعلم القول فى السماء

موجودات با شعور آسمان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 66 - 4

4 _ وجود موجوداتى با شعور و عاقل در آسمانها

من فى السموت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 15 - 5

5_ آسمان ها حاوى موجوداتى مادى و داراى عقل و شعور

و لله يسجد من فى السموت . .. و ظل_لهم

برداشت فوق از كلمه {من} و ضمير {هم} كه براى موجودات داراى شعور و عقل به كار مى رود استفاده شده است و سايه داشتن آن موجودات حاكى از مادى بودن آنهاست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 44 - 4

4- آسمان ها ، داراى موجوداتى با شعور

تسبّح له السموت . .. و من فيهنّ

كاربرد {من} _ كه نوعاً براى ذى العقول (موجودات با شعور) است، به جاى {ما} كه براى عموم موجودات است، دلالت بر نكته ياد شده مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 55 - 5

5- در آسمان ها ، همچون زمين ، موجوداتى باشعور زندگى مى كنند .

أعلم بمن فى السموت و الأرض

استعمال {من} _ كه غالباً براى موجودات ذى شعور اطلاق مى گردد _ در آيه فوق، مى تواند مشعر به نكته ياد شده باشد.

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 93 - 2،7

2- قائلان به فرزندگزينى خداوند ، فرزند خوانده او را از بين موجودات شعورمند آسمان ها و زمين مى دانستند .

من فى السموت والأرض

كلمه {من} موصولى است كه براى عاقلان به كار مى رود. به كار بردن آن، ممكن است ناظر به پندار فرزندخواندگى فرشتگان، عيسى و عزير(ع) براى خدا باشد در نتيجه تعبير {موجودات آسمان ها} كنايه از ملائكه و {موجودات زمين} كنايه از عيسى و عزير خواهد بود.

7- آسمان ها متعدد و داراى موجوداتى شعورمند است .

إن كلّ من فى السموت والأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 94 - 1،3

1- سلطه و سيطيره خداوند ، بر تمامى موجودات با شعور آسمان ها و زمين

إن كلّ من فى السموت . .. لقد أحصيهم

{إحصاء} به معناى احاطه داشتن بر چيزى (لسان العرب) و يا به معناى شمارش كردن است; ولى دراين آيه به قرينه {عدّهم}، معناى احاطه و تحت سلطه خويش داشتن، مناسب تر به نظر مى رسد.

3- آمار تمامى موجودات عاقل در آسمان ها و زمين ، به طور دقيق در اختيار خداوند و احاطه علمى او است .

إن كلّ من فى السموت . .. وعدّهم عدًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 95 - 1

1- تمامى موجودات شعورمند آسمان ها و زمين ، روز قيامت در محضر خداوند حضور خواهند يافت .

و كلّهم ءاتيه يوم القي_مة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 19 -

3

3- وجود موجوداتى داراى شعور و عقل در آسمان ها و زمين

و له من فى السموت والأرض

{من} در موجوداتى استعمال مى شود كه داراى شعور و عقل باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 71 - 9

9 - آسمان ها نيز ، همچون زمين در بردارنده موجوداتى شعورمند *

لفسدت السم_وت و الأرض و من فيهنّ

كلمه {من} گرچه گاهى در غير ذوى العقول به كار مى رود; ولى غالباً در عقلا و موجودات شعورمند كاربرد دارد. برداشت فوق، بر پايه كاربرد دوم آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 41 - 1،2،3،4

1 - همه موجودات با شعور آسمان ها و زمين ، تسبيح گوى خدا هستند .

ألم تر أنّ اللّه يسبّح له من فى السم_وت و الأرض

{من} براى موجودات داراى شعور به كار مى رود.

2 - تسبيح خداوند به وسيله موجودات با شعور آسمان ها و زمين ، قابل درك و فهم براى انسان است .

ألم تر أنّ اللّه يسبّح له من فى السم_وت و الأرض

برداشت ياد شده، از استفهام در {ألم تر} _ كه از نوع تقريرى است _ استفاده مى شود; زيرا استفهام تقريرى در جايى به كار مى رود كه مورد آن، براى مخاطب روشن و شناخته است.

3 - تمامى موجودات با شعور آسمان ها و زمين ، معترف به وجود خداوند و تنزيه گوى او از هر گونه نقص و ناروايى

ألم تر أنّ اللّه يسبّح له من فى السم_وت و الأرض

4 - وجود موجودات با شعور در آسمان ها

ألم تر أنّ اللّه يسبّح له من

فى السم_وت و الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 65 - 8

8 - وجود موجوداتى شعورمند در آسمان ها

من فى السم_وت

واژه {من} نوعاً براى صاحبان عقل به كار مى رود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 87 - 4،11

4 - آسمان ها همچون زمين ، دربردارنده موجوداتى شعورمند و با احساس

ففزع من فى السم_وت و من فى الأرض

تعبير {فزع} نشانگر احساس و {مَن} بيانگر شعورمندى موجودات آسمانى است.

11 - مرگ و رستاخيز ، حقيقتى عام و دربرگيرنده تمامى موجودات شعورمند آسمان و زمين

ففزع من فى السم_وت و من فى الأرض . .. و كلّ أتوه

بنابراين فرض كه در آيه فوق، هم مرگ لحاظ شده باشد و هم رستاخيز و به عبارت ديگر مراد از {ينفخ فى الصور} هم نفخه اولى باشد و هم نفخه ثانيه، تعبير {من فى السماوات و من فى الأرض} و نيز عبارت {و كلّ أتوه داخرين} مى رساند كه حكم بيان شده در آيه، اختصاص به موجوداتى خاص ندارد; بلكه همه موجودات هستى مشمول آن حكم مى باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 26 - 4

4 - موجوداتى شعورمند ، در آسمان ها وجود دارند .

و له من فى السم_وت

از آن جايى كه {من} موصول نوعاً و غالباً براى موجودات داراى شعور به كار مى رود، نكته ياد شده فهميده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 68 - 2،3

2 - آسمان ها و زمين ،

دربردارنده موجوداتى زنده ، شعورمند و با احساس

و نفخ فى الصور فصعق من فى السم_وت و من فى الأرض

{من} براى موجودات داراى شعور به كار مى رود. آمدن اين كلمه و نيز مسأله مردن و ايستادن و نگاه كردن موجودات آسمانى و زمينى در صحنه قيامت (إذا هم قيام ينظرون)، گوياى برداشت ياد شده است.

3 - مرگ و رستاخيز ، حقيقتى عام و در برگيرنده تمامى موجودات شعورمند آسمان ها و زمين و نه مخصوص انسان ها

و نفخ فى الصور فصعق من فى السم_وت و من فى الأرض . .. ثمّ نفخ فيه أُخرى فإذا هم ق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 29 - 3

3 - وجود مخلوقاتى شعورمند ، در آسمان ها

يس_له من فى السم_وت

كلمه {من}، غالباً در مورد موجودات شعورمند به كار مى رود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 1 - 4

4 - موجودات آسمان ها و زمين ، همگى برخوردار از نوعى شعور و ادراك

سبّح للّه ما فى السم_وت و الأرض

تسبيح خداوند و مبرّا دانستن ساحت مقدس او از عيب و كاستى، بيانگر معرفت و شناخت عالى موجودات نسبت به خالق و آفريننده خويش است. شناخت و معرفت كامل خدا، مبتنى بر اين است كه شناسنده، از نوعى ادراك و شعور بالايى برخوردار باشد. گفتنى است كه برداشت ياد شده بدان احتمال است كه مراد از {سبّح...}، تسبيح متداول (تسبيح زبانى) باشد; نه تسبيح تكوينى.

موجودات با شعور زمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 68

- 2،3

2 - آسمان ها و زمين ، دربردارنده موجوداتى زنده ، شعورمند و با احساس

و نفخ فى الصور فصعق من فى السم_وت و من فى الأرض

{من} براى موجودات داراى شعور به كار مى رود. آمدن اين كلمه و نيز مسأله مردن و ايستادن و نگاه كردن موجودات آسمانى و زمينى در صحنه قيامت (إذا هم قيام ينظرون)، گوياى برداشت ياد شده است.

3 - مرگ و رستاخيز ، حقيقتى عام و در برگيرنده تمامى موجودات شعورمند آسمان ها و زمين و نه مخصوص انسان ها

و نفخ فى الصور فصعق من فى السم_وت و من فى الأرض . .. ثمّ نفخ فيه أُخرى فإذا هم ق

شعيب از ديدگاه قرآن در تفسيرراهنما

شعيب(ع)

آب دهى به گوسفندان شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 24 - 3

3 - اقدام بى درنگ موسى ( ع ) به آب دادن گوسفندان دختران شعيب پس از شنيدن اظهارات آنان

قالتا . .. و أبونا شيخ كبير . فسقى لهما

تعبير {فسقى لهما} با {فا}ى عاطفه _ كه براى عدم تراخى است _ بيانگر مطلب ياد شده است.

آثار تكذيب شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 37 - 2

2 - به دنبال تكذيب شعيب ( ع ) از سوى مردم مدين ، زلزله اى هلاكت بار ، آنان را فراگرفت و از پا درآورد .

فكذّبوه فأخذتهم الرجفة فأصبحوا فى دارهم ج_ثمين

آثار عدالتخواهى شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 186 - 5

5 - پيام عدالت خواهى و حق جويى شعيب ( ع

) ، مايه انكار رسالت وى از سوى مفسدان سودجوى اَيكه

أوفوا الكيل . .. و لاتعثوا فى الأرض مفسدين ... و إن نظنّك لمن الك_ذبين

آثار نبوت شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 88 - 9

9_ برخوردارى شعيب ( ع ) از مقام نبوت ، برانگيزنده او به فراخوانى مردمان به توحيد و رعايت عدل و انصاف در مبادلات

قالوا ي_شعيب أصلوتك تأمرك . .. قال ي_قوم أرءيتم إن كنت على بيّنة من ربى و رزقنى

سخنان شعيب(ع) در آيه مورد بحث ، پاسخى است به تحليل استهزاآميز قومش (أصلوتك). شعيب(ع) با جمله {أرءيتم ...} بيان مى دارد كه منشأ مخالفت وى با آرا و عقايد آنان و عملكرد ناصوابشان ، مسؤوليتى است كه خداوند برعهده او قرار داده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 178 - 5

5 - تأكيد شعيب ( ع ) بر خيرخواهى خود ، مبنى بر تضمين منافع مردم { ايكه } در پرتو رسالت وى

إنّى لكم رسول أمين

برداشت ياد شده با توجه به قيد {لكم} (با لام انتفاع) استفاده مى شود.

آزادى در خانواده شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 26 - 2

2 - وجود رابطه صميمى و فضاى آزاد براى گفت وگو ميان شعيب ( ع ) و دختران وى

قالت إحديهما ي_أبت است_ئجره . .. القوىّ الأمين

از اين كه دختر شعيب پيشنهاد خودش را بدون هيچ تكلفى با پدر در ميان گذاشت و آزادانه به ستايش موسى(ع) پرداخت مطلب بالا استفاده مى شود.

آزادى

در شريعت شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 86 - 6

6_ شعيب ( ع ) ، به مردم مدين ابلاغ كرد كه هرگز درصدد اجبار آنان به پذيرش تعاليمش نخواهد بود .

و ما أنا عليكم بحفيظ

{حفيظ} به معناى مراقب و نگهبان است و چون به {على} متعدى شده، معناى تسلط نيز در آن اشراب شده است. بنابراين {و ما أنا...}; يعنى، من موظف نيستم از سر جبر شما را از اعمال ناروا باز دارم و به اعمال شايسته سوق دهم.

اتمام حجت شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 93 - 6

6_ شعيب ( ع ) پس از اتمام حجت بر مردم و لجاجت پيشگى آنان ، در انتظار سرنوشت شوم آنان بود .

وارتقبوا إنى معكم رقيب

{رقيب} در آيه شريفه به معناى منتظر است.

اجابت دعاى شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 91 - 7

7 _ نزول عذاب بر كفرپيشگان قوم شعيب ، پاسخ خداوند به درخواست او ( داورى ميان مؤمنان و كافران )

ربنا افتح بيننا و بين قومنا بالحق . .. فأخذتهم الرجفة

احتجاج شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 85 - 14

14 _ شعيب با ارائه بينه اى روشنگر ، قوم خويش را به توحيد و ترك شرك دعوت كرد .

اعبدوا اللّه ما لكم من إله غيره قد جاءتكم بينة من ربكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 92

- 10

10_ سيطره خداوند بر رفتارها ، عزت و شكوه برتر او و ضرورت احساس حضور در پيشگاه او ، پاسخ شعيب ( ع ) به سخ_نان نا به جا و نارواى مردم مدين

و إنا لنري_ك فينا ضعيفًا . .. قال ي_قوم أرهطى أعزّ عليكم من الله... إن ربى بما ت

احترام خويشاوندان شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 91 - 9،10

9_ خاندان شعيب ، قبيله اى شايسته احترام در نزد مردم مدين

لولا رهطك لرجمن_ك

{رهط} به گروه و دسته اى گفته مى شود كه از ده نفر تجاوز نكند و آن گاه كه به كلمه اى همانند رجل اضافه شود (رهط الرجل) به معناى قبيله ، قوم و خاندان است.

10_ عزت و احترام قبيله شعيب در نزد مردم مدين ، مانع آنان از كيفر دادن و سنگسار كردن آن حضرت

و لولا رهطك لرجمن_ك

از آن جا كه مردم مدين تصريح مى كنند كه شعيب(ع) در ميان آنان ضعيف است، معلوم مى شود مقصود آنان از {لولا رهطك} اين معنا نيست كه آنان توان مقابله با خاندان او را ندارند; بلكه _ به قرينه {ما أنت علينا بعزيز} و {أرهطى أعز. ..} در آيه بعد _ مراد از {لولا رهطك}، {لولا عزة قومك و كرامتهم عندنا ...} است.

احترام شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 91 - 11

11_ مردم مدين ، شعيب ( ع ) را به خاطر مبارزه اش عليه شركورزى و بى عدالتى ، فاقد كرامت دانسته و شايسته احترام نمى شمردند .

و ما أنت علينا بعزيز

{عزيز}

به معناى محترم و بزرگوار و نيز به معناى شكست ناپذير مى باشد. مراد از آن در آيه شريفه معناى اول است.

اخلاص شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 180 - 1

1 - تصريح شعيب ( ع ) به نداشتن كمترين چشمداشت مادى از مردم ، در قبال رسالت خويش

و ما أسئلكم عليه من أجر . .. إلاّ على ربّ الع_لمين

اخلاق پسنديده شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 87 - 15

15_ شعيب ( ع ) ، حتى در ميان كافران قومش ، به دارا بودن اخلاق نيكو شهرت داشت .

إنك لأنت الحليم الرشيد

ازدواج دختر شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 27 - 1

1 - تصميم شعيب ( ع ) به ايجاد پيوند زناشويى ميان موسى ( ع ) و يكى از دو دختر خود

قال إنّى أُريد أن أُنكحك إحدى ابنتىّ ه_تين

ازدواج در شريعت شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 27 - 12

12 - ولايت داشتن پدر بر دختر در ازدواج ، در شريعت مورد قبول شعيب ( ع )

قال إنّى أُريد أن أُنكحك . .. على أن تأجرنى ثمنى حجج

استقامت شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 90 - 5

5 _ شعيب ( ع ) پس از اعلان پايداريش بر توحيد و رد پيشنهاد اشراف كفرپيشه ( بازگشت به آيين شرك ) ، خروج از ديار مدين

را برگزيد .

لئن اتبعتم شعيباً

برداشت فوق بر اين اساس است كه مراد از {اتبعتم شعيباً}، پيروى از شعيب(ع) در خروج از شهر مدين باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 93 - 3

3_ شعيب ( ع ) موظف به پايدارى بر مواضع خويش ( ابلاغ رسالت الهى و مبارزه با شرك و فساد )

إنى ع_مل

استهزاى عبادات شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 87 - 3

3_ مردم مدين ، نماز ها و عبادت هاى شعيب ( ع ) را مورد تمسخر و استهزاى خويش قرار مى دادند .

أصلوتك تأمرك أن نترك ما يعبد ءاباؤُنا

استفهام در جمله {أصلوتك . ..} به داعى استهزا و تمسخر ايراد شده است.

استهزاى نماز شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 87 - 3

3_ مردم مدين ، نماز ها و عبادت هاى شعيب ( ع ) را مورد تمسخر و استهزاى خويش قرار مى دادند .

أصلوتك تأمرك أن نترك ما يعبد ءاباؤُنا

استفهام در جمله {أصلوتك . ..} به داعى استهزا و تمسخر ايراد شده است.

اشراف مدين و شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 88 - 8

8 _ اشراف كفرپيشه مدين بازگشت به آيين ملى آن سامان را شرط رهايى شعيب و همگامانش از خطر تبعيد اعلان كردند .

لنخرجنك . .. او لتعودن فى ملتنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 90 - 3

3 _ اشراف كفرپيشه مدين

با ياد كردن سوگند ، پذيرش رسالت شعيب و پيروى از دستورات او را ، امرى زيان آور معرفى مى كردند .

لئن اتبعتم شعيباً إنكم إذاً لخسرون

اصحاب ايكه و شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 186 - 1

1 - مردم اَيكه ، منكر هر گونه امتياز و شايستگى شعيب ( ع ) براى رسالت الهى

و ما أنت إلاّ بشر مثلنا

اصلاح گرى شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 88 - 20،21

20_ هدف شعيب ( ع ) از مخالفت با آداب و رسوم مردم مدين و رفتار ناعادلانه آنان ، اصلاح ايشان و از ميان بردن فساد هاى اجتماعى بود .

إن أُريد إلاّ الإصل_ح ما استطعت

21_ شعيب ( ع ) تا حد توان و استطاعتش در اصلاح جامعه كوشيد و با فساد مبارزه كرد .

إن أُريد إلاّ الإصل_ح ما استطعت

حرف {ما} در {ما استطعت} ظرفيه مصدريه است; يعنى، به معناى مدت و زمان مى باشد و فعل پس از خود را به تأويل مصدر مى برد. بنابراين {إن اُريد ...}; يعنى: {مدة استطاعتى الإصلاح ما اُريد إلاّ الإصلاح}; من در مدت و زمانى كه توان اصلاح امور را دارم به جز اصلاح امور را نخواهم خواست}.

اطاعت از شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 90 - 3،6

3 _ اشراف كفرپيشه مدين با ياد كردن سوگند ، پذيرش رسالت شعيب و پيروى از دستورات او را ، امرى زيان آور معرفى مى كردند .

لئن اتبعتم شعيباً إنكم إذاً لخسرون

6

_ مؤمنانِ به رسالت شعيب ( ع ) مصمّم بر آيين توحيد و متابعت شعيب ( ع ) در خروج از شهر مدين

لئن اتبعتم شعيباً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 179 - 2

2 - شعيب ( ع ) ، خواهان اطاعت اصحاب ايكه از او ، به دليل آشكار بودن صداقت و امانت دارى اش

إنّى لكم رسول أمين . فاتّقوا اللّه و أطيعون

برداشت ياد شده از تفريع {اتّقوا. ..} بر {إنّى لكم رسول} به دست مى آيد.

اظهار خيرخواهى شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 178 - 5

5 - تأكيد شعيب ( ع ) بر خيرخواهى خود ، مبنى بر تضمين منافع مردم { ايكه } در پرتو رسالت وى

إنّى لكم رسول أمين

برداشت ياد شده با توجه به قيد {لكم} (با لام انتفاع) استفاده مى شود.

اعتماد به شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 178 - 2

2 - دعوت شعيب ( ع ) از مردم ايكه ، مبنى بر پذيرفتن رسالت وى ، اعتماد كردن به او و جدّى گرفتن هشدارهايش

ألاتتّقون إنّى لكم رسول أمين

واژه {أمين} مى تواند از ريشه {أمن} و به معناى {مأمون} (فرد مورد وثوق و اعتماد) باشد. در اين صورت آوردن قيد {أمين} دعوتى از جانب شعيب(ع) است كه مردم به او اعتماد كنند (به سخنانش گوش فرا دهند و هشدارهايش را جدّى بگيرند).

اقليت خويشاوندان شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 91 - 7

7_

شعيب ( ع ) در شهر مدين ، داراى طايفه اى انگشت شمار بود .

لولا رهطك لرجمن_ك

امانتدارى شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 178 - 3،6

3 - تأكيد شعيب ( ع ) بر امانت دارى خويش در ابلاغ پيام الهى

إنّى لكم رسول أمين

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه {أمين} از ريشه {أمانة} (مقابل {خيانة}) مشتق باشد.

6 - شعيب ( ع ) ، شخصيتى خوشنام و امانت دار ، نزد مردم ايكه

إنّى لكم رسول أمين

تأكيد شعيب(ع) بر امين بودن خود، در صورتى ثمربخش است كه وى از پيشينه اى همراه با خوشنامى و امانت دارى نزد مردم ايكه برخوردار باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 179 - 2

2 - شعيب ( ع ) ، خواهان اطاعت اصحاب ايكه از او ، به دليل آشكار بودن صداقت و امانت دارى اش

إنّى لكم رسول أمين . فاتّقوا اللّه و أطيعون

برداشت ياد شده از تفريع {اتّقوا. ..} بر {إنّى لكم رسول} به دست مى آيد.

امداد به دختران شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 24 - 6

6 - كمك رسانى موسى ( ع ) به دختران شعيب ، على رغم خستگى و گرسنگى شديد وى

ثمّ تولّى إلى الظلّ فقال ربّ إنّى لما أنزلت إلىّ من خير فقير

انبياى قبل از شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 89 - 8،9

8_ حضرت نوح ، هود ، صالح و لوط ( ع ) ،

پيامبرانى پيش از حضرت شعيب ( ع )

مثل ما أصاب قوم نوح . .. و ما قوم لوط منكم ببعيد

9_ فاصله زمانى ميان عصر شعيب با عصر نوح ، هود و صالح ( ع ) زياد بوده است .

مثل ما أصاب قوم نوح أو قوم هود أو قوم ص_لح و ما قوم لوط منكم ببعيد

از اينكه شعيب(ع) از ميان اقوام ياد شده تنها قوم لوط را به نزديك بودن با مردم مدين (عصر خويش) توصيف كرد ، برداشت فوق استفاده مى شود.

انتظارات شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 93 - 6

6_ شعيب ( ع ) پس از اتمام حجت بر مردم و لجاجت پيشگى آنان ، در انتظار سرنوشت شوم آنان بود .

وارتقبوا إنى معكم رقيب

{رقيب} در آيه شريفه به معناى منتظر است.

اندوه شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 93 - 10

10 _ شعيب ( ع ) با توجه به كفرورزى مردم خويش ، دريغ و تأسف بر هلاكت آنان را ناروا خواند .

فكيف ءاسى على قوم كفرين

لحن جمله {يقوم . .. } حكايت از دريغ و تأسف شعيب دارد و جمله {كيف ءاسى ... } دلالت مى كند كه تأسف بر هلاكت كفرپيشگان نارواست. گويا شعيب هنگامى كه قومش را مشرف به هلاكت يافت بر آنان افسوس خورد و سپس كفرورزى آنان را ملاحظه كرد و آنان را مستحق اين هلاكت دانست و لذا نتيجه گرفت كه نبايد بر هلاكت ايشان افسوس خورد.

انذارهاى شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8

- هود - 11 - 85 - 6

6_ شعيب ( ع ) ، مردم خويش را از فسادگرى در سراسر پهنه گيتى برحذر داشت .

و لاتعثوا فى الأرض مفسدين

{عُثو} (مصدر لاتعثوا) به معناى فسادگرى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 188 - 1

1 - هشدار شعيب ( ع ) به مردم حق ناپذير { اَيكه } ، درباره نظارت خداوند بر رفتار و اعمال ناشايست آنان

قال ربّى أعلم بما تعملون

انقياد پيروان شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 89 - 12

12 _ شعيب ( ع ) و مؤمنان به رسالتش ، انسانهايى تسليم در برابر مشيت هاى خداوند

و ما يكون لنا أن نعود فيها إلا أن يشاء اللّه ربنا

انقياد شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 89 - 12،17

12 _ شعيب ( ع ) و مؤمنان به رسالتش ، انسانهايى تسليم در برابر مشيت هاى خداوند

و ما يكون لنا أن نعود فيها إلا أن يشاء اللّه ربنا

17 _ شعيب ( ع ) ، علم مطلق خداوند را دليل پذيرش ربوبيت وى و تسليم در برابر مشيتهايش دانست .

قال . .. إلا أن يشاء اللّه ربنا وسع ربنا كل شىء علماً

اوامر شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 25 - 1

1 - بازگشت يكى از دختران شعيب نزد موسى به فرمان پدر

فجاءته إحديهما . .. قالت إنّ أبى يدعوك

اولين رسالت شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

14 - عنكبوت - 29 - 36 - 4

4 - نخستين پيام شعيب ( ع ) به مردم مدين ، دعوت به خداپرستى و اميدوارى به روزواپسين بود .

إلى مدين أخاهم شعيبًا فقال ي_قوم اعبدوا اللّه و ارجوا اليوم الأخر

اهل مدين و تعاليم شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 91 - 1،2،3،5

1_ مردم مدين ، از درك كردن و فهميدن بسيارى از تعاليم شعيب ( ع ) محروم بوده و بدان اعتراف مى كردند .

قالوا ي_شعيب ما نفقه كثيرًا مما تقول

2_ منفعت پرستى ، حرام خوارى ، تعصب و قوم گرايى عامل هاى بازدارنده مردم مدين از انديشه كردن در تعاليم شعيب ( ع ) و فهميدن آنها

قالوا ي_شعيب ما نفقه كثيرًا مما تقول

3_ مردم مدين ، بسيارى از تعاليم شعيب ( ع ) را ، سخنانى سخيف و بى فايده مى شمردند و شايسته اعتنا كردن نمى دانستند .

ما نفقه كثيرًا مما تقول

مراد از جمله {ما نفقه . ..} (بسيارى از سخنانت را نمى فهميم) مى تواند معناى حقيقى آن باشد; يعنى، واقعاً توان درك تعاليم تو را نداريم، مسأله توحيد براى ما لاينحل است، محدود دانستن مالك در تصرف اموال خويش قابل هضم نيست و ... و مى تواند كنايه از نامعقول بودن و نا به جا و بى ثمر بودن باشد; يعنى، پيامهاى تو آن قدر سخيف است كه شايسته تأمّل كردن و فهميدن و عمل كردن نيست. برداشت فوق، ناظر به احتمال دوم است.

5_ مردم مدين ، نفوذ پيام هاى شعيب ( ع ) در مردم و پياده كردن رسالتهايش در

جامعه را ، نامحتمل شمردند .

قالوا ي_شعيب ما نفقه كثيرًا مما تقول و إنا لنري_ك فينا ضعيفًا

جمله {ما نفقه . ..} به ضميمه {و إنا لنراك ...} در حقيقت استدلالى است بر نامحتمل دانستن موفقيت شعيب(ع). مردم مدين با جمله هاى فوق، بيان مى دارند كه: آنان سخنان شعيب(ع) را درك نمى كنند و به آنها اعتنايى ندارند تا به او رايش پيدا كنند. و خود او نيز توان و قدرتى ندارد تا با قوّه قهريه، افكار و آرايش را بر مردم تحميل كند. بنابراين راهى براى موفقيت او نيست.

اهل مدين و خويشاوندان شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 91 - 9

9_ خاندان شعيب ، قبيله اى شايسته احترام در نزد مردم مدين

لولا رهطك لرجمن_ك

{رهط} به گروه و دسته اى گفته مى شود كه از ده نفر تجاوز نكند و آن گاه كه به كلمه اى همانند رجل اضافه شود (رهط الرجل) به معناى قبيله ، قوم و خاندان است.

اهل مدين و شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 87 - 14،15،17

14_ شعيب ( ع ) شخصيتى با درايت و راه يافته حتى در ديدگاه كافران قوم خويش

إنك لأنت الحليم الرشيد

از معانى {حِلم} عقل و درايت است و {حليم} در جمله فوق، از آن مشتق شده است. {الرشيد} به معناى راه يافته و هدايت شده است. قابل ذكر است كه مقصود مردم مدين از هدايت يافتگى شعيب(ع)، هدايت در امور اجتماعى و اخلاقى و مانند آنهاست.

15_ شعيب ( ع ) ، حتى در ميان كافران قومش

، به دارا بودن اخلاق نيكو شهرت داشت .

إنك لأنت الحليم الرشيد

17_ مردم مدين ، مبارزه شعيب ( ع ) با پرستش خدايان اهل شرك را ، خلاف درايت و رشد او مى شمردند .

أو أن نفعل فى أمولنا ما نش_ؤا إنك لأنت الحليم الرشيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 89 - 1

1_ مردم مدين ، به مخالفت با شعيب ( ع ) برخاسته و با او عداوت و دشمنى كردند .

لايجرمنّكم شقاقى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 91 - 6،11

6_ شعيب ( ع ) ، در ديدگاه مردم مدين مستحق كيفر و مجازات و سنگسار شدن بود .

و لولا رهطك لرجمن_ك

11_ مردم مدين ، شعيب ( ع ) را به خاطر مبارزه اش عليه شركورزى و بى عدالتى ، فاقد كرامت دانسته و شايسته احترام نمى شمردند .

و ما أنت علينا بعزيز

{عزيز} به معناى محترم و بزرگوار و نيز به معناى شكست ناپذير مى باشد. مراد از آن در آيه شريفه معناى اول است.

اهل مدين و كيفر شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 91 - 10

10_ عزت و احترام قبيله شعيب در نزد مردم مدين ، مانع آنان از كيفر دادن و سنگسار كردن آن حضرت

و لولا رهطك لرجمن_ك

از آن جا كه مردم مدين تصريح مى كنند كه شعيب(ع) در ميان آنان ضعيف است، معلوم مى شود مقصود آنان از {لولا رهطك} اين معنا نيست كه آنان توان مقابله با خاندان او را ندارند; بلكه _

به قرينه {ما أنت علينا بعزيز} و {أرهطى أعز. ..} در آيه بعد _ مراد از {لولا رهطك}، {لولا عزة قومك و كرامتهم عندنا ...} است.

اهميت نماز در شريعت شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 87 - 1

1_ نماز ، بارزترين نمود آيين شعيب ( ع )

قالوا ي_شعيب أصلوتك تأمرك

از اينكه مردم مدين از ميان كارهاى دينى شعيب(ع) نماز او را نام مى برند ، معلوم مى شود كه: نماز در ميان ديگر امور دينى وى ، نمود و بروزى خاص داشته است.

ايمان به شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 90 - 2

2 _ گروهى از اشراف و بزرگان مدين رسالت شعيب را انكار كردند و گروهى از آنان به وى ايمان آوردند .

و قال الملأ الذين كفروا من قومه

در برداشت فوق {الذين . .. } قيد احترازى گرفته شده است; يعنى {ملأ} دو گروه بودند: گروهى كافر و گروهى مؤمن.

ايمان به نبوت شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 87 - 1

1 _ گروهى از مردم مدين به رسالت شعيب ( ع ) ايمان آوردند و گروهى ديگر از پذيرش آن سر باز زدند .

و إن كان طائفة منكم ءامنوا بالذى أرسلت به و طائفة لم يؤمنوا فاصبروا

{إن كان طائفة . .. } به دليل آيه قبل از مواردى است كه در آن {إن} شرطيه در مورد تحقق شرط به كار رفته است ; مانند {ان كنت ابنى فلا تفعل كذا}. بنابراين {إن كان طائفة

منكم ... فاصبروا} يعنى چنانچه گروهى از شما ايمان آورديد پس صبر پيشه سازيد.

ايمان شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 88 - 16

16_ شعيب ( ع ) ، به مردمان اعلام كرد : همواره به تعاليمى كه بيان كرده و مقرراتى كه ابلاغ نموده ، پايبند بوده و بدان ها عمل مى كند .

و ما أُريد أن أُخالفكم إلى ما أنهي_كم عنه

فعل {اُخالفكم} چون با {إلى} متعدى شده ، معناى {اميل} در آن اشراب شده است. بنابراين جمله {ما اُريد ...} چنين معنا مى شود: من نمى خواهم با شما مخالفت كنم و خود به آنچه از آن نهى كرده ام بازگردم.

بازگشت دختر شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 25 - 1

1 - بازگشت يكى از دختران شعيب نزد موسى به فرمان پدر

فجاءته إحديهما . .. قالت إنّ أبى يدعوك

بشارتهاى شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 87 - 9

9 _ شعيب ( ع ) ، مؤمنان به رسالت خويش را به داورى خداوند و پيروزى بر كافران نويد داد .

فاصبروا حتى يحكم اللّه بيننا

بشر بودن شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 185 - 4

4 - برخوردارى شعيب ( ع ) از ويژگى هاى بشرى ، دستاويز مردم { اَيكه } در رد رسالت وى

قالواإنّما أنت من المسحّرين

{مسحّر} مى تواند مشتق از {سحر} باشد {مسحّر} مرادف {رئه} (شُش)است. بنابراين واژه {مسحّر} به معناى موجود داراى شُش

_ كه از خصوصيات بشرى است _ مى باشد. اين تعبير كنايه از همگونى شعيب(ع) با ساير مردم و امتياز نداشتن وى مى باشد. گفتنى است برپايه اين احتمال، آيه بعد توضيح همين تعبير خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 186 - 2،6

2 - بشر بودن ، مانع رسالت و پيامبرى در ديد مردم اَيكه

و ما أنت إلاّ بشر مثلنا

6 - شعيب ( ع ) ، از نظر خصوصيات بشرى هم چون ديگر مردمان بود .

و ما أنت إلاّ بشر مثلنا

بى پسرى شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 23 - 17

17 - نبودن مردى توانا در خانوداه شعيب ، علت پرداختن دختران او به كار دامدارى

قالتا لانسقى . .. و أبونا شيخ كبير

بى ياورى شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 91 - 4

4_ شعيب ( ع ) در نظر مردم مدين ، به خاطر نداشتن پشتيبان و ياور ، ضعيف و ناتوان بود .

و إنا لنري_ك فينا ضعيفًا

كلمه {فينا} (در ميان ما) گوياى اين است كه مردم مدين حضرت شعيب(ع) را در قياس با مخالفانش ناتوان مى شمردند; نه اينكه او را شخصى ضعيف و ناتوان بدانند و لذا در برداشت {به خاطر نداشتن ياور} آورده شد.

بينات شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 85 - 14

14 _ شعيب با ارائه بينه اى روشنگر ، قوم خويش را به توحيد و ترك شرك دعوت كرد .

اعبدوا

اللّه ما لكم من إله غيره قد جاءتكم بينة من ربكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 88 - 1

1_ حضرت شعيب ( ع ) برخوردار از معجزه و دليلى روشن بر پيامبرى خويش

ي_قوم أرءيتم إن كنت على بيّنة من ربى

بينش دختر شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 26 - 6،7

6 - موسى ( ع ) ، مردى نيرومند و شخصيتى امين در ديدگاه دختر شعيب

إنّ خير من است_ئجرت القوىّ الأمين

7 - موسى ( ع ) ، از ديدگاه دختر شعيب ، بهترين و شايسته ترين مرد براى نگه دارى دام هايشان

قالت إحديهما . .. إنّ خير من است_ئجرت القوىّ الأمين

بينش شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 92 - 8

8_ شعيب ( ع ) با بيان سيطره خداوند بر رفتار كفرپيشگان مدين ، تهديد هاى آنان را به هيچ انگاشت .

لولا رهطك لرجمن_ك . .. إن ربى بما تعملون محيط

چنان چه مراد از احاطه خدا بر اعمال، سيطره و حاكميت او بر اعمال باشد، هدف شعيب(ع) از آوردن {ربّى}، {إن ربى . ..} و نگفتن {إن الله ...} اين است كه چون اعمال شما در سيطره خداست و او رب و مدبر من است، اجازه نخواهد داد بر من غلبه كنيد و اگر غلبه نيز كرديد، آن را در راستاى تدبير و تربيت من قرار مى دهد; پس در هر حال مرا از تهديدهاى شما باكى نيست.

پاسخ دختران شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

13 - قصص - 28 - 23 - 9

9 - دختران شعيب به پرسش موسى پاسخ دادند .

قالتا لانسقى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 24 - 1،3

1 - برانگيخته شدن عواطف موسى ( ع ) با شنيدن پاسخ دختران شعيب

قالتا لانسقى . .. فسقى لهما

3 - اقدام بى درنگ موسى ( ع ) به آب دادن گوسفندان دختران شعيب پس از شنيدن اظهارات آنان

قالتا . .. و أبونا شيخ كبير . فسقى لهما

تعبير {فسقى لهما} با {فا}ى عاطفه _ كه براى عدم تراخى است _ بيانگر مطلب ياد شده است.

پرسش از دختران شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 23 - 7

7 - پرسش موسى ( ع ) از دختران شعيب درباره انگيزه آنان از منع كردن گوسفندانشان از آب

قال ما خطبكما

{خطب} معادل {شأن} است; يعنى، {ما الذى حملكما على الذود; چه چيزى شما را بر اين كار وا مى دارد؟}

پيرى شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 23 - 19،20

19 - شعيب ( ع ) ، پيرمردى سالخورده و ناتوان از رسيدگى به كار دام

قالتا . .. و أبونا شيخ كبير

20 - تقارن هجرت موسى ( ع ) به مدين با دوران پيرى شعيب ( ع )

قالتا . .. و أبونا شيخ كبير

پيشنهاد دختر شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 26 - 1

1 - پيشنهاد يكى از دختران شعيب به پدر براى استخدام موسى ( ع

)

قالت إحديهما ي_أبت است_ئجره

پيشنهاد شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 27 - 1،2

1 - تصميم شعيب ( ع ) به ايجاد پيوند زناشويى ميان موسى ( ع ) و يكى از دو دختر خود

قال إنّى أُريد أن أُنكحك إحدى ابنتىّ ه_تين

2 - اقدام شعيب ( ع ) به در ميان گذاشتن تصميم خود با موسى ( ع ) در حضور دخترانش و با رضايت آنان

قال إنّى أُريد أن أُنكحك إحدى ابنتىّ ه_تين

اسم اشاره {هاتين} نشان دهنده آن است كه هر دو دختر شعيب، در آن لحظه حضور داشتند. گفتنى است كه حضور دختران شعيب حكايت از رضايت آنان نسبت به مسأله ازدواج با موسى(ع) دارد.

تأمين معاش خانواده شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 23 - 16

16 - ارتزاق خانواده شعيب از راه دامدارى

و وجد من دونهم امرأتين تذودان . .. قالتا لانسقى حتّى يصدر الرعاء

تاريخ دوران شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 88 - 9

9 _ اشراف كفرپيشه مدين در تلاشى پيگير براى تحميل آيين خويش بر شعيب و مؤمنان به وى

او لتعودن فى ملتنا

جمله {او لتعودن} مى رساند كه هدف از تصميم قوم مدين بر تبعيد شعيب و همگامانش بازگرداندن آنان به آيين شرك است. بنابراين همه تهديدات به سبب تحميل اين عقيده باطل بوده است.

تاريخ شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 89 - 9

9_ فاصله زمانى ميان عصر شعيب با عصر نوح ،

هود و صالح ( ع ) زياد بوده است .

مثل ما أصاب قوم نوح أو قوم هود أو قوم ص_لح و ما قوم لوط منكم ببعيد

از اينكه شعيب(ع) از ميان اقوام ياد شده تنها قوم لوط را به نزديك بودن با مردم مدين (عصر خويش) توصيف كرد ، برداشت فوق استفاده مى شود.

تبرى شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 89 - 3

3 _ شعيب ( ع ) و همگامان مؤمنش ، بيزار از گرايش به آيين شرك و افترا بستن بر خدا

قال أو لو كنا كرهين. قد افترينا على اللّه كذبا إن عدنا فى ملتكم

تبعيد شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 88 - 8

8 _ اشراف كفرپيشه مدين بازگشت به آيين ملى آن سامان را شرط رهايى شعيب و همگامانش از خطر تبعيد اعلان كردند .

لنخرجنك . .. او لتعودن فى ملتنا

تبليغ شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 86 - 7

7 _ شعيب براى گرايش دادن مردم مدين به راه خدا ، عنايت خداوند در زياد كردن جمعيت اندك آنان را يادآور شد .

و اذكروا إذ كنتم قليلا فكثركم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 93 - 6

6 _ شعيب ( ع ) ، پيام الهى را به مردمش ابلاغ كرد و در هدايت و ارشاد آنان بسيار كوشيد .

لقد أبلغتكم رسلت ربى و نصحت لكم

لام تأكيد در {لقد} كه خبر از قسم مقدر دارد، و نيز

كلمه {قد} كه گوياى تأكيد است، مى رساند كه شعيب در ابلاغ رسالت الهى كوتاهى نكرد و در اين راه بسيار تلاش كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 84 - 15

15_ شعيب ( ع ) ، با آگاه ساختن قوم خويش به نبود معبودى جز خدا ، آنان را به توحيد و ترك شرك دعوت كرد .

قال ي_قوم اعبدوا الله ما لكم من إل_ه غيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 87 - 9

9_ جوانان و ميانسالان مردم مدين ، مخاطبان اصلى شعيب ( ع ) در ابلاغ معارف الهى به آنان

أن نترك ما يعبد ءاباؤُنا

فعل مضارع {يعبد} حاكى است كه مقصود از {آباؤنا} تنها نسلهاى پيشين مخاطبان نيست; بلكه پدران فعلى آنان كه زنده هستند نيز مورد نظر مى باشد. بنابراين مخاطبان طبعاً جوانان و ميانسالان خواهند بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 178 - 3

3 - تأكيد شعيب ( ع ) بر امانت دارى خويش در ابلاغ پيام الهى

إنّى لكم رسول أمين

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه {أمين} از ريشه {أمانة} (مقابل {خيانة}) مشتق باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 36 - 6

6 - حضرت شعيب ( ع ) در ابلاغ پيام هاى خود به مردم مدين ، از احساسات و تعلّقات خويشاوندى بهره مى گرفت .

ي_قوم اعبدوا اللّه

خطاب به قوم و نسبت دادن آنها به خود، مى تواند به منظور امر ياد شده باشد.

تجارت شعيب(ع)

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 88 - 19

19_ شعيب ( ع ) در شهر مدين به داد و ستد و مبادلات اقتصادى اشتغال داشت . *

أوفوا المكيال و الميزان . .. و ما أُريد أن أُخالفكم إلى ما أنهي_كم عنه

شعيب(ع)، پس از تأكيد فراوان بر لزوم رعايت قسط و عدل در مبادلات و پرهيز از كم فروشى و اجحاف در معاملات، مى فرمايد: من هرگز به آنچه شما را از آن نهى كرده ام روى نخواهم آورد. اين سخن آن گاه جايگاهى مناسب دارد كه خود نيز به داد و ستد اشتغال داشته باشد.

تحقير شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 187 - 2

2 - اقدام مردم اَيكه به ناتوان جلوه دادن شعيب ( ع ) ، با هدف وادار ساختن وى به عقب نشينى از مواضع تبليغى خويش

فأسقط علينا كسفًا من السماء إن كنت من الص_دقين

امر در {أسقط} به اصطلاح تعجيزى است. بنابراين، مردم ايكه اقتراح ياد شده (فرو ريختن قطعات آسمانى) را در شرايطى مطرح كردند كه مى پنداشتند، انجام آن امرى غير ممكن است و شعيب(ع) از اين كار ناتوان بوده و به ناچار دست از تبليغاتش خواهد كشيد.

ترازو در دوران شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 182 - 3

3 - وجود ترازو هاى دقيق و ابزار خاص سنجش در عصر شعيب ( ع )

وزنوا بالقسطاس المستقيم

تعاليم شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 85

- 19،20

19 _ شعيب ( ع ) از مردم خويش خواست تا در فروش اجناس پيمانه ها را پر كنند و از وزنه هاى ترازو نكاهند .

فأوفوا الكيل و الميزان

كلمه {كَيل} مصدر است و در آيه مورد بحث به معناى چيزى است كه به وسيله آن كيل مى كنند ; يعنى پيمانه. {ايفاء} (مصدر اوفوا) به معناى اتمام مى باشد و {اتمام كيل} به اين است كه گنجايش پيمانه مورد استفاده كمتر از حد متعارف نباشد و تا حد معمول آن پر شود. و ايفاى ميزان به اين است كه مقدار وزنه هاى مورد استفاده كمتر از حد معمول نباشد و جنس پرداخت شده كمتر از مقدار وزنه ها نباشد.

20 _ شعيب از قوم خويش خواست تا به هنگام خريد ، اجناس مردم را كم تعدادتر و كم ارزشتر از آنچه هست جلوه ندهند .

و لا تبخسوا الناس أشياءهم

{بَخس} به اين معناست كه چيزى را كمتر از واقع و حقيقتش نشان دهند. در مفردات آمده است: {بخس} يعنى چيزى را ظالمانه ناقص شمردن.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 84 - 6

6_ دعوت به پرستش خداى يكتا ، مهمترين و نخستين پيام شعيب ( ع ) براى مردم مدين بود .

قال ي_قوم اعبدوا الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 85 - 1،2،4

1_ شعيب ( ع ) ، از مردم خويش خواست تا در فروش اجناس ، پيمانه ها را پر كنند و از وزنه هاى ترازو نكاهند .

و ي_قوم أوفوا المكيال و الميزان بالقسط

{مكيال}; يعنى {پيمانه} و ايفاى

آن به اين است كه گنجايش پيمانه مورد استفاده كمتر از حد متعارف نباشد و تا حد معمول آن پر شود. و ايفاى ميزان به اين است كه مقدار وزنه هاى مورد استفاده، كمتر از حد معمول نباشد و جنس پرداخت شده، كمتر از مقدار وزنه ها نباشد.

2_ شعيب ( ع ) ، دعوت كننده مردم به برقرار ساختن قسط و عدالت در معاملات خويش

و ي_قوم أوفوا المكيال و الميزان بالقسط

4_ شعيب ( ع ) ، از قوم خويش خواست تا به هنگام خريد ، اجناس مردم را كم تعدادتر و كم ارزش تر از آنچه هست ، جلوه ندهند .

و لاتبخسوا الناس أشياءهم

{بخس}; يعنى، كم كردن و عيب گرفتن (المصباح المنير).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 86 - 4،6

4_ خير بودن منافع حلال و تجارت هاى عادلانه و سعادت آفرينى معارف و احكام الهى ، از تعاليم شعيب ( ع ) به مردم خويش

ي_قوم . .. بقيّت الله خير لكم

6_ شعيب ( ع ) ، به مردم مدين ابلاغ كرد كه هرگز درصدد اجبار آنان به پذيرش تعاليمش نخواهد بود .

و ما أنا عليكم بحفيظ

{حفيظ} به معناى مراقب و نگهبان است و چون به {على} متعدى شده، معناى تسلط نيز در آن اشراب شده است. بنابراين {و ما أنا...}; يعنى، من موظف نيستم از سر جبر شما را از اعمال ناروا باز دارم و به اعمال شايسته سوق دهم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 87 - 5،10

5_ شعيب ( ع ) ، مردمان را به ترك

پرستش غير خدا فرا مى خواند و عليه شركورزى قومش مبارزه مى كرد .

أصلوتك تأمرك أن نترك ما يعبد ءاباؤُنا

10_ تعاليم شعيب ( ع ) ، دربردارنده ضوابط و مقرراتى خاص براى دخل و تصرف مالكان در اموال خويش

أصلوتك تأمرك أن نترك ما يعبد ءاباؤُنا أو أن نفعل فى أمولنا مانش_ؤا

{أن نفعل} عطف بر {ما يعبد} است. بنابراين {أن نفعل} مفعول براى {أن نترك} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 88 - 16

16_ شعيب ( ع ) ، به مردمان اعلام كرد : همواره به تعاليمى كه بيان كرده و مقرراتى كه ابلاغ نموده ، پايبند بوده و بدان ها عمل مى كند .

و ما أُريد أن أُخالفكم إلى ما أنهي_كم عنه

فعل {اُخالفكم} چون با {إلى} متعدى شده ، معناى {اميل} در آن اشراب شده است. بنابراين جمله {ما اُريد ...} چنين معنا مى شود: من نمى خواهم با شما مخالفت كنم و خود به آنچه از آن نهى كرده ام بازگردم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 90 - 6،8

6_ حصر ربوبيت به خداوند ، لزوم استغفار و تقرب به درگاه خدا از تعاليم شعيب ( ع )

واستغفروا ربكم ثم توبوا إليه

8_ معرفى خداوند به رحيم بودن و دوست داشتن بندگان ، از تعاليم شعيب ( ع )

إن ربى رحيم ودود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 182 - 1

1 - استفاده از ترازوى دقيق در معاملات و رعايت عدالت اقتصادى ، از رهنمود هاى شعيب ( ع )

به مردم

وزنوا بالقسطاس المستقيم

{زِنَة و وَزْن} (مصدر {زنوا}) به معناى سنجيدن و {قسطاس} (مرادف {ميزان}) به معناى ترازو است. {مستقيم} نيز معادل درست مى باشد; يعنى، {و با ترازوى درست وزن كنيد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 184 - 1

1 - تأكيد شعيب ( ع ) بر رعايت تقواى الهى و پرهيز از مخالفت با آفريدگار

و اتّقوا الذى خلقكم

{إتّقا} (مصدر {اتّقوا}) به معناى ترسيدن و پروا كردن و {جبلّة} مرادف {خلقة} است. بنابراين {والجبلّة الأوّلين} يا به معناى {والمخلوقات الأوّلين} است (مصدر به معناى مفعول) و يا به تقدير {و ذوى الجبلّة الأوّلين} مى باشد. در هر حال مقصود اين است كه: {اتّقوا الذى خلقكم و خلق الأمم قبلكم; از آن كس كه شما و امت هاى پيش از شما را آفريد پروا كنيد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 36 - 9

9 - پرهيز از افساد در زمين ، از جمله پيام هاى شعيب ( ع ) به مردم مدين بود .

و إلى مدين أخاهم شعيبًا فقال . .. و لاتعثوا فى الأرض مفسدين

تعقل شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 87 - 14

14_ شعيب ( ع ) شخصيتى با درايت و راه يافته حتى در ديدگاه كافران قوم خويش

إنك لأنت الحليم الرشيد

از معانى {حِلم} عقل و درايت است و {حليم} در جمله فوق، از آن مشتق شده است. {الرشيد} به معناى راه يافته و هدايت شده است. قابل ذكر است كه مقصود مردم مدين از هدايت يافتگى

شعيب(ع)، هدايت در امور اجتماعى و اخلاقى و مانند آنهاست.

تفكر در قصه شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 190 - 1

1 - سرگذشت شعيب ( ع ) و مردم ايكه ، شايان انديشه و دربردارنده درس عبرتى بزرگ براى ديگران

إنّ فى ذلك لأية

كلمه {ذلك} به ماجراى ميان شعيب(ع) و مردم ايكه اشاره دارد. {آية} در اين جا معادل {عبرة} و نكره آمدن آن براى تفخيم است. بنابراين {إنّ فى ذلك لأية}; يعنى، به راستى در اين ماجرا، درس عبرتى بزرگ وجود دارد.

تكذيب رسالت شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 90 - 2

2 _ گروهى از اشراف و بزرگان مدين رسالت شعيب را انكار كردند و گروهى از آنان به وى ايمان آوردند .

و قال الملأ الذين كفروا من قومه

در برداشت فوق {الذين . .. } قيد احترازى گرفته شده است; يعنى {ملأ} دو گروه بودند: گروهى كافر و گروهى مؤمن.

توحيد شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 89 - 6

6 _ شعيب ( ع ) در آخرين پاسخ خويش به خواسته كافران مدين ، بازگشت خود و همگامانش را به آيين شرك امرى ناممكن دانست .

و ما يكون لنا أن نعود فيها إلا أن يشاء اللّه ربنا

جمله {ما يكون لنا . .. } كه حكايت از عدم امكان بازگشت به آيين شرك دارد، هم مى تواند به معناى عدم امكان تكوينى باشد و هم مى تواند مراد از آن عدم امكان تشريعى (ناشايست بودن و جايز

نبودن) باشد. برداشت فوق براساس احتمال اول است. گفتنى است كه بر مبناى اول، مشيت الهى (إلا أن يشاء اللّه) مشيت تكوينى است و بر اساس احتمال دوم، مشيت الهى، مشيت تشريعى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 90 - 5

5 _ شعيب ( ع ) پس از اعلان پايداريش بر توحيد و رد پيشنهاد اشراف كفرپيشه ( بازگشت به آيين شرك ) ، خروج از ديار مدين را برگزيد .

لئن اتبعتم شعيباً

برداشت فوق بر اين اساس است كه مراد از {اتبعتم شعيباً}، پيروى از شعيب(ع) در خروج از شهر مدين باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 88 - 25

25_ شعيب ( ع ) تنها خداوند را مرجع خويش مى دانست و فقط به درگاه او روى مى آورد .

و إليه أُنيب

{انابة} (مصدر اُنيب) به معناى رجوع و اقبال است.

توصيه هاى شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 181 - 2

2 - تمام دادن پيمانه و پرهيز از كم فروشى ، توصيه شعيب ( ع ) به مردم { ايكه }

أوفوا الكيل و لاتكونوا من المخسرين

توكل پيروان شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 89 - 20

20 _ شعيب ( ع ) و همگامان مؤمنش ، انسانهايى متكى به خدا و بهره مند از روحيه توكل

على اللّه توكلنا

توكل شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 89 - 20

20 _ شعيب

( ع ) و همگامان مؤمنش ، انسانهايى متكى به خدا و بهره مند از روحيه توكل

على اللّه توكلنا

تهديدهاى شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 86 - 13

13 _ شعيب ، كافران قوم خويش را به گرفتار آمدن به فرجامى همانند سرنوشت فسادگران پيشين تهديد كرد .

و أنظروا كيف كان عقبة المفسدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 87 - 8

8 _ شعيب ( ع ) ، كافران قوم خويش را به داورى خدا و گرفتارسازى آنان به عقوبت هاى الهى در دنيا تهديد كرد .

و طائفة لم يؤمنوا فاصبروا حتى يحكم اللّه بيننا

با توجه به ذيل آيه 89 (ربنا افتح . .. ) معلوم مى شود مقصود شعيب از داورى خداوند، تحقق امرى است كه نابودى كافران در دنيا و در نتيجه پيروزى اهل ايمان را در پى خواهد داشت. چنانچه مخاطب در {فاصبروا} خصوص كافران باشد، اين معنا از وضوح بيشترى برخوردار خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 93 - 1،4

1_ شعيب ( ع ) از سر تهديد و هشدار ، از كفرپيشگان لجوج خواست تا همچنان بر مواضع نادرستشان پافشارى كنند .

و ي_قوم اعملوا على مكانتكم

4_ شعيب ( ع ) ، كفرپيشگان قومش را به عذابى خواركننده هشدار داد .

سوف تعلمون من يأتيه عذاب يخزيه . .. وارتقبوا

تهمت جادوزدگى به شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 185 - 2

2 - متهم شدن شعيب (

ع ) از سوى مردم { اَيكه } به جنون و سحرزدگى

قالوا إنّما أنت من المسحّرين

{مسحّر} (مفرد {مسحّرين}) به كسى گفته مى شود كه به سختى افسون شده باشد.

تهمت جنون به شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 185 - 2

2 - متهم شدن شعيب ( ع ) از سوى مردم { اَيكه } به جنون و سحرزدگى

قالوا إنّما أنت من المسحّرين

{مسحّر} (مفرد {مسحّرين}) به كسى گفته مى شود كه به سختى افسون شده باشد.

تهمت دروغگويى به شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 93 - 5

5_ مردم مدين ، شعيب ( ع ) را به دروغ گويى در ادعاى نبوت و رسالت متهم مى كردند .

سوف تعلمون . .. من هو ك_ذب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 44 - 2

2 - انكار رسالت شعيب ( ع ) و متهم شدن او به دروغ گويى از سوى مردم مدين

فقد كذّبت . .. و أصح_ب مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 186 - 4

4 - شعيب ( ع ) متهم به دروغ گويى در ادعاى رسالت ، از سوى مردم اَيكه

و إن نظنّك لمن الك_ذبين

{إنْ} مخفف از ثقيله و{ظَنْ} (مصدر {نظن}) مرادف {ايقان} (يقين داشتن) است; يعنى، {قطعًا تو را از جمله دروغ گويان مى دانيم}.

ثروتمندى شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 88 - 14

14_ شعيب ( ع ) ،

از مكنت و گشايش روزى برخوردار بود .

و رزقنى منه رزقًا حسنًا

چوپان خانواده شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 26 - 5

5 - نياز خانواده شعيب به اجير كردن مردى جهت نگه دارى گوسفندانشان

قالت إحديهما ي_أبت است_ئجره

با توجه به آيات پيشين، مراد از {استئجره} استيجار براى نگه دارى گوسفندان شعيب مى باشد.

چوپانى دختران شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 23 - 6،7،14

6 - جلب توجه موسى ( ع ) به دو زن تنها كه به جاى آب دادن به گوسفندانشان ، آنها را از نزديك شدن به آب باز مى داشتند .

و وجد من دونهم امرأتين تذودان

{ذود} (مصدر {تذودان}) به معناى دور كردن است; يعنى، آن دو زن گوسفندانشان را دور مى كردند و نمى گذاشتند كه به آب نزديك شوند. گفتنى است، كه دو زن _ چنان كه از عبارت هاى بعد استفاده مى شود _ دختران شعيب بودند.

7 - پرسش موسى ( ع ) از دختران شعيب درباره انگيزه آنان از منع كردن گوسفندانشان از آب

قال ما خطبكما

{خطب} معادل {شأن} است; يعنى، {ما الذى حملكما على الذود; چه چيزى شما را بر اين كار وا مى دارد؟}

14 - دختران شعيب ، براى آب دادن دام هاى خود ، در انتظار پايان يافتن آب دهى چوپانان و بازگشتن آنان بودند .

قالتا لانسقى حتّى يصدر الرعاء

{إصدار} (مصدر {يصدر}) به معناى بازگرداندن و {رعاء} (جمع {راعى}) به معناى چوپانان است. مفعول {يصدر} حذف شده است; يعنى، {حتّى يصدر الرعاء أنعامهم}.

حاميان شعيب(ع)

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 91 - 8

8_ خاندان شعيب ، او را از خود طرد نكرده و از او حمايت مى كردند .

لولا رهطك لرجمن_ك

حج در دوران شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 27 - 10

10 - اجراى مراسم حج در عصر حضرت شعيب

على أن تأجرنى ثمنى حجج

حد اقل مهريه دختر شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 27 - 13

13 - آزاد گذاشتن موسى ( ع ) از سوى شعيب ( ع ) در انتخاب كردن حداقل مهر ( هشت سال كار ) يا حداكثر آن ( ده سال كار )

على أن تأجرنى ثمنى حجج فإن أتممت عشرًا فمن عندك

حد اكثر مهريه دختر شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 27 - 13

13 - آزاد گذاشتن موسى ( ع ) از سوى شعيب ( ع ) در انتخاب كردن حداقل مهر ( هشت سال كار ) يا حداكثر آن ( ده سال كار )

على أن تأجرنى ثمنى حجج فإن أتممت عشرًا فمن عندك

حقانيت بعثت شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 85 - 13

13 _ شعيب برخوردار از بينه و دليلى روشن بر حقانيت بعثت و پيام هاى خويش

قد جاءتكم بينة من ربكم

حياى دختر شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 25 - 2

2 - حركت توأم با حيا و آزرم دختر

شعيب به هنگام بازگشت نزد موسى ( ع ) و گفتوگو با وى

فجاءته إحديهما تمشى على استحياء

خواسته هاى شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 89 - 25،26

25 _ شعيب ( ع ) پس از يأس از ايمان مردم كفرپيشه با دعا به درگاه خداوند از وى خواست تا بين او و كفرپيشگان قضاوت كند .

ربنا افتح بيننا و بين قومنا بالحق و أنت خير الفتحين

از معانى كلمه {فتح} داورى كردن و قضاوت نمودن است.

26 _ شعيب ( ع ) در دعاى خويش خواستار امداد هاى غيبى خداوند شد .

ربنا افتح بيننا و بين قومنا بالحق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 93 - 1

1_ شعيب ( ع ) از سر تهديد و هشدار ، از كفرپيشگان لجوج خواست تا همچنان بر مواضع نادرستشان پافشارى كنند .

و ي_قوم اعملوا على مكانتكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 179 - 2

2 - شعيب ( ع ) ، خواهان اطاعت اصحاب ايكه از او ، به دليل آشكار بودن صداقت و امانت دارى اش

إنّى لكم رسول أمين . فاتّقوا اللّه و أطيعون

برداشت ياد شده از تفريع {اتّقوا. ..} بر {إنّى لكم رسول} به دست مى آيد.

خوشنامى شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 178 - 6

6 - شعيب ( ع ) ، شخصيتى خوشنام و امانت دار ، نزد مردم ايكه

إنّى لكم رسول أمين

تأكيد شعيب(ع) بر امين بودن خود، در صورتى ثمربخش است

كه وى از پيشينه اى همراه با خوشنامى و امانت دارى نزد مردم ايكه برخوردار باشد.

خويشاوندان شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 84 - 3

3_ وجود رابطه خويشاوندى و نسبى ميان شعيب ( ع ) و مردم مدين

و إلى مدين أخاهم شعيبًا

مراد از {أخاهم} اين است كه شعيب(ع) با اهل مدين ، خويشاوند بود و يا اينكه او براى آنان ، دلسوزى مى كرد. برداشت فوق ، بر اساس احتمال اول است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 91 - 8

8_ خاندان شعيب ، او را از خود طرد نكرده و از او حمايت مى كردند .

لولا رهطك لرجمن_ك

خويشاوندى شعيب(ع) با اهل مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 36 - 2

2 - شعيب ( ع ) ، با مردم مدين ، خويشاوندى داشت .

و إلى مدين أخاهم شعيبًا

خيرخواهى شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 93 - 7،8

7 _ شعيب ( ع ) ، پيامبرى دلسوز و خيرخواه مردم

و نصحت لكم

8 _ خيرخواهى شعيب تنها در جهت منافع مردم بود ، نه آميخته به منفعت هاى شخصى خويش

و نصحت لكم

{لام} در {لكم} اشاره به خلوص شعيب در خيرخواهيش دارد.

دامدارى خانواده شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 23 - 16

16 - ارتزاق خانواده شعيب از راه دامدارى

و وجد من دونهم امرأتين تذودان . .. قالتا لانسقى حتّى يصدر الرعاء

دختر شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 25 - 12

12 - { عن البزنطى قال : سألت الرضا ( ع ) عن قوله تعالى { إنّ أبى يدعوك ليجزيك أجر ما سقيت لنا } أهى التى تزوّج بها ؟ قال : نعم . . . ;

از بزنطى نقل شده كه گفت: از امام رضا(ع) درباره قول خداى تعالى: {إنّ أبى يدعوك. ..} پرسيدم: آيا دخترى كه نزد موسى آمد و گفت پدرم تو را خواسته ... همان دخترى بود كه بعداً موسى(ع) با او ازدواج كرد؟ فرمود: آرى...}.

دختران شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 23 - 6

6 - جلب توجه موسى ( ع ) به دو زن تنها كه به جاى آب دادن به گوسفندانشان ، آنها را از نزديك شدن به آب باز مى داشتند .

و وجد من دونهم امرأتين تذودان

{ذود} (مصدر {تذودان}) به معناى دور كردن است; يعنى، آن دو زن گوسفندانشان را دور مى كردند و نمى گذاشتند كه به آب نزديك شوند. گفتنى است، كه دو زن _ چنان كه از عبارت هاى بعد استفاده مى شود _ دختران شعيب بودند.

دشمنان شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 89 - 1

1_ مردم مدين ، به مخالفت با شعيب ( ع ) برخاسته و با او عداوت و دشمنى كردند .

لايجرمنّكم شقاقى

دعاى شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 89 - 26

26 _ شعيب (

ع ) در دعاى خويش خواستار امداد هاى غيبى خداوند شد .

ربنا افتح بيننا و بين قومنا بالحق

دعوت شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 85 - 5،6،14،22

5 _ شعيب با برانگيختن عواطف مردم ، دعوت خويش را آغاز كرد .

قال يقوم اعبدوا اللّه

شعيب با نسبت دادن مردم مدين به خويشتن با گفتن {يقومِ} (اى قوم من) در صدد تحريك عواطف آنان بوده تا به اين وسيله به آنان تفهيم كند كه رسالتش در جهت منافع ايشان است.

6 _ دعوت به پرستش خداى يكتا ، مهمترين و نخستين پيام شعيب براى مردم مدين

قال يقوم اعبدوا اللّه

14 _ شعيب با ارائه بينه اى روشنگر ، قوم خويش را به توحيد و ترك شرك دعوت كرد .

اعبدوا اللّه ما لكم من إله غيره قد جاءتكم بينة من ربكم

22 _ دعوت مردم به سلامت اقتصادى و رعايت عدالت در خريد و فروش ، از مهمترين رسالت هاى شعيب براى قوم خويش پس از دعوت به توحيد

يقوم اعبدوا اللّه . .. فأوفوا الكيل و الميزان و لاتبخسوا الناس أشياءهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 86 - 3،12

3 _ شعيب از مردم خويش خواست تا دست از تهديد اهل ايمان بردارند و آنان را از پيمودن راه خدا بازندارند .

و لا تقعدوا بكل صرط توعدون و تصدون عن سبيل اللّه من ءامن به

12 _ شعيب ، مردم خويش را به مطالعه و بررسى فرجام شوم فسادگران تاريخ فراخواند .

و أنظروا كيف كان عقبة المفسدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

6 - اعراف - 7 - 87 - 2،10

2 _ شعيب ( ع ) ، دعوتگر مؤمنان قوم خويش به صبر در برابر كفرپيشگان

إن كان طائفة منكم ءامنوا بالذى أرسلت به . .. فاصبروا

در اينكه مخاطب {فاصبروا} چه كسانى هستند سه احتمال وجود دارد: خصوص مؤمنان، خصوص كافران، هر دو طايفه. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است. در اين صورت متعلق صبر، آزارها و اذيتهاى كافران است. يعنى: فاصبروا على ما يصيبكم من الكفار. (اى اهل ايمان در برابر آزار كافران صبر كنيد و بر ديندارى خويش استقامت ورزيد.)

10 _ شعيب ( ع ) از مؤمنان و كافران قوم خويش خواست با وانهادن داورى به خداوند از تعرض به يكديگر پرهيز كنند .

إن كان طائفة منكم ءامنوا . .. و طائفة لم يؤمنوا ... فاصبروا حتى يحكم اللّه بيننا

برداشت فوق بر اين اساس است كه خطاب در {فاصبروا} علاوه بر مؤمنان متوجه كافران نيز باشد. در اين صورت مراد از صبر در {فاصبروا} عدم تعرض به يكديگر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 84 - 5،15،16

5_ شعيب ( ع ) با برانگيختن عواطف مردم ، دعوت خويش را آغاز كرد .

قال ي_قوم اعبدوا الله

خطاب {يا قوم} (اى مردم من) تحريك كننده عواطف مخاطبان است.

15_ شعيب ( ع ) ، با آگاه ساختن قوم خويش به نبود معبودى جز خدا ، آنان را به توحيد و ترك شرك دعوت كرد .

قال ي_قوم اعبدوا الله ما لكم من إل_ه غيره

16_ شعيب ( ع ) ، از مردم خويش خواست تا از مقدار پيمانه ها و وزنه ها

، نكاهند و از كم فروشى بپرهيزند .

و لاتنقصوا المكيال و الميزان

{مكيال} به معناى پيمانه است. ناقص گذاردن پيمانه، يا به اين است كه آن را كم حجم تر از حد متعارف بسازند يا پيمانه متعارف را پر نكنند. {ميزان} هم به معناى ترازوست. ناقص گذاردن ترازو، يا به اين است كه وزنه هاى مورد استفاده در آن كمتر از حد معمول باشد يا جنس پرداخت شده، كمتر از مقدار وزنه هاى آن باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 85 - 1،2،4

1_ شعيب ( ع ) ، از مردم خويش خواست تا در فروش اجناس ، پيمانه ها را پر كنند و از وزنه هاى ترازو نكاهند .

و ي_قوم أوفوا المكيال و الميزان بالقسط

{مكيال}; يعنى {پيمانه} و ايفاى آن به اين است كه گنجايش پيمانه مورد استفاده كمتر از حد متعارف نباشد و تا حد معمول آن پر شود. و ايفاى ميزان به اين است كه مقدار وزنه هاى مورد استفاده، كمتر از حد معمول نباشد و جنس پرداخت شده، كمتر از مقدار وزنه ها نباشد.

2_ شعيب ( ع ) ، دعوت كننده مردم به برقرار ساختن قسط و عدالت در معاملات خويش

و ي_قوم أوفوا المكيال و الميزان بالقسط

4_ شعيب ( ع ) ، از قوم خويش خواست تا به هنگام خريد ، اجناس مردم را كم تعدادتر و كم ارزش تر از آنچه هست ، جلوه ندهند .

و لاتبخسوا الناس أشياءهم

{بخس}; يعنى، كم كردن و عيب گرفتن (المصباح المنير).

دعوتهاى شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 -

90 - 3

3_ شعيب ( ع ) ، مردم مدين را به استغفار از گناهان ، حركت به سوى خدا و تقرب يافتن به درگاه او فراخواند .

واستغفروا ربكم ثم توبوا إليه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 92 - 2

2_ شعيب ( ع ) از مردم خويش خواست با در نظر گرفتن عزت و شكوه خداوند ، معارف و احكام الهى را بپذيرند .

أرهطى أعزّ عليكم من الله

با توجه به اينكه جمله {أرهطى أعزّ . ..} پاسخ شعيب(ع) در برابر {لولا رهطك ...} است، مى توان گفت: مقصود او اين است كه اگر به خاطر عزت خاندانم مرا سنگسار نمى كنيد، چرا عزت و شكوه خداوند را _ كه از هر كسى عزتمندتر است _ در نظر نمى آوريد و غير او را پرستش مى كنيد و ....

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 178 - 2

2 - دعوت شعيب ( ع ) از مردم ايكه ، مبنى بر پذيرفتن رسالت وى ، اعتماد كردن به او و جدّى گرفتن هشدارهايش

ألاتتّقون إنّى لكم رسول أمين

واژه {أمين} مى تواند از ريشه {أمن} و به معناى {مأمون} (فرد مورد وثوق و اعتماد) باشد. در اين صورت آوردن قيد {أمين} دعوتى از جانب شعيب(ع) است كه مردم به او اعتماد كنند (به سخنانش گوش فرا دهند و هشدارهايش را جدّى بگيرند).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 179 - 1

1 - دعوت مجدد شعيب ( ع ) از مردم ايكه ، براى رعايت

تقواى الهى و پرهيز از گناه

إذ قال لهم شعيب ألاتتّقون . .. فاتّقوا اللّه و أطيعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 25 - 4

4 - دختر شعيب ، پيامدار دعوت پدرش از موسى ( ع )

قالت إنّ أبى يدعوك

دلايل بعثت شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 85 - 13

13 _ شعيب برخوردار از بينه و دليلى روشن بر حقانيت بعثت و پيام هاى خويش

قد جاءتكم بينة من ربكم

دلايل نبوت شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 88 - 1

1_ حضرت شعيب ( ع ) برخوردار از معجزه و دليلى روشن بر پيامبرى خويش

ي_قوم أرءيتم إن كنت على بيّنة من ربى

دلداريهاى شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 25 - 9

9 - اقدام شعيب به دلدارى موسى ( ع ) رفع نگرانى و ترس از وى و اعلام نجات يافتنش از شر فرعونيان

قال لاتخف نجوت من القوم الظ_لمين

دلسوزى شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 85 - 4

4 _ شعيب ، پيامبرى دلسوز و با محبت نسبت به مردم مدين

و إلى مدين أخاهم شعيباً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 93 - 2،7

2 _ شعيب ( ع ) با دلسوزى بر كافران مشرف به هلاكت ، از آنان اعراض كرد و شهر مدين را ترك گفت .

فتولى عنهم و قال يقوم

لحن آيه

و نيز اضافه كلمه {قوم} به ياء متكلم نشان از تحسّر و دلسوزى شعيب به مردم خويش دارد.

7 _ شعيب ( ع ) ، پيامبرى دلسوز و خيرخواه مردم

و نصحت لكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 177 - 4

4 - سخن دلسوزانه شعيب ( ع ) با مردم ايكه ، در دعوت آنان به تقوا و پرهيز از گناه

إذ قال لهم شعيب ألاتتّقون

وجود لحن مشفقانه در تعبير {ألاتتّقون} (آيا نمى خواهيد تقواپيشه كنيد) بيانگر مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 36 - 5

5 - شعيب ( ع ) ، دل سوزِ مردم مدين بود و با آنان ، رابطه عاطفى و مهربانانه داشت .

و إلى مدين أخاهم شعيبًا فقال ي_قوم

احتمال دارد كه {أخاهم}، براساس روابط خويشاوندى، گفته شده باشد و احتمال دارد كه كنايه از شفقّت و برخورد برادرانه او با مردم مدين باشد. برداشت بالا، بنابر احتمال دوم است.

رد پيشنهاد شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 27 - 15

15 - شعيب ( ع ) ، نگران رد شدن پيشنهاد وى از سوى موسى ( ع )

و ما أُريد أن أشقّ عليك

اين كه حضرت شعيب(ع) بلافاصله اعلام مى كند من قصد ندارم بر تو سخت بگيرم، در بردارنده نوعى درخواست از سوى شعيب(ع) است كه موسى(ع) پيشنهاد او را رد نكند.

رسالت شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 85 - 22

22 _ دعوت مردم به

سلامت اقتصادى و رعايت عدالت در خريد و فروش ، از مهمترين رسالت هاى شعيب براى قوم خويش پس از دعوت به توحيد

يقوم اعبدوا اللّه . .. فأوفوا الكيل و الميزان و لاتبخسوا الناس أشياءهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 93 - 5

5 _ شعيب ( ع ) ، پيامبرى از جانب خداوند و حامل رسالت هاى متعدد

لقد أبلغتكم رسلت ربى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 84 - 14

14_ مبارزه با شرك ، از وظيفه هاى اصلى حضرت شعيب ( ع )

قال ي_قوم . .. ما لكم من إل_ه غيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 178 - 1

1 - تأكيد شعيب ( ع ) بر رسالت الهى خويش براى مردم ايكه

إنّى لكم رسول

رضايت دختران شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 27 - 2

2 - اقدام شعيب ( ع ) به در ميان گذاشتن تصميم خود با موسى ( ع ) در حضور دخترانش و با رضايت آنان

قال إنّى أُريد أن أُنكحك إحدى ابنتىّ ه_تين

اسم اشاره {هاتين} نشان دهنده آن است كه هر دو دختر شعيب، در آن لحظه حضور داشتند. گفتنى است كه حضور دختران شعيب حكايت از رضايت آنان نسبت به مسأله ازدواج با موسى(ع) دارد.

روابط عاطفى در خانواده شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 26 - 2

2 - وجود رابطه صميمى و فضاى آزاد براى گفت

وگو ميان شعيب ( ع ) و دختران وى

قالت إحديهما ي_أبت است_ئجره . .. القوىّ الأمين

از اين كه دختر شعيب پيشنهاد خودش را بدون هيچ تكلفى با پدر در ميان گذاشت و آزادانه به ستايش موسى(ع) پرداخت مطلب بالا استفاده مى شود.

روزى حلال شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 88 - 12

12_ شعيب ( ع ) ، على رغم آلودگى جامعه اش به حرام خوارى ، از روزى حلال و نيكو بهره مند بود .

ي_قوم أوفوا المكيال و الميزان . .. و رزقنى منه رزقًا حسنًا

از اينكه شعيب(ع) مبادلات و معاملات مردم مدين را ظالمانه خواند و آن گونه درآمدها را ناپسند شمرد و سپس فرمود: من از روزى نيكو برخوردار هستم ، مى توان اين احتمال را موجّه دانست كه مراد از {رزقاً حسناً} روزيهاى مادى است.

روزى شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 88 - 8،14

8_ خداوند ، شعيب ( ع ) را از روزى و نعمت خاص و نيكوى خويش بهره مند ساخت و او را به مقام نبوت رسانيد .

أرءيتم إن . .. رزقنى منه رزقًا حسنًا

مقصود از {رزقاً حسناً} به مناسبت مورد ، مقام نبوت و پيامبرى است.

14_ شعيب ( ع ) ، از مكنت و گشايش روزى برخوردار بود .

و رزقنى منه رزقًا حسنًا

روش برخورد شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 84 - 4

4_ شعيب ( ع ) حتى پيش از رسيدن به مقام رسالت ، فردى دلسوز و دوستدار

مردم مدين بود .

و إلى مدين أخاهم شعيبًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 88 - 5

5_ برخورد حضرت شعيب ( ع ) با مشركان و كافران ، برخوردى ترحم آميز و مشفقانه بود .

ي_قوم أرءيتم

تعبير {يا قوم} (اى مردم من) حكايت از شفقت و مهربانى شعيب(ع) دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 27 - 16

16 - تضمين مدارا كردن با موسى ( ع ) و سخت نگرفتن بر وى در كار ها از سوى شعيب ( ع )

و ما أُريد أن أشقّ عليك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 36 - 5

5 - شعيب ( ع ) ، دل سوزِ مردم مدين بود و با آنان ، رابطه عاطفى و مهربانانه داشت .

و إلى مدين أخاهم شعيبًا فقال ي_قوم

احتمال دارد كه {أخاهم}، براساس روابط خويشاوندى، گفته شده باشد و احتمال دارد كه كنايه از شفقّت و برخورد برادرانه او با مردم مدين باشد. برداشت بالا، بنابر احتمال دوم است.

روش تبليغ شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 84 - 5

5_ شعيب ( ع ) با برانگيختن عواطف مردم ، دعوت خويش را آغاز كرد .

قال ي_قوم اعبدوا الله

خطاب {يا قوم} (اى مردم من) تحريك كننده عواطف مخاطبان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 89 - 5

5_ يادآورى تاريخ پيشينيان و بيان علت نابودى و گرفتارى آنان به عذاب هاى الهى ،

از روش هاى تبليغى حضرت شعيب ( ع ) بود .

و ي_قوم لايجرمنّكم شقاقى أن يصيبكم مثل ما أصاب قوم نوح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 177 - 3،4

3 - دعوت به تقوا ، محور تبليغات و هدايت گرى شعيب پيامبر

إذ قال لهم شعيب ألاتتّقون

4 - سخن دلسوزانه شعيب ( ع ) با مردم ايكه ، در دعوت آنان به تقوا و پرهيز از گناه

إذ قال لهم شعيب ألاتتّقون

وجود لحن مشفقانه در تعبير {ألاتتّقون} (آيا نمى خواهيد تقواپيشه كنيد) بيانگر مطلب ياد شده است.

زمينه دعوتهاى شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 88 - 9

9_ برخوردارى شعيب ( ع ) از مقام نبوت ، برانگيزنده او به فراخوانى مردمان به توحيد و رعايت عدل و انصاف در مبادلات

قالوا ي_شعيب أصلوتك تأمرك . .. قال ي_قوم أرءيتم إن كنت على بيّنة من ربى و رزقنى

سخنان شعيب(ع) در آيه مورد بحث ، پاسخى است به تحليل استهزاآميز قومش (أصلوتك). شعيب(ع) با جمله {أرءيتم ...} بيان مى دارد كه منشأ مخالفت وى با آرا و عقايد آنان و عملكرد ناصوابشان ، مسؤوليتى است كه خداوند برعهده او قرار داده است.

ساختار خانوادگى شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 26 - 2

2 - وجود رابطه صميمى و فضاى آزاد براى گفت وگو ميان شعيب ( ع ) و دختران وى

قالت إحديهما ي_أبت است_ئجره . .. القوىّ الأمين

از اين كه دختر شعيب پيشنهاد خودش را بدون هيچ تكلفى با پدر در ميان گذاشت

و آزادانه به ستايش موسى(ع) پرداخت مطلب بالا استفاده مى شود.

سرزنشهاى شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 92 - 3

3_ شعيب ( ع ) مردم مدين را به خاطر غفلت از خدا و رعايت نكردن جانب او ، توبيخ و سرزنش كرد .

أرهطى أعزّ عليكم من الله واتخذتموه ورآءكم ظهريًّا

استفهام در جمله {أرهطى . ..} انكار توبيخى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 177 - 5

5 - اصحاب ايكه مورد سرزنش شعيب ( ع ) به خاطر بى تقوايى و گنه پيشگى

إذ قال لهم شعيب ألاتتّقون

استفهام در جمله {ألاتتّقون} مى تواند براى توبيخ و سرزنش باشد. برداشت ياد شده بر پايه اين احتمال است.

شرك ستيزى شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 84 - 14

14_ مبارزه با شرك ، از وظيفه هاى اصلى حضرت شعيب ( ع )

قال ي_قوم . .. ما لكم من إل_ه غيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 87 - 5،17

5_ شعيب ( ع ) ، مردمان را به ترك پرستش غير خدا فرا مى خواند و عليه شركورزى قومش مبارزه مى كرد .

أصلوتك تأمرك أن نترك ما يعبد ءاباؤُنا

17_ مردم مدين ، مبارزه شعيب ( ع ) با پرستش خدايان اهل شرك را ، خلاف درايت و رشد او مى شمردند .

أو أن نفعل فى أمولنا ما نش_ؤا إنك لأنت الحليم الرشيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود -

11 - 91 - 11

11_ مردم مدين ، شعيب ( ع ) را به خاطر مبارزه اش عليه شركورزى و بى عدالتى ، فاقد كرامت دانسته و شايسته احترام نمى شمردند .

و ما أنت علينا بعزيز

{عزيز} به معناى محترم و بزرگوار و نيز به معناى شكست ناپذير مى باشد. مراد از آن در آيه شريفه معناى اول است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 93 - 3

3_ شعيب ( ع ) موظف به پايدارى بر مواضع خويش ( ابلاغ رسالت الهى و مبارزه با شرك و فساد )

إنى ع_مل

شريعت شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 27 - 6

6 - شعيب ( ع ) ، تابع شريعت ابراهيم

على أن تأجرنى ثمنى حجج

{حج} سنتى است به جا مانده از شريعت حضرت ابراهيم(ع) و از اين كه حضرت شعيب(ع) حج را مبدأ سال در قرارداد بين خود و موسى(ع) تعيين كرد، حكايت از اين دارد كه او به اين سنت _ كه يكى از عبادات در شريعت ابراهيم است _ پايبند بود.

شعيب(ع) از صالحان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 27 - 17

17 - شعيب ( ع ) ، شخصيتى از زمره صالحان

ستجدنى . .. من الص_لحين

شعيب(ع) قبل از نبوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 84 - 4

4_ شعيب ( ع ) حتى پيش از رسيدن به مقام رسالت ، فردى دلسوز و دوستدار مردم مدين بود .

و إلى مدين أخاهم

شعيبًا

شعيب(ع) و احاطه خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 92 - 8

8_ شعيب ( ع ) با بيان سيطره خداوند بر رفتار كفرپيشگان مدين ، تهديد هاى آنان را به هيچ انگاشت .

لولا رهطك لرجمن_ك . .. إن ربى بما تعملون محيط

چنان چه مراد از احاطه خدا بر اعمال، سيطره و حاكميت او بر اعمال باشد، هدف شعيب(ع) از آوردن {ربّى}، {إن ربى . ..} و نگفتن {إن الله ...} اين است كه چون اعمال شما در سيطره خداست و او رب و مدبر من است، اجازه نخواهد داد بر من غلبه كنيد و اگر غلبه نيز كرديد، آن را در راستاى تدبير و تربيت من قرار مى دهد; پس در هر حال مرا از تهديدهاى شما باكى نيست.

شعيب(ع) و اشراف مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 89 - 1

1 _ شعيب ( ع ) در پاسخ اشراف كفرپيشه مدين ، گرايش به آيين شرك را افترا بر خداوند دانست .

قد افترينا على اللّه كذبا إن عدنا فى ملتكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 90 - 5

5 _ شعيب ( ع ) پس از اعلان پايداريش بر توحيد و رد پيشنهاد اشراف كفرپيشه ( بازگشت به آيين شرك ) ، خروج از ديار مدين را برگزيد .

لئن اتبعتم شعيباً

برداشت فوق بر اين اساس است كه مراد از {اتبعتم شعيباً}، پيروى از شعيب(ع) در خروج از شهر مدين باشد.

شعيب(ع) و اصحاب ايكه

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 177 - 1

1 - نبود پيوند خويشاوندى ميان شعيب ( ع ) و مردم ايكه

كذّب أصح_ب ل_يكة . .. إذ قال لهم شعيب

از آن جا كه نسبت به ساير پيامبران در آيات پيشين تعبير {أخوهم} به كار رفته; ولى در مورد شعيب(ع) نسبت به مردم ايكه، اين تعبير به كار نرفته است، مطلب فوق را مى توان استفاده كرد.

شعيب(ع) و اهل مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 85 - 2،3،4

2 _ رسالت شعيب در محدوده مردم مدين

و إلى مدين أخاهم شعيباً

3 _ وجود رابطه خويشاوندى و نَسبى ميان شعيب و مردم مدين

و إلى مدين أخاهم شعيباً

از اينكه شعيب برادر مردم مدين خوانده شده، يا اشاره به خويشى وى با مردم مدين دارد و يا حكايت از آن دارد كه او حتى پيش از نبوتش، انسانى دلسوز براى قوم خويش بوده است. برداشت فوق ناظر به احتمال اول است.

4 _ شعيب ، پيامبرى دلسوز و با محبت نسبت به مردم مدين

و إلى مدين أخاهم شعيباً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 93 - 10

10 _ شعيب ( ع ) با توجه به كفرورزى مردم خويش ، دريغ و تأسف بر هلاكت آنان را ناروا خواند .

فكيف ءاسى على قوم كفرين

لحن جمله {يقوم . .. } حكايت از دريغ و تأسف شعيب دارد و جمله {كيف ءاسى ... } دلالت مى كند كه تأسف بر هلاكت كفرپيشگان نارواست. گويا شعيب هنگامى كه قومش را مشرف به هلاكت يافت بر

آنان افسوس خورد و سپس كفرورزى آنان را ملاحظه كرد و آنان را مستحق اين هلاكت دانست و لذا نتيجه گرفت كه نبايد بر هلاكت ايشان افسوس خورد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 84 - 3

3_ وجود رابطه خويشاوندى و نسبى ميان شعيب ( ع ) و مردم مدين

و إلى مدين أخاهم شعيبًا

مراد از {أخاهم} اين است كه شعيب(ع) با اهل مدين ، خويشاوند بود و يا اينكه او براى آنان ، دلسوزى مى كرد. برداشت فوق ، بر اساس احتمال اول است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 90 - 3

3_ شعيب ( ع ) ، مردم مدين را به استغفار از گناهان ، حركت به سوى خدا و تقرب يافتن به درگاه او فراخواند .

واستغفروا ربكم ثم توبوا إليه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 92 - 8،10

8_ شعيب ( ع ) با بيان سيطره خداوند بر رفتار كفرپيشگان مدين ، تهديد هاى آنان را به هيچ انگاشت .

لولا رهطك لرجمن_ك . .. إن ربى بما تعملون محيط

چنان چه مراد از احاطه خدا بر اعمال، سيطره و حاكميت او بر اعمال باشد، هدف شعيب(ع) از آوردن {ربّى}، {إن ربى . ..} و نگفتن {إن الله ...} اين است كه چون اعمال شما در سيطره خداست و او رب و مدبر من است، اجازه نخواهد داد بر من غلبه كنيد و اگر غلبه نيز كرديد، آن را در راستاى تدبير و تربيت من قرار مى دهد; پس در هر

حال مرا از تهديدهاى شما باكى نيست.

10_ سيطره خداوند بر رفتارها ، عزت و شكوه برتر او و ضرورت احساس حضور در پيشگاه او ، پاسخ شعيب ( ع ) به سخ_نان نا به جا و نارواى مردم مدين

و إنا لنري_ك فينا ضعيفًا . .. قال ي_قوم أرهطى أعزّ عليكم من الله... إن ربى بما ت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 93 - 1

1_ شعيب ( ع ) از سر تهديد و هشدار ، از كفرپيشگان لجوج خواست تا همچنان بر مواضع نادرستشان پافشارى كنند .

و ي_قوم اعملوا على مكانتكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 36 - 5

5 - شعيب ( ع ) ، دل سوزِ مردم مدين بود و با آنان ، رابطه عاطفى و مهربانانه داشت .

و إلى مدين أخاهم شعيبًا فقال ي_قوم

احتمال دارد كه {أخاهم}، براساس روابط خويشاوندى، گفته شده باشد و احتمال دارد كه كنايه از شفقّت و برخورد برادرانه او با مردم مدين باشد. برداشت بالا، بنابر احتمال دوم است.

شعيب(ع) و پيمانه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 84 - 27

27_ { عن على ابن الحسين ( ع ) قال : إن أوّل من عمل المكيال والميزان شعيب النبى ( ع ) عمله بيده . . . ;

از امام سجاد(ع) روايت شده است كه فرمود: اول كسى كه ابزار كيل و وزن ساخت، شعيب پيغمبر بود و با دست خود آن را ساخت}.

شعيب(ع) و تخلفات اقتصادى

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

8 - هود - 11 - 88 - 18

18_ شعيب ( ع ) هرگز تمايلى به اجحاف و بى عدالتى در داد و ستد و گرايشى به عبادت معبود هاى دروغين نداشت .

و ما أُريد أن أُخالفكم إلى ما أنهي_كم عنه

شعيب(ع) و ترازو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 84 - 27

27_ { عن على ابن الحسين ( ع ) قال : إن أوّل من عمل المكيال والميزان شعيب النبى ( ع ) عمله بيده . . . ;

از امام سجاد(ع) روايت شده است كه فرمود: اول كسى كه ابزار كيل و وزن ساخت، شعيب پيغمبر بود و با دست خود آن را ساخت}.

شعيب(ع) و دين اهل مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 88 - 12،13

12 _ آيين مردم مدين ، آيينى منفور و كريه در ديدگاه شعيب ( ع ) و پيروان او

أو لو كنا كرهين

13 _ شعيب ( ع ) با اظهار تنفر خود و پيروانش از آيين مردم مدين ، انتظار پذيرش آن آيين را انتظارى شگفت و بى جا دانست .

قال أو لو كنا كرهين

شعيب(ع) و رحمت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 90 - 11

11_ شعيب ( ع ) ، واسطه شمول رحمت خداوند بر توبه كنندگان قومش

واستغفروا ربكم ثم توبوا إليه إن ربى رحيم ودود

چون خطاب در {استغفروا ربكم} متوجه مردم است، ظاهر آن بود كه به جاى {إن ربى} گفته مى شد {إن ربكم . ..}. اين

جابه جايى مى تواند اشاره به اين نكته داشته باشد كه: خداوند به واسطه پيامبرانش، مردمان را مشمول رحمت و محبت خويش قرار مى دهد و آنان، مجراى فيض الهى بر بندگانند.

شعيب(ع) و رسوم اهل مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 88 - 20

20_ هدف شعيب ( ع ) از مخالفت با آداب و رسوم مردم مدين و رفتار ناعادلانه آنان ، اصلاح ايشان و از ميان بردن فساد هاى اجتماعى بود .

إن أُريد إلاّ الإصل_ح ما استطعت

شعيب(ع) و سنگسار شدن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 91 - 6

6_ شعيب ( ع ) ، در ديدگاه مردم مدين مستحق كيفر و مجازات و سنگسار شدن بود .

و لولا رهطك لرجمن_ك

شعيب(ع) و كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 93 - 2

2 _ شعيب ( ع ) با دلسوزى بر كافران مشرف به هلاكت ، از آنان اعراض كرد و شهر مدين را ترك گفت .

فتولى عنهم و قال يقوم

لحن آيه و نيز اضافه كلمه {قوم} به ياء متكلم نشان از تحسّر و دلسوزى شعيب به مردم خويش دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 88 - 5

5_ برخورد حضرت شعيب ( ع ) با مشركان و كافران ، برخوردى ترحم آميز و مشفقانه بود .

ي_قوم أرءيتم

تعبير {يا قوم} (اى مردم من) حكايت از شفقت و مهربانى شعيب(ع) دارد.

شعيب(ع) و كافران مدين

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 89 - 6،25

6 _ شعيب ( ع ) در آخرين پاسخ خويش به خواسته كافران مدين ، بازگشت خود و همگامانش را به آيين شرك امرى ناممكن دانست .

و ما يكون لنا أن نعود فيها إلا أن يشاء اللّه ربنا

جمله {ما يكون لنا . .. } كه حكايت از عدم امكان بازگشت به آيين شرك دارد، هم مى تواند به معناى عدم امكان تكوينى باشد و هم مى تواند مراد از آن عدم امكان تشريعى (ناشايست بودن و جايز نبودن) باشد. برداشت فوق براساس احتمال اول است. گفتنى است كه بر مبناى اول، مشيت الهى (إلا أن يشاء اللّه) مشيت تكوينى است و بر اساس احتمال دوم، مشيت الهى، مشيت تشريعى است.

25 _ شعيب ( ع ) پس از يأس از ايمان مردم كفرپيشه با دعا به درگاه خداوند از وى خواست تا بين او و كفرپيشگان قضاوت كند .

ربنا افتح بيننا و بين قومنا بالحق و أنت خير الفتحين

از معانى كلمه {فتح} داورى كردن و قضاوت نمودن است.

شعيب(ع) و كيفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 91 - 6

6_ شعيب ( ع ) ، در ديدگاه مردم مدين مستحق كيفر و مجازات و سنگسار شدن بود .

و لولا رهطك لرجمن_ك

شعيب(ع) و گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 84 - 22

22_ شعيب ( ع ) نگران آينده اى ناگوار براى مشركان و گنه كاران مردم خويش

إنى أخاف عليكم عذاب يوم محيط

شعيب(ع) و مبارزه با فساد

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 88 - 20،21

20_ هدف شعيب ( ع ) از مخالفت با آداب و رسوم مردم مدين و رفتار ناعادلانه آنان ، اصلاح ايشان و از ميان بردن فساد هاى اجتماعى بود .

إن أُريد إلاّ الإصل_ح ما استطعت

21_ شعيب ( ع ) تا حد توان و استطاعتش در اصلاح جامعه كوشيد و با فساد مبارزه كرد .

إن أُريد إلاّ الإصل_ح ما استطعت

حرف {ما} در {ما استطعت} ظرفيه مصدريه است; يعنى، به معناى مدت و زمان مى باشد و فعل پس از خود را به تأويل مصدر مى برد. بنابراين {إن اُريد ...}; يعنى: {مدة استطاعتى الإصلاح ما اُريد إلاّ الإصلاح}; من در مدت و زمانى كه توان اصلاح امور را دارم به جز اصلاح امور را نخواهم خواست}.

شعيب(ع) و مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 84 - 22

22_ شعيب ( ع ) نگران آينده اى ناگوار براى مشركان و گنه كاران مردم خويش

إنى أخاف عليكم عذاب يوم محيط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 88 - 5

5_ برخورد حضرت شعيب ( ع ) با مشركان و كافران ، برخوردى ترحم آميز و مشفقانه بود .

ي_قوم أرءيتم

تعبير {يا قوم} (اى مردم من) حكايت از شفقت و مهربانى شعيب(ع) دارد.

شعيب(ع) و معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 88 - 18

18_ شعيب ( ع ) هرگز تمايلى به اجحاف و بى عدالتى در داد و ستد و گرايشى

به عبادت معبود هاى دروغين نداشت .

و ما أُريد أن أُخالفكم إلى ما أنهي_كم عنه

شعيب(ع) و منافع مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 93 - 8

8 _ خيرخواهى شعيب تنها در جهت منافع مردم بود ، نه آميخته به منفعت هاى شخصى خويش

و نصحت لكم

{لام} در {لكم} اشاره به خلوص شعيب در خيرخواهيش دارد.

شغل شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 88 - 19

19_ شعيب ( ع ) در شهر مدين به داد و ستد و مبادلات اقتصادى اشتغال داشت . *

أوفوا المكيال و الميزان . .. و ما أُريد أن أُخالفكم إلى ما أنهي_كم عنه

شعيب(ع)، پس از تأكيد فراوان بر لزوم رعايت قسط و عدل در مبادلات و پرهيز از كم فروشى و اجحاف در معاملات، مى فرمايد: من هرگز به آنچه شما را از آن نهى كرده ام روى نخواهم آورد. اين سخن آن گاه جايگاهى مناسب دارد كه خود نيز به داد و ستد اشتغال داشته باشد.

صداقت شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 179 - 2

2 - شعيب ( ع ) ، خواهان اطاعت اصحاب ايكه از او ، به دليل آشكار بودن صداقت و امانت دارى اش

إنّى لكم رسول أمين . فاتّقوا اللّه و أطيعون

برداشت ياد شده از تفريع {اتّقوا. ..} بر {إنّى لكم رسول} به دست مى آيد.

ضعف شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 91 - 4

4_ شعيب ( ع )

در نظر مردم مدين ، به خاطر نداشتن پشتيبان و ياور ، ضعيف و ناتوان بود .

و إنا لنري_ك فينا ضعيفًا

كلمه {فينا} (در ميان ما) گوياى اين است كه مردم مدين حضرت شعيب(ع) را در قياس با مخالفانش ناتوان مى شمردند; نه اينكه او را شخصى ضعيف و ناتوان بدانند و لذا در برداشت {به خاطر نداشتن ياور} آورده شد.

طايفه شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 91 - 7

7_ شعيب ( ع ) در شهر مدين ، داراى طايفه اى انگشت شمار بود .

لولا رهطك لرجمن_ك

عبرت از قصه شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 190 - 1

1 - سرگذشت شعيب ( ع ) و مردم ايكه ، شايان انديشه و دربردارنده درس عبرتى بزرگ براى ديگران

إنّ فى ذلك لأية

كلمه {ذلك} به ماجراى ميان شعيب(ع) و مردم ايكه اشاره دارد. {آية} در اين جا معادل {عبرة} و نكره آمدن آن براى تفخيم است. بنابراين {إنّ فى ذلك لأية}; يعنى، به راستى در اين ماجرا، درس عبرتى بزرگ وجود دارد.

عذاب مكذبان شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 92 - 1

1 _ عذاب فرود آمده بر تكذيب كنندگان شعيب و كفرپيشگان مدين موجب نابودى آنان و تخريب آثار زندگانى در آن ديار شد .

الذين كذبوا شعيباً كأن لم يغنوا فيها

ضمير در {فيها} به {دار} در آيه قبل برمى گردد و {غنى} مصدر {لم يغنوا} به معناى اقامت كردن و سكونت گزيدن است. بنابراين {كأن لم يغنوا} يعنى گويا

قوم شعيب در ديارشان اقامت نكرده بودند. و اين كنايه از نابودى ديار آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 93 - 1

1 _ شعيب ( ع ) پس از حتميت نزول عذاب الهى بر تكذيب كنندگان رسالتش ، از آنان فاصله گرفت و به ديارى ديگر شتافت .

فتولى عنهم

عفت دختران شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 23 - 12،15

12 - پرهيز از اختلاط با مردان نامحرم ، انگيزه دختران شعيب در ندادن آب به گوسفندان خود

قالتا لانسقى حتّى يصدر الرعاء

15 - انتظار كشيدن براى خلوت شدن سرچاه از مردان نامحرم ، عادت دختران شعيب و كار هر روزه آنان در آب دادن به گوسفندان خويش

قالتا لانسقى

برداشت ياد شده با توجه به آمدن فعل مضارع {لانسقى} _ كه مفيد تكرار است _ به دست مى آيد.

عقيده پيروان شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 88 - 12،13

12 _ آيين مردم مدين ، آيينى منفور و كريه در ديدگاه شعيب ( ع ) و پيروان او

أو لو كنا كرهين

13 _ شعيب ( ع ) با اظهار تنفر خود و پيروانش از آيين مردم مدين ، انتظار پذيرش آن آيين را انتظارى شگفت و بى جا دانست .

قال أو لو كنا كرهين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 89 - 3،11،12

3 _ شعيب ( ع ) و همگامان مؤمنش ، بيزار از گرايش به آيين شرك و افترا بستن بر خدا

قال

أو لو كنا كرهين. قد افترينا على اللّه كذبا إن عدنا فى ملتكم

11 _ شعيب ( ع ) اظهار كفر و شرك را امرى نامشروع و ناروا براى خويش و همگامانش دانست .

و ما يكون لنا أن نعود فيها إلا أن يشاء اللّه ربنا

برداشت فوق بر اين اساس است كه مراد از عدم امكان كه از جمله {ما يكون لنا . .. } به دست مى آيد، عدم امكان تشريعى باشد.

12 _ شعيب ( ع ) و مؤمنان به رسالتش ، انسانهايى تسليم در برابر مشيت هاى خداوند

و ما يكون لنا أن نعود فيها إلا أن يشاء اللّه ربنا

عقيده شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 89 - 7،11،17

7 _ شعيب ( ع ) بازگشت خود و همگامانش را به آيين شرك تنها در صورت تعلق مشيت الهى ، ممكن دانست .

و ما يكون لنا أن نعود فيها إلا أن يشاء اللّه ربنا

11 _ شعيب ( ع ) اظهار كفر و شرك را امرى نامشروع و ناروا براى خويش و همگامانش دانست .

و ما يكون لنا أن نعود فيها إلا أن يشاء اللّه ربنا

برداشت فوق بر اين اساس است كه مراد از عدم امكان كه از جمله {ما يكون لنا . .. } به دست مى آيد، عدم امكان تشريعى باشد.

17 _ شعيب ( ع ) ، علم مطلق خداوند را دليل پذيرش ربوبيت وى و تسليم در برابر مشيتهايش دانست .

قال . .. إلا أن يشاء اللّه ربنا وسع ربنا كل شىء علماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود -

11 - 88 - 24،25

24_ شعيب ( ع ) ، موفقيت خويش در اصلاح جامعه را ، در گرو امداد الهى مى دانست .

إن أُريد إلاّ الإصل_ح ما استطعت و ما توفيقى إلاّ بالله عليه توكلت

{توفيق} در آيه شريفه ، مصدر مجهولى است كه به نايب فاعلش (ياى متكلم) اضافه شده است و {باء} براى استعانت است. بنابراين {و ما توفيقى ...}; يعنى ، تنها به كمك خداوند بر انجام كارهاى خير ، موفق خواهم بود.

25_ شعيب ( ع ) تنها خداوند را مرجع خويش مى دانست و فقط به درگاه او روى مى آورد .

و إليه أُنيب

{انابة} (مصدر اُنيب) به معناى رجوع و اقبال است.

عمل به تكليف شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 88 - 16

16_ شعيب ( ع ) ، به مردمان اعلام كرد : همواره به تعاليمى كه بيان كرده و مقرراتى كه ابلاغ نموده ، پايبند بوده و بدان ها عمل مى كند .

و ما أُريد أن أُخالفكم إلى ما أنهي_كم عنه

فعل {اُخالفكم} چون با {إلى} متعدى شده ، معناى {اميل} در آن اشراب شده است. بنابراين جمله {ما اُريد ...} چنين معنا مى شود: من نمى خواهم با شما مخالفت كنم و خود به آنچه از آن نهى كرده ام بازگردم.

عوامل تكذيب شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 186 - 5

5 - پيام عدالت خواهى و حق جويى شعيب ( ع ) ، مايه انكار رسالت وى از سوى مفسدان سودجوى اَيكه

أوفوا الكيل . .. و لاتعثوا فى الأرض مفسدين

... و إن نظنّك لمن الك_ذبين

فرجام مكذبان شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 92 - 3

3 _ تكذيب كنندگان شعيب ( ع ) ، خود به فرجام زيانبارى كه براى مؤمنان پيش بينى مى كردند ، گرفتار شدند .

لئن اتبعتم شعيباً إنكم إذاً لخسرين . .. الذين كذبوا شعيباً كأن لم يغنوا فيها

حصرى كه از ضمير فصل استفاده مى شود حصر قلب است. يعنى بيان مى كند كه پندار كفرپيشگان (زيانكارى مؤمنان) باطل است و خود آنان زيانكار هستند.

فضايل پيروان شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 89 - 20

20 _ شعيب ( ع ) و همگامان مؤمنش ، انسانهايى متكى به خدا و بهره مند از روحيه توكل

على اللّه توكلنا

فضايل شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 89 - 20

20 _ شعيب ( ع ) و همگامان مؤمنش ، انسانهايى متكى به خدا و بهره مند از روحيه توكل

على اللّه توكلنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 84 - 4

4_ شعيب ( ع ) حتى پيش از رسيدن به مقام رسالت ، فردى دلسوز و دوستدار مردم مدين بود .

و إلى مدين أخاهم شعيبًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 87 - 14،15

14_ شعيب ( ع ) شخصيتى با درايت و راه يافته حتى در ديدگاه كافران قوم خويش

إنك لأنت الحليم الرشيد

از معانى {حِلم} عقل و درايت است و {حليم}

در جمله فوق، از آن مشتق شده است. {الرشيد} به معناى راه يافته و هدايت شده است. قابل ذكر است كه مقصود مردم مدين از هدايت يافتگى شعيب(ع)، هدايت در امور اجتماعى و اخلاقى و مانند آنهاست.

15_ شعيب ( ع ) ، حتى در ميان كافران قومش ، به دارا بودن اخلاق نيكو شهرت داشت .

إنك لأنت الحليم الرشيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 178 - 6

6 - شعيب ( ع ) ، شخصيتى خوشنام و امانت دار ، نزد مردم ايكه

إنّى لكم رسول أمين

تأكيد شعيب(ع) بر امين بودن خود، در صورتى ثمربخش است كه وى از پيشينه اى همراه با خوشنامى و امانت دارى نزد مردم ايكه برخوردار باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 27 - 17

17 - شعيب ( ع ) ، شخصيتى از زمره صالحان

ستجدنى . .. من الص_لحين

فلسفه تكذيب شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 185 - 4

4 - برخوردارى شعيب ( ع ) از ويژگى هاى بشرى ، دستاويز مردم { اَيكه } در رد رسالت وى

قالواإنّما أنت من المسحّرين

{مسحّر} مى تواند مشتق از {سحر} باشد {مسحّر} مرادف {رئه} (شُش)است. بنابراين واژه {مسحّر} به معناى موجود داراى شُش _ كه از خصوصيات بشرى است _ مى باشد. اين تعبير كنايه از همگونى شعيب(ع) با ساير مردم و امتياز نداشتن وى مى باشد. گفتنى است برپايه اين احتمال، آيه بعد توضيح همين تعبير خواهد بود.

فلسفه دامدارى دختران شعيب(ع)

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 23 - 17

17 - نبودن مردى توانا در خانوداه شعيب ، علت پرداختن دختران او به كار دامدارى

قالتا لانسقى . .. و أبونا شيخ كبير

فلسفه دعاى شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 89 - 31

31 _ تثبيت حق ، هدف دعاى شعيب پيامبر

ربنا افتح . .. بالحق

شعيب(ع) در دعاى خويش با اينكه اذعان به حقانيت خويش داشت، نگفت كه خدايا به سود ما داورى كن، بلكه گفت خدايا حق را به كرسى بنشان ; و اين اشاره به اين حقيقت دارد كه پيامبران هدفى جز تثبيت حق نداشته اند.

فلسفه دعوتهاى شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 25 - 5

5 - دعوت شعيب از موسى ، براى پرداختن مزد در قبال آب دادن وى به گوسفندانش

إنّ أبى يدعوك ليجزيك أجر ما سقيت لنا

قبول پيشنهاد دختر شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 26 - 9

9 - استقبال شعيب ( ع ) از پيشنهاد دختر خويش براى استخدام موسى ( ع )

إنّ خير من است_ئجرت القوىّ الأمين

سكوت شعيب(ع) در برابر پيشنهاد دختر خويش، نشانگر پذيرفته شدن آن از سوى وى مى باشد. آيه بعد نيز گوياى همين مطلب است.

قبول پيشنهاد شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 28 - 1

1 - پذيرفته شدن پيشنهاد شعيب ( هشت تا ده سال كار در قبال ازدواج ) از سوى موسى (

ع )

قال إنّى أُريد . .. أيّما الأجلين قضيت فلاعدون علىّ

قبول دعوتهاى شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 25 - 7

7 - پذيرش دعوت شعيب از سوى موسى ( ع ) و رفتن وى به نزد او

قالت إنّ أبى يدعوك . .. فلمّا جاءه

قبول رسالت شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 90 - 3

3 _ اشراف كفرپيشه مدين با ياد كردن سوگند ، پذيرش رسالت شعيب و پيروى از دستورات او را ، امرى زيان آور معرفى مى كردند .

لئن اتبعتم شعيباً إنكم إذاً لخسرون

قبول هشدارهاى شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 178 - 2

2 - دعوت شعيب ( ع ) از مردم ايكه ، مبنى بر پذيرفتن رسالت وى ، اعتماد كردن به او و جدّى گرفتن هشدارهايش

ألاتتّقون إنّى لكم رسول أمين

واژه {أمين} مى تواند از ريشه {أمن} و به معناى {مأمون} (فرد مورد وثوق و اعتماد) باشد. در اين صورت آوردن قيد {أمين} دعوتى از جانب شعيب(ع) است كه مردم به او اعتماد كنند (به سخنانش گوش فرا دهند و هشدارهايش را جدّى بگيرند).

قصه شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 85 - 3،4،14،19،24

3 _ وجود رابطه خويشاوندى و نَسبى ميان شعيب و مردم مدين

و إلى مدين أخاهم شعيباً

از اينكه شعيب برادر مردم مدين خوانده شده، يا اشاره به خويشى وى با مردم مدين دارد و يا حكايت از آن دارد كه او حتى

پيش از نبوتش، انسانى دلسوز براى قوم خويش بوده است. برداشت فوق ناظر به احتمال اول است.

4 _ شعيب ، پيامبرى دلسوز و با محبت نسبت به مردم مدين

و إلى مدين أخاهم شعيباً

14 _ شعيب با ارائه بينه اى روشنگر ، قوم خويش را به توحيد و ترك شرك دعوت كرد .

اعبدوا اللّه ما لكم من إله غيره قد جاءتكم بينة من ربكم

19 _ شعيب ( ع ) از مردم خويش خواست تا در فروش اجناس پيمانه ها را پر كنند و از وزنه هاى ترازو نكاهند .

فأوفوا الكيل و الميزان

كلمه {كَيل} مصدر است و در آيه مورد بحث به معناى چيزى است كه به وسيله آن كيل مى كنند ; يعنى پيمانه. {ايفاء} (مصدر اوفوا) به معناى اتمام مى باشد و {اتمام كيل} به اين است كه گنجايش پيمانه مورد استفاده كمتر از حد متعارف نباشد و تا حد معمول آن پر شود. و ايفاى ميزان به اين است كه مقدار وزنه هاى مورد استفاده كمتر از حد معمول نباشد و جنس پرداخت شده كمتر از مقدار وزنه ها نباشد.

24 _ شعيب ( ع ) ، مردم خويش را از فسادگرى در زمين نهى كرد .

و لاتفسدوا فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 86 - 3،7،12،13

3 _ شعيب از مردم خويش خواست تا دست از تهديد اهل ايمان بردارند و آنان را از پيمودن راه خدا بازندارند .

و لا تقعدوا بكل صرط توعدون و تصدون عن سبيل اللّه من ءامن به

7 _ شعيب براى گرايش دادن مردم مدين به راه خدا ، عنايت خداوند

در زياد كردن جمعيت اندك آنان را يادآور شد .

و اذكروا إذ كنتم قليلا فكثركم

12 _ شعيب ، مردم خويش را به مطالعه و بررسى فرجام شوم فسادگران تاريخ فراخواند .

و أنظروا كيف كان عقبة المفسدين

13 _ شعيب ، كافران قوم خويش را به گرفتار آمدن به فرجامى همانند سرنوشت فسادگران پيشين تهديد كرد .

و أنظروا كيف كان عقبة المفسدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 87 - 1،2،8،9،10

1 _ گروهى از مردم مدين به رسالت شعيب ( ع ) ايمان آوردند و گروهى ديگر از پذيرش آن سر باز زدند .

و إن كان طائفة منكم ءامنوا بالذى أرسلت به و طائفة لم يؤمنوا فاصبروا

{إن كان طائفة . .. } به دليل آيه قبل از مواردى است كه در آن {إن} شرطيه در مورد تحقق شرط به كار رفته است ; مانند {ان كنت ابنى فلا تفعل كذا}. بنابراين {إن كان طائفة منكم ... فاصبروا} يعنى چنانچه گروهى از شما ايمان آورديد پس صبر پيشه سازيد.

2 _ شعيب ( ع ) ، دعوتگر مؤمنان قوم خويش به صبر در برابر كفرپيشگان

إن كان طائفة منكم ءامنوا بالذى أرسلت به . .. فاصبروا

در اينكه مخاطب {فاصبروا} چه كسانى هستند سه احتمال وجود دارد: خصوص مؤمنان، خصوص كافران، هر دو طايفه. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است. در اين صورت متعلق صبر، آزارها و اذيتهاى كافران است. يعنى: فاصبروا على ما يصيبكم من الكفار. (اى اهل ايمان در برابر آزار كافران صبر كنيد و بر ديندارى خويش استقامت ورزيد.)

8 _ شعيب ( ع ) ، كافران قوم خويش را

به داورى خدا و گرفتارسازى آنان به عقوبت هاى الهى در دنيا تهديد كرد .

و طائفة لم يؤمنوا فاصبروا حتى يحكم اللّه بيننا

با توجه به ذيل آيه 89 (ربنا افتح . .. ) معلوم مى شود مقصود شعيب از داورى خداوند، تحقق امرى است كه نابودى كافران در دنيا و در نتيجه پيروزى اهل ايمان را در پى خواهد داشت. چنانچه مخاطب در {فاصبروا} خصوص كافران باشد، اين معنا از وضوح بيشترى برخوردار خواهد بود.

9 _ شعيب ( ع ) ، مؤمنان به رسالت خويش را به داورى خداوند و پيروزى بر كافران نويد داد .

فاصبروا حتى يحكم اللّه بيننا

10 _ شعيب ( ع ) از مؤمنان و كافران قوم خويش خواست با وانهادن داورى به خداوند از تعرض به يكديگر پرهيز كنند .

إن كان طائفة منكم ءامنوا . .. و طائفة لم يؤمنوا ... فاصبروا حتى يحكم اللّه بيننا

برداشت فوق بر اين اساس است كه خطاب در {فاصبروا} علاوه بر مؤمنان متوجه كافران نيز باشد. در اين صورت مراد از صبر در {فاصبروا} عدم تعرض به يكديگر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 88 - 1،2،3،8،9،13

1 _ گروهى از اشراف قوم شعيب ( ع ) از سر تكبر و خودبرتربينى به وى و رسالتهايش كافر شدند .

قال الملأ الذين استكبروا من قومه

برداشت فوق بر اين اساس است كه {الذين استكبروا} قيدى احترازى باشد. بر اين مبنا اشراف به دو طايفه مستكبران و غير مستكبران تقسيم مى شوند. قابل ذكر است كه مراد از استكبار، كفرورزى است كه براى تبيين علت كفر به جاى {كفروا}، {استكبروا}

استعمال شده است.

2 _ اشراف كفرپيشه مدين ، شعيب و مؤمنان به رسالتش را به تبعيد دسته جمعى تهديد كردند .

لنجرجنك يشعيب و الذين ءامنوا معك من قريتنا

{معك} مى تواند متعلق به {لنخرجنك} باشد. بر اين مبنا {لنخرجنك} حاكى از تبعيد دسته جمعى است.

3 _ اشراف كفرپيشه قوم مدين ، سردمداران مبارزه با شعيب و رسالت هاى وى

قال الملأ الذين استكبروا من قومه لنخرجنك

8 _ اشراف كفرپيشه مدين بازگشت به آيين ملى آن سامان را شرط رهايى شعيب و همگامانش از خطر تبعيد اعلان كردند .

لنخرجنك . .. او لتعودن فى ملتنا

9 _ اشراف كفرپيشه مدين در تلاشى پيگير براى تحميل آيين خويش بر شعيب و مؤمنان به وى

او لتعودن فى ملتنا

جمله {او لتعودن} مى رساند كه هدف از تصميم قوم مدين بر تبعيد شعيب و همگامانش بازگرداندن آنان به آيين شرك است. بنابراين همه تهديدات به سبب تحميل اين عقيده باطل بوده است.

13 _ شعيب ( ع ) با اظهار تنفر خود و پيروانش از آيين مردم مدين ، انتظار پذيرش آن آيين را انتظارى شگفت و بى جا دانست .

قال أو لو كنا كرهين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 89 - 1،3،4،6،11،12،20،25

1 _ شعيب ( ع ) در پاسخ اشراف كفرپيشه مدين ، گرايش به آيين شرك را افترا بر خداوند دانست .

قد افترينا على اللّه كذبا إن عدنا فى ملتكم

3 _ شعيب ( ع ) و همگامان مؤمنش ، بيزار از گرايش به آيين شرك و افترا بستن بر خدا

قال أو لو كنا كرهين. قد افترينا على اللّه كذبا إن عدنا فى ملتكم

4

_ خداوند نجاتبخش شعيب ( ع ) و همگامانش از گرايش به شرك

بعد إذ نجنا اللّه منها

6 _ شعيب ( ع ) در آخرين پاسخ خويش به خواسته كافران مدين ، بازگشت خود و همگامانش را به آيين شرك امرى ناممكن دانست .

و ما يكون لنا أن نعود فيها إلا أن يشاء اللّه ربنا

جمله {ما يكون لنا . .. } كه حكايت از عدم امكان بازگشت به آيين شرك دارد، هم مى تواند به معناى عدم امكان تكوينى باشد و هم مى تواند مراد از آن عدم امكان تشريعى (ناشايست بودن و جايز نبودن) باشد. برداشت فوق براساس احتمال اول است. گفتنى است كه بر مبناى اول، مشيت الهى (إلا أن يشاء اللّه) مشيت تكوينى است و بر اساس احتمال دوم، مشيت الهى، مشيت تشريعى است.

11 _ شعيب ( ع ) اظهار كفر و شرك را امرى نامشروع و ناروا براى خويش و همگامانش دانست .

و ما يكون لنا أن نعود فيها إلا أن يشاء اللّه ربنا

برداشت فوق بر اين اساس است كه مراد از عدم امكان كه از جمله {ما يكون لنا . .. } به دست مى آيد، عدم امكان تشريعى باشد.

12 _ شعيب ( ع ) و مؤمنان به رسالتش ، انسانهايى تسليم در برابر مشيت هاى خداوند

و ما يكون لنا أن نعود فيها إلا أن يشاء اللّه ربنا

20 _ شعيب ( ع ) و همگامان مؤمنش ، انسانهايى متكى به خدا و بهره مند از روحيه توكل

على اللّه توكلنا

25 _ شعيب ( ع ) پس از يأس از ايمان مردم كفرپيشه با دعا به درگاه خداوند از وى خواست تا بين

او و كفرپيشگان قضاوت كند .

ربنا افتح بيننا و بين قومنا بالحق و أنت خير الفتحين

از معانى كلمه {فتح} داورى كردن و قضاوت نمودن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 90 - 1،5

1 _ اشراف كفرپيشه مدين در تلاش براى بازداشتن مردم از ايمان به رسالت شعيب و پيروى از فرمان هاى او

و قال الملأ الذين كفروا من قومه لئن اتبعتم شعيباً إنكم إذاً لخسرون

مراد از متابعت در {اتبعتم} مى تواند پيروى از آيين و دستورات شعيب باشد. در اين صورت مخاطبان اين كلمه (اتبعتم) عموم مردم هستند. همچنين مى تواند مراد از آن پيروى از شعيب در خروج از شهر مدين باشد. در اين صورت مؤمنانِ به شعيب مخاطبانِ {اتبعتم} خواهند بود. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است.

5 _ شعيب ( ع ) پس از اعلان پايداريش بر توحيد و رد پيشنهاد اشراف كفرپيشه ( بازگشت به آيين شرك ) ، خروج از ديار مدين را برگزيد .

لئن اتبعتم شعيباً

برداشت فوق بر اين اساس است كه مراد از {اتبعتم شعيباً}، پيروى از شعيب(ع) در خروج از شهر مدين باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 91 - 3،5

3 _ كافران قوم شعيب شب هنگام به عذاب گرفتار شدند و صبحگاهش به هلاكت رسيدند . *

فأصبحوا فى دارهم جثمين

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه {اصبحوا} به معناى {ادخلوا فى الصباح} (داخل در صبح شدند) باشد، نه به معناى {صاروا}. بر اين مبنا {فاصبحوا ... } مى رساند كه هلاكت به هنگام صبح اتفاق افتاد و در

نتيجه عذاب لرزش پيش از صبح، يعنى درشب، بر كافران قوم شعيب عارض شده است.

5 _ لرزش شديد و عذاب نازل شده بر قوم شعيب توان حركت و بيرون آمدن از خانه ها را از ايشان سلب كرد .

فأصبحوا فى دارهم جثمين

{فى دارهم} هم مى تواند اشاره به اين نكته باشد كه نزول عذاب هنگامى بود كه همه و يا اكثر آنان در خانه هايشان استراحت مى كردند و هم مى تواند علاوه بر اين، اشاره به اين داشته باشد كه با احساس لرزش زمين، كه طبعاً آدمى از خانه مى گريزد، قوم شعيب نيز خواستند از خانه ها بيرون شوند، ولى عذاب مهلت نداد و در همانجا به هلاكت رسيدند. با توجه به اينكه {فى دارهم} متعلق به {جثمين} است، اين معنا وضوح بيشترى پيدا مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 93 - 1،2،4،6،7،10

1 _ شعيب ( ع ) پس از حتميت نزول عذاب الهى بر تكذيب كنندگان رسالتش ، از آنان فاصله گرفت و به ديارى ديگر شتافت .

فتولى عنهم

2 _ شعيب ( ع ) با دلسوزى بر كافران مشرف به هلاكت ، از آنان اعراض كرد و شهر مدين را ترك گفت .

فتولى عنهم و قال يقوم

لحن آيه و نيز اضافه كلمه {قوم} به ياء متكلم نشان از تحسّر و دلسوزى شعيب به مردم خويش دارد.

4 _ شعيب ( ع ) هنگام خروجش از ميان مردم مدين ، اتمام حجت الهى بر آنان را به ايشان گوشزد كرد .

فتولى عنهم و قال يقوم لقد أبلغتكم رسلت ربى

6 _ شعيب ( ع )

، پيام الهى را به مردمش ابلاغ كرد و در هدايت و ارشاد آنان بسيار كوشيد .

لقد أبلغتكم رسلت ربى و نصحت لكم

لام تأكيد در {لقد} كه خبر از قسم مقدر دارد، و نيز كلمه {قد} كه گوياى تأكيد است، مى رساند كه شعيب در ابلاغ رسالت الهى كوتاهى نكرد و در اين راه بسيار تلاش كرد.

7 _ شعيب ( ع ) ، پيامبرى دلسوز و خيرخواه مردم

و نصحت لكم

10 _ شعيب ( ع ) با توجه به كفرورزى مردم خويش ، دريغ و تأسف بر هلاكت آنان را ناروا خواند .

فكيف ءاسى على قوم كفرين

لحن جمله {يقوم . .. } حكايت از دريغ و تأسف شعيب دارد و جمله {كيف ءاسى ... } دلالت مى كند كه تأسف بر هلاكت كفرپيشگان نارواست. گويا شعيب هنگامى كه قومش را مشرف به هلاكت يافت بر آنان افسوس خورد و سپس كفرورزى آنان را ملاحظه كرد و آنان را مستحق اين هلاكت دانست و لذا نتيجه گرفت كه نبايد بر هلاكت ايشان افسوس خورد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 87 - 3،9

3_ مردم مدين ، نماز ها و عبادت هاى شعيب ( ع ) را مورد تمسخر و استهزاى خويش قرار مى دادند .

أصلوتك تأمرك أن نترك ما يعبد ءاباؤُنا

استفهام در جمله {أصلوتك . ..} به داعى استهزا و تمسخر ايراد شده است.

9_ جوانان و ميانسالان مردم مدين ، مخاطبان اصلى شعيب ( ع ) در ابلاغ معارف الهى به آنان

أن نترك ما يعبد ءاباؤُنا

فعل مضارع {يعبد} حاكى است كه مقصود از {آباؤنا} تنها نسلهاى پيشين مخاطبان نيست;

بلكه پدران فعلى آنان كه زنده هستند نيز مورد نظر مى باشد. بنابراين مخاطبان طبعاً جوانان و ميانسالان خواهند بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 88 - 19

19_ شعيب ( ع ) در شهر مدين به داد و ستد و مبادلات اقتصادى اشتغال داشت . *

أوفوا المكيال و الميزان . .. و ما أُريد أن أُخالفكم إلى ما أنهي_كم عنه

شعيب(ع)، پس از تأكيد فراوان بر لزوم رعايت قسط و عدل در مبادلات و پرهيز از كم فروشى و اجحاف در معاملات، مى فرمايد: من هرگز به آنچه شما را از آن نهى كرده ام روى نخواهم آورد. اين سخن آن گاه جايگاهى مناسب دارد كه خود نيز به داد و ستد اشتغال داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 89 - 4

4_ شعيب ( ع ) كفرپيشگان ستيزه جوى قومش را به مبتلا شدن سرنوشتى همانند سرنوشت برخى از جوامع هلاك شده پيشين هشدار داد .

و ي_قوم لايجرمنّكم شقاقى أن يصيبكم مثل ما أصاب قوم نوح أو قوم هود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 91 - 3،4،7،9،10،11

3_ مردم مدين ، بسيارى از تعاليم شعيب ( ع ) را ، سخنانى سخيف و بى فايده مى شمردند و شايسته اعتنا كردن نمى دانستند .

ما نفقه كثيرًا مما تقول

مراد از جمله {ما نفقه . ..} (بسيارى از سخنانت را نمى فهميم) مى تواند معناى حقيقى آن باشد; يعنى، واقعاً توان درك تعاليم تو را نداريم، مسأله توحيد براى ما لاينحل

است، محدود دانستن مالك در تصرف اموال خويش قابل هضم نيست و ... و مى تواند كنايه از نامعقول بودن و نا به جا و بى ثمر بودن باشد; يعنى، پيامهاى تو آن قدر سخيف است كه شايسته تأمّل كردن و فهميدن و عمل كردن نيست. برداشت فوق، ناظر به احتمال دوم است.

4_ شعيب ( ع ) در نظر مردم مدين ، به خاطر نداشتن پشتيبان و ياور ، ضعيف و ناتوان بود .

و إنا لنري_ك فينا ضعيفًا

كلمه {فينا} (در ميان ما) گوياى اين است كه مردم مدين حضرت شعيب(ع) را در قياس با مخالفانش ناتوان مى شمردند; نه اينكه او را شخصى ضعيف و ناتوان بدانند و لذا در برداشت {به خاطر نداشتن ياور} آورده شد.

7_ شعيب ( ع ) در شهر مدين ، داراى طايفه اى انگشت شمار بود .

لولا رهطك لرجمن_ك

9_ خاندان شعيب ، قبيله اى شايسته احترام در نزد مردم مدين

لولا رهطك لرجمن_ك

{رهط} به گروه و دسته اى گفته مى شود كه از ده نفر تجاوز نكند و آن گاه كه به كلمه اى همانند رجل اضافه شود (رهط الرجل) به معناى قبيله ، قوم و خاندان است.

10_ عزت و احترام قبيله شعيب در نزد مردم مدين ، مانع آنان از كيفر دادن و سنگسار كردن آن حضرت

و لولا رهطك لرجمن_ك

از آن جا كه مردم مدين تصريح مى كنند كه شعيب(ع) در ميان آنان ضعيف است، معلوم مى شود مقصود آنان از {لولا رهطك} اين معنا نيست كه آنان توان مقابله با خاندان او را ندارند; بلكه _ به قرينه {ما أنت علينا بعزيز} و {أرهطى أعز. ..} در آيه بعد

_ مراد از {لولا رهطك}، {لولا عزة قومك و كرامتهم عندنا ...} است.

11_ مردم مدين ، شعيب ( ع ) را به خاطر مبارزه اش عليه شركورزى و بى عدالتى ، فاقد كرامت دانسته و شايسته احترام نمى شمردند .

و ما أنت علينا بعزيز

{عزيز} به معناى محترم و بزرگوار و نيز به معناى شكست ناپذير مى باشد. مراد از آن در آيه شريفه معناى اول است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 92 - 2،3،8،9

2_ شعيب ( ع ) از مردم خويش خواست با در نظر گرفتن عزت و شكوه خداوند ، معارف و احكام الهى را بپذيرند .

أرهطى أعزّ عليكم من الله

با توجه به اينكه جمله {أرهطى أعزّ . ..} پاسخ شعيب(ع) در برابر {لولا رهطك ...} است، مى توان گفت: مقصود او اين است كه اگر به خاطر عزت خاندانم مرا سنگسار نمى كنيد، چرا عزت و شكوه خداوند را _ كه از هر كسى عزتمندتر است _ در نظر نمى آوريد و غير او را پرستش مى كنيد و ....

3_ شعيب ( ع ) مردم مدين را به خاطر غفلت از خدا و رعايت نكردن جانب او ، توبيخ و سرزنش كرد .

أرهطى أعزّ عليكم من الله واتخذتموه ورآءكم ظهريًّا

استفهام در جمله {أرهطى . ..} انكار توبيخى است.

8_ شعيب ( ع ) با بيان سيطره خداوند بر رفتار كفرپيشگان مدين ، تهديد هاى آنان را به هيچ انگاشت .

لولا رهطك لرجمن_ك . .. إن ربى بما تعملون محيط

چنان چه مراد از احاطه خدا بر اعمال، سيطره و حاكميت او بر اعمال باشد، هدف شعيب(ع)

از آوردن {ربّى}، {إن ربى . ..} و نگفتن {إن الله ...} اين است كه چون اعمال شما در سيطره خداست و او رب و مدبر من است، اجازه نخواهد داد بر من غلبه كنيد و اگر غلبه نيز كرديد، آن را در راستاى تدبير و تربيت من قرار مى دهد; پس در هر حال مرا از تهديدهاى شما باكى نيست.

9_ شعيب ( ع ) مردم مدين را به حسابرسى خداوند و مجازات هاى او هشدار داد .

إن ربى بما تعملون محيط

چنان چه مقصود از احاطه خداوند بر اعمال بندگان ، آگاهى او بر اعمال باشد ، جمله {إن ربى . ..} كنايه از حسابرسى و كيفردهى مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 93 - 1،2،4،5،6

1_ شعيب ( ع ) از سر تهديد و هشدار ، از كفرپيشگان لجوج خواست تا همچنان بر مواضع نادرستشان پافشارى كنند .

و ي_قوم اعملوا على مكانتكم

2_ نااميدى و يأس شعيب ( ع ) از ايمان آوردن كفرپيشگان مردم مدين

اعملوا على مكانتكم . .. سوف تعلمون ... وارتقبوا

جمله هايى نظير {هرچه از دستتان برمى آيد كوتاهى نكنيد ، بر مواضع ناصوابتان بمانيد ، به زودى خواهيد دانست و منتظر باشيد} سخنانى است كه آدمى پس از يأس و نااميدى ، به زبان مى آورد. گفتنى است كه: {ارتقاب} (مصدر ارتقبوا) به معناى انتظار كشيدن است.

4_ شعيب ( ع ) ، كفرپيشگان قومش را به عذابى خواركننده هشدار داد .

سوف تعلمون من يأتيه عذاب يخزيه . .. وارتقبوا

5_ مردم مدين ، شعيب ( ع ) را به دروغ گويى در ادعاى

نبوت و رسالت متهم مى كردند .

سوف تعلمون . .. من هو ك_ذب

6_ شعيب ( ع ) پس از اتمام حجت بر مردم و لجاجت پيشگى آنان ، در انتظار سرنوشت شوم آنان بود .

وارتقبوا إنى معكم رقيب

{رقيب} در آيه شريفه به معناى منتظر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 94 - 4

4_ خداوند ، شعيب ( ع ) و پيروانش را از عذاب نازل شده بر مردم مدين رهايى بخشيد .

و لما جاء أمرنا نجينا شعيبًا والذين ءامنوا معه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 176 - 1

1 - تكذيب رسالت شعيب ، از سوى مردم سرزمين { ايكه }

كذّب أصح_ب ل_يكة المرسلين

بسيارى از مفسران برآنند كه {ايكه} سرزمينى است مجاور {مدين} كه شعيب(ع) بر آنان و اهل مدين مبعوث شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 177 - 5

5 - اصحاب ايكه مورد سرزنش شعيب ( ع ) به خاطر بى تقوايى و گنه پيشگى

إذ قال لهم شعيب ألاتتّقون

استفهام در جمله {ألاتتّقون} مى تواند براى توبيخ و سرزنش باشد. برداشت ياد شده بر پايه اين احتمال است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 178 - 2،5

2 - دعوت شعيب ( ع ) از مردم ايكه ، مبنى بر پذيرفتن رسالت وى ، اعتماد كردن به او و جدّى گرفتن هشدارهايش

ألاتتّقون إنّى لكم رسول أمين

واژه {أمين} مى تواند از ريشه {أمن} و به معناى {مأمون} (فرد مورد وثوق و اعتماد) باشد.

در اين صورت آوردن قيد {أمين} دعوتى از جانب شعيب(ع) است كه مردم به او اعتماد كنند (به سخنانش گوش فرا دهند و هشدارهايش را جدّى بگيرند).

5 - تأكيد شعيب ( ع ) بر خيرخواهى خود ، مبنى بر تضمين منافع مردم { ايكه } در پرتو رسالت وى

إنّى لكم رسول أمين

برداشت ياد شده با توجه به قيد {لكم} (با لام انتفاع) استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 179 - 1

1 - دعوت مجدد شعيب ( ع ) از مردم ايكه ، براى رعايت تقواى الهى و پرهيز از گناه

إذ قال لهم شعيب ألاتتّقون . .. فاتّقوا اللّه و أطيعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 180 - 1

1 - تصريح شعيب ( ع ) به نداشتن كمترين چشمداشت مادى از مردم ، در قبال رسالت خويش

و ما أسئلكم عليه من أجر . .. إلاّ على ربّ الع_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 181 - 2

2 - تمام دادن پيمانه و پرهيز از كم فروشى ، توصيه شعيب ( ع ) به مردم { ايكه }

أوفوا الكيل و لاتكونوا من المخسرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 185 - 1،2،4

1 - موضع گيرى خصمانه مردم اَيكه در برابر نصيحت هاى شعيب ( ع )

قالوا إنّما أنت من المسحّرين

ضمير فاعل در {قالوا} به {اصحاب الأيكة} بازمى گردد. {إنّما} از ادوات قصر است; بنابراين جمله {إنّما أنت من المسحّرين} به تقدير

{ما أنت إلاّ من المسحّرين} مى باشد. {مسحّر} نيز به كسى گفته مى شود كه به سختى افسون شده باشد.

2 - متهم شدن شعيب ( ع ) از سوى مردم { اَيكه } به جنون و سحرزدگى

قالوا إنّما أنت من المسحّرين

{مسحّر} (مفرد {مسحّرين}) به كسى گفته مى شود كه به سختى افسون شده باشد.

4 - برخوردارى شعيب ( ع ) از ويژگى هاى بشرى ، دستاويز مردم { اَيكه } در رد رسالت وى

قالواإنّما أنت من المسحّرين

{مسحّر} مى تواند مشتق از {سحر} باشد {مسحّر} مرادف {رئه} (شُش)است. بنابراين واژه {مسحّر} به معناى موجود داراى شُش _ كه از خصوصيات بشرى است _ مى باشد. اين تعبير كنايه از همگونى شعيب(ع) با ساير مردم و امتياز نداشتن وى مى باشد. گفتنى است برپايه اين احتمال، آيه بعد توضيح همين تعبير خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 186 - 3،4،5

3 - عدم برخوردارى شعيب ( ع ) از موقعيت برتر اجتماعى و طبقاتى ، مانع پذيرش رسالت او از سوى مردم اَيكه

و ما أنت إلاّ بشر مثلنا

تعبير {مثلنا} مى تواند به معناى همانندى در بشر بودن نباشد; بلكه مراد، مثل بودن از جهت موقعيت اجتماعى باشد.

4 - شعيب ( ع ) متهم به دروغ گويى در ادعاى رسالت ، از سوى مردم اَيكه

و إن نظنّك لمن الك_ذبين

{إنْ} مخفف از ثقيله و{ظَنْ} (مصدر {نظن}) مرادف {ايقان} (يقين داشتن) است; يعنى، {قطعًا تو را از جمله دروغ گويان مى دانيم}.

5 - پيام عدالت خواهى و حق جويى شعيب ( ع ) ، مايه انكار رسالت وى از سوى مفسدان

سودجوى اَيكه

أوفوا الكيل . .. و لاتعثوا فى الأرض مفسدين ... و إن نظنّك لمن الك_ذبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 187 - 1،2،3،4

1 - مردم اَيكه ، خواهان فرو ريختن قطعات آسمانى بر سرشان توسط شعيب ( ع )

فأسقط علينا كسفًا من السماء إن كنت من الص_دقين

{كِسْفة} (مفرد {كِسَف}) مرادف {قطعة} است.

2 - اقدام مردم اَيكه به ناتوان جلوه دادن شعيب ( ع ) ، با هدف وادار ساختن وى به عقب نشينى از مواضع تبليغى خويش

فأسقط علينا كسفًا من السماء إن كنت من الص_دقين

امر در {أسقط} به اصطلاح تعجيزى است. بنابراين، مردم ايكه اقتراح ياد شده (فرو ريختن قطعات آسمانى) را در شرايطى مطرح كردند كه مى پنداشتند، انجام آن امرى غير ممكن است و شعيب(ع) از اين كار ناتوان بوده و به ناچار دست از تبليغاتش خواهد كشيد.

3 - فرو ريختن قطعات آسمانى ، امرى خارج از قلمرو قدرت شعيب ( ع ) در پندار مردم اَيكه

فأسقط علينا كسفًا من السماء إن كنت من الص_دقين

4 - پافشارى مردم اَيكه ، بر كفر و انكار رسالت شعيب ( ع )

فأسقط علينا كسفًا من السماء إن كنت من الص_دقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 189 - 1

1 - پافشارى مردم { ايكه } ، بر تكذيب شعيب ( ع ) و انكار رسالت او

فكذّبوه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 23 - 16،17،19،20

16 - ارتزاق خانواده شعيب از راه دامدارى

و وجد من دونهم امرأتين تذودان . .. قالتا

لانسقى حتّى يصدر الرعاء

17 - نبودن مردى توانا در خانوداه شعيب ، علت پرداختن دختران او به كار دامدارى

قالتا لانسقى . .. و أبونا شيخ كبير

19 - شعيب ( ع ) ، پيرمردى سالخورده و ناتوان از رسيدگى به كار دام

قالتا . .. و أبونا شيخ كبير

20 - تقارن هجرت موسى ( ع ) به مدين با دوران پيرى شعيب ( ع )

قالتا . .. و أبونا شيخ كبير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 25 - 1،4،7،8،9

1 - بازگشت يكى از دختران شعيب نزد موسى به فرمان پدر

فجاءته إحديهما . .. قالت إنّ أبى يدعوك

4 - دختر شعيب ، پيامدار دعوت پدرش از موسى ( ع )

قالت إنّ أبى يدعوك

7 - پذيرش دعوت شعيب از سوى موسى ( ع ) و رفتن وى به نزد او

قالت إنّ أبى يدعوك . .. فلمّا جاءه

8 - گفت وگوى موسى ( ع ) با شعيب و بيان سرگذشت خويش براى وى

فلمّا جاءه و قصّ عليه القصص

9 - اقدام شعيب به دلدارى موسى ( ع ) رفع نگرانى و ترس از وى و اعلام نجات يافتنش از شر فرعونيان

قال لاتخف نجوت من القوم الظ_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 26 - 1،3،5،9،12

1 - پيشنهاد يكى از دختران شعيب به پدر براى استخدام موسى ( ع )

قالت إحديهما ي_أبت است_ئجره

3 - ستايش دختر شعيب از موسى ( ع ) نزد پدر

إنّ خير من است_ئجرت القوىّ الأمين

5 - نياز خانواده شعيب به اجير كردن مردى جهت نگه دارى گوسفندانشان

قالت إحديهما ي_أبت است_ئجره

با توجه

به آيات پيشين، مراد از {استئجره} استيجار براى نگه دارى گوسفندان شعيب مى باشد.

9 - استقبال شعيب ( ع ) از پيشنهاد دختر خويش براى استخدام موسى ( ع )

إنّ خير من است_ئجرت القوىّ الأمين

سكوت شعيب(ع) در برابر پيشنهاد دختر خويش، نشانگر پذيرفته شدن آن از سوى وى مى باشد. آيه بعد نيز گوياى همين مطلب است.

12 - { عن الرضا ( ع ) : . . . و لمّا قالت : { استأجره إنّ خير من استأجرت القوىّ الأمين } قال أبوها كيف علمت ذلك ؟ قالت لمّا أتيته برسالتك فأقبل معى قال كونى خلفى و دلّينى على الطريق . . . ;

از امام رضا(ع) روايت شده [است كه فرمود] آن گاه كه دختر شعيب به پدرش گفت: موسى را اجير كن; چون بهترين اجير كسى است كه نيرومند و امين باشد; پدر گفت: چگونه به اين حقيقت پى برده اى؟ گفت: آن گاه كه پيام تو را براى او بردم با من همراه شد و گفت: تو پشت سر من باش و راه را به من نشان ده. ..}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 27 - 1،2،4،13،15،16

1 - تصميم شعيب ( ع ) به ايجاد پيوند زناشويى ميان موسى ( ع ) و يكى از دو دختر خود

قال إنّى أُريد أن أُنكحك إحدى ابنتىّ ه_تين

2 - اقدام شعيب ( ع ) به در ميان گذاشتن تصميم خود با موسى ( ع ) در حضور دخترانش و با رضايت آنان

قال إنّى أُريد أن أُنكحك إحدى ابنتىّ ه_تين

اسم اشاره {هاتين} نشان دهنده آن است كه هر

دو دختر شعيب، در آن لحظه حضور داشتند. گفتنى است كه حضور دختران شعيب حكايت از رضايت آنان نسبت به مسأله ازدواج با موسى(ع) دارد.

4 - شعيب ( ع ) ، خواستار حداقل هشت سال و حداكثر ده سال كار ( شبانى گوسفندان ) ، از موسى در قبال ازدواج با يكى از دخترانش بود .

قال إنّى أُريد أن أُنكحك . .. على أن تأجرنى ثمنى حجج فإن أتممت عشرًا فمن عندك

{حجج} جمع {حجه} است و مراد از آن {سنين} مى باشد; يعنى، {على أن تأجرنى ثمانى سنين}.

13 - آزاد گذاشتن موسى ( ع ) از سوى شعيب ( ع ) در انتخاب كردن حداقل مهر ( هشت سال كار ) يا حداكثر آن ( ده سال كار )

على أن تأجرنى ثمنى حجج فإن أتممت عشرًا فمن عندك

15 - شعيب ( ع ) ، نگران رد شدن پيشنهاد وى از سوى موسى ( ع )

و ما أُريد أن أشقّ عليك

اين كه حضرت شعيب(ع) بلافاصله اعلام مى كند من قصد ندارم بر تو سخت بگيرم، در بردارنده نوعى درخواست از سوى شعيب(ع) است كه موسى(ع) پيشنهاد او را رد نكند.

16 - تضمين مدارا كردن با موسى ( ع ) و سخت نگرفتن بر وى در كار ها از سوى شعيب ( ع )

و ما أُريد أن أشقّ عليك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 28 - 1،2،7

1 - پذيرفته شدن پيشنهاد شعيب ( هشت تا ده سال كار در قبال ازدواج ) از سوى موسى ( ع )

قال إنّى أُريد . .. أيّما الأجلين قضيت فلاعدون علىّ

2 -

موسى ( ع ) خواهان ملزم نشدن از سوى شعيب به ادامه كار ، پس از اتمام مدت اول ( هشت سال ) در صورت عدم تمايل به ادامه كار و مجبور نشدن به ترك كار در صورت تمايل به اتمام مدت دوم ( ده سال )

أيّما الأجلين قضيت فلاعدون علىّ

جمله {لاعدوان علىّ} انشا در قالب اخبار است. بنابراين مقصود اين است كه من هر يك از دو مدت را بخواهم پايان ببرم، نبايد برخلاف خواسته ام مرا مجبور كنى.

7 - موسى ( ع ) خدا را بر قرارداد ميان خود و شعيب ( ع ) گواه گرفت .

قال ذلك بينى و بينك . .. و اللّه على ما نقول وكيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 36 - 1

1 - شعيب ( ع ) از پيامبران الهى بود كه به شهر مدين فرستاده شد .

و لقد أرسلنا نوحًا و . .. و إلى مدين أخاهم شعيبًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 37 - 1

1 - مردم مدين ، رسالت شعيب ( ع ) را نپذيرفتند و او را تكذيب كردند .

و إلى مدين أخاهم شعيبًا . .. فكذّبوه

كافران مدين و شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 88 - 9

9 _ اشراف كفرپيشه مدين در تلاشى پيگير براى تحميل آيين خويش بر شعيب و مؤمنان به وى

او لتعودن فى ملتنا

جمله {او لتعودن} مى رساند كه هدف از تصميم قوم مدين بر تبعيد شعيب و همگامانش بازگرداندن آنان به

آيين شرك است. بنابراين همه تهديدات به سبب تحميل اين عقيده باطل بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 91 - 2

2 _ كافران قوم شعيب پس از تمام شدن حجت الهى بر آنان و اصرارشان به كفرورزى و مبارزه با شعيب و مؤمنان به وى ، به هلاكت رسيدند .

قال الملأ . .. فأخذتهم الرجفة

كلمه {فا} در {فأخذتهم} نزول عذاب را بر قضاياى بيان شده در آيات قبل مرتبط مى سازد و از آن قضاياست، كفرورزى مردم مدين، مبارزه آنان با شعيب و در آخر دعاى شعيب كه خواهان داورى خداوند شد.

كثرت گريه شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 84 - 26

26_ { عن أبى عبدالله ( ع ) : لم يبعث الله عزوجل من العرب إلاّ خمسة أنبياء : هوداً و صالحاً و اسماعيل و شعيباً و محمداً خاتم النبيين ( ص ) و كان شعيب بكاء ;

از امام صادق(ع) روايت شده است: خداى عزوجل از عرب جز پنج نفر كسى را مبعوث نكرد: هود، صالح، اسماعيل، شعيب و محمد(ص) خاتم پيامبران و شعيب زياد گريه كننده بود}.

گفتگوى دختر شعيب(ع) با موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 25 - 2

2 - حركت توأم با حيا و آزرم دختر شعيب به هنگام بازگشت نزد موسى ( ع ) و گفتوگو با وى

فجاءته إحديهما تمشى على استحياء

گفتگوى موسى(ع) با شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 25

- 8

8 - گفت وگوى موسى ( ع ) با شعيب و بيان سرگذشت خويش براى وى

فلمّا جاءه و قصّ عليه القصص

مالكيت در شريعت شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 87 - 10

10_ تعاليم شعيب ( ع ) ، دربردارنده ضوابط و مقرراتى خاص براى دخل و تصرف مالكان در اموال خويش

أصلوتك تأمرك أن نترك ما يعبد ءاباؤُنا أو أن نفعل فى أمولنا مانش_ؤا

{أن نفعل} عطف بر {ما يعبد} است. بنابراين {أن نفعل} مفعول براى {أن نترك} است.

مبارزه با پيروان شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 91 - 2

2 _ كافران قوم شعيب پس از تمام شدن حجت الهى بر آنان و اصرارشان به كفرورزى و مبارزه با شعيب و مؤمنان به وى ، به هلاكت رسيدند .

قال الملأ . .. فأخذتهم الرجفة

كلمه {فا} در {فأخذتهم} نزول عذاب را بر قضاياى بيان شده در آيات قبل مرتبط مى سازد و از آن قضاياست، كفرورزى مردم مدين، مبارزه آنان با شعيب و در آخر دعاى شعيب كه خواهان داورى خداوند شد.

مبارزه با شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 88 - 3،4

3 _ اشراف كفرپيشه قوم مدين ، سردمداران مبارزه با شعيب و رسالت هاى وى

قال الملأ الذين استكبروا من قومه لنخرجنك

4 _ كبرورزى و خودبرتربينى اشراف كفرپيشه مدين ، ريشه مبارزه آنان با شعيب و رسالت هاى او

قال الملأ الذين استكبروا من قومه لنخرجنك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف -

7 - 91 - 2

2 _ كافران قوم شعيب پس از تمام شدن حجت الهى بر آنان و اصرارشان به كفرورزى و مبارزه با شعيب و مؤمنان به وى ، به هلاكت رسيدند .

قال الملأ . .. فأخذتهم الرجفة

كلمه {فا} در {فأخذتهم} نزول عذاب را بر قضاياى بيان شده در آيات قبل مرتبط مى سازد و از آن قضاياست، كفرورزى مردم مدين، مبارزه آنان با شعيب و در آخر دعاى شعيب كه خواهان داورى خداوند شد.

مبارزه شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 88 - 21

21_ شعيب ( ع ) تا حد توان و استطاعتش در اصلاح جامعه كوشيد و با فساد مبارزه كرد .

إن أُريد إلاّ الإصل_ح ما استطعت

حرف {ما} در {ما استطعت} ظرفيه مصدريه است; يعنى، به معناى مدت و زمان مى باشد و فعل پس از خود را به تأويل مصدر مى برد. بنابراين {إن اُريد ...}; يعنى: {مدة استطاعتى الإصلاح ما اُريد إلاّ الإصلاح}; من در مدت و زمانى كه توان اصلاح امور را دارم به جز اصلاح امور را نخواهم خواست}.

مبدأ سال در دوران شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 27 - 5

5 - موسم حج ، مبدأ سال در خانواده شعيب

على أن تأجرنى ثمنى حجج

محبت شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 85 - 4

4 _ شعيب ، پيامبرى دلسوز و با محبت نسبت به مردم مدين

و إلى مدين أخاهم شعيباً

محدوده رسالت شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

6 - اعراف - 7 - 85 - 2

2 _ رسالت شعيب در محدوده مردم مدين

و إلى مدين أخاهم شعيباً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 84 - 2

2_ رسالت شعيب ( ع ) در محدوده مردم مدين بود .

و إلى مدين أخاهم شعيبًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 36 - 3

3 - رسالت شعيب ( ع ) ، در محدوده شهر مدين بود .

و إلى مدين أخاهم شعيبًا

محدوده قدرت شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 187 - 3

3 - فرو ريختن قطعات آسمانى ، امرى خارج از قلمرو قدرت شعيب ( ع ) در پندار مردم اَيكه

فأسقط علينا كسفًا من السماء إن كنت من الص_دقين

مخاطبان شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 87 - 9

9_ جوانان و ميانسالان مردم مدين ، مخاطبان اصلى شعيب ( ع ) در ابلاغ معارف الهى به آنان

أن نترك ما يعبد ءاباؤُنا

فعل مضارع {يعبد} حاكى است كه مقصود از {آباؤنا} تنها نسلهاى پيشين مخاطبان نيست; بلكه پدران فعلى آنان كه زنده هستند نيز مورد نظر مى باشد. بنابراين مخاطبان طبعاً جوانان و ميانسالان خواهند بود.

مدحهاى دختر شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 26 - 3

3 - ستايش دختر شعيب از موسى ( ع ) نزد پدر

إنّ خير من است_ئجرت القوىّ الأمين

مردمدارى شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6

- اعراف - 7 - 93 - 8

8 _ خيرخواهى شعيب تنها در جهت منافع مردم بود ، نه آميخته به منفعت هاى شخصى خويش

و نصحت لكم

{لام} در {لكم} اشاره به خلوص شعيب در خيرخواهيش دارد.

مزد رسالت شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 180 - 1

1 - تصريح شعيب ( ع ) به نداشتن كمترين چشمداشت مادى از مردم ، در قبال رسالت خويش

و ما أسئلكم عليه من أجر . .. إلاّ على ربّ الع_لمين

مسؤوليت دختر شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 25 - 4

4 - دختر شعيب ، پيامدار دعوت پدرش از موسى ( ع )

قالت إنّ أبى يدعوك

مسؤوليت شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 85 - 11

11 _ مبارزه با شرك از وظايف اصلى شعيب بود .

قال يقوم . .. ما لكم من إله غيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 93 - 3

3_ شعيب ( ع ) موظف به پايدارى بر مواضع خويش ( ابلاغ رسالت الهى و مبارزه با شرك و فساد )

إنى ع_مل

معجزه شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 88 - 1

1_ حضرت شعيب ( ع ) برخوردار از معجزه و دليلى روشن بر پيامبرى خويش

ي_قوم أرءيتم إن كنت على بيّنة من ربى

مقامات شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 88 - 8،9

8_

خداوند ، شعيب ( ع ) را از روزى و نعمت خاص و نيكوى خويش بهره مند ساخت و او را به مقام نبوت رسانيد .

أرءيتم إن . .. رزقنى منه رزقًا حسنًا

مقصود از {رزقاً حسناً} به مناسبت مورد ، مقام نبوت و پيامبرى است.

9_ برخوردارى شعيب ( ع ) از مقام نبوت ، برانگيزنده او به فراخوانى مردمان به توحيد و رعايت عدل و انصاف در مبادلات

قالوا ي_شعيب أصلوتك تأمرك . .. قال ي_قوم أرءيتم إن كنت على بيّنة من ربى و رزقنى

سخنان شعيب(ع) در آيه مورد بحث ، پاسخى است به تحليل استهزاآميز قومش (أصلوتك). شعيب(ع) با جمله {أرءيتم ...} بيان مى دارد كه منشأ مخالفت وى با آرا و عقايد آنان و عملكرد ناصوابشان ، مسؤوليتى است كه خداوند برعهده او قرار داده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 90 - 11

11_ شعيب ( ع ) ، واسطه شمول رحمت خداوند بر توبه كنندگان قومش

واستغفروا ربكم ثم توبوا إليه إن ربى رحيم ودود

چون خطاب در {استغفروا ربكم} متوجه مردم است، ظاهر آن بود كه به جاى {إن ربى} گفته مى شد {إن ربكم . ..}. اين جابه جايى مى تواند اشاره به اين نكته داشته باشد كه: خداوند به واسطه پيامبرانش، مردمان را مشمول رحمت و محبت خويش قرار مى دهد و آنان، مجراى فيض الهى بر بندگانند.

مكذبان شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 44 - 2

2 - انكار رسالت شعيب ( ع ) و متهم شدن او به دروغ گويى از سوى

مردم مدين

فقد كذّبت . .. و أصح_ب مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 176 - 1

1 - تكذيب رسالت شعيب ، از سوى مردم سرزمين { ايكه }

كذّب أصح_ب ل_يكة المرسلين

بسيارى از مفسران برآنند كه {ايكه} سرزمينى است مجاور {مدين} كه شعيب(ع) بر آنان و اهل مدين مبعوث شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 186 - 1،2

1 - مردم اَيكه ، منكر هر گونه امتياز و شايستگى شعيب ( ع ) براى رسالت الهى

و ما أنت إلاّ بشر مثلنا

2 - بشر بودن ، مانع رسالت و پيامبرى در ديد مردم اَيكه

و ما أنت إلاّ بشر مثلنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 187 - 4

4 - پافشارى مردم اَيكه ، بر كفر و انكار رسالت شعيب ( ع )

فأسقط علينا كسفًا من السماء إن كنت من الص_دقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 189 - 1

1 - پافشارى مردم { ايكه } ، بر تكذيب شعيب ( ع ) و انكار رسالت او

فكذّبوه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 37 - 1

1 - مردم مدين ، رسالت شعيب ( ع ) را نپذيرفتند و او را تكذيب كردند .

و إلى مدين أخاهم شعيبًا . .. فكذّبوه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 38 - 4

4 - دو قوم عاد و ثمود ، پيامبرانى داشتند و

آنان را تكذيب كردند .

و إلى مدين أخاهم شعيبًا . .. فكذّبوه فأخذتهم الرجفة...و عادًا و ثمودًا و قد تبيّ

به قرينه سياق، احتمال دارد كه جمله، حذف به ايجاز داشته باشد; يعنى، چنين باشد: {و لقد أرسلنا إلى عاد و ثمود رسلهم فكذّبوهم فأخذتهم الرجفة}

ممانعت از ايمان به شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 90 - 1

1 _ اشراف كفرپيشه مدين در تلاش براى بازداشتن مردم از ايمان به رسالت شعيب و پيروى از فرمان هاى او

و قال الملأ الذين كفروا من قومه لئن اتبعتم شعيباً إنكم إذاً لخسرون

مراد از متابعت در {اتبعتم} مى تواند پيروى از آيين و دستورات شعيب باشد. در اين صورت مخاطبان اين كلمه (اتبعتم) عموم مردم هستند. همچنين مى تواند مراد از آن پيروى از شعيب در خروج از شهر مدين باشد. در اين صورت مؤمنانِ به شعيب مخاطبانِ {اتبعتم} خواهند بود. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است.

مواعظ شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 185 - 1

1 - موضع گيرى خصمانه مردم اَيكه در برابر نصيحت هاى شعيب ( ع )

قالوا إنّما أنت من المسحّرين

ضمير فاعل در {قالوا} به {اصحاب الأيكة} بازمى گردد. {إنّما} از ادوات قصر است; بنابراين جمله {إنّما أنت من المسحّرين} به تقدير {ما أنت إلاّ من المسحّرين} مى باشد. {مسحّر} نيز به كسى گفته مى شود كه به سختى افسون شده باشد.

موانع سنگسار شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 91 - 10

10_ عزت و احترام

قبيله شعيب در نزد مردم مدين ، مانع آنان از كيفر دادن و سنگسار كردن آن حضرت

و لولا رهطك لرجمن_ك

از آن جا كه مردم مدين تصريح مى كنند كه شعيب(ع) در ميان آنان ضعيف است، معلوم مى شود مقصود آنان از {لولا رهطك} اين معنا نيست كه آنان توان مقابله با خاندان او را ندارند; بلكه _ به قرينه {ما أنت علينا بعزيز} و {أرهطى أعز. ..} در آيه بعد _ مراد از {لولا رهطك}، {لولا عزة قومك و كرامتهم عندنا ...} است.

موانع فهم تعاليم شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 185 - 3

3 - دنياطلبى و فسادانگيزى مردم اَيكه ، مانع درك آنان از مفاهيم بلند وآسمانى پيام شعيب ( ع )

قالوا إنّما أنت من المسحّرين

بيان تقلب مردم {ايكه} در معاملات و روحيه فسادانگيزى آنان (پيش از ذكر موضع گيرى آنها در مقابل شعيب(ع) مى تواند نشانگراين باشد كه آنچه سبب شد تا مردم ايكه مفاهيم مهم معرفتى آن حضرت را جنون آميز، بيهوده و گزاف به شمار آورده و او را فردى افسون شده بخوانند، اين بود كه آنان گرفتار دنياطلبى و فسادانگيزى شده بودند.

موانع كيفر شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 91 - 10

10_ عزت و احترام قبيله شعيب در نزد مردم مدين ، مانع آنان از كيفر دادن و سنگسار كردن آن حضرت

و لولا رهطك لرجمن_ك

از آن جا كه مردم مدين تصريح مى كنند كه شعيب(ع) در ميان آنان ضعيف است، معلوم مى شود مقصود آنان از {لولا رهطك} اين معنا

نيست كه آنان توان مقابله با خاندان او را ندارند; بلكه _ به قرينه {ما أنت علينا بعزيز} و {أرهطى أعز. ..} در آيه بعد _ مراد از {لولا رهطك}، {لولا عزة قومك و كرامتهم عندنا ...} است.

موسى(ع) و شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 27 - 20

20 - عدم آشنايى قبلى موسى ( ع ) با شعيب ( ع )

ستجدنى إن شاء اللّه من الص_لحين

موفقيت شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 88 - 24

24_ شعيب ( ع ) ، موفقيت خويش در اصلاح جامعه را ، در گرو امداد الهى مى دانست .

إن أُريد إلاّ الإصل_ح ما استطعت و ما توفيقى إلاّ بالله عليه توكلت

{توفيق} در آيه شريفه ، مصدر مجهولى است كه به نايب فاعلش (ياى متكلم) اضافه شده است و {باء} براى استعانت است. بنابراين {و ما توفيقى ...}; يعنى ، تنها به كمك خداوند بر انجام كارهاى خير ، موفق خواهم بود.

موقعيت اجتماعى شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 186 - 3

3 - عدم برخوردارى شعيب ( ع ) از موقعيت برتر اجتماعى و طبقاتى ، مانع پذيرش رسالت او از سوى مردم اَيكه

و ما أنت إلاّ بشر مثلنا

تعبير {مثلنا} مى تواند به معناى همانندى در بشر بودن نباشد; بلكه مراد، مثل بودن از جهت موقعيت اجتماعى باشد.

مؤمنان به شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 89 - 12

12 _ شعيب (

ع ) و مؤمنان به رسالتش ، انسانهايى تسليم در برابر مشيت هاى خداوند

و ما يكون لنا أن نعود فيها إلا أن يشاء اللّه ربنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 94 - 3

3_ گروهى از مردم مدين ، توحيد را پذيرفتند و به رسالت شعيب ( ع ) ايمان آوردند .

نجينا شعيبًا والذين ءامنوا معه

مهربانى شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 84 - 4

4_ شعيب ( ع ) حتى پيش از رسيدن به مقام رسالت ، فردى دلسوز و دوستدار مردم مدين بود .

و إلى مدين أخاهم شعيبًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 88 - 5

5_ برخورد حضرت شعيب ( ع ) با مشركان و كافران ، برخوردى ترحم آميز و مشفقانه بود .

ي_قوم أرءيتم

تعبير {يا قوم} (اى مردم من) حكايت از شفقت و مهربانى شعيب(ع) دارد.

مهريه دختر شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 27 - 4،21

4 - شعيب ( ع ) ، خواستار حداقل هشت سال و حداكثر ده سال كار ( شبانى گوسفندان ) ، از موسى در قبال ازدواج با يكى از دخترانش بود .

قال إنّى أُريد أن أُنكحك . .. على أن تأجرنى ثمنى حجج فإن أتممت عشرًا فمن عندك

{حجج} جمع {حجه} است و مراد از آن {سنين} مى باشد; يعنى، {على أن تأجرنى ثمانى سنين}.

21 - { عن أبى ذر قال : قال رسول اللّه ( ص ) : إذا سألت أى

الأجلين قضى موسى ( ع ) ؟ فقل خيرهما و أبرّهما و إذا سئل أى المرأتين تزوّج ، فقل الصغرى منهما . . . ;

از ابوذر روايت شده كه گفت: رسول خدا(ص) فرمود: اگر از تو سؤال شود كه موسى(ع) كدام يك از دو زمان مورد قرارداد با شعيب را تمام نمود; بگو بهترين و نيكوترين آن دو را و اگر سؤال شود با كدام يك از آن دو دختر ازدواج كرد; بگو با كوچك ترين آن دو. ..}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 28 - 1

1 - پذيرفته شدن پيشنهاد شعيب ( هشت تا ده سال كار در قبال ازدواج ) از سوى موسى ( ع )

قال إنّى أُريد . .. أيّما الأجلين قضيت فلاعدون علىّ

مهريه در شريعت شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 27 - 7،8،9

7 - تعيين مهريه ازدواج ، امرى لازم در شريعت مورد قبول شعيب ( ع )

على أن تأجرنى ثمنى حجج

8 - جواز تعيين منفعت ( كار و خدمات ) به عنوان مهريه ، در شريعت مورد اعتقاد شعيب ( ع )

على أن تأجرنى ثمنى حجج

9 - جواز بهره گيرى پدر از مهريه دختر ، در جهت مصالح و منافع خانواده در شريعت مورد قبول شعيب ( ع )

على أن تأجرنى ثمنى حجج

مهمترين رسالت شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 177 - 3

3 - دعوت به تقوا ، محور تبليغات و هدايت گرى شعيب پيامبر

إذ قال لهم شعيب ألاتتّقون

نبوت

شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 85 - 1

1 _ شعيب از انبيا و فرستادگان الهى

و إلى مدين أخاهم شعيباً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 93 - 5،7

5 _ شعيب ( ع ) ، پيامبرى از جانب خداوند و حامل رسالت هاى متعدد

لقد أبلغتكم رسلت ربى

7 _ شعيب ( ع ) ، پيامبرى دلسوز و خيرخواه مردم

و نصحت لكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 103 - 1

1 _ خداوند ، موسى ( ع ) را پس از نوح ، هود ، صالح ، لوط و شعيب به پيامبرى مبعوث كرد .

ثم بعثنا من بعدهم موسى

مراد از ضمير در {من بعدهم} پيامبرانى است كه داستانشان در آيات پيشين مطرح شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 84 - 1

1_ شعيب ( ع ) ، از انبيا و فرستادگان الهى است .

و إلى مدين أخاهم شعيبًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 88 - 8

8_ خداوند ، شعيب ( ع ) را از روزى و نعمت خاص و نيكوى خويش بهره مند ساخت و او را به مقام نبوت رسانيد .

أرءيتم إن . .. رزقنى منه رزقًا حسنًا

مقصود از {رزقاً حسناً} به مناسبت مورد ، مقام نبوت و پيامبرى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 44 - 1

1 - موسى و شعيب ( ع )

، از پيامبران الهى

فقد كذّبت . .. و أصح_ب مدين و كذّب موسى

اصحاب مدين، قوم شعيب بودند; همان طور كه در آيه 8 سوره {اعراف} آمده است: {و إلى مدين أخاهم شعيباً. ..}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 36 - 1

1 - شعيب ( ع ) از پيامبران الهى بود كه به شهر مدين فرستاده شد .

و لقد أرسلنا نوحًا و . .. و إلى مدين أخاهم شعيبًا

نجات پيروان شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 94 - 4،5

4_ خداوند ، شعيب ( ع ) و پيروانش را از عذاب نازل شده بر مردم مدين رهايى بخشيد .

و لما جاء أمرنا نجينا شعيبًا والذين ءامنوا معه

5_ نجات شعيب ( ع ) و پيروان او از عذاب استيصال ، جلوه اى از رحمت خداوند بر آنان بود .

نجينا شعيبًا والذين ءامنوا معه برحمة منا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 89 - 4

4 _ خداوند نجاتبخش شعيب ( ع ) و همگامانش از گرايش به شرك

بعد إذ نجنا اللّه منها

نجات شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 89 - 4

4 _ خداوند نجاتبخش شعيب ( ع ) و همگامانش از گرايش به شرك

بعد إذ نجنا اللّه منها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 94 - 4،5

4_ خداوند ، شعيب ( ع ) و پيروانش را از عذاب نازل شده بر مردم مدين رهايى

بخشيد .

و لما جاء أمرنا نجينا شعيبًا والذين ءامنوا معه

5_ نجات شعيب ( ع ) و پيروان او از عذاب استيصال ، جلوه اى از رحمت خداوند بر آنان بود .

نجينا شعيبًا والذين ءامنوا معه برحمة منا

نژاد شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 84 - 26

26_ { عن أبى عبدالله ( ع ) : لم يبعث الله عزوجل من العرب إلاّ خمسة أنبياء : هوداً و صالحاً و اسماعيل و شعيباً و محمداً خاتم النبيين ( ص ) و كان شعيب بكاء ;

از امام صادق(ع) روايت شده است: خداى عزوجل از عرب جز پنج نفر كسى را مبعوث نكرد: هود، صالح، اسماعيل، شعيب و محمد(ص) خاتم پيامبران و شعيب زياد گريه كننده بود}.

نقش شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 93 - 3،6

3 _ خداوند پيش از نزول عذاب بر مردم مدين با ارسال شعيب و ابلاغ پيام هاى خويش بر آنان اتمام حجت كرد .

لقد أبلغتكم رسلت ربى و نصحت لكم

6 _ شعيب ( ع ) ، پيام الهى را به مردمش ابلاغ كرد و در هدايت و ارشاد آنان بسيار كوشيد .

لقد أبلغتكم رسلت ربى و نصحت لكم

لام تأكيد در {لقد} كه خبر از قسم مقدر دارد، و نيز كلمه {قد} كه گوياى تأكيد است، مى رساند كه شعيب در ابلاغ رسالت الهى كوتاهى نكرد و در اين راه بسيار تلاش كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 90 - 11

11_ شعيب ( ع ) ،

واسطه شمول رحمت خداوند بر توبه كنندگان قومش

واستغفروا ربكم ثم توبوا إليه إن ربى رحيم ودود

چون خطاب در {استغفروا ربكم} متوجه مردم است، ظاهر آن بود كه به جاى {إن ربى} گفته مى شد {إن ربكم . ..}. اين جابه جايى مى تواند اشاره به اين نكته داشته باشد كه: خداوند به واسطه پيامبرانش، مردمان را مشمول رحمت و محبت خويش قرار مى دهد و آنان، مجراى فيض الهى بر بندگانند.

نگرانى شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 84 - 22

22_ شعيب ( ع ) نگران آينده اى ناگوار براى مشركان و گنه كاران مردم خويش

إنى أخاف عليكم عذاب يوم محيط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 27 - 15

15 - شعيب ( ع ) ، نگران رد شدن پيشنهاد وى از سوى موسى ( ع )

و ما أُريد أن أشقّ عليك

اين كه حضرت شعيب(ع) بلافاصله اعلام مى كند من قصد ندارم بر تو سخت بگيرم، در بردارنده نوعى درخواست از سوى شعيب(ع) است كه موسى(ع) پيشنهاد او را رد نكند.

نواهى شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 85 - 24

24 _ شعيب ( ع ) ، مردم خويش را از فسادگرى در زمين نهى كرد .

و لاتفسدوا فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 183 - 1،3

1 - نهى شعيب ( ع ) از كم ارزش جلوه دادن كالا هاى مردم ، به هنگام معامله

و لاتبخسوا الناس أشياءهم

{بخس} (مصدر

{تبخسوا}) به معناى كم قيمت كردن چيزى و كاستن از ارزش آن است. {أشياء} (جمع شىء) نيز كنايه از اموال مى باشد; يعنى، {از ارزش اموال مردم كم نكنيد}.

3 - نهى شعيب ( ع ) از فسادانگيزى در جامعه و چپاول گرى اقتصادى

و لاتعثوا فى الأرض مفسدين

{عُثُوّ} (مصدر {تعثوا}) به افساد و تخريب بيش از حد گفته مى شود. بنابراين قيد {مفسدين} حال تأكيدى براى فاعل{تعثوا} است.

نيازهاى مادى خانواده شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 26 - 5

5 - نياز خانواده شعيب به اجير كردن مردى جهت نگه دارى گوسفندانشان

قالت إحديهما ي_أبت است_ئجره

با توجه به آيات پيشين، مراد از {استئجره} استيجار براى نگه دارى گوسفندان شعيب مى باشد.

هجرت پيروان شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 90 - 6،7

6 _ مؤمنانِ به رسالت شعيب ( ع ) مصمّم بر آيين توحيد و متابعت شعيب ( ع ) در خروج از شهر مدين

لئن اتبعتم شعيباً

7 _ اشراف كفرپيشه مدين با تأكيد بر خسارتبار بودن همراهى شعيب ( ع ) ، در تلاش براى بازداشتن مؤمنان از متابعت او و خارج شدن از شهر مدين

و قال الملأ . .. لئن اتبعتم شعيباً إنكم إذاً لخسرون

هجرت شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 90 - 5

5 _ شعيب ( ع ) پس از اعلان پايداريش بر توحيد و رد پيشنهاد اشراف كفرپيشه ( بازگشت به آيين شرك ) ، خروج از ديار مدين را برگزيد .

لئن اتبعتم شعيباً

برداشت فوق بر

اين اساس است كه مراد از {اتبعتم شعيباً}، پيروى از شعيب(ع) در خروج از شهر مدين باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 93 - 1،2،4

1 _ شعيب ( ع ) پس از حتميت نزول عذاب الهى بر تكذيب كنندگان رسالتش ، از آنان فاصله گرفت و به ديارى ديگر شتافت .

فتولى عنهم

2 _ شعيب ( ع ) با دلسوزى بر كافران مشرف به هلاكت ، از آنان اعراض كرد و شهر مدين را ترك گفت .

فتولى عنهم و قال يقوم

لحن آيه و نيز اضافه كلمه {قوم} به ياء متكلم نشان از تحسّر و دلسوزى شعيب به مردم خويش دارد.

4 _ شعيب ( ع ) هنگام خروجش از ميان مردم مدين ، اتمام حجت الهى بر آنان را به ايشان گوشزد كرد .

فتولى عنهم و قال يقوم لقد أبلغتكم رسلت ربى

هدايت شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 87 - 14

14_ شعيب ( ع ) شخصيتى با درايت و راه يافته حتى در ديدگاه كافران قوم خويش

إنك لأنت الحليم الرشيد

از معانى {حِلم} عقل و درايت است و {حليم} در جمله فوق، از آن مشتق شده است. {الرشيد} به معناى راه يافته و هدايت شده است. قابل ذكر است كه مقصود مردم مدين از هدايت يافتگى شعيب(ع)، هدايت در امور اجتماعى و اخلاقى و مانند آنهاست.

هدايتگرى شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 93 - 6

6 _ شعيب ( ع ) ، پيام الهى را به مردمش ابلاغ كرد و

در هدايت و ارشاد آنان بسيار كوشيد .

لقد أبلغتكم رسلت ربى و نصحت لكم

لام تأكيد در {لقد} كه خبر از قسم مقدر دارد، و نيز كلمه {قد} كه گوياى تأكيد است، مى رساند كه شعيب در ابلاغ رسالت الهى كوتاهى نكرد و در اين راه بسيار تلاش كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 177 - 3

3 - دعوت به تقوا ، محور تبليغات و هدايت گرى شعيب پيامبر

إذ قال لهم شعيب ألاتتّقون

هشدارهاى شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 89 - 4

4_ شعيب ( ع ) كفرپيشگان ستيزه جوى قومش را به مبتلا شدن سرنوشتى همانند سرنوشت برخى از جوامع هلاك شده پيشين هشدار داد .

و ي_قوم لايجرمنّكم شقاقى أن يصيبكم مثل ما أصاب قوم نوح أو قوم هود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 92 - 9

9_ شعيب ( ع ) مردم مدين را به حسابرسى خداوند و مجازات هاى او هشدار داد .

إن ربى بما تعملون محيط

چنان چه مقصود از احاطه خداوند بر اعمال بندگان ، آگاهى او بر اعمال باشد ، جمله {إن ربى . ..} كنايه از حسابرسى و كيفردهى مى باشد.

هلاكت مكذبان شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 92 - 1

1 _ عذاب فرود آمده بر تكذيب كنندگان شعيب و كفرپيشگان مدين موجب نابودى آنان و تخريب آثار زندگانى در آن ديار شد .

الذين كذبوا شعيباً كأن لم يغنوا فيها

ضمير در {فيها} به {دار}

در آيه قبل برمى گردد و {غنى} مصدر {لم يغنوا} به معناى اقامت كردن و سكونت گزيدن است. بنابراين {كأن لم يغنوا} يعنى گويا قوم شعيب در ديارشان اقامت نكرده بودند. و اين كنايه از نابودى ديار آنان است.

يأس شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 89 - 25

25 _ شعيب ( ع ) پس از يأس از ايمان مردم كفرپيشه با دعا به درگاه خداوند از وى خواست تا بين او و كفرپيشگان قضاوت كند .

ربنا افتح بيننا و بين قومنا بالحق و أنت خير الفتحين

از معانى كلمه {فتح} داورى كردن و قضاوت نمودن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 93 - 2

2_ نااميدى و يأس شعيب ( ع ) از ايمان آوردن كفرپيشگان مردم مدين

اعملوا على مكانتكم . .. سوف تعلمون ... وارتقبوا

جمله هايى نظير {هرچه از دستتان برمى آيد كوتاهى نكنيد ، بر مواضع ناصوابتان بمانيد ، به زودى خواهيد دانست و منتظر باشيد} سخنانى است كه آدمى پس از يأس و نااميدى ، به زبان مى آورد. گفتنى است كه: {ارتقاب} (مصدر ارتقبوا) به معناى انتظار كشيدن است.

شغل از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

شغل

آثار علاقه به شغل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 24 - 1

1 _ عواطف خويشاوندى ( علاقه به پدر ، فرزند ، برادر ، همسر و خويشاوندان ) و امكانات مادى ( مال ، شغل و مسكن ) زمينه هاى انحراف انسان و روى گردانى وى از فرمان خدا و رسول و ر ها كردن

جهاد

قل إن كان ءاباؤكم . .. و أموال اقترفتموها ... أحب إليكم من اللّه و رسوله و جهاد

احكام شغل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 55 - 7،8

7_ جواز تقاضاى مشاغل حكومتى حتى در حكومت هاى كفر و شرك

قال اجعلنى على خزائن الأرض

8_ تصدى مشاغل حكومتى حتى در حكومت هاى كفر و شرك ، امرى جايز و رواست .

قال اجعلنى على خزائن الأرض

درخواست شغل از حكومت شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 55 - 7

7_ جواز تقاضاى مشاغل حكومتى حتى در حكومت هاى كفر و شرك

قال اجعلنى على خزائن الأرض

درخواست شغل از حكومت كفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 55 - 7

7_ جواز تقاضاى مشاغل حكومتى حتى در حكومت هاى كفر و شرك

قال اجعلنى على خزائن الأرض

شغل اهل مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 23 - 5

5 - دامدارى ، شغل اصلى مردم مدين در زمان ورود موسى ( ع ) به آن سرزمين

وجد عليه أُمّة من الناس يسقون

جمعيت انبوه چوپانان براى آب دادن به دام ها، نشان دهنده مطلب ياد شده است.

شغل جايز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 55 - 7،8

7_ جواز تقاضاى مشاغل حكومتى حتى در حكومت هاى كفر و شرك

قال اجعلنى على خزائن الأرض

8_ تصدى مشاغل حكومتى حتى در حكومت هاى كفر و شرك ، امرى جايز و رواست .

قال اجعلنى على خزائن

الأرض

شغل شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 88 - 19

19_ شعيب ( ع ) در شهر مدين به داد و ستد و مبادلات اقتصادى اشتغال داشت . *

أوفوا المكيال و الميزان . .. و ما أُريد أن أُخالفكم إلى ما أنهي_كم عنه

شعيب(ع)، پس از تأكيد فراوان بر لزوم رعايت قسط و عدل در مبادلات و پرهيز از كم فروشى و اجحاف در معاملات، مى فرمايد: من هرگز به آنچه شما را از آن نهى كرده ام روى نخواهم آورد. اين سخن آن گاه جايگاهى مناسب دارد كه خود نيز به داد و ستد اشتغال داشته باشد.

شغل مسكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 79 - 6

6- داشتن شغل و درامد ، مانع صدق { مسكين } بر محرومان نيست .

و أمّا السفينة فكانت لمسكين

با وجود آن كه صاحبان كشتى، داراى مالكيّت و درامد بوده اند، ولى كلمه {مسكين} بر آنان اطلاق شده است. بنابراين، در صدق عنوان مسكين، نداشتن هيچ نوع مالكيّت و يا شغل و درامد، دخيل نيست.

علاقه به شغل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 24 - 4

4 _ روى گردانان از جهاد ، به خاطر علقه هاى عاطفى ( محبت پدر ، فرزند ، برادر ، همسر و خويشاوندان ) و دلبستگى مادى ( مال ، شغل و مسكن ) مورد تهديد خداوند

قل إن كان ءاباؤكم . .. و أمول اقترفتموها و ... أحب إليكم ... و جهاد فى سبيله فتر

شفا از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

شفا

شفا پيسى

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 49 - 13

13 _ بينايى بخشيدن به كور مادرزاد و شفاى پيسى ، معجزه عيسى ( ع )

و أبرىء الاكمه و الابرص

شفا كورى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 49 - 13

13 _ بينايى بخشيدن به كور مادرزاد و شفاى پيسى ، معجزه عيسى ( ع )

و أبرىء الاكمه و الابرص

شفا مريض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 49 - 22

22 _ معجزه شفاى بيماران توسط حضرت عيسى ( ع ) ، متناسب با زمان خويش بجهت شيوع بيمارى ها و احتياج مردم آن زمان به طب

و ابرىء الاكمه و الابرص و احى الموتى باذن اللّه

امام رضا (ع): . .. انّ اللّه تبارك و تعالى بعث عيسى (ع) فى وقت ظهرت فيه الزمانات و احتاج النّاس الى الطّب ... بما احيالهم الموتى و ابرء [لهم] الاكمه و الابرص.

_______________________________

عيون اخبارالرضا (ع)، ج 2، ص 80، ح 12، ب 32 ; علل الشرايع، ص 121، ح 6، باب 99.

عوامل شفا بخش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 96 - 7

7_ امكان شفا يافتن با تبرك به اشياى متعلق به پيامبران

ألقيه على وجهه فارتد بصيرًا

شفع از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

شفع

سوگند به شفع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 3 - 1

1 - سوگند خداوند ، به جفت و تاق

و الشفع و الوتر

حرف {ال} در {الشفع} و {الوتر}، براى جنس

است. درباره مصداق شفع و وتر، نظرهاى گوناگونى ابراز شده است; برخى گفته اند: {شفع} روز هشتم ذى الحجه (يوم التروية) و {وتر} روز عرفه است و برخى آن دو را بر نماز شفع و وتر تطبيق داده اند. در نظرى ديگر، شفع روز قربان و وتر روز عرفه است. اين احتمال نيز وجود دارد كه {شفع}، به تمام مخلوقات نظر داشته و مراد از {وتر}، ذات بارى تعالى باشد; زيرا تنها او است كه مركب نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 5 - 1،2

1 - عاقلان با سوگند هاى خداوند به فجر ، شب هاى ده گانه ، شفع ، وتر و گذشت شب ، به صحت گفته او اطمينان يافته و آن را تصديق مى كنند .

هل فى ذلك قسم لذى حجر

2 - سوگند به سپيده دم ، شب هاى ده گانه ، هر جفت و تاق و گذشت شب ، سوگندى شايسته و بجا در ديدگاه هر شخص عاقل

هل فى ذلك قسم لذى حجر

استفهام در {هل فى ذلك. ..}، تقريرى است و مراد تثبيت اين نكته است كه قسم هاى ياد شده، فرد عاقل را اقناع مى كند; به گونه اى كه او نيز در تأكيد كلام خود، چنين سوگندهايى به كار مى برد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 6 - 8

8 - سوگند خداوند به سپيده دم ، شب هاى ده گانه ، جفت ، تاق و گذشت شب ، براى تأكيد بر دارا بودن توان اجراى تهديدات خويش و نابود ساختن كافران

و

الفجر . .. ألم تر كيف فعل ربّك بعاد

ممكن است مراد از سوگندها، تأكيد بر قدرت خداوند بر نابود ساختن مخالفان پيامبر(ص) باشد; در اين صورت جواب قسم محذوف خواهد بود. گفتنى است كه جواب قسم در احتمال ديگر، آيه چهاردهم اين سوره است كه مراقبت شديد خداوند را مطرح كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 14 - 8

8 - خداوند ، براى تأكيد مراقبت خويش بر كردار بندگان ، به فجر ، شب هاى ده گانه ، شفع ، وتر و گذشت شب ، سوگند ياد كرده است .

و الفجر . .. إنّ ربّك لبالمرصاد

در برداشت ياد شده جمله {إنّ ربّك} مى تواند جواب سوگندهايى باشد كه در آغاز سوره آمده بود. بر اين اساس بيان سرنوشت عاد، ثمود و فرعون، جمله هايى معترضه و نوعى استدلال بر مقصود است.

عظمت شفع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 5 - 3

3 - عظمت سپيده دم ، شب هاى ده گانه ، جفت ، تاق و گذشت شب ، قابل درك براى بهره مندان از اندكى عقل

هل فى ذلك قسم لذى حجر

تقليل، از نكره بودن {حجر} استفاده شده است.

مراد از شفع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 3 - 3،4،5،6

3 - { عن الصادق ( ع ) أنّه قال : فى قول اللّه عزّوجلّ { و الشفع و الوتر } قال : الشفع الركعتان و الوتر الواحدة التى يقنت فيها ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه درباره سخن

خداوند عزّوجلّ {و الشفع و الوتر}، فرمود: شفع همان دو ركعت (نماز شب) و وتر همان يك ركعتى است كه در آن قنوت خوانده مى شود}.

4 - { [ فى المجمع ] قيل : الشفع يوم النحر و الوتر يوم عرفة . . . و هى رواية جابر عن النبىّ ( ص ) ;

[در مجمع البيان آمده است:]گفته شده كه شفع روز {قربانى} و وتر روز {عرفه} است . .. و اين روايت جابر از پيامبر(ص) است}.

5 - { [ فى المجمع ] و قيل الشفع يوم التروية و الوتر يوم عرفة و روى ذلك عن أبى جعفر و أبى عبداللّه ( ع ) ;

[در مجمع البيان آمده است:] گفته شده كه شفع روز ترويه (هشتم ذى الحجه) و وتر روز عرفه است و اين مطلب از امام باقر و امام صادق(ع) روايت شده است}.

6 - { عن النبىّ ( ص ) انّه سُئل عن الشفع و الوتر فقال : يومان و ليلة يوم عرفة و يوم النحر ، و الوتر ليلة النحر ليلة جُمَع ;

از پيامبر(ص) از شفع و وتر سؤال شد; آن حضرت فرمود: دو روز و يك شب است روز عرفه و روز قربانى و وتر شب قربانى است كه شب مشعر است}.

نماز شفع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 3 - 3

3 - { عن الصادق ( ع ) أنّه قال : فى قول اللّه عزّوجلّ { و الشفع و الوتر } قال : الشفع الركعتان و الوتر الواحدة التى يقنت فيها ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه درباره سخن خداوند عزّوجلّ

{و الشفع و الوتر}، فرمود: شفع همان دو ركعت (نماز شب) و وتر همان يك ركعتى است كه در آن قنوت خوانده مى شود}.

شفق از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

شفق

پيدايش شفق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 19 - 4

4 - پيدايش مراحل گوناگون در طبيعت ( شفق ، تاريكى شب و نور ماه ) ، نشانى از امكان تغيير و تحول در نظام حيات بشر در دنيا و آخرت

فلا أقسم . .. لتركبنّ طبقًا عن طبق

در قسم هاى قرآن، تناسب بين محتواى قسم و غرض از آن رعايت شده است و در اين مجموعه آيات نيز براى تأكيد بر تغيير حالات انسان، به تغييرات تكوينى سوگند ياد شده است.

سوگند به شفق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 16 - 1

1 - سوگند مؤكد خداوند ، به سرخى افق هنگام غروب خورشيد

فلا أُقسم بالشفق

مشهور بين اهل لغت، اين است كه {شفق} همان سرخى است كه بعد از غروب خورشيد، در طرف مغرب ديده مى شود (مصباح). در سخن و شعر عرب، به طور فراوان اتفاق مى افتد كه براى تأكيد قسم، فعل آن را با حرف {لا} مى آورند. برخى آن را زايد و دسته اى آن را، براى نفىِ پندار قبل مى دانند(كشاف).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 19 - 3

3 - خداوند ، در تأكيد بر تعدد و تنوّع مراحل آينده انسان ، به شفق ، شب ، موجودات زمينى و ماه ، سوگند ياد كرده است .

فلا أُقسم بالشفق .

.. لتركبنّ طبقًا عن طبق

شگفتى شفق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 16 - 2

2 - { شفق } ، پديده اى شگفت و با عظمت

فلا أُقسم بالشفق

سوگند خداوند، نشانگر عظمت چيزى است كه به آن سوگند ياد شده است.

عظمت شفق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 16 - 2

2 - { شفق } ، پديده اى شگفت و با عظمت

فلا أُقسم بالشفق

سوگند خداوند، نشانگر عظمت چيزى است كه به آن سوگند ياد شده است.

شقاوت از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

{شقاوت}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 185 - 14

14 _ شقاوت و تيره بختىِ ساكنان دوزخ

فمن زحزح عن النّار و ادخل الجنّة فقد فاز

آثار اصرار بر شقاوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 12 - 5

5 - شقاوت افزون تر ، مايه آمادگى بيشتر براى طغيان در برابر رسولان الهى و تكذيب آنان

بطغويها . إذ انبعث أشقيها

آثار شقاوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 106 - 4

4 - شقاوت و گمراهى ، عامل روى آوردن سران و اشراف مرفّه ، به تكذيب آيات الهى

ألم تكن ءاي_تى . .. تكذّبون . قالوا ربّنا غلبت علينا شقوتنا و كنّا قومًا ضالّين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 15 - 1

1 - شقاوت زمينه ساز گرفتارى به حرارت طاقت فرساى آتش جهنم است .

لايصليهاإلاّ الأشقى

{صلى النار}; يعنى،

با رنج و مشقت حرارت آن را تحمل كرد و {شقاوة}; يعنى، شدّت و دشوارى (قاموس). اين واژه نقطه مقابل سعادت است. (مفردات راغب)

اجتناب از شقاوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 32 - 7

7- لزوم پرهيز از زورگويى ، سلطه گرى و آنچه موجب تيره بختى است .

و لم يجعلنى جبّارًا شقيًّا

اجتناب از عوامل شقاوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 32 - 7

7- لزوم پرهيز از زورگويى ، سلطه گرى و آنچه موجب تيره بختى است .

و لم يجعلنى جبّارًا شقيًّا

اقرار به شقاوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 106 - 3

3 - اعتراف دوزخيان به استيلاى شقاوت و گمراهى ، بر سراسر زندگى دنيوى آنان

قالوا ربّنا غلبت علينا شقوتنا و كنّا قومًا ضالّين

انتخاب شقاوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 170 - 11

11 _ آزادى انسان در انتخاب راه سعادت و شقاوت

فامنوا خيراً لكم و إن تكفروا فان للّه ما فى السموت و الارض

بدترين شقاوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 16 - 4

4 - تكذيب حكم انفاق و خوددارى از صرف مال در راه تزكيه نفس ، بالاترين درجه شقاوت است .

الأشقى . الذى كذّب و تولّى

ارتباط اين آيه با نقطه مقابل آن در آيات بعد (الذى يؤتى ماله يتزكّى}، بيانگر برداشت ياد شده است.

تبيين شقاوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4

- مائده - 5 - 19 - 6

6 _ تبيين و تشريح راه هاى سعادت و شقاوت ، از اهداف رسالت پيامبر ( ص )

قد جاءكم رسولنا يبين لكم

مفعول {يبين} مى تواند مفهومى باشد كه از {بشير} و {نذير} به دست مى آيد، يعنى سعادت و شقاوت.

تذكر شقاوت كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 32 - 20

20- ذكر فرجام شقاوت بار كافران و عاقبت سعادت آميز تقواپيشگان در كنار يكديگر ، از روش هاى تبليغى قرآن

الك_فرين . الذين تتوفّ_هم المل_ئكة ظالمى أنفسهم ... فادخلوا أبوب جهنّم ... فلبئس

جاودانگى شقاوت اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 9 - 2

2 - گرفتارى و بدبختى براى اصحاب المشئمه در آخرت ، جاودان و غيرقابل زوال

و أصح_ب المش_مة ما أصح_ب المش_مة

{صاحب} (مفرد {أصحاب}) به معناى يار و ملازم است. بنابراين {أصحاب المشئمة}; يعنى، كسانى كه ملازم با نكبت و بدبختى بوده و هرگز از آن خلاصى نمى يابند.

حقيقت شقاوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 105 - 8

8_ { عن على ( ع ) انه قال : حقيقة السعادة أن يختم الرجل عمله بالسعادة و حقيقة الشقاء أن يختم المرء عمله بالشقاء ;

از اميرالمؤمنين(ع) روايت شده است: حقيقت سعادت اين است كه انسان عمل خود را به سعادت ختم كند (عاقبت به خير شود) و حقيقت شقاوت اين است كه انسان عملش را به بدبختى ختم كند}.

زمينه شقاوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء

- 4 - 137 - 5

5 _ ارتداد هاى مكرر و اصرار بر كفر ، در پى دارنده شقاوت ابدى و محروميت از هدايت الهى است .

إنّ الذين ءامنوا ثم كفروا . .. لم يكن اللّه ليغفر لهم و لاليهديهم سبيلا

زمينه شقاوت اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 135 - 5

5 _ سعادتمندى و يا تيره بختى اخروى انسان در گرو كردار دنيوى اوست.

اعملوا على مكانتكم إنى عامل فسوف تعلمون من تكون له عقبة الدار

زمينه شقاوت دنيوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 51 - 2

2 - رفاه مندى و برخوردارى از نعمت ها در سايه تلاش و دانش اقتصادى ، در صورت همراه بودن آن با ناسپاسى و غفلت از منشأ خدايى آنها ، هلاكت و بدبختى در دنيا را در پى خواهد داشت .

فما أغنى عنهم ما كانوا يكسبون فأصابهم سيّئات ما كسبوا

شقاوت اخروى اصحاب شمال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 9 - 1،2

1 - { اصحاب المشئمه } ( نگون بختان ) ، در آخرت در نهايت شقاوت و بدبختى خواهند بود .

و أصح_ب المش_مة ما أصح_ب المش_مة

استفهام تعجبى در {ما أصحاب المشئمة} حاكى از آن است كه اين گروه از مردمان، در آخرت در درجه اى از بدبختى قرار خواهند گرفت كه هر بيننده اى را به شگفتى وا خواهد داشت.

2 - گرفتارى و بدبختى براى اصحاب المشئمه در آخرت ، جاودان و غيرقابل زوال

و أصح_ب المش_مة ما أصح_ب المش_مة

{صاحب} (مفرد {أصحاب})

به معناى يار و ملازم است. بنابراين {أصحاب المشئمة}; يعنى، كسانى كه ملازم با نكبت و بدبختى بوده و هرگز از آن خلاصى نمى يابند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 41 - 3،4

3 - اصحاب الشمال ، انسان هايى شقى و بدبخت در قيامت

و أصح_ب المش_مة . .. و أصح_ب الشمال

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه در آيات پيشين، از {اصحاب الشمال} به {اصحاب المشئمه} (مردم بدبخت) ياد شده بود.

4 - اصحاب الشمال در جهان آخرت ، داراى وضعيتى بسيار تكان دهنده و هولناك

و أصح_ب الشمال ما أصح_ب الشمال

استفهام تعجبى در {ما أصحاب الشمال} حاكى از آن است كه اين گروه از مردم، در قيامت در درجه اى از بدبختى قرار مى گيرند كه هر بيننده اى با ديدن آنها شگفت زده و حيران خواهد ماند.

شقاوت امت هاى ظالم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 131 - 7

7 _ مشيت الهى به شقاوت و ضلالت امتهاى ستمگر پس از اتمام حجت بر ايشان تعلق مى گيرد.

و من يرد أن يضله . .. يجعل الله الرجس ... ذلك أن لم يكن ربك مهلك القرى بظلم

مراد از هلاكت در آيه، شقاوت و ضلالتى است كه در آيات قبل از آن سخن به ميان آمده بود.

شقاوت جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 185 - 14

14 _ شقاوت و تيره بختىِ ساكنان دوزخ

فمن زحزح عن النّار و ادخل الجنّة فقد فاز

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 106 - 3

3 - اعتراف دوزخيان به استيلاى شقاوت و گمراهى ، بر سراسر زندگى دنيوى آنان

قالوا ربّنا غلبت علينا شقوتنا و كنّا قومًا ضالّين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 107 - 6

6 - { و فى الحديث أنّ أهل النار إذا دخلوها . . . { فقالوا ربّنا غلبت علينا شقوتنا و كنّا قومًا ضالّين ، ربّنا أخرجنا منها فإن عدنا فإنّا ظالمون } فيقفون أربعين سنة _ ذلّ الهوان لايجابون . . . ، ثم يجيبهم اللّه جلّ جلاله { اخسئوا فيها و لاتكلّمون } قال : فعند ذالك ييأسون من كلّ فرج و راحة و يغلق أبواب جهنّم عليهم . . . ;

در حديث آمده است كه جهنميان آن گاه كه وارد آتش مى شوند [مى گويند:]. ..{فقالوا ربّنا غلبت علينا شقوتنا و كنّا قومًا ضالّين...} پس چهل سال با ذلت و خوارى توقف مى كنند، در حالى كه پاسخ داده نمى شوند... سپس خداوند _ جلّ جلاله _ جواب آنان را چنين مى دهد: {اخسئوا فيها و لاتكلّمون}. امام(ع) فرمود: در اين هنگام است كه آنان از هر گونه گشايش و راحتى، مأيوس مى گردند و درب هاى جهنم به روى آنها بسته مى شود...}.

شقاوت در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 55 - 5

5 - قيامت ، محل اصلى تجلى خوب و بد سرنوشت و سعادت و شقاوت انسان ها

إنّ للمتّقين لحسن مئاب . .. ه_ذا و إنّ للط_غين لشرّ مئاب

از اين

كه خدا نيك فرجامى و بدفرجامى را در رابطه با آخرت و معاد انسان ها مطرح ساخته است، مى توان مطلب ياد شده را به دست آورد.

شقاوت قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 12 - 2

2 - قوم ثمود ، گرفتار تيره بختى و شقاوت

إذ انبعث أشق_يها

{أشقى}، اسم تفضيل و نشانه وجود رگه هاى شقاوت در ديگر افراد قوم ثمود است.

شقاوت كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 178 - 11

11 _ مهلت خداوند به كافران ، زمينه ساز دورى آنان از خير و سعادت با ارتكاب اعمال ناروا

و لا يحسبنّ الّذين كفروا انّما نملى لهم خير لانفسهم انّما نملى لهم ليزدادوا اثما

{اثم}، در لغت به اعمالى گفته مى شود كه آدمى را از خير و سعادت بازمى دارد. (مفردات راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 168 - 5

5 _ تمامى راه هاى سعادت به روى كافران ظالم بسته است .

إنّ الذين كفروا و ظلموا . .. و لاليهديهم طريقاً

شقاوت گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 75 - 17

17- گمراهان ، به هنگام عذاب الهى و يا مرگ ، به تيره بختى و موقعيت بد خويش آگاه خواهند شد .

فسيعلمون من هو شرّ مكانًا

به نظر مى رسد عبارت {شرّ مكاناً} در برابر {خير مقاماً} و عبارت {أضعف جنداً} در برابر {أحسن نديّاً} ( در دو آيه قبل) باشد; يعنى، همان كسانى كه خود را داراى

موقعيت برتر و امكانات و نفرات بيشتر مى دانستند، با رسيدن عذاب و مرگ، خود را در نقطه مقابل آن مى يابند.

شقاوت محرومان از ترس خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 11 - 4

4 - محرومان از خشيت الهى ، شقى ترين افراداند .

من يخشى . .. الأشقى

تقابل دو گروه {اهل خشيت} و {اهل شقاوت}، بيانگر اين است كه در نگاه قرآن، {شقاوت} نيز مانند {خشيت}، حالتى نفسانى و هر يك ملازم با نبود ديگرى است.

شقاوت مرفهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 106 - 4

4 - شقاوت و گمراهى ، عامل روى آوردن سران و اشراف مرفّه ، به تكذيب آيات الهى

ألم تكن ءاي_تى . .. تكذّبون . قالوا ربّنا غلبت علينا شقوتنا و كنّا قومًا ضالّين

شقاوت مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 105 - 5

5_ مشركان و منكران رسالت پيامبران ، تشكيل دهنده گروهِ تيره بختان در سراى آخرتند .

و ما ظلمن_هم و ل_كن ظلموا أنفسهم . .. فمنهم شقى

آيات پيشين كه سخن از شركورزى و انكار رسالت پيامبران داشت ، قرينه بر اين است كه مشركان و منكران رسالت ، مصداق بارزى از شقاوتمندانند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 20 - 8

8- مشركان ، هرگز رستگار نخواهند شد .

و لن تفلحوا إذًا أبدًا

شقاوت معرضان از قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 11 - 1

1

- تنها كسانى خود را از تذكرات قرآن ، دور نگه مى دارند كه تيره بخت تر از ديگران و گرفتار دشوارترين فرجام اند .

و يتجنّبها الأشقى

{أشقى} اسم تفضيل از ماده {شقاوت} است. ريشه اصلى اين كلمه بر سختى كشيدن دلالت دارد و نقطه مقابل سهولت و سعادت است (مقاييس اللغة). ذكر اين كلمه _ خالى از قيد زمان و مكان و متعلق _ سبب شده است كه بر هر نوع تيره بختى در دنيا و آخرت، قابل تطبيق باشد. آيه بعد، نوع اخروى آن را بيان داشته است.

شقاوت مكذبان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 105 - 5

5_ مشركان و منكران رسالت پيامبران ، تشكيل دهنده گروهِ تيره بختان در سراى آخرتند .

و ما ظلمن_هم و ل_كن ظلموا أنفسهم . .. فمنهم شقى

آيات پيشين كه سخن از شركورزى و انكار رسالت پيامبران داشت ، قرينه بر اين است كه مشركان و منكران رسالت ، مصداق بارزى از شقاوتمندانند.

عوامل شقاوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 178 - 11

11 _ مهلت خداوند به كافران ، زمينه ساز دورى آنان از خير و سعادت با ارتكاب اعمال ناروا

و لا يحسبنّ الّذين كفروا انّما نملى لهم خير لانفسهم انّما نملى لهم ليزدادوا اثما

{اثم}، در لغت به اعمالى گفته مى شود كه آدمى را از خير و سعادت بازمى دارد. (مفردات راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 121 - 3

3 _ ورود به جهنم ، زيانى آشكار است .

فقد

خسر خسراناً مبيناً . .. أولئك ماويهم جهنم

جمله {أولئك . ..} مى تواند بيان خسارتى باشد كه در جمله {فقد خسر ...} به آن تصريح شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 179 - 7

7 _ انسان ها و جنيان داراى نقشى مؤثر در تعيين فرجام و سرنوشت خويش ( دوزخى شدن و يا رهايى از آن )

لهم قلوب لايفقهون بها . .. و لهم ءاذان لايسمعون بها

جمله {لايفقهون بها} و نظاير آن مى رساند كه گمراهان به دليل بهره نجستن از ابزار شناخت، به وادى گمراهى گرفتار شده اند و بنابراين خود مقصر هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 44 - 4

4 _ انسان ، خود به وجود آورنده بدبختى و شقاوت خويش است .

و لكن الناس أنفسهم يظلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 18 - 9

9- انسان داراى نقشى تعيين كننده در سعادت و شقاوت خويش

لايقدرون ممّا كسبوا على شىء

اينكه در آيه آمده است: كافران توان به دست آوردن چيزى از دستاوردهاى خود را ندارند، حاكى است كه دستاورد انسان در سرنوشت وى نقش دارد و مراد از {على شىء}، به قرينه اينكه بحث از حبط عمل كافران است، مى تواند سعادت باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 28 - 8

8- رهبران و سردمداران كفر و شرك در مكه ، افرادى ناسپاس و عامل اصلى سقوط و بدبختى مردم بودند .

ألم تر إلى الذين بدّلوا نعمت الله

كفرًا و أحلّوا قومهم دار البوار

با توجه به اينكه آيه فوق در مكه نازل شده است، مى توان استفاده كرد كه مصداق مورد نظر آيه {الذين بدّلوا . .. و أحلّوا قومهم} سران كفر و شرك، همچون ابوجهل و ابولهب است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 13 - 3

3- سعادت و شقاوت انسان نتيجه مستقيم اعمال خود او بوده و تحت تأثير عوامل اتفاقى چون شانس و اقبال نيست .

و كلّ إنس_ن ألزمن_ه ط_ئره فى عنقه

استعمال واژه {طائر} براى عمل، ممكن است از آن جهت باشد كه بينش غلط جاهلى درباره نقش طيره، شانس و اقبال در سرنوشت انسان نفى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 32 - 8

8- استبداد ، حق ستيزى و سلطه گرى از موجبات شقاوت و تيره بختى است .

و لم يجعلنى جبّارًا شقيًّا

{شقيّاً} مى تواند صفت توضيحى براى {جبّاراً} باشد، يعنى اگر كسى جبار شد، شقى خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 30 - 5

5 - كوچك شمردن قوانين و مقررات الهى و تجاوز به حريم آنها ، شقاوت و بدبختى انسان ها را در پى دارد .

و من يعظّم حرم_ت اللّه فهو خير له عند ربّه

{تعظيم} عكس {تحقير} است. بنابراين مفهوم جمله ياد شده چنين مى شود: {و من يحقر حرمات اللّه فهو شرّ له عند ربّه}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 106 - 7

7 - { عن أبى عبداللّه ( ص

) فى قول اللّه عزّوجلّ : { قالوا ربّنا غلبت علينا شقوتنا } قال : بأعمالهم شقوا ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه درباره سخن خداوند {قالوا ربّنا غلبت علينا شقوتنا} فرمود: اعمال آنان (جهنميان) موجب شقاوت آنها شد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 44 - 5

5 - عقيده و عمل آدمى ، در سعادت و شقاوت وى نقش اساسى دارد .

يومئذ يصّدّعون . من كفر فعليه كفره و من عمل ص_لحًا فلأنفسهم يمهدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 8 - 8

8 - انسان ها ، در سعادت و شقاوت نهايى خود ، نقش اساسى دارند .

ليسئل الص_دقين عن صدقهم و أعدّ للك_فرين عذابًا أليمًا

از آن جايى كه بازگشت پرسش از {صادقين}(مؤمنان) درباره صداقت شان، به پاداش دهى است، معلوم مى شود كه صداقت _ كه امرى اكتسابى است _ و نيز متصف شدن به كفر _ كه امرى انتخابى است _ در گرفتن پاداش و يا عذاب شدن، نقش دارد و اين، همانا نقش انسان ها را در سعادت آفرينى و يا كسب شقاوت، بازگو مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 7 - 5

5 - كفر و انكار دين الهى ، هر چند توأم با عمل كفرآميز نباشد ، موجب عذاب شديد و بدبختى است .

الذين كفروا لهم عذاب شديد و الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت لهم مغفرة

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه خداوند، سعادت مندى مؤمنان را در گرو دو

چيز (ايمان و عمل صالح) دانسته است; ولى بدبختى و عذاب شديد كافران را صرفاً به كفر آنان مربوط كرده و عمل كفرآميز آنان سخن نگفته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 19 - 7

7 - اسراف گرى و گزافكارى در زندگى ، موجب بدبختى و ابتلا به سرنوشت شوم

قالوا ط_ئركم معكم . .. بل أنتم قوم مسرفون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 39 - 6

6 - سعادتمندى و يا تيره بختى انسان ها در دنيا و آخرت ، در گرو اعمال و كردار خود آنان است .

اعملوا على مكانتكم إنّى ع_مل فسوف تعلمون

با توجه به ارتباط اين آيه با آيه بعد _ كه درباره سرنوشت هلاكت بار كافران در دنيا و آخرت سخن گفته است _ برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 21 - 11

11 - عمل انسان ، تنها محور سعادت و شقاوت وى

كلّ امرى بما كسب رهين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 24 - 9

9 - قبول پيامبرى صالح ( ع ) ، مايه تيره بختى در نگاه قوم ثمود

إنّا إذًا لفى . .. سعر

در صورتى كه {سعر} جمع {سعير} (آتش افروخته) باشد، مراد از آن در آيه شريفه، گرفتار شدن در آتش حسرت و تيره بختى خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 6 - 1

1 - توصيه خداوند ،

به مؤمنان ، مبنى بر خودسازى و صيانت خويش از عوامل و موجبات بدبختى و دوزخى شدن

ي_أيّها الذين ءامنوا قوا أنفسكم . .. نارًا

بنا به گفته مفسران، مقصود از محافظت خود از آتش، صيانت خويش از موجبات و عواملى است كه منجر به آتش دوزخ مى شود; مانند ترك واجبات و يا انجام محرمات.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 21 - 10

10 - ثروت و قدرت بدون ايمان ، سعادت بخش و سودمند به حال بشر نيست ; بلكه موجب خسارت و بدبختى است .

و اتّبعوا من لم يزده ماله و ولده إلاّ خسارًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 16 - 3

3 - برتر ديدن زندگانى دنيا از آخرت ، ديدگاهى ناروا و مايه شقاوت و روى گردانى از تذكّرات قرآن و گرفتارى به آتش دوزخ است .

و يتجنّبها الأشقى . الذى يصلى النار ... بل تؤثرون الحيوة الدنيا

عوامل شقاوت اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 98 - 5

5_ رهبران جوامع بشرى ، نقشى به سزا در سعادت و يا شقاوت اخروى آنان دارند .

فاتبعوا أمر فرعون . .. يقدم قومه يوم القي_مة فأوردهم النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 51 - 5

5- سرنوشت انسان و سعادت و شقاوت وى در روز قيامت بسته به چگونگى رفتار او در دنياست .

ليجزى الله كلّ نفس ما كسبت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء -

17 - 19 - 4

4- اراده و تلاش خود انسان در سعادت و شقاوت اخروى وى نقش تعيين كننده دارد .

من كان يريد العاجلة . .. جعلنا له جهنّم ... و من أراد الأخرة و سعى لها سعيها ...

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 97 - 9

9- ستم پيشگى ، عامل اصلى دورى از حق ، گرايش به كفر و بدبختى در جهان آخرت است .

ي_ويلنا قد كنّا فى غفلة من ه_ذا بل كنّا ظ_لمين

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه {بل} در {بل كنّا. ..} اضراب ابطالى باشد; يعنى، حقيقت اين نيست كه در آغاز گفتيم كه ما در غفلت به سر مى برديم; بلكه حقيقت اين است كه ما از ظالمان و ستم پيشگان بوديم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 44 - 6

6 - كفر ، به تنهايى و بدون عمل كفرآلود ، براى شقاوت اخروى كافى است .

من كفر فعليه كفره

اين كه درباره كفر و آثار آن، تنها، به باور كفرآلود در مقابل عمل صالح اكتفا شده و عمل، ذكر نگرديده است، حكايت از حقيقت ياد شده مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 14 - 7

7 - انسان ، در خوبى و يا بدى وضعيت اخروى خويش ، نقش اساسى دارد .

فذوقوا بما نسيتم . .. و ذوقوا ... بما كنتم تعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 19 - 6

6 - عملكرد دنيوى آدميان

، ملاك اصلى سعادت و شقاوت اخروى ايشان

إنّما تجزون ما كنتم تعملون . .. هني_ًا بما كنتم تعملون

واژه {كنتم} (با فعل ماضى) اشاره به جهان گذشته (دنيا) دارد و تصريح به اعمال دنيوى، مى رساند كه تأثير اصلى در سعادت و شقاوت عمل آدمى، در دنيا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 11 - 9

9 - نيك بختى يا بدبختى انسان پس از مرگ ، در گرو اعمال خوب يا بد او است .

و لن يؤخّر اللّه . .. و اللّه خبير بما تعملون

عوامل شقاوت اخروى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 14 - 6،10،11،15،20

6 - آرزوى ناكامى براى جامعه ايمانى ، عامل بدبختى اخروى منافقان

و تربّصتم

10 - مغرور و فريفته شدن منافقان ، در برابر آمال و آرزو هاى پوچ ، عامل بدبختى و شقاوت اخروى آنان

قالوا بلى و ل_كنّكم . .. و غرّتكم الأمانىّ

11 - باقى ماندن منافقان ، بر مواضع منافقانه خود تا لحظه مرگ ، مايه بدبختى و شقاوت آنان در آخرت

بلى و ل_كنّكم فتنتم أنفسكم . .. حتّى جاء أمر اللّه

مقصود از {أمراللّه} مرگ است.

15 - غفلت از خداوند و فريفته شدن به مظاهر دنيا ، عامل بدبختى اخروى منافقان

قالوا بلى و ل_كنّكم . .. و غرّكم باللّه الغرور

20 - افتادن در دام فريب شيطان ، عامل بدبختى منافقان در آخرت

قالوا بلى و ل_كنّكم . .. و غرّكم باللّه الغرور

عوامل شقاوت اهل انطاكيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 19 - 6

6

- اسراف گرى و گزافكارى مردم انطاكيه ، موجب بدبختى و ابتلاى آنان به سرنوشت شوم بود .

قالوا إنّا تطيّرنا بكم . .. قالوا ط_ئركم معكم أئن ذكّرتم بل أنتم قوم مسرفون

{بل} در آيه شريفه، براى اضراب و اعراض از مطلب گذشته است; يعنى، وجود پيامبران و دعوت آنان _ على رغم ادعاى مردم انطاكيه _ موجب بدبختى آنان نيست; بلكه اسراف گرى آنان سبب چنين سرنوشت شومى شده است.

عوامل شقاوت جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 77 - 8

8- هلاكت و بدبختى جوامع بشرى ، بازتاب زشت كارى و رفتار نامناسب خود آنها است .

الذين كذّبوا ب_ايتنا إنّهم كانوا قوم سوء فأغرقن_هم أجمعين

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه خداوند دو عامل (تكذيب آيات الهى و سوء پيشينه) را موجب هلاكت برشمرد و هر دو عامل را به خود انسان نسبت داد.

عوامل شقاوت خانواده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 6 - 2

2 - توصيه خداوند به مؤمنان ، مبنى بر مراقبت از اعضاى خانواده خود در برابر عوامل و موجبات بدبختى و دوزخى شدن آنان

ي_أيّها الذين ءامنوا قوا . .. أهليكم نارًا

عوامل شقاوت كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 64 - 3

3 - رفاه و برخوردارى كافران ، سبب ساز هلاكت و نگون بختى آنان است ، نه نشان سعادت و نيكبختى .

أيحسبون . .. نسارع لهم فى الخيرت ... حتّى اذا أخذنا مترفيهم بالعذاب

عوامل شقاوت منافقان

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 14 - 8

8 - ترديد و ناباورى نسبت به مبانى اسلام ( توحيد ، معاد ، نبوت ، قرآن و . . . ) ، عامل شقاوت و بدبختى اهل نفاق

قالوا بلى و ل_كنّكم . .. ارتبتم

عوامل مؤثر در شقاوت امت ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 148 - 6

6 - نقش تعيين كننده امت ها ، در سرنوشت و سعادت و شقاوت خويش

إذ أبق إلى الفلك . .. و أرسلن_ه ... ف__َامنوا فمتّعن_هم إلى حين

برداشت ياد شده از آن جا است كه قوم يونس، به علت ايمان نياوردن به يونس(ع) مستوجب عذاب الهى شدند; ولى آنان پس از مأموريت مجدد آن حضرت، به او ايمان آوردند و در سايه آن، به مواهب دنياى دست يافتند.

قانونمندى شقاوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 11 - 10

10 _ قانونمندى و يكسانى راههاى كمال و سعادت يا انحطاط و شقاوت آدميان، در گذشته و آينده تاريخ

قل سيروا فى الأرض ثم انظروا كيف كان عقبة المكذبين

از امر به تدبر در تاريخ گذشتگان و عبرت گرفتن از آن معلوم مى شود كه عوامل سعادت و شقاوت در طول تاريخ يكسان است.

مراتب شقاوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 11 - 4،9

4 - محرومان از خشيت الهى ، شقى ترين افراداند .

من يخشى . .. الأشقى

تقابل دو گروه {اهل خشيت} و {اهل شقاوت}، بيانگر اين است كه در نگاه قرآن، {شقاوت}

نيز مانند {خشيت}، حالتى نفسانى و هر يك ملازم با نبود ديگرى است.

9 - شقاوت ، داراى مراتب است .

الأشقى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 12 - 1،4،7

1 - بدبخت ترين فرد قوم ثمود ، به طغيان در برابر رسول الهى تحريك شد .

بطغويها . إذ انبعث أشق_يها

{بعث}، به معناى برانگيختن چيزى و جهت دادن به آن است (مفردات). {انبعاث} مطاوعه آن و به معناى تحريك شدن و ارسال و روانه شدن است. {شقاوة} نقطه مقابل {سعادة} است و مانند آن به {اخروى و دنيوى} و {نفسانى و بدنى و خارجى} تقسيم مى شود. (مفردات)

4 - شقاوت ، داراى مراتب است .

أشقيها

7 - { عن عبد اللّه بن زَمعَة قال : خطب رسول اللّه ( ص ) فذكر الناقة و ذكر الذى عقرها فقال : { إذ انبعث أشقاها } قال : انبعث لها رجل عارم عزيز منيع فى رهطه ;

عبداللّه بن زَمعة روايت كرده كه رسول خدا(ص) خطبه خواند و از ناقه [ثمود]و كسى كه آن را پى كرد، سخن گفت و فرمود: [خداوند فرموده] {إذ انبعث أشقاها} مردى براى پى كردن ناقه [صالح] تحريك شد كه زشت خو و مردم آزار و در قبيله خود عزيز و مورد حمايت بود}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 15 - 2

2 - شقاوت ، داراى مراتب گوناگون است .

الأشقى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 16 - 4

4 - تكذيب حكم انفاق و خوددارى از صرف مال در راه تزكيه

نفس ، بالاترين درجه شقاوت است .

الأشقى . الذى كذّب و تولّى

ارتباط اين آيه با نقطه مقابل آن در آيات بعد (الذى يؤتى ماله يتزكّى}، بيانگر برداشت ياد شده است.

ملاك شقاوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 105 - 7

7_ { عن عبدالله بن سلام مولى رسول الله ( ص ) انه قال : سألت رسول الله ( ص ) فقلت : . . . فأولاد المشركين فى الجنة أم فى النار ؟ فقال : . . . انه إذا كان يوم القيامة . . . فيأمرالله عزوجل ناراً . . . ثم يأمرالله تبارك و تعالى أطفال المشركين أن يلقوا أنفسهم فى تلك النار فمن سبق له فى علم الله عزوجل أن يكون سعيداً ألقى نفسه فيها . . . و من سبق له فى علم الله عزوجل أن يكون شقياً إمتنع فلم يلق نفسه فى النار . . . و ذلك قول الله عزوجل : { فمنهم شقىّ و سعيد } . . . ;

از عبدالله بن سلام نقل شده است كه گفت: از رسول خدا(ص) پرسيدم: . .. آيا فرزندان مشركان [كه در كودكى مرده اند] بهشتى هستند يا جهنمى؟ فرمود: ... هنگامى كه قيامت فرا رسد ... خداوند به آتش فرمان حضور مى دهد ... سپس به كودكان مشركان دستور مى دهد تا خود را در آن آتش درافكنند. پس هر كدام از آن كودكان كه در علم خداى عزوجل سعادتمنديش رقم خورده است خود را در آن آتش مى افكند ... و آنان كه در علم خداى عزوجل برايشان شقاوتمندى رقم

خورده، از پذيرش فرمان خدا امتناع نموده و خود را در آتش نمى اندازند ... و اين سخن خداوند عزوجل است كه فرمود: فمنهم شقى و سعيد }...}.

منشأ شقاوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 15 - 7

7 - شقاوت ، برخاسته از بى تقوايى است .

الأشقى

به قرينه مقابله {أشقى} با {أتقى} (در آيات بعد)، مراد از {شقاوت} فاصله گرفتن از تقوا است.

منشأ شقاوت اهل انطاكيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 19 - 1

1 - پيامبران مردم انطاكيه ، بدبختى و زندگى شوم آنان را ناشى از عمل كرد خود مردم دانستند ، نه ناشى از تذكرات شان به آنان

قالوا ط_ئركم معكم أئن ذكّرتم

همزه در جمله {أئن ذكّرتم} براى استفهام است و فعل مجزوم {ذُكِّر} فعل شرطى است كه خبر آن مقدر مى باشد و تقدير آن، يا {أتشأمون بالتذكر إن ذكرتم} و يا {أتتوعدون إن ذكرتم} است. برداشت ياد شده براساس تقدير نخست مى باشد.

موانع شقاوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 4 - 8

8- دعا و نيايش به درگاه خدا ، از ميان برنده سختى ها و مانع گرفتارى انسان به دام شقاوت است .

و لم أكن بدعائك ربّ شقيًّا

{شقاوت} نقطه مقابل سعادت است (مفردات راغب) و به معناى {سختى و زحمت} نيز مى آيد (قاموس).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 48 - 20

20- دعا ، مانع شقاوت و بدبختى انسان است .

عسى ألاّ أكون بدعاء

ربّى شقيًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 123 - 16

16 - پيروى از هدايت الهى ، مانع گمراهى و بدبختى است .

فمن اتبع هداى فلايضلّ و لايشقى

موانع شقاوت اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 49 - 2

2 - توحيد و يكتاپرستى ، رهايى بخش انسان ها ، از بدبختى هاى اخروى

قل . .. نذير مبين

نشانه هاى شقاوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 32 - 9

9- ترك نيكى به مادر ، نشانه تيره بختى است . *

و برًّا بولدتى و لم يجعلنى جبّارًا شقيًّا

ممكن است عطف {لم يجعلنى} بر جمله سابق عطف سبب بر مسبب باشد; يعنى چون خداوند مرا جبار و شقى قرار نداده، من با مادرم نيك رفتارم، بنابراين كسى كه نيكى به مادر را ترك مى كند شقى و جبار است.

نشانه هاى شقاوت انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 124 - 11

11 - زندگانى پر دردسر در دنيا و محشور شدن با چشمانى نابينا در قيامت ، ازجلوه هاى گمراهى و شقاوت آدمى است .

فمن اتبع هداى فلايضلّ و لايشقى . و من أعرض عن ذكرى فإنّ له معيشة ضنكًا و نحشره ي

برداشت ياد شده، لازمه تقابل بين گروه هدايت يافتگان و غافلان است كه مجموع دو آيه، بيانگر آن است.

شقاوتمندان

{شقاوتمندان}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 11 - 4

4 - محرومان از خشيت

الهى ، شقى ترين افراداند .

من يخشى . .. الأشقى

تقابل دو گروه {اهل خشيت} و {اهل شقاوت}، بيانگر اين است كه در نگاه قرآن، {شقاوت} نيز مانند {خشيت}، حالتى نفسانى و هر يك ملازم با نبود ديگرى است.

اعراض شقاوتمندان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 11 - 8

8 - تيره بختان در روى گردانى از تعاليم قرآن ، درنگى نكرده و شتابزده خود را از آن دور مى سازند .

سيذّكّر . .. و يتجنّبها الأشقى

فعل {سيذكّر} در آيه قبل، تصميم اهل خشيت بر پذيرش تذكرات قرآن را، به دور از شتاب زدگى و همراه با درنگ و تأمل، معرفى كرد و در اين آيه فعل {يتجنّب} _ بدون حرف {سين} _ درباره شقاواتمندان آمد تا بر عجولانه بودن واكنش آنان دلالت كند.

جاودانگى شقاوتمندان در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 13 - 5

5 - آتش دوزخ ، عذابى جاودانه است و اهل شقاوت در آن مخلّداند .

ثمّ لايموت فيها و لايحيى

مراد از {لايحيى}، نفى حيات مطلوب است كه نجات از آتش، مصداق بارز آن مى باشد. در اين صورت قيد {فيها}، اختصاص به {لايموت} خواهد داشت. بنابراين دوزخيان، نه در آتش مى ميرند و نه از آن بيرون مى آيند.

شقاوتمندان در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 106 - 1

1_ تيره بختان صحنه قيامت ( مشركان و كافران به رسالت انبيا ) روانه آتش دوزخ خواهند شد .

فأما الذين شقوا ففى النار

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 107 - 1

1_ آتش دوزخ ، جايگاه ابدى تيره بختان صحنه قيامت است .

خ_لدين فيها مادامت السم_وت و الأرض

عبارت {مادامت السماوات و الأرض} (تا آن زمان كه آسمانها و زمين وجود دارد) كنايه از دوام و هميشگى است و تأكيد براى خلودى مى باشد كه از {خالدين} استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 12 - 3

3 - فرجام شقاوتمندان ، گرفتارى به آتش دوزخ است .

و يتجنّبها الأشقى . الذى يصلى النار الكبرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 15 - 3،4

3 - خلود در آتش جهنم ، ويژه كسانى است كه در بالاترين مرحله شقاوت اند .

لايصليها إلاّ الأشقى

{صَلى}; يعنى، ملازم و همراه شد (لسان العرب، از قول زجاج) و ملازمت با آتش به جاودانگى در آن است. حصر موجود در آيه مربوط به ملازمت است; يعنى، جاودانگى در آتش، مخصوص كسانى است كه در آيه بعد اهل تكذيب و اعراض معرفى شده اند و در بدترين نوع شقاوت به سر مى برند.

4 - امكان خلودِ همه شقاوتمندان در آتش جهنم *

لايصليها إلاّ الأشقى

تقابل {أشقى} و {أتقى} مى تواند، قرينه بر حصر اضافى باشد; يعنى، اگر گفته مى شود كه تنها {شقى ترين مردم} در آتش جاودان است، مراد نفى خلود از ديگر شقاوتمندان نيست; بلكه تنها از فرد {أتقى} نفى خلود شده است.

شقاوتمندان در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 105 - 4،5

4_ انسان

ها در قيامت ، به دو گروه تيره بختان و سعادتمندان تقسيم خواهند شد .

فمنهم شقى و سعيد

5_ مشركان و منكران رسالت پيامبران ، تشكيل دهنده گروهِ تيره بختان در سراى آخرتند .

و ما ظلمن_هم و ل_كن ظلموا أنفسهم . .. فمنهم شقى

آيات پيشين كه سخن از شركورزى و انكار رسالت پيامبران داشت ، قرينه بر اين است كه مشركان و منكران رسالت ، مصداق بارزى از شقاوتمندانند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 7 - 1،2

1 - مردم در آخرت سه دسته اند : اصحاب الميمنه ( نيك بختان ) اصحاب المشئمه ( نگون بختان ) و سابقون ( پيشتازان )

و كنتم أزوجًا ثل_ثة

بيان {أزواجاً ثلاثة} محذوف و تقدير آن چنين است: {و كنتم أزواجاً ثلاثة: اصحاب الميمنة و اصحاب المشئمة و السابقون}. در آيات بعد به تفصيل وضعيت اين سه دسته تبيين شده است.

2 - حضور انسان ها در قيامت در سه دسته مختلف و دست يافتن آنها به سعادت و يا گرفتار شدن در شقاوت و بدبختى ، فرجامى قطعى و غير قابل ترديد

و كنتم أزوجًا ثل_ثة

تعبير {كنتم} به صيغه ماضى، بيانگر آن است كه حضور در رستاخيز، چنان حتمى و غيرقابل ترديد است كه گويا در گذشته محقق شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 41 - 3

3 - اصحاب الشمال ، انسان هايى شقى و بدبخت در قيامت

و أصح_ب المش_مة . .. و أصح_ب الشمال

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه در آيات پيشين، از {اصحاب الشمال} به {اصحاب المشئمه}

(مردم بدبخت) ياد شده بود.

شقاوتمندان و تعاليم قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 11 - 8

8 - تيره بختان در روى گردانى از تعاليم قرآن ، درنگى نكرده و شتابزده خود را از آن دور مى سازند .

سيذّكّر . .. و يتجنّبها الأشقى

فعل {سيذكّر} در آيه قبل، تصميم اهل خشيت بر پذيرش تذكرات قرآن را، به دور از شتاب زدگى و همراه با درنگ و تأمل، معرفى كرد و در اين آيه فعل {يتجنّب} _ بدون حرف {سين} _ درباره شقاواتمندان آمد تا بر عجولانه بودن واكنش آنان دلالت كند.

شقاوتمندان و خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 11 - 6

6 - شقاوتمندان ، در برابر خداوند و پيام هاى قرآن ، گستاخ و بى پروايند .

سيذّكّر من يخشى . و يتجنّبها الأشقى

شقاوتمندان و قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 11 - 6

6 - شقاوتمندان ، در برابر خداوند و پيام هاى قرآن ، گستاخ و بى پروايند .

سيذّكّر من يخشى . و يتجنّبها الأشقى

صفات شقاوتمندان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 11 - 8

8 - تيره بختان در روى گردانى از تعاليم قرآن ، درنگى نكرده و شتابزده خود را از آن دور مى سازند .

سيذّكّر . .. و يتجنّبها الأشقى

فعل {سيذكّر} در آيه قبل، تصميم اهل خشيت بر پذيرش تذكرات قرآن را، به دور از شتاب زدگى و همراه با درنگ و تأمل، معرفى كرد

و در اين آيه فعل {يتجنّب} _ بدون حرف {سين} _ درباره شقاواتمندان آمد تا بر عجولانه بودن واكنش آنان دلالت كند.

عجله شقاوتمندان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 11 - 8

8 - تيره بختان در روى گردانى از تعاليم قرآن ، درنگى نكرده و شتابزده خود را از آن دور مى سازند .

سيذّكّر . .. و يتجنّبها الأشقى

فعل {سيذكّر} در آيه قبل، تصميم اهل خشيت بر پذيرش تذكرات قرآن را، به دور از شتاب زدگى و همراه با درنگ و تأمل، معرفى كرد و در اين آيه فعل {يتجنّب} _ بدون حرف {سين} _ درباره شقاواتمندان آمد تا بر عجولانه بودن واكنش آنان دلالت كند.

فرجام شقاوتمندان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 12 - 3

3 - فرجام شقاوتمندان ، گرفتارى به آتش دوزخ است .

و يتجنّبها الأشقى . الذى يصلى النار الكبرى

گستاخى شقاوتمندان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 11 - 6

6 - شقاوتمندان ، در برابر خداوند و پيام هاى قرآن ، گستاخ و بى پروايند .

سيذّكّر من يخشى . و يتجنّبها الأشقى

محمد(ص) و شقاوتمندان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 11 - 7

7 - پيامبر ( ص ) ، تا زمانى موظف به ابلاغ قرآن به مخالفان است كه آنان ، راه هاى آگاهى به آن را بر خود نبسته اند .

فذكّر . .. سيذّكّر من يخشى و يتجنّبها الأشقى

منافع تذكر _ كه در اين دو

آيه بيان شده است _ يكى پندپذيرى اهل خشيت و ديگرى بروز عكس العمل اهل شقاوت است. از آن جا كه واكنش شقاوتمندان، اعراض بوده و تذكر مجدد به آنان سودى ندارد، تكليف {فذكّر} نيز ساقط مى گردد.

شك از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

{شك}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 154 - 15،17،24،25

15 _ ترديد برخى از مسلمانان نبرد احد در حقّانيّت اسلام و وعده رسول خدا ( ص ) به پيروزى مسلمانان بر دشمنانشان

و طائفة . .. يقولون هل لنا من الامر من شىء

برخى از مسلمانان گمان مى كردند چون به اسلام گرويده اند و اسلام دين حق و الهى است، بايد همه امور بر طبق خواسته آنان پيش رود; ولى آنگاه كه شكست خوردند، به ترديد افتادند و گفتند گويا اختيار امور به دست ما نيست و در نتيجه اسلام دين حق نيست و وعده هاى رسول خدا (ص) بى مورد است.

17 _ شكست ها و حوادث ناگوار ، موجب ترديد مسلمانان سست انديشه در مورد حقّانيّت پيامبر ( ص ) و وعده هاى خدا به پيروزى آنان

طائفة . .. يقولون هل لنا من الامر من شىء

24 _ تبليغات سوء ، شك برانگيز و شرك آلوده مسلمانان سست انديشه احد ، پس از پايان آن كارزار

يقولون لو كان لنا من الامر شىء ما قتلنا ههنا

25 _ شهادت برخى از پيكارگران احد و شكست در آن كارزار ، موجب ترديد مسلمانان سست انديشه

يقولون لو كان لنا من الامر شىء ما قتلنا ههنا

آثار شك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 -

112 - 8

8_ ترديد و شك ، مانع استقامت و پايدارى است .

فلاتك فى مرية مما يعبد ه_ؤلاء . .. فاستقم كما أُمرت و من تاب معك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 9 - 4

4- سرگرمى در ميدان ترديد و توقف در وادى شك و مصمم نبودن براى رسيدن به يقين ، مايه محروميت انسان از درك پيام مستدل وحى

إن كنتم موقنين . .. بل هم فى شكّ يلعبون

تعبير {فى شكّ} استقرار در شك را مى رساند; به علاوه آن كه {يلعبون} آن را تأكيد مى كند. از مقابله اين آيه با {إن كنتم موقنين}، مطلب بالا استفاده مى شود.

آثار شك اقوام پيشين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 9 - 19

19- شك توأم با بدبينى اقوام كفرپيشه نسبت به تعاليم انبيا ، منشأ كفر آنان بود .

قالوا إنا كفرنا بما أُرسلتم به و إنا لفى شكّ ممّا تدعوننا إليه مريب

آثار شك به آخرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 21 - 5

5 - كسانى كه درباره آخرت ترديد دارند ، از ابليس پيروى مى كنند .

فاتّبعوه . .. و ما كان له عليهم من سلط_ن إلاّ لنعلم من يؤمن بالأخرة ممّن هو منها

آثار شك به آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 95 - 4

4 _ شك و ترديد در آيات الهى ، زمينه ساز تكذيب آنهاست .

فلاتكونن من الممترين. و لاتكونن من الذين كذبوا بأيت اللّه

آثار شك به تعاليم انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 9 - 19

19- شك توأم با بدبينى اقوام كفرپيشه نسبت به تعاليم انبيا ، منشأ كفر آنان بود .

قالوا إنا كفرنا بما أُرسلتم به و إنا لفى شكّ ممّا تدعوننا إليه مريب

آثار شك به حيات اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 54 - 6

6 - ترديد جدى نسبت به قيامت و حيات اخروى ، زمينه ساز بى اعتنايى انسان به اصول عقلى و ملاك هاى عقلايى و فطرى

قل أرءيتم إن كان من عند اللّه . .. فى شقاق بعيد... ألا إنّهم فى مرية

ارتباط اين آيه با آيات پيشين _ كه در يك سياق قرار دارند _ نشان مى دهد كه اگر آيات علمى و داورى هاى عقلى و فطرى نتواند كسى را در برابر حقانيت خدا و وحى متقاعد كند، ريشه آن را بايد در ناباورى او به استمرار حيات و مسؤوليت انسان جستوجو كرد.

آثار شك به قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 94 - 12

12 _ ترديد در الهى بودن قرآن ، همانند ترديد اقوام پيشين در آيات نازل شده بر آنان مى باشد و در پى دارنده فرجامى شوم است .

لقد جاءك الحق من ربك فلاتكونن من الممترين

با توجه به ارتباط اين آيه با آيات قبل، مى توان گفت كه: مراد از {الممترين} اقوام پيامبران گذشته است كه با نپذيرفتن آيات الهى و ترديد در آنها، گرفتار فرجام شومى شدند.

آثار شك به قيامت

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 54 - 6

6 - شك و دودلى آميخته با بدگمانى مشركان پيشين ، به بعث و قيامت باعث گرفتار شدن آنان به عذاب

و حيل بينهم و بين ما يشتهون كما فعل بأشياعهم . .. إنّهم كانوا فى شكّ مريب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 50 - 22

22 - شك و ترديد نسبت به قيامت نشانه كفر است .

و ما أظنّ الساعة قائمة . .. الذين كفروا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 54 - 4،6

4 - ترديد در قيامت ، حجاب آدمى در ديدن آيات روشن توحيدى است .

سنريهم ءاي_تنا . .. ألا إنّهم فى مرية من لقاء ربّهم

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه ضمير {أنّه الحقّ} در آيه قبل به خدا برگردد. در اين صورت مى توان گفت كه: عبارت {ألا إنّهم فى مرية} در مقام بيان اين است كه ترديد در قيامت، باعث شده است كه كافران نتوانند از آيات روشن توحيدى بهره ببرند.

6 - ترديد جدى نسبت به قيامت و حيات اخروى ، زمينه ساز بى اعتنايى انسان به اصول عقلى و ملاك هاى عقلايى و فطرى

قل أرءيتم إن كان من عند اللّه . .. فى شقاق بعيد... ألا إنّهم فى مرية

ارتباط اين آيه با آيات پيشين _ كه در يك سياق قرار دارند _ نشان مى دهد كه اگر آيات علمى و داورى هاى عقلى و فطرى نتواند كسى را در برابر حقانيت خدا و وحى متقاعد كند،

ريشه آن را بايد در ناباورى او به استمرار حيات و مسؤوليت انسان جستوجو كرد.

آثار شك به وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 63 - 5

5- نپذيرفتن دعوت انبيا و وعده هاى الهى و شك و ترديد مستمر در آن ، پيامددار عذاب الهى

قالوا بل جئن_ك بما كانوا فيه يمترون

فعل مضارع {يمترون} با آمدن فعل {كانوا} پيش از آن، بيانگر استمرار مضمون آن است.

آثار شك در اصول دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 21 - 9

9 - ترديد _ هرچند اندك _ درباره اصول عقيده ، درپى دارنده فاجعه اى عقيدتى و رفتارى

فاتّبعوه . .. و ما كان له عليهم من سلط_ن إلاّ لنعلم ... ممّن هو منها فى شكّ

تنوين {شكّ} براى تقليل است و دلالت بر ناچيزى و اندكى دارد.

آثار شك در توحيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 14 - 8

8 - ترديد و ناباورى نسبت به مبانى اسلام ( توحيد ، معاد ، نبوت ، قرآن و . . . ) ، عامل شقاوت و بدبختى اهل نفاق

قالوا بلى و ل_كنّكم . .. ارتبتم

آثار شك در حقانيت اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 50 - 4

4 - شك و ترديد نسبت به حقانيت اسلام و پيامبر ( ص ) در عين آگاهى از آن ، از نشانه هاى نفاق و اوصاف منافقان

أم ارتابوا

آثار شك در حقانيت محمد(ص)

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 50 - 4

4 - شك و ترديد نسبت به حقانيت اسلام و پيامبر ( ص ) در عين آگاهى از آن ، از نشانه هاى نفاق و اوصاف منافقان

أم ارتابوا

آثار شك در حقانيت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 34 - 17

17 - هشدار مؤمن آل فرعون به مردم مصر ، از دچار شدن به گمراهى ابدى بر اثر پافشارى بر مخالفت با دعوت موسى ( ع ) و ترديد در حقانيت آن

كذلك يضلّ اللّه من هو مسرف مرتاب

آثار شك در دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 9 - 5

5- ماندگار شدن در شك و ترديد نسبت به حقايق دين ، سرچشمه نگاه بازيگرانه به هستى و انسان

إن كنتم موقنين . .. فى شكّ يلعبون

آثار شك در عقيده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 54 - 7

7 - شك و دودلى مداوم در عقيده ، امر مطلوب و پسنديده اى نيست و پى آمد ناگوارى دارد .

كما فعل بأشياعهم . .. إنهم كانوا فى شكّ مريب

آثار شك در قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 45 - 9،11

9 - انكار و يا ترديد در حقانيت قرآن ، موجب استحقاق عذاب دنيايى است .

و لولا كلمة سبقت من ربّك لقضى بينهم

از اين كه سنت الهى بر امهال است، استفاده مى شود كه كافران مستحق عذاب اند (هرچند

كه عذاب نشوند).

11 - انكار و مخالفت منكران حقانيت قرآن ، مبتنى بر شك و ترديد است ; نه يقين و برهان .

و إنّهم لفى شك منه مريب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 14 - 8

8 - ترديد و ناباورى نسبت به مبانى اسلام ( توحيد ، معاد ، نبوت ، قرآن و . . . ) ، عامل شقاوت و بدبختى اهل نفاق

قالوا بلى و ل_كنّكم . .. ارتبتم

آثار شك در معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 37 - 2

2- انكار معاد و ترديد در آن و مغرور شدن به زندگى دنيا ، انديشه و بينشى كفرآميز است .

و ما أظنّ الساعة قائمة . .. قال له صاحبه وهو يحاوره أكفرت بالذى خلقك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 15 - 6

6_ شك در امكان معاد ، شك در قدرت خداوند است .

أفعيينا بالخلق الأوّل بل هم فى لبس من خلق جديد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 14 - 8

8 - ترديد و ناباورى نسبت به مبانى اسلام ( توحيد ، معاد ، نبوت ، قرآن و . . . ) ، عامل شقاوت و بدبختى اهل نفاق

قالوا بلى و ل_كنّكم . .. ارتبتم

آثار شك در نبوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 14 - 8

8 - ترديد و ناباورى نسبت به مبانى اسلام ( توحيد ، معاد ،

نبوت ، قرآن و . . . ) ، عامل شقاوت و بدبختى اهل نفاق

قالوا بلى و ل_كنّكم . .. ارتبتم

آثار شك در وحيانيت قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 8 - 5

5 - مخالفت سران كفر و شرك با پيامبراسلام ، به خاطر شك و ترديد آنان در اصل نزول وحى و الهى بودن قرآن بود ; نه در شايستگى پيامبر ( ص ) براى رسالت .

أءنزل عليه الذكر من بيننا بل هم فى شكّ من ذكرى

{بل} در جمله {بل هم فى شكّ من ذكرى} براى اضراب مى باشد. بر اين اساس مقصود از آيه شريفه اين است كه مخالفت سران كفر و شرك با رسول خدا، ناشى از شك و ترديد آنان در درستى قرآن است و بحث از شايستگى آن حضرت براى رسالت، معلول چنين ترديدى مى باشد.

آثار شك رهبران شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 8 - 5

5 - مخالفت سران كفر و شرك با پيامبراسلام ، به خاطر شك و ترديد آنان در اصل نزول وحى و الهى بودن قرآن بود ; نه در شايستگى پيامبر ( ص ) براى رسالت .

أءنزل عليه الذكر من بيننا بل هم فى شكّ من ذكرى

{بل} در جمله {بل هم فى شكّ من ذكرى} براى اضراب مى باشد. بر اين اساس مقصود از آيه شريفه اين است كه مخالفت سران كفر و شرك با رسول خدا، ناشى از شك و ترديد آنان در درستى قرآن است و بحث از شايستگى آن حضرت براى رسالت،

معلول چنين ترديدى مى باشد.

آثار شك رهبران كفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 8 - 5

5 - مخالفت سران كفر و شرك با پيامبراسلام ، به خاطر شك و ترديد آنان در اصل نزول وحى و الهى بودن قرآن بود ; نه در شايستگى پيامبر ( ص ) براى رسالت .

أءنزل عليه الذكر من بيننا بل هم فى شكّ من ذكرى

{بل} در جمله {بل هم فى شكّ من ذكرى} براى اضراب مى باشد. بر اين اساس مقصود از آيه شريفه اين است كه مخالفت سران كفر و شرك با رسول خدا، ناشى از شك و ترديد آنان در درستى قرآن است و بحث از شايستگى آن حضرت براى رسالت، معلول چنين ترديدى مى باشد.

آثار شك منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 110 - 2

2 _ شك و ترديد ، پرتگاهى كه منافقان بناى شخصيت خويش را بر آن پى افكنده و از آن جا به دوزخ سقوط مى كنند .

أسس بنينه على شفا جرف هار . .. لا يزال بنينهم الذى بنوا ريبة فى قلوبهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 14 - 8

8 - ترديد و ناباورى نسبت به مبانى اسلام ( توحيد ، معاد ، نبوت ، قرآن و . . . ) ، عامل شقاوت و بدبختى اهل نفاق

قالوا بلى و ل_كنّكم . .. ارتبتم

اجتناب از شك در دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 -

147 - 5

5 - ضرورت پذيرش احكام و معارف نازل شده از جانب خدا و پرهيز از شك و ترديد در آنها

الحق من ربك فلاتكونن من الممترين

{امتراء} (مصدر ممترين) به معناى شك كردن و ترديد داشتن است.

بى منطقى شك به قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 59 - 3

3 - با وجود شواهد و دلايل اثباتگر برپايى قيامت ، شك و ترديد در آن ، امرى ناروا و نابه جا است .

إنّ الساعة لأتية لا ريب فيها

ترك شك به قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 94 - 10

10 _ ترديد و شك در الهى و حق بودن قرآن ، امرى ناروا و خلاصى نفس از آن ، ضرورى و لازم است .

لقد جاءك الحق من ربك فلاتكونن من الممترين

دلايل بطلان شك در قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 17 - 19

19_ الهى بودن قرآن و پيراستگى آن از هرگونه باطل ، دليل ناروا بودن شك و شبهه در راستى و درستى آن

فلاتك فى مرية منه إنه الحق من ربك

جمله {إنه الحق من ربك} به منزله دليل براى {فلاتك . ..} مى باشد.

رفع شك اهل كتاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 31 - 10

10 - ذكر تعداد نگهبانان دوزخ در قرآن ، زداينده هرگونه شك و ترديد ، از دل اهل كتاب و مؤمنان نسبت به حقانيت و درستى قرآن

و لايرتاب الذين أُوتوا الكت_ب و المؤمنون

رفع شك كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 55 - 7

7 - عذاب استيصال ، برطرف كننده هرگونه شك و ريب از دل كفرپيشگان نسبت به آيات الهى

أو يأتيهم عذاب يوم عقيم

رفع شك مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 31 - 10

10 - ذكر تعداد نگهبانان دوزخ در قرآن ، زداينده هرگونه شك و ترديد ، از دل اهل كتاب و مؤمنان نسبت به حقانيت و درستى قرآن

و لايرتاب الذين أُوتوا الكت_ب و المؤمنون

زمينه شك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 21 - 8

8 - مبادى شك و معرفت ، در اختيار خود انسان است .

إلاّ لنعلم من يؤمن بالأخرة ممّن هو منها فى شكّ

از اين كه در آيه، شك و ترديد مذموم شمرده شده و پى آمد آن، تبعيت از ابليس معرفى گرديده است; نشان مى دهد كه حصول چنين معرفتى براى انسان در اختيار خود او است. در غير اين صورت، نبايد امر مذمومى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 25 - 3

3_ كفر و حق ستيزى ، زمينه فروافتادن انسان به ورطه شر و تجاوز و ترديد در تمامى ارزش ها *

كفّار عنيد . منّاع للخير معتد مريب

برداشت بالا بدان احتمال است كه ترتيب ميان صفات كفّار، عنيد و. ..، اشاره به ترتب و تأثير هر وصف در پيدايش وصف متأخر آن، داشته باشد.

زمينه شك به قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

16 - فصلت - 41 - 50 - 10

10 - آسايش و سرخوشى ، زمينه ساز كفر و ترديد انسان نسبت به قيامت

و لئن أذقن_ه رحمة . .. ليقولن ... و ما أظنّ الساعة قائمة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 50 - 3

3- پيوستگى گناه ، با ترديد و ناباورى نسبت به قيامت

طعام الأثيم . .. إنّ ه_ذا ما كنتم به تمترون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 27 - 8

8 - پوچ انگارى و باطل گرايى انسان ها ، داراى پيوند با شك و ناباورى آنان نسبت به قيامت

لاريب فيه و ل_كنّ . .. لايعلمون ... يومئذ يخسر المبطلون

در آيه قبل شك در معاد، معلول جهل دانسته شد و در اين آيه تعبير {مبطلون} منطبق بر همان جاهلانى است كه در آن جا ياد شده اند.

زمينه شك در رؤياى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 27 - 5

5- منتهى شدن سفر پيامبر ( ص ) به صلح حديبيه و عدم ورود به مسجدالحرام ، زمينه ساز ترديد برخى در رؤياى آن حضرت *

لقد صدق اللّه

تأكيد خداوند بر راستى رؤياى پيامبر(ص)، حكايت از آن دارد كه برخى در درستى آن رؤيا ترديد كرده، يا زمينه اين ترديد را داشته اند.

زمينه شك در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 36 - 1

1- غرور و دنياپرستى مرد رفاه مند ، به ترديد و تشكيك در برپايى قيامت و وقوع

رستاخيز منتهى شد .

و ما أظنّ الساعة قائمة

زمينه شك قوم ابراهيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 55 - 2

2- دعوت حضرت ابراهيم ( ع ) به توحيد و ردّ انديشه شرك و بت پرستى ، موجب ترديد مردم بت پرست در عقيده خود شد .

ما ه_ذه التماثيل . .. أنتم و ءاباؤكم فى ضل_ل مبين . قالوا أجئتنا بالحقّ أم أنت م

سرزنش شك در علم خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 7 - 1

1 - جهل و ترديد درباره احاطه علمى خداوند به اشيا ، مورد نكوهش و سرزنش است .

ألم تر أنّ اللّه يعلم

استفهام در {ألم تر}، براى انكار توبيخى است. {تَرَ} از {رأى} (دانستن) مشتق است; يعنى، {ألم تعلم أنّ اللّه...}.

سرزنش شك در معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 67 - 2

2- ترديد انسان در معاد ، با وجود توانايى هر انسان به شناخت خلقت نخستين خويش از عدم ، امرى شگفت آور و سزاوار توبيخ است .

أوَلا يذكر الإنس_ن أنّا خلقن_ه من قبل و لم يك شيئًا

همزه در {أوَلا يذكر} براى انكار توبيخى و متضمن معناى تعجب است. تكرار لفظ {انسان} در اين آيه _ با آن كه آوردن ضمير ممكن بود _ اشعار به اين نكته دارد كه لازمه انسان بودن ، دقت و تفكر است.

سرزنش شك در نبوت يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 34 - 8

8 - نكوهش مؤمن

آل فرعون از مردم مصر ، به خاطر ترديد كردن در رسالت يوسف ( ع ) در گذشته ( على رغم مشاهده دلايل روشن او )

فمازلتم فى شكّ ممّا جاءكم به

شك اقوام پيشين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 9 - 17

17- قوم نوح ، عاد و ثمود و اقوام پس از آنان ، در جواب دعوت انبياى خويش اعلام كردند در باره تعاليم آنان بشدت در ترديدند .

قوم نوح و عاد و ثمود و الذين من بعدهم . ..جاءتهم رسلهم بالبيّن_ت ...و قالوا إنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 10 - 1،2

1- انبياى الهى هنگامى كه با اظهار ترديد اقوام خود به محتواى دعوتشان مواجه شدند ، درصدد اقناع آنان با برهانى خلل ناپذير برآمدند .

إنا لفى شكّ ممّا تدعوننا إليه مريب . قالت رسلهم أفى الله شكّ فاطر السموت و الأرض

2- انبياى اقوام پيشين براى پاسخ گويى و ترديد اقوام خود درباره خداوند ، روشى يگانه اتخاذ كردند .

إنا لفى شكّ ممّا تدعوننا . .. قالت رسلهم أفى الله شكّ فاطر السموت و الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 54 - 6

6 - شك و دودلى آميخته با بدگمانى مشركان پيشين ، به بعث و قيامت باعث گرفتار شدن آنان به عذاب

و حيل بينهم و بين ما يشتهون كما فعل بأشياعهم . .. إنّهم كانوا فى شكّ مريب

شك اقوام پيشين در آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس -

10 - 94 - 12

12 _ ترديد در الهى بودن قرآن ، همانند ترديد اقوام پيشين در آيات نازل شده بر آنان مى باشد و در پى دارنده فرجامى شوم است .

لقد جاءك الحق من ربك فلاتكونن من الممترين

با توجه به ارتباط اين آيه با آيات قبل، مى توان گفت كه: مراد از {الممترين} اقوام پيامبران گذشته است كه با نپذيرفتن آيات الهى و ترديد در آنها، گرفتار فرجام شومى شدند.

شك اكثريت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 6 - 3،7

3 - اكثر انسان ها ، در وفاى خداوند به وعده هاى خويش ، گرفتار ترديدند .

لايخلف اللّه وعده و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون

برداشت بالا، بر اين اساس است كه به قرينه جمله {لايخلف اللّه وعده} مفعولِ محذوفِ {لايعلمون} همان قطعى بودن وعده هاى خداوند باشد.

7 - اكثر مردم عصر بعثت ، در پيروزى روميان حتى در صورت وعده خداوند به يارى آنان ، دچار ترديد بودند .

وعد اللّه . .. و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون

حرف {ال} در {الناس} براى عهد است و _ به قرينه آيات بعد كه ويژگى هاى اقتصادى قريش را بيان مى كند _ به مكيان عصر بعثت اشاره دارد.

شك انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 28 - 1

1 - هيچ كس ، حتى مؤمنان راستين ، بر انجام كامل وظايف و تكاليف الهى خود اطمينان ندارد .

إنّ عذاب ربّهم غير مأمون

شك اهل كتاب صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 14 -

17

17 - اهل كتاب زمان پيامبر ( ص ) ، نسبت به محتواى متون دينى خويش گرفتار ترديد و بدبينى بودند .

و إنّ الذين أورثوا الكت_ب من بعدهم لفى شك منه مريب

{مريب} به شكى گفته مى شود كه آميخته با بد گمانى و سوء ظن باشد.

شك اهل مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 1 - 6

6 - يگانگى خداوند در تدبير جهان ، محور پرسش هاى ترديدآميز اهل مكّه در عصربعثت *

عمّ يتساءلون

گرچه بخش عظيمى از آيات اين سوره درباره حوادث قيامت است; ولى آيات آغازين آن _ كه درباره قدرت خدا و حاكميت خواست او بر جهان است _ مى تواند قرينه باشد كه مورد سؤال در {يتسائلون} وابستگى همه كارها به خداوند و بى نقش بودن بت ها در كار تدبير جهان است.

شك ايوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 44 - 5

5 - ايوب ( ع ) ، در اداى سوگند خود ( تنبيه همسرش ) دچار ترديد و پشيمانى شده بود .

و خذ بيدك ضغثًا فاضرب به و لاتحنث

توصيه خداوند به ايوب(ع) به نشكستن سوگندش، بيانگر اين حقيقت است كه ايوب(ع) در اداى سوگندش دچار ترديد شده و حالت پشيمانى به او دست داده بود; به گونه اى كه در جست و جوى راهى براى حل اين مشكل برآمده بود.

شك باديه نشينان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 15 - 7

7 - وجود شك و دلبستگى به مال و جان در

ميان اعراب ، دليل رد ادعاى ايمان آنان از سوى خداوند

قل لم تؤمنوا . .. إنّما المؤمنون ... ثمّ لم يرتابوا و ج_هدوا بأمولهم و أنفسهم

شك بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 68 - 2

2 - قوم موسى ، ناباور به كفايت ذبح هر گاوى براى حل معماى قتل

قالوا ادع لنا ربك يبين لنا ما هى

شك بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 69 - 4

4_ بنيامين به اينكه عزيز مصر ، برادر ناپديد شده وى ( يوسف ( ع ) ) باشد ، ناباور بود .

إنى أنا أخوك

تأكيد حكم در جمله {إنى أنا أخوك} با اسميه آوردن جمله به همراه حرف تأكيد {إنّ} و ضمير فصل (أنا) گوياى ترديد و شك بنيامين در برادرى عزيز مصر با اوست.

شك به آخرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 66 - 4

4 - كافران ، گرفتار شك و ترديد درباره آخرت

بل هم فى شكّ منها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 21 - 6

6 - بازشناسى و جداسازى مؤمنان معتقد به آخرت ، از ترديد داران درباره آن ، فلسفه توانايى دادن به ابليس در گمراه كردن مردم

و ما كان له عليهم من سلط_ن إلاّ لنعلم من يؤمن بالأخرة ممّن هو منها فى شكّ

{نعلم} در اين آيه، متضمن معناى تشخيص و تمييز است.

شك به اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3

- 154 - 27

27 _ پندار هاى جاهلانه نسبت به خداوند ، منشأ ترديد در حقّانيّت اسلام و وعده هاى خدا و رسول ( ص )

يظنّون باللّه غير الحقّ . .. يقولون لو كان لنا من الامر شىء ما قتلنا ههنا

شك به انذارهاى لوط(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 63 - 4

4- قوم لوط ، نسبت به هشدار هاى حضرت لوط ( ع ) مبنى بر نزول عذاب الهى ( استيصال ) بر آنان ، پيوسته در شك و ترديد بسر برده و ايمان نداشتند .

قالوا بل جئن_ك بما كانوا فيه يمترون

شك به تعاليم انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 9 - 17،18

17- قوم نوح ، عاد و ثمود و اقوام پس از آنان ، در جواب دعوت انبياى خويش اعلام كردند در باره تعاليم آنان بشدت در ترديدند .

قوم نوح و عاد و ثمود و الذين من بعدهم . ..جاءتهم رسلهم بالبيّن_ت ...و قالوا إنا

18- ترديد قوم نوح ، عاد و ثمود به دعوت انبياى خويش ، توأم با بدبينى بود .

إنا لفى شكّ ممّا تدعوننا إليه مريب

ذكر {مريب} پس از {شكّ} اگر چه براى تأكيد آن است، اما بين آن دو تفاوتى وجود دارد و آن اين است كه: در {ريب} شك توأم با بدبينى است (فروق اللغوية).

شك به جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 50 - 1

1- غوطهوران در گناه ، گرفتار ترديد در وقوع قيامت و وجود دوزخ

إنّ ه_ذا ما كنتم

به تمترون

شك به خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 10 - 2

2- انبياى اقوام پيشين براى پاسخ گويى و ترديد اقوام خود درباره خداوند ، روشى يگانه اتخاذ كردند .

إنا لفى شكّ ممّا تدعوننا . .. قالت رسلهم أفى الله شكّ فاطر السموت و الأرض

شك به قدرت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 51 - 6

6- مشركان ، به وجود نيرويى كه قادر به احياى دوباره جسد انسان باشد ، در ناباورى و ترديد بودند .

قل كونوا حجارة . .. فسيقولون من يعيدنا

شك به قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 23 - 6،13

6 - مخالفان رسالت درباره آسمانى بودن قرآن و نزولش از جانب خدا ، اظهار ترديد مى كردند .

و إن كنتم فى ريب مما نزلنا على عبدنا

13 - منكران قرآن به دروغ در حقانيت قرآن و آسمانى بودن آن ، اظهار ترديد مى كردند .

و إن كنتم فى ريب . .. فأتوا بسورة ... إن كنتم صدقين

متعلق {صادقين} به قرينه {إن كنتم فى ريب} شك و ترديد مشركان در آسمانى بودن قرآن است; يعنى: إن كنتم صادقين فى انكم مرتابون . ..; اگر در اظهار ترديد راستگو هستيد چنين كنيد. اين معنا كنايه از دروغگويى آنان در اظهار شك و ترديد است.

شك به قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 68 - 1

1 - موضع گيرى ناباورانه مشركان در قبال وعده برپايى قيامت

لقد وعدنا

ه_ذا . .. إن ه_ذا إلاّ أس_طير الأوّلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 54 - 1

1 - ترديد و شك كافران مكه ، نسبت به برپايى قيامت

ألا إنّهم فى مرية من لقاء ربّهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 50 - 1

1- غوطهوران در گناه ، گرفتار ترديد در وقوع قيامت و وجود دوزخ

إنّ ه_ذا ما كنتم به تمترون

شك به وحيانيت قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 55 - 1

1 - شك و تردد مشركان صدراسلام نسبت به قرآن والهى بودن آن ، عميق و غير قابل زوال بود .

و لايزال الذين كفروا فى مرية منه حتّى تأتيهم الساعة

متعلق {كفروا} حذف شده و تقدير آن به قرينه {أنّه الحقّ من ربّك} (در آيه پيش)، {كفروا بالقرآن} مى باشد. {مرية} اسم مصدر از فعل {امترى يمترى} و به معناى شك و ترديد است. {ال} در {الساعة} براى عهد ذهنى و {ساعة} به معناى لحظه و هنگام است. بنابراين {الساعة}; يعنى، آن هنگام كه اشاره دارد به زمان برپايى قيامت و حضور مردم در عرصه محشر. {بغت و بغتة} يعنى ناگهان.

شك به وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 5 - 3

3 - انسان ، به شدت در معرض ناباورى و بى توجهى نسبت به وعده هاى الهى قرار دارد .

إنّما توعدون لصادق

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه تأكيد در جايى صورت مى گيرد كه

امرى مورد غفلت باشد و يا مورد انكار قرار گيرد و از اين كه سوگندهاى مكرر صورت گرفته، شدت غفلت و انكار استفاده مى شود.

شك پيروان ابليس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 21 - 5

5 - كسانى كه درباره آخرت ترديد دارند ، از ابليس پيروى مى كنند .

فاتّبعوه . .. و ما كان له عليهم من سلط_ن إلاّ لنعلم من يؤمن بالأخرة ممّن هو منها

شك جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 10 - 5

5 - ترديد جن پس از ممنوع شدن از استراق سمع آسمان ، در شناخت تقدير الهى درباره اهل زمين و خير و رشد بودن آفرينش آنها *

و أنّا لاندرى أشرّ أُريد بمن فى الأرض أم أراد بهم ربّهم رشدًا

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين نكته است كه ممنوعيت جن از استراق سمع آسمان، ظرف زمان براى پيدايش اين سؤال باشد كه خداوند، براى چه منظورى اهل زمين را آفريد; نه اين كه به چه هدفى آنان از استراق سمع، ممنوع شدند؟

شك جنيان مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 10 - 1

1 - ترديد مؤمنان جن در شناخت خير و يا شر بودن ممنوعيت آنان از استراق سمع آسمان براى اهل زمين

و أنّا لاندرى أشرّ أُريد بمن فى الأرض أم أراد بهم ربّهم رشدًا

مقصود از {رَشَد} در اين آيه _ به قرينه مقابله آن با {شر}_ خير و صلاح است.

شك در افعال خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

3 - نساء - 4 - 65 - 16

16 _ گفتار ها و باور هاى ترديدآميز در كيفيّت افعال الهى و كردار و سلوك پيامبر ( ص ) از سوى مدّعيان بندگى خداوند ، نشانه شرك آنان

لا يؤمنون حتّى يحكّموك . .. و يسلّموا تسليماً

امام صادق (ع) فرمود: لو انَّ قوماً عبدوا اللّه . .. ثمّ قالوا لشىء صنعه اللّه او صنعه رسول اللّه (ص) الّا صنع خلاف الّذى صنع؟ او وجدوا ذلك فى قلوبهم لكانوا بذلك مشركين. سپس آن حضرت آيه فوق را تلاوت فرمود ... .

_______________________________

كافى، ج 1، ص 390، ح 2 ; نورالثقلين، ج 1، ص 511، ح 374 ; تفسير عياشى، ج 1، ص 255، ح 374.

شك در بشر بودن يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 31 - 22

22_ جمال بى مانند يوسف ( ع ) ، موجب اظهار ترديد زنان مصر در بشر بودن او شد .

ح_ش لله ما هذا بشرًا

شك در پيروزى اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 6 - 9

9 - رخداد صلح حديبيه ، پاسخى قاطع به بدگمانى منافقان و مشركان درباره موفقيت هاى اسلام *

إنّا فتحنا لك فتحًا مبينًا . ليغفر لك ... و يعذّب المن_فقين و ... الظانّين باللّ

چنانچه {و يعذّب. ..} عطف بر {ليغفر لك...} باشد; آيه شريفه مى تواند بيانگراين مطلب باشد كه منافقان و مشركان، به سرنوشت اسلام بدگمان بودند و مى پنداشتند كه خداوند از مؤمنان حمايت نخواهد كرد; ولى صلح پيروزمند حديبيه، نادرستى پندار آنان را اثبات كرد.

شك

در پيروزى روميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 7 - 7

7 - ترديد در پيروزى روميان پس از شكست آنان ، برخاسته از سطحى نگرى و بى توجهى مردمان عصر بعثت به حقايق نهان زندگى دنيا است .

سيغلبون . .. يعلمون ظ_هرًا من الحيوة الدنيا

نكته ياد شده بر اين اساس است كه {ال} در {الناس} عهد باشد و مراد از آن، مردمى باشند كه درباره وعده خداوند به پيروزى روميان شكست خورده ترديد داشتند.

شك در توحيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 14 - 7

7 - منافقان ، گرفتار شك و ترديد نسبت به مبانى اسلام ( توحيد ، نبوت ، معاد ، قرآن و . . . )

قالوا بلى و ل_كنّكم . .. ارتبتم

شك در توحيد افعالى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 2 - 9

9 _ ترديد در خالقيت و ربوبيّت يگانه خداوند، شگفت انگيز و سزاوار سرزنش است.

بربهم يعدلون. هو الذى خلقكم من طين ثم قضى أجلا ... ثم أنتم تمترون

حرف {ثم} در {ثم أنتم تمترون}، مفيد استبعاد و توبيخ است، چون تراخى زمانى در اينجا معنى ندارد. گفتنى است متعلق {تمترون}، مضامين اساسى مورد بحث در آيه قبل (توحيد در خالقيت و ربوبيت) است.

شك در توحيد ربوبى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 2 - 9،11

9 _ ترديد در خالقيت و ربوبيّت يگانه خداوند، شگفت انگيز و سزاوار سرزنش است.

بربهم يعدلون. هو الذى خلقكم من

طين ثم قضى أجلا ... ثم أنتم تمترون

حرف {ثم} در {ثم أنتم تمترون}، مفيد استبعاد و توبيخ است، چون تراخى زمانى در اينجا معنى ندارد. گفتنى است متعلق {تمترون}، مضامين اساسى مورد بحث در آيه قبل (توحيد در خالقيت و ربوبيت) است.

11 _ مطالعه در آفرينش انسان و مرگ و حيات وى، زداينده ترديد در يگانگى خداوند

هو الذى خلقكم من طين ثم قضى أجلا . .. ثم أنتم تمترون

از جمله {ثم أنتم تمترون}، كه بيان استبعاد هر گونه ترديد در يگانگى خداوند پس از توجه به مضامين صدر آيه است، چنين برمى آيد كه بعد از اين توجه، على القاعده نبايد ترديدى در توحيد و اعتقاد بدان وجود داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 1 - 6

6 - يگانگى خداوند در تدبير جهان ، محور پرسش هاى ترديدآميز اهل مكّه در عصربعثت *

عمّ يتساءلون

گرچه بخش عظيمى از آيات اين سوره درباره حوادث قيامت است; ولى آيات آغازين آن _ كه درباره قدرت خدا و حاكميت خواست او بر جهان است _ مى تواند قرينه باشد كه مورد سؤال در {يتسائلون} وابستگى همه كارها به خداوند و بى نقش بودن بت ها در كار تدبير جهان است.

شك در جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 45 - 5

5 _ ترديد در انجام تكاليف دينى ، چون جهاد با مال و جان ، نمودار بى ايمانى و نفاق

إنما يستئذنك الذين لايؤمنون باللّه . .. و ارتابت قلوبهم

شك در حقانيت ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

11 - انبياء - 21 - 55 - 1

1- قوم ابراهيم نسبت به حق بودن سخن ابراهيم ( ع ) و جدى بودن او در نفى شرك و بت پرستى ، ترديد داشته و آن را بعيد مى دانستند .

قالوا أجئتنا بالحقّ أم أنت من اللّ_عبين

شك در حقانيت اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 50 - 3

3 - منافقان صدراسلام ، نسبت به حقانيت پيامبر ( ص ) و درستى اسلام ، در شك و ترديد به سر مى بردند .

أم ارتابوا

{أم} در {أم ارتابوا} منقطعه و به معناى {بل} (اضراب) است.

شك در حقانيت قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 11 - 3

3- گرايش محرومان به قرآن ، بهانه مستكبران براى ترديد در حقانيت آن

و قال الذين كفروا . .. لو كان خيرًا ما سبقونا إليه

تعبير {لو كان خيراً. ..}، بيان دليل است و از محتواى آيه استفاده مى شود كه كافران، از طايفه اشراف مستكبر و مؤمنان از طبقه محروم بودند. بدين جهت مستكبران، ابراز مى داشتند اگر قرآن خيرى در برداشت، تهى دستان بى هويت بدان روى نمى آوردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 31 - 16

16 - ازدياد شك و ترديد نسبت به حقانيت قرآن ، بر اثر يادآورى بعضى از حقايق الهى ، جلوه اى از گمراه شدن كافران و بيماردلان از سوى خداوند

كذلك يضلّ اللّه من يشاء و يهدى من يشاء

شك در حقانيت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

12 - نور - 24 - 50 - 3

3 - منافقان صدراسلام ، نسبت به حقانيت پيامبر ( ص ) و درستى اسلام ، در شك و ترديد به سر مى بردند .

أم ارتابوا

{أم} در {أم ارتابوا} منقطعه و به معناى {بل} (اضراب) است.

شك در خالقيت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 2 - 9

9 _ ترديد در خالقيت و ربوبيّت يگانه خداوند، شگفت انگيز و سزاوار سرزنش است.

بربهم يعدلون. هو الذى خلقكم من طين ثم قضى أجلا ... ثم أنتم تمترون

حرف {ثم} در {ثم أنتم تمترون}، مفيد استبعاد و توبيخ است، چون تراخى زمانى در اينجا معنى ندارد. گفتنى است متعلق {تمترون}، مضامين اساسى مورد بحث در آيه قبل (توحيد در خالقيت و ربوبيت) است.

شك در دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 50 - 7

7 - گمان ناعادلانه بودن حكم خدا و رسول او ، از نشانه هاى نفاق و اوصاف منافقان

أم يخافون أن يحيف اللّه عليهم و رسوله

شك در رسالت عيسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 113 - 8

8 _ حواريون در آغاز رسالت مسيح ، محروم از ايمان راستين و گرفتار شك و ترديد در حقانيت رسالت عيسى ( ع )

قالوا . .. و تطمئن قلوبنا و نعلم ان قد صدقتنا

شك در صداقت صالح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 154 - 7

7 - ثموديان در توانايى صالح ( ع

) براى ارائه معجزه بر اثبات درستى ادعايش ، ترديد داشتند .

فأت بئاية إن كنت من الص_دقين

برداشت ياد شده از به كار گرفتن {إن} _ كه در موارد ترديد به كار مى رود _ استفاده مى شود.

شك در طلوع فجر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 187 - 40،41

40 - { عن سعد عن بعض اصحابه عنهما ( ع ) فى رجل تسحّر و هو شاك فى الفجر قال : لابأس { كلوا و اشربوا حتى يتبين لكم الخيط الأبيض من الخيط الأسود من الفجر } . . . ;

از امام باقر و امام صادق(ع) درباره كسى كه سحرى خورده در حالى كه در طلوع فجر شك داشته ]سؤال شد[، امام فرمود: اشكالى ندارد ]خداوند فرموده[: كلوا و اشربوا حتى يتبين لكم الخيط الأبيض من الخيط الأسود من الفجر} . .. .

41 - ابى بصير گويد : { سألت ابا عبداللّه ( ع ) عن رجلين قاما فى شهر رمضان فقال احدهما : هذا الفجر و قال الآخر : ما أرى شيئاً قال : ليأكل الذى لم يستيقن الفجر و قد حرم الأكل على الذى زعم قد رأى ، ان اللّه يقول : و كلوا و اشربوا حتى يتبين لكم الخيط الأبيض من الخيط الأسود من الفجر ثم أتموا الصيام إلى الليل ;

از امام صادق(ع) سؤال كردم از دو نفر كه در ماه رمضان درباره ]طلوع[ فجر اختلاف نموده اند، و يكى از آن دو مى گويد اين فجر است و ديگرى مى گويد من چيزى ]از سفيدى صبح[ نمى بينم. امام فرمودند: آن كس كه

يقين به طلوع فجر ندارد مى تواند بخورد; ولى آن كس كه معتقد است فجر را ديده بر او حرام است كه بخورد. خداوند مى فرمايد: و كلوا و اشربوا حتى يتبين لكم الخيط الأبيض من الخيط الأسود من الفجر ثم أتموا الصيام إلى الليل}.

شك در عدالت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 50 - 7

7 - گمان ناعادلانه بودن حكم خدا و رسول او ، از نشانه هاى نفاق و اوصاف منافقان

أم يخافون أن يحيف اللّه عليهم و رسوله

شك در عمل به تكليف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 45 - 5

5 _ ترديد در انجام تكاليف دينى ، چون جهاد با مال و جان ، نمودار بى ايمانى و نفاق

إنما يستئذنك الذين لايؤمنون باللّه . .. و ارتابت قلوبهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 28 - 1

1 - هيچ كس ، حتى مؤمنان راستين ، بر انجام كامل وظايف و تكاليف الهى خود اطمينان ندارد .

إنّ عذاب ربّهم غير مأمون

شك در عيسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 34 - 7

7- در باره ماهيت حضرت عيسى ( ع ) ( بشربودن و تكوين يافتن او بدون پدر ) در طول تاريخ ترديدهايى ناروا وجود داشته است .

ذلك عيسى ابن مريم . .. الذى فيه يمترون

{الذى} وصف است براى {عيسى} يا {قول الحقّ} و {إمتراء} (مصدر {يمترون}) به معناى شك و ترديد كردن است. غايب ذكرشدن صيغه

{يمترون} از آن حكايت دارد كه كسانى غير از مسلمانان در باره حضرت عيسى(ع) به عقايدى پاى بند بودند كه برپايه يقين استوار نبود.

شك در قدرت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 112 - 8،10،11

8 _ حواريون عيسيى نامطمئن به توانايى خداوند بر فرستادن مائده اى از آسمان

هل يستطيع ربك ان ينزل علينا مائدة من السماء

10 _ حواريون عيسى مورد توبيخ وى به خاطر ترديدشان در توانمندى خداوند

هل يستطيع ربك . .. قال اتقوا اللّه ان كنتم مؤمنين

جمله {اتقوا اللّه . ..} حاكى از انتقاد و اعتراض عيسى(ع) به حواريون است ناظر به مطالبى است كه از {هل يستطيع ربك ...} به دست مى آيد كه از جمله آنها ترديد در توانمندى خداوند است.

11 _ ترديد در قدرت الهى ناسازگار با تقوا و ايمان

هل يستطيع ربك . .. اتقوا اللّه ان كنتم مؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 15 - 6

6_ شك در امكان معاد ، شك در قدرت خداوند است .

أفعيينا بالخلق الأوّل بل هم فى لبس من خلق جديد

شك در قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 14 - 7

7 - منافقان ، گرفتار شك و ترديد نسبت به مبانى اسلام ( توحيد ، نبوت ، معاد ، قرآن و . . . )

قالوا بلى و ل_كنّكم . .. ارتبتم

شك در قضاوت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 50 - 5

5 - منافقان صدراسلام ،

نسبت به عادلانه بودن احكام الهى و داورى پيامبر ( ص ) ، در شك و ترديد به سر مى بردند .

أم يخافون أن يحيف اللّه عليهم و رسوله

برداشت ياد شده مبتنى بر اين نكته است كه {بل} در {بل أُول_ئك. ..} براى اضراب انتقالى باشد نه ابطالى.

شك در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 61 - 4،7

4 - ترديد و استبعاد مشركان مكه ، در امكان وقوع قيامت

و إنّه لعلم للساعة فلاتمترنّ بها

7 - ترديد در رخداد قيامت ، نشانگر عدم شناخت قدرت كامل خداوند است .

و إنّه لعلم للساعة فلاتمترنّ بها

آفرينش شگرف عيسى(ع)، نشانه اى بر قدرت خداوند است و از آن جا كه اين آفرينش دليل بر امكان معاد شمرده شده، مى توان استفاده كرد كه ترديد در مورد قيامت، ناشى از غفلت نسبت به قدرت بى همتاى خداوند است.

شك در كتب آسمانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 14 - 17

17 - اهل كتاب زمان پيامبر ( ص ) ، نسبت به محتواى متون دينى خويش گرفتار ترديد و بدبينى بودند .

و إنّ الذين أورثوا الكت_ب من بعدهم لفى شك منه مريب

{مريب} به شكى گفته مى شود كه آميخته با بد گمانى و سوء ظن باشد.

شك در محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 65 - 16

16 _ گفتار ها و باور هاى ترديدآميز در كيفيّت افعال الهى و كردار و سلوك پيامبر ( ص ) از سوى مدّعيان بندگى خداوند ، نشانه

شرك آنان

لا يؤمنون حتّى يحكّموك . .. و يسلّموا تسليماً

امام صادق (ع) فرمود: لو انَّ قوماً عبدوا اللّه . .. ثمّ قالوا لشىء صنعه اللّه او صنعه رسول اللّه (ص) الّا صنع خلاف الّذى صنع؟ او وجدوا ذلك فى قلوبهم لكانوا بذلك مشركين. سپس آن حضرت آيه فوق را تلاوت فرمود ... .

_______________________________

كافى، ج 1، ص 390، ح 2 ; نورالثقلين، ج 1، ص 511، ح 374 ; تفسير عياشى، ج 1، ص 255، ح 374.

شك در معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 51 - 6

6- مشركان ، به وجود نيرويى كه قادر به احياى دوباره جسد انسان باشد ، در ناباورى و ترديد بودند .

قل كونوا حجارة . .. فسيقولون من يعيدنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 82 - 1

1 - اظهار ترديد كافران در زنده شدن دوباره انسان ، پس از مرگ

قالوا أءذا متنا . .. أءنّا لمبعوثون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 39 - 13

13 - ترديد مشركان عصر بعثت ، در امكان قيامت و رستاخيز مردگان

إنّ الذى أحياها لمحى الموتى إنّه على كلّ شىء قدير

تأكيد جمله {إنّ الذى أحياها لمحى الموتى} با حروف {إنّ} و {لام}، بيانگر ترديد مشركان عصر بعثت در امكان معاد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 26 - 7

7 - معاد ، مورد جهل و ترديد بيشتر مردم در طول تاريخ

و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون

از اين كه به جاى ارجاع

ضمير به مشركان مكه، واژه {الناس} به كار رفته _ كه داراى مفهومى عام و گسترده است _ مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 33 - 3

3- ترديد مشركان ، در امكان معاد ، در عين اعتقاد به وجود آفريدگار *

أوَلم يروا أنّ اللّه الذى خلق . .. بق_در على أن يحيى الموتى

با توجه به اين كه مخاطب آيه شريفه، مشركان است و اصل وجود خداوند مسلم شمرده شده و صرفاً براى امكان معاد، برهان آمده است; مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 15 - 5

5_ شك در امكان معاد ، در عين مشاهده آفرينش خداوند ، نمودى از گيجى و سردرگمى كافران

فهم فى أمر مريج . .. أفعيينا بالخلق الأوّل بل هم فى لبس من خلق جديد

بيان تناقض گويى كافران در اين آيه، مى تواند در مقام ارائه نمونه اى از سرگردانى كافران باشد كه در آيات پيشين خداوند به آن اشاره فرموده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 14 - 7

7 - منافقان ، گرفتار شك و ترديد نسبت به مبانى اسلام ( توحيد ، نبوت ، معاد ، قرآن و . . . )

قالوا بلى و ل_كنّكم . .. ارتبتم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 1 - 5

5 - معاد ، مورد شك و ترديد كافران عصر بعثت بود .

عمّ يتساءلون

شك در مقدرات خدا

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 10 - 5

5 - ترديد جن پس از ممنوع شدن از استراق سمع آسمان ، در شناخت تقدير الهى درباره اهل زمين و خير و رشد بودن آفرينش آنها *

و أنّا لاندرى أشرّ أُريد بمن فى الأرض أم أراد بهم ربّهم رشدًا

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين نكته است كه ممنوعيت جن از استراق سمع آسمان، ظرف زمان براى پيدايش اين سؤال باشد كه خداوند، براى چه منظورى اهل زمين را آفريد; نه اين كه به چه هدفى آنان از استراق سمع، ممنوع شدند؟

شك در نبوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 14 - 7

7 - منافقان ، گرفتار شك و ترديد نسبت به مبانى اسلام ( توحيد ، نبوت ، معاد ، قرآن و . . . )

قالوا بلى و ل_كنّكم . .. ارتبتم

شك در نبوت صالح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 154 - 7

7 - ثموديان در توانايى صالح ( ع ) براى ارائه معجزه بر اثبات درستى ادعايش ، ترديد داشتند .

فأت بئاية إن كنت من الص_دقين

برداشت ياد شده از به كار گرفتن {إن} _ كه در موارد ترديد به كار مى رود _ استفاده مى شود.

شك در نبوت يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 34 - 5

5 - شك و ترديد مستمر مردم مصر در رسالت يوسف ( ع ) تاپايان عمر ايشان ( على رغم مشاهده دلايل روشن بر صدق

رسالت آن حضرت ) .

لقد جاءكم يوسف من قبل بالبيّن_ت فمازلتم فى شكّ ممّا جاءكم به

شك در وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 12 - 1

1 - مجادلات و اظهار ترديد هاى مشركان ، درباره وحى و مشاهدات قلبى پيامبر ( ص )

أفتم_رونه على مايرى

{ممارات و مراء} (مصدر {تمارون}) معادل {مجادله و جدال} است; يعنى، {أفتمارونه على مايرى}.

شك در وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 6 - 6

6 - ترديد در تحقق وعده هاى خداوند ، برخاسته از جهل و نادانى است .

لايخلف اللّه وعده و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون

شك ساره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 73 - 3

3_ فرشتگان ، همسر ابراهيم را از اينكه در تحقق خواست خداوند ترديد كند و از آن شگفت زده باشد ، نهى كردند .

قالوا أتعجبين من أمر الله

شك طغيانگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 63 - 3

3 - ترديد طاغيان ، در علل و چرايى پيدا نكردن مؤمنان و آگاه نشدن از وضعيت آنان در قيامت

أتّخذن_هم سخريًّا أم زاغت عنهم الأبص_ر

{أم} در جمله {أم زاغت. ..} عاطفه و متصله است و اين جمله مى تواند عطف بر {ما لنا لانرى...} باشد. در اين صورت مفاد آن مربوط به قيامت بوده و معناى آيه چنين مى شود: آيا مسخره شان مى كرديم [و اهل بهشت اند ]يا[_در جهنم اند و] چشمان ما به آنان نمى افتد.

شك فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 31 - 2

2 - ترديد فرعون نسبت به توان موسى ( ع ) در ارائه دليل روشن بر مدعاى خويش

قال فأت به إن كنت من الص_دقين

برداشت ياد شده، در صورتى است كه امر در {فأت به} تعجيزى باشد. بنابراين فرعون بدان جهت كه از توانايى موسى نسبت به آن كار اطمينان نداشت،از او خواست تا معجزه خويش را ارائه دهد.

شك قوم ابراهيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 55 - 1

1- قوم ابراهيم نسبت به حق بودن سخن ابراهيم ( ع ) و جدى بودن او در نفى شرك و بت پرستى ، ترديد داشته و آن را بعيد مى دانستند .

قالوا أجئتنا بالحقّ أم أنت من اللّ_عبين

شك قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 62 - 14،15

14_ قوم ثمود ، در يكتايى خدا و ضرورت يگانه پرستى ، در شك و ترديد بودند .

و إنّنا لفى شك مما تدعونا إليه مريب

15_ دعوت به توحيد و بيان ضرورت يكتاپرستى از سوى حضرت صالح ( ع ) ، مايه ترديد قوم ثمود در خردمندى و هوشيارى او

و إنّنا لفى شك مما تدعونا إليه مريب

{مريب} (ترديدافكن) صفت براى {شك} است و متعلق آن _ به قرينه جمله {قد كنت فينا مرجوّاً} _ خردمندى و هوشيارى صالح(ع) مى باشد. بنابراين جمله {إنّنا لفى ...}; يعنى، ما در درستى تعاليم تو شك داريم، آن چنان شكى كه باعث شده درباره خردمندى و هوشيارى ات

نيز ترديدكنيم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 9 - 17،18

17- قوم نوح ، عاد و ثمود و اقوام پس از آنان ، در جواب دعوت انبياى خويش اعلام كردند در باره تعاليم آنان بشدت در ترديدند .

قوم نوح و عاد و ثمود و الذين من بعدهم . ..جاءتهم رسلهم بالبيّن_ت ...و قالوا إنا

18- ترديد قوم نوح ، عاد و ثمود به دعوت انبياى خويش ، توأم با بدبينى بود .

إنا لفى شكّ ممّا تدعوننا إليه مريب

ذكر {مريب} پس از {شكّ} اگر چه براى تأكيد آن است، اما بين آن دو تفاوتى وجود دارد و آن اين است كه: در {ريب} شك توأم با بدبينى است (فروق اللغوية).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 154 - 7

7 - ثموديان در توانايى صالح ( ع ) براى ارائه معجزه بر اثبات درستى ادعايش ، ترديد داشتند .

فأت بئاية إن كنت من الص_دقين

برداشت ياد شده از به كار گرفتن {إن} _ كه در موارد ترديد به كار مى رود _ استفاده مى شود.

شك قوم عاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 9 - 17،18

17- قوم نوح ، عاد و ثمود و اقوام پس از آنان ، در جواب دعوت انبياى خويش اعلام كردند در باره تعاليم آنان بشدت در ترديدند .

قوم نوح و عاد و ثمود و الذين من بعدهم . ..جاءتهم رسلهم بالبيّن_ت ...و قالوا إنا

18- ترديد قوم نوح ، عاد و ثمود به دعوت انبياى خويش ، توأم با بدبينى

بود .

إنا لفى شكّ ممّا تدعوننا إليه مريب

ذكر {مريب} پس از {شكّ} اگر چه براى تأكيد آن است، اما بين آن دو تفاوتى وجود دارد و آن اين است كه: در {ريب} شك توأم با بدبينى است (فروق اللغوية).

شك قوم لوط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 63 - 4،9

4- قوم لوط ، نسبت به هشدار هاى حضرت لوط ( ع ) مبنى بر نزول عذاب الهى ( استيصال ) بر آنان ، پيوسته در شك و ترديد بسر برده و ايمان نداشتند .

قالوا بل جئن_ك بما كانوا فيه يمترون

9- { قال أبوجعفر ( ع ) [ فى قوله : { قالوا بل جئناك بما كانوا فيه يمترون } ] : { قالوا بل جئناك بما كانوا فيه } قومك من عذاب الله { يمترون } . . . ;

از امام باقر(ع) روايت شده است كه فرمود: [فرستادگان خدا] گفتند: [ما قوم ناشناس نيستيم]; بلكه نزد تو آمديم تا عذاب الهى را _ كه قوم تو در آن ترديد مى كردند _ بياوريم . ..}.

شك قوم نوح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 9 - 17،18

17- قوم نوح ، عاد و ثمود و اقوام پس از آنان ، در جواب دعوت انبياى خويش اعلام كردند در باره تعاليم آنان بشدت در ترديدند .

قوم نوح و عاد و ثمود و الذين من بعدهم . ..جاءتهم رسلهم بالبيّن_ت ...و قالوا إنا

18- ترديد قوم نوح ، عاد و ثمود به دعوت انبياى خويش ، توأم با بدبينى بود .

إنا لفى

شكّ ممّا تدعوننا إليه مريب

ذكر {مريب} پس از {شكّ} اگر چه براى تأكيد آن است، اما بين آن دو تفاوتى وجود دارد و آن اين است كه: در {ريب} شك توأم با بدبينى است (فروق اللغوية).

شك كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 38 - 3

3- مؤمن ، داراى ثبات و استقرار در عقيده ، ولى كافر ، اسير در چنگال هاى شكّ و ترديد و بى ثبات است .

ما أظنّ . .. و ما أظنّ ... ل_كنّاْ هو اللّه ربّى

سخنان سمبل كفر و دنياپرستى، در آيه، همواره، ترديد را با خود همراه دارد، لذا در نقل سخن او، دو بار واژه {ظنّ} و يك بار نيز {لئن} به كار گرفته شده، ولى مردِ سمبل ايمان، با قاطعيّت عقيده خود را بيان كرده و راه عملى خود را مطرح ساخته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 82 - 1

1 - اظهار ترديد كافران در زنده شدن دوباره انسان ، پس از مرگ

قالوا أءذا متنا . .. أءنّا لمبعوثون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 66 - 4

4 - كافران ، گرفتار شك و ترديد درباره آخرت

بل هم فى شكّ منها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 10 - 1

1 - كافران در حيات دوباره انسان ، پس از ناپديد شدن اجزاى او در خاك ، تشكيك كردند .

و قالوا أءذا ضللنا فى الأرض أءنّا لفى خلق جديد

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 53 - 1

1 - اظهار ترديد كردن كافران در زنده شدن انسان ها پس از مرگ ، هنگام رو به رو شدن با مؤمنان

إنّى كان لى قرين . .. أءذا متنا و كنّا ترابًا و عظ_مًا أءنّا لمدينون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 9 - 1

1- كافران و منكران وحى ، گرفتار بازى در فضاى شك و ترديد

بل هم فى شكّ

اين آيه در حقيقت پاسخى به اين پرسش است كه: چرا على رغم دلايل روشن بر حقانيت وحى و رسالت پياميران، گروهى به كفر و انكار وحى مى گرايند؟

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 15 - 5

5_ شك در امكان معاد ، در عين مشاهده آفرينش خداوند ، نمودى از گيجى و سردرگمى كافران

فهم فى أمر مريج . .. أفعيينا بالخلق الأوّل بل هم فى لبس من خلق جديد

بيان تناقض گويى كافران در اين آيه، مى تواند در مقام ارائه نمونه اى از سرگردانى كافران باشد كه در آيات پيشين خداوند به آن اشاره فرموده است.

شك كافران صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 8 - 2

2 - كافران ، در اظهار نظرشان درباره پيامبر ( ص ) و تبليغ آن حضرت از معاد ، مردد بودند و نظرى ثابت و قطعى نداشتند .

رجل ينبّئكم إذا مزّقتم كلّ ممزّق إنّكم لفى خلق جديد . أفترى على اللّه كذبًا أم ب

{أم} حرف عطف و براى ترديد است; يعنى، طبق

نظر كافران پيامبر(ص) يا مى داند كه معاد، شدنى نيست و در عين حال از آن خبر مى دهد _ كه افترا به خدا است _ و يا از آن خبر ندارد و سخنى جنون آميز بر زبان جارى مى سازد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 1 - 5

5 - معاد ، مورد شك و ترديد كافران عصر بعثت بود .

عمّ يتساءلون

شك كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 26 - 8

8 - كافران مكه ، شاهد تأثير ژرف قرآن بر قلب ها و نامطمئن از كارآيى جنجال آفرينى و تدابير خود ، در جلوگيرى از اين تأثيرگذارى

قال الذين كفروا . .. لعلّكم تغلبون

واژه {لعلّ} در موردى به كار مى رود كه نتيجه آن قطعى نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 54 - 1

1 - ترديد و شك كافران مكه ، نسبت به برپايى قيامت

ألا إنّهم فى مرية من لقاء ربّهم

شك گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 50 - 1

1- غوطهوران در گناه ، گرفتار ترديد در وقوع قيامت و وجود دوزخ

إنّ ه_ذا ما كنتم به تمترون

شك مستكبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 11 - 3

3- گرايش محرومان به قرآن ، بهانه مستكبران براى ترديد در حقانيت آن

و قال الذين كفروا . .. لو كان خيرًا ما سبقونا إليه

تعبير {لو كان خيراً. ..}، بيان دليل است و

از محتواى آيه استفاده مى شود كه كافران، از طايفه اشراف مستكبر و مؤمنان از طبقه محروم بودند. بدين جهت مستكبران، ابراز مى داشتند اگر قرآن خيرى در برداشت، تهى دستان بى هويت بدان روى نمى آوردند.

شك مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 154 - 15،17،24،25

15 _ ترديد برخى از مسلمانان نبرد احد در حقّانيّت اسلام و وعده رسول خدا ( ص ) به پيروزى مسلمانان بر دشمنانشان

و طائفة . .. يقولون هل لنا من الامر من شىء

برخى از مسلمانان گمان مى كردند چون به اسلام گرويده اند و اسلام دين حق و الهى است، بايد همه امور بر طبق خواسته آنان پيش رود; ولى آنگاه كه شكست خوردند، به ترديد افتادند و گفتند گويا اختيار امور به دست ما نيست و در نتيجه اسلام دين حق نيست و وعده هاى رسول خدا (ص) بى مورد است.

17 _ شكست ها و حوادث ناگوار ، موجب ترديد مسلمانان سست انديشه در مورد حقّانيّت پيامبر ( ص ) و وعده هاى خدا به پيروزى آنان

طائفة . .. يقولون هل لنا من الامر من شىء

24 _ تبليغات سوء ، شك برانگيز و شرك آلوده مسلمانان سست انديشه احد ، پس از پايان آن كارزار

يقولون لو كان لنا من الامر شىء ما قتلنا ههنا

25 _ شهادت برخى از پيكارگران احد و شكست در آن كارزار ، موجب ترديد مسلمانان سست انديشه

يقولون لو كان لنا من الامر شىء ما قتلنا ههنا

شك مسلمانان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 5

- 6

6 - ترديد مسلمانان نسبت به درستى عمل خويش ، در قطع درختان بارور ، به هنگام جنگ *

ما قطعتم من لينة . .. فبإذن اللّه

برداشت ياد شده، بدان احتمال است كه پس از قطع بعضى از نخل هاى بنى نضير، اين ترديد و سؤال ميان مسلمانان به وجود آمد كه: آيا عملشان صحيح و مورد رضاى حق بوده يا خير؟ آيه شريفه پاسخى به پرسش آنان است.

شك مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 104 - 3،5

3 _ مشركان نسبت به پايدارى و انعطاف پذيرى پيامبر ( ص ) در طرد آيين شرك و دعوت به توحيد ، ترديد داشتند .

قل يأيها الناس إن كنتم فى شك من دينى

با توجه به اينكه روى سخن با مشركانى است كه از گرويدن به توحيد امتناع مى كردند، قهراً امتناع آنان يا به خاطر اين است كه هنوز ماهيت و حقيقت توحيد براى آنان روشن نشده بود و يا اينكه هنوز اميدوار بودند كه پيامبر (ص) دست از روش خود بردارد و به كيش آنان در آيد. برداشت فوق بنابر احتمال دوم است.

5 _ مشركان ، نسبت به حقيقت آيين توحيدى پيامبر ( ص ) در ترديد بودند .

قل يأيها الناس إن كنتم فى شك من دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 51 - 6

6- مشركان ، به وجود نيرويى كه قادر به احياى دوباره جسد انسان باشد ، در ناباورى و ترديد بودند .

قل كونوا حجارة . .. فسيقولون من يعيدنا

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 68 - 1

1 - موضع گيرى ناباورانه مشركان در قبال وعده برپايى قيامت

لقد وعدنا ه_ذا . .. إن ه_ذا إلاّ أس_طير الأوّلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 54 - 5

5 - مشركان ، همواره در ترديد و شكى آميخته با بدگمانى بودند .

إنّهم كانوا فى شكّ مريب

{شكّ} ترديد ذهن به نحو مساوى بين دو چيز و {ريب} شك همراه با تهمت است (الفروق اللغوية).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 33 - 3

3- ترديد مشركان ، در امكان معاد ، در عين اعتقاد به وجود آفريدگار *

أوَلم يروا أنّ اللّه الذى خلق . .. بق_در على أن يحيى الموتى

با توجه به اين كه مخاطب آيه شريفه، مشركان است و اصل وجود خداوند مسلم شمرده شده و صرفاً براى امكان معاد، برهان آمده است; مطلب بالا استفاده مى شود.

شك مشركان به معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 49 - 2

2- ترديد و ناباورى مشركان به معاد ، نمونه بارزى از گمراهى آنان است .

فضلّوا . .. و قالوا أءذا كنّا ... أءنَّا لمبعوثون خلقًا جديدًا

شك مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 55 - 1

1 - شك و تردد مشركان صدراسلام نسبت به قرآن والهى بودن آن ، عميق و غير قابل زوال بود .

و لايزال الذين كفروا فى مرية منه حتّى تأتيهم الساعة

متعلق {كفروا} حذف شده و تقدير آن به

قرينه {أنّه الحقّ من ربّك} (در آيه پيش)، {كفروا بالقرآن} مى باشد. {مرية} اسم مصدر از فعل {امترى يمترى} و به معناى شك و ترديد است. {ال} در {الساعة} براى عهد ذهنى و {ساعة} به معناى لحظه و هنگام است. بنابراين {الساعة}; يعنى، آن هنگام كه اشاره دارد به زمان برپايى قيامت و حضور مردم در عرصه محشر. {بغت و بغتة} يعنى ناگهان.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 39 - 13

13 - ترديد مشركان عصر بعثت ، در امكان قيامت و رستاخيز مردگان

إنّ الذى أحياها لمحى الموتى إنّه على كلّ شىء قدير

تأكيد جمله {إنّ الذى أحياها لمحى الموتى} با حروف {إنّ} و {لام}، بيانگر ترديد مشركان عصر بعثت در امكان معاد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 43 - 2

2- ترديد و ناباورى مشركان صدراسلام نسبت به دوزخ و وجود درختى به نام زقّوم در آن

إنّ شجرت الزقّوم

تأكيد با {إنّ} و جمله اسميه از ترديد يا نكار مخاطبان نسبت به مضمون آن مى كند آيه 50 {إن ه_ذا ما كنتم به تمترون} مؤيد برداشت مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 12 - 1

1 - مجادلات و اظهار ترديد هاى مشركان ، درباره وحى و مشاهدات قلبى پيامبر ( ص )

أفتم_رونه على مايرى

{ممارات و مراء} (مصدر {تمارون}) معادل {مجادله و جدال} است; يعنى، {أفتمارونه على مايرى}.

شك مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 61 - 4

4 - ترديد

و استبعاد مشركان مكه ، در امكان وقوع قيامت

و إنّه لعلم للساعة فلاتمترنّ بها

شك مصريان باستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 34 - 5

5 - شك و ترديد مستمر مردم مصر در رسالت يوسف ( ع ) تاپايان عمر ايشان ( على رغم مشاهده دلايل روشن بر صدق رسالت آن حضرت ) .

لقد جاءكم يوسف من قبل بالبيّن_ت فمازلتم فى شكّ ممّا جاءكم به

شك مكذبان تورات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 110 - 12

12_ منكران حقانيت تورات ، على رغم نداشتن يقين به نادرستى آن ، منكر حقانيت آن شده بودند .

و إنهم لفى شك منه مريب

مراد از ضمير در {إنهم} كسانى اند كه تورات را نپذيرفتند; به اصطلاح اهل ادب اين ضمير به نحو استخدام به اختلاف كنندگان _ كه از {فاختلف فيه} به دست مى آيد _ برمى گردد. {مريب} يا لازم و به معناى داراى ريب و شك است و تأكيد {شك} مى باشد و يا متعدى و به معناى {ترديد افكن} است.

شك مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 21 - 32

32- برخى از منكران معاد _ به دليل پى نبردن به زواياى سرگذشت اصحاب كهف _ آن را نشانه امكان معاد نيافتند و بر ترديد سابق خويش باقى ماندند .

ليعلموا . .. أنّ الساعة لاريب فيها ... ربّهم أعلم بهم

چنان چه مشاهده اصحاب كهف براى همه بازديدكنندگان، مايه تقويت ايمان به معاد شده بود، مناسبتى نداشت كه بگويند: {ربّهم} بلكه

مى بايست تعبير {ربّنا} را جايگزين آن سازند و نسبت به موضوع اصحاب كهف اظهار بى اطلاعى نكنند.

شك مكذبان وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 9 - 1

1- كافران و منكران وحى ، گرفتار بازى در فضاى شك و ترديد

بل هم فى شكّ

اين آيه در حقيقت پاسخى به اين پرسش است كه: چرا على رغم دلايل روشن بر حقانيت وحى و رسالت پياميران، گروهى به كفر و انكار وحى مى گرايند؟

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 12 - 4

4- پايان يافتن ترديد ها و سست انگارى هاى منكران وحى ، با تحقق وعده هاى الهى در قيامت

بل هم فى شكّ . .. فارتقب يوم تأتى السماء بدخان مبين ... إنّا مؤمنون

بنابراين كه آيات پيشين در رابطه با قيامت باشد، برداشت بالا به دست مى آيد.

شك ممنوع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 82 - 10

10 _ عن أبى بصير قال: سألت أبا عبدالله(ع) عن قول الله عز و جل: {الذين امنوا و لم يلبسوا ايمانهم بظلم} قال: بشك.

ابو بصير گويد: از امام صادق(ع) درباره {الذين آمنوا . .. } پرسيدم فرمود: مراد از {ظلم}، در آيه شك است. (مقصود از {شك} مذكور در روايت، شك غير اختيارى كه مقدمه رسيدن به حق مى باشد، نيست. بلكه مى تواند مراد، شك حاصل از رفتن در پى شبهه با مقدمات اختيارى و يا تشكيك در حق باشد.)

شك منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 -

توبه - 9 - 110 - 1،3

1 _ شك و ترديد ، بيمارى مزمن قلب منافقان

لا يزال بنينهم الذى بنوا ريبة فى قلوبهم

3 _ مرگ ، تنها درمانِ قلبِ آكنده از شك و ترديد منافقان

لا يزال . .. إلا أن تقطع قلوبهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 14 - 7،19

7 - منافقان ، گرفتار شك و ترديد نسبت به مبانى اسلام ( توحيد ، نبوت ، معاد ، قرآن و . . . )

قالوا بلى و ل_كنّكم . .. ارتبتم

19 - آرزوى ناكامى براى جامعه ايمانى ، ترديد در باور هاى دينى ، فريفتگى به آرزو هاى باطل و مظاهر دنيا و غفلت از خداوند ، از اوصاف منافقان و از نشانه هاى نفاق

و غرّكم باللّه الغرور

شك منافقان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 50 - 3،5

3 - منافقان صدراسلام ، نسبت به حقانيت پيامبر ( ص ) و درستى اسلام ، در شك و ترديد به سر مى بردند .

أم ارتابوا

{أم} در {أم ارتابوا} منقطعه و به معناى {بل} (اضراب) است.

5 - منافقان صدراسلام ، نسبت به عادلانه بودن احكام الهى و داورى پيامبر ( ص ) ، در شك و ترديد به سر مى بردند .

أم يخافون أن يحيف اللّه عليهم و رسوله

برداشت ياد شده مبتنى بر اين نكته است كه {بل} در {بل أُول_ئك. ..} براى اضراب انتقالى باشد نه ابطالى.

شك موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 13 - 1

1 - ترديد موسى

( ع ) در توانايى خويش براى رسالت ، از ناحيه كمى سعه صدر و گويا نبودن زبانش

و يضيق صدرى و لاينطلق لسانى

{ضيق صدر} مقابل {سعه صدر} و {انطلاق لسان} (رها بودن زبان) كنايه از فصاحت بيان است.

شك مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 4 - 5

5 - مؤمنان ، پس از صلح حديبيه ، گرفتار بحران روحى و ترديد در ماهيت و نتايج اين معاهده *

إنّا فتحنا لك . .. هو الذى أنزل السكينة فى قلوب المؤمنين

بردشت بالا بدان احتمال است كه مؤمنان پس از صلح حديبيه، در تحليل و بررسى آن گرفتار ترديد شده باشند كه: آيا به راستى اين صلح، يك پيروزى بود يا مايه شكست؟ خداوند در چنين شرايطى، قلب ها را اطمينان بخشيد و صلح حديبيه را {فتح مبين} نام نهاد.

شك ناپذيرى قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 7 - 21

21 - قيامت ، واقعيتى حتمى و غير قابل ترديد

تنذر يوم الجمع لا ريب فيه

شك يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 64 - 2

2_ يعقوب ( ع ) به تعهد و تأكيد فرزندانش درباره حفاظت از بنيامين ، اطمينان نكرد .

قال هل ءامنكم عليه إلاّ كما أمنتكم على أخيه من قبل

استفهام در {هل ءامنكم . ..} استفهام انكارى و به منزله نفى است. {أمن} (مصدر ءامن) به معناى اطمينان كردن و امين شمردن است. بنابراين {هل ءامنكم ...} ; يعنى ، من شما را درباره بنيامين امين نمى دانم و

به قول و قرار شما اطمينانى ندارم.

شگفتى شك در معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 67 - 2

2- ترديد انسان در معاد ، با وجود توانايى هر انسان به شناخت خلقت نخستين خويش از عدم ، امرى شگفت آور و سزاوار توبيخ است .

أوَلا يذكر الإنس_ن أنّا خلقن_ه من قبل و لم يك شيئًا

همزه در {أوَلا يذكر} براى انكار توبيخى و متضمن معناى تعجب است. تكرار لفظ {انسان} در اين آيه _ با آن كه آوردن ضمير ممكن بود _ اشعار به اين نكته دارد كه لازمه انسان بودن ، دقت و تفكر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 1 - 3

3 - پرسش هاى ترديدآميز درباره معاد ، شگفت آور و دور از انتظار است .

عمّ يتساءلون

{ما} در {عمّ} براى استفهام تعجّبى است و دلالت بر غير منتظره بودن سؤال از معاد دارد.

عوامل رفع شك از آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 55 - 7

7 - عذاب استيصال ، برطرف كننده هرگونه شك و ريب از دل كفرپيشگان نسبت به آيات الهى

أو يأتيهم عذاب يوم عقيم

عوامل رفع شك از نعمتهاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 55 - 1

1 - توجه به نمود هاى تدبير و ربوبيت عالى خداوند ، زداينده هر ترديد درباره نعمت بخشى هاى الهى

فبأىّ ءالاء ربّك تتمارى

فاى تفريع در {فبأىّ. ..} مى رساند كه با توجه به آنچه در آيات

پيشين گفته شده، انتظار نمى رود كسى در رابطه با خداوند و آثار رحمت خيز او گرفتار ترديد و شك باشد.

عوامل شك اهل كتاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 14 - 18

18 - فرقه سازى هاى مذهبى از سوى نسل هاى پيشين اهل كتاب ، موجب رواج شك و ترديد در ميان آيندگان آنان

و ما تفرقوا . .. و إنّ الذين أورثوا الكت_ب من بعدهم لفى شك منه مريب

{من} در {لفى شك منه} نشويه است و ضمير {منه} به {تفرّق} _ كه از {و ما تفرّقوا} استفاده مى شود _ بازمى گردد; يعنى، ترديد سختى كه ميراث بران كتاب به آن گرفتار آمده اند، برخاسته از اختلافات و دسته بندى هاى مذهبى است كه پيشينيان آنان به آن دامن مى زدند.

عوامل شك به آخرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 66 - 6

6 - كور باطنى ، ريشه ترديد ها و حيرت كافران در مورد قيامت و مسائل آن

بل هم فى شكّ منها بل هم منها عمون

{عمون} نظر به چشم ظاهر ندارد; بلكه عدم بينش و بصيرت كافران را مى رساند كه در نتيجه آن، آنها گرفتار شك و ترديد و حيرت و سرگردانى اند.

عوامل شك در دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 35 - 4

4 - جدال در آيات الهى ( تعاليم دين ) ، بدون دليل و برهان و از سر جهل و بى فكرى ، موجب ترديد و شكاك بودن انسان در معارف

الهى و زياده روى در مخالفت با آن

كذلك يضلّ اللّه من هو مسرف مرتاب . الذين يج_دلون فى ءاي_ت اللّه بغير سلط_ن أتي_ه

جمله {الذين يجادلون. ..} در واقع بيانگر علت مسرف و مرتاب (شكاك) بودن برخى از انسان ها است; يعنى، چون برخى به جاى فكر كردن در آيات الهى، از سر جهل و يا تقليد به مجادله با آن بر مى خيزند. از اين رو نسبت به تعاليم الهى همواره در شك و ترديد به سر مى برند و در مخالفت با تعاليم آسمانى اسراف مى كنند.

عوامل شك در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 36 - 3

3- غفلت از معاد و ترديد در آن ، معلول دل بستگى شديد به دنيا است .

أنا أكثر منك مالاً . .. قال ما أظنّ أن تبيد هذه أبدًا . و ما أظنّ الساعة قائمة

عوامل شك كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 66 - 6

6 - كور باطنى ، ريشه ترديد ها و حيرت كافران در مورد قيامت و مسائل آن

بل هم فى شكّ منها بل هم منها عمون

{عمون} نظر به چشم ظاهر ندارد; بلكه عدم بينش و بصيرت كافران را مى رساند كه در نتيجه آن، آنها گرفتار شك و ترديد و حيرت و سرگردانى اند.

عوامل شك منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 110 - 4

4 _ مسجد ضرار ، مايه شك و ناباورى منافقان بود .

و الذين اتخذوا مسجداً ضراراً . .. لا يزال بنينهم

الذى بنوا ريبة فى قلوبهم

كيفر شك در قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 17 - 16

16_ شك و شبهه در راستى و درستى قرآن ، مايه گرفتار شدن به آتش دوزخ است .

فالنار موعده فلاتك فى مرية منه

گناه شك در معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 12 - 2

2 - ترديد در معاد و انكار لقاى پروردگار ، عملى مجرمانه است .

بلقاء ربّهم ك_فرون . .. إذ المجرمون ناكسوا رءوسهم

{ال} در {المجرمون} عهد است و به {هم بلقاء ربّهم كافرون} برمى گردد.

منشأ رفع شك مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 38 - 2

2 - ترديدزدايى خدا از مؤمنان و ايجاد اطمينان در آنان نسبت به پيروزى جبهه ايمان

إنّ اللّه يدفع عن الذين ءامنوا

تأكيد جمله {يدافع عن الذين ءامنوا} به وسيله {إنّ} بيانگر مطلب بالا است.

منشأ شك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 154 - 27

27 _ پندار هاى جاهلانه نسبت به خداوند ، منشأ ترديد در حقّانيّت اسلام و وعده هاى خدا و رسول ( ص )

يظنّون باللّه غير الحقّ . .. يقولون لو كان لنا من الامر شىء ما قتلنا ههنا

منشأ شك به قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 62 - 2

2 - تلاش شيطان ، براى ايجاد شك و ترديد در اعتقاد به قيامت

فلاتمترنّ بها . .. و لايصدّنّكم الشيط_ن

منشأ شك در

انذارهاى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 2 - 7

7- ترديد در حقانيت انذار ها و هشدار هاى پيامبر ( ص ) ، نشأت يافته از ناباورى ، به اساس رسالت

بل عجبوا أن جاءهم منذر منهم فقال الك_فرون ه_ذا شىء عجيب

در صورتى كه {ه_ذا} به مسأله معاد و محتواى انذارهاى پيامبر(ص) اشاره باشد، تفريع {قال الكافرون} بر {عجبوا. ..}، مى رساند كه تشكيك در پيام، فرع بر تشكيك در اصل رسالت است و در آن جا كه اصل رسالت محرز باشد، مجالى براى ترديد در پيام نخواهد بود.

منشأ شك در توحيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 87 - 3

3 - ترديد در يگانگى خدا ، على رغم اعتراف به مالكيت مطلق او بر سراسر هستى ، ناشى از بى پروايى و بيم نداشتن از عذاب او

سيقولون للّه قل أفلاتتّقون

منشأ شك در معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 5 - 2

2- غفلت از قدرت نامحدود خدا ، منشأ شك و ترديد مشركان عصر بعثت در امكان معاد و حيات دوباره انسان

ي_أيّها الناس إن كنتم فى ريب من البعث فإنّا خلقن_كم

جواب شرط در جمله {إن كنتم فى ريب من البعث} حذف شده است و تقدير آن چنين مى باشد: {إن كنتم فى ريب من البعث فانظروا إلى بدء خلقكم; اگر در امكان برپايى رستاخيز ترديد داريد، به آغاز پيدايش خود بنگريد}. مقصود از جمله ياد شده اين است كه: همان طور كه خداوند توانست انسان ها را در

اين نشأه بيافريند مسلّماً قدرت آن را دارد كه دوباره و در نشأه ديگر آنان را زنده كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 82 - 4

4 - سطحى نگرى و غفلت از قدرت بى انت هاى خداوند ، منشأ ترديد و استبعاد كافران نسبت به مسأله رستاخيز

و هو الذى ذرأكم فى الأرض و إليه تحشرون. و هو الذى يحى و يميت... أفلاتعقلون ...قا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 26 - 8

8 - ترديد در امكان و تحقق معاد ، ناشى از جهل آدميان است ; نه معقول نبودن آن .

لاريب فيه و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون

جمله {و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون} مى تواند جواب سؤال مقدر باشد; به اين كه اگر معاد، ترديد را بر نمى تابد، پس انكار آن از چه رو است؟ قرآن پاسخ مى دهد: بيشتر مردم جاهل اند و جهلشان آنان را به تمسك واداشته است; نه پيچدگى مسأله معاد.

منشأ شك كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 82 - 4

4 - سطحى نگرى و غفلت از قدرت بى انت هاى خداوند ، منشأ ترديد و استبعاد كافران نسبت به مسأله رستاخيز

و هو الذى ذرأكم فى الأرض و إليه تحشرون. و هو الذى يحى و يميت... أفلاتعقلون ...قا

منشأ شك مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 5 - 2

2- غفلت از قدرت نامحدود خدا ، منشأ شك و ترديد مشركان عصر بعثت در امكان

معاد و حيات دوباره انسان

ي_أيّها الناس إن كنتم فى ريب من البعث فإنّا خلقن_كم

جواب شرط در جمله {إن كنتم فى ريب من البعث} حذف شده است و تقدير آن چنين مى باشد: {إن كنتم فى ريب من البعث فانظروا إلى بدء خلقكم; اگر در امكان برپايى رستاخيز ترديد داريد، به آغاز پيدايش خود بنگريد}. مقصود از جمله ياد شده اين است كه: همان طور كه خداوند توانست انسان ها را در اين نشأه بيافريند مسلّماً قدرت آن را دارد كه دوباره و در نشأه ديگر آنان را زنده كند.

موانع شك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 114 - 8

8 _ نزول مائده آسمانى از ميان برنده شك و ترديد در حقانيت مسيح و معجزه اى كافى براى همه مسيحيان

و نعلم ان قد صدقتنا . .. أنزل علينا مائدة من السماء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 2 - 11

11 _ مطالعه در آفرينش انسان و مرگ و حيات وى، زداينده ترديد در يگانگى خداوند

هو الذى خلقكم من طين ثم قضى أجلا . .. ثم أنتم تمترون

از جمله {ثم أنتم تمترون}، كه بيان استبعاد هر گونه ترديد در يگانگى خداوند پس از توجه به مضامين صدر آيه است، چنين برمى آيد كه بعد از اين توجه، على القاعده نبايد ترديدى در توحيد و اعتقاد بدان وجود داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 158 - 7

7 _ توجه به حاكميت مطلق خدا بر هستى ، از ميان برنده هر گونه

ترديد نسبت به رسالت جهان شمول پيامبر ( ص )

إنى رسول اللّه إليكم جميعا الذى له ملك السموت و الأرض

بيان حاكميت خدا بر هستى، پس از طرح مسأله رسالت پيامبر و جهان شمول بودن آن، در حقيقت استدلالى بر امكان آن رسالت است.

موانع شك به قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 54 - 8

8 - توجه به احاطه همه جانبه خداوند بر موجودات ، موجب از بين رفتن هر گونه ترديد در مورد حقانيت رستاخيز است .

ألا إنّهم فى مرية من لقاء ربّهم ألا إنّه بكلّ شىء محيط

انكار قيامت و رستاخيز مردگان از سوى مشركان، مبنى بر اين پندار نادرست است كه آنها جمع شدن اجزاء پراكنده و از بين رفته موجودات را بعيد مى دانستند. خداوند با بيان اين حقيقت كه او بر همه چيز احاطه دارد و هيچ چيز از حيطه علم و قدرت او ناپديد نمى شود، اين پندار را ابطال مى كند.

موانع شك به نبوت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 48 - 4

4 - در صورتى كه پيامبر ( ص ) دانش خواندن و نوشتن داشت ، باطل انديشان ، درباره نبوت او ، به ترديد مى افتادند .

و ما كنت تتلوا من قبله . .. إذًا لاَرتاب المبطلون

موانع شك در دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 147 - 8

8 - شناخت خداوند و افعال او ، زداينده شك و ترديد در احكام و ومعارف نازل شده از سوى اوست

.

الحق من ربك فلاتكونن من الممترين

موانع شك در قدرت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 15 - 4

4_ مشاهده خلقت نخستين موجودات و شك در قدرت خداوند براى آفرينش مجدد آنها ، ناسازگار با يكديگر

أفعيينا بالخلق الأوّل بل هم فى لبس من خلق جديد

از آيه شريفه، استفاده مى شود كه ميان خلقت نخستين موجودات و اعاده آنها از نظر امكان، حكمى يكسان جارى است; اگر اولى ممكن شد دومى نيز ممكن است. حال ممكن شمردن يكى و محال شمردن ديگرى، تناقض مى باشد.

موانع شك در معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 27 - 4

4 - شناخت حاكميت مطلق خداوند بر هستى و توجه به آن ، زداينده هرگونه شك و ترديد درباره امكان معاد

لاريب فيه و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون . و للّه ملك السم_وت و الأرض و يوم تقوم ال

تذكر به حاكميت مطلق خداوند _ پس از بيان {أكثر الناس لايعلمون} _ مى تواند در مقام آگاه ساختن انسان و ارائه طريق درك حقيقت به او باشد.

ناپسندى شك به قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 94 - 10

10 _ ترديد و شك در الهى و حق بودن قرآن ، امرى ناروا و خلاصى نفس از آن ، ضرورى و لازم است .

لقد جاءك الحق من ربك فلاتكونن من الممترين

ناپسندى شك در عدالت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 10 - 4

4 - ناروا بودن

ترديد در عدالت خداوند نسبت به انسان ها

و أنّ اللّه ليس بظلّ_م للعبيد

اين عبارت از آيه، مؤكد به دو تأكيد است: {أنّ} و {باء} زايد. بنابراين معناى آن چنين مى شود: خدا به بندگانش ستم نمى كند و هيچ كس نبايد در اين ترديد كند.

ناپسندى شك در عقيده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 54 - 7

7 - شك و دودلى مداوم در عقيده ، امر مطلوب و پسنديده اى نيست و پى آمد ناگوارى دارد .

كما فعل بأشياعهم . .. إنهم كانوا فى شكّ مريب

شكاكان

شكاكان در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 25 - 1

1_ سدكنندگان راه ارزش ها و تجاوزگران و شكّاكان در حق ، محكوم به آتش دوزخ

ألقيا فى جهنّم كلّ . .. منّاع للخير معتد مريب

شكر از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

{شكر}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 102 - 9

9 _ اطاعت از خدا و ياد و سپاسگزارى از او ، تقواى كامل و شايسته

اتّقوا اللّه حقّ تقاته

يطاع فلا يعصى و يذكر فلا ينسى و يشكر فلا يكفر.

_______________________________

معانى الاخبار، ص 240، ح 1 ; نورالثقلين، ج 1، ص 376، ح 299.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 145 - 13،14،15،16

13 _ پيكار اهل ايمان با دشمنان دين و پايدارى در هنگامه هاى دشوار ، سپاسگزارى از نعمت هاى الهى است .

و لمّا يعلم اللّه الّذين جاهدوا منكم و يعلم الصّابرين . .. و سنجزى الشّاكرين

14 _

جهاد براى سپاسگزارى از نعمت هاى الهى ، بدون چشمداشت پاداش در دنيا و آخرت از مقدسترين نوع جهاد و مبارزه

و لمّا يعلم اللّه الّذين جاهدوا . .. من يرد ثواب الدّنيا ... ثواب الاخرة ... و س

از تعبير {سنجزى} براى شاكران و تعبير به {نؤته} براى خواستاران ثواب دنيا و آخرت به دست مى آيد كه پاداش شاكران، جزاى شكر آنان است نه اينكه مجرد اعطا باشد. اضافه بر اين، كلمه {منها} دلالت مى كند بر اينكه دو طايفه پيش تنها به برخى از خواسته خود دست مى يابند، ولى شاكران جزاى كامل دريافت مى دارند.

15 _ سپاسگزارى نعمت هاى الهى ، برانگيزنده آدمى به جهاد و انجام تكاليف دينى

و من يرد ثواب الدّنيا . .. و من يرد ثواب الاخرة ... و سنجزى الشّاكرين

به نظر مى رسد خداوند مجاهدان را به سه دسته تقسيم كرده است و جمله {سنجزى الشّاكرين}، بيانگر دسته سوم مى باشد. يعنى آنان كه نه ثواب دنيا انگيزه جهاد آنهاست و نه ثواب آخرت، بلكه انگيزه آنان از جهاد تنها سپاسگزارى است.

16 _ سپاسگزاران نعمت هاى خداوند ، بهره مند از پاداش هاى مخصوص او

و من يرد ثواب الدّنيا . .. و من يرد ثواب الاخرة ... و سنجزى الشّاكرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 164 - 15

15 _ يادآورى وضعيّت نابهنجار ( گمراهى آشكار ) مردم پيش از بعثت ، برانگيزنده توجّه و قدردانى از نعمت بزرگ رسالت پيامبر ( ص )

لقد منّ اللّه . .. و ان كانوا من قبل لفى ضلال مبين

جمله {ان كانوا . ..

} به منزله دليل است براى بزرگى نعمتِ رسالت. يعنى روشن است كه پيش از بعثت پيامبر (ص) در چه منجلابى از گمراهى و ضلالت فرو رفته بوديد و اين پيامبر (ص) و تعاليم قرآنى بود كه شما را هدايت كرد.

آثار ترك شكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 11 - 22

22_ { عن على بن الحسين ( ع ) يقول : الذنوب التى تغير النعم ، البغى على الناس و الزوال عن العادة فى الخير ، و اصطناع المعروف ، و كفران النعم ، و ترك الشكر . قال الله عزوجل : { إن الله لايغيّر ما بقوم حتى يغيّروا ما بأنفسهم } . . . ;

از امام زين العابدين(ع) روايت شده است كه مى فرمود: گناهانى كه موجب تغيير نعمتها مى شوند عبارتند از: ستمگرى بر مردم، دورى از عادت به كار خير و از انتخاب كردار نيك، كفران نعمتها و ترك شكرگزارى. خداوند عزوجل فرموده: إن الله لايغيّر ما بقوم حتى يغيّروا ما بأنفسهم}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 10 - 2

2 - ترك شكر نعمت ، موجب مبغوض خدا شدن است .

قليلاً ما تشكرون . و قالوا

التفات از خطاب به غيبت، احتمال دارد به منظور القاى نكته ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 16 - 10

10 - روى گردانى از شكر نعمت خدا ، موجب از دست دادن آن نعمت است .

كلوا من رزق ربّكم و اشكروا له . .. فأعرضوا فأرسلنا

عليهم سيل العرم و بدلّن_هم بج

آثار شكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 147 - 2،6

2 _ ايمان به خدا و شكر نعمت هاى او ، موجب گرفتار نشدن انسان به عذاب دوزخ است .

ما يفعل اللّه بعذابكم إن شكرتم و ءامنتم

مراد از عذاب به قرينه آيه 145 (فى الدرك الاسفل من النار)، آتش جهنم است.

6 _ روحيه شكر و سپاسگزارى ، زمينه ساز ايمان به خداست . *

إن شكرتم و ءامنتم

تقديم {شكرتم} بر {ءامنتم}، مى تواند اشاره به اين معنا باشد كه شكر نعمت، مستلزم شناخت منعم (خداوند) است و نتيجه شناخت منعم، ايمان به اوست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 40 - 18

18 - شكرگزارى و يا كفران انسان ، نمود پيروزى و يا شكست او در آزمون الهى

ليبلونى ءأشكر أم أكفر

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه سليمان فرجام و نتيجه آزمون الهى را در دو بعد كلى {شكرگزارى يا كفران} مطرح ساخته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 12 - 8،11،12

8 - فلسفه اعطاى حكمت به لقمان ، شكرگزارى به درگاه خداوند بوده است .

و لقد ءاتينا لقم_ن الحكمة أن اشكر للّه

احتمال دارد كه {أن}، مصدرى و به تقدير {لام} تعليل باشد. در اين صورت، عبارت چنين مى شود: {و لقد آتينا لقمان الحكمة للشكر للّه}; ما به لقمان حكمت داديم تا خدا را شكر كند}.

11 - شكرگزارى به درگاه خدا ، داراى منافعى حتمى است كه عايد خود شكرگزار مى شود

.

و من يشكر فإنّما يشكر لنفسه

12 - خداوند ، از شكر بندگان بى نياز است .

و من يشكر فإنّما يشكر لنفسه و من كفر فإنّ اللّه غنىّ حميد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 31 - 9،10

9 - تحمل كنندگان سختى هاى دريا و دارندگان روحيه شكر ، بهره مند از نشانه هاى خدا از آن

ليريكم من ءاي_ته إنّ فى ذلك لأي_ت لكلّ صبّار شكور

احتمال دارد {صبّار} به قرينه آيه بعد، مربوط به صبر پيشه كردن در امواج و دلهره هاى دريا باشد.

10 - برخوردارى از روحيه شكر ، زمينه بهرهورى از آيات الهى است .

إنّ فى ذلك لأي_ت لكلّ صبّار شكور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 7 - 5

5 - شكر و سپاس بندگان ، موجب جلب رضا و خوشنودى خداوند است .

و إن تشكروا يرضه لكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 33 - 7،9

7 - ويژگى ها و خصايل اخلاقى ( چون صبر و شكر ) ، مؤثر در فهم معارف توحيدى

إنّ فى ذلك لأي_ت لكلّ صبّار شكور

با توجه به اين كه صبر و شكر از فضايل اخلاقى مى باشد، از تعليق فهم آيات الهى بر صبر و شكر استفاده مى شود كه ويژگى هاى اخلاقى، داراى نقشى مهم و اساسى براى درك معارف است.

9 - مطالعه در اسرار آفرينش ، نيازمند صبر و شكيبايى و برخوردارى از روحيه سپاس و قدردانى

و من ءاي_ته . .. إنّ فى ذلك لأي_ت لكلّ صبّار شكور

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 15 - 26،27

26- روحيه شكرگزارى به درگاه خداوند ، اساس گرايش انسان به عمل صالح و جلب رضاى الهى *

قال ربّ أوزعنى أن أشكر . .. و أن أعمل ص_لحًا ترض_يه

از تقدم شكر بر عمل صالح، مطلب ياد شده استفاده مى شود.

27- شكر نعمت هاى الهى ، نمود بارز عمل صالح و زمينه رضايت او *

أن أشكر . .. و أن أعمل ص_لحًا ترض_يه

بنابراين كه عطف {و أن أعمل} بر {أن أشكر} تفسيرى باشد; اختصاص به ذكر يافتن شكر و سپاس از ميان تمامى اعمال صالح، نمايانگر اهميت آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 16 - 1،6،7

1- احسان به والدين ، روحيه شكر ، توبه ، صلاح جويى و تسليم ، شرط پذيرش تمام اعمال نيك انسان به درگاه خدا

أُول_ئك الذين نتقبّل عنهم أحسن ما عملوا

مراد از {أحسن. ..} مى تواند اعمال واجب و مستحب _ در قبال اعمال مباح _ باشد. كه در اين صورت از ارتباط دو آيه استفاده مى شود كه اگر كسى از روحيات ياد شده برخوردار بود اعمال نيك او (واجب و مستحب) پذيرفته مى شود.

6- خردمندان روى آورده به خدا ، با روحيه شكر ، توبه و تسليم ، در زمره بهشتيان

و بلغ أربعين سنة قال ربّ أوزعنى . .. إنّى تبت ... نتجاوز عن سيّئاتهم فى أصح_ب ال

مرجع ضمير {سيّئاتهم} كسانى است كه به سن رشد و كمال رسيده و به نيايش پرداخته و بر توبه و تسليم خويش تأكيد مىورزند.

7 - احسان به والدين ، روحيه شكر

و صلاح جويى براى خود و آيندگان ، مؤثر در شمول عفو الهى نسبت به انسان

و وصّينا الإنس_ن . .. أوزعنى أن أشكر ... و أن أعمل ص_لحًا ترضيه و أصلح لى فى ذرّ

آنچه در آيه قبل به عنوان احسان به والدين و. .. ياد شده است; در حقيقت عامل اصلى براى اغماض خداوند از سيئات انسان مى باشد. واژه {اُول_ئك} اين ارتباط تنگاتنگ را برقرار كرده است.

آثار شكر خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 172 - 11

11 - سپاسگزارى به درگاه الهى ، نشانه بندگى و توحيد در عبادت و اطاعت خداوند است .

و اشكروا للّه إن كنتم إياه تعبدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 30 - 9،10

9 - اعطاى اجر كامل و بيش از استحقاق به عالمان خداترس ، تلاوت گران قرآن ، برپادارندگان نماز و انفاق كنندگان ، برخاسته از صفت آمرزندگى و سپاس گزارى خداوند است .

ليوفّيهم أجورهم و يزيدهم من فضله إنّه غفور شكور

جمله {إنّه غفور شكور} در مقام تعليل براى {ليوفّيهم. ..} است; يعنى، چون خداوند نسبت به بندگانش غفور و شكور است، به آنان پاداش كامل و بيش از استحقاق مى هد.

10 - آمرزندگى و سپاس گزارى خداوند نسبت به بندگانش ، مقتضى اميدوارى به فضل و احسان او است .

يرجون تج_رة لن تبور . ليوفّيهم أُجورهم ... إنّه غفور شكور

آثار شكر نعمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 5 - 15

15- صبر پيشه كردن در برابر مشكلات و بلايا

و شكرگزارى در مقابل نعمت هاى الهى ، مايه رشد معرفت آدمى و درك بهتر آيات و نشانه هاى خدا

إن فى ذلك لأي_ت لكلّ صبّار شكور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 7 - 1،2،3،5

1- پيامبر ( ص ) موظف به يادآورى اعلام الهى به مردم به اينكه : هر كس سپاسگزار باشد ، قطعاً نعمتش فزونى مى يابد و هر كس كفران نمايد ، دچار عذاب شديد مى گردد .

و إذ تأذّن ربّكم لئن شكرتم لأزيدنّكم و لئن كفرتم إن عذابى لشديد

{و إذ تأذّن} عطف بر {إذ قال} است كه در آن {اذكر} در تقدير است و مخاطب پيامبراكرم(ص) مى باشد.

2- موسى ( ع ) از قوم خود خواست تا به ياد فرمان و توصيه خداوند باشند كه هر كس شكرگزارى نمايد خداوند نعمتش را افزون مى كند و هر كس كفران نمايد دچار عذاب شديد خواهد شد .

اذكروا نعمة الله عليكم . .. و إذ تأذّن ربّكم لئن شكرتم لأزيدنّكم و لئن كفرتم إن

اين برداشت مبتنى بر اين نكته است كه {إذ تأذّن} مقول قول موسى(ع) و عطف به {اذكروا نعمة الله} باشد.

3- افزايش نعمت در صورت شكرگزارى و تهديد به عذاب در صورت كفران نعمت ، مقتضاى ربوبيت الهى

و إذ تأذّن ربّكم لئن شكرتم لأزيدنّكم و لئن كفرتم إن عذابى لشديد

5- شكر نعمت رهايى از نظام ظالمانه ، موجب فزونى و بقاى آن نعمت شده و كفران آن ، مايه از دست رفتنش مى شود .

إذ أنج_كم من ءال فرعون . .. و إذ تأذّن ربّكم لئن شكرتم لأزيدنّكم و لئن كفرتم إن

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 112 - 13

13- ناسپاسى نعمت ها ، موجب سلب آنها و شكرگزارى ، عامل بقاى آنهاست .

قرية كانت ءامنة مطمئنّة . .. فكفرت بأنعم الله فأذقها الله لباس الجوع و الخوف

از مفهوم آيه استفاده مى شود كه اگر آنان ناسپاسى انجام نمى گرفت، نعمتها سلب نمى شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 122 - 6

6- شكر نعمت ، موجب افزونى نعمت هاى دنيوى است .

شاكرًا لأنعمه . .. و ءاتين_ه فى الدنيا حسنة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 38 - 7

7 - حفظ امانت و سپاس نعمت ، عامل دستيابى به محبت خدا

إنّ اللّه لايحبّ كلّ خوّان كفور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 40 - 20

20 - بازتاب سپاسگزارى و كفران انسان در برابر نعمت هاى خدا ، تنها متوجه خود او است .

و من شكر فإنّما يشكر لنفسه و من كفر فإنّ ربّى غنىّ كريم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 19 - 16

16 - استفاده از آيات الهى براى كسانى ميسر است كه از روحيه شكرگزارى برخوردار باشند .

إنّ فى ذلك لإي_ت لكلّ . .. شكور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 35 - 2

2 - شكرگزارى لوط ( ع ) و خاندان مؤمن ايشان ، عامل برخوردار شدن آنان از نعمت و لطف ويژه خداوند و

نجات يافتن از مهلكه عذاب

نجّين_هم . .. نعمة من عندنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كوثر - 108 - 2 - 5

5 - سپاسگزارى از خداوند در برابر نعمت كوثر ، وادارسازنده پيامبر ( ص ) به نماز و اخلاص در آن

إنّا أعطين_ك الكوثر . فصلّ لربّك

حرف {فاء} در {فصلّ}، لزوم نماز را بر آيه قبل تفريع كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 106 - 12

12 _ سپاسگزارى و شكر نعمت هاى الهى ، موجب روسفيدى در قيامت *

و اذكروا نعمت اللّه . .. يوم تبيضّ وجوه

روسياهى در قيامت، ناشى از كفران نعمت است بنابراين، سفيدرويى ناشى از سپاسگزارى است.

ارزش شكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 53 - 11

11 _ شكر، معيار ارزشمندى انسان نزد خداوند است.

ليقولوا أهؤلاء منّ اللّه عليهم من بيننا أليس اللّه بأعلم بالشكرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 26 - 14

14 _ شكرگزارى انسان به درگاه خدا ، ارزشى والا در بينش الهى

و اذكروا إذ أنتم قليل . .. فاويكم ... لعلكم تشكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 5 - 16

16- صبرپيشگى و شكرگزارى ، داراى ارزشى والا و صبرپيشگان و شكرگزاران ، مردمانى برجسته و نخبه

إن فى ذلك لأي_ت لكلّ صبّار شكور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 3 - 10

10- عبوديت و شكرگزارى به درگاه خداوند ،

از اهميت و ارزش والايى برخوردار است .

إنه كان عبدًا شكورًا

آيه فوق _ كه در مقام توصيف حضرت نوح(ع) است _ تنها به دو صفت ياد شده اكتفا كرده است; اين بيانگر اهميت و ارزش والاى آن دو صفت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 31 - 11

11 - روحيه بردبارى و سپاسگزارى دائم از خدا ، روحيه اى ارزش مند و ستودنى است .

إنّ فى ذلك لأي_ت لكلّ صبّار شكور

ارزش شكر خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 13 - 12

12 - شكرگزارى زياد به درگاه خداوند ، امرى پسنديده و ارزشمند است .

و قليل من عبادى الشكور

اعراض از شكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 16 - 1

1 - مردم سبا ، از مأموريت شكرگزارى به درگاه خداوند روى برگرداندند .

كلوا من رزق ربّكم و اشكروا له . .. فأعرضوا

اهميت شكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 60 - 9

9 _ سپاسگزارى در برابر رزق و فضل خداوند ، امرى لازم و ضرورى است .

إن اللّه لذو فضل على الناس و لكن أكثرهم لايشكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 9 - 7

7_ انسان ، بايد همواره و در همه حال ( فقر ، غنا و . . . ) سپاسگزار خداوند باشد .

و لئن أذقنا الإنسن منا رحمة . .. إنّه ليئوس كفور

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 3 - 10

10- عبوديت و شكرگزارى به درگاه خداوند ، از اهميت و ارزش والايى برخوردار است .

إنه كان عبدًا شكورًا

آيه فوق _ كه در مقام توصيف حضرت نوح(ع) است _ تنها به دو صفت ياد شده اكتفا كرده است; اين بيانگر اهميت و ارزش والاى آن دو صفت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 19 - 7

7- تشكر و سپاسگزارى از كار نيك ، شيوه اى الهى است .

و من أراد الأخرة . .. فأُول_ئك كان سعيهم مشكورًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 36 - 17

17 - شكر و سپاس گزارى به درگاه خداوند ، فلسفه تشريع قربانى

و البدن جعلن_ها لكم من شع_ئر اللّه . .. لعلّكم تشكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 73 - 8

8 - لزوم شكر و سپاس در برابر رحمت و فضل الهى

و إنّ ربّك لذو فضل . .. و ل_كنّ أكثرهم لايشكرون

ملامت ناسپاسان از سوى خداوند، نشانگر آن است كه پروردگار، از انسان ها خواهان شكر و سپاس است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 12 - 6،10

6 - رهنمود الهى به لقمان ، براى شكرگزارى به درگاه خداوند

و لقد ءاتينا لقم_ن الحكمة أن اشكر للّه

10 - شكرگزارى ، به درگاه خداوند ، امرى بايسته و بس مهم است .

أن اشكر للّه

تفسير {حكمت} به {شكر} و نيز تعليل آوردن براى فرمان شكر، به جهت تشويق

مخاطب به انجام دادن آن، حاكى از اهميت آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 12 - 14

14 - خداوند ، خواهان شكرگزارى اختيارى انسان ها در برابر نعمت هاى او

سخّر لكم البحر . .. و لعلّكم تشكرون

تعبير {لعلّ} از سوى خداوند، بيانگر ترديد او نيست; بلكه پيامدار اين معنا است كه آدميان با مشاهده نعمت هاى خداوند، زمينه شكرگزارى را پيدا مى كنند و البته ممكن است در اين راه گام بگذارند و يا راه ناسپاسى را پيشه كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 15 - 20

20- انسان ، موظف به سپاس گزارى در برابر خدا ، به خاطر نعمت هاى عطا شده به او و پدر و مادرش

إذا بلغ أشدّه . .. قال ربّ أوزعنى أن أشكر نعمتك الّتى أنعمت علىّ و على ولدىّ

اهميت شكر خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 52 - 6

6 - لزوم سپاسگزارى به درگاه خداوند

لعلكم تشكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 152 - 3

3 - ضرورت شكرگزارى به درگاه خداوند

واشكروا لى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 172 - 8،9

8 - ضرورت سپاسگزارى به درگاه خدا و شكر نعمت هاى او

و اشكرواللّه

9 - لزوم شكرگزارى به درگاه خدا پس از تناول غذا و استفاده از مواهب الهى

كلوا من طيبت ما رزقنكم و اشكرواللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 -

بقره - 2 - 185 - 32،34

32 - ضرورت سپاسگزارى به درگاه خداوند

و لعلكم تشكرون

34 - لزوم سپاسگزارى به درگاه خدا ، به خاطر جعل نكردن احكام دشوار و مشقت بار براى انسانها

يريد اللّه بكم اليسر و لايريد بكم العسر . .. و لعلكم تشكرون

برداشت فوق بر اساس اين احتمال است كه {لعلكم . ..} بيان غايت و غرض براى جمله {يريد اللّه ...} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 12 - 9

9 _ لزوم شكر و سپاسگزارى به درگاه خدا ، در برابر نعمت آسايش و رفاه و رفع گرفتاريها

فلما كشفنا عنه ضرّه مرّ كأن لم يدعنا إلى ضرّ مسّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 78 - 10

10- هدف از آفرينش انسان و اعطاى نعمت ( قواى ادراكى و . . . ) به او ، شناخت خداوند و شكر اوست .

و الله أخرجكم من بطون . .. و جعل لكم السمع ... لعلّكم تشكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 28 - 5

5 - لزوم حمد و ستايش خدا و سپاس گزارى به درگاه او ، پس از رهايى از مشكلات

فإذا استويت . .. فقل الحمد للّه الذى نجّ_نا من القوم الظ_لمين

با توجه به اين كه ستايش خدا، پس از رهايى از مشكلات، به منظور سپاس گزارى به درگاه او انجام مى گيرد، گفتن {الحمد للّه} (ستايش از آن خدا است) دربردارنده شكر و سپاس گزارى نيز مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

12 - مؤمنون - 23 - 75 - 3

3 - لزوم سپاس گزارى به درگاه خداوند ، در رفع گرفتارى ها و برطرف شدن مشكلات

و لو رحمن_هم و كشفنا ما بهم من ضرّ للجّوا

چنان كه در توضيح پيشين اشاره شد، جمله {للجّوا} به تقدير {للجّوا مكان الشكر} مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 14 - 16

16 - تشكر از والدين و رعايت حقوق آنها ، نبايد انسان را از شكرگزارى به درگاه خداوند ، باز دارد .

أن اشكرلى و لولديك

از اين كه در ميان توصيه به رعايت حال و حقوق والدين و تشكر و قدردانى از آنها، يادآورى مى كند كه {مرا سپاس بگوييد!}،احتمال دارد براى توجه دادن به نكته بالا باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 13 - 14،15

14 - آل داوود موظف به شكرگزارى به درگاه خداوند

اعملوا ءال داود شكرًا

بنابراين كه {شكراً} مفعولٌ به {اعملوا} باشد، {اعملوا} متضمن معناى {اشكروا} خواهد بود.

15 - سليمان ( ع ) ، موظف به انجام عمل صالح به منظور شكرگزارى به درگاه خداوند

و لسليم_ن الريح . .. اعملوا ءال داود شكرًا

اين كه پس از طرح قصه سليمان(ع) و ذكر فضايلى كه خداوند به او داده بود، خطاب {آل داود} آورده شده احتمال دارد به اين منظور باشد كه سليمان(ع) را به عنوان عضوى از خاندان داوود(ع)، موظف به انجام عمل صالح كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 66 - 5

5 - توصيه خداوند به پيامبران و رسول اكرم (

ص ) ، درباره شكر و سپاس گزارى او

و كن من الش_كرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 48 - 19

19 - لزوم شكر و سپاس خداوند ، در خوشى ها و ناملايمات زندگى

و إنّا إذا أذقنا . .. فإنّ الإنس_ن كفور

اهميت شكر نعمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 57 - 15

15 - سپاسگزارى از خداوند در برابر نعمت هاى او ، وظيفه اى است بر عهده بندگان

و ما ظلمونا و لكن كانوا أنفسهم يظلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 6 - 34

34 _ لزوم شكرگزارى در برابر نعمت هاى الهى

وليتم نعمته عليكم لعلكم تشكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 10 - 6،7

6 _ لزوم شكرگزارى در برابر نعمتهاى الهى

و لقد مكنكم فى الأرض . .. قليلا ما تشكرون

7 _ وجود وسائل معيشت در زمين، نعمتى بزرگ براى انسانها و بايسته سپاسگزارى است.

و لقد مكنكم فى الأرض . .. قليلا ما تشكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 140 - 7

7 _ لزوم سپاسگزارى در برابر نعمت هاى خدا با پرستش او

أغير اللّه أبغيكم إلهاً و هو فضلكم على العلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 144 - 15

15 _ لزوم سپاسگزارى در برابر نعمت هاى خدا

و كن من الشكرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10

- 12 - 9

9 _ لزوم شكر و سپاسگزارى به درگاه خدا ، در برابر نعمت آسايش و رفاه و رفع گرفتاريها

فلما كشفنا عنه ضرّه مرّ كأن لم يدعنا إلى ضرّ مسّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 21 - 5

5 _ شكر و سپاسگزارى در برابر نعمت هاى خداوند ، امرى شايسته و لازم

و إذا أذقنا الناس رحمة . .. إذا لهم مكر فى ءاياتنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 38 - 24

24_ لزوم سپاسگزارى در برابر تفضلات الهى

ذلك من فضل الله . .. و ل_كنّ أكثر الناس لايشكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 32 - 8،17

8- ميوه ها و نباتات تأمين رزق و روزى انسان ، نمودى از نعمت و لطف الهى بر بندگان و شايسته شكر و سپاس

الله الذى خلق السموت و الأرض و أنزل من السّماء ماء فأخرج به من الثمرت رزقًا لكم

آيه در مقام امتنان و برشمارى نعمتهاى الهى است و آهنگ آن، تشويق كننده بندگان به شكر و سپاس در برابر نعمتهاى پروردگار است. گفتنى است جمله {إن الاءنسان لظلوم كفّار} در دو آيه بعد (آيه 34) مؤيد برداشت فوق است.

17- مسخّر و رام بودن نهر ها و رود ها ، نمودى از نعمت و لطف خداوند بر بندگان و شايسته شكر و سپاس

و سخ_ّر لكم الأنه_ر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 33 - 5

5- رام بودن خورشيد ، ماه و شب و روز

براى انسان ، نمودى از نعمت و لطف خداوند بر بندگان و شايسته شكر و سپاس

الله الذى خلق . .. و سخ_ّر لكم الشمس و القمر دائبين و سخ_ّر لكم الّيل و النهار

آيه در مقام امتنان و برشمارى نعمتهاى الهى است و آهنگ آن مشوّق بندگان به شكر و سپاس در برابر نعمتهاى پروردگار است. گفتنى است جمله {إن الإنسان لظلوم كفّار} در آيه بعد مؤيد برداشت فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 34 - 15

15- شكر و سپاس در برابر نعمت هاى الهى لازم است .

و إن تعدّوا نعمت الله لاتحصوها إنّ الإنس_ن لظلوم كفّار

جمله {إن الإنسان لظلوم كفّار} در مقام بيان زشتى ستم و ناسپاسى نعمتهاى الهى است، و اين مى رساند كه شكر و سپاس در برابر نعمتهاى الهى، امرى لازم است; زيرا اگر لازم نبود، ترك آن زشت و ناپسند نمى نمود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 37 - 16،17

16- حضرت ابراهيم ( ع ) از خداوند توفيق يافتن مردم و ذريه اش براى شكر نعمت هاى الهى را خواستار گرديد .

ربّنا إنى أسكنت من ذرّيتى . .. فاجعل أفئدة من الناس ... و ارزقهم من الثمرت لعلّه

17- شكر و سپاس خداوند هدف و مقصد نعمت ها و موهبت هاى الهى است .

و ارزقهم من الثمرت لعلّهم يشكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 39 - 7

7- وجود فرزند ، نعمت الهى و شايسته حمد و سپاس است .

الحمد لله الذى وهب لى على

الكبر إسم_عيل و إسح_ق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 14 - 13

13- لزوم شكرگزارى در برابر نعمت هاى الهى

و لعلّكم تشكرون

از آن جايى كه خداوند فلسفه ذكر چندين نعمت خويش را ايجاد زمينه شكرگزارى در انسانها بيان مى كند، به دست مى آيد كه شكرگزارى امرى بايسته و لازم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 18 - 3

3- تلاش براى اداى حق نعمت هاى خداوند ، امرى شايسته و بايسته است .

و إن تعدّوا نعمة الله لاتحصوها إن الله لغفور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 78 - 9

9- شكر نعمت هاى خداوند ، امرى لازم و بايسته

و جعل لكم . .. لعلّكم تشكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 112 - 10

10- لزوم شكرگزارى در برابر نعمت هاى الهى

فكفرت بأنعم الله فأذقها الله لباس الجوع و الخوف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 114 - 2

2- لزوم شكرگزارى انسان ، در قبال بهرهورى از روزى هاى حلال و دلپذير الهى

فكلوا ممّا رزقكم الله حل_لاً طيّبًا و اشكروا نعمت الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 36 - 15

15 - لزوم شكر و سپاس گزارى در برابر نعمت هاى خداوند

كذلك سخّرن_ها لكم لعلّكم تشكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 51 - 10

10 - لزوم شكر و

سپاس گزارى به درگاه خداوند ، در برابر استفاده از نعمت هاى او

كلوا من الطّيّب_ت و اعملوا ص_لحًا

چنان چه {طّيّبات}به معناى غذاهاى پاكيزه و لذيذ باشد، دستور بعدى (واعملوا صالحاً) بدان معنا خواهد بود كه بايد به پاس آن نعمت ها كار شايسته انجام دهيد. و اگر به معناى {غذاهاى حلال}، باشد تقديم آن بر عمل صالح، مى تواند بيانگر اين حقيقت باشد كه تغذيه حلال، زمينه ساز عمل صالح است. برداشت فوق، براساس معناى اول مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 62 - 8

8 _ شب و روز و پديد آمدن روشنايى و تاريكى ، از نعمت هاى الهى و شايسته سپاس و تشكر

و هو الذى جعل الّيل . .. لمن أراد أن يذّكّر أو أراد شكورًا

يادآورى سپاس گزارى انسان پس از بيان آفرينش شب و روز براى آدمى، گوياى برداشت فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 19 - 7

7 - لزوم سپاس گزارى به درگاه خدا به خاطر نعمت هايش

ربّ أوزعنى أن أشكر نعمتك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 73 - 8

8 - لزوم اداى شكر به درگاه خداوند ، به پاس برقرار كردن نظام شب و روز براى منافع انسان ها

جعل لكم الّيل و النهار . .. و لعلّكم تشكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 66 - 2

2 - شكر نعمت هاى خداوند ، امرى بايسته و لازم است .

هم يشركون . ليكفروا بما

ءاتين_هم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 15 - 5

5 - شكرگزارى به درگاه خداوند به خاطر اعطاى نعمت ، امرى بايسته و لازم

كلوا من رزق ربّكم و اشكروا له

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 18 - 9

9 - وجود امنيت در راه ها ، نعمتى شايسته شكرگزارى

لقد كان لسبإ فى مسكنهم ءاية . .. و اشكروا له ... و جعلنا بينهم ... سيروا فيها ..

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 12 - 14

14 - لزوم شكرگزارى در برابر نعمت هاى الهى

و لعلّكم تشكرون

از اين كه خداوند فلسفه ذكر چند نعمت اعطايى خود را، شكرگزارى بندگان دانسته است، به دست مى آيد كه شكرگزارى بايسته و لازم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 73 - 7

7 - لزوم شكر و سپاس گزارى در برابر نعمت هاى فراوان خداوند ، امرى روشن و بديهى است .

أفلايشكرون

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه شگفتى از ناسپاسى انسان ها در برابر نعمت هاى الهى، نشانگر بديهى بودن زشتى ناسپاسى و لزوم شكرگزارى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 7 - 6

6 - شكر و سپاس گزارى در خور شأن بندگان ، و كفر و ناسپاسى دور از شأن آنان است .

و لايرضى لعباده الكفر و إن تشكروا يرضه لكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن -

55 - 77 - 6

6 - سپاس نعمت هاى الهى و اعتراف به آن ، تكليفى بس مهم و انكار و ناسپاسى آن ، گناهى بس عظيم

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

از ده ها بار تكرار {فبأىّ ءالآء. ..} در اين سوره، مى توان برداشت بالا را استفاده كرد.

ايجاد روحيه شكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 153 - 7

7 - صبر و نماز دو عامل كارساز براى ايجاد روحيه سپاسگزارى به درگاه خدا و دورى از كفرورزى به او *

و اشكروا لى و لاتكفرون. يأيها الذين ءامنوا استعينوا بالصبر و الصلوة

ايجاد زمينه شكر در برادران يوسف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 62 - 6

6_ يوسف ( ع ) با باز گرداندن مال التجاره فرزندان يعقوب ، درصدد بود در آنان احساس حق شناسى و سپاس گزارى ايجاد كند و انگيزه مراجعت ايشان را قوت بخشد .

اجعلوا بض_عتهم فى رحالهم لعلهم يعرفونها . .. لعلهم يرجعون

برداشت فوق ، ناظر به دومين احتمالى است كه در توضيح برداشت قبل آمده است.

بهترين شكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 64 - 7

7 _ توحيد و يگانه پرستى، عاليترين جلوه شكرگزارى به درگاه خداوند است.

لئن أنجنا . ... لنكونن من الشكرين ... قل الله ينجيكم ... ثم أنتم تشركون

تداوم شكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 9 - 7

7_ انسان ، بايد همواره و در همه حال ( فقر ، غنا و .

. . ) سپاسگزار خداوند باشد .

و لئن أذقنا الإنسن منا رحمة . .. إنّه ليئوس كفور

تشويق به شكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 12 - 12

12 - نعمت بهرهورى از دريا ، موهبتى الهى براى انسان و مشوق او براى شكر و سپاس به درگاه حق

سخّر لكم . .. و لعلّكم تشكرون

{لعلّكم} عطف بر {لتجرى} است و همان گونه كه {لتجرى} و {لتبتغوا} غايت فعل {سخّر} به شمار مى آيند; {لعلّكم} نيز معناى غايت را افاده مى كند.

تشويق به شكر نعمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 14 - 10

10- بيان تسخير دريا از سوى خداوند و نعمت هاى فراوان آن براى ترغيب انسان به شكرگزارى است .

سخ_ّر البحر لتأكلوا منه . .. و لتبتغوا من فضله و لعلّكم تشكرون

تعليم شكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 13 - 9

9 - تعليم شيوه شكر و سپاس گزارى هنگام تسلط بر موهبت هاى طبيعى ، از سوى خداوند

ثمّ تذكروا نعمة ربّكم . .. و تقولوا سبح_ن الذى سخّر لنا ه_ذا

توصيه به شكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 37 - 10

10 - سپاس گزارى بدرگاه خداوند و يادكرد عظمت و كبريايى او ، از كار هاى نيك و مورد توصيه خداوند .

لتكبّروا اللّه . .. و بشّر المحسنين

توصيه به شكر نعمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 51 -

13

13 - استفاده از نعمت هاى الهى ، سپاس گزارى از خدا و انجام اعمال شايسته ، رسم و راه زندگى ترسيم شده از سوى خدا براى يكايك پيامبران و همه مؤمنان

ي_أيّها الرسل كلوا من الطّيّب_ت و اعملوا ص_لحًا

توفيق شكر نعمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 19 - 5

5 - دعاى سليمان در طلب توفيق از پروردگار براى شكر نعمت هايش ( نعمت دانش و قدرت )

و لقد ءاتينا داود و سليم_ن علمًا. .. و قال ربّ أوزعنى أن أشكر نعمتك

{إيزاع} (مصدر {أوزع}) مرادف {الهام} است; يعنى، پروردگارا در دلم افكن تا شكر نعمتت را به جا آورم.

حقيقت شكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 7 - 12

12- { عن أبى عبدالله ( ع ) قال : فيما أوحى الله عزّوحلّ إلى موسى ( ع ) يا موسى اشكرنى حق شكرى فقال : يا ربّ و كيف أشكرك حق شكرك و ليس من شكر أشكرك به إلاّ و أنت أنعمت به علىّ ؟ قال : يا موسى الآن شكرتنى حين علمت أن ذلك منّى ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود: خداى _ عزّوحلّ _ به موسى (ع) وحى كرد كه اى موسى! شكر مرا به جاى آر، آن گونه كه حق شكر مرا ادا كنى. موسى(ع) گفت: چگونه شكر تو را بگويم كه آن حق شكر تو باشد و هيچ شكرى نيست كه با آن تو را شكر كنم، مگر آنكه آن شكر، خود باز نعمتى است كه به من داده اى. خداوند فرمود:

اكنون كه دانستى كه اين (نعمت شكرگزارى)از من است شكر مرا به جا آوردى}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 35 - 6

6 - شكر ، عصاره ايمان و روح بندگى انسان به درگاه خداوند

كذلك نجزى من شكر

از اين كه به جاى هر وصف ديگرى براى خاندان مؤمن لوط، وصف شكرگزارى آورده شده، مى توان مطلب بالا را استفاده كرد.

دعوت به شكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 17 - 12،19

12 - دعوت ابراهيم ( ع ) از قوم اش به سپاسگزارى به درگاه خداوند

و إبرهيم إذ قال لقومه . .. و اشكروا له

19 - نفى بت پرستى ، توحيد عبادى ، توحيد افعالى ، شكر پروردگار ، عقيده به معاد ، بازگشت نهايى انسان ها به سوى خدا ، از تعاليم حضرت ابراهيم ( ع )

و إبرهيم إذ قال لقومه . .. إنّما تعبدون من دون اللّه أوث_نًا ... فابتغوا عند الل

دعوت به شكر نعمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 80 - 13

13- خداوند ، مردم عصر داوود ( ع ) را به شكرگزارى در برابر اعطاى نعمت اسلحه سازى به ايشان ، فرا خواند .

و علّمن_ه صنعة لبوس لكم . .. فهل أنتم ش_كرون

استفهام در جمله {فهل أنتم شاكرون}، متضمن معناى امر است.

زمينه شكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 56 - 6

6 - زنده شدن دوباره هلاك شدگان بنى اسرائيل ، زمينه ساز به وجود آمدن

روحيه سپاسگزارى و رسيدن آنان به مقام شاكران بود .

ثم بعثنكم . .. لعلكم تشكرون

كلمه {لعل} در جمله {لعلكم تشكرون} (باشد كه سپاسگزارى كنيد) علاوه بر بيان هدف از زنده كردن صاعقه زدگان بنى اسرائيل، دلالت بر اين معنا نيز دارد كه: زنده شدن دوباره آنان موجب شكرگزارى نمى شد; بلكه زمينه شكرگزارى و روحيه سپاسگزارى را در آنان فراهم مى كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 14 - 12

12- توجه به دريا و نعمت هاى آن ، علاوه بر ايجاد زمينه خداشناسى ، در پى دارنده شكر به درگاه خداست .

سخ_ّر البحر . .. و لعلّكم تشكرون

جمله {و لعلكم تشكرون} عطف به جمله محذوفى همانند {و لعلّكم تعرفونه} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 78 - 8

8- توجه به اهميت شنوايى ، بينايى و ادراك ، مستلزم سپاسگزارى انسان از خداوند

و جعل لكم السمع و الأبص_ر و الأفئدة لعلّكم تشكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 62 - 7

7 _ آفرينش شب و روز ، تنها براى انسان هاى برخوردار از روح سپاس گزارى ، سپاس برانگيز است .

و هو الذى جعل الّيل . .. لمن أراد أن يذّكّر أو أراد شكورًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 19 - 9

9 - شكرگزارى و بندگى به درگاه خدا ، نيازمند امداد الهى

ربّ أوزعنى أن أشكر نعمتك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 -

17 - 20

20 - توجه به بازگشت انسان ها به خدا ، برانگيزاننده آنان به توحيد عبادى و شكر به درگاه خدا است .

و اعبدوه و اشكروا له إليه ترجعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 12 - 13

13 - نعمت هاى الهى براى آدميان ، شايان شكر و قدردانى انسان است ; نه كفر و ناسپاسى او .

كفروا ب_اي_ت ربّهم . .. سخّر لكم البحر ... و لعلّكم تشكرون

خداوند، پس از اين كه در آيه قبل كافران را توبيخ كرده است، در اين آيه نعمت خويش را يادآور شده و به انسان تذكر داده است كه نعمت هاى الهى شايان شكر است و نه كفر.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 15 - 37

37- روحيه شكر و صلاح جويى ، نمود توبه و تسليم در برابر پروردگار *

قال ربّ أوزعنى أن أشكر . .. إنّى تبت إليك و إنّى من المسلمين

بيان تعليل گونه {إنّى تبت. ..} _ آن هم به صورت فعل ماضى _ نشان مى دهد كه اساس گرايش فرد به شكر و صلاح، داشتن پيش زمينه توبه و تسليم است.

زمينه شكر بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 52 - 8

8 - ايجاد زمينه هاى سپاسگزارى در بنى اسرائيل ، از هدف هاى آمرزش گناه ارتداد ايشان

ثم عفونا عنكم من بعد ذلك لعلكم تشكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 56 - 6

6 - زنده شدن دوباره هلاك

شدگان بنى اسرائيل ، زمينه ساز به وجود آمدن روحيه سپاسگزارى و رسيدن آنان به مقام شاكران بود .

ثم بعثنكم . .. لعلكم تشكرون

كلمه {لعل} در جمله {لعلكم تشكرون} (باشد كه سپاسگزارى كنيد) علاوه بر بيان هدف از زنده كردن صاعقه زدگان بنى اسرائيل، دلالت بر اين معنا نيز دارد كه: زنده شدن دوباره آنان موجب شكرگزارى نمى شد; بلكه زمينه شكرگزارى و روحيه سپاسگزارى را در آنان فراهم مى كرد.

زمينه شكر خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 185 - 33

33 - روزه گرفتن ، زمينه ساز سپاسگزارى به درگاه خداست .

و لعلكم تشكرون

{لعلكم تشكرون} نيز همانند {لتكبّروا . ..} بيان علت و غرض، براى تشريع روزه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 6 - 35،36

35 _ انجام تكاليف الهى ، زمينه ساز سپاسگزارى خداوند

لعلكم تشكرون

در برداشت فوق {لعلكم تشكرون}، علت و غايت براى {فاغسلوا . .. فاطهروا ... فتيمموا}، كه از احكام الهى هستند، گرفته شده است.

36 _ طهارت انسان و اتمام نعمت الهى بر او ، زمينه ساز سپاسگزارى از خداوند

و لكن يريد ليطهركم وليتم نعمته عليكم لعلكم تشكرون

در برداشت فوق {لعلكم}، غايت و تعليل براى {ليطهركم} و {ليتم} گرفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 30 - 11

11 - خداترسى ، تلاوت قرآن ، برپاداشتن نماز و انفاق در نهان و آشكار ، از اسباب آمرزش گناهان و دريافت افتخار سپاس گزارى خداوند

إنّما يخشى اللّه من عباده العلم_ؤا . .. إنّ الذين يتلون

كت_ب اللّه ... و يزيدهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 67 - 3

3 - توحيد و يكتاپرستى ، نشانه شناخت درست خداوند و قدرشناسى او است .

بل اللّه فاعبد . .. و ما قدروا اللّه حقّ قدره

زمينه شكر نعمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 26 - 13

13 _ توجه به بحران هاى گذشته و برطرف شدن آن ، در پرتو امداد هاى الهى ، زمينه ساز گرايش به شكرگزارى خداوند در برابر نعمت هاى او

و اذكروا إذ أنتم قليل . .. فاويكم ... لعلكم تشكرون

{لعل} متعلق به {اذكروا} است و بيانگر هدف از ضرورت به ياد داشتن مطالبى است كه در آيه مطرح شد. از جمله مقايسه دو حالت قبل از هجرت و بعد از آن.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 72 - 13

13- توجه به نعمت ، مستلزم سپاسگزارى از نعمت دهنده است .

أفبالب_طل يؤمنون و بنعمت الله هم يكفرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 83 - 5

5- برخوردارى از نعمت ها ، مقتضى توجه انسان به نعمت آفرين و شكر و سپاس اوست نه روى برتافتن از او .

و إذا أنعمنا على الإنس_ن أعرض و نئا بجانبه

توصيف حالات انسان به هنگام برخوردارى از نعمتهاى الهى، داراى لحنى آميخته به نكوهش است چنين بيانى صرفاً براى گزارش نيست و بلكه ترغيب انسانها به اداى حق منعم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 -

عبس - 80 - 24 - 4

4 - توجّه به تأمين مواد غذايى انسان از سوى خداوند ، بازدارنده او از كفران نعمت و وادارسازنده او به شكرگزارى است .

ما أكفره . .. فلينظر الإنس_ن إلى طعامه

چنانچه {كفر} در {ما أكفره} به معناى كفران نعمت باشد، ارتباط اين آيه با آيات پيشين، بيانگر برداشت ياد شده است.

زمينه هاى شكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 123 - 14

14 _ پرواپيشگى و خداترسى ، زمينه نيل به سپاسگزارى از نعمت هاى الهى

فاتّقوا اللّه لعلّكم تشكرون

شكر آدم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 189 - 13

13 _ آدم ( ع ) و حوا در پيشگاه خداوند ملتزم شدند كه در صورت دارا شدن فرزندى سالم و شايسته همواره از سپاسگزاران وى باشند .

دعوا اللّه ربهما لئن ءاتيتنا صلحاً لنكونن من الشكرين

شكر احسان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 77 - 17

17 - لزوم احسان و بخشش مال به ديگران ، به پاس بذل و بخشش آن از سوى خداوند به انسان

و أحسن كما أحسن اللّه إليك

شكر بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 43 - 9

9 _ بهشتيان پس از ورود به بهشت و مشاهده مواهب آن ، خداوند را به خاطر هدايت شدن و نيلشان به بهشت ، سپاس مى گويند .

و قالوا الحمد للّه الذى هدينا لهذا

شكر حوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

6 - اعراف - 7 - 189 - 13

13 _ آدم ( ع ) و حوا در پيشگاه خداوند ملتزم شدند كه در صورت دارا شدن فرزندى سالم و شايسته همواره از سپاسگزاران وى باشند .

دعوا اللّه ربهما لئن ءاتيتنا صلحاً لنكونن من الشكرين

شكر خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 243 - 15

15 _ شكر و سپاسگزارى ، وظيفه انسان ها در برابر تفضّلات الهى

انّ اللّه لذو فضل على النّاس و لكنّ اكثر النّاس لا يشكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 147 - 7،9

7 _ ايمان به خداوند ، بارزترين نمود شكر و سپاس انسان به درگاه اوست .

إن شكرتم و ءامنتم

جمله {ءامنتم} پس از {شكرتم}، مى تواند بيان شكر و تعيين بارزترين و مهمترين مصداق آن باشد.

9 _ مؤمنانِ سپاسگزار در برابر نعمت هاى خداوند ، بهره مند از پاداش هاى اويند .

إن شكرتم و ءامنتم و كان اللّه شاكراً عليماً

شكر خداوند در حقيقت پاداش و ثواب اوست به بندگان. و اين پاداش در مقابل همان سپاسگزارى و ايمان بندگان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 17 - 5،9

5 _ انسانها موظف به سپاسگزارى از خداوند هستند.

و لاتجد أكثرهم شكرين

تأكيد فراوان ابليس بر اغواگرى انسانها و سپس بيان ناسپاسى آنها به عنوان دستاورد تلاش خويش، بيانگر اهميت ويژه سپاسگزارى در برابر خداوند است.

9 _ تنها گروهى از انسانها سپاسگزار خداوند بوده و از تزوير و فريب ابليس رهايى مى يابند.

و لاتجد أكثرهم شكرين

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 17 - 12

12 - دعوت ابراهيم ( ع ) از قوم اش به سپاسگزارى به درگاه خداوند

و إبرهيم إذ قال لقومه . .. و اشكروا له

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 46 - 16

16 - شكر و سپاس گزارى از خداوند ، هدف آفرينش پديده هاى طبيعى است .

و من ءاي_ته أن يرسل الرياح . .. و لعلّكم تشكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 12 - 7،8

7 - شكرگزارى به درگاه خداوند ، اصلى از اصول حكمت است .

ءاتينا لقم_ن الحكمة أن اشكر للّه

{أن} در {أن اشكر} تفسيرى بوده و حكمت را تفسير كرده است.

8 - فلسفه اعطاى حكمت به لقمان ، شكرگزارى به درگاه خداوند بوده است .

و لقد ءاتينا لقم_ن الحكمة أن اشكر للّه

احتمال دارد كه {أن}، مصدرى و به تقدير {لام} تعليل باشد. در اين صورت، عبارت چنين مى شود: {و لقد آتينا لقمان الحكمة للشكر للّه}; ما به لقمان حكمت داديم تا خدا را شكر كند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 14 - 10

10 - خداوند ، فراخوان انسان هابه سپاسگزارى در برابرش و تشكّر از والدين

أن اشكرلى و لولديك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 13 - 10

10 - آل داوود ، موظف به انجام عمل صالح به منظور اداى شكر به درگاه خداوند

اعملوا ءال داود شكرًا

{اعملوا} مقول قول محذوف است و مفعول {اعملوا}

چيزى همانند {عملاًصالحاً} محذوف بوده و {شكراً} مفعولٌ له آن مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 15 - 3،5

3 - مردم سبا ، مجاز به استفاده از نعمت هاى خدادادى و موظف به شكر به درگاه او

كلوا من رزق ربّكم و اشكروا له

5 - شكرگزارى به درگاه خداوند به خاطر اعطاى نعمت ، امرى بايسته و لازم

كلوا من رزق ربّكم و اشكروا له

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 30 - 8

8 - عالمان خداترس ، تلاوت گران قرآن ، برپادارندگان نماز و انفاق كنندگان ، برخوردار از آمرزش و دارنده نشان سپاس گزارى خداوند

إنّما يخشى اللّه من عباده العلم_ؤا . .. إنّ الذين يتلون كت_ب اللّه ... إنّه غفور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 34 - 1،9

1 - سپاسگزارى بهشتيان از خداوند ، به خاطر برداشتن حزن و اندوه از ايشان

و قالوا الحمد للّه الذى أذهب عنّا الحزن

9 - سپاس گزارى بهشتيان از خداوند ، به خاطر آمرزش خطا هاى آنان و قدردانى از كار هاى نيكشان

و قالوا الحمد للّه . .. إنّ ربّنا لغفور شكور

جمله {إنّ ربّنا لغفور شكور} بيان ديگرى از فلسفه سپاس گزارى از خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 35 - 1

1 - سپاس گزارى بهشتيان از خداوند ، به خاطر وارد كردن آنان به سراى هميشگى

الحمد للّه . .. الذى أحلّنا دار المقامة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18

- طور - 52 - 27 - 7

7 - سپاس گزارى متقين از خداوند ، به خاطر رهايى شان از عذاب باد هاى سوزان و كشنده دوزخ

فمنّ اللّه علينا و وقينا عذاب السموم

شكر در بى نيازى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 9 - 7

7_ انسان ، بايد همواره و در همه حال ( فقر ، غنا و . . . ) سپاسگزار خداوند باشد .

و لئن أذقنا الإنسن منا رحمة . .. إنّه ليئوس كفور

شكر در رفاه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 12 - 9

9 _ لزوم شكر و سپاسگزارى به درگاه خدا ، در برابر نعمت آسايش و رفاه و رفع گرفتاريها

فلما كشفنا عنه ضرّه مرّ كأن لم يدعنا إلى ضرّ مسّه

شكر در فقر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 9 - 7

7_ انسان ، بايد همواره و در همه حال ( فقر ، غنا و . . . ) سپاسگزار خداوند باشد .

و لئن أذقنا الإنسن منا رحمة . .. إنّه ليئوس كفور

شكر منعم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 15 - 19

19- سپاس گزارى در برابر نعمت دهنده حقيقى ، لازمه كمال عقل و انديشه

حتّى إذا بلغ أشدّه . .. قال ربّ أوزعنى أن أشكر نعمتك

از اين كه خداوند اولين بازتاب وصول انسان به مرحله كمال عقلى (40 سالگى) را گرايش انسان به شكر منعم حقيقى دانسته است، مطلب ياد شده به دست مى

آيد.

شكر مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 123 - 16

16 _ ضرورت خداترسى و پرواپيشگى اهل ايمان ، به شكرانه يارى خدا نسبت به آنان

و لقد نصركم اللّه ببدر و انتم اذلّة فاتّقوا اللّه لعلّكم تشكرون

متعلق {تشكرون}، به قرينه صدر آيه، مى تواند همان پيروزى بر دشمن و نصرت الهى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 147 - 9

9 _ مؤمنانِ سپاسگزار در برابر نعمت هاى خداوند ، بهره مند از پاداش هاى اويند .

إن شكرتم و ءامنتم و كان اللّه شاكراً عليماً

شكر خداوند در حقيقت پاداش و ثواب اوست به بندگان. و اين پاداش در مقابل همان سپاسگزارى و ايمان بندگان است.

شكر نعمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 152 - 4،6

4 - رسالت پيامبر ( ص ) و تغيير قبله از بيت المقدس به مسجدالحرام ، از نعمتهايى كه مسلمانان بايد به پاس آنها ، همواره به ياد خدا باشند .

فولوا وجوهكم شطره . .. كما أرسلنا فيكم رسولا ... فاذكرونى

برداشت فوق از حرف {فاء} كه {اذكرونى} را بر نعمتهاى ياد شده (تغيير قبله و رسالت پيامبر(ص)) تفريع كرده است، به دست مى آيد.

6 - رسالت پيامبر ( ص ) و تغيير قبله ، دو نعمتى شايسته و بايسته شكرگزارى به درگاه خدا

فولوا وجوهكم شطره . .. كما أرسلنا فيكم رسولا ... واشكروا لى

شكر، در برابر نعمت است و مصداق مورد نظر براى نعمت - به قرينه آيات قبل - نعمت رسالت و تغيير

قبله مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 172 - 8

8 - ضرورت سپاسگزارى به درگاه خدا و شكر نعمت هاى او

و اشكرواللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 244 - 2

2 _ پيكار در راه خداوند ، شكر نعمت حيات

ثمّ احياهم . .. و لكن اكثر النّاس لا يشكرون. و قاتلوا فى سبيل اللّه

فرمان جهاد، پس از بيان ناسپاسى مردمان در برابر نعمت حيات، در واقع نشان دادن روشى است براى سپاس و شكر خداوند در برابر نعمت حيات.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 41 - 13

13 _ كثرت ياد خدا و تسبيح او ، سپاس نعمت اوست .

ايتك . .. و اذكر ربّك كثيراً و سبّح

پس از بشارت به اعطاى فرزند و قرار علامت براى الهى بودن بشارت، زكريا مأمور به ذكر خدا مى شود; لذا به نظر مى رسد دستور ذكر، براى شكر آن نعمتها باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 123 - 14،15

14 _ پرواپيشگى و خداترسى ، زمينه نيل به سپاسگزارى از نعمت هاى الهى

فاتّقوا اللّه لعلّكم تشكرون

15 _ رعايت تقوا ، شكر نعمت هاى الهى است .

فاتّقوا اللّه لعلّكم تشكرون

برخى از مفسرين برآنند كه جمله {لعلّكم تشكرون}، به معنى {ليقوموا شكر نعمته} است; يعنى تقوا را رعايت كنيد تا به شكر و سپاس او قيام كرده باشيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 -

144 - 16،18،19

16 _ پايدارى در دين و حركت در مسير انبياى الهى ، شكر نعمتِ هدايت و رسالت انبياست .

افاين مات او قتل انقلبتم . .. و سيجزى اللّه الشّاكرين

مراد از {الشّاكرين} در اين آيه، يا خصوص كسانى است كه هرگز مرتد نمى شوند و همچنان پايبند دين الهى هستند، و يا مؤمنان پايدار، مصداق مورد نظر براى {الشّاكرين} هستند.

18 _ وعده خداوند به اعطاى پاداش به سپاسگزاران نعمت هاى الهى

و سيجزى اللّه الشّاكرين

19 _ استقامت پيشگان و پايمردان پيكار احد ، شاكران نعمت رسالت پيامبر ( ص )

انقلبتم على اعقابكم . .. و سيجزى اللّه الشّاكرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 11 - 10

10 _ رعايت تقوا و تنها بر خدا توكل داشتن ، شكر نعمت هاى خداوند و سپاسگزارى از امداد هاى اوست .

اذكروا نعمت اللّه . .. و اتقوا اللّه و على اللّه فليتوكل المؤمنون

امر به تقوا و توكل پس از يادآورى نعمتها و امدادهاى الهى، بيانگر آن است كه توكل بر خدا و رعايت تقوا، بزرگداشت و سپاس آن نعمت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 21 - 5،6،7

5 _ جهاد در راه خدا براى تصرف سرزمين مقدس ، سپاسگزارى قوم موسى ( ع ) در برابر نعمت هاى خداوند

اذكروا نعمة اللّه . .. يقوم ادخلوا الارض المقدسة

فرمان موسى(ع) به بنى اسرائيل (ادخلوا الارض) پس از بيان نعمتهاى الهى بر آنان، بيانگر آن است كه اجراى آن فرمان، سپاس نعمتهاى ياد شده است.

6 _ فرمانبرى از خداوند و پيامبران او ، سپاس

نعمت هاى الهى است .

اذكروا نعمة اللّه عليكم . .. ادخلوا الارض المقدسة

7 _ مسؤوليت آدمى در برابر نعمت هاى الهى

اذكروا نعمة اللّه عليكم . .. ادخلوا الارض المقدسة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 89 - 22،23،24،25،26

22 _ احكام الهى و تبيين آن ، از جمله نعمت هاى خداوند ، و مردمان وظيفه دار سپاس گزاردن آن

لاتحرموا . .. و احفظوا ايمنكم كذلك يبين اللّه لكم ءايته لعلكم تشكرون

امر به شكرگزارى پس از بيان احكام، مى رساند كه احكام خداوند و بيان آنها از زمره نعمتهاى الهى هستند زيرا شكر همواره در برابر نعمت است.

23 _ احكام سوگند و كفارات آن از نعمت هاى الهى و مستلزم سپاسگزارى در برابر آن

ذلك كفّرة ايمنكم . .. كذلك يبين اللّه لكم ءايته لعلكم تشكرون

24 _ باز بودن راه جبران كوتاهى ها و پوشانيدن گناه ، نعمتى الهى و مستلزم سپاسگزارى

ذلك كفّرة ايمنكم . .. كذلك يبين اللّه لكم ءايته لعلكم تشكرون

از مصاديق مورد نظر براى كلمه {آيات} لزوم كفاره براى زدودن گناه حنث سوگند است.

25 _ رزق هاى خدادادى ، جواز بهره جويى از آنها و گذشت از سوگند هاى لغو ، نعمتى الهى و بايسته سپاسگزارى

و كلوا مما رزقكم اللّه حللا طيباً . .. كذلك يبين اللّه لكم ءايته لعلكم تشكرون

با توجه به آيات قبل مى توان گفت از مصاديق مورد توجه از جمله {كذلك يبين اللّه لكم ءايته} مسايلى است كه در آن آيات بيان شد از جمله خدادادى بودن روزيها و . .. .

26 _ عمل به احكام الهى ، سپاسگزارى از خداوند است .

*

كذلك يبين اللّه لكم ءايته لعلكم تشكرون

جمله {كذلك . ..} (اين چنين واضح و صريح خداوند احكامش را بيان مى كند) اقتضا مى كند كه پس از آن آورده شود (لعلكم تعملون) اين جايگزينى مى تواند اشاره به اين باشد كه عمل به احكام الهى شكرگزارى در برابر بيان احكام از سوى خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 53 - 10

10 _ خداوند، آگاهتر از هر كس به سپاسگزاران نعمتهاى خويش است.

أليس اللّه بأعلم بالشكرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 10 - 2،9،11

2 _ توانايى انسانها بر بهره گيرى از امكانات زمين نعمتى بايسته شكرگزارى است.

و لقد مكنكم فى الأرض . .. قليلا ما تشكرون

9 _ ايمان به آيات خداوند و پيروى از قوانين دين، شكرگزارى نعمتهاى الهى است.

اتبعوا ما أنزل إليكم . .. قليلا ما تشكرون

11 _ تنها اندكى از مردمان شكرگزار نعمتهاى خداوند هستند.

قليلا ما تشكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 11 - 14

14 _ ايجاد زمينه هاى تكامل معنوى در انسانها از نعمتهاى خدا و سزاوار شكر و سپاسگزارى از اوست.

قليلا ما تشكرون. و لقد خلقنكم ... ثم قلنا للملئكة اسجدوا لأدم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 58 - 13

13 _ گرايش انسان به شكرگزارى از خدا ، هدف بيان هاى گوناگون آيات الهى

كذلك نصرف الأيت لقوم يشكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 144 - 9،10

9

_ خداوند از موسى ( ع ) خواست تا در برابر نعمت رسالت و شايستگى شنيدن سخن خدا ، وى را سپاس گويد و از شاكران شود .

اصطفيتك على الناس برسلتى و بكلمى . .. و كن من الشكرين

10 _ فرمان به دريافت پيام هاى خدا و به كار بستن آنها و سپاسگزارى در برابر نعمت هاى او ، از سخنان خداوند با موسى ( ع ) در ميعادگاه مناجات

قال . .. فخذ ما ءاتيتك و كن من الشكرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 189 - 15

15 _ داشتن فرزند سالم و شايسته از نعمت هاى خدا و سزاوار شكرگزارى به درگاه اوست .

لئن ءاتيتنا صلحاً لنكونن من الشكرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 26 - 15

15 _ ضرورت شكرگزارى به درگاه خداوند به سبب نعمت ها ، امداد ها و روزى هاى پاكيزه او

فاويكم و أيدكم بنصره و رزقكم من الطيبت لعلكم تشكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 7 - 12

12- { عن أبى عبدالله ( ع ) قال : فيما أوحى الله عزّوحلّ إلى موسى ( ع ) يا موسى اشكرنى حق شكرى فقال : يا ربّ و كيف أشكرك حق شكرك و ليس من شكر أشكرك به إلاّ و أنت أنعمت به علىّ ؟ قال : يا موسى الآن شكرتنى حين علمت أن ذلك منّى ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود: خداى _ عزّوحلّ _ به موسى (ع) وحى كرد كه اى موسى!

شكر مرا به جاى آر، آن گونه كه حق شكر مرا ادا كنى. موسى(ع) گفت: چگونه شكر تو را بگويم كه آن حق شكر تو باشد و هيچ شكرى نيست كه با آن تو را شكر كنم، مگر آنكه آن شكر، خود باز نعمتى است كه به من داده اى. خداوند فرمود: اكنون كه دانستى كه اين (نعمت شكرگزارى)از من است شكر مرا به جا آوردى}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 114 - 10،11

10- شكر نعمت هاى اقتصادى و اجتماعى ، به بهره گيرى صحيح و مجاز از آنهاست . *

فكلوا ممّا رزقكم الله حل_لاً طيبًا و اشكروا نعمت الله

برداشت فوق، بدان احتمال است كه عبارت {و اشكروا نعمت الله} تفسير براى {كلوا . .. حلالاً طيّباً} باشد.

11- روزى هاى حلال و دلپذير ، از نعمت هاى شايان شكرگزارى است .

فكلوا ممّا رزقكم الله حل_لاً طيبًا و اشكروا نعمت الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 121 - 1

1- شكرگزارى در برابر نعمت هاى الهى ، از اوصاف و ويژگى هاى حضرت ابراهيم ( ع )

إن إبرهيم كان . .. شاكرًا لأنعمه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 24 - 13

13- تربيت فرزندان در دامان پر مهر پدر و مادر ، نعمتى بس بزرگ و شايسته قدردانى و موجب استحقاق هرگونه احسان و احترام از سوى فرزند به آنان

و بالولدين إحس_نًا . ... و اخفض لهما جناح الذلّ من الرحمة و قل ربّ ارحمهما كما ر

برداشت فوق با توجه به

اين نكته است كه خداوند در تعليم شيوه دعا كردن فرزندان براى پدر و مادرشان، مسأله تربيت والدين آنان را يادآور شد (كما ربّيانى صغيراً).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 86 - 7

7- نزول وحى و معارف الهى ( قرآن ) براى انسان ها ، نعمت خداوند و شايسته شكر و سپاس است .

لنذهبنّ بالذى أوحينا إليك

آيه، در مقام تحذير درباره وحى و معارف آسمانى است و از تحذير به دست مى آيد كه موارد ياد شده عطايايى الهى است و بايد آنها را پاس داشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 74 - 12

12- نجات از جامعه فاسد و ناپاك ، نعمتى بزرگ و درخور شكر و سپاس است .

و نجّين_ه من القرية التى كانت تعمل الخبئث إنّهم كانوا قوم سوء ف_سقين

آيه شريفه در مقام امتنان بر حضرت لوط(ع) است. بنابراين نجات از دست قوم فاسد، نعمتى است كه خداوند با آن كار بر حضرت لوط(ع) منت نهاد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 80 - 14،15

14- دستيابى انسان به علوم و صنايع دفاعى ، نعمتى شايسته سپاس گزارى

و علّمن_ه صنعة لبوس لكم . .. فهل أنتم ش_كرون

15- امنيت كشور و حفظ منافع ملت ، نعمتى شايسته سپاس گزارى

علّمن_ه صنعة لبوس لكم . .. فهل أنتم ش_كرون

خداوند به خاطر آموزش صنعت اسلحه سازى به داوود(ع)، مردم را به شكرگزارى فرا خواند; ولى از آن جا كه اين صنعت بايد در جهت منافع مردم (لكم) و حفظ آنان از تعرض

دشمن باشد، به دست مى آيد كه منافع مردم و امنيت آنان در برابر دشمن، هدف اصلى و مطلوب نهايى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 34 - 9

9 - مراسم قربانى ، عبادت خدا و سپاس گزارى در برابر نعمت هاى او است .

جعلنا منسكًا . .. على ما رزقهم من بهيمة الأنع_م

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 36 - 16

16 - نعمت هاى خداوند شايسته شكر و سپاس گزارى

و البدن . .. سخّرن_ها لكم لعلّكم تشكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 78 - 4

4 - نيروى شنوايى ، بينايى و ادراكى انسان ، نعمت هايى الهى و در خور شكر و سپاس گزارى

و هو الذى أنشأ لكم . .. قليلاً ما تشكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 50 - 7،8

7 _ باران ، نعمتى بزرگ و مقتضى شكر و سپاس گزارى است .

لقد صرّفن_ه بينهم ليذّكّروا فأبى أكثر الناس إلاّ كفورًا

8 _ قرآن ، نعمتى بزرگ و مقتضى شكر و سپاس گذارى

و لقد صرّفن_ه بينهم ليذّكّروا فأبى أكثر الناس إلاّ كفورًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 146 - 6

6 - انسان ، در قبال نعمت هاى الهى مسؤول است .

أتتركون فى ما ه_هنا ءامنين

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه مقصود از {أتتركون} اين باشد كه خداوند انسان ها را در برابر نعمت هايى كه به آنان داده

است، آسوده و بدون هيچ گونه مسؤوليتى رها نمى كند; بلكه شكر و سپاس آنها را از آنان مى خواهد و در صورت ناسپاسى و گناه، از ايشان سلب مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 16 - 8

8 - قدرشناسى عميق سليمان ( ع ) از الطاف الهى در حق خود و پدرش داوود و اعلام آن به مردم

علّمنا منطق الطير و أوتينا من كلّ شىء إنّ ه_ذا لهو الفضل المبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 19 - 8،11

8 - علم و قدرت ، دو نعمت بزرگ الهى و درخور شكر و سپاس

و لقد ءاتينا داود و سليم_ن علمًا. .. و أوتينا من كلّ شىء... و قال ربّ أوزعنى أن

11 - لزوم سپاس گزارى انسان به درگاه خدا به خاطر نعمت هاى عطا شده از سوى او به پدر و مادرش

ربّ أوزعنى أن أشكر نعمتك التى أنعمت علىّ و على ولدىّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 40 - 21

21 - خداوند ، بى نياز از شكرگزارى خلق به درگاه او

و من كفر فإنّ ربّى غنىّ كريم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 72 - 15

15 - روشنايى روز و آسايش يافتن در تاريكى شب ، از نعمت هاى بزرگ و درخور شكر و سپاس الهى

قل أرءيتم إن جعل اللّه عليكم الّيل سرمدًا. .. إن جعل اللّه عليكم النهار سرمدًا .

توحيد ربوبى و برشمرنده نعمت هاى الهى و شكرگزارى از

آنها است. ذيل آيه بعد (لعلّكم تشكرون) مؤيد اين مطلب است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 73 - 7

7 - برقرار شدن نظام شب و روز در جهت تأمين نياز ها و منافع انسان ها ، نعمتى بزرگ و سزاوار شكر و سپاس الهى

و لتبتغوا من فضله و لعلّكم تشكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 67 - 9

9 - امنيت مكه ، نعمت الهى و شايسته سپاسگزارى است .

أَوَلم يروا أنّا جعلنا حرمًا ءامنًا. .. أفبالب_طل يؤمنون و بنعمة اللّه يكفرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 46 - 17،18

17 - باد ها و رهاورد هاى آن ، نعمت خداوند و شايسته شكر و سپاس است .

يرسل الرياح . .. و لعلّكم تشكرون

{لعلّ} در آيه، به معناى تعليل است.

18 - انسان ها ، به رغم بهره مند بودن از نعمت و فوايد باد ، ممكن است از شكر آن نعمت ، سرباز زنند .

و لعلّكم تشكرون

{لعلّ} از حروف شبيه به فعل و براى انشا و رجا است استعمال آن در آيه، مى تواند به منظور اشاره به نكته ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 12 - 9

9 - خداوند ، منشأ نعمت ها است و شكر وى ، لازم است .

أن اشكر للّه

{شكر} در لغت، {تصور نعمت و اظهار آن} است (مفردات راغب). اين كه در آيه، فرمان مى دهد {كه تنها براى خداوند شكر كنيد!}، نشان مى

دهد كه او منشأ نعمت ها است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 14 - 13

13 - انسان ها ، موظف به شكر نعمت هاى خداوندند .

أن اشكرلى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 9 - 15،16،17،18

15 - انسان ها ، در بيشتر لحظه هاى عمر ، از شكر نعمت هاى خداوند غافل اند .

قليلاً ما تشكرون

{قليلاً} مى تواند صفت براى موصوف محذوفى مانند {زماناً} باشد، در اين صورت، نكته ياد شده به دست مى آيد.

16 - قواى ادراكى انسان ( چشم و گوش و قلب ) مواهب الهى اند و شايسته است كه به خاطر آنها ، به درگاه وى شكرگزارى شود .

ثمّ سوّي_ه و نفخ فيه من روحه و جعل لكم السمع و الأبص_ر و الأفئدة قليلاً ما تشكرو

17 - انسان ها ، شكرگزار نعمت هاى خداوند نيستند .

قليلاً ما تشكرون

به قرينه آيه بعد _ كه در آن آمده است {و قالوا أءذا ضللنا. ..} _ {قليلاً} مى تواند به معناى نفى باشد.

18 - انسان ها ، به شكرگزارى در برابر نعمت هاى الهى موظف اند .

قليلاً ما تشكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 35 - 11

11 - احياى زمين با روياندن نباتات و درختان ميوه ، به منظور تغذيه انسان ها از سوى خدا ، شايسته شكر و سپاس گزارى است .

و ءاية لهم الأرض الميتة أحيين_ها و أخرجنا منها حبًّا. .. جنّ_ت من نخيل و أعن_ب..

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 -

يس - 36 - 73 - 4

4 - شير و منافع بسيار شتر ، گاو و گوسفند ، نعمتى الهى و شايسته سپاس و شكرگزارى است .

و لهم فيها من_فع و مشارب أفلايشكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 2 - 7

7 - نزول كتاب آسمانى ( قرآن ) ، نعمتى است درخور شكر و شايسته عبادت خالصانه خدا و اطاعت محض از او .

إنّا أنزلنا إليك الكت_ب بالحقّ فاعبد اللّه مخلصًا له الدين

برداشت ياد شده از تفريع جمله {فاعبد اللّه مخلصاً له الدين}، بر جمله {إنّا أنزلنا إليك الكتاب} به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 61 - 14

14 - شبِ آرامش دهنده و روزِ روشنايى بخش ، دو نعمت بزرگ و درخور شكر و سپاس الهى

اللّه الذى جعل لكم الّيل لتسكنوا فيه و النهار مبصرًا . .. و ل_كنّ أكثر الناس لاي

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 42 - 9

9 - قرآن ، نعمتى بزرگ و فرو فرستنده آن شايسته ستايش و قدردانى است .

تنزيل من حكيم حميد

به كارگيرى وصف {حميد} براى خداوند _ پس از بيان نزول قرآن _ مى تواند از يكسو عظمت قرآن و نعمت بودن آن را بفهماند و از سوى ديگر كرنش و فروتنى انسان در برابر خدا را افاده كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 13 - 10

10 - بازگو كردن نعمت هاى الهى ، امرى لازم در جهت شكرگزارى

ثمّ

تذكروا نعمة ربّكم . .. و تقولوا سبح_ن الذى سخّر لنا ه_ذا

در آيه شريفه پس از مسأله يادآورى و شكر نعمت الهى، بازگو كردن آن طلب شده است. (و تقولوا...). از اين نكته استفاده مى شود كه بازگو كردن نعمت از مراحل اساسى شكر آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 16 - 3

3 - پيدايش خصلت هاى ويژه انسانى از مشتى خاك و پيدايش موجود زنده داراى درك و شعورمندى چون جن از شعله آتش ، نعمت هايى شايان تأمل و قدرشناسى *

خلق الإنس_ن من صلص_ل . .. فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 70 - 3

3 - آب شيرين و نقش حياتى آن در زندگى بشر ، نعمتى الهى و در خور شكر و سپاس

أفرءيتم الماء . .. فلولا تشكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 82 - 2

2 - شرك پيشگان صدراسلام ، به جاى سپاس گزارى خداوند به خاطر فرستادن قرآن ، بر تكذيب آن پافشارى كردند .

و تجعلون رزقكم أنّكم تكذّبون

برخى از مفسران بر آنند كه {رزق}، به معناى عطا است و آيه شريفه نيز به تقدير {و تجعلون شكر رزقكم. ..} مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 23 - 5

5 - قدرت شنوايى ، بينايى و تعقّل ، از نعمت هاى الهى و در خور شكر و سپاس

و جعل لكم السمع و الأبص_ر و الأفئدة قليلاً ما تشكرون

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 3 - 8

8 - هدايت ، نعمتى بزرگ و شايسته سپاس گزارى است .

إنّا هدين_ه السبيل إمّا شاكرًا

از اين كه در آيه شريفه، به مؤمن هدايت يافته، {شاكر} گفته شده است، استفاده مى شود كه هدايت نعمتى در خور سپاس گزارى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 20 - 6

6 - فراهم بودن زمينه آشنايى با راه خدا و آسان بودن سلوك آن ، نعمتى سزاوار شكرگزارى است .

قتل الإنس_ن ما أكفره . .. ثمّ السبيل يسّره

چنانچه كفر در {ما أكفره} به معناى كفران نعمت باشد; آيات پس از آن _ از جمله اين آيه _ درصدد بيان نعمت هايى خواهد بود كه ناسپاسى آنها، موجب نفرين خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 21 - 7

7 - مرگ براى انسان و دفن اموات ، دو نعمت از جانب خداوند و سزوار شكرگزارى است .

قتل الإنس_ن ماأكفره . .. ثمّ أماته فأقبره

برداشت يادشده، بر اين اساس است كه كفر در {ماأكفره} به معناى كفران نعمت باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 25 - 4

4 - باران و آب از نعمت هاى خداوند و مقتضى شكرگزارى انسان به درگاه او است .

ما أكفره . .. إنّا صببنا الماء صبًّا

كفر در {ما أكفره} _ به قرينه آيات پيشين _ ممكن است به معناى كفران نعمت باشد. بنابراين آيه، در صدد برشمردن نعمت هاى خداوند به انسان است.

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 28 - 5

5 - روياندن تاك و سبزيجات ، با فرستادن باران و قابل كشت ساختن زمين ، از نعمت هاى خداوند و مقتضى شكرگزارى انسان از او است .

ما أكفره . .. فأنبتنا فيها ... عنبًا و قضبًا

برداشت ياد شده، با توجّه به اين احتمال است كه {كفر} در {ما أكفره} به معناى كفران نعمت باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 29 - 2

2 - بهره مندى انسان از زيتون و از منافع گوناگون درخت خرما ، نعمتى الهى و سزاوار سپاس گزارى است .

ما أكفره . .. و زيتونًا و نخلاً

{زيتون}، ميوه اى معروف (مصباح) و درختى معروف است و مى تواند جمع {زيتونة} باشد كه گاه بر درخت و گاه بر ميوه آن اطلاق مى گردد (لسان العرب). تعبير {نخل} _ به جاى نام ميوه آن _ ممكن است ناظر به اين باشد كه انسان علاوه بر خرما، از اجزاى ديگر نخل (از قبيل شاخ، برگ، تنه و ليف آن) نيز بهره مى برد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 30 - 2

2 - ايجاد باغ هاى پردرخت با نزول باران بر زمين مساعد ، نعمت خداوند و مقتضى شكرگزارى انسان از او است .

صببنا . .. شققنا ... فأنبتنا ... و حدائق غلبًا

چنانچه {غلبا} توصيف ذات {حدائق} باشد _ نه درختان آن _ ضخامت بستان كنايه از انبوه و متراكم بودن درختان آن خواهد بود. برداشت ياد شده، براساس ارتباط اين

آيه با {ما أكفره} در آيات پيشين است. با توجّه به اين احتمال كه {كفر} در آن آيه، به معناى كفران نعمت باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 31 - 2

2 - دستيابى انسان به ميوه ها و مراتع ، نعمت خداوند و مقتضى شكرگزارى انسان از او است .

ما أكفره . .. و ف_كهة و أبًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 17 - 4

4 - ايمان به آيات الهى ، سفارش يكديگر به استقامت در تكاليف دشوار و اظهار محبت به بردگان ، يتيمان و تنگدستان ، قدردانى از نعمت هاى بينايى ، گويايى و هدايت است .

ألم نجعل له عينين . و لسانًا و شفتين . و هدين_ه النجدين ... ثمّ كان من الذين ءام

{الذين آمنوا} گرچه مطلق است; ولى مصداق بارز آنها _ به قرينه {و الذين كفروا بآياتنا} در آيات بعد _ مؤمنان به آيات الهى است و آيات پيشين _ كه بعضى از تكاليف را {عقبة} ناميده بود _ قرينه بر مراد از {صبر} است و سياق آيات نشان مى دهد كه مراد از {مرحمة}، ترّحم بر {رقبة}، {يتيم} و {مسكين} است. ارتباط اين آيات با آيه هاى پيشين _ كه نعمت هاى الهى را برشمرده _ گوياى برداشت ياد شده است; زيرا {بينايى و بصيرت}، زمينه ساز {ايمان} و {داشتن زبان و لب}، زمينه ساز توصيه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 20 - 13

13 - دل بستن به لطف خداوند ،

خود از نعمت هاى الهى و سزاوار پاسخ گويى و سپاس گزارى است .

و ما لأحد عنده من نعمة تجزى . إلاّ ابتغاء وجه ربّه الأعلى

چنانچه استثنا در اين آيه، متصل باشد، {ابتغاء} از مصاديق {نعمة تجزى} خواهد بود. در نتيجه مفاد دو آيه، اين مى شود كه: كسى نزد انفاق گر نعمتى ندارد، جز يك نعمت [كه خداوند عطا كرده است] و آن حالت {ابتغاء} است. بنابراين وجود علاقه و دل بستگى به {وجه اللّه} _ كه مايه {ابتغاء} است _ نعمتى است كه بايد بهوسيله سپاس گزارى جزا داده شود (نعمة تجزى).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 8 - 5

5 - ابتهال و تضرّع پيامبر ( ص ) به درگاه خداوند ، پاسخى به نعمت هاى ويژه او به آن حضرت بود .

ألم نشرح . .. و وضعنا ... و رفعنا ... و إلى ربّك فارغب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 6 - 8،9

8 - رزمندگانِ مجاهد ، سپاسگزار خداوند و پذيراى ربوبيت او هستند .

و الع_دي_ت . .. إنّ الإنس_ن لربّه لكنود

تمجيد مجاهدان از يك سو و نكوهش ناسپاسان از سويى ديگر، بيانگر آن است كه مجاهدان ناسپاس نيستند.

9 - جهاد در راه خدا ، شكر نعمت هاى او است .

و الع_دي_ت . .. إنّ الإنس_ن لربّه لكنود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قريش - 106 - 1 - 9

9 - استوار ماندن قريش بر نظام معيشتى ديرپاى خويش ، نعمتى الهى و سزاوار سپاس

لإيل_ف قريش

چنانچه سوره {قريش} سوره

اى مستقل باشد و با سوره {فيل} يك سوره تلقى نگردد; حرف {لام} در {لايلاف} متعلق به {فليعبدوا} در آيه سوم خواهد بود. در آن صورت مفاد آيه اين مى شود كه چون خداوند، نعمت ايلاف را به قريش عطا كرده است، بايد او را بندگى كنند. گفتنى است كه بندگى به پاس نعمت، شكرگزارى آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قريش - 106 - 3 - 5

5 - عبادت خداوند ، سپاس نعمت هاى او است .

لإيل_ف . .. فليعبدوا

حرف {فاء}، لزوم عبادت را بر وجود نعمت {ايلاف} تفريع كرده است و هر كارى كه انسان خود را به جهت داشتن نعمتى، موظّف به آن سازد، سپاس آن نعمت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قريش - 106 - 4 - 16

16 - برخوردارى از غذا و امنيت ، نعمتى است كه سپاس آن ، تنها عبادت خداوند است .

فليعبدوا ربّ ه_ذا البيت . الذى أطعمهم من جوع و ءامنهم من خوف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كوثر - 108 - 2 - 7،12

7 - نماز ، شكر نعمت هاى خداوند است .

إنّا أعطين_ك الكوثر . فصلّ

12 - اهداى قربانى به پيشگاه پروردگار ، شكر نعمت هاى او است .

إنّا أعطين_ك الكوثر . .. وانحر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 276 - 7،8

7 _ اهل انفاق و صدقه ، سپاسگزاران نعمت هاى الهى و اطاعت كنندگان فرمان او

يمحق اللّه . .. كلّ كفّار اثيم

از مقابله صدقه و ربا به

دست مى آيد كه اين دو در آثار و تبعات متضادند; بنابراين چون رباخوار ناسپاس و گنهكار است، انفاق كننده، سپاسگزار و فرمانبر خداست.

8 _ صدقه و انفاق ، سپاسگزارى در برابر نعمت هاى الهى و پيروى از فرمان اوست .

يمحق اللّه . .. كلّ كفّار اثيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 145 - 13،14،15،16

13 _ پيكار اهل ايمان با دشمنان دين و پايدارى در هنگامه هاى دشوار ، سپاسگزارى از نعمت هاى الهى است .

و لمّا يعلم اللّه الّذين جاهدوا منكم و يعلم الصّابرين . .. و سنجزى الشّاكرين

14 _ جهاد براى سپاسگزارى از نعمت هاى الهى ، بدون چشمداشت پاداش در دنيا و آخرت از مقدسترين نوع جهاد و مبارزه

و لمّا يعلم اللّه الّذين جاهدوا . .. من يرد ثواب الدّنيا ... ثواب الاخرة ... و س

از تعبير {سنجزى} براى شاكران و تعبير به {نؤته} براى خواستاران ثواب دنيا و آخرت به دست مى آيد كه پاداش شاكران، جزاى شكر آنان است نه اينكه مجرد اعطا باشد. اضافه بر اين، كلمه {منها} دلالت مى كند بر اينكه دو طايفه پيش تنها به برخى از خواسته خود دست مى يابند، ولى شاكران جزاى كامل دريافت مى دارند.

15 _ سپاسگزارى نعمت هاى الهى ، برانگيزنده آدمى به جهاد و انجام تكاليف دينى

و من يرد ثواب الدّنيا . .. و من يرد ثواب الاخرة ... و سنجزى الشّاكرين

به نظر مى رسد خداوند مجاهدان را به سه دسته تقسيم كرده است و جمله {سنجزى الشّاكرين}، بيانگر دسته سوم مى باشد. يعنى آنان كه نه ثواب دنيا انگيزه

جهاد آنهاست و نه ثواب آخرت، بلكه انگيزه آنان از جهاد تنها سپاسگزارى است.

16 _ سپاسگزاران نعمت هاى خداوند ، بهره مند از پاداش هاى مخصوص او

و من يرد ثواب الدّنيا . .. و من يرد ثواب الاخرة ... و سنجزى الشّاكرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 164 - 15

15 _ يادآورى وضعيّت نابهنجار ( گمراهى آشكار ) مردم پيش از بعثت ، برانگيزنده توجّه و قدردانى از نعمت بزرگ رسالت پيامبر ( ص )

لقد منّ اللّه . .. و ان كانوا من قبل لفى ضلال مبين

جمله {ان كانوا . .. } به منزله دليل است براى بزرگى نعمتِ رسالت. يعنى روشن است كه پيش از بعثت پيامبر (ص) در چه منجلابى از گمراهى و ضلالت فرو رفته بوديد و اين پيامبر (ص) و تعاليم قرآنى بود كه شما را هدايت كرد.

شكر نعمت آمرزش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 52 - 10

10 - بخشوده شدن گناه ، نعمتى بايسته سپاسگزارى

ثم عفونا عنكم . .. لعلكم تشكرون

شكر نعمت بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 43 - 9

9 _ بهشتيان پس از ورود به بهشت و مشاهده مواهب آن ، خداوند را به خاطر هدايت شدن و نيلشان به بهشت ، سپاس مى گويند .

و قالوا الحمد للّه الذى هدينا لهذا

شكر نعمت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 53 - 12

12 _ مؤمنان با ايمان خويش به

پيامبر(ص) و آيين الهى سپاسگزار نعمت هدايت هستند.

أهؤلاء منّ اللّه عليهم . .. أليس اللّه بأعلم بالشكرين

شكر نعمت هدايت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 43 - 9

9 _ بهشتيان پس از ورود به بهشت و مشاهده مواهب آن ، خداوند را به خاطر هدايت شدن و نيلشان به بهشت ، سپاس مى گويند .

و قالوا الحمد للّه الذى هدينا لهذا

شكر نعمتهاى والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 19 - 11

11 - لزوم سپاس گزارى انسان به درگاه خدا به خاطر نعمت هاى عطا شده از سوى او به پدر و مادرش

ربّ أوزعنى أن أشكر نعمتك التى أنعمت علىّ و على ولدىّ

شكر هنگام سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 48 - 19

19 - لزوم شكر و سپاس خداوند ، در خوشى ها و ناملايمات زندگى

و إنّا إذا أذقنا . .. فإنّ الإنس_ن كفور

شكر هنگام سرور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 48 - 19

19 - لزوم شكر و سپاس خداوند ، در خوشى ها و ناملايمات زندگى

و إنّا إذا أذقنا . .. فإنّ الإنس_ن كفور

شكر هنگام قربانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 37 - 6

6 - لزوم اظهار شكر و سپاس گزارى به پيشگاه خداوند ، در مراسم قربانى با شعار { اللّه أكبر على ما هدانا } .

كذلك سخّر لكم لتكبّروا اللّه على ما هديكم

ضرورت

شكر نعمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 7 - 4

4- شكر نعمت هاى خداوند ، داراى جايگاهى ويژه و امرى لازم

و إذ تأذّن ربّكم لئن شكرتم

اينكه خداوند، فرمان خاصى براى شكرگزارى صادر كرده است، حكايت از اهميت و جايگاه ويژه آن مى كند.

عجز از شكر نعمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 18 - 2

2- انسان ها ، توان شكرگزارى مطلوب و اداى حق نعمت هاى بى شمار خداوند را ندارند .

و إن تعدّوا نعمة الله لاتحصوها إن الله لغفور رحيم

از اينكه خداوند پس از بيان نعمتهاى بى شمار بر بندگان، خود را با صفت {غفور} (آمرزنده) توصيف مى كند، مى توان استفاده كرد كه انسانها از عهده شكر نعمتهاى فراوان الهى بر نخواهند آمد.

عوامل شكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 63 - 9،11

9 _ آدمى در شدايد با خداوند يگانه پيمان مى بندد كه در صورت نجات سپاسگزار او باشد.

لئن أنجنا من هذه لنكونن من الشكرين

11 _ احساس نياز، تضرع، اخلاص و التزام به شكرگزارى، حالات مختلف انسان به هنگام گرفتارى در سختيهاست.

تدعونه تضرعا و خفية لئن أنجنا من هذه لنكونن من الشكرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 62 - 6

6 _ آفرينش شب و روز و پديد آمدن روشنايى و تاريكى براى انسان ، سپاس برانگيز است .

و هو الذى جعل الّيل . .. لمن أراد أن يذّكّر أو أراد شكورًا

{شكور} مصدر و مرادف واژه {شكر}

است.

عوامل شكر نعمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 114 - 15

15- اعتقاد به اختصاص داشتن عبادت به خداوند ، مستلزم شكر نعمت هاى اوست .

و اشكروا نعمت الله إن كنتم إيّاه تعبدون

آمدن جمله {إن كنتم إيّاه تعبدون} به صورت جمله شرطيه براى {اشكروا . ..}، بيانگر وجود تلازم و پيوند ناگسستنى ميان شكر و اعتقاد به توحيد در عبادت است.

غفلت از شكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 9 - 15

15 - انسان ها ، در بيشتر لحظه هاى عمر ، از شكر نعمت هاى خداوند غافل اند .

قليلاً ما تشكرون

{قليلاً} مى تواند صفت براى موصوف محذوفى مانند {زماناً} باشد، در اين صورت، نكته ياد شده به دست مى آيد.

فوايد شكر نعمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 8 - 5

5- فايده شكر نعمت و ضرر و زيان كفران آن به خود انسان باز مى گردد .

لئن شكرتم لأزيدنّكم و . .. إن تكفروا أنتم و من فى الأرض جميعًا فإن الله لغنى حمي

قلّت شكر نعمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 10 - 10

10 _ سپاس مردم در برابر نعمتها، همواره اندك و ناچيز است.

قليلا ما تشكرون

كلمه {قليلا} مى تواند صفت براى مفعول مطلق محذوف باشد. يعنى: تشكرون شكرا قليلا; و مى تواند حال براى فاعل {تشكرون} باشد. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است.

كمى شكر انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12

- مؤمنون - 23 - 78 - 5

5 - شكرگزارى اندك انسان ، در برابر نعمت شنوايى ، بينايى و ادراكى خويش

أنشأ لكم السمع . .. قليلاً ما تشكرون

{ما} در {قليلاً ما} مفيد تقليل است. بنابراين {قليلاً ما} بيانگر تقليل بعد از تقليل است.

كمى شكر نعمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 9 - 14

14 - انسان ها ، كم و اندك شكرگزار نعمت هاى خداوندند .

قليلاً ما تشكرون

{قليلاً} صفت موصوف محذوفى مانند واژه {شكراً} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 23 - 6

6 - سپاس و شكر انسان ها در برابر نعمت هاى الهى ، بسيار اندك و ناچيز است .

قليلاً ما تشكرون

مراتب شكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 64 - 9

9 _ هر مرتبه از توحيد مرتبه اى از شكر است. *

لنكونن من الشكرين . .. ثم أنتم تشركون

به قرينه تقابل بين {شكر} و {شرك}، شرك ناسپاسى و توحيد سپاسگزارى است. بنابراين مراحل آن نيز با يكديگر تناسب دارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 13 - 10

10 - انديشه و تأمل در آيات الهى ، يكى از مراتب شكرگزارى به درگاه پروردگار

اللّه الذى . .. لعلّكم تشكرون ... إنّ فى ذلك لأي_ت لقوم يتفكّرون

مراد از شكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 185 - 40

40 - { عن بعض اصحابنا رفعه فى قول اللّه تبارك و تعالى

: { و لتكبّروا اللّه على ما هداكم و لعلكم تشكرون } قال : الشكر المعرفة . . . ;

از امام معصوم(ع) درباره سخن خداوند كه فرموده: {و لتكبّروا اللّه على ما هداكم و لعلكم تشكرون} روايت شده كه مراد از شكر، {معرفت} است . .. }.

مراد از شكر نعمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 7 - 13

13- { عن أبى عبدالله ( ع ) قال : شكر النعمة إجتناب المحارم و تمام الشكر قول الرجل الحمد لله رب العالمين ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود: شكر نعمت پرهيز از محرمات است و شكر كامل، سخن كسى است كه مى گويد: الحمد لله رب ژ العالمين}.

مظاهر شكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 64 - 7

7 _ توحيد و يگانه پرستى، عاليترين جلوه شكرگزارى به درگاه خداوند است.

لئن أنجنا . ... لنكونن من الشكرين ... قل الله ينجيكم ... ثم أنتم تشركون

منافع شكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 12 - 11،16

11 - شكرگزارى به درگاه خدا ، داراى منافعى حتمى است كه عايد خود شكرگزار مى شود .

و من يشكر فإنّما يشكر لنفسه

16 - بازگشتِ شكرِ به درگاه خداوند ، به خود انسان ، برخاسته از بى نيازى خداوند است .

و من يشكر فإنّما يشكر لنفسه . .. فإنّ اللّه غنىّ

منفعت شكر نعمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 7 - 7

7 - نفع و

ضرر { ايمان و كفر } و { شكر و ناسپاسى } ، دامنگير خود انسان ها است ; نه خداوند .

إن تكفروا فإنّ اللّه غنىّ عنكم . .. و إن تشكروا يرضه لكم

موارد شكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 13 - 8

8 - تسبيح و تنزيه خداوند ، نوعى شكر و سپاس گزارى نسبت به او است .

تذكروا نعمة ربّكم . .. و تقولوا سبح_ن الذى سخّر لنا ه_ذا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 14 - 8

8 - شكر نعمت هاى دنيوى ، استفاده از آن در مسير حيات اخروى است .

جعل لكم من الفلك و الأنع_م. .. ثمّ تذكروا... و إنّا إلى ربّنا لمنقلبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 3 - 9

9 - پيمودن راه دين ، شكر نعمت خداوند و انحراف از آن ، ناسپاسى او است .

إنّا هدين_ه السبيل إمّا شاكرًا و إمّا كفورًا

موارد شكر نعمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 53 - 13

13 _ ايمان و نيايش خالصانه به درگاه خداوند، سپاسگزارى است.

و لا تطرد الذين يدعون ربهم بالغدوة و العشىّ يريدون وجهه . .. أليس اللّه بأعلم با

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 144 - 13

13 _ فراگيرى پيام هاى خدا و به كارگيرى آنها در اعمال و رفتار ، سپاسگزارى از او در برابر نعمت دين است .

فخذ ما ءاتيتك و

كن من الشكرين

مطرح كردن سپاسگزارى پس از اعطاى پيامهاى آسمانى، براى رساندن اين حقيقت است كه آن پيامها از نعمتهاست و بايد خداوند را به خاطر اعطاى آنها شاكر بود. فرمان به فراگيرى آنها مى رساند كه شكر اين نعمت به فراگرفتن و به كار بستن آنها است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 51 - 11

11 - عمل صالح ، شكر استفاده از نعمت هاى الهى

كلوا من الطّيّب_ت و اعملوا ص_لحًا

موانع شكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 52 - 9

9 - گناهان بزرگ ، مانع پديد آمدن زمينه هاى سپاسگزارى به درگاه خدا و رسيدن به منزلت شاكران

ثم عفونا عنكم من بعد ذلك لعلكم تشكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 17 - 3

3 _ ابليس در تلاشى همه جانبه براى بازداشتن هر چه بيشتر انسان از شكرگزارى براى خدا

ثم لأتينهم من بين أيديهم . .. و لاتجد أكثرهم شكرين

موجبات شكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 26 - 15

15 _ ضرورت شكرگزارى به درگاه خداوند به سبب نعمت ها ، امداد ها و روزى هاى پاكيزه او

فاويكم و أيدكم بنصره و رزقكم من الطيبت لعلكم تشكرون

نشانه هاى شكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 35 - 5

5 - گرايش به ايمان و مصون داشتن خويش از فساد فراگير جامعه ، نمود بارز شكر به درگاه خداوند

ءال لوط نجّين_هم .

.. كذلك نجزى من شكر

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه وجه تمايز خاندان لوط از ديگر اعضاى جامعه خويش، در پيروى از لوط و آلوده نساختن خويش به گناه رايج جامعه بود و خداوند بر تمامى مواضع آنان عنوان شكر را اطلاق كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 5 - 4

4 - احسان و نيكوكارى ، جلوه شكر الهى است .

إمّا شاكرًا و إمّا كفورًا . .. إنّ الأبرار يشربون من كأس

برداشت ياد شده، با توجه به اين مطلب است كه خداوند، انسان ها را در برابر نعمت هدايت دو دسته قرار داده است (شاكر و كافر) و در اين آيه از شاكران به ابرار تعبير نموده است.

نشانه هاى شكر خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 81 - 13

13- تسليم بودن در برابر خدا ، نمود سپاسگزارى انسان در برابر او

لعلّكم تشكرون . .. كذلك يتمّ نعمته عليكم لعلّكم تسلمون

برداشت فوق با توجه به ارتباط اين آيه با آيه 78 (و الله أخرجكم من بطون . .. لعلّكم تشكرون) است كه در آن شكر و سپاس پروردگار، هدف و فلسفه اعطاى نعمتها به انسان معرفى شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 13 - 13

13 - اعتراف به عجز و ناتوانى خويشتن در برابر خداوند ، نمودى از روحيه شكر و سپاس در انسان

سبح_ن الذى سخّر لنا ه_ذا و ما كنّا له مقرنين

نشانه هاى شكر نعمت

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 19 - 17

17 - عمل صالح و جلب رضاى الهى ، نمود بارز شكر نعمت هاى او

أن أشكر نعمتك . .. و أن أعمل ص_لحًا ترض_ه

عبارت {و أن أعمل. ..} مى تواند عطف تفسيرى براى {أن أشكر نعمتك} باشد; يعنى، پروردگارا به من شكر نعمتت (انجام عمل صالح) را الهام فرما.

نعمت شكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 7 - 12

12- { عن أبى عبدالله ( ع ) قال : فيما أوحى الله عزّوحلّ إلى موسى ( ع ) يا موسى اشكرنى حق شكرى فقال : يا ربّ و كيف أشكرك حق شكرك و ليس من شكر أشكرك به إلاّ و أنت أنعمت به علىّ ؟ قال : يا موسى الآن شكرتنى حين علمت أن ذلك منّى ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود: خداى _ عزّوحلّ _ به موسى (ع) وحى كرد كه اى موسى! شكر مرا به جاى آر، آن گونه كه حق شكر مرا ادا كنى. موسى(ع) گفت: چگونه شكر تو را بگويم كه آن حق شكر تو باشد و هيچ شكرى نيست كه با آن تو را شكر كنم، مگر آنكه آن شكر، خود باز نعمتى است كه به من داده اى. خداوند فرمود: اكنون كه دانستى كه اين (نعمت شكرگزارى)از من است شكر مرا به جا آوردى}.

وجوب شكر نعمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 73 - 8

8 - شكر و سپاس در برابر نعمت هاى الهى ، امرى لازم و واجب

أفلايشكرون

وضوح شكر نعمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 73 - 7

7 - لزوم شكر و سپاس گزارى در برابر نعمت هاى فراوان خداوند ، امرى روشن و بديهى است .

أفلايشكرون

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه شگفتى از ناسپاسى انسان ها در برابر نعمت هاى الهى، نشانگر بديهى بودن زشتى ناسپاسى و لزوم شكرگزارى است.

وعده شكر گزارى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 22 - 14

14 _ مردم هنگام درماندگى و خطر مرگ ، به درگاه خدا دعا كرده و همراه با سوگند ، قول مى دهند كه جزو سپاسگزاران او خواهند بود .

و ظنوا أنهم أحيط بهم دعوا اللّه مخلصين له الدين لئن أنجيتنا من هذه لنكوننّ من ال

شكست از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

{شكست}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 123 - 5

5 _ پيكارگران احد ، به دليل عدم توكّل برخى از آنان به خداوند ، على رغم تواناييشان ، شكست خوردند . *

و اذ غدوت من اهلك تبوّىء المؤمنين . .. و لقد نصركم اللّه ببدر و انتم اذلّة

يادآورى كمبود نيروى نظامى در جنگ بدر، اشاره به توانمندى آنان در مقايسه با جنگ احد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 127 - 1،4،5

1 _ هلاكتِ بخشى از قواى دشمن و خوار شدن بخشى ديگر ، از اهداف نصرت الهى به رزمندگان بدر

و لقد نصركم اللّه ببدر . .. ليقطع طرفاً من الّذين كفروا او

يكبتهم

برداشت فوق، با عنايت به ملحوظات ذيل است. يكم اينكه: {ليقطع} و {يكبتهم}، به جمله {و لقد نصركم اللّه ببدر} متعلق باشد. دوّم اينكه: {قطع} به معناى هلاك كردن باشد، چنانچه در روح المعانى آمده است. سوّم اينكه: {او} در {او يكبتهم}، براى تنويع باشد; يعنى عدّه اى به هلاكت و عدّه اى ديگر به ذلّت و خوارى كشانده شدند.

4 _ بازگشت ذليلانه و نااميدانه باقيمانده كافران ، از اهداف نصرت الهى به رزمندگان بدر

و لقد نصركم اللّه ببدر . .. ليقطع ... فينقلبوا خائبين

جمله {فينقلبوا . .. }، عطف بر {ليقطع} است بنابراين بازگشت ذليلانه و نااميدانه كافران، از اهداف پيروزى بدر خواهد بود و به مقتضاى {فاء} تفريع، اين بازگشت، نتيجه هلاكت و اسارت بخشى از كافران بوده است.

5 _ هلاكت و خوارى بخشهايى از قواى دشمنان دين ، در جنگ بدر ، عاملى در تخريب روحيّه ساير نيروها

ليقطع طرفاً . .. فينقلبوا خائبين

{خائبين} از {خيبة}، به معنانى يأس، نااميدى و نامرادى، حكايت از اثر روانى در باقيمانده كفّار است كه به مقتضاى {فاء} در {فينقلبوا}، اين نااميدى، نتيجه هلاكت و خوارى و اسارت گروه زيادى از دشمنان بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 129 - 10

10 _ مالكيّت و حاكميّت خداوند بر سرنوشت مؤمنان و كافران ( پيروزى يا شكست )

ليقطع طرفاً من الّذين كفروا . .. ليس لك من الامر شىء ... و للّه ما فى السّموات و

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 139 - 3

3 _ شكست در جنگ

، نبايد موجب سستى و اندوه اهل ايمان شود .

و لا تهنوا و لا تحزنوا و انتم الاعلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 140 - 6،7،8،10،12،16،17،18،19،24

6 _ گردش شكست و پيروزى در جوامع بشرى ، از سنّت هاى هميشگى خداوند

و تلك الايّام نداولها بين النّاس

{تلك}، اشاره به همان جراحتها و شكست و پيروزيهايى است كه بر اثر جنگ بدر و يا احد بر مسلمانان و كافران وارد شد.

7 _ حاكميّت اراده الهى بر حركت تاريخ ( شكست ها و پيروزى ها ، تلخى ها و شادى ها )

و تلك الايام نداولها بين النّاس

از اينكه خداوند تمامى شكستها و پيروزيها و تلخيها و شاديها و . .. را به خود نسبت داده است (نداولها)، حاكميّت اراده الهى بر حركت تاريخ به دست مى آيد.

8 _ يادآورى پيروزى هاى گذشته و توجّه به گردش قانونمند تغييرات اجتماعى ، برطرف كننده ضعف و اندوه جامعه ايمانى

و لا تهنوا و لا تحزنوا . .. ان يمسسكم قرح فقد مسّ القوم قرح مثله و تلك الايّام ن

بنابر اينكه {فقد مسّ القوم}، درباره شكست مشركان در جنگ بدر باشد، خداوند براى از بين بردن اندوه و ضعف مؤمنان، پيروزى آنان را در جنگ بدر يادآورى كرده و همه را (چه شكست و چه پيروزى) برخاسته از مشيّت خويش دانسته است.

10 _ شكست ها و پيروزى ها ( تغييرات اجتماعى ) ، داراى گردشى قانونمند و هدفدار

و تلك الايّام نداولها بين النّاس و ليعلم اللّه الّذين امنوا و يتخذ منكم شهداء

جمله {و ليعلم اللّه . .. } و آنچه بر آن عطف

شده، يعنى {يتّخذ} و {ليمحَص} و {يمحق}، اهدافى است كه خداوند براى {نداولها} (گردش ايام و تغييرات اجتماعى) بيان داشته و فعلِ هدفدار، حكايت از قانونمندى آن دارد.

12 _ گردش شكست و پيروزى بين جبهه حق و باطل ، عرصه و زمينه مناسبى براى ظهور ايمان مؤمنان

و تلك الايّام نداولها بين النّاس و ليعلم اللّه الّذين امنوا

در برداشت فوق، {و ليعلم} به معناى {ليحقق} (تا به وجود آورد) گرفته شده است، چون علم خداوند به اشيا، همان تحقق اشياست ; بنابراين علم خداوند به ايمان مؤمنان، تحقق ايمان آنان است. و چون فرض شده است كه آنان ايمان دارند (امنوا، با صيغه ماضى)، مراد از تحقق ايمان ظهور آن خواهد بود.

16 _ شكست مسلمانان در برخى از برهه ها براى آزمودن مدعيان ايمان و تمييز مؤمنان واقعى از مؤمنان دروغين

ان يمسسكم قرح . .. و تلك الايام نداولها بين النّاس و ليعلم اللّه الّذين امنوا

بنابر اينكه {تلك} اشاره باشد به معنايى كه از {ان يمسسكم قرح} استفاده مى شود يعنى شكست مسلمانان.

17 _ برگرفتن ناظران و گواهانى نخبه از ميان مردم ، بر شكست ها و پيروزى ها بر اساس مشيّت خداوند است .

و يتّخذ منكم شهداء

18 _ منزلت والاى گواهان بر حوادث تاريخى ( شكست ها و پيروزى هاى مسلمانان ) و بيانگران علل آن حوادث

و يتّخذ منكم شهداء

چون در آيه شريفه متعلق شهادت ذكر نشده، مى توان به قرينه آيات قبل _ كه علل حوادث تاريخى را تحليل كرده است _ چنين احتمال داد كه مراد از شهيدان، گواهان شكستها و پيروزيهاى مسلمانان باشند تا گواهى دهند آنجا كه از خدا و رسولش

پيروى شد و تقوا رعايت گرديد، مسلمانان پيروز شدند و آنجا كه بر خود اعتماد كردند و از خداوند غافل شدند و بى تقوايى و بى صبرى پيشه كردند، شكست خوردند.

19 _ مؤمنان استوار در نبرد اُحُد و ديگر هنگامه هاى پيكار با كافران ، برگزيدگان خداوند براى گواهى بر اعمال مردم

و تلك الايّام . .. و ليعلم اللّه الّذين امنوا و يتّخذ منكم شهداء

ترك لام در {و يتّخذ}، اشاره به اين معنا دارد كه برگزيدن، در پى مشخّص شدن مؤمنان واقعى است. يعنى مؤمنان واقعى براى گواه بودن برگزيده مى شوند. گفتنى است كه در برداشت فوق، متعلق حذف شده {شهدآء}، اعمال مردم، گرفته شده است.

24 _ پيروزى ظالمين در پيكار با مؤمنان ، دليل محبوبيّت آنها نزد خداوند نيست .

و لاتهنوا . .. و ليعلم اللّه الّذين امنوا ... و اللّه لايحبّ الظّالمين

بنابر اينكه مراد از ظالمان، همان پيروزمندان جنگ احد باشد، خداوند به مؤمنان يادآور مى شود كه پيروزى مشركان، حاكى از محبّت الهى به ايشان نخواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 141 - 5

5 _ جريان اراده الهى در مسائل روانى ، اجتماعى و تاريخى انسان ، از طريق اسباب و علل طبيعى

نداولها بين النّاس . .. و ليمحّص اللّه الّذين امنوا و يمحق الكافرين

خداوند براى خالص كردن مؤمنان _ كه مسأله اى روانى است _ و نابودى كفار _ كه از مسائل اجتماعى و تاريخى است _ ، از طريق علل و اسبابى همانند شكست و پيروزى، اراده خويش را اعمال مى كند.

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 146 - 11

11 _ سستى پيكارگران در برابر هجوم حوادث دشوار جنگ ، موجب ناتوانى آنان در برابر دشمن و خواركننده آنان

قاتل معه . .. فما وهنوا لما اصابهم فى سبيل اللّه و ما ضعفوا و ما استكانوا

ترتيب ذكرى {وهن} و {ضعف} و {استكانت}، مى تواند اشاره به ترتيب خارجى آن باشد: يعنى اول سستى و آنگاه ضعف و سپس تسليم و زبونى در برابر دشمن، حاصل خواهد شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 151 - 3

3 _ امداد غيبى خداوند ، در شكست كافران شرك پيشه

و هو خير النّاصرين. سنلقى فى قلوب الّذين كفروا الرّعب بما اشركوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 153 - 10،14،27

10 _ تلاش مستمر پيامبر ( ص ) براى جلوگيرى از شكست مسلمانان در كارزار احد

و الرّسول يدعوكم فى اخريكم

14 _ اندوه مسلمانان از شكست در كارزار احد و پيروز نشدن بر مشركان

فاثابكم غمّا بغمّ

جلمه {فاثابكم}، عطف بر جمله {و لقد عفا عنكم} است و كلمه {باء} در {بغمّ} بدليّه است، و مراد از {غمّا} به دليل كلمه {اثابكم} كه دلالت بر مرحمت و لطف دارد و نيز به دليل اينكه پس از عفو واقع شده، غم و اندوهى پسنديده است و اين غم پسنديده همان غم پيروزى كافران بر مسلمانان خواهد بود و يا غمّ و اندوه به خاطر پيروى نكردن از رسول خدا (ص) و سست آمدن در رويارويى با دشمن است.

27 _ تسلّط خالد بن وليد بر مسلمانان

در جنگ احد ، موجب افزايش اندوه آنان از شكست در آن كارزار

امام باقر (ع) درباره {فاثابكم غمّاً بغمّ} فرمود: فامّا الغمّ الاوّل فالهزيمة و القتل و امّا الاخر فاشراف خالد بن الوليد عليهم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 154 - 16،26

16 _ پندار اينكه خداوند نبايد مسلمانان را مبتلا به شكست كند ، پندارى جاهلانه و باطل

يظنّون باللّه غير الحقّ . .. يقولون هل لنا من الامر من شىء

26 _ پيروزى و فتح يا شكست و شهادت مسلمانان ، نشانه حقّانيّت و يا باطل بودن اسلام نيست .

ظنّ الجاهليّة . .. يقولون لو كان لنا من الامر شىء ما قتلنا ههنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 156 - 3

3 _ شكست در پيكار احد ، زمينه ساز هجوم تبليغاتى كافران و يا منافقان ، عليه اسلام ، پيامبر ( ص ) و مسلمانان

يا ايّها الّذين امنوا لا تكونوا كالّذين كفروا و قالوا لاخوانهم . .. ما ماتوا و م

كشته شدن عدّه اى از مسلمانان در جنگ احد باعث شده بود كه كافران و يا منافقان، كه با حضور در صحنه احد مخالف بودند، ماجراى احد و كشته هاى فراوان آن را حربه تبليغاتى عليه پيامبر (ص) قرار دهند. آنان مى گفتند اگر نظر ما را مى پذيرفتند و همراه پيامبر (ص) خارج نمى شدند، اين حوادث ناگوار پيش نمى آمد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 165 - 1،2،3،4،5

1 _ گلايه برخى مسلمانان از نتايج

دردناك نبرد احد و شكست در آن

اولمّا اصابتكم مصيبة . .. قلتم انّى هذا

اين برداشت را روايت مذكور در فيش شماره 12 تأييد مى كند.

2 _ ضربه و مصيبت وارده بر كافران در جنگ بدر ، دو برابر مصيبتى كه بر پيكارگران مؤمن در جنگ احد وارد شد .

اولمّا اصابتكم مصيبة قد اصبتم مثليها

بسيارى از مفسران گفته اند كه مراد از {اصبتم مثليها} (دو چندان مصيبتى كه ديديد، بر كافران وارد كرديد) مصيبتى است كه مؤمنان در پيكار بدر بر مشركان تحميل كردند. اين برداشت را روايت مذكور در فيش شماره 12 تأييد مى كند.

3 _ شكست و مصيبت سنگين مسلمانان در پيكار احد ، دور از انتظار ايشان بود .

اولمّا اصابتكم مصيبة قد اصبتم مثليها

كلمه {انّى} به معناى {من اين} (از كجا و از چه روى) مى باشد و {هذا} اشاره به مصيبت است.

4 _ يادآورى خاطره پيروزى مسلمانان در پيكار بدر ، التيام بخش رنج و آثار روحى دردناك شكست نبرد احد

اولمّا اصابتكم مصيبة قد اصبتم مثليها

جمله {قد اصبتم مثليها}، كه اشاره به پيروزى بزرگ مسلمانان در بدر است، بدان جهت ايراد شده كه با ياد آن خاطره بزرگ، مسلمانان مصيبت احد را در مقايسه با پيروزى بدر كوچك شمرند و در نتيجه، رنج مصيبت احد را ناديده انگارند.

5 _ پندار ناصواب برخى پيكارگران احد در تحليل عوامل شكست آن نبرد

انّى هذا قل هو من عند انفسكم

جمله {انّى هذا} به اين مطلب اشاره دارد كه گويا مجاهدان احد علّت شكست آن نبرد را بيرون از عملكرد خويش مى دانستند، كه جمله {من عند انفسكم} ريشه صحيح آن را گوشزد مى كند.

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 166 - 7

7 _ رنج ها و شكست هاى جامعه ايمانى ، وسيله آزمايشى براى معلوم نمودن صف مؤمنان استوار از غير ايشان

و ما اصابكم يوم التقى الجمعان فباذن اللّه و ليعلم المؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 168 - 4

4 _ تلفات سنگين مسلمانان در پيكار احد

و ما اصابكم . .. لو اطاعونا ما قتلوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 179 - 6

6 _ سختى ها ، مصيبت ها و جنگ ها ( شكست ها و پيروزى ها ) ، وسايل آزمايش الهى براى بندگان

حتّى يميز الخبيث من الطّيّب

به مقتضاى ارتباط ميان اين آيه و آيات پيشين، از وسايل آزمايش الهى، همان نبردها مشكلات آن است ; چنانچه در نبرد احد پيش آمد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 188 - 12

12 _ كتمان حقايق و ديگر ترفند هاى عالمان اهل كتاب ، آنان را از عذاب دنيا ( ذلّت ، شكست و . . . ) نجات نخواهد داد .

لا تحسبنّ الّذين . .. بمفازة من العذاب

در برداشت فوق، عذاب اوّل، به قرينه تكرار آن، عذاب دنيوى گرفته شده است.

آثار اعلام شكست باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 81 - 7

7- اعلام پيروزى قطعى حق بر باطل ، مايه اميد مؤمنان و يأس مشركان و باطل گرايان

و قل جاء الحقّ و

زهق الب_طل إن الب_طل كان زهوقًا

اعلام صريح بر شكست قطعى باطل، در پى بيان تلاشهاى كافران جهت اخراج پيامبر(ص) از مكه، مى تواند براى تقويت بنيه روانى مؤمنان و ايجاد يأس در دل مشركان باشد.

آثار ايمان به شكست كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 4 - 2

2- ايمان به پيروزى راه ايمان و شكست نهايى كافران ، مقتضى صلابت و جديت مؤمنان در نبرد با جبهه كفر

الذين كفروا . .. أضلّ أعم_لهم ... فإذا لقيتم الذين كفروا فضرب الرقاب

فاء در {فإذا لقيتم} مفيد ترتب و نتيجه است; يعنى، اكنون كه دانستيد تلاش كافران بى ثمر خواهد ماند (أضلّ أعمالهم) و فرجام مؤمنان به صلاح خواهد گراييد (أصلح بالهم) پس دلگرم باشيد و با يقين به پيروزى نبرد كنيد (فإذا لقيتم. .. فضرب الرقاب).

آثار شكست

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 141 - 1

1 _ شكست و پيروزى مؤمنان در جنگ با كافران ، عاملى براى خالص سازى مؤمنان

و تلك الايّام نداولها . .. و ليمحّص اللّه الّذين امنوا

فعل {يمحّص} از مصدر {تمحيص} به معناى خالص كردن از ناخالصيها و نقصهاست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 154 - 17،36

17 _ شكست ها و حوادث ناگوار ، موجب ترديد مسلمانان سست انديشه در مورد حقّانيّت پيامبر ( ص ) و وعده هاى خدا به پيروزى آنان

طائفة . .. يقولون هل لنا من الامر من شىء

36 _ حوادث تلخ پيكار احد ، موجب برملا شدن جناح دنياطلب و

خودمحور ، از ميان مسلمانان آخرت طلب خداجو

و ليبتلى اللّه ما فى صدوركم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 159 - 11

11 _ شكست ها و سختى ها ، زمينه ساز پراكندگى جامعه از پيرامون رهبران خود ، و مداراى ايشان با آنان از ميان برنده آن زمينه هاست . *

فبما رحمة من اللّه لنت لهم و لو كنت فظّا غليظ القلب لانفضّوا من حولك

با توجّه به ارتباط اين آيه با آيات پيشين، كه شكست نبرد احد و مشكلات ناشى از آن را مطرح ساخت، مى توان نتيجه گرفت كه شكست و مشكلات آن نبرد، زمينه پراكندگى مسلمانان را از پيرامون رسول خدا (ص) فراهم ساخت و آنچه در اين ميان مانع از گسيختن مردم از پيرامون پيامبر (ص) شد، خُلق خوش و مداراى آن حضرت با مردم بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 167 - 2

2 _ هنگامه هاى دشوار ( شكست ها ، رنج ها و مصيبت ها ) ، ابزارى براى شناسايى جناح منافقان و سست ايمانان ، از مؤمنان واقعى و استوار

و ما اصابكم . .. و ليعلم الّذين نافقوا

آثار شكست اصحاب فيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قريش - 106 - 4 - 4،11

4 - شكست اصحاب فيل ، زمينه ساز گرفتار نشدن قريش ، به فقر اقتصادى و گرسنگى فراگير و جان فرسا

ألم تر كيف فعل ربّك بأصح_ب الفيل . .. لإيل_ف قريش ... الذى أطعمهم من جوع

نكره بودن {جوع}، بر شدّت آن دلالت

دارد.

11 - شكست اصحاب فيل ، ازميان برنده زمينه تهاجم ديگران به مكه و برطرف سازنده ترس شديد قريش از دشمن

و ءامنهم من خوف

نكره بودن {خوف}، بر شدّت آن دلالت دارد.

آثار شكست بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 6 - 12

12- روى كرد عمومى بنى اسرائيل به صلاح و شايستگى ، پس از تحمل مجازات افساد خويش و قبول شكست از مردانى جنگاور

لتفسدنّ فى الأرض . .. بعثنا عليكم عبادًا لنا أُولى بأس شديد ... ثمّ رددنا لكم ال

قرينه دو آيه بعد {إن عدتم عدنا} دلالت مى كند بر اينكه بنى اسرائيل پس از شكست خود، متنبه شده اند و براى همين جهت، خداوند هم آنان را امداد كرده است.

آثار شكست بنى نضير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 2 - 2

2 - شكست يهود بنى نضير ، نمودى از شكست ناپذيرى و حكمت خداوند

و هو العزيز الحكيم . هو الذى أخرج الذين كفروا

ارتباط اين آيه با ذيل آيه قبل (و هو العزيز الحكيم) بيانگر ارائه نمونه و مصداق، پس از بيان يك حقيقت كلى است.

آثار شكست در امتحان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 165 - 10

10 _ عقوبتهاى الهى در انتظار كسانى است كه در آزمون الهى ناموفق باشند.

ليبلوكم فى ما ءاتيكم إن ربك سريع العقاب

آثار شكست در جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 141 - 6

6 _ شكست و پيروزى در جنگ

، وسيله اى براى نابودى تدريجى كافران

نداولها بين النّاس . .. و ليمحّص اللّه الّذين امنوا و يمحق الكافرين

{محق}، به معنى نابودى تدريجى است. (مجمع البيان).

آثار شكست در جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 154 - 25

25 _ شهادت برخى از پيكارگران احد و شكست در آن كارزار ، موجب ترديد مسلمانان سست انديشه

يقولون لو كان لنا من الامر شىء ما قتلنا ههنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 156 - 3

3 _ شكست در پيكار احد ، زمينه ساز هجوم تبليغاتى كافران و يا منافقان ، عليه اسلام ، پيامبر ( ص ) و مسلمانان

يا ايّها الّذين امنوا لا تكونوا كالّذين كفروا و قالوا لاخوانهم . .. ما ماتوا و م

كشته شدن عدّه اى از مسلمانان در جنگ احد باعث شده بود كه كافران و يا منافقان، كه با حضور در صحنه احد مخالف بودند، ماجراى احد و كشته هاى فراوان آن را حربه تبليغاتى عليه پيامبر (ص) قرار دهند. آنان مى گفتند اگر نظر ما را مى پذيرفتند و همراه پيامبر (ص) خارج نمى شدند، اين حوادث ناگوار پيش نمى آمد.

آثار شكست در دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 10 - 31

31 - ترديد در عالمانه و حكيمانه بودن احكام دين و انطباق آن با مصالح واقعى بشر ، از عوامل عدم پايبندى به آن *

ذلكم حكم اللّه . .. و اللّه عليم حكيم

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه

پس از بيان حكم الهى، براى تأكيد بيشتر بر اهميت اين حكم و پايبندى مؤمنان به آن، موضوع علم و حكمت صادركننده آن حكم تذكر داده شده است.

آثار شكست دشمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 4 - 5،10

5- اهتمام به گرفتن اسير در ميدان جنگ ، قبل از متلاشى ساختن دشمن ، كارى نادرست و مخالف اصول جنگ

فضرب الرقاب حتّى إذا أثخنتموهم فشدّوا الوثاق

از آيه شريفه استفاده مى شود كه خداوند، به سپاه اسلام شيوه و قانون جنگ و نكاتى را كه موجب قوت و پيروزى آنان مى شود آموخته است و به آنان تذكر داده كه مبادا، به هواى گرفتن اسير خود را به شكست بكشانند.

10- عدم جواز كشتن دشمن ، پس از زمين گير شدن و قدرت نداشتن او بر دفاع *

فضرب الرقاب حتّى إذا أثخنتموهم

مفهوم {حتّى إذا أثخنتموهم}، ممكن است اين باشد كه پس از زمين گير شدن دشمن و ناتوانى وى بر دفاع از خويش، كشتن او (ضرب الرقاب) لازم نيست; بلكه موقع اسير گرفتن او {شدّوا الوثاق} است.

آثار شكست روميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 4 - 7،8

7 - شكست روميان ، حادثه اى حزن انگيز براى مؤمنان صدر اسلام بود .

غلبت الروم . .. و يومئذ يفرح المؤمنون

احتمال دارد كه شادمانى مسلمانان، به خاطر اين باشد كه مسلمانان مكه، از شكست روميان، به عنوان جبهه جناح مؤمنان، اندوهگين شده بودند و خداوند به آنان اعلام مى كند كه اندوه شان بر طرف خواهد شد.

8 - شكست و پيروزى روم

، امرى سرنوشت ساز براى مؤمنان و مشركان عصر بعثت بوده است .

و يومئذ يفرح المؤمنون

بيان شكست روميان مسيحى در برابر ايرانيان و نيز پيشگويى شكست ايرانيان از روميان و سرور و فرح مؤمنان از پيروزى روميان، حكايت از اين مى كند كه چنين تحولاتى براى گروه هاى ياد شده، مهم و سرنوشت ساز بوده است.

آثار شكست كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 40 - 3

3 - شكست كافران و مشركان در پيكار با اسلام و مسلمانان ، جلوه عذاب الهى

من يأتيه عذاب يخزيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 4 - 6،19

6- اسيركردن نيرو هاى دشمن در ميدان جنگ ، امرى مجاز پس از متلاشى كردن سپاه كفر و زمين گير ساختن آنان

حتّى إذا أثخنتموهم فشدّوا الوثاق

19- امت اسلامى ، موظّف به نبرد بى امان با جبهه كفر تا فرونشاندن شعله هاى شرارت آنان

فشدّوا الوثاق . .. حتّى تضع الحرب أوزارها

خطاب آيه، مى تواند به امت اسلامى در همه زمان ها باشد; يعنى، هرگاه جبهه كفر با اسلام به ستيز برخاست، مسلمانان موظف اند تا مرحله خلع سلاح جبهه كفر به مبارزه ادامه دهند. اين مطلب از ملاك هايى كه آيه به دست داده است (أثخنتموهم ... تضع الحرب) استفاده مى شود.

آثار شكست مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 40 - 3

3 - شكست كافران و مشركان در پيكار با اسلام و مسلمانان ، جلوه عذاب الهى

من يأتيه عذاب يخزيه

آرزوى شكست اسلام

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 28 - 3

3 - كافران ، در آرزوى مرگ پيامبر ( ص ) و مؤمنان و شكست اسلام به سر مى بردند .

قل أرءيتم إن أهلكنى اللّه و من معى

مفسران (صاحب مجمع البيان، تفسير كبير و. ..) نوشته اند: اين آيه و آيات مشابه آن (مانند آيه 30 سوره {طور} و آيه 12 سوره {فتح})، اشاره به اين حقيقت تاريخى دارد كه كافران و مشركان، پيوسته در آرزوى مرگ پيامبر(ص) و مؤمنان و در نتيجه شكست كامل اسلام، به سر مى بردند.

آرزوى شكست محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 51 - 3

3 - كافران ، در آرزوى نابودى و شكست پيامبر ( ص ) به سر مى بردند .

الذين كفروا ليزلقونك بأبص_رهم لمّا سمعوا الذكر

آرزوى شكست محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 51 - 3

3 - كافران ، در آرزوى نابودى و شكست پيامبر ( ص ) به سر مى بردند .

الذين كفروا ليزلقونك بأبص_رهم لمّا سمعوا الذكر

آرزوى شكست مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 14 - 6،19

6 - آرزوى ناكامى براى جامعه ايمانى ، عامل بدبختى اخروى منافقان

و تربّصتم

19 - آرزوى ناكامى براى جامعه ايمانى ، ترديد در باور هاى دينى ، فريفتگى به آرزو هاى باطل و مظاهر دنيا و غفلت از خداوند ، از اوصاف منافقان و از نشانه هاى نفاق

و غرّكم باللّه الغرور

ادعاى شكست محمد(ص)

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 8 - 5

5 - سردمدار منافقين ( عبداللّه بن أُبىّ ) ، خود را عزيز و پيروزمند و پيامبر ( ص ) را ذليل و شكست خورده مى پنداشت .

ليخرجنّ الأعزّ منها الأذلّ

ادعاى شكست ناپذيرى انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 5 - 1

1 - رفتار برخى از انسان ها ، بسان كسى است كه خود را شكست ناپذير و تواناترين موجود مى پندارد .

أيحسب أن لن يقدر عليه أحد

فاعل {يحسب} ضميرى است كه به {الإنسان} در آيه قبل برمى گردد و به قرينه آيات بعد، روى سخن با مؤمنان حقيقى نيست; بلكه كافران و يا آنها و منافقان مورد نظر هستند. بنابراين بايد گفت: عموم {الإنسان}، يا عموم عرفى است و مراد بيشتر مردمى است كه در زمان نزول اين آيات، در مكه بوده و از زمره مؤمنان حقيقى نبودند و يا ارجاع ضمير به آن، به صورت استخدام بوده و تنها بخشى از افرادِ مرجع ضمير، مقصود هستند.

اطمينان به شكست محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 44 - 2

2 - احساس اطمينان مشركان صدراسلام نسبت به پيروزى جمع متحد خويش بر پيامبر ( ص ) و مؤمنان

أم يقولون نحن جميع منتصر

اطمينان به شكست موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 65 - 6

6 - ساحران فرعون ، شكست موسى ( ع ) را در صورت اقدام او به سِحر ، حتمى ديده و نيازى

به وارد عمل شدن خود احساس نمى كردند . *

إمّا أن تلقى و إمّا أن نكون أوّل من ألقى

ساحران دو شق تخيير را، به گونه اى بيان كردند كه گويا اگر موسى(ع) ابزار سحر خود را بيفكند، كار او تمام است و ناتوانى او بر همگان روشن خواهد شد و تنها در صورتى كه آنها دست به كار شوند، نوبت {اول} و {دوم} معنا پيدا مى كند از اين رو وصف {أوّل من ألقى} را در باره موسى(ع) به كار نبردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 39 - 2

2 - اطمينان فرعون و درباريان او به غلبه ساحران كارآزموده بر موسى ( ع )

و قيل للناس هل أنتم مجتمعون

دعوت از مردم، مى تواند نشانگر اطمينان فرعونيان به پيروزى ساحران باشد. گفتنى است كه تعابيرى چون: {لعلّنا} و {إن كانوا} _ كه بيانگر نوعى ترديد بوده و در آيه بعدى آمده است _ شگردى تبليغى براى تهييج ساحران بود تا آنان توان خويش را در اين راه به كار گيرند.

اطمينان به شكست مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 44 - 2

2 - احساس اطمينان مشركان صدراسلام نسبت به پيروزى جمع متحد خويش بر پيامبر ( ص ) و مؤمنان

أم يقولون نحن جميع منتصر

اعلام شكست باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 81 - 1،8

1- فرمان خدا به پيامبر ( ص ) براى اعلام غلبه حتمى حق و اضمحلال قطعى باطل ، به مشركان مكه

و قل جاء الحقّ و

زهق الب_طل

8- تبليغ و اعلان ناپايدارى و شكست پذيرى جريان باطل ، روشى براى بازداشتن مردم از روى كرد به باطل و تلاشى جهت مبارزه با آن

و قل جاء الحقّ و زهق الب_طل إن الب_طل كان زهوقًا

تعليل شكست قطعى باطل، به اينكه ماهيت باطل شكست پذير است، مى تواند به منظور نكته ياد شده باشد.

امتحان با شكست

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 152 - 22

22 _ شكست پيكارگران احد ، آزمايش الهى براى آنان

ثم صرفكم عنهم ليبتليكم

{صرفكم عنهم} يعنى شما را از تعقيب دشمنِ درگير منصرف ساخت و لازمه اين انصراف، شكست است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 154 - 16

16 _ پندار اينكه خداوند نبايد مسلمانان را مبتلا به شكست كند ، پندارى جاهلانه و باطل

يظنّون باللّه غير الحقّ . .. يقولون هل لنا من الامر من شىء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 166 - 7

7 _ رنج ها و شكست هاى جامعه ايمانى ، وسيله آزمايشى براى معلوم نمودن صف مؤمنان استوار از غير ايشان

و ما اصابكم يوم التقى الجمعان فباذن اللّه و ليعلم المؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 179 - 6

6 _ سختى ها ، مصيبت ها و جنگ ها ( شكست ها و پيروزى ها ) ، وسايل آزمايش الهى براى بندگان

حتّى يميز الخبيث من الطّيّب

به مقتضاى ارتباط ميان اين آيه و آيات پيشين، از وسايل آزمايش الهى، همان

نبردها مشكلات آن است ; چنانچه در نبرد احد پيش آمد.

انتظار شكست اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 135 - 7

7- كافران صدراسلام در انتظار شكست و نابودى اسلام بودند .

قل كلّ متربّص فتربّصوا فستعلمون

انتظار شكست كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 175 - 3

3 - پيامبر ( ص ) ، مأمور به صبر و انتظار در خصوص شكست كافران معاند و عذاب شدن آنان

فتولّ عنهم . .. و أبصرهم

توصيه به نظاره كردن بر احوال كافران معاند _ پس از توصيه به بى اعتنايى به آنان (فتولّ عنهم . ..) _ در حقيقت سفارش به صبر و انتظار است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 179 - 3

3 - پيامبراسلام ( ص ) ، مأمور به صبر و انتظار در خصوص شكست كافران معاند و عذاب شدن آنان

و تولّ عنهم . .. و أبصر

توصيه به نظاره كردن بر احوال كافران معاند، پس از سفارش به بى اعتنايى به آنان (و تولّ عنهم) در حقيقت، توصيه به صبر و انتظار است.

انذار از شكست

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 5 - 4

4 - خداوند ، جبهه مخالف اسلام را به شكست ذلت بار هشدار داد .

إنّ الذين يحادّون اللّه و رسوله كبتوا

اهميت شكست دشمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 4 - 16

16- لزوم حفظ حالت جنگى و تهاجم بر

دشمن ، براى كشتن و اسير گرفتن تا زمان فرو نشستن شعله هاى نبرد

حتّى تضع الحرب أوزارها

مى توان گفت: {حتّى تضع. ..} غايت براى مجموع پيام آيه است كه عبارت بود از يورش بر دشمن، براى نابود ساختن و اسير گرفتن آنان.

بشارت شكست باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 17 - 17

17_ نويد خداوند به پيروزى حق و استقرار آن در زمين و شكست باطل و رخت بر بستن آن

فأما الزبد فيذهب جفاءً و أما ما ينفع الناس فيمكث فى الأرض

بشارت شكست بدگويان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 11 - 7

7 - نويد خداوند به پيامبر ( ص ) ، مبنى بر شكست قريب الوقوع تكذيب كنندگان و بدگويان

و مهّلهم قليلاً

بشارت شكست دشمنان اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 21 - 4

4 - خداوند ، مسلمانان صدراسلام را به پيروزى حتمى و شكست جبهه دشمن ، نويد داد .

كتب اللّه لأغلبنّ أنا و رسلى

بشارت شكست رهبران شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 11 - 4

4 - بشارت و نويد خداوند به شكست سران كفر و شرك و پيروزى مسلمانان در دوران بعثت

جند ما هنالك مهزوم من الأحزاب

بشارت شكست رهبران كفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 11 - 4

4 - بشارت و نويد خداوند به شكست سران كفر و شرك و پيروزى مسلمانان در دوران

بعثت

جند ما هنالك مهزوم من الأحزاب

بشارت شكست كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 85 - 5

5 - نويد خداوند به پيامبر ( ص ) مبنى بر دگرگون ساختن وضع مكه و غلبه دادن توحيد و ايمان بر شرك و كفر ( به هنگام بازگرداندن مجدد وى به آن شهر )

لرادّك إلى معاد

{معاد} در آيه، نكره موصوفه است كه صفت آن حذف شده و تقدير آن چنين است: {لرادُّك إلى معاد غير ما هو الآن; ترا به شهرى بازمى گرداند كه وضع آن غير از وضعى باشد كه الآن دارد}. بنابراين تعبير ياد شده به بازگشت فاتحانه پيامبر(ص) به مكه و دگرگون شدن اوضاع آن شهر با ورود آن حضرت اشاره دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 5 - 1

1 - بشارت به پيروزى پيامبراسلام ( ص ) بر كافران

فستبصر

آيه شريفه، بشارت و تهديد است; بشارت پيروزى پيامبراسلام (فستبصر) و تهديد كافران به شكست و نابودى (و يبصرون).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 16 - 2

2 - پيشگويى قرآن و بشارت خداوند به شكست خفّت بار كافران تكذيب گر

سنسمه على الخرطوم

برخى از مفسران، بر اين عقيده اند كه آيه شريفه درصدد پيشگويى و بشارت به شكست ذلّت بار كافران در جنگ هاى آتى است.

بشارت شكست مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 85 - 5

5 - نويد خداوند به پيامبر ( ص ) مبنى بر دگرگون ساختن وضع مكه

و غلبه دادن توحيد و ايمان بر شرك و كفر ( به هنگام بازگرداندن مجدد وى به آن شهر )

لرادّك إلى معاد

{معاد} در آيه، نكره موصوفه است كه صفت آن حذف شده و تقدير آن چنين است: {لرادُّك إلى معاد غير ما هو الآن; ترا به شهرى بازمى گرداند كه وضع آن غير از وضعى باشد كه الآن دارد}. بنابراين تعبير ياد شده به بازگشت فاتحانه پيامبر(ص) به مكه و دگرگون شدن اوضاع آن شهر با ورود آن حضرت اشاره دارد.

بشارت شكست مكذبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 16 - 2

2 - پيشگويى قرآن و بشارت خداوند به شكست خفّت بار كافران تكذيب گر

سنسمه على الخرطوم

برخى از مفسران، بر اين عقيده اند كه آيه شريفه درصدد پيشگويى و بشارت به شكست ذلّت بار كافران در جنگ هاى آتى است.

بشارت شكست مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 11 - 7

7 - نويد خداوند به پيامبر ( ص ) ، مبنى بر شكست قريب الوقوع تكذيب كنندگان و بدگويان

و مهّلهم قليلاً

پيشگويى شكست بنى نضير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 12 - 6

6 - خبردادن خداوند ، از شكست حتمى يهود و برخوردار نشدن آنان از هيچ امداد

ثمّ لاينصرون

پيشگويى شكست رهبران شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 11 - 1

1 - پيشگويى خداوند از شكست سران كفر و شرك در برابر سپاه اسلام

جند ما هنالك مهزوم من

الأحزاب

بيشتر مفسران بر اين عقيده اند كه آيه شريفه، در مقام پيشگويى از آينده سران كفر و شرك است، آنانى كه در مكه در اكثريت بودند و قدرت را در دست داشتند و در حالى كه مسلمانان در اقليت و ضعف قرار داشتند. ازاين رو خداوند از شكست كافران در جنگ هاى بدر، احزاب، حنين و يا فتح مكه خبر مى دهد.

پيشگويى شكست رهبران كفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 11 - 1

1 - پيشگويى خداوند از شكست سران كفر و شرك در برابر سپاه اسلام

جند ما هنالك مهزوم من الأحزاب

بيشتر مفسران بر اين عقيده اند كه آيه شريفه، در مقام پيشگويى از آينده سران كفر و شرك است، آنانى كه در مكه در اكثريت بودند و قدرت را در دست داشتند و در حالى كه مسلمانان در اقليت و ضعف قرار داشتند. ازاين رو خداوند از شكست كافران در جنگ هاى بدر، احزاب، حنين و يا فتح مكه خبر مى دهد.

پيشگويى شكست فرعونيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 61 - 10

10 - موسى ( ع ) با توجه به افترا هاى فرعونيان بر خداوند ، به آنان هشدار داد و شكست و ناكامى را براى آنان پيش بينى كرد .

ويلكم لاتفتروا على اللّه . .. و قد خاب من افترى

پيشگويى شكست كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 175 - 4

4 - اخبار خداوند به شكست و عذاب قريب الوقوع كافران و مشركان معاند و

مشاهده شدن آن براى آنان

فتولّ عنهم حتّى حين . و أبصرهم فسوف يبصرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 179 - 4

4 - اخبار خداوند به شكست و عذاب قريب الوقوع كافران و مشركان معاند و مشاهده شدن آن براى آنان

و تولّ عنهم حتّى حين . و أبصر فسوف يبصرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 16 - 2

2 - پيشگويى قرآن و بشارت خداوند به شكست خفّت بار كافران تكذيب گر

سنسمه على الخرطوم

برخى از مفسران، بر اين عقيده اند كه آيه شريفه درصدد پيشگويى و بشارت به شكست ذلّت بار كافران در جنگ هاى آتى است.

پيشگويى شكست مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 175 - 4

4 - اخبار خداوند به شكست و عذاب قريب الوقوع كافران و مشركان معاند و مشاهده شدن آن براى آنان

فتولّ عنهم حتّى حين . و أبصرهم فسوف يبصرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 179 - 4

4 - اخبار خداوند به شكست و عذاب قريب الوقوع كافران و مشركان معاند و مشاهده شدن آن براى آنان

و تولّ عنهم حتّى حين . و أبصر فسوف يبصرون

پيشگويى شكست مكذبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 16 - 2

2 - پيشگويى قرآن و بشارت خداوند به شكست خفّت بار كافران تكذيب گر

سنسمه على الخرطوم

برخى از مفسران، بر اين عقيده اند كه آيه شريفه درصدد پيشگويى و بشارت به شكست

ذلّت بار كافران در جنگ هاى آتى است.

تبليغ شكست باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 81 - 8

8- تبليغ و اعلان ناپايدارى و شكست پذيرى جريان باطل ، روشى براى بازداشتن مردم از روى كرد به باطل و تلاشى جهت مبارزه با آن

و قل جاء الحقّ و زهق الب_طل إن الب_طل كان زهوقًا

تعليل شكست قطعى باطل، به اينكه ماهيت باطل شكست پذير است، مى تواند به منظور نكته ياد شده باشد.

ترس از شكست

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 52 - 13

13 _ داشتن پناهگاهى امن در صورت شكست اسلام ، انگيزه دوستى مسلمانان بيمار دل عصر پيامبر ( ص ) با يهود و نصارا و پذيرش ولايت آنان

يقولون نخشى ان تصيبنا دائرة

تعجيل در شكست

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 176 - 2

2 - سرزنش شدن مشركان و كافران معاند از سوى خداوند ، به جهت شتاب آنان در نزول عذاب و شكست

أفبعذابنا يستعجلون

تهديد به شكست

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 88 - 3

3 - كافران و مشركان ، به عذاب و شكست تهديد شدند .

و لتعلمنّ نبأه بعد حين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 37 - 8

8 - دلدارى خداوند به مؤمنان و تهديد كافران و مشركان حق گريز به انتقام و شكست

أليس اللّه بعزيز ذى انتقام

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه

ذيل آيه شريفه _ كه از عزت و انتقام خداوند سخن گفته _ داراى لحن تهديدآميز است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 8 - 7

7 - تهديد منافقان به شكست ذلت بار از سوى خداوند

ليخرجنّ الأعزّ . .. و للّه العزّة و لرسوله و للمؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 5 - 2

2 - تهديد خداوند به شكست كافران ، در جنگ با پيامبر ( ص ) و مسلمانان

و يبصرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 11 - 1

1 - مرفهان تكذيب گر از سوى خداوند ، به عذاب و شكست تهديد شدند .

و ذرنى و المكذّبين

تعبير (مرا با تكذيب گران واگذار) تعبيرى تهديدآميز است. تهديد الهى هم ممكن است، ناظر به شكست كافران در جنگ ها باشد و هم عذاب اخروى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 11 - 1،2

1 - تهديد شدن وليدبن مغيره به عذاب و شكست ، از سوى خداوند

ذرنى و من خلقت وحيدًا

مطابق نظر مفسّران، اين آيه تا آيه 25 درباره وليدبن مغيره (يكى از سران مكه) نازل شده است (مجمع البيان). گفتنى است كلمه {وحيداً} در اين برداشت، حال براى {يا} در {ذرنى} است و عبارت {ذرنى و من خلقت وحيداً} (مرا تنها بگذار با آن كس كه خلقش كردم) و مانند آن، براى تهديد مى باشد.

2 - سران كفر و شرك ، مورد تهديد خداوند به عذاب و شكست

ذرنى و من خلقت وحيدًا

تهديد

به شكست ذلت بار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 40 - 2

2 - پيامبر ( ص ) كافران و مشركان معاند را به مقابله فرا خواند و به شكست ذلت بار ( چون شكست روز بدر ) تهديد كرد .

من يأتيه عذاب يخزيه

بيشتر مفسران بر اين ديدگاه اند كه مقصود از عذاب خواركننده در دنيا، شكست كافران و مشركان معاند در جنگ ها (همچون جنگ بدر) است.

حتميت شكست باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 21 - 2

2 - غلبه حق بر باطل ، قانون مكتوب الهى است .

كتب اللّه لأغلبنّ أنا و رسلى

حتميت شكست حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 81 - 12

12 _ شكست نهايى در جنگ بين حق و باطل ، سرنوشت محتوم حق ستيزان و باطل مداران مفسد است .

إن اللّه سيبطله إن اللّه لايصلح عمل المفسدين

حتميت شكست دشمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نصر - 110 - 1 - 2

2 - با رسيدن نصرت الهى ، پيروزى بر دشمن قطعى است .

إذا جاء نصر اللّه و الفتح

حتميت شكست دشمنان اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 20 - 7

7 - خداوند ، جبهه مخالف اسلام ( منافقان و عموم دشمنان خدا و پيامبر ( ص ) ) را به شكست حتمى و ذلت بار هشدار داد .

إنّ الذين يحادّون . .. أُول_ئك فى الأذلّين

حتميت شكست

دشمنان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 20 - 7

7 - خداوند ، جبهه مخالف اسلام ( منافقان و عموم دشمنان خدا و پيامبر ( ص ) ) را به شكست حتمى و ذلت بار هشدار داد .

إنّ الذين يحادّون . .. أُول_ئك فى الأذلّين

حتميت شكست دشمنان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 20 - 7

7 - خداوند ، جبهه مخالف اسلام ( منافقان و عموم دشمنان خدا و پيامبر ( ص ) ) را به شكست حتمى و ذلت بار هشدار داد .

إنّ الذين يحادّون . .. أُول_ئك فى الأذلّين

حتميت شكست كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 1 - 1

1_ تلاش هاى كافران ، در منحرف ساختن جامعه بشرى از راه خدا ، محكوم به شكست حتمى و نهايى است .

الذين كفروا و صدّوا عن سبيل اللّه أضلّ أعم_لهم

{أعمالهم} نظر به تلاش هاى كفرآميز و انحراف انگيز كافران دارد كه از واژه {صدّوا} استفاده مى شود. شكست حتمى و نهايى از آن جهت برداشت مى شود كه گوينده {أضلّ} خداوند است و اگر كافران در ظاهر پيشرفت هايى هم داشته باشند، در نهايت محكوم به شكست اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 3 - 6

6 - تأكيد خداوند ، بر پيروزى پيامبر ( ص ) و ناكامى كافران تكذيب گر

و كذّبوا . .. و كلّ أمر مستقرّ

بيان كلى خداوند در تحقق و استقرار برنامه هاى از

پيش تعيين شده، در حقيقت نويدى به مؤمنان و تهديدى به كافران است كه رسالت پيامبر(ص) سرانجام تثبيت خواهد شد و تكذيب گران كارى از پيش نخواهند برد.

حتميت شكست مفسدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 81 - 12

12 _ شكست نهايى در جنگ بين حق و باطل ، سرنوشت محتوم حق ستيزان و باطل مداران مفسد است .

إن اللّه سيبطله إن اللّه لايصلح عمل المفسدين

حتميت شكست منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 20 - 7

7 - خداوند ، جبهه مخالف اسلام ( منافقان و عموم دشمنان خدا و پيامبر ( ص ) ) را به شكست حتمى و ذلت بار هشدار داد .

إنّ الذين يحادّون . .. أُول_ئك فى الأذلّين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 8 - 10

10 - تضمين عزت و پيروزى پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، از سوى خداوند در قبال توطئه هاى منافقان

ليخرجنّ الأعزّ . .. و للّه العزّة و لرسوله و للمؤمنين

خدا و شكست

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 60 - 4

4 - خداوند ، مغلوب كسى يا چيزى واقع نمى شود .

و ما نحن بمسبوقين

رؤيت شكست كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 175 - 2

2 - قابل درك و مشاهده بودن نشانه هاى شكست و نابودى كافران و مشركان معاند براى پيامبر ( ص )

و أبصرهم

برداشت ياد شده از

آن جا است كه توصيه به دقت كردن در وضعيت كافران، مربوط به زمان بعد از شكست و عذاب نيست; بلكه به زمان قبل از آن ارتباط دارد. بنابراين پيش از شكست و يا نزول عذاب، آثار آن براى پيامبر(ص) قابل رؤيت و درك بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 179 - 2

2 - قابل درك و مشاهده بودن نشانه هاى شكست و نابودى كافران و مشركان معاند براى پيامبر ( ص )

و أبصر

برداشت ياد شده از آن جا است كه توصيه به دقت كردن در وضعيت كافران، مربوط به زمان بعد از شكست و عذاب نيست; بلكه به زمان قبل از آن ارتباط دارد. بنابراين پيش از شكست ويا نزول عذاب، آثار آن براى پيامبر(ص) قابل مشاهده و درك بود.

رؤيت شكست مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 175 - 2

2 - قابل درك و مشاهده بودن نشانه هاى شكست و نابودى كافران و مشركان معاند براى پيامبر ( ص )

و أبصرهم

برداشت ياد شده از آن جا است كه توصيه به دقت كردن در وضعيت كافران، مربوط به زمان بعد از شكست و عذاب نيست; بلكه به زمان قبل از آن ارتباط دارد. بنابراين پيش از شكست و يا نزول عذاب، آثار آن براى پيامبر(ص) قابل رؤيت و درك بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 179 - 2

2 - قابل درك و مشاهده بودن نشانه هاى شكست و نابودى كافران و مشركان معاند براى پيامبر ( ص

)

و أبصر

برداشت ياد شده از آن جا است كه توصيه به دقت كردن در وضعيت كافران، مربوط به زمان بعد از شكست و عذاب نيست; بلكه به زمان قبل از آن ارتباط دارد. بنابراين پيش از شكست ويا نزول عذاب، آثار آن براى پيامبر(ص) قابل مشاهده و درك بود.

زمينه شكست

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 56 - 8

8 _ ناكامى و شكست ، سرنوشت حتمى پذيرندگان ولايت يهود ، نصارا و ديگر كافران

و من يتول اللّه و رسوله و الذين ءامنوا فان حزب اللّه هم الغلبون

حصر در جمله {فان حزب اللّه . ..} مى تواند ناظر به پندار غلط كسانى باشد كه براى مصون ماندن از شكست احتمالى مسلمانان (نخشى ان تصيبنا دائرة) در صدد ايجاد روابط دوستى و ولايى با كافران بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 49 - 12

12_ صبر و تقوا ، دو شرط اساسى براى پيروزى نهايى بر كافران و نايل شدن به فرجامى نيكوست .

فاصبر إن الع_قبة للمتقين

زمينه شكست باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 18 - 5

5- نابودى باطل و انديشه هاى نادرست ، در گرو حضور اهل حق در ميدان مبارزه با باطل است .

بل نقذف بالحقّ على الب_طل فيدمغه

{باء} در {بالحقّ} براى استعانت است. براين اساس معناى آيه چنين مى شود: {ما به كمك حق بر باطل مى كوبيم و نابودش مى سازيم}. اين معنا مى رساند كه حق بايد در صحنه كارزار با باطل، حضور داشته باشد

تا به وسيله آن بتوان باطل و انديشه هاى نادرست را نابود كرد. گفتنى است خداوند نابود ساختن باطل را به خود نسبت نداده; بلكه حق را نابود كننده باطل دانسته است (فيدمغه)، اين نكته مؤيد همين برداشت است.

زمينه شكست بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 7 - 7

7- فسادانگيزى و بدكردارى بنى اسرائيل ، زمينه ساز شكست و نابودى آنان

بعثنا عليكم عبادًا لنا . .. و إن أسأتم فلها فإذا جاء وعد الأخرة ليسئوا وجوهكم

جمله {إن أسأتم} مى تواند تبيين كننده علت شكست نخستين و سركوب شدن بعدى بنى اسرائيل باشد; يعنى، شكستهاى آنان نمونه و مصداقى از نتيجه بديهاى آنهاست.

زمينه شكست در جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 67 - 14

14 _ اسير گرفتن از دشمن قبل از سركوبى كامل آنان ، زمينه ساز شكست و خلاف حكمت و مصلحت

ما كان لنبى . .. و اللّه عزيز حكيم

تذكر به عزت و حكمت خداوند پس از نهى وى از اسير گرفتن قبل از تحكيم موقعيت، اشاره به اين حقيقت دارد كه تخلف از آن نهى خلاف مصلحت و زمينه ساز شكست مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 68 - 5،6

5 _ گرفتن اسير در جنگ بدر مقتضى شكست مسلمانان در آن نبرد

لو لا كتب من اللّه سبق لمسكم فيما أخذتم عذاب عظيم

برخى برآنند كه مراد از {عذاب عظيم} شكست از دشمن در كارزار بدر است و مقصود از {كتب من اللّه . ..

} وعده پيروزى است كه خداوند پيش از وقوع جنگ بدر مسلمانان را به آن بشارت داد. بنابراين معناى آيه چنين مى شود: اگر وعده الهى به پيروزى شما (رزمندگان بدر) نبود، به سبب گرفتن اسير پيش از سركوبى كامل دشمن به شكست سختى گرفتار مى شديد. (برگرفته شده از روح المعانى).

6 _ تقدير و قضاى الهى بر پيروزى مسلمانان در جنگ بدر ، مانع شكست مسلمانان ، على رغم تحقق مقتضى آن ( گرفتن اسير پيش از سركوبى كامل دشمن )

لو لا كتب . .. عذاب عظيم

زمينه شكست دشمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 13 - 7

7 - ايمان به خدا و جهاد با مال و جان در راه او ، مايه جلب نصرت الهى و شكست سريع جبهه دشمن

تؤمنون باللّه . .. و تج_هدون ... و أُخرى تحبّونها

زمينه شكست فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 6 - 3

3 - آگاهى قبلى فرعون از خطرساز بودن بنى اسرائيل براى حكومت و نظام سركوبگر وى

و نرى فرعون و ه_م_ن و جنودهما منهم ما كانوا يحذرون

زمينه شكست فرعونيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 64 - 2

2 - اختلاف و تشتت فرعونيان پس از سخنان موسى ( ع ) ، خطرى جدى و زمينه ساز تضعيف جبهه آنان ، در ميدان مقابله بود .

ويلكم . .. قالوا ... فأجمعوا كيدكم ثمّ ائتوا صفًّا

آيات ياد شده، جملگى نشانگر تلاش جدى فرعونيان براى حفظ اتحاد خود در برابر موسى(ع)

است و از زاويه ديگر، حكايت از خطرى دارد كه به خاطر بروز اختلاف، آنان را تهديد مى كرده است.

زمينه شكست كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 40 - 17

17 _ نقش مهم هجرت پيامبر ( ص ) ، در فروشكستن صولت و شعار كفر و اعتلا يافتن كلمة اللّه

فقد نصره اللّه إذ أخرجه . .. و جعل كلمة الذين كفروا السفلى و كلمة اللّه هى العلي

زمينه شكست كفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 40 - 17

17 _ نقش مهم هجرت پيامبر ( ص ) ، در فروشكستن صولت و شعار كفر و اعتلا يافتن كلمة اللّه

فقد نصره اللّه إذ أخرجه . .. و جعل كلمة الذين كفروا السفلى و كلمة اللّه هى العلي

زمينه شكست مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 68 - 5

5 _ گرفتن اسير در جنگ بدر مقتضى شكست مسلمانان در آن نبرد

لو لا كتب من اللّه سبق لمسكم فيما أخذتم عذاب عظيم

برخى برآنند كه مراد از {عذاب عظيم} شكست از دشمن در كارزار بدر است و مقصود از {كتب من اللّه . .. } وعده پيروزى است كه خداوند پيش از وقوع جنگ بدر مسلمانان را به آن بشارت داد. بنابراين معناى آيه چنين مى شود: اگر وعده الهى به پيروزى شما (رزمندگان بدر) نبود، به سبب گرفتن اسير پيش از سركوبى كامل دشمن به شكست سختى گرفتار مى شديد. (برگرفته شده از روح المعانى).

سختى شكست بنى نضير

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 2 - 9

9 - شكست و تبعيد يهود بنى نضير ، امرى دشوار و دور از انتظار براى مسلمانان

ما ظننتم أن يخرجوا

سنت شكست دشمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 23 - 1

1 - پيروزى جبهه مؤمنان راستين و مقاوم و شكست دشمنان آنان ، سنت هميشگى خداوند

سنّة اللّه الّتى قد خلت من قبل

سنّت در اين آيه، نظر به آيه قبل دارد كه درباره پيروزمندى مؤمنان بر كافران است.

شكست ابو لهب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مسد - 111 - 1 - 4،8

4 - ابولهب ، در رويارويى با اسلام ، ناكام ماند و دستش از رسيدن به مقصود ، كوتاه شد .

تبّت يدا أبى لهب و تبّ

استفاده از فعل ماضى در دعا و نفرين، براى حتمى دانستن آن است. برخى گفته اند: {تبّت} نفرين است و {تبّ} خبر. در اين صورت برداشت ياد شده، وضوح بيشترى مى يابد.

8 - شكست خوردن ابولهب و بى ثمر بودن تلاش هاى او در برابر اسلام ، از پيشگويى هاى قرآن

تبّت يدا أبى لهب و تبّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مسد - 111 - 2 - 3

3 - ثروت ابولهب و جاه و مقامى كه كسب كرده بود ، او را از گرفتارى به هلاكت و ناكامى در تلاش هايش ، رهايى نبخشيد .

تبّت يدا أبى لهب و تبّ . ما أغنى عنه ماله و ما كسب

{أغنى عنه}; يعنى، منصرف ساخت و بازگرداند از او

(برگرفته از نهايه ابن اثير). به قرينه آيه قبل و بعد، مراد بازداشتن از هلاكت و آتش جهنم است.

شكست احزاب صدراسلام در غزوه احزاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 10 - 3

3 - ائتلاف احزاب مختلف و لشگركشى آنان عليه مسلمانان مدينه و شكست شان ، شايسته يادآورى است .

إذ جاءوكم من فوقكم و من أسفل منكم

{إذ جاءوكم} عطف بر {إذ جاتكم} در آيه پيش و متعلق فعل {اُذكروا} در همان آيه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 20 - 2

2 - منافقان مدينه ، حتى پس از هزيمت احزاب متّحد و عزيمت شان از اطراف مدينه ، گمان مى كردند كه آنان نرفته اند .

يحسبون الأحزاب لم يذهبوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 25 - 1،3،6،12

1 - پراكنده شدن احزاب متّحد از اطراف مدينه ، به دست خداوند بود .

و ردّ اللّه الذين كفروا

3 - احزاب متّحد ، در حالى از محاصره مدينه نااميد و پراكنده شدند كه آكنده از خشم بودند .

و ردّ اللّه الذين كفروا بغيظهم

{باء} در {بغيظ} براى ملابسه است و {بغيظهم} حال براى موصول {الذين كفروا} است.

6 - آكنده شدن احزاب متّحد از خشم و غضب ، معلول ناكامى آنان در تلاش شان بود .

و ردّ اللّه الذين كفروا بغيظهم لم ينالوا خيرًا

{لم ينالوا خيراً} مى تواند حال براى {الذين كفروا} باشد و احتمال دارد كه براى بيان {بغيظهم} باشد. برداشت بالا، بنابر احتمال دوم است.

12 - توان مندى خداوند ، منشأ

فراهم آمدن زمينه پراكنده شدن احزاب متّحد از اطراف مدينه

و ردّ اللّه الذين كفروا . .. و كان اللّه قويًّا

{و كان اللّه. ..} به منزله تعليل براى جمله {و ردّ اللّه الذين كفروا} است.

شكست اديان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 33 - 7،8

7 _ تاريخ بشريت ، در آينده ، شاهد شكست تمامى اديان و پيروزى و حاكميت دين اسلام خواهد بود .

هو الذى أرسل رسوله . .. ليظهره على الدين كله

خداوند در آيه فوق از پيروزى قطعى اسلام بر تمام اديان جهان، خبر داده و پيشگويى كرد و چون چنين چيزى در دوران رسالت پيامبر اسلام (ص) اتفاق نيفتاد به دست مى آيد كه اين پيروزى مربوط به آينده تاريخ بشريت است.

8 _ تعلق اراده الهى در غلبه يافتن دين حق ( اسلام ) بر ديگر اديان جهان ، على رغم كراهت مشركان

و دين الحق ليظهره على الدين كله و لو كره المشركون

شكست استبداد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 15 - 10

10- استبداد و خودرأيى ، محكوم به شكست است .

و خاب كلّ جبّار عنيد

شكست اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 52 - 18

18 _ تخطئه پندار بيماردلان سست ايمان درباره بى ثباتى و شكست اسلام از سوى خداوند

فعسى اللّه ان يأتى بالفتح او امر من عنده

شكست اسلام ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 8 - 4

4 - تلاش براى خاموش كردن نور اسلام

، تلاشى مذبوحانه و بى فرجام است .

يريدون ليطفؤا نور اللّه . .. و اللّه متمّ نوره

شكست امت هاى مفسد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 8 - 4

4- شكست امت هاى فسادگر به معناى قطع هميشگى رحمت الهى از آنان نيست .

عسى ربّكم أن يرحمكم

شكست اهل كتاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 111 - 4،5،7،10

4 _ شكست و فرار ، فرجام رويارويى و نبرد اهل كتاب ( يهود ) با مسلمانان

و إن يقتلوكم يولّوكم الادبار

5 _ پيشگويى قرآن در عجز اهل كتاب ، از ضرر رسانيدن به مسلمانان و شكست و فرار آنان در پيكار با مسلمانان

لن يضرّوكم إلّا اذًى و إن يقتلوكم يولّوكم الادبار

7 _ اهل كتاب ( يهود زمان پيامبر ( ص ) ) ، آغازگر پيكارى كه فرجامش جز شكست و فرار براى آنان نخواهد بود .

و إن يقتلوكم يولّوكم الادبار

چون نسبت قتال به اهل كتاب داده شده، معلوم مى شود كه آنان آغازگر پيكار خواهند بود.

10 _ محروميّت اهل كتاب ( يهود ) از يارى ديگران ، پس از فرار و شكست در پيكار با مسلمانان

و إن يقتلوكم يولّوكم الادبار ثم لا ينصرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 188 - 12

12 _ كتمان حقايق و ديگر ترفند هاى عالمان اهل كتاب ، آنان را از عذاب دنيا ( ذلّت ، شكست و . . . ) نجات نخواهد داد .

لا تحسبنّ الّذين . .. بمفازة من العذاب

در برداشت فوق، عذاب

اوّل، به قرينه تكرار آن، عذاب دنيوى گرفته شده است.

شكست اهل مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 24 - 6

6 - رخ دادن درگيرى هايى منتهى به پيروزى مؤمنان بر مكيان ، قبل از انعقاد صلح حديبيه *

من بعد أن أظفركم عليهم

در صورتى كه مراد از {بطن مكّة} سرزمين حديبيه باشد; احتمال مى رود كه تعبير {من بعد أن أظفر} بيانگر درگيرى هاى محدودى باشد كه قبل از انعقاد صلح حديبيه، ميان كافران و مؤمنان صورت گرفت و به پيروزى مؤمنان منتهى گرديد.

شكست ايرانيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 6 - 1

1 - تقويت جبهه روميان و چيره ساختن آنان بر ايرانيان ، وعده تخلف ناپذير خداوند به مؤمنان عصر بعثت

سيغلبون . .. وعد اللّه لايخلف اللّه وعده

{وعد اللّه} مفعول مطلق فعل محذوف است و نويدهاى خداوند _ در آيات قبل _ را تأكيد مى كند.

شكست باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 18 - 1،2،3

1- در نزاع ميان جبهه حق و باطل ، پيروزى نهايى از آنِ حق مداران است .

بل نقذف بالحقّ على الب_طل

2- پيروزى عقيده و جهان بينى حق بر عقيده و جهان بينى باطل ، سنت الهى است .

و ما خلقنا السماء . .. ل_عبين ... بل نقذف بالحقّ على الب_طل فيدمغه

خداوند در آيه قبل، از هدفمند بودن آفرينش جهان و نيز بطلان عقيده به بيهوده بودن خلقت طبيعت سخن به ميان آورده است. اين سخن قرينه بر اين است كه مقصود

از حق و باطل در آيه شريفه، عقيده و جهان نگرى حق و باطل است. گفتنى است كه ذيل همين آيه (و لكم الويل ممّا تصفون) كه در باره نسبت ناروا به خداوند و توصيف او به امور نادرست است، مؤيد برداشت ياد شده است.

3- پيروزى حق بر باطل ، جلوه اى از هدف دارى نظام آفرينش است .

و ما خلقنا السماء. .. بل نقذف بالحقّ على الب_طل فيدمغه

خداوند در آيه قبل، سخن از آفرينش جهان براساس حق و هدفمند به ميان آورد و دراين آيه، پيروزى حق بر باطل را يادآور شد. ارتباط ميان اين دو گفتار بيانگر برداشت ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 34 - 17

17 _ جبهه گيرى در برابر حق و مبارزه با رسالتهاى الهى محكوم به شكست است.

و لقد كذبت رسل من قبلك فصبروا . .. حتى أتهم نصرنا و لا مبدل لكلمت اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 7 - 14

14 _ پيروزى حق و شكست باطل ، هدفى بس والاتراز رسيدن به ثروت دنيا در بينش الهى

تودون أن غير ذات الشوكة تكون لكم و يريد اللّه . .. و يقطع دابر الكفرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 51 - 15

15_ باطل نمى تواند براى هميشه پوشاننده حق باشد .

الئ_ن حصحص الحق أنا رودته عن نفسه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 98 - 8

8 - پيروزى نهايى در عرصه مبارزه

حق و باطل ، از آنِ جبهه حق خواهد بود .

إذ قال لأبيه و قومه ماذا تعبدون . .. قالوا ابنوا له بني_نًا فألقوه فى الجحيم . ف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 11 - 2

2 - جبهه كفر و باطل ، در مصاف با جبهه ايمان و حق ، محكوم به شكست است .

جند ما هنالك مهزوم من الأحزاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 21 - 1

1 - در جنگ حق و باطل ، غلبه با حق است .

كتب اللّه لأغلبنّ أنا و رسلى

شكست بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 54 - 5

5 _ شكست مكر بنى اسرائيل عليه عيسى ( ع )

و مكروا و مكر اللّه و اللّه خير الماكرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 110 - 36

36 _ ناكامى بنى اسرائيل در آسيب رسانى به مسيح ( ع ) ، از نعمت هاى خاص خداوند بر آن حضرت

اذكر نعمتى عليك . .. اذ كففت بنى اسرءيل عنك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 6 - 1،4

1- بازگشت قدرت و توان بنى اسرائيل با اراده خداوند پس از نخستين شكست آنان

ثمّ رددنا لكم الكرّة عليهم

{كرّة} در لغت به معناى بازگشت و دولت و نيز به معناى تجديد خلق پس از نابودى است. در هر حال، بازگشت قدرت و توان، از آن قابل استفاده است.

4- وجود فاصله

ميان نخستين شكست بنى اسرائيل و پيروزى آنان

ثمّ رددنا لكم الكرّة عليهم

{ثم} دلالت بر تراخى و فاصله زمانى دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 7 - 9

9- مورد تاخت و تاز قرار گرفتن بنى اسرائيل به وسيله جنگاورانى قدرتمند ، با فرا رسيدن دومين مرحله فسادانگيزى آنان و هويدا شدن غبار غم و شكست در چهره آنها

فإذا جاء وعد الأخرة ليسئوا وجوهكم

ضمير فاعلى {هم} در {ليسئوا} به {عباداً} باز مى گردد و لام در آن براى تعليل است; يعنى، بندگان ما براى اندوهگين كردن شما (بنى اسرائيل) بيايند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 8 - 1،2

1- ايجاد اميدوارى به رحمت در بنى اسرائيل ، على رغم دو بار فسادانگيزى و شكست تلخشان به وسيله خداوند

عسى ربّكم أن يرحمكم

مخاطبان آيه با توجه به آيات قبل، بنى اسرائيل است.

2- نابود و منقرض نشدن نسل بنى اسرائيل ، على رغم هجوم سنگين نيرو هاى توانمند و دو بار شكست سخت آنان

عسى ربّكم أن يرحمكم

شكست بنى نضير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 2 - 6،22

6 - نخستين بسيج دفاعى مسلمانان در برابر يهوديان ، منتهى به شكست و تبعيد يهود بنى نضير شد .

هو الذى أخرج الذين كفروا . .. لأوّل الحشر

{حشر}، به معناى بيرون آوردن جماعت از مقر و گسيل داشتن آنان به جنگ نيز مى باشد. بنابراين معنا {الحشر} در آيه شريفه، نظر به تجمع مسلمانان در برابر توطئه هاى بنى نضير دارد.

22 - غلبه اراده خدا بر استحكامات

بنى نضير ، درسى براى صاحبان فهم و بصيرت

مانعتهم حصونهم . .. فأتيهم اللّه من حيث لم يحتسبوا ... فاعتبرواي_أُولى الأبص_ر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 15 - 2

2 - فرجام يهود بنى نضير در موضع گيرى عليه اسلام ، منتهى به شكست آنان ، همچون فرجام مشركان مكه در بدر *

كمثل الذين من قبلهم قريبًا

برخى برآنند كه مراد از {الذين من قبلهم قريبًا}، مشركان مكه در بدر است.

شكست توطئه ابرها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فيل - 105 - 2 - 4

4 - عقيم ساختن توطئه ابرهه براى انهدام كعبه ، سزاوار تأمل و هشدارى براى مخالفان اسلام

ألم يجعل كيدهم فى تضليل

شكست توطئه دشمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 70 - 5

5- نيرنگ ها و دسيسه هاى اهل باطل در برابر اراده الهى ، ناتوان ونافرجام است .

و أرادوا به كيدًا فجعلن_هم الأخسرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فلق - 113 - 3 - 3

3 - قدرت خداوند بر شكافتن تاريكى شب به وسيله سپيده صبح ، دليل توانمندى او بر خنثى ساختن تهديد هاى پوشيده و توطئه هاى سرّى و شبانه دشمن

قل أعوذ بربّ الفلق . .. و من شرّ غاسق إذا وقب

آيات بعد، قرينه بر اين است كه مراد از خطرهاى شبانه، برنامه ريزى هاى كاملاً محرمانه دشمن در شب است.

شكست توطئه دشمنان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 9 - 6

6

_ سران كفر و شرك على رغم به كار بردن شگرد هاى گوناگون تبليغى عليه قرآن و پيامبر ( ص ) ، از دستيابى به اهداف خود ناتوان و ناكام بودند .

إن ه_ذا إلاّ إفك . .. قالوا مالِ ه_ذا الرسول ... لولا أُنزل إليه ملك ... إلاّ رج

مقصود از ناتوانى در يافتن راه، مى تواند ناتوانى از دستيابى به راه موفق و مؤثر براى پيگيرى اهدافشان باشد; يعنى، {فلايستطيعون سبيلاً إلى إبطال أمرك. ..}.

شكست توطئه دشمنان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 9 - 6

6 _ سران كفر و شرك على رغم به كار بردن شگرد هاى گوناگون تبليغى عليه قرآن و پيامبر ( ص ) ، از دستيابى به اهداف خود ناتوان و ناكام بودند .

إن ه_ذا إلاّ إفك . .. قالوا مالِ ه_ذا الرسول ... لولا أُنزل إليه ملك ... إلاّ رج

مقصود از ناتوانى در يافتن راه، مى تواند ناتوانى از دستيابى به راه موفق و مؤثر براى پيگيرى اهدافشان باشد; يعنى، {فلايستطيعون سبيلاً إلى إبطال أمرك. ..}.

شكست توطئه رهبران شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 9 - 6

6 _ سران كفر و شرك على رغم به كار بردن شگرد هاى گوناگون تبليغى عليه قرآن و پيامبر ( ص ) ، از دستيابى به اهداف خود ناتوان و ناكام بودند .

إن ه_ذا إلاّ إفك . .. قالوا مالِ ه_ذا الرسول ... لولا أُنزل إليه ملك ... إلاّ رج

مقصود از ناتوانى در يافتن راه، مى تواند ناتوانى از دستيابى به راه موفق و

مؤثر براى پيگيرى اهدافشان باشد; يعنى، {فلايستطيعون سبيلاً إلى إبطال أمرك. ..}.

شكست توطئه رهبران كفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 9 - 6

6 _ سران كفر و شرك على رغم به كار بردن شگرد هاى گوناگون تبليغى عليه قرآن و پيامبر ( ص ) ، از دستيابى به اهداف خود ناتوان و ناكام بودند .

إن ه_ذا إلاّ إفك . .. قالوا مالِ ه_ذا الرسول ... لولا أُنزل إليه ملك ... إلاّ رج

مقصود از ناتوانى در يافتن راه، مى تواند ناتوانى از دستيابى به راه موفق و مؤثر براى پيگيرى اهدافشان باشد; يعنى، {فلايستطيعون سبيلاً إلى إبطال أمرك. ..}.

شكست توطئه عليه قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 9 - 7

7 _ استفاده از شيوه هاى بهانه جويانه و دروغ عليه قرآن و پيامبر ( ص ) ، شيوه اى ناموفق و ناكام

و قال الذين كفروا إن ه_ذا إلاّ إفك . .. أس_طيرالأوّلين ... رجلاً مسحورًا... فضلّ

شكست توطئه عليه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 9 - 7

7 _ استفاده از شيوه هاى بهانه جويانه و دروغ عليه قرآن و پيامبر ( ص ) ، شيوه اى ناموفق و ناكام

و قال الذين كفروا إن ه_ذا إلاّ إفك . .. أس_طيرالأوّلين ... رجلاً مسحورًا... فضلّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 32 - 9

9- ترفند ها و توطئه هاى كافران عليه راه خدا و پيامبر ( ص ) ، محكوم

به شكست و بى فرجامى

إنّ الذين كفروا و صدّوا . .. و سيحبط أعم_لهم

به قرينه صدر آيه، مى توان گفت: مراد از {أعمالهم} همان حركت هاى كفرآميز، مانع تراشى در طريق حق و ستيزه جويى با پيامبر(ص) است. در اين صورت {حبط}، به معناى خنثى سازى و عقيم نمودن تلاش هاى آنان خواهد بود.

شكست توطئه فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 25 - 14

14 - توطئه مشترك فرعون ، هامان و قارون براى كشتار فرزندان ذكور مؤمنان در عصر موسى ( ع ) نافرجام ماند .

قالوا اقتلوا أبناء الذين ءامنوا معه . .. و ما كيد الك_فرين إلاّ فى ضل_ل

شكست توطئه قارون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 25 - 14

14 - توطئه مشترك فرعون ، هامان و قارون براى كشتار فرزندان ذكور مؤمنان در عصر موسى ( ع ) نافرجام ماند .

قالوا اقتلوا أبناء الذين ءامنوا معه . .. و ما كيد الك_فرين إلاّ فى ضل_ل

شكست توطئه كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 30 - 5

5 _ شكست كافران مكه در توطئه عليه پيامبر ( ص ) ، عبرتى براى همه خائنان به خدا و رسول

لاتخونوا اللّه و الرسول . .. و يمكرون و يمكر اللّه

يادآورى شكست توطئه هاى كافران مكه پس از اشاره به خيانت برخى از مسلمانان براى تفهيم اين حقيقت است كه خائنان به خدا و رسول، هر چند اظهار اسلام كنند، همان گونه كه كافران موفق نشدند، آنان نيز موفق نمى

شوند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 36 - 3،4،6

3 _ تلاش كافران و صرف هزينه هاى كلان براى جلوگيرى از گسترش اسلام ، بى اثر است .

ثم تكون عليهم حسرة

4 _ از دست دادن دارايى ها و بر جاى ماندن حسرت و ندامت ، ثمره تلاش براى مبارزه با اسلام

ثم تكون عليهم حسرة

6 _ خداوند بى ثمر ماندن تلاش هاى حق ستيزانه كافران قريش را به مسلمانان صدر اسلام بشارت داد .

ثم تكون عليهم حسرة ثم يغلبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 73 - 4

4- تلاش هاى كافران براى ترغيب پيامبر ( ص ) به عقب نشينى و يا عدول از مواضع اصولى خويش ، ناكام ماند و شكست خورد .

و إن كادوا ليفتنونك

تعبير {نزديك بود تو را به فتنه اندازند} حكايت مى كند كه آنان، موفق به اين كار نشدند و شكست خوردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 25 - 15،17

15 - نافرجام ماندن توطئه هاى كافران عليه مؤمنان ، از سنت هاى الهى است .

و ما كيد الك_فرين إلاّ فى ضل_ل

17 - دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، در مورد نافرجام ماندن توطئه هاى كافران عليه جانشان

قالوا اقتلوا أبناء الذين ءامنوا معه . .. و ما كيد الك_فرين إلاّ فى ضل_ل

مفسران بر اين عقيده اند كه آيه شريفه با بيان تاريخ موسى(ع) و مؤمنان به او و نيز فرعونيان، در صدد دلدارى به پيامبر اسلام و مؤمنان است كه وضعيتى مشابه آنان

در مكه داشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 1 - 1

1_ تلاش هاى كافران ، در منحرف ساختن جامعه بشرى از راه خدا ، محكوم به شكست حتمى و نهايى است .

الذين كفروا و صدّوا عن سبيل اللّه أضلّ أعم_لهم

{أعمالهم} نظر به تلاش هاى كفرآميز و انحراف انگيز كافران دارد كه از واژه {صدّوا} استفاده مى شود. شكست حتمى و نهايى از آن جهت برداشت مى شود كه گوينده {أضلّ} خداوند است و اگر كافران در ظاهر پيشرفت هايى هم داشته باشند، در نهايت محكوم به شكست اند.

شكست توطئه مستكبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 37 - 17

17 - توطئه و نيرنگ هاى مستكبران و قدرت هاى فرعونى ، شكست پذير و خنثى شدنى است .

و ما كيد فرعون إلاّ فى تباب

برداشت بالا با توجه به اين نكته مهم تفسيرى است كه نقل داستان ها و ماجراهاى تاريخى در قرآن، صرفاً براى بيان واقعيت تاريخى گذشته نيست. بلكه جريانى است مستمر براى تمامى اعصار و روزگاران.

شكست توطئه مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 76 - 7

7- توطئه مشركان براى اخراج پيامبر ( ص ) از مكه ، عقيم ماند و به ثمر نرسيد .

و إن كادوا ليستفزّونك من الأرض ليخرجوك منها و إذًا لايلبثون خل_فك إلاّ قليلاً

از تعبير {و إن كادوا ليستفزّونك} (نزديك بود تو را اخراج كنند) به دست مى آيد كه آنان، نتوانستند هدف خويش را در اخراج پيامبر(ص) از مكه عملى سازند.

شكست

توطئه منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 74 - 8

8 _ شكست منافقان در توطئه عليه اسلام و پيامبر ( ص ) و عدم دستيابى آنان به هدف هاى شومشان

و هموا بما لم ينالوا

شكست توطئه هامان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 25 - 14

14 - توطئه مشترك فرعون ، هامان و قارون براى كشتار فرزندان ذكور مؤمنان در عصر موسى ( ع ) نافرجام ماند .

قالوا اقتلوا أبناء الذين ءامنوا معه . .. و ما كيد الك_فرين إلاّ فى ضل_ل

شكست توطئه هاى كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 32 - 9

9- ترفند ها و توطئه هاى كافران عليه راه خدا و پيامبر ( ص ) ، محكوم به شكست و بى فرجامى

إنّ الذين كفروا و صدّوا . .. و سيحبط أعم_لهم

به قرينه صدر آيه، مى توان گفت: مراد از {أعمالهم} همان حركت هاى كفرآميز، مانع تراشى در طريق حق و ستيزه جويى با پيامبر(ص) است. در اين صورت {حبط}، به معناى خنثى سازى و عقيم نمودن تلاش هاى آنان خواهد بود.

شكست توطئه هاى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 65 - 2

2 _ خداوند ، پيامبر اكرم ( ص ) را در قبال سخنان نارواى مشركان دلدارى داده و با وعده غلبه قطعى توحيد بر شرك ، آن حضرت را از ناكامى و نافرجامى توطئه هاى آنان ، مطمئن ساخت

و لا يحزنك قولهم إن العزة للّه

جميعاً

شكست جادوگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 69 - 8

8 - راه موفقيت و پيروزى بر ساحران بسته است .

و لايفلح الساحر حيث أتى

{ال} در {الساحر} براى جنس است و {حيث أتى}; يعنى، {حيث أقبل} (هرجا رو آورد).

شكست جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 117 - 3،4،5

3 _ عصاى موسى ( ع ) پس از افكنده شدن ، تمام بافته هاى جادويى ساحران را بلعيد و به كام خويش فروبرد .

فإذا هى تلقف ما يأفكون

{لَقْف} (مصدر تلقف) به معناى گرفتن چيزى با سرعت است و در آيه شريفه به مناسبت مورد به {بلعيدن} تفسير شده است. جمله {فإذا هى ... } مى تواند خبر از رخدادى باشد كه در صحنه مبارزه اتفاق افتاده است. در اين صورت تقدير جمله چنين خواهد بود: أوحينا إلى موسى أن ألق عصاك فالقيها فإذا هى تلقف.

4 _ خداوند به موسى ( ع ) بشارت داد كه عصاى وى پس از ر ها شدن ، تمام ساخته هاى دروغين ساحران را خواهد بلعيد .

أن ألق عصاك فإذا هى تلقف ما يأفكون

در برداشت فوق جمله {فإذا هى . .. }، همانند {أن ألق عصاك}، تفسير {أوحينا} گرفته شده است. بر اين مبنا تقدير جمله بدين صورت خواهد شد: ألق عصاك فإذا القيتها إذا هى تلقف ما يأفكون.

5 _ عصاى موسى ( ع ) با بلعيدن ابزار جادويى ساحران ، صحنه اى شگفت و به دور از انتظار همگان به وجود آورد .

فإذا هى تلقف ما يأفكون

{إذا} براى مفاجات است و

دلالت مى كند كه جمله پس از آن در يك حالت غير منتظره واقع شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 119 - 1،2

1 _ فرعونيان با ناكامى ساحران خويش در حضور انبوه تماشاچيان مغلوب گشتند و با ذلت ، صحنه مبارزه را ترك كردند .

فغلبوا هنالك و انقلبوا صغرين

در برداشت فوق ضمير در {فغلبوا} و {انقلبوا} به فرعونيان بازگردانده شده است.

2 _ ساحران دربار فرعون پس از بطلان سحرشان شكست خوردند و در صحنه مبارزه به ذلت افتادند .

فغلبوا هنالك و انقلبوا صغرين

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه مراد از ضمير {فغلبوا} و {انقلبوا} ساحران باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 123 - 4

4 _ فرعون ، شكست ساحران و پيروزى موسى را صحنه سازى و ايمان آنان را توطئه اى از پيش طراحى شده اعلام كرد .

إن هذا لمكر مكرتموه فى المدينة

كلمه {هذا} اشاره است به ماجراى شكست ساحران و پيروزى موسى و در آخر اظهار ايمان ساحران به ربوبيت خداوند و پيامبرى موسى و هارون.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 83 - 2

2 _ در پس تحقق معجزه موسى ( ع ) و شكست ساحران ، تنها گروه اندكى از بنى اسرائيل به وى گرويده و ايمان آوردند .

فما ءامن لموسى إلا ذرية من قومه

برداشت فوق بر اساس ارجاع ضمير {من قومه} به {موسى} است ; ضمناً تنكير {ذرية} دلالت بر تقليل مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 -

طه - 20 - 71 - 10

10 - فرعون ، شكست ساحران از موسى ( ع ) را ، امرى تصنّعى و براثر تبانى قبلى با موسى ( ع ) دانست و آنان را به سهل انگارى عمدى متهم ساخت .

إنّه لكبيركم الذى علّمكم السحر

شكست حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 82 - 4

4 _ حق ستيزان ، همواره محكوم به شكستند .

و يحق اللّه الحق بكلمته و لو كره المجرمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 78 - 10

10 - حق ستيزان ، سرانجام مقهور قدرت شكست ناپذير خداوند

إنّ ربّك يقضى بينهم بحكمه و هو العزيز العليم

شكست حق ستيزى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 34 - 17

17 _ جبهه گيرى در برابر حق و مبارزه با رسالتهاى الهى محكوم به شكست است.

و لقد كذبت رسل من قبلك فصبروا . .. حتى أتهم نصرنا و لا مبدل لكلمت اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 36 - 6

6 _ خداوند بى ثمر ماندن تلاش هاى حق ستيزانه كافران قريش را به مسلمانان صدر اسلام بشارت داد .

ثم تكون عليهم حسرة ثم يغلبون

شكست حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 109 - 11

11- پيامبر ( ص ) ، پيروزى اسلام را به مشركان و كافران حق ناپذير يادآور شد و شكستشان را به آنان هشدار داد .

و إن أدرى

أقريب أم بعيد ماتوعدون

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه مقصود از {ماتوعدون} پيروزى اسلام و شكست جبهه شرك و كفر باشد. گفتنى است كه جمله {أنّ الأرض يرثها عبادى الصالحون} در آيه 105 مؤيد همين ديدگاه است.

شكست خائنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 71 - 10

10 _ علم و حكمت گسترده الهى ، پشتوانه وعده الهى به ناكامى خائنان به پيامبر ( ص ) و دين الهى

فقد خانوا اللّه من قبل فأمكن منهم و اللّه عليم حكيم

شكست در احد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 152 - 22

22 _ شكست پيكارگران احد ، آزمايش الهى براى آنان

ثم صرفكم عنهم ليبتليكم

{صرفكم عنهم} يعنى شما را از تعقيب دشمنِ درگير منصرف ساخت و لازمه اين انصراف، شكست است.

شكست در امتحان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 155 - 15

15 _ گروهى از انسان ها با شكست در آزمون هاى الهى به گمراهى كشانده مى شوند و گروهى با موفقيت به هدايت بايسته مى رسند .

إن هى إلا فتنتك تضل بها من تشاء و تهدى من تشاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 20 - 6

6 - دلبستگى به ثروت ، شكست در آزمون الهى است .

ابتليه . .. و تحبّون المال حبًّا جمًّا

شكست در جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 172 - 3

3 _ بازسازى مجدد سپاه

اسلام توسط پيامبر ( ص ) ، پس از پراكندگى و شكست در جنگ احد

الّذين استجابوا لِلّه و الرسول من بعد ما اصابهم القرح

شكست در جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 152 - 23

23 _ شكست ها ، آزمون مناسبى براى روشن شدن صفوف پايمردان آخرت طلب ، از سست عنصران دنياجو

منكم من يريد الدّنيا . .. ثمّ صرفكم عنهم ليبتليكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 153 - 4

4 _ تبلور آزمون مسلمانان در شكست احد ، به هنگام فرار آنان از صحنه كارزار

ثمّ صرفكم عنهم ليبتليكم . .. اذ تصعدون و لا تلون على احد

بنابر اينكه {اذ تصعدون} متعلق به {ليبتليكم} باشد، يعنى خداوند شما را از تعقيب دشمن بازداشت تا آزمايشتان كند و اين آزمايش به هنگام فرار تبلور يافت و محقق شد.

شكست در غزوه احد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 166 - 6

6 _ مشخّص شدن مؤمنان واقعى ، از اهداف رخصت خداوند در شكست نبرد احد و مصيبت هاى وارده در آن

و ما اصابكم . .. و ليعلم المؤمنين

جمله {و ليعلم . .. }، عطف بر جمله اى مقدّر است ; يعنى {و ما اصابكم ... ليكون كذا و كذا و ليعلم المؤمنين}. لذا در برداشت فوق، مشخص شدن مؤمنان، از اهداف شكست آنان در نبرد احد شمرده شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 167 - 1

1 _ مشخص

شدن منافقان ، از اهداف رخصت خداوند در شكست نبرد احد و مصيبت هاى وارده در آن

و ما اصابكم . .. و ليعلم الّذين نافقوا

شكست در غزوه احزاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 13 - 3

3 - منافقان مدينه ، به مسلمانان وانمود كردند كه شكست شان در غزوه احزاب حتمى است .

و إذ قالت طائفة منهم ي_أهل يثرب لامقام لكم فارجعوا

شكست دشمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 52 - 21

21 _ شكست دشمنان اسلام ، مايه پشيمانى مسلمانان سست ايمان از دلبستگى به يهود و نصارا

فعسى اللّه ان يأتى بالفتح . .. فيصبحوا على ما اسروا فى انفسهم ندمين

در برداشت فوق جمله {ما اسروا} _ به قرينه {و من يتولهم منكم} در آيه قبل _ به دلبستگى مسلمانان به يهود و نصارا تفسير شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 4 - 17

17- رزمندگان ، موظف به جنگيدن و اسير گرفتن دشمن تا خلع سلاح آنان و فرونشستن جنگ *

فشدّوا الوثاق . .. حتّى تضع الحرب أوزارها

ممكن است {حتّى تضع. ..} غايت براى گرفتن اسيران باشد; كه از مضمون {فشدّوا الوثاق} به تلازم استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 20 - 7

7 - امتنان الهى بر مؤمنان ، با رساندن ايشان به غنايم خيبر و كوتاه ساختن دست دشمنان از آنان

فعجّل لكم ه_ذه و كفّ أيدى الناس عنكم

شكست دشمنان خدا

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 111 - 14

14 _ هدف نخستين از جهاد ، نابود ساختن دشمنان الهى است نه صرفاً دستيابى به بهشت .

يقتلون فى سبيل اللّه فيقتلون و يقتلون

برداشت فوق با توجه به تقديم كشتن (فيَقتلون) بر كشته شدن (و يُقتلون) به دست مى آيد.

شكست دشمنان دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 14 - 2

2 _ خدا ، خواستار شكست و ذلّت دشمنان دين و پيروزى و عزت مؤمنان است .

قتلوهم يعذبهم اللّه بأيديكم و يخزهم و ينصركم عليهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 26 - 10

10 _ هزيمت و شكست ، فرجام شوم و كيفر قطعى براى تمامى كافران و دشمنان ايستاده در برابر دين الهى

و عذّب الذين كفروا و ذلك جزاء الكفرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 46 - 7

7- شريعت ها و اديان توحيدى ، در برابر دين ستيزان ، استوارتر از كوه ، پايدار و جاودانه خواهند ماند .

فيقول الذين ظلموا ربّنا أخّرنا . .. نجب دعوتك و نتّبع الرسل ... و قد مكروا ... و

از اينكه خداوند فرمود: مكر و نقشه هاى ستمگران در برابر نيروى حق و رسولان الهى، هر چند در قدرت و توانمندى كوه شكن باشد، مؤثر نخواهد بود، به دست مى آيد كه اديان توحيدى و شرايع رسولان الهى استوارتر از كوه بوده و پايدار و ضربه ناپذيرند.

شكست دشمنان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16

- غافر - 40 - 56 - 7

7 - كسانى كه بدون منطق و برهان ، به ستيزه جويى و مبارزه با تعاليم قرآن مى پردازند ، به مقصود خود نخواهند رسيد .

إنّ الذين يج_دلون فى ءاي_ت اللّه . .. إن فى صدورهم إلاّ كبر ما هم بب_لغيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 12 - 3

3 - تلاش كافران ، براى خدشه دار ساختن قرآن ، كارى بازيگرانه و بى فرجام

الذين هم فى خوض يلعبون

برداشت ياد شده بنابراين نكته است كه مراد از {خوض}، نقد و انتقادهايى باشد كه كافران از سر تكذيب نسبت به قرآن انجام مى دهند و اطلاق لعب بر اين عمل از آن جهت باشد كه نتيجه اى، عايد آنان نمى شود.

شكست دنياطلبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 19 - 5

5- منافع اخروى آخرت طلبان ، برخلاف امكان شكست و ناكامى دنياطلبان در رسيدن به اهدافشان ، قطعى و تضمين شده است .

و من يريد العاجلة . .. ما نشاء لمن نريد ... و من أراد الأخرة ... كان سعيهم مشكور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 20 - 5

5 - ناكامى دنياطلبان ، در رسيدن به تمامى آمال دنيوى خويش

من كان يريد حرث الدنيا نؤته منها

شكست دنيوى بنى نضير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 15 - 5

5 - اسلام ستيزان ( بنى نضير و . . . ) ، علاوه بر شكست و

ذلت دنيوى ، داراى عذاب دردناك اخروى اند .

ذاقوا وبال أمرهم و لهم عذاب أليم

شكست دنيوى دشمنان اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 15 - 5

5 - اسلام ستيزان ( بنى نضير و . . . ) ، علاوه بر شكست و ذلت دنيوى ، داراى عذاب دردناك اخروى اند .

ذاقوا وبال أمرهم و لهم عذاب أليم

شكست دنيوى كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 46 - 1

1 - شكست دنيوى كافران ، پيش درآمد عذاب اخروى آنان

سيهزم الجمع . .. بل الساعة موعدهم

شكست دولت بيزانس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 2 - 1

1 - شكست روميان ( دولت بيزانس ) در نبرد با ايرانيان در عصر بعثت

غلبت الروم

شكست دين ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 37 - 7

7- هلاكت و شكست كافران و دين ستيزان و پيروزى مؤمنان ، از آيات الهى است .

سأُوريكم ءاي_تى

برداشت ياد شده به خاطر اين است كه از هلاكت كافران و پيروزى مسلمانان به {آيات} تعبير شده است.

شكست روميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 2 - 1

1 - شكست روميان ( دولت بيزانس ) در نبرد با ايرانيان در عصر بعثت

غلبت الروم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 4 - 4

4 - پيروزى روميان شكست خورده ، پس از زمانى كوتاه ،

جلوه اى از حاكميّت اراده خداوند بر تمامى رخداد هاى تاريخ است .

غلبت الروم . .. للّه الأمر

بيان اختصاص همه امور به خداوند، پس از ذكر پيشگويى پيروزى روميان، نوعى تعليل براى پيروزى غير مترقبه آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 7 - 7

7 - ترديد در پيروزى روميان پس از شكست آنان ، برخاسته از سطحى نگرى و بى توجهى مردمان عصر بعثت به حقايق نهان زندگى دنيا است .

سيغلبون . .. يعلمون ظ_هرًا من الحيوة الدنيا

نكته ياد شده بر اين اساس است كه {ال} در {الناس} عهد باشد و مراد از آن، مردمى باشند كه درباره وعده خداوند به پيروزى روميان شكست خورده ترديد داشتند.

شكست سپاه جالوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 251 - 5،8،24

5 _ اجابت دعا و نيايش طالوتيان ، با هزيمت و شكست سپاه جالوت

قالوا ربّنا . .. و انصرنا على القوم الكافرين. فهزموهم باذن اللّه

8 _ هزيمت و شكست سپاه جالوت ، پس از كشته شدن وى *

فهزموهم باذن اللّه و قتل داودُ جالوت

بنابر اينكه {واو} در {و قَتَل . .. } حاليّه باشد; به تقدير {قد}.

24 _ چيرگى سپاه طالوت بر جالوتيان ، پرتويى از تفضّلِ جهانشمولِ الهى

فهزموهم باذن اللّه . .. و لكنّ اللّه ذو فضل على العالمين

شكست شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 1 - 1

1- صدور فرمان پيروزى اسلام و توحيد و خذلان شرك و مشركان از جانب خداوند

أتى أمر الله فلاتستعجلوه سبح_نه و تع_لى

عمّا يشركون

برداشت فوق، بر اين اساس است كه {أمر} به معناى فرمان باشد; اما اينكه فرمان در باره چه چيزى است، ذيل آيه (سبحانه و تعالى عما يشركون) مى تواند قرينه باشد بر اينكه آن امر در باره شرك و شكست و خذلان آن و پيروزى توحيد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 55 - 11

11 - پيشگويى قرآن به شكست جبهه كفر و شرك و پيروزى فراگير و گسترده جبهه توحيد و اسلام در عصر بعثت

وعد اللّه الذين ءامنوا منكم و عملوا الص_لح_ت ليستخلفنّهم فى الأرض و ليمكّننّ لهم

شكست غزوه احد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 156 - 3

3 _ شكست در پيكار احد ، زمينه ساز هجوم تبليغاتى كافران و يا منافقان ، عليه اسلام ، پيامبر ( ص ) و مسلمانان

يا ايّها الّذين امنوا لا تكونوا كالّذين كفروا و قالوا لاخوانهم . .. ما ماتوا و م

كشته شدن عدّه اى از مسلمانان در جنگ احد باعث شده بود كه كافران و يا منافقان، كه با حضور در صحنه احد مخالف بودند، ماجراى احد و كشته هاى فراوان آن را حربه تبليغاتى عليه پيامبر (ص) قرار دهند. آنان مى گفتند اگر نظر ما را مى پذيرفتند و همراه پيامبر (ص) خارج نمى شدند، اين حوادث ناگوار پيش نمى آمد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 165 - 1،3،5

1 _ گلايه برخى مسلمانان از نتايج دردناك نبرد احد و شكست در آن

اولمّا اصابتكم مصيبة .

.. قلتم انّى هذا

اين برداشت را روايت مذكور در فيش شماره 12 تأييد مى كند.

3 _ شكست و مصيبت سنگين مسلمانان در پيكار احد ، دور از انتظار ايشان بود .

اولمّا اصابتكم مصيبة قد اصبتم مثليها

كلمه {انّى} به معناى {من اين} (از كجا و از چه روى) مى باشد و {هذا} اشاره به مصيبت است.

5 _ پندار ناصواب برخى پيكارگران احد در تحليل عوامل شكست آن نبرد

انّى هذا قل هو من عند انفسكم

جمله {انّى هذا} به اين مطلب اشاره دارد كه گويا مجاهدان احد علّت شكست آن نبرد را بيرون از عملكرد خويش مى دانستند، كه جمله {من عند انفسكم} ريشه صحيح آن را گوشزد مى كند.

شكست غزوه بدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 16 - 5

5- جنگ بدر ، ميدان انتقام الهى از مشركان و ضربه اى سخت و شكننده بر جبهه شرك *

يوم نبطش البطشة الكبرى إنّا منتقمون

طبق نظر مفسران، ممكن است اين آيه نظر به جنگ بدر داشته باشد. اين در صورتى است كه عذاب ذكر شده در آيات پيشين را عذاب دنيوى بدانيم.

شكست غزوه حنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 26 - 2

2 _ نگرانى پيامبر ( ص ) در جنگ حنين از فرار مسلمانان و شكست جبهه اسلام

ثم وليتم مدبرين. ثم أنزل اللّه سكينته على رسوله

شكست فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 26 - 5

5 - شكست نهايى فرعون در مبارزه با موسى ( ع ) ، درس عبرتى براى

مخالفان پيامبر ( ص ) و منكران معاد

إنّ فى ذلك لعبرة لمن يخشى

نقل داستان موسى(ع) و فرعون _ پس از بيان شبهات منكران معاد و نيز خطاب به پيامبر(ص) با جمله {هل أتاك. ..} _ بيانگر اين است كه مراد از توصيف داستان مزبور به عبرت، تهديد منكران معاد و مخالفان پيامبر(ص) است كه چه بسا آنان نيز در نهايت، همچون فرعون به عذاب الهى گرفتار شوند.

شكست فرعونيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 119 - 1

1 _ فرعونيان با ناكامى ساحران خويش در حضور انبوه تماشاچيان مغلوب گشتند و با ذلت ، صحنه مبارزه را ترك كردند .

فغلبوا هنالك و انقلبوا صغرين

در برداشت فوق ضمير در {فغلبوا} و {انقلبوا} به فرعونيان بازگردانده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 96 - 4

4_ تسلط موسى ( ع ) بر فرعونيان و مغلوب ساختن آنان ، امرى تقدير شده از ناحيه خداوند

و لقد أرسلنا موسى بأيتنا و سلط_ن مبين

در برداشت فوق ، {سلطان} به معناى تسلط و غلبه ظاهرى گرفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 42 - 7

7 - اقتدار و توان مادى فرعونيان ، مقهور در برابر اقتدار و شكست ناپذيرى خداوند

فأخذن_هم أخذ عزيز مقتدر

شكست قداست خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 62 - 3

3- مشركان ، درصدد شكستن قداست خداوند و تحقير عظمت او بودند .

و يجعلون لله ما يكرهون

احتمال دارد غرض مشركان از اسناد

چيزى مذموم به خداوند _ كه ناخوشايند خود آنان بود _ نكته ياد شده باشد.

شكست كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 12 - 1،3،4،5

1 _ شكست نهايى كافران ، از سنّت هاى الهى

قل للّذين كفروا ستغلبون و تحشرون الى جهنّم

3 _ پيامبر اكرم ( ص ) ، مأمور اعلام كردن شكست نهايى كفار به آنها و حشرشان به سوى جهنّم

قل للّذين كفروا ستغلبون و تحشرون الى جهنّم

4 _ كافران در دنيا ، مغلوب مؤمنان و در آخرت ، مقهور خدا هستند . *

قل للّذين كفروا ستغلبون و تحشرون الى جهنّم

5 _ اعلام شكست قريب الوقوع كافران ، از روش هاى قرآن براى تضعيف روحيه دشمن

قل للّذين كفروا ستغلبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 13 - 1

1 _ جنگ بدر ، شاهد روشن صدق وعده هاى الهى در مورد شكست كافران

قد كان لكم اية فى فئتين التقتا

بنا به گفته مفسّرين، آيه فوق مربوط به جنگ بدر است. گفتنى است كه در شأن نزول آيه، اختلافى نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 141 - 6

6 _ شكست و پيروزى در جنگ ، وسيله اى براى نابودى تدريجى كافران

نداولها بين النّاس . .. و ليمحّص اللّه الّذين امنوا و يمحق الكافرين

{محق}، به معنى نابودى تدريجى است. (مجمع البيان).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 151 - 3

3 _ امداد غيبى خداوند ، در شكست كافران شرك پيشه

و هو

خير النّاصرين. سنلقى فى قلوب الّذين كفروا الرّعب بما اشركوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 165 - 2

2 _ ضربه و مصيبت وارده بر كافران در جنگ بدر ، دو برابر مصيبتى كه بر پيكارگران مؤمن در جنگ احد وارد شد .

اولمّا اصابتكم مصيبة قد اصبتم مثليها

بسيارى از مفسران گفته اند كه مراد از {اصبتم مثليها} (دو چندان مصيبتى كه ديديد، بر كافران وارد كرديد) مصيبتى است كه مؤمنان در پيكار بدر بر مشركان تحميل كردند. اين برداشت را روايت مذكور در فيش شماره 12 تأييد مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 52 - 8

8 _ بشارت الهى در مورد ناكامى يهود و كافران در مبارزه مشترك عليه مسلمانان

الم تر الى الذين اوتوا الكتب . .. و من يلعن اللّه فلن تجد له نصيراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 141 - 15

15 _ پيروزى نهايى مؤمنان بر كافران

و لن يجعل اللّه للكفرين على المؤمنين سبيلا

بنابر اينكه جمله {لن يجعل اللّه} اخبار باشد و نه انشاء. و چون اين جمله پس از فرض غلبه كافران است (و ان كان للكفرين نصيب)، اشاره به اين دارد كه پيروزى نهايى و دايمى از آن مسلمانان خواهد بود ; گرچه ممكن است در مقطعى غلبه با كافران باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 48 - 4

4 _ اصحاب اعراف با به رخ كشيدن بى ثمرى امكانات مادى و قدرت هاى دنيوى

كافران ، آنان را ناكام خوانده و شماتت مى كنند .

قالوا ما أغنى عنكم جمعكم و ما كنتم تستكبرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 137 - 10

10 _ شكست كافران عصر بعثت و حاكميت دين اسلام بر سرزمين آنان ، نويد خداوند به پيامبر ( ص )

و تمت كلمت ربك

هدف از مخاطب قرار دادن پيامبر (ربك) در بيان پيروزى مستضعفان بنى اسرائيل و نابودى مستكبران، مژده پيروزى اسلام و مسلمانان و نابودى كفر و كفرپيشگان مستكبر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 18 - 1

1 _ شكست و رسوايى ، فرجام كافران ستيزه گر با خدا و رسول او

ذلكم

{ذلكم} خبر براى مبتدايى محذوف و اشاره به شكست خفتبار مشركان در جنگ بدر دارد ; يعنى {الأمر ذلكم} ; مطلب از اين قرار است كه بيان شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 36 - 8

8 _ شكست نهايى ، سرنوشت محتوم كفرپيشگان ستيزه گر عليه اسلام و راه خدا

ثم يغلبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 48 - 12،19

12 _ شيطان در آغاز جنگ بدر با ديدن امداد هاى الهى به شكست جبهه كفر مطمئن شد .

نكص على عقبيه و قال إنى برىء منكم إنى أرى ما لاترون

19 _ شكست كافران جنگ بدر نمودى از عقوبت شديد خداوند براى آنان

و اللّه شديد العقاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 2 - 11

11 _

سنت الهى حاكم بر جوامع بشرى ، در جهت غلبه يافتن دين خدا و عزّت مؤمنان ، و شكست كفر و خوارى كفرپيشگان است .

و أن اللّه مخزى الكفرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 26 - 10

10 _ هزيمت و شكست ، فرجام شوم و كيفر قطعى براى تمامى كافران و دشمنان ايستاده در برابر دين الهى

و عذّب الذين كفروا و ذلك جزاء الكفرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 49 - 10،12

10_ غلبه ايمان بر كفر و موفقيت پيامبر ( ص ) در انجام رسالت ، از نويد ها و بشارت هاى خداوند به آن حضرت

فاصبر إن الع_قبة للمتقين

بيان پيروزى اهل ايمان و از ميان رفتن كفرپيشگان در شرح داستان نوح(ع) مى رساند كه مصداق مورد نظر براى {العاقبة} (فرجام نيك ) پيروزى ايمان بر كفر است و از آن جا كه خطاب متوجه پيامبر(ص) است، جمله فوق ناظر به پيروزى اسلام بر كفر و موفقيت پيامبر(ص) در انجام رسالت مى باشد.

12_ صبر و تقوا ، دو شرط اساسى براى پيروزى نهايى بر كافران و نايل شدن به فرجامى نيكوست .

فاصبر إن الع_قبة للمتقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 37 - 7

7- هلاكت و شكست كافران و دين ستيزان و پيروزى مؤمنان ، از آيات الهى است .

سأُوريكم ءاي_تى

برداشت ياد شده به خاطر اين است كه از هلاكت كافران و پيروزى مسلمانان به {آيات} تعبير شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء

- 21 - 109 - 11

11- پيامبر ( ص ) ، پيروزى اسلام را به مشركان و كافران حق ناپذير يادآور شد و شكستشان را به آنان هشدار داد .

و إن أدرى أقريب أم بعيد ماتوعدون

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه مقصود از {ماتوعدون} پيروزى اسلام و شكست جبهه شرك و كفر باشد. گفتنى است كه جمله {أنّ الأرض يرثها عبادى الصالحون} در آيه 105 مؤيد همين ديدگاه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 9 - 11

11 - نويد عزت و پيروزى به اهل ايمان و شكست و خوارى كافران و مشركان صدراسلام

و من الناس من يج_دل. .. ثانى عطفه... له فى الدنيا خزى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 88 - 3

3 - كافران و مشركان ، به عذاب و شكست تهديد شدند .

و لتعلمنّ نبأه بعد حين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 41 - 10

10 - شكست ناپذيرى قرآن ، در برابر معارضه ها و موضع گيرى هاى خصمانه كافران

إنّ الذين يلحدون . .. إنّ الذين كفروا ... و إنّه لكت_ب عزيز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 12 - 3

3 - تلاش كافران ، براى خدشه دار ساختن قرآن ، كارى بازيگرانه و بى فرجام

الذين هم فى خوض يلعبون

برداشت ياد شده بنابراين نكته است كه مراد از {خوض}، نقد و انتقادهايى باشد كه كافران از سر تكذيب نسبت به قرآن انجام مى دهند و اطلاق لعب

بر اين عمل از آن جهت باشد كه نتيجه اى، عايد آنان نمى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 31 - 3

3 - اطمينان بخشى خداوند به پيامبر ( ص ) ، نسبت به رشد دعوت آن حضرت و به خاموشى گراييدن نداى كفر

قل تربّصوا فإنّى معكم من المتربّصين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 42 - 4

4 - مكر و توطئه كافران عليه دين و پيامبر ( ص ) ، شكست پذير و گريبانگير خود آنان

فالذين كفروا هم المكيدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 14 - 17

17 - در جنگ كفر و ايمان ، كفر همواره بازنده است .

فأيّدنا الذين ءامنوا على عدوّهم فأصبحوا ظ_هرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 5 - 2

2 - تهديد خداوند به شكست كافران ، در جنگ با پيامبر ( ص ) و مسلمانان

و يبصرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 7 - 5

5 - بشارت خداوند به پيروزى و سعادتمندى مؤمنان و تهديد او نسبت به شكست و بدبختى كافران

إنّ ربّك هو أعلم بمن ضلّ عن سبيله و هو أعلم بالمهتدين

بنابر گفته مفسران، اين آيه متضمن وعد و وعيد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 16 - 2

2 - كافران ، هر چند شگرد هاى عميق و دشوارى به كار گيرند ، در برابر مكر هاى

علاج ناپذير خداوند ، شكست خواهند خورد .

يكيدون كيدًا . و أكيد كيدًا

بيان مكر خداوند در برابر كيد كافران، در حقيقت بيان ناكامى آنان است.

شكست كافران اطراف مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 31 - 16

16_ شكست و نابودى كفرپيشگان مكه و حوالى آن ، از پيشگويى هاى قرآن

لايزال الذين كفروا تصيبهم بما صنعوا قارعة . .. حتى يأتى وعد الله

شكست كافران در غزوه حنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 26 - 9

9 _ جبهه كفر در كارزار حنين ، در پى فرود آمدن نيرو هاى غيبى و نزول آرامش روحى بر مؤمنان از سوى خداوند ، گرفتار شكستى سخت و عذاب آور گرديد .

ثم أنزل اللّه سكينته . .. و أنزل جنوداً لم تروها و عذّب الذين كفروا

شكست كافران صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 31 - 15

15_ شكستو نابودى كفرپيشگان و پيروزى اهل ايمان ، از تهديد هاى خداوند به كافران و از وعده هاى او به مؤمنان عصر بعثت

حتى يأتى وعد الله

شكست كافران قريش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 36 - 6،7،10

6 _ خداوند بى ثمر ماندن تلاش هاى حق ستيزانه كافران قريش را به مسلمانان صدر اسلام بشارت داد .

ثم تكون عليهم حسرة ثم يغلبون

7 _ خداوند با خبرى غيبى ، شكست كفار قريش را به مسلمانان صدر اسلام بشارت داد .

ثم يغلبون

10 _ آن گروه از كافران قريش كه پس

از شكست همچنان به كفرورزى خويش ادامه دادند ، از دوزخيان هستند .

و الذين كفروا إلى جهنم يحشرون

تكرار {الذين كفروا} پس از {ثم يغلبون} اشاره به اين دارد كه گروهى از كفار قريش پس از شكست و غلبه مسلمانان به كفر باقى خواهند ماند، آنان سزايشان جهنم است و گروهى اسلام را خواهند پذيرفت و اهل نجات خواهند بود.

شكست كافران محارب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 57 - 4

4 _ متلاشى ساختن جبهه كافران محارب و پراكنده ساختن آنان ، تكليفى بر عهده اهل ايمان

فإما تثقفنهم فى الحرب فشردبهم

شكست كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 37 - 4

4- كافران مكه ، در آستانه شكست و عذاب دنيوى قرار گرفته بودند .

سأُوريكم ءاي_تى

برداشت ياد شده مبتنى براين است كه مراد از {آيات} شكست كفار مكه و عذاب دنيوى آنان باشد. گفتنى است مكى بودن اين آيات، مؤيد برداشت ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 31 - 16

16_ شكست و نابودى كفرپيشگان مكه و حوالى آن ، از پيشگويى هاى قرآن

لايزال الذين كفروا تصيبهم بما صنعوا قارعة . .. حتى يأتى وعد الله

شكست كفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 109 - 9

9 _ حركت هاى منافقانه ، كفرآميز و ضد خدا و دين ، حركتهايى سست ، مذبوحانه و محكوم به شكست است .

و الذين اتخذوا مسجداً ضراراً . .. و إرصاداً لمن حارب اللّه

... أسّس بنينه على شف

سست بودن بنيان اعمال منافقان و كافران، مى تواند كنايه از مطلب فوق باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 55 - 11

11 - پيشگويى قرآن به شكست جبهه كفر و شرك و پيروزى فراگير و گسترده جبهه توحيد و اسلام در عصر بعثت

وعد اللّه الذين ءامنوا منكم و عملوا الص_لح_ت ليستخلفنّهم فى الأرض و ليمكّننّ لهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 11 - 2

2 - جبهه كفر و باطل ، در مصاف با جبهه ايمان و حق ، محكوم به شكست است .

جند ما هنالك مهزوم من الأحزاب

شكست مبارزه با اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 32 - 10

10 _ هر گونه تدبير و تلاش در راستاى مبارزه با اسلام ، مغلوب اراده خداوند بوده و محكوم به شكست است .

يريدون أن يطفئوا نور اللّه . .. و يأبى اللّه ... و لو كره الكفرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 8 - 7

7 - هر گونه تدبير و تلاش در راستاى مبارزه با اسلام و قرآن ، مغلوب اراده خداوند و محكوم به شكست است .

يريدون ليطفؤا . .. و اللّه متمّ نوره

شكست مبارزه با قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 8 - 7

7 - هر گونه تدبير و تلاش در راستاى مبارزه با اسلام و قرآن ، مغلوب اراده خداوند و محكوم به

شكست است .

يريدون ليطفؤا . .. و اللّه متمّ نوره

شكست مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 73 - 2

2 _ متخلفان از جهاد ، داراى برخوردى دوگانه در برابر شكست و پيروزى مجاهدان

فان اصابتكم مصيبة قال قد انعم اللّه علىّ . .. و لئن اصابكم فضل من اللّه ليقولنّ

شكست محاربان با خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 109 - 9

9 _ حركت هاى منافقانه ، كفرآميز و ضد خدا و دين ، حركتهايى سست ، مذبوحانه و محكوم به شكست است .

و الذين اتخذوا مسجداً ضراراً . .. و إرصاداً لمن حارب اللّه ... أسّس بنينه على شف

سست بودن بنيان اعمال منافقان و كافران، مى تواند كنايه از مطلب فوق باشد.

شكست مخالفان آيه تبليغ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 67 - 16

16 _ خداوند هرگز به مخالفان پيام ويژه الهى ( ولايت و امامت على ( ع ) ) مجال توطئه عليه پيامبر ( ص ) را نخواهد داد .

بلغ . .. إنّ اللّه لايهدى القوم الكفرين

بدان احتمال كه متعلق حذف شده از فعل {يهدى} به قرينه (و اللّه يعصمك من الناس) توطئه هاى كافران باشد، يعنى خداوند كافران را به توطئه عليه پيامبر(ص) موفق نخواهد كرد.

شكست مخالفان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 67 - 17

17 _ نافرجامى برنامه و تلاش هاى مخالفت خواست الهى

و اللّه يعصمك من الناس إنّ اللّه لايهدى القوم الكفرين

جمله

{ان اللّه لايهدى . ..} تعليل است براى {و اللّه يعصمك من الناس} و بيانگر اين است كه مصونيت پيامبر(ص) از خطر دشمنان، برخاسته از اين اصل كلى است كه خداوند هيچگاه كافران و ستيزگران با دين را موفق نخواهد ساخت.

شكست مخالفان نوح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 49 - 11

11_ پيروزى نوح ( ع ) و يارانش بر مخالفان ، نشان و دليلى بر غلبه نهايى تقواپيشگان مقاوم و صبور ، بر كفرپيشگان است .

تلك من أنباء الغيب . .. فاصبر إن الع_قبة للمتقين

شكست مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 149 - 9

9 _ شكست مسلمانان در پيكار احد ، زمينه ساز رواج تبليغات گمراه كننده كافران و منافقان

يا ايّها الّذين امنوا ان تطيعوا الّذين كفروا يردّوكم

در شأن نزول آيه آمده است كه منافقان پس از شكست نبرد احد، مسلمانان را به بازگشت و پذيرش آيين مشركان ترغيب مى كردند. (مجمع البيان، ذيل آيه).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 153 - 14،27

14 _ اندوه مسلمانان از شكست در كارزار احد و پيروز نشدن بر مشركان

فاثابكم غمّا بغمّ

جلمه {فاثابكم}، عطف بر جمله {و لقد عفا عنكم} است و كلمه {باء} در {بغمّ} بدليّه است، و مراد از {غمّا} به دليل كلمه {اثابكم} كه دلالت بر مرحمت و لطف دارد و نيز به دليل اينكه پس از عفو واقع شده، غم و اندوهى پسنديده است و اين غم پسنديده همان غم پيروزى كافران بر مسلمانان

خواهد بود و يا غمّ و اندوه به خاطر پيروى نكردن از رسول خدا (ص) و سست آمدن در رويارويى با دشمن است.

27 _ تسلّط خالد بن وليد بر مسلمانان در جنگ احد ، موجب افزايش اندوه آنان از شكست در آن كارزار

امام باقر (ع) درباره {فاثابكم غمّاً بغمّ} فرمود: فامّا الغمّ الاوّل فالهزيمة و القتل و امّا الاخر فاشراف خالد بن الوليد عليهم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 154 - 26

26 _ پيروزى و فتح يا شكست و شهادت مسلمانان ، نشانه حقّانيّت و يا باطل بودن اسلام نيست .

ظنّ الجاهليّة . .. يقولون لو كان لنا من الامر شىء ما قتلنا ههنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 165 - 3،4

3 _ شكست و مصيبت سنگين مسلمانان در پيكار احد ، دور از انتظار ايشان بود .

اولمّا اصابتكم مصيبة قد اصبتم مثليها

كلمه {انّى} به معناى {من اين} (از كجا و از چه روى) مى باشد و {هذا} اشاره به مصيبت است.

4 _ يادآورى خاطره پيروزى مسلمانان در پيكار بدر ، التيام بخش رنج و آثار روحى دردناك شكست نبرد احد

اولمّا اصابتكم مصيبة قد اصبتم مثليها

جمله {قد اصبتم مثليها}، كه اشاره به پيروزى بزرگ مسلمانان در بدر است، بدان جهت ايراد شده كه با ياد آن خاطره بزرگ، مسلمانان مصيبت احد را در مقايسه با پيروزى بدر كوچك شمرند و در نتيجه، رنج مصيبت احد را ناديده انگارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 168 -

4

4 _ تلفات سنگين مسلمانان در پيكار احد

و ما اصابكم . .. لو اطاعونا ما قتلوا

شكست مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 53 - 18

18 _ ناكامى يهود و نصارا در بهره گيرى از روابط دوستانه خويش با مسلمانان سست ايمان

حبطت اعملهم فاصبحوا خسرين

در برداشت فوق {هولاء} اشاره به بيماردلان مسلمان و خطاب در {معكم} متوجه يهود و نصارا دانسته شده است.

شكست مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 13 - 5

5 _ سركوبى و شكست مشركان در جنگ بدر ، عقاب شديد الهى براى آنان

فاضربوا فوق الأعناق . .. فإن اللّه شديد العقاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 14 - 1

1 _ سركوبى و شكست مشركان در بدر ، عقوبت دنيوى آنان

ذلكم فذوقوه و أن للكفرين عذاب النار

{كم} در {ذلكم} خطاب به مشركان و {ذا} اشاره به شكست و سركوبى آنان دارد. و {ذلكم} مبتدا و خبر آن به قرينه فراز بعد _ {و أن للكافرين ... } _ {عقابكم فى الدنيا} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 109 - 11

11- پيامبر ( ص ) ، پيروزى اسلام را به مشركان و كافران حق ناپذير يادآور شد و شكستشان را به آنان هشدار داد .

و إن أدرى أقريب أم بعيد ماتوعدون

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه مقصود از {ماتوعدون} پيروزى اسلام و شكست جبهه شرك و كفر باشد. گفتنى است كه جمله {أنّ الأرض يرثها

عبادى الصالحون} در آيه 105 مؤيد همين ديدگاه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 9 - 10،11

10 - ذلت و شكست ، سرنوشت محتوم جبهه شرك و ضد توحيد

و من الناس من يج_دل . .. له فى الدنيا خزى

11 - نويد عزت و پيروزى به اهل ايمان و شكست و خوارى كافران و مشركان صدراسلام

و من الناس من يج_دل. .. ثانى عطفه... له فى الدنيا خزى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 170 - 4

4 - اعلام خداوند مبنى بر شكست خوردن مشركان مخالف قرآن و گرفتار شدن آنان به پى آمد هاى سوء كفرشان در آينده نزديك

فكفروا به فسوف يعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 88 - 3

3 - كافران و مشركان ، به عذاب و شكست تهديد شدند .

و لتعلمنّ نبأه بعد حين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 6 - 10

10 - منافقان و مشركان ، گرفتاران واقعى در گرداب بدى ها و شكست ها

عليهم دائرة السوء

بنا بر اين كه جمله {عليهم. ..} درمقام اخبار باشد _ ونه انشاء _ برداشت بالا استفاده مى شود.

شكست مشركان در غزوه بدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 45 - 3

3 - اخبار خداوند ، از شكست قريب الوقوع جماعت شرك پيشه در جنگ بدر

سيهزم الجمع و يولّون الدّبر

با توجه به تطبيق اين آيه بر جنگ بدر _ در آراى مفسران _

و با توجه به اين كه آيات ياد شده مكّى است و جنگ بدر نخستين مرحله انهزام مشركان بوده است; برداشت ياد شده به دست مى آيد.

شكست مشركان قريش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 12 - 6

6 _ رعب و وحشت كافران در جنگ بدر ، از عوامل شكست آنان در آن جنگ

سألقى فى قلوب الذين كفروا الرعب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 19 - 6

6 _ كافران شكست خورده در جنگ بدر ، مورد تهديد خداوند به چشيدن دوباره طعم شكست در صورت بازگشت به جنگ

و إن تعودوا نعد

شكست مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 15 - 2

2 - فرجام يهود بنى نضير در موضع گيرى عليه اسلام ، منتهى به شكست آنان ، همچون فرجام مشركان مكه در بدر *

كمثل الذين من قبلهم قريبًا

برخى برآنند كه مراد از {الذين من قبلهم قريبًا}، مشركان مكه در بدر است.

شكست مفسدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 8 - 11

11- ذلّت و شكست ، مجازات دنيوى فسادانگيزان و عذاب حهنّم ، كيفر اخروى آنان است .

لتفسدنّ فى الأرض . .. و إن عدتم عدنا و جعلنا جهنّم للك_فرين حصيرًا

شكست مكذبان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 170 - 4

4 - اعلام خداوند مبنى بر شكست خوردن مشركان مخالف قرآن و گرفتار شدن آنان به پى آمد هاى

سوء كفرشان در آينده نزديك

فكفروا به فسوف يعلمون

شكست مكر خائنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 52 - 9،12

9_ خداوند نخواهد گذاشت مكر و حيله خيانتكاران به فرجام رسد و به ثمر نشيند .

و أن الله لايهدى كيد الخائنين

12_ يوسف ( ع ) با تقاضاى دادرسى درصدد بود به پادشاه مصر ثابت كند كه خيانتكاران هرگز به پيروزى نمى رسند و مكرشان فرجامى ندارد .

ذلك ليعلم . .. أن الله لايهدى كيد الخائنين

چنان چه گذشت عبارت {أن الله لايهدى . ..} عطف بر {أنى ...} است ; يعنى: {ذلك ليعلم أن الله ...}. اين بدان خاطر بود كه عزيز و يا پادشاه بداند كه خداوند مكر خيانتكاران را به ثمر نمى نشاند.

شكست مكر كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 30 - 1

1 _ خداوند با برنامه هاى خويش ، مكر كافران عليه پيامبر ( ص ) را نافرجام ساخت .

إذ يمكر . .. و يمكر اللّه و اللّه خير المكرين

شكست منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 16 - 7

7 - منافقان با تظاهر به اسلام ، در هدف هاى خويش ( كسب منافع و ضربه زدن به اسلام ) ، موفقيتى به دست نخواهند آورد .

و ما كانوا مهتدين

برداشت فوق بر اين اساس است، كه متعلق{مهتدين} اهداف منافقان باشد; يعنى: و ما كانوا مهتدين الى مقاصدهم. آيات بعدى، اين معنا را تأييد مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره -

2 - 19 - 7

7 - شكست ، ناكامى و زوال ، فرجام منافقان

واللّه محيط بالكفرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 20 - 1

1 - منافقان در برابر درخشش اسلام و پيشرفت آن ، خود را درمانده و در بن بست مى بينند .

يكاد البرق يخطف أبصرهم

در اين آيات وضعيت منافقان در برابر اسلام در قالب چند تشبيه، بيان شده است; چنان كه مفسران گفته اند: در جمله {يكاد البرق . ..} اسلام و امكانات فراهم شده در پرتو آن، به {برق} تشبيه شده و به دنبال آن فرصت طلبى منافقان در بهره گيرى از مواهب آن، در قالب تشبيه ديگرى بيان گرديده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 6 - 10

10 - منافقان و مشركان ، گرفتاران واقعى در گرداب بدى ها و شكست ها

عليهم دائرة السوء

بنا بر اين كه جمله {عليهم. ..} درمقام اخبار باشد _ ونه انشاء _ برداشت بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 8 - 7

7 - تهديد منافقان به شكست ذلت بار از سوى خداوند

ليخرجنّ الأعزّ . .. و للّه العزّة و لرسوله و للمؤمنين

شكست موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 44 - 3

3 - غرور و اطمينان سرشار ساحران به غلبه خويش بر موسى ( ع )

و قالوا بعزّة فرعون إنّا لنحن الغ_لبون

شكست مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57

- 14 - 5

5 - منافقان ، همواره منتظر بروز شكاف و اختلاف در صفوف مؤمنان و شكست و نابودى آنان بودند .

قالوا بلى و ل_كنّكم . .. تربّصتم

{تربص} (مصدر {تربصتم}) به معناى انتظار چيزى را كشيدن است. حذف مفعول {تربصتم} بيانگر آن است كه منافقان، آرزوى بروز همه گونه گرفتارى را براى مؤمنان و جامعه اسلامى داشتند.

شكست ناپذيرى تدبير خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 45 - 4

4 - كيد و تدبير خداوند ، شكست ناپذير است .

إنّ كيدى متين

شكست ناپذيرى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 59 - 7

7 _ خداوند ، مقتدرى شكست ناپذير

كفروا سبقوا إنهم لايعجزون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 63 - 12

12 _ خداوند ، شكست ناپذير و بسيار كاردان است .

إنه عزيز حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 67 - 12

12 _ خداوند ، شكست ناپذير و بسيار كاردان است .

و اللّه عزيز حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 20 - 2

2 - اراده و قدرت خداوند ، مطلق و شكست ناپذير است .

أمّن ه_ذا الذى هو جند لكم ينصركم من دون الرحم_ن

شكست ناپذيرى قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 5 - 4

4 - قرآن ، كتابى پيروزمند ، شكست ناپذير و رحمت آفرين براى بشر

و القرءان . .. تنزيل العزيز

الرحيم

نسبت دادن نزول قرآن به مقام عزت و رحمت خداوند، مى تواند بيانگر اين نكته باشد كه اين كتاب نيز عزّتمند و رحمت آفرين است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 1 - 5

5 - قرآن ، در عرصه فكر ، انديشه و . . . پيروزِ شكست ناپذير و كتابى حكيمانه است .

تنزيل الكت_ب من اللّه العزيز الحكيم

برداشت بالا به خاطر اين نكته است كه چون خداوند، عزيز (پيروز شكست ناپذير) و حكيم است; بنابراين سخن او نيز در عرصه خاصِ خود (فكر، انديشه و. ..) چنين خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 2 - 5

5 - قرآن ، در عرصه فكر و انديشه ، پيروز شكست ناپذير و كتابى عالمانه است .

تنزيل الكت_ب من اللّه العزيز العليم

از آن جايى كه خداوند عزيز و عليم است، سخن او هم در عرصه خود (فكر، انديشه و . ..) چنين خواهدبود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 41 - 10

10 - شكست ناپذيرى قرآن ، در برابر معارضه ها و موضع گيرى هاى خصمانه كافران

إنّ الذين يلحدون . .. إنّ الذين كفروا ... و إنّه لكت_ب عزيز

شكست ناپذيرى معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 197 - 5

5 _ معبود به حق بايد شكست ناپذير و از آسيب ها و حوادث مصون باشد .

و الذين تدعون من دونه . .. و لا أنفسهم ينصرون

شكست ناپذيرى مكر خدا

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 45 - 4

4 - كيد و تدبير خداوند ، شكست ناپذير است .

إنّ كيدى متين

شكست ناپذيرى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 19 - 8

8 _ نيرو هاى شرك و كفر هر چند فراوان باشند ، توان شكست اهل ايمان را ندارند .

و لن تغنى عنكم فئتكم شيئا و لو كثرت

شكست ناگهانى باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 18 - 6

6- نابودى ناگهانى باطل در شرايط غير قابل انتظار

بل نقذف بالحقّ على الب_طل فيدمغه فإذا هو زاهق

از آمدن {إذا}ى فجائيه _ كه معناى ناگهانى و به دور از انتظار بودن را افاده مى كند _ برداشت ياد شده به دست مى آيد.

شكست نفاق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 109 - 9

9 _ حركت هاى منافقانه ، كفرآميز و ضد خدا و دين ، حركتهايى سست ، مذبوحانه و محكوم به شكست است .

و الذين اتخذوا مسجداً ضراراً . .. و إرصاداً لمن حارب اللّه ... أسّس بنينه على شف

سست بودن بنيان اعمال منافقان و كافران، مى تواند كنايه از مطلب فوق باشد.

شكست يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 12 - 7

7 _ خبر غيبى قرآن از شكست قريب الوقوع يهود عصر پيامبر ( ص )

قل للّذين كفروا ستغلبون

بنابراينكه منظور از {للّذين كفروا}، يهوديان باشند; چنانچه در شأن نزول آمده است.

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 55 - 11،14

11 _ وعده خداوند به عيسى ( ع ) در مورد غلبه پيروان راستين آن حضرت بر كافران ( يهوديان ) تا قيامت

و جاعل الذين اتبعوك فوق الذين كفروا الى يوم القيمة

14 _ پيروزى مسلمانان بر يهود *

و جاعل الذين اتبعوك

احتمالا مراد از پيروان عيسى (ع)، پيروان راستين آن حضرت است كه قهراً منطبق بر مسلمانان مى شود; چون عيسى (ع)، بنى اسرائيل را موظف به پيروى از پيامبر اسلام (ص) كرده يود. و مراد از {الذين كفروا}، يهود است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 111 - 4،7

4 _ شكست و فرار ، فرجام رويارويى و نبرد اهل كتاب ( يهود ) با مسلمانان

و إن يقتلوكم يولّوكم الادبار

7 _ اهل كتاب ( يهود زمان پيامبر ( ص ) ) ، آغازگر پيكارى كه فرجامش جز شكست و فرار براى آنان نخواهد بود .

و إن يقتلوكم يولّوكم الادبار

چون نسبت قتال به اهل كتاب داده شده، معلوم مى شود كه آنان آغازگر پيكار خواهند بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 52 - 8

8 _ بشارت الهى در مورد ناكامى يهود و كافران در مبارزه مشترك عليه مسلمانان

الم تر الى الذين اوتوا الكتب . .. و من يلعن اللّه فلن تجد له نصيراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 53 - 18

18 _ ناكامى يهود و نصارا در بهره گيرى از روابط دوستانه خويش با مسلمانان

سست ايمان

حبطت اعملهم فاصبحوا خسرين

در برداشت فوق {هولاء} اشاره به بيماردلان مسلمان و خطاب در {معكم} متوجه يهود و نصارا دانسته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 64 - 29،33

29 _ ناكامى همواره يهود در آتش افروزى هاى خويش عليه مسلمانان

كلما اوقدوا ناراً للحرب اطفأها اللّه

33 _ ناكامى يهود در جنگ افروزى هاى خود عليه مسلمانان ، نمود ناتوانى آنان بر اثر نفرين خداوند

غلت ايديهم . .. كلما اوقدوا ناراً للحرب اطفأها اللّه

برداشت فوق بر اين اساس است كه جمله {كلما اوقدوا . ..} بيان نتيجه اى براى {غلت ايديهم} باشد.

شكست يهود بنى قريظه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 26 - 12

12 - چيره شدن ترس بر سپاه يهود بنى قريظه ، باعث از بين رفتن توان رزمى آنان شد و به راحتى ، به دست مسلمانان مدينه ، شكست خوردند .

و قذف فى قلوبهم الرعب فريقًا تقتلون و تأسرون فريقًا

شگفتى شكست ابرها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فيل - 105 - 2 - 3

3 - ناكامى ابرهه در طرح انهدام كعبه و به هم خوردن توطئه او در تعطيل عبادت نزد آن ، كارى شگفت و نشانه قدرت خداوند

ألم تر كيف فعل ربّك . .. ألم يجعل كيدهم فى تضليل

ارتباط اين آيه با جمله {كيف فعل ربّك} (در آيه قبل)، بيانگر برداشت ياد شده است.

عجز از ادراك عوامل شكست

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 26 - 11

11- توطئه

گران ، از درك عوامل شكست و ناكامى خود در توطئه عليه دين ، عاجزند .

قد مكر الذين من قبلهم . .. و أت_هم العذاب من حيث لايشعرون

عذاب با شكست

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 3 - 14

14 _ تهديد مشركان پيمان شكن ، به عذاب دردناك شكست

و بشر الذين كفروا بعذاب أليم

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه مراد از {عذاب أليم}، عذاب شكست در برابر جبهه اسلام باشد.

عوامل شكست

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 251 - 8

8 _ هزيمت و شكست سپاه جالوت ، پس از كشته شدن وى *

فهزموهم باذن اللّه و قتل داودُ جالوت

بنابر اينكه {واو} در {و قَتَل . .. } حاليّه باشد; به تقدير {قد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 54 - 6

6 _ ناتوانى و شكست قطعى انسان ، در مكر با خداوند

و مكر اللّه و اللّه خير الماكرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 128 - 4

4 _ شكست و پيروزى به دست خداست ، نه پيامبر ( ص )

ليس لك من الامر شىء

اگر {ال} در {الامر}، عهد ذكرى باشد، اشاره به پيروزى مسلمانان در جنگ بدر و شكست كافران در آن جنگ است. و جنگ بدر به عنوان مثال خواهد بود، نه اينكه داراى خصوصيّتى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 146 - 15

15 _ ناشكيبايى در

برابر هجوم حوادث ، از عوامل عمده شكست مردم در عرصه هاى زندگى

و كايّن من نبىّ قاتل . .. فما وهنوا ... و اللّه يحبّ الصّابرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 147 - 4،5

4 _ پرورش يافتگان مكتب انبيا ، گناه و اسراف ( زياده روى در امور ) را نقطه ضعف و مانع پيروزى خود مى دانند . *

و ما كان قولهم الّا ان قالوا ربّنا اغفرلنا ذنوبنا و اسرافنا فى امرنا . .. و انصر

از اينكه مردان الهى نصرت و پيروزى بر دشمنان را پس از درخواست آمرزش گناهان طلب مى كنند (اغفرلنا . .. و انصرنا)، معلوم مى شود كه آنان پيروزى را در گرو پاكى از گناه مى دانند.

5 _ گناه و تجاوز از حدّ ، موجب فاصله گرفتن مجاهدان راه خدا ، از پيروزى *

و ما كان قولهم الّا ان قالوا ربّنا اغفرلنا ذنوبنا . .. و انصرنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 151 - 5،9

5 _ دلهره و هراس ، از عوامل عمده شكست در رويارويى با مشكلات

و هو خير النّاصرين. سنلقى فى قلوب الّذين كفروا الرّعب بما اشركوا

9 _ تأثير وضعيت روحى و حالات قلبى آدمى ، در سرنوشت او ( شكست و پيروزى )

و هو خير النّاصرين. سنلقى فى قلوب الّذين كفروا الرّعب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 160 - 4

4 _ پيروزى و شكست ، تنها منوط به خواست و قدرت خداوند است .

ان ينصركم اللّه

. .. و ان يخذلكم فمن ذا الّذى ينصركم من بعده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 166 - 3

3 _ جريان حوادث و امور عالم ( شكست ها ، سختى ها و دشوارى هاى مردمان ) در حيطه اذن الهى

و ما اصابكم . .. فباذن اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 174 - 7

7 _ پيروزى و شكست به دست خداوند است .

فانقلبوا بنعمة من اللّه و فضل لم يمسسهم سوء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 76 - 14

14 _ نقش عمده و اساسى نقشه ها و شيوه هاى مبارزه در شكست و پيروزى

انّ كيد الشّيطان كان ضعيفاً

از اينكه خداوند براى تحريك مؤمنان در رويارويى با كافران ضعف و ناتوانى نقشه هاى آنان را يادآورى مى كند، معلوم مى شود شيوه هاى مبارزه و برنامه هاى جنگى، نقش بسزايى در پيروزيها دارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 102 - 25

25 _ شكست زبونانه كافران ، در گرو كوشش مجاهدان براى فراهم سازى تجهيزات و هوشيارى آنان در برابر هجوم غافلگيرانه دشمن

و ليأخذوا حذرهم . .. و خذوا حذركم إنّ اللّه اعد للكفرين عذاباً مهيناً

جمله {ان اللّه . ..} مى تواند تعليل براى فرمان خداوند به گرفتن اسلحه و حفظ هوشيارى باشد، بر اين مبنا مراد از عذاب مهين، شكست زبوبانه دشمنان خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 -

25 - 9

9 _ غرور و اعتماد به نيروى رزمى خود و غفلت از امداد هاى الهى ، زمينه ساز شكست است .

إذ أعجبتكم كثرتكم . .. ثم وليتم مدبرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 43 - 4

4- ناكامى و محروميت ، فرجامِ اعتماد و اتّكابه غير خداوند است .

أنا أكثر منك مالاً و أعزّ نفرًا . .. و لم تكن له فئه ينصرونه من دون اللّه

{فئة} به معناى گروه و جماعتى از مردم است. جمله {و لم تكن...} پاسخى به پندارهاى مرد ثروت مندِ مغرور به مال و نفرات خود است كه در آيه پيشين مطرح شده بود. در اين آيه، بى ثمر بودن چنين تكيگاه هايى در برابر اراده الهى، مورد تأكيد قرار گرفته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 20 - 6

6 - دشمنى و مخالفت با خدا و پيامبر ( ص ) ، فرجامى جز شكست و ذلت ندارد .

إنّ الذين يحادّون . .. أُول_ئك فى الأذلّين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 2 - 17

17 - ثبات و تزلزل روانى ، از عوامل مهم پيروزى و شكست در نبرد

فأتيهم اللّه . .. و قذف فى قلوبهم الرعب

عوامل شكست احزاب صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 9 - 4،5

4 - براى درهم شكستن سپاه دشمن ، در غزوه احزاب ، طوفانى عظيم برخاست .

إذ جاءتكم جنود فأرسلنا عليهم ريحًا

تنوين نكره در {ريحاً} براى تعظيم است

و حكايت از اين مى كند كه بادى كه وزيده، معمولى نبوده است; بلكه طوفانى بوده كه خيمه ها را در هم مى كوبيده و خار و خاشاك را در چشمان دشمن مى پاشيده است.

5 - به وجود آمدن طوفان ، در غزوه احزاب براى درهم شكستن توان دشمن ، نعمتى الهى براى مسلمانان بود .

ي_أيّها الذين ءامنوا اذكروا نعمة اللّه عليكم . .. فأرسلنا عليهم ريحًا

{فأرسلنا} بيان نعمتى است كه خداوند، از مسلمانان خواسته است كه به ياد آن باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 25 - 4

4 - طوفان و نيرو هاى نامريى در غزوه احزاب ، از عوامل فروپاشى جبهه احزاب متّحد و پراكنده شدن آنان بود .

فأرسلنا عليهم ريحًا و جنودًا . .. و ردّ اللّه الذين كفروا

بنابراين كه {و ردّ اللّه} عطف بر آيه نُه (فأرسلنا عليهم. ..) باشد، نكته ياد شده به دست مى آيد.

عوامل شكست باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 8 - 3

3 _ تضمين تحقق حق و محو باطل در پرتو ريشه كن شدن كافران است .

و يقطع دابر الكفرين. ليحق الحق و يبطل البطل

برداشت فوق بر اين اساس است كه {ليحق الحق} متعلق به {يقطع . .. } در آيه قبل باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 82 - 1

1- نزول آيات قرآن از جانب خداوند ، جلوه حق و مايه نابودى باطل

و قل جاء الحقّ و زهق الب_طل . .. و ننزل من القرءان

ذكرِ {و ننزّل

من القرآن} پس از اعلام پيروزى حق و شكست باطل مى تواند به منظور نكته ياد شده باشد.

عوامل شكست بنى نضير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 2 - 1

1 - اراده خداوند ، عامل شكست و آوارگى كافران اهل كتاب ( يهود بنى نضير )

هو الذى أخرج الذين كفروا من أهل الكت_ب

به اتفاق مفسران، آيات اين بخش، مربوط به يهود بنى نضير و جريان شكست و آواره شدن آنان از مدينه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 15 - 3

3 - شكست و تبعيد بنى نضير و اسلام ستيزان قبل از آنان ، نتيجه تلخ كردار خود ايشان

كمثل الذين . .. ذاقوا وبال أمرهم

در صورتى كه {أمرهم} شامل كارها و مواضع يهود بنى نضير باشد; از اضافه {أمر} به {هم} مطلب بالا استفاده مى شود.

عوامل شكست در امتحان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 7 - 8

8- عمل انسان در دنيا ، تعيين كننده موفّقيت يا شكست وى در آزمون الهى است .

لنبلوهم أيّهم أحسن عملاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 19 - 6

6 - { ارث } عرصه امتحان الهى است و تصاحب كنندگان ميراث ديگران ، بازنده اين امتحان اند .

إذا ما ابتليه . .. و تأكلون التراث أكلاً لمّا

عوامل شكست در جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 152 - 8

8 _ سستى ، نزاع

و تفرقه و سرپيچى از فرماندهى ، از عوامل شكست جنگجويان

حتّى اذا فشلتم و تنازعتم فى الامر و عصيتم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 111 - 9

9 _ فِسْق ، زمينه ساز ضعف روحيه و فرار از جنگ

و اكثرهم الفسقون . .. و إن يقتلوكم يولّوكم الادبار ثم لا ينصرون

توصيف يهود به فسق و سپس بيان شكست آنان، حاكى از ارتباط اين دو مسأله است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 127 - 1،4،5

1 _ هلاكتِ بخشى از قواى دشمن و خوار شدن بخشى ديگر ، از اهداف نصرت الهى به رزمندگان بدر

و لقد نصركم اللّه ببدر . .. ليقطع طرفاً من الّذين كفروا او يكبتهم

برداشت فوق، با عنايت به ملحوظات ذيل است. يكم اينكه: {ليقطع} و {يكبتهم}، به جمله {و لقد نصركم اللّه ببدر} متعلق باشد. دوّم اينكه: {قطع} به معناى هلاك كردن باشد، چنانچه در روح المعانى آمده است. سوّم اينكه: {او} در {او يكبتهم}، براى تنويع باشد; يعنى عدّه اى به هلاكت و عدّه اى ديگر به ذلّت و خوارى كشانده شدند.

4 _ بازگشت ذليلانه و نااميدانه باقيمانده كافران ، از اهداف نصرت الهى به رزمندگان بدر

و لقد نصركم اللّه ببدر . .. ليقطع ... فينقلبوا خائبين

جمله {فينقلبوا . .. }، عطف بر {ليقطع} است بنابراين بازگشت ذليلانه و نااميدانه كافران، از اهداف پيروزى بدر خواهد بود و به مقتضاى {فاء} تفريع، اين بازگشت، نتيجه هلاكت و اسارت بخشى از كافران بوده است.

5 _ هلاكت و خوارى بخشهايى از قواى دشمنان دين ،

در جنگ بدر ، عاملى در تخريب روحيّه ساير نيروها

ليقطع طرفاً . .. فينقلبوا خائبين

{خائبين} از {خيبة}، به معنانى يأس، نااميدى و نامرادى، حكايت از اثر روانى در باقيمانده كفّار است كه به مقتضاى {فاء} در {فينقلبوا}، اين نااميدى، نتيجه هلاكت و خوارى و اسارت گروه زيادى از دشمنان بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 43 - 14

14 _ روحيه رزمندگان داراى تأثيرى بسزا در اقدام به جنگ و پيروزى و شكست آنان

إذ يريكهم اللّه . .. إنه عليم بذات الصدور

عوامل شكست در جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 152 - 7،16،18

7 _ سستى ، اختلاف در كار جنگ و سرپيچى از فرمان پيامبر ( ص ) ، از عوامل شكست مسلمانان در پيكار احد

حتّى اذا فشلتم و تنازعتم فى الامر و عصيتم

16 _ دنياطلبى برخى از پيكارگران احد ، موجب سستى ، اختلاف و سرپيچى از فرمان پيامبر ( ص ) و شكست در آن كارزار

حتّى اذا فشلتم و . .. منكم من يريد الدّنيا

به نظر مى رسد جمله {منكم من يريد الدّنيا}، دليل {اذا فشلتم و تنازعتم فى الامر و عصيتم} باشد.

18 _ دنياطلبى و دلدادگى به مادّيات ، از عوامل نزاع و اختلاف در صفوف مبارزان و شكست آنان

و تنازعتم فى الامر . .. منكم من يريد الدّنيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 153 - 2،3،5،11

2 _ گريز مسلمانان از ميدان كارزار احد ، موجب شكست آنان در آن پيكار

ثمّ صرفكم

عنهم . .. اذ تصعدون

بنابر اينكه {اذ تصعدون} متعلق به {صرفكم} باشد و كلمه {اذ}، يا براى بيان علّت است، يعنى شكست خورديد چون فرار كرديد، و يا ظرف زمان است، يعنى شكست خورديد، آنگاه كه فرار كرديد.

3 _ گريز از رويارويى با دشمنان دين ، موجب شكست و هزيمت

ثمّ صرفكم عنهم . .. اذ تصعدون

5 _ يادآورى پيكار احد و علل شكست مسلمانان در آن ، وظيفه مؤمنان

اذ تصعدون و لا تلون على احد

بنابر اينكه {اذ تصعدون} متعلق به {اذكروا} باشد.

11 _ بى اعتنايى به دعوت پيامبر ( ص ) در پيكار احد ، موجب شكست مسلمانان در آن كارزار

ثمّ صرفكم . .. و الرّسول يدعوكم فى اخريكم

بنابر اينكه {اذ تصعدون} متعلق به {صرفكم} باشد، آيه مزبور در مقام بيان علتهاى شكست احد است. بنابراين جمله {و لا تلون على احد و الرّسول ... }، كه حاكى از دعوت پيامبر (ص) و بى اعتنايى به اوست، نيز بيانگر علتى براى شكست خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 160 - 9

9 _ سستى پيكارگران احد در اتكال به خداوند ، موجب محروميّت آنان از نصرت الهى و شكست ايشان در آن نبرد .

و ان يخذلكم فمن ذا الّذى ينصركم من بعده و على اللّه فليتوكّل المؤمنون

وقوع اين آيه پس از بيان نبرد احد و شكست مؤمنان، اشاره به علّت شكست دارد، يعنى چون در آن نبرد توكّل نداشتيد، از يارى خدا محروم شديد و در نتيجه شكست خورديد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 165

- 7

7 _ مسلمانان ، به دليل نافرمانى از پيامبر ( ص ) و فرار از صحنه نبرد ، عامل شكست و مصيبت هاى پيكار احد

اولمّا اصابتكم مصيبة . .. قل هو من عند انفسكم

با توجّه به آيات قبل، همانند آيه 152 (اذ تحسّونهم باذنه حتّى اذا فشلتم و تنازعتم فى الامر و عصيتم)، معلوم مى شود كه نافرمانى و . .. از جمله عوامل شكست آنان بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 249 - 20

20 _ ترس از هيبت سپاه دشمن ، از عوامل ايجاد ترديد و سستى اراده در پيكار *

قالوا لا طاقة لنا اليوم بجالوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 123 - 5

5 _ پيكارگران احد ، به دليل عدم توكّل برخى از آنان به خداوند ، على رغم تواناييشان ، شكست خوردند . *

و اذ غدوت من اهلك تبوّىء المؤمنين . .. و لقد نصركم اللّه ببدر و انتم اذلّة

يادآورى كمبود نيروى نظامى در جنگ بدر، اشاره به توانمندى آنان در مقايسه با جنگ احد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 146 - 11

11 _ سستى پيكارگران در برابر هجوم حوادث دشوار جنگ ، موجب ناتوانى آنان در برابر دشمن و خواركننده آنان

قاتل معه . .. فما وهنوا لما اصابهم فى سبيل اللّه و ما ضعفوا و ما استكانوا

ترتيب ذكرى {وهن} و {ضعف} و {استكانت}، مى تواند اشاره به ترتيب خارجى آن باشد: يعنى اول سستى و آنگاه ضعف و سپس تسليم

و زبونى در برابر دشمن، حاصل خواهد شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 47 - 4

4 _ شركت بى ايمان ها و سست باوران در جنگ و جهاد ، جز فساد و فتنه انگيزى و تأثير منفى بر ديگران ، نتيجه اى ندارد .

لو خرجوا فيكم ما زادوكم إلا خبالا و لأوضعوا خللكم يبغونكم الفتنة

جمله {يبغونكم الفتنة} حال براى ضمير فاعل {أوضعوا} است; يعنى، اگر منافقان براى جنگ بيرون مى آمدند، مطمئناً در حق شما فتنه جويى مى كردند.

عوامل شكست دشمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 20 - 12

12 - نقش بارز صلح حديبيه ، در كوتاه شدن دست دشمنان از ضربه زدن به مسلمانان

فعجّل لكم ه_ذه و كفّ أيدى الناس عنكم

ممكن است {ه_ذه} اشاره به صلح حديبيه داشته باشد و {كفّ. ..} مترتب بر آن بوده و نتيجه آن به شمار آيد.

عوامل شكست دشمنان دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 26 - 11

11- توطئه گران ، از درك عوامل شكست و ناكامى خود در توطئه عليه دين ، عاجزند .

قد مكر الذين من قبلهم . .. و أت_هم العذاب من حيث لايشعرون

عوامل شكست شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 7 - 12

12 _ تأثير عميق جنگ بدر در تحكيم پايه هاى توحيد و آيين اسلام و شكست شرك و كفر

و يريد اللّه أن يحق الحق بكلمته و يقطع دابر الكفرين

عوامل شكست كافران

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 102 - 25

25 _ شكست زبونانه كافران ، در گرو كوشش مجاهدان براى فراهم سازى تجهيزات و هوشيارى آنان در برابر هجوم غافلگيرانه دشمن

و ليأخذوا حذرهم . .. و خذوا حذركم إنّ اللّه اعد للكفرين عذاباً مهيناً

جمله {ان اللّه . ..} مى تواند تعليل براى فرمان خداوند به گرفتن اسلحه و حفظ هوشيارى باشد، بر اين مبنا مراد از عذاب مهين، شكست زبوبانه دشمنان خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 12 - 6

6 _ رعب و وحشت كافران در جنگ بدر ، از عوامل شكست آنان در آن جنگ

سألقى فى قلوب الذين كفروا الرعب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 71 - 6

6 _ كافران جنگ بدر به سبب خيانتهايشان به خدا و دين او ، مغلوب مجاهدان شده و گروهى از آنان به اسارت درآمدند .

فقد خانوا اللّه من قبل فأمكن منهم

امكان (مصدر امكن)، به معناى تسلط بخشيدن است. تفريع جمله {امكن منهم} بر {فقد خانوا} به وسيله حرف {فاء} دلالت مى كند بر اينكه خيانت كافران به دين خدا موجب شد كه خداوند آنان را در سيطره مسلمانان قرار دهد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 40 - 15

15 _ نصرت هاى خاص الهى به پيامبر ( ص ) ، عامل فرو شكستن شعار و صولت كافران و اعتلا يافتن كلمة اللّه ( شعار توحيد )

فقد نصره اللّه . .. و جعل كلمة الذين كفروا

السفلى و كلمة اللّه هى العليا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 2 - 1

1 - اراده خداوند ، عامل شكست و آوارگى كافران اهل كتاب ( يهود بنى نضير )

هو الذى أخرج الذين كفروا من أهل الكت_ب

به اتفاق مفسران، آيات اين بخش، مربوط به يهود بنى نضير و جريان شكست و آواره شدن آنان از مدينه است.

عوامل شكست كفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 7 - 12

12 _ تأثير عميق جنگ بدر در تحكيم پايه هاى توحيد و آيين اسلام و شكست شرك و كفر

و يريد اللّه أن يحق الحق بكلمته و يقطع دابر الكفرين

عوامل شكست مشركان قريش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 17 - 1

1 _ امداد هاى الهى عامل اصلى و اساسى كشته شدن كافران در جنگ بدر و پيروزى اهل ايمان

فلم تقتلوهم و لكن اللّه قتلهم

جمله {فلم تقتلوهم . .. } متفرع بر آياتى است كه امدادهاى الهى را در جنگ بدر برمى شمرد ; يعنى توجه به قضاياى جنگ بدر و امدادهاى الهى بيانگر اين است كه در حقيقت خداوند مشركان را كشت و آنان را شكست داد.

عوامل شكست ناپذيرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 9 - 3

3 - تنها كسى مى تواند شكست ناپذير و ستوده كردار باشد كه بر تمامى آسمان ها و زمين ، سيطره داشته و حكمرانى كند .

العزيز الحميد . الذى له ملك السم_وت و الأرض

وصف {الذى

له . ..}، مى تواند توجيه گر دو وصف قبلى باشد. تغيير عبارت _ كه موصول و صله جايگزين صفت مشبهه شده است _ مؤيد برداشت بالا است.

عوامل شكست يهود بنى قريظه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 27 - 8،9

8 - قدرت مطلق خداوند ، عامل شكست يهود بنى قريظه و پيروزى مسلمانان مدينه بود .

أنزل الذين ظ_هروهم . .. فريقًا تقتلون ... وكان اللّه على كلّ شىء قديرًا

9 - قدرت مطلق خداوند ، عامل فروپاشى يهود بنى قريظه و به ارث رسيدن اموال و خانه ها و سرزمين شان به مسلمانان مدينه بود .

و أنزل الذين ظ_هروهم من أهل الكت_ب . .. و أورثكم أرضهم ... و كان اللّه على كلّ ش

كافران و شكست مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 30 - 5

5 - كافران ، همواره در كمين شكست و اضمحلال جامعه مؤمنان اند .

إنّهم منتظرون

متعلق انتظارِ كافران، به قرينه دشمنى آنان با مؤمنان، مى تواند انتظار شكست مؤمنان باشد.

مصلحت در شكست

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 166 - 8

8 _ رنج ها و شكست ها ، داراى مصلحتهايى پنهان از چشم ظاهربينان

و ما اصابكم يوم التقى الجمعان . .. و ليعلم المؤمنين

منافقان و شكست مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 50 - 4،7

4 _ مباهات و اظهار شادمانى منافقان به رأى صائب خويش مبنى بر ترك جهاد ، در صورت مواجه

شدن مسلمانان با شكست و مشكلات جنگ

و إن تصبك مصيبة يقولوا قد أخذنا أمرنا من قبل و يتولوا و هم فرحون

7 _ داورى غلط منافقان در مورد شكست و پيروزى مسلمانان

و إن تصبك مصيبة يقولوا قد أخذنا أمرنا من قبل و يتولوا و هم فرحون

منشأ شكست

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 251 - 6

6 _ حاكميّت اذن خداوند بر پيروزى ها و شكستها

فهزموهم باذن اللّه

كلمه {باذن اللّه} متعلق به {هزموهم}، قيد هر دو معنايى است كه در آن نهفته; يعنى شكست جالوتيان و پيروزى طالوتيان. پس هم شكست و هم پيروزى به اذن خداست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 51 - 3،10

3 _ پيروزى و يا شكست سپاه اسلام ، منوط به مشيت خدا و تنها بر اساس تقدير اوست .

قل لن يصيبنا إلا ما كتب اللّه لنا

10 _ ايمان و اعتقاد به اينكه خوشى ها و ناخوشى ها ، و شكست ها و پيروزى ها بر اساس تقدير خداست ، مقتضى توكل بر او و روى بر تافتن از ديگران

قل لن يصيبنا إلا ما كتب اللّه لنا . .. و على اللّه فليتوكل المؤمنون

منشأ شكست ابرها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فيل - 105 - 2 - 3

3 - ناكامى ابرهه در طرح انهدام كعبه و به هم خوردن توطئه او در تعطيل عبادت نزد آن ، كارى شگفت و نشانه قدرت خداوند

ألم تر كيف فعل ربّك . .. ألم يجعل كيدهم فى تضليل

ارتباط اين آيه با جمله {كيف

فعل ربّك} (در آيه قبل)، بيانگر برداشت ياد شده است.

منشأ شكست اصحاب فيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فيل - 105 - 2 - 5

5 - وابستگى شكست اصحاب فيل به خداوند ، امرى روشن و بى نياز از تأمل و برهان

ألم يجعل

استفهام تقريرى در آيه، گوياى وضوح محتواى آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قريش - 106 - 1 - 5

5 - خداوند ، با خنثى كردن توطئه اصحاب فيل ، قريش را از خطر از هم گسيختگى رهانيد .

لإيل_ف قريش

منشأ شكست امت ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 6 - 3

3- تحولات تاريخ ( شكست و پيروزى امت ها ) تحت اراده الهى است .

بعثنا عليكم عبادًا . .. ثمّ رددنا لكم الكرّة

منشأ شكست باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 116 - 4

4 - در صورت يارى خداوند ، پيروزى سپاه دين و جريان حق بر كفر و باطل ، قطعى است .

و نصرن_هم فكانوا هم الغ_لبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 24 - 17

17 - علم و آگاهى گسترده خداوند ، پشتوانه پيروزى دين حق و شكست جبهه كفر و باطل

و يمح اللّه الب_طل . .. إنّه عليم بذات الصدور

جمله {إنّه عليم بذات الصدور} مى تواند علت براى جمله {و يمح اللّه الباطل} باشد.

منشأ شكست بنى نضير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59

- 2 - 12

12 - تحقق اراده الهى ، عليه يهود بنى نضير ، به گونه اى غيرقابل محاسبه براى آنان

هو الذى أخرج . .. و ظنّوا أنّهم مانعتهم ... فأتيهم اللّه من حيث لم يحتسبوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 6 - 11

11 - تسلط و غلبه پيامبر ( ص ) بر يهود بنى نضير ، معلول اراده و عنايت خداوند بود ; نه صرفاً تلاش مسلمانان .

فما أوجفتم عليه . .. و ل_كنّ اللّه يسلّط رسله على من يشاء

منشأ شكست توطئه قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 50 - 5

5 - پيشگيرى خداوند از تحقق طرح ترور شبانه صالح ( ع ) و خانواده اش

لنبيّتنّه و أهله . .. و مكرنا مكرًا و هم لايشعرون

اصل برنامه مخالفان صالح، ترور شبانه وى و خانواده اش بود و مكر الهى به معناى خنثى ساختن آن برنامه است.

منشأ شكست دشمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 38 - 16

16 - خداوند ، شايسته ترين كفايت كننده تمامى امور بندگان و دفع كننده هر نوع شر دشمنان از آنان است .

قل حسبى اللّه

حذف متعلق {حسبى}; يعنى، ذكر نشدن موارد كفايت، دلالت بر عموم و توسعه دارد.

منشأ شكست دشمنان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 21 - 3،6

3 - خداوند ، پيامبران خود را با تضمين پيروزى آنان و شكست جبهه دشمن فرستاد .

كتب اللّه لأغلبنّ أنا و رسلى

6

- نيرومندى و شكست ناپذيرى خداوند ، تضمين كننده پيروزى پيامبران بر دشمنانشان

كتب اللّه لأغلبنّ أنا و رسلى إنّ اللّه قوىّ عزيز

منشأ شكست روميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 4 - 2

2 - شكست و پيروزى روم ، براساس مشيت خداوند بود .

غلبت الروم . .. للّه الأمر من قبل و من بعد

مضافٌ اليه محذوفِ {قبلُ} و {بعدُ}، {شكست و پيروزى روميان} است. بنابراين، مراد از {للّه الأمر من قبل و...} نكته ياد شده است.

منشأ شكست شبيخون قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 50 - 5

5 - پيشگيرى خداوند از تحقق طرح ترور شبانه صالح ( ع ) و خانواده اش

لنبيّتنّه و أهله . .. و مكرنا مكرًا و هم لايشعرون

اصل برنامه مخالفان صالح، ترور شبانه وى و خانواده اش بود و مكر الهى به معناى خنثى ساختن آن برنامه است.

منشأ شكست شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 162 - 3

3 - خداوند در صدد مأيوس كردن مشركان ، از پيشرفت و نفوذ آيينشان

ما أنتم عليه بف_تنين

اِخبار خداوند به ناتوانى مشركان _ كه به صورت روشن و قاطع بيان گرديده است _ مى تواند براى ايجاد يأس و نااميدى در ميان آنان از هرگونه پيشرفت و نفوذ در ميان مردم باشد.

منشأ شكست فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 35 - 3

3 - تعلق اراده الهى بر تسلّط بخشيدن به موسى و هارون ( ع

) ، در عرصه هاى مبارزه و ناكام گردانيدن فرعون و دارودسته وى

و نجعل لكما سلط_نًا فلايصلون إليكما

منشأ شكست فرعونيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 35 - 3

3 - تعلق اراده الهى بر تسلّط بخشيدن به موسى و هارون ( ع ) ، در عرصه هاى مبارزه و ناكام گردانيدن فرعون و دارودسته وى

و نجعل لكما سلط_نًا فلايصلون إليكما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 116 - 2

2 - غلبه و پيروزى موسى و هارون ( عليهماالسلام ) و قوم شان بر فرعونيان ، نتيجه نصرت الهى بود .

و نصرن_هم فكانوا هم الغ_لبين

منشأ شكست قوم ابراهيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 98 - 4

4 - لطف و عنايت خدا ، موجب شكست توطئه مشركان عليه ابراهيم ( ع ) و پيروزى آن حضرت در برابر آنان

فأرادوا به كيدًا فجعلن_هم الأسفلين

{أسفل} (مفرد {أسفلين}) در اصل به معناى فروتر است; ولى در آيه شريفه كنايه از شكست و به معناى مغلوب مى باشد; زيرا انسانِ غالب، احساس برترى و انسان مغلوب، احساس فروترى مى كند.

منشأ شكست كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 55 - 7

7 - خداوند ، كافران حاكم پيش از اسلام را ، شكست داد و پيامبران و مؤمنان نيكوكار را ، پيروز كرده و جايگزين آنان در سطح زمين قرار داد .

وعد اللّه الذين ءامنوا . .. كما استخلف الذين من قبلهم

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 74 - 8

8 - علم خداوند به توطئه هاى كافران ، مايه ناكامى آنان در دستيابى به اهدافشان

و لاتكن فى ضيق ممّا يمكرون . .. و إنّ ربّك ليعلم ما تكنّ صدورهم و ما يعلنون

طرح علم خدا به اسرار نهانى و كارهاى آشكار توطئه گران عليه دين و رسالت پيامبر(ص)، اشاره به اين نكته دارد كه آنان در هر حال در منظر خدا هستند و نمى توانند چيزى را از او مخفى كرده و به اهداف شان برسند. اين بيان، مى تواند تعليلى باشد بر آنچه كه قبلاً در ضمن {و لاتكن فى ضيق ممّا يمكرون} آمده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 6 - 10

10 - پيروزى رسولان الهى بر كافران ، به اراده و مشيت خداوند است .

و ل_كنّ اللّه يسلّط رسله على من يشاء

منشأ شكست كافران بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 14 - 15

15 - غلبه يافتن پيروان حضرت عيسى ( ع ) بر كافران بنى اسرائيل ، در نتيجه تأييدات و امداد هاى الهى

فأيّدنا الذين ءامنوا . .. فأصبحوا ظ_هرين

منشأ شكست كافران صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 56 - 6

6 - خداوند ، كافران و مشركان ستيزه جوى صدر اسلام را از دست يافتن به هدف خود ( رياست و سرورى بر مردم ) مأيوس ساخت .

إنّ الذين يج_دلون فى ءاي_ت اللّه . .. إن فى صدورهم إلاّ كبر

ما هم بب_لغيه

اين فرموده خداوند كه: {در دل كافران كبر و خودبرتر بينى وجود دارد; ولى به آن نمى رسند}; كنايه از اين است كه آنان نمى توانند با رياست و سرورى بر مردم، _ كه آرزوى آنها است _ كبر و خودبرتر بينى خود را تحقق بخشند.

منشأ شكست كفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 116 - 4

4 - در صورت يارى خداوند ، پيروزى سپاه دين و جريان حق بر كفر و باطل ، قطعى است .

و نصرن_هم فكانوا هم الغ_لبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 24 - 17

17 - علم و آگاهى گسترده خداوند ، پشتوانه پيروزى دين حق و شكست جبهه كفر و باطل

و يمح اللّه الب_طل . .. إنّه عليم بذات الصدور

جمله {إنّه عليم بذات الصدور} مى تواند علت براى جمله {و يمح اللّه الباطل} باشد.

منشأ شكست مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 56 - 6

6 - خداوند ، كافران و مشركان ستيزه جوى صدر اسلام را از دست يافتن به هدف خود ( رياست و سرورى بر مردم ) مأيوس ساخت .

إنّ الذين يج_دلون فى ءاي_ت اللّه . .. إن فى صدورهم إلاّ كبر ما هم بب_لغيه

اين فرموده خداوند كه: {در دل كافران كبر و خودبرتر بينى وجود دارد; ولى به آن نمى رسند}; كنايه از اين است كه آنان نمى توانند با رياست و سرورى بر مردم، _ كه آرزوى آنها است _ كبر و خودبرتر بينى خود را

تحقق بخشند.

موارد شكست باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 18 - 8

8- هلاكت و نابودى جوامع ستمگرگذشته ، نمونه اى از پيروزى حق بر باطل

و كم قصمنا من قرية كانت ظالمة. .. بل نقذف بالحقّ على الب_طل فيدمغه فإذا هو زاهق

موانع شكست در جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 68 - 6

6 _ تقدير و قضاى الهى بر پيروزى مسلمانان در جنگ بدر ، مانع شكست مسلمانان ، على رغم تحقق مقتضى آن ( گرفتن اسير پيش از سركوبى كامل دشمن )

لو لا كتب . .. عذاب عظيم

موسى(ع) و شكست اشراف فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 77 - 6،7

6 _ حضرت موسى ( ع ) ، از پيش به پيروزى و دستيابى به هدف هاى خود و شكست فرعون ، آگاهى داشت .

و لا يفلح السحرون

{فلاح} به معناى ظفر و دست يافتن به هدف است (مفردات راغب).

7 _ حضرت موسى ( ع ) ، همراه با نفى ساحريت از خود ، فرعون و اطرافيانش را تهديد به شكست كرد و پيروزى قطعى خود را به آنان اعلام نمود .

و لا يفلح السحرون

موسى(ع) و شكست جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 81 - 3،4،5

3 _ موسى ( ع ) ، شكست ساحران و ابطال سحر آنان را ، قطعى و غير قابل ترديد اعلام كرد .

قال موسى ما جئتم به السحر إن اللّه سيبطله

4

_ موسى ( ع ) ، شكست ساحران و ابطال سحر آنان را ، به خدا مرتبط نموده و خود را صرفاً واسطه فعل او اعلام كرد .

قال موسى ما جئتم به السحر إن اللّه سيبطله إن اللّه لايصلح عمل المفسدين. و يحق ال

5 _ موسى ( ع ) ، از پيش بر پيروزى خود و شكست ساحران و ابطال سحرشان ، اطمينان داشت .

قال موسى ما جئتم به السحر إن اللّه سيبطله

موسى(ع) و شكست فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 77 - 7

7 _ حضرت موسى ( ع ) ، همراه با نفى ساحريت از خود ، فرعون و اطرافيانش را تهديد به شكست كرد و پيروزى قطعى خود را به آنان اعلام نمود .

و لا يفلح السحرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 81 - 7

7 _ موسى ( ع ) ، فرعون و اطرافيانش را گروهى مفسد و توطئه هاى آنان را محكوم به شكست دانست .

إن اللّه لايصلح عمل المفسدين

موسى(ع) و شكست فرعونيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 81 - 7

7 _ موسى ( ع ) ، فرعون و اطرافيانش را گروهى مفسد و توطئه هاى آنان را محكوم به شكست دانست .

إن اللّه لايصلح عمل المفسدين

مؤمنان و شكست غزوه بدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 6 - 6

6 _ برخى از مؤمنان مأيوس از پيروزى در جنگ بدر و مطمئن به شكستى

مرگ آفرين در آن كارزار

يجدلونك . .. كأنما يساقون إلى الموت و هم ينظرون

نشانه شكست در امتحان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 17 - 10

10 - بى اعتنايى به يتيمان ، نشانه رد شدن در امتحان الهى است .

إذا ما ابتليه ربّه فأكرمه و نعّمه . .. كلاّ بل لاتكرمون اليتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 18 - 7

7 - بى توجّهى ثروتمندان به مستمندان و پرهيز آنان از كمك رسانى به بينوايان ، به دور از انتظار و نشانه رد شدن در امتحان الهى است .

إذا ما ابتليه ربّه فأكرمه و نعّمه . .. كلاّ بل ... و لاتح_ضّون على طعام المسكين

نشانه هاى شكست در امتحان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 40 - 18

18 - شكرگزارى و يا كفران انسان ، نمود پيروزى و يا شكست او در آزمون الهى

ليبلونى ءأشكر أم أكفر

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه سليمان فرجام و نتيجه آزمون الهى را در دو بعد كلى {شكرگزارى يا كفران} مطرح ساخته است.

نشانه هاى شكست كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 49 - 11

11_ پيروزى نوح ( ع ) و يارانش بر مخالفان ، نشان و دليلى بر غلبه نهايى تقواپيشگان مقاوم و صبور ، بر كفرپيشگان است .

تلك من أنباء الغيب . .. فاصبر إن الع_قبة للمتقين

وضوح شكست اصحاب فيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

20 - فيل - 105 - 2 - 5

5 - وابستگى شكست اصحاب فيل به خداوند ، امرى روشن و بى نياز از تأمل و برهان

ألم يجعل

استفهام تقريرى در آيه، گوياى وضوح محتواى آن است.

وعده شكست دنيوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 24 - 4

4 - عذاب اخروى و شكست دنيوى ، وعده الهى به كافران حق ناپذير

حتّى إذا رأوا ما يوعدون فسيعلمون من أضعف ناصرًا و أقلّ عددًا

وعده شكست شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 65 - 2

2 _ خداوند ، پيامبر اكرم ( ص ) را در قبال سخنان نارواى مشركان دلدارى داده و با وعده غلبه قطعى توحيد بر شرك ، آن حضرت را از ناكامى و نافرجامى توطئه هاى آنان ، مطمئن ساخت

و لا يحزنك قولهم إن العزة للّه جميعاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 41 - 2

2_ توجه به گسترش اسلام و توسعه روزافزون آن ، دليلى فراروى كفرپيشگان بر تحقّق وعده هاى الهى ( نابودى شرك و پيروزى توحيد ) به پيامبر ( ص )

أولم يروا أنَّا نأتى الأرض ننقصها من أطرافها

جمله {أولم يروا . ..} به منزله دليلى است بر پديدار شدن و تحقق يافتن تهديدهاى الهى به مشركان و وعده هاى الهى به اهل ايمان.

وعده شكست فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 35 - 7

7 - شكست نهايى فرعون و غلبه موسى ، هارون ( ع ) و

پيروانشان بر وى ، وعده الهى به موسى در وادى طور

أنتما و من اتّبعكما الغ_لبون

وعده شكست كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 55 - 4

4 - شكست كافران و پايان داده شدن به سلطه آنان و پيروزى مؤمنان داراى عمل صالح ، با در دست گرفتن اداره سرنوشت بشر در زمين ، وعده أكيد خداوند

وعد اللّه الذين ءامنوا منكم و عملوا الص_لح_ت ليستخلفنّهم فى الأرض

وعده شكست كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 38 - 1

1- هلاكت و شكست كافران مكه و پيروزى مؤمنان ، وعده الهى

سأُوريكم ءاي_تى . .. و يقولون متى ه_ذا الوعد

برداشت يادشده مبتنى براين است كه مقصود از {وعد} دراين آيه، غلبه مؤمنان و شكست كافران باشد.

وعده شكست مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 174 - 2

2 - پيروزى قريب الوقوع پيامبر ( ص ) و ياران آن حضرت بر مشركان ، وعده خداوند به آنان

فتولّ عنهم حتّى حين

توصيه خداوند به اعراض موقت از مشركان، دليل پيروزى قريب الوقوع پيامبر(ص) و ياران آن حضرت مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 178 - 2

2 - پيروزى قريب الوقوع پيامبراسلام ( ص ) و ياران آن حضرت بر مشركان ، وعده خداوند به آنان

و تولّ عنهم حتّى حين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 45 - 1

1 - وعده الهى ، به فروپاشى جماعت مشركان

و ناپايدارى آنان در برابر جبهه ايمان

سيهزم الجمع و يولّون الدّبر

وقت شكست حق ناپذيران صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 111 - 1

1- آزمايش كافران و مشركان حق ناپذير صدراسلام ، فلسفه به تأخير افتادن عذاب آنان و نامعلوم بودن زمان شكست آنها است .

و إن أدرى لعلّه فتنة لكم

ضمير {لعلّه} به نكته اى برمى گردد كه از دو آيه قبل استفاده مى شود. آن نكته، مسأله تأخير عذاب كافران و مشركان و يا نامعلوم بودن زمان شكست آنان و پيروزى مسلمين است.

وقت شكست كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 26 - 2

2 - زمان نزول عذاب ، شكست كافران و برپايى قيامت ، از امور غيبى و تنها در اختيار خداوند است .

حتّى اذا اوا ما يوعدون. ..اقريب ما توعدون... علم الغيب

تعريف {الغيب} براى استغراق است; يعنى، تمامى امور و حقايق غيبى و {عالم الغيب} خبر براى مبتداى محذوف (هو) است. تعريف مسند و مسنداليه، مفيد قصر مى باشد; يعنى، تنها خداوند عالم به امور غيبى است. گفتنى است از مصاديق مورد نظر در امور غيبى _ به قرينه آيات پيشين _ مسأله برپايى قيامت، شكست كافران و نزول عذاب بر آنان است.

وقت شكست كافران صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 111 - 1

1- آزمايش كافران و مشركان حق ناپذير صدراسلام ، فلسفه به تأخير افتادن عذاب آنان و نامعلوم بودن زمان شكست آنها است .

و إن أدرى لعلّه فتنة لكم

ضمير {لعلّه} به نكته

اى برمى گردد كه از دو آيه قبل استفاده مى شود. آن نكته، مسأله تأخير عذاب كافران و مشركان و يا نامعلوم بودن زمان شكست آنان و پيروزى مسلمين است.

وقت شكست مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 111 - 1

1- آزمايش كافران و مشركان حق ناپذير صدراسلام ، فلسفه به تأخير افتادن عذاب آنان و نامعلوم بودن زمان شكست آنها است .

و إن أدرى لعلّه فتنة لكم

ضمير {لعلّه} به نكته اى برمى گردد كه از دو آيه قبل استفاده مى شود. آن نكته، مسأله تأخير عذاب كافران و مشركان و يا نامعلوم بودن زمان شكست آنان و پيروزى مسلمين است.

شكست ناپذيرى

ادعاى شكست ناپذيرى انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 5 - 1

1 - رفتار برخى از انسان ها ، بسان كسى است كه خود را شكست ناپذير و تواناترين موجود مى پندارد .

أيحسب أن لن يقدر عليه أحد

فاعل {يحسب} ضميرى است كه به {الإنسان} در آيه قبل برمى گردد و به قرينه آيات بعد، روى سخن با مؤمنان حقيقى نيست; بلكه كافران و يا آنها و منافقان مورد نظر هستند. بنابراين بايد گفت: عموم {الإنسان}، يا عموم عرفى است و مراد بيشتر مردمى است كه در زمان نزول اين آيات، در مكه بوده و از زمره مؤمنان حقيقى نبودند و يا ارجاع ضمير به آن، به صورت استخدام بوده و تنها بخشى از افرادِ مرجع ضمير، مقصود هستند.

شكست ناپذيرى تدبير خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم -

68 - 45 - 4

4 - كيد و تدبير خداوند ، شكست ناپذير است .

إنّ كيدى متين

شكست ناپذيرى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 59 - 7

7 _ خداوند ، مقتدرى شكست ناپذير

كفروا سبقوا إنهم لايعجزون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 63 - 12

12 _ خداوند ، شكست ناپذير و بسيار كاردان است .

إنه عزيز حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 67 - 12

12 _ خداوند ، شكست ناپذير و بسيار كاردان است .

و اللّه عزيز حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 20 - 2

2 - اراده و قدرت خداوند ، مطلق و شكست ناپذير است .

أمّن ه_ذا الذى هو جند لكم ينصركم من دون الرحم_ن

شكست ناپذيرى قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 5 - 4

4 - قرآن ، كتابى پيروزمند ، شكست ناپذير و رحمت آفرين براى بشر

و القرءان . .. تنزيل العزيز الرحيم

نسبت دادن نزول قرآن به مقام عزت و رحمت خداوند، مى تواند بيانگر اين نكته باشد كه اين كتاب نيز عزّتمند و رحمت آفرين است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 1 - 5

5 - قرآن ، در عرصه فكر ، انديشه و . . . پيروزِ شكست ناپذير و كتابى حكيمانه است .

تنزيل الكت_ب من اللّه العزيز الحكيم

برداشت بالا به خاطر اين نكته است كه

چون خداوند، عزيز (پيروز شكست ناپذير) و حكيم است; بنابراين سخن او نيز در عرصه خاصِ خود (فكر، انديشه و. ..) چنين خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 2 - 5

5 - قرآن ، در عرصه فكر و انديشه ، پيروز شكست ناپذير و كتابى عالمانه است .

تنزيل الكت_ب من اللّه العزيز العليم

از آن جايى كه خداوند عزيز و عليم است، سخن او هم در عرصه خود (فكر، انديشه و . ..) چنين خواهدبود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 41 - 10

10 - شكست ناپذيرى قرآن ، در برابر معارضه ها و موضع گيرى هاى خصمانه كافران

إنّ الذين يلحدون . .. إنّ الذين كفروا ... و إنّه لكت_ب عزيز

شكست ناپذيرى معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 197 - 5

5 _ معبود به حق بايد شكست ناپذير و از آسيب ها و حوادث مصون باشد .

و الذين تدعون من دونه . .. و لا أنفسهم ينصرون

شكست ناپذيرى مكر خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 45 - 4

4 - كيد و تدبير خداوند ، شكست ناپذير است .

إنّ كيدى متين

شكست ناپذيرى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 19 - 8

8 _ نيرو هاى شرك و كفر هر چند فراوان باشند ، توان شكست اهل ايمان را ندارند .

و لن تغنى عنكم فئتكم شيئا و لو كثرت

عوامل

شكست ناپذيرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 9 - 3

3 - تنها كسى مى تواند شكست ناپذير و ستوده كردار باشد كه بر تمامى آسمان ها و زمين ، سيطره داشته و حكمرانى كند .

العزيز الحميد . الذى له ملك السم_وت و الأرض

وصف {الذى له . ..}، مى تواند توجيه گر دو وصف قبلى باشد. تغيير عبارت _ كه موصول و صله جايگزين صفت مشبهه شده است _ مؤيد برداشت بالا است.

شكم از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

شكم

تاريكى شكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 6 - 11،26

11 - جنين ، پوشيده از سه ظلمت ( بچه دان ، رحم و شكم )

يخلقكم فى بطون أُمّه_تكم . .. فى ظلم_ت ثل_ث

مفسران يادآور شدند كه مقصود از {ظلمات ثلاث} ظلمت هاى بچه دان، رحم و شكم مادران است و روايت امام باقر(ع) مؤيد همين برداشت است (مجمع البيان، ذيل آيه و نورالثقلين، ج 4، ص 477، ح 11).

26 - { فى مجمع البيان : { فى ظلمات ثلاث } ظلمة البطن و ظلمة الرحم و ظلمة المشيمة . . . و هو المروى عن أبى جعفر ( ع ) ;

در مجمع البيان آمده است كه مراد از {ظلمات ثلاث} (تاريكى هاى سه گانه)، تاريكى شكم، تاريكى رحم و تاريكى كيسه جنين مى باشد و اين معنا از امام باقر(ع) روايت شده است}.

نجات از شكم ماهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 49 - 1

1 - يونس ( ع ) پس از رهايى از شكم

ماهى ، از نعمت و لطف ويژه الهى برخوردار گشت .

لولا أن تدركه نعمة من ربّه

يونس(ع) در شكم ماهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 87 - 12،13،14،15،21

12- گرفتار آمدن يونس ( ع ) در دريا و شكم ماهى ، كيفر ترك خشمگينانه او از ميان قومش

ذاالنون إذ ذهب مغ_ضبًا . .. فنادى فى الظلم_ت

مقصود از {ظلمات} در آيه شريفه، شكم ماهى است و جمع آمدن آن براى بيان شدت ظلمت است.

13- دعا و تضرع يونس ( ع ) به درگاه الهى ، پس از گرفتار آمدن در ظلمات ( شكم ماهى )

فنادى فى الظلم_ت أن لاإل_ه إلاّأنت

14- روى آوردن يونس ( ع ) در شكم ماهى به تهليل و تنزيه خداوند ، در نيايش ويژه خويش

فنادى فى الظلم_ت أن لاإل_ه إلاّأنت سبحنك

15- { لا إل_ه إلاّ أنت سبحانك إنّى كنت من الظالمين } ، ندا و دعاى يونس ( ع ) به هنگام گرفتار شدن در ظلمت شكم ماهى

فنادى فى الظلم_ت أن لاإل_ه إلاّأنت سبح_نك إنّى كنت من الظ_لمين

21- { قال المأمون للرضا ( ع ) فأخبرنى عن قول اللّه عزّوجلّ : { و ذاالنون إذ ذهب مغاضباً فظنّ أن لن نقدر عليه } فقال الرضا ( ع ) : ذاك يونس بن متى ( ع ) ذهب مغاضباً لقومه { فظنّ } بمعنى إستيقن { أن لن نقدر عليه } أى لن نضيق عليه رزقه . . . { فنادى فى الظلمات } أى ظلمة الليل و ظلمة البحر و ظلمة بطن الحوت : { أن لا إل_ه إلاّ أنت سبحانك إنّى كنت من

الظالمين } بتركى مثل ه_ذه العبادة التى قد فرغتنى ل ها فى بطن الحوت ;

در روايت آمده است كه] مأمون به امام رضا(ع) گفت: مرا خبر ده از سخن خداى عزّوجلّ {و ذاالنون إذ ذهب مغاضباً فظنّ أن لن نقدر عليه} امام فرمود: او يونس بن متى بود، كه در حالى كه بر قوم خود غضبناك بود، از ميان آنان برفت. {ظنّ} در كلام خدا به معناى {إستيقن} و {لن نقدر عليه} به معناى {لن نضيق عليه رزقه} ... مى باشد. {فنادى فى الظلمات}; يعنى، در ميان سه تاريكى (تاريكى شب، تاريكى دريا و تاريكى شكم ماهى) ندا كرد: {...سبحانك إنّى كنت من الظالمين}; يعنى، ... من از ستم كارانم; زيرا مثل چنين عبادتى را _ كه اكنون مرا براى آن در شكم ماهى فارغ گردانيده اى _ در گذشته ترك كرده بودم}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 88 - 1

1- دعاى يونس ( ع ) به هنگام گرفتار شدن آن حضرت در تاريكى شكم ماهى ، مورد اجابت و پذيرش خدا قرار گرفت .

فنادى فى الظلم_ت . .. فاستجبنا له

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 142 - 1،3

1 - بلعيده شدن يونس ( ع ) به وسيله ماهى بزرگ ، پس از افكنده شدن او به دريا

فالتقمه الحوت و هو مليم

{إلتقام} (مصدر {التقم}) به معناى بلعيدن است و {حوت} هر چند در مطلق ماهى _ چه بزرگ باشد و چه كوچك _ به كار مى رود; اما كاربرد آن در ماهى بزرگ بيشتر است و در

آيه شريفه نيز به همين معنا به كار رفته است.

3 - بلعيده شدن يونس به وسيله ماهى ، نتيجه خروج عجولانه او از ميان مردم و ادامه ندادن رسالت خود در ميان آنان بود .

إذ أبق إلى الفلك . .. فالتقمه الحوت و هو مليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 143 - 1

1 - يونس ( ع ) ، در دل ماهى به تسبيح مستمر خدا پرداخت .

فلولا أنّه كان من المسبّحين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 144 - 1،2

1 - يونس ( ع ) اگر به تسبيح خدا در شكم ماهى نمى پرداخت ، تا قيامت در آنجا مى ماند .

فلولا أنّه كان من المسبّحين . للبث فى بطنه إلى يوم يبعثون

2 - تسبيح مستمر يونس ( ع ) ، تنها وسيله نجات او از دل ماهى شد .

فلولا أنّه كان من المسبّحين . للبث فى بطنه إلى يوم يبعثون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 145 - 3

3 - بلعيده شدن يونس ( ع ) به وسيله ماهى ، موجب بيمارى او گرديد .

فالتقمه الحوت . .. فنبذن_ه بالعراء و هو سقيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 147 - 4

4 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) الأنبياء و المرسلون على أربع طبقات . . . و نبىّ يرى فى منامه و يسمع الصوت و يعاين الملك و قد أرسل إلى طائفة قلّوا أو كثروا كيونس .

قال اللّه ليونس { و أرسلناه إلى مائة ألف أو يزيدون } . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه: پيامبران و رسولان بر چهار طبقه اند . .. و پيامبرى است كه در خواب مى بيند و صدا را مى شنود و فرشته را مى بيند و به سوى گروهى از مردم _ خواه كم يا زياد _ فرستاده مى شود، مانند يونس كه خدا درباره اش مى فرمايد: {و أرسلناه إلى مائة ألف أو يزيدون}...}.

شكمبارگى

سرزنش شكمبارگى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 12 - 9

9- هدف قرار دادن لذت جويى و شكمبارگى در زندگى ، منشى حيوانى و نه شايسته مقام انسانى

و الذين كفروا يتمتّعون و يأكلون كما تأكل الأنع_م

لحن شديد توبيخى آيه و به شمار آوردن لذّت جويى صرف و به دور از عقيده و ايمان در حد زندگى حيوانى، مطلب بالا را افاده مى كند.

شكمبارگى كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 12 - 7

7- لذّت جويى و شكمبارگى حيوان گونه كافران ، تنها بهره آنان از زندگى دنيايى

الذين كفروا يتمتّعون و يأكلون كما تأكل الأنع_م و النار مثوًى لهم

از مقابله دو بخش آيه _ كه براى مؤمنان پايان خوش بهشت را يادآور شده _ استفاده مى شود كه كافران، هرگز از آن نعمت هاى اخروى بهره نخواهند برد; بلكه تنها شهوت رانى و استفاده حيوان گونه از امكانات دنيا، نصيب آنان است.

نقش شكمبارگى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 12 - 12

12-

شكم پرستى ، داراى نقشى ويژه در ميان ساير شهوات و تمايلات حيوانى

يتمتّعون و يأكلون كما تأكل الأنع_م

واژه {يتمتّعون} دربردارنده همه گونه لذّت جويى است. از اين كه {يأكلون...}، از ميان همه شهوات اختصاص به ذكر يافته و بدان تصريح شده است، مطلب بالا استفاده مى شود.

شكنجه از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

{شكنجه}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 195 - 24

24 _ آوارگى و هجرت برخى مسلمانان صدر اسلام و شكنجه و آزار آنان در راه خدا

فالّذين هاجروا و اخرجوا من ديارهم و اوذوا فى سبيلى

جمله {فالّذين . .. }، هر چند بيان يك ضابطه كلّى است، ولى به قرينه ماضى بودن فعلهاى {هاجروا و ... }، ناظر به تحقق هجرت، اخراج و آزار نيز هست.

آثار شكنجه مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 10 - 1

1 - شكنجه گران و سوزانندگان مردمِ با ايمان ، به عذاب جهنم گرفتار خواهند شد .

إنّ الذين فتنوا المؤمنين و المؤمن_ت ثمّ لم يتوبوا فلهم عذاب جهنّم

{فتن} (مصدر {فتنوا}) در اصل به معناى داخل كردن طلا در آتش است; ولى در مورد داخل كردن انسان در آتش نيز استعمال دارد (مفردات راغب). {فتنة} در قرآن، گاهى به معناى تعذيب (شكنجه دادن) آمده است. (بصائر فيروزآبادى)

امتحان با شكنجه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 141 - 11

11 _ خداوند با رهاسازى بنى اسرائيل عصر موسى از شكنجه هاى سخت فرعونى ، آنان را مورد آزمايشى سنگين قرار داد .

و إذ أنجينكم . .. و

فى ذلكم بلاء من ربكم عظيم

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه {بلاء} به معناى آزمون و {ذلكم} اشاره به رهايى از عذاب باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 6 - 17

17- نجات بنى اسرائيل از شكنجه و كشتار فرعونيان ، آزمايش بزرگ الهى از آنان بود .

إذ أنج_كم من ءال فرعون . .. و فى ذلكم بلاء من ربّكم عظيم

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه مشاراليه {ذلكم} نجات بنى اسرائيل به وسيله خداوند از اعمال ظالمانه فرعونيان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 110 - 3

3- آزار و شكنجه دشمنان اسلام نسبت به مؤمنان ، زمينه آزمايش ايمان آنان

إلاّ من أُكره و قلبه مطمئنّ بالإيم_ن . .. ثمّ إن ربّك للذين هاجروا من بعد ما فتن

در واژه {فتنوا} _ كه در اين آيه در معناى امتحان و آزمايش به كار رفته است _ معناى رنج و عذاب نهفته است; چه اينكه ريشه اين فعل به معناى گداختن طلا براى خالص ساختن آن است (مفردات راغب). گفتنى است آيه 106 _ كه درباره شكنجه و آزار شدن مسلمانان و حكم تقيه است تأييد كننده همين برداشت است.

بدترين شكنجه هاى فرعونيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 6 - 14

14- فزونى چشمگير زنان بر مردان در جامعه و بر هم خوردن اعتدال جمعيتى ، مايه پديد آمدن مشكلات اجتماعى آزار دهنده براى زنان

يستحيون نساءكم

اينكه خداوند براى شكنجه هاى آل فرعون، كشتن پسران و زنده نگه داشتن زنان را

برشمرده است، امكان دارد بدين علت باشد كه چنين عملى، تعادل جمعيت را بر هم مى زند و در نتيجه جمعيت زنان افزونى پيدا مى كند و اين خود شكنجه اى آزار دهنده براى مردم است.

بنى اسرائيل و شكنجه هاى فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 85 - 2

2 _ قوم موسى ، از همان آغاز گرايش به او ، خود را در معرض عذاب و شكنجه فرعونيان مى ديدند .

ربنا لا تجعلنا فتنة للقوم الظلمين

تاريخ شكنجه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 25 - 18

18_ زندانى كردن مجرمان و شكنجه و آزار آنان در مصر باستان و عصر يوسف ( ع ) ، امرى معمول و متداول بود .

إلا أن يسجن أو عذاب أليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 18 - 7

7 - وجود مجازات سنگسار و شكنجه ، در عصر مردم انطاكيه

لنرجمنّكم و ليمسّنّكم منّا عذاب أليم

تحمل شكنجه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 126 - 9،11

9 _ صبر در برابر تحمل شكنجه هاى فرعون و تسليم خدا بودن تا آخرين لحظه حيات ، درخواست ساحران مؤمن در دعا به درگاه خداوند

ربنا أفرغ علينا صبراً و توفنا مسلمين

11 _ كيفر هاى تعيين شده از سوى فرعون براى ساحران مؤمن ، شكنجه هايى طاقتفرسا و تحمل آن نيازمند صبرى وافر بود .

ربنا أفرغ علينا صبراً

تحمل شكنجه هاى فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

11 - طه - 20 - 72 - 11،14

11 - ساحران مؤمن ، آمادگى خود را براى تحمّل هرگونه شكنجه و كشتار در جهت حفظ ايمان خويش اعلام كردند .

لن نؤثرك . .. فاقض ما أنت قاض

{قضا} به معناى حكم كردن و داورى است. جمله {فاقض...} از زبان ساحران مؤمن و خطاب به فرعون است; يعنى، هر حكمى را كه مى توانى و قضاوت آن از تو ساخته است، صادر كن. ما آماده پذيرش هر نوع شكنجه و عذاب در راه ايمان خود هستيم.

14 - ساحران مؤمن با تحقير قدرت فرعون ، به او اعلام كردند كه بالاترين شكنجه هاى او ، تنها به زندگانى دنيايى آنان خاتمه مى دهد و به آخرتشان آسيبى نخواهد رسانيد .

فاقض ما أنت قاض إنّما تقضى هذه الحيوة الدنيا

چنانچه {ه_ذه الحياة} مفعولٌ به براى {تقضى} باشد، مراد از {قضا}، منقضى ساختن خواهد بود. اهل لغت مى گويند: تمام معانى {قضا} به انقطاع يافتن و تمام شدن بازگشت دارد (لسان العرب). بنابراين مفاد آيه چنين مى شود: اى فرعون! با حكم خود به هرچه مى توانى فيصله بده و آن را تمام كن; زيرا تو فقط اين زندگانى دنيا را خاتمه مى دهى.

ترس از شكنجه هاى اشراف بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 83 - 4

4 _ مؤمنان به موسى ( ع ) ، از رؤسا و اشراف قوم خود و از اذيت و شكنجه هاى فرعون در وحشت شديدى به سر مى بردند .

فما ءامن لموسى إلا ذرية من قومه على خوف من فرعون و ملإيهم أن يفتنهم

تنكير

{خوف} دلالت بر شدت آن مى كند و از معانى فتنه عذاب و شكنجه است.

ترس از شكنجه هاى فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 83 - 4

4 _ مؤمنان به موسى ( ع ) ، از رؤسا و اشراف قوم خود و از اذيت و شكنجه هاى فرعون در وحشت شديدى به سر مى بردند .

فما ءامن لموسى إلا ذرية من قومه على خوف من فرعون و ملإيهم أن يفتنهم

تنكير {خوف} دلالت بر شدت آن مى كند و از معانى فتنه عذاب و شكنجه است.

تهديد به شكنجه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 18 - 6

6 - مردم انطاكيه ، پيامبران شان را در صورت دنبال كردن رسالت خود ، به سنگسار شدن و شكنجه دردناك تهديد كردند .

لئن لم تنتهوا لنرجمنّكم و ليمسّنّكم منّا عذاب أليم

رضايت به شكنجه مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 7 - 6

6 - نظاره گران شكنجه مؤمنان ، در صورت رضايت به آن خود نيز شكنجه گر آنان قلمداد مى شوند .

و هم على ما يفعلون بالمؤمنين شهود

استناد {يفعلون} به شاهدان صحنه، گوياى آن است كه ناظران _ هر چند دستور دهنده نباشند _ شريك جرم شمرده مى شوند.

زمينه قطع شكنجه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 8 - 6

6 - اصحاب اخدود ، در صورت دست كشيدن مؤمنان از ايمان خويش ، آنان را نمى سوزاندند .

إلاّ أن يؤمنوا

فعل مضارع

همراه با حرف {أن} در {أن يؤمنوا}، براى استقبال بوده و بيانگر آن است كه آنچه اصحاب {اخدود} را به مقابله واداشت; باقى ماندن مؤمنان بر ايمان خويش بود. گويا ايمان گذشته آنان، در نظر دشمنان شان موجب عقوبت نبوده است.

سختى شكنجه هاى فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 71 - 17،20

17 - فرعون ، عذاب و شكنجه از ناحيه خود را ، شديدتر از عذاب موعود موسى ( ع ) اعلام كرد .

و لتعلمنّ أيّنا أشدّ عذابًا

موسى(ع) آغاز صحنه مبارزه گفته بود: {ويلكم. .. فيسحتكم بعذاب}. فرعون نيز در برابر آن سخن، چنين وعده داد كه عذاب او شديدتر از عذابى است كه موسى(ع) وعده داده است.

20 - فرعون ، درك سنگين تربودن شكنجه هايش از عذاب موعود موسى ( ع ) را ، تنها در صورت چشيدن آن امكان پذير دانست .

و لتعلمنّ أيّنا أشدّ عذابًا

سوگند به مؤمنان شكنجه شده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 3 - 7

7 - سوگند خداوند به مؤمنانى كه در ملأ عام شكنجه شده و در برابر چشمان دشمن ، سوزانده مى شوند .

و مشهود

داستان اصحاب {اخدود} _ كه پس از اين آيه مطرح شده است _ به ويژه آيه {و هم على ما يفعلون بالمؤمنين شهود} قرينه بر احتمالى است كه درباره مصداق {مشهود} گفته شده است. در اين نظر تقدير آن {مشهود عليهم} است.

شكنجه اخروى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 48 - 1

1- مأموران دوزخ

، موظف به شكنجه گناه پيشگان در وسط دوزخ

ثمّ صبّوا

شكنجه اخروى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 26 - 4

4_ جهنّم ، دربردارنده شكنجه هاى سخت براى مشركان

ألقيا فى جهنّم . .. فألقياه فى العذاب الشديد

شكنجه بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 49 - 1،5،9،10،11

1 - بنى اسرائيل همواره تحت سيطره خاندان فرعون ، به شكنجه هاى سخت گرفتار بودند .

و إذ نجينكم من ءال فرعون يسومونكم سوءالعذاب

{سَوْم} (مصدر يسومون) به معناى تحميل كردن است. اضافه {سوء} به {العذاب} اضافه صفت به موصوف مى باشد; يعنى: العذاب السوء.

5 - كشتار گسترده پسران و زنده نگه داشتن زنان ، سخت ترين شكنجه فرعونيان بر بنى اسرائيل

يسومونكم سوءالعذاب يذبحون ابناءكم و يستحيون نساءكم

جمله {يذبحون . .. } مى تواند تفسير جمله قبل باشد; يعنى، منظور از {سوء العذاب} همان سربريدن پسران و باقى گذاشتن زنان است و نيز مى تواند بيان مصداق بارزى از آن باشد; يعنى، فرعونيان عذابهايى بر بنى اسرائيل تحميل مى كردند كه از آن جمله سربريدن فرزندان و ... مى باشد. بر اين مبنا ذكر به خصوص عذاب ياد شده، به خاطر شدت آن بوده است.

9 - در صورتى كه خداوند بنى اسرائيل را از سيطره فرعونيان نجات نمى داد ، آنان همچنان به شكنجه و كشتار فرزندانشان ادامه مى دادند .

يسومونكم سوءالعذاب يذبحون ابناءكم و يستحيون نساءكم

برداشت فوق از فعلهاى مضارع {يسومون} و {يذبحون} و {يستحيون} استفاده شده است.

10 - خداوند با گرفتار سازى بنى اسرائيل به عذاب هاى سهمگين فرعونى

، آنان را به آزمونى بزرگ مبتلا ساخت .

و فى ذلكم بلاء من ربكم عظيم

كلمه {بلاء} در لغت به معناى آزمون و نيز به معناى نعمت آمده است. مشاراليه {ذلكم} يا {عذاب} است، يا رهايى از عذاب (نجيناكم). برداشت فوق مبتنى بر اين است كه {بلاء} به معناى آزمون و {ذلكم} اشاره به خود عذاب باشد.

11 - خداوند با رهاسازى بنى اسرائيل از شكنجه هاى سخت فرعونى ، آنان را مورد آزمون بزرگى قرار داد .

و فى ذلكم بلاء من ربكم عظيم

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه: {بلاء} به معناى آزمون و {ذلكم} اشاره به رهايى از عذاب - كه از {نجيناكم} استفاده مى شود - باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 141 - 1،2،4،7،10،11

1 _ بنى اسرائيل همواره تحت سيطره خاندان فرعون به شكنجه هايى سخت گرفتار بودند .

و إذ أنجينكم من ءال فرعون يسومونكم سوء العذاب

{سَوْم} مصدر {يسومون} به معناى تحميل كردن است. اضافه {سوء} به {العذاب} اضافه صفت به موصوف است ; يعنى: العذاب السوء.

2 _ خداوند با بعثت موسى ، بنى اسرائيل را از سيطره فرعونيان و شكنجه هاى سهمگين آنان ر ها ساخت .

و إذ أنجينكم من ءال فرعون يسومونكم سوء العذاب

در جمله {هو فضلكم} (او شما را برترى بخشيد)، برترى دادن تنها به خداوند نسبت داده شده است، ولى در جمله دوم {أنجيناكم} (ما شما را نجات داديم) نسبت نجات بخشى به ضمير {نا} (يعنى ما) داده شده است. از اين مقابله مى توان فهميد كه خداوند در نجات بخشى نظر به اسباب نيز دارد كه به مناسبت، سبب

آن بعثت حضرت موسى است. بنابراين {أنجيناكم} يعنى ما با بعثت موسى شما را نجات داديم.

4 _ موسى ( ع ) با تكيه بر لطف خداوند به بنى اسرائيل در نجات بخشى آنان از شكنجه فرعونيان ، لزوم پرستش خداى يگانه و پرهيز از گرايش به شرك را به آنان گوشزد كرد .

قال أغير اللّه أبغيكم إلهاً . .. و إذ أنجينكم من ءال فرعون

برداشت فوق بر اين اساس است كه مفاهيم ذكر شده در آيه مورد بحث برگرفته از سخنان موسى باشد و مخاطبان اصلى آن همان مردمى باشند كه پس از عبور از دريا به بت پرستى گرايش پيدا كردند.

7 _ كشتار گسترده پسران و زنده نگه داشتن زنان ، سخت ترين شكنجه فرعونيان بر بنى اسرائيل

يسومونكم سوء العذاب يقتلون أبناءكم و يستحيون نساءكم

جمله {يقتلون أبناءكم و يستحيون نساءكم} مى تواند تفسير جمله قبل باشد ; يعنى منظور از {سوء العذاب} همان كشتار فرزندان و باقى گذاشتن زنان است. همچنين مى تواند بيان مصداقى از آن باشد ; يعنى فرعونيان عذابهايى بر شما تحميل كردند ; از جمله كشتار فرزندان و زنده گذاشتن زنان. بر اين مبنا ذكر ويژه دو عذاب ياد شده، به سبب شدت بيشتر آن بوده است.

10 _ خداوند با گرفتار ساختن بنى اسرائيل به عذاب هاى سهمگين فرعونى ، آنان را آزمونى بزرگ مبتلا ساخت .

يسومونكم سوء العذاب . .. و فى ذلكم بلاء من ربكم عظيم

كلمه {بلاء} مى تواند به معناى آزمون و نيز به معناى نعمت باشد. مشاراليه {ذلكم} يا عذاب است و يا رهايى از آن. در برداشت فوق {بلاء} به معناى آزمون و {ذلكم} اشاره

به خود عذاب گرفته شده است.

11 _ خداوند با رهاسازى بنى اسرائيل عصر موسى از شكنجه هاى سخت فرعونى ، آنان را مورد آزمايشى سنگين قرار داد .

و إذ أنجينكم . .. و فى ذلكم بلاء من ربكم عظيم

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه {بلاء} به معناى آزمون و {ذلكم} اشاره به رهايى از عذاب باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 6 - 12،14

12- فرعونيان ، پسران قوم موسى ( بنى اسرائيل ) را به طور گسترده سر مى بريدند و زنان آنان را زنده نگه مى داشتند .

و يذبّحون أبناءكم و يستحيون نساءكم

كاربرد فعل {يذبّحون} از باب تفعيل، كه به معناى تكثير هم آمده است، احتمالاً بيانگر منظور فوق است.

14- فزونى چشمگير زنان بر مردان در جامعه و بر هم خوردن اعتدال جمعيتى ، مايه پديد آمدن مشكلات اجتماعى آزار دهنده براى زنان

يستحيون نساءكم

اينكه خداوند براى شكنجه هاى آل فرعون، كشتن پسران و زنده نگه داشتن زنان را برشمرده است، امكان دارد بدين علت باشد كه چنين عملى، تعادل جمعيت را بر هم مى زند و در نتيجه جمعيت زنان افزونى پيدا مى كند و اين خود شكنجه اى آزار دهنده براى مردم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 77 - 5

5 - بنى اسرائيل ، مورد عنايت و لطف الهى ، در عصر ستم ديدگى و شكنجه شدن از سوى فرعونيان

أسر بعبادى

اضافه {عباد} به ضمير متكلم، به جهت تكريم بنى اسرائيل و اظهار لطف به آنان است. اين امر، زمانى صورت گرفته كه آنان

در بند حكومت فرعون و شكنجه هاى او بودند. خداوند با تعبير {عبادى} بر رفتار فرعونيان _ كه بنى اسرائيل را به بندگى گرفته بودند _ خط بطلان كشيده و آنان را تنها بنده خود معرفى كرده است.

شكنجه پيروان دانيال(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 4 - 4

4 - { قال رسول اللّه ( ص ) . . . ملك بُخْتُ نَصَّر مأئةَ سنة و سبعاً و ثمانين سنة . . . و ملك بعده مِهْرَقَيْه بن بخت نصر . . . و أخذ عند ذلك دانيال ( ع ) و حفر له جُبّاً فى الأرض و طرح فيه دانيال ( ع ) و أصحابه و شيعته من المؤمنين فألقى عليهم النيران . . . و هم الذين ذكرهم اللّه فى كتابه العزيز فقال جلّوعزّ { قتل أصحاب الاُخدود . . . } ;

رسول خدا(ص) فرمود: بُخْت نَصَّر 187 سال پادشاهى كرد . .. و بعد از وى فرزندش مِهْرَقيْه پادشاه شد ... و در وقت حكومت خود، دانيال(ع) را دستگير كرد و چاهى براى او در زمين حفر نمود و دانيال و اصحاب و پيروانش را در آن چاه افكند و آتش ها بر سرشان ريخت ... و اينها همان كسانى اند كه خداوند جلّ و عزّ در كتاب عزيزش از آنان ياد نموده و فرموده است: قتل أصحاب الاُخدود...}.

شكنجه جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 71 - 15،18

15 - تصميم فرعون بر شكنجه و به صليب كشيدن ساحران مؤمن و نظارت مستقيم

خود بر اجراى آن ، تصميمى قاطع و مستبدانه بود .

لأقطّعنّ . .. لأصلّبنّكم ... لتعلمنّ أيّنا أشدّ عذابًا و أبقى

فرعون در واكنش هاى قبلى خود در برابر موسى(ع) با اطرافيان خويش به مشورت مى نشست; ولى در مجازات ساحران، تصميم مستبدانه و شخصى خود را با سوگند بر اجراى آن اعلام كرد و با لام قسم و نون تأكيد ثقيله و فعل هايى از باب تفعيل، قاطعيت خود را در اين تصميم ابراز كرد. گفتنى كه فعل هاى {لأقطّعنّ} و {لأصلبنّ} كه از باب تفعيل اند، با ثلاثى مجرد در معنا يكسان بوده و تفاوتى جز تأكيد افزون تر ندارند.

18 - فرعون ، دوران مجازات ساحران مؤمن ( قطع دست و پا و بستن به چوبه دار ) را در مقايسه با مدت عذاب هاى موعود موسى ( ع ) ، طولانى تر و پايدارتر اعلام كرد .

و لتعلمنّ أيّنا أشدّ عذابًا و أبقى

{عذاباً} تميز براى {أشدّ} و قرينه بر تميز محذوف {أبقى} است; يعنى، {و أبقى عذاباً}.

شكنجه جسمانى مكذبان قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 43 - 2

2 - تكذيب گران قيامت ، مبتلا به شكنجه روحى و جسمى در آخرت

ه_ذه جهنّم الّتى يكذّب بها المجرمون

با اين كه مجرمان سرانجام به دوزخ افكنده مى شوند; ولى با يادآورى تكذيب هايشان مورد شكنجه روحى نيز قرار مى گيرند.

شكنجه جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 35 - 7

7 _ شكنجه دوزخيان با طلا و نقره گداخته ، از عذاب هاى دردناك جهنم است .

و الذين

يكنزون الذهب . .. فبشرهم بعذاب أليم. يوم يحمى عليها فى نار جهنم

شكنجه دانيال(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 4 - 4

4 - { قال رسول اللّه ( ص ) . . . ملك بُخْتُ نَصَّر مأئةَ سنة و سبعاً و ثمانين سنة . . . و ملك بعده مِهْرَقَيْه بن بخت نصر . . . و أخذ عند ذلك دانيال ( ع ) و حفر له جُبّاً فى الأرض و طرح فيه دانيال ( ع ) و أصحابه و شيعته من المؤمنين فألقى عليهم النيران . . . و هم الذين ذكرهم اللّه فى كتابه العزيز فقال جلّوعزّ { قتل أصحاب الاُخدود . . . } ;

رسول خدا(ص) فرمود: بُخْت نَصَّر 187 سال پادشاهى كرد . .. و بعد از وى فرزندش مِهْرَقيْه پادشاه شد ... و در وقت حكومت خود، دانيال(ع) را دستگير كرد و چاهى براى او در زمين حفر نمود و دانيال و اصحاب و پيروانش را در آن چاه افكند و آتش ها بر سرشان ريخت ... و اينها همان كسانى اند كه خداوند جلّ و عزّ در كتاب عزيزش از آنان ياد نموده و فرموده است: قتل أصحاب الاُخدود...}.

شكنجه در اهل انطاكيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 18 - 7

7 - وجود مجازات سنگسار و شكنجه ، در عصر مردم انطاكيه

لنرجمنّكم و ليمسّنّكم منّا عذاب أليم

شكنجه در دوران يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 25 - 18

18_ زندانى كردن

مجرمان و شكنجه و آزار آنان در مصر باستان و عصر يوسف ( ع ) ، امرى معمول و متداول بود .

إلا أن يسجن أو عذاب أليم

شكنجه در مصرباستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 25 - 18

18_ زندانى كردن مجرمان و شكنجه و آزار آنان در مصر باستان و عصر يوسف ( ع ) ، امرى معمول و متداول بود .

إلا أن يسجن أو عذاب أليم

شكنجه روحى مكذبان قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 43 - 2

2 - تكذيب گران قيامت ، مبتلا به شكنجه روحى و جسمى در آخرت

ه_ذه جهنّم الّتى يكذّب بها المجرمون

با اين كه مجرمان سرانجام به دوزخ افكنده مى شوند; ولى با يادآورى تكذيب هايشان مورد شكنجه روحى نيز قرار مى گيرند.

شكنجه زنان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 49 - 6،7

6 - زنان بنى اسرائيل در نهايت سختى و شكنجه و هم آغوش مرگ ، در سيطره فرعونيان

يسومونكم سوءالعذاب يذبحون ابناءكم و يستحيون نساءكم

7 - زنان بنى اسرائيل به خاطر كشتار وسيع فرزندانشان به دست فرعونيان ، لذت حيات از آنان سلب شده بود و از زنده ماندن خود در عذاب بودند .

يسومونكم سوءالعذاب يذبحون ابناءكم و يستحيون نساءكم

زنده گذاشتن زنان، به عنوان يك عذاب براى بنى اسرائيل مطرح شده است; در حالى كه مجرد نكشتن، عذاب و شكنجه تلقى نمى شود. بنابراين با توجه به اينكه جمله {يستحيون نساءكم} پس از {يذبحون ابناءكم} آمده، مى توان گفت: همان

كشتن فرزندان موجب مى شده كه زنان از زنده ماندن خويش و ديدن قتل فجيع فرزندانشان، در رنج و عذاب باشند. آوردن زنان و نه دختران در مقابل پسران اين معنا را تأييد مى كند.

شكنجه زنان مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 10 - 9

9 - گناه شكنجه دادن و سوزاندن مرد و زن مؤمن ، برابر و عذاب اخروى آن يكسان است .

الذين فتنوا المؤمنين و المؤمن_ت . .. فلهم عذاب جهنّم

شكنجه گران مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 7 - 6

6 - نظاره گران شكنجه مؤمنان ، در صورت رضايت به آن خود نيز شكنجه گر آنان قلمداد مى شوند .

و هم على ما يفعلون بالمؤمنين شهود

استناد {يفعلون} به شاهدان صحنه، گوياى آن است كه ناظران _ هر چند دستور دهنده نباشند _ شريك جرم شمرده مى شوند.

شكنجه گرى فرعونيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 6 - 10

10- نقش تعيين كننده خداوند در تحولات تاريخ بشرى و نجات مردمان از ظلم و ستم

إذ أنج_كم من ءال فرعون

شكنجه مردان مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 10 - 9

9 - گناه شكنجه دادن و سوزاندن مرد و زن مؤمن ، برابر و عذاب اخروى آن يكسان است .

الذين فتنوا المؤمنين و المؤمن_ت . .. فلهم عذاب جهنّم

شكنجه مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 195

- 24

24 _ آوارگى و هجرت برخى مسلمانان صدر اسلام و شكنجه و آزار آنان در راه خدا

فالّذين هاجروا و اخرجوا من ديارهم و اوذوا فى سبيلى

جمله {فالّذين . .. }، هر چند بيان يك ضابطه كلّى است، ولى به قرينه ماضى بودن فعلهاى {هاجروا و ... }، ناظر به تحقق هجرت، اخراج و آزار نيز هست.

شكنجه مسلمانان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 110 - 4

4- هجرت برخى از مسلمانان صدراسلام ( به حبشه ) ، پس از تحمل رنج و شكنجه دشمنان

للذين هاجروا من بعد ما فتنوا

يكى از معانى {فتنة} آزار و شكنجه مى باشد (مفردات راغب) و برداشت فوق مبتنى بر اين معناست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 127 - 9

9- پيامبر ( ص ) ، به خاطر شكنجه و آزار مؤمنان توسط كافران ، سخت اندوهگين و متأثر مى شد . *

و لاتحزن عليهم

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه مرجع ضمير {عليهم} مؤمنان باشد كه از سوى كافران و مشركان مكه به شدت شكنجه و آزار مى شدند.

شكنجه منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 27 - 12،13

12- ضربات شكنجه بر صورت و پشت منافقان ، به هنگام مرگ ، نتيجه دورويى آنان با دين و مؤمنان *

إذا توفّتهم المل_ئكة يضربون وجوههم و أدب_رهم

برداشت بالا بدان احتمال است كه تصريح به {وجوههم} و {أدبارهم}، اشاره به اين باشد كه، چون منافق دو چهره دارد و در هر دو چهره نيز خائن

است; لذا از دو سو عذاب مى شود.

13- ضربات شكنجه بر صورت و پشت منافقان ، بازتاب روى آورى به كافران و اعراض از اهل ايمان *

قالوا . .. سنطيعكم ... يضربون وجوههم و أدب_رهم

ضمير {هم} احتمالاً به منافقانى بازمى گردد كه در آيه قبل، روى آورى پنهانى آنان به كافران مطرح شده است. با توجه به اين نكته، احتمال مى رود كه وجود شكنجه براى آنان از دو سو، از آن جهت باشد كه اولاً رو به كفر كرده و ثانياً پشت به ايمان و مؤمنان كرده اند.

شكنجه مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 74 - 10

10 - جاودانگى عذاب جهنم و نبود مرگ در آن ، دليل پاينده تر بودن عذاب كافران از شكنجه و آزارى است كه آنان بر مؤمنان روا مى داشتند .

واللّه خير و أبقى . إنّه من يأت ... لايموت فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 4 - 1

1 - گروهى از جباران ، براى تعذيب مؤمنان ، در زمين حفره عميقى ايجاد كردند .

أصح_ب الأُخدود

{اخدود}; يعنى، شكاف طولانى و عميقى كه در زمين ايجاد شود. اصل و ريشه آن {خدّ} است; يعنى، مقدارى از صورت كه طرف راست و چپ بينى قرار گرفته است (مفردات راغب). {أصحاب الاُخدود}; يعنى، كسانى كه حفره را ايجاد كردند. اين احتمال كه مراد، مؤمنان معذّب در {اخدود} باشد، با ضميرهايى كه در آيات بعد آمده، ناسازگار است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 7 -

7،8

7 - اصحاب اخدود ، هنگام سوزاندن مؤمنان ، آزار ها و شكنجه هاى ديگرى نيز بر آنان وارد مى ساختند .

على ما يفعلون بالمؤمنين

تعبير {ما يفعلون} _ كه مفهومى وسيع تر از سوزاندن مؤمنان دارد _ نشانگر برداشت ياد شده است.

8 - نظاره گر بودن اصحاب اخدود بر جنايت هاى خويش درباره مؤمنان ، جايى براى انكار آن در قيامت باقى نمى گذارد .

و هم على ما يفعلون بالمؤمنين شهود

منظور از تحمل شهادت _ كه آيه شريفه بر آن دلالت دارد _ ممكن است اين باشد كه آزار دهندگان، از انكار آن در قيامت ناتوان خواهند بود; زيرا خود گواه كردار خويش بوده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 11 - 4

4 - مؤمنانى كه زير شكنجه كافران جان دادند و در آتش آنان سوختند ، مالك بوستان هاى بهشت خواهند شد .

إنّ الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت لهم جنّ_ت

ارتباط اين آيه با آيه قبل، بيانگر برداشت ياد شده است.

شكنجه مؤمنان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 83 - 5

5 _ مؤمنان به موسى ( ع ) به جرم ايمان ، در معرض شكنجه و آزار فرعون و اشراف قوم خود قرار داشتند .

إلا ذرية من قومه على خوف من فرعون و ملإيهم أن يفتنهم

شكنجه مؤمنان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 10 - 10

10 - برخى از مردان و زنان مؤمن در عصر بعثت ، به جهت ايمان خود ، گرفتار شكنجه كافران

شدند .

إنّ الذين فتنوا المؤمنين و المؤمن_ت

قيد {ثمّ لم يتوبوا} _ كه ترغيب به توبه است _ با شأن نزول هايى كه درباره ارتباط آيه به مؤمنان صدراسلام نقل شده، سازگارتر است; زيرا در مورد گذشتگان ترغيب به توبه وجهى ندارد; هر چند كه اصل موضوع درباره آنان نيز صادق است.

شكنجه هاى آل فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 49 - 1

1 - بنى اسرائيل همواره تحت سيطره خاندان فرعون ، به شكنجه هاى سخت گرفتار بودند .

و إذ نجينكم من ءال فرعون يسومونكم سوءالعذاب

{سَوْم} (مصدر يسومون) به معناى تحميل كردن است. اضافه {سوء} به {العذاب} اضافه صفت به موصوف مى باشد; يعنى: العذاب السوء.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 6 - 10

10- نقش تعيين كننده خداوند در تحولات تاريخ بشرى و نجات مردمان از ظلم و ستم

إذ أنج_كم من ءال فرعون

شكنجه هاى اصحاب اخدود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 4 - 1

1 - گروهى از جباران ، براى تعذيب مؤمنان ، در زمين حفره عميقى ايجاد كردند .

أصح_ب الأُخدود

{اخدود}; يعنى، شكاف طولانى و عميقى كه در زمين ايجاد شود. اصل و ريشه آن {خدّ} است; يعنى، مقدارى از صورت كه طرف راست و چپ بينى قرار گرفته است (مفردات راغب). {أصحاب الاُخدود}; يعنى، كسانى كه حفره را ايجاد كردند. اين احتمال كه مراد، مؤمنان معذّب در {اخدود} باشد، با ضميرهايى كه در آيات بعد آمده، ناسازگار است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

20 - بروج - 85 - 7 - 7،8

7 - اصحاب اخدود ، هنگام سوزاندن مؤمنان ، آزار ها و شكنجه هاى ديگرى نيز بر آنان وارد مى ساختند .

على ما يفعلون بالمؤمنين

تعبير {ما يفعلون} _ كه مفهومى وسيع تر از سوزاندن مؤمنان دارد _ نشانگر برداشت ياد شده است.

8 - نظاره گر بودن اصحاب اخدود بر جنايت هاى خويش درباره مؤمنان ، جايى براى انكار آن در قيامت باقى نمى گذارد .

و هم على ما يفعلون بالمؤمنين شهود

منظور از تحمل شهادت _ كه آيه شريفه بر آن دلالت دارد _ ممكن است اين باشد كه آزار دهندگان، از انكار آن در قيامت ناتوان خواهند بود; زيرا خود گواه كردار خويش بوده اند.

شكنجه هاى دشمنان اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 110 - 3

3- آزار و شكنجه دشمنان اسلام نسبت به مؤمنان ، زمينه آزمايش ايمان آنان

إلاّ من أُكره و قلبه مطمئنّ بالإيم_ن . .. ثمّ إن ربّك للذين هاجروا من بعد ما فتن

در واژه {فتنوا} _ كه در اين آيه در معناى امتحان و آزمايش به كار رفته است _ معناى رنج و عذاب نهفته است; چه اينكه ريشه اين فعل به معناى گداختن طلا براى خالص ساختن آن است (مفردات راغب). گفتنى است آيه 106 _ كه درباره شكنجه و آزار شدن مسلمانان و حكم تقيه است تأييد كننده همين برداشت است.

شكنجه هاى روحى جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 49 - 1

1- وجود شكنجه روحى براى دوزخيان ، افزون بر عذاب هاى

شديد جسمى

ثمّ صبّوا فوق رأسه . .. ذق إنّك أنت العزيز

تعبير {ذق إنّك. ..}، بيانگر اوج تحقير و تمسخر آنان است كه اين خود نوعى شكنجه روحى مى باشد.

شكنجه هاى فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 124 - 1،2،3،4

1 _ فرعون بر كيفر دادن تمامى ساحران مؤمن به موسى ( ع ) تصميم قطعى گرفت و بر آن سوگند ياد كرد .

لأقطعن . .. ثم لأصلبنكم

حرف {لام} در {لاقطعن} در {لاصلبن} لام تأكيد و حاكى از سوگند مقدر است.

2 _ قطع يك دست و يك پا در جهت خلاف يكديگر ، از كيفر هاى تعيين شده از سوى فرعون براى ساحران مؤمن به موسى ( ع )

لأقطعن أيديكم و أرجلكم من خلف

3 _ فرعون ، ساحران مؤمن به موسى ( ع ) را تهديد كرد كه پس از بريدن دست و پايشان تمامى آنان را به چوبه دار خواهد بست .

ثم لأصلبنكم أجمعين

4 _ ايمان به رسالت موسى ( ع ) ، خيانتى بزرگ از ديدگاه فرعون و در پى دارنده مجازاتى سخت

لأقطعن . .. ثم لأصلبنكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 125 - 6،9

6 _ باور به معاد و بازگشت به خدا پس از مرگ ، عامل نهراسيدن ساحران مؤمن از مجازات ها و شكنجه هاى فرعون

إنا إلى ربنا منقلبون

9 _ نجات از شرك و پذيرش ربوبيت خداوند ، عامل بى پروايى ساحران مؤمن در برابر مجازات ها و شكنجه هاى فرعونى

إنا إلى ربنا منقلبون

در برداشت فوق جمله {إنا إلى ربنا منقلبون} توصيف تحولات عقيدتى

ساحران و انقلاب درونى آنان گرفته شده است. در اين صورت مراد از آن جمله، بازگشت به خدا با رها شدن از باورهاى باطل و پذيرش ربوبيت وى خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 126 - 2،9،10،11

2 _ ايمان ساحران به آيات الهى تنها انگيزه فرعون بر شكنجه و مجازات آنان

إن هذا لمكر مكرتموه فى المدينة لتخرجوا . .. و ما تنقم منا إلا أن ءامنا بايت ربنا

نقمت {مصدر تنقم} به معناى عقوبت كردن و كراهت داشتن است و {أن ءامنا} مفعولٌ له براى {تنقم} مى باشد. تقدير جمله چنين است: و ما تنقم منا لشىء إلا لايماننا. يعنى اى فرعون تنها چيزى كه تو را بر عقوبت ما واداشته ايمان ماست، نه اينكه ما را توطئه گر و امثال آن بدانى. به عبارت ديگر يعنى تو خود مى دانى كه اتهامهايت واقعيت ندارد.

9 _ صبر در برابر تحمل شكنجه هاى فرعون و تسليم خدا بودن تا آخرين لحظه حيات ، درخواست ساحران مؤمن در دعا به درگاه خداوند

ربنا أفرغ علينا صبراً و توفنا مسلمين

10 _ ساحران مؤمن در عين اظهار استقامت در برابر فرعون ، خود را براى مقاومت در برابر شكنجه هاى فرعون و پايدارى بر طريق ايمان ، نيازمند امداد هاى الهى دانستند .

ربنا أفرغ علينا صبراً

11 _ كيفر هاى تعيين شده از سوى فرعون براى ساحران مؤمن ، شكنجه هايى طاقتفرسا و تحمل آن نيازمند صبرى وافر بود .

ربنا أفرغ علينا صبراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 141 - 10،11

10 _ خداوند

با گرفتار ساختن بنى اسرائيل به عذاب هاى سهمگين فرعونى ، آنان را آزمونى بزرگ مبتلا ساخت .

يسومونكم سوء العذاب . .. و فى ذلكم بلاء من ربكم عظيم

كلمه {بلاء} مى تواند به معناى آزمون و نيز به معناى نعمت باشد. مشاراليه {ذلكم} يا عذاب است و يا رهايى از آن. در برداشت فوق {بلاء} به معناى آزمون و {ذلكم} اشاره به خود عذاب گرفته شده است.

11 _ خداوند با رهاسازى بنى اسرائيل عصر موسى از شكنجه هاى سخت فرعونى ، آنان را مورد آزمايشى سنگين قرار داد .

و إذ أنجينكم . .. و فى ذلكم بلاء من ربكم عظيم

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه {بلاء} به معناى آزمون و {ذلكم} اشاره به رهايى از عذاب باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 83 - 5،9

5 _ مؤمنان به موسى ( ع ) به جرم ايمان ، در معرض شكنجه و آزار فرعون و اشراف قوم خود قرار داشتند .

إلا ذرية من قومه على خوف من فرعون و ملإيهم أن يفتنهم

9 _ فرعون ، در شكنجه و آزار ديگران ، حد و مرزى نمى شناخت .

فما ءامن لموسى إلا ذرية من قومه على خوف من فرعون و ملإيهم أن يفتنهم . .. و انّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 45 - 3

3 - موسى و هارون ( ع ) از پيشدستى فرعون و اقدام او به كيفر فورى آنان ، پيش از هرگونه فرصت اظهار معجزه و بيان حقيقت ، نگران بودند .

قالا ربّنا إنّنا نخاف أن

يفرط علينا

{فَرَطَ}; يعنى، پيشى گرفت بدون آن كه افراط يا تفريط كرده باشد (مفردات راغب). مراد موسى و هارون(ع)، احتمال دست زدن فرعون به كارى است كه فرصت ابلاغ پيام الهى را از آنان بگيرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 71 - 14،15،22

14 - بريدن دست و پاى مجرمان و بستن آنان به چوبه هاى دار ، از جمله سخت ترين مجازات ها در زمان فرعون بود .

فلأقطّعنّ . .. و لأصلّبنّكم فى جذوع النخل

15 - تصميم فرعون بر شكنجه و به صليب كشيدن ساحران مؤمن و نظارت مستقيم خود بر اجراى آن ، تصميمى قاطع و مستبدانه بود .

لأقطّعنّ . .. لأصلّبنّكم ... لتعلمنّ أيّنا أشدّ عذابًا و أبقى

فرعون در واكنش هاى قبلى خود در برابر موسى(ع) با اطرافيان خويش به مشورت مى نشست; ولى در مجازات ساحران، تصميم مستبدانه و شخصى خود را با سوگند بر اجراى آن اعلام كرد و با لام قسم و نون تأكيد ثقيله و فعل هايى از باب تفعيل، قاطعيت خود را در اين تصميم ابراز كرد. گفتنى كه فعل هاى {لأقطّعنّ} و {لأصلبنّ} كه از باب تفعيل اند، با ثلاثى مجرد در معنا يكسان بوده و تفاوتى جز تأكيد افزون تر ندارند.

22 - شكنجه ، كشتار ، تهديد و ارعاب ، از آخرين حربه هاى فرعون براى جلوگيرى از نهضت موسى ( ع ) و بقاى حكومت خويش

فلأقطّعنّ . .. لأصلّبنّكم ... و لتعلمنّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 49 - 10

10 - قطع يك دست و يك پا

بر عكس يكديگر ، از شكنجه هاى سخت نظام فرعونى براى مخالفان

لأُقطّعنّ أيديكم و أرجلكم من خل_ف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 50 - 1

1 - اعلام آمادگى ساحران مؤمن به موسى ( ع ) در برابر فرعون براى پذيرش هر شكنجه در راه ايمان خويش

لأُقطّعنّ أيديكم و أرجلكم من خل_ف . .. قالوا لاضير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 11 - 11

11 - همسر فرعون ، افزون بر آزار ديدن از او ، از سوى كارگزاران نظام وى نيز تحت آزار و شكنجه قرار داشت .

نجّنى من فرعون و عمله و نجّنى من القوم الظ_لمين

تكرار درخواست نجات (و نجّنى) درباره قوم ستمگر، مى تواند بيانگر برداشت ياد شده باشد.

شكنجه هاى فرعونيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 49 - 6،10،11،12

6 - زنان بنى اسرائيل در نهايت سختى و شكنجه و هم آغوش مرگ ، در سيطره فرعونيان

يسومونكم سوءالعذاب يذبحون ابناءكم و يستحيون نساءكم

10 - خداوند با گرفتار سازى بنى اسرائيل به عذاب هاى سهمگين فرعونى ، آنان را به آزمونى بزرگ مبتلا ساخت .

و فى ذلكم بلاء من ربكم عظيم

كلمه {بلاء} در لغت به معناى آزمون و نيز به معناى نعمت آمده است. مشاراليه {ذلكم} يا {عذاب} است، يا رهايى از عذاب (نجيناكم). برداشت فوق مبتنى بر اين است كه {بلاء} به معناى آزمون و {ذلكم} اشاره به خود عذاب باشد.

11 - خداوند با رهاسازى بنى اسرائيل از شكنجه هاى سخت فرعونى ، آنان را مورد آزمون

بزرگى قرار داد .

و فى ذلكم بلاء من ربكم عظيم

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه: {بلاء} به معناى آزمون و {ذلكم} اشاره به رهايى از عذاب - كه از {نجيناكم} استفاده مى شود - باشد.

12 - نجات از شكنجه فرعونيان ، از نعمت هاى بزرگ خداوند براى بنى اسرائيل

و فى ذلكم بلاء من ربكم عظيم

در برداشت فوق {بلاء} به معناى نعمت و {ذلكم} اشاره به رهاسازى از عذاب، گرفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 141 - 1،2،3،4،7

1 _ بنى اسرائيل همواره تحت سيطره خاندان فرعون به شكنجه هايى سخت گرفتار بودند .

و إذ أنجينكم من ءال فرعون يسومونكم سوء العذاب

{سَوْم} مصدر {يسومون} به معناى تحميل كردن است. اضافه {سوء} به {العذاب} اضافه صفت به موصوف است ; يعنى: العذاب السوء.

2 _ خداوند با بعثت موسى ، بنى اسرائيل را از سيطره فرعونيان و شكنجه هاى سهمگين آنان ر ها ساخت .

و إذ أنجينكم من ءال فرعون يسومونكم سوء العذاب

در جمله {هو فضلكم} (او شما را برترى بخشيد)، برترى دادن تنها به خداوند نسبت داده شده است، ولى در جمله دوم {أنجيناكم} (ما شما را نجات داديم) نسبت نجات بخشى به ضمير {نا} (يعنى ما) داده شده است. از اين مقابله مى توان فهميد كه خداوند در نجات بخشى نظر به اسباب نيز دارد كه به مناسبت، سبب آن بعثت حضرت موسى است. بنابراين {أنجيناكم} يعنى ما با بعثت موسى شما را نجات داديم.

3 _ نجات از سيطره فرعونيان و عذاب هاى ايشان ، خاطره اى براى بنى اسرائيل و شايسته همواره به ياد

داشتن

و إذ أنجينكم من ءال فرعون يسومونكم سوء العذاب

{إذ} مفعولٌ به براى فعل مقدّر {اذكروا} است.

4 _ موسى ( ع ) با تكيه بر لطف خداوند به بنى اسرائيل در نجات بخشى آنان از شكنجه فرعونيان ، لزوم پرستش خداى يگانه و پرهيز از گرايش به شرك را به آنان گوشزد كرد .

قال أغير اللّه أبغيكم إلهاً . .. و إذ أنجينكم من ءال فرعون

برداشت فوق بر اين اساس است كه مفاهيم ذكر شده در آيه مورد بحث برگرفته از سخنان موسى باشد و مخاطبان اصلى آن همان مردمى باشند كه پس از عبور از دريا به بت پرستى گرايش پيدا كردند.

7 _ كشتار گسترده پسران و زنده نگه داشتن زنان ، سخت ترين شكنجه فرعونيان بر بنى اسرائيل

يسومونكم سوء العذاب يقتلون أبناءكم و يستحيون نساءكم

جمله {يقتلون أبناءكم و يستحيون نساءكم} مى تواند تفسير جمله قبل باشد ; يعنى منظور از {سوء العذاب} همان كشتار فرزندان و باقى گذاشتن زنان است. همچنين مى تواند بيان مصداقى از آن باشد ; يعنى فرعونيان عذابهايى بر شما تحميل كردند ; از جمله كشتار فرزندان و زنده گذاشتن زنان. بر اين مبنا ذكر ويژه دو عذاب ياد شده، به سبب شدت بيشتر آن بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 6 - 12،14،17

12- فرعونيان ، پسران قوم موسى ( بنى اسرائيل ) را به طور گسترده سر مى بريدند و زنان آنان را زنده نگه مى داشتند .

و يذبّحون أبناءكم و يستحيون نساءكم

كاربرد فعل {يذبّحون} از باب تفعيل، كه به معناى تكثير هم آمده است، احتمالاً بيانگر منظور فوق

است.

14- فزونى چشمگير زنان بر مردان در جامعه و بر هم خوردن اعتدال جمعيتى ، مايه پديد آمدن مشكلات اجتماعى آزار دهنده براى زنان

يستحيون نساءكم

اينكه خداوند براى شكنجه هاى آل فرعون، كشتن پسران و زنده نگه داشتن زنان را برشمرده است، امكان دارد بدين علت باشد كه چنين عملى، تعادل جمعيت را بر هم مى زند و در نتيجه جمعيت زنان افزونى پيدا مى كند و اين خود شكنجه اى آزار دهنده براى مردم است.

17- نجات بنى اسرائيل از شكنجه و كشتار فرعونيان ، آزمايش بزرگ الهى از آنان بود .

إذ أنج_كم من ءال فرعون . .. و فى ذلكم بلاء من ربّكم عظيم

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه مشاراليه {ذلكم} نجات بنى اسرائيل به وسيله خداوند از اعمال ظالمانه فرعونيان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 47 - 4،6

4 - نجات بنى اسرائيل از شكنجه و آزار فرعونيان و بيرون آوردن آنان از محدوده حكومت فرعون ، از اهداف مهم رسالت موسى و هارون ( ع ) بود .

فقولا إنّا رسولا ربّك فأرسل معنا بنى إسرءيل و لاتعذّبهم

{فا} در {فأرسل} تفريع بر {إنّا رسولا ربّك} است و مى رساند كه كوچ دادن بنى اسرائيل، از رسالت هاى الهى موسى و هارون(ع) بود.

6 - نجات بنى اسرائيل از ستم فرعونيان ، بدون كوچ دادن آنان از مصر و بيرون آوردنشان از جامعه فرعونى ممكن نبود .

فأرسل معنا بنى إسرءيل و لاتعذّبهم

عطف {لاتعذّبهم} بر {أرسل} گوياى اين نكته است كه درخواست {ارسال} به منظور نجات از عذاب و شكنجه است بنابراين، بدون هجرت، امكان رهايى در

كار نبوده است.

شكنجه هاى كارگزاران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 11 - 11

11 - همسر فرعون ، افزون بر آزار ديدن از او ، از سوى كارگزاران نظام وى نيز تحت آزار و شكنجه قرار داشت .

نجّنى من فرعون و عمله و نجّنى من القوم الظ_لمين

تكرار درخواست نجات (و نجّنى) درباره قوم ستمگر، مى تواند بيانگر برداشت ياد شده باشد.

شكنجه هاى كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 127 - 9

9- پيامبر ( ص ) ، به خاطر شكنجه و آزار مؤمنان توسط كافران ، سخت اندوهگين و متأثر مى شد . *

و لاتحزن عليهم

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه مرجع ضمير {عليهم} مؤمنان باشد كه از سوى كافران و مشركان مكه به شدت شكنجه و آزار مى شدند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 74 - 10

10 - جاودانگى عذاب جهنم و نبود مرگ در آن ، دليل پاينده تر بودن عذاب كافران از شكنجه و آزارى است كه آنان بر مؤمنان روا مى داشتند .

واللّه خير و أبقى . إنّه من يأت ... لايموت فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 11 - 4

4 - مؤمنانى كه زير شكنجه كافران جان دادند و در آتش آنان سوختند ، مالك بوستان هاى بهشت خواهند شد .

إنّ الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت لهم جنّ_ت

ارتباط اين آيه با آيه قبل، بيانگر برداشت ياد شده است.

شكنجه هاى كافران

صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 10 - 10

10 - برخى از مردان و زنان مؤمن در عصر بعثت ، به جهت ايمان خود ، گرفتار شكنجه كافران شدند .

إنّ الذين فتنوا المؤمنين و المؤمن_ت

قيد {ثمّ لم يتوبوا} _ كه ترغيب به توبه است _ با شأن نزول هايى كه درباره ارتباط آيه به مؤمنان صدراسلام نقل شده، سازگارتر است; زيرا در مورد گذشتگان ترغيب به توبه وجهى ندارد; هر چند كه اصل موضوع درباره آنان نيز صادق است.

شكنجه همسر فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 11 - 11

11 - همسر فرعون ، افزون بر آزار ديدن از او ، از سوى كارگزاران نظام وى نيز تحت آزار و شكنجه قرار داشت .

نجّنى من فرعون و عمله و نجّنى من القوم الظ_لمين

تكرار درخواست نجات (و نجّنى) درباره قوم ستمگر، مى تواند بيانگر برداشت ياد شده باشد.

شكنجه يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 25 - 16

16_ زندانى كردن يوسف ( ع ) و يا شكنجه او ، مجازات پيشنهادى زليخا به عزيز مصر

ما جزاء من أراد بأهلك سوءًا إلا أن يسجن أو عذاب أليم

شكنجه يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 167 - 6،9

6 _ مسلط ساختن مردمى شكنجه گر بر يهود ، نمودى از كيفر سريع خداوند براى متمردان و فاسقان ستم پيشه

ليبعثن عليهم . .. إن ربك لسريع العقاب

9 _ توبه و بازگشت به خدا ،

راه نجات يهوديان از ذلت و بيرون آمدن از سلطه عذاب كنندگان ايشان است .

و إذ تأذن ربك ليبعثن . .. و إنه لغفور رحيم

هدف از تذكر بخشايشگرى و مهربانى خداوند پس از بيان گرفتارى يهوديان به شكنجه و سلطه ديگران، اين است كه آنچه بر يهود از جانب خداوند مقدّر شده است، تا زمانى است كه از فرمانهاى الهى سرپيچى كنند.

شكنجه يهود عصيانگر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 167 - 1،2

1 _ خداوند براى يهوديان متمرّد مقدّر ساخت تا در حيات دنيا در سلطه مردمى كه همواره آنان را شكنجه كنند ، قرار گيرند .

و إذ تأذن ربك ليبعثن عليهم إلى يوم القيمة من يسومهم سوء العذاب

{تأذن} يعنى قسم ياد كرد و اعلام كرد. (قاموس المحيط). {بعث} (مصدر {ليبعثن}) به معناى فرستادن است و چون به {على} متعدى شده، معناى مسلط ساختن در آن تضمين شده است. {سَوْم} (مصدر {يسومون}) به معناى تحميل كردن است.

2 _ خداوند تعلق اراده خويش را بر گرفتار ساختن يهوديان متمرد به زندگى زجرآور و تحت شكنجه ديگران ، به همگان اعلام كرد .

و إذ تأذن ربك ليبعثن عليهم إلى يوم القيمة من يسومهم سوء العذاب

صبر بر شكنجه هاى دشمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 110 - 4

4- هجرت برخى از مسلمانان صدراسلام ( به حبشه ) ، پس از تحمل رنج و شكنجه دشمنان

للذين هاجروا من بعد ما فتنوا

يكى از معانى {فتنة} آزار و شكنجه مى باشد (مفردات راغب) و برداشت فوق مبتنى بر اين معناست.

عذاب شكنجه

گران مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 10 - 2،9

2 - شكنجه گران و سوزانندگان مؤمنان ، علاوه بر عذاب جهنم ، به عذاب سوزانى سخت تر از آن ، گرفتار خواهند شد .

فلهم عذاب جهنّم و لهم عذاب الحريق

جمله {و لهم عذاب الحريق} چنانچه تأكيد قبل نباشد، بر وجود عذابى ديگر _ علاوه بر عذاب جهنم _ دلالت دارد. برخى آن را بر عذاب دوران برزخ و قيامت تطبيق داده اند. وصف حريق بودن، بيانگر شدّت سوزندگى آن است; در حدى كه اوصاف ديگر آن را تحت الشعاع قرار مى دهد.

9 - گناه شكنجه دادن و سوزاندن مرد و زن مؤمن ، برابر و عذاب اخروى آن يكسان است .

الذين فتنوا المؤمنين و المؤمن_ت . .. فلهم عذاب جهنّم

قبول توبه شكنجه گران مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 10 - 13

13 - توبه گنه كاران ، حتى شكنجه گران و سوزانندگان مردم با ايمان ، پذيرفته مى شود .

ثمّ لم يتوبوا فلهم عذاب جهنّم

گناه شكنجه مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 10 - 9

9 - گناه شكنجه دادن و سوزاندن مرد و زن مؤمن ، برابر و عذاب اخروى آن يكسان است .

الذين فتنوا المؤمنين و المؤمن_ت . .. فلهم عذاب جهنّم

مدت شكنجه هاى فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 71 - 18

18 - فرعون ، دوران مجازات ساحران مؤمن ( قطع دست و پا

و بستن به چوبه دار ) را در مقايسه با مدت عذاب هاى موعود موسى ( ع ) ، طولانى تر و پايدارتر اعلام كرد .

و لتعلمنّ أيّنا أشدّ عذابًا و أبقى

{عذاباً} تميز براى {أشدّ} و قرينه بر تميز محذوف {أبقى} است; يعنى، {و أبقى عذاباً}.

مرگ با شكنجه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 50 - 5

5 _ مرگ كافران كشته شده در جنگ بدر با شكنجه و عذابى سخت از سوى فرشتگان مرگ

إذ يتوفى الذين كفروا الملئكة يضربون وجوههم و أدبرهم

از مصاديق مورد نظر براى {الذين كفروا}، به دليل وقوع آيه مورد بحث در پى آيات مربوط به جنگ بدر، كافرانى هستند كه در آن نبرد به قتل رسيدند.

ممانعت از شكنجه هاى فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 47 - 11

11 - موسى و هارون ( ع ) ، از جانب خداوند مأمور بازداشتن فرعون از شكنجه بنى اسرائيل بودند .

إنّا رسولا ربّك . .. و لاتعذّبهم

ناظران شكنجه مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 7 - 6

6 - نظاره گران شكنجه مؤمنان ، در صورت رضايت به آن خود نيز شكنجه گر آنان قلمداد مى شوند .

و هم على ما يفعلون بالمؤمنين شهود

استناد {يفعلون} به شاهدان صحنه، گوياى آن است كه ناظران _ هر چند دستور دهنده نباشند _ شريك جرم شمرده مى شوند.

نجات از شكنجه هاى فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 77 -

7

7 - بنى اسرائيل ، داراى آمادگى لازم براى هجرت از مصر و رهايى از عذاب فرعون

أسر بعبادى

حركت شبانه، گريختن از چنگ كسانى است كه براى آن حركت، مانع ايجاد مى كنند. بنابراين ماندن بنى اسرائيل نزد فرعونيان، برخلاف ميل آنان بوده است.

نجات از شكنجه هاى فرعونيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 6 - 6،7

6- نجات بنى اسرائيل از شكنجه و كشتار فرعونيان ، نعمت چشمگير و به ياد ماندنى خداوند بر آنان بود .

إذ قال موسى لقومه اذكروا نعمة الله عليكم إذ أنج_كم من ءال فرعون

7- نجات از نظام اجتماعى ظالمانه ، نعمتى الهى و شايسته به خاطر سپردن است .

اذكروا نمعة الله عليكم إذ أنج_كم من ءال فرعون يسومونكم

ويژگيهاى شكنجه هاى جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 15 - 23

23- فانى نشدن كالبد دوزخيان و نمردن آنان ، با وجود شكنجه ها و قطعه قطعه شدن

خ_لد فى النار . .. فقطّع أمعاءهم

شكوفه از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

تغذيه از شكوفه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 69 - 1،2

1- خداوند ، پس از الهام به زنبور هاى عسل در امر خانه سازى ، آنها را به تغذيه از گل و غنچه هاى ميوه ها ، درختان و محصولات كوهستانى راهنمايى كرده است .

و أوحى ربّك إلى النحل أن اتخذى من الجبال بيوتًا . .. ثمّ كلى من كلّ الثمرت

2- زنبور عسل ، موجودى كه از ميوه ها و شكوفه هاى درختان و گياهان تغذيه مى كند .

ثمّ كلى من

كلّ الثمرت

رويش شكوفه ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 47 - 5

5 - احاطه علمى خدا به تمام تحولات پيچيده شكوفه ها و كيفيت بارور شدن و ثمردهى آنها

و ما تخرج من ثمرت من أكمامها . .. إلاّ بعلمه

منشأ رويش شكوفه ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 47 - 8

8 - تحولات پيچيده شكوفه ها و جنين ، بنا به مقتضاى علم و حكمت خداوندى است .

و ما تخرج من ثمرت من أكمامها . .. إلاّ بعلمه

چنانچه {باء} در {بعلمه} براى سببيت باشد، مفاد آيه شريفه، اين خواهد بود كه همه اين رخدادها براساس علم الهى است.

نقش شكوفه هاى نخل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 10 - 2

2_ قامت بلند نخل و شكوفه هاى انبوه خرما ، پيامدار بصيرت و مايه تذكر خلق

تبصرة و ذكرى . .. و النخل باسق_ت لها طلع نضيد

شناخت از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

شناخت

آثار شناخت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 83 - 4

4 - دستيابى به اوج صلاح ، در پرتو معرفت استوار و حكمت الهى

هب لى حكمًا وألحقنى بالصلحين

مقدم آوردن {حكمًا} مى تواند اشاره به تقدم رتبى و واقعى آن داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 42 - 6

6 - علم و معرفت ، زمينه ساز خضوع و تسليم انسان در برابر حق

و أُوتينا العلم من قبلها و كنّا مسلمين

تقديم {علم} بر {اسلام} مى

تواند بيانگر مطلب فوق باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 14 - 7

7 - شناخت ها و كردار انسان ، سرمايه و دستاورد او و مؤثر در گرايش ها و ضعف و قوّت فهم او است .

ما كانوا يكسبون

تعبير {يكسبون} _ كه ناظر به تكذيب اعتدا و گناه كافران است _ بيانگر اين است كه انديشه ها و كردار، سرمايه اى است كه آن را به دست آورده اند; گرچه براى آنان چيزى جز زيان دربرندارد.

آثار شناخت آخرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 39 - 6

6 - يافتن راه درست زندگى ، در گرو درك صحيح از حقيقت زندگى و آخرت

ي_قوم اتّبعون أهدكم سبيل الرشاد . .. إنّما ه_ذه الحيوة الدنيا مت_ع و إنّ الأخرة

برداشت ياد شده از آن جا است كه مؤمن آل فرعون در نخستين برنامه هدايتى خود (نشان دادن راه درست زندگى)، به مسأله حقيقت زندگى دنيايى و اخروى پرداخته است.

آثار شناخت ارزش ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 81 - 4

4- معرفى حق و ارائه ارزش هاى واقعى ، راه مبارزه با ضد ارزش ها و جريان هاى باطل

و قل جاء الحقّ و زهق الب_طل

از تقدم {جاء الحق} مى توان استفاده كرد كه باطل در پرتو ظهور حق، رنگ مى بازد و در صورتى كه راه صحيح و حق ارائه نگردد، باطل همچنان ميدان دار خواهد بود.

آثار شناخت باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف -

12 - 38 - 8

8_ رسيدن به حق ، در گرو شناخت باطل و نفى آن است .

إنى تركت ملّة قوم لايؤمنون . .. واتبعت ملّة ءاباءِى إبرهيم

آثار شناخت پليدى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 8 - 5

5 - شناخت پليدى ها ، زمينه آشنايى با راه هاى گريز از آنها است .

فألهمها فجورها و تقويها

تقديم {فجورها}، بيانگر نكته ياد شده است.

آثار شناخت تاريخ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 73 - 10

10 _ شناخت تاريخ و عوامل پيشرفت و انقراض جامعه ، در جهت دهىِ صحيح به حركت هاى اجتماعى ، نقش مؤثر دارد .

فنجّينه . .. و جعلنهم خلئف و أغرقنا الذين كذبوا بأيتنا فانظر كيف كان عقبة المنذر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 36 - 12

12 - جامعه شناسى ، باستان شناسى و تاريخ ، زمينه ساز شناخت سنت هاى الهى و ره يابى به واقعيت پيام وحى

و كم أهلكنا قبلهم من قرن هم أشدّ منهم بطشًا . .. هل من محيص

آثار شناخت حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 81 - 4

4- معرفى حق و ارائه ارزش هاى واقعى ، راه مبارزه با ضد ارزش ها و جريان هاى باطل

و قل جاء الحقّ و زهق الب_طل

از تقدم {جاء الحق} مى توان استفاده كرد كه باطل در پرتو ظهور حق، رنگ مى بازد و در صورتى كه راه صحيح و حق ارائه نگردد، باطل همچنان

ميدان دار خواهد بود.

آثار شناخت دنيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 39 - 6

6 - يافتن راه درست زندگى ، در گرو درك صحيح از حقيقت زندگى و آخرت

ي_قوم اتّبعون أهدكم سبيل الرشاد . .. إنّما ه_ذه الحيوة الدنيا مت_ع و إنّ الأخرة

برداشت ياد شده از آن جا است كه مؤمن آل فرعون در نخستين برنامه هدايتى خود (نشان دادن راه درست زندگى)، به مسأله حقيقت زندگى دنيايى و اخروى پرداخته است.

آثار شناخت دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 28 - 13

13_ علاقه به معارف دينى ، در گرو شناخت آنهاست .

فعمّيت عليكم . .. و أنتم لها ك_رهون

آثار شناخت ربوبيت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 56 - 4

4_ شناخت خداوند و ربوبيت فراگيرش ، موجب توكل كردن بر او و نهراسيدن از دشمنان دين

ثم لاتنظرون. إنى توكلت على الله ربى و ربكم

توصيف خداوند به ربوبيت (ربى و ربكم) ، پس از بيان توكل بر او ، مى رساند كه: خداوند رب همگان است ، شايسته و بايسته اين است كه بر او توكل شود.

آثار شناخت صفات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 87 - 10

10_ شناخت خداوند و صفات او ، مايه اميدواربودن به رحمت و يارى اوست .

و أعلم من الله ما لاتعلمون . .. و لاتاْيئسوا من روح الله

آثار شناخت قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10

- اسراء - 17 - 107 - 12

12- با تمام وجود سر بر آستان خداوند ساييدن و حريصانه به سجده افتادن جمعى از علماى اهل كتاب به هنگام آشنايى با قرآن

إن الذين أُوتوا العلم من قبله . .. يخرّون للأذقان سجّدًا

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه مراد از {أُوتوا العلم من قبله} اهل كتاب باشد و تعبير از سجده به {خرّ} _ كه به معناى سقوط و به رو افتادن است _ مى تواند اشاره به حقيقت ياد شده داشته باشد.

آثار شناخت مبدأ آفرينش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 51 - 11

11- شناخت معاد و حل شبهات آن ، متكى بر شناخت صحيح مبدأ آفرينش است .

فسيقولون من يعيدنا قل الذى فطركم أوّل مرّة

خداوند، براى پاسخ گويى به شبهات انسان در زمينه معاد، مسأله مبدأ آفرينش انسان را مطرح كرد و اين بيانگر آن است كه شناخت مبدأ آفرينش، موجب شناخت معاد و حل شبهات آن مى شود.

آفات شناخت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 11 - 6،8

6- شتابزدگى انسان ، عامل اشتباه وى در شناخت سود و زيان واقعى خود

و يدع الإنس_ن بالشرّ دعاءه بالخير و كان الإنس_ن عجولاً

جمله {و كان الإنسان عجولاً} در مقام تعليل براى {و يدع الإنسان. ..} است; يعنى، چون انسان عجول است، شر و خير و سود و زيان خويش را يكسان مى بيند و به دنبال هر دو مى شتابد.

8- عجله و شتابزدگى ، از آفات شناخت است .

و يدع الإنس_ن بالشرّ دعاءه بالخير و كان الإنس_ن

عجولاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 41 - 6

6- لجاجت و حق ناپذيرى ، باعث برداشت و تفسير غلط از روشن ترين دلايل حق و گريز و اجتناب از آنهاست .

و لقد صرّفنا فى ه_ذا القرءان ليذّكّروا و ما يزيدهم إلاّ نفورًا

سخن حق، به خودى خود چيزى نيست كه نفرت آفرين باشد. با توجه به اين نكته، تنفر مشركان از آيات روشن قرآن، عاملى جز موضع گيرى پيشين و لجاجت آنها نخواهد داشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 28 - 7

7 - شناخت ربوبيت خدا در هستى ، نيازمند تعقل و پرهيز از غفلت و سطحى نگرى

قال ربّ المشرق و المغرب . .. إن كنتم تعقلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 47 - 8

8 - انديشه هاى خرافى ، مانع از درك واقعيت امور و تحليل صحيح آنها

قالوا اطّيّرنا بك و بمن معك . .. بل أنتم قوم تفتنون

ثموديان به جاى درك ريشه واقعى مشكلات خود، آن را به وجود صالح(ع) و بديمنى او نسبت مى دادند; در حالى كه تأثير وجود فيزيكى يك فرد در سرنوشت يك ملت _ آن هم به گونه اى كه ثموديان مى پنداشتند _ چيزى جز خرافه نبود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 68 - 8

8 - جامعه داستان پرداز و افسانه گرا ، داراى ذهنيتى ناتوان و مغشوش در تشخيص حق و باطل

إن ه_ذا إلاّ أس_طير الأوّلين

كافران عقيده به معاد را {أسطوره}

مى پنداشتند واين پندار نشانگر رواج افسانه ها در ميان جوامع پيشين و ذهنيت مغشوش است كه در نتيجه شيوع خرافات، پديد آمده بود و براساس آن هر سخن تازه اى را حكايتى ساخته و پرداخته افراد تلقى مى كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 9 - 3

3 - لجاجت ، حق ناپذيرى و دورى از ايمان ، موجب محروميت از شناخت درست حقايق الهى و از دست دادن بصيرت و بينايى

فهم لايؤمنون . .. فأغشين_هم فهم لايبصرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 54 - 4،6

4 - ترديد در قيامت ، حجاب آدمى در ديدن آيات روشن توحيدى است .

سنريهم ءاي_تنا . .. ألا إنّهم فى مرية من لقاء ربّهم

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه ضمير {أنّه الحقّ} در آيه قبل به خدا برگردد. در اين صورت مى توان گفت كه: عبارت {ألا إنّهم فى مرية} در مقام بيان اين است كه ترديد در قيامت، باعث شده است كه كافران نتوانند از آيات روشن توحيدى بهره ببرند.

6 - ترديد جدى نسبت به قيامت و حيات اخروى ، زمينه ساز بى اعتنايى انسان به اصول عقلى و ملاك هاى عقلايى و فطرى

قل أرءيتم إن كان من عند اللّه . .. فى شقاق بعيد... ألا إنّهم فى مرية

ارتباط اين آيه با آيات پيشين _ كه در يك سياق قرار دارند _ نشان مى دهد كه اگر آيات علمى و داورى هاى عقلى و فطرى نتواند كسى را در برابر حقانيت خدا و وحى متقاعد كند، ريشه آن

را بايد در ناباورى او به استمرار حيات و مسؤوليت انسان جستوجو كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 23 - 5

5 - گرايش به مادى گرايى و دنياطلبى ، قدرت انديشه ( خرد ) را تضعيف و آدمى را به سوى تقليد كوركورانه سوق مى دهد .

و كذلك . .. إلاّ قال مترفوها إنّا وجدنا ءاباءنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 58 - 10

10 - روحيه خصومتورزى و تصميم به مقابله با يك انديشه ، مايه كج فهمى و برداشت نادرست از پيام هاى آن

ما ضربوه لك إلاّ جدلاً بل هم قوم خصمون

با توجه به اين كه اساساً قرآن درصدد نفى الوهيت عيسى(ع) بوده است، فهم واژگون مشركان از پيام قرآن و اقدام آنان به مقايسه ميان خدايان خود و الوهيت عيسى(ع)، ناشى از خصومتورزى آنان با پيامبر(ص) و قرآن مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 3 - 8

8 - روحيه انكار و عناد در برابر حق ، مانع بهرهورى معنوى و عرفانى انسان از ژرف كاوى در نظام طبيعت

إنّ فى السم_وت و الأرض لأي_ت للمؤمنين

وصف {للمؤمنين} اين مفهوم را مى رساند كه كافران و يا غافلانى كه انگيزه حق جويى را ندارند، با ژرف كاوى در نظام آسمان ها و زمين، بهره اى بايسته از آن نمى برند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 8 - 10

10 - دروغ پردازى و گناه پيشگى ، مانع از شنود و

دريافت بايسته آيات الهى است .

أفّاك أثيم . يسمع ءاي_ت اللّه ... ثمّ يصرّ مستكبرًا كأن لم يسمعها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 21 - 3

3 - روحيه ناباورى و سطحى نگرى ، مانع رهجويى انسان به شناخت آيات الهى

ءاي_ت للموقنين . ..أفلاتبصرون

تصريح به {موقنين} و توبيخ كافران با عبارت {أفلاتبصرون}، مى رساند كه مشكل اصلى آنان _ كه آيات الهى را در زمين و وجود انسان، نمى بينند و يا پيام آن را درك نمى كنند _ سست انديشى، ناباورى و سطحى نگرى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 44 - 3

3 - كفر و لجاجت ، مانع درك حقيقت نشانه هاى الهى

و إن يروا. .. يقولوا سحاب

آنچه حقيقتاً پاره هاى عذاب را در چشم كافران تكه هاى متراكم ابر جلوه مى دهد، لجاجت و حق ستيزى آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 14 - 6

6 - مداومت كافران بر تكذيب ، طغيان و گناه ، مايه چركين شدن قلب و مسدود شدن راه هاى شناخت بر آنان است .

بل ران على قلوبهم ما كانوا يكسبون

مراد از {ما كانوا يكسبون}، همان امورى است كه آيات پيشين درباره كافران برشمرده است.

ابرار شناخت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 94 - 8

8 _ عملكرد انسان ، نمايانگر باطن وى و ماهيت ايمان اوست .

سيرى اللّه عملكم و رسوله

از اين آيه شريفه چنين استفاده مى شود كه اظهارات زبانى افراد

ثمرى ندارد و آنچه ملاك داورى قرار خواهد گرفت، عملكرد آينده آنهاست كه خدا و رسولش بر آن نظارت دارند.

ابزار شناخت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 7 - 3

3 - قلب ( دل و انديشه ) ، گوش و چشم از ابزار شناخت

ختم اللّه على قلوبهم و على سمعهم و على ابصرهم غشوة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 171 - 5

5 - حواس آدمى ( شنوايى ، بينايى و . . . ) از ابزار درك و شناخت اوست .

صم بكم عمى فهم لايعقلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 242 - 4،7

4 _ توانايى انسان ها در شناخت آيات و احكام با بكار بستن انديشه

يبيّن اللّه لكم اياته لعلّكم تعقلون

جمله {لعلّكم تعقلون} علاوه بر اينكه فهم و درك آيات الهى را هدف از تبيين آنها قرار داده، ضمناً راه فهميدن و درك كردن را نيز ارائه فرموده كه همان انديشه و تعقل است.

7 _ شناخت احكام الهى ، در گرو وحى و تبيين الهى و نيز تعقل و انديشه است .

كذلك يبيّن اللّه لكم اياته لعلّكم تعقلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 259 - 13،21

13 _ حس ، از ابزار شناخت

فانظر الى طعامك . .. و انظر الى حمارك ... و انظر الى العظام

21 _ مشاهده زنده شدنِ مردگان ، موجب شناخت قدرت مطلقِ خداوند

فلمّا تبيّن له قال اعلم انّ اللّه على كلّ شىء قدير

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 260 - 9،14

9 _ مشاهدات حسّى ، از جمله ابزار شناخت

ربّ ارنى كيف تحيى الموتى

14 _ امر خدا به ابراهيم ( ع ) ، براى نشان دادن كيفيّت احياى مردگان ، به گرفتن چهار مرغ و كشتن و در هم كوبيدن آنها و قرار دادن هر جزئى بر كوهى و فراخواندنشان تا زنده گردند و شتابان به سوى او روند .

قال فخذ . .. ثمّ ادعهنّ يأتينك سعياً

مفرد آوردن كلمه جزء (منهنّ جزءاً)، حكايت از اين معنا دارد كه مرغان را در هم كوبيد و مخلوط كرد و الاّ بايد گفته شود: {منهنّ اجزاء}، نه جزءاً.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 269 - 7

7 _ درك حقايق و معارفِ دينى ، تنها در پرتو خردِ ناب ميّسر است .

و من يؤت الحكمة . .. و ما يذّكّر الاّ اولوا الالباب

در برداشت فوق، {حكمت} به معناى معارف و حقايق دينى گرفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 65 - 11

11 _ عقل از ابزار شناخت و تعقل بهترين راه جهت رسيدن به واقعيّات

لم تحاجّون . .. افلا تعقلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 118 - 11،29

11 _ گفتار آدمى ، از جمله ابزار شناخت وضعيت درونى وى

قد بدت البغضاء من افواههم

از اينكه قصد اظهار نهان خويش را نداشتند، ولى از لابلاى گفتارشان آشكار مى گردد، برداشت فوق به دست مى آيد.

29 _ آيات الهى ،

راهنماى مؤمنان اهل تعقّل و انديشه ، در شناخت صواب از خطا

قد بيّنّا لكم الايات ان كنتم تعقلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 190 - 8

8 _ ارزش عقل و نقش آن در شناخت خداوند

لايات لاولى الالباب

{لبّ} به معناى عقل خالص و بدور از وهم و خيال است كه از آن مى توان به خرد ناب تعبير كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 191 - 11

11 _ عقل و حسّ از ابزار هاى شناخت حقايق

و يتفكّرون فى خلق السّموات و الارض

چون آفرينش آسمانها و زمين را مى بينند (احساس مى كنند) و در آن مى انديشند (تعقّل مى كنند) و آنگاه به نتيجه مى رسند (ما خلقت هذا باطلا)، بنابراين آيه شريفه، حسّ و عقل را از ابزار شناخت معرفى كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 155 - 15

15 _ قلب ( دل ) ، از ابزار شناخت

و قولهم قلوبنا غلف بل طبع اللّه عليها بكفرهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 31 - 9

9 _ نقش حس و مشاهده عينى در فراگيرى و شناخت

فبعث اللّه غراباً يبحث فى الارض ليريه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 100 - 9

9 _ عقل و خرد ابزار شناخت پاكى ها و ناپاكى ها و دست يابى به ارزش برتر پاكيها

لايستوى الخبيث و الطيب . .. فاتقوا اللّه ياولى الالبب

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 25 - 5

5 _ گوش، ابزار شناخت و قلب و دل، جايگاه فهم

و منهم من يستمع اليك و جعلنا على قلوبهم أكنة أن يفقهوه و فى ءاذانهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 179 - 13

13 _ تكذيب كنندگان آيات الهى به دليل بهره نگرفتن از ابزار شناخت معارف الهى از چارپايان بدترند .

بل هم أضل

حرف {بل} براى اضراب است كه در اين مورد به معناى انتقال از غرضى به غرض مهمتر مى باشد. در نتيجه مفاد {بل} اين است كه اگر چه تكذيب كنندگان مانند چهارپايان از درك آيات الهى محرومند، ولى چون از ابزارى براى شناخت آيات الهى بهره مند بودند كه حيوانات فاقد آن هستند، بايد آنان را از چهارپايان نيز فرومايه تر خواند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 16 - 11

11 _ عقل ، وسيله اى براى شناخت حقايق

قل لو شاء اللّه ما تلوته عليكم . .. أفلا تعقلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 3 - 9

9_ تفكر ، ابزارى براى شناخت خداوند و پديده هاى هستى منبع شناخت اوست .

هو الذى مدّ الأرض . .. إن فى ذلك لأي_ت لقوم يتفكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 4 - 10

10_ عقل ابزارى براى شناخت ربوبيّت خدا و پديده هاى طبيعى ، منبعى براى شناخت اوست .

إن فى ذلك لأي_ت لقوم يعقلون

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 11 - 12

12- تفكر و انديشه از ابزار شناخت است .

إن فى ذلك لأية لقوم يتفكّرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 12 - 8

8- تعقل و به كارگيرى خرد ، از ابزار شناخت و راهى براى تحصيل معرفت است .

إن فى ذلك لأي_ت لقوم يعقلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 13 - 7،8،9

7- توجه و يادآورى ، زمينه ساز معرفت و ابزارى براى شناخت است .

و ما ذرأ لكم فى الأرض . .. إن فى ذلك لأية لقوم يذّكّرون

8- براى هر مرتبه از انديشه و بينش ، ابزار مناسب جهت خداشناسى در طبيعت وجود دارد .

ينبت لكم به الزرع . .. لقوم يتفكّرون . و سخ_ّر لكم الّيل ... لقوم يعقلون . و ما

با توجه به اينكه به دنبال عبارت { الزرع و الزيتون و . ..} _ كه امورى ساده بوده و براى نتيجه گيرى فكر به تنهايى كافى است _ {لقوم يتفكّرون} و به دنبال تسخير شب، روز و ... _ كه دقت لازم دارد _ {لقوم يعقلون} و به دنبال تفاوت رنگها _ كه مقدمات كلى دارد و با اندك توجهى به دست مى آيد _ {لقوم يذّكّرون} به كار برده شده است، مطلب فوق به دست مى آيد.

9- مراتب گوناگون شناخت ، ابزار مناسب خود را مى طلبد .

الزرع و الزيتون . .. لقوم يتفكّرون ... الّيل و النهار ... لقوم يعقلون . و ما ذرأ

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 41 - 16

16- علم و آگاهى ، وسيله تشخيص ارزش هاى برتر است .

و لأجر الأخرة أكبر لو كانوا يعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 43 - 14

14- پرسش ، از ابزار شناخت است .

فسئلوا أهل الذكر إن كنتم لاتعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 44 - 15

15- تفكر ، از ابزار شناخت و درك حقايق است .

و لعلّهم يتفكّرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 67 - 11

11- تعقل و خردورزى ، از ابزار شناخت صحيح حقايق است .

إن فى ذلك لأية لقوم يعقلون

اين برداشت با توجه به اين نكته است كه خداوند آدمى را به تعقل و خردورزى در شناخت طبيعت و آثار قدرت ربوبى، فرا خوانده و تشويق كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 69 - 20

20- تشويق و فراخوانى خداوند به تفكر و انديشه در طبيعت براى شناخت حقايق الهى

إن فى ذلك لأية لقوم يتفكّرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 74 - 5

5- راه نداشتن انسان به شناخت كنه ذات و صفات خدا ، جز از طريق وحى

فلاتضربوا لله الأمثال إن الله يعلم و أنتم لاتعلمون

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه جمله {إن الله يعلم و أنتم لاتعلمون} تعليل براى جمله {فلاتضربوا لله الأمثال} باشد و متعلق و مفعول فعل {يعلم} و {لاتعلمون} خدا و ذات

مقدس او باشد; يعنى، شما براى خدا شريك و مثل نپنداريد; چون شما به ذات و حقيقت او پى نخواهيد برد و اين علم تنها منحصر به خداست و جز از طريق وحى شناخته نخواهد شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 78 - 3،4

3- عدم برخوردارى فرزند انسان از علم و آگاهى از طريق ابزار شنوايى ، بينايى و قلب به هنگام تولد ، از نشانه هاى تدبير و حكمت الهى *

و الله أخرجكم من بطون أمّه_تكم لاتعلمون شيئًا

اين آيه در مقام اثبات توحيد و توجه دادن انسانها به آثار و نشانه هاى الهى است. بنابراين عالم نبودن فرزندان و عدم توجه آنان به موقعيت خويش، در مراحل تولد و پس از آن، مى تواند اشاره به حكمت الهى و اهميت اين موضوع در زندگى انسانها داشته باشد.

4- شنوايى ، بينايى و قلب ( مركز ادراك ) مهم ترين ابزار شناخت

و الله أخرجكم . .. لاتعلمون شيئًا و جعل لكم السمع و الأبص_ر و الأفئدة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 108 - 5،6

5- قلب ، چشم و گوش ، از ابزار شناخت

طبع الله على قلوبهم و سمعهم و أبص_رهم

6- شناخت ، تنها بر ابزار حسى منحصر و متكى نيست .

طبع الله على قلوبهم و سمعهم و أبص_رهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 36 - 4،6،7

4- انسان هاى واجد ابزار لازم براى كسب آگاهى و علم ، در پيشگاه خداوند ، مسؤول هستند .

إن السمع و البصر و الفؤاد

كلّ أُول_ئك كان عنه مسئولاً

6- قواى شنوايى و بينايى و قلب ، ابزار شناخت است .

و لاتقف . .. إن السمع و البصر و الفؤاد

7- بهره نگرفتن صحيح از نعمت شنوايى ، بينايى و قلب براى شناخت حق ، باعث مسؤوليت انسان نزد خداوند است .

و لاتقف . .. إن السمع ... كان عنه مسئولاً

خداوند، به منظور دور كردن انسانها از حركتهاى غير علمى، به آنان نعمت شنوايى، بينايى و قلب را يادآور شده است تا آنان، با بهره گيرى صحيح از آن، به يقين دست يافته و بر اساس آن، حكم كرده و عمل نمايند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 46 - 5

5- حس شنوايى ، وسيله دستيابى به حقايق و قلب مركز درك و فهم آنهاست .

على قلوبهم أكنّة أن يفقهوه و فى ءاذانهم وقرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 57 - 15

15- گوش ، ابزار شناخت ، و قلب و دل ، جايگاه فهم است .

إنّا جعلنا على قلوبهم أكنّة أن يفقهوه و فى ءاذانهم وقرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 101 - 7

7- شناخت خدا و توجّه به او ، مهم ترين هدف برخوردارى انسان از ابزار شناخت است .

الذين كانت أعينهم فى غطاء عن ذكرى و كانوا لايستطيعون سمعًا

آيه، چشم كافران را نهان شده در پرده و گوش آنان را از كار افتاده قلمداد كرده است; يعنى، ديده ها و شنيده هاى آنان _ كه خالى از ياد خدا است _ چنان بى

ارزش است كه گويا نه از چشم بهره اى برده اند و نه از گوش.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 8 - 7

7 - عقل و دل ، دو ابزار كارآمد در وجود انسان براى دستيابى به معارف درست در باره خدا و صفات و افعال او

يج_دل فى اللّه بغير علم و لا هدًى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 46 - 7

7 - قلب و گوش ، ابزار شناخت و درك حقايق

فتكون لهم قلوب يعقلون بها أو أذان يسمعون بها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 78 - 6

6 - ابزار حسى و تعقلى انسان ، وسيله راه يابى او به شناخت حق و صراط مستقيم

و إنّك لتدعوهم إلى صرط مستقيم . .. أنشأ لكم السمع و الأبص_ر و الأفئدة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 88 - 3،4

3 - نارسايى حس از دريافت همه واقعيت هاى نظام طبيعت

تحسبها جامدة و هى تمرّ

آيه بالا بيانگر اين نكته است كه حقايقى در جهان طبيعت وجود دارد كه حس معمولى بشر از دريافت آن عاجز است; همانند حركت كوه ها همراه حركت زمين.

4 - وحى ، تبيين گر واقعيات پنهان هستى براى بشر

و ترى الجبال تحسبها جامدة و هى تمرّ مرّ السحاب

قرآن در زمانى پرده از راز حركت زمين برداشت كه دانش بشر از دريافت و حتى تصديق و تأييد آن عاجز بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13

- قصص - 28 - 60 - 8

8 - عقل ، وسيله تشخيص ارزش ها و پيدا كردن زندگى بهتر و برتر

و ما عند اللّه خير و أبقى أفلاتعقلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 8 - 10

10 - فكر ، از ابزار شناخت حقانيت عالم است .

أَوَلم يتفكّروا . .. ما خلق اللّه السم_وت و الأرض و ما بينهما ... إلاّ بالحقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 23 - 12

12 - گوش شنوا ، وسيله اى براى شناخت آيات الهى است .

إنّ فى ذلك لأي_ت لقوم يسمعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 24 - 11

11 - خرد ، از ابزار شناخت است .

لقوم يعقلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 52 - 6

6 - حواس ظاهرى ، همانند شنوايى ، از ابزار شناخت است .

لاتسمع الصمّ الدعاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 53 - 7

7 - شنوايى و بينايى از جمله ابزار فهم و دريافت هدايت است .

و ما أنت به_د العمى . .. إن تسمع إلاّ من يؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 59 - 7

7 - قلب ، مركز و جايگاه دريافت و شناخت حقايق است .

كذلك يطبع اللّه على قلوب الذين لايعلمون

اين كه خداوند، از ميان حواس و اعضاى شناخت در انسان، تنها قلب را مطرح كرده كه مُهر

مى خورد، حكايت از مركزيت آن مى كند و با از كار افتادن آن، بقيه، كارايى خود را از دست مى دهند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 7 - 6

6 - گوش ، از ابزار كسب اطلاعات و شناخت است .

كأن لم يسمعها كأنّ فى أُذنيه وقرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 66 - 4،5

4 - بينايى ، از ابزار شناخت و هدايت است .

و لو نشاء لطمسنا على أعينهم . .. فأنّى يبصرون

5 - مشيت و سنت خداوند در هدايت انسان ها ، بر بهره جستن آنان از ابزار هاى متعارف شناخت ( مانند بينايى و . . . ) استوار است ; نه بر اعجاز و ارائه كار هاى خارج از توان بشر .

و لو نشاء لطمسنا على أعينهم فاستبقوا الصرط فأنّى يبصرون

برداشت ياد شده مبتنى بر اين نكته است كه اگر خداوند چشم و بينايى مردم كافر را از بين مى برد، آنان به قدرت خدا پى برده و به او ايمان مى آورند; ولى خدا چنين نكرده بلكه خواسته است كه آنان از راه ديدن حقايق الهى و شنيدن آنها (راه متعارف راهنمايى بشر) هدايت گردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 67 - 3

3 - مشيت و سنت خداوند در هدايت انسان ها ، بهره جستن آنان از ابزار هاى متعارف شناخت است ; نه كمك گرفتن از اعجاز و ارائه كار هاى بيرون از توان بشر ( همچون مسخ و زمين گير كردن

آدمى ) .

و لو نشاء لمسخن_هم على مكانتهم . .. و لايرجعون

برداشت ياد شده مبتنى بر اين نكته است كه اگر خداوند مردم كافر را مسخ و يا زمين گير مى كرد، آنان به قدرت خدا پى برده و به او ايمان مى آوردند; ولى چنين نكرده، بلكه خواسته است كه آنان از راه ديدن حقايق الهى و شنيدن آنها (راه متعارف راهنمايى بشر) هدايت گردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 18 - 19

19 - عقل و خرد ناب ، از ابزار و راه هاى شناخت حقايق

الذين يستمعون القول فيتّبعون أحسنه . .. و أُول_ئك هم أُولوا الألب_ب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 21 - 12

12 - تأمل و نگرش ژرف ، از ابزار هاى شناخت

ألم تر أنّ اللّه أنزل من السماء ماء . .. ثمّ يجعله حط_مًا إنّ فى ذلك لذكرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 49 - 16

16 - آسودگى ها و نعمت ها ، عرصه شناخت سپاس گزاران و ناسپاسان

فإذا مسّ الإنس_ن ضرّ . .. ثمّ إذا خوّلن_ه نعمة ... بل هى فتنة

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه هر نعمتى، اقتضاى شكر وسپاس گزارى دارد. بنابراين آزمايش بودن نعمت هاى الهى، مى تواند در ارتباط با همين مسأله باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 59 - 5

5 - قابل شناخت بودن خداوند از راه آيات و نشانه هاى او

بلى قد جاءتك ءاي_تى

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 71 - 16

16 - قابل شناخت بودن خداوند ، از راه وحى و آيات و نشانه هاى او

ألم يأتكم رسل منكم يتلون عليكم ءاي_ت ربّكم

سرزنش شدن كافران به خاطر توجه نكردن به آيات الهى، نشانگر اين حقيقت است كه آيات الهى، قابل شناخت است و انسان از اين راه مى تواند به خدا پى ببرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 13 - 3

3 - قابل شناخت بودن خداوند و اوصاف او ، از راه مشاهده آيات و نشانه هاى الهى در جهان

هو الذى يريكم ءاي_ته

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 53 - 11،15

11 - علم حضورى و شهودى تمامى موجودات ، نسبت به پروردگار

أَوَلم يكف بربّك أنّه على كلّ شىء شهيد

بنابراين كه {شهيد} به معناى مشهود باشد، برداشت ياد شده قابل استفاده است.

15 - علم شهودى به خداوند ، استوارترين راه براى شناخت او است .

أَوَلم يكف بربّك أنّه على كلّ شىء شهيد

بنابراين كه {شهيد} به معناى مشهود باشد، مطلب بالا به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 21 - 4

4 - حس ، عقل و وحى ، ابزار اصلى دريافت معارف صحيح *

أشهدوا خلقهم . .. ما لهم بذلك من علم ... أم ءاتين_هم كت_بًا

برداشت ياد شده بدين احتمال است كه آيات سه گانه، اشاره به اين نكته داشته باشد كه مشركان در ادعاى خويش، به هيچ يك از منابع اصلى

معرفت (حس، عقل و وحى) متكى نيستند و در نتيجه مى توان استفاده كرد كه ابزار شناخت، وحى، حس و عقل مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 40 - 8

8 - گوش و چشم ، از ابزار شناخت حق

أفأنت تسمع الصمّ أو تهدى العمى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 5 - 10،11،12

10 - خردورزى ، زمينه دستيابى انسان به جهان بينى الهى و فهم و شناخت نشانه هاى خداوند در پهنه گيتى

ءاي_ت لقوم يعقلون

11 - لزوم به كارگيرى انديشه و فكر ، در شناخت اسرار طبيعت براى ره يابى به آيات الهى

ءاي_ت لقوم يعقلون

تعبير {لقوم يعقلون} تشويق ضمنى به تعقل و انديشه براى شناخت آيات تكوينى خداوند است.

12 - دريافت هاى حسّى ، من هاى تعقل و انديشه ، بى ثمر در دستيابى انسان به شناخت جهان هستى

ءاي_ت لقوم يعقلون

تعبير {يعقلون}، مى تواند تعريضى به واماندگان در عالم هستى و دريافت هاى حسّى باشد; زيرا بدون كمك گرفتن از تعقل و به كارگيرى انديشه، به شناخت حقيقت جهان دست نخواهند يافت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 26 - 4،5،11

4- قوم عاد ، برخوردار از ابزار شناخت و درك حقايق

و لقد مكّنّ_هم . .. و جعلنا لهم سمعًا و أبص_رًا و أفئدة

5- بينايى ، شنوايى و نيروى ادراك ، از پايه هاى مهم شناخت

و جعلنا لهم سمعًا و أبص_رًا و أفئدة فما أغنى عنهم

در آيه شريفه {سمع}، {أبصار} و {أفئدة} عواملى كافى براى رهيابى انسان به حقايق معرفى

شده است و قوم عاد به خاطر بهره نگرفتن از آنها، مورد سرزنش قرار گرفته اند.

11- ابزار حسى چشم و گوش ، وسيله رهيافت حقايق به محدوده ادراك بشر *

جعلنا لهم سمعًا و أبص_رًا و أفئدة فما أغنى عنهم سمعهم و لا أبص_رهم و لا أفئدتهم

تقدم لفظى {سمع} و {بصر} بر {أفئدة} ممكن است بيانگر تقدم خارجى نيز باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 24 - 8

8- قلب ، از ابزار مهم شناخت و ژرف انديشى در حقايق

أفلايتدبّرون . .. أم على قلوب أقفالها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 11 - 6

6 - ارزش والاى قلب و ادراكات باطنى ، در مقايسه با ديگر منابع شناخت

ما كذب الفؤاد مارأى

با توجه به اين كه در اين آيه، رؤيت معارف والا به قلب نسبت داده شده است; ارزش بى مانند قلب در ميان منابع شناخت استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 10 - 5

5 - لزوم شناخت دين و آشنايى با تعاليم پيامبران ، از راه شنيدن صحيح و انديشه و تعقّل

و قالوا لو كنّا نسمع أو نعقل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 2 - 10

10 - شنوايى و بينايى ، دو ابزار اصلى بشر براى معرفت حقايق

نبتليه فجعلن_ه سميعًا بصيرًا

سميع و بصير قرار داده شدن بشر در آستانه آزمايش او، مى تواند به اين دليل باشد كه آزمايش، نياز به شناخت مواد آزمون و راه هاى قبولى آن

دارد. ازاين رو خداوند، به بشر دو ابزار شناخت (قدرت شنوايى و بينايى) عطا فرموده است تا به اين معرفت دست يازد.

ابزار شناخت تاريخ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 12 - 9

9- از فوايد گردش شب و روز ، محاسبه زمان و سال شمارى و آشنايى انسان با تاريخ است .

جعلنا ءاية النهار . .. لتعلموا عدد السنين و الحساب

ابزار شناخت حسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 78 - 6

6- انسان در شناخت حقايق ، داراى دو ابزار حسى و غير حسى است .

و جعل لكم السمع و الأبص_ر و الأفئدة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 26 - 8

8- ابزار حسى و ادراكى شناخت ، مكمل يكديگر

و جعلنا لهم سمعًا و أبص_رًا و أفئدة

قرين آمدن شنوايى، بينايى و نيروى ادراك، بيانگر مطلب ياد شده است.

ابزار شناخت خير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 11 - 3

3 - انسان ، به دليل برخوردارى از ابزار هاى شناخت ( توانايى بر ديدن و گفتن و نيز تشخيص راه خير و شر ) توانا بر پذيرش تكاليف دشوار و برداشتن گام هاى سنگين در راه خير

ألم نجعل . .. فلااقتحم العقبة

ابزار شناخت ستاره طارق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 2 - 2

2 - ابزار شناخت حقيقتِ ستاره { طارق } و ويژگى هاى آن ، در اختيار همگان نيست .

و

ما أدريك ما الطارق

خطاب در {ما أدراك} در اين موارد، مخصوص شخص پيامبر(ص) نيست; بلكه روى سخن با هر مخاطبى است كه اين سخن را دريافت كند.

ابزار شناخت شخصيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 16 - 12

12 _ زندگى و سير و سلوك فردى و اجتماعى پيشين افراد ، وسيله اى براى شناخت شخصيت آنان

فقد لبثت فيكم عمراً من قبله أفلا تعقلون

ابزار شناخت شر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 11 - 3

3 - انسان ، به دليل برخوردارى از ابزار هاى شناخت ( توانايى بر ديدن و گفتن و نيز تشخيص راه خير و شر ) توانا بر پذيرش تكاليف دشوار و برداشتن گام هاى سنگين در راه خير

ألم نجعل . .. فلااقتحم العقبة

ابزار شناخت عقلى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 26 - 8

8- ابزار حسى و ادراكى شناخت ، مكمل يكديگر

و جعلنا لهم سمعًا و أبص_رًا و أفئدة

قرين آمدن شنوايى، بينايى و نيروى ادراك، بيانگر مطلب ياد شده است.

ابزار شناخت غيرحسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 78 - 6

6- انسان در شناخت حقايق ، داراى دو ابزار حسى و غير حسى است .

و جعل لكم السمع و الأبص_ر و الأفئدة

اتلاف ابزار شناخت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 26 - 13

13- انكار آيات الهى پس از دريافت آن ، به هدر دادن ابزار و امكانات

معرفت است .

فما أغنى عنهم سمعهم و . .. إذ كانوا يجحدون ب_اي_ت اللّه

مراد از {ما أغنى. ..} باطل ماندن و هدر رفتن {سمع}، {أبصار} و {أفئدة} است كه در اصل، مى توانسته است انسان را در مسير حق بى نياز سازد.

ارزش ابزار شناخت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 72 - 6

6- ارزشمندى ابزار و امكانات معرفتى انسان ، در گرو به كارگيرى آن در طريق حق است .

و من كان فى ه_ذه أعمى فهو فى الأخرة أعمى

از اينكه خداوند، انسانى را كه بيناست ولى بينش درست نيافته {أعمى} خوانده است، استفاده مى شود كه چشم به عنوان وسيله معرفت آن گاه ارزشمند به حساب مى آيد كه در مسيرى بايسته و شايسته به كار گرفته شود.

استفاده از ابزار شناخت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 109 - 4

4- بهره نگرفتن از ابزار شناخت در جهت فهم حقايق معنوى ، مايه زيان واقعى انسان در آخرت است .

طبع الله على قلوبهم و سمعهم و أبص_رهم . .. لاجرم أنهم فى الأخرة هم الخ_سرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 52 - 9

9 - استفاده و يا عدم استفاده از ابزار و حواس شناخت ، در اختيار خود انسان ها است .

و لاتسمع الصمّ الدعاء إذا ولّوا مدبرين

{إذا ولّوا} قرينه است بر اين كه مراد از {الصمّ} كسانى اند كه خود را به كرى مى زنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46

- 26 - 9

9- عدم استفاده قوم عاد از ابزار شناخت خود در طريق حق ، زمينه ساز سقوط و هلاكت آنان

فأصبحوا لايرى إلاّ مس_كنهم . .. فما أغنى عنهم سمعهم و لا أبص_رهم و لا أفئدتهم من

اقسام ابزار شناخت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 78 - 6

6- انسان در شناخت حقايق ، داراى دو ابزار حسى و غير حسى است .

و جعل لكم السمع و الأبص_ر و الأفئدة

اهميت استفاده از ابزار شناخت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 23 - 16

16 - بهره نجستن از ابزار شناخت و ادراك در مسير هدايت ، نمود بارز اضلال الهى

و أضلّه اللّه على علم و ختم على سمعه و قلبه و جعل على بصره غش_وة

در صورتى كه عطف {ختم اللّه. ..} بر {أضلّه اللّه...} تفسيريه باشد; استفاده مى شود كه اضلال الهى نسبت به هواپرستان، از طريق مسدود ساختن گوش و قلب آنان بر نفوذ حق صورت مى گيرد.

اهميت شناخت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 185 - 04

4 - روزه و قرآن ، داراى ارتباطى عميق و تنگاتنگ با يكديگر

شهر رمضان الذى أنزل فيه القرءان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 83 - 3

3 - برخوردارى از حكمت و معرفت و قرار گرفتن در زمره صالحان ، اوج كمال و سعادت انسان

ربّ هب لى حكمًا وألحقنى بالصلحين

با توجه به اين كه حضرت ابراهيم(ع)، به عنوان بزرگ ترين آرمان هاى ارزشى،

اين دو را از درگاه خدا تمنا كرده است، برداشت ياد شده استفاده مى شود.

اهميت شناخت اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 122 - 3

3 _ لزوم هجرتِ گروهى از هر جامعه ، به سوى مراكز علمى ، براى كسب شناخت اسلام و تفقه در دين

فلولا نفر من كل فرقة منهم طائفة ليتفقهوا فى الدين

اهميت شناخت پليدى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 8 - 4

4 - شناخت پليدى ها ، ضرورى تر از آشنايى با راه هاى پرهيزگارى است .

فألهمها فجورها و تقويها

اهميت شناخت تعاليم انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 90 - 4

4 _ ضرورت شناسايى رهنمودهاى انبياى پيشين و اقتداى به آن براى همه مردم

أولئك الذين هدى الله فبهديهم اقتده

اهميت شناخت حقايق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 69 - 20

20- تشويق و فراخوانى خداوند به تفكر و انديشه در طبيعت براى شناخت حقايق الهى

إن فى ذلك لأية لقوم يتفكّرون

اهميت شناخت دنيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 20 - 1

1 - معرفت و شناخت درست نسبت به ماهيت و حقيقت حيات دنيوى ، امرى لازم براى انسان ها

اعلموا أنّما الحيوة الدنيا لعب و لهو . .. و تكاثر فى الأمول و الأول_د

اهميت شناخت لغزشگاهها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 19 - 36

36- لزوم آگاه

ساختن مسؤوليّت پذيران از خطرات و لغزش گاه هاى منصب ها و موقعيت هاى اجتماعى آنان

وليتلطّف و لايشعرنّ بكم أحدًا

حسّى شناخت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 259 - 20،21

20 _ درك عزير از چگونگى معاد و توانايى خدا بر احياى مردگان ، پس از مشاهده زنده شدن خويش و عدم فساد طعام و نوشيدنى ها و زنده شدن الاغ

قال انّى يحيى . .. قال اعلم انّ اللّه على كلّ شىء قدير

21 _ مشاهده زنده شدنِ مردگان ، موجب شناخت قدرت مطلقِ خداوند

فلمّا تبيّن له قال اعلم انّ اللّه على كلّ شىء قدير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 191 - 11

11 _ عقل و حسّ از ابزار هاى شناخت حقايق

و يتفكّرون فى خلق السّموات و الارض

چون آفرينش آسمانها و زمين را مى بينند (احساس مى كنند) و در آن مى انديشند (تعقّل مى كنند) و آنگاه به نتيجه مى رسند (ما خلقت هذا باطلا)، بنابراين آيه شريفه، حسّ و عقل را از ابزار شناخت معرفى كرده است.

دعوت به شناخت موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 41 - 15

15 - خداوند ، فراخوان انسان ها به شناخت جهت گيرى همه موجودات جهان آفرينش

ألم تر أنّ اللّه يسبّح له من فى السم_وت و الأرض و الطير ص_فّ_ت كلّ قد علم صلاته

راههاى شناخت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 25 - 7

7 - محدود ساختن راه شناخت به حسّ ،

روش غير علمى

و ما لهم بذلك من علم إن هم إلاّ يظنّون . .. ما كان حجّتهم إلاّأن قالوا ائتوا ب_ا

روش شناخت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 109 - 4

4_ مطالعه در تاريخ اقوام مشرك و توجه به فرجام شوم آنان ، راهى براى پى بردن به بطلان شرك و نبود توان و نيرو در معبود هاى ساختگى است .

فلاتك فى مرية مما يعبد ه_ؤلاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 12 - 8

8- تعقل و به كارگيرى خرد ، از ابزار شناخت و راهى براى تحصيل معرفت است .

إن فى ذلك لأي_ت لقوم يعقلون

روش شناخت موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 40 - 11

11_ شناخت حقيقت موجودات و شؤون آنها ، تنها از طريق برهان دست يافتنى است .

ما أنزل الله بها من سلط_ن

زمينه شناخت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 77 - 2

2- ايمان و روح حق پذيرى ، زمينه ساز شناخت صحيح آيات الهى و حوادث تاريخى و بهره گيرى از آنهاست .

إن فى ذلك لأية للمؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 13 - 7

7- توجه و يادآورى ، زمينه ساز معرفت و ابزارى براى شناخت است .

و ما ذرأ لكم فى الأرض . .. إن فى ذلك لأية لقوم يذّكّرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 78

- 3

3 - دريافت هاى حسى ، زمينه ساز شناخت ها و ادراكات عقلانى

و هو الذى أنشأ لكم السمع و الأبص_ر و الأفئدة

آمدن {سمع} و {أبصار} پيش از {افئدة} مى تواند بيانگر مطلب فوق باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 69 - 3

3 - مطالعه تاريخ و سرگذشت جوامع بشرى ، از زمينه هاى شناخت و كسب بينش درست

قل سيروا فى الأرض فانظروا كيف كان ع_قبة المجرمين

دعوت به سير و سياحت در زمين (سيروا فى الأرض) و نگرش عميق در احوال و آثار پيشينيان (فانظروا. ..) بيانگر مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 3 - 7

7 - همه انسان ها ، داراى توانايى هاى لازم براى شناخت راه درست اند .

إنّا هدين_ه السبيل إمّا شاكرًا و إمّا كفورًا

زمينه شناخت آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 75 - 4

4- شناخت صحيح آيات الهى ، در گرو هوشيارى ، فراست و ژرف نگرى است .

إن فى ذلك لأي_ت للمتوسّمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 11 - 10

10- انديشمندان و متفكران ، داراى زمينه لازم براى درك آيت بودن مظاهر طبيعت

إن فى ذلك لأية لقوم يتفكّرون

زمينه شناخت ارزش وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 30 - 2

2- تقوا ، زمينه ساز شناخت ارزش وحى الهى

و قيل للذين اتّقوا ماذا أنزل ربّكم قالوا خيرًا

زمينه شناخت توحيد ربوبى

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 6 - 8

8 _ تقوا و پارسايى ، زمينه اى لازم براى فهم و درك دلايل توحيد ربوبى موجود در جهان آفرينش

إن فى اختلف الّيل و النهار و ما خلق اللّه فى السموت و الأرض لأيت

زمينه شناخت رازهاى آفرينش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 45 - 11

11- در متن جهان محسوس و عالم طبيعت ، براى پى بردن به راز هاى هستى و عوالم ناشناخته آن ، نشانه هايى وجود دارد .

مثل الحيوة الدنيا كماء أنزلن_ه . .. فأصبح هشيمًا تذروه الري_ح

درك حقايقى مانند مرگ و حيات و ماهيت آن ها، از آن رو كه بسيارى از ابعاد آن براى بشر محسوس نيست، دشوار و نيازمند ارائه رهنمودهاى محسوس است. خداوند، با روياندن و ميراند گياهان عالم طبيعت را حاوى چنين رهنمودهايى قرار داده است.

زمينه شناخت قدرت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 5 - 2

2 - شناخت مراحل آغازين خلقت انسان ، زمينه ساز پى بردن به تحت مراقبت بودن وى و مايه شناخت قدرت خداوند بر ثبت كردار او است .

عليها حافظ . فلينظر الإنس_ن ممّ خلق

ارتباط دو آيه، با توجّه به حرف {فاء} در {فلينظر}، بيانگر برداشت ياد شده است.

زمينه شناخت وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 36 - 12

12 - جامعه شناسى ، باستان شناسى و تاريخ ، زمينه ساز شناخت سنت هاى الهى و ره يابى

به واقعيت پيام وحى

و كم أهلكنا قبلهم من قرن هم أشدّ منهم بطشًا . .. هل من محيص

شرايط شناخت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 75 - 5

5- شناخت صحيح حوادث عبرت انگيز تاريخ و پندپذيرى و درس آموزى از آنها ، در گرو ژرف نگرى و برخورد هوشمندانه است .

و نبّئهم عن ضيف إبرهيم . .. و أمطرنا عليهم حجارة من سجّيل . إن فى ذلك لأي_ت للمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 3 - 5

5 - روحيات انسان ، تأثير عميقى در نحوه برداشت و استفاده وى از منابع شناخت و هدايت دارد .

هدًى و رحمة للمحسنين

از اين كه خداوند، تنها دارندگان روحيه احسان را بهره مند از هدايت و رحمت قرآنى دانسته است، استفاده مى شود كه روحيات خود انسان، در استفاده از منابع هدايتى نقش اساسى دارد.

شرايط شناخت آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 13 - 9

9 - تفكر و تأمل ، شرط شناخت آيات الهى ، در گستره نظام جهان

إنّ فى ذلك لأي_ت لقوم يتفكّرون

شناخت آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 77 - 2

2- ايمان و روح حق پذيرى ، زمينه ساز شناخت صحيح آيات الهى و حوادث تاريخى و بهره گيرى از آنهاست .

إن فى ذلك لأية للمؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 57 - 1

1- روى گردانى از آيات

پروردگار پس از تذكّر يافتن و آگاهى به آن ، بزرگ ترين ظلم است .

و من أظلم ممّن ذكّر بأي_ت ربّه فأعرض عنها

{ذكر} يعنى، شناختى كه در حافظه حاضر باشد (برگرفته شده از مفردات راغب).

شناخت ارزش ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 112 - 10

10 _ لزوم شناساندن ارزش ها به فرد و جامعه قبل از مبارزه با حركت ها و انديشه هاى ضد ارزشى آنان *

الأمرون بالمعروف و الناهون عن المنكر

برداشت فوق، بدين احتمال است كه تقدم لفظى امر به معروف و نهى از منكر، اشاره به تقدم حقيقى و عملى آن داشته باشد.

شناخت افعال خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 52 - 5

5 - ميسر بودن شناخت صفات و افعال خداوند ( چون رازقيت او ) براى انسان ها

أوَلم يعلموا أنّ اللّه يبسط الرزق لمن يشاء و يقدر

از سرزنش شدن كسانى كه مشيت خداوند در روزى را نشناخته اند، برداشت ياد شده به دست مى آيد; زيرا سرزنش از انجام ندادن كارى، نشان دهنده آن است كه آن كار براى انسان مقدور و ميسر است.

شناخت انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 15 - 9

9 - ربوبيت خداوند بر انسان ها ، مقتضى شناخت ذات و حالات آنان است .

إنّ ربّه كان به بصيرًا

شناخت پليدى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 8 - 3

3 - تعادل قوا در ساختار روح انسان ، آماده سازنده آن

براى آگاهى فطرى به پليدى ها و شناخت راه گريز از آنها است .

و ما سوّيها. فألهمها فجورها و تقويها

حرف {فاء} در {فألهمها} آن را بر تسويه (در آيه قبل) تفريع كرده است، تا بيانگر اين باشد كه خداوند، در ابتدا روح انسان را از قدرت هاى هماهنگ برخوردار كرده; آن گاه بدى ها و راه محفوظ ماندن از آنها را به او الهام مى كند. {تقوى} اسم مصدر است. فعل {اتّقيت}; يعنى، برحذر ماندم و خود را دور نگه داشتم (قاموس). بنابراين {تقواها}; يعنى، دور ماندن روح از فجور.

شناخت تحولات تاريخ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 77 - 2

2- ايمان و روح حق پذيرى ، زمينه ساز شناخت صحيح آيات الهى و حوادث تاريخى و بهره گيرى از آنهاست .

إن فى ذلك لأية للمؤمنين

شناخت تقوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 8 - 4

4 - شناخت پليدى ها ، ضرورى تر از آشنايى با راه هاى پرهيزگارى است .

فألهمها فجورها و تقويها

شناخت توحيد ربوبى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 24 - 7

7 - امكان شناخت ربوبيت بى همتاى خدا از مظاهر هستى

قال ربّ السم_وت و الأرض و ما بينهما إن كنتم موقنين

شناخت حسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 260 - 3،9،28

3 _ پرسش ابراهيم ( ع ) از خداوند ، درباره نشان دادن كيفيّت احياى مردگان براى آرامش خاطر خويش

و اذ قال ابرهيم ربّ ارنى

كيف تحيى الموتى . .. لطمئنّ قلبى

9 _ مشاهدات حسّى ، از جمله ابزار شناخت

ربّ ارنى كيف تحيى الموتى

28 _ پرسش ابراهيم ( ع ) از خداوند درباره كيفيّت زنده شدن مردگان ، به انگيزه اطمينان قلب خود به خليل اللّه بودنش

قال إبرهيم ربّ ارنى . .. ليطمئنّ قلبى

امام رضا (ع) درباره {ليطمئنّ قلبى} در آيه فوق فرمود: . .. و لكن ليطمئن قلبى على الخلّة

_______________________________

عيون اخبارالرضا (ع)، ج 1، ص 198، ح 1 ; نورالثقلين، ج 1، ص 276، ح 1088.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 41 - 7

7 _ زكريا خواستار نشانه اى شهودى و حسّى ، براى اطمينان قلب خويش نسبت به اعطاى فرزند به وى *

قال ربّ اجعل لى اية قال ايتك الاّ تكلّم الناس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 25 - 7

7 - محدود ساختن راه شناخت به حسّ ، روش غير علمى

و ما لهم بذلك من علم إن هم إلاّ يظنّون . .. ما كان حجّتهم إلاّأن قالوا ائتوا ب_ا

شناخت حقانيت قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 17 - 22

22_ بيشتر مردم از بصيرتى كه آنان را به حقانيت قرآن رهنمون شود ، محرومند .

أفمن كان على بيّنة من ربه . .. و ل_كنّ أكثر الناس لايؤمنون

شناخت حقانيت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 43 - 10

10_ آگاه شدن از قرآن و محتواى آن ، آدمى را به حقانيّت رسالت

پيامبر ( ص ) راهنمايى مى كند .

كفى بالله شهيدًا . .. و من عنده علم الكت_ب

شناخت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 231 - 22

22 _ لزوم توجه به آگاهى مطلق و همه جانبه الهى

و اعلموا انّ اللّه بكل شىء عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 97 - 17

17 _ تأثيرناپذيرى خداوند از پديده هاى جهان

فانّ اللّه غنىّ عن العالمين

شناخت رازقيت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 52 - 5

5 - ميسر بودن شناخت صفات و افعال خداوند ( چون رازقيت او ) براى انسان ها

أوَلم يعلموا أنّ اللّه يبسط الرزق لمن يشاء و يقدر

از سرزنش شدن كسانى كه مشيت خداوند در روزى را نشناخته اند، برداشت ياد شده به دست مى آيد; زيرا سرزنش از انجام ندادن كارى، نشان دهنده آن است كه آن كار براى انسان مقدور و ميسر است.

شناخت راههاى نجات از پليدى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 8 - 3

3 - تعادل قوا در ساختار روح انسان ، آماده سازنده آن براى آگاهى فطرى به پليدى ها و شناخت راه گريز از آنها است .

و ما سوّيها. فألهمها فجورها و تقويها

حرف {فاء} در {فألهمها} آن را بر تسويه (در آيه قبل) تفريع كرده است، تا بيانگر اين باشد كه خداوند، در ابتدا روح انسان را از قدرت هاى هماهنگ برخوردار كرده; آن گاه بدى ها و راه محفوظ ماندن از

آنها را به او الهام مى كند. {تقوى} اسم مصدر است. فعل {اتّقيت}; يعنى، برحذر ماندم و خود را دور نگه داشتم (قاموس). بنابراين {تقواها}; يعنى، دور ماندن روح از فجور.

شناخت ربوبيت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 55 - 7

7 - شناخت مظاهر طبيعت و انديشه در آن ، از راه هاى شناخت خداوند و ربوبيت و تدبير او بر هستى است .

الذى جعل لكم الأرض . .. لأُولى النهى ... تارة أُخرى

مجموعه اين آيات براى معرفى {ربّ} است. طريقه اى كه قرآن در اين آيات ارائه نموده، توجه دادن انسان به مظاهر طبيعت و تعقل در آن، براى شناخت خداوند و ربوبيت حاكم او بر صحنه هستى است.

شناخت رهبرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 269 - 10،12

10 _ اطاعت از خداوند و شناخت امام ( ع ) ، حكمت است .

و من يؤت الحكمة فقد اوتى خيراً كثيراً

امام صادق (ع): {و من يؤت الحكمة . .. } طاعة اللّه و معرفة الأمام

_______________________________

كافى، ج 1، ص 185، ح 11 ; نورالثقلين، ج 1، ص 287، ح 1130.

12 _ شناخت امام و پرهيز از گناهان كبيره ، حكمت است .

و من يؤت الحكمة

امام صادق (ع) درباره آيه فوق فرمود: معرفة الامام و اجتناب الكبائر الّتى اوجب اللّه عليها النّار

_______________________________

كافى، ج 2، ص 284، ح 20 ; نورالثقلين، ج 1، ص 287، ح 1131.

شناخت سنتهاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 36 - 12

12 - جامعه

شناسى ، باستان شناسى و تاريخ ، زمينه ساز شناخت سنت هاى الهى و ره يابى به واقعيت پيام وحى

و كم أهلكنا قبلهم من قرن هم أشدّ منهم بطشًا . .. هل من محيص

شناخت شهودى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 53 - 15

15 - علم شهودى به خداوند ، استوارترين راه براى شناخت او است .

أَوَلم يكف بربّك أنّه على كلّ شىء شهيد

بنابراين كه {شهيد} به معناى مشهود باشد، مطلب بالا به دست مى آيد.

شناخت صفات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 52 - 5

5 - ميسر بودن شناخت صفات و افعال خداوند ( چون رازقيت او ) براى انسان ها

أوَلم يعلموا أنّ اللّه يبسط الرزق لمن يشاء و يقدر

از سرزنش شدن كسانى كه مشيت خداوند در روزى را نشناخته اند، برداشت ياد شده به دست مى آيد; زيرا سرزنش از انجام ندادن كارى، نشان دهنده آن است كه آن كار براى انسان مقدور و ميسر است.

شناخت عقلى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 65 - 11

11 _ عقل از ابزار شناخت و تعقل بهترين راه جهت رسيدن به واقعيّات

لم تحاجّون . .. افلا تعقلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 191 - 11

11 _ عقل و حسّ از ابزار هاى شناخت حقايق

و يتفكّرون فى خلق السّموات و الارض

چون آفرينش آسمانها و زمين را مى بينند (احساس مى كنند) و در آن مى انديشند (تعقّل مى

كنند) و آنگاه به نتيجه مى رسند (ما خلقت هذا باطلا)، بنابراين آيه شريفه، حسّ و عقل را از ابزار شناخت معرفى كرده است.

شناخت عوامل انقراض جوامع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 73 - 10

10 _ شناخت تاريخ و عوامل پيشرفت و انقراض جامعه ، در جهت دهىِ صحيح به حركت هاى اجتماعى ، نقش مؤثر دارد .

فنجّينه . .. و جعلنهم خلئف و أغرقنا الذين كذبوا بأيتنا فانظر كيف كان عقبة المنذر

شناخت عوامل رشد جوامع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 73 - 10

10 _ شناخت تاريخ و عوامل پيشرفت و انقراض جامعه ، در جهت دهىِ صحيح به حركت هاى اجتماعى ، نقش مؤثر دارد .

فنجّينه . .. و جعلنهم خلئف و أغرقنا الذين كذبوا بأيتنا فانظر كيف كان عقبة المنذر

شناخت قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قارعه - 101 - 3 - 2

2 - شناخت ابعاد قيامت و حقيقت حوادث كوبنده آن ، براى همگان امكان پذير نيست .

و ما أدريك ما القارعة

شناخت مدبر آفرينش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 55 - 7

7 - شناخت مظاهر طبيعت و انديشه در آن ، از راه هاى شناخت خداوند و ربوبيت و تدبير او بر هستى است .

الذى جعل لكم الأرض . .. لأُولى النهى ... تارة أُخرى

مجموعه اين آيات براى معرفى {ربّ} است. طريقه اى كه قرآن در اين آيات ارائه نموده، توجه دادن انسان به مظاهر طبيعت

و تعقل در آن، براى شناخت خداوند و ربوبيت حاكم او بر صحنه هستى است.

شناخت مراحل خلقت انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 5 - 2

2 - شناخت مراحل آغازين خلقت انسان ، زمينه ساز پى بردن به تحت مراقبت بودن وى و مايه شناخت قدرت خداوند بر ثبت كردار او است .

عليها حافظ . فلينظر الإنس_ن ممّ خلق

ارتباط دو آيه، با توجّه به حرف {فاء} در {فلينظر}، بيانگر برداشت ياد شده است.

شناخت موجودات آفرينش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 101 - 6

6 _ پديده هاى جهان هستى ، قابل شناخت و تفسير براى بشر

قل انظروا ماذا فى السموت و الأرض و ما تغنى الأيت

شناخت نعمتهاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 34 - 8

8- ناتوانى انسان از شناخت همه نعمت هاى الهى

و إن تعدّوا نعمت الله لاتحصوها

ناتوانى انسان از شمارش نعمتهاى الهى ممكن است به اين دليل باشد كه او از شناخت بسيارى از نعمتهاى الهى عاجز است، تا چه رسد به شمارش همه آنها.

شناخت ويژگيهاى معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 9 - 7

7 - لزوم شناخت ويژگى هاى معاد و غافل نبودن از خطر هاى آن

أفلايعلم

استفهام در آيه شريفه، {انكار تعجبى} است و بر اظهار شگفتى از جهل انسان، دلالت دارد.

شناخت يكديگر در محشر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 45 - 2

2

_ حشر مردم در قيامت به گونه اى است كه به خوبى يكديگر را مى شناسند .

و يوم يحشرهم . .. يتعارفون بينهم

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه جمله {يتعارفون بينهم} حال از ضمير {هم} در {يحشرهم} باشد.

ظن در شناخت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 78 - 9

9 - حدس و گمان در شناخت محتواى كتاب هاى آسمانى ، طريقى است نادرست و بى اعتبار .

لايعلمون الكتب إلا امانى و إن هم إلا يظنون

عجز از شناخت ذات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اخلاص - 112 - 1 - 9

9 - ذات خداوند ، حيرت افزا و غير قابل شناخت است .

اللّه

{اَلِهَ}; يعنى، متحير ماند. برخى اهل لغت در كلمه {اللّه}، اين معنا را مقصود مى دانند. (مفردات)

عوامل شناخت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 97 - 5

5 _ تأثير محيط اجتماعى وفرهنگى در موضع گيرى انسان ها نسبت به حقايق و معارف اديان الهى

الأعراب أشد كفراً و نفاقاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 44 - 3

3 _ حق شنوى و خردورزى ، دو عنصر تعيين كننده و اساسى براى شناخت حق و پيمودن راه آن

أم تحسب أنّ أكثرهم يسمعون أو يعقلون

از اين كه خداوند براى هواپرستان، دو صفتى را ذكر مى كند كه آنان فاقد آن دو بودند، حكايت از آن دارد كه آن دو، نقش تعيين كننده در شناخت و پذيرش راه پيامبر(ص) و تعاليم قرآن داشته است.

عوامل شناخت علم خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 12 - 14

14 - توجه به آفرينش زمين و آسمان و مراحل آن ، عامل پى بردن انسان به قدرت و علم نامحدود خداوند

أئنّكم لتكفرون بالّذى خلق . .. ذلك تقدير العزيز العليم

عوامل شناخت قدرت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 12 - 14

14 - توجه به آفرينش زمين و آسمان و مراحل آن ، عامل پى بردن انسان به قدرت و علم نامحدود خداوند

أئنّكم لتكفرون بالّذى خلق . .. ذلك تقدير العزيز العليم

عوامل مؤثر در شناخت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 39 - 9

9 - اميال و خواسته هاى انسان ، در تشخيص درستى و نادرستى واقعيت ها تأثير دارد .

كسراب بقيعة يحسبه الظمأن ماء حتّى إذا جاءه لم يجده شيئًا

برداشت فوق از آن جا استفاده شده است كه انسان تشنه، براى سيراب شدن _ كه از خواسته هاى او است _ دچار خطا شده و به جاى رفتن به طرف آب واقعى، به سوى سراب حركت مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 37 - 12

12 - تأثير خصلت هاى درونى و روحيات انسان ، در ديدگاه و شناخت وى

كذلك زيّن لفرعون سوء عمله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 8 - 9

9 - خصلت هاى روحى انسان ، داراى تأثير عميق بر شناخت هاى وى *

مستكبرًا كأن

لم يسمعها

تعبير {مستكبراً}، در صورتى كه مشعر به عليت باشد، مى فهماند كه {كبر} به عنوان يك روحيه و خصلت بر دريافت هاى معرفتى و حسّى انسان تأثير مى گذارد و چه بسا آن را خنثى مى كند (كأن لم يسمعها).

مراتب شناخت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 114 - 15

15 _ درجات معرفت ، ايمان و تقوا ، مؤثر در انگيزه و نحوه نيايش به درگاه الهى و درخواست از او

هل يستطيع ربك . .. و ءاية منك و ارزقنا

مقايسه سخنان مؤدبانه عيسى(ع) با سخنان ناشايست حواريون در تقاضاى مائده، رساى به اين است كه انگيزه آدمى و نحوه نيايش وى به درگاه خدا برخاسته از درجات ايمان و معرفت اوست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 75 - 5

5 _ رسيدن به يقين، مرتبه اى بلند براى انسان و قله اى براى معرفت و شناخت

و كذلك نرى . .. و ليكون من الموقنين

مطرح ساختن {يقين}، به عنوان اصليترين هدف {ارائه ملكوت}، گوياى عظمت يقين و اهل آن و همچنين نقطه نهايى در مقوله شناخت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 99 - 6

6- يقين ، نشان دهنده عالى ترين مراتب ايمان و معرفت

و اعبد ربّك حتى يأتيك اليقين

از اينكه به پيامبر(ص) _ كه مظهر ايمان است _ توصيه شد كه براى نيل به يقين، عبادت نمايد، برداشت فوق به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 13

- 9

9- مراتب گوناگون شناخت ، ابزار مناسب خود را مى طلبد .

الزرع و الزيتون . .. لقوم يتفكّرون ... الّيل و النهار ... لقوم يعقلون . و ما ذرأ

ملاكهاى شناخت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 48 - 6

6 - قرآن ، معيار شناخت حق و باطل در معارف الهى

فلمّا جاءهم الحقّ

توصيف قرآن به {حق} مى تواند به اين خاطر باشد كه بشر در شناخت حقايق و معارف الهى (هم چون مبدأ و معاد) دچار خطا نشود و معيارى صحيح در شناخت آنها داشته باشد.

منابع شناخت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 214 - 6

6 _ تاريخ ، از منابع شناخت سنّت هاى الهى

ام حسبتم ان تدخلوا الجنة و لمّا يأتكم مثل الذين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 243 - 12

12 _ آگاهى ساختن انسان ها از تاريخ گذشتگان ، تفضّل خداوند بر آنان

الم تر الى الّذين . .. ان اللّه لذوفضل على النّاس

{انّ اللّه} مى تواند تعليل براى نقل داستان و تاريخ باشد كه در آيه بيان شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 44 - 2،4

2 _ وحى ، راهى براى دريافت گزارشات غيبى و تاريخ پيشينيان ، براى پيامبر ( ص )

ذلك من انباء الغيب نوحيه اليك

4 _ وحى ، بيانگر حقايق تاريخى پوشيده بر انسان

ذلك من انباء الغيب نوحيه اليك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران -

3 - 61 - 2

2 _ علم و آگاهى پيامبر ( ص ) به حقيقت داستان عيسى ( ع ) و مريم ( س ) پس از بيان سرگذشت آنان از طريق وحى

فمن حاجّك فيه من بعد ما جاءك من العلم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 137 - 10،11

10 _ جهانگردى و كاوش در حوادث و تحولات اجتماعى _ تاريخى ، راهى براى شناخت سنت هاى الهى

فسيروا فى الارض فانظروا كيف كان عاقبة المكذّبين

11 _ زمين و آثار گذشتگان ، منبعى براى شناخت و عبرت آموزى

فسيروا فى الارض فانظروا كيف كان عاقبة المكذّبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 180 - 11

11 _ تعاليم آسمانى ، منبعى براى شناخت خير و شرّ

و لا يحسبنّ . .. هو خيراً لهم بل هو شرّ لهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 183 - 15

15 _ تاريخ هر امّت ، منبعى براى شناخت روحيه و خصلت هاى آنان و تعيين خط مشى آينده شان

قد جآءكم . .. فلم قتلتموهم

خداوند با خصلتها و سوابق تاريخى يهود، عليه يهوديان زمان پيامبر (ص) استدلال مى كند و مشى آينده آنان را گوشزد مى نمايد. اين استدلال، بر اساس اين است كه تاريخ و سابقه هر امّت نشان دهنده آينده آن و نيز منبعى براى شناخت روحيات حاكم بر آن باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 190 - 5

5 _ آفرينش و پديده هاى

آن ، از منابع و زمينه هاى شناخت خداوند و صفات او

انّ فى خلق السّموات و الارض و اختلاف الّيل و النّهار لايات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 191 - 10

10 _ كيفيّت آفرينش آسمان ها و زمين ، از منابع شناخت

و يتفكّرون فى خلق السّموات و الارض

{خلق} به معناى آفريدن و ايجاد كردن است ; ولى ظاهراً در آيه شريفه، مراد از آن چگونگى وجود آسمانها و زمين است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 34 - 9

9 _ تاريخ منبعى باارزش براى شناخت حوادث و عبرت گرفتن

و لقد كذبت رسل من قبلك فصبروا . .. حتى أتهم نصرنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 63 - 13

13 _ بررسى و تأمل در مورد گرايشها و انگيزه هاى فطرى آدمى، منبعى براى شناخت

من ينجيكم . .. تدعونه تضرعا و خفية لئن أنجنا من هذه لنكونن من الشكرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 100 - 6

6_ قرآن ، منبعى براى آشنايى به تاريخ بشر و فرجام پيشينيان

ذلك من أنباء القرى نقصه عليك منها قائم و حصيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 120 - 12

12_ تاريخ و حوادث آن ، منبعى براى درس آموزى ، پندگيرى و شناخت حقايق

و جاءك فى ه_ذه الحق و موعظة و ذكرى للمؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 -

3 - 11

11_ قرآن ، منبعى براى آگاهى به تاريخ و سرگذشت پيشينيان

و إن كنت من قبله لمن الغ_فلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 7 - 8

8_ طرح پرسش و آن گاه مراجعه به قرآن براى پاسخ يابى ، توصيه خداوند به انسانها

لقد كان فى يوسف و إخوته ءاي_ت للسائلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 102 - 4

4_ قرآن منبعى براى آشنايى به تاريخ بشر و شناخت رويداد هاى مهم تاريخى و حوادث مخفى مانده براى بشر

ذلك من أنباء الغيب نوحيه إليك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 3 - 9

9_ تفكر ، ابزارى براى شناخت خداوند و پديده هاى هستى منبع شناخت اوست .

هو الذى مدّ الأرض . .. إن فى ذلك لأي_ت لقوم يتفكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 4 - 10

10_ عقل ابزارى براى شناخت ربوبيّت خدا و پديده هاى طبيعى ، منبعى براى شناخت اوست .

إن فى ذلك لأي_ت لقوم يعقلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 37 - 2

2_ قرآن حكم و قانون الهى و منبع شناخت حقايق و معارف دينى است .

و كذلك أنزلن_ه حكمًا

حكم كردن به چيزى آن است كه داورى كنى و اعلام دارى كه آن چيز اين گونه است و يا اين گونه نيست (مفردات راغب). بر اين اساس {قرآن حُكم است} ; يعنى، داورى مى كند و بيان مى كند كه چه

چيز چگونه است و يا چگونه نيست و اين معنا شامل همه قوانين، حقايق و معارفى مى شود كه خداوند اثباتاً و يا نفياً در قرآن بيان كرده است و درباره آن قضاوتى دارد ; مانند اينكه خداوند شريكى ندارد، قيامت حق است و يا روزه بر شما واجب شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 27 - 14،15

14- پيامبر ( ص ) و رهبران الهى ، در شناخت حقايق تاريخى و معرفتى ، نبايد به راهى جز وحى الهى ، اعتماد كنند .

واتل ما أُحى إليك . .. و لن تجد من دونه ملتحدًا

15- توجيه ناپذيرى و نادرستى اعتماد بر غير خدا براى شناخت حقايق ، مقتضى روى آوردن به تلاوت وحى الهى و پيروى از آن است .

واتل ما أُحى إليك . .. و لن تجد من دونه ملتحدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 74 - 13

13- تاريخ جوامع و امت ها ، منبعى براى شناخت و عبرت است .

و كم أهلكنا قبلهم من قرن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 98 - 6

6- بررسى تاريخ و پيدايش و زوال تمدن ها ، منبعى براى شناخت و عبرت آموزى و درك حقايق قرآن

فإنّما يسّرن_ه. .. لتنذر به ... و كم أهلكنا قبلهم من قرن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 45 - 4

4- وحى ، منبع اصلى معرفت دينى و شناخت تعاليم الهى است .

قل إنّما أُنذركم بالوحى

برداشت ياد

شده به خاطر اين نكته است كه پيامبر(ص) مأمور بود تنها بر اساس وحى الهى، به انذار مردم بپردازد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 30 - 5

5 - تاريخ ، منبعى براى درس آموزى و عبرت گيرى

إنّ فى ذلك لأي_ت و إن كنّا لمبتلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 67 - 3

3 - تاريخ ، منبعى براى درس آموختن و عبرت گرفتن

إنّ فى ذلك لأية

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 121 - 3

3 - تاريخ ، منبعى براى درس آموختن و عبرت گرفتن

إنّ فى ذلك لأية

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 139 - 7

7 - تاريخ ، منبعى براى درس آموختن و عبرت گرفتن

إنّ فى ذلك لأية

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 158 - 5

5 - تاريخ ، منبعى براى درس آموختن و عبرت گرفتن

فأخذهم العذاب إنّ فى ذلك لأية

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 174 - 3

3 - تاريخ ، منبعى براى درس آموختن و عبرت گرفتن

إنّ فى ذلك لأية

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 190 - 3

3 - تاريخ ، منبعى براى درس آموختن و عبرت گرفتن

إنّ فى ذلك لأية

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 8 - 12

12 - آسمان ها

و زمين و موجودات عالم ، از منابع شناخت اند .

أَوَلم يتفكّروا . .. ما خلق اللّه السم_وت و الأرض و ما بينهما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 9 - 5

5 - تاريخ ، از منابع شناخت است .

أَوَلم يسيروا فى الأرض فينظروا كيف كان ع_قبة الذين من قبلهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 42 - 8

8 - تاريخ ، از منابع شناخت است .

قل سيروا فى الأرض فانظروا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 44 - 7

7 - تاريخ ، از منابع شناخت

أوَلم يسيروا فى الأرض فينظروا كيف كان ع_قبة الذين من قبلهم و كانوا أشدّ منهم قوّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 138 - 7

7 - تاريخ و آثار باقى مانده از اقوام و ملل پيشين ، درس آموز و بسترى براى شناخت حقايق

ثمّ دمّرنا الأخرين . و إنّكم لتمرّون عليهم ... أفلاتعقلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 21 - 3

3 - تاريخ ، از منابع معرفت و شناخت حقايق

أَوَلم يسيروا فى الأرض فينظروا كيف كان ع_قبة الذين كانوا من قبلهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 25 - 4

4 - نياز بشر ، به وحى و دين الهى در شناخت حق و راه درست

فلمّا جاءهم بالحقّ من عندنا

برداشت ياد شده از آمدن قيد {عندنا} براى {حقّ} به دست مى آيد.

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 82 - 3

3 - تاريخ ، از منابع معرفت و شناخت حقايق

أفلم يسيروا فى الأرض فينظروا كيف كان ع_قبة الذين من قبلهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 12 - 16

16 - مطالعه كتاب آفرينش ، از راه هاى خدا شناسى است .

قل أئنّكم لتكفرون بالّذى خلق . .. ذلك تقدير العزيز العليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 8 - 9

9 - تاريخ ، منبع شناخت سنت هاى الهى در جوامع انسانى است .

و كم أرسلنا . .. فأهلكنا أشدّ منهم بطشًا

اشاره به سرگذشت پيامبران و سرنوشت مخالفان آنان، مى تواند بيانگر اين نكته باشد كه نگرش در تاريخ، خود راهى براى شناخت سنت هاى الهى در جوامع است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 56 - 4

4 - تاريخ ، راهنماى آدمى به سنت هاى تخلف ناپذير الهى است .

فجعلن_هم سلفًا و مثلاً للأخرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 5 - 10،11

10 - خردورزى ، زمينه دستيابى انسان به جهان بينى الهى و فهم و شناخت نشانه هاى خداوند در پهنه گيتى

ءاي_ت لقوم يعقلون

11 - لزوم به كارگيرى انديشه و فكر ، در شناخت اسرار طبيعت براى ره يابى به آيات الهى

ءاي_ت لقوم يعقلون

تعبير {لقوم يعقلون} تشويق ضمنى به تعقل و انديشه براى شناخت آيات تكوينى خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

19 - ملك - 67 - 3 - 11

11 - طبيعت و جهان آفرينش ، بستر خداشناسى

الذى خلق سبع سم_وت . .. هل ترى من فطور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 4 - 4

4 - طبيعت ، بستر خداشناسى

خلق سبع سم_وت . .. ثمّ ارجع البصر كرّتين ... و هو حسير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 10 - 5

5 - لزوم شناخت دين و آشنايى با تعاليم پيامبران ، از راه شنيدن صحيح و انديشه و تعقّل

و قالوا لو كنّا نسمع أو نعقل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 19 - 9

9 - طبيعت ، بستر خداشناسى است .

أولم يروا إلى الطير . .. ما يمسكهنّ إلاّ الرحم_ن إنّه بكلّ شىء بصير

موانع استفاده از ابزار شناخت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 26 - 12

12- روحيه حق ناپذيرى ، مانع بهرهورى صحيح انسان از ابزار شناخت

فما أغنى عنهم سمعهم . .. إذ كانوا يجحدون ب_اي_ت اللّه

{إذ. ..} در عين حالى كه ظرف {ما أغنى...} است، بيانگر علت نيز هست و تعبير {كانوا يجحدون} رساننده استمرار است كه در پرتو آن، افعال تبديل به خصلت و روحيه مى شود.

موانع شناخت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 7 - 4

4 - مؤثر نبودن انذار هاى پيامبر ( ص ) در كافرانِ منكرِ قرآن ، ناشى از مسدود بودن ابزار درك و فهم ايشان

است .

سواء عليهم ءأنذرتهم أم لم تنذرهم لايؤمنون. ختم اللّه على قلوبهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 74 - 4

4 - قلب هاى بنى اسرائيل با سخت شدن ، از تراوش كمترين معرفتى ناتوان شد .

ثم قست قلوبكم . .. فهى كالحجارة أو أشد قسوة و إن من الحجارة

به مقتضاى ارتباط {ثم قست . ..} با جمله {يريكم آياته لعلكم تعقلون} سختى دل به نپذيرفتن معارف القاشده به آن، تفسير شد و به مقتضاى جمله {إن من الحجارة ...} سختى دل به تراوش نكردن معارف و حقايق تفسير مى شود; يعنى، قلب قسى نه از خارج متأثر مى شود و نه از درون تراوشى دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 280 - 13

13 _ محدوديّت توانايى انسان ، در شناخت حقيقت و مصالح و مفاسد امور

خير لكم ان كنتم تعلمون

جمله شرطيه {ان كنتم تعلمون}، مى تواند كنايه از جهل و ناآگاهى انسان به صلاح و فساد خويش باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 19 - 10

10 _ حسد و تجاوز از حد ، تهديدكننده واقعنگرى و روشن بينى عالمان دينى

و ما اختلف الذين اوتوا الكتاب . .. بغياً بينهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 40 - 15

15 _ عوامل و اسباب مادى ، حجابى براى شناخت نفوذ مشيّت مطلق الهى *

انّى يكون لى غلام . .. كذلك اللّه يفعل ما يشاء

چون خداوند امور هستى را معمولاً از

راه عوامل طبيعى انجام مى دهد، اين پندار حاصل مى شود كه مشيّت الهى تنها از اين راه عملى است; به نظر مى رسد {اللّه يفعل ما يشاء} پس از {قد بلغنى الكبر}، اشاره به اين معنا باشد كه چرا همه امور را وابسته به عوامل طبيعى مى دانيد، در حالى كه مشيّت خداوند، مطلق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 178 - 4

4 _ كفر ، مانع انسان از شناخت نفع و ضرر حقيقى خود

و لا يحسبنّ الّذين كفروا انّما نملى لهم خير لانفسهم

{الّذين كفروا}، اشاره به عليّت چنين پندارى است ; يعنى چون كافرند، اين گونه مى پندارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 155 - 18

18 _ لجاجت و ناباورى ، عامل بسته شدن قلب انسان ، بر شناخت معارف الهى و تأثيرپذيرى از هدايتهاست .

قلوبنا غلف بل طبع اللّه عليها بكفرهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 25 - 4

4 _ محروميت مشركان حق ناپذير از فهم حقايق و معارف الهى نتيجه عملكرد خود آنهاست.

و جعلنا على قلوبهم أكنة أن يفقهوه و فى ءاذانهم وقرا

توصيف مشركان به {فى ءاذانهم وقرا و إن يروا . .. يجادلونك ... } گوياى نقش و تأثير اين عوامل در مهر خوردن به دلهاى آنان است. چنانكه موصول {يقول الذين كفروا} به جاى ضمير براى اشاره به همين جهت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 39 - 4

4 _ محروميت تكذيب

كنندگان آيات الهى از راههاى تحصيل معرفت و شناخت

و الذين كذبوا بأيتنا صم و بكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 110 - 2

2 _ قلب و ادراك انسان در نتيجه كفر و لجاجت مسخ مى گردد.

لئن جاءتهم ءاية . .. لايؤمنون. و نقلب أفئدتهم و أبصرهم

{فؤاد} به معنى قلب است و وارونه ساختن معنى فيزيكى ندارد، بلكه منقلب شدن خصوصيات و واژگون شدن آن است. لذا مى توان از آن به مسخ تعبير كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 100 - 1،6،7

1 _ برخى از اقوام پيشين بر اثر كفرپيشگى و ارتكاب گناه به عذاب الهى گرفتار شدند و توان درك معارف دينى از آنان سلب شد .

أو لم يهد للذين يرثون . .. أن لو نشاء أصبنهم بذنوبهم و نطبع على قلوبهم

6 _ گنهكاران و كفرپيشگان ، در خطر از دست دادن نيروى فهم و درك معارف دينى

أن لو نشاء أصبنهم بذنوبهم و نطبع على قلوبهم

جمله {نطبع على قلوبهم} عطف بر جمله {أصبنهم} است و فعل ماضى {اصبنا} به معناى مضارع مى باشد. قابل ذكر است كه حرف {لو} در اين آيه بيانگر وقوع جزا براى شرط در آينده است، نه گذشته.

7 _ مهر شدن قلب ها و از دست دادن توان درك معارف دين ، از كيفر هاى الهى است .

و نطبع على قلوبهم فهم لايسمعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 101 - 10

10 _ خداوند قلب هاى كفرپيشگان و تكذيب كنندگان انبيا را از دريافت

حقايق دين و معارف الهى محروم مى سازد .

كذلك يطبع اللّه على قلوب الكفرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 93 - 9

9 _ مهر شدن قلب انسان در نتيجه گناه و تخلف از جهاد ، مايه ناتوان شدن وى از شناخت صحيح حقايق

و طبع اللّه على قلوبهم فهم لا يعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 39 - 9

9- ابليس ، مانع واقع بينى انسان ها در شناخت صحيح بدى ها و خوبيها

لأزيننّ لهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 45 - 9

9- شناخت حق و حقيقت ، با مانعهايى بس پيچيده و نامرئى مواجه است .

و إذا قرأت القرءان . .. حجابًا مستورًا

{حجاباً} بيانى است از موانع شناخت و {مستوراً} نشان پيچيدگى و نامرئى بودن آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 35 - 10

10- غرور و استكبار ، زمينه ساز انحراف در بينش و از موانع شناخت است .

أنا أكثر منك مالاً . .. قال ما أظنّ أن تبيد هذه أبدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 24 - 13

13 - تعصب و تقليد كوركورانه از نياكان و فرهنگ ملى ، مانع از شناخت درست حقايق و ره يابى به آن

ما سمعنا به_ذا فى ءابائنا الأوّلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 74 - 5

5 - پايبندى مطلق و بى دليل به سنت

هاى ملّى و قومى ، مايه تخدير جامعه و سدّ راه خردورزى و مانع شناخت

قالوا بل وجدنا ءاباءنا كذلك يفعلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 157 - 7

7 - روحيه عناد و حق ناپذيرى ، مانع از درك صحيح حقايق و تصميم گيرى به موقع

فعقروها فأصبحوا ن_دمين

ثموديان تا قبل از كشتن ناقه، به امكان نزول عذاب نينديشيدند; چرا كه كفر و عنادشان مانع از درك اين حقيقت بود; ولى به مجرد كشتن ناقه و مشاهده نشانه هاى عذاب، آثار پشيمانى آنان را فرا گرفت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 80 - 5

5 - مصمم بودن بر حق ناپذيرى ، مانع از شناخت حق با همه روشنى آن

إنّك على الحقّ المبين . .. و لاتسمع الصمّ الدعا إذا ولّوا مدبرين

قيد {إذا ولّوا مدبرين} بيانگر روحيه عناد و حق ستيزى است; يعنى، آن جا كه عناد ريشه بدواند، سخن حق بى تأثير است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 31 - 14

14 - بيماردلى و نفاق ، از موانع شناخت و حق پذيرى

و ليقول الذين فى قلوبهم مرض . .. ماذا أراد اللّه به_ذا مثلاً

موانع شناخت آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 21 - 3

3 - روحيه ناباورى و سطحى نگرى ، مانع رهجويى انسان به شناخت آيات الهى

ءاي_ت للموقنين . ..أفلاتبصرون

تصريح به {موقنين} و توبيخ كافران با عبارت {أفلاتبصرون}، مى رساند كه مشكل اصلى آنان _ كه آيات الهى

را در زمين و وجود انسان، نمى بينند و يا پيام آن را درك نمى كنند _ سست انديشى، ناباورى و سطحى نگرى است.

موانع شناخت انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 94 - 8

8- همسان بودن انبيا با ساير مردم ، مانع شناخت ارزش ها و توانايى هاى ويژه آنان

و ما منع الناس . .. إلاّ أن قالوا أبعث الله بشرًا رسولاً

از اينكه مشركان نبوت بشر را امرى ناشدنى مى دانستند، مى تواند از اين جهت باشد كه آنان، پيامبران را افرادى چون خود تلقى مى كردند و آنان را همچون خود، ضعيف و ناتوان مى شمردند.

مؤمنان و شناخت آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 112 - 6

6 _ مؤمنان راستين ، سيركنندگان در زمين براى شناخت نشانه هاى خدا و تعقل در آنها

السئحون

{سيح و سياحت} (مصدر السائحون) به معناى سير و سفر كردن است و توصيف مؤمنان به سائحون مى تواند ناظر به مطلب فوق باشد.

مهمترين ابزار شناخت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 23 - 15

15 - گوش ، چشم و قلب از مهم ترين ابزار شناخت و ادراك در انسان

و أضلّه اللّه على علم وختم على سمعه و قلبه و جعل على بصره غش_وة

نعمت شناخت بدى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 10 - 6

6 - شناخت راه هاى نيك و بد ، نعمتى الهى و غفلت از آن ، شگفت آور و

ملامت بار است .

ألم نجعل . .. و هدين_ه النجدين

نعمت شناخت نيكى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 10 - 6

6 - شناخت راه هاى نيك و بد ، نعمتى الهى و غفلت از آن ، شگفت آور و ملامت بار است .

ألم نجعل . .. و هدين_ه النجدين

نقش ابزار شناخت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 26 - 8

8- ابزار حسى و ادراكى شناخت ، مكمل يكديگر

و جعلنا لهم سمعًا و أبص_رًا و أفئدة

قرين آمدن شنوايى، بينايى و نيروى ادراك، بيانگر مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 11 - 3

3 - انسان ، به دليل برخوردارى از ابزار هاى شناخت ( توانايى بر ديدن و گفتن و نيز تشخيص راه خير و شر ) توانا بر پذيرش تكاليف دشوار و برداشتن گام هاى سنگين در راه خير

ألم نجعل . .. فلااقتحم العقبة

وابستگى ابزار شناخت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 8 - 3

3 - وابستگى ابزار درك و شناخت به خداوند ، دليل آگاهى او از انفاق ها و اهداف مدعيان انفاق است .

يقول أهلكت مالاً . .. ألم نجعل له عينين

هجرت براى شناخت اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 122 - 3

3 _ لزوم هجرتِ گروهى از هر جامعه ، به سوى مراكز علمى ، براى كسب شناخت اسلام و تفقه در دين

فلولا نفر

من كل فرقة منهم طائفة ليتفقهوا فى الدين

شنبه از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

شنبه

تعطيلى شنبه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 65 - 1،2

1 - كار و فعاليت در روز شنبه براى بنى اسرائيل حرام بود .

و لقد علمتم الذين اعتدوا منكم فى السبت

{سبت} به معناى قطع عمل، سكون و استراحت است كه از آن به تعطيلى تعبير مى كنيم. {اعتداء} (مصدر اعتدوا) به معناى تجاوز و تخلف مى باشد.

2 - گروهى از بنى اسرائيل حكم خداوند را پاس نداشتند و تعطيلى روز شنبه را شكستند .

و لقد علمتم الذين اعتدوا منكم فى السبت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 154 - 9،12

9 _ خداوند ، روز شنبه را به عنوان روز تعطيل رسمى يهوديان اعلام كرد .

و قلنا لهم لاتعدوا فى السبت

چون نهى از تجاوز به روز شنبه اختصاص داده شده است و {سبت} در لغت به معناى تعطيلى و دست از كار كشيدن است، معلوم مى شود مراد از تجاوز در روز شنبه اين است كه تعطيلى را بشكنند و رعايت نكنند، بنابراين جمله {لاتعدوا فى السبت} مى رساند كه تعطيلى روز شنبه فرمانى از جانب خدا براى بنى اسرائيل بوده است.

12 _ ورود خاضعانه به بيت المقدس و رعايت قانون تعطيلى روز شنبه ، از جمله پيمان هاى خداوند با يهود

و قلنا لهم ادخلوا . .. و أخذنا منهم ميثقاً غليظاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 163 - 1،2،6

1 _ خداوند كار و فعاليت در روز شنبه را براى يهود تحريم

كرده بود .

إذ يعدون فى السبت . .. و يوم لا يسبتون

{سبت} به معناى قطع عمل، سكون و استراحت است كه از آن به تعطيلى تعبير مى شود. بنابراين {يوم السبت} يعنى روز تعطيلى و استراحت و {يوم لا يسبتون} يعنى روزى كه تعطيل نمى كردند و روز كارى بود. {عدوان} (مصدر يعدون) به معنى تخلف و تجاوز است. تجاوز در روز تعطيل به معناى شكستن تعطيلى است. بنابراين مطلق كار در آن روز حرام بوده و ماهيگيرى به عنوان يك مصداق تحقق يافته حرمت مطرح است.

2 _ يهوديان ساكن در آبادى ايله واقع در ساحل درياى سرخ ، حكم تعطيلى روز شنبه را با ماهيگيرى در آن روز نقص مى كردند .

و سئلهم عن القرية التى كانت حاضرة البحر إذ يعدون . .. إذ تأتيهم حيتانهم

{ال} در {البحر} عهد ذهنى است و چنانچه مفسران گفته اند اشاره به درياى سرخ دارد. مراد از {القرية}، بنابر آنچه ميان اهل تفسير معروف است، آبادى ايله (شهرى بين شام و مصر) مى باشد.

6 _ ماهيان در روز شنبه ( روز تعطيلى كار در آيين يهود ) به ساحل درياى مجاور ايله هجوم مى آوردند و بر سطح آب آشكار مى گشتند .

إذ تأتيهم حيتانهم يوم سبتهم شرعاً

{شرّع} جمع شارع است. در لسان العرب آمده است: {حيتان شرع} يعنى ماهيانى كه از عمق آب به سوى ساحل مى آيند. برخى از اهل لغت گفته اند كه {حيتان شرع} يعنى ماهيانى كه سر از آب بيرون مى كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 164 - 7

7 _ شكستن حرمت تعطيلى

روز شنبه گناهى بزرگ در آيين يهود و در پى دارنده عذاب شديد

اللّه مهلكهم أو معذبهم عذاباً شديداً

شدت عذاب، حكايت از بزرگى گناه دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 124 - 1

1- تعيين روز شنبه به عنوان روز تعطيلى ، تكليفى مختص يهود

إنما جعل السبت على الذين اختلفوا فيه

{سبت} از نظر ريشه لغوى به معناى {قطع} است و مقصود از آن در اين آيه، تعطيلى روز شنبه براى يهود است; چون در روز تعطيلى تمامى كارها و تلاشها قطع مى شود.

حرمت كار در شنبه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 65 - 1

1 - كار و فعاليت در روز شنبه براى بنى اسرائيل حرام بود .

و لقد علمتم الذين اعتدوا منكم فى السبت

{سبت} به معناى قطع عمل، سكون و استراحت است كه از آن به تعطيلى تعبير مى كنيم. {اعتداء} (مصدر اعتدوا) به معناى تجاوز و تخلف مى باشد.

روزه در پنج شنبه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 8 - 22

22 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) فى قول اللّه عزّوجلّ : { توبوا إلى اللّه توبة نصوحاً } قال : هو صوم { يوم الأربعاء } و { يوم الخميس } و { يوم الجمعة } ;

از امام صادق(ع) درباره سخن خداى عزّوجلّ {توبوا إلى اللّه توبة نصوحاً} روايت شده كه توبه نصوح، روزه گرفتن در روزهاى چهارشنبه، پنج شنبه و جمعه است}. شايد مراد اين باشد كه روزه در اين ايّام، مانند توبه نصوح

موجب آمرزش گناهان است و شايد مقصود اين باشد كه از شرايط توبه نصوح، روزه گرفتن در اين ايّام است.

شنبه در بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 65 - 1،3

1 - كار و فعاليت در روز شنبه براى بنى اسرائيل حرام بود .

و لقد علمتم الذين اعتدوا منكم فى السبت

{سبت} به معناى قطع عمل، سكون و استراحت است كه از آن به تعطيلى تعبير مى كنيم. {اعتداء} (مصدر اعتدوا) به معناى تجاوز و تخلف مى باشد.

3 - خداوند ، اصحاب سبت ( تجاوزكاران يهود در روز شنبه ) را به بوزينه هايى مطرود تبديل كرد .

فقلنا لهم كونوا قردة خسئين

{قِرْد) (مفرد قِرَدَةَ) به معناى ميمون است. {خاسىء} به معناى مطرود و نيز به معناى حقير و ذليل مى باشد و كلمه {خاسئين} خبر دوم براى {كونوا} است.

شنبه در يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 154 - 9،10،12

9 _ خداوند ، روز شنبه را به عنوان روز تعطيل رسمى يهوديان اعلام كرد .

و قلنا لهم لاتعدوا فى السبت

چون نهى از تجاوز به روز شنبه اختصاص داده شده است و {سبت} در لغت به معناى تعطيلى و دست از كار كشيدن است، معلوم مى شود مراد از تجاوز در روز شنبه اين است كه تعطيلى را بشكنند و رعايت نكنند، بنابراين جمله {لاتعدوا فى السبت} مى رساند كه تعطيلى روز شنبه فرمانى از جانب خدا براى بنى اسرائيل بوده است.

10 _ حرمت ماهيگيرى در روز شنبه بر يهود و نهى الهى از مخالفت با آن

و قلنا

لهم لاتعدوا فى السبت

مقيد شدن {لاتعدوا} به {فى السبت} حكايت از آن دارد كه روز شنبه داراى حكمى خاص براى يهوديان بوده است كه با توجه به ديگر آيات مى توان گفت مراد از آن حكم، حرمت ماهيگيرى است.

12 _ ورود خاضعانه به بيت المقدس و رعايت قانون تعطيلى روز شنبه ، از جمله پيمان هاى خداوند با يهود

و قلنا لهم ادخلوا . .. و أخذنا منهم ميثقاً غليظاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 163 - 1،2،6،9،10

1 _ خداوند كار و فعاليت در روز شنبه را براى يهود تحريم كرده بود .

إذ يعدون فى السبت . .. و يوم لا يسبتون

{سبت} به معناى قطع عمل، سكون و استراحت است كه از آن به تعطيلى تعبير مى شود. بنابراين {يوم السبت} يعنى روز تعطيلى و استراحت و {يوم لا يسبتون} يعنى روزى كه تعطيل نمى كردند و روز كارى بود. {عدوان} (مصدر يعدون) به معنى تخلف و تجاوز است. تجاوز در روز تعطيل به معناى شكستن تعطيلى است. بنابراين مطلق كار در آن روز حرام بوده و ماهيگيرى به عنوان يك مصداق تحقق يافته حرمت مطرح است.

2 _ يهوديان ساكن در آبادى ايله واقع در ساحل درياى سرخ ، حكم تعطيلى روز شنبه را با ماهيگيرى در آن روز نقص مى كردند .

و سئلهم عن القرية التى كانت حاضرة البحر إذ يعدون . .. إذ تأتيهم حيتانهم

{ال} در {البحر} عهد ذهنى است و چنانچه مفسران گفته اند اشاره به درياى سرخ دارد. مراد از {القرية}، بنابر آنچه ميان اهل تفسير معروف است، آبادى ايله (شهرى بين شام

و مصر) مى باشد.

6 _ ماهيان در روز شنبه ( روز تعطيلى كار در آيين يهود ) به ساحل درياى مجاور ايله هجوم مى آوردند و بر سطح آب آشكار مى گشتند .

إذ تأتيهم حيتانهم يوم سبتهم شرعاً

{شرّع} جمع شارع است. در لسان العرب آمده است: {حيتان شرع} يعنى ماهيانى كه از عمق آب به سوى ساحل مى آيند. برخى از اهل لغت گفته اند كه {حيتان شرع} يعنى ماهيانى كه سر از آب بيرون مى كنند.

9 _ وفور ماهى در روز شنبه ( روز حرمت صيد بر يهوديان ) ، وسيله آزمون مردم ايله از سوى خداوند

كذلك نبلوهم

10 _ وفور ماهى در روز شنبه و ظهورشان بر سطح آب ، محرّك يهوديان ايله به تعدّى از حكم خدا

إذ يعدون فى السبت إذ تأتيهم حيتانهم يوم سبتهم شرعاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 164 - 2،7

2 _ اكثريت ساكنان ايله به گناه صيد ماهى در روز شنبه آلوده شدند .

إذ قالت أمة منهم لم تعظون قوماً

تعبير از تجاوزگران با كلمه {قوما} مى تواند گوياى برداشت فوق باشد.

7 _ شكستن حرمت تعطيلى روز شنبه گناهى بزرگ در آيين يهود و در پى دارنده عذاب شديد

اللّه مهلكهم أو معذبهم عذاباً شديداً

شدت عذاب، حكايت از بزرگى گناه دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 165 - 6

6 _ يهوديان متخلف از حكم روز شنبه ( حرمت تلاش براى كسب مال و صيد ماهى ) مردمانى فاسق و ظالم در پيشگاه خداوند

و أخذنا الذين ظلموا بعذاب بئيس بما كانوا يفسقون

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 124 - 1،7

1- تعيين روز شنبه به عنوان روز تعطيلى ، تكليفى مختص يهود

إنما جعل السبت على الذين اختلفوا فيه

{سبت} از نظر ريشه لغوى به معناى {قطع} است و مقصود از آن در اين آيه، تعطيلى روز شنبه براى يهود است; چون در روز تعطيلى تمامى كارها و تلاشها قطع مى شود.

7- اختلاف يهود درباره روز تعطيلى ، اختلافى دامنه دار و بى فرجام

و إن ربّك ليحكم بينهم يوم القي_مة فيما كانوا فيه يختلفون

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه ضمير {فيه} به {سبت} برگردد. گفتنى است فعل مضارع {يختلفون} همراه با فعل {كانوا} دلالت بر استمرار و دوام مضمون آن دارد.

صيد ماهى در شنبه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 65 - 10

10 - از امام سجاد ( ع ) روايت شده است : { . . . أما القردة فكانوا قوماً من بنى اسرائيل . . . اعتدوا فى السبت فصادوا الحيتان فمسخهم اللّه قردة . . . ;

. .. اما بوزينه ها گروهى از بنى اسرائيل بودند ... كه در روز شنبه از دستور الهى سرپيچى كرده به صيد ماهى پرداختند و خداوند آنان را به صورت بوزينه مسخ كرد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 164 - 2

2 _ اكثريت ساكنان ايله به گناه صيد ماهى در روز شنبه آلوده شدند .

إذ قالت أمة منهم لم تعظون قوماً

تعبير از تجاوزگران با كلمه {قوما} مى تواند گوياى برداشت فوق باشد.

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 165 - 2،6

2 _ خداوند يهوديان متمرد در آبادى ايله را پس از مداومت بر صيد ماهى در روز شنبه و بى اعتنايى به مواعظ اصلاحگران به عذابى شديد گرفتار ساخت .

فلما نسوا ما ذكروا به . .. أخذنا الذين ظلموا بعذاب بئيس

{بئيس} به معناى شديد است.

6 _ يهوديان متخلف از حكم روز شنبه ( حرمت تلاش براى كسب مال و صيد ماهى ) مردمانى فاسق و ظالم در پيشگاه خداوند

و أخذنا الذين ظلموا بعذاب بئيس بما كانوا يفسقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 166 - 1،3

1 _ خداوند يهوديان ايله را به خاطر شكستن قانون روز شنبه با صيد ماهى ، به بوزينگانى مطرود مبدّل ساخت .

فلما عتوا عن ما نهوا عنه قلنا لهم كونوا قردة خسئين

{عتوّ} (مصدر عتوا)، به معناى عصيان و سركشى است. مراد از {ما نهوا عنه} صيد ماهى در روز شنبه است.

3 _ خداوند يهوديان ايله را پس از عبرت نگرفتن از عذاب نازل شده بر آنان و اصرارشان بر صيد ماهى ، به بوزينه تبديل كرد .

و أخذنا الذين ظلموا بعذاب بئيس . .. فلما عتوا عن ما نهوا عنه

واق__ع شدن جمله {فلما عتوا} پس از {أخذنا الذين ظلموا . .. }، بيانگر اين است كه متجاوزان پس از مبتلا شدن به عذاب دنيوى همچنان به صيد ماهى در شنبه ادامه مى دادند.

عوامل تعطيلى شنبه در يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 124 - 3

3- اختلاف يهود در

تعيين روز تعطيلى ، عامل معين شدن روز شنبه براى آنان

إنما جعل السبت على الذين اختلفوا فيه

برداشت فوق بنابراين نكته است كه {جعل السبت} معلول و پيامد {اختلفوا فيه} باشد و ضمير {فيه} به معناى لغوى سبت _ كه روز تعطيل است _ باز گردد و نه به معناى اصطلاحى آن كه روز شنبه است.

فلسفه تعطيلى شنبه در يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 124 - 2

2- قانون تعطيلى روز شنبه حكمى عليه يهوديان ، به جرم اختلافشان درباره دين توحيدى ابراهيم ( ع ) بود .

إنما جعل السبت على الذين اختلفوا فيه

آيه شريفه، پاسخى است از اين سؤال كه: در دين ابراهيم(ع) و اديان پس از آن حضرت، روز جمعه به عنوان روز تعطيل تعيين شده بود، پس چرا در دين يهود روز شنبه اعلان شد؟ پاسخ اين است كه: اين حكم مختص به يهوديان بود كه به جرم اختلافشان در دين ابراهيم(ع) وضع گرديد. گفتنى است ضمير {فيه} به حضرت ابراهيم(ع) با تقدير مضاف; يعنى، ملته باز مى گردد.

كيفر صيد در شنبه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 166 - 1

1 _ خداوند يهوديان ايله را به خاطر شكستن قانون روز شنبه با صيد ماهى ، به بوزينگانى مطرود مبدّل ساخت .

فلما عتوا عن ما نهوا عنه قلنا لهم كونوا قردة خسئين

{عتوّ} (مصدر عتوا)، به معناى عصيان و سركشى است. مراد از {ما نهوا عنه} صيد ماهى در روز شنبه است.

ماهى گيرى يهود در شنبه

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

6 - اعراف - 7 - 163 - 2،14

2 _ يهوديان ساكن در آبادى ايله واقع در ساحل درياى سرخ ، حكم تعطيلى روز شنبه را با ماهيگيرى در آن روز نقص مى كردند .

و سئلهم عن القرية التى كانت حاضرة البحر إذ يعدون . .. إذ تأتيهم حيتانهم

{ال} در {البحر} عهد ذهنى است و چنانچه مفسران گفته اند اشاره به درياى سرخ دارد. مراد از {القرية}، بنابر آنچه ميان اهل تفسير معروف است، آبادى ايله (شهرى بين شام و مصر) مى باشد.

14 _ فسق و تبهكارى ديرينه مردم ايله ، موجب آزمون آنان با فراهم آوردن زمينه اى مساعد ( تسهيل ماهيگيرى در شنبه و ناياب شدن ماهى در غير آن روز ) براى سرپيچى از حكم تحريم صيد

كذلك نبلوهم بما كانوا يفسقون

{كذلك} اشاره است به معنايى كه از {إذ تأتيهم حيتانهم . .. } به دست مى آيد.

شنوائي از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

شنوايى

آثار ايمان به شنوايى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 40 - 11،20

11 - ترس از خداوند ، بازدارنده انسان از سركشى در برابر او است .

فأمّا من طغى . .. و أمّا من خاف مقام ربّه

تقابل طغيان گران و خداترسان در فرجام خويش، گوياى ناسازگارى خداترسى با طغيان گرى است.

20 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) . . . قال : من علم أنّ اللّه يراه و يسمع مايقول و يعلم ما يعمله من خير أو شرّ فيحجزه ذلك عن القبيح من الأعمال فذلك الذى { خاف مقام ربّه و نهى النفس عن الهوى } ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه فرمود:

. .. كسى كه بداند خدا او را مى بيند و آنچه را مى گويد، مى شنود و از آنچه عمل مى كند _ خوب يا بد _ آگاه است و اين دانستن مانع كارهاى زشت او گردد; اين شخص كسى است كه از مقام پروردگارش ترسيده و نفس را از هوا بازداشته است}.

آثار حق شنوايى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 12 - 2

2 - داشتن گوشى شنوا و دلى حق پذير ، از شرايط و زمينه هاى درس آموزى و پندگيرى

لنجعلها لكم تذكرة و تعيها أُذن وعية

{وعى} (مصدر {تعيها}) و {واعية} به معناى نگه دارى شىء و فهم و پذيرش آن است (لسان العرب). گفتنى است اسناد {وعى} به {اُذن}، اسناد مجازى و مقصود از آن دل و جان حق پذير است.

آثار ذكر شنوايى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 65 - 7

7 _ توجه به انحصار عزت براى خداوند و شنوايى و دانايى مطلق او ، برطرف كننده اندوه ايجاد شده از جنجال هاى تبليغاتى دشمنان است .

و لا يحزنك قولهم إن العزة للّه جميعاً هو السميع العليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 21 - 21

21 - توجه و اعتقاد به شنوا و دانا بودن خداوند به تمامى گفته ها و رفتار هاى نهان و آشكار آدمى ، بازدارنده وى از ارتكاب فحشا و منكرات و پيروى از شيطان

ي_أيّها الذين ءامنوا لاتتّبعوا خطوت الشيط_ن . .. فإنّه يأمر بالفحشاء و المنكر ..

جمله {و اللّه

سميع عليم} استينافيه تعليليه است و در مقام تعليل براى جملات پيشين مى باشد. بنابراين هشدار خداوند به شنوا و دانا بودن خويش، پس از نهى از پيروى شيطان، مى تواند به منظور بازداشتن انسان از گناه و فحشا و تضمين اين بازدارندگى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 60 - 12

12 - توجه و اعتقاد به شنوايى و دانايى خداوند ، بازدارنده آدمى از گناه و قانون شكنى است .

و القوعد من النساء الّ_تى لايرجون نكاحًا فليس عليهن جناح أن يضعن ثيابهنّ . .. و

جمله {و اللّه سميع عليم} استينافيه تعليليه و در مقام تهديد زنانى است كه احياناً بخواهند از حكم حجاب و عفاف سرپيچى كنند و يا از موارد استثنا، سوء استفاده كنند. از اين رو آمدن چنين جمله اى و يادآورى صفت شنوايى و دانايى خداوند، مى تواند اشاره به نكته ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 1 - 10

10 _ توجه به شنوايى و آگاهى خداوند ، مستلزم رعايت تقوا و سبقت نگرفتن بر حكم خدا و رسول

لاتقدّموا . .. و اتّقوا اللّه إنّ اللّه سميع عليم

آثار شنوايى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 24 - 4

4_ بينايى و شنوايى باطنى انسان ( توانايى درك و فهم حقايق ) گرايش دهنده او به توحيد ، ايمان به قرآن و انجام اعمال صالح

مَثل الفريقين كالأعمى والأصمّ والبصير والسميع

آثار شنوايى اخروى كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 -

مريم - 19 - 38 - 8

8- شنوايى و بينايى كافران در قيامت ، موجب نجات آنان نمى گردد .

أسمع بهم و أبصر يوم يأتوننا ل_كن الظ_لمون اليوم فى ضل_ل مبين

{ال} در {اليوم} چنانچه عهد ذكرى باشد، مراد روز قيامت است كه در {يوم يأتوننا} مطرح شده است و {ل_كن} استدراك از توهم نجات است كه جمله {أسمع بهم و أبصر} آن را پديد آورده است.

آثار شنوايى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 26 - 13

13- خداوند _ به دليل مالكيت انحصارى و بينايى و شنوايى ژرف _ تنها مرجع شايسته ، براى دريافت اطلاعات صحيح در باره حيات انسان هاى پيشين است .

قل اللّه أعلم بما لبثوا له غيب . .. أبصر به و أسمع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 46 - 6

6 - شنوايى و بينايى خداوند ، پشتوانه اى اطمينان بخش براى تضمين يارى موسى و هارون ( ع ) در برابر فرعون بود .

إنّنى معكما أسمع و أرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 220 - 3

3 - شنوايى و علم گسترده و بى همتاى الهى ، مقتضى توكل كردن بر او در تنگناها

و توكّل على العزيز الرحيم . .. إنّه هو السميع العليم

{إنّه هو السميع. ..} مى تواند تعليل براى امر به توكل باشد; يعنى، بر او توكل كن; زيرا او شنواى راز و نيازهاى شما و دانا به چگونگى برداشتن تنگناها است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 -

غافر - 40 - 20 - 6

6 - شنوايى و بينايى مطلق خداوند ، دليل به حق بودن داورى او در ميان بندگانش

و اللّه يقضى بالحقّ . .. إنّ اللّه هو السميع البصير

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه جمله {إنّ اللّه هو السميع البصير}، در مقام تعليل براى جمله { واللّه يقضى بالحقّ} مى باشد.

آثار عقيده به شنوايى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 21 - 21

21 - توجه و اعتقاد به شنوا و دانا بودن خداوند به تمامى گفته ها و رفتار هاى نهان و آشكار آدمى ، بازدارنده وى از ارتكاب فحشا و منكرات و پيروى از شيطان

ي_أيّها الذين ءامنوا لاتتّبعوا خطوت الشيط_ن . .. فإنّه يأمر بالفحشاء و المنكر ..

جمله {و اللّه سميع عليم} استينافيه تعليليه است و در مقام تعليل براى جملات پيشين مى باشد. بنابراين هشدار خداوند به شنوا و دانا بودن خويش، پس از نهى از پيروى شيطان، مى تواند به منظور بازداشتن انسان از گناه و فحشا و تضمين اين بازدارندگى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 60 - 12

12 - توجه و اعتقاد به شنوايى و دانايى خداوند ، بازدارنده آدمى از گناه و قانون شكنى است .

و القوعد من النساء الّ_تى لايرجون نكاحًا فليس عليهن جناح أن يضعن ثيابهنّ . .. و

جمله {و اللّه سميع عليم} استينافيه تعليليه و در مقام تهديد زنانى است كه احياناً بخواهند از حكم حجاب و عفاف سرپيچى كنند و يا از موارد استثنا، سوء استفاده كنند. از اين

رو آمدن چنين جمله اى و يادآورى صفت شنوايى و دانايى خداوند، مى تواند اشاره به نكته ياد شده باشد.

ابداع حس شنوايى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 78 - 2

2 - دستگاه شنوايى ، بينايى و تعقل انسان ، دستگاهى بديع و بى مانند در نظام خلقت

و هو الذى أنشأ لكم السمع و الأبص_ر و الأفئدة

{إنشاء} (مصدر {أنشأ}) به ايجاد بدون طرح و الگوى قبلى، گفته مى شود.

ارزش شنوايى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 76 - 12،13

12 _ شنوايى و دانايى مطلق ، ويژگى معبود شايسته و بايسته پرستش

قل اتعبدون من دون اللّه . .. و اللّه هو السميع العليم

13 _ شنوايى و دانايى مطلق ، شرط توانايى بر سود و زيان رسانى به مردم

ما لايملك لكم ضراً و لانفعاً و اللّه هو السميع العليم

به نظر مى رسد جمله {و اللّه . ..} برهانى است بر دو حقيقتى كه در فراز قبل بيان شد، يكى توان خداوند به ضرر و نفع رسانى و ديگر، ناتوانى غير خدا بر آن.

اهميت شنوايى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 31 - 6،7

6 _ شنوايى و بينايى ، از مهمترين و كارآمدترين قواى موجود در انسان

أمن يملك السمع و الأبصر

گزينش دو قوه {شنوايى} و {بينايى}، از ميان ديگر قوا، مفيد برداشت فوق است.

7 _ شنوايى و بينايى و ديگر حواس ، از جلوه هاى ربوبيت خدا بر انسانها

أمن يملك السمع و الأبصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

9 - نحل - 16 - 78 - 4،8

4- شنوايى ، بينايى و قلب ( مركز ادراك ) مهم ترين ابزار شناخت

و الله أخرجكم . .. لاتعلمون شيئًا و جعل لكم السمع و الأبص_ر و الأفئدة

8- توجه به اهميت شنوايى ، بينايى و ادراك ، مستلزم سپاسگزارى انسان از خداوند

و جعل لكم السمع و الأبص_ر و الأفئدة لعلّكم تشكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 100 - 5

5- شنوايى ، نعمتى مهم براى انسان ، حتى براى دوزخيان در جهنم

و هم فيها لايسمعون

از اين كه در اوصاف دوزخيان اين جهت ذكر شده، به دست مى آيد كه شنوايى نعمتى است كه خداوند از دوزخيان سلب كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 26 - 7

7- اهميت ويژه بينايى ، شنوايى و نيروى ادراكى انسان ، در مقايسه با ساير نعمت هاى الهى

و لقد مكّنّ_هم . .. و جعلنا لهم سمعًا و أبص_رًا و أفئدة

از اختصاص به ذكر يافتن چشم، گوش و قلب، مطلب بالا استفاده مى شود.

ايمان به شنوايى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 61 - 10

10 _ ايمان به شنوايى مطلق و علم فراگير خدا ، در پى دارنده توكل آدمى بر او

إنه هو السميع العليم

جمله {إنه . .. } تعليلى است براى لزوم توكل بر خدا

پرسش از شنوايى بت ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 72 - 1

1 - پرسش بيدارگر ابراهيم از قوم بت

پرست خويش درباره شنوايى بت ها

قال هل يسمعونكم إذ تدعون

حس شنوايى و خواب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 11 - 5

5- حسِّ شنوايى ، رابطه نزديكى با خواب انسان دارد . *

فضربنا على ءاذانهم فى الكهف سنين عددًا

به خواب بردن را با {زدن حجاب و مانع بر گوش ها} بيان كردن _ كه مفاد {ضربنا. ..} است _ مى رساند كه ارتباط تنگاتنگى ميان خواب و حسِّ شنوايى وجود دارد.

حق شنوايى رهبرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 22 - 9

9 - رهبران و داوران جامعه الهى ، بايد نصيحت پذير و حق شنو باشند .

فاحكم بيننا بالحقّ و لاتشطط

دلايل شنوايى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 26 - 12

12- مالكيت يگانه خداوند بر هستى ، دليل آگاهى ژرف او بر تمامى ديدنى ها و شنيدنى ها است .

له غيب السم_وت و الأرض أبصر به و أسمع

سلب شنوايى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 46 - 3،5

3 _ توانايى خداوند بر گرفتن قوه شنوايى و بينايى و از كار انداختن قوه درك انسان

إن أخذ اللّه سمعكم و أبصركم و ختم على قلوبكم

5 _ اگر خداوند نعمت بينايى، شنوايى و ادراكى انسان را سلب كند، معبودهاى باطل قدرت بازگرداندن آنها را ندارند.

إن أخذ اللّه سمعكم . .. من إله غير اللّه يأتيكم به

شگفتى شنوايى اخروى كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم

- 19 - 38 - 1

1- كافران در قيامت و به هنگام حضور در پيشگاه خداوند ، شنوايى و بينايى اعجاب برانگيزى برخوردار خواهند بود .

أسمع بهم و أبصر يوم يأتوننا

{أسمع بهم} و {أبصر} صيغه هاى تعجب هستند، يعنى چقدر شنوا و بينا هستند!؟.

شنوايى انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 171 - 5

5 - حواس آدمى ( شنوايى ، بينايى و . . . ) از ابزار درك و شناخت اوست .

صم بكم عمى فهم لايعقلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 23 - 4

4 - انسان ، برخوردار از قدرت شنوايى ، بينايى و تعقّل

و جعل لكم السمع و الأبص_ر و الأفئدة

مقصود از{أفئدة} - به قرينه {سمع} و {أبصار} _ عقول است و استعمال اين واژه در معناى ياد شده، در قرآن بسيار شايع است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 2 - 9

9 - خداوند ، انسان را شنوا و بينا آفريد .

فجعلن_ه سميعًا بصيرًا

شنوايى جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 29 - 2

2- جنيان ، قادر به شنيدن و درك كلمات انسان

و إذ صرفنا إليك نفرًا من الجنّ يستمعون القرءان

استماع جنيان نسبت به قرآن، آنگونه كه از ظاهر آيه استفاده مى شود امرى اعجازگونه نبوده و به شكل طبيعى صورت گرفته بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 1 - 6

6 - جن ، داراى شعور و قدرت

شنوايى و آشنا به زبان انسان ها و تشخيص دهنده حق از باطل در معارف الهى و دينى

استمع نفر من الجنّ فقالوا إنّا سمعنا قرءانًا عجبًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 13 - 7

7 - جن ، داراى قدرت شنوايى و تشخيص حق از باطل در معارف الهى

و أنّا لمّا سمعنا الهدى ءامنّا به

شنوايى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 127 - 11

11 - تنها خداوند شنواى دعاى بندگان ، اجابت كننده درخواست هاى ايشان و آگاه به نياز هاى آنان است .

ربنا تقبل منا إنك أنت السميع العليم

شنوا بودن خداوند به مناسبت جمله قبل - كه حاوى دعا و درخواست است - كنايه از اجابت كردن و برآورده ساختن تقاضاست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 137 - 10

10 - خداوند ، اقرار و اعتراف انسان ها را به اركان ايمان ، مى شنود و به انديشه ها و باور هاى آنان آگاه است .

فإن ءامنوا . .. فقد اهتدوا ... و هو السميع العليم

در برداشت فوق، جمله {و هو السميع العليم} در ارتباط با صدر آيه معنا شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 35 - 13،15،17

13 _ اعتقاد عميق همسر عمران ، به شنوايى و علم گسترده الهى

ربّ . .. انّك انت السميع العليم

15 _ اقرار به شنوايى و علم گسترده الهى ، ادب دعا

ربّ . .. انّك انت السميع العليم

17 _ احساس حضور در

پيشگاه پروردگار شنوا و دانا ، ادب دعا

ربّ . .. فتقبّل منّى انّك انت السميع العليم

{احساس حضور}، از ضماير خطاب استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 148 - 10

10 _ خداوند ، شنواى سخنانى كه بدى ها و زشتى هاى مردم را آشكار مى كند و موجب هتك حرمت آنان گردد .

لايحب اللّه الجهر بالسوء . .. و كان اللّه سميعاً عليماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 76 - 11

11 _ تنها خداوند ، شنواى درخواست ها و آگاه به سود و زيان انسانهاست .

ما لايملك لكم ضراً و لانفعاً و اللّه هو السميع العليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 13 - 6

6 _ شنوايى و دانايى خداوند، تضمين كننده حسابرسى از بندگان در روز قيامت

ليجمعنكم إلى يوم القيمة . .. و هو السميع العليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 115 - 14،15

14 _ كمال دين و تبديل ناپذيرى كلمات خدا بر اساس شنوايى و علم گسترده اوست.

و تمت كلمت . .. و هو السميع العليم

15 _ خداوند شنواى گفته ها و خواسته هاى مشركان و آگاه به همه جوانب آن است.

و أقسموا بالله . .. زخرف القول غرورا ... و تمت كلمت ربك ... و هو السميع العليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 116 - 11

11 _ خداوندِ شنوا و دانا شايسته پيروى است، نه اكثريت تابع

گمانهاى واهى

و هو السميع العليم. و إن تطع أكثر من فى الأرض ... إن يتبعون إلا الظن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 200 - 4،6

4 _ خداوند ، شنواى گفته ها و آگاه به خواسته هاست .

إنه سميع عليم

6 _ باور به شنوايى و آگاهى گسترده خداوند مايه التجا به او در برابر وسوسه گرى هاى شيطان

فاستغذ باللّه إنه سميع عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 201 - 4

4 _ باور به شنوايى و آگاهى خدا ، زمينه ساز دور ماندن از وسوسه هاى شيطان و رهيدن از دام اوست .

تذكروا فإذا هم مبصرون

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه متعلق {تذكروا}، به قرينه فراز قبل (إنه سميع عليم)، شنوايى و آگاهى خداوند باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 17 - 11

11 _ شنوايى و علم گسترده الهى ، پشتوانه امداد مؤمنان و اجابت استغاثه آنان

إذ تستغيثون . .. إن اللّه سميع عليم

برداشت فوق بر اين اساس است كه جمله {إن اللّه . .. } ناظر به آيه نهم باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 42 - 18

18 _ خداوند ، شنواى گفتار ها و آگاه به انديشه ها و رفتارها

و إن اللّه لسميع عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 53 - 13،14

13 _ خداوند ، شنواى گفتار ها و آگاه به انديشه ها و كردارها

و أن اللّه سميع عليم

14

_ كيفر خداوند براى كافران ، متكى بر شنوايى و علم گسترده اوست .

و أن اللّه سميع عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 61 - 9

9 _ تنها خداوند شنواى گفتار ها و آگاه بر انديشه ها

إنه هو السميع العليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 34 - 12

12_ خداوند ، شنواى دعاى بندگان و اجابت كننده آن است .

فاستجاب له ربه . .. إنه هو السميع

{سميع} علاوه بر اينكه دلالت بر شنوايى خداوند دارد ، به قرينه {فاستجاب له ربه} حاكى از اجابت دعا نيز مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 39 - 16

16- خداوند ، شنوا و اجابت كننده دعاست .

إن ربّى لسميع الدعاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 26 - 11

11- خداوند نسبت به حقايق پنهان هستى ، تيزبين و بسيار شنوا است .

له غيب . .. أبصر به و أسمع

به قرينه {أبصربه}، پس از {أسمع} نيز {به} در تقدير است و هر دو، صيغه تعجب اند; يعنى، خداوند، چه بسيار بينا و شنوا است!

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 46 - 5

5 - خداوند ، شنواى هر گفتار ، بيناى هر كردار و داناى هر چيز است .

أسمع و أرى

ذكرنشدن مفعول خاص براى فعل هاى {أسمع} و {أرى} افاده عموم مى كند. و مراد از آگاهى خداوند به تمام شنيدنى ها و ديدنى ها، علم مطلق

او است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 4 - 5

5- علم و شنوايى مطلق ، در انحصار خداوند است .

و هو السميع العليم

از نظر ادبى، هرگاه مبتدا معرفه و خبر داراى الف و لام باشد، مفيد حصر خواهد بود. آيه شريفه از اين موارد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 61 - 4

4 - خدا ، فرياد مظلوم را مى شنود و ظالم را مى بيند .

و أنّ اللّه سميع بصير

متعلق {سميع} و {بصير} حذف شده و تقدير آن با توجه به آيه پيش چنين است: {و أنّ اللّه سميع دعاء من بغى عليه و بصير ببغى الباغى}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 76 - 3

3 - شنوايى ، بينايى ، دانايى و نيز در دست داشتن زمام همه امور ، نشانه هايى از نيرومندى ، عزّت و شكست ناپذيرى خداوند است .

إنّ اللّه لقوىّ عزيز . .. سميع بصير . يعلم ... و إلى اللّه ترجع الأُمور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 220 - 2،4

2 - شنوايى و علم مطلق ، تنها از آنِ ذات بى مانند خداوند است .

إنّه هو السميع العليم

{ال} در {السميع} و {العليم} براى جنس (از نوع استغراق صفاتى) و مفيد حصر است; يعنى، تنها او است كه شنوايى اش بى حد و دانايى اش مطلق است.

4 - خداوند ، داراى شنوايى و علم همه جانبه بر احوال و نياز هاى خلق

الذى يريك حين

تقوم . و تقلّبك فى الس_جدين . إنّه هو السميع العليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 28 - 8

8 - شنوايى و بينايى خداوند ، پشتوانه كيفر و پاداش آدميان پس از رستاخير است .

ما خلقكم و لابعثكم إلاّ كنفس وحدة إنّ اللّه سميع بصير

احتمال دارد ذكر {إنّ اللّه سميع بصير} پس از بيان قدرت خداوند بر بازآفرينى انسان ها پس از مرگ، به اين جهت باشد كه بازآفرينى، براى حساب رسى اَعمال است و پشتوانه آن هم، آگاهى خداوند از اَعمال انسان ها است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 56 - 13

13 - شنوا و بينا بودن خداوند ، مقتضى پناه بردن بشر به او و استمداد از او ، در برابر بدى ها و دشمنى ها

فاستعذ باللّه إنّه هو السميع البصير

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه جمله {إن_ّه هو السميع البصير}، تعليل براى {فاستعذ} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 36 - 9

9 - شنوايى و دانايى مطلق ، در انحصار خداوند است .

إنّه هو السميع العليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 80 - 4

4 - خداوند ، آگاه به هر سرّ و شنونده هر نجوا

أم يحسبون أنّا لانسمع سرّهم و نجويهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 6 - 8

8- شنوايى و دانايى مطلق ، تنها از آن خداوند است .

إنّه هو السميع العليم

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 5 - 6

6- خداوند ، قادر به شنيدن و اجابت همه دعا ها و نياز هاى عبادت گران خود

من أضلّ ممّن يدعوا من دون اللّه من لايستجيب له إلى يوم القي_مة

از مفهوم آيه شريفه، استفاده مى شود كه اگر غير خدا نمى تواند نيازهاى گسترده خلق را برآورده كند; اما خداوند قادر به اجابت هر دعا در هر زمينه و در هر زمان مى باشد، چرا كه او نه از دعايى غافل است و نه از اجابت آن عاجز.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 1 - 8

8 - خداوند ، همه گفتوگو ها و سخنان محرمانه انسان ها را مى شنود و بر آنها آگاهى دارد .

قد سمع اللّه . .. إنّ اللّه سميع بصير

برداشت ياد شده، به خاطر اين نكته است كه جمله {إنّ اللّه. ..} در مقام تعليل مى باشد و اين تعليل، تعميم دهنده حكم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 7 - 8

8 - نجواكنندگان هر كجا باشند ، خداوند نيز همراه با آنان است و گفتوگوى آنان را مى شنود .

إلاّ هو معهم أين ما كانوا

شنوايى شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 18 - 4

4- شياطين ، موجوداتى با شعور و درك و داراى قوه شنوايى

إلاّ من استرق السمع

شنوايى معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 198 -

7

7 _ معبود راستين بايد شنوا و بينا باشد .

إن تدعوهم . .. لايسمعوا ... و هم لايبصرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 42 - 7

7- شنوايى ، بينايى ( ادراك ) و قدرت بر رفع نياز ، از شروط بديهى معبود حقيقى است .

لِمَ تعبد ما لايسمع و لايبصر و لايغنى عنك شيئًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 72 - 3

3 - موجود ناتوان و ناشنوا ، فاقد شايستگى براى خدا بودن و پرستيده شدن

قال هل يسمعونكم إذ تدعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 5 - 5

5- معبود واقعى و شايسته پرستش ، توانا بر شنيدن صداى عبادت گران و قادر بر اجابت خواسته هاى آنان

و من أضلّ ممّن يدعوا من دون اللّه من لايستجيب له إلى يوم القي_مة

خداوند، مشركان را به سبب پرستش موجوداتى كه قادر به شنوايى و اجابت دعاى آنان نيستند، سرزنش كرده است. مفهوم اين سخن آن است كه معبود واقعى، بايد قادر بر شنيدن و اجابت خواسته ها و نيازهاى مخلوقات باشد.

شنوايى نوزاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 78 - 3

3- عدم برخوردارى فرزند انسان از علم و آگاهى از طريق ابزار شنوايى ، بينايى و قلب به هنگام تولد ، از نشانه هاى تدبير و حكمت الهى *

و الله أخرجكم من بطون أمّه_تكم لاتعلمون شيئًا

اين آيه در مقام اثبات توحيد و توجه دادن انسانها به آثار و نشانه هاى الهى است.

بنابراين عالم نبودن فرزندان و عدم توجه آنان به موقعيت خويش، در مراحل تولد و پس از آن، مى تواند اشاره به حكمت الهى و اهميت اين موضوع در زندگى انسانها داشته باشد.

قدرت شنوايى شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 18 - 3

3- در آسمان ها ، خبر ها و اطلاعاتى مبادله مى شود كه قابل شنود براى موجوداتى چون شياطين است .

من كلّ شيط_ن رجيم . إلاّ من استرق السمع

لازمه استراق سمع، وجود و تبادل اخبارى است كه قابل شنيدن است.

محرومان از حق شنوايى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 42 - 3،6

3 _ مشركانى كه قرآن را از زبان پيامبر ( ص ) مى شنيدند و به آن ايمان نمى آوردند ، دلهايشان از شنوايى محروم و از فهميدن حقيقت ، ناتوان بود .

و منهم من يستمعون إليك أفأنت تسمع الصمّ و لو كانوا لا يعقلون

6 _ مردمى كه به آيات قرآن گوش سپارند و به آن ايمان نياورند ، دلهايشان از شنوايى محروم و از فهميدن حق ناتوان است .

و منهم من يستمعون إليك أفأنت تسمع الصمّ و لو كانوا لا يعقلون

مركز شنوايى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 46 - 12

12 - قلب ، مركز آگاهى ، شنوايى و بينايى انسان

فانها لاتعمى الأبص_ر و ل_كن تعمى القلوب التى فى الصدور

منشأ شنوايى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 78 - 1

1 - دستگاه شنوايى ،

بينايى و قوه تعقل در انسان ، جلوه هايى از تدبير و ربوبيت خداوند

و هو الذى أنشأ لكم السمع و الأبص_ر و الأفئدة

{فواد} (جمع {أفئدة}) به معناى دل ( قوه ادراك و تعقل) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 9 - 11

11 - قدرت شنوايى و بينايى و درك انسان ، از روح او است .

نفخ فيه من روحه و جعل لكم السمع و الأبص_ر و الأفئدة

التفات از غيبت به خطاب، در آيه مى تواند به اين جهت باشد كه پس از دميده شدن روح، انسان، لايق خطاب مى شود و اين حكايت كننده آن است كه روح، چنين توانى را براى انسان ايجاد مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 22 - 4

4 - خداوند ، هركس را كه بخواهد شنوا و حق پذير مى سازد .

إنّ اللّه يسمع من يشاء

منشأ نعمت شنوايى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 46 - 6

6 _ تنها خداوند يكتا، قادر بر بازگرداندن و اعطاى شنوايى، بينايى و ادراك به انسان است.

إن أخذ اللّه سمعكم . .. من إله غير اللّه يأتيكم به

موانع حق شنوايى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 23 - 7

7- گرفتار آمدن به لعن الهى ، عامل محروميت انسان از حق شنوى و بينش صحيح

لعنهم اللّه فأصمّهم و أعمى أبص_رهم

موانع شنوايى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 71 -

8

8 _ پندار مصونيت از امتحان و عذاب الهى ، از ميان برنده حق شنوى و بصيرت دينى بنى اسرائيل

فعموا و صموا

موانع شنوايى جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 100 - 4

4- شدت عذاب ها و طنين فرياد ، مانع شنيدن مشركان در جهنم خواهد شد .

لهم فيها زفير و هم فيها لايسمعون برداشت ياد شده بنابراين احتمال است كه {لهم فيها

نعمت شنوايى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 78 - 5

5- شنوايى ، بينايى و قلب ( قدرت ادراك ) ، از مهم ترين نعمت هاى خداوند به انسان

و الله أخرجكم . .. و جعل لكم السمع و الأبص_ر و الأفئدة

برداشت فوق، از آن جاست كه آيه شريفه علاوه بر بيان آيات قدرت الهى، در صدد برشمردن نعمتهاى الهى و در مقام امتنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 36 - 7

7- بهره نگرفتن صحيح از نعمت شنوايى ، بينايى و قلب براى شناخت حق ، باعث مسؤوليت انسان نزد خداوند است .

و لاتقف . .. إن السمع ... كان عنه مسئولاً

خداوند، به منظور دور كردن انسانها از حركتهاى غير علمى، به آنان نعمت شنوايى، بينايى و قلب را يادآور شده است تا آنان، با بهره گيرى صحيح از آن، به يقين دست يافته و بر اساس آن، حكم كرده و عمل نمايند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 100 - 5

5- شنوايى ، نعمتى مهم براى انسان

، حتى براى دوزخيان در جهنم

و هم فيها لايسمعون

از اين كه در اوصاف دوزخيان اين جهت ذكر شده، به دست مى آيد كه شنوايى نعمتى است كه خداوند از دوزخيان سلب كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 78 - 4

4 - نيروى شنوايى ، بينايى و ادراكى انسان ، نعمت هايى الهى و در خور شكر و سپاس گزارى

و هو الذى أنشأ لكم . .. قليلاً ما تشكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 23 - 3،5،7،8،9

3 - پيدايش بشر و نعمت هاى نهفته در وجود او ( قدرت شنوايى ، بينايى و تعقّل ) ، نشانه و جلوه قدرت خداى رحمان

الرحم_ن . .. هو الذى أنشاكم و جعل لكم السمع و الأبص_ر و الأفئدة

5 - قدرت شنوايى ، بينايى و تعقّل ، از نعمت هاى الهى و در خور شكر و سپاس

و جعل لكم السمع و الأبص_ر و الأفئدة قليلاً ما تشكرون

7 - استفاده بهينه نكردن كافران تكذيب گر از نعمت شنوايى ، بينايى و تعقّل

و جعل لكم السمع و الأبص_ر و الأفئدة قليلاً ما تشكرون

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه شكر نكردن انسان ها در برابر نعمت ها، به معناى استفاده صحيح نكردن از آنها است.

8 - ناسپاسى بسيار انسان ها ، در برابر نعمت شنوايى ، بينايى و تعقّل

و جعل لكم السمع و الأبص_ر و الأفئدة

9 - كافران لجوج و دين گريز ، مردمى ناسپاس بوده و از نعمت شنوايى ، بينايى و تعقّل بهره كافى نبرده اند .

و جعل

لكم السمع و الأبص_ر و الأفئدة قليلاً ما تشكرون

نقش شنوايى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 78 - 7

7- حس و تجربه ( شنيدن و ديدن ) ، زمينه شكوفايى ادراك و دانش هاى بشر *

و جعل لكم السمع و الأبص_ر و الأفئدة

اين برداشت بدان احتمال است كه تقدم {السمع و الأبصار} بر {الأفئدة} اشاره به مطلب مذكور داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 46 - 9

9 - بينايى واقعى آدمى در داشتن ضميرى آگاه و گوشى شنوا است .

فتكون لهم قلوب يعقلون بها أو أذان يسمعون بها . .. فى الصدور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 26 - 5

5- بينايى ، شنوايى و نيروى ادراك ، از پايه هاى مهم شناخت

و جعلنا لهم سمعًا و أبص_رًا و أفئدة فما أغنى عنهم

در آيه شريفه {سمع}، {أبصار} و {أفئدة} عواملى كافى براى رهيابى انسان به حقايق معرفى شده است و قوم عاد به خاطر بهره نگرفتن از آنها، مورد سرزنش قرار گرفته اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 2 - 10

10 - شنوايى و بينايى ، دو ابزار اصلى بشر براى معرفت حقايق

نبتليه فجعلن_ه سميعًا بصيرًا

سميع و بصير قرار داده شدن بشر در آستانه آزمايش او، مى تواند به اين دليل باشد كه آزمايش، نياز به شناخت مواد آزمون و راه هاى قبولى آن دارد. ازاين رو خداوند، به بشر دو ابزار شناخت (قدرت شنوايى و بينايى) عطا فرموده

است تا به اين معرفت دست يازد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 3 - 6

6 - قدرت شنوايى و بينايى ، دو ابزار لازم براى هدايت

فجعلن_ه سميعًا بصيرًا . إنّا هدين_ه السبيل

ويژگيهاى شنوايى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 50 - 13

13 - شنوايى كلام انسان به وسيله خداوند از نزديك صورت مى گيرد و حجاب بُعد و دورى بين او و بندگان نيست .

إنّه سميع قريب

شورا از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

{شورا}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 159 - 26

26 _ حاكميّت رهبرى واحد ، همراه با پذيرش اصل شورا ، از ويژگى هاى نظام اسلامى

و شاورهم فى الامر فاذا عزمت فتوكّل على اللّه

آداب شورا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 159 - 29

29 _ لزوم توجّه به نقش تعيين كننده خداوند براى موفقيّت در امور ، حتّى پس از مشورت و تصميم گيرى نهايى بر انجام كارها

و شاورهم فى الامر فاذا عزمت فتوكّل على اللّه

شرايط شورا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 159 - 23

23 _ پاكى از گناهان ، از شرايط گروه مورد مشورت رهبرى *

فاعف عنهم و استغفر لهم و شاورهم فى الامر

تقديم {عفو و استغفار} (پاك شدن از گناهان) بر مشورت، دلالت بر اين دارد كه فرد و يا افرادى كه مورد مشورت قرار مى گيرند، بايد آلوده به گناه نباشند و يا از

آلودگى پاك شده باشند.

شوهر از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

شوهر

آثار اذيت خانواده شوهر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 1 - 27

27 - { عن الرضا ( ع ) فى قول اللّه عزّوجلّ : { لاتخرجوهنّ من بيوتهنّ و لايخرجن إلاّ أن يأتين بفاحشة مبيّنة } قال : أذاها لأهل الرجل و سوء خلقها ;

از امام رضا(ع) درباره سخن خداوندعزّوجلّ {لاتخرجوهنّ من بيوتهنّ و لايخرجن إلاّ أن يأتين بفاحشة مبيّنة} روايت شده كه فرمود: [مراد از فاحشه مبيّنه] آزار دادن زن به خانواده شوهر و بد خلقى او است}.

آثار تقواى شوهر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 3 - 3

3 - خداترسى و رعايت تقوا از سوى همسران ( مردان و زنان مطلّقه ) ، موجب ازدياد روزى و بهره مندى آنان از عطا هاى غيرمنتظره الهى

إذا طلّقتم النساء . .. من يتّق اللّه ... يرزقه من حيث لايحتسب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 4 - 10

10 - خداترسى و تقواپيشگى از مردان و زنان مطلّقه ، موجب رهايى آنان از مشكلات زناشويى و آسان شدن زندگى براى آنها

و الّ_ئى يئسن من المحيض . .. و من يتّق اللّه يجعل له من أمره يسرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 5 - 6،10

6 - رعايت تقوا از سوى مردان و زنان مطلّقه ، موجب زدايش بدى ها و گذشت خطاهايشان از جانب خداوند

إذا طلّقتم النساء . .. و من يتّق اللّه يكفّر عنه سيّئاته

10 -

رعايت تقوا از سوى مردان و زنان مطلّقه ، موجب بهره مند شدن آنان از اجر بزرگ الهى

فطلّقوهنّ لعدّتهنّ . .. و من يتّق اللّه ... يعظم له أجرًا

اجتناب از الحاق زنازاده به شوهر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 12 - 9

9 - پرهيز از نسبت دادن فرزند زنا به همسر ، از جمله مواد مورد بيعت زنان مؤمن با پيامبر ( ص )

و لايأتين ببهت_ن يفترينه بين أيديهنّ و أرجلهنّ

اختيار شوهر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 28 - 11

11 - امر طلاق ، به دست مرد است .

فتعالين أمتّعكنّ و أسرّحكنّ سراحًا جميلاً

اختيارات شوهر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 1 - 13

13 - مردان ، مى توانند زنان مطلّقه خود را در صورت ارتكاب عملى بسيار زشت و روشن ( مانند زنا و . . . ) از خانه هاى خويش بيرون كنند .

و لايخرجن إلاّ أن يأتين بف_حشة مبيّنة

به هر عمل و گناهى كه زشتى آن شديد و بزرگ باشد، {فاحشه} اطلاق مى شود; مانند زنا در مورد زنان (برگفته از قاموس المحيط و مفردات راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 2 - 2

2 - مخيّر بودن مرد ، در رجوع به همسر خويش براى تداوم زندگى مشترك و يا جدا شدن دائمى از او ( از زمان اجراى صيغه طلاق تا پايان عدّه )

فامسكوهنّ بمعروف أو فارقوهنّ

ارزش علاقه به شوهر

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 56 - 2

2 - دلبستگى زن ، تنها به همسر خويش و چشم ندوختن به اجنبى ، از جمله برترين ارزش هاى او است .

فيهنّ ق_صرت الطرف

برداشت ياد شده با توجه به دو مطلب زير به دست مى آيد: الف) {قاصرات الطرف} به معناى چشم نداشتن به اجنبى باشد. ب) آيه شريفه در مقام بيان بهترين ارزش هاى زنان بهشت است.

الحاق زنازاده به شوهر در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 12 - 10

10 - شرك ، سرقت ، زنا ، فرزندكشى ، انتساب فرزند زنا به شوهران از جمله ناهنجارى هاى اعتقادى _ اخلاقى زنان عرب پيش از اسلام

أن لايشركن . .. لايسرقن ... لايزنين ... و لايقتلن أول_دهنّ و لايأتين ببهت_ن

تصريح پيامبر(ص) و قرآن، به لزوم پرهيز زنان عرب از موارد ياد شده; بيانگر وجود چنين زمينه هايى در ميان زنان عرب جاهلى است.

بشارت به شوهر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 7 - 10

10 - نويد خداوند به امكان رفع مشكل زنان مطلّقه و همسرانشان ، در صورت رعايت تعاليم و رهنمود هاى الهى

لينفق ذو سعة من سعته . .. سيجعل اللّه بعد عسر يسرًا

تكليف شوهر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 5 - 3

3 - احكام طلاق و عدّه زنان مطلّقه ، تكليفى مهم و مؤكّد برعهده همسران

فطلّقوهنّ لعدّتهنّ . .. ذلك أمر اللّه أنزله إليكم

مطلب ياد شده، از اطلاق تصريح

{أمر اللّه} بر احكام مربوط به طلاق و عدّه زنان، به دست مى آيد.

تكليف شوهران ثروتمند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 7 - 1،2

1 - مردان متمكّن و توانگر ، بايد به ميزان توانايى و فراخْ دستى خويش ، هزينه زندگى زنان مطلّقه را در دوران شيردادن به نوزادان _ افزون بر پرداخت اجرت شيردادن _ بپردازند .

لينفق ذو سعة من سعته

در اين كه حكم انفاق در اين آيه، اختصاص به دوران شيردادن زنان مطلّقه به نوزادشان دارد و يا شامل دوران عدّه نيز مى شود، ميان مفسران اختلاف هست. برداشت ياد شده، مبتنى بر احتمال نخست است.

2 - مردان متمكن و توانا ، بايد به ميزان توانايى و فراخْ دستى خويش ، هزينه زندگى زنان مطلّقه خود را در دوران عدّه بپردازند .

لينفق ذو سعة من سعته

تكليف شوهران فقير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 7 - 3،4

3 - مردان تنگ دست ، بايد به مقدار توانايى خويش هزينه زندگى زنان مطلّقه را در دوران شيردادن به نوزادان _ افزون بر پرداخت اجرت شيردادن _ بپردازند .

و من قدر عليه رزقه فلينفق ممّا ءاتيه اللّه

4 - مردان تنگ دست ، بايد به ميزان توانايى خويش ، هزينه زندگى زنان مطلّقه را در ايّام عدّه بپردازند .

و من قدر عليه رزقه فلينفق ممّا ءاتيه اللّه

توصيه به شوهر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 1 - 6

6 - توصيه خداوند به مردان و همسرانشان ، مبنى بر رعايت

تقوا و خداپرستى در مسائل مربوط به طلاق

إذا طلّقتم النساء . .. و اتّقوا اللّه ربّكم

حقوق شوهر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 49 - 4

4 - عدّه نگه داشتن زنان مطلّقه ، به نفع مردان ، و از حقوق آنان است .

فما لكم عليهنّ من عدّة

مخاطب {لكم} در آيه، مردانى اند كه زنانى را به ازدواج درآورده و آنها را مطلّقه كرده اند. قرار دادن عدّه براى آنان، به مصلحت و سود آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 5 - 11

11 - نقش سازنده تقواپيشگى ، در حفظ كانون گرم خانواده ها و رعايت شدن حقوق همسران

إذا طلّقتم النساء . .. و اتّقوا اللّه ... من يتّق ... يعظم له أجرًا

برداشت ياد شده، از آن جا است كه خداوند در ضمن پنج آيه مربوط به مسائل طلاق و اختلافات خانوادگى، چهاربار، به رعايت تقوا توصيه فرموده است.

حمايت از شوهر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 7 - 11

11 - زنان مطلّقه و شوهران تنگ دست آنان _ در صورت رعايت آموزه ها و رهنمود هاى الهى _ مورد عنايت و حمايت خدا قرار مى گيرند .

سيجعل اللّه بعد عسر يسرًا

سرزنش نشوز شوهر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 128 - 2

2 _ نشوز شوهر و عدم تأمين حقوق همسر ، امرى ناروا و ناپسند

و إن امراة خافت من بعلها نشوزاً او اعراضاً فلاجناح عليهما ان يصلحا

علاقه

به شوهر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 56 - 1

1 - زنان بهشت ، تنها شيفته و فريفته شوهران خويش و چشم بسته بر هر اجنبى

فيهنّ ق_صرت الطرف

{قاصرات الطرف} (زنان فرو هشته نگاه)، ظاهراً كنايه از چشم دريده نبودن است.

فرار شوهر در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 36 - 1

1 - شوهران ، پيوند الفت و همراهى با همسران خويش را در قيامت ناديده گرفته و از آنان متوارى خواهند شد .

يوم يفرّ المرء من . .. و ص_حبته

{صاحبة} همسرى است كه با شوهر خويش ملازمت و معاشرت داشته باشد. اين تعبير حاكى از شدت حوادث قيامت است; به گونه اى كه انسان، حتى همسرى را كه در دنيا با او سازگار و همراه بود، نيز رها خواهد كرد.

محرميت پدر شوهر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 31 - 18،25

18 - زنان مؤمن ، مجاز به آشكار ساختن زينت هاى خويش ( گوشواره ، النگو گردنبند و . . . ) و مواضع آنها ( بدن ) بر شوهر ، پدر ، پدر شوهر و پسران خود هستند .

و لايبدين زينتهنّ إلاّ لبعولتهنّ أو ءابائهنّ أو ءاباءِ بعولتهنّ أو أبنائهنّ

25 - پدر شوهر ، پسرهمسر ، پسر برادر ، پسر خواهر ، زنان مؤمن ، بردگان ، خدمت كاران بى ميل به زن و زناشويى و كودكان بى خبر از مسائل جنسى ، از محارم زنان اند .

و لايبدين زينتهنّ إلاّ لبعولتهنّ . .. أو الطفل

الذين لم يظهروا على عورت النساء

محرميت پسر شوهر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 31 - 18،25

18 - زنان مؤمن ، مجاز به آشكار ساختن زينت هاى خويش ( گوشواره ، النگو گردنبند و . . . ) و مواضع آنها ( بدن ) بر شوهر ، پدر ، پدر شوهر و پسران خود هستند .

و لايبدين زينتهنّ إلاّ لبعولتهنّ أو ءابائهنّ أو ءاباءِ بعولتهنّ أو أبنائهنّ

25 - پدر شوهر ، پسرهمسر ، پسر برادر ، پسر خواهر ، زنان مؤمن ، بردگان ، خدمت كاران بى ميل به زن و زناشويى و كودكان بى خبر از مسائل جنسى ، از محارم زنان اند .

و لايبدين زينتهنّ إلاّ لبعولتهنّ . .. أو الطفل الذين لم يظهروا على عورت النساء

محرميت شوهر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 31 - 18

18 - زنان مؤمن ، مجاز به آشكار ساختن زينت هاى خويش ( گوشواره ، النگو گردنبند و . . . ) و مواضع آنها ( بدن ) بر شوهر ، پدر ، پدر شوهر و پسران خود هستند .

و لايبدين زينتهنّ إلاّ لبعولتهنّ أو ءابائهنّ أو ءاباءِ بعولتهنّ أو أبنائهنّ

مسؤوليت شوهر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 129 - 4

4 _ شوهران نبايد _ به بهانه امكان نداشتن رعايت عدالت كامل بين همسران _ به برخى همسران خويش گرايش كامل و از ديگرى اعراض كنند .

و لن تستطيعوا ان تعدلوا بين النساء . .. فلاتميلوا كل الميل

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 117 - 15

15 - شوهران بايد براى رفع رنج ها و سختى هاى همسران خويش تلاش كنند .

فلايخرجنّكما من الجنّة فتشقى

با توجه به اين كه دشمنى شيطان با آدم(ع) و حوا يكسان بوده است و وى در صدد آن بوده كه هر دو را از بهشت بيرون كند و به مشقت اندازد; ولى با اين حال فعل {تشقى} به صورت مفرد آمده است. بنابراين رفع رنج و سختى هاى حوا نيز، بر دوش آدم(ع) بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 7 - 7

7 - لزوم رعايت حرمت و حفظ آبرو و حيثيت زن ، از سوى شوهر او

والذين يرمون أزوجهم . .. والخ_مسة أنّ لعنت اللّه عليه إن كان من الك_ذبين

كيفر شدن مردانى كه همسران شان را متهم به زنا و فحشا كنند، حاكى از آن است كه حفظ حرمت و حيثيت دينى و اجتماعى زنان، بر همسران شان واجب و لازم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 1 - 10،11

10 - مردان ، حق ندارند زنان مطلّقه خود را در ايّام عدّه ، از خانه هايشان بيرون كنند .

لاتخرجوهنّ من بيوتهنّ

انتساب خانه ها به زنان (بيوتهنّ) گوياى اين نكته است كه زنان مطلّقه، بايد در همان منازلى زندگى كنند كه پيش از اقدام به طلاق در آن جا بوده اند.

11 - محل سكونت زنان مطلّقه در ايّام عدّه ، همان محل پيش از طلاق است و مردان حق ندارند آن را تغيير دهند

.

لاتخرجوهنّ من بيوتهنّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 6 - 1،6،4،17

1 - مسكن زنان مطلّقه در ايّام عدّه ، برعهده همسرانشان است .

أسكنوهنّ

6 - مردان بايد به زنان مطلّقه ، بابت شيردادن فرزندان خود اجرت بپردازند .

فإن أرضعن لكم ف_اتوهنّ أُجورهنّ

4 - مردان حق ندارند با گزند رساندن و سخت گيرى كردن ، عرصه را بر زنان مطلّقه خويش تنگ سازند و زندگى آنان را در خانه خود ، غير قابل تحمل كنند .

و لاتضارّوهنّ لتضيّقوا عليهنّ

17 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : لايضارّ الرجل امرأته إذا طلّقها فيضيّق عليها حتّى تنتقل قبل أن تنقضى عدّتها ، فإنّ اللّه عزّوجلّ قد نهى عن ذلك فقال : { و لاتضارّوهنّ لتضيّقوا عليهنّ } ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه فرمود: مرد نبايد به همسر مطلّقه خود ضرر برساند و او را[از نظر مسكن و نفقه] در مضيقه قرار دهد تا [مجبور شود] قبل از تمام شدن عدّه، از خانه شوهر به جاى ديگر انتقال يابد; زيرا خداوند از اين كار نهى كرده و فرموده است: و لاتضارّوهنّ لتضيّقوا عليهنّ}.

نشوز شوهر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 128 - 1،5

1 _ لزوم پيشگيرى از به هم خوردن سلامت خانواده ، در صورت ناسازگارى شوهر وظيفه اى بر عهده زنان

و إن امراة خافت من بعلها . .. فلاجناح عليهما ان يصلحا بينهما صلحاً

كلمه {خافت}، بيانگر ترس از وقوع است، نه خود وقوع.

5 _ جواز صرفنظر كردن زن از بعض حقوق خود ، براى جلب نظر شوهر

و جلوگيرى از نشوز وى

و إن امراة خافت من بعلها نشوزاً . .. ان يصلحا بينهما صلحاً و الصلح خير

جمله {و احضرت الانفس الشح} حكايت از آن دارد كه مصالحه عنوان شده در آيه، منوط به گذشت از حقوق شخصى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 129 - 5

5 _ بلاتكليف ر ها ساختن زن ( نه زندگى كردن و نه طلاق دادن وى ) ، كارى ممنوع و حرام بر شوهران

فلاتميلوا كل الميل فتذروها كالمعلقة

نقش شوهر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 187 - 3

3 - زن و شوهر ، لباس عفاف يكديگرند و هر كدام مايه پرهيز ديگرى از گناهان جنسى است .

هن لباس لكم و أنتم لباس لهن

شهاب آسمانى از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

شياطين و شهاب آسمانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 18 - 5

5- شياطين ، در صورت نزديك شدن به آسمان ، با شعله هاى آتش فروزان و آشكار ، تحت تعقيب قرار مى گيرند .

إلاّ من استرق السمع فأتبعه شهاب مبين

نقش شهاب آسمانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 18 - 5،6،8

5- شياطين ، در صورت نزديك شدن به آسمان ، با شعله هاى آتش فروزان و آشكار ، تحت تعقيب قرار مى گيرند .

إلاّ من استرق السمع فأتبعه شهاب مبين

6- شهاب هاى آسمانى ، مانع استراق سمع شياطين از آسمانهاست .

إلاّ من استرق السمع فأتبعه شهاب مبين

8- { عن على ( ع ) انه قال :

كنّا مع رسول الله ( ص ) ذات ليلة إذ رمى نجم فاستنار فقال رسول الله ( ص ) : ان الله عزّوحلّ منع السّماء به_ذه النجوم . . . و تلا قول الله عزّوحلّ : { إلاّ من استرق السمع فأتبعه شهاب مبين } . . . ;

از على(ع) روايت شده است كه فرمود: شبى را در خدمت رسول خدا(ص) بوديم كه ستاره اى پرتاب شد و روشن گرديد. پس رسول خدا(ص) فرمود: خداوند عزّوحلّ با همين [شهاب] ستارگان آسمان را حفظ كرد و سخن خداوند عزّوحلّ: {إلاّ من استرق السمع فأتبعه شهاب مبين} را تلاوت كرد...}.

شهاب سنگ ها

سقوط شهاب سنگ ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 1 - 4

4 - سوگند خداوند به شهاب سنگ ها ، هنگامى كه سقوط مى كنند . *

و النجم إذا هوى

برخى از مفسران {نجم} را _ به قرينه {إذا هوى} (آن گاه كه سقوط كند) _ به معناى شهاب گرفته اند.

نقش شهاب سنگ ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 8 - 4

4 - نگهبانان و شهاب ها ، از هنگام نزول آيات قرآن ، مانع استراق سمع جن از آسمان شدند .

و أنّا لمسنا السماء فوجدن_ها ملئت حرسًا شديدًا و شهبًا

آيه بعد (فمن يستمع الآن يجد له شهاباً رصداً)، قرينه است بر اين كه جنيان از استراق سمع از آسمان، از وقت نزول قرآن و استماع آن، منع شده بودند.

شهادت از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

{شهادت}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3

- 154 - 25،29،31

25 _ شهادت برخى از پيكارگران احد و شكست در آن كارزار ، موجب ترديد مسلمانان سست انديشه

يقولون لو كان لنا من الامر شىء ما قتلنا ههنا

29 _ شهادت در راه خدا ، از مقدّرات الهى است .

قل لو كنتم فى بيوتكم لبرز الّذين كتب عليهم القتل الى مضاجعهم

31 _ مسلمانان آخرت طلب و خداخواه احد ، مشتاقان شهادت و رهسپار به سوى قتلگاه خويش

قل لو كنتم فى بيوتكم لبرز الّذين كتب عليهم القتل الى مضاجعهم

على رغم اينكه آيه درباره توحيد افعالى است و بيان اين معنا كه امور به دست خداوند است، خروج براى شهادت را به خود مبارزان نسبت داد تا اشاره به اشتياق آنان به شهادت كند. كاربرد كلمه {مَضجع} (خوابگاه) به جاى قتلگاه، مؤيّد اين معناست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 157 - 1،12

1 _ كشته شدن ( شهادت ) و مردن در راه خدا ، موجب آمرزش گناهان و بهره مندى از رحمت خداوند

و لئن قتلتم فى سبيل اللّه او متّم لمغفرة من اللّه و رحمة

مناسبت حكم و موضوع (مرگ و مغفرت) اقتضا مى كند كه {فى سبيل اللّه} پس از {متّم} مقدّر باشد.

12 _ ايمان به ارزشمندى والاى شهادت و مرگ در راه خدا ، رهايى بخش آدمى از وابستگى هاى دنيوى

و لئن قتلتم . .. لمغفرة من اللّه و رحمة خير ممّا يجمعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 158 - 1

1 _ مرگ و يا كشته شدن ، چه در راه خدا و چه در

راه غيرِ او ، مسيرى است به سوى خداوند ، نه نابودى و فنا .

و لئن مُتّم او قُتلتم لالى اللّه تحشرون

از اينكه قيد {فى سبيل اللّه} ذكر نشده، به دست مى آيد كه مراد، هر نوع مردن و كشته شدن است و مؤيّد اين معنا تقديم مردن بر كشته شدن است ; به خلاف آيه قبل.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 162 - 4

4 _ شركت در پيكار و شهادت در راه خدا ، از موجبات جلب رضايت الهى

و لئن قتلتم فى سبيل اللّه . .. افمن اتّبع رضوان اللّه

به مقتضاى ارتباط اين آيه با مضامين آيات پيشين، مى توان نمونه ها و مصاديق مورد نظر را به دست آورد ; از جمله جهاد و شهادت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 165 - 12

12 _ رفع ناراحتى مسلمانان به جهت شهادت هفتاد نفر در جنگ احد ، با تذكّر به اين كه آنان در جنگ بدر ، هفتاد نفر از دشمنان را كشته و هفتاد نفر را اسير كردند .

اولمّا اصابتكم مصيبة قد اصبتم مثليها

امام صادق (ع) درباره آيه فوق فرمود: كان المسلمون قد اصابوا ببدر مائة و اربعين رجلا قتلوا سبعين رجلا و اسروا سبعين فلمّا كان يوم احد اصيب من المسلمين سبعون رجلا قال: فاغتمّوا بذلك فانزل اللّه تبارك و تعالى: {اولمّا اصابتكم . .. مثليها}.

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 205، ح 151 ; نورالثقلين، ج 1، ص 408، ح 426.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل

عمران - 3 - 168 - 13

13 _ جهاد و شهادت در راه خدا ، حركتى بى ارزش در ديدگاه منافقان

لو اطاعونا ما قتلوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 169 - 1،3،7

1 _ مرده پنداشتن كشته شدگان در راه خدا ( شهدا ) از سوى برخى ، و نهى خداوند از اين پندار

و لا تحسبنّ الّذين قتلوا فى سبيل اللّه امواتا

3 _ شهيدان راه خدا ، زنده و برخوردار از روزى در پيشگاه پروردگار خويش

بل احيآء عند ربّهم يرزقون

در برداشت فوق {عند ربّهم}، متعلق به {يرزقون} گرفته شده است.

7 _ عظمت و مقام والاى شهدا و كشته شدگان در راه خدا

بل احيآء عند ربّهم يرزقون

از اينكه آنان در پيشگاه خداوند روزى داده مى شوند و در آن مقام حاضرند، عظمت مقام آنان به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 170 - 1،2،12

1 _ سرور و شادمانى كشته شدگان راه خدا ، به آنچه خداوند از فضل خويش به آنان ارزانى داشته است .

فرحين بما اتيهم اللّه من فضله

2 _ لطف و عنايت خداوند به كشته شدگان در راه او ( شهيدان )

فرحين بما اتيهم اللّه من فضله

12 _ شادمانى شهيدان از نبودن هيچ ترس و اندوهى براى مجاهدان راه خدا پس از شهادت

و يستبشرون بالّذين لم يلحقوا بهم من خلفهم الّا خوف عليهم و لا هم يحزنون

استبشار به معنى شادمانى بر اثر دريافت بشارت است. (لسان العرب)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 198

- 6

6 _ هجرت ، تحمّل آوارگى ، آزار در راه خدا ، جهاد و شهادت از نشانه هاى تقوا

فالّذين هاجروا و اخرجوا . .. لكن الّذين اتّقوا ربّهم

مراد از {الّذين اتّقوا}، يا خصوص كسانى هستند كه در آيه 195 توصيف شدند و يا آنان، از مصاديق مورد نظر براى تقواپيشگان هستند.

آثار شهادت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 169 - 14

14 _ شهادت ، وسيله رشد و تكامل شهيد

بل احيآء عند ربّهم يرزقون

با توجه به معناى {ربّهم} كه خداوند مربّى و تربيت كننده شهيدان است، معلوم مى شود كه شهادت زمينه اى براى بهره مندى از ربوبيّت خاص الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 125 - 5

5 _ مؤمنان با كشته شدن در راه خدا به جوار او بار خواهند يافت .

إنا إلى ربنا منقلبون

آثار شهادت حبيب نجار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 29 - 5

5 - كشته شدن مؤمن انطاكيه ( حبيب نجار ) به دست مردم ، موجب هلاكت آنان شد .

قيل ادخل الجنّة . .. إن كانت إلاّ صيحة وحدة فإذا هم خ_مدون

آرزوى شهادت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 11 - 6

6 - همسر فرعون ، در آرزوى شهادت به سر مى برد .

إذ قالت ربّ ابن لى عندك بيتًا فى الجنّة

با توجه به اين حقيقت كه آسيه، از سوى فرعون به شدت تحت شكنجه و آزار بود; مى توان استنباط

كرد كه دعاى او درباره بنا شدن خانه اى در بهشت، اشاره به نائل شدن وى به فيض بزرگ شهادت است.

ارزش شهادت در راه خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 143 - 8

8 _ شهادت طلبى و حضور در عرصه پيكار با دشمنان دين ، امتيازى ارزشمند در ديدگاه اسلام

ام حسبتم ان تدخلوا الجنّة . .. و لقد كنتم تمنّون الموت

چون خداوند اعراض كنندگان از جهاد و مبارزه و فراريان از شهادت و مرگ در راه خدا را مذمت كرده و از سويى تمام سعادت (بهشت) را در گرو مبارزه دانسته، ارزش والاى جهاد و شهادت به دست مى آيد.

امتحان با شهادت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 102 - 19

19 - بدون كمك و عنايت خداوند ، صبر و شكيبايى در برابر آزمايش هاى بزرگ همچون كشته شدن در راه خداوند ، ممكن نيست .

إنّى أرى فى المنام أنّى أذبحك . .. قال ي_أبت افعل ما تؤمر ستجدنى إن شاء اللّه من

مسأله ذبح اسماعيل(ع) _ چنان كه در آيه بعد به صراحت آمده است _ يك آزمايش الهى بود. براين اساس، مشروط كردن موفقيت اين آزمايش به مشيت و عنايت خداوند (ستجدنى إن شاء اللّه من الصابرين)، گوياى برداشت ياد شده است.

اهميت شهادت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 52 - 10

10 _ { عن ابى جعفر ( ع ) ( فى قوله عزوجل ) : { هل تربصون بنا إلا إحدى الحسنيين } قال

: اما موت فى طاعة اللّه و ادراك ظهور امام . . . ;

از امام باقر (ع) روايت شده كه درباره سخن خداوند عز و جل: {إحد الحسنيين} فرمود: يا مرگ در راه خدا يا درك ظهور امام . .. }.

پاداش شهادت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 195 - 19

19 _ بخشش گناهان و دخول در بهشت ، پاداش بزرگ الهى ، براى هجرت ، آوارگى ، آزار ديدن در راه خدا و جهاد و شهادت

فالّذين هاجروا و اخرجوا من ديارهم و اوذوا فى سبيلى و قاتلوا و قتلوا لاكفّرنّ عنه

تشويق به شهادت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 169 - 15

15 _ تشويق و ترغيب به جهاد و شهادت در راه خدا

و لا تحسبنّ الّذين قتلوا فى سبيل اللّه امواتا بل احيآء عند ربّهم يرزقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 170 - 15

15 _ ترغيب به جهاد و شهادت در راه خدا

فرحين بما اتيهم اللّه من فضله . .. و لا هم يحزنون

شهادت انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 155 - 5

5 _ پايدارى پيامبران در ابلاغ رسالت خويش ، تا شهادت و كشته شدن در راه خدا

و قتلهم الأنبياء بغير حق

شهادت براى حفظ توحيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 26 - 2

2 - اظهار ايمان به خداى يكتا و دفاع از پيامبران

و دين الهى تا مرز شهادت ، در محيط خفقان آور شرك و كفر ، امرى پسنديده و عامل سعادت اخروى ( بهشت ) است .

قال ي_قوم اتّبعوا المرسلين . .. إنّى ءامنت بربّكم فاسمعون . قيل ادخل الجنّة

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه داستان مؤمن انطاكيه همانند ديگر داستان هاى ياد شده در قرآن، به منظور الگوگيرى و درس آموزى نقل مى شود.

شهادت حبيب نجار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 26 - 1،9

1 - مؤمن انطاكيه ( حبيب نجار ) ، پس از اظهار ايمان به خداى يكتا و دفاع از پيامبران ، به دست كافران به شهادت رسيد .

قال ي_قوم اتّبعوا المرسلين . .. إنّى ءامنت بربّكم فاسمعون . قيل ادخل الجنّة

جمله {قيل ادخل الجنّة} استئناف بيانى است; يعنى، ممكن است پس از مطالعه داستان مؤمن انطاكيه، به ذهن خواننده خطور كند كه اين مرد الهى پس از اظهار ايمان و دفاع از پيامبران به چه سرنوشتى دچار شد؟ كه آيه شريفه پاسخگوى چنين سؤالى است.

9 - مؤمن انطاكيه ( حبيب نجار ) ، پس از به شهادت رسيدنش ، از آگاه نبودن مردم از جايگاه بهشتى خود ، اظهار تأسف كرده و آرزو نمود كه اى كاش آنان آگاه مى شدند .

ي_ليت قومى يعلمون

جمله {يا ليت قومى. ..} براى استئناف بيانى است; يعنى، بيانگر امرى است كه پس از ورود به بهشت [برزخى] اتفاق افتاده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 27 - 4

4 - مؤمن انطاكيه ( حبيب

نجار ) ، پس از به شهادت رسيدن ، از آگاه نبودن مردم از مورد غفران قرار گرفتن و عزيز شدنش در پيشگاه الهى ، تأسف خورد .

قال ي_ليت قومى يعلمون . بما غفر لى ربّى و جعلنى من المكرمين

شهادت طلبى زنان مؤمن دوران اصحاب اخدود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 10 - 8

8 - پايدارى برخى از زنان مؤمن تا نيل به شهادت ، در عهد اصحاب اخدود

فتنوا المؤمنين و المؤمن_ت

شهادت طلبى مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 195 - 26

26 _ فداكارى و از خود گذشتگى مسلمانان صدر اسلام ، در رويارويى با دشمنان و استقبال آنان از شهادت

فالّذين . .. و قاتلوا و قتلوا

شهادت طلبى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 143 - 1،9

1 _ شهادت طلبى برخى مؤمنان صدر اسلام پس از جنگ بدر و نگرانى و حيرت آنها به هنگام بروز جنگ احد

و لقد كنتم تمنّون الموت من قبل ان تلقوه فقد رايتموه و انتم تنظرون

9 _ اشتياق مؤمنان به حضور در ميدان جهاد و شهادت ، پس از آگاهى از درجات شهداى بدر

و لقد كنتم تمنّون الموت من قبل

امام باقر (ع) درباره آيه فوق فرمود: فانّ المؤمنين لمّا اخبرهم اللّه بالّذى فعل بشهدائهم يوم بدر و منازلهم من الجنّة رغبوا فى ذلك فقالوا اللهمّ ارنا القتال نستشهد فيه.

_______________________________

تفسير قمى، ج 1، ص 119 ; تفسير برهان، ج 1، ص 319، ح 1.

شهادت مؤمنان

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 111 - 26

26 _ عن عبدالرحيم عن ابى جعفر ( ع ) قال : قرأ هذه الآية { ان اللّه اشترى من المؤمنين أنفسهم . . . } . . . فقال : . . . من مات من المؤمنين ردّ حتى يقتل . . . ;

عبدالرحيم مى گويد امام باقر (ع) آيه {إن اللّه اشترى من المؤمنين أنفسهم . .. } را قراءت كرد ... سپس فرمود: ... هر مؤمنى كه بميرد، برگردانده مى شود تا كشته شود ... }.

شهادت مؤمنان دوران اصحاب اخدود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 9 - 6

6 - پايدارى مؤمنان در عصر اصحاب اخدود ، بر ايمان خويش تا نيل به شهادت ، در محضر خداوند بوده و به آن رسيدگى خواهد شد .

و اللّه على كلّ شىء شهيد

بيان گواه بودن خداوند، براى مجرمان تهديد و براى مؤمنان وعده به پاداش است.

شهادت مهاجران صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 58 - 4

4 - تضمين بهشت از سوى خدا ، براى آن دسته از مهاجران صدراسلام كه تا آن زمان ( زمان نزول آيه فوق ) با مرگ طبيعى از دنيا رفته و يا به دست دشمن كشته شده بودند .

و الذين هاجروا فى سبيل اللّه ثمّ . .. ليرزقنّهم اللّه رزقًا حسنًا

عقيده به شهادت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 125 - 2،4

2 _ ساحران در پاسخ فرعون و

تهديد هاى وى اظهار كردند كه با كشته شدن به سوى خداى خويش باز خواهند گشت .

قالوا إنا إلى ربنا منقلبون

{إلى ربنا} متعلق به {منقلبون} است و كلمه {انقلاب}، در صورتى كه به {إلى} متعدى شود، به معناى بازگشتن است.

4 _ ساحران مؤمن به موسى ، معتقد به دستيابى كشته شدگان راه خدا به موهبتهايى برتر از نعمت ها و آسايش هاى دنيوى

إنا إلى ربنا منقلبون

فضيلت شهادت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 157 - 4،8،11،12

4 _ شهادت در راه خدا ، داراى منزلتى والاتر از مرگ در راه او

و لئن قتلتم فى سبيل اللّه او متّم لمغفرة من اللّه و رحمة

تقدّم ذكرى شهادت، حاكى از تقدّم مرتبه آن است.

8 _ مرگ و يا شهادت در راه خدا ، داراى ارزشى برتر از ماندن در دنيا و ثروت اندوزى

و لئن قتلتم فى سبيل اللّه او متّم . .. خير ممّا يجمعون

11 _ ايمان به مقدّر بودن مرگ و حيات ، و شناخت ارزش والاى شهادت ، آسان كننده حركت به سوى نبرد با دشمنان دين

و اللّه يحيى و يميت . .. و لئن قتلتم فى سبيل الله او متّم لمغفرة من اللّه و رحمة

خداوند با بيان دو نكته مؤمنان را به جهاد ترغيب مى كند: 1 _ مرگ و حيات به دست خداست و عوامل طبيعى تعيين كننده نيست. 2 _ جان باختگان در راه خدا، آمرزيده و مشمول رحمت خاصّ خداوند هستند. بنابراين، مؤمنان با ايمان به اين دو معنا، هرگز ترديدى براى شركت در جهاد نخواهند داشت.

12 _ ايمان به ارزشمندى والاى شهادت

و مرگ در راه خدا ، رهايى بخش آدمى از وابستگى هاى دنيوى

و لئن قتلتم . .. لمغفرة من اللّه و رحمة خير ممّا يجمعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 168 - 13

13 _ جهاد و شهادت در راه خدا ، حركتى بى ارزش در ديدگاه منافقان

لو اطاعونا ما قتلوا

مؤمنان و شهادت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 52 - 1

1 _ مؤمنان راستين ، پيروزى با شهادت را _ كه در جنگ نصيبشان شود _ خير و نيك مى شمارند .

قل هل تربصون بنا إلا إحدى الحسنيين

شهادت در راه خدا

{شهادت در راه خدا}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 143 - 2

2 _ وحشت برخى مؤمنان صدر اسلام از مرگ و شهادت در راه خدا

و لقد . .. فقد رايتموه و انتم تنظرون

ارزش شهادت در راه خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 143 - 8

8 _ شهادت طلبى و حضور در عرصه پيكار با دشمنان دين ، امتيازى ارزشمند در ديدگاه اسلام

ام حسبتم ان تدخلوا الجنّة . .. و لقد كنتم تمنّون الموت

چون خداوند اعراض كنندگان از جهاد و مبارزه و فراريان از شهادت و مرگ در راه خدا را مذمت كرده و از سويى تمام سعادت (بهشت) را در گرو مبارزه دانسته، ارزش والاى جهاد و شهادت به دست مى آيد.

شهوت پرستى

آثار شهوت پرستى

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

2 - آل عمران - 3 - 14 - 2

2 _ شهوت پرستى و زراندوزى ، زمينه كفر و تكذيب آيات الهى

زيّن للنّاس حبّ الشّهوات . .. من الذهب و الفضّة

بنابراينكه منظور از {للنّاس}، كافران باشد; به قرينه آيات پيشين كه سخن از آنان بود.

شهوترانان

اضلال شهوترانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 27 - 4

4 _ تلاش شهوترانان براى انحراف جوامع دينى از حدود و مقررات الهى در روابط جنسى

و يريد الّذين يتّبعون الشّهوات ان تميلوا ميلاً عظيماً

شهوترانى

{شهوترانى}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 15 - 8

8 _ پرهيز از شيفتگى به تمايلات نفسانى ، عامل دستيابى به بهشت جاودان و رضوان الهى

للّذين اتقوا عند ربّهم

به قرينه آيه قبل مى توان مفعول {اتّقوا} را موارد ذكر شده در آن آيه دانست. موارد ياد شده عبارت است از حب و شيفتگى به شهوات و ... . گفتنى است معناى لغوى {اتقوا}، پرهيز و دورى است.

آثار شهوترانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 27 - 9

9 _ هواپرستى و شهوترانى ، مايه دورى از رحمت الهى

و اللّه يريد ان يتوب عليكم و يريد الّذين يتّبعون الشّهوات ان تميلوا ميلاً عظيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 28 - 3

3 _ شكستن حريم قوانين الهى در روابط جنسى ، رنج آفرين و موجب مشقت براى جوامع انسانى است .

و يريد الّذين يتّبعون الشّهوات . .. يريد اللّه ان يخفّف عنكم

چنانچه

رعايت احكام الهى در ازدواج موجب سبكبارى باشد، زير پا گذاردن آن قوانين، رنج آور و مشقتبار خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 81 - 5

5 _ شهوت پرستى بيش از حد قوم لوط ، موجب گرايش آنان به لواط شد .

إنكم لتأتون . .. بل أنتم قوم مسرفون

بدان احتمال كه جمله {بل أنتم قوم مسرفون} به منزله علتى براى گرايش قوم لوط به لواط باشد. يعنى چون اسرافگر بوديد به لواط مبتلا شديد. در اين صورت مراد از اسراف، به مناسبت مورد، اسراف در شهوت جنسى خواهد بود.

سرزنش شهوترانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 12 - 10

10- مؤمن واقعى ، در پى اعمال نيك است ; نه غوطهور در لذّت و هوسرانى .

الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت . .. و الذين كفروا يتمتّعون و يأكلون كما تأكل الأن

خداوند، مؤمنان را متصف به {عملوا الصالحات} كرده و كافران را مشمول {يتمتّعون و يأكلون كما تأكل الأنعام} دانسته است. از اين تقابل، مطلب بالا استفاده مى شود.

شهوترانى قوم لوط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 81 - 5

5 _ شهوت پرستى بيش از حد قوم لوط ، موجب گرايش آنان به لواط شد .

إنكم لتأتون . .. بل أنتم قوم مسرفون

بدان احتمال كه جمله {بل أنتم قوم مسرفون} به منزله علتى براى گرايش قوم لوط به لواط باشد. يعنى چون اسرافگر بوديد به لواط مبتلا شديد. در اين صورت مراد از اسراف، به مناسبت مورد، اسراف در

شهوت جنسى خواهد بود.

كيفر شهوترانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 28 - 11

11 _ انسان ، ناتوان از تحمل عواقب انحراف از حدود الهى در روابط جنسى

و يريد الّذين يتّبعون الشّهوات ان تميلوا ميلا عظيماً . .. خلق الانسان ضعيفاً

جمله {خلق الانسان ضعيفاً} مى تواند بيانگر علت لزوم پيروى از احكام الهى در ازدواج و اجتناب از پيروى هواپرستان باشد. يعنى قوانين الهى، جوامع را سبكبار خواهد كرد و انحراف از آن موجب مشقت خواهد شد و انسان توان تحمل آن مشقتها را ندارد.

مبارزه با شهوترانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 25 - 27

27 _ فراهم آوردن ازدواج هاى سهل و آسان در جامعه ، راه جلوگيرى از مفاسد جنسى

و من لم يستطع . .. فمن ما ملكت ايمانكم ... ذلك لمن خشى الْعنت منكم

چون ازدواج با كنيزان سهل است و خداوند براى جلوگيرى از زنا و مفاسد جنسى آن را پيشنهاد و تجويز كرده، معلوم مى شود كه بهترين راه براى جلوگيرى از مفاسد جنسى، فراهم آوردن ازدواج سهل و آسان است.

موانع شهوترانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 23 - 11

11_ توجه به خدا و استعاذه به درگاه او ، راهى براى مصون ماندن از فرجام ناميمون شهوات جنسى

قال معاذ الله

شهيدان

{شهيدان}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 207 - 15

15 _ كشته شدگان در راه امر به معروف و نهى از منكر ، مصداق

خريداران رضايت خداوند در برابر ايثار جان

و من الناس من يشرى نفسه

اميرالمؤمنين (ع): ان المراد بالآية الرجل الذى يقتل على الأمر بالمعروف و النهى عن المنكر.

_______________________________

مجمع البيان، ج 2، ص 535 ; تفسير صافى، ج 1، ص 241.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 153 - 23

23 _ ناپسندى حسرت و اندوه بر زوال منفعت هاى مادى و نيز حسرت بر كشته هاى راه خدا

لكيلا تحزنوا على مافاتكم و لا ما اصابكم

چون خداوند با مرحمت خويش غمى را بر آنان وارد كرد تا اندوه از دست دادن غنايم و كشته هاى جنگ را ناديده انگارند، بنابراين اگر چنين اندوهى پسنديده بود از ياد بردن آن، پاداش و مرحمت محسوب نمى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 181 - 13

13 _ كثرت پيامبران شهيد ، در بين انبياى الهى

و قتلهم الانبيآء بغير حقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 58 - 3

3 - مرگ مهاجران در ديار هجرت ، هم سنگ شهادت آنان در آن ديار

و الذين هاجروا . .. ثمّ قتلوا أو ماتوا ... رزقًا حسنًا

آسايش شهيدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 125 - 4

4 _ ساحران مؤمن به موسى ، معتقد به دستيابى كشته شدگان راه خدا به موهبتهايى برتر از نعمت ها و آسايش هاى دنيوى

إنا إلى ربنا منقلبون

آشنايى شهيدان با بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47

- 6 - 2

2- آشنايى شهيدان با بهشت ، قبل از ورود به آن

عرّفها لهم

$ماضى بودن "عرّفها" و مضارع آمدن "يدخلهم"، مطلب بالا را افاده مى كند.

آمرزش شهيدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 157 - 5

5 _ خداوند ، آمرزنده پيكارگران شهيد كارزار احد و بخشاينده رحمت هاى خويش به آنان

و لئن قتلتم فى سبيل اللّه او متّم لمغفرة من اللّه و رحمة

چون آيه مورد بحث در ضمن آياتى آمده كه مسائل نبرد احد را مطرح مى كرد، مى تواند اشاره مستقيم به شهيدان جنگ احد داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 170 - 17

17 _ آمرزش تمامى گناهان شهدا

فرحين بما اتيهم اللّه . .. الّا خوف عليهم و لا هم يحزنون

چون گناه در عالم برزخ و قيامت موجب حزن و اندوه خواهد بود، و به دليل {الّا خوف . .. }، شهيدان هيچگونه حزن و اندوهى ندارند، معلوم مى شود تمام گناهان آنان مورد عفو الهى قرار گرفته است.

ادراك حيات شهيدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 154 - 5

5 - انديشه ها ، از درك زنده بودن شهيدان ناتوان است .

بل أحياء و لكن لاتشعرون

اطمينان شهيدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 5 - 4

4- شهيدان ، برخوردار از آسودگى خاطر در پرتو عنايت خداوند *

و يصلح بالهم

برداشت بالا بدان احتمال است كه {بال}، به معناى قلب و خاطر باشد و {إصلاح} به

معناى زدايش نگرانى ها و آرامش بخشيدن به آن.

امتحان با شهيدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 155 - 5

5 - كشته شدن راه خدا ، وسيله اى براى آزمون جامعه ايمانى هستند .

و لنبلونكم بشىء . .. و نقص من الأمول و الأنفس و الثمرت

مصداق مورد نظر براى {نقص الأنفس} - به قرينه آيات قبل - كشته شدگان راه خداست.

امنيت شهيدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 170 - 13،14

13 _ سعادت و امنيّت كامل شهدا و كشته شدگان در راه خدا

الّا خوف عليهم و لا هم يحزنون

كلمه {خوف} نكره است و پس از حرف نفى (لا)، دلالت بر نبودن هيچ گونه ترس و دلهره اى دارد ; يعنى امنيّت كامل.

14 _ جاودانگى حيات ، تنعّم و امنيّت خاطر شهيدان *

الّا خوف عليهم و لا هم يحزنون

نفى ترس و اندوه، مستلزم نفى فناپذيرى است. چرا كه از جمله اسباب ترس آفرين و غم انگيز، فناپذيرى و نابودى است.

بازماندگان شهيدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 169 - 2

2 _ دلدارى خداوند به مؤمنان و بازماندگان شهدا

و لا تحسبنّ الّذين قتلوا فى سبيل اللّه امواتا

برگزيدگى شهيدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 140 - 14

14 _ شهيدان و قربانيان راه اسلام ، برگزيدگان خداوند

و يتّخذ منكم شهداء

بنابر اينكه مراد از {شهداء}، كشته شدگان در جنگ باشد ; چنانچه برخى از مفسران بر اين عقيده هستند.

بقاى

عمل شهيدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 4 - 27

27- وعده خداوند ، به حفظ و تداوم اعمال و تلاش هاى شهيدان

و الذين قتلوا فى سبيل اللّه فلن يضلّ أعم_لهم

مراد از {فلن يضلّ} ممكن است هدر نرفتن تلاش ها و ايثارگرى هاى شهيدان، در دنيا باشد; يعنى، گرچه شهيدان خود چشم فرومى بندند; اما خداوند خود آرمان ها و تلاش هايشان را پاس مى دارد.

پاداش شهيدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 195 - 21

21 _ پاداش مهاجران ، آوارگان ، آزارديدگان در راه خدا ، مجاهدان و شهيدان ، تضمين شده از سوى خداوند

انّى لا اضيع عمل عامل منكم . .. فالّذين هاجروا و اخرجوا من ديارهم و اوذوا فى سبي

لام قسم و نون تأكيد در {لاكفّرنّ} و در {لادخلنّ} دلالت بر تأكيد و تضمين پاداش دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 74 - 11

11 _ يكسانى پاداش رزمندگان شهيد و مجاهدان پيروز

فيقتل او يغلب فسوف نؤتيه اجراً عظيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 111 - 16

16 _ تضمين قطعى بهشت از سوى خداوند ، براى مجاهدان رزمنده اى كه سرانجام به شهادت مى رسند . *

فيقتلون و يقتلون

برداشت فوق بدين احتمال است كه {و يقتلون} قيد باشد ; يعنى، صرفاً كشتن دشمنان خدا تضمين كننده بهشت نيست و به حساب معامله با خدا گذاشته نمى شود ; بلكه كشتن و نهايتا كشته شدن، معامله با خداست.

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 6 - 1

1- بهشت موعود ، پاداش شهيدان راه خدا

و يدخلهم الجنّة عرّفها لهم

پيروزى شهيدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 4 - 28

28- كشته شدگان راه خدا ، پيروزمندان صحنه آزمون الهى ( جهاد )

و ل_كن ليبلواْ بعضكم ببعض و الذين قتلوا فى سبيل اللّه فلن يضلّ أعم_لهم

خداوند، پس از معرّفى جهاد به عنوان آزمون مؤمنان و كافران، تنها به يك گروه نويد داده است و آن كشته شدگان راه حق و شهيدان اند. از اين نويد استفاده مى شود كه پيروزمندان اين آزمون همانان هستند.

تكامل شهيدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 5 - 3

3- شهيدان راه خدا ، داراى رشد و تكامل معنوى ، حتى پس از شهادت

سيهديهم و يصلح بالهم

در صورتى كه معناى {بالهم} قلب باشد، لازمه اصلاح قلب تكامل معنوى است.

حامى شهيدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 5 - 1

1- شهيدان در همه مراحل پس از شهادت ، برخوردار از هدايت و حمايت خداوند

سيهديهم و يصلح بالهم

ضمير {هم} به {الذين قتلوا فى سبيل اللّه} بازمى گردد. {بال} در {بالهم} يا به معناى شأن و أمر (مفرد اُمور) و يا قلب است. برداشت ياد شده ناظر به معناى نخست مى باشد.

حتميت پاداش شهيدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 4 - 29

29- تضمين قطعى پاداش شهيدان ، از سوى خداوند

و

الذين قتلوا فى سبيل اللّه فلن يضلّ أعم_لهم

{فلن يضلّ. ..} مى تواند ناظر به آخرت باشد.

حيات شهيدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 154 - 1،2،9

1 - كشته شدگان راه خدا ، زنده و برخوردار از حياتى ويژه اند .

و لاتقولوا لمن يقتل فى سبيل اللّه أموت بل أحياء

از آن جا كه غير شهيدان نيز از زندگى برزخى برخوردارند، معلوم مى شود: حياتى كه خداوند براى شهيدان بيان داشته، حيات و زندگانى ويژه اى است.

2 - نبايد كشته شدگان راه خدا را مرده خواند و آنان را در شمار مردگان قلمداد كرد .

و لاتقولوا لمن يقتل فى سبيل اللّه أموت بل أحياء

9 - اعطاى حيات ويژه به شهيدان ، جلوه اى از همراهى و حمايت خداوند از صبرپيشگان راه ايمان است .

إن اللّه مع الصبرين. و لاتقولوا لمن يقتل فى سبيل اللّه أموت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 169 - 1،3،6،8،12

1 _ مرده پنداشتن كشته شدگان در راه خدا ( شهدا ) از سوى برخى ، و نهى خداوند از اين پندار

و لا تحسبنّ الّذين قتلوا فى سبيل اللّه امواتا

3 _ شهيدان راه خدا ، زنده و برخوردار از روزى در پيشگاه پروردگار خويش

بل احيآء عند ربّهم يرزقون

در برداشت فوق {عند ربّهم}، متعلق به {يرزقون} گرفته شده است.

6 _ برخوردارى شهيدان از حياتى ويژه در عالم پس از مرگ ( برزخ )

بل احيآء عند ربّهم يرزقون

نكره بودن كلمه {احيآء} اشاره به اين معنا دارد كه حيات شهيدان حياتى است كه براى انسانها در دنيا ناشناخته است.

بنابراين حياتى ويژه خواهد بود.

8 _ تفاوت زندگى و حيات شهدا با ديگر انسان ها ، در عالم پس از مرگ ( برزخ )

بل احيآء عند ربّهم يرزقون

چون از نظر قرآن ديگر مردگان نيز از حيات برزخى برخوردارند، مطرح كردن حيات ويژه براى شهيدان، حكايت از تفاوت اين دو حيات دارد.

12 _ حيات شهيدان و چگونگى آن فراتر از درك مردمان عادى و تنها در خور فهم كسانى همچون پيامبر ( ص ) *

و لا تحسبنّ . .. عند ربّهم يرزقون

از اينكه خداوند در آيات قبل همه مؤمنان را مخاطب قرار مى دهد ولى در اين آيه تنها خطابش را متوجّه پيامبر (ص) (و لا تحسبن به صيغه مفرد) كرده، مى تواند اشاره به اين معنا باشد كه مضمون اين آيه يعنى حيات شهيدان پس از شهادت، تنها در خور فهم پيامبر (ص) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 170 - 3،5،8،14

3 _ حيات ويژه و مقام والاى شهيدان و ارتزاق آنها نزد خداوند ، از تفضّلات الهى به آنان

فرحين بما اتيهم اللّه من فضله

بنابر اينكه مراد از {ما اتيهم اللّه}، همان باشد كه در آيه قبل بيان شد ; يعنى حيات ويژه و . .. .

5 _ زندگى برتر و بهتر شهدا در عالم برزخ ، نسبت به زندگى آنان در دنيا

فرحين بما اتيهم اللّه من فضله و يستبشرون

شادمانى شهيدان و نيز آرزوى رسيدن ديگر همرزمانشان به تفضل الهى، حاكى از برترى زندگى اخروى و برزخى آنان نسبت به زندگى دنياست.

8 _ زندگى جمعى شهيدان در عالم برزخ *

و يستبشرون بالّذين لم يلحقوا بهم

جمله

{لم يلحقوا بهم}، دلالت بر اين دارد كه همرزمان شهيدان پس از شهادت به آنان ملحق مى شوند. بنابراين شهيدان به صورت متفرق زندگى نمى كنند، بلكه شهيدان سراسر تاريخ به يكديگر مى پيوندند.

14 _ جاودانگى حيات ، تنعّم و امنيّت خاطر شهيدان *

الّا خوف عليهم و لا هم يحزنون

نفى ترس و اندوه، مستلزم نفى فناپذيرى است. چرا كه از جمله اسباب ترس آفرين و غم انگيز، فناپذيرى و نابودى است.

خشنودى شهيدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 170 - 1،4،6،12

1 _ سرور و شادمانى كشته شدگان راه خدا ، به آنچه خداوند از فضل خويش به آنان ارزانى داشته است .

فرحين بما اتيهم اللّه من فضله

4 _ فضل الهى و عطاياى بيش از استحقاق به شهيدان ، موجب شادمانى آنان

فرحين بما اتيهم اللّه من فضله

با توجّه به معناى {فضل} (بخشش بيش از حد استحقاق و از روى عنايت)، برداشت فوق استفاده شده است.

6 _ شادمانى و علاقه شهيدان نسبت به سعادتمندى ديگر مجاهدان و رسيدنشان به مقام كشته شدگان راه خدا

و يستبشرون بالّذين لم يلحقوا بهم من خلفهم

12 _ شادمانى شهيدان از نبودن هيچ ترس و اندوهى براى مجاهدان راه خدا پس از شهادت

و يستبشرون بالّذين لم يلحقوا بهم من خلفهم الّا خوف عليهم و لا هم يحزنون

استبشار به معنى شادمانى بر اثر دريافت بشارت است. (لسان العرب)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 171 - 1،7

1 _ شادمانى شهيدان از نعمت و فضل خاص الهى

يستبشرون بنعمة من اللّه و فضل

نكره بودن كلمه {بنعمة} و

{فضل}، دلالت بر نعمت و فضلى ناشناخته براى انسانها دارد. بنابراين نعمت و فضلى خاصّ است.

7 _ شادمانى شهيدان از اينكه خداوند اجر مؤمنان را تباه نمى سازد .

يستبشرون بنعمة . .. انّ اللّه لا يضيع اجر المؤمنين

جمله {ان اللّه}، عطف بر كلمه {نعمة} است ; يعنى {يستبشرون بان اللّه لا يضيع}.

دعاى شهيدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 170 - 6

6 _ شادمانى و علاقه شهيدان نسبت به سعادتمندى ديگر مجاهدان و رسيدنشان به مقام كشته شدگان راه خدا

و يستبشرون بالّذين لم يلحقوا بهم من خلفهم

روزى شهيدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 169 - 3،16

3 _ شهيدان راه خدا ، زنده و برخوردار از روزى در پيشگاه پروردگار خويش

بل احيآء عند ربّهم يرزقون

در برداشت فوق {عند ربّهم}، متعلق به {يرزقون} گرفته شده است.

16 _ ارتزاق شهيدان در پيشگاه خداوند ، پرتوى از ربوبيّت او

عند ربّهم يرزقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 170 - 1،3،14

1 _ سرور و شادمانى كشته شدگان راه خدا ، به آنچه خداوند از فضل خويش به آنان ارزانى داشته است .

فرحين بما اتيهم اللّه من فضله

3 _ حيات ويژه و مقام والاى شهيدان و ارتزاق آنها نزد خداوند ، از تفضّلات الهى به آنان

فرحين بما اتيهم اللّه من فضله

بنابر اينكه مراد از {ما اتيهم اللّه}، همان باشد كه در آيه قبل بيان شد ; يعنى حيات ويژه و . .. .

14 _ جاودانگى حيات ، تنعّم و امنيّت خاطر

شهيدان *

الّا خوف عليهم و لا هم يحزنون

نفى ترس و اندوه، مستلزم نفى فناپذيرى است. چرا كه از جمله اسباب ترس آفرين و غم انگيز، فناپذيرى و نابودى است.

زندگى برزخى شهيدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 26 - 8

8 - شهيدان ، برخوردار از زندگى بهشتى در عالم برزخ

قيل ادخل الجنّة

سعادت شهيدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 170 - 13

13 _ سعادت و امنيّت كامل شهدا و كشته شدگان در راه خدا

الّا خوف عليهم و لا هم يحزنون

كلمه {خوف} نكره است و پس از حرف نفى (لا)، دلالت بر نبودن هيچ گونه ترس و دلهره اى دارد ; يعنى امنيّت كامل.

شهيدان در برزخ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 170 - 5،8،11

5 _ زندگى برتر و بهتر شهدا در عالم برزخ ، نسبت به زندگى آنان در دنيا

فرحين بما اتيهم اللّه من فضله و يستبشرون

شادمانى شهيدان و نيز آرزوى رسيدن ديگر همرزمانشان به تفضل الهى، حاكى از برترى زندگى اخروى و برزخى آنان نسبت به زندگى دنياست.

8 _ زندگى جمعى شهيدان در عالم برزخ *

و يستبشرون بالّذين لم يلحقوا بهم

جمله {لم يلحقوا بهم}، دلالت بر اين دارد كه همرزمان شهيدان پس از شهادت به آنان ملحق مى شوند. بنابراين شهيدان به صورت متفرق زندگى نمى كنند، بلكه شهيدان سراسر تاريخ به يكديگر مى پيوندند.

11 _ شهيدان در عالم برزخ ، شاهد مقامات خويش و ديگر مجاهدان راه خدا

فرحين . .. و يستبشرون بالّذين لم

يلحقوا بهم من خلفهم الّا خوف عليهم و لا هم يحزن

چون آيه در مقام رد پندار كسانى است كه شهيدان را مرده مى پندارند، خداوند با ذكر آيات مورد بحث مى خواهد حالات و پاداشهاى شهيدان را پس از شهادت بيان كند، نه مقامات و پاداش آنان را در قيامت.

شهيدان در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 6 - 1

1- بهشت موعود ، پاداش شهيدان راه خدا

و يدخلهم الجنّة عرّفها لهم

ضامن بهشت شهيدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 111 - 16

16 _ تضمين قطعى بهشت از سوى خداوند ، براى مجاهدان رزمنده اى كه سرانجام به شهادت مى رسند . *

فيقتلون و يقتلون

برداشت فوق بدين احتمال است كه {و يقتلون} قيد باشد ; يعنى، صرفاً كشتن دشمنان خدا تضمين كننده بهشت نيست و به حساب معامله با خدا گذاشته نمى شود ; بلكه كشتن و نهايتا كشته شدن، معامله با خداست.

علم شهيدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 170 - 10

10 _ آگاهى شهدا از وضعيّت مجاهدان مؤمن در دنيا *

و يستبشرون بالّذين لم يلحقوا بهم من خلفهم

عوامل اطمينان شهيدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 111 - 21

21 _ تورات ، انجيل و قرآن ، سند وعده هاى خدا به مجاهدان و شهيدان و مايه اطمينان آنان

وعداً عليه حقاً فى التورية و الإنجيل و القرءان

فضايل شهيدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

3 - آل عمران - 3 - 157 - 10

10 _ بيان مقام والاى آنانكه در راه خدا مى ميرند و يا كشته مى شوند ، نشان دهنده بطلان ارزيابى كفرپيشگان درباره حيات و مرگ

لو كانوا عندنا ما ماتوا و ما قتلوا . .. و لئن قتلتم او متّم لمغفرة من اللّه و رح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 169 - 3،7،13

3 _ شهيدان راه خدا ، زنده و برخوردار از روزى در پيشگاه پروردگار خويش

بل احيآء عند ربّهم يرزقون

در برداشت فوق {عند ربّهم}، متعلق به {يرزقون} گرفته شده است.

7 _ عظمت و مقام والاى شهدا و كشته شدگان در راه خدا

بل احيآء عند ربّهم يرزقون

از اينكه آنان در پيشگاه خداوند روزى داده مى شوند و در آن مقام حاضرند، عظمت مقام آنان به دست مى آيد.

13 _ شهيدان ، پرورش يافتگان مقام ربوبى خداوند هستند .

بل احيآء عند ربّهم يرزقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 170 - 2،3،6،11

2 _ لطف و عنايت خداوند به كشته شدگان در راه او ( شهيدان )

فرحين بما اتيهم اللّه من فضله

3 _ حيات ويژه و مقام والاى شهيدان و ارتزاق آنها نزد خداوند ، از تفضّلات الهى به آنان

فرحين بما اتيهم اللّه من فضله

بنابر اينكه مراد از {ما اتيهم اللّه}، همان باشد كه در آيه قبل بيان شد ; يعنى حيات ويژه و . .. .

6 _ شادمانى و علاقه شهيدان نسبت به سعادتمندى ديگر مجاهدان و رسيدنشان به مقام كشته شدگان راه خدا

و يستبشرون بالّذين لم يلحقوا

بهم من خلفهم

11 _ شهيدان در عالم برزخ ، شاهد مقامات خويش و ديگر مجاهدان راه خدا

فرحين . .. و يستبشرون بالّذين لم يلحقوا بهم من خلفهم الّا خوف عليهم و لا هم يحزن

چون آيه در مقام رد پندار كسانى است كه شهيدان را مرده مى پندارند، خداوند با ذكر آيات مورد بحث مى خواهد حالات و پاداشهاى شهيدان را پس از شهادت بيان كند، نه مقامات و پاداش آنان را در قيامت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 171 - 8

8 _ مقام والاى شهيدان ، در پيشگاه خداوند

يستبشرون بنعمة من اللّه و فضل و انّ اللّه لا يضيع اجر المؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 195 - 22

22 _ مهاجر آواره و آزار ديده در راه خدا ، و جهادگر و جان باخته ، مصداق مؤمن خردمند

لايات لاولى الالباب . .. فالّذين هاجروا و اخرجوا من ديارهم ... و قاتلوا و قتلوا

اجابت دعاى خردمندان به دليل اعمال آنان است. {انّى لا اضيع ... } و جمله {فالّذين} به دليل {فا}، بيانگر آن اعمال است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 69 - 11

11 _ مقام والاى انبيا ، صديقان ، شاهدان ( گواهان اعمال يا عالمان يا كشته شدگان در راه خدا ) و صالحان

فاولئك مع الذين انعم اللّه عليهم من النبيّين و الصديقين و الشّهداء و الصالحين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 5 - 1،3،4

1- شهيدان

در همه مراحل پس از شهادت ، برخوردار از هدايت و حمايت خداوند

سيهديهم و يصلح بالهم

ضمير {هم} به {الذين قتلوا فى سبيل اللّه} بازمى گردد. {بال} در {بالهم} يا به معناى شأن و أمر (مفرد اُمور) و يا قلب است. برداشت ياد شده ناظر به معناى نخست مى باشد.

3- شهيدان راه خدا ، داراى رشد و تكامل معنوى ، حتى پس از شهادت

سيهديهم و يصلح بالهم

در صورتى كه معناى {بالهم} قلب باشد، لازمه اصلاح قلب تكامل معنوى است.

4- شهيدان ، برخوردار از آسودگى خاطر در پرتو عنايت خداوند *

و يصلح بالهم

برداشت بالا بدان احتمال است كه {بال}، به معناى قلب و خاطر باشد و {إصلاح} به معناى زدايش نگرانى ها و آرامش بخشيدن به آن.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 6 - 3

3- خداوند ، هدايتگر شهيدان به منزل آشناى بهشت

سيهديهم . .. و يدخلهم الجنّة عرّفها لهم

كمال شهيدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 169 - 14

14 _ شهادت ، وسيله رشد و تكامل شهيد

بل احيآء عند ربّهم يرزقون

با توجه به معناى {ربّهم} كه خداوند مربّى و تربيت كننده شهيدان است، معلوم مى شود كه شهادت زمينه اى براى بهره مندى از ربوبيّت خاص الهى است.

مقام شهيدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 140 - 15

15 _ منزلت والاى شهيدان

و يتّخذ منكم شهداء

برگزيدن شهيدان از سوى خداوند، حاكى از مقام والاى آنان است ; چون تا از آنان راضى نباشد و دوستشان نداشته باشد، آنان

را برنمى گزيند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 143 - 9

9 _ اشتياق مؤمنان به حضور در ميدان جهاد و شهادت ، پس از آگاهى از درجات شهداى بدر

و لقد كنتم تمنّون الموت من قبل

امام باقر (ع) درباره آيه فوق فرمود: فانّ المؤمنين لمّا اخبرهم اللّه بالّذى فعل بشهدائهم يوم بدر و منازلهم من الجنّة رغبوا فى ذلك فقالوا اللهمّ ارنا القتال نستشهد فيه.

_______________________________

تفسير قمى، ج 1، ص 119 ; تفسير برهان، ج 1، ص 319، ح 1.

مقامات شهيدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 154 - 1،2

1 - كشته شدگان راه خدا ، زنده و برخوردار از حياتى ويژه اند .

و لاتقولوا لمن يقتل فى سبيل اللّه أموت بل أحياء

از آن جا كه غير شهيدان نيز از زندگى برزخى برخوردارند، معلوم مى شود: حياتى كه خداوند براى شهيدان بيان داشته، حيات و زندگانى ويژه اى است.

2 - نبايد كشته شدگان راه خدا را مرده خواند و آنان را در شمار مردگان قلمداد كرد .

و لاتقولوا لمن يقتل فى سبيل اللّه أموت بل أحياء

نعمتهاى شهيدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 125 - 4

4 _ ساحران مؤمن به موسى ، معتقد به دستيابى كشته شدگان راه خدا به موهبتهايى برتر از نعمت ها و آسايش هاى دنيوى

إنا إلى ربنا منقلبون

ورود شهيدان در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 6 - 3

3- خداوند ، هدايتگر شهيدان به منزل

آشناى بهشت

سيهديهم . .. و يدخلهم الجنّة عرّفها لهم

وعده به شهيدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 111 - 18

18 _ پاداش بهشت براى مجاهدان و شهيدان ، وعده حتمى خداوند در تورات ، انجيل و قرآن

وعداً عليه حقاً فى التورية و الإنجيل و القرءان

هدايت شهيدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 5 - 1

1- شهيدان در همه مراحل پس از شهادت ، برخوردار از هدايت و حمايت خداوند

سيهديهم و يصلح بالهم

ضمير {هم} به {الذين قتلوا فى سبيل اللّه} بازمى گردد. {بال} در {بالهم} يا به معناى شأن و أمر (مفرد اُمور) و يا قلب است. برداشت ياد شده ناظر به معناى نخست مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 6 - 3

3- خداوند ، هدايتگر شهيدان به منزل آشناى بهشت

سيهديهم . .. و يدخلهم الجنّة عرّفها لهم

شهر از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

شهر

آثار شهر نشينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 101 - 14

14 _ شهرنشينى با وجود در پى داشتن فرهنگ بالاتر ، خطر نفاق و پيچيده تر شدن در طريق انحراف را نيز در پى دارد .

الأعراب أشد كفراً و نفاقاً . .. و من أهل المدينة مردوا على النفاق

در آيه {97} با مذمت باديه نشينان _ به خاطر فرهنگ پايينشان _ تلويحاً پيوستن به مجامع بزرگ را تمجيد مى كند و در اين آيه، منافقان اهل مدينه را به مهارت داشتن در نفاق و زبر دست بودن بر باديه نشينان

متهم مى كند; يعنى، در كنار آن ارزش، چنين ضد ارزشى بروز مى كند.

اثار شهر نشينى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 61 - 37

37 - شهرنشينى بنى اسرائيل و رسيدن به رفاه و آسايش ، زمينه ساز عصيانگرى ، تجاوز ، كشتن پيامبران و كفرشان بود .

لن نصبر على طعام وحد . .. اهبطوا مصراً ... و ضربت عليهم الذلة

برداشت فوق، مقتضاى ارتباط بخش دوم آيه; يعنى، {و ضربت عليهم الذلة . ..} با بخش اول آيه است.

ارزش شهر نشينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 100 - 19

19_ زندگانى در شهر ها و آباديها ، برتر از صحرانشينى و بيابان گردى است .

قد أحسن بى إذ . .. جاء بكم من البدو

از اينكه يوسف(ع) كوچ كردن خاندان يعقوب از صحراها و بيابانها را به شهر و آبادى از احسانها و نعمتهاى خداوند شمرد ، برداشت فوق استفاده مى شود.

اهالى شهر قصه خضر(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 77 - 4

4- هيچ يك از مردم شهر ، حاضر به ميزبانى و اطعام موسى و خضر ( ع ) نشد .

استطعما أهلها فأبوا أن يضيّفوهما

{إباء} به معناى {امتناع و سرباز زدن} است.

حتميّت ويرانى شهر ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 58 - 4

4- ويرانى شهر ها و مرگ و مير همه مردمان قبل از قيامت ، امرى حتمى ، غير قابل تغيير و نوشته شده

در كتاب تقدير الهى است .

كان ذلك فى الكت_ب مسطورًا

{ال} در {الكتاب} براى معرفه و عهد است و مراد از آن، لوح محفوظ و كتاب تقدير است.

خروج فرعون از شهر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 57 - 1

1 - خارج شدن فرعون و فرعونيان از شهر براى تعقيب بنى اسرائيل

فأخرجن_هم

خروج فرعونيان از شهر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 57 - 1،2

1 - خارج شدن فرعون و فرعونيان از شهر براى تعقيب بنى اسرائيل

فأخرجن_هم

2 - حركت فرعونيان در پى بنى اسرائيل ، تدبير الهى براى جدا شدن آنان از نعمت هاى سرزمين مصر بود .

فأخرجن_هم من جنّ_ت و عيون

اسناد فعل {إخراج} به ضمير {نا} بيانگر مطلب ياد شده است.

خطر انحراف در شهر نشينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 101 - 14

14 _ شهرنشينى با وجود در پى داشتن فرهنگ بالاتر ، خطر نفاق و پيچيده تر شدن در طريق انحراف را نيز در پى دارد .

الأعراب أشد كفراً و نفاقاً . .. و من أهل المدينة مردوا على النفاق

در آيه {97} با مذمت باديه نشينان _ به خاطر فرهنگ پايينشان _ تلويحاً پيوستن به مجامع بزرگ را تمجيد مى كند و در اين آيه، منافقان اهل مدينه را به مهارت داشتن در نفاق و زبر دست بودن بر باديه نشينان متهم مى كند; يعنى، در كنار آن ارزش، چنين ضد ارزشى بروز مى كند.

خطر نفاق در شهر نشينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

7 - توبه - 9 - 101 - 14

14 _ شهرنشينى با وجود در پى داشتن فرهنگ بالاتر ، خطر نفاق و پيچيده تر شدن در طريق انحراف را نيز در پى دارد .

الأعراب أشد كفراً و نفاقاً . .. و من أهل المدينة مردوا على النفاق

در آيه {97} با مذمت باديه نشينان _ به خاطر فرهنگ پايينشان _ تلويحاً پيوستن به مجامع بزرگ را تمجيد مى كند و در اين آيه، منافقان اهل مدينه را به مهارت داشتن در نفاق و زبر دست بودن بر باديه نشينان متهم مى كند; يعنى، در كنار آن ارزش، چنين ضد ارزشى بروز مى كند.

زمينه آبادانى شهر ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 12 - 3

3 - استغفار و ايمان ، از عوامل ازدياد اموال و فرزندان و آبادانى شهر ها و روستا ها ( پيدايش باغ ها و نهر ها و . . . )

استغفروا ربّكم . .. و يمددكم بأمول و بنين و يجعل لكم جنّ_ت و يجعل لكم أنه_رًا

زمينه ويرانى شهر ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 12 - 4

4 - كفر و گناه ، از عوامل كم شدن اموال و تعداد فرزندان و خرابى شهر ها و روستا ها ( نابودى باغ ها ، نهر ها و . . . )

استغفروا ربّكم . .. و يمددكم بأمول و بنين ... و يجعل لكم أنه_رًا

شهر انطاكيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 20 - 3

3

- انطاكيه ، در عصر حبيب نجار و آمدن رسولان الهى بدان جا ، به صورت شهر بود .

و جاء من أقصا المدينة رجل

شهر خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 91 - 6

6 - مكه مكرّمه ، شهر خدا و خدا صاحب آن است .

أن أعبد ربّ ه_ذه البلدة

شهر دمشق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 50 - 13

13 - { عن النبى ( ص ) انّه تلا ه_ذه الآية { و آويناهما إلى ربوة ذات قرار و و معين } . . . قال : هى بالشام بأرض يقال لها الغوطة ، مدينة يقال لها دمشق هى خير مدن الشام ;

از رسول خدا(ص) روايت شده كه آن حضرت آيه {و آويناهما إلى ربوة ذات قرار و معين} را قرائت كرد و فرمود: اين (ربوه) در شام است در سرزمينى بنام غوطه. آن شهرى است به نام دمشق كه بهترين شهرهاى شام است}.

شهر قصه خضر(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 77 - 2،5

2- موسى و خضر ( ع ) در مسير حركت و سفر خويش ، به يك آبادى رسيدند و با اهل آن ملاقات كردند .

فانطلقا حتّى إذا أتيا أهل قرية

در اين كه چه شهرى در مسير موسى و خضر(ع) قرار داشته، احتمالات گوناگونى ارائه شده است. از جمله آن ها شهر {ناصره} است كه در ساحل دريا قرار داشته است اين وجه را مجمع البيان از امام صادق (ع) روايت كرده است.

5- مردم شهرى

كه موسى و خضر ( ع ) به آن وارد شدند ، مردمى دور از خوى مهمان دوستى و غريب نوازى ، دور بودند .

فأبوا أن يضيّفوهما

شهر قوم لوط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 31 - 6

6 - ابراهيم ( ع ) ، در زمان عذاب شدن قوم لوط ، در نزديكى شهر آنان اقامت داشته است .

و لمّا جاءت رسلنا إبرهيم . .. إنّا مهلكوا أهل ه_ذه القرية

اسم اشاره {ه_ذه} _ كه بر نزديك بودن مشارإليه اش دلالت دارد _ نكته بالا را مى رساند.

شهر مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 126 - 12

12 - خداوند ، دعاى حضرت ابراهيم ( ع ) ( شهر شدن سرزمين مكه و امنيت و رفاه مؤمنان آن ) را مستجاب كرد .

رب اجعل . .. قال و من كفر فأمتعه قليلا

ابراهيم، در دعاى خويش اشاره به اين داشت كه: خداوند، كافران مكه را از روزيهاى خويش محروم سازد. جمله {و من كفر فأمتعه} (ولى آن كس كه كافر شود او را بهره اى اندك خواهم داد) پاسخ منفى خداوند به اين تقاضاى ابراهيم است. رد بخشى از يك درخواست، حكايت از اجابت ديگر درخواستها دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 35 - 7

7- مكه در عصر حضرت ابراهيم ( ع ) داراى بافت شهرى بود .

و إذ قال إبرهيم ربّ اجعل ه_ذا البلد ءامنًا

عوامل نابودى شهر ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 -

انبياء - 21 - 11 - 1

1- خداوند ، بسيارى از شهر ها و آبادى ها را به خاطر ستم مردمانشان به شدت در هم شكست و نابود كرد .

و كم قصمنا من قرية كانت ظالمة

{قَصْم} (مصدر {قصمنا}) به معناى شكستن شديد شىء است، به گونه اى كه به اجزا و قطعات پراكنده تبديل شود (لسان العرب). مقصود از آن در اين آيه، نابودى و هلاكت است.

عوامل ويرانى شهر ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 34 - 3،4

3 - ويرانى شهر ها ، تباهى جامعه و ذلّت عزّتمندان ، نتيجه هميشگى سلطه شاهان بر كشور بيگانه

إنّ الملوك إذا دخلوا قرية أفسدوها و جعلوا أعزّة أهلها أذلّة

4 - تأكيد بلقيس بر استمرار شيوه شاهان در تباه ساختن ممالك تحت سلطه خويش

قالت إنّ الملوك . .. و كذلك يفعلون

نقش شهر هاى بزرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 59 - 5

5 - گزينش شهر هاى بزرگ و مركزى از سوى خداوند براى بعثت فرستادگان خود

حتّى يبعث فى أُمّها رسولاً

{أُمّ القرى} به شهرى گفته مى شود كه نسبت به شهرهاى ديگر حالت مركزيت داشته باشد و مردم آن شهرها براى رفع نيازمندى هاى خود و. .. به آن جا مراجعه كنند.

واژگونى شهر قوم لوط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 79 - 7

7- شهر قوم لوط ، على رغم زير و رو شدن و زير باران كلوخ قرار گرفتن ، كاملاً منهدم نشد و ساليان درازى آثار آن باقى ماند

.

فجعلنا ع_ليها سافلها و أمطرنا عليهم حجارة من سجّيل . .. و إنهما لبإمام مبين

ويرانى شهر بصره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 53 - 5

5 - { عن أبى بصير عن أبى عبداللّه ( ع ) فى قول اللّه . . . { و المؤتفكة أهوى } قال : هم أهل البصرة هى المؤتفكة . . . ;

ابى بصير از امام صادق(ع) درباره سخن خداوند . .. {و المؤتفكة أهوى} روايت نموده كه مراد، اهل بصره هستند. آن جا شهر زيرورو شده است...}.

ويرانى شهر قوم لوط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 35 - 1

1 - مأموران عذاب قوم لوط ، شهر آن قوم را ، با عذابى آسمانى ، درهم كوبيدند .

إنّا منزلون على أهل ه_ذه القرية رجزًا من السماء. .. و لقد تركنا منها ءاية

ويرانى شهر ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 70 - 8

8 _ واژگون شدن بسيارى از شهر هاى آباد با نزول عذاب الهى

و المؤتفكت

{ائتفاك} به معناى انقلاب و زير و رو شدن است. بنابراين مقصود از {مؤتفكات} به قرينه مقام، شهرهايى است كه با عذاب و قهر الهى زير و رو شده اند.

شهر نشينى

آثار شهر نشينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 101 - 14

14 _ شهرنشينى با وجود در پى داشتن فرهنگ بالاتر ، خطر نفاق و پيچيده تر شدن در طريق انحراف را نيز در پى دارد .

الأعراب أشد

كفراً و نفاقاً . .. و من أهل المدينة مردوا على النفاق

در آيه {97} با مذمت باديه نشينان _ به خاطر فرهنگ پايينشان _ تلويحاً پيوستن به مجامع بزرگ را تمجيد مى كند و در اين آيه، منافقان اهل مدينه را به مهارت داشتن در نفاق و زبر دست بودن بر باديه نشينان متهم مى كند; يعنى، در كنار آن ارزش، چنين ضد ارزشى بروز مى كند.

اثار شهر نشينى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 61 - 37

37 - شهرنشينى بنى اسرائيل و رسيدن به رفاه و آسايش ، زمينه ساز عصيانگرى ، تجاوز ، كشتن پيامبران و كفرشان بود .

لن نصبر على طعام وحد . .. اهبطوا مصراً ... و ضربت عليهم الذلة

برداشت فوق، مقتضاى ارتباط بخش دوم آيه; يعنى، {و ضربت عليهم الذلة . ..} با بخش اول آيه است.

ارزش شهر نشينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 100 - 19

19_ زندگانى در شهر ها و آباديها ، برتر از صحرانشينى و بيابان گردى است .

قد أحسن بى إذ . .. جاء بكم من البدو

از اينكه يوسف(ع) كوچ كردن خاندان يعقوب از صحراها و بيابانها را به شهر و آبادى از احسانها و نعمتهاى خداوند شمرد ، برداشت فوق استفاده مى شود.

خطر انحراف در شهر نشينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 101 - 14

14 _ شهرنشينى با وجود در پى داشتن فرهنگ بالاتر ، خطر نفاق و پيچيده تر شدن در طريق انحراف

را نيز در پى دارد .

الأعراب أشد كفراً و نفاقاً . .. و من أهل المدينة مردوا على النفاق

در آيه {97} با مذمت باديه نشينان _ به خاطر فرهنگ پايينشان _ تلويحاً پيوستن به مجامع بزرگ را تمجيد مى كند و در اين آيه، منافقان اهل مدينه را به مهارت داشتن در نفاق و زبر دست بودن بر باديه نشينان متهم مى كند; يعنى، در كنار آن ارزش، چنين ضد ارزشى بروز مى كند.

خطر نفاق در شهر نشينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 101 - 14

14 _ شهرنشينى با وجود در پى داشتن فرهنگ بالاتر ، خطر نفاق و پيچيده تر شدن در طريق انحراف را نيز در پى دارد .

الأعراب أشد كفراً و نفاقاً . .. و من أهل المدينة مردوا على النفاق

در آيه {97} با مذمت باديه نشينان _ به خاطر فرهنگ پايينشان _ تلويحاً پيوستن به مجامع بزرگ را تمجيد مى كند و در اين آيه، منافقان اهل مدينه را به مهارت داشتن در نفاق و زبر دست بودن بر باديه نشينان متهم مى كند; يعنى، در كنار آن ارزش، چنين ضد ارزشى بروز مى كند.

شهرها

عذاب با ويرانى شهرها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 102 - 1

1_ جوشش آب هاى سيل آسا ، بارش باران هاى طوفان زا ، زير و زبر شدن آباديها ، فرو ريختن سنگ هاى عذاب و ايجاد صيحه و غرش هاى تخريب گر ، نمونه هايى است از عقوبت هاى الهى و عذاب هاى استيصال .

و كذلك

أخذ ربك

{ذلك} اشاره به عذابهايى است كه در اين سوره بيان شده است; از قبيل طوفان نوح ، زير و زبر شدن آباديهاى قوم لوط و . .. .

شهوت پرستى از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

آثار شهوت پرستى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 14 - 2

2 _ شهوت پرستى و زراندوزى ، زمينه كفر و تكذيب آيات الهى

زيّن للنّاس حبّ الشّهوات . .. من الذهب و الفضّة

بنابراينكه منظور از {للنّاس}، كافران باشد; به قرينه آيات پيشين كه سخن از آنان بود.

شهوترانان

اضلال شهوترانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 27 - 4

4 _ تلاش شهوترانان براى انحراف جوامع دينى از حدود و مقررات الهى در روابط جنسى

و يريد الّذين يتّبعون الشّهوات ان تميلوا ميلاً عظيماً

شهوترانى

{شهوترانى}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 15 - 8

8 _ پرهيز از شيفتگى به تمايلات نفسانى ، عامل دستيابى به بهشت جاودان و رضوان الهى

للّذين اتقوا عند ربّهم

به قرينه آيه قبل مى توان مفعول {اتّقوا} را موارد ذكر شده در آن آيه دانست. موارد ياد شده عبارت است از حب و شيفتگى به شهوات و ... . گفتنى است معناى لغوى {اتقوا}، پرهيز و دورى است.

آثار شهوترانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 27 - 9

9 _ هواپرستى و شهوترانى ، مايه دورى از رحمت الهى

و اللّه يريد ان يتوب عليكم و يريد الّذين يتّبعون الشّهوات ان تميلوا ميلاً عظيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

3 - نساء - 4 - 28 - 3

3 _ شكستن حريم قوانين الهى در روابط جنسى ، رنج آفرين و موجب مشقت براى جوامع انسانى است .

و يريد الّذين يتّبعون الشّهوات . .. يريد اللّه ان يخفّف عنكم

چنانچه رعايت احكام الهى در ازدواج موجب سبكبارى باشد، زير پا گذاردن آن قوانين، رنج آور و مشقتبار خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 81 - 5

5 _ شهوت پرستى بيش از حد قوم لوط ، موجب گرايش آنان به لواط شد .

إنكم لتأتون . .. بل أنتم قوم مسرفون

بدان احتمال كه جمله {بل أنتم قوم مسرفون} به منزله علتى براى گرايش قوم لوط به لواط باشد. يعنى چون اسرافگر بوديد به لواط مبتلا شديد. در اين صورت مراد از اسراف، به مناسبت مورد، اسراف در شهوت جنسى خواهد بود.

سرزنش شهوترانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 12 - 10

10- مؤمن واقعى ، در پى اعمال نيك است ; نه غوطهور در لذّت و هوسرانى .

الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت . .. و الذين كفروا يتمتّعون و يأكلون كما تأكل الأن

خداوند، مؤمنان را متصف به {عملوا الصالحات} كرده و كافران را مشمول {يتمتّعون و يأكلون كما تأكل الأنعام} دانسته است. از اين تقابل، مطلب بالا استفاده مى شود.

شهوترانى قوم لوط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 81 - 5

5 _ شهوت پرستى بيش از حد قوم لوط ، موجب گرايش آنان به لواط شد .

إنكم لتأتون . ..

بل أنتم قوم مسرفون

بدان احتمال كه جمله {بل أنتم قوم مسرفون} به منزله علتى براى گرايش قوم لوط به لواط باشد. يعنى چون اسرافگر بوديد به لواط مبتلا شديد. در اين صورت مراد از اسراف، به مناسبت مورد، اسراف در شهوت جنسى خواهد بود.

كيفر شهوترانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 28 - 11

11 _ انسان ، ناتوان از تحمل عواقب انحراف از حدود الهى در روابط جنسى

و يريد الّذين يتّبعون الشّهوات ان تميلوا ميلا عظيماً . .. خلق الانسان ضعيفاً

جمله {خلق الانسان ضعيفاً} مى تواند بيانگر علت لزوم پيروى از احكام الهى در ازدواج و اجتناب از پيروى هواپرستان باشد. يعنى قوانين الهى، جوامع را سبكبار خواهد كرد و انحراف از آن موجب مشقت خواهد شد و انسان توان تحمل آن مشقتها را ندارد.

مبارزه با شهوترانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 25 - 27

27 _ فراهم آوردن ازدواج هاى سهل و آسان در جامعه ، راه جلوگيرى از مفاسد جنسى

و من لم يستطع . .. فمن ما ملكت ايمانكم ... ذلك لمن خشى الْعنت منكم

چون ازدواج با كنيزان سهل است و خداوند براى جلوگيرى از زنا و مفاسد جنسى آن را پيشنهاد و تجويز كرده، معلوم مى شود كه بهترين راه براى جلوگيرى از مفاسد جنسى، فراهم آوردن ازدواج سهل و آسان است.

موانع شهوترانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 23 - 11

11_ توجه به خدا و استعاذه به درگاه او ، راهى براى مصون ماندن

از فرجام ناميمون شهوات جنسى

قال معاذ الله

شهود از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

شهود

شهود آفرينش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 9 - 3

3_ تقسيم پديده هاى جهان به غيب و شهود از طبقه بندى هاى هستى در قرآن

الغيب و الشه_دة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 46 - 9

9 - جهان هستى ، متشكل از حقايق غيبى و ناشناخته و امور محسوس و شناختنى

ع_لم الغيب و الشه_دة

مراد از شهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 73 - 18

18 _ عن أبى عبدالله(ع) فى قوله عز و جل: {عالم الغيب و الشهادة} فقال: الغيب ما لم يكن و الشهادة ما قد كان.

از امام صادق(ع) درباره {عالم الغيب و الشهادة} روايت شده است: {غيب} آن است كه به وجود نيامده و {شهادة} آن است كه به هستى در آمده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 94 - 22

22 _ { عن ابى عبداللّه ( ع ) فى قوله عزّ و جلّ : { عالم الغيب و الشّهادة } : الغيب ما لم يكن و الشّهادة ما قد كان ;

از امام صادق (ع) در معناى غيب و شهادت در آيه شريفه روايت شده: غيب آن است كه به وجود نيامده و شهادت آن است كه به وجود آمده باشد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 9 - 5

5_ { عن أبى عبدالله ( ع ) فى قوله عزوجل : {

عالم الغيب و الشهادة } فقال : { الغيب ما لم يكن والشهادة ما قد كان ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه درباره سخن خداى عزوجل: {عالم الغيب و الشهادة} فرمود: غيب چيزى است كه به وجود نيامده و شهادت چيزى است كه وجود پيدا كرده است}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 6 - 9

9 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) فى قول اللّه عزّوجلّ : { عالم الغيب و الشهادة } . فقال : الغيب ، ما لم يكن و الشهادة ، ما قد كان ;

از امام صادق(ع) درباره اين سخن خداوند عزّوجلّ: {عالم الغيب و الشهادة} روايت شده كه گفت: غيب چيزى است كه هنوز واقع نشده و شهادت، چيزى است كه محقق گشته است}.

مراد از عالم شهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 92 - 6

6 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) فى قوله عزّوجلّ : { عالم الغيب والشهادة } فقال : الغيب ما لم يكن و الشهادة ما قد كان ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه درباره سخن خداوند _ عزّوجلّ _ {عالم الغيب و الشهادة} فرمود: {غيب} چيزى است كه واقع نشده و {شهادت} چيزى است كه محقق گشته است}.

نشئه شهود انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 172 - 3

3 _ هر يك از انسان ها پس از خلقتشان در حيات دنيا ، داراى دو نشئه وجودى هستند : نشئه شهود ارتباط خويش با خداوند و

نشئه غيبت و محجوب بودن از خدا

و إذ أخذ ربك . .. و أشهدهم على أنفسهم

عطف {أشهدهم} بر {أخذ ربك} دلالت مى كند كه مسأله اشهاد و اقرار در همين حيات دنيوى انسان انجام گرفته است. يعنى هر يك از انسانهاى موجود بالعيان ربوبيت خداوند را مشاهده كرده اند. و اين در حالى است كه عموم انسانها چنين شهود و علم حضورى را نسبت به پروردگار خويش ندارند. لذا مى توان گفت انسان داراى دو جنبه است: جنبه اى كه شاهد ربوبيت خدا بوده و جنبه اى كه چنين شهودى براى او نيست.

نقش نشئه شهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 173 - 2

2 _ در صورت نبود نشئه شهود و اقرار براى فرزندان ، آنان در انتخاب عقيده ، جز تبعيت و تقليد از پدران ، راهى نداشتند .

و أشهدهم على أنفسهم . .. أو تقولوا إنما أشرك ءاباؤنا من قبل

شياطين از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

{شياطين}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 83 - 11

11 _ كسانى كه راز هاى جامعه اسلامى را منتشر مى كنند ، شيطان هستند .

اذاعوا به . .. لاتبعتم الشيطان

ظاهراً مراد از {شيطان}، همان كسانى هستند كه اخبار امنيتى را نسنجيده بين مردم منتشر مى كردند. يعنى منافقان و يا مسلمانان ضعيف الايمان كه خداوند آنان را به خاطر عملشان، شيطان ناميده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 27 - 15

15 _ شيطان داراى قبيله و گروه

إنه يريكم هو و قبيله

آثار دوستى با شياطين

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 121 - 9

9 _ دوستى با شياطين زمينه پذيرش القائات باطل آنان است.

و إن الشيطين ليوحون إلى أوليائهم ليجدلوكم

آزادى شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 112 - 18

18 _ مشيت خداوند بر بازداشتن تكوينى شياطين از دشمنى با پيامبران و تبليغات فريبنده آنها نيست.

و لو شاء ربك ما فعلوه

آزادى شياطين انسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 112 - 19

19 _ شياطين جن و انس برخوردار از آزادى و اختيارند.

و لو شاء ربك ما فعلوه فذرهم و ما يفترون

آزادى شياطين جنى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 112 - 19

19 _ شياطين جن و انس برخوردار از آزادى و اختيارند.

و لو شاء ربك ما فعلوه فذرهم و ما يفترون

اجتناب از اطاعت شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 50 - 24

24- آدميان همواره نسبت به كنيه و عداوت شياطين با آنان توجه داشته باشند و از اطاعت آنان به پرهيزند .

أفتتّخذونه و ذرّيّته أولياء من دونى و هم لكم عدوٌّ

اختيار شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 5 - 14

14 - شيطان ها ، موجوداتى مختار و مكلف

للشي_طين و أعتدنا لهم عذاب السعير

مطلب ياد شده، با توجه به اين نكته است كه عذاب و كيفر شدن، دليل مكلف بودن و تكليف شدن نشانه آزاد و

مختار بودن است; زيرا تكليف اجبارى، نه كيفر دارد و نه ثواب.

ارتباط شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 112 - 9،11،13

9 _ شياطين جن و انس با يكديگر به وسيله القائات مرموز مرتبط هستند.

يوحى بعضهم إلى بعض زخرف القول غرورا

{وحى} به معنى اشاره . .. و كلام پنهان است (لسان العرب)، لذا در برداشت فوق به القائات مرموز معنى گرديده است.

11 _ شياطين با تبادل سخنان به ظاهر آراسته و منطقى در بين يكديگر در صدد فريب و گمراه ساختن مردمند.

يوحى بعضهم إلى بعض زخرف القول غرورا

راغب مى گويد: الزخرف الزينة المزوقة . .. . زخرف همان زينت آراسته است، لذا زخرف القول به معنى گفتار به ظاهر زيبا و دلپسند است.

13 _ برخى از شياطين آموزش دهنده روشهاى شيطانى به بعض ديگرند.

يوحى بعضهم إلى بعض زخرف القول

از اينكه بعضى وحى و اشاره مى كنند و طبعاً برخى آن را مى پذيرند، برداشت فوق استفاده شده است.

استراق سمع شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 18 - 1،2،3

1- برخى از شياطين ، درصدد استراق سمع خبر هاى آسمانى اند .

إلاّ من استرق السمع

2- شياطين ، در حد استراق سمع توان نزديك شدن به آسمان ها را دارند .

و حفظنها من كلّ شيط_ن رجيم . إلاّ من استرق السمع

3- در آسمان ها ، خبر ها و اطلاعاتى مبادله مى شود كه قابل شنود براى موجوداتى چون شياطين است .

من كلّ شيط_ن رجيم . إلاّ من استرق السمع

لازمه استراق سمع، وجود و تبادل اخبارى است كه قابل شنيدن

است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 212 - 2

2 - قدرت شياطين بر استماع و استراق سمع گفتار فرشتگان ، در برهه اى از زمان ( قبل از ممنوع شدن و عزل گشتن )

إنّهم عن السمع لمعزولون

{معزولون} مى تواند به معناى حال باشد; يعنى، گر چه شياطين در گذشته گفتار فرشتگان را مى شنيدند; اما اكنون (از زمان نزول قرآن) از آن عزل گشته و ممنوع شدند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 223 - 4

4 - امكان دست يافتن شياطين به بعضى از اخبار پنهان

يلقون السمع و أكثرهم ك_ذبون

در صورتى كه ضمير {يلقون} و {أكثرهم} به شياطين بازگردد، احتمال مى رود كه مراد از {يلقون السمع} استراق سمع شياطين از مكالمات فرشتگان باشد. در اين صورت مفهوم {و أكثرهم كاذبون} چنين مى شود: آنان گاه گاهى مى توانند حوادث آينده را بفهمند; ولى معمولاً دروغ مى گويند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 8 - 1،3،9

1 - شياطين ، ناتوان از شنود اخبار آسمان

لايسّمّعون إلى الملإالأعلى

3 - شياطين ، درصدد دست يابى به اطلاعات موجود در آسمان و اخبار مربوط به امور غيبى اهل زمين

لايسّمّعون إلى الملإالأعلى

بيش تر مفسران برآنند كه گوش فرا دادن شياطين به سخنان موجودات والامقامى چون فرشتگان، با هدف دست يابى به امور غيبى مربوط به اهل زمين و اطلاعات موجود در آسمان صورت مى گيرد.

9 - شياطينى كه براى استراق سمع به آسمان نزديك صعود كنند ، از هر سو مورد هدف قرار گرفته

و رانده خواهند شد .

و يقذفون من كلّ جانب

{قذف} (مصدر {يقذفون})، به معناى {رمى}; يعنى، راندن و هدف قرار دادن شىء به وسيله سنگ، تير و مانند آنها است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 10 - 1،2،7

1 - برخى از شياطين ، به صعود به آسمان نزديك موفق شده و با سرعت و دزدانه به اطلاعات و اخبار ناچيزى دست خواهند يافت .

لايسّمّعون إلى الملإالأعلى . .. إلاّ من خطف الخطفة

{خَطِفَ} به معناى اختلاس و ربودن با سرعت است و {خطفة} _ بر وزن {فعلة} كه دال بر {مرّة} است _ مفعول مطلق و به معناى يك بار ربودن است. گفتنى است كه در اين آيه، كنايه از ربودنِ كم و ناچيز از اطلاعات و اخبار موجود در آسمان است.

2 - اصرار برخى از شياطين به صعود به آسمان نزديك ، جهت كسب اطلاعات و اخبار غيبى

إلاّ من خطف الخطفة

تلاش دزدانه شياطين همراه با خطرپذيرى آنان براى صعود به آسمان، مى تواند حاكى از اصرار آنان بر اين صعود باشد.

7 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : . . .قال [ رسول اللّه ( ص ) فى حديث المعراج ] : . . . صعد جبرئيل و صعدت معه إلى سماء الدنيا و عليها ملك يقال له : اسماعيل ، هو صاحب الخطفة التى قال اللّه عزّوجلّ : { إلاّ من خطف الخطفة فأتبعه شهاب ثاقب } و تحته سبعون ألف ملك تحت كلّ ملك سبعون ألف ملك . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده است . ..[كه رسول خدا(ص) در حديث

معراج]; فرمود: جبرئيل بالا رفت و من هم با او به آسمان دنيا بالا رفتم. در آن جا فرشته اى بود به نام اسماعيل. او مأمور تعقيب ربايندگان اخبار (صاحبان خطفه) بود كه خداوند مى فرمايد: {إلا من خطف الخطفة...} و هفتاد هزار فرشته تحت فرمان او بودند كه هر كدام از آنان نيز هفتاد هزار فرشته را تحت فرمان [خود] داشتند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 5 - 10،11

10 - تلاش شياطين ، براى نفوذ در آسمان جهت شنود اخبار آن

و جعلن_ها رجومًا للشي_طين

از آيات مشابه (مانند آيات 7 و 8 سوره {صافات}) استفاده مى شود كه شيطان ها، به منظور استراق سمع و شنود اخبار آسمان، به آن جا نفوذ مى كنند; ولى هربار مورد هدف قرار مى گيرند و رانده مى شوند.

11 - شيطان ها ، ناتوان از شنود و دستيابى به اطلاعات و اخبار آسمان

و جعلن_ها رجومًا للشي_طين

استعاذه از شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 98 - 1،2

1 - استعاذه ( پناه بردن ) به خدا از روى آوردن و حضور شياطين ، دعاى تعليمى از سوى خدا به پيامبر ( ص )

و قل أعوذ بك من همزت الشي_طين . و أعوذ بك ربّ أن يحضرون

2 - لزوم پناه بردن به خدا از نزديك شدن شياطين به انسان

قل . .. و أعوذ بك ربّ أن يحضرون

استعداد شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 8 - 7

7 - شياطين ، آشنا به زبان فرشتگان

لايسّمّعون

إلى الملإالأعلى

گوش فرا دادن شياطين به سخنان فرشتگان و رانده شدن آنها از آسمان، مى تواند حاكى از حقيقت ياد شده باشد.

اضلال شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 71 - 19

19 _ مرتد به سرگردانى در بيابان مى ماند كه شيطانها او را به بى راهه مى خوانند و گروهى نيز او را به راه هدايت دعوت مى كنند.

كالذى استهوته الشيطين فى الأرض حيران له أصحب يدعونه إلى الهدى ائتنا

{فى الأرض} متعلق به {استهوى} است، و {استهوى فى الأرض} به معنى عقل او را در بيابان ربوده اند، مى تواند باشد و مراد از {اصحاب} در {له اصحاب يدعونه} ممكن است مشركان و يا موحدان باشند كه در برداشت فوق احتمال دوم برگزيده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 30 - 7

7 _ شياطين همواره براى سد كردن راه هدايت بر آدميان، در تلاش هستند.

إنهم اتخذوا الشيطين أولياء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 51 - 9

9- گمراگرى ، بزرگ ترين ويژگى شياطين است .

أفتتّخذونه و ذرّيّته أولياء . .. و ما كنت متّخذ المضلّين عضدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 83 - 3،9

3- شياطين ، موجوداتى وسوسه گر و تحريك كننده در جهت گمراهى مردم

أرسلنا الشي_طين على الك_فرين تؤزّهم

9- تحريك كافران از سوى شياطين و گمراهى فزون تر آنان ، نشانه اى روشن از سودمند نبودن معبود ها و ضديتشان با پرستشگران خويش

و يكونون عليهم ضدًّا .

ألم تر أنّا أرسلنا الشي_طين

استفهام در {ألم تر} براى استشهاد و تأييد محتواى آيه قبل است و دلالت بر واضح بودن شاهد دارد به گونه اى كه نديدن و توجه نكردن به آن تعجب دارد.

اغواگرى شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 112 - 11

11 _ شياطين با تبادل سخنان به ظاهر آراسته و منطقى در بين يكديگر در صدد فريب و گمراه ساختن مردمند.

يوحى بعضهم إلى بعض زخرف القول غرورا

راغب مى گويد: الزخرف الزينة المزوقة . .. . زخرف همان زينت آراسته است، لذا زخرف القول به معنى گفتار به ظاهر زيبا و دلپسند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 83 - 9

9- تحريك كافران از سوى شياطين و گمراهى فزون تر آنان ، نشانه اى روشن از سودمند نبودن معبود ها و ضديتشان با پرستشگران خويش

و يكونون عليهم ضدًّا . ألم تر أنّا أرسلنا الشي_طين

استفهام در {ألم تر} براى استشهاد و تأييد محتواى آيه قبل است و دلالت بر واضح بودن شاهد دارد به گونه اى كه نديدن و توجه نكردن به آن تعجب دارد.

اغواگرى شياطين انسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 112 - 14

14 _ شياطين انس و جن از هنر و تبليغات فريبنده براى فريب دادن مردم و مبارزه با انبيا بهره مى برند.

يوحى بعضهم إلى بعض زخرف القول غرورا

{زخرف القول} به كلام آراسته شده مى گويند كه از مصاديق هنر است و مى توان گفت كه اين مورد به عنوان نمونه ذكر

شده است. گفتنى است {غرورا} در برداشت فوق مفعول له واقع شده است.

اغواگرى شياطين جنى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 112 - 14

14 _ شياطين انس و جن از هنر و تبليغات فريبنده براى فريب دادن مردم و مبارزه با انبيا بهره مى برند.

يوحى بعضهم إلى بعض زخرف القول غرورا

{زخرف القول} به كلام آراسته شده مى گويند كه از مصاديق هنر است و مى توان گفت كه اين مورد به عنوان نمونه ذكر شده است. گفتنى است {غرورا} در برداشت فوق مفعول له واقع شده است.

افشاى پيروان شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 221 - 2

2 - خداوند ، آشكاركننده چهره دريافت گران پيام شياطين

هل أُنبّئكم على من تنزّل الشي_طين

القائات شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 112 - 9

9 _ شياطين جن و انس با يكديگر به وسيله القائات مرموز مرتبط هستند.

يوحى بعضهم إلى بعض زخرف القول غرورا

{وحى} به معنى اشاره . .. و كلام پنهان است (لسان العرب)، لذا در برداشت فوق به القائات مرموز معنى گرديده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 121 - 8

8 _ القاى شبهات واهى عليه احكام الهى از فعاليتهاى شياطين است.

إن الشيطين ليوحون إلى أوليائهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 222 - 3

3 - شياطين ، الهام كننده دروغ و گناه اند ; نه پيام هاى معرفتى و ارزشى همچون

قرآن .

و ما تنزّلت به الشي_طين . .. تنزّل على كلّ أفّاك أثيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 223 - 1

1 - شياطين ، القاگر شنوده هاى خويش به منحرفان ، به گونه اى دروغ و خلاف واقع

يلقون السمع و أكثرهم ك_ذبون

ضماير جمع در {يلقون}، {أكثرهم} و {كاذبون} مى تواند به شياطين بازگردد. بر اين مبنا {سمع} مصدر به معناى مفعول است. {واو} در {و أكثرهم} حاليه و تقدير آن چنين مى باشد: {يلقى الشياطين على ه_ؤلاء المنحرفين مسموعاتهم و الحال أن أكثرهم (أكثر الشياطين) كاذبون فى ما يلقونه; شياطين، شنوده هاى خود را بر آن منحرفان القا مى كنند; در حالى كه بيشترشان (بيشتر شياطين) در آنچه القا مى كنند، دروغ مى گويند}.

اهتمام شياطين به خبرهاى آسمانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 10 - 3

3 - اطلاعات و اخبار غيبى موجود در آسمان نزديك ، براى شياطين با اهميت است .

إلاّ من خطف الخطفة

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه با آن كه شياطين از هر سو مورد هدف قرار دارند، به صورت دزدانه و به سرعت به استراق سمع دست مى زنند.

اهداف تبليغى شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 113 - 10

10 _ هماهنگ شدن منكران آخرت با كردار شياطين، از اهداف تبليغات فريبنده شياطين است.

و ليقترفوا ما هم مقترفون

اهداف مبارزه شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 113 - 2

2 _

قرار داده شدن شياطين در برابر انبيا داراى فلسفه و جهت و به منظور تأمين اهدافى معين است.

و كذلك جعلنا . .. و لتصغى إليه أفئدة الذين

جمله {لتصغى إليه} عطف به مقدر است; لذا معنى چنين مى شود: {جعلنا . .. لغايات و لتصغى إليه}.

بى لياقتى شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 211 - 1

1 - شياطين ، فاقد كمترين شايستگى براى نزول قرآن

و ما ينبغى لهم

ضمير فاعل در {ينبغى} به {تنزّل} (مصدر {تنزّلت}) بازمى گردد {استطاعة} (مصدر {يستطيعون}) به معناى توانايى است; يعنى، {و ما ينبغى لهم أن يتنزّلوا به و لايقدرون على التنزّل به; نه مى سزد كه شياطين قران را نازل كنند و نه مى توانند}.

بينش پيروان شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 30 - 10

10 _ پذيرندگان ولايت شياطين، بى خبر از گمراهى خويش و در پندار برخوردارى از توفيق هدايت هستند.

و يحسبون أنهم مهتدون

پليدى شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 211 - 3

3 - شرارت و پليدى نهفته در نهاد شياطين ، دليل بيگانگى عميق آنان بامفاهيم هدايتگر قرآن

و ما ينبغى لهم

مقصود از برداشت ياد شده اين است كه با توجه به محتواى هدايتگر و تكامل بخش قرآن عرصه اى بر اين اتهام _ كه عناصر پليدى چون شياطين در آن دخالت داشته باشند _ باقى نمى ماند.

پيروان شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 128 - 12

12 _ پيروان شياطين

جن، دوستان آنان هستند.

يمعشر الجن قد استكثرتم من الإنس و قال أولياؤهم من الإنس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 223 - 2

2 - انسان هاى دروغ پرداز و آلوده به گناه ، گوش سپرده به القائات دروغين شياطين

على كلّ أفّاك أثيم . يلقون السمع و أكثرهم ك_ذبون

برداشت ياد شده مبتنى بر اين نكته است كه ضمير {يلقون} به {كلّ أفّاك} باز گردد و {يلقون السمع} كنايه از اين باشد كه آنها تمامى انديشه و حواس خويش را در اختيار شياطين مى گذارند. گفتنى است كه بر اين مبنا ضمير جمع در {أكثرهم كاذبون} مى تواند به شياطين بازگردد; يعنى، منحرفان تمام انديشه و حواس خويش را در اختيار شياطين مى گذارند; اما بيشتر شياطين، اخبار دروغ تحويلشان مى دهند.

پيروان شياطين در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 85 - 1،2

1 - جهنم ، مملو از شيطان ها و پيروان آنان خواهد شد .

لأملأنّ جهنّم منك و ممّن تبعك منهم أجمعين

بيشتر مفسران گفته اند: مقصود از {منك} {من جنسك} است; زيرا منطقى نيست كه جهنم با آن عظمت، تنها با داخل شدن يك فرد (ابليس) پر شود. پس مقصود، پر شدن دوزخ از مجموعه شياطين (ابليس و فرزندانش) و انسان ها خواهد بود.

2 - پر شدن دوزخ از شيطان ها و پيروان آنان ، سخنى حق و تحقق يافتنى است .

فالحقّ و الحقّ أقول . لأملأنّ جهنّم منك و ... منهم أجمعين

برداشت ياد شده بر اين ديدگاه است كه جمله {لأملأنّ جهنّم. ..} با تقدير {قسمى}، مقسم

عليه براى فالحقّ باشد. هم چنين جمله {و الحقّ أقول} جمله معترضه باشد; يعنى، فالحقّ قسمى لأملأنّ جهنّم...}.

پيروان شياطين در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 130 - 14،15

14 _ پيروان شيطانها در قيامت به كفرورزى خويش در دنيا اعتراف مى كنند.

و شهدوا على أنفسهم أنهم كانوا كفرين

15 _ گمراهان پيرو شيطانها در قيامت بر كفرورزى خويش در دنيا آگاهى مى يابند. *

و شهدوا على أنفسهم أنهم كانوا كفرين

{شاهد} عالمى است كه آنچه را دريافته بيان مى كند. (لسان العرب). لذا اگر {شهدوا} به معناى شهادت دادن باشد، لازمه آن آگاهى فرد است.

تأثير اغواگرى شياطين انسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 113 - 1

1 _ منكران قيامت تحت تأثير تبليغات فريبنده شياطين جن و انس قرار مى گيرند.

و لتصغى إليه أفئدة الذين لايؤمنون بالأخرة

تأثير اغواگرى شياطين جنى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 113 - 1

1 _ منكران قيامت تحت تأثير تبليغات فريبنده شياطين جن و انس قرار مى گيرند.

و لتصغى إليه أفئدة الذين لايؤمنون بالأخرة

تبعيت يهود از شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 12

12 - فعاليت يهوديان عصر سليمان عليه حكومت وى ، با پيروى از افسون شياطين *

واتبعوا ما تتلوا الشيطين على ملك سليمن

برداشت فوق بر اين اساس است كه فاعل {اتبعوا} يهوديان عصر سليمان باشند.

تجسم شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 -

102 - 39

39 - قابليت شياطين ( جنيان ) براى تجسم يافتن و ديده شدن *

يعلمون الناس السحر

تجمع اخروى شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 68 - 8

8- كافران و شياطين ، در اطراف جهنم و در گروه هايى فشرده و متراكم ، احضار خواهند شد .

ثمّ لنحضرنّهم حول جهنّم جثيًّا

{جثىّ} ممكن است از {جثوة} به معناى سنگ و خاك متراكم و مجتمع باشد.

تسخير شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 82 - 5

5- شياطين ، موجوداتى قابل رام شدن و فرمان برى براى انسان ها .

و سخّرنا . .. من الشي_طين من يغوصون له

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 36 - 5

5 - تمامى موجودات هستى ، حتى شياطين ، مسخر خدا و محكوم اراده اويند .

و من يعش عن ذكر الرحم_ن نقيّض له شيط_نًا

از اين كه خداوند، تسلط شيطان را بر غافلان از ياد خودش، به خود نسبت داده (نقيّض)، مطلب بالا استفاده مى شود.

تسخير شياطين براى سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 82 - 1،2،7

1- برخى از شياطين ، در تسخير و تحت فرمان سليمان ( ع ) بودند .

و سخّرنا . .. و من الشي_طين من يغوصون له

2- برخى از شياطين براى سليمان ( ع ) ، به كار غواصى و غير آن مى پرداختند .

و من الشي_طين من يغوصون له و يعملون عملاً دون ذلك

7- كنترل و نظارت خداوند بر شياطين ،

در فرمان بردارى آنان از سليمان ( ع )

و من الشي_طين . .. و كنّا لهم ح_فظين

تشبيه به سرهاى شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 65 - 1

1 - ميوه و ثمره درخت { زقّوم } ، در زشتى همانند سر هاى شيطان ها است .

طلعها كأنّه رءوس الشي_طين

{طلع}، به معناى {ثمره} است.

تعدد شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 7 - 5

5 - شيطان هاى متمرد و به دور از خير ، متعدد و بسياراند .

من كلّ شيط_ن مارد

تعليم شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 112 - 13،24

13 _ برخى از شياطين آموزش دهنده روشهاى شيطانى به بعض ديگرند.

يوحى بعضهم إلى بعض زخرف القول

از اينكه بعضى وحى و اشاره مى كنند و طبعاً برخى آن را مى پذيرند، برداشت فوق استفاده شده است.

24 _ روى عن أبى جعفر(ع) فى معنى قوله: {يوحى بعضهم إلى بعض} إن الشياطين يلقى بعضهم بعضا فيلقى اليه ما يغوى به الخلق . .. .

از امام باقر(ع) درباره {يوحى بعضهم . ..} روايت شده است: بعضى از شياطين با بعض ديگر ملاقات و آنچه باعث گمراه كردن مردم است، به آنان مى آموزند ... .

تعليمات شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 3،9،11

3 - شياطين علومى از سحر را بر مردم عصر سليمان تلاوت كرده و به آنها جادوگرى مى آموختند .

ما تتلوا الشيطين على ملك سليمن . .. يعلمون

الناس السحر

فعل {تتلوا} از مصدر تلاوت (خواندن و قرائت كردن) است. مراد از {ما}ى موصوله - به قرينه فرازهاى بعد - سحر و مانند آن مى باشد. متعلق {تتلوا} به دليل {يعلمون الناس} {على الناس} مى باشد. يعنى، يهود دنباله رو سحرى بودند كه شياطين آن را براى مردم مى خواندند.

9 - كفرورزى شياطين با تعليم سحر به مردم

و لكن الشيطين كفروا يعلمون الناس السحر

11 - گروهى از يهوديان به آموختن سحر هاى تعليم داده شده از سوى شياطين روى آورده و به جادوگرى پرداختند .

واتبعوا ما تتلوا الشيطين

ضمير در {اتبعوا} به {فريق من الذين أوتوا الكتاب} در آيه قبل بر مى گردد.

تكليف شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 9 - 3

3 - شياطين ، موجوداتى مكلف و مسؤول و مورد كيفر و بازخواست الهى

و لهم عذاب واصب

برداشت ياد شده از مبتلا شدن به عذاب و كيفر الهى به دست مى آيد; زيرا كيفر و عذاب بدون تكليف و مسؤوليت، معقول نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 5 - 14

14 - شيطان ها ، موجوداتى مختار و مكلف

للشي_طين و أعتدنا لهم عذاب السعير

مطلب ياد شده، با توجه به اين نكته است كه عذاب و كيفر شدن، دليل مكلف بودن و تكليف شدن نشانه آزاد و مختار بودن است; زيرا تكليف اجبارى، نه كيفر دارد و نه ثواب.

تلاش شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 7 - 4

4 - تلاش شيطان ها ، براى شيطنت و نفوذ در

آسمان نزديك

و حفظًا من كلّ شيط_ن مارد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 8 - 3

3 - شياطين ، درصدد دست يابى به اطلاعات موجود در آسمان و اخبار مربوط به امور غيبى اهل زمين

لايسّمّعون إلى الملإالأعلى

بيش تر مفسران برآنند كه گوش فرا دادن شياطين به سخنان موجودات والامقامى چون فرشتگان، با هدف دست يابى به امور غيبى مربوط به اهل زمين و اطلاعات موجود در آسمان صورت مى گيرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 10 - 2

2 - اصرار برخى از شياطين به صعود به آسمان نزديك ، جهت كسب اطلاعات و اخبار غيبى

إلاّ من خطف الخطفة

تلاش دزدانه شياطين همراه با خطرپذيرى آنان براى صعود به آسمان، مى تواند حاكى از اصرار آنان بر اين صعود باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 5 - 10،12

10 - تلاش شياطين ، براى نفوذ در آسمان جهت شنود اخبار آن

و جعلن_ها رجومًا للشي_طين

از آيات مشابه (مانند آيات 7 و 8 سوره {صافات}) استفاده مى شود كه شيطان ها، به منظور استراق سمع و شنود اخبار آسمان، به آن جا نفوذ مى كنند; ولى هربار مورد هدف قرار مى گيرند و رانده مى شوند.

12 - شيطان ، حقيقتى داراى مصاديق و افراد متعدد

للشي_طين

تنوع شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 17 - 3

3- شياطين ، افراد متعدد و گوناگونى اند .

و حفظنها من كلّ شيط_ن رجيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

17 - زخرف - 43 - 37 - 10

10 - شمار شياطين ، بسيار و متنوع به گوناگونى گمراهى ها و متعدد به تعدد گمراهان

نقيّض له شيط_نًا . .. و إنّهم ليصدّونهم عن السبيل

توطئه شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 76 - 11،13

11 _ سست بنيادى نقشه ها و ترفند هاى طاغوت ها و شياطين

و الّذين كفروا يقاتلون فى سبيل الطّاغوت . .. انّ كيد الشّيطان كان ضعيفاً

13 _ شياطين ، همواره در صدد مكر و توطئه عليه مؤمنان

انّ كيد الشّيطان كان ضعيفاً

توليد مثل شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 50 - 27

27- شياطين و جن ها ، داراى ذريه و زاد و ولدند .

كان من الجنّ . .. أفتتّخذونه و ذرّيّته أولياء من دونى

جادوى شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 12

12 - فعاليت يهوديان عصر سليمان عليه حكومت وى ، با پيروى از افسون شياطين *

واتبعوا ما تتلوا الشيطين على ملك سليمن

برداشت فوق بر اين اساس است كه فاعل {اتبعوا} يهوديان عصر سليمان باشند.

جسمانيت شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 10 - 6

6 - شياطين ، موجوداتى جسمانى اند .

فأتبعه شهاب ثاقب

برداشت ياد شده از مورد هدف قرار گرفتن شياطين به وسيله شهاب نافذ _ كه امرى جسمانى است _ استفاده مى شود; زيرا اگر شياطين از موجودات غيرجسمانى باشند، نمى شود به وسيله شىء جسمانى، مورد هدف قرار گيرند.

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 85 - 7

7 - شيطان ها ، از موجوداتى برخوردار از جسم

لأملأنّ جهنّم منك

ورود ابليس به دوزخ _ كه جايگاه آتشين و با ويژگى هاى مادى و جسمانى است _ و نيز پر شدن دوزخ با ورود شياطين، مى تواند گوياى جسم بودن آنان باشد; زيرا مجردات، فضايى را اشغال نمى كنند.

چاره انديشى براى وسوسه شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ناس - 114 - 6 - 3

3 - خطر وسوسه گران جن و انس ، بزرگ و سزاوار چاره انديشى است .

من الجنّة و الناس

حاكم شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 83 - 4

4- شياطين ، تحت سيطره و حاكميت الهى قرار دارند .

ألم تر أنّا أرسلنا الشي_طين

ضمير {نا} در {أنّا أرسلنا} بيانگر اين نكته است كه تصور نشود كار شياطين خارج از نظام تقدير و برنامه الهى است; بلكه همه برنامه هاى آنان، تحت نظارت و در قلمرو مشيت الهى است.

حاكميت شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 27 - 17

17 _ سلطه و حاكميت شياطين بر منكران آيات الهى، سنت خداوند و تحت اراده اوست.

إنا جعلنا الشيطين أولياء للذين لا يؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 28 - 3

3 _ جوامعى كه به پندار اجراى فرمان خدا به رسوم نارواى نياكان خويش پايبندند، جوامعى تحت نفوذ شياطين مى باشند.

إنا جعلنا الشيطين أولياء للذين لا يؤمنون

. .. الله أمرنا بها

جمله {إذا فعلوا . .. } عطف بر {لا يؤمنون} است و در حقيقت صله براى {الذين} مى باشد. يعنى: إنا جعلنا الشياطين أولياء للذين إذا فعلوا فاحشة ... .

حتميت حشر شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 68 - 1

1- خداوند با سوگند به ربوبيت خويش ، بر ختمى بودن احضار منكران معاد و شياطين به گردآورى آنان در قيامت تأكيد كرده است .

فوربّك لنحشرنّهم والشي_طين

ضمير مفعولى در {لنحشرنّهم} به {انسان} در آيه قبل بازمى گردد و مراد منكران معاد است كه زنده شدن دوباره را بعيد شمرده بودند. {حشر}; يعنى، جمع كردن و برخى آن را جمع كردنى كه افراد را به محل اجتماع سوق دهند، معنا نموده اند (مصباح).

حتميت عذاب شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 39 - 10

10 - همدمى منحرفان با شياطين در دوزخ ، تأثيرى در تخفيف عذاب و يا آرامش آنان نخواهد داشت .

لن ينفعكم اليوم إذ ظلمتم أنّكم فى العذاب مشتركون

برداشت ياد شده بر اين اساس است كه عبارت {أنّكم فى. ..} فاعل {لن ينفع} باشد.

حتميت ورود شياطين در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 85 - 2

2 - پر شدن دوزخ از شيطان ها و پيروان آنان ، سخنى حق و تحقق يافتنى است .

فالحقّ و الحقّ أقول . لأملأنّ جهنّم منك و ... منهم أجمعين

برداشت ياد شده بر اين ديدگاه است كه جمله {لأملأنّ جهنّم. ..} با تقدير {قسمى}، مقسم عليه براى

فالحقّ باشد. هم چنين جمله {و الحقّ أقول} جمله معترضه باشد; يعنى، فالحقّ قسمى لأملأنّ جهنّم...}.

حسابرسى از شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 9 - 3

3 - شياطين ، موجوداتى مكلف و مسؤول و مورد كيفر و بازخواست الهى

و لهم عذاب واصب

برداشت ياد شده از مبتلا شدن به عذاب و كيفر الهى به دست مى آيد; زيرا كيفر و عذاب بدون تكليف و مسؤوليت، معقول نيست.

حشر اخروى شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 38 - 8

8 - شياطين نيز ، همچون آدميان در قيامت محشور خواهند شد .

قال ي_ليت بينى و بينك بعد المشرقين

از خطاب {بينك} استفاده مى شود كه شياطين نيز در روز قيامت محشور خواهند شد. البته برداشت ياد شده در صورتى است كه منظور از {شياطين}، شياطين جن يا اعم از شياطين جن و انس باشد.

حشر شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 68 - 9

9- گردآوردن خفّت بار كافران و شياطين در اطراف جهنم ، مرحله اى پس از حشر است .

لنحشرنّهم . .. ثمّ لنحضرنّهم حول جهنّم جثيًّا

حقانيت ورود شياطين به جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 85 - 2

2 - پر شدن دوزخ از شيطان ها و پيروان آنان ، سخنى حق و تحقق يافتنى است .

فالحقّ و الحقّ أقول . لأملأنّ جهنّم منك و ... منهم أجمعين

برداشت ياد شده بر اين ديدگاه است كه جمله {لأملأنّ جهنّم. ..} با

تقدير {قسمى}، مقسم عليه براى فالحقّ باشد. هم چنين جمله {و الحقّ أقول} جمله معترضه باشد; يعنى، فالحقّ قسمى لأملأنّ جهنّم...}.

حقيقت شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 18 - 4

4- شياطين ، موجوداتى با شعور و درك و داراى قوه شنوايى

إلاّ من استرق السمع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 8 - 5

5 - شياطين ، موجوداتى غير آسمانى

لايسّمّعون إلى الملإالأعلى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 10 - 6

6 - شياطين ، موجوداتى جسمانى اند .

فأتبعه شهاب ثاقب

برداشت ياد شده از مورد هدف قرار گرفتن شياطين به وسيله شهاب نافذ _ كه امرى جسمانى است _ استفاده مى شود; زيرا اگر شياطين از موجودات غيرجسمانى باشند، نمى شود به وسيله شىء جسمانى، مورد هدف قرار گيرند.

حقيقت شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 5 - 12

12 - شيطان ، حقيقتى داراى مصاديق و افراد متعدد

للشي_طين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 17 - 4

4- شيطان ، موجودى قدرتمند و توانا بر صعود و نفوذ بر آسمانها

و حفظنها من كلّ شيط_ن رجيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 3 - 7،8

7- شيطان ، موجودى است سراسر شرّ و عارى از هر نيكى و خير .

و يتّبع كلّ شيط_ن مريد

{مَريد} صفت توضيحى براى {شيطان} و به معناى عارى از خير و نيكى است. (مفردات راغب)

8-

شيطان ، نه نوعى منحصر به فرد ، كه داراى مصاديق و افرادى بسيار است .

و يتّبع كلّ شيط_ن مريد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 4 - 2،3

2- شيطان ، عنصرى است گمراهگر و دوزخى پرور .

كلّ شيط_ن مريد . كتب عليه... فانه يضلّه ويهديه إلى عذاب السعير.

3- گمراه سازى و دوزخى پرورى ، خميره و سرشت تغييرناپذير شيطان است .

كتب عليه. .. فإنّه يضلّه ويهديه إلى عذاب السعير

جمله {كتب عليه} (بر او نوشته شد) بيانگر اين نكته است كه شيطان، مخلوقى است كه سرشت او با گمراه گرى و كشاندن مردم به سوى دوزخ، آميخته شده و غير قابل تغيير است.

خطر شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 98 - 5

5 - حضور شياطين ، خطر آفرين براى انسان

و أعوذ بك ربّ أن يحضرون

از آيه فوق استفاده مى شود: در آنجا كه شياطين حضور دارند، انسان بيشتر در معرض خطر قرار مى گيرد و آنجا كه آنها حضور ندارند، ايمن تر است.

خطر شياطين انس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ناس - 114 - 6 - 3

3 - خطر وسوسه گران جن و انس ، بزرگ و سزاوار چاره انديشى است .

من الجنّة و الناس

خطر شياطين جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ناس - 114 - 6 - 3

3 - خطر وسوسه گران جن و انس ، بزرگ و سزاوار چاره انديشى است .

من الجنّة و الناس

خلقت شياطين

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 51 - 1

1- شياطين ، فاقد كمترين دخالت و نظارت در كار آفرينش آسمان ها و زمين و نيز خلقت خودشان اند .

ما أشهدتّهم خلق السم_وت والأرض و لاخلق أنفسهم

{إشهاد} يعنى، ديگرى را به شهادت و حضور خواندن. نفى شاهد گرفته شدن شياطين در آفرينش آسمان ها و زمين و خلقت خود آن ها، كنايه از آن است كه آنان، هيچ نقشى در الوهيت و تدبير جهان نداشته اند تا در موقع آفرينش، به حضور فراخوانده شده و شاهد خلقت باشند.

دامهاى شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 83 - 1

1- كافران ، گرفتار در دام تحريكات و وسوسه هاى شياطين

أرسلنا الشي_طين على الك_فرين تؤزّهم

{أزّ} به معناى تهييج و برانگيختن است و {تؤزّهم}; يعنى، شياطين، كافران را به سوى گمراهى و انحراف بيشتر سوق داده و تحريك مى كنند.

دروغگويى شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 223 - 1،2

1 - شياطين ، القاگر شنوده هاى خويش به منحرفان ، به گونه اى دروغ و خلاف واقع

يلقون السمع و أكثرهم ك_ذبون

ضماير جمع در {يلقون}، {أكثرهم} و {كاذبون} مى تواند به شياطين بازگردد. بر اين مبنا {سمع} مصدر به معناى مفعول است. {واو} در {و أكثرهم} حاليه و تقدير آن چنين مى باشد: {يلقى الشياطين على ه_ؤلاء المنحرفين مسموعاتهم و الحال أن أكثرهم (أكثر الشياطين) كاذبون فى ما يلقونه; شياطين، شنوده هاى خود را بر آن منحرفان القا مى كنند; در حالى كه بيشترشان (بيشتر شياطين) در آنچه القا مى كنند،

دروغ مى گويند}.

2 - انسان هاى دروغ پرداز و آلوده به گناه ، گوش سپرده به القائات دروغين شياطين

على كلّ أفّاك أثيم . يلقون السمع و أكثرهم ك_ذبون

برداشت ياد شده مبتنى بر اين نكته است كه ضمير {يلقون} به {كلّ أفّاك} باز گردد و {يلقون السمع} كنايه از اين باشد كه آنها تمامى انديشه و حواس خويش را در اختيار شياطين مى گذارند. گفتنى است كه بر اين مبنا ضمير جمع در {أكثرهم كاذبون} مى تواند به شياطين بازگردد; يعنى، منحرفان تمام انديشه و حواس خويش را در اختيار شياطين مى گذارند; اما بيشتر شياطين، اخبار دروغ تحويلشان مى دهند.

دشمنى شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 4

4 - شياطين از دشمنان حضرت سليمان و حكومت الهى او

ما تتلوا الشيطين على ملك سليمن

{على ملك سليمان} (بر ضد حكومت سليمان) حال براى مفعول حذف شده از {تتلوا} است; يعنى، آن سحرى را كه براى مردم تلاوت مى كردند، عليه سلطنت سليمان بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 112 - 18

18 _ مشيت خداوند بر بازداشتن تكوينى شياطين از دشمنى با پيامبران و تبليغات فريبنده آنها نيست.

و لو شاء ربك ما فعلوه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 50 - 19

19- پذيرش ولايت شيطان و نسل او از سوى برخى مردم ، با وجود عداوت شياطين با آدميان ، كارى ناشايست و شگفت انگيز و سزاوار سرزنش است .

أفتتّخذونه و ذرّيّته أولياء من دونى و هم لكم عدوٌّ

همزه {استفهام}

در {أفتتّخذونه} مفيد معناى انكار همراه با تعجب است.

دلايل بى لياقتى شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 211 - 3

3 - شرارت و پليدى نهفته در نهاد شياطين ، دليل بيگانگى عميق آنان بامفاهيم هدايتگر قرآن

و ما ينبغى لهم

مقصود از برداشت ياد شده اين است كه با توجه به محتواى هدايتگر و تكامل بخش قرآن عرصه اى بر اين اتهام _ كه عناصر پليدى چون شياطين در آن دخالت داشته باشند _ باقى نمى ماند.

دلايل رد تدبير شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 51 - 3

3- حضور نداشتن شياطين در كار آفرينش جهان ، نشان عدم صلاحيت آنان براى ولايت و تدبير امور عالم است .

أفتتّخذونه و ذرّيّته أولياء من دونى . .. ما أشهدتّهم خلق السم_وت والأرض

دلايل رد ولايت شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 51 - 3

3- حضور نداشتن شياطين در كار آفرينش جهان ، نشان عدم صلاحيت آنان براى ولايت و تدبير امور عالم است .

أفتتّخذونه و ذرّيّته أولياء من دونى . .. ما أشهدتّهم خلق السم_وت والأرض

دوستان شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 128 - 12

12 _ پيروان شياطين جن، دوستان آنان هستند.

يمعشر الجن قد استكثرتم من الإنس و قال أولياؤهم من الإنس

ذكر دشمنى شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 50 - 24

24- آدميان همواره نسبت به كنيه و عداوت شياطين

با آنان توجه داشته باشند و از اطاعت آنان به پرهيزند .

أفتتّخذونه و ذرّيّته أولياء من دونى و هم لكم عدوٌّ

ذكر كينه شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 50 - 24

24- آدميان همواره نسبت به كنيه و عداوت شياطين با آنان توجه داشته باشند و از اطاعت آنان به پرهيزند .

أفتتّخذونه و ذرّيّته أولياء من دونى و هم لكم عدوٌّ

ذلت اخروى شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 68 - 7،9

7- خداوند ، شياطين و منكران معاد را در قيامت ، خوار و ذليل ، بر زانونشسته و به صورت نيم خيز در اطراف جهنم احضار خواهد كرد .

ثمّ لنحضرنّهم حول جهنّم جثيًّا

{جثيّا} (جمع {جاثى}) حال است و {جاثى} به كسى گفته مى شود كه براى مخاصمه و محاكمه بر زانو نشسته است (لسان العرب). احضار منكران معاد و شياطين، در حالى كه بر زانوان خود راه مى روند و يا بر زانو گرداگرد جهنم نشسته اند، براى اهانت و تحقير آنان است. برخى {جثىّ} را جمع {جثوة} دانسته اند كه به معناى انبوه خاك و سنگ است. بر حسب اين معنا مراد احضار هر فرقه و گروه به صورت متراكم است.

9- گردآوردن خفّت بار كافران و شياطين در اطراف جهنم ، مرحله اى پس از حشر است .

لنحشرنّهم . .. ثمّ لنحضرنّهم حول جهنّم جثيًّا

ذلت شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 9 - 1

1 - شياطينى كه به قصد استراق سمع به آسمان صعود كنند

، به ذلت و خوارى رانده شده و به اين مقصد نخواهند رسيد .

و يقذفون من كلّ جانب . دحورًا

{دُحور} به معناى طرد و دور ساختن به وضع ذلت و خوارى است (مفردات راغب).

رجم شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 17 - 5

5- { عن أبى عبدالله الصادق ( ع ) قال : كان ابليس لعنه الله يخترق السماوات السبع فلمّا ولد عيسى ( ع ) حجب عن ثلاث سماوات و كان يخترق أربع سماوات فلمّا ولد رسول الله ( ص ) حجب عن السبع كلّها و رميت الشياطين بالنجوم . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود: ابليس _ كه لعنت خدا بر او باد _ راه را براى ورود خود به آسمان باز مى كرد; چون حضرت عيسى متولد شد از ورود به سه آسمان ممنوع شد و به چهار آسمان راه داشت. پس آن گاه كه رسول خدا(ص) متولد شد، وى از ورود به آسمانهاى هفتگانه كلاًّ ممنوع شد و از آن پس شياطين هدف ستارگان قرار گرفتند...}.

روش برخورد شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 112 - 10،14

10 _ وسوسه و ظاهر سازى فريبكارانه، روش شياطين است.

يوحى بعضهم إلى بعض زخرف القول غرورا

14 _ شياطين انس و جن از هنر و تبليغات فريبنده براى فريب دادن مردم و مبارزه با انبيا بهره مى برند.

يوحى بعضهم إلى بعض زخرف القول غرورا

{زخرف القول} به كلام آراسته شده مى گويند كه از مصاديق هنر است و مى توان گفت كه اين مورد

به عنوان نمونه ذكر شده است. گفتنى است {غرورا} در برداشت فوق مفعول له واقع شده است.

رؤيت اخروى شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 38 - 10

10 - قابل رؤيت بودن شياطين براى انسان ها در قيامت *

قال ي_ليت بينى و بينك

در صورتى كه منظور از شياطين، شياطين جن و ابليس باشد، تعبير {بينك} حكايت از رويارويى و گفتوگوى حضورى دارد.

رؤيت شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 39

39 - قابليت شياطين ( جنيان ) براى تجسم يافتن و ديده شدن *

يعلمون الناس السحر

رؤيت شياطين در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 38 - 9

9 - مشاهده شياطين در قيامت و همنشينى با آنان ، خود نوعى عذاب براى گمراهان است .

قال ي_ليت بينى و بينك بعد المشرقين

زمينه پذيرش القائات شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 121 - 9

9 _ دوستى با شياطين زمينه پذيرش القائات باطل آنان است.

و إن الشيطين ليوحون إلى أوليائهم ليجدلوكم

زمينه تداوم عذاب شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 9 - 2

2 - شياطينى كه با صعود به آسمان ، آهنگ استراق سمع كنند ، به عذاب دائم الهى دچار خواهند شد .

و لهم عذاب واصب

{واصب} به معناى دائم است.

سرزنش قبول ولايت شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 50 -

19

19- پذيرش ولايت شيطان و نسل او از سوى برخى مردم ، با وجود عداوت شياطين با آدميان ، كارى ناشايست و شگفت انگيز و سزاوار سرزنش است .

أفتتّخذونه و ذرّيّته أولياء من دونى و هم لكم عدوٌّ

همزه {استفهام} در {أفتتّخذونه} مفيد معناى انكار همراه با تعجب است.

شرور شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 98 - 6

6 - خدا ، تنها پناهگاه انسان براى ايمن ماندن از شرّ هاى شياطين

أعوذ بك من همزت الشي_طين . و أعوذ بك ربّ أن يحضرون

شعور شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 18 - 4

4- شياطين ، موجوداتى با شعور و درك و داراى قوه شنوايى

إلاّ من استرق السمع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 82 - 4

4- شياطين ، موجوداتى داراى شعور و كارآيى هستند .

و من الشي_طين من يغوصون له

برداشت ياد شده با توجه به نكته است كه تسخير شياطين براى سليمان(ع) و حرف شنوى آنان، ملازم با شعور آنها است.

شگفتى قبول ولايت شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 50 - 19

19- پذيرش ولايت شيطان و نسل او از سوى برخى مردم ، با وجود عداوت شياطين با آدميان ، كارى ناشايست و شگفت انگيز و سزاوار سرزنش است .

أفتتّخذونه و ذرّيّته أولياء من دونى و هم لكم عدوٌّ

همزه {استفهام} در {أفتتّخذونه} مفيد معناى انكار همراه با تعجب است.

شنوايى شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9

- حجر - 15 - 18 - 4

4- شياطين ، موجوداتى با شعور و درك و داراى قوه شنوايى

إلاّ من استرق السمع

شياطين اطراف جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 68 - 7،8،9

7- خداوند ، شياطين و منكران معاد را در قيامت ، خوار و ذليل ، بر زانونشسته و به صورت نيم خيز در اطراف جهنم احضار خواهد كرد .

ثمّ لنحضرنّهم حول جهنّم جثيًّا

{جثيّا} (جمع {جاثى}) حال است و {جاثى} به كسى گفته مى شود كه براى مخاصمه و محاكمه بر زانو نشسته است (لسان العرب). احضار منكران معاد و شياطين، در حالى كه بر زانوان خود راه مى روند و يا بر زانو گرداگرد جهنم نشسته اند، براى اهانت و تحقير آنان است. برخى {جثىّ} را جمع {جثوة} دانسته اند كه به معناى انبوه خاك و سنگ است. بر حسب اين معنا مراد احضار هر فرقه و گروه به صورت متراكم است.

8- كافران و شياطين ، در اطراف جهنم و در گروه هايى فشرده و متراكم ، احضار خواهند شد .

ثمّ لنحضرنّهم حول جهنّم جثيًّا

{جثىّ} ممكن است از {جثوة} به معناى سنگ و خاك متراكم و مجتمع باشد.

9- گردآوردن خفّت بار كافران و شياطين در اطراف جهنم ، مرحله اى پس از حشر است .

لنحشرنّهم . .. ثمّ لنحضرنّهم حول جهنّم جثيًّا

شياطين انسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 112 - 1،4،8،9

1 _ روبرو شدن همه پيامبران با دشمنانى از شيطانهاى جن و انس، سنت الهى است.

و كذلك جعلنا لكل نبى عدوا شيطين الإنس و

الجن

4 _ كافران لجاجت پيشه و حق ناپذير از شيطانهاى انسى هستند.

و لو أننا . .. ما كانوا ليؤمنوا ... و كذلك جعلنا لكل نبى عدوا شيطين الإنس

8 _ برخى از آدميان و جنيان از شياطينند.

عدوا شيطين الإنس و الجن

9 _ شياطين جن و انس با يكديگر به وسيله القائات مرموز مرتبط هستند.

يوحى بعضهم إلى بعض زخرف القول غرورا

{وحى} به معنى اشاره . .. و كلام پنهان است (لسان العرب)، لذا در برداشت فوق به القائات مرموز معنى گرديده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 128 - 9

9 _ جنيان اغواگر در صدد تبديل هر چه بيشتر آدميان به شيطانهاى اغواگر مانند خود هستند. *

يمعشر الجن قد استكثرتم من الإنس

{استكثار} به معنى طلب زيادتى است، لذا از معانى محتمل در {استكثرتم من الانس} آن است كه استكثار از آن جهت باشد كه شيطانها در صددند از آدميان نيز هر چه بيشتر شيطان توليد كنند.

شياطين جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ناس - 114 - 6 - 1

1 - برخى از جنيان ، در ذهن انسان ها افكار پليد القا كرده ، آنها را وسوسه مى كنند .

من الجنّة و الناس

حرف {من} براى تبعيض است و بيان مى كند كه مراد از {الوسواس الخنّاس}، برخى از جنّيان و انسان ها است. {جِنّة} به معناى گروه جن (مفردات) و {ناس} جمع انسان است.(تاج العروس)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 37 - 2،3،4،5،8

2 - شياطين جنى ، به فرمان سليمان ( ع ) به

ساختمان سازى و غواصى مى پرداختند .

و الشي_طين كلّ بنّاء و غوّاص

3 - وجود تخصص ساختمان سازى و غواصى در ميان شياطين جنى

و الشي_طين كلّ بنّاء و غوّاص

آمدن صيغه هاى {بنّاء} و {غوّاص} بر وزن صيغه مبالغه _ كه بر حرفه و صنعت بودن بنّايى و غوّاصى دلالت مى كند _ گوياى اين نكته است كه اين دو كار، به صورت فن و تخصص ميان شياطين رواج داشت.

4 - تسخير شياطين جنى و به كارگيرى آنها ، از خصوصيات حكومت ممتاز سليمان ( ع )

هب لى ملكًا . .. فسخّرنا له ... الشي_طين كلّ بنّاء و غوّاص

5 - شياطين جنى ، در خدمت آبادانى قلمرو حكومت سليمان ( ع ) بودند .

و الشي_طين كلّ بنّاء و غوّاص

8 - شياطين جنى ، موجوداتى قابل تسخير براى بشر

فسخّرنا له . .. و الشي_طين كلّ بنّاء و غوّاص

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 38 - 1،2،3

1 - اسارت و در بند بودن گروهى از شياطين جنى در حكومت سليمان

و ءاخرين مقرّنين فى الأصفاد

{مقرّنين} اسم مفعول از {قَرَنَه} (آن را قرين و نزديك ديگرى ساخت) و به معناى گروه به هم بسته شده است. {صَفَدَ} (مفرد {أصفاد}) نيز به معناى قيد و بند است.

2 - اسارت و در بند بودن گروهى از شياطينِ فسادانگيز و اخلال گر جنى ، جلوه اى از اقتدار حكومت ممتاز سليمان ( ع )

و ءاخرين مقرّنين فى الأصفاد

اسارت و در بند بودن گروهى از شياطين در حكومت سليمان(ع) _ در مقابل گروه ديگرى كه به خدمت گزارى مشغول بودند _ مى تواند گوياى اين حقيقت

باشد كه اين دسته اگر آزاد گذاشته مى شدند، در حكومت سليمان(ع) اخلال و فساد ايجاد مى كردند.

3 - گروهى از شياطين جنى ، درصدد فسادانگيزى و اخلال گرى در كار خيراند .

و ءاخرين مقرّنين فى الأصفاد

شياطين جنى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 112 - 1،8،9

1 _ روبرو شدن همه پيامبران با دشمنانى از شيطانهاى جن و انس، سنت الهى است.

و كذلك جعلنا لكل نبى عدوا شيطين الإنس و الجن

8 _ برخى از آدميان و جنيان از شياطينند.

عدوا شيطين الإنس و الجن

9 _ شياطين جن و انس با يكديگر به وسيله القائات مرموز مرتبط هستند.

يوحى بعضهم إلى بعض زخرف القول غرورا

{وحى} به معنى اشاره . .. و كلام پنهان است (لسان العرب)، لذا در برداشت فوق به القائات مرموز معنى گرديده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 128 - 12

12 _ پيروان شياطين جن، دوستان آنان هستند.

يمعشر الجن قد استكثرتم من الإنس و قال أولياؤهم من الإنس

شياطين در آسمانها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 18 - 2

2- شياطين ، در حد استراق سمع توان نزديك شدن به آسمان ها را دارند .

و حفظنها من كلّ شيط_ن رجيم . إلاّ من استرق السمع

شياطين در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 85 - 1،3

1 - جهنم ، مملو از شيطان ها و پيروان آنان خواهد شد .

لأملأنّ جهنّم منك و ممّن تبعك منهم أجمعين

بيشتر مفسران گفته اند: مقصود

از {منك} {من جنسك} است; زيرا منطقى نيست كه جهنم با آن عظمت، تنها با داخل شدن يك فرد (ابليس) پر شود. پس مقصود، پر شدن دوزخ از مجموعه شياطين (ابليس و فرزندانش) و انسان ها خواهد بود.

3 - پر شدن جهنم از شيطان ها و پيروان آنان ، سوگند مؤكد خداوند

لأملأنّ جهنّم منك و ممّن تبعك منهم أجمعين

شياطين در زمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 36 - 9

9 - زمين محل سكونت و قرارگاه شياطين

اهبطوا . .. و لكم فى الأرض مستقر

برداشت فوق بر اين مبناست كه خطابها در جمله {اهبطوا} و . .. متوجه شيطان نيز باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 24 - 7

7 _ زمين، محل سكونت و قرارگاه موقت انسانها و شياطين است.

و لكم فى الأرض مستقر و متع إلى حين

قيد {إلى حين} علاوه بر تقييد {متاع}، كلمه {مستقر} را نيز مقيد مى كند.

شياطين در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 52 - 13

13- شياطين و ديگر معبودان دروغين مشركان ، در صحنه قيامت حضور خواهند داشت .

نادوا شركاءى . .. و جعلنا بينهم موبقًا

به قرينه آيات قبل، مراد از {شركاء} همان ابليس و ذريه او است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 68 - 2

2- منكران معاد ، با شياطين در صحنه قيامت ، همراه و هم دوش خواهند بود .

لنحشرنّهم والشي_طين ثمّ لنحضرنّهم

واو در {والشياطين{ مى تواند عاطفه و يا به

معناى {مع} باشد. در هر دو صورت برداشت ياد شده به دست مى آيد.

شياطين منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 14 - 9

9 - { روى عن ابى جعفر ( ع ) ( فى قوله { شياطينهم } ) انهم كهانهم ;

از امام باقر (ع) روايت شده كه: مراد از {شياطينهم} در آيه شريفه، كاهنان يهود است}.

شياطين و جادو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 5

5 - شياطين ، دستيابى سليمان رابه سلطنت ، دستاورد سحر و جادو قلمداد مى كردند .

على ملك سليمن و ما كفر سليمن

نفى جادوگرى از سليمان - پس از بيان اينكه شياطين نوشته هايى از علم سحر را براى مردم، عليه سلطنت سليمان مى خواندند - رساى به اين معناست كه: شياطين چنين وانمود مى كردند كه آنچه را تلاوت مى كنند همان است كه سليمان را به سلطنت رساند و با اين شيوه در صدد نفى پيامبرى از او بودند.

شياطين و سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 2،4،5

2 - شياطين ، حضرت سليمان را به جادوگرى متهم مى كردند .

و ما كفر سليمن و لكن الشيطين كفروا

مراد از {ما كفر سليمان} (سليمان كافر نشد) نفى جادوگرى از سليمان (ع) است. جمله {و لكن الشياطين ...} و نيز {ما تتلوا الشياطين} حكايت از آن دارد كه: اتهام سحر به حضرت سليمان از سوى شياطين عنوان شده و نشر پيدا كرده بود.

4 - شياطين از دشمنان حضرت سليمان

و حكومت الهى او

ما تتلوا الشيطين على ملك سليمن

{على ملك سليمان} (بر ضد حكومت سليمان) حال براى مفعول حذف شده از {تتلوا} است; يعنى، آن سحرى را كه براى مردم تلاوت مى كردند، عليه سلطنت سليمان بود.

5 - شياطين ، دستيابى سليمان رابه سلطنت ، دستاورد سحر و جادو قلمداد مى كردند .

على ملك سليمن و ما كفر سليمن

نفى جادوگرى از سليمان - پس از بيان اينكه شياطين نوشته هايى از علم سحر را براى مردم، عليه سلطنت سليمان مى خواندند - رساى به اين معناست كه: شياطين چنين وانمود مى كردند كه آنچه را تلاوت مى كنند همان است كه سليمان را به سلطنت رساند و با اين شيوه در صدد نفى پيامبرى از او بودند.

شياطين و شهاب آسمانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 18 - 5

5- شياطين ، در صورت نزديك شدن به آسمان ، با شعله هاى آتش فروزان و آشكار ، تحت تعقيب قرار مى گيرند .

إلاّ من استرق السمع فأتبعه شهاب مبين

شياطين و قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 211 - 3

3 - شرارت و پليدى نهفته در نهاد شياطين ، دليل بيگانگى عميق آنان بامفاهيم هدايتگر قرآن

و ما ينبغى لهم

مقصود از برداشت ياد شده اين است كه با توجه به محتواى هدايتگر و تكامل بخش قرآن عرصه اى بر اين اتهام _ كه عناصر پليدى چون شياطين در آن دخالت داشته باشند _ باقى نمى ماند.

شياطين و مكذّبان آخرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5

- انعام - 6 - 113 - 4،10

4 _ تبليغات فريبنده شياطين (دشمنان انبيا) براى جذب دلهاى منكران آخرت و معاد است.

يوحى بعضهم إلى بعض زخرف القول غرورا . .. و لتصغى إليه أفئدة الذين لايؤمنون بالأخ

بنابراين كه {لتصغى} عطف به {غرورا} در آيه قبل، كه مفعول له است، باشد. {تصغى} از {صغى} يا {صغو} به معنى ميل پيدا نمود، است. (قاموس اللغة). لذا {لتصغى} يعنى براى جذب شدن و متمايل گشتن.

10 _ هماهنگ شدن منكران آخرت با كردار شياطين، از اهداف تبليغات فريبنده شياطين است.

و ليقترفوا ما هم مقترفون

شياطين و مكذّبان آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 27 - 17

17 _ سلطه و حاكميت شياطين بر منكران آيات الهى، سنت خداوند و تحت اراده اوست.

إنا جعلنا الشيطين أولياء للذين لا يؤمنون

شياطين و وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 18 - 7

7- وحى به هنگام نزول از آسمان ، از دخل و تصرف شياطين در امان است . *

إنا نحن نزّلنا الذّكر و إنا له لح_فظون . .. و حفظنها من كلّ شيط_ن رجيم . إلاّ من

احتمالاً مراد از حفظ آسمانها از شيطانها و طرد آنها از آن جا، به منظور دست نيازيدن به وحى باشد كه مى تواند از جمله موارد حفظ وحى باشد.

شياطين هنگام صعود به آسمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 18 - 5

5- شياطين ، در صورت نزديك شدن به آسمان ، با شعله هاى آتش فروزان و آشكار ،

تحت تعقيب قرار مى گيرند .

إلاّ من استرق السمع فأتبعه شهاب مبين

صعود شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 8 - 4

4 - قدرت شياطين بر صعود به نزديك ترين آسمان

إنّا زيّنّا السماء الدنيا . .. لايسّمّعون إلى الملإالأعلى

صفات شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 82 - 5

5- شياطين ، موجوداتى قابل رام شدن و فرمان برى براى انسان ها .

و سخّرنا . .. من الشي_طين من يغوصون له

طرد شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 212 - 1

1 - شياطين ، ممنوع شده و عزل گشته از شنود پيام هاى آسمانى و گفتار فرشتگان

إنّهم عن السمع لمعزولون

طرد شياطين از آسمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 18 - 5

5- شياطين ، در صورت نزديك شدن به آسمان ، با شعله هاى آتش فروزان و آشكار ، تحت تعقيب قرار مى گيرند .

إلاّ من استرق السمع فأتبعه شهاب مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 8 - 9،10

9 - شياطينى كه براى استراق سمع به آسمان نزديك صعود كنند ، از هر سو مورد هدف قرار گرفته و رانده خواهند شد .

و يقذفون من كلّ جانب

{قذف} (مصدر {يقذفون})، به معناى {رمى}; يعنى، راندن و هدف قرار دادن شىء به وسيله سنگ، تير و مانند آنها است.

10 - آسمان نزديك ، از هر سو از نفوذ شياطين محفوظ است .

و يقذفون

من كلّ جانب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 9 - 1

1 - شياطينى كه به قصد استراق سمع به آسمان صعود كنند ، به ذلت و خوارى رانده شده و به اين مقصد نخواهند رسيد .

و يقذفون من كلّ جانب . دحورًا

{دُحور} به معناى طرد و دور ساختن به وضع ذلت و خوارى است (مفردات راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 10 - 7،4

7 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : . . .قال [ رسول اللّه ( ص ) فى حديث المعراج ] : . . . صعد جبرئيل و صعدت معه إلى سماء الدنيا و عليها ملك يقال له : اسماعيل ، هو صاحب الخطفة التى قال اللّه عزّوجلّ : { إلاّ من خطف الخطفة فأتبعه شهاب ثاقب } و تحته سبعون ألف ملك تحت كلّ ملك سبعون ألف ملك . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده است . ..[كه رسول خدا(ص) در حديث معراج]; فرمود: جبرئيل بالا رفت و من هم با او به آسمان دنيا بالا رفتم. در آن جا فرشته اى بود به نام اسماعيل. او مأمور تعقيب ربايندگان اخبار (صاحبان خطفه) بود كه خداوند مى فرمايد: {إلا من خطف الخطفة...} و هفتاد هزار فرشته تحت فرمان او بودند كه هر كدام از آنان نيز هفتاد هزار فرشته را تحت فرمان [خود] داشتند}.

4 - شياطينى كه دزدانه به آسمان نزديك صعود كنند و به جمع آورى اطلاعات و اخبار بپردازند ، با گلوله آتشين ، مؤثر و سوراخ

كننده ، مورد تعقيب و اصابت قرار خواهند گرفت .

إلاّ من خطف الخطفة فأتبعه شهاب ثاقب

{شهاب} به شعله اى از آتش افروخته (گلوله آتشين) گفته مى شود. {ثاقب} نيز به معناى نافذ و سوراخ كننده است.

عجز شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 211 - 2

2 - نازل كردن قرآن ، خارج از توانايى شياطين

و ما يستطيعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 8 - 1

1 - شياطين ، ناتوان از شنود اخبار آسمان

لايسّمّعون إلى الملإالأعلى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 5 - 11

11 - شيطان ها ، ناتوان از شنود و دستيابى به اطلاعات و اخبار آسمان

و جعلن_ها رجومًا للشي_طين

عذاب پيروان شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 128 - 20

20 _ جايگاه ابدى جنيان اغواگر (شيطانها) و انسانهاى پيرو ايشان آتش دوزخ است.

قال النار مثويكم خلدين فيها

{مثوى} اسم مكان و به معنى جايگاه و محل استقرار است. (راغب).

عذاب شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 128 - 20

20 _ جايگاه ابدى جنيان اغواگر (شيطانها) و انسانهاى پيرو ايشان آتش دوزخ است.

قال النار مثويكم خلدين فيها

{مثوى} اسم مكان و به معنى جايگاه و محل استقرار است. (راغب).

عصيان شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 82 - 9

9- امكان تمرد و سرپيچى شياطين از فرمان هاى خداوند و نياز فرمان برى آنها

به نظارت و مراقبت الهى

و كنّا لهم ح_فظين

اين كه خداوند مراقبت هميشگى خود را نسبت به شياطين يادآور مى شود، مى رساند كه آنان موجوداتى سركش اند و نياز به مراقبت دارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 7 - 3،5

3 - شيطان ها ، موجوداتى متمرد از فرمان خدا و به دور از هرگونه خير و نيكى اند .

من كلّ شيط_ن مارد

{مارد}; يعنى، كسى كه در وجودش اطاعت و فرمانبرى و خير و نيكى نباشد. ازاين رو به درخت بى برگ (كه برگ هاى آن ريخته باشد) گفته مى شود: {شجر أمرد}.

5 - شيطان هاى متمرد و به دور از خير ، متعدد و بسياراند .

من كلّ شيط_ن مارد

عقيده به تدبير شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 50 - 20

20- مشركان به برخوردارى شياطين و جن از حق تصميم گيرى در كار جهان و تدبير امور آن ، معتقد بودند .

أفتتّخذونه و ذرّيّته أولياء من دونى

به قرينه آيه بعد، مراد از توهم ولايت شياطين، اين پندار است كه آنان، در امور عالم و كار آفرينش، دخالت و نظارت دارند . اين اعتقاد مشركان را وادار مى كرد كه براى پرهيز از شر شياطين، به ستايش آنان بپردازند.

علم شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 82 - 6

6- شياطين ، موجوداتى آشنا با فنون و علوم مختلف .

و من الشي_طين من يغوصون له و يعملون عملاً دون ذلك

عوامل طرد شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

19 - ملك - 67 - 5 - 9

9 - ستارگان پرفروغ ، مايه طرد شيطان ها و حفظ آسمان نزديك از نفوذ آنها است .

و جعلن_ها رجومًا للشي_طين

عوامل مصونيت از شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 97 - 6

6 - نقش مؤثر دعا در ايمن ماندن انسان ها از خطر وسوسه هاى شياطين

و قل ربّ أعوذ بك من همزت الشي_طين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 98 - 6

6 - خدا ، تنها پناهگاه انسان براى ايمن ماندن از شرّ هاى شياطين

أعوذ بك من همزت الشي_طين . و أعوذ بك ربّ أن يحضرون

غواصى شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 82 - 2

2- برخى از شياطين براى سليمان ( ع ) ، به كار غواصى و غير آن مى پرداختند .

و من الشي_طين من يغوصون له و يعملون عملاً دون ذلك

فرجام پيروان شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 128 - 20

20 _ جايگاه ابدى جنيان اغواگر (شيطانها) و انسانهاى پيرو ايشان آتش دوزخ است.

قال النار مثويكم خلدين فيها

{مثوى} اسم مكان و به معنى جايگاه و محل استقرار است. (راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 85 - 4

4 - دوزخ ، سرنوشت مشترك شيطان ها و انسان هاى پيرو آنان

لأملأنّ جهنّم منك و ممّن تبعك منهم أجمعين

فرجام شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5

- انعام - 6 - 128 - 20

20 _ جايگاه ابدى جنيان اغواگر (شيطانها) و انسانهاى پيرو ايشان آتش دوزخ است.

قال النار مثويكم خلدين فيها

{مثوى} اسم مكان و به معنى جايگاه و محل استقرار است. (راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 85 - 4

4 - دوزخ ، سرنوشت مشترك شيطان ها و انسان هاى پيرو آنان

لأملأنّ جهنّم منك و ممّن تبعك منهم أجمعين

فلسفه اغواگرى شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 113 - 4،6

4 _ تبليغات فريبنده شياطين (دشمنان انبيا) براى جذب دلهاى منكران آخرت و معاد است.

يوحى بعضهم إلى بعض زخرف القول غرورا . .. و لتصغى إليه أفئدة الذين لايؤمنون بالأخ

بنابراين كه {لتصغى} عطف به {غرورا} در آيه قبل، كه مفعول له است، باشد. {تصغى} از {صغى} يا {صغو} به معنى ميل پيدا نمود، است. (قاموس اللغة). لذا {لتصغى} يعنى براى جذب شدن و متمايل گشتن.

6 _ رضايت درونى منكران آخرت و قيامت، از اهداف تبليغات فريبنده شياطين است.

زخرف القول غرورا . .. و ليرضوه و ليقترفوا ما هم مقترفون

{ليرضوه} عطف بر {غرورا} است; در نتيجه عامل آن فعل {يوحى} است; يعنى: {يوحى بعضهم إلى بعض زخرف القول ليرضوه}.

فلسفه وجودى شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 113 - 2

2 _ قرار داده شدن شياطين در برابر انبيا داراى فلسفه و جهت و به منظور تأمين اهدافى معين است.

و كذلك جعلنا . .. و لتصغى إليه أفئدة الذين

جمله {لتصغى إليه} عطف به مقدر است; لذا معنى

چنين مى شود: {جعلنا . .. لغايات و لتصغى إليه}.

قبول ولايت شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 30 - 5،10

5 _ پذيرش سرپرستى شياطين بجاى خدا، عامل تثبيت گمراهى و دور ماندن از هدايت الهى

فريقا حق عليهم الضللة إنهم اتخذوا الشيطين أولياء من دون الله

10 _ پذيرندگان ولايت شياطين، بى خبر از گمراهى خويش و در پندار برخوردارى از توفيق هدايت هستند.

و يحسبون أنهم مهتدون

قدرت شنوايى شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 18 - 3

3- در آسمان ها ، خبر ها و اطلاعاتى مبادله مى شود كه قابل شنود براى موجوداتى چون شياطين است .

من كلّ شيط_ن رجيم . إلاّ من استرق السمع

لازمه استراق سمع، وجود و تبادل اخبارى است كه قابل شنيدن است.

قدرت شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 212 - 2

2 - قدرت شياطين بر استماع و استراق سمع گفتار فرشتگان ، در برهه اى از زمان ( قبل از ممنوع شدن و عزل گشتن )

إنّهم عن السمع لمعزولون

{معزولون} مى تواند به معناى حال باشد; يعنى، گر چه شياطين در گذشته گفتار فرشتگان را مى شنيدند; اما اكنون (از زمان نزول قرآن) از آن عزل گشته و ممنوع شدند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 8 - 4

4 - قدرت شياطين بر صعود به نزديك ترين آسمان

إنّا زيّنّا السماء الدنيا . .. لايسّمّعون إلى الملإالأعلى

كافران و شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

5 - اعراف - 7 - 27 - 16

16 _ كافران و منكران آيات الهى تحت نفوذ و ولايت شياطين هستند.

ذلك من ءايت الله . .. إنا جعلنا الشيطين أولياء للذين لا يؤمنون

جمله {ذلك من آيات الله} در آيه قبل مى تواند بيانگر متعلق {لا يؤمنون} باشد.

كثرت شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 7 - 5

5 - شيطان هاى متمرد و به دور از خير ، متعدد و بسياراند .

من كلّ شيط_ن مارد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 37 - 10

10 - شمار شياطين ، بسيار و متنوع به گوناگونى گمراهى ها و متعدد به تعدد گمراهان

نقيّض له شيط_نًا . .. و إنّهم ليصدّونهم عن السبيل

كفر شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 9

9 - كفرورزى شياطين با تعليم سحر به مردم

و لكن الشيطين كفروا يعلمون الناس السحر

كيفر اخروى شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 5 - 13

13 - آتشِ فروزان ، كيفر شياطين در قيامت

و أعتدنا لهم عذاب السعير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 39 - 9

9 - شياطين ، مورد مؤاخذه و مجازات در روز قيامت *

نقيّض له شيط_نًا . .. أنّكم فى العذاب مشتركون

عذاب شدن شياطين، مى تواند دال بر تكليف آنان باشد.

كيفر استراق سمع شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 9

- 2

2 - شياطينى كه با صعود به آسمان ، آهنگ استراق سمع كنند ، به عذاب دائم الهى دچار خواهند شد .

و لهم عذاب واصب

{واصب} به معناى دائم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 10 - 4،5

4 - شياطينى كه دزدانه به آسمان نزديك صعود كنند و به جمع آورى اطلاعات و اخبار بپردازند ، با گلوله آتشين ، مؤثر و سوراخ كننده ، مورد تعقيب و اصابت قرار خواهند گرفت .

إلاّ من خطف الخطفة فأتبعه شهاب ثاقب

{شهاب} به شعله اى از آتش افروخته (گلوله آتشين) گفته مى شود. {ثاقب} نيز به معناى نافذ و سوراخ كننده است.

5 - شياطين ، پيش از استفاده از اطلاعات و اخبار غيبى از آسمان ، نابود مى شوند .

إلاّ من خطف الخطفة فأتبعه شهاب ثاقب

كيفر شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 9 - 3

3 - شياطين ، موجوداتى مكلف و مسؤول و مورد كيفر و بازخواست الهى

و لهم عذاب واصب

برداشت ياد شده از مبتلا شدن به عذاب و كيفر الهى به دست مى آيد; زيرا كيفر و عذاب بدون تكليف و مسؤوليت، معقول نيست.

كيفيت حشر شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 68 - 7

7- خداوند ، شياطين و منكران معاد را در قيامت ، خوار و ذليل ، بر زانونشسته و به صورت نيم خيز در اطراف جهنم احضار خواهد كرد .

ثمّ لنحضرنّهم حول جهنّم جثيًّا

{جثيّا} (جمع {جاثى}) حال است و {جاثى} به كسى گفته مى شود كه

براى مخاصمه و محاكمه بر زانو نشسته است (لسان العرب). احضار منكران معاد و شياطين، در حالى كه بر زانوان خود راه مى روند و يا بر زانو گرداگرد جهنم نشسته اند، براى اهانت و تحقير آنان است. برخى {جثىّ} را جمع {جثوة} دانسته اند كه به معناى انبوه خاك و سنگ است. بر حسب اين معنا مراد احضار هر فرقه و گروه به صورت متراكم است.

گمراهان و شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 38 - 3

3 - رويارويى گمراهان و عوامل شيطانى گمراه كننده آنان ، در قيامت

قال ي_ليت بينى و بينك بعد

تعبير {بينى و بينك} خطاب رو در رو را مى رساند.

گمراهى پيروان شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 30 - 10

10 _ پذيرندگان ولايت شياطين، بى خبر از گمراهى خويش و در پندار برخوردارى از توفيق هدايت هستند.

و يحسبون أنهم مهتدون

مبارزه با شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 76 - 6

6 _ وجوب نبرد با ياوران شيطان ( كافران و طاغوت ها )

و الّذين كفروا يقاتلون فى سبيل الطّاغوت فقاتلوا اولياء الشّيطان

مبارزه با شياطين انسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 112 - 6

6 _ پيامبر اسلام(ص)، مانند ساير پيامبران، درگير مبارزه با شياطينى از جن و انس

و كذلك جعلنا لكل نبى عدوا شيطين الإنس و الجن

مبارزه با شياطين جنى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام -

6 - 112 - 6

6 _ پيامبر اسلام(ص)، مانند ساير پيامبران، درگير مبارزه با شياطينى از جن و انس

و كذلك جعلنا لكل نبى عدوا شيطين الإنس و الجن

محدوده قدرت شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 211 - 4

4 - محدوديت توان و دامنه نفوذ شياطين

و ما يستطيعون

محمد(ص) و وسوسه شياطين انس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ناس - 114 - 6 - 12

12 - پيامبر ( ص ) ، مواجه با وسوسه گرانى از جن و انس كه مردم را درباره ربوبيت ، فرمان روايى و الوهيت خداوند به ترديد مى افكندند .

قل أعوذ بربّ الناس . ملك الناس . إل_ه الناس . من شرّ الوسواس ... من الجنّة و الن

در برداشت ياد شده، مجموع سوره با اين نگاه تفسير شده است كه پيامبر(ص)، در مسير ابلاغ يكتايى خداوند در ربوبيت، فرمان روايى و الوهيت، با عده اى از جن و انس مواجه شده بود كه در سينه هاى مردم وسوسه ايجاد كرده، هدايت آنان را بر آن حضرت دشوار مى ساختند; خداوند، آن حضرت را در پناه خود قرار داده و او را به اين پناهنده شدن فرا خوانده است تا وسوسه گران و اغواگران مردم را، از سر راه او بردارد.

محمد(ص) و وسوسه شياطين جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ناس - 114 - 6 - 12

12 - پيامبر ( ص ) ، مواجه با وسوسه گرانى از جن و انس كه مردم را درباره ربوبيت ، فرمان روايى و الوهيت

خداوند به ترديد مى افكندند .

قل أعوذ بربّ الناس . ملك الناس . إل_ه الناس . من شرّ الوسواس ... من الجنّة و الن

در برداشت ياد شده، مجموع سوره با اين نگاه تفسير شده است كه پيامبر(ص)، در مسير ابلاغ يكتايى خداوند در ربوبيت، فرمان روايى و الوهيت، با عده اى از جن و انس مواجه شده بود كه در سينه هاى مردم وسوسه ايجاد كرده، هدايت آنان را بر آن حضرت دشوار مى ساختند; خداوند، آن حضرت را در پناه خود قرار داده و او را به اين پناهنده شدن فرا خوانده است تا وسوسه گران و اغواگران مردم را، از سر راه او بردارد.

مراقبت از شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 82 - 8،9

8- شياطين ، همواره دركمند نظارت و كنترل و مراقبت الهى .

من الشي_طين . .. و كنّا لهم ح_فظين

9- امكان تمرد و سرپيچى شياطين از فرمان هاى خداوند و نياز فرمان برى آنها به نظارت و مراقبت الهى

و كنّا لهم ح_فظين

اين كه خداوند مراقبت هميشگى خود را نسبت به شياطين يادآور مى شود، مى رساند كه آنان موجوداتى سركش اند و نياز به مراقبت دارند.

مسكن شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 36 - 9

9 - زمين محل سكونت و قرارگاه شياطين

اهبطوا . .. و لكم فى الأرض مستقر

برداشت فوق بر اين مبناست كه خطابها در جمله {اهبطوا} و . .. متوجه شيطان نيز باشد.

مقهوريت شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 -

37 - 9

9 - شياطين ، مقهور اراده خداوند هستند .

فسخّرنا له . .. و الشي_طين كلّ بنّاء و غوّاص

مكان نفوذ شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 222 - 1

1 - قلب هر انسان دروغ پرداز و گنه پيشه ، محل واقعى نزول شياطين

تنزّل على كلّ أفّاك أثيم

{أفّاك} از ريشه {إفك} (قلب كردن حقيقت) مشتق شده است. بنابراين {أفّاك} به كسى گفته مى شود كه دروغ پردازى كند. {أثيم} نيز از ماده {إثم} (گناه) به معناى گنه پيشه است.

مكذّبان آيات خدا و شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 27 - 16

16 _ كافران و منكران آيات الهى تحت نفوذ و ولايت شياطين هستند.

ذلك من ءايت الله . .. إنا جعلنا الشيطين أولياء للذين لا يؤمنون

جمله {ذلك من آيات الله} در آيه قبل مى تواند بيانگر متعلق {لا يؤمنون} باشد.

مكر شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 76 - 13

13 _ شياطين ، همواره در صدد مكر و توطئه عليه مؤمنان

انّ كيد الشّيطان كان ضعيفاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 112 - 10

10 _ وسوسه و ظاهر سازى فريبكارانه، روش شياطين است.

يوحى بعضهم إلى بعض زخرف القول غرورا

مكر شياطين انسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 112 - 16

16 _ لزوم هشيارى در برابر ترفندهاى هنرى و تبليغى شياطين انس و جن

و كذلك جعلنا لكل نبى عدوا . ..

يوحى بعضهم إلى بعض زخرف القول غرورا

مكر شياطين جنى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 112 - 16

16 _ لزوم هشيارى در برابر ترفندهاى هنرى و تبليغى شياطين انس و جن

و كذلك جعلنا لكل نبى عدوا . .. يوحى بعضهم إلى بعض زخرف القول غرورا

ملاقات شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 112 - 24

24 _ روى عن أبى جعفر(ع) فى معنى قوله: {يوحى بعضهم إلى بعض} إن الشياطين يلقى بعضهم بعضا فيلقى اليه ما يغوى به الخلق . .. .

از امام باقر(ع) درباره {يوحى بعضهم . ..} روايت شده است: بعضى از شياطين با بعض ديگر ملاقات و آنچه باعث گمراه كردن مردم است، به آنان مى آموزند ... .

ممانعت از استراق سمع شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 9 - 1

1 - شياطينى كه به قصد استراق سمع به آسمان صعود كنند ، به ذلت و خوارى رانده شده و به اين مقصد نخواهند رسيد .

و يقذفون من كلّ جانب . دحورًا

{دُحور} به معناى طرد و دور ساختن به وضع ذلت و خوارى است (مفردات راغب).

ممنوعيت استراق سمع شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 212 - 1

1 - شياطين ، ممنوع شده و عزل گشته از شنود پيام هاى آسمانى و گفتار فرشتگان

إنّهم عن السمع لمعزولون

منشأ اغواگرى شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 83 -

5

5- وسوسه گرى ها و القاآت تحريك آميز شياطين ، وابسته به اراده الهى است .

ألم تر أنّا أرسلنا الشي_طين على الك_فرين تؤزّهم

منشأ وسوسه هاى شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 83 - 5

5- وسوسه گرى ها و القاآت تحريك آميز شياطين ، وابسته به اراده الهى است .

ألم تر أنّا أرسلنا الشي_طين على الك_فرين تؤزّهم

موانع استراق سمع شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 18 - 6

6- شهاب هاى آسمانى ، مانع استراق سمع شياطين از آسمانهاست .

إلاّ من استرق السمع فأتبعه شهاب مبين

موانع حاكميت شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 27 - 18

18 _ ايمان به خداوند و آيات او مانع ولايت و حاكميت شياطين بر انسان

إنا جعلنا . .. للذين لا يؤمنون

موانع نفوذ شياطين به آسمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 7 - 2

2 - ستارگان ، حافظان آسمان نزديك از نفوذ شيطان ها

بزينة الكواكب . و حفظًا من كلّ شيط_ن

برداشت ياد شده مبتنى بر اين ديدگاه است كه نصبِ {حفظا} به سبب عطف بر {بزينة} باشد (از نوع عطف بر معنا كه در كلام عرب بسيار است). بر اين اساس، تقدير آيه چنين مى شود: {إنا خلقنا الكواكب زينة للسماء و حفظا لها} (ما ستارگان را براى زينت آسمان و نيز براى محفوظ ماندن آن از نفوذ شيطان آفريديم). بنابراين پيام آيه شريفه مانند آيه پنجم سوره ملك خواهد بود: {و لقد

زينا السماء الدنيا بمصابيح و جعلناها رجوما للشياطين}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 5 - 9

9 - ستارگان پرفروغ ، مايه طرد شيطان ها و حفظ آسمان نزديك از نفوذ آنها است .

و جعلن_ها رجومًا للشي_طين

موانع وسوسه شياطين انس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ناس - 114 - 6 - 13

13 - خداوند ، پناهگاهى شايسته براى پيامبر ( ص ) ، در برابر تلاش جن و انس براى اغواى مردم و ايجاد تزلزل در دل هاى آنان

قل أعوذ . .. الذى يوسوس فى صدور الناس . من الجنّة و الناس

موانع وسوسه شياطين جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ناس - 114 - 6 - 13

13 - خداوند ، پناهگاهى شايسته براى پيامبر ( ص ) ، در برابر تلاش جن و انس براى اغواى مردم و ايجاد تزلزل در دل هاى آنان

قل أعوذ . .. الذى يوسوس فى صدور الناس . من الجنّة و الناس

موانع ولايت شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 27 - 18

18 _ ايمان به خداوند و آيات او مانع ولايت و حاكميت شياطين بر انسان

إنا جعلنا . .. للذين لا يؤمنون

مؤاخذه اخروى شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 39 - 9

9 - شياطين ، مورد مؤاخذه و مجازات در روز قيامت *

نقيّض له شيط_نًا . .. أنّكم فى العذاب مشتركون

عذاب شدن شياطين، مى تواند دال بر تكليف آنان باشد.

مؤمنان و شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 76 - 13

13 _ شياطين ، همواره در صدد مكر و توطئه عليه مؤمنان

انّ كيد الشّيطان كان ضعيفاً

ناظر عمل شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 82 - 7،8

7- كنترل و نظارت خداوند بر شياطين ، در فرمان بردارى آنان از سليمان ( ع )

و من الشي_طين . .. و كنّا لهم ح_فظين

8- شياطين ، همواره دركمند نظارت و كنترل و مراقبت الهى .

من الشي_طين . .. و كنّا لهم ح_فظين

نافرجامى استراق سمع شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 10 - 5

5 - شياطين ، پيش از استفاده از اطلاعات و اخبار غيبى از آسمان ، نابود مى شوند .

إلاّ من خطف الخطفة فأتبعه شهاب ثاقب

نافرجامى تلاش شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 9 - 1

1 - شياطينى كه به قصد استراق سمع به آسمان صعود كنند ، به ذلت و خوارى رانده شده و به اين مقصد نخواهند رسيد .

و يقذفون من كلّ جانب . دحورًا

{دُحور} به معناى طرد و دور ساختن به وضع ذلت و خوارى است (مفردات راغب).

نسل شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 50 - 27

27- شياطين و جن ها ، داراى ذريه و زاد و ولدند .

كان من الجنّ . .. أفتتّخذونه و ذرّيّته أولياء من دونى

نشانه هاى بى كفايتى شياطين

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 51 - 3

3- حضور نداشتن شياطين در كار آفرينش جهان ، نشان عدم صلاحيت آنان براى ولايت و تدبير امور عالم است .

أفتتّخذونه و ذرّيّته أولياء من دونى . .. ما أشهدتّهم خلق السم_وت والأرض

نشانه هاى نفوذ شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 222 - 2

2 - دروغ پردازى و گناه ، نمود هاى تصرف شياطين در قلب و روح انسان

تنزّل على كلّ أفّاك أثيم

نفوذ شياطين به آسمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 7 - 1،4

1 - خداوند ، آسمان پرستاره را از نفوذ هر شيطانى حفظ كرده است .

و حفظًا من كلّ شيط_ن

برداشت ياد شده مبتنى بر اين ديدگاه است كه نصبِ {حفظًا}، به خاطر مفعول مطلق بودنِ آن به فعل مقدر {حفظناها} باشد.

4 - تلاش شيطان ها ، براى شيطنت و نفوذ در آسمان نزديك

و حفظًا من كلّ شيط_ن مارد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 10 - 1،2

1 - برخى از شياطين ، به صعود به آسمان نزديك موفق شده و با سرعت و دزدانه به اطلاعات و اخبار ناچيزى دست خواهند يافت .

لايسّمّعون إلى الملإالأعلى . .. إلاّ من خطف الخطفة

{خَطِفَ} به معناى اختلاس و ربودن با سرعت است و {خطفة} _ بر وزن {فعلة} كه دال بر {مرّة} است _ مفعول مطلق و به معناى يك بار ربودن است. گفتنى است كه در اين آيه، كنايه از ربودنِ كم و

ناچيز از اطلاعات و اخبار موجود در آسمان است.

2 - اصرار برخى از شياطين به صعود به آسمان نزديك ، جهت كسب اطلاعات و اخبار غيبى

إلاّ من خطف الخطفة

تلاش دزدانه شياطين همراه با خطرپذيرى آنان براى صعود به آسمان، مى تواند حاكى از اصرار آنان بر اين صعود باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 5 - 10

10 - تلاش شياطين ، براى نفوذ در آسمان جهت شنود اخبار آن

و جعلن_ها رجومًا للشي_طين

از آيات مشابه (مانند آيات 7 و 8 سوره {صافات}) استفاده مى شود كه شيطان ها، به منظور استراق سمع و شنود اخبار آسمان، به آن جا نفوذ مى كنند; ولى هربار مورد هدف قرار مى گيرند و رانده مى شوند.

نقش شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 71 - 13،19

13 _ بازگشت كننده به شرك (مرتد) مانند ديوانه اى سرگردان است كه شيطانها (جنيان) عقل او را زايل كرده اند.

أندعوا من دون الله . .. و نرد ... كالذى استهوته الشيطين

{استهوته الشياطين} يعنى شيطانها عقل و فكر او را برده اند. همچنين جمله {استهوته الشياطين} را در موردى كه شخصى جن زده شده باشد، به كار مى برند. (لسان العرب).

19 _ مرتد به سرگردانى در بيابان مى ماند كه شيطانها او را به بى راهه مى خوانند و گروهى نيز او را به راه هدايت دعوت مى كنند.

كالذى استهوته الشيطين فى الأرض حيران له أصحب يدعونه إلى الهدى ائتنا

{فى الأرض} متعلق به {استهوى} است، و {استهوى فى الأرض} به معنى عقل او را در بيابان

ربوده اند، مى تواند باشد و مراد از {اصحاب} در {له اصحاب يدعونه} ممكن است مشركان و يا موحدان باشند كه در برداشت فوق احتمال دوم برگزيده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 112 - 24

24 _ روى عن أبى جعفر(ع) فى معنى قوله: {يوحى بعضهم إلى بعض} إن الشياطين يلقى بعضهم بعضا فيلقى اليه ما يغوى به الخلق . .. .

از امام باقر(ع) درباره {يوحى بعضهم . ..} روايت شده است: بعضى از شياطين با بعض ديگر ملاقات و آنچه باعث گمراه كردن مردم است، به آنان مى آموزند ... .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 121 - 10

10 _ شياطين عامل بدعت و گناه و مبارزه با اديان الهى و احكام آن هستند.

و إن الشيطين ليوحون إلى أوليائهم ليجدلوكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 30 - 7

7 _ شياطين همواره براى سد كردن راه هدايت بر آدميان، در تلاش هستند.

إنهم اتخذوا الشيطين أولياء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 51 - 1

1- شياطين ، فاقد كمترين دخالت و نظارت در كار آفرينش آسمان ها و زمين و نيز خلقت خودشان اند .

ما أشهدتّهم خلق السم_وت والأرض و لاخلق أنفسهم

{إشهاد} يعنى، ديگرى را به شهادت و حضور خواندن. نفى شاهد گرفته شدن شياطين در آفرينش آسمان ها و زمين و خلقت خود آن ها، كنايه از آن است كه آنان، هيچ نقشى در الوهيت و تدبير جهان نداشته

اند تا در موقع آفرينش، به حضور فراخوانده شده و شاهد خلقت باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 82 - 4

4- شياطين ، موجوداتى داراى شعور و كارآيى هستند .

و من الشي_طين من يغوصون له

برداشت ياد شده با توجه به نكته است كه تسخير شياطين براى سليمان(ع) و حرف شنوى آنان، ملازم با شعور آنها است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 211 - 1

1 - شياطين ، فاقد كمترين شايستگى براى نزول قرآن

و ما ينبغى لهم

ضمير فاعل در {ينبغى} به {تنزّل} (مصدر {تنزّلت}) بازمى گردد {استطاعة} (مصدر {يستطيعون}) به معناى توانايى است; يعنى، {و ما ينبغى لهم أن يتنزّلوا به و لايقدرون على التنزّل به; نه مى سزد كه شياطين قران را نازل كنند و نه مى توانند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 221 - 1

1 - پاسخ كوبنده و موضع گيرى سخت خداوند ، در برابر مدعيان دخالت شياطين در نزول قرآن

هل أُنبّئكم على من تنزّل الشي_طين

اصرار و تأكيد خداوند بر ردّ گفتار و اتهام هاى مشركان به قرآن و پيامبر(ص)، بيانگر مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 7 - 3

3 - شيطان ها ، موجوداتى متمرد از فرمان خدا و به دور از هرگونه خير و نيكى اند .

من كلّ شيط_ن مارد

{مارد}; يعنى، كسى كه در وجودش اطاعت و فرمانبرى و خير و نيكى نباشد. ازاين رو به درخت بى برگ (كه برگ هاى

آن ريخته باشد) گفته مى شود: {شجر أمرد}.

وسوسه شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 112 - 10

10 _ وسوسه و ظاهر سازى فريبكارانه، روش شياطين است.

يوحى بعضهم إلى بعض زخرف القول غرورا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 97 - 6

6 - نقش مؤثر دعا در ايمن ماندن انسان ها از خطر وسوسه هاى شياطين

و قل ربّ أعوذ بك من همزت الشي_طين

وسوسه شياطين انس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ناس - 114 - 6 - 3،11

3 - خطر وسوسه گران جن و انس ، بزرگ و سزاوار چاره انديشى است .

من الجنّة و الناس

11 - برخى از انسان ها ، مانند برخى از جنيان ، شيطان اند و مخفيانه مردم را وسوسه مى كنند .

الوسواس الخنّاس . .. من الجنّة و الناس

عموم مفسران {شيطان} را مصداق {وسواس خنّاس} قرار داده اند. اين آيه نيز او را از نوع جن و انس مى داند; بنابراين شيطان، عنوانى عام خواهد بود كه بر افرادى از بشر و جنيان، تطبيق مى كند.

وسوسه شياطين جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ناس - 114 - 6 - 3،11

3 - خطر وسوسه گران جن و انس ، بزرگ و سزاوار چاره انديشى است .

من الجنّة و الناس

11 - برخى از انسان ها ، مانند برخى از جنيان ، شيطان اند و مخفيانه مردم را وسوسه مى كنند .

الوسواس الخنّاس . .. من الجنّة و الناس

عموم مفسران {شيطان} را مصداق {وسواس خنّاس}

قرار داده اند. اين آيه نيز او را از نوع جن و انس مى داند; بنابراين شيطان، عنوانى عام خواهد بود كه بر افرادى از بشر و جنيان، تطبيق مى كند.

وسوسه هاى شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 83 - 1،2،3

1- كافران ، گرفتار در دام تحريكات و وسوسه هاى شياطين

أرسلنا الشي_طين على الك_فرين تؤزّهم

{أزّ} به معناى تهييج و برانگيختن است و {تؤزّهم}; يعنى، شياطين، كافران را به سوى گمراهى و انحراف بيشتر سوق داده و تحريك مى كنند.

2- فرستاده شدن شياطين براى تحريك و وسوسه كافران از ديد پيامبر ( ص ) مخفى نسيت .

ألم تر أنّا أرسلنا الشي_طين

3- شياطين ، موجوداتى وسوسه گر و تحريك كننده در جهت گمراهى مردم

أرسلنا الشي_طين على الك_فرين تؤزّهم

ولايت شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 27 - 16

16 _ كافران و منكران آيات الهى تحت نفوذ و ولايت شياطين هستند.

ذلك من ءايت الله . .. إنا جعلنا الشيطين أولياء للذين لا يؤمنون

جمله {ذلك من آيات الله} در آيه قبل مى تواند بيانگر متعلق {لا يؤمنون} باشد.

ويژگيهاى شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 51 - 9

9- گمراگرى ، بزرگ ترين ويژگى شياطين است .

أفتتّخذونه و ذرّيّته أولياء . .. و ما كنت متّخذ المضلّين عضدًا

هشدار به پيروان شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 52 - 4

4- بى نتيجه بودن كمك خواهى مشركان از معبودان خويش ، هشدار خداوند به

اهل شرك و پذيرندگان ولايت شياطين است .

و يوم يقول نادوا شركاءى . .. فلم يستجيبوا لهم

هشيارى در برابر شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 112 - 16

16 _ لزوم هشيارى در برابر ترفندهاى هنرى و تبليغى شياطين انس و جن

و كذلك جعلنا لكل نبى عدوا . .. يوحى بعضهم إلى بعض زخرف القول غرورا

هلاكت شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 10 - 5

5 - شياطين ، پيش از استفاده از اطلاعات و اخبار غيبى از آسمان ، نابود مى شوند .

إلاّ من خطف الخطفة فأتبعه شهاب ثاقب

همنشينى با شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 39 - 10

10 - همدمى منحرفان با شياطين در دوزخ ، تأثيرى در تخفيف عذاب و يا آرامش آنان نخواهد داشت .

لن ينفعكم اليوم إذ ظلمتم أنّكم فى العذاب مشتركون

برداشت ياد شده بر اين اساس است كه عبارت {أنّكم فى. ..} فاعل {لن ينفع} باشد.

همنشينى با شياطين در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 38 - 9

9 - مشاهده شياطين در قيامت و همنشينى با آنان ، خود نوعى عذاب براى گمراهان است .

قال ي_ليت بينى و بينك بعد المشرقين

همنشينى شياطين با معرضان از خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 38 - 12

12 - همنشينى شياطين با ترك كنندگان ياد خدا در روز واپسين *

فهو له قرين . .. حتّى

إذا جاءنا ... فبئس القرين

به قرينه {فبئس القرين}، مى توان گفت: غايت در {حتّى إذا جاءنا} نقطه نهايى قرين بودن را نمى رساند; بلكه بعد از {حتّى} نيز مانند قبل از آن است.

هنر شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 112 - 14،16

14 _ شياطين انس و جن از هنر و تبليغات فريبنده براى فريب دادن مردم و مبارزه با انبيا بهره مى برند.

يوحى بعضهم إلى بعض زخرف القول غرورا

{زخرف القول} به كلام آراسته شده مى گويند كه از مصاديق هنر است و مى توان گفت كه اين مورد به عنوان نمونه ذكر شده است. گفتنى است {غرورا} در برداشت فوق مفعول له واقع شده است.

16 _ لزوم هشيارى در برابر ترفندهاى هنرى و تبليغى شياطين انس و جن

و كذلك جعلنا لكل نبى عدوا . .. يوحى بعضهم إلى بعض زخرف القول غرورا

شيطان

{شيطان}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 256 - 20

20 _ شيطان ، از مصاديق طاغوت

فمن يكفر بالطّاغوت

امام صادق (ع) درباره آيه {فمن يكفر بالطّاغوت} فرمود: انه الشيطان . ..

_______________________________

مجمع البيان، ج 2، ص 631 ; نورالثقلين، ج 1، ص 263، ح 1051.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 175 - 5

5 _ دوستى شيطان ، زمينه ساز ترس از غير خدا

انّما ذلكم الشّيطان يخوّف اولياءه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 120 - 1

1 - شيطان ، نام و مشخصه ديگرى براى ابليس

إلاّإبليس . .. إنّ

ه_ذا عدوّ ... فوسوس إليه الشيط_ن

{شيطان} از ريشه {شطن} گرفته شده است كه در معناى {دورى} و يا {ريسمان بلند} به كار مى رود. اين اشتقاق، اشاره به دورى ابليس از رحمت خداوند و يا شرارت طولانى او است.

آثار اطاعت از شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 38 - 12

12 _ تكبّر ، بخل و رياكارى ، پيامد همراهى شيطان با آدمى

مختالا فخوراً. الذين يبخلون ... و الذين ينفقون اموالم رئاء النّاس ... و من يكن ا

ظاهراً جمله {من يكن . .. } بيان ريشه و علت صفات ذكر شده در اين آيه و آيات قبل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 175 - 8

8 _ پيروى از شيطان موجب قرار گرفتن آدمى در زمره گمراهان مى شود .

فأتبعه الشيطن فكان من الغاوين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 44 - 4،8

4- اطاعت از شيطان ، در حقيقت پرستش او است .

لِمَ تعبد ما لايسمع . .. لاتعبد الشيط_ن

عبادت كردن بت ها و عبادت كردن شيطان دو مقوله است، ولى ابراهيم(ع) يكى را به منزله ديگرى دانسته است. وجه اين تنزيل ممكن است تلاش شيطان در برانگيختن آدمى به شرك باشد كه قرآن اطاعت از او را، عبادت خوانده است.

8- اطاعت از شيطان ، ناسپاسى و قدرناشناسى رحمت واسعه الهى است .

لاتعبد الشيط_ن إنّ الشيط_ن كان للرحمن عصيًّا

{رحمن} صيغه مبالغه و از نام هاى خداوند است. تكيه براين نام در جمله {كان للرحمن...} به منزله تعليلى بر زشتى

كار شيطان است، زيرا عصيان كردن او در برابر دارنده رحمت واسعه و اصرار بر آن نشانه ناسپاس بودن او است. و جمله {لاتعبد...} دلالت دارد كه هر كس از شيطان تبعيت نمايد، او نيز چنان خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 45 - 3

3- پرستش بت ها و اطاعت شيطان ، موجب گرفتارى به عذاب الهى است .

ي_أبت لاتعبد الشيط_ن . .. إنّى أخاف أن يمسّك عذاب من الرحمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 63 - 5

5 - عبادت نكردن خداى يكتا و پيروى از شيطان ، موجب دوزخى شدن است .

ألم أعهد إليكم ي_بنى ءادم أن لاتعبدوا الشيط_ن . .. و أن اعبدونى ... و لقد أضلّ م

برداشت ياد شده از ارتباط ميان اين آيه و آيات پيشين به دست مى آيد; يعنى، آيه شريفه بيانگر نتيجه و پى آمد عمل نكردن به توصيه هاى الهى است.

آثار اغواپذيرى از شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 63 - 12

12- تسليم اغوا و ظاهرسازى هاى شيطان شدن ، ولايت او را در پى دارد .

فزيّن لهم الشيط_ن أعم_لهم فهو وليّهم اليوم

آثار اغواگرى شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 36 - 3

3 - شيطان و اغواگرى هاى او سبب خروج آدم ( ع ) و حوا از بهشت شد .

فأخرجهما مما كانا فيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 -

63 - 9،11

9- افترا ها و نسبت هاى نارواى مشركان به خداوند ، برخاسته از اغواى شيطان بوده است .

و يجعلون لله البن_ت . .. و يجعلون لله ما يكرهون ... لقد أرسلنا إلى أُمم من قبلك

ذكر قصه بعثت انبيا در ميان امتهاى پيشين و تحت تأثير اغواى شيطان قرار گرفتن آنان، مى تواند تعريضى باشد به مشركان مكه كه نسبتهاى ناروا به خداوند مى دادند.

11- ظاهرسازى هاى شيطان ، از موانع حركت و نهضت انبيا

تالله لقد أرسلنا إلى أُمم من قبلك فزيّن لهم الشيط_ن أعم_لهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 123 - 2،4

2 - خداوند ، شيطان را به دليل وسوسه گرى و فريب دادن آدم ، از بهشت اخراج كرد و به فرود آمدن به زمين فرمان داد .

فوسوس إليه الشيط_ن . .. قال اهبطا منها جميعًا

برداشت ياد شده بر اين مبنا است كه مخاطب در {اهبطا} آدم و شيطان باشند.

4 - شيطان با وسوسه و اغواگرى خود ، زمينه ساز اخراج آدم و حوا از بهشت و هبوط آنان به زمين گرديد .

فوسوس إليه الشيط_ن . .. قال اهبطا منها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 53 - 2

2 - يمار دلى و قساوت ، زمينه اى مناسب براى قرار گرفتن در دام فتنه ها و اغواگرى هاى شيطان

ليجعل ما يلقى الشيط_ن فتنة . .. و القاسية قلوبهم

آثار پيروى از شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 22 - 14

14- پيروى از شيطان ، ملامت و

پشيمانى اخروى در پى دارد .

دعوتكم فاستجبتم لى فلاتلومونى و لوموا أنفسكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 65 - 3

3- پيروى از شيطان ، خروج از عبوديت خداست .

إن عبادى ليس لك عليهم سلط_ن

اضافه {عباد} به {ى} متكلم براى بيان اين نكته كه كسانى از نسل آدم(ع) وجود دارند كه ابليس بر آنها سلطه نخواهد داشت; حكايت از آن دارد كه بندگى خداوند، انسان را از سلطه ابليس مى رهاند و پيروى از او انسان را از صف و صفت عباد خارج مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 4 - 1،4

1- پيروى از شيطان ، به معناى پذيرش ولايت و سرپرستى او است .

و يتّبع كلّ شيط_ن . .. من تولاّه فإنّه يضلّه

4- ضلالت و گمراهى ، پيامد قطعى قرار گرفتن در قلمرو ولايت شيطان و پيروى از او

من تولاّه فإنّه يضلّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 21 - 3،7،11،15

3 - ناسازگارى ايمان با پيروى از شيطان

ي_أيّها الذين ءامنوا لاتتّبعوا خطوت الشيط_ن

از آن جاكه خداوند مسلمانان را با وصف ايمان مورد خطاب قرار داده است، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

7 - نتيجه و ره آورد پيروى از شيطان ، فرو افتادن در منجلاب زشتى ها و ناپسندى ها ( فحشا و منكرات ) است .

و من يتّبع خطوت الشيط_ن فإنّه يأمر بالفحشاء و المنكر

11 - ناسازگارى ايمان با پيروى از شيطان و ارتكاب فحشا و منكرات

ي_أيّها الذين ءامنوا لاتتّبعوا خطوت الشيط_ن . .. فإنّه يأمر

بالفحشاء و المنكر

برداشت فوق، به خاطر اين نكته است كه خداوند پيش از نهى از فحشا و منكرات، مسلمانان را با وصف ايمان مورد خطاب قرار داد.

15 - پيروى از شيطان و ارتكاب فحشا و منكرات ، مانع از رشد و بالندگى و مايه ناپاكى و انحطاط انسان است .

لاتتّبعوا خطوت الشيط_ن . .. فإنّه يأمر بالفحشاء و المنكر و لولا فضل اللّه عليكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 6 - 6

6 - دوزخ ، پى آمد پاسخ دادن به نداى شيطان و حرف شنوى از او است .

إنّما يدعوا حزبه ليكونوا من أصح_ب السعير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 62 - 3

3 - پيروى از شيطان ، عامل انحراف و بازماندن از صراط مستقيم

و اتّبعون ه_ذا صرط مستقيم . و لايصدّنّكم الشيط_ن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 28 - 3

3- پيروى از فريب ها و زيبانمايى هاى شيطان و اطاعت از كافران ، مايه خشم الهى و عذاب

الشيط_ن سوّل لهم . .. سنطيعكم فى بعض الأمر ... ذلك بأنّهم اتّبعواما أسخط اللّه

برداشت بالا بنابراين نكته است كه {اتّبعوا ما أسخط اللّه} به آنچه در آيات پيشين تحت عنوان {الشيطان سوّل لهم} و {قالوا . .. سنطيعكم فى بعض الأمر} آمده است، نظر داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 28 - 6

6 - پيروى از دعوت هاى شيطان ، انحراف از راه مستقيم است .

و ما هو بقول

شيط_ن . .. لمن شاء منكم أن يستقيم

آثار دشمنى شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 53 - 14

14- دشمنى شيطان با انسان ها ، عامل نفوذ و تلاش وى براى فتنه انگيزى در ميان آنهاست .

إن الشيط_ن ينزغ بينهم إن الشيط_ن كان للإنس_ن عدوًّا مبينًا

جمله {إن الشيطان كان للإنسان . ..} _ كه به منزله تعليل براى جمله قبل (إن الشيطان ينزغ ...) است _ بيانگر اين نكته مى باشد كه عامل تلاش شيطان براى فتنه گرى، دشمنى اوست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 60 - 9

9 - دشمنى و بدخواهى شيطان براى انسان ، فلسفه توصيه خداوند به اطاعت نكردن از شيطان

أن لاتعبدوا الشيط_ن إنّه لكم عدوٌّ مبين

آثار دعوتهاى شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 22 - 9

9- دعوت و القاى شيطان از انسان سلب اختيار نمى كند و او مسؤول اعمال خويش خواهد بود .

و ما كان لى عليكم من سلط_ن إلاّ أن دعوتكم فاستجبتم لى فلاتلومونى و لوموا أنفسكم

آثار دوستى با شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 36 - 2

2 - همدمى با شيطان ، كيفر الهى براى اعراض كنندگان از ياد او

و من يعش عن ذكر الرحم_ن نقيّض له شيط_نًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 30 - 6

6 _ دوست پنداشتن شياطين، نابود كننده زمينه هدايت

و فريقا حق عليهم الضللة إنهم اتخذوا الشيطين

أولياء

كلمه {ولى} مى تواند به معناى دوست و نيز به معناى سرپرست باشد. برداشت فوق بر اساس معناى اول است.

آثار ذكر دشمنى شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 53 - 15

15- توجه انسان به عداوت هاى ديرينه و شگرد هاى شيطان ، بازدارنده وى از گفتار ناشايست و نزاع و دشمنى

و قل لعبادى يقولوا التى هى أحسن إن الشيط_ن ينزغ بينهم إن الشيط_ن كان للإنس_ن عدو

تعليل {إن الشيطان كان للإنسان عدوا . ..} براى {إن الشيطان ينزغ بينهم} به منزله هشدارى به انسانهاست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 62 - 6

6 - توجه به دشمنى ديرين و آشكار شيطان ، بازدارنده انسان از پيروى او

و لايصدّنّكم الشيط_ن إنّه لكم عدوّ مبين

آثار سلطه شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 37 - 6

6 - احساس هدايت يافتگى در اوج گمراهى ، نتيجه سلطه طولانى و همواره شياطين بر خداگريزان است .

و إنّهم ليصدّونهم . .. و يحسبون أنّهم مهتدون

از فعل مضارع {يصدّون} _ كه دال بر استمرار است _ و نيز ارتباط {ليصدّونهم. ..} با {يحسبون...}، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 25 - 4

4- ارتداد ، معلول مقهور شدن انسان در برابر وسوسه ها و دسيسه هاى شيطانى است .

إنّ الذين ارتدّوا . .. الشيط_ن سوّل لهم

آثار طرد شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 -

98 - 7

7- مطرود بودن شيطان از درگاه الهى ، موجب شرآفرينى او براى انسان و فلسفه لزوم پناه بردن به خدا از شرّ اوست .

فاستعذ بالله من الشيط_ن الرجيم

توصيف شيطان به {رجيم} مى تواند مشعر به عليت بيان و فلسفه لزوم استعاذه باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 25 - 4

4 - مطرود بودن شيطان از درگاه خداوند ، شاهد واهى بودن پندار كسانى است كه معارف الهى قرآن را القاى شيطان مى پنداشتند .

و ما هو بقول شيط_ن رجيم

آثار عصيان شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 50 - 23

23- تمرد شيطان از سجده بر آدم ، نمايانگر عداوت او با آدميان است .

فسجدوا إلاّ إبليس . .. و هم لكم عدوٌّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 44 - 7

7- عصيانگربودن شيطان در برابر خداى رحمان ، دليلى كافى بر ضرورت پرهيز از اطاعت او است .

لاتعبد الشيط_ن إنّ الشيط_ن كان للرحمن عصيًّا

آثار قبول ولايت شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 4 - 4،5

4- ضلالت و گمراهى ، پيامد قطعى قرار گرفتن در قلمرو ولايت شيطان و پيروى از او

من تولاّه فإنّه يضلّه

5- گرفتار شدن به عذاب دوزخ ، سرنوشت محتوم و فرجام شوم كسى است كه خود را در قلمرو ولايت شيطان قرار دهد و از او پيروى كند .

كتب عليه أنّه من تولاّه. .. ويهديه إلى عذاب السعير

آثار نفوذ شيطان

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 28 - 4

4 _ توجيه ارتكاب كارهاى زشت و ناپسند به پندار اجراى فرمان خداوند، برخاسته از نفوذ و ولايت شيطان است.

إنا جعلنا الشيطين أولياء للذين لا يؤمنون . .. الله أمرنا بها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 12 - 9

9_ رفتار هاى نارواى برادران يوسف ( توطئه ، دروغ و فريب كارى ) برخاسته از نفوذ شيطان در آنان بود .

إن الشيط_ن للإنس_ن عدو مبين . .. اقتلوا يوسف ... أرسله معنا غدًا يرتع و يلعب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 63 - 6

6- خدمت كار موسى ، غفلت خود را از يادآورى ماجراى ماهى به موسى ( ع ) ، ناشى از نفوذ شيطان در خود دانست .

و ما أنسنيه إلاّ الشيطن أن أذكره

آثار وسوسه شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 27 - 2

2 _ پرهيز از گمراه گشتن بر اثر وسوسه هاى شيطان، توصيه و هشدار خداوند به انسانها

يبنى ءادم لا يفتننكم الشيطن

آثار وسوسه هاى شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 84 - 3

3- تأثير فزون تر وسوسه هاى شيطانى در مشركان و افزايش گمراهى آنان بر اثر مهلت هاى الهى ، دليل شتاب نورزيدن خداوند در عذاب آنان

فلاتعجل عليهم

{لاتعجل} به وسيله {فاء} بر آيات پيشين (نظير {فليمدد له الرحمن مدّاً} و {تؤزّهم أزّاً}) تفريع شده است; يعنى، حال كه تأخير عذاب مايه

افزايش گمراهى مشركان و فزونى فريب هاى شيطانى است، چه ضرورتى در تعجيل عذاب است؟ جمله {إنّما . ..} نيز كه تعليل براى {فلاتعجل عليهم} است، همين نكته را تأكيد مى كند; زيرا بر انبوه تر شدن مدارك عذاب مشركان دلالت دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 123 - 3،4

3 - آدم و حوا ( ع ) ، در پى عمل به وسوسه شيطان و ناديده گرفتن هشدار هاى خداوند در بهشت ، از آن مكان عالى اخراج شدند و به زمين فرود آمدند .

فأكلا منها . .. و عصى ءادم ... قال اهبطا منها جميعًا

{هبوط}; يعنى، نزول (مصباح). فرمان {اهبطا} فرمانى تكوينى بوده است; زيرا هبوط به زمين براى انسان، عادتاً مقدور نيست.

4 - شيطان با وسوسه و اغواگرى خود ، زمينه ساز اخراج آدم و حوا از بهشت و هبوط آنان به زمين گرديد .

فوسوس إليه الشيط_ن . .. قال اهبطا منها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 97 - 2

2 - استفاده از شيوه هاى نادرست در مبارزه با باطل ، نتيجه القائات شيطانى است .

ادفع بالتى هى أحسن السيّئة . .. و قل ربّ أعوذ بك من همزت الشي_طين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 25 - 1،4،9،10

1- روى گردانى از حق ، به رغم وضوح آن بر انسان ، نتيجه وسوسه ها و فريب هاى شيطانى است .

إنّ الذين ارتدّوا على أدب_رهم . .. الشيط_ن سوّل لهم

4- ارتداد ، معلول مقهور شدن انسان در برابر

وسوسه ها و دسيسه هاى شيطانى است .

إنّ الذين ارتدّوا . .. الشيط_ن سوّل لهم

9- وسوسه ها و آرمان هاى شيطانى ، قفل انديشه و قلب آگاهان حق گريز *

أم على قلوب أقفالها . .. الشيط_ن سوّل لهم و أملى لهم

برداشت بالا بدان احتمال است كه {إنّ الذين ارتدّوا. ..} در مقام تبيين و توضيح ذيل آيه قبل باشد (أم على قلوب أقفالها). در اين صورت وسوسه ها و آمال شيطانى منطبق بر {أقفالها} مى شود.

10- زيبايى ها و جلوه هاى راه كفر ، غير واقعى و زاييده وسوسه هاى شيطانى است .

الشيط_ن سوّل لهم و أملى لهم

{سوّل} به معناى وارونه نماياندن واقعيت ها است; يعنى، {زيبانمودن زشتى ها و متمايل ساختن نفس به جانب آن} و اين تعبير نشان مى دهد كه راه كفر و ضد حق و هدايت، فاقد زيبايى واقعى است; ولى شيطان به دروغ آن را مى آرايد.

آثار ولايت شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 28 - 4

4 _ توجيه ارتكاب كارهاى زشت و ناپسند به پندار اجراى فرمان خداوند، برخاسته از نفوذ و ولايت شيطان است.

إنا جعلنا الشيطين أولياء للذين لا يؤمنون . .. الله أمرنا بها

آثارمخالفت با شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 21 - 16

16 - رشد و طهارت انسان در گرو مخالفت با شيطان و اجتناب از فحشا و منكرات است .

لاتتّبعوا خطوت الشيط_ن . .. فإنّه يأمر بالفحشاء و المنكر و لولا فضل اللّه عليكم

آدم(ع) و شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

5 - اعراف - 7 - 22 - 16

16 _ آدم و حوا، على رغم هشدار شديد خداوند به دشمنى شيطان با آنان، سخنان وى را پذيرفتند.

فدليهما بغرور فلما ذاقا الشجرة

آزادى شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 52 - 8

8 - آزاد گذاشتن شيطان براى ايجاد شبهه پيرامون آيات وحى از يك سو و زدودن شبهه و تثبيت آيات از سوى ديگر ، جلوه اى از علم و حكمت خداوند

ألقى الشيط_ن . .. و اللّه عليم حكيم

ابزار اغواگرى شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 121 - 11

11 - دروغ ، ابزار شيطان براى فريفتن انسان ها

هل أدّلك على شجرة الخلد و ملك لايبلى . .. فبدت لهما سوءتهما

ابزار شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 91 - 2،9

2 _ شراب و قمار ، ابزار شيطان براى ايجاد كينه و عداوت

انما يريد الشيطن . .. فى الخمر و الميسر

9 _ قماربازى و ميگسارى ابزار شيطان براى بازداشتن مردم از ياد خدا و برپايى نماز

انما يريد الشيطن . .. فى الخمر و الميسر و يصدكم عن ذكراللّه و عن الصلوة

اجابت استمهال شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 63 - 3

3- خداوند ، به مهلت خواهى شيطان براى فريفتن مردم ، جواب مثبت داد .

لئن أخّرتن إلى يوم القي_مة لأحتنكنّ ذريّته . .. قال اذهب فمن تبعك منهم

اجابت دعوت شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

9 - ابراهيم - 14 - 22 - 7،8،11

7- شيطان در قيامت به پيروان گمراه خويش اعلام خواهد كرد كه وى هيچ سلطه اى بر آنها ندارد و صرفاً آنان به دعوت او پاسخ مثبت داده اند .

و قال الشيط_ن . .. و ما كان لى عليكم من سلط_ن إلاّ أن دعوتكم فاستجبتم لى

8- تابعان شيطان ، بى آنكه دليل و برهانى از وى مشاهده كنند ، بى درنگ به فراخوانى او پاسخ مثبت مى دهند .

و ما كان لى عليكم من سلط_ن إلاّ أن دعوتكم فاستجبتم لى

{سلطان} به حجت و برهان اطلاق شده است و مراد از آن استفاده از دليل و برهان به منظور چيره شدن برطرف مقابل است.

11- رهبران مستكبر و پيروانشان از اجابت كنندگان دعوت شيطانند .

فقال الضعف_ؤا للذين استكبروا إنّا كنّا لكم تبعًا . .. و قال الشيط_ن لما قضى الأم

برداشت فوق بر اين اساس است كه مخاطب شيطان، به قرينه ذكر اين آيه پس از ذكر ماجراى مستكبران و پيروان آنها در قيامت، مستكبران و پيروانشان باشد.

اجتناب از اطاعت شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 61 - 2

2 - عبادت خداوند و پرهيز از اطاعت شيطان ، صراط مستقيم الهى

أن لاتعبدوا الشيط_ن . .. و أن اعبدونى ه_ذا صرط مستقيم

اجتناب از شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 92 - 5

5 _ گريز از شيطان و پرهيز از كردار هاى شيطانى وظيفه اهل ايمان

يايها الذين ءامنوا انما الخمر و الميسر و الانصاب و الازلم . .. و احذروا

برداشت فوق بر

اساس اين احتمال است كه متعلق {واحذروا} _ به قرينه آيه قبل _، پيروى از شيطان و انجام كارهاى شيطانى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 63 - 15

15- هشدار خداوند به مشركان مكه براى اجتناب از اغوا ها و ظاهرسازى هاى شيطان

تالله لقد أرسلنا إلى أمم من قبلك فزيّن لهم الشيط_ن أعم_لهم . .. و لهم عذاب أليم

اختفاى شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 27 - 13

13 _ انسان در معرض ديد شياطين است و آنان از چشم آدميان نهانند.

إنه يريكم هو و قبيله من حيث لا ترونهم

اختلاف افكنى شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 53 - 7،8

7- شيطان ، براى ايجاد اختلاف و گفتار ناشايست و برخورد خشن ميان انسان ها ، پيوسته در تلاش است .

يقولوا التى هى أحسن إن الشيط_ن ينزغ بينهم

8- انسان ها حتى مؤمنان ، از فسادانگيزيى ها و اختلاف افكنى هاى شيطان ، در امان نيستند .

إن الشيط_ن ينزغ بينهم

اختيار شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 63 - 7

7- شيطان ، موجودى مختار و مكلف است .

اذهب فمن تبعك منهم فإن جهنّم جزاؤكم جزاءً موفورًا

وعده حهنّم به ابليس و پيروان وى حكايت از اين دارد كه ابليس مكلف به انجام تكليفهايى است. چون اصولاً كيفر، براى تمرّد از انجام وظيفه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 75 - 7

7 -

شيطان ، موجودى مختار و با اراده

ما منعك أن تسجد لما خلقت بيدىّ

سؤال از انگيزه تمرد ابليس، گوياى مختار و با اراده بودن او است; زيرا تنها موجودات مختار و با اراده داراى انگيزه اند.

اخراج شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 123 - 2

2 - خداوند ، شيطان را به دليل وسوسه گرى و فريب دادن آدم ، از بهشت اخراج كرد و به فرود آمدن به زمين فرمان داد .

فوسوس إليه الشيط_ن . .. قال اهبطا منها جميعًا

برداشت ياد شده بر اين مبنا است كه مخاطب در {اهبطا} آدم و شيطان باشند.

اخراج شيطان از بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 36 - 8

8 - خداوند به شيطان فرمان داد تا از بهشت خارج شود و به زمين فرود آيد .

و قلنا اهبطوا

{اهبطوا} - به صورت صيغه جمع - مى نماياند كه: خطاب در آن، علاوه بر آدم(ع) و حوا متوجه شخص و يا اشخاص ديگرى نيز هست. برخى بر اين نظر هستند كه شيطان نيز مخاطب آن امر بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 38 - 3

3 - خداوند ، شيطان را نيز از بهشت خارج كرد . *

قلنا اهبطوا منها جميعاً

برداشت فوق بر اساس اين احتمال است كه: خطاب در {اهبطوا} علاوه بر آدم(ع) و حوا، شامل شيطان نيز باشد.

ادعاهاى شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 27 - 7

7_ شيطان ، مدعى طغيان

گرى مشركان ، در نتيجه گمراهى عميق خودشان و نه اغواگرى هاى او

قال قرينه ربّنا ما أطغيته و ل_كن كان فى ضل_ل بعيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 16 - 7

7 - شيطان ، مدعى خداترسى

قال . .. إنّى أخاف اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 17 - 2

2 - اظهار خداترسى و نيز تبرّى شيطان در قيامت از پيروان خويش ، بى ثمر در نجات او از كيفر اخروى

قال إنّى برىء منك إنّى أخاف اللّه . .. فكان ع_قبتهما أنّهما فى النار

ادعاى دريافت قرآن از شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 25 - 5

5 - ادعاى ارتباط پيامبر ( ص ) با شيطان و دريافت قرآن از او ، از ترفند هاى تبليغاتى دشمنان اسلام در عصر بعثت

و ما هو بقول شيط_ن رجيم

ادعاى شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 22 - 7

7- شيطان در قيامت به پيروان گمراه خويش اعلام خواهد كرد كه وى هيچ سلطه اى بر آنها ندارد و صرفاً آنان به دعوت او پاسخ مثبت داده اند .

و قال الشيط_ن . .. و ما كان لى عليكم من سلط_ن إلاّ أن دعوتكم فاستجبتم لى

استعاذه از شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 36 - 11،16

11 _ درخواست مادر مريم از خداوند ، براى حفظ هميشگى مريم و نسل او از شر شيطان

و انّى

اعيذها بك و ذريّتها من الشيطان الرجيم

از استعمال فعل مضارع {اعيذ}، دوام و استمرار استفاده شده است.

16 _ خداوند ، پناه آدميان ، از وسوسه هاى شيطان

و انّى اعيذها بك . .. من الشيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 37 - 2،8،9

2 _ اجابت دعاى مادر مريم از سوى خداوند ، درباره حفظ مريم ( س ) از شر شيطان

انّى اعيذها . .. فتقبّلها ... و انبتها نباتاً حسناً

8 _ محفوظ ماندن از شر شيطان و نيز پرورش معنوى ، دو جنبه تربيت خداوند براى مريم

و انّى اعيذها بك و ذريّتها من الشيطان الرجيم فتقبّلها ربّها . .. و انبتها نباتاً

9 _ انسان براى رشد معنوى خويش ، نيازمند پناه بردن به خدا از شر شيطان است .

و انّى اعيذها بك و ذريّتها . .. و انبتها نباتاً حسناً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 200 - 3،5

3 _ پناه خواستن از خدا به هنگام مواجه شدن با وسوسه هاى شيطان ، فرمان خداوند به پيامبر ( ص )

إما ينزغنك . .. فاستغذ باللّه

5 _ خداوند خنثى كننده وسوسه هاى شيطان در صورت پناه آوردن بندگان به درگاه او

فاستغذ باللّه إنه سميع عليم

جمله {إنه سميع عليم} به منزله تعليلى است براى {فاستغذ باللّه} (به خدا پناه بر). و چون مجرد شنوايى و دانايى نمى تواند دليل لزوم استعاذه باشد، مى توان گفت شنوايى و دانايى خداوند كنايه از اجابت پناهخواهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 201 -

3

3 _ تقواپيشگان به هنگام احساس وسوسه گرى هاى شيطان با يادآورى فرمان خدا ( استعاذه ) به وى پناه مى برند و با بصيرت و آگاهى از دام شيطان مى رهند .

إذ امسهم طئف من الشيطن تذكروا فإذا هم مبصرون

در برداشت فوق، به قرينه {فاستعذ باللّه} در آيه قبل، متعلق {تذكروا} لزوم استعاذه گرفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 98 - 1،10،11،12،13

1- لزوم پناه بردن به خدا از شرّ شيطان ، به هنگام قراءت قرآن

فإذا قرأت القرءان فاستعذ بالله من الشيط_ن الرجيم

10- همه انسان ها حتى پيامبر ( ص ) ، نيازمند استعاذه به خداوند از شر شيطان

فإذا قرأت القرءان فاستعذ بالله من الشيط_ن الرجيم

11- { عن أبى جعفر ( ع ) قال : . . . فإذا قرأت : بسم الله الرحمن الرحيم فلاتبالى إلاّ تستعيذ . . . ;

از امام باقر(ع) روايت شده است كه فرمود: . .. هر گاه {بسم الله الرحمن الرحيم} را قراءت كردى باكى بر تو نيست كه استعاذه (أعوذ بالله من الشيطان الرجيم) نگويى ...}.

12- { روى عبدالله بن مسعود قال : قرأت على رسول ( ص ) فقلت : أعوذ بالله السميع العليم فقال لى : . . . قل أعوذ بالله من الشيطان الرجيم هك_ذا أقرأينه جبرئيل ;

عبدالله بن مسعود گويد: خدمت رسول خدا(ص) قراءت كردم، پس گفتم: {أعوذ بالله السميع العليم}، پس حضرت به من فرمود: . .. بگو {أعوذ بالله من الشيطان الرجيم} كه اين چنين جبرئيل براى من خواند}.

13- { عن سماعة عن أبى عبدالله ( ع ) فى قول الله

: { و إذا قرأت القرآن فاستعذ بالله من الشيطان الرجيم } قلت : كيف أقول قال : تقول : أستعيذبالله السميع العليم من الشيطان الرجيم و قال : ان الرجيم أخبث الشياطين ;

سماعه گويد: از امام صادق(ع) در باره سخن خدا{ و إذا قرأت القرآن فاستعذ بالله من الشيطان الرجيم} سؤال كردم كه چگونه بگويم؟ حضرت فرمود: مى گويى: {أستعيذ بالله السميع العليم من الشيطان الرجيم} و حضرت فرمود: همانا رجيم خبيث ترين شياطين است}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 97 - 1

1 - استعاذه ( پناه بردن ) به خدا از وسوسه هاى شيطان ، از رهنمود هاى الهى به پيامبر ( ص )

و قل ربّ أعوذ بك من همزت الشي_طين

{عوذ} (مصدر {أعوذ}) به معناى پناه بردن و {همزة} (مفرد {همزات}) به معناى وسوسه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 36 - 1،10

1 - لزوم استعاذه ( پناه بردن ) به خداوند ، در برابر وسوسه ها و تهييج هاى شيطان

و إمّا ينزغنّك من الشيط_ن نزغ فاستعذ باللّه

10 - علم و آگاهى خداوند ، مقتضى استعاذه و پناه بردن به او در برابر وسوسه هاى شيطان

فاستعذ باللّه إنّه هو السميع العليم

استكبار شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 11 - 16

16 _ عن أبى عبدالله(ع): إن الملائكة كانوا يحسبون أن إبليس منهم و كان فى علم الله أنه ليس منهم فاستخرج الله ما فى نفسه بالحمية فقال: {خلقتنى من نار و خلقته من طين}.

از امام صادق(ع)

روايت شده است: فرشتگان گمان مى كردند ابليس از آنهاست، ولى خداوند مى دانست كه او جزء ايشان نيست و خود برتربينى درونى او را (به وسيله امر به سجده) آشكار نمود . .. .

اضلال شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 169 - 9

9 - شيطان ، وادار كننده انسان ها به شركورزى و ترغيب كننده آنها به دوستى با سران شرك و پيروى از آنان *

و من الناس من يتخذ من دون اللّه أنداداً . .. إنما يأمركم بالسوء و الفحشاء

از مصداقهاى مورد نظر براى {سوء} و {فحشاء} به قرينه آيات قبل، شرك ورزى و . .. است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 175 - 10،11

10 _ شيطان در كمين انسان ها براى كشاندن آنان به مسلك گمراهان

فانسلخ منها فأتبعه الشيطن

عطف جمله {أتبعه . .. } بر {فانسلخ منها} به وسيله {فاء} دلالت بر اين دارد كه بين دور شدن بلعم باعورا از آيات الهى و تعقيب شدن از سوى شيطان فاصله اى نبوده است. و اين حكايت از در كمين بودن شيطان براى اغواگرى انسانها دارد.

11 _ شيطان از عوامل گمراهى است .

فأتبعه الشيطن فكان من الغاوين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 200 - 1،2

1 _ شيطان با وسوسه هاى خود همواره در صدد واداشتن انسان ها به تخلف از فرمان هاى خداوند است .

و إما ينزغنك من الشيطن نزغ

{نزغه} يعنى او را اندكى تحريك كرد و {نزغ} به كلامى گفته مى شود كه مايه

تحريك شود. (لسان العرب). {من الشيطان} حال براى {نزغ} مى باشد. و مراد از {نزغ شيطان} وسوسه اوست، بنابراين {اما ينزغنك ... }، يعنى اگر وسوسه اى از سوى شيطان تو را تحريك كرد. گفتنى است با توجه به آيه قبل، مراد از تحريك، ترغيب كردن به مخالفت با دستورهاى خداوند است.

2 _ پيامبران بزرگ نيز مطمع شيطان براى واداشتن آنان به تخلف از فرمان هاى خدا

و إما ينزغنك من الشيطن نزغ

{إما} مركب از {إن} شرطيه و {ما}ى زايده است. تأكيد جمله شرطيه با {ما}ى زايده و نون تأكيد ثقليه براى رساندن اين معناست كه شرط محقق خواهد شد. بنابراين {إما ينزغنك} يعنى اگر شيطان در صدد تحريك تو برآيد، كه برخواهد آمد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 202 - 2،3

2 _ شياطين ، بى تقوايان را به گمراهى مى كشانند و آنان را در ضلالت فرو مى برند .

و إخونهم يمدونهم فى الغى

ضمير فاعلى در {يمدونهم} به شياطين برمى گردد و ضمير مفعولى به {اخوان}، يعنى {و اخوان الشياطين يمدهم الشياطين فى الغى}. {مد} (مصدر يمدون) به معناى كشيدن است و آوردن {فى} به جاى {إلى} براى رساندن اين معناست كه شيطان بى تقوايان را به عمق گمراهى مى برد.

3 _ شيطان پس از گمراه ساختن بى تقوايان آنان را در ر ها نمى كند و همچنان در منجلاب گمراهى نگه مى دارد .

ثم لايقصرون

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه ضمير در {لايقصرون} به شيطان بازگردانده شود. {اقصار} (مصدر يقصرون) به معناى دست برداشتن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8

- يوسف - 12 - 5 - 17

17_ شيطان ، مترصد زمينه هاى مساعد براى نفوذ در انسان و منحرف ساختن او

لاتقصص رءياك . .. فيكيدوا ... إن الشيط_ن للإنس_ن عدو مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 22 - 2

2- رهبران مستكبر و پيروانشان ، سرانجام در قيامت شيطان را مسبب اصلى گمراهى خويش قلمداد مى كنند .

فقال الضعف_ؤا للذين استكبروا . .. قالوا ... و قال الشيط_ن لمّا قضى الأمر إنّ الل

ذكر سخنان شيطان در قيامت خطاب به گمراهان، پس از ذكر جريان مستكبران و پيروانشان، احتمال دارد از اين جهت باشد كه آنان گمراهى خويش را به شيطان نسبت مى دهند و او درصدد پاسخ گويى برمى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 4 - 2،3

2- شيطان ، عنصرى است گمراهگر و دوزخى پرور .

كلّ شيط_ن مريد . كتب عليه... فانه يضلّه ويهديه إلى عذاب السعير.

3- گمراه سازى و دوزخى پرورى ، خميره و سرشت تغييرناپذير شيطان است .

كتب عليه. .. فإنّه يضلّه ويهديه إلى عذاب السعير

جمله {كتب عليه} (بر او نوشته شد) بيانگر اين نكته است كه شيطان، مخلوقى است كه سرشت او با گمراه گرى و كشاندن مردم به سوى دوزخ، آميخته شده و غير قابل تغيير است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 52 - 5

5 - شيطان ، موجودى اغواگر و گمراه كننده

إلاّ إذا تمنّى ألقى الشيط_ن فى أُمنيّته

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 -

29 - 7

7 _ شيطان ، عامل جدا شدن آدمى از راه انبيا ، دوستى با افراد ناباب و گمراهى

ي_ليتنى اتّخذت مع الرسول سبيلاً . ي_ويلتى ليتنى لم أتّخذ فلانًا خليلاً. لقد أضلّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 24 - 6،8

6 - نقش مهم شيطان در سد كردن طريق فطرت و منحرف ساختن مردم از خداوند يكتا

و زيّن لهم الشيط_ن أعم_لهم فصدّهم عن السبيل

8 - شيطان ، عامل گمراهى انسان ها و محروميت آنان از هدايت

و زيّن لهم الشيط_ن أعم_لهم فصدّهم عن السبيل فهم لايهتدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 15 - 13

13 - شيطان ، دشمن انسان و عامل گمراهى وى

إنّه عدوٌّ مضلّ

اطاعت از دوستان شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 121 - 14

14 _ اطاعت از شيطان و اولياى آن، شرك است.

و إن أطعتموهم إنكم لمشركون

اطاعت از شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 83 - 13

13 _ انتشار اخبار امنيّتى در جامعه ، زمينه گمراهى انبوه مردم و پيروى آنان از شيطان

و اذا جاءهم . .. اذاعوا به ... لاتبعتم الشيطان الّا قليلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 117 - 7،8

7 _ پرستش هر معبودى جز خداوند ، در حقيقت شيطان پرستى است .

ان يدعون . .. و إن يدعون شيطناً مريداً

8 _ اطاعت از شيطان ، خاستگاه بت پرستى

ان يدعون من دونه الا انثاً و

إن يدعون شيطناً مريداً

چون دو جمله {ان يدعون . ..} و {ان يدعون الا شيطناً} داراى حصر است و مفهوم هر يك منطوق ديگر را نفى مى كند، براى رفع تنافى مى توان گفت جمله دوم بيانگر علت مضمون جمله اول است، يعنى بت پرستى برخاسته از اطاعت شيطان مى باشد. گفتنى است بنابراين مبنا {يدعون} در جمله دوم به معناى اطاعت است نه پرستش.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 118 - 8

8 _ شرك و بت پرستى ، عصيان از بندگى خداوند و پذيرش سلطه شيطان است .

ان يدعون من دونه الا انثاً . .. قال لاتخذن من عبادك نصيباً مفروضاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 119 - 13،16

13 _ انسان هاى گمراه و در بند آرزو ها ، فرمانبرانى گوش به فرمان شيطان

و لاضلنهم و لامنينهم و لامرنهم فليبتكن . .. فليغيرن

با توجه به ترتيب ذكر شده در آيه، معلوم مى شود كه انسان پس از ضلالت و دلبستگى به آمال و آرزوهاى توخالى، مطيع خوبى براى شيطان مى شود.

16 _ اطاعت از دستورات شيطان ، در حقيقت پذيرش ولايت اوست .

و لامرنهم فليغيرن خلق اللّه و من يتخذ الشيطن ولياً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 175 - 7

7 _ انسان ها ، حتى عالمان هدايت يافته ، در خطر پيروى از شيطان و گام نهادن در مسير گمراهى هستند .

فانسلخ منها فأتبعه الشيطن فكان من الغاوين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1

- بقره - 2 - 168 - 8،13،14

8 - ضرورت پرهيز از پيروى شيطان

و لاتتبعوا خطوت الشيطن

13 - تحريم نعمت ها و امكانات زمين بر خويشتن ، پيروى از شيطان است .

كلوا مما فى الأرض . .. و لاتتبعوا خطوت الشيطن

نهى از متابعت شيطان پس از توصيه به بهره بردارى از امكانات و پرهيز از حرامها و پليديها، گوياى اين است كه: استفاده نكردن از امكانات و يا خوددارى نكردن از حرامها و خبيثها، مصداقى از پيروى شيطان است.

14 - بهره گيرى از محرمات و چيزى هاى پليد و ناپاك ، پيروى كردن از شيطان است .

كلوا مما فى الأرض حللا طيباً و لاتتبعوا خطوت الشيطن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 170 - 8

8 - تقليد هاى كوركورانه ، از دسيسه هاى شيطان براى بازدارى انسان ها از پيروى قرآن و احكام دين

لاتتبعوا خطوت الشيطن . .. و إذا قيل لهم اتبعوا ما أنزل اللّه قالوا بل نتبع ما أل

جمله {بل نتبع . ..} كه گوياى تقليد كوركورانه است - به قرينه آيات قبل - بيانگر مصداقى است براى {خطوات الشيطان}. قابل ذكر است كه قيد {كوركورانه} از جمله {أو لو كان آباؤهم ...} استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 208 - 7،10،12

7 _ تبعيت از شيطان ، عامل اختلاف و تفرقه

ادخلوا فى السلم كافة و لا تتبعوا خطوات الشيطان

ظاهراً جلمه {و لا تتبعوا . ..}، بيانگر مانع صلح و اتّحاد در ميان جامعه ايمانى است. يعنى تبعيّت از شيطان، عامل اختلاف و تفرقه است.

10

_ نافرمانى در برابر فرمان خداوند ، پيروى از شيطان است .

ادخلوا فى السلم كافة و لا تتبعوا خطوات الشيطان

12 _ هشدار الهى نسبت به پيروى از شيطان و گام نهادن در راه هاىِ وى

و لا تتبعوا خطوات الشيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 209 - 3،11

3 _ متابعت از شيطان ، لغزش و انحراف است .

و لا تتبعوا خطوات الشيطان . .. فان زللتم

11 _ متابعت از شيطان و ايجاد تفرقه ، ضررى به خداوند و دين او نمى زند .

ادخلوا فى السلم كافة و لا تتبعوا . .. فان زللتم ... ان اللّه عزيز حكيم

با توجه به توضيح فيش قبل.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 210 - 1،11

1 _ تسليم نشدن در برابر اوامر خداوند و پيروى از شيطان ، موجب عذاب الهى

ادخلوا فى السّلم كافة . .. هل ينظرون الا ان يأتيهم اللّه فى ظلل

{ان ياتيهم اللّه}، كنايه از عذاب الهى است ; به قرينه {فان اللّه عزيز حكيم} در آيه سابق.

11 _ تهديد خداوند ، نسبت به كسانى كه تسليم فرمان هاى الهى نيستند و از شيطان پيروى مى كنند .

و لا تتبعوا خطوات . .. هل ينظرون الا ان يأتيهم ... و الى اللّه ترجع الأمور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 175 - 5

5 _ دوستى شيطان ، زمينه ساز ترس از غير خدا

انّما ذلكم الشّيطان يخوّف اولياءه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 -

121 - 14

14 _ اطاعت از شيطان و اولياى آن، شرك است.

و إن أطعتموهم إنكم لمشركون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 142 - 5،6،11،13

5 _ حرام شمردن نعمتهاى خداوند، بدون دليل و يا به دلايل واهى، پيروى از راه و گام شيطان است.

و لا تتبعوا خطوت الشيطن

6 _ امساك بى بديل از خوردن گوشت چهارپايان (زهد بيجا) پيروى از راه شيطان است.

و من الأنعم . .. كلوا ... و لا تتبعوا خطوت الشيطن

11 _ دشمنى شيطان با انسان، فلسفه نهى شدن آدمى از پيروى اوست.

و لا تتبعوا . .. إنه لكم عدو مبين

13 _ روى عن أبى جعفر و أبى عبدالله(ع): إن من خطوات الشيطان الحلف بالطلاق و النذور فى المعاصى و كل يمين بغير الله تعالى.

از امام باقر و امام صادق(ع) روايت شده است: سوگند بر مطلقه شدن همسر و نذر در گناهان و هر سوگندى به غير نام خداى تعالى، پيروى از گامهاى شيطان است.

اعراض از شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 208 - 3،4

3 _ روح ايمان ، تسليم در برابر خداوند و پرهيز از پيروى شيطان است . *

يا ايها الذين . .. ادخلوا فى السِلم كافّة و لا تتبعوا خطوات الشيطان

4 _ تسليم همه جانبه در برابر خداوند و پرهيز از پيروى شيطان ، مرحله والايى از ايمان

يا ايها الذين امنوا ادخلوا فى السلم كافّة

با توجه به اينكه مؤمنان، مأمور به تسليم و پرهيز از تبعيّت شيطان هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2

- 209 - 12

12 _ آگاهى از عزت و حكمت الهى ، زمينه تسليم در برابر خداوند و دورى از متابعت شيطان

ادخلوا فى السلم . .. و لا تتبعوا ... ان اللّه عزيز حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 210 - 10

10 _ توجه به بازگشت همه چيز به سوى خداوند ، زمينه تسليم شدن در برابر او و پرهيز از پيروى شيطان

و لا تتبعوا خطوات . .. و الى اللّه ترجع الأمور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ناس - 114 - 5 - 2

2 - لزوم پرهيز از دل سپردن به وسوسه هاى شيطانى و دقت در افكار و انديشه هاى گرفته شده از ديگران

الذى يوسوس فى صدور الناس

{صدر} _ كه جاى گاه قلب است _ كنايه از ابزار شناختى است كه خداوند، براى روح قرار داده است تا آموخته هاى خود را از ديگران، از اين راه فراگرفته، دانسته هاى خود را در آن نگه دارى كند.

اغواگرى شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 36 - 1،6

1 - شيطان با ترغيب آدم ( ع ) و حوا به بهره گيرى از شجره منهيه ، آنان را به لغزش و نافرمانى خداوند كشانيد .

فأزلّهما الشيطن عنها

{ازلال} (مصدر ازلّ) به معناى: لغزانيدن و به گناه واداشتن است. ضمير در {عنها} مى تواند به {الجنة} برگردد; يعنى، شيطان آدم(ع) و حوا را با واداشتن به لغزش و گناه از بهشت دور ساخت و نيز مى تواند به {الشجرة} برگردد; يعنى، شيطان، آدم(ع) و

حوا را به گناه وادار كرد، گناهى كه سرچشمه اش آن درخت ممنوعه بود. برداشت فوق بر اساس دومين احتمال است.

6 - شيطان عنصرى اغواگر و انسان موجودى اغواپذير است .

فأزلهما الشيطن عنها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 168 - 10

10 - شيطان موجودى اغواگر و انسان موجودى اغواپذير است .

و لاتتبعوا خطوت الشيطن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 169 - 1،2،6

1 - شيطان ، با وسوسه هاى خويش انسان ها را به كار هاى بد و شنيع ( گناهان كوچك و بزرگ ) ترغيب مى كند .

إنما يأمركم بالسوء و الفحشاء

{امر} به معناى فرمان دادن است و در آيه شريفه - به مناسبت حكم و موضوع - مراد از آن وسوسه كردن و مانند آن مى باشد. {فحشا} به بدى و زشتى بيش از حد گفته مى شود كه مى توان از آن به گناه بزرگ تعبير كرد و به قرينه مقابله، مراد از {سوء} گناه كوچك است.

2 - شيطان ، ترغيب كننده آدميان به افترا بستن به خداوند ( بدعت گذارى و تحريف احكام دين )

إنما يأمركم . .. أن تقولوا على اللّه ما لاتعلمون

{قول} و مشتقات آن هرگاه با {على} متعدى شود به معناى نسبت دادن و افترا بستن است.

6 - دعوتگرى شيطان به بدى ها و بدعتگذارى ها ، نمودى از شيطنت او و دليل دشمنى وى با انسانهاست .

إنه لكم عدو مبين. إنما يأمركم بالسوء و الفحشاء و أن تقولوا على اللّه ما لاتعلمون

جمله {إنما يأمركم . ..} دليلى است براى {إنه

لكم عدو}; يعنى، نشانه و دليل دشمنى شيطان با شما انسانها اين است كه او شما را به كارهاى ناروا ترغيب مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 268 - 1،2،3،4،6

1 _ شيطان ، انسان را از فقر مى ترساند و مانع انفاق مى شود .

الشّيطان يعدكم الفقر

2 _ شيطان ، بازدارنده انسان از انفاق اموال پاكيزه و مرغوب

انفقوا من طيّبات ما كسبتم . .. الشّيطان يعدكم الفقر

3 _ ترس از فقر ، مانعى شيطانى براى انفاق

الشّيطان يعدكم الفقر

4 _ شيطان ، ترغيب كننده آدميان به زشتيها

و يأمركم بالفحشاء

6 _ توجّه به فحشاخواهى شيطان ، عامل بازدارنده انسان از پذيرش وسوسه هاى او

الشيطان يعدكم الفقر و يأمركم بالفحشاء

بنابراينكه جمله {يأمركم بالفحشاء}، تعليلى براى جمله {يعدكم الفقر} باشد. يعنى به وعده ها و وسوسه هاى او گوش فرا ندهيد; چه اينكه شما را به فحشا فرامى خواند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 14 - 4

4 _ شيطان ، زينت دهنده محبّت دنيا براى مردم *

زيّن للنّاس حبّ الشّهوات من النساء

بنابراينكه فاعل محذوف از {زيّن}، شيطان باشد; چنانچه برخى از مفسّرين گفته اند. زيّن لهم الشيطان.

_______________________________

الدر المنثور، ج 2، ص 161.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 155 - 3،8،15

3 _ لغزش ( فرار از كارزار ) برخى از مجاهدان احد ، بر اثر نفوذ شيطان در ايشان

انّ الّذين تولّوا . .. انّما استزلّهم الشّيطان ببعض ما كسبوا

8 _ اثر نداشتن وسوسه هاى شيطان ، در انسان هاى بى

گناه

انّما استزلّهم الشّيطان ببعض ما كسبوا

خداوند، گناه آدمى را وسيله به لغزش كشاندن او از سوى شيطان معرّفى مى كند ; بنابراين قلبى كه گناه در او نيست، وسوسه شيطان در آن كارگر نخواهد بود.

15 _ فرار عقبة بن عثمان و عثمان بن سعد از رويارويى با دشمن در جنگ احد ، در اثر وسوسه هاى شيطان

انّ الّذين تولّوا منكم يوم التقى الجمعان انّما استزلّهم الشيطان ببعض ما كسبوا

امام باقر و يا امام صادق (ع) درباره {انّما استزلّهم الشيطان ببعض ما كسبوا . .. } فرمودند: فهو فى عقبة بن عثمان و عثمان بن سعد.

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 201، ح 156 ; تفسير برهان، ج 1، ص 322، ح 1.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 175 - 9

9 _ ايجاد ترس ، از شگرد هاى شيطانى براى جلوگيرى مردم از گرايش به حقّ

انّما ذلكم الشّيطان يخوّف اولياءه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 60 - 16

16 _ شيطان ، همواره در صدد گمراه كردن مردم است .

و يريد الشّيطان ان يضلّهم ضلالا بعيداً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 118 - 2،3،4،5،7

2 _ عزم راسخ شيطان بر گمراه ساختن و فريب دادن مردم

و قال لاتخذن من عبادك نصيباً مفروضاً

لام قسم و نون تأكيد در فعل {لاتخذن}، حكايت از تصميم قاطع شيطان بر گمراه كردن مردم دارد.

3 _ تأكيد شيطان بر واداشتن مردم به بندگى خويش

قال لاتخذن من عبادك نصيباً مفروضاً

بنابر اينكه {عبادك} ناظر به عبوديت تشريعى باشد، مراد

شيطان از {لاتخذن . ..} اين است كه: برخى از بندگانى كه تو را اطاعت مى كنند، به اطاعت خويش وادار خواهم ساخت.

4 _ دورى شيطان از رحمت الهى ، خاستگاه تصميم او بر اغواى بندگان خدا

لعنه اللّه و قال لاتخذن من عبادك نصيباً مفروضاً

5 _ شيطان ، مأيوس از گمراه شدن گروهى از مردم توسط وى

و قال لاتخذن من عبادك نصيباً مفروضاً

شيطان، بى ترديد خواهان گمراهى تمامى مردم است; بنابراين گفته او كه برخى از بندگان را به اطاعت از خود خواهم گرفت، حكايت از نااميدى او نسبت به اغواى همه مردم دارد.

7 _ هشدار خداوند به مردم در مورد اغواگرى شيطان و خطر منحرف شدن توسط او

و قال لاتخذن من عبادك نصيباً مفروضاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 119 - 1،2،7،9،11،21

1 _ سوگند و عزم راسخ شيطان بر گمراه كردن مردم

و لاضلنهم

لام قسم و نون تأكيد در فعل {لاضلنهم}، دلالت بر تصميم قطعى شيطان دارد.

2 _ سوگند و عزم راسخ شيطان بر سر گرم كردن مردم به آرزو هاى پوچ

و لامنينهم

{امنين} از مصدر {تمنية} به معناى القاى آرزوهاى موهوم و خيالى است.

7 _ شيطان ، برانگيزنده مردم به قطع كردن و شكافتن گوش چهارپايان براى حرام پنداشتن استفاده از آنها

و لامرنهم فليبتكن ءاذن الأنعم

{يبتك} از مصدر {تبتيك} به معناى شكافتن و قطع كردن است. در ميان مشركان جاهلى رسم بوده كه گوش دام را قطع مى كردند و يا مى شكافتند تا نشانه حرمت گوشت او يا حرمت باركشى از آن باشد.

9 _ شيطان ، رواج دهنده انديشه ها و گرايش هاى خرافى در

جامعه

و لامرنهم فليبتكن ءاذن الأنعم

11 _ شيطان ، عامل انحراف انسان از فطرت خويش

و لامرنهم فليغيرن خلق اللّه

21 _ انحراف در تفكر و ايجاد آرزو هاى باطل و سپس تحت فرمان گرفتن ، راه و روش شيطان براى اغواى مردم و سرپرستى آنان

و لاضلنهم و لامنينهم . .. و لامرنهم فليغيرن خلق اللّه و من يتخذ الشيطن ولياً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 120 - 2،4

2 _ وعده هاى شيطان ، جز دروغ و فريب نيست .

يعدهم و يمنيهم و ما يعدهم الشيطن الا غروراً

4 _ هشدار خداوند به مردم در مورد اغواگرى شيطان

يعدهم و يمنيهم و ما يعدهم الشيطن الا غروراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 121 - 1

1 _ دوزخ ، جايگاه و فرجام گمراهان و فريب خوردگان از شيطان

أولئك ماويهم جهنم و لايجدون عنها محيصاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 30 - 21

21 _ قابيل ، _ به تحريك ابليس _ براى آنكه نسلى از هابيل نماند تا بخاطر قبولى قربانى پدرشان برنسل قابيل افتخار كنند ، برادرش را كشت .

فطوعت له نفسه قتل اخيه فقتله

از امام باقر(ع) روايت شده كه پس از قرائت آيه فوق فرمود: . .. ثم ان ابليس ... فقال له: يا قابيل قد تقبل قربان هابيل و لم يتقبل قربانك و انك ان تركته يكون له عقب يفتخرون على عقبك و يقولون نحن ابناء الذى تقبل قربانه فاقتله كيلا يكون له عقب يفتخرون على عقبك فقتله ... .

_______________________________

كافى، ج 8،

ص 113، ح 92; تفسير برهان، ج 1، ص 458.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 43 - 6

6 _ شيطان اعمال ناروا و ناپسند آدمى را زيبا جلوه مى دهد.

و زين لهم الشيطن ما كانوا يعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 142 - 12

12 _ عن أبى جعفر(ع): ان اصحاب محمّد(ص) قالوا: يا رسول الله . .. إذا كنا عندك فذكرتنا و رغبتنا و جلنا و نسينا الدنيا و زهدنا ... فاذا خرجنا من عندك و دخلنا هذه البيوت و شممنا الاولاد و رأينا العيال و الاهل يكاد أن نحول عن الحال التى كنا عليها عندك ... فقال لهم رسول الله(ص): ... إن هذه خطوات الشيطان فيرغبكم فى الدنيا ... .

از امام باقر(ع) روايت شده كه ياران رسول خدا(ص) به آن حضرت عرض كردند: . .. هنگامى كه ما نزد شما هستيم و ما را متذكر مى كنيد و ترغيب مى نمائيد احساس ترس مى كنيم و دنيا را فراموش كرده و زهد مىورزيم ... اما چون از نزد شما خارج مى شويم و به خانه هاى خود مى رويم و فرزندان و خانواده را مى بينيم، نزديك است از آن حال معنوى كه نزد شما داشتيم برگرديم ... رسول خدا(ص) فرمود: ... اين از گامهاى شيطان است كه شما را به دنيا ترغيب مى كند ... .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 20 - 8،10،11

8 _ دروغ، اساس كار شيطان در وسوسه گرى و فريب دادن آدم

و حوا

ما نهيكما ربكما . .. أو تكونا من الخلدين

10 _ شيطان، تكليف الهى را در نظر آدم و حوا مانع تكامل و پيشرفت آنان جلوه داد.

ما نهيكما ربكما . .. إلا أن تكونا ملكين

{أن تكونا . .. } به تقدير كراهية، مفعول له براى {ما نهاكما} است. بنابراين معناى آيه چنين مى شود: خداوند بدان جهت كه فرشته نشويد و يا جاودانه نگرديد، شما را از خوردن ثمره آن درخت بازداشت.

11 _ شيطان، جلوه دهنده عوامل انحطاط و سقوط، به عنوان راه پيشرفت و تكامل

ما نهيكما ربكما . .. أو تكونا من الخلدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 21 - 1،4

1 _ شيطان با سوگند دروغ و مؤكد خويشتن را از خيرخواهان آدم و حوا قلمداد كرد.

و قاسمهما إنى لكما لمن النصحين

به كارگيرى فعل {قاسم} از باب مفاعله مى تواند براى تأكيد باشد. يعنى شيطان با سوگند مؤكد سخنش را به آنان القا كرد.

4 _ سوء استفاده شيطان از خصيصه كمال طلبى و منفعت جويى انسان براى گمراه سازى ايشان

و قاسمهما إنى لكما لمن النصحين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 27 - 1،4،5،9،10،14

1 _ شيطان همواره در صدد اغواى فرزندان آدم (انسانها) است.

يبنى ءادم لا يفتننكم الشيطن

4 _ سرگذشت آدم و حوا و فريب خوردنشان از شيطان، درس عبرتى براى همه انسانها

لا يفتننكم الشيطن كما أخرج أبويكم من الجنة

5 _ شيطان، عنصرى فريبكار و انسان، موجودى اغواپذير

يبنى ءادم لا يفتننكم الشيطن كما أخرج أبويكم من الجنة

9 _ نشان دادن شرمگاه آدم و حوا به آنان از

اهداف شيطان در فريفتن و برهنه كردن ايشان

ينزع عنهما لباسهما ليريهما سوءتهما

10 _ شيطان، حتى به هنگام خروج آدم و حوا از بهشت، در صدد برهنه ساختن آنان بود. *

أخرج أبويكم من الجنة ينزع عنهما لباسهما

جمله {ينزع . .. } حال براى فاعل {أخرج} است. يعنى شيطان به هنگام خروج آدم و حوا نيز براى بيرون آوردن لباس آنان در تلاش بود.

14 _ ضرورت هشيارى كامل در برابر اغواگريهاى شيطان به دليل توان وى بر نفوذ مخفيانه بر آدميان و سيطره و حاكميت او بر اغواشدگان

لا يفتننكم الشيطن . .. إنا جعلنا الشيطين أولياء للذين لايؤمنون

دو جمله {إنه يراكم . .. } و {إنا جعلنا ... } به منزله تعليلى است براى تأكيد خداوند به پرهيز از اغواگريهاى شيطان. يعنى توصيه و تأكيد ما بدان جهت است كه وى راه نفوذ مخفيانه را دارد و پس از گمراه كردنتان بر شما ولايت پيدا خواهد كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 48 - 2،3،17

2 _ شيطان رفتار هاى ناشايست كافران مكه را در نظرشان زيبا جلوه داد .

و إذ زين لهم الشيطن أعملهم

3 _ نيكو پنداشتن اعمال ناهنجار ، نشانى از نفوذ شيطان در افكار آدمى

و إذ زين لهم الشيطن أعملهم

17 _ بيزارى شيطان از فريب خوردگان خود پس از قرار دادن آنان در دام هاى فريب خويش

و إذ زين لهم . .. فلما ترآءت الفئتان ... إنى أخاف اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 5 - 19

19_ شيطان ، در ايجاد دشمنى ميان انسان ها و واداشتن

آنان به مكر و حيله عليه يكديگر ، نقشى بسزا دارد .

فيكيدوا . .. إن الشيط_ن للإنس_ن عدو مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 100 - 23

23_ شيطان عنصرى اغواگر و انسان موجودى اغواپذير

من بعد أن نزغ الشيط_ن بينى و بين إخوتى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 63 - 3،15

3- شيطان ، اعمال زشت امت هاى گذشته را در نظر آنان زيبا جلوه داد .

لقد أرسلنا إلى أُمم من قبلك فزيّن لهم الشيط_ن أعم_لهم

تزيين كردارها و نيز ذيل آيه {و لهم عذاب أليم} قرينه است بر اينكه مراد از {اعمال}، كردارهاى ناروا و قبيح است.

15- هشدار خداوند به مشركان مكه براى اجتناب از اغوا ها و ظاهرسازى هاى شيطان

تالله لقد أرسلنا إلى أمم من قبلك فزيّن لهم الشيط_ن أعم_لهم . .. و لهم عذاب أليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 53 - 6،7

6- شيطان ، همواره در ميان انسان ها به منظور فتنه انگيزى و فسادگرى ، نفوذ و رخنه مى كند .

إن الشيط_ن ينزغ بينهم

{نزغ} در لغت به معناى {ورود در امرى براى فسادانگيزى} و نيز{فريب و خدعه} است (مفردات راغب و لسان العرب).

7- شيطان ، براى ايجاد اختلاف و گفتار ناشايست و برخورد خشن ميان انسان ها ، پيوسته در تلاش است .

يقولوا التى هى أحسن إن الشيط_ن ينزغ بينهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 63 - 3

3- خداوند ، به مهلت خواهى شيطان براى فريفتن مردم

، جواب مثبت داد .

لئن أخّرتن إلى يوم القي_مة لأحتنكنّ ذريّته . .. قال اذهب فمن تبعك منهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 64 - 6،16

6- مصونيت برخى انسان ها از تحريك شدن به وسيله نغمه ها و تبليغات شيطانى

استفزز من استطعت منهم بصوتك

16- همه وعده ها و نويد هاى شيطان ، بى اساس و فريب است .

و ما يعدهم الشيط_ن إلاّ غرورًا

{غرور} مصدر فعل {غرّ} به معناى خدعه و مكر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 65 - 2

2- شگرد هاى مختلف شيطان در تسلّط بر بندگان واقعى خدا ، بى تأثير است .

و استفزز . .. و أجلب عليهم ... و شاركهم ... و عدهم ... إن عبادى ليس لك عليهم سلط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 52 - 5،7،8

5 - شيطان ، موجودى اغواگر و گمراه كننده

إلاّ إذا تمنّى ألقى الشيط_ن فى أُمنيّته

7 - شبهه آفرينى شيطان به هنگام تلاوت آيات قرآن توسط پيامبر اسلام ( ص ) براى مردم

و ما أرسلنا . .. ألقى الشيط_ن فى أُمنيّته

8 - آزاد گذاشتن شيطان براى ايجاد شبهه پيرامون آيات وحى از يك سو و زدودن شبهه و تثبيت آيات از سوى ديگر ، جلوه اى از علم و حكمت خداوند

ألقى الشيط_ن . .. و اللّه عليم حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 97 - 7

7 - شيطان ، مظهر وسوسه گرى و انحراف و داراى افراد و نيرو

هاى متعدد

أعوذ بك من همزت الشي_طين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 21 - 2

2 - شيطان ، داراى راه هاى متعدد و وسايل گوناگون براى كشاندن انسان ها به فحشا و منكرات است .

لاتتّبعوا خطوت الشيط_ن

برداشت فوق، از جمع آمدن {خطوات} استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 38 - 8،15

8 - شيطان ، اعمال نادرست قوم عاد و ثمود ، را براى آنان به صورت خوب جلوه مى داد .

و زيّن لهم الشيط_ن أعم_لهم

قرينه حال، دلالت مى كند بر اين كه مراد از {أعمال} كارهاى ناروا و نادرست بوده است. چه اين كه كار خوب، نياز به تزيين ندارد.

15 - انسان هاى بصير و آگاه نيز در معرض اغواى شيطان اند .

و زيّن لهم الشيط_ن أعم_لهم . .. و كانوا مستبصرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 33 - 22

22 - شيطان ، از عوامل فريبنده انسان است .

و لايغرّنّكم باللّه الغرور

{غرور} صيغه مبالغه و به معناى {بسيار فريبنده} است و مراد از آن، در آيه، مى تواند شيطان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 5 - 6،7

6 - هشدار خداوند از فريب خوردن به وسيله عوامل اغواگر ( همچون شيطان ) درباره خدا و لطف و بخشش او

و لايغرنّكم باللّه الغرور

{باء} در {باللّه} براى ملابست است كه بر سر مضاف مقدر (مانند {بشأن اللّه}) وارد شده است و مراد از {الغرور} _ به قرينه آيه بعد _

شيطان مى باشد. طبق نظر مفسران، مقصود از فريب خوردن درباره خدا، مى تواند اين باشد كه شيطان انسان را به عفو و بخشش خداوند مغرور مى سازد و او را به تكرار گناه، روى آوردن به متاع هاى دنيا و غفلت از آخرت سوق مى دهد.

7 - شيطان ، موجودى بسيار فريبكار

و لايغرنّكم باللّه الغرور

{غرور} صيغيه مبالغه و به معناى بسيار فريبكار است و به قرينه آيه بعد مقصود از آن شيطان مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 6 - 1،5

1 - هشدار خداوند به همه انسان ها ، در رابطه با وسوسه و فريبكارى هاى شيطان

إنّ الشيط_ن لكم عدوّ

5 - نقش شيطان ، فريب كارى و فراخواندن به بدى است .

إنّما يدعوا حزبه ليكونوا من أصح_ب السعير

برداشت ياد شده، از آن جا است كه در اين آيه نسبت به تلاش شيطان، تعبير {دعوت} به كار رفته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 83 - 1

1 - بندگان مخلَص ( بندگان خالص شده و برگزيده خدا ) ، از افتادن در دام اغواگرى شيطان مصون و درامان اند .

لأغوينّهم أجمعين . إلاّ عبادك منهم المخلصين

بيشتر مفسران بر اين باوراند كه مقصود و معناى {مخلصين} (خالص شدگان) اين است: {الذين أخلصهم اللّه لنفسه و ولايته; كسانى كه خداوند آنان را برگزيده و در اختيار خود گرفته و مطيع فرمان خويش ساخته است}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 36 - 7

7 - شيطان در وسوسه و به انحراف

كشاندن آدميان ، از توانى گسترده برخوردار است .

و إمّا ينزغنّك من الشيط_ن نزغ فاستعذ باللّه

برداشت ياد شده مبتنى بر اين نكته است كه پيامبر(ص) نيز در برابر وسوسه هاى شيطان، نيازمند به استعاذه و پناه بردن به خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 37 - 9

9 - شيطان ، جلوه دهنده گمراهى به عنوان راه هدايت

و إنّهم ليصدّونهم عن السبيل و يحسبون أنّهم مهتدون

ذكر پندار هدايت يافتگى، مبين اين نكته است كه شيطان افرادى اين چنين را با وعده هدايت و رستگارى مى فريبد و باطل را در شكل واقعى آن به ايشان نمى نماياند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 62 - 1

1 - تلاش پيوسته شيطان ، براى بازداشتن انسان از پذيرش دين

و اتّبعون . .. و لايصدّنّكم الشيط_ن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 14 - 17،18،20

17 - شيطان ، موجودى بس حليه گر و فريبكار

و غرّكم باللّه الغرور

برداشت ياد شده بر اين اساس است كه مراد از {الغرور} _ چنان كه مفسران نيز احتمال داده اند _ شيطان باشد.

18 - شيطان ، همواره درصدد فريب دادن انسان و غافل كردن او از خداوند است .

و غرّكم باللّه الغرور

توصيف شيطان به {غرور}، نشان دهنده آن است كه فريب كارى، با ذات شيطان درهم آميخته و عجين شده است و او همواره در پى آن است كه انسان را، از ياد خداوند غافل گرداند.

20 - افتادن در دام فريب شيطان ، عامل بدبختى منافقان در آخرت

قالوا

بلى و ل_كنّكم . .. و غرّكم باللّه الغرور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 16 - 3،12

3 - شيطان ، محرك و مشوق اصلى انسان ها به كفر

كمثل الشيط_ن إذ قال للإنس_ن اكفر

با توجه به اين كه {شيطان} مشبه به است; نقش محورى او در تحريك به كفر استفاده مى شود.

12 - { عن على بن أبى طالب ( ع ) انّ رجلاً كان يتعبّد فى صومعته و انّ امرأة كان لها إخوة فعرض لها شىء ، فأتوه بها ، فزيّنت له نفسه فوقع عليها فجاءه الشيطان فقال : اُقتلها فإنّهم إن ظهروا عليك إفتضحت فقتلها و دفنها فجاؤوه فأخذوه فذهبوا به فبينما هم يمشون إذ جاءه الشيطان فقال : إنّى أنا الذى زيّنت لك فاسجد لى سجدة اُنجيك ، فسجد له ، فذلك قوله ، { كمثل الشيطان إذ قال للإنسان اكفر . . . } ;

از امام على(ع) روايت شده است: مردى در دير و صومعه خود مشغول عبادت بود، و زنى بود كه چند برادر داشت. براى زن چيزى (بيمارى) پديد آمد و آن برادران خواهر خود را نزد آن عابد بردند. پس خواهش زشت نفسانى در نظر عابد جلوه كرد و عمل زشت را با زن انجام داد. شيطان نزد عابد آمده و گفت: زن را بكش; زيرا اگر آنان بر تو دست يابند، رسوا خواهى شد. پس آن عابد زن را كشته و دفن كرد. خويشاوندان زن نزد عابد آمدند و او را دستگير كردند و بردند و در اين حال شيطان نزد عابد آمد و گفت: من اين عمل را

نزد تو خوب جلوه دادم، حال بر من سجده اى نما تا تو را نجات دهم. پس عابد براى شيطان سجده كرد و اين سخن خدا است كه فرموده: كمثل الشيطان إذ قال للإنسان اكفر...}.

افساد شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 119 - 17

17 _ دورى شيطان از رحمت الهى ، زمينه اغواگرى و ترويج خرافه پرستى و فساد از ناحيه او

لعنه اللّه و قال . .. لاضلنهم و لامنينهم و لامرنهم فليبتكن ءإذان الأنعم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 100 - 21

21_ شيطان با وسوسه ها و دسيسه هاى خويش ، ميان يوسف ( ع ) و برادرانش فسادانگيزى كرد .

من بعد أن نزغ الشيط_ن بينى و بين إخوتى

{نزغ} به معناى تحريك كردن بر فساد است و مراد از {نزغ شيطان} وسوسه هايى است كه او براى ايجاد فساد به انسانها القا مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 53 - 6،10

6- شيطان ، همواره در ميان انسان ها به منظور فتنه انگيزى و فسادگرى ، نفوذ و رخنه مى كند .

إن الشيط_ن ينزغ بينهم

{نزغ} در لغت به معناى {ورود در امرى براى فسادانگيزى} و نيز{فريب و خدعه} است (مفردات راغب و لسان العرب).

10- پيامبر ( ص ) ، مصون از راه يابى شيطان و فسادانگيزى هاى او

إن الشيط_ن ينزغ بينهم

با اينكه مخاطب آيه، پيامبر(ص) مى باشد و او مأمور ابلاغ پيام الهى است اما در اختلاف افكنى و دشمنى ايجاد كردن شيطان، مخاطب واقع نشده

است. بنابراين استفاده مى شود كه پيامبر(ص)، مصون از نفوذ شيطان بود.

اقرار اخروى شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 22 - 4

4- اعتراف شيطان در قيامت به حقانيت وعده هاى خداوند و پوچى وعده هاى خود

و قال الشيط_ن . .. إنّ الله وعدكم وعد الحق و وعدتكم فأخلفتكم

اقرار شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 22 - 15

15- شيطان در قيامت به ناتوانى خويش و پيروانش براى يارى و فريادرسى يكديگر اعتراف مى كند .

و قال الشيط_ن . .. ما أنا بمصرخكم و ما أنتم بمصرخى

{صرخ} به معناى فرياد و {أصرخ} به معناى پاسخ گويى به آن است. بنابراين مراد از {مصرخ} فريادرس و نجات دهنده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 16 - 8

8 - اعتراف شيطان به ربوبيت خداوند بر هستى

كمثل الشيط_ن إذ قال . .. إنّى أخاف اللّه ربّ الع_لمين

القائات شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 10 - 1،2،3

1 - نجواى آلوده به گناه ، تعدى به ديگران و نافرمانى از پيامبراكرم ( ص ) ، از القائات شيطان است .

إنّما النجوى من الشيط_ن

الف و لام {النجوى} براى عهد است و به نجواى منافقان اشاره دارد كه آلوده به {إثم}، {عدوان} و {معصيت الرسول} است.

2 - منافقان ، ابراز دست شيطان و تحت تأثير القائات او

ألم تر إلى الذين نهوا عن النجوى . .. إنّما النجوى من الشيط_ن

3 - نجوا هاى منافقان ، از

القائات شيطان به آنان

ألم تر إلى الذين نهوا عن النجوى . .. إنّما النجوى من الشيط_ن

امدادهاى شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 25 - 12

12- شيطان ، يارى دهنده حق گريزان ، در روى گردانى از ايمان و هدايت

و أملى لهم

مفاد {أملى} ممكن است امداد و يارى رساندن باشد.

امكان دفع توطئه شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 99 - 6

6- انسان در برابر وسوسه ها و توطئه هاى شيطان ، مختار و بر مخالفت با او تواناست .

إنه ليس له سلط_ن على الذين ءامنوا و على ربّهم يتوكّلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 100 - 2

2- انسان در برابر وسوسه ها و توطئه هاى شيطان ، مختار و بر مخالفت با او تواناست .

إنما سلط_نه على الذين يتولّونه

امكان دفع وسوسه هاى شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 99 - 6

6- انسان در برابر وسوسه ها و توطئه هاى شيطان ، مختار و بر مخالفت با او تواناست .

إنه ليس له سلط_ن على الذين ءامنوا و على ربّهم يتوكّلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 100 - 2

2- انسان در برابر وسوسه ها و توطئه هاى شيطان ، مختار و بر مخالفت با او تواناست .

إنما سلط_نه على الذين يتولّونه

اوامر شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 60 - 4

4

- امر و نهى كردن و فرمان دادن ، نقش شيطان در ارتباط با انسان ها است .

ألم أعهد إليكم ي_بنى ءادم أن لاتعبدوا الشيط_ن

با توجه به كاربرد {عبادت} در معناى {اطاعت} (در آيه شريفه)، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

اهداف شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 118 - 9

9 _ شيطان در هر بنده اى از بندگان خدا ، به دنبال سهم و نصيبى براى خويش است .

و قال لاتخذن من عبادك نصيباً مفروضاً

جمله {لاتخذن} را مى توان به دو گونه معنا كرد، يكى برخى از بندگان را به اطاعت خواهم گرفت و ديگر اينكه از هر بنده اى، نصيبى را سهم خويش خواهم ساخت تا بطور كامل مطيع خداوند نباشد. برداشت فوق ناظر به معناى دوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 119 - 6،21

6 _ گمراه ساختن ، اسير آرزو ها نمودن و تحت فرمان گرفتن ، هدف شيطان از گزينش گروهى از مردم

و قال لاتخذن من عبادك نصيباً مفروضاً. و لاضلنهم و لامنينهم و لامرنهم

21 _ انحراف در تفكر و ايجاد آرزو هاى باطل و سپس تحت فرمان گرفتن ، راه و روش شيطان براى اغواى مردم و سرپرستى آنان

و لاضلنهم و لامنينهم . .. و لامرنهم فليغيرن خلق اللّه و من يتخذ الشيطن ولياً

اهداف وسوسه هاى شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ناس - 114 - 5 - 3

3 - ايجاد انگيزه هاى درونى در مردم ، براى مقابله با ربوبيت ، فرمان روايى

و الوهيت خداوند ، هدف شيطان از القاى وسوسه به قلب ها است .

بربّ الناس . ملك الناس . إل_ه الناس . من شرّ الوسواس الخنّاس . الذى يوسوس فى صدو

اهميت وسوسه هاى شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 36 - 6

6 - انسان ، نيازمند يارى خداوند ، حتى در برابر كوچك ترين وسوسه شيطان

و إمّا ينزغنّك من الشيط_ن نزغ فاستعذ باللّه

برداشت ياد شده از تنكير {نزغ} _ كه براى تحقير مى باشد _ استفاده شده است.

ايمان شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 118 - 6

6 _ اعتراف شيطان به ربوبيت و مالكيت خداوند نسبت به تمامى مردمان

و قال . .. من عبادك

بخيل و شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 38 - 11

11 _ شيطان ، همراه با رياكاران ، بخيلان و متكبران

الذين يبخلون . .. و الذين ينفقون اموالم رئاء النّاس ... و من يكن الشيطان له قرين

مراد از {من يكن . .. } تمام كسانى هستند كه در اين آيه و آيه قبل مورد مذمت قرار گرفتند.

برادران شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 202 - 1،5

1 _ بى تقوايان ، برادران شيطان هستند .

و إخونهم

برداشت فوق بر اين اساس است كه ضمير در {إخوانهم} به {الشيطان} در آيه قبل برگردد، كه به قرينه مقابله مراد از {اخوان} بى تقوايان است. گفتنى است كه چون {ال} در {الشيطان} براى جنس است، ضمير جمع

مى تواند به آن ارجاع شود.

5 _ شيطان برادر انسان هاى مشرك و بى تقواست .

و إخونهم يمدونهم فى الغى

ضمير در {إخوانهم} مى تواند به مشركان و بى تقوايان برگردد. بر اين مبنا مراد از {اخوان}، به قرينه آيه قبل، شيطان است. قابل ذكر است كه در اين صورت ضمير فاعلى در {يمدونهم} به {اخوان} و ضمير مفعولى به مشركان و بى تقوايان برمى گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 27 - 1

1- تبذير كنندگان ( هدر دهندگان امكانات و نعمت هاى خدا ) برادران شياطينند .

إن المبذّرين كانوا إخون الشي_طين

برادران يوسف و اغواگرى شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 5 - 20

20_ برادران يوسف ، در خطر گرفتارى به دام دشمنى هاى شيطان در صورت شنيدن رؤياى يوسف ( ع )

فيكيدوا لك كيدًا إن الشيط_ن للإنس_ن عدو مبين

بغى شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 117 - 6

6 _ شيطان ، موجودى سركش و فاقد هرگونه خير و فضيلت

و إن يدعون شيطناً مريداً

مريد از مصدر {مرود} به معناى سركشى و خروج از طاعت است (مجمع البيان). مفردات راغب {مريد} را به معناى عارى از خير دانسته است.

بى تأثيرى شبهه افكنى شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 54 - 1

1 - زدوده شدن شبهات شيطانى از چهره آيات وحى به اراده خداوند ، به اين دليل بود تا كسانى كه از نعمت معرفت و دانش برخوردار بودند

، به حقانيت آن پى ببرند و با آرامش خاطر ، به آن ايمان بياورند .

فينسخ اللّه ما يلقى الشيط_ن . .. و ليعلم الذين أُوتوا العلم ... فتخبت له قلوبهم

ضمير در {أنّه الحق} به قرآن باز مى گردد كه در آيه 52 از آن ذكر ضمنى به ميان آمده است. {إخبات} (مصدر {تخبت}) مشتق از {خَبْت} است. {خَبْت} به زمين وسيع و هموارى گفته مى شود كه بى فراز و نشيب است. {قلب مخبت}; يعنى، قلبى كه مطمئن آرام و بى اضطراب و ترديد است. آيه ياد شده تعليل براى جمله {فينسخ اللّه ما يلقى الشيطان...} است; يعنى، خداوند شبهه هاى شيطان را از آيات وحى مى زدايد، تا كسانى كه از نعمت دانش برخورداراند، بدانند كه قرآن حق بوده و از جانب پروردگار نازل شده است و دل هايشان به آن مطمئن شود و آرام گيرد.

پليدى شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 90 - 8

8 _ شيطان ، موجودى با كردار هاى پليد و ناپاك

رجس من عمل الشيطن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ناس - 114 - 4 - 7

7 - شيطان ، فريب كارى كه پس از القاى فكر پليد در انسان ، خود را كنار كشيده و متوارى مى شود .

من شرّ الوسواس الخنّاس

براى فعل {خَنَسَ} چند معنا ذكر شده است; از جمله: عقب نشينى كرد; بازگشت، متوارى و غايب شد (لسان العرب). براساس اين معانى، آيه شريفه ترسيمى از وسوسه گرى هاى شيطان دارد كه پس از هر وسوسه، خود را عقب كشيده، مخفى مى

شود; تا آن وسوسه كار خود را كرده و زمينه را براى وسوسه بعدى فراهم سازد.

پنهانكارى شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ناس - 114 - 4 - 6

6 - شيطان ، موجودى بس وسوسه گر و پنهان كار

من شرّ الوسواس الخنّاس

يكى از مصداق هاى مورد نظر براى {وسواس} _ به قرينه كلمه {جِنّة} در آخر سوره _ {شيطان} است.

پوچى بشارتهاى شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 64 - 16

16- همه وعده ها و نويد هاى شيطان ، بى اساس و فريب است .

و ما يعدهم الشيط_ن إلاّ غرورًا

{غرور} مصدر فعل {غرّ} به معناى خدعه و مكر است.

پوچى وعده هاى شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 22 - 4،5

4- اعتراف شيطان در قيامت به حقانيت وعده هاى خداوند و پوچى وعده هاى خود

و قال الشيط_ن . .. إنّ الله وعدكم وعد الحق و وعدتكم فأخلفتكم

5- در قيامت ، حقانيت وعده خداوند در حتميت وقوع آن و كذب بودن وعده شيطان در عدم وقوع آن آشكار خواهد شد .

و برزوا لله جميعًا فقال الضعف_ؤا . .. قال الشيط_ن ... إنّ الله وعدكم وعد الحق و

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 64 - 16

16- همه وعده ها و نويد هاى شيطان ، بى اساس و فريب است .

و ما يعدهم الشيط_ن إلاّ غرورًا

{غرور} مصدر فعل {غرّ} به معناى خدعه و مكر است.

پيروان شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

1 - بقره - 2 - 169 - 10،12

10 - بدكاران و مرتكبان فحشا و پليدى ها ، پيروان شيطان هستند .

لاتتبوا خطوت الشيطن . .. إنما يأمركم بالسوء و الفحشاء

12 - افترا زنندگان به خدا ، پيروان شيطان و كارگزاران او هستند .

لاتتبعوا خطوت الشيطن . .. إنما يأمركم ... أن تقولوا على اللّه ما لاتعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 142 - 9

9 _ مشركان عصر جاهليت در اسارت گامها و راههاى شيطان بودند.

و قالوا هذه أنعم و حرث حجر . .. كلوا مما رزقكم الله و لا تتبعوا خطوت الشيطن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 28 - 5

5 _ بدعتگذاران در دين، عناصرى پيرو شيطان و تحت ولايت او هستند.

إنا جعلنا الشيطين أولياء للذين لا يؤمنون . .. الله أمرنا بها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 175 - 6

6 _ بلعم باعورا پس از دور شدن از معارف الهى به دام شيطان گرفتار و از گمراهان شد .

فأتبعه الشيطن فكان من الغاوين

{غوايه}، مصدر {غاوين} به معناى گمراه شدن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 202 - 6

6 _ پافشارى مشركان و بى تقوايان پيرو شيطان به گمراهى خويش

ثم لايقصرون

برداشت فوق بر اين اساس است كه ضمير در {لايقصرون} به مشركان و بى تقوايان برگردانده شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 22 - 11

11- رهبران مستكبر و پيروانشان

از اجابت كنندگان دعوت شيطانند .

فقال الضعف_ؤا للذين استكبروا إنّا كنّا لكم تبعًا . .. و قال الشيط_ن لما قضى الأم

برداشت فوق بر اين اساس است كه مخاطب شيطان، به قرينه ذكر اين آيه پس از ذكر ماجراى مستكبران و پيروان آنها در قيامت، مستكبران و پيروانشان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 63 - 6

6- امت هاى پيشين ، فريفته شيطان شده و تسليم انبياى خود نشدند .

لقد أرسلنا إلى أُمم من قبلك فزيّن لهم الشيط_ن أعم_لهم

جمله {زيّن لهم الشيطان أعمالهم} به قرينه وعده عذابى كه در همين آيه به آن امتها داده شده، كنايه از عدم تسليم آنها در برابر انبياست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 100 - 1،8

1- تسلط و استيلاى شيطان ، تنها بر دو گروه فرمانبران از او و مشركان است .

إنما سلط_نه على الذين يتولّونه و الذين هم به مشركون

8- { أبى بصير عن أبى عبدالله ( ع ) قال : قلت له : . . . قوله تعالى : { إنما سلطانه على الذين يتولّونه و الذين هم به مشركون } قال : الذين هم بالله مشركون يسلط على أبدانهم و على أديانهم ;

ابوبصير گويد: از امام صادق(ع) در باره سخن خداى تعالى . .. {إنما سلطانه على الذين يتولّونه و الذين هم به مشركون} سؤال كردم، حضرت فرمود: آنان كه به خدا شرك ورزيدند، [شيطان] بر بدن و دينشان مسلط مى شود}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 45 - 11،12

11-

بت پرستان ، هم سو با شيطانند و سرنوشت آنان هم سان فرجام او است .

فتكون للشيط_ن وليًّا

{ولىّ} از ماده {وَلْى} (نزديك شدن يا درپى درآمدن) مشتق است و جمله {فتكون . ..} حاكى از آن است كه سرنوشت بت پرستان و شيطان، نزديك به هم و در يك رديف است.

12- گرفتاران به عذاب الهى ، همراه و قرين شيطان خواهند بود .

يمسّك عذاب من الرحمن فتكون للشيط_ن وليًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 225 - 6

6 - شاعران منحرف ، هم داستان شيطان و سرايندگان القائات شيطانى

تنزّل على كلّ أفّاك . .. و الشعراء يتّبعهم... فى كلّ واد يهيمون

آمدن نام شعراى منحرف، در پى آياتى كه بيانگر نزول شياطين بر قلب دروغ پردازان گنه پيشه است; نوعى ارتباط ميان شاعران منحرف و شياطين را افاده مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 19 - 1،5

1 - منافقان ، تحت اختيار شيطان و مقهور اراده او

استحوذ عليهم الشيط_ن

{استحواذ} به معناى چيره شدن است. ضمير {عليهم}، در آيه شريفه، مربوط به اهل نفاق است; يعنى، شيطان بر آنان مستولى شده است.

5 - منافقان ، حزب شيطان و دار و دسته وى

أُول_ئك حزب الشيط_ن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 16 - 1

1 - منافقان ، ايفاگران نقش شيطان در تزوير و وسوسه گرى

كمثل الشيط_ن

با توجه به اين كه در آيات پيشين منافقان به عنوان وعده دهندگان به يهود و متخلفان از وعده خويش معرفى شده اند; اين تمثيل متوجه آنان

است.

پيروان شيطان در صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 3 - 10

10- جبهه ضد توحيدى در صدراسلام ، متشكل از گروهى جاهل ، بى منطق و پيرو بى چون و چراى شيطان بود .

ومن الناس من يج_دل فى اللّه بغير علم و يتّبع كلّ شيط_ن مريد

پيروى از شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 22 - 19،20

19- پيروى از شيطان نوعى شرك است .

و قال الشيط_ن . .. دعوتكم فاستجبتم لى ... بما أشركتمون

برداشت فوق بر اين اساس است كه مراد از شرك، به قرينه اينكه شيطان مدعى است آنان دعوت او را اجابت كرده اند، شرك در اطاعت باشد، نه شرك در الوهيت.

20- پيروان شيطان او را در اطاعت ، شريك خداوند قرار مى دهند و از القائات او تبعيت مى كنند .

إلاّ أن دعوتكم فاستجبتم لى . .. إنى كفرت بما أشركتمون من قبل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 100 - 5

5- پذيرش ولايت شيطان و پيروى از او ، شرك به خداوند است .

الذين يتولّونه . .. هم به مشركون

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه {باء} در {به} براى سببيت باشد و ضمير آن به {قبول و پذيرش} _ كه در معناى {يتولّونه} (از او فرمان مى برند) اشراب شده است _ برگردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 63 - 8

8- انسان در پيروى و عدم پيروى از ابليس ، توانا و مختار

است .

فمن تبعك منهم فإن جهنّم جزاؤكم

نسبت دادن تبعيت به انسان از يكسو و مورد تهديد قرار دادن او از سوى ديگر، نشانگر اختيار انسان در انتخاب راه خود است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 3 - 6

6- مجادله و پافشارى بر عقايد موهوم و غير علمى ، پيروى از شيطان است .

ومن الناس من يج_دل. .. و يتّبع كلّ شيط_ن مريد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 21 - 10

10 - اشاعه فحشا و بازى با حيثيت مؤمنان و بدنام كردن آنان ، فرمان بردارى از شيطان و گام نهادن در راه او است .

و من يتّبع خطوت الشيط_ن فإنّه يأمر بالفحشاء و المنكر

نهى از پيروى شيطان _ پس از محكوميت ماجراى {افك} و ممنوعيت اشاعه فحشا _ مى تواند هشدارى باشد به رواج دهندگان فحشا كه رفتارشان، رفتارى است شيطانى و در حقيقت گام نهادن در راه شيطان مى باشد.

تبذير شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 27 - 4

4- شيطان ، مظهر اسراف و تبذير نعمت هاى خداست .

إن المبذّرين كانوا إخون الشي_طين و كان الشيط_ن لربّه كفورًا

تبرى از پيروان شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 17 - 2

2 - اظهار خداترسى و نيز تبرّى شيطان در قيامت از پيروان خويش ، بى ثمر در نجات او از كيفر اخروى

قال إنّى برىء منك إنّى أخاف اللّه . .. فكان ع_قبتهما أنّهما فى النار

تبرى شيطان

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 48 - 17

17 _ بيزارى شيطان از فريب خوردگان خود پس از قرار دادن آنان در دام هاى فريب خويش

و إذ زين لهم . .. فلما ترآءت الفئتان ... إنى أخاف اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 22 - 17

17- شيطان در قيامت به پيروان خود اعلام خواهد كرد كه وى در دنيا عقيده آنان را در شريك قرار دادن او براى خدا ، قبول نداشته است .

و قال الشيط_ن . .. إنى كفرت بما أشركتمون من قبل

برداشت مبتنى بر اين احتمال است كه {ما} در آيه مصدرى باشد و {أشركتم} را به تأويل مصدر ببرد و مفعول آن ضمير منفصل محذوف باشد. بنابراين معناى عبارت چنين مى شود: من شريك قرار داده شدن خودم را براى خدا از جانب شما قبول نداشتم و به آن كافر بودم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 27 - 2،4

2_ تبرّى شيطان در قيامت ، از انحرافات و طغيان گرى مشركان

قال قرينه ربّنا ما أطغيته

بنابراين كه مراد از {قرين} شيطان باشد، برداشت بالا به دست مى آيد.

4_ تمسّك شيطان به ربوبيت الهى در دادگاه اخروى ، براى مبرّا جلوه دادن خود از گناهان مشركان *

قال قرينه ربّنا ما أطغيته

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 16 - 5

5 - اظهار بيزارى شيطان از انسان ، پس از فروافكندن او در گرداب كفر

كمثل الشيط_ن إذ قال للإنس_ن اكفر فلمّا كفر قال

إنّى برىء منك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 17 - 2

2 - اظهار خداترسى و نيز تبرّى شيطان در قيامت از پيروان خويش ، بى ثمر در نجات او از كيفر اخروى

قال إنّى برىء منك إنّى أخاف اللّه . .. فكان ع_قبتهما أنّهما فى النار

تجسّم شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 48 - 8

8 _ تجسم شيطان براى كافران مكه ، قبل از جنگ بدر

و إذ زين لهم الشيطن أعملهم

تداوم اغواگرى شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 63 - 4

4- شيطان ، تا برپايى قيامت زنده و همواره به اغواى نسل آدم ( ع ) مشغول است .

لئن أخّرتن إلى يوم القي_مة لأحتنكنّ ذريّته إلاّ قليلاً . قال اذهب فمن تبعك

تداوم حيات شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 63 - 4

4- شيطان ، تا برپايى قيامت زنده و همواره به اغواى نسل آدم ( ع ) مشغول است .

لئن أخّرتن إلى يوم القي_مة لأحتنكنّ ذريّته إلاّ قليلاً . قال اذهب فمن تبعك

ترس شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 48 - 16

16 _ شيطان به دليل ترس از گرفتار شدن به عذاب الهى با ضربه هاى سهمگين فرشتگان جنگ بدر از آن معركه فرار كرد .

إنى أرى ما لاترون إنى أخاف اللّه

مراد از خوف خدا (إنى أخاف اللّه) به دليل {إنى ارى ما لاترون} گرفتار شدن به

چنگ فرشتگان حاضر در كارزار بدر است.

تسخير شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 36 - 5

5 - تمامى موجودات هستى ، حتى شياطين ، مسخر خدا و محكوم اراده اويند .

و من يعش عن ذكر الرحم_ن نقيّض له شيط_نًا

از اين كه خداوند، تسلط شيطان را بر غافلان از ياد خودش، به خود نسبت داده (نقيّض)، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 82 - 5

5- شياطين ، موجوداتى قابل رام شدن و فرمان برى براى انسان ها .

و سخّرنا . .. من الشي_طين من يغوصون له

تشبيه به شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 29 - 8

8 _ دوست ناباب ، چونان شيطان است .

ي_ويلتى ليتنى لم أتّخذ فلانًا خليلاً . لقد أضلّنى عن الذكر... و كان الشيط_ن للإن

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه جمله {و كان الشيطان. ..} دنباله سخن ظالمان باشد و مقصود از {شيطان} ابليس نباشد; بلكه نامى باشد كه ظالمان براى دوستان ناباب و گمراه گر خود انتخاب كرده باشند; زيرا عمل گمراهى، كار شيطان است و هر كس چنين كارى را انجام دهد، همچون شيطان خواهد بود.

تشخيص وسوسه شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 201 - 5

5 _ اهل تقوا توانا بر تشخيص وسوسه هاى شيطان به هنگام مواجه شدن با آن وسوسه ها هستند .

إن الذين اتقوا إذ امسهم طئف من الشيطن تذكروا

تشويق شيطان

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 142 - 12

12 _ عن أبى جعفر(ع): ان اصحاب محمّد(ص) قالوا: يا رسول الله . .. إذا كنا عندك فذكرتنا و رغبتنا و جلنا و نسينا الدنيا و زهدنا ... فاذا خرجنا من عندك و دخلنا هذه البيوت و شممنا الاولاد و رأينا العيال و الاهل يكاد أن نحول عن الحال التى كنا عليها عندك ... فقال لهم رسول الله(ص): ... إن هذه خطوات الشيطان فيرغبكم فى الدنيا ... .

از امام باقر(ع) روايت شده كه ياران رسول خدا(ص) به آن حضرت عرض كردند: . .. هنگامى كه ما نزد شما هستيم و ما را متذكر مى كنيد و ترغيب مى نمائيد احساس ترس مى كنيم و دنيا را فراموش كرده و زهد مىورزيم ... اما چون از نزد شما خارج مى شويم و به خانه هاى خود مى رويم و فرزندان و خانواده را مى بينيم، نزديك است از آن حال معنوى كه نزد شما داشتيم برگرديم ... رسول خدا(ص) فرمود: ... اين از گامهاى شيطان است كه شما را به دنيا ترغيب مى كند ... .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 48 - 9

9 _ شيطان با تأكيد بر يارى بى دريغ خويش از لشكريان كافر بدر ، آنان را به رويارويى با مسلمانان ترغيب كرد .

إنى جار لكم

كلمه {جار} معانى متعددى دارد ; از جمله ياور، همسانه، هم قسم، شريك و . .. (لسان العرب). به نظر مى رسد ياور نسبت به ديگر معانى مناسبتر باشد.

تشويقهاى شيطان

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 169 - 1،2،9

1 - شيطان ، با وسوسه هاى خويش انسان ها را به كار هاى بد و شنيع ( گناهان كوچك و بزرگ ) ترغيب مى كند .

إنما يأمركم بالسوء و الفحشاء

{امر} به معناى فرمان دادن است و در آيه شريفه - به مناسبت حكم و موضوع - مراد از آن وسوسه كردن و مانند آن مى باشد. {فحشا} به بدى و زشتى بيش از حد گفته مى شود كه مى توان از آن به گناه بزرگ تعبير كرد و به قرينه مقابله، مراد از {سوء} گناه كوچك است.

2 - شيطان ، ترغيب كننده آدميان به افترا بستن به خداوند ( بدعت گذارى و تحريف احكام دين )

إنما يأمركم . .. أن تقولوا على اللّه ما لاتعلمون

{قول} و مشتقات آن هرگاه با {على} متعدى شود به معناى نسبت دادن و افترا بستن است.

9 - شيطان ، وادار كننده انسان ها به شركورزى و ترغيب كننده آنها به دوستى با سران شرك و پيروى از آنان *

و من الناس من يتخذ من دون اللّه أنداداً . .. إنما يأمركم بالسوء و الفحشاء

از مصداقهاى مورد نظر براى {سوء} و {فحشاء} به قرينه آيات قبل، شرك ورزى و . .. است.

تظاهر به خيرخواهى شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 120 - 7

7 - پوشش خيرخواهى ، روش شيطان براى وسوسه در دل آدميان و فريب آنان

فوسوس إليه الشيط_ن فقال هل أدّلك

تعقل در وسوسه هاى شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس

- 36 - 62 - 6

6 - لزوم تعقل و خردورزى در وسوسه هاى گمراه كننده شيطان و درس آموزى از سرنوشت شوم قربانيان فريب وى

و لقد أضلّ منكم جبلاًّ كثيرًا أفلم تكونوا تعقلون

تكبر شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 21 - 6

6 - رفتار شيطان با پيروانش ، همچون رفتار فرادستان با زير دستان ، دستورى و آمرانه است .

و من يتّبع خطوت الشيط_ن فإنّه يأمر بالفحشاء و المنكر

برداشت فوق به خاطر به كار رفتن ماده {أمر} مى باشد كه يكى از معانى آن فرمان است.

تكليف شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 63 - 7

7- شيطان ، موجودى مختار و مكلف است .

اذهب فمن تبعك منهم فإن جهنّم جزاؤكم جزاءً موفورًا

وعده حهنّم به ابليس و پيروان وى حكايت از اين دارد كه ابليس مكلف به انجام تكليفهايى است. چون اصولاً كيفر، براى تمرّد از انجام وظيفه است.

تلاش شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 68 - 13

13 _ شيطان در صدد است حكم حرمت حضور در مجلس ياوه گويان مغالطه گر درباره دين فراموش شود.

و إما ينسينك الشيطن

نون {ينسينك} زايده در {اما}، كه براى تأكيد مى باشد، بيانگر اين است كه شيطان در صدد به فراموشى كشاندن انسان در اين گونه موارد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 53 - 7

7- شيطان ، براى ايجاد اختلاف و گفتار ناشايست و برخورد خشن ميان انسان ها ،

پيوسته در تلاش است .

يقولوا التى هى أحسن إن الشيط_ن ينزغ بينهم

تمايلات شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 128 - 14

14 _ وجود خواسته ها و لذتهاى نفسانى در جن (شيطان)

قد استكثرتم استمتع بعضنا ببعض

تنوع دامهاى شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 21 - 2

2 - شيطان ، داراى راه هاى متعدد و وسايل گوناگون براى كشاندن انسان ها به فحشا و منكرات است .

لاتتّبعوا خطوت الشيط_ن

برداشت فوق، از جمع آمدن {خطوات} استفاده مى شود.

تنوع راههاى شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 168 - 12

12 - شيطان براى انحراف انسان ها از راه هاى گوناگونى بهره مى جويد .

و لاتتبعوا خطوت الشيطن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 142 - 7

7 _ راههاى شيطان متنوع و گوناگون است.

و لا تتبعوا خطوت الشيطن

محتمل است جمع آورده شدن {خطوات} به ملاحظه تعدد و تنوّع راههاى شيطان باشد.

تنوع روش اغواگرى شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 3 - 9

9- گوناگونى راه هاى فريب و نيرنگ شيطان براى گمراه كردن انسان

و يتّبع كلّ شيط_ن مريد

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه جمله {يتّبع كلّ شيطان} به تقدير {يتّبع كلّ خطوة من خطوات الشيطان} باشد.

تنوع شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 37 - 10

10 - شمار شياطين ، بسيار و متنوع به

گوناگونى گمراهى ها و متعدد به تعدد گمراهان

نقيّض له شيط_نًا . .. و إنّهم ليصدّونهم عن السبيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 17 - 3

3- شياطين ، افراد متعدد و گوناگونى اند .

و حفظنها من كلّ شيط_ن رجيم

تهمت شيطان به خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 20 - 6

6 _ شيطان در مورد آثار شجره نهى شده، خداوند را به دروغگويى متهم كرد.

قال ما نهيكما ربكما عن هذه الشجرة إلا أن تكونا ملكين أو تكونا من الخلدين

جمله {إلا أن تكونا . .. } در حقيقت تكذيب گفتار خداوند است كه فرمود: فتكونا من الظالمين.

جرم پيروى از شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 60 - 5

5 - پيروى از شيطان ، جرم است و پيروان او مجرم اند .

و ام_تزوا اليوم أيّها المجرمون . ألم أعهد إليكم ي_بنى ءادم أن لاتعبدوا الشيط_ن

از ارتباط ميان آيه شريفه و آيه پيش _ كه خطاب به مجرمان بود _ برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جنگ با دوستان شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 76 - 10

10 _ جنگ با دوستان شيطان ( كافران و طاغوت ها ) مصداق بارز نبرد در راه خدا

الّذين امنوا يقاتلون فى سبيل اللّه . .. فقاتلوا اولياء الشّيطان

جوامع تحت امر شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 28 - 3

3 _ جوامعى كه به پندار

اجراى فرمان خدا به رسوم نارواى نياكان خويش پايبندند، جوامعى تحت نفوذ شياطين مى باشند.

إنا جعلنا الشيطين أولياء للذين لا يؤمنون . .. الله أمرنا بها

جمله {إذا فعلوا . .. } عطف بر {لا يؤمنون} است و در حقيقت صله براى {الذين} مى باشد. يعنى: إنا جعلنا الشياطين أولياء للذين إذا فعلوا فاحشة ... .

حتميت عذاب شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 39 - 10

10 - همدمى منحرفان با شياطين در دوزخ ، تأثيرى در تخفيف عذاب و يا آرامش آنان نخواهد داشت .

لن ينفعكم اليوم إذ ظلمتم أنّكم فى العذاب مشتركون

برداشت ياد شده بر اين اساس است كه عبارت {أنّكم فى. ..} فاعل {لن ينفع} باشد.

حتميت كيفر اخروى شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 17 - 2

2 - اظهار خداترسى و نيز تبرّى شيطان در قيامت از پيروان خويش ، بى ثمر در نجات او از كيفر اخروى

قال إنّى برىء منك إنّى أخاف اللّه . .. فكان ع_قبتهما أنّهما فى النار

حزب شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 6 - 9،10

9 - كافران و دنياطلبان ، از حزب شيطان اند .

فلاتغرنّكم الحيوة الدنيا . .. إنّ الشيط_ن لكم عدوّ ... إنّما يدعوا حزبه

برداشت ياد شده به اين خاطر است كه آيه پيش، از فريفته شدن به دنيا برحذر داشته و آيه مورد بحث فريفته شدگان به دنيا را حزب شيطان خوانده است.

10 - گرفتار شدن به آتش برافروخته و پرالتهاب دوزخ ، سرنوشت و كيفر

پيروان حزب شيطان

إنّما يدعوا حزبه ليكونوا من أصح_ب السعير

{سعير} به معناى آتش افروخته و ملتهب است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 19 - 5

5 - منافقان ، حزب شيطان و دار و دسته وى

أُول_ئك حزب الشيط_ن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 22 - 26

26 - انسان ها ، در بينش الهى دو دسته اند : حزب خدا و حزب شيطان .

أُول_ئك حزب الشيط_ن . .. أُول_ئك حزب اللّه

حشر اخروى شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 38 - 8

8 - شياطين نيز ، همچون آدميان در قيامت محشور خواهند شد .

قال ي_ليت بينى و بينك بعد المشرقين

از خطاب {بينك} استفاده مى شود كه شياطين نيز در روز قيامت محشور خواهند شد. البته برداشت ياد شده در صورتى است كه منظور از {شياطين}، شياطين جن يا اعم از شياطين جن و انس باشد.

حقيقت اطاعت از شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 60 - 3

3 - اطاعت از شيطان ، به منزله عبادت او است .

ألم أعهد إليكم ي_بنى ءادم أن لاتعبدوا الشيط_ن

حقيقت شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 17 - 4

4- شيطان ، موجودى قدرتمند و توانا بر صعود و نفوذ بر آسمانها

و حفظنها من كلّ شيط_ن رجيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 3 - 7،8

7- شيطان ، موجودى است

سراسر شرّ و عارى از هر نيكى و خير .

و يتّبع كلّ شيط_ن مريد

{مَريد} صفت توضيحى براى {شيطان} و به معناى عارى از خير و نيكى است. (مفردات راغب)

8- شيطان ، نه نوعى منحصر به فرد ، كه داراى مصاديق و افرادى بسيار است .

و يتّبع كلّ شيط_ن مريد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 4 - 2،3

2- شيطان ، عنصرى است گمراهگر و دوزخى پرور .

كلّ شيط_ن مريد . كتب عليه... فانه يضلّه ويهديه إلى عذاب السعير.

3- گمراه سازى و دوزخى پرورى ، خميره و سرشت تغييرناپذير شيطان است .

كتب عليه. .. فإنّه يضلّه ويهديه إلى عذاب السعير

جمله {كتب عليه} (بر او نوشته شد) بيانگر اين نكته است كه شيطان، مخلوقى است كه سرشت او با گمراه گرى و كشاندن مردم به سوى دوزخ، آميخته شده و غير قابل تغيير است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 5 - 12

12 - شيطان ، حقيقتى داراى مصاديق و افراد متعدد

للشي_طين

حوا و شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 22 - 16

16 _ آدم و حوا، على رغم هشدار شديد خداوند به دشمنى شيطان با آنان، سخنان وى را پذيرفتند.

فدليهما بغرور فلما ذاقا الشجرة

خداترسى شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 16 - 7

7 - شيطان ، مدعى خداترسى

قال . .. إنّى أخاف اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 17 - 2

2 -

اظهار خداترسى و نيز تبرّى شيطان در قيامت از پيروان خويش ، بى ثمر در نجات او از كيفر اخروى

قال إنّى برىء منك إنّى أخاف اللّه . .. فكان ع_قبتهما أنّهما فى النار

خداشناسى شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 16 - 8

8 - اعتراف شيطان به ربوبيت خداوند بر هستى

كمثل الشيط_ن إذ قال . .. إنّى أخاف اللّه ربّ الع_لمين

خطر اغواگرى شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 21 - 12

12 - مؤمنان نيز همچون ديگر مردمان ، در معرض پيروى از شيطان و گرفتار شدن به زشتى ها و ناپسندى ها ( فحشا و منكرات ) قرار دارند .

ي_أيّها الذين ءامنوا لاتتّبعوا خطوت الشيط_ن . .. فإنّه يأمر بالفحشاء و المنكر

هشدار خداوند به مؤمنان از ارتكاب به فحشا و منكر و پيروى از شيطان، گوياى حقيقت ياد شده است.

خطر شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 36 - 18،22

18 _ شيطان ، خطرى در كمين انسان

و انّى اعيذها بك و ذريتها من الشيطان الرجيم

22 _ اجابت دعاى همسر عمران ، در مورد حفظ مريم ( س ) و فرزندش از شرّ شيطان

و انّى اعيذها بك و ذريّتها من الشّيطان الرّجيم

رسول خدا (ص): . .. و قال عيسى (ع) فيما يثنى على ربه: و اعاذنى و امّى من الشّيطان الرجيم فلم يكن له علينا سبيل.

_______________________________

الدر المنثور، ج 2، ص 184.

خطر وسوسه هاى شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه -

20 - 117 - 14

14 - زنان و مردان ، هر دو در خطر فريفته شدن به وسوسه هاى شيطانى اند .

فلايخرجنّكما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ناس - 114 - 6 - 10

10 - انسان ، همواره در خطر وسوسه هاى شيطان است .

من الجنّة

{شيطان} _ چنانچه در برخى از سوره هاى ديگر آمده است _ از جنس جن است.

خنثى سازى وسوسه شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 200 - 5

5 _ خداوند خنثى كننده وسوسه هاى شيطان در صورت پناه آوردن بندگان به درگاه او

فاستغذ باللّه إنه سميع عليم

جمله {إنه سميع عليم} به منزله تعليلى است براى {فاستغذ باللّه} (به خدا پناه بر). و چون مجرد شنوايى و دانايى نمى تواند دليل لزوم استعاذه باشد، مى توان گفت شنوايى و دانايى خداوند كنايه از اجابت پناهخواهى است.

خواسته شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 60 - 12

12 _ ارجاع داورى ها به طاغوت ( كسانى كه بر خلاف احكام خداوند ، حكم مى كنند ) ، خواسته شيطان است .

و يريد الشّيطان ان يضلّهم

خيرخواهى شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 21 - 1

1 _ شيطان با سوگند دروغ و مؤكد خويشتن را از خيرخواهان آدم و حوا قلمداد كرد.

و قاسمهما إنى لكما لمن النصحين

به كارگيرى فعل {قاسم} از باب مفاعله مى تواند براى تأكيد باشد. يعنى شيطان با سوگند مؤكد سخنش را به آنان القا كرد.

دامهاى شيطان

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 60 - 13

13 _ طاغوت ها ، دام ها و ابزار كار شياطين هستند .

يريدون ان يتحاكموا الى الطّاغوت . .. و يريد الشّيطان ان يضلّهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 64 - 11،12،14

11- تلاش ابليس در كشاندن مال و نسل انسان به سوى حرام و استفاده از آن در جهت هدف هاى خويش

و شاركهم فى الأمول و الأول_د

12- مال و فرزند ، دو زمينه مهم نفوذ شيطان و لغزش انسان

و شاركهم فى الأمول و الأول_د

14- وعده دادن و آرزوپرورى ، از شگرد هاى شيطان در به دام افكندن انسان

و شاركهم . .. و عدهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 31 - 6

6 - شرك ورزيدن به خداى يگانه ، فرو افتادن از اوج كمالات انسانى و تبديل شدن به طعمه شيطان و گرفتار گشتن در دام او است .

و من يشرك باللّه فكأنّما خرّ من السماء فتخطفه الطير

دروغگويى شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 20 - 8

8 _ دروغ، اساس كار شيطان در وسوسه گرى و فريب دادن آدم و حوا

ما نهيكما ربكما . .. أو تكونا من الخلدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 21 - 1

1 _ شيطان با سوگند دروغ و مؤكد خويشتن را از خيرخواهان آدم و حوا قلمداد كرد.

و قاسمهما إنى لكما لمن النصحين

به كارگيرى فعل {قاسم} از باب مفاعله

مى تواند براى تأكيد باشد. يعنى شيطان با سوگند مؤكد سخنش را به آنان القا كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 121 - 11

11 - دروغ ، ابزار شيطان براى فريفتن انسان ها

هل أدّلك على شجرة الخلد و ملك لايبلى . .. فبدت لهما سوءتهما

دشمنان شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 36 - 10

10 - انسان و شيطان دشمن يكديگر در زندگى دنيوى

اهبطوا بعضكم لبعض عدوّ

چنانچه مخاطب كلمه {اهبطوا} آدم(ع)، حواو شيطان باشد، مراد از {بعضكم لبعض عدو} دشمنى شيطان و انسان با يكديگر خواهد بود.

دشمنى شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 168 - 9،16

9 - شيطان دشمنى آشكار براى انسانهاست .

إنه لكم عدو مبين

16 - واداشتن مردم به استفاده از حرام ها و پليدى ها و نيز بازداشتن آنان از نعمت هاى حلال ، نمودى از دشمنى شيطان با انسان است .

كلوا مما فى الأرض حللا طيباً و لاتتبعوا خطوت الشيطن إنه لكم عدو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 169 - 6

6 - دعوتگرى شيطان به بدى ها و بدعتگذارى ها ، نمودى از شيطنت او و دليل دشمنى وى با انسانهاست .

إنه لكم عدو مبين. إنما يأمركم بالسوء و الفحشاء و أن تقولوا على اللّه ما لاتعلمون

جمله {إنما يأمركم . ..} دليلى است براى {إنه لكم عدو}; يعنى، نشانه و دليل دشمنى شيطان با شما انسانها اين است كه او شما را به كارهاى ناروا

ترغيب مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 208 - 8،11

8 _ شيطان ، دشمن همبستگى مؤمنان

ادخلوا فى السلم كافة و لا تتبعوا خطوات الشيطان انه لكم عدو مبين

11 _ شيطان ، دشمنِ آشكار مؤمنان

انه لكم عدوٌّ مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 142 - 10،11

10 _ شيطان دشمن آشكار آدمى است.

إنه لكم عدو مبين

11 _ دشمنى شيطان با انسان، فلسفه نهى شدن آدمى از پيروى اوست.

و لا تتبعوا . .. إنه لكم عدو مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 22 - 13،14،16

13 _ شيطان، دشمنى آشكار براى انسان است.

إن الشيطن لكما عدو مبين

14 _ هشدار و تذكر پيشاپيش خداوند به آدم و حوا، در مورد دشمنى آشكار شيطان با آنان

و أقل لكما إن الشيطن لكما عدو مبين

16 _ آدم و حوا، على رغم هشدار شديد خداوند به دشمنى شيطان با آنان، سخنان وى را پذيرفتند.

فدليهما بغرور فلما ذاقا الشجرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 24 - 2

2 _ هبوط آدميان و شيطان به زمين همراه با عداوت و دشمنى با يكديگر

قال اهبطوا بعضكم لبعض عدو

چنانچه مخاطب {اهبطوا}، آدم و حوا و شيطان باشد، مراد از {بعضكم لبعض}، شيطان از يكسو و آدميان از سوى ديگر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 5 - 16،17،19

16_ شيطان دشمن آشكار انسان

إن الشيط_ن للإنس_ن عدو مبين

17_ شيطان ، مترصد زمينه هاى مساعد براى

نفوذ در انسان و منحرف ساختن او

لاتقصص رءياك . .. فيكيدوا ... إن الشيط_ن للإنس_ن عدو مبين

19_ شيطان ، در ايجاد دشمنى ميان انسان ها و واداشتن آنان به مكر و حيله عليه يكديگر ، نقشى بسزا دارد .

فيكيدوا . .. إن الشيط_ن للإنس_ن عدو مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 98 - 4،5

4- انسان به هنگام قراءت قرآن ، در معرض هجوم و خشم شيطان است .

فإذا قرأت القرءان فاستعذ بالله من الشيط_ن الرجيم

5- شيطان ، مخالف قراءت قرآن و آشنايى انسان با آموزه هاى آن است .

فإذا قرأت القرءان فاستعذ بالله من الشيط_ن الرجيم

پناه بردن انسان از شرّ شيطان به خداوند، بيانگر اين است كه شيطان قراءت قرآن و آشنايى با آن را خوش ندارد. گفتنى است آيه بعدى _ كه سخن از سلطه شيطان و مصونيت مؤمنان از اين سلطه است _ مؤيد همين برداشت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 53 - 6،13

6- شيطان ، همواره در ميان انسان ها به منظور فتنه انگيزى و فسادگرى ، نفوذ و رخنه مى كند .

إن الشيط_ن ينزغ بينهم

{نزغ} در لغت به معناى {ورود در امرى براى فسادانگيزى} و نيز{فريب و خدعه} است (مفردات راغب و لسان العرب).

13- شيطان ، بى ترديد با انسان دشمنى آشكار و ديرينه دارد .

إن الشيط_ن كان للإنس_ن عدوًّا مبينًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 50 - 19

19- پذيرش ولايت شيطان و نسل او از سوى برخى مردم ، با وجود عداوت

شياطين با آدميان ، كارى ناشايست و شگفت انگيز و سزاوار سرزنش است .

أفتتّخذونه و ذرّيّته أولياء من دونى و هم لكم عدوٌّ

همزه {استفهام} در {أفتتّخذونه} مفيد معناى انكار همراه با تعجب است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 121 - 4

4 - آدم و حوا ( ع ) ، على رغم هشدار شديد خداوند به دشمنى شيطان با آنان ، تحت تأثير سخنان او قرار گرفتند .

إنّ ه_ذا عدوّ لك و لزوجك . .. فأكلا منها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 123 - 8

8 - انسان و شيطان دشمنانى آشتى ناپذيراند .

اهبطا . .. بعضكم لبعض عدوّ

در برداشت ياد شده، {اهبطا} خطاب به آدم و ابليس است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 15 - 13

13 - شيطان ، دشمن انسان و عامل گمراهى وى

إنّه عدوٌّ مضلّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 6 - 2

2 - شيطان ، دشمن انسان ها است .

إنّ الشيط_ن لكم عدوّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 62 - 4

4 - شيطان ، دشمن آشكار آدميان

إنّه لكم عدوّ مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 10 - 4

4 - شيطان ، دشمن مؤمنان و در پى ناراحت و اندوهگين كردن آنان است .

إنّما النجوى من الشيط_ن ليحزن الذين ءامنوا

دعوت از پيروان شيطان

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

12 - نور - 24 - 21 - 5

5 - شيطان ، پيروانش را هرگز ر ها نمى كند ; بلكه مدام آنان را به انواع فحشا و منكرات فرا مى خواند .

و من يتّبع خطوت الشيط_ن فإنّه يأمر بالفحشاء و المنكر

برداشت ياد شده از به كارگيرى فعل مضارع {يأمر} استفاده شده است; زيرا فعل مضارع بيانگر استمرار است.

دعوتهاى شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 21 - 5

5 - شيطان ، پيروانش را هرگز ر ها نمى كند ; بلكه مدام آنان را به انواع فحشا و منكرات فرا مى خواند .

و من يتّبع خطوت الشيط_ن فإنّه يأمر بالفحشاء و المنكر

برداشت ياد شده از به كارگيرى فعل مضارع {يأمر} استفاده شده است; زيرا فعل مضارع بيانگر استمرار است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 21 - 17

17 - شيطان ، فراخوان حق ناپذيران به دوزخ

كان الشيط_ن يدعوهم إلى عذاب السعير

دلايل اضلال شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 15 - 15

15 - قتل ناخواسته فرد قبطى به وسيله موسى ( ع ) ، نمود دشمنى و گمراه گرى شيطان

ه_ذا من عمل الشيط_ن إنّه عدوٌّ مضلّ مبين

دلايل اعراض از شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 44 - 7

7- عصيانگربودن شيطان در برابر خداى رحمان ، دليلى كافى بر ضرورت پرهيز از اطاعت او است .

لاتعبد الشيط_ن إنّ الشيط_ن كان للرحمن عصيًّا

دوستان شيطان

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 175 - 1،4،7

1 _ شيطان با ايجاد ترس و وحشت ، دوستانش را از شركت در جهاد بازمى دارد .

انّما ذلكم الشّيطان يخوّف اولياءه

4 _ كسانى كه به خاطر ترس از شركت در جهاد خوددارى مى كنند ، از اولياء و دوستان شيطان هستند .

انّما ذلكم الشّيطان يخوّف اولياءه

از {انّ النّاس قد جمعوا لكم فاخشوهم}، معلوم مى شود كه شيطان (ابليس و يا جاسوس دشمن)، همه مؤمنان را مى ترساند، ولى از {يخوّف اولياءه} استفاده مى شود كه تنها دوستانش را مى ترساند. بنابراين مراد از {يخوّف اولياءه}، فعليّت و تحقق ترس مى باشد كه مخصوص دوستان شيطان است. پس كسانى كه به خاطر ترس، از جهاد خوددارى كنند، اولياى شيطانند.

7 _ لشگريان كفر و شرك و دشمنان اسلام ، دوستان شيطانند .

انّ النّاس قد جمعوا لكم فاخشوهم . .. انّما ذلكم الشّيطان يخوّف اولياءه

برداشت فوق بر اين اساس است كه {كُم} از {يخوّف اولياءه} حذف شده باشد; يعنى {يخوّفكم اولياءه}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 76 - 7

7 _ طاغوت ها و همواركنندگان راه آنان ، دوستان و ياوران شيطانند .

و الّذين كفروا يقاتلون فى سبيل الطّاغوت فقاتلوا اولياء الشّيطان

مراد از اولياى شيطان به قرينه فاى تفريع در {فقاتلوا}، كافران و طاغوتها هستند. گفتنى است كه در برداشت فوق، شيطان، غير طاغوت گرفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 121 - 11،12

11 _ جدال كنندگان در مورد احكام روشن خداوند دوستان شيطانند.

و إن الشيطين

ليوحون إلى أوليائهم ليجدلوكم

12 _ دوستان شيطان در مسير مبارزه با دين و احكام الهى آن هستند.

و إن الشيطين ليوحون إلى أوليائهم ليجدلوكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 45 - 12

12- گرفتاران به عذاب الهى ، همراه و قرين شيطان خواهند بود .

يمسّك عذاب من الرحمن فتكون للشيط_ن وليًّا

دوستى با شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 38 - 14

14 _ شيطان ، همدل و همراهى شوم و ناميمون است .

و من يكن الشيطان له قريناً فساء قريناً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 40 - 4

4 _ كيفر بخيلان و رياكاران ( عذاب ، محروميت از محبت خداوند ، همراهى با شيطان ) ، بازتاب عمل خود آنان است ، نه ستمى از جانب خداوند .

انّ اللّه لا يحبّ . .. الذين يبخلون ... و الذين ينفقون اموالهم رئاء النّاس ... و

جمله {انّ اللّه . .. } مى تواند پاسخى باشد براى اين سؤال كه چرا خداوند مردم را به عذاب و ... مبتلا مى كند. خداوند مى فرمايد اين عذابها ناشى از ستم او نيست، بلكه دستاورد خود بخيلان است.

راههاى نجات از وسوسه هاى شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 62 - 7

7 - تعقل و خرد ورزى ، راه نجات از وسوسه ها و دام هاى شيطان

و لقد أضلّ منكم جبلاًّ كثيرًا أفلم تكونوا تعقلون

رجم شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2

- آل عمران - 3 - 36 - 19

19 _ شيطان ، رانده شده از درگاه خداوند

من الشيطان الرجيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 75 - 4

4 - { روى عن أبى جعفر و أبى عبداللّه عليهما السلام أنّ مواقع النجوم رجومها للشياطين فكان المشركون يقسمون بها . . . ;

از امام باقر و صادق(عليهماالسلام) روايت شده كه {مواقع نجوم} رجم شياطين است كه به وسيله ستارگان انجام مى شود و مشركان به آن قسم ياد مى كردند}.

رذايل شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 20 - 8

8 _ دروغ، اساس كار شيطان در وسوسه گرى و فريب دادن آدم و حوا

ما نهيكما ربكما . .. أو تكونا من الخلدين

روش اضلال شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 27 - 15

15- { قال الصادق ( ع ) : ان الشيطان ليأتى الرجل من أوليائنا عند موته عن يمينه و عن شماله ليضلّه عمّا هو عليه فيأبى الله عزّوجلّ له ذلك و ذلك قول الله تعالى : { يثبّت الله الذين آمنوا بالقول الثابت فى الحياة الدنيا و فى الأخرة } ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود: همانا شيطان براى گمراه كردن دوستان ما به هنگام مرگشان، از چپ و راست به آنان نزديك مى شود. پس خداوند _ عزّوحلّ _ از گمراهى او مانع مى شود و اين همان سخن خداوند است كه مى فرمايد: {يثبّت الله الذين آمنوا بالقول الثابت ...}.

روش اغواگرى شيطان

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 168 - 11،12

11 - شيطان ، به تدريج و گام به گام انسان ها را به انحراف و سقوط مى كشاند .

و لاتتبعوا خطوت الشيطن

{خطوة} (مفرد خطوات) به معناى گام است و مراد از آن در آيه شريفه، مسيرى است كه شيطان براى انسانها ترسيم مى كند. جمع آوردن كلمه خطوات اشاره به اين است كه: شيطان براى منحرف ساختن، راهها و مسيرهاى گوناگونى دارد و يا حاكى از آن است كه وى به تدريج و گام به گام آدمى را به سوى گمراهى سوق مى دهد.

12 - شيطان براى انحراف انسان ها از راه هاى گوناگونى بهره مى جويد .

و لاتتبعوا خطوت الشيطن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 120 - 1

1 _ وعده هاى دروغين و ايجاد آرزو هاى موهوم ، از روش هاى شيطان براى گمراه ساختن مردم

و لاضلنهم . .. يعدهم و يمنيهم و ما يعدهم الشيطن الا غروراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 63 - 4

4- تزيين اعمال ناروا ، از راه هاى اغواگرى شيطان

فزيّن لهم الشيط_ن أعم_لهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 64 - 14

14- وعده دادن و آرزوپرورى ، از شگرد هاى شيطان در به دام افكندن انسان

و شاركهم . .. و عدهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 120 - 6،11،12

6 - راهنمايى آدم به درخت جاودانگى و ملك و

سلطنت هميشگى ، پوشش شيطان براى فريب آدم و حوا و وادار ساختن آنان به خوردن از ميوه درخت ممنوع

هل أدّلك على شجرة الخلد و ملك لايبلى

مقصود از {شجرة الخلد} درختى است كه خوردن ميوه آن موجب جاودانگى گردد. {ملك} به معناى مال و نيز سلطنت آمده است (قاموس). مراد از {ملك لايبلى} مالكيت و حاكميتى است كه زوال نپذيرد و فرسوده نگردد.

11 - شيطان ، از نياز ها و خواسته هاى آدمى براى فريب و وسوسه در دل آنان بهره مى برد .

هل أدّلك على شجرة الخلد و ملك لايبلى

12 - شيطان ، در جهت اهداف خود ، واقعيت ها را معكوس جلوه مى دهد .

فلايخرجنّكما . .. هل أدّلك على شجرة الخلد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 21 - 4

4 - فريب انسان توسط شيطان ، تدريجى و گام به گام است .

ي_أيّها الذين ءامنوا لاتتّبعوا خطوت الشيط_ن

{خطوة} (مفرد {خطوات}) به معناى قدم برداشتن است. بنابراين شيطان در مسير فريب انسان، تنها يك قدم برنمى دارد; بلكه به دنبال هر گامى، گام ديگرى برمى دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 24 - 10

10 - زيبا جلوه دادن اعمال گمراهان در نظرشان ، از شيوه هاى اغواگرى شيطان

و زيّن لهم الشيط_ن أعم_لهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 38 - 9

9 - از جمله راه هاى شيطان ، براى فريب مردمان آراستن كار هاى بد به شكلى زيبا است .

و زيّن لهم الشيط_ن أعم_لهم فصدّهم عن السبيل

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 8 - 3

3 - تزيين اعمال زشت و ناروا ، از راه هاى اغواگرى شيطان و نمودى از دشمنى او نسبت به انسان

و لايغرنّكم باللّه الغرور . إنّ الشيط_ن لكم عدوّ... أفمن زيّن له سوء عمله فرءاه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 36 - 5

5 - برانگيختن حس انتقام جويى در انسان ، از شگرد هاى شيطانى است .

ادفع بالتى هى أحسن . .. و إمّا ينزغنّك من الشيط_ن نزغ

روش برخورد شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 21 - 6

6 - رفتار شيطان با پيروانش ، همچون رفتار فرادستان با زير دستان ، دستورى و آمرانه است .

و من يتّبع خطوت الشيط_ن فإنّه يأمر بالفحشاء و المنكر

برداشت فوق به خاطر به كار رفتن ماده {أمر} مى باشد كه يكى از معانى آن فرمان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ناس - 114 - 4 - 7

7 - شيطان ، فريب كارى كه پس از القاى فكر پليد در انسان ، خود را كنار كشيده و متوارى مى شود .

من شرّ الوسواس الخنّاس

براى فعل {خَنَسَ} چند معنا ذكر شده است; از جمله: عقب نشينى كرد; بازگشت، متوارى و غايب شد (لسان العرب). براساس اين معانى، آيه شريفه ترسيمى از وسوسه گرى هاى شيطان دارد كه پس از هر وسوسه، خود را عقب كشيده، مخفى مى شود; تا آن وسوسه كار خود را كرده و زمينه را براى وسوسه بعدى

فراهم سازد.

روش نفوذ شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 201 - 1

1 _ شيطان با گردش در پيرامون آدمى در صدد نفوذ در افكار او و القاى وسوسه هاى خويش است .

إذ امسهم طئف من الشيطن

{طائف} به كسى يا چيزى گفته مى شود كه پيرامون محورى در چرخش است. {من} در {من الشيطان} مى تواند بيانيه باشد. بر اين مبنا {طائف} همان شيطان است ; يعنى شيطان در پيرامون قلبها مى چرخد. همچنين {من} مى تواند نشويه باشد كه در اين صورت مراد از {طائف} وسوسه هاى شيطانى است كه براى جايگير شدن گرداگرد قلبها مى چرخد تا راه نفوذ بيابد.

روش وسوسه هاى شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 120 - 7

7 - پوشش خيرخواهى ، روش شيطان براى وسوسه در دل آدميان و فريب آنان

فوسوس إليه الشيط_ن فقال هل أدّلك

رؤيت اخروى شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 38 - 10

10 - قابل رؤيت بودن شياطين براى انسان ها در قيامت *

قال ي_ليت بينى و بينك

در صورتى كه منظور از شياطين، شياطين جن و ابليس باشد، تعبير {بينك} حكايت از رويارويى و گفتوگوى حضورى دارد.

رؤيت شياطين در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 38 - 9

9 - مشاهده شياطين در قيامت و همنشينى با آنان ، خود نوعى عذاب براى گمراهان است .

قال ي_ليت بينى و بينك بعد المشرقين

رياكار و شيطان

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 38 - 11

11 _ شيطان ، همراه با رياكاران ، بخيلان و متكبران

الذين يبخلون . .. و الذين ينفقون اموالم رئاء النّاس ... و من يكن الشيطان له قرين

مراد از {من يكن . .. } تمام كسانى هستند كه در اين آيه و آيه قبل مورد مذمت قرار گرفتند.

زمينه اغواگرى شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 43 - 12

12 _ قساوت دل زمينه اى مناسب براى القاى تزيينات شيطان

و لكن قست قلوبهم و زين لهم الشيطن ما كانوا يعملون

جمله {زين لهم} مى تواند از قبيل عطف مسبب بر سبب باشد ; يعنى تزيين شيطان پس از قساوت دل حاصل مى گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 53 - 9

9- سخنان ناشايست و مشاجرات مردم ، بستر مناسب براى شيطنت ، فريب و فسادانگيزى شيطان

يقولوا التى هى أحسن إن الشيط_ن ينزغ بينهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 64 - 12

12- مال و فرزند ، دو زمينه مهم نفوذ شيطان و لغزش انسان

و شاركهم فى الأمول و الأول_د

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 83 - 8

8- گرفتارى كافران به وسوسه ها و تحريكات شيطانى ، نمودى از { استدراج } و رهاشدن آنان در كفر و گمراهى است .

الرحمن مدًّا . .. ألم تر أنّا أرسلنا الشي_طين

اين آيه با آيه {من كان فى الضلالة فليمدد له الرحمن مدّاً} _

كه بيانگر سنت {امهال} بود _ در ارتباط است و بيانگر نمونه و گواه ديگرى بر جريان سنت {فليمدد. .. مدّاً} است كه همان {امهال} و {استدراج} مى باشد.

زمينه افساد شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 53 - 9،16

9- سخنان ناشايست و مشاجرات مردم ، بستر مناسب براى شيطنت ، فريب و فسادانگيزى شيطان

يقولوا التى هى أحسن إن الشيط_ن ينزغ بينهم

16- فسادانگيزى شيطان در ميان انسان ها ، بسته به زمينه هايى است كه خود آنان به وجود آورنده آن هستند .

يقولوا التى هى أحسن إن الشيط_ن ينزغ بينهم إن الشيط_ن كان للإنس_ن عدوًّا مبينًا

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه {إن الشيطان ينزغ بينهم} تعليل براى توصيه به قول احسن باشد; يعنى، چون شيطان از راه سخنان نارواى شما فتنه انگيزى مى كند، پس قول احسن را انتخاب كنيد. بنابراين، زمينه نفوذ و فتنه گرى شيطان در دست انسانهاست.

زمينه پيروى از شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 45 - 13

13- محروميت از رحمت الهى ، زمينه ساز همراهى با شيطان و دنباله روى كردن از او است .

إنّى أخاف أن يمسّك عذاب من الرحمن فتكون للشيط_ن وليًّا

{فاء} در {فتكون} براى تفريع است و مراد از {عذاب} به قرينه {من الرحم_ن} مى تواند قطع رحمت باشد كه از آن به خذلان تعبير مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 62 - 5

5 - پيروى از شيطان و گمراه شدن به دست او ، نتيجه و پى

آمد عدم تعقل و خردورزى است .

ألم أعهد إليكم ي_بنى ءادم أن لاتعبدوا الشيط_ن . .. و لقد أضلّ منكم جبلاًّ كثيرًا

زمينه سلطه شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 168 - 15

15 - نياز هاى طبيعى انسان ، زمينه اى براى انحراف وى و تسلط شيطان بر اوست .

كلوا مما فى الأرض حللا طيباً و لاتتبعوا خطوت الشيطن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 99 - 5

5- مؤمنان غافل از توكل و اتكا بر خدا ، در معرض تسلط شيطانند .

إنه ليس له سلط_ن على الذين ءامنوا و على ربّهم يتوكّلون

مصونيت از تسلط شيطان بر دو اصل بنا شده است:B1_ ايمان، 2_ توكل بر پروردگار. بنابراين اگر ايمان باشد ولى توكل نباشد، مصونيت كامل تحقق پيدا نخواهد كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 100 - 3،6

3- موضع گيرى و عملكرد خود آدميان ، زمينه تسلط يافتن شيطان را فراهم مى آورد .

إنما سلط_نه على الذين يتولّونه

6- شرك ، زمينه ساز سلطه و سيطره شيطان بر انسان

إنما سلط_نه على . .. الذين هم به مشركون

برداشت فوق، بر اين اساس است كه ضمير {به} به {الله} برگردد. در اين صورت معناى آيه چنين مى شود: و نيز سلطه شيطان بر كسانى است كه به خدا شرك مىورزند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 36 - 1

1 - روى گردانان از ياد خدا ، همواره تحت سلطه نيرويى شيطانى و اغواگراند .

و من

يعش عن ذكر الرحم_ن نقيّض له شيط_نًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 26 - 4

4- انسان ها ، خود فراهم آورنده زمينه تسلّط شيطان بر خويش

الشيط_ن سوّل لهم . .. ذلك بأنّهم قالوا... سنطيعكم

در صورتى كه {ذالك} به تسويل هاى شيطان نظر داشته باشد; آيه در مقام بيان اين نكته است كه تسلّط شيطان بر انسان ها، جبرآفرين نيست; بلكه اين خود انسان هايند كه نخست راه را بر نفوذ و تسلّط وى مى گشايند.

زمينه مصونيت از شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 98 - 2

2- تأثير استعاذه و پناه بردن به خدا ، در ايمن ماندن از شرّ شيطان

فاستعذ بالله من الشيط_ن الرجيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 10 - 8

8 - راه در امان ماندن از گزند شيطان ، توكل و اعتماد كردن به خداوند است .

ليحزن الذين ءامنوا . .. و على اللّه فليتوكّل المؤمنون

زمينه نفوذ شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 5 - 18

18_ حسادت ، زمينه اى مناسب براى بروز دشمنى شيطان با انسان

فيكيدوا لك كيدًا إن الشيط_ن للإنس_ن عدو مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 83 - 6

6- كفرورزى ، زمينه ساز و همواركننده راه نفوذ شيطان و وسوسه هاى او در آدمى

أرسلنا الشي_طين على الك_فرين تؤزّهم

تعبير {على الكافرين} دلالت دارد كه خداوند پس از تحقق كفر كافران، شياطين را مأمور گمراه

ساختن آنان مى كند و در حقيقت ارسال شياطين پى آمد كفر است.

زمينه وسوسه شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 25 - 8

8 - آمال و آرزو هاى آدمى ، زمينه ساز وسوسه شياطين و هم نشينان بد

فزيّنوا لهم ما بين أيديهم و ما خلفهم

برداشت ياد شده بنابر اين احتمال است كه مراد از {ما بين أيديهم} وضعيت موجود و مقصود از {ما خلفهم} آينده اى باشد كه در پيش دارند.

زمينه وسوسه هاى شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 98 - 9

9- انسان در هر عمل صالح ، مورد هجوم و وسوسه شيطان و نيازمند استعاذه و پناه بردن به خداوند است . *

من عمل ص_لحًا . .. فإذا قرأت القرءان فاستعذ بالله من الشيط_ن الرجيم

برداشت فوق، بدان احتمال است كه قراءت قرآن به عنوان نمونه اى از عمل صالح ذكر شده باشد كه در آيه قبل از آن سخن به ميان آمده بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 53 - 11

11- خارج شدن از جاده صواب در گفتار ، پيامد وسوسه ها و تلاش هاى شيطان است .

قل لعبادى يقولوا التى هى أحسن إن الشيط_ن ينزغ بينهم

سفارش به گفتار پسنديده و نيكو، و سپس تعليل به {إن الشيطان ينزغ . ..} مى تواند مشعر به نكته فوق باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 83 - 6،8

6- كفرورزى ، زمينه ساز و همواركننده راه نفوذ شيطان و

وسوسه هاى او در آدمى

أرسلنا الشي_طين على الك_فرين تؤزّهم

تعبير {على الكافرين} دلالت دارد كه خداوند پس از تحقق كفر كافران، شياطين را مأمور گمراه ساختن آنان مى كند و در حقيقت ارسال شياطين پى آمد كفر است.

8- گرفتارى كافران به وسوسه ها و تحريكات شيطانى ، نمودى از { استدراج } و رهاشدن آنان در كفر و گمراهى است .

الرحمن مدًّا . .. ألم تر أنّا أرسلنا الشي_طين

اين آيه با آيه {من كان فى الضلالة فليمدد له الرحمن مدّاً} _ كه بيانگر سنت {امهال} بود _ در ارتباط است و بيانگر نمونه و گواه ديگرى بر جريان سنت {فليمدد. .. مدّاً} است كه همان {امهال} و {استدراج} مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 41 - 10

10 - رنج ها و مصيبت ها ، ميدان و بسترى مناسب براى وسوسه هاى شياطين

أنّى مسّنى الشيط_ن بنصب و عذاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 36 - 3

3 - تمامى انسان ها _ حتى پيامبر ( ص ) _ در معرض تحريك ها و وسوسه هاى شيطان قرار دارند .

و إمّا ينزغنّك من الشيط_ن نزغ

{نزغ} در اصل به معناى تحريك كردن است و مراد از آن در آيه شريفه، وسوسه مى باشد.

زمينه ولايت شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 63 - 12

12- تسليم اغوا و ظاهرسازى هاى شيطان شدن ، ولايت او را در پى دارد .

فزيّن لهم الشيط_ن أعم_لهم فهو وليّهم اليوم

زمينه همنشينى با شيطان

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 36 - 10

10 - { عن أميرالمؤمنين ( ع ) : من تصدّى بالإثم أعشى عن ذكر اللّه تعالى و من ترك الأخذ عمّن أمر اللّه بطاعته قيّض له شيطاناً فهو له قرين ;

از اميرالمؤمنين(ع) روايت شده: هر كس مرتكب گناه شود از ياد خدا روى گردان شده و كوردل مى گردد و كسى كه ترك كند گرفتن [معارف دين] را از كسى كه خداوند اطاعت او را فرمان داده است، خداوند شيطانى را براى او قرار مى هد كه همدم او خواهد بود}.

زيانكارى حزب شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 19 - 6

6 - حزب و دار و دسته شيطان ، فرجامى جز خسران و زيان ندارند .

ألا إنّ حزب الشيط_ن هم الخ_سرون

سبيل الله و شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 76 - 8

8 _ تضاد راه خدا با راه طاغوت و شيطان

الّذين امنوا يقاتلون فى سبيل اللّه و الّذين كفروا يقاتلون فى سبيل الطّاغوت فقاتل

سپاه شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 97 - 7

7 - شيطان ، مظهر وسوسه گرى و انحراف و داراى افراد و نيرو هاى متعدد

أعوذ بك من همزت الشي_طين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 10 - 2،5

2 - منافقان ، ابراز دست شيطان و تحت تأثير القائات او

ألم تر إلى الذين نهوا عن النجوى . .. إنّما النجوى من

الشيط_ن

5 - شيطان ، از راه نجوا هاى منافقان ، درصدد اندوهگين كردن مؤمنان بود .

إنّما النجوى من الشيط_ن ليحزن الذين ءامنوا

سرزنش اخروى شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 22 - 12،13

12- شيطان در قيامت به پيروان خود اعلام مى كند كه آنان به جاى سرزنش او بايد خود را به سبب اطاعت بى دليل از وى سرزنش كنند .

و قال الشيط_ن . .. فلاتلومونى و لوموا أنفسكم

13- شيطان در قيامت مورد سرزنش و ملامت پيروان خود قرار خواهد گرفت .

فلاتلومونى و لوموا أنفسكم

سرزنش اطاعت از شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 142 - 8

8 _ خوردن روزى خداوند و پيروى كردن از شيطان، كارى است ناشايست و نكوهيده.

كلوا مما رزقكم الله و لا تتبعوا خطوت الشيطن

سرزنش پيروان شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 22 - 12

12- شيطان در قيامت به پيروان خود اعلام مى كند كه آنان به جاى سرزنش او بايد خود را به سبب اطاعت بى دليل از وى سرزنش كنند .

و قال الشيط_ن . .. فلاتلومونى و لوموا أنفسكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 60 - 2

2 - كسانى كه به توصيه خداوند مبنى بر اطاعت نكردن از شيطان توجه نكنند ، مورد سرزنش او قرار دارند .

ألم أعهد إليكم ي_بنى ءادم أن لاتعبدوا الشيط_ن

برداشت ياد شده، از لحن سرزنش آميز آيه شريفه به دست مى آيد.

سرزنش شيطان

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 117 - 6

6 _ شيطان ، موجودى سركش و فاقد هرگونه خير و فضيلت

و إن يدعون شيطناً مريداً

مريد از مصدر {مرود} به معناى سركشى و خروج از طاعت است (مجمع البيان). مفردات راغب {مريد} را به معناى عارى از خير دانسته است.

سرزنش قبول ولايت شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 50 - 19

19- پذيرش ولايت شيطان و نسل او از سوى برخى مردم ، با وجود عداوت شياطين با آدميان ، كارى ناشايست و شگفت انگيز و سزاوار سرزنش است .

أفتتّخذونه و ذرّيّته أولياء من دونى و هم لكم عدوٌّ

همزه {استفهام} در {أفتتّخذونه} مفيد معناى انكار همراه با تعجب است.

سرزنشهاى اخروى شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 22 - 3

3- پس از اتمام حسابرسى اعمال اهل جهنّم ، شيطان آنان را سرزنش مى كند و گمراهى آنان را معلول انديشه و عمل خود آنان معرفى خواهد كرد .

و قال الشيط_ن لمّا قضى الأمر إنّ الله وعدكم وعد الحق و وعدتكم

مفسّران، از جمله احتمالاتى كه براى {قضى الأمر} برشمرده اند اين است كه وقتى به حسابهاى اهل قيامت رسيدگى شد، شيطان به اهل جهنّم چنين خطابى خواهد كرد.

سرزنشهاى پيروان شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 22 - 13

13- شيطان در قيامت مورد سرزنش و ملامت پيروان خود قرار خواهد گرفت .

فلاتلومونى و لوموا أنفسكم

سلطه شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1

- بقره - 2 - 36 - 22

22 _ از امام رضا ( ع ) روايت شده : { . . . فتسلط عليه ( آدم ( ع ) ) الشيطان . . . و تسلط على حوا . . . فأخرجهما اللّه عز و جل عن جنته فاهبطهما عن جواره إلى الأرض . . . ;

. .. پس شيطان بر آدم (ع) ... و حوا مسلط گشت ... پس خدا آنان را از بهشت خود بيرون راند و از جوار خود به زمين فرو فرستاد ...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 119 - 3،6

3 _ تمايلات و آرزو هاى پوچ و بيجا ، نشانه تسلط شيطان بر انسان

و لامنينهم

6 _ گمراه ساختن ، اسير آرزو ها نمودن و تحت فرمان گرفتن ، هدف شيطان از گزينش گروهى از مردم

و قال لاتخذن من عبادك نصيباً مفروضاً. و لاضلنهم و لامنينهم و لامرنهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 62 - 14

14- بيشتر انسان ها ، در معرض ابتلا به وسوسه ها و استيلاى شيطانند .

لأحتنكنّ ذريّته إلاّ قليلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 63 - 9

9- خدمت كار موسى ( يوشع ) به شرارت شيطان و سلطه او بر ذهن انسان ، آشنا بود .

ما أنسنيه إلاّ الشيطن أن أذكره

سلطه شيطان بر مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 100 - 1،8

1- تسلط و استيلاى شيطان ، تنها بر دو

گروه فرمانبران از او و مشركان است .

إنما سلط_نه على الذين يتولّونه و الذين هم به مشركون

8- { أبى بصير عن أبى عبدالله ( ع ) قال : قلت له : . . . قوله تعالى : { إنما سلطانه على الذين يتولّونه و الذين هم به مشركون } قال : الذين هم بالله مشركون يسلط على أبدانهم و على أديانهم ;

ابوبصير گويد: از امام صادق(ع) در باره سخن خداى تعالى . .. {إنما سلطانه على الذين يتولّونه و الذين هم به مشركون} سؤال كردم، حضرت فرمود: آنان كه به خدا شرك ورزيدند، [شيطان] بر بدن و دينشان مسلط مى شود}.

سوء استفاده شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 21 - 4

4 _ سوء استفاده شيطان از خصيصه كمال طلبى و منفعت جويى انسان براى گمراه سازى ايشان

و قاسمهما إنى لكما لمن النصحين

سوگند دروغ شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 21 - 1

1 _ شيطان با سوگند دروغ و مؤكد خويشتن را از خيرخواهان آدم و حوا قلمداد كرد.

و قاسمهما إنى لكما لمن النصحين

به كارگيرى فعل {قاسم} از باب مفاعله مى تواند براى تأكيد باشد. يعنى شيطان با سوگند مؤكد سخنش را به آنان القا كرد.

سوگند شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 119 - 1،2

1 _ سوگند و عزم راسخ شيطان بر گمراه كردن مردم

و لاضلنهم

لام قسم و نون تأكيد در فعل {لاضلنهم}، دلالت بر تصميم قطعى شيطان دارد.

2 _ سوگند و عزم راسخ شيطان بر

سر گرم كردن مردم به آرزو هاى پوچ

و لامنينهم

{امنين} از مصدر {تمنية} به معناى القاى آرزوهاى موهوم و خيالى است.

شبهه افكنى شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 52 - 4،7،8

4 - شبهه آفرينى شيطان به هنگام تلاوت آيات الهى توسط پيامبران براى مردم

و ما أرسلنا من قبلك من رسول و لانبىّ إلاّ إذا تمنّى ألقى الشيط_ن فى أُمنيّته

7 - شبهه آفرينى شيطان به هنگام تلاوت آيات قرآن توسط پيامبر اسلام ( ص ) براى مردم

و ما أرسلنا . .. ألقى الشيط_ن فى أُمنيّته

8 - آزاد گذاشتن شيطان براى ايجاد شبهه پيرامون آيات وحى از يك سو و زدودن شبهه و تثبيت آيات از سوى ديگر ، جلوه اى از علم و حكمت خداوند

ألقى الشيط_ن . .. و اللّه عليم حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 62 - 2

2 - تلاش شيطان ، براى ايجاد شك و ترديد در اعتقاد به قيامت

فلاتمترنّ بها . .. و لايصدّنّكم الشيط_ن

شرارت شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 3 - 7

7- شيطان ، موجودى است سراسر شرّ و عارى از هر نيكى و خير .

و يتّبع كلّ شيط_ن مريد

{مَريد} صفت توضيحى براى {شيطان} و به معناى عارى از خير و نيكى است. (مفردات راغب)

شرايط نجات از اغواگرى شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 83 - 3

3 - عبوديت خالصانه خدا ، موجب رهايى و مصونيت از وسوسه ها و اغواگرى هاى

شيطان

لأغوينّهم . .. إلاّ عبادك منهم المخلصين

شرك پيروان شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 22 - 17،18،20

17- شيطان در قيامت به پيروان خود اعلام خواهد كرد كه وى در دنيا عقيده آنان را در شريك قرار دادن او براى خدا ، قبول نداشته است .

و قال الشيط_ن . .. إنى كفرت بما أشركتمون من قبل

برداشت مبتنى بر اين احتمال است كه {ما} در آيه مصدرى باشد و {أشركتم} را به تأويل مصدر ببرد و مفعول آن ضمير منفصل محذوف باشد. بنابراين معناى عبارت چنين مى شود: من شريك قرار داده شدن خودم را براى خدا از جانب شما قبول نداشتم و به آن كافر بودم.

18- شيطان در قيامت اظهار مى دارد كه وى قبل از شرك پيروانش ، به خداوند كافر شده بود . *

إنى كفرت بما أشركتمون من قبل

برداشت فوق مبتنى بر اين احتمال است كه {ما} در {بما أشركتمون} موصول و به معناى {من} باشد و ضمير صله هم محذوف و {من قبل} نيز متعلق به {كفرت} باشد. بنابراين معناى عبارت چنين مى شود: من پيش از آنكه شما مرا شريك خدا قرار دهيد (در عهد آدم) به او كافر شدم.

20- پيروان شيطان او را در اطاعت ، شريك خداوند قرار مى دهند و از القائات او تبعيت مى كنند .

إلاّ أن دعوتكم فاستجبتم لى . .. إنى كفرت بما أشركتمون من قبل

شگفتى قبول ولايت شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 50 - 19

19- پذيرش ولايت شيطان و نسل او از سوى برخى

مردم ، با وجود عداوت شياطين با آدميان ، كارى ناشايست و شگفت انگيز و سزاوار سرزنش است .

أفتتّخذونه و ذرّيّته أولياء من دونى و هم لكم عدوٌّ

همزه {استفهام} در {أفتتّخذونه} مفيد معناى انكار همراه با تعجب است.

شومى شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 38 - 14

14 _ شيطان ، همدل و همراهى شوم و ناميمون است .

و من يكن الشيطان له قريناً فساء قريناً

شيطان انسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 175 - 2

2 _ شايعه پراكنانى كه مردم را از جهاد مى ترسانند ، شيطانند .

قال لهم النّاس انّ النّاس قد جمعوا لكم . .. انّما ذلكم الشّيطان يخوّف اولياءه

بنابر اينكه {ذلكم}، اشاره به همان مردمى باشد كه مؤمنان را از جنگ مى ترساندند.

شيطان در بهشت آدم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 36 - 7

7 - شيطان در بهشتِ آدم ( ع ) و حوا ، حضور داشت .

فأزلهما الشيطن عنها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 120 - 4

4 - شيطان در بهشت آدم ( ع ) ، حضور يافته بود .

قال ي__َادم

شيطان در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 17 - 1

1 - شيطان و پيروان كافر او ، داراى فرجامى همگون و هر دو مخلد در آتش

فكان ع_قبتهما أنّهما فى النار خ_لدَين فيها

شيطان در غزوه بدر

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 11 - 8

8 _ برخى از مجاهدان بدر گرفتار پليدى و نگرانيهايى از سوى شيطان بودند .

و يذهب عنكم رجز الشيطن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 48 - 4،6،9،10،11،12،13،16

4 _ شيطان با توصيف كافران بدر به شكست ناپذيران ، آنان را عليه مسلمانان تشجيع كرد .

و قال لا غالب لكم اليوم من الناس

6 _ شيطان ، خط دهنده به جبهه كفر در جنگ بدر

و إذ زين لهم الشيطن أعملهم

9 _ شيطان با تأكيد بر يارى بى دريغ خويش از لشكريان كافر بدر ، آنان را به رويارويى با مسلمانان ترغيب كرد .

إنى جار لكم

كلمه {جار} معانى متعددى دارد ; از جمله ياور، همسانه، هم قسم، شريك و . .. (لسان العرب). به نظر مى رسد ياور نسبت به ديگر معانى مناسبتر باشد.

10 _ شيطان به هنگام رويارويى دو لشكر كفر و ايمان از كارزار بدر عقب نشينى كرد .

فلما تراءت . .. نكص على عقبيه و قال إنى برىء منكم

{نكص} به معناى خوددارى كردن است و چون با {على} متعدى شده معناى رجوع در آن تضمين شده است. {عقب} به پاشنه پا گفته مى شود ; يعنى شيطان از نبرد خوددارى كرد و با چرخيدن بر پاشنه هاى پا عرصه را ترك گفت.

11 _ شيطان به هنگام شروع جنگ بدر با اعلان بيزارى از كافران ، عهد خويش ( يارى سپاه كفر ) را گسست .

فلما تراءت الفئتان . .. قال إنى برىء منكم

12 _ شيطان در آغاز جنگ بدر با ديدن امداد هاى الهى به شكست

جبهه كفر مطمئن شد .

نكص على عقبيه و قال إنى برىء منكم إنى أرى ما لاترون

13 _ مشاهده فرشتگان الهى براى امداد مسلمانان ، دليل عقب نشينى شيطان از كارزار بدر و اعلان بيزارى وى از لشكر كفر

نكص على عقبيه و قال إنى برىء منكم إنى أرى ما لاترون

16 _ شيطان به دليل ترس از گرفتار شدن به عذاب الهى با ضربه هاى سهمگين فرشتگان جنگ بدر از آن معركه فرار كرد .

إنى أرى ما لاترون إنى أخاف اللّه

مراد از خوف خدا (إنى أخاف اللّه) به دليل {إنى ارى ما لاترون} گرفتار شدن به چنگ فرشتگان حاضر در كارزار بدر است.

شيطان در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 22 - 12،13،15،17،18،22

12- شيطان در قيامت به پيروان خود اعلام مى كند كه آنان به جاى سرزنش او بايد خود را به سبب اطاعت بى دليل از وى سرزنش كنند .

و قال الشيط_ن . .. فلاتلومونى و لوموا أنفسكم

13- شيطان در قيامت مورد سرزنش و ملامت پيروان خود قرار خواهد گرفت .

فلاتلومونى و لوموا أنفسكم

15- شيطان در قيامت به ناتوانى خويش و پيروانش براى يارى و فريادرسى يكديگر اعتراف مى كند .

و قال الشيط_ن . .. ما أنا بمصرخكم و ما أنتم بمصرخى

{صرخ} به معناى فرياد و {أصرخ} به معناى پاسخ گويى به آن است. بنابراين مراد از {مصرخ} فريادرس و نجات دهنده است.

17- شيطان در قيامت به پيروان خود اعلام خواهد كرد كه وى در دنيا عقيده آنان را در شريك قرار دادن او براى خدا ، قبول نداشته است .

و قال الشيط_ن . .. إنى

كفرت بما أشركتمون من قبل

برداشت مبتنى بر اين احتمال است كه {ما} در آيه مصدرى باشد و {أشركتم} را به تأويل مصدر ببرد و مفعول آن ضمير منفصل محذوف باشد. بنابراين معناى عبارت چنين مى شود: من شريك قرار داده شدن خودم را براى خدا از جانب شما قبول نداشتم و به آن كافر بودم.

18- شيطان در قيامت اظهار مى دارد كه وى قبل از شرك پيروانش ، به خداوند كافر شده بود . *

إنى كفرت بما أشركتمون من قبل

برداشت فوق مبتنى بر اين احتمال است كه {ما} در {بما أشركتمون} موصول و به معناى {من} باشد و ضمير صله هم محذوف و {من قبل} نيز متعلق به {كفرت} باشد. بنابراين معناى عبارت چنين مى شود: من پيش از آنكه شما مرا شريك خدا قرار دهيد (در عهد آدم) به او كافر شدم.

22- شيطان در قيامت پيروان خود را از عذابى بس دردناك خبر خواهد داد .

ما أنا بمصرخكم . .. إنى كفرت بما أشركتمون من قبل إن الظ_لمين لهم عذاب أليم

{إن الظالمين لهم عذاب أليم} به قرينه وحدت سياق مى تواند ادامه كلام شيطان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 23 - 5

5_ شيطان مسلّط بر فرد كافر ، همراه با او تا لحظه حضور در دادگاه قيامت *

و قال قرينه ه_ذا ما لدىّ عتيد

برداشت بالا بنابر اين نكته است كه مراد از {قرين} در اين آيه {شيطان} باشد كه بر منكران معاد تسلّط دارد و آنان را _ آن گونه كه مى خواهد _ منحرف ساخته و تا دادگاه قيامت وى را همراهى مى

كند و در آن جا به مخاصمه با او برمى خيزد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 27 - 4

4_ تمسّك شيطان به ربوبيت الهى در دادگاه اخروى ، براى مبرّا جلوه دادن خود از گناهان مشركان *

قال قرينه ربّنا ما أطغيته

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 28 - 1

1_ مخاصمه شيطان و مشركان با يكديگر ، در محكمه عدل الهى

قال قرينه ربّنا ما أطغيته . .. قال لاتختصموا لدىّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 17 - 2

2 - اظهار خداترسى و نيز تبرّى شيطان در قيامت از پيروان خويش ، بى ثمر در نجات او از كيفر اخروى

قال إنّى برىء منك إنّى أخاف اللّه . .. فكان ع_قبتهما أنّهما فى النار

شيطان و آدم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 22 - 14

14 _ هشدار و تذكر پيشاپيش خداوند به آدم و حوا، در مورد دشمنى آشكار شيطان با آنان

و أقل لكما إن الشيطن لكما عدو مبين

شيطان و امداد خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 48 - 12

12 _ شيطان در آغاز جنگ بدر با ديدن امداد هاى الهى به شكست جبهه كفر مطمئن شد .

نكص على عقبيه و قال إنى برىء منكم إنى أرى ما لاترون

شيطان و امور مخفى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 48 - 15

15 _ شيطان

قادر به مشاهده امورى پنهان از ديد آدميان

إنى أرى ما لاترون

شيطان و انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 200 - 2

2 _ پيامبران بزرگ نيز مطمع شيطان براى واداشتن آنان به تخلف از فرمان هاى خدا

و إما ينزغنك من الشيطن نزغ

{إما} مركب از {إن} شرطيه و {ما}ى زايده است. تأكيد جمله شرطيه با {ما}ى زايده و نون تأكيد ثقليه براى رساندن اين معناست كه شرط محقق خواهد شد. بنابراين {إما ينزغنك} يعنى اگر شيطان در صدد تحريك تو برآيد، كه برخواهد آمد.

شيطان و انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 22 - 13

13 _ شيطان، دشمنى آشكار براى انسان است.

إن الشيطن لكما عدو مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 27 - 1،11

1 _ شيطان همواره در صدد اغواى فرزندان آدم (انسانها) است.

يبنى ءادم لا يفتننكم الشيطن

11 _ شيطان در صدد برملا ساختن زشتيهاى آدميان و كندن لباس تقواى ايشان است.

ينزع عنهما لباسهما ليريهما سوءتهما

هشدار به فريبكارى شيطان و مطرح كردن برهنه سازى آدم و حوا پس از بيان ارزش برتر لباس تقوا، بيدارباشى است به آدميان كه شيطان در تلاش است تا جامه تقوا را از اندام و قلب و روح آنان به درآورد.

شيطان و اهل بصيرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 38 - 15

15 - انسان هاى بصير و آگاه نيز در معرض اغواى شيطان اند .

و زيّن لهم الشيط_ن أعم_لهم . .. و كانوا مستبصرين

شيطان و بلعم باعورا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 175 - 5،6

5 _ شيطان در پى فاصله گرفتن بلعم باعورا از معارف الهى به تعقيب وى پرداخت .

فأتبعه الشيطن

{اتباع} (مصدر أتبع) به معناى دنبال كردن و تعقيب كردن است.

6 _ بلعم باعورا پس از دور شدن از معارف الهى به دام شيطان گرفتار و از گمراهان شد .

فأتبعه الشيطن فكان من الغاوين

{غوايه}، مصدر {غاوين} به معناى گمراه شدن است.

شيطان و بى تقوايان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 202 - 1،2،3،5

1 _ بى تقوايان ، برادران شيطان هستند .

و إخونهم

برداشت فوق بر اين اساس است كه ضمير در {إخوانهم} به {الشيطان} در آيه قبل برگردد، كه به قرينه مقابله مراد از {اخوان} بى تقوايان است. گفتنى است كه چون {ال} در {الشيطان} براى جنس است، ضمير جمع مى تواند به آن ارجاع شود.

2 _ شياطين ، بى تقوايان را به گمراهى مى كشانند و آنان را در ضلالت فرو مى برند .

و إخونهم يمدونهم فى الغى

ضمير فاعلى در {يمدونهم} به شياطين برمى گردد و ضمير مفعولى به {اخوان}، يعنى {و اخوان الشياطين يمدهم الشياطين فى الغى}. {مد} (مصدر يمدون) به معناى كشيدن است و آوردن {فى} به جاى {إلى} براى رساندن اين معناست كه شيطان بى تقوايان را به عمق گمراهى مى برد.

3 _ شيطان پس از گمراه ساختن بى تقوايان آنان را در ر ها نمى كند و همچنان در منجلاب گمراهى نگه مى دارد .

ثم لايقصرون

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه ضمير در {لايقصرون}

به شيطان بازگردانده شود. {اقصار} (مصدر يقصرون) به معناى دست برداشتن است.

5 _ شيطان برادر انسان هاى مشرك و بى تقواست .

و إخونهم يمدونهم فى الغى

ضمير در {إخوانهم} مى تواند به مشركان و بى تقوايان برگردد. بر اين مبنا مراد از {اخوان}، به قرينه آيه قبل، شيطان است. قابل ذكر است كه در اين صورت ضمير فاعلى در {يمدونهم} به {اخوان} و ضمير مفعولى به مشركان و بى تقوايان برمى گردد.

شيطان و تبرئه يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 42 - 12

12_ خروج يوسف ( ع ) از زندان و رفع اتهام از او ، ناسازگار با اهداف شيطان

فأنسي_ه الشيط_ن ذكر ربه فلبث فى السجن بضع سنين

شيطان و حوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 22 - 14

14 _ هشدار و تذكر پيشاپيش خداوند به آدم و حوا، در مورد دشمنى آشكار شيطان با آنان

و أقل لكما إن الشيطن لكما عدو مبين

شيطان و زاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 176 - 11

11 _ كسانى كه دنياگرا نباشند و از پيروى هواهان نفسانى پرهيز كنند ، شيطان راه نفوذى در آنان نخواهد داشت .

فانسلخ منها فأتبعه الشيطن . .. و لو شئنا لرفعنه بها و لكنه أخلد إلى الأرض

آيه قبل شيطان را سوق دهنده بلعم به گمراهى معرفى كرد، و آيه مورد بحث بيان مى دارد كه اگر او دنياگرا و پيرو هواى خويش نبود، به درجات رفيع مى رسيد ; يعنى شيطان به تعقيب او نمى

پرداخت. بنابراين تلاش شيطان براى گمراه سازى پس از تمايل آدمى به دنيا و هواى خويش است.

شيطان و ساقى پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 42 - 9

9_ شيطان ، عامل فراموشى ساقى از يادآور شدن يوسف ( ع ) نزد پادشاه

فأنسي_ه الشيط_ن ذكر ربه

شيطان و علماى متعهد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 175 - 12

12 _ شيطان ناتوان از گمراه كردن كسانى كه معارف و آيات الهى را بخوبى بشناسند و به آنها پايبند باشند .

فانسلخ منها فأتبعه الشيطن

از اينكه شيطان پس از فاصله گرفتن بلعم باعورا به تعقيب او مى پرازد، معلوم مى شود پيش از آن به وى دسترسى نداشته و از گمراه كردن او ناتوان بوده است.

شيطان و عوامل تكامل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 20 - 11

11 _ شيطان، جلوه دهنده عوامل انحطاط و سقوط، به عنوان راه پيشرفت و تكامل

ما نهيكما ربكما . .. أو تكونا من الخلدين

شيطان و كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 48 - 4،5،7،9،11،13

4 _ شيطان با توصيف كافران بدر به شكست ناپذيران ، آنان را عليه مسلمانان تشجيع كرد .

و قال لا غالب لكم اليوم من الناس

5 _ لشكركشى براى رويارويى با اهل ايمان ، عملى پسنديده در نظر شيطان زده كفرپيشگان مكه

إذ زين لهم الشيطن أعملهم

از مصاديق مورد نظر براى كلمه {أعملهم}، به قرينه آيات قبل و فرازهاى بعد، لشكركشى كافران مكه

براى حضور در جنگ بدر است.

7 _ سرمستى ، رياكارى و بازداشتن مردم از راه خدا ، رفتارى نيكو در نظر شيطان زده كافران عصر بعثت *

إذ زين لهم الشيطن أعملهم

از مصاديق {أعملهم} به قرينه آيه قبل، سرمستى و رياكارى . .. است.

9 _ شيطان با تأكيد بر يارى بى دريغ خويش از لشكريان كافر بدر ، آنان را به رويارويى با مسلمانان ترغيب كرد .

إنى جار لكم

كلمه {جار} معانى متعددى دارد ; از جمله ياور، همسانه، هم قسم، شريك و . .. (لسان العرب). به نظر مى رسد ياور نسبت به ديگر معانى مناسبتر باشد.

11 _ شيطان به هنگام شروع جنگ بدر با اعلان بيزارى از كافران ، عهد خويش ( يارى سپاه كفر ) را گسست .

فلما تراءت الفئتان . .. قال إنى برىء منكم

13 _ مشاهده فرشتگان الهى براى امداد مسلمانان ، دليل عقب نشينى شيطان از كارزار بدر و اعلان بيزارى وى از لشكر كفر

نكص على عقبيه و قال إنى برىء منكم إنى أرى ما لاترون

شيطان و كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 48 - 8

8 _ تجسم شيطان براى كافران مكه ، قبل از جنگ بدر

و إذ زين لهم الشيطن أعملهم

شيطان و متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 201 - 3

3 _ تقواپيشگان به هنگام احساس وسوسه گرى هاى شيطان با يادآورى فرمان خدا ( استعاذه ) به وى پناه مى برند و با بصيرت و آگاهى از دام شيطان مى رهند .

إذ امسهم طئف من الشيطن تذكروا فإذا

هم مبصرون

در برداشت فوق، به قرينه {فاستعذ باللّه} در آيه قبل، متعلق {تذكروا} لزوم استعاذه گرفته شده است.

شيطان و مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 202 - 5

5 _ شيطان برادر انسان هاى مشرك و بى تقواست .

و إخونهم يمدونهم فى الغى

ضمير در {إخوانهم} مى تواند به مشركان و بى تقوايان برگردد. بر اين مبنا مراد از {اخوان}، به قرينه آيه قبل، شيطان است. قابل ذكر است كه در اين صورت ضمير فاعلى در {يمدونهم} به {اخوان} و ضمير مفعولى به مشركان و بى تقوايان برمى گردد.

شيطان و ملائكه امداد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 48 - 14

14 _ شيطان در آستانه جنگ بدر ، فرشتگان امدادگر الهى را به روشنى مشاهده كرد .

إنى أرى ما لاترون

به قرينه آيه 9 و 12 از همين سوره مى توان گفت مراد از {ما لاترون} فرشتگانى بودند كه براى امداد لشكر ايمان در كارزار بدر حاضر شدند.

شيطان و موانع تكامل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 20 - 10

10 _ شيطان، تكليف الهى را در نظر آدم و حوا مانع تكامل و پيشرفت آنان جلوه داد.

ما نهيكما ربكما . .. إلا أن تكونا ملكين

{أن تكونا . .. } به تقدير كراهية، مفعول له براى {ما نهاكما} است. بنابراين معناى آيه چنين مى شود: خداوند بدان جهت كه فرشته نشويد و يا جاودانه نگرديد، شما را از خوردن ثمره آن درخت بازداشت.

شيطان و مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 91 - 1،7

1 _ شيطان همواره در صدد ايجاد دشمنى و كينه توزى ميان اهل ايمان

انما يريد الشيطن ان يوقع بينكم العدوة و البغضاء

7 _ شيطان همواره در صدد بازدارى مؤمنان از ياد خدا و برپايى نماز

انما يريد الشيطن . .. فى الخمر و الميسر و يصدكم عن ذكراللّه و عن الصلوة

شيطان و نجات يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 42 - 12

12_ خروج يوسف ( ع ) از زندان و رفع اتهام از او ، ناسازگار با اهداف شيطان

فأنسي_ه الشيط_ن ذكر ربه فلبث فى السجن بضع سنين

شيطان هنگام تلاوت قرآن محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 52 - 7

7 - شبهه آفرينى شيطان به هنگام تلاوت آيات قرآن توسط پيامبر اسلام ( ص ) براى مردم

و ما أرسلنا . .. ألقى الشيط_ن فى أُمنيّته

شيطنت شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 42 - 11

11_ شيطان ، براى باقى ماندن يوسف ( ع ) در زندان ، به دسيسه و شيطنت پرداخت .

فأنسي_ه الشيط_ن ذكر ربه فلبث فى السجن

صفات پيروان شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 22 - 8

8- تابعان شيطان ، بى آنكه دليل و برهانى از وى مشاهده كنند ، بى درنگ به فراخوانى او پاسخ مثبت مى دهند .

و ما كان لى عليكم من سلط_ن إلاّ أن دعوتكم فاستجبتم لى

{سلطان} به حجت و برهان

اطلاق شده است و مراد از آن استفاده از دليل و برهان به منظور چيره شدن برطرف مقابل است.

صفات شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 168 - 10

10 - شيطان موجودى اغواگر و انسان موجودى اغواپذير است .

و لاتتبعوا خطوت الشيطن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 117 - 6

6 _ شيطان ، موجودى سركش و فاقد هرگونه خير و فضيلت

و إن يدعون شيطناً مريداً

مريد از مصدر {مرود} به معناى سركشى و خروج از طاعت است (مجمع البيان). مفردات راغب {مريد} را به معناى عارى از خير دانسته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 25 - 13

13- تزيين ضد ارزش ها ، براى متمايل ساختن انسان ها به آن ، خصلتى شيطانى است .

الشيط_ن سوّل لهم و أملى لهم

چنانچه {تسويل} به معناى زيبا نمايش دادن زشتى ها باشد.

ضعف شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 175 - 12

12 _ شيطان ناتوان از گمراه كردن كسانى كه معارف و آيات الهى را بخوبى بشناسند و به آنها پايبند باشند .

فانسلخ منها فأتبعه الشيطن

از اينكه شيطان پس از فاصله گرفتن بلعم باعورا به تعقيب او مى پرازد، معلوم مى شود پيش از آن به وى دسترسى نداشته و از گمراه كردن او ناتوان بوده است.

طرد شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 17 - 2

2- شيطان ، موجودى مطرود و رانده شده

از درگاه خداوند

و حفظنها من كلّ شيط_ن رجيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 98 - 6،14

6- شيطان ، مطرود درگاه الهى است .

من الشيط_ن الرجيم

14- { عن على بن محمدالعسكرى ( ع ) يقول : معنى الرجيم انه مرجوم باللعن مطرود من مواضع الخير لايذكره مؤمن إلاّ لعنه و إن فى علم الله السابق انه إذا خرج القائم ( ع ) لايبقى مؤمن فى زمانه إلاّ رجمه بالحجارة كما كان قبل ذلك مرجوماً باللعن ;

از امام هادى(ع) روايت شده است كه در باره {رجيم} مى فرمود: او (شيطان) با لعن مورد رجم واقع شده و از درهاى خير رانده و مطرود گشته است. مؤمنى از او ياد نمى كند مگر آنكه او را لعن مى كند و چون در علم الهى از پيش روشن بود كه هر گاه حضرت قائم(ع) خروج كرد، هيچ مؤمنى در زمان او نيست مگر آنكه شيطان را با سنگ رجم مى كند; چنان چه قبل از آن با لعن رجم مى شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 45 - 16

16- شيطان ، مطرودترين گنه كاران از رحمت خداوند و گرفتارترين آنان به عذاب الهى است .

إنّى أخاف أن يمسّك عذاب من الرحمن فتكون للشيط_ن وليًّا

تهديد بت پرستان به اين كه ممكن است خداى رحمان بر شما خشم گيرد و با شيطان هم دم شويد، نشانه عمق مطرود بودن شيطان و گرفتارى او به عذاب است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 25 - 2،3

2

- شيطان ، عنصرى مطرود و رانده شده از درگاه خداوند

شيط_ن رجيم

{شيطان} مشتق از ماده {شَطَنَ} به معناى {بَعُدَ} (دور شد) است و {رَجْم} در معانى سنگ سار كردن، لعن، هجران، طرد و شتم استعمال شده است. (لسان العرب) سياق آيه شريفه، با تمام اين معانى سازگار است.

3 - مرحله نزول قرآن بر پيامبر ( ص ) ، منزّه از القاءات شيطان و همراه با رانده شدن او از محدوده آن

و ما هو بقول شيط_ن رجيم

ظلم پيروان شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 50 - 29

29- پيروان شيطان و گزينش كنندگان ولايت او ، ظالم اند .

بئس للظ_لمين بدلاً

ظلم پيروى از شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 22 - 24

24- اطاعت از شيطان عملى ظالمانه است .

بما أشركتمون من قبل إن الظ_لمين لهم عذاب أليم

عبادت شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 60 - 3

3 - اطاعت از شيطان ، به منزله عبادت او است .

ألم أعهد إليكم ي_بنى ءادم أن لاتعبدوا الشيط_ن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 118 - 3

3 _ تأكيد شيطان بر واداشتن مردم به بندگى خويش

قال لاتخذن من عبادك نصيباً مفروضاً

بنابر اينكه {عبادك} ناظر به عبوديت تشريعى باشد، مراد شيطان از {لاتخذن . ..} اين است كه: برخى از بندگانى كه تو را اطاعت مى كنند، به اطاعت خويش وادار خواهم ساخت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم

- 19 - 44 - 2،4

2- بت پرستى ، در حقيقت شيطان پرستى است .

ي_أبت لِمَ تعبد ما لايسمع و لايبصر . .. ي_أبت لاتعبد الشيط_ن

آنچه مسلّم و مصرّح است، آن است كه آزر بت بوده است; نه شيطان پرست، ولى حضرت ابراهيم، بت پرستى را به منزله شيطان پرستى دانسته و با تعبير {لاتعبد} از آن ياد كرده است; بنابراين در ديدگاه ابراهيم(ع)، بت پرستى در حقيقت خضوع و انقياد در برابر شيطان و نوعى پرستش او است.

4- اطاعت از شيطان ، در حقيقت پرستش او است .

لِمَ تعبد ما لايسمع . .. لاتعبد الشيط_ن

عبادت كردن بت ها و عبادت كردن شيطان دو مقوله است، ولى ابراهيم(ع) يكى را به منزله ديگرى دانسته است. وجه اين تنزيل ممكن است تلاش شيطان در برانگيختن آدمى به شرك باشد كه قرآن اطاعت از او را، عبادت خوانده است.

عجز پيروان شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 22 - 15

15- شيطان در قيامت به ناتوانى خويش و پيروانش براى يارى و فريادرسى يكديگر اعتراف مى كند .

و قال الشيط_ن . .. ما أنا بمصرخكم و ما أنتم بمصرخى

{صرخ} به معناى فرياد و {أصرخ} به معناى پاسخ گويى به آن است. بنابراين مراد از {مصرخ} فريادرس و نجات دهنده است.

عجز شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 22 - 15

15- شيطان در قيامت به ناتوانى خويش و پيروانش براى يارى و فريادرسى يكديگر اعتراف مى كند .

و قال الشيط_ن . .. ما أنا بمصرخكم و ما أنتم بمصرخى

{صرخ} به معناى

فرياد و {أصرخ} به معناى پاسخ گويى به آن است. بنابراين مراد از {مصرخ} فريادرس و نجات دهنده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 99 - 1

1- شيطان ، از هرگونه سلطه گرى بر مؤمنان متوكل بر خدا ناتوان است .

الشيط_ن الرجيم . إنه ليس له سلط_ن على الذين ءامنوا و على ربّهم يتوكّلون

لفظ {سلطان} چون با {تنوين} آمده و بعد از حرف نفى قرار گرفته است، دلالت بر نفى مطلق مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 10 - 7

7 - شيطان بدون اذن خداوند ، نمى تواند كمترين آسيبى به مؤمنان برساند .

و ليس بضارّهم شيئًا إلاّ بإذن اللّه

عذاب اخروى پيروان شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 22 - 16

16- شيطان و پيروانش در آخرت گرفتار عذاب الهى خواهند شد .

ما أنا بمصرخكم و ما أنتم بمصرخى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 39 - 7

7 - شياطين و پيروان آنها ، شريك يكديگر در عذاب قيامت

و من يعش عن ذكر الرحم_ن نقيّض له شيط_نًا . .. أنّكم فى العذاب مشتركون

عذاب اخروى شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 22 - 16

16- شيطان و پيروانش در آخرت گرفتار عذاب الهى خواهند شد .

ما أنا بمصرخكم و ما أنتم بمصرخى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 39 - 7

7 - شياطين

و پيروان آنها ، شريك يكديگر در عذاب قيامت

و من يعش عن ذكر الرحم_ن نقيّض له شيط_نًا . .. أنّكم فى العذاب مشتركون

عذاب پيروان شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 22 - 22

22- شيطان در قيامت پيروان خود را از عذابى بس دردناك خبر خواهد داد .

ما أنا بمصرخكم . .. إنى كفرت بما أشركتمون من قبل إن الظ_لمين لهم عذاب أليم

{إن الظالمين لهم عذاب أليم} به قرينه وحدت سياق مى تواند ادامه كلام شيطان باشد.

عذاب شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 45 - 16

16- شيطان ، مطرودترين گنه كاران از رحمت خداوند و گرفتارترين آنان به عذاب الهى است .

إنّى أخاف أن يمسّك عذاب من الرحمن فتكون للشيط_ن وليًّا

تهديد بت پرستان به اين كه ممكن است خداى رحمان بر شما خشم گيرد و با شيطان هم دم شويد، نشانه عمق مطرود بودن شيطان و گرفتارى او به عذاب است.

عصيان از شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 63 - 8

8- انسان در پيروى و عدم پيروى از ابليس ، توانا و مختار است .

فمن تبعك منهم فإن جهنّم جزاؤكم

نسبت دادن تبعيت به انسان از يكسو و مورد تهديد قرار دادن او از سوى ديگر، نشانگر اختيار انسان در انتخاب راه خود است.

عصيان شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 44 - 6

6- شيطان ، موجودى بسيار نافرمان در برابر خداوند و ناسپاس و قدرناشناس دربرابر نعمت

ها و رحمت واسعه او است .

إنّ الشيط_ن كان للرحمن عصيًّا

{عصىّ} براى مبالغه به كار مى رود (مصباح).

عقب نشينى شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 48 - 10

10 _ شيطان به هنگام رويارويى دو لشكر كفر و ايمان از كارزار بدر عقب نشينى كرد .

فلما تراءت . .. نكص على عقبيه و قال إنى برىء منكم

{نكص} به معناى خوددارى كردن است و چون با {على} متعدى شده معناى رجوع در آن تضمين شده است. {عقب} به پاشنه پا گفته مى شود ; يعنى شيطان از نبرد خوددارى كرد و با چرخيدن بر پاشنه هاى پا عرصه را ترك گفت.

عقيده شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 48 - 20

20 _ شيطان معتقد به خداوند و آگاه به شدت عقوبت هاى وى

و اللّه شديد العقاب

مقتضاى سياق اين است كه گفته شود جمله {و اللّه شديد العقاب} سخن شيطان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 16 - 9

9 - اعتقاد شيطان به جزا و كيفر خلق ، در برابر اعتقاد و عمل *

كمثل الشيطن إذ قال . .. إنّى أخاف اللّه ربّ الع_لمين

در صورتى كه {إنّى أخاف . ..} سخنى از روى واقعيت باشد _ و نه توجيه و استهزا _ تعبير {أخاف ...} نشانگر بيم شيطان از بازتاب كفر و اعتقاد او به كيفر و مجازات است.

علم شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 175 - 9

9 _ شيطان

عنصرى توانا بر آگاهى يافتن از درون آدمى و انديشه هاى او

فانسلخ منها فأتبعه الشيطن

ايمان به آيات و معارف الهى و نيز كفر به آنها از امور قلبى است، و از آنجا كه شيطان پس از منسلخ شدن بلعم باعورا از آيات و معارف الهى به تعقيب او پرداخت، معلوم مى شود وى به انديشه ها و باورهاى آدمى مى تواند آگاهى يابد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 48 - 20

20 _ شيطان معتقد به خداوند و آگاه به شدت عقوبت هاى وى

و اللّه شديد العقاب

مقتضاى سياق اين است كه گفته شود جمله {و اللّه شديد العقاب} سخن شيطان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 120 - 10

10 - شيطان ، به خواسته ها و آرزو هاى انسان ، آگاه است .

هل أدّلك على شجرة الخلد و ملك لايبلى

عمل شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 90 - 8

8 _ شيطان ، موجودى با كردار هاى پليد و ناپاك

رجس من عمل الشيطن

عموميت وسوسه هاى شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 41 - 9

9 - همه انسان ها ، حتى خوبان و پاكان ، در معرض وسوسه هاى شيطان اند .

أنّى مسّنى الشيط_ن بنصب و عذاب

برداشت ياد شده به خاطر اين حقيقت است كه وقتى انسان والايى چون ايوب(ع) از دست وسوسه هاى شيطان بنالد و به درگاه الهى شكوائيه ببرد، ديگر مردمان به طريق اولى با چنين وسوسه

هايى رو به رو خواهند شد.

عوامل اغواگرى شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 119 - 17

17 _ دورى شيطان از رحمت الهى ، زمينه اغواگرى و ترويج خرافه پرستى و فساد از ناحيه او

لعنه اللّه و قال . .. لاضلنهم و لامنينهم و لامرنهم فليبتكن ءإذان الأنعم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 53 - 14

14- دشمنى شيطان با انسان ها ، عامل نفوذ و تلاش وى براى فتنه انگيزى در ميان آنهاست .

إن الشيط_ن ينزغ بينهم إن الشيط_ن كان للإنس_ن عدوًّا مبينًا

جمله {إن الشيطان كان للإنسان . ..} _ كه به منزله تعليل براى جمله قبل (إن الشيطان ينزغ ...) است _ بيانگر اين نكته مى باشد كه عامل تلاش شيطان براى فتنه گرى، دشمنى اوست.

عوامل دشمنى شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 98 - 9

9- انسان در هر عمل صالح ، مورد هجوم و وسوسه شيطان و نيازمند استعاذه و پناه بردن به خداوند است . *

من عمل ص_لحًا . .. فإذا قرأت القرءان فاستعذ بالله من الشيط_ن الرجيم

برداشت فوق، بدان احتمال است كه قراءت قرآن به عنوان نمونه اى از عمل صالح ذكر شده باشد كه در آيه قبل از آن سخن به ميان آمده بود.

عوامل سلطه شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 36 - 8

8 - گمراهى انسان و تسلط شيطان بر وى ، نتيجه عملكرد تباه كننده خود او است .

و من

يعش . .. نقيّض له

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 26 - 3

3- تسلط شيطان بر روح منافقان ، معلول گرايش آنان به كافران و اظهار همدلى با ايشان

الشيط_ن سوّل لهم . .. ذلك بأنّهم قالوا... سنطيعكم

{ذلك} مى تواند اشاره به تسلّط شيطان باشد كه از آيه قبل (الشيطان سوّل لهم) استفاده مى شود و تعبير {بأنّهم. ..} در مقام تعليل است.

عوامل شرارت شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 98 - 7

7- مطرود بودن شيطان از درگاه الهى ، موجب شرآفرينى او براى انسان و فلسفه لزوم پناه بردن به خدا از شرّ اوست .

فاستعذ بالله من الشيط_ن الرجيم

توصيف شيطان به {رجيم} مى تواند مشعر به عليت بيان و فلسفه لزوم استعاذه باشد.

عوامل عقب نشينى شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 48 - 13

13 _ مشاهده فرشتگان الهى براى امداد مسلمانان ، دليل عقب نشينى شيطان از كارزار بدر و اعلان بيزارى وى از لشكر كفر

نكص على عقبيه و قال إنى برىء منكم إنى أرى ما لاترون

عوامل فرار شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ناس - 114 - 4 - 8

8 - { عن النبى ( ص ) قال : إنّ الشيطان واضعٌ خَطْمَه على قلب ابن آدم فإنْ ذكَرَ اللّه خنس و إن نسى إلْتَقَمَ قلبَه فذلك { الوسواس الخنّاس } ;

از پيامبر(ص) روايت شده كه فرمود: شيطان پوزه خود را بر قلب آدميزاد قرار مى دهد. پس اگر

او خدا را ياد كرد، شيطان خود را عقب مى كشد و پنهان مى شود و اگر [ياد خدا را ]فراموش كرد، قلب او را مى ربايد و اين است {الوسواس الخنّاس}».

عوامل نجات از شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 201 - 2،3،4،6

2 _ تقواپيشگان به هنگام مواجه شدن با شيطان و وسوسه هاى او ، فرمان هاى خدا را به ياد آورده و به راهى كه مسير تقواست ، واقف مى شوند .

إن الذين اتقوا إذ امسهم طئف من الشيطن تذكروا فإذا هم مبصرون

تذكر در اينجا به معناى توجه كردن و به خاطر آوردن دانسته هاست و مراد از دانسته ها، به قرينه آيه 199، اوامر الهى است. {ابصار} (مصدر مبصرون) به معناى بينا شدن و آگاهى يافتن است و مراد از آن به دليل {الذين اتقوا} قرار گرفتن در مسير تقواپيشگى و در نتيجه رهيدن از دام شيطان است.

3 _ تقواپيشگان به هنگام احساس وسوسه گرى هاى شيطان با يادآورى فرمان خدا ( استعاذه ) به وى پناه مى برند و با بصيرت و آگاهى از دام شيطان مى رهند .

إذ امسهم طئف من الشيطن تذكروا فإذا هم مبصرون

در برداشت فوق، به قرينه {فاستعذ باللّه} در آيه قبل، متعلق {تذكروا} لزوم استعاذه گرفته شده است.

4 _ باور به شنوايى و آگاهى خدا ، زمينه ساز دور ماندن از وسوسه هاى شيطان و رهيدن از دام اوست .

تذكروا فإذا هم مبصرون

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه متعلق {تذكروا}، به قرينه فراز قبل (إنه سميع عليم)، شنوايى و آگاهى خداوند باشد.

6 _ تقوا عامل

توجه آدمى به خداوند و فرمان هاى او به هنگام وسوسه انگيزى هاى شيطان

إن الذين اتقوا إذ امسهم طئف من الشيطن تذكروا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 31 - 8

8 - پرستش خداى يگانه و روى برتافتن از عبادت غير او ، رهايى از دام شيطان و دستيابى به اوج كمال است .

حنفاء للّه غير مشركين به . .. فتخطفه الطير

عوامل نفوذ شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 155 - 4،5،6،7

4 _ گناهان آدمى موجب نفوذ شيطان در او

انّما استزلّهم الشّيطان ببعض ما كسبوا

بنابر اينكه مراد از {ما كسبوا} تمامى رفتار (پسنديده و ناپسنديده) باشد. بنابراين مراد از {بعض}، گناه و رفتار ناصواب خواهد بود.

5 _ خودخواهى و دنياپرستى برخى مجاهدان احد ، موجب نفوذ شيطان در آنان و گريزشان از صحنه كارزار

قد اهمّتهم انفسهم . .. انّ الّذين تولّوا .. انّما استزلّهم الشّيطان ببعض ما كسبو

خودمحورى و دنياطلبى، كه معناى جمله {قد اهمّتهم انفسهم} است، مى تواند مصداق روشن و مورد نظر از جمله {ببعض ما كسبوا} باشد.

6 _ پاره اى از گناهان ، زمينه ساز نفوذ شيطان در انسان و گمراهى او

انّما استزلّهم الشّيطان ببعض ما كسبوا

بنابر اينكه مراد از {ما كسبوا}، خصوص گناهان باشد، نه تمامى اعمال. بنابراين برخى از گناهان، زمينه نفوذ شيطان را فراهم مى كند.

7 _ خودمحورى و دنياپرستى انسان ، زمينه نفوذ شيطان براى فرار از كارزار و ترك جهاد

قد اهمّتهم انفسهم . .. انّ الّذين تولّوا .. انّما استزلّهم الشّيطان ببعض ما كسبو

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 38 - 13

13 _ دل هاى تهى از ايمان به خدا و قيامت ، جايگاه شيطان

لا يؤمنون باللّه و لا باليوم الاخر و من يكن الشيطان له قريناً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 60 - 14

14 _ رجوع كنندگان به طاغوت ، تحت سيطره و نفوذ شيطان هستند .

يريدون ان يتحاكموا الى الطّاغوت . .. و يريد الشّيطان ان يضلّهم

عوامل وسوسه شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 11 - 9

9 _ فقدان آب براى تحصيل طهارت و برطرف كردن نجاست ها ، مايه وسوسه شيطان و ايجاد نگرانى در پيكارگران بدر

ليطهّركم به و يذهب عنكم رجز الشيطن

نبودن لام در {يذهب} بيانگر اين است كه {يذهب . .. } مترتب بر {ليطهركم ... } است. و تناسب تطهير با برطرف شدن رجز شيطان اقتضا مى كند كه مراد از رجز شيطان وسوسه هايى باشد كه شيطان بر اثر نبودن آب براى طهارت در مجاهدان ايجاد مى كرده است.

عهدشكنى شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 48 - 11

11 _ شيطان به هنگام شروع جنگ بدر با اعلان بيزارى از كافران ، عهد خويش ( يارى سپاه كفر ) را گسست .

فلما تراءت الفئتان . .. قال إنى برىء منكم

فرار شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 48 - 16

16 _ شيطان به دليل ترس از گرفتار شدن به عذاب

الهى با ضربه هاى سهمگين فرشتگان جنگ بدر از آن معركه فرار كرد .

إنى أرى ما لاترون إنى أخاف اللّه

مراد از خوف خدا (إنى أخاف اللّه) به دليل {إنى ارى ما لاترون} گرفتار شدن به چنگ فرشتگان حاضر در كارزار بدر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ناس - 114 - 4 - 7

7 - شيطان ، فريب كارى كه پس از القاى فكر پليد در انسان ، خود را كنار كشيده و متوارى مى شود .

من شرّ الوسواس الخنّاس

براى فعل {خَنَسَ} چند معنا ذكر شده است; از جمله: عقب نشينى كرد; بازگشت، متوارى و غايب شد (لسان العرب). براساس اين معانى، آيه شريفه ترسيمى از وسوسه گرى هاى شيطان دارد كه پس از هر وسوسه، خود را عقب كشيده، مخفى مى شود; تا آن وسوسه كار خود را كرده و زمينه را براى وسوسه بعدى فراهم سازد.

فرجام پيروان شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 6 - 10

10 - گرفتار شدن به آتش برافروخته و پرالتهاب دوزخ ، سرنوشت و كيفر پيروان حزب شيطان

إنّما يدعوا حزبه ليكونوا من أصح_ب السعير

{سعير} به معناى آتش افروخته و ملتهب است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 17 - 1

1 - شيطان و پيروان كافر او ، داراى فرجامى همگون و هر دو مخلد در آتش

فكان ع_قبتهما أنّهما فى النار خ_لدَين فيها

فرجام شوم پيروان شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 23 - 12

12- بيان عاقبت نيك

مؤمنان داراى عمل صالح و فرجام شوم پيروان شيطان ، روشى است براى ايجاد انگيزش آدميان به عاقبت انديشى .

و برزوا لله جميعًا فقال الضعف_ؤا للذين استكبروا . .. فهل أنتم مغنون عنّا من عذاب

فرجام شوم حزب شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 19 - 6

6 - حزب و دار و دسته شيطان ، فرجامى جز خسران و زيان ندارند .

ألا إنّ حزب الشيط_ن هم الخ_سرون

فرجام شوم ولايت شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 4 - 5

5- گرفتار شدن به عذاب دوزخ ، سرنوشت محتوم و فرجام شوم كسى است كه خود را در قلمرو ولايت شيطان قرار دهد و از او پيروى كند .

كتب عليه أنّه من تولاّه. .. ويهديه إلى عذاب السعير

فرجام شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 45 - 11

11- بت پرستان ، هم سو با شيطانند و سرنوشت آنان هم سان فرجام او است .

فتكون للشيط_ن وليًّا

{ولىّ} از ماده {وَلْى} (نزديك شدن يا درپى درآمدن) مشتق است و جمله {فتكون . ..} حاكى از آن است كه سرنوشت بت پرستان و شيطان، نزديك به هم و در يك رديف است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 17 - 1

1 - شيطان و پيروان كافر او ، داراى فرجامى همگون و هر دو مخلد در آتش

فكان ع_قبتهما أنّهما فى النار خ_لدَين فيها

فلسفه آزادى شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11

- حج - 22 - 53 - 1

1 - حكمت آزاد گذاشته شدن شيطان از سوى خداوند ، براى القاى شبهات پيرامون آيات الهى ، اين بود كه افراد بيمار دل و قسى القلب گمراه شوند و گرفتار دام فتنه هاى شيطان گردند .

و ما أرسلنا من قبلك . .. ألقى الشيط_ن فى أُمنيّته ... ليجعل ... و القاسية قلوبهم

{فتنة} براى بيان چند معنا به كار مى رود: يكى از معانى آن _ كه در آيه فوق به همان معنا به كار رفته است _ اضلال و گمراه كردن است. بنابراين معناى جمله فوق چنين مى شود: {تا خدا آنچه را كه شيطان القا مى كند، براى كسانى كه در دل هايشان بيمارى است و نيز براى كسانى كه سنگدل اند، مايه گمراهى قرار دهد}. گفتنى است كه از آيهء پيش دو مطلب استفاده مى شود: 1_ خداوند اجازه مى داد تا شيطان درآيات وحى _ كه توسط پيامبران تلاوت مى شد _ القاى شبهه كند. 2_ خداوند شبه هاى شيطان را محو مى كرد و از چهره آياتش مى زدود. آيه مورد، بحث تعليل براى مطلب اول است; يعنى، خداوند بدان جهت اذن مى داد كه شيطان در تلاوت آيات شبهه آفرينى كند تا آنها را مايه ضلالت و گمراهى بيماردلان و سنگ دلان قرار دهد.

فلسفه استعاذه از شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 98 - 7

7- مطرود بودن شيطان از درگاه الهى ، موجب شرآفرينى او براى انسان و فلسفه لزوم پناه بردن به خدا از شرّ اوست .

فاستعذ بالله من الشيط_ن الرجيم

توصيف

شيطان به {رجيم} مى تواند مشعر به عليت بيان و فلسفه لزوم استعاذه باشد.

فلسفه اغواگرى شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 20 - 2

2 _ نمايان سازى شرمگاه آدم و حوا، از اهداف شيطان در فريبكارى و توطئه عليه آنان

فوسوس لهما الشيطن ليبدى لهما ما وُرى عنهما من سوءتهما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 25 - 1

1 - انحراف آفرينى و اغواگرى شيطان ، به منظور بازداشتن انسان ها از سجده به درگاه خداى يگانه

و زيّن لهم الشيط_ن . .. ألاّيسجدوا للّه

{ألاّيسجدوا} مى تواند به تأويل مصدر و عطف بيان يا بدل براى {أعمالهم} در آيه پيش باشد. و هم چنين مى تواند به تقدير لام تعليل و مفعولٌ له براى {زيّن} باشد. برداشت ياد شده بر پايه احتمال دوم است; يعنى، {زيّن لهم الشيطان ضلالتهم لئلايسجدوا للّه; شيطان گمراهى و انحراف را در ديدگاه آنان زيبا جلوه داد، بدان منظور كه آنان براى خدا سجده نكنند}.

فلسفه تبرى شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 16 - 6

6 - بيزارى جستن شيطان از كافران ، به منظور تبرئه خويش و بر دوش نكشيدن بار گناه آنان

قال إنّى برىء منك

فلسفه نهى از پيروى شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 21 - 8

8 - پاك زيستن و آلوده نشدن به زشتى ها و ناپسندى ها ( فحشا و منكرات ) ، حكمت نهى الهى از پيروى كردن از شيطان

است .

لاتتّبعوا خطوت الشيط_ن . .. فإنّه يأمر بالفحشاء و المنكر

جمله {فإنّه يأمر بالفحشاء و المنكر} تعليل براى نهى از پيروى شيطان است (لاتتّبعوا خطوات الشيطان).

فلسفه نهى از عبادت شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 60 - 9

9 - دشمنى و بدخواهى شيطان براى انسان ، فلسفه توصيه خداوند به اطاعت نكردن از شيطان

أن لاتعبدوا الشيط_ن إنّه لكم عدوٌّ مبين

قبول ولايت شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 118 - 8

8 _ شرك و بت پرستى ، عصيان از بندگى خداوند و پذيرش سلطه شيطان است .

ان يدعون من دونه الا انثاً . .. قال لاتخذن من عبادك نصيباً مفروضاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 119 - 15،16،19،23

15 _ وانهادن ولايت خداوند و پذيرش ولايت شيطان ، زيان آشكار

و من يتخذ الشيطن ولياً من دون اللّه فقد خسر خسراناً مبيناً

16 _ اطاعت از دستورات شيطان ، در حقيقت پذيرش ولايت اوست .

و لامرنهم فليغيرن خلق اللّه و من يتخذ الشيطن ولياً

19 _ پذيرندگان ولايت شيطان ، مردمى زيانكار با خسارتى آشكار

و من يتخذ الشيطن ولياً من دون اللّه فقد خسر خسراناً مبيناً

23 _ آدمى بر سر دو راهى پذيرش ولايت خداوند و يا پذيرش ولايت شيطان

و من يتخذ الشيطن ولياً من دون اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 121 - 2

2 _ دوزخ ، فرجام پذيرندگان ولايت شيطان

و من يتخذ الشيطن ولياً . .. أولئك ماويهم جهنم و

لايجدون عنها محيصاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 100 - 5

5- پذيرش ولايت شيطان و پيروى از او ، شرك به خداوند است .

الذين يتولّونه . .. هم به مشركون

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه {باء} در {به} براى سببيت باشد و ضمير آن به {قبول و پذيرش} _ كه در معناى {يتولّونه} (از او فرمان مى برند) اشراب شده است _ برگردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 50 - 21،28،29

21- پذيرش ولايت شيطان ، غيرقابل جمع با پذيرش ولايت خدا است .

أفتتّخذونه و ذرّيّته أولياء من دونى

28- گزينش ولايت شيطان به جاى ولايت خدا ، انتخابى ظالمانه و زشت است .

أفتتّخذونه . .. بئس للظ_لمين بدلاً

مخصوص به {ذم} در فعل {بئس} ابليس است. و {بدلاً} تميز براى آن، لذا معناى جمله، چنين مى شود كه: {شيطان، بدجايگزينى است (به جاى خداوند) براى ظالمان}.

29- پيروان شيطان و گزينش كنندگان ولايت او ، ظالم اند .

بئس للظ_لمين بدلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 4 - 1

1- پيروى از شيطان ، به معناى پذيرش ولايت و سرپرستى او است .

و يتّبع كلّ شيط_ن . .. من تولاّه فإنّه يضلّه

قدرت بينايى شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 27 - 13

13 _ انسان در معرض ديد شياطين است و آنان از چشم آدميان نهانند.

إنه يريكم هو و قبيله من حيث لا ترونهم

قدرت ديد شيطان

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 48 - 15

15 _ شيطان قادر به مشاهده امورى پنهان از ديد آدميان

إنى أرى ما لاترون

قدرت شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 27 - 14

14 _ ضرورت هشيارى كامل در برابر اغواگريهاى شيطان به دليل توان وى بر نفوذ مخفيانه بر آدميان و سيطره و حاكميت او بر اغواشدگان

لا يفتننكم الشيطن . .. إنا جعلنا الشيطين أولياء للذين لايؤمنون

دو جمله {إنه يراكم . .. } و {إنا جعلنا ... } به منزله تعليلى است براى تأكيد خداوند به پرهيز از اغواگريهاى شيطان. يعنى توصيه و تأكيد ما بدان جهت است كه وى راه نفوذ مخفيانه را دارد و پس از گمراه كردنتان بر شما ولايت پيدا خواهد كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 175 - 9

9 _ شيطان عنصرى توانا بر آگاهى يافتن از درون آدمى و انديشه هاى او

فانسلخ منها فأتبعه الشيطن

ايمان به آيات و معارف الهى و نيز كفر به آنها از امور قلبى است، و از آنجا كه شيطان پس از منسلخ شدن بلعم باعورا از آيات و معارف الهى به تعقيب او پرداخت، معلوم مى شود وى به انديشه ها و باورهاى آدمى مى تواند آگاهى يابد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 17 - 4

4- شيطان ، موجودى قدرتمند و توانا بر صعود و نفوذ بر آسمانها

و حفظنها من كلّ شيط_ن رجيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف -

18 - 63 - 8

8- شيطان ، بر زدودن مهم ترين خاطره ها از ذهن انسان ، توان دارد .

و ما أنسنيه إلاّ الشيطن أن أذكره

خاطره زنده شدن ماهى، با آن كه به اعتراف همسفر موسى امرى شگفت بود، با دخالت شيطان، به فراموشى كشانده شد. اين، نشان دهنده امكانِ نفوذ عميق شيطان در انسان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 36 - 7

7 - شيطان در وسوسه و به انحراف كشاندن آدميان ، از توانى گسترده برخوردار است .

و إمّا ينزغنّك من الشيط_ن نزغ فاستعذ باللّه

برداشت ياد شده مبتنى بر اين نكته است كه پيامبر(ص) نيز در برابر وسوسه هاى شيطان، نيازمند به استعاذه و پناه بردن به خداوند است.

كارگزاران شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 169 - 12

12 - افترا زنندگان به خدا ، پيروان شيطان و كارگزاران او هستند .

لاتتبعوا خطوت الشيطن . .. إنما يأمركم ... أن تقولوا على اللّه ما لاتعلمون

كثرت شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 37 - 10

10 - شمار شياطين ، بسيار و متنوع به گوناگونى گمراهى ها و متعدد به تعدد گمراهان

نقيّض له شيط_نًا . .. و إنّهم ليصدّونهم عن السبيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 7 - 5

5 - شيطان هاى متمرد و به دور از خير ، متعدد و بسياراند .

من كلّ شيط_ن مارد

كفر شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 -

ابراهيم - 14 - 22 - 18

18- شيطان در قيامت اظهار مى دارد كه وى قبل از شرك پيروانش ، به خداوند كافر شده بود . *

إنى كفرت بما أشركتمون من قبل

برداشت فوق مبتنى بر اين احتمال است كه {ما} در {بما أشركتمون} موصول و به معناى {من} باشد و ضمير صله هم محذوف و {من قبل} نيز متعلق به {كفرت} باشد. بنابراين معناى عبارت چنين مى شود: من پيش از آنكه شما مرا شريك خدا قرار دهيد (در عهد آدم) به او كافر شدم.

كفران شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 27 - 3

3- شيطان ، كفران كننده نعمت هاى خداوند است .

و كان الشيط_ن لربّه كفورًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 44 - 6

6- شيطان ، موجودى بسيار نافرمان در برابر خداوند و ناسپاس و قدرناشناس دربرابر نعمت ها و رحمت واسعه او است .

إنّ الشيط_ن كان للرحمن عصيًّا

{عصىّ} براى مبالغه به كار مى رود (مصباح).

كيفر اخروى شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 39 - 9

9 - شياطين ، مورد مؤاخذه و مجازات در روز قيامت *

نقيّض له شيط_نًا . .. أنّكم فى العذاب مشتركون

عذاب شدن شياطين، مى تواند دال بر تكليف آنان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 5 - 13

13 - آتشِ فروزان ، كيفر شياطين در قيامت

و أعتدنا لهم عذاب السعير

كيفر اطاعت از شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

14 - لقمان - 31 - 21 - 16

16 - سرانجام رويگردانى از آن چه كه خداوند نازل كرده و گردن نهادن به راه شيطان ، آتش شعلهور است .

و إذا قيل لهم اتّبعوا ما أنزل اللّه . .. أوَ لو كان الشيط_ن يدعوهم إلى عذاب السع

كيفر پيروان شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 63 - 9

9- دوزخ ، كيفرى كامل و بى كم و كاست براى شيطان و پيروان او

فإن جهنّم جزاؤكم جزاءً موفورًا

{موفور} از ريشه {وفر} به معناى تام و بى نقص است (مفردات راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 6 - 10

10 - گرفتار شدن به آتش برافروخته و پرالتهاب دوزخ ، سرنوشت و كيفر پيروان حزب شيطان

إنّما يدعوا حزبه ليكونوا من أصح_ب السعير

{سعير} به معناى آتش افروخته و ملتهب است.

كيفر شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 63 - 9

9- دوزخ ، كيفرى كامل و بى كم و كاست براى شيطان و پيروان او

فإن جهنّم جزاؤكم جزاءً موفورًا

{موفور} از ريشه {وفر} به معناى تام و بى نقص است (مفردات راغب).

كيفر عصيان شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 24 - 4

4_ هبوط آدم، حوا و شيطان به زمين، كيفر تخلف آنان از فرمان خدا

فدليهما بغرور . .. قال اهبطوا بعضكم لبعض عدو

گامهاى شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 168 - 18

18 - از امام

باقر ( ع ) روايت شده كه فرمود : { ان من خطوات الشيطان الحلف بالطلاق و النذور فى المعاصى و كل يمين بغير اللّه ;

از گامهاى شيطان است قسم خوردن به طلاق همسر و نذر در گناهان و هر سوگندى كه به غير خداوند باشد}.

گروه شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 27 - 15

15 _ شيطان داراى قبيله و گروه

إنه يريكم هو و قبيله

گفتگوى شيطان با آدم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 120 - 5

5 - گفت وگوى مستقيم شيطان با آدم

قال ي__َادم

گمراهگرى شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 62 - 1،3،4

1 - گروه بسيارى از انسان ها به دست شيطان گمراه شدند .

ألم أعهد إليكم ي_بنى ءادم أن لاتعبدوا الشيط_ن . .. و لقد أضلّ منكم جبلاًّ كثيرًا

{جبلّ} اسم جمع و مشتق از {جبل} (خلق) است و به معناى گروهى از مردم مى باشد.

3 - هشدار خداوند به فرزندان آدم ، درباره وسوسه هاى گمراه كننده شيطان

ألم أعهد إليكم ي_بنى ءادم أن لاتعبدوا الشيط_ن . .. و لقد أضلّ منكم جبلاًّ كثيرًا

4 - كسانى كه بر اثر عدم تعقل و خردورزى به دست شيطان گمراه شدند ، مورد سرزنش خدا قرار دارند .

و لقد أضلّ منكم جبلاًّ كثيرًا أفلم تكونوا تعقلون

برداشت ياد شده از استفهام انكارى در جمله {أفلم تكونوا تعقلون} _ كه در مقام سرزنش است _ به دست مى آيد.

گمراهى پيروان شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

9 - ابراهيم - 14 - 22 - 7

7- شيطان در قيامت به پيروان گمراه خويش اعلام خواهد كرد كه وى هيچ سلطه اى بر آنها ندارد و صرفاً آنان به دعوت او پاسخ مثبت داده اند .

و قال الشيط_ن . .. و ما كان لى عليكم من سلط_ن إلاّ أن دعوتكم فاستجبتم لى

گناه اطاعت از شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 45 - 4

4- بت پرستى و اطاعت از شيطان ، گناهى بزرگ است .

لِمَ تعبد ما لايسمع . .. لاتعبد الشيط_ن ... إنّى أخاف أن يمسّك عذاب من الرحمن

نسبت دادن {عذاب} به خداى رحمان _ كه داراى رحمت وسيع است _ مى تواند بيانگر اين نكته باشد كه گناه بت پرستى به قدرى شديد است كه مظهر رحمت و مهربانى را نيز به خشم مى آورد.

لذايذ شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 128 - 14

14 _ وجود خواسته ها و لذتهاى نفسانى در جن (شيطان)

قد استكثرتم استمتع بعضنا ببعض

لعن بر شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 118 - 1

1 _ شيطان ، مورد لعنت خداوند و به دور از رحمت او

لعنه اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 98 - 14

14- { عن على بن محمدالعسكرى ( ع ) يقول : معنى الرجيم انه مرجوم باللعن مطرود من مواضع الخير لايذكره مؤمن إلاّ لعنه و إن فى علم الله السابق انه إذا خرج القائم (

ع ) لايبقى مؤمن فى زمانه إلاّ رجمه بالحجارة كما كان قبل ذلك مرجوماً باللعن ;

از امام هادى(ع) روايت شده است كه در باره {رجيم} مى فرمود: او (شيطان) با لعن مورد رجم واقع شده و از درهاى خير رانده و مطرود گشته است. مؤمنى از او ياد نمى كند مگر آنكه او را لعن مى كند و چون در علم الهى از پيش روشن بود كه هر گاه حضرت قائم(ع) خروج كرد، هيچ مؤمنى در زمان او نيست مگر آنكه شيطان را با سنگ رجم مى كند; چنان چه قبل از آن با لعن رجم مى شد.

مبارزه با شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 6 - 3

3 - فرمان خداوند به مبارزه با شيطان ، چونان برخورد با دشمن

فاتّخذوه عدوًّا

مبارزه با نفوذ شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 64 - 13

13- لزوم حساسيت فزونتر انسان در حفظ مال و فرزند خويش از هجوم و دخالت شيطان

و شاركهم فى الأمول و الأول_د

از اينكه خداوند، از جمله قلمروهاى نفوذ شيطان را، مال و اولاد برشمرده است، در واقع هشدار و اعلام خطرى است بر اينكه: انسان بايد تلاش كند تا آنها، از دستبرد شيطان در امان بمانند.

متقين و شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 201 - 2،5

2 _ تقواپيشگان به هنگام مواجه شدن با شيطان و وسوسه هاى او ، فرمان هاى خدا را به ياد آورده و به راهى كه مسير تقواست ، واقف مى

شوند .

إن الذين اتقوا إذ امسهم طئف من الشيطن تذكروا فإذا هم مبصرون

تذكر در اينجا به معناى توجه كردن و به خاطر آوردن دانسته هاست و مراد از دانسته ها، به قرينه آيه 199، اوامر الهى است. {ابصار} (مصدر مبصرون) به معناى بينا شدن و آگاهى يافتن است و مراد از آن به دليل {الذين اتقوا} قرار گرفتن در مسير تقواپيشگى و در نتيجه رهيدن از دام شيطان است.

5 _ اهل تقوا توانا بر تشخيص وسوسه هاى شيطان به هنگام مواجه شدن با آن وسوسه ها هستند .

إن الذين اتقوا إذ امسهم طئف من الشيطن تذكروا

متكبران و شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 38 - 11

11 _ شيطان ، همراه با رياكاران ، بخيلان و متكبران

الذين يبخلون . .. و الذين ينفقون اموالم رئاء النّاس ... و من يكن الشيطان له قرين

مراد از {من يكن . .. } تمام كسانى هستند كه در اين آيه و آيه قبل مورد مذمت قرار گرفتند.

مجادله شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 28 - 2

2_ نهى الهى ، از جدال شيطان و مشركان با يكديگر در محضر او

قال لاتختصموا لدىّ

محدوده اضلال شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 22 - 10

10- تلاش شيطان براى گمراهى و اغواى انسان ها ، محدود به دعوت و القاست ، نه غلبه و اجبار

و ما كان لى عليكم من سلط_ن إلاّ أن دعوتكم فاستجبتم لى

{سلطان} اسم مصدر {سلط} و به معناى قهر و غلبه

است.

محدوده سلطه شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 99 - 1،3،8

1- شيطان ، از هرگونه سلطه گرى بر مؤمنان متوكل بر خدا ناتوان است .

الشيط_ن الرجيم . إنه ليس له سلط_ن على الذين ءامنوا و على ربّهم يتوكّلون

لفظ {سلطان} چون با {تنوين} آمده و بعد از حرف نفى قرار گرفته است، دلالت بر نفى مطلق مى كند.

3- تنها مؤمنان متوكل بر خداوند ، از سلطه شيطان در امانند .

إنه ليس له سلط_ن على الذين ءامنوا و على ربّهم يتوكّلون

برداشت فوق، با توجه به اين است كه آيه در مقام بيان نقش شيطان نسبت به تمامى انسانهاست و استثنا كردن مؤمنان متوكل _ به صورت جمله وصفيه _ دليل بر حصر است. گفتنى است آيه بعد (إنما سلطانه على الذين يتولّونه ...) مؤيد همين برداشت است.

8- { أبوبصير عن أبى عبدالله ( ع ) قال : قلت له : { فإذا قرأت القرآن فاستعذ بالله من الشيطان الرجيم انه ليس له سلطان على الذين آمنوا و على ربّهم يتوكلون } ؟ فقال : يا أبامحمد يسلط والله من المؤمن على بدنه و لايسلط على دينه . . . ;

ابو بصير گويد: از امام صادق(ع) در باره { فإذا قرأت القرآن فاستعذ بالله من الشيطان الرجينم إنه ليس له سلطان على الذين آمنوا و على ربّهم يتوكلون} سؤال كردم، پس حضرت فرمود: اى ابامحمد! به خدا سوگند [شيطان] بر بدن مؤمن مسلط مى شود، ولى بر دين او مسلط نمى شود. ..}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 100

- 1،8

1- تسلط و استيلاى شيطان ، تنها بر دو گروه فرمانبران از او و مشركان است .

إنما سلط_نه على الذين يتولّونه و الذين هم به مشركون

8- { أبى بصير عن أبى عبدالله ( ع ) قال : قلت له : . . . قوله تعالى : { إنما سلطانه على الذين يتولّونه و الذين هم به مشركون } قال : الذين هم بالله مشركون يسلط على أبدانهم و على أديانهم ;

ابوبصير گويد: از امام صادق(ع) در باره سخن خداى تعالى . .. {إنما سلطانه على الذين يتولّونه و الذين هم به مشركون} سؤال كردم، حضرت فرمود: آنان كه به خدا شرك ورزيدند، [شيطان] بر بدن و دينشان مسلط مى شود}.

محدوديت بينايى شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 27 - 13

13 _ انسان در معرض ديد شياطين است و آنان از چشم آدميان نهانند.

إنه يريكم هو و قبيله من حيث لا ترونهم

محروميت شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 118 - 4

4 _ دورى شيطان از رحمت الهى ، خاستگاه تصميم او بر اغواى بندگان خدا

لعنه اللّه و قال لاتخذن من عبادك نصيباً مفروضاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 119 - 17

17 _ دورى شيطان از رحمت الهى ، زمينه اغواگرى و ترويج خرافه پرستى و فساد از ناحيه او

لعنه اللّه و قال . .. لاضلنهم و لامنينهم و لامرنهم فليبتكن ءإذان الأنعم

مشاجره رهبران مستكبر و شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9

- ابراهيم - 14 - 22 - 1

1- پس از درگيرى لفظى رهبران مستكبر با پيروان خود در قيامت ، آنان با شيطان به منازعه مى پردازند .

فقال الضعف_ؤا للذين استكبروا . .. قالوا ... و قال الشيط_ن لمّا قضى الأمر

ذكر قصه شيطان و سخنان وى در قيامت با جهنّميان، پس از گفت و گوهاى رهبران مستكبر و پيروانشان، نشان دهنده ادامه ماجراى مستكبران و پيروان آنها با شيطان است.

مشاجره كافران پيرو و شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 22 - 1

1- پس از درگيرى لفظى رهبران مستكبر با پيروان خود در قيامت ، آنان با شيطان به منازعه مى پردازند .

فقال الضعف_ؤا للذين استكبروا . .. قالوا ... و قال الشيط_ن لمّا قضى الأمر

ذكر قصه شيطان و سخنان وى در قيامت با جهنّميان، پس از گفت و گوهاى رهبران مستكبر و پيروانشان، نشان دهنده ادامه ماجراى مستكبران و پيروان آنها با شيطان است.

مشاركت شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 64 - 17،18،19

17- { عن محمدبن مسلم عن أبى جعفر ( ع ) قال : سألته عن شرك الشيطان قوله : { و شاركهم فى الأموال و الأولاد } قال : ما كان من مال حرام فهو شريك الشيطان ، . . . و يكون مع الرجل حين يجامع فيكون ( الولد ) من نطفته و نطفة الرجل إذا كان حراماً ;

محمدبن مسلم گويد: از امام باقر(ع) در باره شركت شيطان در سخن خداوند {و شاركهم فى الأموال و الأولاد} پرسيدم، فرمود: آنچه از مال

حرام است {سهم الشركة} شيطان است شيطان است و هر گاه مجامعت حرامى صورت گيرد شيطان همراه مرد مى باشد، پس فرزند از نطفه شيطان و نطفه آن مرد پديد مى آيد}.

18- { عن أبى عبدالله ( ع ) . . . [ فى قوله ] { و شاركهم فى الأموال و الأولاد } . . . قال : إن الشيطان ليجىء حتى يقعد من المرأة كما يقعد الرجل منها و يحدث كما يحدث و ينكح كما ينكح قلت : بأى شىء يعرف ذلك ؟ قال : بحبّنا و بغضنا ، من أحبّنا كان من نطفة العبد و من أبغضنا كان نطفة الشيطان ;

از امام صادق(ع) در باره[سخن خداوند]{و شاركهم فى الأموال و الأولاد} روايت شده است كه فرمود: همانا شيطان مى آيد و بر زنان مى نشيند، همان گونه كه مردان بر آنان مى نشينند و همان مى كنند كه آنان انجام مى دهند . ..[راوى مى گويد]گفتم: به چه چيزى اين مسأله شناخته مى شود؟ حضرت فرمود: به حبّ و بغض نسبت به ما. هر كس ما را دوست بدارد، از نطفه پدرش مى باشد و هر كس بر ما بغض بورزد، از نطفه شيطان مى باشد}.

19- { قال الصادق ( ع ) : من لم يبال ما قال و ما قيل فيه فهو شرك شيطان ، و من لم يبال أن يراه الناس مسيئاً فهو شرك شيطان ، و من اغتاب أخاه المؤمن من غير ترة بينهما فهو شرك شيطان ، و من شغف بمحبة الحرام و شهوة الزنا فهو شرك شيطان . . . ;

امام صادق(ع) فرمودند: كسى كه باكى ندارد

كه چه مى گويد و يا در باره او چه گفته مى شود و كسى كه ترسى ندارد از اينكه مردم او را گناهكار ببينند ( در حال گناه ببينند) و كسى كه غيبت برادر مؤمنش را مى كند بدون اينكه بينشان دشمنى باشد و كسى كه محبت به حرام و شهوت زنا دلش را فرا گيرد; [اينها از مواردى است كه ]شيطان در او شركت داشته است. ..}.

مشمولان ولايت شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 63 - 8

8- امتهايى كه تحت تأثير اغواى شيطان ، تسليم انبيا نشدند ، تحت ولايت شيطانند .

أُمم من قبلك فزيّن لهم الشيط_ن أعم_لهم فهو وليّهم اليوم

مصونيت از شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 17 - 1

1- خداوند ، آسمان را از شرّ هر شيطانى ، مصون داشته است .

و حفظنها من كلّ شيط_ن رجيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 99 - 1،3،8

1- شيطان ، از هرگونه سلطه گرى بر مؤمنان متوكل بر خدا ناتوان است .

الشيط_ن الرجيم . إنه ليس له سلط_ن على الذين ءامنوا و على ربّهم يتوكّلون

لفظ {سلطان} چون با {تنوين} آمده و بعد از حرف نفى قرار گرفته است، دلالت بر نفى مطلق مى كند.

3- تنها مؤمنان متوكل بر خداوند ، از سلطه شيطان در امانند .

إنه ليس له سلط_ن على الذين ءامنوا و على ربّهم يتوكّلون

برداشت فوق، با توجه به اين است كه آيه در مقام بيان نقش شيطان نسبت به تمامى انسانهاست و استثنا

كردن مؤمنان متوكل _ به صورت جمله وصفيه _ دليل بر حصر است. گفتنى است آيه بعد (إنما سلطانه على الذين يتولّونه ...) مؤيد همين برداشت است.

8- { أبوبصير عن أبى عبدالله ( ع ) قال : قلت له : { فإذا قرأت القرآن فاستعذ بالله من الشيطان الرجيم انه ليس له سلطان على الذين آمنوا و على ربّهم يتوكلون } ؟ فقال : يا أبامحمد يسلط والله من المؤمن على بدنه و لايسلط على دينه . . . ;

ابو بصير گويد: از امام صادق(ع) در باره { فإذا قرأت القرآن فاستعذ بالله من الشيطان الرجينم إنه ليس له سلطان على الذين آمنوا و على ربّهم يتوكلون} سؤال كردم، پس حضرت فرمود: اى ابامحمد! به خدا سوگند [شيطان] بر بدن مؤمن مسلط مى شود، ولى بر دين او مسلط نمى شود. ..}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 100 - 4

4- تنها مؤمنان و متوكلان بر خدا ، رهيده از سلطه شيطانند .

ليس له سلط_ن على الذين . .. إنما سلط_نه على الذين يتولّونه و الذين هم به مشركون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 64 - 6

6- مصونيت برخى انسان ها از تحريك شدن به وسيله نغمه ها و تبليغات شيطانى

استفزز من استطعت منهم بصوتك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 65 - 1،5،12

1- بندگان مقرب خدا ، مصون از سلطه شيطان هستند .

إن عبادى ليس لك عليهم سلط_ن

5- عبوديت و بندگى خداوند ، بيمه كننده و نيروبخش آدميان در

برابر وسوسه ها و لشكركشى هاى شيطان

لأحتنكنّ ذريّته . .. إن عبادى ليس لك عليهم سلط_ن

12- پيامبر ( ص ) ، تحت ربوبيت ويژه خداوند و مصون از سلطه و نفوذ شيطان

إن عبادى ليس لك عليهم سلط_ن و كفى بربّك وكيلاً

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه مراد از {ك} در {ربّك} چنانكه مفسّران نيز احتمال داده اند پيامبر(ص) باشد. بنابراين، با اينكه خداوند سلطه شيطان بر بندگان خود را منتفى دانسته است، اختصاص به ذكر پيامبر(ص) پس از آن، مى تواند مشعر به نكته ياد شده باشد.

مغضوبان شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 98 - 4

4- انسان به هنگام قراءت قرآن ، در معرض هجوم و خشم شيطان است .

فإذا قرأت القرءان فاستعذ بالله من الشيط_ن الرجيم

مكارى شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 208 - 9

9 _ فريبكارى و وسوسه شيطان ، از راه هاى گوناگون و تدريجى است .

و لا تتبعوا خطوات الشيطان

كلمه {خطوات} كه به معنى {گامها} است ; بيانگر راههاى متعدّد شيطان براى فريبكارى است. و چون گامها هميشه يكى پس از ديگرى برداشته مى شود، حكايت از تدريجى بودن آن مى كند.

مكان زندگى شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 25 - 2

2 _ زمين، عرصه حيات و مرگ شياطين نيست.

قال فيها تحيون و فيها تموتون و منها تخرجون

تكرار كلمه {قال} (قال اهبطوا . .. قال فيها تحيون) مى تواند اشاره به تغيير مخاطب در دو جمله {اهبطوا ... }

و {فيها تحيون} داشته باشد. در آيه قبل انسانها و نيز شيطان مورد خطاب بودند و در اين آيه تنها انسانها مخاطب هستند. و شياطين مورد خطاب نيستند. بنابراين مى توان گفت زمين عرصه حيات و مرگ شياطين نيست.

مكان مبارزه با شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 11 - 7

7- جايگاه عبادت و راز و نياز با خدا ، ميدان نبرد با شيطان و ديگر موانع راه خدا *

المحراب

در وجه نام گذارى {محراب} گفته شده است كه نمازگزار در آن جا، با شيطان محاربه مى كند. هم چنين با پيداكردن حضور قلب با نفس خود مى جنگد (مصباح).

مكان مرگ شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 25 - 2

2 _ زمين، عرصه حيات و مرگ شياطين نيست.

قال فيها تحيون و فيها تموتون و منها تخرجون

تكرار كلمه {قال} (قال اهبطوا . .. قال فيها تحيون) مى تواند اشاره به تغيير مخاطب در دو جمله {اهبطوا ... } و {فيها تحيون} داشته باشد. در آيه قبل انسانها و نيز شيطان مورد خطاب بودند و در اين آيه تنها انسانها مخاطب هستند. و شياطين مورد خطاب نيستند. بنابراين مى توان گفت زمين عرصه حيات و مرگ شياطين نيست.

مكر شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 120 - 2

2 _ وعده هاى شيطان ، جز دروغ و فريب نيست .

يعدهم و يمنيهم و ما يعدهم الشيطن الا غروراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7

- 22 - 1

1 _ شيطان با فريبكاريها و سوگند دروغ، آدم و حوا را به پاى درخت ممنوع كشاند تا از ثمره آن تناول كنند.

و قاسمهما . .. فدليهما بغرور

{تدلية}، مصدر {دلىّ}، به معناى فرستادن است، و مراد از آن نزديك كردن آدم و حوا به شجره نهى شده براى خوردن از آن است. كلمه {غرور} مى تواند مصدر و به معناى فريب دادن باشد و مى تواند جمع غار (فريبنده) باشد، و مراد از آن سخنان دروغين و باطلى باشد كه شيطان با سوگند به آدم و حوا القا كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 27 - 3

3 _ فريبكاريهاى شيطان، عامل خروج آدم و حوا از بهشت شد.

كما أخرج أبوبكم من الجنة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 48 - 1

1 _ شيطان ، عنصرى فريبكار

و إذ زين لهم الشيطن أعملهم

منشأ مخالفت با شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 21 - 17

17 - هيچ كس بيرون از مشيت خدا و بدون برخوردارى از فضل و رحمت او ، قادر بر مخالفت با شيطان و اجتناب از فحشا و منكرات نيست .

لاتتّبعوا خطوت الشيط_ن . .. و لولا فضل اللّه عليكم و رحمته ما زكى منكم من أحد أب

موانع اطاعت از شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 83 - 17،20،22

17 _ رهايى اكثريّت مسلمانان از پيروى شيطان ، مرهون فضل و رحمت خاص الهى است .

لو

لا فضل اللّه عليكم و رحمته لاتبعتم الشيطان الّا قليلا

با توجه به زمينه آيات اين بخش از سوره، كه درباره غزوه بدر صغراست، معناى آيه با عنايت به استثنا، چنين است: تنها گروهى اندك از مسلمانان بدون هدايت ويژه خداوند به حكم ضرورت دفاع از اسلام، راهى نبرد شدند و شايعات توانمندى دشمن، آنان را از انجام وظيفه بازنداشت، بر خلاف بسيارى از آنان كه به سبب آن شايعات تصميمى بر شركت در نبرد نداشتند، ولى ارشادات پيامبر (ص) عامل حركت آنان شد.

20 _ نقش مؤثر رهبرى در جلوگيرى از انحرافات و پيروى از شيطان

و لو ردّوه الى الرّسول و الى اولى الامر منهم و لو لا فضل اللّه عليكم و رحمته لات

22 _ رهايى مسلمانان از پيروى شيطان در اكثر امور ، مرهون فضل و رحمت خاص الهى

و لو لا فضل اللّه عليكم و رحمته لاتّبعتم الشّيطان الّا قليلا

بنابر اينكه {قليلا} صفت براى مصدر محذوف {اتّباعاً} باشد.

موانع اغواگرى شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 53 - 12

12- به كارگيرى كلمات نيك و رفتار شايسته ، مانع نفوذ شيطان و از بين برنده زمينه هاى اختلاف و خصومت است . *

و قل لعبادى يقولوا التى هى أحسن إن الشيط_ن ينزغ بينهم

بنابر اينكه امر الهى به گفتار نيك، به منظور پيشگيرى از نفوذ شيطان باشد، اين برداشت به دست مى آيد.

موانع پيروى از شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 21 - 21

21 - توجه و اعتقاد به شنوا و دانا بودن خداوند به تمامى گفته ها

و رفتار هاى نهان و آشكار آدمى ، بازدارنده وى از ارتكاب فحشا و منكرات و پيروى از شيطان

ي_أيّها الذين ءامنوا لاتتّبعوا خطوت الشيط_ن . .. فإنّه يأمر بالفحشاء و المنكر ..

جمله {و اللّه سميع عليم} استينافيه تعليليه است و در مقام تعليل براى جملات پيشين مى باشد. بنابراين هشدار خداوند به شنوا و دانا بودن خويش، پس از نهى از پيروى شيطان، مى تواند به منظور بازداشتن انسان از گناه و فحشا و تضمين اين بازدارندگى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 62 - 5،6

5 - راه شيطان ، در تضاد با درك فطرى انسان

إنّه لكم عدوّ مبين

واژه {مبين} مى رساند كه انسان، براى درك دشمنى شيطان و نادرستى وسوسه ها و القائات وى، نياز به تأمل فراوان ندارد; بلكه به آسانى با ذخاير فطرى و عقلى خود آن را در مى يابد.

6 - توجه به دشمنى ديرين و آشكار شيطان ، بازدارنده انسان از پيروى او

و لايصدّنّكم الشيط_ن إنّه لكم عدوّ مبين

موانع تأثير وسوسه هاى شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 121 - 6

6 - توجه به عهد ها و فرمان هاى الهى و به ياد داشتن همواره آن ، حفاظت كننده آدمى از گرفتار شدن در دام وسوسه هاى شيطانى است .

و لقد عهدنا . .. فنسى ... فأكلا منها

موانع دوستى شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 36 - 3

3 - ياد خداوند ، ايمنى بخش انسان از سلطه شيطان و همدمى با

او

و من يعش عن ذكر الرحم_ن نقيّض له شيط_نًا فهو له قرين

موانع سلطه شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 99 - 2،4

2- ايمان آميخته با توكل بر خدا ، مانع هرگونه تسلط شيطان بر انسان است .

إنه ليس له سلط_ن على الذين ءامنوا و على ربّهم يتوكّلون

4- استعاذه به خداوند ، نوعى توكل بر او و مانع از تسلط شيطان است .

فاستعذ بالله من الشيط_ن الرجيم . إنه ليس له سلط_ن على الذين ءامنوا و على ربّهم ي

برداشت فوق، از جمله {إنه ليس له سلطان على الذين . .. يتوكلون} _ كه تعليل براى {فاستعذ بالله ...} است _ استفاده گرديد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 36 - 3،6

3 - ياد خداوند ، ايمنى بخش انسان از سلطه شيطان و همدمى با او

و من يعش عن ذكر الرحم_ن نقيّض له شيط_نًا فهو له قرين

6 - ايمان آورندگان به قرآن و پيام وحى ، ايمن از سلطه شياطين

و من يعش عن ذكر الرحم_ن نقيّض له شيط_نًا

برداشت ياد شده بنابر اين نكته است كه مراد از {ذكر}، قرآن باشد. شاهد آن، آيات پيشين است كه در مورد قرآن بود.

موانع نفوذ شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 175 - 12

12 _ شيطان ناتوان از گمراه كردن كسانى كه معارف و آيات الهى را بخوبى بشناسند و به آنها پايبند باشند .

فانسلخ منها فأتبعه الشيطن

از اينكه شيطان پس از فاصله گرفتن بلعم باعورا به تعقيب او مى پرازد، معلوم مى

شود پيش از آن به وى دسترسى نداشته و از گمراه كردن او ناتوان بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 176 - 11

11 _ كسانى كه دنياگرا نباشند و از پيروى هواهان نفسانى پرهيز كنند ، شيطان راه نفوذى در آنان نخواهد داشت .

فانسلخ منها فأتبعه الشيطن . .. و لو شئنا لرفعنه بها و لكنه أخلد إلى الأرض

آيه قبل شيطان را سوق دهنده بلعم به گمراهى معرفى كرد، و آيه مورد بحث بيان مى دارد كه اگر او دنياگرا و پيرو هواى خويش نبود، به درجات رفيع مى رسيد ; يعنى شيطان به تعقيب او نمى پرداخت. بنابراين تلاش شيطان براى گمراه سازى پس از تمايل آدمى به دنيا و هواى خويش است.

مؤاخذه اخروى شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 39 - 9

9 - شياطين ، مورد مؤاخذه و مجازات در روز قيامت *

نقيّض له شيط_نًا . .. أنّكم فى العذاب مشتركون

عذاب شدن شياطين، مى تواند دال بر تكليف آنان باشد.

مؤمنان و پيروى شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 21 - 12

12 - مؤمنان نيز همچون ديگر مردمان ، در معرض پيروى از شيطان و گرفتار شدن به زشتى ها و ناپسندى ها ( فحشا و منكرات ) قرار دارند .

ي_أيّها الذين ءامنوا لاتتّبعوا خطوت الشيط_ن . .. فإنّه يأمر بالفحشاء و المنكر

هشدار خداوند به مؤمنان از ارتكاب به فحشا و منكر و پيروى از شيطان، گوياى حقيقت ياد شده است.

مؤمنان و شيطان

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 122 - 4

4 _ مؤمنان داراى اعمالِ صالح ، خارج از نفوذِ ولايت شيطان هستند .

و من يتخذ الشيطن ولياً . .. و الذين ءامنوا و عملوا الصلحت

چون پذيرندگان ولايت شيطان، اهل دوزخ شمرده شدند و در مقابل، مؤمنان صالح به بهشت وعده داده شده اند، معلوم مى شود كه مؤمنان هرگز ولايت شيطان را نپذيرفته اند.

نجات از سلطه شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 65 - 11

11- تنها خداوند مى تواند انسان ها را از سلطه و نفوذ شيطان نجات بخشد .

ليس لك عليهم سلط_ن و كفى بربّك وكيلاً

نجات از وسوسه هاى شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 61 - 5

5 - پرهيز از شرك و رهايى از وسوسه هاى شيطان ، مقدمه و پيش شرط ورود به آستان بندگى خدا و گام نهادن در صراط مستقيم الهى است .

ألم أعهد إليكم ي_بنى ءادم أن لاتعبدوا الشيط_ن . .. و أن اعبدونى ه_ذا صرط مستقيم

از تقدم توصيه خداوند به پرهيز از اطاعت شيطان، بر فرمان به عبادت خالص خدا و دعوت به صراط مستقيم، مى توان برداشت ياد شده را به دست آورد.

نشانه هاى پيروى از شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 22 - 2

2 - سوگند بر ترك نيكى و انفاق به خويشاوندان ، مستمندان و مهاجران ، به صرف لغزش گذشته آنان ، نشانه تأثير پذيرى از وسوسه

شيطان و پيروى از او است .

لاتتّبعوا خطوت الشيط_ن . .. و لايأتل أُوْلوا الفضل منكم و السعة أن يؤتوا أُوْلى

جمله {و لايأتل. ..} مى تواند عطف بر {و لاتتّبعوا خطوات الشيطان...} _ از نوع عطف خاص بر عام _ باشد كه حاكى از اهميت موضوع مورد بحث خاص است. بر اين اساس معنا و پيام آيه چنين خواهد شد: {اى مؤمنان! از گام هاى شيطان، بويژه اگر شما را به ترك انفاق خويشاوندان و ... فرا بخواند پيروى نكنيد}.

نشانه هاى دشمنى شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 12 - 10

10_ نفوذ شيطان در انسان ها و ترغيب آنان به نفاق ، دروغ پردازى ، فريب كارى و طرح توطئه هاى شوم ، نمودى از دشمنى آشكار او با ايشان است .

إن الشيط_ن للإنس_ن عدو مبين . .. اقتلوا يوسف ... أرسله معنا غدًا يرتع و يلعب و إ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 50 - 23

23- تمرد شيطان از سجده بر آدم ، نمايانگر عداوت او با آدميان است .

فسجدوا إلاّ إبليس . .. و هم لكم عدوٌّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 8 - 3

3 - تزيين اعمال زشت و ناروا ، از راه هاى اغواگرى شيطان و نمودى از دشمنى او نسبت به انسان

و لايغرنّكم باللّه الغرور . إنّ الشيط_ن لكم عدوّ... أفمن زيّن له سوء عمله فرءاه

نشانه هاى نفوذ شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف -

7 - 27 - 12

12 _ برهنگى و بى حيايى جوامع بشرى نشانه نفوذ شيطان و سلطه وى بر آنان است.

لا يفتننكم الشيطن . .. ينزع عنهما لباسهما ليريهما سوءتهما

نفرت از شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 38 - 4

4 - اظهار نفرت گمراهان ، از شياطين و وسوسه گران خويش ، در صحنه قيامت و هنگام حضور در پيشگاه خداوند

حتّى إذا جاءنا قال ي_ليت بينى و بينك بعد المشرقين فبئس القرين

نفوذ شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 48 - 3

3 _ نيكو پنداشتن اعمال ناهنجار ، نشانى از نفوذ شيطان در افكار آدمى

و إذ زين لهم الشيطن أعملهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 12 - 10

10_ نفوذ شيطان در انسان ها و ترغيب آنان به نفاق ، دروغ پردازى ، فريب كارى و طرح توطئه هاى شوم ، نمودى از دشمنى آشكار او با ايشان است .

إن الشيط_ن للإنس_ن عدو مبين . .. اقتلوا يوسف ... أرسله معنا غدًا يرتع و يلعب و إ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 53 - 6

6- شيطان ، همواره در ميان انسان ها به منظور فتنه انگيزى و فسادگرى ، نفوذ و رخنه مى كند .

إن الشيط_ن ينزغ بينهم

{نزغ} در لغت به معناى {ورود در امرى براى فسادانگيزى} و نيز{فريب و خدعه} است (مفردات راغب و لسان العرب).

نفوذ شيطان به آسمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

9 - حجر - 15 - 17 - 4

4- شيطان ، موجودى قدرتمند و توانا بر صعود و نفوذ بر آسمانها

و حفظنها من كلّ شيط_ن رجيم

نفى سلطه شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 22 - 7،9،10

7- شيطان در قيامت به پيروان گمراه خويش اعلام خواهد كرد كه وى هيچ سلطه اى بر آنها ندارد و صرفاً آنان به دعوت او پاسخ مثبت داده اند .

و قال الشيط_ن . .. و ما كان لى عليكم من سلط_ن إلاّ أن دعوتكم فاستجبتم لى

9- دعوت و القاى شيطان از انسان سلب اختيار نمى كند و او مسؤول اعمال خويش خواهد بود .

و ما كان لى عليكم من سلط_ن إلاّ أن دعوتكم فاستجبتم لى فلاتلومونى و لوموا أنفسكم

10- تلاش شيطان براى گمراهى و اغواى انسان ها ، محدود به دعوت و القاست ، نه غلبه و اجبار

و ما كان لى عليكم من سلط_ن إلاّ أن دعوتكم فاستجبتم لى

{سلطان} اسم مصدر {سلط} و به معناى قهر و غلبه است.

نقش شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 36 - 1،3،6

1 - شيطان با ترغيب آدم ( ع ) و حوا به بهره گيرى از شجره منهيه ، آنان را به لغزش و نافرمانى خداوند كشانيد .

فأزلّهما الشيطن عنها

{ازلال} (مصدر ازلّ) به معناى: لغزانيدن و به گناه واداشتن است. ضمير در {عنها} مى تواند به {الجنة} برگردد; يعنى، شيطان آدم(ع) و حوا را با واداشتن به لغزش و گناه از بهشت دور ساخت و نيز مى تواند به {الشجرة} برگردد; يعنى، شيطان، آدم(ع)

و حوا را به گناه وادار كرد، گناهى كه سرچشمه اش آن درخت ممنوعه بود. برداشت فوق بر اساس دومين احتمال است.

3 - شيطان و اغواگرى هاى او سبب خروج آدم ( ع ) و حوا از بهشت شد .

فأخرجهما مما كانا فيه

6 - شيطان عنصرى اغواگر و انسان موجودى اغواپذير است .

فأزلهما الشيطن عنها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 169 - 1،2،9

1 - شيطان ، با وسوسه هاى خويش انسان ها را به كار هاى بد و شنيع ( گناهان كوچك و بزرگ ) ترغيب مى كند .

إنما يأمركم بالسوء و الفحشاء

{امر} به معناى فرمان دادن است و در آيه شريفه - به مناسبت حكم و موضوع - مراد از آن وسوسه كردن و مانند آن مى باشد. {فحشا} به بدى و زشتى بيش از حد گفته مى شود كه مى توان از آن به گناه بزرگ تعبير كرد و به قرينه مقابله، مراد از {سوء} گناه كوچك است.

2 - شيطان ، ترغيب كننده آدميان به افترا بستن به خداوند ( بدعت گذارى و تحريف احكام دين )

إنما يأمركم . .. أن تقولوا على اللّه ما لاتعلمون

{قول} و مشتقات آن هرگاه با {على} متعدى شود به معناى نسبت دادن و افترا بستن است.

9 - شيطان ، وادار كننده انسان ها به شركورزى و ترغيب كننده آنها به دوستى با سران شرك و پيروى از آنان *

و من الناس من يتخذ من دون اللّه أنداداً . .. إنما يأمركم بالسوء و الفحشاء

از مصداقهاى مورد نظر براى {سوء} و {فحشاء} به قرينه آيات قبل، شرك ورزى و

. .. است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 275 - 1،5

1 _ رباخواران ، همچون شيطان زدگان آشفته ، ديوانه و پريشان

الّذين يأكلون الرّبوا لا يَقُومونَ الاّ كما يقوم الّذى يتخبّطه الشّيطان من المسّ

با توجّه به معناى لغوى {تخبّط} كه ديوانگى و پريشانى است. (التّخبط المس بالجنون و التخيل).

5 _ دخالت شيطان در اختلالات روانى

كما يقوم الّذى يتخبّطه الشّيطان من المسّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 175 - 1،6،8

1 _ شيطان با ايجاد ترس و وحشت ، دوستانش را از شركت در جهاد بازمى دارد .

انّما ذلكم الشّيطان يخوّف اولياءه

6 _ شيطان مؤمنان را از رويارويى با دوستانش مى ترساند .

انّما ذلكم الشّيطان يخوّف اولياءه

بنابر اينكه مفعول اوّل از فعل {يخوّف}، يعنى {كُم}، در تقدير باشد. يعنى شيطان شما را از دوستانش مى ترساند. جمله {فلا تخافوهم}، اين احتمال را تأييد مى كند.

8 _ ايجاد ترس از دشمن در دل هاى مؤمنان مجاهد ، كار شيطان است .

انّما ذلكم الشّيطان يخوّف اولياءه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 60 - 15

15 _ شياطين و طاغوت ها ، عناصرى در برابر حكومت پيامبران الهى

الم تر الى الّذين يزعمون . .. و يريد الشّيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 119 - 7،8،10،24

7 _ شيطان ، برانگيزنده مردم به قطع كردن و شكافتن گوش چهارپايان براى حرام پنداشتن استفاده از آنها

و لامرنهم فليبتكن ءاذن الأنعم

{يبتك} از مصدر {تبتيك} به معناى شكافتن و

قطع كردن است. در ميان مشركان جاهلى رسم بوده كه گوش دام را قطع مى كردند و يا مى شكافتند تا نشانه حرمت گوشت او يا حرمت باركشى از آن باشد.

8 _ شيطان ، دعوت كننده آدمى به حرام كردن حلال هاى خداوند

و لامرنهم فليبتكن ءاذن الأنعم

10 _ شيطان ، در صدد وادار ساختن انسان ها به تغيير مخلوقات الهى ( همانند تبديل كردن زن به مرد و . . . )

و لامرنهم فليغيرن خلق اللّه

24 _ شيطان ، برانگيزنده مردمان به تحريف دين خدا

لامرنهم فليغيرن خلق اللّه

امام باقر(ع) در مورد {خلق اللّه} در آيه فوق فرمود: دين اللّه.

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 276، ح 276; تفسير برهان، ج 1، ص 416، ح 4.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 91 - 1،2،3،7

1 _ شيطان همواره در صدد ايجاد دشمنى و كينه توزى ميان اهل ايمان

انما يريد الشيطن ان يوقع بينكم العدوة و البغضاء

2 _ شراب و قمار ، ابزار شيطان براى ايجاد كينه و عداوت

انما يريد الشيطن . .. فى الخمر و الميسر

3 _ جامعه آلوده به دشمنى و كينه توزى ، جامعه اى شيطان زده و مطرود در پيشگاه خداوند

انما يريد الشيطن ان يوقع بينكم العدوة و البغضاء

7 _ شيطان همواره در صدد بازدارى مؤمنان از ياد خدا و برپايى نماز

انما يريد الشيطن . .. فى الخمر و الميسر و يصدكم عن ذكراللّه و عن الصلوة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 43 - 10

10 _ شيطان مانع رشد و كمال و تضرع انسان به درگاه خداوند

فلولا

إذ جاءهم بأسنا تضرعوا . .. و زين لهم الشيطن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 68 - 9،12،13

9 _ شيطان عامل فراموشكارى انسان در مورد تكاليف الهى است.

و إما ينسينك الشيطن

12 _ شيطان داراى توان تأثير و نفوذ در فعاليتهاى ذهنى آدمى است.

و إما ينسينك الشيطن

فراموشى حالتى است كه بر انسان عارض مى شود. در اينجا به وجود آمدن اين حالت به شيطان اسناد شده است و لذا برداشت فوق استفاده مى شود.

13 _ شيطان در صدد است حكم حرمت حضور در مجلس ياوه گويان مغالطه گر درباره دين فراموش شود.

و إما ينسينك الشيطن

نون {ينسينك} زايده در {اما}، كه براى تأكيد مى باشد، بيانگر اين است كه شيطان در صدد به فراموشى كشاندن انسان در اين گونه موارد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 142 - 12

12 _ عن أبى جعفر(ع): ان اصحاب محمّد(ص) قالوا: يا رسول الله . .. إذا كنا عندك فذكرتنا و رغبتنا و جلنا و نسينا الدنيا و زهدنا ... فاذا خرجنا من عندك و دخلنا هذه البيوت و شممنا الاولاد و رأينا العيال و الاهل يكاد أن نحول عن الحال التى كنا عليها عندك ... فقال لهم رسول الله(ص): ... إن هذه خطوات الشيطان فيرغبكم فى الدنيا ... .

از امام باقر(ع) روايت شده كه ياران رسول خدا(ص) به آن حضرت عرض كردند: . .. هنگامى كه ما نزد شما هستيم و ما را متذكر مى كنيد و ترغيب مى نمائيد احساس ترس مى كنيم و دنيا را فراموش كرده و زهد مىورزيم

... اما چون از نزد شما خارج مى شويم و به خانه هاى خود مى رويم و فرزندان و خانواده را مى بينيم، نزديك است از آن حال معنوى كه نزد شما داشتيم برگرديم ... رسول خدا(ص) فرمود: ... اين از گامهاى شيطان است كه شما را به دنيا ترغيب مى كند ... .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 20 - 10

10 _ شيطان، تكليف الهى را در نظر آدم و حوا مانع تكامل و پيشرفت آنان جلوه داد.

ما نهيكما ربكما . .. إلا أن تكونا ملكين

{أن تكونا . .. } به تقدير كراهية، مفعول له براى {ما نهاكما} است. بنابراين معناى آيه چنين مى شود: خداوند بدان جهت كه فرشته نشويد و يا جاودانه نگرديد، شما را از خوردن ثمره آن درخت بازداشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 27 - 1،5،7،11،12

1 _ شيطان همواره در صدد اغواى فرزندان آدم (انسانها) است.

يبنى ءادم لا يفتننكم الشيطن

5 _ شيطان، عنصرى فريبكار و انسان، موجودى اغواپذير

يبنى ءادم لا يفتننكم الشيطن كما أخرج أبويكم من الجنة

7 _ شيطان عامل برهنگى آدم و حوا و برملا سازنده زشتيهاى آنان در بهشت

ينزع عنهما لباسهما ليريهما سوءتهما

11 _ شيطان در صدد برملا ساختن زشتيهاى آدميان و كندن لباس تقواى ايشان است.

ينزع عنهما لباسهما ليريهما سوءتهما

هشدار به فريبكارى شيطان و مطرح كردن برهنه سازى آدم و حوا پس از بيان ارزش برتر لباس تقوا، بيدارباشى است به آدميان كه شيطان در تلاش است تا جامه تقوا را از اندام و قلب و روح آنان

به درآورد.

12 _ برهنگى و بى حيايى جوامع بشرى نشانه نفوذ شيطان و سلطه وى بر آنان است.

لا يفتننكم الشيطن . .. ينزع عنهما لباسهما ليريهما سوءتهما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 175 - 8،10،11

8 _ پيروى از شيطان موجب قرار گرفتن آدمى در زمره گمراهان مى شود .

فأتبعه الشيطن فكان من الغاوين

10 _ شيطان در كمين انسان ها براى كشاندن آنان به مسلك گمراهان

فانسلخ منها فأتبعه الشيطن

عطف جمله {أتبعه . .. } بر {فانسلخ منها} به وسيله {فاء} دلالت بر اين دارد كه بين دور شدن بلعم باعورا از آيات الهى و تعقيب شدن از سوى شيطان فاصله اى نبوده است. و اين حكايت از در كمين بودن شيطان براى اغواگرى انسانها دارد.

11 _ شيطان از عوامل گمراهى است .

فأتبعه الشيطن فكان من الغاوين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 200 - 1،2

1 _ شيطان با وسوسه هاى خود همواره در صدد واداشتن انسان ها به تخلف از فرمان هاى خداوند است .

و إما ينزغنك من الشيطن نزغ

{نزغه} يعنى او را اندكى تحريك كرد و {نزغ} به كلامى گفته مى شود كه مايه تحريك شود. (لسان العرب). {من الشيطان} حال براى {نزغ} مى باشد. و مراد از {نزغ شيطان} وسوسه اوست، بنابراين {اما ينزغنك ... }، يعنى اگر وسوسه اى از سوى شيطان تو را تحريك كرد. گفتنى است با توجه به آيه قبل، مراد از تحريك، ترغيب كردن به مخالفت با دستورهاى خداوند است.

2 _ پيامبران بزرگ نيز مطمع شيطان براى واداشتن آنان به تخلف از

فرمان هاى خدا

و إما ينزغنك من الشيطن نزغ

{إما} مركب از {إن} شرطيه و {ما}ى زايده است. تأكيد جمله شرطيه با {ما}ى زايده و نون تأكيد ثقليه براى رساندن اين معناست كه شرط محقق خواهد شد. بنابراين {إما ينزغنك} يعنى اگر شيطان در صدد تحريك تو برآيد، كه برخواهد آمد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 201 - 1

1 _ شيطان با گردش در پيرامون آدمى در صدد نفوذ در افكار او و القاى وسوسه هاى خويش است .

إذ امسهم طئف من الشيطن

{طائف} به كسى يا چيزى گفته مى شود كه پيرامون محورى در چرخش است. {من} در {من الشيطان} مى تواند بيانيه باشد. بر اين مبنا {طائف} همان شيطان است ; يعنى شيطان در پيرامون قلبها مى چرخد. همچنين {من} مى تواند نشويه باشد كه در اين صورت مراد از {طائف} وسوسه هاى شيطانى است كه براى جايگير شدن گرداگرد قلبها مى چرخد تا راه نفوذ بيابد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 202 - 2،3

2 _ شياطين ، بى تقوايان را به گمراهى مى كشانند و آنان را در ضلالت فرو مى برند .

و إخونهم يمدونهم فى الغى

ضمير فاعلى در {يمدونهم} به شياطين برمى گردد و ضمير مفعولى به {اخوان}، يعنى {و اخوان الشياطين يمدهم الشياطين فى الغى}. {مد} (مصدر يمدون) به معناى كشيدن است و آوردن {فى} به جاى {إلى} براى رساندن اين معناست كه شيطان بى تقوايان را به عمق گمراهى مى برد.

3 _ شيطان پس از گمراه ساختن بى تقوايان آنان را در ر ها

نمى كند و همچنان در منجلاب گمراهى نگه مى دارد .

ثم لايقصرون

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه ضمير در {لايقصرون} به شيطان بازگردانده شود. {اقصار} (مصدر يقصرون) به معناى دست برداشتن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 11 - 8،10،12

8 _ برخى از مجاهدان بدر گرفتار پليدى و نگرانيهايى از سوى شيطان بودند .

و يذهب عنكم رجز الشيطن

10 _ نزول باران در آستانه جنگ بدر براى تطهير مجاهدان ، زمينه ساز برطرف شدن نگرانى ها و وسوسه هاى ايجاد شده از سوى شيطان

و ينزل عليكم . .. و يذهب عنكم رجز الشيطن

12 _ شيطان ، مايه پليدى ها و ناپاكيها

ليطهّركم به و يذهب عنكم رجز الشيطن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 48 - 4،6

4 _ شيطان با توصيف كافران بدر به شكست ناپذيران ، آنان را عليه مسلمانان تشجيع كرد .

و قال لا غالب لكم اليوم من الناس

6 _ شيطان ، خط دهنده به جبهه كفر در جنگ بدر

و إذ زين لهم الشيطن أعملهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 5 - 19

19_ شيطان ، در ايجاد دشمنى ميان انسان ها و واداشتن آنان به مكر و حيله عليه يكديگر ، نقشى بسزا دارد .

فيكيدوا . .. إن الشيط_ن للإنس_ن عدو مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 12 - 10

10_ نفوذ شيطان در انسان ها و ترغيب آنان به نفاق ، دروغ پردازى ، فريب كارى و طرح توطئه

هاى شوم ، نمودى از دشمنى آشكار او با ايشان است .

إن الشيط_ن للإنس_ن عدو مبين . .. اقتلوا يوسف ... أرسله معنا غدًا يرتع و يلعب و إ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 42 - 9،10

9_ شيطان ، عامل فراموشى ساقى از يادآور شدن يوسف ( ع ) نزد پادشاه

فأنسي_ه الشيط_ن ذكر ربه

10_ نقش مؤثر شيطان در فراموش كارى انسان

فأنسي_ه الشيط_ن ذكر ربه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 100 - 22،23،25

22_ شيطان از عوامل ايجاد عداوت و كينه

من بعد أن نزغ الشيط_ن بينى و بين إخوتى

23_ شيطان عنصرى اغواگر و انسان موجودى اغواپذير

من بعد أن نزغ الشيط_ن بينى و بين إخوتى

25_ خداوند ، منشأ نعمت ها و تحقق نيكى ها و شيطان ، ترغيب كننده به فساد ها و تباهيهاست .

قد أحسن بى إذ أخرجنى من السجن و جاء بكم من البدو من بعد أن نزغ الشيط_ن بينى و بي

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 22 - 2،9

2- رهبران مستكبر و پيروانشان ، سرانجام در قيامت شيطان را مسبب اصلى گمراهى خويش قلمداد مى كنند .

فقال الضعف_ؤا للذين استكبروا . .. قالوا ... و قال الشيط_ن لمّا قضى الأمر إنّ الل

ذكر سخنان شيطان در قيامت خطاب به گمراهان، پس از ذكر جريان مستكبران و پيروانشان، احتمال دارد از اين جهت باشد كه آنان گمراهى خويش را به شيطان نسبت مى دهند و او درصدد پاسخ گويى برمى آيد.

9- دعوت و القاى شيطان از انسان سلب اختيار نمى

كند و او مسؤول اعمال خويش خواهد بود .

و ما كان لى عليكم من سلط_ن إلاّ أن دعوتكم فاستجبتم لى فلاتلومونى و لوموا أنفسكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 100 - 7

7- شيطان ، عامل اصلى شرك به خداوند است .

و الذين هم به مشركون

برداشت فوق، بر اين احتمال است كه ضمير {به} به شيطان برگردد و {باء} دال بر سببيت باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 63 - 7

7- شيطان ، براى عدمِ ملاقات موسى و خضر ( ع ) تلاش مى كرد .

فإنّى نسيت . .. و ما أنسنيه إلاّ الشيطن أن أذكره

همسفر موسى با ادات حصر، فراموشى خود را، تنها، به شيطان منتسب كرد; يعنى، هيچ عاملِ ديگرى در كار نبوده است. لذا اين نتيجه به دست مى آيد كه شيطان، به هر طريق، مى خواسته كه مانع ملاقات موسى و خضر(ع) شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 44 - 3

3- شيطان ، سردمدار دعوت مردم به شرك و بت پرستى است .

لِمَ تعبد ما لايسمع . .. لاتعبد الشيط_ن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 68 - 3

3- شيطان ، ترويج كننده كفر و انكار معاد

و يقول الإنس(ن . .. لنحشرنّهم والشي_طين

يادكردن از شيطان در اين آيه به عنوان همراه و هم دوش كافران در صحنه قيامت، گوياى نقش شيطان در كفرورزى ها و سردمدارى او در اين صحنه ها است.

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

11 - طه - 20 - 120 - 13

13 - شيطان ، نمى تواند انسان را به خواسته هاى خويش مجبور سازد .

فوسوس . .. هل أدّلك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 123 - 4

4 - شيطان با وسوسه و اغواگرى خود ، زمينه ساز اخراج آدم و حوا از بهشت و هبوط آنان به زمين گرديد .

فوسوس إليه الشيط_ن . .. قال اهبطا منها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 97 - 7

7 - شيطان ، مظهر وسوسه گرى و انحراف و داراى افراد و نيرو هاى متعدد

أعوذ بك من همزت الشي_طين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 29 - 6

6 _ شيطان ، درافكننده آدمى به پست ترين مراتب ذلت و خوارى

و كان الشيط_ن للإنس_ن خذولاً

{خذول} صيغه مبالغه از ماده {خذلان} است; يعنى، شديدترين مرحله خوارى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 210 - 1،2

1 - شياطين ، فاقد كمترين نقش و دخالت در نزول آيات قرآن

و ما تنزّلت به الشي_طين

2 - اتهام مشركان به پيامبر ( ص ) ، مبنى بر دريافت قرآن از شياطين

و ما تنزّلت به الشي_طين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 24 - 10

10 - زيبا جلوه دادن اعمال گمراهان در نظرشان ، از شيوه هاى اغواگرى شيطان

و زيّن لهم الشيط_ن أعم_لهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص -

28 - 15 - 13،15

13 - شيطان ، دشمن انسان و عامل گمراهى وى

إنّه عدوٌّ مضلّ

15 - قتل ناخواسته فرد قبطى به وسيله موسى ( ع ) ، نمود دشمنى و گمراه گرى شيطان

ه_ذا من عمل الشيط_ن إنّه عدوٌّ مضلّ مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 38 - 10

10 - شيطان ، قوم عاد و ثمود را ، از راه خدا بازداشت .

و زيّن لهم الشيط_ن أعم_لهم فصدّهم عن السبيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 21 - 14

14 - شيطان ، بازدارنده انسان ها از تبعيت از دين است .

اتّبعوا ما أنزل اللّه قالوا بل نتّبع . .. أوَ لو كان الشيط_ن يدعوهم إلى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 5 - 7

7 - شيطان ، موجودى بسيار فريبكار

و لايغرنّكم باللّه الغرور

{غرور} صيغيه مبالغه و به معناى بسيار فريبكار است و به قرينه آيه بعد مقصود از آن شيطان مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 6 - 5

5 - نقش شيطان ، فريب كارى و فراخواندن به بدى است .

إنّما يدعوا حزبه ليكونوا من أصح_ب السعير

برداشت ياد شده، از آن جا است كه در اين آيه نسبت به تلاش شيطان، تعبير {دعوت} به كار رفته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 8 - 2

2 - شيطان ، زيبا جلوه دهنده رفتار زشت مردم در نگاه آنان است .

و لايغرنّكم باللّه

الغرور . إنّ الشيط_ن لكم عدوّ... أفمن زيّن له سوء عمله فرءاه

فعل {زُيّن} مجهول و فاعل آن ذكر نشده است ولى به قرينه آيات پيشين، به دست مى آيد كه فاعل و تزيين كننده، شيطان مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 60 - 4،6

4 - امر و نهى كردن و فرمان دادن ، نقش شيطان در ارتباط با انسان ها است .

ألم أعهد إليكم ي_بنى ءادم أن لاتعبدوا الشيط_ن

با توجه به كاربرد {عبادت} در معناى {اطاعت} (در آيه شريفه)، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

6 - نقش شيطان ، در پيدايش جرم و تبه كارى در ميان بنى آدم

أيّها المجرمون . ألم أعهد إليكم ي_بنى ءادم أن لاتعبدوا الشيط_ن

سرزنش كردن مجرمان به علت اطاعت از شيطان، مى تواند بيانگر اين نكته باشد كه شيطان، مشوق و تحريك كننده انسان به انجام جرم و تبه كارى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 62 - 1،2

1 - گروه بسيارى از انسان ها به دست شيطان گمراه شدند .

ألم أعهد إليكم ي_بنى ءادم أن لاتعبدوا الشيط_ن . .. و لقد أضلّ منكم جبلاًّ كثيرًا

{جبلّ} اسم جمع و مشتق از {جبل} (خلق) است و به معناى گروهى از مردم مى باشد.

2 - شيطان ، از عوامل گمراهى انسان ها

و لقد أضلّ منكم جبلاًّ كثيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 25 - 7

7 - دشمنان خدا ، گرفتار شياطين و تحت نفوذ تبليغات گسترده آنها

و قيّضنا لهم قرناء فزيّنوا لهم ما

بين أيديهم و ما خلفهم

با توجه به اين كه بسيارى از مفسران {قرناء} را شياطين دانسته اند، مطلب بالا به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 36 - 2

2 - شيطان ، محرك انسان ها به نزاع ، دشمنى و كشمكش

ادفع بالتى هى أحسن . .. و إمّا ينزغنّك من الشيط_ن نزغ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 37 - 1

1 - شياطين ، مانع بازگشت انسان هاى غافل از ياد خدا به راه حق

و إنّهم ليصدّونهم عن السبيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 25 - 2،11،12

2- شيطان ، از موانع جدى گرايش آگاهان ، به حق و هدايت

من بعد ما تبيّن لهم الهدى الشيط_ن سوّل لهم

11- شيطان ، همواركننده راه گناه و كفر ، در نگاه انسان ها

الشيط_ن سوّل لهم

واژه {سوّل} ممكن است به معناى {سهّل} باشد.

12- شيطان ، يارى دهنده حق گريزان ، در روى گردانى از ايمان و هدايت

و أملى لهم

مفاد {أملى} ممكن است امداد و يارى رساندن باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 23 - 5،6

5_ شيطان مسلّط بر فرد كافر ، همراه با او تا لحظه حضور در دادگاه قيامت *

و قال قرينه ه_ذا ما لدىّ عتيد

برداشت بالا بنابر اين نكته است كه مراد از {قرين} در اين آيه {شيطان} باشد كه بر منكران معاد تسلّط دارد و آنان را _ آن گونه كه مى خواهد _ منحرف ساخته و تا دادگاه قيامت

وى را همراهى مى كند و در آن جا به مخاصمه با او برمى خيزد.

6_ كافر ، دست پرورده شيطان *

و قال قرينه ه_ذا ما لدىّ عتيد

برداشت ياد شده در صورتى است كه {قرين} به معناى شيطان باشد; چه اين كه در آيات بعد {قرين} اشاره به {شيطان} دارد. واژه {عتيد} مى رساند كه منكران معاد، دست آموز و دست پرورده شيطان اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 10 - 2،4

2 - منافقان ، ابراز دست شيطان و تحت تأثير القائات او

ألم تر إلى الذين نهوا عن النجوى . .. إنّما النجوى من الشيط_ن

4 - شيطان ، دشمن مؤمنان و در پى ناراحت و اندوهگين كردن آنان است .

إنّما النجوى من الشيط_ن ليحزن الذين ءامنوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 19 - 2،4

2 - شيطان ، در صورت چيره شدن بر انسان ، خدا را از ياد او مى برد .

فأنس_هم ذكر اللّه

4 - فراموش شدن خدا در زندگى منافقان ، نتيجه استيلاى شيطان بر آنان

استحوذ عليهم الشيط_ن فأنس_هم ذكر اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 16 - 3،4

3 - شيطان ، محرك و مشوق اصلى انسان ها به كفر

كمثل الشيط_ن إذ قال للإنس_ن اكفر

با توجه به اين كه {شيطان} مشبه به است; نقش محورى او در تحريك به كفر استفاده مى شود.

4 - انسان در گرايش به كفر ، داراى آزادى و اختيارات بوده و وسوس هاى شيطان ، فقط در حد دعوت و انگيزش است .

إذ

قال للإنس_ن اكفر فلمّا كفر

امر {اُكفر}، نشانگر نقش شيطان در انگيزش انسان است و معناى {كفر} با انتساب آن به خود انسان، بيانگر اختيار آدمى در انتخاب راه است.

نواهى شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 60 - 4

4 - امر و نهى كردن و فرمان دادن ، نقش شيطان در ارتباط با انسان ها است .

ألم أعهد إليكم ي_بنى ءادم أن لاتعبدوا الشيط_ن

با توجه به كاربرد {عبادت} در معناى {اطاعت} (در آيه شريفه)، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

نهى از پيروى شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 21 - 1

1 - خداوند ، مؤمنان را از پيروى شيطان و گام نهادن در راه او ، بر حذر مى دارد .

ي_أيّها الذين ءامنوا لاتتّبعوا خطوت الشيط_ن

نهى از عبادت شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 60 - 1،10

1 - اطاعت نكردن از شيطان و تسليم نشدن در برابر او ، توصيه خداوند به فرزندان آدم

ألم أعهد إليكم ي_بنى ءادم أن لاتعبدوا الشيط_ن

بيشتر مفسران برآنند كه مقصود از {عهد} در آيه شريفه، {توصيه} است; زيرا در اين معنا _ به ويژه آن گاه كه با {إلى} متعدى شود _ بسيار به كار رفته است. مقصود از {عبادت شيطان} نيز، اطاعت و حرف شنوى از شيطان است; نه پرستش او. تعبير به عبادت مى تواند به اين دليل باشد كه او در برابر فرمان به عبادت خدا (و أن اعبدونى)، به عبادت خدايان ديگر فرمان مى دهد.

10 -

ضرورت اطاعت نكردن از دشمن ، امرى است بديهى و روشن .

أن لاتعبدوا الشيط_ن . إنّه لكم عدوٌّ مبين

برداشت ياد شده از تعليل {إنّه لكم عدو مبين} استفاده مى شود; زيرا تعليل در چنين مواردى، حاكى از تعميم حكم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 44 - 1

1- حضرت ابراهيم ( ع ) ، آزر را از پرستش شيطان برحذر داشت .

ي_أبت لاتعبد الشيط_ن

وسوسه شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 208 - 9

9 _ فريبكارى و وسوسه شيطان ، از راه هاى گوناگون و تدريجى است .

و لا تتبعوا خطوات الشيطان

كلمه {خطوات} كه به معنى {گامها} است ; بيانگر راههاى متعدّد شيطان براى فريبكارى است. و چون گامها هميشه يكى پس از ديگرى برداشته مى شود، حكايت از تدريجى بودن آن مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 20 - 5،8

5 _ شيطان در وسوسه آدم و حوا، بازماندن آنها از فرشته شدن و جاودانگى را دليل تحريم خوردن از شجره نهى شده معرفى كرد.

إلا أن تكونا ملكين أو تكونا من الخلدين

8 _ دروغ، اساس كار شيطان در وسوسه گرى و فريب دادن آدم و حوا

ما نهيكما ربكما . .. أو تكونا من الخلدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 200 - 1،3،6

1 _ شيطان با وسوسه هاى خود همواره در صدد واداشتن انسان ها به تخلف از فرمان هاى خداوند است .

و إما ينزغنك من الشيطن نزغ

{نزغه} يعنى

او را اندكى تحريك كرد و {نزغ} به كلامى گفته مى شود كه مايه تحريك شود. (لسان العرب). {من الشيطان} حال براى {نزغ} مى باشد. و مراد از {نزغ شيطان} وسوسه اوست، بنابراين {اما ينزغنك ... }، يعنى اگر وسوسه اى از سوى شيطان تو را تحريك كرد. گفتنى است با توجه به آيه قبل، مراد از تحريك، ترغيب كردن به مخالفت با دستورهاى خداوند است.

3 _ پناه خواستن از خدا به هنگام مواجه شدن با وسوسه هاى شيطان ، فرمان خداوند به پيامبر ( ص )

إما ينزغنك . .. فاستغذ باللّه

6 _ باور به شنوايى و آگاهى گسترده خداوند مايه التجا به او در برابر وسوسه گرى هاى شيطان

فاستغذ باللّه إنه سميع عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 201 - 1،2،3،4،6

1 _ شيطان با گردش در پيرامون آدمى در صدد نفوذ در افكار او و القاى وسوسه هاى خويش است .

إذ امسهم طئف من الشيطن

{طائف} به كسى يا چيزى گفته مى شود كه پيرامون محورى در چرخش است. {من} در {من الشيطان} مى تواند بيانيه باشد. بر اين مبنا {طائف} همان شيطان است ; يعنى شيطان در پيرامون قلبها مى چرخد. همچنين {من} مى تواند نشويه باشد كه در اين صورت مراد از {طائف} وسوسه هاى شيطانى است كه براى جايگير شدن گرداگرد قلبها مى چرخد تا راه نفوذ بيابد.

2 _ تقواپيشگان به هنگام مواجه شدن با شيطان و وسوسه هاى او ، فرمان هاى خدا را به ياد آورده و به راهى كه مسير تقواست ، واقف مى شوند .

إن الذين اتقوا إذ امسهم

طئف من الشيطن تذكروا فإذا هم مبصرون

تذكر در اينجا به معناى توجه كردن و به خاطر آوردن دانسته هاست و مراد از دانسته ها، به قرينه آيه 199، اوامر الهى است. {ابصار} (مصدر مبصرون) به معناى بينا شدن و آگاهى يافتن است و مراد از آن به دليل {الذين اتقوا} قرار گرفتن در مسير تقواپيشگى و در نتيجه رهيدن از دام شيطان است.

3 _ تقواپيشگان به هنگام احساس وسوسه گرى هاى شيطان با يادآورى فرمان خدا ( استعاذه ) به وى پناه مى برند و با بصيرت و آگاهى از دام شيطان مى رهند .

إذ امسهم طئف من الشيطن تذكروا فإذا هم مبصرون

در برداشت فوق، به قرينه {فاستعذ باللّه} در آيه قبل، متعلق {تذكروا} لزوم استعاذه گرفته شده است.

4 _ باور به شنوايى و آگاهى خدا ، زمينه ساز دور ماندن از وسوسه هاى شيطان و رهيدن از دام اوست .

تذكروا فإذا هم مبصرون

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه متعلق {تذكروا}، به قرينه فراز قبل (إنه سميع عليم)، شنوايى و آگاهى خداوند باشد.

6 _ تقوا عامل توجه آدمى به خداوند و فرمان هاى او به هنگام وسوسه انگيزى هاى شيطان

إن الذين اتقوا إذ امسهم طئف من الشيطن تذكروا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 11 - 10

10 _ نزول باران در آستانه جنگ بدر براى تطهير مجاهدان ، زمينه ساز برطرف شدن نگرانى ها و وسوسه هاى ايجاد شده از سوى شيطان

و ينزل عليكم . .. و يذهب عنكم رجز الشيطن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 6

- 1

1 - هشدار خداوند به همه انسان ها ، در رابطه با وسوسه و فريبكارى هاى شيطان

إنّ الشيط_ن لكم عدوّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 16 - 4

4 - انسان در گرايش به كفر ، داراى آزادى و اختيارات بوده و وسوس هاى شيطان ، فقط در حد دعوت و انگيزش است .

إذ قال للإنس_ن اكفر فلمّا كفر

امر {اُكفر}، نشانگر نقش شيطان در انگيزش انسان است و معناى {كفر} با انتساب آن به خود انسان، بيانگر اختيار آدمى در انتخاب راه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ناس - 114 - 4 - 6،7

6 - شيطان ، موجودى بس وسوسه گر و پنهان كار

من شرّ الوسواس الخنّاس

يكى از مصداق هاى مورد نظر براى {وسواس} _ به قرينه كلمه {جِنّة} در آخر سوره _ {شيطان} است.

7 - شيطان ، فريب كارى كه پس از القاى فكر پليد در انسان ، خود را كنار كشيده و متوارى مى شود .

من شرّ الوسواس الخنّاس

براى فعل {خَنَسَ} چند معنا ذكر شده است; از جمله: عقب نشينى كرد; بازگشت، متوارى و غايب شد (لسان العرب). براساس اين معانى، آيه شريفه ترسيمى از وسوسه گرى هاى شيطان دارد كه پس از هر وسوسه، خود را عقب كشيده، مخفى مى شود; تا آن وسوسه كار خود را كرده و زمينه را براى وسوسه بعدى فراهم سازد.

وسوسه هاى شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 268 - 9

9 _ آزادىِ انسان در پذيرش دعوت خدا و يا وسوسه شيطان

الشّيطان

يعدكم . .. و اللّه يعدكم مغفرة منه و فضلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 100 - 21

21_ شيطان با وسوسه ها و دسيسه هاى خويش ، ميان يوسف ( ع ) و برادرانش فسادانگيزى كرد .

من بعد أن نزغ الشيط_ن بينى و بين إخوتى

{نزغ} به معناى تحريك كردن بر فساد است و مراد از {نزغ شيطان} وسوسه هايى است كه او براى ايجاد فساد به انسانها القا مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 65 - 1،5

1- بندگان مقرب خدا ، مصون از سلطه شيطان هستند .

إن عبادى ليس لك عليهم سلط_ن

5- عبوديت و بندگى خداوند ، بيمه كننده و نيروبخش آدميان در برابر وسوسه ها و لشكركشى هاى شيطان

لأحتنكنّ ذريّته . .. إن عبادى ليس لك عليهم سلط_ن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 120 - 2،3

2 - شيطان ، موجودى وسوسه گر در دل هاى آدميان

فوسوس إليه الشيط_ن

3 - شيطان با وسوسه آدم در بهشت ، سعى در زمينه سازى براى اخراج آنان ازبهشت داشت .

فلايخرجنّكما . .. فوسوس إليه الشيط_ن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 121 - 1،5

1 - آدم و حوا ( ع ) ، با وسوسه شيطان از درخت ممنوع شده تناول كردند .

فوسوس إليه الشيط_ن . .. فأكلا منها

5 - تأثيرپذيرى آدم از وسوسه شيطان و تناول از درخت ممنوع ، نمودى از فراموش كارى آدم از عهد الهى بود .

و لقد عهدنا

. .. فنسى ... فأكلا منها

بيان داستان آدم و حوا، و خوردن از درخت ممنوع و پى آمدهاى آن، جملگى در توضيح نخستين آيه اين مجموعه و بيان فراموش كارى آدم(ع) در مورد عهد الهى و نبودن عزم جدى در او است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 97 - 1،4،7

1 - استعاذه ( پناه بردن ) به خدا از وسوسه هاى شيطان ، از رهنمود هاى الهى به پيامبر ( ص )

و قل ربّ أعوذ بك من همزت الشي_طين

{عوذ} (مصدر {أعوذ}) به معناى پناه بردن و {همزة} (مفرد {همزات}) به معناى وسوسه است.

4 - همه انسان ها ، حتى پيامبران ، در معرض هجوم وسوسه هاى شيطان

و قل ربّ أعوذ بك من همزت الشي_طين

7 - شيطان ، مظهر وسوسه گرى و انحراف و داراى افراد و نيرو هاى متعدد

أعوذ بك من همزت الشي_طين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 24 - 5

5 - مردم سبا ، دلبسته و مفتخر به آداب و عقايد نادرست خود و گرفتار در دسيسه هاى شيطان

و زيّن لهم الشيط_ن أعم_لهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 62 - 3

3 - هشدار خداوند به فرزندان آدم ، درباره وسوسه هاى گمراه كننده شيطان

ألم أعهد إليكم ي_بنى ءادم أن لاتعبدوا الشيط_ن . .. و لقد أضلّ منكم جبلاًّ كثيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 41 - 7،8

7 - شيطان ، ايوب ( ع ) را به خاطر گرفتار

بودنش در رنج و عذاب سخت وسوسه مى كرد .

أنّى مسّنى الشيط_ن بنصب و عذاب

{مسّ شيطان} به معناى وسوسه و نزديك شدن او براى فريب است و {باء} در {بنصب} براى سببيت است; يعنى، شيطان وقتى ايوب(ع) را گرفتار رنج و عذاب ديد، به وسوسه او پرداخت.

8 - شكوه ايوب ( ع ) به درگاه الهى ، از دست وسوسه هاى شيطان در مورد ابتلاى آن حضرت به سختى ها و رنج ها

إذ نادى ربّه أنّى مسّنى الشيط_ن بنصب و عذاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 36 - 1،4،10

1 - لزوم استعاذه ( پناه بردن ) به خداوند ، در برابر وسوسه ها و تهييج هاى شيطان

و إمّا ينزغنّك من الشيط_ن نزغ فاستعذ باللّه

4 - تلاش شيطان ، در واداشتن مؤمنان و پيامبر ( ص ) به انتقام جويى

ادفع بالتى هى أحسن . .. و إمّا ينزغنّك من الشيط_ن نزغ

تأكيد در فعل {ينزغنّك} اشعار به تلاش شيطان دارد و از آن جا كه اين آيه در پى توصيه به شيوه برخورد نيكو و به دور از انتقام جويى در برابر بدرفتارى ديگران آمده است، مطلب بالا استفاده مى شود.

10 - علم و آگاهى خداوند ، مقتضى استعاذه و پناه بردن به او در برابر وسوسه هاى شيطان

فاستعذ باللّه إنّه هو السميع العليم

وضوح اضلال شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 15 - 14

14 - دشمنى و گمراه گرى شيطان ، امرى روشن و غير قابل انكار

إنّه عدوٌّ مضلّ مبين

وضوح دشمنى شيطان

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 15 - 14

14 - دشمنى و گمراه گرى شيطان ، امرى روشن و غير قابل انكار

إنّه عدوٌّ مضلّ مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 60 - 7،8

7 - شيطان ، دشمن مسلّم و آشكار انسان است .

إنّه لكم عدوٌّ مبين

8 - دشمنى شيطان نسبت به انسان ، امرى روشن و ترديدناپذير است .

أن لاتعبدوا الشيط_ن إنّه لكم عدوٌّ مبين

برداشت ياد شده از اين رو است كه جمله {إنّه لكم. ..} (يعنى مسلّم بودن دشمنى شيطان نسبت به انسان)، تعليل براى نهى از پيروى او قرار گرفته است و تعليل به امرى آن گاه صحيح است كه آن امر، از امور مسلّم و روشن باشد.

وعده شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 120 - 1،2،3،5

1 _ وعده هاى دروغين و ايجاد آرزو هاى موهوم ، از روش هاى شيطان براى گمراه ساختن مردم

و لاضلنهم . .. يعدهم و يمنيهم و ما يعدهم الشيطن الا غروراً

2 _ وعده هاى شيطان ، جز دروغ و فريب نيست .

يعدهم و يمنيهم و ما يعدهم الشيطن الا غروراً

3 _ وعده هاى دروغين شيطان ، زمينه برانگيختن آرزو هاى پوچ در انسان

يعدهم و يمنيهم و ما يعدهم الشيطن الا غروراً

5 _ دلخوشى به وعده ها و آرزو هاى شيطانى ، زيانى آشكار

فقد خسر خسراناً مبيناً. يعدهم و يمنيهم و ما يعدهم الشيطن الا غروراً

جمله {يعدهم و يمنيهم} دليل براى جمله {فقد خسر خسراناً مبيناً} است.

وعده هاى شيطان

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 64 - 14

14- وعده دادن و آرزوپرورى ، از شگرد هاى شيطان در به دام افكندن انسان

و شاركهم . .. و عدهم

ولايت بر پيروان شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 63 - 8

8- امتهايى كه تحت تأثير اغواى شيطان ، تسليم انبيا نشدند ، تحت ولايت شيطانند .

أُمم من قبلك فزيّن لهم الشيط_ن أعم_لهم فهو وليّهم اليوم

ولايت شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 175 - 19

19 _ مؤمنان مجاهد ، از اولياى خداوند و دور از ولايت شيطان هستند . *

انّما ذلكم الشّيطان يخوّف اولياءه . .. ان كنتم مؤمنين

چون دشمنان دين (كافران و منافقان) از اولياى شيطانند، بنابراين مجاهدان، دور از ولايت شيطان و در نتيجه از اولياى خدا خواهند بود. گفتنى است كه برداشت فوق مبتنى بر اين است كه {يخوّف اولياءه} به معناى {يخوفكم اولياءه} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 119 - 21

21 _ انحراف در تفكر و ايجاد آرزو هاى باطل و سپس تحت فرمان گرفتن ، راه و روش شيطان براى اغواى مردم و سرپرستى آنان

و لاضلنهم و لامنينهم . .. و لامرنهم فليغيرن خلق اللّه و من يتخذ الشيطن ولياً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 122 - 4

4 _ مؤمنان داراى اعمالِ صالح ، خارج از نفوذِ ولايت شيطان هستند .

و من يتخذ الشيطن ولياً . .. و الذين ءامنوا و

عملوا الصلحت

چون پذيرندگان ولايت شيطان، اهل دوزخ شمرده شدند و در مقابل، مؤمنان صالح به بهشت وعده داده شده اند، معلوم مى شود كه مؤمنان هرگز ولايت شيطان را نپذيرفته اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 28 - 5

5 _ بدعتگذاران در دين، عناصرى پيرو شيطان و تحت ولايت او هستند.

إنا جعلنا الشيطين أولياء للذين لا يؤمنون . .. الله أمرنا بها

ويژگيهاى شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 120 - 2

2 - شيطان ، موجودى وسوسه گر در دل هاى آدميان

فوسوس إليه الشيط_ن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 36 - 7

7 - شيطان در وسوسه و به انحراف كشاندن آدميان ، از توانى گسترده برخوردار است .

و إمّا ينزغنّك من الشيط_ن نزغ فاستعذ باللّه

برداشت ياد شده مبتنى بر اين نكته است كه پيامبر(ص) نيز در برابر وسوسه هاى شيطان، نيازمند به استعاذه و پناه بردن به خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ناس - 114 - 4 - 6

6 - شيطان ، موجودى بس وسوسه گر و پنهان كار

من شرّ الوسواس الخنّاس

يكى از مصداق هاى مورد نظر براى {وسواس} _ به قرينه كلمه {جِنّة} در آخر سوره _ {شيطان} است.

هبوط شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 36 - 8

8 - خداوند به شيطان فرمان داد تا از بهشت خارج شود و به زمين فرود آيد .

و قلنا اهبطوا

{اهبطوا} - به صورت

صيغه جمع - مى نماياند كه: خطاب در آن، علاوه بر آدم(ع) و حوا متوجه شخص و يا اشخاص ديگرى نيز هست. برخى بر اين نظر هستند كه شيطان نيز مخاطب آن امر بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 38 - 3

3 - خداوند ، شيطان را نيز از بهشت خارج كرد . *

قلنا اهبطوا منها جميعاً

برداشت فوق بر اساس اين احتمال است كه: خطاب در {اهبطوا} علاوه بر آدم(ع) و حوا، شامل شيطان نيز باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 24 - 1،2،4

1 _ خداوند به آدم، حوا و شيطان فرمان داد تا از بهشت به زمين فروآيند.

قال اهبطوا بعضكم لبعض عدو

مفعول {اهبطوا} به قرينه {و لكم فى الأرض مستقر} كلمه {الأرض} است.

2 _ هبوط آدميان و شيطان به زمين همراه با عداوت و دشمنى با يكديگر

قال اهبطوا بعضكم لبعض عدو

چنانچه مخاطب {اهبطوا}، آدم و حوا و شيطان باشد، مراد از {بعضكم لبعض}، شيطان از يكسو و آدميان از سوى ديگر است.

4_ هبوط آدم، حوا و شيطان به زمين، كيفر تخلف آنان از فرمان خدا

فدليهما بغرور . .. قال اهبطوا بعضكم لبعض عدو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 123 - 2

2 - خداوند ، شيطان را به دليل وسوسه گرى و فريب دادن آدم ، از بهشت اخراج كرد و به فرود آمدن به زمين فرمان داد .

فوسوس إليه الشيط_ن . .. قال اهبطا منها جميعًا

برداشت ياد شده بر اين مبنا است كه مخاطب در {اهبطا}

آدم و شيطان باشند.

هماهنگى پيروان شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 6 - 7

7 - طرفداران و پيروان شيطان ، گروهى هم سو و هم نوا

إنّما يدعوا حزبه

از به كار رفتن تعبير {حزب} درباره طرفدارن و پيروان شيطان، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

همدمى شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 27 - 1،8

1_ هر كافر و مشرك ، داراى قرين و همراهى از شياطين

قال قرينه

{قرين} در اين آيه، به قرينه محتواى {ما أطغيته} و نيز {قدّمت إليكم بالوعيد} در آيه بعد، قرينى است شيطانى و گمراه گر.

8_ { عن أبى عبداللّه ( ع ) فى قول اللّه تبارك و تعالى . . . { قال قرينه ربّنا ما أطغيته } قال : هو شيطان ;

از امام صادق(ع) درباره سخن خداى عزّوجلّ. .. (قال قرينه ربّنا ما أطغيته) روايت شده كه فرمود: آن قرين شيطان است}.

همنشينان شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 36 - 9

9 - روى گردانان از ياد خدا و پيام وحى ، هر يك گرفتار شيطان خاص خويش

و من يعش عن ذكر الرحم_ن نقيّض له شيط_نًا فهو له قرين

تكرار {له} ممكن است اشاره به اين جهت داشته باشد كه هر فردى، براى خود شيطانى خاص دارد.

همنشينى با شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 7 - 4

4 - { عن أبى جعفر ( ع ) فى قوله { و إذا النفوس زوّجت }

قال : أمّا أهل الجنّة فزوّجوا الخيرات و الحسان و أمّا أهل النار فمع كلّ إنسان منهم شيطان ;

از امام باقر(ع) در تفسير قول خداوند {و إذا النفوس زوّجت} روايت شده كه فرمود: اهل بهشت با زنان زيبا و نيكو خلق ازدواج مى كنند و اما اهل آتش، با هر انسانى از آنان شيطانى[ قرين] است}.

هوشيارى در مقابل شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 27 - 14

14 _ ضرورت هشيارى كامل در برابر اغواگريهاى شيطان به دليل توان وى بر نفوذ مخفيانه بر آدميان و سيطره و حاكميت او بر اغواشدگان

لا يفتننكم الشيطن . .. إنا جعلنا الشيطين أولياء للذين لايؤمنون

دو جمله {إنه يراكم . .. } و {إنا جعلنا ... } به منزله تعليلى است براى تأكيد خداوند به پرهيز از اغواگريهاى شيطان. يعنى توصيه و تأكيد ما بدان جهت است كه وى راه نفوذ مخفيانه را دارد و پس از گمراه كردنتان بر شما ولايت پيدا خواهد كرد.

يأس شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 118 - 5

5 _ شيطان ، مأيوس از گمراه شدن گروهى از مردم توسط وى

و قال لاتخذن من عبادك نصيباً مفروضاً

شيطان، بى ترديد خواهان گمراهى تمامى مردم است; بنابراين گفته او كه برخى از بندگان را به اطاعت از خود خواهم گرفت، حكايت از نااميدى او نسبت به اغواى همه مردم دارد.

يعقوب(ع) و نقش شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 5 - 21

21_ يعقوب ( ع ) افشا شدن

رؤياى يوسف ( ع ) را به تحريك شيطان مى دانست و يوسف ( ع ) را از آن برحذر داشت .

لاتقصص رءياك على إخوتك . .. إن الشيط_ن للإنس_ن عدو مبين

جمله {إن الشيطان . ..} هم ناظر به {فيكيدوا ...} است و هم ناظر به {لاتقصص رؤياك}. بنابر وجه دوم، مفاد جمله {لاتقصص ...} به ضميميه {إن الشيطان} چنين مى شود: شيطان درصدد است كه تو را به افشاى رؤيايت وا دارد، پس برحذر باش!

شيشه از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

شيشه

تاريخ شيشه گرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 35 - 12

12 - صنعت شيشه و استفاده از آن براى روشنايى ، در عصر بعثت وجود داشت .

فى زجاجة الزجاجة كأنّها كوكب درىّ

شيشه هاى كاخ سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 44 - 3،4،6

3 - قصر سليمان ، قصرى مجلل و با شكوه ، با صحنى مفروش از آبگينه هاى آب نما

قال إنّه صرح ممرّد من قوارير

{ممرّد} معادل صاف و {قارورة} (مفرد {قوارير}) مرادف شيشه و آبگينه است; يعنى، اين صحن از آبگينه صاف، مفروش شده است.

4 - بلقيس ، براى عبور از آبگينه هاى آب نما ، دامن بركشيد و ساق هاى پايش نمايان شد .

فلمّا رأته حسبته لجّة و كشفت عن ساقيها

6 - اقدام سليمان ( ع ) به تصحيح خطاى ديد بلقيس در آب پنداشتن شيشه هاى مفروش

حسبته لجّة . .. قال إنّه صرح ممرّد من قوارير

فوايد شيشه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 35 - 13

13 -

شيشه ، موجب انعكاس بيشتر و بهتر نور است .

فى زجاجة الزجاجة كأنّها كوكب درىّ

تشبيه در مقام، اين است كه نور را پر فروغ نشان دهد و از اين روى مصباحى را مثل مى زند كه در شيشه است و شيشه نيز همانند ستاره درخشان است.

شيشه گرى

تاريخ شيشه گرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 35 - 12

12 - صنعت شيشه و استفاده از آن براى روشنايى ، در عصر بعثت وجود داشت .

فى زجاجة الزجاجة كأنّها كوكب درىّ

شيعه از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

شيعه

فضايل شيعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 37 - 22

22- { عن أبى جعفر ( ع ) قال : . . . إن أبانا إبراهيم ( ع ) . . . قال : { فاجعل أفئدة من الناس تهوى إليهم } أما إنه لم يقل الناس كلّهم ، أنتم أول_ئك رحمكم الله . . . و ينبغى للناس . . . أن يلقونا أينما كنّا نحن الأدلاء على الله ;

از امام باقر(ع) روايت شده است كه فرمود:. .. همانا پدر ما ابراهيم(ع) ... گفت: {فاجعل أفئدة من الناس إليهم} آيا[چنين] نيست كه تمام مردم را نگفته است؟ شما [شيعيان] همان [مردم در كلام ابراهيم(ع)] هستيد ... و سزاوار است كه مردم ... با ما ملاقات كنند در هر كجا كه باشيم. ما راهنمايان به سوى خدا هستيم}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 23 - 5

5 - { محمدبن فُضَيل عن أبى الحسن ( ع ) أنّه قال :

أول_ئك أصحاب الخمسين صلاة من شيعتنا . . . ;

محمدبن فضيل از امام كاظم(ع) [درباره آيه {الذين هم على صلاتهم دائمون} ]روايت نموده كه فرمود: آنان اصحابِ پنجاه ركعت نماز، از شيعيان ما هستند}. گفتنى است كه: الف _ مقصود از {پنجاه ركعت نماز} نمازهاى يوميه به علاوه نافله هاى آن است. ب _ تعداد ركعات نمازهاى يوميه و نوافل آن 51 ركعت است لكن در برخى روايات درباره نافله عشاء آمده كه اين يك ركعت از نوافل بشمار نمى آيد بلكه مستحبى است كه صرفاً به منظور دو برابر شدن تعداد ركعات نافله نسبت به نمازهاى يوميه اضافه شده است. (من لايحضره الفقيه، ج 1، ص 455، ح 1318). براساس اين روايات، مجموع عدد نمازهاى يوميه و نوافل پنجاه ركعت است.

شيعيان

اغواناپذيرى شيعيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 65 - 13

13- { عن محمدالخزاعى قال : سمعت أباعبدالله ( ع ) يذكر فى حديث غديرخم انه لما قال النبى ( ص ) لعلىّ ( ع ) ما قال : . . . قال النبى ( ص ) : . . . { إن عبادى ليس لك عليهم سلطان } . . . صرخ إبليس صرخة ، فرجعت إليه العفاريت فقالوا : يا سيدنا ما ه_ذه الصرخة . . . ؟ قال : و الله من أصحاب علىّ . . . ;

محمد خزاعى گويد: از امام صادق(ع) شنيدم كه در باره حادثه غديرخم مى فرمود: هنگامى كه رسول خدا(ص) با على(ع) سخن مى گفت در باره سخن خداوند عزّوجلّ { إن عبادى ايس لك عليهم سلطان}

فرمود:. .. آن گاه ابليس نعره اى كشيد، پس با آن صدا، عفريتها به وى رجوع كردند و گفتند: اى سيد ما! اين نعره براى چه بود؟ ابليس گفت: به خدا سوگند به خاطر اصحاب على(ع)...}.

حاكميت شيعيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 55 - 27

27 - { عن على بن الحسين ( ع ) انه قرء الآية { و عداللّه الذين آمنوا منكم . . . } و قال : هم واللّه شيعتنا أهل البيت يفعل اللّه ذالك بهم على يدى رجل منّا و هو مهدى ه_ذه الاُمّة . . . ;

از حضرت على بن الحسين(ع) روايت شده است كه آن حضرت در پى تلاوت آيه {وعد اللّه الذى آمنوا منكم. ..} فرمود: سوگند به خدا! آنان شيعيان ما اهل بيت هستند كه خداوند به سبب مردى از خاندان ما _ كه مهدى(عج) اين امت باشد _ آنان را خليفه روى زمين قرار خواهد داد...}.

حسابرسى شيعيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 26 - 6

6 - { عن قَبيصَة بن يزيدالجُعفىّ قال : دخلت على الصادق جعفربن محمد ( ع ) . . . قلت . . . أسألك عن قول اللّه تعالى { إنّ إلينا إيابهم . ثمّ إنّ علينا حسابهم } قال : نعم يا قَبيصة إذا كان يوم القيامة جعل اللّه حساب شيعتنا علينا فما كان بينهم و بين اللّه استوهبه محمد ( ص ) من اللّه و ما كان فيما بينهم و بين الناس من المظالم أدّاه محمد ( ص ) عنهم

و ما كان فيما بيننا و بينهم وهبناه لهم حتّى يدخلون الجنّة بغير حساب ;

قَبيصة بن يزيد جعفى روايت كرده كه خدمت امام صادق(ع) رسيدم و گفتم: از شما درباره سخن خداى تعالى {إنّ إلينا إيابهم . ثمّ إنّ علينا حسابهم} سؤال دارم امام فرمود: آرى اى قبيصه! زمانى كه قيامت برپا شود، خداوند حساب شيعيان ما را به ما واگذار مى كند. پس هر چه [از خطا و گناه] كه بين آنان و خدا باشد، [حضرت ]محمد(ص) از خداوند بخشش آن را طلب مى كند و آنچه از مظلمه و حقوق كه بين آنان و مردم باشد، آن را نيز [حضرت] محمد(ص) پرداخت مى كند و آنچه [از حقوق ]بين ما و آنان باشد، ما به آنان مى بخشاييم; تا اين كه بدون حساب وارد بهشت شوند}.

شيعيان و دين ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 161 - 12

12 _ عن الحسين بن على(ع): ما احد على ملة إبراهيم إلا نحن و شيعتنا . .. .

از امام حسين(ع) روايت شده است: هيچ كس، جز ما و شيعيان ما، پيرو آيين ابراهيم نيست . .. .

فضايل شيعيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 42 - 10

10- { عن أبى عبدالله ( ع ) فى قوله عزّوحلّ : { إن عبادى ليس لك عليهم سلطان } . . . ليس له على ه_ذه العصابة خاصة سلطان ، قال : قلت : و كيف جعلت فداك و فيهم ما فيهم ؟ قال : ليس حيث تذهب ، إنما قوله

: { ليس لك عليهم سلطان } أن يحبب إليهم الكفر و يبغض إليهم الإيمان ;

از امام صادق(ع) در باره سخن خداى عزّوحلّ {إن عبادى ليس لك عليهم سلطان} روايت شده است كه فرمود: . .. براى ابليس فقط بر اين جماعت خاص (شيعه) تسلطى نيست. رواى گويد: به امام(ع) عرض كردم چگونه ابليس بر شيعه تسلط ندارد با اينكه گناهانى در ميان شيعه ديده مى شود؟ فرمود: آن گونه نيست كه تو مى انديشى; بلكه مراد از سخن خدا كه مى فرمايد {ليس لك عليهم سلطان} اين است كه نمى توانى كفر را در نظر آنان محبوب كنى و ايمان را ناپسند نمايى}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 65 - 13

13- { عن محمدالخزاعى قال : سمعت أباعبدالله ( ع ) يذكر فى حديث غديرخم انه لما قال النبى ( ص ) لعلىّ ( ع ) ما قال : . . . قال النبى ( ص ) : . . . { إن عبادى ليس لك عليهم سلطان } . . . صرخ إبليس صرخة ، فرجعت إليه العفاريت فقالوا : يا سيدنا ما ه_ذه الصرخة . . . ؟ قال : و الله من أصحاب علىّ . . . ;

محمد خزاعى گويد: از امام صادق(ع) شنيدم كه در باره حادثه غديرخم مى فرمود: هنگامى كه رسول خدا(ص) با على(ع) سخن مى گفت در باره سخن خداوند عزّوجلّ { إن عبادى ايس لك عليهم سلطان} فرمود:. .. آن گاه ابليس نعره اى كشيد، پس با آن صدا، عفريتها به وى رجوع كردند و گفتند: اى

سيد ما! اين نعره براى چه بود؟ ابليس گفت: به خدا سوگند به خاطر اصحاب على(ع)...}.

مقامات شيعيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 160 - 10

10 _ سئل أبو عبدالله(ع) . .. عن قول الله عز و جل: {من جاء بالحسنة فله عشر امثالها}، يجرى لهؤلاء ممن لا يعرف منهم هذا الأمر؟ فقال: إنما هذه للمؤمنين خاصة ... .

امام صادق(ع) در پاسخ سؤال از اينكه آيا آيه {من جاء بالحسنة . ..} شامل آنان كه شناختى به ولايت ندارند، مى شود؟ فرمود: اين آيه فقط براى مؤمنان (شيعيان) است ... .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 24 - 6،7

6- { جابرالجعفى قال : سألت أباجعفرمحمد بن على الباقر ( ع ) عن قول الله عزّوجلّ : { كشجرة طيبة أصلها ثابت و فرعها فى السّماء . . . } قال : أمّا الشجرة فرسول الله ( ص ) و فرعها على ( ع ) و غصن الشجرة فاطمة بنت رسول الله ( ص ) و ثمرها أولادها ( ع ) و ورقها شيعتنا . . . ;

جابر جعفى گويد: از امام صادق(ع) در باره سخن خدا {كشجرة طيبة. ..} سؤال كردم، آن حضرت فرمود: اما مراد از درخت، رسول خدا(ص) مى باشد و شاخه هاى اصلى آن، على(ع) است و شاخه هاى فرعى آن، فاطمه(س) دختر رسول خدا(ص) مى باشد و ميوه هاى آن، فرزندان او و برگهاى آن درخت، شيعيان ما مى باشند}.

7- { عمرو بن حريث قال : سألت أباعبدالله ( ع ) عن قول

الله : { كشجرة طيبة أصلها ثابت و فرعها فى السّماء } قال : فقال : رسول الله ( ص ) أصلها و أميرالمؤمنين ( ع ) فرعها و الأئمة من ذريتهما أغصانها و علم الأئمة ثمرتها و شيعتهم المؤمنون ورقها . . . ;

عمرو بن حريث گويد: از امام صادق(ع) در باره سخن خدا {كشجرة طيبة أصلها. ..} سؤال كردم پس [آن حضرت] فرمود: رسول خدا(ص) ريشه آن درخت و أميرالمؤمنين(ع) شاخه آن و ائمه(ع) از نسل آن دو، شاخه هاى فرعى آن و علم ائمه(ع) ميوه هاى آن درخت مى باشد و شيعيان مؤمن آنان برگهاى آن درختند...}.

وعده به شيعيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 55 - 27

27 - { عن على بن الحسين ( ع ) انه قرء الآية { و عداللّه الذين آمنوا منكم . . . } و قال : هم واللّه شيعتنا أهل البيت يفعل اللّه ذالك بهم على يدى رجل منّا و هو مهدى ه_ذه الاُمّة . . . ;

از حضرت على بن الحسين(ع) روايت شده است كه آن حضرت در پى تلاوت آيه {وعد اللّه الذى آمنوا منكم. ..} فرمود: سوگند به خدا! آنان شيعيان ما اهل بيت هستند كه خداوند به سبب مردى از خاندان ما _ كه مهدى(عج) اين امت باشد _ آنان را خليفه روى زمين قرار خواهد داد...}.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109