علم مفاهيم شناسي در قرآن جلد هشتم - حرف ح

مشخصات كتاب

سرشناسه:رسول ملكيان اصفهاني،1344

عنوان و نام پديدآور:علم مفاهيم شناسي در قرآن جلد هشتم - حرف ح/ رسول ملكيان اصفهاني

مشخصات نشر ديجيتالي:اصفهان:مركز تحقيقات رايانه اي قائميه اصفهان، 1394.

مشخصات ظاهري:نرم افزار تلفن همراه و رايانه

تلفن همراه مولف : 09131140140

موضوع: علم - مفاهيم قرآني

رده بندي كنگره : BP65/4/آ5

رده بندي ديويي : 372/21 د577آ1390

مقدمه

بسم الله الرحمن الرحیم

علم مفاهیم شناسی قرآن

1-قرآن کتاب خداست که برای هدایت ناس وبشروانسان و مسلمان و مومنین و متقین نازل شده است ؛ و ازمعجزات جاویدان محسوب می شود ؛ چه انسانهای مومن و خدا جوئی که با معرفت و عمل به این کتاب آسمانی به سعادت رسیدند و چه دانشمندان بزرگی که درطول بیش از چهارده قرآن برای فهم و نشر معارف این کتاب کریم عمرخود را گذاشته اند. هرزمانی که ازاین کتاب می گذرد تازه هائی ازمعارف این کتاب الهی کشف می گردد و این جریان همچنان ادامه دارد. درپرتو این تلاشهای شایسته علومی زیادی ازمعارف و علوم قرآنی برای ما به یادگارباقی مانده است . که ازمهمترین آن می توان از تفسیرقرآن نام برد. این علم براساس مقدماتی ازعلوم است مثل مفردات قرآن.

شاید بتوان گفت علم مفاهیم شناسی قرآن حد واسط بین معنی کلمه (علم مفردات) و (علم تفسیر قرآن) است. علم مفاهیم شناسی قرآن یک علم جدیدی است که نه می توان علم مفردات قرآن آن را دانست زیرا فراترازآن است و نه می توان آن را علم تفسیرنامید زیرا اساسا با آن متفاوت است.

تفسير به معناى «دانش تفسير»، يعنى علمى كه داراى اركان مشهور علم (موضوع، مسائل، مبادى تصورى و تصديقى) است و تفسير داراى موضوع، تعريف،هدف، فايده،

پيش انگاره ها (مبانى و مبادى) و ... است. ازاين رو، تفسير از علوم مرتبط با قرآن به شمار مى آيد كه بيش از هزار سال عمر دارد.

علم تفسير به دانشى گفته مى شود كه انسان را با معانى و مقاصد آيات قرآن و منابع، مبانى، روش ها، معيارها و قواعد آن آشنا مى سازد.

به عبارت ديگر، دانش تفسير از چند بخش اساسى تشكيل مى شود: 1) مبانى تفسير؛ 2) قواعد تفسير؛ 3) منابع تفسير؛ 4) شرايط مفسر؛ 5) سنجه هاى فهم تفسير و معيارهاى تفسير معتبر؛ 6) روش هاى تفسيرى؛ 7) گرايش ها (مكاتب) تفسيرى.

موضوع علم تفسير: آيات قرآن (سخنان الهى كه در قالب وحى قرآنى بر پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم نازل شده است).

هدف دانش تفسير: كسب توان استنباط صحيح از آيات قرآن.

فايده علم تفسير: فهم مراد استعمالى (معانى آيات) و مراد جدّى خدا (مقاصد آيات).

2-اگرمفاهیم قرآن خوب تبیین و توصیف شودمقدمه تفسیرخواهد شد و تفسیر قرآن از غنای بیشتری برخوردار خواهد شد. این دانش که مربوط به مجموعه دانشهای نوین زبانشناسی است می باشد . زبانشناسی بیشتر ناظر به کلام انسانی است که دردورهای مختلف شامل کلام های مقدس(کتابهای آسمانی) نیز شده است . زبان شناسی شامل: زبان شناسی نظری؛ آواشناسی ؛ واج شناسی ؛ واژه شناسی ؛ ساخت واژه ؛ نحو ؛ معناشناسی ؛ معناشناسی واژگانی ؛ معناشناسی آماری ؛ معناشناسی ساختاری ؛ سبک شناسی ؛ تجویز و توصیف ؛ کاربردشناسی ؛ زبانشناسی کاربردی ؛ اکتساب زبان ؛ زبان شناسی روان شناختی ؛ زبان شناسی جامعه شناختی ؛ زبان شناسی شناختی ؛ جامعه شناسی زبان ؛ زبان شناسی محاسباتی؛ زبان شناسی توصیفی ؛ زبان شناسی تاریخی ؛ زبان شناسی تطبیقی ؛ رده شناسی زبان ؛ دستور گشتاری ؛ریشه شناسی. و همچنین توجه به نظریات هرمنوتیک ومتودولوژی

می تواند تاثیرات خوبی درمباحث شناخت قرآن داشته باشد وفضاهای جدید تحقیقات قرآنی ایجاد نماید.

3-اگر تفسیرما از پیشرفت مناسبی برخوردار نیست دلیل عمده آن این است که روی مقدمات تفسیر کارهای اصلی صورت نگرفته است . این مسئله برای هرکس که باتفسیرقرآن آشنا باشد بدیهی است. برای روشن شدن زوایای پنهان و آشکارقرآن بیش از ده هزارکتاب نوشته شده است ولی می توان به جرات گفت مسلمانان و بشرهنوزبه صورت کامل ازاین ذخیره الهی بهره لازم را نبرده است و استخراجات لازم راازاین گنج الهی نکرده است.

4-بعضی آیات قرآن قرنها از نظر تفسیری هیچ پیشرفتی نداشته است .و مثل آن است که تفاسیر از روی هم بازنویسی کرده اند و اگر حرف تازه ای هم زده شده است بیشتر جنبه فرقه ای و گرایشی داشته که اکثرا به تاویل آیات و یا بهتر بگوئیم تفسیر به رای شده است.چگونه می توان یک آیه و یا یک سوره را خوب تفسیرکرد در صورتی که زوایای آشکار و پنهان کلمات خوب کالبد شکافی نشده باشد. برای آشکارشدن این مدعی تفاسیرقرآن را براساس قرون طبقه بندی کرده و سیرپیشرفت معانی و مفاهیم و تفاسیرآیات را درآن براساس استاندارهای علمی و روش های نوین بررسی کنید.

5-متاسفانه در زمان معاصر که به این مسئله مهم یعنی مفاهیم آیات کمی توجه شده است بعضی آن را با شرح لغت اشتباه گرفته اند وکتابهائی به همین نام تالیف شده است واسم کتاب خود را مفا هیم قرآن گذاشته اند و حال آنکه اصلا به مفاهیم نپرداخته اند و یک مقداربیشتر از حد معمول از ترجمه لغت فرارفته اند و دراین زمینه مراکز

قرآنی وعلمی را نیز به اشتباه انداخته اند.

6-علم مفردات یا واژه شناسی در قرآن دانشی است که در باره تک واژ ه های قرآنی از نظر ریشه اشتقاق لغوی و دلالت آن بر معنای مطلوب مناسب و نوع کاربرد آن در قران بحث می کند بدین منظور که هرگاه شخصی معنای واژه های قرآنی را نمی داند با مراجعه به کتابهای لغوی مانند مفردات راغب می تواند معنا و ریشه موارد اشتقاقی و نوع کاربرد آن را بشناسد . و حال آنکه علم مفاهیم شناسی قرآن درباره یک واژه و معنای آن درتمام حالات علمی و ادبی درقرآن بحث می کند با این توضیح تفاوت عمده و عمیق علم مفردات با علم مفاهیم تا حدودی روشن شد.

علم مفردات شاخه های فراوانی دارد که به بعضی از آنها اشاره می شود:

الف- دانش غریب القرآن

ب-معرب القرآن که در آن در مورد واژه هائی که از زبانهای دیگر به زبان قرآن وارد شده و به صورت عربی در آمده بحث می کند.

ج- اعراب القرآن در خصوص چگونکی اعراب الفاظ قرآن بحث می کند

د-مجازات قرآن انواع مجازهای به کار رفته در قرآن در این شاخه بحث می شود.

ه- وجوه و نظائر در قرآن

و بعضی دیگر از موضوعات علوم قرآن که بنوعی با مفردات قرآن سرو کار دارد.

دانشمندا ن بزرگی به تبیین واژه های قرآنی پرداخته اند و برخی از آنها کتابهائی را نیز تدوین نموده اند که تفصیل آنها در کتابهای رجال مانند : معجم الادباء ، تاریخ بغداد، فهرست ابن ندیم، اعلام زرکلی و .....آمده است.

برای آگاهی از این کتابها می توانید به مجله بینات

شماره هفت و نه مراجعه کنید که بیش از سیصد جلد کتاب معرفی شده است.

7- مفاهیم قرآن به معنای تحقیق کامل و جامع در باره بنیان آشکارو نهان یک لغت است؛ وبررسی سابقه و شرح آن در کل مجموعه آیات قرآن است. و همچنین تمام کاربردهای علمی و ادبی آن را بررسی کردن است. واین تقریبا یک علم کاملا جدید درباره قرآن است. زیرا باید نقش یک مفهوم را در تمام قرآن درقالب یک کلمه و ارتباطات آن مشخص کرد.تحقیق درباره مفاهیم شناسی قرآن کارساده ای نیست وافراد باید صاحب تخصص های گوناگونی باشند. و بصورت گروهی کارکنند . مفهوم شناسی قرآن بعد ازآشنائی علوم ادبی و منطقی وفلسفی و عرفانی و تاریخی وفقهی و غیره برای محققین حاصل می شود. تازه این بررسی نقش یک کلمه و مفهوم درقرآن است ؛ حال آنکه اگرما خواستیم نقش مفهوم یک جمله و یا چند جمله و یا یک آیه و یا یک سوره را نسبت به یک جمله و یا چند جمله و یا یک آیه ویا یک سوره دیگربررسی کنیم ؛ ببینید چه نیروی انسانی دانشمند و چه سرمایه مالی هنگفت و چه تکنولوژی(ابررایانه) و امکانات نرم افزاری و علمی و سخت افزاری نیاز است. ولی به هرحال کاری است که باید درآینده نزدیک انشاء الله بشود.

8-قران را می توان مثل قطعات متنوع هندسی (Magnets game) فرض کرد که به بی نهایت اشکال قابل تصوراست اگرشما به یک آجردریک ساختمان بسیاربزرگ و چند هکتاری توجه کنید و نقش این آجردرکل مجموعه را بررسی کنید یک تصورمفهومی بدست آورده اید که جایگاه ومعنای آن را درمنظومه

این ساختمان به شما نشان می دهد و تصور بود ونبود آن دراین منظومه به کل آن می تواند کمک کند و یا آسیب برساند. پس باید درنظرداشت هریک ازکلمات قرآن مفهومی دربردارد که باتمام کلمات و جملات قرآن ارتباط دارد ارتباطی که درطول تاریخ تفسیرقرآن کشف نشده است . و ازاین مبنا استنتاجات بسیاری می توان استخراج کرد که درلابلای بعضی از تفاسیرآمده است.

9-البته شاید بتوان گفت مفاهیم قرآن یک رشته جدید در علوم و معارف قرآن است و مربوط به دوران معاصر است زیراکه بسیاری از علوم در حدود نیم قرن جدید تحولات جدی بخود گرفته اند. با استفاده ازابزارو امکانات جدید بویژه رایانه وبرنامه ریزی برای آن می توان به این علم دسترسی پیدا کرد. این علم بصورت رسمی هنوزوارد حوزه و دانشگاه نشده است و مطالب آن بصورت گسیخته درضمن مطالب دیگربیان می شود. هراستادی با توجه به شناخت نسبی خود از آن بحث می کند وبسیاری آن را بعنوان یک علم قرآنی نه می شناسند و نه قبول دارند. اینجانب بعد ازحدود سی سال آشنائی با علوم دینی و اسلامی وقرآنی و بعد تمرکزبرروی این موضوع (علم مفاهیم شناسی قرآن) وکشف آن در تفسیرشریف راهنما به این امرخطیرنائل شدم و خداوند رحیم افق نوردیدن آن را بمن نشان داد. و این چیزی بود که بصورت متفاوت در بعضی مکتوبات قرآنی با آن برخورد می کردم که خود داستانهای زیبا و دلنشینی دارد. خیلی دوست داشتم با قرآن مانوس باشم و روزانه چندین نوبت تلاوت داشته باشم ولی بعضی از مواقع یک کلمه و یا یک جمله قرآن و نقش آن

درکل قرآن فکرودل من را بخودش مشغول می کرد و ساعتها و روزها وقت مرا می گرفت و رهایم نمی کرد ؛ نمی توانستم از آن مفهوم کلمه و جمله و آیه دلم را جدا بکنم ؛ هرلحظه و زمانی که می گذشت رخ جدیدی از آن برایم کشف می شد ولی همیشه دوست داشتم یک راهی پیدا کنم که آن را به صورت علمی درمعرض دیگران قراردهم ؛ ولی عظمت کارونداشتن ابزار و امکانات لازم من را از آن باز می داشت تا اینکه این توفیق نسبی برایم حاصل شد. و برای همین همیشه درحیرتم که قلب مقدس اشرف و اکرم واعظم انبیاء یعنی حضرت محمد مصطفی (ص) چگونه این حجم با عظمت معنوی را درسینه مبارکشان داشتند و آن را حمل می کردنند. آری این کلمات و آیات الهی است که بی نهایت بارقابل استناد و استدلال و فیض جاری است و هنرنمائی می کند.کاری که ازعهده هیچ مجموعه و دستگاه علمی برنمی آید. کاریکه من انجام داده ام کاری است که اصل زحمت آن را دانشمندان اسلامی درتفسیرقیم راهنما انجام داد ه اند و من فقط آن را دیده و استخراج و تالیف کرد ه ام ؛ هرچند که قبل ازمن به این صورت کسی انجام نداده است.

10-ازخوبیهای علم دردوران جدید این است که آنچه را درتصورذهن و یا کشف دل و یا توهم و یا خیال بود امروز می توان بصورت علم درآورد و به معرض نمایش و عموم گذاشت . شما نگاه کنید در زمان ما مسائلی حتی مثل طی الارض و روی آب راه رفتن ونامرئی شدن و صدها

نمونه از این دست به صورت علمی دسته بندی و طبقه بندی شده است. چه برسد به علومی که ازقواعد و ضوابط مثل تفسیرقرآن برخورداراست.

11- بسیاری ازتفاسیر که دردوران قدیم نوشته شده است درمحدوده علم آموزی ودانش یک فرد و بسته به نوع کتابهای تفسیری و امکاناتی که دراختیارداشته و گرایش و هدفی که داشته است.درصورتیکه درزمان معاصرباید ازنوشتن تکراری و بیهوده این تفاسیرخوداری کرد و زیرنظرمجموعه ای ازاساتید ، تفسیرهمه جانبه نوشت.وحوزهای پژوهشی عظیمی به این امرمهم اختصاص یابد. امید است درآینده حوزه های علمی بزرگ و دانشگاههای بزرگ قرآنی درراستای آموزش و پژوهش های قرآنی بیش ازآن چیزی که امروزوجود دارد تاسیس شود.

12- داشتن روش هدفمند و اصولی و رعایت آن درطول نگارش تفاسیرازنکات مهمی است که مفسرین باید رعایت کنند. زیرا مفسرین بزرگ قرآن بعضی ازموارد یک مفهوم را دریک جای قرآن به یک معنا گرفته اند و درجاهای دیگرقرآن از آن عدول کرده اند مثل آن است که یک جا در قرآن ما کلمه( صلوهَ) را به این شکل و درجاهای دیگرقرآن بصورت (صلاهَ) بنویسیم. اگرما توانستیم به معنای واقعی و مفهوم (روح) یا (امر) یا (امام) و ....درقرآن برسیم باید بااین ملاک واحد درکل قرآن به تحقیق بپردازیم.

13-اگرخواستیم عظمت قرآن را درنظربگیریم باید اینطورتصورکرد که تمام عالم هستی دو بارتکرار شده است یکباربصورت عینی درعالم خارج و یکباربصورت مکتوب به صورت قرآن و اگرگفته عرفاء را به آن اضافه کنیم به این صورت استکه وجود انسان قرآنی (کامل) دو چهره دارد یکی به صورت عینی یعنی جهان خارج و دیگری بصورت مکتوب یعنی قرآن.

14-قرآن كريم در آيه ى بيست و يكم

سوره ى حجر به سرچشمه و منبع موجودات و نزول معيّن آنها اشاره كرده، مى فرمايد:

( وَ إِن مِّن شَىْ ءٍ إِلَّا عِندَنَا خَزَآئِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَّعْلُومٍ)

و هيچ چيزى نيست جز آن كه منابعش نزد ماست؛ و [لى] جز به اندازه معيّن آن را فرو نمى فرستيم.

«خزائن» در اصل به معناى حفظ و نگه دارى چيزى است و در اصطلاح به معناى محلى است كه افراد، اموالشان را در آن گردآورى و حفظ مى كنند.

اين مفهوم در مورد انسان ها صادق است كه قدرت محدود دارند و نمى توانند در هر عصرى همه چيز را فراهم كنند، اما در مورد خدا تصور نمى شود.

پس خزاين الهى، يا به معناى «مقدورات الهى» است؛ يعنى همه چيز در منبع قدرت الهى جمع است و هر وقت بخواهد هر مقدار كه لازم باشد ايجاد مى كند و يا به معناى مجموعه ى امورى است كه در عالم هستى و جهانِ ماده وجود دارند؛ مثل عناصر و اسباب، كه در اين مجموعه همه چيز فراوان است، اما هر موجود خاص آن به صورت محدود ايجاد مى شود.

قرآن خداوند نیز ازهمین سنخ است که متصل به دریای بی کرانه وجود خداوند است و هروقت خداوند بخواهد مقداری از معنای آن را برای ما ایجاد می کند . و چهره کامل آن درزمان حکومت حضرت ولی عصر(عج) ظهور می کند. انشاء الله.

15- قرآن كريم در آيه ى چهل و يكم سوره ى بقره با اشاره به رابطه ى قرآن با كتب آسمانى پيشين، چهار فرمان در مورد پاس داشت قرآن مى دهد و مى فرمايد:

( وَآمِنُوْا بِمَا أَنْزَلْتُ مُصَدِّقاً لِمَا مَعَكُمْ وَلَا تَكُونُوا أَوَّلَ كَافِرٍ بِهِ وَلَا تَشْتَرُوا بِآيَاتِي ثَمَناً قَلِيلًا وَإِيَّايَ فَاتَّقُونِ)

و به آنچه فرو

فرستادم (/ قرآن) ايمان آوريد، در حالى كه مؤيد چيزى است كه با شماست. و نخستين انكار كننده آن نباشيد؛ و بهاى اندك را با آيات من مبادله نكنيد؛ و تنها (از عذاب) من (خودتان) را حفظ كنيد.

خداوند می فرماید قرآن را ارزان نفروشید قدروقیمت وعظمت آن را دریابید و برای رسیدن به آن بهای لازم را بپردازید. هرآیه قرآن مثل عروسی بلند مرتبه ای است که تا بهای آن پرداخته نشود رخ نمی نماید بعضی ازموارد این بهاء به قیمت جان و حقیقت انسان است . کسانیکه خادم قرآن هستند باید همیشه این را مد نظرداشته باشند.

عروس حضرت قرآن نقاب آن گه براندازدكه دارالملك ايمان را مجرد يابد از غوغا

(سنائی)

-

16- دراین قسمت برای اینکه وظیفه ما نسبت به قرآن مشخص شود سخن رهبرعظیم الشان انقلاب اسلامی دردنیای معاصرحضرت امام خمینی(ره) را می آورم: (جلد بیستم صحیفه امام خمینی(ره)- صفحه 91 تا 93- پيام به مردم زائران بيت الله الحرام به مناسبت ايام حج "مهجوريت حج ابراهيمي "):

(از انس با قرآن كريم ، اين صحيفه الهي و كتاب هدايت ، غفلت نورزند كه مسلمانان هر چه دارند و خواهند داشت در طول تاريخ گذشته و آينده ازبركات سرشار اين كتاب مقدس است . و از همين فرصت از تمامي علماي اعلام و فرزندان قرآن و دانشمندان ارجمند تقاضا دارم كه از كتاب مقدسي كه تبيان كل شي ءاست و صادر از مقام جمع الهي به قلب نور اول و ظهور جمع الجمع تابيده است ، غفلت نفرمايند. اين كتاب آسماني - الهي كه صورت عيني و كتبي جميع اسما و صفات و آيات وبينات است

و از مقامات غيبي آن دست ما كوتاه است و جز وجود اقدس جامع من خوطب به از اسرار آن كسي آگاه نيست و به بركت آن ذات مقدس و به تعليم او خلص اولياي عظام دريافت آن نموده اند و به بركت مجاهدات و رياضتهاي قلبيه ، خلص اهل معرفت به پرتوي از آن به قدر استعداد و مراتب سير بهره مند شده اند و اكنون صورت كتبي آن ،كه به لسان وحي بعد از نزول از مراحل و مراتب ، بي كم و كاست و بدون يك حرف كم وزياد به دست ما افتاده است ، خداي نخواسته مباد كه مهجور شود و گر چه ابعاد مختلفه آن و در هر بعد مراحل و مراتب آن از دسترس بشر عادي دور است لكن به اندازه علم ومعرفت و استعدادهاي اهل معرفت و تحقيق در رشته هاي مختلف ، به بيانها و زبانهاي متفاوت نزديك به فهم از اين خزينه لايتناهاي عرفان الهي و بحر مواج كشف محمدي -صلي الله عليه و آله و سلم - بهره هايي بردارند و به ديگران بدهند و اهل فلسفه و برهان بابررسي رموزي كه خاص اين كتاب الهي است و با اشارات از آن مسائل عميق گذشته ،براهين فلسفه الهي را كشف و حل كرده ، در دسترس اهلش قرار دهند. و وارستگان صاحب آداب قلبي و مراقبات باطني رشحه و جرعه اي از آنچه قلب عوالم از "ادبني ربي " دريافت فرموده ، براي تشنگان اين كوثر به هديه آورند و آنان را مودب به آداب الله تا حد ميسور نمايند. و متقيان تشنه هدايت بارقه

اي از آنچه به نور تقوا از اين سرچشمه جوشان هدي للمتقين هدايت يافته اند، براي عاشقان سوخته هدايت الله به ارمغان آورند. و بالاخره هر طايفه اي از علماي اعلام و دانشمندان معظم به بعدي از ابعاد الهي اين كتاب مقدس دامن به كمر زده و قلم به دست گرفته و آرزوي عاشقان قرآن رابرآورند و در ابعاد سياسي ، اجتماعي ، اقتصادي ، نظامي ، فرهنگي و جنگ و صلح قرآن وقت صرف فرمايند تا معلوم شود اين كتاب سرچشمه همه چيز است ؛ از عرفان و فلسفه تاادب و سياست ، تا بيخبران نگويند عرفان و فلسفه بافته ها و تخيلاتي بيش نيست ورياضت و سير و سلوك كار درويشان قلندر است ، يا اسلام به سياست و حكومت و اداره كشور چه كار دارد كه اين كار سلاطين و روساي جمهور و اهل دنياست . يا اسلام دين صلح و سازش است و حتي از جنگ و جدال با ستمكاران بري است . و به سر قرآن آن آورند كه كليساي جاهل و سياستمداران بازيگر به سر دين مسيح عظيم الشان آوردند.

هان اي حوزه هاي علميه و دانشگاههاي اهل تحقيق ! بپاخيزيد و قرآن كريم را ازشرجاهلان متنسك و عالمان متهتك كه از روي علم و عمد به قرآن و اسلام تاخته ومي تازند، نجات دهيد. و اينجانب از روي جد، نه تعارف معمولي ، مي گويم از عمر به بادرفته خود در راه اشتباه و جهالت تاسف دارم . و شما اي فرزندان برومند اسلام ! حوزه ها ودانشگاهها را از توجه به شئونات قرآن و ابعاد بسيار مختلف آن

بيدار كنيد. تدريس قرآن در هر رشته اي از آن را محط نظر و مقصد اعلاي خود قرار دهيد. مبادا خداي ناخواسته در آخر عمر كه ضعف پيري بر شما هجوم كرد از كرده ها پشيمان و تاسف برايام جواني بخوريد همچون نويسنده .

بايد بدانيم حكمت آنكه اين كتاب جاويد ابدي كه براي راهنمايي بشر به هر رنگ و مليت و در هر قطب و قطر، تا قيام ساعت نازل گرديده است ، آن است كه مسائل مهم حياتي را چه در معنويات و چه در نظام ملكي زنده نگه دارد و بفهماند كه مسائل اين كتاب براي يك عصر و يك ناحيه نيست . )

17- منطق شيوه ي تفكر صحيح را مي آموزد حال اگر كسي بخواهد انديشه ها و تفكرات خود را به ديگري منتقل كند. يعني بخواهد از آنچه در ذهن خودش مي گذرد ديگري را آگاه سازد ناچار از سخن استفاده مي كند، يعني الفاظ را براي افاده ي مقصود خود به كار مي برد.

مردم عادي چنين مي پندارند كه انسان نخست مي انديشند سپس انديشه هاي خود را در قالب الفاظ بر زبان مي آورد. اما با كمي دقت نظر معلوم مي شود كه اساساً تفكر بدون استعمال الفاظ امكان پذير نيست. حتي وقتي كه آدمي لب را از سخن فروبسته و به انديشه فرورفته باشد، باز در واقع با يك سلسله الفاظ مخيّل به تفكر مي پردازد و به قول حكما، گويي با خود «حديث نفس» يا نجوا مي كند، به همين جهت است كه تفكر و تعقل را نطق باطن مي نامند (در مقابل نطق ظاهر

كه با الفاظ مسموع انجام مي يابد) پرورش ذهني و فكري آدمي و از قوه به فعل درآوردن استعدادهاي معرفتي او جز به كار بردن لفظ امكان پذير نيست. پس زبان اولاً توأم و همراه با انديشه هاي دروني آدمي است. ثانياً موجب انتقال دانش و فرهنگ و تمدن به ديگران است و آموزش و پرورش بدون استعانت از آن امكانپذير نيست. همين نياز مبرم آدمي به زبان موجب شده است كه به وضع الفاظ بپردازد و در برابر هر معنايي لفظي را كه نمايانگر آن معني باشد قرار دهد.

چنانكه معلوم است هر لفظ مسموع صوتي است كه در هوا پخش مي شود و به سرعت محو مي گردد. يعني علامتي است فرار و ناپايدار كه عمرآن لحظه اي بيش نيست و فقط هنگام رويارويي با ديگران بكار مي رود. اما آدمي مايل است افكار و انديشه ها و خواسته هاي خود را به مكانهاي دور دست و به آيندگان و كساني كه با او روياروي نيستند نيز برساند. به همين جهت به وضع الفاظ بسنده نكرده و يك سلسله علايم ديگر نيز وضع كرده كه همان خط يا علايم مكتوب يا الفباست. علايمي به مراتب پايدارتر و ثابت تر از الفاظ، اين علائم مكتوب را نشان و دال بر الفاظ قرار داده است.

بنابراين علايم مكتوب يا خط يا وجود كتبي دلالت بر حفظ، يعني اصوات معين ، دارد. به عبارت مختصرتر وجود كتبي دال بر وجود لفظي است ، همانطور كه وجود لفظي دال بر معناي ذهني است و معناي ذهني دال بر شيء خارجي.

وجود كتبي (علايم كتبي يا خطي ) – وجود لفظي

( علايم ملفوظ يعني اصواتي كه با اتكاء به مخارج حروف از دهان خارج مي شود) – وجود ذهني (معني ذهني يا صورت ذهني) – وجود عيني (وجود خارجي يا شي خارجي)

به عبارت موجزتر شيء داراي چهار نحوه وجود است. وجود عيني و وجود ذهني و وجود لفظي و وجود كتبي . از آنجا كه نقش الفاظ در تفكرات آدمي تا اين درجه است. منطق دانان در آغاز منطق مبحثي را نيز به الفاظ اختصاص مي دهند و البته بحث آنها از الفاظ بحثي است بسيار كلي به نحوي كه كم و بيش شامل همه زبانها مي شود. بر خلاف بحث علماي دستورزبان كه اختصاص بزباني معين دارد.(علم منطق – رشته های نظری و علوم انسانی و معارف اسلامی)

براین اساس وجود لفظی و کتبی را اعتباری و وجود ذهنی و عینی را حقیقی می دانند.

اگربراین مبنا به قرآن رانگاه کنیم؛ فعالیتهای علمی و قرآنی ما ازچهارحالت خارج نیست:

الف-وجود لفظی قرآن که شامل روخوانی ؛ روان خوانی ؛ تندخوانی؛ صوت ولحن؛ علم تجوید ؛ انواع قرائات قرآنی؛ حفظ ظاهری قرآن؛و تمام فعالیتهائی که دراین حوزه لفظی قرآن می شود.

ب-وجود کتبی قرآن که شامل انواع رسم الخط ونوشتن قرآن ؛ چاپ قرآن؛ تمام کارهای هنری مربوط به قرآن.

ج-وجود ذهنی قرآن یعنی آنچه درذهن مردم مسلمان یا جامعه بشری یا مفسرومحقق قرآن وجود داردو بر روی آن تدبرو تفکرمی کند و آن را نشر وارائه می دهد.و شامل تمام تفاسیر و معارف و علوم قرآنی می شود.

د-وجود عینی قرآن که به دوصورت جلوه می کند یا بصورت فردی که دریک انسان قرآنی درخارج مصداق پیدا می کند و

حقیقی ترین آن امام معصوم است که واقعیت قرآن و مظهرعینی کامل قرآن درعالم خارج است و قرآن ناطق است و درزمان ما حضرت امام ولی عصر(عج) می باشد ویا بصورت جمعی تجلی و ظهورپیدا می کند که جامعه اسلامی و قرآنی و حکومت اسلامی مهدویت است که انشاء الله درآینده ما شاهد و عامل آن خواهیم بود.

به هرحال هرکس که عالم وخادم قرآن باشد بصورت حصرعقلی ازیکی ازاین چهارقسم خارج نیست ؛ و کسیکه درحوزه علم مفاهیم شناسی قرآن فعالیت و تحقیق و مطالعه می کند دربخش سوم (وجود ذهنی) جایگاه می یابد ووقتی درعرصه نشرمکتوب می پردازد درجایگاه دوم (وجود کتبی) فعال است.

اگربخواهیم توضیح مفصل دهیم که علم مفاهیم قرآن شناسی چیست ؟ باید کتابهای مستقلی تالیف گردد ؛ که امیدواریم این مهم درآینده نزدیک انجام گیرد.

17-ما در اینجا براساس امکانات و ابزار و نرم افزارهای علمی بیش ازهزارتا از کلمات قرآن را مفهوم شناسی وبراساس حروف الفبا استخراج کرده ایم ؛ باشد که انشا ء الله در آینده این علم( مفهوم شناسی قرآنی) توسعه لازم را بنماید. از بین تفاسیرتفسیرراهنما را ملاک قرارداده ایم که نسبت به تمام تفسیرهای قرآن بعضی ازاستاندارهای لازم را دارد که می توانید ویژگیهای آن را درمقدمه آن تفسیرشایسته و مهم بخوانید. باید توجه داشت که بعضی ازکلمات مشترک لفظی و بعضی ازآنها مشترک معنوی می باشند ؛ وتعدادی ازکلمات نیز عربی وفارسی می باشد ؛ برای همین کسی که می خواهد مفهومی را بررسی کند لازم است یکدورفهرست کلمات را بررسی کند. . این مجموعه کتاب مفاهیم شناسی قرآن بیشتربرای محققین و پژوهشگران قرآنی و کسانیکه

می خواهند پایان نامه حوزوی و دانشگاهی تالیف کنند ویا علاقه به مباحث عمیق قرآنی هستند می باشد.

حوزه علمیه اصفهان

رسول ملکیان اصفهانی

حاجيان از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

حاجيان

آگاهى از اعمال حاجيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 158 - 7

7 - خداوند به اعمال زائران خانه خدا ( به جا آوردن حج و عمره و سعى ميان صفا و مروه ) آگاه است .

فمن حج البيت أو اعتمر . .. و من تطوع خيراً فإن اللّه شاكر عليم

آمرزش حاجيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 203 - 13

13 _ حج گزارى كه در ايام تشريق بميرد ، آمرزيده است .

فمن تعجّل فى يومين فلا اثم عليه

امام صادق (ع) درباره آيه {فمن تعجّل . ..}، فرمود: يعنى من مات قبل ان يمضى، فلا اثم عليه

_______________________________

كافى، ج 4، ص 521، ح 10 ; نورالثقلين، ج 1، ص 201، ح 740.

استفاده حاجيان از قربانى حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 28 - 16

16 - جواز استفاده حج گزاران از گوشت قربانى

فكلوا منها

امتحان حاجيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 94 - 1،4،18

1 _ هشدار خداوند بر آزمايش مؤمنان راهى حج و عمره

يأيها الذين ءامنوا ليبلونكم اللّه

با توجه به آيات بعد معلوم مى شود اين آزمايش از آن كسانى است كه براى انجام حج و يا عمره محرم مى شوند.

4 _ انواع شكار ها _ چه آنها كه بدون ابزار قابل دسترسى باشند ( مانند جوجه پرندگان

و . . . ) و چه آنها كه بدون نيزه و مانند آن قابل دستيابى نباشند _ ، وسيله اى براى آزمون راهيان حج و عمره خواهند بود .

ليبلونكم اللّه بشىء من الصيد تناله ايديكم و رماحكم

18 _ دسترسى حج گزار به تخم و بچه حيوانات و در تيررس قرار گرفتن شكار هاى وحشى ، وسيله آزمايش خداوند از وى .

يأيها الذين ءامنوا ليبلونكم اللّه بشىء من الصيد تناله ايديكم و رماحكم

برداشت فوق از حديثى استفاده شده كه در توضيح آيه فوق مى فرمايد: ما تناله الا يدى البيض و الفراخ و ما تناله الرماح فهو ما لاتصل اليه الا يدى.

_______________________________

كافى، ج 4، ص 397، ح 4; تفسير برهان، ج 1، ص 502، ح 3.

امنيت حاجيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 125 - 4،6

4 - ضرورت ايجاد امنيت براى حاضران در محيط خانه خدا و حراست آنان در برابر هرگونه آسيب و گزند .

و إذ جعلنا البيت مثابة للناس و أمناً

6 - تعيين خانه خدا براى حضور مردم و تأكيد بر حفظ امنيت حاضران در آن محيط ، از نعمت هاى الهى و شايسته و بايسته به يادداشتن

و إذ جعلنا البيت مثابة للناس و أمناً

{إذ} مفعول براى {اذكروا} (به ياد داشته باشيد) است و لام در {للناس} حكايت از آن دارد كه قرار دادن كعبه براى حضور پياپى مردم در جهت منافع آنان است، كه از آن در برداشت، به نعمت تعبير شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 2 - 7

7 _ عدم جواز

هتك حرمت راهيان خانه خدا و سلب امنيت از آنان

لاتحلوا . .. و لا ءآمين البيت الحرام

{آمين} جمع {آم} به معناى قصد كننده است و مراد از قصد كنندگان بيت الحرام، راهيان حج هستند.

تجاوز به حقوق حاجيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 25 - 8

8 - ممانعت از ورود حاجيان به مكّه ، تجاوز به حقّى است كه خدا براى آنان قرار داده است .

و يصدّون . .. الذى جعلن_ه للناس

سقايت حاجيان در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 19 - 3

3 _ سرپرستى مسجدالحرام و آب دهى به زائران كعبه ، شغلى مهم و افتخارآميز در ميان عرب هاى جاهلى

أجعلتم سقاية الحاجّ و عمارة المسجدالحرام كمن ءامن باللّه . .. و جهد فى سبيل اللّ

فضايل حاجيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 2 - 11

11 _ راهيان خانه خدا ، از شعائر الهى

لاتحلوا شعر اللّه . .. و لا ءآمين البيت الحرام

بنابر اينكه امور ياد شده از باب ذكر خاص بعد از عام (شعر اللّه) باشد و راهيان خانه خدا از جمله آنها هستند.

فضيلت سقايت حاجيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 19 - 10

10 _ ابوبصير از امام باقر يا امام صادق _ عليهما السلام _ درباره قول خداى عز و جل { أجعلتم سقاية الحاجّ و عمارة المسجدالحرام كمن ءامن باللّه و اليوم الأخر } روايت كرده است : { نزلت فى حمزة و

على و جعفر و العباس و شيبة . . . و كان على ( ع ) و حمزة و جعفر الذين آمنوا باللّه و اليوم الآخر و جاهدوا فى سبيل اللّه لايستوون عند اللّه ;

اين آيه شريفه درباره حمزه، على، جعفر، عباس و شيبه نازل شده كه آنان (عباس و شيبه) به منصب آب رسانى به حاجيان و پرده دارى كعبه افتخار مى كردند، پس خداوند عز جل اين آيه را نازل فرمود: آيا منصب آب رسانى به حاجيان و آباد كردن مسجدالحرام را با [عمل ]كسى كه به خدا و روز قيامت ايمان آورد و در راه خدا جهاد كرد. همانند قرار داده ايد؟ آنان نزد خدا مساوى نيستند!}.

قياس سقايت حاجيان با جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 19 - 1

1 _ سرزنش خداوند نسبت به مسلمانانى كه شغل آب دهى به حاجيان و سرپرستى مسجدالحرام را با جهاد در راه خدا برابر انگاشته و خويشتن را همطراز با مؤمنان اهل پيكار در راه خدا مى پنداشتند .

أجعلتم سقاية الحاجّ و عمارة المسجدالحرام كمن ءامن باللّه و اليوم الأخر و جهد فى

ممانعت حاجيان از مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 25 - 8

8 - ممانعت از ورود حاجيان به مكّه ، تجاوز به حقّى است كه خدا براى آنان قرار داده است .

و يصدّون . .. الذى جعلن_ه للناس

نشانه هاى حاجيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 2 - 12

12 _ علامت هاى راهيان خانه

خدا ، از شعاير الهى

لاتحلوا شعر اللّه . .. و لاالقلئد

ورود حاجيان به خانه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 189 - 8

8 - ورود حاجيان به خانه ، از پشت آن و پرهيز از راه هاى متعارف ، عملى نيكو در ديدگاه مردم عصر جاهليت

و ليس البر بأن تأتوا البيوت من ظهورها

نفى نيكى از رسم ياد شده (ليس البر)، دلالت مى كند كه آن رسم در نزد مردم جاهلى، رسمى نيكو و ارجمند بوده است.

هتك حرمت حاجيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 2 - 7

7 _ عدم جواز هتك حرمت راهيان خانه خدا و سلب امنيت از آنان

لاتحلوا . .. و لا ءآمين البيت الحرام

{آمين} جمع {آم} به معناى قصد كننده است و مراد از قصد كنندگان بيت الحرام، راهيان حج هستند.

حافظ از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

حافظ

بهترين حافظ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 64 - 11

11_ خداوند ، بهترين حافظ و نگهبان است .

فالله خير ح_فظًا

حافظ انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 46 - 14

14_ خداوند ، مراقب پيامبران و توجه دهنده آنان به خطا ها و لغزشهايشان

إن ابنى من أهلى . .. إنه ليس من أهلك ... فلاتسئلن ما ليس لك به علم

حافظ انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 33 - 21

21_ { عن أبى الحسن الرضا ( ع ) قال : إعلم . . . ان

الله تبارك و تعالى . . . قائم ليس على معنا انتصاب و قيام على ساق فى كبد كما قامت الأشياء و ل_كن { قائم } يخبر أنه حافظ والله هو القائم على كل نفس بما كسبت . . . ;

از امام رضا(ع) روايت شده است كه فرمود: بدان كه خداوند _ تبارك و تعالى _ . .. قائم است نه به معناى ايستادن و در ميان آسمان بر روى پا قرار گرفتن آن گونه كه اشيا قيام دارند و ايستاده اند ; بلكه [خداوند ]قائم است، به اين معنا مى باشد كه او حافظ است و تنها خداوند است كه حافظ هر فردى مى باشد با آنچه كسب كرده است}.

حافظ بودن خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 64 - 11

11_ خداوند ، بهترين حافظ و نگهبان است .

فالله خير ح_فظًا

حافظ نظم آسمان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 41 - 1

1 - تنها خداوند ، نگه دارنده نظم كنونى آسمان ها و زمين از زوال و پاشيدگى است و هيچ قدرت ديگرى در آن نقش ندارد .

إنّ اللّه يمسك السم_وت و الأرض أن تزولا و لئن زالتا إن أمسكهما من أحد من بعده

حافظ نظم آفرينش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 41 - 1

1 - تنها خداوند ، نگه دارنده نظم كنونى آسمان ها و زمين از زوال و پاشيدگى است و هيچ قدرت ديگرى در آن نقش ندارد .

إنّ اللّه يمسك السم_وت و الأرض

أن تزولا و لئن زالتا إن أمسكهما من أحد من بعده

حافظ نظم زمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 41 - 1

1 - تنها خداوند ، نگه دارنده نظم كنونى آسمان ها و زمين از زوال و پاشيدگى است و هيچ قدرت ديگرى در آن نقش ندارد .

إنّ اللّه يمسك السم_وت و الأرض أن تزولا و لئن زالتا إن أمسكهما من أحد من بعده

حاكمان از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

حاكمان

آثار اصلاح حاكمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 46 - 5

5 - تصحيح مركزيت قدرت و حاكميت جامعه ، راهكار اصلاح و هدايت مردم

ثمّ أرسلنا موسى . .. إلى فرعون و ملإيه

با توجه به اين كه حضرت موسى(ع) در امر رسالت، نخست به سوى فرعون _ كه محور قدرت و حاكميت بود _ فرستاده شد، مى توان برداشت فوق را به دست آورد.

اذيتهاى حاكمان مصرباستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 47 - 11

11_ يوسف ( ع ) على رغم آزار ديدن از حكومت مصر ، دانش خويش را از آنان دريغ نداشت .

قال تزرعون . .. إلاّ قليلاً مما تأكلون

اصلاح رفتار حاكمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 129 - 14

14 _ توجه حاكمان به نظارت خداوند بر اعمال ايشان ، زمينه ساز گرايش آنان به كردار نيك و پرهيزشان از اعمال نارواست .

و يستخلفكم فى الأرض فينظر كيف تعملون

هدف از تذكار نظارت خداوند بر اعمال آدمى اين است كه وى با توجه

به اين حقيقت از اعمال ناروا بپرهيزد و به اعمال نيك رو آورد.

اهميت احترام حاكمان بر حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 100 - 11

11_ لزوم احترام به حاكمان برحق و تواضع و خشوع در برابر آنان

و خرّوا له سجّدًا

اهميت ايثار حاكمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 22 - 8

8- لزوم برخوردارى حاكمان و متوليان جامعه ، از ايمان راسخ و شجاعت و ايثار

فهل عسيتم إن تولّيتم أن تفسدوا فى الأرض و تقطّعوا أرحامكم

بنابر اين كه {تولّيتم} به معناى عهده دارى امور و مخاطب آن بيماردلان ترسو و سست ايمان باشد، از مفهوم آيه به مطلب بالا مى توان ره برد.

اهميت ايمان حاكمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 22 - 8

8- لزوم برخوردارى حاكمان و متوليان جامعه ، از ايمان راسخ و شجاعت و ايثار

فهل عسيتم إن تولّيتم أن تفسدوا فى الأرض و تقطّعوا أرحامكم

بنابر اين كه {تولّيتم} به معناى عهده دارى امور و مخاطب آن بيماردلان ترسو و سست ايمان باشد، از مفهوم آيه به مطلب بالا مى توان ره برد.

اهميت شجاعت حاكمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 22 - 8

8- لزوم برخوردارى حاكمان و متوليان جامعه ، از ايمان راسخ و شجاعت و ايثار

فهل عسيتم إن تولّيتم أن تفسدوا فى الأرض و تقطّعوا أرحامكم

بنابر اين كه {تولّيتم} به معناى عهده دارى امور و مخاطب آن بيماردلان ترسو و سست ايمان باشد، از مفهوم

آيه به مطلب بالا مى توان ره برد.

بنى اسرائيل و حاكمان ظالم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 80 - 20

20 _ غضب خدا و عذاب هميشگى ، پيامد دوستى بسيارى از بنى اسرائيل با پادشاهان ستمگر و زيبا جلوه دادن هوا هاى نفسانى آنان ، به اميد دستيابى به بهره هاى دنيايى آنان

ترى كثيراً منهم يتولون الذين كفروا . .. و فى العذاب هم خلدون

از امام باقر(ع) در توضيح آيه فوق روايت شده: يتولون الملوك الجبارين و يزيّنون لهم اهوائهم ليصيبوا من دنياهم.

_______________________________

تفسير تبيان، ج 3، ص 611; نورالثقلين، ج 1، ص 661، ح 315.

تكبر حاكمان قوم عاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 59 - 13

13_ تكبر ، سركشى و لجاجت سران قوم عاد ، مايه انكار رسالت هود ( ع ) از سوى آنان و نپذيرفتن تعاليم او

و تلك عاد جحدوا بأي_ت ربهم و عصوا رسله واتبعوا أمر كل جبار عنيد

تواضع براى حاكمان بر حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 100 - 11

11_ لزوم احترام به حاكمان برحق و تواضع و خشوع در برابر آنان

و خرّوا له سجّدًا

توصيه به حاكمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نصر - 110 - 3 - 13

13 - احساس قصور در پيشگاه خداوند و عذرخواهى از او ، هنگام پيروزى و استقبال عمومى از دين و در اوج قدرت ، توصيه خداوند به پيامبر ( ص ) و شيوه اى مطلوب براى

زمامداران و مبلّغان

إذا جاء نصر اللّه و الفتح . .. و استغفره

حاكمان سرزمين مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 78 - 5

5 _ در عصر رسالت حضرت موسى ( ع ) ، قدرت و حاكميت سرزمين مصر ، در اختيار فرعون و اطرافيانش بود .

قالوا أجئتنا . .. و تكون لكما الكبرياء فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 46 - 10

10 - حاكميت ديرين خاندان فرعون و اشراف دربار او بر سرزمين مصر *

و كانوا قومًا عالين

جمله {كانوا قوماً عالين} مى تواند بدين معنا باشد كه: فرعون و اشراف حكومت او، بدان جهت كه از دير زمانى بر مصر فرمان مى راندند و به آن خو گرفته بودند و پذيرش دعوت موسى، آنان را ناچار به فرمان پذيرى ى كرد، از پذيرش آن خود دارى مى كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 11 - 1

1 - سرزمين مصر ، تحت سلطه و حاكميت فرعون و خويشاوندان وى

أن ائت القوم الظ_لمين . قوم فرعون

{قوم شخص} به كسانى گفته مى شود كه از نزديكان وى بوده و در يك جد با او مشترك باشند. بنابراين، از تعبير {قوم فرعون} استفاده مى شود كه حاكميت سرزمين مصر در اختيار فرعون و خاندان ظالم وى قرار داشته است.

حاكمان مصرباستان و يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 35 - 6،7

6_ آگاهى كامل عزيز و حاكمان مصر بر پاكدامنى يوسف ( ع

) ، با مشاهده دلايل و نشانه هاى متعدد

ثم بدا لهم من بعد ما رأوا الأيت

7_ حاكمان مصر على رغم آگاهى به پاكدامنى يوسف ( ع ) ، او را به زندان افكندند .

ثم بدا لهم من بعد ما رأوا الأيت ليسجننه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 36 - 1

1_ رجال مصر تصميم خويش را عملى ساختند و يوسف ( ع ) را به زندان افكندند .

بدا لهم . .. ليسجننه حتى حين. و دخل معه السجن فتيان

حاكمان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قريش - 106 - 1 - 4

4 - تسلّط قريش بر مكه پيش از اسلام *

لإيل_ف قريش

دفع مهاجمان به مكه، در صورتى امتنان بر قريش شمرده مى شود كه مكه در تصرف آنان باشد.

حاكمان و ظلم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 79 - 11

11_ ضرورت پرهيز حاكمان از ظلم و ستم

قال معاذ الله . .. إنا إذًا لظ_لمون

حاكمان و قدرت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 99 - 15

15_ قدرتمندان و حاكمان نبايد از مشيّت قاهره خداوند غافل شده و جريان امور را به قدرت و مكنت خويش بدانند .

ادخلوا مصر إن شاء الله ءامنين

حاكمان هنگام خطر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 35 - 7

7 - به تواضع نشستن حاكمان مستبد و زورمدار ، هنگام احساس خطر و اضطرار

فماذا تأمرون

مشورت خواهى از شخصى چون فرعون كه

مى گويد {لئن اتّخذت إل_هًا غيرى. ..}، نشانگر حالت اضطرار و ناگزيرى او است.

حاكمان يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 167 - 1

1 _ خداوند براى يهوديان متمرّد مقدّر ساخت تا در حيات دنيا در سلطه مردمى كه همواره آنان را شكنجه كنند ، قرار گيرند .

و إذ تأذن ربك ليبعثن عليهم إلى يوم القيمة من يسومهم سوء العذاب

{تأذن} يعنى قسم ياد كرد و اعلام كرد. (قاموس المحيط). {بعث} (مصدر {ليبعثن}) به معناى فرستادن است و چون به {على} متعدى شده، معناى مسلط ساختن در آن تضمين شده است. {سَوْم} (مصدر {يسومون}) به معناى تحميل كردن است.

خشوع براى حاكمان بر حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 100 - 11

11_ لزوم احترام به حاكمان برحق و تواضع و خشوع در برابر آنان

و خرّوا له سجّدًا

دين حاكمان مصرباستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 75 - 5

5_ حكومت مصر در زمان يوسف از شريعت يعقوب پيروى نمى كرد .

قالوا فما جزؤه . .. من وجد فى رحله فهو جزؤه

سهولت ملاقات با حاكمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 58 - 12

12_ سران حكومت ها بايد برنامه اى اتخاذ كنند كه ملاقات مردم با آنان به آسانى انجام گيرد .

و جاء إخوة يوسف فدخلوا عليه فعرفهم

شرب خمر حاكمان مصرباستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 36 - 10

10_ شراب خوارى در

ميان حاكمان مصر باستان ، امرى رايج بوده است .

إنى أري_نى أعصر خمرًا

عصيان حاكمان قوم عاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 59 - 13

13_ تكبر ، سركشى و لجاجت سران قوم عاد ، مايه انكار رسالت هود ( ع ) از سوى آنان و نپذيرفتن تعاليم او

و تلك عاد جحدوا بأي_ت ربهم و عصوا رسله واتبعوا أمر كل جبار عنيد

عوامل تواضع حاكمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 35 - 7

7 - به تواضع نشستن حاكمان مستبد و زورمدار ، هنگام احساس خطر و اضطرار

فماذا تأمرون

مشورت خواهى از شخصى چون فرعون كه مى گويد {لئن اتّخذت إل_هًا غيرى. ..}، نشانگر حالت اضطرار و ناگزيرى او است.

لعن بر حاكمان مفسد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 23 - 4،5

4- واليان و حاكمان فسادگر و بى عاطفه ، مورد نفرين الهى

إن تولّيتم أن تفسدوا فى الأرض . .. أول_ئك الذين لعنهم اللّه

برداشت بالا بنابراين نكته است كه {أول_ئك} اشاره باشد به همه متوليان امر كه فسادگر و قطع كننده رحم اند و گروهى از آنان در آيه قبل، مخاطب {إن تولّيتم أن تفسدوا. ..} قرار گرفته اند.

5- جواز لعن و نفرينِ حاكمان فسادگر و فاقد عاطفه انسانى

إن تولّيتم . .. أول_ئك الذين لعنهم اللّه

برداشت ياد شده بنابراين نكته است كه مشاراليه {أول_ئك} _ به قرينه آيه قبل {إن تولّيتم} _ كسانى باشند كه در صورت رسيدن به حكومت، فسادگر و قاطع رحم اند در اين صورت از فعل الهى،

جواز لعن آن گروه استفاده مى شود.

مبارزه با حاكمان ظالم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 32 - 11

11 - لزوم مبارزه با حاكمان فاسق و تجاوزپيشه

إلى فرعون و ملإيْه إنّهم كانوا قومًا ف_سقين

مبارزه با حاكمان ظلم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 207 - 13

13 _ لزوم مبارزه تا سر حدّ جان دادن ، با فساد و حاكمان فاسد

و من الناس من يعجبك . .. و اذا تولى سعى فى الأرض ... و من الناس من يشرى نفسه

از اينكه پس از بيان خصلتهاى حاكمان مُفسد، بى درنگ ستايش از كسانى شده است كه جان خويش را در راه خدا مى دهند، برداشت فوق استفاده مى شود.

مبارزه با حاكمان فاسق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 32 - 11

11 - لزوم مبارزه با حاكمان فاسق و تجاوزپيشه

إلى فرعون و ملإيْه إنّهم كانوا قومًا ف_سقين

مسؤوليت حاكمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 47 - 20

20_ لزوم اهتمام حاكمان جامعه به برنامه ريزى ، محاسبه و پيش بينى شرايط اقتصادى

تزرعون سبع سنين . .. مما تأكلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 58 - 12

12_ سران حكومت ها بايد برنامه اى اتخاذ كنند كه ملاقات مردم با آنان به آسانى انجام گيرد .

و جاء إخوة يوسف فدخلوا عليه فعرفهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 -

79 - 4،11

4_ لزوم پرهيز حاكمان از مجازات بى گناهان به جاى گنه كاران

قال معاذ الله أن نأخذ إلاّ من وجدنا مت_عنا عنده

11_ ضرورت پرهيز حاكمان از ظلم و ستم

قال معاذ الله . .. إنا إذًا لظ_لمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 99 - 15

15_ قدرتمندان و حاكمان نبايد از مشيّت قاهره خداوند غافل شده و جريان امور را به قدرت و مكنت خويش بدانند .

ادخلوا مصر إن شاء الله ءامنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 47 - 12

12 - فرمان روايان ، مسؤول كردار زيردستان خود هستند .

لاتعذّبهم

ترديدى نيست كه فرعون، در شكنجه كردن بنى اسرائيل مباشرت نداشته است; ولى در عين حال خداوند عذاب كردن بنى اسرائيل را به او نسبت داده است; زيرا فرعون سردمدار حكومت بوده و فرمان شكنجه را صادر مى كرده است.

مكر حاكمان مصرباستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 102 - 9

9_ بيان قرآن درباره مكر ها و توطئه هاى برادران يوسف ، زليخا و هيأت حاكمه مصر عليه او ، دليلى بس روشن بر وحى بودن و الهى بودن آن

ما كنت لديهم إذ أجمعوا أمرهم و هم يمكرون

جمله {و ما كنت لديهم. ..} به منزله تعليل براى {ذلك من أنباء الغيب...} است.

ملاقات مردم با حاكمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 58 - 12

12_ سران حكومت ها بايد برنامه اى اتخاذ كنند كه ملاقات مردم با آنان به آسانى انجام گيرد

.

و جاء إخوة يوسف فدخلوا عليه فعرفهم

نقش اجتماعى حاكمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 15 - 9

9 - تأثير كليدى رهبران سياسى و نظام اجتماعى ، در ايمان يا كفر و صلاح يا فساد جامعه

كما أرسلنا إلى فرعون رسولاً

نقش حاكمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 46 - 8

8 - نقش مؤثر حاكمان و نظام حكومتى ، در تغيير و تحول باور ها و شيوه رفتار مردم

و لقد أرسلنا موسى ب_اي_تنا إلى فرعون و ملإيه

مبعوث شدن موسى(ع) براى هدايت فرعون و درباريان وى، ممكن است از آن جهت باشد كه تغيير اعتقادى و رفتارى آنان، مى توانست تحول گسترده اى در جامعه عصر موسى ايجاد كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 54 - 2

2 - تأثير حاكمان ، در هدايت و گمراهى مردمان

و نادى فرعون . .. فاستخفّ قومه

ويژگيهاى حاكمان صالح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 100 - 6

6_ حاكمان صالح بر پدر و مادر خويش حكومت و فرمانروايى نمى كنند .

و رفع أبويه على العرش

يوسف(ع) با نشاندن پدر و مادرش بر تخت خويش ، علاوه بر احترام ويژه اش به آنان ، درصدد بيان اين نكته بود كه هرگز بر پدر و مادرش حكمرانى و فرمانروايى نخواهد كرد ; بلكه مطيع و فرمانبردار ايشان خواهد بود.

هدايت حاكمان گمراه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 103 - 7

7

_ ابلاغ رسالت هاى الهى به سردمداران نظام هاى غير الهى ، وظيفه اى بر عهده مبلغان دين

إلى فرعون و ملإيه

هشدار به حاكمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 129 - 11

11 _ خداوند ، ناظر بر چگونگى رفتار و كردار حكومت مداران

و يستخلفكم فى الأرض فينظر كيف تعملون

حاكمان ظلم

{حاكمان ظلم}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 256 - 19

19 _ سُستى و آسيب پذيرى پيوند با كفر و رهبران طغيانگر آن

فمن يكفربالطّاغوت و يؤمن باللّه فقد استمسك بالعروة الوثقى لا انفصام لها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 258 - 2،3،25

2 _ پادشاهى ، سلطنت و قدرت نمرود ، داده اى از جانب خداوند

ان اتيه اللّه الملك

3 _ حاكميّت و سلطه طغيانگران ، داده اى از جانب خداوند

ان ءَاتيه اللّه الملك

25 _ پادشاه عصر ابراهيم ( ع ) ( نمرود ) ، حاكمى كافر و ستمگر

فبهت الّذى كفر و اللّه لا يهدى القوم الظّالمين

مبارزه با حاكمان ظلم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 207 - 13

13 _ لزوم مبارزه تا سر حدّ جان دادن ، با فساد و حاكمان فاسد

و من الناس من يعجبك . .. و اذا تولى سعى فى الأرض ... و من الناس من يشرى نفسه

از اينكه پس از بيان خصلتهاى حاكمان مُفسد، بى درنگ ستايش از كسانى شده است كه جان خويش را در راه خدا مى دهند، برداشت فوق استفاده مى شود.

حاكميت از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

حاكميت

آثار اقرار به حاكميت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 89 - 2

2 - اذعان به فرمان روايى خدا بر سراسر هستى و گرايش به شرك ، دو امر ناهمخوان و ناسازگار

قل من بيده . .. إن كنتم تعلمون . سيقولون للّه قل فأنّى تسحرون

آثار حاكميت اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 74 - 11

11 _ بركت هاى حاكميت اسلام ، شامل همه مردم حتى ناباوران و غير متعهدان به اسلام

و ما نقموا إلا أن أغنيهم اللّه و رسوله من فضله

آثار حاكميت بر آسمان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 9 - 3

3 - تنها كسى مى تواند شكست ناپذير و ستوده كردار باشد كه بر تمامى آسمان ها و زمين ، سيطره داشته و حكمرانى كند .

العزيز الحميد . الذى له ملك السم_وت و الأرض

وصف {الذى له . ..}، مى تواند توجيه گر دو وصف قبلى باشد. تغيير عبارت _ كه موصول و صله جايگزين صفت مشبهه شده است _ مؤيد برداشت بالا است.

آثار حاكميت بر زمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 9 - 3

3 - تنها كسى مى تواند شكست ناپذير و ستوده كردار باشد كه بر تمامى آسمان ها و زمين ، سيطره داشته و حكمرانى كند .

العزيز الحميد . الذى له ملك السم_وت و الأرض

وصف {الذى له . ..}، مى تواند توجيه گر دو وصف قبلى باشد. تغيير عبارت _ كه موصول

و صله جايگزين صفت مشبهه شده است _ مؤيد برداشت بالا است.

آثار حاكميت بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 104 - 5

5- هشدار خداوند به بنى اسرائيل ، در غافل نشدن از آخرت پس از دستيابى به آرامش و حاكميت

اسكنوا الأرض فإذا جاء وعد الأخرة جئنا بكم لفيفًا

آثار حاكميت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 16 - 29

29_ يكتايى خدا و غلبه و تسلط او بر هستى ، دليل ربوبيت و ولايت اوست .

أفاتخذتم من دونه أولياء . .. و هو الوحد القهّ_ر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 103 - 3

3- خداوند به دليل حاكميّت بر رستاخيز و نظام كيفرى انسان ها ، تنها منبع آگاه از سود و زيان واقعى آنان است .

إنّا أعتدنا جهنّم . .. هل ننبّئكم بالأخسرين أعم_لاً

خداوند پس از اين كه موضع قيامت و كيفر كافران را در آيات قبل يادآور شده، در مقام اِخبار از سود و زيان واقعى انسان ها برآمده است. اين نكته نشانه آن است كه در شناخت سود و زيان، تنها، گفته هاى او ملاك است; چرا كه فرجام انسان ها را، او رقم مى زند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 116 - 3،4

3 - حاكميت خدا بر هستى ، مستلزم راه نداشتن كمترين نقص و بيهوده كارى در نظام آفرينش

أفحسبتم أنّما خلقن_كم عبثًا . .. فتع_لى اللّه الملك الحقّ

4 - وجود معاد ، لازمه فرمان

روايى مطلق و حاكميت به حق خدا

أفحسبتم . .. و أنّكم إلينا لاترجعون . فتع_لى اللّه الملك الحقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 83 - 6

6 - حاكميت و مالكيت خداوند بر همه چيز و بازگشت همه انسان ها به سوى او ، دليل و نشانه توانايى او بر برپا كردن قيامت و احياى مجدد انسان ها

فسبح_ن الذى بيده ملكوت كلّ شىء و إليه ترجعون

برداشت ياد شده از آن جا است كه آيه شريفه در رديف سلسله آياتى قرار دارد كه درباره اثبات قيامت و ارائه جلوه هاى قدرت خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 49 - 5

5 - حاكميت مطلق خداوند در جهان هستى ، پشتوانه اجراى مشيت وى در آفرينش موجودات

للّه ملك السم_وت و الأرض يخلق ما يشاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 50 - 6

6 - حاكميت مطلق و بلامنازع خدا در صحنه هستى ، پشتوانه اجراى مشيت او در ميزان جمعيت و نوع جنسيت فرزندان خانواده

للّه ملك السم_وت . .. و يجعل من يشاء عقيمًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 25 - 3

3 - حاكميت مطلقه خداوند بر دو گيتى ، پشتوانه نفوذ مشيت او در گستره حيات

أم للإنس_ن ما تمنّى . فللّه الأخرة و الأُولى

ذكر حاكميت خداوند بر دو گيتى، مى تواند نشانگر اين باشد كه در پرتو آن، اراده خداوند نافذ بر هستى است; چه با تمنيات انسان همساز باشد يا نباشد.

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 6 - 1

1 - نظام تغيير فصول و كم و زياد شدن ساعات شب و روز در طول سال ، تحت حاكميت اراده خداوند

يولج الّيل فى النهار و يولج النهار فى الّيل

{إيلاج} (مصدر {يولج}) به معناى داخل كردن است. برداشت ياد شده بدان احتمال است كه مقصود از {يولج الليل فى النهار} (شب را در روز داخل مى كند)، اين باشد كه او از مقدار شب مى كاهد و بر مقدار روز مى افزايد و مقصود از {يولج النهار فى الليل} (روز را در شب داخل مى كند) اين باشد كه او از مقدار روز مى كاهد و بر مقدار شب مى افزايد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 1 - 4

4 - افاضه خير ها و بركت ها از سوى خداوند ، برخاسته از فرمانروايى انحصارى او بر جهان است .

تب_رك الذى بيده الملك

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه جمله {الذى بيده الملك} مى تواند در مقام توضيح و تبيين {تبارك} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 9 - 7

7 - حاكميت و مالكيت خداوند بر تمام هستى و علم مطلق او ، دليل حقانيت عقيده مؤمنان به او است .

إلاّ أن يؤمنوا باللّه . .. الذى له ملك السم_وت و الأرض و اللّه على كلّ شىء شهيد

{سماوات و أرض}، كنايه از تمام هستى است و {الذى . ..} وصف ديگرى براى خداوند است و به علت ايمان مؤمنان

اشاره دارد. تصريح به كلمه {اللّه} و نياوردن ضمير (در آخرين جمله آيه)، هر چند كه نشانگر استقلال اين جمله از ماقبل و نظر داشتن آن به كار هر دو گروه است _ نه خصوص مؤمنان _ ولى علت ايمان مؤمنان را نيز كامل مى سازد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 15 - 4

4 - مؤاخذه سخت كافران و چشم پوشى از خطاى مؤمنان ، برخاسته از سلطه خداوند بر تمام هستى است .

إنّ بطش ربّك . .. و هو الغفور الودود . ذوالعرش

آثار حاكميت دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 55 - 15

15 - ايمان و عمل صالح ، ( حاكميت دين ) موجب زدايش ترس و اضطراب و عامل امنيت و آرامش

وعد اللّه الذين ءامنوا منكم و عملوا الص_لح_ت . .. و ليبدّلنّهم من بعد خوفهم أمنً

آثار حاكميت سنتهاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 129 - 3

3 - حاكميت سنت هاى الهى بر كفرپيشگان ، مانع از نابودى سريع آنان با عذاب الهى است .

و لولا كلمة سبقت من ربّك لكان لزامًا

آثار حاكميت فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 51 - 8

8 - پذيرش توحيد ربوبى ، ناسازگار با بنيان حاكميت فرعون

أليس لى ملك مصر

فرعون، براى نفى پيام موسى(ع) _ كه توحيد ربوبى است _ تلاش مى كند تا با اقرار گرفتن از مردم، حاكميت خود را بر مصر تثبيت كند; زيرا با

پذيرش توحيد، آن را در خطر مى ديد.

آثار حاكميت فرعونيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 46 - 11

11 - حاكميت طولانى خاندان فرعون و اشراف بر توده ها و عادت به دستور دادن ، مانع از پذيرش دعوت موسى و سرنهادن به دستور هاى او ، از سوى آنان بود .

فاستكبروا و كانوا قومًا عالين

آثار درك حاكميت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 1 - 12

12 - درك فرامانروايى ، قداست ، عزّت و حكمت خدا ، برانگيزاننده موجودات هستى به تسبيح گويى او

يسبّح للّه . .. الملك القدّوس العزيز الحكيم

ذكر اوصاف {ملك}، {قدّوس} و. .. پس از {يسبّح للّه ...}، مى تواند بيانگر علت تسبيح گويى موجودات باشد; يعنى، موجودات هستى از آن رو خدا را تنزيه مى كنند كه او را فرمانرواى مطلق هستى، در كمال طهارت، پاكى و... مى يابند.

آثار ذكر حاكميت اراده خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 36 - 8

8 - توجه مؤمنان به غلبه اراده خداوند بر قدرت كافران ، مايه اميد و تسلّى خاطر ايشان

و كم أهلكنا قبلهم من قرن هم أشدّ منهم بطشًا فنقّبوا فى البل_د هل من محيص

آثار ذكر حاكميت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 3 - 22

22 _ توجه به خالقيت ، حاكميت ، ربوبيت و مدبر بودن خدا ، زمينه پيدايش روح بندگى و پرستش

اللّه الذى خلق . .. ثم استوى ... يدبر

الأمر ... اللّه ربكم فاعبدوه أفلا تذكرون

از حرف {فاء} در {فاعبدوه} كه فاء تفريعيه است و دلالت مى كند بر اينكه ما بعد فاء، برگرفته از ما قبل مى باشد، برداشت فوق به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 39 - 12

12_ توجه به جريان امور بر وفق مشيّت و قدرت خداوند ، مانع از تفاخر به مال و فرزند و تحقير ديگران است .

و لولا إذ دخلت جنّتك قلت ما شاء اللّه لاقوّة إلاّ باللّه إن ترن أنا أقلّ منك مال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 26 - 6

6 - توجه به حاكميت و مالكيت مطلق الهى برپديده هاى عالم ، مستلزم اختصاص دادن حمد و ستايش به او است .

قل الحمد للّه . .. للّه ما فى السموت و الأرض

يادآورى مالكيت خدا بر پديده هاى عالم، پس از فرمان به اداى حمد، مى تواند براى توجه دادن به نكته ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 85 - 10

10 - توجه به الوهيت و فرمانروايى جاويدان خداوند و نيز تداوم زندگى انسان در آخرت ، زمينه ساز گرايش انسان به حق

و هو الذى فى السماء إل_ه و . .. و عنده علم الساعة و إليه ترجعون

با توجه به اين كه آيات پيشين در رد منكران توحيد بود، استفاده مى شود كه طرح فرمانروايى خدا بر هستى در دنيا و آخرت، هشدارى به حق ستيزان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

17 - جاثيه - 45 - 27 - 4

4 - شناخت حاكميت مطلق خداوند بر هستى و توجه به آن ، زداينده هرگونه شك و ترديد درباره امكان معاد

لاريب فيه و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون . و للّه ملك السم_وت و الأرض و يوم تقوم ال

تذكر به حاكميت مطلق خداوند _ پس از بيان {أكثر الناس لايعلمون} _ مى تواند در مقام آگاه ساختن انسان و ارائه طريق درك حقيقت به او باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 19 - 2

2- توجه به حاكميت بى مانند خداوند بر نظام كيفر و پاداش و جريان هدايت و حيات ، زمينه اتكاى هر چه بيشتر بر او

فاعلم أنّه لا إل_ه إلاّ اللّه

فاء در {فاعلم} بيان نتيجه اى است كه در آيات پيشين بيان گرديد. محور اساسى آن، در پاداش الهى به مؤمنان و مجازات و هلاكت كافران و پديد آوردن قيامت و رستاخيز خلاصه مى شود. اين همه اگر مورد توجه قرار گيرد، بر علم و اطمينان فرد و اتكاى وى بر خداوند افزوده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 25 - 5

5 - توجه به حاكميت مطلقه الهى بر حيات ، گرايش دهنده انسان به واقع نگرى در آرزوها *

أم للإنس_ن ما تمنّى . فللّه الأخرة و الأُولى

يادكرد حاكميت مطلقه خداوند بر هستى _ در پى ذكر تمنيات و آروزهاى انسان _ مى رساند كه ايمان به ولايت الهى بر دو گيتى، با آرزوپرورى و خيال پردازى انسان مخالفت كرده و او را به واقع نگرى سوق

مى دهد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 39 - 7

7 - توجّه به حاكميت تدبير خداوند بر نظام زندگانى انسان ها ، وادار كننده انسان به قرار دادن خويش در راه قرب به خدا

فمن شاء اتّخذ إلى ربّه م_ابًا

از واژه {ربّ} و جايگاه آن در مفاد آيه، برداشت ياد شده استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فلق - 113 - 1 - 11

11 - توجّه به ربوبيت خداوند و حاكميت تدبير او بر نظام هستى ، برانگيزاننده انسان به پناه بردن به او و اطمينان بخش و دلگرم سازنده پناهندگان است .

قل أعوذ بربّ الفلق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ناس - 114 - 1 - 8

8 - توجّه به ربوبيت خداوند و حاكميت تدبير او بر امور مردم ، وادارسازنده انسان هابه استعاذه و دلگرم كننده پناهندگان به او است .

قل أعوذ بربّ الناس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ناس - 114 - 2 - 6

6 - توجّه به حاكميت فرمان هاى الهى بر انسان ، برانگيزاننده او به پناه بردن به خداوند و اطمينان بخش و دلگرم كننده پناه آورندگان است .

قل أعوذ . .. ملك الناس

آثار عقيده به حاكميت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 31 - 17

17 _ اعتقاد به رازقيت ، حاكميت ، حيات بخشى و تدبير مطلق خدا نسبت به امور جهان ، مقتضى تقواپيشگى است .

قل من يرزقكم . .. فسيقولون اللّه

فقل أفلاتتقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 13 - 9

9- توحيد ربوبى و اعتقاد به حاكميت يگانه خدا بر هستى ، آرامش بخش روح و انديشه مؤمنان راستين

إنّ الذين قالوا ربّنا اللّه ثمّ استق_موا فلاخوف عليهم و لا هم يحزنون

به كار رفتن واژه {ربّ} به جاى ديگر اوصاف الهى و نيز ارتباط {قالو ربّنا اللّه} با {فلا خوف. ..}، مى رساند كه اعتقاد به توحيد ربوبى و اين كه امور تنها در پرتو تدبير او صورت مى گيرد، نقش اساسى در آرامش خاطر مؤمنان مقاوم دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 11 - 7

7 - ايمان به خداوند و اعتقاد به عزّت ، ستودگى ، حاكميت ، مالكيت و گواه بودن او و انجام دادن تمامى اعمال صالح ، مايه بهره بردن از مناظر سبز و پر درخت و زمين آب خيز بهشت است .

إلاّ أن يؤمنوا باللّه العزيز . .. إنّ الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت لهم جنّ_ت تج

برداشت ياد شده، از ارتباط اين آيه با آيه هشتم و نهم استفاده مى شود. {الصالحات}، جمع محلى به {ال} و مفيد عموم است. عموم در اين موارد، عرفى است; يعنى، تمام آن چه ميسّر است. {جنّة}; يعنى، بوستانى كه با درختان خود زمين را پوشانده باشد. (مفردات راغب).

ابليس و حاكميت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 62 - 10

10- ابليس ، خود را مقهور اراده خداوند دانسته و كار خويش را منوط به اذن او مى دانست

.

لئن أخّرتن . .. لأحتنكنّ ذريّته

اقرار به حاكميت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 87 - 1

1 - اعتراف به حاكميت و ربوبيت يگانه خدا بر جهان هستى ، امرى غير قابل گريز براى هر انسان دانشور و خردورز

إن كنتم تعلمون. .. قل من ربّ السم_وت السبع... سيقولون للّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 89 - 1

1 - اعتراف به حاكميت و فرمان روايى خداوند بر سراسر هستى ، امرى غير قابل گريز براى اهل دانش و خرد

قل من بيده . .. إن كنتم تعلمون . سيقولون للّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 16 - 8

8 - اعتراف همه خلايق در قيامت به اختصاص داشتن فرمان روايى جهان به خداوند

لمن الملك اليوم للّه الوحد القهّار

جمله {للّه الواحد القهّار} پاسخ سؤال در {لمن الملك اليوم} است; برداشت ياد شده مبتنى بر اين نكته است كه گوينده اين پاسخ از سوى خلايق مى باشد; يعنى، همان مردمى كه در قيامت نمايان مى شوند (هم بارزون)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 48 - 8

8 - اعتراف مستكبران در دوزخ ، به بندگى خود و حاكميت مطلق خداوند

إنّ اللّه قد حكم بين العباد

اهميت حاكميت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 67 - 14

14_ تدارك اسباب نبايد موجب غفلت آدمى از حاكميت مطلق خدا شود .

ادخلوا من أبوب متفرقة و ما أُغنى عنكم

من الله من شىء إن الحكم إلاّ لله

يعقوب(ع) پس از تدبيرش در جهت جلوگيرى از حادثه ناگوار براى فرزندانش، بيان مى دارد كه: با اين همه نمى توانم از مقدرات الهى جلوگيرى كنم ; زيرا حكم و فرمان تنها از آنِ خداوند است ; يعنى، بايد توجه داشت كه اسباب و علّتها در دايره حكومت و خواست الهى عمل مى كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ناس - 114 - 6 - 8

8 - دارا بودن مقام ربوبيت ، فرمان روايى و الوهيت ، دليل توانايى خداوند بر حفاظت مردم از خطر وسوسه هاى جنيان و انسان ها است .

بربّ الناس . ملك الناس . إل_ه الناس ... من الجنّة و الناس

اهميت حاكميت دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 39 - 4

4 _ نبرد با كافران تا حاكميت يافتن دين خدا در جهان ، فرمان خداوند به اهل ايمان

و قتلوهم حتى . .. يكون الدين كله للّه

اهميت ذكر حاكميت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 68 - 10

10- لزوم توجه دايمى به قدرت و حاكميت الهى در همه حال ( موقعيت خطر و امنيت )

نج_ّكم إلى البرّ . .. أفأمنتم أن يخسف بكم ... أو يرسل عليكم حاصبًا ثمّ لاتجدوا ل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ناس - 114 - 4 - 2

2 - پناه بردن به خداوند و توجه به ربوبيت ، فرمان روايى و الوهيت او ، فرمانى الهى به پيامبر ( ص

) ، براى محفوظ ماندن آن حضرت از وسوسه هاى دشمن

قل أعوذ بربّ الناس . ملك الناس . إل_ه الناس . من شرّ الوسواس الخنّاس

ايمان به حاكميت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 128 - 16

16 _ ايمان به حاكميت خدا بر زمين ، صبر در برابر دشمنان دين و استعانت از خدا ، جلوه هايى از تقواپيشگى است .

و العقبة للمتقين

از بشارت ضمنى موسى(ع) به حاكميت يافتن بنى اسرائيل به شرط استعانت از خدا و پيشه كردن صبر و سپس بيان اين حقيقت كه {حاكميت سرانجام از آن تقواپيشگان است}، معلوم مى شود شرايط ذكر شده جلوه هايى بارز از تقواپيشگى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 158 - 6

6 _ اعتقاد به حاكميت خداوند بر هستى ، از ميان برنده هر گونه ناباورى نسبت به بعثت پيامبران

إنى رسول اللّه . .. الذى له ملك السموت و الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 56 - 7

7_ باور به حاكميت خداوند بر موجودات و توجه به ربوبيت او بر انسانها ، ايجاد كننده روحيه توكل در آنان است .

إنى توكلت على الله ربى و ربكم ما من دابّة إلاّ هو ءاخذ بناصيتها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 107 - 12

12_ باور و توجه به قدرت و حاكميت مطلق خداوند ، موجب پذيرش ربوبيت او بر انسان و ساير هستى است .

إلاّ ما شاء ربك إن ربك فعال لما

يريد

برداشت فوق ، با توجه به كلمه {رب} استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 67 - 17

17_ باور به حاكميت انحصارى خدا بر هستى ، موجب توكل بر خدا و اتكا نكردن به غير اوست .

إن الحكم إلاّ لله عليه توكلت و عليه فليتوكل المتوكلون

تفريع {عليه فليتوكل} به وسيله {فاء} بر {إن الحكم إلاّ لله} گوياى برداشت فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ناس - 114 - 2 - 5

5 - مردم ، بايد تنها به فرمان خداوند گردن نهاده ، فرمان روايى او را پذيرا باشند .

ملك الناس

توصيف خداوند به فرمان رواى مردم، بيانگر اين حقيقت است كه فرمان رواى حقيقى، او است و مردم نبايد مطيع كسى جز او باشند.

بشارت حاكميت اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 18 - 4

4 - نويد خداوند به امت اسلامى در برخوردارى از حكومت ، اقتصاد شكوفا و شرافت ، در پرتو تعاليم قرآن و رسالت پيامبر ( ص ) *

و لقد ءاتينا بنى إسرءيل . .. ثمّ جعلن_ك على شريعة من الأمر

واژه {الأمر} در اين آيه همانند واژه {الأمر} در آيه قبل مى تواند نظر به كتاب، حكومت، نبوت، رزق پاكيزه و فضيلت اجتماعى داشته باشد. در اين صورت تعبير {جعلناك على شريعة من الأمر}، نويد به بهره مندى پيامبر(ص) و امتش از آن مواهب خواهد بود.

بشارت حاكميت صالحان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 105 - 6

6- بشارت الهى

، نسبت به حاكميت صالحان بر زمين

أنّ الأرض يرثها عبادى الص_لحون

بى نظيرى حاكميت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 2 - 7،9

7 _ خداوند ، در فرمان روايى خويش بر جهان هستى ، هيچ شريك و همتايى ندارد .

و لم يكن له شريك فى الملك

9 _ فرمان روايى مطلق و بى همتاى خداوند ، حكايت گر حاكميت نظم و مديريت واحد بر جهان

الذى له ملك السم_وت و الأرض . .. و لم يكن له شريك فى الملك

تجلى اخروى حاكميت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 31 - 3

3 _ قدرت و حاكميت خداوند در قيامت تجلى مى يابد.

قد خسر الذين كذبوا بلقاء اللّه حتى إذا جاءتهم الساعة بغتة

مراد از {لقاء اللّه} نمى تواند ملاقات و برخورد، به معنى متعارف، باشد. لذا مراد از لقاء خداوند، ملموس شدن حاكميت و رضايت و غضب اوست، به گونه اى كه گويا آدميان با خود خداوند ملاقات كرده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 25 - 4

4 - آخرت ، روز ظهور و تجلى حاكميت مطلقه خداوند بر هستى *

فللّه الأخرة و الأُولى

تقديم آخرت بر دنيا، مى تواند ناظر به مطلب ياد شده باشد.

تذكر حاكميت ربوبيت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 19 - 6

6$ - توجه دادن فرعون به سيطره ربوبيت خداوند بر او ، از رسالت هاى موسى ( ع )

و أهديك إلى ربّك فتخشى

تصريح به {ربّك} در

برابر كسى كه مدعى ربوبيت بر انسان ها است _ چنان چه در آيات بعد خواهد آمد _ گوياى برداشت ياد شده است.

تضعيف حاكميت كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 41 - 1،8

1_ خداوند پى در پى از حاكميت كفرپيشگان بر زمين مى كاست و بر سرزمين هاى اسلامى و حاكميت آن مى افزود .

أولم يروا أنَّا نأتى الأرض ننقصها من أطرافها

مفسّران در تفسير آيه فوق چند نظر ابراز كرده اند. برخى گفته اند: مراد از {الأرض} مطلق زمين است و مقصود از كاستن از نواحى آن، ميراندن و هلاك كردن اهل زمين در اطراف و نواحى گوناگون آن مى باشد. و برخى گفته اند: مراد از {الأرض} سرزمينهاى تحت نفوذ كفر است و منظور از كاستن نواحى آن، كوتاه كردن سيطره كفرپيشگان از آن است كه طبعاً به حاكميت اسلام بر آن جا مى انجامد.

8_ از ميان رفتن كفرپيشگان و كوتاه شدن سيطره آنان از زمين ، از فرمان هاى خداوند است كه نقض نخواهد شد و تحقق خواهد يافت .

أولم يروا أنَّا نأتى الأرض ننقصها من أطرافها والله يحكم لامعقّب لحكمه

جاودانگى حاكميت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 45 - 13

13- خداوند ، داراى اقتدار و سلطه كامل و زوال ناپذير ، بر هر كار و هر چيز است .

و كان اللّه على كلّ شىء مقتدرًا

{مقتدر} و {قدير} در باره خداى تعالى به يك معنا است (مفردات راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 114

- 5

5 - مالكيت و فرمان روايى خداوند بر هستى ، حقيقتى ثابت و فنا ناپذير است .

الملك الحقّ

{حقّ}; يعنى، واجب و ثابت (مصباح) و {الحقّ} در آيه مى تواند صفت براى {الملك} باشد و نيز ممكن است صفتى ديگر براى {اللّه} گرفته شود كه با توجه به ذكر آن بعد از وصف {الملك}، نكته ياد شده استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 2 - 6

6 _ فرمان روايى و حاكميت خداوند بر جهان آفرينش ، ابدى بوده و هيچ كس وارث آن نيست .

له ملك السم_وت و الأرض و لم يتّخذ ولدًا

جمله {لم يتّخذ ولداً} مى تواند كنايه از اين باشد كه خداوند، حاكم آسمان ها و زمين، فرزندى انتخاب نكرده است تا حاكميتش را به او منتقل كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 85 - 2

2 - حاكميت خداى يگانه بر نظام هستى ، پاينده و زوال ناپذير

و تبارك الذى له ملك السم_وت و الأرض و ما بينهما

{تبارك} مى تواند اخبار از پايندگى و جاودانگى باشد.

حاكميت اخروى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - حمد - 1 - 4 - 1

1 - خداوند ، مالك و فرمانرواى روز قيامت است .

ملك يوم الدين

{مِلْك} در {مالك يوم الدين} ملك حقيقى است ; يعنى، وابستگى وجودى كه لازمه آن تسلط كامل و همه جانبه مالك بر مملوك است. قابل ذكر است كه {يوم الدين} هم مى تواند مفعول براى {مالك} باشد و هم مى تواند ظرف براى آن گرفته شود

و در صورت دوم مفعول، كلمه اى همانند {الامور} خواهد بود; يعنى: مالك الامور فى يوم الدين. به هر تقدير برداشت فوق از آن استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 73 - 14

14 _ دانايى خداوند به غيب و شهود عالم، پشتوانه حشر تمامى انسانها و ظهور مالكيت و حاكميت انحصارى خداوند در قيامت است.

إليه تحشرون . .. يوم ينفخ فى الصور علم الغيب و الشهدة

با توجه به اينكه در آخرين جمله آيه قبل سخن از حشر آدميان بود و در اين آيه از نفخ صور و برپايى قيامت ياد شده و سپس جمله {عالم الغيب و الشهادة} آمده، گويا اين جمله پاسخى است به كسانى كه چگونگى حشر آدميان را، با وجود متلاشى شدن اجساد و از بين رفتن آثار، امرى ناممكن مى دانند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 105 - 2

2_ روز قيامت ، روز بروز و ظهور حاكميت مطلق خداوند بر بندگان

يوم يأت لاتكلم نفس إلاّ بإذنه

از آن جا كه در دنيا هيچ فعل و انفعالى صادر نمى شود مگر اينكه اذن خدا را همراه دارد ، مى توان گفت مقصود از {لاتكلم نفس إلاّ بإذنه} اين است كه: در آخرت اين حقيقت براى همگان مكشوف مى شود و انسانها آن را لمس خواهند كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 95 - 5

5- فرمان روايى حاكميت مطلق در قيامت ، در انحصار خداوند است .

ءاتيه يوم القي_مة

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

11 - طه - 20 - 108 - 4

4 - ظهور حاكميت مطلق خداوند ، در قيامت

يومئذ يتّبعون الداعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 109 - 5

5 - خداوند ، حاكم مطلق و بى چون و چراى روز قيامت

إلاّمن أذن له الرحم_ن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 56 - 1

1 - فرمان روايى مطلق و بى همتا در روز قيامت ، مخصوص خداوند است .

الملك يومئذ للّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 26 - 2

2 _ قيامت ، عرصه ظهور حاكميت پايدار خداى رحمان

الملك يومئذ الحقّ للرحم_ن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 70 - 8

8 - تنها خداوند فرمانرواى مطلق هستى در عرصه دنيا و آخرت است .

له الحمد فى الاُولى و الأخرة و له الحكم

با توجه به جمله پيش، مى توان گفت كه مراد {له الحمد فى الاولى و الأخرة} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 42 - 2

2 - تصميم گير و فرمان رواى قيامت ، خداوند است .

فاليوم لايملك بعضكم لبعض نفعًا و لا ضرًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 48 - 5

5 - قيامت ، روز داورى و حاكميت مطلق خداوند در ميان بندگان

إنّ اللّه قد حكم بين العباد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 28 -

3

3 - ظهور حاكميت و قدرت يگانه خداوند براى آدميان در قيامت

و للّه ملك السم_وت و الأرض . .. و ترى كلّ أمّة جاثية ... اليوم تجزون

با توجه به آيه قبل _ كه سخن از مالكيت و حاكميت مطلق خدا به ميان آورد _ به زانو نشستن امت ها در قيامت _ كه در اين آيه مطرح شده _ مى تواند نشانگر ظهورِ قدرت و حاكميت خداوند در آن روز باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 58 - 4

4 - قيامت ، روز ظهور حاكميت مطلقه خداوند و بروز ناتوانى غير او

ليس لها من دون اللّه كاشفة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 22 - 2

2 - انسان ها در قيامت ، خود را به طور كامل ، مقهور ربوبيت و تدبير خداوند خواهند ديد .

و جاء ربّك

اضافه {ربّ} به ضمير خطاب - كه به مخاطب خاصى نظر ندارد _ بيانگر آن است كه آنچه براى همگان مشهود خواهد شد، جلوه هاى ربوبيت خداوند در هر شخص است.

حاكميت اخروى قانون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 12 - 3

3 - قيامت ، روز حاكميت قانون و جزاى اعمال

أيّان يوم الدّين

{دين} به معناى جزا و {يوم الدّين} به معناى روز جزا است.

حاكميت اراده خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 2 - 8

8 _ اراده و قضاى الهى حاكم بر پيدايش و مرگ آدمى

هو الذى خلقكم . .. ثم قضى أجلا

و أجل مسمى عنده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 64 - 12

12 _ غلبه اراده خداوند ، بر خواست آدميان

يحذر المنفقون . .. إن اللّه مخرج ما تحذرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 43 - 7

7_ همه موجودات ، مقهور اراده و خواست خداوندند .

لا عاصم اليوم من أمر الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 92 - 7

7_ رفتار و كردار انسانها ، خارج از اراده و مشيت خداوند نيست .

إن ربى بما تعملون محيط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 56 - 7،12

7_ حاكميت اراده الهى بر جريان تاريخ و حوادث آن

و كذلك مكّنّا ليوسف فى الأرض

12_ حاكميت مشيّت خدا و نفوذ اراده او

نصيب برحمتنا من نشاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 68 - 16،21

16_ حاكميت اراده خداوند بر اسباب و علل ، از تعاليم خداوند به يعقوب ( ع )

ادخلوا من أبوب متفرقة و ما أُغنى عنكم من الله من شىء . .. و إنه لذو علم لما علّم

21_ بيشتر مردم به اسباب و علل چشم مى دوزند و از حاكميت اراده خدا و لزوم توكل بر او ، ناآگاهند .

و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 18 - 3

3- عوامل طبيعت ، در كنترل اراده و مشيت الهى است .

من كان يريد العاجلة عجّلنا له فيها

ما نشاء

دنياطلبان، خواسته هاى خود را از طريق عوامل طبيعى به دست مى آورند و خداوند تقدير امكانات دنيوى را براى آنان به خود اسناد داده است. چنين اسنادى گوياى آن است كه عوامل طبيعت تحت كنترل خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 69 - 12

12- غير خدا ، ناتوان از مقابله با قدرت و اراده او

ثمّ لاتجدوا لكم علينا به تبيعًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 75 - 10

10- هيچ گونه قدرتى در مقابل اراده الهى ، وجود ندارد .

ثمّ لاتجد لك علينا نصيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 103 - 11

11- اراده خداوند ، حاكم بر اراده فرعونيان و جبّاران تاريخ است .

فأراد أن يستفزّهم من الأرض فأغرقن_ه و من معه جميعًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 11 - 6

6- اراده الهى ، حاكم بر روابط و عوامل طبيعى و مادّى حيات است .

فضربنا على ءاذانهم فى الكهف سنين عددًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 17 - 16

16- هيچ قدرت و اراده اى در مقابل اراده الهى ، مؤثّر و كارساز نيست .

من يهد اللّه . .. و من يضلل فلن تجد له وليًّا مرشدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 28 - 30

30- قلب آدمى و توجهات و غفلت هاى آن ، در اختيار خداوند و مقهور اراده

او است .

و لاتطع من أغفلنا قلبه عن ذكرنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 41 - 2

2- مظاهر طبيعت ، مقهور اراده خداوند است .

فتصبح صعيدًا زلقًا . أو يصبح ماؤها غورًا

تبديل شدن باغ و كشت زار به زمينى بى حاصل و يا فرورفتن آب آن به واسطه نزول عذاب الهى، نشان دهنده اين حقيقت است كه اسباب و علل طبيعى، جملگى مقهور اراده حق اند و از خود، استقلالى ندارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 45 - 5

5- عوامل و اسباب طبيعى ، تحت اراده خدا است .

كماء أنزلن_ه من السماء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 59 - 11

11- تحوّلات تاريخ و زوال تمدّن ها و جوامع ، مقهور اراده الهى است .

القرى أهلكن_هم . .. و جعلنا لمهلكهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 98 - 13

13- محكم ترين دژ هاى ساخته بشر ، در برابر اراده و قدرت الهى ، ناپايدارند .

فإذا جاء وعد ربّى جعله دكّاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 5 - 13

13- اراده الهى ، در بينش موحدان راستين ، بر عوامل طبيعى ، حاكم است .

و كانت امرأتى عاقرًا فهب لى من لدنك وليًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 9 - 12

12- تفكر در چگونگى آفرينش انسان زداينده هرگونه ترديد در حاكميت اراده و قدرت

خدا بر اسباب و علل طبيعت

هو علىَّ هيّن و قد خلقتك من قبل و لم تك شيئًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 10 - 13

13- اراده الهى ، حاكم بر عوامل طبيعت است .

قال ربّ اجعل . .. ءايتك ألاّ تكلّم الناس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 21 - 5

5- علل و اسباب عادى و مجارى طبيعى امور ، محدودكننده اراده و قدرت خداوند نيست .

قال ربّك هو علىَّ هيّن

مشكلى كه براى تولد فرزندى بدون پدر متصور است، از ناحيه فقدان برخى اسباب طبيعى است، ولى خداوند حركت بر خلاف اين مسير مأنوس را امرى ساده و آسان مى شمارد. پيام اين قضيه همان حاكميت خداوند بر علل و اسباب طبيعى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 77 - 9

9 - طبيعت ، مقهور اراده خداوند و مجرى فرمان او است .

فاضرب لهم طريقًا فى البحر يبسًا

{ضرب} در {اضرب لهم} به معناى ساختن و قراردادن است. فرمان ايجاد راهى خشك در دريا، فرمان به اعجاز است و از مقهور بودن دريا در برابر اراده خداوند، حكايت دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 78 - 7

7 - طبيعت ، مقهور اراده خداوند و مجرى فرمان هاى او است .

طريقًا فى البحر يبسًا . .. فغشيهم من اليمّ ما غشيهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 134 - 13

13 - حاكميت اراده خداوند

بر تحولات تاريخ و سرنوشت امت ها

و لو أنّا أهلكن_هم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 39 - 8

8- عناصر و قدرت هاى غير الهى و مورد اتكاى كافران ، فاقد هر گونه كارآيى در برابر اراده خداوند

لو يعلم الذين كفروا . .. و لا هم ينصرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 42 - 2

2- عجز و ناتوانى همه موجودات ، در برابر اراده الهى

قل من يكلؤكم . .. من الرحم_ن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 69 - 2

2- خاصيت و لوازم طبيعى اشيا و فعل و انفعالات آنها ، در قلمرو اراده خداوند و قابل تغيير به قدرت او است .

قلنا ي_نار كونى بردًا و سل_مًا على إبرهيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 18 - 8

8 - نظام جارى طبيعت ، مقهور اراده خدا و قابل تغيير به مشيت او

و أنزلنا من السماء ماء . .. و إنّا على ذهاب به لق_درون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 31 - 3

3 - حاكميت اراده خدا ، در شكل گيرى و نيز نابودى جوامع بشرى

ثمّ أنشأنا من بعدهم قرنًا ءاخرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 42 - 4

4 - تحولات تاريخ ، تحت حاكميت اراده خداوند

فجعلن_هم غثاءً . .. ثمّ أنشأنا من بعدهم قرونًا ءاخرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

12 - مؤمنون - 23 - 44 - 8

8 - حاكميت اراده الهى بر تحولات تاريخ

ثمّ أرسلنا رسلنا . .. فأتبعنا بعضهم بعضًا و جعلن_هم أحاديث

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 59 - 1

1 - حاكميت اراده خداوند بر تحولات تاريخ

فأخرجن_هم من . .. كذلك و أورثن_ها بنى إسرءيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 79 - 4

4 - تذكر ابراهيم ( ع ) به قوم خويش ، مبنى بر حاكميت اراده خدا بر معاش و زندگى انسان و نفى هرگونه نقش براى بت ها

فإنّهم عدوٌّ لى إلاّ ربّ الع_لمين . .. و الذى هو يطعمنى و يسقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 120 - 2

2 - اراده خدا ، حاكم بر تحولات تاريخ

ثمّ أغرقنا بعد الباقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 139 - 4

4 - اراده خدا ، حاكم بر تحولات تاريخ

فكذّبوه فأهلكن_هم إنّ فى ذلك لأية

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 172 - 3

3 - اراده الهى ، حاكم بر تحولات تاريخ

ثمّ دمّرنا الأخرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 173 - 2

2 - جريان امور طبيعت ، در حيطه قدرت خدا و قابل تغيير و تحوّل به اراده او

ثمّ دمّرنا الأخرين . و أمطرنا عليهم مطرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 -

189 - 7

7 - اراده الهى حاكم بر تحولات تاريخ

فكذّبوه فأخذهم عذاب يوم الظلّة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 9 - 5

5 - طبيعت و جلوه هاى هستى ، مقهور اراده خدا و هر پديده آن در راستاى مصلحت و هدفى حكيمانه

نودى أن بورك من فى النّار. .. ي_موسى إنّه أنا اللّه العزيز الحكيم

از ارتباط آيه مورد بحث با آيه قبل، مى توان استفاده كرد كه سخن گفتن خداى قاهر نشان دادن آيات خويش در آتشى چون آتش طور، براى او كارى است آسان و در راستاى مصلحت و هدفى حكيمانه.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 51 - 8

8 - اراده خدا حاكم بر تحولات تاريخ

أنّا دمّرن_هم و قومهم أجمعين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 5 - 1

1 - حاكميت اراده خداوند بر تحولات تاريخ

و نريد أن نمنّ على الذين استضعفوا فى الأرض. .. و نجعلهم الورثين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 13 - 3،6

3 - غلبه اراده الهى بر خواست و تصميم فرعون در نابود كردن موسى ( ع )

يذبّح أبناءهم . .. فرددن_ه إلى أُمّه

موسى(ع) زمانى به دنيا آمد كه فرعون به بهانه از بين بردن او، هر كودك پسر بنى اسرائيلى را سر مى بريد; اما خداوند حوادث را طورى ترتيب داد كه شخص فرعون به حمايت از موسى(ع) برخيزد و او را تحت سرپرستى خود قرار دهد.

6 - قدرت خداوند ، بر جهت دادن حوادث

به سمت تحقق اراده خود

أوحينا إلى أُمّ موسى . .. و حرّمنا عليه المراضع... فرددن_ه إلى أُمّه

چنان كه گفته شد فرعون به بهانه نابود كردن موسى(ع)، فرزندان بنى اسرائيل را سر مى بريد; ولى خداوند حوادث را به گونه اى تنظيم كرد كه موسى(ع) تحت حمايت خود فرعون قرار گيرد و در كاخ او رشد كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 40 - 4

4 - تحولات تاريخ ، تحت حاكميت اراده خداوند

فأخذن_ه و جنوده فنبذن_هم فى اليمّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 58 - 2

2 - اراده خدا ، حاكم بر تحولات تاريخ

و كم أهلكنا من قرية

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 71 - 4

4 - نظام آفرينش ، تحت اراده و تدبير خداى يگانه است .

قل أرءيتم . .. من إل_ه غير اللّه يأتيكم بضياء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 72 - 4

4 - نظام آفرينش ، تحت حاكميت اراده خداى يگانه است .

قل أرءيتم . .. من إل_ه غير اللّه يأتيكم بليل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 78 - 8

8 - حاكميت اراده خداوند بر تحولات تاريخ

أوَلم يعلم أنّ اللّه قد أهلك من قبله من القرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 82 - 8

8 - حاكميت اراده خدا در زندگى روزمره مردم

اللّه يبسط الرزق لمن يشاء من عباده و

يقدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 4 - 4

4 - پيروزى روميان شكست خورده ، پس از زمانى كوتاه ، جلوه اى از حاكميّت اراده خداوند بر تمامى رخداد هاى تاريخ است .

غلبت الروم . .. للّه الأمر

بيان اختصاص همه امور به خداوند، پس از ذكر پيشگويى پيروزى روميان، نوعى تعليل براى پيروزى غير مترقبه آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 9 - 3

3 - بالاترين اقتدار مادى ، در برابر اراده خداوند ، هيچ توانايى و كاربردى ندارد .

الذين من قبلهم كانوا أشدّ منهم قوّة و أثاروا الأرض . ..فما كان اللّه ليظلمهم و ل

جمله {فما كان اللّه ليظلمهم} دلالت مى كند كه نابودى اقوام گذشته، به دست خداوند بوده است. توصيف آن جوامع، به برترى نظامى و اقتصادى بر قريش، براى بيان اين حقيقت است كه تجهيزات مادى انسان ها، هر چند پيشرفته باشد، در برابر خواست خداوند، كارايى ندارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 82 - 3

3 - اراده خدا ، حاكم بر تحولات تاريخ

فانظر كيف كان ع_قبة المنذرين . .. و لقد نادينا نوح ... ثمّ أغرقنا الأخرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 98 - 5

5 - اراده خدا ، حاكم بر عوامل طبيعى

فأرادوا به كيدًا فجعلن_هم الأسفلين

برداشت ياد شده از آن جا است كه مشركان از همه عوامل طبيعى، براى نابودى ابراهيم(ع) بهره گرفتند; ولى خداوند همه آن عوامل، از جمله آتش را

از تأثير انداخت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 37 - 9

9 - شياطين ، مقهور اراده خداوند هستند .

فسخّرنا له . .. و الشي_طين كلّ بنّاء و غوّاص

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 65 - 9

9 - جهان هستى ، مغلوب اراده خداوند است .

القهّار

مقصود از {القهّار} قهاريت و چيره بودن خداوند بر جهان هستى است; چنان كه در آيه بعد از ربوبيت الهى بر جهان سخن به ميان آمده است (ربّ السماوات و الأرض و ما بينهما. ..).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 38 - 5،6

5 - معبود هاى مورد پرستش مشركان ، خود مقهور اراده خدا و ناتوان در برابر قدرت او هستند .

قل أفرءيتم ما تدعون من دون اللّه إن أرادنى اللّه . .. برحمة هل هنّ ممسك_ت رحمته

6 - ناتوانى معبود هاى ادعايى مشركان ، از رساندن سود به انسان ها و يا دفع گزند از آنان و نيز مقهور بودنشان در برابر اراده و قدرت خداوند ، با اندك تأمل و دقت نظر روشن مى شود .

قل أفرءيتم ما تدعون من دون اللّه إن أرادنى اللّه . .. برحمة هل هنّ ممسك_ت رحمته

طرح مسأله ناتوانى معبودها در قالب استفهام و سؤال، مى تواند گوياى حقيقت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 51 - 10

10 - انسان ها ، مقهور اراده و قدرت خدا هستند .

و ما هم بمعجزين

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 11 - 4،6

4 - آسمان و زمين فرمانبر اراده الهى ، از سر ميل و رغبت

قالتا أتينا طائعين

6 - خضوع و كرنش نظام تكوين و قوانين هستى ، در برابر اراده و فرمان خداوند

فقال لها . .. ائتيا ... قالتا أتينا طائعين

بنابر اين كه گفتوگوى ياد شده در اين آيه بيان حال و كنايه از تسليم محض شدن آسمان ها و زمين و قوانين حاكم بر عالم در برابر اراده خدا باشد، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 36 - 5

5 - تمامى موجودات هستى ، حتى شياطين ، مسخر خدا و محكوم اراده اويند .

و من يعش عن ذكر الرحم_ن نقيّض له شيط_نًا

از اين كه خداوند، تسلط شيطان را بر غافلان از ياد خودش، به خود نسبت داده (نقيّض)، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 27 - 3

3 - حاكميت اراده خداوند بر مرگ و حيات انسان ، نمودى از حاكميت مطلق او بر هستى

قل اللّه يحييكم ثمّ يميتكم ثمّ يجمعكم . .. و للّه ملك السم_وت و الأرض

با توجه به ارتباط دو آيه، مطلب ياد شده استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 8 - 6

6- قدرت و اراده الهى ، مطلق و بدون معارض

فلا تملكون لى من اللّه شيئًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 32 - 5

5-

اراده ، قدرت و ولايت الهى ، يگانه و بدون معارض

و من لايجب داعى اللّه . .. و ليس له من دونه أولياء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 1 - 4

4_ اراده الهى ، حاكم بر تلاش ها و حركت هاى بشر

و صدّوا . .. أضلّ أعم_لهم

از نسبت يافتن {أضلّ} به خداوند، استفاده مى شود كه بشر چنانچه درصدد توطئه عليه برنامه هاى الهى برآيد، خداوند با اراده غالب خويش آن برنامه ها را بر هم زده و بى ثمر خواهد ساخت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 2 - 21

21- اراده الهى ، حاكم بر تحولات تاريخ و نصرت دهنده مؤمنان در برابر هجوم كفر

الذين كفروا . .. أضلّ أعم_لهم . و الذين ءامنوا ... و أصلح بالهم

با توجه به شأن نزول آيه _ كه در كوران مشكلات مسلمانان نازل شده و بدانان نويد پيروزى داده است _ مطلب بالا استفاده مى شود. در اين صورت {بال} به معناى شؤون مادى و معنوى زندگى خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 10 - 7

7- اراده الهى ، حاكم بر تحولات تاريخ بشر

دمّر اللّه عليهم

بى شك نابودى كامل يك نسل در نتيجه كفر و عصيان، تحولى عمده در تاريخ بشر به حساب مى آيد و خداوند اين دگرگونى عظيم را به خود نسبت داده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 13 - 8

8- حاكميت اراده الهى بر تحولات تاريخ

و كأيّن

من قرية . .. أهلكن_هم فلاناصر لهم

از اين كه خداوند، هلاكت و فروپاشى جوامع كفرپيشه را به خود نسبت داده است، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 23 - 11

11- اراده و تدبير الهى ، حاكم بر تأثير ها و تأثّر هاى طبيعى روح و انديشه بشر *

فأصمّهم و أعمى أبص_رهم

انسانِ بيماردل، در نتيجه عملكرد نادرست خويش، مورد لعن الهى قرار مى گيرد و از دريافت حقايق معنوى و انسانى كر و كور مى شود. اين روند، به ظاهر طبيعى مى نمايد و در مقوله دانش روان شناسى قابل تحليل است; با اين حال خداوند كر و كورى آنان را به خود نسبت مى دهد و اين نيست مگر به خاطر اين كه تأثيرها و تأثرهاى طبيعى نيز، به جعل و اراده اويند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 38 - 16

16_ اراده الهى ، حاكم بر تحولات تاريخى و اجتماعى بشر

و إن تتولّوا يستبدل قومًا غيركم

استناد فعل {يستبدل} به خداوند، بيانگر مطلب بالا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 10 - 6

6 - قدرت و اراده خداوند ، برتر از همه قدرت ها است .

يد اللّه فوق أيديهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 11 - 11

11 - اراده الهى ، حاكم بر سرنوشت و مقدرات انسان

قل فمن يملك . .. إن أراد بكم ضرًّا أو أراد بكم نفعًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

17 - ق - 50 - 11 - 6

6_ اراده الهى ، حاكم بر نزول باران و رويش زندگى در سرزمين هاى مرده

و نزّلنا من السماء . .. و أحيينا به بلدة ميتًا

انتساب فعل {نزّلنا} و {أحيينا} به خداوند و عوامل تحت فرمان او، تأكيدى بر حاكميت اراده او بر هستى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 36 - 9

9 - اراده الهى ، حاكم بر تحولات تاريخ

و كم أهلكنا قبلهم من قرن . .. هل من محيص

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 30 - 3

3 - قوانين مادى عالم طبيعت ، مقهور اراده خداوند

و بشّروه بغل_م . .. و قالت عجوز عقيم . قالوا كذلك قال ربّك

تعبير {كذلك قال ربّك}، مى رساند كه عوامل طبيعى مانع اراده الهى نيست; بلكه اراده او نافذ بر هستى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 33 - 4

4 - عوامل طبيعت ، مقهور اراده الهى است .

لنرسل عليهم حجارة من طين

با اين كه سنگ و خاك بر زمين نشسته و معمولاً آنچه از آسمان مى بارد باران است _ و نه تكه هاى سنگ _ اما خداوند با اين آيات فهمانده كه براى او ريختن سنگ از آسمان، همانند ريختن قطره هاى باران، آسان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 37 - 8

8 - اراده الهى ، حاكم بر تحولات تاريخ و جوامع بشرى

و تركنا فيها ءاية

خداوند، به اراده و قدرت

خويش جامعه مفسد لوط را آن چنان از صفحه زمين محو گردانيد كه تنها نشانه اى از آن برجاى ماند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 43 - 1

1 - اراده الهى ، حاكم بر حالات شادى و غم انسان

و أنّه هو أضحك و أبكى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 54 - 3

3 - اراده الهى ، حاكم بر تحولات تاريخ

و أنّه أهلك عادًا الأُولى . .. فغشّيها ما غشّى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 11 - 4

4 - عوامل طبيعى ، مسخر فرمان و اراده الهى

ففتحنا أبوب السّماء بماء منهمر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 6 - 3

3 - سراسر هستى ، از اوج ستارگان تا درختان روييده بر زمين ، مقهور اراده و قوانين الهى

و النجم و الشجر يسجدان

در صورتى كه مراد از {النجم} ستارگان باشد _ نه گياهان بى ساقه _ مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 36 - 3

3 - مقهور بودن انسان در برابر اراده خداوند ، مقتضى پرهيز از كفر و تكذيب

يرسل عليكما شواظ . .. فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

خداوند متعال در آيه قبل، قاهريت خويش را به خلق يادآورى كرده تا از تكذيب دست بردارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 22 - 6

6 - اراده الهى ، حاكم بر همه تحولات

فردى و اجتماعى در زندگى بشر

ما أصاب من مصيبة فى الأرض . .. من قبل أن نبرأها

ضمير {ها} در {نبرأها} به مصيبت بازمى گردد و {برء} (مصدر {نبرأ}) به معناى آفريدن و پديد آوردن است. نسبت دادن همه پديده هاى فردى و اجتماعى به خداوند، بيانگر مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 2 - 15،22

15 - قلب ها ، در اختيار خداوند و مقهور اراده او است .

و قذف فى قلوبهم الرعب

22 - غلبه اراده خدا بر استحكامات بنى نضير ، درسى براى صاحبان فهم و بصيرت

مانعتهم حصونهم . .. فأتيهم اللّه من حيث لم يحتسبوا ... فاعتبرواي_أُولى الأبص_ر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 8 - 7

7 - هر گونه تدبير و تلاش در راستاى مبارزه با اسلام و قرآن ، مغلوب اراده خداوند و محكوم به شكست است .

يريدون ليطفؤا . .. و اللّه متمّ نوره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 18 - 4

4 - فرجام فرعونيان و قوم ثمود ، نشانگر حاكميت اراده خداوند و ناتوانى سپاه كفر از رويارويى با او است .

فعّال لما يريد . .. فرعون و ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - همزه - 104 - 6 - 2

2 - دوزخيان در قيامت ، به حاكميت اراده خداوند بر آتش جهنم ، به روشنى پى خواهند برد .

نار اللّه

استناد {نار} به {اللّه}، بيانگر آن است كه، استناد آتش جهنم به خداوند، بر كسى پوشيده

نخواهد ماند، گرچه درباره آتش هاى دنيا، اين حقيقت مخفى مانده و استناد آن به اسباب و علل مادى، انسان را از آن غافل ساخته باشد.

حاكميت اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 137 - 10

10 _ شكست كافران عصر بعثت و حاكميت دين اسلام بر سرزمين آنان ، نويد خداوند به پيامبر ( ص )

و تمت كلمت ربك

هدف از مخاطب قرار دادن پيامبر (ربك) در بيان پيروزى مستضعفان بنى اسرائيل و نابودى مستكبران، مژده پيروزى اسلام و مسلمانان و نابودى كفر و كفرپيشگان مستكبر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 33 - 7

7 _ تاريخ بشريت ، در آينده ، شاهد شكست تمامى اديان و پيروزى و حاكميت دين اسلام خواهد بود .

هو الذى أرسل رسوله . .. ليظهره على الدين كله

خداوند در آيه فوق از پيروزى قطعى اسلام بر تمام اديان جهان، خبر داده و پيشگويى كرد و چون چنين چيزى در دوران رسالت پيامبر اسلام (ص) اتفاق نيفتاد به دست مى آيد كه اين پيروزى مربوط به آينده تاريخ بشريت است.

حاكميت اشراف فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 46 - 10

10 - حاكميت ديرين خاندان فرعون و اشراف دربار او بر سرزمين مصر *

و كانوا قومًا عالين

جمله {كانوا قوماً عالين} مى تواند بدين معنا باشد كه: فرعون و اشراف حكومت او، بدان جهت كه از دير زمانى بر مصر فرمان مى راندند و به آن خو گرفته بودند و پذيرش دعوت موسى، آنان را

ناچار به فرمان پذيرى ى كرد، از پذيرش آن خود دارى مى كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 47 - 5

5 - بنى اسرائيل ، دربند اسارت و بردگى فرعون و اشراف حكومت او

و قومهما لنا ع_بدون

حاكميت الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 129 - 1،3،4،10

1 _ مالكيت آسمان ها و زمين ( هستى ) و حاكميت بر آنها ، در انحصار خداوند است .

و للّه ما فى السّموات و ما فى الارض

تقديم {لِلّه} بيانگر انحصار است.

3 _ انحصار حاكميّت و مالكيّت مطلق خداوند بر هستى ، دليل انحصار عفو و يا مجازات بندگان به وى

او يتوب عليهم او يعذّبهم . .. و للّه ما فى السّموات و ما فى الارض يغفر لمن يشآء

جمله {و للّه ما فى السّموات}، بيان علت جمله هاى سابق است.

4 _ انحصار مالكيت و حاكميت مطلق خداوند بر هستى ، دليل عجز غير خدا در تدبير شؤون زندگى انسانها

ليس لك من الامر شىء . .. و للّه ما فى السّموات و ما فى الارض

زيرا جمله {ليس لك . .. } با جمله {و للّه ما فى السّموات} تعليل شده است.

10 _ مالكيّت و حاكميّت خداوند بر سرنوشت مؤمنان و كافران ( پيروزى يا شكست )

ليقطع طرفاً من الّذين كفروا . .. ليس لك من الامر شىء ... و للّه ما فى السّموات و

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 145 - 6

6 _ قوانين حاكم بر حيات و مرگ موجودات ،

برخاسته از اراده و حاكميّت خداوند

و ما كان لنفس ان تموت الّا باذن اللّه كتاباً مؤجّلا

چون عوامل و اسبابى براى مرگ و حيات در جريان است، و اين آيه مرگ را به اذن الهى مى داند، بنابراين به اين نتيجه مى رسيم كه عوامل و اسبابِ مرگ و حيات، در تحت اراده الهى است و به اذن او عمل مى كند.

حاكميت اوامر خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 65 - 7

7 - عوامل طبيعى ، تحت امر خدا و مجارى تحقق اراده او است .

ألم تر أنّ اللّه سخّر لكم ما فى الأرض . .. و يمسك السماء أن تقع على الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 11 - 6

6 - خضوع و كرنش نظام تكوين و قوانين هستى ، در برابر اراده و فرمان خداوند

فقال لها . .. ائتيا ... قالتا أتينا طائعين

بنابر اين كه گفتوگوى ياد شده در اين آيه بيان حال و كنايه از تسليم محض شدن آسمان ها و زمين و قوانين حاكم بر عالم در برابر اراده خدا باشد، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 12 - 8

8 - زيبايى و آراستگى ، نمودى از حركت طبيعى آسمان ها در جهت فرمان خدا *

قالتا أتينا طائعين . .. و زيّنا السّماء الدّنيا بمص_بيح

به كار بردن واژه {زيّنّا} به جاى واژه هاى ديگر، نشانگر مطلب ياد شده است. گفتنى است ارتباط {زيّنّا} با تعبير {أتينا طائعين} مى رساند كه

زيبايى نتيجه حركت و شكل گيرى طبيعى همراه با رغبت و ميل است.

حاكميت بر خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 33 - 6

6_ هيچ كس و هيچ چيز ، بر خداوند حاكميتى ندارد .

فأتنا بما تعدنا . .. قال إنما يأتيكم به الله إن شاء

حاكميت بر زمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 128 - 10

10 _ حاكميت بر زمين ، سرانجام از آن تقواپيشگان است .

و العقبة للمتقين

{عاقبة} به معناى سرانجام است و {ال} در آن مى تواند جانشين مضاف إليه باشد كه به قرينه {إن الأرض للّه يورثها . .. } آن مضاف إليه {ارث الأرض} است. يعنى: عاقبة ارث الأرض للمتقين.

حاكميت بر ظالمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 129 - 6

6 _ حاكميت يافتن ستمگران بر مردم ستم پيشه از سنتهاى خداوند در جوامع انسانى است.

و كذلك نولى بعض الظلمين بعضا

حاكميت بر عرش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 42 - 12

12- مركز فرمانروايى جهان هستى را در اختيار داشتن ( صاحب عرش بودن ) ، لازمه غير قابل انفكاك خداوندى

إذًا لاَبتغوا إلى ذى العرش سبيلاً

از اينكه خداوند مى فرمايد: {اگر خدايان ديگرى وجود داشت، بايد براى رسيدن به صاحب عرش، راه و وسيله اى پيدا كنند} نشان مى دهد كه خدايى، عرش لازم دارد و با آن تلازم تفكيك ناپذيرى دارد.

حاكميت بر قلب ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

6 - انفال - 8 - 63 - 14

14 _ حاكميت الهى بر قلب ها و ايجاد الفت ميان مؤمنان ، نمودى از عزت و حكمت الهى

و لكن اللّه ألف بينهم إنه عزيز حكيم

حاكميت بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 129 - 5،8،12،13

5 _ موسى ( ع ) در عين اميدوارى به هلاكت فرعون و حاكميت يافتن بنى اسرائيل ، نگران عدم ايجاد شرايط آن از سوى قوم خويش بوده است .

عسى ربكم أن يهلك عدوكم و يستخلفكم فى الأرض

كلمه {عسى} حكايت از آن دارد كه موسى(ع) يقين به هلاكت فرعون و حاكميت يافتن قومش نداشته است و شايد دغدغه خاطر او بدان جهت بود كه وى اطمينان نداشت مردمش ش___رايطى را كه براى پيروزى مطرح ساخته بود (استعينوا ب__اللّه . .. ) رعايت كنند.

8 _ نابودى فرعونيان و به حاكميت رسيدن بنى اسرائيل ، پرتوى از ربوبيت خداوند نسبت به آنان

عسى ربكم أن يهلك عدوكم و يستخلفكم فى الأرض

12 _ آزمايش بنى اسرائيل ، از اهداف امداد هاى الهى براى حاكميت بخشيدن به آنان پس از پيروزى بر دشمنانشان

و يستخلفكم فى الأرض فينظر كيف تعملون

13 _ آزمايش بنى اسرائيل از سوى خدا پس از دستيابى آنان به حكومت و قدرت ، هشدار موسى ( ع ) به آنان

فينظر كيف تعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 137 - 5،6

5 _ نويد هاى خداوند به قوم موسى با هلاكت فرعونيان و حاكميت يافتن بنى اسرائيل به سرزمين آنان ، بى كم و كاست ، تحقق يافت

.

و تمت كلمت ربك الحسنى على بنى إسرءيل

{كلمه} به معناى سخن است و مراد از آن به قرينه صدر آيه و نيز آيات 128 و 129 نويد هلاك سازى فرعونيان و جانشينى بنى اسرائيل از آنان است. {تمت} يعنى به طور كامل و تمام تحقق يافت.

6 _ وعده هلاكت فرعونيان و حاكميت يافتن بنى اسرائيل بر سرزمين آنان ، از وعده هاى نيكوى خداوند به قوم موسى

و تمت كلمت ربك الحسنى على بنى إسرءيل

كلمه {الحسنى} (زيباتر) صفت براى {كلمت} است.

حاكميت بنى اسرائيل بر مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 129 - 4

4 _ موسى ( ع ) ، قوم خويش را به هلاكت فرعونيان و حاكميت بنى اسرائيل بر سرزمين مصر اميدوار ساخت .

عسى ربكم أن يهلك عدوكم و يستخلفكم فى الأرض

حاكميت تدبير خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 33 - 7

7 - تدبير هاى الهى و قوانين اجتماعى ، داراى حاكميت بى چون و چرا بر زندگى انسان

و لولا أن يكون الناس أمّة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 29 - 4

4 - حاكميت تدبير الهى ، بر روند ثبت اعمال آدميان ، مانع راه يافتن كمترين باطل و كاستى در آن

كت_بنا ينطق عليكم بالحقّ

اضافه شدن {كتاب} به ضمير {نا} بيانگر علت اتصاف آن به {ينطق عليكم بالحقّ} است; يعنى، چون ما مطالب آن را ثبت كرده ايم، هرچه گويد حق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 -

23 - 11

11- اراده و تدبير الهى ، حاكم بر تأثير ها و تأثّر هاى طبيعى روح و انديشه بشر *

فأصمّهم و أعمى أبص_رهم

انسانِ بيماردل، در نتيجه عملكرد نادرست خويش، مورد لعن الهى قرار مى گيرد و از دريافت حقايق معنوى و انسانى كر و كور مى شود. اين روند، به ظاهر طبيعى مى نمايد و در مقوله دانش روان شناسى قابل تحليل است; با اين حال خداوند كر و كورى آنان را به خود نسبت مى دهد و اين نيست مگر به خاطر اين كه تأثيرها و تأثرهاى طبيعى نيز، به جعل و اراده اويند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 22 - 2

2 - انسان ها در قيامت ، خود را به طور كامل ، مقهور ربوبيت و تدبير خداوند خواهند ديد .

و جاء ربّك

اضافه {ربّ} به ضمير خطاب - كه به مخاطب خاصى نظر ندارد _ بيانگر آن است كه آنچه براى همگان مشهود خواهد شد، جلوه هاى ربوبيت خداوند در هر شخص است.

حاكميت توحيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 39 - 8

8- توحيد و پرهيز از شرك ، بايد حاكم بر مجموعه روابط فردى ، خانوادگى و اجتماعى باشد .

و لاتجعل مع الله إل_هًا ءاخر

ذكر مجموعه تعاليم فردى، خانوادگى و اجتماعى در بين دو نهى از شرك، (آيه 22 و اين آيه) مى تواند مشعر به حقيقت ياد شده باشد.

حاكميت حرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 33 - 5

5 _ تلاش براى تسلط

ناروا بر مردم، از محرمات الهى است.

إنما حرم ربى . .. و البغى بغير الحق

از معانى {بغى} سلطه جويى است ; در اين صورت {بغير الحق} احترازى خواهد بود.

حاكميت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - حمد - 1 - 4 - 6

6 - مالكيت خدا بر روز جزا و فرمانروايى او در آن روز ، دليل اختصاص ستايش ها به اوست .

الحمد للّه . .. ملك يوم الدين

{مالك يوم الدين} نيز مانند اوصاف گذشته به منزله دليل براى {الحمد للّه} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 22 - 15

15 _ حاكميت خداوند بر اسباب و علل طبيعى

أنزل من السماء ماء فأخرج به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 49 - 15

15 - خداوند حاكم بر تاريخ و رخداد هاى آن

و إذ نجينكم . .. و فى ذلكم بلاء من ربكم عظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 50 - 6

6 - خداوند ، حاكم بر عوامل طبيعى است .

و إذ فرقنا بكم البحر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 61 - 12،13

12 - خداوند ، حاكم بر عوامل طبيعى است .

يخرج لنا مما تنبت الأرض

13 - قوم موسى معتقد به ربوبيت و حاكميت خداوند بر طبيعت

فادع لنا ربك يخرج لنا مما تنبت الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 65 - 8

8 - خداوند ، داراى حاكميتى مطلق

و نافذ بر جهان آفرينش

فقلنا لهم كونوا قردة

در آيه شريفه نيامده است كه تجاوزگران بنى اسرائيل به بوزينه تبديل شدند. تصريح نكردن به عملى شدن فرمان (كونوا قردة) - على رغم منظور بودن آن - اشاره به اين حقيقت دارد كه: فرمانهاى الهى تخلف ناپذير است و چيزى جلوگير آن نيست; فرمان همان و شدن همان.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 107 - 1،10

1 - سلطنت و حكومت بر آسمان ها و زمين ( جهان هستى ) تنها در اختيار خداوند است .

ألم تعلم أن اللّه له ملك السموت و الأرض

تقديم خبر (له) بر مبتدا (ملك السماوات . ..) دلالت بر حصر دارد.

10 - مالكيت و حاكميت انحصارى خدا بر هستى ، مقتضى نبود هيچ سرپرست و ياورى براى بندگان جز او

له ملك السموت و الأرض و ما لكم من دون اللّه من ولى و لانصير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 116 - 15

15 - حاكميت و فرمانروايى خدا بر جهان آفرينش

له ما فى السموت و الأرض كل له قنتون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 164 - 17

17 - ابر ها در ميان آسمان و زمين مسخر خداوند و فرمانبردار او هستند .

و السحاب المسخر بين السماء و الأرض

{تسخير} (مصدر سخّر) به معناى واداشتن چيزى يا كسى به فرمانبردارى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 244 - 1

1 _ توجه به حاكميّت خداوند در حيات و مرگ ، برطرف

كننده ترس آدمى براى پيكار در راه او

الم تر الى الّذين . .. و قاتلوا فى سبيل اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 245 - 10

10 _ حاكميّت خداوند بر وُسعت ها و محدوديّت هاى امكانات مادى انسانها

و اللّه يقبض و يبصط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 247 - 15

15 _ حكومت از آنِ خداوند است و به هر كس بخواهد اعطا مى كند .

و اللّه يؤتى ملكه من يشاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 249 - 28

28 _ حاكميّت اذن الهى ، بر تحوّلات اجتماعى

كم من فئة قليلة غلبت فئة كثيرة باذن اللّه

پيروزى بر دشمنان و در نتيجه حاكميّت دين الهى، يك تحول اجتماعى است كه تحت اراده و حاكميّت الهى (باذن اللّه) انجام مى پذيرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 253 - 19

19 _ حاكميّت اراده الهى بر افعال اختيارى انسان و تحولات اجتماعى _ تاريخى

و لو شاء اللّه ما اقتتل . .. و لكنّ اللّه يفعل ما يريد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 255 - 9

9 _ حاكميّت و مالكيّت مطلق خداوند ، بر آنچه در آسمان ها و زمين است . ( عالم هستى )

له ما فى السّموات و ما فى الارض

لازمه ملكيّت بر هر چيز، حاكميّت نسبت به آن است; بلكه ملكيّت، مساوق با حاكميت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2

- بقره - 2 - 258 - 16

16 _ حاكميّت بر نظام هستى و تدبير جهان ، شأن الوهيّت خداوند

فانّ اللّه يأتى بالشمس من المشرق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 260 - 24

24 _ حاكميّت و تسلط خداوند بر عالم مرگ و حيات ، دانايى او به كيفيّت تركيب اجزاىِ مردگان و زنده كردن آنان

و اعلم انّ اللّه عزيز حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 11 - 13

13 _ حاكميّت اراده الهى بر روند تاريخ

انّ الذين كفروا . .. فاخدهم اللّه بذنوبهم

حاكميّت خداوند از {فاخدهم اللّه9، و تاريخ از {ال فرعون و الذين من قبلهم} كه سير تاريخ را نشان مى دهد استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 20 - 16

16 _ كافران نيز همچون مؤمنان ، تحت حاكميّت و نظارت خدا هستند .

و اللّه بصير بالعباد

از كاربرد كلمه عبد بر كافران، حاكميّت استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 26 - 4،7

4 _ مقتضاى اُلوهيت حق ، مالكيّت و سيطره مطلق او بر هستى است .

قل اللّهم مالك الملك

7 _ حاكميّت الهى بر تحولات سياسى و اجتماعى جوامع بشرى

تؤتى الملك من تشاء . .. و تعزّ من تشاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 47 - 13

13 _ حاكميّت مشيّت خداوند بر علل و عوامل طبيعى

كذلك اللّه يخلق ما يشاء

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 49 - 11

11 _ اذن خداوند ، حاكم بر نظام حيات

انّى اخلق . .. باذن اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 55 - 18

18 _ خداوند ، مرجع و حاكم حلّ اختلافات يهود و نصارا در قيامت

ثمّ الىّ مرجعكم فاحكم بينكم فيما كنتم فيه تختلفون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 64 - 1،2،3،13

1 _ نفى پرستش غير خدا ، نفى شرك و عدم پذيرش حاكميت غير خداوند ، وجه اشتراك اديان الهى

يا اهل الكتاب تعالوا الى كلمة سواء بيننا و بينكم الا نعبد الاّ اللّه و لا نشرك ب

2 _ دعوت پيامبر ( ص ) از اهل كتاب به توحيد در عبادت ، نفى شرك و عدم پذيرش حاكميّت غير خداوند

يا اهل الكتاب تعالوا . .. و لا يتّخذ بعضنا بعضاً ارباباً من دون اللّه

3 _ توحيد عبادى ، نفى شرك و ردّ حاكميّت غير خداوند ، گفتارى عادلانه و منصفانه

تعالوا الى كلمة سواء بيننا . .. و لا يتّخذ بعضنا بعضاً ارباباً من دون اللّه

{سواء}، به معنى {عدل} است.

13 _ بندگى خدا ، نفى شرك و طرد حاكميّت غير خداوند ، از ويژگى هاى مسلمانان

فقولوا اشهدوا بانّا مسلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 83 - 10

10 _ حاكميت قوانين الهى بر نظام هستى

و له اسلم من فى السّموات و الارض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران

- 3 - 151 - 8

8 _ حالات روحى و روانىِ آدمى ، قانونمند و برخاسته از حاكميّت اراده الهى است .

سنلقى فى قلوب الّذين كفروا الرّعب بما اشركوا

از آنجا كه رعب معلول شرك شمرده شده (بما اشركوا)، معلوم مى شود رعب كه يك حالت روحى است، تابع قانون و علّت خويش است و از سويى چون خداوند القاى رعب را به خود نسبت داده (سنلقى)، معلوم مى شود كه اين قانون و علت تحت اراده الهى عمل مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 152 - 6

6 _ جريان و فرجام حوادث ، در قلمرو حاكميّت خداوند

اذ تحسّونهم باذنه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 154 - 19

19 _ پندار حاكميّت غير خداوند ( شرك افعالى ) در تدبير امور هستى ، پندارى جاهلانه و باطل

يظنّون باللّه غير الحقّ ظنّ الجاهليّة . .. قل انّ الامر كلّه للّه

{اِنّ الامر . .. } مى رساند كه گمان جاهلى، اعتقاد به تأثير مستقل غير خداوند در امور هستى است. و اين خود نوعى از شرك است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 190 - 4

4 _ آفرينش آسمان ها و زمين و گردش شب و روز ، دربردارنده نشانه هاى فراوان بر يكتايى خدا در مالكيّت و فرمانروايى بر هستى

و للّه ملك السّموات . .. انّ فى خلق السّموات ... لايات

جمله {انّ فى . .. }، مى تواند بيانگر دليلى براى يكتايى خداوند در فرمانروايى و مالكيّت باشد

كه در آيه قبل (و للّه ملك السّموات ... ) مطرح شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 87 - 5

5 _ خداوند يگانه ، تنها حاكم در عرصه قيامت

اللّه لا اله الّا هو ليجمعنّكم الى يوم القيمة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 1 - 17

17 _ حاكميت مطلق الهى

إنّ اللّه يحكم ما يريد

چون {يحكم} متعدى استعمال شده، معناى {يفعل} در آن تضمين شده است. بنابراين مراد از {ما}، معنايى گسترده تر از حكم شرعى خواهد بود. يعنى خداوند هر كارى را كه اراده كند، انجام مى دهد كه از جمله آنها حكم به حليت و حرمت اشيا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 17 - 16،19،25،27

16 _ سلطنت و مالكيت مطلق خداوند بر آسمان ها ، زمين و آنچه ميان آن دو است . ( تمام هستى )

و للّه ملك السموت و الأرض و ما بينهما

تقديم {للّه} دلالت بر حصر دارد. يعنى تنها او مالك آسمانها و ... است. لذا از اين معنا به مالكيت مطلق تعبير شده است.

19 _ مالكيت و سلطنت خداوند نسبت به مسيح ( ع ) و مادرش ، دليل بطلان ادعاى الوهيت براى مسيح ( ع )

قالوا إنّ اللّه هو المسيح ابن مريم . .. و للّه ملك السموت و الارض

25 _ نفوذ و حاكميت مشيت الهى بر هستى

يخلق ما يشاء

27 _ مالكيت و سلطنت مطلق خداوند بر هستى ، دليل توانايى او بر هر نوع آفرينش ( مانند آفرينش انسان بدون واسطه

پدر )

للّه ملك السموت و الارض و ما بينهما يخلق ما يشاء

بنابر اينكه {يخلق ما يشاء}، نتيجه اى باشد براى {للّه ملك السموت والارض}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 18 - 19

19 _ يهود و نصارا ، همچون ساير مردمان ، مملوك و تحت حاكميت خدا هستند ، نه فرزند وى و نه برخوردار از محبتى ويژه در پيشگاه او .

و قالت اليهود و النصرى نحن ابنؤا اللّه . .. و للّه ملك السموت و الارض

در برداشت فوق، جمله {للّه ملك السموت . ..} دليل رد پندار يهود و نصارا (نحن ابنؤا اللّه و احبؤه) گرفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 40 - 2،3،6،16

2 _ پيامبر ( ص ) ، دانا به حاكميت مطلق و اراده بى چون و چراى خداوند

الم تعلم إنّ اللّه له ملك السموت و الارض

3 _ وضع قوانين و مقررات و جعل كيفر براى متخلفان ، از شؤون خداوند و برخاسته از حاكميت وى بر جهان هستى

فاقطعوا ايديهما جزاء بما كسبا . .. الم تعلم إنّ اللّه له ملك السموت و الارض

آيه مورد بحث، ناظر به مطالبى است كه در آيه قبل بيان شد.

6 _ حاكميت و سلطه خداوند بر جهان هستى ، دليل وابستگى آمرزش و عذاب انسان ها به خواست و اراده اوست . *

له ملك السموت و الارض يعذب من يشاء و يغفر لمن يشاء

16 _ قدرت خداوند ، پشتوانه اعمال حاكميت و جريان مشيت وى

الم تعلم إنّ اللّه له . .. و اللّه على كل شىء قدير

جمله

{واللّه} تعليل است براى سلطنت و نفوذ مشيت خداوند در جهان هستى. يعنى چون خداوند قدرت مطلق دارد، مى تواند حاكميت و مشيت خويش را بر جهان اعمال كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 41 - 31

31 _ اراده همه موجودات ، حتى رسول خدا ( ص ) ، مقهور حاكميت اراده الهى

و من يرد اللّه فتنته فلن تملك له من اللّه شيئاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 55 - 1،6

1 _ تنها خدا ، پيامبر ( ص ) و مؤمنان فروتن ، برپا دارنده نماز و پرداخت كننده زكات ، داراى حق ولايت و حكومت بر مؤمنان

انما وليكم اللّه و رسوله و الذين ءامنوا الذين . .. و يؤتون الزكوة و هم ركعون

در برداشت فوق، ركوع به معناى لغوى آن (خضوع) گرفته شده است.

6 _ ولايت و رهبرى پيامبر ( ص ) و مؤمنان واجد شرايط ، در طول ولايت خدا و پرتويى از حاكميت اوست .

انما وليكم اللّه و رسوله و الذين ءامنوا

مفرد آوردن كلمه {ولىّ} _ على رغم جمع بودن خبر آن _، رساى به اين حقيقت است كه ولايت رسول خدا(ص) و ديگر واجدان شرايط، در طول ولايت خدا و پرتويى از ولايت اوست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 110 - 29

29 _ اذن خداوند ، حاكم بر نظام هستى

و اذ تخلق من الطين كهيئة الطير باذنى . .. و اذ كففت بنى اسرءيل عنك

تكرار كمله {باذنى} و نيز اسناد نافرجامى توطئه هاى بنى

اسرائيل به خداوند، بيانگر برداشت فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 120 - 1،2

1 _ تنها خداوند ، مالك و فرمانرواى آسمان ها ، زمين و هر آنچه در آنهاست .

للّه ملك السموت و الارض و ما فيهن

2 _ باور به حاكميت انحصارى خداوند بر هستى از ميان برنده احتمال شايستگى غير خدا براى الوهيت

للّه ملك السموت و الارض و ما فيهن

جمله {للّه ملك . ..} مى تواند تعليلى براى يكتايى خداوند، شايستگى و بايستگى او براى پرستش و بى همتايى وى در الوهيت باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 3 - 1،7،12

1 _ تدبير و حاكميت مطلقه و يكسان خداوند بر آسمانها و زمين

و هو اللّه فى السموت و فى الأرض

اهل ادب گفته اند كه در مانند آيه مورد بحث، {فى السماوات . .. } نمى تواند متعلق به {اللّه} باشد، مگر اينكه معنى فعلى در آن منظور گردد و معنى مناسب در اين مورد، به قرينه آيات قبل و بعد، مسأله تدبير و نظارت خداوند بر تمامى موجودات است (مجمع البيان).

7 _ آگاهى خداوند بر سرّ و آشكار آدمى، برخاسته از حاكميت كامل او بر سراسر هستى است.

و هو اللّه فى السموت و فى الأرض يعلم سركم و جهركم

12 _ عن أبى جعفر (اظنه محمّد بن نعمان) قال: سألت ابا عبداللّه(ع) عن قول اللّه عز و جل {و هو اللّه فى السموات و فى الأرض} قال: كذلك هو فى كل مكان . .. محيط بما خلق عملا و قدرة و احاطة و سلطاناً و

ملكاً ... .

ابوجعفر (احتمالا همان محمّد بن نعمان است) گويد: از امام صادق(ع) درباره اين جمله از آيه {و هو اللّه . .. } سؤال كردم، امام فرمود: يعنى او به تمامى مخلوقات خويش از نظر علم، قدرت، سلطه و حاكميت احاطه دارد ... .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 12 - 16

16 _ حاكميت مطلقه الهى بر جهان هستى

قل لمن ما فى السموت و الأرض قل للّه . .. ليجمعنكم إلى يوم القيمة لا ريب فيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 13 - 1

1 _ مالكيت و حاكميت مطلقه الهى بر هر موجود مستقر در شب و روز

و له ما سكن فى الّيل و النهار

{سكن}، از ماده {سكنى} (به معنى مسكن گزيد): و {ما سكن . .. }، شامل هر موجودى است كه در ظرف شب و روز قرار گرفته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 73 - 10،17

10 _ روز دميده شدن در صور، مالكيت مطلق و حاكميت انحصارى خداوند، ظهور خواهد يافت.

و له الملك يوم ينفخ فى الصور

{له الملك} بيانگر انحصار ملك در روز نفخ صور براى خداوند است. و چون اين مالكيت اكنون نيز وجود دارد، بنابراين مفاد حصر، ظهور اين مالكيت در آن روز به گونه اى كه جاى هيچ انكار براى كسى نماند، است.

17 _ خداوند حاكم و قضاوت كننده اى است كه از حوادث و اعمال آگاهى دقيق دارد.

علم الغيب و الشهدة و هو الحكيم الخبير

از معانى ذكر شده براى {حكيم}،

حاكم و قاضى است. (لسان العرب به نقل از ابن اثير).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 96 - 4

4 _ خورشيد و ماه تحت حاكميت همه جانبه و دقيق نظم و حساب و برنامه قرار دارند.

و الشمس و القمر حسبانا

برداشت فوق بر اين مبناست كه جمله {جعل . .. الشمس و القمر حسبانا} از باب مبالغه باشد، مانند {زيد عدل} يعنى خورشيد و ماه عين حساب و برنامه هستند. اين بيان گوياى آن است كه هيچ ذره اى از ذرات و حركتى از حركات و ... از حساب خارج نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 114 - 6

6 _ خداوند سزاوارترين حاكم و داور در مورد ضرورت و يا عدم ضرورت نزول معجزات و ديگر شرايط و زمينه هاى آن است.

إنما الأيت عند الله و ما يشعركم أنها إذا جاءت لا يؤمنون . .. أفغير الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 54 - 5،12

5 _ عرش ، مركز استيلاى الهى بر جهان آفرينش است .

إن ربكم اللّه . .. استوى على العرش

12 _ تنها خداوند ، مالك همه آفريده ها و فرمانرواى آنهاست .

ألا له الخلق و الأمر

در برداشت فوق كلمه {الخلق} به معناى اسم مفعول (مخلوق)، و {أمر} به معناى فرمان دادن گرفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 130 - 6

6 _ اراده خداوند حاكم بر طبيعت و عوامل آن

و لقد أخذنا ءال فرعون بالسنين و

نقص من الثمرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 158 - 4،5،7،11،14

4 _ فرمانروايى و حاكميت بر آسمان ها و زمين در انحصار خداوند است .

الذى له ملك السموت و الأرض

5 _ تشريع دين و ارسال پيامبران در راستاى فرمانروايى خدا بر جهان هستى است .

إنى رسول اللّه إليكم جميعا الذى له ملك السموت و الأرض

7 _ توجه به حاكميت مطلق خدا بر هستى ، از ميان برنده هر گونه ترديد نسبت به رسالت جهان شمول پيامبر ( ص )

إنى رسول اللّه إليكم جميعا الذى له ملك السموت و الأرض

بيان حاكميت خدا بر هستى، پس از طرح مسأله رسالت پيامبر و جهان شمول بودن آن، در حقيقت استدلالى بر امكان آن رسالت است.

11 _ باور به حاكميت انحصارى خدا بر هستى ، زمينه ساز ايمان به نبود هيچ معبودى شايسته پرستش جز او

الذى له ملك السموت و الأرض لا إله إلا هو

14 _ حاكميت مطلق خداوند بر هستى ، دليل اقتدار او بر زنده كردن موجودات و ميراندن آنهاست .

الذى له ملك السموت و الأرض . .. يحى و يميت

بيان حاكميت انحصارى خدا بر هستى و سپس توصيف او به حيات بخشى و مرگ آفرينى مى تواند اشاره به اين معنا داشته باشد كه چون امور هستى در اختيار اوست، مرگ و حيات موجودات نيز به دست او خواهد بود. بنابراين {له ملك ... } مى تواند استدلال براى {يحى و يميت} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 166 - 5

5 _ خداوند داراى حاكميتى مطلق بر جهان

آفرينش

قلنا لهم كونوا قردة خسئين

در آيه شريفه نيامده كه متمردان بوزينه شدند، بلكه تنها فرمان به بوزينه شدن ذكر شده است. اين معنا (تصريح نكردن به عملى شدن فرمان) اشاره به اين حقيقت دارد كه فرمانهاى الهى تخلف ناپذير است و چيزى جلوگير آن نيست. فرمان همان و شدن همان، يعنى حاكميت على الاطلاق.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 185 - 4،7

4 _ تأمل در وابستگى موجودات جهان به مالك هستى بخش ، راهنماى انسان به حاكميت مطلق خداى يگانه بر هستى است .

أو لم ينظروا فى ملكوت السموت و الأرض و ما خلق اللّه من شىء

چون روى سخن با مشركان است، معلوم مى شود هدف از فراخوانى آنان به دقت در ملكوت آسمانها و زمين رهنمون شدن آنان به حاكميت مطلق خداست.

7 _ خداوند آفريدگار همه موجودات و داراى سلطه اى كامل بر آنهاست .

أو لم ينظروا فى ملكوت . .. ما خلق اللّه من شىء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 188 - 6

6 _ خداوند و مشيت او حاكم بر امور انسان ها و تمامى هستى

قل لاأملك لنفسى نفعا و لا ضرا إلا ما شاء اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 63 - 14

14 _ حاكميت الهى بر قلب ها و ايجاد الفت ميان مؤمنان ، نمودى از عزت و حكمت الهى

و لكن اللّه ألف بينهم إنه عزيز حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 2 - 8

8

_ همه جهان تحت سيطره و حاكميت خداوند است .

فسيحوا فى الأرض . .. و اعلموا أنكم غير معجزى اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 116 - 1

1 _ خداوند ، تنها مالك و فرمانرواى آسمان ها و زمين

إن اللّه له ملك السموت و الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 129 - 11

11 _ خداوند ، داراى قدرتى بى چون و چرا و حاكميتى بى بديل ، بر مجموعه هستى

هو رب العرش العظيم

لزوم اتكا داشتن بر خدا _ به دليل ربوبيت او _ نشانگر اين است كه حكم و اراده اش، همواره بر كل هستى نافذ است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 3 - 8،10

8 _ خدا ، فرمانرواى آسمان ها و زمين است .

الذى خلق السموت . .. ثم استوى على العرش

10 _ سراسر گيتى در سيطره و اقتدار بى چون و چراى خداوند است .

الذى خلق السموت . .. ثم استوى على العرش

{استواء} (مصدر استوى) به معناى استيلاست و {عرش} ; يعنى، تحت فرمانروايى. {استيلاى خداوند بر تخت حكومت} كنايه از سيطره كامل و اقتدار مطلق او بر سراسر هستى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 32 - 1

1 _ رازقيت ، حاكميت ، حيات بخشى و تدبير خداوند نسبت به كار جهان ، جلوه هاى روشنى از ربوبيت خدا بوده و اعتقاد به آن ، مستلزم ايمان به پروردگارى بى شريك است .

قل من يرزقكم من

السماء . .. فذلكم اللّه ربكم

تفريع جمله {ذلكم اللّه ربكم} با {فا}ى نتيجه، در آيه پيش (قل من يرزقكم . ..) بيانگر اين حقيقت است كه: با وجود اعتقاد به رازقيت خدا، حاكميت او بر قوا و حواس آدمى، خالقيت نسبت به جاندار و بى جان و تدبير او نسبت به امور جهان; ايمان به ربوبيت مطلق خدا ضرورى بوده و مجالى براى پندارپروردگارى غير او باقى نمى ماند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 109 - 8،10

8 _ خداوند ، حاكم و داور اختلافات و نزاع هاى ميان پيامبر ( ص ) و مردم كفرپيشه بود .

و اصبر حتى يحكم اللّه

10 _ خداوند ، بهترين حاكم و داور است .

و هو خير الحكمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 7 - 6

6_ خداوند حاكم و فرمانرواى هستى

و كان عرشه على الماء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 15 - 4

4_ حاكميت خداوند بر جهان و علل و عوامل آن

نوفّ إليهم أعم_لهم فيها

بديهى است كه علل و عوامل طبيعى در رسيدن انسان به نتايج تلاشهايش دخيل و مؤثر است; ولى خداوند با جمله {نوف إليهم اعمالهم}(نتيجه تلاش آنها را به ايشان مى رسانيم) اعطاى نتايج را به خود نسبت داد تا به حاكميت خويش بر جهان اشاره كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 20 - 1،2،3،9

1_ كفرپيشگان در هيچ كجاى زمين ، نمى توانند خود را از سيطره و حاكميت خداوند خارج

سازند .

أُول_ئك لم يكونوا معجزين فى الأرض

اعجاز (مصدر معجزين) به معناى از دسترس خارج بودن است. بنابراين و با توجه به اينكه مفعول {معجزين} الله است ، جمله {أُول_ئك لم يكونوا ...} چنين معنا مى شود: آنان هيچ گاه از دسترس خدا (حاكميتو سلطه او) خارج نبوده اند.

2_ كفرورزى كافران و اعمال ايشان ( افترا بر خداوند ، بازدارى از راه خدا و . . . ) خارج از حاكميت خداوند نيست .

و من أظلم ممن افترى على الله كذبًا . .. أُولئك لم يكونوا معجزين

ماضى بودن معناى جمله {أُول_ئك لم يكونوا . ..} (آنان هيچ گاه ازحاكميت خدا خارج نبوده اند) مى رساند كه: گرايش كافران به كفر نيز تحت حاكميت خدا صورت گرفته است.

3_ حاكميت مطلق خداوند بر سراسر هستى

أُول_ئك لم يكونوا معجزين فى الأرض

9_ گرايش انسان ها به كفر و شرك ، نه دلالت بر خروج آنان از سيطره خدا دارد و نه بيانگر ولايت غير خدا بر آنان است .

أُول_ئك لم يكونوا معجزين فى الأرض . .. ما كانوا يستطيعون السمع و ما كانوا يبصرون

خداوند، با بيان ريشه كفرورزى كافران (ماكانوا . ..)، پس از اعلام ولايت خدا بر آنان، به اين حقيقت اشاره مى كند كه: مخالفت كافران با برنامه هاى الهى به خاطر خروج آنان از حاكميت خدا و سلطه غير او بر ايشان نيست; بلكه به دليل ناتوانى آنان از درك معارف الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 33 - 6

6_ هيچ كس و هيچ چيز ، بر خداوند حاكميتى ندارد .

فأتنا بما تعدنا . .. قال إنما

يأتيكم به الله إن شاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 44 - 5

5_ زمين ، آسمان و همه عوامل هستى ، در اختيار خدا و گوش به فرمان او هستند .

ي_أرض ابلعى ماءك و ي_سماء أقلعى و غيض الماء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 52 - 17،18

17_ عوامل طبيعى و فعل و انفعالات در هستى ، به دست خدا و در اختيار اوست .

يرسل السماء عليكم مدرارًا و يزدكم قوّة

18_ سلطه و حاكميت خداوند بر هستى ، از تعاليم هود ( ع ) به مردم خويش

يرسل السماء عليكم مدرارًا و يزدكم قوّة إلى قوّتكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 56 - 8،9،10

8_ همه موجودات زنده ، تحت فرمان و حاكميت خداوند هستند .

ما من دابّة إلاّ هو ءاخذ بناصيتها

{ناصية} به قسمت جلوى سر گفته مى شود و گاهى به موهاى جلوى سر نيز به اعتبار رستنگاهش ، اطلاق مى گردد. گرفتن جلوى سر و يا موهاى آن ، كنايه از تسلط و حاكميت مى باشد.

9_ هيچ جنبنده اى _ چه انسان و چه حيوان _ بدون خواست خداوند ، توانا بر ضرررسانى به ديگرى نيست .

ثم لاتنظرون. إنى توكلت على الله ... ما من دابّة إلاّ هو ءاخذ بناصيتها

مقصود از بيان سلطه خداوند بر همه جانداران ، به دليل وقوع آن پس از مبارزه طلبى هود(ع) و توكل بر خداوند ، اين معناست كه: همه چيز مقهور خواست خداوند است و بدون رخصت او ، هيچ جاندارى _

چه رسد به بتهاى بى جان _ توانا بر ضرر رسانى نيست.

10_ ربوبيت فراگير خداوند ، سيطره او بر همه جنبندگان و ضرورت توكل بر او ، از تعاليم حضرت هود ( ع )

إنى توكلت على الله ربى و ربكم ما من دابّة إلاّ هو ءاخذ بناصيتها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 58 - 3

3_ فرمان خداوند در هستى ، بدون هيچ كم و كاستى تحقق مى يابد .

و لما جاء أمرنا

تعبير كردن از عذاب به {أمر} _ كه به معناى فرمان است - مى تواند براى رساندن اين حقيقت باشد كه: آنچه خداوند به تحقق آن فرمان مى دهد ، عيناً و بدون كمترين تخلفى انجام مى پذيرد به گونه اى كه گويا مورد فرمان ، همان فرمان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 40 - 12

12_ حاكميت و سيطره بر هستى ، در انحصار خداوند است .

ما أنزل الله بها من سلط_ن إن الحكم إلاّ لله

مقصود از {حكم} يا حكم تكوينى يا حكم تشريعى و يا اعم از هر دو نوع است. برداشت فوق ، ناظر به نوع تكوينى آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 67 - 12،13

12_ حاكميت خدا بر هستى ، لزوم اتكا به خداوند و تنافى نداشتن توكل با تدارك اسباب و علتها ، از تعاليم يعقوب ( ع ) به فرزندان خويش

وادخلوا من أبوب متفرقة و ما أُغنى عنكم من الله من شىء

13_ حاكميت بر تمام هستى و علل و اسباب

، از آنِ خداوند است و جملگى مقهور حكم و تقدير اويند .

وادخلوا من أبوب متفرقة و ما أُغنى عنكم من الله من شىء إن الحكم إلاّ لله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 100 - 28

28_ خداوند هر آنچه را بخواهد با لطافت تحقق مى بخشد و بر هستى و عوامل و اسباب آن سيطره دارد .

إن ربى لطيف لما يشاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 2 - 4

4_ خداوند ، بر عرش ( تمام هستى ) تسلّط و فرمانروايى دارد .

ثم استوى على العرش

از معانى {استواء} تسلّط داشتن است و {ثم} براى تراخى رتبى مى باشد و اين مفهوم را در جمله ارائه مى كند كه مهمتر از برافراشته ساختن آسمانها ، اين است كه او بر عرش سلطه دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 11 - 11

11_ خداوند ، بر انسان و سرنوشت او و بر تمام هستى حاكميت دارد .

إن الله لايغير . .. و إذا أراد الله بقوم سوءًا فلامردّ له

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 12 - 5

5_ عوامل طبيعى در اختيار خداوند است و تنها او حاكم بر آنهاست .

هو الذى يريكم البرق . .. و ينشىء السحاب الثقال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 39 - 5

5_ مشيت خداوند بر هستى و قوانين آنها حاكم است و چيزى جلوگير اِعمال مشيت او نيست .

لكل

أجل كتاب. يمحوا الله ما يشاء و يثبت و عنده أُمّ الكت_ب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 41 - 5،6،7

5_ حكومت و فرمانروايى بر هستى از آنِ خداوند است .

والله يحكم

6_ حكم و فرمان خداوند در هستى نافذ و حتمى الوقوع است .

والله يحكم لامعقّب لحكمه

{تعقيب} (مصدر معقّب) يعنى به منظور انجام كارى در پى كسى يا چيزى رفتن. قرائن حاكى است كه مراد از تعقيب در آيه شريفه ، در پى حكم خدا رفتن به منظور باطل كردن آن است كه جمله {لامعقّب لحكمه} آن را نفى مى كند.

7_ هيچ كس و هيچ چيز نمى تواند حكم و فرمان خدا در هستى را نقض كند و آن را بى اثر سازد .

لامعقّب لحكمه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 41 - 3

3- تمامى تلاش و توان ابليس براى اغواى اكثريت مردمان ، تحت حاكميت و قدرت خداوند است .

ه_ذا صرط علىّ مستقيم

جمله {ه_ذا صراط علىّ مستقيم} احتمال دارد در پاسخ ابليس باشد كه با انانيت، اغواگرى مردمان را با تأكيد به خود نسبت داد و خداوند، جواب مى دهد: چنين نيست; بلكه اين امر تحت قدرت اوست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 52 - 1

1- مالكيت تمامى موجودات آسمان ها و زمين و حاكميت بر آنها ، در انحصار خداوند است .

و له ما فى السموت و الأرض

لازمه مالكيت، حاكميت است و {أفغير الله تتقون} (آيا از غير خدا مى ترسيد) مى تواند قرينه بر اين باشد كه:

مراد از {له ما فى السماوات و. ..} حاكميت نيز هست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 42 - 5

5- خداوند ، تنها قدرت حاكم بر جهان آفرينش است .

قل . .. لاَبتغوا إلى ذى العرش سبيلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 26 - 18،19

18- حاكميت و فرمان روايى بر آسمان ها و زمين ، در انحصار خداوند است .

و لايشرك فى حكمه أحدًا

19- خداوند در فرماندهى بر هستى ، احدى را شريك خود نمى سازد .

و لايشرك فى حكمه أحدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 44 - 1

1- آدمى ، به هنگام شدايد ، به ولايت و تسلّط مطلق خداوند بر همه امور ، پى مى برد .

و لم تكن له فئه ينصرونه . .. هنالك الول_ية للّه الحقّ

ترديدى نيست كه ولايت خداوند (چه به معناى حاكميت و تدبير و چه به معناى نصرت) همواره، حاكم و نافذ است، لذا اشاره به مكان و واقعه خاص با واژه {هنالك} از آن جهت است كه در چنين موقعيت هايى، آدمى، به آن نكته واقف مى گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 84 - 2،8

2- قدرت و امكانات عناصر نيرومند تاريخ ، در قلمرو اراده و حاكميت خداوند و نه مستقل از آن .

إنّا مكّنّا له فى الأرض

نسبت دادن قدرت و امكانات ذوالقرنين به خداوند، اين پيام را دارد كه نبايد پنداشت كه قدرت مندان، آنچه دارند، خود، به دست آورده

اند، بلكه همه چيز از او است.

8- خداوند ، بر همه علل و اسباب طبيعى حاكم است .

و ءاتينه من كلّ شىء سببًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 83 - 4

4- شياطين ، تحت سيطره و حاكميت الهى قرار دارند .

ألم تر أنّا أرسلنا الشي_طين

ضمير {نا} در {أنّا أرسلنا} بيانگر اين نكته است كه تصور نشود كار شياطين خارج از نظام تقدير و برنامه الهى است; بلكه همه برنامه هاى آنان، تحت نظارت و در قلمرو مشيت الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 87 - 8

8- وجود حق شفاعت براى غير ، منافى با حاكميت مطلق خداوند نيست .

لايملكون الشف_عة إلاّ من اتّخذ عند الرحمن عهدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 5 - 4،9

4 - حاكميت و اصالت رحمت الهى در نظام آفرينش

الرحم_ن على العرش استوى

گزينش عنوان رحمن، هنگام توصيف خداوند به فرمان رواى جهان، گوياى اين نكته است كه تدبير امور جهان براساس رحمت الهى است.

9 - { عن أبى الحسن موسى ( ع ) و سئل عن معنى قول اللّه { الرحمن على العرش استوى } فقال : استولى على ما دقّ و جلّ ;

از امام موسى بن جعفر(ع) روايت شده كه در پاسخ سؤال از معنى سخن خدا {الرحمن على العرش استوى} فرمود: خداوند بر همه موجودات كوچك و بزرگ تسلّط دارد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 6 - 5

5 - آنچه در زيرخاك هاى

نمناك جهان قرار دارد از آن خداوند است .

له . .. و ما تحت الثرى

{ثرى} به معناى خاك نمناك است (مصباح). ال در {الثرى} ظاهراً معناى جنس دارد، لذا شامل هر خاك نمناكى مى شود، چه در زمين باشد و چه در كرات ديگر، بلكه چون در آيه {ما فى الأرض} ذكر شده است، احتمال مى رود كه {ما تحت الثرى} مربوط به غير زمين باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 114 - 2

2 - خداوند ، مالك حقيقى هستى و فرمان رواى مطلق آن

فت_على اللّه الملك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 127 - 5

5 - خداوند ، حاكم بر نظام كيفررسانى به مستحقان عذاب

نجزى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 44 - 16

16- خداوند ، قادر بى مانند و حاكم مطلق در پهنه هستى است .

بل متّعنا ه_ؤلاء . .. أنّا نأتى الأرض ننقصها من أطرافها أفهم الغ_لبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 87 - 2

2 - حاكميت يگانه خدا بر هستى ، جلوه اى از مالكيت مطلقه او

قل من ربّ السم_وت السبع . .. سيقولون للّه

در برابر سؤال از ربوبيت (من ربّ السماوات. ..)، پاسخى داده شده كه بيانگر مالكيت است (سيقولون للّه). و اين بدان جهت است كه ربوبيت، فرع بر مالكيت مطلقه مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 88 - 1

1 - سراسر هستى ، در

سيطره حاكميت و فرمان روايى يگانه خداوند

قل من بيده ملكوت كلّ شىء

{ملكوت} مبالغه {مِلك} ( فرمان روايى) است; مانند {رَحَمُوت} مبالغه {رحمة} و {رَهَبوت} مبالغه {رهبة}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 116 - 2

2 - خدا ، فرمان رواى يگانه و به حق جهان هستى

فتع_لى اللّه الملك الحقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 42 - 1

1 - فرمان روايى آسمان ها و زمين ، تنها از آنِ خداوند است .

و للّه ملك السم_وت و الأرض

تقديم خبر (للّه) بر مبتدا (ملك السماوات. ..)، مفيد حصر و اختصاص است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 2 - 1،2،3،8،10

1 _ فرمان روايى جهان ( آسمان ها و زمين ) تنها از آن خدا است .

تبارك . .. الذى له ملك السم_وت و الأرض

2 _ فرمان روايى خداوند بر جهان هستى ، نشانگر منشأ خيرات بودن او براى جهانيان است .

تبارك الذى نزّل الفرقان على عبده . .. الذى له ملك السم_وت و الأرض

برداشت ياد شده بر اين مبنا استوار است كه جمله {الذى له. ..} بدل براى جمله {الذى نزّل...} باشد. بر اين اساس، ارتباط ميان مبارك بودن خداوند و پادشاهى او، حقيقت ياد شده را، مى رساند.

3 _ فرمان روايى و حكومت خداوند بر آسمان ها و زمين ، خاستگاه نزول كتابى كه تبيين كننده حق از باطل براى انسان ها است .

تبارك الذى نزّل الفرقان على عبده . .. الذى له ملك السم_وت و الأرض

8 _ پادشاهى و حاكميت مطلق

خداوند بر جهان ، دليل بى نيازى او از گزينش فرزند و داشتن شريك و همتا

الذى له ملك السم_وت و الأرض و لم يتّخذ ولدًا و لم يكن له شريك فى الملك

ذكر حاكميت و پادشاهى و حاكميت مطلق خداوند بر هستى در ابتداى آيه، مى تواند مقدمه و زمينه چينى براى ابطال عقيده فرزندگزينى و شريك داشتن خدا باشد كه از اصول اعتقادات مشركان است.

10 _ فرمان روايى و حاكميت مطلق خداوند بر جهان ، جلوه اى از عظمت و منزه بودن او هر گونه عيب و نقص است .

تبارك الذى نزّل الفرقان . .. الذى له ملك السم_وت ... و لم يكن له شريك فى الملك

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه جمله {الذى له ملك السماوات. ..} بدل براى {الذى نزّل الفرقان...} و {تبارك} به معناى {تنزه} و {تعاظم} باشد; كه يكى از معانى لغوى {تبارك} است (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 59 - 5

5 _ سراسر گيتى در سيطره و اقتدار بى چون و چراى خداوند

ثمّ استوى على العرش

{استواء} (مصدر {استوى}) به معناى {استيلا} است. {عرش}; يعنى، تخت فرمانروايى. استيلا بر تخت حكومت، كنايه از سيطره كامل و اقتدار مطلق بر سراسر هستى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 26 - 4،7

4 - عرش الهى ( مركز حاكميت و تدبير خدا ) ، بسيار عظيم و گسترده

ربّ العرش العظيم

7 - پادشاهى و فرمانروايى انسان ها ، امرى اعتبارى بوده و اين مقام در حقيقت تنها از آنِ خدا است .

امرأة تملكهم .

.. و لها عرش عظيم ...اللّه لا إله إلاّ هو ربّ العرش العظيم

يادآورى الوهيت و ربوبيت مطلق خدا بر جهان و نيز عرش عظيم او (پس از ذكر عرش و فرمانروايى بزرگ ملكه سبا) مى تواند گوياى برداشت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 88 - 9

9 - فرمان روايى جهان ، تنها در اختيار خداوند است .

له الحكم

{حكم} به معناى فرمان است و تقديم خبر (له) بر مبتدا (الحكم) مفيد حصر مى باشد. بنابراين {له الحكم}; يعنى، فرمان در سراسر هستى، تنها در انحصار خدا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 26 - 2

2 - خداوند ، حاكمِ مطلقِ موجودات هستى است .

للّه ما فى السموت

لازمه مالكيت، حاكميت داشتن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 13 - 9

9 - فرمانروايى مطلق جهان ، مخصوص خدا است .

اللّه ربّكم له الملك

تقديم خبر (له) بر مبتدا (الملك)، دلالت بر حصر مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 83 - 2،4

2 - حاكميت و مالكيت همه چيز به دست خدا است .

فسبح_ن الذى بيده ملكوت كلّ شىء

{ملكوت} يا صيغه مبالعه از مصدر {مِلك} به معناى مالكيت است (مانند {رحموت} و {رهبوت} كه مبالغه رحمت و رهبت است) و يا از مصدر {مُلك} به معناى سلطنت و حاكميت است.

4 - در دست داشتن حاكميت و مالكيت همه چيز در جهان هستى ، دليل و نشان كمال خدا و مبرا بودن

او از هر نقص و كاستى

فسبح_ن الذى بيده ملكوت كلّ شىء

برداشت ياد شده از ارتباط ميان تنزيه خدا از هر نقصى و توصيف او به {در دست داشتن ملكوت هر چيزى در جهان}، به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 10 - 1

1 - فرمانروايى جهان هستى ( آسمان ها ، زمين و موجودات ميان آن دو ) تنها در اختيار خداوند است .

أم لهم ملك السم_وت و الأرض و ما بينهما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 18 - 1

1 - كوه ها ، تحت تسخير خدا و رام او هستند .

إنّا سخّرنا الجبال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 19 - 1

1 - پرندگان با زندگى دسته جمعى خود ، مسخر و رام خدا هستند .

إنّا سخّرنا الجبال . .. و الطير محشورة

{و الطير} عطف بر {الجبال} و عامل آن فعل {سخّرنا} است. {محشورة} نيز به معناى {مجتمعة} (دسته جمعى) و حال براى {طير} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 42 - 7

7 - طبيعت ، تحت تسخير و فرمان خداوند

اركض برجلك ه_ذا مغتسل بارد و شراب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 44 - 4،6

4 - جهان آفرينش ( آسمان ها ، زمين و . . . ) تحت فرمانروايى خدا است .

له ملك السم_وت و الأرض

6 - فرمانروايى مطلق خداوند بر جهان هستى ، دليل در اختيار

داشتن همه شفاعت ها در دست خدا و ناتوانى غير او از هرگونه شفاعت خودسرانه

قل للّه الشف_عة جميعًا له ملك السم_وت و الأرض

جمله {له ملك السماوات. ..} در مقام تعليل براى جمله پيش (للّه الشفاعة جمياً) است; يعنى، چون فرمانروايى جهان به دست خداوند است، پس شفاعت هم _ كه جزئى از فرمانروايى است _ در اختيار او قرار خواهد داشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 16 - 5،7

5 - فرمان روايى جهان ، تنها از آنِ خداوند است .

لمن الملك اليوم للّه الوحد القهّار

7 - وحدانيت و قهار بودن خداوند ، نشانه اختصاص داشتن فرمان روايى به ذات مقدس او

لمن الملك اليوم للّه الوحد القهّار

ذكر شدن دو صفت يكتايى و قهاريت براى خداوند _ پس از يادآورى اختصاص داشتن فرمان روايى جهان به او _ مى تواند گوياى حقيقت ياد شده باشد; زيرا كسى كه چيره شونده مطلق است و در اين چيره گى، يكتا و يگانه مى باشد، در اوج قدرت و استيلا بر جهان قرار دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 44 - 11

11 - عالَم ، محضر خدا است .

إنّ اللّه بصير بالعباد

لازمه بصيرت و آگاهى داشتن خداوند بر احوال بندگان، حضور همه چيز در پيشگاه او است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 12 - 4

4 - تسلط و سيطره كامل و فراگير خداوند بر جهان هستى

له مقاليد السم_وت و الأرض

تعبير {له مقاليد} گاهى كنايه از تسلط بر چيزى است.

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 49 - 1

1 - تمامى جهان هستى ، قلمرو مالكيت و حكومت خداوند است .

للّه ملك السم_وت و الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 27 - 1

1 - خداوند ، يگانه فرمانرواى آسمان ها و زمين

و للّه ملك السم_وت و الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 36 - 9

9 - حاكميت تدبير و مديريت خداوند يكتا ، بر كل نظام هستى

فللّه الحمد ربّ السموت و ربّ الأرض ربّ الع_لمين

تكرار واژه {ربّ} در آيه شريفه، مى تواند در راستاى شرك زدايى و تثبيت باور به حاكميت مطلق ربوبيت خداوند باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 7 - 3،8

3 - حاكميت خداوند بر قواى هستى ، نشانگر قدرت او بر پاداش مؤمنان و كيفر منافقان و مشركان

ليدخل المؤمنين و المؤمن_ت جنّ_ت . .. و يعذّب المن_فقين ... و المشركين ... و للّه

از ارتباط اين آيه با آيات پيشين _ كه درباره پاداش مؤمنان و كيفر منافقان و مشركان بود _ مطلب بالا استفاده مى شود.

8 - حاكميت مطلق خداوند بر قواى هستى ، نويدى به مؤمنان و هشدارى به منافقان و مشركان

و للّه جنود السم_وت و الأرض

يادآورى قدرت، پس از وعده و وعيد، بيانگر مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 14 - 1

1 - خداوند ، تنها مالك و فرمانرواى آسمان ها و زمين

و للّه ملك السم_وت و

الأرض

{ملك} به معناى پادشاهى و فرمانروايى و ملازم با مالكيت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 44 - 3

3 - يگانه قدرت حاكم بر نظام مرگ و حيات ، قادر به برپايى صحنه معاد

و أنّ إلى ربّك المنتهى . .. و أنّه هو أمات و أحيا

در صورتى كه آيه {إلى ربّك المنتهى} نظر به فرجام زندگى و پايان حيات داشته باشد، ارتباط ميان آن و آيه {و أنّه هو أمات و أحيا}، بيانگر مطلب بالا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 49 - 1

1 - تمامى قلمرو هستى ، در انحصار ربوبيت خداوند ، از زمين خاكى تا ستاره { شِعرى }

و أنّه هو ربّ الشِعرى

تصريح به {شعرى}، مى تواند از آن جهت باشد كه اين ستاره، در نقطه اى بس دور در فضا قرار دارد و يادكرد آن در حقيقت، براى بيان يگانگى ربوبيت خداوند بر تمام قلمرو گسترده هستى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 33 - 1

1 - ظهور حاكميت الهى بر جن و انس ، به هنگام برپايى قيامت

ي_معشر الجنّ و . .. لاتنفذون

مفاد آيه _ به قرينه سياق و ارتباط آيات قبل و بعد _ درباره قيامت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 2 - 1،2

1 - فرمانروايى آسمان ها و زمين ، تنها در اختيار خداوند است .

له ملك السم_وت و الأرض

تقديم خبر (له) بر مبتدا (ملك) افاده حصر مى كند و {ملك}

به معناى سلطنت و فرمانروايى است.

2 - انحصار فرمانروايى براى خداوند ، نشانه منزّه بودن او از هر عيب و نقصى ( همچون داشتن شريك و . . . )

سبّح للّه ما فى السم_وت . .. له ملك السم_وت و الأرض

ذكر فرمانروايى انحصارى خداوند _ پس از ياد كردن تسبيح موجودات عالم براى او _ مى تواند بيانگر مطلب ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 5 - 1

1 - فرمانروايى آسمان ها و زمين ، تنها در اختيار خداوند است .

له ملك السم_وت و الأرض

{ملك} به معناى سلطنت و فرمانروايى است و تقديم خبر (له) بر مبتدا (ملك. ..) افاده حصر مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 27 - 13

13 - دل هاى مردمان ، در اختيار خداوند است و او دل ها را رؤوف و مهربان مى گرداند .

و جعلنا فى قلوب الذين اتّبعوه رأفة و رحمة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 6 - 3

3 - خداوند ، حاكم روز جزا است .

يوم يبعثهم اللّه جميعًا فينبّئهم بما عملوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 9 - 10

10 - خداوند ، فرمانروا و داور روز قيامت است .

و اتّقوا اللّه الذى إليه تحشرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 23 - 18

18 - فرمانرواى مقتدر و شكست ناپذير هستى ، منزّه از هر گونه شريك

سبح_ن اللّه عمّا يشركون

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 10 - 27

27 - خداوند ، حاكم و داور ميان خلق

يحكم بينكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 1 - 6

6 - فرمان روايى عالم ، تنها در انحصار خداوند است .

له الملك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 12 - 7

7 - آسمان ها و زمين ، تحت تدبير و حكومت خداوند قرار دارند .

يتنزّل الأمر بينهنّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 1 - 3

3 - فرمانروايى جهان ، تنها در دست خداوند است .

الذى بيده الملك

تقديم مسند (بيده) بر مسنداليه (الملك)، افاده اختصاص مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 12 - 2

2 - خداوند ، تنها فرمانرواى روز قيامت

إلى ربّك يومئذ المستقرّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 30 - 3

3 - لحظه مرگ ، لحظه بروز ناتوانى كامل انسان و حاكميت تام خداوند بر سرنوشت او

إلى ربّك يومئذ المساق

از آن جايى كه قيامت روز حساب و مجازات است، سوق دادن انسان به درگاه خداوند در آن روز، مى تواند نشانگر اين حقيقت باشد كه سرنوشت انسان ها (بهشتى يا جهنمى شدن آنان)، در آن تعيين خواهد شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 20 - 5

5 - سلطه خداوند بر عرش ، پشتوانه اقتدار جبرئيل

ذى قوّة عند

ذى العرش مكين

وصف {ذى العرش}، مى تواند اين نكته را برجسته سازد كه منزلت والاى جبرئيل، نزد كسى كه عرش مقهور او است، اتصاف او را به {ذى قوّة} تضمين مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انفطار - 82 - 19 - 10

10 - سيطره حاكميت خداوند بر تمام امور قيامت ، حقيقتى وصف ناپذير و تصوّر آن بيرون از طاقت علمى بشر است .

و ما أدريك . .. ثمّ ما أدريك ما يوم الدين ... و الأمر يومئذ للّه

بيان حاكميت مطلقه خداوند _ پس از اشاره به فوق تصور بودن قيامت _ نشانه آن است كه بشر، از درك حقيقت حاكميت اخروى خدا ناتوان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 9 - 1

1 - حاكميت و مالكيت بر آسمان ها و زمين ، مخصوص خداوند است .

له ملك السم_وت و الأرض

{مُلك} اسم مصدر و به معناى بر عهده داشتن سلطنت است (مصباح). هر جا كلمه {مُلك} به كار رود، مستلزم {مِلك} (مالكيت) نيز خواهد بود. (مفردات راغب)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 15 - 1

1 - فرمانروايى بر جهان هستى و تدبير آن ، در اختيار خداوند است .

ذو العرش

عرش; يعنى، تخت فرمانروا (قاموس) و در آيه شريفه معناى مجازى آن (مقام سلطه بر همه جهان و تدبير آن) مراد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تين - 95 - 5 - 4

4 - حاكميت خداوند ، بر آغاز و فرجام انسان ها

لقد خلقنا الإنس_ن

. .. ثمّ رددن_ه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ناس - 114 - 2 - 2

2 - خداوند ، به دليل حاكميت و تسلّط بر مردم ، بر محافظت آنان از خطر ها و مهاركردن حوادث زيان بار ، توانا است .

قل أعوذ بربّ الناس . ملك الناس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ناس - 114 - 4 - 5

5 - ربوبيت و فرمان روايى خداوند بر مردم و شايستگى او براى الوهيت ، دليل توانايى او بر ناكام گذاشتن وسوسه گران

بربّ الناس . ملك الناس . إل_ه الناس . من شرّ الوسواس الخنّاس

حاكميت خدا بر جوامع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 13 - 5

5 - تاريخ ، دربردارنده نمونه هايى آشكار از سيطره خداوند بر سرنوشت جامعه ها است .

ألم تر كيف . .. فصبّ عليهم ربّك سوط عذاب

حاكميت در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 56 - 1

1 - فرمان روايى مطلق و بى همتا در روز قيامت ، مخصوص خداوند است .

الملك يومئذ للّه

حاكميت دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 193 - 3

3 - نبرد با كافران ، تا حاكميت يافتن دين خدا در پهنه گيتى ، فرمان خداوند به اهل ايمان

و قتلوهم حتى لاتكون فتنة و يكون الدين للّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 24 - 3

3 - بهرهورى انسان از مصنوعات

خويش ، تنها در قلمرو قوانين فائق الهى بر نظام طبيعت

و له الجوار المنش_ات فى البحر

خداوند با تعبير {له الجوار. ..} به انسان تذكر داده است كه اگر بشر مى تواند با ساخت وسايلى به بهرهورى بيشتر از دريا بپردازد، اين چيزى است كه در پرتو قوانين الهى حاكم بر ماده صورت مى گيرد.

حاكميت دين در جزيرة العرب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 94 - 14

14 _ تحكيم بيشتر پايه هاى حاكميت دين در جزيرة العرب ، در پرتو جهاد و پيروزى مؤمنان در جنگ تبوك

يعتذرون إليكم إذا رجعتم إليهم

با توجه به اينكه اين آيات در زمينه جنگ تبوك است كه به پيروزى مسلمانان انجاميد و از اينكه خداوند مى فرمايد پس از بازگشت از اين جنگ پيروز، متخلفان به عذرخواهى روى خواهند آورد مى توان گفت كه اين نبود مگر به خاطر ذلت و ضعفى كه در خود احساس مى كردند و قدرتى كه در مؤمنان مى ديدند.

حاكميت ديندارى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 55 - 25

25 - كفر و ارتداد ، پس از ديدن حاكميت دين و دين داران و امنيت و آرامش زير سايه آن ، نشان فسق و تبه كارى و خروج از راه حق و صواب است .

وعد اللّه الذين ءامنوا منكم . .. ليستخلفنّهم ... و ليمكّننّ لهم دينهم ... يعبدون

در اين كه مقصود از {كفر} در آيه شريفه چيست؟ ميان مفسران دو ديدگاه وجود دارد: 1_ مقصود ارتداد است; يعنى، چنانچه هر كس پس از ديدن حاكميت و

امنيت زير سايه دين و نيز اتمام حجت الهى، مجدداً راه كفر را بپيمايد، او حقيقتاً فاسق و تبه كار است. 2- مراد كفران نعمت است; يعنى، آن كس كه نعمت حاكميت و امنيت تحت لواى دين را مشاهده كند و در عين حال به جاى شكرگزارى، راه ناسپاسى را بپيمايد، او حقيقتاً فاسق و تبه كار است. برداشت ياد شده، بنابر ديدگاه نخست است.

حاكميت ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 83 - 8

8- { عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : ملك الأرض كلّها أربعة : مؤمنان و كافران . فأمّا المؤمنان : فسليمان بن داوود و ذوالقرنين ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه فرمود: چهار نفر بودند كه بر تمام زمين حكومت كردند: دو نفر مؤمن و دو نفر كافر. آن دو نفر مؤمن: سليمان بن داوود و ذوالقرنين بودند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 87 - 3

3- ذوالقرنين ، بر قوم ساحل دريا ، سلطه كامل يافته بود .

قال أمّا من ظلم فسوف نعذّبه

حاكميت ربوبيت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 127 - 8

8 - همه عوالم هستى ، تحت ربوبيت خداوند

ربّ الع_لمين

{العالمين} جمع همراه با {ال} و مفيد استغراق است; بنابراين {ربّ العلمين}; يعنى، پروردگار همه عالم ها.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 145 - 8

8 - همه عوالم هستى ، تحت ربوبيت خداوند

ربّ الع_لمين

{العالمين} جمع همراه با {ال} و مفيد استغراق

است. بنابراين {ربّ العالمين}; يعنى، پروردگار همه عوالم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 22 - 2

2 - انسان ها در قيامت ، خود را به طور كامل ، مقهور ربوبيت و تدبير خداوند خواهند ديد .

و جاء ربّك

اضافه {ربّ} به ضمير خطاب - كه به مخاطب خاصى نظر ندارد _ بيانگر آن است كه آنچه براى همگان مشهود خواهد شد، جلوه هاى ربوبيت خداوند در هر شخص است.

حاكميت سنتهاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 34 - 15

15 _ حاكميت كامل و بدون رقيب سنتهاى تغييرناپذير الهى بر جريان تاريخ

و لقد كذبت رسل من قبلك . .. حتى أتهم نصرنا و لا مبدل لكلمت اللّه

جمله {لا مبدل . .. } بيان قاعده و قانونى كلى در نظام جهان است، ولى چون مورد آيه بحثهاى تاريخى و روند حوادث آن است، مصداق مورد نظر در آيه، اين بخش از سنتهاست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 2 - 11

11 _ سنت الهى حاكم بر جوامع بشرى ، در جهت غلبه يافتن دين خدا و عزّت مؤمنان ، و شكست كفر و خوارى كفرپيشگان است .

و أن اللّه مخزى الكفرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 77 - 8

8- تحولات تاريخ ، بر اساس سنت هاى الهى حاكم بر آنهاست .

و إذًا لايلبثون خل_فك إلاّ قليلاً. سنّة من قد أرسلنا قبلك من رسلنا و لاتجد لسنّت

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 23 - 6

6 - قوانين الهى ، حاكم بر تحوّلات جامعه و تاريخ

سنّة اللّه الّتى قد خلت من قبل و لن تجد لسنّة اللّه تبديلاً

حاكميت شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 27 - 17

17 _ سلطه و حاكميت شياطين بر منكران آيات الهى، سنت خداوند و تحت اراده اوست.

إنا جعلنا الشيطين أولياء للذين لا يؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 28 - 3

3 _ جوامعى كه به پندار اجراى فرمان خدا به رسوم نارواى نياكان خويش پايبندند، جوامعى تحت نفوذ شياطين مى باشند.

إنا جعلنا الشيطين أولياء للذين لا يؤمنون . .. الله أمرنا بها

جمله {إذا فعلوا . .. } عطف بر {لا يؤمنون} است و در حقيقت صله براى {الذين} مى باشد. يعنى: إنا جعلنا الشياطين أولياء للذين إذا فعلوا فاحشة ... .

حاكميت شيعيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 55 - 27

27 - { عن على بن الحسين ( ع ) انه قرء الآية { و عداللّه الذين آمنوا منكم . . . } و قال : هم واللّه شيعتنا أهل البيت يفعل اللّه ذالك بهم على يدى رجل منّا و هو مهدى ه_ذه الاُمّة . . . ;

از حضرت على بن الحسين(ع) روايت شده است كه آن حضرت در پى تلاوت آيه {وعد اللّه الذى آمنوا منكم. ..} فرمود: سوگند به خدا! آنان شيعيان ما اهل بيت هستند كه خداوند به سبب مردى از خاندان ما _

كه مهدى(عج) اين امت باشد _ آنان را خليفه روى زمين قرار خواهد داد...}.

حاكميت صالحان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 105 - 2

2- پيش گويى پيروزى و حاكميت انسان هاى صالح در سطح زمين در كتاب زبور

و لقد كتبنا فى الزبور من بعد الذكر

برداشت ياد شده بنابراين نكته است كه {من بعد الذكر} متعلق به {كائن} باشد در نتيجه شامل پيش گويى در تورات نمى شود.

حاكميت طاغوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 257 - 9،11،14،16

9 _ كفر ، زمينه ساز سرپرستى و حاكميّت طاغوت و انحراف از نور به ظلمتها

و الّذين كفروا اولياؤهم الطّاغوت يخرجونهم من النّور الى الظّلمات

11 _ حاكميّت طاغوت ، منحرف كننده جامعه ، به سوى ظلمت ها و تباهيها

اولياؤهم الطّاغوت يخرجونهم من النّور الى الظّلمات

14 _ اتحاد اهل ايمان به علّت ولايت واحد الهى و تشتت صفوف اهل كفر ، به لحاظ حاكميّت اولياى متعدد طاغوتى بر آنان

اللّه ولىّ الّذين امنوا . .. و الّذين كفروا اولياؤهم الطّاغوت

چون مؤمنان از يك {ولى} برخوردارند، پس به وحدت مى رسند، و در مقابل، كافران داراى اوليايى متعددند و در نتيجه متشتت خواهند شد.

16 _ توجّه به عاقبت و عقوبت اهل كفر ، زمينه ساز پرهيز از انحراف به كفر و پذيرش حاكميّت طاغوت

اولئك اصحاب النّار هم فيها خالدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 258 - 3

3 _ حاكميّت و سلطه طغيانگران ، داده اى از جانب خداوند

ان ءَاتيه اللّه الملك

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 60 - 20

20 _ ارجاع داورى به حاكمان خودكامه و سلطه گر ، پذيرش حاكميت طاغوت است .

الم تر الى الّذين يزعمون انّهم امنوا . .. يريدون ان يتحاكموا الى الطّاغوت

امام صادق (ع) فرمود: . .. انّه لو كان لك على رجل حقّ فدعوته الى حكّام اهل العدل فأبى عليك اِلا انْ يرافعك الى حكام اهل الجور ليقضوا له لكان ممّن حاكم الى الطاغوت و هو قول اللّه عزّ و جل: الم تر الى الّذين يزعمون ... .

_______________________________

كافى، ج 7، ص 411، ح 3 ; نورالثقلين، ج 1، ص 508، ح 361 ; تفسير برهان، ج 1، ص 387، ح 2، 3 و 5 ; تفسير عياشى، ج 1، ص 254، ح 180.

حاكميت ظالمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 129 - 6

6 _ حاكميت يافتن ستمگران بر مردم ستم پيشه از سنتهاى خداوند در جوامع انسانى است.

و كذلك نولى بعض الظلمين بعضا

حاكميت عدالت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 15 - 7

7- عدل الهى ، بر نظام جزاى اعمال حاكم است .

و لاتزر وازرة وزر أخرى

حاكميت غيرخدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 1 - 7

7 - فرمان روايى خداوند ، حقيقى است و از غير او ، اعتبارى و مجازى و تحت اراده او است .

له الملك

تقديم مسند (له) بر مسنداليه (الملك) افاده قصر مى كند; يعنى، فرمان روايى تنها از آنِ خداوند است. وجود

فرمان روايى هاى ديگر (مانند آنچه در زمين هست)، قرينه است بر اين كه مراد از {الملك} در آيه شريفه، ملك حقيقى است و آنچه وجود دارد همگى اعتبارى مى باشد.

حاكميت فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 127 - 10

10 _ فرعون ، حاكمى مشرك و معتقد به وجود خدايان و معبودهايى متعدد

و يذرك و ءالهتك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 47 - 5

5 - بنى اسرائيل ، دربند اسارت و بردگى فرعون و اشراف حكومت او

و قومهما لنا ع_بدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 49 - 3

3 - فرعون ، معتقد به حاكميت مطلق خويش حتى بر افكار و انديشه مردم

قال ءامنتم له قبل أن ءاذن لكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 51 - 1

1 - نظرخواهى و اقرارطلبى فرعون از قوم خويش ، درباره حاكميت و مالكيت او بر سرزمين مصر

ي_قوم أليس لى ملك مصر

حاكميت فرعونيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 141 - 1،3

1 _ بنى اسرائيل همواره تحت سيطره خاندان فرعون به شكنجه هايى سخت گرفتار بودند .

و إذ أنجينكم من ءال فرعون يسومونكم سوء العذاب

{سَوْم} مصدر {يسومون} به معناى تحميل كردن است. اضافه {سوء} به {العذاب} اضافه صفت به موصوف است ; يعنى: العذاب السوء.

3 _ نجات از سيطره فرعونيان و عذاب هاى ايشان ، خاطره اى براى بنى اسرائيل و شايسته همواره به

ياد داشتن

و إذ أنجينكم من ءال فرعون يسومونكم سوء العذاب

{إذ} مفعولٌ به براى فعل مقدّر {اذكروا} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 46 - 10

10 - حاكميت ديرين خاندان فرعون و اشراف دربار او بر سرزمين مصر *

و كانوا قومًا عالين

جمله {كانوا قوماً عالين} مى تواند بدين معنا باشد كه: فرعون و اشراف حكومت او، بدان جهت كه از دير زمانى بر مصر فرمان مى راندند و به آن خو گرفته بودند و پذيرش دعوت موسى، آنان را ناچار به فرمان پذيرى ى كرد، از پذيرش آن خود دارى مى كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 29 - 3

3 - فرمان روايى و سلطه كامل فرعونيان و قبطيان بر سرزمين مصر در عصر حضرت موسى

لكم الملك اليوم ظ_هرين فى الأرض

حاكميت قدرت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 107 - 2،3

2 _ هيچ موجودى توانايى انجام كارى در جهت خنثى كردن كار خداوند را ندارد .

إن يمسسك اللّه بضرّ فلا كاشف له إلا هو و إن يردك بخير فلا راد لفضله

3 _ تمام قدرت ها در جهان هستى ، مقهور و مغلوب قدرت خداوند است .

إن يمسسك اللّه بضرّ فلا كاشف له إلا هو . .. يصيب به من يشاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 98 - 13

13- محكم ترين دژ هاى ساخته بشر ، در برابر اراده و قدرت الهى ، ناپايدارند .

فإذا جاء وعد ربّى جعله دكّاء

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 21 - 5

5- علل و اسباب عادى و مجارى طبيعى امور ، محدودكننده اراده و قدرت خداوند نيست .

قال ربّك هو علىَّ هيّن

مشكلى كه براى تولد فرزندى بدون پدر متصور است، از ناحيه فقدان برخى اسباب طبيعى است، ولى خداوند حركت بر خلاف اين مسير مأنوس را امرى ساده و آسان مى شمارد. پيام اين قضيه همان حاكميت خداوند بر علل و اسباب طبيعى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 69 - 2

2- خاصيت و لوازم طبيعى اشيا و فعل و انفعالات آنها ، در قلمرو اراده خداوند و قابل تغيير به قدرت او است .

قلنا ي_نار كونى بردًا و سل_مًا على إبرهيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 42 - 2

2 - جهان هستى ، تنها تحت قدرت و تدبير خداوند است .

و للّه ملك السم_وت و الأرض

لازمه فرمان روايى انحصارى خداوند بر جهان، اين است كه جهان، تنها تحت قدرت و تدبير او باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 16 - 2

2 - انسان ها در چنبر قدرت مطلق خداونداند و مرگ و حياتشان تحت مشيت او است .

إن يشاء يذهبكم و يأت بخلق جديد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 51 - 10

10 - انسان ها ، مقهور اراده و قدرت خدا هستند .

و ما هم بمعجزين

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

17 - احقاف - 46 - 8 - 6

6- قدرت و اراده الهى ، مطلق و بدون معارض

فلا تملكون لى من اللّه شيئًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 32 - 5

5- اراده ، قدرت و ولايت الهى ، يگانه و بدون معارض

و من لايجب داعى اللّه . .. و ليس له من دونه أولياء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 10 - 5،6

5 - قدرت خداوند ، حاكم بر بيعت كنندگان با پيامبر ( ص )

إنّ الذين يبايعونك . .. يد اللّه فوق أيديهم

بنابراين كه {يد} كنايه از قدرت باشد، جمله {يداللّه فوق أيديهم} پيام هشدارى است به اين كه: اى بيعت كنندگان! از شكستن بيعت ها بپرهيزيد كه با قدرت خداوند، مواجه خواهيد بود.

6 - قدرت و اراده خداوند ، برتر از همه قدرت ها است .

يد اللّه فوق أيديهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 20 - 8

8 - اراده و اقتدار خداوند ، حاكم بر اراده و اقتدار انسان ها

و كفّ أيدى الناس عنكم

تعبير {كفّ. ..}، مى رساند كه اراده الهى، فائق بر قدرت و اراده مردم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 43 - 3

3 - قدرت و مشيت خداوند ، حاكم بر تمام عوامل و وسايط مؤثّر در مرگ و حيات موجودات

إنّا نحن نحيى و نميت

خداوند از يك سو مرگ موجودات را تنها به خود نسبت مى دهد و از سوى ديگر انسان شاهد دخالت

عوامل متعدد طبيعى در مرگ و حيات است. جمع ميان اين دو مستلزم نكته ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 40 - 5

5 - شكوه و اقتدار حكومت فرعونى ، امرى ناچيز و مقهور قدرت خداوند بود .

فنبذن_هم فى اليمّ

حاكميت قريش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قريش - 106 - 1 - 4

4 - تسلّط قريش بر مكه پيش از اسلام *

لإيل_ف قريش

دفع مهاجمان به مكه، در صورتى امتنان بر قريش شمرده مى شود كه مكه در تصرف آنان باشد.

حاكميت قضاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 2 - 8

8 _ اراده و قضاى الهى حاكم بر پيدايش و مرگ آدمى

هو الذى خلقكم . .. ثم قضى أجلا و أجل مسمى عنده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 39 - 8،9

8 - قارون و فرعون و هامان ، هيچ گاه ، نتوانستند بر اراده و قضاى خدا ، پيشى گيرند .

و ق_رون و فرعون و ه_م_ن . .. و ما كانوا س_بقين

به قرينه آيات پيش _ كه درباره عذاب اقوام مكذِّب انبيا است _ و نيز آيه بعد _ كه درباره عقوبت قارون و فرعون و هامان است _ سبقت نگرفتن آنان، سبقت نگرفتن بر امر و قضاى الهى در عذاب مكذبان است.

9 - پيشى گرفتن از قضاى الهى ، ممكن نيست .

و ما كانوا س_بقين

حاكميت كيفرهاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انفطار

- 82 - 16 - 2

2 - انسان ها در قيامت ، مقهور نظام كيفرى خداوند و ناتوان از هرگونه استتار و مقاومت

و ما هم عنها بغائبين

حاكميت گوساله پرستان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 94 - 17

17 - گوساله پرستان ، گروه حاكم بر جوّ عمومى بنى اسرائيل در غياب موسى ( ع )

إنّى خشيت أن تقول فرّقت بين بنى إسرءيل

نماى اتحاد و يك پارچگى بنى اسرائيل، در فاصله ارتداد آنان، گوياى حاكميت مرتدان و گوساله پرستان است.

حاكميت متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 128 - 10،13،15

10 _ حاكميت بر زمين ، سرانجام از آن تقواپيشگان است .

و العقبة للمتقين

{عاقبة} به معناى سرانجام است و {ال} در آن مى تواند جانشين مضاف إليه باشد كه به قرينه {إن الأرض للّه يورثها . .. } آن مضاف إليه {ارث الأرض} است. يعنى: عاقبة ارث الأرض للمتقين.

13 _ موسى ( ع ) خواهان حاكميت يافتن تقواپيشگان شد .

استعينوا . .. و العقبة للمتقين

15 _ مالكيت خدا بر زمين ، نفوذ مشيت او بر حاكمان آن و سير تحولات جوامع بشرى به سوى حاكميت تقواپيشگان ، از تعاليم موسى ( ع ) به قوم خويش

قال موسى . .. إن الأرض للّه يورثها من يشاء من عباده و العقبة للمتقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 129 - 15

15 _ خداوند با رساندن تقواپيشگان به حكومت ، آنان را آزمايش خواهد كرد .

و العقبة للمتقين . .. فينظر كيف

تعملون

حاكميت محمد(ص) در مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 60 - 9

9 - پيامبراكرم ( ص ) در مدينه ، حاكميت مقتدرانه داشت .

لئن لم ينته المن_فقون . .. لنغرينّك بهم

حاكميت مستضعفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 137 - 7،8

7 _ نابودى ستمگران و حاكميت مستضعفان از سنت هاى خداوند است .

و أورثنا القوم الذين كانوا يستضعفون . .. و تمت كلمت ربك الحسنى

خداوند به جاى كلمه كوتاهى مانند بنى اسرائيل پس از {أورثنا}، وصف آنان، يعنى {القوم الذين . .. }، را مى آورد تا به اين نكته اشاره كند كه حمايت خداوند مخصوص بنى اسرائيل نبوده، بلكه سنت خدا بر اين است كه مستضعفان را بر مستكبران پيروزى دهد.

8 _ مژده هلاكت مستكبران و حاكميت يافتن مستضعفان ، از سخنان زيباى خداوند براى بشريت .

و أورثنا القوم . .. و تمت كلمت ربك الحسنى

حاكميت مشيت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 43 - 7

7_ همه موجودات ، مقهور اراده و خواست خداوندند .

لا عاصم اليوم من أمر الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 92 - 7

7_ رفتار و كردار انسانها ، خارج از اراده و مشيت خداوند نيست .

إن ربى بما تعملون محيط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 56 - 11،12

11_ به قدرت رسيدن يوسف ( ع ) پس از بردگى و اسارت در زندان

، دليلى متقن بر حاكميت مشيّت الهى بر تمامى اسباب و علّتهاست .

كذلك مكّنّا ليوسف فى الأرض يتبوّأ منها حيث يشاء نصيب برحمتنا من نشاء

جمله {رحمت خويش را بر هر كس كه خواهيم شامل مى گردانيم و به او قدرت مى بخشيم} _ كه مفاد {نصيب برحمتنا. ..} است _ به منزله ادعايى است كه با {كذلك مكّنّا ...} بر آن استدلال شده است ; يعنى، خداوند برده اى را كه اختياردار خودش نيز نبود به جايى رسانيد كه اختيار همگان را دارا شد، و اين دليلى روشن بر حاكميت مطلق الهى است.

12_ حاكميت مشيّت خدا و نفوذ اراده او

نصيب برحمتنا من نشاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 68 - 7

7_ تقدير ها و مشيت هاى الهى ، حاكم بر تدبير بندگان است .

و لما دخلوا من حيث أمرهم أبوهم ما كان يغنى عنهم من الله من شىء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 99 - 16

16_ حاكميت و نفوذ مشيّت الهى در امور انسانها

ادخلوا مصر إن شاء الله ءامنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 18 - 3

3- عوامل طبيعت ، در كنترل اراده و مشيت الهى است .

من كان يريد العاجلة عجّلنا له فيها ما نشاء

دنياطلبان، خواسته هاى خود را از طريق عوامل طبيعى به دست مى آورند و خداوند تقدير امكانات دنيوى را براى آنان به خود اسناد داده است. چنين اسنادى گوياى آن است كه عوامل طبيعت تحت كنترل خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 86 - 8

8- پيامبر ( ص ) ، فاقد ياور و مدافع براى خويش ، در مقابل مشيت و تصميم خدا

ثمّ لاتجد لك به علينا وكيلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 24 - 4

4- كردار انسان ها ، مقهور خواست خداوند و مستند به خود ايشان است .

إنّى فاعل . .. إلاّ أن يشاء اللّه

چنان چه كسى بگويد: {به خواست خداوند، من، در آينده، چنين كارى را انجام خواهم داد} _ براساس آيه شريف _ گفتارى صحيح و مُجاز، به زبان آورده است. بنابراين، خواست خداوند، مانع استناد كار به خود انسان نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 39 - 7

7- قدرت و نيروى مطلق خدا ، پشتوانه حاكميّت خواست او بر هستى است .

ما شاء اللّه لاقوّة إلاّ باللّه

بيان {لاقوّة. ..} به منزله تعليل است; يعنى، چون نيرويى در هستى وجود ندارد جز وابسته به خدا، پس جز مشيّت اش اراده اى حاكم بر هستى نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 9 - 12

12- تفكر در چگونگى آفرينش انسان زداينده هرگونه ترديد در حاكميت اراده و قدرت خدا بر اسباب و علل طبيعت

هو علىَّ هيّن و قد خلقتك من قبل و لم تك شيئًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 24 - 10

10- طبيعت ، در تسخير مشيت و خواست خداوند است .

قد جعل ربّك تحتك سريًّا

ممكن است اسناد فراهم

آوردن نهر آب به خداوند، به اين لحاظ باشد كه اسباب طبيعى جز به اذن خداوند نمى توانند اثرى ايجاد كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 82 - 10

10 - فراخ و تنگى روزى مردم ، تحت اراده و خواست خداوند است .

اللّه يبسط الرزق لمن يشاء من عباده و يقدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 24 - 11

11 - خواست خداوند ، حاكم و مقدم بر تصميم ها و كاركرد عوامل طبيعى است .

قالوا اقتلوه أو حرّقوه فأنج_يه اللّه من النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 8 - 3

3 - مشيت الهى ، حاكم بر هستى است .

و لو شاء اللّه لجعلهم أُمّة وحدة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 19 - 8

8 - مشيت بى چون و چراى خداوند ، نشانى از قدرت شكست ناپذير او است .

يرزق من يشاء و هو القوىّ العزيز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 27 - 7

7- مشيت الهى ، حاكم بر روند تاريخ و زندگى انسان ها

لتدخلنّ . .. إن شاء اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 43 - 3

3 - قدرت و مشيت خداوند ، حاكم بر تمام عوامل و وسايط مؤثّر در مرگ و حيات موجودات

إنّا نحن نحيى و نميت

خداوند از يك سو مرگ موجودات را تنها به خود نسبت مى دهد

و از سوى ديگر انسان شاهد دخالت عوامل متعدد طبيعى در مرگ و حيات است. جمع ميان اين دو مستلزم نكته ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 30 - 2

2 - انسان در برابر خداوند ، موجودى مستقل و كاملاً آزاد و مختار نيست ; بلكه در محدوده مشيّت و خواست او ، داراى آزادى و اختيار است .

و ما تشاءون إلاّ أن يشاء اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 6 - 10

10 - وابستگى رويش گياهان و خشكيدن آنها به خواست خداوند ، گواه توانمندى او بر آموزش قرائت قرآن به پيامبر ( ص ) و حاكميت مشيت او بر حفظ يا فراموش كردن آن

و الذى أخرج المرعى . فجعله غثاء أحوى . سنقرئك فلاتنسى

برشمردن صفات خداوند _ پيش از وعده به قرائت و حفظ _ نشانگر ارتباط آن صفات با اين وعده است; به اين بيان كه چون زوال گياهان سر سبز، وابسته به خواست خداوند است، زوال قرآن از حافظه انسان نيز مقهور اراده او مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 7 - 2

2 - حاكميت مشيت خداوند ، بر توانمندى هاى همه انسان ها حتى پيامبر ( ص )

فلاتنسى . إلاّ ما شاء اللّه

مفاد استثنا در {إلاّ ماشاء اللّه} الزاماً اين نيست كه خداوند براى پيامبر(ص) فراموشى آيات را اراده خواهد كرد; بلكه مى توان گفت: اين استثنا را فرموده است تا اين نكته را بفهماند كه مصونيت پيامبر(ص) از فراموشى;

همواره معلّق بر خواست خداوند است و آن حضرت از خود استقلالى ندارد.

حاكميت مطلق خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 107 - 10

10_ حاكميت خداوند بر هستى ، حاكميتى مطلق و قدرت او بلامنازع است .

إن ربك فعال لما يريد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 6 - 19

19 - فرمانروايى مطلق جهان ، مخصوص خداوند است .

اللّه ربّكم له الملك

تقدم خبر (له) بر مبتدا (ملك) دلالت بر حصر مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 27 - 4

4 - شناخت حاكميت مطلق خداوند بر هستى و توجه به آن ، زداينده هرگونه شك و ترديد درباره امكان معاد

لاريب فيه و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون . و للّه ملك السم_وت و الأرض و يوم تقوم ال

تذكر به حاكميت مطلق خداوند _ پس از بيان {أكثر الناس لايعلمون} _ مى تواند در مقام آگاه ساختن انسان و ارائه طريق درك حقيقت به او باشد.

حاكميت معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 88 - 10

10 - فرمان روايى بر جهان ، شرط شايستگى براى معبود بودن است .

لا إل_ه إلاّ هو . .. له الحكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 13 - 12

12 - مالكيت جهان و فرمانروايى بر آن ، از اوصاف و ويژگى هاى معبود حقيقى و شايسته عبادت

و اللّه خلقكم . .. الشمس و القمر ... ذلكم اللّه

ربّكم له الملك و الذين تدعون من

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 23 - 1،2

1 - يگانه معبود هستى ، فرمانرواى مطلق نظام وجود است .

هو اللّه الذى . .. الملك القدّوس

2 - يگانه مدبّر و فرمانرواى جهان هستى ، شايسته مقام خداوندى و پرستش است .

هو اللّه الذى لا إل_ه إلاّ هو الملك

وصف {الملك} براى جمله قبل، اشعار به عليت دارد.

حاكميت مقدرات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 68 - 7

7_ تقدير ها و مشيت هاى الهى ، حاكم بر تدبير بندگان است .

و لما دخلوا من حيث أمرهم أبوهم ما كان يغنى عنهم من الله من شىء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 57 - 8

8 - تقدير الهى ، حاكم بر جوامع بشرى و فرد فردِ اعضاى آن

إلاّ امرأته قدّرن_ها من الغ_برين

از عبارت {قدّرناها} استفاده مى شود كه نه تنها جريان هاى عمومى در قلمرو تقدير الهى قرار دارند; بلكه سرنوشت هر فرد نيز در آن مشخص شده است.

حاكميت مقررات اجتماعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 33 - 7

7 - تدبير هاى الهى و قوانين اجتماعى ، داراى حاكميت بى چون و چرا بر زندگى انسان

و لولا أن يكون الناس أمّة

حاكميت ملكه سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 32 - 3

3 - ملكه سبا ، تصميم گيرنده نهايى درباره امور مملكت خويش

أفتونى فى أمرى

ملكه تصميم

گيرى را {أمر} خود دانسته است، نه درباريان.

حاكميت نظام زوجيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 49 - 2

2 - زوجيت ، قانونى حاكم بر نظام جهان و همه مظاهر آن

و من كلّ شىء خلقنا زوجين

حاكميت ولايت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 32 - 5

5- اراده ، قدرت و ولايت الهى ، يگانه و بدون معارض

و من لايجب داعى اللّه . .. و ليس له من دونه أولياء

حاكميت يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 15 - 15

15_ سلطه داشتن يوسف ( ع ) بر برادرانش در ديدار مجدد ، بخشى از محتواى وحى الهى به يوسف ( ع ) در چاه كنعان

و أوحينا إليه لتنبئنّهم بأمرهم هذا و هم لايشعرون

در اينكه چرا هيچ يك از برادران يوسف در ملاقات مجدد وى را نخواهند شناخت وجه ديگرى غير از آنچه در برداشت قبل ذكر شد، به نظر مى رسد و آن اينكه خداوند با جمله {و هم لايشعرون} به يوسف القا مى كند كه در مقام و موقعيتى خواهى بود كه برادرانت تصور آن را نمى كنند تا احتمال دهند كه تو برادر آنان هستى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 90 - 8

8_ نيل يوسف ( ع ) به عزيزى و اقتدار و حاكميت وى در ديار مصر ، پاداشى بر تقواپيشگى ، صبر و نيكوكارى او بود .

قد منّ الله علينا إنه من يتّق و يصبر

فإن الله لايضيع أجر المحسنين

حاكميت يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 53 - 4

4 _ خطر فقر و بيچارگى براى مردم ، در صورت حاكميت يهود بر آنان

ام لهم نصيب من الملك فاذاً لا يؤتون النّاس نقيراً

برداشت فوق را فرمايش امام باقر (ع) تأييد مى كند كه در معناى {الملك} در آيه فوق فرمود: يعنى الامامة و الخلافة . .. .

_______________________________

كافى، ج 1، ص 205، ح 1 ; نورالثقلين، ج 1، ص 490، ح 299.

حتميت حاكميت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 57 - 3

3 - كافران ، از جلوگيرى از تحقق وعده الهى مبنى بر حاكميت فراگيرى اهل ايمان و پيروزى و امنيت آنان در هر جاى دنيا ، ناتوانند .

وعد اللّه الذين ءامنوا . .. ليستخلفنّهم فى الأرض ... لاتحسبنّ الذين كفروا معجزين

برداشت فوق، از ارتباط ميان اين آيه و دو آيه قبل، استفاده شده است.

حقانيت حاكميت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 114 - 7

7 - نزول قرآن ، جلوه اى از بلند مرتبگى و فرمان روايى مطلق خداوند وحقانيت او

و كذلك أنزلن_ه . .. فت_على اللّه الملك الحقّ

{فا} در {فتعالى} براى تفريع است و مى رساند دارد كه پى بردن به مطالب بعد از آن، نتيجه توجه به ما قبل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 26 - 1

1 _ قيامت ، روز ظهور و بروز حقانيت حاكميت مطلق خداوند رحمان

الملك يومئذ

الحقّ للرحم_ن

{الحق} صفت براى {الملك} است و اين كلمه، يا به معناى ثابت است; زيرا در روز قيامت، همه حاكميت ها از بين خواهد رفت و تنها حاكميت و پادشاهى خدا پايدار خواهد ماند و يا در برابر باطل قرار دارد و به معناى شىء حقيقت دار و مطابق واقع است; چرا كه در روز رستاخيز، روشن خواهد شد كه پادشاهى و حاكميت حقيقى از آنِ خدا است. برداشت ياد شده، مبتنى بر احتمال دوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 1 - 7

7 - فرمان روايى خداوند ، حقيقى است و از غير او ، اعتبارى و مجازى و تحت اراده او است .

له الملك

تقديم مسند (له) بر مسنداليه (الملك) افاده قصر مى كند; يعنى، فرمان روايى تنها از آنِ خداوند است. وجود فرمان روايى هاى ديگر (مانند آنچه در زمين هست)، قرينه است بر اين كه مراد از {الملك} در آيه شريفه، ملك حقيقى است و آنچه وجود دارد همگى اعتبارى مى باشد.

درك حاكميت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 88 - 4

4 - درك حاكميت و سيطره همه جانبه خدا بر سراسر هستى ، در صلاحيت اشخاص دانشور و خردمند

قل من بيده ملكوت كلّ شىء . .. إن كنتم تعلمون

دلايل حاكميت حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 27 - 5

5 - حق مدار و هدفمند بودن آفرينش جهان ، مستلزم حاكميت حق بر جامعه بشرى است .

فاحكم بين الناس بالحقّ و لاتتّبع الهوى

. .. و ما خلقنا السماء و الأرض و ما بينهم

يادآورى هدفمند و حق مدار بودن آفرينش، پس از توصيه به رعايت حق در داورى به داوود(ع)، مى تواند حاكى از ارتباط ميان اين دو مطلب و گوياى برداشت ياد شده باشد.

دلايل حاكميت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 116 - 5

5 - وحدانيت خدا ، دليل بر نبودن كمترين مانع در برابر تدبير حكيمانه و هدفدار او در جهان آفرينش

أفحسبتم أنّما خلقن_كم عبثًا . .. فتع_لى اللّه الملك الحقّ لا إل_ه إلاّ هو

بيان وحدانيت خدا با {لا إل_ه إلاّ هو} در اين مجموعه از صفات _ كه در مقام تنزيه ذات پروردگار از بيهوده كارى و عبث آفرينى است _ مطلب ياد شده را افاده مى كند.

ذكر حاكميت اراده خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 30 - 3

3- لزوم توجه به حاكميت اراده الهى ، بر فرآيند تحولات شگرف تاريخ

و لقد نجّينا بنى إسرءيل

تأكيد خداوند در نسبت دادن نجات بنى اسرائيل و وارث قرار دادن ايشان به خود، بيانگر مطلب ياد شده است.

ذكر حاكميت جبرئيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 21 - 7

7 - توجّه به شرافت جبرئيل و نيرومندى ، منزلت الهى ، فرمان روايى بى چون و چرا و امانت دارى او ، زمينه ساز باور به سلامت قرآن در مرحله نزول و ابلاغ به پيامبر ( ص )

إنّه لقول رسول كريم . ذى قوّة عند ذى العرش مكين . مطاع ثَمّ

أمين

ذكر حاكميت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 107 - 7،8

7 - توجه به قدرت همه جانبه خداوند و انحصار حاكميت او بر هستى زايل كننده هر شبهه اى درباره نسخ اديان و احكام دين است .

ما ننسخ من ءاية أو ننسها . .. ألم تعلم أن اللّه على كل شىء قدير. ألم تعلم أن الل

استفهام تقريرى در دو جمله {ألم تعلم أن اللّه على . ..} و {ألم تعلم أن اللّه له ...} بيانگر اين است كه: مخاطبان (انسانها) در ارتباط با نسخ دين و جايگزينى آن شبهه هايى داشته يا براى آنان رخ خواهد داد. خداوند، براى يافتن پاسخ شبهات، آنان رابه توجه در قدرت همه جانبه و حاكميت مطلق خويش، سفارش كرده است.

8 - توجه به قدرت مطلق خداوند و حاكميتش بر جهان آفرينش ، موجب باور به توان خداوند بر جايگزينى دينى بهتر يا همانند دين منسوخ

نأت بخير منها أو مثلها ألم تعلم أن اللّه على كل شىء قدير. ألم تعلم أن اللّه له م

زمينه جاودانگى حاكميت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 85 - 3

3 - حكمت و علم گسترده خداوند ، پشتوانه فرمانروايى زوال ناپذير او بر نظام هستى

و هو الحكيم العليم . و تبارك الذى له ملك السم_وت و الأرض و ما بينهما

زمينه حاكميت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 105 - 9

9- نقش عبوديت خداوند و صلاح و درست كارى در دستيابى به حاكميت زمين

يرثها عبادى الص_لحون

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 55 - 5

5 - ايمان و انجام اعمال صالح ، موجب شايستگى انسان براى خلافت در زمين و اداره زندگى بشر

وعد اللّه الذين ءامنوا منكم و عملوا الص_لح_ت ليستخلفنّهم فى الأرض

زمينه حاكميت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 116 - 3

3 _ علم گسترده خداوند ، لازمه فرمانروايى او بر سراسر هستى

إن اللّه بكل شىء عليم. إن اللّه له ملك السموت و الأرض

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه جمله {إن اللّه له ملك . ..} در مقام تعليل براى {إن اللّه بكل شىء عليم} باشد.

زمينه حاكميت ظالمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 59 - 14

14_ نپذيرفتن ربوبيت خداوند و مخالفت با پيامبران و برنامه هاى ايشان ، زمينه ساز نظام استبدادى و حاكميت ستمگران *

و تلك عاد جحدوا بأي_ت ربهم . .. واتبعوا أمر كل جبار عنيد

برداشت فوق ، براساس اين احتمال است كه ترتيب ذكرى جمله {اتبعوا . ..} بر جمله هاى سابق ، حاكى از ترتب خارجى آن باشد.

زمينه حاكميت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 55 - 21

21 - عبادت خالصانه خداى يكتا ، زمينه ساز حاكميت ، پيروزى و امنيت مؤمنان

وعد اللّه الذين ءامنوا . .. يعبدوننى لايشركون بى شيئًا

شفاعت و حاكميت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 109 - 6

6 - شفاعت ، منافاتى با حاكميت

مطلق خداوند در صحنه قيامت ندارد .

يومئذ لاتنفع الشف_عة إلاّمن أذن له الرحم_ن

ظهور حاكميت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 14 - 6

6 - { أيام اللّه } ، روز هاى ظهور عينى حاكميت و اقتدار خداوند و انتقام از كافران

لايرجون أيّام اللّه ليجزى قومًا

از اضافه {ايّام} به {اللّه}، استفاده مى شود كه روزهاى مورد نظر، ايّام ويژه اى است كه با ساير روزها تفاوت دارد و اراده الهى در آن ظهور و بروز خاصى مى يابد. با توجه به جمله {ليجزى...} ممكن است چنين برداشت شود كه {أيّام اللّه} روزهايى است كه خداوند از كافران انتقام مى گيرد.

عقيده به حاكميت اراده خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 11 - 19

19 - عقيده به حاكميت اراده الهى بر مقدّرات انسان ، زمينه ساز حركت به سوى انجام وظايف الهى و نه ترك مسؤوليت

قل فمن يملك لكم من اللّه شيئًا إن أراد بكم ضرًّا أو أراد بكم نفعًا

با توجه به اين كه خداوند، اراده نافذ خويش را به اعراب متخلف يادآور شده است; از آيه شريفه استفاده مى شود كه توجّه به تخلف ناپذيرى اراده خداوند، بايد زمينه اطاعت و تكليف پذيرى را در انسان زنده كند; نه روح سستى و مسؤوليت گريزى را.

عقيده به حاكميت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 67 - 15

15_ توكل بر خدا و اعتقاد به حاكمت مطلق الهى نبايد موجب ناديده انگاشتن اسباب و علل طبيعى شود .

ادخلوا من أبوب

متفرقة . .. إن الحكم إلاّ لله عليه توكلت

توكل كردن يعقوب(ع) بر خداوند (عليه توكلت) او را از چاره انديشى و جست و جوى اسباب (لاتدخلوا من باب واحد . ..) باز نداشت. و اين درسى براى همگان است كه نه تنها تدارك اسباب با توكل تنافى ندارد ; بلكه بايد اسباب و علّتها را فراهم آورد و بر خداوند نيز توكل داشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 89 - 3

3 - شركورزى ، على رغم اعتقاد به حاكميت فراگير خدا بر سراسر هستى ، سزاوار نكوهش و سرزنش

قل فأنّى تسحرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 79 - 3

3 - ابليس ، معتقد به حاكميت مشيت خداوند بر مرگ و حيات

قال ربّ فأنظرنى إلى يوم يبعثون

عقيده به حاكميت صالحان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 106 - 4

4- تأثير اعتقاد به حاكميت نهايى صالحان بر زمين ، در عبوديت و بندگى خدا

و لقد كتبنا فى الزبور . .. إنّ فى ه_ذا لبل_غًا لقوم ع_بدين

برداشت ياد شده بنابراين نكته است كه {ه_ذا} اشاره به مسأله حاكميت صالحان داشته باشد.

عوامل حاكميت ظالمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 129 - 7

7 _ حاكميت و ولايت يافتن ظالمان معلول كردار ظالمانه مردم جامعه است.

و كذلك نولى بعض الظلمين بعضا بما كانوا يكسبون

عوامل حاكميت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 128 - 8

8

_ حاكميت مؤمنان بر زمين در گرو استعانت آنان از خدا و صبر ايشان در طريق ايمان است .

استعينوا باللّه و اصبروا إن الأرض للّه يورثها من يشاء من عباده

چون موسى(ع) پيش از بشارت به نابودى فرعونيان و حاكميت يافتن بنى اسرائيل مردمش را به استعانت جستن از خدا و صبر فراخوانده است، معلوم مى شود اين دو فضيلت از شرايط تحقق آن وعده است.

قبول حاكميت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 61 - 1

1 _ پذيرش قوانين الهى و حاكميت پيامبر ( ص ) ، اعتلابخش است .

و اذا قيل لهم تعالوا الى ما انزل اللّه و الى الرّسول

1 _ مراد از {تعالوا . .. } به قرينه آيه پيشين، مراجعه به آن حضرت براى قضاوت و داورى است. 2 _ {اعتلابخش بودن} در برداشت فوق، از معناى {تعالوا} استفاده شده است.

قداست حاكميت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 23 - 4

4 - فرمانروايى خداوند بر هستى ، آكنده از پاكى و تقدس و به دور از كمترين ظلم و كاستى است .

الملك القدّوس

وصف {القدوس}، در پى {الملك}، مى تواند بيانگر اين حقيقت باشد كه فرمانروايى خداوند، از هر گونه آلودگى، ناپاكى، ظلم و كاستى مبرّا است.

گسترش حاكميت مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 41 - 1

1_ خداوند پى در پى از حاكميت كفرپيشگان بر زمين مى كاست و بر سرزمين هاى اسلامى و حاكميت آن مى افزود .

أولم يروا أنَّا نأتى الأرض ننقصها

من أطرافها

مفسّران در تفسير آيه فوق چند نظر ابراز كرده اند. برخى گفته اند: مراد از {الأرض} مطلق زمين است و مقصود از كاستن از نواحى آن، ميراندن و هلاك كردن اهل زمين در اطراف و نواحى گوناگون آن مى باشد. و برخى گفته اند: مراد از {الأرض} سرزمينهاى تحت نفوذ كفر است و منظور از كاستن نواحى آن، كوتاه كردن سيطره كفرپيشگان از آن است كه طبعاً به حاكميت اسلام بر آن جا مى انجامد.

مانعان از حاكميت دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 193 - 8

8 - تنها بايد با ظالمان ( كافران محارب و فتنه انگيزان و مانعان از گسترش و حاكميت دين ) مبارزه كرد .

فلا عدون إلا على الظلمين

مركز حاكميت آفرينش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 75 - 6

6 - جهان ، داراى مركز اداره و فرمانروايى

العرش

{عرش} به معناى تخت فرمانروايى است و گاهى كنايه از مركز اداره و فرمانروايى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 17 - 3

3 - { عرش } ، مركز تدبير و فرمان روايى جهان هستى

و يحمل عرش ربّك

{عرش} به معناى تخت فرمان روايى است و در اين آيه، كنايه از مركز تدبير و فرمان روايى جهان است كه فرشتگان، به فرمان خداوند به اين امر مى پردازند.

مظاهر حاكميت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 158 - 12

12 _ رسالت پيامبر ( ص ) و شمول آن

نسبت به همگان ، پرتويى از فرمانروايى خدا بر هستى و نبود خدايى جز او

إنى رسول اللّه . .. الذى له ملك السموت و الأرض لا إله إلا هو

تصريح به اينكه پيامبر(ص) فرستاده خداست (رسول اللّه) و سپس توصيف خداوند به فرمانروايى بر هستى، بيانگر اين است كه رسالت پيامبر مقتضاى اوصافى است كه در آيه مورد بحث براى خداوند ذكر شده است.

ممانعت از حاكميت دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 193 - 7

7 - كافران محارب ، فتنه انگيزان و بازدارندگان از گسترش و حاكميت دين الهى ، ظالم هستند .

فلا عدون إلا على الظلمين

منشأ حاكميت بر طبيعت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 70 - 10

10- لزوم توجه انسان به خدايى بودن ابزار و امكانات مورد استفاده اش در تسلط بر طبيعت و بهرهورى از آن

كرّمنا . .. و حملن_هم ... و رزقن_هم ... فضّلن_هم

تكرار افعال متكلم مع الغير و اسناد كارهاى انسان، به خداوند، شايد به اين منظور باشد كه بخواهد انسانها را متوجه خدايى بودن آنها بكند.

منشأ حاكميت بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 104 - 4

4- تسلط و حاكميت بنى اسرائيل با اذن الهى بر سرزمين مصر ( يا شام ) پس از هلاكت فرعون *

اسكنوا الأرض

برداشت فوق بدان احتمال است كه مراد از {اسكنوا} استقرار و حاكميت يافتن باشد كه تا آن روز بنى اسرائيل فاقد آن بودند و مراد از {الأرض} سرزمين شام [و يا مصر ]باشد.

منشأ

حاكميت صالحان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 105 - 8

8- وراثت زمين براى صالحان ، در پرتو عنايت خداوند به آنان

و لقد كتبنا . .. أنّ الأرض يرثها عبادى الص_لحون

منشأ حاكميت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 71 - 7

7 _ اراده خداوند منشأ اصلى تسلط پيامبر ( ص ) بر اسيران جنگ بدر

فأمكن منهم

ضمير فاعلى در {امكن} به {اللّه} برمى گردد. يعنى خداوند شما را بر آنان تسلط بخشيد.

منشأ حاكميت مستضعفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 59 - 3

3 - قدرت خدا بر حاكميت بخشيدن به مستضعفان زمين و به اضمحلال كشاندن مستكبران

فأخرجن_هم من . .. و أورثن_ها بنى إسرءيل

موانع حاكميت شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 27 - 18

18 _ ايمان به خداوند و آيات او مانع ولايت و حاكميت شياطين بر انسان

إنا جعلنا . .. للذين لا يؤمنون

موانع حاكميت ظالمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 59 - 15

15_ پذيرش ربوبيت خدا و پيروى از برنامه هاى پيامبران ، مانع از حاكميت و سلطه ستمگران و سركشان *

و تلك عاد جحدوا بأي_ت ربهم . .. واتبعوا أمر كل جبار عنيد

موانع حاكميت عصيانگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 59 - 15

15_ پذيرش ربوبيت خدا و پيروى از برنامه هاى پيامبران ، مانع از حاكميت و

سلطه ستمگران و سركشان *

و تلك عاد جحدوا بأي_ت ربهم . .. واتبعوا أمر كل جبار عنيد

ناپايدارى حاكميت انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 26 - 7

7 - پادشاهى و فرمانروايى انسان ها ، امرى اعتبارى بوده و اين مقام در حقيقت تنها از آنِ خدا است .

امرأة تملكهم . .. و لها عرش عظيم ...اللّه لا إله إلاّ هو ربّ العرش العظيم

يادآورى الوهيت و ربوبيت مطلق خدا بر جهان و نيز عرش عظيم او (پس از ذكر عرش و فرمانروايى بزرگ ملكه سبا) مى تواند گوياى برداشت ياد شده باشد.

نشانه هاى حاكميت اراده خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 35 - 14

14- ماجراى تولد و سخن گفتن عيسى ( ع ) ، نمودى از حاكميت اراده الهى بر هستى است ; نه نشان فرزندى عيسى ( ع ) براى خداوند .

ما كان للّه أن يتّخذ من ولد . .. إذا قضى أمرًا فإنّما يقول له كن فيكون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 30 - 5

5 - قيامت ، صحنه نمود حاكميت اراده خداوند

فأمّا الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت فيدخلهم ربّهم

تعبير به {يدخلهم} گوياى اين حقيقت است كه بهره مند ساختن مردم از رحمت اخروى، كار خدا و وابسته به او است. در غير اين صورت، مى فرمود: {يدخلون فى رحمته ...}.

نشانه هاى حاكميت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 116 - 6

6 _ حيات

و مرگ مستمر در جهان ، جلوه اى از حاكميت مطلق الهى بر هستى

إن اللّه له ملك السموت و الأرض يحيى و يميت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 2 - 18

18_ اعتقاد و باور جزمى انسان ها به معاد و لقاى خداوند ، از هدف هاى قرآن در بيان نشانه هاى قدرت و تدبير خدا و سلطه او بر هستى است .

يفصّل الأيت لعلكم بلقاء ربكم توقنون

برداشت فوق ، ناظر به اين معناست كه مراد از {الأيات} آيات قرآنى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 7 - 7

7 - آگاهى خداوند بر سر و آشكار آدمى ، جلوه اى از حاكميت و مالكيت مطلقه او بر سرتاسر هستى و اجزاى آن است .

على العرش استوى . له ما فى السم_وت ... فإنّه يعلم السرّ و أخفى

ارتباط اين آيه با آيات قبل، گوياى اين است كه چون خداوند بر همه هستى فرمان روايى مى كند و مالك حقيقى جهان است، پس بر همه چيز اطلاع و وقوف دارد، اگر چه سر و يا مخفى تر از آن باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 114 - 7،8

7 - نزول قرآن ، جلوه اى از بلند مرتبگى و فرمان روايى مطلق خداوند وحقانيت او

و كذلك أنزلن_ه . .. فت_على اللّه الملك الحقّ

{فا} در {فتعالى} براى تفريع است و مى رساند دارد كه پى بردن به مطالب بعد از آن، نتيجه توجه به ما قبل است.

8 - رخداد عظيم قيامت و دگرگونى

هاى عمده در جهان ، و نظام دقيق و عادلانه آن ، جلوه هايى از مرتبت والا و فرمان روايى مطلق خداوند و منزه بودن او از هرگونه باطل

فت_على اللّه الملك الحقّ

ارتباط اين آيه با آيات پيشين _ كه از حوادث نزديك به قيامت و رخدادهاى آن روز سخن گفته بود _ گوياى نكته ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 43 - 8

8 - تشكيل و تراكم ابر ها و نزول باران و تگرگ ، جلوه فرمان روايى و قدرت بى مانند خداوند بر جهان ( آسمان ها و زمين )

و للّه ملك السم_وت . .. أنّ اللّه يزجى سحابًا ... و ينزّل من السماء من جبال فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 13 - 10

10 - آفرينش انسان ، دريا ، خورشيد و ماه ، جلوه اى از فرمانروايى مطلق خدا بر جهان هستى است .

و اللّه خلقكم من تراب . .. و ما يستوى البحران ... و سخّر الشمس و القمر ... له ال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 10 - 3

3 - انتخاب و فرستادن رسولان براى بشر ، جلوه اى از فرمانروايى خداوند بر جهان هستى

أم عندهم خزائن رحمة ربّك . .. أم لهم ملك السم_وت و الأرض و ما بينهما

يادآورى فرمانروايى مطلق خداوند بر جهان، پس از مسأله رسالت و نبوت پيامبراسلام(ص)، مى تواند گوياى برداشت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر -

39 - 6 - 20

20 - آفرينش آسمان ها ، زمين ، خورشيد ، ماه و انسان ، جلوه فرمانروايى مطلق خدا بر جهان هستى است .

خلق السم_وت و الأرض . .. له الملك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 13 - 12

12 - تشريع دين از سوى خداوند ، مظهرى از سلطه وى بر جهان هستى است .

له مقاليد السم_وت و الأرض . .. شرع لكم من الدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 82 - 2

2 - عظمت و هماهنگى تدبير آسمان ها و زمين و عرش ، نشان دهنده حاكميت خداى يگانه بر هستى است .

سبح_ن ربّ السم_وت و الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 27 - 3

3 - حاكميت اراده خداوند بر مرگ و حيات انسان ، نمودى از حاكميت مطلق او بر هستى

قل اللّه يحييكم ثمّ يميتكم ثمّ يجمعكم . .. و للّه ملك السم_وت و الأرض

با توجه به ارتباط دو آيه، مطلب ياد شده استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 4 - 14،15

14 - نزول اطمينان و آرامش بر قلب مؤمنان در بحران ها ، نمودى از حاكميت خداوند بر قواى جهان

أنزل السكينة . .. و للّه جنود السم_وت و الأرض

بيان {للّه جنود. ..} _ در پى {أنزل السكينة} _ مى تواند بيانگر اين نكته باشد كه با وجود حاكميت خداوند بر قواى جهان، اطمينان بخشيدن به قلب مؤمنان، امرى سهل و آسان

است.

15 - فتح و پيروزى مؤمنان در پرتو امدادِ الهى ، جلوه اى از حاكميت خدا بر عوامل و امكانات جهان هستى

إنّا فتحنا لك فتحًا . .. و للّه جنود السم_وت و الأرض

{للّه جنود. ..} ممكن است در مقام تعليل براى {إنّا فتحنا لك...} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 26 - 8

8 - نيازمندى وساطت و شفاعت در پيشگاه خداوند به اذن او ، نمودى از حاكميت مطلقه الهى در دو گيتى

فللّه الأخرة و الأُولى . و كم من ملك ... إلاّ من بعد أن يأذن اللّه

ارتباط دو آيه، مى تواند اشاره به مطلب بالا داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 2 - 6

6 - در دست داشتن حيات و مرگ موجودات ، جلوه فرمانروايى انحصارى خداوند بر عالم است .

يحيى و يميت و هو على كلّ شىء قدير

{احياء} و {إماته}، از مظاهر فرمانروايى مطلق خداوند است. اختصاص به ذكر يافتن آن به خدا، مى تواند براى بيان دو مصداق و جلوه از فرمانروايى او باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 6 - 2

2 - آمد و شد شب و روز و جاى گزينى مستمر هريك به جاى ديگر ، نمودى از حاكميت اراده الهى بر نظام طبيعت

يولج الّيل فى النهار و يولج النهار فى الّيل

مراد از {يولج الليل فى النهار. ..} مى تواند اين باشد كه خداوند، روز را مى برد و شب را جايگزين آن مى كند و نيز شب را مى برد و

روز را به جاى آن قرار مى دهد. برداشت ياد شده بر پايه اين احتمال است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 2 - 2

2 - تقدير مرگ و حيات براى بشر ، جلوه فرمانروايى و قدرت مطلق و بى پايان خداوند است .

بيده الملك و هو على كلّ شىء قدير . الذى خلق الموت و الحيوة

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه جمله {الذى خلق الموت. ..}، درصدد توضيح و تبيين آثار و جلوه هاى ملك و قدرت خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 3 - 4

4 - آفرينش آسمان هفتگانه ، جلوه و نشانه فرمان روايى و قدرت مطلق و بى چون خداوند

بيده الملك . .. الذى خلق سبع سم_وت طباقًا

جمله {الذى خلق سبع سماوات طباقاً} توضيح و تبيين ديگرى براى آثار و جلوه هاى ملك و قدرت مطلق خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 26 - 8

8 - سرنوشت فرعون ، نشانگر حاكميت خداوند بر حوادث تاريخ

فأخذه اللّه . .. إنّ فى ذلك لعبرة لمن يخشى

عبرت بودن فرجام فرعون براى آيندگان، مستلزم مقهور بودن همه امور در برابر اراده خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انفطار - 82 - 19 - 11

11 - ناتوانى انسان ها از يارى رسانى به يكديگر در قيامت ، جلوه اى از حاكميّت مطلقه خداوند بر رخداد هاى آن است .

يوم لاتملك نفس لنفس شيئًا و الأمر يومئذ للّه

ارتباط صدر

و ذيل آيه شريفه، گوياى برداشت ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 18 - 4

4 - فرجام فرعونيان و قوم ثمود ، نشانگر حاكميت اراده خداوند و ناتوانى سپاه كفر از رويارويى با او است .

فعّال لما يريد . .. فرعون و ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 5 - 2

2 - پژمرده ساختن گياهان و تبديل آن به هيزم و خرده كاه ، جلوه هاى حاكميت تدبير خداوند بر جهان هستى است .

ربّك . .. الذى أخرج المرعى . فجعله غثاء أحوى

در اين آيات، همان گونه كه روياندن گياهان از جلوه هاى ربوبيت خداوند معرفى شده; پژمرده ساختن آنها نيز براساس تدبير و ربوبيت او دانسته شده است. اين تدبير، ممكن است ناظر به منافعى نظير تهيه هيزم و كود، غذاى زمستانى حيوانات و غير آن باشد كه از گياهان خشك شده حاصل مى شود.

نظام عليت و حاكميت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 68 - 20

20_ دانش كشف ارتباط نظام اسباب و علل با حاكميت اراده الهى ، دانشى بس بلند مرتبه

ادخلوا من أبوب متفرقة و ما أُغنى عنكم من الله من شىء . .. و إنه لذو علم لما علّم

نعمت حاكميت ديندارى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 55 - 26

26 - كفران و ناسپاسى نعمت حاكميت دين داران و امنيت در پناه دين ، نشان فسق و تبه كارى و خروج از

راه حق و صواب است .

وعد اللّه الذين ءامنوا منكم . .. ليستخلفنّهم ... و ليمكّننّ لهم دينهم ... يعبدون

{فسق} به معناى عصيان و ترك فرمان هاى الهى و خروج از راه حق است (لسان العرب).

وسعت حاكميت بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 106 - 3

3- وعده و پيام خداوند به همه بندگان حقيقى خود ، مبنى بر حاكميت و پيروزى آنان در جاجاى كره زمين

أنّ الأرض يرثها عبادى الص_لحون . إنّ فى ه_ذا لبل_غًا لقوم ع_بدين

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه {ه_ذا} اشاره به مضمون آيه قبل و مقصود از {بلاغ}، ابلاغ پيام و رساندن مقصود باشد (لسان العرب). گفتنى است كه لحن و آهنگ دو آيه، حاوى وعده و بشارت الهى است.

وسعت حاكميت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 7 - 7

7 - حاكميت خداوند بر هستى ، حاكميت مطلق و بدون معارض

و للّه جنود السم_وت و الأرض

تقديم خبر (للّه) بر مبتدا (جنود. ..) افاده حصر مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 14 - 2

2 - حاكميت مطلق خداوند بر هستى ، پشتوانه تحقق اراده او بر كيفر كافران

فإنّا أعتدنا للك_فرين سعيرًا . و للّه ملك السم_وت و الأرض

تذكر به حاكميت مطلق خداوند بر هستى _ در پى تهديد كافران به عذاب _ بيانگر مطلب بالا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 34 - 3

3 - امكان نداشتن فرار جن و

انس از قلمرو حاكميت و قدرت خداوند ، نعمتى الهى و غير قابل تكذيب و انكار

إن استطعتم أن تنفذوا . .. لاتنفذون ... فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

اطلاق {ءالآء} بر محتواى آيه پيشين و نيز ذكر {ربّ}،بيانگر مطلب بالا است.

وعده حاكميت صالحان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 55 - 2،4

2 - خلافت و سلطه در زمين و اداره آن ، وعده أكيد خداوند به مؤمنان داراى عمل صالح

وعد اللّه الذين ءامنوا منكم و عملوا الص_لح_ت ليستخلفنّهم فى الأرض

4 - شكست كافران و پايان داده شدن به سلطه آنان و پيروزى مؤمنان داراى عمل صالح ، با در دست گرفتن اداره سرنوشت بشر در زمين ، وعده أكيد خداوند

وعد اللّه الذين ءامنوا منكم و عملوا الص_لح_ت ليستخلفنّهم فى الأرض

وعده حاكميت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 55 - 2،4

2 - خلافت و سلطه در زمين و اداره آن ، وعده أكيد خداوند به مؤمنان داراى عمل صالح

وعد اللّه الذين ءامنوا منكم و عملوا الص_لح_ت ليستخلفنّهم فى الأرض

4 - شكست كافران و پايان داده شدن به سلطه آنان و پيروزى مؤمنان داراى عمل صالح ، با در دست گرفتن اداره سرنوشت بشر در زمين ، وعده أكيد خداوند

وعد اللّه الذين ءامنوا منكم و عملوا الص_لح_ت ليستخلفنّهم فى الأرض

ويژگيهاى حاكميت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 14 - 11

11 - حاكميت يگانه خداوند بر هستى ، آميخته با رحمت گسترده و ازلى او

و للّه ملك السم_وت و الأرض .

.. و كان اللّه غفورًا رحيمًا

از ارتباط صدر و ذيل آيه شريفه، مطلب بالا قابل برداشت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 23 - 4

4 - فرمانروايى خداوند بر هستى ، آكنده از پاكى و تقدس و به دور از كمترين ظلم و كاستى است .

الملك القدّوس

وصف {القدوس}، در پى {الملك}، مى تواند بيانگر اين حقيقت باشد كه فرمانروايى خداوند، از هر گونه آلودگى، ناپاكى، ظلم و كاستى مبرّا است.

حالات از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

حالات

آثار تذكر حالات محتضر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 26 - 2،3

2 - يادآورى آخرين لحظات زندگى انسان ( هنگام احتضار و حالات تكان دهنده محتضر ) ، از سوى خداوند به كافران و منكران معاد ، براى بيدار كردن آنان از غفلت و مستى

كلاّ إذا بلغت التراقى

3 - يادآورى حالات محتضر در هنگام احتضار ، تأثيرگذار در بيدارگرى و غفلت زدايى نسبت به دلبستگان دنيا

بل تحبّون العاجلة . .. كلاّ إذا بلغت التراقى

آثار حالات روانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 58 - 2

2- حالات روانى انسان ، بر جسم و چهره او تأثير مى گذارد .

و إذا بشّر أحدهم بالأُنثى ظلّ وجهه

اگر چه در آيه تنها يك مورد ذكر شده است كه خبرى، باعث تغيير درونى و دگرگونى در چهره شده است، اما همين مورد هم براى ادعاى ياد شده كافى است و اين قضيه را ثابت مى كند.

تنوع حالات انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30

- 49 - 5

5 - انسان ها ، در هنگامه هاى مختلف زندگى ( برخوردارى و محروم بودن از نعمت هاى خداوند ) حالات گوناگون دارند .

فإذا أصاب به من يشاء . .. يستبشرون . و إن كانوا من قبل ... لمبلسين

حالات اخروى مكذبان قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 13 - 1،2

1 _ تكذيب كنندگان قيامت در حالى كه به غل و زنجير بسته شده اند ، به جايگاهى تنگ در دوزخ افكنده خواهند شد .

و إذا أُلقوا منها مكانًا ضيّقًا مقرّنين

{قرن} (ريشه {مقرنين}) در اصل به معناى ريسمانى است كه چند شتر را به هم ببندند; ولى به قرينه آيه 49 سوره ابراهيم (ترى المجرمين يومئذ مقرّنين فى الأصفاد) مى توان گفت: مقصود غل و زنجيرى است كه به وسيله آن، منكران معاد را به هم مى بندند. غل و زنجير است.

2 _ افكنده شدن منكران قيامت به جهنم ، همراه با تحقير و اجبار است .

و إذا أُلقوا منها

واژه {أُلقوا} (به صيغه مجهول) به جاى {ادخلوا}، حاكى از اجبارى و تحقيرآميز بودن ورود به جهنم است.

حالات انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 116 - 15

15 _ خداوند آگاه به گفته ها و انديشه هاى آدميان و تمامى حالات و صفات نفسانى ايشان

ان كنت قلته فقد علمته تعلم ما فى نفسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 63 - 11

11 _ احساس نياز، تضرع، اخلاص و التزام به شكرگزارى، حالات مختلف انسان به هنگام گرفتارى

در سختيهاست.

تدعونه تضرعا و خفية لئن أنجنا من هذه لنكونن من الشكرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 10 - 2،3،6

2_ احساس مصونيت از ابتلا به سختى ها ومحنتها ، از حالت هاى انسان به هنگام رفاه و آسايش

و ل_ئن أذقنه نعماء بعد ضرّاء مسته ليقولنّ ذهب السيئات عنّى

{ل_ئن أذقناه . ..} دلالت بر برطرف شدن سختيها دارد. از اين رو جمله {ذهب السيئات عنّى} (رنجها از من دور شد) _ كه انسان به خاطر گفتن و اعتقاد به آن مذمت شده است _ مفهومى ديگر دارد و آن پندار عدم ابتلاى دوباره به رنجها و ناملايمات است.

3_ انسان ، پس از گذر از محنت ها و دستيابى به موهبت هاى دنيوى ، به شادمانى بسيار ، تكبر و فخرفروشى مبتلا خواهد شد .

و ل_ئن أذقنه نعماء بعد ضرّاء مسته . .. إنّه لفرح فخور

جمله {إنه لفرح فخور} جمله مستأنفه است و بيانگر بازتاب معنايى است كه از {ليقولنّ . ..} استفاده مى شود; يعنى ، انسان مى پندارد كه مشكلات بر او روى نخواهد آورد; در نتيجه بى اندازه شادمان مى شود و فخرفروشى مى كند.

6_ حالات روحىو روانى انسان ( نااميدى ، شادمانى مفرط ، تكبر و . . . ) حتى باكمترين سختىو رفاه تغييرپذير است .

و ل_ئن أذقنا الإنس_ن . .. إنّه ليئوس كفور. و ل_ئن أذقنه نعماء ... إنّه لفرح فخور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 34 - 13

13_ خداوند ، به احوال بندگان و نياز هاى آنان داناست .

فاستجاب له ربه .

.. إنه هو السميع العليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 64 - 4

4 - خداوند ، به وضعيت انسان در همه حال ، دانا است .

قد يعلم ما أنتم عليه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 58 - 10

10 _ خداوند ، بر احوال بندگان و به گناهان آنان ، آگاهى كامل دارد .

و كفى به بذنوب عباده خبيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 8 - 16

16 - نظام كيفر و پاداش خداوند ، بر اساس علم همه جانبه او به احوال و كردار بندگان است .

الذين كفروا لهم عذاب شديد . .. إنّ اللّه عليم بما يصنعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 43 - 4

4 - خنده و گريه ، از بارزترين نمود ها و ويژگى هاى طبيعت انسان

و أنّه هو أضحك و أبكى

از اختصاص به ذكر يافتن خنده و گريه در ميان ساير افعال انسان، مطلب بالا استفاده مى شود.

حالات بلعم باعورا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 176 - 14

14 _ حالت بلعم باعورا به سبب دنياگرايى مانند حالت سگى شد كه در هر حال ، چه بر او هجوم كنى و يا رهايش سازى ، زبان از كام بيرون آورَد و له له زند .

فمثله كمثل الكلب إن تحمل عليه يلهث او تتركه يلهث

{تحمل} از {حَمْلَة} گرفته شده و {حَمْلَة} به معناى هجوم كردن است. {مَثَل} در

آيه شريفه به معناى حالت و صفت است.

حالات بنى اسرائيل در ميقات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 155 - 5

5 _ برگزيدگان بنى اسرائيل براى همراهى موسى ( ع ) در ميعادگاه مناجات ، پس از حضور در آن مقام به لرزشى شديد و كشنده گرفتار شدند .

فلما أخذتهم الرجفة

حالات بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 67 - 2

2 - قيامت و احوال خوبان و بدان و بهشتيان و دوزخيان ، خبرى پرفايده و بزرگ

قل هو نبؤا عظيم

حالات جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 22 - 2

2 - دوزخيان هر وقت بر اثر التهاب و غليان آتش ، از قعر دوزخ بالا آورده شوند ، با گرز هاى آهنين دوباره به قعر آن بازگردانده خواهند شد .

و لهم مق_مع من حديد . كلّما أرادوا أن يخرجوا منها من غمّ أُعيدوا فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 67 - 2

2 - قيامت و احوال خوبان و بدان و بهشتيان و دوزخيان ، خبرى پرفايده و بزرگ

قل هو نبؤا عظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 13 - 2،4

2 - براى اهل دوزخ ، مرگ مطلوب تر از وضع موجود آنان است .

ثمّ لايموت فيها

4 - باقى ماندن جهنميان ، در حالتى كه نه مرگ است و نه زندگى ناميده مى شود ، از سوختن در آتش براى آنان دشوارتر

است .

ثمّ لايموت فيها و لايحيى

حرف {ثمّ}، براى تراخى رتبى است و بيان مى كند كه آنچه بعد از آن آمده، در مقايسه با قبل از آن قابل توجّه تر است.

حالات درونى انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 25 - 2،4

2- ربوبيت خداوند ، مقتضى علم و آگاهى كامل او بر حالات درونى انسانها

ربّكم أعلم بما فى نفوسكم

4- خداوند ، از خود انسان به حالات و افكار درونى وى ، آگاه تر است .

ربّكم أعلم بما فى نفوسكم

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه مفضل عليه {أعلم}، {منكم} باشد; يعنى، آگاهى خداوند به درون شما از خودتان بيشتر است.

حالات روانى انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 19 - 16

16 - انسان ، موجودى است كه حالت هاى درونى متضادى ، بر او عارض مى شود .

فإذا جاء الخوف . .. فإذا ذهب الخوف

حالات عيسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 116 - 17

17 _ مسيح ( ع ) آگاه و معتقد به احاطه علمى خداوند بر وى و تمامى انديشه ها و صفات نفسانى او

تعلم ما فى نفسى

حالات مكذبان آخرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ماعون - 107 - 1 - 2

2 - تكذيب كنندگان آخرت ، داراى حالات و رفتارى شگفت آور و غيرقابل انتظار

أرءيت الذى يكذّب بالدين

استفهام با جمله {أرءيت} _ آن هم در زمانى كه تكذيب گران معاد، فراوان و در ديد همگان اند _ پرسش حقيقى

از ديدن يا دانستن نيست; بلكه مجازى است كه براى بيان غير منتظره بودن حال آن افراد است. ادامه سوره، بيانگر اين است كه علت اين شگفتى، پيدايش آثارى است كه تكذيب معاد آنها را در پى دارد. مخاطب آيه شريفه، هر كسى است كه اين سخن به او مى رسد و مى توان گفت: خطاب به رسول اكرم(ص) است; امّا چون جنبه رسالت او مورد نظر نبوده، اختصاص به شخص آن حضرت ندارد و مفاد آيه، ديگران را نيز دربرمى گيرد.

حالات مكذبان آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 176 - 15

15 _ حالت درونى تكذيب كنندگان آيات الهى مانند حالت سگ تشنه اى است كه همواره له له مى زند .

ذلك مثل القوم الذين كذبوا بايتنا

{ذلك} اشاره به حالتى است كه جمله {فمثله . .. } آن را درباره سگ بيان داشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 177 - 1،5

1 _ حالت جوامع تكذيب كننده آيات الهى ، حالتى شوم است .

ساء مثلاً القوم الذين كذبوا بايتنا

5 _ كسانى كه با تكذيب آيات الهى بر خود ستم مى كنند ، حالتى شوم و ناهنجار دارند .

ساء مثلا القوم الذين . .. أنفسهم كانوا يظلمون

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه جمله {أنفسهم كانوا يظلمون} عطف بر {كذبوا بأيتنا} باشد ; يعنى: {ساء مثلا القوم الذين أنفسهم كانوا يظلمون}. قابل ذكر است كه در برداشتهاى گذش__ته جم___له {أنفسهم كانوا يظلمون} عطف بر جمله {ساء مثلا ... } گرفته شده بود.

حالات منافقان

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 4 - 8

8 - منافقان ، همواره در وحشت و اضطراب اند .

يحسبون كلّ صيحة عليهم

ذكر حالات اخروى ظالمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 27 - 2

2 _ وضعيت تأسف بار ظالمان در قيامت و واكنش آنان در آن روز ، شايان ياد و يادآورى

و يوم يعضّ الظالم على يديه

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه {يوم} متعلق به فعلى محذوف مانند {اذكر} باشد.

شگفتى حالات كافران در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 31 - 14

14 - وضعيت كافران به قرآن در قيامت ، رقّت بار و شگفت آور است .

و قال الذين كفروا لن نؤمن به_ذا القرءان . .. و لو ترى إذ الظلمون موقوفون عند ربّ

جواب {لو} محذوف است و عبارت مى تواند چيزى همانند و لو ترى . .. لرأيت أمراً عجباً باشد.

ملائكه و حالات انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 70 - 10

10_ فرشتگان ، توانا بر سخن گفتن با آدميان و درك سخنان و حالات ايشان

قالوا سل_مًا . .. قالوا لاتخف

نقش حالات روانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 10 - 6،12

6 - برخى حالت هاى روحى و روانى ، در حواس انسان تأثير بسيار زيادى دارد .

إذ جاءوكم . .. و إذ زاغت الأبص_ر

12 - بروز برخى از حالت هاى روانى و روحى براى انسان ، ممكن است كه

فعاليت قلب را از سيستم عادى خارج كرده و او را غير متعادل سازد .

إذ جاءوكم . .. و بلغت القلوب الحناجر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 19 - 9

9 - حالت روانى مانند ترس ، برخى از حواس انسان را ، از سيستم عادى خارج مى سازد و حركت آن را غير متعادل مى سازد .

فإذا جاء الخوف . .. تدور أعينهم

حالات روانى

آثار حالات روانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 58 - 2

2- حالات روانى انسان ، بر جسم و چهره او تأثير مى گذارد .

و إذا بشّر أحدهم بالأُنثى ظلّ وجهه

اگر چه در آيه تنها يك مورد ذكر شده است كه خبرى، باعث تغيير درونى و دگرگونى در چهره شده است، اما همين مورد هم براى ادعاى ياد شده كافى است و اين قضيه را ثابت مى كند.

حالات روانى انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 19 - 16

16 - انسان ، موجودى است كه حالت هاى درونى متضادى ، بر او عارض مى شود .

فإذا جاء الخوف . .. فإذا ذهب الخوف

نقش حالات روانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 10 - 6،12

6 - برخى حالت هاى روحى و روانى ، در حواس انسان تأثير بسيار زيادى دارد .

إذ جاءوكم . .. و إذ زاغت الأبص_ر

12 - بروز برخى از حالت هاى روانى و روحى براى انسان ، ممكن است كه فعاليت قلب را از

سيستم عادى خارج كرده و او را غير متعادل سازد .

إذ جاءوكم . .. و بلغت القلوب الحناجر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 19 - 9

9 - حالت روانى مانند ترس ، برخى از حواس انسان را ، از سيستم عادى خارج مى سازد و حركت آن را غير متعادل مى سازد .

فإذا جاء الخوف . .. تدور أعينهم

حامي از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

حامى

احكام حامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 103 - 1،2،7،12،13

1 _ خداوند هيچ حكم ويژه اى براى بحيره ، سائبه ، وصيله و حامى قرار نداده است .

ما جعل اللّه من بحيرة و لاسائبة و لاوصيلة و لاحام

مراد از عدم جعل بحيرة و . .. به قرينه {قالوا حسبنا ما وجدنا ...} در آيه بعد، نفى تشريع احكامى خاص درباره حيوانات ذكر شده است زيرا آنچه در بين كافران عصر بعثت و پدرانشان معروف بود، احكامى ويژه درباره بحيره و ... بوده است.

2 _ كافران عصر جاهلى جعل احكامى را درباره بحيره ، سائبه ، وصيله و حامى به خداوند نسبت مى دادند .

ما جعل اللّه . .. و لكن الذين كفروا يفترون على اللّه الكذب

7 _ احكام ويژه حامى ( شتر نرى كه از صلبش ده شتر به وجود آيد ) از بدعت ها و افترا هاى مردم جاهلى بر خداوند

ما جعل اللّه . .. و لاحام و لكن الذين كفروا يفترون

اعراب جاهلى از سوار شدن بر شتر مذكور امتناع مىورزيدند و آن را از هيچ آب و چراگاهى منع نمى كردند.

12 _ بيشتر كفرپيشگان عصر

بعثت احكام رايج درباره بحيره ، سائبه ، وصيله و حام ، را احكامى الهى مى پنداشتند .

ما جعل اللّه من بحيرة . .. يفترون على اللّه الكذب و اكثرهم لايعقلون

13 _ تنها اندكى از كفرپيشگان عصر بعثت _ على رغم طرفدارى از احكام رايج درباره بحيره ، سائبه ، وصيله و حامى _ آگاه به بدعت بودن آن احكام و نبود آنها در اديان الهى

و لكن الذين كفروا يفترون على اللّه الكذب و اكثرهم لايعقلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 104 - 13

13 _ احكام ويژه بحيره ، سائبه ، وصيله و حامى بدعتهايى ديرينه و ميراثى به جا مانده از مردمانى نادان و گمراه .

ما جعل اللّه من بحيرة . .. قالوا حسبنا ما وجدناعليه ءاباءنا

حامى اخروى صابران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 31 - 1

1 - يكتاپرستان پايدار بر توحيد ، بهره مند از حمايت و يارى فرشتگان در دنيا و آخرت

نحن أولياؤكم فى الحيوة الدّنيا و فى الأخرة

حامى اخروى موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 31 - 1،9

1 - يكتاپرستان پايدار بر توحيد ، بهره مند از حمايت و يارى فرشتگان در دنيا و آخرت

نحن أولياؤكم فى الحيوة الدّنيا و فى الأخرة

9 - { ( فى المجمع ) و قيل نحن أولياؤكم فى الحياة الدنيا أى نحرسكم فى الدينا و عند الموت و فى الآخرة عن أبى جعفر ( ع ) ;

در مجمع البيان ذيل آيه {نحن أولياؤكم فى الحياة الدنيا و

فى الآخرة} آمده است: گفته شده (كه فرشتگان مى گويند) ما اولياى شما در زندگى دنيا هستيم; يعنى، در دنيا و هنگام مرگ و در آخرت از شما پاسدارى مى كنيم و اين معنا از امام باقر(ع) روايت شده است}.

حامى اديان آسمانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 28 - 6

6 - خداوند ، حافظ و نگاهبان آيين توحيد در گستره تاريخ

و جعلها كلمة باقية

بنابراين كه فاعل {جعل} خداوند باشد، مطلب بالا استفاده مى شود.

حامى اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 79 - 3

3 - حمايت هاى جدى و مكرر خداوند از پيامبر ( ص ) و اسلام ، در برابر سرسختى و حق ستيزى دشمنان

أم أبرموا أمرًا فإنّا مبرمون

حامى انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 21 - 12

12 _ پيامبران الهى ، مستظهر و پشت گرم به حمايت و پشتيبانى خدا از آنان عليه توطئه گران و نيرنگ بازان

و إذا أذقنا الناس رحمة . .. إذا لهم مكر فى ءاياتنا قل اللّه أسرع مكراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 13 - 8

8- حمايت از انبيا ، با هلاكت مخالفان ستمگر آنان ، مقتضاى ربوبيت خداوند

فأوحى إليهم ربّهم لنهلكنّ الظ_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 14 - 11

11- انبيا به دليل ترس از مقام خداوند از حمايت هاى خداوند برخوردار شدند .

فأوحى إليهم ربّهم لنهلكنّ الظ_لمين . و

لنسكننّكم الأرض ... ذلك لمن خاف مقامى و خ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 75 - 6

6 - خدا ، حامى و پشتيبان پيامبران

اللّه يصطفى . .. إنّ اللّه سميع بصير

متعلق {سميع} و {بصير} حذف شده و تقدير آن چنين است: {إنّ اللّه سميع أقوالهم و بصير بأعمالهم; خدا سخن مردم را مى شنود و كردار آنان را مى بيند}. جمله ياد شده متضمن اعلام حمايت و پشتيبانى خدا از پيامبر(ص) و تهديد همه كسانى است كه با آن حضرت به مخالفت برمى خاستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 25 - 4

4 - تاريخ بشر ، شاهد حمايت ها و پشتيبانى هاى خداوند از جبهه توحيد و راه انبيا

و كذلك ما أرسلنا من قبلك فى قرية من نذير . .. فانتقمنا منهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 21 - 3

3 - خداوند ، پيامبران خود را با تضمين پيروزى آنان و شكست جبهه دشمن فرستاد .

كتب اللّه لأغلبنّ أنا و رسلى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 26 - 7

7 - خداوند ، حامى پيامبران و مدافعان دين در برابر مخالفان

فأخذه اللّه . .. إنّ فى ذلك لعبرة لمن يخشى

حامى انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 66 - 2

2- تأمين نياز هاى مادى انسان در زمين ، دليل قدرت و كفايت خدا در حمايت همه جانبه از انسان است

.

و كفى بربّك وكيلاً. ربّكم الذى يزجى لكم الفلك فى البحر لتبتغوا من فضله

از اينكه خداوند، پس از تذكر كفايت و وكالت خود، اين نكته را كه كشتيها را به منظور برآوردن منافع انسانها به حركت درمى آورد، يادآورى كرده است مى تواند براى بيان نكته ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 36 - 2

2 - خداوند ، شايسته ترين حامى بندگان و دفع كننده شر دشمنان از آنان است .

أليس اللّه بكاف عبده

مقصود از كفايت خداوند، با توجه به جملات بعدى آيه شريفه _ كه درباره تهديدها و ارعاب هاى دشمنان سخن مى گويد _ حمايت الهى از پيامبر(ص) و مؤمنان در برابر دشمنان است.

حامى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 52 - 4

4 - بنى اسرائيل گرفتار در نظام فرعونى ، مورد حمايت و لطف الهى

أن أسر بعبادى

اضافه {عباد} به ضمير متكلم، بيانگر برداشت ياد شده است.

حامى بيعت كنندگان با رهبران دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 10 - 7

7 - خداوند ، حامى و يارى دهنده بيعت كنندگان با پيامبر ( ص ) و رهبران الهى

إنّ الذين يبايعونك . .. يد اللّه فوق أيديهم

برداشت بالا بر اين اساس است كه تعبير {يد اللّه. ..} در مقام تأييد و تشويق و دلجويى باشد; يعنى، اى بيعت كنندگان با پيامبر! شما با خدا بيعت كرده ايد و از حمايت او برخوردار خواهيد بود.

حامى بيعت كنندگان با محمد(ص)

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 10 - 7

7 - خداوند ، حامى و يارى دهنده بيعت كنندگان با پيامبر ( ص ) و رهبران الهى

إنّ الذين يبايعونك . .. يد اللّه فوق أيديهم

برداشت بالا بر اين اساس است كه تعبير {يد اللّه. ..} در مقام تأييد و تشويق و دلجويى باشد; يعنى، اى بيعت كنندگان با پيامبر! شما با خدا بيعت كرده ايد و از حمايت او برخوردار خواهيد بود.

حامى پيروان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 30 - 1

1_ خداوند ، حامى و پشتيبان موحدان و مؤمنان به رسالت پيامبران است .

من ينصرنى من الله إن طردتهم

حامى تائبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 7 - 18

18 - مؤمنان تائب و پيرو راه الهى ، برخوردار از لطف و حمايت فرشتگان عرش الهى

الذين يحملون العرش . .. يستغفرون ... للذين تابوا و اتّبعوا سبيلك

حامى حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 51 - 6

6 - دخالت خداوند در تحولات و حوادث تاريخ به نفع جريان حق

إنّا لننصر رسلنا و الذين ءامنوا فى الحيوة الدنيا

حامى دنيوى صابران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 31 - 1

1 - يكتاپرستان پايدار بر توحيد ، بهره مند از حمايت و يارى فرشتگان در دنيا و آخرت

نحن أولياؤكم فى الحيوة الدّنيا و فى الأخرة

حامى دنيوى موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 -

فصلت - 41 - 31 - 1،9

1 - يكتاپرستان پايدار بر توحيد ، بهره مند از حمايت و يارى فرشتگان در دنيا و آخرت

نحن أولياؤكم فى الحيوة الدّنيا و فى الأخرة

9 - { ( فى المجمع ) و قيل نحن أولياؤكم فى الحياة الدنيا أى نحرسكم فى الدينا و عند الموت و فى الآخرة عن أبى جعفر ( ع ) ;

در مجمع البيان ذيل آيه {نحن أولياؤكم فى الحياة الدنيا و فى الآخرة} آمده است: گفته شده (كه فرشتگان مى گويند) ما اولياى شما در زندگى دنيا هستيم; يعنى، در دنيا و هنگام مرگ و در آخرت از شما پاسدارى مى كنيم و اين معنا از امام باقر(ع) روايت شده است}.

حامى دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 56 - 5

5 - مكتب حق در رويارويى با مخالفان ، همواره مورد حمايت خداوند بوده است .

انتقمنا منهم . .. فجعلن_هم سلفًا و مثلاً للأخرين

حامى شاعران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 224 - 2

2 - ويژگى شاعران خيال پرداز ، هوادارى گمراهان و فاسدان از آنان است .

و الشعراء يتّبعهم الغاون

حامى شهيدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 5 - 1

1- شهيدان در همه مراحل پس از شهادت ، برخوردار از هدايت و حمايت خداوند

سيهديهم و يصلح بالهم

ضمير {هم} به {الذين قتلوا فى سبيل اللّه} بازمى گردد. {بال} در {بالهم} يا به معناى شأن و أمر (مفرد اُمور) و يا قلب است. برداشت ياد شده ناظر به معناى

نخست مى باشد.

حامى صالح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 50 - 4

4 - حمايت خدا از صالح پيامبر ( ع ) ، در سرنوشت سازترين مراحل و در اوج مكر كافران

لنبيّتنّه و أهله . .. و مكروا مكرًا و مكرنا مكرًا و هم لايشعرون

حامى صالحان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 9 - 4

4 _ مؤمنان نيك كردار ، در كنف حمايت و هدايت مستمر و دايم الهى

إن الذين ءامنوا و عملوا الصلحت يهديهم ربهم

حامى عابدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 62 - 6

6 - اهل عبادت براى خداوند ، برخوردار از حمايت هاى او در مراحل هولناك قيامت

ليس لها من دون اللّه كاشفة . .. فاسجدوا للّه و اعبدوا

چنانچه {كاشفة} در آيات پيشين، به معناى گشاينده سختى ها باشد، از ارتباط اين آيه با {ليس لها. ..} مى توان به مطلب بالا پى برد.

حامى قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 16 - 4

4 - خداوند خود ، مدافع قرآن در برابر تبليغات مكّارانه كافران است .

إنّه لقول فصل . .. يكيدون كيدًا . و أكيد كيدًا

حامى لوط(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 37 - 6

6 - حمايت خداوند از لوط ( ع ) و ميهمانان آن حضرت در برابر بدخواهى هاى قومش

و لقد رودوه عن ضيفه فطمسنا أعينهم

حامى متقين

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 19 - 8

8 - خداوند ، سرپرست و حامى تقواپيشگان

و اللّه ولىّ المتّقين

حامى متوكلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 56 - 13

13_ خداوند ، حامى و پشتيبان مؤمنان و توكل كنندگان بر او

إنى توكلت على الله . .. إن ربى على صرط مستقيم

حامى مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 2 - 16

16 - ايجاد وحشت در قلب كافران ، از ابزار الهى در حمايت از جهادگران مسلمان

هو الذى أخرج . .. و قذف فى قلوبهم الرعب

از اين كه خداوند، پس از بيان شكست يهود _ به رغم برخوردارى آنان از تجهيزات و استحكامات _ موضوع ايجاد وحشت را مطرح كرده است; مطلب ياد شده استفاده مى شود.

حامى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 66 - 14

14_ قدرت شكست ناپذير خداوند ، پشتوانه پيشبرد هدف هاى رسالت و تدبير امور نبوّت رسول خداست .

إن ربك هو القوىُّ العزيز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 37 - 10

10_ پيامبر ( ص ) همواره از حمايت و يارى خداوند برخوردار بود .

و ل_ئن اتبعت . .. مالك من الله من ولىّ و لا واق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 95 - 1،3

1- پيامبر ( ص ) تحت حمايت ويژه خداوند در برابر استهزا ، آزار و اذيت مشركان و دشمنان

إنا كفين_ك المستهزءين

3-

حمايت خداوند از پيامبر ( ص ) در برابر دشمنان ، پشتوانه آن حضرت در آشكارا و علنى كردن دعوت خويش و بى اعتنايى به مشركان و دشمنان

فاصدع بما تؤمر و أعرض عن المشركين . إنا كفين_ك المستهزءين

جمله {إنا كفيناك . ..} به منزله تعليل براى جمله {فاصدع بماتؤمر ...} است; يعنى، چون ما از تو حمايت مى كنيم، پس به آنچه مأمور شدى عمل كن و از مشركان اعراض نما.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 75 - 6

6- حمايت خداوند از پيامبر ( ص ) ، منوط به پايدارى او در طريق وحى

و لولا أن ثبّتنك لقد كدتّ تركن إليهم شيئًا قليلاً. إذًا لأذقن_ك ضعف الحيوة و ضعف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 75 - 7

7 - اعلام حمايت و پشتيبانى همه جانبه خداوند از پيامبر ( ص )

اللّه يصطفى . .. إنّ اللّه سميع بصير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 4 - 7

7 _ خداوند ، مدافع حريم شخصيت پيامبر ( ص ) در مقابل برخورد هاى ظالمانه و مزوّرانه كافران

و قال الذين كفروا إن ه_ذا إلاّ إفك . .. فقد جاءو ظلمًا و زورًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 33 - 7

7 _ خداوند ، همواره حامى پيامبر ( ص ) در برابر بهانه تراشى ها و سخنان شبهه آلود و باطل كفار و دشمنان

و لايأتونك بمثل إلاّ جئن_ك بالحقّ و أحسن تفسيرًا

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 9 - 4

4 - پيامبر ( ص ) ، تحت تربيت خاص و حمايت ويژه خداوند

و إنّ ربّك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 68 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، برخوردار از حمايت ويژه پروردگار در قبال عنادورزى هاى مشركان

و ما كان أكثرهم مؤمنين . و إنّ ربّك لهو العزيز الرحيم

ذكر آيه {إنّ ربّك. ..} پس از بيان ماجراى موسى و فرعون، داراى اين پيام است كه: اى پيامبر! همان گونه كه خداوند، موسى(ع) را تحت حمايت گرفت و فرعونيان را از ميان برداشت، تو را نيز تحت حمايت ويژه خود قرار داده و دشمنانت را سركوب خواهد كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 104 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، برخوردار از حمايت ويژه پروردگار در برابر كافران حق ستيز

و ما كان أكثرهم مؤمنين . و إنّ ربّك لهو العزيز الرحيم

با توجه به تعريض آيه قبل در باره حق ناپذير بودن بيشتر مشركان صدراسلام، آيه ياد شده پيامبر(ص) را بدين گونه مورد خطاب قرار مى دهد كه: اى پيامبر! تو از اين بابت نگران نباش; زيرا در حمايت ويژه ما هستى و ما با قدرت قاهر و شكست ناپذير خود دشمنانت را سركوب خواهيم كرد; چنان كه دشمنان ابراهيم را ناكام كرديم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 122 - 1

1 - پيامبر ( ص ) برخوردار از حمايت و لطف ويژه خدا

در قبال عنادورزى هاى مخالفان

و ما كان أكثرهم مؤمنين . و إنّ ربّك لهو العزيز الرحيم

با توجه به اين كه آيه پيش به حق ناپذيرى اكثريت مشركان صدر اسلام اشاره دارد، در اين آيه پيامبر مورد خطاب قرار گرفته كه: اى پيامبر! تو از اين بابت نگران نباش; زيرا در حمايت ويژه ما هستى و ما با قدرت قاهر و شكست ناپذير خود، دشمنانت را سركوب خواهيم كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 140 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، برخوردار از حمايت و لطف ويژه خدا در قبال عنادورزى هاى مخالفان

و ما كان أكثرهم مؤمنين . و إنّ ربّك لهو العزيز الرحيم

با توجه به تعريض آيه قبل به حق ناپذير بودن اكثريت مشركان صدراسلام، اين آيه پيامبر(ص) را مورد خطاب قرار داده و مى فرمايد: اى پيامبر! تو از اين بابت نگران نباش; زيرا ما با قدرت قاهر و شكست ناپذير خود، دشمنانت را سركوب خواهيم كرد. (چنان كه دشمنان هود(ع) را سركوب كرديم).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 159 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، برخوردار از حمايت ها و الطاف ويژه خداوند در قبال عنادورزى هاى مشركان

و ما كان أكثرهم مؤمنين . و إنّ ربّك لهو العزيز الرحيم

با توجه به بيان سرگذشت صالح(ع) و ثموديان و فرجام هلاكت بار آنان در آيات پيشين و تعريض آيه قبل به حق ناپذيرى اكثريت مشركان صدر اسلام، در اين آيه خطاب را متوجه پيامبر(ص) نموده و مى فرمايد: اى پيامبر! تو از اين

بابت نگران نباش; زيرا ما با قدرت قاهر و شكست ناپذير خود، دشمنانت را سركوب خواهيم كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 175 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، برخوردار از حمايت ها و الطاف ويژه خداوند در قبال عنادورزى هاى مخالفان

و ما كان أكثرهم مؤمنين . و إنّ ربّك لهو العزيز الرحيم

با توجه به تعريض آيه قبل به حق ناپذير بودن اكثريت شرك پيشگان صدراسلام، در اين آيه پيامبر را مخصوص به خطاب قرار داده; مى فرمايد: اى پيامبر! تو از اين بابت نگران نباش، زيرا ما همان گونه كه لوط(ع) را مورد حمايت قرار داديم و قوم فاسدش را از ميان برداشتيم، تو را نيز در حمايت خويش قرار خواهيم داد و با قدرت قاهر و شكست ناپذير خود، دشمنانت را سركوب خواهيم كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 191 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، برخوردار از حمايت و لطف ويژه خداوند در قبال عنادورزى هاى مشركان

و ما كان أكثرهم مؤمنين . و إنّ ربّك لهو العزيز الرحيم

ذكر آيه {إنّ ربّك. ..} پس از بيان ماجراى شعيب(ع) و مردم ايكه،اين پيام را دارد كه اى پيامبر! همان گونه كه خداوند، شعيب(ع) را تحت حمايت خود قرار داد و مردم ايكه را از ميان برداشت; تو را نيز در حمايت ويژه خود قرار خواهد داد و دشمنانت را سركوب خواهد كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 221 - 3

3 - دفاع خداوند

از حريم پاكِ وحى و پيامبر ( ص )

هل أءنبّئكم على من تنزّل الشي_طين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 51 - 7

7 - حمايت خدا از پيامبر ( ص ) در قبال توطئه اشرار قومش عليه او

فانظر كيف كان ع_قبة مكرهم أنّا دمّرن_هم

مقصود از آيه ياد شده اين است كه: اى پيامبر! ناكامى مفسدان پيشين را مشاهده كن و اطمينان داشته باش كه دشمنان تو نيز فرجامى جز آن نخواهند داشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 85 - 4

4 - اقدام خداوند به دلدارى دادن به پيامبر ( ص ) ، اعلام حمايت از وى و تضمين بازگشت مجدد آن حضرت به مكه

إنّ الذى فرض عليك القرءان لرادّك إلى معاد

كلمه {معاد} اسم مكان و به معناى بازگشت گاه است و بر محل سكونت افراد (خانه، دِه و شهر) اطلاق مى شود; زيرا انسان هر كجا كه برود سرانجام به آن محل بازمى گردد. در آيه مراد از {معاد} شهر پيامبر (مكه) است. درباره شأن نزول اين آيه گفته اند: هنگامى كه پيامبر(ص) به قصد هجرت از مكه خارج شد و به محلى به نام جحفه رسيد دلش هواى مكه كرد و از اين كه زادگاه خود و پدرانش و حرم جدش حضرت ابراهيم(ع) را به ناچار ترك مى كند، سخت ناراحت شد. در اين حال آيه بالا نازل گرديد و خداوند او را دلدارى داد و حمايت قطعى خود را از آن حضرت اعلام كرد و وعده فرمود كه او را بار ديگر به مكه باز خواهد

گرداند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 10 - 12

12 - پيامبر ( ص ) ، مورد توجه ويژه خداوند بوده است .

و لئن جاء نصر من ربّك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 36 - 11

11 - خداوند ، بهترين و شايسته ترين مدافع و حامى پيامبر ( ص ) و مؤمنان در برابر تهديد و ارعاب دشمنان

و يخوّفونك بالذين من دونه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 38 - 15،17

15 - خداوند ، كفايت كننده امور پيامبر ( ص ) و مواضع او در برابر دشمنان

قل حسبى اللّه

{حَسْبُ} به معناى {كفايت} است. مقصود از كفايت خداوند _ كه به فرمان اعلام به مردم (قل) همراه شده _ اعلام حمايت خداوند از پيامبر(ص) و دفع شرّ و توطئه دشمنان از آن حضرت است.

17 - تضمين خداوند نسبت به حمايت از پيامبر ( ص ) ، در برابر تهديد ها و ارعاب دشمنان

و يخوّفونك . .. قل حسبى اللّه

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه آيه شريفه، مى تواند ناظر به دو آيه پيش باشد كه در آنها مسأله تهديد و ارعاب مشركان به پيامبر(ص) مطرح شده بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 79 - 3

3 - حمايت هاى جدى و مكرر خداوند از پيامبر ( ص ) و اسلام ، در برابر سرسختى و حق ستيزى دشمنان

أم أبرموا أمرًا فإنّا مبرمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

17 - احقاف - 46 - 9 - 1

1- حمايت خداوند از پيامبر ( ص ) ، با ارائه رهنمود به آن حضرت در قبال تشكيك كافران

أم يقولون افتريه . .. قل ما كنت بدعًا من الرسل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 32 - 12

12- حمايت خداوند از پيامبر ( ص ) ، در قبال عداوتورزى كافران

إنّ الذين كفروا . .. و شاقّوا الرسول ... و سيحبط أعم_لهم

تعبير {و سيحبط أعمالهم}، مى تواند هم به معناى عقيم ساختن توطئه هاى كافران و هم به معناى پوچ ساختن اعمال به ظاهر نيك آنان باشد. در هر دو صورت، از اين موضع گيرى شديد، حمايت خداوند از پيامبر(ص) استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 48 - 3

3 _ پيامبر ( ص ) ، در پرتو ربوبيت ويژه الهى و در منظر عنايت و حمايت او

و اصبر لحكم ربّك فإنّك بأعيننا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 4 - 13،14،15

13 - پيامبر ( ص ) ، تحت حمايت و سرپرستى ويژه خداوند

فإنّ اللّه هو موليه

14 - پيامبر ( ص ) ، مورد حمايت و پشتيبانى جبرائيل ، صالح ترين مؤمنان ( على ( ع ) ) و فرشتگان قرار داشت .

و جبريل و ص_لح المؤمنين و الملئكة بعد ذلك ظهير

مقصود از {صالح المؤمنين} _ برابر نظر بسيارى از مفسران و روايات وارده از عامّه و خاصّه _ اميرالمؤمنين على(ع) است (مجمع البيان، ذيل آيه).

15 - پيامبر ( ص )

، در برابر ضديت و خيانت برخى از همسرانش ، مورد حمايت و پشتيبانى خداوند ، جبرائيل ، صالح مؤمنان ( على ( ع ) ) و فرشتگان قرار داشت .

و إن تظ_هرا عليه فإنّ اللّه هو موليه . .. و المل_ئكة بعد ذلك ظهير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 6 - 7

7 - پيامبر ( ص ) از خردسالى ، در پناه خداوند و برخوردار از مراقبت مخصوص او بود .

ألم يجدك يتيمًا ف_اوى

فعل {آوى} _ كه مطلق است _ ممكن است به معناى {آواك إلى نفسه} و بيانگر مراقبت مستقيم خداوند، از پيامبر(ص) باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 9 - 2

2 - خداوند ، با گوشزد كردن يتيمى پيامبر ( ص ) و مراقبت هاى خويش از آن حضرت ، او را به پرهيز از سلطه بر يتيمان فراخواند .

ألم يجدك يتيمًا ف_اوى . .. فأمّا اليتيم فلاتقهر

حرف {فاء}، اين آيه را بر جمله مناسب آن در آيات پيشين، تفريع كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كوثر - 108 - 1 - 6

6 - خداوند ، حامى پيامبر ( ص ) در برابر زخم زبان دشمنان

إنّا أعطين_ك الكوثر

آن گونه كه از ذيل اين سوره استفاده مى شود، عطاى كوثر به پيامبر(ص) كارى است كه خداوند در برابر طعنه ها و سخنان نيشدار دشمن انجام داد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نصر - 110 - 2 - 7

7 - فتح مكه ، نشانه حقانيت

اسلام و حمايت خداوند از پيامبر ( ص ) ، در ديدگاه مردم عصر بعثت

إذا جاء نصر اللّه . .. يدخلون فى دين اللّه أفواجًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ناس - 114 - 6 - 13

13 - خداوند ، پناهگاهى شايسته براى پيامبر ( ص ) ، در برابر تلاش جن و انس براى اغواى مردم و ايجاد تزلزل در دل هاى آنان

قل أعوذ . .. الذى يوسوس فى صدور الناس . من الجنّة و الناس

حامى مستضعفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 137 - 9

9 _ خداوند ، حامى مستضعفان است .

و أورثنا القوم الذين كانوا يستضعفون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 61 - 7

7 - اسلام ، حامى مستضعفان و ناتوانان است .

ليس على الأعمى حرج و لا على الأعرج حرج و لا على المريض حرج

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه نابينايى، لنگى و مرض نوعاً موجب از كار افتادگى انسان مى شود. در نتيجه، چنين افرادى در شمار افراد مستضعف و ناتوان قرار مى گيرند.

حامى مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 19 - 13

13 - امت اسلام ، تحت حمايت و يارى خداوند است .

إنّ الذين يحبّون أن تشيع الف_حشة فى الذين ءامنوا . .. و اللّه يعلم و أنتم لاتعلم

جمله {واللّه يعلم و أنتم لاتعلمون} در واقع نوعى اعلان حمايت و پشتيبانى از سوى خدا است كه گر چه مسلمانان، دشمنان داخلى خود

را نمى شناسند; ولى خدا آنها را به دقت زير نظر دارد. گفتنى است آيه بعد (و لولا فضل اللّه...) مؤيد همين برداشت است.

حامى مظلوم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 14 - 2

2- خداوند از جبهه مظلومانِ حق طلب در برابر سركشى ظالمان حق ستيز ، دفاع و حمايت مى كند .

و قال الذين كفروا . .. لنخرجنّكم من أرضنا... فأوحى إليهم ربّهم لنهلكنّ الظ_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 77 - 6

6 - بندگان مظلوم و تحت شكنجه حكومت هاى ظالم ، مورد عنايت و لطف خداوند

أسر بعبادى

يادكردن از بنى اسرائيل به عنوان {عبادى} در حالى كه تحت ستم و شكنجه هاى فرعون قرار داشتند; دلالت براين نكته دارد كه بندگان تحت شكنجه ظالمان (در صورتى كه خواستار رهايى باشند) مورد نظر و عنايت خداوند قرار دارند.

حامى مظلومان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 60 - 5

5 - خداوند ، حامى و پشتيبان ستمديدگان و دشمن ستمگران و متجاوزان است .

و من عاقب بمثل ما عوقب به ثمّ بغى عليه لينصرنّه اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 61 - 1

1 - توانايى خداوند بر جا به جا كردن شب و روز ، دليلى است گويا براى توانايى او بر يارى رساندن به ستمديدگان در انتقام گرفتن آنان از ستمگران .

ذلك بأنّ اللّه يولج الّيل فى النهار . .. و أنّ اللّه سميع بصير

در آيه پيش، خداوند به

آن مسلمانى كه مورد ستم و تجاوز مشركان قرار گرفته بود، وعده قطعى داد كه او را يارى خواهد كرد تا انتقامش را از متجاوزان بازستاند در اين آيه، براى اين كه كسى در توانايى خدا بر تحقق بخشيدن به وعدهايش و در حمايت و پشتيبانى از ستم ديدگان ترديدى نكند، گوشه اى از قدرت نهايت خود را بيان كرده است.

حامى مقربان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 65 - 8

8- بندگان مقرب ، برخوردار از حمايت ( حفاظت و كارسازى ) خداوند در برابر وسوسه ها و بدخواهى هاى شيطان

و استفزز من استطعت . .. إن عبادى ليس لك عليهم سلط_ن و كفى بربّك وكيلاً

{و كفى بربّك وكيلاً} مى تواند تعليلى بر عبارت {إن عبادى . ..} باشد. بنابراين، مقصود عبارت اين مى شود: ابليس بر بندگان خدا سلطه اى ندارد. چون خداوند، حامى كفايت كننده اى براى آنان است.

حامى موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 30 - 1

1_ خداوند ، حامى و پشتيبان موحدان و مؤمنان به رسالت پيامبران است .

من ينصرنى من الله إن طردتهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 25 - 4

4 - تاريخ بشر ، شاهد حمايت ها و پشتيبانى هاى خداوند از جبهه توحيد و راه انبيا

و كذلك ما أرسلنا من قبلك فى قرية من نذير . .. فانتقمنا منهم

حامى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 15 - 2،4

2 - حمايت

قاطع خداوند از موسى ( ع ) در قبال مشكلات راه رسالت .

قال كلاّ . .. إنّا معكم مستمعون

4 - موسى و هارون ( ع ) ، مأمور حركت به سوى فرعونيان با تكيه بر حمايت قاطع الهى

قال كلاّ فاذهبا ب_اي_تنا إنّا معكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 7 - 12

12 - خداوند ، پناه و پشتيبان موسى ( ع ) از مرحله شيرخوارگى تا رسيدن به مقام رسالت

إنّ فرعون . .. يذبّح أبناءهم ... و أوحينا إلى أُمّ موسى أن أرضعيه ... إنّا رادّو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 27 - 5

5 - اطمينان موسى ( ع ) به حمايت خداوند از او ، در برابر تهديد به قتل از سوى فرعون

أقتل موسى . .. قال ... عذت بربّى و ربّكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 20 - 2

2- موسى ( ع ) ، متكى به حمايت پروردگار در قبال هجوم و تهديد فرعونيان

و إنّى عذت بربّى و ربّكم أن ترجمون

حامى مؤمن آل فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 45 - 1

1 - خداوند مؤمن آل فرعون را از آثار ناپسند مكر فرعونيان محفوظ داشت .

فوقي_ه اللّه سيّئات ما مكروا

حامى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 79 - 11

11 _ حمايت و دلجويى خداوند از مؤمنان انفاق كننده و ايثارگر ، در برابر تمسخر منافقان

سخر اللّه منهم

و لهم عذاب أليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 9 - 4

4 _ مؤمنان نيك كردار ، در كنف حمايت و هدايت مستمر و دايم الهى

إن الذين ءامنوا و عملوا الصلحت يهديهم ربهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 56 - 13

13_ خداوند ، حامى و پشتيبان مؤمنان و توكل كنندگان بر او

إنى توكلت على الله . .. إن ربى على صرط مستقيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 80 - 7

7- مؤمنان ، برخوردار از حمايت هاى غيبى الهى در دور ماندن از كفر و معصيت اند .

فكان أبواه مؤمنين فخشينا أن يرهقهما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 81 - 7

7- خداوند ، حامى مؤمن و تقدير كننده خير و مصلحت براى او است .

فكان أبواه مؤمنين . .. فأردنا أن يبدلهما ربّهما خيرًا منه زكوة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 38 - 1

1 - مؤمنان ، برخوردار از حمايت و پشتيبانى پيوسته خداوند

إنّ اللّه يدفع عن الذين ءامنوا

{دفاع} (مصدر {يدافع}) به معناى پشتيبانى و دفع كردن شرّ دشمن است; يعنى، خداوند بى ترديد مؤمنان را مورد حمايت و پشتيبانى قرار مى دهد و شرّ دشمنان دين را از آنان دفع مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 110 - 6

6 - حمايت خدا از ساحت مؤمنان در قبال كافران

فاتّخذتموهم سخريًّا .

.. و كنتم منهم تضحكون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 36 - 11

11 - خداوند ، بهترين و شايسته ترين مدافع و حامى پيامبر ( ص ) و مؤمنان در برابر تهديد و ارعاب دشمنان

و يخوّفونك بالذين من دونه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 7 - 18

18 - مؤمنان تائب و پيرو راه الهى ، برخوردار از لطف و حمايت فرشتگان عرش الهى

الذين يحملون العرش . .. يستغفرون ... للذين تابوا و اتّبعوا سبيلك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 8 - 11

11- ايمان به حمايت الهى از جبهه حق ، پشتوانه مؤمنان در مواجهه با خصومت هاى جبهه باطل

قل . .. كفى به شهيدًا بينى و بينكم

خداوند، با تذكر دادن (كفى به شهيدًا) به پيامبر(ص)، از يك سو كافران را تهديد كرده و از سوى ديگر آن حضرت را دلدارى داده است; زيرا توجه به نظارت و داورى خداوند، خصومت دشمنان را براى مؤمنان قابل تحمل و سهل مى گرداند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 1 - 2

2_ جامعه مؤمنان ، برخوردار از حمايت ويژه خداوند در برابر توطئه ها و ترفند هاى كافران

الذين كفروا و صدّوا عن سبيل اللّه أضلّ أعم_لهم

از اين كه خداوند، تلاش هاى كافران و توطئه هاى آنان را نسبت به مؤمنان خنثى مى كند; مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 2

- 17

17- دلجويى و حمايت خداوند از مؤمنان ، در برابر توطئه هاى كافران دين ستيز

الذين كفروا . .. أضلّ أعم_لهم . و الذين ءامنوا ... كفّر عنهم سيّئاتهم و أصلح بال

از مجموع آيه شريفه، استفاده مى شود كه خداوند، در كنار تهديد و توبيخ كافران دين ستيز، در اين آيه به دلجويى و حمايت از مؤمنان راستين پرداخته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 35 - 5

5 - خداوند ، خود متكفل حمايت از مؤمنان است .

فأخرجنا من كان فيها من المؤمنين

با توجه به اين كه فرشتگان عذاب، مأموريت خود را در نزول عذاب با فعل مجهول بيان داشته اند (إنّا اُرسلنا); ولى خداوند در اين آيه نجات مؤمنان را به خود نسبت داده است. اين تفاوت مى تواند در جهت توجه دادن مؤمنان به حمايت ويژه الهى از ايشان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 10 - 10

10 - خداوند ، حامى مؤمنان در برابر توطئه هاى شيطانى منافقان

و ليس بضارّهم . .. و على اللّه فليتوكّل المؤمنون

حامى مؤمنان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 14 - 14

14 - پيروان عيسى ( ع ) ، مورد تأييد و حمايت الهى در قبال دشمنانشان ( كافران بنى اسرائيل )

فأيّدنا الذين ءامنوا على عدوّهم

حامى مهمانان لوط(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 37 - 6

6 - حمايت خداوند از لوط ( ع ) و ميهمانان آن حضرت

در برابر بدخواهى هاى قومش

و لقد رودوه عن ضيفه فطمسنا أعينهم

حامى نوح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 77 - 1

1- خداوند ، حضرت نوح ( ع ) را از گزند تكذيب كنندگان آيات الهى نجات داد و از او كاملاً حمايت كرد .

و نصرن_ه من القوم الذين كذّبوا ب_اي_تنا

واژه {نصر} هرگاه با {من} متعدى شود، متضمن معناى نجات و خلاصى است (برگرفته از {قاموس المحيط}).

حامى وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 43 - 2

2 - خداوند ، حامى و نگاهبان پيام وحى ، و پيامبر ( ص ) موظف به انجام وظيفه ابلاغ

فإنّا منهم منتقمون . .. فإنّا عليهم مقتدرون . فاستمسك بالذى أُوحى إليك

حامى هارون(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 15 - 4

4 - موسى و هارون ( ع ) ، مأمور حركت به سوى فرعونيان با تكيه بر حمايت قاطع الهى

قال كلاّ فاذهبا ب_اي_تنا إنّا معكم

خدا و حامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 111 - 5،6،13

5- خداوند ، هيچ گونه فرزندى براى خود نگرفته و از هرگونه شريك و حمايتگر ، مبرّا و بى نياز است .

لم يتخذ ولدًا و لم يكن له شريك . .. و لم يكن له ولىّ

6- اختصاص همه ستايش ها به خداوند ، در پرتو بى نيازى او از داشتن فرزند ، شريك و حمايتگر است .

الحمد لله الذى لم يتخذ . .. و لم يكن له ولىّ

اگر

خداوند نياز به فرزند، شريك و حمايتگر مى داشت هر كدام از اينها دليل نقص و كاستى بود. در آن صورت همه ارزشهاى ستايش برانگيز منحصر به خداوند نمى شد; پس انحصار ستايشها به خدا، در صورتى است كه او را بى نياز مطلق بشناسيم.

13- مقام خداوند ، برتر از داشتن فرزند ، شريك و حمايتگر

لم يتخذ ولدًا. .. و كبّره تكبيرًا

عقيده به حامى براى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 111 - 7

7- اعتقاد به وجود فرزند ، شريك و حمايتگر براى خدا ، اعتقادى شرك آلود و موجب تنقيص او

لم يتخذ ولدًا. .. و لم يكن له ولىّ

حبس از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

حبس

توطئه حبس محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 30 - 3

3 _ محبوس ساختن يا كشتن و يا تبعيد پيامبر ( ص ) ، از جمله توطئه هاى كافران مكه عليه آن حضرت

ليثبتوك او يقتلوك او يخرجوك و يمكرون

جمله {و يمكرون} بيانگر اين است كه كافران علاوه بر تصميم داشتن به قتل پيامبر(ص) و . .. برنامه هاى ديگرى نيز عليه پيامبر(ص) در نظر داشته اند. لذا در برداشت فوق از آن به {از جمله} تعبير شده است.

حبس جايز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 106 - 8

8 _ جواز توقيف شاهدان بر وصيت تا اداى شهادت قانونى و معتبر

تحبسونهما من بعد الصلوة فيقسمان باللّه

جمله {تحبسونهما} تا آخر آيه مى تواند مى تواند ناظر به اداى شهادت باشد يعنى شرايط ذكر شده در اين بخش از

آيه دخيل در اثبات وصيت است و مى تواند ناظر به تحمل شهادت باشد يعنى خداوند وصيت كننده را ارشاد كرده كه اگر ترديد دارد كه شاهدان، وصيت او را به درستى ادا كنند، بايد از آنان بخواهد كه بعد از نماز سوگند ياد كنند كه به حق شهادت خواهند داد. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است.

حبس در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - همزه - 104 - 8 - 4

4 - { عن أبى هريرة قال : قال رسول اللّه ( ص ) . . . يقال لأهل الجنّة و من دخلها من الجهنّميين إطلعوا إلى أهل النار فيطّلعون إليهم فيرى الرجل أباه و يرى أخاه و يرى جاره و يرى صديقه و يرى العبد مولاه ثمّ إنّ اللّه عزّوجلّ يبعث إليهم ملائكة بأطْباق من نار و مسامير من نار و عمد من نار فيطبق عليهم بتلك الاطباق و تُسَمَّر بتلك المسامير و تُمَّدُ بتلك العمد . . .فذلك قوله { إنّ ها عليهم مؤصدة . فى عمد ممدّدة } يقول : مُطْبَقَة ;

ابوهريره گويد: رسول خدا(ص) فرمود: به اهل بهشت و هر كس از جهنميان كه [نجات يافته] و وارد بهشت شده است، گفته مى شود: به اهل جهنم نگاه كنيد; آنان به اهل جهنم نگاه مى كنند. پس هر مردى پدر و برادر خود و همسايه و دوست خود را در جهنم مى بيند و برده، مولاى خود را [در آتش ]مى نگرد، سپس خداى عزّوجلّ فرشتگانى را با سرپوش هايى از آتش و ميخ ها و ستون هايى از آتش، به سوى آنان مى

فرستد. با آن سرپوش ها، جهنم بر آنان در بسته خواهد شد سرپوش ها و با آن ميخ ها، ميخكوب شده و با آن ستون ها، كشيده [و افراشته ]مى گردد ... و اين است قول خدا {إنّها عليهم مؤصدة . فى عمد ممدّدة} مى فرمايد: [جهنم] در بسته خواهد بود}.

حبس زناكار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 15 - 1،2،7،11،17،18

1 _ كيفر زن در صورت ارتكاب زنا ، حبس ابد است .

و الّتى يأتين الفاحشة من نسائكم . .. فامسكوهنَّ فى البيوت

{الفاحشة} به معناى كار زشت است و الف و لام آن اشاره به عمل خاصى است كه به مناسبت مورد، مراد از آن زناست و مى تواند مساحقه را نيز شامل شود.

2 _ كيفر زن در صورت مساحقه ( همجنس بازى ) حبس ابد است . *

و الّتى يأتين الفاحشة من نسائكم . .. فامسكوهنَّ فى البيوت

7 _ حبس ابد ، كيفر فحشاى زنان شوهردارى كه شوهرشان مسلمان باشد .

و الّتى يأتين الفاحشة من نسائكم . .. فامسكوهنَّ فى البيوت حتّى يتوفيهنّ الموت

چنانچه مراد از {كُم}، مردان مسلمان باشند ; ظاهراً مقصود از {نساء} همسران آنان خواهد بود. بنابراين، حكم مذكور، شامل زنان بى شوهر نخواهد شد.

11 _ كيفر حبس ابد براى زنا و همجنس بازى زنان ، مشروط به شهادت چهار مرد مسلمان است .

و الّتى يأتين الفاحشة . .. فاستشهدوا عليهنّ اربعة منكم فان شهدوا

چون مخاطبان {منكم} مسلمان هستند، معلوم مى شود كه شاهد در مورد فحشا، بايد مسلمان باشد و چون ضمير مذكّر به كار رفته، معلوم مى شود كه گواهان

بر زنا و همجنس بازى بايد مرد باشند.

17 _ حكم خدا ( شلاق ) در مورد فحشاى زنان ، ناسخ حكم حبس ابد در مورد آنان

والّتى يأتين الفاحشة من نسائكم . .. فامسكوهنّ فى البيوت حتى يتوفيهنّ الموت او يج

امام صادق (ع) درباره {سبيل} در آيه فوق فرمود: منسوخة و السبيل هو الحدود.

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 227، ح 60 ; تفسير برهان، ج 1، ص 353، ح 2.

18 _ حبس ابد و محروميت از گفتگو و همنشينى ، كيفر منسوخ شده فحشاى زنان

فامسكوهنّ فى البيوت

امام صادق (ع) درباره آيه فوق فرمود: هذه منسوخة . .. كانت المرأة ... ادخلت بيتاً و لم تحدث و لم تكلّم و لم تجالس و اوتيت فيه بطعامها و شرابها حتى تموت ... .

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 227، ح 61 ; نورالثقلين، ج 1، ص 456، ح 124.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 16 - 14

14 _ حبس ، كيفر فحشاى دوشيزگان

و الّذان يأتيانها منكم فاذوهما

امام صادق (ع) درباره آيه فوق فرمود: يعنى البكر اذا اتت الفاحشة التى اتتها هذه الثيّب، و درباره {اذوهما} فرمود: تحبس.

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 227، ح 61 ; نورالثقلين، ج 1، ص 456، ح 124.

حبس گواهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 106 - 8

8 _ جواز توقيف شاهدان بر وصيت تا اداى شهادت قانونى و معتبر

تحبسونهما من بعد الصلوة فيقسمان باللّه

جمله {تحبسونهما} تا آخر آيه مى تواند مى تواند ناظر به اداى شهادت باشد يعنى شرايط ذكر شده در اين بخش از آيه

دخيل در اثبات وصيت است و مى تواند ناظر به تحمل شهادت باشد يعنى خداوند وصيت كننده را ارشاد كرده كه اگر ترديد دارد كه شاهدان، وصيت او را به درستى ادا كنند، بايد از آنان بخواهد كه بعد از نماز سوگند ياد كنند كه به حق شهادت خواهند داد. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است.

حبس مجرم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 15 - 8

8 _ زندانى كردن ، از راه هاى مجازات بزهكاران

و الّتى يأتين الفاحشة . .. فامسكوهنَّ فى البيوت

حبس محارب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 33 - 26

26 _ زندانى كردن ، كيفر ايجاد ناامنى در راه ها ، بدون قتل و غارت

انما جزؤا الذين يحاربون اللّه . .. او ينفوا من الارض

از امام جواد(ع) روايت شده كه در پاسخ سؤال از حكم فسادگرانى كه راه بر مرم بسته اند فرمود: . .. فان كانوا اخافوا السبيل فقط و لم يقتلوا احداً و لم يأخذوا مالا امر بايداعهم الحبس فان ذلك معنى نفيهم من الارض ... .

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 315، ح 91; تفسير برهان، ج 1، ص 467، ح 16.

حبوبات از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

حبوبات

دانه هاى حبوبات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 12 - 1

1 - دانه هاى حبوبات نهفته در پوسته ها ، نمونه اى مهم از منافع زمين براى آدميان

و الأرض وضعها للأنام فيها . .. و الحبّ ذوالعصف

{ال} در {الحبّ}، براى جنس است و افاده عموم مى كند. بنابراين {الحبّ}

مساوى با مطلق حبوبات است و {عصف} بر پوسته حبوبات _ كه دانه ها در آن رشد مى كند _ اطلاق مى شود.

زمينه رويش حبوبات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 15 - 1

1 - نزول باران بر زمين ، مايه توليد حبوبات و رويش گياهان است .

و أنزلنا . .. لنخرج به حبّ_ًا و نباتًا

{باء} در {به}، براى استعانت است و بيانگر نقش باران در رويش دانه ها و گياهان و نيز ميوه هايى است كه در بوستان هاى پوشيده از درخت، حاصل مى شود.

عوامل رويش حبوبات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 63 - 2

2 - باران ، عامل سرسبزى زمين ، رويش حبوبات و مايه گردش چرخه حيات

أنزل من السماء ماء فتصبح الأرض مخضرّة

فوايد حبوبات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 33 - 6،8

6 - خداوند ، حبوبات ( گندم ، جو ، برنج و . . . ) را به منظور تغذيه انسان ها آفريده است .

و أخرجنا منها حبًّا فمنه يأكلون

8 - تنها بعضى از دانه هاى روييده از زمين ، قابل تغذيه براى انسان ها است .

و أخرجنا منها حبًّا فمنه يأكلون

برداشت ياد شده براساس اين احتمال است كه {من} در {فمنه} تبعيضيه باشد.

منشأ رويش حبوبات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 15 - 2

2 - خداوند ، پديد آورنده بذر ها و دانه هاى خوراكى و روييدنى هاى زمين و تأمين كننده

غذا هاى گياهى انسان است .

لنخرج به حبّ_ًا و نباتًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 27 - 1

1 - روياندن دانه هاى خوراكى در زمين ، براى تأمين غذاى انسان ، كار خداوند و جلوه قدرت او است .

فأنبتنا فيها حبًّا

{حبّ} اسم جنس است و به گندم، جو و ديگر دانه هايى گفته مى شود كه از زمين مى رويد; گرچه برخى از اهل لغت استعمال آن را تنها در گندم و جو دانسته اند. (لسان العرب)

نعمت حبوبات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 15 - 3

3 - حبوبات و گياهان ، از نعمت هاى الهى

لنخرج به حبّ_ًا و نباتًا

سياق آيات مورد بحث، نشان مى دهد كه خداوند در مقام برشمردن آن دسته از آفريده هاى خويش است كه در زندگانى انسان ها مؤثر مى باشد. تقديم {حبّ} بر {نبات}، به دليل اهميت بيشتر دانه جات (از قبيل گندم، جو و...) در زندگى آنها است، به گونه اى كه در اكثر موارد، گياه را براى دانه اش مى خواهند.

نقش پوسته حبوبات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 12 - 3

3 - همه مظاهر طبيعت ، از رياحين تا پوسته حبوبات ، نشانى از طراح حسابگر هستى ( خداوند ) است .

الرحم_ن . .. و الحبّ ذوالعصف و الريحان

با توجه به اين كه در آيات پيشين سخن از حاكميت سنجش بر نظام هستى بود، ممكن است بيان اين دقايق در اين آيات، به منظور نماياند آن حساب گرى باشد.

نياز به تنوع حبوبات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 12 - 5

5 - وجود آدمى ، نيازمند خواص متنوع نهفته در انواع ميوه ها ، حبوبات و سبزى ها *

و الأرض وضعها للأنام . فيها ف_كهة و النخل ... و الحبّ ... الريحان

از اين كه خداوند، پس از يادآورى آمادگى زمين براى زندگى انسان، ميوه هاى مختلف، حبوبات و سبزى ها را مورد اشاره قرار داده است; مى توان استفاده كرد كه انسان در زندگى خويش، به همه اين نعمت ها و خواص نهفته در آنها نيازمند است و كمبود هر يك، مى تواند انسان را با مشكل مواجه سازد.

حج از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

حج

آثار اقتصادى حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 28 - 9

9 _ آمدن مشركان به مكه در مراسم سالانه حج ، داراى ثمرات اقتصادى براى مكيان ( از جمله مسلمانان ) بود .

و إن خفتم عيلة فسوف يغنيكم اللّه من فضله

آثار حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 2 - 18

18 _ حج ، وسيله اى براى جلب رضايت خداوند

يبتغون فضلا من ربهم و رضوناً

توصيف راهيان حج به جلب كنندگان رضوان الهى به اين معناست كه حج و حركت بسوى آن، از عوامل دستيابى به رضايت خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 97 - 8،9،12

8 _ تأثير حج در قوام و برپايى جوامع *

جعل اللّه الكعبة . .. قيماً للناس و الشهر الحرام و الهدى و القلئد

ماه

حرام به قرينه ذكر كعبه و هدى و قلائد بدان جهت مايه قوام جامعه شمرده شده است كه مناسك حج در آن واقع مى شود بنابراين {قيماً للناس} در حقيقت ثمره مناسك حج است.

9 _ حجى كه عامل قوام و برپايى جوامع نباشد حج واقعى نيست . *

جعل اللّه الكعبة البيت الحرام قيماً للناس

12 _ دستيابى اهل ايمان به جامعه اى با قوام در پرتو حراست از حرمت كعبه و انجام مناسك حج ، موجب آگاهى آنان به علم گسترده و همه جانبه خداوند .

جعل اللّه . .. ذلك لتعلموا إنّ اللّه يعلم ما فى السموت و ما فى الارض

برداشت فوق بر اين مبناست كه {ذلك} اشاره به خود حقايق بيان شده باشد نه بيان آن حقايق، يعنى آنگاه كه انسانها در پرتو احترام به كعبه و ماههاى حرام و انجام مناسك آن به جامعه اى با قوام رسيدند، در مى يابند كه خداوند داراى علمى گسترده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 98 - 10

10 _ به جاى آورى حج با ويژگى هاى سزاوار آن ، موجب بهره مندى از مغفرت و رحمت الهى

جعل اللّه الكعبة البيت الحرام قيماً للناس . .. و إنّ اللّه غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 28 - 2

2 - دستيابى به بركت هاى حج ، در گرو حضور در مراسم و انجام مناسك آن است .

و أذّن فى الناس بالحجّ. .. ليشهدوا من_فع لهم

{شهادة} (مصدر {يشهدون}) به معناى حاضر شدن است. بنابراين {ليشهدوا منافع لهم} به اين معنا است

كه: حج براى همه مردم سرشار از خير و بركت است و هر كس بخواهد به آن دست يابد و از آن بهره مند شود، بايد رنج سفر را تحمل كند و در مراسم آن حاضر شود و مناسك آن را به جا آورد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 34 - 16

16 - انجام اعمال و مناسك حج با حفظ همه حدود و مقررات آن ، از نشانه هاى ايمان راستين

و لكلّ أُمّة جعلنا منسكًا. .. فإل_هكم إل_ه وحد فله أسلموا و بشّر المخبتين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 37 - 8

8 - حج و مناسك آن ، جلوه آشكار هدايت و راهنمايى خدا

كذلك سخّر لكم لتكبّروا اللّه على ما هديكم

آداب حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 27 - 9

9 - لزوم انجام مراسم حج با محوريت رهبر جامعه اسلامى

يأتوك رجالاً و على كلّ ضامر

اين كه خداوند مى فرمايد: {مردم از پياده و سواره بر تو (ابراهيم) وارد خواهند شد} مى تواند متضمن دستورى باشد به مردم كه بايد ابتدا به زيارت رهبر الهى بشتابند و با محوريت او مراسم حج را انجام دهند.

آدم (ع) و حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 96 - 14

14 _ برپايى مراسم حج در خانه خدا ، از زمان حضرت آدم ( ع )

انّ اوّل بيت وضع للناس

امام باقر (ع) در پاسخ سؤال از برقرارى حج قبل از بعثت پيامبر

(ص) فرمود: نعم . .. ان ادم و نوحاً و سليمان قد حجّوا البيت ... كما قال اللّه تعالى {ان اول بيت وضع للناس ... }.

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 186، ح 92 ; تفسير برهان، ج 1، ص 300، ح 19.

آميزش در حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 197 - 22،25

22 _ حرمت جماع ، دروغ ، ناسزاگويى و سوگند به { لا و اللّه و بلى و اللّه } در حج

فلا رفث و لا فسوق و لا جدال فى الحج

امام صادق (ع): . .. و {الرَفث} الجماع و {الفُسوق} الكذب و السباب و {الجدال} قول الرجل لا و اللّه و بلى و اللّه

_______________________________

كافى، ج 4، ص 337، ح 3 ; نورالثقلين، ج 1، ص 194، ح 704.

25 _ دعوت كنايه آميز از زن ، به جماع و هر گونه معصيتى در حج حرام است .

فلا رفث و لا فسوق و لا جدال فى الحجّ

رسول اللّه (ص) درباره جمله {فلا رفث} فرمود: الرفث الاعرابة و التعريض للنّساء بالجماع و {الفسوق} المعاصى كلّها

_______________________________

الدّر المنثور، ج 1، ص 528.

ابراهيم(ع) در حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 199 - 11

11 _ لزوم كوچ كردن از عرفات ، بسان كوچ كردن ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و ساير حج گزاران

ثم افيضوا من حيث افاض الناس

امام صادق (ع) درباره آيه {ثم افيضوا . ..} فرمود: يعنى ابراهيم و اسماعيل و اسحاق فى افاضتهم منها و من كان بعدهم

_______________________________

كافى، ج 4، ص 247، ح 4 ; نورالثقلين، ج 1، ص

196، ح 719.

اجتماع در حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 203 - 10

10 _ اجتماع حج گزاران ، يادآور جمع شدن انسان ها در قيامت

و اعلموا انكم اليه تحشرون

اجتناب از باطل در حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 30 - 19

19 - اجتناب از هر گونه بيهوده گويى و باطل سرايى در مراسم حج ، توصيه خدا به اهل ايمان

و اجتنبوا قول الزور

اجتناب از عبث در حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 30 - 19

19 - اجتناب از هر گونه بيهوده گويى و باطل سرايى در مراسم حج ، توصيه خدا به اهل ايمان

و اجتنبوا قول الزور

احرام در حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 196 - 6،38

6 _ تراشيدن سر پس از بردن قربانى به قربانگاه ، راه خروج از احرام

فان أحصرتم فما استيسر من الهدى و تحلقوا رؤسكم حتى يبلغ الهدى مَحِلَّه

ظاهر اين است كه فرستادن قربانى به محل مخصوص و سپس تراشيدن سر، به جهت خارج شدن از احرام است ; نه يك تكليف تعبّدى براى محصور.

38 _ از شرايط تماميّت حج ، محرم شدن از خانه مسكونى خويش است .

و اتمّوا الحجّ و العمرة للّه

رسول اللّه (ص) درباره آيه فوق فرمود: انّ من تمام الحجّ ان تحرم من دويرة اهلك

_______________________________

الدر المنثور، ج 1، ص 502.

احكام حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 125

- 7،30،31

7 - زيارت كنندگان خانه خدا ، بايد در مقام ابراهيم ، نماز بخوانند .

و اتخذوا من مقام إبرهيم مصلًّى

گويا مقصود از نمازى كه بايد در مقام ابراهيم خوانده شود، نماز طواف است، نه ساير نمازها.

30 - { عن ابى الصباح الكنانى ، قال سألت اباعبداللّه ( ع ) عن رجل نسى ان يصلى ركعتين عند مقام ابراهيم ( ع ) فى طواف الحج و العمرة ، فقال : ان كان فى البلد صلى ركعتين عند مقام ابراهيم ( ع ) فان اللّه عز و جل يقول : { و اتخذوا من مقام ابراهيم مصلًّى } و ان كان قد ارتحل فلا آمره ان يرجع ;

ابى الصباح كنانى از امام صادق(ع) سؤال كرد درباره كسى كه دو ركعت نماز طواف حج و عمره را در مقام ابراهيم(ع) فراموش كرده است، حضرت فرمود: اگر هنوز در شهر مكه است، بايد نماز را در مقام ابراهيم (ع) به جا آورد; زيرا خداوند عز و جل فرموده: مقام ابراهيم را براى نماز خود قرار دهيد و اگر از شهر مكه كوچ كرده است من به او نمى گويم برگرد}.

31 - ابن مسكان گويد : { حدثنى من سأله عن رجل نسى ركعتى طواف الفريضة حتى يخرج فقال : . . . ان كان جاوز ميقات أهل أرضه فليرجع و ليصلهما فإن اللّه يقول : { و اتخذوا من مقام إبراهيم مصلًّى . . . ;

به من خبر داد كسى كه از او ]امام (ع) [سؤال كرد درباره شخصى كه دو ركعت نماز فريضه طواف را از روى فراموشى نخوانده و از محل ]مكه[ خارج شده بود، امام

(ع) فرمودند: . .. اگر از ميقات حجاج شهرش گذشته بايد برگردد و دو ركعت نماز را بخواند; زيرا خداوند مى فرمايد: {و اتخذوا من مقام ابراهيم مصلى ... }.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 158 - 2،5،10،13،17

2 - طواف صفا و مروه ( سعى ميان آن دو ) عبادت و از مناسك حج و عمره است .

إن الصفا و المروة . .. فمن حج البيت أو اعتمر فلاجناح عليه أن يطوف بهما

{اعتمار} (مصدر اعتمر) به معناى: زيارت كردن و نيز انجام دادن عمره است. تفريع {من حج البيت ...} بر معرفى صفا و مروه به عنوان علامتى بر جايگاه عبادت، گوياى اين است كه: اولا، طواف صفا و مروه - كه از آن به سعى ميان صفا و مروه تعبير مى كنند - عبادت خداست و ثانياً، اين عبادت از اعمال و مناسك حج و عمره مى باشد.

5 - سعى ميان صفا و مروه ، از اعمال نيك حج و عمره است .

فمن حج البيت أو اعتمر فلاجناح عليه أن يطوف بهما و من تطوع خيراً

مصداق مورد نظر براى {خيراً}، به قرينه جمله قبل، سعى ميان صفا و مروه است.

10 - امام باقر ( ع ) فرمود : { . . . قال اللّه عز و جل : { ان الصفا و المروة من شعائراللّه فمن حج البيت أو اعتمر فلاجناح عليه ان يطوف بهما } الا ترون ان الطواف بهما واجب مفروض لان اللّه عز و جل ذكره فى كتابه و صنعه نبيه ( ع ) . . . ;

. .. خداوند عز و

جل فرمود: {ان الصفا و المروة من شعائراللّه فمن حج البيت او اعتمر فلاجناح عليه ان يطوف بهما} آيا نمى بينيد كه طواف (سعى) در صفا و مروه واجب است; چون خداى عز و جل آن را در كتابش ]تشريع[ فرموده و اين سعى را رسول خدا نيز انجام داده است ... }.

13 - از امام صادق ( ع ) روايت شده كه فرمودند : { ان الصفا و المروة من شعائر اللّه } فأبده بما بدء اللّه تعالى به و ان المسلمين كانوا يظنون ان السعى بين الصفا و المروة شىء صنعه المشركون فأنزل اللّه عز و جل { ان الصفا و المروة من شعائر اللّه . . . } .

صفا و مروه از شعائر الهى است پس ]سعى[ را شروع نما از جايى كه خداوند ]در آيه شريفه[ در بيانش شروع نموده و مسلمانان گمان مى كردند كه سعى بين صفا و مروه چيزى است كه مشركان آن را بنا نهاده اند; پس خداوند عز و جل آيه فوق را نازل كرد: {ان الصفا و المروة من شعائر اللّه . ..}.

17 - { عن الحلبى قال : سألت اباعبداللّه ( ع ) عن المرأة تطوف بين الصفا و المروة و هى حائض قال : لا لان اللّه تعالى يقول { ان الصفا و المروة من شعائراللّه } ;

حلبى گويد از امام صادق(ع) سؤال كردم: آيا زن حائض مى تواند سعى بين صفا و مروه را انجام دهد؟ امام فرمود: نه، خداوند فرموده: صفا و مروه از شعائر خداست}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 189

- 5

5 - حج عبادتى است مشروط به وقت و ماهى خاص

قل هى موقيت للناس و الحج

{الحج} عطف به {الناس} مى باشد; يعنى، هى مواقيت الحج.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 196 - 1،2،3،4،5،6،7،8،9،10،11،12،13،14،15،27،28،29،30،31،32،33،34،

1 _ وجوب اِتمام اعمال حج و عمره ، به طور كامل

و اتمّوا الحج و العمرة للّه

2 _ اَداى حج و عمره ، بايد براى خداوند باشد .

و اتمّوا الحج و العمرة للّه

3 _ محصورِ از حج و عمره ، بايد براى خروج از احرام ، چهارپايى ( گاو ، شتر يا گوسفند ) را كه براى او ميسور و آسان باشد ، قربانى كند .

فان أحصرتم فما استيسر من الهدى

محصور، مُحرِمى است كه به خاطر مرض و يا منع دشمن، نتواند اعمال حج و يا عمره را به پايان رساند.

4 _ اتمام حج و عمره بر محصورِ اِحرام بسته ، واجب نيست .

و اتمّوا الحج . .. فان أحصرتم فما استيسر من الهدى

5 _ حرمت تراشيدن سر براى محصور ، قبل از رسيدن قربانى به قربانگاه

و لا تحلقوا رءوسكم حتى يبلغ الهدى مَحِلَّه

6 _ تراشيدن سر پس از بردن قربانى به قربانگاه ، راه خروج از احرام

فان أحصرتم فما استيسر من الهدى و تحلقوا رؤسكم حتى يبلغ الهدى مَحِلَّه

ظاهر اين است كه فرستادن قربانى به محل مخصوص و سپس تراشيدن سر، به جهت خارج شدن از احرام است ; نه يك تكليف تعبّدى براى محصور.

7 _ ذبح و يا نحر قربانى ، بايد در مكان مخصوصِ خود باشد .

حتى يبلغ الهدى مَحلّه

8 _ مُحرمى كه بيمار باشد و يا از ناحيه سَر

در اذيّت است ، مى تواند قبل از قربانى كردن ، سرش را بتراشد .

و لا تحلقوا رءوسكم . .. فمن كان منكم مريضاً

مراد از {مريض} به قرينه قسيمش (او به اذىً من رأسه)، مرضى است كه مداواى آن در گرو تراشيدن سر است. و مراد از {به اذىً}، آزارى است كه از غير ناحيه مرض، همانند وجود حشرات، در موهاى مُحرم باشد.

9 _ مرض ، موجب تخفيف در تكليف

فمن كان منكم مريضاً او به اذىً من رأسه ففدية

10 _ روزه يا صدقه و يا قربانى ، فديه ( كفاره ) تراشيدن سر قبل از قربانى ، براى مُحرِم معذور

فمن كان منكم . .. ففدية من صيام او صدقة او نُسُك

11 _ حليت محرمات احرام ، پس از اتمام عمره تا شروع مناسك حجّ

فاذا امنتم فمن تمتّع بالعمرة الى الحج

12 _ تقدّم اعمال عمره بر حجّ ، در حجّ تمتّع

فمن تمتّع بالعمرة الى الحج

13 _ وجوب قربانى در حج تمتّع

فمن تمتّع . .. فما استيسر من الهدى

14 _ وجوب روزه به مدّت سه روز در حج و هفت روز پس از بازگشت ( ده روز كامل ) ، براى فاقد قربانى

فمن لم يجد فصيام ثلثة ايام فى الحج و سبعة . .. تلك عشرة كاملة

15 _ حج تمتّع ، مخصوص غير اهل مكّه است .

ذلك لمن لم يكن اهله حاضرى المسجد الحرام

27 _ مريض ، مصداق محصور در حج

فان احصرتم

امام صادق (ع): . .. المحصور المريض.

_______________________________

كافى، ج 4، ص 369، ح 3; نورالثقلين، ج 1، ص 183، ح 654.

28 _ اقلّ قربانى ، يك گوسفند است .

فما استيسر من الهدى

امام رضا (ع): {فما استيسر من

الهدى} يعنى شاة.

_______________________________

عيون اخبار الرضا (ع)، ج 2، ص 120، ح 1، نورالثقلين، ج 1، ص 185، ح 660.

29 _ كفاره تراشيدن سر قبل از قربانى ، سه روز روزه و يا صدقه به شش مسكين و يا قربانى كردن يك گوسفند است .

فمن كان منكم مريضاً . .. او صدقة او نسك

امام صادق (ع): . .. و جعل الصيام ثلاثة ايام و الصدقة على ستّة مساكين لكل مسكين مدّين و النّسك شاة ...

_______________________________

كافى، ج 4، ص 358، ح 2 ; نورالثقلين، ج 1، ص 187، ح 664 و 666.

30 _ ملاك مكّى بودن ، سكونت در شعاع هجده ميلى ، از هر سوى مسجد الحرام

لمن لم يكن اهله حاضرى المسجد الحرام

امام صادق (ع) درباره آيه مزبور، فرمود: من كان منزله على ثمانية عشر ميلا من بين يديها و ثمانية عشر ميلا من خلفها و ثمانية عشر ميلا عن يمينها و ثمانية عشر ميلا عن يسارها فلا متعة له . ..

_______________________________

كافى، ج 4، ص 300، ح 3 ; نورالثقلين، ج 1، ص 192، ح 692.

31 _ حد وجوب قربانى در حج ، سهل و ميسور بودن آن است .

فمن تمتع . .. فما استيسر من الهدى

32 _ مُحرم شدن در غير ميقات و قربانى كردن حيوان اَخته شده ، جايز نيست .

و اتموا الحج و العمرة

امام رضا (ع): لا يجوز الإحرام دون الميقات قال اللّه عز و جل {و اتمّوا الحج و العمرة للّه} و لا يجوز ان يضحى بالخصى لانه ناقص . ..

_______________________________

عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 124، ح 1، ب 35 ; نورالثقلين، ج 1، ص 181، ح 641.

33 _ عدم جواز

حج قِران و اِفراد ، مگر براى اهل مكّه و حاضران در آن

و اتمّوا الحجّ و العمرة للّه

امام رضا (ع): لا يجوز القران و الافراد الّذى يستعمله العامة الاّ لاهل مكّة و حاضريها . .. قال اللّه تعالى {و اتمّوا الحج و العمرة للّه ...}

_______________________________

عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 124، ح 1، ب 35 ; نورالثقلين، ج 1، ص 181، ح 641.

34 _ تماميّت حج و عمره به پرهيز از كلام ناشايست و نافرمانى و نزاع در حج است .

و اتمّوا الحجّ و العمرة للّه

امام باقر و امام صادق (ع): . .. فانّ تمام الحجّ و العمرة ان لا يرفث و لا يفسق و لا يجادل

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 88، ح 225 ; نورالثقلين، ج 1، ص 181، ح 642.

35 _ تماميّت حج و عمره ، به انجام آن توأم با پرهيز از محرمات احرام است .

و اتمّوا الحجّ و العمرة للّه

امام صادق (ع): . .. يعنى بتمامهما، اداؤهما و اتقاء ما يتقى المحرم فيهما

_______________________________

كافى، ج 4، ص 264، ح 1 ; تفسير برهان، ج 1، ص 193، ح 2.

36 _ عمره ، همانند حج واجب است .

و اتمّوا الحجّ و العمرة للّه

امام صادق (ع): العمرة واجبة على الخلق بمنزلة الحجّ . .. لانّ اللّه عزّ و جل يقول {و اتمّوا الحج و العمرة للّه}

_______________________________

علل الشرايع، ج 2، ص 408، ح 1 ; كافى، ج 4، ص 265، ح 4.

37 _ شتر ، گاو و گوسفند ، نوع قربانى در حج تمتّع

فمن تمتّع بالعمرة الى الحجّ فما استيسر من الهدى

امام صادق (ع); . .. فما استيسر من الهدى امّا جزور و امّا بقرة

و امّا شاة

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 90، ح 233 ; تفسير برهان، ج 1، ص 197، ح 17.

38 _ از شرايط تماميّت حج ، محرم شدن از خانه مسكونى خويش است .

و اتمّوا الحجّ و العمرة للّه

رسول اللّه (ص) درباره آيه فوق فرمود: انّ من تمام الحجّ ان تحرم من دويرة اهلك

_______________________________

الدر المنثور، ج 1، ص 502.

39 _ كسى كه با خود قربانى آورده ، نبايد قبل از قربانى كردن سر خود را بتراشد و محلّ گردد .

و لا تحلقوا رءوسكم حتّى يبلغ الهدى محلّه

امام صادق (ع): قال رسول اللّه (ص): . .. و لم يكن يستطيع ان يحلّ من اجل الهدى الذى كان معه ان اللّه عزّ و جل يقول {و لا تحلقوا رءوسكم ...}

_______________________________

كافى، ج 4، ص 248، ح 6 ; علل الشرايع، ج 2، ص 412، ح 1، ب 153.

40 _ در صورت مشكل بودن روزه ، كفاره تراشيدن اضطرارى سر در حج ، صدقه است .

ففدية من صيام او صدقة او نسك

امام رضا (ع) درباره آيه فوق فرمود: فاقام الصّدقة مقام الصيام اذا عسر عليه

_______________________________

عيون اخبار الرضا(ع)، ج 2، ص 118، ح 1 ; علل الشرايع، ج 1، ص 271، ح 9، باب 182.

41 _ وجوب بجا آوردن عمره تمتّع ، قبل از انجام اعمال حجّ

فمن تمتع بالعمرة الى الحجّ

امام صادق (ع): انّ الحجّ متّصل بالعمرة لان اللّه عزّ و جل يقول {فاذا امنتم فمن تمتّع . ..} فليس ينبغى لاحد الاّ ان يتمتّع

_______________________________

علل الشرايع، ج 2، ص 411، ح 1، ب 149 ; نورالثقلين، ج 1، ص 188، ح 669.

42 _ ده روز روزه ، جانشين كامل براى قربانى

در حج

فمن لم يجد . .. تلك عشرة كاملة

امام صادق (ع): . .. الكامل كمالها كمال الاضيحة سواء اتيت بها او اتيت بالاضحية تمامها كمال الاضيحة

_______________________________

تهذيب شيخ طوسى، ج 5، ص 40، ح 49، ب 4 ; كافى، ج 4، ص 510، ح 15، ب 318.

43 _ وجوب سه روز روزه ، در روز ترويه و روز قبل و روز بعد از آن ( عرفه ) در حج بر كسى كه قادر به قربانى نيست .

فمن لم يجد فصيام ثلثة ايّام فى الحجّ

از امام صادق (ع) درباره حج كننده اى كه قادر بر قربانى نيست سؤال شد، آن حضرت فرمود: يصوم ثلاثة ايّام فى الحجّ يوماً قبل التروية و يوم التروية و يوم عرفة

_______________________________

كافى، ج 4، ص 508، ح 3 ; نورالثقلين، ج 1، ص 190، ح 677 و 679.

44 _ وجوب روزه به مدّت سه روز در حج و هفت روز پس از بازگشت به سوى خانواده ، براى فاقد قربانى

فمن لم يجد فصيام ثلثة ايّام فى الحجّ و سبعة اذا رجعتم

از امام صادق (ع) درباره حاجى متمتّعى كه قربانى ندارد، سؤال شد، آن حضرت فرمود: يصوم ثلاثة ايّام بمكّة و سبعة اذا رجع الى اهله

_______________________________

تهذيب شيخ طوسى، ج 5، ص 234، ح 128، ب 16; استبصار، ج 2، ص 282، ح 22، ب 194.

45 _ حج تمتّع مخصوص كسى است كه خانواده اش در محدوده چهل و هشت ميلى مكّه ساكن نباشد .

ذلك لمن لم يكن اهله حاضرى المسجد الحرام

امام باقر (ع) درباره آيه فوق فرمود: يعنى اهل مكّه ليس عليهم متعة كل من كان اهله دون ثمانية و اربعين ميلا ذات عرق

و عسفان كما يدور حول مكّه فهو ممن دخل فى هذه الاية

_______________________________

تهذيب شيخ طوسى، ج 5، ص 33، ح 27 ; استبصار، ج 2، ص 157، ح 3.

46 _ حج تمتّع مخصوص كسى است كه خانواده اش در منطقه واقع بين ميقات ها و مسجدالحرام ساكن نباشد .

ذلك لمن لم يكن اهله حاضرى المسجد الحرام

امام صادق (ع) درباره آيه فوق فرمود: مادون المواقيت الى مكة فهو حاضرى المسجد الحرام

_______________________________

استبصار، ج 2، ص 158، ح 4 ; تهذيب شيخ طوسى، ج 5، ص 33، ح 28 ; تفسير عياشى، ج 1، ص 94، ح 248.

47 _ زمان انجام عمره تمتّع ، ماه هاى حج مى باشد .

فمن تمتّع بالعمرة الى الحج

امام باقر (ع): انّ العمرة واجبة بمنزلة الحج . .. و العمرة فى اشهر الحج متعة

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 87، ح 219 ; تفسير برهان، ج 1، ص 194، ح 14.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 197 - 1،2،3،4،13،21،22،23،25

1 _ مراسم حج ، بايد در ماههايى مخصوص انجام گيرد .

الحج اشهر معلومات

2 _ حرمت هر گونه سخن ناشايست ( رفث ) در حج

فمن فرض فيهن الحج فلا رفث . .. فى الحج

3 _ حرمت هر گونه نافرمانى ( فسوق ) در حج

فمن فرض فيهنّ الحج فلا رفث و لا فسوق . .. فى الحج

4 _ حرمت هر گونه نزاع ( جدال ) در حج

فمن فرض فيهن الحج . .. و لا جدال فى الحج

13 _ وجوب تهيّه توشه ( پوشاك و خوراك و . . . ) براى سفر حج

و تزوّدوا

با توجّه به شأن نزول نقل

شده در مجمع البيان، ذيل آيه.

21 _ ماه هاى حج ، شوال ، ذى القعده و ذى الحجه است و در غير آنها حج صحيح نيست .

الحج اشهر معلومات

امام صادق (ع): {الحج اشهر معلومات} شوال و ذوالقعده و ذوالحجة ليس لأحد ان يحج فى ما سواهن

_______________________________

كافى، ج 4، ص 289، ح 1 ; نورالثقلين، ج 1، ص 193، ح 697.

22 _ حرمت جماع ، دروغ ، ناسزاگويى و سوگند به { لا و اللّه و بلى و اللّه } در حج

فلا رفث و لا فسوق و لا جدال فى الحج

امام صادق (ع): . .. و {الرَفث} الجماع و {الفُسوق} الكذب و السباب و {الجدال} قول الرجل لا و اللّه و بلى و اللّه

_______________________________

كافى، ج 4، ص 337، ح 3 ; نورالثقلين، ج 1، ص 194، ح 704.

23 _ آغاز اعمال حج با تلبيه ، اشعار و تقليد است .

فمن فرض فيهنّ الحجّ

امام صادق (ع) درباره قول خداوند {الحجّ اشهر معلومات . ..} فرمود: و الفرض التلبية و الاشعار و التقليد فاى ذلك فعل فقد فرض الحجّ

_______________________________

كافى، ج 4، ص 289، ح 2 ; تفسير برهان، ج 1، ص 199، ح 2.

25 _ دعوت كنايه آميز از زن ، به جماع و هر گونه معصيتى در حج حرام است .

فلا رفث و لا فسوق و لا جدال فى الحجّ

رسول اللّه (ص) درباره جمله {فلا رفث} فرمود: الرفث الاعرابة و التعريض للنّساء بالجماع و {الفسوق} المعاصى كلّها

_______________________________

الدّر المنثور، ج 1، ص 528.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 198 - 1،6،7،8،10،17

1 _ جواز كسب و كار ، در هنگام

انجام مناسك حج

الحج اشهر معلومات . .. ليس عليكم جناح ان تبتغوا فضلا

جمله {ليس عليكم . ..}، ناظر به كسب و كار در حج و هنگام انجام مناسك است ; به دليل وقوع آن در بين احكام حج. علاوه بر اينكه كسب و كار در زمانهاى ديگر، محل شبهه نيست تا نفى و يا اثبات شود.

6 _ وقوف به عرفات ، از مناسك حج

فاذا افضتم من عرفات

كوچ كردن (افاضه) از عرفات بر فرض وقوف به آن است ; بنابراين وقوف به عرفات مفروض و مسلّم گرفته شده است.

7 _ وجوب رفتن و وقوف به مَشعرالحرام ، پس از وقوف در عرفات

فاذا افضتم من عرفات فاذكروا اللّه عند المشعرالحرام

لازمه وجوب ذكر خداوند در مشعرالحرام پس از وقوف به عرفات، وجوب رفتن و بودن (وقوف) در مشعرالحرام است.

8 _ وجوب ذكر خداوند در مَشعرالحرام

فاذكروا اللّه عند المشعرالحرام

10 _ كيفيّت ذكر خداوند در مشعرالحرام ، بايد طبق دستور وى باشد .

فاذكروا اللّه . .. و اذكروه كما هديكم

{كما هديكم} اى كما علّمكم. (همان گونه كه به شما آموخت.)

17 _ جواز خريد و فروش ، در ايّام حجّ ، بعد از خروج از احرام و اتمام مناسك

ليس عليكم جناح ان تبتغوا فضلا من ربّكم

امام صادق (ع) درباره قول خداوند {ليس عليكم . ..} فرمود: يعنى الرّزق اذا احلّ الرّجل من احرامه و قضى نسكه فليشترو ليبع فى الموسم

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 96، ح 262 ; تفسير برهان، ج 1، ص 201، ح 1.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 199 - 1،2،3،5،11

1 _ براى رفتن به مَشعر ، بايد همانند

مردم از عرفات حركت كرد .

ثم افيضوا من حيث افاض الناس

برخى برآنند كه جمله {ثم افيضوا}، تأكيد همان افاضه از عرفات است ; به قرينه {من حيث . ..}. چون قريش و هم پيمانان آنان بر خلاف مردم، اِفاضه اى از عرفات نداشتند.

2 _ وقوف در عرفات ، از مناسك حج

ثم افيضوا من حيث افاض الناس

بنابراينكه مراد، افاضه از عرفات باشد، لازمه آن لزوم وقوف در عرفات خواهد بود.

3 _ لزوم كوچ كردن از مَشعرالحرام ، همراه با مردم

ثم افيضوا من حيث افاض الناس

كلمه {ثم} دلالت مى كند كه مراد از افاضه، افاضه از مشعر است.

5 _ وقوف در مشعرالحرام ، از مناسك حج

ثم افيضوا من حيث افاض الناس

بنابراينكه {ثم افيضوا}، مربوط به مشعرالحرام باشد.

11 _ لزوم كوچ كردن از عرفات ، بسان كوچ كردن ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و ساير حج گزاران

ثم افيضوا من حيث افاض الناس

امام صادق (ع) درباره آيه {ثم افيضوا . ..} فرمود: يعنى ابراهيم و اسماعيل و اسحاق فى افاضتهم منها و من كان بعدهم

_______________________________

كافى، ج 4، ص 247، ح 4 ; نورالثقلين، ج 1، ص 196، ح 719.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 203 - 1،3،4

1 _ وجوب ذكر خداوند در روز هاى مشخص ( ايام تشريق ) بر حج گزار

و اذكروا اللّه فى ايّام معدودات

مراد از روزهاى مشخّص، ايّام تشريق (يازدهم و دوازدهم و سيزدهم ذى الحجه) است.

3 _ ماندنِ در روز هاى معيّن ( ايام تشريق ) در منى ، از مناسك حج

و اذكروا اللّه فى ايام معدودات فمن تعجّل فى يومين فلا اثم عليه و من

تأخر فلا اثم

4 _ مخير بودن حج گزار در كوچ كردن از منى در روز دوازدهم و يا روز سيزدهم مشروط به رعايت تقوا .

فمن تعجّل فى يومين فلا اثم عليه و من تأخر فلا اثم عليه لمن اتّقى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 97 - 10،20،21،20،22،26،27،28

10 _ استطاعت ( توان رفتن به خانه خدا ) ، شرط وجوب حجّ

و للّه على الناس حج البيت من استطاع اليه سبيلا

20 _ وجوب حجّ بر ثروتمندان در هر سال

و للّه على الناس حج البيت من استطاع اليه سبيلا

امام كاظم(ع) : ان الله فرض الحج على اهل الجدة في كلّ عام.

اين خبر و اخبار مشابه بايد حمل بر اين معنا شود كه در هيچ سالى نبايد مكه در ايام حج خالى بماند بلكه بايد مراسم حج در هر سال، انجام شود و انجام آن وظيفه افراد مستطيع است.

_______________________________

كافى، ج 4، ص 265، ح 5 ; نورالثقلين، ج 1، ص 372، ح 280.

21 _ وجوب حج و عمره ، بر افراد مستطيع

و للّه على الناس حج البيت من استطاع اليه سبيلا

امام صادق (ع) در پاسخ سؤال از آيه فوق فرمود: يعنى به الحج و العمرة جميعاً لانّهما مفروضان.

_______________________________

كافى، ج 4، ص 265، ح 1 ; تفسير برهان، ج 1، ص 302، ح 2.

20 _ وجوب حجّ بر ثروتمندان در هر سال

و للّه على الناس حج البيت من استطاع اليه سبيلا

امام كاظم(ع) : ان الله فرض الحج على اهل الجدة في كلّ عام.

اين خبر و اخبار مشابه بايد حمل بر اين معنا شود كه در هيچ سالى نبايد

مكه در ايام حج خالى بماند بلكه بايد مراسم حج در هر سال، انجام شود و انجام آن وظيفه افراد مستطيع است.

_______________________________

كافى، ج 4، ص 265، ح 5 ; نورالثقلين، ج 1، ص 372، ح 280.

22 _ استطاعت حجّ ، به صحّت بدن ، داشتن زاد و توشه ، مركب و باز بودن راه مى باشد .

من استطاع اليه سبيلا

امام صادق (ع) درباره آيه فوق فرمود: من كان صحيحاً فى بدنه مخلّىً سربه له زاد و راحلة فهو من يستطيع الحج.

_______________________________

كافى، ج 4، ص 267، ح 2 ; نورالثقلين، ج 1، ص 373، ح 283.

26 _ داشتن مركب در تحقق استطاعت ، شرط نيست .

و للّه على الناس حج البيت من استطاع

امام صادق (ع) درباره آيه فوق فرمود: يخرج و يمشى ان لم يكن عنده ما يركب.

_______________________________

استبصار، ج 2، ص 140، ح 5، ب 81 ; تهذيب شيخ طوسى، ج 5، ص 10، ح 26.

27 _ كسى كه هزينه حج به او اهدا شود ، مستطيع است .

و للّه على الناس حج البيت من استطاع

امام صادق (ع) در پاسخ اين سؤال كه اگر به كسى مالى براى بجا آوردن حج عرضه شده و او از پذيرش آن شرم نمايد مستطيع است يا نه؟ فرمود: نعم ما شأنه اَن يستحيى.

_______________________________

كافى، ج 4، ص 266، ح 1 ; تهذيب شيخ طوسى، ج 5، ص 3، ح 3.

28 _ استطاعت بر حج ، داشتن مخارج اهل و عيال علاوه بر هزينه حج است .

و للّه على الناس حجّ البيت

امام باقر (ع) در بيان استطاعت حج فرمود: . .. السّعة فى المال اذ كان يحجّ ببعض و يبقى بعضاً

يقوت به عياله ... .

_______________________________

كافى، ج 4، ص 267، ح 3 ; استبصار، ج 2، ص 139، ح 1، ب 81.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 2 - 3،15

3 _ مناسك حج ، از شعاير الهى است . *

لاتحلوا شعر اللّه

{شعائر} جمع {شعيرة} به معناى علامت است. و احتمالا مراد از آن، علايم و مناسك حج باشد.

15 _ كسب مال و تجارت به هنگام سفر بسوى خانه خدا ، امرى مشروع و مجاز بر حاجيان و معتمران

ءآمين البيت الحرام يبتغون فضلا من ربهم

چنانچه مراد از {فضلا} رزق و روزى و درآمدهاى مادى باشد، ابتغاء فضل به معناى كسب درآمد به وسيله تجارت و مانند آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 95 - 3،19،24

3 _ كشتن عمدى شكار در حرم مكه و نيز در حال احرام موجب سزا و در پى دارنده جريمه است .

و من قتله منكم متعمداً فجزاء مثل ما قتل من النعم . .. او كفرة

19 _ تكرار شكار در حال احرام موجب تكرار كفّاره نخواهد شد .

و من عاد فينتقم اللّه منه

بيان انتقام الهى در جزاى تكرار صيد پس از بيان حكم كفّاره شكار حاكى از اين است كه هيچ جزائى جز خشم و انتقام خداوند در خور گناه تكرار صيد نيست.

24 _ ارزش حيوانى كه در كفّاره شكار در حال احرام بايد ادا شود ، تعيين كننده تعداد روزه هاى معادل آن با احتساب هر يك چارك طعام مقابل يك روز روزه

كفرة طعام مسكين او عدل ذلك صياماً

از امام صادق(ع) در توضيح

آيه فوق روايت شده: يثمن قيمة الهدى طعاماً ثم يصوم لكل مد يوماً . .. .

_______________________________

كافى، ج 4، ص 386، ح 3; نورالثقلين، ج 1، ص 677، ح 381.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 96 - 1،2،7

1 _ جواز صيد حيوان هاى دريائى ( آبزى ) در حال احرام

احل لكم صيد البحر

صيد آيه شريفه به معناى اسم مفعول (مصيد) است بنابراين صيد البحر به معناى حيوانات دريايى است و به ملاحظه اطلاق صيد بر آنها مراد شكار كردن آن حيوانات است گفتنى است كه مقصود از بحر خصوص دريا نيست بلكه شامل نهرها و مانند آن نيز مى شود.

2 _ جواز خوردن حيوان هاى صيد شده دريايى ، براى محرم و غير محرم

احل لكم صيد البحر و طعامه متعاً لكم و للسيارة

در برداشت فوق ضيمر در {طعامه} به {صيد البحر} برگردانده شده است. بر اين مبنا مراد از {طعام} معناى مصدرى است.

7 _ حرمت صيد شكار هاى خشكى براى محرم

و حرم عليكم صيد البر ما دمتم حرماً

برداشت فوق بر اين مبناست كه {صيد} به معناى مصدرى باشد در اين فرض مراد از {صيد البر}، {صيد حيوان البر} خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 27 - 2

2 - حج ، تكليفى است الهى برگردن تمام مردم دور و نزديك .

يأتوك رجالاً و على كلّ ضامر يأتين من كلّ فجّ عميق

{يأتوك} جزاى شرط محذوف است و تقدير آن چنين مى باشد: {إن تأذن فيهم به يأتوك}. {رجال} جمع {راجل} است و {راجل}; يعنى، پياده. {ضامر} نيز به شتر

لاغر گفته مى شود. {فجّ} در اصل به معناى شكاف كوه است و در اين جا به معناى راه است. {عميق} معادل بعيد است; يعنى، دور. بنابراين معناى جمله ياد شده چنين است: {اگر مردم را به حج فرا بخوانى، آنان به دعوت تو لبيك گفته و پياده و سواره و از راه هاى دور: به نزد تو خواهند شتافت}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 28 - 4،6،9،16،17

4 - وقوف در عرفات و مشعر ، نخستين تكليف حاجيان در مراسم حج ( پس از احرام )

ليشهدوا من_فع لهم

جمله {و يذكروا اسم اللّه. ..} مربوط به مراسم قربانى است و آيه بعدى، در رابطه با مسأله حلق، تقصير و طواف مى باشد. پس با در نظر گرفتن اين مطلب كه مراسم حج _ پس از پوشيدن احرام _ به ترتيب عبارت است از: وقوف در عرفات و مشعر، قربانى كردن حلق و تقصير و طواف، بايد گفت كه حج در شريعت حضرت ابراهيم(ع)، با مراسم قربانى شروع و با طواف ختم مى شد و وقوفين جزو مراسم نبود و يا اين كه جمله {ليشهدوا منافع لهم} علاوه بر اين كه بيانگر فلسفه تشريع حج است، ناظر به مسأله حضور در عرفات و مشعر نيز مى باشد. برداشت فوق، بر پايه احتمال دوم استوار است.

6 - قربانى كردن پس از حضور در عرفات و مشعر ، از مناسك واجب حج

و يذكروا اسم اللّه . .. على ما رزقهم من بهيمة الأنع_م

9 - انجام تكليف قربانى ، موقوف به زمانى خاص و معين ( دهم تا سيزدهم ذى حجه

)

و يذكروا اسم اللّه فى أيّام معلوم_ت على ما رزقهم من بهيمة الأنع_م

براساس رواياتى كه از اهل بيت(ع) وارد شده است، مراد از {أيام معلومات}، ايام تشريق (دهم تاسيزدهم) ذى حجه است.

16 - جواز استفاده حج گزاران از گوشت قربانى

فكلوا منها

17 - لزوم اطعام مستمندان تنگدست از گوشت قربانى در حج

و أطعموا البائس الفقير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 29 - 3،5

3 - لزوم اداى نذر ، پس از تقصير و خارج شدن از احرام

و ليوفوا نذورهم

5 - جواز تأخير در اجراى تقصير و طواف ، پس از انجام قربانى

ثمّ ليقضوا تفثهم . .. و ليطّوّفوا

به كارگيرى {ثمّ} _ كه براى تراخى در زمان است _ بيانگر مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 33 - 1،2

1 - حج گزاران مى توانند تا روز قربانى ، از دام هايى كه براى قربانى كردن به همراه دارند ، استفاده كنند .

لكم فيها من_فع إلى أجل مسمًّى

ضمير {فيها} به {شعائر} بازمى گردد. {منافع} جمع {منفعة} و به معناى بهره و سود است. {إلى أجل مسمَّى};يعنى، تا زمانى مشخص. مقصود اين است كه شما مى توانيد تا روز قربانى از دام هايى كه به منظور قربانى كردن در حج، به همراه مى بريد، استفاده كنيد (بارتان را به وسيله آنها حمل كنيد و آنها را سوار بشويد و از شير آنها تغذيه كنيد).

2 - مراسم قربانى ، داراى زمانى معين است .

لكم فيها من_فع إلى أجل مسمًّى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج

- 22 - 34 - 6

6 - جواز قربانى كردن به هر يك از شتر ، گاو و گوسفند

على ما رزقهم من بهيمة الأنع_م

{أنعام} (جمع {نعم}) در اصل به معناى شتران است. لكن گاهى براى مجموع شتر، گاو و گوسفند به كار مى رود. به اعتقاد همه مفسران، مقصود از {أنعام} در اين جا، معناى دوم (مجموع شتر، گاو و گوسفند) است . گفتنى است كه {بهيمة} به معناى چهارپا و اضافه آن به {أنعام} بيانيه است; يعنى، چهارپايى كه عبارت است از شتر، گاو و گوسفند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 36 - 2،4،5،8،10،12،13

2 - لزوم برگزيدن شتران درشت و چاق براى قربانى در حج

و البدن جعلن_ها لكم من شع_ئر اللّه

به كارگيرى {بدن} _ كه به معناى شتران فربه و چاق است _ به جاى {إبل} _ كه به مطلق شتر اطلاق مى شود _ مى تواند توصيه اى باشد به حج گزاران كه شتران فربه و درشت را، براى قربانى برگزينند.

4 - استفاده از شتران قربانى ( به جهت حمل بار ، سوارشدن و تغذيه از شير آنها ) ، براى حاجيان مجاز است .

و البدن . .. لكم فيها خير

مقصود از {لكم فيها خير} با توجه به آيه 33 (لكم فيها منافع إلى أجل مسمّى)، اين است كه حاجيان مى توانند تا روز قربانى، از شترانى كه به رسم قربانى به همراه خود مى برند، بهره گيرى كنند (آنها را سوار شوند، يا با آنها بار حمل كنند و يا از شير آنها تغذيه نمايند).

5 - لزوم نشانه گذارى شترانى كه حاجيان جهت

قربانى به همراه خود مى برند .

و البدن جعلن_ها لكم من شع_ئر اللّه

اين سخن خدا كه: {ما شتران قربانى را شعائر و نشانه هاى دينى قرار داديم} مى تواند دربردارنده اين توصيه باشد كه حاجيان نيز بايد شتران را به منظور اين كه آنها از ديگر شتران ممتاز باشند، نشانه گذارى كنند.

8 - لزوم به صف كردن شتران قربانى و نحر هم زمان آنها ، همراه ذكر نام خدا

فاذكروا اسم اللّه عليها صوافّ

{صوافّ} جمع {صافة} حال از ضمير {عليها} و از مصدر {صفّ} (گروهى را در كنار هم و در يك امتداد مستقيم به نظم در آوردن) مشتق شده است; يعنى، پس نام خدا را بر شتران (به هنگام نحر كردن آنها) در حالى كه در امتداد مستقيم به نظم درآمدند ببريد.

10 - خوردن گوشت قربانى براى حاجيان مجاز است .

فإذا وجبت جنوبها فكلوا منها

{وجوب} (مصدر {وجبت}) به معناى سقوط و افتادن است. {جنوب} نيز جمع {جنب} و به معناى پهلو است; يعنى، وقتى شتران افتادند و به پهلو غلتيدند (جان دادند)، از گوشت آنها بخوريد و به نيازمندان بخورانيد. گفتنى است كه عرب جاهلى، مى پنداشتند قربانى مال خدايان است و كسى حق ندارد از آن استفاده كند. خداوند در اين جا تذكر مى دهد كه اين پندار، گمانى است غلط و مسلمانان نبايد قربانى را به حال خود رها كنند به گمان اين كه اينها شعائر الهى اند و خوردن آنها هتك حرمت شعائر است; بلكه همين كه قربانى جان داد، بايد بخشى از آن را براى خود بردارند و بقيه را به نيازمندان بدهند.

12 - لزوم اطعام مستمندان از گوشت قربانى در

حج ; چه خودشان درخواست كنند و چه روى درخواست كردن نداشته باشند .

فكلوا منها و أطعموا القانع و المعترّ

{قانع} به كسى گفته مى شود كه درخواست كمك مى كند (سائل و گدا) و {معتر}; يعنى، نيازمندى كه طالب كمك است; لكن روى سؤال كردن ندارد. بنابراين معناى جمله فوق چنين مى شود: بخشى از گوشت قربانى را خودتان بخوريد و بقيه آن را به نيازمندان بخورانيد; چه نيازشان را بر زبان جارى كنند و چه بر زبان نياورند.

13 - منع استفاده انحصارى حاجيان از گوشت قربانى و دريغ كردن از اطعام آن به نيازمندان

فكلوا منها

با توجه به كلمه {من} معناى جمله فوق چنين است: بخشى از آن را بخوريد; (نه همه اش را).

اخلاص در حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 97 - 11

11 _ حجّ بايد تنها براى خدا باشد .

و للّه على الناس حج البيت

ارزش حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 189 - 6

6 - حج عبادتى بسيار ارزشمند و از اركان عملى دين است .

قل هى موقيت للناس و الحج

شناخت زمان حج به عنوان فايده اى براى جلوه گر ساختن ماه به صورتهاى مختلف، گوياى عظمت اين دستور الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 197 - 5

5 _ ارزش و اهميّت حج نزد خداوند

الحج اشهر معلومات . .. و لا جدال فى الحج

با توجه به تكرار كلمه {حج} و نهى از {جدال} و . .. برمى آيد كه حج، عمل با

ارزشى نزد خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 97 - 13

13 _ ارزش و اهميّت فوق العاده حج

و للّه على الناس حج البيت . .. و من كفر

زيرا ترك آن، كفر است.

استطاعت در حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 97 - 9،10،12،20،21،22،26،27،28

9 _ حج گزاردن ، حق خداوند بر توانمندان

و للّه على الناس حج البيت من استطاع اليه سبيلا

10 _ استطاعت ( توان رفتن به خانه خدا ) ، شرط وجوب حجّ

و للّه على الناس حج البيت من استطاع اليه سبيلا

12 _ ترك حج ، با وجود استطاعت ( توان رفتن به خانه خدا ) ، كفر است .

و للّه على الناس . .. و من كفر فانّ اللّه غنىّ عن العالمين

برداشت فوق را روايت امام صادق (ع) تأييد مى كند كه فرمود: و من ترك فقد كفر، و نيز فرمود: و لم لايكفر و قد ترك شريعة من شرايع الاسلام.

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 190، ح 108 ; تفسير برهان، ج 1، ص 303، ح 10.

20 _ وجوب حجّ بر ثروتمندان در هر سال

و للّه على الناس حج البيت من استطاع اليه سبيلا

امام كاظم(ع) : ان الله فرض الحج على اهل الجدة في كلّ عام.

اين خبر و اخبار مشابه بايد حمل بر اين معنا شود كه در هيچ سالى نبايد مكه در ايام حج خالى بماند بلكه بايد مراسم حج در هر سال، انجام شود و انجام آن وظيفه افراد مستطيع است.

_______________________________

كافى، ج 4، ص 265، ح 5 ; نورالثقلين، ج

1، ص 372، ح 280.

21 _ وجوب حج و عمره ، بر افراد مستطيع

و للّه على الناس حج البيت من استطاع اليه سبيلا

امام صادق (ع) در پاسخ سؤال از آيه فوق فرمود: يعنى به الحج و العمرة جميعاً لانّهما مفروضان.

_______________________________

كافى، ج 4، ص 265، ح 1 ; تفسير برهان، ج 1، ص 302، ح 2.

22 _ استطاعت حجّ ، به صحّت بدن ، داشتن زاد و توشه ، مركب و باز بودن راه مى باشد .

من استطاع اليه سبيلا

امام صادق (ع) درباره آيه فوق فرمود: من كان صحيحاً فى بدنه مخلّىً سربه له زاد و راحلة فهو من يستطيع الحج.

_______________________________

كافى، ج 4، ص 267، ح 2 ; نورالثقلين، ج 1، ص 373، ح 283.

26 _ داشتن مركب در تحقق استطاعت ، شرط نيست .

و للّه على الناس حج البيت من استطاع

امام صادق (ع) درباره آيه فوق فرمود: يخرج و يمشى ان لم يكن عنده ما يركب.

_______________________________

استبصار، ج 2، ص 140، ح 5، ب 81 ; تهذيب شيخ طوسى، ج 5، ص 10، ح 26.

27 _ كسى كه هزينه حج به او اهدا شود ، مستطيع است .

و للّه على الناس حج البيت من استطاع

امام صادق (ع) در پاسخ اين سؤال كه اگر به كسى مالى براى بجا آوردن حج عرضه شده و او از پذيرش آن شرم نمايد مستطيع است يا نه؟ فرمود: نعم ما شأنه اَن يستحيى.

_______________________________

كافى، ج 4، ص 266، ح 1 ; تهذيب شيخ طوسى، ج 5، ص 3، ح 3.

28 _ استطاعت بر حج ، داشتن مخارج اهل و عيال علاوه بر هزينه حج است .

و للّه على الناس حجّ البيت

امام

باقر (ع) در بيان استطاعت حج فرمود: . .. السّعة فى المال اذ كان يحجّ ببعض و يبقى بعضاً يقوت به عياله ... .

_______________________________

كافى، ج 4، ص 267، ح 3 ; استبصار، ج 2، ص 139، ح 1، ب 81.

استفاده از قربانى حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 33 - 1،3

1 - حج گزاران مى توانند تا روز قربانى ، از دام هايى كه براى قربانى كردن به همراه دارند ، استفاده كنند .

لكم فيها من_فع إلى أجل مسمًّى

ضمير {فيها} به {شعائر} بازمى گردد. {منافع} جمع {منفعة} و به معناى بهره و سود است. {إلى أجل مسمَّى};يعنى، تا زمانى مشخص. مقصود اين است كه شما مى توانيد تا روز قربانى از دام هايى كه به منظور قربانى كردن در حج، به همراه مى بريد، استفاده كنيد (بارتان را به وسيله آنها حمل كنيد و آنها را سوار بشويد و از شير آنها تغذيه كنيد).

3 - ممنوعيت استفاده از دام هاى قربانى ، در پندار مشركان عصر بعثت

لكم فيها من_فع إلى أجل مسمًّى

تصريح به جواز بهره بردارى از دام هاى قربانى، نشان مى دهد كه اعتقاد عمومى پيش از نزول آيه، برخلاف آن بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 36 - 4

4 - استفاده از شتران قربانى ( به جهت حمل بار ، سوارشدن و تغذيه از شير آنها ) ، براى حاجيان مجاز است .

و البدن . .. لكم فيها خير

مقصود از {لكم فيها خير} با توجه به آيه 33 (لكم فيها منافع إلى أجل

مسمّى)، اين است كه حاجيان مى توانند تا روز قربانى، از شترانى كه به رسم قربانى به همراه خود مى برند، بهره گيرى كنند (آنها را سوار شوند، يا با آنها بار حمل كنند و يا از شير آنها تغذيه نمايند).

استفاده از گوشت قربانى حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 28 - 18

18 - استفاده از تمام گوشت قربانى ، جايز نيست .

فكلوا منها و أطعموا البائس الفقير

{من} در {منها} تبعيضيه است. بنابراين {كلوا منها}; يعنى، {بخوريد بخشى از آن را[نه همه آن را]}.

استفاده حاجيان از قربانى حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 28 - 16

16 - جواز استفاده حج گزاران از گوشت قربانى

فكلوا منها

اسحاق(ع) در حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 199 - 11

11 _ لزوم كوچ كردن از عرفات ، بسان كوچ كردن ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و ساير حج گزاران

ثم افيضوا من حيث افاض الناس

امام صادق (ع) درباره آيه {ثم افيضوا . ..} فرمود: يعنى ابراهيم و اسماعيل و اسحاق فى افاضتهم منها و من كان بعدهم

_______________________________

كافى، ج 4، ص 247، ح 4 ; نورالثقلين، ج 1، ص 196، ح 719.

اطعام از قربانى حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 36 - 12،18

12 - لزوم اطعام مستمندان از گوشت قربانى در حج ; چه خودشان درخواست كنند و چه روى درخواست كردن نداشته باشند .

فكلوا منها و أطعموا القانع و المعترّ

{قانع} به

كسى گفته مى شود كه درخواست كمك مى كند (سائل و گدا) و {معتر}; يعنى، نيازمندى كه طالب كمك است; لكن روى سؤال كردن ندارد. بنابراين معناى جمله فوق چنين مى شود: بخشى از گوشت قربانى را خودتان بخوريد و بقيه آن را به نيازمندان بخورانيد; چه نيازشان را بر زبان جارى كنند و چه بر زبان نياورند.

18 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) فى قول اللّه عزّوجلّ . . . { و أطعموا القانع و المعترّ } قال : القانع الذى يرضى بما أعطيته و لايسخط و لايكلح و لايلوى شدقه غضباً و المعترّ المارّ بك لتطعمه ;

از امام صادق(ع) درباره سخن خداوند عزّوجلّ. ..{وأطعموا القانع و المعترّ} فرمود: {قانع} كسى است كه راضى مى شود به آنچه كه به او مى دهى و نسبت به آن ناراحتى، ترش رويى و دهن كجى نمى كند و {معتر} رهگذرى است كه بر تو مى گذرد تا او را اطعام كنى}.

اطعام فقرا از قربانى حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 28 - 17

17 - لزوم اطعام مستمندان تنگدست از گوشت قربانى در حج

و أطعموا البائس الفقير

اعلام تبرى در حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 3 - 3

3 _ دهم ذيحجه سال نهم هجرت ، روز ابلاغ پيام برائت خدا و پيامبر ( ص ) به عموم مردم حاضر در مراسم حج

و أذن من اللّه و رسوله إلى الناس يوم الحج الأكبر

بر اساس نظر مفسران، سال نهم هجرت، سال اعلام برائت است و بر پايه

رواياتى كه از ائمه معصومين (ع) رسيده است، روز حج اكبر، دهم ذيحجه است.

امنيّت در حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 2 - 23

23 _ لزوم برقرارى امنيت اقتصادى براى حجاج در ايام حج

لاتحلوا شعر اللّه . .. و لا ءآمين البيت الحرام يبتغون فضلا من ربهم

از مصاديق مورد نظر براى حفظ حرمت راهيان حج، به قرينه {يبتغون فضلا من ربهم}، حفظ امنيت اقتصادى آنان است.

انكار حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 97 - 25

25 _ منكر وجوب حج ، كافر است .

و من كفر

امام كاظم (ع) در پاسخ اين سؤال كه آيا اگر كسى حج بجا نيارد كافر است؟ فرمود: لا و لكن من قال ليس هذا هكذا فقد كفر.

_______________________________

كافى، ج 4، ص 265، ح 5 ; تفسير برهان، ج 1، ص 302، ح 1.

اوقات حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 197 - 1،21

1 _ مراسم حج ، بايد در ماههايى مخصوص انجام گيرد .

الحج اشهر معلومات

21 _ ماه هاى حج ، شوال ، ذى القعده و ذى الحجه است و در غير آنها حج صحيح نيست .

الحج اشهر معلومات

امام صادق (ع): {الحج اشهر معلومات} شوال و ذوالقعده و ذوالحجة ليس لأحد ان يحج فى ما سواهن

_______________________________

كافى، ج 4، ص 289، ح 1 ; نورالثقلين، ج 1، ص 193، ح 697.

اهميت حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 125 - 3

3 - مردم ،

بايد پياپى براى زيارت خانه خدا ( حج و عمره ) به سوى آن جايگاه روانه شوند .

و إذ جعلنا البيت مثابة للناس و أمناً و اتخذوا

جمله {إتخذوا . ..} كه جمله اى انشايى و دستورى است مى تواند قرينه بر اين باشد كه مقصود از {جعلنا البيت ...} نيز معنايى انشايى و دستورى است; يعنى، مراد از {جعل}، تشريع قانون است. بنابراين مفاد جمله چنين مى شود: بايد مردم به سوى خانه خدا بيايند و امنيت آن را به شايستگى پاس بدارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 197 - 8

8 _ حج ، ميدان انجام اعمال خير و كسب توشه براى آخرت

و ما تفعلوا من خير يعلمه اللّه و تزوّدوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 203 - 6

6 _ تقواى الهى ، زمينه ساز انجام فريضه حج

و اتقوا اللّه

با توجّه به اينكه در پايان بيان مناسك حج، مسأله تقوا مطرح شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 2 - 3،13

3 _ مناسك حج ، از شعاير الهى است . *

لاتحلوا شعر اللّه

{شعائر} جمع {شعيرة} به معناى علامت است. و احتمالا مراد از آن، علايم و مناسك حج باشد.

13 _ اهميت خاص مسجد الحرام ، حج و مناسك آن

يايها الذين ءامنوا لاتحلوا . .. و لا ءآمين البيت الحرام

اهميت قربانى حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 2 - 8

8 _ اهميت ويژه قربانى در مراسم حج *

و لاالهدى

و لاالقلئد

ذكر قربانى با تفصيل آن (با نشان و بى نشان) از ميان ساير مناسك حج، بيانگر اهميت خاص آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 37 - 5

5 - مراسم قربانى در حج ، عرصه ياد كرد عظمت و كبريايى خداوند

كذلك سخّر لكم لتكبّروا اللّه

ضمير {ها} در {سخرها} به {بُدن} (شتران قربانى) بازمى گردد. {تكبير} (مصدر {تكبرون}) به معناى خدا را به بزرگى ياد كردن است. بنابراين معناى جمله ياد شده چنين مى شود: {ما آن شتران درشت و عظيم الجثه را براى شما رام كرديم}، (شما به راحتى مى توانيد كارد را در حلقوم آنها فرو كنيد، بدون اين كه كمترين آسيبى به شما برسد.) اين كار براى آن است كه شما به پاس اين نعمت بزرگ (توفيق انجام دادن عبادت قربانى)، خدا را به بزرگى ياد كنيد و يك صدا فرياد بزنيد: {اللّه أكبر على ما هدانا}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 25 - 6

6- اهميت قربانى ، در مناسك عبادى مسجدالحرام

و الهدىَ معكوفًا أن يبلغ محلّه

از اين كه خداوند، يكى از جرم هاى كافران را، جلوگيرى از رسيدن قربانى به قربانگاه شمرده است، اهميت آن در مناسك زيارت خانه خدا استفاده مى شود.

باربرى با قربانى حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 36 - 4

4 - استفاده از شتران قربانى ( به جهت حمل بار ، سوارشدن و تغذيه از شير آنها ) ، براى حاجيان مجاز است .

و البدن . .. لكم فيها

خير

مقصود از {لكم فيها خير} با توجه به آيه 33 (لكم فيها منافع إلى أجل مسمّى)، اين است كه حاجيان مى توانند تا روز قربانى، از شترانى كه به رسم قربانى به همراه خود مى برند، بهره گيرى كنند (آنها را سوار شوند، يا با آنها بار حمل كنند و يا از شير آنها تغذيه نمايند).

بركات حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 28 - 1

1 - حج ، سرشار از سود ، منفعت ، خير و بركت براى مردم

و أذّن فى الناس بالحجّ. .. ليشهدوا من_فع لهم

{منافع} جمع {منفعة} است. منفعت; يعنى، سود، خير و بركت. به كارگيرى {منافع} به صورت جمع، بيانگر فراوانى بركت هاى حج است و آمدن آن به صورت نكره، حاكى از عظمت و بزرگى هر يك از اين بركت ها مى باشد.

بزرگترين مناسك حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 3 - 5

5 _ دهم ذيحجه ، روز برگزارى بزرگترين مناسك حج

يوم الحج الأكبر

پوست قربانى حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 28 - 23

23 - { عن صفوان بن يحيى الأرزق قال : قلت لأبى إبراهيم ( ع ) : الرجل يعطى الاضحية من يسلخها بجلد ها قال : لابأس به ، إنّما قال اللّه عزّوجلّ { فكلوا منها و أطعموا } و الجلد لايؤكل و لايطعم ;

صفوان بن يحيى مى گويد: به امام كاظم(ع) گفتم: شخص، قربانى را مى دهد به كسى كه آن را سلاّخى كند، در مقابل پوست

آن _ كه پوست را مزد خود بردارد _ [حكمش چيست؟] فرمود: مانعى ندارد; زيرا خداى عزّوجلّ فرموده است: {فكلوا منها و أطعموا} و پوست نه خورده مى شود و نه (به وسيله آن) اطعام مى شود}.

تأخير تقصير در حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 29 - 5

5 - جواز تأخير در اجراى تقصير و طواف ، پس از انجام قربانى

ثمّ ليقضوا تفثهم . .. و ليطّوّفوا

به كارگيرى {ثمّ} _ كه براى تراخى در زمان است _ بيانگر مطلب ياد شده است.

تأخير طواف در حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 29 - 5

5 - جواز تأخير در اجراى تقصير و طواف ، پس از انجام قربانى

ثمّ ليقضوا تفثهم . .. و ليطّوّفوا

به كارگيرى {ثمّ} _ كه براى تراخى در زمان است _ بيانگر مطلب ياد شده است.

تأخير قربانى حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 28 - 11

11 - جواز تأخير انداختن قربانى ، از روز دهم به هر يك از روز هاى يازدهم ، دوازدهم و سيزدهم ذى حجه

و يذكروا اسم اللّه فى أيّام معلوم_ت . .. من بهيمة الأنع_م

تاركان حج در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 124 - 13

13 - { معاوية بن عمار عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : سألته عن رجل لم يحجّ قطّ و له مال قال : هو ممّن قال اللّه : { و نحشره يوم القيامة

أعمى } قلت : سبحان اللّه أعمى ؟ قال : أعماه اللّه عن طريق الجنّة ;

معاوية بن عمار گويد: از امام صادق(ع) در باره كسى كه مالى داشته و به حج نرفته است سؤال كردم؟ فرمود: او در زمره كسانى است كه خداوند فرموده: {و نحشره يوم القيامة أعمى}. گفتم سبحان اللّه نابينا؟ فرمود: خداوند او را از [ديدن ]راه بهشت نابينا كرده است}.

تاريخ حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 127 - 17

17 - { قال الحلبى : سئل ابوعبداللّه ( ع ) عن البيت أكان يحج قبل أن يبعث النبى ( ص ) ؟ قال : نعم و تصديقه فى القرآن . . . و إذ يرفع ابراهيم القواعد من البيت و اسماعيل . . . ;

حلبى گويد از امام صادق(ع) سؤال شد: آيا حج قبل از بعثت رسول خدا(ص) نيز بوده است؟ حضرت فرمود: آرى و شاهد آن در قرآن است كه خدا مى فرمايد: به ياد آوريد آن هنگام كه ابراهيم و اسماعيل(ع) پايه هاى خانه كعبه را بالا مى بردند . .. }.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 96 - 14

14 _ برپايى مراسم حج در خانه خدا ، از زمان حضرت آدم ( ع )

انّ اوّل بيت وضع للناس

امام باقر (ع) در پاسخ سؤال از برقرارى حج قبل از بعثت پيامبر (ص) فرمود: نعم . .. ان ادم و نوحاً و سليمان قد حجّوا البيت ... كما قال اللّه تعالى {ان اول بيت وضع للناس ... }.

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1،

ص 186، ح 92 ; تفسير برهان، ج 1، ص 300، ح 19.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 25 - 10

10 - حج و زيارت مسجدالحرام ، مراسمى رايج در ميان مردم جزيرة العرب

سواء الع_كف فيه و الباد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 27 - 10،22

10 - اجراى مراسم حج در عصر حضرت شعيب

على أن تأجرنى ثمنى حجج

22 - { قال الحلبى : سئل أبوعبداللّه عن البيت أكان يحجّ قبل أن يبعث النبى ( ص ) قال : نعم و تصديقه فى القرآن قول شعيب حين قال لموسى حيث تزوّج { على أن تأجرنى ثمانى حجج } و لم يقل ثمانى سنين . . . ;

حلبى گويد: از امام صادق(ع) سؤال شد كه آيا قبل از بعثت پيامبراسلام حج بيت اللّه الحرام وجود داشت؟ امام صادق(ع) فرمود: آرى و شاهد آن در قرآن، كلام شعيب(ع) است كه به هنگام تزويج موسى(ع) به وى گفت: [يكى از دختران را به تو تزويج مى كنم] كه هشت حج اجير من باشى و نگفت هشت سال. ..}.

تجارت در حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 2 - 15،23

15 _ كسب مال و تجارت به هنگام سفر بسوى خانه خدا ، امرى مشروع و مجاز بر حاجيان و معتمران

ءآمين البيت الحرام يبتغون فضلا من ربهم

چنانچه مراد از {فضلا} رزق و روزى و درآمدهاى مادى باشد، ابتغاء فضل به معناى كسب درآمد به وسيله تجارت و مانند آن است.

23 _ لزوم برقرارى امنيت

اقتصادى براى حجاج در ايام حج

لاتحلوا شعر اللّه . .. و لا ءآمين البيت الحرام يبتغون فضلا من ربهم

از مصاديق مورد نظر براى حفظ حرمت راهيان حج، به قرينه {يبتغون فضلا من ربهم}، حفظ امنيت اقتصادى آنان است.

تخيير در قربانى حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 34 - 6

6 - جواز قربانى كردن به هر يك از شتر ، گاو و گوسفند

على ما رزقهم من بهيمة الأنع_م

{أنعام} (جمع {نعم}) در اصل به معناى شتران است. لكن گاهى براى مجموع شتر، گاو و گوسفند به كار مى رود. به اعتقاد همه مفسران، مقصود از {أنعام} در اين جا، معناى دوم (مجموع شتر، گاو و گوسفند) است . گفتنى است كه {بهيمة} به معناى چهارپا و اضافه آن به {أنعام} بيانيه است; يعنى، چهارپايى كه عبارت است از شتر، گاو و گوسفند.

تداوم حج ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 27 - 8

8 - حضور هر ساله حضرت ابراهيم ( ع ) در مراسم حج زمان خويش

يأتوك رجالاً و على كلّ ضامر

فعل مضارع {يأتوك} مى تواند مفيد استمرار باشد. بنابراين ورود هر ساله مردم بر حضرت ابراهيم(ع) در مراسم حج بيانگر حضور هر ساله آن حضرت در آن مراسم مى باشد.

ترك حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 97 - 12،14

12 _ ترك حج ، با وجود استطاعت ( توان رفتن به خانه خدا ) ، كفر است .

و للّه على الناس . .. و من كفر فانّ

اللّه غنىّ عن العالمين

برداشت فوق را روايت امام صادق (ع) تأييد مى كند كه فرمود: و من ترك فقد كفر، و نيز فرمود: و لم لايكفر و قد ترك شريعة من شرايع الاسلام.

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 190، ح 108 ; تفسير برهان، ج 1، ص 303، ح 10.

14 _ زيان ترك حجّ ، متوجّه خود انسان

و من كفر فانّ اللّه غنىّ عن العالمين

تعاليم حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 28 - 19

19 - يارى مردمان و دستگيرى از تنگدستان و نيازمندان ، از حكمت هاى تشريع حج و از آموزه هاى آن

و أطعموا البائس الفقير

تعاون در حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 2 - 37

37 _ لزوم همكارى و تعاون در مراسم حج ، بر اساس نيكى و تقوا

لايجرمنكم . .. عن المسجدالحرام ان تعتدوا و تعاونوا على البر و التقوى

از مصاديق مورد نظر براى {برّ} و {تقوى}، به قرينه فرازهاى پيشين، مناسك حج و مسايل پيرامون آن است.

تعظيم قربانى حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 32 - 3

3 - بزرگداشت و رعايت حرمت دام هاى قربانى ( كوشش در حفظ و نگه دارى آنها و پرهيز از سهل انگارى در حق آنها ) ، توصيه خدا به اهل ايمان

و من يعظّم شع_ئر اللّه

تعليم مناسك حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 128 - 8،15

8 - ابراهيم و اسماعيل ( ع ) به هنگام ساختن

كعبه ، از خداوند خواستند تا چگونگى اعمال حج را به آنان بياموزد .

ربنا . .. أرنا مناسكنا

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه مناسك - چنانچه برخى از اهل لغت و نيز برخى از مفسران گفته اند - به معناى اعمال حج باشد.

15 - از حضرت على بن ابى طالب ( ع ) روايت شده است كه : { لما فرغ ابراهيم من بناء البيت قال : فعلت أى رب فأرنا مناسكنا ، ابرز ها لنا ، علّمنا ها ، فبعث اللّه جبرئيل فحجّ به ;

چون ابراهيم(ع) از ساختن خانه كعبه فارغ گشت، عرض كرد: پروردگارا! من مأموريت خود را انجام دادم، پس شيوه انجام اعمال حج را به ما نشان بده و آن را بر ما آشكار كن و به ما بياموز. پس خداوند جبرئيل را فرستاد تا به همراهى ابراهيم حج نمايد ]و به صورت عملى به ابراهيم(ع) نشان دهد[ }.

تفاخر در حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 200 - 2،11

2 _ تفاخر به نياكان پس از مناسك حج ، از سُنن جاهلى

فاذكروا اللّه كذكركم اباءكم

11 _ پس از اتمام حج ، بايد به جاى تفاخر به نياكان ، ذكر خداوند كرد .

فاذا قضيتم مناسككم فاذكروا اللّه

امام باقر (ع): . .. و يعدّون مفاخر آياتهم ... فامرهم اللّه سبحانه، ان يذكروه مكان ذكرهم آبائهم فى هذا الموضع

_______________________________

مجمع البيان، ج 2، ص 529 ; نورالثقلين، ج 1، ص 198، ح 722.

تقصير در حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 29 - 1،3،4،7

1 - وجوب

تقصير و بيرون آمدن از احرام ، پس از انجام مراسم قربانى

و يذكروا اسم اللّه . .. ثمّ ليقضوا تفثهم

{قضاء} (مصدر {يقضون}) به معناى بريدن و جدا كردن است. {تفث}; يعنى، غبار و چركى كه بر بدن مى نشيند. بنابراين {ثمّ ليقضوا تفثهم};يعنى، حاجيان پس از انجام مراسم قربانى، با تراشيدن سر و گرفتن ناخن _ كه به خاطر محرم بودن، نمى توانستند انجام دهند _ خود را تميز كنند و اين كنايه از بيرون شدن از احرام است.

3 - لزوم اداى نذر ، پس از تقصير و خارج شدن از احرام

و ليوفوا نذورهم

4 - وجوب طواف ، پس از تقصير و خروج از احرام

ثمّ ليقضوا تفثهم . .. و ليطّوّفوا

7 - { قال : عبد اللّه بن سنان فأتيت أباعبد اللّه ( ع ) فقلت : جعلت فداك قول اللّه عزّوجلّ : { ثمّ ليقضوا تفثهم . . . } ؟ قال : أخذ الشارب و قص الأظفار و ما أشبه ذلك . . . ;

عبداللّه بن سنان گفت: نزد امام صادق(ع) آمدم و گفتم: فدايت شوم: [مقصود از] قول خداى عزّوجلّ {ثمّ ليقضوا تفثهم} [چيست؟] فرمود: [مقصود] زدن شارب و گرفتن ناخن و مانند آن است. ..}.

تقوا در حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 189 - 14

14 - عمل نيك در حج ، رعايت تقوا و پرهيز از گناهان است .

و لكن البر من اتقى

تكبير در حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 28 - 21

21 - { و روى عن الصادق ( ع

) أنّ الذكر فى قوله : { و يذكروا اسم اللّه } هو التكبير عقيب خمس عشرة صلاة أوّلها ظهر العيد ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه مراد از ذكر در سخن خداوند {و يذكروا اسم اللّه}، تكبيرهايى است كه در تعقيب پانزده نماز _ كه اول آنها ظهر عيد است _ گفته مى شود}.

تلبيه در حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 197 - 23

23 _ آغاز اعمال حج با تلبيه ، اشعار و تقليد است .

فمن فرض فيهنّ الحجّ

امام صادق (ع) درباره قول خداوند {الحجّ اشهر معلومات . ..} فرمود: و الفرض التلبية و الاشعار و التقليد فاى ذلك فعل فقد فرض الحجّ

_______________________________

كافى، ج 4، ص 289، ح 2 ; تفسير برهان، ج 1، ص 199، ح 2.

توشه حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 197 - 13

13 _ وجوب تهيّه توشه ( پوشاك و خوراك و . . . ) براى سفر حج

و تزوّدوا

با توجّه به شأن نزول نقل شده در مجمع البيان، ذيل آيه.

جدال در حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 196 - 34

34 _ تماميّت حج و عمره به پرهيز از كلام ناشايست و نافرمانى و نزاع در حج است .

و اتمّوا الحجّ و العمرة للّه

امام باقر و امام صادق (ع): . .. فانّ تمام الحجّ و العمرة ان لا يرفث و لا يفسق و لا يجادل

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 88، ح 225 ; نورالثقلين، ج 1، ص 181، ح

642.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 197 - 4،22،24

4 _ حرمت هر گونه نزاع ( جدال ) در حج

فمن فرض فيهن الحج . .. و لا جدال فى الحج

22 _ حرمت جماع ، دروغ ، ناسزاگويى و سوگند به { لا و اللّه و بلى و اللّه } در حج

فلا رفث و لا فسوق و لا جدال فى الحج

امام صادق (ع): . .. و {الرَفث} الجماع و {الفُسوق} الكذب و السباب و {الجدال} قول الرجل لا و اللّه و بلى و اللّه

_______________________________

كافى، ج 4، ص 337، ح 3 ; نورالثقلين، ج 1، ص 194، ح 704.

24 _ سه قسم صادق پى در پى و يك قسم دروغ ، از مصاديق جدال در حج است .

و لا جدال فى الحجّ

امام باقر (ع) يا امام صادق (ع): اذا حلف ثلاث ايمان متتابعات صادقاً فقد جادل . .. و اذا حلف بيمين واحدة كاذباً فقد جادل

_______________________________

كافى، ج 4، ص 338، ح 4 ; تفسير عياشى، ج 1، ص 95، ج 258.

حج افراد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 196 - 33

33 _ عدم جواز حج قِران و اِفراد ، مگر براى اهل مكّه و حاضران در آن

و اتمّوا الحجّ و العمرة للّه

امام رضا (ع): لا يجوز القران و الافراد الّذى يستعمله العامة الاّ لاهل مكّة و حاضريها . .. قال اللّه تعالى {و اتمّوا الحج و العمرة للّه ...}

_______________________________

عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 124، ح 1، ب 35 ; نورالثقلين، ج 1، ص 181، ح 641.

حج برده

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 75 - 20

20- { حسن العطار قال : سألت أباعبدالله ( ع ) عن رجل أمر مملوكه أن يتمتع بالعمرة إلى الحج أعليه أن يذبح عنه ؟ قال : لا إن الله تعالى يقول : { عبداً مملوكاً لايقدر على شىء } ;

حسن عطار گويد: از امام صادق(ع) سؤال كردم: مردى برده مملوك خود را امر كرده تا حج تمتع به جا آورد، آيا بر آن مملوك واجب است از طرف مولا قربانى كند؟ حضرت فرمود: نه خداى تعالى مى فرمايد: عبداً مملوكاً لايقدر على شىء}.

حج تمتّع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 196 - 12،37،45،46

12 _ تقدّم اعمال عمره بر حجّ ، در حجّ تمتّع

فمن تمتّع بالعمرة الى الحج

37 _ شتر ، گاو و گوسفند ، نوع قربانى در حج تمتّع

فمن تمتّع بالعمرة الى الحجّ فما استيسر من الهدى

امام صادق (ع); . .. فما استيسر من الهدى امّا جزور و امّا بقرة و امّا شاة

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 90، ح 233 ; تفسير برهان، ج 1، ص 197، ح 17.

45 _ حج تمتّع مخصوص كسى است كه خانواده اش در محدوده چهل و هشت ميلى مكّه ساكن نباشد .

ذلك لمن لم يكن اهله حاضرى المسجد الحرام

امام باقر (ع) درباره آيه فوق فرمود: يعنى اهل مكّه ليس عليهم متعة كل من كان اهله دون ثمانية و اربعين ميلا ذات عرق و عسفان كما يدور حول مكّه فهو ممن دخل فى هذه الاية

_______________________________

تهذيب شيخ طوسى، ج 5، ص 33، ح 27 ; استبصار،

ج 2، ص 157، ح 3.

46 _ حج تمتّع مخصوص كسى است كه خانواده اش در منطقه واقع بين ميقات ها و مسجدالحرام ساكن نباشد .

ذلك لمن لم يكن اهله حاضرى المسجد الحرام

امام صادق (ع) درباره آيه فوق فرمود: مادون المواقيت الى مكة فهو حاضرى المسجد الحرام

_______________________________

استبصار، ج 2، ص 158، ح 4 ; تهذيب شيخ طوسى، ج 5، ص 33، ح 28 ; تفسير عياشى، ج 1، ص 94، ح 248.

حج در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 189 - 7،24

7 - ورود از پشت خانه ها و نه از درب هاى ورودى ، از آداب حج در سنت هاى مردم عصر جاهلى

و ليس البر بأن تأتوا البيوت من ظهورها

بيان رسم جاهليت، مبنى بر وارد شدن به خانه از پشت آنها و نه از درب ورودى - پس از ذكر حج - دلالت بر اين دارد كه سنت ياد شده از آداب حج در زمان جاهليت بوده است.

24 - از امام باقر ( ع ) درباره آيه { ليس البر بأن تأتوا البيوت من ظهور ها } روايت شده است : انه كان المحرمون لايدخلون بيوتهم من أبواب ها و لكنهم كانوا ينقبون فى ظهر بيوتهم أى فى مؤخر ها نقباً يدخلون و يخرجون منه فنهوا عن التدين بذلك ;

] در جاهليت[ كسانى كه براى مناسك حج مُحْرم مى شدند، از درب خانه هايشان وارد آن نمى شدند; بلكه از حفره اى كه در پشت خانه و در انتهاى آن باز مى كردند، رفت و آمد مى نمودند و خداوند آنان را از پايبندى

به اين عمل نهى فرمود}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 30 - 12،17

12 - آميختگى مراسم حج و قربانى ، با مظاهر شرك و بت پرستى در عصر جاهليت

و أُحلّت لكم الأنع_م إلاّ ما يتلى عليكم فاجتنبوا الرجس من الأوث_ن

17 - وجود شعار هاى شرك آميز و ضد توحيدى در مراسم حج عصر جاهليت

و اجتنبوا قول الزور

{زور} به معناى باطل و اضافه در {قول الزور} اضافه بيانيه است; يعنى، از سخنانى كه باطل و ياوه است، دورى كنيد. با توجه به اين كه آيه مورد بحث از جمله آيات مربوط به حج است. مى توان گفت كه مراد از {سخن ياوه} در اين جا شعارهاى شرك آميزى بود كه مشركان در مراسم حج و احتمالاً به هنگام ذبح قربانى بر پاى بت هايشان _ كه در منا نصب كرده بودند _ سرمى دادند.

حج در دوران شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 27 - 10

10 - اجراى مراسم حج در عصر حضرت شعيب

على أن تأجرنى ثمنى حجج

حج در دين ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 27 - 4

4 - حج ، يادگارى از شريعت حضرت ابراهيم ( ع )

و أذّن فى الناس بالحجّ

حج در صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 189 - 11

11 - مسلمانان صدر اسلام بر اساس سنت عصر جاهلى ، به هنگام حج از راه هاى متعارف به خانه ها وارد نمى شدند

.

و ليس البر بأن تأتوا البيوت من ظهورها

از اينكه مسلمانان مورد خطاب قرار گرفته اند، معلوم مى شود: گروهى از آنان تا پيش از نازل شدن آيه شريفه، به اين سنت پايبند بوده اند.

حج قبل از اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 127 - 17

17 - { قال الحلبى : سئل ابوعبداللّه ( ع ) عن البيت أكان يحج قبل أن يبعث النبى ( ص ) ؟ قال : نعم و تصديقه فى القرآن . . . و إذ يرفع ابراهيم القواعد من البيت و اسماعيل . . . ;

حلبى گويد از امام صادق(ع) سؤال شد: آيا حج قبل از بعثت رسول خدا(ص) نيز بوده است؟ حضرت فرمود: آرى و شاهد آن در قرآن است كه خدا مى فرمايد: به ياد آوريد آن هنگام كه ابراهيم و اسماعيل(ع) پايه هاى خانه كعبه را بالا مى بردند . .. }.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 27 - 22

22 - { قال الحلبى : سئل أبوعبداللّه عن البيت أكان يحجّ قبل أن يبعث النبى ( ص ) قال : نعم و تصديقه فى القرآن قول شعيب حين قال لموسى حيث تزوّج { على أن تأجرنى ثمانى حجج } و لم يقل ثمانى سنين . . . ;

حلبى گويد: از امام صادق(ع) سؤال شد كه آيا قبل از بعثت پيامبراسلام حج بيت اللّه الحرام وجود داشت؟ امام صادق(ع) فرمود: آرى و شاهد آن در قرآن، كلام شعيب(ع) است كه به هنگام تزويج موسى(ع) به وى گفت: [يكى از دختران

را به تو تزويج مى كنم] كه هشت حج اجير من باشى و نگفت هشت سال. ..}.

حج قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 196 - 15،30،33

15 _ حج تمتّع ، مخصوص غير اهل مكّه است .

ذلك لمن لم يكن اهله حاضرى المسجد الحرام

30 _ ملاك مكّى بودن ، سكونت در شعاع هجده ميلى ، از هر سوى مسجد الحرام

لمن لم يكن اهله حاضرى المسجد الحرام

امام صادق (ع) درباره آيه مزبور، فرمود: من كان منزله على ثمانية عشر ميلا من بين يديها و ثمانية عشر ميلا من خلفها و ثمانية عشر ميلا عن يمينها و ثمانية عشر ميلا عن يسارها فلا متعة له . ..

_______________________________

كافى، ج 4، ص 300، ح 3 ; نورالثقلين، ج 1، ص 192، ح 692.

33 _ عدم جواز حج قِران و اِفراد ، مگر براى اهل مكّه و حاضران در آن

و اتمّوا الحجّ و العمرة للّه

امام رضا (ع): لا يجوز القران و الافراد الّذى يستعمله العامة الاّ لاهل مكّة و حاضريها . .. قال اللّه تعالى {و اتمّوا الحج و العمرة للّه ...}

_______________________________

عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 124، ح 1، ب 35 ; نورالثقلين، ج 1، ص 181، ح 641.

حج محصور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 196 - 4،5

4 _ اتمام حج و عمره بر محصورِ اِحرام بسته ، واجب نيست .

و اتمّوا الحج . .. فان أحصرتم فما استيسر من الهدى

5 _ حرمت تراشيدن سر براى محصور ، قبل از رسيدن قربانى به قربانگاه

و لا تحلقوا رءوسكم حتى يبلغ الهدى

مَحِلَّه

حج محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 27 - 15

15 - { عن أبى عبد اللّه ( ع ) ان رسول اللّه ( ص ) أقام بالمدينة عشر سنين لم يحجّ ثمّ أنزل اللّه عزّوجلّ عليه { و أذّن فى الناس بالحجّ يأتوك رجالاً و على كلّ ضامر يأتين من كلّ فجّ عميق } فأمر المؤذّنين أن يؤذّنوا بأعلى أصواتهم بأنّ رسول اللّه يحج فى عامه ه_ذا . . . ;

امام صادق(ع) فرمود: كه رسول خدا(ص) ده سال در مدينه اقامت كرد و به حج نرفت. سپس خداوند عزّوجلّ بر آن حضرت[چنين] نازل كرد: {و أذّن فى الناس بالحجّ يأتوك رجالاً و على كلّ ضامر يأتين من كلّ فجّ عميق} پس پيامبر(ص) مناديان را فرمان داد كه با صداى بلند اعلام كنند كه رسول اللّه(ص) امسال به حج خواهد رفت...}.

حلالها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 28 - 15

15 - شتر ، گاو و گوسفند ، چهارپايانى حلال گوشت

على ما رزقهم من بهيمة الأنع_م فكلوا منها

حلق در حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 196 - 6،8،10،29،39

6 _ تراشيدن سر پس از بردن قربانى به قربانگاه ، راه خروج از احرام

فان أحصرتم فما استيسر من الهدى و تحلقوا رؤسكم حتى يبلغ الهدى مَحِلَّه

ظاهر اين است كه فرستادن قربانى به محل مخصوص و سپس تراشيدن سر، به جهت خارج شدن از احرام است ; نه يك تكليف تعبّدى براى محصور.

8 _ مُحرمى كه بيمار باشد و يا از

ناحيه سَر در اذيّت است ، مى تواند قبل از قربانى كردن ، سرش را بتراشد .

و لا تحلقوا رءوسكم . .. فمن كان منكم مريضاً

مراد از {مريض} به قرينه قسيمش (او به اذىً من رأسه)، مرضى است كه مداواى آن در گرو تراشيدن سر است. و مراد از {به اذىً}، آزارى است كه از غير ناحيه مرض، همانند وجود حشرات، در موهاى مُحرم باشد.

10 _ روزه يا صدقه و يا قربانى ، فديه ( كفاره ) تراشيدن سر قبل از قربانى ، براى مُحرِم معذور

فمن كان منكم . .. ففدية من صيام او صدقة او نُسُك

29 _ كفاره تراشيدن سر قبل از قربانى ، سه روز روزه و يا صدقه به شش مسكين و يا قربانى كردن يك گوسفند است .

فمن كان منكم مريضاً . .. او صدقة او نسك

امام صادق (ع): . .. و جعل الصيام ثلاثة ايام و الصدقة على ستّة مساكين لكل مسكين مدّين و النّسك شاة ...

_______________________________

كافى، ج 4، ص 358، ح 2 ; نورالثقلين، ج 1، ص 187، ح 664 و 666.

39 _ كسى كه با خود قربانى آورده ، نبايد قبل از قربانى كردن سر خود را بتراشد و محلّ گردد .

و لا تحلقوا رءوسكم حتّى يبلغ الهدى محلّه

امام صادق (ع): قال رسول اللّه (ص): . .. و لم يكن يستطيع ان يحلّ من اجل الهدى الذى كان معه ان اللّه عزّ و جل يقول {و لا تحلقوا رءوسكم ...}

_______________________________

كافى، ج 4، ص 248، ح 6 ; علل الشرايع، ج 2، ص 412، ح 1، ب 153.

خوردن قربانى حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

11 - حج - 22 - 36 - 10،13

10 - خوردن گوشت قربانى براى حاجيان مجاز است .

فإذا وجبت جنوبها فكلوا منها

{وجوب} (مصدر {وجبت}) به معناى سقوط و افتادن است. {جنوب} نيز جمع {جنب} و به معناى پهلو است; يعنى، وقتى شتران افتادند و به پهلو غلتيدند (جان دادند)، از گوشت آنها بخوريد و به نيازمندان بخورانيد. گفتنى است كه عرب جاهلى، مى پنداشتند قربانى مال خدايان است و كسى حق ندارد از آن استفاده كند. خداوند در اين جا تذكر مى دهد كه اين پندار، گمانى است غلط و مسلمانان نبايد قربانى را به حال خود رها كنند به گمان اين كه اينها شعائر الهى اند و خوردن آنها هتك حرمت شعائر است; بلكه همين كه قربانى جان داد، بايد بخشى از آن را براى خود بردارند و بقيه را به نيازمندان بدهند.

13 - منع استفاده انحصارى حاجيان از گوشت قربانى و دريغ كردن از اطعام آن به نيازمندان

فكلوا منها

با توجه به كلمه {من} معناى جمله فوق چنين است: بخشى از آن را بخوريد; (نه همه اش را).

خيريت حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 28 - 1

1 - حج ، سرشار از سود ، منفعت ، خير و بركت براى مردم

و أذّن فى الناس بالحجّ. .. ليشهدوا من_فع لهم

{منافع} جمع {منفعة} است. منفعت; يعنى، سود، خير و بركت. به كارگيرى {منافع} به صورت جمع، بيانگر فراوانى بركت هاى حج است و آمدن آن به صورت نكره، حاكى از عظمت و بزرگى هر يك از اين بركت ها مى باشد.

دروغ در حج

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 197 - 22،24

22 _ حرمت جماع ، دروغ ، ناسزاگويى و سوگند به { لا و اللّه و بلى و اللّه } در حج

فلا رفث و لا فسوق و لا جدال فى الحج

امام صادق (ع): . .. و {الرَفث} الجماع و {الفُسوق} الكذب و السباب و {الجدال} قول الرجل لا و اللّه و بلى و اللّه

_______________________________

كافى، ج 4، ص 337، ح 3 ; نورالثقلين، ج 1، ص 194، ح 704.

24 _ سه قسم صادق پى در پى و يك قسم دروغ ، از مصاديق جدال در حج است .

و لا جدال فى الحجّ

امام باقر (ع) يا امام صادق (ع): اذا حلف ثلاث ايمان متتابعات صادقاً فقد جادل . .. و اذا حلف بيمين واحدة كاذباً فقد جادل

_______________________________

كافى، ج 4، ص 338، ح 4 ; تفسير عياشى، ج 1، ص 95، ج 258.

دعا در حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 200 - 10

10 _ اجابت دعا ها و درخواست هاى دنيوى حج گزارانِ دنياطلب

فمن الناس من يقول ربّنا اتنا فى الدنيا و ماله فى الاخرة من خلاق

واو عاطفه در جمله {و ماله . ..}، بيانگر جمله اى محذوف است.$مثل {نؤتيه} (به او عطا مى كنيم) و از آخرت نصيبى نخواهد داشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 201 - 1

1 _ تمجيد آن دسته از مردم كه پس از انجام مناسك حج ، خواهان نيكو هاى دنيا و آخرت و نجات از آتش هستند .

و منهم

من يقول ربنا اتنا فى الدنيا حسنة و فى الاخرة حسنة و قنا عذاب النّار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 202 - 5

5 _ تنها آنان كه پس از انجام حج ، خواهان حسنه دنيوى و اُخروى هستند ، از حج خود بهره خواهند برد .

فاذا قضيتم مناسككم . .. اولئك لهم نصيب مما كسبوا

بنابراينكه مراد از {ممّا كسبوا} انجام فريضه حج باشد.

دعوت به حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 27 - 1،3،14

1 - فراخوانى مردم به حج از سوى حضرت ابراهيم ( ع ) به فرمان خداوند

و أذّن فى الناس بالحجّ

{تأذين} (مصدر {أذّن}) به معناى اعلان و ندا در دادن است; يعنى، {اى ابراهيم! به ميان مردم برو و آنان را به حج و زيارت بيت اللّه، فرا بخوان}.

3 - تبليغ و فراخوانى مردم به حج و زيارت بيت اللّه ، از وظايف رهبران الهى

و أذّن فى الناس بالحجّ

14 - { عن عبيد اللّه بن على الحلبى ، عن أبى عبد اللّه ( ع ) قال : سألته لم جعلت التلبيه ؟ فقال : إنّ اللّه عزّوجلّ أوحى إلى ابراهيم ( ع ) { و أذّن فى الناس بالحج يأتوك رجالاً } فنادى فأجيب من كلّ فجّ يلبّون ;

عبيداللّه بن على الحلبى گويد: از امام صادق(ع) سؤال كردم: چرا[ در حج] تلبيه مقرر شده است؟ فرمود: همانا خداوند به حضرت ابراهيم(ع) وحى كرد: {و أذّن فى الناس بالحجّ يأتوك رجالاً} پس ابراهيم ندا در داد و از هر راه دورى با لبيك گفتن به ابراهيم(ع)،

پاسخ داده شد}.

دنياطلبى در حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 200 - 4،7

4 _ مذمّت آن گروه از مردم كه پس از انجام مناسك حج ، تنها خواهان بهره هاى دنيوى از پروردگار خويشند .

فمن الناس من يقول ربّنا اتنا فى الدنيا

7 _ حج گزارانِ دنياطلب ، محروم از بهره هاى اخروى

فاذا قضيتم مناسككم . .. فمن الناس من يقول ربنا ... و ماله فى الاخرة من خلاق

ذبح گاو در حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 28 - 12

12 - جواز قربانى كردن به هر يك از شتر ، گاو و گوسفند در مراسم حج

على ما رزقهم من بهيمة الأنع_م

{أنعام} (جمع {نعم}) در اصل به معناى شتران است. لكن گاهى به مجموع شتر، گاو و گوسفند نيز گفته مى شود. به اعتقاد همه مفسران مراد از {أنعام} در اين جا معناى دوم (مجموع شتر، گاو و گوسفند) مى باشد. گفتنى است كه {بهيمة} به معناى چهارپا و اضافه آن به انعام اضافه بيانيه است; يعنى، چهارپايى كه عبارت است از شتر، گاو و گوسفند.

ذبح گوسفند در حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 28 - 12

12 - جواز قربانى كردن به هر يك از شتر ، گاو و گوسفند در مراسم حج

على ما رزقهم من بهيمة الأنع_م

{أنعام} (جمع {نعم}) در اصل به معناى شتران است. لكن گاهى به مجموع شتر، گاو و گوسفند نيز گفته مى شود. به اعتقاد همه مفسران مراد از {أنعام} در اين

جا معناى دوم (مجموع شتر، گاو و گوسفند) مى باشد. گفتنى است كه {بهيمة} به معناى چهارپا و اضافه آن به انعام اضافه بيانيه است; يعنى، چهارپايى كه عبارت است از شتر، گاو و گوسفند.

ذكر خدا در حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 28 - 21

21 - { و روى عن الصادق ( ع ) أنّ الذكر فى قوله : { و يذكروا اسم اللّه } هو التكبير عقيب خمس عشرة صلاة أوّلها ظهر العيد ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه مراد از ذكر در سخن خداوند {و يذكروا اسم اللّه}، تكبيرهايى است كه در تعقيب پانزده نماز _ كه اول آنها ظهر عيد است _ گفته مى شود}.

ذكر در حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 200 - 11

11 _ پس از اتمام حج ، بايد به جاى تفاخر به نياكان ، ذكر خداوند كرد .

فاذا قضيتم مناسككم فاذكروا اللّه

امام باقر (ع): . .. و يعدّون مفاخر آياتهم ... فامرهم اللّه سبحانه، ان يذكروه مكان ذكرهم آبائهم فى هذا الموضع

_______________________________

مجمع البيان، ج 2، ص 529 ; نورالثقلين، ج 1، ص 198، ح 722.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 203 - 1،2

1 _ وجوب ذكر خداوند در روز هاى مشخص ( ايام تشريق ) بر حج گزار

و اذكروا اللّه فى ايّام معدودات

مراد از روزهاى مشخّص، ايّام تشريق (يازدهم و دوازدهم و سيزدهم ذى الحجه) است.

2 _ اهميّت فوق العاده ذكر خداوند در حج

فاذكروا اللّه . ..

و اذكروه ... فاذكروا اللّه ... و اذكروا اللّه

رمى جمرات در حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 29 - 8

8 - { عن أميرالمؤمنين ( ع ) أنّه قال فى قول اللّه عزّوجلّ : { ثمّ ليقضوا تفثهم و ليوفوا نذورهم و ليطوفوا بالبيت العتيق } قال : التفث الرمى و الحلق و النذور من نذر أن يمشى و الطواف هو طواف الزيارة . . . ;

از اميرالمؤمنين(ع) روايت شده است كه در باره سخن خداوند عزّوجلّ {ثمّ ليقضوا تفثهم و ليوحوا نذورهم و ليطوفوا بالبيت العتيق} فرمود: مراد از {تفث} رمى جمرات و تراشيدن سر است و مراد از {نذور} كسى است كه نذر كرده كه پياده برود(1) و مراد از طواف، طواف زيارت است. ..}. 1_ محتمل است مقصود اين باشد كه شخص نذر كرده كه پياده از منا به مكّه برود; نه اين كه نذر كرده است از وطنش پياده به حج برود; چون در اين صورت با ظاهر آيه سازگار نيست.

زمينه بركات حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 28 - 2

2 - دستيابى به بركت هاى حج ، در گرو حضور در مراسم و انجام مناسك آن است .

و أذّن فى الناس بالحجّ. .. ليشهدوا من_فع لهم

{شهادة} (مصدر {يشهدون}) به معناى حاضر شدن است. بنابراين {ليشهدوا منافع لهم} به اين معنا است كه: حج براى همه مردم سرشار از خير و بركت است و هر كس بخواهد به آن دست يابد و از آن بهره مند شود، بايد رنج سفر را

تحمل كند و در مراسم آن حاضر شود و مناسك آن را به جا آورد.

سرتراشى در حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 29 - 8

8 - { عن أميرالمؤمنين ( ع ) أنّه قال فى قول اللّه عزّوجلّ : { ثمّ ليقضوا تفثهم و ليوفوا نذورهم و ليطوفوا بالبيت العتيق } قال : التفث الرمى و الحلق و النذور من نذر أن يمشى و الطواف هو طواف الزيارة . . . ;

از اميرالمؤمنين(ع) روايت شده است كه در باره سخن خداوند عزّوجلّ {ثمّ ليقضوا تفثهم و ليوحوا نذورهم و ليطوفوا بالبيت العتيق} فرمود: مراد از {تفث} رمى جمرات و تراشيدن سر است و مراد از {نذور} كسى است كه نذر كرده كه پياده برود(1) و مراد از طواف، طواف زيارت است. ..}. 1_ محتمل است مقصود اين باشد كه شخص نذر كرده كه پياده از منا به مكّه برود; نه اين كه نذر كرده است از وطنش پياده به حج برود; چون در اين صورت با ظاهر آيه سازگار نيست.

سوارى با قربانى حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 36 - 4

4 - استفاده از شتران قربانى ( به جهت حمل بار ، سوارشدن و تغذيه از شير آنها ) ، براى حاجيان مجاز است .

و البدن . .. لكم فيها خير

مقصود از {لكم فيها خير} با توجه به آيه 33 (لكم فيها منافع إلى أجل مسمّى)، اين است كه حاجيان مى توانند تا روز قربانى، از شترانى كه به رسم قربانى به همراه خود مى

برند، بهره گيرى كنند (آنها را سوار شوند، يا با آنها بار حمل كنند و يا از شير آنها تغذيه نمايند).

سوگند در حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 197 - 22،24

22 _ حرمت جماع ، دروغ ، ناسزاگويى و سوگند به { لا و اللّه و بلى و اللّه } در حج

فلا رفث و لا فسوق و لا جدال فى الحج

امام صادق (ع): . .. و {الرَفث} الجماع و {الفُسوق} الكذب و السباب و {الجدال} قول الرجل لا و اللّه و بلى و اللّه

_______________________________

كافى، ج 4، ص 337، ح 3 ; نورالثقلين، ج 1، ص 194، ح 704.

24 _ سه قسم صادق پى در پى و يك قسم دروغ ، از مصاديق جدال در حج است .

و لا جدال فى الحجّ

امام باقر (ع) يا امام صادق (ع): اذا حلف ثلاث ايمان متتابعات صادقاً فقد جادل . .. و اذا حلف بيمين واحدة كاذباً فقد جادل

_______________________________

كافى، ج 4، ص 338، ح 4 ; تفسير عياشى، ج 1، ص 95، ج 258.

شتر قربانى حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 34 - 6

6 - جواز قربانى كردن به هر يك از شتر ، گاو و گوسفند

على ما رزقهم من بهيمة الأنع_م

{أنعام} (جمع {نعم}) در اصل به معناى شتران است. لكن گاهى براى مجموع شتر، گاو و گوسفند به كار مى رود. به اعتقاد همه مفسران، مقصود از {أنعام} در اين جا، معناى دوم (مجموع شتر، گاو و گوسفند) است . گفتنى است كه {بهيمة} به معناى چهارپا و

اضافه آن به {أنعام} بيانيه است; يعنى، چهارپايى كه عبارت است از شتر، گاو و گوسفند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 36 - 1،2،4،5

1 - شتران قربانى از شعائر دينى و الهى مراسم حج

و البدن جعلن_ها لكم من شع_ئر اللّه

{بدن} جمع {بدنة} است. {بدنة} نيز در لغت، به گاو و شتر درشت و چاق گفته مى شود. در گذشته، كسانى كه قصد داشتند در مراسم حج شركت كنند، از قبل به دام هايى قربانى خوب مى رسيدند تا چاق و فربه شوند. بدين جهت به گاو و شتر قربانى {بدنه} گفته مى شد. گفتنى است كه مراد از {بدن} در آيه ياد شده _ به قرينه {فإذا وجبت جنوبه} _ تنها شتران مى باشد; يعنى، شترانى را كه به رسم قربانى به همراه مى بريد، براى شما از شعائر دينى و الهى قرار داديم.

2 - لزوم برگزيدن شتران درشت و چاق براى قربانى در حج

و البدن جعلن_ها لكم من شع_ئر اللّه

به كارگيرى {بدن} _ كه به معناى شتران فربه و چاق است _ به جاى {إبل} _ كه به مطلق شتر اطلاق مى شود _ مى تواند توصيه اى باشد به حج گزاران كه شتران فربه و درشت را، براى قربانى برگزينند.

4 - استفاده از شتران قربانى ( به جهت حمل بار ، سوارشدن و تغذيه از شير آنها ) ، براى حاجيان مجاز است .

و البدن . .. لكم فيها خير

مقصود از {لكم فيها خير} با توجه به آيه 33 (لكم فيها منافع إلى أجل مسمّى)، اين است كه حاجيان مى توانند تا روز قربانى،

از شترانى كه به رسم قربانى به همراه خود مى برند، بهره گيرى كنند (آنها را سوار شوند، يا با آنها بار حمل كنند و يا از شير آنها تغذيه نمايند).

5 - لزوم نشانه گذارى شترانى كه حاجيان جهت قربانى به همراه خود مى برند .

و البدن جعلن_ها لكم من شع_ئر اللّه

اين سخن خدا كه: {ما شتران قربانى را شعائر و نشانه هاى دينى قرار داديم} مى تواند دربردارنده اين توصيه باشد كه حاجيان نيز بايد شتران را به منظور اين كه آنها از ديگر شتران ممتاز باشند، نشانه گذارى كنند.

شرايط حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 189 - 5

5 - حج عبادتى است مشروط به وقت و ماهى خاص

قل هى موقيت للناس و الحج

{الحج} عطف به {الناس} مى باشد; يعنى، هى مواقيت الحج.

شرايط وجوب حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 97 - 10،21،22

10 _ استطاعت ( توان رفتن به خانه خدا ) ، شرط وجوب حجّ

و للّه على الناس حج البيت من استطاع اليه سبيلا

21 _ وجوب حج و عمره ، بر افراد مستطيع

و للّه على الناس حج البيت من استطاع اليه سبيلا

امام صادق (ع) در پاسخ سؤال از آيه فوق فرمود: يعنى به الحج و العمرة جميعاً لانّهما مفروضان.

_______________________________

كافى، ج 4، ص 265، ح 1 ; تفسير برهان، ج 1، ص 302، ح 2.

22 _ استطاعت حجّ ، به صحّت بدن ، داشتن زاد و توشه ، مركب و باز بودن راه مى باشد .

من استطاع اليه سبيلا

امام صادق (ع) درباره آيه

فوق فرمود: من كان صحيحاً فى بدنه مخلّىً سربه له زاد و راحلة فهو من يستطيع الحج.

_______________________________

كافى، ج 4، ص 267، ح 2 ; نورالثقلين، ج 1، ص 373، ح 283.

شير قربانى حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 36 - 4

4 - استفاده از شتران قربانى ( به جهت حمل بار ، سوارشدن و تغذيه از شير آنها ) ، براى حاجيان مجاز است .

و البدن . .. لكم فيها خير

مقصود از {لكم فيها خير} با توجه به آيه 33 (لكم فيها منافع إلى أجل مسمّى)، اين است كه حاجيان مى توانند تا روز قربانى، از شترانى كه به رسم قربانى به همراه خود مى برند، بهره گيرى كنند (آنها را سوار شوند، يا با آنها بار حمل كنند و يا از شير آنها تغذيه نمايند).

صيد در حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 94 - 4،18

4 _ انواع شكار ها _ چه آنها كه بدون ابزار قابل دسترسى باشند ( مانند جوجه پرندگان و . . . ) و چه آنها كه بدون نيزه و مانند آن قابل دستيابى نباشند _ ، وسيله اى براى آزمون راهيان حج و عمره خواهند بود .

ليبلونكم اللّه بشىء من الصيد تناله ايديكم و رماحكم

18 _ دسترسى حج گزار به تخم و بچه حيوانات و در تيررس قرار گرفتن شكار هاى وحشى ، وسيله آزمايش خداوند از وى .

يأيها الذين ءامنوا ليبلونكم اللّه بشىء من الصيد تناله ايديكم و رماحكم

برداشت فوق از حديثى استفاده شده كه در توضيح آيه

فوق مى فرمايد: ما تناله الا يدى البيض و الفراخ و ما تناله الرماح فهو ما لاتصل اليه الا يدى.

_______________________________

كافى، ج 4، ص 397، ح 4; تفسير برهان، ج 1، ص 502، ح 3.

صيد وحوش در حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 94 - 18

18 _ دسترسى حج گزار به تخم و بچه حيوانات و در تيررس قرار گرفتن شكار هاى وحشى ، وسيله آزمايش خداوند از وى .

يأيها الذين ءامنوا ليبلونكم اللّه بشىء من الصيد تناله ايديكم و رماحكم

برداشت فوق از حديثى استفاده شده كه در توضيح آيه فوق مى فرمايد: ما تناله الا يدى البيض و الفراخ و ما تناله الرماح فهو ما لاتصل اليه الا يدى.

_______________________________

كافى، ج 4، ص 397، ح 4; تفسير برهان، ج 1، ص 502، ح 3.

طواف در حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 29 - 8،9

8 - { عن أميرالمؤمنين ( ع ) أنّه قال فى قول اللّه عزّوجلّ : { ثمّ ليقضوا تفثهم و ليوفوا نذورهم و ليطوفوا بالبيت العتيق } قال : التفث الرمى و الحلق و النذور من نذر أن يمشى و الطواف هو طواف الزيارة . . . ;

از اميرالمؤمنين(ع) روايت شده است كه در باره سخن خداوند عزّوجلّ {ثمّ ليقضوا تفثهم و ليوحوا نذورهم و ليطوفوا بالبيت العتيق} فرمود: مراد از {تفث} رمى جمرات و تراشيدن سر است و مراد از {نذور} كسى است كه نذر كرده كه پياده برود(1) و مراد از طواف، طواف زيارت است. ..}. 1_ محتمل است مقصود اين

باشد كه شخص نذر كرده كه پياده از منا به مكّه برود; نه اين كه نذر كرده است از وطنش پياده به حج برود; چون در اين صورت با ظاهر آيه سازگار نيست.

9 - { عن أبى عبد اللّه ( ع ) فى قول اللّه عزّوجلّ : { و ليطّوّفوا بالبيت العتيق } قال : طواف النساء ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه درباره سخن خداوند عزّوجلّ {و ليطّوّفوا بالبيت العتيق} فرمود: [مراد ]طواف نسا است}.

فسق در حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 197 - 2،3

2 _ حرمت هر گونه سخن ناشايست ( رفث ) در حج

فمن فرض فيهن الحج فلا رفث . .. فى الحج

3 _ حرمت هر گونه نافرمانى ( فسوق ) در حج

فمن فرض فيهنّ الحج فلا رفث و لا فسوق . .. فى الحج

فضيلت حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 30 - 1

1 - حج و مناسك آن ، داراى ارج و منزلتى و الا در نزد خداوند

و أذّن فى الناس بالحجّ. .. و ليطّوّفوا بالبيت العتيق ذلك

{ذلك} اشاره به مجموع مطالبى است كه تا اين جا درباره حج و مناسك آن بيان شده است. مقصود از استعمال {ذلك} در اين جا، ايجاد فاصله ميان كلام پيشين و كلام بعد و انتقال از يك مطلب مهم به مطلب مهمى ديگر است. در چنين مواردى، كلمه {ه_ذا} را به كار مى برند مانند: {ه_ذا و أنّ للطاغين لشرّ مآب}. بنابراين به كارگيرى {ذلك} _ كه براى اشاره به دور است _

مى تواند براى بيان بُعد منزلت حج و مناسك آن و ارج و ارزش والاى آن در پيشگاه خداوند باشد.

فضيلت حج پياده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 27 - 11

11 - فضيلت و ارزش والاى حج پياده در پيشگاه خداوند

يأتوك رجالاً و على كلّ ضامر

تقديم پيادگان (رجال) بر سواركاران (و على كلّ ضامر) مى تواند بيانگر برداشت فوق باشد.

فلسفه حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 97 - 24

24 _ توجه يافتن به مرگ و قبر و قيامت و آمادگى براى آنها ، فلسفه وجود حج و اختصاص آن به خداوند

و للّه على الناس حج البيت

امام صادق (ع): . .. و اعلم بانّ اللّه تعالى لم يفترض الحجّ و لم يخصّه من جميع الطاعات بالاضافة الى نفسه بقوله عزّ و جلّ {و للّه على النّاس حج البيت ... } ... الاّ للاستعداد و الاشارة الى الموت و القبر و البعث و القيامة ... .

_______________________________

مصباح الشريعه، ص 49 ; بحارالانوار، ج 99، ص 125، ح 1.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 2 - 14

14 _ دستيابى حاجيان به پاداشهايى از جانب خدا و جلب رضايت او از اهداف تشريع حج و عمره است .

و لا ءآمين البيت الحرام يبتغون فضلا من ربهم و رضوناً

مراد از {فضلا} مى تواند ثواب و پاداش باشد و مى تواند مقصود از آن درآمدهاى مالى باشد. در برداشت فوق معناى اول لحاظ شده است. گفتنى است {آمين البيت الحرام = راهيان خانه

خدا} شامل حاجيان و معتمران مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 98 - 4

4 _ بى هدف پنداشتن مناسك حج و احكام و قوانين الهى ، موجب عقاب شديد الهى

جعل اللّه الكعبة البيت الحرام قيماً للناس . .. اعلموا إنّ اللّه شديد العقاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 28 - 8،19

8 - آموزش كيفيت ذبح كردن ( بردن نام خدا به هنگام سربريدن يا نحر كردن حيوان ) به مردم ، يكى از فلسفه هاى حج

ليشهدوا من_فع لهم و يذكروا اسم اللّه فى أيّام معلوم_ت

{يذكروا} عطف بر {يشهدوا} است و با توجه به اين كه لام {ليشهدوا} براى تعليل است و بيانگر فلسفه تشريع حج مى باشد، عطف {يذكروا} بر {يشهدوا} بيان يكى ديگر از حكمت هاى تشريع حج خواهد بود.

19 - يارى مردمان و دستگيرى از تنگدستان و نيازمندان ، از حكمت هاى تشريع حج و از آموزه هاى آن

و أطعموا البائس الفقير

فوايد حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 97 - 15

15 _ حجّ ، داراى منافعى براى حج گزار

و من كفر فانّ اللّه غنىّ عن العالمين

اشاره به غنىّ بودن خدا، نشانگر اين است كه حج گزار، خود از منافع آن بهره مند مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 27 - 5

5 - موسم حج ، مبدأ سال در خانواده شعيب

على أن تأجرنى ثمنى حجج

فوايد قربانى حج

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 97 - 7،10،11

7 _ ماه هاى حرام و قربانى هاى بى نشان و بانشان حج ، داراى نقشى خاص در قوام و برپايى جوامع

جعل اللّه الكعبة . ... قيماً للناس و الشهر الحرام و الهدى و القلئد

الشهر الحرام و ما بعد آن عطف بر {الكعبة} و در حقيقت آنها نيز مفعول اول براى {جعل} مى باشند و مفعول دوم آن يعنى {قيماً للناس} به قرينه ماقبل حذف شده است.

10 _ نقش اساسى تر كعبه در قوام جامعه نسبت به ماه هاى حرام و قربانى حج

جعل اللّه الكعبة البيت الحرام قيماً للناس و الشهر الحرام و الهدى و القلئد

تقديم ذكرى كعبه و نيز حذف {قيماً للناس} نسبت به {الشهر الحرام . ..} اشاره به اين دارد كه نقش ماههاى حرام و قربانى حج و ... در قوام جوامع بواسطه كعبه مى باشد.

11 _ آگاهى انسان ها به علم گسترده خداوند ، از اهداف بيان نقش كعبه و ماه هاى حرام و قربانى در قوام جامعه

جعل اللّه . .. ذلك لتعلموا إنّ اللّه يعلم ما فى السموت و ما فى الارض

{ذلك} مى تواند اشاره به بيان مطالب ياد شده باشد، يعنى خداوند فلسفه ايجاد كعبه و نيز احكام مربوط به آن را بيان كرد تا انسانها بدانند افعال خداوند و احكام او عالمانه و داراى اهدافى والاست و اين را نشان و علامتى از علم گسترده خداوند بشمارند.

فوايد مادى حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 2 - 14

14 _ دستيابى حاجيان به پاداشهايى از جانب خدا و جلب رضايت

او از اهداف تشريع حج و عمره است .

و لا ءآمين البيت الحرام يبتغون فضلا من ربهم و رضوناً

مراد از {فضلا} مى تواند ثواب و پاداش باشد و مى تواند مقصود از آن درآمدهاى مالى باشد. در برداشت فوق معناى اول لحاظ شده است. گفتنى است {آمين البيت الحرام = راهيان خانه خدا} شامل حاجيان و معتمران مى شود.

فوايد معنوى حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 2 - 14

14 _ دستيابى حاجيان به پاداشهايى از جانب خدا و جلب رضايت او از اهداف تشريع حج و عمره است .

و لا ءآمين البيت الحرام يبتغون فضلا من ربهم و رضوناً

مراد از {فضلا} مى تواند ثواب و پاداش باشد و مى تواند مقصود از آن درآمدهاى مالى باشد. در برداشت فوق معناى اول لحاظ شده است. گفتنى است {آمين البيت الحرام = راهيان خانه خدا} شامل حاجيان و معتمران مى شود.

قداست قربانى حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 32 - 2

2 - دام هاى قربانى ( دام هايى كه حاجيان براى قربانى كردن به همراه مى برند ) ، از شعائر الهى و داراى حرمت و قداست در پيشگاه خداوند

و من يعظّم شع_ئر اللّه

{تعظيم} (مصدر {يعظّم}) به معناى بزرگ شمردن است {شعائر} جمع {شعيرة} و {شعيرة} به معناى علامت و نشانه است. مراد از {شعائر اللّه} به قرينه آيه بعد (لكم فيها منافع إلى أجل مسمَّى ثمّ محلها إلى البيت العتيق) دام هايى براى قربانى است كه حج گزاران به همراه خود مى بردند;يعنى، {هر كس دام

هاى قربانى را _ كه شعائر و نشانه هاى خدايند _ حرمت گذارد و بزرگ بشمارد...}. بنابراين، آيه ياد شده توصيه اى است از سوى خداوند به همه اهل ايمان _ چه مالك دام هاى قربانى باشند و چه نباشند _ كه در حفظ و نگه دارى آن دام ها بكوشند و از هرگونه سهل انگارى درباره آنها، اجتناب بورزند.

قربانى حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 2 - 10

10 _ ماه هاى حرام ، قربانى هاى بى نشان و بانشان حج و نيز نشانه هاى قربانى ، از شعاير الهى

لاتحلوا شعر اللّه و لاالشهر الحرام و لاالهدى و لاالقلئد

بنابر اينكه امور ياد شده از باب ذكر خاص بعد از عام (شعر اللّه) باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 98 - 3،12

3 _ مخالفت با قربانى حج و احكام آن موجب عقاب شديد از سوى خداوند

و الشهر الحرام و الهدى و القلئد . .. اعلموا إنّ اللّه شديد العقاب

12 _ شكنندگان حرمت كعبه و ماه هاى حرام و اعراض كنندگان از حكم قربانى نبايد از رحمت و مغفرت الهى مأيوس باشند .

جعل اللّه الكعبة البيت الحرام . .. إنّ اللّه شديد العقاب و إنّ اللّه غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 28 - 6،12

6 - قربانى كردن پس از حضور در عرفات و مشعر ، از مناسك واجب حج

و يذكروا اسم اللّه . .. على ما رزقهم من بهيمة الأنع_م

12 - جواز قربانى كردن به هر يك

از شتر ، گاو و گوسفند در مراسم حج

على ما رزقهم من بهيمة الأنع_م

{أنعام} (جمع {نعم}) در اصل به معناى شتران است. لكن گاهى به مجموع شتر، گاو و گوسفند نيز گفته مى شود. به اعتقاد همه مفسران مراد از {أنعام} در اين جا معناى دوم (مجموع شتر، گاو و گوسفند) مى باشد. گفتنى است كه {بهيمة} به معناى چهارپا و اضافه آن به انعام اضافه بيانيه است; يعنى، چهارپايى كه عبارت است از شتر، گاو و گوسفند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 25 - 3

3- مسلمانان در جريان سفر حديبيه ، مصمّم به زيارت خانه خدا و قربانى كردن هدى

و صدّوكم عن المسجد الحرام و الهدىَ معكوفًا أن يبلغ محلّه

قربانى حج در اديان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 34 - 3

3 - مراسم قربانى ، داراى زمان مشخص در هريك از اديان آسمانى پيشين

و لكلّ أُمّة جعلنا منسكًا

قربانى در حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 196 - 3،5،7،8،9،13،14،28،29،31

3 _ محصورِ از حج و عمره ، بايد براى خروج از احرام ، چهارپايى ( گاو ، شتر يا گوسفند ) را كه براى او ميسور و آسان باشد ، قربانى كند .

فان أحصرتم فما استيسر من الهدى

محصور، مُحرِمى است كه به خاطر مرض و يا منع دشمن، نتواند اعمال حج و يا عمره را به پايان رساند.

5 _ حرمت تراشيدن سر براى محصور ، قبل از رسيدن قربانى به قربانگاه

و لا تحلقوا رءوسكم حتى يبلغ الهدى

مَحِلَّه

7 _ ذبح و يا نحر قربانى ، بايد در مكان مخصوصِ خود باشد .

حتى يبلغ الهدى مَحلّه

8 _ مُحرمى كه بيمار باشد و يا از ناحيه سَر در اذيّت است ، مى تواند قبل از قربانى كردن ، سرش را بتراشد .

و لا تحلقوا رءوسكم . .. فمن كان منكم مريضاً

مراد از {مريض} به قرينه قسيمش (او به اذىً من رأسه)، مرضى است كه مداواى آن در گرو تراشيدن سر است. و مراد از {به اذىً}، آزارى است كه از غير ناحيه مرض، همانند وجود حشرات، در موهاى مُحرم باشد.

9 _ مرض ، موجب تخفيف در تكليف

فمن كان منكم مريضاً او به اذىً من رأسه ففدية

13 _ وجوب قربانى در حج تمتّع

فمن تمتّع . .. فما استيسر من الهدى

14 _ وجوب روزه به مدّت سه روز در حج و هفت روز پس از بازگشت ( ده روز كامل ) ، براى فاقد قربانى

فمن لم يجد فصيام ثلثة ايام فى الحج و سبعة . .. تلك عشرة كاملة

28 _ اقلّ قربانى ، يك گوسفند است .

فما استيسر من الهدى

امام رضا (ع): {فما استيسر من الهدى} يعنى شاة.

_______________________________

عيون اخبار الرضا (ع)، ج 2، ص 120، ح 1، نورالثقلين، ج 1، ص 185، ح 660.

29 _ كفاره تراشيدن سر قبل از قربانى ، سه روز روزه و يا صدقه به شش مسكين و يا قربانى كردن يك گوسفند است .

فمن كان منكم مريضاً . .. او صدقة او نسك

امام صادق (ع): . .. و جعل الصيام ثلاثة ايام و الصدقة على ستّة مساكين لكل مسكين مدّين و النّسك شاة ...

_______________________________

كافى، ج 4، ص 358، ح 2 ;

نورالثقلين، ج 1، ص 187، ح 664 و 666.

31 _ حد وجوب قربانى در حج ، سهل و ميسور بودن آن است .

فمن تمتع . .. فما استيسر من الهدى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 29 - 1

1 - وجوب تقصير و بيرون آمدن از احرام ، پس از انجام مراسم قربانى

و يذكروا اسم اللّه . .. ثمّ ليقضوا تفثهم

{قضاء} (مصدر {يقضون}) به معناى بريدن و جدا كردن است. {تفث}; يعنى، غبار و چركى كه بر بدن مى نشيند. بنابراين {ثمّ ليقضوا تفثهم};يعنى، حاجيان پس از انجام مراسم قربانى، با تراشيدن سر و گرفتن ناخن _ كه به خاطر محرم بودن، نمى توانستند انجام دهند _ خود را تميز كنند و اين كنايه از بيرون شدن از احرام است.

كار در حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 198 - 1

1 _ جواز كسب و كار ، در هنگام انجام مناسك حج

الحج اشهر معلومات . .. ليس عليكم جناح ان تبتغوا فضلا

جمله {ليس عليكم . ..}، ناظر به كسب و كار در حج و هنگام انجام مناسك است ; به دليل وقوع آن در بين احكام حج. علاوه بر اينكه كسب و كار در زمانهاى ديگر، محل شبهه نيست تا نفى و يا اثبات شود.

كورى اخروى تاركان حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 124 - 13

13 - { معاوية بن عمار عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : سألته عن رجل لم يحجّ قطّ و له مال

قال : هو ممّن قال اللّه : { و نحشره يوم القيامة أعمى } قلت : سبحان اللّه أعمى ؟ قال : أعماه اللّه عن طريق الجنّة ;

معاوية بن عمار گويد: از امام صادق(ع) در باره كسى كه مالى داشته و به حج نرفته است سؤال كردم؟ فرمود: او در زمره كسانى است كه خداوند فرموده: {و نحشره يوم القيامة أعمى}. گفتم سبحان اللّه نابينا؟ فرمود: خداوند او را از [ديدن ]راه بهشت نابينا كرده است}.

گاو قربانى حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 34 - 6

6 - جواز قربانى كردن به هر يك از شتر ، گاو و گوسفند

على ما رزقهم من بهيمة الأنع_م

{أنعام} (جمع {نعم}) در اصل به معناى شتران است. لكن گاهى براى مجموع شتر، گاو و گوسفند به كار مى رود. به اعتقاد همه مفسران، مقصود از {أنعام} در اين جا، معناى دوم (مجموع شتر، گاو و گوسفند) است . گفتنى است كه {بهيمة} به معناى چهارپا و اضافه آن به {أنعام} بيانيه است; يعنى، چهارپايى كه عبارت است از شتر، گاو و گوسفند.

گوسفند قربانى حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 34 - 6

6 - جواز قربانى كردن به هر يك از شتر ، گاو و گوسفند

على ما رزقهم من بهيمة الأنع_م

{أنعام} (جمع {نعم}) در اصل به معناى شتران است. لكن گاهى براى مجموع شتر، گاو و گوسفند به كار مى رود. به اعتقاد همه مفسران، مقصود از {أنعام} در اين جا، معناى دوم (مجموع شتر، گاو و گوسفند) است . گفتنى

است كه {بهيمة} به معناى چهارپا و اضافه آن به {أنعام} بيانيه است; يعنى، چهارپايى كه عبارت است از شتر، گاو و گوسفند.

گوشت قربانى حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 28 - 16،17

16 - جواز استفاده حج گزاران از گوشت قربانى

فكلوا منها

17 - لزوم اطعام مستمندان تنگدست از گوشت قربانى در حج

و أطعموا البائس الفقير

محل قربانى حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 95 - 9

9 _ اطراف كعبه ، تنها مكان مجاز براى قربانى كردن كفاره صيد

هدياً بلغ الكعبة

برداشت فوق را فرمايش منقول از امام صادق(ع) تأييد مى كند كه فرمود: من وجب عليه هدى فى احرامه فله ان ينحره حيث شاء الا فداء الصيد فان اللّه يقول {هدياً بالغ الكعبة}.

_______________________________

كافى، ج 4، ص 384، ح 2; تفسير برهان، ج 1، ص 504، ح 14.

مراد از حج اكبر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 3 - 16

16 _ از امام صادق ( ع ) روايت شده است كه فرمود : الحج الأكبر الوقوف بعرفة و بجمع و برمى الجمار بمنى و الحج الأصغر العمرة ;

حج اكبر، وقوف به عرفه و وقوف به مشعر و رمى جمرات در منى است و حج اصغر، عمره است}.

مراد از روز حج اكبر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 3 - 15

15 _ معاوية بن عمار گويد : { سألت أباعبداللّه ( ع ) عن يوم الحج الأكبر فقال : هو يوم

النحر . . . ;

از امام صادق (ع) پرسيدم: روز حج اكبر چه روزى است؟ فرمود: روز عيد قربان است . .. }.

مردم جزيرة العرب و حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 25 - 10

10 - حج و زيارت مسجدالحرام ، مراسمى رايج در ميان مردم جزيرة العرب

سواء الع_كف فيه و الباد

مرگ در حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 203 - 13

13 _ حج گزارى كه در ايام تشريق بميرد ، آمرزيده است .

فمن تعجّل فى يومين فلا اثم عليه

امام صادق (ع) درباره آيه {فمن تعجّل . ..}، فرمود: يعنى من مات قبل ان يمضى، فلا اثم عليه

_______________________________

كافى، ج 4، ص 521، ح 10 ; نورالثقلين، ج 1، ص 201، ح 740.

معامله در حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 198 - 1،2،17

1 _ جواز كسب و كار ، در هنگام انجام مناسك حج

الحج اشهر معلومات . .. ليس عليكم جناح ان تبتغوا فضلا

جمله {ليس عليكم . ..}، ناظر به كسب و كار در حج و هنگام انجام مناسك است ; به دليل وقوع آن در بين احكام حج. علاوه بر اينكه كسب و كار در زمانهاى ديگر، محل شبهه نيست تا نفى و يا اثبات شود.

2 _ ممنوعيّت فعاليت هاى اقتصادى در حج ، پندار غلط برخى از مسلمانان صدر اسلام

ليس عليكم جناح ان تبتغوا فضلا

برخى از مسلمانان، خريد و فروش را در حج گناه مى شمردند كه با اين آيه، اين تصوّر دفع شد.

(مجمع البيان.)

_______________________________

مجمع البيان، ج 2، ص 527 ; تفسير برهان، ج 1، ص 201، ح 2.

17 _ جواز خريد و فروش ، در ايّام حجّ ، بعد از خروج از احرام و اتمام مناسك

ليس عليكم جناح ان تبتغوا فضلا من ربّكم

امام صادق (ع) درباره قول خداوند {ليس عليكم . ..} فرمود: يعنى الرّزق اذا احلّ الرّجل من احرامه و قضى نسكه فليشترو ليبع فى الموسم

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 96، ح 262 ; تفسير برهان، ج 1، ص 201، ح 1.

ملاقات با رهبران دينى در حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 27 - 10

10 - ديدار با رهبر جامعه اسلامى در مناسك حج

يأتوك رجالاً و على كلّ ضامر

ممانعت از حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 2 - 40

40 _ جلوگيرى از انجام حج ، گناه و تجاوز است .

و لا ءآمين البيت الحرام . .. و لاتعاونوا على الاثم و العدون

ممانعت از قربانى حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 25 - 1

1- مذمّت خداوند از كفر مشركان ، و جلوگيرى آنان از ورود مؤمنان به مسجدالحرام و قربانى كردن

هم الذين كفروا و صدّوكم عن المسجدالحرام و الهدىَ معكوفًا

مناسك حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 125 - 7

7 - زيارت كنندگان خانه خدا ، بايد در مقام ابراهيم ، نماز بخوانند .

و اتخذوا من مقام إبرهيم مصلًّى

گويا مقصود از نمازى كه بايد در مقام ابراهيم خوانده

شود، نماز طواف است، نه ساير نمازها.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 158 - 2،5،6،7

2 - طواف صفا و مروه ( سعى ميان آن دو ) عبادت و از مناسك حج و عمره است .

إن الصفا و المروة . .. فمن حج البيت أو اعتمر فلاجناح عليه أن يطوف بهما

{اعتمار} (مصدر اعتمر) به معناى: زيارت كردن و نيز انجام دادن عمره است. تفريع {من حج البيت ...} بر معرفى صفا و مروه به عنوان علامتى بر جايگاه عبادت، گوياى اين است كه: اولا، طواف صفا و مروه - كه از آن به سعى ميان صفا و مروه تعبير مى كنند - عبادت خداست و ثانياً، اين عبادت از اعمال و مناسك حج و عمره مى باشد.

5 - سعى ميان صفا و مروه ، از اعمال نيك حج و عمره است .

فمن حج البيت أو اعتمر فلاجناح عليه أن يطوف بهما و من تطوع خيراً

مصداق مورد نظر براى {خيراً}، به قرينه جمله قبل، سعى ميان صفا و مروه است.

6 - برخى از مسلمانان صدر اسلام ، از انجام سعى ميان صفا و مروه ، اكراه داشته و آن را از مناسك حج نمى پنداشتند .

فمن حج البيت أو اعتمر فلاجناح عليه أن يطوف بهما

نفى اشكال از سعى ميان صفا و مروه با جمله {فلا جناح . ..} گوياى اين است كه: مسلمانان از انجام آن عمل اكراه داشته و منشأ آن - چنانچه در شأن نزول آمده - وجود بتهايى بود كه مشركان در صفا و مروه بين آن دو نصب كرده بودند.

7 - خداوند به اعمال

زائران خانه خدا ( به جا آوردن حج و عمره و سعى ميان صفا و مروه ) آگاه است .

فمن حج البيت أو اعتمر . .. و من تطوع خيراً فإن اللّه شاكر عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 199 - 4،5،8

4 _ لغو هر گونه امتياز طايفه اى و گروهى در حج

ثم افيضوا من حيث افاض الناس

با توجه به آنچه در ذيل آيه نقل شده كه عدّه اى از قريش خود را جداى از مردم فرض مى كردند و در عرفات وقوف نداشتند.

5 _ وقوف در مشعرالحرام ، از مناسك حج

ثم افيضوا من حيث افاض الناس

بنابراينكه {ثم افيضوا}، مربوط به مشعرالحرام باشد.

8 _ لزوم استغفار ، به هنگام كوچ كردن از عرفات و مَشعرالحرام

ثم افيضوا . .. و استغفروا اللّه

در اين برداشت، هر دو نظ ر درباره جمله {ثم افيضوا} (افاضه از مشعر و يا عرفات)، ملحوظ شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 28 - 4،6،9،11،12

4 - وقوف در عرفات و مشعر ، نخستين تكليف حاجيان در مراسم حج ( پس از احرام )

ليشهدوا من_فع لهم

جمله {و يذكروا اسم اللّه. ..} مربوط به مراسم قربانى است و آيه بعدى، در رابطه با مسأله حلق، تقصير و طواف مى باشد. پس با در نظر گرفتن اين مطلب كه مراسم حج _ پس از پوشيدن احرام _ به ترتيب عبارت است از: وقوف در عرفات و مشعر، قربانى كردن حلق و تقصير و طواف، بايد گفت كه حج در شريعت حضرت ابراهيم(ع)، با مراسم قربانى شروع و

با طواف ختم مى شد و وقوفين جزو مراسم نبود و يا اين كه جمله {ليشهدوا منافع لهم} علاوه بر اين كه بيانگر فلسفه تشريع حج است، ناظر به مسأله حضور در عرفات و مشعر نيز مى باشد. برداشت فوق، بر پايه احتمال دوم استوار است.

6 - قربانى كردن پس از حضور در عرفات و مشعر ، از مناسك واجب حج

و يذكروا اسم اللّه . .. على ما رزقهم من بهيمة الأنع_م

9 - انجام تكليف قربانى ، موقوف به زمانى خاص و معين ( دهم تا سيزدهم ذى حجه )

و يذكروا اسم اللّه فى أيّام معلوم_ت على ما رزقهم من بهيمة الأنع_م

براساس رواياتى كه از اهل بيت(ع) وارد شده است، مراد از {أيام معلومات}، ايام تشريق (دهم تاسيزدهم) ذى حجه است.

11 - جواز تأخير انداختن قربانى ، از روز دهم به هر يك از روز هاى يازدهم ، دوازدهم و سيزدهم ذى حجه

و يذكروا اسم اللّه فى أيّام معلوم_ت . .. من بهيمة الأنع_م

12 - جواز قربانى كردن به هر يك از شتر ، گاو و گوسفند در مراسم حج

على ما رزقهم من بهيمة الأنع_م

{أنعام} (جمع {نعم}) در اصل به معناى شتران است. لكن گاهى به مجموع شتر، گاو و گوسفند نيز گفته مى شود. به اعتقاد همه مفسران مراد از {أنعام} در اين جا معناى دوم (مجموع شتر، گاو و گوسفند) مى باشد. گفتنى است كه {بهيمة} به معناى چهارپا و اضافه آن به انعام اضافه بيانيه است; يعنى، چهارپايى كه عبارت است از شتر، گاو و گوسفند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 29 -

1،4،7،8،9

1 - وجوب تقصير و بيرون آمدن از احرام ، پس از انجام مراسم قربانى

و يذكروا اسم اللّه . .. ثمّ ليقضوا تفثهم

{قضاء} (مصدر {يقضون}) به معناى بريدن و جدا كردن است. {تفث}; يعنى، غبار و چركى كه بر بدن مى نشيند. بنابراين {ثمّ ليقضوا تفثهم};يعنى، حاجيان پس از انجام مراسم قربانى، با تراشيدن سر و گرفتن ناخن _ كه به خاطر محرم بودن، نمى توانستند انجام دهند _ خود را تميز كنند و اين كنايه از بيرون شدن از احرام است.

4 - وجوب طواف ، پس از تقصير و خروج از احرام

ثمّ ليقضوا تفثهم . .. و ليطّوّفوا

7 - { قال : عبد اللّه بن سنان فأتيت أباعبد اللّه ( ع ) فقلت : جعلت فداك قول اللّه عزّوجلّ : { ثمّ ليقضوا تفثهم . . . } ؟ قال : أخذ الشارب و قص الأظفار و ما أشبه ذلك . . . ;

عبداللّه بن سنان گفت: نزد امام صادق(ع) آمدم و گفتم: فدايت شوم: [مقصود از] قول خداى عزّوجلّ {ثمّ ليقضوا تفثهم} [چيست؟] فرمود: [مقصود] زدن شارب و گرفتن ناخن و مانند آن است. ..}.

8 - { عن أميرالمؤمنين ( ع ) أنّه قال فى قول اللّه عزّوجلّ : { ثمّ ليقضوا تفثهم و ليوفوا نذورهم و ليطوفوا بالبيت العتيق } قال : التفث الرمى و الحلق و النذور من نذر أن يمشى و الطواف هو طواف الزيارة . . . ;

از اميرالمؤمنين(ع) روايت شده است كه در باره سخن خداوند عزّوجلّ {ثمّ ليقضوا تفثهم و ليوحوا نذورهم و ليطوفوا بالبيت العتيق} فرمود: مراد از {تفث} رمى جمرات و تراشيدن سر است و

مراد از {نذور} كسى است كه نذر كرده كه پياده برود(1) و مراد از طواف، طواف زيارت است. ..}. 1_ محتمل است مقصود اين باشد كه شخص نذر كرده كه پياده از منا به مكّه برود; نه اين كه نذر كرده است از وطنش پياده به حج برود; چون در اين صورت با ظاهر آيه سازگار نيست.

9 - { عن أبى عبد اللّه ( ع ) فى قول اللّه عزّوجلّ : { و ليطّوّفوا بالبيت العتيق } قال : طواف النساء ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه درباره سخن خداوند عزّوجلّ {و ليطّوّفوا بالبيت العتيق} فرمود: [مراد ]طواف نسا است}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 30 - 19

19 - اجتناب از هر گونه بيهوده گويى و باطل سرايى در مراسم حج ، توصيه خدا به اهل ايمان

و اجتنبوا قول الزور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 25 - 6

6- اهميت قربانى ، در مناسك عبادى مسجدالحرام

و الهدىَ معكوفًا أن يبلغ محلّه

از اين كه خداوند، يكى از جرم هاى كافران را، جلوگيرى از رسيدن قربانى به قربانگاه شمرده است، اهميت آن در مناسك زيارت خانه خدا استفاده مى شود.

منافع اخروى حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 28 - 20

20 - { عن الربيع بن خُثيم قال : شهدت أباعبداللّه ( ع ) . . . قال : إنّى سمعت اللّه عزّوجلّ يقول : { ليشهدوا منافع لهم } فقلت منافع الدنيا أو منافع الآخرة فقال : الكلّ ;

ربيع

بن خُثيم مى گويد: امام صادق(ع) را ديدم كه فرمود: شنيدم كه خداى عزّوجلّ مى فرمايد: {ليشهدوا منافع لهم} پس به امام(ع) عرض كردم: منظور از منافع، منافع دنيايى است يا اخروى؟ فرمود: تمام منافع}.

منافع حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 28 - 1

1 - حج ، سرشار از سود ، منفعت ، خير و بركت براى مردم

و أذّن فى الناس بالحجّ. .. ليشهدوا من_فع لهم

{منافع} جمع {منفعة} است. منفعت; يعنى، سود، خير و بركت. به كارگيرى {منافع} به صورت جمع، بيانگر فراوانى بركت هاى حج است و آمدن آن به صورت نكره، حاكى از عظمت و بزرگى هر يك از اين بركت ها مى باشد.

منافع دنيوى حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 28 - 20

20 - { عن الربيع بن خُثيم قال : شهدت أباعبداللّه ( ع ) . . . قال : إنّى سمعت اللّه عزّوجلّ يقول : { ليشهدوا منافع لهم } فقلت منافع الدنيا أو منافع الآخرة فقال : الكلّ ;

ربيع بن خُثيم مى گويد: امام صادق(ع) را ديدم كه فرمود: شنيدم كه خداى عزّوجلّ مى فرمايد: {ليشهدوا منافع لهم} پس به امام(ع) عرض كردم: منظور از منافع، منافع دنيايى است يا اخروى؟ فرمود: تمام منافع}.

نحر شتر در حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 28 - 12

12 - جواز قربانى كردن به هر يك از شتر ، گاو و گوسفند در مراسم حج

على ما رزقهم من بهيمة الأنع_م

{أنعام} (جمع {نعم}) در

اصل به معناى شتران است. لكن گاهى به مجموع شتر، گاو و گوسفند نيز گفته مى شود. به اعتقاد همه مفسران مراد از {أنعام} در اين جا معناى دوم (مجموع شتر، گاو و گوسفند) مى باشد. گفتنى است كه {بهيمة} به معناى چهارپا و اضافه آن به انعام اضافه بيانيه است; يعنى، چهارپايى كه عبارت است از شتر، گاو و گوسفند.

نحر شتر قربانى حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 36 - 8،9

8 - لزوم به صف كردن شتران قربانى و نحر هم زمان آنها ، همراه ذكر نام خدا

فاذكروا اسم اللّه عليها صوافّ

{صوافّ} جمع {صافة} حال از ضمير {عليها} و از مصدر {صفّ} (گروهى را در كنار هم و در يك امتداد مستقيم به نظم در آوردن) مشتق شده است; يعنى، پس نام خدا را بر شتران (به هنگام نحر كردن آنها) در حالى كه در امتداد مستقيم به نظم درآمدند ببريد.

9 - لزوم بستن دست ها و پا هاى شتران قربانى ، به هنگام نحر كردن آنها

فاذكروا اسم اللّه عليها صوافّ

با توجه به اين كه هنگام نحر كردن شتر براى اين كه بر اثر وارد شدن فشار كارد فرار نكند، ابتدا دستها و پاهايش را كنار هم قرار مى دهند و دور آنها را طناب مى پيچند و سپس آن را نحر مى كنند {صوافّ} را مى توان چنين معنا كرد: در حالى كه دستها و پاهايشان را كنار هم قرار داديد و با طناب بستيد آنها را نحر كنيد.

نذر در حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج

- 22 - 29 - 8

8 - { عن أميرالمؤمنين ( ع ) أنّه قال فى قول اللّه عزّوجلّ : { ثمّ ليقضوا تفثهم و ليوفوا نذورهم و ليطوفوا بالبيت العتيق } قال : التفث الرمى و الحلق و النذور من نذر أن يمشى و الطواف هو طواف الزيارة . . . ;

از اميرالمؤمنين(ع) روايت شده است كه در باره سخن خداوند عزّوجلّ {ثمّ ليقضوا تفثهم و ليوحوا نذورهم و ليطوفوا بالبيت العتيق} فرمود: مراد از {تفث} رمى جمرات و تراشيدن سر است و مراد از {نذور} كسى است كه نذر كرده كه پياده برود(1) و مراد از طواف، طواف زيارت است. ..}. 1_ محتمل است مقصود اين باشد كه شخص نذر كرده كه پياده از منا به مكّه برود; نه اين كه نذر كرده است از وطنش پياده به حج برود; چون در اين صورت با ظاهر آيه سازگار نيست.

نشانه گذارى قربانى حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 32 - 4

4 - لزوم نشانه گذارى روى دام هايى كه به منظور قربانى در مراسم حج ، برده مى شود .

و من يعظّم شع_ئر اللّه

تسميه دام هاى قربانى به {شعائر} مى تواند دربردارنده توصيه اى باشد به صاحبان آنها كه بايد دام ها را نشانه گذارى كنند تا همگان بدانند كه آنها مربوط به خدا هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 36 - 5

5 - لزوم نشانه گذارى شترانى كه حاجيان جهت قربانى به همراه خود مى برند .

و البدن جعلن_ها لكم من شع_ئر اللّه

اين سخن

خدا كه: {ما شتران قربانى را شعائر و نشانه هاى دينى قرار داديم} مى تواند دربردارنده اين توصيه باشد كه حاجيان نيز بايد شتران را به منظور اين كه آنها از ديگر شتران ممتاز باشند، نشانه گذارى كنند.

نقش رهبران دينى در حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 27 - 9

9 - لزوم انجام مراسم حج با محوريت رهبر جامعه اسلامى

يأتوك رجالاً و على كلّ ضامر

اين كه خداوند مى فرمايد: {مردم از پياده و سواره بر تو (ابراهيم) وارد خواهند شد} مى تواند متضمن دستورى باشد به مردم كه بايد ابتدا به زيارت رهبر الهى بشتابند و با محوريت او مراسم حج را انجام دهند.

نيكى در حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 189 - 14

14 - عمل نيك در حج ، رعايت تقوا و پرهيز از گناهان است .

و لكن البر من اتقى

واجبات حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 28 - 6

6 - قربانى كردن پس از حضور در عرفات و مشعر ، از مناسك واجب حج

و يذكروا اسم اللّه . .. على ما رزقهم من بهيمة الأنع_م

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 29 - 1،4

1 - وجوب تقصير و بيرون آمدن از احرام ، پس از انجام مراسم قربانى

و يذكروا اسم اللّه . .. ثمّ ليقضوا تفثهم

{قضاء} (مصدر {يقضون}) به معناى بريدن و جدا كردن است. {تفث}; يعنى، غبار و چركى كه بر بدن مى نشيند.

بنابراين {ثمّ ليقضوا تفثهم};يعنى، حاجيان پس از انجام مراسم قربانى، با تراشيدن سر و گرفتن ناخن _ كه به خاطر محرم بودن، نمى توانستند انجام دهند _ خود را تميز كنند و اين كنايه از بيرون شدن از احرام است.

4 - وجوب طواف ، پس از تقصير و خروج از احرام

ثمّ ليقضوا تفثهم . .. و ليطّوّفوا

وقت حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 189 - 4،5

4 - از فايده هاى ظهور ماه به شكل هاى مختلف ، شناخت موسم و زمان حج است .

قل هى موقيت للناس و الحج

5 - حج عبادتى است مشروط به وقت و ماهى خاص

قل هى موقيت للناس و الحج

{الحج} عطف به {الناس} مى باشد; يعنى، هى مواقيت الحج.

وقت ذبح قربانى حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 33 - 2

2 - مراسم قربانى ، داراى زمانى معين است .

لكم فيها من_فع إلى أجل مسمًّى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 34 - 3

3 - مراسم قربانى ، داراى زمان مشخص در هريك از اديان آسمانى پيشين

و لكلّ أُمّة جعلنا منسكًا

وقت قربانى حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 28 - 9

9 - انجام تكليف قربانى ، موقوف به زمانى خاص و معين ( دهم تا سيزدهم ذى حجه )

و يذكروا اسم اللّه فى أيّام معلوم_ت على ما رزقهم من بهيمة الأنع_م

براساس رواياتى كه از اهل بيت(ع) وارد شده است، مراد از {أيام معلومات}، ايام

تشريق (دهم تاسيزدهم) ذى حجه است.

ويژگيهاى ايام حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 3 - 4

4 _ ايام حج ، فرصتى مناسب براى اعلان مواضع اسلام در برابر كفر

و أذن من اللّه و رسوله إلى الناس يوم الحج الأكبر

هتك قربانى حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 2 - 5،6

5 _ هتك حرمت ماه هاى حرام ، هَدْى ( قربانى بى نشان حج ) و قلائد ( قربانى با نشان حج ) ، حرام و گناه است .

لاتحلوا . .. و لاالشهر الحرام و لاالهدى و لاالقلئد

{قلائد} جمع قلادة به معناى گردنبند است و مراد از آن گوسفند، شتر و گاوى است كه به منظور قربانى كردن در حج، علامتى را بر گردن آن مى آويزند. و لفظ {الشهر الحرام} اگر چه مفرد است ولى مراد از آن جنس است. بنابراين شامل تمامى ماههاى حرام مى شود.

6 _ هتك حرمت علامت هاى ويژه قربانى حج ، حرام و گناه است .

و لاتحلوا . .. و لاالقلئد

بنابر اينكه مراد از {قلائد}، خود علامت باشد، نه حيوان داراى علامت.

حجر الاسود

{حجر الاسود}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 97 - 23

23 _ مقام ابراهيم ( ع ) كه نقش دو پاى وى بر آن است و حجرالاسود و خانه اسماعيل نشانه هايى روشن در مسجدالحرام

فيه ايات بيّنات مقام ابراهيم

امام صادق (ع) در پاسخ سؤال از {ايات بيّنات} در آيه فوق فرمود: مقام ابراهيم حيث قام على الحجر فاثّرت

فيه قدماه و الحجرالاسود و منزل اسماعيل.

_______________________________

كافى، ج 4، ص 223، ح 1 ; تفسير عياشى، ج 1، ص 187، ح 99.

حجاب از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

حجاب

آثار بى حجابى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 59 - 15

15 - بى حجابى ، از جمله عوامل ناهنجارى در محيط دينى است .

يدنين عليهنّ من جل_بيبهنّ ذلك أدنى أن يعرفن فلايؤذين

آثار حجاب قلب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 88 - 7

7 - يهوديان كافر ، على رغم ناتوانى از ايمان آوردن بر اثر محجوب بودن قلبهايشان ، معذور نيستند .

قلوبنا غلف بل لعنهم اللّه بكفر هم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 57 - 16

16- هدايت پذيرى كسانى كه بر دل هايشان پرده افكنده شده و بر گوش هايشان سنگينى نشسته ( محرومان از درك و فهم آيات الهى ) ، ناممكن است .

و إن تدعهم إلى الهدى فلن يهتدوا إذًا أبدًا

{لن} براى نفى هميشگى است كه در آيه مورد بحث، با كلمه {أبداً} نيز بر آن تأكيد مجدد شده است; يعنى، چنين افرادى، هرگز و هيچ گاه، هدايت نخواهند شد و بايد از آنان مأيوس بود.

احكام حجاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 31 - 9،10،11،12،15،17،18،19،20،21،22،23،24،25،28،29،39

9 - زنان مؤمن ، موظف به پوشاندن زينت هاى خويش و محل آنها ( بدن ) از ديد نامحرمان اند ; جز آنچه كه خود به خود آشكاراست ( مثل سرمه ، انگشتر ، حنا و . .

. ) .

و قل للمؤمن_ت . .. و لايبدين زينتهنّ إلاّ ما ظهر منها

درباره مقصود از {زينتهنّ} (زينت زنان) دو ديدگاه وجود دارد: 1- مقصود محل زينت آلات است; زيرا آشكار كردن خود زينت آلات به تنهايى معنى ندارد. 2- مراد خود زينت آلات است، در حالى كه بر روى بدن قرار دارد. در اين صورت به طريق اولى آشكار كردن محل زيورآلات (بدن)، حرام خواهد بود. گفتنى است مقصود از استثنا در {إلاّ ماظهر منها}، زيورآلاتى است كه، به طور متعارف آشكارا استفاده مى شود; مثل: انگشتر، سرمه، حنا و... .

10 - حرمت آشكار ساختن زينت ها و محل هاى آنها ( بدن ) بر زنان ، جز آنچه كه ثخود به خود آشكار است ( مانند انگشتر ، سرمه ، حنا و . . . ) .

لايبدين زينتهنّ إلاّ ما ظهر منها

11 - پوشاندن آن قسمت از بدن كه به طور متعارف و خود به خود آشكار است ، ( مانند قرص صورت ، دست و پا تا مچ ) بر زنان ، لازم نيست .

لايبدين زينتهنّ إلاّ ما ظهر منها

12 - پوشاندن زينت هايى كه به طور متعارف و خودبه خود آشكار است ( مانند انگشتر ، سرمه ، حنا و . . . ) بر زنان ، واجب نيست .

و لا يبدين زينتهنّ إلاّ ما ظهر منها

15 - زنان مؤمن ، موظف به پوشاندن سر ، گلو ، و سينه خود از نگاه نامحرمان

و ليضربن بخمرهنّ على جيوبهنّ

{خمار} نام پوششى (روسرى) است كه زنان به وسيله آن، سر خود را مى پوشانند (مفردات راغب) و {جيب} به آن قسمت از پيراهن

گفته مى شود كه گلو و قفسه سينه را بپوشاند (مصباح المنير).

17 - آشكار كردن موى سر ، گلو و سينه در انظار نامحرمان ، بر زنان مؤمن حرام است .

و ليضربن بخمرهنّ على جيوبهنّ

18 - زنان مؤمن ، مجاز به آشكار ساختن زينت هاى خويش ( گوشواره ، النگو گردنبند و . . . ) و مواضع آنها ( بدن ) بر شوهر ، پدر ، پدر شوهر و پسران خود هستند .

و لايبدين زينتهنّ إلاّ لبعولتهنّ أو ءابائهنّ أو ءاباءِ بعولتهنّ أو أبنائهنّ

19 - زنان مؤمن ، مجاز به آشكار ساختن زينت هاى خويش و مواضع آنها ( بدن ) بر پسران شوهر ، برادران ، پسران برادر و پسران خواهر خود هستند .

و لايبدين زينتهنّ إلاّ. .. ؤو أبناء بعولتهنّ أو أخونهنّ أو بنى إخونهنّ أو بنى أخ

20 - بر زنان مؤمن ، پوشاندن زينت هاى خويش و مواضع آنها ( بدن ) ، بر ديگر زنان مؤمن و بردگان خود لازم نيست .

و لايبدين زينتهنّ إلاّ. .. أو نسائهنّ أو ما ملكت أيم_نهنّ

21 - زنان مؤمن ، از آشكار كردن زينت هاى خويش و مواضع آنها ( بدن ) بر زنان غير مسلمان منع شده اند .

و لايبدين زينتهنّ إلاّ. .. أو نسائهنّ

اضافه {نساء} به ضمير جمع {هنّ} _ كه به {مؤمنات} بازمى گردد _ دلالت مى كند كه مراد از آن، عموم زنان نيست; بلكه مقصود زنان مؤمن مى باشد. بنابراين استثناى {إلاّ... نسائهنّ} شامل زنان غير مسلمان نمى شود.

22 - پوشاندن زينت ها و مواضع آنها ( بدن ) از خدمت كاران بى نياز به زن و بى رغبت

به زناشويى و كودكان بى خبر از مسائل جنسى ، بر زنان مؤمن لازم نيست .

و لايبدين زينتهنّ إلاّ. .. أو الت_بعين غير أُوْلى الإربة من الرجال أو الطفل الذي

واژه {الإربة} به معناى حاجت است و در آيه شريفه _ به مناسبت اين كه در بيان مسائل محرم و نامحرم است _ مقصود، نياز به زن و تمايل جنسى به زنان است.

23 - زنان مؤمن ، موظف به پوشاندن زينت هاى خويش و مواضع آنها از خدمت كاران نيازمند به زن و راغب به زناشويى و نيز از كودكان آگاه و با خبر از مسائل جنسى

و لايبدين زينتهنّ إلاّ. .. أو الت_بعين غير أُوْلى الإربة من الرجال أو الطفل الذي

24 - پوشاندن زينت و مواضع آنها ( بدن ) از خدمت كارانى كه ساده لوح اند و از بصيرت و عقل كامل برخوردار نيستند ، بر زنان مؤمن واجب نيست .

و لايبدين زينتهنّ إلاّ. .. أو الت_بعين غير أُوْلى الإربة

يكى از معانى و موارد كاربرد واژه {إربة} بصيرت در امور و عقل است (لسان العرب و قاموس المحيط). بنابراين {غير أُوْلى الإربة}; يعنى، كسانى كه ساده لوح اند و از عقل و بصيرت كافى، از جمله در امور جنسى، برخوردار نيستند و از چنين امورى كاملاً بى خبراند.

25 - پدر شوهر ، پسرهمسر ، پسر برادر ، پسر خواهر ، زنان مؤمن ، بردگان ، خدمت كاران بى ميل به زن و زناشويى و كودكان بى خبر از مسائل جنسى ، از محارم زنان اند .

و لايبدين زينتهنّ إلاّ لبعولتهنّ . .. أو الطفل الذين لم يظهروا على عورت النساء

28 - زنان مؤمن ، وظيفه

دار پرهيز از هر گونه رفتار تحريك آميز و جلب كننده توجه نامحرمان به سوى خويش

و لايضربن بأرجلهنّ ليعلم ما يخفين من زينتهنّ

لام در {ليعلم} براى تعليل و بيان علت حرمت پاى كوبيدن بر زمين است و در چنين مواردى، تعليل موجب تعميم حكم مى شود. از اين رو مى توان استفاده كرد كه هر آنچه موجب آشكار شدن زينت زنان شود، همين حكم را دارد و حرام خواهد بود.

29 - بر زنان مؤمن ، پوشاندن پا تا مچ و زينت هاى آن ( مانند خلخال ) واجب است .

و لايضربن بأرجلهنّ ليعلم ما يخفين من زينتهنّ

39 - { عن فضيل بن يسار قال : سألت أبا عبداللّه ( ع ) عن الذراعين من المرأة أهما من الزنية التى قال اللّه تبارك و تعالى { و لايبدين زينتهنّ إلاّ لبعولتهنّ } قال : نعم و مادون الخمار من الزينة و ما دون السوارين ;

فضيل بن يسار گويد: از امام صادق(ع) پرسيدم: آيا زراعين زن از (آرنج تا مچ دستهاى او) جزء زينتى است كه خداوند فرموده است: {و لايبدين زينتهنّ إلاّ لبعولتهنّ}؟ فرمود: آرى و نيز آنچه [از سرو گردن ]زير پوشش مقنعه و [از مچ دست ]زير دست بند قرار دارد، از همان زينت است}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 60 - 1،13

1 - حجاب و پوشش براى زنان ساخورده و نااميد از زناشويى و بى ميل به امور جنسى واجب نيست .

و القوعد من النساء الّ_تى لايرجون نكاحًا فليس عليهنّ جناح أن يضعن ثيابهنّ

{ثوب} (مفرد {ثياب}) به معناى پيراهن است; ولى مقصود از آن

در آيه شريفه _ به قرينه آيه قبل كه درباره درآوردن پيراهن در وقت خواب و استراحت است _ روپوش و پوشش هاى مخصوص زنان مسلمان است; نه اين كه به معناى عريان شدن باشد.

13 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) انه قرأ { أن يضعن ثيابهنّ } قال الخمار والجلباب . . . ;

امام صادق(ع) در پى تلاوت آيه {أن يضعن ثيابهنّ} فرمود: مراد روسرى و روپوش است. ..}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 59 - 3،4،12

3 - بر زنان آزاده مؤمن ، لازم است كه تمام اندام خود را ، از سر تا پا ، از نامحرمان بپوشانند .

قل لأزوجك و بناتك و نساء المؤمنين يدنين عليهنّ من جل_بيبهنّ

تعبير {عليهنّ} شامل تمامى اندام مى شود و نكته ياد شده را مى رساند.

4 - كنيزان ، در پوشش و حجاب ، حكم زنان آزاده را ندارند .

قل لأزوجك . .. نساء المؤمنين يدنين عليهنّ من جل_بيبهنّ

{نساء المؤمنين} انصراف به زنان آزاده مؤمن دارد. شأن نزول نقل شده درباره اين آيه و اين كه زنان آزاده و كنيزان، داراى پوشش يك نواختى بودند و از اين رو، مورد تعرض مزاحمان قرار مى گرفتند، گوياى اين است كه حكم مزبور، مربوط به زنان آزاده است.

12 - بر زنان مؤمن آزاده ، لازم است با پوشش مناسب ، خود را از بردگان كنيز متمايز سازند .

يدنين عليهنّ من جل_بيبهنّ ذلك أدنى أن يعرفن فلايؤذين

متعلق {يعرفن} مى تواند {من الإماء} باشد و مى تواند چيزى شبيه {إنّهنّ حرائر} باشد. برداشت بالا، بنابر احتمال نخست است.

اهميت حجاب

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 60 - 8،9

8 - حجاب و پوشش براى زنان سالخورده و بى رغبت به زناشويى ، بهتر و سودمندتر از بى حجاب و بى پوشش بودن آنان است .

و القوعد من النساء . .. ليس عليهنّ جناح أن يضعن ثيابهنّ ... و أن يستعففن خير لهن

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين است كه مقصود از {عفت} خويشتن دارى زنان سالخورده از فرو نهادن حجاب و پوشش خود باشد كه در جمله پيش از آن سخن به ميان آمده است.

9 - حجاب و پوشش زنان ، نشان عفت آنان و حافظ پاكدامنى ايشان

و القوعد من النساء . .. فليس عليهنّ جناح أن يضعن ثيابهنّ ... و أن يستعففن خير له

آيه شريفه به زنان سالخورده، يادآور مى شود كه رعايت حجاب براى آنان بهتر از بى حجابى است _ هر چند آنان مجاز به ترك حجاب اند _ و خداوند از اين مسأله به {عفت گزينند و خويشتن دارى كنند} تعبير فرموده است. اين تعبير مى تواند گوياى اين حقيقت باشد كه حجاب، نشان عفت و حافظ پاكدامنى زنان است.

پوشش پا در حجاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 31 - 29

29 - بر زنان مؤمن ، پوشاندن پا تا مچ و زينت هاى آن ( مانند خلخال ) واجب است .

و لايضربن بأرجلهنّ ليعلم ما يخفين من زينتهنّ

پوشش سر در حجاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 31 - 15

15 - زنان مؤمن ،

موظف به پوشاندن سر ، گلو ، و سينه خود از نگاه نامحرمان

و ليضربن بخمرهنّ على جيوبهنّ

{خمار} نام پوششى (روسرى) است كه زنان به وسيله آن، سر خود را مى پوشانند (مفردات راغب) و {جيب} به آن قسمت از پيراهن گفته مى شود كه گلو و قفسه سينه را بپوشاند (مصباح المنير).

پوشش سينه در حجاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 31 - 15

15 - زنان مؤمن ، موظف به پوشاندن سر ، گلو ، و سينه خود از نگاه نامحرمان

و ليضربن بخمرهنّ على جيوبهنّ

{خمار} نام پوششى (روسرى) است كه زنان به وسيله آن، سر خود را مى پوشانند (مفردات راغب) و {جيب} به آن قسمت از پيراهن گفته مى شود كه گلو و قفسه سينه را بپوشاند (مصباح المنير).

پوشش گلو در حجاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 31 - 15

15 - زنان مؤمن ، موظف به پوشاندن سر ، گلو ، و سينه خود از نگاه نامحرمان

و ليضربن بخمرهنّ على جيوبهنّ

{خمار} نام پوششى (روسرى) است كه زنان به وسيله آن، سر خود را مى پوشانند (مفردات راغب) و {جيب} به آن قسمت از پيراهن گفته مى شود كه گلو و قفسه سينه را بپوشاند (مصباح المنير).

تاريخ حجاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 31 - 16

16 - استفاده از روسرى ، بدون پوشاندن گلو و سينه ، از پوشش هاى زنان جزيرة العرب پيش از تشريع حكم حجاب از جانب اسلام

و ليضربن بخمرهنّ على جيوبهنّ

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 59 - 5

5 - نوعى حجاب و پوشش ، پيش از فرمان به رعايت كامل حجاب ، براى زنان وجود داشته است .

يدنين عليهنّ من جل_بيبهنّ

شناخته بودن {جلباب} و اضافه آن به ضمير {هنّ} اشعار به وجود آن مى كند.

تقوا در حجاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 55 - 15

15 - كشف حجاب در نزد افرادِ مُجاز ، بايد با رعايت ضوابط و تقواپيشگى باشد .

لاجناح عليهنّ فى ءابائهنّ . .. و لا ما ملكت أيم_نهنّ و اتّقين اللّه

برداشت بالا، بنابراين احتمال است كه امر به تقوا پس از ذكر استثناهاى لزوم رعايت حجاب، مربوط به استثناها باشد; يعنى، در اهميت موارد ياد شده نيز آزادى مطلق وجود ندارد و بايد با رعايت ضوابط صورت بگيرد.

حجاب بهشتيان و جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 46 - 1،2

1 _ وجود حجاب و فاصله ميان بهشتيان و دوزخيان

و بينهما حجاب

2 _ مردانى بلند مرتبه ( أصحاب اعراف ) ، بر بلنداى حجاب حايل بين دوزخيان و بهشتيان حضور خواهند داشت .

و بينهما حجاب و على الاعراف رجال

{عرف} به قسمتهاى بالا و رويين هر چيز بلند و مرتفع گفته مى شود و جمع آن {اعراف} است. (لسان العرب). ال در {الاعراف} جانشين مضاف إليه است، يعنى: و على اعراف الحجاب رجال.

حجاب بين محمد(ص) و كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 45 - 1،11

1- خداوند ،

به هنگام قراءت قرآن توسط پيامبر ( ص ) ، ميان آن حضرت و كافران ، حجابى نامرئى قرار داد .

و إذا قرأت القرءان . .. حجابًا مستورًا

برداشت فوق، مبتنى بر معناى مستور _ به همان صيغه مفعولى يعنى پوشيده شده _ است و در آيه به تناسب موضوع، مراد پوشيده شدن از حواس بينندگان (كافران) است.

11- { دخل . . . هشام بن السائب . . . على أبى عبدالله ( ع ) فقال : . . . أخبرنى عن قول الله { و إذا قرأت القرآن جعلنا بينك و بين الذين لايؤمنون بالأخرة حجاباً مستوراً } . . . قال : آية فى الكهف و آية فى النحل و آية فى الجاثية و هى : { أفرأيت من اتّخذ إلهه هواه و أضلّه الله على علم و ختم على سمعه و قلبه . . . } و فى النحل : { أُول_ئك الذين طبع الله على قلوبهم و سمعهم و أبصارهم و أُول_ئك هم الغافلون } و فى الكهف : { و من أظلم ممّن ذكّر بآيات ربّه فأعرض عن ها و نسى ما قدّمت يداه . . . } ;

هشام بن سائب بر امام صادق(ع) وارد شد، پس به امام گفت: مرا از سخن خدا {و أذا قرأت القرآن جعلنا بينك و بين الذين لايؤمنون بالأخرة حجاباً مستوراً} خبر ده؟ حضرت فرمود: _ مقصود از قرآنى كه پيامبر با خواندن آن از چشم كافران مستور و ناپديد مى شود، آيه اى در سوره جاثيه {أفرأيت . ..} و در سوره نحل {أُول_ئك الذين ...} و در سوره كهف {و من أظلم ممّن...}

است}.

حجاب پيرزن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 60 - 1،2،4،8

1 - حجاب و پوشش براى زنان ساخورده و نااميد از زناشويى و بى ميل به امور جنسى واجب نيست .

و القوعد من النساء الّ_تى لايرجون نكاحًا فليس عليهنّ جناح أن يضعن ثيابهنّ

{ثوب} (مفرد {ثياب}) به معناى پيراهن است; ولى مقصود از آن در آيه شريفه _ به قرينه آيه قبل كه درباره درآوردن پيراهن در وقت خواب و استراحت است _ روپوش و پوشش هاى مخصوص زنان مسلمان است; نه اين كه به معناى عريان شدن باشد.

2 - اجتناب از آرايش و خودآرايى ، شرط جواز حجاب نداشتن زنان سالخورده و نا اميد از زناشويى است .

و القوعد من النساء الّ_تى لايرجون نكاحًا فليس عليهنّ جناح أن يضعن ثيابهنّ غير مت

4 - نااميدى از زناشويى و بى ميلى نسبت به امور جنسى ، نشان سالخوردگى زنان و مجوز فرونهادن حجاب و پوشش براى آنان است .

و القوعد من النساء الّ_تى لايرجون نكاحًا . .. غير متبرّج_ت بزينة

جمله {الّ_تى لايرجون نكاحاً} صفت و قيد توضيحى براى {و القواعد من النساء} و بيان كننده مقصود از آن است.

8 - حجاب و پوشش براى زنان سالخورده و بى رغبت به زناشويى ، بهتر و سودمندتر از بى حجاب و بى پوشش بودن آنان است .

و القوعد من النساء . .. ليس عليهنّ جناح أن يضعن ثيابهنّ ... و أن يستعففن خير لهن

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين است كه مقصود از {عفت} خويشتن دارى زنان سالخورده از فرو نهادن حجاب و پوشش خود باشد كه در جمله پيش

از آن سخن به ميان آمده است.

حجاب چشم كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 101 - 1

1- بارزترين ويژگى كافران ، محجوب بودن آنان از ديدن و درك آيات الهى است .

الذين كانت أعينهم فى غطاء عن ذكرى

مراد از ديدن ذكر خدا، مشاهده و درك آيات و نشانه هايى است كه مايه ياد خداوند هستند (گفتن مسبّب و اراده سبب) و مفاد آيه، اين است كه مشاهده آيات خداوند، كافران را به ياد او نمى افكند، گويا پوششى بر چشم هاى آنان است كه ديدن آن آيات، بر ايشان مقدور نيست.

حجاب حر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 59 - 12

12 - بر زنان مؤمن آزاده ، لازم است با پوشش مناسب ، خود را از بردگان كنيز متمايز سازند .

يدنين عليهنّ من جل_بيبهنّ ذلك أدنى أن يعرفن فلايؤذين

متعلق {يعرفن} مى تواند {من الإماء} باشد و مى تواند چيزى شبيه {إنّهنّ حرائر} باشد. برداشت بالا، بنابر احتمال نخست است.

حجاب دختران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 59 - 1،7

1 - پيامبر ( ص ) ، موظف است به همسران و دختران خود و همسران مؤمنان ، آموزش دهد كه خود را بپوشانند .

ي_أيّها النبىّ قل لأزوجك و بناتك و نساء المؤمنين يدنين عليهنّ من جل_بيبهنّ

{يدنين} از ريشه {دنا} به معناى {قرب و نزديكى} است. {جلاييب} جمع {جلباب} به معناى پيراهن و يا روسرى است (مفردات راغب). متعدى شدن {يدنين} به {على} چه بسا، متضمن معناى فروانداختن

و به گونه اى از بالا به سمت پايين انداختن و پوشاندن باشد.

7 - همسران و دختران رسول خدا ، در حفظ حجاب و پوشش خود ، بر ديگران برتر و مقدم بودند .

قل لأزوجك و بناتك و . .. يدنين عليهنّ من جل_بيبهنّ

ذكر {أزواجك و بناتك} در بيان حكم حجاب و نيز مقدم آوردن آنها بر {نساء المؤمنين} مى تواند اشعار به تقدم آنها در رعايت حكم حجاب داشته باشد.

حجاب در جزيرة العرب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 31 - 16

16 - استفاده از روسرى ، بدون پوشاندن گلو و سينه ، از پوشش هاى زنان جزيرة العرب پيش از تشريع حكم حجاب از جانب اسلام

و ليضربن بخمرهنّ على جيوبهنّ

حجاب زنان مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 31 - 16

16 - استفاده از روسرى ، بدون پوشاندن گلو و سينه ، از پوشش هاى زنان جزيرة العرب پيش از تشريع حكم حجاب از جانب اسلام

و ليضربن بخمرهنّ على جيوبهنّ

حجاب زنان مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 59 - 3،12

3 - بر زنان آزاده مؤمن ، لازم است كه تمام اندام خود را ، از سر تا پا ، از نامحرمان بپوشانند .

قل لأزوجك و بناتك و نساء المؤمنين يدنين عليهنّ من جل_بيبهنّ

تعبير {عليهنّ} شامل تمامى اندام مى شود و نكته ياد شده را مى رساند.

12 - بر زنان مؤمن آزاده ، لازم است با پوشش مناسب ، خود را از بردگان كنيز متمايز

سازند .

يدنين عليهنّ من جل_بيبهنّ ذلك أدنى أن يعرفن فلايؤذين

متعلق {يعرفن} مى تواند {من الإماء} باشد و مى تواند چيزى شبيه {إنّهنّ حرائر} باشد. برداشت بالا، بنابر احتمال نخست است.

حجاب قبل از اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 59 - 5

5 - نوعى حجاب و پوشش ، پيش از فرمان به رعايت كامل حجاب ، براى زنان وجود داشته است .

يدنين عليهنّ من جل_بيبهنّ

شناخته بودن {جلباب} و اضافه آن به ضمير {هنّ} اشعار به وجود آن مى كند.

حجاب قلب دشمنان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 57 - 10

10- خداوند ، به جهت محروم ساختن مخالفان قرآن از فهميدن نكته هاى آن و گوش سپارى به آيات الهى ، بر دل هايشان ، حجاب هايى متعدد و در گوش هايشان ، سنگينى ، مى افكند .

إنّا جعلنا على قلوبهم أكنّة أن يفقهوه و فى ءاذانّهم وقرًا

{أكنّه} جمع {كِنان} به معناى {پرده و پوشش} است. {وَقر} به معناى {سنگينى} است. سنگينى در گوش، كنايه از دل ندادن به آيات الهى، و نشان دادن رفتارى شبيه كران، در آن است. ضمير {يفقهوه} به {آيات} بازمى گردد كه چون مراد از {آيات}، واژه {قرآن} است، ضمير مذكر آمده است. و مراد از {أن يفقهوه}، {لئلايفقهوه} و يا {كراهة أن يفقهوه} است.

حجاب قلب كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 101 - 2

2- محجوب بودن دل از ياد خدا ، از بارزترين خصلت هاى كافران است .

الذين كانت أعينهم فى

غطاء عن ذكرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 63 - 3

3 - قلب هاى كافران ، پوشيده در حجاب غفلت و ناآگاهى

بل قلوبهم فى غمرة من ه_ذا

حجاب كنيز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 59 - 4،12

4 - كنيزان ، در پوشش و حجاب ، حكم زنان آزاده را ندارند .

قل لأزوجك . .. نساء المؤمنين يدنين عليهنّ من جل_بيبهنّ

{نساء المؤمنين} انصراف به زنان آزاده مؤمن دارد. شأن نزول نقل شده درباره اين آيه و اين كه زنان آزاده و كنيزان، داراى پوشش يك نواختى بودند و از اين رو، مورد تعرض مزاحمان قرار مى گرفتند، گوياى اين است كه حكم مزبور، مربوط به زنان آزاده است.

12 - بر زنان مؤمن آزاده ، لازم است با پوشش مناسب ، خود را از بردگان كنيز متمايز سازند .

يدنين عليهنّ من جل_بيبهنّ ذلك أدنى أن يعرفن فلايؤذين

متعلق {يعرفن} مى تواند {من الإماء} باشد و مى تواند چيزى شبيه {إنّهنّ حرائر} باشد. برداشت بالا، بنابر احتمال نخست است.

حجاب همسران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 53 - 27،37

27 - همسران پيامبر ، موظف به حفظ حجاب و پوشش مناسب و نگهدارى خود از نگاه نامحرمان بودند .

و إذا سألتموهنّ مت_عًا فسئلوهنّ من وراء حجاب

37 - لزوم حفظ حجاب بر همسران پيامبر

و إذا سألتموهنّ مت_عًا فسئلوهنّ من وراء حجاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 55 - 9،12

9 - همسران پيامبر ، موظف

به رعايت پوشش و حجاب مناسب بودند .

و إذا سألتموهنّ مت_عًا فسئلوهنّ من وراء حجاب. .. لاجناح عليهنّ فى ءابائهنّ ... و

12 - دستور هاى صادر شده درباره حجاب همسران پيامبر ، تقواپيشگى است .

لاجناح عليهنّ فى ءابائهنّ . .. و اتّقين اللّه

احتمال دارد كه {اتّقين اللّه} دستور عام بعد از ذكر خاص باشد. در اين صورت، استفاده مى شود كه فرمان به رعايت حجاب، از مصداق هاى تقوا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 59 - 1،7

1 - پيامبر ( ص ) ، موظف است به همسران و دختران خود و همسران مؤمنان ، آموزش دهد كه خود را بپوشانند .

ي_أيّها النبىّ قل لأزوجك و بناتك و نساء المؤمنين يدنين عليهنّ من جل_بيبهنّ

{يدنين} از ريشه {دنا} به معناى {قرب و نزديكى} است. {جلاييب} جمع {جلباب} به معناى پيراهن و يا روسرى است (مفردات راغب). متعدى شدن {يدنين} به {على} چه بسا، متضمن معناى فروانداختن و به گونه اى از بالا به سمت پايين انداختن و پوشاندن باشد.

7 - همسران و دختران رسول خدا ، در حفظ حجاب و پوشش خود ، بر ديگران برتر و مقدم بودند .

قل لأزوجك و بناتك و . .. يدنين عليهنّ من جل_بيبهنّ

ذكر {أزواجك و بناتك} در بيان حكم حجاب و نيز مقدم آوردن آنها بر {نساء المؤمنين} مى تواند اشعار به تقدم آنها در رعايت حكم حجاب داشته باشد.

حرمت كشف حجاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 31 - 17

17 - آشكار كردن موى سر ، گلو و سينه در

انظار نامحرمان ، بر زنان مؤمن حرام است .

و ليضربن بخمرهنّ على جيوبهنّ

شرايط ترك حجاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 60 - 2

2 - اجتناب از آرايش و خودآرايى ، شرط جواز حجاب نداشتن زنان سالخورده و نا اميد از زناشويى است .

و القوعد من النساء الّ_تى لايرجون نكاحًا فليس عليهنّ جناح أن يضعن ثيابهنّ غير مت

عوامل حجاب چشم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 7 - 5

5 - آدمى ، خود ايجاد كننده حجاب شنيدن و ديدن ، بر چشم و گوش خويش است .

و على سمعهم و على ابصرهم غشوة

ايجاد {غشاوة} بر چشم و گوش - به خلاف مسدود كردن قلبها - به خداوند نسبت داده نشده است. از اين مقابله چنين بر مى آيد كه كافران، خود ايجاد كننده {غشاوة} بر گوش و چشم خويش هستند.

عوامل حجاب قلب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 88 - 6

6 - قرار گرفتن حجاب بر قلب و انديشه يهوديان ريشه در فطرت و خلقت آنان ندارد بلكه كفرورزى و دور شدنشان از رحمت الهى موجب آن شده است .

قالوا قلوبنا غلف بل لعنهم اللّه بكفر هم فقليلا

چنانچه گذشت {بل} نفى معنايى است كه از {قلوبنا غلف} استفاده مى شود و آن معذور بودن يهود به خاطر نفهميدن است. كلمه {بل} معذور بودن يهود را نفى مى كند و جمله {لعنهم اللّه ...} بيان مى دارد حجابِ قلب يهود از كفرورزى آنان به وجود آمده نه اينكه فطرتاً

اين گونه باشند و اين چنين نفهميدنى - كه خود آدمى زمينه ساز آن باشد - نمى تواند عذرى قابل قبول تلقى شود.

عوامل حجاب گوش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 7 - 5

5 - آدمى ، خود ايجاد كننده حجاب شنيدن و ديدن ، بر چشم و گوش خويش است .

و على سمعهم و على ابصرهم غشوة

ايجاد {غشاوة} بر چشم و گوش - به خلاف مسدود كردن قلبها - به خداوند نسبت داده نشده است. از اين مقابله چنين بر مى آيد كه كافران، خود ايجاد كننده {غشاوة} بر گوش و چشم خويش هستند.

فلسفه حجاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 59 - 8،9

8 - فلسفه فرمان به زنان مؤمن براى حفظ حجاب خود ، مصون ماندن شان از آزار و اذيت است .

قل . .. و نساء المؤمنين يدنين عليهنّ من جل_بيبهنّ ذلك أدنى أن يعرفن فلايؤذين

9 - حجاب و پوشش مناسب ، دژ مستحكمى براى حفظ زنان مؤمن است .

قل . .. يدنين عليهنّ من جل_بيبهنّ ذلك أدنى أن يعرفن فلايؤذين

كشف حجاب جايز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 55 - 15

15 - كشف حجاب در نزد افرادِ مُجاز ، بايد با رعايت ضوابط و تقواپيشگى باشد .

لاجناح عليهنّ فى ءابائهنّ . .. و لا ما ملكت أيم_نهنّ و اتّقين اللّه

برداشت بالا، بنابراين احتمال است كه امر به تقوا پس از ذكر استثناهاى لزوم رعايت حجاب، مربوط به استثناها باشد; يعنى، در اهميت موارد ياد

شده نيز آزادى مطلق وجود ندارد و بايد با رعايت ضوابط صورت بگيرد.

محدوده حجاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 31 - 9،10،11،12،15،17،24،29،39

9 - زنان مؤمن ، موظف به پوشاندن زينت هاى خويش و محل آنها ( بدن ) از ديد نامحرمان اند ; جز آنچه كه خود به خود آشكاراست ( مثل سرمه ، انگشتر ، حنا و . . . ) .

و قل للمؤمن_ت . .. و لايبدين زينتهنّ إلاّ ما ظهر منها

درباره مقصود از {زينتهنّ} (زينت زنان) دو ديدگاه وجود دارد: 1- مقصود محل زينت آلات است; زيرا آشكار كردن خود زينت آلات به تنهايى معنى ندارد. 2- مراد خود زينت آلات است، در حالى كه بر روى بدن قرار دارد. در اين صورت به طريق اولى آشكار كردن محل زيورآلات (بدن)، حرام خواهد بود. گفتنى است مقصود از استثنا در {إلاّ ماظهر منها}، زيورآلاتى است كه، به طور متعارف آشكارا استفاده مى شود; مثل: انگشتر، سرمه، حنا و... .

10 - حرمت آشكار ساختن زينت ها و محل هاى آنها ( بدن ) بر زنان ، جز آنچه كه ثخود به خود آشكار است ( مانند انگشتر ، سرمه ، حنا و . . . ) .

لايبدين زينتهنّ إلاّ ما ظهر منها

11 - پوشاندن آن قسمت از بدن كه به طور متعارف و خود به خود آشكار است ، ( مانند قرص صورت ، دست و پا تا مچ ) بر زنان ، لازم نيست .

لايبدين زينتهنّ إلاّ ما ظهر منها

12 - پوشاندن زينت هايى كه به طور متعارف و خودبه خود آشكار

است ( مانند انگشتر ، سرمه ، حنا و . . . ) بر زنان ، واجب نيست .

و لا يبدين زينتهنّ إلاّ ما ظهر منها

15 - زنان مؤمن ، موظف به پوشاندن سر ، گلو ، و سينه خود از نگاه نامحرمان

و ليضربن بخمرهنّ على جيوبهنّ

{خمار} نام پوششى (روسرى) است كه زنان به وسيله آن، سر خود را مى پوشانند (مفردات راغب) و {جيب} به آن قسمت از پيراهن گفته مى شود كه گلو و قفسه سينه را بپوشاند (مصباح المنير).

17 - آشكار كردن موى سر ، گلو و سينه در انظار نامحرمان ، بر زنان مؤمن حرام است .

و ليضربن بخمرهنّ على جيوبهنّ

24 - پوشاندن زينت و مواضع آنها ( بدن ) از خدمت كارانى كه ساده لوح اند و از بصيرت و عقل كامل برخوردار نيستند ، بر زنان مؤمن واجب نيست .

و لايبدين زينتهنّ إلاّ. .. أو الت_بعين غير أُوْلى الإربة

يكى از معانى و موارد كاربرد واژه {إربة} بصيرت در امور و عقل است (لسان العرب و قاموس المحيط). بنابراين {غير أُوْلى الإربة}; يعنى، كسانى كه ساده لوح اند و از عقل و بصيرت كافى، از جمله در امور جنسى، برخوردار نيستند و از چنين امورى كاملاً بى خبراند.

29 - بر زنان مؤمن ، پوشاندن پا تا مچ و زينت هاى آن ( مانند خلخال ) واجب است .

و لايضربن بأرجلهنّ ليعلم ما يخفين من زينتهنّ

39 - { عن فضيل بن يسار قال : سألت أبا عبداللّه ( ع ) عن الذراعين من المرأة أهما من الزنية التى قال اللّه تبارك و تعالى { و لايبدين زينتهنّ إلاّ لبعولتهنّ } قال

: نعم و مادون الخمار من الزينة و ما دون السوارين ;

فضيل بن يسار گويد: از امام صادق(ع) پرسيدم: آيا زراعين زن از (آرنج تا مچ دستهاى او) جزء زينتى است كه خداوند فرموده است: {و لايبدين زينتهنّ إلاّ لبعولتهنّ}؟ فرمود: آرى و نيز آنچه [از سرو گردن ]زير پوشش مقنعه و [از مچ دست ]زير دست بند قرار دارد، از همان زينت است}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 59 - 3

3 - بر زنان آزاده مؤمن ، لازم است كه تمام اندام خود را ، از سر تا پا ، از نامحرمان بپوشانند .

قل لأزوجك و بناتك و نساء المؤمنين يدنين عليهنّ من جل_بيبهنّ

تعبير {عليهنّ} شامل تمامى اندام مى شود و نكته ياد شده را مى رساند.

محدوده حجاب پيرزن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 60 - 13

13 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) انه قرأ { أن يضعن ثيابهنّ } قال الخمار والجلباب . . . ;

امام صادق(ع) در پى تلاوت آيه {أن يضعن ثيابهنّ} فرمود: مراد روسرى و روپوش است. ..}.

محدوده حجاب خاله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 31 - 19

19 - زنان مؤمن ، مجاز به آشكار ساختن زينت هاى خويش و مواضع آنها ( بدن ) بر پسران شوهر ، برادران ، پسران برادر و پسران خواهر خود هستند .

و لايبدين زينتهنّ إلاّ. .. ؤو أبناء بعولتهنّ أو أخونهنّ أو بنى إخونهنّ أو بنى أخ

محدوده حجاب خواهر

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 31 - 19

19 - زنان مؤمن ، مجاز به آشكار ساختن زينت هاى خويش و مواضع آنها ( بدن ) بر پسران شوهر ، برادران ، پسران برادر و پسران خواهر خود هستند .

و لايبدين زينتهنّ إلاّ. .. ؤو أبناء بعولتهنّ أو أخونهنّ أو بنى إخونهنّ أو بنى أخ

محدوده حجاب عروس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 31 - 18

18 - زنان مؤمن ، مجاز به آشكار ساختن زينت هاى خويش ( گوشواره ، النگو گردنبند و . . . ) و مواضع آنها ( بدن ) بر شوهر ، پدر ، پدر شوهر و پسران خود هستند .

و لايبدين زينتهنّ إلاّ لبعولتهنّ أو ءابائهنّ أو ءاباءِ بعولتهنّ أو أبنائهنّ

محدوده حجاب عمه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 31 - 19

19 - زنان مؤمن ، مجاز به آشكار ساختن زينت هاى خويش و مواضع آنها ( بدن ) بر پسران شوهر ، برادران ، پسران برادر و پسران خواهر خود هستند .

و لايبدين زينتهنّ إلاّ. .. ؤو أبناء بعولتهنّ أو أخونهنّ أو بنى إخونهنّ أو بنى أخ

محدوده حجاب مادر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 31 - 18

18 - زنان مؤمن ، مجاز به آشكار ساختن زينت هاى خويش ( گوشواره ، النگو گردنبند و . . . ) و مواضع آنها ( بدن ) بر شوهر ، پدر ، پدر شوهر و پسران خود هستند

.

و لايبدين زينتهنّ إلاّ لبعولتهنّ أو ءابائهنّ أو ءاباءِ بعولتهنّ أو أبنائهنّ

محدوده حجاب نامادرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 31 - 19

19 - زنان مؤمن ، مجاز به آشكار ساختن زينت هاى خويش و مواضع آنها ( بدن ) بر پسران شوهر ، برادران ، پسران برادر و پسران خواهر خود هستند .

و لايبدين زينتهنّ إلاّ. .. ؤو أبناء بعولتهنّ أو أخونهنّ أو بنى إخونهنّ أو بنى أخ

وجوب حجاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 59 - 3

3 - بر زنان آزاده مؤمن ، لازم است كه تمام اندام خود را ، از سر تا پا ، از نامحرمان بپوشانند .

قل لأزوجك و بناتك و نساء المؤمنين يدنين عليهنّ من جل_بيبهنّ

تعبير {عليهنّ} شامل تمامى اندام مى شود و نكته ياد شده را مى رساند.

حجت از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

حجت

آثار اتمام حجت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 134 - 2

2 - خداوند ، بدون فرستادن رسولان و اتمام حجت بر مردم ، آنان را عذاب نمى كند .

و لو أنّا أهلكن_هم بعذاب من قبله لقالوا ربّنا لولا أرسلت

{لو} در {لو أنّا. ..} براى امتناع است; يعنى، اگر پيش از فرستادن رسول و اتمام حجت عذاب مى كرديم _ كه البته نمى كنيم _ جا براى اعتراض بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 36 - 6

6 _ هلاكت فرعون و قومش ، پس از اتمام حجت خدا با آنان به وسيله موسى و

هارون ( ع ) بوده است .

فقلنا اذهبا إلى القوم الذين كذّبوا بأي_تنا فدمّرن_هم تدميرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 139 - 3

3 - نزول عذاب بر قوم عاد ، نتيجه عملكرد و اصرار آنان بر كفر پس از اتمام حجت بر ايشان بوده است .

إنّى أخاف عليكم عذاب . .. فكذّبوه فأهلكن_هم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 173 - 4

4 - سركشى و عصيان پس از انذار و اتمام حجت ، داراى فرجامى شوم

و أمطرنا عليهم مطرًا فساء مطر المنذرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 206 - 2

2 - كيفر كافران ، به دنبال اتمام حجت هاى مكرر بر آنان

ثمّ جاءهم ما كانوا يوعدون

{كانوا يوعدون} ماضى استمرارى و بيانگر آن است كه خداوند، حجت خويش را بر كافران بارها تمام كرده و مرتباً آنان را به فرجام شوم كفرورزى هشدار داده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 208 - 1

1 - هلاكت و كيفر جوامع تبه كار ، همواره پس از اتمام حجت الهى بر آنان بوده است .

و ما أهلكنا من قرية إلاّ لها منذرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 209 - 7

7 - مؤاخذه بندگان ، قبل از بيان و اتمام حجت بر ايشان ، ظلم و دور از ساحت خداوند است .

و ما أهلكنا من قرية . .. ذكرى و ما كنّا ظ_لمين

مفاد مطلب ياد شده،

همان {قبح عقاب بلابيان} است كه از آيه مورد بحث استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 58 - 3

3 - نزول عذاب بر قوم لوط ، پس از انذار و اتمام حجت بر آنان بود .

فساء مطر المنذرين

قيد {منذرين} بيانگر آن است كه پيش از نزول عذاب، هشدارهاى لازم به آنان داده شده و حجت خدا بر ايشان تمام شده بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 82 - 7

7 - اقدام خداوند به اتمام حجت بر كافران ، پيش از فرستادن عذاب بر آنان

أخرجنا لهم دابّة من الأرض تكلّمهم

ارائه معجزه به كافران، پيش از هلاك ساختن آنان با {عذاب استيصال}، مى تواند براى اين باشد كه حجت خدا بر آنان تمام شود و آنان هيچ عذرى نداشته باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 68 - 10

10 - عذاب الهى ، پس از اتمام حجت و ابلاغ پيام است .

أو كذّب بالحقّ لمّا جاءه أليس فى جهنّم مثوًى للك_فرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 47 - 9

9 - مجازات هاى الهى ، پس از اتمام حجت و ارائه دليل و برهان است .

فجاءوهم بالبيّن_ت فانتقمنا من الذين أجرموا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 21 - 8

8 - عذاب شدن فاسقان در قيامت ، پس از اتمام حجت با آنان ، در دنيا است .

و لنذيقنّهم من العذاب الأدنى دون

العذاب الأكبر لعلّهم يرجعون

بلاهاى هشداردهنده دنيا، نوعى اتمام حجت براى فاسقان است. {لعلّهم يرجعون} نيز نكته بالا را تأييد مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 22 - 10

10 - انتقام الهى از مجرمان در قيامت ، پس از اتمام حجت با ايشان در دنيا است .

ذكّر بأي_ت ربّه . .. إنّا من المجرمين منتقمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 8 - 6

6 - عذاب شدن كافران ، پس از اتمام حجت با آنان است .

و إذا أخذنا من النبيّن ميث_قهم . .. ليسئل ... و أعدّ للك_فرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 43 - 20

20 - كيفر شدن در قيامت ، پس از اتمام حجت و ارائه راه درست و حق به بندگان در دنيا است .

و نقول للذين ظلموا ذوقوا عذاب النار . .. و إذا تتلى عليهم ءاي_تنا بيّن_ت ... و ق

برداشت ياد شده از آن جا است كه خداوند پس از نقل عذاب شدن ظالمان، مسأله ارائه حق و تلاوت آيات الهى بر آنان را مطرح ساخته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 26 - 2

2 - عذاب شدن كافران تكذيب گر پس از اتمام حجت و ارائه معجزات و دلايل آشكار و كتاب هاى روشنگر بوده است .

كذّب الذين من قبلهم جاءتهم رسلهم بالبيّن_ت . .. ثمّ أخذت الذين كفروا فكيف كان نك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر

- 35 - 37 - 7

7 - مجازات الهى براى كافران ، پس از اتمام حجت و دادن فرصت مناسب و عمر كافى براى شناخت و پذيرش دين و تعاليم آسمانى خواهد بود .

أوَلم نعمّركم ما يتذكّر فيه من تذكّر و جاءكم النذير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 177 - 4

4 - آمدن عذاب الهى ، پس از انذار و اخطار و اتمام حجت است .

فساء صباح المنذرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 71 - 22

22 - عذاب كافران ، پس از اتمام حجت الهى بر آنان خواهد بود .

ألم يأتكم رسل منكم يتلون عليكم ءاي_ت ربّكم . .. قالوا بلى و ل_كن حقّت كلمة العذا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 6 - 4

4 - عذاب كافران ، پس از اتمام حجت الهى بر آنان خواهد بود .

ما يج_دل فى ءاي_ت اللّه إلاّ الذين كفروا . .. كذّبت قبلهم قوم نوح ... و كذلك حقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 50 - 6

6 - كيفر الهى كافران دوزخى ، پس از ابلاغ پيام الهى و اتمام حجت از سوى رسولان است .

أَوَلم تك تأتيكم رسلكم بالبيّن_ت قالوا بلى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 13 - 9

9 - مشركان و كفرپيشگان ، پس از اتمام حجت بر آنان ، در معرض گرفتار آمدن به عذاب استيصال اند .

فإن أعرضوا فقل أنذرتكم

ص_عقة مثل ص_عقة عاد و ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 14 - 8

8 - خداوند ، قبل از اتمام حجت و بيان حقيقت براى مردم ، آنان را به عذاب استيصال گرفتار نخواهد ساخت .

مثل ص_عقة عاد و ثمود . إذ جاءتهم الرسل ... ألاّ تعبدوا إلاّ اللّه

{إذ} ظرف زمان و متعلق به {نزول صاعقه} است كه از {مثل صاعقة عاد و ثمود} استفاده مى شود; يعنى، آن گاه صاعقه بر آنان نازل شد كه پيامبران آمدند توحيد و آيين الهى را ابلاغ كردند و آنان نپذيرفتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 25 - 2

2 - انتقام الهى از كافران ، پس از احتجاج و اتمام حجت بر آنان

و كذلك ما أرسلنا . .. ق_ل أوَ لو جئتكم ... فانتقمنا منهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 42 - 5

5 - كيفر دنيوى خداوند درباره مشركان ، پس از اتمام حجت بر آنان است .

أو نرينّك الذى وعدن_هم

از اين كه خداوند تحقق كيفر خويش را پس از ابلاغ وعده عذاب به مشركان (وعدناهم) مطرح مى كند، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 48 - 8

8 - عذاب هاى الهى بر كافران ، پس از اتمام حجت و ارائه آيات به ايشان

و ما نريهم من ءاية . .. و أخذن_هم بالعذاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 78

- 1

1 - ابتلاى مجرمان به عذاب دوزخ ، پس از ابلاغ حق و اتمام حجت الهى بر ايشان در دنيا است .

إنّكم م_كثون . لقد جئن_كم بالحقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 83 - 2

2 - جواز وانهادن گمراهان به خود ، پس از اتمام حجت بر آنان و حق ناپذيرى ايشان

فذرهم

{فاء} در {فذرهم}، مى رساند كه پس از اتمام حجت ادامه تبليغ ضرورى نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 10 - 6

6- به كارگيرى تهديد از سوى خداوند ، پس از ارائه منطق و برهان و تأثيرناپذيرى كافران از آن

فارتقب يوم تأتى السماء بدخان مبين

{فاء} تفريع، تهديد را متفرع بر حق ستيزى كافران و عدم تأثير منطق و برهان بر آنان كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 13 - 3،7

3- بى ثمرى اظهار ايمان ، پس از مشاهده عذاب ، منوط به اتمام حجت قبل از آن

أنّى لهم الذكرى و قد جاءهم رسول مبين

7- نزول عذاب بر كافران ، پس از اتمام حجت بر ايشان با دلايل روشن

يغشى الناس ه_ذا عذاب أليم . .. و قد جاءهم رسول مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 8 - 3

3 - كيفر الهى براى كافران ، پس از اتمام حجت بر ايشان

تتلى عليه . .. فبشّره بعذاب أليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 11 - 4

4 - كيفر كافران ،

پس از اتمام حجت پروردگار بر ايشان

ه_ذا هدًى و الذين كفروا ب_اي_ت ربّهم لهم عذاب

از اين كه خداوند پس از بيان هدايتگرى قرآن، عذاب كافران را مطرح مى كند، مطلب ياد شده قابل برداشت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 26 - 6

6- مجازات اقوام مجرم ، پس از اتمام حجت و اعطاى ابزار لازم شناخت ، به ايشان است .

كذلك نجزى القوم المجرمين . .. و جعلنا لهم سمعًا و أبص_رًا و أفئدة

تذكر به اعطاى چشم، گوش و قلب به قوم هلاك شده عاد، در حقيقت اشاره به اين است كه هلاكت آنان، پس از قرار گرفتن امكانات معرفت در اختيار ايشان و اتمام حجت بر آنان، صورت گرفته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 27 - 4

4- سنت خداوند بر هلاكت اقوام كافر ، پس از نماياندن آيات گوناگون به آنان

و لقد أهلكنا . .. و صرّفنا الأي_ت لعلّهم يرجعون

تذكر به {صرّفنا آيات}، در حقيقت بيانگر اين است كه خداوند تا وقتى كه اتمام حجت نكند و آيات متعدد به كافران ننماياند; ايشان را هلاك نمى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 35 - 18

18- مجازات و نابودى كافران ، پس از ابلاغ پيام حق و اتمام حجت بر آنان است .

بل_غ فهل يهلك إلاّ القوم الف_سقون

با توجه به فاى {فهل} _ كه مى تواند بيانگر تفريع باشد _ استفاده مى شود كه بلاغ و اتمام حجت، همواره قبل از مجازات و كيفر كافران صورت گرفته

و مى گيرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 32 - 16

16- كيفر الهى در مورد كافران ، پس از اتمام حجت و تبيين حق براى آنان

إنّ الذين كفروا و . .. من بعد ما تبيّن لهم الهدى ... و سيحبط أعم_لهم

در صورتى كه {سيحبط. ..} عنوان كيفر داشته باشد; تعبير {من بعد ما تبيّن...} بيانگر اتمام حجّتى است كه قبل از اعمال مجازات، صورت گرفته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 14 - 5

5_ كيفر امت هاى حق ستيز در طول تاريخ ، پس از اتمام حجت الهى بر آنان

كذّبت قبلهم . .. كلّ كذّب الرسل فحقّ وعيد

تعبير {فحقّ وعيد} مى رساند كه اقوام هلاك شده، قبلاً مورد هشدار، تهديد، تذكر و اتمام حجت قرار گرفته بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 29 - 6

6- كيفر گمراهان قبل از اتمام حجت ايشان ، ظلم و دور از ساحت خداوند *

و قد قدّمت إليكم بالوعيد . .. و ما أنا بظلّ_م للعبيد

برداشت بالا بدان احتمال است كه دو بخش اين آيه، متفرع بر {قد قدّمت. ..} باشد; يعنى، چون قبلاً اتمام حجت بر ايشان شده است، نه حكم تغيير خواهد كرد و نه اجراى حكم ظلم تلقى خواهد شد; زيرا ظلم آن جا است كه عقاب، بدون حجت باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 4 - 5

5 - تحقق مجازات هاى الهى بر كافران ، پس از اتمام حجت بر

ايشان

و كلّ أمر مستقرّ . و لقد جاءهم من الأنباء ما فيه مزدجر

در صورتى كه تعبير {و كلّ أمر مستقرّ} كنايه از عذاب و كيفر حتمى كافران باشد، در پى آمدن {و لقد جائهم. ..}، توضيحى است بر اين كه كيفر آنان، بدون اتمام حجت صورت نگرفته و نمى گيرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 16 - 4

4 - عذاب الهى ، در مورد قوم نوح ، پس از انذار هاى مكرر و اتمام حجت بر آنان بود . *

فكيف كان عذابى و نذر

عطف {نذر} بر {عذابى}، ممكن است بيانگر اين معنا باشد كه عذاب الهى، در حق كافران، بدون انذارهاى مكرر و اتمام حجت نبوده است. گفتنى است كه {نذر} جمع {نذير} است و {نذير} بر دو معنا اطلاق مى شود: {انذار} و {منذر}. ظاهراً در آيه شريفه معناى اول (انذارها) اراده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 18 - 6

6 - عذاب الهى در مورد قوم عاد ، پس از انذار هاى مكرر و اتمام حجت بر آنان بود .

فكيف كان عذابى و نذر

عطف {نذر} بر {عذابى}، ممكن است بيانگر اين معنا باشد كه عذاب الهى در حق كافران، بدون انذارهاى مكرر و تمام شدن حجت بر آنان نبوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 21 - 3

3 - ابتلاى قوم عاد به عذاب الهى ، پس از انذار هاى مكرر و اتمام حجت بر آنان

فكيف كان عذابى و نذر

عطف {نذر} بر {عذابى}، ممكن است

بيانگر اين معنا باشد كه عذاب الهى در حق كافران، بدون انذارهاى مكرر و اتمام حجت نبوده است. گفتنى است كه {نذر} جمع {نذير} است و {نذير} بر دو معنا اطلاق مى شود: {انذار} و {منذر}، ظاهراً در آيه شريفه، معناى اول (انذارها) مراد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 36 - 3

3 - نزول عذاب الهى بر حق ستيزان ، از پى اتمام حجت بر ايشان

إنّا أرسلنا عليهم . .. و لقد أنذرهم بطشتنا فتماروا بالنّذر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 6 - 2

2 - عذاب و كيفر خداوند درباره كافران ، پس از اتمام حجت و ارائه دلايل روشن بوده است .

تأتيهم رسلهم بالبيّن_ت

آثار اتمام حجت با حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 42 - 2

2 - لزوم ترك بحث و احتجاج با كافران حق ناپذير ، پس از اتمام حجت و ارائه برهان

فذرهم يخوضوا و يلعبوا

آثار اتمام حجت با كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 42 - 2

2 - لزوم ترك بحث و احتجاج با كافران حق ناپذير ، پس از اتمام حجت و ارائه برهان

فذرهم يخوضوا و يلعبوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 1 - 3

3 - كافران ، پس از ابلاغ برهان آشكار و رسيدن پيام اسلام به آنان ، به حال خود ر ها خواهند شد .

لم يكن . .. منفكّين

حتّى تأتيهم البيّنة

قيد {حتّى تأتيهم البيّنة} مفهومى دارد كه برداشت ياد شده، ناظر به آن است.

آثار اتمام حجت بر كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 8 - 13

13- پيامبر ( ص ) ، مأمور به ترك مناظره و محاجه با كافران ، پس از اتمام حجت بر ايشان *

قل إن افتريته فلا تملكون . .. كفى به شهيدًا بينى و بينكم

برداشت ياد شده براساس اين احتمال است كه تعبير {كفى به شهيدًا} به معناى ترك محاجه باشد; يعنى، پس از اتمام حجت، كار داورى درباره كافران را به خدا واگذار.

آثار اتمام حجت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 103 - 5

5- كيفر سخت و هلاكت بار فرعون و فرعونيان از سوى خداوند ، پس از اتمام حجت با آنان بود .

و لقد ءاتينا موسى تسع ءاي_ت . .. فأراد أن يستفزّهم ... فأغرقن_ه و من معه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 20 - 7

7_ تحقق لحظه هاى سخت قيامت ، در پى هشدار ها و اتمام حجت

ذلك يوم الوعيد

تعبير {وعيد} مى رساند كه قبلاً رخداد روز قيامت و دشوارى هاى آن از سوى خداوند به انسان ها تذكر داده شده است و پس از آن تذكرها است كه قيامت برپا مى شود.

ابزار اتمام حجت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 58 - 2

2 - تفهيم معارف و حقايق در قرآن ، با شيوه ها و مثال هاى

گوناگون ، اتمام حجّتى بر انسان ها است . *

لاينفع الذين ظلموا معذرتهم . .. و لقد ضربنا للناس فى ه_ذا القرءان من كلّ مثل

احتمال دارد ذكرِ {و لقد ضربنا. ..} به دنبال اِعلام سودمند نبودن معذرت خواهى كافران در قيامت، به جهت يادآورى تمام شدن حجّت بر آنان،بعد از تفهيم حقايق، به وسيله قرآن باشد.

اتمام حجت انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 13 - 9

9 _ وقوع عذاب استيصال ، پس از اتمام حجت رسولان الهى

و لقد أهلكنا القرون . .. و جاءتهم رسلهم بالبينت و ما كانوا ليؤمنوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 17 - 7

7 - پيامبران ، حجت را بر مردم خويش تمام كرده بودند .

و ما علينا إلاّ البل_غ المبين

برداشت ياد شده از آن جا است كه ابلاغ روشن و بى ابهامِ پيامِ الهى به مردم، حاكى از آن است كه پيامبران، حجت را بر آنان تمام كرده بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 22 - 5

5 - مجازات ملت هاى نيرومند و متمدن گذشته ، پس از اتمام حجت از سوى رسولان الهى

ذلك بأنّهم كانت تأتيهم رسلهم بالبيّن_ت فكفروا فأخذهم اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 14 - 7

7 - پيامبران و رسولان ، در ابلاغ دعوت خويش و اتمام حجت كوتاهى نداشته اند .

و ما تفرّقوا إلاّ من بعد ما جاءهم العلم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18

- قمر - 54 - 6 - 2

2 - مسؤوليت پيامبران الهى ، تا سر حد اتمام حجت بر حق گريزان است ; نه فزون تر از آن .

فما تغن النذر . فتولّ عنهم

تفريع {تولّ عنهم} بر {ما تغن النذر} بيانگر مطلب بالا است.

اتمام حجت با آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 31 - 4

4 - اتمام حجت الهى بر كافران در دنيا ، با تلاوت مداوم آيات وحى بر آنان

أفلم تكن ءاي_تى تتلى عليكم

اتمام حجت با انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 134 - 1

1 - اتمام حجت و سلب حقانيت از هرگونه اعتراض ، از اهداف فرستادن پيامبران و نزول آيات و معجزات

و لو أنّا أهلكن_هم بعذاب من قبله لقالوا ربّنا لولا أرسلت

مراد از ضمير در {من قبله} _ به قرينه {لولا أرسلت} _ رسول است و ممكن است مربوط به كلمه {بيّنة} (در آيه قبل) باشد گرچه كلمه {بيّنة} مؤنث است; ولى به اعتبار اين كه به معناى برهان است، ارجاع ضمير مذكر به آن صحيح مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 59 - 3،4

3 - پيامبران الهى ، تمام كنندگان حجت خدا بر مردم

و ما كان ربّك مهلك القرى حتّى يبعث فى أُمّها رسولاً

4 - ساحت ربوبى خداوند ، مبرا از نازل كردن عذاب استيصال بر مردم ، پيش از فرستادن پيامبر به سوى آنان

و ما كان ربّك مهلك القرى حتّى يبعث فى أُمّها رسولاً

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 15 - 11

11- نزول عذاب دنيوى بر امت هاى گنهكار ، تنها پس از اتمام حجت و فرستادن پيامبرى براى ايشان است .

و ما كنّا معذّبين حتى نبعث رسولاً

جمله {ما كنّا معذّبين حتى نبعث رسولاً} اطلاق دارد و عذاب دنيوى را هم دربرمى گيرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 24 - 7

7 - اتمام حجت خداوند ، بر تمامى انسان ها به وسيله پيامبران

و إن من أُمّة إلاّ خلا فيها نذير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 8 - 6

6 - رسولان الهى ، خود بهترين گواه وصول هدايت به خلق و اتمام حجت بر آنان *

إنّا أرسلن_ك ش_هدًا

{شاهداً} ممكن است نظر به شهادت بر اصل پيام رسانى به خلق و فرستادن رسول داشته باشد و قيد محذوف از فعل {أرسلناك} استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 2 - 1،5

1 - خداوند ، با فرستادن رسولى كه مكتوباتى منزّه و به دور از انحراف را بر مردم بخواند ، بر آنان اتمام حجت مى كند .

لم يكن . .. منفكّين حتّى تأتيهم البيّنة . رسول من اللّه يتلوا صحفًا مطهّرة

5 - اتمام حجت بر تمام مردم ، با ارسال پيامبرى همراه با كتاب آسمانى ، سنّت تخلّف ناپذير خداوند است .

لم يكن . .. منفكّين حتّى تأتيهم البيّنة . رسول من اللّه يتلوا صحفًا مطهّرة

اتمام حجت با انذار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18

- قمر - 54 - 33 - 2

2 - اتمام حجت الهى بر قوم لوط ، با انذار هاى مكرر

كذّبت قوم لوط بالنّذر

با توجه به جمع آمدن واژه {نذر}، برداشت بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 14 - 7

7 - خداوند ، با انذار به آتش جهنم ، بر همه انسان ها اتمام حجت كرده است .

إنّ علينا للهدى . .. فأنذرتكم نارًا تلظّى

مفاد آيه شريفه با توجّه به آيات پيشين، اين است كه آنچه بر عهده ما است، هدايت است كه آن را با انذار انجام داديم. بنابراين كوتاهى از جانب خود شما است.

اتمام حجت با انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 2 - 1

1 - خداوند ، با فرستادن رسولى كه مكتوباتى منزّه و به دور از انحراف را بر مردم بخواند ، بر آنان اتمام حجت مى كند .

لم يكن . .. منفكّين حتّى تأتيهم البيّنة . رسول من اللّه يتلوا صحفًا مطهّرة

اتمام حجت با اهل كتاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 1 - 1

1 - كافران ، چه اهل كتاب باشند و چه مشرك ، بدون اتمام حجت ر ها نخواهند شد .

لم يكن الذين كفروا من أهل الكت_ب و المشركين منفكّين حتّى تأتيهم البيّنة

{منفكّ}، به معناى منفصل است. مفاد آيه شريفه، كنار نبودن كافران از قانون فراگير {اتمام حجت} و {آمدن بيّنه} است.

اتمام حجت با بخيلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 -

ليل - 92 - 12 - 3

3 - خداوند ، با آگاه ساختن ثروتمندان بخيل از آينده دشوارشان ، بر آنان اتمام حجت كرده است .

إنّ علينا للهدى

مفاد آيه شريفه اين است كه نشان دادن راه، وظيفه ما است و پيامد بى اعتنايى بخيلان به هدايت ها، بر عهده خود آنان است.

اتمام حجت با بدكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 47 - 10

10- تهديد كردن بدكاران ، پس از استدلال منطقى ، از شيوه هاى تبليغى قرآن كريم

و ما أرسلنا من قبلك إلاّ رجالاً نوحى إليهم فسئلوا أهل الذكر . .. و أنزلنا إليك ا

اتمام حجت با حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 42 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، موظف به واگذارى كافران حق ناپذير ، باطل گرا و بازيگر به حال خود ، پس از اتمام حجت به آنان

فذرهم يخوضوا و يلعبوا

{خوض} (مصدر {يخوضوا}) در اصل به معناى حركت در آب است; ولى در مواردى به كار مى رود كه انسان، غوطهور در مسائل باطل و ناپسند مى شود; مانند همين آيه كه كافران، سخنان ناروايى درباره اسلام و پيامبر(ص) بر زبان مى آوردند.

اتمام حجت با دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 134 - 4

4 - تعاليم رسولان الهى براى اتمام حجت بر مشركان كافى است ; هر چند كه آنان ، رسالت خويش را با معجزه اثبات نكرده باشند .

و لو أنّا أهلكن_هم . .. لقالوا ربّنا لولا أرسلت

إلينا رسولاً فنتّبع ءايتك

خداوند، براى عذاب مشركان پيش از آمدن پيامبران، اعتراض قابل قبول را، در {محروميت از آيات الهى} منحصر كرده است; يعنى، براى پى بردن به بطلان شرك، صرف آمدن رسولان و آوردن تعاليم الهى كافى است، نه اين كه پس آنان از شنيدن آيات خداوند، منتظر صدور معجزه باشند و بعد از آن تا به بطلان شرك پى ببرند.

اتمام حجت با ظالمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 45 - 14

14- اتمام حجت خداوند پيش از فرستادن عذاب بر ستمگران

يوم يأتيهم العذاب . .. و سكنتم فى مس_كن الذين ظلموا أنفسهم و تبيّن لكم كيف فعلنا

اينكه خداوند فرمود: ما چگونگى برخورد خود با ستمگران را براى شمابيان كرديم (تبين لكم كيف فعلنا بهم)، مى تواند بيانگر اتمام حجت خداوند براى همه ستمگران پيش از عذاب باشد، به ويژه اينكه خداوند اين سخن را در پاسخ مهلت خواهى آنان مى فرمايد.

اتمام حجت با غير مسلمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 5 - 11

11 _ بهره گيرى از تمام شيوه هاى ممكن ( كشتن ، اسير كردن ، محاصره نمودن و كمين زدن ) به منظور وادار كردن جوامع غير مسلمان به پذيرش آيين اسلام ، در پى اتمام حجت و دادن فرصت كافى به آنان ، بلامانع است .

فإذا انسلخ الأشهر الحرم فاقتلوا المشركين . .. فإن تابوا ... فخلّوا سبيلهم

اتمام حجت با قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 134 - 5

5 - آيات

قرآن ، اتمام حجت خداوند بر منكران رسالت

أوَلم تأتهم بيّنة . .. و لو أنّا أهلكن_هم بعذاب من قبله ... فنتّبع ءاي_تك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 70 - 10

10 - قرآن ، وسيله اتمام حجت بر كافران و تحقق بخش وعده الهى درباره آنان است .

و قرءان مبين . لينذر ... و يحقّ القول على الك_فرين

از عطف جمله {و يحقّ الحقّ . ..} بر جمله {لينذر} _ كه لام در اين جمله براى تعليل است _ برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 35 - 15

15- قرآن و انذار هاى بيدارگرانه آن ، اتمام حجت الهى بر خلق

بل_غ

{بلاغ} خبر براى {ه_ذا}ى مقدر است. و آن اشاره به آيات هشدارگر قرآن مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 5 - 3

3 - پيام هاى حكيمانه و رساى قرآن ، اتمام حجت الهى بر خلق

و لقد جاءهم . .. حكمة ب_لغة

برداشت فوق با توجه به اين است كه آيه قبل از {و لقد جاءهم. ..} در مقام بيان علت مجازات كافران و اتمام حجت بر ايشان بود بر اين اساس مى توان از {حكمة بالغة...} _ كه بدل از {ما فيه...} است _ مطلب بالا را استفاده كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 29 - 7

7 - با ارائه قرآن به انسان ها ، حجّت الهى بر آنان تمام است .

إنّ ه_ذه تذكرة فمن شاء

اتّخذ إلى ربّه سبيلاً

خداوند، با ارائه آيات قرآن _ كه مايه بيدارى و تذكار است (ه_ذه تذكرة) _ حجتش را بر آدميان تمام كرده و اين انسان است كه بايد راه دين را، طريق زندگى خويش قرار دهد (اتّخذ إلى ربّه سبيلاً).

اتمام حجت با كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 94 - 2

2 _ خداوند در پى ارسال هر يك از پيامبران در شهر ها و آبادانى ها ، كفرپيشگان را به سختى تنگدستى و رنج و اندوه گرفتار ساخت .

و ما أرسلنا فى قرية من نبى إلا أخذنا أهلها بالبأساء و الضراء

با توجه به دو آيه بعد (و لو أن أهل القرى . .. ) معلوم مى شود گرفتار ساختن امتهاى گذشته به بلاها و سختيها در صورتى بوده كه آنان با تبليغ و ارشاد پيامبران خويش ايمان نمى آوردند و همچنان بر كفرورزى پافشارى داشتند. در اين مرحله آنها را گرفتار مى ساخت تا شايد متنبّه شوند. بنابراين جمله {أخذنا أهلها ... } مقيد مى شود به {إذا لم يؤمنوا و لم يتقوا}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 55 - 19

19- نزول عذاب بر كفر پيشگان ، پس از اتمام حجت است .

و ما منع الناس أن يؤمنوا إذ جاءهم الهدى . .. أو يأتيهم العذاب قبلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 48 - 4

4 - هلاكت جوامع كفرپيشه و تكذيب گر تاريخ ، نتيجه عملكرد خود آنها و پس از اتمام حجت الهى بر

آنان

ثمّ أرسلنا . .. بأي_تنا و سلط_ن مبين ... فكذّبوهما فكانوا من المهلكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 105 - 5

5 - عذاب ابدى دوزخ دامنگير كافران ، پس از اتمام حجت هاى الهى بر آنان

ألم تكن ءاي_تى تتلى عليكم فكنتم بها تكذّبون

آيه ياد شده، بيانگر اين حقيقت است كه خداوند، كافران را بى دليل محكوم به عذاب ابدى دوزخ نكرده; بلكه ابتدا با بيان آيات خود، حجت را بر آنان تمام نموده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 32 - 16

16- كيفر الهى در مورد كافران ، پس از اتمام حجت و تبيين حق براى آنان

إنّ الذين كفروا و . .. من بعد ما تبيّن لهم الهدى ... و سيحبط أعم_لهم

در صورتى كه {سيحبط. ..} عنوان كيفر داشته باشد; تعبير {من بعد ما تبيّن...} بيانگر اتمام حجّتى است كه قبل از اعمال مجازات، صورت گرفته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 42 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، موظف به واگذارى كافران حق ناپذير ، باطل گرا و بازيگر به حال خود ، پس از اتمام حجت به آنان

فذرهم يخوضوا و يلعبوا

{خوض} (مصدر {يخوضوا}) در اصل به معناى حركت در آب است; ولى در مواردى به كار مى رود كه انسان، غوطهور در مسائل باطل و ناپسند مى شود; مانند همين آيه كه كافران، سخنان ناروايى درباره اسلام و پيامبر(ص) بر زبان مى آوردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه

- 98 - 1 - 1،2

1 - كافران ، چه اهل كتاب باشند و چه مشرك ، بدون اتمام حجت ر ها نخواهند شد .

لم يكن الذين كفروا من أهل الكت_ب و المشركين منفكّين حتّى تأتيهم البيّنة

{منفكّ}، به معناى منفصل است. مفاد آيه شريفه، كنار نبودن كافران از قانون فراگير {اتمام حجت} و {آمدن بيّنه} است.

2 - اتمام حجت بر تمام كافران ( يهود ، نصارا ، مجوس و مشركان ) و رساندن برهان آشكار به آنان ، سنتى الهى است .

لم يكن . .. منفكّين حتّى تأتيهم البيّنة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 4 - 9

9 - جدايى كافران اهل كتاب و مشركان از حركت اسلام گرايانه ديگر هم كيشان خود ، پس از اتمام حجت بر آنان بود .

و ما تفرّق الذين أُوتوا الكت_ب إلاّ من بعد ما جاءتهم البيّنة

در برداشت ياد شده {الذين اُوتوا الكتاب} همان {الذين كفروا} در آيه اول، دانسته شده است; با اين فرض كه مراد از آنان، كسانى اند كه پس از ظهور اسلام، به آن كافر شدند.

اتمام حجت با كتب آسمانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 7 - 3

3 - اتمام حجت خداوند از طريق كتاب هاى آسمانى ، همواركننده راه مجازات كافران *

و كت_ب مسطور . .. إنّ عذاب ربّك لوقع

در آيات پيشين سخن از {كتاب مسطور} (تورات يا كتاب هاى آسمانى) به ميان آمده است. ارتباط {إنّ عذاب...} با {كتاب مسطور}، مى تواند بيانگر مطلب بالا باشد.

اتمام حجت با گمراهان

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

8 - هود - 11 - 34 - 12

12_ اغواى گمراهان پس از اتمام حجت بر آنان و عنادورزى ايشان ، پرتوى از ربوبيت خداوند است .

إن كان الله يريد أن يغويكم هو ربكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 29 - 6

6- كيفر گمراهان قبل از اتمام حجت ايشان ، ظلم و دور از ساحت خداوند *

و قد قدّمت إليكم بالوعيد . .. و ما أنا بظلّ_م للعبيد

برداشت بالا بدان احتمال است كه دو بخش اين آيه، متفرع بر {قد قدّمت. ..} باشد; يعنى، چون قبلاً اتمام حجت بر ايشان شده است، نه حكم تغيير خواهد كرد و نه اجراى حكم ظلم تلقى خواهد شد; زيرا ظلم آن جا است كه عقاب، بدون حجت باشد.

اتمام حجت با گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 28 - 4

4_ جدال مجرمان در قيامت ، بى تأثير براى تبرئه ايشان ، با وجود اتمام حجت الهى بر آنان در دنيا

قال لاتختصموا لدىّ و قد قدّمت إليكم بالوعيد

اتمام حجت با مجوس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 1 - 2

2 - اتمام حجت بر تمام كافران ( يهود ، نصارا ، مجوس و مشركان ) و رساندن برهان آشكار به آنان ، سنتى الهى است .

لم يكن . .. منفكّين حتّى تأتيهم البيّنة

اتمام حجت با مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 1 - 2

2 - اتمام حجت بر تمام

كافران ( يهود ، نصارا ، مجوس و مشركان ) و رساندن برهان آشكار به آنان ، سنتى الهى است .

لم يكن . .. منفكّين حتّى تأتيهم البيّنة

اتمام حجت با مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 96 - 5

5- خداوند با مشركان اتمام حجت كرده و گفتنى ها را به آنان گفته است .

قل كفى بالله شهيدًا بينى و بينكم

تعبير {كفى بالله شهيداً. ..}، پس از پاسخ گويى به شبهات مشركان، به منزله قول فصل و اتمام حجت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 1 - 1،2

1 - كافران ، چه اهل كتاب باشند و چه مشرك ، بدون اتمام حجت ر ها نخواهند شد .

لم يكن الذين كفروا من أهل الكت_ب و المشركين منفكّين حتّى تأتيهم البيّنة

{منفكّ}، به معناى منفصل است. مفاد آيه شريفه، كنار نبودن كافران از قانون فراگير {اتمام حجت} و {آمدن بيّنه} است.

2 - اتمام حجت بر تمام كافران ( يهود ، نصارا ، مجوس و مشركان ) و رساندن برهان آشكار به آنان ، سنتى الهى است .

لم يكن . .. منفكّين حتّى تأتيهم البيّنة

اتمام حجت با معجزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 134 - 1

1 - اتمام حجت و سلب حقانيت از هرگونه اعتراض ، از اهداف فرستادن پيامبران و نزول آيات و معجزات

و لو أنّا أهلكن_هم بعذاب من قبله لقالوا ربّنا لولا أرسلت

مراد از ضمير در {من قبله} _ به قرينه {لولا أرسلت} _ رسول است و ممكن است

مربوط به كلمه {بيّنة} (در آيه قبل) باشد گرچه كلمه {بيّنة} مؤنث است; ولى به اعتبار اين كه به معناى برهان است، ارجاع ضمير مذكر به آن صحيح مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 42 - 3

3 - تمام شدن حجت الهى بر فرعونيان ، نيازمند ارائه معجزات متعدد به ايشان *

كذّبوا ب_اي_تنا كلّها

در آيات پيشين نسبت به اقوام گذشته سخن از ارائه معجزات و آيات متعدد نبود; اما در مورد فرعونيان سخن از معجزات متعدد به ميان آمده است.

اتمام حجت با مكذبان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 48 - 4

4 - هلاكت جوامع كفرپيشه و تكذيب گر تاريخ ، نتيجه عملكرد خود آنها و پس از اتمام حجت الهى بر آنان

ثمّ أرسلنا . .. بأي_تنا و سلط_ن مبين ... فكذّبوهما فكانوا من المهلكين

اتمام حجت با وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 6 - 1

1 - ابلاغ وحى از سوى فرشتگان ، به منظور اتمام حجت بر خلق و انذار و اخطار به آنان است .

فالملقي_ت ذكرًا . عذرًا أو نذرًا

{عذر} و {نذر} مصدر و به معناى {اعذار و انذار} است و نصب اين دو، به جهت مفعول له بودن آنها براى {ملقيات} است و يا به سبب بدل بودن آنها، براى {ذكراً} است. برداشت ياد شده، مبتنى بر تركيب نخست است.

اتمام حجت با يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 1 - 2

2 -

اتمام حجت بر تمام كافران ( يهود ، نصارا ، مجوس و مشركان ) و رساندن برهان آشكار به آنان ، سنتى الهى است .

لم يكن . .. منفكّين حتّى تأتيهم البيّنة

اتمام حجت بر اعراب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 198 - 2

2 - اتمام حجت كامل خدا بر مردم عرب ، با فراهم آوردن هموارترين زمينه هاى هدايت براى آنان

و لو نزّلن_ه على بعض الأعجمين

اتمام حجت بر اقوام پيشين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 22 - 5

5 - مجازات ملت هاى نيرومند و متمدن گذشته ، پس از اتمام حجت از سوى رسولان الهى

ذلك بأنّهم كانت تأتيهم رسلهم بالبيّن_ت فكفروا فأخذهم اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 26 - 6

6- مجازات اقوام مجرم ، پس از اتمام حجت و اعطاى ابزار لازم شناخت ، به ايشان است .

كذلك نجزى القوم المجرمين . .. و جعلنا لهم سمعًا و أبص_رًا و أفئدة

تذكر به اعطاى چشم، گوش و قلب به قوم هلاك شده عاد، در حقيقت اشاره به اين است كه هلاكت آنان، پس از قرار گرفتن امكانات معرفت در اختيار ايشان و اتمام حجت بر آنان، صورت گرفته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 14 - 5

5_ كيفر امت هاى حق ستيز در طول تاريخ ، پس از اتمام حجت الهى بر آنان

كذّبت قبلهم . .. كلّ كذّب الرسل فحقّ وعيد

تعبير {فحقّ وعيد} مى رساند كه اقوام

هلاك شده، قبلاً مورد هشدار، تهديد، تذكر و اتمام حجت قرار گرفته بودند.

اتمام حجت بر اكثريت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 103 - 3

3_ ايمان نياوردن اكثر مردم ، ريشه در حق ناپذيرى آنان دارد ، نه قصورى از جانب پيامبر ( ص ) در تبليغ و نه ناتمام بودن برهان بر حقانيّت قرآن

ذلك من أنباء الغيب . .. و ما أكثر الناس و لو حرصت بمؤمنين

آيه قبل بيان داشت كه حقانيّت قرآن و الهى بودن آن امرى روشن است و جمله {و لو حرصت} مى رساند كه پيامبر(ص) در ابلاغ دين تلاشى پى گير داشت. اين دو حقيقت بيانگر آن است كه حجت بر مردم تمام است و ايمان نياوردن آنان، نشانه حق ناپذيرى ايشان است.

اتمام حجت بر امت ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 113 - 5

5- عذاب و كيفر امت ها ، پس از اتمام حجت الهى بر آنان با فرستادن انبيا بود .

لقد جاءهم رسول منهم فكذّبوه فأخذهم العذاب

اتمام حجت بر امت هاى پيشين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 72 - 3

3 - اتمام حجت خداوند به امت هاى پيشين ، به وسيله رسولان انذارگر

و لقد أرسلنا فيهم منذرين

يادآورى فرستاده شدن پيامبران به سوى امت ها _ پس از ذكر گمراهى اكثريت امت ها _ مى تواند به اين نكته اشاره داشته باشد كه گمراهىِ اكثريت مردم، على رغم آمدن رسولان الهى براى هدايت آنان و اتمام حجت بر ايشان بود.

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 4 - 1

1 - خداوند ، بر همه امت هاى پيشين ، اتمام حجت كرده ، آنان را از برهانى آشكار ، برخوردار ساخته بود .

و ما تفرّق الذين أُوتوا الكت_ب إلاّ من بعد ما جاءتهم البيّنة

اتمام حجت بر انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 13 - 4

4 - اتمام حجت خداوند بر انسان ها ، از راه ارائه آيات و نشانه هايش بر حقانيت خود

هو الذى يريكم ءاي_ته

يادآورى آيات و نشانه هاى ارائه شده از سوى خداوند به بشر _ پس از ذكر عذاب شدن كافران و منكران _ مى تواند به منظور اتمام حجت باشد.

اتمام حجت بر انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 157 - 2

2 _ نزول قرآن موجب اتمام حجت خدا بر مشركان مكه و ساير انسانها

أنزل نه . .. أو تقولوا لو أنا أنزل علينا الكتب لكنا أهدى منهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 48 - 5

5 - خداوند و پيامبران ، خواستار هدايت تمامى انسان ها و اتمام حجت بر آنان

و ما نريهم من ءاية إلاّ هى أكبر من أُختها

از اين كه خداوند، آيات و معجزات متعددى را به دست پيامبران ارائه مى كند و در اثبات حقانيت پيامبران و هدايت مردم به يك معجزه اكتفا نمى كند، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف -

46 - 35 - 15،16

15- قرآن و انذار هاى بيدارگرانه آن ، اتمام حجت الهى بر خلق

بل_غ

{بلاغ} خبر براى {ه_ذا}ى مقدر است. و آن اشاره به آيات هشدارگر قرآن مى باشد.

16- رسالت اصلى رهبران الهى ، ابلاغ پيام وحى و اتمام حجت بر خلق

فاصبر . .. و لاتستعجل لهم ... بل_غ

{بلاغ} سخنى در توجيه و تعليل {فاصبر} و {لاتستعجل} است; يعنى، تو مأمور بلاغى و نگران فرجام كافران مباش.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 51 - 6

6 - انذار هاى روشن پيامبر ( ص ) ، اتمام حجت بر خلق و سدّ كننده راه هر گونه عذر و بهانه

إنّى لكم منه نذير مبين . و لاتجعلوا مع اللّه ... إنّى لكم منه نذير مبين$

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 3 - 5

5 - خداوند ، حجّت را بر انسان ها تمام كرده و هيچ عذرى براى آنان باقى نگذاشته است .

إنّا هدين_ه السبيل إمّا شاكرًا و إمّا كفورًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 6 - 1

1 - ابلاغ وحى از سوى فرشتگان ، به منظور اتمام حجت بر خلق و انذار و اخطار به آنان است .

فالملقي_ت ذكرًا . عذرًا أو نذرًا

{عذر} و {نذر} مصدر و به معناى {اعذار و انذار} است و نصب اين دو، به جهت مفعول له بودن آنها براى {ملقيات} است و يا به سبب بدل بودن آنها، براى {ذكراً} است. برداشت ياد شده، مبتنى بر تركيب نخست است.

اتمام حجت بر انسانها

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 156 - 1

1 _ نزول قرآن اتمام حجتى است براى مشركان مكه و ساير انسانها

هذا كتب أنزل نه . .. أن تقولوا إنما أنزل الكتب على طائفتين

{أن تقولوا} به تقدير {لام} و {لا} نافيه متعلق به {أنزلناه} در آيه قبل است ; يعنى: {أنزلنا القرآن لئلا تقولوا . .. } مخاطبان آيه همه انسانها، بجز يهود و نصارا، هستند و مشركان مكه نيز به دليل آيات گذشته و نيز مكى بودن سوره، مصداق مورد نظر هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 157 - 2

2 _ نزول قرآن موجب اتمام حجت خدا بر مشركان مكه و ساير انسانها

أنزل نه . .. أو تقولوا لو أنا أنزل علينا الكتب لكنا أهدى منهم

اتمام حجت بر اهل عذاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 63 - 7

7- نزول عذاب الهى ( استيصال ) بر امت ها ، پس از اتمام حجت با آنان خواهد بود .

قالوا بل جئن_ك بما كانوا فيه يمترون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 177 - 3

3 - كافران و مشركان تهديد شده به عذاب الهى ، از پيش انذار و اخطار شده و اتمام حجت شده بودند .

فساء صباح المنذرين

منظور از {منذرين} (اخطار شدگان) كافران و مشركان اند. اين تعبير مى رساند كه آنان از سوى پيامبراسلام و قرآن، انذار و اخطار شده بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر

- 39 - 59 - 1

1 - خداوند ، پيش از عذاب كردن مردم ، آنان را از راه نشان دادن آيات و نشانه هاى خود هدايت كرده و با آنها اتمام حجت مى كند .

لو أنّ اللّه هدينى لكنت من المتّقين . .. بلى قد جاءتك ءاي_تى فكذّبت بها

{بلى } حرف جواب است و در اين آيه براى اثبات چيزى مى باشد كه مورد انكار قرار گرفته است; زيرا كافران هدايت كردن خدا را منكر شده و مى گفتند: اگر خدا ما را هدايت مى كرد، ما از تقواپيشگان بوديم. خداوند اين سخن را رد مى كند و مى فرمايد: آرى آيات ما براى هدايتتان آمد; ولى شما آنها را تكذيب كرديد.

اتمام حجت بر اهل كتاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 20 - 4

4 _ خداوند حجت را بر اهل كتاب در مورد رسالت پيامبر(ص) به وسيله كتب آسمانى آنان تمام كرده است.

الذين ءاتينهم الكتب يعرفونه كما يعرفون أبناءهم . .. فهم لا يؤمنون

با توجه به اينكه منبع و منشأ شناخت اهل كتاب به پيامبر(ص) تورات و انجيل بوده و آنها منكر رسالت آن حضرتند، پس تورات و انجيل وسيله اتمام حجت الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 19 - 9

9 _ بعثت پيامبر ( ص ) ، اتمام حجت خداوند بر اهل كتاب

ان تقولوا ما جاءنا من بشير و لانذير فقد جاءكم بشير و نذير

{ان تقولوا} به تقدير {لام} تعليل و {لا} نافيه است ; يعنى لئلا تقولوا.

اتمام حجت بر اهل مدين

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 93 - 3،4

3 _ خداوند پيش از نزول عذاب بر مردم مدين با ارسال شعيب و ابلاغ پيام هاى خويش بر آنان اتمام حجت كرد .

لقد أبلغتكم رسلت ربى و نصحت لكم

4 _ شعيب ( ع ) هنگام خروجش از ميان مردم مدين ، اتمام حجت الهى بر آنان را به ايشان گوشزد كرد .

فتولى عنهم و قال يقوم لقد أبلغتكم رسلت ربى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 93 - 6

6_ شعيب ( ع ) پس از اتمام حجت بر مردم و لجاجت پيشگى آنان ، در انتظار سرنوشت شوم آنان بود .

وارتقبوا إنى معكم رقيب

{رقيب} در آيه شريفه به معناى منتظر است.

اتمام حجت بر بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 17 - 3

3 - پديد آمدن اختلاف در ميان بنى اسرائيل ، در پى اتمام نعمت و حجت الهى بر آنان

و لقد ءاتينا بنى إسرءيل الكت_ب و الحكم . .. و ءاتين_هم بيّن_ت من الأمر فما اختلف

اتمام حجت بر جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 63 - 4

4 - خداوند ، حجتش را بر دوزخيان در دنيا تمام كرده است .

ه_ذه جهنّم الّتى كنتم توعدون

اتمام حجت بر حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 47 - 1

1 - بستن راه بهانه جويى كافران و حق ستيزان ( به اين كه

چرا براى مارسولى نفرستادى ) به هنگام گرفتار شدن به عذاب ، از اهداف رسالت پيامبر ( ص )

و لولا أن تصيبهم مصيبة بما قدّمت أيديهم فيقولوا ربّنا لولا أرسلت إلينا رسولاً

جواب {لولا} در {لولا أن تصيبهم مصيبة. ..} حذف شده و تقدير آن چنين است: {لولا أن تصيبهم مصيبة ... لمّا أرسلناك إليهم}. گفتنى است كه آيه پيش، هدف از بعثت پيامبر(ص) را تنبّه و بيدارى مردم بيان كرده است. بنابراين آيه ياد شده بيانگر يكى ديگراز هدف هاى رسالت پيامبر(ص) مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 6 - 2

2 - مسؤوليت پيامبران الهى ، تا سر حد اتمام حجت بر حق گريزان است ; نه فزون تر از آن .

فما تغن النذر . فتولّ عنهم

تفريع {تولّ عنهم} بر {ما تغن النذر} بيانگر مطلب بالا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 36 - 3

3 - نزول عذاب الهى بر حق ستيزان ، از پى اتمام حجت بر ايشان

إنّا أرسلنا عليهم . .. و لقد أنذرهم بطشتنا فتماروا بالنّذر

اتمام حجت بر عرب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 44 - 1

1 - عربى بودن قرآن ، اتمام حجت خداوند بر مردم عرب است .

و لو جعلن_ه قرءانًا أعجميًّا لقالوا لولا فصّلت ءاي_ته

اتمام حجت بر فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 103 - 5

5- كيفر سخت و هلاكت بار فرعون و فرعونيان از سوى خداوند ، پس از

اتمام حجت با آنان بود .

و لقد ءاتينا موسى تسع ءاي_ت . .. فأراد أن يستفزّهم ... فأغرقن_ه و من معه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 36 - 6

6 _ هلاكت فرعون و قومش ، پس از اتمام حجت خدا با آنان به وسيله موسى و هارون ( ع ) بوده است .

فقلنا اذهبا إلى القوم الذين كذّبوا بأي_تنا فدمّرن_هم تدميرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 40 - 1

1 - اقدام الهى ، به كيفر دادن فرعون و لشكريان او ، پس از اتمام حجت بر ايشان

أرسلن_ه إلى فرعون بسلط_ن مبين . فتولّى بركنه ... فأخذن_ه و جنوده

اتمام حجت بر فرعونيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 136 - 1

1 _ خداوند پس از ارائه معجزات متعدد و اتمام حجت بر فرعونيان ، آنان را در دريا غرق كرد .

فانتقمنا منهم فأغرقنهم فى اليم

{اليم} در لغت به معناى دريا و رودخانه بزرگ است و {ال} در {اليم} براى عهد مى باشد و چنانچه بسيارى از مفسران گفته اند اشاره به درياى سرخ دارد. برخى ديگر از مفسران آن را اشاره به رودخانه نيل دانسته اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 103 - 5

5- كيفر سخت و هلاكت بار فرعون و فرعونيان از سوى خداوند ، پس از اتمام حجت با آنان بود .

و لقد ءاتينا موسى تسع ءاي_ت . .. فأراد أن يستفزّهم ... فأغرقن_ه و من معه

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 36 - 6

6 _ هلاكت فرعون و قومش ، پس از اتمام حجت خدا با آنان به وسيله موسى و هارون ( ع ) بوده است .

فقلنا اذهبا إلى القوم الذين كذّبوا بأي_تنا فدمّرن_هم تدميرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 40 - 1

1 - اقدام الهى ، به كيفر دادن فرعون و لشكريان او ، پس از اتمام حجت بر ايشان

أرسلن_ه إلى فرعون بسلط_ن مبين . فتولّى بركنه ... فأخذن_ه و جنوده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 42 - 3،5

3 - تمام شدن حجت الهى بر فرعونيان ، نيازمند ارائه معجزات متعدد به ايشان *

كذّبوا ب_اي_تنا كلّها

در آيات پيشين نسبت به اقوام گذشته سخن از ارائه معجزات و آيات متعدد نبود; اما در مورد فرعونيان سخن از معجزات متعدد به ميان آمده است.

5 - مجازات سريع فرعونيان از سوى خداوند ، پس از تمام شدن حجت بر ايشان

كذّبوا ب_اي_تنا كلّها فأخذن_هم أخذ عزيز مقتدر

عطف {فأخذناهم} بر {كذّبوا}، نشانگر آن است كه خداوند، پس از اين كه فرعونيان تمام معجزات را تكذيب كردند، به آنان مهلت نداد; بلكه بلافاصله اقدام به نابودى آنها نمود.

اتمام حجت بر قريش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قريش - 106 - 3 - 4

4 - فراهم آمدن زمينه مناسب از جانب خداوند ، براى كوچ هاى زمستانى و تابستانى قريش ، حجّتى كامل بر لزوم روى آوردن آنان به عبادت خداوند

لإيل_ف قريش . إيل_فهم

رحلة الشتاء و الصيف . فليعبدوا

{لام} در {لايلاف} چه متعلق به سوره {فيل} باشد و چه به {فليعبدوا} (در اين آيه) برداشت ياد شده استفاده مى شود.

اتمام حجت بر قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 78 - 5

5 _ كافران قوم ثمود پس از تمام شدن حجت بر آنان و اصرارشان بر كفرورزى و از ميان بردن ناقه صالح به هلاكت رسيدند .

قال الملأ الذين استكبروا . .. فأخذتهم الرجفة

كلمه {فاء} در {فأخذتهم} نزول عذاب را بر حقايق بيان شده در آيات قبل مرتبط مى سازد كه از آنهاست كفرورزى قوم صالح، پى كردن ناقه و . .. .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 79 - 3،5

3 _ خداوند پيش از نزول عذاب بر قوم ثمود ، با ابلاغ پيام هاى خويش به آنان اتمام حجت كرد .

لقد أبلغتكم رسالة ربى و نصحت لكم

5 _ صالح ( ع ) هنگام خروجش از ميان قوم ثمود ، اتمام حجت الهى بر آنان را به ايشان گوشزد كرد .

فتولى عنهم و قال يقوم لقد أبلغتكم رسالة ربى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 43 - 2

2 - اتمام حجت خداوند بر قوم ثمود ، با اعطاى مهلتى محدود به ايشان

قيل لهم تمتّعوا حتّى حين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 23 - 2

2 - اتمام حجت الهى بر قوم ثمود ، با انذار هاى مكرر

كذّبت ثمود بالنّذر

برداشت ياد شده با توجه

به جمع آمدن واژه {نذر}استفاده مى شود.

اتمام حجت بر قوم عاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 57 - 3

3_ هود ( ع ) ، پس از ابلاغ پيام هاى الهى و اتمام حجت بر مردم ، خويشتن را مسؤول اعراض آنان نمى دانست .

فإن تولّوا فقد أبلغتكم ما أُرسلت به إليكم

روشن است كه جمله {فقد أبلغتكم . ..} نمى تواند جواب شرط {فإن تولّوا ...} باشد; زيرا هود(ع) رسالت خويش را ابلاغ كرده بود _ چه مردم اعراض كنند و چه ايمان آورند _ بلكه آن جمله سببِ جواب و جانشين آن مى باشد; يعنى، اگر اعراض كنيد، من مسؤوليتى ندارم و مؤاخذه اى بر من نيست; زيرا آنچه را كه به خاطر آن به سوى شما فرستاده شده بودم، به شما ابلاغ كردم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 139 - 3

3 - نزول عذاب بر قوم عاد ، نتيجه عملكرد و اصرار آنان بر كفر پس از اتمام حجت بر ايشان بوده است .

إنّى أخاف عليكم عذاب . .. فكذّبوه فأهلكن_هم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 18 - 6

6 - عذاب الهى در مورد قوم عاد ، پس از انذار هاى مكرر و اتمام حجت بر آنان بود .

فكيف كان عذابى و نذر

عطف {نذر} بر {عذابى}، ممكن است بيانگر اين معنا باشد كه عذاب الهى در حق كافران، بدون انذارهاى مكرر و تمام شدن حجت بر آنان نبوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

18 - قمر - 54 - 21 - 3

3 - ابتلاى قوم عاد به عذاب الهى ، پس از انذار هاى مكرر و اتمام حجت بر آنان

فكيف كان عذابى و نذر

عطف {نذر} بر {عذابى}، ممكن است بيانگر اين معنا باشد كه عذاب الهى در حق كافران، بدون انذارهاى مكرر و اتمام حجت نبوده است. گفتنى است كه {نذر} جمع {نذير} است و {نذير} بر دو معنا اطلاق مى شود: {انذار} و {منذر}، ظاهراً در آيه شريفه، معناى اول (انذارها) مراد است.

اتمام حجت بر قوم لوط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 63 - 8

8- نزول عذاب الهى ( استيصال ) بر قوم لوط ، پس از تمام شدن حجت بر آنان توسط حضرت لوط ( ع ) بود .

قالوا بل جئن_ك بما كانوا فيه يمترون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 58 - 3

3 - نزول عذاب بر قوم لوط ، پس از انذار و اتمام حجت بر آنان بود .

فساء مطر المنذرين

قيد {منذرين} بيانگر آن است كه پيش از نزول عذاب، هشدارهاى لازم به آنان داده شده و حجت خدا بر ايشان تمام شده بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 33 - 2

2 - اتمام حجت الهى بر قوم لوط ، با انذار هاى مكرر

كذّبت قوم لوط بالنّذر

با توجه به جمع آمدن واژه {نذر}، برداشت بالا استفاده مى شود.

اتمام حجت بر قوم نوح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10

- 72 - 1

1 _ حضرت نوح ( ع ) حجت را بر قومش تمام كرده و آنان بى هيچ دليلى از او رو گردانيده و از پذيرش دعوتش سر باز مى زدند .

فإن توليتم فما سألتكم من أجر

اين آيه ادامه آيه قبل است كه براى بيان تحدى حضرت نوح (ع) و تمام كردن حجت خود بر قومش مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 73 - 7

7 _ خداوند ، قوم نوح را ، پيش از وقوع عذاب استيصال ، انذار كرده و به آنان هشدار داده بود .

و أغرقنا الذين كذبوا بأيتنا فانظر كيف كان عقبة المنذرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 82 - 2

2 - غرق شدن كافران قوم نوح از سوى خداوند ، پس از اتمام حجت بر آنان بود .

و لقد أرسلنا فيهم منذرين . فانظر كيف كان ع_قبة المنذرين ... و لقد نادينا نوح ...

نقل داستان نوح(ع)، در آيات پيشين، براى ارائه نمونه اى تاريخى از اقوامى است كه رسولان الهى، آنان را انذار و اتمام حجت كردند; ولى آنان ايمان نياورده و به سرنوشت شوم گرفتار شدند (مفاد آيه 72 و 73).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 16 - 4

4 - عذاب الهى ، در مورد قوم نوح ، پس از انذار هاى مكرر و اتمام حجت بر آنان بود . *

فكيف كان عذابى و نذر

عطف {نذر} بر {عذابى}، ممكن است بيانگر اين معنا باشد كه عذاب الهى، در حق كافران،

بدون انذارهاى مكرر و اتمام حجت نبوده است. گفتنى است كه {نذر} جمع {نذير} است و {نذير} بر دو معنا اطلاق مى شود: {انذار} و {منذر}. ظاهراً در آيه شريفه معناى اول (انذارها) اراده شده است.

اتمام حجت بر كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 4 - 4

4 _ برخى از كافران در برابر آيات و معجزات، در عين اتمام حجت خداوند بر آنان، سرسختى نشان داده و لجاجت مىورزند.

و ما تأتيهم من ءاية . .. إلا كانوا عنها معرضين

آمدن آيات و معجزات متعدد، گوياى قطع عذر و اتمام حجت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 52 - 6

6 _ خداوند ، كافران و گنهكاران را پس از ارائه آيات خويش و اتمام حجت بر آنان ، مؤاخذه خواهد كرد .

كفروا بايت اللّه فأخذهم اللّه بذنوبهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 107 - 8

8_ وجود دلايل روشن بر توحيد و حقانيت قرآن و رسالت پيامبر ( ص ) ، مانع هر گونه بهانه اى براى انكار آنها و موجب استحقاق كافران و مشركان به عذاب هاى الهى است .

و ما أكثر الناس . .. بمؤمنين ... و ما يؤمن أكثرهم بالله إلاّ و هم مشركون. أفأمنو

حرف {فاء} در {أفأمنوا} استحقاق عذاب را بر آيه {ذلك من أنباء الغيب . ..} _ كه حاوى برهان بر حقانيّت قرآن و رسالت پيامبر(ص) است و آيه {و كأيّن من آية ...} _ كه دربردارنده دليل بر توحيد مى باشد _ مترتّب

كرده است ; يعنى، چون اتمام حجت شده، عذر و بهانه اى در كار نيست و كفرپيشگان مستحق عذابند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 40 - 13

13_ خداوند ، كفرپيشگان را پس از اتمام حجت حسابرسى مى كند و به مجازات مى رساند .

فإنما عليك البل_غ و علينا الحساب

وقوع جمله {و علينا الحساب} _ كه گوياى حسابرسى و مجازات كفرپيشگان است _ پس از {إنما عليك البلاغ} _ كه گوياى ابلاغ و اتمام حجت است _ مى رساند كه خداوند پيش از ابلاغ دين و اتمام حجت ، كافران را مجازات نمى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 3 - 4

4 - نگرانى براى كافران ، پس از ابلاغ آيات روشن الهى به آنان موردى ندارد .

تلك ءاي_ت الكتب المبين . لعلّك ب_خع نفسك ألاّيكونوا مؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 206 - 2

2 - كيفر كافران ، به دنبال اتمام حجت هاى مكرر بر آنان

ثمّ جاءهم ما كانوا يوعدون

{كانوا يوعدون} ماضى استمرارى و بيانگر آن است كه خداوند، حجت خويش را بر كافران بارها تمام كرده و مرتباً آنان را به فرجام شوم كفرورزى هشدار داده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 209 - 2

2 - كيفر جوامع كفرپيشه ، پس از انذار هاى متعدد و يادآورى مكرر ارزش ها است .

و ما أهلكنا من قرية إلاّ لها منذرون . ذكرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

13 - نمل - 27 - 82 - 7

7 - اقدام خداوند به اتمام حجت بر كافران ، پيش از فرستادن عذاب بر آنان

أخرجنا لهم دابّة من الأرض تكلّمهم

ارائه معجزه به كافران، پيش از هلاك ساختن آنان با {عذاب استيصال}، مى تواند براى اين باشد كه حجت خدا بر آنان تمام شود و آنان هيچ عذرى نداشته باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 47 - 1،2

1 - بستن راه بهانه جويى كافران و حق ستيزان ( به اين كه چرا براى مارسولى نفرستادى ) به هنگام گرفتار شدن به عذاب ، از اهداف رسالت پيامبر ( ص )

و لولا أن تصيبهم مصيبة بما قدّمت أيديهم فيقولوا ربّنا لولا أرسلت إلينا رسولاً

جواب {لولا} در {لولا أن تصيبهم مصيبة. ..} حذف شده و تقدير آن چنين است: {لولا أن تصيبهم مصيبة ... لمّا أرسلناك إليهم}. گفتنى است كه آيه پيش، هدف از بعثت پيامبر(ص) را تنبّه و بيدارى مردم بيان كرده است. بنابراين آيه ياد شده بيانگر يكى ديگراز هدف هاى رسالت پيامبر(ص) مى باشد.

2 - فرستادن رسولان ، اتمام حجت الهى بر كافران

و لولا أن تصيبهم مصيبة . .. و نكون من المؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 26 - 2

2 - عذاب شدن كافران تكذيب گر پس از اتمام حجت و ارائه معجزات و دلايل آشكار و كتاب هاى روشنگر بوده است .

كذّب الذين من قبلهم جاءتهم رسلهم بالبيّن_ت . .. ثمّ أخذت الذين كفروا فكيف كان نك

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

15 - فاطر - 35 - 37 - 7

7 - مجازات الهى براى كافران ، پس از اتمام حجت و دادن فرصت مناسب و عمر كافى براى شناخت و پذيرش دين و تعاليم آسمانى خواهد بود .

أوَلم نعمّركم ما يتذكّر فيه من تذكّر و جاءكم النذير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 70 - 10

10 - قرآن ، وسيله اتمام حجت بر كافران و تحقق بخش وعده الهى درباره آنان است .

و قرءان مبين . لينذر ... و يحقّ القول على الك_فرين

از عطف جمله {و يحقّ الحقّ . ..} بر جمله {لينذر} _ كه لام در اين جمله براى تعليل است _ برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 177 - 3

3 - كافران و مشركان تهديد شده به عذاب الهى ، از پيش انذار و اخطار شده و اتمام حجت شده بودند .

فساء صباح المنذرين

منظور از {منذرين} (اخطار شدگان) كافران و مشركان اند. اين تعبير مى رساند كه آنان از سوى پيامبراسلام و قرآن، انذار و اخطار شده بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 59 - 2

2 - با شناخت آيات و نشانه هاى خداوند ، هيچ عذرى از كافران و منكران خداوند پذيرفته نيست .

لو أنّ اللّه هدينى لكنت من المتّقين . .. بلى قد جاءتك ءاي_تى فكذّبت بها

آيه شريفه، پاسخى است به ادعاى كافران كه مى گفتند: اگر خداوند ما را هدايت مى كرد، ما با تقوا مى شديم و قهراً

گرفتار عذاب نمى گشتيم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 71 - 22

22 - عذاب كافران ، پس از اتمام حجت الهى بر آنان خواهد بود .

ألم يأتكم رسل منكم يتلون عليكم ءاي_ت ربّكم . .. قالوا بلى و ل_كن حقّت كلمة العذا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 6 - 4

4 - عذاب كافران ، پس از اتمام حجت الهى بر آنان خواهد بود .

ما يج_دل فى ءاي_ت اللّه إلاّ الذين كفروا . .. كذّبت قبلهم قوم نوح ... و كذلك حقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 10 - 6

6 - بغض و دشمنى شديد خداوند نسبت به كافران حق ناپذير ، پس از اتمام حجت و دعوت مكرر آنان به ايمان است .

لمقت اللّه أكبر . .. إذ تدعون إلى الإيم_ن فتكفرون

آمدن فعل هاى مضارع {تدعون} و {تكفرون} بر استمرار دلالت دارد; يعنى، شما همواره به ايمان فراخوانده مى شديد; ولى به جاى ايمان آوردن، به طور مستمرّ كفر مىورزيديد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 12 - 2

2 - عذاب شدن كافران و مشركان در قيامت ، پس از اتمام حجت و دعوت شدن آنان به ايمان از سوى خداوند

ذلكم بأنّه إذا دعى اللّه وحده كفرتم و إن يشرك به تؤمنوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 50 - 6

6 - كيفر الهى كافران دوزخى ، پس از ابلاغ پيام الهى

و اتمام حجت از سوى رسولان است .

أَوَلم تك تأتيكم رسلكم بالبيّن_ت قالوا بلى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 25 - 2

2 - انتقام الهى از كافران ، پس از احتجاج و اتمام حجت بر آنان

و كذلك ما أرسلنا . .. ق_ل أوَ لو جئتكم ... فانتقمنا منهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 29 - 5

5 - مهلت الهى به كافران و مشركان ، براى اتمام حجت بر آنان

بل متّعت ه_ؤلاء و ءاباءهم حتّى جاءهم الحقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 48 - 8

8 - عذاب هاى الهى بر كافران ، پس از اتمام حجت و ارائه آيات به ايشان

و ما نريهم من ءاية . .. و أخذن_هم بالعذاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 13 - 7

7- نزول عذاب بر كافران ، پس از اتمام حجت بر ايشان با دلايل روشن

يغشى الناس ه_ذا عذاب أليم . .. و قد جاءهم رسول مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 59 - 2

2_ پيامبر ( ص ) ، مأمور به برگزيدن شيوه صبر و انتظار در برابر كافران ، در پى اتمام حجت بر ايشان *

فإنّما يسّرن_ه . .. فارتقب

با توجه به شرايط دشوار پيامبر(ص) در مكه، چه بسا تعبير {فارتقب} بيانگر لزوم صبر و انتظار تا لحظه تغيير شرايط است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه -

45 - 8 - 3

3 - كيفر الهى براى كافران ، پس از اتمام حجت بر ايشان

تتلى عليه . .. فبشّره بعذاب أليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 11 - 4

4 - كيفر كافران ، پس از اتمام حجت پروردگار بر ايشان

ه_ذا هدًى و الذين كفروا ب_اي_ت ربّهم لهم عذاب

از اين كه خداوند پس از بيان هدايتگرى قرآن، عذاب كافران را مطرح مى كند، مطلب ياد شده قابل برداشت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 31 - 4

4 - اتمام حجت الهى بر كافران در دنيا ، با تلاوت مداوم آيات وحى بر آنان

أفلم تكن ءاي_تى تتلى عليكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 35 - 18

18- مجازات و نابودى كافران ، پس از ابلاغ پيام حق و اتمام حجت بر آنان است .

بل_غ فهل يهلك إلاّ القوم الف_سقون

با توجه به فاى {فهل} _ كه مى تواند بيانگر تفريع باشد _ استفاده مى شود كه بلاغ و اتمام حجت، همواره قبل از مجازات و كيفر كافران صورت گرفته و مى گيرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 54 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، موظف به اتمام حجت بر كافران ، و نه مجبور ساختن آنان به پذيرش دين

فتولّ عنهم

{فاء} مى رساند كه علت سلب مسؤوليت از پيامبر(ص) اين است كه بر كافران حجت تمام گشته و آنان از سر طغيان كفر مىورزند و نه به خاطر نادانى.

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 60 - 6

6 - كيفر كافران ، در پى اتمام حجت بر ايشان با هشدار هاى مكرر

فويل للذين كفروا من يومهم الذى يوعدون

تعبير {يوعدون} (با فعل مضارع) بيانگر وعيدهاى مستمر و مكرر است كه قبل از مجازات و كيفر كافران، به ايشان داده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 7 - 3

3 - اتمام حجت خداوند از طريق كتاب هاى آسمانى ، همواركننده راه مجازات كافران *

و كت_ب مسطور . .. إنّ عذاب ربّك لوقع

در آيات پيشين سخن از {كتاب مسطور} (تورات يا كتاب هاى آسمانى) به ميان آمده است. ارتباط {إنّ عذاب...} با {كتاب مسطور}، مى تواند بيانگر مطلب بالا باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 45 - 3

3 - وظيفه پيامبر ( ص ) ، اتمام حجت بر كافران لجوج و حق ناپذير است ; و نه پافشارى بر هدايت آنان .

فذكّر . .. فذرهم

در آيات پيشين، پيامبر(ص) موظف به تذكر و تبليغ شد; ولى پس از بيان حقايق، فرمان {فذرهم} پايان وظيفه تبليغ را به آن حضرت اعلام مى دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 4 - 1،5

1 - اتمام حجت خداوند بر كافران ، با ابلاغ اخبار هشداردهنده و عبرت آميز به آنان

و لقد جاءهم من الأنباء ما فيه مزدجر

{مزدجر} مصدر ميمى و به معناى اتعاظ و پندپذيرى است. {مافيه مزدجر}; يعنى، اخبارى كه براى بيدار شدن و پندآموزى كافى

است.

5 - تحقق مجازات هاى الهى بر كافران ، پس از اتمام حجت بر ايشان

و كلّ أمر مستقرّ . و لقد جاءهم من الأنباء ما فيه مزدجر

در صورتى كه تعبير {و كلّ أمر مستقرّ} كنايه از عذاب و كيفر حتمى كافران باشد، در پى آمدن {و لقد جائهم. ..}، توضيحى است بر اين كه كيفر آنان، بدون اتمام حجت صورت نگرفته و نمى گيرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 6 - 2

2 - عذاب و كيفر خداوند درباره كافران ، پس از اتمام حجت و ارائه دلايل روشن بوده است .

تأتيهم رسلهم بالبيّن_ت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 9 - 2

2 - كافران دوزخى ، از كسانى اند كه پس از اتمام حجت و از روى عمد ، راه كفر و انكار را در پيش گرفته و به تكذيب دين پرداختند .

قالوا بلى قد جاءنا نذير فكذّبنا

اتمام حجت بر كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 135 - 1

1- كافران مكه با انكار آيات الهى _ پس از اتمام حجت بر ايشان _ مستحق نابودى و عذاب بودند .

و لو أنّا أهلكن_هم . .. فستعلمون من أصح_ب الصرط السوىّ و من اهتدى

اتمام حجت بر گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 129 - 3

3 _ لزوم اتكاى مبلغان الهى بر خداوند و نگران نبودن بر حق ناپذيرى گمراهان ، پس از اتمام حجت بر آنان

فإن تولوا فقل حسبى

اللّه . .. عليه توكلت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 30 - 2

2 - لزوم ارشاد و هدايت گمراهان ، تا مرحله اتمام حجت و احتمال اثر است .

فأعرض عنهم

{فاء} در {فأعرض} ممكن است فصيحه باشد; يعنى، حال كه روشن شد كه آنان تا آخرين لحظات، ايمان نخواهند آورد و در لحظه آخر هم ايمانشان سودى ندارد، به حال خود رهايشان كن و ديگر ادامه نده!

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 83 - 2

2 - جواز وانهادن گمراهان به خود ، پس از اتمام حجت بر آنان و حق ناپذيرى ايشان

فذرهم

{فاء} در {فذرهم}، مى رساند كه پس از اتمام حجت ادامه تبليغ ضرورى نيست.

اتمام حجت بر گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 52 - 6

6 _ خداوند ، كافران و گنهكاران را پس از ارائه آيات خويش و اتمام حجت بر آنان ، مؤاخذه خواهد كرد .

كفروا بايت اللّه فأخذهم اللّه بذنوبهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 26 - 6

6- مجازات اقوام مجرم ، پس از اتمام حجت و اعطاى ابزار لازم شناخت ، به ايشان است .

كذلك نجزى القوم المجرمين . .. و جعلنا لهم سمعًا و أبص_رًا و أفئدة

تذكر به اعطاى چشم، گوش و قلب به قوم هلاك شده عاد، در حقيقت اشاره به اين است كه هلاكت آنان، پس از قرار گرفتن امكانات معرفت در اختيار ايشان و اتمام حجت بر آنان، صورت گرفته است.

اتمام حجت بر مجرمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 78 - 1

1 - ابتلاى مجرمان به عذاب دوزخ ، پس از ابلاغ حق و اتمام حجت الهى بر ايشان در دنيا است .

إنّكم م_كثون . لقد جئن_كم بالحقّ

اتمام حجت بر مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 107 - 8

8_ وجود دلايل روشن بر توحيد و حقانيت قرآن و رسالت پيامبر ( ص ) ، مانع هر گونه بهانه اى براى انكار آنها و موجب استحقاق كافران و مشركان به عذاب هاى الهى است .

و ما أكثر الناس . .. بمؤمنين ... و ما يؤمن أكثرهم بالله إلاّ و هم مشركون. أفأمنو

حرف {فاء} در {أفأمنوا} استحقاق عذاب را بر آيه {ذلك من أنباء الغيب . ..} _ كه حاوى برهان بر حقانيّت قرآن و رسالت پيامبر(ص) است و آيه {و كأيّن من آية ...} _ كه دربردارنده دليل بر توحيد مى باشد _ مترتّب كرده است ; يعنى، چون اتمام حجت شده، عذر و بهانه اى در كار نيست و كفرپيشگان مستحق عذابند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 134 - 4

4 - تعاليم رسولان الهى براى اتمام حجت بر مشركان كافى است ; هر چند كه آنان ، رسالت خويش را با معجزه اثبات نكرده باشند .

و لو أنّا أهلكن_هم . .. لقالوا ربّنا لولا أرسلت إلينا رسولاً فنتّبع ءايتك

خداوند، براى عذاب مشركان پيش از آمدن پيامبران، اعتراض قابل قبول را، در {محروميت از آيات الهى} منحصر كرده

است; يعنى، براى پى بردن به بطلان شرك، صرف آمدن رسولان و آوردن تعاليم الهى كافى است، نه اين كه پس آنان از شنيدن آيات خداوند، منتظر صدور معجزه باشند و بعد از آن تا به بطلان شرك پى ببرند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 59 - 10

10 - بعثت پيامبراكرم ( ص ) ، اتمام حجت خدا با مشركان

و ما كان ربّك مهلك القرى حتّى يبعث فى أُمّها رسولاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 177 - 3

3 - كافران و مشركان تهديد شده به عذاب الهى ، از پيش انذار و اخطار شده و اتمام حجت شده بودند .

فساء صباح المنذرين

منظور از {منذرين} (اخطار شدگان) كافران و مشركان اند. اين تعبير مى رساند كه آنان از سوى پيامبراسلام و قرآن، انذار و اخطار شده بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 12 - 2

2 - عذاب شدن كافران و مشركان در قيامت ، پس از اتمام حجت و دعوت شدن آنان به ايمان از سوى خداوند

ذلكم بأنّه إذا دعى اللّه وحده كفرتم و إن يشرك به تؤمنوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 29 - 5

5 - مهلت الهى به كافران و مشركان ، براى اتمام حجت بر آنان

بل متّعت ه_ؤلاء و ءاباءهم حتّى جاءهم الحقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 42 - 5

5 - كيفر دنيوى خداوند درباره مشركان ،

پس از اتمام حجت بر آنان است .

أو نرينّك الذى وعدن_هم

از اين كه خداوند تحقق كيفر خويش را پس از ابلاغ وعده عذاب به مشركان (وعدناهم) مطرح مى كند، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 25 - 3

3 - اتمام حجت الهى بر مشركان ، در زمينه حقانيت معاد و حيات اخروى

و قالوا ما هى إلاّ حياتنا الدنيا . .. و إذا تتلى عليهم ءاي_تنا بيّن_ت

اتمام حجت بر مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 156 - 1

1 _ نزول قرآن اتمام حجتى است براى مشركان مكه و ساير انسانها

هذا كتب أنزل نه . .. أن تقولوا إنما أنزل الكتب على طائفتين

{أن تقولوا} به تقدير {لام} و {لا} نافيه متعلق به {أنزلناه} در آيه قبل است ; يعنى: {أنزلنا القرآن لئلا تقولوا . .. } مخاطبان آيه همه انسانها، بجز يهود و نصارا، هستند و مشركان مكه نيز به دليل آيات گذشته و نيز مكى بودن سوره، مصداق مورد نظر هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 157 - 2

2 _ نزول قرآن موجب اتمام حجت خدا بر مشركان مكه و ساير انسانها

أنزل نه . .. أو تقولوا لو أنا أنزل علينا الكتب لكنا أهدى منهم

اتمام حجت بر مكذبان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 26 - 2

2 - عذاب شدن كافران تكذيب گر پس از اتمام حجت و ارائه معجزات و دلايل آشكار

و كتاب هاى روشنگر بوده است .

كذّب الذين من قبلهم جاءتهم رسلهم بالبيّن_ت . .. ثمّ أخذت الذين كفروا فكيف كان نك

اتمام حجت بر مكذبان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 59 - 2

2 - با شناخت آيات و نشانه هاى خداوند ، هيچ عذرى از كافران و منكران خداوند پذيرفته نيست .

لو أنّ اللّه هدينى لكنت من المتّقين . .. بلى قد جاءتك ءاي_تى فكذّبت بها

آيه شريفه، پاسخى است به ادعاى كافران كه مى گفتند: اگر خداوند ما را هدايت مى كرد، ما با تقوا مى شديم و قهراً گرفتار عذاب نمى گشتيم.

اتمام حجت بر مكذبان نبوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 134 - 5

5 - آيات قرآن ، اتمام حجت خداوند بر منكران رسالت

أوَلم تأتهم بيّنة . .. و لو أنّا أهلكن_هم بعذاب من قبله ... فنتّبع ءاي_تك

اتمام حجت بر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 154 - 4

4 _ خداوند با اعطاى تورات به موسى(ع) نعمت خويش را بر وى تمام و كامل كرد.

تماما على الذى أحسن

برداشت فوق بر اين اساس است كه مفعول {تمام} كلمه اى مانند {نعمة} باشد ; يعنى: {تماما النعمة على الذى أحسن}.

اتمام حجت به اقوام پيشين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 9 - 19

19 - خداوند ، امت هاى تكذيب كننده پيشين را ، پس از اتمام حجت با آنان ، كيفر و عقوبت كرد .

و جاءتهم

رسلهم بالبيّن_ت فما كان اللّه ليظلمهم

اتمام حجت به كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 83 - 7

7 - احياى مردگان و بازگرداندن آنان به دنيا ، آيتى ديگر براى اتمام حجت با كافران زمين است .

أخرجنا لهم دابّة من الأرض. .. و يوم نحشر من كلّ أُمّة فوجًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 8 - 6

6 - عذاب شدن كافران ، پس از اتمام حجت با آنان است .

و إذا أخذنا من النبيّن ميث_قهم . .. ليسئل ... و أعدّ للك_فرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 13 - 9

9 - مشركان و كفرپيشگان ، پس از اتمام حجت بر آنان ، در معرض گرفتار آمدن به عذاب استيصال اند .

فإن أعرضوا فقل أنذرتكم ص_عقة مثل ص_عقة عاد و ثمود

اتمام حجت به گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 17 - 9

9 - نزول عذاب بر جوامع ضلالت پيشه ، پس از اتمام حجت الهى بر آنان

فهدين_هم فاستحبّوا العمى . .. فأخذتهم ص_عقة العذاب

اتمام حجت به مستكبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 16 - 8

8 - عذاب دنيايى جوامع مستكبر ، پس از اتمام حجت و در پى آشكار شدن حق ناپذيرى و عناد آنان است .

إذ جاءتهم الرسل . .. و كانوا بأي_تنا يجحدون . فأرسلنا عليهم ريحًا

اتمام حجت به مشركان

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 13 - 9

9 - مشركان و كفرپيشگان ، پس از اتمام حجت بر آنان ، در معرض گرفتار آمدن به عذاب استيصال اند .

فإن أعرضوا فقل أنذرتكم ص_عقة مثل ص_عقة عاد و ثمود

اتمام حجت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 119 - 4

4 - اتمام حجت خداوند بر حقانيت اسلام و رسالت پيامبر

قد بيّنّا الأيت لقوم يوقنون. إنا أرسلنك بالحق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 20 - 4

4 _ خداوند حجت را بر اهل كتاب در مورد رسالت پيامبر(ص) به وسيله كتب آسمانى آنان تمام كرده است.

الذين ءاتينهم الكتب يعرفونه كما يعرفون أبناءهم . .. فهم لا يؤمنون

با توجه به اينكه منبع و منشأ شناخت اهل كتاب به پيامبر(ص) تورات و انجيل بوده و آنها منكر رسالت آن حضرتند، پس تورات و انجيل وسيله اتمام حجت الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 44 - 10

10 _ جريان يافتن سنت استدراج پس از اتمام حجت الهى

فلما نسوا ما ذكروا به . .. أخذنهم بغتة

{ما ذكروا} شامل همه مواردى مى شود كه مى بايست موجب تنبه و بيدارى مى شد و تعبير ديگر آن {اتمام حجت} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 115 - 5

5 _ قرآن و اسلام پاسخگوى همه نيازهاى هدايتى بشر و حجت تامه پروردگار است.

و تمت كلمت ربك

لازمه تمام بودن قرآن و در نتيجه اسلام، توان پاسخگويى

به همه نيازهاست ; به گونه اى كه به بيرون از خود نيازى نداشته باشد ; همان گونه كه راغب مى گويد: {تمام . .. انتهائه إلى حد لا يحتاج إلى شىء خارج عنه}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 149 - 11

11 _ عن أبى الحسن موسى بن جعفر(ع) فى حديث طويل: . .. جميع امور الاديان اربعة ... و أمر يحتمل الشك و الانكار فسبيله استيضاح اهله لمنتحليه بحجة من كتاب الله مجمع على تاويلها و سنة مجمع عليها لا اختلاف فيها، او قياس تعرف العقول عدله و لا يسع خاصة الأمة و عامتها الشك فيه و الانكار له ... فمن اورد واحدة من هذه الثلاث فهى الحجة البالغة التى بينها الله فى قوله لنبيه: ... {قل فلله الحجة البالغة ... .

از امام كاظم(ع) در ضمن حديثى طولانى روايت شده است: . .. امور اديان چهار گونه است: ... يكى امرى است كه احتمال شك و انكار در آن است و راه آن، اين است كه از معتقدين به آن توضيح خواسته شود (تا دليل آورند) به وسيله حجتى از كتاب خدا _ كه معناى آن مورد اجماع باشد _ يا با سنتى كه اختلاف در آن نباشد و يا با قياسى كه عقل صحت آن را تأييد و قابل انكار و شك هيچكس نباشد ... هر كس يكى از اين سه حجت را بياورد اين همان حجت بالغه است كه خداوند در قرآن براى پيامبر خود فرموده است: {قل فلله الحجة البالغة ... }.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 -

انعام - 6 - 157 - 2

2 _ نزول قرآن موجب اتمام حجت خدا بر مشركان مكه و ساير انسانها

أنزل نه . .. أو تقولوا لو أنا أنزل علينا الكتب لكنا أهدى منهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 22 - 18

18 _ خداوند بدون اتمام حجت، بندگان متخلف را توبيخ نخواهد كرد.

ألم أنهكما عن تلكما الشجرة و أقل لكما إن الشيطن لكما عدو مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 79 - 3،5

3 _ خداوند پيش از نزول عذاب بر قوم ثمود ، با ابلاغ پيام هاى خويش به آنان اتمام حجت كرد .

لقد أبلغتكم رسالة ربى و نصحت لكم

5 _ صالح ( ع ) هنگام خروجش از ميان قوم ثمود ، اتمام حجت الهى بر آنان را به ايشان گوشزد كرد .

فتولى عنهم و قال يقوم لقد أبلغتكم رسالة ربى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 91 - 2

2 _ كافران قوم شعيب پس از تمام شدن حجت الهى بر آنان و اصرارشان به كفرورزى و مبارزه با شعيب و مؤمنان به وى ، به هلاكت رسيدند .

قال الملأ . .. فأخذتهم الرجفة

كلمه {فا} در {فأخذتهم} نزول عذاب را بر قضاياى بيان شده در آيات قبل مرتبط مى سازد و از آن قضاياست، كفرورزى مردم مدين، مبارزه آنان با شعيب و در آخر دعاى شعيب كه خواهان داورى خداوند شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 93 - 3

3 _ خداوند

پيش از نزول عذاب بر مردم مدين با ارسال شعيب و ابلاغ پيام هاى خويش بر آنان اتمام حجت كرد .

لقد أبلغتكم رسلت ربى و نصحت لكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 52 - 6

6 _ خداوند ، كافران و گنهكاران را پس از ارائه آيات خويش و اتمام حجت بر آنان ، مؤاخذه خواهد كرد .

كفروا بايت اللّه فأخذهم اللّه بذنوبهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 47 - 8،9

8 _ بعثت پيامبران ، اتمام حجت خداوند بر مردم است .

فإذا جاء رسولهم قضى بينهم بالقسط

9 _ نزول عذاب استيصال ، همواره پس از تمام شدن حجت خدا بر مردم است .

فإذا جاء رسولهم قضى بينهم بالقسط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 34 - 12

12_ اغواى گمراهان پس از اتمام حجت بر آنان و عنادورزى ايشان ، پرتوى از ربوبيت خداوند است .

إن كان الله يريد أن يغويكم هو ربكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 40 - 13

13_ خداوند ، كفرپيشگان را پس از اتمام حجت حسابرسى مى كند و به مجازات مى رساند .

فإنما عليك البل_غ و علينا الحساب

وقوع جمله {و علينا الحساب} _ كه گوياى حسابرسى و مجازات كفرپيشگان است _ پس از {إنما عليك البلاغ} _ كه گوياى ابلاغ و اتمام حجت است _ مى رساند كه خداوند پيش از ابلاغ دين و اتمام حجت ، كافران را مجازات نمى كند.

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 45 - 14

14- اتمام حجت خداوند پيش از فرستادن عذاب بر ستمگران

يوم يأتيهم العذاب . .. و سكنتم فى مس_كن الذين ظلموا أنفسهم و تبيّن لكم كيف فعلنا

اينكه خداوند فرمود: ما چگونگى برخورد خود با ستمگران را براى شمابيان كرديم (تبين لكم كيف فعلنا بهم)، مى تواند بيانگر اتمام حجت خداوند براى همه ستمگران پيش از عذاب باشد، به ويژه اينكه خداوند اين سخن را در پاسخ مهلت خواهى آنان مى فرمايد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 12 - 8

8- اهتمام خداوند به هدايت انسان ها در طول تاريخ و اتمام حجت بر آنان

و لقد أرسلنا من قبلك فى شيع الأولين . .. كذلك نسلكه فى قلوب المجرمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 83 - 5

5- نزول عذاب الهى ، پس از اتمام حجت و ارائه معجزات و نشانه هاى خداوندى است .

و ءاتين_هم ءاي_تنا فكانوا عنها معرضين . .. فأخذتهم الصيحة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 89 - 7،16

7- وجود انسان هاى شايسته و متعالى در هر عصر و در ميان هر گروه ، مايه اتمام حجت خداوند بر ديگران است .

و يوم نبعث فى كلّ أُمّة شهيدًا عليهم من أنفسهم

برداشت فوق، بر اساس اين احتمال است كه منظور از شهادت و گواهى، شهادت و گواهى قولى نباشد; بلكه شهادت عملى باشد; يعنى، وجود صالحان خود وسيله اى قرار گيرد براى اتمام حجت بر ديگران و اينكه آنان

نيز مى توانستند صالح باشند.

16- ارائه بهترين برنامه به انسان ( قرآن ) ، اتمام حجت خداوند بر آدميان

و يوم نبعث فى كلّ أُمّة شهيدًا . .. و نزّلنا عليك الكت_ب تبي_نًا لكلّ شىء و هدًى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 113 - 5

5- عذاب و كيفر امت ها ، پس از اتمام حجت الهى بر آنان با فرستادن انبيا بود .

لقد جاءهم رسول منهم فكذّبوه فأخذهم العذاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 96 - 5

5- خداوند با مشركان اتمام حجت كرده و گفتنى ها را به آنان گفته است .

قل كفى بالله شهيدًا بينى و بينكم

تعبير {كفى بالله شهيداً. ..}، پس از پاسخ گويى به شبهات مشركان، به منزله قول فصل و اتمام حجت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 56 - 5

5 - خداوند ، حجت خويش را بر همه _ حتى بر امثال فرعون _ تمام مى كند .

و لقد أرين_ه ءاي_تنا كلّها فكذّب و أبى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 134 - 1،4،5

1 - اتمام حجت و سلب حقانيت از هرگونه اعتراض ، از اهداف فرستادن پيامبران و نزول آيات و معجزات

و لو أنّا أهلكن_هم بعذاب من قبله لقالوا ربّنا لولا أرسلت

مراد از ضمير در {من قبله} _ به قرينه {لولا أرسلت} _ رسول است و ممكن است مربوط به كلمه {بيّنة} (در آيه قبل) باشد گرچه كلمه {بيّنة} مؤنث است; ولى به اعتبار اين

كه به معناى برهان است، ارجاع ضمير مذكر به آن صحيح مى باشد.

4 - تعاليم رسولان الهى براى اتمام حجت بر مشركان كافى است ; هر چند كه آنان ، رسالت خويش را با معجزه اثبات نكرده باشند .

و لو أنّا أهلكن_هم . .. لقالوا ربّنا لولا أرسلت إلينا رسولاً فنتّبع ءايتك

خداوند، براى عذاب مشركان پيش از آمدن پيامبران، اعتراض قابل قبول را، در {محروميت از آيات الهى} منحصر كرده است; يعنى، براى پى بردن به بطلان شرك، صرف آمدن رسولان و آوردن تعاليم الهى كافى است، نه اين كه پس آنان از شنيدن آيات خداوند، منتظر صدور معجزه باشند و بعد از آن تا به بطلان شرك پى ببرند.

5 - آيات قرآن ، اتمام حجت خداوند بر منكران رسالت

أوَلم تأتهم بيّنة . .. و لو أنّا أهلكن_هم بعذاب من قبله ... فنتّبع ءاي_تك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 48 - 3

3 - خداوند ، به هر جامعه بى دادگرى ، پيش از نزول عذاب ، فرصت مى داد تا شايد متنبه شوند و دست از مخالفت و مبارزه با پيامبرشان بردارند .

و كأيّن من قرية أمليت لها و هى ظالمة ثمّ أخذتها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 39 - 1،4

1 _ خداوند ، پيش از هلاكت تكذيب كنندگان موسى ( ع ) و اقوام نوح ، عاد ، ثمود و اصحاب رسّ براى اتمام حجت و عبرت آموزى آنان ، مثل هاى روشنگرانه اى زده بود .

فقلنا اذهبا إلى القوم الذين كذّبوا بأي_تنا . .. و

قوم نوح ... و عادًا و ثمودا و

4 _ هلاكت و نابودى اقوام و ملت ها از سوى خداوند ، همواره پس از اتمام حجت و ارائه طريق است .

و كلاًّ ضربنا له الأمث_ل و كلاًّ تبّرنا تتبيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 198 - 2

2 - اتمام حجت كامل خدا بر مردم عرب ، با فراهم آوردن هموارترين زمينه هاى هدايت براى آنان

و لو نزّلن_ه على بعض الأعجمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 208 - 1

1 - هلاكت و كيفر جوامع تبه كار ، همواره پس از اتمام حجت الهى بر آنان بوده است .

و ما أهلكنا من قرية إلاّ لها منذرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 209 - 5

5 - اتمام حجت الهى بر جوامع كافر پيش از نابودى آنان ، جلوه اى از عدالت خداوند است .

و ما أهلكنا من قرية . .. و ما كنّا ظ_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 59 - 1

1 - اقدام خداوند به برانگيختن پيامبر در ميان اقوام پيشين ، قبل از نابود ساختن آنان

و ما كان ربّك مهلك القرى حتّى يبعث فى أُمّها رسولاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 24 - 7

7 - اتمام حجت خداوند ، بر تمامى انسان ها به وسيله پيامبران

و إن من أُمّة إلاّ خلا فيها نذير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15

- يس - 36 - 63 - 4

4 - خداوند ، حجتش را بر دوزخيان در دنيا تمام كرده است .

ه_ذه جهنّم الّتى كنتم توعدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 72 - 3

3 - اتمام حجت خداوند به امت هاى پيشين ، به وسيله رسولان انذارگر

و لقد أرسلنا فيهم منذرين

يادآورى فرستاده شدن پيامبران به سوى امت ها _ پس از ذكر گمراهى اكثريت امت ها _ مى تواند به اين نكته اشاره داشته باشد كه گمراهىِ اكثريت مردم، على رغم آمدن رسولان الهى براى هدايت آنان و اتمام حجت بر ايشان بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 82 - 2

2 - غرق شدن كافران قوم نوح از سوى خداوند ، پس از اتمام حجت بر آنان بود .

و لقد أرسلنا فيهم منذرين . فانظر كيف كان ع_قبة المنذرين ... و لقد نادينا نوح ...

نقل داستان نوح(ع)، در آيات پيشين، براى ارائه نمونه اى تاريخى از اقوامى است كه رسولان الهى، آنان را انذار و اتمام حجت كردند; ولى آنان ايمان نياورده و به سرنوشت شوم گرفتار شدند (مفاد آيه 72 و 73).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 59 - 1

1 - خداوند ، پيش از عذاب كردن مردم ، آنان را از راه نشان دادن آيات و نشانه هاى خود هدايت كرده و با آنها اتمام حجت مى كند .

لو أنّ اللّه هدينى لكنت من المتّقين . .. بلى قد جاءتك ءاي_تى فكذّبت بها

{بلى } حرف جواب است

و در اين آيه براى اثبات چيزى مى باشد كه مورد انكار قرار گرفته است; زيرا كافران هدايت كردن خدا را منكر شده و مى گفتند: اگر خدا ما را هدايت مى كرد، ما از تقواپيشگان بوديم. خداوند اين سخن را رد مى كند و مى فرمايد: آرى آيات ما براى هدايتتان آمد; ولى شما آنها را تكذيب كرديد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 10 - 6

6 - بغض و دشمنى شديد خداوند نسبت به كافران حق ناپذير ، پس از اتمام حجت و دعوت مكرر آنان به ايمان است .

لمقت اللّه أكبر . .. إذ تدعون إلى الإيم_ن فتكفرون

آمدن فعل هاى مضارع {تدعون} و {تكفرون} بر استمرار دلالت دارد; يعنى، شما همواره به ايمان فراخوانده مى شديد; ولى به جاى ايمان آوردن، به طور مستمرّ كفر مىورزيديد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 12 - 2

2 - عذاب شدن كافران و مشركان در قيامت ، پس از اتمام حجت و دعوت شدن آنان به ايمان از سوى خداوند

ذلكم بأنّه إذا دعى اللّه وحده كفرتم و إن يشرك به تؤمنوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 13 - 4

4 - اتمام حجت خداوند بر انسان ها ، از راه ارائه آيات و نشانه هايش بر حقانيت خود

هو الذى يريكم ءاي_ته

يادآورى آيات و نشانه هاى ارائه شده از سوى خداوند به بشر _ پس از ذكر عذاب شدن كافران و منكران _ مى تواند به منظور اتمام حجت باشد.

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 14 - 8

8 - خداوند ، قبل از اتمام حجت و بيان حقيقت براى مردم ، آنان را به عذاب استيصال گرفتار نخواهد ساخت .

مثل ص_عقة عاد و ثمود . إذ جاءتهم الرسل ... ألاّ تعبدوا إلاّ اللّه

{إذ} ظرف زمان و متعلق به {نزول صاعقه} است كه از {مثل صاعقة عاد و ثمود} استفاده مى شود; يعنى، آن گاه صاعقه بر آنان نازل شد كه پيامبران آمدند توحيد و آيين الهى را ابلاغ كردند و آنان نپذيرفتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 16 - 8

8 - عذاب دنيايى جوامع مستكبر ، پس از اتمام حجت و در پى آشكار شدن حق ناپذيرى و عناد آنان است .

إذ جاءتهم الرسل . .. و كانوا بأي_تنا يجحدون . فأرسلنا عليهم ريحًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 17 - 9

9 - نزول عذاب بر جوامع ضلالت پيشه ، پس از اتمام حجت الهى بر آنان

فهدين_هم فاستحبّوا العمى . .. فأخذتهم ص_عقة العذاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 44 - 1

1 - عربى بودن قرآن ، اتمام حجت خداوند بر مردم عرب است .

و لو جعلن_ه قرءانًا أعجميًّا لقالوا لولا فصّلت ءاي_ته

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 25 - 2

2 - انتقام الهى از كافران ، پس از احتجاج و اتمام حجت بر آنان

و كذلك ما أرسلنا . .. ق_ل أوَ

لو جئتكم ... فانتقمنا منهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 48 - 8

8 - عذاب هاى الهى بر كافران ، پس از اتمام حجت و ارائه آيات به ايشان

و ما نريهم من ءاية . .. و أخذن_هم بالعذاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 10 - 6

6- به كارگيرى تهديد از سوى خداوند ، پس از ارائه منطق و برهان و تأثيرناپذيرى كافران از آن

فارتقب يوم تأتى السماء بدخان مبين

{فاء} تفريع، تهديد را متفرع بر حق ستيزى كافران و عدم تأثير منطق و برهان بر آنان كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 8 - 3

3 - كيفر الهى براى كافران ، پس از اتمام حجت بر ايشان

تتلى عليه . .. فبشّره بعذاب أليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 11 - 4

4 - كيفر كافران ، پس از اتمام حجت پروردگار بر ايشان

ه_ذا هدًى و الذين كفروا ب_اي_ت ربّهم لهم عذاب

از اين كه خداوند پس از بيان هدايتگرى قرآن، عذاب كافران را مطرح مى كند، مطلب ياد شده قابل برداشت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 25 - 3

3 - اتمام حجت الهى بر مشركان ، در زمينه حقانيت معاد و حيات اخروى

و قالوا ما هى إلاّ حياتنا الدنيا . .. و إذا تتلى عليهم ءاي_تنا بيّن_ت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 -

31 - 4

4 - اتمام حجت الهى بر كافران در دنيا ، با تلاوت مداوم آيات وحى بر آنان

أفلم تكن ءاي_تى تتلى عليكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 32 - 16

16- كيفر الهى در مورد كافران ، پس از اتمام حجت و تبيين حق براى آنان

إنّ الذين كفروا و . .. من بعد ما تبيّن لهم الهدى ... و سيحبط أعم_لهم

در صورتى كه {سيحبط. ..} عنوان كيفر داشته باشد; تعبير {من بعد ما تبيّن...} بيانگر اتمام حجّتى است كه قبل از اعمال مجازات، صورت گرفته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 8 - 6

6 - رسولان الهى ، خود بهترين گواه وصول هدايت به خلق و اتمام حجت بر آنان *

إنّا أرسلن_ك ش_هدًا

{شاهداً} ممكن است نظر به شهادت بر اصل پيام رسانى به خلق و فرستادن رسول داشته باشد و قيد محذوف از فعل {أرسلناك} استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 14 - 5

5_ كيفر امت هاى حق ستيز در طول تاريخ ، پس از اتمام حجت الهى بر آنان

كذّبت قبلهم . .. كلّ كذّب الرسل فحقّ وعيد

تعبير {فحقّ وعيد} مى رساند كه اقوام هلاك شده، قبلاً مورد هشدار، تهديد، تذكر و اتمام حجت قرار گرفته بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 28 - 3،4

3_ هشدار هاى الهى به انسان ها در دنيا ، اتمام حجت او بر آنهااست .

كان فى ضل_ل بعيد . .. و قد

قدّمت إليكم بالوعيد

4_ جدال مجرمان در قيامت ، بى تأثير براى تبرئه ايشان ، با وجود اتمام حجت الهى بر آنان در دنيا

قال لاتختصموا لدىّ و قد قدّمت إليكم بالوعيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 43 - 2

2 - اتمام حجت خداوند بر قوم ثمود ، با اعطاى مهلتى محدود به ايشان

قيل لهم تمتّعوا حتّى حين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 7 - 3

3 - اتمام حجت خداوند از طريق كتاب هاى آسمانى ، همواركننده راه مجازات كافران *

و كت_ب مسطور . .. إنّ عذاب ربّك لوقع

در آيات پيشين سخن از {كتاب مسطور} (تورات يا كتاب هاى آسمانى) به ميان آمده است. ارتباط {إنّ عذاب...} با {كتاب مسطور}، مى تواند بيانگر مطلب بالا باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 23 - 16

16 - انسان ها ، فاقد هر عذر و بهانه ، در پيشگاه پروردگار خويش پس از آمدن وحى

إن هى إلاّ أسماء سمّيتموها. .. و لقد جاءهم من ربّهم الهدى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 4 - 1،5

1 - اتمام حجت خداوند بر كافران ، با ابلاغ اخبار هشداردهنده و عبرت آميز به آنان

و لقد جاءهم من الأنباء ما فيه مزدجر

{مزدجر} مصدر ميمى و به معناى اتعاظ و پندپذيرى است. {مافيه مزدجر}; يعنى، اخبارى كه براى بيدار شدن و پندآموزى كافى است.

5 - تحقق مجازات هاى الهى بر كافران ، پس از اتمام حجت بر ايشان

و كلّ أمر

مستقرّ . و لقد جاءهم من الأنباء ما فيه مزدجر

در صورتى كه تعبير {و كلّ أمر مستقرّ} كنايه از عذاب و كيفر حتمى كافران باشد، در پى آمدن {و لقد جائهم. ..}، توضيحى است بر اين كه كيفر آنان، بدون اتمام حجت صورت نگرفته و نمى گيرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 5 - 3

3 - پيام هاى حكيمانه و رساى قرآن ، اتمام حجت الهى بر خلق

و لقد جاءهم . .. حكمة ب_لغة

برداشت فوق با توجه به اين است كه آيه قبل از {و لقد جاءهم. ..} در مقام بيان علت مجازات كافران و اتمام حجت بر ايشان بود بر اين اساس مى توان از {حكمة بالغة...} _ كه بدل از {ما فيه...} است _ مطلب بالا را استفاده كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 16 - 4

4 - عذاب الهى ، در مورد قوم نوح ، پس از انذار هاى مكرر و اتمام حجت بر آنان بود . *

فكيف كان عذابى و نذر

عطف {نذر} بر {عذابى}، ممكن است بيانگر اين معنا باشد كه عذاب الهى، در حق كافران، بدون انذارهاى مكرر و اتمام حجت نبوده است. گفتنى است كه {نذر} جمع {نذير} است و {نذير} بر دو معنا اطلاق مى شود: {انذار} و {منذر}. ظاهراً در آيه شريفه معناى اول (انذارها) اراده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 18 - 6

6 - عذاب الهى در مورد قوم عاد ، پس از انذار هاى مكرر و

اتمام حجت بر آنان بود .

فكيف كان عذابى و نذر

عطف {نذر} بر {عذابى}، ممكن است بيانگر اين معنا باشد كه عذاب الهى در حق كافران، بدون انذارهاى مكرر و تمام شدن حجت بر آنان نبوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 21 - 3

3 - ابتلاى قوم عاد به عذاب الهى ، پس از انذار هاى مكرر و اتمام حجت بر آنان

فكيف كان عذابى و نذر

عطف {نذر} بر {عذابى}، ممكن است بيانگر اين معنا باشد كه عذاب الهى در حق كافران، بدون انذارهاى مكرر و اتمام حجت نبوده است. گفتنى است كه {نذر} جمع {نذير} است و {نذير} بر دو معنا اطلاق مى شود: {انذار} و {منذر}، ظاهراً در آيه شريفه، معناى اول (انذارها) مراد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 33 - 2

2 - اتمام حجت الهى بر قوم لوط ، با انذار هاى مكرر

كذّبت قوم لوط بالنّذر

با توجه به جمع آمدن واژه {نذر}، برداشت بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 42 - 3،5

3 - تمام شدن حجت الهى بر فرعونيان ، نيازمند ارائه معجزات متعدد به ايشان *

كذّبوا ب_اي_تنا كلّها

در آيات پيشين نسبت به اقوام گذشته سخن از ارائه معجزات و آيات متعدد نبود; اما در مورد فرعونيان سخن از معجزات متعدد به ميان آمده است.

5 - مجازات سريع فرعونيان از سوى خداوند ، پس از تمام شدن حجت بر ايشان

كذّبوا ب_اي_تنا كلّها فأخذن_هم أخذ عزيز مقتدر

عطف {فأخذناهم} بر {كذّبوا}، نشانگر آن است

كه خداوند، پس از اين كه فرعونيان تمام معجزات را تكذيب كردند، به آنان مهلت نداد; بلكه بلافاصله اقدام به نابودى آنها نمود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 9 - 3

3 - كيفر و عذاب الهى ، پس از اتمام حجت و ارائه راه حق است .

قالوا بلى قد جاءنا نذير فكذّبنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 3 - 5

5 - خداوند ، حجّت را بر انسان ها تمام كرده و هيچ عذرى براى آنان باقى نگذاشته است .

إنّا هدين_ه السبيل إمّا شاكرًا و إمّا كفورًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 29 - 7

7 - با ارائه قرآن به انسان ها ، حجّت الهى بر آنان تمام است .

إنّ ه_ذه تذكرة فمن شاء اتّخذ إلى ربّه سبيلاً

خداوند، با ارائه آيات قرآن _ كه مايه بيدارى و تذكار است (ه_ذه تذكرة) _ حجتش را بر آدميان تمام كرده و اين انسان است كه بايد راه دين را، طريق زندگى خويش قرار دهد (اتّخذ إلى ربّه سبيلاً).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 40 - 2

2 - اخطار هاى الهى درباره عذاب ، از ميان برنده هرگونه عذر در ترك راه خدا

إنّا أنذرن_كم عذابًا قريبًا

جملاتى نظير {إنّا أنذرناكم} _ كه پس از هشدار به عذاب گفته شود _ خبر از تحقق انذار نيست; زيرا مخاطب به آن آگاه است; بلكه در مقام اظهار برائت و قطع عذر مخاطب است. ذكر اين جمله

پس از {من شاء اتّخذ...} _ در آيه قبل - گوياى معذور نبودن كسى است كه سير زندگانى خود را، به سوى خدا قرار نمى دهد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 12 - 3

3 - خداوند ، با آگاه ساختن ثروتمندان بخيل از آينده دشوارشان ، بر آنان اتمام حجت كرده است .

إنّ علينا للهدى

مفاد آيه شريفه اين است كه نشان دادن راه، وظيفه ما است و پيامد بى اعتنايى بخيلان به هدايت ها، بر عهده خود آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 14 - 7

7 - خداوند ، با انذار به آتش جهنم ، بر همه انسان ها اتمام حجت كرده است .

إنّ علينا للهدى . .. فأنذرتكم نارًا تلظّى

مفاد آيه شريفه با توجّه به آيات پيشين، اين است كه آنچه بر عهده ما است، هدايت است كه آن را با انذار انجام داديم. بنابراين كوتاهى از جانب خود شما است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 2 - 1،5

1 - خداوند ، با فرستادن رسولى كه مكتوباتى منزّه و به دور از انحراف را بر مردم بخواند ، بر آنان اتمام حجت مى كند .

لم يكن . .. منفكّين حتّى تأتيهم البيّنة . رسول من اللّه يتلوا صحفًا مطهّرة

5 - اتمام حجت بر تمام مردم ، با ارسال پيامبرى همراه با كتاب آسمانى ، سنّت تخلّف ناپذير خداوند است .

لم يكن . .. منفكّين حتّى تأتيهم البيّنة . رسول من اللّه يتلوا صحفًا مطهّرة

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 4 - 1

1 - خداوند ، بر همه امت هاى پيشين ، اتمام حجت كرده ، آنان را از برهانى آشكار ، برخوردار ساخته بود .

و ما تفرّق الذين أُوتوا الكت_ب إلاّ من بعد ما جاءتهم البيّنة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قريش - 106 - 3 - 4

4 - فراهم آمدن زمينه مناسب از جانب خداوند ، براى كوچ هاى زمستانى و تابستانى قريش ، حجّتى كامل بر لزوم روى آوردن آنان به عبادت خداوند

لإيل_ف قريش . إيل_فهم رحلة الشتاء و الصيف . فليعبدوا

{لام} در {لايلاف} چه متعلق به سوره {فيل} باشد و چه به {فليعبدوا} (در اين آيه) برداشت ياد شده استفاده مى شود.

اتمام حجت خدا بر فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 56 - 5

5 - خداوند ، حجت خويش را بر همه _ حتى بر امثال فرعون _ تمام مى كند .

و لقد أرين_ه ءاي_تنا كلّها فكذّب و أبى

اتمام حجت در تبليغ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 109 - 5

5- هشدار و انذار و يا توسل به قدرت در مسير احقاق حق و پياده كردن دين ، بايد پس از اتمام حجت و بيان حقايق دينى باشد .

و ما أرسلن_ك إلاّ رحمة للع_لمين . .. قل إنّما يوحى إلىّ ... فهل أنتم مسلمون . فإ

اتمام حجت رسولان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 50

- 6

6 - كيفر الهى كافران دوزخى ، پس از ابلاغ پيام الهى و اتمام حجت از سوى رسولان است .

أَوَلم تك تأتيكم رسلكم بالبيّن_ت قالوا بلى

اتمام حجت رهبرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 71 - 21

21- { عن عبدالأعلى قال : سمعت أباعبدالله ( ع ) يقول : . . . السامع المطيع لا حجّة عليه ، و إمام المسلمين تمّت حجّته و إحتجاجه يوم يلقى الله لقول الله { يوم ندعوا كلّ أُناس بإمامهم } ;

عبدالاعلى گويد: شنيدم امام صادق(ع) مى فرمود:. .. روز ملاقات با خداوند عليه انسان شنوا و مطيع ادعايى نيست; [چون] امام مسلمين حجّت و احتجاج او را تكميل كرده است; زيرا خداوند مى فرمايد: يوم ندعوا كلّ أُناس بإمامهم}.

اتمام حجت شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 93 - 6

6_ شعيب ( ع ) پس از اتمام حجت بر مردم و لجاجت پيشگى آنان ، در انتظار سرنوشت شوم آنان بود .

وارتقبوا إنى معكم رقيب

{رقيب} در آيه شريفه به معناى منتظر است.

اتمام حجت صالح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 79 - 5

5 _ صالح ( ع ) هنگام خروجش از ميان قوم ثمود ، اتمام حجت الهى بر آنان را به ايشان گوشزد كرد .

فتولى عنهم و قال يقوم لقد أبلغتكم رسالة ربى

اتمام حجت قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 52 - 7

7 _ انسان ها با نزول قرآن

و دريافت آن هيچ عذر و توجيهى براى گرايش به كفر ، به فراموشى سپردن قيامت ، فريب خوردن به حيات دنيا و انكار آيات الهى ندارند .

الذين اتخذوا دينهم لهواً و لعباً . .. و لقد جئنهم بكتب

آيه مورد بحث در پى بيان گرفتارى كافران به آتش دوزخ و بيان عامل دوزخى شدن آنان، اشاره به اتمام حجت الهى براى همگان دارد. يعنى با نزول قرآن و معارف آن بهانه اى براى روى آورى به عقايد و اعمالى كه در آيه قبل علل گرفتارى به دوزخ معرفى شده، وجود ندارد.

اتمام حجت لوط(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 63 - 3،8

3- حضرت لوط ( ع ) پيش از فرا رسيدن عذاب الهى بر قومش ، آنان را به چنين سرنوشتى هشدار داده بود .

قالوا بل جئن_ك بما كانوا فيه يمترون

مقصود از {ما} در جمله {بما كانوا فيه يمترون} عذاب است. بنابراين ترديد كردن قوم لوط درباره عذاب الهى، بيانگر اين نكته است كه: آنان نسبت به عذابْ انذار و تهديد شدند و به اندازه كافى با آنان اتمام حجت شد.

8- نزول عذاب الهى ( استيصال ) بر قوم لوط ، پس از تمام شدن حجت بر آنان توسط حضرت لوط ( ع ) بود .

قالوا بل جئن_ك بما كانوا فيه يمترون

اتمام حجت مبلغان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 109 - 3

3- هشدار و انذار ، وظيفه مبلغان الهى ، پس از اتمام حجت و بيان حقايق الهى و روى گردانى مخالفان

فإن تولّوا فقل ءاذنتكم على

سواء

اتمام حجت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 109 - 2

2- پيامبراسلام ( ص ) ، پيام الهى را به همه مردم رساند و حجت را بر يكايك آنان تمام كرد .

فإن تولّوا فقل ءاذنتكم على سواء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 51 - 6

6 - انذار هاى روشن پيامبر ( ص ) ، اتمام حجت بر خلق و سدّ كننده راه هر گونه عذر و بهانه

إنّى لكم منه نذير مبين . و لاتجعلوا مع اللّه ... إنّى لكم منه نذير مبين$

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 54 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، موظف به اتمام حجت بر كافران ، و نه مجبور ساختن آنان به پذيرش دين

فتولّ عنهم

{فاء} مى رساند كه علت سلب مسؤوليت از پيامبر(ص) اين است كه بر كافران حجت تمام گشته و آنان از سر طغيان كفر مىورزند و نه به خاطر نادانى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 45 - 3

3 - وظيفه پيامبر ( ص ) ، اتمام حجت بر كافران لجوج و حق ناپذير است ; و نه پافشارى بر هدايت آنان .

فذكّر . .. فذرهم

در آيات پيشين، پيامبر(ص) موظف به تذكر و تبليغ شد; ولى پس از بيان حقايق، فرمان {فذرهم} پايان وظيفه تبليغ را به آن حضرت اعلام مى دارد.

اتمام حجت ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 -

6 - 1

1 - ابلاغ وحى از سوى فرشتگان ، به منظور اتمام حجت بر خلق و انذار و اخطار به آنان است .

فالملقي_ت ذكرًا . عذرًا أو نذرًا

{عذر} و {نذر} مصدر و به معناى {اعذار و انذار} است و نصب اين دو، به جهت مفعول له بودن آنها براى {ملقيات} است و يا به سبب بدل بودن آنها، براى {ذكراً} است. برداشت ياد شده، مبتنى بر تركيب نخست است.

اتمام حجت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 36 - 6

6 _ هلاكت فرعون و قومش ، پس از اتمام حجت خدا با آنان به وسيله موسى و هارون ( ع ) بوده است .

فقلنا اذهبا إلى القوم الذين كذّبوا بأي_تنا فدمّرن_هم تدميرًا

اتمام حجت نوح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 72 - 1

1 _ حضرت نوح ( ع ) حجت را بر قومش تمام كرده و آنان بى هيچ دليلى از او رو گردانيده و از پذيرش دعوتش سر باز مى زدند .

فإن توليتم فما سألتكم من أجر

اين آيه ادامه آيه قبل است كه براى بيان تحدى حضرت نوح (ع) و تمام كردن حجت خود بر قومش مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 115 - 6

6 - هشدار روشن و بى ابهام نوح ( ع ) به قومش ، نسبت به خطر { عذاب استيصال } در صورت پافشارى آنان بر شرك و مبارزه با توحيد

إن أنا إلاّ نذير مبين

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه

نوح(ع) در راستاى اتمام حجت با قومش، از پيش آنان را به نزول عذاب استيصال هشدار داده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 118 - 4

4 - شِكوه نوح ( ع ) به درگاه خدا از ستم قوم خويش ، پس از اتمام حجت و به بن بست رسيدن همه راه هاى تبليغى بود .

إن أنا إلاّ نذير مبين . .. إنّ قومى كذّبون ... فافتح بينى و بينهم فتحًا و نجّنى

اتمام حجت هارون(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 36 - 6

6 _ هلاكت فرعون و قومش ، پس از اتمام حجت خدا با آنان به وسيله موسى و هارون ( ع ) بوده است .

فقلنا اذهبا إلى القوم الذين كذّبوا بأي_تنا فدمّرن_هم تدميرًا

اتمام حجت هود(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 57 - 3

3_ هود ( ع ) ، پس از ابلاغ پيام هاى الهى و اتمام حجت بر مردم ، خويشتن را مسؤول اعراض آنان نمى دانست .

فإن تولّوا فقد أبلغتكم ما أُرسلت به إليكم

روشن است كه جمله {فقد أبلغتكم . ..} نمى تواند جواب شرط {فإن تولّوا ...} باشد; زيرا هود(ع) رسالت خويش را ابلاغ كرده بود _ چه مردم اعراض كنند و چه ايمان آورند _ بلكه آن جمله سببِ جواب و جانشين آن مى باشد; يعنى، اگر اعراض كنيد، من مسؤوليتى ندارم و مؤاخذه اى بر من نيست; زيرا آنچه را كه به خاطر آن به سوى شما فرستاده شده بودم، به

شما ابلاغ كردم.

اهميت اتمام حجت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 131 - 3

3 _ اتمام حجت بر جوامع بشرى از اهداف بعثت رسولان الهى است.

ألم يأتكم رسل منكم . .. ذلك أن لم يكن ربك مهلك القرى بظلم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 6 - 4

4 _ مؤاخذه كفار به جرم مبارزه با اسلام ، پيش از ارائه معارف الهى قرآن به آنان و تمام شدن حجت بر ايشان ، ممنوع است .

و خذوهم و احصروهم . .. و إن أحد من المشركين استجارك فأجره حتى يسمع كلم اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 15 - 9

9- اتمام حجت بر آدميان ، از جمله اهداف بعثت انبياست .

و ما كنّا معذّبين حتى نبعث رسولاً

تداوم اتمام حجت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 23 - 2

2 - اتمام حجت الهى بر قوم ثمود ، با انذار هاى مكرر

كذّبت ثمود بالنّذر

برداشت ياد شده با توجه به جمع آمدن واژه {نذر}استفاده مى شود.

حجت امت ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 143 - 7

7 - اعتدال امت اسلام و برترى آنان بر ساير امت ها ، دليل حجت بودن آنان بر ساير ملتهاست .

جعلنكم أمة وسطاً لتكونوا شهداء على الناس

حجت بر امت ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 78 - 19

19

- پيامبر ( ص ) حجت خدا بر مسلمانان و امت اسلامى حجت خدا بر ديگر مردمان

ليكون الرسول شهيدًا عليكم و تكونوا شهداء على الناس

از جمله تفسيرهايى كه براى كلمه {شهيد} و {شهداء} ابراز شده، {حجت} است. برداشت بالا، بر پايه همين تفسير مى باشد.

حجت بر مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 78 - 19

19 - پيامبر ( ص ) حجت خدا بر مسلمانان و امت اسلامى حجت خدا بر ديگر مردمان

ليكون الرسول شهيدًا عليكم و تكونوا شهداء على الناس

از جمله تفسيرهايى كه براى كلمه {شهيد} و {شهداء} ابراز شده، {حجت} است. برداشت بالا، بر پايه همين تفسير مى باشد.

حجت بودن محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 143 - 6

6 - پيامبر ( ص ) حجت خدا بر مسلمانان و امت اسلامى حجت خداوند بر ديگر مردم

لتكونوا شهداء على الناس و يكون الرسول عليكم شهيداً

از جمله تفسيرى كه براى كلمه {شهداء} و {شهيد} در آيه مورد بحث ابراز شده است، حجت است.

حجت بودن مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 143 - 6،7

6 - پيامبر ( ص ) حجت خدا بر مسلمانان و امت اسلامى حجت خداوند بر ديگر مردم

لتكونوا شهداء على الناس و يكون الرسول عليكم شهيداً

از جمله تفسيرى كه براى كلمه {شهداء} و {شهيد} در آيه مورد بحث ابراز شده است، حجت است.

7 - اعتدال امت اسلام و برترى آنان بر ساير امت ها ، دليل حجت بودن آنان بر ساير ملتهاست .

جعلنكم أمة

وسطاً لتكونوا شهداء على الناس

حجت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 106 - 5

5- قرآن ، حجتِ رسا و پيام بليغ خدا براى بندگان است .

إنّ فى ه_ذا لبل_غًا لقوم ع_بدين

حجت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 48 - 5

5- حضرت موسى و هارون ( ع ) ، دو پيامبر برخوردار از حجت و برهان الهى

و لقد ءاتينا موسى و ه_رون الفرقان

يكى از معانى لغوى {فرقان} حجت و برهان است (لسان العرب).

حجت هارون(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 48 - 5

5- حضرت موسى و هارون ( ع ) ، دو پيامبر برخوردار از حجت و برهان الهى

و لقد ءاتينا موسى و ه_رون الفرقان

يكى از معانى لغوى {فرقان} حجت و برهان است (لسان العرب).

زمينه اتمام حجت با كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 3 - 3

3 - وجود معارف استوار و قوام بخش در قرآن ، نشانِ تمام بودن حجت بر كافران با ابلاغ آن از سوى پيامبر ( ص ) است .

حتّى تأتيهم البيّنة . رسول من اللّه ... فيها كتب قيّمة

سنت اتمام حجت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 59 - 2

2 - اتمام حجت با مردمان ، سنّت الهى در طول تاريخ بشر

و ما كان ربّك مهلك القرى حتّى يبعث فى أُمّها رسولاً

عذاب بعد از اتمام حجت

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 83 - 5

5- نزول عذاب الهى ، پس از اتمام حجت و ارائه معجزات و نشانه هاى خداوندى است .

و ءاتين_هم ءاي_تنا فكانوا عنها معرضين . .. فأخذتهم الصيحة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 113 - 5

5- عذاب و كيفر امت ها ، پس از اتمام حجت الهى بر آنان با فرستادن انبيا بود .

لقد جاءهم رسول منهم فكذّبوه فأخذهم العذاب

عوامل اتمام حجت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 125 - 16

16- كاربرد روش هاى مختلف تبليغى ، مايه اتمام حجت است نه عامل هدايت حتمى همگان .

ادع . .. إن ربّك هو أعلم بمن ضلّ عن سبيله و هو أعلم بالمهتدين

جمله {إن ربّك . .. بالمهتدين} مى رساند كه انسانها دو گروهند: گمراهان و هدايت شدگان. بنابراين فرمان {ادع ...} براى اتمام حجت است نه براى هدايت همه مردم.

كيفر و اتمام حجت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 115 - 3

3 _ كيفر هاى الهى ، همواره پس از اتمام حجت است .

ما كان اللّه ليضل قوماً بعد إذ هديهم حتى يبين لهم ما يتقون

كيفيت اتمام حجت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 156 - 7

7 _ وجود تورات و انجيل به سبب غفلت و ناآگاهى مشركان از محتواى آنها نمى توانست اتمام حجت براى آنان باشد.

و إن كنا عن دراستهم لغفلين

منشأ اتمام حجت خدا

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 134 - 9

9 - اتمام حجت و فرستادن پيامبران براى ابلاغ آيات الهى ، مقتضاى ربوبيت الهى است .

ربّنا لولا أرسلت إلينا رسولاً فنتّبع ءاي_تك

موسى(ع) و اتمام حجت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 153 - 20

20 _ حضرت موسى ( ع ) ، داراى قدرت و توانى بالا در ايفاى رسالت و اتمام حجت بر مردم

و ءاتينا موسى سلطناً مبيناً

مؤاخذه قبل از اتمام حجت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 6 - 4

4 _ مؤاخذه كفار به جرم مبارزه با اسلام ، پيش از ارائه معارف الهى قرآن به آنان و تمام شدن حجت بر ايشان ، ممنوع است .

و خذوهم و احصروهم . .. و إن أحد من المشركين استجارك فأجره حتى يسمع كلم اللّه

نقش اتمام حجت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 24 - 6

6 - منكران دين بدون اتمام حجت با آنان ، به آتش دوزخ گرفتار نخواهند شد .

فإن لم تفعلوا و لن تفعلوا فاتقوا النار

جواب شرط {فان لم تفعلوا} محذوف است و جمله {فاتقوا . ..} جانشين آن شده است. جمله با تقدير آن چنين است: فان لم تفعلوا تمت عليكم الحجة و ثبت لديكم ان القرآن منزل من عنداللّه فاتقوا ...

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 55 - 19

19- نزول عذاب بر كفر پيشگان ، پس از اتمام حجت است .

و ما

منع الناس أن يؤمنوا إذ جاءهم الهدى . .. أو يأتيهم العذاب قبلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 22 - 5

5 - مجازات ملت هاى نيرومند و متمدن گذشته ، پس از اتمام حجت از سوى رسولان الهى

ذلك بأنّهم كانت تأتيهم رسلهم بالبيّن_ت فكفروا فأخذهم اللّه

نقش اتمام حجت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 15 - 8،11

8- مجازات نكردن انسان ها ، قبل از برانگيختن رسولان و اتمام حجت با آنها ، از سنت هاى الهى است .

و ما كنّا معذّبين حتى نبعث رسولاً

11- نزول عذاب دنيوى بر امت هاى گنهكار ، تنها پس از اتمام حجت و فرستادن پيامبرى براى ايشان است .

و ما كنّا معذّبين حتى نبعث رسولاً

جمله {ما كنّا معذّبين حتى نبعث رسولاً} اطلاق دارد و عذاب دنيوى را هم دربرمى گيرد.

واسطه اتمام حجت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 6 - 2

2 - وحى و كتاب هاى آسمانى ، وسيله اتمام حجت خداوند بر خلق و انذار و اخطار بدان ها است .

ذكرًا . عذرًا أو نذرًا

حجر از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

حجر

احكام حجر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 34 - 14

14- صغير بودن و رشد و درك اقتصادى نداشتن ، دو عامل حجر و مانع حق تصرف فرد در مال خويش است .

حتى يبلغ أشدّه

بيان غايت زمان ممنوعيت حق تصرف يتيم، در واقع بيان كننده ملاك حق تصرف در مال است و آن، بلوغ و رشد

اقتصادى است. بنابراين يتيم بودن، خصوصيت و موضوعيت ندارد.

عظمت آيات سوره حجر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 1 - 3

3- آيه هاى سوره حجر ، داراى ارزش ، قداست و عظمت

تلك ءاي_ت الكت_ب

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه مشاراليه {تلك} همين سوره حجر باشد و چون {تلك} براى اشاره به دور است، مى تواند بيانگر عظمت و مرتبه والاى اين سوره باشد.

عوامل حجر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 34 - 14

14- صغير بودن و رشد و درك اقتصادى نداشتن ، دو عامل حجر و مانع حق تصرف فرد در مال خويش است .

حتى يبلغ أشدّه

بيان غايت زمان ممنوعيت حق تصرف يتيم، در واقع بيان كننده ملاك حق تصرف در مال است و آن، بلوغ و رشد اقتصادى است. بنابراين يتيم بودن، خصوصيت و موضوعيت ندارد.

حدود از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

حدود

آثار التزام به حدود خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 187 - 36

36 - عمل به احكام دين و پايبندى به حدود الهى ، زمينه ساز نايل شدن به تقواپيشگى است .

تلك حدود اللّه فلاتقربوها كذلك يبين اللّه ءايته للناس لعلهم يتقون

آثار تجاوز از حدود خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 178 - 25،29

25 - كسانى كه از احكام خدا تعدى كنند ، به عذابى دردناك گرفتار خواهند شد .

فمن اعتدى بعد ذلك فله عذاب أليم

29 - تجاوز از احكام و قوانين الهى ، مانع بهره مندى از رحمت

خداوند است .

ذلك تخفيف من ربكم و رحمة فمن اعتدى بعد ذلك فله عذاب أليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 80 - 12

12- سركشى و تجاوز از حدود الهى ، زمينه ساز گرايش انسان به كفر است . *

يرهقهما طغي_نًا و كفرًا

محتمل است تقديم طغيان بر كفر، گوياى اين باشد كه كشانده شدن به كفر، پى آمد ابتلا به طغيان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 1 - 17

17 - ضرر و زيان عمل نكردن به احكام الهى و شكستن مرز هاى دينى ، به خود متجاوزان بازمى گردد .

و من يتعدّ حدود اللّه فقد ظلم نفسه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 12 - 2

2 - آلودگى به گناه و شكستن حريم قوانين و وظايف الهى ، زمينه ساز انكار روز جزا است .

و ما يكذّب به إلاّكلّ معتد أثيم

آثار تجاوز به حدود خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 30 - 5

5 - كوچك شمردن قوانين و مقررات الهى و تجاوز به حريم آنها ، شقاوت و بدبختى انسان ها را در پى دارد .

و من يعظّم حرم_ت اللّه فهو خير له عند ربّه

{تعظيم} عكس {تحقير} است. بنابراين مفهوم جمله ياد شده چنين مى شود: {و من يحقر حرمات اللّه فهو شرّ له عند ربّه}.

آثار تحقير حدود خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 30 - 5

5 - كوچك

شمردن قوانين و مقررات الهى و تجاوز به حريم آنها ، شقاوت و بدبختى انسان ها را در پى دارد .

و من يعظّم حرم_ت اللّه فهو خير له عند ربّه

{تعظيم} عكس {تحقير} است. بنابراين مفهوم جمله ياد شده چنين مى شود: {و من يحقر حرمات اللّه فهو شرّ له عند ربّه}.

آثار تعظيم حدود خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 30 - 3

3 - تعظيم و بزرگداشت حدود و مقرارت الهى و رعايت حريم آنها ، مايه خير و سعادت و خوشبختى براى اهل ايمان

و من يعظّم حرم_ت اللّه فهو خير له عند ربّه

ضمير {هو}در {فهو خير له} به {تعظيم} (مصدر {يعظّم}) بازمى گردد; يعنى، {فالتعظيم خير له عند ربّه}.

اجتناب از تجاوز به حدود خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 30 - 2

2 - لزوم بزرگداشت حدود و مقررات الهى ، كوچك نشمردن آنها و پرهيز از تجاوز به حريم آنها

و من يعظّم حرم_ت اللّه

{تعظيم} (مصدر {يعظّم}) به معناى بزرگ داشتن است. {حرمات} جمع {حرمة} است و حرمت به چيزى گفته مى شود كه هتك و دريدن آن ممنوع و رعايت و نگهدارى آن واجب است. {حرمات اللّه};يعنى، حدود و مقرراتى كه از سوى خدا تعيين شده و مردم موظف اند آنها را رعايت كنند. بنابراين جمله ياد شده توصيه اى است از سوى خدا به اهل ايمان كه بايد حدود و مقررات الهى را بزرگ بشمارند و از تجاوز به حريم آنها، سخت خوددارى كنند.

اجراى حدود

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

4 - مائده - 5 - 40 - 7

7 _ تعيين موارد اجراى حد و يا سقوط آن و گذشت از مجرمان ، به اراده و مشيت الهى است . *

والسارق و السارقة فاقطعوا . .. يعذب من يشاء و يغفر لمن يشاء

مراد از جمله {يعذب . ..} مى تواند حكمى باشد كه از جمله {فاقطعوا ...} به دست مى آيد و مقصود از جمله {يغفر ...} برداشتن آن حكم است كه جمله {فان اللّه يتوب ...} بدان اشاره كرد. گفتنى است كه تقديم عذاب بر مغفرت، اين احتمال را تقويت مى كند.

احكام حدود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 25 - 23،24

23 _ حدّ زناى كنيزان مسلمان ، نيمى از حدّ زنانى آزاده است .

فاذا احصنّ فان اتين بفاحشة فعليهن نصف ما على المحصنات من العذاب

چون فعل {احصنّ} مجهول است، مراد از آن شوهردار بودن است، و چون ضمير آن به {مؤمنات} برمى گردد، هر دو قيد، يعنى مسلمان و شوهردار بودن، از آن استفاده مى شود. مؤيّد معناى مذكور براى {احصنّ} در برداشت فوق، فرمايش امام صادق (ع) است كه درباره آن فرمود: يعنى نكاحهنّ ... .

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 235، ح 96 ; نورالثقلين، ج 1، ص 470، ح 190.

24 _ كنيز شوهردار ، در صورت ارتكاب هر نوع فحشا ، مستحق نيمى از كيفر زن آزاد *

فاذا احصنّ فان اتين بفاحشة فعليهن نصف ما على المحصنات

در برداشت فوق، {فاحشة} به معناى مطلق كار زشت گرفته شده، نه به معناى {زنا}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده

- 5 - 33 - 22

22 _ اعدام ، مجازات محارب فسادگر در زمين در صورت ارتكاب قتل

انما جزؤا الذين يحاربون اللّه . .. ان يقتلوا

از امام رضا(ع) درباره آيه فوق روايت شده: اذا حارب اللّه و رسوله و سعى فى الارض فساداً فقتل قتل به . .. .

_______________________________

كافى، ج 7، ص 247، ح 8; نورالثقلين، ج 1، ص 623، ح 165.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 38 - 1،2،15

1 _ وجوب بريدن دست دزد

و السارق و السارقة فاقطعوا ايديهما

2 _ برابرى زنان و مردان در حد سرقت

و السارق و السارقة فاقطعوا ايديهما

15 _ قطع انگشتان دست از انت ها ، بجز انگشت شست ، مجازات سرقت

و السارق و السارقة فاقطعوا ايديهما

از امام صادق(ع) در پاسخ سؤال از اينكه دست دزد از كجا بايد قطع شود روايت شده: تقطع الاربع اصابع و تترك الابهام . .. .

_______________________________

كافى، ج 7، ص 225، ح 17; نورالثقلين، ج1، ص 628، ح 188.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 12 - 7

7 _ اعدام ، كيفر طعن و توهين به اسلام

و طعنوا فى دينكم فقتلوا

ارزش حدود خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 50 - 16،17

16 _ خداوند ، فراخوان مردم به مقايسه قوانين الهى با ساير قوانين براى باور به برترى احكام الهى

و من احسن من اللّه حكماً لقوم يوقنون

17 _ ناباورى به منزلت برتر احكام الهى بر ساير قوانين ، برخاسته از كوتاه فكرى و ناتوانى انديشه

و من احسن من اللّه

حكماً لقوم يوقنون

ايقان، به معناى فهميدن از روى تدبر و تحقيق است.

اسقاط حدود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 34 - 1

1 _ سقوط حدود چهارگانه ( قتل ، به دار آويختن ، قطع دست و پا و تبعيد ) از محاربان و فسادانگيزانى كه پيش از دستگيرى توبه كنند .

انما جزؤا الذين يحاربون . .. الا الذين تابوا من قبل ان تقدروا عليهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 39 - 6،11

6 _ مردم ، فاقد تصميمگيرى در اجرا و يا اسقاط حد سرقت

فإنّ اللّه يتوب عليه

خداوند موضوع حد سرقت را چيزى جز سرقت قرار نداده است و سقوط آن را تنها به توبه سارق و اصلاح وى مشروط ساخته است ; بدون آنكه در اجرا و يا سقوط حد، رضايت يا درخواست صاحبان مال را شرط كرده باشد.

11 _ توبه و اصلاح ( خودسازى ) سارقان براى آمرزش و سقوط حد از ايشان ، مورد ترغيب خداوند

و السارق و السارقة . .. فمن تاب من بعد ظلمه و اصلح فإنّ اللّه يتوب عليه

يادآورى توبه پس از بيان حد سرقت و وعده به عفو سارق، گشودن راهى است براى او تا به اين وسيله راه اصلاح در پيش گيرد و از حد رهايى يابد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 40 - 7

7 _ تعيين موارد اجراى حد و يا سقوط آن و گذشت از مجرمان ، به اراده و مشيت الهى است . *

والسارق و السارقة فاقطعوا .

.. يعذب من يشاء و يغفر لمن يشاء

مراد از جمله {يعذب . ..} مى تواند حكمى باشد كه از جمله {فاقطعوا ...} به دست مى آيد و مقصود از جمله {يغفر ...} برداشتن آن حكم است كه جمله {فان اللّه يتوب ...} بدان اشاره كرد. گفتنى است كه تقديم عذاب بر مغفرت، اين احتمال را تقويت مى كند.

اعراض از حدود خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 5 - 2

2 - تهديد أكيد الهى ، به كسانى كه به حدود و احكام ظهار تن در ندهند و بر سنت جاهلى پايبند بمانند .

و الذين يظ_هرون من نسائهم . .. إنّ الذين يحادّون اللّه و رسوله

چنان كه قبلاً گفته شد، {ظهار} سنّتى باقى مانده از عرب جاهلى بود. خداوند در آيات پيشين اين سنّت را لغو كرد و براى مرتكبان آن مجازات كفّاره تعيين فرمود. با توجه به ارتباط آيه بالا با آيات قبل، آيه شريفه ناظر به كسانى خواهد بود كه ممكن است همچنان بر آن سنّت غلط پايبند بمانند و حدود الهى را زير پا بگذارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 50 - 3،18

3 _ گريز از احكام الهى و گرايش به احكام جاهلى ، شيوه و منشى ناپسند

افحكم الجهلية يبغون

18 _ رويگردانى از احكام الهى ، نشانه محروميت آدمى از تفكر صحيح و انديشه توانا

فان تولوا . .. و من احسن من اللّه حكماً لقوم يوقنون

اقامه حدود خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 59 -

32

32 _ اقامه حدود و احكام ، جلوگيرى از نابودى دين و يا تغيير سنت ها و احكام الهى ، هدف گزينش { اولى الامر } و لزوم اطاعت از آنان

اطيعوا اللّه . .. و اولى الامر منكم

امام رضا (ع) درباره فلسفه قرار دادن اولواالامر و وجوب اطاعت از آنان فرمود: . .. فجعل عليهم قيّماً يمنعهم من الفساد و يقيم فيهم الحدود و الاحكام ... انّه لو لم يجعل لهم اماماً قيّماً ... لدرست الملّة و ذهب الدين و غيّرت السنن و الاحكام ... .

_______________________________

عيون اخبار الرضا (ع)، ج 2، ص 101، ح 1، ب 34 ; نورالثقلين، ج 1، ص 497، ح 329.

اهميت اجراى حدود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 38 - 4،9

4 _ ضرورت تلاش تمامى اهل ايمان براى اجراى حدود الهى

فاقطعوا

چون خطاب متوجه عموم مؤمنان است، با آنكه اجرا كننده حد سرقت تنها برخى از آنان مى باشند، معلوم مى شود همه اهل ايمان بايد براى اجراى حد سرقت تلاش كنند.

9 _ ضرورت اجراى حد سرقت به شيوه اى عبرت انگيز

فاقطعوا ايديهما . .. نكلا من اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 2 - 5

5- مسؤوليت برپايى نظام قضايى به منظور اجراى حدود الهى ، بر عهده فرد فرد مسلمانان است .

الزانية و الزانى فاجلدوا كلّ وحد منهما ماْئة جلدة

با آن كه اجراى حدود و مقررات، از طريق دستگاه قضايى انجام مى پذيرد; ولى خداوند همه مردم را مخاطب قرار داده و تازيانه زدن را از آنان خواستار شده است. اين حكايت

مى كند كه يكايك افراد جامعه، در برابر اجراى حدود الهى مسؤول اند و بايد در اين مورد همكارى كنند.

اهميت تعظيم به حدود خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 30 - 2

2 - لزوم بزرگداشت حدود و مقررات الهى ، كوچك نشمردن آنها و پرهيز از تجاوز به حريم آنها

و من يعظّم حرم_ت اللّه

{تعظيم} (مصدر {يعظّم}) به معناى بزرگ داشتن است. {حرمات} جمع {حرمة} است و حرمت به چيزى گفته مى شود كه هتك و دريدن آن ممنوع و رعايت و نگهدارى آن واجب است. {حرمات اللّه};يعنى، حدود و مقرراتى كه از سوى خدا تعيين شده و مردم موظف اند آنها را رعايت كنند. بنابراين جمله ياد شده توصيه اى است از سوى خدا به اهل ايمان كه بايد حدود و مقررات الهى را بزرگ بشمارند و از تجاوز به حريم آنها، سخت خوددارى كنند.

اهميت حدود خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 32 - 1

1 - حدود و مقررات الهى و نيز مسأله توحيد و يكتاپرستى ، داراى اهميتى بسيار و منزلتى والا در نزد خداوند

و من يعظّم حرم_ت اللّه . .. أو تهوى به الريح فى مكان سحيق . ذلك

{ذلك} اشاره است به موضوع بزرگداشت حدود و مقررات الهى و نيز مسأله توحيد و يكتاپرستى كه در آيه پيش مطرح شده است. مقصود از آوردن {ذلك} در اين جا، ايجاد فاصله ميان كلام قبل و كلام بعد و انتقال از يك مطلب مهم به مطلب مهمى ديگر است. در چنين مواردى كلمه {ه_ذا} را

به كار مى برند; مانند: {ه_ذا و أنّ للطاغين لشرّ مآب}. بنابراين به كارگيرى {ذلك} _ كه براى اشاره به بعيد است _ مى تواند براى بيان بُعد منزلت توحيد و يكتاپرستى و اهميت حدود و مقررات الهى باشد.

اهميت ذكر حدود خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 123 - 11

11 _ لزوم رعايت تقوا و توجه به حدود الهى ، حتى در مبارزه با كافران

قتلوا الذين يلونكم من الكفار و ليجدوا فيكم غلظة و اعلموا أن اللّه مع المتقين

پاسداران حدود خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 112 - 15

15 _ مؤمنان راستين ، پاسداران هميشگى قوانين ، حدود و ارزش هاى الهى

و الحفظون لحدود اللّه

پاسدارى از حدود خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 187 - 29،30،31

29 - لزوم حفظ و مراقبت از حدود الهى و پاس داشتن آنها

تلك حدود اللّه فلاتقربوها

30 - روزه و اعتكاف و احكام آن دو ، حدود الهى است كه هرگز نبايد نقض شود .

تلك حدود اللّه فلاتقربوها

31 - احكام قصاص و وصيت ، حدود الهى است كه هرگز نبايد شكسته شود .

كتب عليكم القصاص . .. كتب عليكم ... الوصية ... تلك حدود اللّه فلاتقربوها

مشاراليه {تلك} علاوه بر روزه و احكام آن، مى تواند قصاص و وصيت و احكام آنها نيز باشد.

تبديل حدود خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 50 - 2

2 _ بسيارى از مسيحيان و يهوديان ، در

صدد جايگزينى گرايش ها و قوانين جاهلى به جاى احكام و قوانين الهى

افحكم الجهلية يبغون

{بغى}، به معناى طلب كردن است.

تجاوز از حدود خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 190 - 5،8

5 - نبرد با كسانى كه با مسلمانان سر جنگ ندارند ، تجاوزگرى و خروج از حدود الهى است .

و قتلوا . .. الذين يقتلونكم و لاتعتدوا

از مصداقهاى مورد نظر براى اعتدا و تجاوز - به قرينه {الذين يقاتلونكم} - نبرد با كافرانى است كه در پى جنگ با اهل ايمان نيستند.

8 - مجاهدان ، در صورتى كه از حدود الهى در جنگ تجاوز كنند و يا حقوق دشمنان را رعايت ننمايند ، از محبت خداوند محروم خواهند شد .

إن اللّه لايحب المعتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 1 - 16،18

16 - تجاوز از حدود الهى و مرز هاى دينى ، ظلم به نفس است .

و من يتعدّ حدود اللّه فقد ظلم نفسه

18 - رعايت نكردن احكام و حدود الهى درباره طلاق از سوى همسران ، ظلم به نفس و زيان رساندن به خويشتن است .

فطلّقوهنّ لعدّتهنّ . .. و من يتعدّ حدود اللّه فقد ظلم نفسه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 31 - 2

2 - اعتراف باغداران يمنى ، به طغيان و تجاوز از حدود الهى بر اثر نپرداختن سهم بينوايان

إنّا كنّا ط_غين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 31 - 1

1 - ارضاى غرايز جنسى ، جز

از طريق همسر يا كنيز مملوك ، تجاوز به حدود الهى و به دور از حق و اعتدال است .

فمن ابتغى وراء ذلك فأُول_ئك هم العادون

{عدوان} (مصدر {عادون})، به معناى تجاوز كردن و از حد گذشتن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 14 - 3،6،9

3 _ تجاوز از حدود الهى ، نافرمانى خدا و رسول است .

و من يعص اللّه و رسوله و يتعدّ حدوده

برداشت فوق بر اين اساس است كه عطف جمله {يتعدّ حدوده} بر جمله {يعص اللّه و رسوله}، عطف تفسيرى باشد.

6 _ نافرمانى مستمر و تجاوز دايمى از حدود الهى ، موجب جاودانگى در آتش

و من يعص اللّه . .. و يتعدّ حدوده يدخله ناراً خالداً فيها

9 _ عذاب هميشگى و خواركننده ، كيفر سركشى از فرامين خدا و رسول ( ص ) و تجاوز از حدود الهى

و من يعص اللّه و رسوله . .. و له عذاب مهين

تجاوز به حدود خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 4 - 10

10 - انكار حكم ظهار و تجاوز به حدود آن ، در حكم كفر است .

و تلك حدود اللّه و للك_فرين عذاب أليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 229 - 21،22،23

21 _ احكام طلاق ، از حدود الهى ; و تعدى از آن حرام است .

المطلقات يتربصن . .. الطلاق مرّتان ... تلك حدود اللّه فلا تعتدوها

22 _ تجاوز از حدود و احكام الهى ، ظلم است .

و من يتعدّ حدود اللّه فاولئك هم الظالمون

23

_ ستمكاران ، فقط كسانى هستند كه از حدود الهى تعدّى كنند .

و من يتعد حدود اللّه فاولئك هم الظالمون

ضَمير فَصل {هُم} گوياى حَصر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 231 - 5،7

5 _ رجوع مرد به زن به قصد آزار و اذيّت ، تعدّى به حدود الهى و ظلم است .

تلك حدود اللّه فلا تعتدوها و من يتعد حدود اللّه فاولئك هم الظالمون . .. و لا تمس

7 _ تعدّى از حدود الهى ، ظلم به خويشتن است .

لتعتدوا و من يفعل ذلك فقد ظلم نفسه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 240 - 11

11 _ خداوند ، قادر بر كيفر تخلف كنندگان از احكام الهى

و اللّه عزيز حكيم

آوردن صفت {عزيز} (به معناى قادرى پيروز و شكست ناپذير) پس از بيان احكام، تهديدى است نسبت به متخلّفان از احكام الهى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 27 - 4،5،10

4 _ تلاش شهوترانان براى انحراف جوامع دينى از حدود و مقررات الهى در روابط جنسى

و يريد الّذين يتّبعون الشّهوات ان تميلوا ميلاً عظيماً

5 _ تلاش هواپرستان براى انحراف جوامع دينى از محدوده احكام و قوانين الهى

و لا تنكحوا . .. حرّمت ... و يريد الّذين يتّبعون الشّهوات ان تميلوا ميلاً عظيماً

10 _ تجاوز از حدود و مقررت الهى در ازدواج و روابط جنسى ، انحرافى بزرگ

حرّمت . .. و يريد الّذين يتّبعون الشّهوات ان تميلوا ميلاً عظيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4

- 28 - 3

3 _ شكستن حريم قوانين الهى در روابط جنسى ، رنج آفرين و موجب مشقت براى جوامع انسانى است .

و يريد الّذين يتّبعون الشّهوات . .. يريد اللّه ان يخفّف عنكم

چنانچه رعايت احكام الهى در ازدواج موجب سبكبارى باشد، زير پا گذاردن آن قوانين، رنج آور و مشقتبار خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 49 - 31

31 _ بسيارى از اهل كتاب در عصر پيامبر ( ص ) ، مردمى شكننده حدود الهى و از زمره فاسقان

و إن كثيراً من الناس لفسقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 78 - 12

12 _ نافرمانى خدا و پيامبران و استمرار تجاوز به حدود الهى و حقوق مردمان ، موجب كفر و گرفتارى به لعنت الهى

لعن الذين كفروا . .. ذلك بما عصوا و كانوا يعتدون

در برداشت فوق {ذلك} علاوه بر اشاره به لعنت اشاره به كيفر نيز گرفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 81 - 9،11

9 _ بسيارى از بنى اسرائيل در زمان پيامبر ( ص ) فاسق و شكننده حدود و حريم دين خويش بودند .

و لكن كثيراً منهم فسقون

11 _ پذيرش ولايت و دوستى با كافران نشانه فسق و خروج از حدود الهى است .

ما اتخذوهم أولياء و لكن كثيراً منهم فسقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 87 - 13،16

13 _ تحريم حلال ها و تغيير احكام الهى تجاوز به حدود و قوانين خداوند

است .

لاتحرموا . .. و لاتعتدوا

برداشت فوق بر اين اساس است كه جمله {و لاتعتدوا} تأكيد و تفسيرى براى جمله _ {لاتحرموا . ..} _ باشد.

16 _ ناسازگارى ايمان به تغيير احكام دين و تجاوز از حدود و قوانين الهى

يايها الذين ءامنوا لاتحرموا . .. و لاتعتدوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 88 - 14

14 _ عمل به احكام الهى نشانگر تقواپيشگى و تجاوز از حدود خداوندى نشانه بى تقوايى است .

و لاتعتدوا . .. و اتقوا اللّه الذى انتم به مؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 94 - 13،14

13 _ تجاوز از حدود الهى _ پس از هشدار خداوند به رعايت آن _ ، موجب عذابى دردناك

فمن اعتدى بعد ذلك فله عذاب اليم

14 _ ناسازگارى خوف از خداوند با تجاوز از حدود و احكام او

ليعلم اللّه يخافه بالغيب فمن اعتدى بعد ذلك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 7 - 1

1 - ارضاى غرايز جنسى جز از طريق همسر يا كنيز مملوك ، قانون شكنى و تجاوز به حدود الهى است .

إلاّ على أزوجهم أو . .. فمن ابتغى ... فأُول_ئك هم العادون

{إبتغاء} (مصدر {ابتغى}) به معناى طلب كردن است. {وراء} معادل {سوى} است; يعنى، به غير از و يا فراتر از. {ذلك} اشاره است به حدى كه خداوند براى ارضاى غريزه جنسى تعيين كرده است (آميزش با همسر يا كنيز مورد تملك). {عدوان} (مصدر {العادون}) به معناى تجاوز كردن و از حد گذشتن است.

تشريع حدود

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 38 - 13

13 _ تشريع حد سرقت ، جلوه اى از عزت و حكمت خداوند

فاقطعوا ايديهما . .. و اللّه عزيز حكيم

توصيف خداوند به {عزيز} و {حكيم} پس از بيان حد سرقت، نقش اين دو صفت را در تشريع آن حد نشان مى دهد.

تغيير حدود خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 87 - 16

16 _ ناسازگارى ايمان به تغيير احكام دين و تجاوز از حدود و قوانين الهى

يايها الذين ءامنوا لاتحرموا . .. و لاتعتدوا

جهل به حدود خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 97 - 7

7 _ جاهلان به حدود و احكام الهى همانند بيابان گردان دور از تمدنند ، هر چند كه شهر نشين باشند .

الأعراب . .. أجدر ألّا يعلموا حدود ما أنزل اللّه

از آيه تلازم ميان بدوى بودن و ندانستن احكام الهى استفاده مى شود.

حد زناى كنيز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 25 - 23،24

23 _ حدّ زناى كنيزان مسلمان ، نيمى از حدّ زنانى آزاده است .

فاذا احصنّ فان اتين بفاحشة فعليهن نصف ما على المحصنات من العذاب

چون فعل {احصنّ} مجهول است، مراد از آن شوهردار بودن است، و چون ضمير آن به {مؤمنات} برمى گردد، هر دو قيد، يعنى مسلمان و شوهردار بودن، از آن استفاده مى شود. مؤيّد معناى مذكور براى {احصنّ} در برداشت فوق، فرمايش امام صادق (ع) است كه درباره آن فرمود: يعنى نكاحهنّ

... .

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 235، ح 96 ; نورالثقلين، ج 1، ص 470، ح 190.

24 _ كنيز شوهردار ، در صورت ارتكاب هر نوع فحشا ، مستحق نيمى از كيفر زن آزاد *

فاذا احصنّ فان اتين بفاحشة فعليهن نصف ما على المحصنات

در برداشت فوق، {فاحشة} به معناى مطلق كار زشت گرفته شده، نه به معناى {زنا}.

حدّ زناى محصنه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 25 - 23

23 _ حدّ زناى كنيزان مسلمان ، نيمى از حدّ زنانى آزاده است .

فاذا احصنّ فان اتين بفاحشة فعليهن نصف ما على المحصنات من العذاب

چون فعل {احصنّ} مجهول است، مراد از آن شوهردار بودن است، و چون ضمير آن به {مؤمنات} برمى گردد، هر دو قيد، يعنى مسلمان و شوهردار بودن، از آن استفاده مى شود. مؤيّد معناى مذكور براى {احصنّ} در برداشت فوق، فرمايش امام صادق (ع) است كه درباره آن فرمود: يعنى نكاحهنّ ... .

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 235، ح 96 ; نورالثقلين، ج 1، ص 470، ح 190.

حدود خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 213 - 14،21

14 _ داورى پيامبران در محدوده قوانين الهى

و انزل معهم الكتاب بالحق ليحكم بين الناس

بنابراينكه ضمير {ليحكم} به {الكتاب} برگردد.

21 _ ميسّر بودن داورى به حق ميان مردم ، با قوانين الهى

و انزل معهم الكتاب بالحق ليحكم بين الناس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 222 - 14

14 _ لزوم رعايت احكام و مقررات الهى ، در آميزش با زنان

فاذا

تطهرن فأتوهنّ من حيث امركم اللّه

برخى برآنند كه {من حيث} در صدد بيان محلّ آميزش (فرج) نيست; و گر نه كلمه {فى} به كار مى رفت. بنابراين تذكر است به مراعات احكام شرعى و پرهيز از موارد ممنوع. مانند ايام روزه و ... .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 223 - 13،15،16

13 _ هشدار الهى به مردان ، نسبت به رعايت احكام الهى در محيط خانواده

نساؤكم حرث لكم . .. و اتّقوا اللّه و اعلموا انكم ملاقوه

امر به تقوا و توجه دادن انسانها به ملاقات خدا (روز پاداش و كيفر) پس از بيان احكامى درباره زندگى خانوادگى، مى تواند هشدارى باشد به آنان كه احكام الهى را مراعات نمى كنند.

15 _ توجه به حضور در دادگاه الهى و ملاقات وى ، زمينه ساز رعايت تقوا و حفظ حدود الهى

و اتّقوا اللّه و اعلموا انكم ملاقوه

16 _ پيامبر ( ص ) ، مأمور بشارت به مؤمنانى كه تقوا و حدود الهى را در زندگى زناشويى و محيط خانواده مراعات مى كنند و با يكديگر رفتارى پسنديده دارند .

نساؤكم حرث لكم . .. و اعلموا انّكم ملاقوه و بشّر المؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 229 - 13،14،15،16،17،18

13 _ در صورت ترس از عدم اقامه حدود الهى در زندگى ، مرد مى تواند مالى را كه به زن داده است ، بازپس بگيرد و او را طلاق دهد .

و لا يحل لكم ان تأخذوا . .. الا ان يخافا الا يقيما حدود اللّه

چنانچه حرمت بازپس گيرى مَهريّه مانع طلاق

ميان زن و شوهر شود و در عين حال زندگى آن دو به نحوى است كه حدود و احكام الهى بواسطه آن پايمال شود، پرداخت و گرفتن مَهريّه تجويز مى شود تا طلاق صورت گيرد.

14 _ چشمپوشى زن از مال خود ( مَهريّه ) و گرفتن طلاق ، بهتر از زندگى زناشويى بدون رعايت حدود الهى است .

و لا يحل لكم ان تأخذوا مما اتيتموهنّ شيئاً الاّ ان يخافا الاّ يقيما حدود اللّه

15 _ ترس از عدم رعايت حدود الهى در خانواده ، مجوّز توافق زن و شوهر بر طلاق ، با بخشيدن مالى از سوى زن

فان خفتم الا يقيما حدود اللّه فلا جناح عليهما فيما افتدت به

16 _ احتمال و ترس معقول و متعارف از مراعات نكردن حدود الهى در خانواده ، مُجوّز طلاق خُلع *

فان خفتم اَلاّ يقيما حدود اللّه

با توجّه به اينكه {ان خفتم}، خطاب به عموم مردم است، معلوم مى شود نگرانى زن و شوهر بايد به نحوى باشد كه عموم مردم نيز در صورت آگاهى، اين نگرانى را داشته باشند.

17 _ ارزش حفظ خانواده ، تا آنجاست كه حدود الهى به واسطه آن به مخاطره نيفتد .

الاّ ان يخافا اَلاّ يقيما حدود اللّه

18 _ لزوم و اهميّت حفظ حدود الهى در روابط زناشويى

فان خفتم اَلا يقيما حدود اللّه فلا جناح . .. تلك حدود اللّه فلا تعتدوها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 230 - 9،10،11،12،13

9 _ احكام طلاق ، از حدود الهى است .

و تلك حدود اللّه

10 _ لزوم و اهميّت حفظ حدود الهى در روابط زناشويى

فلا جناح عليهما ان يتراجعا

ان ظنّا ان يقيما حدود اللّه

11 _ حفظ حدود الهى ، شرط اساسى تشكيل كانون خانواده

فلا جناح عليهما ان يتراجعا ان ظنّا ان يقيما حدود اللّه

12 _ خداوند ، بيانگر حدود و احكام خويش ، براى مردم آگاه و داناست .

و تلك حدود اللّه يبيّنها لقوم يعلمون

13 _ بهره بردارى از حدود و احكام الهى ، مخصوص عالمان است .

و تلك حدود اللّه يبيّنها لقوم يعلمون

ظاهر اين است كه تبيين احكام، براى همه مردم است. (دانايان و غير آنان) بنابراين اختصاص تبيين آيات به دانايان، به معناى اختصاص بهره گيرى عالمان از تبيين احكام و حدود الهى خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 234 - 14

14 _ خداوند بر كردار زنان در زمان عدّه وفات و پس از آن ، و عمل مسلمين در نظارت بر حفظ حدود الهى آگاه است .

و الذين يتوفّون . .. و اللّه بما تعملون خبير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 19 - 13

13 _ بروز تضاد هاى فكرى و اجتماعى و دينى ، معلول تجاوز از قوانين عادلانه اديان الهى

و ما اختلف الذين . .. بغياً بينهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 186 - 18

18 _ صبر و مقاومت ، حتّى در برابر دشمن ، بايد آميخته با تقوا و رعايت حدود الهى باشد .

و لتسمعنّ . .. اذًى كثيراً و ان تصبروا و تتّقوا

از ذكر تقوا پس از صبر، معلوم مى شود كه در برابر اذيّتهاى دشمن نبايد

دستورات الهى را ناديده گرفت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 13 - 1،9

1 _ لزوم عمل به وصيّت ميّت ، اداى دين او ، احكام و قوانين ارث ، حدود الهى است .

تلك حدود اللّه

{تلك}، اشاره به تمامى احكامى است كه در آيات ارث بيان شده است.

9 _ رعايت حدود الهى ( احكام و قوانين ارث و . . . ) و اطاعت از خدا و رسول ( ص ) ، رستگارى بزرگ

تلك حدود اللّه و من يطع اللّه و رسوله . .. و ذلك الفوز العظيم

{ذلك} مى تواند اشاره باشد به اطاعت خدا و رسول كه از موارد آن رعايت احكام و قوانين ارث و حدود الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 14 - 1

1 _ نافرمانى خدا و رسول ( ص ) و تجاوز از حدود الهى ، عامل دخول و جاودانگى در آتش جهنّم

و من يعص اللّه و رسوله و يتعدّ حدوده يدخله ناراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 24 - 10

10 _ لزوم عفت و پاكدامنى براى مردان و حفظ حدود الهى در مسائل جنسى

محصنين غير مسافحين

{محصنين}، حال است براى فاعل {ابتغاء}. يعنى انتخاب همسر براى ازدواج و زناشويى بايد به صورت حلال باشد، نه به صورت زنا و بى عفتى. گفتنى است كه {سفاح} به معناى زنا و بى عفتى است و {غير مسافحين}، تأكيد براى محصنين است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 -

2 - 38

38 _ برقرارى مقررات الهى _ اجتماعى در جامعه ، مرهون تعاون و همكارى است .

اوفوا بالعقود . .. تعاونوا على البر و التقوى

فرمان خداوند به تعاون در انجام كارهاى نيك پس از بيان مقررات اجتماعى _ الهى (اوفوا بالعقود . .. لاتحلوا ...)، رهنمودى براى پياده كردن آن مقررات است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 87 - 12

12 _ ضرورت حركت در چارچوب قوانين و مقررات تبيين شده از سوى خداوند

لاتحرموا . .. و لاتعتدوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 89 - 22

22 _ احكام الهى و تبيين آن ، از جمله نعمت هاى خداوند ، و مردمان وظيفه دار سپاس گزاردن آن

لاتحرموا . .. و احفظوا ايمنكم كذلك يبين اللّه لكم ءايته لعلكم تشكرون

امر به شكرگزارى پس از بيان احكام، مى رساند كه احكام خداوند و بيان آنها از زمره نعمتهاى الهى هستند زيرا شكر همواره در برابر نعمت است.

حدود در تورات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 43 - 12

12 _ سنگسار كردن ، مجازات زناى محصنه در تورات

و عندهم التورية فيها حكم اللّه

در شأن نزول اين آيات آمده است كه پيامبر(ص) در زناى محصنه زن و مردى يهودى به سنگسار كردن آنان حكم فرمود و از {ابن صوريا}، كه داناترين مردم به تورات بود، بر وجود اين حكم در تورات اعتراف گرفت. (مجمع البيان)

ذلت متجاوزان از حدود خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58

- 5 - 1

1 - كسانى كه حدود الهى را محترم نمى شمرند ، فرجامى شوم و ذلت بار خواهند داشت .

و تلك حدود اللّه . .. إنّ الذين يحادّون اللّه و رسوله كبتوا

در صورتى كه آيه بالا، ادامه آيه قبل و در ارتباط با آن باشد، برداشت بالا به دست مى آيد.

رعايت حدود خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 2 - 15

15 - رعايت احكام و موعظه هاى الهى ، نشانه تقواپيشگى است .

ذلكم يوعظ به . .. و من يتّق اللّه يجعل له مخرجًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 88 - 4،12،14

4 _ ضرورت بهره گيرى از امكانات و روزى هاى الهى به شيوه حلال و پاكيزه ( در چارچوب احكام و قوانين الهى )

و كلوا مما رزقكم اللّه حللا طيباً

برداشت فوق بر اين اساس است كه {حللا طيباً} صفت براى مفعول مطلق محذوف {اكلا} باشد. بر اين مبنا بهره جستن و استفاده از امكانات خدادادى به دو گونه تقسيم مى شود يكى استفاده به گونه حلال و ديگر بهره ورى به شيوه حرام. هر چند خود امكانات حلال و طيب باشند.

12 _ تقوا و تعهد نسبت به حلال و حرام الهى ، لازمه ايمان به خداوند

و كلوا . .. حللا طيباً و اتقوا اللّه الذى انتم به مؤمنون

14 _ عمل به احكام الهى نشانگر تقواپيشگى و تجاوز از حدود خداوندى نشانه بى تقوايى است .

و لاتعتدوا . .. و اتقوا اللّه الذى انتم به مؤمنون

روش اجراى احكام حدود

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 2 - 10

10- استفاده از احساسات مذهبى و عقايد دينى مردم ، از روش هاى قرآن براى اجراى كامل قوانين و حدود در جامعه

الزانية و الزانى فاجلدوا. .. إن كنتم تؤمنون باللّه

جمله {إن كنتم تؤمنون . ..; اگر ايمان داريد...} ممكن است به منظور بهره گيرى از عقايد دينى مردم ادا شده باشد; چنان كه براى برانگيختن حميت و غيرت گروهى، گفته مى شود: {اگر غيرت داريد...}.

زمينه اجراى حدود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 38 - 5

5 _ اهل ايمان ، موظف به زمينه سازى اجراى حدود توسط حاكمان *

و السارق و السارقة فاقطعوا ايديهما

با اينكه اجراى حد در محدوده وظايف حاكم شرعى است، خداوند همه مؤمنان را مخاطب قرار داد تا به اين نكته اشاره كند كه مؤمنان بايد زمينه اجراى حكم را فراهم سازند.

زمينه تجاوز از حدود خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 31 - 3

3 - بخلورزى و محروم ساختن بينوايان از اموال خويش ، طغيان و تجاوز از حدود الهى است .

أن لايدخلنّها اليوم عليكم مسكين . .. إنّا كنّا ط_غين

زمينه جهل به حدود خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 97 - 8

8 _ باديه نشينى و دورى از فرهنگ اجتماعى ، زمينه ناآگاهى نسبت به حدود و احكام الهى

الأعراب . .. و أجدر ألّا يعلموا حدود ما أنزل اللّه

زمينه حفظ حدود خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

17 - ق - 50 - 33 - 5

5 - مراقبت شديد بر ارزش ها و حدود الهى ، در گرو خشيت از خداوند ، حتى در نهان

أوّاب حفيظ . من خشى الرحم_ن بالغيب

برداشت ياد شده بنابر اين نكته است كه تعبير {من خشى. ..} در مقام توصيف {أوّاب} و {حفيظ} باشد و عليت را برساند; يعنى، اين خشيت عامل {أوّاب} و {حفيظ} بودن آنان است.

زمينه سازى قبول حدود خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 54 - 10

10 - زمينه سازى روحى و فكرى در گنهكاران براى پذيرش حدود ، امرى شايسته و نيكوست .

يقوم إنكم ظلمتم أنفسكم . .. فتوبوا إلى بارئكم

شرايط اجراى حدود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 16 - 4

4 _ كيفر فحشا ( لواط و زنا ) ، مشروط به انجام آن از روى اختيار است .

و الّذان يأتيانها منكم فاذوهما

عصيان از حدود خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 77 - 31

31 _ تسليم نبودن در برابر احكام الهى و هراس از رويارويى با دشمن ، نشانه بى تقوايى

و قالوا ربّنا لم كتبت علينا القتال لولا اخّرتنا الى اجل قريب و الاخرة خير لمن ات

مفعول {اتقى} مى تواند مسائلى باشد كه در آيه به متخلفان از جهاد نسبت داده شد ; همانند اعتراض به حكم خدا و ترس از جنگ.

فرجام شوم متجاوزان از حدود خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 -

5 - 1

1 - كسانى كه حدود الهى را محترم نمى شمرند ، فرجامى شوم و ذلت بار خواهند داشت .

و تلك حدود اللّه . .. إنّ الذين يحادّون اللّه و رسوله كبتوا

در صورتى كه آيه بالا، ادامه آيه قبل و در ارتباط با آن باشد، برداشت بالا به دست مى آيد.

فلسفه اجراى حدود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 33 - 10

10 _ اجراى حدود الهى ، روشى براى مبارزه با فساد اجتماعى و پاسدارى از امنيت جامعه

انما جزؤا الذين يحاربون اللّه و رسوله و يسعون فى الارض فساداً ان يقتلوا

فلسفه حدود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 38 - 8،10

8 _ بريدن دست دزد ، عقوبتى بازدارنده و عبرت آموز

نكلا من اللّه

{نكال} به عقوبتى گفته مى شود كه براى بازداشتن مجرم از تكرار گناه و عبرت ديگران انجام گيرد.

10 _ ايجاد امنيت در جامعه و بازداشتن مجرمان از ارتكاب جرم ، فلسفه تشريع حدود

نكلا من اللّه

{نكلا} همچون {جزاء} مفعول له براى {فاقطعوا} است.

قاطعيت در اجراى حدود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 2 - 9،16

9- ايمان راستين به خدا و قيامت ، ضامن پياده شدن كامل و قاطع حدود و كيفر هاى الهى در جامعه و مانع تأثير پذيرى از احساسات و عواطف به هنگام اجراى آنها

الزانية و الزانى فاجلدوا. .. و لاتأخذكم بهما رأفة فى دين اللّه إن كنتم تؤمنون با

پيام و مفهوم جمله {فاجلدوا. .. إن كنتم تؤمنون باللّه و اليوم الآخر; تازيانه بزنيد...

اگر به خدا و روز واپسين ايمان داريد} اين است كه: اگر ايمان راستين وجود داشته باشد، حدود الهى اجرا خواهد شد و هرگز احساسات و عواطف و تعلقات شخصى، جلوگير آنها نخواهد شد. گفتنى است جواب جمله شرطيه {إن كنتم...} جمله اى مقدر مانند: (فلاتأخذكم بهما رأفة) مى باشد.

16- { عن أميرالمؤمنين ( ع ) فى قول اللّه عزّوجلّ : { و لاتأخذكم بهما رأفة فى دين اللّه } قال فى إقامة الحدود و فى قوله تعالى : { وليشهد عذابهما طائفة من المؤمنين قال الطائفة واحد . . . ;

از اميرالمؤمنين(ع) روايت شده است كه درباره سخن خداوند _ عزّوجل _ {و لاتأخذكم بهما رأفة فى دين اللّه} فرمود: در مورد اجراى حدود[رأفت نشان ندهيد ]و درباره سخن خداى _ تعالى _ {وليشهد عذابهما طائفة من المؤمنين} فرمود: طايفه يك نفر است (يعنى، يك نفر را هم شامل مى شود)}.

كيفر تجاوز به حدود خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 4 - 12،13

12 - عذاب دردناك الهى ، گريبانگير كسانى خواهد شد كه حدود الهى را رعايت نكرده و به آن تعدى مى كنند .

و تلك حدود اللّه و للك_فرين عذاب أليم

13 - رعايت نكردن حدود الهى در ظهار ، درپى دارنده عذاب دردناك الهى است .

و تلك حدود اللّه و للك_فرين عذاب أليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 28 - 11

11 _ انسان ، ناتوان از تحمل عواقب انحراف از حدود الهى در روابط جنسى

و يريد الّذين يتّبعون الشّهوات ان تميلوا ميلا عظيماً .

.. خلق الانسان ضعيفاً

جمله {خلق الانسان ضعيفاً} مى تواند بيانگر علت لزوم پيروى از احكام الهى در ازدواج و اجتناب از پيروى هواپرستان باشد. يعنى قوانين الهى، جوامع را سبكبار خواهد كرد و انحراف از آن موجب مشقت خواهد شد و انسان توان تحمل آن مشقتها را ندارد.

مجاهدان و پاسدارى حدود خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 112 - 2

2 _ توبه ، عبادت ، حمد ، تلاش در راه بندگى ، ركوع ، سجود ، امر به معروف و نهى از منكر و حفظ حدود الهى ، از صفات مجاهدان راه خدا

إن اللّه اشترى من المؤمنين . .. التّئبون ... و الحفظون لحدود اللّه

مكذبان حدود خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 4 - 9

9 - منكران حدود الهى در حكم كافران اند .

و تلك حدود اللّه و للك_فرين عذاب أليم

موارد حدود خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 187 - 30،31

30 - روزه و اعتكاف و احكام آن دو ، حدود الهى است كه هرگز نبايد نقض شود .

تلك حدود اللّه فلاتقربوها

31 - احكام قصاص و وصيت ، حدود الهى است كه هرگز نبايد شكسته شود .

كتب عليكم القصاص . .. كتب عليكم ... الوصية ... تلك حدود اللّه فلاتقربوها

مشاراليه {تلك} علاوه بر روزه و احكام آن، مى تواند قصاص و وصيت و احكام آنها نيز باشد.

مؤمنان و پاسدارى از حدود خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه -

9 - 112 - 17

17 _ پايدارى مؤمنان بر اجرا و حفظ حدود الهى ، شرط خداوند در وفا نمودن به عهد خويش

و من أوفى بعهده من اللّه . .. التّئبون العبدون ... و بشّر المؤمنين

تأكيد بر اعمال فردى و اجتماعى و حفظ حدود الهى پس از بيان وفاى خداوند به عهد خويش، مى تواند مشعر به اين حقيقت باشد كه پاسدارى انسان از حدود الهى، شرط بهرهورى از وعده هاى خداوندى است.

نظارت بر اجراى حدود خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 1 - 1

1 - نظارت بر حسن اجراى حدود الهى ، از وظايف پيامبر ( ص ) و رهبر جامعه اسلامى

ي_أيّها النبىّ إذا طلّقتم النساء . .. تلك حدود اللّه

مخاطب قرار گرفتن شخص پيامبر(ص) در آغازِ سوره و آيات مربوط به احكام طلاق و حدود الهى _ با آن كه اين احكام و حدود مربوط به همه مسلمانان است _ مى تواند بيانگر برداشت ياد شده باشد.

نهى از سستى در اجراى حدود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 2 - 7

7- تأثير پذيرى از احساسات و عواطف در حدود و كيفر هاى الهى و تساهل در اجراى دقيق آن ، مورد نهى صريح خداوند

الزانية و الزانى فاجلدوا. .. و لاتأخذكم بهما رأفة فى دين اللّه

ويژگى حدود خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 82 - 12

12 _ هر آنچه از جانب خدا باشد ، دور از اختلاف و تضاد است .

و لو كان من عند

غير اللّه لوجدوا فيه اختلافاً كثيراً

ويژگيهاى حدود خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 97 - 13

13 _ حدود و احكام نازل شده از سوى خداوند بر رسول اكرم ( ص ) بر اساس علم و حكمت است .

حدود ما أنزل اللّه على رسوله و اللّه عليم حكيم

حدود خدا

{حدود خدا}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 4 - 8

8 - كفّاره هاى تعيين شده براى ظهار ، حدود الهى بوده و رعايت آنها بر همگان لازم است .

و تلك حدود اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 1 - 15

15 - احكام مربوط به زنان مطلّقه ، از حدود الهى است .

تلك حدود اللّه

آثار التزام به حدود خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 187 - 36

36 - عمل به احكام دين و پايبندى به حدود الهى ، زمينه ساز نايل شدن به تقواپيشگى است .

تلك حدود اللّه فلاتقربوها كذلك يبين اللّه ءايته للناس لعلهم يتقون

آثار تجاوز از حدود خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 178 - 25،29

25 - كسانى كه از احكام خدا تعدى كنند ، به عذابى دردناك گرفتار خواهند شد .

فمن اعتدى بعد ذلك فله عذاب أليم

29 - تجاوز از احكام و قوانين الهى ، مانع بهره مندى از رحمت خداوند است .

ذلك تخفيف من ربكم و رحمة فمن اعتدى بعد ذلك فله عذاب أليم

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 80 - 12

12- سركشى و تجاوز از حدود الهى ، زمينه ساز گرايش انسان به كفر است . *

يرهقهما طغي_نًا و كفرًا

محتمل است تقديم طغيان بر كفر، گوياى اين باشد كه كشانده شدن به كفر، پى آمد ابتلا به طغيان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 1 - 17

17 - ضرر و زيان عمل نكردن به احكام الهى و شكستن مرز هاى دينى ، به خود متجاوزان بازمى گردد .

و من يتعدّ حدود اللّه فقد ظلم نفسه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 12 - 2

2 - آلودگى به گناه و شكستن حريم قوانين و وظايف الهى ، زمينه ساز انكار روز جزا است .

و ما يكذّب به إلاّكلّ معتد أثيم

آثار تجاوز به حدود خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 30 - 5

5 - كوچك شمردن قوانين و مقررات الهى و تجاوز به حريم آنها ، شقاوت و بدبختى انسان ها را در پى دارد .

و من يعظّم حرم_ت اللّه فهو خير له عند ربّه

{تعظيم} عكس {تحقير} است. بنابراين مفهوم جمله ياد شده چنين مى شود: {و من يحقر حرمات اللّه فهو شرّ له عند ربّه}.

آثار تحقير حدود خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 30 - 5

5 - كوچك شمردن قوانين و مقررات الهى و تجاوز به حريم آنها ، شقاوت و بدبختى انسان ها

را در پى دارد .

و من يعظّم حرم_ت اللّه فهو خير له عند ربّه

{تعظيم} عكس {تحقير} است. بنابراين مفهوم جمله ياد شده چنين مى شود: {و من يحقر حرمات اللّه فهو شرّ له عند ربّه}.

آثار تعظيم حدود خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 30 - 3

3 - تعظيم و بزرگداشت حدود و مقرارت الهى و رعايت حريم آنها ، مايه خير و سعادت و خوشبختى براى اهل ايمان

و من يعظّم حرم_ت اللّه فهو خير له عند ربّه

ضمير {هو}در {فهو خير له} به {تعظيم} (مصدر {يعظّم}) بازمى گردد; يعنى، {فالتعظيم خير له عند ربّه}.

اجتناب از تجاوز به حدود خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 30 - 2

2 - لزوم بزرگداشت حدود و مقررات الهى ، كوچك نشمردن آنها و پرهيز از تجاوز به حريم آنها

و من يعظّم حرم_ت اللّه

{تعظيم} (مصدر {يعظّم}) به معناى بزرگ داشتن است. {حرمات} جمع {حرمة} است و حرمت به چيزى گفته مى شود كه هتك و دريدن آن ممنوع و رعايت و نگهدارى آن واجب است. {حرمات اللّه};يعنى، حدود و مقرراتى كه از سوى خدا تعيين شده و مردم موظف اند آنها را رعايت كنند. بنابراين جمله ياد شده توصيه اى است از سوى خدا به اهل ايمان كه بايد حدود و مقررات الهى را بزرگ بشمارند و از تجاوز به حريم آنها، سخت خوددارى كنند.

ارزش حدود خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 50 - 16،17

16 _ خداوند ، فراخوان مردم به

مقايسه قوانين الهى با ساير قوانين براى باور به برترى احكام الهى

و من احسن من اللّه حكماً لقوم يوقنون

17 _ ناباورى به منزلت برتر احكام الهى بر ساير قوانين ، برخاسته از كوتاه فكرى و ناتوانى انديشه

و من احسن من اللّه حكماً لقوم يوقنون

ايقان، به معناى فهميدن از روى تدبر و تحقيق است.

اعراض از حدود خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 5 - 2

2 - تهديد أكيد الهى ، به كسانى كه به حدود و احكام ظهار تن در ندهند و بر سنت جاهلى پايبند بمانند .

و الذين يظ_هرون من نسائهم . .. إنّ الذين يحادّون اللّه و رسوله

چنان كه قبلاً گفته شد، {ظهار} سنّتى باقى مانده از عرب جاهلى بود. خداوند در آيات پيشين اين سنّت را لغو كرد و براى مرتكبان آن مجازات كفّاره تعيين فرمود. با توجه به ارتباط آيه بالا با آيات قبل، آيه شريفه ناظر به كسانى خواهد بود كه ممكن است همچنان بر آن سنّت غلط پايبند بمانند و حدود الهى را زير پا بگذارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 50 - 3،18

3 _ گريز از احكام الهى و گرايش به احكام جاهلى ، شيوه و منشى ناپسند

افحكم الجهلية يبغون

18 _ رويگردانى از احكام الهى ، نشانه محروميت آدمى از تفكر صحيح و انديشه توانا

فان تولوا . .. و من احسن من اللّه حكماً لقوم يوقنون

اقامه حدود خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 59 - 32

32 _ اقامه حدود و

احكام ، جلوگيرى از نابودى دين و يا تغيير سنت ها و احكام الهى ، هدف گزينش { اولى الامر } و لزوم اطاعت از آنان

اطيعوا اللّه . .. و اولى الامر منكم

امام رضا (ع) درباره فلسفه قرار دادن اولواالامر و وجوب اطاعت از آنان فرمود: . .. فجعل عليهم قيّماً يمنعهم من الفساد و يقيم فيهم الحدود و الاحكام ... انّه لو لم يجعل لهم اماماً قيّماً ... لدرست الملّة و ذهب الدين و غيّرت السنن و الاحكام ... .

_______________________________

عيون اخبار الرضا (ع)، ج 2، ص 101، ح 1، ب 34 ; نورالثقلين، ج 1، ص 497، ح 329.

اهميت تعظيم به حدود خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 30 - 2

2 - لزوم بزرگداشت حدود و مقررات الهى ، كوچك نشمردن آنها و پرهيز از تجاوز به حريم آنها

و من يعظّم حرم_ت اللّه

{تعظيم} (مصدر {يعظّم}) به معناى بزرگ داشتن است. {حرمات} جمع {حرمة} است و حرمت به چيزى گفته مى شود كه هتك و دريدن آن ممنوع و رعايت و نگهدارى آن واجب است. {حرمات اللّه};يعنى، حدود و مقرراتى كه از سوى خدا تعيين شده و مردم موظف اند آنها را رعايت كنند. بنابراين جمله ياد شده توصيه اى است از سوى خدا به اهل ايمان كه بايد حدود و مقررات الهى را بزرگ بشمارند و از تجاوز به حريم آنها، سخت خوددارى كنند.

اهميت حدود خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 32 - 1

1 - حدود و مقررات الهى و نيز مسأله توحيد و

يكتاپرستى ، داراى اهميتى بسيار و منزلتى والا در نزد خداوند

و من يعظّم حرم_ت اللّه . .. أو تهوى به الريح فى مكان سحيق . ذلك

{ذلك} اشاره است به موضوع بزرگداشت حدود و مقررات الهى و نيز مسأله توحيد و يكتاپرستى كه در آيه پيش مطرح شده است. مقصود از آوردن {ذلك} در اين جا، ايجاد فاصله ميان كلام قبل و كلام بعد و انتقال از يك مطلب مهم به مطلب مهمى ديگر است. در چنين مواردى كلمه {ه_ذا} را به كار مى برند; مانند: {ه_ذا و أنّ للطاغين لشرّ مآب}. بنابراين به كارگيرى {ذلك} _ كه براى اشاره به بعيد است _ مى تواند براى بيان بُعد منزلت توحيد و يكتاپرستى و اهميت حدود و مقررات الهى باشد.

اهميت ذكر حدود خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 123 - 11

11 _ لزوم رعايت تقوا و توجه به حدود الهى ، حتى در مبارزه با كافران

قتلوا الذين يلونكم من الكفار و ليجدوا فيكم غلظة و اعلموا أن اللّه مع المتقين

پاسداران حدود خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 112 - 15

15 _ مؤمنان راستين ، پاسداران هميشگى قوانين ، حدود و ارزش هاى الهى

و الحفظون لحدود اللّه

پاسدارى از حدود خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 187 - 29،30،31

29 - لزوم حفظ و مراقبت از حدود الهى و پاس داشتن آنها

تلك حدود اللّه فلاتقربوها

30 - روزه و اعتكاف و احكام آن دو ، حدود الهى است كه هرگز

نبايد نقض شود .

تلك حدود اللّه فلاتقربوها

31 - احكام قصاص و وصيت ، حدود الهى است كه هرگز نبايد شكسته شود .

كتب عليكم القصاص . .. كتب عليكم ... الوصية ... تلك حدود اللّه فلاتقربوها

مشاراليه {تلك} علاوه بر روزه و احكام آن، مى تواند قصاص و وصيت و احكام آنها نيز باشد.

تبديل حدود خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 50 - 2

2 _ بسيارى از مسيحيان و يهوديان ، در صدد جايگزينى گرايش ها و قوانين جاهلى به جاى احكام و قوانين الهى

افحكم الجهلية يبغون

{بغى}، به معناى طلب كردن است.

تجاوز از حدود خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 190 - 5،8

5 - نبرد با كسانى كه با مسلمانان سر جنگ ندارند ، تجاوزگرى و خروج از حدود الهى است .

و قتلوا . .. الذين يقتلونكم و لاتعتدوا

از مصداقهاى مورد نظر براى اعتدا و تجاوز - به قرينه {الذين يقاتلونكم} - نبرد با كافرانى است كه در پى جنگ با اهل ايمان نيستند.

8 - مجاهدان ، در صورتى كه از حدود الهى در جنگ تجاوز كنند و يا حقوق دشمنان را رعايت ننمايند ، از محبت خداوند محروم خواهند شد .

إن اللّه لايحب المعتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 1 - 16،18

16 - تجاوز از حدود الهى و مرز هاى دينى ، ظلم به نفس است .

و من يتعدّ حدود اللّه فقد ظلم نفسه

18 - رعايت نكردن احكام و حدود الهى درباره طلاق از سوى همسران ،

ظلم به نفس و زيان رساندن به خويشتن است .

فطلّقوهنّ لعدّتهنّ . .. و من يتعدّ حدود اللّه فقد ظلم نفسه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 31 - 2

2 - اعتراف باغداران يمنى ، به طغيان و تجاوز از حدود الهى بر اثر نپرداختن سهم بينوايان

إنّا كنّا ط_غين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 31 - 1

1 - ارضاى غرايز جنسى ، جز از طريق همسر يا كنيز مملوك ، تجاوز به حدود الهى و به دور از حق و اعتدال است .

فمن ابتغى وراء ذلك فأُول_ئك هم العادون

{عدوان} (مصدر {عادون})، به معناى تجاوز كردن و از حد گذشتن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 14 - 3،6،9

3 _ تجاوز از حدود الهى ، نافرمانى خدا و رسول است .

و من يعص اللّه و رسوله و يتعدّ حدوده

برداشت فوق بر اين اساس است كه عطف جمله {يتعدّ حدوده} بر جمله {يعص اللّه و رسوله}، عطف تفسيرى باشد.

6 _ نافرمانى مستمر و تجاوز دايمى از حدود الهى ، موجب جاودانگى در آتش

و من يعص اللّه . .. و يتعدّ حدوده يدخله ناراً خالداً فيها

9 _ عذاب هميشگى و خواركننده ، كيفر سركشى از فرامين خدا و رسول ( ص ) و تجاوز از حدود الهى

و من يعص اللّه و رسوله . .. و له عذاب مهين

تجاوز به حدود خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 4 - 10

10 - انكار حكم

ظهار و تجاوز به حدود آن ، در حكم كفر است .

و تلك حدود اللّه و للك_فرين عذاب أليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 229 - 21،22،23

21 _ احكام طلاق ، از حدود الهى ; و تعدى از آن حرام است .

المطلقات يتربصن . .. الطلاق مرّتان ... تلك حدود اللّه فلا تعتدوها

22 _ تجاوز از حدود و احكام الهى ، ظلم است .

و من يتعدّ حدود اللّه فاولئك هم الظالمون

23 _ ستمكاران ، فقط كسانى هستند كه از حدود الهى تعدّى كنند .

و من يتعد حدود اللّه فاولئك هم الظالمون

ضَمير فَصل {هُم} گوياى حَصر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 231 - 5،7

5 _ رجوع مرد به زن به قصد آزار و اذيّت ، تعدّى به حدود الهى و ظلم است .

تلك حدود اللّه فلا تعتدوها و من يتعد حدود اللّه فاولئك هم الظالمون . .. و لا تمس

7 _ تعدّى از حدود الهى ، ظلم به خويشتن است .

لتعتدوا و من يفعل ذلك فقد ظلم نفسه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 240 - 11

11 _ خداوند ، قادر بر كيفر تخلف كنندگان از احكام الهى

و اللّه عزيز حكيم

آوردن صفت {عزيز} (به معناى قادرى پيروز و شكست ناپذير) پس از بيان احكام، تهديدى است نسبت به متخلّفان از احكام الهى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 27 - 4،5،10

4 _ تلاش شهوترانان براى انحراف جوامع دينى از حدود و

مقررات الهى در روابط جنسى

و يريد الّذين يتّبعون الشّهوات ان تميلوا ميلاً عظيماً

5 _ تلاش هواپرستان براى انحراف جوامع دينى از محدوده احكام و قوانين الهى

و لا تنكحوا . .. حرّمت ... و يريد الّذين يتّبعون الشّهوات ان تميلوا ميلاً عظيماً

10 _ تجاوز از حدود و مقررت الهى در ازدواج و روابط جنسى ، انحرافى بزرگ

حرّمت . .. و يريد الّذين يتّبعون الشّهوات ان تميلوا ميلاً عظيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 28 - 3

3 _ شكستن حريم قوانين الهى در روابط جنسى ، رنج آفرين و موجب مشقت براى جوامع انسانى است .

و يريد الّذين يتّبعون الشّهوات . .. يريد اللّه ان يخفّف عنكم

چنانچه رعايت احكام الهى در ازدواج موجب سبكبارى باشد، زير پا گذاردن آن قوانين، رنج آور و مشقتبار خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 49 - 31

31 _ بسيارى از اهل كتاب در عصر پيامبر ( ص ) ، مردمى شكننده حدود الهى و از زمره فاسقان

و إن كثيراً من الناس لفسقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 78 - 12

12 _ نافرمانى خدا و پيامبران و استمرار تجاوز به حدود الهى و حقوق مردمان ، موجب كفر و گرفتارى به لعنت الهى

لعن الذين كفروا . .. ذلك بما عصوا و كانوا يعتدون

در برداشت فوق {ذلك} علاوه بر اشاره به لعنت اشاره به كيفر نيز گرفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 81 -

9،11

9 _ بسيارى از بنى اسرائيل در زمان پيامبر ( ص ) فاسق و شكننده حدود و حريم دين خويش بودند .

و لكن كثيراً منهم فسقون

11 _ پذيرش ولايت و دوستى با كافران نشانه فسق و خروج از حدود الهى است .

ما اتخذوهم أولياء و لكن كثيراً منهم فسقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 87 - 13،16

13 _ تحريم حلال ها و تغيير احكام الهى تجاوز به حدود و قوانين خداوند است .

لاتحرموا . .. و لاتعتدوا

برداشت فوق بر اين اساس است كه جمله {و لاتعتدوا} تأكيد و تفسيرى براى جمله _ {لاتحرموا . ..} _ باشد.

16 _ ناسازگارى ايمان به تغيير احكام دين و تجاوز از حدود و قوانين الهى

يايها الذين ءامنوا لاتحرموا . .. و لاتعتدوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 88 - 14

14 _ عمل به احكام الهى نشانگر تقواپيشگى و تجاوز از حدود خداوندى نشانه بى تقوايى است .

و لاتعتدوا . .. و اتقوا اللّه الذى انتم به مؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 94 - 13،14

13 _ تجاوز از حدود الهى _ پس از هشدار خداوند به رعايت آن _ ، موجب عذابى دردناك

فمن اعتدى بعد ذلك فله عذاب اليم

14 _ ناسازگارى خوف از خداوند با تجاوز از حدود و احكام او

ليعلم اللّه يخافه بالغيب فمن اعتدى بعد ذلك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 7 - 1

1 - ارضاى غرايز جنسى جز از طريق

همسر يا كنيز مملوك ، قانون شكنى و تجاوز به حدود الهى است .

إلاّ على أزوجهم أو . .. فمن ابتغى ... فأُول_ئك هم العادون

{إبتغاء} (مصدر {ابتغى}) به معناى طلب كردن است. {وراء} معادل {سوى} است; يعنى، به غير از و يا فراتر از. {ذلك} اشاره است به حدى كه خداوند براى ارضاى غريزه جنسى تعيين كرده است (آميزش با همسر يا كنيز مورد تملك). {عدوان} (مصدر {العادون}) به معناى تجاوز كردن و از حد گذشتن است.

تغيير حدود خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 87 - 16

16 _ ناسازگارى ايمان به تغيير احكام دين و تجاوز از حدود و قوانين الهى

يايها الذين ءامنوا لاتحرموا . .. و لاتعتدوا

جهل به حدود خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 97 - 7

7 _ جاهلان به حدود و احكام الهى همانند بيابان گردان دور از تمدنند ، هر چند كه شهر نشين باشند .

الأعراب . .. أجدر ألّا يعلموا حدود ما أنزل اللّه

از آيه تلازم ميان بدوى بودن و ندانستن احكام الهى استفاده مى شود.

حدود خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 213 - 14،21

14 _ داورى پيامبران در محدوده قوانين الهى

و انزل معهم الكتاب بالحق ليحكم بين الناس

بنابراينكه ضمير {ليحكم} به {الكتاب} برگردد.

21 _ ميسّر بودن داورى به حق ميان مردم ، با قوانين الهى

و انزل معهم الكتاب بالحق ليحكم بين الناس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 222 - 14

14

_ لزوم رعايت احكام و مقررات الهى ، در آميزش با زنان

فاذا تطهرن فأتوهنّ من حيث امركم اللّه

برخى برآنند كه {من حيث} در صدد بيان محلّ آميزش (فرج) نيست; و گر نه كلمه {فى} به كار مى رفت. بنابراين تذكر است به مراعات احكام شرعى و پرهيز از موارد ممنوع. مانند ايام روزه و ... .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 223 - 13،15،16

13 _ هشدار الهى به مردان ، نسبت به رعايت احكام الهى در محيط خانواده

نساؤكم حرث لكم . .. و اتّقوا اللّه و اعلموا انكم ملاقوه

امر به تقوا و توجه دادن انسانها به ملاقات خدا (روز پاداش و كيفر) پس از بيان احكامى درباره زندگى خانوادگى، مى تواند هشدارى باشد به آنان كه احكام الهى را مراعات نمى كنند.

15 _ توجه به حضور در دادگاه الهى و ملاقات وى ، زمينه ساز رعايت تقوا و حفظ حدود الهى

و اتّقوا اللّه و اعلموا انكم ملاقوه

16 _ پيامبر ( ص ) ، مأمور بشارت به مؤمنانى كه تقوا و حدود الهى را در زندگى زناشويى و محيط خانواده مراعات مى كنند و با يكديگر رفتارى پسنديده دارند .

نساؤكم حرث لكم . .. و اعلموا انّكم ملاقوه و بشّر المؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 229 - 13،14،15،16،17،18

13 _ در صورت ترس از عدم اقامه حدود الهى در زندگى ، مرد مى تواند مالى را كه به زن داده است ، بازپس بگيرد و او را طلاق دهد .

و لا يحل لكم ان تأخذوا . .. الا

ان يخافا الا يقيما حدود اللّه

چنانچه حرمت بازپس گيرى مَهريّه مانع طلاق ميان زن و شوهر شود و در عين حال زندگى آن دو به نحوى است كه حدود و احكام الهى بواسطه آن پايمال شود، پرداخت و گرفتن مَهريّه تجويز مى شود تا طلاق صورت گيرد.

14 _ چشمپوشى زن از مال خود ( مَهريّه ) و گرفتن طلاق ، بهتر از زندگى زناشويى بدون رعايت حدود الهى است .

و لا يحل لكم ان تأخذوا مما اتيتموهنّ شيئاً الاّ ان يخافا الاّ يقيما حدود اللّه

15 _ ترس از عدم رعايت حدود الهى در خانواده ، مجوّز توافق زن و شوهر بر طلاق ، با بخشيدن مالى از سوى زن

فان خفتم الا يقيما حدود اللّه فلا جناح عليهما فيما افتدت به

16 _ احتمال و ترس معقول و متعارف از مراعات نكردن حدود الهى در خانواده ، مُجوّز طلاق خُلع *

فان خفتم اَلاّ يقيما حدود اللّه

با توجّه به اينكه {ان خفتم}، خطاب به عموم مردم است، معلوم مى شود نگرانى زن و شوهر بايد به نحوى باشد كه عموم مردم نيز در صورت آگاهى، اين نگرانى را داشته باشند.

17 _ ارزش حفظ خانواده ، تا آنجاست كه حدود الهى به واسطه آن به مخاطره نيفتد .

الاّ ان يخافا اَلاّ يقيما حدود اللّه

18 _ لزوم و اهميّت حفظ حدود الهى در روابط زناشويى

فان خفتم اَلا يقيما حدود اللّه فلا جناح . .. تلك حدود اللّه فلا تعتدوها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 230 - 9،10،11،12،13

9 _ احكام طلاق ، از حدود الهى است .

و تلك حدود اللّه

10 _ لزوم

و اهميّت حفظ حدود الهى در روابط زناشويى

فلا جناح عليهما ان يتراجعا ان ظنّا ان يقيما حدود اللّه

11 _ حفظ حدود الهى ، شرط اساسى تشكيل كانون خانواده

فلا جناح عليهما ان يتراجعا ان ظنّا ان يقيما حدود اللّه

12 _ خداوند ، بيانگر حدود و احكام خويش ، براى مردم آگاه و داناست .

و تلك حدود اللّه يبيّنها لقوم يعلمون

13 _ بهره بردارى از حدود و احكام الهى ، مخصوص عالمان است .

و تلك حدود اللّه يبيّنها لقوم يعلمون

ظاهر اين است كه تبيين احكام، براى همه مردم است. (دانايان و غير آنان) بنابراين اختصاص تبيين آيات به دانايان، به معناى اختصاص بهره گيرى عالمان از تبيين احكام و حدود الهى خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 234 - 14

14 _ خداوند بر كردار زنان در زمان عدّه وفات و پس از آن ، و عمل مسلمين در نظارت بر حفظ حدود الهى آگاه است .

و الذين يتوفّون . .. و اللّه بما تعملون خبير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 19 - 13

13 _ بروز تضاد هاى فكرى و اجتماعى و دينى ، معلول تجاوز از قوانين عادلانه اديان الهى

و ما اختلف الذين . .. بغياً بينهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 186 - 18

18 _ صبر و مقاومت ، حتّى در برابر دشمن ، بايد آميخته با تقوا و رعايت حدود الهى باشد .

و لتسمعنّ . .. اذًى كثيراً و ان تصبروا و تتّقوا

از ذكر تقوا

پس از صبر، معلوم مى شود كه در برابر اذيّتهاى دشمن نبايد دستورات الهى را ناديده گرفت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 13 - 1،9

1 _ لزوم عمل به وصيّت ميّت ، اداى دين او ، احكام و قوانين ارث ، حدود الهى است .

تلك حدود اللّه

{تلك}، اشاره به تمامى احكامى است كه در آيات ارث بيان شده است.

9 _ رعايت حدود الهى ( احكام و قوانين ارث و . . . ) و اطاعت از خدا و رسول ( ص ) ، رستگارى بزرگ

تلك حدود اللّه و من يطع اللّه و رسوله . .. و ذلك الفوز العظيم

{ذلك} مى تواند اشاره باشد به اطاعت خدا و رسول كه از موارد آن رعايت احكام و قوانين ارث و حدود الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 14 - 1

1 _ نافرمانى خدا و رسول ( ص ) و تجاوز از حدود الهى ، عامل دخول و جاودانگى در آتش جهنّم

و من يعص اللّه و رسوله و يتعدّ حدوده يدخله ناراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 24 - 10

10 _ لزوم عفت و پاكدامنى براى مردان و حفظ حدود الهى در مسائل جنسى

محصنين غير مسافحين

{محصنين}، حال است براى فاعل {ابتغاء}. يعنى انتخاب همسر براى ازدواج و زناشويى بايد به صورت حلال باشد، نه به صورت زنا و بى عفتى. گفتنى است كه {سفاح} به معناى زنا و بى عفتى است و {غير مسافحين}، تأكيد براى محصنين است.

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 2 - 38

38 _ برقرارى مقررات الهى _ اجتماعى در جامعه ، مرهون تعاون و همكارى است .

اوفوا بالعقود . .. تعاونوا على البر و التقوى

فرمان خداوند به تعاون در انجام كارهاى نيك پس از بيان مقررات اجتماعى _ الهى (اوفوا بالعقود . .. لاتحلوا ...)، رهنمودى براى پياده كردن آن مقررات است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 87 - 12

12 _ ضرورت حركت در چارچوب قوانين و مقررات تبيين شده از سوى خداوند

لاتحرموا . .. و لاتعتدوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 89 - 22

22 _ احكام الهى و تبيين آن ، از جمله نعمت هاى خداوند ، و مردمان وظيفه دار سپاس گزاردن آن

لاتحرموا . .. و احفظوا ايمنكم كذلك يبين اللّه لكم ءايته لعلكم تشكرون

امر به شكرگزارى پس از بيان احكام، مى رساند كه احكام خداوند و بيان آنها از زمره نعمتهاى الهى هستند زيرا شكر همواره در برابر نعمت است.

ذلت متجاوزان از حدود خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 5 - 1

1 - كسانى كه حدود الهى را محترم نمى شمرند ، فرجامى شوم و ذلت بار خواهند داشت .

و تلك حدود اللّه . .. إنّ الذين يحادّون اللّه و رسوله كبتوا

در صورتى كه آيه بالا، ادامه آيه قبل و در ارتباط با آن باشد، برداشت بالا به دست مى آيد.

رعايت حدود خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

19 - طلاق - 65 - 2 - 15

15 - رعايت احكام و موعظه هاى الهى ، نشانه تقواپيشگى است .

ذلكم يوعظ به . .. و من يتّق اللّه يجعل له مخرجًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 88 - 4،12،14

4 _ ضرورت بهره گيرى از امكانات و روزى هاى الهى به شيوه حلال و پاكيزه ( در چارچوب احكام و قوانين الهى )

و كلوا مما رزقكم اللّه حللا طيباً

برداشت فوق بر اين اساس است كه {حللا طيباً} صفت براى مفعول مطلق محذوف {اكلا} باشد. بر اين مبنا بهره جستن و استفاده از امكانات خدادادى به دو گونه تقسيم مى شود يكى استفاده به گونه حلال و ديگر بهره ورى به شيوه حرام. هر چند خود امكانات حلال و طيب باشند.

12 _ تقوا و تعهد نسبت به حلال و حرام الهى ، لازمه ايمان به خداوند

و كلوا . .. حللا طيباً و اتقوا اللّه الذى انتم به مؤمنون

14 _ عمل به احكام الهى نشانگر تقواپيشگى و تجاوز از حدود خداوندى نشانه بى تقوايى است .

و لاتعتدوا . .. و اتقوا اللّه الذى انتم به مؤمنون

زمينه تجاوز از حدود خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 31 - 3

3 - بخلورزى و محروم ساختن بينوايان از اموال خويش ، طغيان و تجاوز از حدود الهى است .

أن لايدخلنّها اليوم عليكم مسكين . .. إنّا كنّا ط_غين

زمينه جهل به حدود خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 97 - 8

8

_ باديه نشينى و دورى از فرهنگ اجتماعى ، زمينه ناآگاهى نسبت به حدود و احكام الهى

الأعراب . .. و أجدر ألّا يعلموا حدود ما أنزل اللّه

زمينه حفظ حدود خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 33 - 5

5 - مراقبت شديد بر ارزش ها و حدود الهى ، در گرو خشيت از خداوند ، حتى در نهان

أوّاب حفيظ . من خشى الرحم_ن بالغيب

برداشت ياد شده بنابر اين نكته است كه تعبير {من خشى. ..} در مقام توصيف {أوّاب} و {حفيظ} باشد و عليت را برساند; يعنى، اين خشيت عامل {أوّاب} و {حفيظ} بودن آنان است.

زمينه سازى قبول حدود خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 54 - 10

10 - زمينه سازى روحى و فكرى در گنهكاران براى پذيرش حدود ، امرى شايسته و نيكوست .

يقوم إنكم ظلمتم أنفسكم . .. فتوبوا إلى بارئكم

عصيان از حدود خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 77 - 31

31 _ تسليم نبودن در برابر احكام الهى و هراس از رويارويى با دشمن ، نشانه بى تقوايى

و قالوا ربّنا لم كتبت علينا القتال لولا اخّرتنا الى اجل قريب و الاخرة خير لمن ات

مفعول {اتقى} مى تواند مسائلى باشد كه در آيه به متخلفان از جهاد نسبت داده شد ; همانند اعتراض به حكم خدا و ترس از جنگ.

فرجام شوم متجاوزان از حدود خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 5 - 1

1 -

كسانى كه حدود الهى را محترم نمى شمرند ، فرجامى شوم و ذلت بار خواهند داشت .

و تلك حدود اللّه . .. إنّ الذين يحادّون اللّه و رسوله كبتوا

در صورتى كه آيه بالا، ادامه آيه قبل و در ارتباط با آن باشد، برداشت بالا به دست مى آيد.

كيفر تجاوز به حدود خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 4 - 12،13

12 - عذاب دردناك الهى ، گريبانگير كسانى خواهد شد كه حدود الهى را رعايت نكرده و به آن تعدى مى كنند .

و تلك حدود اللّه و للك_فرين عذاب أليم

13 - رعايت نكردن حدود الهى در ظهار ، درپى دارنده عذاب دردناك الهى است .

و تلك حدود اللّه و للك_فرين عذاب أليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 28 - 11

11 _ انسان ، ناتوان از تحمل عواقب انحراف از حدود الهى در روابط جنسى

و يريد الّذين يتّبعون الشّهوات ان تميلوا ميلا عظيماً . .. خلق الانسان ضعيفاً

جمله {خلق الانسان ضعيفاً} مى تواند بيانگر علت لزوم پيروى از احكام الهى در ازدواج و اجتناب از پيروى هواپرستان باشد. يعنى قوانين الهى، جوامع را سبكبار خواهد كرد و انحراف از آن موجب مشقت خواهد شد و انسان توان تحمل آن مشقتها را ندارد.

مجاهدان و پاسدارى حدود خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 112 - 2

2 _ توبه ، عبادت ، حمد ، تلاش در راه بندگى ، ركوع ، سجود ، امر به معروف و نهى از منكر و

حفظ حدود الهى ، از صفات مجاهدان راه خدا

إن اللّه اشترى من المؤمنين . .. التّئبون ... و الحفظون لحدود اللّه

مكذبان حدود خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 4 - 9

9 - منكران حدود الهى در حكم كافران اند .

و تلك حدود اللّه و للك_فرين عذاب أليم

موارد حدود خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 187 - 30،31

30 - روزه و اعتكاف و احكام آن دو ، حدود الهى است كه هرگز نبايد نقض شود .

تلك حدود اللّه فلاتقربوها

31 - احكام قصاص و وصيت ، حدود الهى است كه هرگز نبايد شكسته شود .

كتب عليكم القصاص . .. كتب عليكم ... الوصية ... تلك حدود اللّه فلاتقربوها

مشاراليه {تلك} علاوه بر روزه و احكام آن، مى تواند قصاص و وصيت و احكام آنها نيز باشد.

مؤمنان و پاسدارى از حدود خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 112 - 17

17 _ پايدارى مؤمنان بر اجرا و حفظ حدود الهى ، شرط خداوند در وفا نمودن به عهد خويش

و من أوفى بعهده من اللّه . .. التّئبون العبدون ... و بشّر المؤمنين

تأكيد بر اعمال فردى و اجتماعى و حفظ حدود الهى پس از بيان وفاى خداوند به عهد خويش، مى تواند مشعر به اين حقيقت باشد كه پاسدارى انسان از حدود الهى، شرط بهرهورى از وعده هاى خداوندى است.

نظارت بر اجراى حدود خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 1 -

1

1 - نظارت بر حسن اجراى حدود الهى ، از وظايف پيامبر ( ص ) و رهبر جامعه اسلامى

ي_أيّها النبىّ إذا طلّقتم النساء . .. تلك حدود اللّه

مخاطب قرار گرفتن شخص پيامبر(ص) در آغازِ سوره و آيات مربوط به احكام طلاق و حدود الهى _ با آن كه اين احكام و حدود مربوط به همه مسلمانان است _ مى تواند بيانگر برداشت ياد شده باشد.

ويژگى حدود خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 82 - 12

12 _ هر آنچه از جانب خدا باشد ، دور از اختلاف و تضاد است .

و لو كان من عند غير اللّه لوجدوا فيه اختلافاً كثيراً

ويژگيهاى حدود خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 97 - 13

13 _ حدود و احكام نازل شده از سوى خداوند بر رسول اكرم ( ص ) بر اساس علم و حكمت است .

حدود ما أنزل اللّه على رسوله و اللّه عليم حكيم

حديبيه از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

حديبيه

آثار صلح حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 1 - 2،3،7

2- صلح حديبيه ، فتحى بزرگ و موهبتى الهى براى پيامبر ( ص )

إنّا فتحنا لك فتحًا مبينًا

بنابراين كه مراد از {فتحاً} صلح حديبيه باشد، برداشت بالا به دست مى آيد.

3- نقش مهم صلح حديبيه ، در پيروزى هاى شگرف بعدى پيامبر ( ص ) و مسلمانان *

إنّا فتحنا لك فتحًا مبينًا

با توجه به اين كه صلح حديبيه در ظاهر فتح به شمار نمى آمده، ممكن است اطلاق {فتح مبين} بر آن، از آن

جهت باشد كه اين صلح، سرآغاز فتح مكه و يا ديگر پيروزى هاى مهم پس از آن بوده است.

7 - وعده قطعى خداوند به فتح بزرگ مكه در پى صلح حديبيه

إنّا فتحنا لك فتحًا مبينًا

مراد از {فتح}، ممكن است فتح مكه باشد و فعل ماضى {فتحنا} در واقع تأكيدى باشد بر فتحى كه در آينده صورت خواهد گرفت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 2 - 1،2،6،7

1 - صلح حديبيه ، مايه شوكت اسلام و فروخفتن كينه ها و خصومت هاى مشركان نسبت به پيامبر ( ص )

ليغفر لك اللّه ما تقدّم من ذنبك و ما تأخّر

با توجه به اين كه در اين آيات، غفران مترتب بر فتح شده است، مى توان پى برد كه مراد از {غفران} و {ذنب} معناى رايج آن نيست; زيرا ربطى ميان صلح حديبيه و بخشش گناهان ديده نمى شود. بر اين اساس معناى ديگرى اين جا مراد است و آن اين كه بعثت پيامبر(ص)، آن حضرت را در نظر دشمنانش گنه كار و متهم مى نمود; ولى در پرتو صلح حديبيه، زمينه نشر دعوت پيامبر(ص) و بازشناخت شخصيت، اوصاف و خصال كريمانه آن حضرت فراهم آمد.

2 - صلح حديبيه ، كاهش دهنده كينه مشركان نسبت به پيامبر ( ص ) ، در زمينه هاى مورد اختلاف آنان ، قبل از هجرت و پس از آن *

إنّا فتحنا لك فتحًا مبينًا . ليغفر لك اللّه ما تقدّم من ذنبك و ما تأخّر

منظور از {ما تقدّم} و {ما تأخّر}، امور قبل از هجرت و پس از آن است.

6 - صلح حديبيه ، پايانى

بر خصومتورزى بى امان مشركان عليه اسلام و نعمتى والا براى پيامبر ( ص ) و مسلمانان

إنّا فتحنا لك فتحًا مبينًا . .. و يتمّ نعمته عليك

اهميت صلح حديبيه و اطلاق {فتح مبين} بر آن، از آن جهت است كه اين صلح، مقطع جديدى در روابط و نگرش مشركان نسبت به اسلام و مسلمانان به وجود آورد و چه بسا نعمت شمردن آن نيز بر اين پايه بوده است.

7 - نويد الهى ، به تحقق نعمت كامل فتح مكه ، در پى صلح حديبيه

إنّا فتحنا لك . .. و يتمّ نعمته عليك

{يتمّ نعمته} بيانگر نتيجه اى است كه خداوند نويد تحقق آن را به پيامبر(ص) داد; يعنى، صلح حديبيه راه را با مسالمت بر روى مسلمانان باز كرد و اين نعمت بزرگى بود; اما اتمام اين نعمت در آن روز صورت مى گرفت كه مسلمانان فاتح مكه و صاحب اختيار آن باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 3 - 1

1 - صلح حديبيه ، در پى آورنده نصرتى بزرگ از سوى خداوند براى پيامبر ( ص )

إنّا فتحنا لك فتحًا مبينًا . .. و ينصرك اللّه نصرًا عزيزًا

{ينصر. ..} بيانگر نتيجه اى است كه مستقيماً بر {فتح مبين} مترتب گشته است; يعنى، {فتح مبين} همان نصرت شگرف الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 4 - 3،4،5

3 - مؤمنان ، قبل از صلح حديبيه ، داراى شرايطى بحرانى و اضطراب روحى *

هو الذى أنزل السكينة فى قلوب المؤمنين

نزول آرامش، زمانى صادق است كه قبل از آن، اضطراب

و ناآرامى وجود داشته باشد.

4 - صلح حديبيه ، زمينه نزول آرامش بر قلب مؤمنان *

إنّا فتحنا لك فتحًا . .. هو الذى أنزل السكينة

در صورتى كه اضطراب مؤمنان، مربوط به قبل از صلح باشد; از ارتباط {أنزل السكينة} با {إنّا فتحنا. ..} احتمال مطلب بالا مى رود.

5 - مؤمنان ، پس از صلح حديبيه ، گرفتار بحران روحى و ترديد در ماهيت و نتايج اين معاهده *

إنّا فتحنا لك . .. هو الذى أنزل السكينة فى قلوب المؤمنين

بردشت بالا بدان احتمال است كه مؤمنان پس از صلح حديبيه، در تحليل و بررسى آن گرفتار ترديد شده باشند كه: آيا به راستى اين صلح، يك پيروزى بود يا مايه شكست؟ خداوند در چنين شرايطى، قلب ها را اطمينان بخشيد و صلح حديبيه را {فتح مبين} نام نهاد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 6 - 6،9

6 - صلح حديبيه ، زمينه قرار گرفتن منافقان و مشركان ، در تنگنا و رنج *

إنّا فتحنا لك فتحًا مبينًا . ليغفر ... ليدخل المؤمنين و ...و يعذّب المن_فقين و ا

در صورتى كه {يعذّب. ..} با صدر سوره (إنّا فتحنا...) در ارتباط باشد; احتمال مى رود كه مراد از عذاب، صرفاً عذاب اخروى نباشد; بلكه بيانگر تنگناهاى خط نفاق و شرك، پس از رخداد صلح حديبيه باشد.

9 - رخداد صلح حديبيه ، پاسخى قاطع به بدگمانى منافقان و مشركان درباره موفقيت هاى اسلام *

إنّا فتحنا لك فتحًا مبينًا . ليغفر لك ... و يعذّب المن_فقين و ... الظانّين باللّ

چنانچه {و يعذّب. ..} عطف بر {ليغفر لك...} باشد; آيه شريفه مى تواند

بيانگراين مطلب باشد كه منافقان و مشركان، به سرنوشت اسلام بدگمان بودند و مى پنداشتند كه خداوند از مؤمنان حمايت نخواهد كرد; ولى صلح پيروزمند حديبيه، نادرستى پندار آنان را اثبات كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 11 - 18

18 - سفر حديبيه ، براى مسلمانان همراه با پيروزى و خلاف انتظار اعراب متخلف

سيقول لك المخلّفون . .. فاستغفر لنا

در آيات پيشين، سفر حديبيه به عنوان سفرى پر بار معرفى شده و خداوند پس از تمجيد آثار اين سفر، عذرخواهى هاى آينده اعراب متخلف را يادآور شده است. با توجه به اين نكته، از مجموع آيات استفاده مى شود كه اعراب متخلف، انتظار چنين فرجام فرخنده اى را براى اين سفر نداشته و با مشاهده نتايج مثبت آن، از تخلف خود اظهار ندامت خواهند كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 15 - 3

3 - وعده الهى به مسلمانان ، در دستيابى به فتح خيبر و غنايم آن ، پس از صلح حديبيه

سيقول المخلّفون إذا انطلقتم إلى مغانم لتأخذوها ذرونا نتّبعكم

آيه شريفه، در زمينه جنگ خيبر است و خداوند از حركت مسلمانان به اين جنگ به عنوان حركت به سوى غنايم ياد كرده است. از اين نكته استفاده مى شود كه خداوند به طور ضمنى، نويد فتح خيبر و غنايم آن را به جبران مشكلات سفر حديبيه، به مسلمانان داده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 20 - 4،11،12،18

4 - غنايم خيبر ، نزديك ترين بخش از غنايم موعود

الهى به مؤمنان ، پس از حديبيه

وعدكم اللّه . .. فعجّل لكم ه_ذه

آيه شريفه پس از صلح حديبيه نازل شده و {ه_ذه} اشاره به غنايم خيبر دارد.

11 - صلح حديبيه ، پيش درآمد پيروزى ها و غنايمى گسترده براى امت اسلامى

وعدكم اللّه . .. فعجّل لكم ه_ذه

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه {ه_ذه} اشاره به صلح حديبيه داشته باشد; يعنى، خداوند غنايم زيادى را براى مؤمنان در نظر گرفته; اما قبل از آن صلح حديبيه را پيش درآمد آن غنايم قرار داده است.

12 - نقش بارز صلح حديبيه ، در كوتاه شدن دست دشمنان از ضربه زدن به مسلمانان

فعجّل لكم ه_ذه و كفّ أيدى الناس عنكم

ممكن است {ه_ذه} اشاره به صلح حديبيه داشته باشد و {كفّ. ..} مترتب بر آن بوده و نتيجه آن به شمار آيد.

18 - رخداد جريان حديبيه و ثمرات آن ، الگويى براى مؤمنان در جهت پيشبرد اهداف اسلام *

و لتكون ءاية للمؤمنين و يهديكم صرطًا مستقيمًا

مراد از {صراط مستقيم} شيوه درست حركت جهادى و تبليغى دين است; يعنى، مسلمانان مى توانند از جريان حديبيه نتيجه بگيرند كه چگونه استوارى بر حمايت از رهبرى و تدبير صحيح در پذيرش صلح در شرايط نابرابرى قوا، مى تواند زمينه را براى پيروزى هاى آينده هموار سازد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 25 - 10،12

10- مؤمنان مكه قبل از صلح حديبيه ، داراى شرايطى دشوار و ناگزير از تقيه شديد

رجال مؤمنون و نساء مؤمن_ت لم تعلموهم

آگاهى نداشتن مؤمنان مدينه از مؤمنان مكه، از آن جهت بوده است كه مؤمنان مكه در آن محيط،

قادر به ابراز ايمان نبوده و شديداً تقيه مى كردند.

12- پى بردن مسلمانان ، پس از حديبيه به وجود عناصرى مؤمن ; اما مخفى در قلب محيط شرك ( مكه )

و لولا رجال مؤمنون . .. لم تعلموهم

تعبير {لم تعلموهم}، بيانگر عدم اطلاع قبلى مسلمانان از وجود مؤمنانى در مكه است و نفس همين تعبير، تذكرى به مسلمانان نسبت به وجود مؤمنان ناشناخته در مكه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 26 - 15

15 - تثبيت روح تقوا در پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، در جريان حديبيه به اراده الهى

و ألزمهم كلمة التقوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 27 - 5،16،17

5- منتهى شدن سفر پيامبر ( ص ) به صلح حديبيه و عدم ورود به مسجدالحرام ، زمينه ساز ترديد برخى در رؤياى آن حضرت *

لقد صدق اللّه

تأكيد خداوند بر راستى رؤياى پيامبر(ص)، حكايت از آن دارد كه برخى در درستى آن رؤيا ترديد كرده، يا زمينه اين ترديد را داشته اند.

16- صلح حديبيه ، تدبير الهى و زمينه ساز ورود مؤمنان به مسجدالحرام ، باامنيت و آرامش

فعلم ما لم تعلموا فجعل من دون ذلك فتحًا قريبًا

{ذلك} اشاره به {لتدخلنّ} و {فتحاً قريباً} نظر به صلح حديبيه دارد; يعنى، خداوند مى دانست كه جز در سايه صلحى، همانند صلح حديبيه، امنيت مسلمانان براى ورود به مسجد الحرام و انجام عمره، ميسر نمى شد.

17- صلح حديبيه و تن دادن مشركان لجوج به پيمان ، فتحى براى مؤمنان

فجعل من دون ذلك فتحًا قريبًا

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 10 - 4

4 - اقدام برخى از زنان مؤمن ، به هجرت از مكه به سوى مدينه ، پس از پيمان حديبيه

ي_أيّها الذين ءامنوا

آيه شريفه _ بر اساس شأن نزول _ پس از هجرت برخى از زنان مكه به مدينه، نازل شده است.

آثار مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 11 - 18

18 - سفر حديبيه ، براى مسلمانان همراه با پيروزى و خلاف انتظار اعراب متخلف

سيقول لك المخلّفون . .. فاستغفر لنا

در آيات پيشين، سفر حديبيه به عنوان سفرى پر بار معرفى شده و خداوند پس از تمجيد آثار اين سفر، عذرخواهى هاى آينده اعراب متخلف را يادآور شده است. با توجه به اين نكته، از مجموع آيات استفاده مى شود كه اعراب متخلف، انتظار چنين فرجام فرخنده اى را براى اين سفر نداشته و با مشاهده نتايج مثبت آن، از تخلف خود اظهار ندامت خواهند كرد.

احساس خطر متخلفان از مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 11 - 20

20 - انگيزه اصلى متخلفان از سفر حديبيه ، گريز از خطرات احتمالى و حفظ منافع دنيوى خود

قل فمن يملك لكم من اللّه شيئًا إن أراد بكم ضرًّا أو أراد بكم نفعًا

اقرار متخلفان از مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 11 - 9

9 - متخلفان از سفر حديبيه ، معترف به گناه خويش و متقاضى عفو و استغفار پيامبر ( ص

)

سيقول لك المخلّفون من الأعراب . .. فاستغفر لنا

انگيزه متخلفان از مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 11 - 20

20 - انگيزه اصلى متخلفان از سفر حديبيه ، گريز از خطرات احتمالى و حفظ منافع دنيوى خود

قل فمن يملك لكم من اللّه شيئًا إن أراد بكم ضرًّا أو أراد بكم نفعًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 15 - 8

8 - تلاش متخلّفان حديبيه براى حضور در جنگ خيبر ، به منظور شكستن نهى الهى از شريك شدن آنان در غنايم خيبر *

يريدون أن يبدّلوا كل_م اللّه قل لن تتّبعونا كذلكم قال اللّه من قبل

برداشت بالا بدان احتمال است كه به قرينه{قل لن تتّبعونا كذلكم قال اللّه من قبل}، خداوند از قبل، پربار بودن جنگ خيبر را يادآور شده و از حضور متخلفان، در آن جنگ نهى كرده است; تا آنان به غنايم دست نيابند. ولى متخلفان، به خاطر شكستن اين نهى الهى، درصدد شركت در جنگ و سهيم شدن در غنايم بودند.

اهميت صلح حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 10 - 12

12 - صلح حديبيه و فتح مكه ، پاداش بزرگ الهى به ثابت قدمان بر پيمان با پيامبر ( ص ) *

و من أوفى . .. فسيؤتيه أجرًا عظيمًا

با توجّه به اين كه پيمان ياد شده، قبل از انعقاد صلح حديبيه صورت گرفته است; احتمال مى رود كه نويد {فسيؤتيه. ..} بر صلح حديبيه و فتح مكه منطبق شود كه پس از اين

پيمان رخ داده است; زيرا اگر آن بيعت و پايدارى نبود، نوبت به چنان پيروزى هايى نمى رسيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 18 - 13

13 - صلح حديبيه و پيروزى هاى پس از آن ، پاداش الهى به مؤمنان حاضر در بيعت رضوان

لقد رضى اللّه عن المؤمنين إذ يبايعونك . .. و أث_بهم فتحًا قريبًا

بنابراين كه مراد از {فتحاً قريباً} _ به قرينه سياق آيات _ صلح حديبيه باشد، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

بسمله در صلح نامه حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 26 - 10

10 - اصرار تعصب آميز مشركان مكه ، بر نيامدن { بسمله } و عنوان { رسول اللّه } در متن صلحنامه حديبيه *

إذ جعل الذين كفروا فى قلوبهم الحميّة حميّة الج_هليّة

با توجّه به شأن نزول آيه شريفه، استفاده مى شود كه خشم و عصبيت مشركان در زمينه يادشده بود.

بشارت به متخلفان از مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 16 - 10

10 - نويد الهى به اعطاى پاداشى نيك به اعراب متخلّف از حديبيه ، در صورت نبرد صادقانه با دشمنان نيرومند اسلام

فإن تطيعوا يؤتكم اللّه أجرًا حسنًا

بهانه جويى متخلفان از مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 11 - 6،13

6 - ادعاى سرگرمى به مال و خانواده ، بهانه تخلّف اعراب از همراهى باپيامبر ( ص )

سيقول لك المخلّفون من الأعراب شغلتنا أمولنا و

أهلونا

13 - عذر باديه نشينان براى توجيه غيبت خويش از سفر حديبيه ، بهانه اى واهى و مخالف نيات درونى آنان

سيقول . .. فاستغفر لنا يقولون بألسنتهم ما ليس فى قلوبهم

برداشت بالا با توجه به اين نكته است كه تعبير {يقولون. ..} در رابطه با {شغلتنا أموالنا و أهلونا} باشد; يعنى، اعراب در اين كه گرفتارى مالى و خانوادگى را عذر آورده اند; دروغ مى گويند و مشكل آنان چيز ديگرى است.

بى ايمانى متخلفان از مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 11 - 2

2 - پيش بينى آيات وحى ، از عذرخواهى و اظهار پشيمانى باديه نشينانى كه از همراهى پيامبر ( ص ) تخلف كرده بودند .

سيقول لك المخلّفون من الأعراب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 15 - 14

14 - ناباورى عميق متخلّفان از حديبيه ، نسبت به سخنان پيامبر ( ص ) و مؤمنان

كذلكم قال اللّه من قبل فسيقولون بل تحسدوننا

پس از ابلاغ كلام خداوند بهوسيله پيامبر(ص) به متخلفان، مبنى بر عدم شركت ايشان در فتح خيبر، آنان پيامبر(ص) و مؤمنان را به حسادت متهم كردند و اين بيانگر مطلب بالا است.

بى شخصيتى متخلفان از مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 12 - 10

10 - اعراب متخلف از دعوت پيامبر ( ص ) ، مردمى بى خاصيت و بى ارج در نظر خداوند

و كنتم قومًا بورًا

{بوراً} در اصل به معناى شدت كساد است و در اين آيه، كنايه از بى

خاصيت و بى ارزش بودن مى باشد.

بينش متخلفان از مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 12 - 1

1 - سفر پيامبر ( ص ) و مؤمنان در جريان حديبيه ، سفرى پرخطر و بى بازگشت در نظراعراب متخلف

بل ظننتم أن لن ينقلب الرسول و المؤمنون إلى أهليهم أبدًا

پاداش مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 15 - 4

4 - غنايم خيبر ، ارمغان الهى به مسلمانان ، در پى اقدام به سفر پر خطر حديبيه *

سيقول المخلّفون إذا انطلقتم إلى مغانم لتأخذوها

سفر حديبيه، در آغاز چنين مى نمود كه فرجامى بس مبهم و آميخته با خطر دارد و مؤمنان واقعى با اين همه بدان اقدام كردند و در پى آن خداوند نويد غنايم خيبر را به ايشان داد. با توجه به اين مطالب، احتمال مى رود كه ميان تن دادن به آن مشكلات و دست يابى به اين غنايم ارتباطى باشد.

پشيمانى متخلفان از مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 11 - 2،15

2 - پيش بينى آيات وحى ، از عذرخواهى و اظهار پشيمانى باديه نشينانى كه از همراهى پيامبر ( ص ) تخلف كرده بودند .

سيقول لك المخلّفون من الأعراب

15 - طلب استغفار و اظهار ندامت اعراب متخلف از سفر حديبيه ، بى اساس و مخالف باور درونى آنان

سيقول . .. فاستغفر لنا يقولون بألسنتهم ما ليس فى قلوبهم

برداشت بالا بنابراين نكته است كه تعبير {يقولون. ..} در رابطه با

مفهوم {فاستغفر لنا} باشد; زيرا درخواست استغفار، مفهومش اين است كه اعراب متخلف، در باطن از تخلف خود پشيمان اند. اما خداوند مى فرمايد: اينان در اظهار ندامت دروغگويند; زيرا در باطن نادم نيستند.

تحريفگرى متخلفان از مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 15 - 6

6 - متخلفان از سفر حديبيه ، در صدد تغيير كلام خدا با شركت در جنگ خيبر

ذرونا نتّبعكم يريدون أن يبدّلوا كل_م اللّه

در برداشت هاى آتى، چگونگى و شيوه تصميم متخلفان و احتمال هايى كه در آيه وجود دارد، بيان شده است.

تحليل غلط متخلفان از مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 12 - 5،7

5 - تحليل متخلفان درباره سفر حديبيه و بى فرجام بودن آن ، متّكى بر محاسبات بشرى و ناديده گرفتن اراده الهى

بل ظننتم أن لن ينقلب الرسول و المؤمنون إلى أهليهم أبدًا

از قرائن و زمينه هاى تاريخى، دشوارى اين سفر قابل پيش بينى بود و متخلفان براساس همين معيارها، اين سفر را بى فرجام مى ديدند; غافل از اين كه دعوت پيامبر(ص) به بن بست نخواهد رسيد و حمايت الهى از آن حضرت دريغ نخواهد شد.

7 - متخلفان از سفر حديبيه ، شيفته تحليل غلط خود درباره آن سفر

بل ظننتم . .. و زيّن ذلك فى قلوبكم

برداشت بالا بنابراين نكته است كه {ذلك} اشاره به پندار و تحليلى باشد كه از تعبير {ظننتم أن لن ينقلب. ..} استفاده مى شود; يعنى، اين تحليل در نظرشان زيبا جلوه كرده و خود شيفته آن گرديدند.

ترس

متخلفان از مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 12 - 3

3 - ترس از مرگ ، عامل اصلى تخلّف اعراب از همراهى پيامبر ( ص ) ، در سفر حديبيه

بل ظننتم أن لن ينقلب الرسول و المؤمنون إلى أهليهم أبدًا

تلاش متخلفان از مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 15 - 8

8 - تلاش متخلّفان حديبيه براى حضور در جنگ خيبر ، به منظور شكستن نهى الهى از شريك شدن آنان در غنايم خيبر *

يريدون أن يبدّلوا كل_م اللّه قل لن تتّبعونا كذلكم قال اللّه من قبل

برداشت بالا بدان احتمال است كه به قرينه{قل لن تتّبعونا كذلكم قال اللّه من قبل}، خداوند از قبل، پربار بودن جنگ خيبر را يادآور شده و از حضور متخلفان، در آن جنگ نهى كرده است; تا آنان به غنايم دست نيابند. ولى متخلفان، به خاطر شكستن اين نهى الهى، درصدد شركت در جنگ و سهيم شدن در غنايم بودند.

توبه متخلفان از مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 16 - 3

3 - خداوند ، باز گذارنده راه توبه و آزمون عملى ، براى اعراب متخلّف از سفر حديبيه

قل للمخلّفين من الأعراب ستدعون إلى قوم أولى بأس شديد

از جمله {فإن تطيعوا} _ كه در ذيل آيه آمده است _ استفاده مى شود كه دعوت متخلفان براى جنگ، در حقيقت ايجاد فرصتى براى بازگشت آنان به سوى خدا و اطاعت از رسول او است.

توجيه گرى متخلفان از

مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 15 - 7

7 - اعراب متخلّف از سفر حديبيه ، درصدد توجيه تخلف گذشته خود با شركت در جنگ خيبر *

ذرونا نتّبعكم يريدون أن يبدّلوا كل_م اللّه

از آيات پيشين استفاده مى شود كه انگيزه اصلى متخلفان از حديبيه، بى ايمانى بوده است; ولى آنان با اعلام آمادگى براى شركت در جنگ خيبر، مى خواستند خود رامؤمن جلوه داده و گذشته خود را توجيه كنند و سخن الهى را در مورد خود نفى نمايند.

تهديد متخلفان از مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 16 - 13

13 - تهديد متخلّفان از سفر حديبيه ، به عذاب دردناك ، در صورت تخلف و روى گردانى دوباره از جهاد

و إن تتولّوا كما تولّيتم من قبل يعذّبكم عذابًا أليمًا

تهمتهاى متخلفان از مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 15 - 13

13 - منع شدگان از شركت در فتح خيبر ، متهم كننده مؤمنان به حسدورزى

فسيقولون بل تحسدوننا

خطر مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 11 - 14

14 - سفر پيامبر ( ص ) به سوى مكه ( قبل از صلح حديبيه ) ، سفرى مخاطره آميز و نگران كننده براى برخى مسلمانان

سيقول لك المخلّفون من الأعراب . .. يقولون بألسنتهم

عذرآورى {مخلّفون} و رد عذر آنان از سوى خداوند، مى رساند كه عامل اصلى آنان از ترك سفر، نگرانى از سرنوشت

آن بوده است. قرينه هاى تاريخى و نيز آيه بعد، مؤيد اين نكته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 12 - 1

1 - سفر پيامبر ( ص ) و مؤمنان در جريان حديبيه ، سفرى پرخطر و بى بازگشت در نظراعراب متخلف

بل ظننتم أن لن ينقلب الرسول و المؤمنون إلى أهليهم أبدًا

خواسته هاى متخلفان از مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 11 - 9

9 - متخلفان از سفر حديبيه ، معترف به گناه خويش و متقاضى عفو و استغفار پيامبر ( ص )

سيقول لك المخلّفون من الأعراب . .. فاستغفر لنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 15 - 2

2 - تمايل متخلّفان از سفر حديبيه ، به شركت در جنگ خيبر براى دستيابى به غنايم و يا پوشاندن گذشته خود

سيقول المخلّفون إذا انطلقتم إلى مغانم . .. ذرونا نتّبعكم

هدف متخلّفان از شركت در جنگ خيبر، يا رسيدن به غنايم و يا توجيه گذشته تاريك خود بود. تعبير {إلى مغانم}، بيانگر نكته اول و {يريدون أن يبدلّوا...} حاكى از نكته دوم است.

دعوت از متخلفان مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 16 - 1

1 - دعوت خداوند از متخلّفان سفر حديبيه ، براى شركت در جنگى دشوار به منظور جبران گذشته خود

قل للمخلّفين . .. ستدعون إلى قوم أولى بأس شديد

دنياطلبى متخلفان از مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

17 - فتح - 48 - 11 - 20

20 - انگيزه اصلى متخلفان از سفر حديبيه ، گريز از خطرات احتمالى و حفظ منافع دنيوى خود

قل فمن يملك لكم من اللّه شيئًا إن أراد بكم ضرًّا أو أراد بكم نفعًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 15 - 2،8

2 - تمايل متخلّفان از سفر حديبيه ، به شركت در جنگ خيبر براى دستيابى به غنايم و يا پوشاندن گذشته خود

سيقول المخلّفون إذا انطلقتم إلى مغانم . .. ذرونا نتّبعكم

هدف متخلّفان از شركت در جنگ خيبر، يا رسيدن به غنايم و يا توجيه گذشته تاريك خود بود. تعبير {إلى مغانم}، بيانگر نكته اول و {يريدون أن يبدلّوا...} حاكى از نكته دوم است.

8 - تلاش متخلّفان حديبيه براى حضور در جنگ خيبر ، به منظور شكستن نهى الهى از شريك شدن آنان در غنايم خيبر *

يريدون أن يبدّلوا كل_م اللّه قل لن تتّبعونا كذلكم قال اللّه من قبل

برداشت بالا بدان احتمال است كه به قرينه{قل لن تتّبعونا كذلكم قال اللّه من قبل}، خداوند از قبل، پربار بودن جنگ خيبر را يادآور شده و از حضور متخلفان، در آن جنگ نهى كرده است; تا آنان به غنايم دست نيابند. ولى متخلفان، به خاطر شكستن اين نهى الهى، درصدد شركت در جنگ و سهيم شدن در غنايم بودند.

رازهاى متخلفان از مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 12 - 4

4 - اخبار خداوند از تصورات درونى اعراب متخلّف ، نشانه اى از علم عميق او به كردار بندگان

بل كان اللّه

بماتعملون خبيرًا . بل ظننتم أن لن ينقلب الرسول

از ارتباط اين آيه با ذيل آيه قبل، مطلب بالا برداشت مى شود.

رد پيشنهاد متخلفان از مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 15 - 9

9 - فرمان خدا به پيامبر ( ص ) ، در رد پيشنهاد غايبان از حديبيه ، براى شركت در جنگ خبير

ذرونا نتّبعكم . .. قل لن تتّبعونا كذلكم قال اللّه من قبل

{لن تتّبعونا} مى تواند اخبار در مقام انشا باشد.

رسول الله در صلح نامه حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 26 - 10

10 - اصرار تعصب آميز مشركان مكه ، بر نيامدن { بسمله } و عنوان { رسول اللّه } در متن صلحنامه حديبيه *

إذ جعل الذين كفروا فى قلوبهم الحميّة حميّة الج_هليّة

با توجّه به شأن نزول آيه شريفه، استفاده مى شود كه خشم و عصبيت مشركان در زمينه يادشده بود.

زمان صلح حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 15 - 10

10 - فاصله زمانى نزديك ميان صلح حديبيه و فتح خبير

سيقول المخلّفون

با توجه به {سين} در {سيقول} و پيوستگى آيات صلح حديبيه با جنگ خيبر، برداشت بالا قابل استفاده است.

زمينه صلح حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 19 - 7

7 - صلح حديبيه و فتح خيبر ، در پى وفادارى مؤمنان ، نمودى از عزت و حكمت خداوند

و أث_بهم فتحًا قريبًا . و مغانم كثيرة ... و كان اللّه

عزيزًا حكيمًا

از ارتباط {كان اللّه. ..} با آيه قبل، مطلب بالا استفاده مى شود.

زمينه مسافرت محمد(ص) به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 27 - 3

3- نقش مهم رؤياى پيامبر ( ص ) ، در حركت آن حضرت به سوى مكه و حديبيه

الرءيا بالحقّ لتدخلنّ المسجد الحرام

با توجه به اين كه آيات پيشين در مورد مسائل حديبيه بود; از اين آيه شريفه استفاده مى شود كه حركت پيامبر(ص) در سفر منتهى به حديبيه، مسبوق به رؤيايى بود كه خداوند به آن حضرت نمايانده بود.

سرگرمى متخلفان از مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 11 - 6

6 - ادعاى سرگرمى به مال و خانواده ، بهانه تخلّف اعراب از همراهى باپيامبر ( ص )

سيقول لك المخلّفون من الأعراب شغلتنا أمولنا و أهلونا

سطحى نگرى متخلفان از مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 15 - 15

15 - متخلّفان از سفر حديبيه ، مردمى سطحى نگر و ظاهربين بودند .

بل كانوا لايفقهون إلاّ قليلاً

سوءظن متخلفان از مسافرت به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 12 - 9

9 - اعراب متخلف از دعوت پيامبر ( ص ) ، بدگمان به خداوند و فرجام مؤمنان

بل ظننتم أن لن ينقلب . .. و ظننتم ظنّ السوء

پندار بد اعراب، يا از آن جهت بوده كه گمان مى كردند خداوند، پيامبرش را يارى نخواهد كرد _ و اين بدگمانى به خدا است

_ و يا از آن جهت بوده كه آينده اى تيره براى مؤمنان در ذهن خود ترسيم كرده بودند.

عبرت از صلح حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 20 - 18

18 - رخداد جريان حديبيه و ثمرات آن ، الگويى براى مؤمنان در جهت پيشبرد اهداف اسلام *

و لتكون ءاية للمؤمنين و يهديكم صرطًا مستقيمًا

مراد از {صراط مستقيم} شيوه درست حركت جهادى و تبليغى دين است; يعنى، مسلمانان مى توانند از جريان حديبيه نتيجه بگيرند كه چگونه استوارى بر حمايت از رهبرى و تدبير صحيح در پذيرش صلح در شرايط نابرابرى قوا، مى تواند زمينه را براى پيروزى هاى آينده هموار سازد.

عذرخواهى متخلفان از مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 11 - 2،13

2 - پيش بينى آيات وحى ، از عذرخواهى و اظهار پشيمانى باديه نشينانى كه از همراهى پيامبر ( ص ) تخلف كرده بودند .

سيقول لك المخلّفون من الأعراب

13 - عذر باديه نشينان براى توجيه غيبت خويش از سفر حديبيه ، بهانه اى واهى و مخالف نيات درونى آنان

سيقول . .. فاستغفر لنا يقولون بألسنتهم ما ليس فى قلوبهم

برداشت بالا با توجه به اين نكته است كه تعبير {يقولون. ..} در رابطه با {شغلتنا أموالنا و أهلونا} باشد; يعنى، اعراب در اين كه گرفتارى مالى و خانوادگى را عذر آورده اند; دروغ مى گويند و مشكل آنان چيز ديگرى است.

علايق خانوادگى متخلفان از مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 11

- 6

6 - ادعاى سرگرمى به مال و خانواده ، بهانه تخلّف اعراب از همراهى باپيامبر ( ص )

سيقول لك المخلّفون من الأعراب شغلتنا أمولنا و أهلونا

علايق متخلفان از مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 12 - 7

7 - متخلفان از سفر حديبيه ، شيفته تحليل غلط خود درباره آن سفر

بل ظننتم . .. و زيّن ذلك فى قلوبكم

برداشت بالا بنابراين نكته است كه {ذلك} اشاره به پندار و تحليلى باشد كه از تعبير {ظننتم أن لن ينقلب. ..} استفاده مى شود; يعنى، اين تحليل در نظرشان زيبا جلوه كرده و خود شيفته آن گرديدند.

عمره حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 94 - 17

17 _ نزديك شدن شكار هاى وحشى به پيامبر ( ص ) و مؤمنان در عمره حديبيه جهت آزمايش آنان

ليبلونكم اللّه بشىء من الصيد تناله ايديكم و رماحكم

امام صادق(ع) در توضيح آيه فوق فرمود: حشرت لرسول(ص) فى عمرة الحديبية الوحوش حتى نالتها ايديهم و رماحهم.

_______________________________

كافى، ج 4، ص 396، ح 1; نورالثقلين، ج 1، ص 671، ح 357.

عوامل تخلف متخلفان از مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 11 - 6

6 - ادعاى سرگرمى به مال و خانواده ، بهانه تخلّف اعراب از همراهى باپيامبر ( ص )

سيقول لك المخلّفون من الأعراب شغلتنا أمولنا و أهلونا

غفلت متخلفان از مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 12 - 5

5

- تحليل متخلفان درباره سفر حديبيه و بى فرجام بودن آن ، متّكى بر محاسبات بشرى و ناديده گرفتن اراده الهى

بل ظننتم أن لن ينقلب الرسول و المؤمنون إلى أهليهم أبدًا

از قرائن و زمينه هاى تاريخى، دشوارى اين سفر قابل پيش بينى بود و متخلفان براساس همين معيارها، اين سفر را بى فرجام مى ديدند; غافل از اين كه دعوت پيامبر(ص) به بن بست نخواهد رسيد و حمايت الهى از آن حضرت دريغ نخواهد شد.

فرجام مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 12 - 1،5

1 - سفر پيامبر ( ص ) و مؤمنان در جريان حديبيه ، سفرى پرخطر و بى بازگشت در نظراعراب متخلف

بل ظننتم أن لن ينقلب الرسول و المؤمنون إلى أهليهم أبدًا

5 - تحليل متخلفان درباره سفر حديبيه و بى فرجام بودن آن ، متّكى بر محاسبات بشرى و ناديده گرفتن اراده الهى

بل ظننتم أن لن ينقلب الرسول و المؤمنون إلى أهليهم أبدًا

از قرائن و زمينه هاى تاريخى، دشوارى اين سفر قابل پيش بينى بود و متخلفان براساس همين معيارها، اين سفر را بى فرجام مى ديدند; غافل از اين كه دعوت پيامبر(ص) به بن بست نخواهد رسيد و حمايت الهى از آن حضرت دريغ نخواهد شد.

فلسفه صلح حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 25 - 15،20،22

15- تدبير صلح حديبيه از جانب خداوند ، به منظور حفظ جانِ مؤمنان ناشناخته مكه

و لولا رجال مؤمنون . .. أن تط_وهم

20- مصونيت مؤمنان مكه و بهره مندى آنان از رحمت الهى ، از اهداف

برقرارى صلح حديبيه

ليدخل اللّه فى رحمته من يشاء

از ارتباط جمله {ليدخل . ..} با آيه قبل، مطلب بالا استفاده مى شود; زيرا {ليدخل ...} غايت براى جواب محذوف است; يعنى، ما بدين سبب اجازه جنگ نداديم تا مؤمنان مكه آسيب نبينند و از رحمت الهى بهره مند گردند.

22- صلح حديبيه ، تدبير الهى براى گرايش يافتن نيرو هاى فزون ترى از مشركان به ايمان

و لولا رجال . .. ليدخل اللّه فى رحمته من يشاء

مراد از دخول در رحمت الهى، ممكن است ورود افراد جديدى از مردم به جرگه مؤمنان باشد; زيرا در پرتو فرصت جديد، نيروهاى مستعد ايمان، مجال گرايش به آن را مى يابند.

قصه صلح حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 1 - 4

4- تسليم شدن مشركان در برابر مسلمانان و پذيرش صلح در حديبيه ، فتحى بزرگ براى جبهه اسلام *

إنّا فتحنا لك فتحًا مبينًا

اهميت صلح حديبيه، از آن رو است كه مشركان تا آن روز، جز به نابودى مسلمانان نمى انديشيدند; اما باصلح حديبيه، آنان در حقيقت مجموعه مسلمانان را به عنوان گروهى قدرتمند، رسماً پذيرفتند و اين در صحنه سياسى، فتحى بزرگ براى مسلمانان بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 10 - 3

3 - بيعت مجدد مسلمانان با پيامبر ( ص ) ، در شرايط بحرانى قبل از صلح حديبيه

إنّ الذين يبايعونك إنّما يبايعون اللّه

از قرينه هاى موجود در آيه شريفه، استفاده مى شود كه بيعت مورد نظر، بيعت خاصى بوده است و از تعبير {فمن نكث. ..} بحرانى بودن آن شرايط

استفاده مى شود و شأن نزول نيز مؤيد اين ديدگاه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 11 - 1،2،9،13،14

1 - تخلّف برخى از اعراب باديه نشين در سفرِ منتهى به صلح حديبيه ، از همراهى و يارى پيامبر ( ص )

سيقول لك المخلّفون من الأعراب

با توجه به اين كه آيات پيشين درباره {فتح مبين} (صلح حديبيه) بود; استفاده مى شود كه تخلّف اين گروه از اعراب، در رابطه با همين سفر است كه به صلح حديبيه منتهى گشت.

2 - پيش بينى آيات وحى ، از عذرخواهى و اظهار پشيمانى باديه نشينانى كه از همراهى پيامبر ( ص ) تخلف كرده بودند .

سيقول لك المخلّفون من الأعراب

9 - متخلفان از سفر حديبيه ، معترف به گناه خويش و متقاضى عفو و استغفار پيامبر ( ص )

سيقول لك المخلّفون من الأعراب . .. فاستغفر لنا

13 - عذر باديه نشينان براى توجيه غيبت خويش از سفر حديبيه ، بهانه اى واهى و مخالف نيات درونى آنان

سيقول . .. فاستغفر لنا يقولون بألسنتهم ما ليس فى قلوبهم

برداشت بالا با توجه به اين نكته است كه تعبير {يقولون. ..} در رابطه با {شغلتنا أموالنا و أهلونا} باشد; يعنى، اعراب در اين كه گرفتارى مالى و خانوادگى را عذر آورده اند; دروغ مى گويند و مشكل آنان چيز ديگرى است.

14 - سفر پيامبر ( ص ) به سوى مكه ( قبل از صلح حديبيه ) ، سفرى مخاطره آميز و نگران كننده براى برخى مسلمانان

سيقول لك المخلّفون من الأعراب . .. يقولون بألسنتهم

عذرآورى {مخلّفون} و رد عذر آنان از سوى خداوند، مى

رساند كه عامل اصلى آنان از ترك سفر، نگرانى از سرنوشت آن بوده است. قرينه هاى تاريخى و نيز آيه بعد، مؤيد اين نكته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 12 - 2،3

2 - سفر پيامبر ( ص ) و مؤمنان به سوى مكه قبل از حديبيه ، بدون همراهى خانواده هايشان *

بل ظننتم أن لن ينقلب الرسول و المؤمنون إلى أهليهم

تعبير {إلى أهليهم}، اين احتمال را تقويت مى كند كه خانواده سپاه اسلام در مدينه باقى مانده و در سفر همراهشان نبوده اند.

3 - ترس از مرگ ، عامل اصلى تخلّف اعراب از همراهى پيامبر ( ص ) ، در سفر حديبيه

بل ظننتم أن لن ينقلب الرسول و المؤمنون إلى أهليهم أبدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 17 - 3

3 - افراد مريض و ناتوان از شركت در سفر حديبيه ، نگران از عدم حضور خود و همراهى نكردن مسلمانان در آن سفر *

ليس على الأعمى حرج و لا على الأعرج حرج و لا على المريض حرج

توبيخ شديد متخلّفان از سفر حديبيه در آيات گذشته و استثناى معذوران در اين آيه; بيانگر آن است كه مؤمنان معذور، نگران آن بوده اند كه مشمول توبيخ خداوندباشند. خداوند در اين آيه، به رفع اين نگرانى آنان پرداخته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 18 - 1،2،3،4،9

1 - خشنودى و رضايت حتمى خداوند ، از مؤمنان بيعت كننده با پيامبر ( ص ) در سفر حديبيه

لقد رضى اللّه عن المؤمنين

إذ يبايعونك تحت الشجرة

2 - پديد آمدن شرايطى حساس و نيازمند اخذ بيعتى ويژه از مسلمانان ، در جريان حديبيه

لقد رضى اللّه عن المؤمنين إذ يبايعونك تحت الشجرة

ايمان نخستين، خود بيعتى با پيامبر(ص) است. حال از اين كه دوباره از مؤمنان بيعت گرفته شد، ويژه و حساس بودن شرايط استفاده مى شود.

3 - { بيعت رضوان } ، حركتى مؤثر و سرنوشت ساز ، در جريان حديبيه

لقد رضى اللّه عن المؤمنين إذ يبايعونك تحت الشجرة

تأكيد خداوند در اين آيات، بر مسأله بيعت مؤمنان و اعلام رضايت از آنان، حكايت از اهميت اين رخداد در روند حركت اسلام دارد.

4 - بيعت ويژه مؤمنان با پيامبر ( ص ) ، در جريان حديبيه ، باعث غفران لغزش هاى گذشته آنان نزد خداوند *

لقد رضى اللّه عن المؤمنين إذ يبايعونك تحت الشجرة

تعبير {رضى اللّه عن المؤمنين} _ به جاى تعبير {رضى عن بيعتكم} _ اين برداشت را افاده مى كند كه خود مؤمنان _ علاوه بر عملشان _ مورد رضايت الهى قرار گرفتند.

9 - نزول آرامش از سوى خداوند بر قلب مؤمنان ، در شرايط نگران كننده قبل از صلح حديبيه

فعلم ما فى قلوبهم فأنزل السكينة عليهم

از تعبير {فأنزل السكينة} وجود نوعى نگرانى در آن شرايط حساس استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 24 - 3،6،10

3 - مصون ماندن مؤمنان از گزند اهل مكّه در جريان حديبيه ، نمودى از سنت الهى در يارى اهل ايمان

سنّة اللّه . .. و هو الذى كفّ أيديهم عنكم و أيديكم عنهم ببطن مكّة

6 - رخ دادن درگيرى هايى منتهى به

پيروزى مؤمنان بر مكيان ، قبل از انعقاد صلح حديبيه *

من بعد أن أظفركم عليهم

در صورتى كه مراد از {بطن مكّة} سرزمين حديبيه باشد; احتمال مى رود كه تعبير {من بعد أن أظفر} بيانگر درگيرى هاى محدودى باشد كه قبل از انعقاد صلح حديبيه، ميان كافران و مؤمنان صورت گرفت و به پيروزى مؤمنان منتهى گرديد.

10 - امداد هاى الهى در حق مؤمنان ، پاداشى به عملكرد شايسته آنان در جريان حديبيه *

و كان اللّه بما تعملون بصيرًا

ارتباط {كان اللّه. ..} با صدر آيه، نتيجه مى دهد كه الطاف الهى در حق اهل ايمان، از آن جهت صورت گرفته است كه خداوند بر اعمال گذشته آنان، نظارت عميق داشته و ايشان را شايسته آن موهبت ها دانسته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 25 - 3،5

3- مسلمانان در جريان سفر حديبيه ، مصمّم به زيارت خانه خدا و قربانى كردن هدى

و صدّوكم عن المسجد الحرام و الهدىَ معكوفًا أن يبلغ محلّه

5- امتنان الهى بر شركت كنندگان در { عمرة القضا } ، با يادآورى ممانعت مكيان از ايشان در سفر حديبيه *

هم الذين كفروا و صدّوكم عن المسجدالحرام و الهدىَ معكوفًا

برداشت بالا بدان احتمال است كه آيه شريفه خطاب به مؤمنانى باشد كه در سال هفتم هجرى (يك سال پس از صلح حديبيه) براى انجام عمره وارد مسجدالحرام شدند. در چنين شرايطى خداوند، موقعيت دشوار گذشته رابه ياد ايشان آورد تا نعمت ها را از ياد نبرند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 26 - 7،9،10

7 - نزول

آرامش بر پيامبر ( ص ) و مؤمنان از سوى خدا ، در قبال تعصب ورزى جاهلانه مشركان در حديبيه

فأنزل اللّه سكينته على رسوله و على المؤمنين

9 - تحمل تعصب هاى جاهلانه مشركان در حديبيه ، امرى دشوار براى پيامبر ( ص ) و مؤمنان

فأنزل اللّه سكينته على رسوله و على المؤمنين

از نزول {آرامش} استفاده مى شود كه دستكم زمينه نگرانى و دشوارى براى مؤمنان وجود داشته است.

10 - اصرار تعصب آميز مشركان مكه ، بر نيامدن { بسمله } و عنوان { رسول اللّه } در متن صلحنامه حديبيه *

إذ جعل الذين كفروا فى قلوبهم الحميّة حميّة الج_هليّة

با توجّه به شأن نزول آيه شريفه، استفاده مى شود كه خشم و عصبيت مشركان در زمينه يادشده بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 27 - 3،14

3- نقش مهم رؤياى پيامبر ( ص ) ، در حركت آن حضرت به سوى مكه و حديبيه

الرءيا بالحقّ لتدخلنّ المسجد الحرام

با توجه به اين كه آيات پيشين در مورد مسائل حديبيه بود; از اين آيه شريفه استفاده مى شود كه حركت پيامبر(ص) در سفر منتهى به حديبيه، مسبوق به رؤيايى بود كه خداوند به آن حضرت نمايانده بود.

14- رخداد صلح حديبيه و تأخير عمره مسلمانان ، تدبير عالمانه خدا و داراى اسرارى نهفته بر مؤمنان

فعلم ما لم تعلموا

در آيات پيشين، سخن از منتهى شدن سفر مسلمانان به صلح حديبيه بود و اين كه رؤياى پيامبر(ص) در آن سفر، تعبير نشد. خداوند در اين آيه، پس از اين كه رؤياى آن حضرت را صادق دانسته و ورود مؤمنان را به مسجدالحرام قطعى

شمرده است; به آنان ياد آور مى شود: مؤمنان با توجه به اين جريان، در خواهند يافت كه رخداد صلح و تأخير عمره، منافعى داشته كه بر آنان مخفى بوده است.

مال دوستى متخلفان از مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 11 - 6

6 - ادعاى سرگرمى به مال و خانواده ، بهانه تخلّف اعراب از همراهى باپيامبر ( ص )

سيقول لك المخلّفون من الأعراب شغلتنا أمولنا و أهلونا

متخلفان از مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 11 - 1

1 - تخلّف برخى از اعراب باديه نشين در سفرِ منتهى به صلح حديبيه ، از همراهى و يارى پيامبر ( ص )

سيقول لك المخلّفون من الأعراب

با توجه به اين كه آيات پيشين درباره {فتح مبين} (صلح حديبيه) بود; استفاده مى شود كه تخلّف اين گروه از اعراب، در رابطه با همين سفر است كه به صلح حديبيه منتهى گشت.

متخلفان از مسافرت به حديبيه و جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 15 - 1

1 - اخبار خداوند ، از مواضع بعدى متخلّفان از سفر حديبيه ، در قبال مسؤوليت هاى جهادى

سيقول المخلّفون

متخلفان از مسافرت به حديبيه و غزوه خيبر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 15 - 6،7،8،11

6 - متخلفان از سفر حديبيه ، در صدد تغيير كلام خدا با شركت در جنگ خيبر

ذرونا نتّبعكم يريدون أن يبدّلوا كل_م اللّه

در برداشت هاى آتى، چگونگى و

شيوه تصميم متخلفان و احتمال هايى كه در آيه وجود دارد، بيان شده است.

7 - اعراب متخلّف از سفر حديبيه ، درصدد توجيه تخلف گذشته خود با شركت در جنگ خيبر *

ذرونا نتّبعكم يريدون أن يبدّلوا كل_م اللّه

از آيات پيشين استفاده مى شود كه انگيزه اصلى متخلفان از حديبيه، بى ايمانى بوده است; ولى آنان با اعلام آمادگى براى شركت در جنگ خيبر، مى خواستند خود رامؤمن جلوه داده و گذشته خود را توجيه كنند و سخن الهى را در مورد خود نفى نمايند.

8 - تلاش متخلّفان حديبيه براى حضور در جنگ خيبر ، به منظور شكستن نهى الهى از شريك شدن آنان در غنايم خيبر *

يريدون أن يبدّلوا كل_م اللّه قل لن تتّبعونا كذلكم قال اللّه من قبل

برداشت بالا بدان احتمال است كه به قرينه{قل لن تتّبعونا كذلكم قال اللّه من قبل}، خداوند از قبل، پربار بودن جنگ خيبر را يادآور شده و از حضور متخلفان، در آن جنگ نهى كرده است; تا آنان به غنايم دست نيابند. ولى متخلفان، به خاطر شكستن اين نهى الهى، درصدد شركت در جنگ و سهيم شدن در غنايم بودند.

11 - اخبار خداوند ، از محروميت حتمى غايبان در حديبيه از شركت در جنگ خيبر

ذرونا نتّبعكم . .. قل لن تتّبعونا كذلكم قال اللّه من قبل

{لن تتّبعونا} ممكن است در مقام انشا نباشد; بلكه اخبار باشد.

محروميت متخلفان از مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 15 - 11

11 - اخبار خداوند ، از محروميت حتمى غايبان در حديبيه از شركت در جنگ خيبر

ذرونا نتّبعكم . .. قل

لن تتّبعونا كذلكم قال اللّه من قبل

{لن تتّبعونا} ممكن است در مقام انشا نباشد; بلكه اخبار باشد.

مسافرت محمد(ص) به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 11 - 14

14 - سفر پيامبر ( ص ) به سوى مكه ( قبل از صلح حديبيه ) ، سفرى مخاطره آميز و نگران كننده براى برخى مسلمانان

سيقول لك المخلّفون من الأعراب . .. يقولون بألسنتهم

عذرآورى {مخلّفون} و رد عذر آنان از سوى خداوند، مى رساند كه عامل اصلى آنان از ترك سفر، نگرانى از سرنوشت آن بوده است. قرينه هاى تاريخى و نيز آيه بعد، مؤيد اين نكته است.

منشأ صلح حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 18 - 14

14 - آرامش درونى ، و پيروزى صلح حديبيه و فتح خيبر ، نتيجه بيعت مهم مؤمنان با پيامبر ( ص )

إذ يبايعونك تحت الشجرة . .. فأنزل السكينة عليهم و أث_بهم فتحًا قريبًا

عبارت {فتحاً قريباً} ممكن است اشاره به {فتحاً مبيناً} (صلح حديبيه) و يا فتح خيبر داشته باشد; چه اين كه هر دو فتح با فاصله اى نه چندان دور، صورت گرفته و اطلاق فتح قريب بر هر دو ممكن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 24 - 1

1 - رخداد صلح حديبيه و باز نشدن دست مكيان و مؤمنان عليه يكديگر ، تنها به تدبير و اراده الهى

و هو الذى كفّ أيديهم عنكم و أيديكم عنهم ببطن مكّة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح

- 48 - 27 - 16

16- صلح حديبيه ، تدبير الهى و زمينه ساز ورود مؤمنان به مسجدالحرام ، باامنيت و آرامش

فعلم ما لم تعلموا فجعل من دون ذلك فتحًا قريبًا

{ذلك} اشاره به {لتدخلنّ} و {فتحاً قريباً} نظر به صلح حديبيه دارد; يعنى، خداوند مى دانست كه جز در سايه صلحى، همانند صلح حديبيه، امنيت مسلمانان براى ورود به مسجد الحرام و انجام عمره، ميسر نمى شد.

نعمت صلح حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 2 - 5،6،9

5 - صلح حديبيه ، اتمام نعمت خداوند بر پيامبر ( ص )

ليغفر لك اللّه . .. و يتمّ نعمته عليك

{يتمّ نعمته} بيانگر پيامد و نتيجه مستقيم صلح حديبيه است.

6 - صلح حديبيه ، پايانى بر خصومتورزى بى امان مشركان عليه اسلام و نعمتى والا براى پيامبر ( ص ) و مسلمانان

إنّا فتحنا لك فتحًا مبينًا . .. و يتمّ نعمته عليك

اهميت صلح حديبيه و اطلاق {فتح مبين} بر آن، از آن جهت است كه اين صلح، مقطع جديدى در روابط و نگرش مشركان نسبت به اسلام و مسلمانان به وجود آورد و چه بسا نعمت شمردن آن نيز بر اين پايه بوده است.

9 - صلح با مشركان ، در شرايط سخت و دشوار مكه ، نعمتى بزرگ و راه گشاى حركت هاى سرنوشت ساز بعدى پيامبر ( ص ) *

فتحنا لك فتحًا . .. و يتمّ نعمته عليك و يهديك صرطًا مستقيمًا

با توجّه به اين كه صلح حديبيه، در شرايط دشوار صورت گرفته است; احتمال مى رودكه نعمت شمرده شدن آن، از اين جهت بوده كه فرصتى براى

تجديد قوا پديد آورده و راه را به سوى حركت هاى مهم بعدى گشوده است (و يهديك صراطاً مستقيماً).

نقش صلح حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 22 - 2

2 - مسلمانان ، قادر به دفع هجوم كافران ، در صورت عدم انعقاد صلح حديبيه و ناگزيرى از جنگ *

و لو ق_تلكم الذين كفروا لولّوا الأدب_ر

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه {لوقاتلكم} نظر به گذشته داشته باشد; يعنى، خداوند گرچه فتح مبين (صلح حديبيه) را براى شما رقم زد و در پرتو آن ثمرات زيادى را براى شما به بار آورد; اما اگر اين صلح هم صورت نمى گرفت و كافران به نبرد با شما برمى خاستند، شما با قدرت ايمانى و رهبرى پيامبر(ص) آنان را منهزم مى ساختيد.

نگرانى متخلفان از مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 17 - 3

3 - افراد مريض و ناتوان از شركت در سفر حديبيه ، نگران از عدم حضور خود و همراهى نكردن مسلمانان در آن سفر *

ليس على الأعمى حرج و لا على الأعرج حرج و لا على المريض حرج

توبيخ شديد متخلّفان از سفر حديبيه در آيات گذشته و استثناى معذوران در اين آيه; بيانگر آن است كه مؤمنان معذور، نگران آن بوده اند كه مشمول توبيخ خداوندباشند. خداوند در اين آيه، به رفع اين نگرانى آنان پرداخته است.

وعده به مسافران به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 15 - 12

12 - اختصاص غنايم خيبر به

شركت كنندگان سفر حديبيه ، براساس وعده قبلى خداوند *

إذا انطلقتم إلى مغانم لتأخذوها . .. قال اللّه من قبل

برداشت بالا بدان احتمال است كه آنچه از قبل گفته شده، اختصاص غنايم، به حاضران صلح حديبيه باشد; چه اين كه اين نكته از نظر تاريخى نيز تأييد شده است.

حر از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

حر

حجاب حر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 59 - 12

12 - بر زنان مؤمن آزاده ، لازم است با پوشش مناسب ، خود را از بردگان كنيز متمايز سازند .

يدنين عليهنّ من جل_بيبهنّ ذلك أدنى أن يعرفن فلايؤذين

متعلق {يعرفن} مى تواند {من الإماء} باشد و مى تواند چيزى شبيه {إنّهنّ حرائر} باشد. برداشت بالا، بنابر احتمال نخست است.

حقوق حر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 28 - 9

9 - مردم ، در صدر اسلام ، با نظام برده دارى آشنا بودند و همسان نبودن حقوق برده با مالك اش را قبول داشتند .

هل لكم من ما ملكت أيم_نكم من شركاء فى ما رزقن_كم فأنتم فيه سواء

قصاص حر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 178 - 5،7

5 - انسان آزاد ( غير برده ) در مقابل كشتن انسان آزاد و برده در مقابل كشتن برده ، قصاص مى شوند .

الحر بالحر و العبد بالعبد

7 - عدم تساوى انسان آزاد با برده و زن با مرد در قانون قصاص

كتب عليكم القصاص فى القتلى الحر بالحر و العبد بالعبد و الأنثى بالأنثى

حرام خواران از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

حرام خواران

حرام خواران در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 23 - 8

8 - مال دوستان و حرام خواران ، در آخرت به ارزش حقيقى ثروت و لزوم مصرف آن در اطعام گرسنگان و فوايد بزرگداشت يتيمان ، پى خواهند برد .

لاتكرمون . .. و لاتح_ضّون ... تأكلون ...

تحبّون ... كلاّ ... يومئذ يتذكّر الإنس_

زمينه كيفر حرام خواران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 6 - 7

7 - ربوبيت خداوند ، مقتضى مجازات حرام خواران و كم فروشان

ويل للمطفّفين . .. يوم يقوم الناس لربّ الع_لمين

حرام خوارى

آثار حرام خوارى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 59 - 3

3 - حرام خوارى ، زمينه ساز سرپيچى از فرمان هاى خدا و ارتكاب گناهانى ديگر است .

فبدل الذين ظلموا قولا غير الذى قيل لهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 161 - 10،18

10 _ رباخوارى و حرامخوارى يهوديان ، موجب محروميت آنان از برخى طيبات *

فبظلم من الذين هادوا و حرّمنا عليهم الطيبت . .. و أكلهم أمول الناس بالبطل

بدان احتمال كه مراد از تحريم، تحريم تكوينى باشد.

18 _ ظلم ، جلوگيرى از راه خدا ، رباخوارى و به ناحق خوردن مال مردم ، موجب گرايش آدمى به كفر

فبظلم من الذين هادوا حرمنا . .. و أعتدنا للكفرين منهم عذاباً أليماً

مراد از {للكفرين منهم} همان يهوديانى هستند كه مرتكب گناهان ذكر شده در اين آيه و آيه قبل بودند، بنابراين صفات ياد شده كفر است و يا موجب كفر خواهد شد. برداشت فوق بر اساس احتمال دوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 42 - 10

10 _ رشوه گيرى ، حرامخوارى و آزمندى به دنيا ، مايه خوارى و رسوايى در دنيا و عذابى بزرگ در آخرت

لهم فى الدنيا خزى

و لهم فى الاخرة عذاب عظيم . .. اكلون للسحت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 22 - 5

5 _ ارتكاب محرمات الهى، حتى به مقدارى اندك، زمينه ساز رسوايى انسان است.

فلما ذاقا الشجرة بدت لهما سوءتهما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 162 - 3

3 _ حرامخوارى زمينه سرپيچى از فرمان هاى الهى و ارتكاب گناهانى ديگر

فبدل الذين ظلموا منهم قولا غير الذى قيل لهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 91 - 2

2_ منفعت پرستى ، حرام خوارى ، تعصب و قوم گرايى عامل هاى بازدارنده مردم مدين از انديشه كردن در تعاليم شعيب ( ع ) و فهميدن آنها

قالوا ي_شعيب ما نفقه كثيرًا مما تقول

اجتناب از حرام خوارى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 62 - 8،11

8 _ گروهى از اهل كتاب مردانى صالح ، پرهيز كننده از گناه ، و بدور از تجاوز و حرام خوارى

و ترى كثيراً منهم يسرعون فى الاثم و العدون و اكلهم السحت

11 _ لزوم پرهيز از گناه ، تجاوز ، رشوه گيرى و حرام خوارى

يسرعون فى الاثم و العدون و اكلهم السحت لبئس ما كانوا يعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 65 - 10

10 _ پرهيز از رشوه گيرى ، حرام خوارى ، تجاوزگرى و گفتار كفرآميز شرط آمرزش گناهان اهل كتاب و ورود آنان به بهشت

و لو ان أهل الكتب ءامنوا و اتقوا

متعلق

{واتقوا} چنانچه گذشت، گناهان است، از مصاديق مورد نظر آن _ با توجه به آيات گذشته _، گناهانى است كه در برداشت به آنها اشاره شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 51 - 6

6 - خداوند ، خواهان بهرهورى انسان ها ، از روزى هاى حلال و اجتناب از حرام خوارى است .

ي_أيّها الرسل كلوا من الطّيّب_ت

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه {طيّب} در لغت به معناى حلال به كار رود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 30 - 5

5 - انديشه صحيح نسبت به فقر و غنا ، برخورد شايسته با يتيمان و مسكينان ، قطع حرام خوارى و دل نبستن به ثروت ، زمينه ساز ورود به بهشت برين

فأمّا الإنس_ن إذا ما ابتل_يه . .. و ادخلى جنّتى

زشتى حرام خوارى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 62 - 9

9 _ زشتى و ناروايى گناه ، تجاوز و حرام خوارى

يسرعون فى الاثم و العدون و اكلهم السحت لبئس ما كانوا يعملون

زمينه حرام خوارى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 32 - 6

6 _ چشمداشت و آرزوى دستيابى به نعمت هاى خدادادى ديگران ، زمينه حرامخوارى و ناهنجارى هاى اقتصادى

لا تاكلوا اموالكم بينكم بالباطل . .. و لا تتمنّوا ما فضّل اللّه به بعضكم على بعض

نهى از آرزوى دستيابى به نعمتهاى ديگران، پس از بيان حكم تصرفات ناروا در اموال مردم، مى تواند بيانگر اين باشد كه تملك

اموال ديگران از راه باطل، ريشه در طمعورزى به نعمتهاى ديگران دارد.

سرزنش حرام خوارى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 42 - 8

8 _ رغبت به شنيدن دروغ ها و شايعات ، پذيرش احكام تحريف شده ، حرامخوارى و رشوه گيرى ، بسى زشت و نارواست .

سمعون للكذب اكلون للسحت

عذاب دنيوى حرام خوارى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 161 - 21

21 _ ظلم ، جلوگيرى از راه خدا ، به ناحق خوردن مال مردم ، موجب عقوبت هاى دنيوى و عذاب اخروى

فبظلم من الذين هادوا حرمنا . .. و أعتدنا للكفرين منهم عذاباً أليماً

كيفر حرام خوارى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 161 - 21

21 _ ظلم ، جلوگيرى از راه خدا ، به ناحق خوردن مال مردم ، موجب عقوبت هاى دنيوى و عذاب اخروى

فبظلم من الذين هادوا حرمنا . .. و أعتدنا للكفرين منهم عذاباً أليماً

گناه حرام خوارى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 62 - 5

5 _ تجاوز به حقوق ديگران ، حرام خوارى و رشوه گيرى ، از گناهان بزرگ

يسرعون فى الاثم و العدون و اكلهم السحت

ذكر تجاوز و حرام خوارى پس از كلمه {اثم} كه شامل همه گناهان مى شود (ذكر خاص بعد از عام)، مى تواند اشاره به بزرگى آن دو گناه داشته باشد.

موارد حرام خوارى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 29

- 17

17 _ صرف موجودى كمتر و يا مساوى بدهى در مخارج زندگى و نپراختن دين ، اكل مال به باطل است .

لا تاكلوا اموالكم بينكم بالباطل

امام صادق (ع) در مورد كسى كه مالى دارد و بايد آن را يا خرج زندگى كند يا قرض خود را بپردازد، فرمود: يقضى بما عنده دَينه و لا يأكل اموال النّاس الّا و عنده ما يؤدّى اليهم حقوقهم: انّ اللّه عزّ و جل يقول: {لا تأكلوا اموالكم بينكم بالباطل . .. }.

_______________________________

كافى، ج 5، ص 95، ح 2 ; نورالثقلين، ج 1، ص 471، ح 197 ; تفسير عياشى، ج 1، ص 236، ح 101 ; من لا يحضره الفقيه، ج 3، ص 112، ح 12، ب 60.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 44 - 41

41 _ منافع به دست آمده از دين فروشى ، مصداقى بارز براى سحت

اكلون للسحت . .. و لاتشتروا بايتى ثمناً قليلا

نهى خداوند از دين فروشى در قبال منافع دنيا، پس از توصيف عالمان يهود در آيات پيش به {اكلون للسحت}، بيانگر آن است كه از مصاديق مورد نظر براى {سحت} (حرامى ننگ آور)، منافعى است كه آنان از دين فروشى به چنگ مى آورند.

ناپسندى حرام خوارى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 169 - 11

11 - پرهيز از نعمت هاى حلال و طيب ، استفاده از پليدى ها و حرام خوارى ، از كار هاى بد و ناپسند است .

كلو مما فى الأرض حلالا طيباً . .. إنما يأمركم بالسوء و الفحشاء

حرص از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

حرص

آثار

ترك حرص

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 16 - 14

14 - پاك ساختن نفس از آلودگى به بخل و حرص ، موجب رستگارى بشر

و من يوق شحّ نفسه فأُول_ئك هم المفلحون

آثار حرص

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 32 - 5

5 - تأثير نداشتن تلاش آميخته با حرص و ولع انسان ها ، در دستيابى آنان به بهرهورى بيشتر مادى

نحن قسمنا بينهم معيشتهم

ذكر ضمير {نحن} و تقدم آن بر {قسمنا} _ كه نقش بى چون و چراى خداوند در تقسيم معيشت را بازگو مى كند _ بيانگر مطلب بالا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 9 - 14

14 - حرص و چشمداشت به مال و حقوق ديگران ، از موانع جدى رستگارى است .

و من يوق شحّ نفسه فأُول_ئك هم المفلحون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 16 - 17

17 - انفاق ، عامل مهم رستگارى و بخل و حرص ، مانع از آن است .

أنفقوا . .. و من يوق شحّ نفسه فأُول_ئك هم المفلحون

از ارتباط ميان موضوع انفاق و بخل و حرص و نيز مسأله رستگارى _ كه همراه با قصر (فأُول_ئك هم) ادا شده است _ مى توان مطلب بالا را به دست آورد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 19 - 4

4 - زر اندوزى و انباشتن ثروت ، برخاسته از روح ناشكيبايى و آزمندى انسان

و جمع فأوعى

. إنّ الإنس_ن خلق هلوعًا

جمله {إنّ االإنسان. ..}، مى تواند در مقام تعليل براى جمله قبلى (و جمع فأوعى) باشد. برداشت ياد شده، براساس اين نكته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 21 - 3

3 - بخلورزى و دريغ داشتن از رسيدن خير به ديگران ، برخاسته از خصلت حرص و آزمندى است .

إنّ الإنس_ن خلق هلوعًا . .. و إذا مسّه الخير منوعًا

تنزيه از حرص

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 16 - 16

16 - انفاق ، مبارزه با بخل و حرص است و انفاق گران مبرّا از آن هستند .

و أنفقوا . .. و من يوق شحّ نفسه

اين مطلب از ارتباط ميان موضوع انفاق و مسأله بخل و حرص، به دست مى آيد.

حرص انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 16 - 15

15 - بخل و حرص ، عجين شده در جان بشر و برخاسته از طبيعت او است .

و من يوق شحّ نفسه

مطلب ياد شده، از اضافه {شحّ} به {نفسه} به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 19 - 2،3

2 - انسان ، موجودى حريص و آزمند

إنّ الإنس_ن خلق هلوعًا

3 - ناشكيبايى و آزمندى ، نهفته در سرشت بشر

إنّ الإنس_ن خلق هلوعًا

مطلب ياد شده، از تعبير {خلق} درباره صفت {هلوع} استفاده مى شود.

حرص به زندگى دنيوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 96 - 10

10

- مشركان ، به زندگى دنيا حريص و دل بسته اند .

لتجدنهم أحرص الناس . .. و من الذين أشركوا

حرص در رفاه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 49 - 6

6 - حرص و آز در شرائط رفاه و يأس و نااميدى به هنگام سختى ، امرى ناپسند وموردنكوهش

لايسئم الإنس_ن من دعاء الخير و إن مسّه الشرّ فيئوس قنوط

با توجه به لحن نكوهش آميز آيه، مطلب بالا استفاده مى شود.

حرص مشركان به زندگى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 96 - 10

10 - مشركان ، به زندگى دنيا حريص و دل بسته اند .

لتجدنهم أحرص الناس . .. و من الذين أشركوا

حرص مشركان به عمر طولانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 96 - 11

11 - گروهى از مشركان ، خواهان عمرى طولانى هزار ساله هستند .

و من الذين أشركوا يود أحدهم لو يعمر الف سنة

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه {و من الذين أشركوا} خبر براى مبتدايى محذوف باشد نه عطف بر {الناس}; يعنى: {و من الذين أشركوا طائفة يود أحدهم}. بر اين مبنا، جمله {و من الذين...} جمله حاليه است و {يود أحدهم} توصيف همين دسته از مشركان خواهد بود. بر اين اساس مفاد آيه چنين است: يهوديان از همه مردم به دنيا دلبسته ترند و اين در حالى است كه گروهى از مشركان خواهان عمرى هزار ساله هستند.

حرص يهود به زندگى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره -

2 - 96 - 1،2،3،4،5،13

1 - يهود ، حريص ترين مردمان بر زنده ماندن و برخوردار شدن از عمرى طولانى هستند .

و لتجدنهم أحرص الناس على حيوة

2 - يهود ، به هر نوع زندگى دنيوى - هر چند پست باشد - حريص و دل بسته اند .

و لتجدنهم أحرص الناس على حيوة

نكره آوردن {حياة} اشاره به اين نكته دارد كه: يهوديان بر صرف زنده ماندن با هر ويژگى - هر چند كه پست و حقير هم باشد - حريصند.

3 - روش و منش يهود ، نمايانگر حرص شديد آنان بر زندگانى دنيا و ترس از مرگ است .

و لتجدنهم أحرص الناس على حيوة

{لتجدن} مركب از فعل تجد (مى يابى)، لام قسم و نون تأكيد است; يعنى، البته و بدون هيچ ترديد مى يابى كه يهود حريص ترين مردمند. تأكيد بر اينكه مخاطب، دلبستگى يهود را بر زندگى دنيا مى يابد، گوياى اين معناست كه عملكرد يهود نمايانگر علاقه شديد آنان به حيات دنياست.

4 - نمايان بودن علاقه يهود به زندگى دنيا ، مانع آنان از اظهار اشتياق به حيات اخروى و تظاهر به نهراسيدن از مرگ

و لتجدنهم أحرص الناس على حيوة

جمله {لتجدنهم . ..} استشهادى است براى جمله {لن يتمنوه}; يعنى، اين حقيقت كه يهود تمناى مرگ و رسيدن به آخرت را ندارند، از زندگى آنان به خوبى معلوم مى شود; به گونه اى كه حتى خود آنان نيز نمى توانند آن را انكار كنند.

5 - اشتياق يهود به زندگى دنيا ، حتى از مشركان فزونتر است .

و لتجدنهم أحرص الناس . .. و من الذين أشركوا

{من الذين} عطف بر {الناس} مى باشد; يعنى: {و

لتجدنهم أحرص من الذين اشركوا; مى يابى آنها را كه از مشركان به زندگى در دنيا دلبسته ترند}.

13 - يأس يهود از سراى آخرت ، زمينه ساز حرصشان بر حيات دنيا و آرزوى عمر طولانى است . *

يود أحدهم لو يعمر الف سنة و ما هو بمزحزحه من العذاب أن يعمر

حرص يهود به عمر طولانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 96 - 1،8،13

1 - يهود ، حريص ترين مردمان بر زنده ماندن و برخوردار شدن از عمرى طولانى هستند .

و لتجدنهم أحرص الناس على حيوة

8 - فرد فرد يهود ، خواهان عمر طولانىِ هزار ساله هستند .

يود أحدهم لو يعمر الف سنة

{يعمّر} از تعمير و به معناى عمر داده شود، است. آوردن {أحدهم} به عنوان فاعل {يود} و استفاده نكردن از ضمير جمع (يودون) تصريح به اين معنا دارد كه: عمر طولانى هزار ساله، خواسته فرد فرد آنان است.

13 - يأس يهود از سراى آخرت ، زمينه ساز حرصشان بر حيات دنيا و آرزوى عمر طولانى است . *

يود أحدهم لو يعمر الف سنة و ما هو بمزحزحه من العذاب أن يعمر

مبارزه با حرص

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 16 - 16

16 - انفاق ، مبارزه با بخل و حرص است و انفاق گران مبرّا از آن هستند .

و أنفقوا . .. و من يوق شحّ نفسه

اين مطلب از ارتباط ميان موضوع انفاق و مسأله بخل و حرص، به دست مى آيد.

مصونيت از حرص

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 -

معارج - 70 - 22 - 1

1 - نمازگزاران ، مصون از خصلت حرص و آزمندى

إنّ الإنس_ن خلق هلوعًا . .. إلاّ المصلّين

معرضان از حرص

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 9 - 12

12 - دورى گزيدگان از بخل و حرص ، رستگاران واقعى اند .

و من يوق شحّ نفسه فأُول_ئك هم المفلحون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 16 - 13

13 - كسانى كه روح و جانشان از آلودگى به بخل و حرص پاك است ، قطعاً رستگاراند .

و من يوق شحّ نفسه فأُول_ئك هم المفلحون

{شحّ} به معناى بخل و حرص و يا بخل همراه حرص است (برگرفته از قاموس المحيط و مفردات راغب).

موانع حرص

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 22 - 6

6 - تأثير نماز در جلوگيرى از خصلت حرص و آزمندى ، بيش از هر فريضه ديگر است .

إنّ الإنس_ن خلق هلوعًا . .. إلاّ المصلّين

مطلب ياد شده، از ذكر نماز در آغاز و تقديم آن بر فريضه انفاق، پاك دامنى، امانت دارى و. .. به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 24 - 4

4 - انفاق و اختصاص دادن مقدار معيّنى از اموال خويش به نيازمندان جامعه ، تعديل كننده غرايز و تأثيرگذار در اخلاق بشر ( حرص ، بخل ، ناشكيبايى و . . . )

إنّ الإنس_ن خلق هلوعًا . .. إلاّ المصلّين ... و الذين فى أمولهم حقّ معلوم

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 26 - 2

2 - اعتقاد به روز جزا ، تعديل كننده غرايز و تأثيرگذار در خُلق و خوى بشر ( حرص ، بخل ، ناشكيبايى و . . . )

إنّ الإنس_ن خلق هلوعًا . .. إلاّ المصلّين ... و الذين يصدّقون بيوم الدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 27 - 2

2 - هراس و نگرانى از عذاب الهى ، تعديل كننده غرايز و تأثيرگذار در خلق و خوى بشر ( حرص ، بخل ، ناشكيبايى و . . . )

إنّ الإنس_ن خلق هلوعًا . .. إلاّ المصلّين ... و الذين هم من عذاب ربّهم مشفقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 29 - 2

2 - تأثير پاكدامنى و دورى از آلودگى هاى جنسى ، در تعديل غرايز و تأثيرگذار در خلق و خوى بشر ( بخل ، آزمندى ، ناشكيبايى و . . . )

إنّ الإنس_ن خلق هلوعًا . .. إلاّ ... و الذين هم لفروجهم ح_فظون

ناپسندى حرص

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 49 - 6

6 - حرص و آز در شرائط رفاه و يأس و نااميدى به هنگام سختى ، امرى ناپسند وموردنكوهش

لايسئم الإنس_ن من دعاء الخير و إن مسّه الشرّ فيئوس قنوط

با توجه به لحن نكوهش آميز آيه، مطلب بالا استفاده مى شود.

نشانه هاى حرص

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 20 - 3

3 -

بى صبرى و ناشكيبايى در برابر شرور و بدى ها ، نشانه وجود خصلت حرص و آزمندى در انسان است .

إنّ الإنس_ن خلق هلوعًا . إذا مسّه الشرّ جزوعًا

برداشت ياد شده، از آن جا است كه عبارت {إذا مسّه الشرّ جزوعاً}، مى تواند توضيح صفت {هلوع} و نيز بيان نشانه هاى آن باشد; زيرا حريص، فزون طلب است و چون شرور، مانع نيل به اين خواسته است، قهراً در برابر آن ناشكيبا خواهد بود.

نشانه هاى حرص يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 96 - 3،4

3 - روش و منش يهود ، نمايانگر حرص شديد آنان بر زندگانى دنيا و ترس از مرگ است .

و لتجدنهم أحرص الناس على حيوة

{لتجدن} مركب از فعل تجد (مى يابى)، لام قسم و نون تأكيد است; يعنى، البته و بدون هيچ ترديد مى يابى كه يهود حريص ترين مردمند. تأكيد بر اينكه مخاطب، دلبستگى يهود را بر زندگى دنيا مى يابد، گوياى اين معناست كه عملكرد يهود نمايانگر علاقه شديد آنان به حيات دنياست.

4 - نمايان بودن علاقه يهود به زندگى دنيا ، مانع آنان از اظهار اشتياق به حيات اخروى و تظاهر به نهراسيدن از مرگ

و لتجدنهم أحرص الناس على حيوة

جمله {لتجدنهم . ..} استشهادى است براى جمله {لن يتمنوه}; يعنى، اين حقيقت كه يهود تمناى مرگ و رسيدن به آخرت را ندارند، از زندگى آنان به خوبى معلوم مى شود; به گونه اى كه حتى خود آنان نيز نمى توانند آن را انكار كنند.

حركت از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

حركت

آثار حركت كشتى ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10

- اسراء - 17 - 66 - 1

1- حركت پيوسته كشتى ها و قوانين حاكم بر آن ، در جهت منافع انسان و جلوه اى از ربوبيت خداوند است .

ربّكم الذى يزجى لكم الفلك فى البحر لتبتغوا من فضله

ارزش حركت اسب مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 4 - 2

2 - حركت مَركب رزمندگان در راه جهاد ، حتى غبار برخاسته از آن ، ارزشمند و داراى عظمتى درخور سوگند خداوند است .

فأثرن به نقعًا

اهداف حركت موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اخلاص - 112 - 2 - 10

10 - خداوند ، هدف حركت همه موجودات

اللّه الصمد

{صَمَد}، با فعل {صَمَدَ اليه} (او را قصد كرد)، هم خانواده و {فَعَلَ} به معناى {مفعول} است; يعنى، مصمودٌ اليه و خداوند {صمد} است; يعنى، مقصود و مقصد نهائى موجودات است. حذف متعلقات {صمد} نشانه عموم است و مقصود بودن خداوند را به تمام موجودات و مقاصد آنها تعميم مى دهد.

اهميت حركت ابر ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 4 - 3،4

3 - كيفيت رانش ابر ها به وسيله باد ها ، ريزش باران و برخوردارى قسمت هاى مختلف زمين از آن ، داراى اهميت و شايان مطالعه

فالمقسّم_ت أمرًا

برداشت بالا، با توجه به اين نكته است كه مراد از {مقسّمات} بادها باشند كه با راندن ابرها و ريزش تدريجى باران، ذخيره هاى حياتى آب را بر سرزمين هاى پست و بلند و دور و نزديك تقسيم مى كنند.

4 - وزش باد ها ،

تشكيل توده هاى ابر و حركت آنها و ريزش باران ، از مظاهر حكمت و تدبير الهى در نظام طبيعت

و الذري_ت ذروًا . فالح_مل_ت وقرًا . فالج_ري_ت يسرًا . فالمقسّم_ت أمرًا

خداوند، با برشمردن بخشى از امور دقيق طبيعت و مهم دانستن آنها با سوگند خوردن، در حقيقت تدبير و حكمت خويش را به آدميان يادآور شده است.

اهميت حركت اسب مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 4 - 2

2 - حركت مَركب رزمندگان در راه جهاد ، حتى غبار برخاسته از آن ، ارزشمند و داراى عظمتى درخور سوگند خداوند است .

فأثرن به نقعًا

اهميت حركت روز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 12 - 14

14- تذكر به اهميت و نقش گردش شب و روز در حيات انسان ، نمودى از بيان تفصيلى آيات توسط خداوند

و جعلنا الّيل و النهار ءايتين . .. و كلّ شىء فصّلن_ه تفصيلاً

يكى از مصاديق {كلّ شىء. ..} به قرينه جمله {و جعلنا الليل و النهار آيتين} مى تواند گردش شب و روز باشد.

اهميت حركت شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 12 - 14

14- تذكر به اهميت و نقش گردش شب و روز در حيات انسان ، نمودى از بيان تفصيلى آيات توسط خداوند

و جعلنا الّيل و النهار ءايتين . .. و كلّ شىء فصّلن_ه تفصيلاً

يكى از مصاديق {كلّ شىء. ..} به قرينه جمله {و جعلنا الليل و النهار آيتين} مى تواند گردش شب و روز باشد.

اهميت ذكر حركت كشتيها

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 25 - 3

3 - خداوند ، خواهان توجه انسان به شگفتى حركت كشتى هاى عظيم بر دريا و درس آموزى از آن

و له الجوار المنش_ات فى البحر كالأعل_م . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

تداوم حركت خورشيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 33 - 2

2- خورشيد و ماه داراى حركتى با روال مشخص و وضعيتى هميشگى

و سخ_ّر لكم الشمس و القمر دائبين

{دائبين} تثنيه {دائب} و از ريشه {دأب} و به معناى عادت و روال هميشگى است (مفردات راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 5 - 7

7 - حركت منظم و بى وقفه خورشيد و ماه

و سخّر الشمس و القمر كلّ يجرى

فعل مضارع {يجرى}، دلالت بر استمرار جريان حركت خورشيد و ماه دارد.

تداوم حركت ماه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 33 - 2

2- خورشيد و ماه داراى حركتى با روال مشخص و وضعيتى هميشگى

و سخ_ّر لكم الشمس و القمر دائبين

{دائبين} تثنيه {دائب} و از ريشه {دأب} و به معناى عادت و روال هميشگى است (مفردات راغب).

تداوم حركت ماه (گردون)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 5 - 7

7 - حركت منظم و بى وقفه خورشيد و ماه

و سخّر الشمس و القمر كلّ يجرى

فعل مضارع {يجرى}، دلالت بر استمرار جريان حركت خورشيد و ماه دارد.

حركت آسمان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد

- 13 - 2 - 6،15

6_ آسمانها ، عرش ، خورشيد و ماه تا سرآمدى معيّن در حركتند .

كل يجرى لأجل مسمًّى

مضاف اليه محذوف از كلمه {كل} ضميرى است كه به {السموت}، {عرش}، {شمس} و {قمر} باز مى گردد. {مسمّى} يعنى مشخص و معين. {اجل} در لغت به معناى مدت و نيز به معناى پايان مدت آمده است. برداشت فوق بر اساس دومين معناست. گفتنى است كه بر اين مبنا {لام} در {لأجل} به معناى {إلى} خواهد بود.

15_ نظام هستى ( برافراشته بودن آسمانها ، رام بودن خورشيد و ماه به فرمان خدا و حركت آنها ) دليل و آيتى بر ربوبيت خداوند

الله الذى رفع السموت . .. لعلكم بلقاء ربكم توقنون

چون خداوند در ابتداى آيه با جمله {الله الذى . ..} توصيف و معرفى شد، ظاهر آن بود كه در جمله {لعلكم ...} نيز {لعلكم بلقاء الله} آورده شود. اين تعويض ; يعنى، آوردن {ربكم} به جاى {الله} مى رساند كه مقصود اصلى از توصيف {الله} به ويژگيهاى ياد شده، اثبات ربوبيّت اوست.

حركت آفرينش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - حمد - 1 - 2 - 8

8 _ جهان هستى به سوى كمال در حركت است .

رب العلمين

{رب} به معناى تربيت كردن است و تربيت ايجاد حالتى در شىء پس از حالت قبل است تا آن گاه كه به حد تمام و كمال برسد (مفردات راغب). پس اين معنا حكايت از حركت تكاملى دارد. گفتنى است كه كلمه {رب} مشترك لفظى ميان وصف و مصدر مى باشد و در آيه مورد بحث معناى وصفى دارد.

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 285 - 21

21 _ حركت جهان آفرينش ، تنها به سوى خداوند است .

و اليك المصير

{ال} در {المصير} براى جنس است; يعنى هر تحوّل و حركتى تنها به سوى اوست و تمام جهان آفرينش داراى حركت و تحول است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 109 - 7،8

7 _ خداوند ، هدف حركت همه هستى

و الى اللّه ترجع الامور

8 _ همه جهان هستى ، در حال سير و حركت

و الى اللّه ترجع الامور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 28 - 13

13 _ هستى ، داراى جريانى رو به كمال در پرتو ربوبيت خداوند

رب العلمين

{رب} به معناى تربيت كننده است و تربيت يعنى ايجاد تدريجى چيزى تا آنگاه كه به كمال خويش برسد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 3 - 10

10 - جهان آفرينش ، در حال حركت است و خدا منت ها اليه اين حركت مى باشد .

و إليه المصير

{ال} در {المصير} براى جنس است; يعنى، هر تحوّل و حركتى در جهان هستى، تنها به سوى خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 43 - 5

5 - جهان هستى ، به سوى كمال در حركت است .

ربّ الع_لمين

{ربّ}، به معناى تربيت كردن است و {تربيت} ايجاد حالتى در شىء پس از حالت قبل است تا آن گاه كه به حد تمام و كمال برسد (مفردات راغب). اين معنا حكايت

از حركت تكاملى دارد. گفتنى است كه كلمه {ربّ} مشترك لفظى ميان وصف و مصدر است و در آيه مورد بحث معناى وصفى دارد.

حركت ابر ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 57 - 2

2 _ خداوند باد هاى نويددهنده باران را به حركت مى آورد و ابر ها را به سرزمين هاى خشك گسيل مى دارد .

و هو الذى يرسل الريح بشراً بين يدى رحمته . .. سقنه لبلد ميت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 43 - 1،2،5

1 - خداوند ابر ها را به آرامى روان مى سازد .

ألم تر انّ اللّه يزجى سحابًا

{ازجاء} (مصدر {يزجى}) به معناى دفع و حركت دادن به آرامى و ضعيف است (برگرفته شده از لسان العرب).

2 - خداوند ، پاره هاى ابر را جمع كرده و ميان آنها پيوند مى دهد .

ثمّ يؤلّف بينه

{تأليف} به معناى جمع و پيوند است.

5 - حركت ابر ، جمع اجزاى آن و تراكم و فشردگى آنها ، موجب پيدايش و نزول باران مى شود .

أنّ اللّه يزجى سحابًا ثمّ يؤلّف بينه ثمّ يجعله ركامًا فترى الودق يخرج من خل_له

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 1 - 7

7 - { قال رسول اللّه ( ص ) : الرياح ثمان : أربع منها عذاب و أربع منها رحمة . . . و الرحمة منها . . . المرسلات . . . فيُرسل اللّه المرسلات فتُثِيرُ السَّحاب . . . ;

رسول خدا(ص) فرمود: بادها هشت گونه اند; چهارگونه

از آنها بادهاى عذاب و چهارگونه ديگر رحمت اند. .. و از جمله بادهاى رحمت... {مرسلات} است... پس خداوند {مرسلات} را مى فرستد تا ابرها را به حركت درآورد}.

حركت اجرام آسمانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 79 - 7

7- در پرواز پرندگان و حركت اجرام آسمانى ، آيات بسيارى بر عظمت و قدرت خداوند وجود دارد .

ألم يروا إلى الطير . .. ما يمسكهنّ إلاّ الله إن فى ذلك لأي_ت لقوم يؤمنون

حركت ارتجاعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 71 - 11

11 _ گرايش به شرك پس از توحيد (ارتداد)، حركتى ضد تكاملى و ارتجاعى است.

أندعوا من دون الله . .. و نرد على أعقابنا بعد إذ هدينا الله

معناى جمله {نرد على . .. } صرفاً به معناى بازگشت به گذشته تاريخى نيست بلكه حكايت از بازگشت به جهل و عقب ماندگى فكرى نيز دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 25 - 3

3- روى گردانى از دين ، پس از گرايش و تمايل به آن ، عملى ارتجاعى و مورد نكوهش

إنّ الذين ارتدّوا على أدب_رهم من بعد. .. الشيط_ن سوّل لهم

حركت ارتجاعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 25 - 3

3- روى گردانى از دين ، پس از گرايش و تمايل به آن ، عملى ارتجاعى و مورد نكوهش

إنّ الذين ارتدّوا على أدب_رهم من بعد. .. الشيط_ن سوّل لهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5

- انعام - 6 - 71 - 11

11 _ گرايش به شرك پس از توحيد (ارتداد)، حركتى ضد تكاملى و ارتجاعى است.

أندعوا من دون الله . .. و نرد على أعقابنا بعد إذ هدينا الله

معناى جمله {نرد على . .. } صرفاً به معناى بازگشت به گذشته تاريخى نيست بلكه حكايت از بازگشت به جهل و عقب ماندگى فكرى نيز دارد.

حركت باد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 57 - 2

2 _ خداوند باد هاى نويددهنده باران را به حركت مى آورد و ابر ها را به سرزمين هاى خشك گسيل مى دارد .

و هو الذى يرسل الريح بشراً بين يدى رحمته . .. سقنه لبلد ميت

حركت بسوى جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 29 - 1

1 - حركت تكذيب گران روز جزا به سوى دوزخ ، به فرمان الهى

انطلقوا إلى ما كنتم به تكذّبون

طبق گفته مفسران، مقصود از تكذيب در اين آيه، تكذيب دوزخ است. گفتنى است كه در روز قيامت، به كافران فرمان داده مى شود كه به سوى آن حركت كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 30 - 1

1 - فرمان حركت به تكذيب كنندگان روز جزا ، به سوى ستون هاى دود برخاسته از آتش دوزخ

انطلقوا إلى ظلّ

بنا به گفته مفسران، مقصود از {ظلّ}(سايه)، دود غليظ برخاسته از آتش دوزخ است كه به صورت سايه نمايان مى شود; مانند: {و ظلّ من يحموم; و سايه اى از دودى سخت سياه}. (واقعه، آيه 43)

حركت به سوى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 39 - 6

6 - حركت به سوى خداوند و دستيابى به مقام قرب او ، براى تمام انسان ها امكان پذير است .

فمن شاء اتّخذ إلى ربّه م_ابًا

حركت به سوى مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 6 - 5

5 _ شركت در جنگ بدر حركتى آشكار به سوى مرگ در پندار گروهى از مسلمانان صدر اسلام

كأنما يساقون إلى الموت و هم ينظرون

مفعول {ينظرون} به قرينه فراز قبل، {الموت} است. يعنى {و هم ينظرون الموت}. بنابراين جمله حاليه {و هم ... } حكايت از آن دارد كه اطمينان برخى از مسلمانان به مرگ آفرينى جنگ بدر به گونه اى بوده كه گويا مرگ را با چشم خويش مشاهده مى كردند.

حركت تاريخ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 11 - 14

14 _ تكرار و تشابه حوادث تاريخ

كدأب ال فرعون و الذين من قبلهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 26 - 7

7 _ حاكميّت الهى بر تحولات سياسى و اجتماعى جوامع بشرى

تؤتى الملك من تشاء . .. و تعزّ من تشاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 140 - 7،11

7 _ حاكميّت اراده الهى بر حركت تاريخ ( شكست ها و پيروزى ها ، تلخى ها و شادى ها )

و تلك الايام نداولها بين النّاس

از اينكه خداوند تمامى شكستها و پيروزيها

و تلخيها و شاديها و . .. را به خود نسبت داده است (نداولها)، حاكميّت اراده الهى بر حركت تاريخ به دست مى آيد.

11 _ بينش توحيدىِ قرآن در تحليل حوادث تاريخى

و تلك الايّام نداولها بين النّاس

مستفاد از انتساب گردش حوادث تاريخى به خداوند (نداولها).

حركت تكاملى حيوانات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 38 - 12

12 _ حركت تمامى موجودات به سوى پروردگارشان، تكاملى است. *

ثم إلى ربهم يحشرون

با توجه به كلمه {رب}، كه تربيت كنندگى را مى رساند، و كلمه {إلى} كه حركت به سوى هدف و مقصدى را مى رساند، برداشت فوق به دست آمده است.

حركت خورشيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 2 - 6،15

6_ آسمانها ، عرش ، خورشيد و ماه تا سرآمدى معيّن در حركتند .

كل يجرى لأجل مسمًّى

مضاف اليه محذوف از كلمه {كل} ضميرى است كه به {السموت}، {عرش}، {شمس} و {قمر} باز مى گردد. {مسمّى} يعنى مشخص و معين. {اجل} در لغت به معناى مدت و نيز به معناى پايان مدت آمده است. برداشت فوق بر اساس دومين معناست. گفتنى است كه بر اين مبنا {لام} در {لأجل} به معناى {إلى} خواهد بود.

15_ نظام هستى ( برافراشته بودن آسمانها ، رام بودن خورشيد و ماه به فرمان خدا و حركت آنها ) دليل و آيتى بر ربوبيت خداوند

الله الذى رفع السموت . .. لعلكم بلقاء ربكم توقنون

چون خداوند در ابتداى آيه با جمله {الله الذى . ..} توصيف و معرفى شد، ظاهر آن بود كه در جمله {لعلكم ...} نيز

{لعلكم بلقاء الله} آورده شود. اين تعويض ; يعنى، آوردن {ربكم} به جاى {الله} مى رساند كه مقصود اصلى از توصيف {الله} به ويژگيهاى ياد شده، اثبات ربوبيّت اوست.

حركت در راه خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 157 - 2

2 _ الهى بودن هدف و مسير حركت ، ملاك ارزش اعمال آدمى

و لئن قتلتم فى سبيل اللّه او متّم لمغفرة من اللّه و رحمة

مسلّماً انسانها يا مى ميرند و يا كشته مى شوند، بنابراين آنچه داراى ارزش است و سعادت آدمى را در پى دارد، معنايى است كه از {فى سبيل اللّه} به دست مى آيد كه از آن تعبير به الهى بودن هدف و مسير حركت شده است.

حركت در زمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 15 - 6

6 - آفرينش زمين و بستر مناسب بودن آن براى حركت و روزى انسان ها ، جلوه علم و آگاهى خداوند بر احوال نهان و آشكار انسان ها

إنّه عليم بذات الصدور . .. هو الذى جعل لكم الأرض ذلولاً ... و كلوا من رزقه

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه آيه شريفه، درصدد تبيين چگونگى علم خداوند بر احوال و ضمير انسان ها است كه در دو آيه قبل، از آن سخن به ميان آمده است.

حركت در سبيل الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 244 - 4

4 _ در راه خدا بودنِ عمل ، ملاك ارزش آن

و قاتلوا فى سبيل اللّه

حركت زمين

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 105 - 5

5_ زمين در حركت است و انسان ها را بر آيات آسمانى عبور مى دهد .

كأيّن من ءاية فى السموت و الأرض يمرون عليها

چنان چه جمله {يمرون عليها} را به معناى حقيقى آن و نه معناى كنايى اش (مشاهده مى كنند) حمل كنيم، حاكى از حركت زمين خواهد بود ; زيرا مرور بر آيات آسمانى با اين معنا سازگار مى باشد كه زمين حركت كند و انسانها به واسطه حركت آن بر آيات آسمانى عبور نمايند (برگرفته شده از تفسيرالميزان).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 53 - 4

4 - كره زمين ، داراى حركت و جنب و جوش است . *

الذى جعل لكم الأرض مهدًا

از وجوه تشبيه زمين به گهواره آن است كه همان گونه كه گهواره براى آرامش طفل حركت داده مى شود، زمين نيز داراى حركت است.

حركت سپاه سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 17 - 2

2 - فراخوانى سپاه سليمان از سوى او ، براى حركت به سوى مقصدى خاص

و حشر لسليم_ن جنوده

واژه {حشر} (مصدر {حشر}) به معناى بيرون آوردن جماعت از قرارگاهشان و حركت دادن آنان به سوى مقصدى چون آوردگاه و. .. مى باشد.

حركت ستارگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 16 - 2

2- ستارگان ، در مدار و قرارگاههايى معين در حال حركتند .

و لقد جعلنا فى السّماء بروجًا و زين_ّها للن_ظرين

{برج} به منزلگاه و

قرارگاه معنا شده است و منزلگاه به جايى اطلاق مى شود كه وارد شونده اى بر آن وجود داشته باشد و مراد از آن در اين آيه، مى تواند ستارگان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 33 - 3

3- هر يك از سيارات و ستارگان ، در مسير و مدار معين در حال حركت اند .

أنّ السموت والأرض . .. والشمس والقمر كلّ فى فلك يسبحون

لفظ {كلّ} مضاف به مضاف اليه محذوف مانند ({ها} و. ..) است. و مرجع ضمير، مجموعه آسمان ها و زمين مى باشد كه در سه آيه قبل از آن ياد شده است.

حركت سريع سپاه در شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 3 - 2

2 - هجوم غافلگيرانه بر دشمن در صبحگاه ، پس از حركت سريع سپاهيان در شب ، شيوه اى كارساز در جهاد

فالمغيرت صبحًا

حركت سيارات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 33 - 3

3- هر يك از سيارات و ستارگان ، در مسير و مدار معين در حال حركت اند .

أنّ السموت والأرض . .. والشمس والقمر كلّ فى فلك يسبحون

لفظ {كلّ} مضاف به مضاف اليه محذوف مانند ({ها} و. ..) است. و مرجع ضمير، مجموعه آسمان ها و زمين مى باشد كه در سه آيه قبل از آن ياد شده است.

حركت عرش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 2 - 6

6_ آسمانها ، عرش ، خورشيد و ماه تا سرآمدى

معيّن در حركتند .

كل يجرى لأجل مسمًّى

مضاف اليه محذوف از كلمه {كل} ضميرى است كه به {السموت}، {عرش}، {شمس} و {قمر} باز مى گردد. {مسمّى} يعنى مشخص و معين. {اجل} در لغت به معناى مدت و نيز به معناى پايان مدت آمده است. برداشت فوق بر اساس دومين معناست. گفتنى است كه بر اين مبنا {لام} در {لأجل} به معناى {إلى} خواهد بود.

حركت عصاى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 32 - 4

4 - عصاى موسى پس از تبديل شدن به اژد ها ، حركت و پيشروى كرد .

فإذا هى ثعبان مبين

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه {ثعبان} از ريشه {ثعب} (آب جارى) بوده و اين اشاره اى به حركت و پيشروى اژدها داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 31 - 2

2 - تحرك شديد و تند و تيز عصاى موسى در پى افكندن آن بر زمين

فلمّا رءاها تهتزّ كأنّها جانّ

{إهتزاز} (مصدر {تهتزّ}) به معناى به حركت در آمدن است. تشبيه حركت عصاى اژدها شده موسى به حركت مار كوچك (جان)، بيانگر آن است كه عصاى مار شده _ على رغم اين كه مارى بزرگ بود _ چنان چالاك بود كه گويا مارى كوچك است.

حركت كشتى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 22 - 2

2 _ حركت كشتى ها بر سطح دريا ، در سايه وزش باد هاى ملايم و موافق ، از جلوه هاى ربوبيت و پروردگارى خدا

هو الذى يسيركم فى البر و البحر

حتى إذا كنتم فى الفلك و جرين بهم بريح طيبة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 65 - 4،13

4 - توجه به تسخير طبيعت براى انسان ، حركت كشتى در دريا و امنيت زمين از برخورد با كرات و سنگ هاى آسمانى ، زمينه روشنى براى ره يابى به توحيد ربوبى خداوند

ألم تر أنّ اللّه سخّر. .. أن تقع على الأرض

13 - رام بودن طبيعت براى انسان ، حركت كشتى در دريا و امنيت زمين از برخورد كرات آسمانى با آن ، جلوه هاى رأفت و رحمت گسترده خدا به انسان

ألم تر أنّ اللّه سخّر . .. إنّ اللّه بالناس لرءوف رحيم

حركت كشتى در دريا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 164 - 6

6 - حركت كشتى ها در دريا در جهت منافع انسان ، از نشانه هاى توحيد و رحمت گسترى خداوند است .

إن فى . .. الفلك تجرى فى البحر بما ينفع الناس ... لأيت

كلمه {ما} در {بما ينفع} مى تواند موصوله باشد كه در اين صورت {باء} به معناى مصاحبت است. بر اين مبنا {التى تجرى...}; يعنى، آن كشتيهايى كه در دريا حركت مى كنند و چيزهايى (از قبيل مال التجاره ها و ...) به همراه دارند كه براى مردم سودبخش است ... و نيز {ما} مى تواند مصدريه باشد كه در اين صورت {باء} به معناى سبب است; يعنى، كشتيهايى كه در دريا به خاطر نفع رسانى به مردم در حركت هستند.

حركت كشتى نوح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8

- هود - 11 - 42 - 3

3_ كشتى نوح ، او و همراهانش را در ميان موج هاى عظيمى بسان كوهها ، به پيش مى برد .

و هى تجرى بهم فى موج كالجبال

{موج} اسم جنس است و بر يك موج و نيز موجهاى متعدد و كثير اطلاق مى شود از آن جا كه در آيه شريفه ، كلمه {موج} به {جبال} (كوهها ) تشبيه شده ، معلوم مى شود مراد از آن ، امواج متعدد و كثير است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 14 - 1

1 - حركت كشتى حضرت نوح بر امواج طوفان ، در پرتو حمايت و نظارت الهى

تجرى بأعيننا

حركت كشتى ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 31 - 4،6

4 - آمادگى شرايط طبيعى و خصوصيات اجسام ، براى ساختن كشتى و حركت بر آب ، از نشانه هاى خدا است .

ألم تر أنّ الفلك تجرى فى البحر بنعمت اللّه ليريكم من ءاي_ته

6 - فلسفه فراهم آوردن امكانات حركت كشتى در آب ، ارائه برخى از آيات خدا به بندگان است .

ألم تر أنّ الفلك تجرى فى البحر بنعمت اللّه ليريكم من ءاي_ته

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 32 - 1

1 - حركت كشتى هاى كوه پيكر در دريا ها ، آيه اى الهى و نشانى از تدبير ، علم و قدرت خداوند است .

و من ءاي_ته الجوار فى البحر

{جوار} (جمع {جارية}) وصف {سفن} (جمع {سفينة}) است كه به دليل اختصار حذف گشته، و

وصف جريان و حركت كشتى ها جايگزين آن شده است.

حركت كوه ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 47 - 2

2- در آستانه بروز قيامت ، كوه ها جابه جا شده و صفحه زمين مسطّح مى شود .

و يوم نسيّر الجبال و ترى الأرض بارزة

{نسيّر} (از ماده سير) يعنى {حركت مى دهيم} و {بارزة} به معناى {ظاهر و آشكار} است. چون در قيامت، كوه ها، از جا كنده مى شوند و ناهموارى هاى زمين از بين مى رود، همه جاى آن ديده شده و هيچ مانعى در برابر ديد وجود ندارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 88 - 1

1 - جمود و ايستايى كوه ها در پندار آدمى ، على رغم حركت ابرآساى آنها

و ترى الجبال تحسبها جامدة و هى تمرّ مرّ السحاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 10 - 2

2 - به حركت در آمدن كوه ها ، در آستانه رستاخيز

و تسير الجبال سيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 5 - 1،3

1 - حركت و رانش كوه ها ، در آستانه قيامت بر اثر زلزله شديد

إذا رجّت الأرض رجًّا . و بسّت الجبال بسًّا

{بسّ} در دو معنا به كار مى رود: 1_ به حركت واداشتن (القاموس المحيط); 2_ خرد و ريز ريز كردن (المصباح المنير). برداشت بالا بر پايه معناى اول است.

3 - رانش و از هم پاشيدگى كوه ها در آستانه برپايى قيامت ، بسيار عظيم و

غيرقابل توصيف

و بسّت الجبال بسًّا

ذكر {بسّاً} به صورت نكره، بيانگر عظمت و غيرقابل توصيف بودن مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 20 - 1،2

1 - كوه ها در آغاز برپايى قيامت ، از جا كنده و حركت داده خواهند شد .

و سيّرت الجبال

2 - حركت كوه ها در قيامت ، آنها را به توده غبارى شبيه كوه ، تبديل خواهد كرد .

و سيّرت الجبال فكانت سرابًا

تشبيه كوه به سراب، بيانگر آن است كه پس از حركت كوه ها در قيامت، آنچه ديده مى شود كوه نيست; ولى بيننده آن را كوه خواهد ديد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 3 - 1

1 - در آستانه قيامت ، كوه ها از جا كنده و حركت داده خواهند شد .

و إذا الجبال سيّرت

حركت كوه هاى يخى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 32 - 2

2 - حركت كوه هاى يخ ، با تمامى عظمت و بزرگى در اقيانوس ها ، نشانى از قدرت خداى يگانه *

و من ءاي_ته الجوار فى البحر كالأعل_م

حركت گناهكاران در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 44 - 1

1 - حركت مجرمان دوزخى ، در مدارى بسته ميان جهنم و چشمه هاى سوزان آن

يطوفون بينها و بين حميم ءان

حركت ماه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 2 - 6،15

6_ آسمانها ، عرش ، خورشيد و

ماه تا سرآمدى معيّن در حركتند .

كل يجرى لأجل مسمًّى

مضاف اليه محذوف از كلمه {كل} ضميرى است كه به {السموت}، {عرش}، {شمس} و {قمر} باز مى گردد. {مسمّى} يعنى مشخص و معين. {اجل} در لغت به معناى مدت و نيز به معناى پايان مدت آمده است. برداشت فوق بر اساس دومين معناست. گفتنى است كه بر اين مبنا {لام} در {لأجل} به معناى {إلى} خواهد بود.

15_ نظام هستى ( برافراشته بودن آسمانها ، رام بودن خورشيد و ماه به فرمان خدا و حركت آنها ) دليل و آيتى بر ربوبيت خداوند

الله الذى رفع السموت . .. لعلكم بلقاء ربكم توقنون

چون خداوند در ابتداى آيه با جمله {الله الذى . ..} توصيف و معرفى شد، ظاهر آن بود كه در جمله {لعلكم ...} نيز {لعلكم بلقاء الله} آورده شود. اين تعويض ; يعنى، آوردن {ربكم} به جاى {الله} مى رساند كه مقصود اصلى از توصيف {الله} به ويژگيهاى ياد شده، اثبات ربوبيّت اوست.

حركت موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 18 - 22

22 _ تنها خداوند مُنت ها اليه حركت تمامى موجودات است .

و إليه المصير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 2 - 3

3 - خداوند به حركت ها و سكون هاى همه موجودات ، احاطه علمى كامل دارد .

يعلم ما يلج فى الأرض و ما يخرج منها و ما ينزل من السماء و ما يعرج فيها

علم خداوند به ورود چيزى در زمين و يا خروج اشيايى از آن و نيز علم او به آنچه از آسمان نازل

مى شود و يا به سمت آن بالا مى رود، كنايه از احاطه علمى او به همه چيز است.

زمان حركت كشتى نوح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 41 - 9

9_ { عن أبى عبدالله ( ع ) : إن نوحاً ( ع ) ركب السفينة أوّل يوم من رجب . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده است: حضرت نوح اول ماه رجب بر كشتى سوار شد. ..}.

سرعت حركت اجرام آسمانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 9 - 1

1 - حركت سريع و بى سابقه اجرام آسمانى ، در آستانه رخداد قيامت

يوم تمور السّماء مورًا

{مور} (مصدر {تمور}) در معانى {حركت سريع} و {اضطراب و ناآرامى} به كار مى رود. برداشت بالا با توجه به معناى نخست آن است.

سوگند به حركت اسب مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 4 - 2

2 - حركت مَركب رزمندگان در راه جهاد ، حتى غبار برخاسته از آن ، ارزشمند و داراى عظمتى درخور سوگند خداوند است .

فأثرن به نقعًا

سوگند به حركت شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 4 - 1

1 - سوگند خداوند ، به شب هنگام گذر كردن و پايان يافتن آن

و الّيل إذا يسر

حرف {ال} در {الّيل}، براى جنس است. برخى آن را براى عهد گرفته و مراد از {الّيل} را شب عيد قربان دانسته اند. در برداشت ياد شده، احتمال اول ترجيح داده شده است. {يسر};

يعنى، مى گذرد. اصل اين كلمه {يسرى} بوده و چون در آخر آيه قرار گرفته، براى تناسب با آخر آيات قبل و بعد، حرف آخر آن حذف شده است. اسناد حركت و گذر كردن به شب، مجاز و از باب تشبيه به اجسام است. (مصباح)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 5 - 1،2

1 - عاقلان با سوگند هاى خداوند به فجر ، شب هاى ده گانه ، شفع ، وتر و گذشت شب ، به صحت گفته او اطمينان يافته و آن را تصديق مى كنند .

هل فى ذلك قسم لذى حجر

2 - سوگند به سپيده دم ، شب هاى ده گانه ، هر جفت و تاق و گذشت شب ، سوگندى شايسته و بجا در ديدگاه هر شخص عاقل

هل فى ذلك قسم لذى حجر

استفهام در {هل فى ذلك. ..}، تقريرى است و مراد تثبيت اين نكته است كه قسم هاى ياد شده، فرد عاقل را اقناع مى كند; به گونه اى كه او نيز در تأكيد كلام خود، چنين سوگندهايى به كار مى برد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 6 - 8

8 - سوگند خداوند به سپيده دم ، شب هاى ده گانه ، جفت ، تاق و گذشت شب ، براى تأكيد بر دارا بودن توان اجراى تهديدات خويش و نابود ساختن كافران

و الفجر . .. ألم تر كيف فعل ربّك بعاد

ممكن است مراد از سوگندها، تأكيد بر قدرت خداوند بر نابود ساختن مخالفان پيامبر(ص) باشد; در اين صورت جواب قسم محذوف خواهد بود. گفتنى

است كه جواب قسم در احتمال ديگر، آيه چهاردهم اين سوره است كه مراقبت شديد خداوند را مطرح كرده است.

شرايط حركت در راه حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 57 - 19

19 _ شناخت دقيق مرزهاى حق و باطل، مقدمه ضرورى براى حركت در مسير حق

يقص الحق و هو خير الفصلين

شگفتى حركت كشتى ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 14 - 7

7- حركت كشتى در دريا با شكافتن آب آن ، منظره اى ديدنى و شگفت آور

و ترى الفلك مواخر فيه

عبارت {و ترى الفلك مواخر فيه} معترضه است و بين چند جمله اى واقع شده كه به همديگر عطف شده اند. آوردن جمله معترضه _ در صورتى كه امكان عطف وجود دارد _ به خاطر مخالفت با اسلوب جمله و بيان تعجب آور بودن آن است. لازم به ذكر است كه {مواخر} جمع {مأخره} (از ماده مخر) بوده و به معناى شكافتن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 25 - 3

3 - خداوند ، خواهان توجه انسان به شگفتى حركت كشتى هاى عظيم بر دريا و درس آموزى از آن

و له الجوار المنش_ات فى البحر كالأعل_م . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

شگفتى حركت كوه ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 10 - 3

3 - حركت كوه هاى زمين در آستانه رستاخيز ، حركتى عجيب و نامعهود

و تسير الجبال سيرًا

مفعول مطلق {سيراً}، مى تواند اشاره به مطلب بالا

داشته باشد.

عبرت از حركت باد ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 5 - 9

9 - تغيير و تحول در حركت باد ها ، امرى الهى و در راستاى درس آموزى بشر

و تصريف الري_ح

با توجه به واژه {تصريف} _ كه به معناى تغيير و دگرگونى از حالتى به حالتى ديگر است _ برداشت بالا به دست مى آيد.

عبرت از حركت كشتى ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 31 - 1

1 - حركت كشتى ها بر پهنه دريا ، در پرتوِ مواهب الهى ، شايسته تأمل و درس آموزى است .

ألم تر أنّ الفلك تجرى فى البحر بنعمت اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 25 - 3

3 - خداوند ، خواهان توجه انسان به شگفتى حركت كشتى هاى عظيم بر دريا و درس آموزى از آن

و له الجوار المنش_ات فى البحر كالأعل_م . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

عظمت حركت شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 4 - 3

3 - گذشت شب ، پديده اى با عظمت در جهان طبيعت

و الّيل إذا يسر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 5 - 3

3 - عظمت سپيده دم ، شب هاى ده گانه ، جفت ، تاق و گذشت شب ، قابل درك براى بهره مندان از اندكى عقل

هل فى ذلك قسم لذى حجر

تقليل، از نكره بودن {حجر} استفاده شده است.

علم خدا به

حركت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 2 - 5

5 - احاطه علمى خداوند به همه جنبش ها و سكون هاى موجودات ، مقتضى اختصاص داشتن همه ستايش ها و حمد ها به او است .

الحمد للّه الذى له . .. يعلم ما يلج فى الأرض و ما يخرج منها و ما ينزل من السماء

عبارت {يعلم ما} مى تواند حال براى ضمير {له} باشد. بنابراين، معنا چنين مى شود: حمد براى كسى است كه مالك همه موجودات است; در حالى كه از همه چيز خبر دارد.

عوامل حركت ابر ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 57 - 4

4 _ باد ، عامل جابه جايى توده هاى سنگين و پر آب ابرها

حتى إذا أقلت سحاباً ثقالا

{سحاب} جمع {سحابة} و {ثقال} جمع {ثقيل} (سنگين) است و سنگينى ابرها به بزرگى توده ها و پرآبى آنهاست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 12 - 7

7_ { سأل أبوبصير أباعبدالله ( ع ) : . . . ما حال البرق فقال : تلك مخاريق الملائكة تضرب السحاب فتسوقه إلى الموضع الذى قضى الله عزوجل فيه المطر ;

ابوبصير از امام صادق(ع) از چگونگى برق سؤال كرد، حضرت فرمود: آن تازيانه هاى فرشتگان است كه بر ابرها مى زنند و آنها را به مكانى كه خداى عزوجل در آن باران مقدر فرموده است، مى رانند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 22 - 2

2- باد ها ، وسيله

جا به جا كردن گرده هاى نر ، براى بارور ساختن گياهان و درختان است .

و أرسلنا الري_ح لوقح

برداشت فوق، بنابراين احتمال است كه مراد از {الرياح لواقح} (بادهاى باروركننده) بادهايى است كه مواد بارداركننده را از گياهان نر، به گياهان ماده منتقل مى كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 9 - 2

2 - باد ، عامل حركت و تشكيل ابرها

و اللّه الذى أرسل الري_ح فتثير سحابًا

عوامل حركت كشتى نوح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 41 - 2

2_ كشتى نوح ، با نام خدا حركت مى كرد و با نام خدا از حركت باز مى ايستاد .

بسم الله مجريها و مرسيها

{مجرى} و {مرسى} مصدرهاى ميمى هستند و در كلام مبتدا واقع شده اند و به ترتيب به معناى {جرى} (حركت كردن) و {إرساء} (از حركت بازداشتن) مى باشد. حرف {باء} براى استعانت و {بسم الله} خبر براى {مجريها ...} است. بنابراين جمله {بسم الله مجريها ...} چنين معنا مى شود: [نوح گفت: ]حركت اين كشتى و نيز بازداشتن آن از حركت، با نام خدا تحقق مى يابد.

عوامل حركت كشتى ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 46 - 9

9 - از جمله فوايد باد ها ، به حركت در آوردن كشتى ها در دريا ها است .

أن يرسل الرياح . .. و لتجرى الفلك بأمره

{لام} در {لتجرى} تعليل براى فعل {يرسل} است.

فلسفه حركت آسمان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد

- 13 - 2 - 7

7_ حركت آسمانها ، عرش ، خورشيد و ماه براى سپرى شدن مدت معين شده براى حيات دنياست .

كل يجرى لأجل مسمًّى

برداشت فوق بر اين اساس است كه {لأجل} به معناى مدت باشد. بر اين اساس {لام} در {لأجل} به معناى غايت و هدف است.

فلسفه حركت خورشيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 2 - 7

7_ حركت آسمانها ، عرش ، خورشيد و ماه براى سپرى شدن مدت معين شده براى حيات دنياست .

كل يجرى لأجل مسمًّى

برداشت فوق بر اين اساس است كه {لأجل} به معناى مدت باشد. بر اين اساس {لام} در {لأجل} به معناى غايت و هدف است.

فلسفه حركت عرش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 2 - 7

7_ حركت آسمانها ، عرش ، خورشيد و ماه براى سپرى شدن مدت معين شده براى حيات دنياست .

كل يجرى لأجل مسمًّى

برداشت فوق بر اين اساس است كه {لأجل} به معناى مدت باشد. بر اين اساس {لام} در {لأجل} به معناى غايت و هدف است.

فلسفه حركت ماه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 2 - 7

7_ حركت آسمانها ، عرش ، خورشيد و ماه براى سپرى شدن مدت معين شده براى حيات دنياست .

كل يجرى لأجل مسمًّى

برداشت فوق بر اين اساس است كه {لأجل} به معناى مدت باشد. بر اين اساس {لام} در {لأجل} به معناى غايت و هدف است.

فوايد حركت روز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 -

اسراء - 17 - 12 - 9

9- از فوايد گردش شب و روز ، محاسبه زمان و سال شمارى و آشنايى انسان با تاريخ است .

جعلنا ءاية النهار . .. لتعلموا عدد السنين و الحساب

فوايد حركت شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 12 - 9

9- از فوايد گردش شب و روز ، محاسبه زمان و سال شمارى و آشنايى انسان با تاريخ است .

جعلنا ءاية النهار . .. لتعلموا عدد السنين و الحساب

كيفيت حركت جانداران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 45 - 5،6،7

5 - بعضى از جانداران ، بر شكم خود راه مى روند .

فمنهم من يمشى على بطنه

6 - بعضى از جانداران ، بر روى دو پا راه مى روند .

و منهم من يمشى على رجلين

7 - بعضى از جانداران ، بر روى چهار پا راه مى روند .

و منهم من يمشى على أربع

مبدأ حركت كشتى نوح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 41 - 10

10_ { عن أبى عبدالله ( ع ) قال : جاء رجل إلى أميرالمؤمنين ( ع ) و هو فى مسجد الكوفة فقال ( ع ) : . . . صلّ فى ه_ذا المسجد . . . منه سارت سفينة نوح . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود: اميرالمؤمنين(ع) در مسجد كوفه بود. مردى نزد وى آمد،آن حضرت فرمود:...در اين مسجد نماز بخوان... از همين مسجد كشتى نوح سير خود را آغاز كرد ...}.

محدوده حركت

در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 44 - 4

4 - دوزخيان ، داراى توان و اختيارى محدود براى حركت و جابه جايى در دوزخ *

يطوفون بينها و بين حميم ءان

مدت حركت خورشيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 5 - 8

8 - حركت خورشيد و ماه ، تا وقت معينى بوده و زمانى به پايان مى رسد .

و سخّر الشمس و القمر كلّ يجرى لأجل مسمًّى

مدت حركت كشتى نوح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 44 - 10

10_ { عن المفضل قال : قلت لأبى عبدالله ( ع ) . . . كم لبث نوح و من معه فى السفينة حتى نضب الماء و خرجوا منها ؟ فقال : لبثوا فيها سبعة أيام و لياليها و طافت بالبيت ثم استوت على الجودى . . . ;

مفضل گويد: به امام صادق(ع) گفتم: . .. چه مدتى نوح و همراهان در كشتى ماندند تا آب فرو نشست و از كشتى خارج شدند؟ فرمود: هفت شبانه روز در كشتى ماندند و كشتى بر خانه خدا طواف كرد، سپس بر كوه جودى استقرار يافت ...}.

مدت حركت ماه (گردون)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 5 - 8

8 - حركت خورشيد و ماه ، تا وقت معينى بوده و زمانى به پايان مى رسد .

و سخّر الشمس و القمر كلّ يجرى لأجل مسمًّى

مسير حركت فرعونيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

11 - طه - 20 - 78 - 5

5 - فرعونيان ، در تعقيب بنى اسرائيل ، به راه خشك شده دريا ، وارد شدند .

طريقًا فى البحر يبسًا . .. فأتبعهم فرعون بجنوده

مطالعه حركت ابر ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 4 - 3

3 - كيفيت رانش ابر ها به وسيله باد ها ، ريزش باران و برخوردارى قسمت هاى مختلف زمين از آن ، داراى اهميت و شايان مطالعه

فالمقسّم_ت أمرًا

برداشت بالا، با توجه به اين نكته است كه مراد از {مقسّمات} بادها باشند كه با راندن ابرها و ريزش تدريجى باران، ذخيره هاى حياتى آب را بر سرزمين هاى پست و بلند و دور و نزديك تقسيم مى كنند.

مطالعه حركت ابر هاى باردار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 3 - 3

3 - حركت نرم توده هاى سنگين بار ابر در فضا با وزش باد ها ، امرى الهى و شايان تأمل

فالح_مل_ت وقرًا . فالج_ري_ت يسرًا

در صورتى كه {جاريات} وصف ابرها باشد، از ملاحظه {وقراً} (سنگين بارى ابرها) و {يسراً} (حركت نرم ابرها على رغم سنگين بارى آنها)، مطلب بالا استفاده مى شود.

مطالعه حركت اجرام آسمانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 79 - 3

3- تفكر در حركت منظم و رام شده اجرام آسمانى ، از راه هاى خداشناسى *

ألم يروا إلى الطير . .. ما يمسكهنّ إلاّ الله

ممكن است منظور از {طير} تنها پرندگان نباشد; بلكه شامل همه اجسام شناور در فضا نيز

باشد.

مطالعه حركت منظومه شمسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 48 - 3

3- دعوت خداوند ، براى مطالعه و دقت در حركات و آثار منظومه شمسى

أو لم يروا إلى ما خلق الله من شىء يتفيّؤا ظل_له عن اليمين و الشمائل

دعوت براى ژرف نگرى در سايه هاى پديده هاى مادى، مى تواند إشعار به مطالعه در منظومه شمسى باشد; چه اينكه گردش سايه اجسام، معلول خود آنها نيست; بلكه حاصل طلوع و غروب و گردش منظومه شمسى است.

معجزه حركت كوه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 31 - 1

1_ نزول قرآنى كه كوه ها را به حركت درآورد ، زمين را قطعه قطعه كند ، مردگان را زنده سازد ، نمى تواند مايه هدايت كسانى شود كه خدا هدايت آنان را نخواهد .

و لو أن قرءانًا سيّرت به الجبال أو قطّعت به الأرض أو كلّم به الموتى

{تسيير} (مصدر سيّرت) به معناى حركت دادن است و {تقطيع} (مصدر قطّعت) به معناى شكافتن عميق يا قطعه قطعه كردن مى باشد و حرف باء در جمله هاى سه گانه فوق به معناى استعانت است. عبارت {بل لله الأمر} و نيز {أن لو يشاء الله لهدى الناس} گوياى اين است كه جواب شرط {لو أنّ ...} جمله اى نظير {لم يهتدوا إن لم يشأ الله} است.

منشأ حركت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 70 - 5

5- خداوند ، فراهم آورنده زمينه ها و امكانات حركت انسان در خشكى ها و درياها

و حملن_هم فى

البرّ و البحر

منشأ حركت ابر ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 52 - 7

7_ خداوند ، گسيل دهنده ابر ها و نازل كننده باران

يرسل السماء عليكم مدرارًا

مراد از {سماء} به مناسبت مورد، ابر است و {مدراراً} صيغه مبالغه و به معناى بسيار بارنده مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 3 - 2

2 - نقش عظيم باد ها و حركت نرم آنها در آسمان ، در شگل گيرى توده هاى سنگين ابرها

و الذري_ت ذروًا . فالح_مل_ت وقرًا . فالج_ري_ت يسرًا

{جاريات} مانند دو وصف قبل، مى تواند مربوط به بادها باشد; يعنى، {اقسم بالرياح الجارية فى السماء يسراً}. برداشت بالا برپايه اين احتمال است.

منشأ حركت ابر هاى باردار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 3 - 3

3 - حركت نرم توده هاى سنگين بار ابر در فضا با وزش باد ها ، امرى الهى و شايان تأمل

فالح_مل_ت وقرًا . فالج_ري_ت يسرًا

در صورتى كه {جاريات} وصف ابرها باشد، از ملاحظه {وقراً} (سنگين بارى ابرها) و {يسراً} (حركت نرم ابرها على رغم سنگين بارى آنها)، مطلب بالا استفاده مى شود.

منشأ حركت انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 35 - 6

6- خدا ، مبدأ آغازين حركت انسان ها است .

و إلينا ترجعون

برداشت ياد شده از واژه {رجوع} استفاده مى شود; زيرا براى هر رجوع و بازگشتى، نقطه آغازين خواهد بود.

منشأ حركت باد ها

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 5 - 9

9 - تغيير و تحول در حركت باد ها ، امرى الهى و در راستاى درس آموزى بشر

و تصريف الري_ح

با توجه به واژه {تصريف} _ كه به معناى تغيير و دگرگونى از حالتى به حالتى ديگر است _ برداشت بالا به دست مى آيد.

منشأ حركت زنبورعسل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 69 - 4،7

4- خداوند ، به زنبور هاى عسل براى حركت منقادانه و خاشعانه در راههايى كه پروردگارشان تقدير فرموده ، الهام كرده است .

فاسلكى سبل ربّك ذللاً

برداشت فوق بر اساس اين نظريه است كه {ذللاً} حال براى فاعل فعل {فاسلكى} _ كه ضمير {أنت} است _ باشد.

7- نشان دادن راه زندگى طبيعى ( حركات غريزى براى خانه سازى ، تغذيه از گياهان و توليد عسل ) به زنبور هاى عسل ، به مقتضاى ربوبيت پروردگار است .

فاسلكى سبل ربّك ذللاً

منشأ حركت سايه ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 45 - 4،5

4 _ خداوند ، توانا بر متوقف كردن حركت سايه ها و بازايستاندن آنها از كم و زياد شدن

الظلّ و لو شاء لجعله ساكنًا

5 _ حركت سايه ها و كم و زياد شدن آنها ، برخاسته از مشيت خداوند است .

و لو شاء لجعله ساكنًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 46 - 1

1 _ جريان مستمر كوتاه و بلند شدن سايه ها در طول روز ، برخاسته از قدرت و مشيت خداوند

مدّ الظلّ .

.. ثمّ قبضن_ه إلينا قبضًا يسيرًا

منشأ حركت كشتى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 65 - 6

6 - حركت كشتى ها در دريا ، به اذن خدا و تحت فرمان او است .

و الفلك تجرى فى البحر بأمره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 33 - 6

6 - انسان هاى صبور و شاكر ، بهره مند از فهم و درك نشانه هاى قدرت الهى در حركت و سكون كشتى ها

و من ءاي_ته . .. إنّ فى ذلك لأي_ت لكلّ صبّار شكور

با توجه به اين كه لام در {لكلّ صبّار شكور} لام انتفاع است، مطلب بالا استفاده مى شود.

منشأ حركت كشتى بادبانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 22 - 5

5 _ سفر هاى دريايى با كشتى هاى بادبانى ، در گرو وزش باد هاى ملايم و موافق

حتى إذا كنتم فى الفلك و جرين بهم بريح طيبة

منشأ حركت كشتى ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 32 - 12

12- حركت كشتى ها و رام بودن آنها براى انسان ها به فرمان خداوند است .

و سخ_ّر لكم الفلك لتجرى فى البحر بأمره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 46 - 8

8 - حركت كشتى ها در دريا ها ، به امر خداوند است .

يرسل الرياح . .. و لتجرى الفلك بأمره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31

- 31 - 3

3 - خداوند ، فراهم آورنده اسباب و وسايل حركت كشتى ها در دريا است .

ألم تر أنّ الفلك تجرى فى البحر بنعمت اللّه

{با} در {بنعمت} مى تواند براى مصاحبه و يا براى تعديه و يا براى سبب باشد. برداشت بالا، بر اساس احتمال سوم است. لازم به ذكر است كه {بنعمت اللّه} براساس ياد شده، احسانِ خداوند در تهيه اسباب حركت كشتى ها است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 12 - 3

3 - حركت كشتى ها بر پهنه آب هاى دريا ، به امر و فرمان الهى

لتجرى الفلك فيه بأمره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 24 - 1

1 - حركت كشتى هاى كوه پيكر در دريا ها ، به تدبير و اراده الهى

و له الجوار المنش_ات فى البحر كالأعل_م

{جوارى} (جمع {جارية})به معناى كشتى ها و {أعلام} (جمع {علم}) به معناى كوه ها است.

منشأ حركت كوه ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 88 - 12

12 - متلاشى شدن و به حركت درآمدن كوه ها در فضا ، بر اثر نفخ صور

و يوم ينفخ فى الصور . .. و ترى الجبال تحسبها جامدة و هى تمرّ مرّ السحاب

ذكر {ترى الجبال. ..} در ادامه {يوم ينفخ فى الصور...} مى تواند به منظور بيان رخدادهايى باشد كه در پى دميده شدن در صور، در نظام طبيعت ظاهر مى گردد. بنابراين معناى آيه بالا چنين مى شود: تو اين كوه ها را مى بينى و مى پندارى كه

ايستا و غيرقابل حركت اند; در حالى كه آنها روزى كه در صور دميده شود، چون ابر در آسمان به حركت در خواهند آمد.

منشأ حركت ماهى ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 163 - 11،12

11 _ خداوند براى امتحان يهوديان ايله ، ماهيان را در روز شنبه به طرف ساحل سوق مى داد و در روز هاى ديگر از ساحل دور مى ساخت .

إذ تأتيهم حيتانهم يوم سبتهم شرعاً و يوم لايسبتون لا تأتيهم كذلك نبلوهم

چون حكم تعطيلى روز شنبه براى همه يهود بود، نه مخصوص مردم ايله، معلوم مى شود آنچه خداوند براى مردم آن سامان پيش آورد تا آنان را بيازمايد، همان آمدن ماهيان در روز شنبه و كمياب شدنشان در روزهاى ديگر بود، نه اصل تحريم كار در روز شنبه. لذا مشاراليه {ذلك} وضعيت بيان شده براى ماهيان است.

12 _ حركت ماهيان و تعيين مسير حركتشان در دريا ، به دست خدا و در اختيار اوست .

إذ تأتيهم . .. لا تأتيهم كذلك نبلوهم بما كانوا يفسقون

نشانه حركت سايه ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 45 - 6

6 _ خورشيد ، دليل و راهنماى انسان ها بر حركت سايه ها و مقدار امتداد و گسترده شدن آنها

كيف مدّ الظلّ . .. ثمّ جعلنا الشمس عليه دليلاً

نعمت حركت در زمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 15 - 3

3 - حركت انسان ها ، بر روى زمين و اطراف و اكناف آن ، از

نعمت هاى خداوند و جلوه لطف او است .

جعل لكم الأرض ذلولاً فامشوا فى مناكبها

مقصود از {مناكب} (شانه ها) در اين آيه، روى زمين و اطراف و اكناف آن است. گفتنى است برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه آيه شريفه، در مقام برشمردن نعمت هاى الهى به بشر است.

نعمت حركت سايه ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 46 - 4

4 _ حركت سايه ها و بلند و كوتاه شدن آنها ، از نعمت هاى الهى براى انسان ها

ألم تر إلى ربّك كيف مدّ الظلّ . .. ثمّ قبضن_ه إلينا قبضًا يسيرًا

آيه شريفه، هر چند در صدد بيان قدرت و ربوبيت خداوند نسبت به پديده هاى جهان است; ولى در عين حال مى تواند بازگو كننده نعمتى از نعمت هاى خداوند براى بشر نيز باشد.

نعمت حركت كشتى ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 12 - 4

4 - حركت كشتى ها در دريا ، نعمتى مهم و اساسى براى انسان ها

سخّر لكم البحر لتجرى الفلك فيه بأمره

از اين كه در ميان منافع دريا، جريان كشتى ها (كشتى رانى) اختصاص به ذكر يافته است، اهميت استفاده مى شود.

نقش حركت روز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 12 - 14

14- تذكر به اهميت و نقش گردش شب و روز در حيات انسان ، نمودى از بيان تفصيلى آيات توسط خداوند

و جعلنا الّيل و النهار ءايتين . .. و كلّ شىء فصّلن_ه تفصيلاً

يكى از مصاديق {كلّ شىء.

..} به قرينه جمله {و جعلنا الليل و النهار آيتين} مى تواند گردش شب و روز باشد.

نقش حركت شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 12 - 14

14- تذكر به اهميت و نقش گردش شب و روز در حيات انسان ، نمودى از بيان تفصيلى آيات توسط خداوند

و جعلنا الّيل و النهار ءايتين . .. و كلّ شىء فصّلن_ه تفصيلاً

يكى از مصاديق {كلّ شىء. ..} به قرينه جمله {و جعلنا الليل و النهار آيتين} مى تواند گردش شب و روز باشد.

حرم از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

حرم

احكام حرم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 95 - 2،3،12

2 _ حرمت كشتن شكار در حرم (حرم مكه)

لاتقتلوا الصيد و انتم حرم

برخى بر آنند كه "حرم" جمع حرام به كسانى گفته مى شود كه داخل در حرم مكه هستند. (لسان العرب)

3 _ كشتن عمدى شكار در حرم مكه و نيز در حال احرام موجب سزا و در پى دارنده جريمه است .

و من قتله منكم متعمداً فجزاء مثل ما قتل من النعم . .. او كفرة

12 _ تعداد روزه در كفاره صيد ، بايستى به تعداد مساكين در آن كفاره باشد .

او كفرة طعام مسكين او عدل ذلك صياماً

در برداشت قبل روشن شد كه قيمت شكار، به صورت غذا به مساكين پرداخت مى شود بر اين اساس معناى {او عدل ذلك صياماً} اين است كه اگر مكلف روزه، را به عنوان كفاره برگزيد بايد حساب كند كه به طور معمول چند مسكين را مى توان با قيمت شكار اطعام كرد، به همان تعداد بايد روزه

بگيرد. امام باقر(ع) درباره آيه فوق فرمود: ... فان لم يكن عنده فليصم بقدر ما بلغ لكل مسكين يوماً.

_______________________________

تهذيب شيخ طوسى، ج 5، ص 342، ح 97، ب 25; تفسير برهان، ج 1، ص 503، ح 3.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 97 - 21

21 _ ممنوعيت ورود مشركان به خانه خدا ، سبب نامگذارى آن به بيت اللّه الحرام

جعل اللّه الكعبة البيت الحرام

از امام صادق(ع) نقل شده كه در پاسخ سؤال از سبب نامگذارى خانه خدا به بيت اللّه الحرام فرمود: لانه حرم على المشركين ان يدخلوه.

_______________________________

علل الشرايع، ص 398، ح 1، ب 139; نورالثقلين، ج 1، ص 680، ح 401.

احكام حرم مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 1 - 10،11

10 _ حرمت صيد در حرم مكه

غير محلى الصيد و انتم حرم

برداشت فوق بر اين اساس است كه مراد از {حُرُم} {داخلون فى الحرم} باشد گفتنى است مراد از حَرَم بر اساس اين احتمال حرم مكه است.

11 _ حرمت گوشت و ساير بهره بردارى ها ، از حيوانى كه در حرم مكه صيد شود .

غير محلى الصيد و انتم حرم

امنيت حرم مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 67 - 1،2،4

1 - مكه ، به خواست خداوند ، حرمى امن است .

أَوَلم يروا أنّا جعلنا حرمًا ءامنًا

2 - امنيت مكه حتى پيش از ظهور اسلام ، برخاسته از خواست خدا بوده است .

أَوَلم يروا أنّا جعلنا حرمًا ءامنًا

4 - مردم جزيرة العرب ، به حفظ حرمت

و امنيت مكه ، پابند بوده اند .

أَوَلم يروا أنّا جعلنا حرمًا ءامنًا و يتخطّف الناس من حولهم

صيد در حرم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 95 - 2،3،17

2 _ حرمت كشتن شكار در حرم (حرم مكه)

لاتقتلوا الصيد و انتم حرم

برخى بر آنند كه "حرم" جمع حرام به كسانى گفته مى شود كه داخل در حرم مكه هستند. (لسان العرب)

3 _ كشتن عمدى شكار در حرم مكه و نيز در حال احرام موجب سزا و در پى دارنده جريمه است .

و من قتله منكم متعمداً فجزاء مثل ما قتل من النعم . .. او كفرة

17 _ صيد هاى انجام شده پيش از تشريع كفاره شكار ، جريمه اى ندارد .

فجزاء مثل ما قتل . .. عفا اللّه عما سلف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 96 - 3

3 _ مسافران غير محرم مجاز به صيد حيوان هاى دريايى و خوردن آن

احل لكم صيد البحر و طعامه متعاً لكم و للسيارة

كلمه {السيارة} به معناى جماعتى است كه در حال سير هستند كه از آنان به مسافر تعبير مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 99 - 5

5 _ بى اعتنايى به احكام صيد و كفاره آن در نهان و شكستن حرمت كعبه و ماه هاى حرام به دور از چشم مردم ، پديدار و آشكار در محضر خداوند

و اللّه يعلم ما تبدون و ما تكتمون

از مصاديق مورد نظر براى {ماتكتمون} _ با توجه به آيات قبل _ افعال و رفتارى

است كه در برداشت به آنها اشاره شد.

صيد در حرم مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 1 - 10،11

10 _ حرمت صيد در حرم مكه

غير محلى الصيد و انتم حرم

برداشت فوق بر اين اساس است كه مراد از {حُرُم} {داخلون فى الحرم} باشد گفتنى است مراد از حَرَم بر اساس اين احتمال حرم مكه است.

11 _ حرمت گوشت و ساير بهره بردارى ها ، از حيوانى كه در حرم مكه صيد شود .

غير محلى الصيد و انتم حرم

قبله اهل حرم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 150 - 19

19 - از ابن عباس روايت شده كه رسول خدا ( ص ) فرمود : { البيت قبلة لأهل المسجد و المسجد قبلة لأهل الحرم و الحرم قبلة لأهل الأرض فى مشارق ها و مغارب ها من أمتى ;

كعبه، قبله اهل مسجد الحرام و مسجدالحرام قبله اهل حرم (مكه و حوالى آن) و حرم قبله تمامى اهل زمين از امت من در مشرقها و مغربهاى آن است}.

كفاره صيد در حرم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 32 - 10

10 - { عن أبى عبد اللّه ( ع ) قال إنّما يكون الجزاء مضاعفاً فيما دون البدنة حتى يبلغ البدنة فإذا بلغ البدنة فلاتضاعف لأنه أعظم ما يكون ، قال اللّه عزّوجلّ : و من يعظّم شعائر اللّه فإنّهامن تقوى القلوب ;

از امام صادق(ع) روايت شده است[كه در باره كفّاره صيد در حرم] فرمود: همانا جزاى صيد اضافه مى شود

تا آن جايى كه كمتر از شتر باشد. پس آن گاه كه به حد شتر رسيد، ديگر اضافه نمى شود; زيرا شتر بزرگ ترين چيزى است كه مى توان قربانى كرد. خداوند عزّوجلّ مى فرمايد:{و من يعظم شعائر اللّه...}».

گناه صيد در حرم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 95 - 16

16 _ گناه شكار هاى صورت گرفته تا قبل از حكم به تحريم آن مورد عفو و بخشايش خداوند

لاتقتلوا الصيد و انتم حرم . .. عفا اللّه عما سلف

در آيه مورد بحث براى شكار در حال احرام دو حكم بيان شده است يكى حرمت آن كه بر گناهكارى شكار كننده دلالت دارد و ديگر لزوم كفّاره جمله {عفا اللّه عما سلف} مى تواند ناظر به هر دو جهت باشد. برداشت فوق به جهت اشاره اول اشاره دارد.

محرمات حرم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 2 - 1،2

1 - شهر مكه ، داراى محرّماتى ويژه و احكامى خاص است .

لا أُقسم . .. و أنت حلّ به_ذا البلد

جمله {و أنت حلّ . ..}، يكى از خصايص پيامبراكرم(ص) را بيان كرده است و آن اباحه برخى از امورى است كه بر ديگران مباح نبود. بنابراين شهر مكه براى غير پيامبر(ص)، احكامى ويژه و محرّماتى خاص دارد.

2 - تكليف پيامبر ( ص ) درباره محرّمات شهر مكه ، با ديگر مردم يكسان نبود .

و أنت حلّ به_ذا البلد

{حِلٌّ} و {حَلالٌ}، به يك معنا است و به مردى كه از احرام بيرون آمده و يا از حرم خارج شده باشد، {حَلال}

و {مُحِلّ} گفته مى شود(مفردات راغب). بر اين مبنا {حِلّ} بودن پيامبر(ص); يعنى، آنچه درباره مكه بر ديگران تحريم شده، براى آن حضرت مباح است. در اين معنا جمله {و أنت حلّ}، مستأنفه خواهد بود. مشهور گفته اند: محرمات مكه براى حضرت رسول(ص)، تنها در {لحظه اى از روز فتح مكه} مباح شد و در غير آن زمان با ديگران يكسان بوده است.

حروف مقطعه تبعيض از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

{حروف مقطعه}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 1 - 1

1 - { عن على بن الحسين ( ع ) فى دعاء له : الهى و سيدى . . . قلت : . . . { الم ذلك الكتاب لاريب فيه . . . } ثنيت بالكتاب مع القسم الذى هو اسم من اختصصته لوحيك و استودعته سرّ غيبك . . . ;

از امام سجاد (ع) روايت شده كه در ضمن دعايى به درگاه خدا عرض كرد: اى معبود من! و اى سيد من! . .. فرمودى: ... {الم ذلك الكتاب ...} ]و بدين طريق[ سخن از كتاب خود را توأم با قسمى آوردى كه نام كسى است كه او را به وحى خود اختصاص دادى و راز غيب خويش را به وديعت به او سپردى ...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 1 - 1

1 _ { الم } در سوره آل عمران ، يعنى منم خداوند مجيد .

الم

امام صادق(ع): {الم} فى اول آل عمران، فمعناه انا اللّه المجيد.

_______________________________

معانى الاخبار، ص 22، ح 1 ; تفسير برهان، ج 1، ص 269، ح

1 ; نور الثقلين، ج 1، ص 309، ح 2 .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 1 - 1

1 _ عن الصادق(ع): . .. و {المص} فمعناه: أنا الله المقتدر الصادق ... .

از امام صادق(ع) روايت شده است: . .. {المص} يعنى، من خداى توانمند راستگو هستم ... .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 1 - 1،8

1_ ا . ل . ر . از رمز هاى قرآن

الر

8_ حروف مقطعه قرآن ( الر ) بخشى از آيات با عظمت قرآن

الر تلك ءاي_ت الكت_ب المبين

برداشت فوق ، براساس اين احتمال است كه {تلك} اشاره به {الر} باشد ; يعنى: تلك الحروف آيات . ...

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 1 - 1

1_ ا . ل . م . ر ، از رمز هاى قرآن

المر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 1 - 1

1- الر از حروف مقطعه قرآن

الر كت_ب أنزلن_ه إليك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 1 - 1

1- { الر } از حروف مقطعه قرآن است .

الر تلك ءاي_ت الكت_ب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 1 - 1،2،3

1- { كهيعص } از رمز هاى قرآن است .

كهيعص

2- { عن جعفربن محمد ( ع ) قال : . . . و ( كهيعص ) معناه أنا الكافى ، الهادى ، الولىّ ، العالم ،

الصادق الوعد . . . ;

از امام جعفرصادق(ع) روايت شده كه فرمود: . .. معناى {كهيعص} اين است: من {كافى}، {هادى}، {ولىّ} {عالم} و {صادق الوعد} هستم}.

3- { عن [ امام ] على ( ع ) أنّه دعا فقال : اللّهم سألتك يا كهيعص ;

از حضرت على(ع) روايت شده كه آن حضرت دعا كرد و فرمود: خدايا! از تو مى خواهم اى كهيعص!}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 2 - 7

7- { كهيعص } ، رمزهايى از سرگذشت لطف الهى در حق زكريا است .

كهيعص . ذكر رحمت ربّك عبده زكريّا

گفته اند: {كهيعص} مى تواند مبتدا باشد و {ذكر}، خبر آن. در اين صورت خود {كهيعص}، يادى رمزگونه از رحمت خداوند به زكريا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 1 - 1،2،3

1- { عن جعفربن محمد ( ع ) قال : . . . و أمّا { طه } فاسم من أسماء النبى ( ص ) و معناه : ياطالب الحقّ الهادى إليه ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه فرمود:. .. و اما {طه} نامى از نام هاى پيغمبر(ص) است و معنايش اين است: اى طالب حق كه هدايت كننده به سوى حق هستى}.

2- { عن جعفربن محمدالصادق ( ع ) : قوله عزّوجلّ : { طه } أى طهارة أهل بيت محمد ( صلوات اللّه عليهم ) من الرجس ;

از امام صادق(ع) روايت شده {طه} در سخن خداوند اشاره به طهارت اهل بيت محمد(ص) از رجس و پليدى است}.

3- عن جعفربن محمد ( ع ) (

انّه قال لمحمدبن مسلم ) إذا أتيت مشهد أميرالمؤمن ين ( ع ) . . . قل . . . السلام عليك يا طه . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه (به محمدبن مسلم) فرمود:. .. هرگاه به زيارت مرقد اميرالمؤمنين(ع) رفتى... بگو... السلام عليك يا طه}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 1 - 1

1 - { سفيان بن السعيد الثورى قال : قلت لجعفر بن محمد ( ع ) . . . يابن رسول اللّه ما معنى قول اللّه عزّوجلّ . . . طسم . . . ؟ قال ( ع ) : فمعناه أنا الطالب السميع المبدئ المعيد . . . ;

سفيان بن سعيد ثورى گويد: به امام صادق(ع) عرض كردم: . .. اى فرزند رسول خدا! معناى سخن خداى عزّوجلّ {طسم} چيست؟ فرمود: معنايش اين است: أنا {الطالب}، {السميع}، {المبدئ المعيد...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 1 - 1

1 - از ائمه _ عليهم السلام _ روايت شده : { إنّ الحروف المفتّحة بها السور من المتشابهات التى إستأثر اللّه تعالى بعلم ها و لايعلم تأويل ها إلاّ هو ;

حروف [مقطعه] _ كه سوره ها با آنها آغاز مى شود _ از متشابهاتى است كه خدا علم آنها را به خود اختصاص داده و تأويل آنها را غير از او كسى نمى داند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 1 - 1

1 - از ائمه _ عليهم السلام _ روايت شده : { إنّ

الحروف المفتحة بها السور من المتشابهات التى إستأثر اللّه تعالى بعلم ها و لايعلم تأويل ها إلاّ هو ;

حروف [مقطعه] _ كه سوره ها با آنها آغاز مى شود _ از متشابهاتى است كه خدا علم آنها را به خود اختصاص داده و تأويل آنها را غير از او كسى نمى داند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 1 - 1

1 - از ائمه _ عليهم السلام _ روايت شده : { إنّ الحروف المفتحة بها السور من المتشابهات التى إستأثر اللّه تعالى بعلم ها و لايعلم تأويل ها إلاّ هو ;

حروف [مقطعه] _ كه سوره ها با آنها آغاز مى شود _ از متشابهاتى است كه خدا علم آنها را به خود اختصاص داده و تأويل آنها را غير از او كسى نمى داند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 1 - 1

1 - از ائمه _ عليهم السلام _ روايت شده : { إنّ الحروف المفتّحة بها السور من المتشابهات التى إستأثر اللّه تعالى بعلم ها و لايعلم تأويل ها إلاّ هو ;

حروف [مقطعه] _ كه سوره ها با آنها آغاز مى شود _ از متشابهاتى است كه خدا علم آنها را به خود اختصاص داده و تأويل آنها را غير از او كسى نمى داند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 1 - 1

1 - { عن سفيان بن سعيدالثورى قال : قلت لجعفربن محمد . . . يابن رسول اللّه ، ما معنى قول اللّه _ عزّوجلّ

_ . . . يس . . . قال ( ع ) . . . و أما { يس } فإسم من أسماء النبى ( ص ) . . . ;

سفيان بن سعيد ثورى مى گويد: از امام صادق(ع) از معناى {يس} سؤال كردم. .. فرمود:... {يس} نامى از نام هاى رسول خدا(ص) است...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 1 - 6

6 - از ائمه _ عليهم السلام _ روايت شده : { إنّ الحروف المفتحة بها السور من المتشابهات التى إستأثر اللّه تعالى بعلم ها و لايعلم تأويل ها إلاّ هو ;

حروف [مقطعه] _ كه سوره ها با آنها آغاز مى شود _ از متشابهاتى است كه خدا علم آنها را به خود اختصاص داده و تأويل آنها را غير از او كسى نمى داند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 1 - 1

1 _ از ائمّه _ عليهم السلام _ روايت شده : { انّ الحروف المفتّحة بها السور من المتشابهات التى إستأثر اللّه تعالى بعلم ها و لايعلم تأويل ها إلاّ هو ;

حروف [مقطعه] _ كه سوره ها با آنها آغاز مى شود _ از متشابهاتى است كه خدا علم آنها را به خود اختصاص داده و تأويل آنها را غير از او كسى نمى داند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 1 - 1

1 _ از ائمّه _ عليهم السلام _ روايت شده : { انّ الحروف المفتحة بها السور من المتشابهات التى إستأثر اللّه تعالى

بعلم ها و لايعلم تأويل ها إلاّ هو ;

حروف [مقطعه] _ كه سوره ها با آنها آغاز مى شود _ از متشابهاتى است كه خدا علم آنها را به خود اختصاص داده و تأويل آنها را غير از او كسى نمى داند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 2 - 1

1 _ از ائمّه _ عليهم السلام _ روايت شده : { انّ الحروف المفتحة بها السور من المتشابهات التى إستاثر اللّه تعالى بعلم ها و لايعلم تأويل ها إلاّ هو ;

حروف [مقطعه] _ كه سوره ها با آنها آغاز مى شود _ از متشابهاتى است كه خدا علم آنها را به خود اختصاص داده و تأويل آنها را غير از او كسى نمى داند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 1 - 1

1 - { المروى عن أئمتنا _ عليهم السلام _ انّها من المتشابهات الّتى إستأثر اللّه تعالى بعلمها و لايعلم تأويلها إلاّ هو ;

از امامان ما(ع) روايت شده است: اين ها (حروف مقطعه كه سوره ها با آنها آغاز مى شود) از متشابهاتى است كه خدا علم آنها را به خود اختصاص داده و تأويل آنها را غير از او كسى نمى داند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 1 - 1

1- { المروى عن أئمتنا _ عليهم السلام _ انّها من المتشابهات التى إستأثر اللّه تعالى بعلمها و لايعلم تأويلها إلاّ هو ;

از امامان ما(ع) روايت شده است: اين ها (حروف مقطعه كه سوره ها با آنها

آغاز مى شود) از متشابهاتى است كه خداوند علم آنها را به خود اختصاص داده و تأويل آنها را غير از او كسى نمى داند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 1 - 1

1 - { المروى عن أئمتنا _ عليهم السلام _ انّها من المتشابهات التى إستأثر اللّه تعالى بعلمها و لايعلم تأويلها إلاّ هو ;

از امامان ما(ع) روايت شده است: اين ها (حروف مقطعه كه سوره ها با آنها آغاز مى شود) از متشابهاتى است كه خداوند علم آنها را به خود اختصاص داده و تأويل آنها را غير از او كسى نمى داند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 1 - 1

1- { المروى عن أئمتنا _ عليهم السلام _ انّها من المتشابهات التى إستأثر اللّه تعالى بعلمها و لايعلم تأويلها إلاّ هو ;

از امامان ما(ع) روايت شده است: اين ها (حروف مقطعه كه سوره ها با آنها آغاز مى شود) از متشابهاتى است كه خداوند علم آنها را به خود اختصاص داده و تأويل آنها را غير از او كسى نمى داند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 1 - 6

6_ { المروىّ عن أئمّتنا _ عليهم السلام _ انّها من المتشابهات الّتى استأثر اللّه تعالى بعلمها و لايعلم تأويلها إلاّ هو ;

از امامان ما(ع) روايت شده است: اين ها (حروف مقطعه كه سوره ها با آنها آغاز مى شود) از متشابهاتى است كه خداوند علم آنها را به خود اختصاص داده و تأويل آنها را غير

از او كسى نمى داند}.

اهميت حروف مقطعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 1 - 6

6 _ از امام باقر ( ع ) روايت شده كه درباره فواتح سور فرمود : { ان هذه الأيات أنزلت فيهم { منهم آيات محكمات هنّ أم الكتاب و أخر متشابهات } } ;

آيه {منه آيات محكمات هن أم الكتاب و أخر متشابهات} درباره همين حروف مقطعه نازل شده است}.

عظمت حروف مقطعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 1 - 2

2- { الف ، لام ، را } از زمره آيات قرآن كريم بوده و داراى عظمت است .

الر تلك ءاي_ت الكت_ب

برداشت فوق، بر اساس اين احتمال است كه {الر} مبتدا و جمله {تلك آيات الكتاب} خبر آن باشد.

علم به حروف مقطعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 1 - 5

5 - از ائمه _ عليهم السلام _ روايت شده : { ان الحروف المفتحة بها السور من المتشابهات التى إستأثر اللّه تعالى بعلم ها و لايعلم تأويل ها إلا هو ;

حروف ]مقطعه[ _ كه سوره ها با آنها آغاز مى شود _ از متشابهاتى است كه خدا علم آنها را به خود اختصاص داده و تأويل آنها را غير از او كسى نمى داند}.

فلسفه حروف مقطعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 1 - 1،2،4

1 - { عن على بن الحسين ( ع ) فى دعاء له : الهى و سيدى .

. . قلت : . . . { الم ذلك الكتاب لاريب فيه . . . } ثنيت بالكتاب مع القسم الذى هو اسم من اختصصته لوحيك و استودعته سرّ غيبك . . . ;

از امام سجاد (ع) روايت شده كه در ضمن دعايى به درگاه خدا عرض كرد: اى معبود من! و اى سيد من! . .. فرمودى: ... {الم ذلك الكتاب ...} ]و بدين طريق[ سخن از كتاب خود را توأم با قسمى آوردى كه نام كسى است كه او را به وحى خود اختصاص دادى و راز غيب خويش را به وديعت به او سپردى ...}.

2 - از امام صادق ( ع ) روايت شده كه فرمود : { الم } رمز و اشارة بينه و بين حبيبه محمد ( ص ) أراد أن لا يطلع عليه سواهما . . . ;

{الم} رمز و اشاره است بين خدا و حبيب خود، محمد (ص) كه خواسته است هيچ كس غير از خود و رسولش، از آن آگاه نشود . ..}.

4 - از امام صادق ( ع ) روايت شده كه فرمود : { الم } هو حرف من حروف اسم اللّه الأعظم المقطع فى القرآن ، الذى يؤلفه النبى و الإمام فإذا دعا به أجيب . . . ;

{الم} حرفى از حروف اسم اعظم خداست كه در قرآن تقطيع شده است و پيامبر و امام آن را تركيب مى كنند. پس هرگاه خدا را با آن بخوانند دعايشان مستجاب مى شود}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 1 - 10

10- { عن جابربن عبدالله الأنصارى

قال : . . . وجدت . . . سيدى على بن الحسين ( ع ) . . . يدعو . . . و قال : إلهى و سيدى . . . و قلت : . . . { ألر تلك آيات الكتاب } . . . ثنيت بالكتاب مع القسم الذى هو اسم من اختصصته لوحيك و استودعته سرّ غيبك ;

از جابربن عبدالله أنصارى روايت شده است كه گفت: آقا و سرورم على بن الحسين(ع) رايافتم در حالى كه . .. دعا مى كرد ... و مى گفت: اى معبود من و اى سيد من!...تو فرمودى:... {ألر تلك آيات الكتاب} [و بدين طريق ]سخن از كتاب خود را توأم با قسمى آوردى كه نام كسى است كه او را به وحى خود اختصاص دادى و راز غيب خويش را به وديعت به او سپردى ...}.

مراد از حروف مقطعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 1 - 5

5 _ سفيان بن سعيد ثورى گويد : { قلت لجعفر بن محمد . . . يا ابن رسول اللّه ما معى قول اللّه عز و جل : { . . . الر . . . } قال : . . . و الر ، فمعناه انا اللّه الرؤوف ;

به امام صادق (ع) گفتم: . .. معنانى قول خداى عز و جل: { ... الر ... } چيست؟ فرمود: معناى {الر} انا اللّه الرؤوف است ({الف} رمز أنا و {لام} رمز اللّه و {راء} رمز رؤوف) }.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود -

11 - 1 - 11،12

11_ ( ( عن سفيان بن سعيد الثورى قال : قلت لجعفر بن محمد ( ع ) . . . يا بن رسول الله ما معنى قول الله عزوجل : ( ( . . . الر . . . ) ) قال : . . . الر فمعناه أنا الله الرؤوف ; 1

سفيان بن سعيد ثورى گويد: به جعفر بن محمد(ع ) گفتم : . . . اى فرزند رسول خدا! معناى قول خداى عزوجل : ((. . . الر . . . )) چيست ؟ فرمود: . . . معناى الر، أنا الله الرؤوف است (يعنى الف رمز أنا و لام رمز الله و راء رمز رؤوف مى باشد))).

12_ ( ( عن أبى جعفر ( ع ) قال : إن حُيى بن أخطب و أخاه أباياسر بن أخطب و نفراً من اليهود من أهل نجران أتوا رسول الله ( ص ) فقالوا له : أليس فيما

از امام باقر(ع ) روايت شده است كه حُيى بن اخطب و برادرش ابوياسر و چند تن از يهود نجران نزد رسول خدا(ص ) آمدند و گفتند: آيا در ميان آنچه مى گويى بر تو نازل شده ((الم )) نيست ؟ فرمود: چرا . . . آن گاه حُيى به آن حضرت گفت : آيا غير از ((الم )) نيز هست ؟ فرمود: آرى گفت : بياور، فرمود: ((الر))، گفت : . . . الف يك ، لام سى و راء دويست . . . ، امام باقر(ع ) فرمود: آيات قرآن نازل شده درحالى كه بخشى از آنها محكماتند كه آنها اساس كتابند و

بخشى ديگر متشابهات و اين متشابهات راههاى تأويلى دارند غير از آنچه حُيى و ابوياسر و ياران او تأويل كرده اند)).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 1 - 16

16_ { عن سفيان . . . الثورى ، قال : قلت لجعفربن محمد . . . يابن رسول الله ما معنى قول الله عزوجل : . . . { المر } . . . قال ( ع ) : . . . فمعناه : أنا الله المحيى المميت الرازق . . . ;

از سفيان ثورى روايت شده است: به جعفربن محمد (امام صادق(ع)) گفتم: اى فرزند رسول الله معناى سخن خداوند عزوجل:. .. {المر} چيست؟...حضرت فرمود:... معناى آن اين است كه من خداى زنده كننده، ميراننده و روزى دهنده ام ...}. مراد از روايت اين است كه: {الف} رمز {أنا}، {ل} رمز {الله}، {م} رمز {محيى و مميت} و {ر} رمز {رازق} مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 1 - 1

1 - { سفيان بن السعيد الثورى قال : قلت لجعفربن محمد ( ع ) . . . يابن رسول اللّه ما معنى قول اللّه عزّوجلّ : . . . طسم . . . قال ( ع ) . . .معناه أنا الطالب السميع المبدئ المعيد . . . ;

سفيان بن سعيد ثورى مى گويد: به امام صادق(ع) عرض كردم: اى فرزند رسول خدا! معناى سخن خداوند عزّوجلّ. ..{طسم} چيست؟ فرمود: معناى آن اين است: أنا {الطالب}، {السميع} و {المبدئ المعيد}...}.

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 1 - 6

6 - { عن سفيان بن السعيد الثورى ، قال : قلت لجعفربن محمدبن على بن الحسين بن على بن أبى طالب . يابن رسول اللّه ما معنى قول اللّه عزّوجلّ . . . و طس . . . قال ( ع ) . . . و أمّا طس فمعناه أنا الطالب السميع . . . ;

سفيان ثورى گويد از امام باقر(ع) از معناى {طس} سؤال كردم، آن حضرت فرمود: معناى آن أنا {الطالب} و {السميع} مى باشد. ..}.

حرير از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

حرير

حرير ضخيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 53 - 1

1- ديباى نازك و ضخيم ، پوشش تقواپيشگان در بهشت

يلبسون من سندس و إستبرق

{سندس} به پارچه ابريشمى نازك و لطيف گفته مى شود. {استبرق} نيز به معناى پارچه ابريشمى ضخيم است.

حرير نازك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 53 - 1

1- ديباى نازك و ضخيم ، پوشش تقواپيشگان در بهشت

يلبسون من سندس و إستبرق

{سندس} به پارچه ابريشمى نازك و لطيف گفته مى شود. {استبرق} نيز به معناى پارچه ابريشمى ضخيم است.

زيبايى لباس حرير بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 31 - 4

4- پوشاك هايى به رنگ سبز ، فراهم آمده از حرير و در كمال ظرافت و لطافت ، لباس رسمى بهشتيان است .

يلبسون ثيابًا خضرًا من سندس

{سندس} به {پارچه ديباى نازك} گفته مى شود نكره بودن واژهاى {ثياباً} و {خضراً} و {سندس} دال بر تفخيم است، از

همين رو، در برداشت، قيد {كمال ظرافت و لطافت} آمده است. و نيز بدان جهت كه اهل بهشت، هرگونه لباس كه بخواهند، فراهم است، از اين لباس، به عنوان لباس ويژه و رسمى ياد گرديده است.

علاقه به لباس حرير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 23 - 8

8 - علاقه و تمايل طبيعى همه انسان ها ، به زيور آلات و پوشيدن لباس هاى ابريشمين

يحلّون فيها من اساور من ذهب و لؤلؤًا و لباسهم فيها حرير

لباس حرير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 53 - 1

1- ديباى نازك و ضخيم ، پوشش تقواپيشگان در بهشت

يلبسون من سندس و إستبرق

{سندس} به پارچه ابريشمى نازك و لطيف گفته مى شود. {استبرق} نيز به معناى پارچه ابريشمى ضخيم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 12 - 1

1 - بوستانى بزرگ و پرنعمت و لباسى فاخر از حرير ، پاداش ابرار در قيامت

إنّ الأبرار . .. و جزيهم بما صبروا جنّة و حريرًا

{جنّة} به معناى بوستان است و تنكير آن بر تعظيم و تفخيم دلالت مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 21 - 1،2

1 - ابرار در بهشت ، برخوردار از بالاپوش هاى سبز رنگ از حرير نازك و ريزباف و حرير ستبر و درشت باف

ع_ليهم ثياب سندس خضر و إستبرق

{سندس}، در لغت به معناى پارچه ابريشمى نازك و {استبرق} به معناى پارچه ضخيم است. برخى نيز آن را معرب و برگرفته

از كلمه فارسى {استبر} يا {ستبر} دانسته اند (تاج العروس). از تعبير {عاليهم} (بالاى ايشان) مى توان استفاده كرد كه مقصود، لباس رويى و بالاپوش است.

2 - جامه هاى سبز رنگ از حرير نازك و ستبر ، از لباس هاى فاخر و رسمى بهشتيان

ع_ليهم ثياب سندس خضر و إستبرق

لباس حرير بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 31 - 5

5- تن پوش هايى فاخر و ضخيم ، فراهم آمده از حرير سبز ، از جمله لباس هاى ويژه اهل بهشت است .

و يلبسون ثيابًا خضرًا من سندس و إستبرق

كلمه {إستبرق} معرب {إستبر} فارسى است. و به معناى {ديباى ضخيم} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 23 - 7

7 - پرنيان ، جنس لباس مؤمنان در بهشت

و لباسهم فيها حرير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 33 - 6

6 - لباس بهشتيان از حرير است .

و لباسهم فيها حرير

حزب الله از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

حزب الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 56 - 1،2،6

1 _ پذيرندگان ولايت و سرپرستى خدا ، پيامبر ( ص ) و مؤمنان واجد شرايط ، از زمره حزب اللّه ( ياران و پيروان خدا )

و من يتول اللّه و رسوله و الذين ءامنوا فان حزب اللّه هم الغلبون

{الذين ءامنوا} اشاره به مؤمنانى است كه در آيه قبل توصيف شدند.

2 _ دوستداران خدا ، پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، از زمره حزب خدا

و من يتول اللّه و رسوله و

الذين ءامنوا فان حزب اللّه هم الغلبون

بدان احتمال كه {تولى} به معناى دوست داشتن باشد.

6 _ اطاعت از خدا و رسول و مؤمنان واجد شرايط ، محور تشكل حزب اللّه

و من يتول اللّه و رسوله و الذين ءامنوا فان حزب اللّه هم الغلبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 22 - 26،27

26 - انسان ها ، در بينش الهى دو دسته اند : حزب خدا و حزب شيطان .

أُول_ئك حزب الشيط_ن . .. أُول_ئك حزب اللّه

27 - مؤمنان راستين ، حزب خدا هستند .

أُول_ئك حزب اللّه

اطمينان حزب الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 56 - 9

9 _ حزب خدا ، رهيده از بيم و نگرانى نسبت به سرنوشت خويش و مطمئن به آينده اى پيروز

فان حزب اللّه هم الغلبون

پيروزى حزب الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 56 - 4

4 _ پيروزى حتمى تنها از آن حزب اللّه ( ياران و پيروان خدا ) است .

فان حزب اللّه هم الغلبون

ضمير فصل {هم}، دلالت بر حصر دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 22 - 29

29 - حزب خدا ( مؤمنان راستين ) ، تنها حزب ظفرمند و رستگار

ألا إنّ حزب اللّه هم المفلحون

قرآن قبلاً درباره حزب شيطان فرمود: {ألا إنّ حزب الشيطان هم الخاسرون} و درباره حزب خدا مى فرمايد: {ألا إنّ حزب اللّه هم المفلحون} (حزب خدا فرجامى جز پيروزى و رستگارى ندارند).

حتميت پيروزى حزب الله

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 22 - 28

28 - رستگارى و ظفرمندى ، فرجام قطعى حزب خدا ( مؤمنان راستين )

ألا إنّ حزب اللّه هم المفلحون

حتميت رستگارى حزب الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 22 - 28

28 - رستگارى و ظفرمندى ، فرجام قطعى حزب خدا ( مؤمنان راستين )

ألا إنّ حزب اللّه هم المفلحون

رستگارى حزب الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 22 - 29

29 - حزب خدا ( مؤمنان راستين ) ، تنها حزب ظفرمند و رستگار

ألا إنّ حزب اللّه هم المفلحون

قرآن قبلاً درباره حزب شيطان فرمود: {ألا إنّ حزب الشيطان هم الخاسرون} و درباره حزب خدا مى فرمايد: {ألا إنّ حزب اللّه هم المفلحون} (حزب خدا فرجامى جز پيروزى و رستگارى ندارند).

شجاعت حزب الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 56 - 9

9 _ حزب خدا ، رهيده از بيم و نگرانى نسبت به سرنوشت خويش و مطمئن به آينده اى پيروز

فان حزب اللّه هم الغلبون

فرجام حزب الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 22 - 28

28 - رستگارى و ظفرمندى ، فرجام قطعى حزب خدا ( مؤمنان راستين )

ألا إنّ حزب اللّه هم المفلحون

فضايل حزب الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 22 - 29

29 - حزب خدا ( مؤمنان راستين ) ، تنها حزب ظفرمند و رستگار

ألا

إنّ حزب اللّه هم المفلحون

قرآن قبلاً درباره حزب شيطان فرمود: {ألا إنّ حزب الشيطان هم الخاسرون} و درباره حزب خدا مى فرمايد: {ألا إنّ حزب اللّه هم المفلحون} (حزب خدا فرجامى جز پيروزى و رستگارى ندارند).

حزن از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

حزن

{حزن}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 139 - 1

1 _ نبايد اهل ايمان در هنگامه هاى دشوار ( رويارويى با دشمنان ) ، سستى و اندوهى به خويش راه دهند .

يا ايّها الّذين امنوا . .. و لا تهنوا و لا تحزنوا

ايمان و حزن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 139 - 8

8 _ ناسازگارى ايمان آدمى با تن دادن او به سستى و اندوه در هنگامه هاى دشوار و رويارويى با دشمن

و لا تهنوا و لا تحزنوا و انتم الاعلون ان كنتم مؤمنين

در براشت فوق، جمله {و لا تهنوا و لا تحزنوا}، به منزله جواب شرط {ان كنتم . .. } گرفته شده است.

حزن در جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 139 - 1

1 _ نبايد اهل ايمان در هنگامه هاى دشوار ( رويارويى با دشمنان ) ، سستى و اندوهى به خويش راه دهند .

يا ايّها الّذين امنوا . .. و لا تهنوا و لا تحزنوا

حزن محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 128 - 17

17 _ نگرانى پيامبر ( ص ) ، از هدايت نيافتن مشركان و اعلام خداوند ، به اينكه هدايت

به دست اوست ، نه پيامبر ( ص ) .

ليس لك من الامر شىء

رسول اللّه (ص) در پى شكست دندان مباركش توسط مشركان در جنگ احد فرمود: كيف يفلح قومٌ فعلوا هذا بنبيّهم؟ در اين هنگام آيه فوق نازل شد.

_______________________________

الدر المنثور، ج 2، ص 312.

حزن همسر عمران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 36 - 3

3 _ تأسف و اندوه همسر عمران ، به گمان عدم پذيرش نذرش

انّى نذرت . .. قالت ربّ انّى وضعتها اُنثى

عوامل حزن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 139 - 3

3 _ شكست در جنگ ، نبايد موجب سستى و اندوه اهل ايمان شود .

و لا تهنوا و لا تحزنوا و انتم الاعلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 140 - 2

2 _ سختى و جراحت هاى ناشى از رويارويى با دشمنان دين ، نبايد موجب حزن و يا سستى در پيكار با آنان گردد .

و لا تهنوا و لا تحزنوا . .. ان يمسسكم قرح

عوامل رفع حزن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 139 - 5

5 _ توجّه به سنّت هاى الهى در فرجام شوم تكذيب كنندگان دين خداوند ، از ميان برنده هر گونه حزن و اندوه و سستى از جامعه ايمانى

فسيروا . .. فانظروا كيف كان عاقبة المكذّبين ... و لاتهنوا و لاتحزنوا

اگر جمله {و لا تهنوا . .. }، عطف بر جمله {فانظروا كيف ...} باشد، معناى

اين دو آيه چنين مى شود: شما محزون نباشيد، عاقبت تكذيب كنندگانِ آيات الهى (دشمن شما مسلمانان)، نابودى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 140 - 8

8 _ يادآورى پيروزى هاى گذشته و توجّه به گردش قانونمند تغييرات اجتماعى ، برطرف كننده ضعف و اندوه جامعه ايمانى

و لا تهنوا و لا تحزنوا . .. ان يمسسكم قرح فقد مسّ القوم قرح مثله و تلك الايّام ن

بنابر اينكه {فقد مسّ القوم}، درباره شكست مشركان در جنگ بدر باشد، خداوند براى از بين بردن اندوه و ضعف مؤمنان، پيروزى آنان را در جنگ بدر يادآورى كرده و همه را (چه شكست و چه پيروزى) برخاسته از مشيّت خويش دانسته است.

حس از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

حس

آثار حس گرايى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 153 - 11

11 _ نگرش مادى در مورد خداوند و بهانه جويى در مقابل پيامبران ، از مصاديق بارز ظلم و موجب گرفتارى به عذاب الهى است .

يسئلك أهل الكتب . .. فأخذتهم الصعقة بظلمهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 148 - 9

9 _ وجود گرايش هاى شرك آلود در بنى اسرائيل و علاقه به معبودى محسوس ، زمينه ساز روى آورى آنان به گوساله پرستى

و اتخذ قوم موسى من بعده من حليهم عجلا جسداً

تأكيد قرآن بر اينكه قوم موسى پس از غياب وى شروع به ساختن معبود كردند (من بعده)، بيانگر اين است كه حقايق مطرح شده از سوى موسى در آيه 138 و 139، تأثيرى در متقاضيان خداى

محسوس نداشت و آنان همچنان در انديشه خدايى محسوس و ملموس بودند و لذا در فرصت پيش آمده (غياب موسى) به آن خواسته جامه عمل پوشاندند.

ابداع حس بينايى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 78 - 2

2 - دستگاه شنوايى ، بينايى و تعقل انسان ، دستگاهى بديع و بى مانند در نظام خلقت

و هو الذى أنشأ لكم السمع و الأبص_ر و الأفئدة

{إنشاء} (مصدر {أنشأ}) به ايجاد بدون طرح و الگوى قبلى، گفته مى شود.

ابداع حس شنوايى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 78 - 2

2 - دستگاه شنوايى ، بينايى و تعقل انسان ، دستگاهى بديع و بى مانند در نظام خلقت

و هو الذى أنشأ لكم السمع و الأبص_ر و الأفئدة

{إنشاء} (مصدر {أنشأ}) به ايجاد بدون طرح و الگوى قبلى، گفته مى شود.

اقرار حس گرايان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 4 - 7

7 - اعتراف برخى از مردم به حوادث بعد از مرگ ، تنها با مشاهده آن امكان پذير است .

كلاّ سيعلمون

سؤال در {يتسائلون} چنانچه به معناى استفهام حقيقى باشد جمله {كلاّ سيعلمون} به منزله پاسخ خواهد بود; يعنى، پاسخ اين گونه پرسش ها مشكل اين گروه از مردم را حل نمى كند; بلكه بايد آن را مشاهده كنند تا به حقانيت آن اعتراف نمايند.

بينش حس گرايان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 4 - 7

7 - اعتراف برخى از مردم به حوادث بعد از مرگ

، تنها با مشاهده آن امكان پذير است .

كلاّ سيعلمون

سؤال در {يتسائلون} چنانچه به معناى استفهام حقيقى باشد جمله {كلاّ سيعلمون} به منزله پاسخ خواهد بود; يعنى، پاسخ اين گونه پرسش ها مشكل اين گروه از مردم را حل نمى كند; بلكه بايد آن را مشاهده كنند تا به حقانيت آن اعتراف نمايند.

حس شنوايى و خواب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 11 - 5

5- حسِّ شنوايى ، رابطه نزديكى با خواب انسان دارد . *

فضربنا على ءاذانهم فى الكهف سنين عددًا

به خواب بردن را با {زدن حجاب و مانع بر گوش ها} بيان كردن _ كه مفاد {ضربنا. ..} است _ مى رساند كه ارتباط تنگاتنگى ميان خواب و حسِّ شنوايى وجود دارد.

حس گرايى اكثريت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 7 - 1

1 - شناخت و آگاهى اكثريت مردم ، محدود به مظاهر ناچيزى از زندگى دنيا است .

يعلمون ظ_هرًا من الحيوة الدنيا

نكره آوردن واژه {ظاهراً} به منظور تحقير و بيان بى ارزش بودن ظاهر زندگى دنيا است.

حس گرايى اهل كتاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 153 - 8

8 _ اهل كتاب ، به ويژه يهود ، مردمى حسگرا و داراى بينشى مادى

يسئلك أهل الكتب ان تنزل عليهم كتباً من السماء . .. فقالوا أرنا اللّه

حس گرايى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 55 - 4

4 - بنى اسرائيل ، داراى روحيه حس گرايى

بودند .

حتى نرى اللّه جهرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 138 - 10

10 _ بنى اسرائيل با مشاهده بت پرستان و كرنش آنان در برابر معبودهايى محسوس ، خواستار معبودى ملموس و محسوس شدند .

فأتوا على قوم يعكفون على أصنام لهم قالوا يموسى اجعل لنا إلهاً كما لهم ءالهة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 148 - 9

9 _ وجود گرايش هاى شرك آلود در بنى اسرائيل و علاقه به معبودى محسوس ، زمينه ساز روى آورى آنان به گوساله پرستى

و اتخذ قوم موسى من بعده من حليهم عجلا جسداً

تأكيد قرآن بر اينكه قوم موسى پس از غياب وى شروع به ساختن معبود كردند (من بعده)، بيانگر اين است كه حقايق مطرح شده از سوى موسى در آيه 138 و 139، تأثيرى در متقاضيان خداى محسوس نداشت و آنان همچنان در انديشه خدايى محسوس و ملموس بودند و لذا در فرصت پيش آمده (غياب موسى) به آن خواسته جامه عمل پوشاندند.

حس گرايى فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 31 - 1

1 - موافقت فرعون با پيشنهاد موسى ( ع ) مبنى بر ارائه دليل محسوس و روشن بر صدق رسالت خويش

قال أوَلوجئتك بشىء مبين . قال فأت به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 38 - 9

9 - ضرورت قابل رؤيت بودن خدا در پندار فرعون

فاجعل لى صرحًا لعلّى أطّلع إلى إل_ه موسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

16 - غافر - 40 - 37 - 4

4 - تصور نادرست فرعون ، از حقيقت خداوند و اعتقاد باطل وى به وجود او در آسمان ها و انحصار راه خدا شناسى در محسوسات

أسب_ب السم_وت فأطّلع إلى إل_ه موسى

از اين كه فرعون براى كسب اطلاع از خداوند، به كاوش در آسمان ها پرداخت، اين مطلب به دست مى آيد كه او خدا را موجودى مى دانست كه اولاً در آسمان ها جاى دارد نه در زمين، ثانياً از راه هاى محسوس آسمانى (أسباب السماوات) قابل شناخت است.

حس گرايى قوم ابراهيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 73 - 2

2 - بهره گيرى ابراهيم ( ع ) در هدايت قومش ، از محسوس ترين و بديهى ترين امور

قال هل يسمعونكم . .. أو ينفعونكم أو يضرّون

حس گرايى قوم عاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 22 - 7

7- قوم عاد ، روى گردان از تفكّر در پيام هود ( ع ) و منتظر مشاهده دلايل حسى *

قالوا . .. فأتنا بما تعدنا إن كنت من الص_دقين

برداشت بالا بدان احتمال است كه درخواست عذاب، صرفاً به دليل استهزا نباشد; بلكه از آن جهت باشد كه هود(ع) بدانان وعده عذاب مى داد و آنان مى گفتند: تا آنچه را تو وعده مى دهى به چشم خود نبينيم، باور نخواهيم داشت.

حس گرايى كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 8 - 1،4

1 _ مشاهده نزول فرشتگان بر پيامبر(ص)، درخواست نابجا و

بهانه جويانه كافران

و قالوا لو لا أنزل عليه ملك و لو أنزلنا ملكا لقضى الأمر

4 _ كفرپيشگان حتى با نزول كتابى ملموس بر پيامبر(ص)، ايمان نمى آورند و خواهان نزول فرشتگان مى شوند.

و لو نزلنا عليك كتبا فى قرطاس فلمسوه بأيديهم لقال . .. و قالوا لو لا أنزل عليه م

بر اساس اين احتمال كه {قالوا} بر جواب {لو} در آيه قبل عطف شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 10 - 5

5 _ استهزاى كفار نسبت به پيامبر اكرم(ص)، با درخواست نزول كتاب ملموس و مشاهده فرشتگان

و لو نزلنا عليك كتبا فى قرطاس فلمسوه . .. و لقد استهزىء برسل من قبلك

يادآورى استهزا شدن انبياى گذشته براى تسلى پيامبر(ص)، پس از بيان بهانه جوييها و توقّعات بيجاى كافران چنين مى نمايد كه همين بهانه جوييها، از مصاديق استهزاگرى كافران در مورد رسولان الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 8 - 3

3 _ ارائه معجزه اى محسوس و قابل رؤيت ، توقع مشركان از پيامبر ( ص ) جهت اثبات درستى ادعاى نبوت خويش *

أو يلقى إليه كنز أو تكون له جنّة يأكل منها

درخواست و انتظار فرود آمدن گنجى براى پيامبر(ص) و يا داشتن باغ هاى پرثمر _ كه امرى محسوس و مملوس است _ مى تواند به اين خاطر باشد كه كافران، به دنبال معجزه اى محسوس و قابل رؤيت از پيامبر(ص) بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 10 - 3

3 - در نظر كافران ،

حقيقت انسان ، در جسم و اجزاى مادى ، خلاصه شده است .

و قالوا أءذا ضللنا فى الأرض

حس گرايى كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 7 - 4

4- كافران مكه ، بر اين باور بودند كه نزول هر نوع پيام آسمانى بر بشر ، بايد همراه با شاهد آسمانى محسوسى باشد . *

قالوا . .. لو ما تأتينا بالملئكة إن كنت من الصدقين

درخواست كافران از پيامبر(ص) براى آوردن ملائكه جهت تصديق نبوتش، ممكن است از اين رو باشد كه: آنان ارتباط بشر با خداوند را غير ممكن مى دانستند و براى قبول نبوت بشر، خواستار آوردن شاهد آسمانى بودند و ذكر نام ملائكه شايد به عنوان نمونه و يا شناخته شده بودن آنان باشد.

حس گرايى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 21 - 6،7

6 _ مشركان ، معتقد به جسمانيت خدا و قابل مشاهده بودن او

أو نرى ربّنا

7 _ مشركان ، مردمانى حس گرا در عقيده و انديشه و منكر حقايق ماورا ، محسوسات

أو نرى ربّنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 25 - 5،8

5 - مشركان ، بى اعتقاد نسبت به دلايل عقلى و روشن معاد و خواهان مشاهده حسى امور

و ما يهلكنا إلاّ الدهر . .. ما كان حجّتهم إلاّ أن قالوا ائتوا ب_ابائنا

درخواست زنده شدن پدران، در حقيقت ناشى از روحيه حسّ گرايى مشركان است. مفاد آيه قبل (مايهلكنا إلاّ الدهر) نيز تأييد و گواهى بر اين مدعا است.

8 - حقانيت معاد از

نظر مشركان ، منوط به زنده شدن پدران آنان در برابر ديدگانشان

قالوا ائتوا ب_ابائنا إن كنتم ص_دقين

حس گرايى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 90 - 4

4- مشركان مكه ، على رغم مشاهده آيات گوناگون الهى ، از پيامبر ( ص ) درخواست معجزه حسى كردند .

و لقد صرّفنا . .. من كلّ مثل فأبى ... و قالوا لن نؤمن لك حتى تفجر لنا من الأرض ي

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 92 - 10

10- اتكاى مشركان مكه در عقايد و جهان بينى خود ، تنها بر محسوسات و دريافت هاى حسى بود .

تأتى بالله و المل_ئكة قبيلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 93 - 4،8

4- مشركان مكه ، على رغم مشاهده آيات گوناگون الهى ، از پيامبر ( ص ) درخواست معجزه حسى كردند .

و لقد صرّفنا . .. من كلّ مثل فأبى ... و قالوا لن نؤمن لك حتى ... يكون لك بيت من

8- اتكاى مشركان مكه به ملاك هاى مادى و حسى ، در شناخت معجزات و آيات الهى

حتى تفجر لنا . .. حتى تنزّل علينا كت_بًا نقرؤه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 50 - 2

2 - مشركان مكه ، نزول وحى را ، به عنوان آيه اى از جانب خدا قبول نكرده و خواستار معجزه حسّى شدند .

و كذلك أنزلنا إليك الكت_ب . .. و ما يجحد بأي_تنا ... و قالوا لولا أنزل

عليه ءاي_

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 36 - 3

3- مشركان مكه ، خواهان شهود حسى براى ايمان به حقايق غيبى

فأتوا ب_ابائنا إن كنتم ص_دقين

با اين كه معاد اخروى از امور غيبى به حساب مى آيد، مشركان با پيشنهاد زنده شدن پدرانشان، خواهان محسوس شدن آن بودند.

حس گرايى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 153 - 8

8 _ اهل كتاب ، به ويژه يهود ، مردمى حسگرا و داراى بينشى مادى

يسئلك أهل الكتب ان تنزل عليهم كتباً من السماء . .. فقالوا أرنا اللّه

فوايد حس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 259 - 13

13 _ حس ، از ابزار شناخت

فانظر الى طعامك . .. و انظر الى حمارك ... و انظر الى العظام

حس گرايان

اقرار حس گرايان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 4 - 7

7 - اعتراف برخى از مردم به حوادث بعد از مرگ ، تنها با مشاهده آن امكان پذير است .

كلاّ سيعلمون

سؤال در {يتسائلون} چنانچه به معناى استفهام حقيقى باشد جمله {كلاّ سيعلمون} به منزله پاسخ خواهد بود; يعنى، پاسخ اين گونه پرسش ها مشكل اين گروه از مردم را حل نمى كند; بلكه بايد آن را مشاهده كنند تا به حقانيت آن اعتراف نمايند.

بينش حس گرايان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 4 - 7

7 - اعتراف برخى از مردم به حوادث بعد از مرگ

، تنها با مشاهده آن امكان پذير است .

كلاّ سيعلمون

سؤال در {يتسائلون} چنانچه به معناى استفهام حقيقى باشد جمله {كلاّ سيعلمون} به منزله پاسخ خواهد بود; يعنى، پاسخ اين گونه پرسش ها مشكل اين گروه از مردم را حل نمى كند; بلكه بايد آن را مشاهده كنند تا به حقانيت آن اعتراف نمايند.

حس گرايى

آثار حس گرايى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 153 - 11

11 _ نگرش مادى در مورد خداوند و بهانه جويى در مقابل پيامبران ، از مصاديق بارز ظلم و موجب گرفتارى به عذاب الهى است .

يسئلك أهل الكتب . .. فأخذتهم الصعقة بظلمهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 148 - 9

9 _ وجود گرايش هاى شرك آلود در بنى اسرائيل و علاقه به معبودى محسوس ، زمينه ساز روى آورى آنان به گوساله پرستى

و اتخذ قوم موسى من بعده من حليهم عجلا جسداً

تأكيد قرآن بر اينكه قوم موسى پس از غياب وى شروع به ساختن معبود كردند (من بعده)، بيانگر اين است كه حقايق مطرح شده از سوى موسى در آيه 138 و 139، تأثيرى در متقاضيان خداى محسوس نداشت و آنان همچنان در انديشه خدايى محسوس و ملموس بودند و لذا در فرصت پيش آمده (غياب موسى) به آن خواسته جامه عمل پوشاندند.

حس گرايى اكثريت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 7 - 1

1 - شناخت و آگاهى اكثريت مردم ، محدود به مظاهر ناچيزى از زندگى دنيا است .

يعلمون ظ_هرًا من الحيوة

الدنيا

نكره آوردن واژه {ظاهراً} به منظور تحقير و بيان بى ارزش بودن ظاهر زندگى دنيا است.

حس گرايى اهل كتاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 153 - 8

8 _ اهل كتاب ، به ويژه يهود ، مردمى حسگرا و داراى بينشى مادى

يسئلك أهل الكتب ان تنزل عليهم كتباً من السماء . .. فقالوا أرنا اللّه

حس گرايى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 55 - 4

4 - بنى اسرائيل ، داراى روحيه حس گرايى بودند .

حتى نرى اللّه جهرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 138 - 10

10 _ بنى اسرائيل با مشاهده بت پرستان و كرنش آنان در برابر معبودهايى محسوس ، خواستار معبودى ملموس و محسوس شدند .

فأتوا على قوم يعكفون على أصنام لهم قالوا يموسى اجعل لنا إلهاً كما لهم ءالهة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 148 - 9

9 _ وجود گرايش هاى شرك آلود در بنى اسرائيل و علاقه به معبودى محسوس ، زمينه ساز روى آورى آنان به گوساله پرستى

و اتخذ قوم موسى من بعده من حليهم عجلا جسداً

تأكيد قرآن بر اينكه قوم موسى پس از غياب وى شروع به ساختن معبود كردند (من بعده)، بيانگر اين است كه حقايق مطرح شده از سوى موسى در آيه 138 و 139، تأثيرى در متقاضيان خداى محسوس نداشت و آنان همچنان در انديشه خدايى محسوس و ملموس بودند و لذا در فرصت پيش آمده (غياب موسى)

به آن خواسته جامه عمل پوشاندند.

حس گرايى فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 31 - 1

1 - موافقت فرعون با پيشنهاد موسى ( ع ) مبنى بر ارائه دليل محسوس و روشن بر صدق رسالت خويش

قال أوَلوجئتك بشىء مبين . قال فأت به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 38 - 9

9 - ضرورت قابل رؤيت بودن خدا در پندار فرعون

فاجعل لى صرحًا لعلّى أطّلع إلى إل_ه موسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 37 - 4

4 - تصور نادرست فرعون ، از حقيقت خداوند و اعتقاد باطل وى به وجود او در آسمان ها و انحصار راه خدا شناسى در محسوسات

أسب_ب السم_وت فأطّلع إلى إل_ه موسى

از اين كه فرعون براى كسب اطلاع از خداوند، به كاوش در آسمان ها پرداخت، اين مطلب به دست مى آيد كه او خدا را موجودى مى دانست كه اولاً در آسمان ها جاى دارد نه در زمين، ثانياً از راه هاى محسوس آسمانى (أسباب السماوات) قابل شناخت است.

حس گرايى قوم ابراهيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 73 - 2

2 - بهره گيرى ابراهيم ( ع ) در هدايت قومش ، از محسوس ترين و بديهى ترين امور

قال هل يسمعونكم . .. أو ينفعونكم أو يضرّون

حس گرايى قوم عاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 22 - 7

7- قوم عاد ، روى گردان از

تفكّر در پيام هود ( ع ) و منتظر مشاهده دلايل حسى *

قالوا . .. فأتنا بما تعدنا إن كنت من الص_دقين

برداشت بالا بدان احتمال است كه درخواست عذاب، صرفاً به دليل استهزا نباشد; بلكه از آن جهت باشد كه هود(ع) بدانان وعده عذاب مى داد و آنان مى گفتند: تا آنچه را تو وعده مى دهى به چشم خود نبينيم، باور نخواهيم داشت.

حس گرايى كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 8 - 1،4

1 _ مشاهده نزول فرشتگان بر پيامبر(ص)، درخواست نابجا و بهانه جويانه كافران

و قالوا لو لا أنزل عليه ملك و لو أنزلنا ملكا لقضى الأمر

4 _ كفرپيشگان حتى با نزول كتابى ملموس بر پيامبر(ص)، ايمان نمى آورند و خواهان نزول فرشتگان مى شوند.

و لو نزلنا عليك كتبا فى قرطاس فلمسوه بأيديهم لقال . .. و قالوا لو لا أنزل عليه م

بر اساس اين احتمال كه {قالوا} بر جواب {لو} در آيه قبل عطف شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 10 - 5

5 _ استهزاى كفار نسبت به پيامبر اكرم(ص)، با درخواست نزول كتاب ملموس و مشاهده فرشتگان

و لو نزلنا عليك كتبا فى قرطاس فلمسوه . .. و لقد استهزىء برسل من قبلك

يادآورى استهزا شدن انبياى گذشته براى تسلى پيامبر(ص)، پس از بيان بهانه جوييها و توقّعات بيجاى كافران چنين مى نمايد كه همين بهانه جوييها، از مصاديق استهزاگرى كافران در مورد رسولان الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 8 - 3

3 _

ارائه معجزه اى محسوس و قابل رؤيت ، توقع مشركان از پيامبر ( ص ) جهت اثبات درستى ادعاى نبوت خويش *

أو يلقى إليه كنز أو تكون له جنّة يأكل منها

درخواست و انتظار فرود آمدن گنجى براى پيامبر(ص) و يا داشتن باغ هاى پرثمر _ كه امرى محسوس و مملوس است _ مى تواند به اين خاطر باشد كه كافران، به دنبال معجزه اى محسوس و قابل رؤيت از پيامبر(ص) بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 10 - 3

3 - در نظر كافران ، حقيقت انسان ، در جسم و اجزاى مادى ، خلاصه شده است .

و قالوا أءذا ضللنا فى الأرض

حس گرايى كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 7 - 4

4- كافران مكه ، بر اين باور بودند كه نزول هر نوع پيام آسمانى بر بشر ، بايد همراه با شاهد آسمانى محسوسى باشد . *

قالوا . .. لو ما تأتينا بالملئكة إن كنت من الصدقين

درخواست كافران از پيامبر(ص) براى آوردن ملائكه جهت تصديق نبوتش، ممكن است از اين رو باشد كه: آنان ارتباط بشر با خداوند را غير ممكن مى دانستند و براى قبول نبوت بشر، خواستار آوردن شاهد آسمانى بودند و ذكر نام ملائكه شايد به عنوان نمونه و يا شناخته شده بودن آنان باشد.

حس گرايى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 21 - 6،7

6 _ مشركان ، معتقد به جسمانيت خدا و قابل مشاهده بودن او

أو نرى ربّنا

7 _ مشركان ،

مردمانى حس گرا در عقيده و انديشه و منكر حقايق ماورا ، محسوسات

أو نرى ربّنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 25 - 5،8

5 - مشركان ، بى اعتقاد نسبت به دلايل عقلى و روشن معاد و خواهان مشاهده حسى امور

و ما يهلكنا إلاّ الدهر . .. ما كان حجّتهم إلاّ أن قالوا ائتوا ب_ابائنا

درخواست زنده شدن پدران، در حقيقت ناشى از روحيه حسّ گرايى مشركان است. مفاد آيه قبل (مايهلكنا إلاّ الدهر) نيز تأييد و گواهى بر اين مدعا است.

8 - حقانيت معاد از نظر مشركان ، منوط به زنده شدن پدران آنان در برابر ديدگانشان

قالوا ائتوا ب_ابائنا إن كنتم ص_دقين

حس گرايى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 90 - 4

4- مشركان مكه ، على رغم مشاهده آيات گوناگون الهى ، از پيامبر ( ص ) درخواست معجزه حسى كردند .

و لقد صرّفنا . .. من كلّ مثل فأبى ... و قالوا لن نؤمن لك حتى تفجر لنا من الأرض ي

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 92 - 10

10- اتكاى مشركان مكه در عقايد و جهان بينى خود ، تنها بر محسوسات و دريافت هاى حسى بود .

تأتى بالله و المل_ئكة قبيلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 93 - 4،8

4- مشركان مكه ، على رغم مشاهده آيات گوناگون الهى ، از پيامبر ( ص ) درخواست معجزه حسى كردند .

و لقد صرّفنا . .. من كلّ مثل

فأبى ... و قالوا لن نؤمن لك حتى ... يكون لك بيت من

8- اتكاى مشركان مكه به ملاك هاى مادى و حسى ، در شناخت معجزات و آيات الهى

حتى تفجر لنا . .. حتى تنزّل علينا كت_بًا نقرؤه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 50 - 2

2 - مشركان مكه ، نزول وحى را ، به عنوان آيه اى از جانب خدا قبول نكرده و خواستار معجزه حسّى شدند .

و كذلك أنزلنا إليك الكت_ب . .. و ما يجحد بأي_تنا ... و قالوا لولا أنزل عليه ءاي_

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 36 - 3

3- مشركان مكه ، خواهان شهود حسى براى ايمان به حقايق غيبى

فأتوا ب_ابائنا إن كنتم ص_دقين

با اين كه معاد اخروى از امور غيبى به حساب مى آيد، مشركان با پيشنهاد زنده شدن پدرانشان، خواهان محسوس شدن آن بودند.

حس گرايى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 153 - 8

8 _ اهل كتاب ، به ويژه يهود ، مردمى حسگرا و داراى بينشى مادى

يسئلك أهل الكتب ان تنزل عليهم كتباً من السماء . .. فقالوا أرنا اللّه

حسابرسي از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

حسابرسى

آثار ترس از حسابرسى اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 22 - 18

18_ آنان كه از خدا ترسانند و از حساب سخت و ناگوار قيامت هراس دارند ، به فرجامى نيك خواهند رسيد .

و يخشون ربهم و يخافون سوء الحساب . .. أُول_ئك لهم عقبى الدار

آثار تكذيب حسابرسى

اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 27 - 7

7 - انكار معاد و روز حسابرسى ، مستلزم باطل و بى هدف دانستن آفرينش جهان است .

بما نسوا يوم الحساب . و ما خلقنا السماء و الأرض و ما بينهما ب_طلاً

يادآورى اين نكته كه ما جهان را بى هدف نيافريده ايم _ پس از طرح مسأله فراموشى روز حساب _ مى رساند كه نسيان و انكار معاد با هدف مندى و حق مدارى جهان، ناسازگار است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 27 - 5

5 - انكار معاد و حسابرسى قيامت ، عامل طغيان گرى و مايه گرفتارى به عذاب جهنم است .

للطّ_غين . .. إنّهم كانوا لايرجون حسابًا

آثار حسابرسى اخروى امت ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 28 - 10

10 - احضار امت ها براى حسابرسى ، مايه هراس و به زانو درآمدن آنان در صحنه قيامت *

و ترى كلّ أمّة جاثية كلّ أمّة تدعى إلى كت_بها

برداشت بالا بدان احتمال است كه جمله {كلّ أمة تدعى إلى كتابها} درصدد بيان علت {كلّ اُمّة جاثية} باشد.

آثار حسابرسى عمل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 18 - 10

10 - محاسبه اعمال و مراقبت بر كردار ، هم ريشه در تقوا دارد و هم روحيه تقوا را رشد داده ، شكوفا مى سازد .

و لتنظر نفس . .. و اتّقوا اللّه

از قرار گرفتن عبارت {و لتنظر. ..} در ميان دو {اتّقوا اللّه}،

استفاده مى شود كه محاسبه نفس از يك سو، متكى به تقوا است و از سوى ديگر عامل شكوفايى و تكامل آن مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 10 - 4

4 - حسابرسى و سنجش نهان كارى ها و نيت هاى انسان ، مايه ناتوانى او از هرگونه دفاع و محروميت او از كمترين يار و ياور در قيامت

يوم تبلى السرائر . فما له من قوّة و لا ناصر

حرف {فاء} در {فما له من. ..}، نبود قوت و ناصر را بر {تبلى السرائر} تفريع كرده و آن را نتيجه حسابرسى قرار داده است; يعنى، روز قيامت با متمايز شدن سريره هاى نيك و بد، راهى جز پذيرفتن جزاى آن براى انسان باقى نمى ماند; زيرا نه او را ياراى انكار است و نه كسى به حمايت از او برخواهد خاست.

آثار ذكر حسابرسى عمل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 16 - 12

12 - توجّه به محاسبه دقيق اَعمال در آخرت ، در گرايش انسان به صلاح ، نقش سازنده اى دارد .

ي_بنىّ إنّها إن تك مثقال حبّة . .. يأت بها اللّه

آثار ذكر حسابرسى نعمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكاثر - 102 - 8 - 3

3 - توجّه به حسابرسى و مسؤوليت در برابر نعمت ها ، بازدارنده انسان از دل خوشى به فراوانى آن و زمينه ساز ترك افتخار بر ديگران است .

ألهيكم التكاثر. .. ثمّ لتسئلنّ يومئذ عن النعيم

آثار علم به حسابرسى عمل

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 16 - 3

3 - آشنايى با مرحله حسابرسى نامه هاى اعمال ، زمينه ساز باور انسان به تغييرپذير بودن حالات خويش است .

فلا أُقسم

جمله {طبقاً عن طبق} (در آيات بعد) _ كه سوگندهاى مكرر اين آيات مربوط به آن است _ از دگرگونى حالات انسان خبر مى دهد و حرف {فاء} در {فلا اُقسم} اين مجموعه را بر آيات پيشين _ كه درباره محاسبه نامه هاى اعمال بود _ تفريع كرده است; يعنى، حال كه از حساب و كتاب آگاه شديد، بدانيد كه دگرگونى حالات حتمى است.

آثار غفلت از حسابرسى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 63 - 5

5 - غفلت از نظام ثبت و حسابرسى دقيق اعمال و كيفر و پاداش اخروى ، عامل بيگانگى كافران با اعمال نيك و آلودگى آنان به كردار هاى بد و ناشايست

بل قلوبهم فى غمرة من ه_ذا . .. هم لها ع_ملون

ارزش ترس از حسابرسى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 14 - 7

7- ترس از حسابرسى خداوند و وعيد او ، امرى ارزشمند و مورد تشويق خداوند

ذلك لمن خاف مقامى و خاف وعيد

اهميت ايمان به حسابرسى اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 20 - 7

7 - لزوم ايمان به ثبت كردار انسان در نامه اعمال و حسابرسى آن در قيامت

و أمّا من أُوتى . .. و أمّا من أُوتى ... فما لهم لايؤمنون

اهميت ترس از

حسابرسى عمل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 40 - 8

8 - ضرورت بيم داشتن از حسابرسى اعمال

و أمّا من خاف مقام ربّه

اهميت حسابرسى خود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 57 - 6

6- توجه هميشگى انسان به اَعمال گذشته خويش و نقد و بررسى آنها ، لازم است .

و من أظلم ممّن . .. نسى ما قدّمت يداه

اهميت حسابرسى در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 109 - 5

5 _ ضرورت و لزوم ياد قيامت و صحنه هاى حسابرسى آن براى اهل ايمان

يوم يجمع اللّه الرسل فيقول ماذا اجبتم

بدان احتمال كه {يوم} مفعول به براى فعل محذوف همانند {اذكروا} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 16 - 5

5 - حسابرسى از بندگان ، مهم ترين ويژگى قيامت است .

يوم الحساب

از نام گذارى روز قيامت به {روز حساب}، برداشت ياد شده استفاده مى شود.

اهميت حسابرسى عمل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 57 - 6

6- توجه هميشگى انسان به اَعمال گذشته خويش و نقد و بررسى آنها ، لازم است .

و من أظلم ممّن . .. نسى ما قدّمت يداه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 20 - 3

3 - حساب رسى اعمال ، مهم ترين ويژگى قيامت و فلسفه برپايى آن

إنّى ظننت أنّى مل_ق حسابيه

از اين كه از ميان مجموعه مسائل

قيامت، مسأله حساب رسى مورد توجه مؤمنان قرار گرفته است; مى توان به حقيقت ياد شده پى برد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 20 - 1

1 - توجه به هشدار هاى قرآن درباره بررسى نامه هاى عمل و پيامد هاى آن ، براى ايمان آوردن كافى است .

فما لهم لايؤمنون

حرف {فاء}، اين آيه را بر مفاد آيه هاى قبل تفريع كرده است; يعنى، پس از گوشزد شدن خطرها ايمان نياوردن توجيه ناپذير است.

اهميت عقيده به حسابرسى عمل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 16 - 2

2 - اعتقاد به محاسبه اعمال در عالم آخرت ، مهم ترين اصل عقيدتى پس از عقيده به يك تايى خداوند است .

لاتشرك باللّه . .. ي_بنىّ إنّها إن تك مثقال حبّة ... يأت بها اللّه

ايمان به حسابرسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 105 - 19

19 _ باور به قيامت و بازگشت به خدا و حسابرسى كردار ها زمينه ساز مراقبت بر ايمان و پرهيز از عوامل گمراهى

عليكم انفسكم . .. فينبئكم بما كنتم تعملون

ايمان به حسابرسى اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 26 - 1

1 - تصديق روز جزا و اعتقاد به حساب رسى بندگان ، از ويژگى هاى مؤمنان و مسلمانان راستين

و الذين يصدّقون بيوم الدين

يكى از كاربردهاى واژه {دين}، جزا و حساب است.

ايمان به حسابرسى عمل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه -

69 - 20 - 1،5

1 - نامه اعمال معتقدان به قيامت و حساب رسى ، به دست راست آنان داده خواهد شد .

فأمّا من أُوتى كت_به بيمينه . .. إنّى ظننت أنّى مل_ق حسابيه

5 - ايمان به قيامت و حساب رسى اعمال ، دليل شادمانى و رضايت مندى مؤمنان بهشتى ، هنگام مشاهده نامه اعمال خويش است .

فيقول هآؤُم اقرءوا كت_بيه . إنّى ظننت أنّى مل_ق حسابيه

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه جمله {إنّى ظننت. ..} در مقام تعليل براى جمله {فيقول هآؤُم ...} باشد.

پاداش بى حسابرسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 8 - 1،2،4

1 - مؤمنان نيك كردار ، برخوردار از پاداش بى حساب و هميشگى خداوند

إنّ الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت لهم أجر غير ممنون

برداشت ياد شده بر اين اساس است كه {غير ممنون} به معناى غير منقطع و يا غير قابل محاسبه باشد.

2 - خداوند در پاداش دادن به مؤمنان نيك كردار ، هيچ گونه منّتى بر آنان نخواهد گذاشت .

إنّ الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت لهم أجر غير ممنون

برداشت بالا مبتنى بر اين نكته است كه {ممنون} از ماده {منت} اشتقاق يافته باشد.

4 - همراه بودن ايمان و عمل صالح ، شرط بهرهورى از اجر بى حساب و بى منت الهى

إنّ الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت لهم أجر غير ممنون

تذكر حسابرسى اخروى عمل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 15 - 4

4- تبيين آيات الهى در طبيعت و تذكر به محاسبه اعمال در قيامت ، براى هدايت آدميان

است .

و جعلنا الّيل و النهار ءايتين . .. اقرأ كت_بك ... من اهتدى فإنما يهتدى لنفسه

تذكر حسابرسى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 92 - 9

9_ شعيب ( ع ) مردم مدين را به حسابرسى خداوند و مجازات هاى او هشدار داد .

إن ربى بما تعملون محيط

چنان چه مقصود از احاطه خداوند بر اعمال بندگان ، آگاهى او بر اعمال باشد ، جمله {إن ربى . ..} كنايه از حسابرسى و كيفردهى مى باشد.

تذكر حسابرسى عمل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 15 - 17

17 - توجه دادن انسان به محاسبه اعمال اش در نزد خداوند ، زمينه ساز پابندى وى به توحيد و پيروى كردن از انسان هاى خداجو است .

و إن ج_هداك على أن تشرك بى . .. فلاتطعهما ... و اتّبع سبيل من أناب إلىّ ثمّ إلىّ

ترس از حسابرسى اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 21 - 7،8

7_ انسان ها بايد از مواجه شدن با حساب سخت و ناگوار قيامت ، خائف و هراسان باشند .

و يخافون سوء الحساب

8_ خشيت از خدا و هراس از حساب سخت و ناگوار قيامت ، از نشانه هاى خردمندان است .

إنما يتذكّر أُولُوا الألب_ب . .. الذين ... يخشون ربهم و يخافون سوء الحساب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 21 - 3

3_ هراس انسان در قيامت ، از حضور در دادگاه عدل الهى *

و جاءت كلّ نفس

معها سائق

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه تعبير {سائق} و مأمور پيش برنده، از آن جهت ياد شده باشد كه بى رغبتى و هراس انسان را، از حضور اختيارى در محكمه عدل الهى بنماياند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 31 - 2

2 - پرهيز از طغيان گرى ، ترس از حسابرسى اعمال و پذيرش آيات الهى ، مصداق تقواپيشگى است .

للطّ_غين . .. إنّهم كانوا لايرجون حسابًا . و كذّبوا ب_اي_تنا ... إنّ للمتّقين مف

از تقابل بين متقين و طغيان گران، دانسته مى شود كه منزّه بودن از صفات طغيان گران، تقواپيشگى است.

ترس از حسابرسى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 14 - 6

6- كسانى از امداد هاى ويژه خداوند برخوردار مى شوند كه از مقام الهى ( حسابرسى ) و وعيد او ترس داشته باشند .

و لنسكننّكم الأرض من بعدهم ذلك لمن خاف مقامى و خاف وعيد

{مقام} اسم مكان است و به قرينه ترس و وعيدى كه به دنبال آن آمده است مى تواند به معناى مكان قيام براى حسابرسى باشد.

تشويق به ترس از حسابرسى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 14 - 7

7- ترس از حسابرسى خداوند و وعيد او ، امرى ارزشمند و مورد تشويق خداوند

ذلك لمن خاف مقامى و خاف وعيد

تعدد آيات حسابرسى اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 28 - 3

3 - بسيارى از آيات قرآن ، هشدار دهنده مردم

درباره معاد و حسابرسى در قيامت است .

لايرجون حسابًا . و كذّبوا ب_اي_تنا كذّابًا

جمع بودن {آيات} بر نكته ياد شده دلالت دارد. به قرينه كلمه {حساباً} _ در آيه قبل _ موضوع حسابرسى در مجموعه آن آيات مطرح شده است.

تعدد ابزار حسابرسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 47 - 3

3- ابزار سنجش اعمال ( ميزان ) در قيامت ، متعدد است .

و نضع الموزين القسط

{موازين} (جمع {ميزان}) به معناى ترازوها است و جمع آمدن آن دليل بر تعدد است. هرچند ميان مفسران در باره چگونگى متعدد بودن ترازوهاى قسط و عدل اختلاف هست.

تعدد حسابرسى در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 22 - 6

6 - رسيدگى به كار هاى انسان ها در قيامت ، داراى قسمت هاى گوناگون و تفكيك شده است .

صفًّا صفًّا

تقسيم بندى حسابرسى انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 22 - 6

6 - رسيدگى به كار هاى انسان ها در قيامت ، داراى قسمت هاى گوناگون و تفكيك شده است .

صفًّا صفًّا

حتميت حسابرسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 16 - 9

9_ علم الهى ، به زواياى وجود آدمى ، پشتوانه برپايى قيامت و حساب رسى و مؤاخذه انسان *

و نحن أقرب إليه من حبل الوريد

در آيات پيشين براى اقامه برهان معاد به دو نكته اشاره شده است: نخست قدرت خداوند و سپس علم او. اكنون دراين آيات، تعبير {أفعيينا...} به قدرت

و {نعلم ما توسوس...} به علم الهى نظر دارد.

حتميت حسابرسى اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 8 - 3

3 - بازگشت به سوى خدا و حضور در دادگاه قيامت ، براى محاسبه و مجازات ، امرى حتمى و غير قابل اجتناب است .

ثمّ تردّون إلى ع_لم الغيب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 7 - 2

2 - احضار كم فروشان در صحنه قيامت و حسابرسى اعمال آنان ، قطعى و ترديدناپذير است .

ويل للمطفّفين . .. ألا يظنّ أُول_ئك ... كلاّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ماعون - 107 - 1 - 3

3 - روز مجازات و حسابرسى ، حقيقتى است انكارناپذير و دروغ پنداشتن آن ، شگفت آور و توجيه ناپذير است .

أرءيت الذى يكذّب بالدين

حتميت حسابرسى اخروى نعمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكاثر - 102 - 8 - 2

2 - حسابرسى از نعمت ها در قيامت ، اجتناب ناپذير و بيرون از اختيار انسان ها است .

ثمّ لتسئلنّ

مجهول بودن {لتسئلنّ}، اشاره به نكته ياد شده دارد.

حتميت حسابرسى عمل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 1 - 2

2- حسابرسى اعمال مردم ، قريب الوقوع و تخلف ناپذير است .

اقترب للناس حسابهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 5 - 5

5 - بازگشت به خداوند جهت محاسبه اعمال ، امرى گريزناپذير است .

و إلى اللّه ترجع الأُمور

به كارگيرى

فعل مجهول (ترجع) بيانگر آن است كه مسأله بازگشت به محضر خداوند، دل بخواهى نبوده و انسان ها _ چه بخواهند و چه نخواهند _ به حضور او بازگشت داده خواهند شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 18 - 2

2 - حضور مردم در پيشگاه خداوند در قيامت و حسابرسى اعمال آنان ، قطعى و ترديدناپذير است .

يوم يقوم الناس لربّ الع_لمين . كلاّإنّ كت_ب الفجّار ... كلاّإنّ كت_ب الأبرار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 10 - 3

3 - قيامت روز بى ثمر ماندن نيرو هاى درونى و بيرونى انسان ، در برابر حسابرسى كار هاى پنهانى او است .

فما له من قوّة و لا ناصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 26 - 1

1 - خداوند ، حسابرسى اعمال مردم را بر خود لازم شمرده است .

ثمّ إنّ علينا حسابهم

حسابرسى اخروى از مكذبان الياس(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 127 - 2

2 - قوم تكذيب كننده الياس ، در روز قيامت براى حسابرسى و كيفر احضار خواهند شد .

فإنّهم لمحضرون

حسابرسى اخروى از مكذبان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 127 - 3

3 - تكذيب كنندگان پيامبران و اديان الهى ، براى حسابرسى و كيفر در روز قيامت احضار خواهند شد .

فإنّهم لمحضرون

حسابرسى اخروى امت ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه -

45 - 29 - 3

3 - صحيفه اعمال امت ها در قيامت ، بيان كننده تمامى كردار ايشان ، به صورتى دقيق و بدون كمترين كاستى و فزونى

ينطق عليكم بالحقّ

حسابرسى اخروى انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 31 - 2،3

2 - جن و انس ، هر دو داراى مسؤوليت و حسابرسى در قيامت

سنفرغ لكم أيّه الثقلان

3 - بسيج تمامى امكانات هستى در نشأه آخرت ، براى حسابرسى نهايى خلق

سنفرغ لكم أيّه الثقلان

نسبت داده شدن {فراغ} به خداوند _ با ضمير متكلم مع الغير _ مى تواند كنايه از اين باشد كه او تمامى اسباب و عوامل را در جهت رسيدگى به حساب خلق، در قيامت قرار مى دهد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 32 - 5

5 - ربوبيت الهى در حق جن و انس ، مستلزم برپا داشتن نظام حسابرسى اعمال براى آنان

سنفرغ لكم أيّه الثقلان . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

ارتباط {ربّكما} با محتواى آيه قبل، بيانگر مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 33 - 2

2 - جنيان چونان آدميان ، مشمول محاسبه الهى و قوانين عام خداوند در سراى واپسين

ي_معشر الجنّ و الإنس إن استطعتم . .. لاتنفذون

از ذكر {جنّ} و تقديم آن بر {إنس}، مى توان استفاده كرد كه نبايد گمان برد كه جنيان، به واسطه داشتن اجرام لطيف، قدرت بر فرار از محاكمه و عقاب الهى دارند.

حسابرسى اخروى انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 -

رعد - 13 - 21 - 5،7

5_ انسان ها در قيامت مورد حسابرسى قرار مى گيرند .

و يخافون سوء الحساب

7_ انسان ها بايد از مواجه شدن با حساب سخت و ناگوار قيامت ، خائف و هراسان باشند .

و يخافون سوء الحساب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 41 - 9

9- اهميت و عظمت موقعيت حسابرسى انسان ها در قيامت *

ربّنا اغفرلى . .. يوم يقوم الحساب

اينكه حضرت ابراهيم(ع) در ميان موقعيتها و صحنه هاى گوناگون روز قيامت تنها از وقت حسابرسى ياد كرده است، برداشت فوق به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 93 - 7

7- انسان ها ، در قيامت در برابر اعمال خود بازپرسى مى شوند .

و لتسئلنّ عمّا كنتم تعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 1 - 6

6- انسان در برابر رفتار و كردار خويش ، مسؤول بوده و در قيامت مورد مؤاخذه و بازخواست قرار خواهد گرفت .

اقترب للناس حسابهم

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه حسابرسى آن گاه معقول و متصور است كه مسؤوليت و بازخواهى در كار باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 51 - 5

5 - انسان ها پس از زنده شدن در قيامت ، بى هيچ فاصله و تأخيرى براى حسابرسى به پيشگاه خداوند احضار مى شوند .

فإذا هم من الأجداث إلى ربّهم ينسلون

بيشتر مفسران برآنند كه مقصود از حركت سريع انسان ها به سوى پروردگار، احضار آنان

براى حسابرسى است. گفتنى است كه به كار رفتن {إذا}ى فجائيه، مى رساند كه اين حسابرسى بى هيچ فاصله اى پس از نفخ صور انجام خواهد پذيرفت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 54 - 1

1 - قيامت ، روز حساب رسى از تمام رفتار و كردار هاى بندگان

فإذا هم جميع لدينا محضرون . فاليوم لاتظلم نفس شيئًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 7 - 19،21

19 - حسابرسى اعمال بندگان از سوى خداوند در قيامت ، متكى به علم همه جانبه او است .

فينبّئكم بما كنتم تعملون إنّه عليم بذات الصدور

برداشت بالا از آن جا است كه جمله {إن_ّه عليم بذات الصدور} تعليل براى جمله {فينب_ّئكم بما كنتم تعملون} است; يعنى، چون خداوند به باطن افراد آگاه است، پس مى تواند آنان را به كردارشان آگاه سازد و به حسابرسى آنان بپردازد.

21 - ربوبيت الهى ، مقتضى برپايى قيامت و حسابرسى اعمال بندگان

ثمّ إلى ربّكم مرجعكم فينبّئكم بما كنتم تعملون إنّه عليم بذات الصدور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 18 - 2

2 - قيامت ، روز حساب رسى و عرضه شدن نيات ، انگيزه ها ، افكار و رفتار انسان ها به محكمه عدل الهى

يومئذ تعرضون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 43 - 3

3 - خروج انسان ها از گور ها و زنده شدن آنان ، براى محاكمه با سرعت انجام مى پذيرد .

يوم يخرجون من الأجداث سراعًا كأنّهم إلى

نصب يوفضون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 30 - 1

1 - انسان پس از مرگ به سوى دادگاه عدل الهى ، هدايت و سوق داده مى شود .

إلى ربّك يومئذ المساق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 27 - 1

1 - قيامت ، صحنه حسابرسى انسان ها است .

إنّهم كانوا لايرجون حسابًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 6 - 9

9 - ايستادن در پيشگاه خداوند براى حسابرسى اعمال ، از صحنه هاى خوفناك و حوادث بزرگ روز قيامت است .

ليوم عظيم . يوم يقوم الناس لربّ الع_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 22 - 3،5

3 - رسيدگى به حال انسان ها در قيامت ، از شؤون ربوبيت خداوند است .

كلاّ إذا . .. و جاء ربّك

5 - فرشتگان ، مأمور رسيدگى به امور انسان ها در قيامت

و الملك صفًّا صفًّا

از جمله {يومئذ يتذكّر الإنسان} در آيه بعد، معلوم مى شود كه حضور فرشتگان در قيامت در رابطه با كار انسان ها است.

حسابرسى اخروى تجزيه كنندگان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 92 - 5

5- قيامت ، روز بازخواست از مجرمان و تجزيه كنندگان آيات قرآن

لنسئلنّهم أجمعين

آورده شدن فعل مضارع {نسئل} براى بازخواست، مى تواند اشاره به آينده و روز قيامت داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 93 - 2

2- تمامى

رفتار و اعمال كافران و تجزيه كنندگان قرآن ، مورد بازپرسى خداوند در قيامت قرار خواهد گرفت .

المقتسمين . الذين جعلوا القرءان عضين . فوربّك لنسئلنّهم أجمعين . عمّا كانوا يعمل

حسابرسى اخروى جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 158 - 5

5 - آگاهى جن به احضار شدن شان براى حسابرسى اعمالشان در روز رستاخيز

و لقد علمت الجنّة إنّهم لمحضرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 31 - 2

2 - جن و انس ، هر دو داراى مسؤوليت و حسابرسى در قيامت

سنفرغ لكم أيّه الثقلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 32 - 5

5 - ربوبيت الهى در حق جن و انس ، مستلزم برپا داشتن نظام حسابرسى اعمال براى آنان

سنفرغ لكم أيّه الثقلان . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

ارتباط {ربّكما} با محتواى آيه قبل، بيانگر مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 33 - 2

2 - جنيان چونان آدميان ، مشمول محاسبه الهى و قوانين عام خداوند در سراى واپسين

ي_معشر الجنّ و الإنس إن استطعتم . .. لاتنفذون

از ذكر {جنّ} و تقديم آن بر {إنس}، مى توان استفاده كرد كه نبايد گمان برد كه جنيان، به واسطه داشتن اجرام لطيف، قدرت بر فرار از محاكمه و عقاب الهى دارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 39 - 3

3 - حضور جن همچون آدميان ، در صحنه قيامت براى حسابرسى و كيفر

و پاداش

فيومئذ لايس_ل عن ذنبه إنس و لاجانّ

حسابرسى اخروى سعادتمندان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 71 - 14

14- كمترين ظلم و بى عدالتى در محاسبه اعمال و نيز در پاداش اخروى سعادتمندان وجود ندارد .

فمن أوتى كت_به بيمينه . .. و لايظلمون فتيلاً

حسابرسى اخروى صابران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 10 - 22

22 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : قال رسول اللّه ( ص ) إذا نشرت الدواوين و نصبت الموازين لم ينصب لأهل البلاء ميزان و لم ينشر لهم ديوان ثمّ تلا ه_ذه الأية { إنّما يوفّى الصابرون أجرهم بغيرحساب } ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه رسول خدا(ص) فرمود: هنگامى كه نامه هاى اعمال گشوده مى شود و ميزان ها [براى سنجش اعمال] برپا مى گردد، براى اهل مصيبت و بلا [كه صابر بوده اند] ميزانى برپا نشده و نامه عملى گشوده نخواهد شد. آن گاه اين آيه را تلاوت فرمود: إنّما يوفّى الصابرون أجرهم بغير حساب}.

حسابرسى اخروى ظالمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 87 - 9

9- آخرت ، زمان بازگردانده شدن ستم گران و كافران و افراد ناصالح به پيش گاه خداوند و حساب رسى كردار آنها است .

ثمّ يردّ إلى ربّه فيعذّبه

حسابرسى اخروى عقيده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 7 - 1

1 _ خداوند در قيامت رفتار و عقايد آدميان را به گونه اى دقيق و عالمانه

براى آنان بيان خواهد كرد.

فلنقصن عليهم بعلم و ما كنا غائبين

حرف {باء} به معناى مصاحبت و ملابست است; يعنى: {فلنقصن عليهم مصاحبين و متلبسين بعلم. و نكره بودن {علم} دلالت بر عظمت آن علم دارد كه از آن به {دقيق بودن} تعبير شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 62 - 6

6 - انسان ، مسؤول انديشه ها و گرايش هاى خويش و مورد بازخواست از سوى خداوند در قيامت

و يوم يناديهم فيقول أين شركاءى الذين كنتم تزعمون

حسابرسى اخروى عمل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 105 - 15

15 _ خداوند در قيامت انسان ها را به تمامى اعمال دنيويشان آگاه ساخته و دستاوردشان را به آنان نشان خواهد داد .

إلى اللّه مرجعكم جميعاً فينبئكم بما كنتم تعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 109 - 6

6 _ ياد قيامت و صحنه هاى بررسى اعمال در آن ، زمينه ساز رعايت تقوا و ترس از خداوند

و اتقوا اللّه . .. يوم يجمع اللّه الرسل

چنانچه {يوم} مفعول براى {اذكروا} باشد، جمله {اذكروا يوم . ..} پس از {اتقوا اللّه} مى تواند اشاره به علتى از علل لزوم تقوا و ترس از خدا داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 62 - 7،8

7 _ سريعترين نظام محاسبه و رسيدگى به اعمال در قيامت استقرار دارد.

ثم ردوا . .. ألا له الحكم و هو أسرع الحسبين

8 _ قضاوت و صدور حكم در قيامت، بر

اساس محاسبه و سنجش اعمال آدميان است.

ثم ردوا . .. ألا له الحكم و هو أسرع الحسبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 7 - 1

1 _ خداوند در قيامت رفتار و عقايد آدميان را به گونه اى دقيق و عالمانه براى آنان بيان خواهد كرد.

فلنقصن عليهم بعلم و ما كنا غائبين

حرف {باء} به معناى مصاحبت و ملابست است; يعنى: {فلنقصن عليهم مصاحبين و متلبسين بعلم. و نكره بودن {علم} دلالت بر عظمت آن علم دارد كه از آن به {دقيق بودن} تعبير شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 8 - 7

7 _ سنجش اعمال در قيامت، حق و بر اساس عدل است.

و الوزن يومئذ الحق

برداشت فوق بر اين اساس است كه {الوزن} به معناى مصدرى، يعنى سنجيدن باشد و {الحق} صفت براى خبر محذوف، كه تقدير آن چنين مى شود: {الوزن يومئذ الوزن الحق}. يعنى: سنجيدن در آن روز، سنجشى حق و بر اساس عدل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 51 - 12

12- خداوند ، حسابرسى اعمال انسان را در قيامت با سرعت انجام مى دهد .

ليجزى الله كلّ نفس ما كسبت إن الله سريع الحساب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 93 - 1

1- تمامى رفتار و اعمال آدميان ، مورد بازپرسى خداوند در قيامت قرار خواهد گرفت .

لنسئلنّهم . .. عمّا كانوا يعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 -

14 - 4

4- براى محاسبه عمل انسان در قيامت ، نيازى به وكيل ، دليل ، شاهد و . . . نيست .

كفى بنفسك اليوم عليك حسيبًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 49 - 19

19- حساب رسى و سنجش عادلانه اَعمال آدميان در قيامت ، لازمه ربوبيّت خدا است .

و وضع الكت_ب . .. و لايظلم ربّك أحدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 105 - 11

11- قيامت ، روز سنجش و محاسبه اَعمال است .

فلانقيم لهم يوم القي_مة وزنًا

از تعبير موجود در آيه، چنين برمى آيد كه در قيامت، براى سنجش اَعمال آدميان، معيارها و ميزان هايى به كار گرفته مى شود، لكن براى برخى، به جهت فقدان هرگونه عمل ارزشمند، هيچ محاسبه و ميزانى برقرار نمى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 70 - 6

6 - رسيدگى به همه گفته ها و كرده هاى آدميان در روز رستاخيز

اللّه أعلم بما تعملون . اللّه يحكم بينكم يوم القي_مة... إنّ ذلك فى كت_ب إنّ ذلك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 102 - 3

3 - وجود معيار ها و ميزان هاى متعدد در قيامت ، براى سنجش اعمال انسان ها

فمن ثقلت موزينه

{موازين} جمع {ميزان} است. به كارگيرى جمع، بيانگر اين معنا است كه هر نوع عمل فرد، داراى ميزان مخصوصى مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 39 - 15

15 - خداوند

، در قيامت اعمال بندگان را با سرعت حسابرسى خواهد كرد .

و اللّه سريع الحساب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 82 - 2

2 - قيامت ، روز محاسبه كردار آدميان و مجازات و پاداش در تعليمات ابراهيم

و الذى أطمع أن يغفرلى خطيئتى يوم الدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 16 - 10،15

10 - حساب رسى خداوند از اَعمال انسان ها ، در قيامت ، نياز به شاهد ندارد .

إنّها إن تك مثقال حبّة . .. يأت بها اللّه

از اين كه به جاى {يعلمها اللّه} فرموده است {يأت بها اللّه} استفاده مى شود كه خداوند، خود ناظر بر اَعمال بوده و براساس آن، حكم خواهد كرد و نيازى به گواه ندارد. فعل مضارع {يأت} هم مى تواند به وقوع چنين عملى در آينده _ كه همان قيامت است _ دلالت داشته باشد.

15 - علم دقيق و آگاهى عميق خداوند به امور ، پشتوانه قدرت او برگردآورى اَعمال انسان و بروز دادن آن در روز حساب

إن تك مثقال حبّة . .. يأت بها اللّه إنّ اللّه لطيف خبير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 25 - 4

4 - هر كسى در قيامت پاسخگوى كردار و عمل خويش است .

لاتسئلون عمّا أجرمنا و لانسئل عمّا تعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 17 - 7

7 - خداوند ، حسابرسى اعمال بندگان را در قيامت با سرعت انجام خواهد داد .

اليوم تجزى كلّ نفس بما

كسبت . .. إنّ اللّه سريع الحساب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 51 - 10

10 - بازخواست و محاسبه شدن رفتار و كردار انسان ها در قيامت

يوم يقوم الأشه_د

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 17 - 16

16 - قيامت ، صحنه سنجش و محاسبه اعمال و رفتار آدمى است .

اللّه الذى . .. الميزان و ما يدريك لعلّ الساعة قريب

از ارتباط دو قسمت از آيه مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 8 - 7

7 - تمامى اعمال انسان ها در دادگاه الهى ، مورد رسيدگى قرار خواهد گرفت .

ثمّ تردّون إلى . .. فينبّئكم بما كنتم تعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 7 - 5

5 - تمامى رفتار ها و كرده هاى انسان ها در قيامت ، مورد حسابرسى دقيق قرار خواهد گرفت .

ثمّ لتنبّؤنّ بما عملتم

كلمه {ما} (آنچه) افاده عموم مى كند. با خبر كردن انسان ها از تمامى كرده هاى خويش در قيامت، اشاره به حسابرسى و كيفر و پاداش دادن به آنها است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 18 - 2

2 - قيامت ، روز حساب رسى و عرضه شدن نيات ، انگيزه ها ، افكار و رفتار انسان ها به محكمه عدل الهى

يومئذ تعرضون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 29 - 6

6 -

احاطه علمى خداوند به همه موجودات ، پشتوانه دقيق بودن حسابرسى اعمال در قيامت

لايرجون حسابًا . .. و كلّ شىء أحصين_ه كت_بًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انفطار - 82 - 5 - 5

5 - انسان در دنيا ، پيش فرستنده دستاورد خويش و ذخيره سازنده آن براى صحنه حسابرسى اعمال

علمت نفس ما قدّمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 6 - 10

10 - حركت ها و كردار هاى انسان ، نزد خداوند حسابرسى خواهد شد .

كادح إلى ربّك كدحًا فمل_قيه

ملاقات با خداوند، به معناى حضور در نزد او براى حسابرسى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 7 - 3

3 - حاكميت نظمى خاص ، بر حسابرسى اعمال در قيامت

أُوتى كت_به بيمينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 8 - 1،5

1 - در قيامت ، اعمال انسان ها حسابرسى خواهد شد .

فسوف يحاسب

5 - در قيامت ، انسان خود ، محاسبه و ارزشيابى خواهد شد .

فسوف يحاسب

فعل {يحاسب} به شخص استناد يافته است; نه به عمل; بنابراين حسابرسى قيامت در مورد خود اشخاص خواهد بود. مى توان گفت: اعمال و نيت هاى انسان براى او، رتبه وجودى خاصى مى بخشد; زيرا ملكه او شده و ابعاد وجودى او را شكل مى دهد و در نتيجه سنجش آن انسان، در حقيقت محاسبه اعمال او است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قارعه - 101 - 6 - 5

5 - مرحله سنجش اعمال

، پس از تخريب كوه ها و گذشت دوران سرگردانى مردم در قيامت است .

يوم يكون الناس كالفراش . .. و تكون الجبال كالعهن المنفوش . فأمّا من ثقلت موزينه

حرف {فاء} در {فأمّا} بيانگر نكته ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قارعه - 101 - 8 - 2

2 - وزنه هاى محاسبه اعمال در قيامت ، متناسب با آنها و سنگين يا سبك خواهد بود .

فأمّا من ثقلت موزينه . .. و أمّا من خفّت موزينه

چنانچه كلمه {موازين} جمع {ميزان} (وزنه اى كه با آن متاع را مى سنجند)، باشد، نكته ياد شده استفاده مى شود.

حسابرسى اخروى عمل ناپسند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قارعه - 101 - 8 - 3،6

3 - محاسبه اعمال ناروا در قيامت

و أمّا من خفّت موزينه

6 - كردار هاى ناروا ، هنگام حسابرسى در قيامت _ با وجود تهى بودن همه آنها از وزن و ارزش _ گوناگون بوده و ابزار سنجش آنها متفاوت است .

و أمّا من خفّت موزينه

جمع بودن {موازين}; بيانگر تعدد ميزان و موزون و تغاير آنها است.

حسابرسى اخروى عهدشكنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 21 - 9

9_ قطع پيوندهايى كه خداوند به برقرار كردن آنها امر كرده ، موجب مواجه شدن با حساب سخت و ناگوار قيامت خواهد شد .

والذين يصلون . .. و يخشون ربهم و يخافون سوء الحساب

حسابرسى اخروى فاسدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 87 - 9

9- آخرت ، زمان

بازگردانده شدن ستم گران و كافران و افراد ناصالح به پيش گاه خداوند و حساب رسى كردار آنها است .

ثمّ يردّ إلى ربّه فيعذّبه

حسابرسى اخروى قوم الياس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 127 - 2

2 - قوم تكذيب كننده الياس ، در روز قيامت براى حسابرسى و كيفر احضار خواهند شد .

فإنّهم لمحضرون

حسابرسى اخروى كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 93 - 2

2- تمامى رفتار و اعمال كافران و تجزيه كنندگان قرآن ، مورد بازپرسى خداوند در قيامت قرار خواهد گرفت .

المقتسمين . الذين جعلوا القرءان عضين . فوربّك لنسئلنّهم أجمعين . عمّا كانوا يعمل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 87 - 9

9- آخرت ، زمان بازگردانده شدن ستم گران و كافران و افراد ناصالح به پيش گاه خداوند و حساب رسى كردار آنها است .

ثمّ يردّ إلى ربّه فيعذّبه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 39 - 11،14

11 - كافران ، در روز رستاخيز به جاى نيل به ثمره اعمال نيك خويش ، با خدا و كيفر او مواجه خواهند شد .

و الذين كفروا أعم_لهم كسراب بقيعة . .. حتّى إذا جاءه لم يجده شيئًا و وجد اللّه ع

14 - اعمال كافران به روز رستاخيز ، مورد حسابرسى كامل خداوند قرار خواهد گرفت و كيفر آنان بى كم و كاست داده خواهد شد .

و الذين كفروا أعم_لهم كسراب . .. و وجد اللّه عنده فوفّيه حسابه

{توفية} (مصدر

{وفّى}) به معناى پرداخت و دريافت كامل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 43 - 2

2 - وجود نقطه اى مشخص ، براى محاكمه و حساب رسى كافران در قيامت

كأنّهم إلى نصب يوفضون

حسابرسى اخروى كم فروشان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 7 - 2

2 - احضار كم فروشان در صحنه قيامت و حسابرسى اعمال آنان ، قطعى و ترديدناپذير است .

ويل للمطفّفين . .. ألا يظنّ أُول_ئك ... كلاّ

حسابرسى اخروى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 21 - 6

6_ گنه كاران در قيامت با حسابى سخت و ناگوار مواجه مى شوند .

و يخافون سوء الحساب

اضافه {سوء} به {الحساب} اضافه صفت به موصوف است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 92 - 5

5- قيامت ، روز بازخواست از مجرمان و تجزيه كنندگان آيات قرآن

لنسئلنّهم أجمعين

آورده شدن فعل مضارع {نسئل} براى بازخواست، مى تواند اشاره به آينده و روز قيامت داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 23 - 1

1 _ خداوند ، تمامى اعمال و رفتار مجرمان و منكران معاد را ، در روز رستاخيز محاسبه و رسيدگى خواهد كرد .

و قدمنا إلى ما عملوا من عمل فجعلن_ه هباء منثورًا

فعل {قدمنا} در آيه شريفه _ طبق نظر مفسران _ به معناى {قصدنا} {عمدنا} (قصد آهنگ [كارى ]كرديم) است و مقصود از آن، پرداختن به حساب اعمال مجرمان حساب اعمال مجرمان

و بررسى آنها مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 12 - 5

5 - مجرمان پس از حسابرسى شدن در قيامت ، به تبه كارى خويش در دنيا ، پى مى برند .

و لو ترى إذ المجرمون ناكسوا رءوسهم عند ربّهم ربّنا أبصرنا

{عند ربّهم} مى تواند كنايه از حسابرسى شدن باشد. اعتراف با {أبصرنا و سمعنا} پس از آن، نشان دهنده اين است كه آنان، به جرم و تبه كارى خود پى مى برند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 30 - 2

2 - اعطاى پاداش به مؤمنان و نيك كرداران در قيامت ، قبل از حسابرسى بدكرداران *

فأمّاالذين ءامنوا . .. و أمّا الذين كفروا

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه تقدم در بيان، بيانگر تقدم خارجى نيز باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 49 - 3

3 - مجازات هاى سخت مجرمان در قيامت ، براساس محاسبه و سنجشى عادلانه و به دور از گزاف و ظلم است .

يوم يسحبون . .. إنّا كلّ شىء خلقن_ه بقدر

با توجه به ارتباط اين آيه با آيه قبل _ كه در زمينه مجازات سخت مجرمان در قيامت است _ برداشت ياد شده به دست مى آيد.

حسابرسى اخروى متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 73 - 1

1 - تقواپيشگان ، پس از حسابرسى اعمالشان ، دسته دسته و گروه گروه به سوى بهشت هدايت خواهند شد .

و وضع الكت_ب . .. و

قضى بينهم بالحقّ ... و سيق الذين اتّقوا ربّهم إلى الجنّة

حسابرسى اخروى معرضان از محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 6 - 5

5 - روى گردانان از دعوت به حق پيامبر ( ص ) ، ناگزير از اجابت دعوت الهى در قيامت براى حسابرسى و مجازات

فما تغن النذر . .. يوم يدع الداع إلى شىء نكر

حسابرسى اخروى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 15 - 2

2 - بصير بودن خداوند به ويژگى هاى منكران معاد ، دليل لزوم محشور ساختن آنان و حسابرسى از آنها است .

ظنّ أن لن يحور . بلى إنّ ربّه كان به بصيرًا

حسابرسى اخروى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 8 - 6

6 - { قاسم بن محمد عن على قال : سمعت أباعبداللّه ( ع ) يقول : إنّ اللّه تبارك و تعالى إذا أراد أن يحاسب المؤمن أعطاه كتابه بيمينه و حاسبه فيما بينه و بينه فيقول : عبدى ! فعلت كذا . . . قد غفرتها لك و ابدلتها حسنات . . . و هو قول اللّه عزّوجلّ { فأمّا من اُوتى كتابه بيمينه فسوف يحاسب حساباً يسيراً } ;

قاسم بن محمد از على [بن أبى حمزه] روايت نموده كه گفت: از امام صادق(ع) شنيدم كه مى فرمود: خداى _ تبارك و تعالى _ زمانى كه بخواهد مؤمنى را محاسبه كند، نامه عملش را به دست راست وى مى دهد و او را در آنچه بين خود

و او است محاسبه كرده، مى فرمايد: بنده من فلان كار را كردى؟ . .. من آن را براى تو بخشيدم و آن را به حسنه هايى تبديل كردم ... و اين سخن خداى عزّوجلّ است {فأمّا من اُوتى كتابه بيمينه . فسوف يحاسب حساباً يسيراً}».

حسابرسى اخروى نعمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكاثر - 102 - 4 - 2

2 - آگاهى تمام مردم ، از بى پايه بودن امتيازات مادى ، هنگام حسابرسى نعمت ها در قيامت

ثمّ كلاّ سوف تعلمون

آخرين آيه سوره، بيانگر زمانى است كه مفاد {سوف تعلمون} تحقق مى يابد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكاثر - 102 - 8 - 1،4

1 - قيامت ، زمان حسابرسى از نعمت ها است .

ثمّ لتسئلنّ يومئذ عن النعيم

{نعيم}، به معناى نعمت فراوان است. (مفردات)

4 - پرسش و حسابرسى از نعمت ها ، زمينه ساز گرفتارى برترى جويان و تفاخر كنندگان به آتش دوزخ

لترونّ الجحيم . .. ثمّ لتسئلنّ يومئذ عن النعيم

نشان دادن جهنم به اهل تكاثر _ پيش از بازخواست نعمت ها _ بيانگر آن است كه اهل تكاثر، بايد پس از طى مراحل بازخواست و حسابرسى، جهنم را جايگاه خويش بدانند.

حسابرسى اخروى نعمت ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكاثر - 102 - 3 - 2

2 - همه انسان ها ، در آينده هنگام حسابرسى نعمت ها ، به پوچى افتخارات مادى پى خواهند برد .

سوف تعلمون

زمان مورد نظر در {سوف تعلمون} _ به قرينه {ثمّ لتسئلنّ يومئذ عن النعيم} _ هنگام حسابرسى نعمت ها است.

حسابرسى از امت ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 6 - 1

1 _ تمامى امتها و پيامبران مورد بازجويى خداوند در قيامت قرار مى گيرند.

فلنسئلن الذين أرسل إليهم و لنسئلن المرسلين

حسابرسى از انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 6 - 1،3

1 _ تمامى امتها و پيامبران مورد بازجويى خداوند در قيامت قرار مى گيرند.

فلنسئلن الذين أرسل إليهم و لنسئلن المرسلين

3 _ تبليغ تعاليم دينى و آسمانى، محور بازجويى از پيامبران خدا در قيامت

فلنسئلن الذين أرسل إليهم و لنسئلن المرسلين

عنوان {مرسلين} در جمله {و لنسئلن المرسلين} بيانگر اين است كه سؤال از پيامبران درباره تبليغ رسالت است.

حسابرسى از تجزيه كنندگان دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 92 - 1

1- سوگند مؤكد خداوند به ربوبيت خويش بر بازپرسى تمامى كافران و تجزيه گران دين

فوربّك لنسئلنّهم أجمعين

ضمير جمع غايب {لنسئلنّهم} هم مى تواند به كافرانى برگردد كه در چند آيه قبل از آن سخن به ميان آمد (. ..أزواجاً منهم) و هم مى تواند به {المقتسمين} اشاره داشته باشد. برداشت فوق بنابر هر دو احتمال است.

حسابرسى از خود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 8 - 5

5 - در قيامت ، انسان خود ، محاسبه و ارزشيابى خواهد شد .

فسوف يحاسب

فعل {يحاسب} به شخص استناد يافته است; نه به عمل; بنابراين حسابرسى قيامت در مورد خود اشخاص خواهد بود. مى توان گفت: اعمال و نيت هاى انسان براى او، رتبه

وجودى خاصى مى بخشد; زيرا ملكه او شده و ابعاد وجودى او را شكل مى دهد و در نتيجه سنجش آن انسان، در حقيقت محاسبه اعمال او است.

حسابرسى از سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 39 - 5

5 - سليمان ( ع ) در بخشش به هر كس و به هر مقدار آزاد بود و مورد محاسبه الهى قرار نداشت .

فامنن أو أمسك بغير حساب

برداشت ياد شده مبتنى بر اين ديدگاه است كه {بغير حساب} قيد براى {فامنن أو أمسك} باشد.

حسابرسى از شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 9 - 3

3 - شياطين ، موجوداتى مكلف و مسؤول و مورد كيفر و بازخواست الهى

و لهم عذاب واصب

برداشت ياد شده از مبتلا شدن به عذاب و كيفر الهى به دست مى آيد; زيرا كيفر و عذاب بدون تكليف و مسؤوليت، معقول نيست.

حسابرسى از عقيده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 64 - 12

12 - انسان ، نسبت به عقايد و باور هاى بنيادين خود ، مورد بازخواست خدا قرار خواهد گرفت .

قل هاتوا بره_نكم

از اين كه خداوند، پيامبر(ص) را مأمور ساخت كه از مشركان، دليل بطلبد، استفاده مى شود كه اصولاً خداوند انسان را در برابر عقايدش بازخواست مى كند و در برابر هر عقيده اصولى از او دليل مى طلبد.

حسابرسى از كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 40 - 13

13_ خداوند ، كفرپيشگان را پس از

اتمام حجت حسابرسى مى كند و به مجازات مى رساند .

فإنما عليك البل_غ و علينا الحساب

وقوع جمله {و علينا الحساب} _ كه گوياى حسابرسى و مجازات كفرپيشگان است _ پس از {إنما عليك البلاغ} _ كه گوياى ابلاغ و اتمام حجت است _ مى رساند كه خداوند پيش از ابلاغ دين و اتمام حجت ، كافران را مجازات نمى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 92 - 1

1- سوگند مؤكد خداوند به ربوبيت خويش بر بازپرسى تمامى كافران و تجزيه گران دين

فوربّك لنسئلنّهم أجمعين

ضمير جمع غايب {لنسئلنّهم} هم مى تواند به كافرانى برگردد كه در چند آيه قبل از آن سخن به ميان آمد (. ..أزواجاً منهم) و هم مى تواند به {المقتسمين} اشاره داشته باشد. برداشت فوق بنابر هر دو احتمال است.

حسابرسى از معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 23 - 5

5- خدايان پندارى مشركان ( مقربان و فرشتگان ) خود مورد محاسبه و بازخواست قرار خواهند گرفت .

لايس_ل عمّا يفعل و هم يس_لون

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه ضمير {هم} به {من عنده} بازگردد; كه از آنان به مقربان درگاه الهى و مصداق بارز آن {فرشتگان} تعبير مى شود.

حسابرسى از مقربان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 23 - 5

5- خدايان پندارى مشركان ( مقربان و فرشتگان ) خود مورد محاسبه و بازخواست قرار خواهند گرفت .

لايس_ل عمّا يفعل و هم يس_لون

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه ضمير {هم} به

{من عنده} بازگردد; كه از آنان به مقربان درگاه الهى و مصداق بارز آن {فرشتگان} تعبير مى شود.

حسابرسى از ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 23 - 5

5- خدايان پندارى مشركان ( مقربان و فرشتگان ) خود مورد محاسبه و بازخواست قرار خواهند گرفت .

لايس_ل عمّا يفعل و هم يس_لون

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه ضمير {هم} به {من عنده} بازگردد; كه از آنان به مقربان درگاه الهى و مصداق بارز آن {فرشتگان} تعبير مى شود.

حسابرسى از منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 15 - 3

3 - عهد منافقان مدينه با خدا براى فرار نكردن از جهاد ، مورد حساب كشى خداوند است .

و لقد كانوا ع_هدوا اللّه من قبل . .. و كان عهد اللّه مسئولاً

حسابرسى از موجودات با شعور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 23 - 6

6- تمامى مخلوقات با شعور جهان ، موجوداتى مسؤول و مورد بازپرسى خداوند

و هم يس_لون

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه مرجع ضمير {هم} {مَن} در {من فى السماوات} باشد.

حسابرسى اصحاب اخدود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 9 - 5

5 - رفتار اصحاب اخدود با مؤمنان و كردار تمام مجرمان ، از خداوند مخفى نبوده و حسابرسى خواهد شد .

و اللّه على كلّ شىء شهيد

بيان گواه بودن و آگاهى خداوند، تهديد مجرمان به رسيدگى به كردارشان است.

حسابرسى امت ها

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 109 - 3

3 _ قيامت صحنه حسابرسى از امت ها و واكنش هاى آنان در برابر دعوت پيامبران

يوم يجمع اللّه الرسل فيقول ماذا اجبتم

حسابرسى انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 17 - 18

18 - حسابرسى انسان ها ، تنها در اختيار خدا است .

إليه ترجعون

تقديم {إليه} بر {ترجعون} مى تواند مفيد حصر باشد. گفتنى است: {إليه ترجعون} مى تواند كنايه از اين حقيقت باشد كه انسان ها، سرانجام، حسابرسى خواهند شد.

حسابرسى انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 40 - 8

8_ حسابرسى بندگان در شأن خداوند است نه وظيفه اى برعهده پيامبر ( ص )

و علينا الحساب

تقديم {علينا} بر {الحساب} دلالت بر حصر دارد. بنابراين {علينا الحساب} ; يعنى، حساب بندگان تنها برعهده ماست نه برعهده تو و نه غير تو. قابل ذكر است كه جمله {علينا الحساب} عطف بر {إنما عليك البلاغ} است نه بر {عليك البلاغ}، زيرا در اين صورت {إنما} بر {عليك الحساب} داخل شده و معناى جمله چنين مى شود: {فقط حسابرسى بر ماست نه چيز ديگر} و اين معنا قطعاً مراد نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 53 - 3

3 - انسان ها در قيامت ، مورد مجازات و پاداش الهى قرار خواهند گرفت .

أءنّا لمدينون

{دين} (مصدر {مدينون}) به معناى جزا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 19 - 6

6 -

علم همه جانبه خداوند به احوال ظاهر و باطن انسان ها ، دليل توانايى او بر حسابرسى سريع بندگان

إنّ اللّه سريع الحساب . .. يعلم خائنة الأعين و ما تخفى الصدور

برداشت ياد شده بر اين اساس است كه جمله {يعلم خائنة الأعين. ..} تعليل براى جمله {إنّ اللّه سريع الحساب} باشد; يعنى، چون خداوند از تمامى حالات انسان ها آگاهى كامل دارد، اعمال بندگانش را با سرعت رسيدگى خواهد كرد و نيازى به ارائه دليل و شهود ندارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 26 - 3

3 - حساب رسى و كيفر و پاداش بندگان ، مهم ترين خصوصيت معاد و فلسفه برپايى قيامت

و الذين يصدّقون بيوم الدين

مطلب ياد شده، از تعبير {يوم الدين} درباره قيامت، به دست مى آيد.

حسابرسى جوامع عصيانگر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 8 - 5

5 - جوامعى كه از فرمان هاى خدا و رسولان او ، سرپيچى كردند ، مورد محاسبه سخت الهى و عذاب ناشناخته و ناخوشايند ( عذاب استيصال ) قرار گرفتند .

فحاسبنها حسابًا شديدًا و عذّبنها عذابًا نكرًا

{نكر} (مرادف {منكر}) به معناى شىء ناخوشايند و ناشناخته است.

حسابرسى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - حمد - 1 - 4 - 2

2 - حسابرسى در روز قيامت و كيفر و پاداش دهى در آن روز ، به دست خدا و در اختيار اوست .

ملك يوم الدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 141 - 11

11 - عدل

الهى در رسيدگى به اعمال انسان ها و پاداش دهى به آنان

لها ما كسبت و لكم ما كسبتم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 202 - 7

7 _ محاسبه اعمال تمامى بندگان توسّط خداوند ، يكباره انجام مى گيرد .

واللّه سريع الحساب

اميرالمؤمنين (ع): . .. معناه انه يحاسب الخلق دفعةً كما يرزقهم دفعةً

_______________________________

مجمع البيان، ج 2، ص 531 ; نورالثقلين، ج 1، ص 200، ح 731.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 223 - 14

14 _ خداوند ، محاسبه كننده و جزادهنده اعمال

و اعلموا انكم ملاقوه

با توجّه به هشدار در آيه، ملاقات خداوند، كنايه از محاسبه و جزا مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 225 - 1،3

1 _ خداوند كسى را به خاطر سوگند بيهوده اش مؤاخذه نمى كند .

لا يؤاخذكم اللّه باللغو فى ايمانكم و لكن

مراد از سوگند لغو، سوگندهايى است كه معمولا به خاطر عادت بر زبان جارى مى شود; بدون اينكه يادكننده سوگند، نسبت به آن قصد قلبى داشته باشد. اين معنا از مقابله {باللغو} با {بما كسبت قلوبكم} به دست مى آيد.

3 _ سوگندهايى كه با قصد قلبى و اراده جدّى باشد ، موجب مؤاخذه الهى است .

و لكن يؤاخذكم بما كسبت قلوبكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 284 - 3،4،5،8،9،14

3 _ خداوند ، حسابگر آنچه آدمى در دل دارد ; خواه آدمى آن را آشكار نمايد و يا پنهان سازد .

و ان تبدوا ما فى

انفسكم او تخفوه يحاسبكم به اللّه

4 _ هشدار خداوند به كتمان كنندگان شهادت و حسابرسى گناه آنان

و من يكتمها فانّه اثم قلبه . .. و ان تبدوا ما فى انفسكم او تخفوه يحاسبكم به اللّ

5 _ منويات و ملكات نفسانيه انسان ، مورد محاسبه خداوند

و ان تبدوا ما فى انفسكم . .. يحاسبكم به اللّه

{ما فى النفس}، علاوه بر منويّات، مى تواند شامل ملكات نفسانيه (مانند شجاعت و بخل و . ..) نيز بشود. بنابراين احتمال كه {فى انفسكم}، متعلق به استقرار باشد; نه وجود تنها. و مستقر در نفس همان ملكات است.

8 _ مالكيّت مطلق الهى ، علت و دليل سلطه وى به اعمال و نيّات انسان و محاسبه آنها

للّه ما فى السّموات و ما فى الارض و ان تبدوا ما فى انفسكم او تخفوه يحاسبكم به ال

جمله {للّه ما فى السّموات . .. } به منزله تمهيدى است براى {ان تبدوا ... } يعنى خداوند مالك حقيقى همه چيز است كه از جمله آنها، اعمال و نيّات انسان مى باشد. و چون مالك حقيقى است، قادر به محاسبه نيّات و اعمال آدمى است.

9 _ خداوند پس از محاسبه اعمال و نيّات انسان ، وى را يا عفو خواهد كرد و يا عذاب .

و ان تبدوا . .. فيغفر لمن يشاء و يعذّب من يشاء

14 _ خداوند ، قادر بر محاسبه اعمال و نيّات انسان و آمرزش و عذاب او

و ان تبدوا . .. يحاسبكم به اللّه فيغفر ... و يعذّب ... و اللّه على كلّ شىء قدير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 19

- 16

16 _ خداوند ، سريع الحساب است .

فانّ اللّه سريع الحساب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 195 - 10

10 _ ارزيابى دقيق اعمال از سوى خداوند

انّى لا اضيع عمل عامل منكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 199 - 24

24 _ خداوند ، حسابرسى سريع است .

انّ اللّه سريع الحساب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 6 - 16،17

16 _ كفايت خداوند در حسابرسى اعمال

و كفى باللّه حسيبا

17 _ اعتقاد به حسابرسى دقيق خداوند ( وجدان دينى ) ، پشتوانه رعايت حقوق ديگران

و كفى باللّه حسيبا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 41 - 10

10 _ خداوند در قيامت _ با وجود آگاهى بر اعمال _ گواهانى را براى نشان دادن اتقان در حسابرسى ، فراخواهد خواند .

كان اللّه بهم عليماً . .. فكيف اذا جئنا ... و جئنا بك على هؤلاء شهيداً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 86 - 7،8،9،10

7 _ قدرت و تسلط خداوند بر حسابرسى و سنجش هر چيز

انّ اللّه كان على كل شىء حسيبا

8 _ هر عملى از انسان مورد حسابرسى خداوند قرار مى گيرد .

انّ اللّه كان على كل شىء حسيبا

9 _ تحيّت ها و درود هاى اهل ايمان به يكديگر ، مورد محاسبه خداوند و در پى دارنده اجر و پاداش الهى

و اذا حيّيتم . .. انّ اللّه كان على كل شىء حسيبا

محاسبه اعمال

نيك كنايه از پاداش دهى خداوند بر آن اعمال مى باشد.

10 _ توجّه به حسابرسى دقيق و كامل خداوند در هر عمل ، زمينه انجام اعمال نيك و پرهيز از اعمال ناروا

و اذا حيّيتم . .. انّ اللّه كان على كل شىء حسيبا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 87 - 4

4 _ قيامت ، روز حسابرسى اعمال از سوى خداوند

انّ اللّه كان على كلّ شىء حسيبا . .. ليجمعنّكم الى يوم القيمة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 4 - 30

30 _ توجه به حسابرسى سريع خداوند ، زمينه حصول تقوا در انسان

و اتقوا اللّه إنّ اللّه سريع الحساب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 99 - 4

4 _ اعمال و نيات پنهان و آشكار آدمى مورد محاسبه و جزاء و پاداش الهى

و اللّه يعلم ما تبدون و ما تكتمون

بيان آگاهى خداوند بر آشكار و نهان انسان هشدارى است به بندگان كه اعمال و رفتار و نيز نيات و حالات آنان محاسبه خواهد شد. و به مقتضاى آن به پاداش و يا سزاى لازم خواهند رسيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 13 - 6

6 _ شنوايى و دانايى خداوند، تضمين كننده حسابرسى از بندگان در روز قيامت

ليجمعنكم إلى يوم القيمة . .. و هو السميع العليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 30 - 3

3 _ خداوند در قيامت از منكران معاد بازخواست

مى كند.

و قالوا إن هى إلا حياتنا الدنيا و ما نحن بمبعوثين. و لو ترى إذ ... أليس هذا بالح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 62 - 6

6 _ سريعترين محاسبه كننده امور خداوند است.

ألا له الحكم و هو أسرع الحسبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 6 - 2

2 _ پذيرش و عدم پذيرش رسالتهاى انبيا و نيز عمل به احكام دين، محور بازجويى خداوند از امتهاست.

فلنسئلن الذين أرسل إليهم

توصيف مردم با عنوان {أرسل إليهم} دلالت بر اين دارد كه بازجويى از امتها درباره چگونگى برخورد با رسالتهاى الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 29 - 14

14_ تعيين راستى و درستى ايمان افراد و حسابرسى مدعيان ايمان ، از شؤون خداوند است .

بل نظنكم ك_ذبين . .. ما أنا بطارد الذين ءامنوا إنهم مل_قوا ربهم

كفرپيشگان، ايمان پيروان نوح را سطحى، بلكه آنان را در ادعاى ايمان دروغگو مى شمردند (بل نظنكم كاذبين). نوح(ع) در پاسخ ايشان با جمله {إنهم ملاقوا ربهم} بيان مى دارد كه براى انسانها روز آخرتى است و خداوند در آن روز، راستى و ناراستى ايمانها را تعيين خواهد كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 57 - 14

14_ كردار كفر پيشگان قوم عاد و كيفر آنان ، تحت حسابرسى دقيق خداوند بود .

إن ربى على كل شىء حفيظ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 40 - 13

13_

خداوند ، كفرپيشگان را پس از اتمام حجت حسابرسى مى كند و به مجازات مى رساند .

فإنما عليك البل_غ و علينا الحساب

وقوع جمله {و علينا الحساب} _ كه گوياى حسابرسى و مجازات كفرپيشگان است _ پس از {إنما عليك البلاغ} _ كه گوياى ابلاغ و اتمام حجت است _ مى رساند كه خداوند پيش از ابلاغ دين و اتمام حجت ، كافران را مجازات نمى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 41 - 9

9_ خداوند ، اعمال و رفتار آدميان را محاسبه مى كند و بر اساس آن ، ايشان را سزا مى دهد .

و هو سريع الحساب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 84 - 8

8- خداوند ، پرونده كردار كافران و مشركان را مورد حسابرسى دقيق قرار خواهد داد .

إنّما نعدّ لهم عدًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 62 - 6

6 - نظام حسابرسى خداوند ، مبرا از كمترين ظلم به آدميان

و لدينا كت_ب . .. و هم لايظلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 117 - 5

5 - اعمال و باور هاى مشركان ، داراى كيفر و حسابى معلوم و قطعى در نزد پروردگار

و من يدع مع اللّه . .. فإنّما حسابه عند ربّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 39 - 14

14 - اعمال كافران به روز رستاخيز ، مورد حسابرسى كامل خداوند قرار خواهد گرفت و كيفر آنان

بى كم و كاست داده خواهد شد .

و الذين كفروا أعم_لهم كسراب . .. و وجد اللّه عنده فوفّيه حسابه

{توفية} (مصدر {وفّى}) به معناى پرداخت و دريافت كامل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 17 - 3

3 _ خداوند ، به روز رستاخيز ، خواهان توضيح و پاسخ گويى معبود هاى باطل در باره نقش خود مشركان در گمراهى خويش

فيقول ءأنتم أضللتم عبادى هولاء أم هم ضلّوا السبيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 23 - 1

1 _ خداوند ، تمامى اعمال و رفتار مجرمان و منكران معاد را ، در روز رستاخيز محاسبه و رسيدگى خواهد كرد .

و قدمنا إلى ما عملوا من عمل فجعلن_ه هباء منثورًا

فعل {قدمنا} در آيه شريفه _ طبق نظر مفسران _ به معناى {قصدنا} {عمدنا} (قصد آهنگ [كارى ]كرديم) است و مقصود از آن، پرداختن به حساب اعمال مجرمان حساب اعمال مجرمان و بررسى آنها مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 113 - 1

1 - محاسبه اعمال گذشته و نهانى گروندگان به دين ، برعهده خدا است ، نه پيامبران .

و ما علمى بما كانوا يعملون . إن حسابهم إلاّ على ربّى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 8 - 14

14 - اعمال دنيوى انسان ها ، مورد حساب رسى خداوند قرار خواهد گرفت .

إلىّ مرجعكم فأنبّئكم بما كنتم تعملون

آگاه كردن خداوند، انسان ها را، از اعمال دنيوى شان، كنايه از مؤاخذه و حساب

رسى است و صرف اطلاع رسانى نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 17 - 18

18 - حسابرسى انسان ها ، تنها در اختيار خدا است .

إليه ترجعون

تقديم {إليه} بر {ترجعون} مى تواند مفيد حصر باشد. گفتنى است: {إليه ترجعون} مى تواند كنايه از اين حقيقت باشد كه انسان ها، سرانجام، حسابرسى خواهند شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 16 - 10،15

10 - حساب رسى خداوند از اَعمال انسان ها ، در قيامت ، نياز به شاهد ندارد .

إنّها إن تك مثقال حبّة . .. يأت بها اللّه

از اين كه به جاى {يعلمها اللّه} فرموده است {يأت بها اللّه} استفاده مى شود كه خداوند، خود ناظر بر اَعمال بوده و براساس آن، حكم خواهد كرد و نيازى به گواه ندارد. فعل مضارع {يأت} هم مى تواند به وقوع چنين عملى در آينده _ كه همان قيامت است _ دلالت داشته باشد.

15 - علم دقيق و آگاهى عميق خداوند به امور ، پشتوانه قدرت او برگردآورى اَعمال انسان و بروز دادن آن در روز حساب

إن تك مثقال حبّة . .. يأت بها اللّه إنّ اللّه لطيف خبير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 15 - 3،6

3 - عهد منافقان مدينه با خدا براى فرار نكردن از جهاد ، مورد حساب كشى خداوند است .

و لقد كانوا ع_هدوا اللّه من قبل . .. و كان عهد اللّه مسئولاً

6 - همه عهد ها با خداوند ، قطعاً مورد حساب كشى خواهد بود .

و

كان عهد اللّه مسئولاً

آوردن فعل ماضى براى بيان تحقق امرى كه در آينده خواهد بود، حكايت از وقوع قطعى آن مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 39 - 8،10

8 - حسابرسى خداوند ، مستلزم اختصاص دادن ترس به او است .

و يخشونه و لايخشون أحدًا إلاّ اللّه و كفى باللّه حسيبًا

10 - خداوند ، حسابرسى كفايت كننده است .

و كفى باللّه حسيبًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 7 - 17

17 - انسان ، در برابر اعمال خود مسؤول است و مورد بازخواست الهى قرار خواهد گرفت .

فينبّئكم بما كنتم تعملون

مقصود از آگاه ساختن مردم نسبت به اعمالشان، حسابرسى اعمال آنان و كيفر و پاداش به ايشان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 21 - 1،2

1 - گنه كاران ، داراى حسابى مجزّا از مؤمنان نيك كردار ، در پيشگاه الهى

أم حسب الذين . .. كالذين ءامنوا

2 - بى توجهى به عدالت الهى در نظام حسابرسى ، از زمينه هاى گناه پيشگى است .

أم حسب الذين اجترحوا السيّئات

پرسش انكارآميز خداوند در زمينه پندار غلط گناه پيشگان، حكايت از اين مى كند كه چنين پندارى در اهل گناه، وجود داشته و يا زمينه بروز دارد. لحن توبيخى و هدايت گرانه آيه شريفه، مى رساند كه اين پندار، خود موجب انحراف است و براى از ميان بردن انحراف، بايد پندار را نقد و ابطال كرد.

حسابرسى خطاكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100

- 11 - 6

6 - ربوبيت خداوند ، مقتضى حسابرسى و مؤاخذه خطاكاران است .

إنّ ربّهم بهم يومئذ لخبير

حسابرسى در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 18 - 4،8،9،13

4_ اجابت كنندگان دعوت خدا ، از حسابرسى روز قيامت رنجى نمى برند و بر آنان سخت گرفته نمى شود .

للذين استجابوا لربهم الحسنى

مقصود از{الحسنى} به قرينه مقابله آن - در ذيل آيه _ با فرجام روى گردانان از دعوت خدا ، معنايى مقابل {سوء الحساب} و نيز مقابل {جهنم} است. بنابراين مراد از {الحسنى} حساب آسان و نيز بهشت مى باشد.

8_ روى گردانان از دعوت خدا ، در قيامت به حسابى سخت و ناگوار گرفتار خواهند بود .

و الذين لم يستجيبوا له . .. أُول_ئك لهم سوء الحساب

{سوء} به هر چيزى كه مايه ناراحتى و رنج باشد گفته مى شود. اضافه {سوء} به {الحساب} اضافه صفت به موصوف است. بنابراين {سوء الحساب} ; يعنى: {الحساب السوء}.

9_ قيامت صحنه حسابرسى از انسانهاست .

أُول_ئك لهم سوء الحساب

13_ { فى مجمع البيان فى قوله : { أُول_ئك لهم سوء الحساب } . . . هو أن لايقبل لهم حسنة و لايغفر لهم سيئة . . . روى ذلك عن أبى عبدالله ( ع ) ;

در مجمع البيان درباره سخن خدا: {أُول_ئك لهم سوء الحساب}. .. از امام صادق(ع) روايت شده: مراد از {سوء الحساب} اين است كه هيچ حسنه اى از آنان پذيرفته نمى شود و هيچ گناهى از آنان آمرزيده نمى گردد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - حمد - 1 - 4 -

2،3

2 - حسابرسى در روز قيامت و كيفر و پاداش دهى در آن روز ، به دست خدا و در اختيار اوست .

ملك يوم الدين

3 - برپايى قيامت و قرار دادن روز جزا براى جهانيان ، جلوه اى از رحمت خداوند است .

الرحمن الرحيم. ملك يوم الدين

مطرح كردن مسأله قيامت پس از بيان رحمت الهى، اشاره به برداشت فوق دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 185 - 4

4 _ محاسبه دقيق اعمال انسان و جزاى عادلانه آن در قيامت

و انّما توفّون اجوركم يوم القيمة

{توفّون} (اعطاى پاداش كامل و تمام در مقابل عمل)، حكايت از محاسبه دقيق اعمال دارد و نيز حاكى از عدالت در پرداخت پاداش است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 87 - 4

4 _ قيامت ، روز حسابرسى اعمال از سوى خداوند

انّ اللّه كان على كلّ شىء حسيبا . .. ليجمعنّكم الى يوم القيمة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 96 - 13

13 _ صحراى محشر عرصه حسابرسى مردم براى تعيين ميزان پايبندى آنان به احكام الهى

احل لكم . .. حرم عليكم صيد البر ما دمتم حرماً و اتقوا اللّه الذى إليه تحشرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 109 - 3،6،7

3 _ قيامت صحنه حسابرسى از امت ها و واكنش هاى آنان در برابر دعوت پيامبران

يوم يجمع اللّه الرسل فيقول ماذا اجبتم

6 _ ياد قيامت و صحنه هاى بررسى اعمال در آن ، زمينه ساز رعايت تقوا

و ترس از خداوند

و اتقوا اللّه . .. يوم يجمع اللّه الرسل

چنانچه {يوم} مفعول براى {اذكروا} باشد، جمله {اذكروا يوم . ..} پس از {اتقوا اللّه} مى تواند اشاره به علتى از علل لزوم تقوا و ترس از خدا داشته باشد.

7 _ ضرورت ترس از قيامت و صحنه هاى حسابرسى در آن روز .

يوم يجمع اللّه الرسل

برداشت فوق بر اين است كه {يوم} بدل اشتمال براى {اللّه} در آيه قبل {اتقوا اللّه} گرفته شود و يا مفعول باشد. براى فعلى همانند: {اتقوا و يا احذروا و ... كه به قرينه {اتقوا اللّه} حذف شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 13 - 6

6 _ شنوايى و دانايى خداوند، تضمين كننده حسابرسى از بندگان در روز قيامت

ليجمعنكم إلى يوم القيمة . .. و هو السميع العليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 36 - 10

10 _ قيامت روز رسيدگى به كار حق پذيران و حق ناپذيران و پاداش و مجازات آنهاست.

إنما يستجيب الذين يسمعون و الموتى يبعثهم اللّه ثم إليه يرجعون

جمله {ثمّ إليه يرجعون} ظاهراً تذليلى براى تمامى آيه است. يعنى هم پاسخ دهندگان و هم مرده دلان جملگى در قيامت مبعوث شده و به نتايج اعمال خود مى رسند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 60 - 14

14 _ خداوند در قيامت آدميان را به كردارهاى دنيويشان آگاه مى كند.

ثم إليه مرجعكم ثم ينبئكم بما كنتم تعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6

- 62 - 7

7 _ سريعترين نظام محاسبه و رسيدگى به اعمال در قيامت استقرار دارد.

ثم ردوا . .. ألا له الحكم و هو أسرع الحسبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 128 - 2،5

2 _ گمراهان براى حسابرسى و جزاى عملكردشان در روز قيامت برانگيخته خواهند شد.

و من يرد أن يضله . .. و يوم يحشرهم جميعا يمعشر الجن

5 _ جنيان و انسانها در قيامت مورد بازخواست مشترك قرار خواهند گرفت.

يمعشر الجن . .. و قال أولياؤهم من الإنس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 8 - 8

8 _ عن اميرالمؤمنين(ع) . .. و اما قوله: { فمن ثقلت موزينه ...} فإنما يعنى الحساب ... و الحسنات ثقل الميزان ... .

از اميرالمؤمنين(ع) روايت شده است: . .. مراد از آيه {فمن ثقلت موازينه}، حسابرسى (در قيامت) است ... و حسنات، موجب سنگينى ميزان است ... .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 9 - 6

6 _ عن اميرالمؤمنين(ع): . .. و أما قوله: {... و من خفت موازينه} فإنما يعنى الحساب ... و السيئات خفة الميزان ... .

از اميرالمؤمنين(ع) روايت شده است: مراد از آيه {و من خفت موازينه}، حسابرسى (در قيامت) است . .. و گناهان، موجب سبكى ميزان هستند ... .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 105 - 9

9 _ قيامت ، عرصه احضار انسان ها براى حسابرسى اعمالشان

و ستردون . .. فينبئكم بما كنتم تعملون

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 22 - 3

3- پس از اتمام حسابرسى اعمال اهل جهنّم ، شيطان آنان را سرزنش مى كند و گمراهى آنان را معلول انديشه و عمل خود آنان معرفى خواهد كرد .

و قال الشيط_ن لمّا قضى الأمر إنّ الله وعدكم وعد الحق و وعدتكم

مفسّران، از جمله احتمالاتى كه براى {قضى الأمر} برشمرده اند اين است كه وقتى به حسابهاى اهل قيامت رسيدگى شد، شيطان به اهل جهنّم چنين خطابى خواهد كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 41 - 8

8- قيامت روز حسابرسى است .

يوم يقوم الحساب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 93 - 1،2

1- تمامى رفتار و اعمال آدميان ، مورد بازپرسى خداوند در قيامت قرار خواهد گرفت .

لنسئلنّهم . .. عمّا كانوا يعملون

2- تمامى رفتار و اعمال كافران و تجزيه كنندگان قرآن ، مورد بازپرسى خداوند در قيامت قرار خواهد گرفت .

المقتسمين . الذين جعلوا القرءان عضين . فوربّك لنسئلنّهم أجمعين . عمّا كانوا يعمل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 13 - 9

9- { عن النبى قال : الكتب كلّها تحت العرش فإذا كان يوم القيامة بعث الله تبارك و تعالى ريحاً تطيرها بالأيمان و الشمائل أوّل حرفه : { إقرأ كتابك كفى بنفسك اليوم عليك حسيباً } ;

از رسول خدا(ص) روايت شده است كه فرمود: تمام نامه ها زير عرش قرار دارند و آن گاه كه روز قيامت فرا رسد، خداوند _ تبارك و تعالى _

بادى را برمى انگيزد تا آنها را به پرواز درآورد و به دستهاى چپ و راست مردم برساند و اولين حرف آن كتاب اين است: إقرأ كتابك كفى بنفسك اليوم عليك حسيباً}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 14 - 2

2- هر انسانى در قيامت ، با خواندن پرونده اعمال خويش ، خود حسابگر آنها خواهد بود .

اقرأ كت_بك كفى بنفسك اليوم عليك حسيبًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 49 - 19

19- حساب رسى و سنجش عادلانه اَعمال آدميان در قيامت ، لازمه ربوبيّت خدا است .

و وضع الكت_ب . .. و لايظلم ربّك أحدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 105 - 11

11- قيامت ، روز سنجش و محاسبه اَعمال است .

فلانقيم لهم يوم القي_مة وزنًا

از تعبير موجود در آيه، چنين برمى آيد كه در قيامت، براى سنجش اَعمال آدميان، معيارها و ميزان هايى به كار گرفته مى شود، لكن براى برخى، به جهت فقدان هرگونه عمل ارزشمند، هيچ محاسبه و ميزانى برقرار نمى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 1 - 4

4- حسابرسى ، از رخداد هاى مهم قيامت است .

اقترب للناس حسابهم

آغاز شدن سوره با طرح مسأله حسابرسى و بيان آن از ميان ديگر رخدادهاى قيامت، بيانگر مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 102 - 3،6

3 - وجود معيار ها و ميزان هاى متعدد در قيامت

، براى سنجش اعمال انسان ها

فمن ثقلت موزينه

{موازين} جمع {ميزان} است. به كارگيرى جمع، بيانگر اين معنا است كه هر نوع عمل فرد، داراى ميزان مخصوصى مى باشد.

6 - { عن أبى عبداللّه ( ص ) ( فى قوله تعالى ) : { فمن ثقلت موازينه } قال : فمن رحج عمله . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه درمعناى قول خداى تعالى {فمن ثقلت موازينه} فرمود: كسى كه عمل او سنگين و با ارزش باشد. ..}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 24 - 6

6 - وجود دادگاه و محاكمه براى انسان ها در قيامت

يوم تشهد عليهم ألسنتهم . .. بما كانوا يعملون

برداشت ياد شده بر اين اساس است كه شهادت و گواهى، حاكى از وجود نوعى دادگاه و محاكمه است; زيرا بدون دادگاه و محاكمه، شهادت و گواهى بى معنا خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 23 - 1

1 _ خداوند ، تمامى اعمال و رفتار مجرمان و منكران معاد را ، در روز رستاخيز محاسبه و رسيدگى خواهد كرد .

و قدمنا إلى ما عملوا من عمل فجعلن_ه هباء منثورًا

فعل {قدمنا} در آيه شريفه _ طبق نظر مفسران _ به معناى {قصدنا} {عمدنا} (قصد آهنگ [كارى ]كرديم) است و مقصود از آن، پرداختن به حساب اعمال مجرمان حساب اعمال مجرمان و بررسى آنها مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 82 - 2

2 - قيامت ، روز محاسبه كردار آدميان و مجازات و

پاداش در تعليمات ابراهيم

و الذى أطمع أن يغفرلى خطيئتى يوم الدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 13 - 10

10 - مشركان مكه ، به بازخواست انسان ها از سوى خداوند ، پس از مرگ ، معتقد بودند .

و يوم تقوم الساعة . .. و لم يكن لهم من شركائهم شفع_ؤا

نفى شفاعت از معبودان مشركان، حكايت از اعتقاد آنان به شفاعت مى كند و ذكر آن به عنوان يكى از رخدادهاى قيامت، اين احتمال را تقويت مى كند كه آنان شفاعت معبودان را براى پس از مرگ خود مى خواسته اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 16 - 2،10،12،15

2 - اعتقاد به محاسبه اعمال در عالم آخرت ، مهم ترين اصل عقيدتى پس از عقيده به يك تايى خداوند است .

لاتشرك باللّه . .. ي_بنىّ إنّها إن تك مثقال حبّة ... يأت بها اللّه

10 - حساب رسى خداوند از اَعمال انسان ها ، در قيامت ، نياز به شاهد ندارد .

إنّها إن تك مثقال حبّة . .. يأت بها اللّه

از اين كه به جاى {يعلمها اللّه} فرموده است {يأت بها اللّه} استفاده مى شود كه خداوند، خود ناظر بر اَعمال بوده و براساس آن، حكم خواهد كرد و نيازى به گواه ندارد. فعل مضارع {يأت} هم مى تواند به وقوع چنين عملى در آينده _ كه همان قيامت است _ دلالت داشته باشد.

12 - توجّه به محاسبه دقيق اَعمال در آخرت ، در گرايش انسان به صلاح ، نقش سازنده اى دارد .

ي_بنىّ إنّها إن تك مثقال حبّة

. .. يأت بها اللّه

15 - علم دقيق و آگاهى عميق خداوند به امور ، پشتوانه قدرت او برگردآورى اَعمال انسان و بروز دادن آن در روز حساب

إن تك مثقال حبّة . .. يأت بها اللّه إنّ اللّه لطيف خبير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 23 - 17

17 - كيفر و داورى خدا ، در روز قيامت ، متكّى به علم خويش به نيات و مقاصد محاكمه شوندگان است .

فننبّئهم بما عملوا إنّ اللّه عليم بذات الصدور

{إنّ اللّه عليم. ..} به منزله تعليل است براى مفاد {ننبّئهم...} كه مجازات است و حكايت از نكته ياد شده مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 53 - 3

3 - انسان ها در قيامت ، مورد مجازات و پاداش الهى قرار خواهند گرفت .

أءنّا لمدينون

{دين} (مصدر {مدينون}) به معناى جزا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 16 - 3

3 - قيامت ، روز حسابرسى از بندگان

يوم الحساب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 26 - 24،25

24 - قيامت ، روز حسابرسى از بندگان

بما نسوا يوم الحساب

25 - حسابرسى از بندگان ، مهم ترين ويژگى قيامت است .

يوم الحساب

از نام گذارى قيامت به روز حساب، برداشت ياد شده استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 27 - 6

6 - حق مدار و هدفمند بودن آفرينش جهان ، مستلزم برپايى قيامت و وجود حسابرسى براى

بندگان است .

بما نسوا يوم الحساب . و ما خلقنا السماء و الأرض و ما بينهما ب_طلاً

ذكر حق مدار و هدفمند بودن جهان، پس از طرح مسأله حسابرسى قيامت، مى تواند بيانگر چنين ارتباطى ميان آن دو مسأله باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 28 - 1

1 - هدفمند بودن آفرينش جهان ، مقتضى برپايى قيامت به منظور كيفر بندگان و يا پاداش به آنان

و ما خلقنا السماء . .. ب_طلاً... أم نجعل الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت

يادآورى برابر نبودن سرنوشت مؤمنان با مفسدان، پس از طرح مسأله بى هدف نبودن آفرينش جهان، مى رساند كه اگر مؤمنان و مفسدان يكسان باشند، لازم مى آيد كه جهان آفرينش بى هدف باشد و چون جهان آفرينش هدفمند است، پس بايد سرنوشت اين دو گروه يكسان نباشد. و از آن جايى كه در دنيا يكسان زندگى مى كنند، پس بايد جهان ديگرى (رستاخيز) باشد كه با آنان برخورد متفاوت و متناسب شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 53 - 4

4 - قيامت ، روز حسابرسى اعمال و پاداش و جزا

ه_ذا ما توعدون ليوم الحساب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 7 - 19

19 - حسابرسى اعمال بندگان از سوى خداوند در قيامت ، متكى به علم همه جانبه او است .

فينبّئكم بما كنتم تعملون إنّه عليم بذات الصدور

برداشت بالا از آن جا است كه جمله {إن_ّه عليم بذات الصدور} تعليل براى جمله {فينب_ّئكم بما كنتم تعملون} است; يعنى، چون خداوند به

باطن افراد آگاه است، پس مى تواند آنان را به كردارشان آگاه سازد و به حسابرسى آنان بپردازد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 68 - 10

10 - تمامى موجودات آسمان ها و زمين ، پس از به پاخاستن با دومين نفخ صور ، در انتظار سرنوشت خود به سر خواهند برد .

ثمّ نفخ فيه أُخرى فإذا هم قيام ينظرون

{نظر} (مصدر {ينظرون}) هم به معناى انتظار است و هم به معناى نظر متحيرانه و بهت آميز. برداشت ياد شده مبتنى بر معناى نخست است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 17 - 7

7 - خداوند ، حسابرسى اعمال بندگان را در قيامت با سرعت انجام خواهد داد .

اليوم تجزى كلّ نفس بما كسبت . .. إنّ اللّه سريع الحساب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 27 - 7،8،10،11،12

7 - فرعون فردى متكبر و منكر قيامت و روز حساب بود .

كلّ متكبّر لايؤمن بيوم الحساب

8 - مخالفان رسالت موسى ( ع ) ( فرعونيان ) ، گروهى متكبر و منكر قيامت و روز حساب بودند .

كلّ متكبّر لايؤمن بيوم الحساب

10 - تكبر در برابر سخن حق و باور نداشتن به روز حساب ، از زمينه هاى فسادگرى و كشتار افراد بى گناه در جامعه

كلّ متكبّر لايؤمن بيوم الحساب

توصيف فرعون فاسد و سفاك به متكبر و منكر روز حساب، مى تواند بيانگر مطلب ياد شده باشد.

11 - اعتقاد به روز حساب ، از اصول دعوت موسى ( ع )

لايؤمن بيوم الحساب

12 - قيامت

، روز حسابرسى اعمال بندگان

لايؤمن بيوم الحساب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 44 - 9

9 - قيامت ، عرصه بازخواست و حسابرسى

و سوف تسئلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 40 - 2

2- قيامت ، روز داورى و حلّ و فصل نهايى امور و كشف حقيقت براى همگان

و ل_كنّ أكثرهم لايعلمون . إنّ يوم الفصل ميق_تهم أجمعين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 31 - 3

3 - بسيج تمامى امكانات هستى در نشأه آخرت ، براى حسابرسى نهايى خلق

سنفرغ لكم أيّه الثقلان

نسبت داده شدن {فراغ} به خداوند _ با ضمير متكلم مع الغير _ مى تواند كنايه از اين باشد كه او تمامى اسباب و عوامل را در جهت رسيدگى به حساب خلق، در قيامت قرار مى دهد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 9 - 8

8 - قيامت ، روز فراهم آمدن انسان ها براى محاكمه و كيفر و پاداش

و اتّقوا اللّه الذى إليه تحشرون

{حشر} (مصدر {تحشرون}) به معناى جمع كردن و فراهم آوردن است. فراهم آمدن مردم در قيامت، براى محاكمه و تعيين كيفر و پاداش براى آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 7 - 5

5 - تمامى رفتار ها و كرده هاى انسان ها در قيامت ، مورد حسابرسى دقيق قرار خواهد گرفت .

ثمّ لتنبّؤنّ بما عملتم

كلمه {ما} (آنچه) افاده عموم مى كند. با خبر كردن انسان ها از

تمامى كرده هاى خويش در قيامت، اشاره به حسابرسى و كيفر و پاداش دادن به آنها است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 9 - 1،2

1 - خداوند ، همه انسان ها را براى حسابرسى در روز قيامت گرد مى آورد .

يوم يجمعكم

2 - قيامت و گرد آمدن انسان ها در آن روز ، براى محاكمه و مجازات ، شايان ياد و يادآورى

يوم يجمعكم

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين نكته است كه {يوم} متعلّق به فعل مقدّر {اذكر} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 18 - 2

2 - قيامت ، روز حساب رسى و عرضه شدن نيات ، انگيزه ها ، افكار و رفتار انسان ها به محكمه عدل الهى

يومئذ تعرضون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 46 - 2

2 - قيامت ، روز جزا و حسابرسى است .

بيوم الدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 8 - 4،6

4 - قيامت ، روز حسابرسى اعمال انسان ها و پرسش از رفتار آنان با يكديگر

و إذا الموءودة سئلت

6 - حسابرسى قاتل در قيامت ، بر دادخواهى مقتول توقف ندارد .

و إذا الموءودة سئلت

مجهول آوردن {سئلت}، حاكى از اين است كه فرد يا افرادى غير از مقتول، پى گير محاكمه قاتل خواهند شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 7 - 3

3 - حاكميت نظمى خاص ، بر حسابرسى اعمال در قيامت

أُوتى كت_به بيمينه

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 9 - 1

1 - تمام اسرار و اعمال كتمان شده ، در قيامت ارزيابى گشته ، و مورد سنجش و شناسايى قرار خواهد گرفت .

يوم تبلى السرائر

{سرائر} جمع {سريرة} (آنچه كتمان شود) است (قاموس) و چون با حرف {ال} همراه است، بر عموم دلالت دارد. {ابلاء} (مصدر {تبلى}) به معناى امتحان كردن است (مصباح). مراد از آزمودن سرائر، سنجش و محاسبه آنها است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 10 - 3

3 - قيامت ، روز حسابرسى نيت ها ، خصلت ها و اسرار درونى است .

و حصّل ما فى الصدور

تهديد به ظهور اسرار درونى در قيامت، كنايه از تأثير آنها در فرجام اخروى است. بنابراين انسان ها، براساس رازهاى سينه خود نيز، محاسبه و كيفر خواهند شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكاثر - 102 - 8 - 1

1 - قيامت ، زمان حسابرسى از نعمت ها است .

ثمّ لتسئلنّ يومئذ عن النعيم

{نعيم}، به معناى نعمت فراوان است. (مفردات)

حسابرسى دنيوى كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 40 - 11

11_ حسابرسى و مجازات كفرپيشگان و منكران رسالت در دنيا

و علينا الحساب

از آن جا كه مقصود از تهديدهاى اشاره شده در اين آيه عذابهاى دنيوى است ، معلوم مى شود مراد از حساب در جمله {علينا الحساب} نيز حسابرسى در دنياست.

حسابرسى دنيوى مكذبان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 40 -

11

11_ حسابرسى و مجازات كفرپيشگان و منكران رسالت در دنيا

و علينا الحساب

از آن جا كه مقصود از تهديدهاى اشاره شده در اين آيه عذابهاى دنيوى است ، معلوم مى شود مراد از حساب در جمله {علينا الحساب} نيز حسابرسى در دنياست.

حسابرسى راز انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 10 - 3

3 - قيامت ، روز حسابرسى نيت ها ، خصلت ها و اسرار درونى است .

و حصّل ما فى الصدور

تهديد به ظهور اسرار درونى در قيامت، كنايه از تأثير آنها در فرجام اخروى است. بنابراين انسان ها، براساس رازهاى سينه خود نيز، محاسبه و كيفر خواهند شد.

حسابرسى سخت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 8 - 6

6 - سرپيچى از فرمان هاى خدا و پيامبران ، در پى دارنده محاسبه سخت الهى و عذاب ناخوشايند و ناشناخته ( عذاب استيصال )

عتت عن أمر ربّها و رسله فحاسبنها حسابًا شديدًا و عذّبنها عذابًا نكرًا

حسابرسى سخن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 18 - 2

2_ سخنان آدمى ، همانند ساير اعمال او ، مسؤوليت آفرين و مورد محاسبه

ما يلفظ من قول إلاّ لديه رقيب عتيد

در آيه قبل، مسأله محاسبه و ضبط اعمال به صورت مطلق مطرح گرديده است و اكنون دراين آيه، ضبط و محاسبه گفتار، به انسان يادآورى شده است.

حسابرسى شيعيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 26 - 6

6 - { عن قَبيصَة بن يزيدالجُعفىّ قال :

دخلت على الصادق جعفربن محمد ( ع ) . . . قلت . . . أسألك عن قول اللّه تعالى { إنّ إلينا إيابهم . ثمّ إنّ علينا حسابهم } قال : نعم يا قَبيصة إذا كان يوم القيامة جعل اللّه حساب شيعتنا علينا فما كان بينهم و بين اللّه استوهبه محمد ( ص ) من اللّه و ما كان فيما بينهم و بين الناس من المظالم أدّاه محمد ( ص ) عنهم و ما كان فيما بيننا و بينهم وهبناه لهم حتّى يدخلون الجنّة بغير حساب ;

قَبيصة بن يزيد جعفى روايت كرده كه خدمت امام صادق(ع) رسيدم و گفتم: از شما درباره سخن خداى تعالى {إنّ إلينا إيابهم . ثمّ إنّ علينا حسابهم} سؤال دارم امام فرمود: آرى اى قبيصه! زمانى كه قيامت برپا شود، خداوند حساب شيعيان ما را به ما واگذار مى كند. پس هر چه [از خطا و گناه] كه بين آنان و خدا باشد، [حضرت ]محمد(ص) از خداوند بخشش آن را طلب مى كند و آنچه از مظلمه و حقوق كه بين آنان و مردم باشد، آن را نيز [حضرت] محمد(ص) پرداخت مى كند و آنچه [از حقوق ]بين ما و آنان باشد، ما به آنان مى بخشاييم; تا اين كه بدون حساب وارد بهشت شوند}.

حسابرسى صالحان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 30 - 3

3 - شمول رحمت و حمايت خداوند ، نسبت به اهل ايمان و عمل صالح ، پس از حسابرسى آنان

كلّ أمّة تدعى إلى كت_بها . .. فأمّا الذين ءامنوا و عملواالص_لح_ت فيدخلهم ربّهم ف

حسابرسى طراح

قصه افك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 24 - 9

9 - تهديد شدن سازندگان { افك } به محاكمه اى سخت در قيامت و آشكار شدن توطئه هاى پنهانى آنان با شهادت غير قابل انكار اعضا و جوارح خود آنها

إنّ الذين يرمون المحصن_ت . .. يوم تشهد عليهم ألسنتهم ... بما كانوا يعملون

برداشت ياد شده، بر اين اساس است كه اين آيه از جمله آيات مربوط به ماجراى {افك} باشد.

حسابرسى عصيانگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 8 - 6

6 - سرپيچى از فرمان هاى خدا و پيامبران ، در پى دارنده محاسبه سخت الهى و عذاب ناخوشايند و ناشناخته ( عذاب استيصال )

عتت عن أمر ربّها و رسله فحاسبنها حسابًا شديدًا و عذّبنها عذابًا نكرًا

حسابرسى عقيده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 117 - 5

5 - اعمال و باور هاى مشركان ، داراى كيفر و حسابى معلوم و قطعى در نزد پروردگار

و من يدع مع اللّه . .. فإنّما حسابه عند ربّه

حسابرسى عمل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 134 - 11

11 - عدل الهى ، در رسيدگى به اعمال انسان ها و پاداش دهى به ايشان

لها ما كسبت و لكم ما كسبتم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 202 - 7

7 _ محاسبه اعمال تمامى بندگان توسّط خداوند ، يكباره انجام مى گيرد .

واللّه سريع الحساب

اميرالمؤمنين (ع): . ..

معناه انه يحاسب الخلق دفعةً كما يرزقهم دفعةً

_______________________________

مجمع البيان، ج 2، ص 531 ; نورالثقلين، ج 1، ص 200، ح 731.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 195 - 10

10 _ ارزيابى دقيق اعمال از سوى خداوند

انّى لا اضيع عمل عامل منكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 199 - 26

26 _ نظام اجر و پاداش الهى ، قانونمند و داراى محاسبات دقيق و سريع

انّ اللّه سريع الحساب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 6 - 16

16 _ كفايت خداوند در حسابرسى اعمال

و كفى باللّه حسيبا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 86 - 8

8 _ هر عملى از انسان مورد حسابرسى خداوند قرار مى گيرد .

انّ اللّه كان على كل شىء حسيبا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 87 - 4،6

4 _ قيامت ، روز حسابرسى اعمال از سوى خداوند

انّ اللّه كان على كلّ شىء حسيبا . .. ليجمعنّكم الى يوم القيمة

6 _ يگانگى خداوند ، مقتضى برپايى قيامت و حسابرسى اعمال *

انّ اللّه كان على كلّ شىء حسيبا. اللّه لا اله الّا هو ليجمعنّكم الى يوم القيمة

توصيف خداوند به يگانگى و آنگاه بيان برپايى قيامت از سوى او، مى تواند اشاره به اين معنا باشد كه يگانگى خداوند دليل برپايى قيامت از سوى اوست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 172 - 10

10

_ تهديد مستكبران و امتناع كنندگان از بندگى خداوند به احضار در پيشگاه خداوند براى حسابرسى و مجازات

و من يستنكف عن عبادته و يستكبر فسيحشرهم إليه جميعاً

جمله {فسيحشرهم} كنايه از حسابرسى و مجازات مستكبران است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 109 - 4

4 _ قيامت ، عرصه پرسش از عملكرد آدميان

يوم يجمع اللّه الرسل فيقول ماذا اجبتم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 52 - 14

14 _ محاسبه اعمال و برآورد تأثير حضور و يا عدم حضور مؤمنان فقير و ضعيف در كنار پيامبر(ص)، در محدوده وظايف آن حضرت نيست.

و لا تطرد الذين يدعون ربهم بالغدوة . .. ما عليك من حسابهم من شىء

مرجع ضمير در {من حسابهم} موصول در صدر آيه و مراد از آن همان مؤمنان فقيرند. و {من} بنابر گفته اهل ادب، زايد و مفيد استغراق است. يعنى حساب هيچ عمل و كارى از آنان با تو نيست، كه از جمله آنها برآورد نقش حضور و يا عدم حضور آنان در نزد پيامبر(ص) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 61 - 2

2 _ خوابانيدن و بيدار كردن تا زمان اجل و سپس بازگشت به خداوند و محاسبه اعمال، نشانه تسلط خداوند بر امور بندگان است.

هو الذى يتوفكم بالّيل . .. و هو القاهر فوق عباده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 21 - 13

13_ { عن أبى عبدالله ( ع ) فى قوله : { و يخافون سوء

الحساب } قال : الإستقصاء والمداقة و قال : يحسب عليهم السيئات و لايحسب لهم الحسنات ;

از امام صادق(ع) درباره سخن خدا: {و يخافون سوء الحساب} روايت شده است كه فرمود: [سوءالحساب ]حسابرسى دقيق و دقت در بررسى اعمال است و [همچنين] فرمود: كارهاى بد آنان عليه ايشان محاسبه مى شود و كارهاى نيكشان به سود آنان به حساب نمى آيد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 41 - 9

9_ خداوند ، اعمال و رفتار آدميان را محاسبه مى كند و بر اساس آن ، ايشان را سزا مى دهد .

و هو سريع الحساب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 51 - 13

13- رفتار آدمى به مجرد صدور آن در دنيا ، بدون تأخير مورد حسابرسى دقيق خداوند قرار مى گيرد .

ليجزى الله كلّ نفس ما كسبت إن الله سريع الحساب

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه مقصود از {سريع الحساب} بودن خداوند حسابرسى اعمال در همين دنيا باشد و اين محاسبه تا روز قيامت به تأخير نمى افتد; بلكه همزمان با صدور اعمال از بندگان محاسبه و ثبت خواهد گرديد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 14 - 2

2- هر انسانى در قيامت ، با خواندن پرونده اعمال خويش ، خود حسابگر آنها خواهد بود .

اقرأ كت_بك كفى بنفسك اليوم عليك حسيبًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 117 - 5

5 - اعمال و باور هاى مشركان ، داراى كيفر و حسابى

معلوم و قطعى در نزد پروردگار

و من يدع مع اللّه . .. فإنّما حسابه عند ربّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 23 - 1

1 _ خداوند ، تمامى اعمال و رفتار مجرمان و منكران معاد را ، در روز رستاخيز محاسبه و رسيدگى خواهد كرد .

و قدمنا إلى ما عملوا من عمل فجعلن_ه هباء منثورًا

فعل {قدمنا} در آيه شريفه _ طبق نظر مفسران _ به معناى {قصدنا} {عمدنا} (قصد آهنگ [كارى ]كرديم) است و مقصود از آن، پرداختن به حساب اعمال مجرمان حساب اعمال مجرمان و بررسى آنها مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 113 - 1،6

1 - محاسبه اعمال گذشته و نهانى گروندگان به دين ، برعهده خدا است ، نه پيامبران .

و ما علمى بما كانوا يعملون . إن حسابهم إلاّ على ربّى

6 - ربوبيت خداوند ، مقتضى حساب رسى از اعمال بندگان است .

إن حسابهم إلاّ على ربّى لو تشعرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 8 - 14

14 - اعمال دنيوى انسان ها ، مورد حساب رسى خداوند قرار خواهد گرفت .

إلىّ مرجعكم فأنبّئكم بما كنتم تعملون

آگاه كردن خداوند، انسان ها را، از اعمال دنيوى شان، كنايه از مؤاخذه و حساب رسى است و صرف اطلاع رسانى نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 15 - 16

16 - انسان ها ، پس از مرگ ، در پيشگاه خداوند درباره اعمال دنيوى شان ، مؤاخذه خواهند شد

.

إلىّ مرجعكم فأُنبّئكم بما كنتم تعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 16 - 8،16

8 - اَعمال انسان ها ، چه خوب و چه بد ، باقى مى ماند و روزى ، محاسبه مى شود .

فتكن فى صخرة . .. يأت بها اللّه

16 - خداوند ، حساب رسى اَعمال انسان ها را با دقّت انجام مى دهد .

يأت بها اللّه إنّ اللّه لطيف خبير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 25 - 1،9

1 - پيامبر ( ص ) مأمور ابلاغ پيام خداوند به مشركان ، درباره بازخواست نشدن هركسى از عمل ديگرى

قل لاتسئلون عمّا أجرمنا و لانسئل عمّا تعملون

9 - انسان ها در قيامت ، درباره عملشان مورد مؤاخذه و پرسش قرار خواهند گرفت .

قل لاتسئلون عمّا أجرمنا و لانسئل عمّا تعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 5 - 4

4 - رسيدگى نهايى به كار مردمان و تعيين كيفر و پاداش براى آنان ، از شؤون خداوند

و إلى اللّه ترجع الأُمور

در صورتى كه مراد از{الأمور} كارهاى مربوط به انسان ها باشد; آيه شريفه به فلسفه قيامت و حضور مردم در پيشگاه خداوند، جهت محاسبه اعمال و مشخص شدن فرجام نهايى شان اشاره دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 18 - 6

6 - محاسبه اعمال و مراقبت بر آن ، لازمه تقوا است .

اتّقوا اللّه و لتنظر نفس ما قدّمت لغد و اتّقوا اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

20 - تكوير - 81 - 8 - 4

4 - قيامت ، روز حسابرسى اعمال انسان ها و پرسش از رفتار آنان با يكديگر

و إذا الموءودة سئلت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 9 - 5

5 - حسابرسى نهان كارى هاى انسان و چشيدن كيفر آن ، از اهداف معاد است .

إنّه على رجعه لقادر . يوم تبلى السرائر

{يوم} ظرف براى {رجعه} و بيانگر آن است كه ارجاع دوباره انسان، روزى به وقوع خواهد پيوست كه از مشخصات آن، محاسبه اعمال پنهانى و نيت هاى انسان براى تشخيص ميزان كيفر او است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 7 - 7

7 - كمك هاى مالى به مردم _ هر چه باشد _ از ديد خداوند مخفى نمانده و محاسبه خواهد شد .

يقول أهلكت مالاً لبداً . أيحسب أن لم يره أحد

در برداشت ياد شده، مفروض اين است كه گوينده {أهلكت . ..} اهل انفاق بوده; ولى بر تعبير {أهلكت} توبيخ شده است. به اين بيان كه انفاق گران، نبايد مال خود را تلف شده بدانند; زيرا انفاق ها از نظر خداوند مخفى نمى ماند. البته اين افراد نبايد به همين مقدار اكتفا كنند; بلكه براى قرار گرفتن در زمره {أصحاب الميمنة} بايد به عقبه هايى گام نهند كه آيات بعد گوياى آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - زلزله - 99 - 6 - 7

7 - مواجه شدن انسان ها با كردار خود و پاداش يا كيفر آن ، پس از بازگشت آنان از

حسابرسى است .

يصدر الناس أشتاتًا ليروا أعم_لهم

حسابرسى عمل انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 26 - 4

4 - تمامى انسان ها در قيامت ، با حساب رسى اعمال خويش روبه رو خواهند شد .

و لم أدر ما حسابيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 4 - 2

2 - افكار و كردار انسان ها ، محفوظ مانده و محاسبه خواهد شد .

إن كلّ نفس لمّا عليها حافظ

خبر از حفاظت و مراقبت بر انسان ها، هشدارى است به آنان كه نپندارند آنچه انجام مى دهند، فانى گشته و پيامدى نخواهد داشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 9 - 1

1 - تمام اسرار و اعمال كتمان شده ، در قيامت ارزيابى گشته ، و مورد سنجش و شناسايى قرار خواهد گرفت .

يوم تبلى السرائر

{سرائر} جمع {سريرة} (آنچه كتمان شود) است (قاموس) و چون با حرف {ال} همراه است، بر عموم دلالت دارد. {ابلاء} (مصدر {تبلى}) به معناى امتحان كردن است (مصباح). مراد از آزمودن سرائر، سنجش و محاسبه آنها است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 26 - 4،5

4 - حسابرسى اعمال ، از اهداف احضار همگان در پيشگاه خداوند است .

إنّ إلينا إيابهم . ثمّ إنّ علينا حسابهم

5 - وجود كارگزارانى چند ، براى حسابرسى اعمال مردم در قيامت

ثمّ إنّ علينا حسابهم

برداشت ياد شده، از ضمير {نا} استفاده شده است.

حسابرسى عمل در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

20 - تكوير - 81 - 12 - 3

3 - وجود جهنم ، پيش از حسابرسى كردار ها در قيامت

و إذا الجحيم سعّرت

برافروختن جهنم در قيامت، حاكى از وجود اصل آن پيش از قيامت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 13 - 2

2 - وجود بهشت ، پيش از حسابرسى كردار ها در قيامت

و إذا الجنّة أُزلفت

حسابرسى عمل كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 26 - 3

3 - حساب و نتيجه اعمال كافران دوزخى ، در نامه اعمالشان درج شده و روشن است .

و لم أدر ما حسابيه

حسابرسى عمل محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 52 - 16

16 _ مؤمنان وظيفه دار محاسبه اعمال و برخوردهاى پيامبر با ديگران نيستند.

و ما من حسابك عليهم من شىء

حسابرسى قاتل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 8 - 6

6 - حسابرسى قاتل در قيامت ، بر دادخواهى مقتول توقف ندارد .

و إذا الموءودة سئلت

مجهول آوردن {سئلت}، حاكى از اين است كه فرد يا افرادى غير از مقتول، پى گير محاكمه قاتل خواهند شد.

حسابرسى كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 84 - 8

8- خداوند ، پرونده كردار كافران و مشركان را مورد حسابرسى دقيق قرار خواهد داد .

إنّما نعدّ لهم عدًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 71 - 1

1 - كافران

پس از حسابرسى اعمالشان ، دسته دسته و گروه گروه به دوزخ رانده خواهند شد .

و وضع الكت_ب . .. و وفّيت كلّ نفس ما عملت ... و سيق الذين كفروا إلى جهنّم زمرًا

{زمرة} (مفرد {زمر}) به معناى گروه و دسته است كه به دنبال گروه و دسته اى ديگر باشند. بنابراين پيام آيه شريفه اين مى شود كه كافران به چند دسته تقسيم شده; آن گاه دسته دسته به دنبال هم وارد دوزخ خواهند شد.

حسابرسى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 21 - 1

1 - گنه كاران ، داراى حسابى مجزّا از مؤمنان نيك كردار ، در پيشگاه الهى

أم حسب الذين . .. كالذين ءامنوا

حسابرسى مجرمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 9 - 5

5 - رفتار اصحاب اخدود با مؤمنان و كردار تمام مجرمان ، از خداوند مخفى نبوده و حسابرسى خواهد شد .

و اللّه على كلّ شىء شهيد

بيان گواه بودن و آگاهى خداوند، تهديد مجرمان به رسيدگى به كردارشان است.

حسابرسى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 25 - 2،3

2 - مشركان ، هيچ گاه درباره كردار پيامبر و مؤمنان ، مورد مؤاخذه قرار نمى گيرند .

قل لاتسئلون عمّا أجرمنا

3 - پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، از كردار مشركان بازخواست نمى شوند .

و لانسئل عمّا تعملون

حسابرسى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 84 - 8

8- خداوند ، پرونده كردار كافران و مشركان

را مورد حسابرسى دقيق قرار خواهد داد .

إنّما نعدّ لهم عدًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 25 - 2،3

2 - مشركان ، هيچ گاه درباره كردار پيامبر و مؤمنان ، مورد مؤاخذه قرار نمى گيرند .

قل لاتسئلون عمّا أجرمنا

3 - پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، از كردار مشركان بازخواست نمى شوند .

و لانسئل عمّا تعملون

حسابرسى مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 26 - 3

3 - روى گردانان از رهنمود هاى پيامبر ( ص ) و كافران به آن ، در قيامت مورد حسابرسى و مؤاخذه قرار خواهند گرفت .

إلاّ من تولّى و كفر . .. ثمّ إنّ علينا حسابهم

حسابرسى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 23 - 1

1 _ خداوند ، تمامى اعمال و رفتار مجرمان و منكران معاد را ، در روز رستاخيز محاسبه و رسيدگى خواهد كرد .

و قدمنا إلى ما عملوا من عمل فجعلن_ه هباء منثورًا

فعل {قدمنا} در آيه شريفه _ طبق نظر مفسران _ به معناى {قصدنا} {عمدنا} (قصد آهنگ [كارى ]كرديم) است و مقصود از آن، پرداختن به حساب اعمال مجرمان حساب اعمال مجرمان و بررسى آنها مى باشد.

حسابرسى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 25 - 2،3

2 - مشركان ، هيچ گاه درباره كردار پيامبر و مؤمنان ، مورد مؤاخذه قرار نمى گيرند .

قل لاتسئلون عمّا أجرمنا

3 - پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، از

كردار مشركان بازخواست نمى شوند .

و لانسئل عمّا تعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 21 - 1

1 - گنه كاران ، داراى حسابى مجزّا از مؤمنان نيك كردار ، در پيشگاه الهى

أم حسب الذين . .. كالذين ءامنوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 30 - 3

3 - شمول رحمت و حمايت خداوند ، نسبت به اهل ايمان و عمل صالح ، پس از حسابرسى آنان

كلّ أمّة تدعى إلى كت_بها . .. فأمّا الذين ءامنوا و عملواالص_لح_ت فيدخلهم ربّهم ف

حسابرسى نعمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكاثر - 102 - 8 - 7

7 - حسابرسى از نعمت ها ، مرحله اى پس از مشاهده دوزخ و يقين به آن است .

ثمّ لترونّها . .. ثمّ لتسئلنّ

حسابرسى نيات در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 10 - 3

3 - قيامت ، روز حسابرسى نيت ها ، خصلت ها و اسرار درونى است .

و حصّل ما فى الصدور

تهديد به ظهور اسرار درونى در قيامت، كنايه از تأثير آنها در فرجام اخروى است. بنابراين انسان ها، براساس رازهاى سينه خود نيز، محاسبه و كيفر خواهند شد.

حقانيت حسابرسى در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 8 - 7

7 _ سنجش اعمال در قيامت، حق و بر اساس عدل است.

و الوزن يومئذ الحق

برداشت فوق بر اين اساس است كه {الوزن} به معناى مصدرى، يعنى سنجيدن باشد و

{الحق} صفت براى خبر محذوف، كه تقدير آن چنين مى شود: {الوزن يومئذ الوزن الحق}. يعنى: سنجيدن در آن روز، سنجشى حق و بر اساس عدل است.

دقت حسابرسى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 47 - 10

10- تمامى اعمال آدميان _ حتى خردترين و سبك ترين آنها _ مورد حسابرسى ، بازخواست و جزاى الهى قرار خواهد گرفت .

و إن كان مثقال حبّة من خردل أتينا بها و كفى بنا ح_سبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 16 - 16

16 - خداوند ، حساب رسى اَعمال انسان ها را با دقّت انجام مى دهد .

يأت بها اللّه إنّ اللّه لطيف خبير

دقت در حسابرسى اخروى انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 11 - 7

7 - علم خداوند ، پشتوانه دقّت در حسابرسى و مجازات انسان ها در قيامت است .

إنّ ربّهم بهم يومئذ لخبير

دقت در حسابرسى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 88 - 11

11 - اتقان و استوارى صنع خدا ، نشانگر برخورد دقيق و بى تسامح او در سنجش كردار آدميان

صنع اللّه الذى أتقن كلّ شىء إنّه خبير بما تفعلون

از ارتباط {صنع اللّه. ..} با {إنّه خبير...} مى توان استفاده كرد كه خداوند، هم چنان كه در امر تكوين هيچ ضرورتى را فروگذار نكرده است، در بررسى كردار آدميان نيز از هيچ نكته اى غافل و فروگذار نيست.

دقت در حسابرسى عمل

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 8 - 7

7 - { عن أبى الجارود عن أبى جعفر ( ع ) قال : قال رسول اللّه ( ص ) كلّ محاسَب معذّب فقال له قائل : يا رسول اللّه فأين قول اللّه عزّوجلّ { فسوف يحاسب حساباً يسيراً } قال : ذلك العَرْضُ يعنى التَصَفُّحَ ;

ابى جارود از امام باقر(ع) روايت نموده كه حضرت فرمود: رسول خدا(ص) فرمودند: هر كس محاسبه شود، در عذاب خواهد بود. شخصى به رسول خدا(ص) گفت: پس كلام خداى عزّوجلّ كه فرموده: {فسوف يحاسب حساباً يسيراً} چه مى شود؟ حضرت فرمود: آن محاسبه [كه گفتم] عرضه شدن [تمام اعمال] است [امام باقر(ع) فرمود: ]مقصود پيامبر(ص) بررسى دقيق[اعمال ]است}.

دلايل حسابرسى اخروى انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 6 - 2

2 - برنامه و حساب دقيق حاكم بر هستى ، خود دليل ضرورت قيامت و محاسبه نهايى كردار آدميان *

و الذري_ت . .. و إنّ الدين لوقع

از مناسبت ميان مقسم به و جواب قسم، استفاده مى شود: همان طور كه تمام مظاهر طبيعت به گونه اى حساب شده در ارتباط باهم قرار دارند و هدفى را دنبال مى كنند; به طريق اولى حيات انسان بى فرجام نيست و بدون حساب پايان نمى پذيرد.

ذكر حتميت حسابرسى عمل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 32 - 3

3 - توجه به حتمى بودن حسابرسى اعمال ، زمينه ساز شناخت پروردگار و بازدارنده خلق از كفر و تكذيب

سنفرغ لكم . .. فبأىّ

ءالآء ربّكما تكذّبان

برداشت ياد شده از آن جا است كه خداوند، براى دور ساختن خلق از كفر و تكذيب حق، حتمى بودن حسابرسى اعمال را يادآور شده است.

روزى بى حسابرسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 38 - 15

15 - مردان الهى ، از روزى و فضل بدون حسابرسى خداوند برخورداراند .

رجال لاتلهيهم تج_رة و لابيع عن ذكر اللّه . .. و اللّه يرزق من يشاء بغير حساب

معناى {بغير حساب} _ به قرينه {و يزيدهم من فضله} _ مى تواند بدون حسابرسى باشد; زيرا اعطاى مازاد بر استحقاق (من فضله) دليل بر اين است كه حسابرسى در كار نيست، وگرنه مى بايست تنها به مقدار استحقاق شخص، پاداش داده شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 10 - 23

23 - { عن أميرالمؤمنين ( ع ) : . . . قال اللّه عزّوجلّ . . . إنّما يوفّى الصابرون أجرهم بغيرحساب ، فما أعطاهم اللّه فى الدنيا لم يحاسبهم به فى الأخرة . . . ;

از امام على(ع) روايت شده: . ..خداى عزّوجلّ فرمود: {إنّما يوفّى الصابرون أجرهم بغير حساب} آنچه را خدا در دنيا به صابران داده است، در قيامت حساب آن را از آنان نمى خواهد}.

زمان حسابرسى اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 8 - 2

2 - مرحله حسابرسى در قيامت ، مرحله اى پس از دريافت نامه هاى اعمال است .

فسوف يحاسب حسابًا يسيرًا

{سوف}، براى وعده دادن به كار مى رود (مصباح) و دلالت بر

تأخير دارد. (مقاييس اللغة)

زمينه حسابرسى اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 52 - 8

8 - رحمانيت خداوند ، مقتضى برپا كردن قيامت و حساب رسى از بندگان است .

ه_ذا ما وعد الرحم_ن

برداشت ياد شده از ياد كردن خدا به صفت و نام {رحمان} _ از ميان ديگر اوصاف و نام هاى الهى _ به دست مى آيد.

زمينه حسابرسى عمل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 93 - 4

4- ربوبيت الهى ، مقتضى بازپرسى و كيفر و پاداش دادن در برابر اعمال و رفتار آدمى است .

فوربّك لنسئلنّهم أجمعين . عمّا كانوا يعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 117 - 7

7 - ربوبيت خدا ، مقتضى حسابرسى اعمال و كيفر كافران

فإنّما حسابه عند ربّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 88 - 16

16 - رخداد هاى جهان بر اثر نفخ صور ، زمينه ساز برپايى قيامت و حسابرسى آدميان ، براساس علم دقيق خداوند به اعمال آنان

و يوم ينفخ فى الصور. .. و ترى الجبال... إنّه خبير بما تفعلون

برداشت ياد شده بنابراين فرض است كه {ترى الجبال. ..} ادامه {يوم ينفخ فى الصور...} و بيانگر حوادث جهان در پى دميده شدن در صور باشد. بنابراين جمله پايانى آيه (إنّه خبير بما تفعلون) مى رساند كه قيامت، براى حسابرسى است و اين كار متكى به علم دقيق الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر -

59 - 18 - 10

10 - محاسبه اعمال و مراقبت بر كردار ، هم ريشه در تقوا دارد و هم روحيه تقوا را رشد داده ، شكوفا مى سازد .

و لتنظر نفس . .. و اتّقوا اللّه

از قرار گرفتن عبارت {و لتنظر. ..} در ميان دو {اتّقوا اللّه}، استفاده مى شود كه محاسبه نفس از يك سو، متكى به تقوا است و از سوى ديگر عامل شكوفايى و تكامل آن مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 10 - 5

5 - ربوبيت الهى ، مقتضى برپايى قيامت و حسابرسى اعمال

إنّا نخاف من ربّنا يومًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - زلزله - 99 - 6 - 2

2 - زلزله زمين ، از مقدّمات حشر مردم و حسابرسى اعمال آنان در قيامت است .

إذا زلزلت الأرض . .. يومئذ يصدر الناس

زيادى حسابرسى عمل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قارعه - 101 - 6 - 6

6 - { قال علىّ ( ع ) . . . و معنى قوله { فمن ثقلت موازينه } و { من خفّت موازينه } فهو قلة الحساب و كثرته ;

على(ع) فرمود: معناى سخن خداوند {فمن ثقلت موازينه} و {من خفّت موازينه}، پس آن [سنگينى و سبكى، به معناى ]كمى و زيادى [مدت] حسابرسى است}.

سختى حسابرسى اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 35 - 14

14- يك عمر لذّت جويى و هوس رانى ، پوچ و بى ارزش در قبال لحظه پاسخ گويى و

مجازات

كأنّهم يوم يرون ما يوعدون لم يلبثوا إلاّ ساعة من نهار

{يوم يرون مايوعدون} همان قيامت و روز كيفر است كه با ديدنش روزگار دراز كامروايى كافران، لحظه اى از روز مى نمايد.

سختى حسابرسى عمل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 11 - 4

4 - محاسبه و رسيدگى به اعمال كسانى كه نامه عمل خود را از پشت سر دريافت كرده اند ، سخت و اندوه بار خواهد بود .

حسابًا يسيرًا . .. مسرورًا ... فسوف يدعوا ثبورًا

برداشت ياد شده، از مقابله دو گروه استفاده شده است. از آنجا كه گروه اول حسابى آسان داشته و شادمان خواهند شد، دانسته مى شود كه براى گروه دوم، جز سختى حساب و غمگين شدن نخواهد بود.

سختى حسابرسى عمل كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 26 - 2

2 - حسابرسى اعمال در قيامت براى كافران ، از حضور در پيشگاه خداوند دشوارتر است .

ثمّ إنّ علينا حسابهم

حرف {ثمّ}، بر تراخى رتبى دلالت دارد و بيانگر آن است كه مرحله حسابرسى، سخت تر از مرحله رجوع به خداوند است; هر چند هر دو هم زمان باشند.

سختى حسابرسى عهدشكنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 21 - 10

10_ شكستن پيمان ها و پايبند نبودن به عهدها ، در پى دارنده حساب سخت و ناگوار قيامت است .

الذين يوفون بعهد الله و لاينقضون الميث_ق . .. و يخافون سوء الحساب

سختى حسابرسى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد

- 13 - 21 - 6

6_ گنه كاران در قيامت با حسابى سخت و ناگوار مواجه مى شوند .

و يخافون سوء الحساب

اضافه {سوء} به {الحساب} اضافه صفت به موصوف است.

سختى حسابرسى معرضان از خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 18 - 8

8_ روى گردانان از دعوت خدا ، در قيامت به حسابى سخت و ناگوار گرفتار خواهند بود .

و الذين لم يستجيبوا له . .. أُول_ئك لهم سوء الحساب

{سوء} به هر چيزى كه مايه ناراحتى و رنج باشد گفته مى شود. اضافه {سوء} به {الحساب} اضافه صفت به موصوف است. بنابراين {سوء الحساب} ; يعنى: {الحساب السوء}.

سرعت حسابرسى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 51 - 12،13

12- خداوند ، حسابرسى اعمال انسان را در قيامت با سرعت انجام مى دهد .

ليجزى الله كلّ نفس ما كسبت إن الله سريع الحساب

13- رفتار آدمى به مجرد صدور آن در دنيا ، بدون تأخير مورد حسابرسى دقيق خداوند قرار مى گيرد .

ليجزى الله كلّ نفس ما كسبت إن الله سريع الحساب

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه مقصود از {سريع الحساب} بودن خداوند حسابرسى اعمال در همين دنيا باشد و اين محاسبه تا روز قيامت به تأخير نمى افتد; بلكه همزمان با صدور اعمال از بندگان محاسبه و ثبت خواهد گرديد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 17 - 7

7 - خداوند ، حسابرسى اعمال بندگان را در قيامت با سرعت انجام خواهد داد .

اليوم تجزى كلّ نفس بما كسبت

. .. إنّ اللّه سريع الحساب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 19 - 6

6 - علم همه جانبه خداوند به احوال ظاهر و باطن انسان ها ، دليل توانايى او بر حسابرسى سريع بندگان

إنّ اللّه سريع الحساب . .. يعلم خائنة الأعين و ما تخفى الصدور

برداشت ياد شده بر اين اساس است كه جمله {يعلم خائنة الأعين. ..} تعليل براى جمله {إنّ اللّه سريع الحساب} باشد; يعنى، چون خداوند از تمامى حالات انسان ها آگاهى كامل دارد، اعمال بندگانش را با سرعت رسيدگى خواهد كرد و نيازى به ارائه دليل و شهود ندارد.

سرعت در حسابرسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 62 - 9

9 _ سرعت در حسابرسى و قضاوت و حكم، معيارى مهم و اساسى در نظام قضائى شايسته

ألا له الحكم و هو أسرع الحسبين

بيان سرعت حسابرسى به عنوان يكى از ويژگيهاى مهم در حكم و قضاوت خداوند، گوياى رجحان و مزيت قضاوت و حكمى است كه سرعت هر چه بيشتر و بدون فوت وقت انجام پذيرد.

سرعت در حسابرسى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 39 - 15

15 - خداوند ، در قيامت اعمال بندگان را با سرعت حسابرسى خواهد كرد .

و اللّه سريع الحساب

سهولت حسابرسى اجابت كنندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 18 - 4

4_ اجابت كنندگان دعوت خدا ، از حسابرسى روز قيامت رنجى نمى برند و بر آنان سخت گرفته نمى شود

.

للذين استجابوا لربهم الحسنى

مقصود از{الحسنى} به قرينه مقابله آن - در ذيل آيه _ با فرجام روى گردانان از دعوت خدا ، معنايى مقابل {سوء الحساب} و نيز مقابل {جهنم} است. بنابراين مراد از {الحسنى} حساب آسان و نيز بهشت مى باشد.

سهولت حسابرسى اخروى انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 7 - 7

7 - برانگيختن انسان ها و حسابرسى از آنان در قيامت ، كارى سهل و آسان براى خداوند

لتبعثنّ ثمّ لتنبّؤنّ بما عملتم و ذلك على اللّه يسير

سهولت حسابرسى اصحاب يمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 8 - 3،6

3 - كسانى كه نامه عمل آنان به دست راستشان داده شود ، حسابرسىِ آسانى خواهند داشت .

فأمّا من أُوتى كت_به بيمينه . فسوف يحاسب حسابًا يسيرًا

{يسير} دو معنا دارد: 1. آسان، 2. قليل (مفردات راغب). در آيه شريفه، اولين معنا مناسب است.

6 - { قاسم بن محمد عن على قال : سمعت أباعبداللّه ( ع ) يقول : إنّ اللّه تبارك و تعالى إذا أراد أن يحاسب المؤمن أعطاه كتابه بيمينه و حاسبه فيما بينه و بينه فيقول : عبدى ! فعلت كذا . . . قد غفرتها لك و ابدلتها حسنات . . . و هو قول اللّه عزّوجلّ { فأمّا من اُوتى كتابه بيمينه فسوف يحاسب حساباً يسيراً } ;

قاسم بن محمد از على [بن أبى حمزه] روايت نموده كه گفت: از امام صادق(ع) شنيدم كه مى فرمود: خداى _ تبارك و تعالى _ زمانى كه بخواهد مؤمنى را محاسبه كند، نامه عملش

را به دست راست وى مى دهد و او را در آنچه بين خود و او است محاسبه كرده، مى فرمايد: بنده من فلان كار را كردى؟ . .. من آن را براى تو بخشيدم و آن را به حسنه هايى تبديل كردم ... و اين سخن خداى عزّوجلّ است {فأمّا من اُوتى كتابه بيمينه . فسوف يحاسب حساباً يسيراً}».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 9 - 1،3

1 - اعطاى نامه عمل به دست راست انسان در قيامت و حسابرسى آسان از او ، فرح بخش و شادى آفرين است .

و ينقلب إلى أهله مسرورًا

3 - دريافت كنندگان نامه عمل با دست راست ، با آسان گذراندن مرحله حسابرسى ، شادمان به نزد خويشاوندان خود بر خواهند گشت .

فأمّا من أُوتى كت_به بيمينه . .. و ينقلب إلى أهله مسرورًا

شرايط حسابرسى عمل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 111 - 8

8_ رساندن انسان ها به سزايى كامل و مطابق با اعمال و رفتار آنان ، تنها درخور كسى است كه به تمام اعمال و جزئيات رفتار ايشان آگاه باشد .

ليوفينّهم ربك أعم_لهم إنه بما يعملون خبير

بيان آگاهى خداوند به تمامى اعمال و جزئيات آن ، پس از مطرح ساختن اداى كامل پاداش و كيفر اعمال ، گوياى برداشت فوق است.

شگفتى تكذيب حسابرسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ماعون - 107 - 1 - 3

3 - روز مجازات و حسابرسى ، حقيقتى است انكارناپذير و دروغ پنداشتن آن ، شگفت آور و

توجيه ناپذير است .

أرءيت الذى يكذّب بالدين

عدالت در حسابرسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 8 - 7

7 _ سنجش اعمال در قيامت، حق و بر اساس عدل است.

و الوزن يومئذ الحق

برداشت فوق بر اين اساس است كه {الوزن} به معناى مصدرى، يعنى سنجيدن باشد و {الحق} صفت براى خبر محذوف، كه تقدير آن چنين مى شود: {الوزن يومئذ الوزن الحق}. يعنى: سنجيدن در آن روز، سنجشى حق و بر اساس عدل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 47 - 1

1- حسابرسى مردم در قيامت بر ميزان قسط و عدالت است .

و نضع الموزين القسط ليوم القي_مة

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه لام در {ليوم القيامة} براى ظرفيت و به معناى {فى}، يا {عند} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 7 - 11

11 - حسابرسى اعمال بندگان ، عادلانه خواهد بود .

و لاتزر وازرة وزر أُخرى

عدالت در حسابرسى اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 71 - 14

14- كمترين ظلم و بى عدالتى در محاسبه اعمال و نيز در پاداش اخروى سعادتمندان وجود ندارد .

فمن أوتى كت_به بيمينه . .. و لايظلمون فتيلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 47 - 2،4،5

2- حسابرسى اعمال بندگان بر مبناى قسط و عدل ، از فلسفه هاى برپايى قيامت

و نضع الموزين القسط ليوم القي_مة

برداشت ياد شده بر مبناى اين است كه لام

در {ليوم القيامة} براى تعليل باشد. بر اين اساس پيام آيه چنين مى شود: ترازوهاى قسط و داد را به خاطر برپايى قيامت، بنا مى نهيم.

4- حسابرسى دقيق و عادلانه خداوند ، فراگير تمامى اعمال خُرد و كلان انسان

و نضع الموزين القسط ليوم القي_مة . .. من خردل

{حبّة} به معناى يك دانه از گندم، جُو و مانند آن است و {خردل} به معناى بذرهاى بسيار ريز است. {مثقال حبّة من خردل} مثلى است براى بيان هر چيز دقيق و كوچك و مقصود از آن در اين آيه، تمامى اعمال خُرد و كلان انسان ها است.

5- حسابرسى خداوند در قيامت به گونه اى است كه به هيچ كس اندكى ظلم نمى شود .

و نضع الموزين . .. فلاتظلم نفس شيئًا

عقيده به حسابرسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 13 - 10

10 - مشركان مكه ، به بازخواست انسان ها از سوى خداوند ، پس از مرگ ، معتقد بودند .

و يوم تقوم الساعة . .. و لم يكن لهم من شركائهم شفع_ؤا

نفى شفاعت از معبودان مشركان، حكايت از اعتقاد آنان به شفاعت مى كند و ذكر آن به عنوان يكى از رخدادهاى قيامت، اين احتمال را تقويت مى كند كه آنان شفاعت معبودان را براى پس از مرگ خود مى خواسته اند.

عقيده به حسابرسى اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 52 - 10

10 - عقيده به برپايى قيامت و حساب رسى از بندگان ، از موضوعات دعوت رسولان الهى

من بعثنا من مرقدنا ه_ذا ما وعد الرحم_ن و

صدق المرسلون

عقيده به حسابرسى عمل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 3 - 6

6 - اعتقاد به قيامت و محاسبه اعمال ، داراى نقشى بنيادين در مجموعه باور هاى دينى

و هم بالأخرة هم يوقنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 20 - 2

2 - اطمينان و اعتقاد به حساب رسى اعمال در قيامت ، مهم ترين ركن اعتقادى مؤمنان

إنّى ظننت أنّى مل_ق حسابيه

برداشت ياد شده، از آن جا است كه مسأله حساب رسى اعمال _ در اين آيات _ در رديف نخستين اصل اعتقادى مؤمنان برشمرده شد.

عموميت حسابرسى اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 32 - 1

1 - تمامى انسان ها بدون استثنا ، در قيامت براى حساب رسى و كيفر و پاداش به پيشگاه خداوند احضار خواهند شد .

و إن كلّ لمّا جميع لدينا محضرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 26 - 4

4 - تمامى انسان ها در قيامت ، با حساب رسى اعمال خويش روبه رو خواهند شد .

و لم أدر ما حسابيه

عموميت حسابرسى در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 6 - 1

1 _ تمامى امتها و پيامبران مورد بازجويى خداوند در قيامت قرار مى گيرند.

فلنسئلن الذين أرسل إليهم و لنسئلن المرسلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 92 - 6

6- همه انسان ها بدون استثنا ، در

قيامت مورد بازپرسى خداوند قرار خواهند گرفت .

فوربّك لنسئلنّهم أجمعين

برداشت فوق، بنابراين احتمال است كه مرجع ضمير {هم} _ به قرينه {إنى أنا النذير المبين} _ همه انسانها باشد. به دليل اينكه {نذير} بودن پيامبر(ص) براى همه انسانهاست.

عموميت حسابرسى عمل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 20 - 4

4 - تمامى انسان ها در قيامت ، با حساب رسى اعمال خويش روبه رو مى شوند .

إنّى ظننت أنّى مل_ق حسابيه

عوامل سختى حسابرسى اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 21 - 9،10

9_ قطع پيوندهايى كه خداوند به برقرار كردن آنها امر كرده ، موجب مواجه شدن با حساب سخت و ناگوار قيامت خواهد شد .

والذين يصلون . .. و يخشون ربهم و يخافون سوء الحساب

10_ شكستن پيمان ها و پايبند نبودن به عهدها ، در پى دارنده حساب سخت و ناگوار قيامت است .

الذين يوفون بعهد الله و لاينقضون الميث_ق . .. و يخافون سوء الحساب

غافلان از حسابرسى اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 1 - 3

3- مشركان صدراسلام ، از مسأله حسابرسى قيامت ، به طور كلى غافل مانده و از تأمل و انديشه در نشانه ها و دلايل روشن آن ، روى گردان بودند .

اقترب للناس حسابهم و هم فى غفلة معرضون

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه اين سوره، مكى است و مخاطب و مصداق اوّلى {الناس}، مردم مشرك اند.

غفلت از حسابرسى اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

11 - انبياء - 21 - 1 - 1

1- انسان ها از حسابرسى قيامت _ در عين نزديك بودن آن _ در غفلت شديد به سر مى برند .

اقترب للناس حسابهم و هم فى غفلة معرضون

كلمه {فى} در {فى غفلة} براى ظرفيت مجازى است و دلالت بر شدتِ وصف مى كند; يعنى، غفلت مردم از حسابرسى قيامت بسيار شديد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 32 - 1

1 - سرزنش شدن تكذيب گران و كافران جن و انس از سوى خداوند ، به خاطر بى توجهى آنان به موضوع حسابرسى اعمال خلق در قيامت و كيفر و پاداش الهى در آن

سنفرغ لكم أيّه الثقلان . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

استفهام در {فبأىّ ءالآء} توبيخى است و تثنيه آمدن {كما} و {تكذّبان} به خاطر توجه خطاب به جن و انس است.

غفلت از حسابرسى عمل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 19 - 4

4 - غفلت از محاسبه اعمال ، زمينه ساز فراموشى از ياد خداوند *

ي_أيّها الذين ءامنوا . .. و لتنظر إنّ اللّه خبير بما تعملون. و لاتكونوا كالذين ن

برداشت ياد شده، بدان احتمال است كه تقدم {و لتنظر. ..} بر {و لاتكونوا كالذين...} نظر به تقدم رتبى داشته باشد.

فلسفه حسابرسى اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 103 - 6

6_ گذر از موقف هاى قيامت ( حسابرسى ، كيفر ، پاداش و . . . ) غرض از گردآورى همگان در صحنه قيامت است .

ذلك يوم مجموع

له الناس

برداشت فوق ، مبتنى براين نكته است كه {لام} در {له} براى بيان غايت و غرض باشد. بر اين اساس مفاد جمله {ذلك يوم ...} چنين مى شود: روز قيامت روزى است كه خداوند ، همگان را براى گذر از موقفهاى آن روز گردآورى مى كند.

قانونمندى حسابرسى اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 7 - 3

3 - حاكميت نظمى خاص ، بر حسابرسى اعمال در قيامت

أُوتى كت_به بيمينه

كمى حسابرسى عمل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قارعه - 101 - 6 - 6

6 - { قال علىّ ( ع ) . . . و معنى قوله { فمن ثقلت موازينه } و { من خفّت موازينه } فهو قلة الحساب و كثرته ;

على(ع) فرمود: معناى سخن خداوند {فمن ثقلت موازينه} و {من خفّت موازينه}، پس آن [سنگينى و سبكى، به معناى ]كمى و زيادى [مدت] حسابرسى است}.

گواهى در حسابرسى اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 14 - 4

4- براى محاسبه عمل انسان در قيامت ، نيازى به وكيل ، دليل ، شاهد و . . . نيست .

كفى بنفسك اليوم عليك حسيبًا

لجاجت مكذبان حسابرسى عمل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 20 - 3

3 - گروهى از مردم با وجود هشدار هاى قرآن ، همچنان بر بى ايمانى خود باقى اند و ربوبيت و بصيرت الهى را انكار كرده و معاد و حسابرسى اعمال را نمى پذيرند .

إنّ ربّه كان

به بصيرًا . .. فما لهم لايؤمنون

متعلق {لايؤمنون}، ممكن است معارفى باشد كه در آيات پيشين بيان شد; از قبيل: ربوبيت و بصيرت الهى، نامه هاى اعمال، محاسبه و . .. .

محور حسابرسى در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 6 - 2،3،4

2 _ پذيرش و عدم پذيرش رسالتهاى انبيا و نيز عمل به احكام دين، محور بازجويى خداوند از امتهاست.

فلنسئلن الذين أرسل إليهم

توصيف مردم با عنوان {أرسل إليهم} دلالت بر اين دارد كه بازجويى از امتها درباره چگونگى برخورد با رسالتهاى الهى است.

3 _ تبليغ تعاليم دينى و آسمانى، محور بازجويى از پيامبران خدا در قيامت

فلنسئلن الذين أرسل إليهم و لنسئلن المرسلين

عنوان {مرسلين} در جمله {و لنسئلن المرسلين} بيانگر اين است كه سؤال از پيامبران درباره تبليغ رسالت است.

4 _ چگونگى رفتار امتها و برخورد آنان با رسالت انبيا، پرسش خداوند از رسولان خويش در قيامت *

فلنسئلن الذين أرسل إليهم و لنسئلن المرسلين

بدان احتمال كه مورد سؤال از پيامبران، رفتار امتهايشان باشد; چه اينكه محور آيات پيشين فرمان به پذيرش آيات الهى و تهديد مخالفان انبيا بوده است.

مدت حسابرسى اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 4 - 5،7

5 - عرصه محشر و حساب رسى خلايق در آن ، بسيار طولانى است .

فى يوم كان مقداره خمسين ألف سنة

برداشت ياد شده، بنابراين احتمال است كه عدد ياد شده در آيه شريفه، صرفاً براى بيان كثرت است.

7 - { روى عن أبى عبداللّه ( ع ) أنّه قال : لو ولى الحسابَ غيرُ اللّه لمكثوا فيه

خمسين ألف سنة من قبل أن يَفْرُغُوا و اللّه سبحانه يفرغ من ذلك فى ساعة ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه فرمود: اگر حساب رسى قيامت را كسى غير خدا به عهده گيرد، هر آينه [مردم ]در آن جا پنجاه هزار سال بايد توقف كنند; قبل از اين كه از حساب فارغ شوند; ولى خداى سبحان در كمتر از ساعتى از [حساب رسى] آنان فارغ مى شود}.

مدت حسابرسى اخروى انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 4 - 4

4 - عرصه محشر و حساب رسى خلايق ، پنجاه هزار سال به طول مى انجامد .

فى يوم كان مقداره خمسين ألف سنة

مدت حسابرسى عمل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قارعه - 101 - 6 - 6

6 - { قال علىّ ( ع ) . . . و معنى قوله { فمن ثقلت موازينه } و { من خفّت موازينه } فهو قلة الحساب و كثرته ;

على(ع) فرمود: معناى سخن خداوند {فمن ثقلت موازينه} و {من خفّت موازينه}، پس آن [سنگينى و سبكى، به معناى ]كمى و زيادى [مدت] حسابرسى است}.

مكان حسابرسى در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 43 - 2

2 - وجود نقطه اى مشخص ، براى محاكمه و حساب رسى كافران در قيامت

كأنّهم إلى نصب يوفضون

مكان حسابرسى عمل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - زلزله - 99 - 4 - 3

3 - زمين پس از تحوّلاتى در سه مرحله ( { لرزش ويرانگر

در پايان عمر دنيا } ، { اخراج مردگان از درون خود در آغاز قيامت } و { اظهار اطلاعات بايگانى شده در خود } ) ، مكان حسابرسى اعمال انسان ها خواهد شد .

إذا زلزلت . .. و أخرجت ... تحدّث أخبارها

آيات اين سوره مى تواند بيانگر حوادث آخرت باشد كه از پايان نظام موجود، شروع مى شود. تعبير {يومئذ} _ در اين احتمال _ نشانگر وقوع تمام آن حوادث، در يك زمان گسترده است.

مكذبان حسابرسى اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 16 - 2

2 - سران كفر و شرك ، در اوج غرور و ناباورى نسبت به معاد و حسابرسى الهى به سر مى بردند .

و قالوا ربّنا عجلّ لنا قطّنا قبل يوم الحساب

از استهزاى معاد به وسيله كافران و درخواست شتاب در نزول عذاب قيامت، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 27 - 2

2 - طغيان گران دوزخى ، حسابرسى قيامت را انكار كرده و احتمال حقانيت آن را نيز مردود مى دانستند .

إنّهم كانوا لايرجون حسابًا

نفى {اميد}، بيانگر اين است كه انكار قيامت از سوى دوزخيان، به حدى شديد بود كه آنان احتمال آن را نيز نمى دادند و حتى اندك اميدى به آن نداشتند.

ملاك حسابرسى اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 47 - 11

11- { عن هشام بن سالم قال : سألت أباعبداللّه ( ع ) عن قول اللّه عزّوجلّ : { ونضع الموازين القسط

ليوم القيامة فلاتظلم نفس شيئاً } قال : هم الأنبياء و الأوصيا ( ع ) ;

از هشام بن سالم نقل شده كه گفت: از امام صادق(ع) در باره قول خداى عزّوجلّ {ونضع الموازين القسط ليوم القيامة. ..} پرسيدم فرمود: موازين قسط، پيامبران و اوصيا هستند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 7 - 19

19 - حسابرسى اعمال بندگان از سوى خداوند در قيامت ، متكى به علم همه جانبه او است .

فينبّئكم بما كنتم تعملون إنّه عليم بذات الصدور

برداشت بالا از آن جا است كه جمله {إن_ّه عليم بذات الصدور} تعليل براى جمله {فينب_ّئكم بما كنتم تعملون} است; يعنى، چون خداوند به باطن افراد آگاه است، پس مى تواند آنان را به كردارشان آگاه سازد و به حسابرسى آنان بپردازد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 9 - 3

3 - انسان در قيامت ، بر باور ها و ملكات نفسانى خويش ، مؤاخذه خواهد شد .

يوم تبلى السرائر

مراد از آزمودن سريره ها، حسابرسى و سنجش ميزان كيفر آنها است.

ملاك حسابرسى در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 93 - 5

5- اعمال و رفتار انسان ، معيار بازپرسى و محاسبه و تعيين كننده سرنوشت او در قيامت

لنسئلنّهم . .. عمّا كانوا يعملون

ملاك حسابرسى عمل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 21 - 4

4_ محاسبه كردار بندگان و جزا دهى به آنان ، متّكى بر شهادت گواهان

كلّ نفس معها سائق و شهيد

منشأ حسابرسى در آفرينش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 7 - 3

3 - برقرارى قانون ، محاسبه و سنجش به اراده الهى ، در ساختار نظام جهان

و السّماء رفعها و وضع الميزان

با توجه به اين كه {ميزان} به ابزار سنجش گفته مى شود; وضع ميزان در آسمان، مى تواند اشاره به حاكميت قانون و محاسبه در نظام جهان داشته باشد.

منشأ حسابرسى عمل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 32 - 5

5 - ربوبيت الهى در حق جن و انس ، مستلزم برپا داشتن نظام حسابرسى اعمال براى آنان

سنفرغ لكم أيّه الثقلان . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

ارتباط {ربّكما} با محتواى آيه قبل، بيانگر مطلب ياد شده است.

موانع ذكر حسابرسى اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكاثر - 102 - 1 - 3

3 - ضرورت پرهيز از سرگرمى ها و ترك امور بازدارنده از توجّه به حسابرسى ها در قيامت

ألهيكم التكاثر

آيه {لتسئلنّ يومئذ عن النعيم} در آخر سوره _ كه بر حسابرسى از نعمت ها دلالت دارد _ نشانگر آن است كه سرگرم شدن به تكاثر، مايه غفلت از حسابرسى است و بايد انسان از آنچه او را سرگرم ساخته و از اهداف نعمت ها بازمى دارد، پرهيز كند تا هنگام حسابرسى نعمت ها، پاسخى داشته باشد.

نزديكى حسابرسى اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 31 - 1

1 - هشدار الهى ، به دور نبودن لحظه حسابرسى خلق و برپايى قيامت

سنفرغ لكم أيّه الثقلان

نزديكى حسابرسى عمل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 1 - 2

2- حسابرسى اعمال مردم ، قريب الوقوع و تخلف ناپذير است .

اقترب للناس حسابهم

نعمت حسابرسى عمل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 32 - 2

2 - اصل حسابرسى اعمال خلق در نظام جهان ، نعمتى الهى ، انكارناپذير و غير قابل تكذيب

سنفرغ لكم . .. فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

تعبير {سنفرغ لكم. ..}، مى تواند نويدى باشد به از بين نرفتن اعمال خلق و به حساب آمدن نهايى آن و {ءالآء} نيز بر اين نعمت الهى اطلاق شده باشد.

وضوح حسابرسى اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 14 - 3

3- حساب انسان در پرونده عمل وى در قيامت ، روشن و آشكار است .

كفى بنفسك اليوم عليك حسيبًا

از اينكه خداوند فرموده است: {خودت براى حسابرسى عمل خود كافى هستى} نشان مى دهد كه اعمال و حسابرسى آنها روشن و آشكار است و نياز به تبيين از سوى كسى ندارد.

وعده حسابرسى اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 52 - 6

6 - برپايى قيامت و حسابرسى از بندگان ، وعده الهى به انسان ها

ه_ذا ما وعد الرحم_ن

وكيل در حسابرسى اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 14 - 4

4- براى محاسبه عمل انسان در قيامت ، نيازى به وكيل ، دليل ، شاهد و . . . نيست .

كفى بنفسك اليوم عليك

حسيبًا

ويژگيهاى حسابرسى اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 14 - 4

4- براى محاسبه عمل انسان در قيامت ، نيازى به وكيل ، دليل ، شاهد و . . . نيست .

كفى بنفسك اليوم عليك حسيبًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 43 - 3

3 - خروج انسان ها از گور ها و زنده شدن آنان ، براى محاكمه با سرعت انجام مى پذيرد .

يوم يخرجون من الأجداث سراعًا كأنّهم إلى نصب يوفضون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 9 - 5

5 - انسان ها در قيامت ، تنها و دور از خويشاوندان ، مورد حسابرسى قرار خواهند گرفت .

فسوف يحاسب . .. و ينقلب إلى أهله

ويژگيهاى حسابرسى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 47 - 4،5،9،10

4- حسابرسى دقيق و عادلانه خداوند ، فراگير تمامى اعمال خُرد و كلان انسان

و نضع الموزين القسط ليوم القي_مة . .. من خردل

{حبّة} به معناى يك دانه از گندم، جُو و مانند آن است و {خردل} به معناى بذرهاى بسيار ريز است. {مثقال حبّة من خردل} مثلى است براى بيان هر چيز دقيق و كوچك و مقصود از آن در اين آيه، تمامى اعمال خُرد و كلان انسان ها است.

5- حسابرسى خداوند در قيامت به گونه اى است كه به هيچ كس اندكى ظلم نمى شود .

و نضع الموزين . .. فلاتظلم نفس شيئًا

9- خداوند در رسيدگى به اعمال بندگان ، حسابگرى با كفايت

و بى نياز از كمك و يارى ديگران در روز قيامت است .

و كفى بنا ح_سبين

10- تمامى اعمال آدميان _ حتى خردترين و سبك ترين آنها _ مورد حسابرسى ، بازخواست و جزاى الهى قرار خواهد گرفت .

و إن كان مثقال حبّة من خردل أتينا بها و كفى بنا ح_سبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 90 - 10

10 - محاسبه و جزاى اعمال انسان ، براساس علم دقيق و همه جانبه الهى

إنّه خبير بما تفعلون . .. فكبّت وجوههم فى النّار هل تجزون إلاّ ما كنتم تعملون

مطلب ياد شده با توجه به ارتباط اين آيه با ذيل آيه 88 (إنّه خبير بما تفعلون) استفاده مى شود.

هشدار به حسابرسى اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 28 - 3

3 - بسيارى از آيات قرآن ، هشدار دهنده مردم درباره معاد و حسابرسى در قيامت است .

لايرجون حسابًا . و كذّبوا ب_اي_تنا كذّابًا

جمع بودن {آيات} بر نكته ياد شده دلالت دارد. به قرينه كلمه {حساباً} _ در آيه قبل _ موضوع حسابرسى در مجموعه آن آيات مطرح شده است.

حسابرسى اخروى

آثار ترس از حسابرسى اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 22 - 18

18_ آنان كه از خدا ترسانند و از حساب سخت و ناگوار قيامت هراس دارند ، به فرجامى نيك خواهند رسيد .

و يخشون ربهم و يخافون سوء الحساب . .. أُول_ئك لهم عقبى الدار

آثار تكذيب حسابرسى اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 -

ص - 38 - 27 - 7

7 - انكار معاد و روز حسابرسى ، مستلزم باطل و بى هدف دانستن آفرينش جهان است .

بما نسوا يوم الحساب . و ما خلقنا السماء و الأرض و ما بينهما ب_طلاً

يادآورى اين نكته كه ما جهان را بى هدف نيافريده ايم _ پس از طرح مسأله فراموشى روز حساب _ مى رساند كه نسيان و انكار معاد با هدف مندى و حق مدارى جهان، ناسازگار است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 27 - 5

5 - انكار معاد و حسابرسى قيامت ، عامل طغيان گرى و مايه گرفتارى به عذاب جهنم است .

للطّ_غين . .. إنّهم كانوا لايرجون حسابًا

آثار حسابرسى اخروى امت ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 28 - 10

10 - احضار امت ها براى حسابرسى ، مايه هراس و به زانو درآمدن آنان در صحنه قيامت *

و ترى كلّ أمّة جاثية كلّ أمّة تدعى إلى كت_بها

برداشت بالا بدان احتمال است كه جمله {كلّ أمة تدعى إلى كتابها} درصدد بيان علت {كلّ اُمّة جاثية} باشد.

اهميت ايمان به حسابرسى اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 20 - 7

7 - لزوم ايمان به ثبت كردار انسان در نامه اعمال و حسابرسى آن در قيامت

و أمّا من أُوتى . .. و أمّا من أُوتى ... فما لهم لايؤمنون

ايمان به حسابرسى اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 26 - 1

1 - تصديق روز

جزا و اعتقاد به حساب رسى بندگان ، از ويژگى هاى مؤمنان و مسلمانان راستين

و الذين يصدّقون بيوم الدين

يكى از كاربردهاى واژه {دين}، جزا و حساب است.

تذكر حسابرسى اخروى عمل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 15 - 4

4- تبيين آيات الهى در طبيعت و تذكر به محاسبه اعمال در قيامت ، براى هدايت آدميان است .

و جعلنا الّيل و النهار ءايتين . .. اقرأ كت_بك ... من اهتدى فإنما يهتدى لنفسه

ترس از حسابرسى اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 21 - 7،8

7_ انسان ها بايد از مواجه شدن با حساب سخت و ناگوار قيامت ، خائف و هراسان باشند .

و يخافون سوء الحساب

8_ خشيت از خدا و هراس از حساب سخت و ناگوار قيامت ، از نشانه هاى خردمندان است .

إنما يتذكّر أُولُوا الألب_ب . .. الذين ... يخشون ربهم و يخافون سوء الحساب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 21 - 3

3_ هراس انسان در قيامت ، از حضور در دادگاه عدل الهى *

و جاءت كلّ نفس معها سائق

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه تعبير {سائق} و مأمور پيش برنده، از آن جهت ياد شده باشد كه بى رغبتى و هراس انسان را، از حضور اختيارى در محكمه عدل الهى بنماياند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 31 - 2

2 - پرهيز از طغيان گرى ، ترس از حسابرسى اعمال و پذيرش آيات الهى ، مصداق تقواپيشگى

است .

للطّ_غين . .. إنّهم كانوا لايرجون حسابًا . و كذّبوا ب_اي_تنا ... إنّ للمتّقين مف

از تقابل بين متقين و طغيان گران، دانسته مى شود كه منزّه بودن از صفات طغيان گران، تقواپيشگى است.

تعدد آيات حسابرسى اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 28 - 3

3 - بسيارى از آيات قرآن ، هشدار دهنده مردم درباره معاد و حسابرسى در قيامت است .

لايرجون حسابًا . و كذّبوا ب_اي_تنا كذّابًا

جمع بودن {آيات} بر نكته ياد شده دلالت دارد. به قرينه كلمه {حساباً} _ در آيه قبل _ موضوع حسابرسى در مجموعه آن آيات مطرح شده است.

حتميت حسابرسى اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 8 - 3

3 - بازگشت به سوى خدا و حضور در دادگاه قيامت ، براى محاسبه و مجازات ، امرى حتمى و غير قابل اجتناب است .

ثمّ تردّون إلى ع_لم الغيب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 7 - 2

2 - احضار كم فروشان در صحنه قيامت و حسابرسى اعمال آنان ، قطعى و ترديدناپذير است .

ويل للمطفّفين . .. ألا يظنّ أُول_ئك ... كلاّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ماعون - 107 - 1 - 3

3 - روز مجازات و حسابرسى ، حقيقتى است انكارناپذير و دروغ پنداشتن آن ، شگفت آور و توجيه ناپذير است .

أرءيت الذى يكذّب بالدين

حتميت حسابرسى اخروى نعمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكاثر - 102 - 8 -

2

2 - حسابرسى از نعمت ها در قيامت ، اجتناب ناپذير و بيرون از اختيار انسان ها است .

ثمّ لتسئلنّ

مجهول بودن {لتسئلنّ}، اشاره به نكته ياد شده دارد.

حسابرسى اخروى از مكذبان الياس(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 127 - 2

2 - قوم تكذيب كننده الياس ، در روز قيامت براى حسابرسى و كيفر احضار خواهند شد .

فإنّهم لمحضرون

حسابرسى اخروى از مكذبان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 127 - 3

3 - تكذيب كنندگان پيامبران و اديان الهى ، براى حسابرسى و كيفر در روز قيامت احضار خواهند شد .

فإنّهم لمحضرون

حسابرسى اخروى امت ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 29 - 3

3 - صحيفه اعمال امت ها در قيامت ، بيان كننده تمامى كردار ايشان ، به صورتى دقيق و بدون كمترين كاستى و فزونى

ينطق عليكم بالحقّ

حسابرسى اخروى انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 31 - 2،3

2 - جن و انس ، هر دو داراى مسؤوليت و حسابرسى در قيامت

سنفرغ لكم أيّه الثقلان

3 - بسيج تمامى امكانات هستى در نشأه آخرت ، براى حسابرسى نهايى خلق

سنفرغ لكم أيّه الثقلان

نسبت داده شدن {فراغ} به خداوند _ با ضمير متكلم مع الغير _ مى تواند كنايه از اين باشد كه او تمامى اسباب و عوامل را در جهت رسيدگى به حساب خلق، در قيامت قرار مى دهد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن

- 55 - 32 - 5

5 - ربوبيت الهى در حق جن و انس ، مستلزم برپا داشتن نظام حسابرسى اعمال براى آنان

سنفرغ لكم أيّه الثقلان . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

ارتباط {ربّكما} با محتواى آيه قبل، بيانگر مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 33 - 2

2 - جنيان چونان آدميان ، مشمول محاسبه الهى و قوانين عام خداوند در سراى واپسين

ي_معشر الجنّ و الإنس إن استطعتم . .. لاتنفذون

از ذكر {جنّ} و تقديم آن بر {إنس}، مى توان استفاده كرد كه نبايد گمان برد كه جنيان، به واسطه داشتن اجرام لطيف، قدرت بر فرار از محاكمه و عقاب الهى دارند.

حسابرسى اخروى انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 21 - 5،7

5_ انسان ها در قيامت مورد حسابرسى قرار مى گيرند .

و يخافون سوء الحساب

7_ انسان ها بايد از مواجه شدن با حساب سخت و ناگوار قيامت ، خائف و هراسان باشند .

و يخافون سوء الحساب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 41 - 9

9- اهميت و عظمت موقعيت حسابرسى انسان ها در قيامت *

ربّنا اغفرلى . .. يوم يقوم الحساب

اينكه حضرت ابراهيم(ع) در ميان موقعيتها و صحنه هاى گوناگون روز قيامت تنها از وقت حسابرسى ياد كرده است، برداشت فوق به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 93 - 7

7- انسان ها ، در قيامت در برابر اعمال خود بازپرسى مى شوند .

و لتسئلنّ

عمّا كنتم تعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 1 - 6

6- انسان در برابر رفتار و كردار خويش ، مسؤول بوده و در قيامت مورد مؤاخذه و بازخواست قرار خواهد گرفت .

اقترب للناس حسابهم

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه حسابرسى آن گاه معقول و متصور است كه مسؤوليت و بازخواهى در كار باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 51 - 5

5 - انسان ها پس از زنده شدن در قيامت ، بى هيچ فاصله و تأخيرى براى حسابرسى به پيشگاه خداوند احضار مى شوند .

فإذا هم من الأجداث إلى ربّهم ينسلون

بيشتر مفسران برآنند كه مقصود از حركت سريع انسان ها به سوى پروردگار، احضار آنان براى حسابرسى است. گفتنى است كه به كار رفتن {إذا}ى فجائيه، مى رساند كه اين حسابرسى بى هيچ فاصله اى پس از نفخ صور انجام خواهد پذيرفت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 54 - 1

1 - قيامت ، روز حساب رسى از تمام رفتار و كردار هاى بندگان

فإذا هم جميع لدينا محضرون . فاليوم لاتظلم نفس شيئًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 7 - 19،21

19 - حسابرسى اعمال بندگان از سوى خداوند در قيامت ، متكى به علم همه جانبه او است .

فينبّئكم بما كنتم تعملون إنّه عليم بذات الصدور

برداشت بالا از آن جا است كه جمله {إن_ّه عليم بذات الصدور} تعليل براى جمله {فينب_ّئكم بما كنتم تعملون} است; يعنى، چون

خداوند به باطن افراد آگاه است، پس مى تواند آنان را به كردارشان آگاه سازد و به حسابرسى آنان بپردازد.

21 - ربوبيت الهى ، مقتضى برپايى قيامت و حسابرسى اعمال بندگان

ثمّ إلى ربّكم مرجعكم فينبّئكم بما كنتم تعملون إنّه عليم بذات الصدور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 18 - 2

2 - قيامت ، روز حساب رسى و عرضه شدن نيات ، انگيزه ها ، افكار و رفتار انسان ها به محكمه عدل الهى

يومئذ تعرضون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 43 - 3

3 - خروج انسان ها از گور ها و زنده شدن آنان ، براى محاكمه با سرعت انجام مى پذيرد .

يوم يخرجون من الأجداث سراعًا كأنّهم إلى نصب يوفضون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 30 - 1

1 - انسان پس از مرگ به سوى دادگاه عدل الهى ، هدايت و سوق داده مى شود .

إلى ربّك يومئذ المساق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 27 - 1

1 - قيامت ، صحنه حسابرسى انسان ها است .

إنّهم كانوا لايرجون حسابًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 6 - 9

9 - ايستادن در پيشگاه خداوند براى حسابرسى اعمال ، از صحنه هاى خوفناك و حوادث بزرگ روز قيامت است .

ليوم عظيم . يوم يقوم الناس لربّ الع_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 22 -

3،5

3 - رسيدگى به حال انسان ها در قيامت ، از شؤون ربوبيت خداوند است .

كلاّ إذا . .. و جاء ربّك

5 - فرشتگان ، مأمور رسيدگى به امور انسان ها در قيامت

و الملك صفًّا صفًّا

از جمله {يومئذ يتذكّر الإنسان} در آيه بعد، معلوم مى شود كه حضور فرشتگان در قيامت در رابطه با كار انسان ها است.

حسابرسى اخروى تجزيه كنندگان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 92 - 5

5- قيامت ، روز بازخواست از مجرمان و تجزيه كنندگان آيات قرآن

لنسئلنّهم أجمعين

آورده شدن فعل مضارع {نسئل} براى بازخواست، مى تواند اشاره به آينده و روز قيامت داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 93 - 2

2- تمامى رفتار و اعمال كافران و تجزيه كنندگان قرآن ، مورد بازپرسى خداوند در قيامت قرار خواهد گرفت .

المقتسمين . الذين جعلوا القرءان عضين . فوربّك لنسئلنّهم أجمعين . عمّا كانوا يعمل

حسابرسى اخروى جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 158 - 5

5 - آگاهى جن به احضار شدن شان براى حسابرسى اعمالشان در روز رستاخيز

و لقد علمت الجنّة إنّهم لمحضرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 31 - 2

2 - جن و انس ، هر دو داراى مسؤوليت و حسابرسى در قيامت

سنفرغ لكم أيّه الثقلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 32 - 5

5 - ربوبيت الهى در حق جن و انس ، مستلزم

برپا داشتن نظام حسابرسى اعمال براى آنان

سنفرغ لكم أيّه الثقلان . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

ارتباط {ربّكما} با محتواى آيه قبل، بيانگر مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 33 - 2

2 - جنيان چونان آدميان ، مشمول محاسبه الهى و قوانين عام خداوند در سراى واپسين

ي_معشر الجنّ و الإنس إن استطعتم . .. لاتنفذون

از ذكر {جنّ} و تقديم آن بر {إنس}، مى توان استفاده كرد كه نبايد گمان برد كه جنيان، به واسطه داشتن اجرام لطيف، قدرت بر فرار از محاكمه و عقاب الهى دارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 39 - 3

3 - حضور جن همچون آدميان ، در صحنه قيامت براى حسابرسى و كيفر و پاداش

فيومئذ لايس_ل عن ذنبه إنس و لاجانّ

حسابرسى اخروى سعادتمندان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 71 - 14

14- كمترين ظلم و بى عدالتى در محاسبه اعمال و نيز در پاداش اخروى سعادتمندان وجود ندارد .

فمن أوتى كت_به بيمينه . .. و لايظلمون فتيلاً

حسابرسى اخروى صابران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 10 - 22

22 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : قال رسول اللّه ( ص ) إذا نشرت الدواوين و نصبت الموازين لم ينصب لأهل البلاء ميزان و لم ينشر لهم ديوان ثمّ تلا ه_ذه الأية { إنّما يوفّى الصابرون أجرهم بغيرحساب } ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه رسول خدا(ص) فرمود: هنگامى كه نامه هاى

اعمال گشوده مى شود و ميزان ها [براى سنجش اعمال] برپا مى گردد، براى اهل مصيبت و بلا [كه صابر بوده اند] ميزانى برپا نشده و نامه عملى گشوده نخواهد شد. آن گاه اين آيه را تلاوت فرمود: إنّما يوفّى الصابرون أجرهم بغير حساب}.

حسابرسى اخروى ظالمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 87 - 9

9- آخرت ، زمان بازگردانده شدن ستم گران و كافران و افراد ناصالح به پيش گاه خداوند و حساب رسى كردار آنها است .

ثمّ يردّ إلى ربّه فيعذّبه

حسابرسى اخروى عقيده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 7 - 1

1 _ خداوند در قيامت رفتار و عقايد آدميان را به گونه اى دقيق و عالمانه براى آنان بيان خواهد كرد.

فلنقصن عليهم بعلم و ما كنا غائبين

حرف {باء} به معناى مصاحبت و ملابست است; يعنى: {فلنقصن عليهم مصاحبين و متلبسين بعلم. و نكره بودن {علم} دلالت بر عظمت آن علم دارد كه از آن به {دقيق بودن} تعبير شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 62 - 6

6 - انسان ، مسؤول انديشه ها و گرايش هاى خويش و مورد بازخواست از سوى خداوند در قيامت

و يوم يناديهم فيقول أين شركاءى الذين كنتم تزعمون

حسابرسى اخروى عمل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 105 - 15

15 _ خداوند در قيامت انسان ها را به تمامى اعمال دنيويشان آگاه ساخته و دستاوردشان را به آنان نشان خواهد داد .

إلى اللّه

مرجعكم جميعاً فينبئكم بما كنتم تعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 109 - 6

6 _ ياد قيامت و صحنه هاى بررسى اعمال در آن ، زمينه ساز رعايت تقوا و ترس از خداوند

و اتقوا اللّه . .. يوم يجمع اللّه الرسل

چنانچه {يوم} مفعول براى {اذكروا} باشد، جمله {اذكروا يوم . ..} پس از {اتقوا اللّه} مى تواند اشاره به علتى از علل لزوم تقوا و ترس از خدا داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 62 - 7،8

7 _ سريعترين نظام محاسبه و رسيدگى به اعمال در قيامت استقرار دارد.

ثم ردوا . .. ألا له الحكم و هو أسرع الحسبين

8 _ قضاوت و صدور حكم در قيامت، بر اساس محاسبه و سنجش اعمال آدميان است.

ثم ردوا . .. ألا له الحكم و هو أسرع الحسبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 7 - 1

1 _ خداوند در قيامت رفتار و عقايد آدميان را به گونه اى دقيق و عالمانه براى آنان بيان خواهد كرد.

فلنقصن عليهم بعلم و ما كنا غائبين

حرف {باء} به معناى مصاحبت و ملابست است; يعنى: {فلنقصن عليهم مصاحبين و متلبسين بعلم. و نكره بودن {علم} دلالت بر عظمت آن علم دارد كه از آن به {دقيق بودن} تعبير شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 8 - 7

7 _ سنجش اعمال در قيامت، حق و بر اساس عدل است.

و الوزن يومئذ الحق

برداشت فوق بر اين اساس است كه

{الوزن} به معناى مصدرى، يعنى سنجيدن باشد و {الحق} صفت براى خبر محذوف، كه تقدير آن چنين مى شود: {الوزن يومئذ الوزن الحق}. يعنى: سنجيدن در آن روز، سنجشى حق و بر اساس عدل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 51 - 12

12- خداوند ، حسابرسى اعمال انسان را در قيامت با سرعت انجام مى دهد .

ليجزى الله كلّ نفس ما كسبت إن الله سريع الحساب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 93 - 1

1- تمامى رفتار و اعمال آدميان ، مورد بازپرسى خداوند در قيامت قرار خواهد گرفت .

لنسئلنّهم . .. عمّا كانوا يعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 14 - 4

4- براى محاسبه عمل انسان در قيامت ، نيازى به وكيل ، دليل ، شاهد و . . . نيست .

كفى بنفسك اليوم عليك حسيبًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 49 - 19

19- حساب رسى و سنجش عادلانه اَعمال آدميان در قيامت ، لازمه ربوبيّت خدا است .

و وضع الكت_ب . .. و لايظلم ربّك أحدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 105 - 11

11- قيامت ، روز سنجش و محاسبه اَعمال است .

فلانقيم لهم يوم القي_مة وزنًا

از تعبير موجود در آيه، چنين برمى آيد كه در قيامت، براى سنجش اَعمال آدميان، معيارها و ميزان هايى به كار گرفته مى شود، لكن براى برخى، به جهت فقدان هرگونه عمل ارزشمند،

هيچ محاسبه و ميزانى برقرار نمى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 70 - 6

6 - رسيدگى به همه گفته ها و كرده هاى آدميان در روز رستاخيز

اللّه أعلم بما تعملون . اللّه يحكم بينكم يوم القي_مة... إنّ ذلك فى كت_ب إنّ ذلك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 102 - 3

3 - وجود معيار ها و ميزان هاى متعدد در قيامت ، براى سنجش اعمال انسان ها

فمن ثقلت موزينه

{موازين} جمع {ميزان} است. به كارگيرى جمع، بيانگر اين معنا است كه هر نوع عمل فرد، داراى ميزان مخصوصى مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 39 - 15

15 - خداوند ، در قيامت اعمال بندگان را با سرعت حسابرسى خواهد كرد .

و اللّه سريع الحساب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 82 - 2

2 - قيامت ، روز محاسبه كردار آدميان و مجازات و پاداش در تعليمات ابراهيم

و الذى أطمع أن يغفرلى خطيئتى يوم الدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 16 - 10،15

10 - حساب رسى خداوند از اَعمال انسان ها ، در قيامت ، نياز به شاهد ندارد .

إنّها إن تك مثقال حبّة . .. يأت بها اللّه

از اين كه به جاى {يعلمها اللّه} فرموده است {يأت بها اللّه} استفاده مى شود كه خداوند، خود ناظر بر اَعمال بوده و براساس آن، حكم خواهد كرد و نيازى به گواه ندارد. فعل

مضارع {يأت} هم مى تواند به وقوع چنين عملى در آينده _ كه همان قيامت است _ دلالت داشته باشد.

15 - علم دقيق و آگاهى عميق خداوند به امور ، پشتوانه قدرت او برگردآورى اَعمال انسان و بروز دادن آن در روز حساب

إن تك مثقال حبّة . .. يأت بها اللّه إنّ اللّه لطيف خبير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 25 - 4

4 - هر كسى در قيامت پاسخگوى كردار و عمل خويش است .

لاتسئلون عمّا أجرمنا و لانسئل عمّا تعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 17 - 7

7 - خداوند ، حسابرسى اعمال بندگان را در قيامت با سرعت انجام خواهد داد .

اليوم تجزى كلّ نفس بما كسبت . .. إنّ اللّه سريع الحساب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 51 - 10

10 - بازخواست و محاسبه شدن رفتار و كردار انسان ها در قيامت

يوم يقوم الأشه_د

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 17 - 16

16 - قيامت ، صحنه سنجش و محاسبه اعمال و رفتار آدمى است .

اللّه الذى . .. الميزان و ما يدريك لعلّ الساعة قريب

از ارتباط دو قسمت از آيه مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 8 - 7

7 - تمامى اعمال انسان ها در دادگاه الهى ، مورد رسيدگى قرار خواهد گرفت .

ثمّ تردّون إلى . .. فينبّئكم بما كنتم تعملون

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 7 - 5

5 - تمامى رفتار ها و كرده هاى انسان ها در قيامت ، مورد حسابرسى دقيق قرار خواهد گرفت .

ثمّ لتنبّؤنّ بما عملتم

كلمه {ما} (آنچه) افاده عموم مى كند. با خبر كردن انسان ها از تمامى كرده هاى خويش در قيامت، اشاره به حسابرسى و كيفر و پاداش دادن به آنها است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 18 - 2

2 - قيامت ، روز حساب رسى و عرضه شدن نيات ، انگيزه ها ، افكار و رفتار انسان ها به محكمه عدل الهى

يومئذ تعرضون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 29 - 6

6 - احاطه علمى خداوند به همه موجودات ، پشتوانه دقيق بودن حسابرسى اعمال در قيامت

لايرجون حسابًا . .. و كلّ شىء أحصين_ه كت_بًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انفطار - 82 - 5 - 5

5 - انسان در دنيا ، پيش فرستنده دستاورد خويش و ذخيره سازنده آن براى صحنه حسابرسى اعمال

علمت نفس ما قدّمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 6 - 10

10 - حركت ها و كردار هاى انسان ، نزد خداوند حسابرسى خواهد شد .

كادح إلى ربّك كدحًا فمل_قيه

ملاقات با خداوند، به معناى حضور در نزد او براى حسابرسى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 7 - 3

3 - حاكميت نظمى خاص ، بر حسابرسى

اعمال در قيامت

أُوتى كت_به بيمينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 8 - 1،5

1 - در قيامت ، اعمال انسان ها حسابرسى خواهد شد .

فسوف يحاسب

5 - در قيامت ، انسان خود ، محاسبه و ارزشيابى خواهد شد .

فسوف يحاسب

فعل {يحاسب} به شخص استناد يافته است; نه به عمل; بنابراين حسابرسى قيامت در مورد خود اشخاص خواهد بود. مى توان گفت: اعمال و نيت هاى انسان براى او، رتبه وجودى خاصى مى بخشد; زيرا ملكه او شده و ابعاد وجودى او را شكل مى دهد و در نتيجه سنجش آن انسان، در حقيقت محاسبه اعمال او است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قارعه - 101 - 6 - 5

5 - مرحله سنجش اعمال ، پس از تخريب كوه ها و گذشت دوران سرگردانى مردم در قيامت است .

يوم يكون الناس كالفراش . .. و تكون الجبال كالعهن المنفوش . فأمّا من ثقلت موزينه

حرف {فاء} در {فأمّا} بيانگر نكته ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قارعه - 101 - 8 - 2

2 - وزنه هاى محاسبه اعمال در قيامت ، متناسب با آنها و سنگين يا سبك خواهد بود .

فأمّا من ثقلت موزينه . .. و أمّا من خفّت موزينه

چنانچه كلمه {موازين} جمع {ميزان} (وزنه اى كه با آن متاع را مى سنجند)، باشد، نكته ياد شده استفاده مى شود.

حسابرسى اخروى عمل ناپسند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قارعه - 101 - 8 - 3،6

3 - محاسبه اعمال ناروا در

قيامت

و أمّا من خفّت موزينه

6 - كردار هاى ناروا ، هنگام حسابرسى در قيامت _ با وجود تهى بودن همه آنها از وزن و ارزش _ گوناگون بوده و ابزار سنجش آنها متفاوت است .

و أمّا من خفّت موزينه

جمع بودن {موازين}; بيانگر تعدد ميزان و موزون و تغاير آنها است.

حسابرسى اخروى عهدشكنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 21 - 9

9_ قطع پيوندهايى كه خداوند به برقرار كردن آنها امر كرده ، موجب مواجه شدن با حساب سخت و ناگوار قيامت خواهد شد .

والذين يصلون . .. و يخشون ربهم و يخافون سوء الحساب

حسابرسى اخروى فاسدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 87 - 9

9- آخرت ، زمان بازگردانده شدن ستم گران و كافران و افراد ناصالح به پيش گاه خداوند و حساب رسى كردار آنها است .

ثمّ يردّ إلى ربّه فيعذّبه

حسابرسى اخروى قوم الياس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 127 - 2

2 - قوم تكذيب كننده الياس ، در روز قيامت براى حسابرسى و كيفر احضار خواهند شد .

فإنّهم لمحضرون

حسابرسى اخروى كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 93 - 2

2- تمامى رفتار و اعمال كافران و تجزيه كنندگان قرآن ، مورد بازپرسى خداوند در قيامت قرار خواهد گرفت .

المقتسمين . الذين جعلوا القرءان عضين . فوربّك لنسئلنّهم أجمعين . عمّا كانوا يعمل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 -

87 - 9

9- آخرت ، زمان بازگردانده شدن ستم گران و كافران و افراد ناصالح به پيش گاه خداوند و حساب رسى كردار آنها است .

ثمّ يردّ إلى ربّه فيعذّبه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 39 - 11،14

11 - كافران ، در روز رستاخيز به جاى نيل به ثمره اعمال نيك خويش ، با خدا و كيفر او مواجه خواهند شد .

و الذين كفروا أعم_لهم كسراب بقيعة . .. حتّى إذا جاءه لم يجده شيئًا و وجد اللّه ع

14 - اعمال كافران به روز رستاخيز ، مورد حسابرسى كامل خداوند قرار خواهد گرفت و كيفر آنان بى كم و كاست داده خواهد شد .

و الذين كفروا أعم_لهم كسراب . .. و وجد اللّه عنده فوفّيه حسابه

{توفية} (مصدر {وفّى}) به معناى پرداخت و دريافت كامل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 43 - 2

2 - وجود نقطه اى مشخص ، براى محاكمه و حساب رسى كافران در قيامت

كأنّهم إلى نصب يوفضون

حسابرسى اخروى كم فروشان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 7 - 2

2 - احضار كم فروشان در صحنه قيامت و حسابرسى اعمال آنان ، قطعى و ترديدناپذير است .

ويل للمطفّفين . .. ألا يظنّ أُول_ئك ... كلاّ

حسابرسى اخروى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 21 - 6

6_ گنه كاران در قيامت با حسابى سخت و ناگوار مواجه مى شوند .

و يخافون سوء الحساب

اضافه {سوء} به {الحساب} اضافه صفت

به موصوف است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 92 - 5

5- قيامت ، روز بازخواست از مجرمان و تجزيه كنندگان آيات قرآن

لنسئلنّهم أجمعين

آورده شدن فعل مضارع {نسئل} براى بازخواست، مى تواند اشاره به آينده و روز قيامت داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 23 - 1

1 _ خداوند ، تمامى اعمال و رفتار مجرمان و منكران معاد را ، در روز رستاخيز محاسبه و رسيدگى خواهد كرد .

و قدمنا إلى ما عملوا من عمل فجعلن_ه هباء منثورًا

فعل {قدمنا} در آيه شريفه _ طبق نظر مفسران _ به معناى {قصدنا} {عمدنا} (قصد آهنگ [كارى ]كرديم) است و مقصود از آن، پرداختن به حساب اعمال مجرمان حساب اعمال مجرمان و بررسى آنها مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 12 - 5

5 - مجرمان پس از حسابرسى شدن در قيامت ، به تبه كارى خويش در دنيا ، پى مى برند .

و لو ترى إذ المجرمون ناكسوا رءوسهم عند ربّهم ربّنا أبصرنا

{عند ربّهم} مى تواند كنايه از حسابرسى شدن باشد. اعتراف با {أبصرنا و سمعنا} پس از آن، نشان دهنده اين است كه آنان، به جرم و تبه كارى خود پى مى برند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 30 - 2

2 - اعطاى پاداش به مؤمنان و نيك كرداران در قيامت ، قبل از حسابرسى بدكرداران *

فأمّاالذين ءامنوا . .. و أمّا الذين كفروا

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه

تقدم در بيان، بيانگر تقدم خارجى نيز باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 49 - 3

3 - مجازات هاى سخت مجرمان در قيامت ، براساس محاسبه و سنجشى عادلانه و به دور از گزاف و ظلم است .

يوم يسحبون . .. إنّا كلّ شىء خلقن_ه بقدر

با توجه به ارتباط اين آيه با آيه قبل _ كه در زمينه مجازات سخت مجرمان در قيامت است _ برداشت ياد شده به دست مى آيد.

حسابرسى اخروى متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 73 - 1

1 - تقواپيشگان ، پس از حسابرسى اعمالشان ، دسته دسته و گروه گروه به سوى بهشت هدايت خواهند شد .

و وضع الكت_ب . .. و قضى بينهم بالحقّ ... و سيق الذين اتّقوا ربّهم إلى الجنّة

حسابرسى اخروى معرضان از محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 6 - 5

5 - روى گردانان از دعوت به حق پيامبر ( ص ) ، ناگزير از اجابت دعوت الهى در قيامت براى حسابرسى و مجازات

فما تغن النذر . .. يوم يدع الداع إلى شىء نكر

حسابرسى اخروى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 15 - 2

2 - بصير بودن خداوند به ويژگى هاى منكران معاد ، دليل لزوم محشور ساختن آنان و حسابرسى از آنها است .

ظنّ أن لن يحور . بلى إنّ ربّه كان به بصيرًا

حسابرسى اخروى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

20 - انشقاق - 84 - 8 - 6

6 - { قاسم بن محمد عن على قال : سمعت أباعبداللّه ( ع ) يقول : إنّ اللّه تبارك و تعالى إذا أراد أن يحاسب المؤمن أعطاه كتابه بيمينه و حاسبه فيما بينه و بينه فيقول : عبدى ! فعلت كذا . . . قد غفرتها لك و ابدلتها حسنات . . . و هو قول اللّه عزّوجلّ { فأمّا من اُوتى كتابه بيمينه فسوف يحاسب حساباً يسيراً } ;

قاسم بن محمد از على [بن أبى حمزه] روايت نموده كه گفت: از امام صادق(ع) شنيدم كه مى فرمود: خداى _ تبارك و تعالى _ زمانى كه بخواهد مؤمنى را محاسبه كند، نامه عملش را به دست راست وى مى دهد و او را در آنچه بين خود و او است محاسبه كرده، مى فرمايد: بنده من فلان كار را كردى؟ . .. من آن را براى تو بخشيدم و آن را به حسنه هايى تبديل كردم ... و اين سخن خداى عزّوجلّ است {فأمّا من اُوتى كتابه بيمينه . فسوف يحاسب حساباً يسيراً}».

حسابرسى اخروى نعمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكاثر - 102 - 4 - 2

2 - آگاهى تمام مردم ، از بى پايه بودن امتيازات مادى ، هنگام حسابرسى نعمت ها در قيامت

ثمّ كلاّ سوف تعلمون

آخرين آيه سوره، بيانگر زمانى است كه مفاد {سوف تعلمون} تحقق مى يابد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكاثر - 102 - 8 - 1،4

1 - قيامت ، زمان حسابرسى از نعمت ها است .

ثمّ لتسئلنّ يومئذ عن

النعيم

{نعيم}، به معناى نعمت فراوان است. (مفردات)

4 - پرسش و حسابرسى از نعمت ها ، زمينه ساز گرفتارى برترى جويان و تفاخر كنندگان به آتش دوزخ

لترونّ الجحيم . .. ثمّ لتسئلنّ يومئذ عن النعيم

نشان دادن جهنم به اهل تكاثر _ پيش از بازخواست نعمت ها _ بيانگر آن است كه اهل تكاثر، بايد پس از طى مراحل بازخواست و حسابرسى، جهنم را جايگاه خويش بدانند.

حسابرسى اخروى نعمت ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكاثر - 102 - 3 - 2

2 - همه انسان ها ، در آينده هنگام حسابرسى نعمت ها ، به پوچى افتخارات مادى پى خواهند برد .

سوف تعلمون

زمان مورد نظر در {سوف تعلمون} _ به قرينه {ثمّ لتسئلنّ يومئذ عن النعيم} _ هنگام حسابرسى نعمت ها است.

دقت در حسابرسى اخروى انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 11 - 7

7 - علم خداوند ، پشتوانه دقّت در حسابرسى و مجازات انسان ها در قيامت است .

إنّ ربّهم بهم يومئذ لخبير

دلايل حسابرسى اخروى انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 6 - 2

2 - برنامه و حساب دقيق حاكم بر هستى ، خود دليل ضرورت قيامت و محاسبه نهايى كردار آدميان *

و الذري_ت . .. و إنّ الدين لوقع

از مناسبت ميان مقسم به و جواب قسم، استفاده مى شود: همان طور كه تمام مظاهر طبيعت به گونه اى حساب شده در ارتباط باهم قرار دارند و هدفى را دنبال مى كنند; به طريق اولى حيات انسان بى

فرجام نيست و بدون حساب پايان نمى پذيرد.

زمان حسابرسى اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 8 - 2

2 - مرحله حسابرسى در قيامت ، مرحله اى پس از دريافت نامه هاى اعمال است .

فسوف يحاسب حسابًا يسيرًا

{سوف}، براى وعده دادن به كار مى رود (مصباح) و دلالت بر تأخير دارد. (مقاييس اللغة)

زمينه حسابرسى اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 52 - 8

8 - رحمانيت خداوند ، مقتضى برپا كردن قيامت و حساب رسى از بندگان است .

ه_ذا ما وعد الرحم_ن

برداشت ياد شده از ياد كردن خدا به صفت و نام {رحمان} _ از ميان ديگر اوصاف و نام هاى الهى _ به دست مى آيد.

سختى حسابرسى اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 35 - 14

14- يك عمر لذّت جويى و هوس رانى ، پوچ و بى ارزش در قبال لحظه پاسخ گويى و مجازات

كأنّهم يوم يرون ما يوعدون لم يلبثوا إلاّ ساعة من نهار

{يوم يرون مايوعدون} همان قيامت و روز كيفر است كه با ديدنش روزگار دراز كامروايى كافران، لحظه اى از روز مى نمايد.

سهولت حسابرسى اخروى انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 7 - 7

7 - برانگيختن انسان ها و حسابرسى از آنان در قيامت ، كارى سهل و آسان براى خداوند

لتبعثنّ ثمّ لتنبّؤنّ بما عملتم و ذلك على اللّه يسير

عدالت در حسابرسى اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10

- اسراء - 17 - 71 - 14

14- كمترين ظلم و بى عدالتى در محاسبه اعمال و نيز در پاداش اخروى سعادتمندان وجود ندارد .

فمن أوتى كت_به بيمينه . .. و لايظلمون فتيلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 47 - 2،4،5

2- حسابرسى اعمال بندگان بر مبناى قسط و عدل ، از فلسفه هاى برپايى قيامت

و نضع الموزين القسط ليوم القي_مة

برداشت ياد شده بر مبناى اين است كه لام در {ليوم القيامة} براى تعليل باشد. بر اين اساس پيام آيه چنين مى شود: ترازوهاى قسط و داد را به خاطر برپايى قيامت، بنا مى نهيم.

4- حسابرسى دقيق و عادلانه خداوند ، فراگير تمامى اعمال خُرد و كلان انسان

و نضع الموزين القسط ليوم القي_مة . .. من خردل

{حبّة} به معناى يك دانه از گندم، جُو و مانند آن است و {خردل} به معناى بذرهاى بسيار ريز است. {مثقال حبّة من خردل} مثلى است براى بيان هر چيز دقيق و كوچك و مقصود از آن در اين آيه، تمامى اعمال خُرد و كلان انسان ها است.

5- حسابرسى خداوند در قيامت به گونه اى است كه به هيچ كس اندكى ظلم نمى شود .

و نضع الموزين . .. فلاتظلم نفس شيئًا

عقيده به حسابرسى اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 52 - 10

10 - عقيده به برپايى قيامت و حساب رسى از بندگان ، از موضوعات دعوت رسولان الهى

من بعثنا من مرقدنا ه_ذا ما وعد الرحم_ن و صدق المرسلون

عموميت حسابرسى اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15

- يس - 36 - 32 - 1

1 - تمامى انسان ها بدون استثنا ، در قيامت براى حساب رسى و كيفر و پاداش به پيشگاه خداوند احضار خواهند شد .

و إن كلّ لمّا جميع لدينا محضرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 26 - 4

4 - تمامى انسان ها در قيامت ، با حساب رسى اعمال خويش روبه رو خواهند شد .

و لم أدر ما حسابيه

عوامل سختى حسابرسى اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 21 - 9،10

9_ قطع پيوندهايى كه خداوند به برقرار كردن آنها امر كرده ، موجب مواجه شدن با حساب سخت و ناگوار قيامت خواهد شد .

والذين يصلون . .. و يخشون ربهم و يخافون سوء الحساب

10_ شكستن پيمان ها و پايبند نبودن به عهدها ، در پى دارنده حساب سخت و ناگوار قيامت است .

الذين يوفون بعهد الله و لاينقضون الميث_ق . .. و يخافون سوء الحساب

غافلان از حسابرسى اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 1 - 3

3- مشركان صدراسلام ، از مسأله حسابرسى قيامت ، به طور كلى غافل مانده و از تأمل و انديشه در نشانه ها و دلايل روشن آن ، روى گردان بودند .

اقترب للناس حسابهم و هم فى غفلة معرضون

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه اين سوره، مكى است و مخاطب و مصداق اوّلى {الناس}، مردم مشرك اند.

غفلت از حسابرسى اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء

- 21 - 1 - 1

1- انسان ها از حسابرسى قيامت _ در عين نزديك بودن آن _ در غفلت شديد به سر مى برند .

اقترب للناس حسابهم و هم فى غفلة معرضون

كلمه {فى} در {فى غفلة} براى ظرفيت مجازى است و دلالت بر شدتِ وصف مى كند; يعنى، غفلت مردم از حسابرسى قيامت بسيار شديد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 32 - 1

1 - سرزنش شدن تكذيب گران و كافران جن و انس از سوى خداوند ، به خاطر بى توجهى آنان به موضوع حسابرسى اعمال خلق در قيامت و كيفر و پاداش الهى در آن

سنفرغ لكم أيّه الثقلان . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

استفهام در {فبأىّ ءالآء} توبيخى است و تثنيه آمدن {كما} و {تكذّبان} به خاطر توجه خطاب به جن و انس است.

فلسفه حسابرسى اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 103 - 6

6_ گذر از موقف هاى قيامت ( حسابرسى ، كيفر ، پاداش و . . . ) غرض از گردآورى همگان در صحنه قيامت است .

ذلك يوم مجموع له الناس

برداشت فوق ، مبتنى براين نكته است كه {لام} در {له} براى بيان غايت و غرض باشد. بر اين اساس مفاد جمله {ذلك يوم ...} چنين مى شود: روز قيامت روزى است كه خداوند ، همگان را براى گذر از موقفهاى آن روز گردآورى مى كند.

قانونمندى حسابرسى اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 7 - 3

3 - حاكميت نظمى خاص ، بر

حسابرسى اعمال در قيامت

أُوتى كت_به بيمينه

گواهى در حسابرسى اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 14 - 4

4- براى محاسبه عمل انسان در قيامت ، نيازى به وكيل ، دليل ، شاهد و . . . نيست .

كفى بنفسك اليوم عليك حسيبًا

مدت حسابرسى اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 4 - 5،7

5 - عرصه محشر و حساب رسى خلايق در آن ، بسيار طولانى است .

فى يوم كان مقداره خمسين ألف سنة

برداشت ياد شده، بنابراين احتمال است كه عدد ياد شده در آيه شريفه، صرفاً براى بيان كثرت است.

7 - { روى عن أبى عبداللّه ( ع ) أنّه قال : لو ولى الحسابَ غيرُ اللّه لمكثوا فيه خمسين ألف سنة من قبل أن يَفْرُغُوا و اللّه سبحانه يفرغ من ذلك فى ساعة ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه فرمود: اگر حساب رسى قيامت را كسى غير خدا به عهده گيرد، هر آينه [مردم ]در آن جا پنجاه هزار سال بايد توقف كنند; قبل از اين كه از حساب فارغ شوند; ولى خداى سبحان در كمتر از ساعتى از [حساب رسى] آنان فارغ مى شود}.

مدت حسابرسى اخروى انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 4 - 4

4 - عرصه محشر و حساب رسى خلايق ، پنجاه هزار سال به طول مى انجامد .

فى يوم كان مقداره خمسين ألف سنة

مكذبان حسابرسى اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 -

16 - 2

2 - سران كفر و شرك ، در اوج غرور و ناباورى نسبت به معاد و حسابرسى الهى به سر مى بردند .

و قالوا ربّنا عجلّ لنا قطّنا قبل يوم الحساب

از استهزاى معاد به وسيله كافران و درخواست شتاب در نزول عذاب قيامت، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 27 - 2

2 - طغيان گران دوزخى ، حسابرسى قيامت را انكار كرده و احتمال حقانيت آن را نيز مردود مى دانستند .

إنّهم كانوا لايرجون حسابًا

نفى {اميد}، بيانگر اين است كه انكار قيامت از سوى دوزخيان، به حدى شديد بود كه آنان احتمال آن را نيز نمى دادند و حتى اندك اميدى به آن نداشتند.

ملاك حسابرسى اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 47 - 11

11- { عن هشام بن سالم قال : سألت أباعبداللّه ( ع ) عن قول اللّه عزّوجلّ : { ونضع الموازين القسط ليوم القيامة فلاتظلم نفس شيئاً } قال : هم الأنبياء و الأوصيا ( ع ) ;

از هشام بن سالم نقل شده كه گفت: از امام صادق(ع) در باره قول خداى عزّوجلّ {ونضع الموازين القسط ليوم القيامة. ..} پرسيدم فرمود: موازين قسط، پيامبران و اوصيا هستند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 7 - 19

19 - حسابرسى اعمال بندگان از سوى خداوند در قيامت ، متكى به علم همه جانبه او است .

فينبّئكم بما كنتم تعملون إنّه عليم بذات الصدور

برداشت بالا از آن جا است كه

جمله {إن_ّه عليم بذات الصدور} تعليل براى جمله {فينب_ّئكم بما كنتم تعملون} است; يعنى، چون خداوند به باطن افراد آگاه است، پس مى تواند آنان را به كردارشان آگاه سازد و به حسابرسى آنان بپردازد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 9 - 3

3 - انسان در قيامت ، بر باور ها و ملكات نفسانى خويش ، مؤاخذه خواهد شد .

يوم تبلى السرائر

مراد از آزمودن سريره ها، حسابرسى و سنجش ميزان كيفر آنها است.

موانع ذكر حسابرسى اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكاثر - 102 - 1 - 3

3 - ضرورت پرهيز از سرگرمى ها و ترك امور بازدارنده از توجّه به حسابرسى ها در قيامت

ألهيكم التكاثر

آيه {لتسئلنّ يومئذ عن النعيم} در آخر سوره _ كه بر حسابرسى از نعمت ها دلالت دارد _ نشانگر آن است كه سرگرم شدن به تكاثر، مايه غفلت از حسابرسى است و بايد انسان از آنچه او را سرگرم ساخته و از اهداف نعمت ها بازمى دارد، پرهيز كند تا هنگام حسابرسى نعمت ها، پاسخى داشته باشد.

نزديكى حسابرسى اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 31 - 1

1 - هشدار الهى ، به دور نبودن لحظه حسابرسى خلق و برپايى قيامت

سنفرغ لكم أيّه الثقلان

وضوح حسابرسى اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 14 - 3

3- حساب انسان در پرونده عمل وى در قيامت ، روشن و آشكار است .

كفى بنفسك اليوم عليك حسيبًا

از اينكه خداوند فرموده است:

{خودت براى حسابرسى عمل خود كافى هستى} نشان مى دهد كه اعمال و حسابرسى آنها روشن و آشكار است و نياز به تبيين از سوى كسى ندارد.

وعده حسابرسى اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 52 - 6

6 - برپايى قيامت و حسابرسى از بندگان ، وعده الهى به انسان ها

ه_ذا ما وعد الرحم_ن

وكيل در حسابرسى اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 14 - 4

4- براى محاسبه عمل انسان در قيامت ، نيازى به وكيل ، دليل ، شاهد و . . . نيست .

كفى بنفسك اليوم عليك حسيبًا

ويژگيهاى حسابرسى اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 14 - 4

4- براى محاسبه عمل انسان در قيامت ، نيازى به وكيل ، دليل ، شاهد و . . . نيست .

كفى بنفسك اليوم عليك حسيبًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 43 - 3

3 - خروج انسان ها از گور ها و زنده شدن آنان ، براى محاكمه با سرعت انجام مى پذيرد .

يوم يخرجون من الأجداث سراعًا كأنّهم إلى نصب يوفضون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 9 - 5

5 - انسان ها در قيامت ، تنها و دور از خويشاوندان ، مورد حسابرسى قرار خواهند گرفت .

فسوف يحاسب . .. و ينقلب إلى أهله

هشدار به حسابرسى اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ -

78 - 28 - 3

3 - بسيارى از آيات قرآن ، هشدار دهنده مردم درباره معاد و حسابرسى در قيامت است .

لايرجون حسابًا . و كذّبوا ب_اي_تنا كذّابًا

جمع بودن {آيات} بر نكته ياد شده دلالت دارد. به قرينه كلمه {حساباً} _ در آيه قبل _ موضوع حسابرسى در مجموعه آن آيات مطرح شده است.

حسادت از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

حسادت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 120 - 3،5

3 _ حسد و عداوت برخى اهل كتاب ، نسبت به مؤمنان

ان تمسسكم . .. و ان تصبكم سيّئة يفرحوا بها

5 _ بدخواهى و حسادت منافقان با اهل ايمان *

اذا لقوكم قالوا امنّا . .. ان تمسسكم حسنة تسؤهم و ان تصبكم سيّئة يفرحوا بها

برخى برآنند كه جمله {و اذا لقوكم قالوا آمنّا} درباره منافقان است. بنابر اين ضمير مفعولى {تسؤهم} نيز به آنان برمى گردد.

آثار حسادت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فلق - 113 - 5 - 1،6

1 - حسادت به ديگران ، حالتى ناپسند و عملى ساختن آن ، شرّآفرين و ضربه زننده به آنان است .

و من شرّ حاسد إذا حسد

6 - پيامبر ( ص ) ، در معرض ضربه خوردن از سوى فرد يا افرادى كه حسادت ، آنان را به تلاش هاى شرّآفرين وادار مى ساخت .

قل . .. و من شرّ حاسد إذا حسد

نكره بودن {حاسد} _ در مقابل معرفه بودن {النفاثات} _ مى تواند بيانگر ناشناخته بودن حسودانى باشد كه درصدد ضربه زدن به پيامبر(ص) بودند و ممكن است مراد از آن جنس باشد; در آن صورت بر همه

حسودان تعميم خواهد يافت.

آثار حسادت رهبران شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 8 - 4

4 - رويارويى سران شرك با پيامبراسلام ( ص ) ، برخاسته از حسادت و خوى جاه طلبى آنان بود .

أءنزل عليه الذكر من بيننا

برداشت ياد شده مبتنى بر اين ديدگاه است كه مقصود از {بيننا} خود سران كفر و شرك باشد. بر اين اساس اعتراض آنان به انتخاب پيامبراسلام(ص) از ميان آنها، مى تواند ناشى از جاه طلبى و حسادت آنان به آن حضرت باشد.

حسادت اهل كتاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 19 - 9

9 _ حسادت و تجاوز ، عامل مخالفت اهل كتاب ( يهود و نصارا ) با دين مورد پذيرش خدا

و ما اختلف الذين اوتوا الكتاب . .. بغياً بينهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 120 - 3

3 _ حسد و عداوت برخى اهل كتاب ، نسبت به مؤمنان

ان تمسسكم . .. و ان تصبكم سيّئة يفرحوا بها

حسادت اهل مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 103 - 6

6_ حسادت مردم مكه بر پيامبر ( ص ) از ريشه هاى ايمان نياوردن ايشان به آن حضرت *

و ما أكثر الناس و لو حرصت بمؤمنين

برداشت فوق با توجه به توضيحى كه در شماره قبل آورده شد معلوم مى شود.

حسادت برادران يوسف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 8 -

6،7،8

6_ همه فرزندان يعقوب محبت افزون تر او به يوسف ( ع ) و بنيامين را احساس مى كردند و بر آن رشك مى بردند .

إذ قالوا ليوسف و أخوه أحب إلى أبينا منا

ضمير در {قالوا} به {إخوته} در آيه قبل برمى گردد ; يعنى ، همه آنان چنين گفتند و بر اين نظر اتفاق داشتند.

7_ محبت و علاقه افزون تر يعقوب ( ع ) به دو فرزندش يوسف ( ع ) و بنيامين ، برانگيزنده حسادت ديگر فرزندان وى نه اطلاعشان از رؤياى يوسف ( ع )

إذ قالوا ليوسف و أخوه أحب إلى أبينا منا

چنان چه يوسف(ع) رؤياى خويش را براى برادرانش نقل كرده بود و آن باعث حسادت و توطئه عليه او شده بود ، سخن از بنيامين به ميان نمى آوردند و تنها به ذكر يوسف(ع) اكتفا مى كردند.

8_ حسادت برادران يوسف به وى ، آنان را به جلسه اى براى تصميم گيرى عليه او واداشت .

إذ قالوا ليوسف و أخوه أحب إلى أبينا منا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 9 - 2

2_ حسادت برادران يوسف به وى ، منشأ تصميم آنان بر كشتن و يا تبعيد او

إذ قالوا ليوسف و أخوه أحب . .. اقتلوا يوسف

حسادت بربرادران يوسف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 67 - 9

9_ يعقوب ( ع ) نگران از چشم زخم و حسادت بر فرزندان خويش در صورت ورود جملگى آنان به مصر از يك دروازه آن

لاتدخلوا من باب وحد . .. و ما أُغنى عنكم من الله من

شىء

آيه شريفه در اين باره كه يعقوب(ع) چه خطرى را براى فرزندان خويش و يا براى بنيامين احساس مى كرده، بيانى ندارد. بسيارى از مفسران گفته اند از اينكه يعقوب(ع) از آنان خواسته متفرق شوند و از دربهاى متعدد وارد گردند، مى توان حدس زد كه وى از خطر چشم زخم و مانند آن هراسان بوده است.

حسادت لبيد بن اعصم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فلق - 113 - 5 - 7

7 - تلاش شديد فردى حسود ، براى رساندن شرّ به پيامبر ( ص )

و من شرّ حاسد إذا حسد

چنانچه آمدن {حاسد}، براى بيان شدت حسدى باشد كه از فرد حسود سر زده بود، ناشناخته بودن او از آيه استفاده نمى شود; مؤيد اين احتمال شأن نزول آيه شريفه است كه در آن آمده: آن فرد {لَبيد بن اَعْصَم} نام داشته است.

حسادت مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 19 - 9

9 _ حسادت و تجاوز ، عامل مخالفت اهل كتاب ( يهود و نصارا ) با دين مورد پذيرش خدا

و ما اختلف الذين اوتوا الكتاب . .. بغياً بينهم

حسادت منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 120 - 5

5 _ بدخواهى و حسادت منافقان با اهل ايمان *

اذا لقوكم قالوا امنّا . .. ان تمسسكم حسنة تسؤهم و ان تصبكم سيّئة يفرحوا بها

برخى برآنند كه جمله {و اذا لقوكم قالوا آمنّا} درباره منافقان است. بنابر اين ضمير مفعولى {تسؤهم} نيز به آنان برمى گردد.

حسادت يهود

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 19 - 9

9 _ حسادت و تجاوز ، عامل مخالفت اهل كتاب ( يهود و نصارا ) با دين مورد پذيرش خدا

و ما اختلف الذين اوتوا الكتاب . .. بغياً بينهم

ناپسندى حسادت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فلق - 113 - 5 - 1

1 - حسادت به ديگران ، حالتى ناپسند و عملى ساختن آن ، شرّآفرين و ضربه زننده به آنان است .

و من شرّ حاسد إذا حسد

حسد

آثار حسد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 90 - 14

14 - حسادت ، از رذايلى است كه آدمى را به گناهان بزرگ و حتى كفر مى كشاند .

أن يكفروا بما أنزل اللّه بغياً أن ينزل اللّه من فضله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 109 - 5،7

5 - حسادت يهود و نصارا ، منشأ علاقه و تلاش آنها بر بازگرداندن اهل ايمان از اسلام بود .

ودّ كثير من أهل الكتب لو يردونكم من بعد إيمنكم كفاراً حسداً

{حسداً} مفعولٌ له براى {ودّ كثيراً . ..} مى باشد; يعنى، علاقه و تلاش اهل كتاب براى مرتد ساختن مسلمانان، به علت حسادت ايشان بود.

7 - حسد از عوامل انكار حق و عاملى براى مبارزه با آن

لو يردونكم من بعد إيمنكم كفاراً حسداً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 213 - 29،32،38

29 _ نكوهش شديد خداوند از كسانى كه پس از روشن شدن حق ،

از سر تجاوزگرى و حسادت ، در آن اختلاف مى كنند .

و ما اختلف فيه الاّ الذين اوتوه من بعد ما جاءتهم البيّنات بغياً بينهم

{بغى} در لغت به معناى تجاوز و نيز حسد آمده است.

32 _ حَسَد و خودخواهى ( بَغىِ ) عالمان ناشايسته ، ريشه اختلافات دينى

و ما اختلف . .. بغياً بينهم

38 _ حَسَد و سركشى ( بَغى ) مانع پذيرش بيّنات و هدايت الهى

و ما اختلف فيه الاّ الذين اوتوه بغياً

{بغياً} (حَسَد و سركشى)، مفعول لأجله براى {ما اختلف} است ; يعنى حسد و سركشى، مانع پذيرش هدايت و حق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 19 - 7،8،9،10،11

7 _ اختلافات دينى ، نشأت يافته از ناحيه عالمان متجاوز و حسود

و ما اختلف . .. الاّ من بعد ما جاءهم العلم بغياً

كلمه {بغياً}، به معناى تجاوز است و به معناى حسد نيز آمده است (مجمع البيان. )

8 _ حسادت و نارسايى هاى اخلاقى ، از عوامل ستيز عالمان

و ما اختلف . .. بغياً بينهم

9 _ حسادت و تجاوز ، عامل مخالفت اهل كتاب ( يهود و نصارا ) با دين مورد پذيرش خدا

و ما اختلف الذين اوتوا الكتاب . .. بغياً بينهم

10 _ حسد و تجاوز از حد ، تهديدكننده واقعنگرى و روشن بينى عالمان دينى

و ما اختلف الذين اوتوا الكتاب . .. بغياً بينهم

11 _ ستيز عالمان حسود با يكديگر ، نشان بى دينى و تسليم نبودن آنان در برابر خداست .

انّ الدين عنداللّه الاسلام و ما اختلف الذين . .. بغياً بينهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

3 - نساء - 4 - 54 - 6،7،9

6 _ حسادت يهوديان بر پيامبر ( ص ) و منزلت وى ، مايه گرايش آنان به كفر و شرك

يؤمنون بالجبت و الطاغوت . .. ام يحسدون النّاس على ما اتيهم اللّه من فضله

7 _ حسادت ، خطرى براى ايمان و اعتقاد و عاملى براى گرايش به شرك و كفر

يؤمنون بالجبت و الطاغوت . .. ام يحسدون النّاس على ما اتيهم اللّه من فضله

{ام يحسدون}، چنانچه گذشت، بيان علت مسائلى است كه در آيه 51 مطرح شد كه از جمله آنها، گرايش و ايمان برخى از يهوديان به كفر و شرك است. يعنى حسادت باعث شد تا به {جبت} و {طاغوت} ايمان بياورند.

9 _ بى نتيجه بودن حسادت اهل كتاب ( يهود ) نسبت به تفضّلات الهى به پيامبر ( ص )

ام يحسدون النّاس على ما اتيهم اللّه من فضله فقد اتينا ال ابرهيم

{فقد آتينا} به اين معناست كه همان گونه كه حسدورزان به آل ابراهيم طرفى نبستند و به آنان ضررى نرساندند، حسودان به پيامبر (ص) نيز نتيجه اى نخواهند برد و ضررى را متوجّه آن حضرت نخواهند كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 27 - 16،17،18

16 _ حسد و خودخواهى ، ريشه و آغاز برادركشى در تاريخ

قال لاقتلنك

17 _ حسد ، زمينه ساز سستى مناسبات و روابط عاطفى در ميان انسانها

نبأ ابنى ءادم . .. قال لاقتلنك

با توجه به اينكه حسادت قابيل، باعث ناديده گرفتن عاطفه برادرى خود نسبت به هابيل شد.

18 _ حسد ، زمينه ساز قتل و جنايت

قال لاقتلنك

برداشت فوق را فرمايش منقول از

امام صادق(ع) تأييد مى كند كه فرمود: . .. فقبل اللّه قربان هابيل فحسده قابيل فقتله ... .

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 312، ح 83; نورالثقلين، ج 1، ص 610، ح 125.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 30 - 11

11 _ حسد و هواى نفس آدمى ، جلوگير وى از پندپذيرى و عاقبت انديشى

انى اخاف اللّه رب العلمين انى اريد . .. فطوعت له نفسه قتل اخيه فقتله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 5 - 18

18_ حسادت ، زمينه اى مناسب براى بروز دشمنى شيطان با انسان

فيكيدوا لك كيدًا إن الشيط_ن للإنس_ن عدو مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 8 - 8

8_ حسادت برادران يوسف به وى ، آنان را به جلسه اى براى تصميم گيرى عليه او واداشت .

إذ قالوا ليوسف و أخوه أحب إلى أبينا منا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 9 - 2،3

2_ حسادت برادران يوسف به وى ، منشأ تصميم آنان بر كشتن و يا تبعيد او

إذ قالوا ليوسف و أخوه أحب . .. اقتلوا يوسف

3_ حسد ، آدمى را به گناهانى همانند قتل و آواره ساختن برادر وادار مى سازد .

إذ قالوا ليوسف و أخوه أحب . .. اقتلوا يوسف أو اطرحوه أرضًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 11 - 10

10_ حسد ، آدمى را به گناهانى همانند دروغ گفتن و نيرنگ زدن حتى به

محبوب ترين نزديكانش ، وادار مى سازد .

قالوا ي_أبانا ما لك لاتأمنّا على يوسف و إنا له لن_صحون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 103 - 6

6_ حسادت مردم مكه بر پيامبر ( ص ) از ريشه هاى ايمان نياوردن ايشان به آن حضرت *

و ما أكثر الناس و لو حرصت بمؤمنين

برداشت فوق با توجه به توضيحى كه در شماره قبل آورده شد معلوم مى شود.

آثار حسد مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 109 - 5

5 - حسادت يهود و نصارا ، منشأ علاقه و تلاش آنها بر بازگرداندن اهل ايمان از اسلام بود .

ودّ كثير من أهل الكتب لو يردونكم من بعد إيمنكم كفاراً حسداً

{حسداً} مفعولٌ له براى {ودّ كثيراً . ..} مى باشد; يعنى، علاقه و تلاش اهل كتاب براى مرتد ساختن مسلمانان، به علت حسادت ايشان بود.

آثار حسد يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 90 - 12

12 - حسادت يهود به پيامبر ( ص ) از ريشه هاى كفرورزى آنان به قرآن و تورات

أن يكفروا بما أنزل اللّه بغياً أن ينزل اللّه من فضله على من يشاء من عباده

{بغى} به معناى حسادت و نيز به معناى ظلم و سركشى است; برداشت فوق ناظر به احتمال اول است. كلمه {بغياً} مفعولٌ به براى {أن يكفروا} مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 109 - 5

5 - حسادت يهود و نصارا ، منشأ علاقه و تلاش آنها

بر بازگرداندن اهل ايمان از اسلام بود .

ودّ كثير من أهل الكتب لو يردونكم من بعد إيمنكم كفاراً حسداً

{حسداً} مفعولٌ له براى {ودّ كثيراً . ..} مى باشد; يعنى، علاقه و تلاش اهل كتاب براى مرتد ساختن مسلمانان، به علت حسادت ايشان بود.

انصار و حسد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 9 - 7

7 - انصار ، به دور از كمترين حسد و چشمداشت نسبت به اموال عطا شده به مهاجران از { فىء }

و لايجدون فى صدورهم حاجة ممّا أُوتوا

با توجه به اين كه حسد مسبوق به چشمداشت است و انصار هيچ گونه چشمداشتى نسبت به اموال عطا شده به مهاجران نداشتند; از آيه شريفه نفى هرگونه حسادت استفاده مى شود.

اهميت اجتناب از حسد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 3 - 15

15_ { عن جعفربن محمد ( ع ) انه قال : قال والدى . . . و ما أنزل الله سورة يوسف إلاّ أمثالاً لكى لايحسد بعضنا بعضاً كما حسد يوسف إخوته و بغوا عليه ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود: پدرم (امام باقر) فرمود: خدا سوره يوسف را نازل نفرمود مگر به عنوان مثلها [ى بيداركننده] تا بعضى از ما به بعضى ديگر حسد نورزيم، آن گونه كه برادران يوسف به او حسد ورزيدند و به او ستم كردند}.

اهميت رفع حسد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 28 - 3

3 _ لزوم تلاش در جهت آرام نمودن خشم و حسادت بر افروخته

ديگران در رويارويى با آنان

لئن بسطت . .. ما إنّا بباسط يدى إليك

بيان نحوه برخورد هابيل با برادرش، مى تواند درسى آموزنده براى همگان در موارد مشابه با آن باشد.

ترك زمينه حسد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 5 - 11

11_ لزوم پرهيز از نقل و ارائه مسائل غيرضرورى كه سبب برانگيختن حسادت ديگران مى شود .

لاتقصص رءياك على إخوتك فيكيدوا لك كيدًا

تهمت حسد به مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 15 - 13

13 - منع شدگان از شركت در فتح خيبر ، متهم كننده مؤمنان به حسدورزى

فسيقولون بل تحسدوننا

حسد اهل كتاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 109 - 6

6 - حسادت اهل كتاب بر مسلمانان ، ريشه در اعماق جان ايشان داشت .

حسداً من عند أنفسهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 54 - 1،2،9

1 _ حسادت اهل كتاب ( يهود ) ، نسبت به پيامبر ( ص ) و مسلمانان

ام يحسدون النّاس على ما اتيهم اللّه من فضله

اين آيه و آيات گذشته جوابى است بر گفتار غير منصفانه يهود درباره اهل ايمان (هؤلاء اهدى . .. ) بنابراين مراد از {النّاس} پيامبر (ص) و مؤمنان خواهد بود.

2 _ همسويى اهل كتاب ( يهود ) با كافران و تصديق عقايد آنان ، برخاسته از حسادتشان به پيامبر ( ص ) و مسلمانان

يقولون هؤلاء اهدى من الّذين امنوا سبيلا . .. يحسدون النّاس

جمله {ام يحسدون . .. }

بيان علتى براى مسائل عنوان شده در آيه 51 است. و از جمله آنها، قضاوت ظالمانه و همسويى با كافران است. يعنى اين قضاوت و همسويى، ناشى از حسادت يهود مى باشد.

9 _ بى نتيجه بودن حسادت اهل كتاب ( يهود ) نسبت به تفضّلات الهى به پيامبر ( ص )

ام يحسدون النّاس على ما اتيهم اللّه من فضله فقد اتينا ال ابرهيم

{فقد آتينا} به اين معناست كه همان گونه كه حسدورزان به آل ابراهيم طرفى نبستند و به آنان ضررى نرساندند، حسودان به پيامبر (ص) نيز نتيجه اى نخواهند برد و ضررى را متوجّه آن حضرت نخواهند كرد.

حسد به عقيده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 109 - 8

8 - ايمان و عقايد دينى ، در گستره حسدورزى انسان

ودّ كثير من أهل الكتب . .. حسداً من عند أنفسهم

حسد به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 90 - 11،12

11 - يهوديان ، به خاطر نزول وحى بر پيامبر ( ص ) و رسالت آن حضرت ، بر او حسادت مىورزيدند .

بغياً أن ينزل اللّه من فضله على من يشاء من عباده

عبارت {أن ينزل اللّه . ..} به تقدير {لام} بيانگر علت و منشأ حسادت است و حاصل معناى {أن يكفروا ... من عباده} چنين است: يهوديان به خاطر حسادتشان بر پيامبر(ص)، به قرآن كافر شدند و منشأ حسادتشان اين بود كه خدا محمد(ص) - كه از نژاد عرب بود - به پيامبرى برگزيد و به آن حضرت وحى فرستاد.

12 - حسادت يهود به پيامبر (

ص ) از ريشه هاى كفرورزى آنان به قرآن و تورات

أن يكفروا بما أنزل اللّه بغياً أن ينزل اللّه من فضله على من يشاء من عباده

{بغى} به معناى حسادت و نيز به معناى ظلم و سركشى است; برداشت فوق ناظر به احتمال اول است. كلمه {بغياً} مفعولٌ به براى {أن يكفروا} مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 103 - 6

6_ حسادت مردم مكه بر پيامبر ( ص ) از ريشه هاى ايمان نياوردن ايشان به آن حضرت *

و ما أكثر الناس و لو حرصت بمؤمنين

برداشت فوق با توجه به توضيحى كه در شماره قبل آورده شد معلوم مى شود.

حسد به نوح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 33 - 13

13 - { عن أميرالمؤمنين ( ع ) . . . و نوح ( ع ) حسده قومه فقالوا : { ما ه_ذا إلاّ بشر مثلكم يأكل ممّا تأكلون و يشرب ممّا تشربون ، و لئن أطعتم بشراً مثلكم إنّكم إذاً لخاسرون } . . . ;

از اميرالمؤمنين(ع) روايت شده است كه فرمود: . .. و قوم نوح نسبت به آن حضرت حسادت ورزيدند، پس گفتند: ما ه_ذا إلاّ بشر مثلكم...}.

حسد علما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 213 - 29،32

29 _ نكوهش شديد خداوند از كسانى كه پس از روشن شدن حق ، از سر تجاوزگرى و حسادت ، در آن اختلاف مى كنند .

و ما اختلف فيه الاّ الذين اوتوه من بعد ما جاءتهم البيّنات بغياً

بينهم

{بغى} در لغت به معناى تجاوز و نيز حسد آمده است.

32 _ حَسَد و خودخواهى ( بَغىِ ) عالمان ناشايسته ، ريشه اختلافات دينى

و ما اختلف . .. بغياً بينهم

حسد قابيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 27 - 15،23

15 _ رد قربانى قابيل و پذيرش قربانى برادرش هابيل ، برانگيزنده احساس حسادت در وى نسبت به هابيل *

قال لاقتلنك

به نظر مى رسد كه پس از پذيرفته شدن قربانى هابيل، انگيزه اى براى تصميم قابيل جز حسادت در كار نبوده و گويا روشنى اين مسأله، موجب آن شده كه در كلام به آن پرداخته نشود. برداشت فوق را فرمايش منقول از امام صادق(ع) تأييد مى كند كه فرمود: ... فقبل اللّه قربان هابيل فحسده قابيل فقتله ... .

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 312، ح 83; نورالثقلين، ج 1، ص 610، ح 125.

23 _ قابيل ، انسانى ناآشنا به معارف الهى ، بى تقوا و حسود

قال لاقتلنك . .. قال انما يتقبل اللّه من المتقين

حسد قوم نوح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 33 - 13

13 - { عن أميرالمؤمنين ( ع ) . . . و نوح ( ع ) حسده قومه فقالوا : { ما ه_ذا إلاّ بشر مثلكم يأكل ممّا تأكلون و يشرب ممّا تشربون ، و لئن أطعتم بشراً مثلكم إنّكم إذاً لخاسرون } . . . ;

از اميرالمؤمنين(ع) روايت شده است كه فرمود: . .. و قوم نوح نسبت به آن حضرت حسادت ورزيدند، پس گفتند: ما ه_ذا إلاّ بشر مثلكم...}.

حسد مسيحيان

صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 109 - 4

4 - يهوديان و نصاراى عصر بعثت ، بر ايمان مسلمانان رشك برده به آنان حسادت مىورزيدند .

ودّ كثير من أهل الكتب لو يردونكم من بعد إيمنكم كفاراً حسداً

مقصود از {اهل الكتاب} به دليل {و قالوا لن يدخل . ..} در آيه 111، يهود و نصاراست.

حسد منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 74 - 14

14 _ رفاه و امكانات مادى مسلمانان ، غير قابل تحمل براى منافقان صدر اسلام و برانگيزنده آنان به ستيزه جويى و كينهورزى

و ما نقموا إلا أن أغنيهم اللّه و رسوله من فضله

حسد يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 90 - 11،12

11 - يهوديان ، به خاطر نزول وحى بر پيامبر ( ص ) و رسالت آن حضرت ، بر او حسادت مىورزيدند .

بغياً أن ينزل اللّه من فضله على من يشاء من عباده

عبارت {أن ينزل اللّه . ..} به تقدير {لام} بيانگر علت و منشأ حسادت است و حاصل معناى {أن يكفروا ... من عباده} چنين است: يهوديان به خاطر حسادتشان بر پيامبر(ص)، به قرآن كافر شدند و منشأ حسادتشان اين بود كه خدا محمد(ص) - كه از نژاد عرب بود - به پيامبرى برگزيد و به آن حضرت وحى فرستاد.

12 - حسادت يهود به پيامبر ( ص ) از ريشه هاى كفرورزى آنان به قرآن و تورات

أن يكفروا بما أنزل اللّه بغياً أن ينزل اللّه من فضله على من يشاء من

عباده

{بغى} به معناى حسادت و نيز به معناى ظلم و سركشى است; برداشت فوق ناظر به احتمال اول است. كلمه {بغياً} مفعولٌ به براى {أن يكفروا} مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 54 - 1،2،3،4،6،9

1 _ حسادت اهل كتاب ( يهود ) ، نسبت به پيامبر ( ص ) و مسلمانان

ام يحسدون النّاس على ما اتيهم اللّه من فضله

اين آيه و آيات گذشته جوابى است بر گفتار غير منصفانه يهود درباره اهل ايمان (هؤلاء اهدى . .. ) بنابراين مراد از {النّاس} پيامبر (ص) و مؤمنان خواهد بود.

2 _ همسويى اهل كتاب ( يهود ) با كافران و تصديق عقايد آنان ، برخاسته از حسادتشان به پيامبر ( ص ) و مسلمانان

يقولون هؤلاء اهدى من الّذين امنوا سبيلا . .. يحسدون النّاس

جمله {ام يحسدون . .. } بيان علتى براى مسائل عنوان شده در آيه 51 است. و از جمله آنها، قضاوت ظالمانه و همسويى با كافران است. يعنى اين قضاوت و همسويى، ناشى از حسادت يهود مى باشد.

3 _ مقام پيامبرى و حكومت اعطا شده از جانب خدا به پيامبر ( ص ) باعث حسادت يهوديان به آن حضرت و پيروانش

ام يحسدون النّاس على ما اتيهم اللّه من فضله فقد اتينا ال ابرهيم

مراد از {فضله} به قرينه ذيل آيه (فقد آتانا . .. )، كتاب و حكمت و ملك عظيم است.

4 _ اعطاى قرآن به پيامبر ( ص ) ، مايه حسادت يهود بر آن حضرت

ام يحسدون النّاس على ما اتيهم اللّه من فضله

از مصاديق {فضل} _ به قرينه ذيل آيه _ قرآن مى

باشد.

6 _ حسادت يهوديان بر پيامبر ( ص ) و منزلت وى ، مايه گرايش آنان به كفر و شرك

يؤمنون بالجبت و الطاغوت . .. ام يحسدون النّاس على ما اتيهم اللّه من فضله

9 _ بى نتيجه بودن حسادت اهل كتاب ( يهود ) نسبت به تفضّلات الهى به پيامبر ( ص )

ام يحسدون النّاس على ما اتيهم اللّه من فضله فقد اتينا ال ابرهيم

{فقد آتينا} به اين معناست كه همان گونه كه حسدورزان به آل ابراهيم طرفى نبستند و به آنان ضررى نرساندند، حسودان به پيامبر (ص) نيز نتيجه اى نخواهند برد و ضررى را متوجّه آن حضرت نخواهند كرد.

حسد يهود صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 109 - 4

4 - يهوديان و نصاراى عصر بعثت ، بر ايمان مسلمانان رشك برده به آنان حسادت مىورزيدند .

ودّ كثير من أهل الكتب لو يردونكم من بعد إيمنكم كفاراً حسداً

مقصود از {اهل الكتاب} به دليل {و قالوا لن يدخل . ..} در آيه 111، يهود و نصاراست.

شومى حسد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 31 - 26

26 _ سرانجام شوم حسادت و برادركشى قابيل ، درسى براى اهل كتاب

و اتل عليهم نبأ ابنى ءادم . .. فاصبح من الندمين

با توجه به اينكه ضمير در {عليهم} به اهل كتاب باز مى گردد، هدف اصلى از بر شمردن پيامدهاى قتل هابيل، پند گرفتن آنان خواهد بود.

عوامل حسد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 54 - 3،4،10

3 _ مقام پيامبرى

و حكومت اعطا شده از جانب خدا به پيامبر ( ص ) باعث حسادت يهوديان به آن حضرت و پيروانش

ام يحسدون النّاس على ما اتيهم اللّه من فضله فقد اتينا ال ابرهيم

مراد از {فضله} به قرينه ذيل آيه (فقد آتانا . .. )، كتاب و حكمت و ملك عظيم است.

4 _ اعطاى قرآن به پيامبر ( ص ) ، مايه حسادت يهود بر آن حضرت

ام يحسدون النّاس على ما اتيهم اللّه من فضله

از مصاديق {فضل} _ به قرينه ذيل آيه _ قرآن مى باشد.

10 _ خاندان رسالت به علت بهره مندى از داده ها و فضل خداوند ، مورد حسادت

ام يحسدون النّاس على ما اتيهم اللّه من فضله

امام صادق (ع) فرمود: . .. نحن النّاس المحسودون الّذين قال اللّه: ام يحسدون النّاس ... .

_______________________________

كافى، ج 1، ص 186، ح 6 ; و ص 205، ح 1، ص 206، ح 2، 4 ; نورالثقلين، ج 1، ص 491، ح 301 ; تفسير عياشى، ج 1، ص 246، ح 153.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 27 - 15

15 _ رد قربانى قابيل و پذيرش قربانى برادرش هابيل ، برانگيزنده احساس حسادت در وى نسبت به هابيل *

قال لاقتلنك

به نظر مى رسد كه پس از پذيرفته شدن قربانى هابيل، انگيزه اى براى تصميم قابيل جز حسادت در كار نبوده و گويا روشنى اين مسأله، موجب آن شده كه در كلام به آن پرداخته نشود. برداشت فوق را فرمايش منقول از امام صادق(ع) تأييد مى كند كه فرمود: ... فقبل اللّه قربان هابيل فحسده قابيل فقتله ... .

_______________________________

تفسير عياشى، ج

1، ص 312، ح 83; نورالثقلين، ج 1، ص 610، ح 125.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 8 - 6،7

6_ همه فرزندان يعقوب محبت افزون تر او به يوسف ( ع ) و بنيامين را احساس مى كردند و بر آن رشك مى بردند .

إذ قالوا ليوسف و أخوه أحب إلى أبينا منا

ضمير در {قالوا} به {إخوته} در آيه قبل برمى گردد ; يعنى ، همه آنان چنين گفتند و بر اين نظر اتفاق داشتند.

7_ محبت و علاقه افزون تر يعقوب ( ع ) به دو فرزندش يوسف ( ع ) و بنيامين ، برانگيزنده حسادت ديگر فرزندان وى نه اطلاعشان از رؤياى يوسف ( ع )

إذ قالوا ليوسف و أخوه أحب إلى أبينا منا

چنان چه يوسف(ع) رؤياى خويش را براى برادرانش نقل كرده بود و آن باعث حسادت و توطئه عليه او شده بود ، سخن از بنيامين به ميان نمى آوردند و تنها به ذكر يوسف(ع) اكتفا مى كردند.

فرجام حسد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 31 - 26

26 _ سرانجام شوم حسادت و برادركشى قابيل ، درسى براى اهل كتاب

و اتل عليهم نبأ ابنى ءادم . .. فاصبح من الندمين

با توجه به اينكه ضمير در {عليهم} به اهل كتاب باز مى گردد، هدف اصلى از بر شمردن پيامدهاى قتل هابيل، پند گرفتن آنان خواهد بود.

فسق حسد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 99 - 10

10 - هواپرستى ، حسد ، نژادپرستى ، خود بزرگ بينى

و خويشتن را بدون هيچ دليل اهل بهشت پنداشتن ، از مصاديق فسق است .

و ما يكفر بها إلا الفسقون

محدوده حسد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 109 - 8

8 - ايمان و عقايد دينى ، در گستره حسدورزى انسان

ودّ كثير من أهل الكتب . .. حسداً من عند أنفسهم

حسودان

{حسودان}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 90 - 11

11 - يهوديان ، به خاطر نزول وحى بر پيامبر ( ص ) و رسالت آن حضرت ، بر او حسادت مىورزيدند .

بغياً أن ينزل اللّه من فضله على من يشاء من عباده

عبارت {أن ينزل اللّه . ..} به تقدير {لام} بيانگر علت و منشأ حسادت است و حاصل معناى {أن يكفروا ... من عباده} چنين است: يهوديان به خاطر حسادتشان بر پيامبر(ص)، به قرآن كافر شدند و منشأ حسادتشان اين بود كه خدا محمد(ص) - كه از نژاد عرب بود - به پيامبرى برگزيد و به آن حضرت وحى فرستاد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 54 - 1،2،3،4،6،9

1 _ حسادت اهل كتاب ( يهود ) ، نسبت به پيامبر ( ص ) و مسلمانان

ام يحسدون النّاس على ما اتيهم اللّه من فضله

اين آيه و آيات گذشته جوابى است بر گفتار غير منصفانه يهود درباره اهل ايمان (هؤلاء اهدى . .. ) بنابراين مراد از {النّاس} پيامبر (ص) و مؤمنان خواهد بود.

2 _ همسويى اهل كتاب ( يهود ) با كافران و تصديق عقايد آنان ، برخاسته از حسادتشان

به پيامبر ( ص ) و مسلمانان

يقولون هؤلاء اهدى من الّذين امنوا سبيلا . .. يحسدون النّاس

جمله {ام يحسدون . .. } بيان علتى براى مسائل عنوان شده در آيه 51 است. و از جمله آنها، قضاوت ظالمانه و همسويى با كافران است. يعنى اين قضاوت و همسويى، ناشى از حسادت يهود مى باشد.

3 _ مقام پيامبرى و حكومت اعطا شده از جانب خدا به پيامبر ( ص ) باعث حسادت يهوديان به آن حضرت و پيروانش

ام يحسدون النّاس على ما اتيهم اللّه من فضله فقد اتينا ال ابرهيم

مراد از {فضله} به قرينه ذيل آيه (فقد آتانا . .. )، كتاب و حكمت و ملك عظيم است.

4 _ اعطاى قرآن به پيامبر ( ص ) ، مايه حسادت يهود بر آن حضرت

ام يحسدون النّاس على ما اتيهم اللّه من فضله

از مصاديق {فضل} _ به قرينه ذيل آيه _ قرآن مى باشد.

6 _ حسادت يهوديان بر پيامبر ( ص ) و منزلت وى ، مايه گرايش آنان به كفر و شرك

يؤمنون بالجبت و الطاغوت . .. ام يحسدون النّاس على ما اتيهم اللّه من فضله

9 _ بى نتيجه بودن حسادت اهل كتاب ( يهود ) نسبت به تفضّلات الهى به پيامبر ( ص )

ام يحسدون النّاس على ما اتيهم اللّه من فضله فقد اتينا ال ابرهيم

{فقد آتينا} به اين معناست كه همان گونه كه حسدورزان به آل ابراهيم طرفى نبستند و به آنان ضررى نرساندند، حسودان به پيامبر (ص) نيز نتيجه اى نخواهند برد و ضررى را متوجّه آن حضرت نخواهند كرد.

آسيب پذيرى از حسودان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 -

فلق - 113 - 5 - 6

6 - پيامبر ( ص ) ، در معرض ضربه خوردن از سوى فرد يا افرادى كه حسادت ، آنان را به تلاش هاى شرّآفرين وادار مى ساخت .

قل . .. و من شرّ حاسد إذا حسد

نكره بودن {حاسد} _ در مقابل معرفه بودن {النفاثات} _ مى تواند بيانگر ناشناخته بودن حسودانى باشد كه درصدد ضربه زدن به پيامبر(ص) بودند و ممكن است مراد از آن جنس باشد; در آن صورت بر همه حسودان تعميم خواهد يافت.

استعاذه از حسودان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فلق - 113 - 5 - 2،8

2 - لزوم پناه بردن به خداوند ، هنگام تلاش هاى حسادت آميز ديگران

و من شرّ حاسد إذا حسد

8 - خداوند ، پيامبر ( ص ) را به پناه خواستن و امداد طلبيدن از او ، در برابر آثار حسادت مردم فرمان داد .

قل أعوذ بربّ الفلق . .. و من شرّ حاسد إذا حسد

برخورد با حسودان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 28 - 3

3 _ لزوم تلاش در جهت آرام نمودن خشم و حسادت بر افروخته ديگران در رويارويى با آنان

لئن بسطت . .. ما إنّا بباسط يدى إليك

بيان نحوه برخورد هابيل با برادرش، مى تواند درسى آموزنده براى همگان در موارد مشابه با آن باشد.

زمينه مصونيت از حسودان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فلق - 113 - 5 - 4

4 - پناه بردن به خداوند و به زبان جارى ساختن استعاذه به درگاه او ،

زمينه ساز دور ماندن انسان از آسيب هاى حسودان

أعوذ بربّ الفلق . .. و من شرّ حاسد إذا حسد

منشأ مصونيت از حسودان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فلق - 113 - 5 - 3،5

3 - خداوند ، بر بى اثر كردن حسد ديگران و مصون ساختن انسان در برابر تلاش هاى عملى حسودان ، توانا است .

أعوذ بربّ الفلق . .. و من شرّ حاسد إذا حسد

5 - توانايى خداوند بر شكافتن تاريكى ها با سپيده صبح ، دليل قدرت او بر نجات انسان از خطر حسودان

قل أعوذ بربّ الفلق . .. و من شرّ حاسد إذا حسد

حسرت از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

حسرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 153 - 15،21

15 _ اندوه و حسرت مسلمانان به خاطر از دست دادن غنائم جنگى و جراحاتى كه در نبرد احد به آنان رسيد .

فاثابكم غمّا بغمّ لكيلا تحزنوا على مافاتكم و لا ما اصابكم

مراد از {غمّ} (غم دوّم) بايد غمى ناپسند باشد ; چرا كه خداوند آن را به غم پسنديده تبديل كرد و آن را پاداشى بر مسلمانان قرار داد و به قرينه {لكيلا . .. }، آن غم ناپسند همان از دست دادن غنائم و جراحات وارد شده بر مسلمانان بوده است.

21 _ هجوم پى در پى غم ها و حسرت ها به مسلمانان در كارزار احد ، نتيجه مخالفت آنان با پيامبر خدا ( ص )

اذ تصعدون . .. فاثابكم غمّا بغمّ

برخى از مفسران برآنند كه {باء} در {بغمّ} الصاقيّه است و مراد، غمهاى فراوانى است كه يكى پس

از ديگرى در آن نبرد به مسلمانان وارد مى شد و همه آنها پيامد فرار از جنگ و مخالفت با دستور پيامبر (ص) بود. در برداشت فوق {اثابكم} به معناى مجازات گرفته شده نه پاداش.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 156 - 7

7 _ حسرت و افسوس فراريان از ميدان نبرد ، پس از دانستن اين كه حيات و مرگ تقدير الهى است .

لا تكونوا . .. ما ماتوا و ما قتلوا ليجعل اللّه ذلك حسرة فى قلوبهم

بنابر اينكه {ليجعل} متعلق به محذوف باشد; يعنى بيان اين حقيقت كه مرگ و حيات تقدير الهى است، براى اين بود كه متخلفان از جنگ بر كرده خويش حسرت برند. زيرا معلوم مى شد كه اگر در جنگ شركت مى كردند، چون مقدّر نبود، كشته نمى شدند.

انذار از حسرت اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 39 - 11

11- انذار غافلان و منكران قيامت و بيم دادن آنان از زمينه هاى حسرت در آن از وظايف پيامبر ( ص ) است .

و أنذرهم يوم الحسرة . .. و هم فى غفلة و هم لايؤمنون

بى تأثيرى حسرت اخروى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 23 - 9

9 - بى اثر بودن اعتراف مشركان به وجود رستاخيز و اظهار تأسف و حسرت آنان به حال زار خويش در روز قيامت

قالوا ي_ويلنا ه_ذا يوم الدين . .. احشروا الذين ظلموا ...فاهدوهم إلى صرط الجحيم

حسرت اخروى انسان

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 167 - 11

11 - اعمال نارواى آدميان در قيامت ، به صورت حسرتى مجسم در پيش روى آنان قرار خواهد گرفت .

كذلك يريهم اللّه أعملهم حسرت عليهم

برداشت فوق بر اين اساس است كه: {يرى} از رؤيت قلبى باشد. در اين صورت {حسرات} مفعول سوم براى {يرى} خواهد بود و معناى جمله چنين مى شود: خداوند اعمال مشركان را به صورت حسرتهايى، بر آنان جلوه گر خواهد ساخت.

حسرت اخروى بندگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 9 - 17

17 - { فى الخبر النبوىّ ( ص ) أنّه يُفتَح للعبد يوم القيامة على كلّ يوم من أيّام عمره أربعة و عشرون خزانةً . . . يُفتَح له خزانةٌ . . . فيراها فارغةً ليس فيها ما يسرّه و لا ما يسؤوه و هى الساعة التى نام فيها أو اشتغل فيها بشىء من مباحات الدنيا فيناله من الغبن و الأسف على فواتها . . . ما لايُوصَف و من ه_ذا قوله تعالى : { ذلك يوم التغابن } ;

در روايتى از پيامبر(ص) آمده كه براى بنده در قيامت، براى هر روز از ايام عمرش 24 خزانه باز مى شود . .. خزانه اى براى او بازمى گردد كه آن را خالى مى بيند و چيزى كه او را خوشحال يا ناراحت كند در آن نيست. اين همان ساعتى است كه در آن خوابيده و يا مشغول كارهاى مباح دنيا بوده است. پس غبن و تأسف بر از دست دادن آن ساعت، به او دست مى دهد ... به اندازه

اى كه قابل توصيف نيست و در همين باره است سخن خداى تعالى: و ذلك يوم التغابن}.

حسرت اخروى خطاكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 24 - 1

1 - خطاكاران در قيامت ، فرورفته در حسرت و پشيمان از ترك ذخيره سازى توشه آخرت

و جاْىء يومئذ بجهنّم . .. يقول ي_ليتنى قدّمت لحياتى

حسرت اخروى ظالمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 39 - 5

5- حسرت كافران و ستم گران در قيامت ، به خاطر از دست دادن فرصت ها در دنيا

و أنذرهم يوم الحسرة إذ قضى الأمر

{إذ} در {إذ قضى الأمر} بيانگر {يوم الحسرة} است و مراد اين است كه روز حسرت، هنگامى است كه موضوع خاتمه يافته باشد.

حسرت اخروى كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 27 - 8

8 _ كافران با مشاهده مقام و جايگاه مؤمنان در قيامت به آن حسرت مى خورند.

يليتنا نرد و لا نكذب بأيت ربنا و نكون من المؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 39 - 5

5- حسرت كافران و ستم گران در قيامت ، به خاطر از دست دادن فرصت ها در دنيا

و أنذرهم يوم الحسرة إذ قضى الأمر

{إذ} در {إذ قضى الأمر} بيانگر {يوم الحسرة} است و مراد اين است كه روز حسرت، هنگامى است كه موضوع خاتمه يافته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 97 - 8

8- اظهار حسرت كافران در

قيامت ، به خاطر غفلت عميق و پيوسته خويش از روز قيامت

ي_ويلنا قد كنّا فى غفلة من ه_ذا

برداشت ياد شده از آمدن {فى} _ كه براى ظرفيت است _ استفاده مى شود. بدين صورت كه غفلت، ظرف و انسانِ غافل، مظروف قرار گرفته است و اين حكايت از غوطهور شدن و فرورفتن در عمق غفلت دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 66 - 6،11

6 - كافران ، در جهنم بر نيندوختن توشه اى براى آخرت خود ، حسرت مى خورند .

الك_فرين . .. يوم تقلّب وجوههم فى النار يقولون ي_ليتنا أطعنا اللّه و أطعنا الرسو

11 - كافران ، در حال سوختن در آتش جهنم ، بر عملكرد گذشته خود در دنيا ، حسرت مى خورند .

يوم تقلّب وجوههم فى النار يقولون ي_ليتنا أطعنا اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 52 - 1

1 - كافران به وقت زنده شدن و حضور به پيشگاه پروردگار ، به شدت اظهار تأسف و حسرت مى كنند .

إلى ربّهم ينسلون . قالوا ي_ويلنا

{ياويلنا} (اى واى بر ما) در جايى به كار مى رود كه حادثه اى مصيبت بار و تأسف آور، پديد آمده باشد و از آن اظهار تأسف شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 57 - 3

3 - غبطه و حسرت كافران و گنه كاران ، به حال تقواپيشگان در قيامت

أنّ اللّه هدينى لكنت من المتّقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 58 -

6

6 - غبطه و حسرت كافران و گنه كاران به حال محسنان در قيامت

لو أنّ لى كرّة فأكون من المحسنين

حسرت اخروى گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 38 - 1

1 - انسان گمراه و غفلت زده ، در روز قيامت گرفتار حسرت و آرزومند عدم همنشينى با عناصر شيطانى گمراه كننده

حتّى إذا جاءنا قال ي_ليت بينى و بينك بعد المشرقين

حسرت اخروى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 57 - 3

3 - غبطه و حسرت كافران و گنه كاران ، به حال تقواپيشگان در قيامت

أنّ اللّه هدينى لكنت من المتّقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 58 - 6

6 - غبطه و حسرت كافران و گنه كاران به حال محسنان در قيامت

لو أنّ لى كرّة فأكون من المحسنين

حسرت اخروى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 167 - 7

7 - قيامت صحنه حسرت و اندوه مشركان پيرو ، از شركورزى و پيروى از سران شرك

كذلك يريهم اللّه أعملهم حسرت عليهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 100 - 2

2 - حسرت مشركان در قيامت ، بر نداشتن شفاعت كننده و مددكار

إذ نسوّيكم بربّ الع_لمين . .. فما لنا من شفعين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 101 - 1

1 - حسرت مشركان ، بر نداشتن كمترين دوست دلسوز در قيامت

و لاصديق حميم

{حميم} به

معناى نزديك است و {صديق حميم} (دوست نزديك) مى تواند كنايه از فرد مشفق، مهربان و دلسوز باشد.

حسرت اخروى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 20 - 1

1 - اظهار تأسف و حسرت منكران معاد بر حال زار خود ، پس از برانگيخته شدن در قيامت

فإذا هم ينظرون . و قالوا ي_ويلنا

{ويل} واژه اى است كه براى اظهار تأسف و حسرت به كار مى رود و ضمير متكلم مع الغير (نا) براى تأكيد و اهتمام به اين امر است.

حسرت باغدار متكبر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 42 - 4

4- مرد ثروت مند ، باديدن باغ فرو ريخته بر سقف ها و تباهى تمامى محصول و سرمايه هاى خويش به حسرت شديد فرو رفت .

و أُحيط بثمره فأصبح يقلّب كفّيه. .. و هى خاوية على عروشها

{كفّ} يعنى دست و {كفّيه} تثنيه آن و به معناى دو دست او است. جمله {يقلّب كفّيه} يعنى، دو دست اش را زير و رو مى كرد (گاهى كف يك دست را بر پشت دست ديگر و گاه عكس آن را انجام مى داد). اين حركت، بازتابى از اندوه و حسرت شديد آدمى است. {خاوية} يعنى، فرو ريخته و منهدم شده و {عروش} به معناى سقف ها و يا داربست هايى است كه براى برخى درختانِ ميوه برپا مى گردد. {خاوية على عروشها} يعنى: {درختان و يا بناهاى باغ، بر سقف هاى خود فرو ريخته بود.}.

حسرت تاركان انفاق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون

- 63 - 10 - 12

12 - تأسف عميق دريغ كنندگان از انفاق ، به هنگام فرارسيدن مرگ

فيقول ربّ لولا أخّرتنى . .. و أكن من الص_لحين

حسرت جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 31 - 17

17 _ عن النبى(ص) فى قوله: {يا حسرتنا} قال: يرى أهل النار منازلهم من الجنة فيقولون: {يا حسرتنا}.

رسول خدا(ص) درباره قول خداوند {يا حسرتنا} فرمود: جهنميان جايگاه خودشان را در بهشت مى بينند آنگاه مى گويند: {اى افسوس}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 97 - 1

1 - سوگند به خدا و اعتراف حسرت بار دوزخيان در ميان شراره هاى آتش ، به گمراهى آشكار خويش در دنيا

تاللّه إن كنّا لفى ضل_ل مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 37 - 3

3 - پشيمانى دوزخيان از كرده هاى ناشايست خويش و حسرت شديد آنان براى انجام اعمال صالح

ربّنا أخرجنا نعمل ص_لحًا غير الذى كنّا نعمل

آهنگ سخن دوزخيان، به گونه اى است كه نشانگر ندامت شديد آنان بر گذشته هاى خود و حسرتشان براى انجام اعمال نيك است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 62 - 2

2 - اظهار تعجب و حسرت طاغيان و دوزخيان ، از ناتوانى شان در ديدن مؤمنان و جايگاه آنان

و قالوا ما لنا لانرى رجالاً كنّا نعدّهم من الأشرار

استفهام در {ما لنا. ..} براى تعجب و تحسر است.

حسرت حبيب نجار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس

- 36 - 26 - 9

9 - مؤمن انطاكيه ( حبيب نجار ) ، پس از به شهادت رسيدنش ، از آگاه نبودن مردم از جايگاه بهشتى خود ، اظهار تأسف كرده و آرزو نمود كه اى كاش آنان آگاه مى شدند .

ي_ليت قومى يعلمون

جمله {يا ليت قومى. ..} براى استئناف بيانى است; يعنى، بيانگر امرى است كه پس از ورود به بهشت [برزخى] اتفاق افتاده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 27 - 4

4 - مؤمن انطاكيه ( حبيب نجار ) ، پس از به شهادت رسيدن ، از آگاه نبودن مردم از مورد غفران قرار گرفتن و عزيز شدنش در پيشگاه الهى ، تأسف خورد .

قال ي_ليت قومى يعلمون . بما غفر لى ربّى و جعلنى من المكرمين

حسرت خطاكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 24 - 3

3 - خطاكاران ، زندگانى اخروى خويش را فاقد توشه هاى لازم ديده و در حسرت فرصت هاى برباد رفته بسر مى برند .

ي_ليتنى قدّمت لحياتى

حسرت در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 156 - 8

8 _ انديشه هاى جاهلانه درباره مرگ و حيات ( حاكميّت عوامل مادّى بر اراده خداوند ) ، موجب حسرت كفرپيشگان ، به هنگام قيامت

لو كانوا عندنا ما ماتوا و ما قتلوا ليجعل اللّه ذلك حسرة فى قلوبهم

برخى از مفسّران برآنند كه زمان حسرت مطرح شده در آيه، قيامت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران

- 3 - 30 - 7،11

7 _ بدكاران در قيامت آرزو مى كنند كاش ميان آنان و عملشان ، زمان بى حدى فاصله بود .

و ما عملت من سوء تودّ لو اَنّ بينها و بينه امداً بعيدا

11 _ قيامت ، روز اندوه و افسوس بدكاران

تودّ لو انّ بينها و بينه امداً بعيداً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 31 - 7،8

7 _ منكران ملاقات پروردگار در قيامت بر تفريط و كوتاهيهاى خويش در دنيا تأسف و حسرت بسيار مى خورند.

حتى إذا جاءتهم الساعة بغتة قالوا يحسرتنا على ما فرطنا فيها

منادا قرار گرفتن حسرت گوياى شدت و عمق ندامت است. ضمناً مرجع ضمير {فيها}، {حيات دنيا} گرفته شده كه مرجعى معنوى است.

8 _ منكران معاد در قيامت بر سهل انگارى و بى توجهى خود در مورد قيامت بسيار حسرت و تأسف خواهند خورد.

حتى إذا جاءتهم الساعة بغتة قالوا يحسرتنا على ما فرطنا فيها

مرجع ضمير در {فرطنا فيها} مى تواند {الساعة} باشد. و مراد از {الساعة} ممكن است قيامت باشد، در اين صورت معنى جمله چنين مى شود {يا حسرتنا على ما فرطنا فى امر القيامة}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 39 - 1،2

1- پيامبراكرم ( ص ) مأمور انذار و هشدار دادن به مردم در مورد حوادث حسرت آفرين قيامت

و أنذرهم يوم الحسرة

ضمير {هم} در {أنذرهم} شامل همه مردم مى شود. از اضافه شدن {يوم} به {الحسرة} معلوم مى شود كه در آن روز همگان برگذشته خويش تأسف مى خورند، به طورى كه آن روز {روز حسرت} ناميده شده

است.

2- قيامت ، روز حسرت و افسوس آدميان بر عملكرد خويش در دنيا است .

و أنذرهم يوم الحسرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 52 - 2

2 - وضعيت كافران در روز رستاخيز ، بسيار تأسف بار و حسرت آور خواهد بود .

قالوا ي_ويلنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 24 - 10

10 - تذكر و بيدارى انسان در قيامت ، حاصلى جز پشيمانى و حسرت ندارد .

و أنّى له الذكرى . يقول ي_ليتنى قدّمت لحياتى

حسرت دنياطلبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 79 - 8

8 - اظهار حسرت و دريغ از سوى دنياطلبان غافل ، به هنگام مشاهده قارون در تجمل ويژه خود

قال الذين يريدون الحيوة الدنيا ي_ليت لنا مثل ما أُوتى ق_رون

حسرت دنيوى دنياطلبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 66 - 2

2 - واكنش كافران دنياگرا در برابر فشار هاى ناگهانى اقتصادى ، واكنشى ذليلانه و حسرت بار است .

لو نشاء . .. فظلتم تفكّهون . إنّا لمغرمون

حسرت دنيوى كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 66 - 2

2 - واكنش كافران دنياگرا در برابر فشار هاى ناگهانى اقتصادى ، واكنشى ذليلانه و حسرت بار است .

لو نشاء . .. فظلتم تفكّهون . إنّا لمغرمون

حسرت طغيانگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 62 - 2

2 - اظهار تعجب و حسرت

طاغيان و دوزخيان ، از ناتوانى شان در ديدن مؤمنان و جايگاه آنان

و قالوا ما لنا لانرى رجالاً كنّا نعدّهم من الأشرار

استفهام در {ما لنا. ..} براى تعجب و تحسر است.

حسرت ظالمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 14 - 2

2- مرفهان ستمگر ، با مشاهده عذاب الهى در حسرت و ندامت فرو مى روند .

فلمّا أحسّوا بأسنا . .. قالوا ي_ويلنا إنّا كنّا ظ_لمين

حسرت عمل صالح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 37 - 3

3 - پشيمانى دوزخيان از كرده هاى ناشايست خويش و حسرت شديد آنان براى انجام اعمال صالح

ربّنا أخرجنا نعمل ص_لحًا غير الذى كنّا نعمل

آهنگ سخن دوزخيان، به گونه اى است كه نشانگر ندامت شديد آنان بر گذشته هاى خود و حسرتشان براى انجام اعمال نيك است.

حسرت كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 156 - 8

8 _ انديشه هاى جاهلانه درباره مرگ و حيات ( حاكميّت عوامل مادّى بر اراده خداوند ) ، موجب حسرت كفرپيشگان ، به هنگام قيامت

لو كانوا عندنا ما ماتوا و ما قتلوا ليجعل اللّه ذلك حسرة فى قلوبهم

برخى از مفسّران برآنند كه زمان حسرت مطرح شده در آيه، قيامت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 46 - 1

1- حسرت و ندامت كافران از ستم كارى خويش ، به هنگام احساس و لمس اندكى از عذاب الهى

ولئن مسّتهم نفحة من عذاب ربّك ليقولنّ ي_ويلنا إنّا كنّا ظ_لمين

{نفحة} در لغت

به معناى وزيدنى و يا يك وزيدن است كه نوعاً در امور خير به كار مى رود و گاهى هم در امور شرّ استعمال مى شود. از نظر مفسران اين كلمه در آيه شريفه، به سه دليل دلالت تقليل را مى رساند: 1_ ماده {نفحة} دال بر تقليل است; 2_ بر وزن و بناء {مرّة} مى باشد; 3_ به صورت نكره آمده است. گفتنى است كسى واژه {ويل} را مى گويد كه دچار بدبختى و هلاكت شده و از روى تأسف و تحسّر اين لفظ را ادا كرده باشد.

حسرت كافران قريش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 36 - 5

5 _ حسرت و ندامت كافران قريش بر نابودى داراييهايشان ، تنها نتيجه پرداخت هزينه مبارزاتى آنان عليه اسلام

ثم تكون عليهم حسرة ثم يغلبون

چون هدف كافران از سرمايه گذارى اموال جلوگيرى از گسترش اسلام بوده، معلوم مى شود حسرت و ندامت آنان بدان جهت بوده است كه اموالشان از دست رفته و به نتيجه مطلوب نرسيده اند. قابل ذكر است كه جمله {ثم يغلبون} دلالت مى كند كه زمان ندامت آنان در دنياست.

حسرت گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 203 - 3

3 - حسرت شديد مجرمان لجاجت پيشه ، بر فرصت هاى از دست رفته و نوميدى آنان به هنگام مشاهده عذاب الهى

فيأتيهم بغتة . .. فيقولوا هل نحن منظرون

با توجه به تعبير {هل نحن. ..} به دست مى آيد كه آنان به گونه اى قطعى چنين درخواستى نمى كنند; بلكه آرزوى خود را در قالب پرسش

بيان مى دارند.

حسرت متخلفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 73 - 9،10

9 _ متخلفان از جهاد ، بيگانه با جامعه ايمانى و پيوند هاى مودّت آميز آن

و انّ منكم لمن ليبطّئنّ . .. كان لم تكن بينكم وبينه مودّة

10 _ حسرت و تأسف متخلفان از جهاد بر محروميتشان از غنايم جنگى

و لئن اصابكم فضل من اللّه ليقولنّ . .. يا ليتنى كنت معهم فافوز فوزاً عظيماً

حسرت متخلّفان از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 73 - 10

10 _ حسرت و تأسف متخلفان از جهاد بر محروميتشان از غنايم جنگى

و لئن اصابكم فضل من اللّه ليقولنّ . .. يا ليتنى كنت معهم فافوز فوزاً عظيماً

حسرت مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 156 - 7

7 _ حسرت و افسوس فراريان از ميدان نبرد ، پس از دانستن اين كه حيات و مرگ تقدير الهى است .

لا تكونوا . .. ما ماتوا و ما قتلوا ليجعل اللّه ذلك حسرة فى قلوبهم

بنابر اينكه {ليجعل} متعلق به محذوف باشد; يعنى بيان اين حقيقت كه مرگ و حيات تقدير الهى است، براى اين بود كه متخلفان از جنگ بر كرده خويش حسرت برند. زيرا معلوم مى شد كه اگر در جنگ شركت مى كردند، چون مقدّر نبود، كشته نمى شدند.

حسرت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 8 - 13،14

13 - توصيه خداوند به پيامبر ( ص ) ، مبنى بر

حسرت و اندوه نداشتن بر گمراهى كافران

فلاتذهب نفسك عليهم حسرت

14 - حسرت و اندوه شديد و همه جانبه پيامبر ( ص ) ، بر انحراف و گمراهى مردم كافر

فلاتذهب نفسك عليهم حسرت

آمدن {حسرات} به صورت جمع به جاى {حسرت}، بر كثرت و چند جانبه بودن آن دلالت مى كند.

حسرت مرفهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 14 - 2

2- مرفهان ستمگر ، با مشاهده عذاب الهى در حسرت و ندامت فرو مى روند .

فلمّا أحسّوا بأسنا . .. قالوا ي_ويلنا إنّا كنّا ظ_لمين

حسرت مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 153 - 15،21

15 _ اندوه و حسرت مسلمانان به خاطر از دست دادن غنائم جنگى و جراحاتى كه در نبرد احد به آنان رسيد .

فاثابكم غمّا بغمّ لكيلا تحزنوا على مافاتكم و لا ما اصابكم

مراد از {غمّ} (غم دوّم) بايد غمى ناپسند باشد ; چرا كه خداوند آن را به غم پسنديده تبديل كرد و آن را پاداشى بر مسلمانان قرار داد و به قرينه {لكيلا . .. }، آن غم ناپسند همان از دست دادن غنائم و جراحات وارد شده بر مسلمانان بوده است.

21 _ هجوم پى در پى غم ها و حسرت ها به مسلمانان در كارزار احد ، نتيجه مخالفت آنان با پيامبر خدا ( ص )

اذ تصعدون . .. فاثابكم غمّا بغمّ

برخى از مفسران برآنند كه {باء} در {بغمّ} الصاقيّه است و مراد، غمهاى فراوانى است كه يكى پس از ديگرى در آن نبرد به مسلمانان وارد مى شد و همه آنها

پيامد فرار از جنگ و مخالفت با دستور پيامبر (ص) بود. در برداشت فوق {اثابكم} به معناى مجازات گرفته شده نه پاداش.

حسرت مشركان پيرو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 167 - 12

12 - شركورزى ، محبت به سران شرك و پيروى از آنان ، عمل هاى حسرت آفرين و اندوهبار در سراى آخرت براى مشركان پيرو

كذلك يريهم اللّه أعملهم حسرت عليهم

حسرت مكذّبان لقاءالله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 31 - 7

7 _ منكران ملاقات پروردگار در قيامت بر تفريط و كوتاهيهاى خويش در دنيا تأسف و حسرت بسيار مى خورند.

حتى إذا جاءتهم الساعة بغتة قالوا يحسرتنا على ما فرطنا فيها

منادا قرار گرفتن حسرت گوياى شدت و عمق ندامت است. ضمناً مرجع ضمير {فيها}، {حيات دنيا} گرفته شده كه مرجعى معنوى است.

حسرت مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 31 - 8

8 _ منكران معاد در قيامت بر سهل انگارى و بى توجهى خود در مورد قيامت بسيار حسرت و تأسف خواهند خورد.

حتى إذا جاءتهم الساعة بغتة قالوا يحسرتنا على ما فرطنا فيها

مرجع ضمير در {فرطنا فيها} مى تواند {الساعة} باشد. و مراد از {الساعة} ممكن است قيامت باشد، در اين صورت معنى جمله چنين مى شود {يا حسرتنا على ما فرطنا فى امر القيامة}.

حسرت منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 168 - 5

5 _ اظهار حسرت و اندوه منافقان بر كشته شدن بستگان خويش

در پيكار احد

الّذين قالوا لاخوانهم وقعدوا لو اطاعونا ما قتلوا

گفته شده مراد از {لاخوانهم}، خويشان نسبى است. و جمله {قالوا لاخوانهم} يعنى: {درباره آنها گفتند}; نه {به آنها گفتند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 55 - 13،16

13 _ حسرت منافقان براى از دست دادن اموال و فرزندان خويش به هنگام مرگ

فلا تعجبك أمولهم و لا أولدهم . .. ليعذبهم ... و تزهق أنفسهم

{زهوق نفس} به معناى خروج جان بر اثر تأسف و حسرت است. (مفردات راغب).

16 _ جان كندن دشوار و حسرت بار منافقان و كفر نهايى آنان ، پيامد كثرت مال و اولاد و نمودى از عذاب الهى

فلا تعجبك أمولهم . .. يريد اللّه ليعذبهم بها ... و تزهق أنفسهم و هم كفرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 85 - 12،15

12 _ حسرت منافقان براى از دست دادن اموال و فرزندان خويش به هنگام مرگ

أن يعذبهم . .. و تزهق أنفسهم

{زهوق} به معناى مفارقت جستن از امرى كه همراه با تأسف و حسرت است (مفردات راغب).

15 _ كثرت مال و اولاد منافقان نمودى از عذاب الهى و زمينه ساز جان كندن دشوار و حسرت بار آنان

أن يعذبهم . .. و تزهق أنفسهم و هم كفرون

با توجه به اينكه {تزهق أنفسهم} مى تواند عطف تفسيرى براى {أن يعذبهم} باشد، برداشت فوق استفاده مى شود.

حسرت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 156 - 9

9 _ بى اعتنايى اهل ايمان به توطئه هاى تبليغاتى كفرپيشگان ، ايجادكننده حسرت

در دل هاى ايشان

لا تكونوا كالّذين كفروا . .. ليجعل اللّه ذلك حسرة فى قلوبهم

بنابر اينكه {ليجعل} متعلق به {لا تكونوا} باشد.

حسرت ناپسند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 153 - 23

23 _ ناپسندى حسرت و اندوه بر زوال منفعت هاى مادى و نيز حسرت بر كشته هاى راه خدا

لكيلا تحزنوا على مافاتكم و لا ما اصابكم

چون خداوند با مرحمت خويش غمى را بر آنان وارد كرد تا اندوه از دست دادن غنايم و كشته هاى جنگ را ناديده انگارند، بنابراين اگر چنين اندوهى پسنديده بود از ياد بردن آن، پاداش و مرحمت محسوب نمى شود.

زمينه حسرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 29 - 8

8- انسان نبايد مرتكب عملى شود كه مورد سرزنش قرار گيرد و از كرده خود پشيمان گشته و بر آن حسرت بخورد .

و لاتجعل يدك . .. فتقعد ملومًا محسورًا

زمينه حسرت اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انفطار - 82 - 5 - 9

9 - بى توجّهى به فرصت هاى مناسب و از كف دادن آنها ، امرى ناپسند و مايه افسوس خوردن بر آن در آخرت

علمت نفس ما . .. أخّرت

بيان آگاهى به آنچه از دست رفته (ما أخّرت)، نظر به ندامتى دارد كه پس از آگاهى پيدا مى شود; زيرا آيه شريفه در مقام هشدار است و صرف {آگاه شدن از چيزى} هشدار نمى خواهد.

شدت حسرت كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 29

- 4

4 - تأسف و حسرت شديد كافران دوزخى ، از بهره مناسب نبردن از قدرت و توانمندى خويش و ذخيره نكردن آن براى سعادت اخروى

هلك عنّى سلط_نيه

عوامل حسرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 156 - 9،10

9 _ بى اعتنايى اهل ايمان به توطئه هاى تبليغاتى كفرپيشگان ، ايجادكننده حسرت در دل هاى ايشان

لا تكونوا كالّذين كفروا . .. ليجعل اللّه ذلك حسرة فى قلوبهم

بنابر اينكه {ليجعل} متعلق به {لا تكونوا} باشد.

10 _ ضرورت هشيارى آدمى ، در پرهيز از گرايش هاى حسرت آفرين

لا تكونوا كالّذين كفروا . .. ليجعل اللّه ذلك حسرة فى قلوبهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 36 - 4،5

4 _ از دست دادن دارايى ها و بر جاى ماندن حسرت و ندامت ، ثمره تلاش براى مبارزه با اسلام

ثم تكون عليهم حسرة

5 _ حسرت و ندامت كافران قريش بر نابودى داراييهايشان ، تنها نتيجه پرداخت هزينه مبارزاتى آنان عليه اسلام

ثم تكون عليهم حسرة ثم يغلبون

چون هدف كافران از سرمايه گذارى اموال جلوگيرى از گسترش اسلام بوده، معلوم مى شود حسرت و ندامت آنان بدان جهت بوده است كه اموالشان از دست رفته و به نتيجه مطلوب نرسيده اند. قابل ذكر است كه جمله {ثم يغلبون} دلالت مى كند كه زمان ندامت آنان در دنياست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 29 - 6

6- بخل ، باعث سرزنش و زياده روى در انفاق ، عامل ناتوانى و حسرت انسان در زندگى است .

و لاتجعل

يدك . .. و لاتبسطها كلّ البسط فتقعد ملومًا محسورًا

برداشت فوق بنابراين نكته است كه {ملوماً} به {لاتجعل يدك مغلولة} و {محسوراً} به {لاتبسطها} نظر داشته باشد و نيز بنابراين است كه {محسوراً} به معناى جدا شدن شخص از امكانات خويش باشد و مايه حسرت او گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 100 - 6

6 - ضييع عمر و از دست دادن فرصت هاى زندگى دنيوى ، مايه حسرت انسان به هنگام مرگ

قال ربّ ارجعون . لعلّى أعمل ص_لحًا فيما تركت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 203 - 3

3 - حسرت شديد مجرمان لجاجت پيشه ، بر فرصت هاى از دست رفته و نوميدى آنان به هنگام مشاهده عذاب الهى

فيأتيهم بغتة . .. فيقولوا هل نحن منظرون

با توجه به تعبير {هل نحن. ..} به دست مى آيد كه آنان به گونه اى قطعى چنين درخواستى نمى كنند; بلكه آرزوى خود را در قالب پرسش بيان مى دارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 30 - 2،5

2 - برخورد استهزاگرانه مردم با پيامبران الهى ، بس حسرت آور و اندوه بار بود .

ي_حسرة على العباد ما يأتيهم من رسول إلاّ كانوا به يستهزءون

5 - استهزاى رسولان الهى ، رفتارى بس حسرت آور و اندوه بار است .

ي_حسرة على العباد ما يأتيهم من رسول إلاّ كانوا به يستهزءون

تنوين {حسرة} بر تكثير دلالت مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 56 - 1

1

- كوتاهى در حق خداوند ، موجب حسرت و پشيمانى شديد انسان

أن تقول نفس ي_حسرتى على ما فرّطت فى جنب اللّه

{حسرت} به معناى پشيمانى شديد است و عبارت {ياحسرتى} در صورتى گفته مى شود كه انسان از انجام و ترك كارى به شدت پشيمان شده و بخواهد آن را اظهار كند. {تفريط} (مصدر {فرّطت}) به معناى تقصير و كوتاهى و كلمه {جنب} به معناى جهت و ناحيه است كه در اين آيه كنايه از حق مى باشد. پس {ما فرّطت فى جنب اللّه}; يعنى، آنچه در حق خدا كوتاهى كردم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 57 - 5

5 - تقواپيشگان ، داراى مقام و جايگاهى حسرت برانگيز در قيامت

أو تقول لو أنّ اللّه هدينى لكنت من المتّقين

از اين كه كافران مى گويند: اگر خداوند ما را هدايت مى كرد از تقواپيشگان بوديم، به دست مى آيد كه افراد با تقوا، از چنان مقامِ والايى برخورداراند كه كافران درباره آنان غبطه خورده و آرزو مى كنند كه اى كاش از زمره آنان بودند.

عوامل حسرت اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 167 - 15

15 - از امام صادق ( ع ) درباره سخن خداوند كه فرموده : { كذلك يريهم اللّه اعمالهم حسرات عليهم } روايت شده : { هو الرجل يدع المال لاينفقه فى طاعة اللّه بخلا ثم يموت فيدعه لمن هو يعمل فى طاعة اللّه او فى معصيته فان عمل به فى طاعة اللّه رأه فى ميزان غيره فزاده حسرة و قد كان المال له و

ان كان عمل به فى معصية اللّه قواه بذلك المال حتى عمل به فى معصية اللّه ;

مراد شخصى است كه مال دنيا را به جا مى گذارد و از روى بخل آن را در طاعت خدا انفاق نمى كند و بعد از مرگش آن مال در طاعت و يا معصيت خدا خرج مى شود. پس اگر آن مال در طاعت خدا مصرف شود آن را در ميزان ديگرى مى بيند و حسرت او زيادتر مى شود; چون اين مال، ملك او بوده است و اگر در معصيت خدا صرف شده باشد، او آن گناهكار را به وسيله آن مال تقويت كرده تا بدين گونه نافرمانى خدا را نمايد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 31 - 9،10

9 _ پشيمانى، اندوه و حسرت در آخرت، پيامد تباه كردن فرصت دنيا و كوتاهى در انجام تكاليف

قد خسر الذين كذبوا بلقاء اللّه . .. قالوا يحسرتنا على ما فرطنا فيها

ضمير {ها} در {على ما فرطنا فيها}، به {ما بر مى گردد و معنا چنين مى شود: {يا حسرتنا على تفريطنا}. و چون متعلق تفريط محذوف است، بر اطلاق متعلق تفريط دلالت دارد.

10 _ محدود دانستن حيات در تنگناى زندگى مادى دنيا، موجب حسرت و اندوه عميق در قيامت مى شود.

و قالوا إن هى إلا حياتنا الدنيا . .. حتى إذا جاءتهم الساعة بغتة قالوا يحسرتنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 39 - 5،7،8

5- حسرت كافران و ستم گران در قيامت ، به خاطر از دست دادن فرصت ها در دنيا

و أنذرهم

يوم الحسرة إذ قضى الأمر

{إذ} در {إذ قضى الأمر} بيانگر {يوم الحسرة} است و مراد اين است كه روز حسرت، هنگامى است كه موضوع خاتمه يافته باشد.

7- اعتقاد به فرزندى عيسى ( ع ) براى خداوند ، مايه دريغ و حسرت در قيامت

فاختلف الأحزاب . .. و أنذرهم يوم الحسرة

8- مرگ همراه با غفلت و بى ايمانى ، موجب حسرت در قيامت است .

و أنذرهم يوم الحسرة إذ قضى الأمر و هم فى غفلة و هم لايؤمنون

ضمير {هم} به {الظالمون} _ در آيه قبل _ بازمى گردد و جمله {هم فى. ..} حاليه است و مفاد آيه اين است كه در حالى فرصت دنيايى ظالمان پايان يافت كه آنان غافل بودند و به معاد ايمان نمى آوردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 97 - 10

10- ظلم و غفلت در دنيا ، موجب حسرت و ندامت انسان در قيامت

ي_ويلنا قد كنّا فى غفلة من ه_ذا بل كنّا ظ_لمين

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين است كه {بل} در {بل كنّا. ..} براى اضراب انتقالى باشد; يعنى، سخنان كافران در قيامت دو چيز است: 1_ اعتراف به غافل بودن خود; 2_ اعتراف به ستمگربودن خويش.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 20 - 2

2 - انكار معاد ، موجب تأسف و اندوه انسان در قيامت

و قالوا ي_ويلنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 56 - 3،6

3 - عمل نكردن به تعاليم قرآن ، مايه حسرت و پشيمانى انسان در عرصه زندگى دنيايى و

حيات اخروى

و اتّبعوا أحسن ما أنزل إليكم . .. أن تقول نفس ي_حسرتى على ما فرّطت فى جنب اللّه

6 - تمسخر تعاليم الهى ( قرآن ) ، كوتاهى در حق خدا و موجب حسرت و پشيمانى انسان در دنيا و آخرت است .

أن تقول نفس ي_حسرتى . .. و إن كنت لمن الس_خرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 28 - 5

5 - اندوختن مال و ثروت بدون ايمان و مصرف آنها در جهت سعادت اخروى ، مايه حسرت و تأسف در قيامت

ما أغنى عنّى ماليه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 29 - 5

5 - قدرت و توانمندى بدون ايمان و مصرف آن در مسير سعادت اخروى ، مايه حسرت و تأسف در قيامت

هلك عنّى سلط_نيه

عوامل حسرت اخروى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 20 - 4

4 - نظامِ كيفر و پاداش الهى در روز رستاخيز ، موجب تأسف و حسرت شديد منكران معاد خواهد شد .

و قالوا ي_ويلنا ه_ذا يوم الدين

برداشت ياد شده از آن جا است كه جمله {هذا يوم الدين} استئنافيه و در مقام تعليل براى مفاد جمله قبل است.

عوامل حسرت در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 167 - 7،9،11،12

7 - قيامت صحنه حسرت و اندوه مشركان پيرو ، از شركورزى و پيروى از سران شرك

كذلك يريهم اللّه أعملهم حسرت عليهم

9 - اعمال ناشايست آدمى در دنيا ، مايه حسرت و اندوه او

در قيامت خواهد شد .

كذلك يريهم اللّه أعملهم حسرت عليهم

11 - اعمال نارواى آدميان در قيامت ، به صورت حسرتى مجسم در پيش روى آنان قرار خواهد گرفت .

كذلك يريهم اللّه أعملهم حسرت عليهم

برداشت فوق بر اين اساس است كه: {يرى} از رؤيت قلبى باشد. در اين صورت {حسرات} مفعول سوم براى {يرى} خواهد بود و معناى جمله چنين مى شود: خداوند اعمال مشركان را به صورت حسرتهايى، بر آنان جلوه گر خواهد ساخت.

12 - شركورزى ، محبت به سران شرك و پيروى از آنان ، عمل هاى حسرت آفرين و اندوهبار در سراى آخرت براى مشركان پيرو

كذلك يريهم اللّه أعملهم حسرت عليهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - زلزله - 99 - 7 - 6

6 - { عن أبى جعفر ( ع ) فى قوله { فمن يعمل مثقال ذرّة خيراً يره } يقول إن كان من أهل النار و كان قد عمل فى الدنيا مثقال ذرّة خيراً يره يوم القيامة حسرةً انه كان عمله لغيراللّه } ;

از امام باقر(ع)، درباره سخن خداوند {فمن يعمل مثقال ذرّة خيراً يره} روايت شده كه خداوند [مى فرمايد]: اگر[بنده اى]از اهل آتش بوده و در دنيا به اندازه وزن يك ذره، كار خوب انجام داده باشد، در قيامت آن را مى بيند تا حسرت بخورد كه چرا اين عمل را براى غير خدا انجام داده بود}.

عوامل حسرت دنيوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 56 - 3،6

3 - عمل نكردن به تعاليم قرآن ، مايه حسرت و پشيمانى انسان در عرصه زندگى دنيايى و

حيات اخروى

و اتّبعوا أحسن ما أنزل إليكم . .. أن تقول نفس ي_حسرتى على ما فرّطت فى جنب اللّه

6 - تمسخر تعاليم الهى ( قرآن ) ، كوتاهى در حق خدا و موجب حسرت و پشيمانى انسان در دنيا و آخرت است .

أن تقول نفس ي_حسرتى . .. و إن كنت لمن الس_خرين

غفلت از حسرت اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 39 - 9

9- باور نداشتن قيامت و غفلت از حسرت باربودن آن ستم گرى است .

ل_كن الظ_لمون . .. هم فى غفلة و هم لايؤمنون

موانع حسرت اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 32 - 11

11 _ انديشه و تعقل درباره دنيا و آخرت و ارزش و جايگاه هر يك، زمينه مصون ماندن از زيان و حسرت در قيامت

قد خسر الذين كذبوا . .. و ما الحيوة الدنيا إلا ... أفلا تعقلون

ناپسندى حسرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 29 - 9

9- مورد سرزنش قرار گرفتن و حسرت خوردن بر از دست داده ها ، امورى ناخوشايند بر انسان ها و ناسازگار با طبع آنها

فتقعد ملومًا محسورًا

از اينكه خداوند پيامد افراط و تفريط در انفاق را مورد سرزنش قرار گرفتن و حسرت خوردن ذكر كرده است تا به اين وسيله انسان براى دچار نشدن به آن از افراط و تفريط پرهيز كند، به دست مى آيد كه چنين حالاتى براى انسان ناخوشايند است.

حسن از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

حسن

آثار حسن پيشينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8

- يوسف - 12 - 73 - 7

7_ حسن سابقه افراد از نشانه هاى بى گناهى آنان است .

لقد علمتم . .. و ما كنا س_رقين

آثار حسن نيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 91 - 12،14

12 _ اشخاص معذور و معاف شده از جهاد ، در صورت داشتن حسن نيت و خيرخواه بودن ، از محسنان به حساب مى آيند .

ليس على الضعفاء . .. إذا نصحوا للّه و رسوله ما على المحسنين من سبيل

14 _ معاف شدگان از جهاد ، در صورت داشتن حسن نيت و خيرخواه بودن ، بايد از هر گونه تعرض در جامعه مصون باشند .

ليس على الضعفاء . .. إذا نصحوا للّه و رسوله ما على المحسنين من سبيل

ارزش حسن فرجام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 44 - 9

9- فرجام نيك و پايان خوش ، ملاكى مهم در ارزش گزارى امور است .

خير عقبًا

اميدوارى به حسن فرجام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 40 - 2

2- مؤمن ، به آينده و پايانى بهتر از امكانات مادّى دنياداران ، اميدوار است .

فعسى ربّى أن يؤتين خيرًا

منظور مرد مؤمن از {عسى ربّى. ..} ممكن است انتظار ثواب آخرت باشد. ترك آرزوى اولاد بيشتر و نيز جمله {هنالك الولاية للّه} و عبارت {خير عقباً} در آيه چهل و چهارم، اين معنا را محتمل مى سازد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 132 - 22

22 - ضرورتِ

دل بستن به عاقبت نيك و دل خوش نبودن به لذت هاى زودگذر

والع_قبة للتّقوى

اميدوارى به حسن فرجام انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 106 - 7

7- نگرش مثبت و اميدوارانه انديشه مذهبى ، نسبت به فرجام جامعه بشرى

و لقد كتبنا فى الزبور . .. أنّ الأرض يرثها عبادى الص_لحون . إنّ فى ه_ذا لبل_غًا

اميدوارى به حسن فرجام انسانها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 106 - 7

7- نگرش مثبت و اميدوارانه انديشه مذهبى ، نسبت به فرجام جامعه بشرى

و لقد كتبنا فى الزبور . .. أنّ الأرض يرثها عبادى الص_لحون . إنّ فى ه_ذا لبل_غًا

اهميت حسن ظن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 12 - 2

2 - لزوم حاكميت روح خوشبينى ، در زندگى اجتماعى مؤمنان و پرهيز از بدگمانى و شك

اجتنبوا كثيرًا من الظنّ

اهميت حسن فرجام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 135 - 9،10

9 _ فرجام نيك از آن پيامبر(ص) و مؤمنان است. و ظالمان محروم از آن مى باشند.

فسوف تعلمون من تكون له عقبة الدار إنه لايفلح الظلمون

10 _ فرجام نيك، رستگارى است.

فسوف تعلمون من تكون له عقبة الدار إنه لايفلح الظلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 101 - 20،24

20_ تسليم خدا بودن تا پايان عمر ، از نعمت هاى بزرگ الهى است .

توفنى مسلمًا

جمله {مرا در حال تسليم بميران} (توفنى مسلماً) كنايه از اين

است كه من همواره تسليم تو باشم به گونه اى كه در هر لحظه و شرايطى كه جان دادم ، با اين وصف قرين بوده باشم.

24_ انسان بايد براى تسليم بودن در برابر خدا و عاقبت به خير شدن و زيستن با صالحان در سراى آخرت ، دعا كرده و به درگاه خدا نيايش كند .

توفنى مسلمًا و ألحقنى بالص_لحين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 25 - 6

6 - حسن عاقبت و نيك فرجامى ، امرى بس مهم در زندگى بشر

و حسن مئاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 40 - 3

3 - حسن عاقبت و نيك فرجامى ، امرى بس مهم در زندگى بشر

و حسن مئاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 33 - 8

8 - اهميت حسن عاقبت *

و جاء بقلب منيب

برداشت بالا بدان احتمال است كه {جاء بقلب} اشاره به پايان كار و حسن عاقبت داشته باشد.

بشارت به حسن فرجام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 2 - 6

6_ پيامبر ( ص ) ، وظيفه دار مژده دادن به موحدان و بشارت دادن آنان به عاقبتى خوش

ألاّ تعبدوا إلاّ الله إننى لكم منه . .. بشير

بشارت حسن فرجام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 122 - 3

3_ خداوند ، پيامبر ( ص ) و مؤمنان را به فرجامى نيكو بشارت داد .

و قل . .. إنا منتظرون

تشخيص حسن

عمل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 14 - 8

8- بعضى از افعال ، داراى حسن و قبح ذاتى و كافران گرفتار انحراف در تشخيص آن *

زيّن له سوء عمله

در آيه شريفه ميان بينش فرد كافر و ارزش واقعى اعمال، تفكيك شده است; يعنى، در متن واقع عمل او حقيقتاً بد است; ولى كافر آن را زيبا مى بيند و اين مى نماياند كه واقعيت هر عمل، بدون داورى انسان ها، داراى ارزشى مستقل و اصيل است.

تضمين حسن فرجام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 22 - 2،3

2 - اخلاص و عمل نيك ، تضمين كننده فرجامى نيك است .

و من يسلم وجهه إلى اللّه و هو محسن فقد استمسك . ..و إلى اللّه ع_قبة الأُمور

3 - تسليم محض شدن در برابر خدا و اطاعت بى چون و چرا از او ، تضمين كننده فرجام نيك

و من يسلم وجهه إلى اللّه . .. و إلى اللّه ع_قبة الأُمور

حسن پيشينه برادران يوسف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 73 - 3،6

3_ فرزندان يعقوب نزد كارگزاران يوسف به حسن سابقه و منزه بودن از فساد و سرقت شناخته شده بودند .

تالله لقد علمتم ما جئنا لنفسد فى الأرض و ما كنا س_رقين

6_ فرزندان يعقوب با بيان حسن پيشينه خويش و منزه بودنشان از سابقه سرقت ، متهم شدنشان را به سرقت جام شاهى امرى نابجا شمردند .

لقد علمتم . .. ما كنا س_رقين

حسن پيشينه متقين

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 16 - 4

4 - پيشينه درخشان تقواپيشگان و پايبندى آنان بر نيكى و احسان ، مايه دستيابى آنان به بهشت و هداياى پروردگار

ءاخذين ما ءاتيهم . .. إنّهم كانوا قبل ذلك محسنين

حسن پيشينه متهمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 74 - 6

6_ سابقه نيك متهمان و سوگند آنان بر بى گناهى ، مانع جواز بازرسى و تحقيق درباره اتهام آنان نمى شود .

قالوا تالله لقد علمتم . .. فما جزؤه إن كنتم ك_ذبين

از آن جا كه كارگزاران يوسف به حسن سابقه فرزندان يعقوب اعتنايى نكردند و به سوگند آنان بر بى گناهى خويش وقعى ننهادند ، مى توان برداشت فوق را استفاده كرد.

حسن خلقت موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 7 - 1،2،3،7

1 - خداوند ، همه آفريده هاى خود را ، به صورتى نيكو و شايسته پديد آورده است .

اللّه . .. الذى أحسن كلّ شىء خلقه

2 - آفرينش موجودات به صورتى نيكو و شايسته ، نشانه تدبير و علم الهى است .

يدبّر الأمر . .. ع_لم ... الذى أحسن كلّ شىء خلقه

3 - زيبا و نيكو آفريده شدن پديده ها ، از جمله آيات الهى است .

اللّه الذى . .. الذى أحسن كلّ شىء خلقه

7 - خلقت موجودى شگفت مانند انسان از گِلى بى شكل و فاقد حيات ، نمود آفرينش نيكوى خدا است .

أحسن كلّ شىء خلقه و بدأ خلق الإنس_ن من طين

حسن سابقه مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

7 - يونس - 10 - 2 - 10،14

10 _ اهل ايمان ، داراى پيشينه اى نيك و پرونده اى درخشان در نزد پروردگار

و بشّر الذين ءامنوا أن لهم قدم صدق عند ربهم

{قدم صدق} كنايه از حسن پيشينه است.

14 _ برخوردارى از جايگاه بلند و حسن سابقه در پيشگاه پروردگار ، بشارت پيامبر ( ص ) به مؤمنان

و بشّر الذين ءامنوا أن لهم قدم صدق عند ربهم

حسن عاقبت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 193 - 19

19 _ ترغيب مؤمنان از سوى خداوند به دعا و طلب آمرزش و همراهى با ابرار و حسن عاقبت

ربّنا فاغفرلنا ذنوبنا و كفّر عنّا سيّئاتنا و توفّنا مع الابرار

ستايش خردمندان به ويژگيهاى ياد شده، به اين منظور است كه مؤمنان هم، خواستار موارد ياد شده باشند.

حسن فرجام ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 49 - 7

7 - داوود ، سليمان ، ايوب ، ابراهيم ، اسحاق ، يعقوب ، اسماعيل ، اليسع ، ذاالكفل ( عليهم السلام ) ، از تقواپيشگان و نيك فرجامان بودند .

و اذكر داود . .. إسم_عيل و اليسع و ذاالكفل ... ه_ذا ذكر و إنّ للمتقين لحسن مئاب

{مئاب} به معناى مرجع و بازگشت است و منظور از {حسن مئاب} حسن عاقبت و سرانجام نيك است. گفتنى است كه برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه مقصود از {متقين} پيامبرانى باشد كه در آيات گذشته از آنان سخن گفته شد.

حسن فرجام اسحاق(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 -

ص - 38 - 49 - 7

7 - داوود ، سليمان ، ايوب ، ابراهيم ، اسحاق ، يعقوب ، اسماعيل ، اليسع ، ذاالكفل ( عليهم السلام ) ، از تقواپيشگان و نيك فرجامان بودند .

و اذكر داود . .. إسم_عيل و اليسع و ذاالكفل ... ه_ذا ذكر و إنّ للمتقين لحسن مئاب

{مئاب} به معناى مرجع و بازگشت است و منظور از {حسن مئاب} حسن عاقبت و سرانجام نيك است. گفتنى است كه برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه مقصود از {متقين} پيامبرانى باشد كه در آيات گذشته از آنان سخن گفته شد.

حسن فرجام اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 49 - 7

7 - داوود ، سليمان ، ايوب ، ابراهيم ، اسحاق ، يعقوب ، اسماعيل ، اليسع ، ذاالكفل ( عليهم السلام ) ، از تقواپيشگان و نيك فرجامان بودند .

و اذكر داود . .. إسم_عيل و اليسع و ذاالكفل ... ه_ذا ذكر و إنّ للمتقين لحسن مئاب

{مئاب} به معناى مرجع و بازگشت است و منظور از {حسن مئاب} حسن عاقبت و سرانجام نيك است. گفتنى است كه برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه مقصود از {متقين} پيامبرانى باشد كه در آيات گذشته از آنان سخن گفته شد.

حسن فرجام اصحاب يمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 71 - 12

12- در دست راست داشتن نامه عمل در قيامت ، نشانه سعادت و نيك فرجامى است .

فمن أوتى كت_به بيمينه فأُول_ئك يقرءون كت_بهم و لايظلمون فتيلاً

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 95 - 1

1 - برپايى قيامت ، تقسيم شدن مردم به سه دسته ( مقربان ، اصحاب اليمين و اصحاب الشمال ) و فرجام نيك دو دسته اول و بدفرجامى دسته آخر ، امرى قطعى ، يقنى و غيرقابل ترديد است .

إنّ ه_ذا لهو حقّ اليقين

{ه_ذا} به آنچه در سوره واقعه مطرح شده اشاره دارد و محور آن مطالبى است كه در برداشت بالا آمده است. گفتنى است كه تعبير {حقّ اليقين} از باب اضافه صفت به موصوف است; يعنى، {اليقين الحقّ} و حق به معناى ثابت و استوار است. بنابراين {اليقين الحقّ}; يعنى، يقينى كه ثابت است و هرگز ترديد در آن راه ندارد.

حسن فرجام اليسع(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 49 - 7

7 - داوود ، سليمان ، ايوب ، ابراهيم ، اسحاق ، يعقوب ، اسماعيل ، اليسع ، ذاالكفل ( عليهم السلام ) ، از تقواپيشگان و نيك فرجامان بودند .

و اذكر داود . .. إسم_عيل و اليسع و ذاالكفل ... ه_ذا ذكر و إنّ للمتقين لحسن مئاب

{مئاب} به معناى مرجع و بازگشت است و منظور از {حسن مئاب} حسن عاقبت و سرانجام نيك است. گفتنى است كه برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه مقصود از {متقين} پيامبرانى باشد كه در آيات گذشته از آنان سخن گفته شد.

حسن فرجام انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 42 - 10،11

10_ فرجام نيك از آنِ پيامبران الهى و پيروان ايشان است .

و

سيعلم الكُفّ_ر لمن عقبى الدار

11_ كفرپيشگان _ در قيامت و يا پس از مرگشان - درخواهند يافت كه فرجام نيك از آنِ پيامبران و پيروان ايشان است .

و سيعلم الكُفّ_ر لمن عقبى الدار

حسن فرجام انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 50 - 3

3 - باغ هاى جاويدان بهشت ، فرجامى نيك براى انسان ها

لحسن مئاب . جنّ_ت عدن

حسن فرجام انفاقگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 22 - 17

17_ فرجام نيك از آنِ صبرپيشگان ، برپادارندگان نماز ، انفاق گران و جبران كنندگان اعمال بد با اعمال شايسته است .

والذين صبروا . .. و يدرءون بالحسنة السيئة أُول_ئك لهم عقبى الدار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 21 - 1

1 - انفاق گران باتقوا و مخلص ، آينده اى سرشار از رضايت خاطر خواهند داشت .

و لسوف يرضى

حسن فرجام اولوا الالباب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 22 - 16

16_ فرجام نيك حيات دنيا از آنِ خردمندان است .

إنما يت_ذكّر أُولُوا الألب_ب . .. أُول_ئك لهم عق_بى الدار

حسن فرجام ايوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 49 - 7

7 - داوود ، سليمان ، ايوب ، ابراهيم ، اسحاق ، يعقوب ، اسماعيل ، اليسع ، ذاالكفل ( عليهم السلام ) ، از تقواپيشگان و نيك فرجامان بودند .

و اذكر داود . .. إسم_عيل و اليسع و ذاالكفل ...

ه_ذا ذكر و إنّ للمتقين لحسن مئاب

{مئاب} به معناى مرجع و بازگشت است و منظور از {حسن مئاب} حسن عاقبت و سرانجام نيك است. گفتنى است كه برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه مقصود از {متقين} پيامبرانى باشد كه در آيات گذشته از آنان سخن گفته شد.

حسن فرجام پيروان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 42 - 10،11

10_ فرجام نيك از آنِ پيامبران الهى و پيروان ايشان است .

و سيعلم الكُفّ_ر لمن عقبى الدار

11_ كفرپيشگان _ در قيامت و يا پس از مرگشان - درخواهند يافت كه فرجام نيك از آنِ پيامبران و پيروان ايشان است .

و سيعلم الكُفّ_ر لمن عقبى الدار

حسن فرجام پيروان نوح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 49 - 15

15_ نوح ( ع ) و پيروان او ، از تقواپيشگان و بهره مند از فرجامى نيك

تلك من أنباء الغيب . .. فاصبر إن الع_قبة للمتقين

حسن فرجام خداترسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 22 - 18

18_ آنان كه از خدا ترسانند و از حساب سخت و ناگوار قيامت هراس دارند ، به فرجامى نيك خواهند رسيد .

و يخشون ربهم و يخافون سوء الحساب . .. أُول_ئك لهم عقبى الدار

حسن فرجام داود(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 25 - 5

5 - داوود ( ع ) ، برخوردار از حسن عاقبت و سرانجامى نيك

و حسن مئاب

{مئاب} به معناى مرجع و بازگشت است و

منظور از {حسن مئاب} حسن عاقبت و سرانجام نيك است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 49 - 7

7 - داوود ، سليمان ، ايوب ، ابراهيم ، اسحاق ، يعقوب ، اسماعيل ، اليسع ، ذاالكفل ( عليهم السلام ) ، از تقواپيشگان و نيك فرجامان بودند .

و اذكر داود . .. إسم_عيل و اليسع و ذاالكفل ... ه_ذا ذكر و إنّ للمتقين لحسن مئاب

{مئاب} به معناى مرجع و بازگشت است و منظور از {حسن مئاب} حسن عاقبت و سرانجام نيك است. گفتنى است كه برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه مقصود از {متقين} پيامبرانى باشد كه در آيات گذشته از آنان سخن گفته شد.

حسن فرجام دنيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 42 - 9

9_ دنيا ، داراى عاقبت و فرجامى نيك است .

لمن عقبى الدار

{ال} در {الدار} عهد حضورى و اشاره به حيات دنيا دارد. مراد از فرجام حيات دنيا بهشت و نعمتهاى آن است.

حسن فرجام دنياطلبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 50 - 11

11 - دنيامداران ، مغرور به آخرت اند و سرنوشت خويش را در آن جا نيك مى پندارند .

و لئن رجعت إلى ربّى إنّ لى عنده للحسنى

حسن فرجام ذوالكفل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 49 - 7

7 - داوود ، سليمان ، ايوب ، ابراهيم ، اسحاق ، يعقوب ، اسماعيل ، اليسع ، ذاالكفل ( عليهم السلام )

، از تقواپيشگان و نيك فرجامان بودند .

و اذكر داود . .. إسم_عيل و اليسع و ذاالكفل ... ه_ذا ذكر و إنّ للمتقين لحسن مئاب

{مئاب} به معناى مرجع و بازگشت است و منظور از {حسن مئاب} حسن عاقبت و سرانجام نيك است. گفتنى است كه برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه مقصود از {متقين} پيامبرانى باشد كه در آيات گذشته از آنان سخن گفته شد.

حسن فرجام سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 40 - 2

2 - سليمان ( ع ) ، برخوردار از حسن عاقبت و سرانجامى نيك

و حسن مئاب

{مئاب} به معناى مرجع و بازگشت است و منظور از {حسن مئاب} حسن عاقبت و سرانجام نيك است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 49 - 7

7 - داوود ، سليمان ، ايوب ، ابراهيم ، اسحاق ، يعقوب ، اسماعيل ، اليسع ، ذاالكفل ( عليهم السلام ) ، از تقواپيشگان و نيك فرجامان بودند .

و اذكر داود . .. إسم_عيل و اليسع و ذاالكفل ... ه_ذا ذكر و إنّ للمتقين لحسن مئاب

{مئاب} به معناى مرجع و بازگشت است و منظور از {حسن مئاب} حسن عاقبت و سرانجام نيك است. گفتنى است كه برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه مقصود از {متقين} پيامبرانى باشد كه در آيات گذشته از آنان سخن گفته شد.

حسن فرجام صابران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 22 - 17

17_ فرجام نيك از آنِ صبرپيشگان ، برپادارندگان نماز ، انفاق

گران و جبران كنندگان اعمال بد با اعمال شايسته است .

والذين صبروا . .. و يدرءون بالحسنة السيئة أُول_ئك لهم عقبى الدار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 24 - 6

6_ عاقبت و فرجام حيات دنيا ( بهشت ) براى صبرپيشگان بر طاعت خدا عاقبتى خوش و نيكوست .

فنعم عقبى الدار

حسن فرجام صالحان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 29 - 2

2_ فرجام نيكو ( سعادت اخروى ) از آنِ مؤمنانِ داراى عمل صالح است .

الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت طوبى لهم و حسن مئاب

{مئاب} مصدر ميمى و به معناى بازگشت است و مراد از آن سراى آخرت مى باشد. قابل ذكر است كه {طوبى} مبتدا و {حسن مئاب} عطف بر آن و {لهم} خبر براى آن دو مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 76 - 13

13- بهترين عاقبت ، در انتظار انجام دهندگان عمل صالح است .

و خير مردًّا

{مردّاً} مى تواند اسم مكان و به معناى {مرجع} باشد (البحر المحيط). در اين صورت مراد از {خير مردّاً} بهترين فرجام خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 10 - 18

18 - صالحان ، داراى فرجامى نيك در جهان آخرت

لولا أخّرتنى . .. و أكن من الص_لحين

حسن فرجام قوم يونس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 148 - 5

5 - ايمانِ ثمربخش قوم يونس و فرجام نيك آنان ، مايه عبرت

و موجب دلدارى به پيامبر ( ص ) و مؤمنان

ف__َامنوا فمتّعن_هم إلى حين

برداشت ياد شده از آن جا است كه آيه شريفه درصدد دلدارى به پيامبر(ص) و مؤمنانى است كه در شرايط سخت و طاقت فرساى مكه قرار داشتند. در واقع اين آيه، آنان را (همچون يونس(ع)) به ادامه رسالت الهى فرا مى خواند.

حسن فرجام متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 49 - 16،17

16_ فرجام نيك ، از آنِ تقواپيشگان است .

إن الع_قبة للمتقين

17_ پيامبر ( ص ) و پيروان او ، از تقوا پيشگانند و فرجام نيك از آنِ ايشان است .

فاصبر إن الع_قبة للمتقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 132 - 19

19 - فرجام نيك ، از آنِ تقواپيشگان است .

والع_قبة للتّقوى

گفتن {التقوى} و اراده {أهل التقوى}، براى مبالغه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 83 - 7

7 - عاقبت نيك ، ويژه تقواپيشگان است .

و الع_قبة للمتّقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 49 - 8

8 - تقواپيشگان ، برخوردار از فرجامى نيك

و إنّ للمتّقين لحسن مئاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 15 - 19

19- فرجام نيك متقين بهشتى ، غيرقابل قياس با فرجام سخت دوزخيان

مثل الجنّة الّتى وعد المتّقون . .. كمن هو خ_لد فى النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 17 - 6

6 - مقايسه فرجام

نيك تقواپيشگان با سرنوشت شوم كافران ، شيوه بهينه هدايت خلق

اصلوها . .. إنّ المتّقين فى جنّ_ت و نعيم

از اين كه خداوند در هدايت خلق، به ترسيم هر دو فرجام پرداخته است; مطلب بالا برداشت مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 29 - 4

4 - ترسيم فرجام نيك متقين و سرنوشت شوم تكذيب كنندگان دين ، از وظايف رهبران الهى

فذكّر

ظاهراً موضوع تذكر، مطالبى است كه در آيات پيشين در مورد فرجام نيك مؤمنان و سرنوشت شوم كافران آمده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 21 - 1

1 - انفاق گران باتقوا و مخلص ، آينده اى سرشار از رضايت خاطر خواهند داشت .

و لسوف يرضى

حسن فرجام محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 22 - 17

17_ فرجام نيك از آنِ صبرپيشگان ، برپادارندگان نماز ، انفاق گران و جبران كنندگان اعمال بد با اعمال شايسته است .

والذين صبروا . .. و يدرءون بالحسنة السيئة أُول_ئك لهم عقبى الدار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 37 - 12

12 - محسنان ( نيكوكاران ) ، داراى آينده اى درخشان و سرشار از شادى و شادكامى

كذلك سخّر لكم . .. و بشّر المحسنين

حسن فرجام محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 135 - 9

9 _ فرجام نيك از آن پيامبر(ص) و مؤمنان است. و ظالمان محروم از آن مى باشند.

فسوف تعلمون من تكون

له عقبة الدار إنه لايفلح الظلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 49 - 17

17_ پيامبر ( ص ) و پيروان او ، از تقوا پيشگانند و فرجام نيك از آنِ ايشان است .

فاصبر إن الع_قبة للمتقين

حسن فرجام مخلصان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 21 - 1

1 - انفاق گران باتقوا و مخلص ، آينده اى سرشار از رضايت خاطر خواهند داشت .

و لسوف يرضى

حسن فرجام مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 49 - 17

17_ پيامبر ( ص ) و پيروان او ، از تقوا پيشگانند و فرجام نيك از آنِ ايشان است .

فاصبر إن الع_قبة للمتقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 2 - 4

4- مسلمان و تسليم خدا بودن ، فرجامى نيك و پسنديده دارد .

ربما يودّ الذين كفروا لو كانوا مسلمين

حسن فرجام مقربان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 95 - 1

1 - برپايى قيامت ، تقسيم شدن مردم به سه دسته ( مقربان ، اصحاب اليمين و اصحاب الشمال ) و فرجام نيك دو دسته اول و بدفرجامى دسته آخر ، امرى قطعى ، يقنى و غيرقابل ترديد است .

إنّ ه_ذا لهو حقّ اليقين

{ه_ذا} به آنچه در سوره واقعه مطرح شده اشاره دارد و محور آن مطالبى است كه در برداشت بالا آمده است. گفتنى است كه تعبير {حقّ اليقين} از باب اضافه صفت به موصوف

است; يعنى، {اليقين الحقّ} و حق به معناى ثابت و استوار است. بنابراين {اليقين الحقّ}; يعنى، يقينى كه ثابت است و هرگز ترديد در آن راه ندارد.

حسن فرجام مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 135 - 4،9

4 _ كافران در روز قيامت در خواهند يافت كه فرجام نيك از آن مؤمنان است.

فسوف تعلمون من تكون له عقبة الدار

9 _ فرجام نيك از آن پيامبر(ص) و مؤمنان است. و ظالمان محروم از آن مى باشند.

فسوف تعلمون من تكون له عقبة الدار إنه لايفلح الظلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 29 - 2

2_ فرجام نيكو ( سعادت اخروى ) از آنِ مؤمنانِ داراى عمل صالح است .

الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت طوبى لهم و حسن مئاب

{مئاب} مصدر ميمى و به معناى بازگشت است و مراد از آن سراى آخرت مى باشد. قابل ذكر است كه {طوبى} مبتدا و {حسن مئاب} عطف بر آن و {لهم} خبر براى آن دو مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 23 - 12

12- بيان عاقبت نيك مؤمنان داراى عمل صالح و فرجام شوم پيروان شيطان ، روشى است براى ايجاد انگيزش آدميان به عاقبت انديشى .

و برزوا لله جميعًا فقال الضعف_ؤا للذين استكبروا . .. فهل أنتم مغنون عنّا من عذاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 34 - 14

14 - مؤمنان راستين و مبرا از پندار هاى شرك آميز ، داراى آينده اى سعادتمند

و سرشار از خوشبختى و شادكامى

و بشّر المخبتين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 18 - 2

2 - فرجام ناگوار كافران و عاقبت نيكوى مؤمنان ، علامت برابر نبودن آنان با يكديگر است .

فذوقوا بما نسيتم لقاء يومكم . .. فلاتعلم نفس ما أُخفى لهم ... أفمن كان مؤمنًا كم

{فاء} در {أفمن} تفريع بر آيات سابق است كه در آنها از كافران و مؤمنان و فرجام و عاقبتشان سخن گفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 24 - 4

4 - مسؤوليت پيامبر ( ص ) ، تبيين سر انجام نيك مؤمنان و عاقبت شوم كفرپيشگان است .

إنّا أرسلن_ك بالحقّ بشيرًا و نذيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 3 - 2

2- نيك فرجامى و غفران لغزش هاى مؤمنان ، نتيجه پيروى از حق و پيام پروردگارشان

و الذين ءامنوا . .. ذلك بأنّ ... و أنّ الذين ءامنوا اتّبعوا الحقّ من ربّهم

حسن فرجام نمازگزاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 22 - 17

17_ فرجام نيك از آنِ صبرپيشگان ، برپادارندگان نماز ، انفاق گران و جبران كنندگان اعمال بد با اعمال شايسته است .

والذين صبروا . .. و يدرءون بالحسنة السيئة أُول_ئك لهم عقبى الدار

حسن فرجام نوح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 49 - 15

15_ نوح ( ع ) و پيروان او ، از تقواپيشگان و بهره مند از فرجامى نيك

تلك

من أنباء الغيب . .. فاصبر إن الع_قبة للمتقين

حسن فرجام يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 49 - 7

7 - داوود ، سليمان ، ايوب ، ابراهيم ، اسحاق ، يعقوب ، اسماعيل ، اليسع ، ذاالكفل ( عليهم السلام ) ، از تقواپيشگان و نيك فرجامان بودند .

و اذكر داود . .. إسم_عيل و اليسع و ذاالكفل ... ه_ذا ذكر و إنّ للمتقين لحسن مئاب

{مئاب} به معناى مرجع و بازگشت است و منظور از {حسن مئاب} حسن عاقبت و سرانجام نيك است. گفتنى است كه برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه مقصود از {متقين} پيامبرانى باشد كه در آيات گذشته از آنان سخن گفته شد.

حسن معاشرت با مساكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 27 - 5

5 - آگاهى از فلسفه فقر و غنا و برخورد صحيح با يتيمان ، مسكينان و اموال مردم و دل نبستن به ثروت ، فرونشاننده اضطراب درونى و مايه اطمينان نفس انسان

فأمّا الإنس_ن إذا ما ابتليه . .. ي_أيّتها النّفس المطمئنّة

توصيف {نفس} به {مطمئن} _ در قيامت _ ممكن است به اعتبار اطمينانى باشد كه در دنيا، براى او حاصل شده بود.

حسن معاشرت با يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 27 - 5

5 - آگاهى از فلسفه فقر و غنا و برخورد صحيح با يتيمان ، مسكينان و اموال مردم و دل نبستن به ثروت ، فرونشاننده اضطراب درونى و مايه اطمينان نفس انسان

فأمّا الإنس_ن إذا ما

ابتليه . .. ي_أيّتها النّفس المطمئنّة

توصيف {نفس} به {مطمئن} _ در قيامت _ ممكن است به اعتبار اطمينانى باشد كه در دنيا، براى او حاصل شده بود.

حسن نيت معذوران از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 91 - 12

12 _ اشخاص معذور و معاف شده از جهاد ، در صورت داشتن حسن نيت و خيرخواه بودن ، از محسنان به حساب مى آيند .

ليس على الضعفاء . .. إذا نصحوا للّه و رسوله ما على المحسنين من سبيل

حسن نيت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 10 - 14

14 - مؤمن ، به دور از نيت و انديشه سوء نسبت به ديگر مؤمنان

الذين جاءو من بعدهم يقولون . .. و لاتجعل فى قلوبنا غلاّ للذين ءامنوا

آيه شريفه، در حقيقت رهنمودى است به مؤمنان كه خويش را از هرگونه بدخواهى و كينه نسبت به اهل ايمان، دور نگه دارند.

زمينه حسن فرجام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 15 - 7

7- تقوا ، احسان به پدر و مادر ، پرهيز از سلطه جويى و عصيان ، زمينه ساز فرجامى سرشار از سلامت و امنيت كامل است .

برًّا بولديه و لم يكن جبّارًا عصيًّا . و سل_م عليه يوم ولد و يوم يموت و يوم يبعث

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 39 - 17

17 - فرجام نيك و بد انسان ها ، در گرو عقيده و عمل آنان است .

رجال لاتلهيهم

تج_رة و لابيع عن ذكر اللّه و إقام الصلوة . .. ليجزيهم اللّه أحسن م

تصريح خداوند بر اعمال مؤمنان (أحسن ما عملوا) و نيز اعمال كافران (أعمالهم كسراب)، حكايت از اين دارد كه علاوه بر عقيده انسان ها(ايمان و كفر)، اعمال آنان نيز در سرنوشت شان مؤثر خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 10 - 4

4 - فرجام نيك و بد ، در اختيار خداوند است و زمينه هر دو را او فراهم مى سازد .

فسنيسّره لليسرى . .. للعسرى

سرزنش اطمينان به حسن فرجام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 50 - 12

12 - غرور و اطمينان به سرنوشت نيك اخروى ، امرى نكوهيده است .

و لئن رجعت إلى ربّى إنّ لى عنده للحسنى

شرايط حسن فرجام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 49 - 12

12_ صبر و تقوا ، دو شرط اساسى براى پيروزى نهايى بر كافران و نايل شدن به فرجامى نيكوست .

فاصبر إن الع_قبة للمتقين

عوامل حسن عاقبت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 126 - 13

13 _ استقامت در راه خدا و دستيابى به حسن عاقبت ، نيازمند امداد هاى خداوند است .

ربنا أفرغ علينا صبراً و توفنا مسلمين

عوامل حسن فرجام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 2 - 4

4_ پرستش خداى يكتا ، درپى دارنده فرجامى خوش و نيكوست .

إننى لكم منه . .. بشير

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 122 - 4

4_ اعمال و عقايد مؤمنان ، موجب دستيابى آنان به فرجامى نيك خواهد شد .

إنا ع_ملون . .. إنا منتظرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 35 - 4

4- رعايت عدل و انصاف اقتصادى ، در پى دارنده عاقبت و فرجامى نيك است .

ذلك خير و أحسن تأويلا

{تأويل} از مصدر {اَوْل} به معناى بازگشت به اصل است و مراد از آن، غايتى است كه منظور و مورد نظر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 71 - 7

7- انسان ها ، براى وصول به فرجام نيك ، بايد با هوشيارى كامل در پى رهبرانى صالح و شايسته باشند .

يوم ندعوا كلّ أُناس بإم_مهم

از اينكه خداوند قيامت را با اين وصف ذكر مى كند: {همه انسانها به نام رهبرانشان فرا خوانده مى شوند} احتمالاً هشدارى است به آنان كه متوجه باشند به دنبال چه كسى حركت مى كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 72 - 4

4- فرجام نيك و بد انسان ها در آخرت ، تابع عملكرد و بينش دنيوى آنان است .

و من كان فى ه_ذه أعمى فهو فى الأخرة أعمى و أضلّ سبيلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 44 - 7

7- ولايت خداوند و حقّانيّت او ، ضامن اعطاى بهترين پاداش ها و فرجام ها است .

هنالك الول_ية للّه الحقّ هو خير ثوابًا و خير

عقبًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 15 - 6

6 _ تقواپيشگى ، عامل دستيابى به بهشت جاودان و سرانجامى خوش و برتر

جنّة الخلد . .. و مصيرًا

از پاداش قرارگرفتن بهشت براى متقين، استفاده مى شود كه بهشت را به بهاى تلاش مى دهند نه به بهانه و اين تلاش _ به قرينه وصف {متّقين} _ تقواپيشگى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 22 - 6

6 - چنگ زدن به ريسمان محكم الهى ، فرجامى خوش دارد .

فقد استمسك بالعروة الوثقى و إلى اللّه ع_قبة الأُمور

{و إلى اللّه عاقبة الأُمور} در مقام تعليل براى {فقد استمسك. ..} است و كنايه از فلاح و رستگارى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 49 - 9،10

9 - تقوا ، عامل نيك فرجامى انسان

و إنّ للمتّقين لحسن مئاب

10 - نيك فرجامى ، تنها در سايه تقواپيشگى ميسر است .

و إنّ للمتّقين لحسن مئاب

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه لام در {للمتّقين} براى اختصاص است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 3 - 2

2- نيك فرجامى و غفران لغزش هاى مؤمنان ، نتيجه پيروى از حق و پيام پروردگارشان

و الذين ءامنوا . .. ذلك بأنّ ... و أنّ الذين ءامنوا اتّبعوا الحقّ من ربّهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 36 - 5

5- عنصر ايمان و تقوا ، تغيير دهنده ماهيت پوچ زندگى دنيايى به

ماهيتى ارزشى و با فرجام

إنّما الحيوة الدنيالعب و لهو و إن تؤمنوا و تتّقوا يؤتكم أجوركم

از ارتباط {إنّما الحياة الدنيا. ..} با {إن تؤمنوا و...}، استفاده مى شود كه همين زندگى لعب و لهو، اگر به عنصر ايمان و تقوا آميخته شد; در نزد خدا ارزش مى يابد و داراى پاداش خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 2 - 5

5 - انسان هاى برخوردار از نفس لوّامه ، داراى فرجامى نيكو در قيامت *

لاأُقسم بيوم القيمه . و لاأُقسم بالنفس اللوّامة

بيان سوگند به نفس لوّامه، پس از سوگند به روز قيامت، ممكن است بيانگر حقيقت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 21 - 5

5 - برخوردارى از توجّهات و عنايت هاى خداوند ، مايه خشنودى انسان و دست يافتن او به فرجامى پسنديده و رضايت بخش

ابتغاء وجه ربّه . .. و لسوف يرضى

مشركان و حسن فرجام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 62 - 6،7،9

6- مشركان على رغم استناد امر ناخوشايند به خداوند ، مدعى عاقبتى نيكو براى خود بودند .

و يجعلون لله ما يكرهون و تصف ألسنتهم الكذب أن لهم الحسنى

7- ادعاى خوش عاقبتى مشركان براى خويش ، ادعايى دروغ و دور از واقعيت

و تصف ألسنتهم الكذب أن لهم الحسنى

{أن لهم الحسنى} بدل براى {الكذب} است.

9- مشركان ، تداوم نسل خويش را از طريق داشتن پسر ، براى خود فرجامى نيك تلقى مى كردند . *

و يجعلون لله ما يكرهون و تصف ألسنتهم الكذب

أن لهم الحسنى

احتمال دارد مراد از {الحسنى} به قرينه {و يجعلون لله البنات . .. و لهم ما يشتهون} و {يجعلون لله ما يكرهون} ادامه نسل مشركان از طريق پسرانى باشد كه آنان براى خويش مدعى بودند.

منشأ حسن فرجام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 44 - 6

6- خداوند ، عطاكننده بهترين پاداش ها و برترين فرجام ها است .

هو خير ثوابًا و خير عقبًا

{ثواب} به معناى {اجر و پاداش} است و {عقب} به معناى {عاقبت و فرجام}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 39 - 5

5 - انسان فرجام نيك يا بد را به خواست خود ، انتخاب مى كند و بر آن مجبور نيست .

فمن شاء اتّخذ إلى ربّه م_ابًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 10 - 4

4 - فرجام نيك و بد ، در اختيار خداوند است و زمينه هر دو را او فراهم مى سازد .

فسنيسّره لليسرى . .. للعسرى

منشأ حسن فرجام انفاقگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 12 - 2

2 - فراهم ساختنِ آسانى براى انفاق گران با تقوا و سختى براى ثروتمندان بخيل ، وعده تخلّف ناپذير خداوند و نمونه اى از هدايت گرى او است .

فسنيسّره لليسرى . .. فسنيسّره للعسرى ... إنّ علينا للهدى

جمله {إنّ علينا للهدى}، به منزله تعليل براى آيات پيشين است; يعنى، چون هدايت را بر خويش لازم شمرده ايم، براى هر يك از آن دو دسته فرجام

مناسب برخوردشان با هدايت را فراهم مى سازيم.

حسن ظن

اهميت حسن ظن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 12 - 2

2 - لزوم حاكميت روح خوشبينى ، در زندگى اجتماعى مؤمنان و پرهيز از بدگمانى و شك

اجتنبوا كثيرًا من الظنّ

حسن عاقبت

{حسن عاقبت}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 14 - 13

13 _ جايگاه و فرجام نيك ، تنها نزد خداوند است .

و اللّه عنده حسن المئاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 126 - 12

12 _ مؤمنان راستين نگران حسن عاقبت خويش و باقى ماندن بر طريق ايمان تا آخرين لحظات

و توفنا مسلمين

حسن عاقبت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 193 - 19

19 _ ترغيب مؤمنان از سوى خداوند به دعا و طلب آمرزش و همراهى با ابرار و حسن عاقبت

ربّنا فاغفرلنا ذنوبنا و كفّر عنّا سيّئاتنا و توفّنا مع الابرار

ستايش خردمندان به ويژگيهاى ياد شده، به اين منظور است كه مؤمنان هم، خواستار موارد ياد شده باشند.

عوامل حسن عاقبت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 126 - 13

13 _ استقامت در راه خدا و دستيابى به حسن عاقبت ، نيازمند امداد هاى خداوند است .

ربنا أفرغ علينا صبراً و توفنا مسلمين

حسن عقلى

{حسن عقلى}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 28 - 9،10

9 _ وجود كارهاى پسنديده و ناپسند،

بدون امر و نهى خداوند

إن الله لا يأمر بالفحشاء

10 _ عقل آدمى توانا بر درك كردارهايى پسنديده و ناپسند، مستقل از امر و نهى خداوند

قل إن الله لا يأمر بالفحشاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 181 - 4

4 _ عدالت پيشگان همواره حق را ميزان قضاوت هاى خويش قرار داده و بر اساس آن داورى مى كنند .

و به يعدلون

{به} متعلق به {يعدلون} و {باء} در آن براى استعانت است.

حسن نيت

آثار حسن نيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 91 - 12،14

12 _ اشخاص معذور و معاف شده از جهاد ، در صورت داشتن حسن نيت و خيرخواه بودن ، از محسنان به حساب مى آيند .

ليس على الضعفاء . .. إذا نصحوا للّه و رسوله ما على المحسنين من سبيل

14 _ معاف شدگان از جهاد ، در صورت داشتن حسن نيت و خيرخواه بودن ، بايد از هر گونه تعرض در جامعه مصون باشند .

ليس على الضعفاء . .. إذا نصحوا للّه و رسوله ما على المحسنين من سبيل

حسن نيت معذوران از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 91 - 12

12 _ اشخاص معذور و معاف شده از جهاد ، در صورت داشتن حسن نيت و خيرخواه بودن ، از محسنان به حساب مى آيند .

ليس على الضعفاء . .. إذا نصحوا للّه و رسوله ما على المحسنين من سبيل

حسن نيت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59

- 10 - 14

14 - مؤمن ، به دور از نيت و انديشه سوء نسبت به ديگر مؤمنان

الذين جاءو من بعدهم يقولون . .. و لاتجعل فى قلوبنا غلاّ للذين ءامنوا

آيه شريفه، در حقيقت رهنمودى است به مؤمنان كه خويش را از هرگونه بدخواهى و كينه نسبت به اهل ايمان، دور نگه دارند.

حسنات از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

حسنات

آثار حسنات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 8 - 8

8 _ عن اميرالمؤمنين(ع) . .. و اما قوله: { فمن ثقلت موزينه ...} فإنما يعنى الحساب ... و الحسنات ثقل الميزان ... .

از اميرالمؤمنين(ع) روايت شده است: . .. مراد از آيه {فمن ثقلت موازينه}، حسابرسى (در قيامت) است ... و حسنات، موجب سنگينى ميزان است ... .

حسنات دنيوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 122 - 5

5- كسب فضايل معنوى و كوشش خود انسان ، مؤثر در برخوردارى او از مواهب و نيكى ها در دنيا و مقامات عالى در آخرت

إن إبرهيم كان أُمّة قانتًا لله . .. و إنه فى الأخرة لمن الصلحين

زمينه حسنات اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 122 - 8

8- دين ، دربردارنده سعادت و حسنات دنيوى و اخروى است .

و ءاتين_ه فى الدنيا حسنة و إنه فى الأخرة لمن الصلحين

زمينه حسنات دنيوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 122 - 8

8- دين ، دربردارنده سعادت و حسنات دنيوى و اخروى است .

و ءاتين_ه فى الدنيا حسنة و إنه

فى الأخرة لمن الصلحين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 123 - 10

10- پيروى از مرام حنيف ( معتدل و بى انحراف ) ابراهيمى ، دربردارنده نيكى هاى دنيوى و صلاح اخروى

و ءاتين_ه فى الدنيا حسنة و إنه فى الأخرة لمن الصلحين . .. اتّبع ملّة إبرهيم حنيف

موارد حسنات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 160 - 4

4 _ پذيرش همه معارف و احكام دين، حسنه و پذيرش بخشى از آن و رهاسازى بخشهاى ديگر، سيئه است.

إن الذين فرقوا دينهم . .. من جاء بالحسنة ... و من جاء بالسيئة

با توجه به آيه قبل مى توان گفت مصداق مورد نظر براى {الحسنة} ايمان به همه معارف و احكام دين و مصداق {السيئة} تفرقه در دين است.

حسنه

تبديل سيئه به حسنه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 70 - 4،6،10

4 _ كسانى كه مرتكب گناه شرك ، آدم كشى و زنا شده اند ، در صورتى كه به توبه ، ايمان و عمل صالح روى آورند ، خداوند كردار بد آنان را از نامه عملشان محو كرده و به جاى آنها كردار نيك قرار مى دهد .

و من يفعل ذلك . .. يض_عف له العذاب ... إلاّ من تاب ... فأُول_ئك يبدّل اللّه سيّئ

در اين كه مقصود از تبديل {سيئات} به {حسنات} چيست؟ ميان مفسران دو ديدگاه عمده وجود دارد: 1_ تبديل خود اعمال بد به اعمال نيك; به گونه اى كه در پرونده اعمال مؤمنان به جاى {سيئه}، {حسنه} نوشته

شود. 2- تبديل آثار و پيامدهاى {سيئات} _ كه عقاب است _ به آثار و پيامدهاى {حسنات} _ كه ثواب است _ . گفتنى است برداشت فوق مبتنى بر ديدگاه نخست است.

6 _ توبه ، ايمان و عمل صالح ، موجب محو شدن گناهان و آثار آنها ( عقاب ) و جايگزين شدن نيكى ها و آثار آنها ( ثواب ) به جاى آن گناهان

إلاّ من تاب و ءامن و عمل عملاًص_لحًا فأُول_ئك يبدّل اللّه سيّئاتهم حسن_ت

10 _ تبديل بدى هاى مردم توبه كار ، مؤمن و نيكوكار به خوبى ها و جايگزين كردن ثواب به جاى عقاب آنان ، برخاسته از غفران و مهربانى خداوند

إلاّ من تاب . .. فأُول_ئك يبدّل اللّه سيّئاتهم حسن_ت و كان اللّه غفورًا رحيمًا

يادآورى دو صفت غفران و رحمت خداوند، پس از وعده تبديل بدى هاى مؤمنان به خوبى ها، مى تواند گوياى حقيقت ياد شده باشد.

حسنه اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 201 - 6

6 _ حسنه در دنيا ، وسعت روزى و اخلاق نيك و در آخرت ، رضوان الهى و بهشت است .

ربّنا اتنا فى الدنيا حسنة

امام صادق (ع) درباره آيه {ربّنا اتنا . ..}، فرمود: رضوان اللّه و الجنة فى الاخرة و السعة فى الرزق و المعاش و حسن الخلق فى الدنيا

_______________________________

معانى الاخبار، ص 175 ; نورالثقلين، ج 1، ص 199، ح 725 و 728.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 202 - 1،5

1 _ آنان كه خواهان حَسَنه دنيوى و اُخرويند ، از آنچه انجام داده

اند ، بهره خواهند برد .

و منهم من يقول ربّنا اتنا . .. اولئك لهم نصيب مما كسبوا

5 _ تنها آنان كه پس از انجام حج ، خواهان حسنه دنيوى و اُخروى هستند ، از حج خود بهره خواهند برد .

فاذا قضيتم مناسككم . .. اولئك لهم نصيب مما كسبوا

بنابراينكه مراد از {ممّا كسبوا} انجام فريضه حج باشد.

حسنه دنيوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 201 - 6

6 _ حسنه در دنيا ، وسعت روزى و اخلاق نيك و در آخرت ، رضوان الهى و بهشت است .

ربّنا اتنا فى الدنيا حسنة

امام صادق (ع) درباره آيه {ربّنا اتنا . ..}، فرمود: رضوان اللّه و الجنة فى الاخرة و السعة فى الرزق و المعاش و حسن الخلق فى الدنيا

_______________________________

معانى الاخبار، ص 175 ; نورالثقلين، ج 1، ص 199، ح 725 و 728.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 202 - 1،5

1 _ آنان كه خواهان حَسَنه دنيوى و اُخرويند ، از آنچه انجام داده اند ، بهره خواهند برد .

و منهم من يقول ربّنا اتنا . .. اولئك لهم نصيب مما كسبوا

5 _ تنها آنان كه پس از انجام حج ، خواهان حسنه دنيوى و اُخروى هستند ، از حج خود بهره خواهند برد .

فاذا قضيتم مناسككم . .. اولئك لهم نصيب مما كسبوا

بنابراينكه مراد از {ممّا كسبوا} انجام فريضه حج باشد.

سنت هاى حسنه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 84 - 7

7 _ مشروعيت و پسنديده بودن حضور بر

مزار مؤمنان و دعا و استغفار براى آنان

و لاتصل . .. و لاتقم على قبره

آنچه در آيه نهى شده در خصوص منافقان است و همين تخصيص مى رساند كه حضور يافتن بر مزار مؤمنان و دعا براى آنان امرى جايز، بلكه پسنديده است.

مراد از حسنه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 160 - 9

9 _ عن على(ع) فى قوله تعالى . .. {من جاء بالحسنة فله عشر امثالها}، الحسنة حبنا أهل البيت و السيئة بغضنا ... .

از اميرالمؤمنين(ع) درباره آيه {من جاء بالحسنة . .. } روايت شده است: {حسنه} دوستى ما اهل بيت و {سيئه} دشمنى ماست ... .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 50 - 8

8 _ { عن ابى جعفر ( ع ) فى قوله : { إن تصبك حسنة تسؤهم و إن تصبك مصيبة } : اما الحسنة فالغنيمة و العافية و اما المصيبة فالبلاء و الشدة ;

از امام باقر (ع) درباره قول خدا {ان تصبك حسنة . ..} روايت شده است: {حسنة} غنيمت و سلامتى و {مصيبت} بلا و سختى است}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 96 - 8

8 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) . . . قال الحسنة التقية و السيّئة الإذاعة . و قوله عزّوجلّ { ادفع بالتى هى أحسن السيئّة } قال : التى هى أحسن التقية . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود: {حسنه} تقيه است و {سيئه} شايع كردن [اسرار] است.

[در باره ]قول خداى _ عزّوجلّ _ نيز {ادفع بالتى هى أحسن السيئّة} فرمود: آنكه احسن است، همان تقيه مى باشد ...}.

موارد حسنه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 40 - 10

10 _ ايمان و انفاق ، حسنه اى است كه ، هر چند اندك باشد ، پاداش عظيم الهى را در پى خواهد داشت .

ماذا عليهم لو امنوا باللّه و اليوم الاخر و انفقوا . .. و ان تك حسنة يضاعفها و يؤ

از مصاديق مورد نظر براى حسنه، به دليل آيه قبل، ايمان و انفاق است.

حضور قلب از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

حضور قلب

آثار حضور قلب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 28 - 27

27- كسانى كه ياد خداوند در قلب آنان حضور ندارد ، شايسته رهبرى نيستند .

و لاتطع من أغفلنا قلبه عن ذكرنا

نهى از اطاعت غافلان، نفى شايستگى آن ها براى فرمان دادن و ارائه پيشنهاد است.

اهميت حضور قلب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 29 - 4

4 _ لزوم روى آورى خالصانه به خدا و انقطاع كامل از غير او به هنگام حضور در مساجد

و أقيموا وجوهكم عند كل مسجد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 28 - 28

28- زنده نگه داشتن ياد خدا در قلب و از ميان بردن زمينه هاى غفلت از آن ، لازم است .

و لاتطع من أغفلنا قلبه عن ذكرنا

حضور قلب در عبادت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - حمد - 1

- 5 - 8

8 - احساس حضور در پيشگاه خداوند از آداب عبادت است .

إياك نعبد

از جمله نكته هاى التفات از غيبت به خطاب در سوره حمد، بيان ادب عبادت و دعاست; يعنى، شايسته است انسان به هنگام پرستش و دعا احساس كند كه در پيشگاه خداوند حاضر است.

حضور قلب در نماز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 43 - 8،9

8 _ بى توجهى به اذكار نماز و مفاهيم آن ، فلسفه بطلان آن در حال مستى

لا تقربوا الصلوة . .. حتى تعلموا ما تقولون

جمله {حتى تعلموا . .. } بيانگر علت تحريم بطلان نماز در حال مستى است.

9 _ برپايى نماز با حالت حضور قلب امرى بايسته و سزاوار

حتى تعلموا ما تقولون

ملاك حرمت نماز در حال مستى توجه نداشتن و آگاه نبودن به اذكار نماز است. و اين معنا به هنگام غفلت و فقدان حضور قلب نيز وجود دارد.

نشانه هاى حضور قلب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 28 - 29

29- دعاى خالصانه در سپيده دم و پسين ، نشانه حضور ياد خدا در قلب انسان است .

الذين يدعون ربّهم بالغدوة و العشىّ . .. و لاتطع من أغفلنا قلبه عن ذكرنا

حفصه از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

حفصه

افشاگرى حفصه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 3 - 2،9

2 - يكى از همسران پيامبر ( ص ) ( حفصه ) ، سخن محرمانه و سرّى آن حضرت را [ براى عايشه ] فاش ساخت .

و إذ أسرّ النبىّ إلى بعض أزوجه حديثًا فلمّا

نبّأت به

مفسران، براساس شأن نزول ها، ماجراى نقل شده در آيه شريفه را مربوط به حفصه و عايشه دانسته اند.

9 - هيچ كس ، جز خداوند ، از افشا شدن راز پيامبر ( ص ) از سوى همسرش ( حفصه ) آگاه نبود .

قالت من أنباك ه_ذا قال نبّأنى العليم الخبير

از اين كه پيامبر(ص) آگاهى خود را از ناحيه خداوند دانسته است، مى توان به مطلب ياد شده پى برد.

پرسش حفصه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 3 - 7

7 - پرسش همسر پيامبر ( ص ) ( حفصه ) ، از آن حضرت درباره منبع اطلاع ايشان از افشا شدن رازش

فلمّا نبّأها به قالت من أنباك ه_ذا

توصيه توبه به حفصه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 4 - 1

1 - توصيه خداوند به دو همسر خطاكار پيامبر ( ص ) ( حفصه و عايشه ) ، به توبه و دست برداشتن از خطاكارى

إن تتوبا إلى اللّه

جواب شرط {إن تتوبا إلى اللّه}، محذوف و تقدير آن چنين است: {فهو خير لكما}. اين جمله در حقيقت، تشويق و توصيه به توبه و تكرار نكردن اشتباهات گذشته است.

حق از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

{حق}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 176 - 8

8 _ مقابله با پيامبر ( ص ) و جبهه حقّ ، به منزله مقابله با خداوند است .

انّهم لن يضرّوا اللّه شيئاً

مستند نمودن نفى ضرر به خداوند، با وجود اينكه مراد، نفى ضرر از دين و پيامبر (ص) و مسلمانان

است، اشاره به اين معنا دارد كه مقابله با دين و پيامبر (ص)، به منزله مقابله با خداوند است.

آثار اتمام حجت با حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 42 - 2

2 - لزوم ترك بحث و احتجاج با كافران حق ناپذير ، پس از اتمام حجت و ارائه برهان

فذرهم يخوضوا و يلعبوا

آثار اجتناب از حق ناپذيرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 32 - 14

14 - استفاده از آيه هاى خدا ، براى رهيافت به خداشناسى ، منوط به حفظ بى طرفى و دست كشيدن از دغلكارى و حق ناپذيرى است .

و ما يجحد بأي_تنا إلاّ كلّ ختّار كفور

آثار اصرار بر حق ستيزى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 67 - 7

7 - اصرار اكثريت افراد جامعه بر كفر و حق ستيزى ، زمينه نزول عذاب الهى

إنّ فى ذلك لأية و ما كان أكثرهم مؤمنين

آثار اصرار بر حق ناپذيرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 158 - 9

9 - اصرار اكثريت افراد جامعه بر كفرورزى و حق ناپذيرى ، زمينه ساز نزول عذاب و گرفتار شدن آنان به خشم و قهر الهى

فأخذهم العذاب . .. و ما كان أكثرهم مؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 174 - 6

6 - اصرار اكثريت افراد جامعه بر كفرورزى و حق ناپذيرى ، زمينه ساز نزول عذاب و گرفتار شدن به خشم

و قهر الهى

إنّ فى ذلك لأية و ما كان أكثرهم مؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 16 - 8

8 - اصرار و مداومت بر كفر و حق ناپذيرى ، درپى دارنده عذاب آتش دوزخ

إنّما تجزون ما كنتم تعملون

فعل {كنتم تعملون}، ماضى استمرارى و بيانگر اصرار و مداومت شخص، بر عمل است.

آثار اعراض از حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 49 - 6

6 _ عدول از حق در بينش و اعتقادات، زمينه تكذيب آيات الهى

و الذين كذبوا بأيتنا يمسهم العذاب بما كانوا يفسقون

جمله {بما كانوا يفسقون} مى تواند بيان علت تكذيب منجر به عذاب باشد. يعنى چون آنان فاسق بودند، تكذيب مى كردند. و چون سوره انعام مكى است و آيات قبل هم بحث از اعتقادات مى باشد، به نظر مى رسد اين فسق، فسق اعتقادى باشد، نه فسق عملى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 74 - 25

25 _ روى گردانى از حق و اصرار بر كفر و ارتداد ، مستلزم كيفر شديد دنيوى و اخروى است .

و إن يتولوا يعذبهم اللّه عذاباً أليماً فى الدنيا و الأخرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 119 - 5

5_ اختلافات دينى و مذهبى و دور شدن از حق به خاطر آن ، مانع نيل انسان ها به هدف خلقتشان است .

و لايزالون مختلفين. إلاّ من رحم ربك و لذلك خلقهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف -

18 - 29 - 8

8- گرايش و عدم گرايش مردم و آراى آنان در حقانيّت حق ، بى تأثير است .

الحقّ من ربّكم فمن شاء فليؤمن ومن شاء فليكفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 6 - 2

2 - روى گردانى مداوم از حق ، زمينه ساز اقدامات خصمانه ترى عليه آن از طريق تكذيب و استهزا

إلاّكانوا عنه معرضين . فقد كذّبوا ... يستهزءون

با توجه به تفريع {فقد كذّبوا. ..} بر {كانوا عنه معرضين} روشن مى شود كه كافران در نتيجه روى گردانى مستمر از حق، كم كم موضعشان را نسبت به آن سخت تر كرده و صريحاً به تكذيب و ريشخند آن پرداختند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 47 - 6

6 - جدى نگرفتن پيام حق و برخورد هوچى گرانه با آن ، شيوه مستمر اهل باطل

فلمّا جاءهم ب_اي_تنا إذا هم منها يضحكون

آثار اعلام پيروزى حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 81 - 7

7- اعلام پيروزى قطعى حق بر باطل ، مايه اميد مؤمنان و يأس مشركان و باطل گرايان

و قل جاء الحقّ و زهق الب_طل إن الب_طل كان زهوقًا

اعلام صريح بر شكست قطعى باطل، در پى بيان تلاشهاى كافران جهت اخراج پيامبر(ص) از مكه، مى تواند براى تقويت بنيه روانى مؤمنان و ايجاد يأس در دل مشركان باشد.

آثار انذار حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 92 - 12

12 - تنها انذار و تهديد نسبت به

عواقب شوم عمل ، داراى امكان تأثير در حق ستيزان

و من ضلّ فقل إنّما أنا من المنذرين

با اين كه قرآن دربردارنده هر دو بعد انذار و تبشير است; اما پيامبر(ص) در قبال گمراهان حق ناپذير، تنها موظف به بيان بُعد انذارگر قرآن بود و اين بدان جهت است كه تنها عاملى كه ممكن بود در آنان تأثير بگذارد {انذار} است.

آثار پيروى از حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 3 - 2

2- نيك فرجامى و غفران لغزش هاى مؤمنان ، نتيجه پيروى از حق و پيام پروردگارشان

و الذين ءامنوا . .. ذلك بأنّ ... و أنّ الذين ءامنوا اتّبعوا الحقّ من ربّهم

آثار تبيين حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 41 - 10

10- حق ، هر چند روشن و تبيين شده باشد ، لزوماً پذيرش همگان را در پى ندارد .

و لقد صرّفنا فى ه_ذا القرءان ليذّكّروا و ما يزيدهم إلاّ نفورًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 102 - 13

13- انذار پس از تبيين حق ، وسيله اى است در جهت اصلاح حق ناپذيران

لقد علمت . .. و إنى لأظنّك ي_فرعون مثبورًا

ذكر {إنى لأظنّك يافرعون مثبوراً} پس از ارائه معجزه و رد آن از سوى فرعون، احتمال دارد وارد شدن از در تهديد براى اصلاح باشد.

آثار ترك تبليغ حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عصر - 103 - 3 - 4

4 - كفرورزى ، ترك عمل صالح و بى اعتنايى به ترويج

حق و صبر ، زيان كارى است .

لفى خسر . إلاّ الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت و تواصوا بالحقّ و تواصوا بالصبر

آثار تسليم به حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 102 - 11

11- برخوردارى از روحيه تسليم در برابر حق ، شرط بهرهورى از هدايت و بشارت قرآن

و هدًى و بشرى للمسلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 125 - 3

3 _ تسليم بودن انسان در برابر حق و داشتن روحيه حق پذيرى، نشانه برخوردارى از هدايت و توفيق الهى است.

فمن يرد الله أن يهديه يشرح صدره للإسلم

اسلام در اين آيه مى تواند به معنى لغوى آن كه تسليم است، باشد.

آثار تشخيص حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 32 - 6

6- شناخت حق ، درپى دارنده تكليف و مسؤوليت فزون تر ، براى انسان

إنّ الذين كفروا و . .. من بعد ما تبيّن لهم الهدى لن يضرّوا اللّه شيئًا

تصريح به {من بعد ما تبيّن لهم الهدى}، مى رساند كه آشكار شدن حق بر انسان، تأثير عمده اى در برطرف كردن كفر، داشته باشد.

آثار تكذيب حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 5 - 7

7 _ رودررويى با حق و تكذيب آن، زمينه رويگردانى از آيات الهى

و ما تأتيهم . .. إلا كانوا عنها معرضين. فقد كذّبوا بالحق

{فاء} در {فقد كذبوا} مى تواند سببيه باشد، بر اين مبنا جمله {فقد كذبوا . .. } بيانگر سبب و زمينه اعراض

مذكور در آيه قبل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 1 - 7

7 - كفر به حق و اصالت وحى ، دليل عدم شايستگى كافران براى دوستى

تلقون إليهم بالمودّة و قد كفروا بما جاءكم من الحقّ

عبارت {و قد كفروا. ..} در حقيقت بيانگر علت نهى (لاتتّخذوا عدوّى) است.

آثار تنفر از حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 78 - 2

2 - حق گريزى و تنفر از پيام حق ، ويژگى بارز بيشتر مجرمان ستم پيشه

و ل_كنّ أكثركم للحقّ ك_رهون

آثار توبه حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 34 - 2

2- امكان شمول عفو الهى ، نسبت به كافران حق ستيز ، به شرط توبه و پشيمانى قبل از مرگ

إنّ الذين كفروا و . .. ثمّ ماتوا و هم كفّار فلن يغفر اللّه لهم

از مفهوم آيه شريفه، استفاده مى شود كه اگر كافر معاند در حال كفر نميرد و قبل از مرگ توبه كند، مشمول {لن يغفر اللّه} نخواهد بود.

آثار حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 110 - 8

8 - وجود حق و مظاهر آن ، زمينه ساز آشكار شدن ماهيت نهفته حق ستيزان *

حتّى أنسوكم ذكرى

از اين كه خداوند، مؤمنان را عامل غفلت كافران از ياد خدا معرفى كرده است، به دست مى آيد كه اگر مؤمنان نبودند، ماهيت حق ستيز كافران نهان مى ماند; ولى وجود آنان سبب شد تا چهره اصلى آنها آشكار شود.

آثار

حق پذيرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 89 - 18

18- روحيه حق پذيرى ، شرط بهرهورى از هدايت ، رحمت و بشارت قرآنى

و نزلنا عليك الكت_ب . .. و هدى و رحمة و بشرى للمسلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 24 - 4

4 - داشتن استعداد و روح حق پذيرى ، شرط بهره مند شدن و تأثير پذيرفتن از گفته هاى رسولان

ربّ السم_وت و الأرض و ما بينهماإن كنتم موقنين

جمله {إن كنتم موقنين} در حقيقت به معناى {إن كنتم مستعدين للإيقان و طالبين لمعرفة الحقايق} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 80 - 4

4 - حق شنوى و حق پذيرى ، نشانى از حيات جان و سلامت روان انسان در بينش الهى

إنّك لاتسمع الموتى . .. إذا ولّوا مدبرين

خداوند، كافران حق ناپذير را هم مرده خوانده است و هم ناشنوا، اين نشان مى دهد كسانى كه حق را به جان مى پذيرند و سخن حق را به گوش دل مى شنوند، نه مرده اند و نه ناشنوا.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 81 - 6،7

6 - تنها دل هاى سليم و حق پذير ، شايسته بهره مندى از پيام الهى انبيا

إن تسمع إلاّ من يؤمن ب_اي_تنا

مراد از {من يؤمن} كسانى اند كه در مقام پذيرش حق مى باشند و دل هايشان گرفتار كرى و كورى نشده است.

7 - بى تأثير بودن هدايت گرى پيامبر ( ص ) در محرومان

از روحيه تسليم و حق پذيرى

إن تسمع إلاّ من يؤمن ب_اي_تنا فهم مسلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 3 - 4

4 - آمادگى براى پذيرش حق ، شرط بهره گرفتن از قرآن است .

هدًى و رحمة للمحسنين

بى شك قرآن كريم، كتاب هدايت براى همه است. اختصاص يافتن هدايت آن به گروهى خاص، در اين آيه، به معناى محدوديت هدايت قرآن نيست، بلكه به معناى بهره بردن كسانى است كه آمادگى لازم را داشته باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 44 - 13

13 - برخوردارى از روحيه حق پذيرى و به دور بودن از لجاجت و عناد ، شرط بهرهورى انسان از هدايت وحى

و لو جعلنه . .. و الذين لايؤمنون فى ءاذانهم وقر و هو عليهم عمىً

از صدر آيه _ كه درباره لجاجت كافران است _ و نيز فعل مضارع {لايؤمنون} _ كه اشعار به استمرار عدم ايمان دارد _ مى توان استفاده كرد كه لجاجت و عناد، در محروميت انسان از ابزارهاى شناخت نقش دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 70 - 1

1 - راه يابى به بهشت ، فرجام نيك ايمان به آيات الهى و تسليم بودن در برابر حق

الذين ءامنوا ب_اي_تنا و كانوا مسلمين . ادخلوا الجنّة أنتم و أزوجكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 78 - 4

4 - حق پذيرى ، تنها رمز سعادت و رهايى انسان از فرجام شوم اخروى

لقد جئن_كم بالحقّ و ل_كنّ

أكثركم للحقّ ك_رهون

تكرار لفظ {حقّ} و اكتفا نكردن به ضمير، مى تواند اشاره به اين نكته داشته باشد كه تنها حق پذيرى، مى تواند تعيين كننده سر نوشت انسان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 17 - 7

7- تقواى عملى ، زاييده هدايت و ره يابى انديشه به حق

زادهم هدًى و ءاتي_هم تقوي_هم

از ارتباط {آتاهم تقواهم} با {زادهم هدىً} و عطف آن دو _ كه مستلزم تغاير و دوگانگى است _ مى توان استفاده كرد كه: اولاً هدايت امرى روحى و فكرى و تقوا مقوله اى عملى است و ثانياً تقوا مترتب بر ازدياد هدايت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 37 - 3

3 - دريافت پيام هاى نهفته در متن تاريخ ، نيازمند قلبى آگاه يا گوشى شنوا و حق پذير

إنّ فى ذلك لذكرى لمن كان له قلب أو ألقى السمع و هو شهيد

عبارت {لمن كان له قلب أو ألقى. ..} مى رساند كه براى فهم صحيح تاريخ، يكى از دو شرط لازم است: يا خردمندى و تيزهوشى در درك و تحليل و يا حق شنوى از اهل خرد و انديشه.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 12 - 2

2 - داشتن گوشى شنوا و دلى حق پذير ، از شرايط و زمينه هاى درس آموزى و پندگيرى

لنجعلها لكم تذكرة و تعيها أُذن وعية

{وعى} (مصدر {تعيها}) و {واعية} به معناى نگه دارى شىء و فهم و پذيرش آن است (لسان العرب). گفتنى است اسناد {وعى} به {اُذن}، اسناد

مجازى و مقصود از آن دل و جان حق پذير است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عصر - 103 - 3 - 1،2

1 - تنها مؤمنانى كه كار هاى شايسته انجام داده و يكديگر را به پذيرش حق و شكيبايى توصيه مى كنند ، گرفتار خسارت نخواهند شد .

إنّ الإنس_ن لفى خسر . إلاّ الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت و تواصوا بالحقّ و تواصو

2 - ايمان و عمل صالح و پذيرش حق و شكيبايى ، بهره گيرى درست از سرمايه هاى وجودى خويش است .

لفى خسر . إلاّ الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت و تواصوا بالحقّ و تواصوا بالصبر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 77 - 2

2- ايمان و روح حق پذيرى ، زمينه ساز شناخت صحيح آيات الهى و حوادث تاريخى و بهره گيرى از آنهاست .

إن فى ذلك لأية للمؤمنين

آثار حق پذيرى انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 29 - 2

2 - توجه به تأثير حق در نفوس مستعد ، به رغم عناد كافران ، مشوق رهبران الهى به تداوم تبليغ

إنّا كنّا من قبل ندعوه . .. فذكّر فما أنت ... بكاهن

فاء در {فذكّر}، تكليف تذكر را متفرع بر آيات پيشين كرده است. در آن آيات سخن از حق ناپذيرى برخى از مردم و حق پذيرى و قدرشناسى گروهى ديگر به ميان آمده بود.

آثار حق پذيرى بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 75 - 3

3 _ صبر

و شكيبايى بندگان خالص خدا ، در انجام تكاليف الهى چون فروتنى ، و شب زنده دارى ، حلم ، ترس ازقيامت ، توبه ، عفو كريمانه ، پذيرش حق و دعا و نيايش ، سبب برخوردار شدن آنان از نعمت ها و درجات عالى بهشت

الذين يمشون على الأرض هونًا . .. و الذين يقولون ربّنا... أُول_ئك يجزون الغرفة بم

متعلق و موارد صبر هر چند در آيه شريفه ذكر نشده است، ولى مقصود از آن _ به قرينه آيات گذشته كه در بيان تكاليف بندگان خالص و محرماتى است كه آنان مى بايست ترك مى كردند _ مجموعه مسائلى است كه خداوند به انجام آنها امر كرده و يا از انجام آنها باز داشته است; زيرا انجام چنين تكاليفى و يا ترك محرمات الهى، صبر و شكيبايى در برابر هواى نفس را نيازمند است.

آثار حق پذيرى فرعونيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 49 - 10

10 - وعده خداوند به موسى ( ع ) ، درباره رفع عذاب فرعونيان ، در صورت روى آوردن آنان به حق

ادع لنا ربّك بما عهد عندك إنّنا لمهتدون

به قرينه ذيل اين آيه و آيه بعد، به دست مى آيد كه مراد از {ما عهد عندك}، وعده خداوند به رفع عذاب از فرعونيان در صورت پذيرش هدايت است.

آثار حق پذيرى مؤمنان اهل كتاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 53 - 11

11 - روحيه حق پذيرى ايمان آوردگان از اهل كتاب ، عامل گرويدن آنان به اسلام

قالوا ءامنّا به إنّه الحقّ

جمله {إنّه

الحقّ} به منزله تعليل براى {آمنّا به} است; يعنى، ما بدان جهت به قرآن ايمان آورديم كه آن را حق يافتيم.

آثار حق ستيزى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 176 - 6

6 - حق ستيزى موجب گمراهى ، محروميت از لطف و مغفرت خدا و گرفتار شدن به آتش دوزخ مى باشد .

لايكلمهم اللّه يوم القيمة . .. ذلك بأن اللّه نزل الكتب بالحق

برداشت فوق بر اين اساس است كه {ذلك} اشاره به عقوبتهاى مطرح شده در آيات قبل باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 5 - 7

7 _ رودررويى با حق و تكذيب آن، زمينه رويگردانى از آيات الهى

و ما تأتيهم . .. إلا كانوا عنها معرضين. فقد كذّبوا بالحق

{فاء} در {فقد كذبوا} مى تواند سببيه باشد، بر اين مبنا جمله {فقد كذبوا . .. } بيانگر سبب و زمينه اعراض مذكور در آيه قبل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 6 - 16

16 _ انحطاط و نابودى بسيارى از تمدنها پيش از اسلام به سبب گناه و ستيز با حق

ألم يروا كم أهلكنا من قبلهم . ... فأهلكنهم بذنوبهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 25 - 2

2 _ اصرار بر كفر و شرك از سر حق ستيزى، موجب افكنده شدن حجاب بر دل و سنگينى بر گوش آدمى است.

و جعلنا على قلوبهم أكنة أن يفقهوه و فى ءاذانهم وقرا

{اصرار} و {حق ستيزى} از جملات ديگر آيه، مانند

{كل ءاية . .. } و {يجادلونك ... }، استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 74 - 10

10 _ ثبوت و رسوخ صفت تجاوز و حق ستيزى در نفس آدمى ، موجب مهر شدن قلب و هدايت ناپذيرى است .

فما كانوا ليؤمنوا . .. كذلك نطبع على قلوب المعتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 32 - 8

8- استبداد ، حق ستيزى و سلطه گرى از موجبات شقاوت و تيره بختى است .

و لم يجعلنى جبّارًا شقيًّا

{شقيّاً} مى تواند صفت توضيحى براى {جبّاراً} باشد، يعنى اگر كسى جبار شد، شقى خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 139 - 11

11 - اصرار اكثريت افراد جامعه بر كفر و حق ستيزى ، زمينه ساز نزول عذاب الهى

فأهلكن_هم . .. و ما كان أكثرهم مؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 50 - 2

2 - كفرورزى به قرآن و تورات ، على رغم عدم وجود كتابى هدايت بخش تر از آنها ، نشان از حق ستيزى و پيروى از هواى نفس دارد .

قل فأتوا بكت_ب . .. أهدى منهما... فاعلم أنّما يتّبعون أهواءهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 2 - 5

5 - خوى سركشى ، تكبر ، ستيزه جويى و حق ناپذير ، از موانع پذيرش قرآن و وحى الهى

و القرءان ذى الذكر . بل الذين كفروا فى عزّة و شقاق

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 40 - 5

5 - كفر و حق ستيزى ، موجب عذاب ذلت بار دنيايى و عذاب فراگير و دائمى دوزخ

من يأتيه عذاب يخزيه و يحلّ عليه عذاب مقيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 5 - 11

11 - مجادله و ستيزه جويى با حق ، عقوبت الهى در دنيا را درپى دارد .

و ج_دلوا بالب_طل ليدحضوا به الحقّ فأخذتهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 43 - 9

9 - اسراف و زياده روى در گناه و حق ستيزى ، موجب دوزخى شدن انسان ها است .

و أنّ المسرفين هم أصح_ب النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 63 - 3

3 - روح لجاجت و ستيزه جويى ، از عوامل انكار آيات الهى و نپذيرفتن حق

كذلك يؤفك الذين كانوا بأي_ت اللّه يجحدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 70 - 2

2 - روح لجاجت و ستيزه جويى ، از عوامل دين ستيزى و حق ناپذيرى

الذين يج_دلون فى ءاي_ت اللّه . .. الذين كذّبوا بالكت_ب و بما أرسلنا به رسلنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 52 - 2

2 - انكار حق و لجاج و عناد در برابر آن مايه دورى انسان از خدا و محروميت از عنايت وى

قل أرءيتم

با توجه به اعراض خداوند از خطاب مستقيم به مشركان لجوج، مطلب ياد شده قابل

برداشت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 49 - 6

6- عزت ها و شرافت هاى دنيوى ، متكى به گناه و حق ستيزى ، ناپايدار و منتهى به ذلت و درماندگى است .

ذق إنّك أنت العزيز الكريم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 3 - 8

8 - روحيه انكار و عناد در برابر حق ، مانع بهرهورى معنوى و عرفانى انسان از ژرف كاوى در نظام طبيعت

إنّ فى السم_وت و الأرض لأي_ت للمؤمنين

وصف {للمؤمنين} اين مفهوم را مى رساند كه كافران و يا غافلانى كه انگيزه حق جويى را ندارند، با ژرف كاوى در نظام آسمان ها و زمين، بهره اى بايسته از آن نمى برند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 35 - 5

5 - محكوميت ابدى كافران مستكبر به عذاب هميشگى دوزخ ، نتيجه حق ستيزى ودنيا محورى آنان

اتّخذتم ءاي_ت اللّه هزوًا و غرّتكم الحيوة الدنيا فاليوم لايخرجون منها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 5 - 5

5_ تعارض و نابسامانى در روح و انديشه ، نتيجه حق ستيزى است .

كذّبوا بالحقّ . .. فهم فى أمر مريج

{فا}ى تفريع، اين نتيجه كلى را به دست مى دهد كه انكار حق آشكار، فرد را گرفتار بحران روحى و تناقض گويى مى سازد; زيرا از يك سو وضوح حق را در مى يابد و از سوى ديگر، تلاش مى كند تا بر آن سرپوش نهاده و عقيده باطل خود را توجيه كند.

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 25 - 3

3_ كفر و حق ستيزى ، زمينه فروافتادن انسان به ورطه شر و تجاوز و ترديد در تمامى ارزش ها *

كفّار عنيد . منّاع للخير معتد مريب

برداشت بالا بدان احتمال است كه ترتيب ميان صفات كفّار، عنيد و. ..، اشاره به ترتب و تأثير هر وصف در پيدايش وصف متأخر آن، داشته باشد.

آثار حق ستيزى اقوام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 14 - 11

11 - استمرار و اصرار ملت ها بر انحراف و حق ستيزى ، عامل مجازات آنان از سوى خداوند

ليجزى قومًا بما كانوا يكسبون

تعبير {كانوا يكسبون} استمرار را مى رساند و برداشت بالا در صورتى استفاده مى شود كه {قوماً} نظر به كافران و منكران {أيّام اللّه} داشته باشد.

آثار حق ستيزى اقوام پيشين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 14 - 4

4_ نابودى بسيارى از اقوام ، در نتيجه حق ستيزى و تكذيب پيامبران

كذّبت قبلهم . .. فحقّ وعيد

آثار حق ستيزى اكثريت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 67 - 7

7 - اصرار اكثريت افراد جامعه بر كفر و حق ستيزى ، زمينه نزول عذاب الهى

إنّ فى ذلك لأية و ما كان أكثرهم مؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 139 - 11

11 - اصرار اكثريت افراد جامعه بر كفر و حق ستيزى ، زمينه ساز نزول عذاب الهى

فأهلكن_هم . ..

و ما كان أكثرهم مؤمنين

آثار حق ستيزى امت هاى پيشين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 3 - 2

2 - خوى سركشى ، تكبر ، حق ناپذيرى و ستيزه جويى ، عامل نابودى بسيارى از امت ها و ملت هاى گذشته

بل الذين كفروا فى عزّة و شقاق . كم أهلكنا من قبلهم من قرن

آيه شريفه، درصدد بيان اين حقيقت است كه آنچه موجب ايمان نياوردن كافران صدراسلام شد، همان سبب كفر بسيارى از امت ها و ملت هاى گذشته گرديد.

آثار حق ستيزى قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 52 - 2

2 - هلاكت قوم ثمود ، بازتاب ظلم و حق ستيزى خود آنان

فتلك بيوتهم خاوية بما ظلموا

قيد {بما ظلموا} بيان علت هلاكت قوم ثمود است; يعنى، آنان بدان سبب كه ستم كردند. .. .

آثار حق ستيزى كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 32 - 1

1- كافران ، با كفر و حق ستيزى و مخالفتشان با پيامبر ( ص ) ، ناتوان از رسانيدن كمترين زيان به خداوند

إنّ الذين كفروا و . .. لن يضرّوا اللّه شيئًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 5 - 1

1_ شبهات كافران درباره معاد ، ناشى از روحيه حق ستيزى آنان است ; نه نامعقول بودن آن .

بل كذّبوا بالحقّ لمّا جاءهم

برداشت ياد شده بنابراين نكته است كه مراد از {الحقّ}، حقانيت قرآن و رسالت پيامبر(ص) باشد; يعنى، اينان در همان آغاز

نشانه هاى حق را ديدند و به تكذيب آن پرداختند. اين حق ستيزى، بسيارى از حقايق معقول را براى آنان، ناممكن جلوه داده است.

آثار حق شناسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 115 - 4

4 _ هدايت و شناخت حق ، مسؤوليت آفرين است .

من بعد ما تبيّن له الهدى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 64 - 6

6 - عبوديت و بندگى ، نماد و نتيجه حق شناسى انسان در برابر پروردگارى خداوند است .

إنّ الله هو ربّى و ربّكم فاعبدوه

از تفريع {فاعبدوه} بر {إن اللّه ربّى و ربّكم} مى توان استفاده كرد كه باور به ربوبيت يگانه الهى، آدمى را به مسؤوليت و وظيفه عبوديت و بندگى رهنمون مى سازد.

آثار حق شنوايى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 12 - 2

2 - داشتن گوشى شنوا و دلى حق پذير ، از شرايط و زمينه هاى درس آموزى و پندگيرى

لنجعلها لكم تذكرة و تعيها أُذن وعية

{وعى} (مصدر {تعيها}) و {واعية} به معناى نگه دارى شىء و فهم و پذيرش آن است (لسان العرب). گفتنى است اسناد {وعى} به {اُذن}، اسناد مجازى و مقصود از آن دل و جان حق پذير است.

آثار حق شنوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 44 - 8

8 _ حرف شنوى و خردورزى ، از ملاك هاى ارزيابى شخصيت و ارزش انسان ها

أم تحسب أنّ أكثرهم يسمعون أو يعقلون إن هم إلاّ كالأنع_م

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 65 - 9

9- حق شنوى ، زمينه درك حقايق

إن فى ذلك لأية لقوم يسمعون

آثار حق طلبى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 3 - 6

6 - روحيه حق طلبى ، زمينه پيدايش جهان بينى الهى در انسان

لأي_ت للمؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 8 - 2

2_ انسان ، با روحيه تواضع و حقّ جويى ، بهره مند از درس هاى توحيدى و رهنمود هاى نهفته در هستى

تبصرة و ذكرى لكلّ عبد منيب

واژه {عبد}، اشاره به روحيه تواضع و {منيب} اشاره به حقّ جويى دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 99 - 16

16 _ كسانى كه در طلب ايمان بوده و از لجاجت و عناد به دورند، از آيات طبيعت به شناخت خدا و يگانگى او راهى مى يابند.

إن فى ذلكم لأيت لقوم يؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 51 - 7

7 - سبقت در ايمان و قرار گرفتن در صف نخستين مؤمنان و حق گرايان ، موجب جلب آمرزش الهى

إنّا نطمع أن يغفر لنا ربّنا خط_ي_نا أن كنّا أوّل المؤمنين

برداشت ياد شده از تعليل قرار گرفتن جمله {أن كنّا أوّل المؤمنين} براى جمله قبل (إنّا نطمع. ..) استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 2 - 5

5 - برخوردارى از روحيه حق جويى ، شرط بهرهورى از

پيام هاى روشن و هدايتگر قرآن

تلك ءاي_ت القرءان و ك_تاب مبين . هدًى و بشرى للمؤمنين

از آن جا كه {ايمان} وصفى مقابل {كفر} است و كافران به خاطر داشتن روحيه استكبارى و حق ستيزى (به جاى بهره مند شدن از هدايت هاى آن) با آن به ستيز بر مى خاستند، مى توان گفت كه قيد {للمؤمنين} اشاره به اين حقيقت دارد كه روحيه ايمان و تسليم در برابر حق، شرطى است لازم براى بهرهورى از هدايت هاى قرآن.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 81 - 3

3 - حق گرايى و حق يابى ، نشان بينايى حقيقى در بينش الهى

و ما أنت به_دى العمى عن ضل_لتهم

خداوند، به كسانى كه چشم ظاهر دارند; ولى فاقد زمينه شناخت حق و گرايش به آن هستند، عنوان {نابينا} داده است و اين بدان معنا است كه بينايى در اين بينش، به چشم ظاهر نيست; بلكه به حق يابى و حق گرايى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 9 - 18

18 - داشتن روح پندپذيرى و حق جويى ، شرط بهره جستن و تأثير پذيرفتن از سخنان به حق قرآن

إنّما يتذكّر أُولوا الألب_ب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 21 - 18

18 - داشتن روح پندپذيرى و حق جويى ، شرط بهره جستن و تأثير پذيرفتن از سخنان به حق قرآن

ألم تر أنّ اللّه أنزل من السماء ماء . .. إنّ فى ذلك لذكرى لأُولى الألب_ب

آثار حق گرايى

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 79 - 8،10

8 _ اعتقاد به توحيد و روى دل و جان به خداى يگانه كردن، مقتضاى گرايش به حق و راه مستقيم است.

وجهت وجهى للذى . .. حنيفا و ما أنا من المشركين

راغب در معناى حنيف مى گويد: {حنف} تمايل به استقامت و دورى از گمراهى است. و چون {حنيفا} در آيه شريفه وصف براى فاعل {وجهت} است، تعليلى براى مضمون {وجهت ... } محسوب مى شود.

10 _ اعتقاد به توحيد، نتيجه حقگرايى، و شرك، گمراهى و مولود گريز از راه مستقيم است.

وجهت وجهى . .. حنيفا و ما أنا من المشركين

آثار حق گرايى ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 121 - 53

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 122 - 3

3- نقش عمده روحيه تسليم در برابر خدا ، حق گرايى ، دورى از شرك و شكرگزارى حضرت ابراهيم ( ع ) ، در برخوردارى او از نيكى ها و نعمت هاى الهى در دنيا و منزلت والا در آخرت

إن إبرهيم كان أُمّة قانتًا لله . .. و ءاتين_ه فى الدنيا حسنة و إنه فى الأخرة لمن

آثار حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 23 - 10

10- انسان حق گريز ، فاقد ارزش هاى انسانى و خاصيت واقعى حيات

أول_ئك الذين . .. فأصمّهم و أعمى أبص_رهم

كسانى كه در نتيجه بيماردلى مشاراليه {أول_ئك. ..} قرار گرفته اند به ظاهر گوش و چشم دارند اما خداوند در حقيقت اين

ابزار را براى آنان زايد و بى خاصيت قلمداد كرده است زيرا بهره نجستن از امكانات، چونان محروميت از آن است.

آثار حق ناپذيرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 82 - 15

15 _ جهل ، گردن فرازى و حق ناپذيرى ، از ريشه هاى دشمنى و مخالفت با اسلام و اهل ايمان

اشد الناس عدوة للذين ءامنوا اليهود . .. و انهم لايستكبرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 7 - 5

5 _ كفر و سرسختى در برابر حق، زمينه ساز انحراف در بينش و تفسير غلط و نابجا از پديده هاست.

و لو نزلنا . .. لقال الذين كفروا إن هذا إلا سحر مبين

عنوان ساختن كفر در {الذين كفروا . .. } بيان تأثير كفر كافران در بينش غلط و منحرف آنان است. يعنى {كفر} موجب مى گردد كه پديده ها بر خلاف حق و واقع تفسير شوند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 110 - 7،8

7 _ محروميت از هدايت پذيرى، پيامد كفر و لجاجت در برابر حق است.

و نقلب أفئدتهم و أبصرهم كما لم يؤمنوا به أول مرة

8 _ حق ناپذيرى و انكار آيات الهى، طغيان و موجب حيرت و سرگردانى است.

كما لم يؤمنوا به أول مرة و نذرهم فى طغينهم يعمهون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 125 - 6،12

6 _ ضيق صدر و قرار گرفتن صدر در تنگناى شديد (روحيه حق ناپذيرى) زمينه گمراهى انسان است.

و من يرد أن

يضله يجعل صدره ضيقا حرجا

حرج به معناى تنگناى شديد است. در مجمع البيان آمده است: {الحرج أضيق الضيق}.

12 _ ضيق صدر (تنگ دلى و حق ناپذيرى) نشانه تسلط پليدى بر آدمى است.

و من يرد أن يضله . .. كذلك يجعل الله الرجس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 8 - 17،19

17 _ پيمان شكنى ، كردارى برخاسته از روحيه فسق و حق گريزى است .

لايرقبوا فيكم إلّاً و لاذمة . .. و أكثرهم فسقون

19 _ عدم رعايت حقوق خويشاوندى ، برخاسته از روحيه فسق و حق گريزى است .

لايرقبوا فيكم إلّاً . .. و أكثرهم فسقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 70 - 21

21 _ نزول عذاب بر امت هاى كافر پيشين ، پس از اصرار و مداومت آنان بر ظلم و حق ناپذيرى

و لكن كانوا أنفسهم يظلمون

فعل {كانوا} به همراه {يظلمون} افاده استمرار مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 103 - 3

3_ ايمان نياوردن اكثر مردم ، ريشه در حق ناپذيرى آنان دارد ، نه قصورى از جانب پيامبر ( ص ) در تبليغ و نه ناتمام بودن برهان بر حقانيّت قرآن

ذلك من أنباء الغيب . .. و ما أكثر الناس و لو حرصت بمؤمنين

آيه قبل بيان داشت كه حقانيّت قرآن و الهى بودن آن امرى روشن است و جمله {و لو حرصت} مى رساند كه پيامبر(ص) در ابلاغ دين تلاشى پى گير داشت. اين دو حقيقت بيانگر آن است كه حجت بر مردم تمام است و

ايمان نياوردن آنان، نشانه حق ناپذيرى ايشان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 104 - 1

1- كسانى كه بر كفر اصرار ورزيده و از سر لجاجت حق را نمى پذيرند ، محروم از هدايت الهى اند .

إن الذين لايؤمنون بأي_ت الله لايهديهم الله

فعل مضارع {لايؤمنون} دلالت بر استمرار دارد و با توجه به اينكه قرآن به زبان روشن و فصيح نازل گرديده است، ولى در عين حال كافران به آن ايمان نياورده اند، مى تواند لجاجت و روح حق ناپذيرى آنان را برساند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 41 - 6

6- لجاجت و حق ناپذيرى ، باعث برداشت و تفسير غلط از روشن ترين دلايل حق و گريز و اجتناب از آنهاست .

و لقد صرّفنا فى ه_ذا القرءان ليذّكّروا و ما يزيدهم إلاّ نفورًا

سخن حق، به خودى خود چيزى نيست كه نفرت آفرين باشد. با توجه به اين نكته، تنفر مشركان از آيات روشن قرآن، عاملى جز موضع گيرى پيشين و لجاجت آنها نخواهد داشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 46 - 1،3

1- كسانى كه از موضع حق ناپذيرى ، به آخرت ايمان نمى آورند ، خداوند بر قلبهايشان پوششى قرار مى دهد كه قادر به فهم قرآن نباشند .

الذين لايؤمنون بالأخرة . .. و جعلنا على قلوبهم أكنّة أن يفقهوه

3- محروميت از درك صحيح حقايق قرآن ، پيامد حق ناپذيرى و كفرپيشگى كافران

الذين لايؤمنون بالأخرة . .. و جعلنا على قلوبهم أكنّة أن يفقهوه و فى ءاذانهم

وقرً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 89 - 7

7- روى گردانى از قرآن ، به خاطر قابل فهم نبودن قرآن و يا محتواى آن نيست ; بلكه به دليل حق گريزى است .

و لقد صرّفنا للناس فى ه_ذا القرءان من كلّ مثل فأبى أكثر الناس إلاّ كفورًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 101 - 4

4- كفر و حق ناپذيرى ، عامل عجز انسان از گوش فرا دادن به آيات الهى است .

عن ذكرى و كانوا لايستطيعون سمعًا

مفاد {كانوا لايستطيعون. ..} ماضى استمرارى است; يعنى، كافران، پيوسته ناتوان از شنوايى بوده اند. روشن است كه نفى شنوايى، به معناى حسّى آن مراد نيست، بلكه بيانِ اين است كه حال كافران در برابر استماع تذكرات، همانند حال كسى است كه هيچ گاه قدرت شنوايى نداشته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 45 - 8

8- تأثير نكردن انذار هاى پيامبر ( ص ) در برخى از مردم ، برخاسته از حرف ناشنوايى آنان بود ; نه ناشى از ضعف در منطق وحى و بيان آن حضرت .

قل إنّما أُنذركم بالوحى و لايسمع الصمّ الدعاء إذا ماينذرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 97 - 12

12- كفر و سرپيچى از عبوديت حق ، مصداق بارز ظلم است .

أبص_ر الذين كفروا . .. بل كنّا ظ_لمين

توصيف كردن كافران به ظالم بودن خود به جاى كافر بودن، بيانگر يكى بودن اين دو وصف است و هر

كافرى در حقيقت ظالم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 54 - 3

3 - حق ناپذيرى ، تعصب و جمود بر فرقه گرايى ، گردابى است هلاكت بار .

فتقطّعوا أمرهم بينهم . .. فذرهم فى غمرتهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 97 - 3

3 - عوامل انحراف و حق ناپذيرى ، سبب مخفى بودن روشن ترين حقايق ( يگانگى خدا ) بر گمراهان در دنيا

تاللّه إن كنّا لفى ضل_ل مبين

با اين كه پوچى شرك و يگانگى خدا، امرى روشن است; مشركان، تنها پس از گرفتار شدن به آتش دوزخ، وضوح آن را درمى يابند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 157 - 7

7 - روحيه عناد و حق ناپذيرى ، مانع از درك صحيح حقايق و تصميم گيرى به موقع

فعقروها فأصبحوا ن_دمين

ثموديان تا قبل از كشتن ناقه، به امكان نزول عذاب نينديشيدند; چرا كه كفر و عنادشان مانع از درك اين حقيقت بود; ولى به مجرد كشتن ناقه و مشاهده نشانه هاى عذاب، آثار پشيمانى آنان را فرا گرفت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 80 - 3

3 - لزوم وانهادن امر كافران به خدا ، پس از احراز تأثيرناپذيرى آنان در قبال حق

فتوكّل على اللّه إنّك على الحقّ المبين . إنّك لاتسمع الموتى ... إذا ولّوا مدبرين

آيه ياد شده، داراى اين پيام است كه: چون آنها مرده اند و سخن در مرده بى تأثير است; پس بيش از اين تلاش

مكن و نگران مباش و كار خود را با ايشان به خدا واگذار.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 86 - 11

11 - روحيه لجاج و حق ناپذيرى ، مانع بهرهورى انسان از آيات الهى

إنّ فى ذلك لأي_ت لقوم يؤمنون

قيد {لقوم يؤمنون} نشانگر آن است كه كسانى كه مصمم بر عدم پذيرش حق اند، از آيات روشن و غيرقابل انكار و گسترده الهى در نظام آفرينش، كمترين بهره را نخواهند برد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 52 - 7،10

7 - عناد و حق گريزى موجب محروميّت انسان از هدايت الهى است .

فإنّك لاتسمع الموتى . .. إذا ولّوا مدبرين

10 - هدايت نشدن برخى انسان ها ، معلول هدايت ناپذيرى خود آنان است و نه نارسايى مفاهيم دينى و يا نارسايى تبليغى .

فإنّك لاتسمع الموتى . .. إذا ولّوا مدبرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 15 - 5

5 - تعلّق نگرفتن هدايت خدا به گروهى از انسان ها ، ناشى از روحيه حق ناپذير آنها است .

و لو شئنا لأتينا كلّ نفس هديها . .. إنّما يؤمن بأي_تنا الذين إذا ذكّروا بها خرّو

احتمال دارد كه اين آيه درصدد تبيين آيه {و لو شئنا. ..} باشد; يعنى، فلسفه عدم شمول هدايت خداوند به همه انسان ها در اين جا بيان شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 45 - 2

2 - تكذيب پيامبران از سوى ملت هاى گذشته ، ناشى از روحيه

حق ناپذيرى آنان بوده است .

و كذّب الذين من قبلهم . .. فكذّبوا رسلى

تكرار ماده {كذب} (كذّب و كذّبوا) ممكن است به خاطر اين باشد كه {كذّب} براى تكثير و {كذّبوا} براى تعديه است. بنابراين استفاده مى شود كه آنان تكذيب پيامبران را دنبال كردند و همواره در پى آن بودند، تا حدى كه جزء اخلاقياتشان شد و از آن پس، براساس اين خصلت، هر پيامبرى را انكار مى كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 8 - 3

3 - لجاجت و حق ناپذيرى ، موجب محروميت از فهم صحيح حقايق الهى

فهم لايؤمنون . إنّا جعلنا فى أعن_قهم أغل_لاً ... فهم مقمحون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 9 - 3

3 - لجاجت ، حق ناپذيرى و دورى از ايمان ، موجب محروميت از شناخت درست حقايق الهى و از دست دادن بصيرت و بينايى

فهم لايؤمنون . .. فأغشين_هم فهم لايبصرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 10 - 3

3 - كسانى كه داراى روح لجاجت و حق ناپذيرى باشند ، انذار ها و اخطار هاى پيامبران ، در آنان كارساز نخواهد بود .

و سواء عليهم ءأنذرتهم أم لم تنذرهم لايؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 18 - 3

3 - انكار لجوجانه معاد و روح حق ناپذير ، موجب خوارى و ذلت آدمى در قيامت است .

و أنتم دخرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37

- 30 - 4

4 - روح طغيان و حق ناپذير ، از عوامل تأثيرپذيرى از جريان كفر و شرك

بل كنتم قومًا ط_غين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 31 - 2

2 - روح طغيان و حق ناپذيرى ، عامل دوزخى شدن و استحقاق كيفر الهى

بل كنتم قومًا ط_غين . فحقّ علينا قول ربّنا إنّا لذائقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 32 - 3

3 - روح طغيان گرى و حق ناپذيرى ، زمينه ساز تأثيرپذيرى از فريب اغواگران و كژى منحرف كنندگان

بل كنتم قومًا ط_غين . .. فأغوين_كم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 38 - 2

2 - شرك به خدا ، تكذيب رسالت پيامبران و استكبار در برابر حق ، موجب عذاب دردناك اخروى

و إذا قيل لهم لا إل_ه إلاّ اللّه يستكبرون . .. إنّكم لذائقوا العذاب الأليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 2 - 5

5 - خوى سركشى ، تكبر ، ستيزه جويى و حق ناپذير ، از موانع پذيرش قرآن و وحى الهى

و القرءان ذى الذكر . بل الذين كفروا فى عزّة و شقاق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 4 - 2

2 - كفر و روح حق ناپذيرى ، عامل مجادله و ستيزه جويى با آيات الهى

ما يج_دل فى ءاي_ت اللّه إلاّ الذين كفروا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 27 -

10

10 - تكبر در برابر سخن حق و باور نداشتن به روز حساب ، از زمينه هاى فسادگرى و كشتار افراد بى گناه در جامعه

كلّ متكبّر لايؤمن بيوم الحساب

توصيف فرعون فاسد و سفاك به متكبر و منكر روز حساب، مى تواند بيانگر مطلب ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 70 - 1

1 - تكذيب كتاب هاى آسمانى و فرستادگان الهى ، برخاسته از روح ستيزه جويى و حق ناپذيرى است .

ألم تر إلى الذين يج_دلون . .. الذين كذّبوا بالكت_ب و بما أرسلنا به رسلنا

جمله {الذين كذّبوا بالكتاب . ..} بدل براى {الذين يجادلون...} مى باشد. در واقع تكذيب كنندگان همان مجادله گران اند كه از سر لجاجت به تكذيب آيات الهى مى پردازند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 78 - 3

3 - اعراض و روى گردانى از پيام حق ، موجب جاودانگى در آتش جهنم

إنّكم م_كثون . .. أكثركم للحقّ ك_رهون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 83 - 2

2 - جواز وانهادن گمراهان به خود ، پس از اتمام حجت بر آنان و حق ناپذيرى ايشان

فذرهم

{فاء} در {فذرهم}، مى رساند كه پس از اتمام حجت ادامه تبليغ ضرورى نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 9 - 2

2- جدى نگرفتن حقايق و برخورد بازيگرانه با هستى ، ريشه حق ناپذيرى منكران وحى و رسالت

بل هم فى شكّ يلعبون

تعبير {يلعبون} بيانگر اين نكته است كه كافران، علاوه بر

سست انديشى، گرفتار نوعى بازيگرى و دلبستگى كودكانه به مظاهر مادى و جدى نگرفتن حقايق هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 37 - 7

7- جرم پيشگى مردمان و حق ناپذيرى ايشان ، زمينه ساز عقوبت آنان در دنيا

أهلكن_هم إنّهم كانوا مجرمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 26 - 12،14

12- روحيه حق ناپذيرى ، مانع بهرهورى صحيح انسان از ابزار شناخت

فما أغنى عنهم سمعهم . .. إذ كانوا يجحدون ب_اي_ت اللّه

{إذ. ..} در عين حالى كه ظرف {ما أغنى...} است، بيانگر علت نيز هست و تعبير {كانوا يجحدون} رساننده استمرار است كه در پرتو آن، افعال تبديل به خصلت و روحيه مى شود.

14- فراگيرى عذاب بر قوم عاد ، پس از حق ناپذيرى هاى مستمر آنان

إذ كانوا يجحدون ب_اي_ت اللّه و حاق بهم ما كانوا به يستهزءون

{كانوا يجحدون} مفيد استمرار است و ارتباط {حاق بهم} با آن، گوياى ترتيبى است كه در برداشت آمده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 21 - 3

3 - روحيه ناباورى و سطحى نگرى ، مانع رهجويى انسان به شناخت آيات الهى

ءاي_ت للموقنين . ..أفلاتبصرون

تصريح به {موقنين} و توبيخ كافران با عبارت {أفلاتبصرون}، مى رساند كه مشكل اصلى آنان _ كه آيات الهى را در زمين و وجود انسان، نمى بينند و يا پيام آن را درك نمى كنند _ سست انديشى، ناباورى و سطحى نگرى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 21 - 4،5

4

- روح لجاج ، استكبار و حق گريزى ، عامل كفر و تكذيب دين از سوى كافران در صدراسلام

و لقد كذّب الذين من قبلهم . .. بل لجّوا فى عتوّ و نفور

5 - روح لجاج ، استكبار و حق گريزى ، از موجبات كفر و تكذيب دين

و لقد كذّب الذين من قبلهم . .. بل لجّوا فى عتوّ و نفور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 2 - 2

2 - كفر و حق ناپذيرى ، موجب عذاب الهى است .

بعذاب واقع . للك_فرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 17 - 2

2 - حق ناپذيرى و عناد با دين ، موجب عذاب سخت و طاقت فرسا

سأُرهقه صعودًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 23 - 3

3 - حق گريزى و كفر ، از ميان برنده زمينه هاى تأثيرپذيرى از تعاليم دين و پند هاى آن است .

فذكّر . .. إلاّ من تولّى و كفر

استثناى اعراض كنندگان كافر از مجموعه كسانى كه پيامبر(ص) به تذكر دادن آنان مكلف شده است، نشانگر بى اثر بودن تذكرات آن حضرت، در آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 22 - 1

1 _ انسان هاى حق ناشنوا و خاموش از بيان معارف حق و فاقدان فهم حقايق دينى ، بدترين جنبندگان در پيشگاه خداوند

إن شر الدواب عند اللّه الصم البكم الذين لايعقلون

كلمات {الصم} و {البكم} به ترتيب جمع {الاصم = كر} و {الابكم = لال} است. {الذين

لايعقلون} خبر سوم براى {إن} مى باشد. قابل ذكر است كه صفت بودن آن براى {الصم} و {البكم} نيز محتمل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 55 - 1

1 _ حق ناپذيرى و پافشارى بر كفر ، موجب از ميان رفتن توفيق آدمى براى ايمان به آيات الهى است .

الذين كفروا فهم لايؤمنون

با توجه به فعل مضارع {لايؤمنون} كه دلالت بر استمرار دارد، جلمه {هم لايؤمنون} به اين معناست كه آنان ايمان نخواهند آورد. و چون اين جمله به وسيله {فاء} بر جمله {كفروا} عطف شده، دلالت مى كند كه سلب توفيق ايمان از آنها بر اثر كفرورزى بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 22 - 5،8

5- قلب حق ناپذير ، مانع از ايمان آوردن به عالم آخرت است .

إل_هكم إل_ه وحد فالذين لايؤمنون بالأخرة قلوبهم منكرة

{فاء} در {فالذين} براى تفريع است و دلالت مى كند كه توحيد اثبات شده در آيات قبل، توحيد كاملى است كه اعتقاد به آخرت را نيز به همراه دارد. بنابراين كسانى كه به آخرت ايمان نمى آورند، موانعى همچون قلب حق ناپذير و استكبار دارد.

8- حق ناپذيرى ، نشانه بيمارى قلب است . *

فالذين لايؤمنون بالأخرة قلوبهم منكرة

فعل {لايؤمنون} (ايمان نمى آورند) حكايت از حق ناپذيرى دارد و {منكرة} به معناى زير بار حق نرفتن است كه بيمارى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 24 - 3

3- نپذيرفتن حق و داشتن روحيه استكبارى ، عامل انكار نزول قرآن از جانب خداوند

فالذين

لايؤمنون بالأخرة قلوبهم منكرة و هم مستكبرون . .. و إذا قيل لهم ماذا أنزل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 105 - 3

3- كفر و حق ناپذيرى ، منشأ دروغ پردازى و افترا بستن به حقايق دين است .

إنما يفترى الكذب الذين لايؤمنون بأي_ت الله

آثار حق ناپذيرى اكثريت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 121 - 7

7 - اصرار اكثريت افراد جامعه بر كفرورزى و حق ناپذيرى ، زمينه ساز نزول عذاب و گرفتار شدن آنان به خشم و قهر الهى

إنّ فى ذلك لأية و ما كان أكثرهم مؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 158 - 9

9 - اصرار اكثريت افراد جامعه بر كفرورزى و حق ناپذيرى ، زمينه ساز نزول عذاب و گرفتار شدن آنان به خشم و قهر الهى

فأخذهم العذاب . .. و ما كان أكثرهم مؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 174 - 6

6 - اصرار اكثريت افراد جامعه بر كفرورزى و حق ناپذيرى ، زمينه ساز نزول عذاب و گرفتار شدن به خشم و قهر الهى

إنّ فى ذلك لأية و ما كان أكثرهم مؤمنين

آثار حق ناپذيرى امت هاى پيشين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 98 - 3،4

3- دشمنى با حق و سرسختى در برابر آن ، مايه هلاكت بسيارى از جوامع و تمدن هاى پيشين

و تنذر به قومًا لدًّا . و كم أهلكنا قبلهم من

قرن

وصف {لدّاً} بر شدت سرسختى و خصومت دلالت دارد، بيان هلاكت جوامع به دنبال مطرح ساختن سرسختى مردم عصر بعثت، نشان از تأثير بسزاى اين خصلت در نابودى اقوام پيشين دارد.

4- هلاكت اقوام و تمدن هاى بسيارى در طول تاريخ در اثر خيره سرى در مقابل حق ، نشانگر واقعيت داشتن انذار هاى قرآن است .

و تنذر به . .. و كم أهلكنا قبلهم من قرن

طرح مسأله نابودى جوامع در طول تاريخ (در پى بيان وظيفه پيامبر(ص) در انذار مردم لجوج به وسيله قرآن) هشدارى به مردم عصر بعثت و ديگر عصرها است كه ايستادگى و سرسختى در برابر حق، عواقب زيانبار و تباه كننده اى براى جوامع در پى دارد.

آثار حق ناپذيرى قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 30 - 3

3 - قوم ثمود ، گرفتار عذاب الهى ، در پى درس نگرفتن از انذار هاى مكرر پيامبر خويش

كذّبت ثمود بالنّذر . .. فكيف كان عذابى و نذر

عطف {نذر} بر {عذابى}، ممكن است بيانگر اين معنا باشد كه عذاب الهى در حق ثموديان، بدون انذارهاى مكرر و اتمام حجت نبوده است.

آثار حق ناپذيرى كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 71 - 11

11 - حق ناپذيرى كافران ، تنها مايه محروميت آنان از رهنمود هاى بيدار كننده قرآن

بل أتين_هم بذكرهم . .. معرضون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 8 - 2

2 - رسوخ روحيه حق ناپذيرى در بيشتر كافران ، عامل بى تأثيرى آيات الهى

درآنان

و ما كان أكثرهم مؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 10 - 6

6- به كارگيرى تهديد از سوى خداوند ، پس از ارائه منطق و برهان و تأثيرناپذيرى كافران از آن

فارتقب يوم تأتى السماء بدخان مبين

{فاء} تفريع، تهديد را متفرع بر حق ستيزى كافران و عدم تأثير منطق و برهان بر آنان كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 7 - 6

6- سحر خواندن قرآن ، نتيجه تضاد و بحران درونى كافران ، در انكار حق و مشاهده نفوذ آيات وحى *

قال الذين كفروا للحقّ لمّا جاءهم ه_ذا سحر مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 11 - 10

10- حق ناپذيرى و هدايت گريزى كافران ، منتهى به دروغ شمردن پيام راستين وحى

و إذ لم يهتدوا به فسيقولون ه_ذا إفك قديم

{فاء} در {فسيقولون}، بيانگر ترتّب و نتيجه است; يعنى، اتهام آنان به قرآن، نتيجه حق ناپذيرى و هدايت گريزى آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 25 - 7

7 - پرسش بهانه جويانه كافران ، درباره زمان برپايى قيامت ، ناشى از خوى لجاجت ، استكبارى و حق گريزى آنان بوده است .

بل لجّوا فى عتوّ و نفور . .. و يقولون متى ه_ذا الوعد إن كنتم ص_دقين

آثار حق ناپذيرى كافران صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 2 - 3

3 - خوى سركشى و حق ناپذيرى كافران در آغاز بعثت

، مانع پذيرش اسلام از سوى آنان گرديد .

و القرءان ذى الذكر . بل الذين كفروا فى عزّة و شقاق

{بل} در {بل الذين. ..} براى اضراب انتقالى است; بدين معنا كه خداوند پس از آن كه خاصيت بيدارگرى و ذكر بودن قرآن را مطرح فرمود، به پاسخ اين سؤال پرداخت كه: چرا كافران چنين كتاب آگاهى بخش را نپذيرفتند؟ در جواب مى فرمايد: نپذيرفتن آنان به دليل وجود روح سركشى و حق ناپذيرى در آنها است.

آثار حق ناپذيرى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 101 - 5

5- عدم اعطاى معجزات اقتراحى مشركان از سوى خداوند ، به دليل علم خدا به حق ناپذيرى آنان

و لقد ءاتينا موسى . .. فقال له فرعون إنى لأظنّك ي_موسى مسحورًا

يادآورى كفر فرعون، على رغم ارائه معجزات فراوان از سوى موسى(ع) در پى رد درخواستهاى مشركان، مى رساند كه دليل عدم اجابت خواسته هاى مشركان، تصميم آنان بر عدم ايمان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 42 - 3

3 _ لجاجت و روح حق ناپذيرى مشركان ، مانع از تأثير نهايى دعوت و هدايت پيامبر ( ص ) در آنان بود .

إن كاد ليضلّنا عن ءالهتنا لولا أن صبرنا عليها

برداشت فوق، با توجه به اين نكته است كه صبر و مقاومت در برابر دعوت به حق پيامبر(ص)، معنايى جز لجاجت و عناد ندارد و نشانه وجود روح حق ناپذيرى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 30 - 2

2 - پيشوايان شرك ،

عامل اصلى گمراهى مشركان را ، روح طغيان و حق ناپذيرى خود آنان معرفى خواهند كرد .

بل كنتم قومًا ط_غين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 31 - 1

1 - روح طغيان گرى و حق ناپذيرى مشركان ، موجب مستحق بودن آنان به عذاب الهى ( دوزخ ) در نظر سران شرك

بل كنتم قومًا ط_غين . فحقّ علينا قول ربّنا إنّا لذائقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 32 - 2

2 - روح طغيان گرى و حق ناپذيرى مشركان ، زمينه ساز تأثيرپذيرى آنان از اغواگرى سردمداران شرك

بل كنتم قومًا ط_غين . .. فأغوين_كم

برداشت ياد شده از آن جا است كه جمله {فأغويناكم} مى تواند متفرع بر جمله {بل كنتم قوما طاغين} باشد; يعنى، چون شما مردم سركشى بوديد، پس ما توانستيم به اغواى شما بپردازيم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 89 - 7

7 - دلجويى خداوند از پيامبراكرم ( ص ) ، در قبال حق ناپذيرى مشركان

فاصفح عنهم . .. فسوف يعلمون

آثار حق ناپذيرى مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 6 - 9

9- ايمان نياوردن و حق ناپذيرى مشركان ستم پيشه ، فلسفه و دليل ردّ شدن پيشنهاد آنان مبنى بر ارائه معجزه از سوى پيامبر ( ص )

فليأتنا ب_اية . .. أفهم يؤمنون

آثار دشمنى با حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 5 - 11

11 - مجادله و

ستيزه جويى با حق ، عقوبت الهى در دنيا را درپى دارد .

و ج_دلوا بالب_طل ليدحضوا به الحقّ فأخذتهم

آثار دفاع از حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 71 - 5

5- دفاع از حق و حركت بر مدار توحيد در برابر حق ستيزان و مشركان ، امداد و نصرت الهى را در پى خواهد داشت .

و أرادوا به كيدًا . .. و نجّين_ه و لوطًا إلى الأرض التى ب_ركنا فيها

آثار دنيوى حق ستيزى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 15 - 4

4 - حق ستيزى ، داراى پيامد ناگوار دنيوى براى انسان

ذاقوا وبال أمرهم

آيه شريفه در مورد كافرانى سخن مى گويد كه در برابر اسلام، به ستيز برخاسته بودند.

آثار شرك حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 89 - 5

5 - حق ناپذيران لجوج ، شاهد بازتاب كفر و شرك خويش در فرجامى نه چندان دور

فسوف يعلمون

آثار شناخت حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 81 - 4

4- معرفى حق و ارائه ارزش هاى واقعى ، راه مبارزه با ضد ارزش ها و جريان هاى باطل

و قل جاء الحقّ و زهق الب_طل

از تقدم {جاء الحق} مى توان استفاده كرد كه باطل در پرتو ظهور حق، رنگ مى بازد و در صورتى كه راه صحيح و حق ارائه نگردد، باطل همچنان ميدان دار خواهد بود.

آثار صبر بر حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 -

يونس - 10 - 109 - 7

7 _ صبر در مسير حق ، وسيله جلب حمايت الهى است .

و اتبع ما يوحى إليك و اصبر حتى يحكم اللّه

آثار ظهور حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 81 - 3

3- اضمحلال و نابودى باطل ، تنها در پرتو ظهور و به ميدان آمدن حق ميسر است .

و قل جاء الحقّ و زهق الب_طل

احتمال دارد تقدم {جاء الحق} بر {زهق الباطل} از آن جهت باشد كه بايد با ميدان آوردن حق، باطل را از ميان برد و جمله {إن الباطل كان زهوقاً} (باطل طبيعتاً نابود شدنى و رفتنى است) مؤيد برداشت فوق است.

آثار عذاب حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 47 - 7

7 - كافران و حق ستيزان ، تنها به هنگام گرفتار شدن به عذاب الهى متنبه شده و به ارزش تعاليم پيامبران پى مى برند .

أن تصيبهم مصيبة . .. فيقولوا ربّنا لولا أرسلت إلينا رسولاً

آثار عذاب حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 41 - 5

5 - تبديل شدن كافران حق ستيز به موجوداتى بى جان _ همچون خس و خاشاك _ در پى نزول عذاب

فجعلن_هم غثاءً

{جعل} (مصدر {جعلنا}) در جمله بالا، به معناى گردانيدن و تغيير دادن از صورتى يا حالتى، به صورت يا حالت ديگر است. {غثاء} نيز به خس و خاشاك روى آب گفته مى شود.

آثار عمل حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف

- 18 - 57 - 13

13- محروم شدن حقْ ناپذيران از گوش سپارى به آيات الهى و توجه به آن ، بازتاب عملكرد خود آنها است .

فأعرض عنها . .. إنّا جعلنا ... فى ءاذانهم وقرًا

آثار كتمان حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 159 - 8،10

8 - كتمان كنندگان حقايق دينى ، به لعنت خدا و دورى از رحمت او گرفتار خواهند شد .

إن الذين يكتمون . .. أولئك يلعنهم اللّه

10 - علماى يهود و نصارا به خاطر كتمان حقايق و معارف كتب آسمانى از رحمت خدا محروم شده و مورد لعن و نفرين لعنت كنندگان هستند .

إن الذين يكتمون ما أنزلنا . .. أولئك يلعنهم اللّه و يلعنهم اللعنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 160 - 4

4 - كتمان حقايق دينى و معارف كتب آسمانى ، فسادانگيز است .

إلا الذين تابوا و أصلحوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 175 - 5

5 - عالمان اهل كتاب با كتمان حقايق كتاب هاى آسمانى ، گمراه شدند و عذاب الهى را براى خويش كسب كردند .

أولئك الذين اشتروا الضللة بالهدى و العذاب بالمغفرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 61 - 16

16 _ لجاجت در برابر حق و تكذيب آن ، موجب استحقاق لعن و نفرين خدا

فمن حاجّك . .. فنجعل لعنت اللّه على الكاذبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 9

- 13

13 _ محروميت از هدايت الهى، نتيجه حق پوشى و مغالطه كارى خود انسان

و للبسنا عليهم ما يلبسون

تلبيس خداوند (للبسنا)، از نظر رتبه، پس از تلبيس خود آدمى (ما يلبسون) قرار دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 24 - 5

5_ سرپوش گذاشتن بر حق و مداومت بر آن ، پديد آورنده روحيه عناد و دشمنى عميق با ارزش ها *

كلّ كفّار عنيد

برداشت بالا بدان احتمال است كه تقدم {كفّار} بر {عنيد}، اشاره به تقدم رتبى و علّى داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 86 - 3

3 _ يهود و نصارا ، محروم از هدايت ، به جهت انكار آگاهانه حقانيّت پيامبر ( ص ) با وجود دلايل روشن بر آن

كيف يهدى اللّه قوماً . .. و اللّه لا يهدى القوم الظالمين

آيه در مورد اهل كتاب نازل شده و آنان با وجود شهادت قبلى بر حقّانيّت آن حضرت، منكر حقّانيت وى شدند. (روح المعانى).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 52 - 1

1 _ اهل كتاب ( علماى يهود ) مشمول لعن خداوند به جهت حقپوشى و همسويى با كفار عليه مسلمانان

الم تر . .. اولئك الّذين لعنهم اللّه

آثار كفر حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 89 - 5

5 - حق ناپذيران لجوج ، شاهد بازتاب كفر و شرك خويش در فرجامى نه چندان دور

فسوف يعلمون

آثار گرايش به حق

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 29 - 8

8- گرايش و عدم گرايش مردم و آراى آنان در حقانيّت حق ، بى تأثير است .

الحقّ من ربّكم فمن شاء فليؤمن ومن شاء فليكفر

آثار گواهى به حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 135 - 4

4 _ شهادت به حق و براى خدا ، زمينه تأمين عدالت اجتماعى است .

يأيها الذين ءامنوا كونوا قومين بالقسط شهداء للّه

ظاهراً {شهداء للّه}، كه در حقيقت شهادت دادن به حق است، به عنوان راهى براى دستيابى به اقامه قسط معرفى شده است.

آثار لجاجت با حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 52 - 2

2 - انكار حق و لجاج و عناد در برابر آن مايه دورى انسان از خدا و محروميت از عنايت وى

قل أرءيتم

با توجه به اعراض خداوند از خطاب مستقيم به مشركان لجوج، مطلب ياد شده قابل برداشت است.

آثار مبارزه با حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 5 - 10

10 -تمامى اقوام تكذيب گر ( چون قوم نوح ) ، به خاطر مبارزه با حق ( تعاليم پيامبران ) ، در دنيا مورد عقوبت وكيفر الهى قرار گرفتند .

كذّبت قبلهم قوم نوح . .. ليدحضوا به الحقّ فأخذتهم

آثار مبارزه با حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 71 - 5

5- دفاع از حق و حركت بر مدار توحيد در برابر حق ستيزان و مشركان ، امداد و نصرت

الهى را در پى خواهد داشت .

و أرادوا به كيدًا . .. و نجّين_ه و لوطًا إلى الأرض التى ب_ركنا فيها

آثار مجادله با حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 9 - 8

8 - استكبارپيشگى و جدال با حق ، در پى دارنده خوارى و رسوايى دنيوى است .

و من الناس من يجادل فى اللّه . ..ثانى عطفه ... له فى الدنيا خزى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 5 - 11

11 - مجادله و ستيزه جويى با حق ، عقوبت الهى در دنيا را درپى دارد .

و ج_دلوا بالب_طل ليدحضوا به الحقّ فأخذتهم

آثار وصول حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 32 - 7

7 - دريافت سخن حق و تكليف آور ، شرط تكليف و وظيفه مندى

و كذّب بالصدق إذ جاءه

آثار وضوح حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 32 - 4

4- اِخبار خداوند از ستيز برخى كافران با دين و پيامبر ( ص ) ، به رغم وضوح حق براى آنان

إنّ الذين كفروا و صدّوا . .. و شاقّوا ... من بعد ما تبيّن لهم الهدى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 23 - 13

13 - نكوهش مضاعف هواپرستى و پيروى از حدس و گمان ، در شرايط وضوح و تجلى حقيقت

إن يتّبعون . .. و لقد جاءهم من ربّهم الهدى

ضميمه شدن ذيل آيه شريفه، مى تواند بيانگر اين باشد

كه هواپرستى و متابعت مشركان از حدس و گمان در شرايط وضوح حقيقت، داراى زشتى فزون ترى است.

آثار هلاكت حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 37 - 2

2 - فرجام هلاكت بار قدرت هاى حق ستيز تاريخ ، مايه تذكر خردمندان و مردمان حق شنو

إنّ فى ذلك لذكرى لمن كان له قلب أو ألقى السمع

آثار يأس از حق پذيرى گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 89 - 3

3 - سعى در هدايت گمراهان ، پس از يأس از حق پذيرى آنان ، لازم نيست .

إنّ ه_ؤلاء قوم لايؤمنون . فاصفح عنهم

آثارحق ناپذيرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 16 - 6

6 - حق ناپذيرى و عناد با دين ، موجب زوال نعمت ها است .

ثمّ يطمع أن أزيد . كلاّ إنّه كان لأي_تنا عنيدًا

جمله {إنّه كان لآياتنا عنيداً} تعليل براى ردع (كلاّ) است; يعنى، چنين نخواهد شد (بر قدرت و ثروت او افزوده نخواهد شد); چون او نسبت به آيات ما عناد دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 22 - 1

1 _ انسان هاى حق ناشنوا و خاموش از بيان معارف حق و فاقدان فهم حقايق دينى ، بدترين جنبندگان در پيشگاه خداوند

إن شر الدواب عند اللّه الصم البكم الذين لايعقلون

كلمات {الصم} و {البكم} به ترتيب جمع {الاصم = كر} و {الابكم = لال} است. {الذين لايعقلون} خبر سوم براى {إن} مى باشد. قابل ذكر است

كه صفت بودن آن براى {الصم} و {البكم} نيز محتمل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 55 - 1

1 _ حق ناپذيرى و پافشارى بر كفر ، موجب از ميان رفتن توفيق آدمى براى ايمان به آيات الهى است .

الذين كفروا فهم لايؤمنون

با توجه به فعل مضارع {لايؤمنون} كه دلالت بر استمرار دارد، جلمه {هم لايؤمنون} به اين معناست كه آنان ايمان نخواهند آورد. و چون اين جمله به وسيله {فاء} بر جمله {كفروا} عطف شده، دلالت مى كند كه سلب توفيق ايمان از آنها بر اثر كفرورزى بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 22 - 5،8

5- قلب حق ناپذير ، مانع از ايمان آوردن به عالم آخرت است .

إل_هكم إل_ه وحد فالذين لايؤمنون بالأخرة قلوبهم منكرة

{فاء} در {فالذين} براى تفريع است و دلالت مى كند كه توحيد اثبات شده در آيات قبل، توحيد كاملى است كه اعتقاد به آخرت را نيز به همراه دارد. بنابراين كسانى كه به آخرت ايمان نمى آورند، موانعى همچون قلب حق ناپذير و استكبار دارد.

8- حق ناپذيرى ، نشانه بيمارى قلب است . *

فالذين لايؤمنون بالأخرة قلوبهم منكرة

فعل {لايؤمنون} (ايمان نمى آورند) حكايت از حق ناپذيرى دارد و {منكرة} به معناى زير بار حق نرفتن است كه بيمارى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 24 - 3

3- نپذيرفتن حق و داشتن روحيه استكبارى ، عامل انكار نزول قرآن از جانب خداوند

فالذين لايؤمنون بالأخرة قلوبهم منكرة و هم مستكبرون . .. و

إذا قيل لهم ماذا أنزل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 105 - 3

3- كفر و حق ناپذيرى ، منشأ دروغ پردازى و افترا بستن به حقايق دين است .

إنما يفترى الكذب الذين لايؤمنون بأي_ت الله

آفات حق پذيرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 41 - 7

7- ذهنيت ها و پيشداورى ها ، از آفات حق پذيرى و عامل حق گريزى

و لقد صرّفنا . .. و ما يزيدهم إلاّ نفورًا

در آيه قبل، توضيح داد كه مشركان مكه با انتساب فرزند به خداوند، در صدد استهزاى خداوند بودند كه اين برخوردى است خصمانه و در اين جا مى گويد: {آيات فراوان الهى، بر نفرت آنها مى افزايد} و اين نشان دهنده آن است كه موضع گيرى پيشين آنها، موجب شده است كه آنان، حق را نپذيرند و از آن بگريزند.

آمرزش حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 70 - 12

12 _ آمرزش گناه ستيزه جويان عليه دين ، پس از گرايش آنان به اسلام ، جلوه اى از مغفرت و رحمت خدا نسبت به انسانهاست .

و يغفر لكم و اللّه غفور رحيم

آمرزش حق طلبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 43 - 11

11 - حق گرايان برخوردار از مغفرت الهى ، و ملحدان و حق ناپذيران رويارو با مجازات دردناك او

مايقال لك إلاّ ما قد قيل للرسل . .. إنّ ربّك لذو مغفرة

در آيات پيشين، قرآن پيامى حق معرفى شده

است كه ملحدان با ايجاد شبهه در آن سعى مى كردند پيامبر(ص) را مورد انكار قرار دهند. اكنون در اين آيه خداوند به غفران و عقاب خود اشاره كرده كه غفران منطبق بر حق گرايان و عقاب درباره ملحدان است.

ابزار تشخيص حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 53 - 3،4

3 - خداوند ، به جز تورات حقايق ديگرى را - كه وسيله تمييز حق از باطل بود - در اختيار موسى ( ع ) قرار داد .

و إذ ءاتينا موسى الكتب و الفرقان

عطف {الفرقان} بر {الكتاب} مى تواند عطف صفتى بر صفت ديگر گرفته شود و هر كدام بيانگر بعدى از ابعاد تورات باشد; يعنى، ما به موسى (ع) چيزى را عطا كرديم كه هم كتاب بود و هم فرقان و مى تواند مراد از كتاب و فرقان دو چيز متفاوت باشد; يعنى، به موسى كتاب (تورات) داديم و نيز به او فرقان عطا كرديم. بر اين مبنا مراد از {فرقان} معجزات، براهين و مانند آن خواهد بود. (اقتباس از الكشاف)

4 - تورات ، وسيله اى كارآمد براى تشخيص حق از باطل

و إذ ءاتينا موسى الكتب و الفرقان

{فرقان}; يعنى، وسيله تمييز و تشخيص و مراد از آن - به مناسبت مورد - چيزى است كه بتوان به وسيله آن، حق را از باطل در محدوده احكام و معارف الهى، متمايز ساخت.

ابزار مبارزه با حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 5 - 7

7 - همه امت ها با حربه باطل ، به جدال و ستيزه با

حق بر خاستتد تا آن را از بين ببرند .

كذّبت قبلهم قوم نوح . .. و ج_دلوا بالب_طل ليدحضوا به الحقّ

{إدحاض} به معناى ابطال و از بين بردن است.

اتمام حجت با حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 42 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، موظف به واگذارى كافران حق ناپذير ، باطل گرا و بازيگر به حال خود ، پس از اتمام حجت به آنان

فذرهم يخوضوا و يلعبوا

{خوض} (مصدر {يخوضوا}) در اصل به معناى حركت در آب است; ولى در مواردى به كار مى رود كه انسان، غوطهور در مسائل باطل و ناپسند مى شود; مانند همين آيه كه كافران، سخنان ناروايى درباره اسلام و پيامبر(ص) بر زبان مى آوردند.

اتمام حجت بر حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 47 - 1

1 - بستن راه بهانه جويى كافران و حق ستيزان ( به اين كه چرا براى مارسولى نفرستادى ) به هنگام گرفتار شدن به عذاب ، از اهداف رسالت پيامبر ( ص )

و لولا أن تصيبهم مصيبة بما قدّمت أيديهم فيقولوا ربّنا لولا أرسلت إلينا رسولاً

جواب {لولا} در {لولا أن تصيبهم مصيبة. ..} حذف شده و تقدير آن چنين است: {لولا أن تصيبهم مصيبة ... لمّا أرسلناك إليهم}. گفتنى است كه آيه پيش، هدف از بعثت پيامبر(ص) را تنبّه و بيدارى مردم بيان كرده است. بنابراين آيه ياد شده بيانگر يكى ديگراز هدف هاى رسالت پيامبر(ص) مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54

- 6 - 2

2 - مسؤوليت پيامبران الهى ، تا سر حد اتمام حجت بر حق گريزان است ; نه فزون تر از آن .

فما تغن النذر . فتولّ عنهم

تفريع {تولّ عنهم} بر {ما تغن النذر} بيانگر مطلب بالا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 36 - 3

3 - نزول عذاب الهى بر حق ستيزان ، از پى اتمام حجت بر ايشان

إنّا أرسلنا عليهم . .. و لقد أنذرهم بطشتنا فتماروا بالنّذر

اثبات حق بر قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 59 - 12

12- { ناقة } معجزه اى روشنگر و اثبات كننده حق براى قوم ثمود بود .

و ءاتينا ثمود الناقة مبصرة

{مبصرة} به صيغه اسم فاعل و متعدى است و معناى آن چنين است: ناقه ثمود براى ايجاد بينش و بصيرت در مردم بود.

اجابت دعاى حق پذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 16 - 4

4- دعاى شكرگزاران تائب و تسليم در برابر حق ، مورد استجابت خداوند *

قال ربّ أوزعنى أن أشكر . .. نتقبّل عنهم أحسن ما عملوا

از ارتباط اين آيه با آيه پيشين، چنين استفاده مى شود كه {نتقبّل} پاسخى است براى دعا و التجاى انسان به رشد رسيده اى كه مى گويد: {ربّ أوزعنى أن أشكر. ..}.

اجابت دعاى حق طلبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 89 - 6

6 _ اجابت دعا و خواسته هاى حق طلبان از سوى خدا و تحقق بخشيدن

پيروزى آنان بر مستكبران ، مقتضى استقامت و پايدارى آنان در ميدان مبارزه است .

قال قد أجيبت دعوتكما فاستقيما

اجتناب از كتمان حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 42 - 2

2 - كتمان نكردن حقايق ، توصيه و سفارش خداوند به بنى اسرائيل

و لاتلبسوا . .. و تكتموا الحق

كتمان (مصدر تكتموا) به معناى مخفى كردن است. فعل {تكتموا} عطف بر {تلبسوا} مى باشد; يعنى: {و لاتكتموا}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 45 - 5

5 - صبر و نماز عوامل كارآمد براى موفق شدن در پرهيز از محرمات الهى ( كفر به قرآن ، دين فروشى ، كتمان حق و . . . )

و لاتكونوا أول كافر به . .. و استعينوا بالصبر و الصلوة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 146 - 10

10 - ضرورت پرهيز از كتمان حقايق دينى

و إن فريقاً منهم ليكتمون الحق و هم يعلمون

احكام احقاق حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 109 - 6

6- جهاد و توسل به قدرت در مسير احقاق حق و پياده كردن دين ، پس از بيان حقايق دينى و كارساز نبودن آن ، امرى جايز و مشروع است .

فإن تولّوا فقل ءاذنتكم على سواء

احكام حق الحصاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 141 - 19،20

19 _ عبدالله بن سنان عن أبى عبدالله(ع) قال: سألته عن قوله: {و ءاتوا حقه يوم حصاده}

قال: اعط من حضرك من المسلمين و إن لم يحضرك إلا مشرك فاعطه.

عبدالله بن سنان گويد: از امام صادق(ع) درباره {و ءاتوا حقه يوم حصاده} سؤال كردم، فرمود: اگر كسى از مسلمانان هنگام برداشت محصول حضور داشت، حق الحصاد را به او بده و اگر كسى غير از مشرك نبود، به او بپرداز.

20 _ عن أبى عبدالله(ع) فى قوله: {و ءاتوا حقه يوم حصاده} قال: حقه يوم حصاده عليك واجب و ليس من الزكاة . .. .

از امام صادق(ع) درباره آيه {و ءاتوا حقه يوم حصاده} روايت شده است: پرداخت حق الحصاد در روز درو، بر تو واجب است و اين حق، غير از زكات است . .. .

اختلاف در دين حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 124 - 8

8- اختلافات يهود درباره دين حق و صراط مستقيم ، اختلافاتى دامنه دار و بى فرجام است .

و إن ربّك ليحكم بينهم يوم القي_مة فيما كانوا فيه يختلفون

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه ضمير {فيه} به ابراهيم(ع) و دين او برگردد.

ادراك حق شنوايان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 65 - 8

8- آيت خداوند بودن آب باران و حيات موجودات ، براى مردم حق شنو قابل درك است .

و الله أنزل من السّماء ماء . .. إن فى ذلك لأية لقوم يسمعون

اذن اخروى به حق گويان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 38 - 13

13 - خداوند در قيامت ، جز به افراد حقيقت گو اذن

سخن نخواهد داد .

و قال صوابًا

چنانچه جمله {قال صواباً} عطف بر {أذن. ..} و داخل استثنا باشد، مراد اين خواهد بود كه: تنها شخص درست گفتار، مأذون به سخن گفتن خواهد بود.

اذيتهاى حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 112 - 9

9- اتكا و اتكال پيامبر ( ص ) به پروردگار بخشنده در برابر تهديد ها ، رجزخوانى ها و نسبت هاى نارواى مشركان و كافران حق ستيز

و ربّنا الرحم_ن المستعان على ماتصفون

مقصود از توصيف در {ماتصفون}، ممكن است دوچيز باشد: 1_ تهديدهايى كه مشركان و كافران داشته اند و خود را پيروز و مسلمانان را شكست خورده مى شمردند. 2_ نسبت هاى ناروايى كه به پيامبر(ص) و قرآن مى دادند.

ارائه حق در تبليغ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 17 - 14

14 - در تبليغ ، تنها ، به نفى باطل نبايد پرداخت ، بلكه بايد راه درست را نيز معرفى كرد .

إنّ الذين تعبدون من دون اللّه لايملكون لكم رزقًا فابتغوا عند اللّه الرزق و اعبدو

ارزش تبليغ حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 30 - 4

4 - اعلان موضع حق و ترويج توحيد در مجامع شرك ، داراى ارزشى والا

إنّ الذين قالوا ربّنا اللّه

واژه {قالوا} مى تواند اشاره به اين داشته باشد كه موحدان، به صرف اعتقاد به توحيد بسنده نمى كنند; بلكه آن را در مجامع شرك و كفر اعلان مى دارند.

ارزش حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2

- آل عمران - 3 - 108 - 6

6 _ حقّ ، ملاك و معيار ارزشها

نتلوها عليك بالحق

ارزش حق پذيرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 22 - 3

3 _ حق شنوايى و بيان حقايق و معارف دين و درك آنها ، از ملاك هاى ارزش و كرامت آدمى در پيشگاه خداوند

إن شر الدواب عند اللّه الصم البكم الذين لايعقلون

كلمه {دواب}، به معناى بهائم و يا جنبندگان، براى اشاره به اين است كه توصيف شدگان به منزله حيوانات هستند و ارزش نام انسان را ندارند.

ارزش صبر بر حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 117 - 3

3 _ استوار ماندن بر حق و پايدارى بر ايمان ، در تنگنا ها و شرايط دشوار ، داراى ارزشى والا و پاداشى ويژه

لقد تاب اللّه على النبى و . .. الذين اتبعوه فى ساعة العسرة

ارزيابى با حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 75 - 8

8 - تمامى رفتار و كردار آدمى در دنيا ، بايد بر پايه حق و مطابق با عدل باشد .

و قضى بينهم بالحقّ

تذكر خداوند بر اين كه داورى ميان مردم در قيامت بر پايه حق و عدل خواهد بود; در واقع توصيه اى است به بندگان كه رفتار خود را مطابق عدل و بر پايه حق بنا نهند; زيرا در قيامت رفتار آنان بر همين اساس سنجيده و جزا داده خواهد شد.

استحكام حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران

- 3 - 176 - 7

7 _ آسيب ناپذيرى جبهه حق در برابر شتابگران در كفر

انّهم لن يضرّوا اللّه شيئاً

در برداشت فوق، ضرر زدن به خدا كنايه از ضرر زدن به دين او گرفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 18 - 7

7- حق ، داراى صلابت و استحكام و باطل ، پوچ و سست است .

بل نقذف بالحقّ على الب_طل فيدمغه فإذا هو زاهق

از اين كه خداوند {حق} را از بين برنده و درهم كوبنده باطل دانسته، صلابت حق استفاده مى شود. و از اين كه باطل ناگهان و بلافاصله از بين رفته است، ميان تهى و پوچ بودن آن به دست مى آيد. گفتنى است تعبير {قذف} _ كه به معناى انداختن با قدرت و قوت است _ مؤيد برداشت ياد شده است.

استقامت در برابر حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 71 - 4

4 - سلامت جامعه بشرى و مصون ماندن آن از فساد و تباهى ، در گرو اجراى قوانين الهى و ايستادگى در برابر تمايلات حق ستيزان

و لو اتبع الحقّ أهواءهم لفسدت السم_وت و الأرض و من فيهنّ

استمرار حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 82 - 1

1 _ سنت الهى حاكم بر جوامع انسانى ، على رغم ناخوشايندى تبه كاران و مجرمان ، پايدار كردن و بر كرسى نشاندن حق است .

و يحق اللّه الحق بكلمته و لو كره المجرمون

استمرار گمراهى حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 37 - 7

7 - پايدار ماندن هدايت مؤمنان و استمرار گمراهى كافران حق گريز ، جلوه عزتمندى و مجازات الهى است .

و من يضلل اللّه فما له من هاد . و من يهد اللّه فما له من مضلّ أليس اللّه بعزيز ذ

يادآورى دو صفت عزت و مجازات دهى خداوند، پس از ذكر پايدار ماندن هدايت مؤمنان و استمرار يافتن گمراهى كافران حق گريز به وسيله خداوند، مى تواند گوياى مطلب ياد شده باشد.

استوارى عقيده حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 24 - 4

4- اعتقادات حق چنان درختى ريشه دار ، ثابت و استوار است .

كلمة طيّبة كشجرة طيّبة أصلها ثابت و فرعها فى السّماء

از معناهايى كه مفسران، از صحابه و تابعان تاكنون، براى {شجره طيبه} ذكر كرده اند، عقيده به توحيد و كلمه {لا إله إلاّ الله} است كه عقيده حق مى باشد.

استهزاى حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 5 - 8

8 _ تمسخر حق (قرآن) و آيات الهى، شيوه كافران مكه بوده است.

فسوف تأتيهم أنبؤا ما كانوا به يستهزءون

مفاد جمله {كانوا به يستهزءون} ماضى استمرارى است و بيانگر تداوم استهزا از سوى كافران عصر نزول اين سوره است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 6 - 19

19 - { فى مجمع البيان : و روى . . . عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : هو الطعن بالحقّ و الإستهزاء به . . . ;

در مجمع البيان

[ذيل آيه] {و من الناس من يشترى لهو الحديث} آمده است: از امام صادق(ع) روايت شده كه گقت: لهوالحديث، طعنه زدن به حق و مسخره كردن آن است. ..}.

استهزاى حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 8 - 5

5 - كافران حق ناپذير مورد تمسخر و تحقير

فبشّره

ذكر عذاب، تناسبى با كاربرد واژه بشارت ندارد. ازاين رو تعبير به بشارت مى تواند به عنوان سخريه و تحقير باشد.

اصالت حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 17 - 7،8،11

7_ حق در تشبيه مانند باران و سيلاب است و باطل همسان كف هاى پف كرده بر روى آن

أنزل من السماء ماء فسالت أودية بقدرها فاحتمل السيل زبدًا رابيًا . .. كذلك يضرب ا

8_ حق در تشبيه همانند فلزات گداخته شده و ذوب گشته است و باطل بسان كف هاى ايجاد شده بر روى آن

و مما يوقدون عليه فى النار . .. زبد مثله كذلك يضرب الله الحق و الب_طل

11_ باطل بر محور حق خودنمايى كرده و بر آن تحميل مى شود .

فاحتمل السيل زبدًا رابيًا

اصرار بر حق ستيزى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 14 - 11

11 - استمرار و اصرار ملت ها بر انحراف و حق ستيزى ، عامل مجازات آنان از سوى خداوند

ليجزى قومًا بما كانوا يكسبون

تعبير {كانوا يكسبون} استمرار را مى رساند و برداشت بالا در صورتى استفاده مى شود كه {قوماً} نظر به كافران و منكران {أيّام اللّه} داشته باشد.

اصرار بر حق ناپذيرى

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 34 - 13

13 - پافشارى در مخالفت با دين و ترديد در حقانيت آن _ باوجود مشاهده دلايل روشن _ موجب گمراهى ابدى است .

كذلك يضلّ اللّه من هو مسرف مرتاب

مقصود از {مسرف} در اين آيه، كسى است كه در مخالفت با حق، پافشارى و اصرار فراوان دارد.

اصرار بر كفر حق ستيزان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 48 - 12

12 - اقدام حق ستيزان صدراسلام به انكار صريح قرآن و تورات و تأكيد بر كفر خويش نسبت به آن دو

و قالوا إنّا بكلٍّ ك_فرون

اصلاح مفاسد كتمان حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 160 - 3

3 - اصلاح مفاسدى كه بر اثر كتمان حقايق دين پديدار شده و نيز بيان آن حقايق ، از شرايط پذيرش توبه كتمان كنندگان است .

إلا الذين تابوا و أصلحوا و بينوا فأولئك أتوب عليهم

اضطرار حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 74 - 3

3 - مشركان حق ناپذير و ستيزه جو ، از سرِ ناچارى و اضطراب به انكار عبادت كردن معبود هاى ادعايى خويش مى پردازند .

بل لم نكن ندعوا من قبل شيئًا

اضطرار حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 74 - 3

3 - مشركان حق ناپذير و ستيزه جو ، از سرِ ناچارى و اضطراب به انكار عبادت كردن معبود هاى ادعايى خويش مى پردازند

.

بل لم نكن ندعوا من قبل شيئًا

اظهار حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 217 - 4

4 _ قرآن ، بيانگر حقايق ; حتى در مواردى كه نتيجه آن به ضرر برخى از مسلمانان باشد .

يسئلونك عن الشهر الحرام قتال فيه قل قتال فيه كبير

برخى از مسلمانان در ماه رجب به عده اى از كافران حمله بردند و آنان را كشته يا اسير كردند. پس از اين واقعه، آيه مزبور نازل شد و حكم به تحريم قتال در ماههاى حرام كرد; هر چند بيان اين حقيقت، به ضرر آن گروه از مسلمانان تمام شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 60 - 3،4

3 _ بيان حقايق ، پرتويى از ربوبيّت خداوند

الحق من ربّك

4 _ تربيت و سازندگى ، در گرو بيان حقايق

الحق من ربّك

از آنجا كه خداوند، {ربّ} (تربيت كننده) است، حق را بيان مى كند. بنابراين ارتباط تربيت و حق به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 71 - 5

5 _ اظهار حق و نياميختن آن به باطل ، از وظايف عالمان و آگاهان

يا اهل الكتاب لم تلبسون الحق بالباطل و تكتمون الحق و انتم تعلمون

اگر كتمان حق حرام باشد، لزوماً اظهار آن ضرورت دارد; چون شقّ سوّمى تصوّر نمى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 7 - 9

9 _ فرمان خداوند به مبارزه با كفر و شرك و به وجود آوردن صحنه مبارزه ،

از اسباب تحقق اراده خداوند براى اظهار حق و نابودى كفر

و يريد اللّه أن يحق الحق بكلمته

خداوند در برابر مؤمنان كه خواهان هجوم به كاروان تجارى قريش بودند، خواست تا آنان با لشكريان كفر درآويزند و به جهاد با آنان بپردازند و همان را نيز مقدر ساخت و بيان داشت كه احقاق حق در پرتو آن حاصل مى شود. بنابراين مراد از {بكلمته} همان فرمان به جهاد و تحقق يافتن صحنه مبارزه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 23 - 13

13 - ربوبيت خداوند ، مقتضى اظهار حق براى بندگان

قالوا ماذا قال ربّكم قالوا الحقّ

اعراض از حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 82 - 7

7- امكان روى گردانى انسان از حق و حقايق دينى على رغم روشن بودن آنها

فإن تولّوا فإنما عليك البل_غ المبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 67 - 6

6- انسان ها پس از رهايى از خطر هاى مرگ آفرين ، خدا را فراموش مى كنند و از حق روى گردان مى شوند .

فلمّا نج_ّكم إلى البرّ أعرضتم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 54 - 14

14 - تسلى خداوند به پيامبر ( ص ) براى نگران نبودن از روى گردانى مردم از حق و دين الهى

فإن تولّوا . .. و ما على الرسول إلاّ البلغ المبين

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه آيه شريفه، در مقام تسلى دادن به پيامبر(ص) در برابر حق

گريزى كافران است.

اعراض از حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 78 - 5

5 - وانهادن امر كافران حق ستيز به خداوند ، رهنمودى الهى به پيامبر ( ص )

و لاتكن فى ضيق ممّا يمكرون. .. إنّ ربّك يقضى بينهم بحكمه

با توجه به اين كه آيات اين بخش در ارتباط با هم است، تذكر خداوند به قضاوت نهايى خويش درباره كافران، مى تواند در مقام توضيح و تعليل براى آيه {و لاتكن فى ضيق ممّا يمكرون} باشد. آيات بعد نيز مؤيد همين معنا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 45 - 11

11 - مبلغان دين ، موظّف به تلاش در بيدارى نفوس مستعد و وانهادن حق ستيزان ، به خداوند

نحن أعلم بما يقولون . .. فذكّر بالقرءان من يخاف وعيد

برداشت ياد شده، با الغاى خصوصيت از مورد پيامبراكرم(ص) استفاده مى شود.

اعراض از حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 96 - 6

6- لزوم فيصله دادن به بحث و گفتوگو با بهانه جويان و حق ناپذيران

قل كفى بالله شهيدًا بينى و بينكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 42 - 1،2

1 - پيامبر ( ص ) ، موظف به واگذارى كافران حق ناپذير ، باطل گرا و بازيگر به حال خود ، پس از اتمام حجت به آنان

فذرهم يخوضوا و يلعبوا

{خوض} (مصدر {يخوضوا}) در اصل به معناى حركت در آب است; ولى در مواردى به كار مى رود كه

انسان، غوطهور در مسائل باطل و ناپسند مى شود; مانند همين آيه كه كافران، سخنان ناروايى درباره اسلام و پيامبر(ص) بر زبان مى آوردند.

2 - لزوم ترك بحث و احتجاج با كافران حق ناپذير ، پس از اتمام حجت و ارائه برهان

فذرهم يخوضوا و يلعبوا

اعراض حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 82 - 6

6- تسلى دادن خداوند به پيامبر ( ص ) ، براى نگران نبودن از روى گردانى حق ناپذيران

فإن تولّوا فإنما عليك البل_غ المبين

اعلام پيروزى حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 81 - 1

1- فرمان خدا به پيامبر ( ص ) براى اعلام غلبه حتمى حق و اضمحلال قطعى باطل ، به مشركان مكه

و قل جاء الحقّ و زهق الب_طل

افساد حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 82 - 5

5 _ حق ستيزان ، مردمى تبهكار و مجرمند .

و يحق اللّه الحق بكلمته و لو كره المجرمون

اقرار اخروى حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 74 - 1

1 - اعتراف مشركان حق ناپذير و ستيزه جو ، به بى فايده بودن كامل عبادت غيرخدا و حاجت خواهى از معبود هاى ادعايى خويش

أين ما كنتم تشركون . من دون اللّه قالوا ضلّوا عنّا بل لم نكن ندعوا من قبل شيئًا

جمله {ضلّوا عنّا} (از نظر ما ناپديد شدند و آنان را گم كرديم) كنايه از بطلان و پوچى آيين شرك و بى اثر بودن

معبودهاى ادعايى در عرصه قيامت است. گفتنى است جمله {بل لم نكن ندعوا...} مى تواند به معناى بى اثر بودن حاجت خواهى از معبودها باشد; زيرا چيزى كه بى فايده است مانند اين است كه وجود ندارد. هم چنين مى تواند گوياى انكار عبادت معبودها باشد كه از سرِ ناچارى و اضطراب به آنها متوسل شده باشند. احتمال نخست مؤيد برداشت ياد شده است.

اقرار به حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 143 - 26

26 _ پيامبران الهى پيشتاز در ايمان به حقايق و اقرار به آن

و أنا أول المؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 11 - 3

3- اعتراف به سخن حق ، اگر چه دشمن آن را گفته باشد ، مطلوب و پسنديده است .

قالوا إن أنتم إلاّ بشر مثلنا . .. قالت ... إن نحن إلاّ بشر مثلكم

اينكه انبياى الهى در مقام پاسخ گويى به مخالفان، كلام آنها را درباره بشر بودن خود مورد تأييد قرار مى دادند، حكايت از پسنديده بودن اعتراف به سخن مطابق با واقع مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 22 - 25

25- اعتراف به حق در قيامت ، رهايى بخش از عذاب نيست .

إنى كفرت بما أشركتمون من قبل إن الظ_لمين لهم عذاب أليم

برداشت فوق بر اين اساس است كه {إن الظالمين لهم عذاب أليم} كلام خداوند باشد. از اينكه خداوند ماجراى برخورد مستكبران و پيروانشان و نيز برخورد آنها با شيطان و اعتراف شيطان به خطاى خود در قيامت

را بيان مى كند و آن گاه مى فرمايد كه براى ستمگران عذابى دردناك در نظر گرفته شده است، نكته فوق به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 100 - 9

9 - ايمان و اعتراف به حق ، در شرايط اضطرار و ناگزيرى ، فاقد ارزش و اصالت است .

قال ربّ ارجعون . .. كلاَّ إنّها كلمة هو قائلها

اقرار به حق ناپذيرى فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 101 - 3

3- پيامبر ( ص ) ، مأمور اقرار گرفتن از بنى اسرائيل نسبت به حق ناپذيرى فرعون و پيروان او ، على رغم اعطاى معجزات فراوان به موسى ( ع )

و لقد ءاتينا موسى تسع ءاي_ت بيّن_ت فسئل بنى إسرءيل إذ جاءهم فقال له فرعون إنى لأ

اقرار به حق ناپذيرى فرعونيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 101 - 3

3- پيامبر ( ص ) ، مأمور اقرار گرفتن از بنى اسرائيل نسبت به حق ناپذيرى فرعون و پيروان او ، على رغم اعطاى معجزات فراوان به موسى ( ع )

و لقد ءاتينا موسى تسع ءاي_ت بيّن_ت فسئل بنى إسرءيل إذ جاءهم فقال له فرعون إنى لأ

امتحان حق ناپذيران صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 111 - 1

1- آزمايش كافران و مشركان حق ناپذير صدراسلام ، فلسفه به تأخير افتادن عذاب آنان و نامعلوم بودن زمان شكست آنها است .

و إن أدرى لعلّه فتنة لكم

ضمير {لعلّه}

به نكته اى برمى گردد كه از دو آيه قبل استفاده مى شود. آن نكته، مسأله تأخير عذاب كافران و مشركان و يا نامعلوم بودن زمان شكست آنان و پيروزى مسلمين است.

امداد به حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 67 - 2

2 - ماجراى ميان موسى ( ع ) و فرعونيان ، نمودى از سنت مستمر الهى در يارى حق و سركوب باطل

إنّ فى ذلك لأية

چنان كه گفته شد {آية} به معناى عبرت است و عبرت بودن ماجراى موسى و فرعونيان، در صورتى است كه تكرار نظاير آن همواره ممكن باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 121 - 2

2 - ماجراى ميان نوح ( ع ) و قومش ، نمودى از سنت مستمر الهى در يارى حق و سركوبى باطل

إنّ فى ذلك لأية

آيه و عبرت آموز بودن، مستلزم امكان تحقق دوباره و استمرار يافتن چيزى است كه بايد از آن درس عبرت گرفت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 139 - 6

6 - فرجام هلاكت بار عاديان ، نمودى از سنت مستمر الهى در يارى حق و سركوب باطل

فأهلكن_هم إنّ فى ذلك لأية

نشانه و مايه عبرت بودن ماجراى هلاكت قوم عاد، مستلزم استمرار داشتن مجازات اقوام در صورت كفرورزى و اصرار بر حق ناپذيرى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 158 - 4

4 - نزول عذاب مرگبار بر ثموديان ، نمودى از سنت مستمر الهى در يارى رسانى به

حق و سركوب باطل

فأخذهم العذاب إنّ فى ذلك لأية

نشانه و مايه عبرت بودن ماجراى هلاكت ثموديان، مستلزم استمرار داشتن مجازات اقوام ديگر، در صورت كفرورزى و اصرار بر حق ناپذيرى آنان مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 174 - 2

2 - هلاكت قوم فساد پيشه لوط و نجات وى و خاندانش _ به جز همسر وى _ نمودى از سنت مستمر الهى در يارى رسانى به حق و سركوب باطل

إنّ فى ذلك لأية

نشانه و مايه عبرت بودن سرگذشت قوم لوط، در صورتى است كه درباره ديگر امت ها قابل تكرار باشد و به تعبير ديگر، سنتى مستمر به شمار آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 190 - 2

2 - فرجام هلاكت بار مردم ايكه ، نمودى از سنت مستمر الهى در يارى رسانى به حق و سركوب باطل

فأخذهم عذاب يوم الظلّة . .. إنّ فى ذلك لأية

نشانه و مايه عبرت بودن سرگذشت مردم ايكه، در صورتى است كه تكرار نظاير آن همواره ممكن باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 79 - 10

10 - حمايت از حق در برابر باطل ، سنّت الهى است .

فتوكّل على اللّه إنّك على الحقّ المبين

خداوند پيامبرش را به اين دليل كه بر حق است به توكل فراخوانده است. از اين استفاده مى شود كه بناى خداوند و سنّت او، بر حمايت از راه حق و راهيان آن است.

امداد به حق طلبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 -

اعراف - 7 - 87 - 11

11 _ كافران قوم شعيب ، به خدا و داورى او و يارى رسانيش به حقپويان معتقد بودند .

فاصبروا حتى يحكم اللّه بيننا و هو خير الحكمين

چنانچه خطاب در {فاصبروا} متوجه كافران نيز باشد، دعوت شعيب از آنان به صبر تا داورى خدا، بيانگر اين نكته است كه منكران رسالت او معتقد به خداوند بوده اند. تصريح به {بالذى ارسلت به} پس از {ءامنوا} اين معنا را تأييد مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 98 - 6،7

6 - جبهه حق ، برخوردار از امداد هاى غيبى و لطف و كمك الهى

فأرادوا به كيدًا فجعلن_هم الأسفلين

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه ذكر داستان ابراهيم(ع) براى مسلمانان، به عنوان الگو و نمونه اى از دو جريان حق و باطل است.

7 - دخالت خداوند در رخداد هاى تاريخ و تحولات اجتماعى به نفع جبهه حق

فألقوه فى الجحيم . فأرادوا به كيدًا فجعلن_هم الأسفلين

امداد به حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 25 - 12

12- شيطان ، يارى دهنده حق گريزان ، در روى گردانى از ايمان و هدايت

و أملى لهم

مفاد {أملى} ممكن است امداد و يارى رساندن باشد.

امكان حق ناپذيرى خانواده پاكان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 60 - 7

7- امكان نفوذ كفر و فساد و حق ناپذيرى در افراد خانواده پاكان

إلاّ امرأته قدّرنا إنها لمن الغ_برين

امكانات دنيوى حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

11 - انبياء - 21 - 111 - 3

3- تأخير عذاب و كيفر مشركان و كافران حق ناپذير ، به خاطر بهره بردن ناچيز و موقتى آنان از متاع هاى دنيوى است .

إن أدرى لعلّه . .. مت_ع إلى حين

انتقام از حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 42 - 1،7

1 - انتقام الهى ، گريبان گير كافران و حق ستيزان ، در حيات و يا پس از رحلت پيامبر ( ص )

و من يعش عن ذكر الرحم_ن . .. فإمّا نذهبنّ ... أو نرينّك الذى وعدن_هم

7 - خداوند ، به انتقام گرفتن از حق ستيزان _ چه در دنيا و چه در آخرت _ توانا است .

فإنّا عليهم مقتدرون

انتقام از حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 42 - 2،4

2 - حضور رهبران الهى در جوامع ، مانع از تحقق انتقام الهى نسبت به كافران و حق گريزان نخواهد بود .

أو نرينّك الذى وعدن_هم

4 - تأخير خداوند در انتقام گرفتن از حق گريزان ، مهلتى به ايشان و احترامى به وجود پيامبر ( ص )

فإمّا نذهبنّ بك . .. فإنّا عليهم مقتدرون

از آيه قبل استفاده شد كه اگر پيامبر رحلت كند، خداوند از مخالفان حق ستيز او انتقام خواهد گرفت. مفهوم اين سخن آن است كه حضور پيامبر(ص) مانع تسريع در انتقام است; ولى اين مانع، قطعى نيست و خداوند مى تواند حتى در زمان حضور پيامبر(ص)، مخالفان دين را مجازات كند.

اندوه بر حق ناپذيرى كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

9 - نحل - 16 - 127 - 8،10

8- پيامبر ( ص ) ، به خاطر حق ناپذيرى كافران ، بسيار محزون و اندوهگين بود .

و لاتحزن عليهم

10- دلدارى و تسلى خداوند به پيامبر ( ص ) در غم او بر كفرورزى و حق ناپذيرى كافران

و لاتحزن عليهم

انذار به حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 3 - 14

14 - ياد كرد حقانيت نظام هستى ، انذارى به حق گريزان پوچ گرا *

ما خلقنا . .. إلاّ بالحقّ ... و الذين كفروا عمّا أُنذروا معرضون

از آن جا كه قبل از تعبير {عمّا اُنذروا. ..}، انذار صريحى در اين آيه و آيه قبل نيامده است، احتمال مى رود كه نفس تذّكر به حقانيت هستى، هشدار به كسانى است كه هستى را پوچ و بى هدف دانسته و هيچ تعهّدى در برابر ارزش ها ندارند.

انذار حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 55 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، موظف به ادامه دادن تذكر و هشدار ، در عين اصرار نورزيدن بر هدايت حق ستيزان

فتولّ عنهم . .. و ذكّر

انذار حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 59 - 17

17- بيم دادن انسان ها از حق ناپذيرى ، تنها هدف خداوند از فرستادن معجزات

و ما نرسل بالأي_ت إلاّ تخويفًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 96 - 4

4- مشركان و كافران حق ناپذير و بهانه جو

، مورد تهديد خداوند

قالوا أبعث الله بشرًا رسولاً. قل كفى بالله شهيدًا بينى و بينكم

تذكر خداوند به گواه و ناظر بودن ميان پيامبر(ص) و مشركان حق ناپذير، مى تواند به منظور تهديد آنان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 109 - 10،11

10- پيامبر ( ص ) ، مشركان و كافران حق ناپذير را به عذاب الهى تهديد كرد .

إن أدرى أقريب أم بعيد ما توعدون

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه مقصود از {ماتوعدون}، عذاب الهى در دنيا و يا آخرت باشد.

11- پيامبر ( ص ) ، پيروزى اسلام را به مشركان و كافران حق ناپذير يادآور شد و شكستشان را به آنان هشدار داد .

و إن أدرى أقريب أم بعيد ماتوعدون

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه مقصود از {ماتوعدون} پيروزى اسلام و شكست جبهه شرك و كفر باشد. گفتنى است كه جمله {أنّ الأرض يرثها عبادى الصالحون} در آيه 105 مؤيد همين ديدگاه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 188 - 1

1 - هشدار شعيب ( ع ) به مردم حق ناپذير { اَيكه } ، درباره نظارت خداوند بر رفتار و اعمال ناشايست آنان

قال ربّى أعلم بما تعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 208 - 2

2 - سنت الهى ، بر انذار و بيم دهى مكرر حق ناپذيران پيش از عذاب

و ما أهلكنا من قرية إلاّ لها منذرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 92

- 8

8 - انذارگرى و هشداردهى ، موضع پيامبر ( ص ) در برابر گمراهان حق ناپذير

و من ضلّ فقل إنّما أنا من المنذرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 23 - 3

3 - تكليف مؤمنان و مبلغان دينى ، در برابر انسان هاى لجوج و حق ناپذير ، تنها انذار و هشدار است .

إن أنت إلاّ نذير

انذار كتمان كنندگان حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 35 - 2

2 - آيات و نشانه هاى الهى در پهنه طبيعت ، معرفت بخش انسان ها و انذاردهنده حق پوشان

و من ءاي_ته . .. و يعلم الذين يج_دلون فى ءاي_تنا

اهل كتاب و كتمان حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 146 - 4،8

4 - گروهى از اهل كتاب على رغم شناخت حقيقت ( پيامبرى رسول اكرم ) آن را كتمان مى كردند .

و إن فريقاً منهم ليكتمون الحق و هم يعلمون

8 - گروهى از عالمان اهل كتاب على رغم اطمينانشان به حقانيت قبله مسلمانان ، آن را كتمان مى كردند .

و إن فريقاً منهم ليكتمون الحق و هم يعلمون

جمله {و هم يعلمون} اشاره به اين معنا دارد كه كتمان كنندگان از عالمان دينى اهل كتاب بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 70 - 2

2 _ انكار و پوشاندن آيات الهى توسط اهل كتاب ، وسيله اى براى گمراه كردن ديگران

ودّت طائفة من اهل الكتاب لو يضلّونكم . .. لم تكفرون بايات

اللّه

كفر، در لغت _ چه همراه باء باشد و يا نباشد _ به معناى انكار و پوشاندن است (القاموس المحيط. )

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 71 - 1،2

1 _ آميختن آگاهانه حق به باطل و كتمان آن توسط علماى يهود و نصارا ، و نكوهش آنان از سوى خداوند

يا اهل الكتاب لم تلبسون الحق بالباطل و تكتمون الحق و انتم تعلمون

2 _ علماى اهل كتاب با درآميختن حق به باطل و كتمان حق ، مردم را گمراه مى ساختند .

ودّت طائفة من اهل الكتاب لو يضلّونكم . .. يا اهل الكتاب لم تلبسون الحق بالباطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 73 - 9

9 _ توصيه علماى يهود به يكديگر ، بر مخفى كردن ادلّه رسالت پيامبر اسلام *

و لا تؤمنوا . .. ان يؤتى احد مثل ما اوتيتم

احتمالا مراد از {ما اوتيتم}، دلايل رسالت پيامبر (ص) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 98 - 5

5 _ اهل كتاب ، منكر نشانه هاى روشن الهى در خانه خدا

اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 99 - 9

9 _ مبارزه عالمان اهل كتاب با اسلام ، با علم و آگاهى به حقّانيّت آن

قل يا اهل الكتاب لم تصدّون عن سبيل اللّه . .. و انتم شهداء

مقصود از {سبيل اللّه}، اسلام است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 52 -

1

1 _ اهل كتاب ( علماى يهود ) مشمول لعن خداوند به جهت حقپوشى و همسويى با كفار عليه مسلمانان

الم تر . .. اولئك الّذين لعنهم اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 15 - 3،7

3 _ اهل كتاب ( يهود و نصارا ) ، همواره بسيارى از حقايق تورات و انجيل را مخفى مى كردند .

مما كنتم تخفون من الكتب

با توجه به آيات پيشين، مراد از اهل كتاب هم يهوديان هستند و هم نصارا. بنابراين مقصود از {الكتب} تورات و انجيل خواهد بود.

7 _ چشمپوشى پيامبر ( ص ) ، از افشا و بيان حقايق مخفى شده توسط اهل كتاب

يبين لكم . .. و يعفوا عن كثير

برداشت فوق بر اين مبناست كه مراد از {كثير}، به قرينه فراز پيشين، حقايق مخفى شده باشد. بنابراين عفو به معناى فاش نساختن و مسكوت گذاشتن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 20 - 6،7،12

6 _ عناد و لجاجت اهل كتاب در مخالفت با پيامبر(ص)، در عين آگاهى كامل از حقانيت آن حضرت

الذين ءاتينهم الكتب يعرفونه كما يعرفون أبناءهم . .. فهم لا يؤمنون

7 _ اهل كتاب، مورد توبيخ خداوند به جهت كتمان حقانيت پيامبر(ص) و ايمان نياوردن به او

الذين ءاتينهم الكتب . .. الذين خسروا أنفسهم فهم لا يؤمنون

12 _ كتمان كنندگان حقانيت پيامبر(ص) از اهل كتاب، ايمان نخواهند آورد.

الذين ءاتينهم الكتب يعرفونه . .. فهم لا يؤمنون

اهميت ابلاغ حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 49 - 1

1 - پيامبر

( ص ) ، مأمور ابلاغ پيام الهى به مردم مبنى بر آمدن حق براى آنان

قل جاء الحقّ

اهميت احترام حاكمان بر حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 100 - 11

11_ لزوم احترام به حاكمان برحق و تواضع و خشوع در برابر آنان

و خرّوا له سجّدًا

اهميت استقامت حق طلبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 38 - 8

8_ ضرورت صبر و مقاومت حق پويان در برابر استهزا و آزار دشمنان

و يصنع الفلك و كلما مرّ عليه ملأمن قومه سخروا منه

جمله {و يصنع الفلك و كلما مرّ . ..} بيانگر صبر و مقاومت حضرت نوح(ع) و پيروان اوست و هدف از نقل آن ، ايجاد روحيه مقاومت در حق پويان و درس صبر و استقامت به آنان است.

اهميت استقامت در تبليغ حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عصر - 103 - 3 - 6

6 - لزوم حق پذيرى ، شناختن و شناساندن حق و پايدارى و شكيبايى براى تحقق آن

تواصوا بالحقّ و تواصوا بالصبر

ترغيب مؤمنان به توصيه ديگران بر حق و صبر، بيانگر لزوم پايبندى خود به آن دو است.

اهميت اظهار حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 14 - 9

9 - ناخوشايندى كافران و دگرانديشان ، نبايد مانع اظهار حق در اصول دين و موجب دست برداشتن از مواضع اصولى در نهضت توحيدى شود .

فادعوا اللّه مخلصين له الدين و لو كره الك_فرون

اهميت تبليغ حق

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

20 - عصر - 103 - 3 - 6

6 - لزوم حق پذيرى ، شناختن و شناساندن حق و پايدارى و شكيبايى براى تحقق آن

تواصوا بالحقّ و تواصوا بالصبر

ترغيب مؤمنان به توصيه ديگران بر حق و صبر، بيانگر لزوم پايبندى خود به آن دو است.

اهميت تبيين حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 70 - 17

17 _ كيفر انسان ها ، قبل از تبيين حق و باطل براى آنان ، ظلم و دور از ساحت قدس خداست .

أتتهم رسلهم بالبيّنت فما كان اللّه ليظلمهم

نفى ظلم از خدا و متفرع شدن آن بر وجود بينات، بيانگر اين نكته است كه: درصورت ارائه نشدن دلايل روشن، به هلاكت رساندن انسانها ظلم مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 41 - 11

11- تبيين و ارائه حق لازم است ، هر چند مخاطبان آن را نپذيرند .

و لقد صرّفنا فى ه_ذا القرءان ليذّكّروا و ما يزيدهم إلاّ نفورًا

اينكه خداوند مى فرمايد: {ما آيات خود را گوناگون و متنوع بيان كرديم، اما آنان نپذيرفتند} استفاده مى شود كه بايد حق را به هر صورت بيان كرد; هر چند شنوندگان و مخاطبان، آن را قبول نكنند.

اهميت تذكر به حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 55 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، موظف به ادامه دادن تذكر و هشدار ، در عين اصرار نورزيدن بر هدايت حق ستيزان

فتولّ عنهم . .. و ذكّر

اهميت تشخيص حق

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 24 - 15

15- شناخت حق و جستوجو براى فهم صحيح حقايق دينى ، امرى است لازم و بايسته .

بل أكثرهم لايعلمون الحقّ فهم معرضون

آيه بالا صرفاًبراى حكايت از وضعيت مشركان نيست; بلكه علاوه براين درصدد محكوميت و سرزنش آنان نيز هست و اين مى رساند كه شناخت حق، امرى لازم است; زيرا سرزنش بر امر غير لازم معقول نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 20 - 8

8 - ارتباط هميشگى با خداوند ، نيرومندى ، حكمت ، توانايى بر فيصله دادن به امور و داشتن منطق قوى در جداسازى حق از باطل ، از شرايط لازم رهبران و مديران جامعه در نگاه وحى

واذكر عبدنا داود ذاالأيد إنّه أوّاب . .. و شددنا ملكه و ءاتين_ه الحكمة و فصل الخ

برداشت ياد شده از مجموع اوصافى كه خداوند براى داوود(ع) به عنوان حاكم و فرمانروا ذكر كرده است، به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 41 - 5

5 - ارائه حق و شناساندن آن به مردم ، فلسفه نزول قرآن

إنّا أنزلنا عليك الكت_ب للناس بالحقّ

اهميت حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 171 - 7

7 _ لزوم محور قرار دادن حق ، در عقايد و گفتار

و لاتقولوا على اللّه الا الحق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 33 - 6

6 _ حق ، پايه و محور احكام و قوانين

دين اسلام

هو الذى أرسل رسوله بالهدى و دين الحق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 32 - 5،6

5 _ حق ، مدار هدايت و باطل ، مدار ضلالت است .

فماذا بعد الحق إلا الضلل

جمله {فما بعد الحق . ..} داراى حذف و ايجاز است و تقدير آن چنين مى باشد: {فماذا بعد الحق الذى هو الهدى إلا الباطل الذى هو الضلال}.

6 _ وراى حق و حقيقت جز گمراهى و ضلالت نيست .

فماذا بعد الحق إلا الضلل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 72 - 6

6- ارزشمندى ابزار و امكانات معرفتى انسان ، در گرو به كارگيرى آن در طريق حق است .

و من كان فى ه_ذه أعمى فهو فى الأخرة أعمى

از اينكه خداوند، انسانى را كه بيناست ولى بينش درست نيافته {أعمى} خوانده است، استفاده مى شود كه چشم به عنوان وسيله معرفت آن گاه ارزشمند به حساب مى آيد كه در مسيرى بايسته و شايسته به كار گرفته شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 79 - 7

7 - توكل بر خداوند تنها در مسير حق ، داراى معنا و ثمربخش است .

فتوكّل على اللّه إنّك على الحقّ المبين

از تعليل {إنّك على الحقّ} استفاده مى شود كه توكل بر خدا، تنها در حركت هاى درست و حقّانى، معنادار است; نه در هر تلاشِ مشكوك و نادرست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 69 - 13

13 - تمامى رفتار و كردار آدمى در

دنيا ، بايد برپايه حق و مطابق با عدل باشد .

و قضى بينهم بالحقّ و هم لايظلمون

تذكر خداوند به اين كه داورى ميان مردم در قيامت، بر پايه حق و عادلانه خواهد بود، در واقع توصيه اى است به بندگان كه رفتار خود را مطابق عدل و برپايه حق بنا نهند; زيرا در قيامت رفتار آنان بر همين اساس سنجيده و جزا داده خواهد شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 28 - 3

3- حق ، پايه و محور احكام و قوانين دين اسلام

أرسل رسوله بالهدى و دين الحقّ

اهميت حق پذيرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 67 - 10

10 _ روحيه حرف شنوى و حق پذيرى ، شرط بهره مندى از آيات الهى است .

إن فى ذلك لأيت لقوم يسمعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 94 - 11

11 _ لزوم تسليم بودن در برابر حق پس از ثبوت آن

لقد جاءك الحق . .. فلاتكونن من الممترين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 22 - 2

2 - گرايش به دين اسلام ، در گرو وجود سعه صدر و روح پذيرش حق در انسان است .

أفمن شرح اللّه صدره للإسل_م

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عصر - 103 - 3 - 6

6 - لزوم حق پذيرى ، شناختن و شناساندن حق و پايدارى و شكيبايى براى تحقق آن

تواصوا بالحقّ و تواصوا بالصبر

ترغيب مؤمنان به توصيه ديگران بر

حق و صبر، بيانگر لزوم پايبندى خود به آن دو است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 79 - 8

8- داشتن روحيه حق پذيرى و حق جويى ، شرط بهرهورى از آيات الهى

إن فى ذلك لأي_ت لقوم يؤمنون

اهميت حق شناسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 108 - 3

3 _ ارائه حق و شناساندن آن به مردم ، فلسفه نزول قرآن

قد جاءكم الحق من ربكم

برداشت فوق از وجه تسميه قرآن به {حق} استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 44 - 3

3 _ حق شنوى و خردورزى ، دو عنصر تعيين كننده و اساسى براى شناخت حق و پيمودن راه آن

أم تحسب أنّ أكثرهم يسمعون أو يعقلون

از اين كه خداوند براى هواپرستان، دو صفتى را ذكر مى كند كه آنان فاقد آن دو بودند، حكايت از آن دارد كه آن دو، نقش تعيين كننده در شناخت و پذيرش راه پيامبر(ص) و تعاليم قرآن داشته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عصر - 103 - 3 - 6

6 - لزوم حق پذيرى ، شناختن و شناساندن حق و پايدارى و شكيبايى براى تحقق آن

تواصوا بالحقّ و تواصوا بالصبر

ترغيب مؤمنان به توصيه ديگران بر حق و صبر، بيانگر لزوم پايبندى خود به آن دو است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 179 - 14

14 _ فهم حقايق و معارف دينى و حق بينى و حق شنوى ،

ملاك انسانيت و برترى انسان بر چهارپايان است .

أولئك كالأنعم

اهميت حق طلبى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 79 - 8

8- داشتن روحيه حق پذيرى و حق جويى ، شرط بهرهورى از آيات الهى

إن فى ذلك لأي_ت لقوم يؤمنون

اهميت حق گويى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 49 - 4

4 - تكذيب و نپذيرفتن گروهى ، نبايد مانع از اظهار سخن حق و تبليغ دين از سوى مناديان حق و مبلّغان دين گردد .

و إنّا لنعلم أنّ منكم مكذّبين

برداشت ياد شده، از آن جا است كه خداوند، با آن كه از تكذيب گروهى از مردم آگاهى كامل دارد و اين مطلب را نيز اعلام مى كند; در عين حال پيام هاى خود (وحى) را بهوسيله پيامبراسلام(ص)، پياپى ابلاغ مى فرمايد.

اهميت دفاع از حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 25 - 2

2 - نفوذ و راه يافتن به مراكز قدرت و حكومت هاى استكبارى ، به منظور رساندن پيام الهى به آنان و دفاع كردن از حق ، كارى روا و پسنديده است .

و لقد أرسلنا موسى . .. إلى فرعون و ه_م_ن و ق_رون ... فلمّا جاءهم بالحقّ من عندنا

اهميت روحيه حق پذيرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 85 - 30

30 _ تنها حق پذيران قادر به درك سعادت آفرينى پيام هاى الهى هستند .

ذلكم خير لكم إن كنتم مؤمنين

چنانچه مشاراليه {ذلكم} تمام مسائلى باشد كه در

آيه مطرح شده، و از جمله اعتقاد به يگانگى خدا و لزوم پرستش او، بايد گفت مراد از ايمان در {ان كنتم مؤمنين} داشتن روحيه حق پذيرى و اهل باور بودن است، نه ايمان به يگانگى خدا. و چون خير بودن يكتاپرستى و عدالت پيشگى منوط به حق پذيرى نيست، يعنى چه انسانها حق پذير باشند و چه نباشند مسائل مطرح شده داراى خير است، معلوم مى شود شرط {ان كنتم ... } ناظر به درك خير بودن است. يعنى اگر حق پذير باشيد مى فهميد كه پيامهاى مطرح شده به خير و صلاح شماست.

اهميت صبر در تبليغ حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عصر - 103 - 3 - 6

6 - لزوم حق پذيرى ، شناختن و شناساندن حق و پايدارى و شكيبايى براى تحقق آن

تواصوا بالحقّ و تواصوا بالصبر

ترغيب مؤمنان به توصيه ديگران بر حق و صبر، بيانگر لزوم پايبندى خود به آن دو است.

اهميت گواهى به حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 135 - 8،11،14،20

8 _ لزوم اداى شهادت به حق ، گر چه به ضرر خود يا پدر و مادر و نزديكان باشد .

كونوا قومين بالقسط شهداء للّه و لو على أنفسكم او الولدين و الاقربين

{شهداء}، خبر دوم براى {كونوا} است. بنابراين شهادت به حق تكليفى لازم الاجرا است. گفتنى است كه متعلق شهادت در برداشت فوق _ به قرينه {و لو على انفسكم} _ كلمه {بالحق} گرفته شده است.

11 _ لزوم شهادت به حق ، بدون در نظر گرفتن فقر و غناى افراد

كونوا قومين

بالقسط شهداء للّه . .. ان يكن غنياً او فقيراً فاللّه اولى بهما

14 _ ترحم به فقيران و بيزارى از ثروتمندان و يا بى اعتنايى به فقيران و طمع به ثروتمندان ، نبايد مؤمنان را از شهادت به حق بازدارد .

كونوا قومين بالقسط شهداء للّه . .. ان يكن غنياً او فقيراً فاللّه اولى بهما

شهادت درباره فقير و ثروتمند چهار صورت دارد: يا شهادت عليه ثروتمند است به خاطر گرايش ضد استكبارى، يا به نفع اوست به خاطر طمع يا ترس، يا عليه فقير است به خاطر بى اعتنايى به او، و يا به نفع اوست به خاطر ترحم و گرايش به مستضعفان، خداوند دخالت دادن اين موارد را در اداى شهادت ممنوع دانسته است.

20 _ مقدم داشتن مصالح خويش ، والدين و بستگان بر شهادت به حق ، هواپرستى و عدالت شكنى است .

كونوا قومين بالقسط شهداء للّه و لو على أنفسكم . .. فلاتتبعوا الهوى

ايجاد زمينه حق شناسى در برادران يوسف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 62 - 6

6_ يوسف ( ع ) با باز گرداندن مال التجاره فرزندان يعقوب ، درصدد بود در آنان احساس حق شناسى و سپاس گزارى ايجاد كند و انگيزه مراجعت ايشان را قوت بخشد .

اجعلوا بض_عتهم فى رحالهم لعلهم يعرفونها . .. لعلهم يرجعون

برداشت فوق ، ناظر به دومين احتمالى است كه در توضيح برداشت قبل آمده است.

ايفاى حق در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 34 - 5

5 - حاضران صحنه قيامت ، از مؤاخذه ديگران

و گرفتن حقوق خود _ حتى از نزديك ترين خويشاوندان _ چشم پوشى نخواهند داشت . *

يوم يفرّ المرء من أخيه

فرار از برادر و ترس از روبه رو شدن با او، حاكى از واقع شدن در مؤاخذه شديد از سوى او است; به گونه اى كه شخص گمان مى كند كه اگر فرار نكند، گرفتار خواهد شد.

ايمان به پيروزى حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 39 - 2

2 - توجّه به قاهر بودن خدا ، مقتضى اطمينان به غلبه حق و پايدارى در برابر هجوم كافران عليه دين

فاصبر على ما يقولون

{فاء} در {فاصبر} لزوم صبر را متفرع بر مطالب آيات پيشين كرده است. در آن آيات، از قدرت الهى بر نابودى كافران و نيز اعاده آنان در قيامت براى حساب رسى، سخن به ميان آمده است.

ايمان حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 51 - 2

2 _ كفرپيشگان و حق ستيزان ، به هنگام وقوع عذاب استيصال ، دست از كفر كشيده ، ايمان خواهند آورد .

أثم إذا ما وقع ءامنتم به ءالئن

ايمان حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 125 - 10

10 _ راه يافتن حق (اسلام) به قلب حق ناپذير، مانند صعود در آسمان دشوار و يا غيرممكن است.

و من يرد أن يضله يجعل صدره ضيقا حرجا كأنما يصعد فى السماء

باطل نمايى حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 56 - 8

8- خارج كردن

حق از صحنه ، با باطل نشان دادن چهره آن ، از شيوه هاى تبليغاتى كفرپيشگان است .

و يج_دل الذين كفروا بالب_طل ليدحضوا به الحقّ

{إدحاض} به معناى {إبطال} و {إزاله} است. {ليدحضوا به الحقّ} يعنى: {كفرپيشگان، با مجادله باطل، سعى در ابطال و ازاله حق دارند.}. روشن است كه حق، قابل ابطال نيست، لذا تعبير {خروج از صحنه} و {باطل نمايى} در برداشت به كار رفته است.

برپايى حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 7 - 8

8 _ پياده شدن حق و ريشه كن شدن بنيان كافران ، هدف از فرمان خداوند به نبرد با مشركان مكه در بدر

و يريد اللّه أن يحق الحق بكلمته و يقطع دابر الكفرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 8 - 1،3

1 _ پياده شدن حق و نابودى باطل ، هدف از تشريع جهاد و مبارزه در اسلام

إذ يعدكم . .. يريد اللّه .. ليحق الحق ... و لو كره المجرمون

3 _ تضمين تحقق حق و محو باطل در پرتو ريشه كن شدن كافران است .

و يقطع دابر الكفرين. ليحق الحق و يبطل البطل

برداشت فوق بر اين اساس است كه {ليحق الحق} متعلق به {يقطع . .. } در آيه قبل باشد.

بشارت به حق پذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 18 - 20

20 - بشارت خداوند به حق پذيران و صاحبان عقل و خردناب ، به داشتن آينده سعادتمندانه

فبشّر عباد . الذين يستمعون القول ... و أُول_ئك هم أُولوا الألب_ب

بشارت پيروزى

حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 17 - 17

17_ نويد خداوند به پيروزى حق و استقرار آن در زمين و شكست باطل و رخت بر بستن آن

فأما الزبد فيذهب جفاءً و أما ما ينفع الناس فيمكث فى الأرض

بنى اسرائيل و كتمان حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 248 - 16

16 _ وجود افراد غير مؤمن ( لجوج و ناباور ) ، در ميان بنى اسرائيل ، على رغم وجود نشانه روشن الهى بر زمامدارى طالوت

انّ فى ذلك لاية لكم ان كنتم مؤمنين

تعبير {ان كنتم مؤمنين} اشاره است به اينكه افرادى غيرمؤمن (ناباوران) در ميان بنى اسرائيل وجود داشته اند.

بهانه جويى حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 48 - 3

3 - كفرپيشگان حق ستيز ، منكر آسمانى بودن قرآن به بهانه عدم نزول دفعى آن

قالوا لولا أُوتى مثل ما أُوتى موسى

مقصود از {ما أُوتى موسى} تورات است كه يكباره نازل شده بود; يعنى، چرا قرآن مانند تورات، يكباره نازل نشده است؟

بى ارزشى حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 83 - 6

6 - انسانِ بيهوده گراى حق ستيز ، فاقد ارج و منزلت در پيشگاه پروردگار

فذرهم يخوضوا

تعبير {فذرهم} دربردارنده معناى تحقير است.

بى ارزشى حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 70 - 3

3 - كافران و حق ناپذيران ، عناصرى بى ارزش نزد خداوند

و لاتحزن عليهم

اين

كه خداوند به پيامبر(ص) توصيه مى كند كه بر بدبختى كافران غم و اندوه بر خود راه ندهد، نشانگر اين است كه آنان در پيشگاه خدا، از هيچ ارج و ارزشى برخوردار نيستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 23 - 10

10- انسان حق گريز ، فاقد ارزش هاى انسانى و خاصيت واقعى حيات

أول_ئك الذين . .. فأصمّهم و أعمى أبص_رهم

كسانى كه در نتيجه بيماردلى مشاراليه {أول_ئك. ..} قرار گرفته اند به ظاهر گوش و چشم دارند اما خداوند در حقيقت اين ابزار را براى آنان زايد و بى خاصيت قلمداد كرده است زيرا بهره نجستن از امكانات، چونان محروميت از آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 22 - 5

5 _ انسانهايى كه حقايق دينى را نپذيرند ، فاقد ارزش انسانى هستند .

إن شر الدواب عند اللّه الصم البكم الذين لايعقلون

بى ارزشى مكذّبان حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 91 - 25

25 _ كسانى كه آگاهانه و از سر عناد و لجاجت حقايق را منكر شوند، فاقد ارزش هستند.

ما أنزل الله على بشر . .. قل الله ثم ذرهم فى خوضهم يلعبون

كاربرد واژه {ذر} درمواردى است كه چيزى را به جهت حقارت و بى ارزشى آن رها كرده و از آن بگذرند. آيه شريفه نيز در مقام فرمان به ترك مخاصمه با يهوديانى كه به جهت عناد با پيامبر(ص) اصل نزول وحى بر بشر را منكر شده اند، اين واژه را به كار برده است.

بى استعدادى

حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 52 - 3

3 - كافرانِ رويگردان از حق ، با لجاجت و تعصّب خويش در برابر حق ، ظرفيت و صلاحيت حق پذيرى را از دست مى دهند .

يكفرون . .. فإنّك لاتسمع الموتى ... إذا ولّوا مدبرين

بى تأثيرى انذار بر حق ناپذيران مكّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 60 - 20

20- روى آوردن حق ناپذيران مكه به سركشى ها و جرايمى بس بزرگتر ، پس از انذار هاى هشدار دهنده الهى

و نخوّفهم فما يزيدهم إلاّ طغي_نًا كبيرًا

بى تأثيرى حق ستيزى كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 3 - 5

5 - حق ستيزى كافران ، بى تأثير در برنامه هاى الهى و در سد كردن راه رسالت

و كذّبوا. .. و كلّ أمر مستقرّ

بى منطقى حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 26 - 4

4 - كفرپيشگان حق ستيز ، ناتوان از برخورد منطقى با پيامبر ( ص ) و قرآن

و قال الذين كفروا لاتسمعوا له_ذا القرءان و الغوا فيه

بى منطقى حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 35 - 7

7 - دشمنان ديانت و ستيزه جويان با آيات الهى ، فاقد منطق و برهان

الذين يج_دلون فى ءاي_ت اللّه بغير سلط_ن أتي_هم

برداشت يادشده بر اين اساس است كه {بغير سلطان . ..} قيد توضيحى باشد; يعنى، همواره چنين است كه

مجادله گران با آيات الهى، بدون حجت و برهان به مجادله مى پردازند.

بى مهرى با حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 3 - 3

3- براى كسانى كه حق گريز و هدايت ناپذيرند ، نبايد دل سوزاند و سرمايه گذارى كرد .

ذرهم يأكلوا و يتمتّعوا

بيان حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 53 - 23،25

23 - خداوند ، هيچ گونه ملاحظه اى براى بيان حق ندارد .

و اللّه لايستحيى من الحقّ

25 - در بيان حق ، نبايد شرم و حيا داشت .

و اللّه لايستحيى من الحقّ

بيان كنندگان حق در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 174 - 17

17- خداوند در قيامت ، عالمان متعهد و بيان كنندگان حقايق و معارف كتاب هاى آسمانى را مورد لطف خويش قرار خواهد داد و با آنان سخن خواهد گفت .

إن الذين يكتمون . .. لايكلمهم اللّه

برداشت فوق از مفهوم جمله {إن الذين . .. لايكلمهم اللّه} استفاده شده است.

بينش حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 7 - 1

1- حق ناباوران كافر ، آيات الهى را سحر و جادوئى روشن قلمداد مى كردند .

و إذا تتلى عليهم ءاي_تنا بيّن_ت قال الذين كفروا . .. ه_ذا سحر

پاداش حق پذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 36 - 10

10 _ قيامت روز رسيدگى به كار حق پذيران و حق ناپذيران و پاداش

و مجازات آنهاست.

إنما يستجيب الذين يسمعون و الموتى يبعثهم اللّه ثم إليه يرجعون

جمله {ثمّ إليه يرجعون} ظاهراً تذليلى براى تمامى آيه است. يعنى هم پاسخ دهندگان و هم مرده دلان جملگى در قيامت مبعوث شده و به نتايج اعمال خود مى رسند.

پاداش حق پذيرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 76 - 2

2 _ فروتنى ، شب زنده دارى ، حلم ، ترس از قيامت ، توبه ، عفو كريمانه ، پذيرش حق ، دعا ، دورى از اسراف ، تنگ گيرى ، شرك ، زنا ، آدم كشى و سخن باطل ، موجب ورود به بهشت جاودان و برخوردارى از قرارگاه و اقامت نيكوى آن

الذين يمشون على الأرض هونًا. .. و الذين لايشهدون الزور ... أُول_ئك يجزون الغرفة

پاداش دعوت به حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 72 - 4

4 _ مزد و پاداش دعوت به حق و تبليغ دين ، بر عهده خداست .

إن أجرى إلا على اللّه

پاداش صبر بر حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 117 - 3

3 _ استوار ماندن بر حق و پايدارى بر ايمان ، در تنگنا ها و شرايط دشوار ، داراى ارزشى والا و پاداشى ويژه

لقد تاب اللّه على النبى و . .. الذين اتبعوه فى ساعة العسرة

پايان حق ستيزى ظالمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 99 - 1

1 - لحظه مرگ ، لحظه پايان يافتن شرارت ها و

حق ستيزى هاى كافران و ستمگران

حتّى إذا جاء أحدهم الموت قال ربّ ارجعون

{حتى} براى بيان غايت شرارت ها و ستمگرى هاى كافران است.

پايان حق ستيزى كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 99 - 1

1 - لحظه مرگ ، لحظه پايان يافتن شرارت ها و حق ستيزى هاى كافران و ستمگران

حتّى إذا جاء أحدهم الموت قال ربّ ارجعون

{حتى} براى بيان غايت شرارت ها و ستمگرى هاى كافران است.

پذيرش حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 258 - 23،28

23 _ انسان هاى برخوردار از نعمت هاى بيشتر الهى ، سزاوارتر به درك و پذيرش ربوبيّت الهى

الم تر . .. ان اتيه اللّه الملك

گفته شده جمله {ان اتيه اللّه . .. } به قرينه سياق آيه به اين معناست كه نمرود به خاطر برخوردارى از نعمت خدادادى ملك و سلطنت، بايد بهتر از ديگران به ربوبيّت الهى اذعان كند. چرا كه ملك و سلطنت نيز پرتويى از ربوبيّت و الوهيّت خداست.

28 _ پذيرش دلايل روشن و هدايت يافتن آدمى ، منوط به تعلّق اراده خداوندى است .

فبهت الّذى كفر و اللّه لا يهدى القوم الظّالمين

پرسش از حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 73 - 3

3 - پرسش عتاب آميز خداوند از مشركان حق ستيز و لجوج ، درباره معبود هاى ادعايى آنان

ثمّ قيل لهم أين ما كنتم تشركون

پيروزى حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 23 - 17

17 _

پيروزى حق بر باطل ، در گرو كوشش و تلاش صاحبان حق *

فاذا دخلتموه فانكم غلبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 7 - 14

14 _ پيروزى حق و شكست باطل ، هدفى بس والاتراز رسيدن به ثروت دنيا در بينش الهى

تودون أن غير ذات الشوكة تكون لكم و يريد اللّه . .. و يقطع دابر الكفرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 48 - 5،6،9

5 _ منافقان ، تلاش تخريب گرانه خود را تا مرحله غلبه حق و پيروزى قطعى جبهه اسلام ، ادامه مى دهند .

لقد ابتغوا الفتنة . .. حتى جاء الحق و ظهر أمر اللّه و هم كرهون

6 _ پيروزى اسلام و مسلمانان ، براى حق و جلوه تحقق اراده الهى

حتى جاء الحق و ظهر أمر اللّه

9 _ جبهه حق ، على رغم ميل منافقان ، داراى روندى رو به پيروزى و موفقيت

حتى جاء الحق و ظهر أمر اللّه و هم كرهون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 46 - 6

6- مكر ها و چاره انديشى هاى ستمگران ، هر چند گسترده و كوه شكن باشد ، در برابر نيروى حق بى ثمر و ناموفق خواهد بود .

و قد مكروا مكرهم و عند الله مكرهم و إن كان مكرهم لتزول منه الجبال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 18 - 1،2،3،12

1- در نزاع ميان جبهه حق و باطل ، پيروزى نهايى از آنِ حق مداران است .

بل نقذف بالحقّ

على الب_طل

2- پيروزى عقيده و جهان بينى حق بر عقيده و جهان بينى باطل ، سنت الهى است .

و ما خلقنا السماء . .. ل_عبين ... بل نقذف بالحقّ على الب_طل فيدمغه

خداوند در آيه قبل، از هدفمند بودن آفرينش جهان و نيز بطلان عقيده به بيهوده بودن خلقت طبيعت سخن به ميان آورده است. اين سخن قرينه بر اين است كه مقصود از حق و باطل در آيه شريفه، عقيده و جهان نگرى حق و باطل است. گفتنى است كه ذيل همين آيه (و لكم الويل ممّا تصفون) كه در باره نسبت ناروا به خداوند و توصيف او به امور نادرست است، مؤيد برداشت ياد شده است.

3- پيروزى حق بر باطل ، جلوه اى از هدف دارى نظام آفرينش است .

و ما خلقنا السماء. .. بل نقذف بالحقّ على الب_طل فيدمغه

خداوند در آيه قبل، سخن از آفرينش جهان براساس حق و هدفمند به ميان آورد و دراين آيه، پيروزى حق بر باطل را يادآور شد. ارتباط ميان اين دو گفتار بيانگر برداشت ياد شده است.

12- { عن أبى عبداللّه ( ع ) : ما من أحد إلاّ و قد برز عليه الحقّ حتى يصدع ، قبله أم تركه و ذلك أنّ اللّه يقول فى كتابه : { بل نقذف بالحقّ على الباطل فيدمغه فإذا هو زاهق . . . } ;

از امام صادق(ع) روايت شده است : هيچ فردى نسيت، مگر آن كه حق تا روشن شدن كامل، بر او ظاهر شده است; اين سخن خداوند است كه در كتابش مى فرمايد: {بل نقذف بالحقّ على الباطل فيدمغه فإذا هو زاهق. ..}».

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 98 - 8

8 - پيروزى نهايى در عرصه مبارزه حق و باطل ، از آنِ جبهه حق خواهد بود .

إذ قال لأبيه و قومه ماذا تعبدون . .. قالوا ابنوا له بني_نًا فألقوه فى الجحيم . ف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 11 - 2

2 - جبهه كفر و باطل ، در مصاف با جبهه ايمان و حق ، محكوم به شكست است .

جند ما هنالك مهزوم من الأحزاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 21 - 1

1 - در جنگ حق و باطل ، غلبه با حق است .

كتب اللّه لأغلبنّ أنا و رسلى

پيروزى دين حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 33 - 11

11 _ { عن محمد بن الفضيل عن ابى الحسن الماضى ( ع ) قال : قلت : { هو الذى أرسل رسوله بالهدى و دين الحق } قال : . . . الولاية هى دين الحق قلت : { ليظهره على الدين كلّه } قال : يظهره على جميع الأديان عند قيام القائم . . . ;

محمد بن فضيل گويد: از امام كاظم (ع) درباره {هو الذى ارسل رسوله . .. } سؤال كردم، فرمود: ... ولايت، همان دين حق است و درباره {ليظهره على الدين كله} فرمود: خداوند هنگام قيام قائم (ع) دين حق را بر همه اديان غلبه مى دهد ... }.

پيشينه حق ناپذيرى مصريان باستان

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 34 - 10

10 - حق ناپذيرى و ايمان نياوردن مردم مصر در عصر موسى ( ع ) ، داراى پيشينه در تاريخ گذشته آنان و به ارث رسيده از اجدادشان

لقد جاءكم يوسف من قبل . .. فمازلتم فى شكّ ممّا جاءكم به حتّى إذا هلك قلتم لن يبع

تأخير كيفر حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 93 - 15

15 - تأخير كيفر حق ستيزان ، براساس مصالح و نه معلول غفلت خداوند از كردار آنان

سيريكم ءاي_ته . .. و ما ربّك بغ_فل عمّا تعملون

با توجه به اين كه بيشتر آيات اين سوره، متوجه منكران رسالت پيامبر(ص) و توحيد ربوبى خداوند است، خاتمه يافتن سوره با تعبير {سيريكم آياته} و {ما ربّك بغافل. ..} مى رساند كه خداوند، از نشان دادن آيات انكار ناپذير خود، عاجز نيست و از كردار بندگان نيز غافل نمى باشد و به موقع جزاى آنان را خواهد داد.

تبعيت از حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 109 - 6

6 _ تبعيت محض از حق و وحى الهى ، و صبر و بردبارى در برابر مشكلات آن ، از شرايط رهبرى الهى است .

قد جاءكم الحق من ربكم . .. و اتبع ما يوحى إليك و اصبر حتى يحكم اللّه

تبليغ عقيده حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عصر - 103 - 3 - 11

11 - تبليغ اعتقادات حق و ترغيب ديگران به مقاومت در برابر منكرات

، خصلتى ستوده و مايه كاميابى انسان

لفى خسر . إلاّ الذين ... تواصوا بالحقّ و تواصوا بالصبر

تبيين حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 187 - 3

3 _ مسؤوليّت سنگين عالمانِ به كتاب هاى آسمانى در بيان حقايق آن براى مردم

و اذ اخذ اللّه ميثاق الّذين اوتوا الكتب لتبيّننّه للنّاس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 13 - 2

2 - انذار ، پس از تبيين حق و ارائه دليل ، شيوه اى بايسته در هدايت خلق

فقل أنذرتكم ص_عقة

برداشت بالا بر اين اساس است كه مسأله انذار در اين آيه، پس از تبيين مسأله توحيد و دلايل آن در آيات پيشين، صورت گرفته است و فرمان {فقل أنذرتكم . ..} بايسته بودن را مى فهماند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 6 - 6

6 - روح تبليغ دين ، تبيين حق براى مردم است ; نه اكراه ايشان به ايمان .

و ما أنت عليهم بوكيل

تبيين حق در تبليغ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 33 - 6

6 _ ارائه راه حق و تفسير حقيقت ، در برابر سخنان باطل و شبهه انگيز ، شيوه پسنديده در تبليغ و ارائه تعاليم دين

و لايأتونك بمثل إلاّ جئن_ك بالحقّ و أحسن تفسيرًا

تبيين حق و باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 33 - 5

5 _ تعاليم دين و قرآن ، حاوى بهترين راه كشف حقيقت

و تفسير درست جريان حق و باطل

إلاّ جئن_ك بالحقّ و أحسن تفسيرًا

تثبيت حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 89 - 31

31 _ تثبيت حق ، هدف دعاى شعيب پيامبر

ربنا افتح . .. بالحق

شعيب(ع) در دعاى خويش با اينكه اذعان به حقانيت خويش داشت، نگفت كه خدايا به سود ما داورى كن، بلكه گفت خدايا حق را به كرسى بنشان ; و اين اشاره به اين حقيقت دارد كه پيامبران هدفى جز تثبيت حق نداشته اند.

تحقير حق طلبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 54 - 3

3 - حقير و ناچيز جلوه دادن قدرت و توانايى هاى جبهه مخالف و حق طلب ، از ترفند هاى قدرت هاى استكبارى و نظام هاى فرعونى

إنّ ه_ؤلاء لشرذمة قليلون

تحقير حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 8 - 5

5 - كافران حق ناپذير مورد تمسخر و تحقير

فبشّره

ذكر عذاب، تناسبى با كاربرد واژه بشارت ندارد. ازاين رو تعبير به بشارت مى تواند به عنوان سخريه و تحقير باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 40 - 8

8 - قدرت هاى فرعونى و حق ناپذير ، محكوم به سرزنش شدن و تحقير در گستره تاريخ *

فنبذن_هم فى اليمّ و هو مليم

تعبير {و هو مليم} مى تواند نظر به ملامت شدن قدرت هاى حق ناپذير از سوى انديشهورزان و نظارت گران تاريخ بشر، داشته باشد.

تحميل باطل بر حق

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 17 - 11

11_ باطل بر محور حق خودنمايى كرده و بر آن تحميل مى شود .

فاحتمل السيل زبدًا رابيًا

تحير مكذبان حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 5 - 4

4_ تكذيب كنندگان حق _ قرآن ، پيامبر و معاد _ گرفتار سردرگمى و پريشان گويى

بل كذّبوا بالحقّ لمّا جاءهم و هم فى أمر مريج

يكى از نمودهاى پريشان گويى تكذيب گران معاد اين است كه مى گويند چون بدن انسان در خاك متلاشى مى شود پس چگونه مى تواند از خاك دوباره برآيد; اين در حالى است كه خود مى دانند انسان براى نخستين بار نيز از همين خاك برآمده است.

تداوم حق ستيزى فرعونيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 49 - 2

2 - استمرار مواضع خصمانه و حق ستيزانه فرعونيان در مقابل موسى ( ع ) ، حتى پس از گرفتار آمدن آنان به عذاب الهى

إذا هم منها يضحكون . .. و أخذن_هم بالعذاب ... و قالوا ي_أيّه الساحر

فرعونيان پس از گرفتار شدن به عذاب هاى متعدد، همچنان راه كج خويش را ادامه داده و موسى(ع) را ساحر مى ناميدند.

تداوم عذاب حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 36 - 6

6 - عذاب دائمى و بى تخفيف ، كيفر تمامى كافران حق ناپذير

كذلك نجزى كلّ كفور

{كفور} صيغه مبالغه از ماده {كفر} و يا {كفران} مى باشد. برداشت ياد شده مبتنى بر احتمال نخست است.

ترك مجادله با حق ناپذيران

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 91 - 26

26 _ ضرورت اكتفا كردن به ابلاغ و پرهيز از بحث و مجادله با كسانى كه روحيه عناد و لجاجت داشته و حق ناپذيرند.

قل الله ثم ذرهم فى خوضهم يلعبون

تسليم به حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 58 - 3

3 - برخى از كافران لجوج و گنه كاران سرمست ، تنها به وقت مشاهده عذاب الهى و يقين به نزول آن ، بيدار گشته و در برابر سخن حق ( قرآن ) تسليم شده و از آن پيروى مى كنند .

أو تقول حين ترى العذاب لو أنّ لى كرّة فأكون من المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 20 - 4

4 _ لزوم تسليم در برابر حق و پرهيز از بحث جدال آميز

فان حاجّوك فقل اسلمت

تشبيه حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 17 - 7،8،22

7_ حق در تشبيه مانند باران و سيلاب است و باطل همسان كف هاى پف كرده بر روى آن

أنزل من السماء ماء فسالت أودية بقدرها فاحتمل السيل زبدًا رابيًا . .. كذلك يضرب ا

8_ حق در تشبيه همانند فلزات گداخته شده و ذوب گشته است و باطل بسان كف هاى ايجاد شده بر روى آن

و مما يوقدون عليه فى النار . .. زبد مثله كذلك يضرب الله الحق و الب_طل

22_ همانندى حق با آب فرود آمده از آسمان و نيز با فلزات ذوب شده و همسانى

باطل با كف سيلاب ها و كف فلزات ذوب شده ، از ضرب المثل هاى قرآن است .

كذلك يضرب الله الحق و الب_طل . .. كذلك يضرب الله الأمثال

تشخيص حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 29 - 2،3

2 _ رعايت تقوا و ترس از خداوند ، موجب بهره مند شدن از بصيرتى ويژه و خدادادى براى شناخت حق و باطل

يأيها الذين ءامنوا إن تتقوا اللّه يجعل لكم فرقانا

نكره آمدن كلمه {فرقانا} حكايت از آن دارد كه اين بصيرت خدادادى بصيرتى ويژه و غير از عقل و فطرت و مانند آن است كه خداوند به عموم انسانها عطا فرموده است.

3 _ انسان هاى بى تقوا ، محروم از دستيابى به بصيرت ويژه الهى براى تمييز حق و باطل و شناخت حقايق

إن تتقوا اللّه يجعل لكم فرقانا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 41 - 15،16

15 _ جنگ بدر ، ميدان رويارويى جبهه ايمان و كفر ، صحنه تمايز حق و باطل و ثبوت حقانيت پيامبر ( ص )

يوم الفرقان يوم التقى الجمعان

ال در {الفرقان} براى عهد است و اشاره به جنگ بدر دارد. و فرقان يعنى چيزى كه به وسيله آن بين دو يا چند چيز تمايز داده مى شود. خداوند از آن رو جنگ بدر را فرقان ناميد كه در آن نبرد، على رغم وجود شرايط پيروزى براى مشركان، مسلمانان پيروز شدند و اين نشانه اى بود براى حقانيت پيامبر(ص) و دين اسلام.

16 _ تمايز حق از باطل با امداد هاى ويژه خداوند در جنگ بدر نمودى

از قدرت مطلقه او

يوم الفرقان يوم التقى الجمعان و اللّه على كل شىء قدير

برداشت فوق بر اين مبناست كه جمله {و اللّه . .. } ناظر به {يوم الفرقان} بودنِ جنگ بدر باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 48 - 3

3- حضرت موسى و هارون ( ع ) ، از قدرت تشخيص حق و باطل در پرتو لطف خدا برخوردار بودند .

و لقد ءاتينا موسى و ه_رون الفرقان

با توجه به معناى لغوى {فرقان} (شىء جدا كننده و متمايز ساز ميان حق و باطل) برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 20 - 7

7 - خداوند به داوود ( ع ) ، منطقى نيرومند در شناساندن حق و باطل و نيز توانايى بر فيصله دادن به نزاع ها و خصومت ها اعطا كرد .

و ءاتين_ه . .. فصل الخطاب

{فصل} مصدر و به معناى چيزى را از چيز ديگرى جدا كردن و نيز فيصله دادن نزاع ها و خصومت ها آمده است. اگر مراد آيه معناى اول باشد، كلمه {خطاب} به معناى سخن بوده و مقصود از {فصل خطاب} سخن جدا كننده حق از باطل و شناساننده صواب از ناصواب خواهد بود. و اگر معناى دوم مراد باشد، واژه {خطاب} به معناى خصومت و نزاع بوده و مقصود از {فصل خطاب} رفع خصومت ها و فيصله دادن به نزاع ها خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 21 - 10

10 - قيامت ، { كلمه

فصل } الهى و صحنه نهايى جداسازى حق و باطل

الذين يمارون فى الساعة . .. و ما له فى الأخرة من نصيب ... و لولا كلمة الفصل لقضى

از آن جا كه محور اين چند آيه، مسأله ايمان به قيامت و محاسبه آن در معادلات رفتارى و اعتقادى است، عنوان {كلمة الفصل} بر اين معنا منطبق است; يعنى، اگر قيامتى نبود مى بايست دنيامداران در همين دنيا به كيفر كفرشان مى رسيدند; ولى چون قيامت هست، عذاب دردناك آنان به آخرت وانهاده شده است.

تشخيص حق و باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 68 - 8

8 - جامعه داستان پرداز و افسانه گرا ، داراى ذهنيتى ناتوان و مغشوش در تشخيص حق و باطل

إن ه_ذا إلاّ أس_طير الأوّلين

كافران عقيده به معاد را {أسطوره} مى پنداشتند واين پندار نشانگر رواج افسانه ها در ميان جوامع پيشين و ذهنيت مغشوش است كه در نتيجه شيوع خرافات، پديد آمده بود و براساس آن هر سخن تازه اى را حكايتى ساخته و پرداخته افراد تلقى مى كردند.

تشويق به حق شنوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 73 - 4

4 _ پندپذيرى و حرف شنوى ، از اوصاف پسنديده و مورد تشويق خداوند

و الذين إذا ذكّروا بأي_ت ربّهم لم يخرّوا عليها صمًّا و عميانًا

تضاد حق و باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 4 - 3

3 - التزام به دو امر حق و باطل ، در يك زمان ، ممكن نيست .

و لاتطع الك_فرين

. .. و اتّبع ما يوحى إليك من ربّك ... ما جعل اللّه لرجل من قلبي

احتمال دارد ذكر {ما جعل اللّه لرجل. ..}براى تبيين امر لزوم تبعيت از وحى و نهى از اطاعت از كافران و منافقان باشد; يعنى، آيه مى گويد تبعيت همزمان از تعاليم وحى و خواسته هاى كافران، قابل جمع نيست; چون انسان داراى دو قلب نيست كه با يكى، اين و با ديگرى، آن را قبول كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 24 - 12

12 - راه حق و باطل ، غيرقابل جمع باهم

و إنّا أو إيّاكم لعلى هدًى أو فى ضل_ل مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 49 - 6

6 - حق و باطل ، باهم قابل جمع نيستند .

قل جاء الحقّ و ما يبدئ الب_طل و ما يعيد

تفاوت حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 53 - 6

6 - حق ناپذيران ، گونه ها و رتبه هاى متفاوت دارند . *

فإنّك لاتسمع الموتى و لاتسمع الصمّ. .. و ما أنت به_د العمى

ذكر صفات {موتى}، {صمّ}، {عمى} براى حق ناپذيران، احتمال دارد به خاطر وجود حقيقت خارجى آنان باشد كه داراى تفاوت هايى نيز هستند.

تفويض حق تشريع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 21 - 6

6 - حق تشريع و قانون گذارى ، قابل تفويض از سوى خداوند

شرعوا لهم من الدين ما لم يأذن به اللّه

از مفهوم {ما لم يأذن به اللّه} مطلب

بالا استفاده مى شود.

تقدس حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 84 - 6

6 - حق ، امرى است بس با عظمت و مقدس .

قال فالحقّ و الحقّ أقول

سوگند خداوند بزرگ، به {حقّ} گوياى عظمت و بزرگى آن است.

تكذيب آگاهانه حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 91 - 25

25 _ كسانى كه آگاهانه و از سر عناد و لجاجت حقايق را منكر شوند، فاقد ارزش هستند.

ما أنزل الله على بشر . .. قل الله ثم ذرهم فى خوضهم يلعبون

كاربرد واژه {ذر} درمواردى است كه چيزى را به جهت حقارت و بى ارزشى آن رها كرده و از آن بگذرند. آيه شريفه نيز در مقام فرمان به ترك مخاصمه با يهوديانى كه به جهت عناد با پيامبر(ص) اصل نزول وحى بر بشر را منكر شده اند، اين واژه را به كار برده است.

تكذيب حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 61 - 16

16 _ لجاجت در برابر حق و تكذيب آن ، موجب استحقاق لعن و نفرين خدا

فمن حاجّك . .. فنجعل لعنت اللّه على الكاذبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 140 - 19

19 _ لزوم پرهيز از همنشينى با منكران و تكذيب گران حق و بدگويى كنندگان نسبت به حقگرايان

إذا سمعتم ءايت اللّه يكفر بها و يستهزأ بها

امام رضا(ع) درباره آيه فوق فرمود: اذا سمعت الرجل يجحد الحق و يكذب به و يقع فى اهله فقم من

عنده و لاتقاعده.

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 281، ح 290; نورالثقلين، ج 1، ص 564، ح 627.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 5 - 5،6

5 _ تكذيب آيات الهى، تكذيب حق است.

و ما تأتيهم من ءاية . .. فقد كذّبوا بالحق

6 _ رويگردانى از آيات خداوند، تكذيب حق است.

إلا كانوا عنها معرضين. فقد كذّبوا بالحق

تلاش براى حق پذيرى فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 24 - 3

3 - تلاش موسى ( ع ) براى زنده ساختن اشتياق شناخت حق در وجود فرعون و فرعونيان

قال ربّ السم_وت . .. إن كنتم موقنين

اقدام موسى(ع) به معلق كردن فهم گفته خويش بر شرط (إن كنتم موقنين) مى تواند بيانگر مطلب ياد شده باشد.

تلاش براى حق پذيرى فرعونيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 24 - 3

3 - تلاش موسى ( ع ) براى زنده ساختن اشتياق شناخت حق در وجود فرعون و فرعونيان

قال ربّ السم_وت . .. إن كنتم موقنين

اقدام موسى(ع) به معلق كردن فهم گفته خويش بر شرط (إن كنتم موقنين) مى تواند بيانگر مطلب ياد شده باشد.

تمايلات حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 50 - 5

5 - اميال و خواسته هاى انسان دو گونه است : برخى موافق با حق و هدايت الهى وبرخى مخالف با آنها .

و من أضلّ ممّن اتّبع هويه

ضمير {بغير هدًى من اللّه} به اصطلاح مى تواند احترازى باشد; يعنى، آن دسته از هواپرستان

گمراه اند كه خواسته هاى آنان برخلاف هدايت الهى باشد; وگرنه گمراه نخواهند بود; زيرا برخى از خواهش هاى نفسانى مطابق با هدايت است.

تميز حق و باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 17 - 5

5 - قيامت ، روز داورى و تميز حق از باطل و سره از ناسره

إنّ اللّه يفصل بينهم يوم القي_مة

تمييز حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 57 - 19

19 _ شناخت دقيق مرزهاى حق و باطل، مقدمه ضرورى براى حركت در مسير حق

يقص الحق و هو خير الفصلين

تمييز حق و باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 2 - 5

5 - انسان ، موجودى انتخاب گر و توانا بر تشخيص حق از باطل و پيمودن راه آن

فمنكم كافر و منكم مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 1 - 6

6 - جن ، داراى شعور و قدرت شنوايى و آشنا به زبان انسان ها و تشخيص دهنده حق از باطل در معارف الهى و دينى

استمع نفر من الجنّ فقالوا إنّا سمعنا قرءانًا عجبًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 13 - 7

7 - جن ، داراى قدرت شنوايى و تشخيص حق از باطل در معارف الهى

و أنّا لمّا سمعنا الهدى ءامنّا به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 38 - 1،2

1 - قيامت ، روز جداسازى ميان خلايق

و داورى ميان حق و باطل است .

ه_ذا يوم الفصل

{فصل}به حايل بين دو چيز و نيز به داورى ميان حق و باطل گفته مى شود (قاموس المحيط). روز قيامت، از اين رو {يوم الفصل} ناميده شده كه در آن روز، ميان خلايق جدايى خواهد افتاد و حق از باطل تميز داده شده و مورد داورى قرار خواهد گرفت.

2 - جداسازى ميان خلايق و داورى ميان حق و باطل ، از مهم ترين خصيصه روز قيامت

ه_ذا يوم الفصل

توصيف روز قيامت به {يوم الفصل} در سلسله آيات مربوط به حوادث قبل و بعد از برپايى قيامت، گوياى برداشت ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 17 - 2

2 - متمايز شدن حق از باطل ، فلسفه برپايى قيامت

يوم الفصل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 13 - 1،2،4

1 - قرآن ، كلامى است كه حق و باطل را به طور كامل متمايز مى سازد .

إنّه لقول فصل

از سياق مطالب به دست مى آيد كه مرجع ضمير {إنّه} قرآن است. {فصل}; يعنى، جدا ساختن دو چيز از يكديگر، به گونه اى كه بين آن دو فاصله افتد (مفردات راغب). تعبير {فصل} _ كه مصدر است _ در معناى فاصل، مبالغه آميز است و بر كمال جدايى دلالت دارد. برخى گفته اند: مراد از ضمير در {إنّه}، گفته هاى خداوند درباره معاد است كه آيات پيش گوياى آن بود. در اين احتمال نيز {قول فصل} بودن آن آيات، به اعتبار قرآن بودن آنها است.

2 - خداوند ، با سوگند به آسمان

و زمين ، بر فارق بودن قرآن بين حق و باطل ، تأكيد ورزيده است .

و السماء . .. و الأرض ... إنّه لقول فصل

4 - { [ فى مجمع البيان فى قوله تعالى ] { إنّه لقول فصل } يعنى إنّ القرآن يفصل بين الحقّ و الباطل بالبيان عن كلّ واحد منهما و روى ذلك عن الصادق ( ع ) ;

[در مجمع البيان در تفسير قول خداى تعالى] {إنّه لقول فصل} [آمده است]: يعنى قرآن با بيان حقّ و باطل، آن دو را از يكديگر جدا مى سازد و اين معنا از امام صادق(ع) روايت شده است}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فيل - 105 - 4 - 2

2 - پرندگان حملهور به اصحاب فيل ، داراى شعور و قدرت تمييز بين نيرو هاى حق و باطل *

ترميهم بحجارة من سجّيل

انتخاب سپاه ابرهه از بين مردمى كه در آن منطقه حضور داشتند، بيانگر قدرت تشخيص پرندگان است.

تناقض گويى مكذبان حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 5 - 4

4_ تكذيب كنندگان حق _ قرآن ، پيامبر و معاد _ گرفتار سردرگمى و پريشان گويى

بل كذّبوا بالحقّ لمّا جاءهم و هم فى أمر مريج

يكى از نمودهاى پريشان گويى تكذيب گران معاد اين است كه مى گويند چون بدن انسان در خاك متلاشى مى شود پس چگونه مى تواند از خاك دوباره برآيد; اين در حالى است كه خود مى دانند انسان براى نخستين بار نيز از همين خاك برآمده است.

تواضع براى حاكمان بر حق

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 100 - 11

11_ لزوم احترام به حاكمان برحق و تواضع و خشوع در برابر آنان

و خرّوا له سجّدًا

توبه كتمان كنندگان حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 160 - 1،3،8

1 - كتمان كنندگان حقايق دينى در صورت توبه ، از لعنت خدا نجات يافته و از رحمت او برخوردار خواهند شد .

أولئك يلعنهم اللّه . .. إلا الذين تابوا

3 - اصلاح مفاسدى كه بر اثر كتمان حقايق دين پديدار شده و نيز بيان آن حقايق ، از شرايط پذيرش توبه كتمان كنندگان است .

إلا الذين تابوا و أصلحوا و بينوا فأولئك أتوب عليهم

8 - نبايد كتمان كنندگان حقايق دينى را در صورتى كه توبه كنند و گذشته را جبران نمايند ، نفرين كرده و خواهان دورى آنان از رحمت خدا شد .

و يلعنهم اللعنون. إلا الذين تابوا و أصلحوا و بينوا

تورات و تشخيص حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 53 - 3،4

3 - خداوند ، به جز تورات حقايق ديگرى را - كه وسيله تمييز حق از باطل بود - در اختيار موسى ( ع ) قرار داد .

و إذ ءاتينا موسى الكتب و الفرقان

عطف {الفرقان} بر {الكتاب} مى تواند عطف صفتى بر صفت ديگر گرفته شود و هر كدام بيانگر بعدى از ابعاد تورات باشد; يعنى، ما به موسى (ع) چيزى را عطا كرديم كه هم كتاب بود و هم فرقان و مى تواند مراد از كتاب و فرقان دو چيز متفاوت باشد; يعنى، به موسى

كتاب (تورات) داديم و نيز به او فرقان عطا كرديم. بر اين مبنا مراد از {فرقان} معجزات، براهين و مانند آن خواهد بود. (اقتباس از الكشاف)

4 - تورات ، وسيله اى كارآمد براى تشخيص حق از باطل

و إذ ءاتينا موسى الكتب و الفرقان

{فرقان}; يعنى، وسيله تمييز و تشخيص و مراد از آن - به مناسبت مورد - چيزى است كه بتوان به وسيله آن، حق را از باطل در محدوده احكام و معارف الهى، متمايز ساخت.

توصيه به حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عصر - 103 - 3 - 1

1 - تنها مؤمنانى كه كار هاى شايسته انجام داده و يكديگر را به پذيرش حق و شكيبايى توصيه مى كنند ، گرفتار خسارت نخواهند شد .

إنّ الإنس_ن لفى خسر . إلاّ الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت و تواصوا بالحقّ و تواصو

توصيه به حق پذيرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عصر - 103 - 3 - 5

5 - توصيه ديگران به پذيرش حق و شكيبايى در راه آن ، مصداق بارز عمل صالح است .

عملوا الص_لح_ت و تواصوا بالحقّ و تواصوا بالصبر

عطف توصيه به حق و صبر _ كه مصداق عمل صالح است _ بر انجام اعمال صالح، عطف خاص بر عام و نشانه اهميت ويژه خاص است.

توصيه به حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 46 - 2

2 - سياحت در زمين براى مشاهده شهر هاى ويران شده و مطالعه در سرنوشت و فرجام شوم ستمگران تاريخ ، توصيه خداوند به گردنكشان و

حق ستيزان

أفلم يسيروا فى الأرض فتكون لهم قلوب يعقلون بها

توكل حق طلبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 79 - 8

8 - خداوند ، تكيه گاهى قويم و مطمئن براى راهيان راه حق

و هو العزيز العليم . فتوكّل على اللّه إنّك على الحقّ

اين كه خداوند قبل از تشويق به توكل، موضع قويم و شكست ناپذير خود را بيان داشته است مى تواند به اين دليل باشد كه مؤمنان با اطمينان بيشترى بر او تكيه كنند.

تهديد حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 77 - 4

4 - خداوند ، مشركان و كافران حق ستيز را كراراً به عذاب استيصال تهديد كرده است .

فإمّا نرينّك بعض الذى نعدهم

فعل مضارع {نعد} دلالت بر استمرار مى كند. اين كلمه مشتق از {وعد} است و {وعد} هم در خير استعمال مى شود و هم در شر. چون در اين جا ضمير به مشركان و كافران بر مى گردد، براى شر و تهديد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 80 - 9

9 - تهديد حق ستيزان از سوى خداوند ، به محاكمه نهايى و مشاهده جزاى خويش در فرجام

بلى و رسلنا لديهم يكتبون

فعل {يكتبون} از يك سو مى رساند كه خداوند، هميشه حق ستيزان را به مجرد وقوع جرم جزا نمى دهد و از سوى ديگر افاده مى كند كه تأخير جزاى آنان سبب غفلت نمى شود; زيرا فرشتگان آن را ثبت مى كنند و در محاكمه نهايى مورد استفاده قرار مى گيرد.

تهديد حق ستيزان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 83 - 12

12 - تهديد حق ستيزان عصر بعثت به محاكمه و مجازات در روز رجعت

و يوم نحشر من كلّ أُمّة فوجًا ممّن يكذّب ب_اي_تنا

ظاهراً آيه ياد شده، تعريض به رجعت كافران عصر بعثت نيز دارد.

تهديد حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 109 - 4

4- پيامبر ( ص ) ، مشركان و كافران لجوج و حق ناپذير را به جنگ و جهاد تهديد كرد .

فإن تولّوا فقل ءاذنتكم على سواء

برداشت ياد شده بر اساس يكى از احتمالاتى است كه ميان مفسران در باره اين آيه مطرح است و آن اين كه جمله {آذنتكم على سواء} تهديد به جنگ و هشدار به جهاد است. مانند آيه {فانبذ إليهم على سواء} (انفال (8) آيه 58).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 7 - 11

11 - لهوگرايانِ مستكبرِ حق ناپذير ، مورد تهديد خداوند به عذابى بس دردناك اند .

و من الناس من يشترى لهو الحديث . .. ولّى مستكبرًا ...فبشّره بعذاب أليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 37 - 8

8 - دلدارى خداوند به مؤمنان و تهديد كافران و مشركان حق گريز به انتقام و شكست

أليس اللّه بعزيز ذى انتقام

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه ذيل آيه شريفه _ كه از عزت و انتقام خداوند سخن گفته _ داراى لحن تهديدآميز است.

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 39 - 2

2 - هشدار و تهديد ، از وظايف پيامبراسلام ( ص ) در برخورد با كافران لجوج و حق ناپذير

قل ي_قوم اعملوا على مكانتكم إنّى ع_مل فسوف تعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 17 - 5

5 - تهديد شدن كافران لجوج و حق گريز ، به نزول عذاب الهى

فستعلمون كيف نذير

تهديد كافران حق ستيز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 38 - 7

7 _ خداوند ، كافران عصر بعثت را در صورت از سرگيرى شرارت ها به سركوبى و نابودى تهديد كرد .

و إن يعودوا فقد مضت سنت الأولين

تهديد كافران حق ناپذير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 96 - 4

4- مشركان و كافران حق ناپذير و بهانه جو ، مورد تهديد خداوند

قالوا أبعث الله بشرًا رسولاً. قل كفى بالله شهيدًا بينى و بينكم

تذكر خداوند به گواه و ناظر بودن ميان پيامبر(ص) و مشركان حق ناپذير، مى تواند به منظور تهديد آنان باشد.

تهمتهاى حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 7 - 1

1- حق ناباوران كافر ، آيات الهى را سحر و جادوئى روشن قلمداد مى كردند .

و إذا تتلى عليهم ءاي_تنا بيّن_ت قال الذين كفروا . .. ه_ذا سحر

جايگاه حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 48 - 8

8 - خداوند ، حق را در قلب هاى

شايسته قرار مى دهد .

قل إنّ ربّى يقذف بالحقّ

احتمال دارد مراد از {يقذف بالحقّ} انداختن حق در قلب ها باشد. گفتنى است: ذكر صفت {علاّم الغيوب} براى خداوند _ پس از يادآورى ارائه شدن حق از جانب خداوند _ مى تواند گوياى اين حقيقت باشد كه چون خداوند به نهان هاى بشر آگاه است، مى داند كه چه كسى شايستگى آن را دارد تا حق را به قلب او القا كند.

جدايى حق و باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 59 - 3

3 - قيامت ، روز جدايى صف اهل حق و باطل است .

و امت_زوا اليوم أيّها المجرمون

برداشت فوق از آن جا است كه جدا شدن صف مجرمان از مؤمنان به دليل باطل و حق بودن آن دو صف است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 40 - 3

3- قيامت ، روز جدايى حق از باطل و تمايز حق مداران از باطل گرايان

إنّ يوم الفصل ميق_تهم أجمعين

مراد از {فصل}، ممكن است جدا شدن صفوف حق و حق مداران، از باطل و باطل گرايان باشد.

جنيان حق ناپذير در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 15 - 4

4 - ظالمان و حق ناپذيران جن ، همچون انسان ها ، به عذاب دوزخ گرفتار خواهند شد .

و أمّا الق_سطون فكانوا لجهنّم حطبًا

جوسازى حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 26 - 9

9 - جنجال آفرينى و هوچى گرى ، از

شيوه هاى مخالفان جبهه حق

و قال الذين كفروا . .. و الغوا فيه لعلّكم تغلبون

جهاد با حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 109 - 4

4- پيامبر ( ص ) ، مشركان و كافران لجوج و حق ناپذير را به جنگ و جهاد تهديد كرد .

فإن تولّوا فقل ءاذنتكم على سواء

برداشت ياد شده بر اساس يكى از احتمالاتى است كه ميان مفسران در باره اين آيه مطرح است و آن اين كه جمله {آذنتكم على سواء} تهديد به جنگ و هشدار به جهاد است. مانند آيه {فانبذ إليهم على سواء} (انفال (8) آيه 58).

جهل حق ناپديران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 71 - 12

12 - كافران حق ستيز ، فاقد بينش و درك لازم نسبت به مصالح و منافع خويش

بل أتين_هم بذكرهم فهم عن ذكرهم معرضون

حامى حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 51 - 6

6 - دخالت خداوند در تحولات و حوادث تاريخ به نفع جريان حق

إنّا لننصر رسلنا و الذين ءامنوا فى الحيوة الدنيا

حتميت پيروزى حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 82 - 1

1 _ سنت الهى حاكم بر جوامع انسانى ، على رغم ناخوشايندى تبه كاران و مجرمان ، پايدار كردن و بر كرسى نشاندن حق است .

و يحق اللّه الحق بكلمته و لو كره المجرمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 81 - 1

1-

فرمان خدا به پيامبر ( ص ) براى اعلام غلبه حتمى حق و اضمحلال قطعى باطل ، به مشركان مكه

و قل جاء الحقّ و زهق الب_طل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 21 - 2

2 - غلبه حق بر باطل ، قانون مكتوب الهى است .

كتب اللّه لأغلبنّ أنا و رسلى

حتميت پيروزى حق طلبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 173 - 1

1 - پيروزى جبهه حق و لشكريان الهى ، سنت و قضاى حتمى و غير قابل تخلف خداوند

و لقد سبقت كلمتنا لعبادنا المرسلين . .. و إنّ جندنا لهم الغ_لبون

حتميت حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 19 - 7

7_ حق ، امرى گريزناپذير ، به رغم همه تلاش هاى بشر براى گريز از آن *

و جاءت سكرة الموت . .. بالحقّ ذلك ما كنت منه تحيد

واژه {بالحقّ} قيدى است كه بيانگر علت نيز مى باشد; يعنى، از آن جهت كه حق است، حتماً تحقق پذير خواهد بود; هر چند آدمى از حق و حقايق پس از مرگ، همواره روى گردان و گريزان است.

حتميت شكست حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 81 - 12

12 _ شكست نهايى در جنگ بين حق و باطل ، سرنوشت محتوم حق ستيزان و باطل مداران مفسد است .

إن اللّه سيبطله إن اللّه لايصلح عمل المفسدين

حتميّت عذاب حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء

- 17 - 58 - 3

3- گرفتارى به عذاب استيصال پيش از فرا رسيدن قيامت ، سرنوشت محتوم همه اقوام و جوامع كافر و مشرك حق ستيز است .

و إن من قرية إلاّ نحن مهلكوها قبل يوم القي_مة

اينكه آيه مى فرمايد: همه جوامع بشرى قبل از قيامت يا هلاك مى شوند و يا دچار عذاب مى شوند احتمال دارد كه مراد از {مهلكوها} هلاكت انسانهاى معمولى و مراد از {معذّبوها} عذاب كافران و مشركان باشد.

حتميت عذاب حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 19 - 2

2 - عذاب مردم حق ناپذير و لجوج ، امرى قطعى و سنت تغييرناپذير الهى

أفمن حقّ عليه كلمة العذاب أفأنت تنقذ من فى النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 12 - 8

8 - حكم خداوند به عذاب مشركان و كافران حق ناپذير ، قطعى و قابل نقض و تغيير نيست .

فالحكم للّه العلىّ الكبير

آمدن دو صفت {علىّ} و {كبير} براى خداوند (پس از ذكر حكم الهى درباره كافران و مشركان) مى تواند گوياى مطلب ياد شده باشد.

حتميت كيفر حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 77 - 6

6 - مشركان و كافران حق ستيز ، چون از بازگشت به سوى خدا و گرفتار شدن به عذاب جهنم راه فرارى ندارند ، مهلت دادن خداوند به آنان نگران كننده نيست .

فإمّا نرينّك بعض الذى نعدهم أو نتوفّينّك فإلينا يرجعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41

- 27 - 1

1 - عذاب سخت و دشوار الهى ، كيفرى حتمى براى كافران حق ستيز

فلنذيقنّ الذين كفروا عذابًا شديدًا

لام و نون تأكيد در {لنذيقنّ}، حاكى از حتمى بودن عذاب و كيفر مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 27 - 6

6- امكانات گسترده دنيوى ، مانع از مجازات الهى نسبت به حق ستيزان نخواهد بود .

إنّهم جند مغرقون . .. و نعمة كانوا فيها ف_كهين

حتميت كيفر حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 55 - 15

15- كيفر دادن حق ناپذيران ، سنت ديرپاى الهى است .

و ما منع الناس أن يؤمنوا . .. إلاّ أن تأتيهم سنّة الأوّلين

اضافه {سنة} به {الأولين} اضافه مصدر به مفعول است و مراد، سنت خداوند درباره انسان هاى گذشته است.

حتميت هلاكت حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 36 - 6

6 - هلاكت ، سرنوشت محتوم همه توان مندان حق ستيز تاريخ

و كم أهلكنا . .. هل من محيص

حرمت كتمان حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 42 - 4

4 - كتمان حقايق دينى و ايجاد عواملى براى ناشناخته ماندن معارف الهى ، امر نكوهيده و حرام است .

و لاتلبسوا الحق بالبطل و تكتموا الحق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 187 - 8

8 _ حرمت كتمان حقايق كتب آسمانى و وجوب اظهار معارف دينى

و اذ اخذ اللّه ميثاق الّذين اوتوا

الكتب لتبيّننّه للنّاس و لا تكتمونه

حشراخروى حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 97 - 7

7- تأثير عقيده و عمل گمراهان حق ناپذير ، در قواى ادراكى و حسى ( چشم ، گوش و زبان ) آنان به هنگام حشر در قيامت

و نحشرهم يوم القي_مة على وجوههم عميًا و بكمًا و صمًّا

حق مالكيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 34 - 13

13- امكان انفكاك حق مالكيت از حق تصرف

و لاتقربوا مال اليتيم . .. حتى يبلغ أشدّه

از اينكه يتيم، على رغم مالك بودنش، حق تصرف قبل از بلوغ را ندارد و اولياى وى، على رغم مالك نبودنشان، حق تصرف در مال يتيم را دارند، به دست مى آيد كه مالكيت و جواز تصرف، انفكاك پذير هستند.

حق اطاعت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 8 - 4

4 - پدر و مادر ، بر فرزندان حق اطاعت كردن دارند .

و إن ج_هداك لتشرك بى . .. فلاتطعهما

حق الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 159 - 14

14 _ پيامبر ( ص ) موظّف به گذشت از حقوق خويش بر مردم و طلب آمرزش براى آنان نسبت به حقوق الهى

فاعف عنهم و استغفر لهم

از اينكه پيامبر (ص) از يكسو مأمور به گذشت از مردم و از سوى ديگر مأمور به طلب مغفرت براى آنان از خدا مى شود، مى توان به دست آورد كه مراد از {فاعف}، گذشت از حقوق

خود پيامبر (ص) و مراد از {فاستغفر}، طلب مغفرت در مورد حقوق خداوند است.

حق الله در محصولات كشاورزى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 141 - 10

10 _ خداوند حقى براى خود در محصولات كشاورزى قرار داده است.

و ءاتوا حقه يوم حصاده

مرجع ضمير {حقه}، به قرينه صدر آيه، ممكن است {الله} باشد.

حق الناس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ماعون - 107 - 3 - 4

4 - مسكين ، داراى سهم غذا در اموال مردم *

طعام المسكين

اضافه {طعام} به {مسكين}، نشانگر استحقاق است، زيرا دلالت مى كند كه آن غذا، طعام خود مسكين است.

حق امر به معروف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 71 - 4،5

4 _ امر به معروف و نهى از منكر ، حقى است برخاسته از شأن ولايت و سرپرستى عموم مؤمنان به يكديگر .

و المؤمنون و المؤمنت بعضهم أولياء بعض يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر

5 _ امر به معروف و نهى از منكر ، تبلور ولايت و محبت جامعه ايمانى نسبت به يكديگر

و المؤمنون و المؤمنت بعضهم أولياء بعض يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر

حق انتخاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 104 - 6

6 _ آدمى برخوردار از حق انتخاب و گزينش، پس از رويارويى با حق و باطل است.

قد جاءكم بصائر من ربكم فمن أبصر فلنفسه و من عمى فعليها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 8 -

6

6 - همه موجودات ، ناگزير از اطاعت خداوند و تنها انسان داراى حق انتخاب آگاهانه

و النجم و الشجر يسجدان . .. و وضع الميزان . ألاّتطغوا فى الميزان

خداوند، در آيات پيشين {نجم} و {شجر} را تسليم بى چون و چراى فرمان حق شمرده و هستى را مسخر قوانين دانسته است; اما تنها از انسان مى خواهد كه خود با اختيار و انتخاب سر بر آستان معيارها بسايد.

حق اولويت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 75 - 7،8،9،13

7 _ خويشاوندان در برخوردار شدن از حقوق ولايت مقرر شده در ميان مؤمنان ، بر غير خويشان اولويت دارند .

و أولوا الأرحام بعضهم أولى ببعض فى كتب اللّه

8 _ خويشاوندان در ارث بردن از يكديگر بر غير خويشان اولويت دارند .

و أولوا الأرحام بعضهم أولى ببعض

برداشت فوق با توجه به روايات متعددى كه درباره {اولوا الارحام} آمده، استفاده شده است. علاوه بر آن مفسران بزرگ شيعه و سنى جمله {اولوا الأرحام بعضهم ... } را بيان حكم ارث دانسته اند.

9 _ اولويت خويشان در ارث بردن از يكديگر ، حكمى است ثبت شده در كتاب الهى ( قرآن )

و أولوا الأرحام بعضهم أولى ببعض فى كتب اللّه

{فى كتب اللّه} مى تواند متعلق به كلمه ثابت و مانند آن و خبر براى مبتدايى محذوف باشد ; يعنى: هذا الحكم ثابت فى كتب اللّه. همچنين مى تواند متعلق به مضمون جمله {بعضهم أولى ببعض} باشد ; يعنى متعلق به نسبت خبريه در آن جمله باشد. قابل ذكر است كه مآل هر دو فرض به يك معناست.

13 _ حكم ولايت مهاجر

و انصار بر يكديگر و اولويت خويشان در آن ولايت ، حكمى بر اساس علم مطلق الهى

إن اللّه بكل شىء عليم

جمله {إن اللّه . .. } پس از بيان احكام ذكر شده، در اين آيه و آيات پيشين، اشاره به اين حقيقت دارد كه احكام و قوانين ياد شده احكامى عالمانه و نشأت گرفته از علم مطلق خداوند است.

حق بر خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 6 - 3

3_ تأمين روزى موجودات زنده ، حق آنها بر خداست .

و ما من دابّة فى الأرض إلاّ على الله رزقها

حق بر فرزند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 63 - 11

11_ پدران داراى حق امر و نهى به فرزندان خويش

فأرسل معنا أخانا

حق بهرهورى از زمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 10 - 5

5 _ حق بهره ورى از زمين و امكانات آن براى همه انسانهاست، نه گروهى خاص.

و لقد مكنكم فى الأرض و جعلنا لكم فيها معيش

حق پذيران و آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 20 - 2

2 - حق باوران اهل يقين ، توانا به درك پيام هاى بايسته آيات الهى در زمين

و فى الأرض ءاي_ت للموقنين

حق پذيران و توحيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 67 - 8

8 _ شب و روز ، داراى نشانه هاى فراوان توحيد ربوبى براى شنوايان حق پذير

هو الذى جعل لكم

الّيل . .. و النهار ... إن فى ذلك لأيت لقوم يسمعون

حق پذيرى اولوا الالباب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 9 - 17

17 - تنها صاحبان عقل سليم و خردناب ، پندپذير و حق جو هستند .

إنّما يتذكّر أُولوا الألب_ب

{لُبّ} (مفرد {ألباب}) به معناى عقل خالص و خردناب است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 21 - 17

17 - تنها صاحبان عقل و خرد ، گروه حق جو و پندپذيراند .

ألم تر أنّ اللّه أنزل من السماء ماء . .. إنّ فى ذلك لذكرى لأُولى الألب_ب

حق پذيرى جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 46 - 6

6 - تأثير عميق آيات الهى در آگاهان و اهل شناخت

فأُلقى السحرة س_جدين

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه ساحران چون با افسون آشنا بودند و خيال را از واقعيت تشخيص مى دادند، زودتر از ديگران به معجزه بودن كار موسى(ع) و حقانيت رسالت وى پى بردند.

حق پذيرى خداترسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 18 - 9

9 - خداترسان و نمازگزاران ، بيشتر از ديگران ، حق پذيراند .

إنّما تنذر الذين يخشون ربّهم بالغيب و أقاموا الصلوة

حق پذيرى در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 28 - 2

2 - قيامت ، صحنه زانو زدن انسان و تسليم الزامى او در برابر حق

و ترى كلّ أمّة جاثية

حق پذيرى

رهبرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 206 - 7

7 _ خداترسى ، انتقاد و نصيحت پذيرى ، شرط لازم براى انتخاب حاكم

و اذا قيل له اتق اللّه

حق پذيرى عاقلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 9 - 2

2 - انسان هاى عاقل و خردمند ، پذيراى حقانيت وعده هاى خداوند و تحقق روز جزا

يؤفك عنه من أُفك

حق پذيرى علما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 9 - 20

20 - پندپذير و حقيقت جو بودن عالمان ، دليل برترى آنان بر جاهلان است .

هل يستوى الذين يعلمون و الذين لايعلمون إنّما يتذكّر أُولوا الألب_ب

جمله {إنّما يتذكّر أُولوا الألباب}، در مقام تعليل براى جمله پيشين (هل يستوى الذين يعلمون. ..) است; يعنى، عالمان با نادانان برابر نيستند; زيرا صاحبان خردناب _ كه همان عالمان اند _ پندپذير و حقيقت جو هستند.

حق پذيرى علماى دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 107 - 4

4- برخورداران از علم و آگاهى به معارف آسمانى ، داراى روحيه حق پذيرى و خضوع در برابر آيات قرآن

إن الذين أُوتوا العلم من قبله إذا يتلى عليهم يخرّون

حق پذيرى علماى مسيحيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 82 - 9،11

9 _ مسيحيان و عالمان دينى آنان ، مردمى حق پذير و برخوردار از سلامت نفس

الذين قالوا إنّا نصرى . .. و انهم لايستكبرون

بنابر اينكه متعلق حذف شده از {لايستكبرون}

كلمه اى همانند {عن اتباع الحق} باشد، آيه بعد اين معنا را تأييد مى كند.

11 _ تمجيد خدا از كشيشان و راهبان وارسته و مسيحيان حق پذير و فروتن

ذلك بان منهم قسيسين و رهباناً و انهم لايستكبرون

حق پذيرى محرومان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 33 - 4

4- ملت هاى محروم و رنج ديده ، داراى زمينه حق پذيرى و گرايش به دين

و لقد اخترن_هم . .. و ءاتين_هم

با توجه به سياق آيات پيشين _ كه فرعونيان را به دليل رفاه مندى و اسرافگرى، حق ناپذير و محكوم به هلاكت معرفى كرده است _ مى توان علت و انتخاب بنى اسرائيل را براى دريافت آيات و معجزات، محروميت آنان از رفاه مندى و آمادگى آنان براى حق پذيرى دانست. البته اين هم آغاز يك آزمون است; نه امضاى صلاحيت مطلق و بى استثناى آنان.

حق پذيرى مستضعفان قوم نوح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 111 - 3

3 - پيام نوح ( ع ) ، داراى جاذبه بيشتر براى طبقات محروم جامعه

قالوا أنؤمن لك و اتبعك الأرذلون

حق پذيرى مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 82 - 9

9 _ مسيحيان و عالمان دينى آنان ، مردمى حق پذير و برخوردار از سلامت نفس

الذين قالوا إنّا نصرى . .. و انهم لايستكبرون

بنابر اينكه متعلق حذف شده از {لايستكبرون} كلمه اى همانند {عن اتباع الحق} باشد، آيه بعد اين معنا را تأييد مى كند.

حق پذيرى موحدان

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 80 - 4

4 - حق شنوى و حق پذيرى ، نشانى از حيات جان و سلامت روان انسان در بينش الهى

إنّك لاتسمع الموتى . .. إذا ولّوا مدبرين

خداوند، كافران حق ناپذير را هم مرده خوانده است و هم ناشنوا، اين نشان مى دهد كسانى كه حق را به جان مى پذيرند و سخن حق را به گوش دل مى شنوند، نه مرده اند و نه ناشنوا.

حق پذيرى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 143 - 24

24 _ موسى ( ع ) بدون هيچ درنگ پس از دريافت حقيقت ( ناشدنى بودن رؤيت خدا ) آن را پذيرفت و بدان اعتراف كرد .

قال . .. و أنا أول المؤمنين

متعلق {المؤمنين} به قرينه فرازهاى قبل (بانك لاترى) است. كلمه {اول} در جمله {أنا أول المؤمنين} علاوه بر معناى مقدم بودن، معناى تأخير نكردن را نيز مى رساند. زيرا صحت اين ادعا كه شخص بخواهد أول مؤمن باشد، به اين است كه بى درنگ حقيقت رخ نموده را باور كند و به آن ايمان آورد، و گرنه اين احتمال منتفى نيست كه ديگرى در اين فاصله ايمان آورد و او نتواند أول مؤمن باشد.

حق پذيرى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 188 - 18

18 _ تنها مؤمنان و دارندگان روحيه باور و تصديق ، تأثيرپذير از انذار و بشارت انبيا و بهره مند از پيام هاى ايشان خواهند بود .

إن أنا إلا نذير و بشير لقوم يؤمنون

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 102 - 12

12- مؤمنان ، برخوردار از روح تسليم در برابر حق

ليثبّت الذين ءامنوا و هدًى و بشرى للمسلمين

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه {للمسلمين} وصف ديگرى براى {الذين ءامنوا} باشد نه بازگو كننده گروه ديگرى از مردم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 15 - 1

1 - برخورداران از روحيه تواضع و حق پذيرى ، تنها گروندگان به آيات الهى اند .

إنّما يؤمن بأي_تنا الذين إذا ذكّروا بها خرّوا سجّدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 22 - 1،10

1 - مؤمنان ، برخوردار از شرح صدر و روح تسليم و انقياد در برابر حق

أفمن شرح اللّه صدره للإسل_م

{شرح} به معناى بسط و سعه است و شرح صدر به معناى بسط و گشادن سينه و قلب براى تحمل و پذيرش سخن حق است. {اسلام} در دو معنا به كار مى رود 1_ تسليم و انقياد، 2_ دين اسلام. گفتنى است كه برداشت بالا مبتنى بر معناى نخست اسلام است آيه شريفه نيز درصدد بيان اوصاف مؤمنان است.

10 - وجود اختلاف اساسى انسان مؤمن حق پذير و نرم دل با كافر حق ناپذير و سنگدل ، از نظر شخصيت و سرنوشت

أفمن شرح اللّه صدره للإسل_م فهو على نور من ربّه فويل للق_سية قلوبهم

{من} در آيه شريفه، اسم موصول و مبتدا است و خبر آن _ به قرينه جمله بعدى (فويل للقاسية قلوبهم. ..) _ جمله اى محذوف مى باشد. تقدير كلام چنين است: {أفمن شرح

اللّه صدره للإسلام ... كمن قسا قلبه}. بنابراين مى توان گفت: آيه شريفه درصدد مقايسه ميان شخصيت دو انسان مؤمن و كافر و سرنوشت آنان در آينده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 3 - 2

2- نيك فرجامى و غفران لغزش هاى مؤمنان ، نتيجه پيروى از حق و پيام پروردگارشان

و الذين ءامنوا . .. ذلك بأنّ ... و أنّ الذين ءامنوا اتّبعوا الحقّ من ربّهم

حق پذيرى مؤمنان به قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 27 - 9

9 - معتقدان به قيامت ، به دور از باطل گرايى و ايمن از زيان اخروى

يومئذ يخسر المبطلون

برداشت بالا، با استفاده از مفهوم آيه صورت گرفته است.

حق پذيرى مهتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 18 - 15

15 - بهره مندى از هدايت خاص خداوند ، در گرو تلاش و كوشش مناسب براى دريافت حقايق

الذين يستمعون القول . .. أُول_ئك الذين هديهم اللّه

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه خداوند انسان هايى كه به تلاش براى شنيدن و برگزيدن بهترين سخنان مى پردازند، هدايت يافتگان خود شمرده است. گفتنى است مقصود از هدايت در آيه شريفه، هدايت خاص الهى است; نه هدايت عام كه براى همه انسان ها خواهد بود.

حق پذيرى نمازگزاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 18 - 9

9 - خداترسان و نمازگزاران ، بيشتر از ديگران ، حق پذيراند .

إنّما تنذر الذين يخشون ربّهم بالغيب و

أقاموا الصلوة

حق تشريع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 68 - 3

3 - تعيين تكليف براى خلق ، در حيطه اختيار خداوند

و ربّك يخلق ما يشاء و يختار

جمله {يخلق مايشاء} بيانگر مشيت و اراده تكوينى خدا و جمله {يختار} بيانگر اراده تشريعى او است; يعنى، {و يختار للخلق ما يشاء}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 69 - 6

6 - علم همه جانبه خداوند به نهان و آشكار مردمان ، دليل انحصار حق تشريع و انتخاب پيامبر به او

و ربّك يخلق ما يشاء و يختار . .. و ربّك يعلم ما تكنّ صدورهم و ما يعلنون

برداشت ياد شده بر اين اساس است كه آيه در مقام بيان علت منحصر بودن حق قانون گذارى و حق برگزيدن پيامبر به خداوند باشد كه در آيه قبل، از آن سخن به ميان آمده است; يعنى، چون خداوند به نهان و آشكار انسان ها آگاهى كامل دارد; پس تنها او شايسته قانون گذارى براى ايشان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 70 - 7

7 - حكم و فرمان ( تعيين تكليف براى خلق و امر و نهى به آنان ) ، تنها در حيطه اختيار خداوند است .

و له الحكم

تقديم {له} (مسند) بر {الحكم} (مسنداليه) مفيد حصر مى باشد; يعنى، {ليس الحكم إلاّ للّه}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 21 - 2

2 - حق تشريع و قانون گذارى و نظام بخشى به باور ها

، تنها از آن خداوند است .

من الدين ما لم يأذن به اللّه

حق تشريع احكام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 40 - 13

13_ تنها خداوند داراى حق قانون گذارى و تشريع احكام است .

إن الحكم إلاّ لله

برداشت فوق بر اين مبناست كه مقصود از {حكم} حكم تشريعى باشد.

حق تصرف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 34 - 13

13- امكان انفكاك حق مالكيت از حق تصرف

و لاتقربوا مال اليتيم . .. حتى يبلغ أشدّه

از اينكه يتيم، على رغم مالك بودنش، حق تصرف قبل از بلوغ را ندارد و اولياى وى، على رغم مالك نبودنشان، حق تصرف در مال يتيم را دارند، به دست مى آيد كه مالكيت و جواز تصرف، انفكاك پذير هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 32 - 2

2 - انسان ، داراى حق تصرف و بهره بردارى در تمام محصولات طبيعت

مت_عًا لكم

حق تمتع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 22 - 4،5

4 - همه انسان ها داراى حق بهره گيرى از مواهب طبيعى و نعمت هاى الهى هستند .

فأخرج به من الثمرت رزقاً لكم

5 - همه انسان ها ، داراى حق تصرف در گسترده زمين هستند .

الذى جعل لكم الأرض فرشاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 29 - 4

4 - همه انسان ها داراى حق بهره گيرى از مواهب زمين

خلق لكم ما فى الأرض

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 168 - 6

6 - بهره بردارى از زمين حق همه انسانهاست و اختصاص به گروه و يا امتى خاص ( مسلمان و يا . . . ) ندارد .

يأيها الناس كلوا مما فى الأرض حللا طيباً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 33 - 6

6- همه انسان ها ( مؤمن و كافر ) داراى حق بهرهورى از طبيعت

الله الذى خلق . .. رزقًا لكم ... و سخ_ّر لكم الشمس و القمر دائبين و سخ_ّر لكم ال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 65 - 5

5 - استخدام طبيعت و بهره گيرى از منافع آن ، حق مشروع و متساوى همه انسان ها

ألم تر أنّ اللّه سخّر لكم ما فى الأرض

رام قرار داده شدن آنچه در زمين است براى انسان، مستلزم اين حقيقت است كه همه انسان ها در بهره بردارى از زمين و آنچه در آن است، از حق برابرى برخوردار مى باشند و هيچ كس حق ندارد، ديگرى را از اين حق باز دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 10 - 9

9 - تمامى موجودات زمين ، داراى حقى برابر در تأمين نيازمندى هاى خويش از زمين

و قدّر فيها . .. سواء للسائلين

برداشت بالا با توجه به دو نكته است: 1_ {سواء} مفعول مطلق براى فعل مقدر باشد; يعنى، {إستوت الأقوات المقدرة سواء للسائلين}. 2_ مراد از سائلين تمامى موجودات باشد.

حق جويى اصحاب كهف

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 10 - 9

9- اصحاب كهف ، حقْ جويانى اقدامْ گر و متكى بر امداد الهى بودند .

إذ أوى الفتية إلى الكهف فقالوا ربّنا ءاتنا من لدنك رحمة

حق حيات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 8 - 5

5 - هر انسانى ، داراى حق حيات است و سلب كننده آن در قيامت بايد پاسخگو باشد .

و إذا الموءودة سئلت

ذكر {موءودة} (دختر زنده به گور شده) به جهت پيشگيرى از ارتكاب اين جنايت بوده است; و گرنه حرمتِ گرفتن جان ديگران، اختصاص به اين نوع خاص ندارد.

حق در قضاوت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 78 - 10

10 - داورى خداوند ، بر اساس حق است .

فإذا جاء أمر اللّه قضى بالحقّ

حق در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 8 - 2

2 _ حق (نوع شايسته و بايسته رفتار و انديشه ها در پيشگاه خداوند)، وسيله سنجش اعمال و عقايد در قيامت است.

و الوزن يومئذ الحق

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه {الحق} خبر براى {الوزن} باشد و كلمه {الوزن} به معناى ميزان (مقياس سنجش) باشد. مانند مثقال و كيلو كه مقياس سنجش و تعيين كننده سبكى و سنگينى اشياء است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 13 - 1،2

1 - قيامت ، روز جداسازى ميان خلايق و داورى ميان حق و باطل است .

ليوم الفصل

{فصل} به حايل بين

دو چيز و نيز به داورى ميان حق و باطل گفته مى شود(قاموس المحيط). روز قيامت _ چنان كه مفسران گفته اند _ از اين رو {يوم الفصل} ناميده شده كه در آن روز، ميان خلايق جدايى ايجاد شده و حق از باطل تميز داده خواهد شد و مورد داورى قرار خواهد گرفت.

2 - جداسازى ميان خلايق و داورى ميان حق و باطل ، از مهم ترين خصيصه روز قيامت

ليوم الفصل

توصيف روز قيامت به {يوم الفصل}، در سلسله آيات مربوط به حوادث قبل و بعد از برپايى قيامت، گوياى برداشت ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 14 - 1

1 - شناخت ژرفاى حقيقت و عظمت روز قيامت ( روز داورى ميان اهل حق و باطل ) ، بس دشوار و دست نايافتنى براى بشر

و ما أدريك ما يوم الفصل

از تعبير {و ما أدراك. ..}(چه چيز آگاه ساخت تو را...) استفاده مى شود: قيامت، حقيقتى بس بزرگ و عميق است كه كسى به درستى و شايستگى از آن آگاه نيست و تنها در پرتو وحى الهى، قابل شناخت است.

حق دفاع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 40 - 3،15

3 - جنگ و پيكار آوارگان با زورگويانى كه آنان را به جرم ايمان و خداخواهى از سرزمين شان بيرون كردند ، حقى است مشروع كه خدا به آنان داده بود .

أُذن للذين يق_تلون . .. الذين أُخرجوا من دي_رهم

15 - دفاع ، حقى مشروع در تمامى شريعت هاى آسمانى

و لولا دفع اللّه . .. لهدّمت ... و

مس_جد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 21 - 9

9 - لزوم اعطاى فرصت به متخلف براى دفاع از خود

لأُعذّبنّه . .. أو ليأتينّى بسلط_ن مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 29 - 2

2 _ تأكيد هابيل بر پيشدستى نكردن در قتل برادر ، در عين حفظ حق دفاع از خويش در برابر تهاجم وى

انى اريد ان تبوا باثمى

چنانچه مراد از {اثمى}، گناهى باشد كه از كشته شدن احتمالى قابيل به دست هابيل صورت گيرد، معلوم مى شود هابيل خاطر نشان ساخته است كه من اگرچه قصد كشتن تو را ندارم ولى از خود دفاع مى كنم، هر چند به كشتن ناخواسته تو بينجامد.

حق دفاع از خود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 94 - 9

9 - لزوم فرصت دادن به متهمان براى دفاع از خود

لاتأخذ بلحيتى و لابرأسى إنّى خشيت

حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 176 - 4،5

4 - كتمان محتواى كتاب هاى آسمانى ، كتمان حق است و كتمان كنندگان مردمى حق ستيزند .

ذلك بأن اللّه نزل الكتب بالحق

5 - حق ستيزى و حق پوشى علماى يهود و نصارا

إن الذين يكتمون . .. ذلك بأن اللّه نزل الكتب بالحق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 74 - 8،9

8 _ خداوند ، بر دل هاى تكذيب كنندگان پيامبرانِ پس از نوح ( ع ) ، به علت رسوخ صفت

تجاوز و حق ستيزى در نفس آنان ، مهر زده بود .

فما كانوا ليؤمنوا بما كذبوا به من قبل كذلك نطبع على قلوب المعتدين

تعبير به اسم فاعل (المعتدين) بدون لحاظ زمان و مفعول، بيانگر ثبوت مبدأ اشتقاق (اعتدا) در ذات (مكذبان) است.

9 _ تكذيب كنندگان پيامبران پس از نوح ( ع ) مردمى تجاوزپيشه و حق ستيز بودند .

فما كانوا ليؤمنوا بما كذبوا به من قبل كذلك نطبع على قلوب المعتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 69 - 3

3 - امكان پيدايش افرادى حق ناپذير و دين ستيز در جامعه ، با وجود شناخت كامل حق و حقانيت دين

ألم تر إلى الذين يج_دلون فى ءاي_ت اللّه أنّى يصرفون

حق ستيزان در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 176 - 6

6 - حق ستيزى موجب گمراهى ، محروميت از لطف و مغفرت خدا و گرفتار شدن به آتش دوزخ مى باشد .

لايكلمهم اللّه يوم القيمة . .. ذلك بأن اللّه نزل الكتب بالحق

برداشت فوق بر اين اساس است كه {ذلك} اشاره به عقوبتهاى مطرح شده در آيات قبل باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 43 - 6

6 - اسراف گران و افراط كنندگان در گناه و حق ستيزى ، اهل دوزخ اند .

و أنّ المسرفين هم أصح_ب النار

{اسراف} به معناى افراط است و مقصود از {مسرفين} در آيه شريفه، كسانى اند كه در گناه و حق ستيزى افراط مى كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16

- غافر - 40 - 72 - 1،2،3

1 - كافران حق ستيز و ستيزه جو ، در قيامت به آب داغ و پر حرارت افكنده خواهند شد .

يسحبون . فى الحميم

يكى از معانى {حميم}، آب داغ و پر حرارت است.

2 - كافران حق ستيز و ستيزه جو ، در انبوهى از آتش دوزخ سوزانده خواهند شد .

ثمّ فى النار يسجرون

{سجر} در اصل به معناى پر كردن تنور از آتش گيره براى بر افروختن و تقويت آتش آن است. اسناد فعل {يُسجرون} به اشخاص، اسناد مجازى است. مقصود از آن فراگرفتن آتش زياد بر تمامى وجود دوزخيان مى باشد.

3 - عذاب شدن كافران حق ستيز و ستيزه جو به آتش دوزخ ، پس از كيفر شدنشان با آب داغ و پر حرارت خواهد بود .

فى الحميم ثمّ فى النار يسجرون

برداشت ياد شده از آمدن {ثمّ} كه نوعاً براى تراخى زمانى است، استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 24 - 3

3_ دوزخ ، فرجام هر كفرپيشه معاند حق ستيز

ألقيا فى جهنّم كلّ كفّار عنيد

حق ستيزان در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 71 - 1،2،3

1 - كافران حق ستيز و ستيزه جو ، در روز قيامت غل به گردن خواهند داشت .

الذين يج_دلون . .. إذ الأغل_ل فى أعن_قهم

2 - كافران حق ستيز و ستيزه جو در قيامت ، با زنجير بر روى زمين كشان كشان برده مى شوند .

و السل_سل يسحبون

{سلسلة} (مفرد {سلاسل}) به معناى حلقه اى منظم از نظر طول است; يعنى، زنجير. {سحب}

(مصدر {يسحبون}) به معناى كشاندن چيزى بر سطح زمين است.

3 - كافران حق ستيز و ستيزه جو ، هنگام گرفتار شدن به عذاب الهى ، به عمق بطلان راه خود و پيامد رفتارشان آگاه خواهند شد .

فسوف يعلمون . إذ الأغل_ل فى أعن_قهم و السل_سل يسحبون

برداشت ياد شده، از آن جا است كه ظرف {إذ الأغلال . ..} متعلق به {يعلمون} مى باشد. {يسحبون} نيز حال از ضمير {هم} در {فى أعناقهم} است; يعنى، به زودى مى دانند آن گاه كه غل در گردن هايشان باشد و با زنجير كشان كشان برده مى شوند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 72 - 1

1 - كافران حق ستيز و ستيزه جو ، در قيامت به آب داغ و پر حرارت افكنده خواهند شد .

يسحبون . فى الحميم

يكى از معانى {حميم}، آب داغ و پر حرارت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 20 - 4

4_ قيامت ، روز تحقّق هشدار ها و انذار هاى الهى براى كافران و حق ستيزان

و نفخ فى الصور ذلك يوم الوعيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 26 - 5

5 - ظهور ماهيت زشت حق ستيزان منكر پيامبران ، در روز قيامت *

سيعلمون غدًا من الكذّاب الأشر

احتمال دارد {غداً} اشاره به روز قيامت داشته باشد.

حق ستيزان و محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 26 - 4

4 - كفرپيشگان حق ستيز ، ناتوان از برخورد منطقى با پيامبر

( ص ) و قرآن

و قال الذين كفروا لاتسمعوا له_ذا القرءان و الغوا فيه

حق ستيزان هنگام عذاب استيصال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 51 - 2

2 _ كفرپيشگان و حق ستيزان ، به هنگام وقوع عذاب استيصال ، دست از كفر كشيده ، ايمان خواهند آورد .

أثم إذا ما وقع ءامنتم به ءالئن

حق ستيزى آل فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 41 - 3

3 - خاندان فرعون ، محور اصلى حق ستيزى و مخالفت با وحى ، در جامعه خويش

و لقد جاء ءال فرعون النّذر

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه در آيات گذشته، در مقام بيان سرگذشت حق ستيزان، نام اقوام آمده است; اما در اين آيه مخالفان حق با عنوان {آل فرعون} مطرح شده اند.

حق ستيزى اخروى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 83 - 9

9 - قيامت ، روز كيفر مشركان به خاطر ستيزه گرى هاى آنان با پيام حق

حتّى يل_قوا يومهم الذى يوعدون

حق ستيزى اصحاب رس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 12 - 3

3_ قوم نوح ، اصحاب رسّ و ثمود ، از اقوام حق ستيز و تكذيب كننده رسولان الهى

كذّبت قبلهم قوم نوح و أصح_ب الرسّ و ثمود

حق ستيزى اقوام پيشين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 9 - 15

15- اقوام كفرپيشه ، با مشاهده دلايل روشن انبيا

، تلاش گسترده اى به عمل آوردند تا آنان را به سكوت وادارند و مانع تبليغشان شوند .

جاءتهم رسلهم بالبيّن_ت فردّوا أيديهم فى أفوههم و قالوا إنا كفرنا بما أُرسلتم به

برداشت فوق مبتنى بر اين احتمال است كه فاعل {ردّوا} اقوام ياد شده و مرجع ضمير {أيديهم} انبيا و يا اقوام و مرجع ضمير {أفواههم}انبيا باشد. در اين صورت به معناى اين خواهد بود كه: آن اقوام دستان انبيا يا دستان خود را بر دهان انبيا مى گذاشتند.

حق ستيزى اكثريت اقوام پيشين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 14 - 4

4_ نابودى بسيارى از اقوام ، در نتيجه حق ستيزى و تكذيب پيامبران

كذّبت قبلهم . .. فحقّ وعيد

حق ستيزى اكثريت مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 190 - 8

8 - رسوخ روحيه كفر و حق ستيزى ، در اكثريت شرك پيشگان صدراسلام

و ما كان أكثرهم مؤمنين

گرچه ضمير {هم} در {أكثرهم} به مردم ايكه باز مى گردد; اما در عين حال تعريض به مشركان صدر اسلام نيز دارد.

حق ستيزى امت ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 44 - 3

3 - حق ستيزى و سركشى در برابر پيامبران الهى ، خصيصه حاكم بر جوامع بشرى در طول تاريخ

كلّ ما جاء أُمّة رسولها كذّبوه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 5 - 7

7 - همه امت ها با حربه باطل ، به جدال و ستيزه با حق بر خاستتد تا

آن را از بين ببرند .

كذّبت قبلهم قوم نوح . .. و ج_دلوا بالب_طل ليدحضوا به الحقّ

{إدحاض} به معناى ابطال و از بين بردن است.

حق ستيزى دشمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 79 - 3

3 - حمايت هاى جدى و مكرر خداوند از پيامبر ( ص ) و اسلام ، در برابر سرسختى و حق ستيزى دشمنان

أم أبرموا أمرًا فإنّا مبرمون

حق ستيزى دشمنان اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 32 - 3

3 - آرزومندان نابودى اسلام و پيامبر ( ص ) ، مردمى طغيانگر و حق ستيز

نتربّص به ريب المنون . .. أم تأمرهم أحل_مهم به_ذا أم هم قوم طاغون

حق ستيزى دشمنان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 32 - 3

3 - آرزومندان نابودى اسلام و پيامبر ( ص ) ، مردمى طغيانگر و حق ستيز

نتربّص به ريب المنون . .. أم تأمرهم أحل_مهم به_ذا أم هم قوم طاغون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 9 - 3

3 - دلجويى خداوند از پيامبر ( ص ) در قبال كفر و حق ستيزى دشمنان

كذّبت قبلهم قوم نوح

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه ضمير {قبلهم} به كافران عصر پيامبر بازمى گردد و در آيات پيشين نيز افعال {إن يروا. ..} و {كذّبوا} و {اتّبعوا} نظر به ايشان دارد.

حق ستيزى رهبران شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38

- 15 - 2

2 - سران كفر و شرك ، آن چنان لجوج و حق ستيز بودند كه تنها نزول عذاب ناگهانى پايان بخش تكذيب آنان بود .

و ما ينظر ه_ؤلاء إلاّ صيحة وحدة

بيشتر مفسران بر اين عقيده اند كه مقصود از اين كه كافران تنها در انتظار نزول عذاب سهمگين هستند، بيان اين حقيقت است كه آنان از سر لجاجت، بر راه نادرست خود تا پايان عمر پاى مى فشرند و به حقيقت اسلام تن درنمى دهند.

حق ستيزى رهبران كفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 15 - 2

2 - سران كفر و شرك ، آن چنان لجوج و حق ستيز بودند كه تنها نزول عذاب ناگهانى پايان بخش تكذيب آنان بود .

و ما ينظر ه_ؤلاء إلاّ صيحة وحدة

بيشتر مفسران بر اين عقيده اند كه مقصود از اين كه كافران تنها در انتظار نزول عذاب سهمگين هستند، بيان اين حقيقت است كه آنان از سر لجاجت، بر راه نادرست خود تا پايان عمر پاى مى فشرند و به حقيقت اسلام تن درنمى دهند.

حق ستيزى ظالمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 53 - 6

6 - بى دادگران كفرپيشه تاريخ ، مردمانى حق ستيز و غير قابل آشتى با آيات وحى و رسولان الهى

و إنّ الظ_لمين لفى شقاق بعيد

حق ستيزى علماى مسيحيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 176 - 5

5 - حق ستيزى و حق پوشى علماى يهود و نصارا

إن الذين يكتمون . .. ذلك بأن اللّه

نزل الكتب بالحق

حق ستيزى علماى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 176 - 5

5 - حق ستيزى و حق پوشى علماى يهود و نصارا

إن الذين يكتمون . .. ذلك بأن اللّه نزل الكتب بالحق

حق ستيزى فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 34 - 1

1 - واكنش حق ستيزانه فرعون در قبال دو معجزه روشن موسى ( ع )

قال للملإ حوله إنّ ه_ذا لس_حر عليم

حق ستيزى فرعونيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 17 - 3

3- وجود نوعى مشابهت در عملكرد ، ميان مشركان مكه و فرعونيان در حق ستيزى و مقابله با رسول الهى

و لقد فتنّا قبلهم قوم فرعون و جاءهم رسول كريم

تعبير {قبلهم}، نوعى ارتباط و همگونى ميان مشركان مكه و فرعونيان را مى رساند.

حق ستيزى قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 26 - 2

2 - وعده خداوند ، به مجازات قوم حق ستيز ثمود و نزول عذاب استيصال بر آنان

سيعلمون غدًا من الكذّاب الأشر

{غداً} ظاهراً اشاره به هنگام نزول عذاب دنيوى دارد; و نه قيامت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 27 - 3

3 - اعطاى معجزه به صالح پيامبر ( ع ) ، زمينه ساز نزول عذاب بر قوم حق ستيز ثمود

سيعلمون غدًا من الكذّاب الأشر . إنّا مرسلوا الناقة فتنة لهم

با توجه به ارتباط {إنّا مرسلوا الناقة} با آيه قبل، استفاده مى شود

كه ظهور حقانيت صالح و كذب و غرور قوم ثمود، امرى محقق شدنى است; اما پس از اتمام آخرين حجت ها و اعطاى معجزه به ايشان.

حق ستيزى قوم عاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 25 - 10

10- سرنوشت شوم حق ستيزى قوم عاد ، درسى براى مجرمان هميشه تاريخ

كذلك نجزى القوم المجرمين

تعبير {كذلك} و به رخ كشيدن سنت، در حقيقت اشاره به مطلب بالا دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 41 - 2

2 - كفر و حق ستيزى قوم عاد ، منتهى به عذاب الهى با بادى ويرانگر

و فى عاد إذ أرسلنا عليهم الريح العقيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 18 - 1

1 - قوم عاد ، از جمله ملت هاى حق ستيز و تكذيب گر پيامبران

كذّبت عاد

حق ستيزى قوم لوط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 34 - 1

1 - مجازات قوم حق ستيز لوط ، به وسيله طوفانى از شن و سنگريزه

إنّا أرسلنا عليهم حاصبًا

{حاصب} به باد شديدى كه با خود سنگريزه حمل كند، گفته مى شود (مختار الصحاح).

حق ستيزى قوم نوح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 12 - 3

3_ قوم نوح ، اصحاب رسّ و ثمود ، از اقوام حق ستيز و تكذيب كننده رسولان الهى

كذّبت قبلهم قوم نوح و أصح_ب الرسّ و ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر

- 54 - 10 - 2

2 - يأس و نااميدى نوح ( ع ) از هدايت پذيرى قوم حق ستيز خويش

فدعا ربّه أنّى مغلوب فانتصر

از تعبير {مغلوب}، استفاده مى شود كه نوح(ع) خود را در موضعى يافت كه ديگر تنها چاره را در انتقام الهى از قوم حق ستيزش مى ديد.

حق ستيزى كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 44 - 3

3 _ حق ستيزى و هدايت ناپذيرى كافران ، پيامد ظلمى است كه آنان بر خودشان كرده اند .

و منهم من يستمعون إليك . .. و منهم من ينظر إليك ... و لكن الناس أنفسهم يظلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 56 - 8

8- خارج كردن حق از صحنه ، با باطل نشان دادن چهره آن ، از شيوه هاى تبليغاتى كفرپيشگان است .

و يج_دل الذين كفروا بالب_طل ليدحضوا به الحقّ

{إدحاض} به معناى {إبطال} و {إزاله} است. {ليدحضوا به الحقّ} يعنى: {كفرپيشگان، با مجادله باطل، سعى در ابطال و ازاله حق دارند.}. روشن است كه حق، قابل ابطال نيست، لذا تعبير {خروج از صحنه} و {باطل نمايى} در برداشت به كار رفته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 53 - 6

6 - بى دادگران كفرپيشه تاريخ ، مردمانى حق ستيز و غير قابل آشتى با آيات وحى و رسولان الهى

و إنّ الظ_لمين لفى شقاق بعيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 70 - 8

8 - حق ستيزى ، انگيزه

اصلى بيشتر كافران منكر قرآن و پيامبر ( ص ) بود ، نه ناشناخته بودن حقانيت آن دو براى آنها .

أم يقولون به جنّة . .. و أكثرهم للحقّ ك_رهون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 100 - 10

10 - شرارت و حق ستيزى كافران در دنيا ، گواه حق گريزى آنان پس از بازگشت دوباره به دنيا

قال ربّ ارجعون . .. كلاَّ إنّها كلمة هو قائلها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 78 - 4

4 - دلجويى خدا از پيامبر ( ص ) در قبال حق ستيزى هاى كافران

إنّ ربّك يقضى بينهم بحكمه و هو العزيز العليم

آيه فوق در عين اين كه تهديدى براى كافران و حق ستيزان است، مايه دلدارى پيامبر(ص) نيز هست، چه اين كه توجه به مقهوريت حق ستيزان در برابر عزت و اقتدار خداوند، خود آرامشى براى پيامبر(ص) و مؤمنان است كه همواره از آنان در رنج بوده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 41 - 19

19 - دلجويى خداوند از پيامبر ( ص ) ، در برابر حق ستيزى و هدايت ناپذيرى كافران و مشركان

و ما أنت عليهم بوكيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 14 - 7

7 - ناباورى كافران به روز هاى تحقق وعده ها و وعيد هاى خداوند ، عامل حق ستيزى آنان *

يغفروا للذين لايرجون أيّام اللّه

از اين كه خداوند از مشركان و حالت روحى شان با عنوان {لايرجون أيّام اللّه} ياد

فرموده; استفاده مى شود كه ايمان نداشتن آنان به وعده ها و وعيدهاى خداوند، عامل ستيزه گرى آنان با مؤمنان بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 35 - 5

5 - محكوميت ابدى كافران مستكبر به عذاب هميشگى دوزخ ، نتيجه حق ستيزى ودنيا محورى آنان

اتّخذتم ءاي_ت اللّه هزوًا و غرّتكم الحيوة الدنيا فاليوم لايخرجون منها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 52 - 3

3 - دلجويى خداوند از پيامبر ( ص ) ، در برابر حق ستيزى و اتهام هاى نارواى كافران

كذلك ما أتى . .. إلاّ قالوا ساحر أو مجنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 12 - 3

3 - تلاش كافران ، براى خدشه دار ساختن قرآن ، كارى بازيگرانه و بى فرجام

الذين هم فى خوض يلعبون

برداشت ياد شده بنابراين نكته است كه مراد از {خوض}، نقد و انتقادهايى باشد كه كافران از سر تكذيب نسبت به قرآن انجام مى دهند و اطلاق لعب بر اين عمل از آن جهت باشد كه نتيجه اى، عايد آنان نمى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 40 - 2

2 - توبيخ كافران از سوى خداوند ، به خاطر موضع گيرى عليه دعوت حق و بى چشمداشت پيامبر ( ص )

أم تسئلهم أجرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 44 - 1

1 - جبهه كفر ، متكى به جمعيت و اتحاد نيرو هاى خود

براى مقابله با حق

أم يقولون نحن جميع منتصر

{جميع} خبر {نحن} است; يعنى، ما جماعتى هستيم كه با حيثيت جمعى خويش پيروزمنديم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 51 - 6

6 - مشركان صدراسلام ، پيشواى كافران گذشته تاريخ در كفر و حق ستيزى *

و لقد أهلكنا أشياعكم

با توجه به اين كه {شيعه} به معناى پيرو است و از نظر زمانى كفار مكه دنباله رو كافران گذشته اند; احتمال مى رود كه اطلاق {أشياع} بر كافران گذشته تاريخ از آن جهت باشد كه مشركان مكه در كفر و حق ستيزى، گوى سبقت را از پيشينيان خود ربوده اند، به گونه اى كه بايد پيشينيان را پيرو آنها به حساب آورد و آنان را پيشواى گذشتگان.

حق ستيزى كافران صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 63 - 1،2

1 - كافران و مشركان صدراسلام ، آيات الهى را از سر لجاج و ستيزه جويى ، انكار مى كردند ; نه از روى جهل و ناآشنايى به آن .

كذلك يؤفك الذين كانوا بأي_ت اللّه يجحدون

{جحد} (مصدر {يجحدون}) به معناى انكار چيز معلوم و روشن است. آيه شريفه به منزله تعليل براى مضمون آيه قبل است كه در آن، از انكار آيات الهى و دور شدن از عبادت خداوند، اظهار شگفتى شده بود.

2 - كافران و مشركان صدراسلام ، مردمى لجوج ، ستيزه جو و حق ناپذير

كذلك يؤفك الذين كانوا بأي_ت اللّه يجحدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 26 - 1

1 - تحريم گوش

فرادادن به قرآن ، از سوى كافران عصر پيامبر ( ص )

و قال الذين كفروا لاتسمعوا له_ذا القرءان

حق ستيزى كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 26 - 6

6 - كافران مكه ، در تلاش براى غلبه بر قرآن و پيام وحى

و قال الذين كفروا لاتسمعوا . .. لعلّكم تغلبون

حق ستيزى مستكبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 63 - 10

10 - اتهام ، و نيز ادعاى برترى در آيين و روش زندگى ، شيوه مستكبران دربرخورد با حق و آيين پيامبران

إن هذن لسحرن . .. بطريقتكم المثلى

حق ستيزى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 41 - 19

19 - دلجويى خداوند از پيامبر ( ص ) ، در برابر حق ستيزى و هدايت ناپذيرى كافران و مشركان

و ما أنت عليهم بوكيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 46 - 16

16 - دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) ، در برابر حق ستيزى و دشمنى مشركان و تهديد آنان به كيفر و عذاب

أنت تحكم بين عبادك فى ما كانوا فيه يختلفون

از تعليم خداوند به پيامبر(ص)، مبنى بر درخواست داورى از او درباره مشركان حق ستيز، برداشت بالا به دست مى آيد.

حق ستيزى مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 46 - 6

6 - مشركان تكذيب گر و حق ستيز عصر بعثت ، مردمى پندناپذير و كوردل

و إن يكذّبوك

. .. أفلم يسيروا فى الأرض ... القلوب التى فى الصدور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 63 - 1

1 - كافران و مشركان صدراسلام ، آيات الهى را از سر لجاج و ستيزه جويى ، انكار مى كردند ; نه از روى جهل و ناآشنايى به آن .

كذلك يؤفك الذين كانوا بأي_ت اللّه يجحدون

{جحد} (مصدر {يجحدون}) به معناى انكار چيز معلوم و روشن است. آيه شريفه به منزله تعليل براى مضمون آيه قبل است كه در آن، از انكار آيات الهى و دور شدن از عبادت خداوند، اظهار شگفتى شده بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 51 - 6

6 - مشركان صدراسلام ، پيشواى كافران گذشته تاريخ در كفر و حق ستيزى *

و لقد أهلكنا أشياعكم

با توجه به اين كه {شيعه} به معناى پيرو است و از نظر زمانى كفار مكه دنباله رو كافران گذشته اند; احتمال مى رود كه اطلاق {أشياع} بر كافران گذشته تاريخ از آن جهت باشد كه مشركان مكه در كفر و حق ستيزى، گوى سبقت را از پيشينيان خود ربوده اند، به گونه اى كه بايد پيشينيان را پيرو آنها به حساب آورد و آنان را پيشواى گذشتگان.

حق ستيزى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 17 - 3

3- وجود نوعى مشابهت در عملكرد ، ميان مشركان مكه و فرعونيان در حق ستيزى و مقابله با رسول الهى

و لقد فتنّا قبلهم قوم فرعون و جاءهم رسول كريم

تعبير {قبلهم}، نوعى ارتباط و همگونى

ميان مشركان مكه و فرعونيان را مى رساند.

حق ستيزى معرضان از انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 32 - 1

1- اعراض كنندگان از دعوت پيامبران ، ناتوان از مبارزه با حق و گريز از عذاب الهى

و من لايجب داعى اللّه فليس بمعجز فى الأرض

حق ستيزى مكذبان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 74 - 8،9

8 _ خداوند ، بر دل هاى تكذيب كنندگان پيامبرانِ پس از نوح ( ع ) ، به علت رسوخ صفت تجاوز و حق ستيزى در نفس آنان ، مهر زده بود .

فما كانوا ليؤمنوا بما كذبوا به من قبل كذلك نطبع على قلوب المعتدين

تعبير به اسم فاعل (المعتدين) بدون لحاظ زمان و مفعول، بيانگر ثبوت مبدأ اشتقاق (اعتدا) در ذات (مكذبان) است.

9 _ تكذيب كنندگان پيامبران پس از نوح ( ع ) مردمى تجاوزپيشه و حق ستيز بودند .

فما كانوا ليؤمنوا بما كذبوا به من قبل كذلك نطبع على قلوب المعتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 56 - 7

7- انكارِ رسولان الهى ، بينشى متّكى به باطل و در جهت ستيز با حقيقت است .

و يج_دل الذين كفروا بالب_طل ليدحضوا به الحقّ

حق ستيزى وليد بن مغيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 16 - 2

2 - وليدبن مغيره ، فردى عنود و حق ستيز

إنّه كان لأي_تنا عنيدًا

حق سكونت در وطن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج

- 22 - 40 - 4

4 - سكونت در زادگاه و موطن ، حق مشروع انسان ها

الذين أُخرجوا من دي_رهم بغير حقّ

حق شنوايى رهبرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 22 - 9

9 - رهبران و داوران جامعه الهى ، بايد نصيحت پذير و حق شنو باشند .

فاحكم بيننا بالحقّ و لاتشطط

حق شنوى بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 73 - 3

3 _ حرف شنوى و بصيرت ، از اوصاف بندگان خالص خدا

لم يخرّوا عليها صمًّا و عميانًا

حق شنوى در قضاوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 20 - 7

7 - حق شنوى ، بصيرت و آگاهى همه جانبه از موضوع مورد داورى ، از شرايط داورى به حق

واللّه يقضى بالحقّ . .. إنّ اللّه هو السميع البصير

برخى از مفسران برآنند كه يادآورى سميع و بصيربودن خداوند در داورى، مى تواند اشاره به مطلب بالا باشد.

حق طعام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 18 - 2

2 - مسكين ، داراى سهم غذا در اموال مردم *

طعام المسكين

اضافه {طعام} به {مسكين}، بيانگر استحقاق است.

حق طلبان در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 26 - 4

4 - تحقق قيامت ، به منظور جدا شدن و شفاف گرديدن صفوف حق مداران از باطل گرايان است .

قل يجمع بيننا ربّنا ثمّ يفتح بيننا بالحقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

15 - صافات - 37 - 21 - 1

1 - قيامت ، روز جدايى خوبان و بدان و حق مداران و باطل گرايان و داورى ميان آنان است .

ه_ذا يوم الفصل

{فصل} به معناى فاصله و جدايى ميان دو شىء است و مقصود از آن در آيه شريفه، جدايى ميان خوبان و بدان و حق پويان و باطل گرايان و داورى ميان آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 40 - 3

3- قيامت ، روز جدايى حق از باطل و تمايز حق مداران از باطل گرايان

إنّ يوم الفصل ميق_تهم أجمعين

مراد از {فصل}، ممكن است جدا شدن صفوف حق و حق مداران، از باطل و باطل گرايان باشد.

حق طلبان فرعونيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 62 - 2

2 - حضور برخى از افراد حق طلب و نصيحت پذير در صفوف فرعونيان

فتن_زعوا أمرهم بينهم

اختلاف نظر فرعونيان در باره موسى(ع)، نشان از متمايل شدن برخى از فرعونيان به موسى(ع) در روز مقابله دارد.

حق طلبان و آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 86 - 10

10 - تنها اهل ايمان ( دارندگان زمينه گرايش به حق ) ، بهره مند از آيات گسترده الهى

إنّ فى ذلك لأي_ت لقوم يؤمنون

حق طلبان و قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 3 - 8

8 - تنها حق جويان و اهل ايمان ، زمينه دار بهره مندى از روشنگرى هاى قرآن

تلك ءاي_ت الكت_ب المبين .

نتلوا عليك... لقوم يؤمنون

قيد {لقوم يؤمنون} مى رساند كه ديگران شايستگى بهرهورى از قرآن را ندارند.

حق طلبان و قصه يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 7 - 6

6_ تنها جويندگان حقيقت و پژوهشگران وادى معرفت ، به نشانه هاى ربوبيت خدا و علم و حكمت او در داستان يوسف پى خواهند برد .

لقد كان فى يوسف و إخوته ءاي_ت للسائلين

بديهى است كه داستان يوسف(ع) و برادرانش، حاوى آيات و نشانه هاست ، چه پرسشگرى باشد يا نباشد. بنابراين حرف لام در {للسائلين} لام انتفاع است و {للسائلين} گوياى اين است كه پرسشگران و محققان ، از آن داستان سود مى برند.

حق طلبان و مستكبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 89 - 6

6 _ اجابت دعا و خواسته هاى حق طلبان از سوى خدا و تحقق بخشيدن پيروزى آنان بر مستكبران ، مقتضى استقامت و پايدارى آنان در ميدان مبارزه است .

قال قد أجيبت دعوتكما فاستقيما

حق طلبى اديان آسمانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 25 - 3

3 - ارائه حق ، گوهر و قلمرو اصلى دين الهى

فلمّا جاءهم بالحقّ

مقصود از {حقّ} در آيه شريفه، دين و پيام الهى است. اين تعبير گوياى مطلب ياد شده است.

حق طلبى سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 36 - 12

12 - مقام سليمان ، مبرّا از پذيرش هديه براى سكوت از حق و چشم پوشى از كفر و شرك

قال أتمدّونن

بمال . .. بل أنتم بهديّتكم تفرحون

حق طلبى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 31 - 2

2- پيامبر ( ص ) ، منادى حق و دعوت كننده خلق به سوى خداوند

أجيبوا داعى اللّه

حق طلبى مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 14 - 5

5 - عدالت خواهى و حق طلبى ، از اوصاف مسلمانان و پيرو قرآن و ظلم و انحراف از مسير حق ، از اوصاف كافران

و أنّا منّا المسلمون و منّا الق_سطون

با توجه به معناى{قَسْط} (جور) و نيز تقابل {قاسطون} با {مسلمون}، مطلب ياد شده به دست مى آيد.

حق طلبى مشمولان رحمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 119 - 1

1_ تنها مشمولان رحمت الهى ، در گير و دار اختلافات دينى و مذهبى راه درست را مى يابند و بر طريق حق گام مى نهند .

و لايزالون مختلفين. إلاّ من رحم ربك

حق طلبى هدايتگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 181 - 2،6

2 _ هدايتگران الهى در جوامع ، خود همواره ملازم حق و حقيقت هستند .

و ممن خلقنا أمة يهدون بالحق

برداشت فوق بر اساس اين احتمال است كه {باء} در {بالحق} براى مصاحبت باشد ; يعنى: يهدون مصاحبين الحق.

6 _ عهده داران هدايت در جامعه بايد خود ملازم حق باشند و با موازين و روش هاى حق ديگران را هدايت كنند .

و ممن خلقنا أمة يهدون بالحق

حق عتق برده

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 13 - 6

6 - خداوند ، حق آزاد شدن را از هيچ برده اى سلب نكرده و كسى را به بردگى هميشگى ، محكوم نكرده است .

فكّ رقبة

حق قابل عفو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 178 - 8،9،10،11

8 - اولياى مقتول مى توانند قاتل را از قصاص عفو كنند .

فمن عفى له من أخيه شىء

مراد از {من} قاتل و مقصود از {أخيه} ولى مقتول مى باشد. ضميرهاى {له} و {أخيه} به {من}، يعنى قاتل باز مى گردد و {شىء} عبارت است از حق قصاص. بنابراين جمله {فمن عفى ...} چنين معنا مى شود: پس آن قاتلى كه از طرف ولى مقتول چيزى از حق قصاص بر او بخشيده شود ... .

9 - قصاص حقى است قابل گذشت نه حكمى غير قابل اسقاط .

فمن عفى له من أخيه شىء

10 - حق قصاص حتى با عفو يكى از اولياى مقتول ساقط مى شود .

فمن عفى له من أخيه شىء

مراد از {شىء} چنانچه گذشت حق قصاص است. نكره آوردن {شىء} اشاره به اين دارد كه: اگر بخشى از حق قصاص نيز مورد عفو قرار گيرد، قاتل قصاص نمى شود و اين فرض در صورتى است كه اولياى مقتول متعدد بوده و برخى از آنها قاتل را عفو كنند.

11 - ولىّ مقتول ، بهتر است قاتل را عفو كرده و از حق خويش ( قصاص ) درگذرد .

فمن عفى له من أخيه شىء

ترغيب ولىّ مقتول به گذشت از حق قصاص، از جمله اهدافى است كه مى توان از كاربرد

كلمه {أخيه} به جاى ولىّ مقتول استفاده كرد.

حق قانونگذارى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 52 - 4

4- تشريع دين و قانون گذارى ، حق اختصاصى خداوند است .

و له الدين واصبًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 40 - 13

13_ تنها خداوند داراى حق قانون گذارى و تشريع احكام است .

إن الحكم إلاّ لله

برداشت فوق بر اين مبناست كه مقصود از {حكم} حكم تشريعى باشد.

حق قصاص

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 178 - 9،11

9 - قصاص حقى است قابل گذشت نه حكمى غير قابل اسقاط .

فمن عفى له من أخيه شىء

11 - ولىّ مقتول ، بهتر است قاتل را عفو كرده و از حق خويش ( قصاص ) درگذرد .

فمن عفى له من أخيه شىء

ترغيب ولىّ مقتول به گذشت از حق قصاص، از جمله اهدافى است كه مى توان از كاربرد كلمه {أخيه} به جاى ولىّ مقتول استفاده كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 33 - 11،16

11- اولياى مقتول ، داراى حق قصاص و كشتن قاتل

جعلنا لوليّه سلط_نًا فلايسرف فى القتل

16- تشريع حق قصاص و سلطه براى اولياى مقتول ، حمايت الهى از آنان است .

و من قتل مظلومًا فقد جعلنا لوليّه سلط_نًا . .. إنه كان منصورًا

برداشت فوق، بنابراين نكته است كه ضمير {إنه} به ولىّ مقتول باز گردد.

حق گرايان يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 155

- 22

22 _ وجود افراد اندكى انسانِ حق گرا در ميان يهود عصر پيامبر ( ص )

فلايؤمنون إلاّ قليلا

حق گرايى ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 135 - 7

7 - ابراهيم ( ع ) ، انسانى حق گرا و گريزان از باطل

ملة إبرهيم حنيفاً

{حنيف} به كسى گفته مى شود كه از ضلالت روى برتابد و به طريق مستقيم روى آورد. (مفردات راغب)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 79 - 6

6 _ حقگرايى و گرايش به راه راست از ويژگيهاى حضرت ابراهيم(ع)

إنى وجهت وجهى للذى . .. حنيفا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 123 - 6

6- ابراهيم ( ع ) ، شخصيتى حق گرا و مبرّا از شرك و جدا از مرام مشركان در همه عمر خويش

ملّة إبرهيم حنيفًا و ما كان من المشركين

حق گويى انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 105 - 2

2 _ پيامبران الهى حريص بر راستگويى و حقگويى درباره خداوند

حقيق على أن لا أقول على اللّه إلا الحق

اعلام رسالت و سپس بيان اين حقيقت كه موسى سخنى جز حق به خدا نسبت نمى دهد، بيانگر اين است كه حقگويى درباره خدا اقتضاى رسالت است. بنابراين همه پيامبران الهى داراى اين ويژگى هستند. گفتنى است كلمه {حقيق} به معناى {سزاوار} است و چون به {على} متعدى شده است، مى تواند معناى {حريص} در آن تضمين شده باشد ; يعنى: إنى حريص على كذا حقيقاً به.

حق گويى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 84 - 2

2 - خدا ، جز حق سخن نمى گويد .

و الحقّ أقول

{الحقّ} معمول و مفعول {أقول} است و تقدم معمول بر عاملش، مفيد حصر مى باشد; يعنى، {لا أقول إلاّ الحقّ; جز حق سخن ديگرى نمى گويم}.

حق گويى در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 38 - 12

12 - آنان كه در قيامت ، رخصت سخن گفتن يافته اند ، سخنانى درست و به دور از هر گونه خطا خواهند گفت .

و قال صوابًا

{قال} در {قال صواباً} به جاى مضارع آمده است تا بر يقينى بودن آن دلالت كند. جمله {قال صواباً}، يا حاليه است و يا مستأنفه اى كه وضعيت پس از اذن را بيان مى كند.

حق گويى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 102 - 10

10- مقابله به مثل و حقيقت گويى ، از ويژگى هاى برخورد موسى ( ع ) با فرعون

إنى لأظنّك ي_موسى مسحورًا . .. و إنى لأظنّك ي_فرعون مثبورًا

حق مالكيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 33 - 3

3 - حق مالكيت انسان بر دام ها ( شتر ، گاو و گوسفند ) و بهره بردارى از آنها ، از حقوق پذيرفته شده در اسلام

لأنع_مكم

{أنعام} (جمع {نَعَم}) به شتر، گاو و گوسفند گفته مى شود. كلمه {نَعَم} به شتر اختصاص دارد; زيرا بزرگ ترين نعمت نزد عرب است (مفردات راغب). اضافه

شدن {أنعام} به ضمير {كم}، حاكى از حق تصرف و مالكيت انسان بر دام ها است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 32 - 2

2 - انسان ، داراى حق تصرف و بهره بردارى در تمام محصولات طبيعت

مت_عًا لكم

حق مسكن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 84 - 4

4 - داشتن وطن و سرپناه از حقوق ملت ها و جوامع بشرى است . *

من ديركم

قرآن با اضافه كردن كلمه {ديار} به {كم} و نسبت دادن خانه و وطن به انسانها (دياركم = خانه هايتان و وطنتان) اين حقيقت را امضا و تثبيت مى كند كه: هر ملت و طايفه اى اين حق را دارد كه در سرزمينى سكنا گزيند و محلى را براى زندگى انتخاب كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 1 - 24

24 - { عن سعدبن أبى خَلَف قال : سألت أباالحسن موسى بن جعفر ( ع ) : . . .أليس اللّه عزّوجلّ يقول : { لاتخرجوهنّ من بيوتهنّ و لايخرجن } قال : فقال إنّما عنى بذلك الّتى تطلّق تطيقة بعد تطليقة فتلك الّتى لاتَخرُج و لاتُخرَج حتّى تطلق الثالثة فإذا طلقت الثالثة فقد بانت منه و لانفقة ل ها ، و المرأة الّتى يطلّق ها الرجل تطليقة ثمّ يدع ها حتّى يخلوا أجل ها فه_ذا أيضاً يقعد فى منزل زوج ها و ل ها النفقة و السكنى حتّى تنقضى عدّت ها ;

سعدبن ابى خلف گويد: از امام كاظم(ع) پرسيدم. ..[و ]گفتم: آيا خداوند عزّوجلّ

نفرموده: {لاتخرجوهنّ و لايخرجن} حضرت فرمود: خداوند [دراين دستور]زنى را قصد كرده كه دو بار [به طلاق رجعى] طلاق داده مى شود. اين زن [نبايد در زمان عدّه] از خانه خارج شود و نبايد شوهر او را خارج كند تا اين كه طلاق سوم واقع شود. پس آن گاه كه براى بار سوّم، طلاق داده شد از شوهر جدا مى شود و براى او نفقه نيست. و زنى كه شوهر او يك بار طلاق داده و او را رها نموده تا اين كه عدّه اش تمام شود، او نيز در منزل شوهرش مى نشيند [و نبايد خارج شود] و حق نفقه و سكنى دارد تا عدّه اش تمام شود}.

حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 8 - 18

18 _ پيمان شكنان ، مردمانى فاسق و منحرف از مسير حق

لايرقبوا فيكم . .. ذمة ... و أكثرهم فسقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 60 - 21

21- برخى از مردمان ، آن چنان حق ناپذيرند كه هيچ سخن حقى - هر چند كلام خدا باشد - در آنان كارساز نيست .

و نخوّفهم فما يزيدهم إلاّ طغي_نًا كبيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 45 - 9

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 7 - 1

1 - برخى از مردم اصلاً ، روحيه حق پذيرى ندارند و در صورت تلاوت آيات الهى بر آنان ، مستكبرانه از آن روى برمى گردانند .

و من

الناس . .. و إذا تتلى عليه ءاي_تنا ولّى مستكبرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 69 - 3

3 - امكان پيدايش افرادى حق ناپذير و دين ستيز در جامعه ، با وجود شناخت كامل حق و حقانيت دين

ألم تر إلى الذين يج_دلون فى ءاي_ت اللّه أنّى يصرفون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 78 - 12

12 - قيامت ، روز كشف زيان كارى اهل باطل

و خسر هنالك المبطلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 16 - 4

4 - وجود انسان هايى حق ناپذير در جامعه ، به رغم شناخت نشانه هاى درستى آن

إنّه كان لأي_تنا عنيدًا

{عنيد} و {عنود} به كسى گفته مى شود كه حق را شناخته است; ولى عمداً و آگاهانه با آن مخالفت مىورزد.

حق ناپذيران اهل كتاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 46 - 7

7 - وجود افرادى لجوج و حق ناپذير در ميان اهل كتاب كه سخن ملاطفت آميز با آنها ، بى فايده است .

و لاتج_دلوا أهل الكت_ب إلاّ بالتى هى أحسن إلاّ الذين ظلموا منهم

مراد از {ظلموا} به قرينه سياق، كسانى اند كه در حق ناپذيرى، لجاجت به خرج مى دهند و سخن نرم و آرام را، حمل بر ضعف مى كنند.

حق ناپذيران در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 102 - 9

9- خداوند ، از كافران حق ناپذير ، به وسيله شراره هاى دوزخ

، پذيرايى مى كند .

إنّا أعتدنا جهنّم للك_فرين نزلاً

كلمه {نُزُل} مى تواند اسم باشد براى چيزى كه به هنگام ورود ميهمان براى پذيرايى او مى آورند. اين نوع سخن، {تهّكم} بوده و براى استهزا به كار مى رود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 76 - 1،4

1 - كافران حق ناپذير و لجوج ، از درب هاى گوناگون وارد جهنم خواهند شد .

ادخلوا أبوب جهنّم

4 - كافران حق ناپذير و لجوج ، براى هميشه در جهنم خواهند ماند .

ادخلوا أبوب جهنّم خ_لدين فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 17 - 2

2 - آتش دوزخ ، كيفر حق گريزان

تدعوا من أدبر و تولّى

حق ناپذيران و قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 36 - 3

3 - قرآن و كلام الهى ، داراى جاذبه بسيار ; حتى براى كافران لجوج و حق ناپذير

فمالِ الذين كفروا قبلك مهطعين

حق ناپذيرى اشراف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 47 - 8

8 - اعيان و اشراف هر جامعه ، افرادى مغرور و ناشنوا در برابر سخنان حق

إلى فرعون و ملإيه . .. إذا هم منها يضحكون

حق ناپذيرى اشراف فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 75 - 8،10

8 _ خودبرتربينى فرعون و اطرافيانش ، مانع از پذيرش رسالت موسى و هارون ( ع )

ثم بعثنا من بعدهم موسى و هرون إلى فرعون و ملإيه بأيتنا فاستكبروا

10 _

تبه كارى مستمر فرعون و اطرافيانش ، عامل سركشى آنان از پذيرش رسالت موسى و هارون ( ع )

ثم بعثنا . .. موسى و هرون إلى فرعون و ملإيه بأيتنا فاستكبروا و كانوا قوماً مجرمي

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 46 - 6

6 - تأثير عميق آيات الهى در آگاهان و اهل شناخت

فأُلقى السحرة س_جدين

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه ساحران چون با افسون آشنا بودند و خيال را از واقعيت تشخيص مى دادند، زودتر از ديگران به معجزه بودن كار موسى(ع) و حقانيت رسالت وى پى بردند.

حق ناپذيرى اشراف قوم نوح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 24 - 3

3 - كفرورزى و حق ناپذيرى ، بارزترين مشخصه اشراف قوم نوح

فقال الملؤا الذين كفروا

حق ناپذيرى اصحاب ايكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 185 - 1

1 - موضع گيرى خصمانه مردم اَيكه در برابر نصيحت هاى شعيب ( ع )

قالوا إنّما أنت من المسحّرين

ضمير فاعل در {قالوا} به {اصحاب الأيكة} بازمى گردد. {إنّما} از ادوات قصر است; بنابراين جمله {إنّما أنت من المسحّرين} به تقدير {ما أنت إلاّ من المسحّرين} مى باشد. {مسحّر} نيز به كسى گفته مى شود كه به سختى افسون شده باشد.

حق ناپذيرى اقوام پيشين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 84 - 3

3 - اقوام قدرتمند محكوم شده به عذاب استيصال ، مردمى لجوج و حق ناپذير در برابر تعاليم

پيامبران

فلمّا رأوا بأسنا قالوا ءامنّا باللّه وحده و كفرنا بما كنّا به مشركين

برداشت ياد شده، به خاطر اين نكته است كه اقوام يادشده تا لحظه مشاهده آثار آمدن عذاب، به استهزاى آن مى پرداختند و تنها به محض ديدن آن، تسليم شده، ايمان مى آوردند.

حق ناپذيرى اقوام كافر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 70 - 21

21 _ نزول عذاب بر امت هاى كافر پيشين ، پس از اصرار و مداومت آنان بر ظلم و حق ناپذيرى

و لكن كانوا أنفسهم يظلمون

فعل {كانوا} به همراه {يظلمون} افاده استمرار مى كند.

حق ناپذيرى اكثريت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 89 - 6

6- روى گردانى بيشتر مردم از قرآن ، جز به خاطر حق گريزى نيست .

و لقد صرّفنا . .. فأبى أكثر الناس إلاّ كفورًا

حق ناپذيرى اكثريت اصحاب ايكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 190 - 4

4 - بيشتر مردم { ايكه } ، حق ناپذير و مصمم بر كفر بودند .

و ما كان أكثرهم مؤمنين

ضمير {هم} در {أكثرهم} به {اصحاب الأيكة} برمى گردد.

حق ناپذيرى اكثريت امت هاى پيشين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 72 - 4

4 - مخالفت بيشتر مردم از امت هاى پيشين با رسولان الهى و نپيمودن راه هدايت ، ناشى از روح لجاجت و حق ناپذير خودشان بود .

ضلّ قبلهم أكثر الأوّلين . و لقد أرسلنا فيهم منذرين

پيمودن راه گمراهى با وجود پيامبران اخطاركننده، گوياى

حقيقت ياد شده است.

حق ناپذيرى اكثريت رهبران شرك صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 7 - 2

2 - بيشتر سران كفر و شرك در صدراسلام ، دچار روح لجاجت و حق ناپذيرى و مصمم بر نپذيرفتن ايمان

فهم لايؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 10 - 2

2 - بيشتر سران شرك و كفر در صدراسلام ، گرفتار روح لجاجت و حق ناپذيرى بودند .

و سواء عليهم ءأنذرتهم أم لم تنذرهم لايؤمنون

حق ناپذيرى اكثريت رهبران كفر صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 7 - 2

2 - بيشتر سران كفر و شرك در صدراسلام ، دچار روح لجاجت و حق ناپذيرى و مصمم بر نپذيرفتن ايمان

فهم لايؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 10 - 2

2 - بيشتر سران شرك و كفر در صدراسلام ، گرفتار روح لجاجت و حق ناپذيرى بودند .

و سواء عليهم ءأنذرتهم أم لم تنذرهم لايؤمنون

حق ناپذيرى اكثريت فرعونيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 67 - 4

4 - اكثريت فرعونيان ( قبطيان ) ، حق ناپذير و مصمم بر كفر

و ما كان أكثرهم مؤمنين

حق ناپذيرى اكثريت قوم لوط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 174 - 4

4 - بيشتر قوم لوط ، حق ناپذير و مصمم بر كفر

و ما كان أكثرهم مؤمنين

ضمير {هم} در {أكثرهم} به قوم لوط

بازمى گردد.

حق ناپذيرى اكثريت قوم نوح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 121 - 4

4 - بيشتر افراد قوم نوح ، حق ناپذير و مصمم بر كفر

و ما كان أكثرهم مؤمنين

حق ناپذيرى اكثريت مشركان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 24 - 11،14

11- بيشتر مشركان صدراسلام ، ناآگاه و جاهل به حق بودند .

بل أكثرهم لايعلمون الحقّ

14- گروه بسيارى از مشركان در صدراسلام _ على رغم شناخت حق _ مردمى حق گريز بودند .

بل أكثرهم لايعلمون الحقّ

واژه {أكثر} افعل التفضيل است و نقطه مقابل آن، كثير مى باشد _ نه قليل _ و بدين جهت گروه بسيار استفاده شده است; يعنى، هر چند مشركان دانا و حق گريز، در مقايسه با نادانان كمتر بودند; ولى خود جمعيتى چشم گير و بسيار بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 139 - 12

12 - رسوخ روحيه كفرورزى و حق ناپذيرى در بيشتر شرك پيشگان صدراسلام

إنّ فى ذلك لأية و ما كان أكثرهم مؤمنين

گرچه ضمير {هم} در {أكثرهم} به عاديان بازمى گردد; اما در عين حال به شرك پيشگان صدراسلام نيز اشاره اى دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 158 - 10

10 - رسوخ روحيه كفرورزى و پندناپذيرى ، در اكثريت شرك پيشگان صدراسلام

إنّ فى ذلك لأية و ما كان أكثرهم مؤمنين

گرچه ضمير {هم} در {أكثرهم} به ثموديان بازمى گردد; اما در عين حال تعريض به مشركان صدراسلام نيز دارد.

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 174 - 7

7 - رسوخ روحيه كفرورزى و حق ستيزى ، در اكثريت شرك پيشگان صدراسلام

إنّ فى ذلك لأية و ما كان أكثرهم مؤمنين

گرچه ضمير {هم} در{أكثرهم} به قوم لوط بازمى گردد; اما در عين حال اشاره به مشركان صدراسلام نيز دارد.

حق ناپذيرى انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 118 - 6

6_ اختلاف انسان ها در دين و پرهيز آنان از پذيرش حق ، خارج از مشيت خداوند نيست .

و لو شاء ربك لجعل الناس أُمة وحدة و لايزالون مختلفين

حق ناپذيرى اهل انطاكيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 14 - 6

6 - مردم انطاكيه ، مردمى لجوج و حق ناپذير بودند .

فكذّبوهما فعزّزنا بثالث

فرستاده شدن دو پيامبر _ در يك زمان _ در ميان مردم انطاكيه و تكذيب آن دو از سوى آنان و نيز فرستاده شدن پيامبر سوم براى تقويت دو فرستاده پيشين، بيانگر لجاجت و سرسختى چنين مردمى در برابر حق است.

حق ناپذيرى اهل كتاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 145 - 4

4 - اهل كتاب ( يهود و نصارا ) مردمى لجوج و حق ناپذيرند .

و لئن أتيت الذين أوتوا الكتب بكل ءاية ما تبعوا قبلتك

جمله {لئن . ..} (به خدا قسم! اگر هر معجزه و برهانى را به اهل كتاب ارائه كنى، از قبله تو پيروى نمى كنند) گوياى عمق عناد، لجاجت و حق ناپذيرى آنان مى

باشد.

حق ناپذيرى باديه نشينان جزيرة العرب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 97 - 1

1 _ باديه نشينان جزيرة العرب در عصر بعثت ، در كفر و نفاق پابرجاتر و در امتناع از پذيرش سخن حق ، سخت تر بودند .

الأعراب أشد كفراً و نفاقاً

حق ناپذيرى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 91 - 4

4 - بنى اسرائيل ، مردمى شخصيت پرست بودند ; نه حقيقت طلب .

لن نبرح . .. حتّى يرجع إلينا موسى

گوساله پرستان بنى اسرائيل، به جاى انديشه در گفته هاى هارون(ع) و شناخت حقيقت، تنها پاسخى كه به او دادند، آن بود كه بازگشت موسى(ع) از ميقات را، شرط تجديد نظر در عقايد خود دانستند. حال آن كه معقول آن بود كه در باره كار خويش و گفته هاى هارون(ع)، درست بينديشند.

حق ناپذيرى بيماردلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 23 - 6

6- بيماردلان گريزان از جهاد و فسادانگيز و قطع كننده رحم ، مردمى كر و كور در برابر حق

أول_ئك الذين . .. فأصمّهم و أعمى أبص_رهم

حق ناپذيرى تاركان جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 23 - 6

6- بيماردلان گريزان از جهاد و فسادانگيز و قطع كننده رحم ، مردمى كر و كور در برابر حق

أول_ئك الذين . .. فأصمّهم و أعمى أبص_رهم

حق ناپذيرى ثروتمندان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 16

- 4

4- مترفان و صاحبان مال و منال بيش از ديگران در معرض نافرمانى خدا و حق ناپذيرى قرار دارند .

أمرنا مترفيها ففسقوا فيها

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه مفعول {أمرنا} كلمه محذوفى چون {بالطاعة} و . .. باشد. بنابراين معناى آيه چنين مى شود: ما مترفان جامعه را به طاعت و بندگى فرمان مى دهيم، ولى آنان برخلاف انتظار راه فسق و نافرمانى پيشه مى سازند.

حق ناپذيرى جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 105 - 1

1 - سرزنش دوزخيان از سوى خداوند ، به خاطر حق ناپذيرى هاى گذشته آنان

ألم تكن ءاي_تى تتلى عليكم . .. تكذّبون

استفهام در آيه فوق، استفهام توبيخى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 10 - 4

4 - كافران دوزخى ، مردمى لجوج و حق گريزاند .

و قالوا لو كنّا نسمع أو نعقل ما كنّا فى أصح_ب السعير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 17 - 3

3 - حق گريزى ، از ويژگى هاى مجرمان دوزخى

يودّ المجرم . .. تدعوا من أدبر و تولّى

حق ناپذيرى رهبران شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 8 - 8

8 - سران كفر و شرك در صدراسلام ، مردمى لجوج و حق ناپذير بودند .

بل لمّا يذوقوا عذاب

جمله {بل لمّا يذوقوا عذاب} (بلكه هنوز عذاب مرا نچشيده اند) كنايه از اين نكته است كه آنان آن چنان در شك و ترديد نسبت به قرآن به سر مى

برند و زير بار رسالت پيامبراسلام(ص) نمى روند كه تنها با چشيدن عذاب الهى دست از مخالفت برمى دارند و به سخن حق تن در مى دهند. اين نكته نشانگر اوج لجاجت و حق ناپذيرى آنان است.

حق ناپذيرى رهبران كفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 8 - 8

8 - سران كفر و شرك در صدراسلام ، مردمى لجوج و حق ناپذير بودند .

بل لمّا يذوقوا عذاب

جمله {بل لمّا يذوقوا عذاب} (بلكه هنوز عذاب مرا نچشيده اند) كنايه از اين نكته است كه آنان آن چنان در شك و ترديد نسبت به قرآن به سر مى برند و زير بار رسالت پيامبراسلام(ص) نمى روند كه تنها با چشيدن عذاب الهى دست از مخالفت برمى دارند و به سخن حق تن در مى دهند. اين نكته نشانگر اوج لجاجت و حق ناپذيرى آنان است.

حق ناپذيرى ظالمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 78 - 2

2 - حق گريزى و تنفر از پيام حق ، ويژگى بارز بيشتر مجرمان ستم پيشه

و ل_كنّ أكثركم للحقّ ك_رهون

حق ناپذيرى علماى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 76 - 9،10

9 - پيشوايان و عالمان يهود در عصر بعثت ، مردمانى لجوج و حق ناپذير

أتحدثونهم بما فتح اللّه عليكم . .. أفلا تعقلون

10 - لجاجت و حق ناپذيرى عالمان و پيشوايان يهود ، دليل نا به جا بودن اميد و دل بستن مسلمانان به ايمان آوردن آنان

أفتطمعون أن يؤمنوا لكم . .. قالوا أتحدثونهم

بما فتح اللّه عليكم

آيه مورد بحث عطف بر جمله حاليه {و قد كان . ..} و يا عطف بر جمله {يسمعون ...} در آيه قبل مى باشد. در هر صورت، بيانگر علتى ديگر براى {أفتطمعون ...} مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 5 - 1

1 - عالمان يهود ، به رغم آگاهى از دستورات تورات ، به آن عمل نمى كردند .

مثل الذين حمّلوا التورية ثمّ لم يحملوها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 82 - 13

13 _ يهوديان و علماى آنان داراى روحيه سلطه گرى و حق ناپذيرى

اشد الناس عدوة للذين ءامنوا اليهود . .. و انهم لايستكبرون

حق ناپذيرى فاسقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 164 - 16

16 _ حق ناپذيرى فاسقان مجوّز ترك نهى از منكر نيست .

لم تعظون قوماً اللّه مهلكهم . .. قالوا معذرة إلى ربكم و لعلهم يتقون

موعظه گران يهود دو دليل براى نهى از منكر اقامه كردند: داشتن عذر در پيشگاه خدا (معذرة إلى ربكم)، احتمال تأثير (لعلهم يتقون). مقتضاى سخن آنان اين است كه نبود احتمال تأثير نمى تواند مجوّز ترك نهى از منكر باشد و عذر پذيرفته شده اى نخواهد بود.

حق ناپذيرى فاقدان استعداد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 23 - 6

6 _ فاقدان خير و استعداد كمال ، اگر چه مشمول هدايت هاى ويژه خداوند شوند ، از آن رويگردان و گريزانند .

و لو أسمعهم لتولوا و هم

معرضون

ضمير مفعولى در {أسمعهم} همان كسانى هستند كه با جمله {و لو علم . .. .} توصيف شدند. بنابراين جمله {و لو أسمعهم ... } چنين معنا مى شود: {و لو اسمع الذين ليس فيهم خيرا ... } يعنى اگر خداوند هدايت ويژه اش را شامل حال كسانى كند كه در آنها خيرى نيست ... .

حق ناپذيرى فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 75 - 8،10

8 _ خودبرتربينى فرعون و اطرافيانش ، مانع از پذيرش رسالت موسى و هارون ( ع )

ثم بعثنا من بعدهم موسى و هرون إلى فرعون و ملإيه بأيتنا فاستكبروا

10 _ تبه كارى مستمر فرعون و اطرافيانش ، عامل سركشى آنان از پذيرش رسالت موسى و هارون ( ع )

ثم بعثنا . .. موسى و هرون إلى فرعون و ملإيه بأيتنا فاستكبروا و كانوا قوماً مجرمي

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 36 - 4

4 _ فرعون و قوم او ، دعوت حضرت موسى و هارون ( ع ) را نپذيرفته و آيات و معجزات الهى را تكذيب كردند .

فقلنا اذهبا إلى القوم الذين كذّبوا بأي_تنا فدمّرن_هم تدميرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 49 - 5

5 - پيروزى موسى ( ع ) بر ساحران ، بى تأثير در روحيه حق ناپذير فرعون

قال ءامنتم له قبل أن ءاذن لكم إنّه لكبيركم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 29 - 14

14 - نصيحت ها و هشدار هاى مؤمن

آل فرعون ، نسبت به قتل موسى ( ع ) ، در فرعون بى تأثير بود .

أتقتلون رجلاً . .. قال فرعون ما أريكم إلاّ ما أرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 39 - 7

7 - سعى فرعون ، در موجّه جلوه دادن حق ناپذيرى خود

فتولّى . .. و قال س_حر أو مجنون

نسبت دادن سحر و جنون از سوى فرعون به موسى(ع)، به رغم روشنى دلايل رسالت آن حضرت، نشانگر تلاشى است كه او براى سرپوش گذاشتن بر حق ناپذيرى خود به كار بسته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 40 - 7

7 - فرجام حق ناپذيرى فرعون ، فرجامى ملامت بار

فنبذن_هم فى اليمّ و هو مليم

{مليم} بر كسى اطلاق مى شود، كه سزاوار سرزنش باشد.

حق ناپذيرى فرعونيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 36 - 4

4 _ فرعون و قوم او ، دعوت حضرت موسى و هارون ( ع ) را نپذيرفته و آيات و معجزات الهى را تكذيب كردند .

فقلنا اذهبا إلى القوم الذين كذّبوا بأي_تنا فدمّرن_هم تدميرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 13 - 1،2

1 - موضع گيرى خصمانه فرعونيان در برابر آيات ( معجزات ) روشن الهى

فلمّا جاءتهم ءاي_تنا مبصرة قالوا ه_ذا سحر مبين

2 - سحر خوانده شدن معجزات الهى موسى ، از سوى فرعونيان على رغم وضوح و روشنى آن

فلمّا جاءتهم ءاي_تنا مبصرة قالوا ه_ذا سحر مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

16 - غافر - 40 - 41 - 3

3 - اظهار شگفتى مؤمن آل فرعون از تأثيرناپذيرى مردم از خيرخواهى ها و فراخوانى هاى او

و ي_قوم مالى أدعوكم إلى النجوة و تدعوننى إلى النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 43 - 7

7 - فرعونيان در عصر موسى ( ع ) ، مردمى اسراف گر و افراط كننده در گناه و حق ناپذيرى

و أنّ المسرفين هم أصح_ب النار

از مصداق هاى بارز {مسرفان}، در آيه شريفه، فرعونيان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 44 - 3

3 - هدايت ها و خير خواهى هاى مؤمن آل فرعون ، در قومش تأثير نگذاشت .

فستذكرون ما أقول لكم

حق ناپذيرى قوم ابراهيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 103 - 3

3 - اكثريت قوم ابراهيم ، حق ناپذير و مصمم بر كفر

و ما كان أكثرهم مؤمنين

حق ناپذيرى قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 81 - 3

3- اصحاب حجر ( قوم ثمود ) ، مردمى لجوج و حق ناپذير بودند .

و ءاتين_هم ءاي_تنا فكانوا عنها معرضين

اينكه اصحاب حجر، على رغم مشاهده معجزات و آيات فراوان الهى از آنها اعراض كردند، بيانگر لجاجت و حق ناپذيرى آنان بود; چنان كه آمدن جمله {فكانوا عنها معرضين} به جاى {فأعرضوا عنها} _ كه نشان دهنده اين است كه اعراض آنان از دير باز وجود داشته است _ مى تواند مؤيد برداشت فوق باشد.

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 59 - 16

16- ناقه قوم ثمود ، از جمله آيات الهى براى اخطار به آنان به خاطر حق ناپذيريشان

و ءاتينا ثمود الناقة . .. و ما نرسل بالأي_ت إلاّ تخويفًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 157 - 6

6 - ثموديان ، مردمى لجوج و حق ناپذير

فأت بئاية إن كنت من الص_دقين . قال ه_ذه ناقة... و لاتمسّوها بسوء... فعقروها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 158 - 6

6 - بيشتر ثموديان ، حق ناپذير و مصمم بر كفر بودند .

و ما كان أكثرهم مؤمنين

حق ناپذيرى قوم عاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 136 - 2

2 - قوم عاد ، مردمى لجوج و مصمم بر حق ناپذيرى

قالوا سواء علينا . .. من الوعظين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 139 - 8

8 - بيشتر عاديان ، حق ناپذير و مصمم بر كفر

و ما كان أكثرهم مؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 15 - 15

15 - لجاجت و عناد مستمر قوم عاد ، در برابر آيات روشن الهى

أَوَلم يروا . .. و كانوا بأي_تنا يجحدون

{جحد} (مصدر {يجحدون}) به معناى انكار كردن چيزى است كه حقانيت آن براى منكر روشن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 23 - 6

6- قوم عاد ، مردمى جهالت

پيشه و روى گردان از حقايق

و ل_كنّى أريكم قومًا تجهلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 26 - 14

14- فراگيرى عذاب بر قوم عاد ، پس از حق ناپذيرى هاى مستمر آنان

إذ كانوا يجحدون ب_اي_ت اللّه و حاق بهم ما كانوا به يستهزءون

{كانوا يجحدون} مفيد استمرار است و ارتباط {حاق بهم} با آن، گوياى ترتيبى است كه در برداشت آمده است.

حق ناپذيرى قوم لوط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 74 - 9

9- جامعه فاسد و ناپاك قوم لوط ، از دعوت و تبليغ آن حضرت تأثير نپذيرفتند .

و نجّين_ه من القرية التى كانت تعمل الخبئث

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 167 - 2

2 - خيره سرى و مقاومت قوم لوط ، در برابر نصيحت هاى وى

قالوا . .. لتكوننّ من المخرجين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 56 - 1

1 - تأثيرناپذيرى قوم لوط ، در برابر هشدار ها و هدايت گرى هاى او

فما كان جواب قومه إلاّ أن قالوا أخرجوا ءال لوط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 36 - 2

2 - روى آوردن قوم لوط ، به جدال و تشكيك نسبت به انذار ها ; بجاى حق پذيرى

و لقد أنذرهم . .. فتماروا بالنّذر

حق ناپذيرى قوم نوح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 10 - 1

1 - التجاى نوح ( ع

) به درگاه پروردگار براى استمداد از او در برابر قوم حق ناپذير خويش

فدعا ربّه أنّى مغلوب فانتصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 6 - 2

2 - قوم نوح ، مردمى حق ناپذير و لجوج بودند .

فلم يزدهم دعاءى إلاّ فرارًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 7 - 5،9

5 - قوم نوح ، مردمى حرف ناشنوا و حق ناپذير

و إنّى كلّما دعوتهم . .. و استغشوا ثيابهم

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه جمله {و إنّى كلّما دعوتم. ..} تفسير و تبيين براى {فرار} است و تعبير {انگشت ها در گوش كردن و جامه بر سر نهادن}، مى تواند كنايه از حرف ناشنوى و حق ناپذيرى باشد.

9 - روح استكبار و خودبرتربينى ، سبب حرف ناشنوى ، حق ناپذيرى و دين گريزى قوم نوح بود .

و إنّى كلّما دعوتهم . .. و استكبروا استكبارًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 21 - 3

3 - قوم نوح ، مردمى عصيانگر و حق ناپذير

قال نوح ربّ إنّهم عصونى

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه شكوائيه نوح(ع) از عصيان قوم خود، پس از دعوت و موعظه طولانى آنان بوده است.

حق ناپذيرى كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 110 - 9

9 _ سرگردانى در طغيان، كيفر و پيامد حق ناپذيرى كافران است.

و نذرهم فى طغينهم يعمهون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف

- 18 - 57 - 14

14- حقْ گريزىِ كافران و منكرانِ الهى ، در حيطه قدرت خدا و وابسته به اراده او است .

إنّا جعلنا على قلوبهم أكنّة

تأكيد خداوند _ به وسيله {إنّا جعلنا. ..} _ بر حاكميّت و نقش خود، از آن جهت است كه گمان نرود كفرِ كافران و منكرانِ آيات الهى، از قلمروِ قدرتِ الهى بيرون است و آنان تبديل به قدرتى در برابر خدا شده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 42 - 5

5- اعراض كافران از شنيدن كلام الهى و درك مفاهيم و معارف قرآنى ، دليل بى توجهى آنان به رحمت گسترده الهى و متأثر نشدن از مواعظ پيامبر ( ص )

قل من يكلؤكم . .. من الرحم_ن بل هم عن ذكر ربّهم معرضون

برداشت ياد شده مبتنى براين است كه مقصود از {ذكر} قرآن باشد; زيرا يكى از نام ها و اوصاف قرآن كريم ذكر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 70 - 9

9 - شالوده زندگى بيشتر كافران ، بر پايه باطل و منافع آنان ، ناسازگار با پذيرش حق

حتّى اذا أخذنا مترفيهم . .. و أكثرهم للحقّ ك_رهون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 20 - 11

11 _ دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، در برابر كارشكنى ها و حق ناپذيرى كافران و مشركان

و جعلنا بعضكم لبعض فتنة أتصبرون و كان ربّك بصيرًا

يادآورى خداوند به بصيرت و بينايى خود، به پيامبر(ص) پس از ياد كردن از مشركان

و آزمايش شدن آنان، مى تواندبراى دلجويى از پيامبر(ص)ومؤمنان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 23 - 1،3

1 - پيامبر ( ص ) از حق ناپذيرى كافران ، اندوهگين بود .

و من كفر فلايحزنك كفره

توصيه خداوند به پيامبر(ص) براى پرهيز از اندوه درباره كفر كافران، اين نكته را مى رساند كه آن حضرت، در قبال كفر آنان، اندوهناك بوده است.

3 - دلدارى خداوند ، پيامبر ( ص ) را در برابر حق ناپذيرى كافران

و من كفر فلايحزنك كفره إلينا مرجعهم

جمله {إلينا مرجعهم. ..} به منزله تهديد است. چنين تهديد و هشدارى، مى تواند به منظور دلدارى به پيامبر(ص) بيان شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 22 - 10

10 - وجود اختلاف اساسى انسان مؤمن حق پذير و نرم دل با كافر حق ناپذير و سنگدل ، از نظر شخصيت و سرنوشت

أفمن شرح اللّه صدره للإسل_م فهو على نور من ربّه فويل للق_سية قلوبهم

{من} در آيه شريفه، اسم موصول و مبتدا است و خبر آن _ به قرينه جمله بعدى (فويل للقاسية قلوبهم. ..) _ جمله اى محذوف مى باشد. تقدير كلام چنين است: {أفمن شرح اللّه صدره للإسلام ... كمن قسا قلبه}. بنابراين مى توان گفت: آيه شريفه درصدد مقايسه ميان شخصيت دو انسان مؤمن و كافر و سرنوشت آنان در آينده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 4 - 1

1 - تنها كافران حق ناپذير به مجادله و ستيزه جويى با آيات الهى مى پردازند و

از پذيرش آن سر باز مى زنند .

مايج_دل فىءاي_ت اللّه إلاّ الذين كفروا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 10 - 1

1 - اعلام بغض و دشمنى شديد خداوند نسبت به كافران لجوج و حق ناپذير در قيامت

إنّ الذين كفروا ينادون لمقت اللّه أكبر من مقتكم أنفسكم إذ تدعون إلى الإيم_ن فتكف

{مقت} به معناى بغض شديد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 10 - 2

2- دلدارى خداوند ، به پيامبر ( ص ) در برابر حق ناپذيرى كافران

فارتقب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 13 - 6

6- ستيز كافران با منطق روشن رسولان الهى ، گواه بى اساس بودن ايمان اضطرارى آنان

أنّى لهم الذكرى و قد جاءهم رسول مبين

در صورتى كه {أنّى لهم الذكرى} در صدد بيان پوچى ادعاى ايمان كافران باشد; تعبير {و قد جائهم. ..} بيانگر فلسفه پوچى ادعاى آنان خواهد بود; يعنى، آنان كه منطق روشن رسولان را نپذيرفتند، چگونه با مشاهده عذابى، مى توانند به ايمان راستين رسيده باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 32 - 16

16- كيفر الهى در مورد كافران ، پس از اتمام حجت و تبيين حق براى آنان

إنّ الذين كفروا و . .. من بعد ما تبيّن لهم الهدى ... و سيحبط أعم_لهم

در صورتى كه {سيحبط. ..} عنوان كيفر داشته باشد; تعبير {من بعد ما تبيّن...} بيانگر اتمام حجّتى است كه قبل از اعمال مجازات، صورت گرفته است.

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

17 - ق - 50 - 12 - 2

2_ دلجويى خداوند از پيامبر ( ص ) در برابر تكذيب ، حق ناپذيرى و عناد كافران

كذّبت قبلهم قوم نوح و أصح_ب الرسّ و ثمود

يادآورى روحيه حق ستيز بسيارى از امت ها در طول تاريخ در برابر پيام رسولان الهى، مى تواند از آن جهت باشد كه پيامبر(ص) در برابر تكذيب كافران، احساس نگرانى نداشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 44 - 1،5

1 - ناباورى كفرپيشگان به حقانيت وعده هاى الهى ، حتى با مشاهده نمود هاى عينى عذاب و سقوط سنگى از آسمان بر آنان

و إن يروا كسفًا . .. يقولوا سحاب مركوم

5 - دلايل حسّى نيز همانند برهان هاى عقلى ، بى تأثير در روح حق ستيز كفرپيشگان

و إن يروا كسفًا من السّماء ساقطًا يقولوا سحاب مركوم

سقوط پاره هاى سنگ از آسمان، دليلى حسى است و خداوند مى فرمايد: كافران نه تنها براهين عقلى را بى تأمل رد مى كنند; كه حتى دلايل حسى را نيز با توجيهى، وارونه جلوه مى دهند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 10 - 4

4 - كافران دوزخى ، مردمى لجوج و حق گريزاند .

و قالوا لو كنّا نسمع أو نعقل ما كنّا فى أصح_ب السعير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 17 - 5

5 - تهديد شدن كافران لجوج و حق گريز ، به نزول عذاب الهى

فستعلمون كيف نذير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 -

ملك - 67 - 23 - 9

9 - كافران لجوج و دين گريز ، مردمى ناسپاس بوده و از نعمت شنوايى ، بينايى و تعقّل بهره كافى نبرده اند .

و جعل لكم السمع و الأبص_ر و الأفئدة قليلاً ما تشكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 28 - 7

7 - كافران حق ناپذير و لجوج ، در معرض عذاب الهى قرار دارند .

فمن يجير الك_فرين من عذاب أليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 14 - 2

2 - در اختيار گرفتن ثروت و نيروى انسانى كافران حق ناپذير ، نمى تواند مجوز عدول مبلغان و رهبران جامعه اسلامى از مواضع عقيدتى خويش و سازش و مسامحه با آنان باشد .

و لاتطع . ..أن كان ذا مال و بنين

ترديدى نيست كه اجابت خواسته هاى كافران و يا سازش با آنان از سوى رهبران جامعه اسلامى، به جهت طمع شخصى نيست; بلكه براى در اختيار گرفتن ثروت و نيروى انسانى كافران و صرف آنها در جهت مصالح و منافع مسلمين است; ولى چون اين كار به قيمت عدول از مواضع اعتقادى و يا سازش با كافران است، جايز نمى باشد.

حق ناپذيرى كافران صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 97 - 9

9- مشركان و كافران عصر بعثت ، در برابر حق و دعوت هاى پيامبر ( ص ) ، مردمى لجوج و سرسخت بودند .

و تنذر به قومًا لدًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء -

26 - 67 - 8

8 - رسوخ روحيه حق ناپذيرى ، در بيشتر كفرپيشگان صدراسلام

و ما كان أكثرهم مؤمنين

گرچه ضمير {هم} در {أكثرهم} به فرعون و قوم وى (قبطيان) بازمى گردد; اما در عين حال تعريض به مشركان صدراسلام نيز دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 103 - 5

5 - رسوخ روحيه حق ناپذيرى ، در بيشتر كفرپيشگان صدراسلام

و ما كان أكثرهم مؤمنين

گرچه ضمير {هم} در {أكثرهم} به قوم ابراهيم بازمى گردد; اما در عين حال اين آيه تعريض به مشركان صدراسلام نيز دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 46 - 2

2 - كافران صدراسلام ، مردمى لجوج و حق ناپذير بودند .

و ما تأتيهم من ءاية . .. إلاّ كانوا عنها معرضين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 2 - 2

2 - سركشى ، تكبر ، ستيزه جويى و حق ناپذيرى ، از اوصاف كافران صدراسلام

بل الذين كفروا فى عزّة و شقاق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 63 - 2

2 - كافران و مشركان صدراسلام ، مردمى لجوج ، ستيزه جو و حق ناپذير

كذلك يؤفك الذين كانوا بأي_ت اللّه يجحدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 76 - 5

5 - مشركان و كافران صدراسلام ، مردمى بس لجوج و حق ناپذير

و إنّه لقسم لو تعلمون عظيم

سوگند مؤكد خداوند، پس از استدلال بسيار بر اثبات توحيد و معاد، نشانگر روح لجاجت و

حق ناپذيرى كافران است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 21 - 3،4

3 - كافران صدراسلام ، مردمى لجوج ، مستكبر و حق گريز

بل لجّوا فى عتوّ و نفور

{عتوُّ} به معناى استكبار و تجاوز از حد است (قاموس المحيط) و مقصود از {نفور}(رميدن) گريز از سخن حق مى باشد.

4 - روح لجاج ، استكبار و حق گريزى ، عامل كفر و تكذيب دين از سوى كافران در صدراسلام

و لقد كذّب الذين من قبلهم . .. بل لجّوا فى عتوّ و نفور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 1 - 3

3 - كافران مخالف رسالت پيامبر ( ص ) ، گروهى لجوج و حق ناپذير

سأل سائل بعذاب واقع

مفسران بر اين عقيده اند كه كافران، اين سخن را از سر لجاجت بر زبان مى آوردند; چنان كه در آيه 32 از سوره {انفال} از آنان چنين ياد شده است: {و إذ قالوا اللّهم إن كان ه_ذا هو الحقّ من عندك فأمطر علينا حجارة من السماء أو ائتنا بعذاب أليم}.

حق ناپذيرى كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 7 - 2

2 _ حق ناپذيرى و عناد و لجاجت شديد كافران مكه در عصر بعثت، در برابر وحى و معجزات الهى

و لو نزلنا عليك كتبا . .. إن هذا إلا سحر مبين

سوره انعام در مكه نازل شده است و بنابراين طبيعى است كه ناظر به مردم آن سامان، خصوصاً مشركان مكه، باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر

- 15 - 3 - 1

1- پيامبر ( ص ) ، به هنگام مواجهه با حق ناپذيرى كافران مكه ، مأمور به ر ها كردن آنان به حال خود و ترك محاجه با آنها شد .

ذرهم يأكلوا و يتمتّعوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 14 - 1

1- اگر درى از آسمان به قدرت خداوند گشوده شود كه كافران مكه براى دريافت حقايق به آنجا بروند ، ايمان نخواهند آورد .

كذلك نسلكه فى قلوب المجرمين . لايؤمنون به ... و لو فتحنا عليهم بابًا من السّماء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 15 - 1،2،4

1- كافران هدايت ناپذير مكه ، در صورت مشاهده گشايش درى از آسمان براى بالا رفتن خود و درك حقايق ، آن را نوعى چشم بندى و سحر وانمود خواهند كرد .

و لو فتحنا عليهم بابًا من السّماء فظلّوا فيه يعرجون . لقالوا إنما سكّرت أبصرنا

{سكر} در لغت حالتى را گفته اند كه عارض بر عقل مى شود. بنابراين مراد از ادعاى آنان اين مى شود كه: آنان خود را گرفتار نوعى چشم بندى مى دانستند.

2- كافران مكه ، مردمى حق ناپذير و لجاجت پيشه در برابر آيات الهى

و لو فتحنا عليهم بابًا من السّماء فظلّوا فيه يعرجون . لقالوا إنما سكّرت أبصرنا

4- كافران مكه براى گريز از پذيرفتن حقايق الهى ، آنها را امورى موهوم جلوه مى دادند .

لقالوا إنما سكّرت أبصرنا بل نحن قوم مسحورون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 41 - 5

5- بهره

كفرپيشگان مكه از آيه هاى بيدارگر قرآن ، تنها تنفر و فرار از آنها بود .

و لقد صرّفنا فى ه_ذا القرءان ليذّكّروا و ما يزيدهم إلاّ نفورًا

حق ناپذيرى گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 34 - 3

3_ گمراهى ضلالت پيشگان از سوى خدا ، سزا و كيفر لجاجت و حق ناپذيرى ايشان است .

ي_نوح قد ج_دلتنا . .. فأتنا بما تعدنا ... إن كان الله يريد أن يغويكم

وقوع جمله {إن كان الله} پس از بيان لجاجتها و حق ناپذيريهاى كفرپيشگان (قد جادلتنا . ..) ، حاكى است كه اراده خداوند بر اغواى آنان ، به خاطر عناد و لجاجتشان بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 83 - 2

2 - جواز وانهادن گمراهان به خود ، پس از اتمام حجت بر آنان و حق ناپذيرى ايشان

فذرهم

{فاء} در {فذرهم}، مى رساند كه پس از اتمام حجت ادامه تبليغ ضرورى نيست.

حق ناپذيرى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 200 - 4

4 - حق ناپذيرى دل هاى مجرمان ، كيفرى تعيين شده از جانب خداوند در قبال جرم هايشان

كذلك سلكن_ه فى قلوب المجرمين

ذكر مشركان با وصف {المجرمين}، اشعار به عليت حكم دارد; يعنى، {سلكنا القرآن و هو بلسان عربى مبين فى قلوب ه_ؤلاء المشركين مثل ذلك السلوك جزاء لأجرامهم; ما قرآن را با اين كه به زبان عربى روشن است در دل هاى مشركان هم چون زبان عجمى غير قابل فهم راه داديم، تاكيفرى باشد در برابر جرم هايشان}.

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 201 - 1

1 - پافشارى اهل جرم و گناه بر انكار حقايق وحى ، تا مرز مشاهده عذاب دردناك الهى ( عذاب استيصال )

كذلك سلكن_ه . .. لايؤمنون به حتّى يروا العذاب الأليم

{ال} در {العذاب} براى عهد است. بنابراين {العذاب الأليم} اشاره به عذابى دارد كه مشركان مكه به آن تهديد شدند (عذاب استيصال). آيه {أفبعذابنا يستعجلون} بيانگر آن است كه آنان تهديد به عذاب را جدى نگرفتند و بدان جهت از روى استهزا، خواستار تعجيل نزول آن بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 15 - 2

2 - مجرمانِ نادم در روز قيامت ، فاقد روحيه حق پذيرى ، حتى در صورت رجوع دوباره به دنيايند .

فارجعنا نعمل ص_لحًا . .. إنّما يؤمن بأي_تنا الذين إذا ذكّروا بهاخرّوا سجّدًا

احتمال دارد كه آيه درصدد تبيين و تشريح جواب رد دادن به درخواست مجرمان باشد. خداوند در اين آيه، تلويحاً مى گويد: {آنان فاقد روحيه ايمان اند و بنابراين، درخواست شان اجابت نمى شود}.

حق ناپذيرى لجوجان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 157 - 5

5 - تأثيرناپذيرى اهل عناد ، در برابر معجزات الهى

فأت بئاية . .. قال ه_ذه ناقة ... فعقروها

حق ناپذيرى متخلفان از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 93 - 10

10 _ توانمندان متخلف از جهاد ، گرفتار خصلت حق ناپذيرى

الذين يستئذنونك و هم أغنياء . .. طبع اللّه على قلوبهم فهم

لا يعلمون

حق ناپذيرى مترفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 16 - 4

4- مترفان و صاحبان مال و منال بيش از ديگران در معرض نافرمانى خدا و حق ناپذيرى قرار دارند .

أمرنا مترفيها ففسقوا فيها

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه مفعول {أمرنا} كلمه محذوفى چون {بالطاعة} و . .. باشد. بنابراين معناى آيه چنين مى شود: ما مترفان جامعه را به طاعت و بندگى فرمان مى دهيم، ولى آنان برخلاف انتظار راه فسق و نافرمانى پيشه مى سازند.

حق ناپذيرى مجرمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 78 - 2

2 - حق گريزى و تنفر از پيام حق ، ويژگى بارز بيشتر مجرمان ستم پيشه

و ل_كنّ أكثركم للحقّ ك_رهون

حق ناپذيرى مخالفان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 16 - 5

5 - مخالفان رسالت پيامبر ( ص ) ، مردمى لجوج و حق ناپذير بودند .

إنّه كان لأي_تنا عنيدًا

حق ناپذيرى مردم صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 4 - 3

3 - مردم در صدر اسلام ، مردمى سخت پايبند به آيين شرك و انعطاف ناپذير در برابر سخن حق و مستدل

و الص_فّ_ت صفًّا . .. إنّ إل_هكم لوحد

برداشت ياد شده از آن جا است كه خداوند در آغاز سوره مباركه بر اثبات توحيد سوگند متعدد ياد كرده است. اين در حالى است كه خداوند پيش از آن، دلايل و شواهد كافى بر اثبات اين حقيقت در قرآن

كريم ارائه فرموده بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 5 - 4

4 - بيشتر مردم عصر بعثت ، مصمم به تأثيرناپذيرى از كلام وحى و پيام قرآن

فأعرض أكثرهم . .. و قالوا ... فاعمل إنّنا ع_ملون

تعبيرهاى سه گانه در آيه ({أكنّة}، {وقر} و {حجاب}) تأكيد و تصميم آنان را به نفوذناپذيرى در برابر قرآن مى رساند.

حق ناپذيرى مرفهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 12 - 14

14 _ مرفهان اسراف پيشه ، مردمانى خودپسند ، از خود راضى و حق ناپذير

كذلك زيّن للمسرفين ما كانوا يعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 83 - 3

3- انسان هاى برخوردار از رفاه و نعمت ها ، در معرض ابتلا به بيمارى حق ناپذيرى

و إذا أنعمنا على الإنس_ن أعرض و نئا بجانبه

حق ناپذيرى مستكبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 50 - 10

10 - انسان هاى مستكبر و حق ستيز ، تأثيرناپذير از آيات اعجازى و كيفرى

فلمّا جاءهم ب_اي_تنا إذا هم منها يضحكون . و ما نريهم من ءاية ... و أخذن_هم بالعذ

حق ناپذيرى مسرفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 12 - 14

14 _ مرفهان اسراف پيشه ، مردمانى خودپسند ، از خود راضى و حق ناپذير

كذلك زيّن للمسرفين ما كانوا يعملون

حق ناپذيرى مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 145 - 4

4 -

اهل كتاب ( يهود و نصارا ) مردمى لجوج و حق ناپذيرند .

و لئن أتيت الذين أوتوا الكتب بكل ءاية ما تبعوا قبلتك

جمله {لئن . ..} (به خدا قسم! اگر هر معجزه و برهانى را به اهل كتاب ارائه كنى، از قبله تو پيروى نمى كنند) گوياى عمق عناد، لجاجت و حق ناپذيرى آنان مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 63 - 11

11 - قابليت نداشتن جامعه عصر عيسى ( ع ) ، براى دريافت و پذيرش تمامى حقايق *

و لأُبيّن لكم بعض الذى تختلفون فيه

اين سخن حضرت عيسى(ع) كه: {من آمده ام تا برخى از اختلافات شما را بيان كنم}، مى تواند نشانگر عدم قابليت آنان براى دريافت تمامى حقايق باشد، زيرا محدوديتى از ناحيه خود حضرتش نمى توان فرض كرد.

حق ناپذيرى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 25 - 6

6 _ برخى مشركان با ديدن هر گونه معجزه و آيت الهى ايمان نخواهند آورد.

و إن يروا كل ءاية لايؤمنوا بها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 110 - 3

3 _ يكسانى عنادورزى و حق ناباورى مشركان، قبل و بعد از ديدن معجزه مورد درخواست خويش

و نقلب . .. كما لم يؤمنوا به أول مرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 20 - 11

11 _ دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، در برابر كارشكنى ها و حق ناپذيرى كافران و مشركان

و جعلنا بعضكم لبعض

فتنة أتصبرون و كان ربّك بصيرًا

يادآورى خداوند به بصيرت و بينايى خود، به پيامبر(ص) پس از ياد كردن از مشركان و آزمايش شدن آنان، مى تواندبراى دلجويى از پيامبر(ص)ومؤمنان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 72 - 13

13 - سرزنش مشركان از سوى خداوند ، به خاطر ناديده گرفتن نشانه هاى توحيد در نظام شب و روز

قل أرءيتم إن جعل اللّه عليكم النهار سرمدًا إلى يوم القي_مة . .. أفلاتبصرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 29 - 6

6 - حق ناپذيرى مشركان ، پس از اقامه دليل هاى گوناگون براى آنان ، عامل منفورشدن شان در پيشگاه خداوند است .

هل لكم من ما ملكت . .. بل اتّبع الذين ظلموا أهواءهم

التفات از خطاب {هل لكم من ما ملكت. ..} به غيبت {اتّبع الذين...} مى تواند گوياى اين حقيقت باشد كه آنان، به دليل تداوم عقيده شرك، از مخاطب خدا شدن محروم شدند. اين، نشانه منفور شدن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 12 - 1،3

1 - تعجب پيامبر ( ص ) از مواضع انكارآميز مشركان نسبت به معاد و يگانگى خداوند ; على رغم مشاهده عظمت آفرينش و قدرت خداوند در جهان

إنّ إل_هكم لوحد . .. فاستفتهم أهم أشدّ خلقًا... بل عجبت

به قرينه آيات پيشين به دست مى آيد كه آنچه موجب شگفتى پيامبر(ص) گرديده بود، انكار توحيد ربوبى و معاد از سوى مشركان _ به رغم مشاهده آيات الهى در طبيعت و عظمت آفرينش _ بود.

3 -

مشركان _ به رغم مشاهده عظمت آفرينش و آيات الهى در طبيعت _ تعاليم قرآن ( معاد و احياى مجدد انسان ها و توحيد ربوبى و . . . ) را به تمسخر مى گرفتند .

إنّ إل_هكم لوحد . .. فاستفتهم أهم أشدّ خلقًا... بل عجبت و يسخرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 21 - 4

4 - تكذيب نظام كيفر و پاداش و جدايى حق و باطل ، از ويژگى هاى مشركان

ه_ذا يوم الفصل الذى كنتم به تكذّبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 155 - 1

1 - سرزنش شدن مشركان ، به سبب بيدار نشدن و پند نگرفتن آنان در برابر حقايق الهى

أفلاتذكّرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 46 - 12

12 - پيامبر ( ص ) ، براى حل اختلاف خود با مشركان حق گريز ، از خداوند كمك خواسته و او را به داورى طلبيد .

أنت تحكم بين عبادك فى ما كانوا فيه يختلفون

جمله {أنت تحكم. ..} براى انشاى دعا است كه در قالب جمله خبرى آمده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 79 - 1

1 - توطئه هاى پى درپى و جدى مشركان ، نسبت به پيامبر ( ص ) و تصميم قطعى آنان براى انكار حق

أم أبرموا أمرًا

{إبرام} (مصدر {أبرموا}) در اصل به معناى تابيدن و محكم كردن است و در اين جا مراد از آن _ به قرينه شأن نزول و آيه بعد _ تصميم

جدى مشركان بر توطئه چينى عليه پيامبر(ص) مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 23 - 12

12 - مشركان ، گرفتار هواپرستى و پيروى از حدس و گمان ، به رغم تجلى انوار هدايت الهى در حق ايشان

إن يتّبعون إلاّ الظنّ و ما تهوى الأنفس و لقد جاءهم من ربّهم الهدى

حق ناپذيرى مشركان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 97 - 9

9- مشركان و كافران عصر بعثت ، در برابر حق و دعوت هاى پيامبر ( ص ) ، مردمى لجوج و سرسخت بودند .

و تنذر به قومًا لدًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 5 - 10

10- مشركان ستم پيشه صدراسلام ، مردمى لجوج ، حق ناپذير و بهانه جو بودند .

بل قالوا . .. فليأتنا ب_اية كما أُرسل الأوّلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 54 - 4

4 - عدم تأثير دعوت پيامبر ( ص ) بر مشركان متعصب و متحجر

فذرهم فى غمرتهم حتّى حين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 121 - 8

8 - رسوخ روحيه كفرورزى و حق ناپذيرى ، در بيشتر مشركان صدراسلام

إنّ فى ذلك لأية و ما كان أكثرهم مؤمنين

گرچه ضمير {هم} در {أكثرهم} به قوم نوح بازمى گردد; اما در عين حال تعريض به مشركان صدر اسلام نيز دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 60

- 13

13 - توبيخ مشركان مكه از سوى خداوند ، به خاطر انحراف آنان از حق و ناديده گرفتن دلايل روشن توحيد

أمّن خلق السم_وت . .. أءل_ه مع اللّه بل هم قوم يعدلون

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه مخاطبان نخستين آيه، مشركان مكه بوده اند. گفتنى است كه واژه {عدول} (مصدر {يعدلون}) به معناى ميل و انحراف است; يعنى، {بل هم قوم عادتهم العدول عن طريق الحق و الإنحراف عنها}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 61 - 10

10 - مشركان بهانه جو و حق گريز صدر اسلام ، عناصرى مرفه و برخوردار از موهبت هاى دنيوى

و قالوا إن نتّبع الهدى معك . .. كمن متّعن_ه مت_ع الحي_وة الدنيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 13 - 3

3 - لجاجت و حق ناپذيرى ، از اوصاف مشركان صدر اسلام

و إذا ذكّروا لا يذكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 14 - 1،2

1 - مشركان صدر اسلام ، هر معجزه ملموس و روشنى را به شدّت مورد استهزا قرار داده و ايمان نمى آوردند .

و إذا رأوا ءاية يستسخرون

مقصود از {ءاية} معجزه است و متهم كردن آن به سحر از سوى مشركان (در آيه بعد) مؤيد همين مطلب است. گفتنى است {يستسخرون} به معناى {يسخرون} است و آمدن آن با {سين} و {تا} براى مبالغه مى باشد.

2 - مشركان صدر اسلام ، مردمى لجوج و حق ناپذير بودند .

و إذا رأوا ءاية يستسخرون

تمسخر معجزه الهى _ كه امرى

ملموس و روشن مى باشد _ گوياى حقيقت ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 63 - 2،2

2 - كافران و مشركان صدراسلام ، مردمى لجوج ، ستيزه جو و حق ناپذير

كذلك يؤفك الذين كانوا بأي_ت اللّه يجحدون

2 - كافران و مشركان صدراسلام ، مردمى لجوج ، ستيزه جو و حق ناپذير

كذلك يؤفك الذين كانوا بأي_ت اللّه يجحدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 76 - 5

5 - مشركان و كافران صدراسلام ، مردمى بس لجوج و حق ناپذير

و إنّه لقسم لو تعلمون عظيم

سوگند مؤكد خداوند، پس از استدلال بسيار بر اثبات توحيد و معاد، نشانگر روح لجاجت و حق ناپذيرى كافران است.

حق ناپذيرى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 42 - 10

10 _ مشركان مكّه ، پذيراى هيچ سخن حق و منطقى در جهت مخالفت با عقيده شان نبودند .

إن كاد ليضلّنا عن ءالهتنا . .. و سوف يعلمون حين يرون العذاب من أضلّ سبيلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 49 - 10

10 - انكار قرآن از سوى مشركان مكه ، از سر لجاجت و حق ناپذيرى بود .

ما يجحد بأي_تنا إلاّ الك_فرون . .. و ما يجحد بأي_تنا إلاّ الظ_لمون

{جحود} در لغت نفى چيزى است كه دل آن را اثبات مى كند و اثبات چيزى است كه دل نفى مى كند. (مفردات راغب). {جحود} طبق معناى لغوى منطبق بر لجاجت است. گفتنى است: {ال} در

{الظالمون} عهد بوده و اشاره به {الكافرون} در آيه چهل و هفت دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 45 - 7

7 - تهديد شديد مشركان مكه از سوى خداوند ، به خاطر تن در ندادن به تعاليم پيامبر ( ص )

و إذا تتلى عليهم ءاي_تنا بيّنت قالوا ما ه_ذا إلاّ رجل. .. و كذّب الذين من قبلهم

حق ناپذيرى مصريان باستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 34 - 6،7،15

6 - مردم مصر در عصر يوسف ( ع ) ، مردمى لجوج و حق ناپذير

فمازلتم فى شكّ ممّا جاءكم به

ترديد مردم مصر در رسالت يوسف(ع) با وجود عرضه شدن دلايل روشن براى ايشان به دو دليل مى تواند باشد: 1_ به خاطر لجالت آنان است كه در آيه بعد از آنان به مردمى مجادله گر تعبير شده است. 2 _ يا به اين دليل است كه آنان نسبت به دعوت يوسف(ع) و دلايل ايشان، بى اعتنا و گريزان بودند.

7 - مردم مصر در عصر يوسف ( ع ) ، مردمى بى اعتنا به دعوت ايشان و گريزان از فهم صحيح آن

فمازلتم فى شكّ ممّا جاءكم به

15 - مخالفت بيش از حد با دين الهى و ترديد در حقانيت آن ، از ويژگى هاى مردم مصر از عصر يوسف تا موسى ( ع )

كذلك يضلّ اللّه من هو مسرف مرتاب

حق ناپذيرى مفسدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 23 - 6

6- بيماردلان گريزان از جهاد و فسادانگيز و قطع كننده

رحم ، مردمى كر و كور در برابر حق

أول_ئك الذين . .. فأصمّهم و أعمى أبص_رهم

حق ناپذيرى مكذبان آخرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 22 - 3

3- آنان كه به عالم آخرت ايمان نمى آورند ، قلبهايى حق ناپذير و روشى مستكبرانه دارند .

فالذين لايؤمنون بالأخرة قلوبهم منكرة و هم مستكبرون

حق ناپذيرى مكذبان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 6 - 8

8 - مشكل منكران قرآن ، نهفته در خودشان و نه ناشى از نارسايى مفاهيم وحى

نتلوها عليك بالحقّ فبأىّ حديث بعد اللّه و ءاي_ته يؤمنون

خداوند با تعبير {فبأىّ حديث. ..}، تأثير و كارايى والا و بى نظير قرآن را يادآور شده است. اين تعبير تعريضى به كافران نيز دارد كه كفر و بى ايمانى آنان، برخاسته از نارسايى مفاهيم وحى نيست; بلكه ريشه در لجاج، عناد و سست انديشى نهفته در درون آنها دارد.

حق ناپذيرى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 28 - 7

7 - تسلى و دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) ، در برابر حق ناپذيرى منكران معاد

و قالوا ما هى إلاّ حياتنا الدنيا . .. و ترى كلّ أمّة جاثية

حق ناپذيرى مكذبان نبوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 9 - 2

2- جدى نگرفتن حقايق و برخورد بازيگرانه با هستى ، ريشه حق ناپذيرى منكران وحى و رسالت

بل هم فى شكّ يلعبون

تعبير {يلعبون} بيانگر اين نكته است كه كافران، علاوه

بر سست انديشى، گرفتار نوعى بازيگرى و دلبستگى كودكانه به مظاهر مادى و جدى نگرفتن حقايق هستند.

حق ناپذيرى مكذبان وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 9 - 2

2- جدى نگرفتن حقايق و برخورد بازيگرانه با هستى ، ريشه حق ناپذيرى منكران وحى و رسالت

بل هم فى شكّ يلعبون

تعبير {يلعبون} بيانگر اين نكته است كه كافران، علاوه بر سست انديشى، گرفتار نوعى بازيگرى و دلبستگى كودكانه به مظاهر مادى و جدى نگرفتن حقايق هستند.

حق ناپذيرى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 20 - 4

4 - خداوند با سلب درك و فهم از برخى منافقان ، آنان را حق ناپذير كرده و برخى ديگر را براى انتخاب هدايت ، مهلت مى دهد .

و لو شاء اللّه لذهب بسمعهم و أبصرهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 41 - 7،18

7 _ بازدارى منافقان و يهوديان حق ناپذير از شتاب در كفر ، خارج از محدوده رسالت پيامبر ( ص )

يأيها الرسول لايحزنك الذين يسرعون فى الكفر

خطاب خداوند به پيامبر(ص) با عنوان رسالت (يايها الرسول) گوياى برداشت فوق است.

18 _ منافقان و يهوديان جاسوس ، دروغ پرداز و حق ناپذير ، آن قدر بى ارزشند كه حتى نبايد بر گمراهى آنان تأسف خورد و بر كفرشان غمگين بود

لايحزنك الذين يسرعون فى الكفر . .. سمعون للكذب سمعون لقوم ءاخرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 87 - 8

8 _ منافق ، داراى خصلت

حق ناپذيرى

و طبع على قلوبهم فهم لايفقهون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 127 - 6،7،9

6 _ سعى منافقان در گريختن از محيط ابلاغ آيات الهى و مراكز شناخت و تبليغ دين

و إذا ما أنزلت سورة . .. ثم انصرفوا

7 _ روى گردانى منافقان صدر اسلام از آيات الهى پس از شنيدن وحى

و إذا ما أنزلت سورة . .. ثم انصرفوا

9 _ حق ناپذيرى قلب منافقان ، كيفر الهى براى آنان

ثم انصرفوا صرف اللّه قلوبهم

حق ناپذيرى وليد بن مغيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 23 - 2

2 - وليدبن مغيره ، فردى لجوج و حق ناپذير بود .

ثمّ أدبر

برداشت ياد شده، از {إدبار و روى گردانى} از آيات الهى و سخن بحق پيامبر(ص) استفاده مى شود.

حق ناپذيرى همگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 41 - 10

10- حق ، هر چند روشن و تبيين شده باشد ، لزوماً پذيرش همگان را در پى ندارد .

و لقد صرّفنا فى ه_ذا القرءان ليذّكّروا و ما يزيدهم إلاّ نفورًا

حق ناپذيرى هواپرستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 23 - 12

12 - پرستشگران هواى نفس _ براساس سنت الهى _ ناشنوا ، نابينا و تأثيرناپذير در برابر حق

من اتّخذ إل_هه هويه و أضلّه اللّه على علم و ختم على سمعه و قلبه و جعل على بصره غ

حق ناپذيرى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2

- 145 - 4

4 - اهل كتاب ( يهود و نصارا ) مردمى لجوج و حق ناپذيرند .

و لئن أتيت الذين أوتوا الكتب بكل ءاية ما تبعوا قبلتك

جمله {لئن . ..} (به خدا قسم! اگر هر معجزه و برهانى را به اهل كتاب ارائه كنى، از قبله تو پيروى نمى كنند) گوياى عمق عناد، لجاجت و حق ناپذيرى آنان مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 41 - 7،18

7 _ بازدارى منافقان و يهوديان حق ناپذير از شتاب در كفر ، خارج از محدوده رسالت پيامبر ( ص )

يأيها الرسول لايحزنك الذين يسرعون فى الكفر

خطاب خداوند به پيامبر(ص) با عنوان رسالت (يايها الرسول) گوياى برداشت فوق است.

18 _ منافقان و يهوديان جاسوس ، دروغ پرداز و حق ناپذير ، آن قدر بى ارزشند كه حتى نبايد بر گمراهى آنان تأسف خورد و بر كفرشان غمگين بود

لايحزنك الذين يسرعون فى الكفر . .. سمعون للكذب سمعون لقوم ءاخرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 82 - 13،14

13 _ يهوديان و علماى آنان داراى روحيه سلطه گرى و حق ناپذيرى

اشد الناس عدوة للذين ءامنوا اليهود . .. و انهم لايستكبرون

14 _ حق ناپذيرى و روحيه استكبارى يهود ، عامل عداوت آنان با مسلمانان

اشد الناس عدوة للذين ءامنوا اليهود . .. و انهم لايستكبرون

حق ناشنوايى كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 23 - 2

2 _ حق ناشنوايى كافران و منافقان ، نشانه نبودن استعداد پذيرش معارف الهى در آنان است .

و

لو علم اللّه فيهم خيرا لأسمعهم

مراد از خير به قرينه آيه قبل، استعداد پذيرش معارف الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 22 - 7

7 - كافران لجوج ، مانند مردگان در قبر ها ، از شنيدن سخن حق ناتوان بوده و هيچ راهى براى هدايتشان نيست .

و ما أنت بمسمع من فى القبور

در اين آيه كافران لجوج و حق ناپذير صدراسلام درمكه، به مردگان در قبرها تشبيه شده اند كه هيچ راهى براى هدايتشان نيست و آنان نيز هيچ زمينه اى براى پذيرش ندارند.

حق ناشنوايى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 42 - 3

3 _ مشركانى كه قرآن را از زبان پيامبر ( ص ) مى شنيدند و به آن ايمان نمى آوردند ، دلهايشان از شنوايى محروم و از فهميدن حقيقت ، ناتوان بود .

و منهم من يستمعون إليك أفأنت تسمع الصمّ و لو كانوا لا يعقلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 71 - 11

11 - سرزنش مشركان از سوى خدا به خاطر حق ناشنوايى شان

من إل_ه غير اللّه يأتيكم بضياء أفلاتسمعون

حق ناشنوايى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 44 - 4

4 _ بيشتر مشركان مكّه ، مردمانى حق نشنو و نابخرد

إذا رأوك إن يتّخذونك . .. أم تحسب أنّ أكثرهم يسمعون أو يعقلون

برداشت فوق، با توجه به نزول آيه شريفه در مكه است; چرا كه بيشتر مشركان آن شهر در نيمه نخست بعثت

داراى چنين خصلتى بودند.

حق ناشنوايى مكذبان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 42 - 6

6 _ مردمى كه به آيات قرآن گوش سپارند و به آن ايمان نياورند ، دلهايشان از شنوايى محروم و از فهميدن حق ناتوان است .

و منهم من يستمعون إليك أفأنت تسمع الصمّ و لو كانوا لا يعقلون

حق ناشنوايى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 18 - 2،4

2 - منافقان ، از حق شنوى ، حق بينى و حق گويى ناتوان هستند .

صم بكم عمى

4 - عجز و ناتوانى از شنيدن ، ديدن و گفتن حقايق ، ظلمتهايى است كه منافقان در آن گرفتارند .

تركهم فى ظلمت لايبصرون. صم بكم عمى

آيه مورد بحث مى تواند تفسيرى براى كلمه {ظلمات} و جمله {لايبصرون} در آيه قبل باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 19 - 8

8 - منافقان در برابر آوازه قرآن و گسترش اسلام ، چاره اى جز ناشنيده انگاشتن آن ندارند .

يجعلون أصبعهم فى ءاذانهم من الصوعق حذرالموت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 23 - 2

2 _ حق ناشنوايى كافران و منافقان ، نشانه نبودن استعداد پذيرش معارف الهى در آنان است .

و لو علم اللّه فيهم خيرا لأسمعهم

مراد از خير به قرينه آيه قبل، استعداد پذيرش معارف الهى است.

حق ناشنوايى هواپرستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 44 - 1،6

1 _ پندار حق

شنوى و خرد ورزى بيشتر هواپرستان ، پندارى بس واهى و به دور از واقعيت

من اتّخذ إل_هه هويه . .. أم تحسب أنّ أكثرهم يسمعون أو يعقلون

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه {أم} در آيه شريفه، از نوع منقطعه و براى اضراب (مانند {بل}) و متضمن معناى استفهام انكارى است. گفتنى است مقصود از {يسمعون} شنيدن ظاهرى نيست; بلكه مراد شنيدن با گوش دل و حرف شنوى است.

6 _ مردمان هواپرست را ، در حق نشنوى و بى خردى ، جز به چهارپايان ( شتر ، گاو و گوسفند ) نمى توان تشبيه كرد .

إن هم إلاّ كالأنع_م

{أنعام} نامى است كه شامل سه نوع حيوان مى شود: شتر و گاو و گوسفند.

حق نهى از منكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 71 - 4،5

4 _ امر به معروف و نهى از منكر ، حقى است برخاسته از شأن ولايت و سرپرستى عموم مؤمنان به يكديگر .

و المؤمنون و المؤمنت بعضهم أولياء بعض يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر

5 _ امر به معروف و نهى از منكر ، تبلور ولايت و محبت جامعه ايمانى نسبت به يكديگر

و المؤمنون و المؤمنت بعضهم أولياء بعض يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر

حق و باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 53 - 4

4 - تورات ، وسيله اى كارآمد براى تشخيص حق از باطل

و إذ ءاتينا موسى الكتب و الفرقان

{فرقان}; يعنى، وسيله تمييز و تشخيص و مراد از آن - به مناسبت مورد - چيزى است كه

بتوان به وسيله آن، حق را از باطل در محدوده احكام و معارف الهى، متمايز ساخت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 81 - 12

12 _ شكست نهايى در جنگ بين حق و باطل ، سرنوشت محتوم حق ستيزان و باطل مداران مفسد است .

إن اللّه سيبطله إن اللّه لايصلح عمل المفسدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 51 - 15

15_ باطل نمى تواند براى هميشه پوشاننده حق باشد .

الئ_ن حصحص الحق أنا رودته عن نفسه

حق وطن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 84 - 4

4 - داشتن وطن و سرپناه از حقوق ملت ها و جوامع بشرى است . *

من ديركم

قرآن با اضافه كردن كلمه {ديار} به {كم} و نسبت دادن خانه و وطن به انسانها (دياركم = خانه هايتان و وطنتان) اين حقيقت را امضا و تثبيت مى كند كه: هر ملت و طايفه اى اين حق را دارد كه در سرزمينى سكنا گزيند و محلى را براى زندگى انتخاب كند.

حق ولايت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 71 - 4

4 _ امر به معروف و نهى از منكر ، حقى است برخاسته از شأن ولايت و سرپرستى عموم مؤمنان به يكديگر .

و المؤمنون و المؤمنت بعضهم أولياء بعض يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 108 - 3

3 - پيامبران الهى ، داراى حق ولايت

و اطاعت بر مردم

فاتّقوا اللّه و أطيعون

تفريع {اتّقوا اللّه و أطيعون} بر جمله {إنّى لكم رسول} بيانگر اين معنا است كه: اگر قبول داريد من رسول الهى و امين هستم; پس بر شما لازم است كه تقواى الهى پيشه كنيد و از من فرمان ببريد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 126 - 4

4 - پيامبران الهى ، داراى حق ولايت و اطاعت بر مردم

فاتّقوا اللّه و أطيعون

تفريع {فاتقوااللّه و أطيعون} بر آيه قبل (إنّى لكم رسول أمين) بيانگر اين حقيقت است كه با توجه به اين كه من رسول الهى و امين هستم، پس بر شما لازم است كه تقواى الهى پيشه كنيد و از من فرمان ببريد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 131 - 3

3 - پيامبران الهى ، داراى حق ولايت و اطاعت بر مردم

فاتّقوا اللّه و أطيعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 144 - 4

4 - پيامبران الهى ، داراى حق ولايت و اطاعت بر مردم

و أطيعون

تفريع {فاتّقوا اللّه و أطيعون} بر آيه قبل (إنّى لكم رسول أمين)، بيانگر اين معنا است كه با توجه به اين كه من رسول خدا هستم، بر شما لازم است كه تقواى او را پيشه كنيد و از من فرمان بريد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 150 - 4

4 - پيامبران الهى ، داراى حق ولايت و اطاعت بر مردم

فاتّقوا اللّه و أطيعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

13 - شعراء - 26 - 163 - 3

3 - پيامبران الهى ، داراى حق ولايت و اطاعت بر مردم

فاتّقوا اللّه و أطيعون

تفريع {فاتّقوا اللّه وأطيعون} بر آيه قبل (إنّى لكم رسول أمين) بيانگر اين معنا است كه با توجه به اين كه من رسول الهى ام، بر شما لازم است كه تقواى الهى را رعايت كنيد و از من فرمان ببريد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 179 - 4

4 - پيامبران الهى ، داراى حق ولايت و اطاعت بر مردم

فاتّقوا اللّه و أطيعون

تفريع {اتّقوا اللّه و أطيعون} بر آيه قبل (إنّى لكم رسول أمين); بيانگر اين حقيقت است كه با توجه به اين كه من رسول الهى و امين هستم، پس بر شما لازم است كه ضمن رعايت تقواى الهى از من اطاعت كنيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 33 - 4

4- پيامبر ( ص ) ، داراى حق ولايت بر مردم ، در پرتو جعل و تفويض الهى

أطيعوا اللّه و أطيعوا الرسول

اطاعت رسول(ص)، به فرمان الهى جعل و تفويض او واجب شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 17 - 6

6 - پيامبراكرم ( ص ) ، داراى حق ولايت و فرماندهى بر انسان ها

و من يطع اللّه و رسوله يدخله جنّ_ت

حق همبسترى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 51 - 3،4،7،9،12،13

3 - پيامبر ( ص ) اختيار دارد كه در تماس با همسرانش ، به

اختيار خود ، برخى را مقدم بدارد و برخى ديگر را به تأخير بيندازد .

ترجى من تشاء منهنّ و تئوى إليك من تشاء

احتمال دارد كه مراد از {حق اختيار تأخير و تقديم} _ چنان كه برخى از مفسران نيز گفته اند _ {حق همبسترى} باشد.

4 - واگذارى حق تصميم و اختيار درباره همبسترى با همسران ، به خود پيامبر ( ص ) به خاطر رفع مشقت از آن حضرت است .

لكيلا يكون عليك حرج . .. ترجى من تشاء منهنّ

7 - بر پيامبر ( ص ) روا و جايز است كه تصميم خود را درباره به تأخير انداختن همبسترى با يكى از همسران خود ، تغيير داده و آن را مقدم بدارد .

ترجى من تشاء منهنّ . .. و من ابتغيت ممّن عزلت فلاجناح عليك

برداشت بالا، بنابراين احتمال است كه مراد از {ترجى} و {تؤوى} تقديم و تأخير در همبسترى با يكى از همسران باشد. بنابراين مراد از {من عزلت} آن كسى خواهد بود كه فعلاً از او كناره گيرى شده است. و به عبارتى، همبسترى با او به تأخير افتاده است.

9 - واگذار شدن تقديم و تأخير همخوابگى با همسران ، به تصميم پيامبر ( ص ) به منظور فراهم آوردن رضايت آنان است .

ترجى من تشاء منهنّ . .. ذلك أدنى أن تقرّ أعينهنّ و لايحزنّ و يرضين

12 - همسران پيامبر ، به موضع و تصميم عادلانه آن حضرت درباره تأخير و تقديم همخوابگى با هر يك از آنان ، اطمينان خاطر داشتند .

ذلك أدنى أن تقرّ أعينهنّ و لايحزنّ و يرضين بما ءاتيتهنّ كلّهنّ

از اين كه خداوند، در فلسفه واگذارى اختيار تصميم

گيرى در همخوابگى با همسران و يا رد و قبول زنانى كه خود را به آن حضرت هبه مى كنند، به پيامبر(ص) گفته است: {چنين حقّى، به خاطر جلب رضايت همسران است} حكايت مى كند كه آنان، پيامبر(ص) را در تصميم و موضع گيرى اش در قبال آنان، عادل مى دانسته اند.

13 - خدايى بودن حق تصميم گيرى پيامبر ( ص ) درباره همخوابگى با همسران ، مايه شادمانى آنان و موجب رفع نگرانى شان است .

ترجى من تشاء منهنّ . .. ذلك أدنى أن تقرّ أعينهنّ و لايحزنّ و يرضين بما ءاتيتهنّ

احتمال دارد كه مشارٌاليه {ذلك} اصلِ حكمى باشد كه آن حضرت، با آن، حقّ پيدا كرد تا مجاز به چنان رفتارى با همسران خود باشد. در اين صورت، رضايت و رفع نگرانى از آنان، باز مى گردد به اين كه آنان، چون به حكم خداوند تن در مى دهند، و آنچه از پيامبر(ص) مى رسد تابع حكم خدا است از آنان راضى اند.

حمايت از حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 32 - 15

15- دخالت هاى الهى ، در تاريخ به نفع جبهه حق و عليه جبهه كفر

و سيحبط أعم_لهم

چنانچه حبط عمل در اين آيه، به معناى عقيم ساختن تلاش هاى ستيزه جويانه كافران عليه دين باشد; استفاده مى شود كه خداوند، به موقع از جبهه حق حمايت كرده و تلاش كافران را بى ثمر خواهد ساخت.

ختم قلب حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 80 - 1

1 - تأثيرناپذيرى برخى از انسان ها

در برابر پيام انبيا ، على رغم روشنى و اصالت آن

إنّك على الحقّ المبين . إنّك لاتسمع الموتى ... إذا ولّوا مدبرين

آيه فوق بدين معنا است كه: اى پيامبر! با اين كه تو بر حقى _ آن هم حقى بس روشن و انكارناپذير _ اما در عين حال نبايد توقع داشته باشى كه سخنانت در دل همگان تأثير كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 24 - 6

6- توبيخ الهى نسبت به حق گريزان ، به خاطر بسته بودن قلب و روح آنان بر آيات ژرف قرآن

أفلايتدبّرون القرءان أم على قلوب أقفالها

برداشت بالا، بر اين اساس است كه {أم} به معناى {بل} و براى اضراب انتقالى باشد.

خداشناسى حق طلبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 86 - 8

8 - وجود نشانه هاى روشن و غيرقابل انكار الهى ، در نظام شب و روز براى جويندگان حقيقت

إنّ فى ذلك لأي_ت لقوم يؤمنون

عبارت {قوم يؤمنون}; يعنى، كسانى كه داراى زمينه گرايش به حق اند و اگر حق را بيابند به آن ايمان مى آورند.

خشوع براى حاكمان بر حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 100 - 11

11_ لزوم احترام به حاكمان برحق و تواضع و خشوع در برابر آنان

و خرّوا له سجّدًا

خطر حق ناپذيرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 16 - 4

4- مترفان و صاحبان مال و منال بيش از ديگران در معرض نافرمانى خدا و حق ناپذيرى قرار دارند .

أمرنا

مترفيها ففسقوا فيها

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه مفعول {أمرنا} كلمه محذوفى چون {بالطاعة} و . .. باشد. بنابراين معناى آيه چنين مى شود: ما مترفان جامعه را به طاعت و بندگى فرمان مى دهيم، ولى آنان برخلاف انتظار راه فسق و نافرمانى پيشه مى سازند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 88 - 6

6 _ اشراف و بزرگان هر قوم در معرض استكبار و حق ناپذيرى هستند .

قال الملأ الذين استكبروا من قومه

درخواست حق طلبى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 25 - 7

7 - موسى ( ع ) در وادى طوى از خداوند خواست او را پذيراى حقيقت قرار دهدو توان مندى هاى او را براى دريافت پيام هاى الهى افزايش دهد .

ربّ اشرح لى صدرى

شرح صدر، گنجايش دادن آن براى قبول حق است (لسان العرب). صدر و قلب، كنايه از نفس انسان است كه داراى وصف فهم و درك است و گفته شده است كه صدر اعم از قلب است، زيرا علاوه بر عقل و علم، شامل قواى شهوت و غضب و هوس و غير آن نيز مى شود (مفردات راغب).

دشمنى با حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 258 - 26

26 _ كفر همراه با عناد و ايستادگى در برابر حق ، ستمگرى است .

فبهت الّذى كفر و اللّه لا يهدى القوم الظّالمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 32 - 8

8 _ عناد و لجاجت

آدمى در برابر حق تا مرز رضايت به نابودى خويش و گرفتار شدن به عذاب هاى الهى

اللّهم إن كان هذا هو الحق من عندك فأمطر علينا حجارة . .. أو ائتنا بعذاب أليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 176 - 7،8

7 - پذيرش برخى از احكام و معارف كتاب هاى آسمانى و انكار برخى ديگر ، مخالفت با حق و دور شدن از آن است .

إن الذين اختلفوا فى الكتب لفى شقاق بعيد

مفسران درباره اختلاف در كتابهاى آسمانى - كه مفاد جمله {اختلفوا فى الكتاب} است - چند وجه گفته اند و برداشت فوق بيان يكى از آن وجوه مى باشد. {شقاق} به معناى عداوت و دشمنى است و مفعول آن به قرينه جمله قبل كلمه اى همانند {الحق} مى تواند باشد.

8 - ايمان به برخى از كتب آسمانى و انكار برخى ديگر ، مخالفت با حق و دور شدن از آن است .

إن الذين اختلفوا فى الكتب لفى شقاق بعيد

برداشت فوق از جمله وجوهى است كه در تفسير {اختلفوا فى الكتاب} بيان شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 110 - 4

4 _ كفر و عنادورزى در برابر حق داراى رابطه متقابل با عدم درك صحيح حقايق است.

و نقلب أفئدتهم . .. كما لم يؤمنوا به أول مرة

رابطه متقابل از آن جهت كه ميان {عناد} و وارونگى دل و ديده پيوندى برقرار شده كه هركدام از آن دو قابليت تأثير در ديگرى دارد. از يكسو كفر موجب وارونگى دل مى شود و از سوى ديگر اين

حالت نيز آدمى رابه كفر و طغيان بيشتر سوق مى دهد.

دشمنى با حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 86 - 10

10 - دشمنى با كفرپيشگان حق ستيز و پرهيز از تقويت آنان ، نشانه پيامبرى و لازم جدايى ناپذير آن

و ما كنت ترجوا أن يلقى إليك الكت_ب . ..فلاتكوننّ ظهيرًا للك_فرين

برداشت ياد شده با توجه به تفريع {لاتكوننّ. ..} بر صدر آيه به دست مى آيد.

دشمنى با حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 10 - 1

1 - اعلام بغض و دشمنى شديد خداوند نسبت به كافران لجوج و حق ناپذير در قيامت

إنّ الذين كفروا ينادون لمقت اللّه أكبر من مقتكم أنفسكم إذ تدعون إلى الإيم_ن فتكف

{مقت} به معناى بغض شديد است.

دشمنى حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 2 - 1

1 - رو به رو شدن قرآن و پيامبراسلام ، با مخالفت كافران سركش ، متكبر ، ستيزه جو و حق ناپذير

و القرءان ذى الذكر . بل الذين كفروا فى عزّة و شقاق

{عزت} در اصل به معناى رفعت و سرافرازى است; ولى هرگاه احساس عزت برخاسته از عوامل ناصواب (مانند غرور و خودپسندى) باشد، اين واژه در معناى غرور و تكبّر به كار مى رود. در آيه شريفه نيز در همين معنا به كار رفته است. {شقاق} به معناى مخالفت است و مقصود از آن در اين آيه، مخالفت با پيامبراسلام و قرآن است. گفتنى است تنكير {عزت} و {شقاق} دلالت بر شدت

آن دو دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 24 - 3

3 - تهديد شدن كافران حق ناپذير به عذاب الهى ، به سبب دشمنى ها و كارشكنى هاى آنان نسبت به رسالت پيامبراسلام

فسيعلمون من أضعف ناصرًا و أقلّ عددًا

دشمنى حق و باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 89 - 28

28 _ وانهادن داورى نهايى به خداوند براى فيصله دادن به خصومت هاى طرفداران حق و باطل ، مصداقى از توكل بر اوست .

على اللّه توكلنا ربنا افتح بيننا و بين قومنا بالحق

دعوت از حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 21 - 17

17 - شيطان ، فراخوان حق ناپذيران به دوزخ

كان الشيط_ن يدعوهم إلى عذاب السعير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 17 - 1

1 - آتش دوزخ ، مجرمان و حق گريزان را به سوى خود فرامى خواند .

تدعوا من أدبر و تولّى

دعوت به حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 5 - 9

9 - تعاليم پيامبران ، مطابق حق بوده و آنان مردم رابه سوى حق فرامى خواندند .

كذّبت قبلهم قوم نوح . .. ليدحضوا به الحقّ

دلايل پيروزى حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 81 - 6

6- ناپايدارى و شكست پذيرى جريان باطل ، دليل و نشان پيروزى قطعى جريان حق . به هنگام ظهور و بروزش

در صحنه پيكار

جاء الحقّ و زهق الب_طل إن الب_طل كان زهوقًا

از اينكه خداوند ناپايدارى و شكست پذيرى را ذاتى باطل معرفى كرد (إن الباطل كان زهوقاً) استفاده مى شود كه خود همين ناپايدارى، دليل پيروزى حق است.

دلايل حاكميت حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 27 - 5

5 - حق مدار و هدفمند بودن آفرينش جهان ، مستلزم حاكميت حق بر جامعه بشرى است .

فاحكم بين الناس بالحقّ و لاتتّبع الهوى . .. و ما خلقنا السماء و الأرض و ما بينهم

يادآورى هدفمند و حق مدار بودن آفرينش، پس از توصيه به رعايت حق در داورى به داوود(ع)، مى تواند حاكى از ارتباط ميان اين دو مطلب و گوياى برداشت ياد شده باشد.

دلايل حق ناپذيرى كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 100 - 10

10 - شرارت و حق ستيزى كافران در دنيا ، گواه حق گريزى آنان پس از بازگشت دوباره به دنيا

قال ربّ ارجعون . .. كلاَّ إنّها كلمة هو قائلها

دين حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 135 - 13

13 - اصرار بر توحيد ، از نشانه هاى اساسى دين حق و از علامت هاى مهم آيين هدايت بخش است .

و قالوا . .. تهتدوا قل بل ملة إبرهيم حنيفاً و ما كان من المشركين

جمله {و ما كان من المشركين} در حقيقت بيان علت گزينش آيين ابراهيم، اعلام شايستگى آن براى پيروى و دليل هدايت بخشى آن است; يعنى، به اين دليل كه ابراهيم مشرك

نبود و آيين او به شرك آميخته نبود، بايد پيروى شود و به همين دليل آيين او آيينى هدايت بخش است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 29 - 6

6 _ شريعت اسلام ، تنها دين حق و مورد پذيرش خداوند

و لا يدينون دين الحق

مقصود از دين حق در {لايدينون دين الحق} دين اسلام است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 33 - 4،5،8

4 _ اسلام ، تنها دين حق و مورد قبول خدا

هو الذى أرسل رسوله بالهدى و دين الحق

5 _ آمدن پيامبر ( ص ) ، همراه با هدايت ( قرآن ) و دين حق ( اسلام ) در راستاى تكميل نور الهى و تحقق اراده خداست .

و يأبى اللّه إلا أن يتم نوره . .. هو الذى أرسل رسوله بالهدى و دين الحق

8 _ تعلق اراده الهى در غلبه يافتن دين حق ( اسلام ) بر ديگر اديان جهان ، على رغم كراهت مشركان

و دين الحق ليظهره على الدين كله و لو كره المشركون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 53 - 10

10 - تنها دين اسلام از ميان ديگر اديان الهى ، حق بوده و سزاوار پيروى كردن است .

إنّا كنّا من قبله مسلمين

از اين كه پيروان اديان الهى پيشين (اهل كتاب) با آمدن دين اسلام، اين دين را حق دانستند و دست از دين گذشته خود برداشته و تسليم دين اسلام گشتند; مى توان مطلب ياد شده را استفاده كرد.

راه اثبات حق

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 61 - 5

5 _ مباهله ، راهى نتيجه بخش براى اثبات حقّ ، پس از اقامه برهان

انّ مَثَل عيسى . .. فمن حاجّك فيه من بعد ما جاءك من العلم فقل تعالوا

در برداشت فوق، ضمير {فيه}، به كلمه {الحق} برگردانده شده است.

رجعت حق ستيزان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 83 - 12

12 - تهديد حق ستيزان عصر بعثت به محاكمه و مجازات در روز رجعت

و يوم نحشر من كلّ أُمّة فوجًا ممّن يكذّب ب_اي_تنا

ظاهراً آيه ياد شده، تعريض به رجعت كافران عصر بعثت نيز دارد.

رحمت بر حق پذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 82 - 7

7- تنها اهل ايمان و حق پذيران ، برخوردار از شفا و رحمت قرآنند .

و ننزّل من القرءان ما هو شفاء و رحمة للمؤمنين

رد استمهال حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 35 - 6

6 - كافران حق ستيز ، فاقد هر گونه مجال و فرصت براى عذرخواهى و رضايت طلبى از خداوند ، در روز قيامت

و لا هم يستعتبون

{إستعتاب} (مصدر {يستعتبون}) به معناى درخواست عذرخواهى است. و در اين آيه مى تواند كنايه از اين باشد كه به كافران، مجالى براى عذرخواهى و طلب رضايت خداوند، داده نمى شود.

روحيه حق پذيرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 125 - 3،4

3 _ تسليم بودن انسان در برابر حق

و داشتن روحيه حق پذيرى، نشانه برخوردارى از هدايت و توفيق الهى است.

فمن يرد الله أن يهديه يشرح صدره للإسلم

اسلام در اين آيه مى تواند به معنى لغوى آن كه تسليم است، باشد.

4 _ حالت پذيرش در برابر معارف آسمانى اسلام نشانه شرح صدر است.

فمن يرد الله أن يهديه يشرح صدره للإسلم

در برداشت فوق اسلام به معنى اصطلاحى آن كه دين اسلام است، گرفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 53 - 12

12 - داشتن روحيه حق پذيرى ، زمينه رشد و كمال است .

إن تسمع إلاّ من يؤمن بأي_تنا فهم مسلمون

{مسلم} به كسى گفته مى شود كه تسليم و منقاد بوده و بدون پيش داورى و موضع گيرى پيشين، در مواجهه با حق، آن را بپذيرد. اين كه خداوند، فرموده است: {تو به دارندگان روحيه تسليم، مى توانى منظورت را تفهيم كنى و آنان نيز آن رامى پذيرند}، نشان مى دهد كه داشتن چنين حالتى، باعث حرف شنوى و در نتيجه، رشد مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 188 - 18

18 _ تنها مؤمنان و دارندگان روحيه باور و تصديق ، تأثيرپذير از انذار و بشارت انبيا و بهره مند از پيام هاى ايشان خواهند بود .

إن أنا إلا نذير و بشير لقوم يؤمنون

روش اثبات حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 78 - 7

7 - معجزات پيامبران ، در جهت اثبات حق و ابطال باطل بود .

و ما كان لرسول أن يأتى بأية إلاّ

بإذن اللّه

جمله {و خسر هنالك المبطلون} در ذيل آيه، قرينه است براين كه معجزات رسولان، در راستاى زيان زدن به باطل گرايان و مبارزه با جريان باطل است.

روش اثبات حق ستيزى مكذبان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 49 - 11

11 - تحدّى با منكران قرآن ، روشى ارائه شده از سوى خدا به پيامبر ( ص ) براى اثبات دروغ گويى و انگيزه هاى حق ستيزانه آنان

قل فأتوا بكت_ب من عند اللّه هو أهدى منهما

امر در {فأتوا} به اصطلاح براى تعجيز (نشان دادن عجز ناتوانى كافران) و تحدى است.

روش اثبات حق يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 52 - 3

3_ يوسف ( ع ) با تقاضاى دادرسى و درخواست بازجويى از زنان ، درصدد بود تا به پادشاه اثبات كند كه هرگز با همسر وى رابطه نامشروع نداشته و به او خيانت نكرده است .

ذلك ليعلم أنى لم أخنه بالغيب

برداشت فوق ، بر اين اساس است كه ضمير در {يعلم} و {لم أخنه} به {ملك} باز گردد.

روش احقاق حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 109 - 5

5- هشدار و انذار و يا توسل به قدرت در مسير احقاق حق و پياده كردن دين ، بايد پس از اتمام حجت و بيان حقايق دينى باشد .

و ما أرسلن_ك إلاّ رحمة للع_لمين . .. قل إنّما يوحى إلىّ ... فهل أنتم مسلمون . فإ

روش اصلاح حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

10 - اسراء - 17 - 102 - 13

13- انذار پس از تبيين حق ، وسيله اى است در جهت اصلاح حق ناپذيران

لقد علمت . .. و إنى لأظنّك ي_فرعون مثبورًا

ذكر {إنى لأظنّك يافرعون مثبوراً} پس از ارائه معجزه و رد آن از سوى فرعون، احتمال دارد وارد شدن از در تهديد براى اصلاح باشد.

روش برخورد با حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 91 - 26

26 _ ضرورت اكتفا كردن به ابلاغ و پرهيز از بحث و مجادله با كسانى كه روحيه عناد و لجاجت داشته و حق ناپذيرند.

قل الله ثم ذرهم فى خوضهم يلعبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 68 - 7

7 _ لزوم پرهيز از بحثها و مجادله هاى بى ثمر با كسانى كه در جستجوى حقيقت نيستند.

الذين يخوضون . .. فأعرض عنهم حتى يخوضوا فى حديث غيره

روش برخورد حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 26 - 9

9 - جنجال آفرينى و هوچى گرى ، از شيوه هاى مخالفان جبهه حق

و قال الذين كفروا . .. و الغوا فيه لعلّكم تغلبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 30 - 6

6 - روى آورى به اتهام و جنگ روانى تبليغى ، شيوه مخالفان پيام حق

و لمّا جاءهم الحقّ قالوا ه_ذا سحر

روش برخورد حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 99 - 11

11- تنها شيوه حق

ناپذيران ستم پيشه در برخورد با آيات الهى ، انكار آنهاست .

فأبى الظ_لمون إلاّ كفورًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 47 - 6

6 - جدى نگرفتن پيام حق و برخورد هوچى گرانه با آن ، شيوه مستمر اهل باطل

فلمّا جاءهم ب_اي_تنا إذا هم منها يضحكون

روش تبيين حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 125 - 13

13- لزوم به كارگيرى برترين و مؤثرترين روش ها ، در جدل ( مباحثه و مناظره ) براى بيان مسائل دينى و احياى حقايق الهى

ادع إلى سبيل ربّك . .. و ج_دلهم بالتى هى أحسن

روش تشخيص حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 66 - 24

24 _ فراوانى رهروان يك راه هرگز نشانه سلامت آن راه نيست .

و كثير منهم ساء ما يعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 26 - 5

5- مقايسه بين عقايد حق و باطل ، روشى براى تشخيص حق و رهنمودى كاربردى براى تعيين مسير حركت آدمى است .

مثلاً كلمة طيّبة كشجرة طيّبة أصلها ثابت و فرعها فى السّماء . .. و مثل كلمة خبيثة

بى شك منظور از تشبيهات در قرآن، و از جمله موارد ياد شده در آيه هاى فوق، تبيين دقيق آن دسته از معارفى است كه فهم آنها مشكل مى باشد و فلسفه چنين روشنگرى اى نيز، قطعاً ارائه راه روشن براى انسان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 -

27 - 4

4 - ارزيابى منطقى براساس ملاك هاى شناخته شده جهت تشخيص حقانيت ، شيوه اى قرآنى است .

قل أرونى الذين ألحقتم به شركاء

درخواست پيامبر(ص) از مشركان، براى ارائه خدايان ادعايى شان صرفاً جهت به نمايش گذاشتن آنها نيست; بلكه به منظور ارزيابى آنان است و اين كه آيا آنها واجد صفات الوهيت و ربوبيت هستند، يا خير؟ بنابراين از آيه استفاده مى شود كه شيوه پسنديده در اثبات حقانيت و يا عدم آن، ارزيابى منطقى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 18 - 14

14 - شنيدن سخنان و برگزيدن بهترين آنها ، تنها راه مطمئن و خردورزانه براى دستيابى به حقايق الهى

الذين يستمعون القول . .. أُول_ئك الذين هديهم اللّه و أُول_ئك هم أُولوا الألب_ب

روش حق ستيزى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 56 - 7

7- انكارِ رسولان الهى ، بينشى متّكى به باطل و در جهت ستيز با حقيقت است .

و يج_دل الذين كفروا بالب_طل ليدحضوا به الحقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 114 - 3

3 _ تجليل حاكمان ستمگر از عالمان ستيزه جو با حق تا حد مقرب ساختن آنان به درگاه خويش

قال نعم و إنكم لمن المقربين

روش حق ستيزى كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 56 - 6

6- جدال و اشكال تراشى ، با به كارگيرى روش هاى باطل و دستاويز هاى دروغين ، از شيوه هاى مبارزه كافران با حق است .

و

يج_دل الذين كفروا بالب_طل ليدحضوا به الحقّ

روش وصول به حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 82 - 12

12 _ نيل به حقيقت ، مولود امتزاج علم ، عبادت و اخلاق

ذلك بان منهم قسيسين و رهباناً و انهم لايستكبرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 50 - 19

19 _ به كارگيرى انديشه، راهى براى رسيدن به حقايق است.

قل لا أقول لكم عندى خزائن اللّه . .. أفلاتتفكرون

رؤيت عذاب حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 80 - 9

9 - تهديد حق ستيزان از سوى خداوند ، به محاكمه نهايى و مشاهده جزاى خويش در فرجام

بلى و رسلنا لديهم يكتبون

فعل {يكتبون} از يك سو مى رساند كه خداوند، هميشه حق ستيزان را به مجرد وقوع جرم جزا نمى دهد و از سوى ديگر افاده مى كند كه تأخير جزاى آنان سبب غفلت نمى شود; زيرا فرشتگان آن را ثبت مى كنند و در محاكمه نهايى مورد استفاده قرار مى گيرد.

رهبرى حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 65 - 14

14 _ تسليم در برابر احكام و داورى هاى حاكمان حق ، از علايم ايمان است . *

فلا و ربّك لا يؤمنون حتّى يحكّموك . .. و يسلّموا تسليماً

چون امر قضاوت هميشگى و احكام قرآن جاودانى است و پيامبر (ص) در همه ادوار حضور ندارد، بنابراين آيه مزبور شامل همه رهبران الهى و جانشينان بحق آن حضرت خواهد بود.

زمينه آمرزش

حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 34 - 2

2- امكان شمول عفو الهى ، نسبت به كافران حق ستيز ، به شرط توبه و پشيمانى قبل از مرگ

إنّ الذين كفروا و . .. ثمّ ماتوا و هم كفّار فلن يغفر اللّه لهم

از مفهوم آيه شريفه، استفاده مى شود كه اگر كافر معاند در حال كفر نميرد و قبل از مرگ توبه كند، مشمول {لن يغفر اللّه} نخواهد بود.

زمينه اجتناب از حق ناپذيرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 96 - 10

10- توجه به احاطه علمى خدا بر بندگان ، زمينه ساز پرهيز آنان از حق ناپذيرى و بهانه جويى است .

قل كفى بالله شهيدًا . .. إنه كان بعباده خبيرًا بصيرًا

اينكه خداوند بر مشركان حق ناپذير اتمام حجت كرده و آنگاه فرموده است: {او بر حال بندگان آگاه و بيناست} مى تواند مشعر به نكته ياد شده باشد.

زمينه استهزاى حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 6 - 2

2 - روى گردانى مداوم از حق ، زمينه ساز اقدامات خصمانه ترى عليه آن از طريق تكذيب و استهزا

إلاّكانوا عنه معرضين . فقد كذّبوا ... يستهزءون

با توجه به تفريع {فقد كذّبوا. ..} بر {كانوا عنه معرضين} روشن مى شود كه كافران در نتيجه روى گردانى مستمر از حق، كم كم موضعشان را نسبت به آن سخت تر كرده و صريحاً به تكذيب و ريشخند آن پرداختند.

زمينه اعراض از حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

10 - كهف - 18 - 57 - 9

9- جدال به باطل در برابر حق و به استهزا گرفتن آيات الهى ، زمينه ساز اِعراض از آن و بى اثر ماندن رهنمود هاى الهى است .

و يج_دل الذين كفروا بالب_طل ليدحضوا به الحقّ . .. و من أظلم ممّن ذكّر بأي_ت ربّه

ارتباط آيه مورد بحث با آيه قبل را مى توان اين چنين تصوير كرد كه اِعراض كنندگان از آيات الهى، همان مجادلگرانى هستند كه با جدال باطل و استهزاى آيات الهى، خود را از فيض آن محروم مى سازند.

زمينه اقرار به حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 30 - 3

3- تقوا ، زمينه ساز اعتراف به حقايق و تسليم شدن در برابر آن

و قيل للذين اتّقوا ماذا أنزل ربّكم قالوا خيرًا

برداشت فوق با توجه به آيه 23 و 24 اين سوره است كه در آنها برخورد مستكبران را با همين سؤال مطرح كرده بود و آنان به دليل برخوردارى از روحيه استكبارى، قرآن را ساخته و پرداخته انسانها دانسته بودند. اما در اين جا متقين را مطرح كرده است كه به دليل داشتن تقوا در برابر واقعيت وحى، تسليم شده اند و آن را خير محض تلقى كرده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 64 - 9

9- خوديابى و مراجعه به وجدان ، زمينه ساز اعتراف به حقايق

فرجعوا إلى أنفسهم فقالوا إنّكم أنتم الظ_لمون

از اين كه بت پرستان پس از به خود آمدن و رجوع به وجدان و ضمير خويش، به بطلان شرك و راستى

توحيد پى بردند، مطلب ياد شده را مى توان استفاده كرد.

زمينه انكار حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 68 - 19

19 _ طغيانگرى ، زمينه كفرورزى و انكار حق

طغيناً و كفراً

تقديم طغيان بر كفر مى تواند بيانگر نقش طغيان در پيدايش كفر باشد.

زمينه ايصال به حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 38 - 8

8_ رسيدن به حق ، در گرو شناخت باطل و نفى آن است .

إنى تركت ملّة قوم لايؤمنون . .. واتبعت ملّة ءاباءِى إبرهيم

زمينه بصيرت حق طلبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 9 - 3

3_ قطره هاى بركت آفرين باران ، پيامدار بصيرت و بيدارى براى حق جويان

تبصرة و ذكرى لكلّ عبد منيب . و نزّلنا من السماء ماء مب_ركًا

از ارتباط اين آيه با آيه قبل، مطلب بالا قابل برداشت است.

زمينه پذيرش حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 24 - 13،15

13 _ توجه به علم كامل خداوند بر انديشه ها ، زمينه ساز اجابت دعوت خدا و رسول و پرهيز از نفاق و دورويى

لاتكونوا كالذين قالوا سمعنا و هم لايسمعون . .. و اعلموا أن اللّه يحول

15 _ توجه انسان ها به حشر قهرى ايشان به پيشگاه الهى ، زمينه ساز گرايش آنان به اجابت دعوت خدا و رسول

يأيها الذين ءامنوا استجيبوا . .. و أنه إليه تحشرون

هدف از بيان حشر آدميان به سوى خداوند پس از {استجيبوا . .. }، ايجاد

زمينه براى اجابت دعوت خدا و رسول است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 54 - 7

7- انسان ، موجودى مباحثگر و نيازمند مشاهده دلايل و بيان هاى مختلف براى پذيرش حق است .

و لقد صرّفنا فى ه_ذا القرءان للناس من كلّ مثل و كان الإنس_ن أكثر شىء جدلاً

بيان مجادلگرى انسان، پس از اشاره به ارائه مثال ها و بيان هاى مختلف در قرآن، گويا به اين نكته اشاره دارد كه براى اين موجود مجادلگر، سخن بسيار و با طرح هاى مختلف بايد گفته شود تا او قانع شده و به راه هدايت، رهنمون گردد.

زمينه تبليغ حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عصر - 103 - 3 - 12

12 - ترويج حق و تقويت روحيّه پايدارى ، نيازمند مشاركت و هم يارى مردم با يكديگر است .

تواصوا بالحقّ و تواصوا بالصبر

زمينه تسليم به حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 30 - 3

3- تقوا ، زمينه ساز اعتراف به حقايق و تسليم شدن در برابر آن

و قيل للذين اتّقوا ماذا أنزل ربّكم قالوا خيرًا

برداشت فوق با توجه به آيه 23 و 24 اين سوره است كه در آنها برخورد مستكبران را با همين سؤال مطرح كرده بود و آنان به دليل برخوردارى از روحيه استكبارى، قرآن را ساخته و پرداخته انسانها دانسته بودند. اما در اين جا متقين را مطرح كرده است كه به دليل داشتن تقوا در برابر واقعيت وحى، تسليم شده اند و آن را خير محض تلقى كرده اند.

زمينه تشخيص حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 28 - 9

9 - ايمان و تقوا ، سبب مى شود كه خداوند ، در درون انسان نورى قرار دهد كه با آن بتواند راه درست را تشخيص داده و مسير زندگى را سالم طى كند .

و يجعل لكم نورًا تمشون به

جمله {يجعل لكم. ..} (نظير جمله پيشين) جواب براى شرط مقدر است. تقدير آن چنين مى شود: {إن تتّقوا و تؤمنوا برسوله يجعل لكم نوراً تمشون به}.

زمينه تشخيص حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 110 - 8

8 - وجود حق و مظاهر آن ، زمينه ساز آشكار شدن ماهيت نهفته حق ستيزان *

حتّى أنسوكم ذكرى

از اين كه خداوند، مؤمنان را عامل غفلت كافران از ياد خدا معرفى كرده است، به دست مى آيد كه اگر مؤمنان نبودند، ماهيت حق ستيز كافران نهان مى ماند; ولى وجود آنان سبب شد تا چهره اصلى آنها آشكار شود.

زمينه تنبه حق طلبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 9 - 3

3_ قطره هاى بركت آفرين باران ، پيامدار بصيرت و بيدارى براى حق جويان

تبصرة و ذكرى لكلّ عبد منيب . و نزّلنا من السماء ماء مب_ركًا

از ارتباط اين آيه با آيه قبل، مطلب بالا قابل برداشت است.

زمينه حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 17 - 7

7 - دستيابى انسان به حق و عدل ، در پرتو بهره گيرى از قرآن و

به كارگيرى آن

أنزل الكت_ب بالحقّ و الميزان

بنابراين كه {الميزان} عبارت ديگرى از {الكتاب} باشد و با توجه به اين كه {ميزان} ابزار اجراى عدالت است، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

زمينه حق پذيرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 84 - 18

18- عبادت و پرستش خدا ، زمينه ساز پندپذيرى و حق شنوى است .

ذكرى للع_بدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 54 - 5

5 - نرمى و سلامت دل ، زمينه اى مناسب براى گرايش به حق و پذيرش آن

ليجعل . .. للذين فى قلوبهم مرض و القاسية قلوبهم ... و ليعلم الذين أُوتوا العلم أ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 44 - 3

3 - بصيرت و روشن دلى ، زمينه ساز پذيرش سخن حق و عبرت آموزى است .

إنّ فى ذلك لعبرة لأُوْلى الأبص_ر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 42 - 6

6 - علم و معرفت ، زمينه ساز خضوع و تسليم انسان در برابر حق

و أُوتينا العلم من قبلها و كنّا مسلمين

تقديم {علم} بر {اسلام} مى تواند بيانگر مطلب فوق باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 7 - 9

9 - حق پذيرى ، زمينه و شايستگى و صلاحيتِ لازم را مى طلبد .

و إذا تتلى عليه ءاي_تنا ولّى مستكبرًا . .. كأنّ فى أُذنيه وقرًا

اين كه گفته است: {لهو طلبان، با شنيدن آيات الهى، روى مى گردانند

به گونه اى كه گويا ثقل سامعه دارند}، مى رساند كه پذيرفتن حق، زمينه لازم دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 21 - 6

6 - توجّه به در اختيار خداوند بودن همه موجودات عالم و نيز نعمت هاى اِعطا شده به انسان ، تبعيت از تعاليم آسمانى را اقتضا مى كند .

ألم تروا أنّ اللّه سخّر . .. و أسبغ عليكم نعمه ... اتّبعوا ما أنزل اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 22 - 18

18 - { روى أنّ النبىّ ( ص ) قرأ { أفمن شرح اللّه صدره للإسلام فهو على نور من ربّه } فقال إنّ النور إذا وقع فى القلب إنفسح له و انشرح ، قالوا : يا رسول اللّه فهل لذلك علامة يعرف بها ؟ قال : التجافى عن دارالغرور و الإنابة إلى دار الخلود و الإستعداد للموت قبل نزول الموت ;

از رسول خدا(ص) روايت شده است كه آن حضرت آيه {أفمن شرح اللّه صدره للإسلام فهو على نور من ربّه} را تلاوت كرد و آن گاه فرمود: هنگامى كه نور وارد قلب مى شود، قلب براى اسلام باز و گشاده مى گردد. گفتند: اى رسول خدا! آيا علامتى براى آن هست كه به وسيله آن شناخته شود؟ فرمود: علامت آن پهلو تهى كردن از خانه غرور و بازگشت به خانه جاويدان و آماده شدن براى مرگ قبل از آمدن آن است}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 44 - 13

13 - اعتقاد به بصيرت

و آگاهى كامل خداوند بر احوال بندگان ، زمينه ساز پرهيز آدمى از گناه و حق ناپذيرى است .

إنّ اللّه بصير بالعباد

يادآورى بصيرت و آگاهى خداوند بر احوال بندگان، براى كسانى كه در گناه افراط كرده، حق را نمى پذيرند (أنّ المسرفين هم أصحاب النار)، مى تواند گوياى مطلب ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 43 - 16

16 - توجه به رحمت گسترده و عقاب شديد خداوند ، زمينه ساز بازگشت انسان از مخالفت با حق

إنّ ربّك لذو مغفرة و ذو عقاب أليم

چنانچه جمله {إنّ ربك . ..} مربوط به مخالفان پيامبران باشد، از توجه دادن خداوند به مغفرت و عقاب خويش، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 85 - 10

10 - توجه به الوهيت و فرمانروايى جاويدان خداوند و نيز تداوم زندگى انسان در آخرت ، زمينه ساز گرايش انسان به حق

و هو الذى فى السماء إل_ه و . .. و عنده علم الساعة و إليه ترجعون

با توجه به اين كه آيات پيشين در رد منكران توحيد بود، استفاده مى شود كه طرح فرمانروايى خدا بر هستى در دنيا و آخرت، هشدارى به حق ستيزان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 3 - 7

7 - تشويق انسان از سوى خداوند ، به مطالعه و تأمل در نظام طبيعت به انگيزه حق جويى و حق پذيرى

إنّ فى السم_وت و الأرض لأي_ت للمؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 -

احقاف - 46 - 17 - 13

13- توجّه به وقوع حتمى وعده هاى الهى ، بازدارنده انسان از لجاجت و حق ناپذيرى *

ءامن إنّ وعد اللّه حقّ

{إنّ} بيانگر تعليل است; يعنى، ايمان بياور چون وعده خداوند حق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 14 - 18

18 - اطاعت از خدا و رسول او و قرار گرفتن انسان در مسير اصلى حق ، زمينه بخشش لغزش هاى وى

و إن تطيعوا اللّه و رسوله . .. إنّ اللّه غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 6 - 2،4

2_ تأمل و انديشه در كيفيت آفرينش ، زيبايى و اتقان بناى آسمان ، زمينه ره جويى به حق

بل كذّبوا بالحقّ . .. أفلم ينظروا إلى السماء ... و ما لها من فروج

واژه {ينظر}، به معناى تأمل و نگاه از روى دقت و تحقيق است.

4_ زينت و زيبايى آسمان ، به تدبير الهى و در جهت ره يابى انسان به حق

أفلم ينظروا . .. و زيّنّ_ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 45 - 12

12 - بيم از فرجام عمل ، نقطه آغازين حركت انسان به سوى تعهّد و حق پذيرى

فذكّر . .. من يخاف وعيد

از اين كه خداوند، پيامبر(ص) را موظّف كرده تا {من يخاف وعيد} با قرآن تذكر دهد; استفاده مى شود كه اعتقاد به قيامت و بيم از فرجام عمل، نخستين مرحله اى است كه فرد را مستعد پذيرش حق مى سازد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19

- نوح - 71 - 6 - 3

3 - تأثير سخن حق ، مشروط به وجود زمينه پذيرش است .

فلم يزدهم دعاءى إلاّ فرارًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عصر - 103 - 3 - 7

7 - حق پذيرى و دفاع از حق ، نيازمند شكيبايى و استقامت$ است .

تواصوا بالحقّ و تواصوا بالصبر

جمله {تواصوا بالصبر}، ممكن است درصدد بيان زمينه هاى لازم براى مفاد {تواصوا بالحقّ} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 248 - 15

15 _ ايمان ( باور ) ، زمينه ساز پذيرش معجزات الهى و بهره مندى از آن

انّ فى ذلك لاية لكم ان كنتم مؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 83 - 5

5 _ سابقه آشنايى مسيحيان عصر پيامبر ( ص ) به حقائق ، زمينه تأثيرپذيرى آنان از قرآن

ترى اعينهم تفيض من الدمع مما عرفوا من الحق

بدان احتمال كه مراد از {الحق} حقايقى غير از قرآن و رسالت پيامبر(ص) باشد بر اين مبنا: ما در {مما} مصدريه و {من} در {من الحق} تبعيضيه است نه بيانيه يعنى چون مسيحيان مؤمن، حقايقى از دين را مى شناختند، اعتراف به رسالت پيامبر(ص) كردند. ماضى بودن فعل {عرفوا} اين احتمال را تأييد مى كند.

زمينه حق ستيزى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 74 - 15

15 _ بى نيازى و رفاه ، زمينه ساز طغيان و ستيزه جويى با حق

و ما نقموا إلا أن أغنيهم اللّه و رسوله من فضله

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 82 - 6

6 _ جرم و تبه كارى ، زمينه ساز حق ستيزى است .

و يحق اللّه الحق بكلمته و لو كره المجرمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 6 - 2

2 - روى گردانى مداوم از حق ، زمينه ساز اقدامات خصمانه ترى عليه آن از طريق تكذيب و استهزا

إلاّكانوا عنه معرضين . فقد كذّبوا ... يستهزءون

با توجه به تفريع {فقد كذّبوا. ..} بر {كانوا عنه معرضين} روشن مى شود كه كافران در نتيجه روى گردانى مستمر از حق، كم كم موضعشان را نسبت به آن سخت تر كرده و صريحاً به تكذيب و ريشخند آن پرداختند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 80 - 1

1 - تصور ناقص انسان از خداوند و گستره علم وى ، زمينه ساز فروغلتيدن وى در دام حق ستيزى و مبارزه با پيامبران

أم أبرموا أمرًا . .. أم يحسبون أنّا لانسمع سرّهم و نجويهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 27 - 4

4- غوطهورى در سرخوشى ها و امكانات دنيايى ، از زمينه هاى حق ستيزى و هلاكت *

إنّهم جند مغرقون . كم تركوا ... فيها ف_كهين

ترسيم برخوردارى هاى فرعونيان _ پس از يادكرد هلاكت ايشان _ ممكن است از آن جهت باشد كه اين برخوردارى ها، در حق ستيزى آنان نقش داشته است.

زمينه حق ستيزى قوم لوط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21

- 74 - 10

10- پيشينه جامعه لوط در فسق و انحراف ، زمينه ساز روى آوردن آنان به كردار پليد و ناشايست و نپذيرفتن دعوت حضرت لوط ( ع )

تعمل الخبئث إنّهم كانوا قوم سوء ف_سقين

جمله {إنّهم كانوا. ..} به منزله تعليل براى جمله {تعمل الخبائث} مى باشد. بنابراين فسق (عصيان و انحراف از مسير حق) موجب رويكرد قوم لوط به خبائث و ناپاكى ها گرديد. گفتنى است فعل {كانوا} _ كه مفيد استقرار وصف است _ بيانگر تداوم فساد در ميان قوم لوط در گذشته است.

زمينه حق شناسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 54 - 8

8 - عقل ، ارزشمند بوده و در شناخت حقايق و پيشگيرى از نابكارى ها نقشى مهم و اساسى دارد .

إنّ فى ذلك لأي_ت لأُولى النهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 15 - 10

10 _ طرح سؤال و پرسش ، روشى براى برانگيختن انديشه و تفكر ، در شناخت بهتر حقايق الهى و گزينش بهترين عقيده ها و رفتارها

قل أذلك خير أم جنّة الخلد التى وعد المتّقون

زمينه حق شناسى فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 44 - 2

2 - سخنان نرم موسى و هارون ( ع ) ، زمينه اى مناسب براى پى بردن فرعون به حقيقت و يا پيدايش باور هاى خويش

فقولا له قولاً ليّنًا لعلّه يتذكّر أو يخشى

{خشية} ترسى است كه آميخته با احساس عظمت طرف مقابل باشد (مفردات راغب). حرف {أو} فرعون را بين دو واكنش احتمالى

ترسيم كرده است. بنابراين جمله {لعلّه...} بيان مى دارد كه اميد است فرعون يا حقيقت را فهميده و به آن يقين يابد و يالااقل احتمال صداقت موسى و هارون(ع) را بدهد و در نتيجه خطر را بزرگ ديده و از آن هراسان شود.

زمينه حق طلبى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 3 - 7

7 - تشويق انسان از سوى خداوند ، به مطالعه و تأمل در نظام طبيعت به انگيزه حق جويى و حق پذيرى

إنّ فى السم_وت و الأرض لأي_ت للمؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 110 - 2،3

2 - نقش اخلاص مبلغان دينى ، در گرايش مردم به تقوا و پيروى از حق

و ما أسئلكم عليه من أجر . .. فاتّقوا اللّه و أطيعون

3 - تقواى الهى ، زمينه ساز گرايش به حق و پيروى از آن

فاتّقوا اللّه و أطيعون

مقدم آمدن امر به تقوا (اتّقوا اللّه) بيانگر مطلب ياد شده است.

زمينه حق ناپذيرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 170 - 6

6 - تعصب هاى نژادى و فاميلى ، امرى نكوهيده و زمينه ساز حق ناپذيرى است .

و إذا قيل لهم اتبعوا ما أنزل اللّه قالوا بل نتبع ما ألفينا عليه ءاباءنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 75 - 11

11 _ جرم مستمر و تبه كارى ، زمينه ساز پيدايش روح استكبار و سر باز زدن از پذيرش حق است .

فاستكبروا و كانوا قوماً مجرمين

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 83 - 3

3- انسان هاى برخوردار از رفاه و نعمت ها ، در معرض ابتلا به بيمارى حق ناپذيرى

و إذا أنعمنا على الإنس_ن أعرض و نئا بجانبه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 56 - 6

6 - امكان سقوط انسان به مرحله اى از حق ناپذيرى كه هيچ آيت و معجزه اى در او تأثير نكرده و جملگى آنها را تكذيب كند .

و لقد أرين_ه ءاي_تنا كلّها فكذّب و أبى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 46 - 9

9 - اشرافيت ، زمينه حق ناپذيرى و استكبار در برابر پيامبران

إلى فرعون و ملإيه فاستكبروا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 55 - 4

4 - برخوردارى از امكانات مادى فراوان ، زمينه ساز خودپسندى و حق گريزى است .

كلّ حزب بما لديهم فرحون . .. أيحسبون أنّما نمدّهم به من مال و بنين

ذكر مال و فرزند، مى تواند بدان جهت باشد كه اين دو، در پيدايش فرقه گرايى و حق ناپذيرى مؤثر بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 6 - 2

2 - روى گردانى مداوم از حق ، زمينه ساز اقدامات خصمانه ترى عليه آن از طريق تكذيب و استهزا

إلاّكانوا عنه معرضين . فقد كذّبوا ... يستهزءون

با توجه به تفريع {فقد كذّبوا. ..} بر {كانوا عنه معرضين} روشن مى شود كه كافران در نتيجه روى گردانى مستمر از حق، كم كم

موضعشان را نسبت به آن سخت تر كرده و صريحاً به تكذيب و ريشخند آن پرداختند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 200 - 2

2 - جرم و گناه ، زمينه ساز حق ناپذيرى

كذلك سلكن_ه فى قلوب المجرمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 13 - 3

3 - روحيه فسق و تجاوزگرى ، زمينه ساز مقاومت انسان در برابر آيات روشن الهى و حقايق آشكار

إنّهم كانوا قومًا فسقين . فلمّا جاءتهم ءاي_تنا مبصرة قالوا ه_ذا سحر مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 57 - 7

7 - دلبستگى به زندگى دنيايى و مرز و بوم خويش ، زمينه ساز گريز از حق و هدايت

و قالوا إن نتّبع الهدى معك نتخطّف من أرضنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 34 - 3

3 - برخوردارى از ثروت و رفاه ، موجب پيدايش خصلت حق ناپذيرى است .

و ما أرسلنا فى قرية من نذير إلاّ قال مترفوها إنّا بما أُرسلتم به ك_فرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 74 - 9

9 - تكبر و خودبرتربينى ، زمينه حق گريزى و صفتى بس زشت و ناپسند

إلاّ إبليس استكبر و كان من الك_فرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 24 - 8

8 - برخوردارى از قدرت و توانايى سياسى و اقتصادى ، از زمينه هاى طغيان ، حق گريزى و دين ستيزى

كانوا

هم أشدّ منهم قوّة و ءاثارًا . .. إلى فرعون و ه_م_ن و ق_رون فقالوا س_حر كذّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 75 - 3

3 - افراط در شادمانى و زندگى سرمستانه ، زمينه ساز غفلت از حقايق و معارف الهى و انكار و تكذيب آنها

الذين كذّبوا بالكت_ب . .. ذلكم بما كنتم تفرحون فى الأرض بغير الحقّ و بما كنتم تم

برداشت ياد شده بر اين اساس استوار است كه مشار اليه {ذلكم} تكذيب كافران باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 23 - 9

9- ابتلاى انسان به لعن الهى و حق نشنوى ، معلول عملكرد خود او است .

فلو صدقوا اللّه لكان خيرًا لهم . .. أول_ئك الذين لعنهم اللّه فأصمّهم و أعمى أبص_

هر چند فعل هاى {أصمّ} و {أعمى} به خداوند نسبت داده شده، امااين مستلزم جبر نيست; زيرا انسان در ابتدا كر و كور نمى شود; بلكه در پى يك سلسله اعمال منافقانه، محكوم به لعن و نفرين الهى مى گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 7 - 9

9 - روح استكبار و خودبرتربينى ، سبب حرف ناشنوى ، حق ناپذيرى و دين گريزى قوم نوح بود .

و إنّى كلّما دعوتهم . .. و استكبروا استكبارًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 21 - 9

9 - قدرت سياسى و اقتصادى ، زمينه ساز كفر و حق ناپذيرى

و اتّبعوا من لم يزده ماله و ولده إلاّ خسارًا

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 11 - 5

5 - رفاه و قدرت اقتصادى ، از زمينه هاى حق ناپذيرى و دين گريزى

و المكذّبين أُولى النعمة

زمينه حق ناپذيرى زنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 10 - 14

14 - زنان همانند مردان ، در معرض انحراف و حق ناپذيرى شديد و مثال زدنى

ضرب اللّه مثلاً للذين كفروا امرأت نوح و امرأت لوط . ..قيل ادخلا النار مع الدخلين

زمينه حق ناپذيرى مردان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 10 - 14

14 - زنان همانند مردان ، در معرض انحراف و حق ناپذيرى شديد و مثال زدنى

ضرب اللّه مثلاً للذين كفروا امرأت نوح و امرأت لوط . ..قيل ادخلا النار مع الدخلين

زمينه دفاع از حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عصر - 103 - 3 - 7

7 - حق پذيرى و دفاع از حق ، نيازمند شكيبايى و استقامت$ است .

تواصوا بالحقّ و تواصوا بالصبر

جمله {تواصوا بالصبر}، ممكن است درصدد بيان زمينه هاى لازم براى مفاد {تواصوا بالحقّ} باشد.

زمينه عذاب حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 36 - 3

3 - نزول عذاب الهى بر حق ستيزان ، از پى اتمام حجت بر ايشان

إنّا أرسلنا عليهم . .. و لقد أنذرهم بطشتنا فتماروا بالنّذر

زمينه علم حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 24 - 2

2 - كافران

لجوج و حق ناپذير ، تنها به هنگام مشاهده نشانه هاى نزول عذاب الهى ، به ناتوانى و بى پناهى خود پى مى برند .

حتّى إذا رأوا ما يوعدون فسيعلمون من أضعف ناصرًا و أقلّ عددًا

زمينه غفلت از حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 73 - 11

11- موقعيت برتر اقتصادى و اجتماعى و بهره مندى هاى مادى ، زمينه ساز غفلت از حق و بهره نبردن از آيات قرآن

و إذا تتلى عليهم ءايتنا . .. أىّ الفريقين خير مقامًا و أحسن نديًّا

زمينه قبول حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 185 - 9

9 _ توجه به مرگ و نزديك بودن پايان عمر ، زمينه ساز پرهيز آدمى از انكار حق و معارف دين ( توحيد ، نبوت و قيامت ) است .

إن هو إلا نذير مبين . .. و أن عسى أن يكون قد اقترب أجلهم

زمينه كيفر حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 7 - 4

4 - ربوبيت الهى ، مقتضى مجازات كافران و حق ستيزان

إنّ عذاب ربّك لوقع

از اضافه {عذاب} به {ربّ}، مطلب بالا استفاده مى شود.

زمينه گمراهى حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 163 - 2

2 - آيين شرك و بت پرستى ، تنها در انسان هاى بدطينت و حق گريز زمينه تأثير و نفوذ دارد .

ما أنتم عليه بف_تنين . إلاّ من هو صال الجحيم

زمينه گواهى به حق

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 108 - 1،2،4

1 _ قوانين و شرايط شهادت بر وصيت ( عادل بودن شاهدان ، ضميمه قسم در موارد شك و . . . ) بهترين قوانين و شرايط براى تحقق شهادت ها به درستى و راستى

ذلك ادنى ان يأتوا بالشهدة على وجهها

2 _ توجه به احكام و قوانين شهادت بر وصيت ( نقض شهادت هاى دروغين و بازگشت حق سوگند به ديگران ) ، مايه هراس از اداى شهادت دروغ و زمينه ساز اداى شهادت به راستى و درستى

او يخافون ان ترد أيمن بعد أيمنهم

ضمير در {يخافوا} و {ايمنهم} به شاهدان نخست بر مى گردد و مراد از رد يمين {ترد أيمن) بازگشت حق سوگند به ديگران است. بنابراين {او يخافوا ان ترد...} يعنى تا شاهدان نخست بترسند كه سوگند آنان ناديده انگاشته شده و حق سوگند به ديگران بازگردانده شود.

4 _ رعايت تقوا و ترس از خدا ، ضامن اداى شهادت به درستى و راستى است .

ان يأتوا بالشهدة على وجهها . .. و اتقوا اللّه

زمينه هدايت حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 92 - 12

12 - تنها انذار و تهديد نسبت به عواقب شوم عمل ، داراى امكان تأثير در حق ستيزان

و من ضلّ فقل إنّما أنا من المنذرين

با اين كه قرآن دربردارنده هر دو بعد انذار و تبشير است; اما پيامبر(ص) در قبال گمراهان حق ناپذير، تنها موظف به بيان بُعد انذارگر قرآن بود و اين بدان جهت است كه تنها عاملى كه ممكن بود در آنان تأثير

بگذارد {انذار} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 48 - 7

7 - مجازات هاى دنيوى حق ستيزان از سوى خداوند ، به منظور هدايت و اصلاح آنان است ; نه انتقام .

و أخذن_هم بالعذاب لعلّهم يرجعون

زيان ترك تبليغ حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عصر - 103 - 2 - 3

3 - بى ايمانى و ترك عمل صالح و تبليغ نكردن از حق و صبر ، زيان بزرگى است .

لفى خسر

نكره آمدن كلمه {خسر}، براى بيان عظمت آن است. استثنايى كه در آيه بعد آمده، زيان را به غير افراد مستثنى، اختصاص داده است.

زيان حق ناپذيرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 70 - 6

6- بت پرستى و موضع گيرى در مقابل حق و رهبران الهى ، از زيان بارترين كار ها است .

و أرادوا به كيدًا فجعلن_هم الأخسرين

زيانكارى حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 85 - 4

4 - آشكار شدن خسارت و زيان كارى مشركان و كافران قدرتمند و حق ناپذير ، به وقت نزول عذاب الهى بر ايشان در دنيا

لمّا رأوا بأسنا . .. و خسر هنالك الك_فرون

سختى حق پذيرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 75 - 8

8 _ فروتنى ، شب زنده دارى ، حلم ، توبه ، عفو كريمانه ، پذيرش حق ، دورى از اسراف ، تنگ گيرى ، شرك ، زنا ، آدم كشى

و سخن باطل ، امرى دشوار و مقتضى صبر و شكيبايى

و عباد الرحم_ن الذين يمشون على الأرض هونًا . .. و الذين لايشهدون الزور ... أُول_

سختى عذاب اخروى حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 47 - 4

4 - عذاب اخروى براى كافران و حق ستيزان ، كيفرى گران و سخت مصيبت بار

و لولا أن تصيبهم مصيبة

{مصيبة} به بليه و هر امر مكروه، و ناخوشايند گفته مى شود و تنكير آن براى تفخيم است. بنابراين واژه {مصيبة} در اين آيه به معناى بلاى بزرگ مى باشد و مقصود از آن مى تواند عذاب استيصال باشد و مى تواند عذاب اخروى باشد.

سختى عذاب حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 27 - 1

1 - عذاب سخت و دشوار الهى ، كيفرى حتمى براى كافران حق ستيز

فلنذيقنّ الذين كفروا عذابًا شديدًا

لام و نون تأكيد در {لنذيقنّ}، حاكى از حتمى بودن عذاب و كيفر مى باشد.

سختى كيفر حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 5 - 12

12 - عقوبت دنيايى مردم حق ناپذير و ستيزه جو از اقوام گذشته ( چون قوم نوحو . . . ) مجازاتى سخت ، شگفت آور و درس آموز

فأخذتهم فكيف كان عقاب

برداشت يادشده از استفهام تعجيبى {كيف} استفاده مى شود.

سختى كيفر حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 5 - 12

12 - عقوبت دنيايى مردم حق ناپذير و ستيزه جو از اقوام

گذشته ( چون قوم نوحو . . . ) مجازاتى سخت ، شگفت آور و درس آموز

فأخذتهم فكيف كان عقاب

برداشت يادشده از استفهام تعجيبى {كيف} استفاده مى شود.

سرزنش اخروى حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 73 - 1

1 - سرزنش شدن كافران حق ستيز در قيامت از سوى خداوند

ثمّ قيل لهم أين ما كنتم تشركون

استفهام در {أين ما كنتم. ..} توبيخى است.

سرزنش تكذيب حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 5 - 2

2 _ تكذيب حق (قرآن)، بدون تأمل در آن، مورد سرزنش خداوند است.

فقد كذّبوا بالحق لمّا جاءهم فسوف

سرزنش حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 29 - 14

14- ايمان گروهى از جنيان ، به مجرد شنيدن قرآن ، تعريضى به مشركان لجوج و حق ستيز است . *

و إذ صرفنا إليك نفرًا من الجنّ

با توجه به اين كه آيات پيشين، تماماً هشدار به مشركان بود; اين آيه نيز در بردارنده تعريض و سرزنش براى آنان است; زيرا جنيان پيغام قرآن را شنيده و پذيرفتند; ولى آنان چنين نكردند.

سرزنش حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 24 - 1،6

1- توبيخ بيماردلان حق گريز ، از سوى خداوند به خاطر نينديشيدن در ژرفاى مفاهيم قرآن

أفلايتدبّرون القرءان

6- توبيخ الهى نسبت به حق گريزان ، به خاطر بسته بودن قلب و روح آنان بر آيات ژرف قرآن

أفلايتدبّرون القرءان أم على قلوب أقفالها

برداشت بالا، بر اين اساس است

كه {أم} به معناى {بل} و براى اضراب انتقالى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 21 - 4

4 - توبيخ حق ناباوران ، به خاطر نينديشيدن به ژرفاى مظاهر هستى و اكتفا به نگاهى سطحى

و فى الأرض ءاي_ت . .. و فى أنفسكم أفلاتبصرون

توبيخ، از تعبير {أفلاتبصرون} استفاده مى شود و با توجه به اين كه ماده {تبصرون} به معناى نگاه همراه با تحقيق و تأمل است، استفاده مى شود كه مشكل كافران، سطحى نگرى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 40 - 8

8 - قدرت هاى فرعونى و حق ناپذير ، محكوم به سرزنش شدن و تحقير در گستره تاريخ *

فنبذن_هم فى اليمّ و هو مليم

تعبير {و هو مليم} مى تواند نظر به ملامت شدن قدرت هاى حق ناپذير از سوى انديشهورزان و نظارت گران تاريخ بشر، داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 33 - 1

1 - روى گردانان از راه حق و هدايت ، مورد توبيخ و سرزنش خداوند

أفرءيت الذى تولّى

سرزنش سستى در حق طلبى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 89 - 8

8 _ سستى و ناپايدارى در مسير حق طلبى و خداخواهى ، عملى جاهلانه و پيمودن راه جاهلان است .

فاستقيما و لاتتبعان سبيل الذين لايعلمون

سرزنش كتمان حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 42 - 4،5

4 - كتمان حقايق دينى و ايجاد عواملى براى

ناشناخته ماندن معارف الهى ، امر نكوهيده و حرام است .

و لاتلبسوا الحق بالبطل و تكتموا الحق

5 - كتمان حقايق دينى از سوى عالمان دين ، بسى نكوهيده تر و ناپسنديده تر است .

و لاتلبسوا الحق بالبطل و تكتموا الحق و أنتم تعلمون

فعل {تعلمون} مى تواند به منزله فعل لازم لحاظ شده و مفعولى براى آن در نظر نباشد. بر اين مبنا {و أنتم تعلمون}; يعنى، در حالى كه شما اهل علم و دانش هستيد - و از آنجايى كه حق پوشى از سوى همگان ناپسند است - جمله حاليه، دلالت بر اين معنا دارد كه: كتمان حقايق دينى از سوى عالمان ناپسنديده تر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 91 - 15

15 _ كتمان معارف و حقايق كتب آسمانى امرى نكوهيده است.

تجعلونه قراطيس تبدونها و تخفون كثيرا

سرگردانى اخروى حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 72 - 5

5- حق ناپذيران ، در صحنه آخرت متحير و سرگردان مى شوند .

و من كان فى ه_ذه أعمى . .. أضلّ سبيلاً

سرگردانى مشركان حق ناپذير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 110 - 10

10 _ خداوند مشركان حق ناپذير را در سرگردانى طغيانشان رها مى سازد.

و نذرهم فى طغينهم يعمهون

سطحى نگرى حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 21 - 4

4 - توبيخ حق ناباوران ، به خاطر نينديشيدن به ژرفاى مظاهر هستى و اكتفا به نگاهى سطحى

و فى

الأرض ءاي_ت . .. و فى أنفسكم أفلاتبصرون

توبيخ، از تعبير {أفلاتبصرون} استفاده مى شود و با توجه به اين كه ماده {تبصرون} به معناى نگاه همراه با تحقيق و تأمل است، استفاده مى شود كه مشكل كافران، سطحى نگرى است.

سعادتمندى حق پذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 18 - 20

20 - بشارت خداوند به حق پذيران و صاحبان عقل و خردناب ، به داشتن آينده سعادتمندانه

فبشّر عباد . الذين يستمعون القول ... و أُول_ئك هم أُولوا الألب_ب

سقوط حق قصاص

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 45 - 13

13 _ چشمپوشى از حق قصاص ، موجب آمرزش گناه مجرم و سقوط حق قصاص *

فمن تصدق به فهو كفارة له

چنانچه ضمير {له} به مجرم، كه از مضمون كلام به دست مى آيد، برگردد جمله {فهو كفارة له} علاوه بر سقوط حق قصاص، به آمرزش گناه شخص مجرم نيز دلالت خواهد داشت.

سنت بقاى حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 24 - 10

10 - محو باطل و تثبيت حق ، سنت الهى است .

و يمح اللّه الب_طل و يحقّ الحقّ بكلم_ته

از فعل مضارع {يمح} و {يحقّ} _ كه دلالت بر استمرار دارد _ سنت الهى استفاده مى شود.

سنت هلاكت حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 8 - 7

7 - نابودى تمدن ها و جوامع حق ناپذير ، سنت الهى است .

و ما يأتيهم من نبىّ . .. فأهلكنا أشدّ

منهم بطشًا

طرح بعثت پيامبران در طول تاريخ و مواجه شدن آنان با مخالفت و استهزا و يادآورى نابودى مخالفان، مى تواند اشاره به سنت بودن اين جريان داشته باشد.

سنگينى گوش حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 57 - 13

13- محروم شدن حقْ ناپذيران از گوش سپارى به آيات الهى و توجه به آن ، بازتاب عملكرد خود آنها است .

فأعرض عنها . .. إنّا جعلنا ... فى ءاذانهم وقرًا

سوگند براى احقاق حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 92 - 2

2- سوگند براى اثبات و احقاق حق ، امرى جايز و مشروع

فوربّك لنسئلنّهم

از سوگند خداوند بر اثبات قيامت، مى توان جواز و مشروعيت اصل سوگند را استفاده كرد.

سوگند براى احياى حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 57 - 2

2- سوگند يادكردن با نام مقدس { اللّه } ، براى احياى حق و هدايت ديگران جايز است .

و تاللّه لأكيدنّ

سوگند به حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 84 - 1

1 - سوگند خداوند به حق

قال فالحقّ

برداشت ياد شده مبتنى بر اين ديدگاه است كه {فالحقّ} مبتدا و خبر آن (قسمى) در تقدير باشد.

شبهه افكنى حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 36 - 4

4 - تشكيك در حقايق الهى ، داراى پيشينه در تاريخ امت هاى حق ستيز

و لقد أنذرهم . .. فتماروا بالنّذر

شرايط تشخيص

حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 48 - 4

4- انسان ، در تشخيص ميان حق و باطل ، نيازمند به رهنمود هاى خدا است و بدون اين رهنمود ، در تشخيص خويش دچار خطا خواهد شد .

و لقد ءاتينا موسى و ه_رون الفرقان

از اين كه پيامبران، قدرت تشخيص خود را از خدا گرفته اند، به طريق اولى انسان ها نيز نيازمند اين جهت مى باشند.

شرايط حركت در راه حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 57 - 19

19 _ شناخت دقيق مرزهاى حق و باطل، مقدمه ضرورى براى حركت در مسير حق

يقص الحق و هو خير الفصلين

شرايط حق پذيرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 21 - 18

18 - داشتن روح پندپذيرى و حق جويى ، شرط بهره جستن و تأثير پذيرفتن از سخنان به حق قرآن

ألم تر أنّ اللّه أنزل من السماء ماء . .. إنّ فى ذلك لذكرى لأُولى الألب_ب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 40 - 4

4 - وجود استعداد و قابليت ، شرط بهره مندى از پيام حق

أفأنت تسمع الصمّ أو تهدى العمى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 6 - 3

3 - تأثير سخن حق ، مشروط به وجود زمينه پذيرش است .

فلم يزدهم دعاءى إلاّ فرارًا

شرايط قضاوت به حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 20

- 7

7 - حق شنوى ، بصيرت و آگاهى همه جانبه از موضوع مورد داورى ، از شرايط داورى به حق

واللّه يقضى بالحقّ . .. إنّ اللّه هو السميع البصير

برخى از مفسران برآنند كه يادآورى سميع و بصيربودن خداوند در داورى، مى تواند اشاره به مطلب بالا باشد.

شرح صدر حق پذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 126 - 2

2 _ گمراه كردن حقگريزان با ضيق صدر و هدايت حقپويان با شرح صدر، صراط مستقيم پروردگار و سنت استوار اوست.

فمن يرد الله ان يهديه . .. هذا صرط ربك مستقيما

ظاهراً مشاراليه {هذا} مفاد آيه قبل است كه به منزله نتيجه اى بر آيات گذشته بود. بنابراين {هذا} اشاره به شرح صدر و ضيق صدر و ... است.

شفاعت حق طلبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 86 - 3

3 - اهل حق و حقيقت ، قادر به شفاعت ديگران در قيامت

و لايملك . .. الشف_عة إلاّ من شهد بالحقّ و هم يعلمون

{من شهد بالحقّ} وصف براى شافع است; نه شفاعت شونده.

شفاى حق پذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 82 - 7

7- تنها اهل ايمان و حق پذيران ، برخوردار از شفا و رحمت قرآنند .

و ننزّل من القرءان ما هو شفاء و رحمة للمؤمنين

شكست حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 82 - 4

4 _ حق ستيزان ، همواره محكوم به شكستند .

و يحق اللّه الحق بكلمته و

لو كره المجرمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 78 - 10

10 - حق ستيزان ، سرانجام مقهور قدرت شكست ناپذير خداوند

إنّ ربّك يقضى بينهم بحكمه و هو العزيز العليم

شكست حق ستيزى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 34 - 17

17 _ جبهه گيرى در برابر حق و مبارزه با رسالتهاى الهى محكوم به شكست است.

و لقد كذبت رسل من قبلك فصبروا . .. حتى أتهم نصرنا و لا مبدل لكلمت اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 36 - 6

6 _ خداوند بى ثمر ماندن تلاش هاى حق ستيزانه كافران قريش را به مسلمانان صدر اسلام بشارت داد .

ثم تكون عليهم حسرة ثم يغلبون

شكست حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 109 - 11

11- پيامبر ( ص ) ، پيروزى اسلام را به مشركان و كافران حق ناپذير يادآور شد و شكستشان را به آنان هشدار داد .

و إن أدرى أقريب أم بعيد ماتوعدون

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه مقصود از {ماتوعدون} پيروزى اسلام و شكست جبهه شرك و كفر باشد. گفتنى است كه جمله {أنّ الأرض يرثها عبادى الصالحون} در آيه 105 مؤيد همين ديدگاه است.

شگفتى حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 19 - 3

3 - حق ناپذيرى و انديشه دين ستيزانه ، عملى شگفت انگيز و به دور از شأن انسان

فقتل كيف قدّر

{كيف}، در

اين آيه براى تعجب است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 20 - 3

3 - حق ناپذيرى و انديشه دين ستيزانه ، عملى بس شگفت انگيز و به دور از شأن انسان

ثمّ قتل كيف قدّر

شگفتى كيفر حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 5 - 12

12 - عقوبت دنيايى مردم حق ناپذير و ستيزه جو از اقوام گذشته ( چون قوم نوحو . . . ) مجازاتى سخت ، شگفت آور و درس آموز

فأخذتهم فكيف كان عقاب

برداشت يادشده از استفهام تعجيبى {كيف} استفاده مى شود.

شگفتى كيفر حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 5 - 12

12 - عقوبت دنيايى مردم حق ناپذير و ستيزه جو از اقوام گذشته ( چون قوم نوحو . . . ) مجازاتى سخت ، شگفت آور و درس آموز

فأخذتهم فكيف كان عقاب

برداشت يادشده از استفهام تعجيبى {كيف} استفاده مى شود.

صبر بر مشكلات حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 109 - 6

6 _ تبعيت محض از حق و وحى الهى ، و صبر و بردبارى در برابر مشكلات آن ، از شرايط رهبرى الهى است .

قد جاءكم الحق من ربكم . .. و اتبع ما يوحى إليك و اصبر حتى يحكم اللّه

صبر در حق پذيرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 75 - 8

8 _ فروتنى ، شب زنده دارى ، حلم ، توبه

، عفو كريمانه ، پذيرش حق ، دورى از اسراف ، تنگ گيرى ، شرك ، زنا ، آدم كشى و سخن باطل ، امرى دشوار و مقتضى صبر و شكيبايى

و عباد الرحم_ن الذين يمشون على الأرض هونًا . .. و الذين لايشهدون الزور ... أُول_

ضيق صدر حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 125 - 7

7 _ ضيق صدر و سختى دل در پذيرش حق، كيفرى از جانب خداوند براى حق ناپذيران است.

يجعل صدره ضيقا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 126 - 2

2 _ گمراه كردن حقگريزان با ضيق صدر و هدايت حقپويان با شرح صدر، صراط مستقيم پروردگار و سنت استوار اوست.

فمن يرد الله ان يهديه . .. هذا صرط ربك مستقيما

ظاهراً مشاراليه {هذا} مفاد آيه قبل است كه به منزله نتيجه اى بر آيات گذشته بود. بنابراين {هذا} اشاره به شرح صدر و ضيق صدر و ... است.

طعنه به حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 6 - 19

19 - { فى مجمع البيان : و روى . . . عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : هو الطعن بالحقّ و الإستهزاء به . . . ;

در مجمع البيان [ذيل آيه] {و من الناس من يشترى لهو الحديث} آمده است: از امام صادق(ع) روايت شده كه گقت: لهوالحديث، طعنه زدن به حق و مسخره كردن آن است. ..}.

طغيان حق ناپذيران مكّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء

- 17 - 60 - 19،20

19- حق ناپذيران مكه در برابر انذار و بيم خداوند ، نه تنها تسليم نشدند ; بلكه جز سركشى و طغيان بيشتر ، چيزى بر آنها افزوده نشد .

و نخوّفهم فما يزيدهم إلاّ طغي_نًا

هر چند ضمير {هم} به {الناس} برمى گردد و شامل همه مردم مى شود، ولى به قرينه و {و ما يزيدهم} مى توان استفاده كرد كه مرجع {هم} انسانهايى اند كه اصل طغيان در وجودشان هست و با مواعظ الهى تشديد مى شود.

20- روى آوردن حق ناپذيران مكه به سركشى ها و جرايمى بس بزرگتر ، پس از انذار هاى هشدار دهنده الهى

و نخوّفهم فما يزيدهم إلاّ طغي_نًا كبيرًا

ظلم اعراض از حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 78 - 5

5 - حق گريزى ، ظلم و ستم آدمى به خويشتن است .

و ل_كن كانوا هم الظ_لمين . .. و ل_كنّ أكثركم للحقّ ك_رهون

از ارتباط آيات مى توان استفاده كرد كه ظلم و ستم مجرمان، چيزى جز حق گريزى آنان نيست.

ظلم تكذيب حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 68 - 2

2 - تكذيب حق ، بزرگ ترين ظلم ها است .

و من أظلم ممّن . .. أو كذّب بالحقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 32 - 3

3 - دروغ پنداشتن و رد كردن سخن حق ( قرآن ) ، بدون تأمل و انديشه و در آغاز دريافت آن ، بزرگ ترين ظلم است .

فمن أظلم ممّن كذب على اللّه

و كذّب بالصدق إذ جاءه

{إذ} براى ظرف زمان ماضى است و گوياى آن است كه انكار و تكذيب قرآن، مقارن و همزمان با آمدن اين كتاب بود و هيچ فاصله اى ميان دريافت قرآن و تكذيب آن وجود نداشت. اين حقيقت مى رساند كه تكذيب كافران، بدون تأمل و تفكر و با شتاب بود.

ظلم حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 82 - 11

11- كافران حق ناپذير ، ظالمند و از موهبت رحمت و شفابخشى قرآن ، تنها خسارت و زيان به ارمغان مى برند .

شفاء و رحمة للمؤمنين و لايزيد الظ_لمين إلاّ خسارًا

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه مراد از {ظالمين} _ به قرينه مقابله با {مؤمنين} _ كافران باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 99 - 11

11- تنها شيوه حق ناپذيران ستم پيشه در برخورد با آيات الهى ، انكار آنهاست .

فأبى الظ_لمون إلاّ كفورًا

ظلم حق ناپذيرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 27 - 17

17 - شرك ، حق ناپذيرى و تكذيب پيامبران ، ظلمى است هلاكت بار .

فقال الملؤا الذين كفروا . .. و لاتخ_طبنى فى الذين ظلموا إنّهم مغرقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 50 - 10

10 - انكار بدون دليل حق ، ظلم و برخاسته از هواپرستى

فلمّا جاءهم الحقّ . .. قالوا سحران تظ_هرا ... إنّ اللّه لايهدى القوم الظ_لمين

ظلم كافران حق ناپذير

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 47 - 8

8- كافران حق ناپذير ، مردمانى ظالم و ستم پيشه اند .

الذين لايؤمنون بالأخرة . .. إذ يقول الظ_لمون

ظلم كتمان حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 140 - 7

7 - ظالمترين مردم كسى است كه حقايق دينى و معارف الهى را كتمان كرده و از ارائه آنها به ديگران خوددارى كند .

و من أظلم ممن كتم شهدة عنده من اللّه

{من اللّه} همانند {عنده} صفت براى {شهادة} است. بنابراين {شهادة عنده من اللّه}; يعنى، شهادتى كه در نزد اوست از ناحيه خدا دريافت كرده است. مقصود از شهادت كه از ناحيه خدا در اختيار انسان مى باشد، حقايق دينى و معارف الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 21 - 5

5 _ كتمان حقانيت پيامبر اكرم(ص)، مصداق بارز تكذيب آيات الهى و از بزرگترين ظلمهاست.

الذين ءاتينهم الكتب . .. و من أظلم ممن افترى على اللّه كذبا أو كذب بايته

در آيه قبل سخن از تكذيب پيامبر(ص) بود و اين آيه در مقام هشدار به تكذيب كنندگان آن حضرت است. چرا كه وى مصداقى روشن براى آيات الهى است.

عبرت از كيفر دنيوى حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 5 - 12

12 - عقوبت دنيايى مردم حق ناپذير و ستيزه جو از اقوام گذشته ( چون قوم نوحو . . . ) مجازاتى سخت ، شگفت آور و درس آموز

فأخذتهم فكيف كان عقاب

برداشت يادشده از استفهام تعجيبى {كيف}

استفاده مى شود.

عبرت پذيرى حق طلبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 3 - 7

7 - داستان موسى و فرعون ، دربردارنده درس عبرت براى انسان هاى مؤمن و حق پذير

نتلوا عليك من نبإِ موسى و فرعون بالحقّ لقوم يؤمنون

عجز حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 37 - 5

5 - حق ستيزان در اوج اقتدار و شكوه ، ناتوان از مقابله با عظمت و كبريايى خداوند

و له الكبرياء فى السم_وت و الأرض

يادكرد جلال و قدرت يگانه و برتر خداوند، در پى ذكر حق ستيزان كافر و ناباور به معاد، مى تواند پيامى هشداردهنده براى آنان و نويدى آرامش بخش براى پيامبر(ص) و مؤمنان باشد.

عجز حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 24 - 2

2 - كافران لجوج و حق ناپذير ، تنها به هنگام مشاهده نشانه هاى نزول عذاب الهى ، به ناتوانى و بى پناهى خود پى مى برند .

حتّى إذا رأوا ما يوعدون فسيعلمون من أضعف ناصرًا و أقلّ عددًا

عذاب اخروى حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 71 - 1،2،3

1 - كافران حق ستيز و ستيزه جو ، در روز قيامت غل به گردن خواهند داشت .

الذين يج_دلون . .. إذ الأغل_ل فى أعن_قهم

2 - كافران حق ستيز و ستيزه جو در قيامت ، با زنجير بر روى زمين كشان كشان برده مى شوند .

و السل_سل يسحبون

{سلسلة} (مفرد {سلاسل}) به معناى حلقه

اى منظم از نظر طول است; يعنى، زنجير. {سحب} (مصدر {يسحبون}) به معناى كشاندن چيزى بر سطح زمين است.

3 - كافران حق ستيز و ستيزه جو ، هنگام گرفتار شدن به عذاب الهى ، به عمق بطلان راه خود و پيامد رفتارشان آگاه خواهند شد .

فسوف يعلمون . إذ الأغل_ل فى أعن_قهم و السل_سل يسحبون

برداشت ياد شده، از آن جا است كه ظرف {إذ الأغلال . ..} متعلق به {يعلمون} مى باشد. {يسحبون} نيز حال از ضمير {هم} در {فى أعناقهم} است; يعنى، به زودى مى دانند آن گاه كه غل در گردن هايشان باشد و با زنجير كشان كشان برده مى شوند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 72 - 1،2

1 - كافران حق ستيز و ستيزه جو ، در قيامت به آب داغ و پر حرارت افكنده خواهند شد .

يسحبون . فى الحميم

يكى از معانى {حميم}، آب داغ و پر حرارت است.

2 - كافران حق ستيز و ستيزه جو ، در انبوهى از آتش دوزخ سوزانده خواهند شد .

ثمّ فى النار يسجرون

{سجر} در اصل به معناى پر كردن تنور از آتش گيره براى بر افروختن و تقويت آتش آن است. اسناد فعل {يُسجرون} به اشخاص، اسناد مجازى است. مقصود از آن فراگرفتن آتش زياد بر تمامى وجود دوزخيان مى باشد.

عذاب اخروى حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 10 - 9

9 - عذاب سخت و جانكاه روز قيامت ، فرجام كافران حق ناپذير

و لهم عذاب عظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17

- ق - 50 - 24 - 4

4_ حق پوشان لجوج و معاند ، مستحق آتش دوزخ ; و نه ناآگاهان ره نيافته به حق *

ألقيا فى جهنّم كلّ كفّار عنيد

وصف {كفّار} و {عنيد} مشعر به عليت است; يعنى، آنچه آدمى را به سوى دوزخ مى كشاند، انكار لجوجانه و حق ستيزانه است و نه صرف انكار ناشى از جهل و نرسيدن به حق; گرچه ظاهراً به چنين فردى نيز {كافر} اطلاق مى شود.

عذاب اخروى كتمان كنندگان حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 162 - 5،8

5 - عذاب اخروى كفرپيشگان و كتمان كنندگان حقايق ، عذابى تخفيف ناپذير است .

لايخفف عنهم العذاب

8 - عذاب اخروى كفرپيشگان و كتمان كنندگان حقايق دينى ، پس از مرگ آغاز شده و به تأخير نخواهد افتاد .

و لاهم ينظرون

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه {ينظرون} فعل مجهول از باب افعال باشد; يعنى، از مصدر انظار (مهلت دادن) گرفته شده باشد. مراد از مهلت ندادن به قرينه {ماتوا و هم كفار} شروع عذاب پس از مرگ است.

عذاب استيصال حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 77 - 4

4 - خداوند ، مشركان و كافران حق ستيز را كراراً به عذاب استيصال تهديد كرده است .

فإمّا نرينّك بعض الذى نعدهم

فعل مضارع {نعد} دلالت بر استمرار مى كند. اين كلمه مشتق از {وعد} است و {وعد} هم در خير استعمال مى شود و هم در شر. چون در اين جا ضمير به مشركان و كافران بر مى گردد، براى شر و

تهديد است.

عذاب استيصال حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 41 - 3

3 - تگذيب گران حق ستيز ، سزاوار عذاب مرگ بار استيصال

فأخذتهم الصيحة بالحقّ

كلمه {بالحقّ} را به دو صورت مى توان تفسير كرد: الف) جامعه پس از نوح، به خاطر كفر و تكذيب گرى شان، مستحق عذاب بودند. ب) نزول عذاب صيحه بر آن قوم، حكمى بر پايه حق و عدل بود. برداشت فوق، براساس تفسير اول مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 47 - 5

5 - كفرپيشگان حق ناپذير ، در معرض عذاب استيصال

و لولا أن تصيبهم مصيبة

واژه {مصيبة} در آيه، هم شامل عذاب استيصال مى شود و هم شامل عذاب اخروى، برداشت ياد شده بر پايه احتمال اول است.

عذاب جنيان حق ناپذير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 15 - 4

4 - ظالمان و حق ناپذيران جن ، همچون انسان ها ، به عذاب دوزخ گرفتار خواهند شد .

و أمّا الق_سطون فكانوا لجهنّم حطبًا

عذاب حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 16 - 12

12 - مشركان و مجادله گران حق ستيز گرفتار غضب و عذاب سخت الهى

و الذين يحاجّون فى اللّه . .. عليهم غضب و لهم عذاب شديد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 55 - 8

8 - عذاب الهى ، بر جوامع حق ستيز فراگير و گسترده است .

فأغرقن_هم أجمعين

عذاب حق

ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 69 - 2

2- انسان هاى ناسپاس و روى گردان از حق ، هيچ گاه و در هيچ شرايطى ، از عذاب و كيفر دنيوى خداوند ، در دريا و خشكى در امان نيستند .

فلمّا نج_ّكم إلى البرّ أعرضتم . .. أم أمنتم أن يعيدكم فيه تارة أخرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 110 - 2

2- كافران و مشركان حق ناپذير ، به عذاب و كيفر الهى تهديد شدند .

إنّه يعلم الجهر من القول و يعلم ماتكتمون

تذكر به اين كه خداوند به سخنان آشكار و توطئه ها و اسرار مشركان و كافران آگاه است، در حقيقت تهديد آنان و هشدارى به كيفر و عذاب شدن آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 84 - 4

4 - عده اى از مردم آن چنان لجوج و حق ناپذيراند كه تنها با مشاهده عذاب الهى راه درست را مى پيمايند .

فلمّا رأوا بأسنا قالوا ءامنّا باللّه وحده و كفرنا بما كنّا به مشركين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 28 - 7

7 - كافران حق ناپذير و لجوج ، در معرض عذاب الهى قرار دارند .

فمن يجير الك_فرين من عذاب أليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 20 - 2

2 - كافران حق ناپذيز و انديشه گر عليه دين ، مستحق شديدترين عقوبت و نابودى اند .

ثمّ قتل كيف قدّر

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 24 - 3

3 - جهان آخرت ، عرصه گرفتارى كافران حق گريز به بزرگ ترين عذاب هاى الهى است .

العذاب الأكبر

به قرينه آيه بعد، مراد از {العذاب الأكبر} عذابى است كه كافران در آخرت، به آن گرفتار خواهند شد.

عصيان حق ناپذيران مكّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 60 - 19

19- حق ناپذيران مكه در برابر انذار و بيم خداوند ، نه تنها تسليم نشدند ; بلكه جز سركشى و طغيان بيشتر ، چيزى بر آنها افزوده نشد .

و نخوّفهم فما يزيدهم إلاّ طغي_نًا

هر چند ضمير {هم} به {الناس} برمى گردد و شامل همه مردم مى شود، ولى به قرينه و {و ما يزيدهم} مى توان استفاده كرد كه مرجع {هم} انسانهايى اند كه اصل طغيان در وجودشان هست و با مواعظ الهى تشديد مى شود.

عظمت حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 84 - 6

6 - حق ، امرى است بس با عظمت و مقدس .

قال فالحقّ و الحقّ أقول

سوگند خداوند بزرگ، به {حقّ} گوياى عظمت و بزرگى آن است.

عفو حق پذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 16 - 5

5- عفو و اغماض خداوند ، از خطا ها و لغزش هاى شكرگزاران تائب و تسليم به درگاه پروردگار

و نتجاوز عن سيّئاتهم

عقيده حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 18 - 2

2- پيروزى عقيده

و جهان بينى حق بر عقيده و جهان بينى باطل ، سنت الهى است .

و ما خلقنا السماء . .. ل_عبين ... بل نقذف بالحقّ على الب_طل فيدمغه

خداوند در آيه قبل، از هدفمند بودن آفرينش جهان و نيز بطلان عقيده به بيهوده بودن خلقت طبيعت سخن به ميان آورده است. اين سخن قرينه بر اين است كه مقصود از حق و باطل در آيه شريفه، عقيده و جهان نگرى حق و باطل است. گفتنى است كه ذيل همين آيه (و لكم الويل ممّا تصفون) كه در باره نسبت ناروا به خداوند و توصيف او به امور نادرست است، مؤيد برداشت ياد شده است.

عقيده حق طلبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 17 - 6

6 _ اسلام و عقيده به توحيد ، تنها راه صحيح و عقيده درست براى ره پويان طريق حق و حقيقت

ءأنتم أضللتم عبادى ه_ولاء أم هم ضلّوا السبيل

برداشت فوق از اطلاق واژه {السبيل} (راه) بر راه حق و درستى _ كه مشركان از آن دور شده و آن را گم كرده اند _ به دست مى آيد.

علم اخروى حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 71 - 3

3 - كافران حق ستيز و ستيزه جو ، هنگام گرفتار شدن به عذاب الهى ، به عمق بطلان راه خود و پيامد رفتارشان آگاه خواهند شد .

فسوف يعلمون . إذ الأغل_ل فى أعن_قهم و السل_سل يسحبون

برداشت ياد شده، از آن جا است كه ظرف {إذ الأغلال . ..} متعلق به {يعلمون} مى باشد. {يسحبون} نيز

حال از ضمير {هم} در {فى أعناقهم} است; يعنى، به زودى مى دانند آن گاه كه غل در گردن هايشان باشد و با زنجير كشان كشان برده مى شوند.

علماى اهل كتاب و كتمان حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 140 - 14

14 - عالمان اهل كتاب ، مورد تهديد خداوند به خاطر كتمان حقايق آسمانى

و من أظلم ممن كتم شهدة عنده من اللّه و ما اللّه بغفل عما تعملون

هدف از بيان آگاهى خدا و غفلت نداشتن از رفتار عالمان اهل كتاب، تهديد كردن آنان به كيفر و مجازات مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 144 - 19

19 - عالمان اهل كتاب ، حقانيت تغيير قبله را كتمان مى كردند .

إن الذين أوتوا الكتب ليعلمون أنه الحق من ربهم و ما اللّه بغفل عما يعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 146 - 8

8 - گروهى از عالمان اهل كتاب على رغم اطمينانشان به حقانيت قبله مسلمانان ، آن را كتمان مى كردند .

و إن فريقاً منهم ليكتمون الحق و هم يعلمون

جمله {و هم يعلمون} اشاره به اين معنا دارد كه كتمان كنندگان از عالمان دينى اهل كتاب بودند.

علماى دنيا طلب و كتمان حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 176 - 2

2 - ناسازگارى حقايق كتاب هاى آسمانى با منافع عالمان دنياطلب ، وادار كننده آنان به كتمان آن حقايق

إن الذين يكتمون . .. و يشترون ... ذلك

بأن اللّه نزل الكتب بالحق

برداشت فوق بر اين اساس است كه {ذلك} اشاره به {كتمان} - كه از جمله {يكتمون . ..} به دست مى آيد - داشته باشد. بر اين مبنا از يك سو حق ستيزى دليل كتمان معارف و احكام كتب آسمانى دانسته شده است (ذلك ]الكتمان[ بأن اللّه نزل الكتاب بالحق) و از سوى ديگر جمله {يشترون به ثمناً قليلا در آيه 174} رسيدن به منافع دنيوى را دليل و انگيزه كتمان معارف مى شمرد. نتيجه اين دو دليل اين است كه: حقايق كتابهاى آسمانى با منافع گروهى دنياطلب ناسازگار است و اين ناسازگارى مايه كتمان آن حقايق مى شود.

علماى دين و كتمان حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 42 - 5

5 - كتمان حقايق دينى از سوى عالمان دين ، بسى نكوهيده تر و ناپسنديده تر است .

و لاتلبسوا الحق بالبطل و تكتموا الحق و أنتم تعلمون

فعل {تعلمون} مى تواند به منزله فعل لازم لحاظ شده و مفعولى براى آن در نظر نباشد. بر اين مبنا {و أنتم تعلمون}; يعنى، در حالى كه شما اهل علم و دانش هستيد - و از آنجايى كه حق پوشى از سوى همگان ناپسند است - جمله حاليه، دلالت بر اين معنا دارد كه: كتمان حقايق دينى از سوى عالمان ناپسنديده تر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 101 - 12

12 - معتقدان به مكاتب الهى ، حتى عالمان دينى و دانايان به كتاب هاى آسمانى ، در خطر انحراف و حق پوشى هستند .

نبذ فريق

من الذين أوتوا الكتب كتب اللّه وراء ظهورهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 146 - 9،11

9 - كتمان كنندگان مسايل دينى بويژه اگر از عالمان دين باشند ، سزاوار سرزنش و ملامتند .

و إن فريقاً منهم ليكتمون الحق و هم يعلمون

لحن جمله {إن فريقاً . ..} گوياى ملامت و سرزنش كسانى است كه حقيقت را فهميده و آن را انكار مى كنند.

11 - عالمان اديان ، در خطر آلوده شدن به گناه كتمان حقايق هستند .

و إن فريقاً منهم ليكتمون الحق و هم يعلمون

علماى مسيحيت و كتمان حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 159 - 6،10

6 - عالمان يهود و نصارا در عصر بعثت ، شواهد و نشانه هاى حقانيت پيامبر ( ص ) و احكام اسلام را كتمان مى كردند .

الذين يكتمون ما أنزلنا من البينت و الهدى من بعد ما بينه للناس فى الكتب

10 - علماى يهود و نصارا به خاطر كتمان حقايق و معارف كتب آسمانى از رحمت خدا محروم شده و مورد لعن و نفرين لعنت كنندگان هستند .

إن الذين يكتمون ما أنزلنا . .. أولئك يلعنهم اللّه و يلعنهم اللعنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 176 - 5

5 - حق ستيزى و حق پوشى علماى يهود و نصارا

إن الذين يكتمون . .. ذلك بأن اللّه نزل الكتب بالحق

علماى يهود و كتمان حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 76 - 12

12 - پيشوايان

و عالمان يهود ، اعتراف به حقايق دينى و معارف الهى را ، در صورتى كه مخدوش كننده منافع قومى آنان گردد ، ناروا و برخاسته از بى خردى مى دانستند .

أتحدثونهم بما فتح اللّه عليكم . .. أفلا تعقلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 159 - 6،10

6 - عالمان يهود و نصارا در عصر بعثت ، شواهد و نشانه هاى حقانيت پيامبر ( ص ) و احكام اسلام را كتمان مى كردند .

الذين يكتمون ما أنزلنا من البينت و الهدى من بعد ما بينه للناس فى الكتب

10 - علماى يهود و نصارا به خاطر كتمان حقايق و معارف كتب آسمانى از رحمت خدا محروم شده و مورد لعن و نفرين لعنت كنندگان هستند .

إن الذين يكتمون ما أنزلنا . .. أولئك يلعنهم اللّه و يلعنهم اللعنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 176 - 5

5 - حق ستيزى و حق پوشى علماى يهود و نصارا

إن الذين يكتمون . .. ذلك بأن اللّه نزل الكتب بالحق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 91 - 11،12،13،16

11 _ عالمان يهود برخى از حقايق تورات را براى مردم بيان مى كردند و بسيارى از حقايق آن را از مردم پنهان مى ساختند.

تجعلونه قراطيس تبدونها و تخفون كثيرا

12 _ عالمان يهود مانع دسترسى مردم به حقايق كتاب آسمانى خود (تورات) بودند.

هدى للناس تجعلونه قراطيس تبدونها و تخفون كثيرا

13 _ تورات مشتمل بر حقايقى بوده، كه بيان آن به نفع و مصلحت عالمان يهود نبوده

است.

تجعلونه قراطيس تبدونها و تخفون كثيرا

16 _ عالمان يهود با پنهان كردن بسيارى از معارف تورات آن را تحريف كردند.

تجعلونه قراطيس تبدونها و تخفون كثيرا

كتمان بسيارى از نوشته هاى تورات از ديد و اطلاع مردم طبيعتاً منجر به فراموش شدن آن قسمتها مى شود و در نتيجه كتاب آسمانى به شكل ناقص در اختيار مردم قرار مى گيرد كه اين خود نوعى تحريف است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 52 - 1

1 _ اهل كتاب ( علماى يهود ) مشمول لعن خداوند به جهت حقپوشى و همسويى با كفار عليه مسلمانان

الم تر . .. اولئك الّذين لعنهم اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 44 - 25

25 _ خداوند ، بر حذر دارنده عالمان يهود از كتمان حقايق تورات

و كانوا عليه شهداء فلاتخشوا الناس

برداشت فوق بر اين مبناست كه متعلق {فلاتخشوا . ..} مضمونى باشد كه از {كانوا عليه شهداء} به دست مى آيد. يعنى در اظهار آنچه در تورات است، از مردم نترسيد.

عوامل اصرار بر حق ناپذيرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 35 - 12

12 - تكبر و تجاوزگرى ، موجب پافشارى بر راه باطل ، ترديد در حق و ستيزه جويى با آيات الهى ( تعاليم دين ) است .

من هو مسرف مرتاب . الذين يج_دلون فى ءاي_ت اللّه ... كذلك يطبع اللّه على كلّ قلب

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين احتمال است كه جمله {كذلك يطبع اللّه على كلّ قلب متكبّر جبّار} درصدد بيان علت

اسراف و ترديد در حق و جدال در آيات الهى باشد (كه در آيه پيش و صدر اين آيه، مورد بحث قرار گرفته است).

عوامل اقرار به حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 46 - 3

3- گرفتارى ها و شدايد ، عامل تنبّه و اعتراف انسان ها به حق

و لئن مسّتهم نفحة من عذاب ربّك ليقولنّ ي_ويلنا

عوامل بشارت به حق پذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 89 - 17

17- قرآن ، مايه هدايت ، رحمت و بشارت براى تسليم شوندگان در برابر حق است .

و نزّلنا عليك الكت_ب . .. و هدًى و رحمة و بشرى للمسلمين

عوامل پيروزى حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 8 - 3

3 _ تضمين تحقق حق و محو باطل در پرتو ريشه كن شدن كافران است .

و يقطع دابر الكفرين. ليحق الحق و يبطل البطل

برداشت فوق بر اين اساس است كه {ليحق الحق} متعلق به {يقطع . .. } در آيه قبل باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 82 - 3

3 _ خداوند ، با كلمات خود حق را بر كرسى نشانده و پايدار مى كند .

و يحق اللّه الحق بكلمته

عوامل تبيين حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 124 - 9

9- تبيين نهايى حق و باطل و فيصله دادن به اختلافات بشرى ، مقتضاى ربوبيت الهى

و إن ربّك ليحكم . .. فيما

كانوا فيه يختلفون

عوامل تحكيم حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 24 - 12

12 - وحى الهى ( قرآن ) ، موجب تحكيم حق و نابودى باطل

يمح اللّه الب_طل و يحقّ الحقّ بكلم_ته

{كلمات} مى تواند اشاره به وحى و آيات الهى داشته باشد.

عوامل تذكر حق شنوايان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 37 - 2

2 - فرجام هلاكت بار قدرت هاى حق ستيز تاريخ ، مايه تذكر خردمندان و مردمان حق شنو

إنّ فى ذلك لذكرى لمن كان له قلب أو ألقى السمع

عوامل تكذيب حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 109 - 7

7 - حسد از عوامل انكار حق و عاملى براى مبارزه با آن

لو يردونكم من بعد إيمنكم كفاراً حسداً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 15 - 6

6- لجاجت و تعصب ، عامل انكار حقايق عينى و محسوس

و لو فتحنا عليهم بابًا من السّماء فظلّوا فيه يعرجون . لقالوا إنما سكّرت أبصرنا ب

عوامل تنبه حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 47 - 7

7 - كافران و حق ستيزان ، تنها به هنگام گرفتار شدن به عذاب الهى متنبه شده و به ارزش تعاليم پيامبران پى مى برند .

أن تصيبهم مصيبة . .. فيقولوا ربّنا لولا أرسلت إلينا رسولاً

عوامل حق پذيرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 54 -

5

5 - باور به معاد و توجه به آن ، داراى نقش اساسى در حق پذيرى انسان

سنريهم ءاي_تنا فى الأفاق . .. ألا إنّهم فى مرية من لقاء ربّهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 3 - 7

7- نياز همه انسان ها به پيام وحى و رهنمود هاى پرودگار ، براى رسيدن به حق و صلاح

بأنّ الذين كفروا اتّبعوا الب_طل و أنّ الذين ءامنوا اتّبعوا الحقّ من ربّهم

مقيد شدن {الحقّ} به {من ربّهم} و مقابله {الحقّ من ربّهم} با {الباطل}، مى رساند كه بشر بيش از دو راه در پيش ندارد: راه باطل و يا راه حق، راه حق تنها همان راهى است كه منتسب به پروردگار و نازل شده از سوى او است از اين رو انسان براى رسيدن به حق، ضرورتاً نيازمند رهنمود خداوند است.

عوامل حق پذيرى گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 97 - 2

2 - آتش دوزخ ، تنها عامل تسليم گمراهان لجوج در برابر حق

قالوا و هم فيها يختصمون . تاللّه إن كنّا لفى ضل_ل مبين

برداشت ياد شده از آن جا است كه اعتراف حق ستيزان، تنها در جهان آخرت و آن هم در داخل دوزخ صورت مى گيرد.

عوامل حق ستيزى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 109 - 7

7 - حسد از عوامل انكار حق و عاملى براى مبارزه با آن

لو يردونكم من بعد إيمنكم كفاراً حسداً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 111

- 16

16 _ جهل مايه لجاجت و مقاومت در برابر حق است.

ما كانوا ليؤمنوا . .. و لكن أكثرهم يجهلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 44 - 3

3 _ حق ستيزى و هدايت ناپذيرى كافران ، پيامد ظلمى است كه آنان بر خودشان كرده اند .

و منهم من يستمعون إليك . .. و منهم من ينظر إليك ... و لكن الناس أنفسهم يظلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 81 - 5

5 - كفر و حق ستيزى داراى مراتب ، گونه ها و عوامل مختلف

إنّك لاتسمع الموتى و لاتسمع الصمّ . .. و ما أنت به_دى العمى عن ضل_لتهم

از اين كه در اين آيه و در آيه قبل، سه تعبير مختلف درباره كافران به كار رفته است (1_ مرده، 2_ ناشنواى روى برتافته، 3_ نابيناى گمراه)، احتمال مى رود كه هر يك اشاره به مرتبه و گونه اى از كفر و تعريضى به عوامل متفاوت آن داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 39 - 8

8 - تصوير نادرست از زندگى دنيايى و اخروى ، منشأ اصلى انحراف ها ، خودكامگى ها و حق ستيزى ها است .

ي_قوم . .. و إنّ الأخرة هى دار القرار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 31 - 7

7 - دنياگرايى و مال پرستى ، عامل اساسى در مخالفت با حق

لمّا جاءهم الحقّ . .. لولا نزّل ه_ذا القرءان على رجل

با توجه به توضيح برداشت

قبل و الغاى خصوصيت از مورد (مشركان مكه)، مطلب بالا به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 14 - 7

7 - ناباورى كافران به روز هاى تحقق وعده ها و وعيد هاى خداوند ، عامل حق ستيزى آنان *

يغفروا للذين لايرجون أيّام اللّه

از اين كه خداوند از مشركان و حالت روحى شان با عنوان {لايرجون أيّام اللّه} ياد فرموده; استفاده مى شود كه ايمان نداشتن آنان به وعده ها و وعيدهاى خداوند، عامل ستيزه گرى آنان با مؤمنان بوده است.

عوامل حق طلبى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 3 - 12

12- توجه به محدوديت عمر زندگى ، هشدارى به انسان ها و عاملى در جهت حق گرايى و روى آوردن آنان به حقايق دين *

ما خلقنا. ..إلاّ بالحقّ وأجل مسمًّى و الذين كفروا عمّا أُنذروا معرضون

برداشت بالا براساس اين احتمال است كه تذكر خداوند به {أجل مسمّى} _ در پى تذكر به حقانيت هستى _ هشدارى باشد به آدميان كه دل به زندگى ناپايدار نبندند و از حاكميت حق غافل نگردند.

عوامل حق ناپذيرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 75 - 10

10 _ تبه كارى مستمر فرعون و اطرافيانش ، عامل سركشى آنان از پذيرش رسالت موسى و هارون ( ع )

ثم بعثنا . .. موسى و هرون إلى فرعون و ملإيه بأيتنا فاستكبروا و كانوا قوماً مجرمي

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 41 - 7

7- ذهنيت

ها و پيشداورى ها ، از آفات حق پذيرى و عامل حق گريزى

و لقد صرّفنا . .. و ما يزيدهم إلاّ نفورًا

در آيه قبل، توضيح داد كه مشركان مكه با انتساب فرزند به خداوند، در صدد استهزاى خداوند بودند كه اين برخوردى است خصمانه و در اين جا مى گويد: {آيات فراوان الهى، بر نفرت آنها مى افزايد} و اين نشان دهنده آن است كه موضع گيرى پيشين آنها، موجب شده است كه آنان، حق را نپذيرند و از آن بگريزند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 9 - 9

9- اسراف كارى ، زمينه ساز حق ناپذيرى و مخالفت با پيامبران و از موجبات هلاكت و نابودى است .

و أهلكنا المسرفين

توصيف هلاك شدگان به {مسرفان}، مى تواند مشعر به عليت و تأثير اين وصف در هلاكت آنان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 24 - 13

13- جهل و ناآگاهى ، عامل گريز بسيارى از انسان ها از حق و حقيقت است .

بل أكثرهم لايعلمون الحقّ فهم معرضون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 97 - 9

9- ستم پيشگى ، عامل اصلى دورى از حق ، گرايش به كفر و بدبختى در جهان آخرت است .

ي_ويلنا قد كنّا فى غفلة من ه_ذا بل كنّا ظ_لمين

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه {بل} در {بل كنّا. ..} اضراب ابطالى باشد; يعنى، حقيقت اين نيست كه در آغاز گفتيم كه ما در غفلت به سر مى برديم; بلكه حقيقت اين است كه

ما از ظالمان و ستم پيشگان بوديم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 80 - 2

2 - بى اثر بودن قرآن در برخى از انسان ها ، معلول بيمارى خود آنان است ، نه ابهام و نارسايى پيام الهى .

إنّك على الحقّ المبين . إنّك لاتسمع الموتى ... إذا ولّوا مدبرين

پس از اين كه خداوند حقانيت پيامبر(ص) و قرآن را بيان فرمود، اين سؤال مطرح مى شود كه پس چرا برخى اين سخن حق را نمى پذيرند؟ قرآن پاسخ مى دهد: كه مشكل از ناحيه حق نيست; بلكه مشكل از ناحيه خود آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 29 - 3

3 - پيروى از هواى نفس ، از عوامل انكار توحيد و گريز از پذيرش حق است .

هل لكم من ما ملكت أيم_نكم . .. بل اتّبع الذين ظلموا أهواءهم بغير علم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 63 - 3

3 - روح لجاجت و ستيزه جويى ، از عوامل انكار آيات الهى و نپذيرفتن حق

كذلك يؤفك الذين كانوا بأي_ت اللّه يجحدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 70 - 2

2 - روح لجاجت و ستيزه جويى ، از عوامل دين ستيزى و حق ناپذيرى

الذين يج_دلون فى ءاي_ت اللّه . .. الذين كذّبوا بالكت_ب و بما أرسلنا به رسلنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 15 - 17

17 - خودبرتربينى ، غرور و

غفلت از قدرت برتر خداوند ، از عوامل لجاجت ، حق ناپذيرى و انكار رسولان الهى *

فأمّا عاد فاستكبروا فى الأرض . .. و كانوا بأي_تنا يجحدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 8 - 4

4 - خودبزرگ بينى و توهم اقتدار و نيرومندى ، از عوامل حق ناپذيرى و وحى ستيزى

فأهلكنا أشدّ منهم بطشًا

تذكر {فأهلكنا أشد. ..} در حقيقت هشدار به كسانى است كه با احساس توانمندى، پنداشته اند كه مى توانند از مجازات حق ستيزى گريخته و ايمن بمانند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 8 - 2

2 - استكبار ، عامل ناديده انگاشتن حقايق وحى و اصرار بر انكار آن *

يسمع ءاي_ت اللّه تتلى عليه ثمّ يصرّ مستكبرًا كأن لم يسمعها

تعبير {مستكبراً كأن لم يسمعها} چنين مى نماياند كه صفت استكبار، از عوامل مهم كفر و پافشارى بر رد آيات روشن الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 11 - 7

7- بينش طبقاتى ، عامل كفر و حق ناپذيرى

و قال الذين كفروا . .. لو كان خيرًا ما سبقونا إليه

از آيه شريفه استفاده مى شود كه كافران، به نوعى روحيه استكبارى ناشى از اشرافيت گرفتار بودند و مؤمنان را از طبقه حقير و پايين به شمار مى آوردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 7 - 10

10 - روح استكبار و خودبرتربينى ، از عوامل حرف ناشنوى ، حق ناپذيرى و دين گريزى

و إنّى كلّما دعوتهم . .. و

استكبروا استكبارًا

عوامل حق ناپذيرى فرعونيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 14 - 3

3 - روحيه ستمگرى و جاه طلبى فرعونيان ، عامل موضع گيرى آنان در برابر آيات الهى

و جحدوا بها. .. ظلمًا و علوًّا

عوامل حق ناپذيرى قوم عاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 15 - 5

5 - قدرت و نيرومندى قوم عاد ، عامل غرور و استكبار آنان در مقابل حق

فاستكبروا فى الأرض بغير الحقّ و قالوا من أشدّ منّا قوّة

عوامل حق ناپذيرى كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 55 - 10

10 - عامل بازداشتن كافران از رويكرد به حق ، دروغ پردازى آنان است .

كذلك كانوا يؤفكون

{كذلك} اشاره به دروغ پردازى و افترا زدن كافران مجرم است; يعنى، همان طور كه در قيامت دروغ مى گويند در دنيا نيز عمل مى كردند. لازم به ذكر است كه ريشه {يؤفكون} {إفك} است و به معناى {هر نوع باز داشته شدن از جهت و موقعيتى است كه شايسته بوده در آن موقعيت باشد} (مفردات راغب). بنابراين، مراد از {يؤفكون}، منصرف شدن از عقيده حق و گرايش يافتن به باطل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 8 - 3

3 - ناباورى كافران نسبت به تحقق مجازات هاى الهى ، عاملى مهم در حق ناپذيرى آنان *

و الطّور . .. إنّ عذاب ... ما له من دافع

تأكيد، معمولاً در مواردى صورت مى گيرد كه مسأله تأكيد شده، مورد

انكار يا غفلت باشد.

عوامل حق ناپذيرى مرفهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 35 - 3

3 - كثرت مال و اولاد ، باعث ايجاد خصلت حق ناپذيرى در مترفان

و ما أرسلنا فى قرية من نذير إلاّ قال مترفوها إنّا بما أُرسلتم به ك_فرون . و قالو

عوامل حق ناپذيرى مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 60 - 10

10 _ فرمان پيامبر ( ص ) به سجده كردن مشركان صدراسلام براى خداى رحمان ، موجب نفرت فزون تر آنان از سجده و دورى آنها از راه حق و حقيقت گرديد .

اسجدوا للرحم_ن قالوا و ما الرحم_ن أنسجد لما تأمرنا و زادهم نفورًا

در برداشت فوق، فاعل {زاد} امر به سجده دانسته شد.

عوامل رحمت بر حق پذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 89 - 17

17- قرآن ، مايه هدايت ، رحمت و بشارت براى تسليم شوندگان در برابر حق است .

و نزّلنا عليك الكت_ب . .. و هدًى و رحمة و بشرى للمسلمين

عوامل زيان حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 82 - 11

11- كافران حق ناپذير ، ظالمند و از موهبت رحمت و شفابخشى قرآن ، تنها خسارت و زيان به ارمغان مى برند .

شفاء و رحمة للمؤمنين و لايزيد الظ_لمين إلاّ خسارًا

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه مراد از {ظالمين} _ به قرينه مقابله با {مؤمنين} _ كافران باشند.

عوامل كتمان حق

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 42 - 3

3 - كتمان حقيقت ، هدف يهود و نصارا از آميختن حق و باطل

و لاتلبسوا الحق بالبطل و تكتموا الحق

تكرار نكردن {لا}ى ناهيه در {تكتموا} به اين معنا اشاره دارد كه: هدف يهود و نصارا در آميختن حق به باطل، مخفى نگاه داشتن حق بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 176 - 2

2 - ناسازگارى حقايق كتاب هاى آسمانى با منافع عالمان دنياطلب ، وادار كننده آنان به كتمان آن حقايق

إن الذين يكتمون . .. و يشترون ... ذلك بأن اللّه نزل الكتب بالحق

برداشت فوق بر اين اساس است كه {ذلك} اشاره به {كتمان} - كه از جمله {يكتمون . ..} به دست مى آيد - داشته باشد. بر اين مبنا از يك سو حق ستيزى دليل كتمان معارف و احكام كتب آسمانى دانسته شده است (ذلك ]الكتمان[ بأن اللّه نزل الكتاب بالحق) و از سوى ديگر جمله {يشترون به ثمناً قليلا در آيه 174} رسيدن به منافع دنيوى را دليل و انگيزه كتمان معارف مى شمرد. نتيجه اين دو دليل اين است كه: حقايق كتابهاى آسمانى با منافع گروهى دنياطلب ناسازگار است و اين ناسازگارى مايه كتمان آن حقايق مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 44 - 42

42 _ ترس از مردم و مال پرستى ، عامل كفرپيشگى و كتمان حقايق آسمانى

فلاتخشوا الناس . .. و من لم يحكم بما أنزل اللّه فأولئك هم الكفرون

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

8 - هود - 11 - 118 - 9

9_ اختلاف انسان ها در دين ، مايه پوشيده شدن حقيقت بر عموم آنان مى شود .

و لايزالون مختلفين

چون {إلاّ من رحم} در آيه بعد استثنا از {لايزالون مختلفين} است معلوم مى شود همه اختلاف كنندگان در دين _ جز كسى كه مورد رحمت الهى قرار گيرد _ بر طريق ناصوابند بنابراين اختلاف در دين باعث مى شود كه حق بر همه گروهها پوشيده بماند و همگان بيراهه بروند.

عوامل هدايت حق پذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 89 - 17

17- قرآن ، مايه هدايت ، رحمت و بشارت براى تسليم شوندگان در برابر حق است .

و نزّلنا عليك الكت_ب . .. و هدًى و رحمة و بشرى للمسلمين

فاقدان درك حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 22 - 1

1 _ انسان هاى حق ناشنوا و خاموش از بيان معارف حق و فاقدان فهم حقايق دينى ، بدترين جنبندگان در پيشگاه خداوند

إن شر الدواب عند اللّه الصم البكم الذين لايعقلون

كلمات {الصم} و {البكم} به ترتيب جمع {الاصم = كر} و {الابكم = لال} است. {الذين لايعقلون} خبر سوم براى {إن} مى باشد. قابل ذكر است كه صفت بودن آن براى {الصم} و {البكم} نيز محتمل است.

فرجام استهزاى حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 6 - 6

6 _ هلاكت، سرانجام مبارزه با حق (اعراض، تكذيب و استهزاى آن)

ما تأتيهم من ءاية . .. إلا كانوا عنها معرضين. فقد

كذبوا بالحق ... ألم يروا كم أه

فرجام اعراض از حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 6 - 6

6 _ هلاكت، سرانجام مبارزه با حق (اعراض، تكذيب و استهزاى آن)

ما تأتيهم من ءاية . .. إلا كانوا عنها معرضين. فقد كذبوا بالحق ... ألم يروا كم أه

فرجام تكذيب حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 6 - 6

6 _ هلاكت، سرانجام مبارزه با حق (اعراض، تكذيب و استهزاى آن)

ما تأتيهم من ءاية . .. إلا كانوا عنها معرضين. فقد كذبوا بالحق ... ألم يروا كم أه

فرجام حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 51 - 14

14_ درخشش نهايى از آنِ حق است .

الئ_ن حصحص الحق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 18 - 1

1- در نزاع ميان جبهه حق و باطل ، پيروزى نهايى از آنِ حق مداران است .

بل نقذف بالحقّ على الب_طل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 98 - 8

8 - پيروزى نهايى در عرصه مبارزه حق و باطل ، از آنِ جبهه حق خواهد بود .

إذ قال لأبيه و قومه ماذا تعبدون . .. قالوا ابنوا له بني_نًا فألقوه فى الجحيم . ف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 21 - 1

1 - در جنگ حق و باطل ، غلبه با حق است .

كتب اللّه لأغلبنّ أنا و رسلى

فرجام

حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 58 - 3

3- گرفتارى به عذاب استيصال پيش از فرا رسيدن قيامت ، سرنوشت محتوم همه اقوام و جوامع كافر و مشرك حق ستيز است .

و إن من قرية إلاّ نحن مهلكوها قبل يوم القي_مة

اينكه آيه مى فرمايد: همه جوامع بشرى قبل از قيامت يا هلاك مى شوند و يا دچار عذاب مى شوند احتمال دارد كه مراد از {مهلكوها} هلاكت انسانهاى معمولى و مراد از {معذّبوها} عذاب كافران و مشركان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 78 - 10

10 - حق ستيزان ، سرانجام مقهور قدرت شكست ناپذير خداوند

إنّ ربّك يقضى بينهم بحكمه و هو العزيز العليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 83 - 7

7 - قيامت ، پايان بازيگرى و بيهوده گرايى هاى كافران حق ستيز

يخوضوا و يلعبوا حتّى يل_قوا يومهم الذى يوعدون

بنابراين كه مراد از {يومهم. ..} روز قيامت باشد، برداشت بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 24 - 3

3_ دوزخ ، فرجام هر كفرپيشه معاند حق ستيز

ألقيا فى جهنّم كلّ كفّار عنيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 36 - 6

6 - هلاكت ، سرنوشت محتوم همه توان مندان حق ستيز تاريخ

و كم أهلكنا . .. هل من محيص

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 37 - 2

2 -

فرجام هلاكت بار قدرت هاى حق ستيز تاريخ ، مايه تذكر خردمندان و مردمان حق شنو

إنّ فى ذلك لذكرى لمن كان له قلب أو ألقى السمع

فرجام حق ستيزى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 6 - 6

6 _ هلاكت، سرانجام مبارزه با حق (اعراض، تكذيب و استهزاى آن)

ما تأتيهم من ءاية . .. إلا كانوا عنها معرضين. فقد كذبوا بالحق ... ألم يروا كم أه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 8 - 2

2 - كفر و حق ستيزى ، منتهى به تناقض در گفتار و انديشه *

إنّكم لفى قول مختلف

مخاطب {إنّكم}، كافران هستند. از آن جايى كه براى آنان وصفى آورده نشده، استفاده مى شود كه نفس كفر آنان، منتهى به اختلاف در گفتار و پندار آنها شده است.

فرجام حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 89 - 5

5 - حق ناپذيران لجوج ، شاهد بازتاب كفر و شرك خويش در فرجامى نه چندان دور

فسوف يعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 10 - 9

9 - عذاب سخت و جانكاه روز قيامت ، فرجام كافران حق ناپذير

و لهم عذاب عظيم

فضايل بيان كنندگان حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 174 - 17

17- خداوند در قيامت ، عالمان متعهد و بيان كنندگان حقايق و معارف كتاب هاى آسمانى را مورد لطف خويش قرار خواهد داد و با آنان سخن خواهد گفت

.

إن الذين يكتمون . .. لايكلمهم اللّه

برداشت فوق از مفهوم جمله {إن الذين . .. لايكلمهم اللّه} استفاده شده است.

فضايل حق پذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 82 - 7

7- تنها اهل ايمان و حق پذيران ، برخوردار از شفا و رحمت قرآنند .

و ننزّل من القرءان ما هو شفاء و رحمة للمؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 16 - 8

8- انسان هاى خردمند و روى آورده به خدا ، با روحيه شكر و توبه و تسليم ، داراى ارج و منزلت

و بلغ أربعين سنة قال ربّ أوزعنى أن أشكر . .. إنّى تبت إليك و إنّى من المسلمين .

{بلغ أربعين} اشاره به رسيدن به سن خردمندى است و {اُول_ئك} بيانگر نوعى تعظيم و ارجمندى است كه با تعابير {نتقبّل} و {نتجاوز} و {فى أصحاب الجنّة} تأكيد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 20 - 15

15 - مؤمنان و دارندگان روحيه حق پذيرى و ايمان ، بهره مند از آيات و نشانه هاى الهى

و لتكون ءاية للمؤمنين

لام در {للمؤمنين} براى انتفاع است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 20 - 2

2 - حق باوران اهل يقين ، توانا به درك پيام هاى بايسته آيات الهى در زمين

و فى الأرض ءاي_ت للموقنين

فضايل حق طلبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 77 - 4

4 - تنها مؤمنان و حق جويان ،

زمينه دار بهره مندى از هدايتگرى ها و رحمت آفرينى هاى قرآن

و إنّه لهدًى و رحمة للمؤمنين

قيد {للمؤمنين} مى رساند كه ديگران شايستگى بهرهورى از قرآن را ندارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 3 - 8

8 - تنها حق جويان و اهل ايمان ، زمينه دار بهره مندى از روشنگرى هاى قرآن

تلك ءاي_ت الكت_ب المبين . نتلوا عليك... لقوم يؤمنون

قيد {لقوم يؤمنون} مى رساند كه ديگران شايستگى بهرهورى از قرآن را ندارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 146 - 4

4 - روياندن درختى پهن برگ در زمينى خالى از درخت و گياه براى يونس ( ع ) ، از نشانه هاى قدرت خداوند و امداد الهى براى حق طلبان

و أنبتنا عليه شجرة من يقطين

برداشت ياد شده از آن جا است كه آيه شريفه، با ارائه نمونه اى از قدرت خداوند و امدادهاى او براى جبهه حق، در مقام امتنان بر يونس(ع) و نيز در صدد دلدارى به پيامبر(ص) و مؤمنان، است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 43 - 11

11 - حق گرايان برخوردار از مغفرت الهى ، و ملحدان و حق ناپذيران رويارو با مجازات دردناك او

مايقال لك إلاّ ما قد قيل للرسل . .. إنّ ربّك لذو مغفرة

در آيات پيشين، قرآن پيامى حق معرفى شده است كه ملحدان با ايجاد شبهه در آن سعى مى كردند پيامبر(ص) را مورد انكار قرار دهند. اكنون در اين آيه خداوند به غفران و عقاب خود اشاره كرده كه غفران منطبق

بر حق گرايان و عقاب درباره ملحدان است.

فضايل حق گويان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 38 - 13

13 - خداوند در قيامت ، جز به افراد حقيقت گو اذن سخن نخواهد داد .

و قال صوابًا

چنانچه جمله {قال صواباً} عطف بر {أذن. ..} و داخل استثنا باشد، مراد اين خواهد بود كه: تنها شخص درست گفتار، مأذون به سخن گفتن خواهد بود.

فطرت حق طلبى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 119 - 4

4 _ انسان ، بر فطرت خداجويى و مسير حق پويى است .

لاتخذن من عبادك نصيباً مفروضاً. و لاضلنهم

گمراه كردن، كه از جمله {لاضلنهم} استفاده مى شود، بايد مسبوق به هدايت باشد تا گمراه كردن صدق كند و هدايت مسبوق به گمراهى نسبت به تمامى انسانها هدايت فطرى است.

فطريت حق پذيرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 48 - 12

12 - فطرت اوليه انسان ها ، توحيد ، خداپرستى و حق پذيرى است .

لعلّهم يرجعون

از سياق آيات پيشين _ كه درباره توحيد و شرك است _ و نيز از واژه {رجوع} استفاده مى شود كه انسان ها به توحيد گرايش فطرى دارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 27 - 6

6- انسان در سرشت و نماد خويش ، موجودى حق طلب و حق پذير

و صرّفنا الأي_ت لعلّهم يرجعون

تعبير {يرجعون} مى تواند بدان معنا باشد كه انسان داراى فطرت حق پذير است و نماياندن آيات الهى به او، وسيله

اى براى بازگشت به فطرت اوليه خويش است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 16 - 12

12- قلب آدمى ، در سرشت خود ، پذيراى حق و عملكرد و روحيّات منفى او ، عامل جمود آن

طبع اللّه على قلوبهم واتّبعوا أهواءهم

از تعبير {طبع اللّه على قلوبهم} استفاده مى شود كه قلب آدمى در ابتدا، پذيراى سخن حق و قادر به فهم پيام الهى است; ولى در نتيجه عواملى از سوى خود انسان، طبق اراده الهى، قلب كارايى اصلى خود را از دست مى دهد و در برابر حق نفوذناپذير مى شود.

فطريت حق طلبى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 55 - 4

4- حق جويى و حقيقت پذيرى ، طبيعت و فطرت انسانى است .

أجئتنا بالحقّ

از اين كه مشركان و بت پرستان، پذيرش {حق} را اصلى مفروض مى دانستند و ترديد آنان تنها در حقانيت دعوت ابراهيم(ع) بود، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 27 - 6

6- انسان در سرشت و نماد خويش ، موجودى حق طلب و حق پذير

و صرّفنا الأي_ت لعلّهم يرجعون

تعبير {يرجعون} مى تواند بدان معنا باشد كه انسان داراى فطرت حق پذير است و نماياندن آيات الهى به او، وسيله اى براى بازگشت به فطرت اوليه خويش است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 5 - 12

12 - قلب آدمى ، داراى تمايل فطرى به حق و حركت در راه مستقيم است

.

فلمّا زاغوا أزاغ اللّه قلوبهم

منحرف شدن قلب بر اثر گناه، موقوف بر آن است كه پيش از آن متمايل به حق بوده و _ به اصطلاح _ مصداق {قلب سليم} باشد.

فلسفه تأخير عذاب حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 111 - 3

3- تأخير عذاب و كيفر مشركان و كافران حق ناپذير ، به خاطر بهره بردن ناچيز و موقتى آنان از متاع هاى دنيوى است .

إن أدرى لعلّه . .. مت_ع إلى حين

فلسفه تأخير عذاب حق ناپذيران صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 111 - 1

1- آزمايش كافران و مشركان حق ناپذير صدراسلام ، فلسفه به تأخير افتادن عذاب آنان و نامعلوم بودن زمان شكست آنها است .

و إن أدرى لعلّه فتنة لكم

ضمير {لعلّه} به نكته اى برمى گردد كه از دو آيه قبل استفاده مى شود. آن نكته، مسأله تأخير عذاب كافران و مشركان و يا نامعلوم بودن زمان شكست آنان و پيروزى مسلمين است.

فلسفه تبيين حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 29 - 5

5- تبيين حق و راستى براى انسان ها ، در جهت رشد و تربيت آنها است .

الحقّ من ربّكم

گزينش كلمه {ربّ} حاكى از نكته بالا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 77 - 3

3 - بيان حق از سوى خدا براى رفع اختلافات فكرى و سرگردانى هاى عقيدتى ، هدايت و رحمتى است بزرگ .

إنّ ه_ذا القرءان يقصّ . ..

و إنّه لهدًى و رحمة

با توجه به ارتباط اين آيه به آيه قبل كه در زمينه رفع اختلافات بنى اسرائيل است _ و نيز با توجه به اين كه نكره آمدن {هدًى} و {رحمة} عظمت و بزرگى آن دو را مى رساند، مطلب ياد شده را مى توان استفاده كرد.

فلسفه تهديد حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 24 - 3

3 - تهديد شدن كافران حق ناپذير به عذاب الهى ، به سبب دشمنى ها و كارشكنى هاى آنان نسبت به رسالت پيامبراسلام

فسيعلمون من أضعف ناصرًا و أقلّ عددًا

فلسفه كيفرهاى دنيوى حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 48 - 7

7 - مجازات هاى دنيوى حق ستيزان از سوى خداوند ، به منظور هدايت و اصلاح آنان است ; نه انتقام .

و أخذن_هم بالعذاب لعلّهم يرجعون

فلسفه مهلت به حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 93 - 15

15 - تأخير كيفر حق ستيزان ، براساس مصالح و نه معلول غفلت خداوند از كردار آنان

سيريكم ءاي_ته . .. و ما ربّك بغ_فل عمّا تعملون

با توجه به اين كه بيشتر آيات اين سوره، متوجه منكران رسالت پيامبر(ص) و توحيد ربوبى خداوند است، خاتمه يافتن سوره با تعبير {سيريكم آياته} و {ما ربّك بغافل. ..} مى رساند كه خداوند، از نشان دادن آيات انكار ناپذير خود، عاجز نيست و از كردار بندگان نيز غافل نمى باشد و به موقع جزاى آنان را خواهد داد.

فلسفه مهلت به حق

ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 42 - 4

4 - تأخير خداوند در انتقام گرفتن از حق گريزان ، مهلتى به ايشان و احترامى به وجود پيامبر ( ص )

فإمّا نذهبنّ بك . .. فإنّا عليهم مقتدرون

از آيه قبل استفاده شد كه اگر پيامبر رحلت كند، خداوند از مخالفان حق ستيز او انتقام خواهد گرفت. مفهوم اين سخن آن است كه حضور پيامبر(ص) مانع تسريع در انتقام است; ولى اين مانع، قطعى نيست و خداوند مى تواند حتى در زمان حضور پيامبر(ص)، مخالفان دين را مجازات كند.

فوايد عقيده حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 25 - 2،3

2- اعتقادات حق با اذن پروردگار ، داراى ثمردهى مداوم بوده و محدود به زمانى نيست .

مثلاً كلمة طيّبة . .. تؤتى أكلها كلّ حين بإذن ربّها

احتمال دارد كه {تؤتى أكلها كلّ حين} ادامه مشبه باشد كه به تناسب موضوع همواره بار و ثمر مى دهد و منوط به زمان خاصى نيست.

3- اعتقادات حق ، داراى ثمر هاى فراوان بوده و همه آنها مفيد است .

مثلاً كلمة طيّبة . .. تؤتى أكلها كلّ حين

آوردن جمع مضاف {أكل} (خوردنيها)، كه مفيد عموم است، براى توصيف مشبه (كلمة طيبة)، به جاى {فواكه} و {ثمرات}، مى تواند مشعر به نكته ياد شده باشد.

فهم حق طلبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 85 - 30

30 _ تنها حق پذيران قادر به درك سعادت آفرينى پيام هاى الهى هستند .

ذلكم خير لكم إن كنتم مؤمنين

چنانچه مشاراليه

{ذلكم} تمام مسائلى باشد كه در آيه مطرح شده، و از جمله اعتقاد به يگانگى خدا و لزوم پرستش او، بايد گفت مراد از ايمان در {ان كنتم مؤمنين} داشتن روحيه حق پذيرى و اهل باور بودن است، نه ايمان به يگانگى خدا. و چون خير بودن يكتاپرستى و عدالت پيشگى منوط به حق پذيرى نيست، يعنى چه انسانها حق پذير باشند و چه نباشند مسائل مطرح شده داراى خير است، معلوم مى شود شرط {ان كنتم ... } ناظر به درك خير بودن است. يعنى اگر حق پذير باشيد مى فهميد كه پيامهاى مطرح شده به خير و صلاح شماست.

قدرت حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 36 - 7

7 - نابودى حق ستيزان با همه نيرو و توان ، گواه قدرت قاهر خداوند است .

و كم أهلكنا . .. أشدّ ... منهم بطشًا ... هل من محيص

از ارتباط {هل من محيص} با صدر آيه، استفاده مى شود كه توجه به نابودى ملت هاى توان مند در گذشته تاريخ، خود مى تواند بهترين گواه باشد بر اين كه ملت ها سرانجام مقهور اراده خدا و ناگزير از آن هستند.

قدرت حق طلبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 57 - 1،2

1 - كافران ، از شكست دادن و به سستى كشاندن نيروى الهى و جبهه حق _ در هر جاى دنيا_ ناتوانند .

لاتحسبنّ الذين كفروا معجزين فى الأرض

در آيه شريفه، متعلق {معجزين} (اين كه كافران چه چيز را به ناتوانى مى كشانند _ ذكر نشده است;

ولى با توجه به اين كه كافران، همواره درصدد تضعيف جبهه حق و دين الهى اند، مقصود از آن نيروى الهى و جيهه حق است. گفتنى است ظرف {فى الأرض} مى رساند كه اين ناتوانى در همه جاى دنيا وجود دارد.

2 - ناتوانى كافران در به شكست كشاندن جبهه حق و نيروى الهى ، جاى هيچ گونه شك و ترديدى ندارد .

لاتحسبنّ الذين كفروا معجزين فى الأرض

تعبير {لاتحسبنّ} (گمان مبر) _ با آن كه گمان امرى غير اختيارى است و چيزى نيست كه به پرهيز از آن توصيه شود _ مى رساند كه جاى چنين گمانى نيست و نبايد كسى به خود ترديد راه دهد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 161 - 2

2 - وانهاده شدن مشركان و معبودهايشان به خود و ناتوانى آنان در برابر خداپرستان و حق جويان

فإنّكم و ما تعبدون

قضاوت به حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 91 - 6

6 _ هلاكت كافران قوم شعيب و نجات مؤمنان آن قوم ، داورى به حق خداوند در ميان آنان

ربنا افتح بيننا و بين قومنا بالحق . .. فأخذتهم الرجفة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 69 - 11،15

11 - داورى ميان مردم در قيامت ، بر پايه حق خواهد بود .

و قضى بينهم بالحقّ

15 - داورى بر اساس مستندات پرونده و گواهى شاهدان ، قضاوتى عادلانه و به حق خواهد بود .

و وضع الكت_ب و جاىء بالنبيّين و الشهداء و قضى بينهم بالحقّ و هم لايظلمون

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 75 - 7،10

7 - داورى ميان مردم در قيامت ، بر پايه حق و عادلانه خواهد بود .

و قضى بينهم بالحقّ

10 - همه خلايق در قيامت ، به خاطر قضاوت به حق و عادلانه خداوند ، به حمد و ستايش او خواهندپرداخت .

و قضى بينهم بالحقّ و قيل الحمد للّه ربّ الع_لمين

برخى از مفسران بر اين عقيده اند كه حمد و ستايش خلايق در قيامت، به خاطر داورى به حق خداوند در ميان آنان مى باشد. ازاين رو اين ستايش و حمد پس از قضاوت خداوند انجام خواهد گرفت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 20 - 1،3،4

1 - داورى خداوند ، بر اساس حق است .

و اللّه يقضى بالحقّ

3 - قضاوت به حق ، از شؤون الوهيت حقيقى است .

و اللّه يقضى بالحقّ و الذين يدعون من دونه لايقضون بشىء

مطلب ياد شده، از تصريح شدن اسم جلاله (اللّه) به دست مى آيد.

4 - آگاهى همه جانبه خداوند از احوال انسان ها ، پشتوانه قضاوت به حق او

يعلم خائنة الأعين . .. و اللّه يقضى بالحقّ

يادآورى قضاوت به حق خداوند _ پس از تذكر به علم همه جانبه او _ مى تواند بيانگر مطلب ياد شده باشد.

قضاوت بين حق و باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 26 - 2

2 - ربوبيت خداوند ، مقتضى جمع انسان ها در قيامت و داورى نهايى بين جريان حق و باطل

قل يجمع بيننا ربّنا ثمّ يفتح بيننا

بالحقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 110 - 7،8

7_ امتناع خداوند از داورى ميان حق و باطل در عرصه حيات دنيوى ، بر اساس تقديرى است كه خود مقرر كرده است .

لولا كلمة سبقت من ربك لقضى بينهم

8_ مصالح جوامع بشرى و تدبير امور انسان ها ، مايه تقدير خداوند بر داورى نكردن او ميان حق گرايان و باطل انديشان ، در عرصه حيات دنياست .

لولا كلمة سبقت من ربك لقضى بينهم

برداشت فوق ، از كلمه {رب} _ كه به معناى مدبر و مربى است _ استفاده مى شود; يعنى ، تقدير ياد شده (لولا كلمة سبقت . ..) در راستاى تدبير امور انسانهاست.

قضاوت بين محمد(ص) و حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 112 - 1

1- درخواست پيامبر ( ص ) از پروردگار در باره داورى به حق ، بين خود و مشركان و كافران حق ناپذير

ق_ل ربّ احكم بالحقّ

قضاوت حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 181 - 4

4 _ عدالت پيشگان همواره حق را ميزان قضاوت هاى خويش قرار داده و بر اساس آن داورى مى كنند .

و به يعدلون

{به} متعلق به {يعدلون} و {باء} در آن براى استعانت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 26 - 3،5

3 - داورى خداوند بين پيامبر ( ص ) و مشركان ، بر اساس حق است .

ثمّ يفتح بيننا بالحقّ

5 - ملاك و معيار داورى در نزد خداوند

، حق است .

ثمّ يفتح بيننا بالحقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 26 - 5،7

5 - داوود ( ع ) ، از سوى خدا مأمور حكومت و داورى ميان مردم برپايه حق

إنّا جعلن_ك خليفة فى الأرض فاحكم بين الناس بالحقّ

7 - حق ، پايه و محور داورى ها در جامعه الهى

فاحكم بين الناس بالحقّ

قيام عليه رهبران حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 173 - 19

19 - { عن ابى عبداللّه ( ع ) فى قول اللّه عز و جل : { فمن اضطر غير باغ و لاعاد } قال : الباغى الذى يخرج على الأمام و العادى : الذى يقطع الطريق لايحل لهما الميتة . . . ;

از امام صادق(ع) درباره سخن خداوند كه فرموده: { فمن اضطر غير باغ و لاعاد} روايت شده است: مراد از باغى كسى است كه عليه امام ]حق[ خروج كرده و مراد از عادى كسى است كه راهزنى مى كند كه در ]حال اضطرار هم [ خوردن مردار بر آنان حلال نيست . .. }.

كافران حق ستيز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 37 - 7

7 _ كافران حق ستيز ، زيانكاران واقعى هستند .

أولئك هم الخسرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 38 - 1،2،5،8

1 _ خداوند ، كافران ستيزه گر عصر بعثت را به ترك مبارزه عليه اسلام و مسلمانان فراخواند .

قل للذين كفروا إن ينتهوا يغفر لهم

انتهاء به معناى پذيرش

نهى است ; يعنى انجام ندادن كارى بر اثر نهى شدن از آن. بنابراين با توجه به اينكه متعلق {ينتهوا} شرارتهاى كافران عليه مسلمانان است، جمله {ان ينتهوا} دلالت مى كند كه خداوند كافران را از تعرض به مسلمانان نهى كرده است.

2 _ به كافران ستيزه گر عصر بعثت ابلاغ شد در صورت ترك مخاصمه عليه اسلام ، از خطا هاى گذشته آنها چشمپوشى خواهد شد .

قل للذين كفروا إن ينتهوا يغفر لهم ما قد سلف

درباره متعلق {إن ينتهوا} دو نظر ابراز شده است: يكى كفر و ديگرى اعمالى كه در آيه 36 مطرح شد ; يعنى سرمايه گذاريها و شرارتهاى عليه اسلام. جمله {إن يعودوا} نظر دوم را تقويت مى كند. گفتنى است بر اين مبنا مراد از {يغفر لهم ... } انتقام نگرفتن از شرارتهاى گذشته كافران است.

5 _ خداوند ، كافران حق ستيز را به عبرت گرفتن از سرنوشت شوم همسانان گذشته خويش فرامى خواند .

و إن يعودوا فقد مضت سنت الأولين

8 _ پيامبر ( ص ) از جانب خداوند مأموريت يافت تا سنت الهى را در سركوبى حق ستيزان به كافران عصر خويش ابلاغ كند .

قل للذين كفروا . .. و إن يعودوا فقد مضت سنت الأولين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 8 - 6

6 _ دشمنان اسلام و كافران حق ستيز در صورت تسلط بر مسلمانان هرگز بر پيمان و پيوند دوستى و خويشاوندى پايبند نخواهند بود .

كيف و إن يظهروا عليكم لايرقبوا فيكم إلّاً و لاذمة

كافران حق ناپذير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام

- 6 - 112 - 4

4 _ كافران لجاجت پيشه و حق ناپذير از شيطانهاى انسى هستند.

و لو أننا . .. ما كانوا ليؤمنوا ... و كذلك جعلنا لكل نبى عدوا شيطين الإنس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 24 - 7

7 _ جهاد و مبارزه با كافران حق ناپذير ، مايه حيات واقعى جامعه ايمانى

يأيها الذين ءامنوا استجيبوا للّه و للرسول

از مصاديق مورد نظر براى {ما يحييكم}، به دليل وقوع آيه مورد بحث در سياق آيات جنگ و مبارزه، فراخوانى اهل ايمان به نبرد با دشمنان دين است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 52 - 3

3 - كافرانِ رويگردان از حق ، با لجاجت و تعصّب خويش در برابر حق ، ظرفيت و صلاحيت حق پذيرى را از دست مى دهند .

يكفرون . .. فإنّك لاتسمع الموتى ... إذا ولّوا مدبرين

كافران مكه و حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 5 - 8

8 _ تمسخر حق (قرآن) و آيات الهى، شيوه كافران مكه بوده است.

فسوف تأتيهم أنبؤا ما كانوا به يستهزءون

مفاد جمله {كانوا به يستهزءون} ماضى استمرارى است و بيانگر تداوم استهزا از سوى كافران عصر نزول اين سوره است.

كافران و حق بينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 171 - 3

3 - كافران به قرآن از حق شنوى ، حق گويى و حق بينى ، ناتوانند .

و مثل الذين كفروا . .. صم بكم عمى

{صم} و {بكم} و

{عمى} به ترتيب: جمع أصم (كر) و أبكم (لال) و أعمى (كور) مى باشند. به نظر مى رسد متعلق {كفروا} به قرينه آيه قبل {ما أنزل اللّه} باشد، يعنى: مثل الذين كفروا بما أنزل اللّه.

كافران و حق شنوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 171 - 3

3 - كافران به قرآن از حق شنوى ، حق گويى و حق بينى ، ناتوانند .

و مثل الذين كفروا . .. صم بكم عمى

{صم} و {بكم} و {عمى} به ترتيب: جمع أصم (كر) و أبكم (لال) و أعمى (كور) مى باشند. به نظر مى رسد متعلق {كفروا} به قرينه آيه قبل {ما أنزل اللّه} باشد، يعنى: مثل الذين كفروا بما أنزل اللّه.

كافران و حق گويى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 171 - 3

3 - كافران به قرآن از حق شنوى ، حق گويى و حق بينى ، ناتوانند .

و مثل الذين كفروا . .. صم بكم عمى

{صم} و {بكم} و {عمى} به ترتيب: جمع أصم (كر) و أبكم (لال) و أعمى (كور) مى باشند. به نظر مى رسد متعلق {كفروا} به قرينه آيه قبل {ما أنزل اللّه} باشد، يعنى: مثل الذين كفروا بما أنزل اللّه.

كافران و كتمان حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 42 - 8،11

8 _ پشيمانى و تأسف شديد كافران در قيامت از كتمان كردن حقايق در دنيا

يومئذ يودّ الذين كفروا و عصوا الرسول . .. و لا يكتمون اللّه حديثاً

بنابر اينكه {لا يكتمون} عطف بر جمله

{تسوّى} باشد.

11 _ شرمسارى و پشيمانى كافران در قيامت ، از كتمان حقانيت رسالت پيامبر ( ص )

و عصوا الرسول . .. و لا يكتمون اللّه حديثاً

مصداق مورد نظر از كتمان حديث در آيه شريفه، به دليل {كفروا و عصوا الرسول}، كتمان حقّانيّت پيامبر (ص) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 9 - 11

11 _ كافران به رسالت پيامبر(ص)، حق پوش و مغالطه كارند.

و للبسنا عليهم ما يلبسون

{يلبسون}، فعل مضارع و بيانگر استمرار تلبيس كافران است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 12 - 5

5 _ خوددارى كافران از اعتراف به مالكيت مطلق خداوند، على رغم آگاهى بدان

قل لمن ما فى السموت و الأرض قل للّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 28 - 5

5 _ تكذيب قرآن و آيات الهى از سوى برخى كفار، با وجود علم و آگاهى بر حقانيت آن

إن هذا إلا أسطير الأولين . .. بل بدالهم ما كانوا يخفون

چون در آيات قبل سخن از تكذيب قرآن و آيات الهى بود، مراد از {ما كانوا يخفون} مى تواند موارد مذكور باشد.

كتمان حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 176 - 4

4 - كتمان محتواى كتاب هاى آسمانى ، كتمان حق است و كتمان كنندگان مردمى حق ستيزند .

ذلك بأن اللّه نزل الكتب بالحق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 71 - 1،2

1 _ آميختن آگاهانه حق به باطل

و كتمان آن توسط علماى يهود و نصارا ، و نكوهش آنان از سوى خداوند

يا اهل الكتاب لم تلبسون الحق بالباطل و تكتمون الحق و انتم تعلمون

2 _ علماى اهل كتاب با درآميختن حق به باطل و كتمان حق ، مردم را گمراه مى ساختند .

ودّت طائفة من اهل الكتاب لو يضلّونكم . .. يا اهل الكتاب لم تلبسون الحق بالباطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 22 - 1

1 _ انسان هاى حق ناشنوا و خاموش از بيان معارف حق و فاقدان فهم حقايق دينى ، بدترين جنبندگان در پيشگاه خداوند

إن شر الدواب عند اللّه الصم البكم الذين لايعقلون

كلمات {الصم} و {البكم} به ترتيب جمع {الاصم = كر} و {الابكم = لال} است. {الذين لايعقلون} خبر سوم براى {إن} مى باشد. قابل ذكر است كه صفت بودن آن براى {الصم} و {البكم} نيز محتمل است.

كتمان حق مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 21 - 40

40- كشف ماجراى اصحاب كهف ، عامل تقويت موضع موحّدان و معتقدان به معاد بود .

إذ يتن_زعون . .. قال الذين غلبوا على أمرهم

در بيان آنچه مورد نزاع و اختلاف مردم بود، دو احتمال بيان شد: اگر {إذ يتنازعون. ..} نظر به اختلاف آنان در باره معاد داشته باشد، {الذين غلبوا...} آن دسته از مردم خواهند بود كه معاد را پذيرا بودند و با بيدارى اصحاب كهف، به دليلى محكم و ملموس، در برابر خصم خود، دست يافته بودند.

كتمان حق مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17

- محمد - 47 - 32 - 2

2- حق پوشى ، كارشكنى در طريق دين و پيامبرستيزى ، ويژگى مشركان عصر نزول

إنّ الذين كفروا و صدّوا عن سبيل اللّه و شاقّوا الرسول

كتمان كنندگان حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 159 - 10

10 - علماى يهود و نصارا به خاطر كتمان حقايق و معارف كتب آسمانى از رحمت خدا محروم شده و مورد لعن و نفرين لعنت كنندگان هستند .

إن الذين يكتمون ما أنزلنا . .. أولئك يلعنهم اللّه و يلعنهم اللعنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 176 - 5

5 - حق ستيزى و حق پوشى علماى يهود و نصارا

إن الذين يكتمون . .. ذلك بأن اللّه نزل الكتب بالحق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كافرون - 109 - 1 - 4

4 - مشركان ، مستورسازنده حقيقت اند .

قل ي_أيّها الك_فرون

به كار بردن عنوان {كافر} _ كه به معناى پوشاننده و انكاركننده امرى معلوم است _ تعريض به مخاطبان است كه بين من و شما، اين شما هستيد كه حقيقت را پوشانده ايد.

كتمان كنندگان حق در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 48 - 10

10 - در قيامت براى متخلفان از دستورات الهى ( بر پايى نماز و پرداخت زكات ) و ارتكاب كنندگان محرمات ( دين فروشى ، حق پوشى و . . . ) راه نجاتى نيست .

لا تشتروا بأيتى . .. و أقيموا الصلوة ... واتقوا يوماً لاتجزى نفس

عن نفس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 162 - 9

9 - خداوند در قيامت نظر رحمتى بر كفرپيشگان و كتمان كنندگان حقايق دينى ، نخواهد داشت .

و لاهم ينظرون

در برداشت فوق فعل مجهول {ينظرون} از (نظر) به معناى رؤيت گرفته شده است. بر اين مبنا {ولاهم ينظرون}; يعنى، نظر رحمتى به آنان نخواهد شد}.

كرى حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 52 - 2

2 - حق گريزان ، انسان هايى هستند همانند مردگان كَر

فإنّك لاتسمع الموتى و لاتسمع الصمّ الدعاء إذا ولّوا مدبرين

{فاء} در {فإنّك} فصيحه است و بر كلام مقدرى دلالت مى كند كه مى تواند چنين باشد: {حال كه آنان، كفر را بر ايمان برگزيده اند، مانند مردگان اند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 22 - 2

2 _ آنان كه حقايق دينى را ناشنيده گيرند ، كرند و آنان كه حقايق دينى را بازگو نكنند ، لالند و آنان كه معارف الهى را درك نكنند ، فاقد عقلند .

إن شر الدواب عند اللّه الصم البكم الذين لايعقلون

كفر مكذبان حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 68 - 9

9 - افترازنندگان به خدا و تكذيب كنندگان حق ، كافرند و جايشان در جهنم است .

و من أظلم ممّن افترى على اللّه . .. أو كذّب بالحقّ... أليس فى جهنّم مثوًى للك_فر

{ال} در {الكافرين} براى عهد بوده و اشاره به همين افرادى دارد كه در آيه، مورد بحث

قرار گرفته اند.

كمى حق پذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 26 - 11

11 - انسان هاى طرفدار حق و هدايت پذير ، همواره در تاريخ كم بوده اند .

فمنهم مهتد و كثير منهم ف_سقون

با توجه به اين كه {كثير} در مقابل {قليل} قرار دارد; تقدير آيه شريفه چنين مى شود: {فقليل منهم مهتد و كثير منهم فاسقون}.

كوردلى كافران حق ناپذير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 53 - 2

2 - كافران حق ناپذير ، انسان هايى كوردل اند .

إذا ولّوا . .. و ما أنت به_د العمى عن ضل_لتهم

كورى كافران حق ناپذير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 9 - 4

4 - { عن أبى جعفر ( ع ) فى قوله { و جعلنا من بين أيديهم سدّاً و من خلفهم سدّاً فأغشيناهم } يقول : فأعميناهم { فهم لايبصرون } الهدى . . . ;

از امام باقر(ع) درباره قول خدا {. ..فأغشيناهم} روايت شده: كه خدا مى فرمايد: آنان را كور كرديم، پس نور هدايت را نمى بينند...}.

كورى مشركان حق ناپذير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 9 - 4

4 - { عن أبى جعفر ( ع ) فى قوله { و جعلنا من بين أيديهم سدّاً و من خلفهم سدّاً فأغشيناهم } يقول : فأعميناهم { فهم لايبصرون } الهدى . . . ;

از امام باقر(ع) درباره قول خدا {. ..فأغشيناهم} روايت شده: كه خدا مى

فرمايد: آنان را كور كرديم، پس نور هدايت را نمى بينند...}.

كيفر اخروى حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 9 - 15

15 - قيامت ، روز مجازات و كيفر كفرپيشگان و حق ستيزان

و نذيقه يوم القي_مة عذاب الحريق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 72 - 3

3 - عذاب شدن كافران حق ستيز و ستيزه جو به آتش دوزخ ، پس از كيفر شدنشان با آب داغ و پر حرارت خواهد بود .

فى الحميم ثمّ فى النار يسجرون

برداشت ياد شده از آمدن {ثمّ} كه نوعاً براى تراخى زمانى است، استفاده مى شود.

كيفر استهزاگران حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 5 - 10

10 _ عذاب خداوند و سرانجامى شوم در انتظار تكذيب كنندگان و استهزاگران حق (قرآن و ديگر آيات خداوند)

فقد كذّبوا بالحق لمّا جاءهم فسوف يأتيهم أنبؤا ما كانوا به يستهزءون

كيفر اعراض از حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 77 - 12

12 _ بخل ، روى گردانى از حق ، پيمان شكنى و دروغ ، گناه و داراى كيفر

فلما ءاتيهم . .. بخلوا به و تولوا ... بما أخلفوا اللّه ... و بما كانوا يكذبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 69 - 2

2- انسان هاى ناسپاس و روى گردان از حق ، هيچ گاه و در هيچ شرايطى ، از عذاب و كيفر دنيوى خداوند ، در دريا

و خشكى در امان نيستند .

فلمّا نج_ّكم إلى البرّ أعرضتم . .. أم أمنتم أن يعيدكم فيه تارة أخرى

كيفر حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 5 - 10

10 -تمامى اقوام تكذيب گر ( چون قوم نوح ) ، به خاطر مبارزه با حق ( تعاليم پيامبران ) ، در دنيا مورد عقوبت وكيفر الهى قرار گرفتند .

كذّبت قبلهم قوم نوح . .. ليدحضوا به الحقّ فأخذتهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 6 - 6

6 - ربوبيت الهى ، مقتضى عذاب دادن و كيفر كردن كافران حق ستيز و تكذيب كننده

و كذلك حقّت كلمت ربّك على الذين كفروا أنّهم أصح_ب النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 19 - 2

2 - عوامل طبيعى ، در خدمت اراده الهى ، براى كيفر اقوام حق ستيز

فكيف كان عذابى . .. إنّا أرسلنا عليهم ريحًا صرصرًا

كيفر حق ستيزان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 83 - 12

12 - تهديد حق ستيزان عصر بعثت به محاكمه و مجازات در روز رجعت

و يوم نحشر من كلّ أُمّة فوجًا ممّن يكذّب ب_اي_تنا

ظاهراً آيه ياد شده، تعريض به رجعت كافران عصر بعثت نيز دارد.

كيفر حق ستيزى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 72 - 4

4 - ستيزه جويى و تكذيب لجوجانه كتاب هاى آسمانى و فرستادگان الهى ، موجب انواع گوناگون عذاب ( در غل و

زنجير شدن ، سوخته شدن به آب داغ و آتش دوزخ )

الذين يج_دلون . .. الذين كذّبوا بالكت_ب ... إذ الأغل_ل فى أعن_قهم ... ثمّ فى الن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 28 - 5

5 - انكار آيات الهى ، از سر عناد و حق ستيزى ، در پى دارنده آتش هميشگى دوزخ

لهم فيها دار الخلد بما كانوا بأي_تنا يجحدون

كيفر حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 36 - 10

10 _ قيامت روز رسيدگى به كار حق پذيران و حق ناپذيران و پاداش و مجازات آنهاست.

إنما يستجيب الذين يسمعون و الموتى يبعثهم اللّه ثم إليه يرجعون

جمله {ثمّ إليه يرجعون} ظاهراً تذليلى براى تمامى آيه است. يعنى هم پاسخ دهندگان و هم مرده دلان جملگى در قيامت مبعوث شده و به نتايج اعمال خود مى رسند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 125 - 7

7 _ ضيق صدر و سختى دل در پذيرش حق، كيفرى از جانب خداوند براى حق ناپذيران است.

يجعل صدره ضيقا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 102 - 9

9- خداوند ، از كافران حق ناپذير ، به وسيله شراره هاى دوزخ ، پذيرايى مى كند .

إنّا أعتدنا جهنّم للك_فرين نزلاً

كلمه {نُزُل} مى تواند اسم باشد براى چيزى كه به هنگام ورود ميهمان براى پذيرايى او مى آورند. اين نوع سخن، {تهّكم} بوده و براى استهزا به كار مى رود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

11 - انبياء - 21 - 110 - 2

2- كافران و مشركان حق ناپذير ، به عذاب و كيفر الهى تهديد شدند .

إنّه يعلم الجهر من القول و يعلم ماتكتمون

تذكر به اين كه خداوند به سخنان آشكار و توطئه ها و اسرار مشركان و كافران آگاه است، در حقيقت تهديد آنان و هشدارى به كيفر و عذاب شدن آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 41 - 3

3 - تگذيب گران حق ستيز ، سزاوار عذاب مرگ بار استيصال

فأخذتهم الصيحة بالحقّ

كلمه {بالحقّ} را به دو صورت مى توان تفسير كرد: الف) جامعه پس از نوح، به خاطر كفر و تكذيب گرى شان، مستحق عذاب بودند. ب) نزول عذاب صيحه بر آن قوم، حكمى بر پايه حق و عدل بود. برداشت فوق، براساس تفسير اول مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 54 - 7

7 - مجازات الهى ، در انتظار فرقه گرايان حق ناپذير

فذرهم فى غمرتهم حتّى حين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 24 - 5

5 - خداوند ، كافران حق ناپذير را ، به سرعت مجازات نمى كند و به آنها مدتى مهلت مى دهد .

نمتّعهم قليلاً ثمّ نضطرّهم

احتمال دارد {قليلاً} صفت براى مفعول به {نمتّع } باشد كه {زماناً} است. بنابراين، مفاد آيه چنين مى شود: {به آنان، مدت كوتاهى مهلت مى دهيم و سپس آنان را روانه عذاب جهنم مى كنيم.}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 -

36 - 6

6 - عذاب دائمى و بى تخفيف ، كيفر تمامى كافران حق ناپذير

كذلك نجزى كلّ كفور

{كفور} صيغه مبالغه از ماده {كفر} و يا {كفران} مى باشد. برداشت ياد شده مبتنى بر احتمال نخست است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 43 - 11

11 - حق گرايان برخوردار از مغفرت الهى ، و ملحدان و حق ناپذيران رويارو با مجازات دردناك او

مايقال لك إلاّ ما قد قيل للرسل . .. إنّ ربّك لذو مغفرة

در آيات پيشين، قرآن پيامى حق معرفى شده است كه ملحدان با ايجاد شبهه در آن سعى مى كردند پيامبر(ص) را مورد انكار قرار دهند. اكنون در اين آيه خداوند به غفران و عقاب خود اشاره كرده كه غفران منطبق بر حق گرايان و عقاب درباره ملحدان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 49 - 11

11 - مجازات حق ناپذيران ، پيمان خداوند با پيامبران خويش

ادع لنا ربّك بما عهد عندك إنّنا لمهتدون

با توجه به سياق آيات _ كه راجع به عذاب است _ استفاده مى شود كه عهد الهى همان عذاب هدايت ناپذيران است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 17 - 2

2 - آتش دوزخ ، كيفر حق گريزان

تدعوا من أدبر و تولّى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 71 - 4

4 _ كيفر حق ناپذيران ، در راستاى ربوبيت الهى بر جامعه انسانى است .

قد وقع عليكم من ربكم رجس

كيفر حق ناپذيرى

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 7 - 6

6 - درك نكردن معارف الهى ، كيفرى است از جانب خدا ، بر ناشنيده گرفتن و ناديده انگاشتن حقايق دينى

ختم اللّه على قلوبهم و على سمعهم و على ابصرهم غشوة

جمله {و على سمعهم . ..} جمله حاليه و بيانگر علت مسدود شدن قلبهاست; يعنى، بدان جهت خداوند آنان را از درك كردن محروم ساخت كه ايشان حقايق را ناشنيده انگاشتند و بر واقعيتها چشم فرو بستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 110 - 9

9 _ سرگردانى در طغيان، كيفر و پيامد حق ناپذيرى كافران است.

و نذرهم فى طغينهم يعمهون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 34 - 3

3_ گمراهى ضلالت پيشگان از سوى خدا ، سزا و كيفر لجاجت و حق ناپذيرى ايشان است .

ي_نوح قد ج_دلتنا . .. فأتنا بما تعدنا ... إن كان الله يريد أن يغويكم

وقوع جمله {إن كان الله} پس از بيان لجاجتها و حق ناپذيريهاى كفرپيشگان (قد جادلتنا . ..) ، حاكى است كه اراده خداوند بر اغواى آنان ، به خاطر عناد و لجاجتشان بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 39 - 2

2 - عذاب دردناك دوزخ ، كيفرى عادلانه و متناسب با رفتار شرك آلود و استكبار در برابر حق

العذاب الأليم . و ما تجزون إلاّ ما كنتم تعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 17 - 4

4

- حق گريزى ، از موجبات دوزخى شدن

تدعوا من أدبر و تولّى

كيفر دنيوى حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 69 - 2

2- انسان هاى ناسپاس و روى گردان از حق ، هيچ گاه و در هيچ شرايطى ، از عذاب و كيفر دنيوى خداوند ، در دريا و خشكى در امان نيستند .

فلمّا نج_ّكم إلى البرّ أعرضتم . .. أم أمنتم أن يعيدكم فيه تارة أخرى

كيفر كافران حق ستيز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 38 - 3،4،6

3 _ گرفتار شدن به سرنوشت شوم پيشينيان ، تهديد الهى نسبت به كافران ستيزه گر عليه اسلام

و إن يعودوا فقد مضت سنت الأولين

جواب شرط {إن يعودوا . .. } حذف شده و جمله {فقد مضت ... } جانشين آن مى باشد و تقدير كلام چنين است: {و إن يعودوا فانتقمنا منهم كما انتقمنا من الأولين ... .}

4 _ خداوند بر اساس سنت خويش ، كافران حق ستيز دوران هاى پيشين را به سزاى اعمالشان رسانيده است .

و إن يعودوا فقد مضت سنت الأولين

6 _ مجازات و سركوبى كافران حق ستيز ، سنتى الهى

و إن يعودوا فقد مضت سنت الأولين

كيفر كتمان حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 44 - 26

26 _ فرجام كتمان كنندگان احكام خداوند ، فرجامى هراس انگيز

و اخشون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 87 - 6

6 _ كسانى از يهود و نصارا كه آگاهانه نبوت

پيامبر ( ص ) را انكار نمودند ، گرفتار لعنت خدا و فرشتگان و مردم هستند .

قوماً كفروا بعد ايمانهم . .. اولئك جزاؤهم انّ عليهم ... و النّاس اجمعين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 188 - 10،13

10 _ واهى بودن پندار نجات عالمان اهل كتاب از عذاب الهى ، با وجود عملكرد ناشايست آنان ( كتمان حقايق و . . . )

لا تحسبنّ الّذين . .. بمفازة من العذاب

كلمه {مفازة}، مصدر ميمى و به معناى خلاص و نجات يافتن است.

13 _ عذابى دردناك در انتظار عالمان اهل كتاب به جهت كتمان حقايق و انتظار چاپلوسى و ستايش بيجا

لا تحسبنّ الّذين . .. بمفازة من العذاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 52 - 3

3 _ كسانى كه حقانيّت اسلام را مى پوشانند و راه شرك را بهتر از آن مى نمايانند ، مورد لعن الهى هستند .

الم تر الى الذين . .. يقولون هؤلاء اهدى من الّذين امنوا سبيلا. اولئك الّذين لعنه

كيفر كتمان كنندگان حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 175 - 2

2 - دين فروشان و كتمان كنندگان حقايق كتاب هاى آسمانى ، از مغفرت الهى محروم و به آتش دوزخ گرفتار خواهند شد .

أولئك الذين اشتروا . .. العذاب بالمغفرة

كيفر مبارزه با حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 36 - 9

9 _ جهنم ، سزاى كافران حق ستيز

و الذين كفروا إلى جهنم يحشرون

كيفر

مكذّبان حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 5 - 10

10 _ عذاب خداوند و سرانجامى شوم در انتظار تكذيب كنندگان و استهزاگران حق (قرآن و ديگر آيات خداوند)

فقد كذّبوا بالحق لمّا جاءهم فسوف يأتيهم أنبؤا ما كانوا به يستهزءون

گرايش به عقيده حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 26 - 3

3- عقيده حق ، دلپذير و مطابق طبع آدمى بوده و عقيده باطل منفور است .

مثلاً كلمة طيّبة كشجرة طيّبة . .. و مثل كلمة خبيثة كشجرة خبيثة

{طيب} درلغت به چيزى معنا شده است كه مطابق طبع و ميل آدمى مى باشد و {خبث} چيزى است كه مورد كراهت و نفرت مى باشد. برداشت فوق، با توجه به معناى ياد شده، بنابر احتمالى است كه مراد از {كلمه طيبه} عقيده حق و {كلمه خبيث} عقيده باطل باشد.

گمراهى از حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 75 - 22

22 _ لزوم ريشه يابى و تحليل زمينه هاى گريز از حق و گرايش به عقايد شرك آلود و انحرافى

انظر كيف نبين لهم الايت ثم انظر انى يؤفكون

كلمه {انى} گاه به معناى {من اين} بكار مى رود، بنابراين جمله {ثم انظر . ..} مى تواند فرمان به تأمل و انديشه در منشأ انحراف بنى اسرائيل باشد.

گمراهى حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 176 - 6

6 - حق ستيزى موجب گمراهى ، محروميت از لطف و مغفرت خدا و گرفتار شدن

به آتش دوزخ مى باشد .

لايكلمهم اللّه يوم القيمة . .. ذلك بأن اللّه نزل الكتب بالحق

برداشت فوق بر اين اساس است كه {ذلك} اشاره به عقوبتهاى مطرح شده در آيات قبل باشد.

گمراهى حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 126 - 2

2 _ گمراه كردن حقگريزان با ضيق صدر و هدايت حقپويان با شرح صدر، صراط مستقيم پروردگار و سنت استوار اوست.

فمن يرد الله ان يهديه . .. هذا صرط ربك مستقيما

ظاهراً مشاراليه {هذا} مفاد آيه قبل است كه به منزله نتيجه اى بر آيات گذشته بود. بنابراين {هذا} اشاره به شرح صدر و ضيق صدر و ... است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 52 - 12

12 - پيامبر ( ص ) نيز ، توانِ بيرون آوردن افراد حق گريز را از گمراهى ، ندارد .

فإنّك لاتسمع الموتى و لاتسمع الصمّ الدعاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 53 - 4

4 - كافران حق ناپذير ، در گمراهى و ضلالت ، غوطهورند .

و ما أنت به_د العمى عن ضل_لتهم

گمراهى كتمان كنندگان حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 9 - 12

12 _ خداوند حق پوشان و مغالطه كاران در رسالت پيامبر(ص) را در گمراهى رها مى كند.

و للبسنا عليهم ما يلبسون

گناه اعراض از حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 77 - 12

12 _ بخل ، روى گردانى از

حق ، پيمان شكنى و دروغ ، گناه و داراى كيفر

فلما ءاتيهم . .. بخلوا به و تولوا ... بما أخلفوا اللّه ... و بما كانوا يكذبون

گناه كتمان حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 146 - 11

11 - عالمان اديان ، در خطر آلوده شدن به گناه كتمان حقايق هستند .

و إن فريقاً منهم ليكتمون الحق و هم يعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 162 - 7

7 - كتمان حقايق دينى و معارف كتب آسمانى از گناهان بزرگ است .

خلدين فيها لايخفف عنهم العذاب

دورى هميشگى كتمان كنندگان حقايق از رحمت خدا و نيز ابتلاى آنان به عذابى تخفيف ناپذير، حكايت از بزرگى گناه آنان دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 174 - 8

8 - عالمان دينى ، در خطر آلوده شدن به گناه كتمان حقايق كتاب هاى آسمانى و احكام الهى هستند .

إن الذين يكتمون ما أنزل اللّه من الكتب

گناه كتمان كنندگان حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 174 - 14

14 - خداوند ، كتمان كنندگان حقايق كتاب هاى آسمانى را از گناهان و آلودگى ها پاك نخواهد كرد .

إن الذين يكتمون ما أنزل اللّه . .. لايزكيهم

گواهى به حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 8 - 1،18

1 _ مؤمنان بايد همواره براى خدا قيام كنند و بر اساس حق ، شهادت دهند .

يأيها الذين ءامنوا كونوا

قومين للّه شهداء بالقسط

{قوّام} صيغه مبالغه است و دلالت بر دوام دارد، يعنى عادت شما بايد قيام براى خدا باشد. و {قسط} به معناى عدل و حق است.

18 _ قيام براى خدا ، شهادت به حق و برپا داشتن قسط ، نشانه و جلوه اى از تقوا

كونوا قومين للّه شهداء بالقسط . .. و اتقوا اللّه

لجاجت با حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 61 - 16

16 _ لجاجت در برابر حق و تكذيب آن ، موجب استحقاق لعن و نفرين خدا

فمن حاجّك . .. فنجعل لعنت اللّه على الكاذبين

لجاجت حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 91 - 26

26 _ ضرورت اكتفا كردن به ابلاغ و پرهيز از بحث و مجادله با كسانى كه روحيه عناد و لجاجت داشته و حق ناپذيرند.

قل الله ثم ذرهم فى خوضهم يلعبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 104 - 2

2- روشن ترين دلايل الهى ، در قلب حق ناپذيران لجوج تأثير نمى كند .

لسان الذى يلحدون إليه أعجمىّ و ه_ذا لسان عربىّ مبين . إن الذين لايؤمنون ... لايه

در آيه قبل خداوند با روشن ترين بيان حقانيت قرآن را مبرهن ساخت. در اين آيه نيز مى فرمايد: آن دليل با همه روشنى براى آنان كه تصميم به ايمان آوردن ندارند، بى ثمر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 52 - 3

3 - كافرانِ رويگردان از حق ، با لجاجت و

تعصّب خويش در برابر حق ، ظرفيت و صلاحيت حق پذيرى را از دست مى دهند .

يكفرون . .. فإنّك لاتسمع الموتى ... إذا ولّوا مدبرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 19 - 5

5 - برخى از مردم ، چنان هدايت ناپذير و حق گريزاند كه حتى سخنان پيامبران نيز در آنان كارساز نيست .

أفأنت تنقذ من فى النار

ترديدى نيست بر كسانى عذاب الهى قطعى خواهد شد كه هيچ اميدى به هدايت آنان نباشد. بنابراين مى توان استفاده كرد كه هدايت اين گروه امكان پذير نخواهد بود، حتى اگر هادى شخصيتى چون رسول اللّه باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 24 - 4

4_ حق پوشان لجوج و معاند ، مستحق آتش دوزخ ; و نه ناآگاهان ره نيافته به حق *

ألقيا فى جهنّم كلّ كفّار عنيد

وصف {كفّار} و {عنيد} مشعر به عليت است; يعنى، آنچه آدمى را به سوى دوزخ مى كشاند، انكار لجوجانه و حق ستيزانه است و نه صرف انكار ناشى از جهل و نرسيدن به حق; گرچه ظاهراً به چنين فردى نيز {كافر} اطلاق مى شود.

لجاجت معرضان از حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 15 - 12

12- { عن أبى جعفر ( ع ) قال : { العنيد } المعرض عن الحق ;

از امام باقر(ع) روايت شده است كه فرمود: [مراد] از {عنيد} كسى است كه از حق روى گردان است}.

لعن بر حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17

- محمد - 47 - 23 - 3

3- جواز لعن و نفرين حق گريزانِ فسادانگيز و فاقد عواطف انسانى

أول_ئك الذين لعنهم اللّه

اعلام خداوند به ملعون بودن حق گريزان، نشانگر آن است كه لعن آن گروه، مورد رضاى الهى و هماهنگ با اراده او است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 19 - 4

4 - جواز نفرين و دعا ، عليه كافران حق ناپذير و دين ستيز

فقتل كيف قدّر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 20 - 4

4 - جواز نفرين و دعا ، عليه كافران حق ناپذير و دين ستيز

ثمّ قتل كيف قدّر

لعن بر كافران حق ناپذير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 89 - 13،14

13 - كافران عنود و حق ناپذير ، مورد لعنت خداوند هستند .

فلعنة اللّه على الكفرين

14 - جواز لعنت و نفرين بر آنانى كه از سر عناد و لجاجت ، به پيامبر ( ص ) و قرآن كافر مى شوند .

فلعنة اللّه على الكفرين

لعن بر كتمان كنندگان حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 159 - 9

9 - ضرورت نفرين و لعنت بر كسانى كه حقايق كتاب هاى آسمانى را از مردم پنهان مى كنند .

أولئك . .. يلعنهم اللعنون

تكرار فعل {يلعن} به تفاوت لعنت خدا و لعنت ديگران اشاره دارد. لعنت خدا به معناى مطرود ساختن از رحمت است و لعنت مردم به معناى نفرين و درخواست از خدا بر قطع رحمت از لعنت شونده

است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 160 - 8

8 - نبايد كتمان كنندگان حقايق دينى را در صورتى كه توبه كنند و گذشته را جبران نمايند ، نفرين كرده و خواهان دورى آنان از رحمت خدا شد .

و يلعنهم اللعنون. إلا الذين تابوا و أصلحوا و بينوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 161 - 5

5 - كتمان كنندگان حقايق دينى هم در دنيا و هم در آخرت به لعنت خداوند گرفتار خواهند بود .

أولئك يلعنهم اللّه . .. أولئك عليهم لعنة اللّه

جمله {أولئك يلعنهم اللّه} (در آيه 159) به قرينه {إلا الذين تابوا . ..} حاكى از آن است كه: كتمان كنندگان حقايق در دنيا به لعنت خدا گرفتارند و جمله {أولئك عليهم لعنة اللّه} به دليل {ماتوا و هم كفار} دلالت بر اين دارد كه در آخرت نيز مورد لعنت هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 162 - 2

2 - كتمان كنندگان حقايق دينى ، در صورتى كه بدون توبه بميرند ، همواره مورد لعنت خدا خواهند بود .

إن الذين يكتمون . .. أولئك عليهم لعنة اللّه ... خلدين فيها

مبارزه با حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 113 - 5

5 _ بهره گيرى حكومت هاى باطل از عالمان ، براى مقابله با حق

و جاء السحرة فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 45 - 6

6 - توجه به مخالفت

و ستيزه جويى با حق در طول تاريخ ، مانع راه يابى روحيه يأس و نااميدى در حق گرايان

و لقد ءاتينا موسى الكت_ب فاختلف فيه

مبارزه حق و باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 112 - 2

2 _ درگيرى حق و باطل در سراسر تاريخ انبيا جريان داشته است.

و كذلك جعلنا لكل نبى عدوا شيطين الإنس و الجن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 18 - 1،4،5

1- در نزاع ميان جبهه حق و باطل ، پيروزى نهايى از آنِ حق مداران است .

بل نقذف بالحقّ على الب_طل

4- درگيرى و ستيز مداوم حق و باطل در طول تاريخ

و كم قصمنا من قرية كانت ظالمة. .. بل نقذف بالحقّ على الب_طل فيدمغه

5- نابودى باطل و انديشه هاى نادرست ، در گرو حضور اهل حق در ميدان مبارزه با باطل است .

بل نقذف بالحقّ على الب_طل فيدمغه

{باء} در {بالحقّ} براى استعانت است. براين اساس معناى آيه چنين مى شود: {ما به كمك حق بر باطل مى كوبيم و نابودش مى سازيم}. اين معنا مى رساند كه حق بايد در صحنه كارزار با باطل، حضور داشته باشد تا به وسيله آن بتوان باطل و انديشه هاى نادرست را نابود كرد. گفتنى است خداوند نابود ساختن باطل را به خود نسبت نداده; بلكه حق را نابود كننده باطل دانسته است (فيدمغه)، اين نكته مؤيد همين برداشت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 5 - 8

8 - جامعه بشرى ، از ديرباز عرصه درگيرى حق

و باطل بود .

كذّبت قبلهم قوم نوح . .. و ج_دلوا بالب_طل ليدحضوا به الحقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 26 - 10

10 - حق و باطل ، جريانى مستمر در تاريخ

فمنهم مهتد و كثير منهم ف_سقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 186 - 13

13 _ رويارويى و برخورد مداوم حقّ و باطل

و لتسمعنّ من الّذين اوتوا الكتب من قبلكم و من الّذين اشركوا اذًى كثيراً

مبلغان و حق ناپذيرى گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 129 - 3

3 _ لزوم اتكاى مبلغان الهى بر خداوند و نگران نبودن بر حق ناپذيرى گمراهان ، پس از اتمام حجت بر آنان

فإن تولوا فقل حسبى اللّه . .. عليه توكلت

مبين حق و باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 57 - 18

18 _ خداوند بهترين جدا كننده حق از باطل است.

يقص الحق و هو خير الفصلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 1 - 6

6 _ قرآن ، تبيين گر حق و باطل و جدا كننده سره از ناسره است .

تبارك الذى نزّل الفرقان على عبده

{فرقان} اسم است براى آنچه فارق و جدا كننده حق از باطل باشد (لسان العرب).

مثل عقيده حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 24 - 4

4- اعتقادات حق چنان درختى ريشه دار ، ثابت و استوار است .

كلمة

طيّبة كشجرة طيّبة أصلها ثابت و فرعها فى السّماء

از معناهايى كه مفسران، از صحابه و تابعان تاكنون، براى {شجره طيبه} ذكر كرده اند، عقيده به توحيد و كلمه {لا إله إلاّ الله} است كه عقيده حق مى باشد.

مجارى كيفر حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 31 - 7

7 - عوامل طبيعى ، تحقق بخش اراده الهى در كيفر حق ستيزان

إنّا أرسلنا عليهم صيحة وحدة فكانوا كهشيم المحتظر

مجرميت حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 82 - 5

5 _ حق ستيزان ، مردمى تبهكار و مجرمند .

و يحق اللّه الحق بكلمته و لو كره المجرمون

محاكمه حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 80 - 9

9 - تهديد حق ستيزان از سوى خداوند ، به محاكمه نهايى و مشاهده جزاى خويش در فرجام

بلى و رسلنا لديهم يكتبون

فعل {يكتبون} از يك سو مى رساند كه خداوند، هميشه حق ستيزان را به مجرد وقوع جرم جزا نمى دهد و از سوى ديگر افاده مى كند كه تأخير جزاى آنان سبب غفلت نمى شود; زيرا فرشتگان آن را ثبت مى كنند و در محاكمه نهايى مورد استفاده قرار مى گيرد.

محاكمه حق ستيزان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 83 - 12

12 - تهديد حق ستيزان عصر بعثت به محاكمه و مجازات در روز رجعت

و يوم نحشر من كلّ أُمّة فوجًا ممّن يكذّب ب_اي_تنا

ظاهراً آيه ياد شده، تعريض به رجعت

كافران عصر بعثت نيز دارد.

محدوده حق تصميم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 36 - 3،4

3 - مردم ، حق ندارند كه تصميم هايى بگيرند كه با حكم ها وفرمان هاى خدا و پيامبرش مخالف باشد .

و ما كان لمؤمن و لامؤمنة إذا قضى اللّه و رسوله أمرًا أن يكون لهم الخيرة من أمرهم

4 - صِرف صاحب اختيار بودن در چيزى ، حقِّ تصميم گيرى را درباره آن نمى آورد .

و ما كان لمؤمن و لامؤمنة إذا قضى اللّه و رسوله أمرًا أن يكون لهم الخيرة من أمرهم

مرجع ضمير {أمرهم} عبارت {مؤمن و مؤمنة} است كه به اعتبار نكره بودن آنها و در سياق نفى واقع شدن، افاده عموم مى كند. اضافه {أمر} به ضمير {هم} مى تواند براى القاى اين نكته باشد كه در صورتى كه خداوند و پيامبرش، حتى درباره امور مربوط به مؤمنان، اعلام نظر كرده اند، آنان حق تصميم ديگرى ندارند.

محرومان از حق شنوايى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 42 - 3،6

3 _ مشركانى كه قرآن را از زبان پيامبر ( ص ) مى شنيدند و به آن ايمان نمى آوردند ، دلهايشان از شنوايى محروم و از فهميدن حقيقت ، ناتوان بود .

و منهم من يستمعون إليك أفأنت تسمع الصمّ و لو كانوا لا يعقلون

6 _ مردمى كه به آيات قرآن گوش سپارند و به آن ايمان نياورند ، دلهايشان از شنوايى محروم و از فهميدن حق ناتوان است .

و منهم من يستمعون إليك أفأنت تسمع الصمّ و لو كانوا لا

يعقلون

محروميت حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 176 - 6

6 - حق ستيزى موجب گمراهى ، محروميت از لطف و مغفرت خدا و گرفتار شدن به آتش دوزخ مى باشد .

لايكلمهم اللّه يوم القيمة . .. ذلك بأن اللّه نزل الكتب بالحق

برداشت فوق بر اين اساس است كه {ذلك} اشاره به عقوبتهاى مطرح شده در آيات قبل باشد.

محروميت حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 104 - 1

1- كسانى كه بر كفر اصرار ورزيده و از سر لجاجت حق را نمى پذيرند ، محروم از هدايت الهى اند .

إن الذين لايؤمنون بأي_ت الله لايهديهم الله

فعل مضارع {لايؤمنون} دلالت بر استمرار دارد و با توجه به اينكه قرآن به زبان روشن و فصيح نازل گرديده است، ولى در عين حال كافران به آن ايمان نياورده اند، مى تواند لجاجت و روح حق ناپذيرى آنان را برساند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 52 - 1

1 - معاندانِ حق گريز ، از هدايت و ارشاد پيامبر ( ص ) تأثيرناپذيرند .

فإنّك لاتسمع الموتى . .. إذا ولّوا مدبرين

{إذا ولّوا} (آنان، آنگاه كه روى برمى گردانند) قرينه است بر اين كه مراد از {الموتى} كسانى اند كه از حق گريزان اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 53 - 1

1 - كافران حق ناپذير ، از حيات معنوى و امتيازات بشرى ، محروم اند .

و ما أنت به_د العمى عن ضل_لتهم

در

آيه، كسانى كه پيامبر(ص) نيز توان خارج كردن آنها را، از گمراهى ندارد، به كوران تشبيه شده اند و مراد از آنها كافران اند. تشبيه كافران به كوران، استعاره مصرحه است و {هادى}، استعاره كنايى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 8 - 2

2 - كافران و مشركان لجوج و حق ناپذير ، محروم از فهم صحيح حقايق الهى

إنّا جعلنا فى أعن_قهم أغل_لاً. .. فهم مقمحون

از تشبيه كافران لجوج و حق ناپذير به انسان هايى كه چون اسيران، غل و زنجير بر گردن دارند و سرهايشان بالا مانده و از ديدن اطراف خويش محروم اند، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 9 - 2

2 - مشركان و كافرانِ لجوج و حق ناپذير ، محروم از شناخت صحيح حقايق الهى و فاقد بصيرت و بينايى

فأغشين_هم فهم لايبصرون

{إغشاء} (مصدر {أغشينا}) به معناى قرار دادن پرده بر چيزى است كه آن را بپوشاند. در جمله {فأغشيناهم} نيز مضافى در تقدير است; يعنى، {فأغشينا أبصارهم}.

محروميت كتمان كنندگان حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 175 - 2

2 - دين فروشان و كتمان كنندگان حقايق كتاب هاى آسمانى ، از مغفرت الهى محروم و به آتش دوزخ گرفتار خواهند شد .

أولئك الذين اشتروا . .. العذاب بالمغفرة

محروميت مكذبان حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 23 - 7

7- منكران حق ، از محبت خداوند محرومند .

فالذين لايؤمنون بالأخرة

قلوبهم منكرة و هم مستكبرون . .. إنه لايحبّ المستكبرين

محمد(ص) و حق ستيزى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 129 - 2

2 _ دلجويى خداوند از پيامبر ( ص ) ، در قبال حق ستيزى و روى گردانى منافقان

فإن تولوا فقل حسبى اللّه

محمد(ص) و حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 88 - 1

1 - خداوند ، آگاه به شكوه پيامبر ( ص ) از قوم حق ناپذير خويش

و قيله ي_ربّ إنّ ه_ؤلاء قوم لايؤمنون

{قيل}، مصدر براى {قال} و عطف بر {الساعة} است; يعنى، {و عنده علم قيله}.

محمد(ص) و حق ناپذيرى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 129 - 1

1 _ رهنمود الهى به پيامبر ( ص ) ، در اتكاى آن حضرت بر خداوند يكتا و اندوهگين نبودن بر حق ناپذيرى و روى گردانى منافقان

فإن تولوا فقل حسبى اللّه . .. عليه توكلت

مخالفت حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 77 - 3

3 - دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) ، در برابر مخالفت هاى كافران حق ستيز و لجوج

فاصبر إنّ وعد اللّه حقّ

مراتب حق ستيزى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 81 - 5

5 - كفر و حق ستيزى داراى مراتب ، گونه ها و عوامل مختلف

إنّك لاتسمع الموتى و لاتسمع الصمّ . .. و ما أنت به_دى العمى عن ضل_لتهم

از اين كه

در اين آيه و در آيه قبل، سه تعبير مختلف درباره كافران به كار رفته است (1_ مرده، 2_ ناشنواى روى برتافته، 3_ نابيناى گمراه)، احتمال مى رود كه هر يك اشاره به مرتبه و گونه اى از كفر و تعريضى به عوامل متفاوت آن داشته باشد.

مراد از دعوت حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 14 - 9

9_ { عن على بن أبى طالب ( ع ) فى قوله : { له دعوة الحق } قال : التوحيد ، لا إل_ه إلاّ الله ;

از على بن ابى طالب(ع) روايت شده كه درباره قول خدا: {له دعوة الحق} فرمود: مقصود توحيد و لا إل_ه إلاّ الله است}.

مراد از دين حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 33 - 11

11 _ { عن محمد بن الفضيل عن ابى الحسن الماضى ( ع ) قال : قلت : { هو الذى أرسل رسوله بالهدى و دين الحق } قال : . . . الولاية هى دين الحق قلت : { ليظهره على الدين كلّه } قال : يظهره على جميع الأديان عند قيام القائم . . . ;

محمد بن فضيل گويد: از امام كاظم (ع) درباره {هو الذى ارسل رسوله . .. } سؤال كردم، فرمود: ... ولايت، همان دين حق است و درباره {ليظهره على الدين كله} فرمود: خداوند هنگام قيام قائم (ع) دين حق را بر همه اديان غلبه مى دهد ... }.

مردگى حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم

- 30 - 52 - 2

2 - حق گريزان ، انسان هايى هستند همانند مردگان كَر

فإنّك لاتسمع الموتى و لاتسمع الصمّ الدعاء إذا ولّوا مدبرين

{فاء} در {فإنّك} فصيحه است و بر كلام مقدرى دلالت مى كند كه مى تواند چنين باشد: {حال كه آنان، كفر را بر ايمان برگزيده اند، مانند مردگان اند}.

مسؤوليت حق طلبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 41 - 2

2 _ دعوت كنندگان به سوى حق در صورت مواجه شدن با پافشارى مردم بر انكار حق ، بايد با اعلان تبرى از باطل ، آنان را به حال خود ر ها كنند .

و إن كذبوك فقل . .. و انا برىء ممّا تعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 71 - 2

2 - لزوم پايدارى حق و حق طلبان ، در برابر هوس ها و تمايلات فساد انگيز كافران

و لو اتبع الحقّ أهواءهم لفسدت السم_وت و الأرض و من فيهنّ

مسيحيان حق پذير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 82 - 11

11 _ تمجيد خدا از كشيشان و راهبان وارسته و مسيحيان حق پذير و فروتن

ذلك بان منهم قسيسين و رهباناً و انهم لايستكبرون

مسيحيان حق ناپذير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 144 - 23

23 - يهود و نصاراى عصر بعثت ، مردمى حق ناپذير بودند .

و إن الذين أوتوا الكتب ليعلمون أنه الحق من ربهم و ما اللّه بغفل عما يعملون

مسيحيان و كتمان حق

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 42 - 3

3 - كتمان حقيقت ، هدف يهود و نصارا از آميختن حق و باطل

و لاتلبسوا الحق بالبطل و تكتموا الحق

تكرار نكردن {لا}ى ناهيه در {تكتموا} به اين معنا اشاره دارد كه: هدف يهود و نصارا در آميختن حق به باطل، مخفى نگاه داشتن حق بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 140 - 9،10

9 - يهود و نصارا به خاطر كتمان حقايقى درباره ابراهيم ، اسماعيل ، اسحاق و يعقوب ( ع ) و نوادگان يعقوب ، از ظالمترين مردم هستند .

أم تقولون إن إبراهيم . .. و من أظلم ممن كتم شهدة عنده من اللّه

از مصداقهاى مورد نظر براى {شهادة من اللّه} به قرينه صدر آيه، حقايقى است درباره ابراهيم(ع) و ساير پيامبران ياد شده در آيه.

10 - يهود و نصارا ، حقيقتى را كه بايد به آن شهادت مى دادند ، كتمان كرده و از ارائه آن خوددارى نمودند .

و من أظلم ممن كتم شهدة عنده من اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 15 - 3

3 _ اهل كتاب ( يهود و نصارا ) ، همواره بسيارى از حقايق تورات و انجيل را مخفى مى كردند .

مما كنتم تخفون من الكتب

با توجه به آيات پيشين، مراد از اهل كتاب هم يهوديان هستند و هم نصارا. بنابراين مقصود از {الكتب} تورات و انجيل خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 19 -

7

7 _ تبيين حقايق و معارف كتمان شده به دست يهود و نصارا ، از اهداف رسالت پيامبر ( ص )

قد جاءكم رسولنا يبين

بنابر اينكه مفعول حذف شده از {يبين}، به قرينه آيه پانزدهم، حقايقى باشد كه علماى اهل كتاب آنها را مخفى مى داشتند.

مشركان حق ناپذير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 25 - 4

4 _ محروميت مشركان حق ناپذير از فهم حقايق و معارف الهى نتيجه عملكرد خود آنهاست.

و جعلنا على قلوبهم أكنة أن يفقهوه و فى ءاذانهم وقرا

توصيف مشركان به {فى ءاذانهم وقرا و إن يروا . .. يجادلونك ... } گوياى نقش و تأثير اين عوامل در مهر خوردن به دلهاى آنان است. چنانكه موصول {يقول الذين كفروا} به جاى ضمير براى اشاره به همين جهت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 39 - 6

6- وجود عناصرى آگاه اما لجوج و حق ناپذير ، در ميان مشركان و منكران معاد

إنّ ه_ؤلاء ليقولون . .. و ل_كنّ أكثرهم لايعلمون

بنابراين كه ضمير {هم} به مشركان مكه بازگردد; از مفهوم {أكثرهم} استفاده مى شود كه اقليتى آگاه در ميان مشركان حضور داشتند كه به رغم درك حقانيت معاد، به انكار آن مى پرداختند.

مشركان و حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 19 - 2

2 _ مشركان قريش پيش از جنگ بدر با نيايش به درگاه خداوند ، خواهان پيروزى حاميان دين حق شدند .

إن تستفتحوا فقد جاءكم الفتح

جمله {إن تستفتحوا} اشاره دارد به دعاى مشركان پيش از

جنگ بدر كه آنان با پندار حقانيت خويش از خداوند خواستند تا حاميان دين حق را در اين نبرد پيروز گرداند.

مشركان و كتمان حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 28 - 3

3 _ مشركان، على رغم گواهى ضميرشان بر حقانيت توحيد و معاد، آن را پنهان مى كنند.

بل بدالهم ما كانوا يخفون من قبل

مراد از {ما يخفون}، به قرينه آيات پيشين، حقايق ايمانى، از قبيل توحيد و معاد، است كه مشركان آن را در ضمير خويش پنهان مى ساختند.

مشكلات تبعيت از حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 109 - 5

5 _ تبعيت محض از وحى الهى و گام نهادن در مدار حق ، ملازم با سختى ها و مشكلات است .

قد جاءكم الحق من ربكم . .. و اتبع ما يوحى إليك و اصبر حتى يحكم اللّه

مصايب حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 47 - 4

4 - عذاب اخروى براى كافران و حق ستيزان ، كيفرى گران و سخت مصيبت بار

و لولا أن تصيبهم مصيبة

{مصيبة} به بليه و هر امر مكروه، و ناخوشايند گفته مى شود و تنكير آن براى تفخيم است. بنابراين واژه {مصيبة} در اين آيه به معناى بلاى بزرگ مى باشد و مقصود از آن مى تواند عذاب استيصال باشد و مى تواند عذاب اخروى باشد.

مظهر حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 84 - 7

7 - خداوند ، مظهر حق است

.

قال فالحقّ و الحقّ أقول

برداشت ياد شده بر اين اساس مبتنى است كه {فالحقّ} خبر براى مبتداى محذوف (أنا) باشد; يعنى، {فأنا الحقّ}.

معجزه براى حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 59 - 18

18- اعطاى معجزه به امت هاى حق ناپذير و تكذيب كننده آيات الهى ، كارى بيهوده و دور از ساحت خداست .

و ما منعنا أن نرسل . .. و ما نرسل بالأي_ت إلاّ تخويفًا

عبارت {و ما نرسل بالأيات إلاّ تخويفاً}(ما معجزات را جز براى بيم دادن نفرستاديم) مى تواند توضيحى باشد براى امتناع خداوند از ارائه معجزه به امتهاى بعدى به خاطر تكذيب شدن معجزات توسط پيشينيان. با اين بيان كه هدف از ارائه معجزه بيم دادن است. وقتى امتها آن را تكذيب كنند، ارائه آن لغو و بيهوده خواهد بود و چنين امرى از ساحت خداوند به دور است.

معروفيت حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 44 - 4

4 - حق و حقيقت ، امرى شناخته شده و قابل قبول براى مردم است .

خلق اللّه السم_وت و الأرض بالحقّ

قيد {بالحقّ} با توجه به اين كه خداوند، خود به حقانيّت خلق اش اذعان دارد و در عين حال، آن را براى مخاطبان اش بازگو مى كند، نشانه اين حقيقت است كه حق، امرى شناخته شده براى مردم است و آن را به راحتى مى پذيرند.

مغضوبيت حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 16 - 12

12 - مشركان و مجادله گران حق ستيز گرفتار

غضب و عذاب سخت الهى

و الذين يحاجّون فى اللّه . .. عليهم غضب و لهم عذاب شديد

مقايسه حق و باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 26 - 5

5- مقايسه بين عقايد حق و باطل ، روشى براى تشخيص حق و رهنمودى كاربردى براى تعيين مسير حركت آدمى است .

مثلاً كلمة طيّبة كشجرة طيّبة أصلها ثابت و فرعها فى السّماء . .. و مثل كلمة خبيثة

بى شك منظور از تشبيهات در قرآن، و از جمله موارد ياد شده در آيه هاى فوق، تبيين دقيق آن دسته از معارفى است كه فهم آنها مشكل مى باشد و فلسفه چنين روشنگرى اى نيز، قطعاً ارائه راه روشن براى انسان است.

مكذبان حق در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 68 - 9

9 - افترازنندگان به خدا و تكذيب كنندگان حق ، كافرند و جايشان در جهنم است .

و من أظلم ممّن افترى على اللّه . .. أو كذّب بالحقّ... أليس فى جهنّم مثوًى للك_فر

{ال} در {الكافرين} براى عهد بوده و اشاره به همين افرادى دارد كه در آيه، مورد بحث قرار گرفته اند.

ملاك ارزيابى حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 25 - 8

8 - فرجام امور ، ملاك ارزيابى حق و باطل است ; نه جلوه هاى ناپايدار مادى .

قال مترفوها . .. فانظر كيف كان ع_قبة المكذّبين

ملاك تشخيص حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 213 - 16

16 _

كتاب هاى آسمانى ، معيار شناخت حق از باطل و قضاوت صحيح

و انزل معهم الكتاب بالحق ليحكم بين الناس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 100 - 6

6 _ اكثريت نه ملاك حقانيت چيزى است و نه نشانه ارزش و برترى آن

لايستوى الخبيث و الطيب و لو اعجبك كثرة الخبيث

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 84 - 4

4 - سخنان خداوند ، معيار شناخت حق از باطل است .

قال فالحقّ و الحقّ أقول

تصريح به اين حقيقت كه سخنان خداوند سراسر حق است، مى تواند براى به دست دادن معيارى براى شناخت حق از باطل باشد كه بيشتر انسان ها از شناخت آن بدون رهنمود الهى ناتوان اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 18 - 19

19 - عقل و خرد ناب ، از ابزار و راه هاى شناخت حقايق

الذين يستمعون القول فيتّبعون أحسنه . .. و أُول_ئك هم أُولوا الألب_ب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 25 - 6

6 - رسولان الهى ، پيام آوران عدالت براى جوامع و ارائه دهندگان موازين و معيار هاى حق و باطل

و أنزلنا معهم الكت_ب و الميزان

{ميزان} اسم آلت و ابزار سنجش اشيا است. فرستادن ميزان از سوى خداوند، به معناى ارائه معيارها و ملاك ها، براى رعايت حق و عدل مى باشد.

ملاك تشريع حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 4 - 18

18 - احكام ،

وقتى شرعى و قابل عمل اند كه خداوند ، آنها را تشريع و يا امضا كرده باشد .

و ما جعل أزوجكم الّ__ى تظ_هرون منهنّ أمّه_تكم و ما جعل أدعياءكم أبناءكم ذلكم قول

ملاك حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 71 - 19

19 _ كثرت رهروان يك راه ، دليل حقانيت آن نيست .

ثم عموا و صموا كثير منهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 81 - 2

2- دين اسلام و راه پيامبر ( ص ) حق ، و هر جريانى به جز آن باطل و نابود شونده است .

و قل جاء الحقّ و زهق الب_طل

به دليل مكى بودن سوره _ چنان كه مفسّران نيز گفته اند _ احتمال دارد مراد از حق دين اسلام و شريعت محمدى و مراد از باطل عقايد موجود در آن عصر باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 17 - 3

3 - قرآن ، معيار و ميزان حق ( در ميدان باور ها ، روش ها و عملكرد ها )

اللّه الذى أنزل الكت_ب بالحقّ و الميزان

برداشت ياد شده بر اين پايه است كه {الميزان} عطف تفسيرى بر {الكتاب} و تعبير ديگرى از قرآن باشد.

ملاكهاى تشخيص حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 185 - 11

11 - قرآن ، حاوى رهنمود ها و دلايلى روشن جهت دستيابى به ميزانى براى تمييز حق از باطل

الذى أنزل فيه القرءان . .. بينت من الهدى و الفرقان

{فرقان} به چيزى گفته

مى شود كه به وسيله آن مى توان حق را از باطل و درست را از نادرست تمييز داد.

ممانعت از حق شنوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 26 - 5

5 - تلاش جبهه كفر و باطل ، براى محروم ساختن انسان ها از شنيدن كلام حق

و قال الذين كفروا لاتسمعوا

ممنوعيت حق كشى در مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 25 - 12

12 - ممنوعيت هرگونه انحراف از حق و تجاوز به حقوق ديگران ، در محيط مسجدالحرام

و من يرد فيه بإلحاد بظلم نذقه من عذاب أليم

{إلحاد} به معناى انحراف و كج روى است. از نكره آوردن {إلحاد} و {ظلم} استفاده مى شود كه مردم در مسجدالحرام و محدوده آن، بايد در امنيت و آرامش مطلق باشند و در اين راستا از كم ترين و كوچك ترين انحراف و تجاوز به حقوق آنان، چشم پوشى نخواهد شد.

مميز حق و باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 1 - 9

9- آيات قرآن ، جدا كننده حق از باطل و ملاك تميز بين آن دو

و قرءان مبين

برداشت فوق، مبتنى بر متعدى بودن {مبين} است كه در لغت به معناى جدا كننده بين دو شىء آمده است و به قرينه مقام، مراد از آن ايجاد تمايز حق از باطل مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 48 - 2

2- تورات ، جدا كننده حق از باطل

ءاتينا موسى و ه_رون الفرقان

و ضياءً و ذكرًا

واژه {فرقان} به هر چيز جدا كننده حق از باطل اطلاق مى شود. توصيف كتاب آسمانى تورات به {فرقان} بيانگر برداشت ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 1 - 6

6 _ قرآن ، تبيين گر حق و باطل و جدا كننده سره از ناسره است .

تبارك الذى نزّل الفرقان على عبده

{فرقان} اسم است براى آنچه فارق و جدا كننده حق از باطل باشد (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 2 - 3

3 _ فرمان روايى و حكومت خداوند بر آسمان ها و زمين ، خاستگاه نزول كتابى كه تبيين كننده حق از باطل براى انسان ها است .

تبارك الذى نزّل الفرقان على عبده . .. الذى له ملك السم_وت و الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 76 - 5

5 - جداسازى حق از باطل ، سره از ناسره و ارائه بينش صحيح مكتبى از رسالت هاى قرآن

إنّ ه_ذا القرءان يقصّ على بنى إسرءيل أكثر الذى هم فيه يختلفون

مراد از {يقصُّ} صرف قصه گويى و گزارش نيست; بلكه گزارش همراه با نقد و تبيين و تفكيك سره از ناسره است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 48 - 6

6 - قرآن ، معيار شناخت حق و باطل در معارف الهى

فلمّا جاءهم الحقّ

توصيف قرآن به {حق} مى تواند به اين خاطر باشد كه بشر در شناخت حقايق و معارف الهى (هم چون مبدأ و معاد) دچار

خطا نشود و معيارى صحيح در شناخت آنها داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 2 - 5

5 - ارائه حق و شناساندن آن به مردم ، فلسفه نزول قرآن

إنّا أنزلنا إليك الكت_ب بالحقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 7 - 5

5 - برقرارى ميزان و ابزار سنجش حق و باطل در ميان مردم از سوى خداوند

و السّماء رفعها و وضع الميزان

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين احتمال است كه مقصود از {وضع الميزان} برقرارى ابزار سنجش در ميان مردم باشد _ نه آسمان ها _ ; آن گونه كه در آيه 25 سوره {حديد} آمده است (و أنزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط). گفتنى است آيه بعد _ كه توصيه به پرهيز از طغيان در ميزان مى كند _ مؤيد همين برداشت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 4 - 2،3

2 - فرشتگان وحى ، جداكنندگان حق از باطل اند .

فالف_رق_ت فرقًا

{فرق} به معناى تميزدادن ميان اشيا است و مقصود از فارق بودن فرشتگان، به اين است كه آنان اهل بهشت را از اهل دوزخ و اقوام محكوم به عذاب را (مانند قوم نوح و عاد و. ..) با غير اينها جدا كرده، تميز مى دهند و يا اين كه آنان چيزهايى مى آورند كه جداكننده حق از باطل است (وحى و كتاب هاى آسمانى). گفتنى است برداشت ياد شده، مبتنى بر احتمال نخست است.

3 - وحى و كتاب هاى آسمانى ، جداكننده حق از

باطل اند .

فالف_رق_ت فرقًا

منافقان و حق بينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 18 - 2

2 - منافقان ، از حق شنوى ، حق بينى و حق گويى ناتوان هستند .

صم بكم عمى

منشأ اظهار حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 48 - 6

6 - خداوند ، آشكار كننده حق براى مردم

ربّى يقذف بالحقّ

{قذف}، مى تواند استعاره براى اظهار حق باشد. {با} در {بالحقّ} نيز براى ملابسه است.

منشأ پيروزى بر مكذبان حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 80 - 16

16- دليل و حجت نيرومند و توان پيروزمند در صحنه رويارويى با منكران حق و حقيقت ، در گرو امداد الهى است .

و اجعل لى من لدنك سلط_نًا نصيرًا

منشأ پيروزى حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 19 - 5

5- مالكيت مطلقه الهى بر جهان هستى ، پشتوانه و تضمين كننده تحقق پيروزى حق بر باطل است .

بل نقذف بالحقّ . .. و له من فى السموت والأرض

جمله {و له من فى السماوات. ..} عطف بر جمله {لو أردنا ... بل نقذف بالحقّ...} است و تبيين و تفسير كننده حق بودن آفرينش جهان و نيز پيروزى حق بر باطل مى باشد; زيرا وقتى جهان در ملك خدا بود، پيروزكردن حق بر باطل، امرى ممكن و آسان بر او خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 116 - 4

4 - در

صورت يارى خداوند ، پيروزى سپاه دين و جريان حق بر كفر و باطل ، قطعى است .

و نصرن_هم فكانوا هم الغ_لبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 24 - 17

17 - علم و آگاهى گسترده خداوند ، پشتوانه پيروزى دين حق و شكست جبهه كفر و باطل

و يمح اللّه الب_طل . .. إنّه عليم بذات الصدور

جمله {إنّه عليم بذات الصدور} مى تواند علت براى جمله {و يمح اللّه الباطل} باشد.

منشأ حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 60 - 2،8

2 _ خداوند ، سرچشمه هر حقى است .

الحق من ربّك

8 _ توجه به اين كه تمامى حق از ناحيه پروردگار است ، برطرف كننده زمينه هاى ترديد نسبت به معارف و تعاليم الهى

الحق من ربّك فلا تكن من الممترين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 17 - 9

9_ خداوند نازل كننده حق و سرچشمه آن

أنزل من السماء ماء . .. كذلك يضرب الله الحق و الب_طل

منشأ حق امر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 37 - 10

10 - ولىّ نعمت كسى شدن ، حق امر و نهى كردن به آن شخص را ايجاد مى كند .

و إذ تقول للذى . .. و أنعمت عليه أمسك عليك زوجك و اتّق اللّه

منشأ حق پذيرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 22 - 4

4 - خداوند ، هركس را كه بخواهد شنوا و

حق پذير مى سازد .

إنّ اللّه يسمع من يشاء

منشأ حق پذيرى عيسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 32 - 6

6- عنايات خداوند به عيسى ( ع ) ، او را فردى حق پذير ، خوش بخت و نرم خو ساخته بود .

و لم يجعلنى جبّارًا شقيًّا

منشأ حق پذيرى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 1 - 1

1 - خداوند به پيامبر ( ص ) ، شرح صدر عنايت كرده و قواى باطنى آن حضرت را پذيراى حقيقت قرار داد و توانمندى هاى او را ، براى تحمّل سختى ها و تكاليف ، فزونى بخشيد .

ألم نشرح لك صدرك

شرح صدر، گنجايش دادن آن براى قبول حق است (لسان العرب). {صدر} و {قلب}، كنايه از نفس انسان است كه داراى فهم و درك است. گفته شده {صدر} اعم از {قلب} است; زيرا شامل تمام قواى انسان مى شود. (برگرفته شده از مفردات راغب)

منشأ حق ستيزى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 11 - 14

14- جهل و استكبار ، ريشه بسيارى از انكار ها و حق ستيزى ها

و إذ لم يهتدوا به فسيقولون ه_ذا إفك قديم

تعبير {و إذ لم يهتدوا. ..}، در حقيقت بيان نمونه اى از اين حقيقت كلى است كه تكذيب ها و انكارها در بسيارى از موارد متفرع بر زمينه نداشتن، جاهل بودن و برخورد مستكبرانه با حقايق است.

منشأ حق ناپذيرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 -

50 - 10

10 - انكار بدون دليل حق ، ظلم و برخاسته از هواپرستى

فلمّا جاءهم الحقّ . .. قالوا سحران تظ_هرا ... إنّ اللّه لايهدى القوم الظ_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 59 - 6

6 - خود برتربينى و بزرگ منشى ، منشأ كفر و حق ناپذيرى و سبب تكذيب آيات الهى

قد جاءتك ءاي_تى فكذّبت بها و استكبرت و كنت من الك_فرين

{إستكبار} (مصدر {استكبرت}) به معناى خود را برتر از آنچه هست، ديدن و نشان دادن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 25 - 1

1- روى گردانى از حق ، به رغم وضوح آن بر انسان ، نتيجه وسوسه ها و فريب هاى شيطانى است .

إنّ الذين ارتدّوا على أدب_رهم . .. الشيط_ن سوّل لهم

منشأ حق نهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 37 - 10

10 - ولىّ نعمت كسى شدن ، حق امر و نهى كردن به آن شخص را ايجاد مى كند .

و إذ تقول للذى . .. و أنعمت عليه أمسك عليك زوجك و اتّق اللّه

منشأ فوايد عقيده حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 25 - 4

4- ثمربخشى اعتقادات حق برخاسته از ربوبيت خداوند است .

تؤتى أكلها كلّ حين بإذن ربّها

منشأ مهلت به حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 68 - 5

5 - مهلت خداوند به كافران حق ستيز صدراسلام ، به خاطر رحمت

و لطف او بود ; نه برخاسته از ضعف و ناتوانى .

و ما كان أكثرهم مؤمنين . و إنّ ربّك لهو العزيز الرحيم

يادكرد سرگذشت موسى و فرعون تسلّى بخش خاطر پيامبر(ص) و نيز هشدارى است به كافران مكه كه نازل نشدن عذاب بر آنان، نه از باب ناتوانى حق تعالى است; بلكه از باب رحمتى است كه بر مردمان دارد و چون زمينه آن به پايان برسد، عزّت و قهر الهى گريزناپذير خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 140 - 5

5 - مهلت دادن خدا به كافران و حق ستيزان ، معلول رحمت و لطف او است ; نه از روى ضعف و ناتوانى .

و ما كان أكثرهم مؤمنين . و إنّ ربّك لهو العزيز الرحيم

يادكرد سرگذشت قوم عاد از يكسو تسلى بخش خاطر پيامبر(ص) و از سوى ديگر هشدارى است به مشركان مكه كه اگر بر آنان عذاب نازل نشده، از باب ناتوانى حق تعالى نيست; بلكه از باب رحمتى است كه او بر مردمان دارد و چون زمينه آن به پايان رسد، عزت و قهر الهى گريزناپذير خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 175 - 4

4 - مهلت خدا به كافران و حق ستيزان صدراسلام و تأخير در مجازات آنان ، معلول رحمت او بود ; نه برخاسته از ناتوانى .

و ما كان أكثرهم مؤمنين . و إنّ ربّك لهو العزيز الرحيم

ياد آورى سرگذشت قوم لوط، از يك سو تسلّى بخش خاطر پيامبر(ص) است و از سوى ديگر هشدارى به شرك پيشگان صدر

اسلام است كه اگر بر آنان عذاب نشده، نه از باب ناتوانى خداوند است; بلكه از باب رحمتى است كه او بر مردمان دارد و چون زمينه آن به پايان برسد، قهر الهى گريزناپذير خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 191 - 4

4 - مهلت خداوند به كافران حق ستيز صدراسلام و تأخير در مجازات آنان ، معلول رحمت او است ; نه برخاسته از ضعف و ناتوانى .

و ما كان أكثرهم مؤمنين . و إنّ ربّك لهو العزيز الرحيم

يادكرد سرگذشت شعيب(ع) و مردم ايكه، از يكسو تسلى بخش خاطر پيامبر(ص) مى باشد و از سوى ديگر هشدارى به شرك پيشگان حق ستيز مكه است كه اگر بر آنان عذاب نازل نشده، نه از باب ناتوانى خداوند است; بلكه از باب رحمتى است كه او بر مردمان دارد و چون زمينه آن به پايان برسد، قهر الهى گريزناپذير خواهد بود.

منشأ مهلت به حق ستيزان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 122 - 5

5 - مهلت خداوند به كافران حق ستيز صدراسلام ، معلول رحمت و لطف وى بود ; نه برخاسته از ضعف و ناتوانى او .

و ما كان أكثرهم مؤمنين . و إنّ ربّك لهو العزيز الرحيم

يادكرد سرگذشت قوم نوح، از يكسو تسلى خاطر پيامبر(ص) و از سوى ديگر هشدارى بود به مشركان كه اگر بر آنان عذاب نازل نشده; نه از باب ناتوانى حق تعالى است; بلكه از باب رحمتى است كه بر مردمان دارد و چون زمينه آن به پايان رسد، عزت

و قهر الهى گريزناپذير خواهد بود.

منشأ هدايت حق پذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 22 - 8

8 - هدايت انسان هاى حق پذير و داراى شرح صدر ، مقتضاى ربوبيت الهى است .

أفمن شرح اللّه صدره للإسل_م فهو على نور من ربّه

موارد پيروزى حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 18 - 8

8- هلاكت و نابودى جوامع ستمگرگذشته ، نمونه اى از پيروزى حق بر باطل

و كم قصمنا من قرية كانت ظالمة. .. بل نقذف بالحقّ على الب_طل فيدمغه فإذا هو زاهق

موارد حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 17 - 16

16_ توحيد ، ولايت خدا و ربوبيت او ، حقايقى است ماندگار و شرك و پرستش غير خدا باطلهايى است رفتنى و ناپايدار

فأما الزبد فيذهب جفاءً و أما ما ينفع الناس

به قرينه آيات گذشته از مصاديق مورد نظر براى باطل _ كه به كفها تشبيه شد شرك و پرستش غير خداست و از مصاديق حق كه نافع و ماندگار است _ توحيد و اعتقاد به ربوبيت و ولايت خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 20 - 6

6_ برپايى قيامت و تحقق هشدار هاى الهى ، از مصاديق حق

و جاءت سكرة الموت بالحقّ . .. ذلك يوم الوعيد

چنانچه {باء} در {بالحقّ} براى تعديه و مرگ و سكرات آن زمينه آشكار شدن حقايق باشد، نفخ صور و حيات مجدد اخروى و تحقق هشدارهاى الهى بى ترديد مصداقى از

همان حقايق خواهد بود كه بر آدمى مكشوف مى شود.

موارد حق الحصاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 141 - 21

21 _ عن النبى(ص) فى قوله: {و ءاتوا حقه يوم حصاده} قال: ما سقط من السنبل.

از رسول خدا(ص) در توضيح آيه {و ءاتوا حقه يوم حصاده} روايت شده است: خوشه هاى بر زمين ريخته شده در هنگام درو، حق الحصاد است.

موانع اجراى حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 26 - 10

10 - پيروى از هواى نفس ، مانع اجراى حق است .

فاحكم بين الناس بالحقّ و لاتتبع الهوى

نهى از پيروى هواى نفس، پس از فرمان به داورى به حق ميان مردم، مى تواند به منظور بيان حقيقت ياد شده باشد.

موانع پذيرش حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 258 - 27

27 _ كفر و ستمگرى ، مانع پذيرش حقّ و خضوع در برابر دلايل روشن آن

فبهت الّذى كفر و اللّه لا يهدى القوم الظّالمين

موانع تشخيص حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 71 - 9

9 _ تكذيب و قتل انبيا از سوى بنى اسرائيل مايه محروميت آنان از حق شناسى و بينش دينى

فريقاً كذبوا و فريقاً يقتلون . .. فعموا و صموا

جمله {عموا و صموا} علاوه بر اينكه متفرع بر جمله {حسبوا . ..} است مى تواند متفرع بر جمله {فريقاً كذبوا ...} نيز باشد.

موانع تكذيب حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 -

مائده - 5 - 10 - 4

4 _ انذار و تهديد ، از روش هاى قرآن براى بازداشتن انسان ها از كفر و انكار حقايق و تكذيب آيات الهى

و الذين كفروا و كذبوا بايتنا أولئك اصحب الجحيم

موانع حق پذيرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 130 - 11

11 _ زندگى دنيا عامل فريب خوردن كافران در نپذيرفتن آيات و پند نگرفتن از انذار انبيا

و غرتهم الحيوة الدنيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 75 - 8

8 _ خودبرتربينى فرعون و اطرافيانش ، مانع از پذيرش رسالت موسى و هارون ( ع )

ثم بعثنا من بعدهم موسى و هرون إلى فرعون و ملإيه بأيتنا فاستكبروا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 62 - 11

11_ وفادارى جوامع به آرا و انديشه هاى باطل قومى و قبيله اى ، بازدارنده بروز انديشه هاى نو و برحق در ميان آنان

أتنه_نا أن نعبد ما يعبد ءاباؤُنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 3 - 6،10

6- غوطهورى در تمتعات و لذت هاى مادى ، مانع تسليم شدن در برابر حقايق دينى

ربما يودّ الذين كفروا لو كانوا مسلمين. ذرهم يأكلوا و يتمتّعوا

فراز {ذرهم يأكلوا و يتمتعوا و . ..} _ كه درصدد بيان حالات كفار است _ مى تواند به منزله تعليل و جوابى باشد براى اينكه: چرا آنان اسلام نمى آورند و سرانجام نادم و پشيمان مى شوند؟

10- سرگرم شدن به آرزو هاى واهى ، مانع هدايت پذيرى

و تسليم شدن در برابر حق است .

ربما يودّ الذين كفروا لو كانوا مسلمين . ذرهم ... و يلههم الأمل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 106 - 5

5 - غلبه رذايل اخلاقى بر روح انسان ، مانع حق پذيرى او

قالوا ربّنا غلبت علينا شقوتنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 49 - 3

3 - انديشه سودجويانه ، مانع از پذيرش حق است .

و إذا دعوا إلى اللّه و رسوله ليحكم بينهم إذا فريق منهم معرضون . و إن يكن لهم الح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 21 - 13

13 _ روحيه خود برتربينى و خوى تجاوزگرى ، از موانع پذيرفتن حق و ايمان آوردن

لقد استكبروا فى أنفسهم و عتو عتوًّا كبيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 43 - 4

4 _ هواپرستى ، مانع اصلى حق پذيرى و هدايت است .

أرءيت من اتّخذ إل_هه هويه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 8 - 3

3 - عناد و لجاجت ، از موانع ايمان و رهيابى به حق

إلاّ كانوا عنه معرضين . فقد كذّبوا ... و ما كان أكثرهم مؤمنين

از ارتباط اين بخش از آيات مى توان نتيجه گرفت كه عزم كافران بر حق ناپذيرى، علت برخورد سطحى آنان با آيات الهى و در نتيجه ره نيافتن آنان به حق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 -

137 - 7

7 - سنت گرايى از موانع پذيرش حق

سواء علينا أَوَعظت . .. إن ه_ذا إلاّ خلق الأوّلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 43 - 3

3 - عادات و رفتار رسوخ يافته در وجود روح انسان ، مانع گرايش وى به حق آشكار

و أُوتينا العلم من قبلها. .. و صدّها ما كانت تعبد من دون اللّه

عبارت {كانت تعبد} ماضى استمرارى و بيانگر دوام و رسوخ است; يعنى، خو كردن بلقيس بر رفتار شرك آلود (پرستش خورشيد) مانع از آن شده بود كه وى على رغم آگاهى يافتن به حقيقت، به آن بازگردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 21 - 2،5

2 - تعصّب و تقليد كور از نياكان ، مانع گرايش كافران به پيروى از قرآن و تعاليم آسمانى است .

و إذا قيل لهم اتّبعوا ما أنزل اللّه قالوا بل نتّبع ما وجدنا عليه ءاباءنا

5 - تعصّب خويشاوندى و سنّت گرايى ، از موانع حق پذيرى است .

و إذا قيل لهم اتّبعوا ما أنزل اللّه قالوا بل نتّبع ما وجدنا عليه ءاباءنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 43 - 7

7 - پافشارى بر تقليد از آيين نياكان و گذشتگان ، از جمله موانع پذيرش دين حق

و إذا تتلى عليهم ءاي_تنا بيّن_ت قالوا ما ه_ذا إلاّ رجل يريد أن يصدّكم عمّا كان ي

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 22 - 13

13 - قساوت قلب و سنگدلى ، مانع پذيرش حق

و تابش نور الهى بر قلب ها

أفمن شرح اللّه صدره للإسل_م . .. فويل للق_سية قلوبهم من ذكر اللّه

توصيف كافران به قساوت قلب و سنگدلى، در برابر مؤمنان _ كه از نور هدايت الهى برخورداراند _ مى تواند بيانگر اين نكته باشد كه قساوت قلب، مانع تابش نور هدايت الهى در قلب ها است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 35 - 11

11 - تكبر و تجاوزگرى ، موجب محروميت از درك صحيح حقايق الهى و مانع از پذيرش آن مى شود .

كذلك يضلّ اللّه . .. كذلك يطبع اللّه على كلّ قلب متكبّر جبّار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 22 - 5

5 - تقليد كوركورانه و تعصبات قومى ، سدى در برابر حق گرايى است .

أمّة و إنّا على ءاث_رهم مهتدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 22 - 5

5- فراگيرى فساد و غوطهورى مردم در جرم و گناه ، مانع نفوذ منطق مستدل وحى در ايشان

فدعا ربّه أنّ ه_ؤلاء قوم مجرمون

دعاى موسى(ع)، شكوه اى از روى يأس و نااميدى از ايمان فرعونيان به درگاه خداوند بود. تعبير {أنّ ه_ؤلاء...} بيانگر علت نااميدى موسى(ع) از تأثير سخنانش در فرعونيان مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 8 - 7

7 - تكبر و غرور ، مانع از دريافت حقيقت

ثمّ يصرّ مستكبرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 16 - 6

6- كفر ، مانع

درك و پذيرش حق ، حتى از زبان پيامبر ( ص )

يستمع إليك حتّى إذا خرجوا من عندك قالوا . .. ماذا قال ءانفًا

{ماذا قال. ..} ممكن است پرسش حقيقى باشد و ناتوانى كافران از فهم كلام وحى را برساند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 25 - 2

2- شيطان ، از موانع جدى گرايش آگاهان ، به حق و هدايت

من بعد ما تبيّن لهم الهدى الشيط_ن سوّل لهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 45 - 13

13 - ناباورى به قيامت ، عامل حق ناپذيرى و تأثير نداشتن عالى ترين پيام هاى ارزشى در روح انسان

فذكّر بالقرءان من يخاف وعيد

با توجه به اين كه آيات پيشين درباره معاد و رستاخيز بود; {من يخاف وعيد} مى تواند بيانگر مسأله قيامت و نظام كيفر و پاداش باشد. در اين صورت مفهوم آيه چنين خواهد بود: {قرآن در ناباوران به قيامت بى تأثير است}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 31 - 14

14 - بيماردلى و نفاق ، از موانع شناخت و حق پذيرى

و ليقول الذين فى قلوبهم مرض . .. ماذا أراد اللّه به_ذا مثلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 206 - 3،4

3 _ سرسختى ، غرور و تكبّر برخاسته از گناه ، مانع نصيحت پذيرى حاكمان مفسد

و اذا قيل له اتق اللّه اخذته العزة بالاثم

بنابراينكه {بالاثم}، متعلق به {العزّة} باشد.

4 _ سرسختى ، تكبّر و غرور ، مانع اصلاح و نصيحت پذيرى

اخذته

العزّة بالاثم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 213 - 38

38 _ حَسَد و سركشى ( بَغى ) مانع پذيرش بيّنات و هدايت الهى

و ما اختلف فيه الاّ الذين اوتوه بغياً

{بغياً} (حَسَد و سركشى)، مفعول لأجله براى {ما اختلف} است ; يعنى حسد و سركشى، مانع پذيرش هدايت و حق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 63 - 7

7 _ اعتقاد به الوهيت حضرت مسيح ( ع ) و عدم پذيرش توحيد ، برخاسته از افساد و تباهيگرى *

فان تولّوا فانّ اللّه عليم بالمفسدين

احتمال دارد كلمه {بالمفسدين}، اشاره به علت و زمينه شرك باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 175 - 9

9 _ ايجاد ترس ، از شگرد هاى شيطانى براى جلوگيرى مردم از گرايش به حقّ

انّما ذلكم الشّيطان يخوّف اولياءه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 83 - 8،9

8 _ استكبار و سخت دلى يهوديان و مشركان موجب تأثرناپذيرى آنان از قرآن

و إذا سمعوا ما أنزل إلى الرسول ترى اعينهم تفيض من الدمع

بيان واكنش خاضعانه مسيحيان در برابر قرآن پس از توصيف آنان به فروتنى در آيه پيش گوياى اين است كه دو گروه ديگر (يهوديان و مشركان) به دليل گردنفرازى و استكبار در برابر حق، از پذيرش قرآن سرباز زدند.

9 _ استكبار موجب سخت دلى و مانع تأثيرپذيرى از قرآن

و انهم لايستكبرون. و إذا سمعوا ما أنزل إلى الرسول ... تفيض من الدمع

موانع حق ستيزى

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 4 - 6

6- توجه به علم همه جانبه خداوند به گفتار و اعمال موجودات جهان ، بازدارنده آدمى از حق ستيزى و گناه

أسرّوا النجوى . .. قال ربّى يعلم القول فى السماء والأرض و هو السميع العليم

خداوند در پاسخ به توطئه ها و سخنان سرّى مشركان عليه اسلام، به پيامبر(ص) فرمان داد كه علم همه جانبه الهى را به آنان گوشزد كند. اين حقيقت مى تواند بيانگر برداشت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 39 - 5

5- اعتقاد به قيامت و آگاهى از آتش دوزخ ، بازدارنده آدمى از گناه و حق ستيزى

متى ه_ذا الوعد . .. لو يعلم الذين

از اين كه خداوند فرمود: اگر كافران مى دانستند كه آتش دوزخ و. .. با آنان چه مى كند، در نزول عذاب و برپايى قيامت عجله نمى كردند، به دست مى آيد كه ايمان به قيامت و آگاهى از احوال آن، آدمى را از كفر و حق ستيزى و هرگونه گناه بازمى دارد.

موانع حق شناسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 101 - 14

14 _ لجاجت ، از موانع شناخت حق و ايمان آوردن است .

و ما تغنى الأيت و النذر عن قوم لايؤمنون

موانع حق شنوايى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 23 - 7

7- گرفتار آمدن به لعن الهى ، عامل محروميت انسان از حق شنوى و بينش صحيح

لعنهم اللّه فأصمّهم و أعمى

أبص_رهم

موانع حق شنوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 44 - 2

2 _ هواپرستى ، مانع حق شنوى و خردورزى است .

من اتّخذ إل_هه هويه . .. أم تحسب أنّ أكثرهم يسمعون أو يعقلون

موانع حق طلبى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 26 - 15

15 - حق پرستى و حق مدارى ، در تضاد با هواپرستى است .

فاحكم بين الناس بالحقّ و لاتتّبع الهوى

موانع حق ناپذيرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 38 - 8

8 - آگاهى و ايمان به علم همه جانبه خداوند ، به تمامى حقايق عالم و راز هاى دل آدم ، بازدارنده انسان از حق گريزى و ستم كارى

إنّ اللّه ع_لم غيب السم_وت . .. عليم بذات الصدور

يادآورى علم همه جانبه خداوند در اين آيه _ پس از نقل سرگذشت ستم كاران دوزخى و كافران حق ناپذير در آيات پيشين _ مى تواند حاكى از مطلب ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 76 - 8

8 - توجه و اعتقاد به آگاهى خداوند به تمامى رفتار ها و حركت هاى پنهانى و آشكار انسان ها ، بازدارنده آدمى از گناه و حق ناپذيرى است .

إنّا نعلم ما يسرّون و ما يعلنون

برداشت بالا از اين رو است كه آيه شريفه در مقام تهديد به كافران و مشركان حق ناپذير است. بنابراين يادآورى آگاهى مطلق خداوند به رفتار نهان و آشكار انسان ها در شرايط تهديد،

مى تواند بيانگر مطلب ياد شده باشد.

موانع درك حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 19 - 10

10 _ حسد و تجاوز از حد ، تهديدكننده واقعنگرى و روشن بينى عالمان دينى

و ما اختلف الذين اوتوا الكتاب . .. بغياً بينهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 25 - 11

11 _ روحيه جدال و لجاجت، مانع از درك و پذيرش حق است.

حتى إذا جاءوك يجدلونك يقول الذين كفروا إن هذا إلا أسطير الأولين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 47 - 8

8 - انديشه هاى خرافى ، مانع از درك واقعيت امور و تحليل صحيح آنها

قالوا اطّيّرنا بك و بمن معك . .. بل أنتم قوم تفتنون

ثموديان به جاى درك ريشه واقعى مشكلات خود، آن را به وجود صالح(ع) و بديمنى او نسبت مى دادند; در حالى كه تأثير وجود فيزيكى يك فرد در سرنوشت يك ملت _ آن هم به گونه اى كه ثموديان مى پنداشتند _ چيزى جز خرافه نبود.

موانع فهم حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 13 - 13

13 _ قساوت قلب و نفهميدن حق ، آنگاه كه پيامد گناه و كيفر آن باشد ، عذر نيست .

لعنهم و جعلنا قلوبهم قسية

بنى اسرائيل گر چه به سبب ناتوانى از درك حقايق مرتكب تحريف شدند، ولى چون اين ناتوانى ناشى از گناه خود آنان بوده است، مورد مذمت خداوند قرار گرفتند. بنابراين عجز از فهميدن حق، اگر

پيامد گناه باشد، نمى تواند عذر شمرده شود.

موانع قبول حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 13 - 3

3 _ خداوند ، پيمان شكنان بنى اسرائيل را از رحمت خويش دور ساخت و دل هاى آنان را از پذيرش حق بازداشت .

فبما نقضهم ميثقهم لعنهم و جعلنا قلوبهم قسية

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 25 - 11

11 _ روحيه جدال و لجاجت، مانع از درك و پذيرش حق است.

حتى إذا جاءوك يجدلونك يقول الذين كفروا إن هذا إلا أسطير الأولين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 199 - 3

3 - گرايش هاى شديد نژادى و قومى ، مانع از پذيرش حق

و لو نزّلن_ه على بعض الأعجمين . .. ما كانوا به مؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 33 - 2

2 - تبختر و خودبينى ، از موانع پذيرش حقايق الهى

و ل_كن كذّب و تولّى . ثمّ ذهب إلى أهله يتمطّى

توصيف كافران تكذيب گر، به انسان هاى خودبين و مغرور، مى تواند اشاره به علّت تكذيب آنان داشته باشد.

موانع كتمان حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 163 - 5

5 - باور به يگانگى خدا ونبود معبودى جز او ، بازدارنده آدمى از كتمان معارف الهى و حقايق كتاب هاى آسمانى است . *

إن الذين يكتمون ما أنزلنا . .. و إلهكم إله وحد لا إله إلا هو

برداشت فوق و نيز برداشتهاى

بعدى، بيانگر وجه ارتباط ميان آيه مورد بحث و آيات پيشين است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 189 - 3

3 _ توجّه به مالكيّت و فرمانروايى مطلق خداوند ، زمينه پرهيز از شكستن ميثاق ، كتمان حقايق ، دين فروشى و خودپسندى

و اذ اخذ اللّه ميثاق الّذين اوتوا الكتب لتبيّننّه . .. و لا تكتمونه ... و اشتروا

موانع ولايت حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 51 - 8

8- به كارگيرى نيرو هاى ناصالح ، ناسازگار با ولايت دل سوزانه و بر حق است .

و ما كنت متّخذ المضلّين عضدًا

موانع هلاكت حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 129 - 9

9 - سنت استمرار زندگى بشر بر روى زمين تا مدتى مشخص ، ناسازگار با نابود كردن فورى همه حق ستيزان

و لولا كلمة سبقت من ربّك لكان لزامًا و أجل مسمًّى

{أجل} به معناى تمام مدت و يا پايان آن است (لسان العرب) و {أجل مسمّى} عطف بر {كلمة} است; يعنى، لولا كلمة و أجل مسمّى. ... دراين كه مراد از {كلمة} و {أجل} دو چيز مستقل است، يا دو تعبير از يك حقيقت اند، صاحب نظران گفته هايى مطرح كرده اند: يكى از احتمالات اين است كه مراد از {كلمة}، سخن خداوند هنگام هبوط آدم است كه فرمود: {لكم فى الأرض مستقر و متاع إلى حين} (بقره/ 36). مراد از {أجل} در اين احتمال، پايان عمر دنيا است برداشت ياد شده بر اساس اين احتمال است.

موانع يأس حق طلبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 45 - 6

6 - توجه به مخالفت و ستيزه جويى با حق در طول تاريخ ، مانع راه يابى روحيه يأس و نااميدى در حق گرايان

و لقد ءاتينا موسى الكت_ب فاختلف فيه

موجبات استمرار حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 82 - 3

3 _ خداوند ، با كلمات خود حق را بر كرسى نشانده و پايدار مى كند .

و يحق اللّه الحق بكلمته

موجبات گواهى به حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 135 - 5،6

5 _ اجراى عدالت و شهادت به حق ، مقتضاى ايمان است .

يأيها الذين ءامنوا كونوا قومين بالقسط شهداء للّه

6 _ تحقق شهادت به حق در گرو داشتن ملكه عدالتخواهى

يأيها الذين ءامنوا كونوا قومين بالقسط شهداء للّه

برداشت فوق بر اين اساس است كه نظر اصلى آيه بر شهادت دادن به حق باشد، بنابراين اقامه قسط به منزله مقدمه اى براى رسيدن به شهادت به حق، خواهد بود. يعنى شهادت به حق در صورتى ميسر است كه ملكه قيام به قسط، در وجود آدمى ايجاد شده باشد.

موضعگيرى عليه حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 35 - 6

6 - لزوم موضع گرفتن و بى تفاوت نبودن در برابر دشمنان ديانت و ستيزه جويان حق ناپذير

الذين يج_دلون فى ءاي_ت اللّه . .. كبر مقتًا ... عند الذين ءامنوا

مهلت به حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 77 - 6

6 - مشركان و كافران حق ستيز ، چون از بازگشت به سوى خدا و گرفتار شدن به عذاب جهنم راه فرارى ندارند ، مهلت دادن خداوند به آنان نگران كننده نيست .

فإمّا نرينّك بعض الذى نعدهم أو نتوفّينّك فإلينا يرجعون

نشانه هاى توصيه به حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عصر - 103 - 3 - 8

8 - { صبر } ، نشان حق پذيرى است و سفارش ديگران به آن ، نمونه بارز ترغيب مردم به حق است .

تواصوا بالحقّ و تواصوا بالصبر

برداشت ياد شده، ناظر به اين احتمال است كه عطف {تواصوا بالصبر} بر جمله قبل، عطف خاص بر عام باشد. تكرار فعل {تواصوا}، اين ارتباط را تأييد مى كند; زيرا در تعبيرى نظير {تواصوا بالحقّ و الصبر}، تفاوت حق و صبر نمايان تر است.

نشانه هاى حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 82 - 1

1- نزول آيات قرآن از جانب خداوند ، جلوه حق و مايه نابودى باطل

و قل جاء الحقّ و زهق الب_طل . .. و ننزل من القرءان

ذكرِ {و ننزّل من القرآن} پس از اعلام پيروزى حق و شكست باطل مى تواند به منظور نكته ياد شده باشد.

نشانه هاى حق پذيرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عصر - 103 - 3 - 8

8 - { صبر } ، نشان حق پذيرى است و سفارش ديگران به آن ، نمونه بارز ترغيب مردم به حق است .

تواصوا بالحقّ و

تواصوا بالصبر

برداشت ياد شده، ناظر به اين احتمال است كه عطف {تواصوا بالصبر} بر جمله قبل، عطف خاص بر عام باشد. تكرار فعل {تواصوا}، اين ارتباط را تأييد مى كند; زيرا در تعبيرى نظير {تواصوا بالحقّ و الصبر}، تفاوت حق و صبر نمايان تر است.

نشانه هاى حق ستيزى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 63 - 4

4 - انكار ربوبيت و يكتايى خداوند ، در عين مشاهده آيات و جلوه هاى خالقيت مطلق او ، نشانه وجود روح لجاجت و ستيزه جويى است .

اللّه الذى جعل لكم الّيل . .. ذلكم اللّه ربّكم ... فأنّى تؤفكون . كذلك يؤفك الذي

نشانه هاى حق ناپذيرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 137 - 3

3 - نپذيرفتن معارف اسلام ، پس از آگاهى به آنها ، نشانه حق ناپذيرى و ستيزه جويى است .

قولوا ءامنا باللّه . .. فإن ءامنوا ... و إن تولوا فإنما هم فى شقاق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 71 - 13

13 - شركورزى ، نشانه كرى و حق ناشنوايى است .

قل أرءيتم . .. أفلاتسمعون

نشانه هاى حق ناپذيرى دهريون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 24 - 2

2 - محدود شمردن زندگى به مجال دنيا ، نمودى از ناشنوايى ، نابينايى و حق ناپذير بودن دهريون

و أضلّه اللّه على علم و ختم على سمعه . .. و قالوا ما هى إلاّ حياتنا الدنيا

نشانه هاى حق ناپذيرى

مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 79 - 2

2 - اصرار و لجاجت مشركان در مخالفت با دعوت پيامبر ( ص ) ، نمودى از حق گريزى آنان

أكثركم للحقّ ك_رهون . أم أبرموا أمرًا

نشانه هاى ولايت حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 50 - 25

25- محبت و دل سوزى ، درون مايه ضرورى براى هر ولايت حق و سرپرست لايق است .

أفتتّخذونه و ذرّيّته أولياء من دونى و هم لكم عدوٌّ

خداوند، با به رخ كشيدن عداوت شيطان، سزاوار نبودن پذيرش ولايت او را يادآور شده است و مفهوم آن اين است كه رهبرى ولايت، بايد از كينهوزى و عداوت به دور بوده و آميخته با محبت باشد.

نصرت حق طلبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 40 - 26

26 - قدرت و عزت الهى ، ضامن نصرت قطعى دفاع كنندگان از حق و ياوران دين است .

و لينصرنّ اللّه من ينصره إنّ اللّه لقوىّ عزيز

نفرين بر حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 10 - 1

1 - كافران حق ستيز و ياوه سرا ، مورد نفرين خداوند

قتل الخرّصون

نفرين بر حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 23 - 3

3- جواز لعن و نفرين حق گريزانِ فسادانگيز و فاقد عواطف انسانى

أول_ئك الذين لعنهم اللّه

اعلام خداوند به ملعون بودن حق گريزان، نشانگر آن است كه لعن آن گروه، مورد رضاى

الهى و هماهنگ با اراده او است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 26 - 3،4

3 - كافران و بت پرستان حق ناپذير ، مستحق نفرين و نابودى اند .

و قال نوح ربّ لاتذر على الأرض من الك_فرين ديّارًا

4 - نفرين عليه كافران و بت پرستان حق ناپذير _ پس از نااميدى از هدايت آنان _ امرى پسنديده و روا

و قال نوح ربّ لاتذر على الأرض من الك_فرين ديّارًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 28 - 17

17 - مؤمنان نمى توانند در برابر جامعه خويش بى تفاوت باشند ; بلكه بايد براى دوستان و همكيشان خود ، خيرخواه و نسبت به كافران و دشمنانِ اصلاح ناپذير ، آرزوى نابودى كنند .

ربّ اغفر لى . .. و للمؤمنين و المؤمن_ت و لاتزد الظ_لمين إلاّ تبارًا

برداشت ياد شده، از دعاى خير نوح(ع) براى مؤمنان و نفرين عليه كافران و دشمنان دعوتش، استفاده مى شود.

نقش حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 32 - 5

5 _ حق ، مدار هدايت و باطل ، مدار ضلالت است .

فماذا بعد الحق إلا الضلل

جمله {فما بعد الحق . ..} داراى حذف و ايجاز است و تقدير آن چنين مى باشد: {فماذا بعد الحق الذى هو الهدى إلا الباطل الذى هو الضلال}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 112 - 2

2- داورى هاى خدا ، بر اساس و محور حق است .

ربّ احكم بالحقّ

برداشت ياد شده بنابراين است

كه اين است كه قيد {بالحقّ} توضيحى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 49 - 5

5 - با نبود حق ، باطل امكان ظهور و تجلى مى يابد .

قل جاء الحقّ و ما يبدئ الب_طل و ما يعيد

نقش حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 57 - 18

18- سرسختى برخى از افراد در برابر حق ، نبايد مايه دل سردى و نگرانى پيشوايان و مبلّغان دين گردد .

و إن تدعهم إلى الهدى فلن يهتدوا إذًا أبدًا

نگرانى از حق ناپذيرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 54 - 14

14 - تسلى خداوند به پيامبر ( ص ) براى نگران نبودن از روى گردانى مردم از حق و دين الهى

فإن تولّوا . .. و ما على الرسول إلاّ البلغ المبين

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه آيه شريفه، در مقام تسلى دادن به پيامبر(ص) در برابر حق گريزى كافران است.

نگرانى از حق ناپذيرى فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 45 - 5

5 - نگرانى موسى و هارون ( ع ) از ناكامى در ابلاغ پيام خداوند به فرعون

إنّنا نخاف أن يفرط علينا أو أن يطغى

واقعيت حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 30 - 12

12- حق ، درستى و راستى ، مفاهيمى واحد در فرهنگ جن و انس و نه امورى اعتبارى و نسبى *

قالوا ي_قومنا إنّا

سمعنا كت_بًا . .. يهدى إلى الحقّ و إلى طريق مستقيم

قرآن، گرچه بر انس نازل شده و هدايت گر انسان به سوى حق و راه مستقيم است; اما جنيان نيز همان پيام، مفاهيم و تعاليم را، حق و راه مستقيم دانسته اند. از اين مطلب استفاده مى شود كه حق و راه مستقيم، در بينش جن و انس و در فهم و ادراك آنان واحد است.

وحدت حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 43 - 7

7 - راه هاى باطل ، پراكنده و مختلف ، و راه حق ، يكى است .

ليخرجكم من الظلم_ت إلى النور

مراد از {ظلمت} و {نور} در اين آيه، معنوى است و منظور از آن دو _ به قرينه اين كه خداوند، با اعطاى رحمت، خواسته است تا مؤمنان را از ظلمت ها به نور رهنمون سازد _ بردن آنان از باطل و بى راهه ها به حق و راه خدا است. لازم به ذكر است كه جمع آورده شدن {ظلمات} دلالت بر تعدد راه هاى باطل، و مفرد آورده شدن {نور}، دلالت بر يكى بودن راه حق مى كند.

وحدت راه حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 16 - 18

18_ راه حق يكى است و بيراهه هاى باطل متعدد است .

أم هل تستوى الظلم_ت والنور

جمع آوردن {ظلمات} و در مقابل مفرد آوردن {نور} گوياى برداشت فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 24 - 9

9 - هر يك از حق و باطل ،

يك راه بيشتر ندارد .

و إنّا أو إيّاكم لعلى هدًى أو فى ضل_ل مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 20 - 4

4 - راه حق و هدايت ، يكى است و راه باطل و گمراهى متعدد و گوناگون .

و لا الظلم_ت و لا النور

جمع آوردن {ظلمات} و مفردآوردن {نور}، گوياى برداشت ياد شده است.

وضوح حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 51 - 14

14_ درخشش نهايى از آنِ حق است .

الئ_ن حصحص الحق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 80 - 5

5 - مصمم بودن بر حق ناپذيرى ، مانع از شناخت حق با همه روشنى آن

إنّك على الحقّ المبين . .. و لاتسمع الصمّ الدعا إذا ولّوا مدبرين

قيد {إذا ولّوا مدبرين} بيانگر روحيه عناد و حق ستيزى است; يعنى، آن جا كه عناد ريشه بدواند، سخن حق بى تأثير است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 22 - 4

4_ حقيقت ، قابل شهود در دنيا ; اما آدمى گرفتار غفلت و سطحى نگرى

لقد كنت فى غفلة من ه_ذا

{غفلت} در جايى صادق است كه حقيقت قابل شهود باشد; ولى آدمى به دلايلى از مشاهده آن محروم بماند. تعبير {كشفنا...} مى رساند كه آدمى در دنيا، گرفتار سطحى نگرى است و چشمانش در حجاب دنياگرايى قرار دارد.

وقت شكست حق ناپذيران صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 111 - 1

1- آزمايش كافران و

مشركان حق ناپذير صدراسلام ، فلسفه به تأخير افتادن عذاب آنان و نامعلوم بودن زمان شكست آنها است .

و إن أدرى لعلّه فتنة لكم

ضمير {لعلّه} به نكته اى برمى گردد كه از دو آيه قبل استفاده مى شود. آن نكته، مسأله تأخير عذاب كافران و مشركان و يا نامعلوم بودن زمان شكست آنان و پيروزى مسلمين است.

وقت عذاب حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 109 - 12،13

12- پيامبر ( ص ) ، آگاه نبودن خود از زمان دقيق وقوع عذاب الهى بر مشركان و كافران لجوج و پيروزى قطعى مسلمانان بر آنان را به مردم اعلام كرد .

و إن أدرى أقريب أم بعيد ماتوعدون

{إن} در {إن أدرى} نافيه است.

13- محدوديت علم پيامبر ( ص ) نسبت به زمان وقوع عذاب بر مشركان و كافران حق ناپذير و زمان دقيق پيروزى قطعى مسلمانان بر آنان

إن أدرى أقريب أم بعيد ماتوعدون

ويژگيهاى حق طلبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 20 - 8

8 - پيام قرآن براى همگان است ; ولى بهرهورى از آن ، مخصوص حق باوران و حق جويان مى باشد .

ه_ذا بصائر للناس و هدًى و رحمة لقوم يوقنون

هدايت به حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 30 - 9،11

9- وحدت و هماهنگى كتاب هاى آسمانى در هدايت گرى به سوى حق

سمعنا كت_بًا . .. مصدّقًا لما بين يديه يهدى إلى الحقّ و إلى طريق مستقيم

واژه {مصدّقاً} هماهنگى و عدم تناقض را مى رساند و اين

هماهنگى، در پيام هاى اصولى است كه همان هدايت به حق و راه مستقيم مى باشد.

11- هدايت گرى به سوى حق و راه مستقيم ، اصيل ترين ويژگى قرآن و هر كتاب آسمانى

كت_بًا أُنزل من بعد موسى مصدّقًا لما بين يديه يهدى إلى الحقّ و إلى طريق مستقيم

ابتدا قرآن با كتاب هاى آسمانى هماهنگ معرفى شده و سپس به عنوان اصيل ترين بُعد هماهنگى آن دو، هدايت گرى به سوى حق و راه مستقيم مورد تصريح واقع شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 2 - 1،3،5،6

1 - قرآن ، در ديدگاه گروهى از جن ، راهنماى مؤمنان به راه حق و درستى است .

يهدى إلى الرشد

{رشد} (ضد {غى}) به معناى دستيابى به راه حق و درستى است. (مصباح المنير و قاموس المحيط)

3 - قرآن ، راهنماى انسان ها به راه حق و درستى

يهدى إلى الرشد

5 - راهنما بودن قرآن به درستى و حق ، فلسفه و دليل ايمان آوردن گروهى از جن به اين كتاب

يهدى إلى الرشد ف_امنّا به

{فا} در {فآمنّا} عاطفه و براى ربط مسبب به سبب است; يعنى، چون قرآن به رشد هدايت مى كند، پس ما به اين سبب به آن ايمان آورديم.

6 - راهنما بودن قرآن به راه حق و درستى ، مقتضى ايمان به آن است .

يهدى إلى الرشد ف_امنّا به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 119 - 4

4_ هدف از خلقت انسانها ، هدايت كردن ايشان به طريق حق و نزول رحمت بر آنان است .

إلاّ من رحم ربك و

لذلك خلقهم

مشاراليه {ذلك} رحمتى است كه از جمله {رحم ربك} استفاده مى شود.

هدايت حق پذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 126 - 2

2 _ گمراه كردن حقگريزان با ضيق صدر و هدايت حقپويان با شرح صدر، صراط مستقيم پروردگار و سنت استوار اوست.

فمن يرد الله ان يهديه . .. هذا صرط ربك مستقيما

ظاهراً مشاراليه {هذا} مفاد آيه قبل است كه به منزله نتيجه اى بر آيات گذشته بود. بنابراين {هذا} اشاره به شرح صدر و ضيق صدر و ... است.

هدايت حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 55 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، موظف به ادامه دادن تذكر و هشدار ، در عين اصرار نورزيدن بر هدايت حق ستيزان

فتولّ عنهم . .. و ذكّر

هدايت حق طلبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 77 - 4

4 - تنها مؤمنان و حق جويان ، زمينه دار بهره مندى از هدايتگرى ها و رحمت آفرينى هاى قرآن

و إنّه لهدًى و رحمة للمؤمنين

قيد {للمؤمنين} مى رساند كه ديگران شايستگى بهرهورى از قرآن را ندارند.

هدايت حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 42 - 7،8

7 _ ارشاد مردمى كه از پذيرفتن حق صريح و روشن سر باز مى زنند ، عملى بى نتيجه است .

و منهم من يستمعون إليك أفأنت تسمع الصمّ و لو كانوا لا يعقلون

8 _ هيچ كس حتى پيامبر ( ص ) ، نمى تواند

مردمى را كه از پذيرفتن حق صريح و روشن سر باز مى زنند ، ارشاد كند .

و منهم من يستمعون إليك أفأنت تسمع الصمّ و لو كانوا لا يعقلون

هدايت ناپذيرى حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 125 - 10

10 _ راه يافتن حق (اسلام) به قلب حق ناپذير، مانند صعود در آسمان دشوار و يا غيرممكن است.

و من يرد أن يضله يجعل صدره ضيقا حرجا كأنما يصعد فى السماء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 104 - 2

2- روشن ترين دلايل الهى ، در قلب حق ناپذيران لجوج تأثير نمى كند .

لسان الذى يلحدون إليه أعجمىّ و ه_ذا لسان عربىّ مبين . إن الذين لايؤمنون ... لايه

در آيه قبل خداوند با روشن ترين بيان حقانيت قرآن را مبرهن ساخت. در اين آيه نيز مى فرمايد: آن دليل با همه روشنى براى آنان كه تصميم به ايمان آوردن ندارند، بى ثمر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 53 - 5

5 - بيرون آوردن كافران حق گريز _ به هر نحو ممكن _ از گمراهى ، نه كار پيامبر است و نه در توان او است .

و ما أنت به_د العمى عن ضل_لتهم

هدايتگران و حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 159 - 4

4 _ هدايتگران بايد خود ملازم حق و پيرو حقيقت باشند .

يهدون بالحق

هشدار به حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 -

شعراء - 26 - 10 - 6

6 - تاريخ گذشتگان و سرگذشت مبارزه رسولان الهى ، تسكينى براى رهبران دينى و هشدارى به حق ستيزان

لعلّك ب_خع نفسك . .. و إذ نادى ربّك موسى أن ائت القوم الظ_لمين

پرداختن به سرگذشت موسى و فرعون و فرجام بدِ فرعونيان، پس از بيان موضع گيرى حق ستيزانه مشركان با پيامبراكرم(ص)، دربردارنده دلدارى به پيامبر(ص)است و نيز هشدارى به كافران است كه از عاقبت بدِ فرعونيان درس بگيرند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 67 - 6

6 - انتقام الهى از فرعونيان ، هشدارى جدّى به همه كفرپيشگان حق ستيز است .

إنّ فى ذلك لأية و ما كان أكثرهم مؤمنين

با توجه به لحن تهديد آميز اين آيه و بيان اين كه علت انتقام گرفتن خداوند از فرعونيان، اين بود كه بيشتر آنان از پذيرفتن ايمان امتناع ورزيدند، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 121 - 6

6 - فرجام هلاكت بار قوم نوح ، هشدارى جدى به همه حق ستيزان

إنّ فى ذلك لأية

با توجه به لحن تهديدآميز اين آيه و بيان اين كه علت انتقام گرفتن خداوند از قوم نوح، اين بوده كه بيشتر آنان پذيراى ايمان نبودند، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 139 - 10

10 - سرنوشت شوم قوم عاد ، هشدارى جدى به همه حق ستيزان

إنّ فى ذلك لأية

لحن تهديدآميز آيه و بيان اين كه علت انتقام گرفتن خداوند

از عاديان، اين مطلب بود كه بيشتر آنان از پذيرش ايمان سرباز زدند، بيانگر برداشت ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 158 - 8

8 - فرجام هلاكت بار ثموديان ، هشدارى جدى به همه حق ستيزان

فأخذهم العذاب إنّ فى ذلك لأية

با توجه به لحن تهديدآميز آيه و بيان اين كه علت انتقام گرفتن خداوند از ثموديان، اين بود كه بيشتر آنان پذيراى ايمان نبودند (و ما كان أكثرهم مؤمنين)، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 174 - 5

5 - فرجام هلاكت بار قوم لوط ، هشدارى جدى است به همه حق ستيزان .

ثمّ دمّرنا الأخرين . .. و ما كان أكثرهم مؤمنين

با توجه به لحن تهديدآميز آيه و بيان اين كه علت انتقام گرفتن خداوند از قوم لوط، اين بود كه بيشتر آنان پذيراى ايمان نبودند رساننده مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 190 - 6

6 - انتقام الهى از مردم { ايكه } ، هشدارى جدى به همه كفرپيشگان و حق ستيزان است .

و ما كان أكثرهم مؤمنين

با توجه به لحن تهديدآميز اين آيه و بيان اين كه علت انتقام گرفتن خداوند از مردم ايكه، اين بود كه بيشتر آنان از پذيرش حق سرباز زدند; برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 74 - 7

7 - علم خداوند ، به آشكار و

نهان آدميان ، هشدارى است به حق ستيزان .

و إنّ ربّك ليعلم ما تكنّ صدورهم و ما يعلنون

با توجه به بُعد هشدارى و تهديدى آيات پيشين، تذكر دادن به علم خداوند مى تواند هشدار ديگرى به مجرمان و حق ستيزان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 20 - 4

4_ قيامت ، روز تحقّق هشدار ها و انذار هاى الهى براى كافران و حق ستيزان

و نفخ فى الصور ذلك يوم الوعيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 36 - 2

2 - فرجام هلاكت بار امت هاى كفرپيشه تاريخ ، به رغم شوكت مندى آنان ، هشدارى به همه ملت هاى حق ستيز

و كم أهلكنا قبلهم من قرن هم أشدّ منهم بطشًا

هشدار به حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 110 - 2

2- كافران و مشركان حق ناپذير ، به عذاب و كيفر الهى تهديد شدند .

إنّه يعلم الجهر من القول و يعلم ماتكتمون

تذكر به اين كه خداوند به سخنان آشكار و توطئه ها و اسرار مشركان و كافران آگاه است، در حقيقت تهديد آنان و هشدارى به كيفر و عذاب شدن آنان است.

هشدار به حق ناپذيران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 27 - 3

3- تذكر به هلاكت اقوامى كافر در اطراف مكه ، هشدارى به مكيان حق ناپذير

و لقد أهلكنا ما حولكم من القرى

مخاطب {كم} مشركان مكه اند.

هلاكت حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

17 - ق - 50 - 36 - 7،10

7 - نابودى حق ستيزان با همه نيرو و توان ، گواه قدرت قاهر خداوند است .

و كم أهلكنا . .. أشدّ ... منهم بطشًا ... هل من محيص

از ارتباط {هل من محيص} با صدر آيه، استفاده مى شود كه توجه به نابودى ملت هاى توان مند در گذشته تاريخ، خود مى تواند بهترين گواه باشد بر اين كه ملت ها سرانجام مقهور اراده خدا و ناگزير از آن هستند.

10 - زوال قدرت ها و سلطه هاى حق ستيز ، سنتى الهى است .

و كم أهلكنا قبلهم من قرن . .. هل من محيص

هلاكت حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 41 - 5

5 - تبديل شدن كافران حق ستيز به موجوداتى بى جان _ همچون خس و خاشاك _ در پى نزول عذاب

فجعلن_هم غثاءً

{جعل} (مصدر {جعلنا}) در جمله بالا، به معناى گردانيدن و تغيير دادن از صورتى يا حالتى، به صورت يا حالت ديگر است. {غثاء} نيز به خس و خاشاك روى آب گفته مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 19 - 2

2 - كافران حق ناپذير و انديشه گر عليه دين ، مستحق هلاكت و نابودى اند .

إنّه فكّر و قدّر . فقتل كيف قدّر

هماهنگى شبهه افكنى با حق ستيزى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 25 - 2

2_ كفر ، حق ستيزى ، سد كردن راه خير و خوبى ، تجاوز و شكّ آفرينى

، حلقه هايى به هم پيوسته

فى جهنّم كلّ كفّار عنيد . منّاع للخير معتد مريب

هماهنگى كفر با حق ستيزى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 25 - 2

2_ كفر ، حق ستيزى ، سد كردن راه خير و خوبى ، تجاوز و شكّ آفرينى ، حلقه هايى به هم پيوسته

فى جهنّم كلّ كفّار عنيد . منّاع للخير معتد مريب

هماهنگى ممانعت از خير با حق ستيزى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 25 - 2

2_ كفر ، حق ستيزى ، سد كردن راه خير و خوبى ، تجاوز و شكّ آفرينى ، حلقه هايى به هم پيوسته

فى جهنّم كلّ كفّار عنيد . منّاع للخير معتد مريب

همنشينى با منكران حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 140 - 19

19 _ لزوم پرهيز از همنشينى با منكران و تكذيب گران حق و بدگويى كنندگان نسبت به حقگرايان

إذا سمعتم ءايت اللّه يكفر بها و يستهزأ بها

امام رضا(ع) درباره آيه فوق فرمود: اذا سمعت الرجل يجحد الحق و يكذب به و يقع فى اهله فقم من عنده و لاتقاعده.

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 281، ح 290; نورالثقلين، ج 1، ص 564، ح 627.

هواپرستى و حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 71 - 7

7 - تمايلات و هوس هاى نفسانى ، در ضديت با حق

و لو اتبع الحقّ أهواءهم لفسدت السم_وت و الأرض

يأس از ايمان حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

11 - حج - 22 - 53 - 7

7 - توصيه خداوند به پيامبر ( ص ) ، مبنى بر اين كه از حق ستيزان بيماردل و قسى القلب قطع اميد كند و به ايمان آوردن آنان دل نبندد .

و إنّ الظ_لمين لفى شقاق بعيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 55 - 2

2 - توصيه خداوند به پيامبر ( ص ) ، مبنى بر اين كه از كفرپيشگان حق ستيز قطع اميد كند و به ايمان آوردن آنان دل نبندد .

حتّى تأتيهم الساعة بغتة

اخبار خداوند به اين كه مخالفان پيامبر(ص)، هرگز به قرآن ايمان نخواهند آورد، مى تواند متضمن توصيه اى باشد به پيامبر(ص) مبنى بر اين كه آنان را در كفر بى ايمانى شان رها كند و اميدى به گرويدن آنان به اسلام و قرآن نداشته باشد.

يأس از هدايت حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 26 - 4

4 - نفرين عليه كافران و بت پرستان حق ناپذير _ پس از نااميدى از هدايت آنان _ امرى پسنديده و روا

و قال نوح ربّ لاتذر على الأرض من الك_فرين ديّارًا

يأس حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 11 - 10

10 - يأس و نااميدى شديد كافران حق ناپذير ، از نجات خويش از عذاب الهى

فهل إلى خروج من سبيل

مفسران بر اين باوراند كه چنين سخنى، از زبان كسانى صادر مى شود كه يأس و نااميدى بر وجود آنان چيره شده باشد.

يگانگى حق

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 257 - 5

5 _ وحدت راه حق و تشتت و پراكندگى راه هاى باطل

من الظّلمات الى النّور

مفرد آوردن كلمه {نور}، حاكى از وحدت نور و حقّ و در مقابل، جمع آوردن كلمه {ظلمات}، حاكى از تعدّد و تشتت ظلمت و باطل است.

يهود حق ناپذير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 88 - 4

4 - خداوند ، يهوديان حق ناپذير را از رحمت خويش محروم و به لعنت ، گرفتارشان كرد .

بل لعنهم اللّه بكفرهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 144 - 23

23 - يهود و نصاراى عصر بعثت ، مردمى حق ناپذير بودند .

و إن الذين أوتوا الكتب ليعلمون أنه الحق من ربهم و ما اللّه بغفل عما يعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 86 - 3

3 _ دوزخ جايگاه مشركان و يهوديان مستكبر و حق ناپذير

و الذين كفروا و كذبوا بايتنا أولئك اصحب الجحيم

يهود صدر اسلام و كتمان حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 76 - 7

7 - يهوديان عصر بعثت در تلاش براى كتمان حقانيت اسلام و رسالت پيامبر ( ص )

أتحدثونهم بما فتح اللّه عليكم

يهود و كتمان حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 76 - 17

17 - از امام باقر ( ع ) روايت شده كه : { انه قال كان قوم

من اليهود ليسوا من المعاندين المتواطئين إذا لقوا المسلمين حدثوهم بما فى التوراة من صفة محمد ( ص ) فنهاهم كبرائهم عن ذلك ، و قالوا : لا تخبروهم بما فى التوراة ، من صفة محمد ( ص ) فيحاجوكم به عند ربكم فنزلت هذه الآية ;

گروهى از يهود - كه كينه اى به مسلمانان نداشتند - هنگامى كه با مسلمانان روبرو مى شدند از اوصاف رسول خدا(ص) كه در تورات آمده بود سخن مى گفتند; بزرگان يهود با خبر شده و آنها را نهى كردند و گفتند: از صفات محمد ]ص[ - كه در تورات آمده - مسلمانان را مطلع نسازيد كه به وسيله آن با شما در نزد پروردگارتان استدلال و احتجاج خواهند نمود، پس آيه فوق نازل گشت. }.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 140 - 9،10

9 - يهود و نصارا به خاطر كتمان حقايقى درباره ابراهيم ، اسماعيل ، اسحاق و يعقوب ( ع ) و نوادگان يعقوب ، از ظالمترين مردم هستند .

أم تقولون إن إبراهيم . .. و من أظلم ممن كتم شهدة عنده من اللّه

از مصداقهاى مورد نظر براى {شهادة من اللّه} به قرينه صدر آيه، حقايقى است درباره ابراهيم(ع) و ساير پيامبران ياد شده در آيه.

10 - يهود و نصارا ، حقيقتى را كه بايد به آن شهادت مى دادند ، كتمان كرده و از ارائه آن خوددارى نمودند .

و من أظلم ممن كتم شهدة عنده من اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 73 - 9

9 _ توصيه

علماى يهود به يكديگر ، بر مخفى كردن ادلّه رسالت پيامبر اسلام *

و لا تؤمنوا . .. ان يؤتى احد مثل ما اوتيتم

احتمالا مراد از {ما اوتيتم}، دلايل رسالت پيامبر (ص) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 77 - 4

4 _ عالمان يهود ، داراى اهداف دنيوى در كتمان و تحريف عهد خدا ( حقايق مربوط به پيامبر ( ص ) )

انّ الّذين يشترون بعهد اللّه و ايمانهم

با توجّه به شأن نزول، مقصود از {عهد اللّه}، حقايق مربوط به پيامبر اكرم (ص) در تورات است كه به دست عالمان يهود تحريف گشته.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 93 - 9

9 _ پنهان كردن تورات ، توسط يهوديان *

قل فاْتوا بالتورية فاتلوها

دعوت به آوردن تورات و تلاوت آن، اين را گوشزد مى كند كه آنها تورات را از دسترس مردم خارج كرده بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 15 - 3

3 _ اهل كتاب ( يهود و نصارا ) ، همواره بسيارى از حقايق تورات و انجيل را مخفى مى كردند .

مما كنتم تخفون من الكتب

با توجه به آيات پيشين، مراد از اهل كتاب هم يهوديان هستند و هم نصارا. بنابراين مقصود از {الكتب} تورات و انجيل خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 19 - 7

7 _ تبيين حقايق و معارف كتمان شده به دست يهود و نصارا ، از اهداف رسالت پيامبر ( ص )

قد جاءكم

رسولنا يبين

بنابر اينكه مفعول حذف شده از {يبين}، به قرينه آيه پانزدهم، حقايقى باشد كه علماى اهل كتاب آنها را مخفى مى داشتند.

حق الحصاد

{حق الحصاد}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 141 - 19

19 _ عبدالله بن سنان عن أبى عبدالله(ع) قال: سألته عن قوله: {و ءاتوا حقه يوم حصاده} قال: اعط من حضرك من المسلمين و إن لم يحضرك إلا مشرك فاعطه.

عبدالله بن سنان گويد: از امام صادق(ع) درباره {و ءاتوا حقه يوم حصاده} سؤال كردم، فرمود: اگر كسى از مسلمانان هنگام برداشت محصول حضور داشت، حق الحصاد را به او بده و اگر كسى غير از مشرك نبود، به او بپرداز.

احكام حق الحصاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 141 - 19،20

19 _ عبدالله بن سنان عن أبى عبدالله(ع) قال: سألته عن قوله: {و ءاتوا حقه يوم حصاده} قال: اعط من حضرك من المسلمين و إن لم يحضرك إلا مشرك فاعطه.

عبدالله بن سنان گويد: از امام صادق(ع) درباره {و ءاتوا حقه يوم حصاده} سؤال كردم، فرمود: اگر كسى از مسلمانان هنگام برداشت محصول حضور داشت، حق الحصاد را به او بده و اگر كسى غير از مشرك نبود، به او بپرداز.

20 _ عن أبى عبدالله(ع) فى قوله: {و ءاتوا حقه يوم حصاده} قال: حقه يوم حصاده عليك واجب و ليس من الزكاة . .. .

از امام صادق(ع) درباره آيه {و ءاتوا حقه يوم حصاده} روايت شده است: پرداخت حق الحصاد در روز درو، بر تو واجب است و اين حق، غير از زكات است

. .. .

موارد حق الحصاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 141 - 21

21 _ عن النبى(ص) فى قوله: {و ءاتوا حقه يوم حصاده} قال: ما سقط من السنبل.

از رسول خدا(ص) در توضيح آيه {و ءاتوا حقه يوم حصاده} روايت شده است: خوشه هاى بر زمين ريخته شده در هنگام درو، حق الحصاد است.

حق الله

{حق الله}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 97 - 9

9 _ حج گزاردن ، حق خداوند بر توانمندان

و للّه على الناس حج البيت من استطاع اليه سبيلا

حق الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 159 - 14

14 _ پيامبر ( ص ) موظّف به گذشت از حقوق خويش بر مردم و طلب آمرزش براى آنان نسبت به حقوق الهى

فاعف عنهم و استغفر لهم

از اينكه پيامبر (ص) از يكسو مأمور به گذشت از مردم و از سوى ديگر مأمور به طلب مغفرت براى آنان از خدا مى شود، مى توان به دست آورد كه مراد از {فاعف}، گذشت از حقوق خود پيامبر (ص) و مراد از {فاستغفر}، طلب مغفرت در مورد حقوق خداوند است.

حق الله در محصولات كشاورزى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 141 - 10

10 _ خداوند حقى براى خود در محصولات كشاورزى قرار داده است.

و ءاتوا حقه يوم حصاده

مرجع ضمير {حقه}، به قرينه صدر آيه، ممكن است {الله} باشد.

حق پذيرى

آثار حق پذيرى

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 77 - 2

2- ايمان و روح حق پذيرى ، زمينه ساز شناخت صحيح آيات الهى و حوادث تاريخى و بهره گيرى از آنهاست .

إن فى ذلك لأية للمؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 89 - 18

18- روحيه حق پذيرى ، شرط بهرهورى از هدايت ، رحمت و بشارت قرآنى

و نزلنا عليك الكت_ب . .. و هدى و رحمة و بشرى للمسلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 24 - 4

4 - داشتن استعداد و روح حق پذيرى ، شرط بهره مند شدن و تأثير پذيرفتن از گفته هاى رسولان

ربّ السم_وت و الأرض و ما بينهماإن كنتم موقنين

جمله {إن كنتم موقنين} در حقيقت به معناى {إن كنتم مستعدين للإيقان و طالبين لمعرفة الحقايق} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 80 - 4

4 - حق شنوى و حق پذيرى ، نشانى از حيات جان و سلامت روان انسان در بينش الهى

إنّك لاتسمع الموتى . .. إذا ولّوا مدبرين

خداوند، كافران حق ناپذير را هم مرده خوانده است و هم ناشنوا، اين نشان مى دهد كسانى كه حق را به جان مى پذيرند و سخن حق را به گوش دل مى شنوند، نه مرده اند و نه ناشنوا.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 81 - 6،7

6 - تنها دل هاى سليم و حق پذير ، شايسته بهره مندى از پيام الهى انبيا

إن تسمع إلاّ من يؤمن

ب_اي_تنا

مراد از {من يؤمن} كسانى اند كه در مقام پذيرش حق مى باشند و دل هايشان گرفتار كرى و كورى نشده است.

7 - بى تأثير بودن هدايت گرى پيامبر ( ص ) در محرومان از روحيه تسليم و حق پذيرى

إن تسمع إلاّ من يؤمن ب_اي_تنا فهم مسلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 3 - 4

4 - آمادگى براى پذيرش حق ، شرط بهره گرفتن از قرآن است .

هدًى و رحمة للمحسنين

بى شك قرآن كريم، كتاب هدايت براى همه است. اختصاص يافتن هدايت آن به گروهى خاص، در اين آيه، به معناى محدوديت هدايت قرآن نيست، بلكه به معناى بهره بردن كسانى است كه آمادگى لازم را داشته باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 44 - 13

13 - برخوردارى از روحيه حق پذيرى و به دور بودن از لجاجت و عناد ، شرط بهرهورى انسان از هدايت وحى

و لو جعلنه . .. و الذين لايؤمنون فى ءاذانهم وقر و هو عليهم عمىً

از صدر آيه _ كه درباره لجاجت كافران است _ و نيز فعل مضارع {لايؤمنون} _ كه اشعار به استمرار عدم ايمان دارد _ مى توان استفاده كرد كه لجاجت و عناد، در محروميت انسان از ابزارهاى شناخت نقش دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 70 - 1

1 - راه يابى به بهشت ، فرجام نيك ايمان به آيات الهى و تسليم بودن در برابر حق

الذين ءامنوا ب_اي_تنا و كانوا مسلمين . ادخلوا الجنّة أنتم و أزوجكم

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 78 - 4

4 - حق پذيرى ، تنها رمز سعادت و رهايى انسان از فرجام شوم اخروى

لقد جئن_كم بالحقّ و ل_كنّ أكثركم للحقّ ك_رهون

تكرار لفظ {حقّ} و اكتفا نكردن به ضمير، مى تواند اشاره به اين نكته داشته باشد كه تنها حق پذيرى، مى تواند تعيين كننده سر نوشت انسان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 17 - 7

7- تقواى عملى ، زاييده هدايت و ره يابى انديشه به حق

زادهم هدًى و ءاتي_هم تقوي_هم

از ارتباط {آتاهم تقواهم} با {زادهم هدىً} و عطف آن دو _ كه مستلزم تغاير و دوگانگى است _ مى توان استفاده كرد كه: اولاً هدايت امرى روحى و فكرى و تقوا مقوله اى عملى است و ثانياً تقوا مترتب بر ازدياد هدايت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 37 - 3

3 - دريافت پيام هاى نهفته در متن تاريخ ، نيازمند قلبى آگاه يا گوشى شنوا و حق پذير

إنّ فى ذلك لذكرى لمن كان له قلب أو ألقى السمع و هو شهيد

عبارت {لمن كان له قلب أو ألقى. ..} مى رساند كه براى فهم صحيح تاريخ، يكى از دو شرط لازم است: يا خردمندى و تيزهوشى در درك و تحليل و يا حق شنوى از اهل خرد و انديشه.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 12 - 2

2 - داشتن گوشى شنوا و دلى حق پذير ، از شرايط و زمينه هاى

درس آموزى و پندگيرى

لنجعلها لكم تذكرة و تعيها أُذن وعية

{وعى} (مصدر {تعيها}) و {واعية} به معناى نگه دارى شىء و فهم و پذيرش آن است (لسان العرب). گفتنى است اسناد {وعى} به {اُذن}، اسناد مجازى و مقصود از آن دل و جان حق پذير است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عصر - 103 - 3 - 1،2

1 - تنها مؤمنانى كه كار هاى شايسته انجام داده و يكديگر را به پذيرش حق و شكيبايى توصيه مى كنند ، گرفتار خسارت نخواهند شد .

إنّ الإنس_ن لفى خسر . إلاّ الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت و تواصوا بالحقّ و تواصو

2 - ايمان و عمل صالح و پذيرش حق و شكيبايى ، بهره گيرى درست از سرمايه هاى وجودى خويش است .

لفى خسر . إلاّ الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت و تواصوا بالحقّ و تواصوا بالصبر

آثار حق پذيرى انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 29 - 2

2 - توجه به تأثير حق در نفوس مستعد ، به رغم عناد كافران ، مشوق رهبران الهى به تداوم تبليغ

إنّا كنّا من قبل ندعوه . .. فذكّر فما أنت ... بكاهن

فاء در {فذكّر}، تكليف تذكر را متفرع بر آيات پيشين كرده است. در آن آيات سخن از حق ناپذيرى برخى از مردم و حق پذيرى و قدرشناسى گروهى ديگر به ميان آمده بود.

آثار حق پذيرى بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 75 - 3

3 _ صبر و شكيبايى بندگان خالص خدا ، در انجام

تكاليف الهى چون فروتنى ، و شب زنده دارى ، حلم ، ترس ازقيامت ، توبه ، عفو كريمانه ، پذيرش حق و دعا و نيايش ، سبب برخوردار شدن آنان از نعمت ها و درجات عالى بهشت

الذين يمشون على الأرض هونًا . .. و الذين يقولون ربّنا... أُول_ئك يجزون الغرفة بم

متعلق و موارد صبر هر چند در آيه شريفه ذكر نشده است، ولى مقصود از آن _ به قرينه آيات گذشته كه در بيان تكاليف بندگان خالص و محرماتى است كه آنان مى بايست ترك مى كردند _ مجموعه مسائلى است كه خداوند به انجام آنها امر كرده و يا از انجام آنها باز داشته است; زيرا انجام چنين تكاليفى و يا ترك محرمات الهى، صبر و شكيبايى در برابر هواى نفس را نيازمند است.

آثار حق پذيرى فرعونيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 49 - 10

10 - وعده خداوند به موسى ( ع ) ، درباره رفع عذاب فرعونيان ، در صورت روى آوردن آنان به حق

ادع لنا ربّك بما عهد عندك إنّنا لمهتدون

به قرينه ذيل اين آيه و آيه بعد، به دست مى آيد كه مراد از {ما عهد عندك}، وعده خداوند به رفع عذاب از فرعونيان در صورت پذيرش هدايت است.

آثار حق پذيرى مؤمنان اهل كتاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 53 - 11

11 - روحيه حق پذيرى ايمان آوردگان از اهل كتاب ، عامل گرويدن آنان به اسلام

قالوا ءامنّا به إنّه الحقّ

جمله {إنّه الحقّ} به منزله تعليل براى {آمنّا به} است;

يعنى، ما بدان جهت به قرآن ايمان آورديم كه آن را حق يافتيم.

آثار يأس از حق پذيرى گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 89 - 3

3 - سعى در هدايت گمراهان ، پس از يأس از حق پذيرى آنان ، لازم نيست .

إنّ ه_ؤلاء قوم لايؤمنون . فاصفح عنهم

آفات حق پذيرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 41 - 7

7- ذهنيت ها و پيشداورى ها ، از آفات حق پذيرى و عامل حق گريزى

و لقد صرّفنا . .. و ما يزيدهم إلاّ نفورًا

در آيه قبل، توضيح داد كه مشركان مكه با انتساب فرزند به خداوند، در صدد استهزاى خداوند بودند كه اين برخوردى است خصمانه و در اين جا مى گويد: {آيات فراوان الهى، بر نفرت آنها مى افزايد} و اين نشان دهنده آن است كه موضع گيرى پيشين آنها، موجب شده است كه آنان، حق را نپذيرند و از آن بگريزند.

ارزش حق پذيرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 22 - 3

3 _ حق شنوايى و بيان حقايق و معارف دين و درك آنها ، از ملاك هاى ارزش و كرامت آدمى در پيشگاه خداوند

إن شر الدواب عند اللّه الصم البكم الذين لايعقلون

كلمه {دواب}، به معناى بهائم و يا جنبندگان، براى اشاره به اين است كه توصيف شدگان به منزله حيوانات هستند و ارزش نام انسان را ندارند.

اهميت حق پذيرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 79

- 8

8- داشتن روحيه حق پذيرى و حق جويى ، شرط بهرهورى از آيات الهى

إن فى ذلك لأي_ت لقوم يؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 67 - 10

10 _ روحيه حرف شنوى و حق پذيرى ، شرط بهره مندى از آيات الهى است .

إن فى ذلك لأيت لقوم يسمعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 94 - 11

11 _ لزوم تسليم بودن در برابر حق پس از ثبوت آن

لقد جاءك الحق . .. فلاتكونن من الممترين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 22 - 2

2 - گرايش به دين اسلام ، در گرو وجود سعه صدر و روح پذيرش حق در انسان است .

أفمن شرح اللّه صدره للإسل_م

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عصر - 103 - 3 - 6

6 - لزوم حق پذيرى ، شناختن و شناساندن حق و پايدارى و شكيبايى براى تحقق آن

تواصوا بالحقّ و تواصوا بالصبر

ترغيب مؤمنان به توصيه ديگران بر حق و صبر، بيانگر لزوم پايبندى خود به آن دو است.

اهميت روحيه حق پذيرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 85 - 30

30 _ تنها حق پذيران قادر به درك سعادت آفرينى پيام هاى الهى هستند .

ذلكم خير لكم إن كنتم مؤمنين

چنانچه مشاراليه {ذلكم} تمام مسائلى باشد كه در آيه مطرح شده، و از جمله اعتقاد به يگانگى خدا و لزوم پرستش او، بايد گفت مراد از ايمان در {ان كنتم

مؤمنين} داشتن روحيه حق پذيرى و اهل باور بودن است، نه ايمان به يگانگى خدا. و چون خير بودن يكتاپرستى و عدالت پيشگى منوط به حق پذيرى نيست، يعنى چه انسانها حق پذير باشند و چه نباشند مسائل مطرح شده داراى خير است، معلوم مى شود شرط {ان كنتم ... } ناظر به درك خير بودن است. يعنى اگر حق پذير باشيد مى فهميد كه پيامهاى مطرح شده به خير و صلاح شماست.

پاداش حق پذيرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 76 - 2

2 _ فروتنى ، شب زنده دارى ، حلم ، ترس از قيامت ، توبه ، عفو كريمانه ، پذيرش حق ، دعا ، دورى از اسراف ، تنگ گيرى ، شرك ، زنا ، آدم كشى و سخن باطل ، موجب ورود به بهشت جاودان و برخوردارى از قرارگاه و اقامت نيكوى آن

الذين يمشون على الأرض هونًا. .. و الذين لايشهدون الزور ... أُول_ئك يجزون الغرفة

تلاش براى حق پذيرى فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 24 - 3

3 - تلاش موسى ( ع ) براى زنده ساختن اشتياق شناخت حق در وجود فرعون و فرعونيان

قال ربّ السم_وت . .. إن كنتم موقنين

اقدام موسى(ع) به معلق كردن فهم گفته خويش بر شرط (إن كنتم موقنين) مى تواند بيانگر مطلب ياد شده باشد.

تلاش براى حق پذيرى فرعونيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 24 - 3

3 - تلاش موسى ( ع ) براى زنده ساختن

اشتياق شناخت حق در وجود فرعون و فرعونيان

قال ربّ السم_وت . .. إن كنتم موقنين

اقدام موسى(ع) به معلق كردن فهم گفته خويش بر شرط (إن كنتم موقنين) مى تواند بيانگر مطلب ياد شده باشد.

توصيه به حق پذيرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عصر - 103 - 3 - 5

5 - توصيه ديگران به پذيرش حق و شكيبايى در راه آن ، مصداق بارز عمل صالح است .

عملوا الص_لح_ت و تواصوا بالحقّ و تواصوا بالصبر

عطف توصيه به حق و صبر _ كه مصداق عمل صالح است _ بر انجام اعمال صالح، عطف خاص بر عام و نشانه اهميت ويژه خاص است.

حق پذيرى اولوا الالباب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 9 - 17

17 - تنها صاحبان عقل سليم و خردناب ، پندپذير و حق جو هستند .

إنّما يتذكّر أُولوا الألب_ب

{لُبّ} (مفرد {ألباب}) به معناى عقل خالص و خردناب است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 21 - 17

17 - تنها صاحبان عقل و خرد ، گروه حق جو و پندپذيراند .

ألم تر أنّ اللّه أنزل من السماء ماء . .. إنّ فى ذلك لذكرى لأُولى الألب_ب

حق پذيرى جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 46 - 6

6 - تأثير عميق آيات الهى در آگاهان و اهل شناخت

فأُلقى السحرة س_جدين

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه ساحران چون با افسون آشنا بودند و خيال را از واقعيت تشخيص مى دادند، زودتر

از ديگران به معجزه بودن كار موسى(ع) و حقانيت رسالت وى پى بردند.

حق پذيرى خداترسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 18 - 9

9 - خداترسان و نمازگزاران ، بيشتر از ديگران ، حق پذيراند .

إنّما تنذر الذين يخشون ربّهم بالغيب و أقاموا الصلوة

حق پذيرى در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 28 - 2

2 - قيامت ، صحنه زانو زدن انسان و تسليم الزامى او در برابر حق

و ترى كلّ أمّة جاثية

حق پذيرى رهبرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 206 - 7

7 _ خداترسى ، انتقاد و نصيحت پذيرى ، شرط لازم براى انتخاب حاكم

و اذا قيل له اتق اللّه

حق پذيرى عاقلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 9 - 2

2 - انسان هاى عاقل و خردمند ، پذيراى حقانيت وعده هاى خداوند و تحقق روز جزا

يؤفك عنه من أُفك

حق پذيرى علما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 9 - 20

20 - پندپذير و حقيقت جو بودن عالمان ، دليل برترى آنان بر جاهلان است .

هل يستوى الذين يعلمون و الذين لايعلمون إنّما يتذكّر أُولوا الألب_ب

جمله {إنّما يتذكّر أُولوا الألباب}، در مقام تعليل براى جمله پيشين (هل يستوى الذين يعلمون. ..) است; يعنى، عالمان با نادانان برابر نيستند; زيرا صاحبان خردناب _ كه همان عالمان اند _ پندپذير و حقيقت جو هستند.

حق پذيرى علماى دينى

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 107 - 4

4- برخورداران از علم و آگاهى به معارف آسمانى ، داراى روحيه حق پذيرى و خضوع در برابر آيات قرآن

إن الذين أُوتوا العلم من قبله إذا يتلى عليهم يخرّون

حق پذيرى علماى مسيحيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 82 - 9،11

9 _ مسيحيان و عالمان دينى آنان ، مردمى حق پذير و برخوردار از سلامت نفس

الذين قالوا إنّا نصرى . .. و انهم لايستكبرون

بنابر اينكه متعلق حذف شده از {لايستكبرون} كلمه اى همانند {عن اتباع الحق} باشد، آيه بعد اين معنا را تأييد مى كند.

11 _ تمجيد خدا از كشيشان و راهبان وارسته و مسيحيان حق پذير و فروتن

ذلك بان منهم قسيسين و رهباناً و انهم لايستكبرون

حق پذيرى محرومان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 33 - 4

4- ملت هاى محروم و رنج ديده ، داراى زمينه حق پذيرى و گرايش به دين

و لقد اخترن_هم . .. و ءاتين_هم

با توجه به سياق آيات پيشين _ كه فرعونيان را به دليل رفاه مندى و اسرافگرى، حق ناپذير و محكوم به هلاكت معرفى كرده است _ مى توان علت و انتخاب بنى اسرائيل را براى دريافت آيات و معجزات، محروميت آنان از رفاه مندى و آمادگى آنان براى حق پذيرى دانست. البته اين هم آغاز يك آزمون است; نه امضاى صلاحيت مطلق و بى استثناى آنان.

حق پذيرى مستضعفان قوم نوح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26

- 111 - 3

3 - پيام نوح ( ع ) ، داراى جاذبه بيشتر براى طبقات محروم جامعه

قالوا أنؤمن لك و اتبعك الأرذلون

حق پذيرى مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 82 - 9

9 _ مسيحيان و عالمان دينى آنان ، مردمى حق پذير و برخوردار از سلامت نفس

الذين قالوا إنّا نصرى . .. و انهم لايستكبرون

بنابر اينكه متعلق حذف شده از {لايستكبرون} كلمه اى همانند {عن اتباع الحق} باشد، آيه بعد اين معنا را تأييد مى كند.

حق پذيرى موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 80 - 4

4 - حق شنوى و حق پذيرى ، نشانى از حيات جان و سلامت روان انسان در بينش الهى

إنّك لاتسمع الموتى . .. إذا ولّوا مدبرين

خداوند، كافران حق ناپذير را هم مرده خوانده است و هم ناشنوا، اين نشان مى دهد كسانى كه حق را به جان مى پذيرند و سخن حق را به گوش دل مى شنوند، نه مرده اند و نه ناشنوا.

حق پذيرى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 143 - 24

24 _ موسى ( ع ) بدون هيچ درنگ پس از دريافت حقيقت ( ناشدنى بودن رؤيت خدا ) آن را پذيرفت و بدان اعتراف كرد .

قال . .. و أنا أول المؤمنين

متعلق {المؤمنين} به قرينه فرازهاى قبل (بانك لاترى) است. كلمه {اول} در جمله {أنا أول المؤمنين} علاوه بر معناى مقدم بودن، معناى تأخير نكردن را نيز مى رساند. زيرا صحت اين ادعا كه شخص

بخواهد أول مؤمن باشد، به اين است كه بى درنگ حقيقت رخ نموده را باور كند و به آن ايمان آورد، و گرنه اين احتمال منتفى نيست كه ديگرى در اين فاصله ايمان آورد و او نتواند أول مؤمن باشد.

حق پذيرى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 188 - 18

18 _ تنها مؤمنان و دارندگان روحيه باور و تصديق ، تأثيرپذير از انذار و بشارت انبيا و بهره مند از پيام هاى ايشان خواهند بود .

إن أنا إلا نذير و بشير لقوم يؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 102 - 12

12- مؤمنان ، برخوردار از روح تسليم در برابر حق

ليثبّت الذين ءامنوا و هدًى و بشرى للمسلمين

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه {للمسلمين} وصف ديگرى براى {الذين ءامنوا} باشد نه بازگو كننده گروه ديگرى از مردم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 15 - 1

1 - برخورداران از روحيه تواضع و حق پذيرى ، تنها گروندگان به آيات الهى اند .

إنّما يؤمن بأي_تنا الذين إذا ذكّروا بها خرّوا سجّدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 22 - 1،10

1 - مؤمنان ، برخوردار از شرح صدر و روح تسليم و انقياد در برابر حق

أفمن شرح اللّه صدره للإسل_م

{شرح} به معناى بسط و سعه است و شرح صدر به معناى بسط و گشادن سينه و قلب براى تحمل و پذيرش سخن حق است. {اسلام} در دو معنا به كار مى

رود 1_ تسليم و انقياد، 2_ دين اسلام. گفتنى است كه برداشت بالا مبتنى بر معناى نخست اسلام است آيه شريفه نيز درصدد بيان اوصاف مؤمنان است.

10 - وجود اختلاف اساسى انسان مؤمن حق پذير و نرم دل با كافر حق ناپذير و سنگدل ، از نظر شخصيت و سرنوشت

أفمن شرح اللّه صدره للإسل_م فهو على نور من ربّه فويل للق_سية قلوبهم

{من} در آيه شريفه، اسم موصول و مبتدا است و خبر آن _ به قرينه جمله بعدى (فويل للقاسية قلوبهم. ..) _ جمله اى محذوف مى باشد. تقدير كلام چنين است: {أفمن شرح اللّه صدره للإسلام ... كمن قسا قلبه}. بنابراين مى توان گفت: آيه شريفه درصدد مقايسه ميان شخصيت دو انسان مؤمن و كافر و سرنوشت آنان در آينده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 3 - 2

2- نيك فرجامى و غفران لغزش هاى مؤمنان ، نتيجه پيروى از حق و پيام پروردگارشان

و الذين ءامنوا . .. ذلك بأنّ ... و أنّ الذين ءامنوا اتّبعوا الحقّ من ربّهم

حق پذيرى مؤمنان به قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 27 - 9

9 - معتقدان به قيامت ، به دور از باطل گرايى و ايمن از زيان اخروى

يومئذ يخسر المبطلون

برداشت بالا، با استفاده از مفهوم آيه صورت گرفته است.

حق پذيرى مهتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 18 - 15

15 - بهره مندى از هدايت خاص خداوند ، در گرو تلاش و كوشش مناسب براى دريافت حقايق

الذين يستمعون

القول . .. أُول_ئك الذين هديهم اللّه

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه خداوند انسان هايى كه به تلاش براى شنيدن و برگزيدن بهترين سخنان مى پردازند، هدايت يافتگان خود شمرده است. گفتنى است مقصود از هدايت در آيه شريفه، هدايت خاص الهى است; نه هدايت عام كه براى همه انسان ها خواهد بود.

حق پذيرى نمازگزاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 18 - 9

9 - خداترسان و نمازگزاران ، بيشتر از ديگران ، حق پذيراند .

إنّما تنذر الذين يخشون ربّهم بالغيب و أقاموا الصلوة

روحيه حق پذيرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 188 - 18

18 _ تنها مؤمنان و دارندگان روحيه باور و تصديق ، تأثيرپذير از انذار و بشارت انبيا و بهره مند از پيام هاى ايشان خواهند بود .

إن أنا إلا نذير و بشير لقوم يؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 125 - 3،4

3 _ تسليم بودن انسان در برابر حق و داشتن روحيه حق پذيرى، نشانه برخوردارى از هدايت و توفيق الهى است.

فمن يرد الله أن يهديه يشرح صدره للإسلم

اسلام در اين آيه مى تواند به معنى لغوى آن كه تسليم است، باشد.

4 _ حالت پذيرش در برابر معارف آسمانى اسلام نشانه شرح صدر است.

فمن يرد الله أن يهديه يشرح صدره للإسلم

در برداشت فوق اسلام به معنى اصطلاحى آن كه دين اسلام است، گرفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 53 -

12

12 - داشتن روحيه حق پذيرى ، زمينه رشد و كمال است .

إن تسمع إلاّ من يؤمن بأي_تنا فهم مسلمون

{مسلم} به كسى گفته مى شود كه تسليم و منقاد بوده و بدون پيش داورى و موضع گيرى پيشين، در مواجهه با حق، آن را بپذيرد. اين كه خداوند، فرموده است: {تو به دارندگان روحيه تسليم، مى توانى منظورت را تفهيم كنى و آنان نيز آن رامى پذيرند}، نشان مى دهد كه داشتن چنين حالتى، باعث حرف شنوى و در نتيجه، رشد مى شود.

زمينه حق پذيرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 248 - 15

15 _ ايمان ( باور ) ، زمينه ساز پذيرش معجزات الهى و بهره مندى از آن

انّ فى ذلك لاية لكم ان كنتم مؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 83 - 5

5 _ سابقه آشنايى مسيحيان عصر پيامبر ( ص ) به حقائق ، زمينه تأثيرپذيرى آنان از قرآن

ترى اعينهم تفيض من الدمع مما عرفوا من الحق

بدان احتمال كه مراد از {الحق} حقايقى غير از قرآن و رسالت پيامبر(ص) باشد بر اين مبنا: ما در {مما} مصدريه و {من} در {من الحق} تبعيضيه است نه بيانيه يعنى چون مسيحيان مؤمن، حقايقى از دين را مى شناختند، اعتراف به رسالت پيامبر(ص) كردند. ماضى بودن فعل {عرفوا} اين احتمال را تأييد مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 84 - 18

18- عبادت و پرستش خدا ، زمينه ساز پندپذيرى و حق شنوى است .

ذكرى للع_بدين

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 54 - 5

5 - نرمى و سلامت دل ، زمينه اى مناسب براى گرايش به حق و پذيرش آن

ليجعل . .. للذين فى قلوبهم مرض و القاسية قلوبهم ... و ليعلم الذين أُوتوا العلم أ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 44 - 3

3 - بصيرت و روشن دلى ، زمينه ساز پذيرش سخن حق و عبرت آموزى است .

إنّ فى ذلك لعبرة لأُوْلى الأبص_ر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 42 - 6

6 - علم و معرفت ، زمينه ساز خضوع و تسليم انسان در برابر حق

و أُوتينا العلم من قبلها و كنّا مسلمين

تقديم {علم} بر {اسلام} مى تواند بيانگر مطلب فوق باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 7 - 9

9 - حق پذيرى ، زمينه و شايستگى و صلاحيتِ لازم را مى طلبد .

و إذا تتلى عليه ءاي_تنا ولّى مستكبرًا . .. كأنّ فى أُذنيه وقرًا

اين كه گفته است: {لهو طلبان، با شنيدن آيات الهى، روى مى گردانند به گونه اى كه گويا ثقل سامعه دارند}، مى رساند كه پذيرفتن حق، زمينه لازم دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 21 - 6

6 - توجّه به در اختيار خداوند بودن همه موجودات عالم و نيز نعمت هاى اِعطا شده به انسان ، تبعيت از تعاليم آسمانى را اقتضا مى كند .

ألم تروا أنّ اللّه سخّر . .. و

أسبغ عليكم نعمه ... اتّبعوا ما أنزل اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 22 - 18

18 - { روى أنّ النبىّ ( ص ) قرأ { أفمن شرح اللّه صدره للإسلام فهو على نور من ربّه } فقال إنّ النور إذا وقع فى القلب إنفسح له و انشرح ، قالوا : يا رسول اللّه فهل لذلك علامة يعرف بها ؟ قال : التجافى عن دارالغرور و الإنابة إلى دار الخلود و الإستعداد للموت قبل نزول الموت ;

از رسول خدا(ص) روايت شده است كه آن حضرت آيه {أفمن شرح اللّه صدره للإسلام فهو على نور من ربّه} را تلاوت كرد و آن گاه فرمود: هنگامى كه نور وارد قلب مى شود، قلب براى اسلام باز و گشاده مى گردد. گفتند: اى رسول خدا! آيا علامتى براى آن هست كه به وسيله آن شناخته شود؟ فرمود: علامت آن پهلو تهى كردن از خانه غرور و بازگشت به خانه جاويدان و آماده شدن براى مرگ قبل از آمدن آن است}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 44 - 13

13 - اعتقاد به بصيرت و آگاهى كامل خداوند بر احوال بندگان ، زمينه ساز پرهيز آدمى از گناه و حق ناپذيرى است .

إنّ اللّه بصير بالعباد

يادآورى بصيرت و آگاهى خداوند بر احوال بندگان، براى كسانى كه در گناه افراط كرده، حق را نمى پذيرند (أنّ المسرفين هم أصحاب النار)، مى تواند گوياى مطلب ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 43 -

16

16 - توجه به رحمت گسترده و عقاب شديد خداوند ، زمينه ساز بازگشت انسان از مخالفت با حق

إنّ ربّك لذو مغفرة و ذو عقاب أليم

چنانچه جمله {إنّ ربك . ..} مربوط به مخالفان پيامبران باشد، از توجه دادن خداوند به مغفرت و عقاب خويش، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 85 - 10

10 - توجه به الوهيت و فرمانروايى جاويدان خداوند و نيز تداوم زندگى انسان در آخرت ، زمينه ساز گرايش انسان به حق

و هو الذى فى السماء إل_ه و . .. و عنده علم الساعة و إليه ترجعون

با توجه به اين كه آيات پيشين در رد منكران توحيد بود، استفاده مى شود كه طرح فرمانروايى خدا بر هستى در دنيا و آخرت، هشدارى به حق ستيزان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 3 - 7

7 - تشويق انسان از سوى خداوند ، به مطالعه و تأمل در نظام طبيعت به انگيزه حق جويى و حق پذيرى

إنّ فى السم_وت و الأرض لأي_ت للمؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 17 - 13

13- توجّه به وقوع حتمى وعده هاى الهى ، بازدارنده انسان از لجاجت و حق ناپذيرى *

ءامن إنّ وعد اللّه حقّ

{إنّ} بيانگر تعليل است; يعنى، ايمان بياور چون وعده خداوند حق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 14 - 18

18 - اطاعت از خدا و رسول او و قرار گرفتن انسان در مسير

اصلى حق ، زمينه بخشش لغزش هاى وى

و إن تطيعوا اللّه و رسوله . .. إنّ اللّه غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 6 - 2،4

2_ تأمل و انديشه در كيفيت آفرينش ، زيبايى و اتقان بناى آسمان ، زمينه ره جويى به حق

بل كذّبوا بالحقّ . .. أفلم ينظروا إلى السماء ... و ما لها من فروج

واژه {ينظر}، به معناى تأمل و نگاه از روى دقت و تحقيق است.

4_ زينت و زيبايى آسمان ، به تدبير الهى و در جهت ره يابى انسان به حق

أفلم ينظروا . .. و زيّنّ_ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 45 - 12

12 - بيم از فرجام عمل ، نقطه آغازين حركت انسان به سوى تعهّد و حق پذيرى

فذكّر . .. من يخاف وعيد

از اين كه خداوند، پيامبر(ص) را موظّف كرده تا {من يخاف وعيد} با قرآن تذكر دهد; استفاده مى شود كه اعتقاد به قيامت و بيم از فرجام عمل، نخستين مرحله اى است كه فرد را مستعد پذيرش حق مى سازد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 6 - 3

3 - تأثير سخن حق ، مشروط به وجود زمينه پذيرش است .

فلم يزدهم دعاءى إلاّ فرارًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عصر - 103 - 3 - 7

7 - حق پذيرى و دفاع از حق ، نيازمند شكيبايى و استقامت$ است .

تواصوا بالحقّ و تواصوا بالصبر

جمله {تواصوا بالصبر}، ممكن است درصدد بيان زمينه هاى لازم

براى مفاد {تواصوا بالحقّ} باشد.

سختى حق پذيرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 75 - 8

8 _ فروتنى ، شب زنده دارى ، حلم ، توبه ، عفو كريمانه ، پذيرش حق ، دورى از اسراف ، تنگ گيرى ، شرك ، زنا ، آدم كشى و سخن باطل ، امرى دشوار و مقتضى صبر و شكيبايى

و عباد الرحم_ن الذين يمشون على الأرض هونًا . .. و الذين لايشهدون الزور ... أُول_

شرايط حق پذيرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 21 - 18

18 - داشتن روح پندپذيرى و حق جويى ، شرط بهره جستن و تأثير پذيرفتن از سخنان به حق قرآن

ألم تر أنّ اللّه أنزل من السماء ماء . .. إنّ فى ذلك لذكرى لأُولى الألب_ب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 40 - 4

4 - وجود استعداد و قابليت ، شرط بهره مندى از پيام حق

أفأنت تسمع الصمّ أو تهدى العمى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 6 - 3

3 - تأثير سخن حق ، مشروط به وجود زمينه پذيرش است .

فلم يزدهم دعاءى إلاّ فرارًا

صبر در حق پذيرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 75 - 8

8 _ فروتنى ، شب زنده دارى ، حلم ، توبه ، عفو كريمانه ، پذيرش حق ، دورى از اسراف ، تنگ گيرى ، شرك ، زنا ، آدم كشى و سخن

باطل ، امرى دشوار و مقتضى صبر و شكيبايى

و عباد الرحم_ن الذين يمشون على الأرض هونًا . .. و الذين لايشهدون الزور ... أُول_

عوامل حق پذيرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 54 - 5

5 - باور به معاد و توجه به آن ، داراى نقش اساسى در حق پذيرى انسان

سنريهم ءاي_تنا فى الأفاق . .. ألا إنّهم فى مرية من لقاء ربّهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 3 - 7

7- نياز همه انسان ها به پيام وحى و رهنمود هاى پرودگار ، براى رسيدن به حق و صلاح

بأنّ الذين كفروا اتّبعوا الب_طل و أنّ الذين ءامنوا اتّبعوا الحقّ من ربّهم

مقيد شدن {الحقّ} به {من ربّهم} و مقابله {الحقّ من ربّهم} با {الباطل}، مى رساند كه بشر بيش از دو راه در پيش ندارد: راه باطل و يا راه حق، راه حق تنها همان راهى است كه منتسب به پروردگار و نازل شده از سوى او است از اين رو انسان براى رسيدن به حق، ضرورتاً نيازمند رهنمود خداوند است.

عوامل حق پذيرى گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 97 - 2

2 - آتش دوزخ ، تنها عامل تسليم گمراهان لجوج در برابر حق

قالوا و هم فيها يختصمون . تاللّه إن كنّا لفى ضل_ل مبين

برداشت ياد شده از آن جا است كه اعتراف حق ستيزان، تنها در جهان آخرت و آن هم در داخل دوزخ صورت مى گيرد.

فطريت حق پذيرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

17 - زخرف - 43 - 48 - 12

12 - فطرت اوليه انسان ها ، توحيد ، خداپرستى و حق پذيرى است .

لعلّهم يرجعون

از سياق آيات پيشين _ كه درباره توحيد و شرك است _ و نيز از واژه {رجوع} استفاده مى شود كه انسان ها به توحيد گرايش فطرى دارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 27 - 6

6- انسان در سرشت و نماد خويش ، موجودى حق طلب و حق پذير

و صرّفنا الأي_ت لعلّهم يرجعون

تعبير {يرجعون} مى تواند بدان معنا باشد كه انسان داراى فطرت حق پذير است و نماياندن آيات الهى به او، وسيله اى براى بازگشت به فطرت اوليه خويش است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 16 - 12

12- قلب آدمى ، در سرشت خود ، پذيراى حق و عملكرد و روحيّات منفى او ، عامل جمود آن

طبع اللّه على قلوبهم واتّبعوا أهواءهم

از تعبير {طبع اللّه على قلوبهم} استفاده مى شود كه قلب آدمى در ابتدا، پذيراى سخن حق و قادر به فهم پيام الهى است; ولى در نتيجه عواملى از سوى خود انسان، طبق اراده الهى، قلب كارايى اصلى خود را از دست مى دهد و در برابر حق نفوذناپذير مى شود.

منشأ حق پذيرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 22 - 4

4 - خداوند ، هركس را كه بخواهد شنوا و حق پذير مى سازد .

إنّ اللّه يسمع من يشاء

منشأ حق پذيرى عيسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

10 - مريم - 19 - 32 - 6

6- عنايات خداوند به عيسى ( ع ) ، او را فردى حق پذير ، خوش بخت و نرم خو ساخته بود .

و لم يجعلنى جبّارًا شقيًّا

منشأ حق پذيرى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 1 - 1

1 - خداوند به پيامبر ( ص ) ، شرح صدر عنايت كرده و قواى باطنى آن حضرت را پذيراى حقيقت قرار داد و توانمندى هاى او را ، براى تحمّل سختى ها و تكاليف ، فزونى بخشيد .

ألم نشرح لك صدرك

شرح صدر، گنجايش دادن آن براى قبول حق است (لسان العرب). {صدر} و {قلب}، كنايه از نفس انسان است كه داراى فهم و درك است. گفته شده {صدر} اعم از {قلب} است; زيرا شامل تمام قواى انسان مى شود. (برگرفته شده از مفردات راغب)

موانع حق پذيرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 206 - 3،4

3 _ سرسختى ، غرور و تكبّر برخاسته از گناه ، مانع نصيحت پذيرى حاكمان مفسد

و اذا قيل له اتق اللّه اخذته العزة بالاثم

بنابراينكه {بالاثم}، متعلق به {العزّة} باشد.

4 _ سرسختى ، تكبّر و غرور ، مانع اصلاح و نصيحت پذيرى

اخذته العزّة بالاثم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 213 - 38

38 _ حَسَد و سركشى ( بَغى ) مانع پذيرش بيّنات و هدايت الهى

و ما اختلف فيه الاّ الذين اوتوه بغياً

{بغياً} (حَسَد و سركشى)، مفعول لأجله براى {ما اختلف} است ; يعنى حسد و سركشى، مانع پذيرش

هدايت و حق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 63 - 7

7 _ اعتقاد به الوهيت حضرت مسيح ( ع ) و عدم پذيرش توحيد ، برخاسته از افساد و تباهيگرى *

فان تولّوا فانّ اللّه عليم بالمفسدين

احتمال دارد كلمه {بالمفسدين}، اشاره به علت و زمينه شرك باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 175 - 9

9 _ ايجاد ترس ، از شگرد هاى شيطانى براى جلوگيرى مردم از گرايش به حقّ

انّما ذلكم الشّيطان يخوّف اولياءه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 83 - 8،9

8 _ استكبار و سخت دلى يهوديان و مشركان موجب تأثرناپذيرى آنان از قرآن

و إذا سمعوا ما أنزل إلى الرسول ترى اعينهم تفيض من الدمع

بيان واكنش خاضعانه مسيحيان در برابر قرآن پس از توصيف آنان به فروتنى در آيه پيش گوياى اين است كه دو گروه ديگر (يهوديان و مشركان) به دليل گردنفرازى و استكبار در برابر حق، از پذيرش قرآن سرباز زدند.

9 _ استكبار موجب سخت دلى و مانع تأثيرپذيرى از قرآن

و انهم لايستكبرون. و إذا سمعوا ما أنزل إلى الرسول ... تفيض من الدمع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 130 - 11

11 _ زندگى دنيا عامل فريب خوردن كافران در نپذيرفتن آيات و پند نگرفتن از انذار انبيا

و غرتهم الحيوة الدنيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 75 - 8

8 _ خودبرتربينى فرعون و اطرافيانش ،

مانع از پذيرش رسالت موسى و هارون ( ع )

ثم بعثنا من بعدهم موسى و هرون إلى فرعون و ملإيه بأيتنا فاستكبروا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 62 - 11

11_ وفادارى جوامع به آرا و انديشه هاى باطل قومى و قبيله اى ، بازدارنده بروز انديشه هاى نو و برحق در ميان آنان

أتنه_نا أن نعبد ما يعبد ءاباؤُنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 3 - 6،10

6- غوطهورى در تمتعات و لذت هاى مادى ، مانع تسليم شدن در برابر حقايق دينى

ربما يودّ الذين كفروا لو كانوا مسلمين. ذرهم يأكلوا و يتمتّعوا

فراز {ذرهم يأكلوا و يتمتعوا و . ..} _ كه درصدد بيان حالات كفار است _ مى تواند به منزله تعليل و جوابى باشد براى اينكه: چرا آنان اسلام نمى آورند و سرانجام نادم و پشيمان مى شوند؟

10- سرگرم شدن به آرزو هاى واهى ، مانع هدايت پذيرى و تسليم شدن در برابر حق است .

ربما يودّ الذين كفروا لو كانوا مسلمين . ذرهم ... و يلههم الأمل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 106 - 5

5 - غلبه رذايل اخلاقى بر روح انسان ، مانع حق پذيرى او

قالوا ربّنا غلبت علينا شقوتنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 49 - 3

3 - انديشه سودجويانه ، مانع از پذيرش حق است .

و إذا دعوا إلى اللّه و رسوله ليحكم بينهم إذا فريق منهم معرضون . و إن يكن لهم الح

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 21 - 13

13 _ روحيه خود برتربينى و خوى تجاوزگرى ، از موانع پذيرفتن حق و ايمان آوردن

لقد استكبروا فى أنفسهم و عتو عتوًّا كبيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 43 - 4

4 _ هواپرستى ، مانع اصلى حق پذيرى و هدايت است .

أرءيت من اتّخذ إل_هه هويه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 8 - 3

3 - عناد و لجاجت ، از موانع ايمان و رهيابى به حق

إلاّ كانوا عنه معرضين . فقد كذّبوا ... و ما كان أكثرهم مؤمنين

از ارتباط اين بخش از آيات مى توان نتيجه گرفت كه عزم كافران بر حق ناپذيرى، علت برخورد سطحى آنان با آيات الهى و در نتيجه ره نيافتن آنان به حق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 137 - 7

7 - سنت گرايى از موانع پذيرش حق

سواء علينا أَوَعظت . .. إن ه_ذا إلاّ خلق الأوّلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 43 - 3

3 - عادات و رفتار رسوخ يافته در وجود روح انسان ، مانع گرايش وى به حق آشكار

و أُوتينا العلم من قبلها. .. و صدّها ما كانت تعبد من دون اللّه

عبارت {كانت تعبد} ماضى استمرارى و بيانگر دوام و رسوخ است; يعنى، خو كردن بلقيس بر رفتار شرك آلود (پرستش خورشيد) مانع از آن شده بود كه وى على رغم آگاهى يافتن به حقيقت،

به آن بازگردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 21 - 2،5

2 - تعصّب و تقليد كور از نياكان ، مانع گرايش كافران به پيروى از قرآن و تعاليم آسمانى است .

و إذا قيل لهم اتّبعوا ما أنزل اللّه قالوا بل نتّبع ما وجدنا عليه ءاباءنا

5 - تعصّب خويشاوندى و سنّت گرايى ، از موانع حق پذيرى است .

و إذا قيل لهم اتّبعوا ما أنزل اللّه قالوا بل نتّبع ما وجدنا عليه ءاباءنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 43 - 7

7 - پافشارى بر تقليد از آيين نياكان و گذشتگان ، از جمله موانع پذيرش دين حق

و إذا تتلى عليهم ءاي_تنا بيّن_ت قالوا ما ه_ذا إلاّ رجل يريد أن يصدّكم عمّا كان ي

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 22 - 13

13 - قساوت قلب و سنگدلى ، مانع پذيرش حق و تابش نور الهى بر قلب ها

أفمن شرح اللّه صدره للإسل_م . .. فويل للق_سية قلوبهم من ذكر اللّه

توصيف كافران به قساوت قلب و سنگدلى، در برابر مؤمنان _ كه از نور هدايت الهى برخورداراند _ مى تواند بيانگر اين نكته باشد كه قساوت قلب، مانع تابش نور هدايت الهى در قلب ها است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 35 - 11

11 - تكبر و تجاوزگرى ، موجب محروميت از درك صحيح حقايق الهى و مانع از پذيرش آن مى شود .

كذلك يضلّ اللّه . .. كذلك يطبع اللّه على

كلّ قلب متكبّر جبّار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 22 - 5

5 - تقليد كوركورانه و تعصبات قومى ، سدى در برابر حق گرايى است .

أمّة و إنّا على ءاث_رهم مهتدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 22 - 5

5- فراگيرى فساد و غوطهورى مردم در جرم و گناه ، مانع نفوذ منطق مستدل وحى در ايشان

فدعا ربّه أنّ ه_ؤلاء قوم مجرمون

دعاى موسى(ع)، شكوه اى از روى يأس و نااميدى از ايمان فرعونيان به درگاه خداوند بود. تعبير {أنّ ه_ؤلاء...} بيانگر علت نااميدى موسى(ع) از تأثير سخنانش در فرعونيان مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 8 - 7

7 - تكبر و غرور ، مانع از دريافت حقيقت

ثمّ يصرّ مستكبرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 16 - 6

6- كفر ، مانع درك و پذيرش حق ، حتى از زبان پيامبر ( ص )

يستمع إليك حتّى إذا خرجوا من عندك قالوا . .. ماذا قال ءانفًا

{ماذا قال. ..} ممكن است پرسش حقيقى باشد و ناتوانى كافران از فهم كلام وحى را برساند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 25 - 2

2- شيطان ، از موانع جدى گرايش آگاهان ، به حق و هدايت

من بعد ما تبيّن لهم الهدى الشيط_ن سوّل لهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 45 - 13

13 - ناباورى به قيامت ،

عامل حق ناپذيرى و تأثير نداشتن عالى ترين پيام هاى ارزشى در روح انسان

فذكّر بالقرءان من يخاف وعيد

با توجه به اين كه آيات پيشين درباره معاد و رستاخيز بود; {من يخاف وعيد} مى تواند بيانگر مسأله قيامت و نظام كيفر و پاداش باشد. در اين صورت مفهوم آيه چنين خواهد بود: {قرآن در ناباوران به قيامت بى تأثير است}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 31 - 14

14 - بيماردلى و نفاق ، از موانع شناخت و حق پذيرى

و ليقول الذين فى قلوبهم مرض . .. ماذا أراد اللّه به_ذا مثلاً

نشانه هاى حق پذيرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عصر - 103 - 3 - 8

8 - { صبر } ، نشان حق پذيرى است و سفارش ديگران به آن ، نمونه بارز ترغيب مردم به حق است .

تواصوا بالحقّ و تواصوا بالصبر

برداشت ياد شده، ناظر به اين احتمال است كه عطف {تواصوا بالصبر} بر جمله قبل، عطف خاص بر عام باشد. تكرار فعل {تواصوا}، اين ارتباط را تأييد مى كند; زيرا در تعبيرى نظير {تواصوا بالحقّ و الصبر}، تفاوت حق و صبر نمايان تر است.

حق ستيزان

آثار انذار حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 92 - 12

12 - تنها انذار و تهديد نسبت به عواقب شوم عمل ، داراى امكان تأثير در حق ستيزان

و من ضلّ فقل إنّما أنا من المنذرين

با اين كه قرآن دربردارنده هر دو بعد انذار و تبشير است; اما پيامبر(ص) در قبال گمراهان حق ناپذير، تنها

موظف به بيان بُعد انذارگر قرآن بود و اين بدان جهت است كه تنها عاملى كه ممكن بود در آنان تأثير بگذارد {انذار} است.

آثار توبه حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 34 - 2

2- امكان شمول عفو الهى ، نسبت به كافران حق ستيز ، به شرط توبه و پشيمانى قبل از مرگ

إنّ الذين كفروا و . .. ثمّ ماتوا و هم كفّار فلن يغفر اللّه لهم

از مفهوم آيه شريفه، استفاده مى شود كه اگر كافر معاند در حال كفر نميرد و قبل از مرگ توبه كند، مشمول {لن يغفر اللّه} نخواهد بود.

آثار عذاب حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 47 - 7

7 - كافران و حق ستيزان ، تنها به هنگام گرفتار شدن به عذاب الهى متنبه شده و به ارزش تعاليم پيامبران پى مى برند .

أن تصيبهم مصيبة . .. فيقولوا ربّنا لولا أرسلت إلينا رسولاً

آثار مبارزه با حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 71 - 5

5- دفاع از حق و حركت بر مدار توحيد در برابر حق ستيزان و مشركان ، امداد و نصرت الهى را در پى خواهد داشت .

و أرادوا به كيدًا . .. و نجّين_ه و لوطًا إلى الأرض التى ب_ركنا فيها

آثار هلاكت حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 37 - 2

2 - فرجام هلاكت بار قدرت هاى حق ستيز تاريخ ، مايه تذكر خردمندان

و مردمان حق شنو

إنّ فى ذلك لذكرى لمن كان له قلب أو ألقى السمع

آمرزش حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 70 - 12

12 _ آمرزش گناه ستيزه جويان عليه دين ، پس از گرايش آنان به اسلام ، جلوه اى از مغفرت و رحمت خدا نسبت به انسانهاست .

و يغفر لكم و اللّه غفور رحيم

اتمام حجت بر حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 47 - 1

1 - بستن راه بهانه جويى كافران و حق ستيزان ( به اين كه چرا براى مارسولى نفرستادى ) به هنگام گرفتار شدن به عذاب ، از اهداف رسالت پيامبر ( ص )

و لولا أن تصيبهم مصيبة بما قدّمت أيديهم فيقولوا ربّنا لولا أرسلت إلينا رسولاً

جواب {لولا} در {لولا أن تصيبهم مصيبة. ..} حذف شده و تقدير آن چنين است: {لولا أن تصيبهم مصيبة ... لمّا أرسلناك إليهم}. گفتنى است كه آيه پيش، هدف از بعثت پيامبر(ص) را تنبّه و بيدارى مردم بيان كرده است. بنابراين آيه ياد شده بيانگر يكى ديگراز هدف هاى رسالت پيامبر(ص) مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 6 - 2

2 - مسؤوليت پيامبران الهى ، تا سر حد اتمام حجت بر حق گريزان است ; نه فزون تر از آن .

فما تغن النذر . فتولّ عنهم

تفريع {تولّ عنهم} بر {ما تغن النذر} بيانگر مطلب بالا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 36 - 3

3

- نزول عذاب الهى بر حق ستيزان ، از پى اتمام حجت بر ايشان

إنّا أرسلنا عليهم . .. و لقد أنذرهم بطشتنا فتماروا بالنّذر

اصرار بر كفر حق ستيزان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 48 - 12

12 - اقدام حق ستيزان صدراسلام به انكار صريح قرآن و تورات و تأكيد بر كفر خويش نسبت به آن دو

و قالوا إنّا بكلٍّ ك_فرون

اضطرار حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 74 - 3

3 - مشركان حق ناپذير و ستيزه جو ، از سرِ ناچارى و اضطراب به انكار عبادت كردن معبود هاى ادعايى خويش مى پردازند .

بل لم نكن ندعوا من قبل شيئًا

اعراض از حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 78 - 5

5 - وانهادن امر كافران حق ستيز به خداوند ، رهنمودى الهى به پيامبر ( ص )

و لاتكن فى ضيق ممّا يمكرون. .. إنّ ربّك يقضى بينهم بحكمه

با توجه به اين كه آيات اين بخش در ارتباط با هم است، تذكر خداوند به قضاوت نهايى خويش درباره كافران، مى تواند در مقام توضيح و تعليل براى آيه {و لاتكن فى ضيق ممّا يمكرون} باشد. آيات بعد نيز مؤيد همين معنا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 45 - 11

11 - مبلغان دين ، موظّف به تلاش در بيدارى نفوس مستعد و وانهادن حق ستيزان ، به خداوند

نحن أعلم بما يقولون . .. فذكّر بالقرءان من

يخاف وعيد

برداشت ياد شده، با الغاى خصوصيت از مورد پيامبراكرم(ص) استفاده مى شود.

افساد حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 82 - 5

5 _ حق ستيزان ، مردمى تبهكار و مجرمند .

و يحق اللّه الحق بكلمته و لو كره المجرمون

انتقام از حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 42 - 1،7

1 - انتقام الهى ، گريبان گير كافران و حق ستيزان ، در حيات و يا پس از رحلت پيامبر ( ص )

و من يعش عن ذكر الرحم_ن . .. فإمّا نذهبنّ ... أو نرينّك الذى وعدن_هم

7 - خداوند ، به انتقام گرفتن از حق ستيزان _ چه در دنيا و چه در آخرت _ توانا است .

فإنّا عليهم مقتدرون

انذار حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 55 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، موظف به ادامه دادن تذكر و هشدار ، در عين اصرار نورزيدن بر هدايت حق ستيزان

فتولّ عنهم . .. و ذكّر

اهميت تذكر به حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 55 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، موظف به ادامه دادن تذكر و هشدار ، در عين اصرار نورزيدن بر هدايت حق ستيزان

فتولّ عنهم . .. و ذكّر

ايمان حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 51 - 2

2 _ كفرپيشگان و حق ستيزان ، به هنگام وقوع

عذاب استيصال ، دست از كفر كشيده ، ايمان خواهند آورد .

أثم إذا ما وقع ءامنتم به ءالئن

بهانه جويى حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 48 - 3

3 - كفرپيشگان حق ستيز ، منكر آسمانى بودن قرآن به بهانه عدم نزول دفعى آن

قالوا لولا أُوتى مثل ما أُوتى موسى

مقصود از {ما أُوتى موسى} تورات است كه يكباره نازل شده بود; يعنى، چرا قرآن مانند تورات، يكباره نازل نشده است؟

بى ارزشى حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 83 - 6

6 - انسانِ بيهوده گراى حق ستيز ، فاقد ارج و منزلت در پيشگاه پروردگار

فذرهم يخوضوا

تعبير {فذرهم} دربردارنده معناى تحقير است.

بى منطقى حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 26 - 4

4 - كفرپيشگان حق ستيز ، ناتوان از برخورد منطقى با پيامبر ( ص ) و قرآن

و قال الذين كفروا لاتسمعوا له_ذا القرءان و الغوا فيه

پرسش از حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 73 - 3

3 - پرسش عتاب آميز خداوند از مشركان حق ستيز و لجوج ، درباره معبود هاى ادعايى آنان

ثمّ قيل لهم أين ما كنتم تشركون

تأخير كيفر حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 93 - 15

15 - تأخير كيفر حق ستيزان ، براساس مصالح و نه معلول غفلت خداوند از كردار آنان

سيريكم ءاي_ته . .. و ما ربّك بغ_فل

عمّا تعملون

با توجه به اين كه بيشتر آيات اين سوره، متوجه منكران رسالت پيامبر(ص) و توحيد ربوبى خداوند است، خاتمه يافتن سوره با تعبير {سيريكم آياته} و {ما ربّك بغافل. ..} مى رساند كه خداوند، از نشان دادن آيات انكار ناپذير خود، عاجز نيست و از كردار بندگان نيز غافل نمى باشد و به موقع جزاى آنان را خواهد داد.

توصيه به حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 46 - 2

2 - سياحت در زمين براى مشاهده شهر هاى ويران شده و مطالعه در سرنوشت و فرجام شوم ستمگران تاريخ ، توصيه خداوند به گردنكشان و حق ستيزان

أفلم يسيروا فى الأرض فتكون لهم قلوب يعقلون بها

تهديد حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 77 - 4

4 - خداوند ، مشركان و كافران حق ستيز را كراراً به عذاب استيصال تهديد كرده است .

فإمّا نرينّك بعض الذى نعدهم

فعل مضارع {نعد} دلالت بر استمرار مى كند. اين كلمه مشتق از {وعد} است و {وعد} هم در خير استعمال مى شود و هم در شر. چون در اين جا ضمير به مشركان و كافران بر مى گردد، براى شر و تهديد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 80 - 9

9 - تهديد حق ستيزان از سوى خداوند ، به محاكمه نهايى و مشاهده جزاى خويش در فرجام

بلى و رسلنا لديهم يكتبون

فعل {يكتبون} از يك سو مى رساند كه خداوند، هميشه حق ستيزان را به مجرد وقوع جرم جزا نمى

دهد و از سوى ديگر افاده مى كند كه تأخير جزاى آنان سبب غفلت نمى شود; زيرا فرشتگان آن را ثبت مى كنند و در محاكمه نهايى مورد استفاده قرار مى گيرد.

تهديد حق ستيزان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 83 - 12

12 - تهديد حق ستيزان عصر بعثت به محاكمه و مجازات در روز رجعت

و يوم نحشر من كلّ أُمّة فوجًا ممّن يكذّب ب_اي_تنا

ظاهراً آيه ياد شده، تعريض به رجعت كافران عصر بعثت نيز دارد.

جوسازى حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 26 - 9

9 - جنجال آفرينى و هوچى گرى ، از شيوه هاى مخالفان جبهه حق

و قال الذين كفروا . .. و الغوا فيه لعلّكم تغلبون

حتميت شكست حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 81 - 12

12 _ شكست نهايى در جنگ بين حق و باطل ، سرنوشت محتوم حق ستيزان و باطل مداران مفسد است .

إن اللّه سيبطله إن اللّه لايصلح عمل المفسدين

حتميّت عذاب حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 58 - 3

3- گرفتارى به عذاب استيصال پيش از فرا رسيدن قيامت ، سرنوشت محتوم همه اقوام و جوامع كافر و مشرك حق ستيز است .

و إن من قرية إلاّ نحن مهلكوها قبل يوم القي_مة

اينكه آيه مى فرمايد: همه جوامع بشرى قبل از قيامت يا هلاك مى شوند و يا دچار عذاب مى شوند احتمال دارد كه مراد از {مهلكوها}

هلاكت انسانهاى معمولى و مراد از {معذّبوها} عذاب كافران و مشركان باشد.

حتميت كيفر حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 77 - 6

6 - مشركان و كافران حق ستيز ، چون از بازگشت به سوى خدا و گرفتار شدن به عذاب جهنم راه فرارى ندارند ، مهلت دادن خداوند به آنان نگران كننده نيست .

فإمّا نرينّك بعض الذى نعدهم أو نتوفّينّك فإلينا يرجعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 27 - 1

1 - عذاب سخت و دشوار الهى ، كيفرى حتمى براى كافران حق ستيز

فلنذيقنّ الذين كفروا عذابًا شديدًا

لام و نون تأكيد در {لنذيقنّ}، حاكى از حتمى بودن عذاب و كيفر مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 27 - 6

6- امكانات گسترده دنيوى ، مانع از مجازات الهى نسبت به حق ستيزان نخواهد بود .

إنّهم جند مغرقون . .. و نعمة كانوا فيها ف_كهين

حتميت هلاكت حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 36 - 6

6 - هلاكت ، سرنوشت محتوم همه توان مندان حق ستيز تاريخ

و كم أهلكنا . .. هل من محيص

حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 176 - 4،5

4 - كتمان محتواى كتاب هاى آسمانى ، كتمان حق است و كتمان كنندگان مردمى حق ستيزند .

ذلك بأن اللّه نزل الكتب بالحق

5 - حق ستيزى و حق پوشى علماى يهود و نصارا

إن الذين يكتمون .

.. ذلك بأن اللّه نزل الكتب بالحق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 74 - 8،9

8 _ خداوند ، بر دل هاى تكذيب كنندگان پيامبرانِ پس از نوح ( ع ) ، به علت رسوخ صفت تجاوز و حق ستيزى در نفس آنان ، مهر زده بود .

فما كانوا ليؤمنوا بما كذبوا به من قبل كذلك نطبع على قلوب المعتدين

تعبير به اسم فاعل (المعتدين) بدون لحاظ زمان و مفعول، بيانگر ثبوت مبدأ اشتقاق (اعتدا) در ذات (مكذبان) است.

9 _ تكذيب كنندگان پيامبران پس از نوح ( ع ) مردمى تجاوزپيشه و حق ستيز بودند .

فما كانوا ليؤمنوا بما كذبوا به من قبل كذلك نطبع على قلوب المعتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 69 - 3

3 - امكان پيدايش افرادى حق ناپذير و دين ستيز در جامعه ، با وجود شناخت كامل حق و حقانيت دين

ألم تر إلى الذين يج_دلون فى ءاي_ت اللّه أنّى يصرفون

حق ستيزان در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 176 - 6

6 - حق ستيزى موجب گمراهى ، محروميت از لطف و مغفرت خدا و گرفتار شدن به آتش دوزخ مى باشد .

لايكلمهم اللّه يوم القيمة . .. ذلك بأن اللّه نزل الكتب بالحق

برداشت فوق بر اين اساس است كه {ذلك} اشاره به عقوبتهاى مطرح شده در آيات قبل باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 43 - 6

6 - اسراف گران و افراط كنندگان در گناه

و حق ستيزى ، اهل دوزخ اند .

و أنّ المسرفين هم أصح_ب النار

{اسراف} به معناى افراط است و مقصود از {مسرفين} در آيه شريفه، كسانى اند كه در گناه و حق ستيزى افراط مى كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 72 - 1،2،3

1 - كافران حق ستيز و ستيزه جو ، در قيامت به آب داغ و پر حرارت افكنده خواهند شد .

يسحبون . فى الحميم

يكى از معانى {حميم}، آب داغ و پر حرارت است.

2 - كافران حق ستيز و ستيزه جو ، در انبوهى از آتش دوزخ سوزانده خواهند شد .

ثمّ فى النار يسجرون

{سجر} در اصل به معناى پر كردن تنور از آتش گيره براى بر افروختن و تقويت آتش آن است. اسناد فعل {يُسجرون} به اشخاص، اسناد مجازى است. مقصود از آن فراگرفتن آتش زياد بر تمامى وجود دوزخيان مى باشد.

3 - عذاب شدن كافران حق ستيز و ستيزه جو به آتش دوزخ ، پس از كيفر شدنشان با آب داغ و پر حرارت خواهد بود .

فى الحميم ثمّ فى النار يسجرون

برداشت ياد شده از آمدن {ثمّ} كه نوعاً براى تراخى زمانى است، استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 24 - 3

3_ دوزخ ، فرجام هر كفرپيشه معاند حق ستيز

ألقيا فى جهنّم كلّ كفّار عنيد

حق ستيزان در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 71 - 1،2،3

1 - كافران حق ستيز و ستيزه جو ، در روز قيامت غل به گردن خواهند داشت .

الذين

يج_دلون . .. إذ الأغل_ل فى أعن_قهم

2 - كافران حق ستيز و ستيزه جو در قيامت ، با زنجير بر روى زمين كشان كشان برده مى شوند .

و السل_سل يسحبون

{سلسلة} (مفرد {سلاسل}) به معناى حلقه اى منظم از نظر طول است; يعنى، زنجير. {سحب} (مصدر {يسحبون}) به معناى كشاندن چيزى بر سطح زمين است.

3 - كافران حق ستيز و ستيزه جو ، هنگام گرفتار شدن به عذاب الهى ، به عمق بطلان راه خود و پيامد رفتارشان آگاه خواهند شد .

فسوف يعلمون . إذ الأغل_ل فى أعن_قهم و السل_سل يسحبون

برداشت ياد شده، از آن جا است كه ظرف {إذ الأغلال . ..} متعلق به {يعلمون} مى باشد. {يسحبون} نيز حال از ضمير {هم} در {فى أعناقهم} است; يعنى، به زودى مى دانند آن گاه كه غل در گردن هايشان باشد و با زنجير كشان كشان برده مى شوند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 72 - 1

1 - كافران حق ستيز و ستيزه جو ، در قيامت به آب داغ و پر حرارت افكنده خواهند شد .

يسحبون . فى الحميم

يكى از معانى {حميم}، آب داغ و پر حرارت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 20 - 4

4_ قيامت ، روز تحقّق هشدار ها و انذار هاى الهى براى كافران و حق ستيزان

و نفخ فى الصور ذلك يوم الوعيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 26 - 5

5 - ظهور ماهيت زشت حق ستيزان منكر پيامبران ، در روز قيامت *

سيعلمون

غدًا من الكذّاب الأشر

احتمال دارد {غداً} اشاره به روز قيامت داشته باشد.

حق ستيزان و محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 26 - 4

4 - كفرپيشگان حق ستيز ، ناتوان از برخورد منطقى با پيامبر ( ص ) و قرآن

و قال الذين كفروا لاتسمعوا له_ذا القرءان و الغوا فيه

حق ستيزان هنگام عذاب استيصال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 51 - 2

2 _ كفرپيشگان و حق ستيزان ، به هنگام وقوع عذاب استيصال ، دست از كفر كشيده ، ايمان خواهند آورد .

أثم إذا ما وقع ءامنتم به ءالئن

دشمنى با حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 86 - 10

10 - دشمنى با كفرپيشگان حق ستيز و پرهيز از تقويت آنان ، نشانه پيامبرى و لازم جدايى ناپذير آن

و ما كنت ترجوا أن يلقى إليك الكت_ب . ..فلاتكوننّ ظهيرًا للك_فرين

برداشت ياد شده با توجه به تفريع {لاتكوننّ. ..} بر صدر آيه به دست مى آيد.

رجعت حق ستيزان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 83 - 12

12 - تهديد حق ستيزان عصر بعثت به محاكمه و مجازات در روز رجعت

و يوم نحشر من كلّ أُمّة فوجًا ممّن يكذّب ب_اي_تنا

ظاهراً آيه ياد شده، تعريض به رجعت كافران عصر بعثت نيز دارد.

رد استمهال حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 35 - 6

6 - كافران حق ستيز ، فاقد هر

گونه مجال و فرصت براى عذرخواهى و رضايت طلبى از خداوند ، در روز قيامت

و لا هم يستعتبون

{إستعتاب} (مصدر {يستعتبون}) به معناى درخواست عذرخواهى است. و در اين آيه مى تواند كنايه از اين باشد كه به كافران، مجالى براى عذرخواهى و طلب رضايت خداوند، داده نمى شود.

روش برخورد حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 26 - 9

9 - جنجال آفرينى و هوچى گرى ، از شيوه هاى مخالفان جبهه حق

و قال الذين كفروا . .. و الغوا فيه لعلّكم تغلبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 30 - 6

6 - روى آورى به اتهام و جنگ روانى تبليغى ، شيوه مخالفان پيام حق

و لمّا جاءهم الحقّ قالوا ه_ذا سحر

رؤيت عذاب حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 80 - 9

9 - تهديد حق ستيزان از سوى خداوند ، به محاكمه نهايى و مشاهده جزاى خويش در فرجام

بلى و رسلنا لديهم يكتبون

فعل {يكتبون} از يك سو مى رساند كه خداوند، هميشه حق ستيزان را به مجرد وقوع جرم جزا نمى دهد و از سوى ديگر افاده مى كند كه تأخير جزاى آنان سبب غفلت نمى شود; زيرا فرشتگان آن را ثبت مى كنند و در محاكمه نهايى مورد استفاده قرار مى گيرد.

زمينه آمرزش حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 34 - 2

2- امكان شمول عفو الهى ، نسبت به كافران حق ستيز ، به شرط

توبه و پشيمانى قبل از مرگ

إنّ الذين كفروا و . .. ثمّ ماتوا و هم كفّار فلن يغفر اللّه لهم

از مفهوم آيه شريفه، استفاده مى شود كه اگر كافر معاند در حال كفر نميرد و قبل از مرگ توبه كند، مشمول {لن يغفر اللّه} نخواهد بود.

زمينه تشخيص حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 110 - 8

8 - وجود حق و مظاهر آن ، زمينه ساز آشكار شدن ماهيت نهفته حق ستيزان *

حتّى أنسوكم ذكرى

از اين كه خداوند، مؤمنان را عامل غفلت كافران از ياد خدا معرفى كرده است، به دست مى آيد كه اگر مؤمنان نبودند، ماهيت حق ستيز كافران نهان مى ماند; ولى وجود آنان سبب شد تا چهره اصلى آنها آشكار شود.

زمينه عذاب حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 36 - 3

3 - نزول عذاب الهى بر حق ستيزان ، از پى اتمام حجت بر ايشان

إنّا أرسلنا عليهم . .. و لقد أنذرهم بطشتنا فتماروا بالنّذر

زمينه كيفر حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 7 - 4

4 - ربوبيت الهى ، مقتضى مجازات كافران و حق ستيزان

إنّ عذاب ربّك لوقع

از اضافه {عذاب} به {ربّ}، مطلب بالا استفاده مى شود.

زمينه هدايت حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 92 - 12

12 - تنها انذار و تهديد نسبت به عواقب شوم عمل ، داراى امكان تأثير در حق ستيزان

و من ضلّ فقل إنّما

أنا من المنذرين

با اين كه قرآن دربردارنده هر دو بعد انذار و تبشير است; اما پيامبر(ص) در قبال گمراهان حق ناپذير، تنها موظف به بيان بُعد انذارگر قرآن بود و اين بدان جهت است كه تنها عاملى كه ممكن بود در آنان تأثير بگذارد {انذار} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 48 - 7

7 - مجازات هاى دنيوى حق ستيزان از سوى خداوند ، به منظور هدايت و اصلاح آنان است ; نه انتقام .

و أخذن_هم بالعذاب لعلّهم يرجعون

سختى عذاب اخروى حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 47 - 4

4 - عذاب اخروى براى كافران و حق ستيزان ، كيفرى گران و سخت مصيبت بار

و لولا أن تصيبهم مصيبة

{مصيبة} به بليه و هر امر مكروه، و ناخوشايند گفته مى شود و تنكير آن براى تفخيم است. بنابراين واژه {مصيبة} در اين آيه به معناى بلاى بزرگ مى باشد و مقصود از آن مى تواند عذاب استيصال باشد و مى تواند عذاب اخروى باشد.

سختى عذاب حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 27 - 1

1 - عذاب سخت و دشوار الهى ، كيفرى حتمى براى كافران حق ستيز

فلنذيقنّ الذين كفروا عذابًا شديدًا

لام و نون تأكيد در {لنذيقنّ}، حاكى از حتمى بودن عذاب و كيفر مى باشد.

سختى كيفر حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 5 - 12

12 - عقوبت دنيايى مردم حق ناپذير و ستيزه جو

از اقوام گذشته ( چون قوم نوحو . . . ) مجازاتى سخت ، شگفت آور و درس آموز

فأخذتهم فكيف كان عقاب

برداشت يادشده از استفهام تعجيبى {كيف} استفاده مى شود.

سرزنش اخروى حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 73 - 1

1 - سرزنش شدن كافران حق ستيز در قيامت از سوى خداوند

ثمّ قيل لهم أين ما كنتم تشركون

استفهام در {أين ما كنتم. ..} توبيخى است.

سرزنش حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 29 - 14

14- ايمان گروهى از جنيان ، به مجرد شنيدن قرآن ، تعريضى به مشركان لجوج و حق ستيز است . *

و إذ صرفنا إليك نفرًا من الجنّ

با توجه به اين كه آيات پيشين، تماماً هشدار به مشركان بود; اين آيه نيز در بردارنده تعريض و سرزنش براى آنان است; زيرا جنيان پيغام قرآن را شنيده و پذيرفتند; ولى آنان چنين نكردند.

شبهه افكنى حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 36 - 4

4 - تشكيك در حقايق الهى ، داراى پيشينه در تاريخ امت هاى حق ستيز

و لقد أنذرهم . .. فتماروا بالنّذر

شكست حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 82 - 4

4 _ حق ستيزان ، همواره محكوم به شكستند .

و يحق اللّه الحق بكلمته و لو كره المجرمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 78 - 10

10 - حق ستيزان ، سرانجام

مقهور قدرت شكست ناپذير خداوند

إنّ ربّك يقضى بينهم بحكمه و هو العزيز العليم

شگفتى كيفر حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 5 - 12

12 - عقوبت دنيايى مردم حق ناپذير و ستيزه جو از اقوام گذشته ( چون قوم نوحو . . . ) مجازاتى سخت ، شگفت آور و درس آموز

فأخذتهم فكيف كان عقاب

برداشت يادشده از استفهام تعجيبى {كيف} استفاده مى شود.

عجز حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 37 - 5

5 - حق ستيزان در اوج اقتدار و شكوه ، ناتوان از مقابله با عظمت و كبريايى خداوند

و له الكبرياء فى السم_وت و الأرض

يادكرد جلال و قدرت يگانه و برتر خداوند، در پى ذكر حق ستيزان كافر و ناباور به معاد، مى تواند پيامى هشداردهنده براى آنان و نويدى آرامش بخش براى پيامبر(ص) و مؤمنان باشد.

عذاب اخروى حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 71 - 1،2،3

1 - كافران حق ستيز و ستيزه جو ، در روز قيامت غل به گردن خواهند داشت .

الذين يج_دلون . .. إذ الأغل_ل فى أعن_قهم

2 - كافران حق ستيز و ستيزه جو در قيامت ، با زنجير بر روى زمين كشان كشان برده مى شوند .

و السل_سل يسحبون

{سلسلة} (مفرد {سلاسل}) به معناى حلقه اى منظم از نظر طول است; يعنى، زنجير. {سحب} (مصدر {يسحبون}) به معناى كشاندن چيزى بر سطح زمين است.

3 - كافران حق ستيز و ستيزه جو ، هنگام گرفتار شدن به عذاب الهى ،

به عمق بطلان راه خود و پيامد رفتارشان آگاه خواهند شد .

فسوف يعلمون . إذ الأغل_ل فى أعن_قهم و السل_سل يسحبون

برداشت ياد شده، از آن جا است كه ظرف {إذ الأغلال . ..} متعلق به {يعلمون} مى باشد. {يسحبون} نيز حال از ضمير {هم} در {فى أعناقهم} است; يعنى، به زودى مى دانند آن گاه كه غل در گردن هايشان باشد و با زنجير كشان كشان برده مى شوند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 72 - 1،2

1 - كافران حق ستيز و ستيزه جو ، در قيامت به آب داغ و پر حرارت افكنده خواهند شد .

يسحبون . فى الحميم

يكى از معانى {حميم}، آب داغ و پر حرارت است.

2 - كافران حق ستيز و ستيزه جو ، در انبوهى از آتش دوزخ سوزانده خواهند شد .

ثمّ فى النار يسجرون

{سجر} در اصل به معناى پر كردن تنور از آتش گيره براى بر افروختن و تقويت آتش آن است. اسناد فعل {يُسجرون} به اشخاص، اسناد مجازى است. مقصود از آن فراگرفتن آتش زياد بر تمامى وجود دوزخيان مى باشد.

عذاب استيصال حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 77 - 4

4 - خداوند ، مشركان و كافران حق ستيز را كراراً به عذاب استيصال تهديد كرده است .

فإمّا نرينّك بعض الذى نعدهم

فعل مضارع {نعد} دلالت بر استمرار مى كند. اين كلمه مشتق از {وعد} است و {وعد} هم در خير استعمال مى شود و هم در شر. چون در اين جا ضمير به مشركان و كافران بر مى گردد،

براى شر و تهديد است.

عذاب حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 16 - 12

12 - مشركان و مجادله گران حق ستيز گرفتار غضب و عذاب سخت الهى

و الذين يحاجّون فى اللّه . .. عليهم غضب و لهم عذاب شديد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 55 - 8

8 - عذاب الهى ، بر جوامع حق ستيز فراگير و گسترده است .

فأغرقن_هم أجمعين

علم اخروى حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 71 - 3

3 - كافران حق ستيز و ستيزه جو ، هنگام گرفتار شدن به عذاب الهى ، به عمق بطلان راه خود و پيامد رفتارشان آگاه خواهند شد .

فسوف يعلمون . إذ الأغل_ل فى أعن_قهم و السل_سل يسحبون

برداشت ياد شده، از آن جا است كه ظرف {إذ الأغلال . ..} متعلق به {يعلمون} مى باشد. {يسحبون} نيز حال از ضمير {هم} در {فى أعناقهم} است; يعنى، به زودى مى دانند آن گاه كه غل در گردن هايشان باشد و با زنجير كشان كشان برده مى شوند.

عوامل تنبه حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 47 - 7

7 - كافران و حق ستيزان ، تنها به هنگام گرفتار شدن به عذاب الهى متنبه شده و به ارزش تعاليم پيامبران پى مى برند .

أن تصيبهم مصيبة . .. فيقولوا ربّنا لولا أرسلت إلينا رسولاً

فرجام حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 -

اسراء - 17 - 58 - 3

3- گرفتارى به عذاب استيصال پيش از فرا رسيدن قيامت ، سرنوشت محتوم همه اقوام و جوامع كافر و مشرك حق ستيز است .

و إن من قرية إلاّ نحن مهلكوها قبل يوم القي_مة

اينكه آيه مى فرمايد: همه جوامع بشرى قبل از قيامت يا هلاك مى شوند و يا دچار عذاب مى شوند احتمال دارد كه مراد از {مهلكوها} هلاكت انسانهاى معمولى و مراد از {معذّبوها} عذاب كافران و مشركان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 78 - 10

10 - حق ستيزان ، سرانجام مقهور قدرت شكست ناپذير خداوند

إنّ ربّك يقضى بينهم بحكمه و هو العزيز العليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 83 - 7

7 - قيامت ، پايان بازيگرى و بيهوده گرايى هاى كافران حق ستيز

يخوضوا و يلعبوا حتّى يل_قوا يومهم الذى يوعدون

بنابراين كه مراد از {يومهم. ..} روز قيامت باشد، برداشت بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 24 - 3

3_ دوزخ ، فرجام هر كفرپيشه معاند حق ستيز

ألقيا فى جهنّم كلّ كفّار عنيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 36 - 6

6 - هلاكت ، سرنوشت محتوم همه توان مندان حق ستيز تاريخ

و كم أهلكنا . .. هل من محيص

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 37 - 2

2 - فرجام هلاكت بار قدرت هاى حق ستيز تاريخ ، مايه تذكر خردمندان

و مردمان حق شنو

إنّ فى ذلك لذكرى لمن كان له قلب أو ألقى السمع

فلسفه كيفرهاى دنيوى حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 48 - 7

7 - مجازات هاى دنيوى حق ستيزان از سوى خداوند ، به منظور هدايت و اصلاح آنان است ; نه انتقام .

و أخذن_هم بالعذاب لعلّهم يرجعون

فلسفه مهلت به حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 93 - 15

15 - تأخير كيفر حق ستيزان ، براساس مصالح و نه معلول غفلت خداوند از كردار آنان

سيريكم ءاي_ته . .. و ما ربّك بغ_فل عمّا تعملون

با توجه به اين كه بيشتر آيات اين سوره، متوجه منكران رسالت پيامبر(ص) و توحيد ربوبى خداوند است، خاتمه يافتن سوره با تعبير {سيريكم آياته} و {ما ربّك بغافل. ..} مى رساند كه خداوند، از نشان دادن آيات انكار ناپذير خود، عاجز نيست و از كردار بندگان نيز غافل نمى باشد و به موقع جزاى آنان را خواهد داد.

قدرت حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 36 - 7

7 - نابودى حق ستيزان با همه نيرو و توان ، گواه قدرت قاهر خداوند است .

و كم أهلكنا . .. أشدّ ... منهم بطشًا ... هل من محيص

از ارتباط {هل من محيص} با صدر آيه، استفاده مى شود كه توجه به نابودى ملت هاى توان مند در گذشته تاريخ، خود مى تواند بهترين گواه باشد بر اين كه ملت ها سرانجام مقهور اراده خدا و ناگزير از آن هستند.

كيفر اخروى حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 9 - 15

15 - قيامت ، روز مجازات و كيفر كفرپيشگان و حق ستيزان

و نذيقه يوم القي_مة عذاب الحريق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 72 - 3

3 - عذاب شدن كافران حق ستيز و ستيزه جو به آتش دوزخ ، پس از كيفر شدنشان با آب داغ و پر حرارت خواهد بود .

فى الحميم ثمّ فى النار يسجرون

برداشت ياد شده از آمدن {ثمّ} كه نوعاً براى تراخى زمانى است، استفاده مى شود.

كيفر حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 5 - 10

10 -تمامى اقوام تكذيب گر ( چون قوم نوح ) ، به خاطر مبارزه با حق ( تعاليم پيامبران ) ، در دنيا مورد عقوبت وكيفر الهى قرار گرفتند .

كذّبت قبلهم قوم نوح . .. ليدحضوا به الحقّ فأخذتهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 6 - 6

6 - ربوبيت الهى ، مقتضى عذاب دادن و كيفر كردن كافران حق ستيز و تكذيب كننده

و كذلك حقّت كلمت ربّك على الذين كفروا أنّهم أصح_ب النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 19 - 2

2 - عوامل طبيعى ، در خدمت اراده الهى ، براى كيفر اقوام حق ستيز

فكيف كان عذابى . .. إنّا أرسلنا عليهم ريحًا صرصرًا

كيفر حق ستيزان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل

- 27 - 83 - 12

12 - تهديد حق ستيزان عصر بعثت به محاكمه و مجازات در روز رجعت

و يوم نحشر من كلّ أُمّة فوجًا ممّن يكذّب ب_اي_تنا

ظاهراً آيه ياد شده، تعريض به رجعت كافران عصر بعثت نيز دارد.

گمراهى حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 176 - 6

6 - حق ستيزى موجب گمراهى ، محروميت از لطف و مغفرت خدا و گرفتار شدن به آتش دوزخ مى باشد .

لايكلمهم اللّه يوم القيمة . .. ذلك بأن اللّه نزل الكتب بالحق

برداشت فوق بر اين اساس است كه {ذلك} اشاره به عقوبتهاى مطرح شده در آيات قبل باشد.

مجارى كيفر حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 31 - 7

7 - عوامل طبيعى ، تحقق بخش اراده الهى در كيفر حق ستيزان

إنّا أرسلنا عليهم صيحة وحدة فكانوا كهشيم المحتظر

مجرميت حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 82 - 5

5 _ حق ستيزان ، مردمى تبهكار و مجرمند .

و يحق اللّه الحق بكلمته و لو كره المجرمون

محاكمه حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 80 - 9

9 - تهديد حق ستيزان از سوى خداوند ، به محاكمه نهايى و مشاهده جزاى خويش در فرجام

بلى و رسلنا لديهم يكتبون

فعل {يكتبون} از يك سو مى رساند كه خداوند، هميشه حق ستيزان را به مجرد وقوع جرم جزا نمى دهد و از سوى ديگر افاده مى كند كه تأخير جزاى آنان

سبب غفلت نمى شود; زيرا فرشتگان آن را ثبت مى كنند و در محاكمه نهايى مورد استفاده قرار مى گيرد.

محاكمه حق ستيزان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 83 - 12

12 - تهديد حق ستيزان عصر بعثت به محاكمه و مجازات در روز رجعت

و يوم نحشر من كلّ أُمّة فوجًا ممّن يكذّب ب_اي_تنا

ظاهراً آيه ياد شده، تعريض به رجعت كافران عصر بعثت نيز دارد.

محروميت حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 176 - 6

6 - حق ستيزى موجب گمراهى ، محروميت از لطف و مغفرت خدا و گرفتار شدن به آتش دوزخ مى باشد .

لايكلمهم اللّه يوم القيمة . .. ذلك بأن اللّه نزل الكتب بالحق

برداشت فوق بر اين اساس است كه {ذلك} اشاره به عقوبتهاى مطرح شده در آيات قبل باشد.

مخالفت حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 77 - 3

3 - دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) ، در برابر مخالفت هاى كافران حق ستيز و لجوج

فاصبر إنّ وعد اللّه حقّ

مصايب حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 47 - 4

4 - عذاب اخروى براى كافران و حق ستيزان ، كيفرى گران و سخت مصيبت بار

و لولا أن تصيبهم مصيبة

{مصيبة} به بليه و هر امر مكروه، و ناخوشايند گفته مى شود و تنكير آن براى تفخيم است. بنابراين واژه {مصيبة} در اين آيه به معناى بلاى بزرگ مى باشد و مقصود از

آن مى تواند عذاب استيصال باشد و مى تواند عذاب اخروى باشد.

مغضوبيت حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 16 - 12

12 - مشركان و مجادله گران حق ستيز گرفتار غضب و عذاب سخت الهى

و الذين يحاجّون فى اللّه . .. عليهم غضب و لهم عذاب شديد

منشأ مهلت به حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 68 - 5

5 - مهلت خداوند به كافران حق ستيز صدراسلام ، به خاطر رحمت و لطف او بود ; نه برخاسته از ضعف و ناتوانى .

و ما كان أكثرهم مؤمنين . و إنّ ربّك لهو العزيز الرحيم

يادكرد سرگذشت موسى و فرعون تسلّى بخش خاطر پيامبر(ص) و نيز هشدارى است به كافران مكه كه نازل نشدن عذاب بر آنان، نه از باب ناتوانى حق تعالى است; بلكه از باب رحمتى است كه بر مردمان دارد و چون زمينه آن به پايان برسد، عزّت و قهر الهى گريزناپذير خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 140 - 5

5 - مهلت دادن خدا به كافران و حق ستيزان ، معلول رحمت و لطف او است ; نه از روى ضعف و ناتوانى .

و ما كان أكثرهم مؤمنين . و إنّ ربّك لهو العزيز الرحيم

يادكرد سرگذشت قوم عاد از يكسو تسلى بخش خاطر پيامبر(ص) و از سوى ديگر هشدارى است به مشركان مكه كه اگر بر آنان عذاب نازل نشده، از باب ناتوانى حق تعالى نيست; بلكه از باب رحمتى است كه او

بر مردمان دارد و چون زمينه آن به پايان رسد، عزت و قهر الهى گريزناپذير خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 175 - 4

4 - مهلت خدا به كافران و حق ستيزان صدراسلام و تأخير در مجازات آنان ، معلول رحمت او بود ; نه برخاسته از ناتوانى .

و ما كان أكثرهم مؤمنين . و إنّ ربّك لهو العزيز الرحيم

ياد آورى سرگذشت قوم لوط، از يك سو تسلّى بخش خاطر پيامبر(ص) است و از سوى ديگر هشدارى به شرك پيشگان صدر اسلام است كه اگر بر آنان عذاب نشده، نه از باب ناتوانى خداوند است; بلكه از باب رحمتى است كه او بر مردمان دارد و چون زمينه آن به پايان برسد، قهر الهى گريزناپذير خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 191 - 4

4 - مهلت خداوند به كافران حق ستيز صدراسلام و تأخير در مجازات آنان ، معلول رحمت او است ; نه برخاسته از ضعف و ناتوانى .

و ما كان أكثرهم مؤمنين . و إنّ ربّك لهو العزيز الرحيم

يادكرد سرگذشت شعيب(ع) و مردم ايكه، از يكسو تسلى بخش خاطر پيامبر(ص) مى باشد و از سوى ديگر هشدارى به شرك پيشگان حق ستيز مكه است كه اگر بر آنان عذاب نازل نشده، نه از باب ناتوانى خداوند است; بلكه از باب رحمتى است كه او بر مردمان دارد و چون زمينه آن به پايان برسد، قهر الهى گريزناپذير خواهد بود.

منشأ مهلت به حق ستيزان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

13 - شعراء - 26 - 122 - 5

5 - مهلت خداوند به كافران حق ستيز صدراسلام ، معلول رحمت و لطف وى بود ; نه برخاسته از ضعف و ناتوانى او .

و ما كان أكثرهم مؤمنين . و إنّ ربّك لهو العزيز الرحيم

يادكرد سرگذشت قوم نوح، از يكسو تسلى خاطر پيامبر(ص) و از سوى ديگر هشدارى بود به مشركان كه اگر بر آنان عذاب نازل نشده; نه از باب ناتوانى حق تعالى است; بلكه از باب رحمتى است كه بر مردمان دارد و چون زمينه آن به پايان رسد، عزت و قهر الهى گريزناپذير خواهد بود.

موانع هلاكت حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 129 - 9

9 - سنت استمرار زندگى بشر بر روى زمين تا مدتى مشخص ، ناسازگار با نابود كردن فورى همه حق ستيزان

و لولا كلمة سبقت من ربّك لكان لزامًا و أجل مسمًّى

{أجل} به معناى تمام مدت و يا پايان آن است (لسان العرب) و {أجل مسمّى} عطف بر {كلمة} است; يعنى، لولا كلمة و أجل مسمّى. ... دراين كه مراد از {كلمة} و {أجل} دو چيز مستقل است، يا دو تعبير از يك حقيقت اند، صاحب نظران گفته هايى مطرح كرده اند: يكى از احتمالات اين است كه مراد از {كلمة}، سخن خداوند هنگام هبوط آدم است كه فرمود: {لكم فى الأرض مستقر و متاع إلى حين} (بقره/ 36). مراد از {أجل} در اين احتمال، پايان عمر دنيا است برداشت ياد شده بر اساس اين احتمال است.

مهلت به حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

16 - غافر - 40 - 77 - 6

6 - مشركان و كافران حق ستيز ، چون از بازگشت به سوى خدا و گرفتار شدن به عذاب جهنم راه فرارى ندارند ، مهلت دادن خداوند به آنان نگران كننده نيست .

فإمّا نرينّك بعض الذى نعدهم أو نتوفّينّك فإلينا يرجعون

نفرين بر حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 10 - 1

1 - كافران حق ستيز و ياوه سرا ، مورد نفرين خداوند

قتل الخرّصون

هدايت حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 55 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، موظف به ادامه دادن تذكر و هشدار ، در عين اصرار نورزيدن بر هدايت حق ستيزان

فتولّ عنهم . .. و ذكّر

هشدار به حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 10 - 6

6 - تاريخ گذشتگان و سرگذشت مبارزه رسولان الهى ، تسكينى براى رهبران دينى و هشدارى به حق ستيزان

لعلّك ب_خع نفسك . .. و إذ نادى ربّك موسى أن ائت القوم الظ_لمين

پرداختن به سرگذشت موسى و فرعون و فرجام بدِ فرعونيان، پس از بيان موضع گيرى حق ستيزانه مشركان با پيامبراكرم(ص)، دربردارنده دلدارى به پيامبر(ص)است و نيز هشدارى به كافران است كه از عاقبت بدِ فرعونيان درس بگيرند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 67 - 6

6 - انتقام الهى از فرعونيان ، هشدارى جدّى به همه كفرپيشگان حق ستيز است .

إنّ فى ذلك لأية و ما كان

أكثرهم مؤمنين

با توجه به لحن تهديد آميز اين آيه و بيان اين كه علت انتقام گرفتن خداوند از فرعونيان، اين بود كه بيشتر آنان از پذيرفتن ايمان امتناع ورزيدند، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 121 - 6

6 - فرجام هلاكت بار قوم نوح ، هشدارى جدى به همه حق ستيزان

إنّ فى ذلك لأية

با توجه به لحن تهديدآميز اين آيه و بيان اين كه علت انتقام گرفتن خداوند از قوم نوح، اين بوده كه بيشتر آنان پذيراى ايمان نبودند، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 139 - 10

10 - سرنوشت شوم قوم عاد ، هشدارى جدى به همه حق ستيزان

إنّ فى ذلك لأية

لحن تهديدآميز آيه و بيان اين كه علت انتقام گرفتن خداوند از عاديان، اين مطلب بود كه بيشتر آنان از پذيرش ايمان سرباز زدند، بيانگر برداشت ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 158 - 8

8 - فرجام هلاكت بار ثموديان ، هشدارى جدى به همه حق ستيزان

فأخذهم العذاب إنّ فى ذلك لأية

با توجه به لحن تهديدآميز آيه و بيان اين كه علت انتقام گرفتن خداوند از ثموديان، اين بود كه بيشتر آنان پذيراى ايمان نبودند (و ما كان أكثرهم مؤمنين)، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 174 - 5

5 - فرجام هلاكت بار قوم لوط ، هشدارى

جدى است به همه حق ستيزان .

ثمّ دمّرنا الأخرين . .. و ما كان أكثرهم مؤمنين

با توجه به لحن تهديدآميز آيه و بيان اين كه علت انتقام گرفتن خداوند از قوم لوط، اين بود كه بيشتر آنان پذيراى ايمان نبودند رساننده مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 190 - 6

6 - انتقام الهى از مردم { ايكه } ، هشدارى جدى به همه كفرپيشگان و حق ستيزان است .

و ما كان أكثرهم مؤمنين

با توجه به لحن تهديدآميز اين آيه و بيان اين كه علت انتقام گرفتن خداوند از مردم ايكه، اين بود كه بيشتر آنان از پذيرش حق سرباز زدند; برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 74 - 7

7 - علم خداوند ، به آشكار و نهان آدميان ، هشدارى است به حق ستيزان .

و إنّ ربّك ليعلم ما تكنّ صدورهم و ما يعلنون

با توجه به بُعد هشدارى و تهديدى آيات پيشين، تذكر دادن به علم خداوند مى تواند هشدار ديگرى به مجرمان و حق ستيزان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 20 - 4

4_ قيامت ، روز تحقّق هشدار ها و انذار هاى الهى براى كافران و حق ستيزان

و نفخ فى الصور ذلك يوم الوعيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 36 - 2

2 - فرجام هلاكت بار امت هاى كفرپيشه تاريخ ، به رغم شوكت مندى آنان ، هشدارى

به همه ملت هاى حق ستيز

و كم أهلكنا قبلهم من قرن هم أشدّ منهم بطشًا

هلاكت حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 36 - 7،10

7 - نابودى حق ستيزان با همه نيرو و توان ، گواه قدرت قاهر خداوند است .

و كم أهلكنا . .. أشدّ ... منهم بطشًا ... هل من محيص

از ارتباط {هل من محيص} با صدر آيه، استفاده مى شود كه توجه به نابودى ملت هاى توان مند در گذشته تاريخ، خود مى تواند بهترين گواه باشد بر اين كه ملت ها سرانجام مقهور اراده خدا و ناگزير از آن هستند.

10 - زوال قدرت ها و سلطه هاى حق ستيز ، سنتى الهى است .

و كم أهلكنا قبلهم من قرن . .. هل من محيص

يأس از ايمان حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 53 - 7

7 - توصيه خداوند به پيامبر ( ص ) ، مبنى بر اين كه از حق ستيزان بيماردل و قسى القلب قطع اميد كند و به ايمان آوردن آنان دل نبندد .

و إنّ الظ_لمين لفى شقاق بعيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 55 - 2

2 - توصيه خداوند به پيامبر ( ص ) ، مبنى بر اين كه از كفرپيشگان حق ستيز قطع اميد كند و به ايمان آوردن آنان دل نبندد .

حتّى تأتيهم الساعة بغتة

اخبار خداوند به اين كه مخالفان پيامبر(ص)، هرگز به قرآن ايمان نخواهند آورد، مى تواند متضمن توصيه اى باشد به پيامبر(ص) مبنى

بر اين كه آنان را در كفر بى ايمانى شان رها كند و اميدى به گرويدن آنان به اسلام و قرآن نداشته باشد.

حق ستيزى

آثار اصرار بر حق ستيزى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 67 - 7

7 - اصرار اكثريت افراد جامعه بر كفر و حق ستيزى ، زمينه نزول عذاب الهى

إنّ فى ذلك لأية و ما كان أكثرهم مؤمنين

آثار حق ستيزى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 176 - 6

6 - حق ستيزى موجب گمراهى ، محروميت از لطف و مغفرت خدا و گرفتار شدن به آتش دوزخ مى باشد .

لايكلمهم اللّه يوم القيمة . .. ذلك بأن اللّه نزل الكتب بالحق

برداشت فوق بر اين اساس است كه {ذلك} اشاره به عقوبتهاى مطرح شده در آيات قبل باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 5 - 7

7 _ رودررويى با حق و تكذيب آن، زمينه رويگردانى از آيات الهى

و ما تأتيهم . .. إلا كانوا عنها معرضين. فقد كذّبوا بالحق

{فاء} در {فقد كذبوا} مى تواند سببيه باشد، بر اين مبنا جمله {فقد كذبوا . .. } بيانگر سبب و زمينه اعراض مذكور در آيه قبل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 6 - 16

16 _ انحطاط و نابودى بسيارى از تمدنها پيش از اسلام به سبب گناه و ستيز با حق

ألم يروا كم أهلكنا من قبلهم . ... فأهلكنهم بذنوبهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5

- انعام - 6 - 25 - 2

2 _ اصرار بر كفر و شرك از سر حق ستيزى، موجب افكنده شدن حجاب بر دل و سنگينى بر گوش آدمى است.

و جعلنا على قلوبهم أكنة أن يفقهوه و فى ءاذانهم وقرا

{اصرار} و {حق ستيزى} از جملات ديگر آيه، مانند {كل ءاية . .. } و {يجادلونك ... }، استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 74 - 10

10 _ ثبوت و رسوخ صفت تجاوز و حق ستيزى در نفس آدمى ، موجب مهر شدن قلب و هدايت ناپذيرى است .

فما كانوا ليؤمنوا . .. كذلك نطبع على قلوب المعتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 32 - 8

8- استبداد ، حق ستيزى و سلطه گرى از موجبات شقاوت و تيره بختى است .

و لم يجعلنى جبّارًا شقيًّا

{شقيّاً} مى تواند صفت توضيحى براى {جبّاراً} باشد، يعنى اگر كسى جبار شد، شقى خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 139 - 11

11 - اصرار اكثريت افراد جامعه بر كفر و حق ستيزى ، زمينه ساز نزول عذاب الهى

فأهلكن_هم . .. و ما كان أكثرهم مؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 50 - 2

2 - كفرورزى به قرآن و تورات ، على رغم عدم وجود كتابى هدايت بخش تر از آنها ، نشان از حق ستيزى و پيروى از هواى نفس دارد .

قل فأتوا بكت_ب . .. أهدى منهما... فاعلم أنّما يتّبعون أهواءهم

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 2 - 5

5 - خوى سركشى ، تكبر ، ستيزه جويى و حق ناپذير ، از موانع پذيرش قرآن و وحى الهى

و القرءان ذى الذكر . بل الذين كفروا فى عزّة و شقاق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 40 - 5

5 - كفر و حق ستيزى ، موجب عذاب ذلت بار دنيايى و عذاب فراگير و دائمى دوزخ

من يأتيه عذاب يخزيه و يحلّ عليه عذاب مقيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 5 - 11

11 - مجادله و ستيزه جويى با حق ، عقوبت الهى در دنيا را درپى دارد .

و ج_دلوا بالب_طل ليدحضوا به الحقّ فأخذتهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 43 - 9

9 - اسراف و زياده روى در گناه و حق ستيزى ، موجب دوزخى شدن انسان ها است .

و أنّ المسرفين هم أصح_ب النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 63 - 3

3 - روح لجاجت و ستيزه جويى ، از عوامل انكار آيات الهى و نپذيرفتن حق

كذلك يؤفك الذين كانوا بأي_ت اللّه يجحدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 70 - 2

2 - روح لجاجت و ستيزه جويى ، از عوامل دين ستيزى و حق ناپذيرى

الذين يج_دلون فى ءاي_ت اللّه . .. الذين كذّبوا بالكت_ب و بما أرسلنا به رسلنا

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 52 - 2

2 - انكار حق و لجاج و عناد در برابر آن مايه دورى انسان از خدا و محروميت از عنايت وى

قل أرءيتم

با توجه به اعراض خداوند از خطاب مستقيم به مشركان لجوج، مطلب ياد شده قابل برداشت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 49 - 6

6- عزت ها و شرافت هاى دنيوى ، متكى به گناه و حق ستيزى ، ناپايدار و منتهى به ذلت و درماندگى است .

ذق إنّك أنت العزيز الكريم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 3 - 8

8 - روحيه انكار و عناد در برابر حق ، مانع بهرهورى معنوى و عرفانى انسان از ژرف كاوى در نظام طبيعت

إنّ فى السم_وت و الأرض لأي_ت للمؤمنين

وصف {للمؤمنين} اين مفهوم را مى رساند كه كافران و يا غافلانى كه انگيزه حق جويى را ندارند، با ژرف كاوى در نظام آسمان ها و زمين، بهره اى بايسته از آن نمى برند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 35 - 5

5 - محكوميت ابدى كافران مستكبر به عذاب هميشگى دوزخ ، نتيجه حق ستيزى ودنيا محورى آنان

اتّخذتم ءاي_ت اللّه هزوًا و غرّتكم الحيوة الدنيا فاليوم لايخرجون منها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 5 - 5

5_ تعارض و نابسامانى در روح و انديشه ، نتيجه حق ستيزى است .

كذّبوا بالحقّ . .. فهم فى أمر مريج

{فا}ى تفريع، اين نتيجه كلى

را به دست مى دهد كه انكار حق آشكار، فرد را گرفتار بحران روحى و تناقض گويى مى سازد; زيرا از يك سو وضوح حق را در مى يابد و از سوى ديگر، تلاش مى كند تا بر آن سرپوش نهاده و عقيده باطل خود را توجيه كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 25 - 3

3_ كفر و حق ستيزى ، زمينه فروافتادن انسان به ورطه شر و تجاوز و ترديد در تمامى ارزش ها *

كفّار عنيد . منّاع للخير معتد مريب

برداشت بالا بدان احتمال است كه ترتيب ميان صفات كفّار، عنيد و. ..، اشاره به ترتب و تأثير هر وصف در پيدايش وصف متأخر آن، داشته باشد.

آثار حق ستيزى اقوام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 14 - 11

11 - استمرار و اصرار ملت ها بر انحراف و حق ستيزى ، عامل مجازات آنان از سوى خداوند

ليجزى قومًا بما كانوا يكسبون

تعبير {كانوا يكسبون} استمرار را مى رساند و برداشت بالا در صورتى استفاده مى شود كه {قوماً} نظر به كافران و منكران {أيّام اللّه} داشته باشد.

آثار حق ستيزى اقوام پيشين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 14 - 4

4_ نابودى بسيارى از اقوام ، در نتيجه حق ستيزى و تكذيب پيامبران

كذّبت قبلهم . .. فحقّ وعيد

آثار حق ستيزى اكثريت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 67 - 7

7 - اصرار اكثريت افراد جامعه بر كفر و حق ستيزى

، زمينه نزول عذاب الهى

إنّ فى ذلك لأية و ما كان أكثرهم مؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 139 - 11

11 - اصرار اكثريت افراد جامعه بر كفر و حق ستيزى ، زمينه ساز نزول عذاب الهى

فأهلكن_هم . .. و ما كان أكثرهم مؤمنين

آثار حق ستيزى امت هاى پيشين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 3 - 2

2 - خوى سركشى ، تكبر ، حق ناپذيرى و ستيزه جويى ، عامل نابودى بسيارى از امت ها و ملت هاى گذشته

بل الذين كفروا فى عزّة و شقاق . كم أهلكنا من قبلهم من قرن

آيه شريفه، درصدد بيان اين حقيقت است كه آنچه موجب ايمان نياوردن كافران صدراسلام شد، همان سبب كفر بسيارى از امت ها و ملت هاى گذشته گرديد.

آثار حق ستيزى قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 52 - 2

2 - هلاكت قوم ثمود ، بازتاب ظلم و حق ستيزى خود آنان

فتلك بيوتهم خاوية بما ظلموا

قيد {بما ظلموا} بيان علت هلاكت قوم ثمود است; يعنى، آنان بدان سبب كه ستم كردند. .. .

آثار حق ستيزى كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 32 - 1

1- كافران ، با كفر و حق ستيزى و مخالفتشان با پيامبر ( ص ) ، ناتوان از رسانيدن كمترين زيان به خداوند

إنّ الذين كفروا و . .. لن يضرّوا اللّه شيئًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق

- 50 - 5 - 1

1_ شبهات كافران درباره معاد ، ناشى از روحيه حق ستيزى آنان است ; نه نامعقول بودن آن .

بل كذّبوا بالحقّ لمّا جاءهم

برداشت ياد شده بنابراين نكته است كه مراد از {الحقّ}، حقانيت قرآن و رسالت پيامبر(ص) باشد; يعنى، اينان در همان آغاز نشانه هاى حق را ديدند و به تكذيب آن پرداختند. اين حق ستيزى، بسيارى از حقايق معقول را براى آنان، ناممكن جلوه داده است.

آثار دنيوى حق ستيزى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 15 - 4

4 - حق ستيزى ، داراى پيامد ناگوار دنيوى براى انسان

ذاقوا وبال أمرهم

آيه شريفه در مورد كافرانى سخن مى گويد كه در برابر اسلام، به ستيز برخاسته بودند.

اصرار بر حق ستيزى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 14 - 11

11 - استمرار و اصرار ملت ها بر انحراف و حق ستيزى ، عامل مجازات آنان از سوى خداوند

ليجزى قومًا بما كانوا يكسبون

تعبير {كانوا يكسبون} استمرار را مى رساند و برداشت بالا در صورتى استفاده مى شود كه {قوماً} نظر به كافران و منكران {أيّام اللّه} داشته باشد.

بى تأثيرى حق ستيزى كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 3 - 5

5 - حق ستيزى كافران ، بى تأثير در برنامه هاى الهى و در سد كردن راه رسالت

و كذّبوا. .. و كلّ أمر مستقرّ

پايان حق ستيزى ظالمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 99 - 1

1 -

لحظه مرگ ، لحظه پايان يافتن شرارت ها و حق ستيزى هاى كافران و ستمگران

حتّى إذا جاء أحدهم الموت قال ربّ ارجعون

{حتى} براى بيان غايت شرارت ها و ستمگرى هاى كافران است.

پايان حق ستيزى كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 99 - 1

1 - لحظه مرگ ، لحظه پايان يافتن شرارت ها و حق ستيزى هاى كافران و ستمگران

حتّى إذا جاء أحدهم الموت قال ربّ ارجعون

{حتى} براى بيان غايت شرارت ها و ستمگرى هاى كافران است.

تداوم حق ستيزى فرعونيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 49 - 2

2 - استمرار مواضع خصمانه و حق ستيزانه فرعونيان در مقابل موسى ( ع ) ، حتى پس از گرفتار آمدن آنان به عذاب الهى

إذا هم منها يضحكون . .. و أخذن_هم بالعذاب ... و قالوا ي_أيّه الساحر

فرعونيان پس از گرفتار شدن به عذاب هاى متعدد، همچنان راه كج خويش را ادامه داده و موسى(ع) را ساحر مى ناميدند.

حق ستيزى آل فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 41 - 3

3 - خاندان فرعون ، محور اصلى حق ستيزى و مخالفت با وحى ، در جامعه خويش

و لقد جاء ءال فرعون النّذر

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه در آيات گذشته، در مقام بيان سرگذشت حق ستيزان، نام اقوام آمده است; اما در اين آيه مخالفان حق با عنوان {آل فرعون} مطرح شده اند.

حق ستيزى اخروى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17

- زخرف - 43 - 83 - 9

9 - قيامت ، روز كيفر مشركان به خاطر ستيزه گرى هاى آنان با پيام حق

حتّى يل_قوا يومهم الذى يوعدون

حق ستيزى اصحاب رس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 12 - 3

3_ قوم نوح ، اصحاب رسّ و ثمود ، از اقوام حق ستيز و تكذيب كننده رسولان الهى

كذّبت قبلهم قوم نوح و أصح_ب الرسّ و ثمود

حق ستيزى اقوام پيشين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 9 - 15

15- اقوام كفرپيشه ، با مشاهده دلايل روشن انبيا ، تلاش گسترده اى به عمل آوردند تا آنان را به سكوت وادارند و مانع تبليغشان شوند .

جاءتهم رسلهم بالبيّن_ت فردّوا أيديهم فى أفوههم و قالوا إنا كفرنا بما أُرسلتم به

برداشت فوق مبتنى بر اين احتمال است كه فاعل {ردّوا} اقوام ياد شده و مرجع ضمير {أيديهم} انبيا و يا اقوام و مرجع ضمير {أفواههم}انبيا باشد. در اين صورت به معناى اين خواهد بود كه: آن اقوام دستان انبيا يا دستان خود را بر دهان انبيا مى گذاشتند.

حق ستيزى اكثريت اقوام پيشين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 14 - 4

4_ نابودى بسيارى از اقوام ، در نتيجه حق ستيزى و تكذيب پيامبران

كذّبت قبلهم . .. فحقّ وعيد

حق ستيزى اكثريت مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 190 - 8

8 - رسوخ روحيه كفر و حق ستيزى ، در اكثريت شرك پيشگان صدراسلام

و ما

كان أكثرهم مؤمنين

گرچه ضمير {هم} در {أكثرهم} به مردم ايكه باز مى گردد; اما در عين حال تعريض به مشركان صدر اسلام نيز دارد.

حق ستيزى امت ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 44 - 3

3 - حق ستيزى و سركشى در برابر پيامبران الهى ، خصيصه حاكم بر جوامع بشرى در طول تاريخ

كلّ ما جاء أُمّة رسولها كذّبوه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 5 - 7

7 - همه امت ها با حربه باطل ، به جدال و ستيزه با حق بر خاستتد تا آن را از بين ببرند .

كذّبت قبلهم قوم نوح . .. و ج_دلوا بالب_طل ليدحضوا به الحقّ

{إدحاض} به معناى ابطال و از بين بردن است.

حق ستيزى دشمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 79 - 3

3 - حمايت هاى جدى و مكرر خداوند از پيامبر ( ص ) و اسلام ، در برابر سرسختى و حق ستيزى دشمنان

أم أبرموا أمرًا فإنّا مبرمون

حق ستيزى دشمنان اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 32 - 3

3 - آرزومندان نابودى اسلام و پيامبر ( ص ) ، مردمى طغيانگر و حق ستيز

نتربّص به ريب المنون . .. أم تأمرهم أحل_مهم به_ذا أم هم قوم طاغون

حق ستيزى دشمنان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 32 - 3

3 - آرزومندان نابودى اسلام و پيامبر ( ص ) ، مردمى طغيانگر

و حق ستيز

نتربّص به ريب المنون . .. أم تأمرهم أحل_مهم به_ذا أم هم قوم طاغون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 9 - 3

3 - دلجويى خداوند از پيامبر ( ص ) در قبال كفر و حق ستيزى دشمنان

كذّبت قبلهم قوم نوح

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه ضمير {قبلهم} به كافران عصر پيامبر بازمى گردد و در آيات پيشين نيز افعال {إن يروا. ..} و {كذّبوا} و {اتّبعوا} نظر به ايشان دارد.

حق ستيزى رهبران شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 15 - 2

2 - سران كفر و شرك ، آن چنان لجوج و حق ستيز بودند كه تنها نزول عذاب ناگهانى پايان بخش تكذيب آنان بود .

و ما ينظر ه_ؤلاء إلاّ صيحة وحدة

بيشتر مفسران بر اين عقيده اند كه مقصود از اين كه كافران تنها در انتظار نزول عذاب سهمگين هستند، بيان اين حقيقت است كه آنان از سر لجاجت، بر راه نادرست خود تا پايان عمر پاى مى فشرند و به حقيقت اسلام تن درنمى دهند.

حق ستيزى رهبران كفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 15 - 2

2 - سران كفر و شرك ، آن چنان لجوج و حق ستيز بودند كه تنها نزول عذاب ناگهانى پايان بخش تكذيب آنان بود .

و ما ينظر ه_ؤلاء إلاّ صيحة وحدة

بيشتر مفسران بر اين عقيده اند كه مقصود از اين كه كافران تنها در انتظار نزول عذاب سهمگين هستند، بيان اين حقيقت است كه آنان

از سر لجاجت، بر راه نادرست خود تا پايان عمر پاى مى فشرند و به حقيقت اسلام تن درنمى دهند.

حق ستيزى ظالمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 53 - 6

6 - بى دادگران كفرپيشه تاريخ ، مردمانى حق ستيز و غير قابل آشتى با آيات وحى و رسولان الهى

و إنّ الظ_لمين لفى شقاق بعيد

حق ستيزى علماى مسيحيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 176 - 5

5 - حق ستيزى و حق پوشى علماى يهود و نصارا

إن الذين يكتمون . .. ذلك بأن اللّه نزل الكتب بالحق

حق ستيزى علماى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 176 - 5

5 - حق ستيزى و حق پوشى علماى يهود و نصارا

إن الذين يكتمون . .. ذلك بأن اللّه نزل الكتب بالحق

حق ستيزى فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 34 - 1

1 - واكنش حق ستيزانه فرعون در قبال دو معجزه روشن موسى ( ع )

قال للملإ حوله إنّ ه_ذا لس_حر عليم

حق ستيزى فرعونيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 17 - 3

3- وجود نوعى مشابهت در عملكرد ، ميان مشركان مكه و فرعونيان در حق ستيزى و مقابله با رسول الهى

و لقد فتنّا قبلهم قوم فرعون و جاءهم رسول كريم

تعبير {قبلهم}، نوعى ارتباط و همگونى ميان مشركان مكه و فرعونيان را مى رساند.

حق ستيزى قوم ثمود

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 26 - 2

2 - وعده خداوند ، به مجازات قوم حق ستيز ثمود و نزول عذاب استيصال بر آنان

سيعلمون غدًا من الكذّاب الأشر

{غداً} ظاهراً اشاره به هنگام نزول عذاب دنيوى دارد; و نه قيامت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 27 - 3

3 - اعطاى معجزه به صالح پيامبر ( ع ) ، زمينه ساز نزول عذاب بر قوم حق ستيز ثمود

سيعلمون غدًا من الكذّاب الأشر . إنّا مرسلوا الناقة فتنة لهم

با توجه به ارتباط {إنّا مرسلوا الناقة} با آيه قبل، استفاده مى شود كه ظهور حقانيت صالح و كذب و غرور قوم ثمود، امرى محقق شدنى است; اما پس از اتمام آخرين حجت ها و اعطاى معجزه به ايشان.

حق ستيزى قوم عاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 25 - 10

10- سرنوشت شوم حق ستيزى قوم عاد ، درسى براى مجرمان هميشه تاريخ

كذلك نجزى القوم المجرمين

تعبير {كذلك} و به رخ كشيدن سنت، در حقيقت اشاره به مطلب بالا دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 41 - 2

2 - كفر و حق ستيزى قوم عاد ، منتهى به عذاب الهى با بادى ويرانگر

و فى عاد إذ أرسلنا عليهم الريح العقيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 18 - 1

1 - قوم عاد ، از جمله ملت هاى حق ستيز و تكذيب گر پيامبران

كذّبت عاد

حق ستيزى قوم لوط

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 34 - 1

1 - مجازات قوم حق ستيز لوط ، به وسيله طوفانى از شن و سنگريزه

إنّا أرسلنا عليهم حاصبًا

{حاصب} به باد شديدى كه با خود سنگريزه حمل كند، گفته مى شود (مختار الصحاح).

حق ستيزى قوم نوح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 12 - 3

3_ قوم نوح ، اصحاب رسّ و ثمود ، از اقوام حق ستيز و تكذيب كننده رسولان الهى

كذّبت قبلهم قوم نوح و أصح_ب الرسّ و ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 10 - 2

2 - يأس و نااميدى نوح ( ع ) از هدايت پذيرى قوم حق ستيز خويش

فدعا ربّه أنّى مغلوب فانتصر

از تعبير {مغلوب}، استفاده مى شود كه نوح(ع) خود را در موضعى يافت كه ديگر تنها چاره را در انتقام الهى از قوم حق ستيزش مى ديد.

حق ستيزى كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 44 - 3

3 _ حق ستيزى و هدايت ناپذيرى كافران ، پيامد ظلمى است كه آنان بر خودشان كرده اند .

و منهم من يستمعون إليك . .. و منهم من ينظر إليك ... و لكن الناس أنفسهم يظلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 56 - 8

8- خارج كردن حق از صحنه ، با باطل نشان دادن چهره آن ، از شيوه هاى تبليغاتى كفرپيشگان است .

و يج_دل الذين كفروا بالب_طل ليدحضوا به الحقّ

{إدحاض} به معناى {إبطال}

و {إزاله} است. {ليدحضوا به الحقّ} يعنى: {كفرپيشگان، با مجادله باطل، سعى در ابطال و ازاله حق دارند.}. روشن است كه حق، قابل ابطال نيست، لذا تعبير {خروج از صحنه} و {باطل نمايى} در برداشت به كار رفته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 53 - 6

6 - بى دادگران كفرپيشه تاريخ ، مردمانى حق ستيز و غير قابل آشتى با آيات وحى و رسولان الهى

و إنّ الظ_لمين لفى شقاق بعيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 70 - 8

8 - حق ستيزى ، انگيزه اصلى بيشتر كافران منكر قرآن و پيامبر ( ص ) بود ، نه ناشناخته بودن حقانيت آن دو براى آنها .

أم يقولون به جنّة . .. و أكثرهم للحقّ ك_رهون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 100 - 10

10 - شرارت و حق ستيزى كافران در دنيا ، گواه حق گريزى آنان پس از بازگشت دوباره به دنيا

قال ربّ ارجعون . .. كلاَّ إنّها كلمة هو قائلها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 78 - 4

4 - دلجويى خدا از پيامبر ( ص ) در قبال حق ستيزى هاى كافران

إنّ ربّك يقضى بينهم بحكمه و هو العزيز العليم

آيه فوق در عين اين كه تهديدى براى كافران و حق ستيزان است، مايه دلدارى پيامبر(ص) نيز هست، چه اين كه توجه به مقهوريت حق ستيزان در برابر عزت و اقتدار خداوند، خود آرامشى براى پيامبر(ص) و مؤمنان است كه

همواره از آنان در رنج بوده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 41 - 19

19 - دلجويى خداوند از پيامبر ( ص ) ، در برابر حق ستيزى و هدايت ناپذيرى كافران و مشركان

و ما أنت عليهم بوكيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 14 - 7

7 - ناباورى كافران به روز هاى تحقق وعده ها و وعيد هاى خداوند ، عامل حق ستيزى آنان *

يغفروا للذين لايرجون أيّام اللّه

از اين كه خداوند از مشركان و حالت روحى شان با عنوان {لايرجون أيّام اللّه} ياد فرموده; استفاده مى شود كه ايمان نداشتن آنان به وعده ها و وعيدهاى خداوند، عامل ستيزه گرى آنان با مؤمنان بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 35 - 5

5 - محكوميت ابدى كافران مستكبر به عذاب هميشگى دوزخ ، نتيجه حق ستيزى ودنيا محورى آنان

اتّخذتم ءاي_ت اللّه هزوًا و غرّتكم الحيوة الدنيا فاليوم لايخرجون منها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 52 - 3

3 - دلجويى خداوند از پيامبر ( ص ) ، در برابر حق ستيزى و اتهام هاى نارواى كافران

كذلك ما أتى . .. إلاّ قالوا ساحر أو مجنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 12 - 3

3 - تلاش كافران ، براى خدشه دار ساختن قرآن ، كارى بازيگرانه و بى فرجام

الذين هم فى خوض يلعبون

برداشت ياد شده بنابراين نكته است كه مراد از

{خوض}، نقد و انتقادهايى باشد كه كافران از سر تكذيب نسبت به قرآن انجام مى دهند و اطلاق لعب بر اين عمل از آن جهت باشد كه نتيجه اى، عايد آنان نمى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 40 - 2

2 - توبيخ كافران از سوى خداوند ، به خاطر موضع گيرى عليه دعوت حق و بى چشمداشت پيامبر ( ص )

أم تسئلهم أجرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 44 - 1

1 - جبهه كفر ، متكى به جمعيت و اتحاد نيرو هاى خود براى مقابله با حق

أم يقولون نحن جميع منتصر

{جميع} خبر {نحن} است; يعنى، ما جماعتى هستيم كه با حيثيت جمعى خويش پيروزمنديم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 51 - 6

6 - مشركان صدراسلام ، پيشواى كافران گذشته تاريخ در كفر و حق ستيزى *

و لقد أهلكنا أشياعكم

با توجه به اين كه {شيعه} به معناى پيرو است و از نظر زمانى كفار مكه دنباله رو كافران گذشته اند; احتمال مى رود كه اطلاق {أشياع} بر كافران گذشته تاريخ از آن جهت باشد كه مشركان مكه در كفر و حق ستيزى، گوى سبقت را از پيشينيان خود ربوده اند، به گونه اى كه بايد پيشينيان را پيرو آنها به حساب آورد و آنان را پيشواى گذشتگان.

حق ستيزى كافران صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 63 - 1،2

1 - كافران و مشركان صدراسلام ، آيات الهى را از

سر لجاج و ستيزه جويى ، انكار مى كردند ; نه از روى جهل و ناآشنايى به آن .

كذلك يؤفك الذين كانوا بأي_ت اللّه يجحدون

{جحد} (مصدر {يجحدون}) به معناى انكار چيز معلوم و روشن است. آيه شريفه به منزله تعليل براى مضمون آيه قبل است كه در آن، از انكار آيات الهى و دور شدن از عبادت خداوند، اظهار شگفتى شده بود.

2 - كافران و مشركان صدراسلام ، مردمى لجوج ، ستيزه جو و حق ناپذير

كذلك يؤفك الذين كانوا بأي_ت اللّه يجحدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 26 - 1

1 - تحريم گوش فرادادن به قرآن ، از سوى كافران عصر پيامبر ( ص )

و قال الذين كفروا لاتسمعوا له_ذا القرءان

حق ستيزى كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 26 - 6

6 - كافران مكه ، در تلاش براى غلبه بر قرآن و پيام وحى

و قال الذين كفروا لاتسمعوا . .. لعلّكم تغلبون

حق ستيزى مستكبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 63 - 10

10 - اتهام ، و نيز ادعاى برترى در آيين و روش زندگى ، شيوه مستكبران دربرخورد با حق و آيين پيامبران

إن هذن لسحرن . .. بطريقتكم المثلى

حق ستيزى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 41 - 19

19 - دلجويى خداوند از پيامبر ( ص ) ، در برابر حق ستيزى و هدايت ناپذيرى كافران و مشركان

و ما أنت عليهم بوكيل

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 46 - 16

16 - دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) ، در برابر حق ستيزى و دشمنى مشركان و تهديد آنان به كيفر و عذاب

أنت تحكم بين عبادك فى ما كانوا فيه يختلفون

از تعليم خداوند به پيامبر(ص)، مبنى بر درخواست داورى از او درباره مشركان حق ستيز، برداشت بالا به دست مى آيد.

حق ستيزى مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 46 - 6

6 - مشركان تكذيب گر و حق ستيز عصر بعثت ، مردمى پندناپذير و كوردل

و إن يكذّبوك . .. أفلم يسيروا فى الأرض ... القلوب التى فى الصدور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 63 - 1

1 - كافران و مشركان صدراسلام ، آيات الهى را از سر لجاج و ستيزه جويى ، انكار مى كردند ; نه از روى جهل و ناآشنايى به آن .

كذلك يؤفك الذين كانوا بأي_ت اللّه يجحدون

{جحد} (مصدر {يجحدون}) به معناى انكار چيز معلوم و روشن است. آيه شريفه به منزله تعليل براى مضمون آيه قبل است كه در آن، از انكار آيات الهى و دور شدن از عبادت خداوند، اظهار شگفتى شده بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 51 - 6

6 - مشركان صدراسلام ، پيشواى كافران گذشته تاريخ در كفر و حق ستيزى *

و لقد أهلكنا أشياعكم

با توجه به اين كه {شيعه} به معناى پيرو است و از نظر زمانى كفار مكه دنباله رو كافران گذشته

اند; احتمال مى رود كه اطلاق {أشياع} بر كافران گذشته تاريخ از آن جهت باشد كه مشركان مكه در كفر و حق ستيزى، گوى سبقت را از پيشينيان خود ربوده اند، به گونه اى كه بايد پيشينيان را پيرو آنها به حساب آورد و آنان را پيشواى گذشتگان.

حق ستيزى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 17 - 3

3- وجود نوعى مشابهت در عملكرد ، ميان مشركان مكه و فرعونيان در حق ستيزى و مقابله با رسول الهى

و لقد فتنّا قبلهم قوم فرعون و جاءهم رسول كريم

تعبير {قبلهم}، نوعى ارتباط و همگونى ميان مشركان مكه و فرعونيان را مى رساند.

حق ستيزى معرضان از انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 32 - 1

1- اعراض كنندگان از دعوت پيامبران ، ناتوان از مبارزه با حق و گريز از عذاب الهى

و من لايجب داعى اللّه فليس بمعجز فى الأرض

حق ستيزى مكذبان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 74 - 8،9

8 _ خداوند ، بر دل هاى تكذيب كنندگان پيامبرانِ پس از نوح ( ع ) ، به علت رسوخ صفت تجاوز و حق ستيزى در نفس آنان ، مهر زده بود .

فما كانوا ليؤمنوا بما كذبوا به من قبل كذلك نطبع على قلوب المعتدين

تعبير به اسم فاعل (المعتدين) بدون لحاظ زمان و مفعول، بيانگر ثبوت مبدأ اشتقاق (اعتدا) در ذات (مكذبان) است.

9 _ تكذيب كنندگان پيامبران پس از نوح ( ع ) مردمى تجاوزپيشه و حق ستيز بودند

.

فما كانوا ليؤمنوا بما كذبوا به من قبل كذلك نطبع على قلوب المعتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 56 - 7

7- انكارِ رسولان الهى ، بينشى متّكى به باطل و در جهت ستيز با حقيقت است .

و يج_دل الذين كفروا بالب_طل ليدحضوا به الحقّ

حق ستيزى وليد بن مغيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 16 - 2

2 - وليدبن مغيره ، فردى عنود و حق ستيز

إنّه كان لأي_تنا عنيدًا

روش اثبات حق ستيزى مكذبان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 49 - 11

11 - تحدّى با منكران قرآن ، روشى ارائه شده از سوى خدا به پيامبر ( ص ) براى اثبات دروغ گويى و انگيزه هاى حق ستيزانه آنان

قل فأتوا بكت_ب من عند اللّه هو أهدى منهما

امر در {فأتوا} به اصطلاح براى تعجيز (نشان دادن عجز ناتوانى كافران) و تحدى است.

روش حق ستيزى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 114 - 3

3 _ تجليل حاكمان ستمگر از عالمان ستيزه جو با حق تا حد مقرب ساختن آنان به درگاه خويش

قال نعم و إنكم لمن المقربين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 56 - 7

7- انكارِ رسولان الهى ، بينشى متّكى به باطل و در جهت ستيز با حقيقت است .

و يج_دل الذين كفروا بالب_طل ليدحضوا به الحقّ

روش حق ستيزى كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10

- كهف - 18 - 56 - 6

6- جدال و اشكال تراشى ، با به كارگيرى روش هاى باطل و دستاويز هاى دروغين ، از شيوه هاى مبارزه كافران با حق است .

و يج_دل الذين كفروا بالب_طل ليدحضوا به الحقّ

زمينه حق ستيزى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 74 - 15

15 _ بى نيازى و رفاه ، زمينه ساز طغيان و ستيزه جويى با حق

و ما نقموا إلا أن أغنيهم اللّه و رسوله من فضله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 82 - 6

6 _ جرم و تبه كارى ، زمينه ساز حق ستيزى است .

و يحق اللّه الحق بكلمته و لو كره المجرمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 6 - 2

2 - روى گردانى مداوم از حق ، زمينه ساز اقدامات خصمانه ترى عليه آن از طريق تكذيب و استهزا

إلاّكانوا عنه معرضين . فقد كذّبوا ... يستهزءون

با توجه به تفريع {فقد كذّبوا. ..} بر {كانوا عنه معرضين} روشن مى شود كه كافران در نتيجه روى گردانى مستمر از حق، كم كم موضعشان را نسبت به آن سخت تر كرده و صريحاً به تكذيب و ريشخند آن پرداختند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 80 - 1

1 - تصور ناقص انسان از خداوند و گستره علم وى ، زمينه ساز فروغلتيدن وى در دام حق ستيزى و مبارزه با پيامبران

أم أبرموا أمرًا . .. أم يحسبون أنّا لانسمع سرّهم و نجويهم

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 27 - 4

4- غوطهورى در سرخوشى ها و امكانات دنيايى ، از زمينه هاى حق ستيزى و هلاكت *

إنّهم جند مغرقون . كم تركوا ... فيها ف_كهين

ترسيم برخوردارى هاى فرعونيان _ پس از يادكرد هلاكت ايشان _ ممكن است از آن جهت باشد كه اين برخوردارى ها، در حق ستيزى آنان نقش داشته است.

زمينه حق ستيزى قوم لوط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 74 - 10

10- پيشينه جامعه لوط در فسق و انحراف ، زمينه ساز روى آوردن آنان به كردار پليد و ناشايست و نپذيرفتن دعوت حضرت لوط ( ع )

تعمل الخبئث إنّهم كانوا قوم سوء ف_سقين

جمله {إنّهم كانوا. ..} به منزله تعليل براى جمله {تعمل الخبائث} مى باشد. بنابراين فسق (عصيان و انحراف از مسير حق) موجب رويكرد قوم لوط به خبائث و ناپاكى ها گرديد. گفتنى است فعل {كانوا} _ كه مفيد استقرار وصف است _ بيانگر تداوم فساد در ميان قوم لوط در گذشته است.

شكست حق ستيزى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 36 - 6

6 _ خداوند بى ثمر ماندن تلاش هاى حق ستيزانه كافران قريش را به مسلمانان صدر اسلام بشارت داد .

ثم تكون عليهم حسرة ثم يغلبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 34 - 17

17 _ جبهه گيرى در برابر حق و مبارزه با رسالتهاى الهى محكوم به شكست است.

و لقد كذبت رسل من قبلك فصبروا

. .. حتى أتهم نصرنا و لا مبدل لكلمت اللّه

عوامل حق ستيزى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 109 - 7

7 - حسد از عوامل انكار حق و عاملى براى مبارزه با آن

لو يردونكم من بعد إيمنكم كفاراً حسداً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 111 - 16

16 _ جهل مايه لجاجت و مقاومت در برابر حق است.

ما كانوا ليؤمنوا . .. و لكن أكثرهم يجهلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 44 - 3

3 _ حق ستيزى و هدايت ناپذيرى كافران ، پيامد ظلمى است كه آنان بر خودشان كرده اند .

و منهم من يستمعون إليك . .. و منهم من ينظر إليك ... و لكن الناس أنفسهم يظلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 81 - 5

5 - كفر و حق ستيزى داراى مراتب ، گونه ها و عوامل مختلف

إنّك لاتسمع الموتى و لاتسمع الصمّ . .. و ما أنت به_دى العمى عن ضل_لتهم

از اين كه در اين آيه و در آيه قبل، سه تعبير مختلف درباره كافران به كار رفته است (1_ مرده، 2_ ناشنواى روى برتافته، 3_ نابيناى گمراه)، احتمال مى رود كه هر يك اشاره به مرتبه و گونه اى از كفر و تعريضى به عوامل متفاوت آن داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 39 - 8

8 - تصوير نادرست از زندگى دنيايى و اخروى ، منشأ

اصلى انحراف ها ، خودكامگى ها و حق ستيزى ها است .

ي_قوم . .. و إنّ الأخرة هى دار القرار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 31 - 7

7 - دنياگرايى و مال پرستى ، عامل اساسى در مخالفت با حق

لمّا جاءهم الحقّ . .. لولا نزّل ه_ذا القرءان على رجل

با توجه به توضيح برداشت قبل و الغاى خصوصيت از مورد (مشركان مكه)، مطلب بالا به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 14 - 7

7 - ناباورى كافران به روز هاى تحقق وعده ها و وعيد هاى خداوند ، عامل حق ستيزى آنان *

يغفروا للذين لايرجون أيّام اللّه

از اين كه خداوند از مشركان و حالت روحى شان با عنوان {لايرجون أيّام اللّه} ياد فرموده; استفاده مى شود كه ايمان نداشتن آنان به وعده ها و وعيدهاى خداوند، عامل ستيزه گرى آنان با مؤمنان بوده است.

فرجام حق ستيزى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 6 - 6

6 _ هلاكت، سرانجام مبارزه با حق (اعراض، تكذيب و استهزاى آن)

ما تأتيهم من ءاية . .. إلا كانوا عنها معرضين. فقد كذبوا بالحق ... ألم يروا كم أه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 8 - 2

2 - كفر و حق ستيزى ، منتهى به تناقض در گفتار و انديشه *

إنّكم لفى قول مختلف

مخاطب {إنّكم}، كافران هستند. از آن جايى كه براى آنان وصفى آورده نشده، استفاده مى شود كه نفس كفر آنان،

منتهى به اختلاف در گفتار و پندار آنها شده است.

كيفر حق ستيزى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 72 - 4

4 - ستيزه جويى و تكذيب لجوجانه كتاب هاى آسمانى و فرستادگان الهى ، موجب انواع گوناگون عذاب ( در غل و زنجير شدن ، سوخته شدن به آب داغ و آتش دوزخ )

الذين يج_دلون . .. الذين كذّبوا بالكت_ب ... إذ الأغل_ل فى أعن_قهم ... ثمّ فى الن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 28 - 5

5 - انكار آيات الهى ، از سر عناد و حق ستيزى ، در پى دارنده آتش هميشگى دوزخ

لهم فيها دار الخلد بما كانوا بأي_تنا يجحدون

محمد(ص) و حق ستيزى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 129 - 2

2 _ دلجويى خداوند از پيامبر ( ص ) ، در قبال حق ستيزى و روى گردانى منافقان

فإن تولوا فقل حسبى اللّه

مراتب حق ستيزى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 81 - 5

5 - كفر و حق ستيزى داراى مراتب ، گونه ها و عوامل مختلف

إنّك لاتسمع الموتى و لاتسمع الصمّ . .. و ما أنت به_دى العمى عن ضل_لتهم

از اين كه در اين آيه و در آيه قبل، سه تعبير مختلف درباره كافران به كار رفته است (1_ مرده، 2_ ناشنواى روى برتافته، 3_ نابيناى گمراه)، احتمال مى رود كه هر يك اشاره به مرتبه و گونه اى از كفر و تعريضى به عوامل

متفاوت آن داشته باشد.

منشأ حق ستيزى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 11 - 14

14- جهل و استكبار ، ريشه بسيارى از انكار ها و حق ستيزى ها

و إذ لم يهتدوا به فسيقولون ه_ذا إفك قديم

تعبير {و إذ لم يهتدوا. ..}، در حقيقت بيان نمونه اى از اين حقيقت كلى است كه تكذيب ها و انكارها در بسيارى از موارد متفرع بر زمينه نداشتن، جاهل بودن و برخورد مستكبرانه با حقايق است.

موانع حق ستيزى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 4 - 6

6- توجه به علم همه جانبه خداوند به گفتار و اعمال موجودات جهان ، بازدارنده آدمى از حق ستيزى و گناه

أسرّوا النجوى . .. قال ربّى يعلم القول فى السماء والأرض و هو السميع العليم

خداوند در پاسخ به توطئه ها و سخنان سرّى مشركان عليه اسلام، به پيامبر(ص) فرمان داد كه علم همه جانبه الهى را به آنان گوشزد كند. اين حقيقت مى تواند بيانگر برداشت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 39 - 5

5- اعتقاد به قيامت و آگاهى از آتش دوزخ ، بازدارنده آدمى از گناه و حق ستيزى

متى ه_ذا الوعد . .. لو يعلم الذين

از اين كه خداوند فرمود: اگر كافران مى دانستند كه آتش دوزخ و. .. با آنان چه مى كند، در نزول عذاب و برپايى قيامت عجله نمى كردند، به دست مى آيد كه ايمان به قيامت و آگاهى از احوال آن، آدمى را از كفر و حق

ستيزى و هرگونه گناه بازمى دارد.

نشانه هاى حق ستيزى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 63 - 4

4 - انكار ربوبيت و يكتايى خداوند ، در عين مشاهده آيات و جلوه هاى خالقيت مطلق او ، نشانه وجود روح لجاجت و ستيزه جويى است .

اللّه الذى جعل لكم الّيل . .. ذلكم اللّه ربّكم ... فأنّى تؤفكون . كذلك يؤفك الذي

هماهنگى شبهه افكنى با حق ستيزى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 25 - 2

2_ كفر ، حق ستيزى ، سد كردن راه خير و خوبى ، تجاوز و شكّ آفرينى ، حلقه هايى به هم پيوسته

فى جهنّم كلّ كفّار عنيد . منّاع للخير معتد مريب

هماهنگى كفر با حق ستيزى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 25 - 2

2_ كفر ، حق ستيزى ، سد كردن راه خير و خوبى ، تجاوز و شكّ آفرينى ، حلقه هايى به هم پيوسته

فى جهنّم كلّ كفّار عنيد . منّاع للخير معتد مريب

هماهنگى ممانعت از خير با حق ستيزى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 25 - 2

2_ كفر ، حق ستيزى ، سد كردن راه خير و خوبى ، تجاوز و شكّ آفرينى ، حلقه هايى به هم پيوسته

فى جهنّم كلّ كفّار عنيد . منّاع للخير معتد مريب

حق شناسى

آثار حق شناسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 115 - 4

4 _ هدايت

و شناخت حق ، مسؤوليت آفرين است .

من بعد ما تبيّن له الهدى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 64 - 6

6 - عبوديت و بندگى ، نماد و نتيجه حق شناسى انسان در برابر پروردگارى خداوند است .

إنّ الله هو ربّى و ربّكم فاعبدوه

از تفريع {فاعبدوه} بر {إن اللّه ربّى و ربّكم} مى توان استفاده كرد كه باور به ربوبيت يگانه الهى، آدمى را به مسؤوليت و وظيفه عبوديت و بندگى رهنمون مى سازد.

اهميت حق شناسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 179 - 14

14 _ فهم حقايق و معارف دينى و حق بينى و حق شنوى ، ملاك انسانيت و برترى انسان بر چهارپايان است .

أولئك كالأنعم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 108 - 3

3 _ ارائه حق و شناساندن آن به مردم ، فلسفه نزول قرآن

قد جاءكم الحق من ربكم

برداشت فوق از وجه تسميه قرآن به {حق} استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 44 - 3

3 _ حق شنوى و خردورزى ، دو عنصر تعيين كننده و اساسى براى شناخت حق و پيمودن راه آن

أم تحسب أنّ أكثرهم يسمعون أو يعقلون

از اين كه خداوند براى هواپرستان، دو صفتى را ذكر مى كند كه آنان فاقد آن دو بودند، حكايت از آن دارد كه آن دو، نقش تعيين كننده در شناخت و پذيرش راه پيامبر(ص) و تعاليم قرآن داشته است.

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

20 - عصر - 103 - 3 - 6

6 - لزوم حق پذيرى ، شناختن و شناساندن حق و پايدارى و شكيبايى براى تحقق آن

تواصوا بالحقّ و تواصوا بالصبر

ترغيب مؤمنان به توصيه ديگران بر حق و صبر، بيانگر لزوم پايبندى خود به آن دو است.

ايجاد زمينه حق شناسى در برادران يوسف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 62 - 6

6_ يوسف ( ع ) با باز گرداندن مال التجاره فرزندان يعقوب ، درصدد بود در آنان احساس حق شناسى و سپاس گزارى ايجاد كند و انگيزه مراجعت ايشان را قوت بخشد .

اجعلوا بض_عتهم فى رحالهم لعلهم يعرفونها . .. لعلهم يرجعون

برداشت فوق ، ناظر به دومين احتمالى است كه در توضيح برداشت قبل آمده است.

زمينه حق شناسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 54 - 8

8 - عقل ، ارزشمند بوده و در شناخت حقايق و پيشگيرى از نابكارى ها نقشى مهم و اساسى دارد .

إنّ فى ذلك لأي_ت لأُولى النهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 15 - 10

10 _ طرح سؤال و پرسش ، روشى براى برانگيختن انديشه و تفكر ، در شناخت بهتر حقايق الهى و گزينش بهترين عقيده ها و رفتارها

قل أذلك خير أم جنّة الخلد التى وعد المتّقون

زمينه حق شناسى فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 44 - 2

2 - سخنان نرم موسى و هارون ( ع ) ، زمينه اى مناسب

براى پى بردن فرعون به حقيقت و يا پيدايش باور هاى خويش

فقولا له قولاً ليّنًا لعلّه يتذكّر أو يخشى

{خشية} ترسى است كه آميخته با احساس عظمت طرف مقابل باشد (مفردات راغب). حرف {أو} فرعون را بين دو واكنش احتمالى ترسيم كرده است. بنابراين جمله {لعلّه...} بيان مى دارد كه اميد است فرعون يا حقيقت را فهميده و به آن يقين يابد و يالااقل احتمال صداقت موسى و هارون(ع) را بدهد و در نتيجه خطر را بزرگ ديده و از آن هراسان شود.

موانع حق شناسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 101 - 14

14 _ لجاجت ، از موانع شناخت حق و ايمان آوردن است .

و ما تغنى الأيت و النذر عن قوم لايؤمنون

حق شنوايان

ادراك حق شنوايان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 65 - 8

8- آيت خداوند بودن آب باران و حيات موجودات ، براى مردم حق شنو قابل درك است .

و الله أنزل من السّماء ماء . .. إن فى ذلك لأية لقوم يسمعون

عوامل تذكر حق شنوايان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 37 - 2

2 - فرجام هلاكت بار قدرت هاى حق ستيز تاريخ ، مايه تذكر خردمندان و مردمان حق شنو

إنّ فى ذلك لذكرى لمن كان له قلب أو ألقى السمع

حق شنوايى

آثار حق شنوايى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 12 - 2

2 - داشتن گوشى شنوا و دلى حق پذير ، از شرايط و زمينه

هاى درس آموزى و پندگيرى

لنجعلها لكم تذكرة و تعيها أُذن وعية

{وعى} (مصدر {تعيها}) و {واعية} به معناى نگه دارى شىء و فهم و پذيرش آن است (لسان العرب). گفتنى است اسناد {وعى} به {اُذن}، اسناد مجازى و مقصود از آن دل و جان حق پذير است.

حق شنوايى رهبرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 22 - 9

9 - رهبران و داوران جامعه الهى ، بايد نصيحت پذير و حق شنو باشند .

فاحكم بيننا بالحقّ و لاتشطط

محرومان از حق شنوايى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 42 - 3،6

3 _ مشركانى كه قرآن را از زبان پيامبر ( ص ) مى شنيدند و به آن ايمان نمى آوردند ، دلهايشان از شنوايى محروم و از فهميدن حقيقت ، ناتوان بود .

و منهم من يستمعون إليك أفأنت تسمع الصمّ و لو كانوا لا يعقلون

6 _ مردمى كه به آيات قرآن گوش سپارند و به آن ايمان نياورند ، دلهايشان از شنوايى محروم و از فهميدن حق ناتوان است .

و منهم من يستمعون إليك أفأنت تسمع الصمّ و لو كانوا لا يعقلون

موانع حق شنوايى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 23 - 7

7- گرفتار آمدن به لعن الهى ، عامل محروميت انسان از حق شنوى و بينش صحيح

لعنهم اللّه فأصمّهم و أعمى أبص_رهم

حق شنوى

آثار حق شنوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 65 - 9

9- حق شنوى ، زمينه درك حقايق

إن فى

ذلك لأية لقوم يسمعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 44 - 8

8 _ حرف شنوى و خردورزى ، از ملاك هاى ارزيابى شخصيت و ارزش انسان ها

أم تحسب أنّ أكثرهم يسمعون أو يعقلون إن هم إلاّ كالأنع_م

تشويق به حق شنوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 73 - 4

4 _ پندپذيرى و حرف شنوى ، از اوصاف پسنديده و مورد تشويق خداوند

و الذين إذا ذكّروا بأي_ت ربّهم لم يخرّوا عليها صمًّا و عميانًا

حق شنوى بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 73 - 3

3 _ حرف شنوى و بصيرت ، از اوصاف بندگان خالص خدا

لم يخرّوا عليها صمًّا و عميانًا

حق شنوى در قضاوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 20 - 7

7 - حق شنوى ، بصيرت و آگاهى همه جانبه از موضوع مورد داورى ، از شرايط داورى به حق

واللّه يقضى بالحقّ . .. إنّ اللّه هو السميع البصير

برخى از مفسران برآنند كه يادآورى سميع و بصيربودن خداوند در داورى، مى تواند اشاره به مطلب بالا باشد.

كافران و حق شنوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 171 - 3

3 - كافران به قرآن از حق شنوى ، حق گويى و حق بينى ، ناتوانند .

و مثل الذين كفروا . .. صم بكم عمى

{صم} و {بكم} و {عمى} به ترتيب: جمع أصم (كر) و أبكم (لال) و أعمى (كور)

مى باشند. به نظر مى رسد متعلق {كفروا} به قرينه آيه قبل {ما أنزل اللّه} باشد، يعنى: مثل الذين كفروا بما أنزل اللّه.

ممانعت از حق شنوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 26 - 5

5 - تلاش جبهه كفر و باطل ، براى محروم ساختن انسان ها از شنيدن كلام حق

و قال الذين كفروا لاتسمعوا

موانع حق شنوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 44 - 2

2 _ هواپرستى ، مانع حق شنوى و خردورزى است .

من اتّخذ إل_هه هويه . .. أم تحسب أنّ أكثرهم يسمعون أو يعقلون

حق طلبان

آمرزش حق طلبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 43 - 11

11 - حق گرايان برخوردار از مغفرت الهى ، و ملحدان و حق ناپذيران رويارو با مجازات دردناك او

مايقال لك إلاّ ما قد قيل للرسل . .. إنّ ربّك لذو مغفرة

در آيات پيشين، قرآن پيامى حق معرفى شده است كه ملحدان با ايجاد شبهه در آن سعى مى كردند پيامبر(ص) را مورد انكار قرار دهند. اكنون در اين آيه خداوند به غفران و عقاب خود اشاره كرده كه غفران منطبق بر حق گرايان و عقاب درباره ملحدان است.

اجابت دعاى حق طلبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 89 - 6

6 _ اجابت دعا و خواسته هاى حق طلبان از سوى خدا و تحقق بخشيدن پيروزى آنان بر مستكبران ، مقتضى استقامت و پايدارى آنان در ميدان مبارزه است .

قال قد

أجيبت دعوتكما فاستقيما

امداد به حق طلبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 87 - 11

11 _ كافران قوم شعيب ، به خدا و داورى او و يارى رسانيش به حقپويان معتقد بودند .

فاصبروا حتى يحكم اللّه بيننا و هو خير الحكمين

چنانچه خطاب در {فاصبروا} متوجه كافران نيز باشد، دعوت شعيب از آنان به صبر تا داورى خدا، بيانگر اين نكته است كه منكران رسالت او معتقد به خداوند بوده اند. تصريح به {بالذى ارسلت به} پس از {ءامنوا} اين معنا را تأييد مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 98 - 6،7

6 - جبهه حق ، برخوردار از امداد هاى غيبى و لطف و كمك الهى

فأرادوا به كيدًا فجعلن_هم الأسفلين

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه ذكر داستان ابراهيم(ع) براى مسلمانان، به عنوان الگو و نمونه اى از دو جريان حق و باطل است.

7 - دخالت خداوند در رخداد هاى تاريخ و تحولات اجتماعى به نفع جبهه حق

فألقوه فى الجحيم . فأرادوا به كيدًا فجعلن_هم الأسفلين

اهميت استقامت حق طلبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 38 - 8

8_ ضرورت صبر و مقاومت حق پويان در برابر استهزا و آزار دشمنان

و يصنع الفلك و كلما مرّ عليه ملأمن قومه سخروا منه

جمله {و يصنع الفلك و كلما مرّ . ..} بيانگر صبر و مقاومت حضرت نوح(ع) و پيروان اوست و هدف از نقل آن ، ايجاد روحيه مقاومت در حق پويان و درس صبر و استقامت به آنان

است.

تحقير حق طلبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 54 - 3

3 - حقير و ناچيز جلوه دادن قدرت و توانايى هاى جبهه مخالف و حق طلب ، از ترفند هاى قدرت هاى استكبارى و نظام هاى فرعونى

إنّ ه_ؤلاء لشرذمة قليلون

توكل حق طلبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 79 - 8

8 - خداوند ، تكيه گاهى قويم و مطمئن براى راهيان راه حق

و هو العزيز العليم . فتوكّل على اللّه إنّك على الحقّ

اين كه خداوند قبل از تشويق به توكل، موضع قويم و شكست ناپذير خود را بيان داشته است مى تواند به اين دليل باشد كه مؤمنان با اطمينان بيشترى بر او تكيه كنند.

حتميت پيروزى حق طلبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 173 - 1

1 - پيروزى جبهه حق و لشكريان الهى ، سنت و قضاى حتمى و غير قابل تخلف خداوند

و لقد سبقت كلمتنا لعبادنا المرسلين . .. و إنّ جندنا لهم الغ_لبون

حق طلبان در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 26 - 4

4 - تحقق قيامت ، به منظور جدا شدن و شفاف گرديدن صفوف حق مداران از باطل گرايان است .

قل يجمع بيننا ربّنا ثمّ يفتح بيننا بالحقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 21 - 1

1 - قيامت ، روز جدايى خوبان و بدان و حق مداران و باطل گرايان و داورى ميان

آنان است .

ه_ذا يوم الفصل

{فصل} به معناى فاصله و جدايى ميان دو شىء است و مقصود از آن در آيه شريفه، جدايى ميان خوبان و بدان و حق پويان و باطل گرايان و داورى ميان آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 40 - 3

3- قيامت ، روز جدايى حق از باطل و تمايز حق مداران از باطل گرايان

إنّ يوم الفصل ميق_تهم أجمعين

مراد از {فصل}، ممكن است جدا شدن صفوف حق و حق مداران، از باطل و باطل گرايان باشد.

حق طلبان فرعونيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 62 - 2

2 - حضور برخى از افراد حق طلب و نصيحت پذير در صفوف فرعونيان

فتن_زعوا أمرهم بينهم

اختلاف نظر فرعونيان در باره موسى(ع)، نشان از متمايل شدن برخى از فرعونيان به موسى(ع) در روز مقابله دارد.

حق طلبان و آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 86 - 10

10 - تنها اهل ايمان ( دارندگان زمينه گرايش به حق ) ، بهره مند از آيات گسترده الهى

إنّ فى ذلك لأي_ت لقوم يؤمنون

حق طلبان و قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 3 - 8

8 - تنها حق جويان و اهل ايمان ، زمينه دار بهره مندى از روشنگرى هاى قرآن

تلك ءاي_ت الكت_ب المبين . نتلوا عليك... لقوم يؤمنون

قيد {لقوم يؤمنون} مى رساند كه ديگران شايستگى بهرهورى از قرآن را ندارند.

حق طلبان و قصه يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 7 - 6

6_ تنها جويندگان حقيقت و پژوهشگران وادى معرفت ، به نشانه هاى ربوبيت خدا و علم و حكمت او در داستان يوسف پى خواهند برد .

لقد كان فى يوسف و إخوته ءاي_ت للسائلين

بديهى است كه داستان يوسف(ع) و برادرانش، حاوى آيات و نشانه هاست ، چه پرسشگرى باشد يا نباشد. بنابراين حرف لام در {للسائلين} لام انتفاع است و {للسائلين} گوياى اين است كه پرسشگران و محققان ، از آن داستان سود مى برند.

حق طلبان و مستكبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 89 - 6

6 _ اجابت دعا و خواسته هاى حق طلبان از سوى خدا و تحقق بخشيدن پيروزى آنان بر مستكبران ، مقتضى استقامت و پايدارى آنان در ميدان مبارزه است .

قال قد أجيبت دعوتكما فاستقيما

خداشناسى حق طلبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 86 - 8

8 - وجود نشانه هاى روشن و غيرقابل انكار الهى ، در نظام شب و روز براى جويندگان حقيقت

إنّ فى ذلك لأي_ت لقوم يؤمنون

عبارت {قوم يؤمنون}; يعنى، كسانى كه داراى زمينه گرايش به حق اند و اگر حق را بيابند به آن ايمان مى آورند.

زمينه بصيرت حق طلبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 9 - 3

3_ قطره هاى بركت آفرين باران ، پيامدار بصيرت و بيدارى براى حق جويان

تبصرة و ذكرى لكلّ عبد منيب . و نزّلنا من السماء ماء مب_ركًا

از ارتباط اين آيه با آيه قبل، مطلب

بالا قابل برداشت است.

زمينه تنبه حق طلبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 9 - 3

3_ قطره هاى بركت آفرين باران ، پيامدار بصيرت و بيدارى براى حق جويان

تبصرة و ذكرى لكلّ عبد منيب . و نزّلنا من السماء ماء مب_ركًا

از ارتباط اين آيه با آيه قبل، مطلب بالا قابل برداشت است.

شفاعت حق طلبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 86 - 3

3 - اهل حق و حقيقت ، قادر به شفاعت ديگران در قيامت

و لايملك . .. الشف_عة إلاّ من شهد بالحقّ و هم يعلمون

{من شهد بالحقّ} وصف براى شافع است; نه شفاعت شونده.

عبرت پذيرى حق طلبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 3 - 7

7 - داستان موسى و فرعون ، دربردارنده درس عبرت براى انسان هاى مؤمن و حق پذير

نتلوا عليك من نبإِ موسى و فرعون بالحقّ لقوم يؤمنون

عقيده حق طلبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 17 - 6

6 _ اسلام و عقيده به توحيد ، تنها راه صحيح و عقيده درست براى ره پويان طريق حق و حقيقت

ءأنتم أضللتم عبادى ه_ولاء أم هم ضلّوا السبيل

برداشت فوق از اطلاق واژه {السبيل} (راه) بر راه حق و درستى _ كه مشركان از آن دور شده و آن را گم كرده اند _ به دست مى آيد.

فضايل حق طلبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 77 - 4

4

- تنها مؤمنان و حق جويان ، زمينه دار بهره مندى از هدايتگرى ها و رحمت آفرينى هاى قرآن

و إنّه لهدًى و رحمة للمؤمنين

قيد {للمؤمنين} مى رساند كه ديگران شايستگى بهرهورى از قرآن را ندارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 3 - 8

8 - تنها حق جويان و اهل ايمان ، زمينه دار بهره مندى از روشنگرى هاى قرآن

تلك ءاي_ت الكت_ب المبين . نتلوا عليك... لقوم يؤمنون

قيد {لقوم يؤمنون} مى رساند كه ديگران شايستگى بهرهورى از قرآن را ندارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 146 - 4

4 - روياندن درختى پهن برگ در زمينى خالى از درخت و گياه براى يونس ( ع ) ، از نشانه هاى قدرت خداوند و امداد الهى براى حق طلبان

و أنبتنا عليه شجرة من يقطين

برداشت ياد شده از آن جا است كه آيه شريفه، با ارائه نمونه اى از قدرت خداوند و امدادهاى او براى جبهه حق، در مقام امتنان بر يونس(ع) و نيز در صدد دلدارى به پيامبر(ص) و مؤمنان، است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 43 - 11

11 - حق گرايان برخوردار از مغفرت الهى ، و ملحدان و حق ناپذيران رويارو با مجازات دردناك او

مايقال لك إلاّ ما قد قيل للرسل . .. إنّ ربّك لذو مغفرة

در آيات پيشين، قرآن پيامى حق معرفى شده است كه ملحدان با ايجاد شبهه در آن سعى مى كردند پيامبر(ص) را مورد انكار قرار دهند. اكنون در اين آيه خداوند به غفران و

عقاب خود اشاره كرده كه غفران منطبق بر حق گرايان و عقاب درباره ملحدان است.

فهم حق طلبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 85 - 30

30 _ تنها حق پذيران قادر به درك سعادت آفرينى پيام هاى الهى هستند .

ذلكم خير لكم إن كنتم مؤمنين

چنانچه مشاراليه {ذلكم} تمام مسائلى باشد كه در آيه مطرح شده، و از جمله اعتقاد به يگانگى خدا و لزوم پرستش او، بايد گفت مراد از ايمان در {ان كنتم مؤمنين} داشتن روحيه حق پذيرى و اهل باور بودن است، نه ايمان به يگانگى خدا. و چون خير بودن يكتاپرستى و عدالت پيشگى منوط به حق پذيرى نيست، يعنى چه انسانها حق پذير باشند و چه نباشند مسائل مطرح شده داراى خير است، معلوم مى شود شرط {ان كنتم ... } ناظر به درك خير بودن است. يعنى اگر حق پذير باشيد مى فهميد كه پيامهاى مطرح شده به خير و صلاح شماست.

قدرت حق طلبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 57 - 1،2

1 - كافران ، از شكست دادن و به سستى كشاندن نيروى الهى و جبهه حق _ در هر جاى دنيا_ ناتوانند .

لاتحسبنّ الذين كفروا معجزين فى الأرض

در آيه شريفه، متعلق {معجزين} (اين كه كافران چه چيز را به ناتوانى مى كشانند _ ذكر نشده است; ولى با توجه به اين كه كافران، همواره درصدد تضعيف جبهه حق و دين الهى اند، مقصود از آن نيروى الهى و جيهه حق است. گفتنى است ظرف {فى الأرض} مى رساند كه اين

ناتوانى در همه جاى دنيا وجود دارد.

2 - ناتوانى كافران در به شكست كشاندن جبهه حق و نيروى الهى ، جاى هيچ گونه شك و ترديدى ندارد .

لاتحسبنّ الذين كفروا معجزين فى الأرض

تعبير {لاتحسبنّ} (گمان مبر) _ با آن كه گمان امرى غير اختيارى است و چيزى نيست كه به پرهيز از آن توصيه شود _ مى رساند كه جاى چنين گمانى نيست و نبايد كسى به خود ترديد راه دهد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 161 - 2

2 - وانهاده شدن مشركان و معبودهايشان به خود و ناتوانى آنان در برابر خداپرستان و حق جويان

فإنّكم و ما تعبدون

مسؤوليت حق طلبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 41 - 2

2 _ دعوت كنندگان به سوى حق در صورت مواجه شدن با پافشارى مردم بر انكار حق ، بايد با اعلان تبرى از باطل ، آنان را به حال خود ر ها كنند .

و إن كذبوك فقل . .. و انا برىء ممّا تعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 71 - 2

2 - لزوم پايدارى حق و حق طلبان ، در برابر هوس ها و تمايلات فساد انگيز كافران

و لو اتبع الحقّ أهواءهم لفسدت السم_وت و الأرض و من فيهنّ

موانع يأس حق طلبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 45 - 6

6 - توجه به مخالفت و ستيزه جويى با حق در طول تاريخ ، مانع راه يابى روحيه يأس

و نااميدى در حق گرايان

و لقد ءاتينا موسى الكت_ب فاختلف فيه

نصرت حق طلبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 40 - 26

26 - قدرت و عزت الهى ، ضامن نصرت قطعى دفاع كنندگان از حق و ياوران دين است .

و لينصرنّ اللّه من ينصره إنّ اللّه لقوىّ عزيز

ويژگيهاى حق طلبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 20 - 8

8 - پيام قرآن براى همگان است ; ولى بهرهورى از آن ، مخصوص حق باوران و حق جويان مى باشد .

ه_ذا بصائر للناس و هدًى و رحمة لقوم يوقنون

هدايت حق طلبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 77 - 4

4 - تنها مؤمنان و حق جويان ، زمينه دار بهره مندى از هدايتگرى ها و رحمت آفرينى هاى قرآن

و إنّه لهدًى و رحمة للمؤمنين

قيد {للمؤمنين} مى رساند كه ديگران شايستگى بهرهورى از قرآن را ندارند.

حق طلبى

{حق طلبى}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 75 - 6،7

6 _ برخى از اهل كتاب ، تنها با اعمال زور و قدرت تن به بازگردانى امانت خواهند داد .

الاّ مادُمت عليه قائماً

جمله {مادمت . .. }، كنايه از مطلب فوق است.

7 _ قيام مداوم عليه تضييع كنندگان حقوق اجتماعى و فردى ، راهى براى بازگرداندن آن

و منهم من ان تأمنه بدينار الا يؤدّه اليك الاّ مادمت عليه قائماً

آثار حق طلبى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام

- 6 - 99 - 16

16 _ كسانى كه در طلب ايمان بوده و از لجاجت و عناد به دورند، از آيات طبيعت به شناخت خدا و يگانگى او راهى مى يابند.

إن فى ذلكم لأيت لقوم يؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 51 - 7

7 - سبقت در ايمان و قرار گرفتن در صف نخستين مؤمنان و حق گرايان ، موجب جلب آمرزش الهى

إنّا نطمع أن يغفر لنا ربّنا خط_ي_نا أن كنّا أوّل المؤمنين

برداشت ياد شده از تعليل قرار گرفتن جمله {أن كنّا أوّل المؤمنين} براى جمله قبل (إنّا نطمع. ..) استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 2 - 5

5 - برخوردارى از روحيه حق جويى ، شرط بهرهورى از پيام هاى روشن و هدايتگر قرآن

تلك ءاي_ت القرءان و ك_تاب مبين . هدًى و بشرى للمؤمنين

از آن جا كه {ايمان} وصفى مقابل {كفر} است و كافران به خاطر داشتن روحيه استكبارى و حق ستيزى (به جاى بهره مند شدن از هدايت هاى آن) با آن به ستيز بر مى خاستند، مى توان گفت كه قيد {للمؤمنين} اشاره به اين حقيقت دارد كه روحيه ايمان و تسليم در برابر حق، شرطى است لازم براى بهرهورى از هدايت هاى قرآن.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 81 - 3

3 - حق گرايى و حق يابى ، نشان بينايى حقيقى در بينش الهى

و ما أنت به_دى العمى عن ضل_لتهم

خداوند، به كسانى كه چشم ظاهر دارند; ولى فاقد زمينه شناخت حق

و گرايش به آن هستند، عنوان {نابينا} داده است و اين بدان معنا است كه بينايى در اين بينش، به چشم ظاهر نيست; بلكه به حق يابى و حق گرايى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 9 - 18

18 - داشتن روح پندپذيرى و حق جويى ، شرط بهره جستن و تأثير پذيرفتن از سخنان به حق قرآن

إنّما يتذكّر أُولوا الألب_ب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 21 - 18

18 - داشتن روح پندپذيرى و حق جويى ، شرط بهره جستن و تأثير پذيرفتن از سخنان به حق قرآن

ألم تر أنّ اللّه أنزل من السماء ماء . .. إنّ فى ذلك لذكرى لأُولى الألب_ب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 3 - 6

6 - روحيه حق طلبى ، زمينه پيدايش جهان بينى الهى در انسان

لأي_ت للمؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 8 - 2

2_ انسان ، با روحيه تواضع و حقّ جويى ، بهره مند از درس هاى توحيدى و رهنمود هاى نهفته در هستى

تبصرة و ذكرى لكلّ عبد منيب

واژه {عبد}، اشاره به روحيه تواضع و {منيب} اشاره به حقّ جويى دارد.

اهميت حق طلبى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 79 - 8

8- داشتن روحيه حق پذيرى و حق جويى ، شرط بهرهورى از آيات الهى

إن فى ذلك لأي_ت لقوم يؤمنون

حق طلبى اديان آسمانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

16 - غافر - 40 - 25 - 3

3 - ارائه حق ، گوهر و قلمرو اصلى دين الهى

فلمّا جاءهم بالحقّ

مقصود از {حقّ} در آيه شريفه، دين و پيام الهى است. اين تعبير گوياى مطلب ياد شده است.

حق طلبى سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 36 - 12

12 - مقام سليمان ، مبرّا از پذيرش هديه براى سكوت از حق و چشم پوشى از كفر و شرك

قال أتمدّونن بمال . .. بل أنتم بهديّتكم تفرحون

حق طلبى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 31 - 2

2- پيامبر ( ص ) ، منادى حق و دعوت كننده خلق به سوى خداوند

أجيبوا داعى اللّه

حق طلبى مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 14 - 5

5 - عدالت خواهى و حق طلبى ، از اوصاف مسلمانان و پيرو قرآن و ظلم و انحراف از مسير حق ، از اوصاف كافران

و أنّا منّا المسلمون و منّا الق_سطون

با توجه به معناى{قَسْط} (جور) و نيز تقابل {قاسطون} با {مسلمون}، مطلب ياد شده به دست مى آيد.

حق طلبى مشمولان رحمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 119 - 1

1_ تنها مشمولان رحمت الهى ، در گير و دار اختلافات دينى و مذهبى راه درست را مى يابند و بر طريق حق گام مى نهند .

و لايزالون مختلفين. إلاّ من رحم ربك

حق طلبى هدايتگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 -

اعراف - 7 - 181 - 2،6

2 _ هدايتگران الهى در جوامع ، خود همواره ملازم حق و حقيقت هستند .

و ممن خلقنا أمة يهدون بالحق

برداشت فوق بر اساس اين احتمال است كه {باء} در {بالحق} براى مصاحبت باشد ; يعنى: يهدون مصاحبين الحق.

6 _ عهده داران هدايت در جامعه بايد خود ملازم حق باشند و با موازين و روش هاى حق ديگران را هدايت كنند .

و ممن خلقنا أمة يهدون بالحق

درخواست حق طلبى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 25 - 7

7 - موسى ( ع ) در وادى طوى از خداوند خواست او را پذيراى حقيقت قرار دهدو توان مندى هاى او را براى دريافت پيام هاى الهى افزايش دهد .

ربّ اشرح لى صدرى

شرح صدر، گنجايش دادن آن براى قبول حق است (لسان العرب). صدر و قلب، كنايه از نفس انسان است كه داراى وصف فهم و درك است و گفته شده است كه صدر اعم از قلب است، زيرا علاوه بر عقل و علم، شامل قواى شهوت و غضب و هوس و غير آن نيز مى شود (مفردات راغب).

زمينه حق طلبى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 110 - 2،3

2 - نقش اخلاص مبلغان دينى ، در گرايش مردم به تقوا و پيروى از حق

و ما أسئلكم عليه من أجر . .. فاتّقوا اللّه و أطيعون

3 - تقواى الهى ، زمينه ساز گرايش به حق و پيروى از آن

فاتّقوا اللّه و أطيعون

مقدم آمدن امر به تقوا (اتّقوا اللّه) بيانگر مطلب ياد شده است.

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 3 - 7

7 - تشويق انسان از سوى خداوند ، به مطالعه و تأمل در نظام طبيعت به انگيزه حق جويى و حق پذيرى

إنّ فى السم_وت و الأرض لأي_ت للمؤمنين

سرزنش سستى در حق طلبى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 89 - 8

8 _ سستى و ناپايدارى در مسير حق طلبى و خداخواهى ، عملى جاهلانه و پيمودن راه جاهلان است .

فاستقيما و لاتتبعان سبيل الذين لايعلمون

عوامل حق طلبى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 3 - 12

12- توجه به محدوديت عمر زندگى ، هشدارى به انسان ها و عاملى در جهت حق گرايى و روى آوردن آنان به حقايق دين *

ما خلقنا. ..إلاّ بالحقّ وأجل مسمًّى و الذين كفروا عمّا أُنذروا معرضون

برداشت بالا براساس اين احتمال است كه تذكر خداوند به {أجل مسمّى} _ در پى تذكر به حقانيت هستى _ هشدارى باشد به آدميان كه دل به زندگى ناپايدار نبندند و از حاكميت حق غافل نگردند.

فطرت حق طلبى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 119 - 4

4 _ انسان ، بر فطرت خداجويى و مسير حق پويى است .

لاتخذن من عبادك نصيباً مفروضاً. و لاضلنهم

گمراه كردن، كه از جمله {لاضلنهم} استفاده مى شود، بايد مسبوق به هدايت باشد تا گمراه كردن صدق كند و هدايت مسبوق به گمراهى نسبت به تمامى انسانها هدايت فطرى است.

فطريت حق طلبى

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 27 - 6

6- انسان در سرشت و نماد خويش ، موجودى حق طلب و حق پذير

و صرّفنا الأي_ت لعلّهم يرجعون

تعبير {يرجعون} مى تواند بدان معنا باشد كه انسان داراى فطرت حق پذير است و نماياندن آيات الهى به او، وسيله اى براى بازگشت به فطرت اوليه خويش است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 5 - 12

12 - قلب آدمى ، داراى تمايل فطرى به حق و حركت در راه مستقيم است .

فلمّا زاغوا أزاغ اللّه قلوبهم

منحرف شدن قلب بر اثر گناه، موقوف بر آن است كه پيش از آن متمايل به حق بوده و _ به اصطلاح _ مصداق {قلب سليم} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 55 - 4

4- حق جويى و حقيقت پذيرى ، طبيعت و فطرت انسانى است .

أجئتنا بالحقّ

از اين كه مشركان و بت پرستان، پذيرش {حق} را اصلى مفروض مى دانستند و ترديد آنان تنها در حقانيت دعوت ابراهيم(ع) بود، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

موانع حق طلبى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 26 - 15

15 - حق پرستى و حق مدارى ، در تضاد با هواپرستى است .

فاحكم بين الناس بالحقّ و لاتتّبع الهوى

حق گويان

اذن اخروى به حق گويان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 38 - 13

13 - خداوند در قيامت ، جز به افراد حقيقت گو اذن سخن نخواهد داد

.

و قال صوابًا

چنانچه جمله {قال صواباً} عطف بر {أذن. ..} و داخل استثنا باشد، مراد اين خواهد بود كه: تنها شخص درست گفتار، مأذون به سخن گفتن خواهد بود.

فضايل حق گويان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 38 - 13

13 - خداوند در قيامت ، جز به افراد حقيقت گو اذن سخن نخواهد داد .

و قال صوابًا

چنانچه جمله {قال صواباً} عطف بر {أذن. ..} و داخل استثنا باشد، مراد اين خواهد بود كه: تنها شخص درست گفتار، مأذون به سخن گفتن خواهد بود.

حق گويى

اهميت حق گويى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 49 - 4

4 - تكذيب و نپذيرفتن گروهى ، نبايد مانع از اظهار سخن حق و تبليغ دين از سوى مناديان حق و مبلّغان دين گردد .

و إنّا لنعلم أنّ منكم مكذّبين

برداشت ياد شده، از آن جا است كه خداوند، با آن كه از تكذيب گروهى از مردم آگاهى كامل دارد و اين مطلب را نيز اعلام مى كند; در عين حال پيام هاى خود (وحى) را بهوسيله پيامبراسلام(ص)، پياپى ابلاغ مى فرمايد.

حق گويى انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 105 - 2

2 _ پيامبران الهى حريص بر راستگويى و حقگويى درباره خداوند

حقيق على أن لا أقول على اللّه إلا الحق

اعلام رسالت و سپس بيان اين حقيقت كه موسى سخنى جز حق به خدا نسبت نمى دهد، بيانگر اين است كه حقگويى درباره خدا اقتضاى رسالت است. بنابراين همه پيامبران الهى داراى اين ويژگى هستند.

گفتنى است كلمه {حقيق} به معناى {سزاوار} است و چون به {على} متعدى شده است، مى تواند معناى {حريص} در آن تضمين شده باشد ; يعنى: إنى حريص على كذا حقيقاً به.

حق گويى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 84 - 2

2 - خدا ، جز حق سخن نمى گويد .

و الحقّ أقول

{الحقّ} معمول و مفعول {أقول} است و تقدم معمول بر عاملش، مفيد حصر مى باشد; يعنى، {لا أقول إلاّ الحقّ; جز حق سخن ديگرى نمى گويم}.

حق گويى در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 38 - 12

12 - آنان كه در قيامت ، رخصت سخن گفتن يافته اند ، سخنانى درست و به دور از هر گونه خطا خواهند گفت .

و قال صوابًا

{قال} در {قال صواباً} به جاى مضارع آمده است تا بر يقينى بودن آن دلالت كند. جمله {قال صواباً}، يا حاليه است و يا مستأنفه اى كه وضعيت پس از اذن را بيان مى كند.

حق گويى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 102 - 10

10- مقابله به مثل و حقيقت گويى ، از ويژگى هاى برخورد موسى ( ع ) با فرعون

إنى لأظنّك ي_موسى مسحورًا . .. و إنى لأظنّك ي_فرعون مثبورًا

كافران و حق گويى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 171 - 3

3 - كافران به قرآن از حق شنوى ، حق گويى و حق بينى ، ناتوانند .

و مثل الذين

كفروا . .. صم بكم عمى

{صم} و {بكم} و {عمى} به ترتيب: جمع أصم (كر) و أبكم (لال) و أعمى (كور) مى باشند. به نظر مى رسد متعلق {كفروا} به قرينه آيه قبل {ما أنزل اللّه} باشد، يعنى: مثل الذين كفروا بما أنزل اللّه.

حق ناپذيران

{حق ناپذيران}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 23 - 6

6 _ فاقدان خير و استعداد كمال ، اگر چه مشمول هدايت هاى ويژه خداوند شوند ، از آن رويگردان و گريزانند .

و لو أسمعهم لتولوا و هم معرضون

ضمير مفعولى در {أسمعهم} همان كسانى هستند كه با جمله {و لو علم . .. .} توصيف شدند. بنابراين جمله {و لو أسمعهم ... } چنين معنا مى شود: {و لو اسمع الذين ليس فيهم خيرا ... } يعنى اگر خداوند هدايت ويژه اش را شامل حال كسانى كند كه در آنها خيرى نيست ... .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 15 - 2

2- كافران مكه ، مردمى حق ناپذير و لجاجت پيشه در برابر آيات الهى

و لو فتحنا عليهم بابًا من السّماء فظلّوا فيه يعرجون . لقالوا إنما سكّرت أبصرنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 81 - 3

3- اصحاب حجر ( قوم ثمود ) ، مردمى لجوج و حق ناپذير بودند .

و ءاتين_هم ءاي_تنا فكانوا عنها معرضين

اينكه اصحاب حجر، على رغم مشاهده معجزات و آيات فراوان الهى از آنها اعراض كردند، بيانگر لجاجت و حق ناپذيرى آنان بود; چنان كه آمدن جمله {فكانوا عنها

معرضين} به جاى {فأعرضوا عنها} _ كه نشان دهنده اين است كه اعراض آنان از دير باز وجود داشته است _ مى تواند مؤيد برداشت فوق باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 22 - 3

3- آنان كه به عالم آخرت ايمان نمى آورند ، قلبهايى حق ناپذير و روشى مستكبرانه دارند .

فالذين لايؤمنون بالأخرة قلوبهم منكرة و هم مستكبرون

آثار اتمام حجت با حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 42 - 2

2 - لزوم ترك بحث و احتجاج با كافران حق ناپذير ، پس از اتمام حجت و ارائه برهان

فذرهم يخوضوا و يلعبوا

آثار حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 23 - 10

10- انسان حق گريز ، فاقد ارزش هاى انسانى و خاصيت واقعى حيات

أول_ئك الذين . .. فأصمّهم و أعمى أبص_رهم

كسانى كه در نتيجه بيماردلى مشاراليه {أول_ئك. ..} قرار گرفته اند به ظاهر گوش و چشم دارند اما خداوند در حقيقت اين ابزار را براى آنان زايد و بى خاصيت قلمداد كرده است زيرا بهره نجستن از امكانات، چونان محروميت از آن است.

آثار شرك حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 89 - 5

5 - حق ناپذيران لجوج ، شاهد بازتاب كفر و شرك خويش در فرجامى نه چندان دور

فسوف يعلمون

آثار عذاب حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 41 - 5

5 - تبديل شدن

كافران حق ستيز به موجوداتى بى جان _ همچون خس و خاشاك _ در پى نزول عذاب

فجعلن_هم غثاءً

{جعل} (مصدر {جعلنا}) در جمله بالا، به معناى گردانيدن و تغيير دادن از صورتى يا حالتى، به صورت يا حالت ديگر است. {غثاء} نيز به خس و خاشاك روى آب گفته مى شود.

آثار عمل حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 57 - 13

13- محروم شدن حقْ ناپذيران از گوش سپارى به آيات الهى و توجه به آن ، بازتاب عملكرد خود آنها است .

فأعرض عنها . .. إنّا جعلنا ... فى ءاذانهم وقرًا

آثار كفر حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 89 - 5

5 - حق ناپذيران لجوج ، شاهد بازتاب كفر و شرك خويش در فرجامى نه چندان دور

فسوف يعلمون

اتمام حجت با حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 42 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، موظف به واگذارى كافران حق ناپذير ، باطل گرا و بازيگر به حال خود ، پس از اتمام حجت به آنان

فذرهم يخوضوا و يلعبوا

{خوض} (مصدر {يخوضوا}) در اصل به معناى حركت در آب است; ولى در مواردى به كار مى رود كه انسان، غوطهور در مسائل باطل و ناپسند مى شود; مانند همين آيه كه كافران، سخنان ناروايى درباره اسلام و پيامبر(ص) بر زبان مى آوردند.

اذيتهاى حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 112 - 9

9- اتكا و

اتكال پيامبر ( ص ) به پروردگار بخشنده در برابر تهديد ها ، رجزخوانى ها و نسبت هاى نارواى مشركان و كافران حق ستيز

و ربّنا الرحم_ن المستعان على ماتصفون

مقصود از توصيف در {ماتصفون}، ممكن است دوچيز باشد: 1_ تهديدهايى كه مشركان و كافران داشته اند و خود را پيروز و مسلمانان را شكست خورده مى شمردند. 2_ نسبت هاى ناروايى كه به پيامبر(ص) و قرآن مى دادند.

استقامت در برابر حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 71 - 4

4 - سلامت جامعه بشرى و مصون ماندن آن از فساد و تباهى ، در گرو اجراى قوانين الهى و ايستادگى در برابر تمايلات حق ستيزان

و لو اتبع الحقّ أهواءهم لفسدت السم_وت و الأرض و من فيهنّ

استمرار گمراهى حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 37 - 7

7 - پايدار ماندن هدايت مؤمنان و استمرار گمراهى كافران حق گريز ، جلوه عزتمندى و مجازات الهى است .

و من يضلل اللّه فما له من هاد . و من يهد اللّه فما له من مضلّ أليس اللّه بعزيز ذ

يادآورى دو صفت عزت و مجازات دهى خداوند، پس از ذكر پايدار ماندن هدايت مؤمنان و استمرار يافتن گمراهى كافران حق گريز به وسيله خداوند، مى تواند گوياى مطلب ياد شده باشد.

استهزاى حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 8 - 5

5 - كافران حق ناپذير مورد تمسخر و تحقير

فبشّره

ذكر عذاب، تناسبى با كاربرد واژه بشارت ندارد. ازاين رو تعبير به

بشارت مى تواند به عنوان سخريه و تحقير باشد.

اضطرار حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 74 - 3

3 - مشركان حق ناپذير و ستيزه جو ، از سرِ ناچارى و اضطراب به انكار عبادت كردن معبود هاى ادعايى خويش مى پردازند .

بل لم نكن ندعوا من قبل شيئًا

اعراض از حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 96 - 6

6- لزوم فيصله دادن به بحث و گفتوگو با بهانه جويان و حق ناپذيران

قل كفى بالله شهيدًا بينى و بينكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 42 - 1،2

1 - پيامبر ( ص ) ، موظف به واگذارى كافران حق ناپذير ، باطل گرا و بازيگر به حال خود ، پس از اتمام حجت به آنان

فذرهم يخوضوا و يلعبوا

{خوض} (مصدر {يخوضوا}) در اصل به معناى حركت در آب است; ولى در مواردى به كار مى رود كه انسان، غوطهور در مسائل باطل و ناپسند مى شود; مانند همين آيه كه كافران، سخنان ناروايى درباره اسلام و پيامبر(ص) بر زبان مى آوردند.

2 - لزوم ترك بحث و احتجاج با كافران حق ناپذير ، پس از اتمام حجت و ارائه برهان

فذرهم يخوضوا و يلعبوا

اعراض حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 82 - 6

6- تسلى دادن خداوند به پيامبر ( ص ) ، براى نگران نبودن از روى گردانى حق ناپذيران

فإن تولّوا فإنما عليك البل_غ المبين

اقرار اخروى حق ناپذيران

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 74 - 1

1 - اعتراف مشركان حق ناپذير و ستيزه جو ، به بى فايده بودن كامل عبادت غيرخدا و حاجت خواهى از معبود هاى ادعايى خويش

أين ما كنتم تشركون . من دون اللّه قالوا ضلّوا عنّا بل لم نكن ندعوا من قبل شيئًا

جمله {ضلّوا عنّا} (از نظر ما ناپديد شدند و آنان را گم كرديم) كنايه از بطلان و پوچى آيين شرك و بى اثر بودن معبودهاى ادعايى در عرصه قيامت است. گفتنى است جمله {بل لم نكن ندعوا...} مى تواند به معناى بى اثر بودن حاجت خواهى از معبودها باشد; زيرا چيزى كه بى فايده است مانند اين است كه وجود ندارد. هم چنين مى تواند گوياى انكار عبادت معبودها باشد كه از سرِ ناچارى و اضطراب به آنها متوسل شده باشند. احتمال نخست مؤيد برداشت ياد شده است.

امتحان حق ناپذيران صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 111 - 1

1- آزمايش كافران و مشركان حق ناپذير صدراسلام ، فلسفه به تأخير افتادن عذاب آنان و نامعلوم بودن زمان شكست آنها است .

و إن أدرى لعلّه فتنة لكم

ضمير {لعلّه} به نكته اى برمى گردد كه از دو آيه قبل استفاده مى شود. آن نكته، مسأله تأخير عذاب كافران و مشركان و يا نامعلوم بودن زمان شكست آنان و پيروزى مسلمين است.

امداد به حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 25 - 12

12- شيطان ، يارى دهنده حق گريزان ، در

روى گردانى از ايمان و هدايت

و أملى لهم

مفاد {أملى} ممكن است امداد و يارى رساندن باشد.

امكانات دنيوى حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 111 - 3

3- تأخير عذاب و كيفر مشركان و كافران حق ناپذير ، به خاطر بهره بردن ناچيز و موقتى آنان از متاع هاى دنيوى است .

إن أدرى لعلّه . .. مت_ع إلى حين

انتقام از حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 42 - 2،4

2 - حضور رهبران الهى در جوامع ، مانع از تحقق انتقام الهى نسبت به كافران و حق گريزان نخواهد بود .

أو نرينّك الذى وعدن_هم

4 - تأخير خداوند در انتقام گرفتن از حق گريزان ، مهلتى به ايشان و احترامى به وجود پيامبر ( ص )

فإمّا نذهبنّ بك . .. فإنّا عليهم مقتدرون

از آيه قبل استفاده شد كه اگر پيامبر رحلت كند، خداوند از مخالفان حق ستيز او انتقام خواهد گرفت. مفهوم اين سخن آن است كه حضور پيامبر(ص) مانع تسريع در انتقام است; ولى اين مانع، قطعى نيست و خداوند مى تواند حتى در زمان حضور پيامبر(ص)، مخالفان دين را مجازات كند.

انذار به حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 3 - 14

14 - ياد كرد حقانيت نظام هستى ، انذارى به حق گريزان پوچ گرا *

ما خلقنا . .. إلاّ بالحقّ ... و الذين كفروا عمّا أُنذروا معرضون

از آن جا كه قبل از تعبير {عمّا اُنذروا. ..}، انذار صريحى در اين آيه و آيه قبل

نيامده است، احتمال مى رود كه نفس تذّكر به حقانيت هستى، هشدار به كسانى است كه هستى را پوچ و بى هدف دانسته و هيچ تعهّدى در برابر ارزش ها ندارند.

انذار حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 59 - 17

17- بيم دادن انسان ها از حق ناپذيرى ، تنها هدف خداوند از فرستادن معجزات

و ما نرسل بالأي_ت إلاّ تخويفًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 96 - 4

4- مشركان و كافران حق ناپذير و بهانه جو ، مورد تهديد خداوند

قالوا أبعث الله بشرًا رسولاً. قل كفى بالله شهيدًا بينى و بينكم

تذكر خداوند به گواه و ناظر بودن ميان پيامبر(ص) و مشركان حق ناپذير، مى تواند به منظور تهديد آنان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 109 - 10،11

10- پيامبر ( ص ) ، مشركان و كافران حق ناپذير را به عذاب الهى تهديد كرد .

إن أدرى أقريب أم بعيد ما توعدون

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه مقصود از {ماتوعدون}، عذاب الهى در دنيا و يا آخرت باشد.

11- پيامبر ( ص ) ، پيروزى اسلام را به مشركان و كافران حق ناپذير يادآور شد و شكستشان را به آنان هشدار داد .

و إن أدرى أقريب أم بعيد ماتوعدون

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه مقصود از {ماتوعدون} پيروزى اسلام و شكست جبهه شرك و كفر باشد. گفتنى است كه جمله {أنّ الأرض يرثها عبادى الصالحون} در آيه 105 مؤيد همين ديدگاه است.

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 188 - 1

1 - هشدار شعيب ( ع ) به مردم حق ناپذير { اَيكه } ، درباره نظارت خداوند بر رفتار و اعمال ناشايست آنان

قال ربّى أعلم بما تعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 208 - 2

2 - سنت الهى ، بر انذار و بيم دهى مكرر حق ناپذيران پيش از عذاب

و ما أهلكنا من قرية إلاّ لها منذرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 92 - 8

8 - انذارگرى و هشداردهى ، موضع پيامبر ( ص ) در برابر گمراهان حق ناپذير

و من ضلّ فقل إنّما أنا من المنذرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 23 - 3

3 - تكليف مؤمنان و مبلغان دينى ، در برابر انسان هاى لجوج و حق ناپذير ، تنها انذار و هشدار است .

إن أنت إلاّ نذير

ايمان حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 125 - 10

10 _ راه يافتن حق (اسلام) به قلب حق ناپذير، مانند صعود در آسمان دشوار و يا غيرممكن است.

و من يرد أن يضله يجعل صدره ضيقا حرجا كأنما يصعد فى السماء

بى ارزشى حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 22 - 5

5 _ انسانهايى كه حقايق دينى را نپذيرند ، فاقد ارزش انسانى هستند .

إن شر الدواب عند اللّه الصم البكم الذين لايعقلون

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 70 - 3

3 - كافران و حق ناپذيران ، عناصرى بى ارزش نزد خداوند

و لاتحزن عليهم

اين كه خداوند به پيامبر(ص) توصيه مى كند كه بر بدبختى كافران غم و اندوه بر خود راه ندهد، نشانگر اين است كه آنان در پيشگاه خدا، از هيچ ارج و ارزشى برخوردار نيستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 23 - 10

10- انسان حق گريز ، فاقد ارزش هاى انسانى و خاصيت واقعى حيات

أول_ئك الذين . .. فأصمّهم و أعمى أبص_رهم

كسانى كه در نتيجه بيماردلى مشاراليه {أول_ئك. ..} قرار گرفته اند به ظاهر گوش و چشم دارند اما خداوند در حقيقت اين ابزار را براى آنان زايد و بى خاصيت قلمداد كرده است زيرا بهره نجستن از امكانات، چونان محروميت از آن است.

بى استعدادى حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 52 - 3

3 - كافرانِ رويگردان از حق ، با لجاجت و تعصّب خويش در برابر حق ، ظرفيت و صلاحيت حق پذيرى را از دست مى دهند .

يكفرون . .. فإنّك لاتسمع الموتى ... إذا ولّوا مدبرين

بى تأثيرى انذار بر حق ناپذيران مكّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 60 - 20

20- روى آوردن حق ناپذيران مكه به سركشى ها و جرايمى بس بزرگتر ، پس از انذار هاى هشدار دهنده الهى

و نخوّفهم فما يزيدهم إلاّ طغي_نًا كبيرًا

بى منطقى حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 35 - 7

7 - دشمنان ديانت و ستيزه جويان با آيات الهى ، فاقد منطق و برهان

الذين يج_دلون فى ءاي_ت اللّه بغير سلط_ن أتي_هم

برداشت يادشده بر اين اساس است كه {بغير سلطان . ..} قيد توضيحى باشد; يعنى، همواره چنين است كه مجادله گران با آيات الهى، بدون حجت و برهان به مجادله مى پردازند.

بى مهرى با حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 3 - 3

3- براى كسانى كه حق گريز و هدايت ناپذيرند ، نبايد دل سوزاند و سرمايه گذارى كرد .

ذرهم يأكلوا و يتمتّعوا

بينش حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 7 - 1

1- حق ناباوران كافر ، آيات الهى را سحر و جادوئى روشن قلمداد مى كردند .

و إذا تتلى عليهم ءاي_تنا بيّن_ت قال الذين كفروا . .. ه_ذا سحر

تحقير حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 8 - 5

5 - كافران حق ناپذير مورد تمسخر و تحقير

فبشّره

ذكر عذاب، تناسبى با كاربرد واژه بشارت ندارد. ازاين رو تعبير به بشارت مى تواند به عنوان سخريه و تحقير باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 40 - 8

8 - قدرت هاى فرعونى و حق ناپذير ، محكوم به سرزنش شدن و تحقير در گستره تاريخ *

فنبذن_هم فى اليمّ و هو مليم

تعبير {و هو مليم} مى تواند نظر به ملامت شدن قدرت هاى حق ناپذير از سوى

انديشهورزان و نظارت گران تاريخ بشر، داشته باشد.

تداوم عذاب حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 36 - 6

6 - عذاب دائمى و بى تخفيف ، كيفر تمامى كافران حق ناپذير

كذلك نجزى كلّ كفور

{كفور} صيغه مبالغه از ماده {كفر} و يا {كفران} مى باشد. برداشت ياد شده مبتنى بر احتمال نخست است.

ترك مجادله با حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 91 - 26

26 _ ضرورت اكتفا كردن به ابلاغ و پرهيز از بحث و مجادله با كسانى كه روحيه عناد و لجاجت داشته و حق ناپذيرند.

قل الله ثم ذرهم فى خوضهم يلعبون

تفاوت حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 53 - 6

6 - حق ناپذيران ، گونه ها و رتبه هاى متفاوت دارند . *

فإنّك لاتسمع الموتى و لاتسمع الصمّ. .. و ما أنت به_د العمى

ذكر صفات {موتى}، {صمّ}، {عمى} براى حق ناپذيران، احتمال دارد به خاطر وجود حقيقت خارجى آنان باشد كه داراى تفاوت هايى نيز هستند.

تهديد حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 109 - 4

4- پيامبر ( ص ) ، مشركان و كافران لجوج و حق ناپذير را به جنگ و جهاد تهديد كرد .

فإن تولّوا فقل ءاذنتكم على سواء

برداشت ياد شده بر اساس يكى از احتمالاتى است كه ميان مفسران در باره اين آيه مطرح است و آن اين كه جمله {آذنتكم على سواء} تهديد به جنگ و هشدار به

جهاد است. مانند آيه {فانبذ إليهم على سواء} (انفال (8) آيه 58).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 7 - 11

11 - لهوگرايانِ مستكبرِ حق ناپذير ، مورد تهديد خداوند به عذابى بس دردناك اند .

و من الناس من يشترى لهو الحديث . .. ولّى مستكبرًا ...فبشّره بعذاب أليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 37 - 8

8 - دلدارى خداوند به مؤمنان و تهديد كافران و مشركان حق گريز به انتقام و شكست

أليس اللّه بعزيز ذى انتقام

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه ذيل آيه شريفه _ كه از عزت و انتقام خداوند سخن گفته _ داراى لحن تهديدآميز است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 39 - 2

2 - هشدار و تهديد ، از وظايف پيامبراسلام ( ص ) در برخورد با كافران لجوج و حق ناپذير

قل ي_قوم اعملوا على مكانتكم إنّى ع_مل فسوف تعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 17 - 5

5 - تهديد شدن كافران لجوج و حق گريز ، به نزول عذاب الهى

فستعلمون كيف نذير

تهمتهاى حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 7 - 1

1- حق ناباوران كافر ، آيات الهى را سحر و جادوئى روشن قلمداد مى كردند .

و إذا تتلى عليهم ءاي_تنا بيّن_ت قال الذين كفروا . .. ه_ذا سحر

جهاد با حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

11 - انبياء - 21 - 109 - 4

4- پيامبر ( ص ) ، مشركان و كافران لجوج و حق ناپذير را به جنگ و جهاد تهديد كرد .

فإن تولّوا فقل ءاذنتكم على سواء

برداشت ياد شده بر اساس يكى از احتمالاتى است كه ميان مفسران در باره اين آيه مطرح است و آن اين كه جمله {آذنتكم على سواء} تهديد به جنگ و هشدار به جهاد است. مانند آيه {فانبذ إليهم على سواء} (انفال (8) آيه 58).

حتميت عذاب حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 19 - 2

2 - عذاب مردم حق ناپذير و لجوج ، امرى قطعى و سنت تغييرناپذير الهى

أفمن حقّ عليه كلمة العذاب أفأنت تنقذ من فى النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 12 - 8

8 - حكم خداوند به عذاب مشركان و كافران حق ناپذير ، قطعى و قابل نقض و تغيير نيست .

فالحكم للّه العلىّ الكبير

آمدن دو صفت {علىّ} و {كبير} براى خداوند (پس از ذكر حكم الهى درباره كافران و مشركان) مى تواند گوياى مطلب ياد شده باشد.

حتميت كيفر حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 55 - 15

15- كيفر دادن حق ناپذيران ، سنت ديرپاى الهى است .

و ما منع الناس أن يؤمنوا . .. إلاّ أن تأتيهم سنّة الأوّلين

اضافه {سنة} به {الأولين} اضافه مصدر به مفعول است و مراد، سنت خداوند درباره انسان هاى گذشته است.

حشراخروى حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10

- اسراء - 17 - 97 - 7

7- تأثير عقيده و عمل گمراهان حق ناپذير ، در قواى ادراكى و حسى ( چشم ، گوش و زبان ) آنان به هنگام حشر در قيامت

و نحشرهم يوم القي_مة على وجوههم عميًا و بكمًا و صمًّا

حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 8 - 18

18 _ پيمان شكنان ، مردمانى فاسق و منحرف از مسير حق

لايرقبوا فيكم . .. ذمة ... و أكثرهم فسقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 60 - 21

21- برخى از مردمان ، آن چنان حق ناپذيرند كه هيچ سخن حقى - هر چند كلام خدا باشد - در آنان كارساز نيست .

و نخوّفهم فما يزيدهم إلاّ طغي_نًا كبيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 45 - 9

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 7 - 1

1 - برخى از مردم اصلاً ، روحيه حق پذيرى ندارند و در صورت تلاوت آيات الهى بر آنان ، مستكبرانه از آن روى برمى گردانند .

و من الناس . .. و إذا تتلى عليه ءاي_تنا ولّى مستكبرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 69 - 3

3 - امكان پيدايش افرادى حق ناپذير و دين ستيز در جامعه ، با وجود شناخت كامل حق و حقانيت دين

ألم تر إلى الذين يج_دلون فى ءاي_ت اللّه أنّى يصرفون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16

- غافر - 40 - 78 - 12

12 - قيامت ، روز كشف زيان كارى اهل باطل

و خسر هنالك المبطلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 16 - 4

4 - وجود انسان هايى حق ناپذير در جامعه ، به رغم شناخت نشانه هاى درستى آن

إنّه كان لأي_تنا عنيدًا

{عنيد} و {عنود} به كسى گفته مى شود كه حق را شناخته است; ولى عمداً و آگاهانه با آن مخالفت مىورزد.

حق ناپذيران اهل كتاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 46 - 7

7 - وجود افرادى لجوج و حق ناپذير در ميان اهل كتاب كه سخن ملاطفت آميز با آنها ، بى فايده است .

و لاتج_دلوا أهل الكت_ب إلاّ بالتى هى أحسن إلاّ الذين ظلموا منهم

مراد از {ظلموا} به قرينه سياق، كسانى اند كه در حق ناپذيرى، لجاجت به خرج مى دهند و سخن نرم و آرام را، حمل بر ضعف مى كنند.

حق ناپذيران در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 102 - 9

9- خداوند ، از كافران حق ناپذير ، به وسيله شراره هاى دوزخ ، پذيرايى مى كند .

إنّا أعتدنا جهنّم للك_فرين نزلاً

كلمه {نُزُل} مى تواند اسم باشد براى چيزى كه به هنگام ورود ميهمان براى پذيرايى او مى آورند. اين نوع سخن، {تهّكم} بوده و براى استهزا به كار مى رود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 76 - 1،4

1 - كافران حق ناپذير و لجوج ، از درب هاى

گوناگون وارد جهنم خواهند شد .

ادخلوا أبوب جهنّم

4 - كافران حق ناپذير و لجوج ، براى هميشه در جهنم خواهند ماند .

ادخلوا أبوب جهنّم خ_لدين فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 17 - 2

2 - آتش دوزخ ، كيفر حق گريزان

تدعوا من أدبر و تولّى

حق ناپذيران و قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 36 - 3

3 - قرآن و كلام الهى ، داراى جاذبه بسيار ; حتى براى كافران لجوج و حق ناپذير

فمالِ الذين كفروا قبلك مهطعين

ختم قلب حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 80 - 1

1 - تأثيرناپذيرى برخى از انسان ها در برابر پيام انبيا ، على رغم روشنى و اصالت آن

إنّك على الحقّ المبين . إنّك لاتسمع الموتى ... إذا ولّوا مدبرين

آيه فوق بدين معنا است كه: اى پيامبر! با اين كه تو بر حقى _ آن هم حقى بس روشن و انكارناپذير _ اما در عين حال نبايد توقع داشته باشى كه سخنانت در دل همگان تأثير كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 24 - 6

6- توبيخ الهى نسبت به حق گريزان ، به خاطر بسته بودن قلب و روح آنان بر آيات ژرف قرآن

أفلايتدبّرون القرءان أم على قلوب أقفالها

برداشت بالا، بر اين اساس است كه {أم} به معناى {بل} و براى اضراب انتقالى باشد.

دشمنى با حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40

- 10 - 1

1 - اعلام بغض و دشمنى شديد خداوند نسبت به كافران لجوج و حق ناپذير در قيامت

إنّ الذين كفروا ينادون لمقت اللّه أكبر من مقتكم أنفسكم إذ تدعون إلى الإيم_ن فتكف

{مقت} به معناى بغض شديد است.

دشمنى حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 2 - 1

1 - رو به رو شدن قرآن و پيامبراسلام ، با مخالفت كافران سركش ، متكبر ، ستيزه جو و حق ناپذير

و القرءان ذى الذكر . بل الذين كفروا فى عزّة و شقاق

{عزت} در اصل به معناى رفعت و سرافرازى است; ولى هرگاه احساس عزت برخاسته از عوامل ناصواب (مانند غرور و خودپسندى) باشد، اين واژه در معناى غرور و تكبّر به كار مى رود. در آيه شريفه نيز در همين معنا به كار رفته است. {شقاق} به معناى مخالفت است و مقصود از آن در اين آيه، مخالفت با پيامبراسلام و قرآن است. گفتنى است تنكير {عزت} و {شقاق} دلالت بر شدت آن دو دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 24 - 3

3 - تهديد شدن كافران حق ناپذير به عذاب الهى ، به سبب دشمنى ها و كارشكنى هاى آنان نسبت به رسالت پيامبراسلام

فسيعلمون من أضعف ناصرًا و أقلّ عددًا

دعوت از حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 21 - 17

17 - شيطان ، فراخوان حق ناپذيران به دوزخ

كان الشيط_ن يدعوهم إلى عذاب السعير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج -

70 - 17 - 1

1 - آتش دوزخ ، مجرمان و حق گريزان را به سوى خود فرامى خواند .

تدعوا من أدبر و تولّى

روش اصلاح حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 102 - 13

13- انذار پس از تبيين حق ، وسيله اى است در جهت اصلاح حق ناپذيران

لقد علمت . .. و إنى لأظنّك ي_فرعون مثبورًا

ذكر {إنى لأظنّك يافرعون مثبوراً} پس از ارائه معجزه و رد آن از سوى فرعون، احتمال دارد وارد شدن از در تهديد براى اصلاح باشد.

روش برخورد با حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 68 - 7

7 _ لزوم پرهيز از بحثها و مجادله هاى بى ثمر با كسانى كه در جستجوى حقيقت نيستند.

الذين يخوضون . .. فأعرض عنهم حتى يخوضوا فى حديث غيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 91 - 26

26 _ ضرورت اكتفا كردن به ابلاغ و پرهيز از بحث و مجادله با كسانى كه روحيه عناد و لجاجت داشته و حق ناپذيرند.

قل الله ثم ذرهم فى خوضهم يلعبون

روش برخورد حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 99 - 11

11- تنها شيوه حق ناپذيران ستم پيشه در برخورد با آيات الهى ، انكار آنهاست .

فأبى الظ_لمون إلاّ كفورًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 47 - 6

6 - جدى نگرفتن پيام حق و برخورد هوچى گرانه با آن ، شيوه

مستمر اهل باطل

فلمّا جاءهم ب_اي_تنا إذا هم منها يضحكون

زمينه علم حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 24 - 2

2 - كافران لجوج و حق ناپذير ، تنها به هنگام مشاهده نشانه هاى نزول عذاب الهى ، به ناتوانى و بى پناهى خود پى مى برند .

حتّى إذا رأوا ما يوعدون فسيعلمون من أضعف ناصرًا و أقلّ عددًا

زمينه گمراهى حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 163 - 2

2 - آيين شرك و بت پرستى ، تنها در انسان هاى بدطينت و حق گريز زمينه تأثير و نفوذ دارد .

ما أنتم عليه بف_تنين . إلاّ من هو صال الجحيم

زيانكارى حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 85 - 4

4 - آشكار شدن خسارت و زيان كارى مشركان و كافران قدرتمند و حق ناپذير ، به وقت نزول عذاب الهى بر ايشان در دنيا

لمّا رأوا بأسنا . .. و خسر هنالك الك_فرون

سختى كيفر حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 5 - 12

12 - عقوبت دنيايى مردم حق ناپذير و ستيزه جو از اقوام گذشته ( چون قوم نوحو . . . ) مجازاتى سخت ، شگفت آور و درس آموز

فأخذتهم فكيف كان عقاب

برداشت يادشده از استفهام تعجيبى {كيف} استفاده مى شود.

سرزنش حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 24 - 1،6

1- توبيخ بيماردلان حق گريز

، از سوى خداوند به خاطر نينديشيدن در ژرفاى مفاهيم قرآن

أفلايتدبّرون القرءان

6- توبيخ الهى نسبت به حق گريزان ، به خاطر بسته بودن قلب و روح آنان بر آيات ژرف قرآن

أفلايتدبّرون القرءان أم على قلوب أقفالها

برداشت بالا، بر اين اساس است كه {أم} به معناى {بل} و براى اضراب انتقالى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 21 - 4

4 - توبيخ حق ناباوران ، به خاطر نينديشيدن به ژرفاى مظاهر هستى و اكتفا به نگاهى سطحى

و فى الأرض ءاي_ت . .. و فى أنفسكم أفلاتبصرون

توبيخ، از تعبير {أفلاتبصرون} استفاده مى شود و با توجه به اين كه ماده {تبصرون} به معناى نگاه همراه با تحقيق و تأمل است، استفاده مى شود كه مشكل كافران، سطحى نگرى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 40 - 8

8 - قدرت هاى فرعونى و حق ناپذير ، محكوم به سرزنش شدن و تحقير در گستره تاريخ *

فنبذن_هم فى اليمّ و هو مليم

تعبير {و هو مليم} مى تواند نظر به ملامت شدن قدرت هاى حق ناپذير از سوى انديشهورزان و نظارت گران تاريخ بشر، داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 33 - 1

1 - روى گردانان از راه حق و هدايت ، مورد توبيخ و سرزنش خداوند

أفرءيت الذى تولّى

سرگردانى اخروى حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 72 - 5

5- حق ناپذيران ، در صحنه آخرت متحير و سرگردان مى شوند .

و

من كان فى ه_ذه أعمى . .. أضلّ سبيلاً

سطحى نگرى حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 21 - 4

4 - توبيخ حق ناباوران ، به خاطر نينديشيدن به ژرفاى مظاهر هستى و اكتفا به نگاهى سطحى

و فى الأرض ءاي_ت . .. و فى أنفسكم أفلاتبصرون

توبيخ، از تعبير {أفلاتبصرون} استفاده مى شود و با توجه به اين كه ماده {تبصرون} به معناى نگاه همراه با تحقيق و تأمل است، استفاده مى شود كه مشكل كافران، سطحى نگرى است.

سنت هلاكت حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 8 - 7

7 - نابودى تمدن ها و جوامع حق ناپذير ، سنت الهى است .

و ما يأتيهم من نبىّ . .. فأهلكنا أشدّ منهم بطشًا

طرح بعثت پيامبران در طول تاريخ و مواجه شدن آنان با مخالفت و استهزا و يادآورى نابودى مخالفان، مى تواند اشاره به سنت بودن اين جريان داشته باشد.

سنگينى گوش حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 57 - 13

13- محروم شدن حقْ ناپذيران از گوش سپارى به آيات الهى و توجه به آن ، بازتاب عملكرد خود آنها است .

فأعرض عنها . .. إنّا جعلنا ... فى ءاذانهم وقرًا

شكست حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 109 - 11

11- پيامبر ( ص ) ، پيروزى اسلام را به مشركان و كافران حق ناپذير يادآور شد و شكستشان را به آنان هشدار داد .

و إن

أدرى أقريب أم بعيد ماتوعدون

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه مقصود از {ماتوعدون} پيروزى اسلام و شكست جبهه شرك و كفر باشد. گفتنى است كه جمله {أنّ الأرض يرثها عبادى الصالحون} در آيه 105 مؤيد همين ديدگاه است.

شگفتى حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 19 - 3

3 - حق ناپذيرى و انديشه دين ستيزانه ، عملى شگفت انگيز و به دور از شأن انسان

فقتل كيف قدّر

{كيف}، در اين آيه براى تعجب است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 20 - 3

3 - حق ناپذيرى و انديشه دين ستيزانه ، عملى بس شگفت انگيز و به دور از شأن انسان

ثمّ قتل كيف قدّر

شگفتى كيفر حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 5 - 12

12 - عقوبت دنيايى مردم حق ناپذير و ستيزه جو از اقوام گذشته ( چون قوم نوحو . . . ) مجازاتى سخت ، شگفت آور و درس آموز

فأخذتهم فكيف كان عقاب

برداشت يادشده از استفهام تعجيبى {كيف} استفاده مى شود.

ضيق صدر حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 125 - 7

7 _ ضيق صدر و سختى دل در پذيرش حق، كيفرى از جانب خداوند براى حق ناپذيران است.

يجعل صدره ضيقا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 126 - 2

2 _ گمراه كردن حقگريزان با ضيق صدر و هدايت حقپويان با شرح صدر، صراط مستقيم

پروردگار و سنت استوار اوست.

فمن يرد الله ان يهديه . .. هذا صرط ربك مستقيما

ظاهراً مشاراليه {هذا} مفاد آيه قبل است كه به منزله نتيجه اى بر آيات گذشته بود. بنابراين {هذا} اشاره به شرح صدر و ضيق صدر و ... است.

طغيان حق ناپذيران مكّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 60 - 19،20

19- حق ناپذيران مكه در برابر انذار و بيم خداوند ، نه تنها تسليم نشدند ; بلكه جز سركشى و طغيان بيشتر ، چيزى بر آنها افزوده نشد .

و نخوّفهم فما يزيدهم إلاّ طغي_نًا

هر چند ضمير {هم} به {الناس} برمى گردد و شامل همه مردم مى شود، ولى به قرينه و {و ما يزيدهم} مى توان استفاده كرد كه مرجع {هم} انسانهايى اند كه اصل طغيان در وجودشان هست و با مواعظ الهى تشديد مى شود.

20- روى آوردن حق ناپذيران مكه به سركشى ها و جرايمى بس بزرگتر ، پس از انذار هاى هشدار دهنده الهى

و نخوّفهم فما يزيدهم إلاّ طغي_نًا كبيرًا

ظلم حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 82 - 11

11- كافران حق ناپذير ، ظالمند و از موهبت رحمت و شفابخشى قرآن ، تنها خسارت و زيان به ارمغان مى برند .

شفاء و رحمة للمؤمنين و لايزيد الظ_لمين إلاّ خسارًا

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه مراد از {ظالمين} _ به قرينه مقابله با {مؤمنين} _ كافران باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 99 - 11

11- تنها شيوه حق ناپذيران ستم

پيشه در برخورد با آيات الهى ، انكار آنهاست .

فأبى الظ_لمون إلاّ كفورًا

عبرت از كيفر دنيوى حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 5 - 12

12 - عقوبت دنيايى مردم حق ناپذير و ستيزه جو از اقوام گذشته ( چون قوم نوحو . . . ) مجازاتى سخت ، شگفت آور و درس آموز

فأخذتهم فكيف كان عقاب

برداشت يادشده از استفهام تعجيبى {كيف} استفاده مى شود.

عجز حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 24 - 2

2 - كافران لجوج و حق ناپذير ، تنها به هنگام مشاهده نشانه هاى نزول عذاب الهى ، به ناتوانى و بى پناهى خود پى مى برند .

حتّى إذا رأوا ما يوعدون فسيعلمون من أضعف ناصرًا و أقلّ عددًا

عذاب اخروى حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 10 - 9

9 - عذاب سخت و جانكاه روز قيامت ، فرجام كافران حق ناپذير

و لهم عذاب عظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 24 - 4

4_ حق پوشان لجوج و معاند ، مستحق آتش دوزخ ; و نه ناآگاهان ره نيافته به حق *

ألقيا فى جهنّم كلّ كفّار عنيد

وصف {كفّار} و {عنيد} مشعر به عليت است; يعنى، آنچه آدمى را به سوى دوزخ مى كشاند، انكار لجوجانه و حق ستيزانه است و نه صرف انكار ناشى از جهل و نرسيدن به حق; گرچه ظاهراً به چنين فردى نيز {كافر} اطلاق مى شود.

عذاب استيصال حق

ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 41 - 3

3 - تگذيب گران حق ستيز ، سزاوار عذاب مرگ بار استيصال

فأخذتهم الصيحة بالحقّ

كلمه {بالحقّ} را به دو صورت مى توان تفسير كرد: الف) جامعه پس از نوح، به خاطر كفر و تكذيب گرى شان، مستحق عذاب بودند. ب) نزول عذاب صيحه بر آن قوم، حكمى بر پايه حق و عدل بود. برداشت فوق، براساس تفسير اول مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 47 - 5

5 - كفرپيشگان حق ناپذير ، در معرض عذاب استيصال

و لولا أن تصيبهم مصيبة

واژه {مصيبة} در آيه، هم شامل عذاب استيصال مى شود و هم شامل عذاب اخروى، برداشت ياد شده بر پايه احتمال اول است.

عذاب حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 69 - 2

2- انسان هاى ناسپاس و روى گردان از حق ، هيچ گاه و در هيچ شرايطى ، از عذاب و كيفر دنيوى خداوند ، در دريا و خشكى در امان نيستند .

فلمّا نج_ّكم إلى البرّ أعرضتم . .. أم أمنتم أن يعيدكم فيه تارة أخرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 110 - 2

2- كافران و مشركان حق ناپذير ، به عذاب و كيفر الهى تهديد شدند .

إنّه يعلم الجهر من القول و يعلم ماتكتمون

تذكر به اين كه خداوند به سخنان آشكار و توطئه ها و اسرار مشركان و كافران آگاه است، در حقيقت تهديد آنان و هشدارى به كيفر

و عذاب شدن آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 84 - 4

4 - عده اى از مردم آن چنان لجوج و حق ناپذيراند كه تنها با مشاهده عذاب الهى راه درست را مى پيمايند .

فلمّا رأوا بأسنا قالوا ءامنّا باللّه وحده و كفرنا بما كنّا به مشركين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 28 - 7

7 - كافران حق ناپذير و لجوج ، در معرض عذاب الهى قرار دارند .

فمن يجير الك_فرين من عذاب أليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 20 - 2

2 - كافران حق ناپذيز و انديشه گر عليه دين ، مستحق شديدترين عقوبت و نابودى اند .

ثمّ قتل كيف قدّر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 24 - 3

3 - جهان آخرت ، عرصه گرفتارى كافران حق گريز به بزرگ ترين عذاب هاى الهى است .

العذاب الأكبر

به قرينه آيه بعد، مراد از {العذاب الأكبر} عذابى است كه كافران در آخرت، به آن گرفتار خواهند شد.

عصيان حق ناپذيران مكّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 60 - 19

19- حق ناپذيران مكه در برابر انذار و بيم خداوند ، نه تنها تسليم نشدند ; بلكه جز سركشى و طغيان بيشتر ، چيزى بر آنها افزوده نشد .

و نخوّفهم فما يزيدهم إلاّ طغي_نًا

هر چند ضمير {هم} به {الناس} برمى گردد و شامل همه مردم مى شود، ولى به قرينه و {و

ما يزيدهم} مى توان استفاده كرد كه مرجع {هم} انسانهايى اند كه اصل طغيان در وجودشان هست و با مواعظ الهى تشديد مى شود.

عوامل زيان حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 82 - 11

11- كافران حق ناپذير ، ظالمند و از موهبت رحمت و شفابخشى قرآن ، تنها خسارت و زيان به ارمغان مى برند .

شفاء و رحمة للمؤمنين و لايزيد الظ_لمين إلاّ خسارًا

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه مراد از {ظالمين} _ به قرينه مقابله با {مؤمنين} _ كافران باشند.

فرجام حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 89 - 5

5 - حق ناپذيران لجوج ، شاهد بازتاب كفر و شرك خويش در فرجامى نه چندان دور

فسوف يعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 10 - 9

9 - عذاب سخت و جانكاه روز قيامت ، فرجام كافران حق ناپذير

و لهم عذاب عظيم

فلسفه تأخير عذاب حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 111 - 3

3- تأخير عذاب و كيفر مشركان و كافران حق ناپذير ، به خاطر بهره بردن ناچيز و موقتى آنان از متاع هاى دنيوى است .

إن أدرى لعلّه . .. مت_ع إلى حين

فلسفه تأخير عذاب حق ناپذيران صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 111 - 1

1- آزمايش كافران و مشركان حق ناپذير صدراسلام ، فلسفه به تأخير افتادن عذاب آنان و نامعلوم

بودن زمان شكست آنها است .

و إن أدرى لعلّه فتنة لكم

ضمير {لعلّه} به نكته اى برمى گردد كه از دو آيه قبل استفاده مى شود. آن نكته، مسأله تأخير عذاب كافران و مشركان و يا نامعلوم بودن زمان شكست آنان و پيروزى مسلمين است.

فلسفه تهديد حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 24 - 3

3 - تهديد شدن كافران حق ناپذير به عذاب الهى ، به سبب دشمنى ها و كارشكنى هاى آنان نسبت به رسالت پيامبراسلام

فسيعلمون من أضعف ناصرًا و أقلّ عددًا

فلسفه مهلت به حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 42 - 4

4 - تأخير خداوند در انتقام گرفتن از حق گريزان ، مهلتى به ايشان و احترامى به وجود پيامبر ( ص )

فإمّا نذهبنّ بك . .. فإنّا عليهم مقتدرون

از آيه قبل استفاده شد كه اگر پيامبر رحلت كند، خداوند از مخالفان حق ستيز او انتقام خواهد گرفت. مفهوم اين سخن آن است كه حضور پيامبر(ص) مانع تسريع در انتقام است; ولى اين مانع، قطعى نيست و خداوند مى تواند حتى در زمان حضور پيامبر(ص)، مخالفان دين را مجازات كند.

قضاوت بين محمد(ص) و حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 112 - 1

1- درخواست پيامبر ( ص ) از پروردگار در باره داورى به حق ، بين خود و مشركان و كافران حق ناپذير

ق_ل ربّ احكم بالحقّ

كرى حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال -

8 - 22 - 2

2 _ آنان كه حقايق دينى را ناشنيده گيرند ، كرند و آنان كه حقايق دينى را بازگو نكنند ، لالند و آنان كه معارف الهى را درك نكنند ، فاقد عقلند .

إن شر الدواب عند اللّه الصم البكم الذين لايعقلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 52 - 2

2 - حق گريزان ، انسان هايى هستند همانند مردگان كَر

فإنّك لاتسمع الموتى و لاتسمع الصمّ الدعاء إذا ولّوا مدبرين

{فاء} در {فإنّك} فصيحه است و بر كلام مقدرى دلالت مى كند كه مى تواند چنين باشد: {حال كه آنان، كفر را بر ايمان برگزيده اند، مانند مردگان اند}.

كيفر حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 71 - 4

4 _ كيفر حق ناپذيران ، در راستاى ربوبيت الهى بر جامعه انسانى است .

قد وقع عليكم من ربكم رجس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 36 - 10

10 _ قيامت روز رسيدگى به كار حق پذيران و حق ناپذيران و پاداش و مجازات آنهاست.

إنما يستجيب الذين يسمعون و الموتى يبعثهم اللّه ثم إليه يرجعون

جمله {ثمّ إليه يرجعون} ظاهراً تذليلى براى تمامى آيه است. يعنى هم پاسخ دهندگان و هم مرده دلان جملگى در قيامت مبعوث شده و به نتايج اعمال خود مى رسند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 125 - 7

7 _ ضيق صدر و سختى دل در پذيرش حق، كيفرى از جانب خداوند براى حق ناپذيران است.

يجعل صدره

ضيقا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 102 - 9

9- خداوند ، از كافران حق ناپذير ، به وسيله شراره هاى دوزخ ، پذيرايى مى كند .

إنّا أعتدنا جهنّم للك_فرين نزلاً

كلمه {نُزُل} مى تواند اسم باشد براى چيزى كه به هنگام ورود ميهمان براى پذيرايى او مى آورند. اين نوع سخن، {تهّكم} بوده و براى استهزا به كار مى رود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 110 - 2

2- كافران و مشركان حق ناپذير ، به عذاب و كيفر الهى تهديد شدند .

إنّه يعلم الجهر من القول و يعلم ماتكتمون

تذكر به اين كه خداوند به سخنان آشكار و توطئه ها و اسرار مشركان و كافران آگاه است، در حقيقت تهديد آنان و هشدارى به كيفر و عذاب شدن آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 41 - 3

3 - تگذيب گران حق ستيز ، سزاوار عذاب مرگ بار استيصال

فأخذتهم الصيحة بالحقّ

كلمه {بالحقّ} را به دو صورت مى توان تفسير كرد: الف) جامعه پس از نوح، به خاطر كفر و تكذيب گرى شان، مستحق عذاب بودند. ب) نزول عذاب صيحه بر آن قوم، حكمى بر پايه حق و عدل بود. برداشت فوق، براساس تفسير اول مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 54 - 7

7 - مجازات الهى ، در انتظار فرقه گرايان حق ناپذير

فذرهم فى غمرتهم حتّى حين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31

- 24 - 5

5 - خداوند ، كافران حق ناپذير را ، به سرعت مجازات نمى كند و به آنها مدتى مهلت مى دهد .

نمتّعهم قليلاً ثمّ نضطرّهم

احتمال دارد {قليلاً} صفت براى مفعول به {نمتّع } باشد كه {زماناً} است. بنابراين، مفاد آيه چنين مى شود: {به آنان، مدت كوتاهى مهلت مى دهيم و سپس آنان را روانه عذاب جهنم مى كنيم.}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 36 - 6

6 - عذاب دائمى و بى تخفيف ، كيفر تمامى كافران حق ناپذير

كذلك نجزى كلّ كفور

{كفور} صيغه مبالغه از ماده {كفر} و يا {كفران} مى باشد. برداشت ياد شده مبتنى بر احتمال نخست است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 43 - 11

11 - حق گرايان برخوردار از مغفرت الهى ، و ملحدان و حق ناپذيران رويارو با مجازات دردناك او

مايقال لك إلاّ ما قد قيل للرسل . .. إنّ ربّك لذو مغفرة

در آيات پيشين، قرآن پيامى حق معرفى شده است كه ملحدان با ايجاد شبهه در آن سعى مى كردند پيامبر(ص) را مورد انكار قرار دهند. اكنون در اين آيه خداوند به غفران و عقاب خود اشاره كرده كه غفران منطبق بر حق گرايان و عقاب درباره ملحدان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 49 - 11

11 - مجازات حق ناپذيران ، پيمان خداوند با پيامبران خويش

ادع لنا ربّك بما عهد عندك إنّنا لمهتدون

با توجه به سياق آيات _ كه راجع به عذاب است _ استفاده مى شود كه

عهد الهى همان عذاب هدايت ناپذيران است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 17 - 2

2 - آتش دوزخ ، كيفر حق گريزان

تدعوا من أدبر و تولّى

كيفر دنيوى حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 69 - 2

2- انسان هاى ناسپاس و روى گردان از حق ، هيچ گاه و در هيچ شرايطى ، از عذاب و كيفر دنيوى خداوند ، در دريا و خشكى در امان نيستند .

فلمّا نج_ّكم إلى البرّ أعرضتم . .. أم أمنتم أن يعيدكم فيه تارة أخرى

گمراهى حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 126 - 2

2 _ گمراه كردن حقگريزان با ضيق صدر و هدايت حقپويان با شرح صدر، صراط مستقيم پروردگار و سنت استوار اوست.

فمن يرد الله ان يهديه . .. هذا صرط ربك مستقيما

ظاهراً مشاراليه {هذا} مفاد آيه قبل است كه به منزله نتيجه اى بر آيات گذشته بود. بنابراين {هذا} اشاره به شرح صدر و ضيق صدر و ... است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 52 - 12

12 - پيامبر ( ص ) نيز ، توانِ بيرون آوردن افراد حق گريز را از گمراهى ، ندارد .

فإنّك لاتسمع الموتى و لاتسمع الصمّ الدعاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 53 - 4

4 - كافران حق ناپذير ، در گمراهى و ضلالت ، غوطهورند .

و ما أنت به_د العمى عن ضل_لتهم

لجاجت

حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 91 - 26

26 _ ضرورت اكتفا كردن به ابلاغ و پرهيز از بحث و مجادله با كسانى كه روحيه عناد و لجاجت داشته و حق ناپذيرند.

قل الله ثم ذرهم فى خوضهم يلعبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 104 - 2

2- روشن ترين دلايل الهى ، در قلب حق ناپذيران لجوج تأثير نمى كند .

لسان الذى يلحدون إليه أعجمىّ و ه_ذا لسان عربىّ مبين . إن الذين لايؤمنون ... لايه

در آيه قبل خداوند با روشن ترين بيان حقانيت قرآن را مبرهن ساخت. در اين آيه نيز مى فرمايد: آن دليل با همه روشنى براى آنان كه تصميم به ايمان آوردن ندارند، بى ثمر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 52 - 3

3 - كافرانِ رويگردان از حق ، با لجاجت و تعصّب خويش در برابر حق ، ظرفيت و صلاحيت حق پذيرى را از دست مى دهند .

يكفرون . .. فإنّك لاتسمع الموتى ... إذا ولّوا مدبرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 19 - 5

5 - برخى از مردم ، چنان هدايت ناپذير و حق گريزاند كه حتى سخنان پيامبران نيز در آنان كارساز نيست .

أفأنت تنقذ من فى النار

ترديدى نيست بر كسانى عذاب الهى قطعى خواهد شد كه هيچ اميدى به هدايت آنان نباشد. بنابراين مى توان استفاده كرد كه هدايت اين گروه امكان پذير نخواهد بود، حتى اگر هادى شخصيتى چون

رسول اللّه باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 24 - 4

4_ حق پوشان لجوج و معاند ، مستحق آتش دوزخ ; و نه ناآگاهان ره نيافته به حق *

ألقيا فى جهنّم كلّ كفّار عنيد

وصف {كفّار} و {عنيد} مشعر به عليت است; يعنى، آنچه آدمى را به سوى دوزخ مى كشاند، انكار لجوجانه و حق ستيزانه است و نه صرف انكار ناشى از جهل و نرسيدن به حق; گرچه ظاهراً به چنين فردى نيز {كافر} اطلاق مى شود.

لعن بر حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 23 - 3

3- جواز لعن و نفرين حق گريزانِ فسادانگيز و فاقد عواطف انسانى

أول_ئك الذين لعنهم اللّه

اعلام خداوند به ملعون بودن حق گريزان، نشانگر آن است كه لعن آن گروه، مورد رضاى الهى و هماهنگ با اراده او است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 19 - 4

4 - جواز نفرين و دعا ، عليه كافران حق ناپذير و دين ستيز

فقتل كيف قدّر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 20 - 4

4 - جواز نفرين و دعا ، عليه كافران حق ناپذير و دين ستيز

ثمّ قتل كيف قدّر

محروميت حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 104 - 1

1- كسانى كه بر كفر اصرار ورزيده و از سر لجاجت حق را نمى پذيرند ، محروم از هدايت الهى اند .

إن الذين لايؤمنون بأي_ت الله لايهديهم الله

فعل

مضارع {لايؤمنون} دلالت بر استمرار دارد و با توجه به اينكه قرآن به زبان روشن و فصيح نازل گرديده است، ولى در عين حال كافران به آن ايمان نياورده اند، مى تواند لجاجت و روح حق ناپذيرى آنان را برساند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 52 - 1

1 - معاندانِ حق گريز ، از هدايت و ارشاد پيامبر ( ص ) تأثيرناپذيرند .

فإنّك لاتسمع الموتى . .. إذا ولّوا مدبرين

{إذا ولّوا} (آنان، آنگاه كه روى برمى گردانند) قرينه است بر اين كه مراد از {الموتى} كسانى اند كه از حق گريزان اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 53 - 1

1 - كافران حق ناپذير ، از حيات معنوى و امتيازات بشرى ، محروم اند .

و ما أنت به_د العمى عن ضل_لتهم

در آيه، كسانى كه پيامبر(ص) نيز توان خارج كردن آنها را، از گمراهى ندارد، به كوران تشبيه شده اند و مراد از آنها كافران اند. تشبيه كافران به كوران، استعاره مصرحه است و {هادى}، استعاره كنايى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 8 - 2

2 - كافران و مشركان لجوج و حق ناپذير ، محروم از فهم صحيح حقايق الهى

إنّا جعلنا فى أعن_قهم أغل_لاً. .. فهم مقمحون

از تشبيه كافران لجوج و حق ناپذير به انسان هايى كه چون اسيران، غل و زنجير بر گردن دارند و سرهايشان بالا مانده و از ديدن اطراف خويش محروم اند، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

15 - يس - 36 - 9 - 2

2 - مشركان و كافرانِ لجوج و حق ناپذير ، محروم از شناخت صحيح حقايق الهى و فاقد بصيرت و بينايى

فأغشين_هم فهم لايبصرون

{إغشاء} (مصدر {أغشينا}) به معناى قرار دادن پرده بر چيزى است كه آن را بپوشاند. در جمله {فأغشيناهم} نيز مضافى در تقدير است; يعنى، {فأغشينا أبصارهم}.

محمد(ص) و حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 88 - 1

1 - خداوند ، آگاه به شكوه پيامبر ( ص ) از قوم حق ناپذير خويش

و قيله ي_ربّ إنّ ه_ؤلاء قوم لايؤمنون

{قيل}، مصدر براى {قال} و عطف بر {الساعة} است; يعنى، {و عنده علم قيله}.

مردگى حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 52 - 2

2 - حق گريزان ، انسان هايى هستند همانند مردگان كَر

فإنّك لاتسمع الموتى و لاتسمع الصمّ الدعاء إذا ولّوا مدبرين

{فاء} در {فإنّك} فصيحه است و بر كلام مقدرى دلالت مى كند كه مى تواند چنين باشد: {حال كه آنان، كفر را بر ايمان برگزيده اند، مانند مردگان اند}.

معجزه براى حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 59 - 18

18- اعطاى معجزه به امت هاى حق ناپذير و تكذيب كننده آيات الهى ، كارى بيهوده و دور از ساحت خداست .

و ما منعنا أن نرسل . .. و ما نرسل بالأي_ت إلاّ تخويفًا

عبارت {و ما نرسل بالأيات إلاّ تخويفاً}(ما معجزات را جز براى بيم دادن نفرستاديم) مى تواند توضيحى باشد براى امتناع خداوند

از ارائه معجزه به امتهاى بعدى به خاطر تكذيب شدن معجزات توسط پيشينيان. با اين بيان كه هدف از ارائه معجزه بيم دادن است. وقتى امتها آن را تكذيب كنند، ارائه آن لغو و بيهوده خواهد بود و چنين امرى از ساحت خداوند به دور است.

موضعگيرى عليه حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 35 - 6

6 - لزوم موضع گرفتن و بى تفاوت نبودن در برابر دشمنان ديانت و ستيزه جويان حق ناپذير

الذين يج_دلون فى ءاي_ت اللّه . .. كبر مقتًا ... عند الذين ءامنوا

نفرين بر حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 23 - 3

3- جواز لعن و نفرين حق گريزانِ فسادانگيز و فاقد عواطف انسانى

أول_ئك الذين لعنهم اللّه

اعلام خداوند به ملعون بودن حق گريزان، نشانگر آن است كه لعن آن گروه، مورد رضاى الهى و هماهنگ با اراده او است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 26 - 3،4

3 - كافران و بت پرستان حق ناپذير ، مستحق نفرين و نابودى اند .

و قال نوح ربّ لاتذر على الأرض من الك_فرين ديّارًا

4 - نفرين عليه كافران و بت پرستان حق ناپذير _ پس از نااميدى از هدايت آنان _ امرى پسنديده و روا

و قال نوح ربّ لاتذر على الأرض من الك_فرين ديّارًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 28 - 17

17 - مؤمنان نمى توانند در برابر جامعه خويش بى تفاوت باشند ; بلكه بايد براى

دوستان و همكيشان خود ، خيرخواه و نسبت به كافران و دشمنانِ اصلاح ناپذير ، آرزوى نابودى كنند .

ربّ اغفر لى . .. و للمؤمنين و المؤمن_ت و لاتزد الظ_لمين إلاّ تبارًا

برداشت ياد شده، از دعاى خير نوح(ع) براى مؤمنان و نفرين عليه كافران و دشمنان دعوتش، استفاده مى شود.

نقش حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 57 - 18

18- سرسختى برخى از افراد در برابر حق ، نبايد مايه دل سردى و نگرانى پيشوايان و مبلّغان دين گردد .

و إن تدعهم إلى الهدى فلن يهتدوا إذًا أبدًا

وقت شكست حق ناپذيران صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 111 - 1

1- آزمايش كافران و مشركان حق ناپذير صدراسلام ، فلسفه به تأخير افتادن عذاب آنان و نامعلوم بودن زمان شكست آنها است .

و إن أدرى لعلّه فتنة لكم

ضمير {لعلّه} به نكته اى برمى گردد كه از دو آيه قبل استفاده مى شود. آن نكته، مسأله تأخير عذاب كافران و مشركان و يا نامعلوم بودن زمان شكست آنان و پيروزى مسلمين است.

وقت عذاب حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 109 - 12،13

12- پيامبر ( ص ) ، آگاه نبودن خود از زمان دقيق وقوع عذاب الهى بر مشركان و كافران لجوج و پيروزى قطعى مسلمانان بر آنان را به مردم اعلام كرد .

و إن أدرى أقريب أم بعيد ماتوعدون

{إن} در {إن أدرى} نافيه است.

13- محدوديت علم پيامبر ( ص ) نسبت به زمان وقوع عذاب بر

مشركان و كافران حق ناپذير و زمان دقيق پيروزى قطعى مسلمانان بر آنان

إن أدرى أقريب أم بعيد ماتوعدون

هدايت حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 42 - 7،8

7 _ ارشاد مردمى كه از پذيرفتن حق صريح و روشن سر باز مى زنند ، عملى بى نتيجه است .

و منهم من يستمعون إليك أفأنت تسمع الصمّ و لو كانوا لا يعقلون

8 _ هيچ كس حتى پيامبر ( ص ) ، نمى تواند مردمى را كه از پذيرفتن حق صريح و روشن سر باز مى زنند ، ارشاد كند .

و منهم من يستمعون إليك أفأنت تسمع الصمّ و لو كانوا لا يعقلون

هدايت ناپذيرى حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 125 - 10

10 _ راه يافتن حق (اسلام) به قلب حق ناپذير، مانند صعود در آسمان دشوار و يا غيرممكن است.

و من يرد أن يضله يجعل صدره ضيقا حرجا كأنما يصعد فى السماء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 104 - 2

2- روشن ترين دلايل الهى ، در قلب حق ناپذيران لجوج تأثير نمى كند .

لسان الذى يلحدون إليه أعجمىّ و ه_ذا لسان عربىّ مبين . إن الذين لايؤمنون ... لايه

در آيه قبل خداوند با روشن ترين بيان حقانيت قرآن را مبرهن ساخت. در اين آيه نيز مى فرمايد: آن دليل با همه روشنى براى آنان كه تصميم به ايمان آوردن ندارند، بى ثمر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 -

53 - 5

5 - بيرون آوردن كافران حق گريز _ به هر نحو ممكن _ از گمراهى ، نه كار پيامبر است و نه در توان او است .

و ما أنت به_د العمى عن ضل_لتهم

هشدار به حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 110 - 2

2- كافران و مشركان حق ناپذير ، به عذاب و كيفر الهى تهديد شدند .

إنّه يعلم الجهر من القول و يعلم ماتكتمون

تذكر به اين كه خداوند به سخنان آشكار و توطئه ها و اسرار مشركان و كافران آگاه است، در حقيقت تهديد آنان و هشدارى به كيفر و عذاب شدن آنان است.

هشدار به حق ناپذيران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 27 - 3

3- تذكر به هلاكت اقوامى كافر در اطراف مكه ، هشدارى به مكيان حق ناپذير

و لقد أهلكنا ما حولكم من القرى

مخاطب {كم} مشركان مكه اند.

هلاكت حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 41 - 5

5 - تبديل شدن كافران حق ستيز به موجوداتى بى جان _ همچون خس و خاشاك _ در پى نزول عذاب

فجعلن_هم غثاءً

{جعل} (مصدر {جعلنا}) در جمله بالا، به معناى گردانيدن و تغيير دادن از صورتى يا حالتى، به صورت يا حالت ديگر است. {غثاء} نيز به خس و خاشاك روى آب گفته مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 19 - 2

2 - كافران حق ناپذير و انديشه گر عليه دين ، مستحق هلاكت

و نابودى اند .

إنّه فكّر و قدّر . فقتل كيف قدّر

يأس از هدايت حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 26 - 4

4 - نفرين عليه كافران و بت پرستان حق ناپذير _ پس از نااميدى از هدايت آنان _ امرى پسنديده و روا

و قال نوح ربّ لاتذر على الأرض من الك_فرين ديّارًا

يأس حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 11 - 10

10 - يأس و نااميدى شديد كافران حق ناپذير ، از نجات خويش از عذاب الهى

فهل إلى خروج من سبيل

مفسران بر اين باوراند كه چنين سخنى، از زبان كسانى صادر مى شود كه يأس و نااميدى بر وجود آنان چيره شده باشد.

حق ناپذيران مكّه

بى تأثيرى انذار بر حق ناپذيران مكّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 60 - 20

20- روى آوردن حق ناپذيران مكه به سركشى ها و جرايمى بس بزرگتر ، پس از انذار هاى هشدار دهنده الهى

و نخوّفهم فما يزيدهم إلاّ طغي_نًا كبيرًا

طغيان حق ناپذيران مكّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 60 - 19،20

19- حق ناپذيران مكه در برابر انذار و بيم خداوند ، نه تنها تسليم نشدند ; بلكه جز سركشى و طغيان بيشتر ، چيزى بر آنها افزوده نشد .

و نخوّفهم فما يزيدهم إلاّ طغي_نًا

هر چند ضمير {هم} به {الناس} برمى گردد و شامل همه مردم مى شود، ولى به قرينه و {و ما يزيدهم} مى توان استفاده كرد كه

مرجع {هم} انسانهايى اند كه اصل طغيان در وجودشان هست و با مواعظ الهى تشديد مى شود.

20- روى آوردن حق ناپذيران مكه به سركشى ها و جرايمى بس بزرگتر ، پس از انذار هاى هشدار دهنده الهى

و نخوّفهم فما يزيدهم إلاّ طغي_نًا كبيرًا

عصيان حق ناپذيران مكّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 60 - 19

19- حق ناپذيران مكه در برابر انذار و بيم خداوند ، نه تنها تسليم نشدند ; بلكه جز سركشى و طغيان بيشتر ، چيزى بر آنها افزوده نشد .

و نخوّفهم فما يزيدهم إلاّ طغي_نًا

هر چند ضمير {هم} به {الناس} برمى گردد و شامل همه مردم مى شود، ولى به قرينه و {و ما يزيدهم} مى توان استفاده كرد كه مرجع {هم} انسانهايى اند كه اصل طغيان در وجودشان هست و با مواعظ الهى تشديد مى شود.

حق ناپذيرى

آثار اجتناب از حق ناپذيرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 32 - 14

14 - استفاده از آيه هاى خدا ، براى رهيافت به خداشناسى ، منوط به حفظ بى طرفى و دست كشيدن از دغلكارى و حق ناپذيرى است .

و ما يجحد بأي_تنا إلاّ كلّ ختّار كفور

آثار اصرار بر حق ناپذيرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 158 - 9

9 - اصرار اكثريت افراد جامعه بر كفرورزى و حق ناپذيرى ، زمينه ساز نزول عذاب و گرفتار شدن آنان به خشم و قهر الهى

فأخذهم العذاب . .. و ما كان أكثرهم مؤمنين

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 174 - 6

6 - اصرار اكثريت افراد جامعه بر كفرورزى و حق ناپذيرى ، زمينه ساز نزول عذاب و گرفتار شدن به خشم و قهر الهى

إنّ فى ذلك لأية و ما كان أكثرهم مؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 16 - 8

8 - اصرار و مداومت بر كفر و حق ناپذيرى ، درپى دارنده عذاب آتش دوزخ

إنّما تجزون ما كنتم تعملون

فعل {كنتم تعملون}، ماضى استمرارى و بيانگر اصرار و مداومت شخص، بر عمل است.

آثار حق ناپذيرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 22 - 1

1 _ انسان هاى حق ناشنوا و خاموش از بيان معارف حق و فاقدان فهم حقايق دينى ، بدترين جنبندگان در پيشگاه خداوند

إن شر الدواب عند اللّه الصم البكم الذين لايعقلون

كلمات {الصم} و {البكم} به ترتيب جمع {الاصم = كر} و {الابكم = لال} است. {الذين لايعقلون} خبر سوم براى {إن} مى باشد. قابل ذكر است كه صفت بودن آن براى {الصم} و {البكم} نيز محتمل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 55 - 1

1 _ حق ناپذيرى و پافشارى بر كفر ، موجب از ميان رفتن توفيق آدمى براى ايمان به آيات الهى است .

الذين كفروا فهم لايؤمنون

با توجه به فعل مضارع {لايؤمنون} كه دلالت بر استمرار دارد، جلمه {هم لايؤمنون} به اين معناست كه آنان ايمان نخواهند آورد. و چون اين جمله به وسيله {فاء} بر جمله {كفروا} عطف شده، دلالت مى كند

كه سلب توفيق ايمان از آنها بر اثر كفرورزى بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 22 - 5،8

5- قلب حق ناپذير ، مانع از ايمان آوردن به عالم آخرت است .

إل_هكم إل_ه وحد فالذين لايؤمنون بالأخرة قلوبهم منكرة

{فاء} در {فالذين} براى تفريع است و دلالت مى كند كه توحيد اثبات شده در آيات قبل، توحيد كاملى است كه اعتقاد به آخرت را نيز به همراه دارد. بنابراين كسانى كه به آخرت ايمان نمى آورند، موانعى همچون قلب حق ناپذير و استكبار دارد.

8- حق ناپذيرى ، نشانه بيمارى قلب است . *

فالذين لايؤمنون بالأخرة قلوبهم منكرة

فعل {لايؤمنون} (ايمان نمى آورند) حكايت از حق ناپذيرى دارد و {منكرة} به معناى زير بار حق نرفتن است كه بيمارى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 24 - 3

3- نپذيرفتن حق و داشتن روحيه استكبارى ، عامل انكار نزول قرآن از جانب خداوند

فالذين لايؤمنون بالأخرة قلوبهم منكرة و هم مستكبرون . .. و إذا قيل لهم ماذا أنزل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 105 - 3

3- كفر و حق ناپذيرى ، منشأ دروغ پردازى و افترا بستن به حقايق دين است .

إنما يفترى الكذب الذين لايؤمنون بأي_ت الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 82 - 15

15 _ جهل ، گردن فرازى و حق ناپذيرى ، از ريشه هاى دشمنى و مخالفت با اسلام و اهل ايمان

اشد الناس عدوة للذين ءامنوا اليهود . ..

و انهم لايستكبرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 7 - 5

5 _ كفر و سرسختى در برابر حق، زمينه ساز انحراف در بينش و تفسير غلط و نابجا از پديده هاست.

و لو نزلنا . .. لقال الذين كفروا إن هذا إلا سحر مبين

عنوان ساختن كفر در {الذين كفروا . .. } بيان تأثير كفر كافران در بينش غلط و منحرف آنان است. يعنى {كفر} موجب مى گردد كه پديده ها بر خلاف حق و واقع تفسير شوند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 110 - 7،8

7 _ محروميت از هدايت پذيرى، پيامد كفر و لجاجت در برابر حق است.

و نقلب أفئدتهم و أبصرهم كما لم يؤمنوا به أول مرة

8 _ حق ناپذيرى و انكار آيات الهى، طغيان و موجب حيرت و سرگردانى است.

كما لم يؤمنوا به أول مرة و نذرهم فى طغينهم يعمهون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 125 - 6،12

6 _ ضيق صدر و قرار گرفتن صدر در تنگناى شديد (روحيه حق ناپذيرى) زمينه گمراهى انسان است.

و من يرد أن يضله يجعل صدره ضيقا حرجا

حرج به معناى تنگناى شديد است. در مجمع البيان آمده است: {الحرج أضيق الضيق}.

12 _ ضيق صدر (تنگ دلى و حق ناپذيرى) نشانه تسلط پليدى بر آدمى است.

و من يرد أن يضله . .. كذلك يجعل الله الرجس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 8 - 17،19

17 _ پيمان شكنى ، كردارى برخاسته از روحيه فسق

و حق گريزى است .

لايرقبوا فيكم إلّاً و لاذمة . .. و أكثرهم فسقون

19 _ عدم رعايت حقوق خويشاوندى ، برخاسته از روحيه فسق و حق گريزى است .

لايرقبوا فيكم إلّاً . .. و أكثرهم فسقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 70 - 21

21 _ نزول عذاب بر امت هاى كافر پيشين ، پس از اصرار و مداومت آنان بر ظلم و حق ناپذيرى

و لكن كانوا أنفسهم يظلمون

فعل {كانوا} به همراه {يظلمون} افاده استمرار مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 103 - 3

3_ ايمان نياوردن اكثر مردم ، ريشه در حق ناپذيرى آنان دارد ، نه قصورى از جانب پيامبر ( ص ) در تبليغ و نه ناتمام بودن برهان بر حقانيّت قرآن

ذلك من أنباء الغيب . .. و ما أكثر الناس و لو حرصت بمؤمنين

آيه قبل بيان داشت كه حقانيّت قرآن و الهى بودن آن امرى روشن است و جمله {و لو حرصت} مى رساند كه پيامبر(ص) در ابلاغ دين تلاشى پى گير داشت. اين دو حقيقت بيانگر آن است كه حجت بر مردم تمام است و ايمان نياوردن آنان، نشانه حق ناپذيرى ايشان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 104 - 1

1- كسانى كه بر كفر اصرار ورزيده و از سر لجاجت حق را نمى پذيرند ، محروم از هدايت الهى اند .

إن الذين لايؤمنون بأي_ت الله لايهديهم الله

فعل مضارع {لايؤمنون} دلالت بر استمرار دارد و با توجه به اينكه قرآن به زبان روشن و

فصيح نازل گرديده است، ولى در عين حال كافران به آن ايمان نياورده اند، مى تواند لجاجت و روح حق ناپذيرى آنان را برساند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 41 - 6

6- لجاجت و حق ناپذيرى ، باعث برداشت و تفسير غلط از روشن ترين دلايل حق و گريز و اجتناب از آنهاست .

و لقد صرّفنا فى ه_ذا القرءان ليذّكّروا و ما يزيدهم إلاّ نفورًا

سخن حق، به خودى خود چيزى نيست كه نفرت آفرين باشد. با توجه به اين نكته، تنفر مشركان از آيات روشن قرآن، عاملى جز موضع گيرى پيشين و لجاجت آنها نخواهد داشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 46 - 1،3

1- كسانى كه از موضع حق ناپذيرى ، به آخرت ايمان نمى آورند ، خداوند بر قلبهايشان پوششى قرار مى دهد كه قادر به فهم قرآن نباشند .

الذين لايؤمنون بالأخرة . .. و جعلنا على قلوبهم أكنّة أن يفقهوه

3- محروميت از درك صحيح حقايق قرآن ، پيامد حق ناپذيرى و كفرپيشگى كافران

الذين لايؤمنون بالأخرة . .. و جعلنا على قلوبهم أكنّة أن يفقهوه و فى ءاذانهم وقرً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 89 - 7

7- روى گردانى از قرآن ، به خاطر قابل فهم نبودن قرآن و يا محتواى آن نيست ; بلكه به دليل حق گريزى است .

و لقد صرّفنا للناس فى ه_ذا القرءان من كلّ مثل فأبى أكثر الناس إلاّ كفورًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف -

18 - 101 - 4

4- كفر و حق ناپذيرى ، عامل عجز انسان از گوش فرا دادن به آيات الهى است .

عن ذكرى و كانوا لايستطيعون سمعًا

مفاد {كانوا لايستطيعون. ..} ماضى استمرارى است; يعنى، كافران، پيوسته ناتوان از شنوايى بوده اند. روشن است كه نفى شنوايى، به معناى حسّى آن مراد نيست، بلكه بيانِ اين است كه حال كافران در برابر استماع تذكرات، همانند حال كسى است كه هيچ گاه قدرت شنوايى نداشته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 45 - 8

8- تأثير نكردن انذار هاى پيامبر ( ص ) در برخى از مردم ، برخاسته از حرف ناشنوايى آنان بود ; نه ناشى از ضعف در منطق وحى و بيان آن حضرت .

قل إنّما أُنذركم بالوحى و لايسمع الصمّ الدعاء إذا ماينذرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 97 - 12

12- كفر و سرپيچى از عبوديت حق ، مصداق بارز ظلم است .

أبص_ر الذين كفروا . .. بل كنّا ظ_لمين

توصيف كردن كافران به ظالم بودن خود به جاى كافر بودن، بيانگر يكى بودن اين دو وصف است و هر كافرى در حقيقت ظالم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 54 - 3

3 - حق ناپذيرى ، تعصب و جمود بر فرقه گرايى ، گردابى است هلاكت بار .

فتقطّعوا أمرهم بينهم . .. فذرهم فى غمرتهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 97 - 3

3 - عوامل انحراف و حق ناپذيرى

، سبب مخفى بودن روشن ترين حقايق ( يگانگى خدا ) بر گمراهان در دنيا

تاللّه إن كنّا لفى ضل_ل مبين

با اين كه پوچى شرك و يگانگى خدا، امرى روشن است; مشركان، تنها پس از گرفتار شدن به آتش دوزخ، وضوح آن را درمى يابند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 157 - 7

7 - روحيه عناد و حق ناپذيرى ، مانع از درك صحيح حقايق و تصميم گيرى به موقع

فعقروها فأصبحوا ن_دمين

ثموديان تا قبل از كشتن ناقه، به امكان نزول عذاب نينديشيدند; چرا كه كفر و عنادشان مانع از درك اين حقيقت بود; ولى به مجرد كشتن ناقه و مشاهده نشانه هاى عذاب، آثار پشيمانى آنان را فرا گرفت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 80 - 3

3 - لزوم وانهادن امر كافران به خدا ، پس از احراز تأثيرناپذيرى آنان در قبال حق

فتوكّل على اللّه إنّك على الحقّ المبين . إنّك لاتسمع الموتى ... إذا ولّوا مدبرين

آيه ياد شده، داراى اين پيام است كه: چون آنها مرده اند و سخن در مرده بى تأثير است; پس بيش از اين تلاش مكن و نگران مباش و كار خود را با ايشان به خدا واگذار.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 86 - 11

11 - روحيه لجاج و حق ناپذيرى ، مانع بهرهورى انسان از آيات الهى

إنّ فى ذلك لأي_ت لقوم يؤمنون

قيد {لقوم يؤمنون} نشانگر آن است كه كسانى كه مصمم بر عدم پذيرش حق اند، از آيات روشن و غيرقابل انكار

و گسترده الهى در نظام آفرينش، كمترين بهره را نخواهند برد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 52 - 7،10

7 - عناد و حق گريزى موجب محروميّت انسان از هدايت الهى است .

فإنّك لاتسمع الموتى . .. إذا ولّوا مدبرين

10 - هدايت نشدن برخى انسان ها ، معلول هدايت ناپذيرى خود آنان است و نه نارسايى مفاهيم دينى و يا نارسايى تبليغى .

فإنّك لاتسمع الموتى . .. إذا ولّوا مدبرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 15 - 5

5 - تعلّق نگرفتن هدايت خدا به گروهى از انسان ها ، ناشى از روحيه حق ناپذير آنها است .

و لو شئنا لأتينا كلّ نفس هديها . .. إنّما يؤمن بأي_تنا الذين إذا ذكّروا بها خرّو

احتمال دارد كه اين آيه درصدد تبيين آيه {و لو شئنا. ..} باشد; يعنى، فلسفه عدم شمول هدايت خداوند به همه انسان ها در اين جا بيان شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 45 - 2

2 - تكذيب پيامبران از سوى ملت هاى گذشته ، ناشى از روحيه حق ناپذيرى آنان بوده است .

و كذّب الذين من قبلهم . .. فكذّبوا رسلى

تكرار ماده {كذب} (كذّب و كذّبوا) ممكن است به خاطر اين باشد كه {كذّب} براى تكثير و {كذّبوا} براى تعديه است. بنابراين استفاده مى شود كه آنان تكذيب پيامبران را دنبال كردند و همواره در پى آن بودند، تا حدى كه جزء اخلاقياتشان شد و از آن پس، براساس اين خصلت، هر پيامبرى را انكار

مى كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 8 - 3

3 - لجاجت و حق ناپذيرى ، موجب محروميت از فهم صحيح حقايق الهى

فهم لايؤمنون . إنّا جعلنا فى أعن_قهم أغل_لاً ... فهم مقمحون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 9 - 3

3 - لجاجت ، حق ناپذيرى و دورى از ايمان ، موجب محروميت از شناخت درست حقايق الهى و از دست دادن بصيرت و بينايى

فهم لايؤمنون . .. فأغشين_هم فهم لايبصرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 10 - 3

3 - كسانى كه داراى روح لجاجت و حق ناپذيرى باشند ، انذار ها و اخطار هاى پيامبران ، در آنان كارساز نخواهد بود .

و سواء عليهم ءأنذرتهم أم لم تنذرهم لايؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 18 - 3

3 - انكار لجوجانه معاد و روح حق ناپذير ، موجب خوارى و ذلت آدمى در قيامت است .

و أنتم دخرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 30 - 4

4 - روح طغيان و حق ناپذير ، از عوامل تأثيرپذيرى از جريان كفر و شرك

بل كنتم قومًا ط_غين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 31 - 2

2 - روح طغيان و حق ناپذيرى ، عامل دوزخى شدن و استحقاق كيفر الهى

بل كنتم قومًا ط_غين . فحقّ علينا قول ربّنا إنّا لذائقون

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 32 - 3

3 - روح طغيان گرى و حق ناپذيرى ، زمينه ساز تأثيرپذيرى از فريب اغواگران و كژى منحرف كنندگان

بل كنتم قومًا ط_غين . .. فأغوين_كم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 38 - 2

2 - شرك به خدا ، تكذيب رسالت پيامبران و استكبار در برابر حق ، موجب عذاب دردناك اخروى

و إذا قيل لهم لا إل_ه إلاّ اللّه يستكبرون . .. إنّكم لذائقوا العذاب الأليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 2 - 5

5 - خوى سركشى ، تكبر ، ستيزه جويى و حق ناپذير ، از موانع پذيرش قرآن و وحى الهى

و القرءان ذى الذكر . بل الذين كفروا فى عزّة و شقاق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 4 - 2

2 - كفر و روح حق ناپذيرى ، عامل مجادله و ستيزه جويى با آيات الهى

ما يج_دل فى ءاي_ت اللّه إلاّ الذين كفروا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 27 - 10

10 - تكبر در برابر سخن حق و باور نداشتن به روز حساب ، از زمينه هاى فسادگرى و كشتار افراد بى گناه در جامعه

كلّ متكبّر لايؤمن بيوم الحساب

توصيف فرعون فاسد و سفاك به متكبر و منكر روز حساب، مى تواند بيانگر مطلب ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 70 - 1

1 - تكذيب كتاب هاى آسمانى

و فرستادگان الهى ، برخاسته از روح ستيزه جويى و حق ناپذيرى است .

ألم تر إلى الذين يج_دلون . .. الذين كذّبوا بالكت_ب و بما أرسلنا به رسلنا

جمله {الذين كذّبوا بالكتاب . ..} بدل براى {الذين يجادلون...} مى باشد. در واقع تكذيب كنندگان همان مجادله گران اند كه از سر لجاجت به تكذيب آيات الهى مى پردازند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 78 - 3

3 - اعراض و روى گردانى از پيام حق ، موجب جاودانگى در آتش جهنم

إنّكم م_كثون . .. أكثركم للحقّ ك_رهون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 83 - 2

2 - جواز وانهادن گمراهان به خود ، پس از اتمام حجت بر آنان و حق ناپذيرى ايشان

فذرهم

{فاء} در {فذرهم}، مى رساند كه پس از اتمام حجت ادامه تبليغ ضرورى نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 9 - 2

2- جدى نگرفتن حقايق و برخورد بازيگرانه با هستى ، ريشه حق ناپذيرى منكران وحى و رسالت

بل هم فى شكّ يلعبون

تعبير {يلعبون} بيانگر اين نكته است كه كافران، علاوه بر سست انديشى، گرفتار نوعى بازيگرى و دلبستگى كودكانه به مظاهر مادى و جدى نگرفتن حقايق هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 37 - 7

7- جرم پيشگى مردمان و حق ناپذيرى ايشان ، زمينه ساز عقوبت آنان در دنيا

أهلكن_هم إنّهم كانوا مجرمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 26 - 12،14

12- روحيه

حق ناپذيرى ، مانع بهرهورى صحيح انسان از ابزار شناخت

فما أغنى عنهم سمعهم . .. إذ كانوا يجحدون ب_اي_ت اللّه

{إذ. ..} در عين حالى كه ظرف {ما أغنى...} است، بيانگر علت نيز هست و تعبير {كانوا يجحدون} رساننده استمرار است كه در پرتو آن، افعال تبديل به خصلت و روحيه مى شود.

14- فراگيرى عذاب بر قوم عاد ، پس از حق ناپذيرى هاى مستمر آنان

إذ كانوا يجحدون ب_اي_ت اللّه و حاق بهم ما كانوا به يستهزءون

{كانوا يجحدون} مفيد استمرار است و ارتباط {حاق بهم} با آن، گوياى ترتيبى است كه در برداشت آمده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 21 - 3

3 - روحيه ناباورى و سطحى نگرى ، مانع رهجويى انسان به شناخت آيات الهى

ءاي_ت للموقنين . ..أفلاتبصرون

تصريح به {موقنين} و توبيخ كافران با عبارت {أفلاتبصرون}، مى رساند كه مشكل اصلى آنان _ كه آيات الهى را در زمين و وجود انسان، نمى بينند و يا پيام آن را درك نمى كنند _ سست انديشى، ناباورى و سطحى نگرى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 21 - 4،5

4 - روح لجاج ، استكبار و حق گريزى ، عامل كفر و تكذيب دين از سوى كافران در صدراسلام

و لقد كذّب الذين من قبلهم . .. بل لجّوا فى عتوّ و نفور

5 - روح لجاج ، استكبار و حق گريزى ، از موجبات كفر و تكذيب دين

و لقد كذّب الذين من قبلهم . .. بل لجّوا فى عتوّ و نفور

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

19 - معارج - 70 - 2 - 2

2 - كفر و حق ناپذيرى ، موجب عذاب الهى است .

بعذاب واقع . للك_فرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 17 - 2

2 - حق ناپذيرى و عناد با دين ، موجب عذاب سخت و طاقت فرسا

سأُرهقه صعودًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 23 - 3

3 - حق گريزى و كفر ، از ميان برنده زمينه هاى تأثيرپذيرى از تعاليم دين و پند هاى آن است .

فذكّر . .. إلاّ من تولّى و كفر

استثناى اعراض كنندگان كافر از مجموعه كسانى كه پيامبر(ص) به تذكر دادن آنان مكلف شده است، نشانگر بى اثر بودن تذكرات آن حضرت، در آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 16 - 6

6 - حق ناپذيرى و عناد با دين ، موجب زوال نعمت ها است .

ثمّ يطمع أن أزيد . كلاّ إنّه كان لأي_تنا عنيدًا

جمله {إنّه كان لآياتنا عنيداً} تعليل براى ردع (كلاّ) است; يعنى، چنين نخواهد شد (بر قدرت و ثروت او افزوده نخواهد شد); چون او نسبت به آيات ما عناد دارد.

آثار حق ناپذيرى اكثريت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 121 - 7

7 - اصرار اكثريت افراد جامعه بر كفرورزى و حق ناپذيرى ، زمينه ساز نزول عذاب و گرفتار شدن آنان به خشم و قهر الهى

إنّ فى ذلك لأية و ما كان أكثرهم مؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

13 - شعراء - 26 - 158 - 9

9 - اصرار اكثريت افراد جامعه بر كفرورزى و حق ناپذيرى ، زمينه ساز نزول عذاب و گرفتار شدن آنان به خشم و قهر الهى

فأخذهم العذاب . .. و ما كان أكثرهم مؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 174 - 6

6 - اصرار اكثريت افراد جامعه بر كفرورزى و حق ناپذيرى ، زمينه ساز نزول عذاب و گرفتار شدن به خشم و قهر الهى

إنّ فى ذلك لأية و ما كان أكثرهم مؤمنين

آثار حق ناپذيرى امت هاى پيشين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 98 - 3،4

3- دشمنى با حق و سرسختى در برابر آن ، مايه هلاكت بسيارى از جوامع و تمدن هاى پيشين

و تنذر به قومًا لدًّا . و كم أهلكنا قبلهم من قرن

وصف {لدّاً} بر شدت سرسختى و خصومت دلالت دارد، بيان هلاكت جوامع به دنبال مطرح ساختن سرسختى مردم عصر بعثت، نشان از تأثير بسزاى اين خصلت در نابودى اقوام پيشين دارد.

4- هلاكت اقوام و تمدن هاى بسيارى در طول تاريخ در اثر خيره سرى در مقابل حق ، نشانگر واقعيت داشتن انذار هاى قرآن است .

و تنذر به . .. و كم أهلكنا قبلهم من قرن

طرح مسأله نابودى جوامع در طول تاريخ (در پى بيان وظيفه پيامبر(ص) در انذار مردم لجوج به وسيله قرآن) هشدارى به مردم عصر بعثت و ديگر عصرها است كه ايستادگى و سرسختى در برابر حق، عواقب زيانبار و تباه كننده اى براى جوامع در پى دارد.

آثار حق ناپذيرى قوم

ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 30 - 3

3 - قوم ثمود ، گرفتار عذاب الهى ، در پى درس نگرفتن از انذار هاى مكرر پيامبر خويش

كذّبت ثمود بالنّذر . .. فكيف كان عذابى و نذر

عطف {نذر} بر {عذابى}، ممكن است بيانگر اين معنا باشد كه عذاب الهى در حق ثموديان، بدون انذارهاى مكرر و اتمام حجت نبوده است.

آثار حق ناپذيرى كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 71 - 11

11 - حق ناپذيرى كافران ، تنها مايه محروميت آنان از رهنمود هاى بيدار كننده قرآن

بل أتين_هم بذكرهم . .. معرضون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 8 - 2

2 - رسوخ روحيه حق ناپذيرى در بيشتر كافران ، عامل بى تأثيرى آيات الهى درآنان

و ما كان أكثرهم مؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 10 - 6

6- به كارگيرى تهديد از سوى خداوند ، پس از ارائه منطق و برهان و تأثيرناپذيرى كافران از آن

فارتقب يوم تأتى السماء بدخان مبين

{فاء} تفريع، تهديد را متفرع بر حق ستيزى كافران و عدم تأثير منطق و برهان بر آنان كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 7 - 6

6- سحر خواندن قرآن ، نتيجه تضاد و بحران درونى كافران ، در انكار حق و مشاهده نفوذ آيات وحى *

قال الذين كفروا للحقّ لمّا جاءهم ه_ذا سحر مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

17 - احقاف - 46 - 11 - 10

10- حق ناپذيرى و هدايت گريزى كافران ، منتهى به دروغ شمردن پيام راستين وحى

و إذ لم يهتدوا به فسيقولون ه_ذا إفك قديم

{فاء} در {فسيقولون}، بيانگر ترتّب و نتيجه است; يعنى، اتهام آنان به قرآن، نتيجه حق ناپذيرى و هدايت گريزى آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 25 - 7

7 - پرسش بهانه جويانه كافران ، درباره زمان برپايى قيامت ، ناشى از خوى لجاجت ، استكبارى و حق گريزى آنان بوده است .

بل لجّوا فى عتوّ و نفور . .. و يقولون متى ه_ذا الوعد إن كنتم ص_دقين

آثار حق ناپذيرى كافران صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 2 - 3

3 - خوى سركشى و حق ناپذيرى كافران در آغاز بعثت ، مانع پذيرش اسلام از سوى آنان گرديد .

و القرءان ذى الذكر . بل الذين كفروا فى عزّة و شقاق

{بل} در {بل الذين. ..} براى اضراب انتقالى است; بدين معنا كه خداوند پس از آن كه خاصيت بيدارگرى و ذكر بودن قرآن را مطرح فرمود، به پاسخ اين سؤال پرداخت كه: چرا كافران چنين كتاب آگاهى بخش را نپذيرفتند؟ در جواب مى فرمايد: نپذيرفتن آنان به دليل وجود روح سركشى و حق ناپذيرى در آنها است.

آثار حق ناپذيرى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 101 - 5

5- عدم اعطاى معجزات اقتراحى مشركان از سوى خداوند ، به دليل علم خدا به حق ناپذيرى آنان

و لقد

ءاتينا موسى . .. فقال له فرعون إنى لأظنّك ي_موسى مسحورًا

يادآورى كفر فرعون، على رغم ارائه معجزات فراوان از سوى موسى(ع) در پى رد درخواستهاى مشركان، مى رساند كه دليل عدم اجابت خواسته هاى مشركان، تصميم آنان بر عدم ايمان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 42 - 3

3 _ لجاجت و روح حق ناپذيرى مشركان ، مانع از تأثير نهايى دعوت و هدايت پيامبر ( ص ) در آنان بود .

إن كاد ليضلّنا عن ءالهتنا لولا أن صبرنا عليها

برداشت فوق، با توجه به اين نكته است كه صبر و مقاومت در برابر دعوت به حق پيامبر(ص)، معنايى جز لجاجت و عناد ندارد و نشانه وجود روح حق ناپذيرى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 30 - 2

2 - پيشوايان شرك ، عامل اصلى گمراهى مشركان را ، روح طغيان و حق ناپذيرى خود آنان معرفى خواهند كرد .

بل كنتم قومًا ط_غين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 31 - 1

1 - روح طغيان گرى و حق ناپذيرى مشركان ، موجب مستحق بودن آنان به عذاب الهى ( دوزخ ) در نظر سران شرك

بل كنتم قومًا ط_غين . فحقّ علينا قول ربّنا إنّا لذائقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 32 - 2

2 - روح طغيان گرى و حق ناپذيرى مشركان ، زمينه ساز تأثيرپذيرى آنان از اغواگرى سردمداران شرك

بل كنتم قومًا ط_غين . .. فأغوين_كم

برداشت ياد شده از آن جا

است كه جمله {فأغويناكم} مى تواند متفرع بر جمله {بل كنتم قوما طاغين} باشد; يعنى، چون شما مردم سركشى بوديد، پس ما توانستيم به اغواى شما بپردازيم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 89 - 7

7 - دلجويى خداوند از پيامبراكرم ( ص ) ، در قبال حق ناپذيرى مشركان

فاصفح عنهم . .. فسوف يعلمون

آثار حق ناپذيرى مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 6 - 9

9- ايمان نياوردن و حق ناپذيرى مشركان ستم پيشه ، فلسفه و دليل ردّ شدن پيشنهاد آنان مبنى بر ارائه معجزه از سوى پيامبر ( ص )

فليأتنا ب_اية . .. أفهم يؤمنون

اصرار بر حق ناپذيرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 34 - 13

13 - پافشارى در مخالفت با دين و ترديد در حقانيت آن _ باوجود مشاهده دلايل روشن _ موجب گمراهى ابدى است .

كذلك يضلّ اللّه من هو مسرف مرتاب

مقصود از {مسرف} در اين آيه، كسى است كه در مخالفت با حق، پافشارى و اصرار فراوان دارد.

اقرار به حق ناپذيرى فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 101 - 3

3- پيامبر ( ص ) ، مأمور اقرار گرفتن از بنى اسرائيل نسبت به حق ناپذيرى فرعون و پيروان او ، على رغم اعطاى معجزات فراوان به موسى ( ع )

و لقد ءاتينا موسى تسع ءاي_ت بيّن_ت فسئل بنى إسرءيل إذ جاءهم فقال له فرعون إنى لأ

اقرار به حق ناپذيرى فرعونيان

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 101 - 3

3- پيامبر ( ص ) ، مأمور اقرار گرفتن از بنى اسرائيل نسبت به حق ناپذيرى فرعون و پيروان او ، على رغم اعطاى معجزات فراوان به موسى ( ع )

و لقد ءاتينا موسى تسع ءاي_ت بيّن_ت فسئل بنى إسرءيل إذ جاءهم فقال له فرعون إنى لأ

امكان حق ناپذيرى خانواده پاكان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 60 - 7

7- امكان نفوذ كفر و فساد و حق ناپذيرى در افراد خانواده پاكان

إلاّ امرأته قدّرنا إنها لمن الغ_برين

اندوه بر حق ناپذيرى كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 127 - 8،10

8- پيامبر ( ص ) ، به خاطر حق ناپذيرى كافران ، بسيار محزون و اندوهگين بود .

و لاتحزن عليهم

10- دلدارى و تسلى خداوند به پيامبر ( ص ) در غم او بر كفرورزى و حق ناپذيرى كافران

و لاتحزن عليهم

پيشينه حق ناپذيرى مصريان باستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 34 - 10

10 - حق ناپذيرى و ايمان نياوردن مردم مصر در عصر موسى ( ع ) ، داراى پيشينه در تاريخ گذشته آنان و به ارث رسيده از اجدادشان

لقد جاءكم يوسف من قبل . .. فمازلتم فى شكّ ممّا جاءكم به حتّى إذا هلك قلتم لن يبع

حق ناپذيرى اشراف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 47 - 8

8 - اعيان و اشراف هر

جامعه ، افرادى مغرور و ناشنوا در برابر سخنان حق

إلى فرعون و ملإيه . .. إذا هم منها يضحكون

حق ناپذيرى اشراف فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 75 - 8،10

8 _ خودبرتربينى فرعون و اطرافيانش ، مانع از پذيرش رسالت موسى و هارون ( ع )

ثم بعثنا من بعدهم موسى و هرون إلى فرعون و ملإيه بأيتنا فاستكبروا

10 _ تبه كارى مستمر فرعون و اطرافيانش ، عامل سركشى آنان از پذيرش رسالت موسى و هارون ( ع )

ثم بعثنا . .. موسى و هرون إلى فرعون و ملإيه بأيتنا فاستكبروا و كانوا قوماً مجرمي

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 46 - 6

6 - تأثير عميق آيات الهى در آگاهان و اهل شناخت

فأُلقى السحرة س_جدين

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه ساحران چون با افسون آشنا بودند و خيال را از واقعيت تشخيص مى دادند، زودتر از ديگران به معجزه بودن كار موسى(ع) و حقانيت رسالت وى پى بردند.

حق ناپذيرى اشراف قوم نوح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 24 - 3

3 - كفرورزى و حق ناپذيرى ، بارزترين مشخصه اشراف قوم نوح

فقال الملؤا الذين كفروا

حق ناپذيرى اصحاب ايكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 185 - 1

1 - موضع گيرى خصمانه مردم اَيكه در برابر نصيحت هاى شعيب ( ع )

قالوا إنّما أنت من المسحّرين

ضمير فاعل در {قالوا} به {اصحاب الأيكة} بازمى گردد. {إنّما} از

ادوات قصر است; بنابراين جمله {إنّما أنت من المسحّرين} به تقدير {ما أنت إلاّ من المسحّرين} مى باشد. {مسحّر} نيز به كسى گفته مى شود كه به سختى افسون شده باشد.

حق ناپذيرى اقوام پيشين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 84 - 3

3 - اقوام قدرتمند محكوم شده به عذاب استيصال ، مردمى لجوج و حق ناپذير در برابر تعاليم پيامبران

فلمّا رأوا بأسنا قالوا ءامنّا باللّه وحده و كفرنا بما كنّا به مشركين

برداشت ياد شده، به خاطر اين نكته است كه اقوام يادشده تا لحظه مشاهده آثار آمدن عذاب، به استهزاى آن مى پرداختند و تنها به محض ديدن آن، تسليم شده، ايمان مى آوردند.

حق ناپذيرى اقوام كافر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 70 - 21

21 _ نزول عذاب بر امت هاى كافر پيشين ، پس از اصرار و مداومت آنان بر ظلم و حق ناپذيرى

و لكن كانوا أنفسهم يظلمون

فعل {كانوا} به همراه {يظلمون} افاده استمرار مى كند.

حق ناپذيرى اكثريت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 89 - 6

6- روى گردانى بيشتر مردم از قرآن ، جز به خاطر حق گريزى نيست .

و لقد صرّفنا . .. فأبى أكثر الناس إلاّ كفورًا

حق ناپذيرى اكثريت اصحاب ايكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 190 - 4

4 - بيشتر مردم { ايكه } ، حق ناپذير و مصمم بر كفر بودند .

و ما كان أكثرهم مؤمنين

ضمير {هم} در {أكثرهم} به

{اصحاب الأيكة} برمى گردد.

حق ناپذيرى اكثريت امت هاى پيشين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 72 - 4

4 - مخالفت بيشتر مردم از امت هاى پيشين با رسولان الهى و نپيمودن راه هدايت ، ناشى از روح لجاجت و حق ناپذير خودشان بود .

ضلّ قبلهم أكثر الأوّلين . و لقد أرسلنا فيهم منذرين

پيمودن راه گمراهى با وجود پيامبران اخطاركننده، گوياى حقيقت ياد شده است.

حق ناپذيرى اكثريت رهبران شرك صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 7 - 2

2 - بيشتر سران كفر و شرك در صدراسلام ، دچار روح لجاجت و حق ناپذيرى و مصمم بر نپذيرفتن ايمان

فهم لايؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 10 - 2

2 - بيشتر سران شرك و كفر در صدراسلام ، گرفتار روح لجاجت و حق ناپذيرى بودند .

و سواء عليهم ءأنذرتهم أم لم تنذرهم لايؤمنون

حق ناپذيرى اكثريت رهبران كفر صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 7 - 2

2 - بيشتر سران كفر و شرك در صدراسلام ، دچار روح لجاجت و حق ناپذيرى و مصمم بر نپذيرفتن ايمان

فهم لايؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 10 - 2

2 - بيشتر سران شرك و كفر در صدراسلام ، گرفتار روح لجاجت و حق ناپذيرى بودند .

و سواء عليهم ءأنذرتهم أم لم تنذرهم لايؤمنون

حق ناپذيرى اكثريت فرعونيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

13 - شعراء - 26 - 67 - 4

4 - اكثريت فرعونيان ( قبطيان ) ، حق ناپذير و مصمم بر كفر

و ما كان أكثرهم مؤمنين

حق ناپذيرى اكثريت قوم لوط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 174 - 4

4 - بيشتر قوم لوط ، حق ناپذير و مصمم بر كفر

و ما كان أكثرهم مؤمنين

ضمير {هم} در {أكثرهم} به قوم لوط بازمى گردد.

حق ناپذيرى اكثريت قوم نوح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 121 - 4

4 - بيشتر افراد قوم نوح ، حق ناپذير و مصمم بر كفر

و ما كان أكثرهم مؤمنين

حق ناپذيرى اكثريت مشركان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 24 - 11،14

11- بيشتر مشركان صدراسلام ، ناآگاه و جاهل به حق بودند .

بل أكثرهم لايعلمون الحقّ

14- گروه بسيارى از مشركان در صدراسلام _ على رغم شناخت حق _ مردمى حق گريز بودند .

بل أكثرهم لايعلمون الحقّ

واژه {أكثر} افعل التفضيل است و نقطه مقابل آن، كثير مى باشد _ نه قليل _ و بدين جهت گروه بسيار استفاده شده است; يعنى، هر چند مشركان دانا و حق گريز، در مقايسه با نادانان كمتر بودند; ولى خود جمعيتى چشم گير و بسيار بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 139 - 12

12 - رسوخ روحيه كفرورزى و حق ناپذيرى در بيشتر شرك پيشگان صدراسلام

إنّ فى ذلك لأية و ما كان أكثرهم مؤمنين

گرچه ضمير {هم} در {أكثرهم} به عاديان بازمى

گردد; اما در عين حال به شرك پيشگان صدراسلام نيز اشاره اى دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 158 - 10

10 - رسوخ روحيه كفرورزى و پندناپذيرى ، در اكثريت شرك پيشگان صدراسلام

إنّ فى ذلك لأية و ما كان أكثرهم مؤمنين

گرچه ضمير {هم} در {أكثرهم} به ثموديان بازمى گردد; اما در عين حال تعريض به مشركان صدراسلام نيز دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 174 - 7

7 - رسوخ روحيه كفرورزى و حق ستيزى ، در اكثريت شرك پيشگان صدراسلام

إنّ فى ذلك لأية و ما كان أكثرهم مؤمنين

گرچه ضمير {هم} در{أكثرهم} به قوم لوط بازمى گردد; اما در عين حال اشاره به مشركان صدراسلام نيز دارد.

حق ناپذيرى انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 118 - 6

6_ اختلاف انسان ها در دين و پرهيز آنان از پذيرش حق ، خارج از مشيت خداوند نيست .

و لو شاء ربك لجعل الناس أُمة وحدة و لايزالون مختلفين

حق ناپذيرى اهل انطاكيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 14 - 6

6 - مردم انطاكيه ، مردمى لجوج و حق ناپذير بودند .

فكذّبوهما فعزّزنا بثالث

فرستاده شدن دو پيامبر _ در يك زمان _ در ميان مردم انطاكيه و تكذيب آن دو از سوى آنان و نيز فرستاده شدن پيامبر سوم براى تقويت دو فرستاده پيشين، بيانگر لجاجت و سرسختى چنين مردمى در برابر حق است.

حق ناپذيرى اهل كتاب

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 145 - 4

4 - اهل كتاب ( يهود و نصارا ) مردمى لجوج و حق ناپذيرند .

و لئن أتيت الذين أوتوا الكتب بكل ءاية ما تبعوا قبلتك

جمله {لئن . ..} (به خدا قسم! اگر هر معجزه و برهانى را به اهل كتاب ارائه كنى، از قبله تو پيروى نمى كنند) گوياى عمق عناد، لجاجت و حق ناپذيرى آنان مى باشد.

حق ناپذيرى باديه نشينان جزيرة العرب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 97 - 1

1 _ باديه نشينان جزيرة العرب در عصر بعثت ، در كفر و نفاق پابرجاتر و در امتناع از پذيرش سخن حق ، سخت تر بودند .

الأعراب أشد كفراً و نفاقاً

حق ناپذيرى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 91 - 4

4 - بنى اسرائيل ، مردمى شخصيت پرست بودند ; نه حقيقت طلب .

لن نبرح . .. حتّى يرجع إلينا موسى

گوساله پرستان بنى اسرائيل، به جاى انديشه در گفته هاى هارون(ع) و شناخت حقيقت، تنها پاسخى كه به او دادند، آن بود كه بازگشت موسى(ع) از ميقات را، شرط تجديد نظر در عقايد خود دانستند. حال آن كه معقول آن بود كه در باره كار خويش و گفته هاى هارون(ع)، درست بينديشند.

حق ناپذيرى بيماردلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 23 - 6

6- بيماردلان گريزان از جهاد و فسادانگيز و قطع كننده رحم ، مردمى كر و كور در برابر حق

أول_ئك الذين .

.. فأصمّهم و أعمى أبص_رهم

حق ناپذيرى تاركان جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 23 - 6

6- بيماردلان گريزان از جهاد و فسادانگيز و قطع كننده رحم ، مردمى كر و كور در برابر حق

أول_ئك الذين . .. فأصمّهم و أعمى أبص_رهم

حق ناپذيرى ثروتمندان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 16 - 4

4- مترفان و صاحبان مال و منال بيش از ديگران در معرض نافرمانى خدا و حق ناپذيرى قرار دارند .

أمرنا مترفيها ففسقوا فيها

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه مفعول {أمرنا} كلمه محذوفى چون {بالطاعة} و . .. باشد. بنابراين معناى آيه چنين مى شود: ما مترفان جامعه را به طاعت و بندگى فرمان مى دهيم، ولى آنان برخلاف انتظار راه فسق و نافرمانى پيشه مى سازند.

حق ناپذيرى جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 105 - 1

1 - سرزنش دوزخيان از سوى خداوند ، به خاطر حق ناپذيرى هاى گذشته آنان

ألم تكن ءاي_تى تتلى عليكم . .. تكذّبون

استفهام در آيه فوق، استفهام توبيخى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 10 - 4

4 - كافران دوزخى ، مردمى لجوج و حق گريزاند .

و قالوا لو كنّا نسمع أو نعقل ما كنّا فى أصح_ب السعير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 17 - 3

3 - حق گريزى ، از ويژگى هاى مجرمان دوزخى

يودّ المجرم . .. تدعوا من أدبر و

تولّى

حق ناپذيرى رهبران شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 8 - 8

8 - سران كفر و شرك در صدراسلام ، مردمى لجوج و حق ناپذير بودند .

بل لمّا يذوقوا عذاب

جمله {بل لمّا يذوقوا عذاب} (بلكه هنوز عذاب مرا نچشيده اند) كنايه از اين نكته است كه آنان آن چنان در شك و ترديد نسبت به قرآن به سر مى برند و زير بار رسالت پيامبراسلام(ص) نمى روند كه تنها با چشيدن عذاب الهى دست از مخالفت برمى دارند و به سخن حق تن در مى دهند. اين نكته نشانگر اوج لجاجت و حق ناپذيرى آنان است.

حق ناپذيرى رهبران كفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 8 - 8

8 - سران كفر و شرك در صدراسلام ، مردمى لجوج و حق ناپذير بودند .

بل لمّا يذوقوا عذاب

جمله {بل لمّا يذوقوا عذاب} (بلكه هنوز عذاب مرا نچشيده اند) كنايه از اين نكته است كه آنان آن چنان در شك و ترديد نسبت به قرآن به سر مى برند و زير بار رسالت پيامبراسلام(ص) نمى روند كه تنها با چشيدن عذاب الهى دست از مخالفت برمى دارند و به سخن حق تن در مى دهند. اين نكته نشانگر اوج لجاجت و حق ناپذيرى آنان است.

حق ناپذيرى ظالمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 78 - 2

2 - حق گريزى و تنفر از پيام حق ، ويژگى بارز بيشتر مجرمان ستم پيشه

و ل_كنّ أكثركم للحقّ ك_رهون

حق ناپذيرى علماى يهود

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 76 - 9،10

9 - پيشوايان و عالمان يهود در عصر بعثت ، مردمانى لجوج و حق ناپذير

أتحدثونهم بما فتح اللّه عليكم . .. أفلا تعقلون

10 - لجاجت و حق ناپذيرى عالمان و پيشوايان يهود ، دليل نا به جا بودن اميد و دل بستن مسلمانان به ايمان آوردن آنان

أفتطمعون أن يؤمنوا لكم . .. قالوا أتحدثونهم بما فتح اللّه عليكم

آيه مورد بحث عطف بر جمله حاليه {و قد كان . ..} و يا عطف بر جمله {يسمعون ...} در آيه قبل مى باشد. در هر صورت، بيانگر علتى ديگر براى {أفتطمعون ...} مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 5 - 1

1 - عالمان يهود ، به رغم آگاهى از دستورات تورات ، به آن عمل نمى كردند .

مثل الذين حمّلوا التورية ثمّ لم يحملوها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 82 - 13

13 _ يهوديان و علماى آنان داراى روحيه سلطه گرى و حق ناپذيرى

اشد الناس عدوة للذين ءامنوا اليهود . .. و انهم لايستكبرون

حق ناپذيرى فاسقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 164 - 16

16 _ حق ناپذيرى فاسقان مجوّز ترك نهى از منكر نيست .

لم تعظون قوماً اللّه مهلكهم . .. قالوا معذرة إلى ربكم و لعلهم يتقون

موعظه گران يهود دو دليل براى نهى از منكر اقامه كردند: داشتن عذر در پيشگاه خدا (معذرة إلى ربكم)، احتمال تأثير (لعلهم يتقون). مقتضاى سخن آنان

اين است كه نبود احتمال تأثير نمى تواند مجوّز ترك نهى از منكر باشد و عذر پذيرفته شده اى نخواهد بود.

حق ناپذيرى فاقدان استعداد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 23 - 6

6 _ فاقدان خير و استعداد كمال ، اگر چه مشمول هدايت هاى ويژه خداوند شوند ، از آن رويگردان و گريزانند .

و لو أسمعهم لتولوا و هم معرضون

ضمير مفعولى در {أسمعهم} همان كسانى هستند كه با جمله {و لو علم . .. .} توصيف شدند. بنابراين جمله {و لو أسمعهم ... } چنين معنا مى شود: {و لو اسمع الذين ليس فيهم خيرا ... } يعنى اگر خداوند هدايت ويژه اش را شامل حال كسانى كند كه در آنها خيرى نيست ... .

حق ناپذيرى فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 75 - 8،10

8 _ خودبرتربينى فرعون و اطرافيانش ، مانع از پذيرش رسالت موسى و هارون ( ع )

ثم بعثنا من بعدهم موسى و هرون إلى فرعون و ملإيه بأيتنا فاستكبروا

10 _ تبه كارى مستمر فرعون و اطرافيانش ، عامل سركشى آنان از پذيرش رسالت موسى و هارون ( ع )

ثم بعثنا . .. موسى و هرون إلى فرعون و ملإيه بأيتنا فاستكبروا و كانوا قوماً مجرمي

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 36 - 4

4 _ فرعون و قوم او ، دعوت حضرت موسى و هارون ( ع ) را نپذيرفته و آيات و معجزات الهى را تكذيب كردند .

فقلنا اذهبا إلى القوم الذين

كذّبوا بأي_تنا فدمّرن_هم تدميرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 49 - 5

5 - پيروزى موسى ( ع ) بر ساحران ، بى تأثير در روحيه حق ناپذير فرعون

قال ءامنتم له قبل أن ءاذن لكم إنّه لكبيركم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 29 - 14

14 - نصيحت ها و هشدار هاى مؤمن آل فرعون ، نسبت به قتل موسى ( ع ) ، در فرعون بى تأثير بود .

أتقتلون رجلاً . .. قال فرعون ما أريكم إلاّ ما أرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 39 - 7

7 - سعى فرعون ، در موجّه جلوه دادن حق ناپذيرى خود

فتولّى . .. و قال س_حر أو مجنون

نسبت دادن سحر و جنون از سوى فرعون به موسى(ع)، به رغم روشنى دلايل رسالت آن حضرت، نشانگر تلاشى است كه او براى سرپوش گذاشتن بر حق ناپذيرى خود به كار بسته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 40 - 7

7 - فرجام حق ناپذيرى فرعون ، فرجامى ملامت بار

فنبذن_هم فى اليمّ و هو مليم

{مليم} بر كسى اطلاق مى شود، كه سزاوار سرزنش باشد.

حق ناپذيرى فرعونيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 36 - 4

4 _ فرعون و قوم او ، دعوت حضرت موسى و هارون ( ع ) را نپذيرفته و آيات و معجزات الهى را تكذيب كردند .

فقلنا اذهبا إلى القوم الذين كذّبوا بأي_تنا فدمّرن_هم

تدميرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 13 - 1،2

1 - موضع گيرى خصمانه فرعونيان در برابر آيات ( معجزات ) روشن الهى

فلمّا جاءتهم ءاي_تنا مبصرة قالوا ه_ذا سحر مبين

2 - سحر خوانده شدن معجزات الهى موسى ، از سوى فرعونيان على رغم وضوح و روشنى آن

فلمّا جاءتهم ءاي_تنا مبصرة قالوا ه_ذا سحر مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 41 - 3

3 - اظهار شگفتى مؤمن آل فرعون از تأثيرناپذيرى مردم از خيرخواهى ها و فراخوانى هاى او

و ي_قوم مالى أدعوكم إلى النجوة و تدعوننى إلى النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 43 - 7

7 - فرعونيان در عصر موسى ( ع ) ، مردمى اسراف گر و افراط كننده در گناه و حق ناپذيرى

و أنّ المسرفين هم أصح_ب النار

از مصداق هاى بارز {مسرفان}، در آيه شريفه، فرعونيان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 44 - 3

3 - هدايت ها و خير خواهى هاى مؤمن آل فرعون ، در قومش تأثير نگذاشت .

فستذكرون ما أقول لكم

حق ناپذيرى قوم ابراهيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 103 - 3

3 - اكثريت قوم ابراهيم ، حق ناپذير و مصمم بر كفر

و ما كان أكثرهم مؤمنين

حق ناپذيرى قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 81 - 3

3- اصحاب حجر ( قوم ثمود ) ،

مردمى لجوج و حق ناپذير بودند .

و ءاتين_هم ءاي_تنا فكانوا عنها معرضين

اينكه اصحاب حجر، على رغم مشاهده معجزات و آيات فراوان الهى از آنها اعراض كردند، بيانگر لجاجت و حق ناپذيرى آنان بود; چنان كه آمدن جمله {فكانوا عنها معرضين} به جاى {فأعرضوا عنها} _ كه نشان دهنده اين است كه اعراض آنان از دير باز وجود داشته است _ مى تواند مؤيد برداشت فوق باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 59 - 16

16- ناقه قوم ثمود ، از جمله آيات الهى براى اخطار به آنان به خاطر حق ناپذيريشان

و ءاتينا ثمود الناقة . .. و ما نرسل بالأي_ت إلاّ تخويفًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 157 - 6

6 - ثموديان ، مردمى لجوج و حق ناپذير

فأت بئاية إن كنت من الص_دقين . قال ه_ذه ناقة... و لاتمسّوها بسوء... فعقروها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 158 - 6

6 - بيشتر ثموديان ، حق ناپذير و مصمم بر كفر بودند .

و ما كان أكثرهم مؤمنين

حق ناپذيرى قوم عاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 136 - 2

2 - قوم عاد ، مردمى لجوج و مصمم بر حق ناپذيرى

قالوا سواء علينا . .. من الوعظين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 139 - 8

8 - بيشتر عاديان ، حق ناپذير و مصمم بر كفر

و ما كان أكثرهم مؤمنين

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 15 - 15

15 - لجاجت و عناد مستمر قوم عاد ، در برابر آيات روشن الهى

أَوَلم يروا . .. و كانوا بأي_تنا يجحدون

{جحد} (مصدر {يجحدون}) به معناى انكار كردن چيزى است كه حقانيت آن براى منكر روشن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 23 - 6

6- قوم عاد ، مردمى جهالت پيشه و روى گردان از حقايق

و ل_كنّى أريكم قومًا تجهلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 26 - 14

14- فراگيرى عذاب بر قوم عاد ، پس از حق ناپذيرى هاى مستمر آنان

إذ كانوا يجحدون ب_اي_ت اللّه و حاق بهم ما كانوا به يستهزءون

{كانوا يجحدون} مفيد استمرار است و ارتباط {حاق بهم} با آن، گوياى ترتيبى است كه در برداشت آمده است.

حق ناپذيرى قوم لوط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 74 - 9

9- جامعه فاسد و ناپاك قوم لوط ، از دعوت و تبليغ آن حضرت تأثير نپذيرفتند .

و نجّين_ه من القرية التى كانت تعمل الخبئث

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 167 - 2

2 - خيره سرى و مقاومت قوم لوط ، در برابر نصيحت هاى وى

قالوا . .. لتكوننّ من المخرجين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 56 - 1

1 - تأثيرناپذيرى قوم لوط ، در برابر هشدار ها و هدايت گرى هاى او

فما كان جواب قومه إلاّ أن قالوا أخرجوا

ءال لوط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 36 - 2

2 - روى آوردن قوم لوط ، به جدال و تشكيك نسبت به انذار ها ; بجاى حق پذيرى

و لقد أنذرهم . .. فتماروا بالنّذر

حق ناپذيرى قوم نوح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 10 - 1

1 - التجاى نوح ( ع ) به درگاه پروردگار براى استمداد از او در برابر قوم حق ناپذير خويش

فدعا ربّه أنّى مغلوب فانتصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 6 - 2

2 - قوم نوح ، مردمى حق ناپذير و لجوج بودند .

فلم يزدهم دعاءى إلاّ فرارًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 7 - 5،9

5 - قوم نوح ، مردمى حرف ناشنوا و حق ناپذير

و إنّى كلّما دعوتهم . .. و استغشوا ثيابهم

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه جمله {و إنّى كلّما دعوتم. ..} تفسير و تبيين براى {فرار} است و تعبير {انگشت ها در گوش كردن و جامه بر سر نهادن}، مى تواند كنايه از حرف ناشنوى و حق ناپذيرى باشد.

9 - روح استكبار و خودبرتربينى ، سبب حرف ناشنوى ، حق ناپذيرى و دين گريزى قوم نوح بود .

و إنّى كلّما دعوتهم . .. و استكبروا استكبارًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 21 - 3

3 - قوم نوح ، مردمى عصيانگر و حق ناپذير

قال نوح ربّ إنّهم عصونى

برداشت ياد

شده، با توجه به اين نكته است كه شكوائيه نوح(ع) از عصيان قوم خود، پس از دعوت و موعظه طولانى آنان بوده است.

حق ناپذيرى كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 110 - 9

9 _ سرگردانى در طغيان، كيفر و پيامد حق ناپذيرى كافران است.

و نذرهم فى طغينهم يعمهون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 57 - 14

14- حقْ گريزىِ كافران و منكرانِ الهى ، در حيطه قدرت خدا و وابسته به اراده او است .

إنّا جعلنا على قلوبهم أكنّة

تأكيد خداوند _ به وسيله {إنّا جعلنا. ..} _ بر حاكميّت و نقش خود، از آن جهت است كه گمان نرود كفرِ كافران و منكرانِ آيات الهى، از قلمروِ قدرتِ الهى بيرون است و آنان تبديل به قدرتى در برابر خدا شده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 42 - 5

5- اعراض كافران از شنيدن كلام الهى و درك مفاهيم و معارف قرآنى ، دليل بى توجهى آنان به رحمت گسترده الهى و متأثر نشدن از مواعظ پيامبر ( ص )

قل من يكلؤكم . .. من الرحم_ن بل هم عن ذكر ربّهم معرضون

برداشت ياد شده مبتنى براين است كه مقصود از {ذكر} قرآن باشد; زيرا يكى از نام ها و اوصاف قرآن كريم ذكر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 70 - 9

9 - شالوده زندگى بيشتر كافران ، بر پايه باطل و منافع آنان ، ناسازگار با پذيرش حق

حتّى اذا

أخذنا مترفيهم . .. و أكثرهم للحقّ ك_رهون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 20 - 11

11 _ دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، در برابر كارشكنى ها و حق ناپذيرى كافران و مشركان

و جعلنا بعضكم لبعض فتنة أتصبرون و كان ربّك بصيرًا

يادآورى خداوند به بصيرت و بينايى خود، به پيامبر(ص) پس از ياد كردن از مشركان و آزمايش شدن آنان، مى تواندبراى دلجويى از پيامبر(ص)ومؤمنان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 23 - 1،3

1 - پيامبر ( ص ) از حق ناپذيرى كافران ، اندوهگين بود .

و من كفر فلايحزنك كفره

توصيه خداوند به پيامبر(ص) براى پرهيز از اندوه درباره كفر كافران، اين نكته را مى رساند كه آن حضرت، در قبال كفر آنان، اندوهناك بوده است.

3 - دلدارى خداوند ، پيامبر ( ص ) را در برابر حق ناپذيرى كافران

و من كفر فلايحزنك كفره إلينا مرجعهم

جمله {إلينا مرجعهم. ..} به منزله تهديد است. چنين تهديد و هشدارى، مى تواند به منظور دلدارى به پيامبر(ص) بيان شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 22 - 10

10 - وجود اختلاف اساسى انسان مؤمن حق پذير و نرم دل با كافر حق ناپذير و سنگدل ، از نظر شخصيت و سرنوشت

أفمن شرح اللّه صدره للإسل_م فهو على نور من ربّه فويل للق_سية قلوبهم

{من} در آيه شريفه، اسم موصول و مبتدا است و خبر آن _ به قرينه جمله بعدى (فويل للقاسية قلوبهم. ..) _ جمله اى محذوف

مى باشد. تقدير كلام چنين است: {أفمن شرح اللّه صدره للإسلام ... كمن قسا قلبه}. بنابراين مى توان گفت: آيه شريفه درصدد مقايسه ميان شخصيت دو انسان مؤمن و كافر و سرنوشت آنان در آينده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 4 - 1

1 - تنها كافران حق ناپذير به مجادله و ستيزه جويى با آيات الهى مى پردازند و از پذيرش آن سر باز مى زنند .

مايج_دل فىءاي_ت اللّه إلاّ الذين كفروا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 10 - 1

1 - اعلام بغض و دشمنى شديد خداوند نسبت به كافران لجوج و حق ناپذير در قيامت

إنّ الذين كفروا ينادون لمقت اللّه أكبر من مقتكم أنفسكم إذ تدعون إلى الإيم_ن فتكف

{مقت} به معناى بغض شديد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 10 - 2

2- دلدارى خداوند ، به پيامبر ( ص ) در برابر حق ناپذيرى كافران

فارتقب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 13 - 6

6- ستيز كافران با منطق روشن رسولان الهى ، گواه بى اساس بودن ايمان اضطرارى آنان

أنّى لهم الذكرى و قد جاءهم رسول مبين

در صورتى كه {أنّى لهم الذكرى} در صدد بيان پوچى ادعاى ايمان كافران باشد; تعبير {و قد جائهم. ..} بيانگر فلسفه پوچى ادعاى آنان خواهد بود; يعنى، آنان كه منطق روشن رسولان را نپذيرفتند، چگونه با مشاهده عذابى، مى توانند به ايمان راستين رسيده باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

17 - محمد - 47 - 32 - 16

16- كيفر الهى در مورد كافران ، پس از اتمام حجت و تبيين حق براى آنان

إنّ الذين كفروا و . .. من بعد ما تبيّن لهم الهدى ... و سيحبط أعم_لهم

در صورتى كه {سيحبط. ..} عنوان كيفر داشته باشد; تعبير {من بعد ما تبيّن...} بيانگر اتمام حجّتى است كه قبل از اعمال مجازات، صورت گرفته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 12 - 2

2_ دلجويى خداوند از پيامبر ( ص ) در برابر تكذيب ، حق ناپذيرى و عناد كافران

كذّبت قبلهم قوم نوح و أصح_ب الرسّ و ثمود

يادآورى روحيه حق ستيز بسيارى از امت ها در طول تاريخ در برابر پيام رسولان الهى، مى تواند از آن جهت باشد كه پيامبر(ص) در برابر تكذيب كافران، احساس نگرانى نداشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 44 - 1،5

1 - ناباورى كفرپيشگان به حقانيت وعده هاى الهى ، حتى با مشاهده نمود هاى عينى عذاب و سقوط سنگى از آسمان بر آنان

و إن يروا كسفًا . .. يقولوا سحاب مركوم

5 - دلايل حسّى نيز همانند برهان هاى عقلى ، بى تأثير در روح حق ستيز كفرپيشگان

و إن يروا كسفًا من السّماء ساقطًا يقولوا سحاب مركوم

سقوط پاره هاى سنگ از آسمان، دليلى حسى است و خداوند مى فرمايد: كافران نه تنها براهين عقلى را بى تأمل رد مى كنند; كه حتى دلايل حسى را نيز با توجيهى، وارونه جلوه مى دهند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك

- 67 - 10 - 4

4 - كافران دوزخى ، مردمى لجوج و حق گريزاند .

و قالوا لو كنّا نسمع أو نعقل ما كنّا فى أصح_ب السعير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 17 - 5

5 - تهديد شدن كافران لجوج و حق گريز ، به نزول عذاب الهى

فستعلمون كيف نذير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 23 - 9

9 - كافران لجوج و دين گريز ، مردمى ناسپاس بوده و از نعمت شنوايى ، بينايى و تعقّل بهره كافى نبرده اند .

و جعل لكم السمع و الأبص_ر و الأفئدة قليلاً ما تشكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 28 - 7

7 - كافران حق ناپذير و لجوج ، در معرض عذاب الهى قرار دارند .

فمن يجير الك_فرين من عذاب أليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 14 - 2

2 - در اختيار گرفتن ثروت و نيروى انسانى كافران حق ناپذير ، نمى تواند مجوز عدول مبلغان و رهبران جامعه اسلامى از مواضع عقيدتى خويش و سازش و مسامحه با آنان باشد .

و لاتطع . ..أن كان ذا مال و بنين

ترديدى نيست كه اجابت خواسته هاى كافران و يا سازش با آنان از سوى رهبران جامعه اسلامى، به جهت طمع شخصى نيست; بلكه براى در اختيار گرفتن ثروت و نيروى انسانى كافران و صرف آنها در جهت مصالح و منافع مسلمين است; ولى چون اين كار به قيمت عدول از مواضع اعتقادى و

يا سازش با كافران است، جايز نمى باشد.

حق ناپذيرى كافران صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 97 - 9

9- مشركان و كافران عصر بعثت ، در برابر حق و دعوت هاى پيامبر ( ص ) ، مردمى لجوج و سرسخت بودند .

و تنذر به قومًا لدًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 67 - 8

8 - رسوخ روحيه حق ناپذيرى ، در بيشتر كفرپيشگان صدراسلام

و ما كان أكثرهم مؤمنين

گرچه ضمير {هم} در {أكثرهم} به فرعون و قوم وى (قبطيان) بازمى گردد; اما در عين حال تعريض به مشركان صدراسلام نيز دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 103 - 5

5 - رسوخ روحيه حق ناپذيرى ، در بيشتر كفرپيشگان صدراسلام

و ما كان أكثرهم مؤمنين

گرچه ضمير {هم} در {أكثرهم} به قوم ابراهيم بازمى گردد; اما در عين حال اين آيه تعريض به مشركان صدراسلام نيز دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 46 - 2

2 - كافران صدراسلام ، مردمى لجوج و حق ناپذير بودند .

و ما تأتيهم من ءاية . .. إلاّ كانوا عنها معرضين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 2 - 2

2 - سركشى ، تكبر ، ستيزه جويى و حق ناپذيرى ، از اوصاف كافران صدراسلام

بل الذين كفروا فى عزّة و شقاق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 63 - 2

2

- كافران و مشركان صدراسلام ، مردمى لجوج ، ستيزه جو و حق ناپذير

كذلك يؤفك الذين كانوا بأي_ت اللّه يجحدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 76 - 5

5 - مشركان و كافران صدراسلام ، مردمى بس لجوج و حق ناپذير

و إنّه لقسم لو تعلمون عظيم

سوگند مؤكد خداوند، پس از استدلال بسيار بر اثبات توحيد و معاد، نشانگر روح لجاجت و حق ناپذيرى كافران است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 21 - 3،4

3 - كافران صدراسلام ، مردمى لجوج ، مستكبر و حق گريز

بل لجّوا فى عتوّ و نفور

{عتوُّ} به معناى استكبار و تجاوز از حد است (قاموس المحيط) و مقصود از {نفور}(رميدن) گريز از سخن حق مى باشد.

4 - روح لجاج ، استكبار و حق گريزى ، عامل كفر و تكذيب دين از سوى كافران در صدراسلام

و لقد كذّب الذين من قبلهم . .. بل لجّوا فى عتوّ و نفور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 1 - 3

3 - كافران مخالف رسالت پيامبر ( ص ) ، گروهى لجوج و حق ناپذير

سأل سائل بعذاب واقع

مفسران بر اين عقيده اند كه كافران، اين سخن را از سر لجاجت بر زبان مى آوردند; چنان كه در آيه 32 از سوره {انفال} از آنان چنين ياد شده است: {و إذ قالوا اللّهم إن كان ه_ذا هو الحقّ من عندك فأمطر علينا حجارة من السماء أو ائتنا بعذاب أليم}.

حق ناپذيرى كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5

- انعام - 6 - 7 - 2

2 _ حق ناپذيرى و عناد و لجاجت شديد كافران مكه در عصر بعثت، در برابر وحى و معجزات الهى

و لو نزلنا عليك كتبا . .. إن هذا إلا سحر مبين

سوره انعام در مكه نازل شده است و بنابراين طبيعى است كه ناظر به مردم آن سامان، خصوصاً مشركان مكه، باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 3 - 1

1- پيامبر ( ص ) ، به هنگام مواجهه با حق ناپذيرى كافران مكه ، مأمور به ر ها كردن آنان به حال خود و ترك محاجه با آنها شد .

ذرهم يأكلوا و يتمتّعوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 14 - 1

1- اگر درى از آسمان به قدرت خداوند گشوده شود كه كافران مكه براى دريافت حقايق به آنجا بروند ، ايمان نخواهند آورد .

كذلك نسلكه فى قلوب المجرمين . لايؤمنون به ... و لو فتحنا عليهم بابًا من السّماء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 15 - 1،2،4

1- كافران هدايت ناپذير مكه ، در صورت مشاهده گشايش درى از آسمان براى بالا رفتن خود و درك حقايق ، آن را نوعى چشم بندى و سحر وانمود خواهند كرد .

و لو فتحنا عليهم بابًا من السّماء فظلّوا فيه يعرجون . لقالوا إنما سكّرت أبصرنا

{سكر} در لغت حالتى را گفته اند كه عارض بر عقل مى شود. بنابراين مراد از ادعاى آنان اين مى شود كه: آنان خود را گرفتار نوعى چشم بندى مى دانستند.

2-

كافران مكه ، مردمى حق ناپذير و لجاجت پيشه در برابر آيات الهى

و لو فتحنا عليهم بابًا من السّماء فظلّوا فيه يعرجون . لقالوا إنما سكّرت أبصرنا

4- كافران مكه براى گريز از پذيرفتن حقايق الهى ، آنها را امورى موهوم جلوه مى دادند .

لقالوا إنما سكّرت أبصرنا بل نحن قوم مسحورون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 41 - 5

5- بهره كفرپيشگان مكه از آيه هاى بيدارگر قرآن ، تنها تنفر و فرار از آنها بود .

و لقد صرّفنا فى ه_ذا القرءان ليذّكّروا و ما يزيدهم إلاّ نفورًا

حق ناپذيرى گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 34 - 3

3_ گمراهى ضلالت پيشگان از سوى خدا ، سزا و كيفر لجاجت و حق ناپذيرى ايشان است .

ي_نوح قد ج_دلتنا . .. فأتنا بما تعدنا ... إن كان الله يريد أن يغويكم

وقوع جمله {إن كان الله} پس از بيان لجاجتها و حق ناپذيريهاى كفرپيشگان (قد جادلتنا . ..) ، حاكى است كه اراده خداوند بر اغواى آنان ، به خاطر عناد و لجاجتشان بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 83 - 2

2 - جواز وانهادن گمراهان به خود ، پس از اتمام حجت بر آنان و حق ناپذيرى ايشان

فذرهم

{فاء} در {فذرهم}، مى رساند كه پس از اتمام حجت ادامه تبليغ ضرورى نيست.

حق ناپذيرى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 200 - 4

4 - حق ناپذيرى دل هاى مجرمان ، كيفرى

تعيين شده از جانب خداوند در قبال جرم هايشان

كذلك سلكن_ه فى قلوب المجرمين

ذكر مشركان با وصف {المجرمين}، اشعار به عليت حكم دارد; يعنى، {سلكنا القرآن و هو بلسان عربى مبين فى قلوب ه_ؤلاء المشركين مثل ذلك السلوك جزاء لأجرامهم; ما قرآن را با اين كه به زبان عربى روشن است در دل هاى مشركان هم چون زبان عجمى غير قابل فهم راه داديم، تاكيفرى باشد در برابر جرم هايشان}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 201 - 1

1 - پافشارى اهل جرم و گناه بر انكار حقايق وحى ، تا مرز مشاهده عذاب دردناك الهى ( عذاب استيصال )

كذلك سلكن_ه . .. لايؤمنون به حتّى يروا العذاب الأليم

{ال} در {العذاب} براى عهد است. بنابراين {العذاب الأليم} اشاره به عذابى دارد كه مشركان مكه به آن تهديد شدند (عذاب استيصال). آيه {أفبعذابنا يستعجلون} بيانگر آن است كه آنان تهديد به عذاب را جدى نگرفتند و بدان جهت از روى استهزا، خواستار تعجيل نزول آن بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 15 - 2

2 - مجرمانِ نادم در روز قيامت ، فاقد روحيه حق پذيرى ، حتى در صورت رجوع دوباره به دنيايند .

فارجعنا نعمل ص_لحًا . .. إنّما يؤمن بأي_تنا الذين إذا ذكّروا بهاخرّوا سجّدًا

احتمال دارد كه آيه درصدد تبيين و تشريح جواب رد دادن به درخواست مجرمان باشد. خداوند در اين آيه، تلويحاً مى گويد: {آنان فاقد روحيه ايمان اند و بنابراين، درخواست شان اجابت نمى شود}.

حق ناپذيرى لجوجان

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

13 - شعراء - 26 - 157 - 5

5 - تأثيرناپذيرى اهل عناد ، در برابر معجزات الهى

فأت بئاية . .. قال ه_ذه ناقة ... فعقروها

حق ناپذيرى متخلفان از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 93 - 10

10 _ توانمندان متخلف از جهاد ، گرفتار خصلت حق ناپذيرى

الذين يستئذنونك و هم أغنياء . .. طبع اللّه على قلوبهم فهم لا يعلمون

حق ناپذيرى مترفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 16 - 4

4- مترفان و صاحبان مال و منال بيش از ديگران در معرض نافرمانى خدا و حق ناپذيرى قرار دارند .

أمرنا مترفيها ففسقوا فيها

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه مفعول {أمرنا} كلمه محذوفى چون {بالطاعة} و . .. باشد. بنابراين معناى آيه چنين مى شود: ما مترفان جامعه را به طاعت و بندگى فرمان مى دهيم، ولى آنان برخلاف انتظار راه فسق و نافرمانى پيشه مى سازند.

حق ناپذيرى مجرمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 78 - 2

2 - حق گريزى و تنفر از پيام حق ، ويژگى بارز بيشتر مجرمان ستم پيشه

و ل_كنّ أكثركم للحقّ ك_رهون

حق ناپذيرى مخالفان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 16 - 5

5 - مخالفان رسالت پيامبر ( ص ) ، مردمى لجوج و حق ناپذير بودند .

إنّه كان لأي_تنا عنيدًا

حق ناپذيرى مردم صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 4

- 3

3 - مردم در صدر اسلام ، مردمى سخت پايبند به آيين شرك و انعطاف ناپذير در برابر سخن حق و مستدل

و الص_فّ_ت صفًّا . .. إنّ إل_هكم لوحد

برداشت ياد شده از آن جا است كه خداوند در آغاز سوره مباركه بر اثبات توحيد سوگند متعدد ياد كرده است. اين در حالى است كه خداوند پيش از آن، دلايل و شواهد كافى بر اثبات اين حقيقت در قرآن كريم ارائه فرموده بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 5 - 4

4 - بيشتر مردم عصر بعثت ، مصمم به تأثيرناپذيرى از كلام وحى و پيام قرآن

فأعرض أكثرهم . .. و قالوا ... فاعمل إنّنا ع_ملون

تعبيرهاى سه گانه در آيه ({أكنّة}، {وقر} و {حجاب}) تأكيد و تصميم آنان را به نفوذناپذيرى در برابر قرآن مى رساند.

حق ناپذيرى مرفهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 12 - 14

14 _ مرفهان اسراف پيشه ، مردمانى خودپسند ، از خود راضى و حق ناپذير

كذلك زيّن للمسرفين ما كانوا يعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 83 - 3

3- انسان هاى برخوردار از رفاه و نعمت ها ، در معرض ابتلا به بيمارى حق ناپذيرى

و إذا أنعمنا على الإنس_ن أعرض و نئا بجانبه

حق ناپذيرى مستكبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 50 - 10

10 - انسان هاى مستكبر و حق ستيز ، تأثيرناپذير از آيات اعجازى و كيفرى

فلمّا جاءهم ب_اي_تنا إذا هم منها يضحكون .

و ما نريهم من ءاية ... و أخذن_هم بالعذ

حق ناپذيرى مسرفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 12 - 14

14 _ مرفهان اسراف پيشه ، مردمانى خودپسند ، از خود راضى و حق ناپذير

كذلك زيّن للمسرفين ما كانوا يعملون

حق ناپذيرى مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 145 - 4

4 - اهل كتاب ( يهود و نصارا ) مردمى لجوج و حق ناپذيرند .

و لئن أتيت الذين أوتوا الكتب بكل ءاية ما تبعوا قبلتك

جمله {لئن . ..} (به خدا قسم! اگر هر معجزه و برهانى را به اهل كتاب ارائه كنى، از قبله تو پيروى نمى كنند) گوياى عمق عناد، لجاجت و حق ناپذيرى آنان مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 63 - 11

11 - قابليت نداشتن جامعه عصر عيسى ( ع ) ، براى دريافت و پذيرش تمامى حقايق *

و لأُبيّن لكم بعض الذى تختلفون فيه

اين سخن حضرت عيسى(ع) كه: {من آمده ام تا برخى از اختلافات شما را بيان كنم}، مى تواند نشانگر عدم قابليت آنان براى دريافت تمامى حقايق باشد، زيرا محدوديتى از ناحيه خود حضرتش نمى توان فرض كرد.

حق ناپذيرى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 25 - 6

6 _ برخى مشركان با ديدن هر گونه معجزه و آيت الهى ايمان نخواهند آورد.

و إن يروا كل ءاية لايؤمنوا بها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 -

110 - 3

3 _ يكسانى عنادورزى و حق ناباورى مشركان، قبل و بعد از ديدن معجزه مورد درخواست خويش

و نقلب . .. كما لم يؤمنوا به أول مرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 20 - 11

11 _ دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، در برابر كارشكنى ها و حق ناپذيرى كافران و مشركان

و جعلنا بعضكم لبعض فتنة أتصبرون و كان ربّك بصيرًا

يادآورى خداوند به بصيرت و بينايى خود، به پيامبر(ص) پس از ياد كردن از مشركان و آزمايش شدن آنان، مى تواندبراى دلجويى از پيامبر(ص)ومؤمنان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 72 - 13

13 - سرزنش مشركان از سوى خداوند ، به خاطر ناديده گرفتن نشانه هاى توحيد در نظام شب و روز

قل أرءيتم إن جعل اللّه عليكم النهار سرمدًا إلى يوم القي_مة . .. أفلاتبصرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 29 - 6

6 - حق ناپذيرى مشركان ، پس از اقامه دليل هاى گوناگون براى آنان ، عامل منفورشدن شان در پيشگاه خداوند است .

هل لكم من ما ملكت . .. بل اتّبع الذين ظلموا أهواءهم

التفات از خطاب {هل لكم من ما ملكت. ..} به غيبت {اتّبع الذين...} مى تواند گوياى اين حقيقت باشد كه آنان، به دليل تداوم عقيده شرك، از مخاطب خدا شدن محروم شدند. اين، نشانه منفور شدن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 12 - 1،3

1 - تعجب پيامبر (

ص ) از مواضع انكارآميز مشركان نسبت به معاد و يگانگى خداوند ; على رغم مشاهده عظمت آفرينش و قدرت خداوند در جهان

إنّ إل_هكم لوحد . .. فاستفتهم أهم أشدّ خلقًا... بل عجبت

به قرينه آيات پيشين به دست مى آيد كه آنچه موجب شگفتى پيامبر(ص) گرديده بود، انكار توحيد ربوبى و معاد از سوى مشركان _ به رغم مشاهده آيات الهى در طبيعت و عظمت آفرينش _ بود.

3 - مشركان _ به رغم مشاهده عظمت آفرينش و آيات الهى در طبيعت _ تعاليم قرآن ( معاد و احياى مجدد انسان ها و توحيد ربوبى و . . . ) را به تمسخر مى گرفتند .

إنّ إل_هكم لوحد . .. فاستفتهم أهم أشدّ خلقًا... بل عجبت و يسخرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 21 - 4

4 - تكذيب نظام كيفر و پاداش و جدايى حق و باطل ، از ويژگى هاى مشركان

ه_ذا يوم الفصل الذى كنتم به تكذّبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 155 - 1

1 - سرزنش شدن مشركان ، به سبب بيدار نشدن و پند نگرفتن آنان در برابر حقايق الهى

أفلاتذكّرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 46 - 12

12 - پيامبر ( ص ) ، براى حل اختلاف خود با مشركان حق گريز ، از خداوند كمك خواسته و او را به داورى طلبيد .

أنت تحكم بين عبادك فى ما كانوا فيه يختلفون

جمله {أنت تحكم. ..} براى انشاى دعا است كه در قالب جمله خبرى آمده است.

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 79 - 1

1 - توطئه هاى پى درپى و جدى مشركان ، نسبت به پيامبر ( ص ) و تصميم قطعى آنان براى انكار حق

أم أبرموا أمرًا

{إبرام} (مصدر {أبرموا}) در اصل به معناى تابيدن و محكم كردن است و در اين جا مراد از آن _ به قرينه شأن نزول و آيه بعد _ تصميم جدى مشركان بر توطئه چينى عليه پيامبر(ص) مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 23 - 12

12 - مشركان ، گرفتار هواپرستى و پيروى از حدس و گمان ، به رغم تجلى انوار هدايت الهى در حق ايشان

إن يتّبعون إلاّ الظنّ و ما تهوى الأنفس و لقد جاءهم من ربّهم الهدى

حق ناپذيرى مشركان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 97 - 9

9- مشركان و كافران عصر بعثت ، در برابر حق و دعوت هاى پيامبر ( ص ) ، مردمى لجوج و سرسخت بودند .

و تنذر به قومًا لدًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 5 - 10

10- مشركان ستم پيشه صدراسلام ، مردمى لجوج ، حق ناپذير و بهانه جو بودند .

بل قالوا . .. فليأتنا ب_اية كما أُرسل الأوّلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 54 - 4

4 - عدم تأثير دعوت پيامبر ( ص ) بر مشركان متعصب و متحجر

فذرهم فى غمرتهم حتّى حين

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 121 - 8

8 - رسوخ روحيه كفرورزى و حق ناپذيرى ، در بيشتر مشركان صدراسلام

إنّ فى ذلك لأية و ما كان أكثرهم مؤمنين

گرچه ضمير {هم} در {أكثرهم} به قوم نوح بازمى گردد; اما در عين حال تعريض به مشركان صدر اسلام نيز دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 60 - 13

13 - توبيخ مشركان مكه از سوى خداوند ، به خاطر انحراف آنان از حق و ناديده گرفتن دلايل روشن توحيد

أمّن خلق السم_وت . .. أءل_ه مع اللّه بل هم قوم يعدلون

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه مخاطبان نخستين آيه، مشركان مكه بوده اند. گفتنى است كه واژه {عدول} (مصدر {يعدلون}) به معناى ميل و انحراف است; يعنى، {بل هم قوم عادتهم العدول عن طريق الحق و الإنحراف عنها}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 61 - 10

10 - مشركان بهانه جو و حق گريز صدر اسلام ، عناصرى مرفه و برخوردار از موهبت هاى دنيوى

و قالوا إن نتّبع الهدى معك . .. كمن متّعن_ه مت_ع الحي_وة الدنيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 13 - 3

3 - لجاجت و حق ناپذيرى ، از اوصاف مشركان صدر اسلام

و إذا ذكّروا لا يذكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 14 - 1،2

1 - مشركان صدر اسلام ، هر معجزه ملموس و روشنى را به شدّت مورد استهزا قرار

داده و ايمان نمى آوردند .

و إذا رأوا ءاية يستسخرون

مقصود از {ءاية} معجزه است و متهم كردن آن به سحر از سوى مشركان (در آيه بعد) مؤيد همين مطلب است. گفتنى است {يستسخرون} به معناى {يسخرون} است و آمدن آن با {سين} و {تا} براى مبالغه مى باشد.

2 - مشركان صدر اسلام ، مردمى لجوج و حق ناپذير بودند .

و إذا رأوا ءاية يستسخرون

تمسخر معجزه الهى _ كه امرى ملموس و روشن مى باشد _ گوياى حقيقت ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 63 - 2،2

2 - كافران و مشركان صدراسلام ، مردمى لجوج ، ستيزه جو و حق ناپذير

كذلك يؤفك الذين كانوا بأي_ت اللّه يجحدون

2 - كافران و مشركان صدراسلام ، مردمى لجوج ، ستيزه جو و حق ناپذير

كذلك يؤفك الذين كانوا بأي_ت اللّه يجحدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 76 - 5

5 - مشركان و كافران صدراسلام ، مردمى بس لجوج و حق ناپذير

و إنّه لقسم لو تعلمون عظيم

سوگند مؤكد خداوند، پس از استدلال بسيار بر اثبات توحيد و معاد، نشانگر روح لجاجت و حق ناپذيرى كافران است.

حق ناپذيرى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 42 - 10

10 _ مشركان مكّه ، پذيراى هيچ سخن حق و منطقى در جهت مخالفت با عقيده شان نبودند .

إن كاد ليضلّنا عن ءالهتنا . .. و سوف يعلمون حين يرون العذاب من أضلّ سبيلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت

- 29 - 49 - 10

10 - انكار قرآن از سوى مشركان مكه ، از سر لجاجت و حق ناپذيرى بود .

ما يجحد بأي_تنا إلاّ الك_فرون . .. و ما يجحد بأي_تنا إلاّ الظ_لمون

{جحود} در لغت نفى چيزى است كه دل آن را اثبات مى كند و اثبات چيزى است كه دل نفى مى كند. (مفردات راغب). {جحود} طبق معناى لغوى منطبق بر لجاجت است. گفتنى است: {ال} در {الظالمون} عهد بوده و اشاره به {الكافرون} در آيه چهل و هفت دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 45 - 7

7 - تهديد شديد مشركان مكه از سوى خداوند ، به خاطر تن در ندادن به تعاليم پيامبر ( ص )

و إذا تتلى عليهم ءاي_تنا بيّنت قالوا ما ه_ذا إلاّ رجل. .. و كذّب الذين من قبلهم

حق ناپذيرى مصريان باستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 34 - 6،7،15

6 - مردم مصر در عصر يوسف ( ع ) ، مردمى لجوج و حق ناپذير

فمازلتم فى شكّ ممّا جاءكم به

ترديد مردم مصر در رسالت يوسف(ع) با وجود عرضه شدن دلايل روشن براى ايشان به دو دليل مى تواند باشد: 1_ به خاطر لجالت آنان است كه در آيه بعد از آنان به مردمى مجادله گر تعبير شده است. 2 _ يا به اين دليل است كه آنان نسبت به دعوت يوسف(ع) و دلايل ايشان، بى اعتنا و گريزان بودند.

7 - مردم مصر در عصر يوسف ( ع ) ، مردمى بى اعتنا به دعوت ايشان و گريزان از فهم

صحيح آن

فمازلتم فى شكّ ممّا جاءكم به

15 - مخالفت بيش از حد با دين الهى و ترديد در حقانيت آن ، از ويژگى هاى مردم مصر از عصر يوسف تا موسى ( ع )

كذلك يضلّ اللّه من هو مسرف مرتاب

حق ناپذيرى مفسدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 23 - 6

6- بيماردلان گريزان از جهاد و فسادانگيز و قطع كننده رحم ، مردمى كر و كور در برابر حق

أول_ئك الذين . .. فأصمّهم و أعمى أبص_رهم

حق ناپذيرى مكذبان آخرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 22 - 3

3- آنان كه به عالم آخرت ايمان نمى آورند ، قلبهايى حق ناپذير و روشى مستكبرانه دارند .

فالذين لايؤمنون بالأخرة قلوبهم منكرة و هم مستكبرون

حق ناپذيرى مكذبان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 6 - 8

8 - مشكل منكران قرآن ، نهفته در خودشان و نه ناشى از نارسايى مفاهيم وحى

نتلوها عليك بالحقّ فبأىّ حديث بعد اللّه و ءاي_ته يؤمنون

خداوند با تعبير {فبأىّ حديث. ..}، تأثير و كارايى والا و بى نظير قرآن را يادآور شده است. اين تعبير تعريضى به كافران نيز دارد كه كفر و بى ايمانى آنان، برخاسته از نارسايى مفاهيم وحى نيست; بلكه ريشه در لجاج، عناد و سست انديشى نهفته در درون آنها دارد.

حق ناپذيرى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 28 - 7

7 - تسلى و دلدارى خداوند به پيامبر ( ص )

، در برابر حق ناپذيرى منكران معاد

و قالوا ما هى إلاّ حياتنا الدنيا . .. و ترى كلّ أمّة جاثية

حق ناپذيرى مكذبان نبوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 9 - 2

2- جدى نگرفتن حقايق و برخورد بازيگرانه با هستى ، ريشه حق ناپذيرى منكران وحى و رسالت

بل هم فى شكّ يلعبون

تعبير {يلعبون} بيانگر اين نكته است كه كافران، علاوه بر سست انديشى، گرفتار نوعى بازيگرى و دلبستگى كودكانه به مظاهر مادى و جدى نگرفتن حقايق هستند.

حق ناپذيرى مكذبان وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 9 - 2

2- جدى نگرفتن حقايق و برخورد بازيگرانه با هستى ، ريشه حق ناپذيرى منكران وحى و رسالت

بل هم فى شكّ يلعبون

تعبير {يلعبون} بيانگر اين نكته است كه كافران، علاوه بر سست انديشى، گرفتار نوعى بازيگرى و دلبستگى كودكانه به مظاهر مادى و جدى نگرفتن حقايق هستند.

حق ناپذيرى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 20 - 4

4 - خداوند با سلب درك و فهم از برخى منافقان ، آنان را حق ناپذير كرده و برخى ديگر را براى انتخاب هدايت ، مهلت مى دهد .

و لو شاء اللّه لذهب بسمعهم و أبصرهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 41 - 7،18

7 _ بازدارى منافقان و يهوديان حق ناپذير از شتاب در كفر ، خارج از محدوده رسالت پيامبر ( ص )

يأيها الرسول لايحزنك الذين يسرعون فى الكفر

خطاب خداوند به پيامبر(ص) با عنوان

رسالت (يايها الرسول) گوياى برداشت فوق است.

18 _ منافقان و يهوديان جاسوس ، دروغ پرداز و حق ناپذير ، آن قدر بى ارزشند كه حتى نبايد بر گمراهى آنان تأسف خورد و بر كفرشان غمگين بود

لايحزنك الذين يسرعون فى الكفر . .. سمعون للكذب سمعون لقوم ءاخرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 87 - 8

8 _ منافق ، داراى خصلت حق ناپذيرى

و طبع على قلوبهم فهم لايفقهون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 127 - 6،7،9

6 _ سعى منافقان در گريختن از محيط ابلاغ آيات الهى و مراكز شناخت و تبليغ دين

و إذا ما أنزلت سورة . .. ثم انصرفوا

7 _ روى گردانى منافقان صدر اسلام از آيات الهى پس از شنيدن وحى

و إذا ما أنزلت سورة . .. ثم انصرفوا

9 _ حق ناپذيرى قلب منافقان ، كيفر الهى براى آنان

ثم انصرفوا صرف اللّه قلوبهم

حق ناپذيرى وليد بن مغيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 23 - 2

2 - وليدبن مغيره ، فردى لجوج و حق ناپذير بود .

ثمّ أدبر

برداشت ياد شده، از {إدبار و روى گردانى} از آيات الهى و سخن بحق پيامبر(ص) استفاده مى شود.

حق ناپذيرى همگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 41 - 10

10- حق ، هر چند روشن و تبيين شده باشد ، لزوماً پذيرش همگان را در پى ندارد .

و لقد صرّفنا فى ه_ذا القرءان ليذّكّروا و ما يزيدهم إلاّ نفورًا

حق ناپذيرى هواپرستان

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 23 - 12

12 - پرستشگران هواى نفس _ براساس سنت الهى _ ناشنوا ، نابينا و تأثيرناپذير در برابر حق

من اتّخذ إل_هه هويه و أضلّه اللّه على علم و ختم على سمعه و قلبه و جعل على بصره غ

حق ناپذيرى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 145 - 4

4 - اهل كتاب ( يهود و نصارا ) مردمى لجوج و حق ناپذيرند .

و لئن أتيت الذين أوتوا الكتب بكل ءاية ما تبعوا قبلتك

جمله {لئن . ..} (به خدا قسم! اگر هر معجزه و برهانى را به اهل كتاب ارائه كنى، از قبله تو پيروى نمى كنند) گوياى عمق عناد، لجاجت و حق ناپذيرى آنان مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 41 - 7،18

7 _ بازدارى منافقان و يهوديان حق ناپذير از شتاب در كفر ، خارج از محدوده رسالت پيامبر ( ص )

يأيها الرسول لايحزنك الذين يسرعون فى الكفر

خطاب خداوند به پيامبر(ص) با عنوان رسالت (يايها الرسول) گوياى برداشت فوق است.

18 _ منافقان و يهوديان جاسوس ، دروغ پرداز و حق ناپذير ، آن قدر بى ارزشند كه حتى نبايد بر گمراهى آنان تأسف خورد و بر كفرشان غمگين بود

لايحزنك الذين يسرعون فى الكفر . .. سمعون للكذب سمعون لقوم ءاخرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 82 - 13،14

13 _ يهوديان و علماى آنان داراى روحيه سلطه گرى و حق ناپذيرى

اشد الناس

عدوة للذين ءامنوا اليهود . .. و انهم لايستكبرون

14 _ حق ناپذيرى و روحيه استكبارى يهود ، عامل عداوت آنان با مسلمانان

اشد الناس عدوة للذين ءامنوا اليهود . .. و انهم لايستكبرون

خطر حق ناپذيرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 88 - 6

6 _ اشراف و بزرگان هر قوم در معرض استكبار و حق ناپذيرى هستند .

قال الملأ الذين استكبروا من قومه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 16 - 4

4- مترفان و صاحبان مال و منال بيش از ديگران در معرض نافرمانى خدا و حق ناپذيرى قرار دارند .

أمرنا مترفيها ففسقوا فيها

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه مفعول {أمرنا} كلمه محذوفى چون {بالطاعة} و . .. باشد. بنابراين معناى آيه چنين مى شود: ما مترفان جامعه را به طاعت و بندگى فرمان مى دهيم، ولى آنان برخلاف انتظار راه فسق و نافرمانى پيشه مى سازند.

دلايل حق ناپذيرى كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 100 - 10

10 - شرارت و حق ستيزى كافران در دنيا ، گواه حق گريزى آنان پس از بازگشت دوباره به دنيا

قال ربّ ارجعون . .. كلاَّ إنّها كلمة هو قائلها

زمينه اجتناب از حق ناپذيرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 96 - 10

10- توجه به احاطه علمى خدا بر بندگان ، زمينه ساز پرهيز آنان از حق ناپذيرى و بهانه جويى است .

قل كفى بالله شهيدًا . .. إنه كان بعباده خبيرًا بصيرًا

اينكه

خداوند بر مشركان حق ناپذير اتمام حجت كرده و آنگاه فرموده است: {او بر حال بندگان آگاه و بيناست} مى تواند مشعر به نكته ياد شده باشد.

زمينه حق ناپذيرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 170 - 6

6 - تعصب هاى نژادى و فاميلى ، امرى نكوهيده و زمينه ساز حق ناپذيرى است .

و إذا قيل لهم اتبعوا ما أنزل اللّه قالوا بل نتبع ما ألفينا عليه ءاباءنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 75 - 11

11 _ جرم مستمر و تبه كارى ، زمينه ساز پيدايش روح استكبار و سر باز زدن از پذيرش حق است .

فاستكبروا و كانوا قوماً مجرمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 83 - 3

3- انسان هاى برخوردار از رفاه و نعمت ها ، در معرض ابتلا به بيمارى حق ناپذيرى

و إذا أنعمنا على الإنس_ن أعرض و نئا بجانبه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 56 - 6

6 - امكان سقوط انسان به مرحله اى از حق ناپذيرى كه هيچ آيت و معجزه اى در او تأثير نكرده و جملگى آنها را تكذيب كند .

و لقد أرين_ه ءاي_تنا كلّها فكذّب و أبى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 46 - 9

9 - اشرافيت ، زمينه حق ناپذيرى و استكبار در برابر پيامبران

إلى فرعون و ملإيه فاستكبروا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون -

23 - 55 - 4

4 - برخوردارى از امكانات مادى فراوان ، زمينه ساز خودپسندى و حق گريزى است .

كلّ حزب بما لديهم فرحون . .. أيحسبون أنّما نمدّهم به من مال و بنين

ذكر مال و فرزند، مى تواند بدان جهت باشد كه اين دو، در پيدايش فرقه گرايى و حق ناپذيرى مؤثر بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 6 - 2

2 - روى گردانى مداوم از حق ، زمينه ساز اقدامات خصمانه ترى عليه آن از طريق تكذيب و استهزا

إلاّكانوا عنه معرضين . فقد كذّبوا ... يستهزءون

با توجه به تفريع {فقد كذّبوا. ..} بر {كانوا عنه معرضين} روشن مى شود كه كافران در نتيجه روى گردانى مستمر از حق، كم كم موضعشان را نسبت به آن سخت تر كرده و صريحاً به تكذيب و ريشخند آن پرداختند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 200 - 2

2 - جرم و گناه ، زمينه ساز حق ناپذيرى

كذلك سلكن_ه فى قلوب المجرمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 13 - 3

3 - روحيه فسق و تجاوزگرى ، زمينه ساز مقاومت انسان در برابر آيات روشن الهى و حقايق آشكار

إنّهم كانوا قومًا فسقين . فلمّا جاءتهم ءاي_تنا مبصرة قالوا ه_ذا سحر مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 57 - 7

7 - دلبستگى به زندگى دنيايى و مرز و بوم خويش ، زمينه ساز گريز از حق و هدايت

و قالوا إن نتّبع الهدى معك

نتخطّف من أرضنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 34 - 3

3 - برخوردارى از ثروت و رفاه ، موجب پيدايش خصلت حق ناپذيرى است .

و ما أرسلنا فى قرية من نذير إلاّ قال مترفوها إنّا بما أُرسلتم به ك_فرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 74 - 9

9 - تكبر و خودبرتربينى ، زمينه حق گريزى و صفتى بس زشت و ناپسند

إلاّ إبليس استكبر و كان من الك_فرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 24 - 8

8 - برخوردارى از قدرت و توانايى سياسى و اقتصادى ، از زمينه هاى طغيان ، حق گريزى و دين ستيزى

كانوا هم أشدّ منهم قوّة و ءاثارًا . .. إلى فرعون و ه_م_ن و ق_رون فقالوا س_حر كذّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 75 - 3

3 - افراط در شادمانى و زندگى سرمستانه ، زمينه ساز غفلت از حقايق و معارف الهى و انكار و تكذيب آنها

الذين كذّبوا بالكت_ب . .. ذلكم بما كنتم تفرحون فى الأرض بغير الحقّ و بما كنتم تم

برداشت ياد شده بر اين اساس استوار است كه مشار اليه {ذلكم} تكذيب كافران باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 23 - 9

9- ابتلاى انسان به لعن الهى و حق نشنوى ، معلول عملكرد خود او است .

فلو صدقوا اللّه لكان خيرًا لهم . .. أول_ئك الذين لعنهم اللّه فأصمّهم و أعمى أبص_

هر چند

فعل هاى {أصمّ} و {أعمى} به خداوند نسبت داده شده، امااين مستلزم جبر نيست; زيرا انسان در ابتدا كر و كور نمى شود; بلكه در پى يك سلسله اعمال منافقانه، محكوم به لعن و نفرين الهى مى گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 7 - 9

9 - روح استكبار و خودبرتربينى ، سبب حرف ناشنوى ، حق ناپذيرى و دين گريزى قوم نوح بود .

و إنّى كلّما دعوتهم . .. و استكبروا استكبارًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 21 - 9

9 - قدرت سياسى و اقتصادى ، زمينه ساز كفر و حق ناپذيرى

و اتّبعوا من لم يزده ماله و ولده إلاّ خسارًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 11 - 5

5 - رفاه و قدرت اقتصادى ، از زمينه هاى حق ناپذيرى و دين گريزى

و المكذّبين أُولى النعمة

زمينه حق ناپذيرى زنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 10 - 14

14 - زنان همانند مردان ، در معرض انحراف و حق ناپذيرى شديد و مثال زدنى

ضرب اللّه مثلاً للذين كفروا امرأت نوح و امرأت لوط . ..قيل ادخلا النار مع الدخلين

زمينه حق ناپذيرى مردان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 10 - 14

14 - زنان همانند مردان ، در معرض انحراف و حق ناپذيرى شديد و مثال زدنى

ضرب اللّه مثلاً للذين كفروا امرأت نوح و امرأت لوط . ..قيل ادخلا النار مع

الدخلين

زيان حق ناپذيرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 70 - 6

6- بت پرستى و موضع گيرى در مقابل حق و رهبران الهى ، از زيان بارترين كار ها است .

و أرادوا به كيدًا فجعلن_هم الأخسرين

ظلم حق ناپذيرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 27 - 17

17 - شرك ، حق ناپذيرى و تكذيب پيامبران ، ظلمى است هلاكت بار .

فقال الملؤا الذين كفروا . .. و لاتخ_طبنى فى الذين ظلموا إنّهم مغرقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 50 - 10

10 - انكار بدون دليل حق ، ظلم و برخاسته از هواپرستى

فلمّا جاءهم الحقّ . .. قالوا سحران تظ_هرا ... إنّ اللّه لايهدى القوم الظ_لمين

عوامل اصرار بر حق ناپذيرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 35 - 12

12 - تكبر و تجاوزگرى ، موجب پافشارى بر راه باطل ، ترديد در حق و ستيزه جويى با آيات الهى ( تعاليم دين ) است .

من هو مسرف مرتاب . الذين يج_دلون فى ءاي_ت اللّه ... كذلك يطبع اللّه على كلّ قلب

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين احتمال است كه جمله {كذلك يطبع اللّه على كلّ قلب متكبّر جبّار} درصدد بيان علت اسراف و ترديد در حق و جدال در آيات الهى باشد (كه در آيه پيش و صدر اين آيه، مورد بحث قرار گرفته است).

عوامل حق ناپذيرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس -

10 - 75 - 10

10 _ تبه كارى مستمر فرعون و اطرافيانش ، عامل سركشى آنان از پذيرش رسالت موسى و هارون ( ع )

ثم بعثنا . .. موسى و هرون إلى فرعون و ملإيه بأيتنا فاستكبروا و كانوا قوماً مجرمي

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 41 - 7

7- ذهنيت ها و پيشداورى ها ، از آفات حق پذيرى و عامل حق گريزى

و لقد صرّفنا . .. و ما يزيدهم إلاّ نفورًا

در آيه قبل، توضيح داد كه مشركان مكه با انتساب فرزند به خداوند، در صدد استهزاى خداوند بودند كه اين برخوردى است خصمانه و در اين جا مى گويد: {آيات فراوان الهى، بر نفرت آنها مى افزايد} و اين نشان دهنده آن است كه موضع گيرى پيشين آنها، موجب شده است كه آنان، حق را نپذيرند و از آن بگريزند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 9 - 9

9- اسراف كارى ، زمينه ساز حق ناپذيرى و مخالفت با پيامبران و از موجبات هلاكت و نابودى است .

و أهلكنا المسرفين

توصيف هلاك شدگان به {مسرفان}، مى تواند مشعر به عليت و تأثير اين وصف در هلاكت آنان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 24 - 13

13- جهل و ناآگاهى ، عامل گريز بسيارى از انسان ها از حق و حقيقت است .

بل أكثرهم لايعلمون الحقّ فهم معرضون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 97 - 9

9- ستم پيشگى ، عامل اصلى

دورى از حق ، گرايش به كفر و بدبختى در جهان آخرت است .

ي_ويلنا قد كنّا فى غفلة من ه_ذا بل كنّا ظ_لمين

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه {بل} در {بل كنّا. ..} اضراب ابطالى باشد; يعنى، حقيقت اين نيست كه در آغاز گفتيم كه ما در غفلت به سر مى برديم; بلكه حقيقت اين است كه ما از ظالمان و ستم پيشگان بوديم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 80 - 2

2 - بى اثر بودن قرآن در برخى از انسان ها ، معلول بيمارى خود آنان است ، نه ابهام و نارسايى پيام الهى .

إنّك على الحقّ المبين . إنّك لاتسمع الموتى ... إذا ولّوا مدبرين

پس از اين كه خداوند حقانيت پيامبر(ص) و قرآن را بيان فرمود، اين سؤال مطرح مى شود كه پس چرا برخى اين سخن حق را نمى پذيرند؟ قرآن پاسخ مى دهد: كه مشكل از ناحيه حق نيست; بلكه مشكل از ناحيه خود آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 29 - 3

3 - پيروى از هواى نفس ، از عوامل انكار توحيد و گريز از پذيرش حق است .

هل لكم من ما ملكت أيم_نكم . .. بل اتّبع الذين ظلموا أهواءهم بغير علم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 63 - 3

3 - روح لجاجت و ستيزه جويى ، از عوامل انكار آيات الهى و نپذيرفتن حق

كذلك يؤفك الذين كانوا بأي_ت اللّه يجحدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

16 - غافر - 40 - 70 - 2

2 - روح لجاجت و ستيزه جويى ، از عوامل دين ستيزى و حق ناپذيرى

الذين يج_دلون فى ءاي_ت اللّه . .. الذين كذّبوا بالكت_ب و بما أرسلنا به رسلنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 15 - 17

17 - خودبرتربينى ، غرور و غفلت از قدرت برتر خداوند ، از عوامل لجاجت ، حق ناپذيرى و انكار رسولان الهى *

فأمّا عاد فاستكبروا فى الأرض . .. و كانوا بأي_تنا يجحدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 8 - 4

4 - خودبزرگ بينى و توهم اقتدار و نيرومندى ، از عوامل حق ناپذيرى و وحى ستيزى

فأهلكنا أشدّ منهم بطشًا

تذكر {فأهلكنا أشد. ..} در حقيقت هشدار به كسانى است كه با احساس توانمندى، پنداشته اند كه مى توانند از مجازات حق ستيزى گريخته و ايمن بمانند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 8 - 2

2 - استكبار ، عامل ناديده انگاشتن حقايق وحى و اصرار بر انكار آن *

يسمع ءاي_ت اللّه تتلى عليه ثمّ يصرّ مستكبرًا كأن لم يسمعها

تعبير {مستكبراً كأن لم يسمعها} چنين مى نماياند كه صفت استكبار، از عوامل مهم كفر و پافشارى بر رد آيات روشن الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 11 - 7

7- بينش طبقاتى ، عامل كفر و حق ناپذيرى

و قال الذين كفروا . .. لو كان خيرًا ما سبقونا إليه

از آيه شريفه استفاده مى شود كه كافران، به

نوعى روحيه استكبارى ناشى از اشرافيت گرفتار بودند و مؤمنان را از طبقه حقير و پايين به شمار مى آوردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 7 - 10

10 - روح استكبار و خودبرتربينى ، از عوامل حرف ناشنوى ، حق ناپذيرى و دين گريزى

و إنّى كلّما دعوتهم . .. و استكبروا استكبارًا

عوامل حق ناپذيرى فرعونيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 14 - 3

3 - روحيه ستمگرى و جاه طلبى فرعونيان ، عامل موضع گيرى آنان در برابر آيات الهى

و جحدوا بها. .. ظلمًا و علوًّا

عوامل حق ناپذيرى قوم عاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 15 - 5

5 - قدرت و نيرومندى قوم عاد ، عامل غرور و استكبار آنان در مقابل حق

فاستكبروا فى الأرض بغير الحقّ و قالوا من أشدّ منّا قوّة

عوامل حق ناپذيرى كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 55 - 10

10 - عامل بازداشتن كافران از رويكرد به حق ، دروغ پردازى آنان است .

كذلك كانوا يؤفكون

{كذلك} اشاره به دروغ پردازى و افترا زدن كافران مجرم است; يعنى، همان طور كه در قيامت دروغ مى گويند در دنيا نيز عمل مى كردند. لازم به ذكر است كه ريشه {يؤفكون} {إفك} است و به معناى {هر نوع باز داشته شدن از جهت و موقعيتى است كه شايسته بوده در آن موقعيت باشد} (مفردات راغب). بنابراين، مراد از {يؤفكون}، منصرف شدن از عقيده حق و گرايش

يافتن به باطل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 8 - 3

3 - ناباورى كافران نسبت به تحقق مجازات هاى الهى ، عاملى مهم در حق ناپذيرى آنان *

و الطّور . .. إنّ عذاب ... ما له من دافع

تأكيد، معمولاً در مواردى صورت مى گيرد كه مسأله تأكيد شده، مورد انكار يا غفلت باشد.

عوامل حق ناپذيرى مرفهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 35 - 3

3 - كثرت مال و اولاد ، باعث ايجاد خصلت حق ناپذيرى در مترفان

و ما أرسلنا فى قرية من نذير إلاّ قال مترفوها إنّا بما أُرسلتم به ك_فرون . و قالو

عوامل حق ناپذيرى مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 60 - 10

10 _ فرمان پيامبر ( ص ) به سجده كردن مشركان صدراسلام براى خداى رحمان ، موجب نفرت فزون تر آنان از سجده و دورى آنها از راه حق و حقيقت گرديد .

اسجدوا للرحم_ن قالوا و ما الرحم_ن أنسجد لما تأمرنا و زادهم نفورًا

در برداشت فوق، فاعل {زاد} امر به سجده دانسته شد.

كيفر حق ناپذيرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 7 - 6

6 - درك نكردن معارف الهى ، كيفرى است از جانب خدا ، بر ناشنيده گرفتن و ناديده انگاشتن حقايق دينى

ختم اللّه على قلوبهم و على سمعهم و على ابصرهم غشوة

جمله {و على سمعهم . ..} جمله حاليه و بيانگر علت مسدود شدن قلبهاست; يعنى، بدان جهت خداوند

آنان را از درك كردن محروم ساخت كه ايشان حقايق را ناشنيده انگاشتند و بر واقعيتها چشم فرو بستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 110 - 9

9 _ سرگردانى در طغيان، كيفر و پيامد حق ناپذيرى كافران است.

و نذرهم فى طغينهم يعمهون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 34 - 3

3_ گمراهى ضلالت پيشگان از سوى خدا ، سزا و كيفر لجاجت و حق ناپذيرى ايشان است .

ي_نوح قد ج_دلتنا . .. فأتنا بما تعدنا ... إن كان الله يريد أن يغويكم

وقوع جمله {إن كان الله} پس از بيان لجاجتها و حق ناپذيريهاى كفرپيشگان (قد جادلتنا . ..) ، حاكى است كه اراده خداوند بر اغواى آنان ، به خاطر عناد و لجاجتشان بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 39 - 2

2 - عذاب دردناك دوزخ ، كيفرى عادلانه و متناسب با رفتار شرك آلود و استكبار در برابر حق

العذاب الأليم . و ما تجزون إلاّ ما كنتم تعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 17 - 4

4 - حق گريزى ، از موجبات دوزخى شدن

تدعوا من أدبر و تولّى

مبلغان و حق ناپذيرى گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 129 - 3

3 _ لزوم اتكاى مبلغان الهى بر خداوند و نگران نبودن بر حق ناپذيرى گمراهان ، پس از اتمام حجت بر آنان

فإن تولوا فقل حسبى اللّه . .. عليه

توكلت

محمد(ص) و حق ناپذيرى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 129 - 1

1 _ رهنمود الهى به پيامبر ( ص ) ، در اتكاى آن حضرت بر خداوند يكتا و اندوهگين نبودن بر حق ناپذيرى و روى گردانى منافقان

فإن تولوا فقل حسبى اللّه . .. عليه توكلت

منشأ حق ناپذيرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 50 - 10

10 - انكار بدون دليل حق ، ظلم و برخاسته از هواپرستى

فلمّا جاءهم الحقّ . .. قالوا سحران تظ_هرا ... إنّ اللّه لايهدى القوم الظ_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 59 - 6

6 - خود برتربينى و بزرگ منشى ، منشأ كفر و حق ناپذيرى و سبب تكذيب آيات الهى

قد جاءتك ءاي_تى فكذّبت بها و استكبرت و كنت من الك_فرين

{إستكبار} (مصدر {استكبرت}) به معناى خود را برتر از آنچه هست، ديدن و نشان دادن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 25 - 1

1- روى گردانى از حق ، به رغم وضوح آن بر انسان ، نتيجه وسوسه ها و فريب هاى شيطانى است .

إنّ الذين ارتدّوا على أدب_رهم . .. الشيط_ن سوّل لهم

موانع حق ناپذيرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 38 - 8

8 - آگاهى و ايمان به علم همه جانبه خداوند ، به تمامى حقايق عالم و راز هاى دل آدم ، بازدارنده انسان از حق گريزى و ستم كارى

إنّ

اللّه ع_لم غيب السم_وت . .. عليم بذات الصدور

يادآورى علم همه جانبه خداوند در اين آيه _ پس از نقل سرگذشت ستم كاران دوزخى و كافران حق ناپذير در آيات پيشين _ مى تواند حاكى از مطلب ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 76 - 8

8 - توجه و اعتقاد به آگاهى خداوند به تمامى رفتار ها و حركت هاى پنهانى و آشكار انسان ها ، بازدارنده آدمى از گناه و حق ناپذيرى است .

إنّا نعلم ما يسرّون و ما يعلنون

برداشت بالا از اين رو است كه آيه شريفه در مقام تهديد به كافران و مشركان حق ناپذير است. بنابراين يادآورى آگاهى مطلق خداوند به رفتار نهان و آشكار انسان ها در شرايط تهديد، مى تواند بيانگر مطلب ياد شده باشد.

نشانه هاى حق ناپذيرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 137 - 3

3 - نپذيرفتن معارف اسلام ، پس از آگاهى به آنها ، نشانه حق ناپذيرى و ستيزه جويى است .

قولوا ءامنا باللّه . .. فإن ءامنوا ... و إن تولوا فإنما هم فى شقاق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 71 - 13

13 - شركورزى ، نشانه كرى و حق ناشنوايى است .

قل أرءيتم . .. أفلاتسمعون

نشانه هاى حق ناپذيرى دهريون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 24 - 2

2 - محدود شمردن زندگى به مجال دنيا ، نمودى از ناشنوايى ، نابينايى و حق ناپذير

بودن دهريون

و أضلّه اللّه على علم و ختم على سمعه . .. و قالوا ما هى إلاّ حياتنا الدنيا

نشانه هاى حق ناپذيرى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 79 - 2

2 - اصرار و لجاجت مشركان در مخالفت با دعوت پيامبر ( ص ) ، نمودى از حق گريزى آنان

أكثركم للحقّ ك_رهون . أم أبرموا أمرًا

نگرانى از حق ناپذيرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 54 - 14

14 - تسلى خداوند به پيامبر ( ص ) براى نگران نبودن از روى گردانى مردم از حق و دين الهى

فإن تولّوا . .. و ما على الرسول إلاّ البلغ المبين

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه آيه شريفه، در مقام تسلى دادن به پيامبر(ص) در برابر حق گريزى كافران است.

نگرانى از حق ناپذيرى فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 45 - 5

5 - نگرانى موسى و هارون ( ع ) از ناكامى در ابلاغ پيام خداوند به فرعون

إنّنا نخاف أن يفرط علينا أو أن يطغى

حق و باطل

{حق و باطل}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 4 - 6

6 _ قرآن ، جداكننده حق و باطل از يكديگر ، در زمينه هدايت انسانها

هدى للنّاس و انزل الفرقان

به گفته مجمع البيان {الفرقان} يعنى چيزى كه حق را از باطل متمايز نمايد و {هدى للنّاس} قرينه حمل آن بر موارد هدايتى است.

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 140 - 9،12،13،19

9 _ جدا شدن صف مؤمنان واقعى از غير آنان ، از فلسفه هاى پيكار ميان حقّ و باطل

ان يمسسكم قرح . .. و تلك الايّام نداولها بين النّاس و ليعلم اللّه الّذين امنوا

در برداشت فوق، كلمه {تلك}، به روزهاى مبارزه و جنگ تفسير شده است ; نه خصوص پيروزى و يا شكست.

12 _ گردش شكست و پيروزى بين جبهه حق و باطل ، عرصه و زمينه مناسبى براى ظهور ايمان مؤمنان

و تلك الايّام نداولها بين النّاس و ليعلم اللّه الّذين امنوا

در برداشت فوق، {و ليعلم} به معناى {ليحقق} (تا به وجود آورد) گرفته شده است، چون علم خداوند به اشيا، همان تحقق اشياست ; بنابراين علم خداوند به ايمان مؤمنان، تحقق ايمان آنان است. و چون فرض شده است كه آنان ايمان دارند (امنوا، با صيغه ماضى)، مراد از تحقق ايمان ظهور آن خواهد بود.

13 _ برگزيدن زبدگان امت از سوى خداوند ، از اهداف رخداد هاى رنج آور تاريخى در مبارزه حق و باطل

و تلك الايّام نداولها . .. و يتّخد منكم شهدآء

{شهداء} به معنى گواهان است و گواهان هر امت، زبدگان آنان هستند.

19 _ مؤمنان استوار در نبرد اُحُد و ديگر هنگامه هاى پيكار با كافران ، برگزيدگان خداوند براى گواهى بر اعمال مردم

و تلك الايّام . .. و ليعلم اللّه الّذين امنوا و يتّخذ منكم شهداء

ترك لام در {و يتّخذ}، اشاره به اين معنا دارد كه برگزيدن، در پى مشخّص شدن مؤمنان واقعى است. يعنى مؤمنان واقعى براى گواه بودن برگزيده مى شوند. گفتنى است كه در برداشت فوق،

متعلق حذف شده {شهدآء}، اعمال مردم، گرفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 146 - 3

3 _ رويارويى حقّ و باطل ، در طول تاريخ

و كايّن من نبىّ قاتل معه ربيّون كثير

تبيين حق و باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 33 - 5

5 _ تعاليم دين و قرآن ، حاوى بهترين راه كشف حقيقت و تفسير درست جريان حق و باطل

إلاّ جئن_ك بالحقّ و أحسن تفسيرًا

تشخيص حق و باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 68 - 8

8 - جامعه داستان پرداز و افسانه گرا ، داراى ذهنيتى ناتوان و مغشوش در تشخيص حق و باطل

إن ه_ذا إلاّ أس_طير الأوّلين

كافران عقيده به معاد را {أسطوره} مى پنداشتند واين پندار نشانگر رواج افسانه ها در ميان جوامع پيشين و ذهنيت مغشوش است كه در نتيجه شيوع خرافات، پديد آمده بود و براساس آن هر سخن تازه اى را حكايتى ساخته و پرداخته افراد تلقى مى كردند.

تضاد حق و باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 4 - 3

3 - التزام به دو امر حق و باطل ، در يك زمان ، ممكن نيست .

و لاتطع الك_فرين . .. و اتّبع ما يوحى إليك من ربّك ... ما جعل اللّه لرجل من قلبي

احتمال دارد ذكر {ما جعل اللّه لرجل. ..}براى تبيين امر لزوم تبعيت از وحى و نهى از اطاعت از كافران و منافقان باشد; يعنى، آيه مى

گويد تبعيت همزمان از تعاليم وحى و خواسته هاى كافران، قابل جمع نيست; چون انسان داراى دو قلب نيست كه با يكى، اين و با ديگرى، آن را قبول كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 24 - 12

12 - راه حق و باطل ، غيرقابل جمع باهم

و إنّا أو إيّاكم لعلى هدًى أو فى ضل_ل مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 49 - 6

6 - حق و باطل ، باهم قابل جمع نيستند .

قل جاء الحقّ و ما يبدئ الب_طل و ما يعيد

تميز حق و باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 17 - 5

5 - قيامت ، روز داورى و تميز حق از باطل و سره از ناسره

إنّ اللّه يفصل بينهم يوم القي_مة

تمييز حق و باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 2 - 5

5 - انسان ، موجودى انتخاب گر و توانا بر تشخيص حق از باطل و پيمودن راه آن

فمنكم كافر و منكم مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 1 - 6

6 - جن ، داراى شعور و قدرت شنوايى و آشنا به زبان انسان ها و تشخيص دهنده حق از باطل در معارف الهى و دينى

استمع نفر من الجنّ فقالوا إنّا سمعنا قرءانًا عجبًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 13 - 7

7 - جن ، داراى قدرت

شنوايى و تشخيص حق از باطل در معارف الهى

و أنّا لمّا سمعنا الهدى ءامنّا به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 38 - 1،2

1 - قيامت ، روز جداسازى ميان خلايق و داورى ميان حق و باطل است .

ه_ذا يوم الفصل

{فصل}به حايل بين دو چيز و نيز به داورى ميان حق و باطل گفته مى شود (قاموس المحيط). روز قيامت، از اين رو {يوم الفصل} ناميده شده كه در آن روز، ميان خلايق جدايى خواهد افتاد و حق از باطل تميز داده شده و مورد داورى قرار خواهد گرفت.

2 - جداسازى ميان خلايق و داورى ميان حق و باطل ، از مهم ترين خصيصه روز قيامت

ه_ذا يوم الفصل

توصيف روز قيامت به {يوم الفصل} در سلسله آيات مربوط به حوادث قبل و بعد از برپايى قيامت، گوياى برداشت ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 17 - 2

2 - متمايز شدن حق از باطل ، فلسفه برپايى قيامت

يوم الفصل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 13 - 1،2،4

1 - قرآن ، كلامى است كه حق و باطل را به طور كامل متمايز مى سازد .

إنّه لقول فصل

از سياق مطالب به دست مى آيد كه مرجع ضمير {إنّه} قرآن است. {فصل}; يعنى، جدا ساختن دو چيز از يكديگر، به گونه اى كه بين آن دو فاصله افتد (مفردات راغب). تعبير {فصل} _ كه مصدر است _ در معناى فاصل، مبالغه آميز است و بر كمال جدايى دلالت دارد. برخى گفته اند:

مراد از ضمير در {إنّه}، گفته هاى خداوند درباره معاد است كه آيات پيش گوياى آن بود. در اين احتمال نيز {قول فصل} بودن آن آيات، به اعتبار قرآن بودن آنها است.

2 - خداوند ، با سوگند به آسمان و زمين ، بر فارق بودن قرآن بين حق و باطل ، تأكيد ورزيده است .

و السماء . .. و الأرض ... إنّه لقول فصل

4 - { [ فى مجمع البيان فى قوله تعالى ] { إنّه لقول فصل } يعنى إنّ القرآن يفصل بين الحقّ و الباطل بالبيان عن كلّ واحد منهما و روى ذلك عن الصادق ( ع ) ;

[در مجمع البيان در تفسير قول خداى تعالى] {إنّه لقول فصل} [آمده است]: يعنى قرآن با بيان حقّ و باطل، آن دو را از يكديگر جدا مى سازد و اين معنا از امام صادق(ع) روايت شده است}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فيل - 105 - 4 - 2

2 - پرندگان حملهور به اصحاب فيل ، داراى شعور و قدرت تمييز بين نيرو هاى حق و باطل *

ترميهم بحجارة من سجّيل

انتخاب سپاه ابرهه از بين مردمى كه در آن منطقه حضور داشتند، بيانگر قدرت تشخيص پرندگان است.

جدايى حق و باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 59 - 3

3 - قيامت ، روز جدايى صف اهل حق و باطل است .

و امت_زوا اليوم أيّها المجرمون

برداشت فوق از آن جا است كه جدا شدن صف مجرمان از مؤمنان به دليل باطل و حق بودن آن دو صف است.

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 40 - 3

3- قيامت ، روز جدايى حق از باطل و تمايز حق مداران از باطل گرايان

إنّ يوم الفصل ميق_تهم أجمعين

مراد از {فصل}، ممكن است جدا شدن صفوف حق و حق مداران، از باطل و باطل گرايان باشد.

حق و باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 53 - 4

4 - تورات ، وسيله اى كارآمد براى تشخيص حق از باطل

و إذ ءاتينا موسى الكتب و الفرقان

{فرقان}; يعنى، وسيله تمييز و تشخيص و مراد از آن - به مناسبت مورد - چيزى است كه بتوان به وسيله آن، حق را از باطل در محدوده احكام و معارف الهى، متمايز ساخت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 81 - 12

12 _ شكست نهايى در جنگ بين حق و باطل ، سرنوشت محتوم حق ستيزان و باطل مداران مفسد است .

إن اللّه سيبطله إن اللّه لايصلح عمل المفسدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 51 - 15

15_ باطل نمى تواند براى هميشه پوشاننده حق باشد .

الئ_ن حصحص الحق أنا رودته عن نفسه

دشمنى حق و باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 89 - 28

28 _ وانهادن داورى نهايى به خداوند براى فيصله دادن به خصومت هاى طرفداران حق و باطل ، مصداقى از توكل بر اوست .

على اللّه توكلنا ربنا افتح بيننا و بين قومنا بالحق

قضاوت بين حق و باطل

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 26 - 2

2 - ربوبيت خداوند ، مقتضى جمع انسان ها در قيامت و داورى نهايى بين جريان حق و باطل

قل يجمع بيننا ربّنا ثمّ يفتح بيننا بالحقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 110 - 7،8

7_ امتناع خداوند از داورى ميان حق و باطل در عرصه حيات دنيوى ، بر اساس تقديرى است كه خود مقرر كرده است .

لولا كلمة سبقت من ربك لقضى بينهم

8_ مصالح جوامع بشرى و تدبير امور انسان ها ، مايه تقدير خداوند بر داورى نكردن او ميان حق گرايان و باطل انديشان ، در عرصه حيات دنياست .

لولا كلمة سبقت من ربك لقضى بينهم

برداشت فوق ، از كلمه {رب} _ كه به معناى مدبر و مربى است _ استفاده مى شود; يعنى ، تقدير ياد شده (لولا كلمة سبقت . ..) در راستاى تدبير امور انسانهاست.

مبارزه حق و باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 186 - 13

13 _ رويارويى و برخورد مداوم حقّ و باطل

و لتسمعنّ من الّذين اوتوا الكتب من قبلكم و من الّذين اشركوا اذًى كثيراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 112 - 2

2 _ درگيرى حق و باطل در سراسر تاريخ انبيا جريان داشته است.

و كذلك جعلنا لكل نبى عدوا شيطين الإنس و الجن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 18 - 1،4،5

1- در نزاع ميان جبهه حق و

باطل ، پيروزى نهايى از آنِ حق مداران است .

بل نقذف بالحقّ على الب_طل

4- درگيرى و ستيز مداوم حق و باطل در طول تاريخ

و كم قصمنا من قرية كانت ظالمة. .. بل نقذف بالحقّ على الب_طل فيدمغه

5- نابودى باطل و انديشه هاى نادرست ، در گرو حضور اهل حق در ميدان مبارزه با باطل است .

بل نقذف بالحقّ على الب_طل فيدمغه

{باء} در {بالحقّ} براى استعانت است. براين اساس معناى آيه چنين مى شود: {ما به كمك حق بر باطل مى كوبيم و نابودش مى سازيم}. اين معنا مى رساند كه حق بايد در صحنه كارزار با باطل، حضور داشته باشد تا به وسيله آن بتوان باطل و انديشه هاى نادرست را نابود كرد. گفتنى است خداوند نابود ساختن باطل را به خود نسبت نداده; بلكه حق را نابود كننده باطل دانسته است (فيدمغه)، اين نكته مؤيد همين برداشت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 5 - 8

8 - جامعه بشرى ، از ديرباز عرصه درگيرى حق و باطل بود .

كذّبت قبلهم قوم نوح . .. و ج_دلوا بالب_طل ليدحضوا به الحقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 26 - 10

10 - حق و باطل ، جريانى مستمر در تاريخ

فمنهم مهتد و كثير منهم ف_سقون

مبين حق و باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 57 - 18

18 _ خداوند بهترين جدا كننده حق از باطل است.

يقص الحق و هو خير الفصلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12

- فرقان - 25 - 1 - 6

6 _ قرآن ، تبيين گر حق و باطل و جدا كننده سره از ناسره است .

تبارك الذى نزّل الفرقان على عبده

{فرقان} اسم است براى آنچه فارق و جدا كننده حق از باطل باشد (لسان العرب).

مقايسه حق و باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 26 - 5

5- مقايسه بين عقايد حق و باطل ، روشى براى تشخيص حق و رهنمودى كاربردى براى تعيين مسير حركت آدمى است .

مثلاً كلمة طيّبة كشجرة طيّبة أصلها ثابت و فرعها فى السّماء . .. و مثل كلمة خبيثة

بى شك منظور از تشبيهات در قرآن، و از جمله موارد ياد شده در آيه هاى فوق، تبيين دقيق آن دسته از معارفى است كه فهم آنها مشكل مى باشد و فلسفه چنين روشنگرى اى نيز، قطعاً ارائه راه روشن براى انسان است.

مميز حق و باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 1 - 9

9- آيات قرآن ، جدا كننده حق از باطل و ملاك تميز بين آن دو

و قرءان مبين

برداشت فوق، مبتنى بر متعدى بودن {مبين} است كه در لغت به معناى جدا كننده بين دو شىء آمده است و به قرينه مقام، مراد از آن ايجاد تمايز حق از باطل مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 48 - 2

2- تورات ، جدا كننده حق از باطل

ءاتينا موسى و ه_رون الفرقان و ضياءً و ذكرًا

واژه {فرقان} به هر چيز جدا كننده حق از باطل اطلاق

مى شود. توصيف كتاب آسمانى تورات به {فرقان} بيانگر برداشت ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 1 - 6

6 _ قرآن ، تبيين گر حق و باطل و جدا كننده سره از ناسره است .

تبارك الذى نزّل الفرقان على عبده

{فرقان} اسم است براى آنچه فارق و جدا كننده حق از باطل باشد (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 2 - 3

3 _ فرمان روايى و حكومت خداوند بر آسمان ها و زمين ، خاستگاه نزول كتابى كه تبيين كننده حق از باطل براى انسان ها است .

تبارك الذى نزّل الفرقان على عبده . .. الذى له ملك السم_وت و الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 76 - 5

5 - جداسازى حق از باطل ، سره از ناسره و ارائه بينش صحيح مكتبى از رسالت هاى قرآن

إنّ ه_ذا القرءان يقصّ على بنى إسرءيل أكثر الذى هم فيه يختلفون

مراد از {يقصُّ} صرف قصه گويى و گزارش نيست; بلكه گزارش همراه با نقد و تبيين و تفكيك سره از ناسره است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 48 - 6

6 - قرآن ، معيار شناخت حق و باطل در معارف الهى

فلمّا جاءهم الحقّ

توصيف قرآن به {حق} مى تواند به اين خاطر باشد كه بشر در شناخت حقايق و معارف الهى (هم چون مبدأ و معاد) دچار خطا نشود و معيارى صحيح در شناخت آنها داشته باشد.

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 2 - 5

5 - ارائه حق و شناساندن آن به مردم ، فلسفه نزول قرآن

إنّا أنزلنا إليك الكت_ب بالحقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 7 - 5

5 - برقرارى ميزان و ابزار سنجش حق و باطل در ميان مردم از سوى خداوند

و السّماء رفعها و وضع الميزان

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين احتمال است كه مقصود از {وضع الميزان} برقرارى ابزار سنجش در ميان مردم باشد _ نه آسمان ها _ ; آن گونه كه در آيه 25 سوره {حديد} آمده است (و أنزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط). گفتنى است آيه بعد _ كه توصيه به پرهيز از طغيان در ميزان مى كند _ مؤيد همين برداشت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 4 - 2،3

2 - فرشتگان وحى ، جداكنندگان حق از باطل اند .

فالف_رق_ت فرقًا

{فرق} به معناى تميزدادن ميان اشيا است و مقصود از فارق بودن فرشتگان، به اين است كه آنان اهل بهشت را از اهل دوزخ و اقوام محكوم به عذاب را (مانند قوم نوح و عاد و. ..) با غير اينها جدا كرده، تميز مى دهند و يا اين كه آنان چيزهايى مى آورند كه جداكننده حق از باطل است (وحى و كتاب هاى آسمانى). گفتنى است برداشت ياد شده، مبتنى بر احتمال نخست است.

3 - وحى و كتاب هاى آسمانى ، جداكننده حق از باطل اند .

فالف_رق_ت فرقًا

حقارت از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

حقارت

پيروان نوح(ع) و حقارت

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

8 - هود - 11 - 27 - 12

12_ حقارت و پستى مؤمنان به نوح ( ع ) ، امرى آشكار و روشن در نظر اشراف و سران قوم نوح

ما نريك اتبعك إلاّ الذين هم أراذلنا بادى الرّأى

برداشت فوق، براساس اين احتمال است كه {بادى الرأى}ظرف براى مضمون جمله {هم أراذلنا} باشد; يعنى ، در يك نگاه ظاهرى مى توان دريافت كه پيروان تو، مردمى پست و حقيرند.

حقارت در برابر كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 54 - 16

16 _ تهى بودن دل از محبت خدا ، بى مهرى نسبت به اهل ايمان ، احساس كوچكى در برابر كافران ، از نشانه هاى بيمارى دل و ضعف ايمان

فترى الذين فى قلوبهم مرض . .. اذلة على المؤمنين اعزة على الكفرين

ارتباط آيه مورد بحث با آيات پيش گوياى اين است كه بيماردلان (الذين فى قلوبهم مرض) از مصاديق مرتدان مى باشند و چون صفات شمرده شده براى مؤمنان واقعى نقطه مقابل مرتدان قرار گرفته ; است معلوم مى شود نبود اين صفات در مدعيان اسلام، نشانه بيماردلى آنان است.

حقارت ظالمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 15 - 2

2 - ظالمان و منحرفان از حق ، مردمى حقير و فاقد ارزش هاى انسانى در پيشگاه خداوند

و أمّا الق_سطون فكانوا لجهنّم حطبًا

{حطب}، به معناى چوب خشك و هيزم است. تشبيه ظالمان و منحرفان از حق به آن، مى تواند بيانگر مطلب ياد شده باشد.

حقارت فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13

- قصص - 28 - 40 - 1

1 - فرعون و سپاهيان وى ، عناصرى پست و حقير در پيشگاه خداوند

فأخذن_ه و جنوده فنبذن_هم فى اليمّ

در تعبير آمده فرعون و سپاهيانش، به مشتى ريگ تشبيه شده اند كه كسى آنها را از زمين برمى گيرد و در آب مى اندازد. اين تشبيه هم بيانگر حقارت و پستى آنان در پيشگاه الهى و هم نشان دهنده ناچيز بودن قدرت آنان در برابر عظمت قدرت الهى است. برداشت ياد شده بر پايه بيان نخست مى باشد.

حقارت فرعونيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 40 - 1

1 - فرعون و سپاهيان وى ، عناصرى پست و حقير در پيشگاه خداوند

فأخذن_ه و جنوده فنبذن_هم فى اليمّ

در تعبير آمده فرعون و سپاهيانش، به مشتى ريگ تشبيه شده اند كه كسى آنها را از زمين برمى گيرد و در آب مى اندازد. اين تشبيه هم بيانگر حقارت و پستى آنان در پيشگاه الهى و هم نشان دهنده ناچيز بودن قدرت آنان در برابر عظمت قدرت الهى است. برداشت ياد شده بر پايه بيان نخست مى باشد.

حقارت منحرفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 15 - 2

2 - ظالمان و منحرفان از حق ، مردمى حقير و فاقد ارزش هاى انسانى در پيشگاه خداوند

و أمّا الق_سطون فكانوا لجهنّم حطبًا

{حطب}، به معناى چوب خشك و هيزم است. تشبيه ظالمان و منحرفان از حق به آن، مى تواند بيانگر مطلب ياد شده باشد.

موانع حقارت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل

عمران - 3 - 139 - 13

13 _ آگاهى مؤمنان به ارزش ايمان ، مانع خودكم بينى

يا ايّها الّذين امنوا . .. و انتم الاعلون ان كنتم مؤمنين

چون فرض شده كه مخاطبين آيه مؤمن هستند و مؤمن برتر است و نبايد در مقابل كافران احساس ضعف كند (و لا تهنوا . .. ) ; بنابراين ضعف و اندوه مؤمنان، ناشى از غفلت آنان به ارزش ايمان خواهد بود.

حقانيت از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

حقانيت

{حقانيت}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 154 - 17،22

17 _ شكست ها و حوادث ناگوار ، موجب ترديد مسلمانان سست انديشه در مورد حقّانيّت پيامبر ( ص ) و وعده هاى خدا به پيروزى آنان

طائفة . .. يقولون هل لنا من الامر من شىء

22 _ انكار حقانيّت رسول خدا ( ص ) و نادرست پنداشتن وعده هاى الهى به پيروزى ، چيزى است كه خودگزينان شركت كننده در نبرد احد از رسول خدا پنهان مى داشتند .

و طائفة . .. يخفون فى انفسهم ما لايبدون لك

آثار تذكر حقانيت آفرينش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 3 - 14

14 - ياد كرد حقانيت نظام هستى ، انذارى به حق گريزان پوچ گرا *

ما خلقنا . .. إلاّ بالحقّ ... و الذين كفروا عمّا أُنذروا معرضون

از آن جا كه قبل از تعبير {عمّا اُنذروا. ..}، انذار صريحى در اين آيه و آيه قبل نيامده است، احتمال مى رود كه نفس تذّكر به حقانيت هستى، هشدار به كسانى است كه هستى را پوچ و بى هدف دانسته و هيچ

تعهّدى در برابر ارزش ها ندارند.

آثار حقانيت آفرينش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 85 - 7

7- حق بودن ( هدفدار و حكيمانه بودن ) نظام آفرينش ، مقتضى برپايى قيامت

و ما خلقنا السموت . .. إلاّ بالحقّ و إن الساعة لأتية

جمله {إن الساعة لأتية} به منزله نتيجه استدلال به آيه {و ما خلقنا السموات . .. إلاّ بالحق} است; يعنى، چون جهان بر اساس حق آفريده شده است، قهراً برپايى قيامت قطعى خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 3 - 11

11 - معاد و بازگشت انسان ها ، به پيشگاه عدل الهى براى كيفر و پاداش ، مقتضاى آفرينش به حق و هدفمند جهان است .

خلق السم_وت و الأرض . .. و إليه المصير

ذكر معاد انسان ها _ پس از بيان آفرينش جهان بر پايه حق و هدفمندى _ مى تواند گوياى نكته ياد شده باشد.

آثار حقانيت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 44 - 7

7- ولايت خداوند و حقّانيّت او ، ضامن اعطاى بهترين پاداش ها و فرجام ها است .

هنالك الول_ية للّه الحقّ هو خير ثوابًا و خير عقبًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 30 - 1

1 - اداره نظام عالَم با گردش همواره شب و روز و جريان دائمى خورشيد و ماه ، برخاسته از حق محض بودن خداوند است .

ألم تر أنّ اللّه يولج الّيل . .. ذلك بأنّ اللّه هو الحقّ

آثار حقانيت دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 28 - 5

5- ارشاد و راهنمايى در پرتو قوانين حق ، داراى ثمربخشى *

أرسل رسوله بالهدى و دين الحقّ ليظهره

برداشت بالا بدان احتمال است كه هدايت امرى علاوه بر دين حق باشد; يعنى، هدايت، راهنمايى و ارشاد در كنار قوانين حق، مكمل يكديگر بوده و آثار بايسته را در پى دارند.

آثار حقانيت قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 17 - 19

19_ الهى بودن قرآن و پيراستگى آن از هرگونه باطل ، دليل ناروا بودن شك و شبهه در راستى و درستى آن

فلاتك فى مرية منه إنه الحق من ربك

جمله {إنه الحق من ربك} به منزله دليل براى {فلاتك . ..} مى باشد.

آثار ذكر حقانيت قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 39 - 4

4 - توجّه به حقانيت قيامت ، زمينه ساز جهت دادن تلاش ها و حركت ها به سوى خداوند

فمن شاء اتّخذ إلى ربّه م_ابًا

{فاء} در {فمن شاء. ..} براى تفريع است. مفاد آيه شريفه اين است كه چون قيامت حق است، بنابراين بايد مقصد را به گونه اى برگزيد كه به سوى خدا باشد.

آثار شك در حقانيت اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 50 - 4

4 - شك و ترديد نسبت به حقانيت اسلام و پيامبر ( ص ) در عين آگاهى از آن ، از نشانه هاى نفاق و اوصاف منافقان

أم ارتابوا

آثار شك در

حقانيت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 50 - 4

4 - شك و ترديد نسبت به حقانيت اسلام و پيامبر ( ص ) در عين آگاهى از آن ، از نشانه هاى نفاق و اوصاف منافقان

أم ارتابوا

آثار شك در حقانيت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 34 - 17

17 - هشدار مؤمن آل فرعون به مردم مصر ، از دچار شدن به گمراهى ابدى بر اثر پافشارى بر مخالفت با دعوت موسى ( ع ) و ترديد در حقانيت آن

كذلك يضلّ اللّه من هو مسرف مرتاب

ابزار تشخيص حقانيت دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 44 - 5

5 - عقل به تنهايى ، براى قضاوت در حقانيت تعاليم آسمانى و يا عدم آن ، كافى نيست .

و ما ءاتين_هم من كتب يدرسونها

اثبات حقانيت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 118 - 1

1 _ عصاى موسى ( ع ) با بلعيدن جادوى ساحران ، موجب به كرسى نشستن حق و پوچ گشتن دستاورد هاى ساحران شد .

فوقع الحق و بطل ما كانوا يعملون

دربرداشت فوق ضمير {كانوا} و {يعملون} به ساحران برگردانده شده است. بر اين مبنا مراد از {ما} در {ما كانوا ... } همان ابزار و آلاتى است كه با سحر خويش آنها را در چشم بينندگان به صورت جانورانى پر تحرك جلوه داده بودند.

ادعاى حقانيت فرعونيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11

- طه - 20 - 64 - 7

7 - فرعونيان ، در سخنان و تبليغات خويش ، سِحر برتر و بى رقيب را ، نشانگر حقانيت مرام ساحر و عقايد او قلمداد مى كردند .

و قد أفلح اليوم من استعلى

بسيج ساحران براى ابطال ادعاهاى موسى(ع)، حاكى از آن است كه در نظر فرعونيان، قدرت ساحر ميزان حق و باطل بود.

اطمينان به حقانيت عقيده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 79 - 6

6 - اطمينان از حقانيت راه ، مقتضى اقدام و توكل بر خدا و نهراسيدن از مشكلات

فتوكّل على اللّه إنّك على الحقّ المبين

{إنّك. ..} در مقام تعليل است; يعنى، چون تو بر حقى، پس بر خدا توكل كن و از توطئه هاى دشمنان نهراس.

اعلام حقانيت توحيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 66 - 3

3 - پيامبر ( ص ) ، مأمور اعلام در دست داشتن دلايل و برهان هاى روشن بر بطلان عقيده شرك آلود و درستى آيين توحيدى

إنّى نهيت أن أعبد الذين تدعون من دون اللّه لمّا جاءنى البيّن_ت

اقرار به حقانيت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 76 - 1

1 - عوام ، يهود در حضور مسلمانان به حقانيت پيامبر اسلام ( ص ) و انطباق نشانه هاى پيامبر موعود ، بر آن حضرت اعتراف مى كردند .

و إذا لقوا الذين ءامنوا قالوا ءامنا . .. قالوا أتحدثونهم بما فتح اللّه عليكم

جمله {أتحدثونهم . ..; چرا حقايقى كه خدا در اختيار شما نهاده به

مسلمانان باز مى گوييد؟} دلالت بر اين دارد كه مراد از {آمنا} بيان ويژگيهاى پيامبر موعود در تورات و تطبيق آن با رسول اكرم(ص) است. بنابراين {آمنا}; يعنى، ما تصديق مى كنيم كه محمد(ص) همان پيامبر موعود است و ويژگيهاى بيان شده بر او تطبيق مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 33 - 12

12 _ { عن ابى جعفر ( ع ) فى قول اللّه { ليظهره على الدين كله . . . } يكون ان لا يبقى أحد إلا أقرّ بمحمد ( ص ) ;

از امام باقر (ع) درباره قول خدا {ليظهره على الدين كله . .. } روايت شده: [زمانى] خواهد بود هيچ كس باقى نمى ماند مگر اينكه به حضرت محمد (ص) اقرار مى كند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 70 - 10

10 - اذعان درونى كافران صدراسلام ، به حقانيت رسالت پيامبر ( ص ) و قرآن

بل جاءهم بالحقّ و أكثرهم للحقّ ك_رهون

عبارت {أكثرهم للحقّ كارهون}; يعنى، بيشتر آنان حقيقت را خوش ندارند. بنابراين انكار رسالت پيامبر(ص) و آسمانى بودن قرآن، نه از آن رو است كه آنان به حقانيت آن دو يقين ندارند; بلكه بدان جهت بود كه آن دو حق است و آنها از حق خوششان نمى آيد.

اقرار به حقانيت تهديدهاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 34 - 4

4- اقرار گرفتن خداوند از كافران ، هنگام مواجهه آنان با آتش دوزخ ، درباره حقانيت تهديد هاى وحى

و يوم يعرض

. .. أليس ه_ذا بالحقّ

به قرينه صدر آيه {ه_ذا} اشاره به آتشى است كه كافران در معرض آن قرار گرفته اند.

اقرار به حقانيت قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 107 - 5

5- وجود عالمانى در ميان مردم عصر نزول و اذعان آنان به حقانيت قرآن پس از شنيدن آن

إن الذين أُوتوا العلم من قبله إذا يتلى عليهم يخرّون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 70 - 10

10 - اذعان درونى كافران صدراسلام ، به حقانيت رسالت پيامبر ( ص ) و قرآن

بل جاءهم بالحقّ و أكثرهم للحقّ ك_رهون

عبارت {أكثرهم للحقّ كارهون}; يعنى، بيشتر آنان حقيقت را خوش ندارند. بنابراين انكار رسالت پيامبر(ص) و آسمانى بودن قرآن، نه از آن رو است كه آنان به حقانيت آن دو يقين ندارند; بلكه بدان جهت بود كه آن دو حق است و آنها از حق خوششان نمى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 53 - 3

3 - اعتراف ايمان آوردگان اهل كتاب ، به حقانيت و آسمانى بودن قرآن به هنگام شنيدن آيات آن

و إذا يتلى عليهم قالوا . .. إنّه الحقّ من ربّنا

اقرار به حقانيت وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 22 - 4

4- اعتراف شيطان در قيامت به حقانيت وعده هاى خداوند و پوچى وعده هاى خود

و قال الشيط_ن . .. إنّ الله وعدكم وعد الحق و وعدتكم فأخلفتكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

17 - احقاف - 46 - 34 - 5

5- اعتراف كافران به حقانيت وعده هاى الهى ، پس از لمس و مشاهده آن

و يوم يعرض . .. أليس ه_ذا بالحقّ قالوا بلى و ربّنا

اهل كتاب و حقانيت قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 114 - 9

9 _ اهل كتاب (عالمان يهود و نصارا) آگاه به حقانيت قرآن و نزول آن از جانب خدا

و الذين ءاتينهم الكتب يعلمون أنه منزل من ربك بالحق

اهميت تدبر در حقانيت قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 52 - 1

1 - لزوم تأمل و تدبر انسان ، درباره حقانيت قرآن و پرهيز از مخالفت عجولانه با آن

قل أرءيتم إن كان من عند اللّه ثمّ كفرتم به من أضلّ

ايمان به حقانيت قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 17 - 15

15_ لزوم زدودن شك و شبهه از خويشتن در باره راستى و درستى قرآن

فلاتك فى مرية منه

مراد از ضمير در {منه} قرآن است و مخاطب جمله {فلاتك . ..} تك تك انسانهاست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 1 - 11

11_ لزوم ايمان به قرآن ، الهى بودن و پيراستگى آن از هر گونه باطل

و الذى أُنزل إليك من ربك الحق و ل_كنّ أكثر الناس لايؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 54 - 1

1 - زدوده شدن شبهات شيطانى از چهره آيات وحى به اراده خداوند

، به اين دليل بود تا كسانى كه از نعمت معرفت و دانش برخوردار بودند ، به حقانيت آن پى ببرند و با آرامش خاطر ، به آن ايمان بياورند .

فينسخ اللّه ما يلقى الشيط_ن . .. و ليعلم الذين أُوتوا العلم ... فتخبت له قلوبهم

ضمير در {أنّه الحق} به قرآن باز مى گردد كه در آيه 52 از آن ذكر ضمنى به ميان آمده است. {إخبات} (مصدر {تخبت}) مشتق از {خَبْت} است. {خَبْت} به زمين وسيع و هموارى گفته مى شود كه بى فراز و نشيب است. {قلب مخبت}; يعنى، قلبى كه مطمئن آرام و بى اضطراب و ترديد است. آيه ياد شده تعليل براى جمله {فينسخ اللّه ما يلقى الشيطان...} است; يعنى، خداوند شبهه هاى شيطان را از آيات وحى مى زدايد، تا كسانى كه از نعمت دانش برخورداراند، بدانند كه قرآن حق بوده و از جانب پروردگار نازل شده است و دل هايشان به آن مطمئن شود و آرام گيرد.

ايمان به حقانيت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 70 - 5

5 - ساحران به جهت تخصص در سِحر ، حقانيت گفته هاى موسى ( ع ) و سِحر نبودن كار او را به روشنى درك كردند .

فأُلقى السحرة سجّدًا قالوا ءامنّا

از ظاهر آيه برمى آيد، كه در ميدان مبارزه، تنها ساحران بودند كه ايمان خود را اعلام كردند و يا لااقل اولين افراد بودند. اين سبقت در ايمان از سوى ساحران، به جهت شناخت آنان از كار خود و تفاوت آن با معجزه بود.

بى اعتنايى به حقانيت قرآن

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 197 - 3

3 - توبيخ مشركان از سوى خداوند ، به خاطر ناديده گرفتن دلايل حقانيت قرآن و پيامبر ( ص )

أوَلم يكن لهم ءاية أن يعلمه علم_ؤا بنى إسرءيل

بى اعتنايى به حقانيت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 197 - 3

3 - توبيخ مشركان از سوى خداوند ، به خاطر ناديده گرفتن دلايل حقانيت قرآن و پيامبر ( ص )

أوَلم يكن لهم ءاية أن يعلمه علم_ؤا بنى إسرءيل

تبيين حقانيت قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 108 - 1

1 _ پيامبر اكرم ( ص ) از سوى خداوند دستور يافت تا مردم را به الهى و حق بودن قرآن توجه داده و آنان را به پذيرش معارف آن دعوت كند .

قل يأيها الناس قد جاءكم الحق من ربكم فمن اهتدى فإنما يهتدى لنفسه

تكذيب حقانيت قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 53 - 3

3 _ كافران مورد سرزنش خداوند به خاطر باور نكردن حقانيت قرآن جز با آمدن قيامت

هل ينظرون إلا تأويله يوم يأتى تأويله

جهل به حقانيت آفرينش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 39 - 4

4- بى دانشى نسبت به حقانيت هستى و اهداف ارزشى آفرينش ، عامل انكار معاد

إن هى إلاّ موتتنا الأُولى . .. و ل_كنّ أكثرهم لايعلمون

از ارتباط ميان {إنّ ه_ؤلاء ليقولون} با {و ل_كنّ أكثرهم لايعلمون} استفاده مى شود كه انكار

معاد، ريشه در جهل نسبت به حقانيت آفرينش دارد.

حقانيت آفرينش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 85 - 1

1- خداوند آسمان ها ، زمين و موجودات در فضا را بر اساس حق ( حكيمانه و با مقصودى صحيح ) آفريد .

و ما خلقنا السموت و الأرض و ما بينهما إلاّ بالحقّ

يكى از موارد كاربرد واژه {حق} جايى است كه كارى به مقتضاى حكمت و بر اساس مصلحت انجام پذيرفته باشد (مفردات راغب). برداشت فوق بر اساس اين كاربرد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 3 - 4

4- آفرينش حق مدار آسمان ها و زمين ، گواه وحدانيت خدا و نبود شريك براى او

أن أنذروا أنه لا إل_ه إلاّ أنا فاتقون . خلق السم_وت و الأرض بالحق تع_لى عمّا يشر

جمله {خلق السماوات و الأرض} به منزله تعليل براى مضمون {لا إل_ه إلاّ أنا} در آيه قبل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 27 - 3

3 - آفرينش جهان ، امرى است بايسته ، به اندازه و به جا .

و ما خلقنا السماء و الأرض و ما بينهما ب_طلاً

{حقّ} كارى است كه انجامش ضرورى بوده و به اندازه لازم و در زمان خودش تحقق يابد (مفردات راغب) و باطل نقيض حق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 22 - 3،5

3 - برابر انگاشتن مؤمن و كافر در پيشگاه خداوند ، پندارى مغاير با هدفمندى و حقانيت نظام جهان

أم حسب الذين اجترحوا

. .. و خلق اللّه السم_وت و الأرض بالحقّ

خداوند، هدفمندى و حقانيت نظام جهان را به دنبال طرح عدم تساوى صالح و ناصالح در پيشگاه داورى حق، ياد كرده و از يك مقوله و معنا دانسته است. بر اين اساس آيه شريفه را مى توان تفسير و تعليلى براى آنچه كه در آيه قبل بيان شده، دانست.

5 - هدفمندى و حقانيت نظام جهان ، مستلزم برپايى نظام عادلانه كيفر و پاداش

خلق . .. بالحقّ و لتجزى ... و هم لايظلمون

در آيه شريفه پس از طرح حقانيت نظام هستى، به عدل الهى در نظام كيفر و پاداش اشاره شده است. از اين نكته استفاده مى شود كه عدل در مجازات، لازمه حقانيت آفرينش است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 3 - 3،4،9

3- كتاب تشريع و نظام تكوين ، هر دو بحق ، حكيمانه و متكى به عزت و توانمندى خداوند

تنزيل الكت_ب من اللّه العزيز الحكيم . ما خلقنا السم_وت و الأرض

طرح مسأله حقانيت آفرينش آسمان و زمين و نظام تكوين _ در پى بيان نزول كتاب از سوى خداوند عزيز و حكيم _ مى تواند اشاره به همگونى و هماهنگى كتابِ تشريع با نظام تكوين، در حقانيت و استوارى و استحكام داشته باشد.

4 - نزول كتاب آسمانى ، لازمه حقانيت آفرينش و عبث نبودن آن *

تنزيل الكت_ب . .. ما خلقنا السم_وت و الأرض و ما بينهما إلاّ بالحقّ

از ارتباط {تنزيل الكتاب . ..} با {و ما خلقنا السماوات ...إلاّ بالحقّ}، مطلب ياد شده قابل برداشت است.

9 - لازمه حقانيت آفرينش ، وجود معاد و عالمى ديگر

، غير از جهان مادى دنيوى

خلقنا . .. إلاّ بالحقّ و أجل مسمًّى و الذين كفروا عمّا أُنذروا معرضون

چنانچه زندگى انسان، محدود به حيات دنيوى وى باشد، بسيارى از نابرابرى ها و بى عدالتى ها جبران نشده و حق حاكم نمى گردد. از اين بيان مى توان استفاده كرد كه لازمه حق بودن آفرينش، وجود جهان ديگرى پس از اين جهان است.

حقانيت آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 6 - 2

2 - آيات الهى ، حق و پيراسته از هرگونه باطل و بيهودگى

نتلوها عليك بالحقّ

برداشت بالا، بر اين پايه است كه {بالحقّ} حال براى مفعول {نتلو} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 7 - 4

4- تأثير آيات الهى در قلب ها ، نتيجه حقانيّت و روشنى آنها است ; نه معلول سحر بودن .

ءاي_تنا بيّن_ت قال الذين كفروا . .. ه_ذا سحر

حقانيت آيات قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 1 - 2

2_ همهء آيات قرآن و تعاليم آن ، متقن و از هرگونه خلل و بطلان پذيرى مبرّاست .

كت__ب أُحكمت ءاي__ته

اِحكام (مصدر اُحكمت ) به معناى اتقان است . بنابراين ((اُحكمت آياته )) گوياى اين است كه : آيه هاى قرآن ، متقن است و هيچ خللى نداشته و بطلان در آنها راه ندارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 6 - 1

1 - آيات قرآن ، منطبق با حقيقت و واقعيت هستى و به دور از

هرگونه كذب و افترا

تلك ءاي_ت اللّه نتلوها عليك بالحقّ

برداشت بالا بنابراين نكته است كه {تلك}، اشاره به آيات قرآن باشد و {بالحقّ} حال براى مفعول {نتلو} و نيز {حقّ} به معناى مطابق با واقع باشد.

حقانيت آيات منسوخ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 102 - 7

7- نزول تدريجى قرآن و ناسخ و منسوخ آن ، امرى به حق و بايسته

و إذا بدّلنا ءاية مكان ءاية . .. قل نزّله روح القدس من ربّك بالحقّ

حقانيت آيات ناسخ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 102 - 7

7- نزول تدريجى قرآن و ناسخ و منسوخ آن ، امرى به حق و بايسته

و إذا بدّلنا ءاية مكان ءاية . .. قل نزّله روح القدس من ربّك بالحقّ

حقانيت اديان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 113 - 12،13

12 - بى پايه و اساس خواندن اديان الهى ، سخنى برخاسته از جهل است .

كذلك قال الذين لايعلمون مثل قولهم

توصيف مشركان به بى دانشى، پس از بيان ادعاى آنان (بى اساس بودن دين يهود و نصارا) اشاره به اين حقيقت دارد كه: بى پايه شمردن اديان الهى، ريشه در جهل و نادانى دارد.

13 - تمامى اديان آسمانى ، داراى اساسى استوار هستند .

و قالت اليهود . .. و هم يتلون الكتب كذلك قال الذين لايعلمون

حقانيت اديان آسمانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 33 - 7

7 - قرآن و اديان الهى ، سراسر راست و مطابق

با واقع و حق و حقيقت

و الذى جاء بالصدق

حقانيت اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 109 - 14

14 - حقانيت اسلام ، حتى در نظر يهوديان و مسيحيان امرى روشن و ترديدناپذير بود .

من بعد ما تبين لهم الحق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 119 - 2،4

2 - معارف و احكام ارائه شده به پيامبر ( ص ) ، سراسر حق است .

إنا أرسلنك بالحق

برداشت فوق بر اين اساس است كه {باء} در {بالحق} به معناى {مع} و حال براى ضمير (ك) باشد. بر اين مبنا مقصود از {الحق} احكام و معارفى است كه پيامبر به ابلاغ آنها مأمور بود. بنابراين جمله {إنا أرسلناك بالحق}; يعنى، اى پيامبر! تو را همراه با احكام و معارفى كه سراسر حق، است به سوى مردم فرستاديم.

4 - اتمام حجت خداوند بر حقانيت اسلام و رسالت پيامبر

قد بيّنّا الأيت لقوم يوقنون. إنا أرسلنك بالحق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 52 - 3

3 _ كسانى كه حقانيّت اسلام را مى پوشانند و راه شرك را بهتر از آن مى نمايانند ، مورد لعن الهى هستند .

الم تر الى الذين . .. يقولون هؤلاء اهدى من الّذين امنوا سبيلا. اولئك الّذين لعنه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 52 - 22

22 _ پيروزى مسلمانان ، مايه پشيمانى بيماردلان سست ايمان عصر بعثت از شك و ترديد نسبت به حقانيت اسلام

فعسى اللّه ان يأتى بالفتح او

. .. فيصبحوا على ما اسروا فى انفسهم ندمين

برداشت فوق بر اين اساس است كه مراد از {ما اسروا فى انفسهم}، ترديد مسلمانان سست ايمان نسبت به حقانيت اسلام باشد. {فى قلوبهم مرض}، اين احتمال را تأييد مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 58 - 14

14 _ نگاه به دين اسلام با ديدى منطقى و عقلى ، مايه اطمينان به حقانيت ، شايستگى و بايستگى آن

اتخذوها هزواً و لعباً . .. ذلك بانهم قوم لايعقلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 29 - 6

6 _ شريعت اسلام ، تنها دين حق و مورد پذيرش خداوند

و لا يدينون دين الحق

مقصود از دين حق در {لايدينون دين الحق} دين اسلام است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 33 - 4،5،6

4 _ اسلام ، تنها دين حق و مورد قبول خدا

هو الذى أرسل رسوله بالهدى و دين الحق

5 _ آمدن پيامبر ( ص ) ، همراه با هدايت ( قرآن ) و دين حق ( اسلام ) در راستاى تكميل نور الهى و تحقق اراده خداست .

و يأبى اللّه إلا أن يتم نوره . .. هو الذى أرسل رسوله بالهدى و دين الحق

6 _ حق ، پايه و محور احكام و قوانين دين اسلام

هو الذى أرسل رسوله بالهدى و دين الحق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 81 - 2

2- دين اسلام و راه پيامبر ( ص ) حق ، و هر جريانى به

جز آن باطل و نابود شونده است .

و قل جاء الحقّ و زهق الب_طل

به دليل مكى بودن سوره _ چنان كه مفسّران نيز گفته اند _ احتمال دارد مراد از حق دين اسلام و شريعت محمدى و مراد از باطل عقايد موجود در آن عصر باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 79 - 5

5 - شريعت و راه و رسم پيامبر ( ص ) ، حقى آشكار و انكارناپذير

إنّك على الحقّ المبين

بر حق بودن حضرت رسول(ص) نظر به دو بعد دارد: حقانيت رسالت او و حقانيت راه او.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 53 - 10

10 - تنها دين اسلام از ميان ديگر اديان الهى ، حق بوده و سزاوار پيروى كردن است .

إنّا كنّا من قبله مسلمين

از اين كه پيروان اديان الهى پيشين (اهل كتاب) با آمدن دين اسلام، اين دين را حق دانستند و دست از دين گذشته خود برداشته و تسليم دين اسلام گشتند; مى توان مطلب ياد شده را استفاده كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 37 - 2

2 - آنچه پيامبر اسلام ( ص ) به عنوان دين به مردم ارائه فرموده ، صددرصد حق است .

بل جاء بالحقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 24 - 14

14 - استمرار و گسترش دعوت پيامبر ( ص ) و آموزه هاى قرآن ، با توجه به سنت خداوند بر محو باطل ، نشان دهنده حقانيت اسلام

و قرآن است .

أم يقولون افترى على اللّه . .. و يمح اللّه الب_طل و يحقّ الحقّ بكلم_ته

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 2 - 12

12- حق و حقيقت ، منحصر در معارف نازل شده بر پيامبر ( ص ) است .

و هو الحقّ من ربّهم

از تقديم {هو} بر {الحقّ} انحصار و از الف و لام {الحقّ} استغراق و تماميت استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 28 - 3

3- حق ، پايه و محور احكام و قوانين دين اسلام

أرسل رسوله بالهدى و دين الحقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 10 - 25

25 - احكام اسلام ، داراى ملاك هاى واقعى و انسانى ; نه صرفاً در جهت منافع پيروان خود

و سئلوا ما أنفقتم و ليسئلوا ما أنفقوا

با اين كه قبلاً لزوم پراخت مخارج مردان كافر در {آتوهم ما أنفقوا} بيان شده، تكرار آن در {و ليسئلوا ما أنفقوا} و نيز طرح حقوق متقابل مؤمن و كافر در مسأله مورد نظر، بيانگر مطلب ياد شده، است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 9 - 7،8

7 - اسلام ، تنها دين حق و مورد قبول خداوند

هو الذى أرسل رسوله . .. و دين الحقّ

8 - پيامبر ( ص ) ، آورنده دين حق از سوى خداوند

أرسل رسوله بالهدى و دين الحقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 1 - 13

13 - برخى

از اهل كتاب و مشركان ، پس از مشاهده برهان حقانيت اسلام ، با كفرورزى به آن ، راه خويش را از ديگر هم كيشان خويش جدا كردند .

لم يكن الذين كفروا من أهل الكت_ب و المشركين منفكّين حتّى تأتيهم البيّنة

اين برداشت، بر چهار نكته استوار است: 1. مراد از {الذين كفروا} كسانى اند كه پس از ظهور اسلام، به آن كافر شدند; 2. حرف {من} در {من أهل الكتاب و المشركين} براى تبعيض است; 3. تعبير {منفكّين} ناظر به جدا شدن كافران، از ديگر اهل كتاب و مشركانى است كه به اسلام گرويده اند; 4. آيه شريفه در مقام توبيخ كسانى است كه به رغم پيدايش {بيّنه}، خود را از صف عموم گروندگان به اسلام جدا كرده اند.

حقانيت افعال خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 23 - 2

2- تمامى افعال خداوند ، حكيمانه ، شايسته و مطابق با حق است .

لايس_ل عمّا يفعل

مورد سؤال قرار نگرفتن خداوند، ممكن است به اين خاطر باشد كه تمامى افعال او شايسته، حكيمانه و مطابق با حق است و جايى براى سؤال و بازخواست وجود ندارد; زيرا سؤال از چرايى اعمال كسى روا است كه او خطاكار باشد و يا احتمال خطا از او ممكن باشد و خداوند چنين نيست.

حقانيت الوهيت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ناس - 114 - 3 - 5

5 - توصيف خداوند به معبود حقيقى و شايسته مردم ، از آداب استعاذه به درگاه او است .

قل أعوذ . .. إل_ه الناس

حقانيت انبيا

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 118 - 16

16 - ادعاى نبود نشانه اى بر حقانيت رسالت پيامبر ( ص ) و نيز ساير پيامبران ، ادعايى گزاف و دروغين است .

لولا . .. تأتينا ءاية ... قد بيّنّا الأيت لقوم يوقنون

جمله {قد بيّنّا الأيات} پاسخ به ادعايى است كه جمله {لولا . .. تأتينا ءاية} آن را بيان مى دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 183 - 12

12 _ شهادت بسيارى از انبياى الهى به دست يهود ، على رغم مشاهده معجزات و علم به حقّانيّت آنان

قل قد جآءكم رسل من قبلى بالبيّنات و بالّذى قلتم فلم قتلتموهم ان كنتم صادقين

هنگامى به يك دليل، {بيّنه} گفته مى شود كه حقّ را براى طرف مقابل روشن كند و او را به حقانيّت آن آگاه كند. بنابراين يهوديان مى دانستند و براى آنان روشن بود كه پيامبران واقعى را مى كشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 163 - 7

7 _ وحى پشتوانه حقانيت پيامبران ( ع ) در ادعاى پيامبرى

إنّا أوحينا إليك كما أوحينا إلى نوح و النبين من بعده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 94 - 13

13 _ از امام هادى ( ع ) روايت شده است : { . . . قالت الجهلة : كيف لايبعث إلينا نبياً من الملائكة ؟ . . . فأوحى اللّه عزوجل إلى نبيه ( ص ) : فاسئل الذين يقرؤن الكتاب من قبلك . .

. هل يبعث اللّه رسولا قبلك إلا و هو يأكل الطعام و يمشى فى الأسواق و لك بهم أسوة ;

. .. جاهلان گفتند: چرا براى ما پيامبرى از فرشتگان مبعوث نمى شود ...؟ پس خداوند به پيامبر خود وحى نمود: از كسانى كه پيش از تو كتاب مى خواندند، بپرس آيا چنين نيست كه قبلا خداوند هيچ پيغمبرى نفرستاد مگر اينكه او طعام مى خورده و در بازارها راه مى رفته؟ و آنان براى تو اسوه و مقتدا هستند}.

حقانيت انبياى انطاكيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 14 - 7

7 - تأكيد سه رسول الهى ، بر رسالت و درستى ادعا هاى خويش براى مردم انطاكيه

فكذّبوهما فعزّزنا بثالث فقالوا إنّا إليكم مرسلون

حقانيت انجيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 47 - 5،7،9

5 _ گواهى قرآن بر حقانيّت تورات و انجيل

امنوا بما نزّلنا مصدقاً لما معكم

7 _ نزول قرآن ، دليل و گواه حقانيّت تورات و انجيل

نزّلنا مصدقاً لما معكم

مصدق بودن قرآن مى تواند به اين معنا باشد كه آمدن قرآن از جمله دلايل حقانيّت تورات و انجيل است. زيرا در آن دو كتاب، وعده آمدن قرآن داده شده است.

9 _ تأييد قرآن بر درستى و راستى تورات و انجيل ، نشانه حقانيّت آن و راهبر اهل كتاب بر ايمان بدان

امنوا بما نزّلنا مصدقاً لما معكم

{مصدقاً لما معكم} پس از دعوت اهل كتاب به ايمان به منزله دليلى است فراروى آنان براى باور به حقانيّت قرآن و لزوم ايمان بدان.

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

4 - مائده - 5 - 48 - 5،8

5 _ گواهى قرآن بر راستى و درستى كتب آسمانى پيشين ( تورات و انجيل )

و انزلنا إليك الكتب بالحق مصدقاً لما بين يديه من الكتب

به دليل آيات گذشته مراد از {ما بين يديه من الكتب}، تورات و انجيل است.

8 _ قرآن ، نگهبان حقايق و معارف تورات و انجيل

و انزلنا إليك الكتب بالحق مصدقاً . .. و مهيمناً عليه

{مهيمن} به معناى مراقب و محافظ است.

حقانيت انذارهاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 16 - 1

1 - سرگذشت قوم نوح ، دليلى بر حقانيت عذاب ها و هشدار هاى خداوند

فكيف كان عذابى و نذر

خداوند، پس از بيان هلاكت قوم نوح، با پرسشى انسان ها را به اين حقيقت متوجه ساخته است كه: {آنان ببينند چگونه عذاب ها و انذارهاى ما تحقق پذيرفت و عملى گرديد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 21 - 1

1 - سرگذشت قوم عاد ، دليلى بر حقانيت عذاب ها و هشدار هاى خداوند

فكيف كان عذابى

خداوند، پس از بيان نابودى قوم عاد، با پرسشى انسان ها را به اين حقيقت متوجه ساخته است كه: {ببيند چگونه عذاب ها و انذارهاى الهى تحقق پذيرفت و عملى گرديد}.

حقانيت انذارهاى قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 98 - 4

4- هلاكت اقوام و تمدن هاى بسيارى در طول تاريخ در اثر خيره سرى در مقابل حق ، نشانگر واقعيت داشتن انذار هاى قرآن است .

و تنذر به . ..

و كم أهلكنا قبلهم من قرن

طرح مسأله نابودى جوامع در طول تاريخ (در پى بيان وظيفه پيامبر(ص) در انذار مردم لجوج به وسيله قرآن) هشدارى به مردم عصر بعثت و ديگر عصرها است كه ايستادگى و سرسختى در برابر حق، عواقب زيانبار و تباه كننده اى براى جوامع در پى دارد.

حقانيت انذارهاى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 29 - 8

8 - تلاش گسترده مؤمن آل فرعون ، بر ايجاد احتمال درست بودن دعوت موسى ( ع ) و راستى هشدار هاى او در افكار عمومى قومش

وإن يك ك_ذبًا فعليه كذبه . .. فمن ينصرنا من بأس اللّه إن جاءنا

شيوه سخن مؤمن آل فرعون به فرعونيان (اگر موسى(ع) دروغ گو باشد به ضرر خودش است و اگر راستگو باشد ممكن است هشدارهاى او درباره نزول عذاب درست باشد)، گوياى اين نكته است كه او باايجاد احتمال درست بودن دعوت موسى(ع) در افكار عمومى، در صدد جلب نظر آنان به سود آن حضرت بوده است.

حقانيت اوامر خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 73 - 7،9

7 _ فرمان خداوند بر پديدار شدن هر چيزى بر اساس حق و به دور از بيهودگى و بطلان است.

و يوم يقول كن فيكون قوله الحق

جمله {قوله الحق} مى تواند مبتدا و خبر و {يوم} ظرف مقدم شده براى مضمون جمله {قوله الحق} باشد. در اين صورت مفاد جمله چنين مى شود: روزى كه او فرمان به ايجاد چيزى دهد، گفتار او حق است.

9 _ فرمان خداوند بر تحقق روز قيامت، فرمانى

حق و به دور از بطلان و بيهودگى است.

و يوم يقول كن فيكون قوله الحق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 5 - 5،8

5 _ فرمان ها و رهنمود هاى خداوند ، همواره بر اساس حق و مصلحت است .

كما أخرجك ربك من بيتك بالحق

كلمه {كما} بيانگر اين است كه حقانيت خروج پيامبر(ص) براى جنگ بدر نمونه و مثالى است از حقانيت تمامى كارها و فرمانهاى خداوند.

8 _ حكم خداوند درباره انفال ، حكمى حق و همانند حقانيت فرمان او به خروج از مدينه براى جنگ بدر

قل الأنفال للّه و الرسول . .. كما أخرجك ربك من بيتك بالحق

حقانيت برپايى قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 73 - 9

9 _ فرمان خداوند بر تحقق روز قيامت، فرمانى حق و به دور از بطلان و بيهودگى است.

و يوم يقول كن فيكون قوله الحق

حقانيت بعثت شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 85 - 13

13 _ شعيب برخوردار از بينه و دليلى روشن بر حقانيت بعثت و پيام هاى خويش

قد جاءتكم بينة من ربكم

حقانيت بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 58 - 10

10- ترسيم هاى قرآن از بهشت و دوزخ ، نمودى از حقايق سهولت يافته وحى براى بيدارى خلق

فإنّما يسّرن_ه بلسانك لعلّهم يتذكّرون

تعبير {فإنّما يسّرناه. ..} پس از مجموعه آياتى آمده است كه ترسيم كننده تفصيلى بهشت و دوزخ و فرجام بهشتيان و دوزخيان است، بنابراين آن آيات نمونه

اى بارز براى اثبات آسان بودن قرآن است.

حقانيت پيدايش موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 73 - 7

7 _ فرمان خداوند بر پديدار شدن هر چيزى بر اساس حق و به دور از بيهودگى و بطلان است.

و يوم يقول كن فيكون قوله الحق

جمله {قوله الحق} مى تواند مبتدا و خبر و {يوم} ظرف مقدم شده براى مضمون جمله {قوله الحق} باشد. در اين صورت مفاد جمله چنين مى شود: روزى كه او فرمان به ايجاد چيزى دهد، گفتار او حق است.

حقانيت تشريع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 4 - 15

15 - تشريع و گفتار خداوند ، مطابق با حق و واقعيت است .

و اللّه يقول الحقّ

حقانيت تعاليم انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 56 - 9

9- معارف و احكام ارائه شده به پيامبران ، سراسر حق است .

و ما نرسل المرسلين . .. و يج_دل ... ليدحضوا به الحقّ

توصيف برنامه پيامبران و بشارت و انذار آنان به {الحقّ} گوياى آن است كه آنچه آنان مى گويند، همه، از حقّانيّت و تطبيق با واقعيّت هاى هستى برخوردار است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 5 - 9

9 - تعاليم پيامبران ، مطابق حق بوده و آنان مردم رابه سوى حق فرامى خواندند .

كذّبت قبلهم قوم نوح . .. ليدحضوا به الحقّ

حقانيت تعاليم دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 -

45 - 24

24 _ احكام قضايى و قوانين الهى ، عادلانه و به دور از هرگونه ستم

و من لم يحكم بما أنزل اللّه فأولئك هم الظلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 164 - 10،11،12

10 _ خداوند آگاه كننده مردم به حقانيت معارف دين در قيامت

ثم إلى ربكم مرجعكم فينبئكم

11 _ قيامت روز آگاهى عينى همگان به حقيقت معارف دين*

فينبئكم بما كنتم فيه تختلفون

روشن است كه خداوند در دنيا حقانيت مسائل مورد اختلاف ميان اهل ايمان و شرك را بيان كرده است. بنابراين مى توان گفت خبر دادن {فينبئكم}، كنايه از كيفر دهى است، و يا مراد از آن آگاهى ويژه، يعنى آگاهى عينى و ملموس است. برداشت فوق مبتنى بر احتمال دوم است.

12 _ مشركان در قيامت به حقانيت معارفى كه بر سر آن با اهل ايمان اختلاف داشتند، پى خواهند برد.

فينبئكم بما كنتم فيه تختلفون

حقانيت تعاليم دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 20 - 7

7 - سست باوران در حقانيت وحى و معارف دينى ، محروم از هدايت و رحمت قرآن

و هدًى و رحمة لقوم يوقنون

در صورتى كه {قوم يوقنون} نظر به كسانى داشته باشد كه داراى يقين بالفعل هستند; از مفهوم آيه شريفه مطلب ياد شده استفاده مى شود.

حقانيت تعاليم سوره هود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 120 - 7،8،10

7_ سوره هود و داستان هاى نقل شده در آن ، بيانگر حقايقى پيراسته از هر گونه باطل

و جاءك فى ه_ذه الحق

مشاراليه {ه_ذه} سوره هود

و يا داستانهاى پيامبرانى است كه در آن بيان شده است. {ال} در {الحق} به اصطلاح براى استغراق صفات است. بنابراين {الحق}; يعنى ، حق كامل و بدون هيچ نقص.

8_ مطالب مطرح شده در سوره هود و بيان سرگذشت پيامبران در آن ، موجب بروز و ظهور حق براى پيامبر ( ص )

و جاءك فى ه_ذه الحق

10_ سوره هود و داستان پيامبران مطرح شده در آن ، حاوى موعظه هايى ارجمند و مايه تذكار معارف و حقايق دينى است .

جاءك فى ه_ذه الحق و موعظة و ذكرى

حقانيت تعاليم قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 1 - 2

2_ همهء آيات قرآن و تعاليم آن ، متقن و از هرگونه خلل و بطلان پذيرى مبرّاست .

كت__ب أُحكمت ءاي__ته

اِحكام (مصدر اُحكمت ) به معناى اتقان است . بنابراين ((اُحكمت آياته )) گوياى اين است كه : آيه هاى قرآن ، متقن است و هيچ خللى نداشته و بطلان در آنها راه ندارد.

حقانيت تعاليم محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 170 - 1

1 _ پيامبر ( ص ) فرستاده اى از جانب خدا به همراه رسالت و معارفى سراسر حق

قد جاءكم الرسول بالحق

در برداشت فوق {باء} در {بالحق} به معناى مصاحبت گرفته شده است و مراد از آن مى تواند تعاليم و معارف الهى كه همان رسالت پيامبر(ص) است، باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 70 - 4،5

4 - محتواى رسالت پيامبر ( ص ) ، پيام ها و رهنمودهايى

بود سراسر حق و مبرا از هر سخن ياوه و نادرست

بل جاءهم بالحقّ

عبارت {جاءهم بالحقّ}; يعنى، حق را براى آنان آورد.

5 - حقانيت سخنان پيامبر ( ص ) ( پيام ها و رهنمود هاى او ) ، گواه برخوردارى آن حضرت از روح و انديشه اى سالم

أم يقولون به جنّة بل جاءهم بالحقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 24 - 2

2 - تعاليم ارائه شده از سوى پيامبر ( ص ) ، سراسر حق است .

إنّا أرسلن_ك بالحقّ

برداشت ياد شده بر اين اساس استوار است كه {باء} در {بالحقّ} به معناى {مع} و حال براى ضمير (ك) باشد. بر اين مبنا، مقصود از {الحقّ} تعاليمى است كه پيامبر(ص) به ابلاغ آنها مأمور بود. بنابراين جمله {إنّا أرسلناك بالحقّ}; يعنى، اى پيامبر! تو را همواره با تعاليمى كه سراسر حق است، به سوى مردم فرستاديم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 37 - 2

2 - آنچه پيامبر اسلام ( ص ) به عنوان دين به مردم ارائه فرموده ، صددرصد حق است .

بل جاء بالحقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 2 - 12

12- حق و حقيقت ، منحصر در معارف نازل شده بر پيامبر ( ص ) است .

و هو الحقّ من ربّهم

از تقديم {هو} بر {الحقّ} انحصار و از الف و لام {الحقّ} استغراق و تماميت استفاده مى شود.

حقانيت تغيير قبله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 144 - 16،19،20

16

- عالمان اهل كتاب ( يهود و نصارا ) به حقانيت تغيير قبله ( از بيت المقدس به مسجدالحرام ) واقف بودند .

إن الذين أوتوا الكتب ليعلمون أنه الحق

مراد از ضمير {أنه} نسخ قبله سابق (بيت المقدس) و تعيين قبله فعلى (مسجدالحرام) است.

19 - عالمان اهل كتاب ، حقانيت تغيير قبله را كتمان مى كردند .

إن الذين أوتوا الكتب ليعلمون أنه الحق من ربهم و ما اللّه بغفل عما يعملون

20 - موضعگيرى يهود و نصارا درباره تغيير قبله ، على رغم آگاهى آنها به حقانيت آن

إن الذين أوتوا الكتب ليعلمون أنه الحق من ربهم و ما اللّه بغفل عما يعملون

جمله {و ما اللّه . ..} - كه به تهديد اهل كتاب اشاره دارد - بيانگر موضعگيرى اهل كتاب در برابر تغيير به حق قبله و مخالفت ايشان با حكم الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 146 - 6،7

6 - تغيير قبله از بيت المقدس به كعبه و حقانيت آن ، موضوعى مطرح شده در تورات و انجيل *

الذين ءاتينهم الكتب يعرفونه كما يعرفون أبناءهم

برداشت فوق بر اين اساس است كه ضمير {يعرفونه} به تغيير قبله بازگردد.

7 - اهل كتاب ، هيچ ترديدى در حقانيت تغيير قبله نداشتند . *

الذين ءاتينهم الكتب يعرفونه كما يعرفون أبناءهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 147 - 3

3 - تغيير قبله از بيت المقدس به كعبه ، حق و پيراسته و از هرگونه بطلان و ناروايى

الحق من ربك

به دليل آيات قبل مصداق مورد نظر براى {الحق}، تغيير قبله مى باشد.

حقانيت

توحيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 28 - 3

3 _ مشركان، على رغم گواهى ضميرشان بر حقانيت توحيد و معاد، آن را پنهان مى كنند.

بل بدالهم ما كانوا يخفون من قبل

مراد از {ما يخفون}، به قرينه آيات پيشين، حقايق ايمانى، از قبيل توحيد و معاد، است كه مشركان آن را در ضمير خويش پنهان مى ساختند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 80 - 21

21 _ تذكر و زدودن غفلت، براى درك حقانيت توحيد و بطلان شرك كافى است.

قال أتحجونى فى الله و قد هدين . . أفلا تتذكرون

به كار رفتن {تتذكرون} به جاى {تتفكرون} و مانند آن، بيانگر اين نكته است كه تذكر و زدودن غبار غفلت براى اقرار به توحيد كافى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 17 - 16

16_ توحيد ، ولايت خدا و ربوبيت او ، حقايقى است ماندگار و شرك و پرستش غير خدا باطلهايى است رفتنى و ناپايدار

فأما الزبد فيذهب جفاءً و أما ما ينفع الناس

به قرينه آيات گذشته از مصاديق مورد نظر براى باطل _ كه به كفها تشبيه شد شرك و پرستش غير خداست و از مصاديق حق كه نافع و ماندگار است _ توحيد و اعتقاد به ربوبيت و ولايت خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 90 - 4

4 - پيام توحيد ، پيامى حق و منطبق با واقعيت هاى عالم هستى

بل أتين_هم الحقّ

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 48 - 7

7 - آشكار نشدن حقيقت توحيد براى مشركان در عالم برزخ *

و يوم . .. و ظنّوا ما لهم من محيص

برداشت ياد شده بدين احتمال است كه روشن شدن حقيقت توحيد براى مشركان در روز قيامت، اشعار به اين دارد كه حتى پس از مرگ و در برزخ نيز حقايق براى آنان روشن نمى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اخلاص - 112 - 1 - 5

5 - وحدانيت خداوند ، حقيقتى ثابت و واقعيتى انكارناپذير است .

هو اللّه أحد

تركيبى كه بسيارى از اديبان و مفسران براى آيه شريفه پذيرفته اند، اين است كه: {هو} ضمير شأن و جمله {اللّه أحد} مفسر آن باشد كه در حقيقت مرجع ضمير خواهد بود. آوردن ضمير شأن، بيانگر عظمت مطلب و تثبيت آن است; يعنى، حقيقت و واقعيت اين است كه خداوند يكتا است.

حقانيت توحيد ربوبى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 32 - 3

3 _ توحيد ( اعتقاد به ربوبيت بى همتاى خدا ) آيينى حق و يكتاپرستى سلوك راه هدايت است .

فذلكم اللّه ربكم الحق فماذا بعد الحق إلا الضلل

حقانيت توحيد عبادى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 37 - 6

6 - توحيد و يكتاپرستى ، عقيده اى كاملاً حق

إذا قيل لهم لا إل_ه إلاّ اللّه يستكبرون . .. بل جاء بالحقّ و صدّق المرسلين

حقانيت تورات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 101 -

3

3 - پيامبر ( ص ) ، آسمانى بودن تورات را تأييد و حقانيت آن را تصديق مى كرد .

مصدق لما معهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 47 - 5،7،9

5 _ گواهى قرآن بر حقانيّت تورات و انجيل

امنوا بما نزّلنا مصدقاً لما معكم

7 _ نزول قرآن ، دليل و گواه حقانيّت تورات و انجيل

نزّلنا مصدقاً لما معكم

مصدق بودن قرآن مى تواند به اين معنا باشد كه آمدن قرآن از جمله دلايل حقانيّت تورات و انجيل است. زيرا در آن دو كتاب، وعده آمدن قرآن داده شده است.

9 _ تأييد قرآن بر درستى و راستى تورات و انجيل ، نشانه حقانيّت آن و راهبر اهل كتاب بر ايمان بدان

امنوا بما نزّلنا مصدقاً لما معكم

{مصدقاً لما معكم} پس از دعوت اهل كتاب به ايمان به منزله دليلى است فراروى آنان براى باور به حقانيّت قرآن و لزوم ايمان بدان.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 44 - 16،17

16 _ دانشمندان يهود و عالمان ربانى آنان ، گواهان حقانيت تورات و بيان كنندگان حقايق آن

يحكم بها . .. و الربنيون و الاحبار بما استحفظوا من كتب اللّه و كانوا عليه شهداء

17 _ دانشمندان يهود به دليل شهادتشان بر حقانيت تورات آن را اساس احكام خويش قرار دادند .

يحكم . .. بما استحفظوا من كتب اللّه و كانوا عليه شهداء

چون جمله {كانوا . ..} عطف بر {استحفظوا} است، معلوم مى شود كه دليل قضاوت ربانيون و احبار بر اساس تورات، اعتقاد آنان به حقانيت آن كتاب است.

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 46 - 6،7،9،12،13

6 _ گواهى و تأييد عيسى ( ع ) بر راستى و درستى تورات موجود در عصر خويش

و قفينا . .. بعيسى ابن مريم مصدقاً لما بين يديه من التورية

7 _ بعثت عيسى ( ع ) ، گواه و تأييدى بر حقانيت تورات

و قفينا . .. بعيسى ابن مريم مصدقاً لما بين يديه من التورية

با در نظر گرفتن اينكه در تورات نويد بعثت عيسى(ع) داده شده بود، بعثت عيسى(ع) خود گواه راستى و درستى تورات خواهد بود.

9 _ گواهى تمامى پيامبران يهود بر حقانيت تورات

و قفينا على ءاثرهم بعيسى ابن مريم مصدقاً لما بين يديه من التورية

توصيف عيسى(ع) به تصديق كننده تورات، پس از بيان پيروى آن حضرت از پيامبران يهود، بيانگر آن است كه آنان نيز مصدق تورات بوده اند.

12 _ گواهى و تأييد انجيل بر راستى و درستى تورات موجود در عصر عيسى ( ع )

و ءاتينه الانجيل . .. مصدقاً لما بين يديه من التورية

13 _ وجود انجيل ، گواه بر راستى و درستى تورات

و ءاتينه الانجيل . .. و مصدقاً لما بين يديه من التورية

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 48 - 5،8

5 _ گواهى قرآن بر راستى و درستى كتب آسمانى پيشين ( تورات و انجيل )

و انزلنا إليك الكتب بالحق مصدقاً لما بين يديه من الكتب

به دليل آيات گذشته مراد از {ما بين يديه من الكتب}، تورات و انجيل است.

8 _ قرآن ، نگهبان حقايق و معارف تورات و انجيل

و انزلنا إليك الكتب بالحق مصدقاً . .. و مهيمناً

عليه

{مهيمن} به معناى مراقب و محافظ است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 45 - 3

3 - قوم موسى ، گرفتار اختلاف در پذيرش تورات و حقانيت آن

و لقد ءاتينا موسى الكت_ب فاختلف فيه

حقانيت جهاد محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 5 - 4

4 _ اقدام پيامبر ( ص ) به جنگ بدر ، اقدامى به حق و تحت تدبير و ربوبيت خداوند

كما أخرجك ربك من بيتك بالحق

حقانيت جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 58 - 10

10- ترسيم هاى قرآن از بهشت و دوزخ ، نمودى از حقايق سهولت يافته وحى براى بيدارى خلق

فإنّما يسّرن_ه بلسانك لعلّهم يتذكّرون

تعبير {فإنّما يسّرناه. ..} پس از مجموعه آياتى آمده است كه ترسيم كننده تفصيلى بهشت و دوزخ و فرجام بهشتيان و دوزخيان است، بنابراين آن آيات نمونه اى بارز براى اثبات آسان بودن قرآن است.

حقانيت حاكميت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 114 - 7

7 - نزول قرآن ، جلوه اى از بلند مرتبگى و فرمان روايى مطلق خداوند وحقانيت او

و كذلك أنزلن_ه . .. فت_على اللّه الملك الحقّ

{فا} در {فتعالى} براى تفريع است و مى رساند دارد كه پى بردن به مطالب بعد از آن، نتيجه توجه به ما قبل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 26 - 1

1 _ قيامت ، روز ظهور و بروز حقانيت حاكميت مطلق خداوند

رحمان

الملك يومئذ الحقّ للرحم_ن

{الحق} صفت براى {الملك} است و اين كلمه، يا به معناى ثابت است; زيرا در روز قيامت، همه حاكميت ها از بين خواهد رفت و تنها حاكميت و پادشاهى خدا پايدار خواهد ماند و يا در برابر باطل قرار دارد و به معناى شىء حقيقت دار و مطابق واقع است; چرا كه در روز رستاخيز، روشن خواهد شد كه پادشاهى و حاكميت حقيقى از آنِ خدا است. برداشت ياد شده، مبتنى بر احتمال دوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 1 - 7

7 - فرمان روايى خداوند ، حقيقى است و از غير او ، اعتبارى و مجازى و تحت اراده او است .

له الملك

تقديم مسند (له) بر مسنداليه (الملك) افاده قصر مى كند; يعنى، فرمان روايى تنها از آنِ خداوند است. وجود فرمان روايى هاى ديگر (مانند آنچه در زمين هست)، قرينه است بر اين كه مراد از {الملك} در آيه شريفه، ملك حقيقى است و آنچه وجود دارد همگى اعتبارى مى باشد.

حقانيت حسابرسى در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 8 - 7

7 _ سنجش اعمال در قيامت، حق و بر اساس عدل است.

و الوزن يومئذ الحق

برداشت فوق بر اين اساس است كه {الوزن} به معناى مصدرى، يعنى سنجيدن باشد و {الحق} صفت براى خبر محذوف، كه تقدير آن چنين مى شود: {الوزن يومئذ الوزن الحق}. يعنى: سنجيدن در آن روز، سنجشى حق و بر اساس عدل است.

حقانيت حكم خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 -

انعام - 6 - 57 - 16

16 _ حكمهاى صادره از جانب خداوند بر اساس حق است.

إن الحكم إلا للّه يقص الحق

حقانيت حكومت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 114 - 6

6 - حكومت حق ، مخصوص خداوند است .

الملك الحقّ

حقانيت حيات اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 25 - 3

3 - اتمام حجت الهى بر مشركان ، در زمينه حقانيت معاد و حيات اخروى

و قالوا ما هى إلاّ حياتنا الدنيا . .. و إذا تتلى عليهم ءاي_تنا بيّن_ت

حقانيت حيات برزخى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 154 - 7

7 - وجود عالم برزخ و حيات برزخى ، از حقايق هستى است .

و لاتقولوا لمن يقتل فى سبيل اللّه أموت بل أحياء

حقانيت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 44 - 3

3- حقّانيّت و ثبات ، از جمله ويژگى هاى ذات يگانه خداوند است .

للّه الحقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 114 - 3

3 - خداوند ، حق محض است و هيچ باطلى در او راه ندارد .

فت_على اللّه الملك الحقّ

{حقّ} نقطه مقابل باطل است (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 6 - 1

1 - تنها خداوند ، حق و پروردگار شايسته پرستش است .

فإنّا خلقناكم . .. و ترى الأرض هامدة ... ذلك بأنّ اللّه هو الحقّ

{ذلك}

در اين جا به دو چيز اشاره دارد: 1_ به قدرت نمايى هاى خدا در آفرينش انسان از خاك بى جان و مراحل رشد او در رحم و خارج از آن (فإنّا خلقناكم من تراب. ..) 2_ به جلوه هاى قدرت خدا در رويش و رشد انواع گياهان در زمين (و ترى الأرض هامدة...). {باء} در {بأنّ الله} سببيه است. {ال} در {الحق} جنسيه و مفيد حصر مى باشد و روى سخن با مردمى است كه گرفتار پندارهاى شرك آميز بودند و گمان مى كردند كه غير از خدا، خدايان ديگرى نيز در سرنوشت آنها تأثير مى گذارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 25 - 9

9 - ظهور كامل حقانيت { اللّه } در قيامت براى همگان

يومئذ . .. يعلمون أنّ اللّه هو الحقّ المبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 39 - 13

13 - قيامت ، روز ظهور و بروز حقايقى همانند حقانيت خداوند و پوچى اعمال كافران

و الذين كفروا أعم_لهم كسراب بقيعة . .. حتّى إذا جاءه لم يجده شيئًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 30 - 2،3،4،7

2 - نوسان هاى مداوم شب و روز ، حركت منظم و قانون مند خورشيد و ماه ، آگاهى خداوند به اَعمال انسان ها ، بر حق محض بودن او دلالت دارد .

ألم تر أنّ اللّه يولج الّيل . .. و يولج النهار ... و سخّر الشمس و ... و أنّ اللّ

{ذلك بأنّ اللّه. ..} مى تواند در جايگاه نتيجه

براى دليل هاى ياد شده باشد.

3 - لازمه حقانيت خدا ، آگاهى وى بر اَعمال انسان ها است .

ذلك بأنّ اللّه هو الحقّ

4 - خالقيت ، مالكيت ، قدرت و علم مطلق خدا ، برخاسته از حقانيت محض و ثبوت ازلى خداوند است .

و لئن سألتهم من خلق السموت و الأرض ليقولنّ اللّه . ..للّه ما فى ... إنّ اللّه عز

مشاراليه {ذلك} مى تواند صفات كمالى ذكر شده در آيات پيشين براى خداوند باشد.

7 - خداوند ، تنها حقيقت ثابت و زوال ناپذير است .

بأنّ اللّه هو الحقّ

{حقّ} به چيزى اطلاق مى شود كه ثبات داشته باشد و هيچ گونه بطلانى در آن راه پيدا نكند. لازم به ذكر است كه تأكيد جمله با {أنّ} و آوردن ضمير فصل {هو} و معرفه شدن خبر با {ال}، حصرِ مبتدا در خبر را مى رساند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 84 - 7

7 - خداوند ، مظهر حق است .

قال فالحقّ و الحقّ أقول

برداشت ياد شده بر اين اساس مبتنى است كه {فالحقّ} خبر براى مبتداى محذوف (أنا) باشد; يعنى، {فأنا الحقّ}.

حقانيت خلقت آسمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 44 - 1،5

1 - خداوند ، آسمان ها و زمين را ، به حق ، آفريده است .

خلق اللّه السم_وت و الأرض بالحقّ

5 - خلقت هدف دار آسمان ها و زمين ، نشانه و آيه بزرگ خدا براى مؤمنان است .

خلق اللّه السم_وت و الأرض . .. إنّ فى ذلك لأية للمؤمنين

حقانيت خلقت آسمان ها

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 85 - 1

1- خداوند آسمان ها ، زمين و موجودات در فضا را بر اساس حق ( حكيمانه و با مقصودى صحيح ) آفريد .

و ما خلقنا السموت و الأرض و ما بينهما إلاّ بالحقّ

يكى از موارد كاربرد واژه {حق} جايى است كه كارى به مقتضاى حكمت و بر اساس مصلحت انجام پذيرفته باشد (مفردات راغب). برداشت فوق بر اساس اين كاربرد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 39 - 1،2،3

1- آفرينش آسمان ها و زمين ، آفرينشى بحق ، بايسته ، ارزشمند و هدفدار

و ما خلقنا السم_وت و الأرض و ما بينهما ل_عبين . ما خلقن_هما إلاّ بالحقّ

2- آفرينش آسمان ها و زمين ، به دور از هرگونه پوچى ، بيهودگى و بطلان

و ما خلقنا السم_وت و الأرض . .. ل_عبين ... إلاّ بالحقّ

3- حقانيت آفرينش جهان ، مستلزم وجود معاد

إن هى إلاّ موتتنا الأُولى . .. ما خلقن_هما إلاّ بالحقّ

از اين كه حقانيت آفرينش در مقام رد انديشه منكران معاد مطرح شده، مطلب ياد شده استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 22 - 1

1 - آفرينش آسمان ها و زمين از سوى خداوند ، آفرينشى به حق و هدفدار

و خلق اللّه السم_وت و الأرض

{حق} به چيزى گفته مى شود كه براساس حكمت و فلسفه اى بايسته پديد آمده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 3 - 1

1- آفرينش آسمان ها و زمين و

موجودات هستى ، آفرينشى بايسته و بحق

ما خلقنا السم_وت و الأرض و ما بينهما إلاّ بالحقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 3 - 2

2 - آفرينش جهان ( آسمان ها ، زمين و . . . ) ، براساس حق و هدفدار و به دور از بيهوده كارى است .

خلق السم_وت و الأرض بالحقّ

{حقّ} در مقابل باطل قرار دارد. يكى از معانى {باطل} عبث و بيهوده كارى است; يعنى، كارى كه در آن هدف معقولى لحاظ نشود.

حقانيت خلقت آفرينش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 44 - 3

3 - عالَم ، حق و هدف دار خلق شده است .

خلق اللّه السم_وت و الأرض بالحقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 3 - 2،11

2 - آفرينش جهان ( آسمان ها ، زمين و . . . ) ، براساس حق و هدفدار و به دور از بيهوده كارى است .

خلق السم_وت و الأرض بالحقّ

{حقّ} در مقابل باطل قرار دارد. يكى از معانى {باطل} عبث و بيهوده كارى است; يعنى، كارى كه در آن هدف معقولى لحاظ نشود.

11 - معاد و بازگشت انسان ها ، به پيشگاه عدل الهى براى كيفر و پاداش ، مقتضاى آفرينش به حق و هدفمند جهان است .

خلق السم_وت و الأرض . .. و إليه المصير

ذكر معاد انسان ها _ پس از بيان آفرينش جهان بر پايه حق و هدفمندى _ مى تواند گوياى نكته ياد شده باشد.

حقانيت خلقت زمين

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 85 - 1

1- خداوند آسمان ها ، زمين و موجودات در فضا را بر اساس حق ( حكيمانه و با مقصودى صحيح ) آفريد .

و ما خلقنا السموت و الأرض و ما بينهما إلاّ بالحقّ

يكى از موارد كاربرد واژه {حق} جايى است كه كارى به مقتضاى حكمت و بر اساس مصلحت انجام پذيرفته باشد (مفردات راغب). برداشت فوق بر اساس اين كاربرد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 44 - 1،5

1 - خداوند ، آسمان ها و زمين را ، به حق ، آفريده است .

خلق اللّه السم_وت و الأرض بالحقّ

5 - خلقت هدف دار آسمان ها و زمين ، نشانه و آيه بزرگ خدا براى مؤمنان است .

خلق اللّه السم_وت و الأرض . .. إنّ فى ذلك لأية للمؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 39 - 1،2

1- آفرينش آسمان ها و زمين ، آفرينشى بحق ، بايسته ، ارزشمند و هدفدار

و ما خلقنا السم_وت و الأرض و ما بينهما ل_عبين . ما خلقن_هما إلاّ بالحقّ

2- آفرينش آسمان ها و زمين ، به دور از هرگونه پوچى ، بيهودگى و بطلان

و ما خلقنا السم_وت و الأرض . .. ل_عبين ... إلاّ بالحقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 22 - 1

1 - آفرينش آسمان ها و زمين از سوى خداوند ، آفرينشى به حق و هدفدار

و خلق اللّه السم_وت و الأرض

{حق} به چيزى گفته مى شود كه براساس حكمت و

فلسفه اى بايسته پديد آمده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 3 - 1

1- آفرينش آسمان ها و زمين و موجودات هستى ، آفرينشى بايسته و بحق

ما خلقنا السم_وت و الأرض و ما بينهما إلاّ بالحقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 3 - 2

2 - آفرينش جهان ( آسمان ها ، زمين و . . . ) ، براساس حق و هدفدار و به دور از بيهوده كارى است .

خلق السم_وت و الأرض بالحقّ

{حقّ} در مقابل باطل قرار دارد. يكى از معانى {باطل} عبث و بيهوده كارى است; يعنى، كارى كه در آن هدف معقولى لحاظ نشود.

حقانيت خلقت موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 3 - 1

1- آفرينش آسمان ها و زمين و موجودات هستى ، آفرينشى بايسته و بحق

ما خلقنا السم_وت و الأرض و ما بينهما إلاّ بالحقّ

حقانيت دعا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 14 - 1

1_ خواندن خدا و دعا كردن به درگاه او امرى حق و بجاست .

له دعوة الحق

{دعوة} به معناى خواندن و نيز درخواست كردن مى باشد. اين كلمه در آيه شريفه موصوفى است كه به صفتش (الحق) اضافه شده است ; يعنى: {الدعوة الحقة}.

حقانيت دعوت انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 63 - 4

4 - محتواى دعوت عيسى ( ع ) و ديگر پيامبران الهى ، غيرقابل خدشه و ترديدناپذير

قال قد

جئتكم بالحكمة

واژه {حكمت} به معناى معارف و احكام متقن و قطعى است.

حقانيت دعوت عيسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 63 - 4

4 - محتواى دعوت عيسى ( ع ) و ديگر پيامبران الهى ، غيرقابل خدشه و ترديدناپذير

قال قد جئتكم بالحكمة

واژه {حكمت} به معناى معارف و احكام متقن و قطعى است.

حقانيت دعوتهاى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 29 - 8

8 - تلاش گسترده مؤمن آل فرعون ، بر ايجاد احتمال درست بودن دعوت موسى ( ع ) و راستى هشدار هاى او در افكار عمومى قومش

وإن يك ك_ذبًا فعليه كذبه . .. فمن ينصرنا من بأس اللّه إن جاءنا

شيوه سخن مؤمن آل فرعون به فرعونيان (اگر موسى(ع) دروغ گو باشد به ضرر خودش است و اگر راستگو باشد ممكن است هشدارهاى او درباره نزول عذاب درست باشد)، گوياى اين نكته است كه او باايجاد احتمال درست بودن دعوت موسى(ع) در افكار عمومى، در صدد جلب نظر آنان به سود آن حضرت بوده است.

حقانيت دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 58 - 12

12 _ نكوهش خداوند از اهل كتاب به خاطر ترك انديشه و تعقل در حقانيت دين و احكام و شعاير آن

ذلك بانهم قوم لايعقلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 39 - 5

5- دستور هاى الهى ، حقايقى است مبتنى بر علم و آگاهى خداوند به نياز هاى تربيتى بشر

ذلك ممّا أوحى إليك ربّك من

الحكمة

{حكمت} وقتى به خداوند نسبت داده شود، به معناى معرفت او به اشيا و به وجود آوردن آنها در نهايت اتقان است (مفردات راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 56 - 9

9- معارف و احكام ارائه شده به پيامبران ، سراسر حق است .

و ما نرسل المرسلين . .. و يج_دل ... ليدحضوا به الحقّ

توصيف برنامه پيامبران و بشارت و انذار آنان به {الحقّ} گوياى آن است كه آنچه آنان مى گويند، همه، از حقّانيّت و تطبيق با واقعيّت هاى هستى برخوردار است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 71 - 5

5 - بنيان دين ، نهاده شده بر شالوده حق و نه تمايلات هوس آلود كافران

و أكثرهم للحقّ ك_رهون . و لو اتبع الحقّ أهواءهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 3 - 3

3- كتاب تشريع و نظام تكوين ، هر دو بحق ، حكيمانه و متكى به عزت و توانمندى خداوند

تنزيل الكت_ب من اللّه العزيز الحكيم . ما خلقنا السم_وت و الأرض

طرح مسأله حقانيت آفرينش آسمان و زمين و نظام تكوين _ در پى بيان نزول كتاب از سوى خداوند عزيز و حكيم _ مى تواند اشاره به همگونى و هماهنگى كتابِ تشريع با نظام تكوين، در حقانيت و استوارى و استحكام داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 28 - 4

4- قوانين حق شريعت ، تبلور هدايت الهى نسبت به خلق

أرسل . .. بالهدى و دين الحقّ

عطف {دين

الحقّ} بر {الهدى} ممكن است عطف تفسيرى باشد.

حقانيت دين ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 132 - 5،7

5 - آيين ابراهيم ، آيينى نيكو و منزه از هرگونه شائبه باطل و ناهنجار

إن اللّه اصطفى لكم الدين

{اصطفاء} به معناى گزينش صفوه (خالص و نيكوى) هر چيزى است. {ال} در {الدين} عهد ذكرى و اشاره به آيين ابراهيم دارد.

7 - منزه بودن آيين ابراهيم از هرگونه باطلى و گزينش آن از سوى خدا دليل توصيه ابراهيم و يعقوب به پذيرش آن

و وصى بها إبرهيم . ... يبنى إن اللّه اصطفى لكم الدين فلاتموتن

تفريع جمله {لاتموتن . ..} بر {إن اللّه ...} به وسيله حرف {فاء} گوياى برداشت فوق است.

حقانيت دين محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 28 - 1

1- خداوند ، فرستنده رسول خويش ( محمد ( ص ) ) ، با دو ارمغانِ هدايت و دين حق

هو الذى أرسل رسوله بالهدى و دين الحقّ

حقانيت ربوبيت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 17 - 16

16_ توحيد ، ولايت خدا و ربوبيت او ، حقايقى است ماندگار و شرك و پرستش غير خدا باطلهايى است رفتنى و ناپايدار

فأما الزبد فيذهب جفاءً و أما ما ينفع الناس

به قرينه آيات گذشته از مصاديق مورد نظر براى باطل _ كه به كفها تشبيه شد شرك و پرستش غير خداست و از مصاديق حق كه نافع و ماندگار است _ توحيد و اعتقاد به ربوبيت و ولايت خداوند است.

حقانيت رسالت انبيا

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 43 - 14

14 _ بهشتيان حقانيت رسالت و وعده هاى پيامبران را درمى يابند و با سوگند آن را بازگو مى كنند .

لقد جاءت رسل ربنا بالحق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 53 - 5

5 _ منكران حقانيت قرآن ، در روز قيامت و بروز حقايق قرآن ، به حقانيت رسالت پيامبران اعتراف خواهند كرد .

يوم يأتى تأويله يقول الذين نسوه من قبل قد جاءت رسل ربنا بالحق

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه ضمير مفعولى در {نسوه} به{كتب} در آيه قبل برگردانده شود.

حقانيت رسالت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 48 - 2

2 - معجزات موسى ( ع ) ، هر يك به تنهايى آيتى بزرگ و كافى براى اثبات حقانيت رسالت آن حضرت *

و ما نريهم من ءاية إلاّ هى أكبر من أُختها

جمله {هى أكبر من أختها} ممكن است كنايه از اهميت و بزرگى هر يك از معجزات باشد (بدون در نظر گرفتن ترتيب در بزرگى); چنان كه در فارسى نيز براى بيان كامل بودن افراد گفته مى شود: {يكى از ديگرى برتر}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 5 - 3،5

3 - بنى اسرائيل ، به حقانيت موسى ( ع ) معرفت و آگاهى داشتند .

و قد تعلمون أنّى رسول اللّه

5 - بنى اسرائيل ، به رغم آگاهى از رسالت الهى موسى ( ع ) ، آن حضرت را مورد آزار

قرار مى دادند .

لم تؤذوننى و قد تعلمون أنّى رسول اللّه إليكم

حقانيت سبيل الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 26 - 18

18 - راه خدا ، راهى است برپايه حق .

فاحكم بين الناس بالحقّ و لاتتّبع الهوى فيضلّك عن سبيل اللّه

فرمان حق مدارى به داوود(ع) در داورى و سپس توصيه به پرهيز از پيروى هواى نفس، به خاطر ضرر گمراه شدن از راه خدا، حاكى از اين نكته است كه راه خدا راهى است برپايه حق.

حقانيت سخن خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 23 - 10،12

10 - جواب شفاعت كنندگان به سؤال يكديگر درباره فرمان خداوند ، اين است كه هر آنچه خداوند فرموده ، حق است .

قالوا ماذا قال ربّكم قالوا الحقّ

برداشت ياد شده بر اين اساس است كه مرجع ضمير فاعلى {قالوا}ى دوم، شفيعان باشد.

12 - پاسخ شفيعان به سؤال منتظران شفاعت درباره فرمان خداوند نسبت به آن ، اين است كه خدا حق گفته است .

قالوا ماذا قال ربّكم قالوا الحقّ

بنابراين كه مرجع ضمير فاعلى {قالوا}ى اول، منتظران شفاعت و مرجع ضمير فاعلى {قالوا}ى دوم، شفاعت كنندگان باشد، نكته ياد شده به دست مى آيد.

حقانيت سخنان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 105 - 3

3 _ سخنان رسولان الهى درباره خداوند و هر آنچه به وى نسبت مى دهند ، سراسر حق و حقيقت است .

حقيق على أن لا أقول على اللّه إلا الحق

حقانيت صيحه آسمانى

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

17 - ق - 50 - 42 - 3

3 - فرياد آسمانى در آستانه رستاخيز ، امرى بايسته در روند تجديد حيات ، و نه گزاف و بيهوده

يسمعون الصيحة بالحقّ

برداشت بالا بنابراين نكته است كه {بالحقّ} اشاره به بايستگى و نقش ضرورى صيحه آسمانى براى رخداد رستاخيز داشته باشد; تا گمان نرود كه صيحه صرفاً پديده اى تشريفاتى است.

حقانيت عالم برزخ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 154 - 7

7 - وجود عالم برزخ و حيات برزخى ، از حقايق هستى است .

و لاتقولوا لمن يقتل فى سبيل اللّه أموت بل أحياء

حقانيت عذاب اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 7 - 1

1 - برپايى قيامت و عذاب آن ، امرى است ممكن و داراى حقيقت .

و نريه قريبًا

حقانيت عذاب دنيوى كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 78 - 11

11 - حكم خداوند به عذاب كافران در دنيا ، مطابق حق است .

فإذا جاء أمر اللّه قضى بالحقّ

برداشت ياد شده بر اين احتمال است كه مقصود از {أمر اللّه} عذاب دنيوى (استيصال) باشد; چنان كه موارد بسيارى در قرآن به همين معنا آمده است; مانند عذاب طوفان نوح كه از آن چنين ياد شده است: {قال لاعاصم اليوم من أمر اللّه . ..}، (هود، آيه 43).

حقانيت عذاب قوم لوط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 64 - 3

3- عذاب قوم لوط ، عذابى بر اساس

حق بود .

و أتين_ك بالحقّ

برداشت فوق مبتنى بر اين احتمال است كه مراد از {بالحق} عذاب باشد و از عذاب به {به حق} تعبير آوردن، مى تواند مشعر به نكته ياد شده باشد.

حقانيت عذاب كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 41 - 4

4 - عذاب استيصال ، كيفرى بر اساس حق و به دور از كمترين بى عدالتى نسبت به كافران و تكذيب گران

فأخذتهم الصيحة بالحقّ

حقانيت عذابهاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 16 - 1

1 - سرگذشت قوم نوح ، دليلى بر حقانيت عذاب ها و هشدار هاى خداوند

فكيف كان عذابى و نذر

خداوند، پس از بيان هلاكت قوم نوح، با پرسشى انسان ها را به اين حقيقت متوجه ساخته است كه: {آنان ببينند چگونه عذاب ها و انذارهاى ما تحقق پذيرفت و عملى گرديد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 21 - 1

1 - سرگذشت قوم عاد ، دليلى بر حقانيت عذاب ها و هشدار هاى خداوند

فكيف كان عذابى

خداوند، پس از بيان نابودى قوم عاد، با پرسشى انسان ها را به اين حقيقت متوجه ساخته است كه: {ببيند چگونه عذاب ها و انذارهاى الهى تحقق پذيرفت و عملى گرديد}.

حقانيت عقيده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 14 - 16

16- لزوم استوار سازى عقايد ، بر ميزان حق و عدل و پرهيز از هرگونه گرايش به باطل

لن ندعوا من دونه إل_هًا لقد قلنا إذًا شططًا

در آيه شريف و

در گفتار اصحاب كهف، سخنى كه متمايل به باطل و دور از حق باشد، محكوم و مردود شمرده شده است. اين بيان، در حقيقت، براى گزينش عقايد ملاكى را ارائه كرده است.

حقانيت عقيده به خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 9 - 7

7 - حاكميت و مالكيت خداوند بر تمام هستى و علم مطلق او ، دليل حقانيت عقيده مؤمنان به او است .

إلاّ أن يؤمنوا باللّه . .. الذى له ملك السم_وت و الأرض و اللّه على كلّ شىء شهيد

{سماوات و أرض}، كنايه از تمام هستى است و {الذى . ..} وصف ديگرى براى خداوند است و به علت ايمان مؤمنان اشاره دارد. تصريح به كلمه {اللّه} و نياوردن ضمير (در آخرين جمله آيه)، هر چند كه نشانگر استقلال اين جمله از ماقبل و نظر داشتن آن به كار هر دو گروه است _ نه خصوص مؤمنان _ ولى علت ايمان مؤمنان را نيز كامل مى سازد.

حقانيت عيسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 114 - 8

8 _ نزول مائده آسمانى از ميان برنده شك و ترديد در حقانيت مسيح و معجزه اى كافى براى همه مسيحيان

و نعلم ان قد صدقتنا . .. أنزل علينا مائدة من السماء

حقانيت غزوه احد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 5 - 9

9 _ خروج پيامبر ( ص ) از مدينه براى مقابله با مشركان در دامنه احد ، حركتى حق ، همانند خروج وى براى جنگ بدر *

كما أخرجك

ربك من بيتك بالحق

برخى برآنند كه {كما . .. } متعلق به {يجدلونك ... } در آيه بعد است و آن آيه اشاره به قضاياى پيش از نبرد احد دارد. بر اين اساس {كما أخرجك ... } چنين معنا مى شود: گروهى از مسلمانان درباره حركت به سوى احد، كه حركتى حق بود، به جدال با پيامبر(ص) پرداختند و آن را مصلحت نمى پنداشتند ; همان گونه كه از حركت به سوى بدر، كه حركتى حق بود، نيز كراهت داشتند.

حقانيت غزوه بدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 5 - 8

8 _ حكم خداوند درباره انفال ، حكمى حق و همانند حقانيت فرمان او به خروج از مدينه براى جنگ بدر

قل الأنفال للّه و الرسول . .. كما أخرجك ربك من بيتك بالحق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 6 - 1

1 _ گروهى از مسلمانان در صدد بازداشتن پيامبر ( ص ) از حركت به سوى جنگ بدر ، على رغم وضوح حقانيت آن

يجدلونك فى الحق بعد ما تبين

در وجه تركيبى {يجدلونك} چند نظر ايراد شده است ; از جمله اينكه {يجدلونك} حال براى فاعل {لكرهون} و يا همانند {إن فريقا} حال براى مفعول {أخرجك} باشد. بر اين دو مبنا، آيه مورد بحث توضيحى درباره قضاياى پيش از جنگ بدر است. گفتنى است جدال به معناى منازعه براى غلبه بر انديشه و رأى طرف مقابل است.

حقانيت قبله بودن مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 145 -

2،3

2 - اهل كتاب ( يهود و نصارا ) على رغم اطمينانشان به حقانيت قبله مسلمانان ( مسجدالحرام ) ، آن را نخواهند پذيرفت .

ليعلمون أنه الحق . .. و لئن أتيت الذين ... ما تبعوا قبلتك

3 - هيچ برهان و معجزه اى نمى تواند اهل كتاب را به پذيرش مسجدالحرام به عنوان قبله حق ، وادارد .

و لئن أتيت الذين أوتوا الكتب بكل ءاية ما تبعوا قبلتك

كلمه {ءاية} به معناى علامت و نشانه است و مقصود از آن معجزه و برهان مى باشد.

حقانيت قبله شدن مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 149 - 3

3 - تعيين مسجدالحرام به عنوان قبله ، حكمى حق ( حكمت آميز و به جا ) و از ناحيه خداوند

و إنه للحق من ربك

حقانيت قبله مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 146 - 8

8 - گروهى از عالمان اهل كتاب على رغم اطمينانشان به حقانيت قبله مسلمانان ، آن را كتمان مى كردند .

و إن فريقاً منهم ليكتمون الحق و هم يعلمون

جمله {و هم يعلمون} اشاره به اين معنا دارد كه كتمان كنندگان از عالمان دينى اهل كتاب بودند.

حقانيت قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 2 - 3

3 - قرآن كتابى متقن و منزه از هر گونه زمينه ترديد افكن و شبهه ساز در حقانيت آن

لاريب فيه

{ريب} به معناى شك و نيز چيزى كه مايه شك باشد، آمده است. برداشت فوق با توجه به معناى دوم استفاده شده است.

بر اين مبنا {لاريب فيه} يعنى در قرآن مسأله اى كه موجب شك در حقانيت آن بشود، هرگز وجود ندارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 23 - 7،13

7 - قرآن منزّه از آن است كه در آسمانى بودنش ، شك و ترديد روا باشد .

و إن كنتم فى ريب مما نزلنا على عبدنا

با وجود اينكه كفر پيشگان در آسمانى بودن قرآن اظهار ترديد مى كردند و بلكه منكر آن بودند خداوند در بيان ترديد آنان جمله شرطيه به كاربرد تا به اين حقيقت اشاره كند كه: ترديد در حقانيت قرآن تنها قابل فرض است و نمى تواند واقعيت داشته باشد.

13 - منكران قرآن به دروغ در حقانيت قرآن و آسمانى بودن آن ، اظهار ترديد مى كردند .

و إن كنتم فى ريب . .. فأتوا بسورة ... إن كنتم صدقين

متعلق {صادقين} به قرينه {إن كنتم فى ريب} شك و ترديد مشركان در آسمانى بودن قرآن است; يعنى: إن كنتم صادقين فى انكم مرتابون . ..; اگر در اظهار ترديد راستگو هستيد چنين كنيد. اين معنا كنايه از دروغگويى آنان در اظهار شك و ترديد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 42 - 6،7

6 - بنى اسرائيل عصر بعثت ، حقانيت قرآن را به خوبى شناخته و به حرمت كتمان آن آگاه بودند .

و لاتلبسوا الحق بالبطل و تكتموا الحق و أنتم تعلمون

فعل {تعلمون} مى تواند فعلى متعدى لحاظ شود. بر اين مبنا مفعول آن مطالبى است كه در آيه مطرح شده است، از جمله حرمت كتمان حق

و اينكه چه چيز حق است و چه چيز باطل. گفتنى است كه از مصداقهاى مورد نظر براى {الحق} - به قرينه آيه قبل - {حقانيت قرآن} است.

7 - كتاب هاى آسمانى بنى اسرائيل ، حاوى بشارت به نزول قرآن و نشانه هاى حقانيت آن است .

و لاتلبسوا الحق بالبطل و تكتموا الحق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 91 - 15

15 - قرآن ، كتابى سراسر حق و پيراسته از هر باطل

و هو الحق

{ال} در {الحق} نظير ال در {زيد الرجل} براى استغراق صفات افراد است; يعنى، قرآن در حق بودن كامل است و كاستى ندارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 108 - 4

4 _ حقّانيّت آيات الهى ( قرآن )

تلك ايات اللّه نتلوها عليك بالحق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 199 - 14

14 _ تورات و انجيل ، حاوى آيات و نشانه هايى دالّ بر حقّانيّت قرآن و پيامبر ( ص ) *

انّ من اهل الكتب . .. لا يشترون بايات اللّه ثمناً قليلا

از رابطه بين ايمان به قرآن و ناديده نگرفتن آيات الهى (تورات و انجيل)، به دست مى آيد كه در آنها بروشنى حقّانيّت قرآن و پيامبر (ص) مطرح بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 47 - 9

9 _ تأييد قرآن بر درستى و راستى تورات و انجيل ، نشانه حقانيّت آن و راهبر اهل كتاب بر ايمان بدان

امنوا بما نزّلنا مصدقاً لما

معكم

{مصدقاً لما معكم} پس از دعوت اهل كتاب به ايمان به منزله دليلى است فراروى آنان براى باور به حقانيّت قرآن و لزوم ايمان بدان.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 58 - 6

6 _ حقانيّت قرآن و پيامبر اسلام ، امانتى الهى كه اهل كتاب وظيفه دار بيان آن بودند .

ام يحسدون النّاس على ما اتيهم اللّه من فضله . .. انّ اللّه يأمركم ان تؤدّوا الام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 82 - 8،11

8 _ محتواى قرآن ، شاهد حقانيت آن

افلا يتدبّرون القران و لو كان من عند غير اللّه لوجدوا فيه اختلافاً كثيراً

11 _ پيراستگى قرآن از هر گونه اختلاف ، دليل صدور آن از جانب خداست .

و لو كان من عند غير اللّه لوجدوا فيه اختلافاً كثيراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 105 - 3

3 _ حقانيت همه جانبه قرآن و مطابقت معارف و تعاليم آن با واقع

إنّا انزلنا إليك الكتب بالحق

كلمه {حق} به معناى مطابقت و موافقت با واقع است و در برداشت فوق، كلمه {بالحق}، توصيف {الكتب} گرفته شده و به تعبير ادبى، حال براى آن است. يعنى: متلبساً بالحق.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 166 - 1،5،7،13

1 _ خداوند و فرشتگان او گواه بر حقانيت قرآن و رسالت پيامبر ( ص )

لكن اللّه يشهد بما أنزل إليك . .. و الملئكة يشهدون

در برداشت فوق جمله {و الملئكة يشهدون} عطف بر {اللّه يشهد} گرفته

شده است و در نتيجه متعلق {يشهدون} نيز {بما انزل اليك} خواهد بود.

5 _ تجلى علم الهى در قرآن ، گواهى خداوند بر حقانيت قرآن و پيامبر ( ص ) است .

لكن اللّه يشهد بما أنزل إليك أنزله بعلمه

جمله {انزله بعلمه} مى تواند تفسيرى براى {يشهد} باشد يعنى نزول قرآن كه مظهرى از علم خداوند است، همان شهادت الهى بر حقانيت قرآن و متعاقباً حقانيت پيامبر(ص) است.

7 _ گواهى خداوند به حقانيت قرآن برخاسته از علم و آگاهى او نسبت به آن

لكن اللّه يشهد بما أنزل إليك أنزله بعلمه

13 _ شهادت خداوند براى اثبات حقانيت قرآن كافى است .

لكن اللّه يشهد بما أنزل . .. و كفى باللّه شهيداً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 170 - 4

4 _ قرآن ، كتابى از جانب خدا و سراسر حق

قد جاءكم الرسول بالحق من ربكم

در برداشت فوق كلمه {الحق} به قرآن تفسير شده است و {من ربكم} حال براى آن.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 48 - 2

2 _ قرآن ، كتابى سراسر حق و پيراسته از هرگونه باطل

و انزلنا إليك الكتب بالحق

در برداشت فوق {بالحق} حال براى {الكتب} گرفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 83 - 6

6 _ گرايش مسيحيان عصر بعثت به اسلام ، برخاسته از آگاهى آنان بر حقانيت قرآن

ترى اعينهم تفيض من الدمع مما عرفوا من الحق

برداشت فوق بر اين اساس است كه مراد از {الحق} قرآن باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

4 - مائده - 5 - 84 - 1

1 _ ايمان به خداوند يكتا و حقانيت قرآن تنها راه منطقى و درست در ديدگاه مسيحيان عصر بعثت پس از آشنايى با قرآن

يقولون . .. لانؤمن باللّه وما جاءنا من الحق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 85 - 4

4 _ ضرورت اقرار زبانى به توحيد ، رسالت پيامبر ( ص ) و حقانيت قرآن پس از باور به آن

فاثبهم اللّه بما قالوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 20 - 8

8 _ اهل كتاب، قرآن و حقانيت آن را، همانند فرزندان خود، مى شناختند.

و أوحى إلىّ هذا القرءان . .. الذين ءاتينهم الكتب يعرفونه كما يعرفون أبناءهم

از احتمالات مطرح در مورد مرجع ضمير {يعرفونه} قرآن است كه در آيه قبل به صراحت به عنوان شاهد بر نبوت و توحيد ذكر گرديده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 66 - 1

1 _ قبيله و قوم پيامبر (قريش) با وجود حقانيت قرآن و معارف و وعده هاى آن به تكذيب آن پرداختند.

و كذّب به قومك و هو الحق

در آيه 57 {قل إنى على بينة} موضوع بحث {قرآن} بود و آيات بعد از آن نيز وعده هاى قرآن را مطرح ساخته است. بنابراين مرجع ضمير {به} مى تواند {قرآن} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 114 - 9،10

9 _ اهل كتاب (عالمان يهود و نصارا) آگاه به حقانيت قرآن و نزول آن از

جانب خدا

و الذين ءاتينهم الكتب يعلمون أنه منزل من ربك بالحق

10 _ نزول قرآن بر اساس حق، جلوه ربوبيت الهى نسبت به پيامبر(ص) است.

أنه منزل من ربك بالحق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 157 - 7

7 _ قرآن خود روشنگر حقانيت خويش و بى نياز از دليلى ديگر است.

فقد جاءكم بينة من ربكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 32 - 1،2،3،4

1 _ كافران مكه از خداوند خواستند چنانچه قرآن حقيقتى از جانب اوست ، آنان را سنگباران كند و يا عذاب دردناك ديگرى بر آنان فروفرستد .

و إذ قالوا . .. فأمطر علينا حجارة

2 _ نابحق جلوه دادن قرآن با درخواست عذاب از درگاه خدا ، از حيله هاى كافران مكه در مبارزه با قرآن و رسالت پيامبر ( ص )

و يمكرون . .. و إذ قالوا اللّهم ... فأمطر علينا حجارة من السماء

برخى در توجيه عذاب خواهى كافران (فامطر علينا . .. ) چنين گفته اند كه آنان براى فريب ديگران و يا اقناع خويش اين نفرين را در حق خود روا داشتند تا با اجابت نشدن آن، خويشتن را در انكار قرآن و حقانيت رسالت پيامبر(ص) محق بشمارند. آيه قبل كه سخن از مكر كافران داشت، مى تواند تأييدى براى اين نظريه باشد.

3 _ قرآن ، كتابى سراسر حق و نازل شده از جانب خداوند

إ كان هذا هو الحق من عندك

4 _ كافران مكه مردمانى لجوج و داراى عنادى خاص در برابر رسالت پيامبر ( ص ) و حقانيت قرآن

فأمطر علينا حجارة من السماء أو

ائتنا بعذاب أليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 33 - 2

2 _ وجود پيامبر ( ص ) در ميان منكران قرآن ، علت مصونيت آنان از عذاب هاى الهى ، نه حقانيت آنان در انكار قرآن

إن كان هذا هو الحق من عندك فأمطر . .. و ما كان اللّه ليعذبهم و أنت فيهم

جمله {و ما كان . .. } پاسخى است به عذاب خواهى منكران قرآن. يعنى وجود پيامبر(ص) در ميان جامعه مانع عذاب استيصال است. بنابراين كسى مپندارد كه عذاب نشدن منكران قرآن هر چند به تقاضاى خود آنان باشد، دليل حقانيت آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 94 - 8

8 _ قرآن ، كتابى حق ، مبرا از پندار ها ، تخيلات و نازل شده از جانب خداوند

لقد جاءك الحق من ربك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 108 - 2

2 _ قرآن كتابى حق و مبرّا از هرگونه پندار ها و تخيلات باطل است .

قد جاءكم الحق من ربكم

حق، مقابل باطل و به معناى داراى واقعيت است; به اين معنا كه معارفى كه در قرآن آمده، حقايقى است منطبق با واقعيت و از هرگونه پندار و تخيلات واهى خالى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 17 - 18

18_ قرآن ، كتابى سراسر حق و پيراسته از هرگونه باطل

إنه الحق

{ال} در {الحق} به اصطلاح براى استغراق صفات است و دلالت بر كمال دارد.

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 103 - 3

3_ ايمان نياوردن اكثر مردم ، ريشه در حق ناپذيرى آنان دارد ، نه قصورى از جانب پيامبر ( ص ) در تبليغ و نه ناتمام بودن برهان بر حقانيّت قرآن

ذلك من أنباء الغيب . .. و ما أكثر الناس و لو حرصت بمؤمنين

آيه قبل بيان داشت كه حقانيّت قرآن و الهى بودن آن امرى روشن است و جمله {و لو حرصت} مى رساند كه پيامبر(ص) در ابلاغ دين تلاشى پى گير داشت. اين دو حقيقت بيانگر آن است كه حجت بر مردم تمام است و ايمان نياوردن آنان، نشانه حق ناپذيرى ايشان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 1 - 6

6_ قرآن كتابى سراسر حق ، بدون نقص و پيراسته از هر گونه باطل و ناروايى

و الذى أُنزل إليك من ربك الحق

{ال} در {الحق} براى استغراق خصايص افراد است. بنابراين {الحق} ; يعنى ، حق كامل كه كمترين باطلى در آن راه ندارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 19 - 1

1_ قرآن ، كتابى سراسر حق و پيراسته از هرگونه باطل و ناروا

أنما أُنزل إليك من ربك الحق

{ما} در {أنما} موصول اسمى و به معناى {الذى} است و مراد از آن قرآن مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 102 - 6

6- قرآن ، كتابى است سراسر حق و به دور از سخنان باطل و بيهوده

قل نزّله روح القدس من ربّك بالحقّ

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 107 - 1

1- ايمان يا بى ايمانى مردم به قرآن ، تأثيرى در حقانيت مفاهيم و معارف آن نخواهد داشت .

و بالحقّ أنزلنه . .. قل ءامنوا به أو لاتؤمنوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 10 - 10

10- نقش مؤثر و سازنده انديشه و خردمندى در ره يابى به حقانيت قرآن و پيامبر ( ص )

لقد أنزلنا. .. أفلاتعقلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 54 - 7

7 - قرآن ، كتابى است آميخته به حق و مبرا از هر گونه باطل .

أنّه الحقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 70 - 6

6 - قرآن ، كتابى آميخته با حق و مبرا از هر گونه سخن باطل

بل جاءهم بالحقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 48 - 2

2 - قرآن ، كتابى آميخته به حق و مبرا از هرگونه آموزه هاى باطل

فلمّا جاءهم الحقّ من عندنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 53 - 4

4 - قرآن ، كتابى آميخته به حق و مبرا از هرگونه باطل

إنّه الحقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 68 - 7

7 - قرآن ، كتابى سراسر حق است .

أو كذّب بالحقّ لمّا جاءه

برداشت بالا براساس اين احتمال است كه {ال} در {الحقّ} عهد بوده و به قرينه {لمّا جاءه}

اشاره به قرآن داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 3 - 4،6

4 - خداوند ، در مقابل تهمت مشركان ( ساختگى بودن قرآن ) ايستاده و از حقانيت قرآن ، دفاع كرده است .

أم يقولون افتري_ه بل هو الحقّ

6 - قرآن ، حقِّ محض و نازل شده از جانب خداوند است .

بل هو الحقّ من ربّك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 6 - 2

2 - قرآن ، كتابى نازل شده از جانب خدا و سراسر حق و حقيقت در ديدگاه عالمان

و يرى الذين أُوتوا العلم الذى أُنزل إليك من ربّك هو الحقّ

مراد از {الذى أُنزل إليك} قرآن كريم است و مصداق كامل و تمام عيار آن مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 43 - 19

19 - قرآن ، كتابى حق است و ساخته و پرداخته [ دست ] بشر نيست .

و قالوا ما ه_ذا إلاّ إفك . .. و قال الذين كفروا للحقّ لمّا جاءهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 48 - 7

7 - قرآن ، كتاب حقى است و ساخته دست بشر نيست .

قالوا ما ه_ذا إلاّإفك مفترًى . .. قل إنّ ربّى يقذف بالحقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 49 - 2

2 - قرآن ، كتاب حقى است .

قل جاء الحقّ

به قرينه اين كه آيه در سياق آياتى است كه درباره قرآن كريم و برخورد با

مشركان با آن است، {ال} در {الحقّ} مى تواند عهد بوده و به قرآن بازگردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 31 - 4

4 - قرآن ، كتابى سراسر حق و پيراسته از هر باطل

من الكت_ب هو الحقّ

{ال} در {الحقّ} _ نظير ال در {زيدالرجل} _ براى استغراق صفات است; يعنى، قرآن در حق بودن كامل است و كاستى ندارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 69 - 3،11

3 - قرآن ، سخنى است سراسر حق و هدف مند و پيراسته از كلامِ برخواسته از تخيلات و سخنان مبالغه آميز و خلاف واقع .

و ما علّمن_ه الشعر

برداشت ياد شده از شعر نبودن قرآن استفاده مى شود; زيرا شعر برخاسته از تخيلات شاعر و معمولاً توأم با سخنان مبالغه آميز و خلاف واقع است كه شاعران گاهى به منظور حفظ وزن، سجع و قافيه شعر به آن متوسل مى شوند.

11 - محتوا ، شيوه و نظم موجود در قرآن ، روشنگر خدايى بودن آن و پيراستگى آن از تخيلات شاعرانه .

و ما علّمن_ه الشعر و ما ينبغى له إن هو إلاّ ذكر و قرءان مبين

برداشت ياد شده بر اين اساس استوار است كه مقصود از روشنگر بودن قرآن به _ قرينه صدر آيه (و ما علّمناه الشعر و ما ينبغى له) _ اين حقيقت باشد كه قرآن، خود شاهد و گواهِ الهى بودن و نيز پيراسته بودنش از تخيلات شاعرانه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 37 - 1

1 - قرآن

، كتابى سراسر حق و پيراسته از هرگونه باطل

بل جاء بالحقّ

مقصود از {حق} قرآن است و {ال} در آن، مى تواند براى استغراق صفات افراد باشد (مانند {ال} در {زيد الرجل}); يعنى، قرآن در حق بودن كامل است و كاستى ندارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 2 - 4

4 - قرآن ، كتابى است سراسر حق و به دور از مطالب نادرست و خيال پردازى هاى باطل .

إنّا أنزلنا إليك الكت_ب بالحقّ

برداشت ياد شده بر اين ديدگاه استوار است كه {بالحقّ} متعلق به ظرف مستقر و حال براى {الكتاب} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 32 - 5

5 - قرآن ، سخنى سراسر راست و مطابق با واقع و حق و حقيقت

و كذّب بالصدق

{صدق} به معناى امر مطابق با واقع و حق است و آمدن آن به صورت مصدر، براى افاده مبالغه مى باشد; يعنى، قرآن و دينى كه عين حق و نفس صدق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 33 - 7

7 - قرآن و اديان الهى ، سراسر راست و مطابق با واقع و حق و حقيقت

و الذى جاء بالصدق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 41 - 4

4 - قرآن ، كتابى است سراسر حق و به دور از مطالب نادرست و تخيلات باطل

إنّا أنزلنا عليك الكت_ب للناس بالحقّ

برداشت ياد شده بر اين ديدگاه استوار است كه {بالحقّ} متعلق به ظرف مستقر و حال براى {الكتاب} باشد.

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 28 - 7

7 - انكار قرآن ، با وجود درك حقانيت آن دشمنى با خدا است .

ذلك جزاء أعداء اللّه . .. جزاء بما كانوا بأي_تنا يجحدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 41 - 8

8 - آيات قرآن و معارف آن ، حقايقى استوار و ترديد ناپذير

و إنّه لكت_ب عزيز

{عزيز} به معناى شكست ناپذير است كه مراد از آن در آيه شريفه، استحكام و خلل ناپذيرى قرآن مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 42 - 3،4،12

3 - معارف و آموزه هاى قرآن ، سراسر حق و به دور از هر گونه سخن باطل است .

لايأتيه الب_طل من بين يديه و لا من خلفه

4 - تأثير نداشتن گذشت زمان ، در حقانيت معارف قرآن

لايأتيه الب_طل من بين يديه و لا من خلفه

بنابراين كه مراد از {باطل} زوال حقانيت باشد، مطلب بالا استفاده مى شود.

12 - { فى المجمع : فى قوله تعالى { لايأتيه الباطل من بين يديه و لا من خلفه } ، قيل فيه أقوال : . . .ثالثها : معناه انّه ليس فى أخباره عمّا مضى باطل و لا فى إخباره عما يكون فى المستقبل باطل بل إخباره كلّها موافقة لمخبراتها . و هو المروى عن أبى جعفر و عن أبى عبداللّه ( ع ) . . . ;

در مجمع البيان در مورد قول خدا {لايأتيه الباطل من بين يديه و لا من خلفه} آمده است: اقوالى در تفسير اين

آيه گفته شده كه سوم آن اين است: در خبر دادن قرآن از آنچه گذشته و از آنچه در آينده خواهد آمد، هيچ باطلى نيست; بلكه خبرهاى قرآن همه مطابق با واقع است و اين معنا از امام باقر و امام صادق(ع) روايت شده است}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 17 - 1،6

1 - خداوند ، قرآن و ساير كتاب هاى آسمانى را به حق و پيراسته از هر گونه باطل فرو فرستاد .

اللّه الذى أنزل الكت_ب بالحقّ

الف و لام در {الكتاب} مى تواند براى عهد باشد و نيز مى تواند براى جنس باشد كه در اين صورت شامل همه كتاب هاى آسمانى خواهد بود.

6 - حقانيت محتواى قرآن ، نشانگر نزول آن از سوى خداوند ( اللّه )

اللّه الذى أنزل الكت_ب بالحقّ

آيه شريفه بدين معنا است كه آن كس كه اين كتاب را به حق نازل كرده خدااست و جز او نمى تواند باشد; نظير اين كه گفته شود: هنرمند است آن كس كه چنين خط زيبا نوشته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 24 - 14

14 - استمرار و گسترش دعوت پيامبر ( ص ) و آموزه هاى قرآن ، با توجه به سنت خداوند بر محو باطل ، نشان دهنده حقانيت اسلام و قرآن است .

أم يقولون افترى على اللّه . .. و يمح اللّه الب_طل و يحقّ الحقّ بكلم_ته

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 29 - 7

7 - قرآن ، سخنى سراسر حق و

حقيقت

حتّى جاءهم الحقّ

برداشت ياد شده، بر اين اساس است كه مراد از {حقّ} قرآن باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 2 - 5

5 - محتواى قرآن ، حقايقى استوار و ابطال ناپذير

تنزيل الكت_ب من اللّه العزيز الحكيم

آيه شريفه از يك سو نزول قرآن را به خداوند نسبت مى دهد و از سويى ديگر او را به وصف عزت توصيف مى كند. تناسب بين نزول قرآن و صفت عزت، مى تواند اشاره به اين نكته داشته باشد كه قرآن نيز همچون نازل كننده آن، عزيز و شكست ناپذير است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 10 - 11

11- سرزنش مشركان عرب از سوى خداوند ، به سبب كفرورزى به قرآن ، على رغم ايمان برخى غير عرب به حقانيت آن *

و شهد ش_هد من بنى إسرءيل على مثله ف_امن و استكبرتم

اين احتمال در آيه وجود دارد كه تذكر قرآن به ايمان فردى از بنى اسرائيل; از آن جهت براى مشركان عرب سرزنش بار باشد كه بنى اسرائيل در اصل عرب نبودند و عوامل نژادى و زبانى، مقتضى آن بوده تا در برابر قرآن خاضع نشوند. با اين وصف برخى از آنان به قرآن ايمان آوردند; در حالى كه مشركان عرب _ كه قرآن به لغت آنان نازل شده _ از پذيرش آن امتناع ورزيدند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 2 - 7،9،10

7- قرآن ، حقايقى نازل شده از سوى خداوند ، بر پيامبر ( ص )

نزّل على محمّد و هو

الحقّ من ربّهم

تصريح به {نزّل}، بيانگر اين حقيقت است كه شخص پيامبر(ص) مفاهيم و حقايق قرآن راابداع نكرده; بلكه قرآن به همين صورت از جانب خداوند بر آن حضرت نازل شده است.

9- قرآن ، حقايق و قوانينى در جهت رشد و تكامل بشر

و هو الحقّ من ربّهم

با توجه به اين كه ضمير {هو} به {ما نزّل. ..} (قرآن) بازمى گردد; از تعبير {من ربّهم} استفاده مى شود كه قرآن نشأت يافته از مقام ربوبيت خدا و در جهت رشد و تكامل انسان ها است.

10- مفاهيم و معارف قرآن ، حق ، و به دور از پوچى و تضاد با ارزش ها و واقعيت هاى هستى

و ءامنوا بما نزّل على محمّد و هو الحقّ

از اطلاق واژه {حقّ} بر قرآن (مانزّل على محمّد)، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 3 - 6

6- پيام هاى پروردگار ( آيات قرآن ) ، سراسر حق و به دور از بطلان و پوچى

الذين كفروا اتّبعوا الب_طل و أنّ الذين ءامنوا اتّبعوا الحقّ من ربّهم

از مقابله حق و باطل و اين كه {حقّ} مقيد به {من ربّهم} شده; استفاده مى شود كه {ما نزّل على محمّد} جز حق چيزى نيست و باطل به خداوند انتساب ندارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 5 - 2

2_ قرآن و رسالت پيامبر ( ص ) ، از نمود هاى بارز حق

و القرءان المجيد . بل عجبوا أن جاءهم منذر ... بل كذّبوا بالحقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد

- 57 - 16 - 10

10 - قرآن ، كتابى آميخته به حق و مبرّا از هرگونه باطل

و ما نزل من الحقّ

در صورتى كه {حقّ} در آيه شريفه، مقابل باطل به كار رفته باشد، برداشت بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 51 - 1،2،3

1 - قرآن ، كتابى است سراسر حق .

و إنّه لحقّ اليقين

2 - حقانيت قرآن و درستى تعاليم آن ، امرى است يقينى و ترديدناپذير .

و إنّه لحقّ اليقين

3 - وجود مسائل و معارف يقينى و ترديدناپذير در قرآن

و إنّه لحقّ اليقين

حقانيت قرعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 141 - 6

6 - { و قال الصادق ( ع ) : ما تقارع قوم ، ففوّضوا أمرهم إلى اللّه تعالى إلاّ خرج سهم المحق و قال : أىّ قضية أعدل من القرعة إذ فوّض الأمر إلى اللّه ؟ أليس اللّه تعالى يقول : { فساهم فكان من المدحضين } ;

امام صادق(ع) فرمود: هيچ قومى قرعه نزدند و امر خود را به خداوند تعالى واگذار نكردند; مگر اين كه سهم كسى كه صاحب حق است از آن بيرون آمد. امام فرمود: چه قضيه اى به عدالت نزديك تر از قرعه است، آن گاه كه كار به خدا واگذار شود؟ آيا خداوند تعالى نفرموده است: {فساهم فكان من المدحضين}؟

حقانيت قصص قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 13 - 9

9 - نقل هاى تاريخى قرآن ، سراسر حقيقت است و افسانه سرايى در آن

راه ندارد .

إذا تتلى عليه ءاي_تنا قال أس_طير الأوّلين

حقانيت قضاوت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 112 - 2،4

2- داورى هاى خدا ، بر اساس و محور حق است .

ربّ احكم بالحقّ

برداشت ياد شده بنابراين است كه اين است كه قيد {بالحقّ} توضيحى باشد.

4- داورى عادلانه و برحق خداوند ، از شؤون ربوبيت او است .

ربّ احكم بالحقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 78 - 6

6 - قضاوت و داورى خدا درباره كافران و حق ستيزان ، متكى بر موازين حق و عدل و به دور از كمترين سستى و كاستى

إنّ ربّك يقضى بينهم بحكمه

با اين كه واژه {يقضى} معناى حكم و داورى را مى رساند، آمدن قيد {بحكمه} نشانگر اين حقيقت است كه قضاوت الهى مخصوص به او است به گونه اى كه كمترين خلل در آن راه ندارد و بر موازين عدل و حق استوار است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 26 - 3،5

3 - داورى خداوند بين پيامبر ( ص ) و مشركان ، بر اساس حق است .

ثمّ يفتح بيننا بالحقّ

5 - ملاك و معيار داورى در نزد خداوند ، حق است .

ثمّ يفتح بيننا بالحقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 20 - 1

1 - داورى خداوند ، بر اساس حق است .

و اللّه يقضى بالحقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 78 - 11

11 -

حكم خداوند به عذاب كافران در دنيا ، مطابق حق است .

فإذا جاء أمر اللّه قضى بالحقّ

برداشت ياد شده بر اين احتمال است كه مقصود از {أمر اللّه} عذاب دنيوى (استيصال) باشد; چنان كه موارد بسيارى در قرآن به همين معنا آمده است; مانند عذاب طوفان نوح كه از آن چنين ياد شده است: {قال لاعاصم اليوم من أمر اللّه . ..}، (هود، آيه 43).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تين - 95 - 8 - 2

2 - قضاوت هاى خداوند ، حكيمانه ترين قضاوت ها و موافق ترين آنها با حقيقت است .

أليس اللّه بأحكم الح_كمين

اسم تفضيل {أحكم}، ممكن است از {حُكم} به معناى قضاوت باشد; يعنى، {أقضى} و نيز مى تواند از {حكمة} گرفته شده باشد; يعنى، حكيم تر. در برداشت ياد شده، معناى دوم مورد نظر است; گرچه {حاكمين} بر معناى {قضاوت كنندگان} تطبيق يافته است.

حقانيت قضاوت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 49 - 5

5 - داورى پيامبر ( ص ) بر اساس حق بود .

و إذا دعوا إلى اللّه و رسوله ليحكم بينهم . .. و إن يكن لهم الحقّ

حقانيت قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 30 - 4

4 _ منكران معاد در قيامت به حقانيت رستاخيز با سوگند اقرار مى كنند.

و لو ترى إذ وقفوا على ربهم قال أليس هذا بالحق قالوا بلى و ربنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 21 - 8،16

8- برپايى قيامت

، حقيقتى ترديدناپذير است .

و أنّ الساعة لاريب فيها

جمله {لاريب فيها} جمله خبريه اى است كه از آن، مبالغه در نهى، اراده شده است; يعنى، نبايد در باره قيامت، ترديد كرد; چه اين كه در موضوع قيامت، جايى براى ترديد وجود ندارد!

16- معاد و برپايى قيامت ، وعده حق و تخلّف ناپذير الهى است .

ليعلموا أنّ وعد اللّه حقّ و أنّ الساعة لاريب فيها

عبارت {أنّ الساعة. ..} ممكن است تفسير كننده {أنّ وعد اللّه حقّ} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 56 - 11

11 - در روز قيامت ، حقانيت وقوع آن روز ، و نادرستى انكار آن ، به رخ منكرانِ قيامت كشيده مى شود .

فه_ذا يوم البعث و ل_كنّكم كنتم لاتعلمون

عبارت توبيخى {فه_ذا يوم البعث} قرينه است بر اين كه متعلق {لاتعلمون} حقانيت وقوع قيامت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 18 - 6

6 - اهل ايمان ، آگاه به حقانيت رستاخيز و وقوع حتمى آن

و يعلمون أنّها الحقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 32 - 2،5

2 - برپايى قيامت ، وعده اى به حق از جانب خداوند و رخدادى حتمى و تخلف ناپذير

إنّ وعد اللّه حقّ و الساعة لاريب فيها

عطف جمله {الساعة. ..} بر جمله {إنّ وعد اللّه حقّ}، مى تواند تفسيرى و يا از قبيل عطف خاص بر عام باشد. و در هر صورت، مطلب بالا را افاده مى كند.

5 - صدور وعده قيامت ، از جانب خداوند ، خود كافى براى يقين به

حقانيت آن

إنّ وعد اللّه حقّ و الساعة لاريب فيها

برداشت بالا بدان بدان احتمال است كه {إنّ وعد اللّه حقّ} تمهيد و زمينه چينى براى بيان شك ناپذيرى مسأله قيامت {لا ريب فيها} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 20 - 6

6_ برپايى قيامت و تحقق هشدار هاى الهى ، از مصاديق حق

و جاءت سكرة الموت بالحقّ . .. ذلك يوم الوعيد

چنانچه {باء} در {بالحقّ} براى تعديه و مرگ و سكرات آن زمينه آشكار شدن حقايق باشد، نفخ صور و حيات مجدد اخروى و تحقق هشدارهاى الهى بى ترديد مصداقى از همان حقايق خواهد بود كه بر آدمى مكشوف مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 2 - 2

2 - سخن الهى درباره وقوع قيامت و تخلف ناپذير بودن آن ، حق و مبرا از هرگونه كذب و دروغ

ليس لوقعتها كاذبة

{كاذبة} مى تواند مصدر باشد (نظير {عافية و عاقبة}). در اين صورت لام در {لوقعتها}، به معناى {فى} است; يعنى، درباره واقع شدن قيامت دروغى وجود ندارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 7 - 1

1 - برپايى قيامت و عذاب آن ، امرى است ممكن و داراى حقيقت .

و نريه قريبًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 39 - 2

2 - برپايى قيامت ، حتمى و صحنه هاى آن ، سراسر حق و منزّه از هر گونه باطل است .

ذلك اليوم الحقّ

درباره {حقّ}، معانى گوناگونى گفته شده است از جمله اين

كه اين كلمه مصدر و به معناى لزوم و ثبوت است و نيز نقطه مقابل باطل را {حقّ} گويند (مصباح). هر گاه مصدرى صفت قرار گيرد، بر مبالغه دلالت دارد; بنابراين {روز حق}; يعنى، روزى سراسر حق.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 14 - 2

2 - قيامت ، حقيقت دارد و نبايد آن را افسانه پنداشت .

الذين يكذّبون بيوم الدين . .. إذا تتلى عليه ءاي_تنا قال أس_طير الأوّلين . كلاّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 15 - 1

1 - قيامت ، حقيقت دارد و نبايد آن را افسانه پنداشت .

الذين يكذّبون بيوم الدين . .. قال أس_طير الأوّلين ...كلاّ

حرف {كلاّ} يا به معناى حقّا و يا براى {ردع} است و مخاطب را از پذيرش گفتار قبل، پرهيز مى دهد.

حقانيت كتب آسمانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 41 - 4

4 - قرآن تصديق كننده حقانيت كتاب هاى آسمانى بنى اسرائيل ( تورات ، انجيل و . . . )

ءامنوا بما أنزلت مصدقاً لما معكم

مراد از {ما}ى موصوله در {لما معكم}: كتابهاى آسمانى بنى اسرائيل است كه تورات و انجيل از مصداقهاى بارز و مورد نظر آن مى باشد. تصديق (مصدر مصدّقاً) نسبت دادن صدق و درستى به كسى يا چيزى است. بنابراين {مصدقاً لما معكم}; يعنى: قرآن كتابهاى آسمانى شما را، راست و درست مى داند و حقانيت آنها را تصديق مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 -

176 - 3

3 - محتواى كتاب هاى آسمانى سراسر حق و پيراسته از هر گونه باطل است .

نزل الكتب بالحق

{بالحق} متعلق به كلمه اى همانند {متلبساً} و حال براى {الكتاب} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 213 - 15

15 _ حقانيّت محتواى كتاب هاى آسمانى

و انزل معهم الكتاب بالحقّ

بنابراينكه {بالحق}، متعلّق به عامل مقدر و حال از {الكتاب} باشد ; يعنى كتابى كه مصاحب حق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 44 - 18،20

18 _ محور قرار دادن كتب آسمانى در قضاوت ها ، شهادت بر حقانيت آنهاست .

يحكم بها النبيون . .. بما استحفظوا من كتب اللّه و كانوا عليه شهداء

20 _ حراست و نگهبانى از كتب آسمانى و شهادت بر حقانيت آن ، مسؤوليت انبياى الهى *

يحكم بها النبيون . .. بما استحفظوا من كتب اللّه و كانوا عليه شهداء

بنابر اينكه ضمير در {استحفظوا} به {النبيون} نيز برگردانده شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 48 - 5،6

5 _ گواهى قرآن بر راستى و درستى كتب آسمانى پيشين ( تورات و انجيل )

و انزلنا إليك الكتب بالحق مصدقاً لما بين يديه من الكتب

به دليل آيات گذشته مراد از {ما بين يديه من الكتب}، تورات و انجيل است.

6 _ وجود قرآن ، گواه راستى و درستى كتب آسمانى پيشين

و انزلنا إليك الكتب بالحق مصدقاً لما بين يديه من الكتب

با در نظر گرفتن اينكه كتابهاى آسمانى به آمدن قرآن نويد داده بودند، لذا نزول قرآن دليل حقانيت آنها خواهد

بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 25 - 9

9 - كتاب هاى آسمانى و تعاليم الهى ، داراى حقايقى روشن و قابل فهم براى انسان ها

جاءتهم رسلهم . .. بالكت_ب المنير

از توصيف كتاب به {منير} (روشن و روشنگر)، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 17 - 1

1 - خداوند ، قرآن و ساير كتاب هاى آسمانى را به حق و پيراسته از هر گونه باطل فرو فرستاد .

اللّه الذى أنزل الكت_ب بالحقّ

الف و لام در {الكتاب} مى تواند براى عهد باشد و نيز مى تواند براى جنس باشد كه در اين صورت شامل همه كتاب هاى آسمانى خواهد بود.

حقانيت كلام خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 4 - 15

15 - تشريع و گفتار خداوند ، مطابق با حق و واقعيت است .

و اللّه يقول الحقّ

حقانيت كيفر اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 25 - 3

3 - كيفر هاى الهى در روز رستاخيز ، بر پايه حق و عدل و به دور از هر شايبه ظلم و بى دادگرى

يومئذ يوفّيهم اللّه دينهم الحقّ

{الحقّ} در جمله {دينهم الحقّ} صفت براى {دين} است; يعنى، جزاى عادلانه و به حق.

حقانيت مثالهاى قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 26 - 5،7

5 - مثل هاى قرآن ، حق ( بيانگر واقعيت ها ) و همه از جانب

خداوند است .

فيعلمون أنه الحق من ربهم

7 - اهل ايمان حقانيت مثل هاى قرآن و آسمانى بودن آنها را در مى يابند و به خوبى مى فهمند .

فأما الذين ءامنوا فيعلمون أنه الحق من ربهم

حقانيت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 76 - 2

2 - يهوديان عصر بعثت ، مطمئن به حقانيت رسالت پيامبر و انطباق علايم پيامبر موعود بر آن حضرت

و إذا لقوا الذين ءامنوا قالوا ءامنا . .. قالوا أتحدثونهم بما فتح اللّه

عبارت {ليجاجوكم به . ..; تا به استناد آن حقايق در پيشگاه خدا عليه شما استدلال كنند.} مى رساند كه مصداق مورد نظر از {ما فتح اللّه} حقانيت اسلام و رسول اكرم(ص) است كه در تورات بيان شده است. بنابراين همه يهوديان - چه عالمان و چه عوام ايشان - به رسالت پيامبر(ص) اطمينان داشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 99 - 2

2 - يهوديان ، پيامبر ( ص ) را به نداشتن دليل و برهانى روشن بر حقانيت رسالتش متهم مى كردند .

و لقد أنزلنا إليك ءايت بينت

معمولا بيان جمله با تأكيد حكايت از آن دارد كه مخاطبان، مضمون آن جمله را مورد ترديد قرار داده يا انكار مى كنند و از آن جا كه جمله {و لقد أنزلنا . ..} با حرف لام - كه حاكى از قسم مقدر است - و نيز با حرف {قد} تأكيد شده معلوم مى شود كه يهوديان مخاطب آيه، مضمون جمله فوق را مورد ترديد و يا انكار قرار مى دادند.

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 118 - 9،16

9 - يهود و نصارا نيز همانند مشركان ، خواهان سخن گفتن خدا با آنان درباره راستى و درستى رسالت پيامبران بودند .

كذلك قال الذين من قبلهم مثل قولهم

در آيه 113 مشركان با تعبير {الذين لايعلمون} در قبال يهود و نصارا مطرح شده اند و در آيه مورد بحث مشركان با همان تعبير در قبال {الذين من قبلهم} قرار گرفته اند. از اين مقايسه معلوم مى شود: مقصود از {الذين من قبلهم} يهود و نصارا است.

16 - ادعاى نبود نشانه اى بر حقانيت رسالت پيامبر ( ص ) و نيز ساير پيامبران ، ادعايى گزاف و دروغين است .

لولا . .. تأتينا ءاية ... قد بيّنّا الأيت لقوم يوقنون

جمله {قد بيّنّا الأيات} پاسخ به ادعايى است كه جمله {لولا . .. تأتينا ءاية} آن را بيان مى دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 119 - 3،4

3 - ارسال محمد ( ص ) به پيامبرى ، ارسالى بجا و بايسته ، در نظام هدايتى بشر

إنا أرسلنك بالحق

برداشت فوق بر اين اساس است كه {بالحق} قيد براى ارسال باشد; يعنى، {إنا أرسلنك بالحق; اى پيامبر تو را به سوى مردم به رسالت برانگيختم و اين ارسال، بحق و بايسته بود}.

4 - اتمام حجت خداوند بر حقانيت اسلام و رسالت پيامبر

قد بيّنّا الأيت لقوم يوقنون. إنا أرسلنك بالحق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 252 - 9

9 _ بيان بحقّ تاريخ گذشتگان توسط پيامبر ( ص ) ،

نشانه اى بر حقانيّت رسالت وى

تلك ايات اللّه . .. و انّك لمن المرسلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 81 - 20

20 _ به گواه گرفتن انبيا بر حقانيّت پيامبر اكرم ( ص ) از سوى خداوند ، و گواهى خداوند همراه آنان بر اين حقانيّت

ثم جاءكم رسول . .. قال فاشهدوا و انا معكم من الشاهدين

بنابراينكه مراد از {رسول}، پيامبر اكرم (ص) باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 86 - 4

4 _ آگاهى و شهادت اهل كتاب ، بر حقانيّت پيامبر اكرم ( ص ) و اسلام

و شهدوا انّ الرسول حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 154 - 17،22

17 _ شكست ها و حوادث ناگوار ، موجب ترديد مسلمانان سست انديشه در مورد حقّانيّت پيامبر ( ص ) و وعده هاى خدا به پيروزى آنان

طائفة . .. يقولون هل لنا من الامر من شىء

22 _ انكار حقانيّت رسول خدا ( ص ) و نادرست پنداشتن وعده هاى الهى به پيروزى ، چيزى است كه خودگزينان شركت كننده در نبرد احد از رسول خدا پنهان مى داشتند .

و طائفة . .. يخفون فى انفسهم ما لايبدون لك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 199 - 14

14 _ تورات و انجيل ، حاوى آيات و نشانه هايى دالّ بر حقّانيّت قرآن و پيامبر ( ص ) *

انّ من اهل الكتب . .. لا يشترون بايات اللّه ثمناً

قليلا

از رابطه بين ايمان به قرآن و ناديده نگرفتن آيات الهى (تورات و انجيل)، به دست مى آيد كه در آنها بروشنى حقّانيّت قرآن و پيامبر (ص) مطرح بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 58 - 6

6 _ حقانيّت قرآن و پيامبر اسلام ، امانتى الهى كه اهل كتاب وظيفه دار بيان آن بودند .

ام يحسدون النّاس على ما اتيهم اللّه من فضله . .. انّ اللّه يأمركم ان تؤدّوا الام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 82 - 2

2 _ قرآن ، دليل حقانيت رسالت پيامبر ( ص )

و ارسلناك للنّاس رسولا و كفى باللّه شهيداً . .. افلا يتدبّرون القران

در آيه 79 بيان شد كه خدا، شاهد حقانيت رسالت پيامبر (ص) است و در اين آيه چگونگى شهادت را اين چنين توضيح مى دهد كه خداوند قرآن را به صورت معجزه بر پيامبر (ص) فرستاد تا شاهد حقانيّت او باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 115 - 5

5 _ گرفتارى مخالفان رسول خدا به عذاب جهنم ، مشروط به آگاهى آنان به حقانيت رسول خداست .

و من يشاقق الرسول من بعد ما تبيّن له الهدى . .. نصله جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 166 - 5

5 _ تجلى علم الهى در قرآن ، گواهى خداوند بر حقانيت قرآن و پيامبر ( ص ) است .

لكن اللّه يشهد بما أنزل إليك أنزله بعلمه

جمله {انزله بعلمه} مى تواند

تفسيرى براى {يشهد} باشد يعنى نزول قرآن كه مظهرى از علم خداوند است، همان شهادت الهى بر حقانيت قرآن و متعاقباً حقانيت پيامبر(ص) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 15 - 6

6 _ بيان حقايق كتمان شده تورات و انجيل ، نشانى بر حقانيت پيامبر ( ص )

يبين لكم كثيراً مما كنتم تخفون من الكتب

جمله {يبين لكم} پس از {قد جاءكم رسولنا} اشاره به دليل حقانيت رسول اكرم(ص) دارد. مؤيد اين معنا جمله {كنتم تخفون} است كه دلالت بر مخفى نگاه داشتن حقايق در همه ادوار گذشته دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 20 - 6

6 _ عناد و لجاجت اهل كتاب در مخالفت با پيامبر(ص)، در عين آگاهى كامل از حقانيت آن حضرت

الذين ءاتينهم الكتب يعرفونه كما يعرفون أبناءهم . .. فهم لا يؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 33 - 9

9 _ لجاجت كفار و مقابله آنها به پيامبر اكرم(ص) در عين آگاهى از حقانيت آن حضرت

فإنهم لا يكذبكونك و لكن الظلمين بأيت اللّه يجحدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 36 - 8

8 _ تكذيب كنندگان پيامبر(ص)، حقانيت آن حضرت و دعوت او را در قيامت درمى يابند.

إنما يستجيب الذين يسمعون و الموتى يبعثهم اللّه

مراد از {الموتى} در آيه، به قرينه جملات قبل، كسانى هستند كه به دعوت پيامبر(ص)، پاسخ مثبت نمى دهند، جمله {يبعثهم اللّه}، گذشته از اينكه خبر بعثت قيامت است، كنايه از اين مطلب

است كه خداوند اين مرده دلان را برخواهد انگيخت تا حقانيت دعوت پيامبر(ص) و وعده هاى آن حضرت را دريابند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 41 - 15

15 _ جنگ بدر ، ميدان رويارويى جبهه ايمان و كفر ، صحنه تمايز حق و باطل و ثبوت حقانيت پيامبر ( ص )

يوم الفرقان يوم التقى الجمعان

ال در {الفرقان} براى عهد است و اشاره به جنگ بدر دارد. و فرقان يعنى چيزى كه به وسيله آن بين دو يا چند چيز تمايز داده مى شود. خداوند از آن رو جنگ بدر را فرقان ناميد كه در آن نبرد، على رغم وجود شرايط پيروزى براى مشركان، مسلمانان پيروز شدند و اين نشانه اى بود براى حقانيت پيامبر(ص) و دين اسلام.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 10 - 10

10- نقش مؤثر و سازنده انديشه و خردمندى در ره يابى به حقانيت قرآن و پيامبر ( ص )

لقد أنزلنا. .. أفلاتعقلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 79 - 3،5

3 - تأييد حقانيت و روشنى راه پيامبر ( ص ) از سوى خداوند

إنّك على الحقّ المبين

5 - شريعت و راه و رسم پيامبر ( ص ) ، حقى آشكار و انكارناپذير

إنّك على الحقّ المبين

بر حق بودن حضرت رسول(ص) نظر به دو بعد دارد: حقانيت رسالت او و حقانيت راه او.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 1 - 3

3 - سوگند خداوند به قرآن ، مبنى

بر حقانيت و درستى رسالت پيامبراسلام ( ص )

و القرءان

برداشت ياد شده مبتنى بر اين ديدگاه است كه جواب قسم (و القرءان) _ به قرينه آيات مشابه مانند {و القرآن الحكيم * إنّك لمن المرسلين} در سوره {يس} و. .. _ مربوط به رسالت پيامبراسلام(ص) است و تقدير آن چنين مى باشد: {و القرءان ذى الذكر إنّك لمن المرسلين يا إنّك صادق}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 43 - 12

12 - تأييد پيامبر ( ص ) و درستى راه و حركت آن حضرت از سوى خداوند

إنّك على صرط مستقيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 19 - 1

1- تذكر خدا ، به حقانيت راه پيامبر ( ص ) و لزوم استوارى آن حضرت بر صراط توحيد

فاعلم أنّه لا إل_ه إلاّ اللّه

با توجه به اين كه خطاب {فاعلم} به پيامبر(ص) است و آن حضرت خود در رأس يكتاپرستان قرار دارد; تعبير {فاعلم} در حقيقت تأييد راه پيامبر(ص) و تشويق ايشان به استوار ماندن در راه توحيدى خود و نينديشيدن به حركت هاى كفرآميز مخالفان است.

حقانيت مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 19 - 4

4_ پديده مرگ در زندگى انسان ، براساس حكمت و به دور از پوچى و بيهودگى

و جاءت سكرة الموت بالحقّ

مراد از {بالحقّ} مى تواند اين باشد كه پديده مرگ اصولاً پديده اى است به حق و بايسته و اين گونه نيست كه فاقد حكمت باشد.

حقانيت مسيحيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1

- بقره - 2 - 113 - 9

9 - جاهلان ( مشركان و صاحب هاى آيين هاى غير الهى ) دين يهود و نصارا را بى پايه و اساس مى شمردند .

كذلك قال الذين لايعلمون مثل قولهم

مقصود از {الذين لايعلمون} ]به گفته مفسران[ مشركان و معتقدان به اديان غير الهى هستند.

حقانيت مشيت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 7 - 10

10 - مشيت هاى خداوند ، گزاف و ناپسند نبوده و متكى به علم همه جانبه او است .

إلاّ ما شاء اللّه إنّه يعلم الجهر و ما يخفى

حقانيت معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 28 - 3

3 _ مشركان، على رغم گواهى ضميرشان بر حقانيت توحيد و معاد، آن را پنهان مى كنند.

بل بدالهم ما كانوا يخفون من قبل

مراد از {ما يخفون}، به قرينه آيات پيشين، حقايق ايمانى، از قبيل توحيد و معاد، است كه مشركان آن را در ضمير خويش پنهان مى ساختند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 53 - 4

4 _ منكران قيامت با برپايى آن به درستى و راستى گفتار انبيا درباره معاد پى خواهند برد و بدان اعتراف خواهند كرد .

يوم يأتى تأويله يقول الذين نسوه من قبل قد جاءت رسل ربنا بالحق

ضمير مفعولى در {نسوه} مى تواند به {كتب} در آيه قبل برگردد. بر اين مبنا {ال} در {الحق} جنسيه است و مراد از آن حقانيت رسالت انبياست. و نيز مى تواند آن ضمير به {يوم يأتى تأويله}، كه همان روز

قيامت است، برگردانده شود. در اين صورت {ال} در {الحق} عهديه است و اشاره به حقانيت روز قيامت دارد. برداشت فوق بر اساس احتمال دوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 21 - 16

16- معاد و برپايى قيامت ، وعده حق و تخلّف ناپذير الهى است .

ليعلموا أنّ وعد اللّه حقّ و أنّ الساعة لاريب فيها

عبارت {أنّ الساعة. ..} ممكن است تفسير كننده {أنّ وعد اللّه حقّ} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 12 - 17

17 - مجرمان در قيامت ، به حقانيت وعده هاى خداوند درباره معاد ، زبان مى گشايند .

ربّنا أبصرنا و سمعنا . .. إنّا موقنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 25 - 3

3 - اتمام حجت الهى بر مشركان ، در زمينه حقانيت معاد و حيات اخروى

و قالوا ما هى إلاّ حياتنا الدنيا . .. و إذا تتلى عليهم ءاي_تنا بيّن_ت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 4 - 3

3 - منكران معاد ، در قيامت به خطاى خود واقف شده و حقانيت معاد را درخواهند يافت .

كلاّ سيعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 5 - 4

4 - منكران معاد ، در آخرت به حقانيت آن پى خواهند برد .

عمّ يتساءلون . .. ثمّ كلاّ سيعلمون

حقانيت معبوديت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 30 - 9

9

- معبوديت خداوند ، حق ، و معبوديت غير او ، باطل است .

ذلك بأنّ اللّه هو الحقّ و أنّ مايدعون من دونه الب_طل

به قرينه {ما يدعون. ..} مراد از {حق}، حق بودن در معبوديت است. بنابراين كه {ما} در {مايدعون} موصول باشد، عبارت چنين خواهد بود {الذى يدعون من دونه الباطل}.

حقانيت معجزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 45 - 3

3 - معجزه ، امرى واقعى ، و سحر عملى خيالى و فاقد حقيقت و واقعيت است .

فألقى موسى عصاه فإذا هى تلقف ما يأفكون

{إفك} در اصل به سخنى گفته مى شود كه اصل و ريشه نداشته و دروغ است. بنابراين سحر را بدان جهت {إفك} مى نامند كه فاقد حقيقت و واقعيت است.

حقانيت معجزه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 76 - 2

2 _ حضرت موسى ( ع ) براى اثبات نبوت خود و هارون ( ع ) ، معجزه اى بزرگ _ كه در حق و الهى بودن آن شبهه اى نبود _ به فرعون و اطرافيانش ارائه كرد .

فلما جاءهم الحق من عندنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 102 - 1

1- تذكر موسى ( ع ) به آگاهى و اعتقاد درونى فرعون به حقانيت معجزات او على رغم سحر خواندن آنها

إنى لأظنّك ي_موسى مسحورًا . قال لقد علمت ما أنزل ه_ؤلاء إلاّ ربّ السموت و الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 46 - 5

5

- وجود نشانه هايى ترديدناپذير در تفاوت معجزه موسى با هرگونه افسون ، در نظر سحرشناسان

فأُلقى السحرة س_جدين

برداشت ياد شده از سجده بى درنگ ساحران، در پى مشاهده معجزه موسى استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 14 - 1

1 - انكار معجزات الهى ، از سوى فرعونيان با وجود يقين درونى به حقانيت آن

و جحدوا بها و استيقنتها أنفسهم

{جَحْد} (مصدر {جحدوا}) به معناى نفى و انكار كردن است. {استيقان} (مصدر {إستيقنت}) معادل {إيقان} و جمله {استيقنتها أنفسهم} حال براى ضمير فاعل در {جحدوا} است; يعنى، در حالى كه جان هاى آنان به الهى بودن آيات يقين داشت باز آنها را انكار كردند.

حقانيت معجزه هارون(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 76 - 2

2 _ حضرت موسى ( ع ) براى اثبات نبوت خود و هارون ( ع ) ، معجزه اى بزرگ _ كه در حق و الهى بودن آن شبهه اى نبود _ به فرعون و اطرافيانش ارائه كرد .

فلما جاءهم الحق من عندنا

حقانيت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 102 - 3

3- مخالفت فرعون با دعوت موسى ( ع ) ، از روى لجاجت و با آگاهى كامل از حقانيت او بود .

فقال له فرعون إنى لأظنّك ي_موسى مسحورًا . قال لقد علمت ما أنزل ه_ؤلاء إلاّ ربّ ا

حقانيت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 19 - 3

3 _ پيروزى مؤمنان در جنگ

بدر حجتى بر حقانيت اهل ايمان و هشدار و عبرتى براى كافران

إن تستفتحوا فقد جاءكم الفتح

مراد از {الفتح} پيروزى اهل ايمان در جنگ بدر است. و جمله {فقد جاءكم الفتح} پاسخ همان تمناى مشركان است كه خواهان پيروزى حاميان دين حق بودند.

حقانيت نامه عمل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انفطار - 82 - 12 - 2

2 - نامه عمل سراسر حقيقت و خالى از هرگونه خطا است .

يعلمون ما تفعلون

تصريح به علم كاتبان نامه عمل، توجّه دادن به راستى و درستى آن نامه است.

حقانيت نبوت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 166 - 1،10

1 _ خداوند و فرشتگان او گواه بر حقانيت قرآن و رسالت پيامبر ( ص )

لكن اللّه يشهد بما أنزل إليك . .. و الملئكة يشهدون

در برداشت فوق جمله {و الملئكة يشهدون} عطف بر {اللّه يشهد} گرفته شده است و در نتيجه متعلق {يشهدون} نيز {بما انزل اليك} خواهد بود.

10 _ قرآن دليلى كافى براى باور به حقانيت رسالت پيامبر ( ص )

لكن اللّه يشهد بما أنزل إليك أنزله بعلمه

{باء} در {بما انزل اليك} مى تواند سببيه باشد ; در اين صورت متعلق شهادت _ به قرينه آيات گذشته _ رسالت پيامبر(ص) خواهد بود ; بنابراين مبنا مفاد جمله {يشهد بما انزل . ..} اين است كه علت شهادت خداوند بر رسالت پيامبر(ص)، نزول قرآن بر وى است، يعنى هر كس قرآن را ملاحظه كند به حقانيت رسالت پيامبر(ص) شهادت مى دهد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 -

174 - 3

3 _ پيامبر ( ص ) خود حجت و برهانى روشن بر حقانيت رسالت خويش

قد جاءكم برهن من ربكم

مصداق بارز و مورد نظر از {برهان} پيامبر اكرم(ص) است. كه با توجه به آيه 170 و آيات قبل از آن مى توان گفت چيزى كه برهان بر آن اقامه شده، حقانيت رسالت آن حضرت است. مؤيد برداشت فوق فرمايش امام صادق(ع) است كه درباره {برهان} در آيه فوق فرمود البرهان، محمد(ص) ... .

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 285، ح 308; نورالثقلين، ج 1، ص 579، ح 700.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 24 - 3

3 - فرستادن حضرت محمد ( ص ) به پيامبرى ، ارسالى به جا و بايسته در نظام هدايتى بشر

إنّا أرسلن_ك بالحقّ

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه {بالحق} قيد براى ارسال باشد; يعنى، {إنّا أرسلناك إرسالاً بالحقّ; اى پيامبر! تو را به سوى مردم به رسالت برانگيختيم و اين ارسال بحق و بايسته بود}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 1 - 2

2_ تأكيد خداوند ، بر حقانيت رسالت پيامبراسلام

ق و القرءان المجيد . بل عجبوا أن جاءهم منذر

سوگند به قرآن در حقيقت تثبيت حقانيت آن و در نتيجه تأكيد بر حقانيت رسالت پيامبراسلام(ص) و نوعى تأييد غيرمستقيم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 5 - 2

2_ قرآن و رسالت پيامبر ( ص ) ، از نمود هاى بارز حق

و القرءان المجيد . بل عجبوا أن جاءهم منذر ... بل كذّبوا بالحقّ

حقانيت نبوت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 46 - 1

1 - پى بردن ساحران به حقانيت رسالت موسى ( ع ) ، در پى مشاهده بطلان افسون خود در برابر معجزه موسى

فإذا هى تلقف ما يأفكون . فأُلقى السحرة س_جدين

برداشت ياد شده با توجه به تفريع {أُلقى} بر آيه پيش به دست مى آيد.

حقانيت نزول تدريجى قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 102 - 7

7- نزول تدريجى قرآن و ناسخ و منسوخ آن ، امرى به حق و بايسته

و إذا بدّلنا ءاية مكان ءاية . .. قل نزّله روح القدس من ربّك بالحقّ

حقانيت نزول قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 105 - 1

1- فرو فرستادن قرآن از سوى خدا و رسيدن آن به دست پيامبر ( ص ) و آدميان ، بر اساس حق و به دور از كمترين خلل و باطلى

و بالحقّ أنزلنه و بالحقّ نزل

حقانيت وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 6 - 1،7

1 - عالمان ( آشنايان به معارف آسمانى ) ، آنچه را كه از جانب خداوند به پيامبر ( ص ) نازل شده است ، حق مى دانند .

و يرى الذين أُوتوا العلم الذى أُنزل إليك من ربّك هو الحقّ

7 - لازمه علم و آگاهى ، قضاوت صحيح و واقع بينانه درباره تعاليم نازل شده از جانب خداوند است .

و يرى الذين أُوتوا العلم الذى أُنزل إليك من ربّك هو

الحقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 20 - 7

7 - سست باوران در حقانيت وحى و معارف دينى ، محروم از هدايت و رحمت قرآن

و هدًى و رحمة لقوم يوقنون

در صورتى كه {قوم يوقنون} نظر به كسانى داشته باشد كه داراى يقين بالفعل هستند; از مفهوم آيه شريفه مطلب ياد شده استفاده مى شود.

حقانيت ورود شياطين به جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 85 - 2

2 - پر شدن دوزخ از شيطان ها و پيروان آنان ، سخنى حق و تحقق يافتنى است .

فالحقّ و الحقّ أقول . لأملأنّ جهنّم منك و ... منهم أجمعين

برداشت ياد شده بر اين ديدگاه است كه جمله {لأملأنّ جهنّم. ..} با تقدير {قسمى}، مقسم عليه براى فالحقّ باشد. هم چنين جمله {و الحقّ أقول} جمله معترضه باشد; يعنى، فالحقّ قسمى لأملأنّ جهنّم...}.

حقانيت وعده خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 122 - 9

9 _ وعده هاى خداوند حق و سخنان او راست و تخلّف ناپذير است .

وعد اللّه حقّاً و من اصدق من اللّه قيلا

حقانيت وعده عذاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 67 - 4

4 _ مشركان مكه به زودى حقانى وعده هاى عذاب الهى را درخواهند يافت.

على أن يبعث . .. لكل نبإ مستقر و سوف تعلمون

پس از تهديد مشركان مكه در آيات قبل به عذاب الهى، گويا از سوى آنان سؤالى مطرح شد كه چرا عذاب تحقق نمى يابد.

اين آيه بدين گونه پاسخ مى دهد كه وقوع عذاب، حتمى، ولى منوط به زمان مناسب و شرايط خاص است.

حقانيت وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 67 - 6

6 _ گذر زمان و حوادث تاريخ همواره تأييد بر حقانيت وعده هاى قرآن خواهد بود.

لكل نبإ مستقر و سوف تعلمون

جمله {سوف تعلمون} تصريح به اين نكته است كه همواره در آينده حقانيت وعده هاى قرآن را نشان خواهد داد. و چون اين جمله همواره صادق است، پس حوادث هر زمان، تأييدى بر حقانيت قرآن خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 4 - 3

3 _ وعده هاى خدا ، حق و تخلف ناپذير است .

وعد اللّه حقاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 55 - 3،5

3 _ وعده هاى خداوند ، حق و تخلف ناپذير است .

ألا إن وعد اللّه حق

5 _ وعده خداوند به عذاب مشركان ستمگر ، حق و تخلف ناپذير است .

يقولون متى هذا الوعد . .. ألا إن وعد اللّه حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 22 - 5

5- در قيامت ، حقانيت وعده خداوند در حتميت وقوع آن و كذب بودن وعده شيطان در عدم وقوع آن آشكار خواهد شد .

و برزوا لله جميعًا فقال الضعف_ؤا . .. قال الشيط_ن ... إنّ الله وعدكم وعد الحق و

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 21 -

5

5- پديدار ساختن اصحاب كهف و پرده برداشتن از راز خواب و بيدارى آنان ، زمينه ساز آگاهى مردم بر حقّانيّت وعده هاى خداوند بود .

و كذلك أعثرنا عليهم ليعلموا أنّ وعد اللّه حقّ

مراد از ضمير فاعل در {ليعلموا} همان مفعول محذوفى است كه براى {أعثرنا} درنظر گرفته شده است; يعنى: {أعثرنا الناس ليعلموا}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 91 - 2

2 - عيان شدن وعده ها و وعيد هاى الهى براى مردمان در قيامت

و أُزلفت الجنّة للمتّقين . و برّزت الجحيم للغاوين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 13 - 11

11 - بازگشت موسى ( ع ) به دامن مادر ، نمود حقانيت و تخلف ناپذيرى وعده هاى خداوند

و لتعلم أنّ وعد اللّه حقّ

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه مراد از {وعد اللّه} مطلق وعده هاى الهى باشد. بنابراين بازگشت موسى(ع) به دامان مادر نمود اين است كه تمام وعده هاى الهى، از همين قبيل بوده و تخلف در آن راه ندارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 9 - 3

3 - وعده خداوند به پاداش مؤمنان و كيفر معرضان از آيات خدا ، وعده اى حق و تخلّف ناپذير است .

فبشّره بعذاب أليم . .. لهم جن_ّ_ت النعيم ... وعد اللّه حقًّا

{وعد} مفعول مطلق و {حقّاً} تأكيد آن است و دلالت بر حقانيت و تخلّف ناپذيرى آن مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 5 - 2

2 -

وعده هاى خدا ، حق و تخلف ناپذير است .

إنّ وعد اللّه حقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 52 - 5

5 - كافران در قيامت ، به درستى وعده هاى خداوند رحمان پى برده و به آن اعتراف خواهند كرد .

ه_ذا ما وعد الرحم_ن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 55 - 5

5 - وعده هاى خداوند ، حق و تخلف ناپذير است .

إنّ وعد اللّه حقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 32 - 1،2،5

1 - وعده هاى خداوند ، حق و تخلف ناپذير

إنّ وعد اللّه حقّ

2 - برپايى قيامت ، وعده اى به حق از جانب خداوند و رخدادى حتمى و تخلف ناپذير

إنّ وعد اللّه حقّ و الساعة لاريب فيها

عطف جمله {الساعة. ..} بر جمله {إنّ وعد اللّه حقّ}، مى تواند تفسيرى و يا از قبيل عطف خاص بر عام باشد. و در هر صورت، مطلب بالا را افاده مى كند.

5 - صدور وعده قيامت ، از جانب خداوند ، خود كافى براى يقين به حقانيت آن

إنّ وعد اللّه حقّ و الساعة لاريب فيها

برداشت بالا بدان بدان احتمال است كه {إنّ وعد اللّه حقّ} تمهيد و زمينه چينى براى بيان شك ناپذيرى مسأله قيامت {لا ريب فيها} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 28 - 11

11- تحقق وعده خداوند ، به ورود پيروزمندانه مسلمانان به مكه ، گواه تحقق پذيرى وعده او در غلبه اسلام بر تمامى اديان *

لتدخلنّ

المسجد الحرام . .. هو الذى أرسل رسوله ... ليظهره على الدين كلّه

خداوند در آيه قبل، به مؤمنان وعده داد كه با ايمنى وارد مكه خواهند شد و اين وعده تحقق يافت. حال در اين آيه، نويد داده است كه اسلام نه بر مشركان مكه; بلكه بر تمامى اديان غلبه خواهد كرد و اين وعده، همانند وعده پيشين تحقق پذير خواهد بود.

حقانيت وعده هاى قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 88 - 2

2 - اخبار خداوند از شناخته شدن حقانيت وعده ها و وعيد هاى قرآن

و لتعلمنّ نبأه بعد حين

برخى از مفسران بر اين باوراند كه مقصود از {نبأه} (خبر قرآن) مجموعه وعده ها و وعيدهاى قرآن است; اعم از عذاب ها و شكست هاى كافران و پيروزى هاى مؤمنان.

حقانيت وعيدهاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 91 - 2

2 - عيان شدن وعده ها و وعيد هاى الهى براى مردمان در قيامت

و أُزلفت الجنّة للمتّقين . و برّزت الجحيم للغاوين

حقانيت وعيدهاى قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 88 - 2

2 - اخبار خداوند از شناخته شدن حقانيت وعده ها و وعيد هاى قرآن

و لتعلمنّ نبأه بعد حين

برخى از مفسران بر اين باوراند كه مقصود از {نبأه} (خبر قرآن) مجموعه وعده ها و وعيدهاى قرآن است; اعم از عذاب ها و شكست هاى كافران و پيروزى هاى مؤمنان.

حقانيت ولايت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 -

17 - 16

16_ توحيد ، ولايت خدا و ربوبيت او ، حقايقى است ماندگار و شرك و پرستش غير خدا باطلهايى است رفتنى و ناپايدار

فأما الزبد فيذهب جفاءً و أما ما ينفع الناس

به قرينه آيات گذشته از مصاديق مورد نظر براى باطل _ كه به كفها تشبيه شد شرك و پرستش غير خداست و از مصاديق حق كه نافع و ماندگار است _ توحيد و اعتقاد به ربوبيت و ولايت خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 102 - 5

5- ولايت حق و اصيل ، ويژه خدا است .

أفحسب الذين كفروا أن يتّخذوا عبادى من دونى أولياء

حقانيت هشدارهاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 20 - 6

6_ برپايى قيامت و تحقق هشدار هاى الهى ، از مصاديق حق

و جاءت سكرة الموت بالحقّ . .. ذلك يوم الوعيد

چنانچه {باء} در {بالحقّ} براى تعديه و مرگ و سكرات آن زمينه آشكار شدن حقايق باشد، نفخ صور و حيات مجدد اخروى و تحقق هشدارهاى الهى بى ترديد مصداقى از همان حقايق خواهد بود كه بر آدمى مكشوف مى شود.

حقانيت يهوديت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 113 - 9

9 - جاهلان ( مشركان و صاحب هاى آيين هاى غير الهى ) دين يهود و نصارا را بى پايه و اساس مى شمردند .

كذلك قال الذين لايعلمون مثل قولهم

مقصود از {الذين لايعلمون} ]به گفته مفسران[ مشركان و معتقدان به اديان غير الهى هستند.

درخواست دلايل حقانيت قرآن

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 33 - 2

2- كافران حق ناپذير مكه ، در انتظار معجزه آمدن فرشتگان و يا امر ويژه اى از جانب خداوند براى تأييد حقانيت قرآن بودند

و إذا قيل لهم ماذا أنزل ربّكم قالوا أس_طر الأولين . .. هل ينظرون إلاّ أن تأتيهم

برداشت فوق، مبتنى بر اين احتمال است كه عبارت {تأتيهم الملائكة أو يأتى أمر ربك} (ملائكه براى آنان بيايد و يا امر پروردگارت بيايد) _ به قرينه آيات سابق كه درباره قرآن كريم بود _ بر آمدن ملائكه يا امر خداوند جهت تأييد قرآن دلالت داشته باشد.

دلايل حقانيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 16 - 3

3_ گريه و ناله ، نمى تواند دليل صداقت و حقانيت باشد .

و جاءو أباهم عشاءً يبكون

دلايل حقانيت اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 159 - 5،6

5 - تورات و انجيل ، حاوى شواهد و نشانه هايى بر حقانيت پيامبر ( ص ) و احكام و معارف اسلام هستند .

من بعد ما بينه للناس فى الكتب

برخى بر آنند كه مراد از {الكتاب} تورات و انجيل و مقصود از {البينات و الهدى} دلايل و رهنمودهايى است كه مردم را به حقانيت نبوت و احكام اسلام هدايت مى كنند. آيات گذشته - كه درباره كتمان حقانيت تغيير قبله بود - مؤيد اين احتمال است.

6 - عالمان يهود و نصارا در عصر بعثت ، شواهد و نشانه هاى حقانيت پيامبر ( ص ) و احكام اسلام را كتمان مى كردند .

الذين يكتمون

ما أنزلنا من البينت و الهدى من بعد ما بينه للناس فى الكتب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 42 - 14

14 _ حقانيت اسلام ، متكى بر برهان و دلايل روشن

ليهلك من هلك عن بينة و يحيى من حى عن بينة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 17 - 11

11 - ارائه نشانه هاى روشن درباره قرآن و اسلام و پيامبراكرم ( ص ) ، از سوى خداوند به بنى اسرائيل

و ءاتين_هم بيّن_ت من الأمر

برداشت ياد شده بنابراين نكته است كه {الأمر} اشاره به مسأله حقانيت دين اسلام و رسالت پيامبراكرم(ص) باشد; كه آيات پيشين اساساً درباره آن بود و در آيات بعد نيز مورد توجه قرار گرفته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نصر - 110 - 2 - 7

7 - فتح مكه ، نشانه حقانيت اسلام و حمايت خداوند از پيامبر ( ص ) ، در ديدگاه مردم عصر بعثت

إذا جاء نصر اللّه . .. يدخلون فى دين اللّه أفواجًا

دلايل حقانيت امت ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 44 - 6

6- بهره مندى از نعمت هاى دنيايى و عمرِ طولانى جوامع و تمدن ها ، دليل بر حقانيت و موفقيت آنان نيست .

بل متّعنا ه_ؤلاء و ءاباءهم حتّى طال عليهم العمر . .. أفهم الغ_لبون

دلايل حقانيت انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 85 - 18

18 _ نابودى اقوام مشرك و فسادگر

پيشين ، روشنگر حقانيت توحيد و رسالت پيامبران الهى است .

قد جاءتكم بينة من ربكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 106 - 3

3 _ معجزه ، نشان صداقت انبيا در ادعاى رسالتشان

إن كنت جئت بئاية فأت بها إن كنت من الصدقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 118 - 4

4 _ معجزه پيامبران در راستاى اثبات حقانيت آنان و خنثى كردن عملكرد مخالفان دين است .

فوقع الحق و بطل ما كانوا يعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 13 - 5

5 _ پيامبران الهى ، داراى دلايل روشن و براهين غير قابل انكار بودند .

جاءتهم رسلهم بالبينت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 74 - 3

3 _ پيامبرانِ بعد از حضرت نوح ( ع ) پس از رو به رو شدن با ايستادگى و تكذيب قومشان ، معجزات و براهين روشنى _ كه شاهد صدق ادعايشان بود _ به مردم ارائه كردند .

ثم بعثنا من بعده رسلا إلى قومهم فجاءوهم بالبينت

{بينات} در اين آيه مى تواند شامل معجزات نيز باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 42 - 7

7 - معجزه ، راهى براى اثبات حقانيت رسالت و نبوت پيامبران

اذهب أنت و أخوك ب__َاي_تى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 21 - 3،6

3 - اخلاص و مزد نخواستن در ابلاغ رسالت و ره يافته بودن ،

دو ملاك و معيار براى سنجش درستى ادعاى رسالت و پيامبرى در ديدگاه مؤمن انطاكيه ( حبيب نجار )

اتّبعوا المرسلين . اتّبعوا من لايسئلكم أجراً و هم مهتدون

6 - اخلاص و مزد نخواستن در ابلاغ رسالت و ره يافته بودن ، دليل درستى إدعاى رسالت و پيامبرى

اتّبعوا المرسلين . اتّبعوا من لايسئلكم أجراً و هم مهتدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 6 - 3

3 - پيامبران ، داراى معجزات و دلايل روشن بر حقانيت رسالت خويش

تأتيهم رسلهم بالبيّن_ت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 2 - 3

3 - رسولان الهى ، خود برهانى روشن بر حقانيّت مكتب خويش اند .

البيّنة . رسول من اللّه

دلايل حقانيت انجيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 41 - 6

6 - قرآن دليلى بر حقانيت تورات و انجيل *

مصدقاً لما معكم

تصديق كتابهاى آسمانى از سوى قرآن، مى تواند به اين معنا باشد كه: نزول قرآن موجب شد اخبار و پيشگوييهاى آن كتابها مبنى بر آمدن قرآن، تحقق يابد. بنابراين نزول قرآن، مايه اثبات راستى و درستى آن كتابها شد.

دلايل حقانيت انذارهاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 30 - 2

2 - سرگذشت هلاكت بار قوم ثمود ، دليلى بر حقانيت عذاب ها و هشدار هاى خداوند

كذّبت ثمود بالنّذر . . . فكيف كان عذابى و نذر

كذّبت ثمود بالنّذر . .. فكيف كان عذابى و نذر

خداوند، پس از بيان موضع تكذيب گرانه ثموديان نسبت به

هشدارهاى الهى; انسان ها را به اين حقيقت متوجه ساخته است كه {ببيند چگونه عذاب ها و انذارهاى الهى تحقق پذيرفت و عملى گرديد}.

دلايل حقانيت بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 12 - 14

14 - آفرينش آسمان ها و زمين و تدبير امور آنها ، نشانه تحقّق وعده هاى خداوند به برپايى قيامت و وجود بهشت و جهنّم است .

أعدّ اللّه لهم عذابًا شديدًا . .. جنّ_ت تجرى من تحتها الأنه_ر ... اللّه الذى خلق

يادآورى خلقت آسمان ها و زمين و تدبير امور آنها _ پس از ذكر دو گروه دوزخيان و بهشتيان در آيات گذشته _ مى تواند اشاره به مطلب ياد شده باشد.

دلايل حقانيت توحيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 85 - 18

18 _ نابودى اقوام مشرك و فسادگر پيشين ، روشنگر حقانيت توحيد و رسالت پيامبران الهى است .

قد جاءتكم بينة من ربكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 42 - 11،13

11 _ خداوند به منظور تبيين حقانيت توحيد و رسالت پيامبر ( ص ) ، جنگ بدر را تحقق بخشيد و مسلمانان را به پيروزى رسانيد .

ليقضى اللّه أمرا كان مفعولا ليهلك من هلك عن بينة و يحيى من حى عن بينة

13 _ پيروزى مسلمانان در جنگ بدر حجتى روشن عليه شرك و دليلى واضح بر حقانيت توحيد و اسلام

ليقضى اللّه . .. ليهلك من هلك عن بينة و يحيى من حى عن بينة

{ليهلك} متعلق به {يقضى} است. يعنى هدف از تحقق جنگ

بدر اين بود كه ... .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 49 - 6

6 - نيايش شرك پيشگان به درگاه خداوند ، هنگام گرفتارى و مصيبت ها ، دليلى روشن بر پوچى انديشه شرك و حقانيت عقيده توحيدى

فإذا مسّ الإنس_ن ضرّ دعانا

برداشت ياد شده از آن جا است كه مخاطبان آيه شريفه، مشركان مكه هستند و اين آيه، در مقام بيان يكى از دلايل روشن بر اثبات توحيد الهى و پوچى انديشه شرك است.

دلايل حقانيت توحيد ربوبى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 12 - 6

6 _ نيايش خالصانه شرك پيشگان به درگاه خداوند ، به هنگام گرفتارى ها و مصايب ، دليلى روشن بر پوچى انديشه شرك و حقانيت توحيد ربوبى

و إذا مسّ الإنسن الضرّ دعانا

روى سخن در اين سوره با مشركان مكه است و آيه شريفه در مقام بيان يكى از دليلهاى روشن توحيد ربوبى و پوچى انديشه شرك است.

دلايل حقانيت تورات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 41 - 6

6 - قرآن دليلى بر حقانيت تورات و انجيل *

مصدقاً لما معكم

تصديق كتابهاى آسمانى از سوى قرآن، مى تواند به اين معنا باشد كه: نزول قرآن موجب شد اخبار و پيشگوييهاى آن كتابها مبنى بر آمدن قرآن، تحقق يابد. بنابراين نزول قرآن، مايه اثبات راستى و درستى آن كتابها شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 91 - 17،18

17 - گواهى قرآن بر راستى و درستى تورات ،

از نشانه هاى حقانيت قرآن

و هو الحق مصدقاً لما معهم

توصيف قرآن به تصديق كننده تورات، پس از ادعاى حقانيت قرآن (و هو الحق) استدلالى است براى يهوديان بر لزوم ايمان آوردن به آن.

18 - قرآن ، گواه و دليلى بر راستى و درستى تورات است . *

و هو الحق مصدقاً لما معهم

تصديق كتابهاى آسمانى اهل كتاب از سوى قرآن، محتمل است به اين معنا باشد كه: نزول قرآن موجب شد اخبار و پيشگوئيهاى آن كتاب ها، مبنى بر آوردن قرآن تحقق يابد. بنابراين نزول قرآن مايه اثبات راستين و درستى آن كتاب هاست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 97 - 7،8

7 - قرآن ، محتواى تورات را تأييد و راستى و درستى آن را تصديق مى كند .

مصدقاً لما بين يديه

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه {مصدقاً} حال براى ضمير مفعولى {نزله} - كه مراد از آن قرآن است - باشد. مقصود از {ما بين يديه} (كتابى كه پيش از قرآن بوده است)، در آيه مورد بحث، تورات است.

8 - وجود قرآن ، گواه و شاهدى بر حقانيت تورات است . *

مصدقاً لما بين يديه

تصديق تورات از سوى قرآن (مصدقاً لما بين يديه) محتمل است به اين معنا باشد كه: قرآن گواه صدق و درستى تورات است; يعنى، نزول قرآن موجب آن شد كه اخبار و پيشگوييهاى تورات مبنى بر آمدن قرآن تحقق يابد. بنابراين قرآن مايه اثبات راستى و درستى تورات و گواه حقانيت آن است.

دلايل حقانيت جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 12

- 14

14 - آفرينش آسمان ها و زمين و تدبير امور آنها ، نشانه تحقّق وعده هاى خداوند به برپايى قيامت و وجود بهشت و جهنّم است .

أعدّ اللّه لهم عذابًا شديدًا . .. جنّ_ت تجرى من تحتها الأنه_ر ... اللّه الذى خلق

يادآورى خلقت آسمان ها و زمين و تدبير امور آنها _ پس از ذكر دو گروه دوزخيان و بهشتيان در آيات گذشته _ مى تواند اشاره به مطلب ياد شده باشد.

دلايل حقانيت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 13 - 4

4 - اتمام حجت خداوند بر انسان ها ، از راه ارائه آيات و نشانه هايش بر حقانيت خود

هو الذى يريكم ءاي_ته

يادآورى آيات و نشانه هاى ارائه شده از سوى خداوند به بشر _ پس از ذكر عذاب شدن كافران و منكران _ مى تواند به منظور اتمام حجت باشد.

دلايل حقانيت دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 159 - 1،2

1 - كتاب هاى آسمانى ، حاوى احكام و معارف دينى و در بردارنده دلايلى روشن بر حقانيت آنها

ما أنزلنا من البينت و الهدى من بعد ما بينه للناس فى الكتب

2 - خداوند ، احكام و معارف دينى و دلايل حقانيت آنها را نازل كرده و در كتاب هاى آسمانى بيان داشته است .

ما أنزلنا من البينت و الهدى من بعد ما بينه للناس فى الكتب

{هدى} به معناى هدايت كننده است و مقصود از آن در آيه شريفه احكام و معارف دين مى باشد. {بينات} به معناى دلايل روشن است و مراد از آن

در آيه، دلايل و براهينى است كه براى معارف و احكام دينى ايراد شده است.

دلايل حقانيت سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 35 - 15

15 - حكومت پهناور و بى نظير سليمان ( ع ) ، از معجزات الهى بر حقانيت رسالت او بود .

و هب لى ملكًا لاينبغى لأحد من بعدى

طبق نظر بيشتر مفسران، خواسته پادشاهى به گونه اى كه براى هيچ كس ميسر نباشد، در واقع براى اعجاز و نشان دادن الهى بودن اين قدرت و اثبات ارتباط سليمان با خداوند قادر و پيامبرى او بود.

دلايل حقانيت عذابهاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 30 - 2

2 - سرگذشت هلاكت بار قوم ثمود ، دليلى بر حقانيت عذاب ها و هشدار هاى خداوند

كذّبت ثمود بالنّذر . . . فكيف كان عذابى و نذر

كذّبت ثمود بالنّذر . .. فكيف كان عذابى و نذر

خداوند، پس از بيان موضع تكذيب گرانه ثموديان نسبت به هشدارهاى الهى; انسان ها را به اين حقيقت متوجه ساخته است كه {ببيند چگونه عذاب ها و انذارهاى الهى تحقق پذيرفت و عملى گرديد}.

دلايل حقانيت عقيده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 54 - 4

4- فراوانى پيروان و سابقه تاريخى يك انديشه ، دليل حقانيت آن نيست .

قالوا وجدنا ءاباءنا . .. أنتم و ءاباؤكم فى ضل_ل مبين

برداشت ياد شده از آن جا به دست مى آيد كه مردم بت پرست در پاسخ به اعتراض حضرت ابراهيم(ع)، مسأله سابقه تاريخى انديشه بت پرستى

و فزونى پيروان انديشه شرك را مطرح كردند; ولى حضرت ابراهيم(ع) با گمراه خواندن آنان و اجدادشان چنين استدلالى را مردود دانست.

دلايل حقانيت قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 2 - 4

4 - توان قرآن بر هدايت و تربيت انسان هاى پرهيزگار ، دليل و گواهى كافى بر اتقان و حقانيت آن است .

لاريب فيه هدًى للمتقين

{هدًى للمتقين} به منزله استدلال براى جمله {لاريب فيه} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 91 - 17

17 - گواهى قرآن بر راستى و درستى تورات ، از نشانه هاى حقانيت قرآن

و هو الحق مصدقاً لما معهم

توصيف قرآن به تصديق كننده تورات، پس از ادعاى حقانيت قرآن (و هو الحق) استدلالى است براى يهوديان بر لزوم ايمان آوردن به آن.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 99 - 4

4 - قرآن ، متضمن آيات و دلايلى روشن بر حقانيت خود و رسالت پيامبر ( ص )

و لقد أنزلنا إليك ءايت بينت

مقصود از {ءايات} مى تواند آيات قرآنى باشد و مى تواند معجزات و دلايلى باشد كه بر صداقت پيامبر(ص) و آسمانى بودن قرآن دلالت دارد. برداشت فوق ناظر به احتمال اول است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 114 - 12

12 _ وجود دلايل حقانيت قرآن و پيامبر(ص) در تورات و انجيل

و الذين ءاتينهم الكتب يعلمون أنه منزل من ربك بالحق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10

- 94 - 3

3 _ كتاب هاى آسمانى پيشين ، سند زنده اى براى اثبات حقانيت و الهى بودن آيات قرآن كريم

فإن كنت فى شك مما أنزلنا إليك فسئل الذين يقرءون الكتب من قبلك

تذكر اين نكته لازم است كه مراد از كتابهاى آسمانى پيشين، كتابهايى است كه دست تحريف، آنها را دگرگون نكرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 1 - 10

10_ آيات قرآن ، دليلى است متقن و روشن بر الهى بودن قرآن و درستى حقايق مطرح شده در آن .

كت__ب أُحكمت ءاي__ته ثم فصلت من لدن حكيم خبير

كلمهء ((آيات )) به معناى نشانه هاست . ناميده شدن بندهاى قرآن به اين نام سپس توصيف آنها به اينكه از ناحيهء خداى حكيم داناست ، اشاره به اين دارد كه : جملات قرآن ، آيت و نشانى بر الهى ، حكيمانه و عالمانه بودن آنهاست . بنابراين آيهء فوق را مى توان چنين معنا كرد: اين قرآن ، كتابى از ناحيهء خداى حكيم و خبير است و تك تك آيات آن ، دلالت بر اين مدعا دارد و اين دلالت هم متقن است و هم واضح و روشن .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 64 - 10

10- راه نداشتن نسيان در ذات اقدس خداوند ، پشتوانه حقانيت گزارش هاى قرآن از تاريخ پيامبران پيشين

و ما نتنزّل إلاّ بأمر ربّك . .. و ما كان ربّك نسيًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 98 - 6

6- بررسى تاريخ و پيدايش

و زوال تمدن ها ، منبعى براى شناخت و عبرت آموزى و درك حقايق قرآن

فإنّما يسّرن_ه. .. لتنذر به ... و كم أهلكنا قبلهم من قرن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 10 - 12

12- قرآن ، بهترين و نيرومندترين دليل و معجزه بر اثبات حقانيت خود وپيامبراسلام ( ص )

لقد أنزلنا إليكم كت_بًا فيه ذكركم أفلاتعقلون

آيه شريفه، مى تواند پاسخى باشد به درخواست بهانه جويانه مشركان از پيامبر(ص) مبنى برآوردن معجزه بر اثبات حقانيت خويش; يعنى، اگر آنان تعقل كنند، خواهند فهميد كه قرآن معجزه پيامبراسلام است. گفتنى است تأكيد شدن اين حقيقت با لام قسم و حرف تحقيق (لقد) مؤيد همين برداشت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 50 - 6

6- قرآن ، به عنوان كتاب بيدارگر و منشأ خير و بركت ، قابل انكار و ترديد نيست .

ه_ذا ذكر مبارك أنزلن_ه أفأنتم له منكرون

خداوند، قرآن را به عنوان كتاب بيدارگر (ذكر) و مايه خير و بركت (مبارك) معرفى كرده و سپس انكار اين حقيقت از سوى مشركان را مورد سرزنش قرار داده است. اين سرزنش مى تواند بيانگر برداشت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 197 - 1

1 - آگاهى و اطلاع عالمان بنى اسرائيل از آمدن قرآن ، خود دليل حقانيت آن و صدق پيامبر ( ص ) است .

أوَلم يكن لهم ءاية أن يعلمه علم_ؤا بنى إسرءيل

استفهام در اين آيه توبيخى است. ضمير {هم} در {لهم} به مشركان مكه بازمى گردد و

{آية} خبر {لم يكن} و به معناى دليل روشن مى باشد. {أن يعلمه...} نيز اسم {لم يكن} و ضمير در آن به خبر {قرآن} يا {خبر نزول آن بر پيامبر} بازمى گردد; يعنى، {أوَلم يكن علم علماء بنى اسرائيل بخبر القرآن أو خبر نزوله عليك على سبيل البشارة فى كتب الأنبياء الماضين آية للمشركين على صحّة نبوّتك}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 76 - 2

2 - تشريح سخن حق در قرآن در زمينه موضوعات مورد اختلاف بنى اسرائيل ، نمود حقانيت آن و رسالت پيامبر ( ص )

إنّ ه_ذا القرءان يقصّ على بنى إسرءيل أكثر الذى هم فيه يختلفون

از مضمون آيه استفاده مى شود كه بيان حق، نشانگر حقانيت قرآن و رسالت پيامبر(ص) است. علاوه بر اين كه سير آيات گذشته به اين صورت است كه از مسأله توحيد آغاز شده و سپس به حقانيت معاد و اكنون به حقانيت قرآن پرداخته شده است. گفتنى است كه حقانيت قرآن مستلزم حقانيت رسالت پيامبر(ص) نيز هست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 37 - 4

4 - تصديق و تأييد رسولان پيشين از سوى پيامبراكرم ( ص ) ، نشانه درستى رسالت آن حضرت و حقانيت قرآن

بل جاء بالحقّ و صدّق المرسلين

خداوند در اين آيه به دو مطلب اشاره فرموده است: 1_ تأييد حقانيت آنچه پيامبر(ص) آورده است (قرآن); 2_ توصيف آن حضرت به تصديق كننده رسولان پيشين. بيان هم زمان اين دو مطلب، مى تواند دليلى بر راستى رسالت پيامبراكرم(ص) و لزوم تصديق آن حضرت باشد.

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 88 - 1

1 - گذشت زمان و آينده بشريت ، بستر كشف حقانيت قرآن

و لتعلمنّ نبأه بعد حين

طبق نظر مفسران، ضمير در {نبأه} به قرآن بازمى گردد و مقصود از {نبأ} خبر حق بودن قرآن است; يعنى، به زودى خواهيد فهميد كه قرآن و گفته هاى آن، حق و مطابق با واقعيت ها است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 53 - 3

3 - نشانه ها و دلايل حقانيت قرآن ، نهفته در متن طبيعت و اسرار وجود آدمى

سنريهم ءاي_تنا فى الأفاق . .. أنّه الحقّ

بنابراين كه ضمير {أنّه} به قرآن باز گردد، انطباق آيات مربوط به پديده هاى طبيعى با واقعيت جهان طبيعت، نشانگر حقانيت قرآن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 17 - 11

11 - ارائه نشانه هاى روشن درباره قرآن و اسلام و پيامبراكرم ( ص ) ، از سوى خداوند به بنى اسرائيل

و ءاتين_هم بيّن_ت من الأمر

برداشت ياد شده بنابراين نكته است كه {الأمر} اشاره به مسأله حقانيت دين اسلام و رسالت پيامبراكرم(ص) باشد; كه آيات پيشين اساساً درباره آن بود و در آيات بعد نيز مورد توجه قرار گرفته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 10 - 4،7

4- ايمان و اعتقاد برخى از پيروان اديان آسمانى به قرآن ، تأييدى بر حقانيت آن

إن كان من عند اللّه و كفرتم به و شهد ش_هد من بنى إسرءيل على مثله

ارزش ايمانِ اهل كتاب به قرآن

و پيام آن براى ديگران، از آن جهت است كه آنان با پيام وحى آشنا هستند و ايمانشان به قرآن، بر اساس آگاهى به پيام و محتواى كتاب هاى آسمانى است. از اين جهت مى تواند براى ديگران دليل و حجت باشد.

7- وجود قرينه هايى در متن تورات ، بر حقانيت قرآن *

و شهد ش_هد من بنى إسرءيل على مثله ف_امن

مترتب شدن ايمان به قرآن، بر ايمان به تورات و آيين موسى، ممكن است از آن جهت باشد كه در تورات، قرينه هايى بر حقانيت قرآن وجود داشته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 33 - 4

4 - دلايل حقانيت قرآن ، متجلى در متن آن براى حق جويان

أم يقولون تقوّله بل لايؤمنون

{بل لايؤمنون}; يعنى، اينان نمى خواهند ايمان بياورند; و گرنه حقانيت قرآن و الهى بودن آن، بدان اندازه پنهان نيست كه آنها درك نكنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 31 - 10

10 - ذكر تعداد نگهبانان دوزخ در قرآن ، زداينده هرگونه شك و ترديد ، از دل اهل كتاب و مؤمنان نسبت به حقانيت و درستى قرآن

و لايرتاب الذين أُوتوا الكت_ب و المؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 54 - 1

1 - درخواست نزول نامه سرگشاده از سوى خداوند ، در تأييد رسالت پيامبر ( ص ) و بر درستى قرآن ، درخواستى نابجا و نشانه بهانه جويى كافران

بل يريد كلّ امرىء منهم أن يوتى صحفًا منشّرة . .. كلاّ إنّه تذكرة

كلمه {كلاّ}، تأكيد مطلبى

است كه در آيه پيش (كلاّ بل لايخافون. ..) بيان شده است; يعنى، قرآن كريم تذكره است و اگر بنا بود كه كافران به سبب آن متذكر شوند، نزول قرآن به همين صورت براى پندآموزى آنان كافى بود. پس درخواست كافران مبنى بر نامه اختصاصى از جانبِ خداوند، بهانه اى بيش از سوى آنان نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 50 - 4

4 - قرآن ، داراى مضامينى روشن و دلايلى گويا ، بر صدق و درستى خويش

فبأىّ حديث بعده يؤمنون

از اين كه ايمان نياوردن به قرآن، امرى شگفت آور تلقى شده است; مى توان پى برد كه راستى و درستى قرآن، آن چنان روشن است كه به اثبات از بيرون نياز ندارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 25 - 6

6 - دور بودن ساحت قرآن از دخالت شيطان ، ضامن حقانيت و درستى تعاليم آن

إنّه لقول رسول . .. و ما هو بقول شيط_ن رجيم

دلايل حقانيت قضاوت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 20 - 6

6 - شنوايى و بينايى مطلق خداوند ، دليل به حق بودن داورى او در ميان بندگانش

و اللّه يقضى بالحقّ . .. إنّ اللّه هو السميع البصير

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه جمله {إنّ اللّه هو السميع البصير}، در مقام تعليل براى جمله { واللّه يقضى بالحقّ} مى باشد.

دلايل حقانيت قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 103 -

1

1_ عذاب هاى نازل شده بر امت هاى كفرپيشه و مشرك ، نشانه اى بزرگ بر وجود قيامت و عذاب هاى اخروى است .

إن فى ذلك لأية

{آية} به معناى نشانه است و متعلق آن _ به قرينه {لمن خاف عذاب الأخرة} - حقانيت قيامت و عذابهاى آن است. نكره آوردن {آية} براى رساندن بزرگى و عظمت آن مى باشد. بنابراين {إن فى ذلك لأية}; يعنى، همانا در آن عذابهاى دنيوى، نشانه بزرگى است بر حقانيت قيامت و عذابهاى آن.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 33 - 3

3 - پديده حيات و احياى زمين مرده ، نشانه راستى قيامت و دليل توانايى خداوند بر احياى مردگان است .

و ءاية لهم الأرض الميتة أحيين_ها و أخرجنا منها حبًّا

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه آيه شريفه پس از طرح مسأله برانگيختن انسان ها _ كه كافران آن را انكار مى كردند _ آمده است. و در حقيقت، اين آيه درصدد اثبات قيامت و نشان دادن جلوه اى از قدرت خداوند است.

دلايل حقانيت كتب آسمانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 33 - 6

6- كافران عصر هاى پيش از اسلام ، در انتظار آمدن فرشتگان و يا نزول امر ويژه اى از سوى خداوند جهت تأييد حقانيت كتاب آسمانى خود بودند .

و إذا قيل لهم ماذا أنزل ربّكم قالوا أس_طر الأولين . .. قد مكر الذين من قبلهم ...

دلايل حقانيت لقاءالله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 23 -

5

5 - نزول كتابى آسمانى بر موسى ( ع ) ، دليلى بر حقانيت و تحقق لقاءاللّه است .

فذوقوا بما نسيتم لقاء يومكم ه_ذا. .. و لقد ءاتينا موسى الكت_ب فلاتكن فى مرية من

احتمال دارد _ به قرينه سياق _ مراد از {لقاء}، روز قيامت و معاد باشد و مرجع ضمير در {لقائه} واژه {بعث} باشد كه مستفاد از آيه هاى ده و چهارده است. بنابراين، معنا چنين مى شود: {تو در لقاى ربّ _ كه قرآن درباره آن سخن گفته _ ترديدى به خود راه نده! چرا كه قرآن _ حاوى مسأله لقاى ربّ _ نازل شده از ناحيه كسى است كه تورات را به موسى(ع) داده است.

دلايل حقانيت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 99 - 1

1 - پيامبر ( ص ) برخوردار از دلايل و معجزاتى روشن بر حقانيت رسالت خويش

و لقد أنزلنا إليك ءايت بينت

چون سخن در اين بخش از سوره درباره دعوت به رسالت پيامبر(ص) و قرآن است، مى توان گفت متعلق {آيات بينات} (نشانه هاى روشن) راستى و درستى قرآن و رسالت پيامبر(ص) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 118 - 14،18،19

14 - خداوند ، نشانه هاى بسيارى را براى اثبات حقانيت پيامبر ( ص ) در اختيار مردم قرار داده است .

قد بيّنّا الأيت

{ال} در {الأيات} براى استغراق و شمول است و مقصود از آن در آيه شريفه، كثرت و فراوانى است.

18 - آيات قرآن ، نشانه هايى روشن بر حقانيت پيامبر ( ص ) است .

قد بيّنّا الأيت

مراد

از {الأيات} مى تواند همه نشانه هايى باشد كه گواه بر راستى و درستى نبوت پيامبر(ص) است كه بارزترين آنها، آيات قرآن مى باشد و نيز منظور از آن مى تواند خصوص آيات قرآن باشد.

19 - مشركان بر اثر جهل و لجاجت ، آيات قرآن را نشانه اى بر حقانيت پيامبر نمى شمردند .

قال الذين لايعلمون لولا . .. تأتينا ءاية ... قد بيّنّا الأيت لقوم يوقنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 150 - 7،8

7 - تغيير يافتن قبله از بيت المقدس به مسجدالحرام ، از نشانه هاى بيان شده در اديان پيشين براى حقانيت پيامبر موعود

فول وجهك شطر المسجدالحرام . .. لئلا يكون للناس عليكم حجة

تعليل {لئلا يكون . ..} گوياى اين است كه: استمرار مسلمانان بر قبله سابق (بيت المقدس) موجب مى شد كه مخالفان اسلام عليه حقانيت پيامبر(ص) و مسلمانان احتجاج كنند. بنابراين بايد تغيير قبله از نشانه هاى مطرح شده در كتابهاى آسمانى پيشين، به عنوان نشانه اى بر حقانيت پيامبر موعود شمرده شده باشد.

8 - تعيين كعبه به عنوان قبله مسلمانان ، موجب روشن شدن حقانيت پيامبر اسلام براى گروهى از مخالفان

لئلا يكون للناس عليكم حجة إلا الذين ظلموا منهم

وجود حجت براى ستمگران - كه مفاد جمله استثنائيه است - بدان معنا نيست كه ستم پيشگان عليه مسلمانان دليل دارند; بلكه مراد تقسيم مخالفان است به دو جناح: جناحى كه از سر ظلم و ستم با پيامبر(ص) مخالفت مى كردند و جناحى كه بر اساس شبهه دست به مخالفت زده اند. دسته اول در هر حال - چه تغيير قبله حاصل

مى شد، يا نمى شد - به مخالفت و دشمنى ادامه مى دادند و دسته دوم به حقانيت پيامبر(ص) پى برده و از تبليغات سوء دست مى كشيدند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 159 - 5،6

5 - تورات و انجيل ، حاوى شواهد و نشانه هايى بر حقانيت پيامبر ( ص ) و احكام و معارف اسلام هستند .

من بعد ما بينه للناس فى الكتب

برخى بر آنند كه مراد از {الكتاب} تورات و انجيل و مقصود از {البينات و الهدى} دلايل و رهنمودهايى است كه مردم را به حقانيت نبوت و احكام اسلام هدايت مى كنند. آيات گذشته - كه درباره كتمان حقانيت تغيير قبله بود - مؤيد اين احتمال است.

6 - عالمان يهود و نصارا در عصر بعثت ، شواهد و نشانه هاى حقانيت پيامبر ( ص ) و احكام اسلام را كتمان مى كردند .

الذين يكتمون ما أنزلنا من البينت و الهدى من بعد ما بينه للناس فى الكتب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 7 - 6

6 _ كفرورزى، موجب انكار هر گونه معجزه و آيه (گواه حقانيت پيامبر) هر چند ملموس و قابل حس باشد.

و لو نزلنا عليك . .. لقال الذين كفروا إن هذا إلا سحر مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 20 - 13

13 _ عن أبى عبداللّه(ع) قال: هذه الآية نزلت فى اليهود و النصارى يقول اللّه تبارك و تعالى: {الذين آتيناهم الكتاب _ يعنى التوراة و الإنجيل _ يعرفونه _ يعنى

رسول اللّه(ص) . .. لأن اللّه عز و جل قد أنزل عليهم فى التوراة و الإنجيل و الزبور صفة محمّد(ص) ... و مبعثه ... .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 57 - 6

6 _ مشركان صدر اسلام دليل روشن حقانيت پيامبر(ص) (قرآن) را تكذيب مى كردند.

قل إنى على بينة من ربى و كذبتم به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 114 - 5،12

5 _ نزول قرآن معجزه اى كافى براى اثبات حقانيت پيامبر(ص)

أفغير الله أبتغى حكما و هو الذى أنزل إليكم الكتب مفصلا

12 _ وجود دلايل حقانيت قرآن و پيامبر(ص) در تورات و انجيل

و الذين ءاتينهم الكتب يعلمون أنه منزل من ربك بالحق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 203 - 1

1 _ آيات قرآن نشانه و معجزه اى براى حقانيت رسالت پيامبر ( ص )

و إذا لم تأتهم باية

كلمه {آيه} به معناى نشانه و دليل است و مراد از آن آيات قرآن مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 14 - 7

7_ قرآن ، معجزه و سند حقانيت پيامبر ( ص ) است .

أم يقولون افتري_ه . .. فإلّم يستجيبوا لكم فاعلموا أنما أُنزل بعلم الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 10 - 12

12- قرآن ، بهترين و نيرومندترين دليل و معجزه بر اثبات حقانيت خود وپيامبراسلام ( ص )

لقد أنزلنا إليكم كت_بًا فيه ذكركم أفلاتعقلون

آيه شريفه، مى تواند پاسخى باشد

به درخواست بهانه جويانه مشركان از پيامبر(ص) مبنى برآوردن معجزه بر اثبات حقانيت خويش; يعنى، اگر آنان تعقل كنند، خواهند فهميد كه قرآن معجزه پيامبراسلام است. گفتنى است تأكيد شدن اين حقيقت با لام قسم و حرف تحقيق (لقد) مؤيد همين برداشت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 226 - 3

3 - هماهنگى عميق گفتار و كردار پيامبر ( ص ) ، نمود اصالت پيام هاى آن حضرت

و أنّهم يقولون ما لايفعلون

خداوند _ تبارك و تعالى _ در مذمت شاعران، سرگردانى و دوگانگى گفتار و رفتار آنان را مطرح ساخته است; تا انسان ها در پيام وحى و سخنان و كردار پيامبر(ص) بينديشند و از هماهنگى گفتار و كردار آن حضرت، به واقعيت و اصالت آن پيام پى برده و دريابند كه قرآن وحى آسمانى است، نه بافته هايى شعرگونه و وهمى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 76 - 2

2 - تشريح سخن حق در قرآن در زمينه موضوعات مورد اختلاف بنى اسرائيل ، نمود حقانيت آن و رسالت پيامبر ( ص )

إنّ ه_ذا القرءان يقصّ على بنى إسرءيل أكثر الذى هم فيه يختلفون

از مضمون آيه استفاده مى شود كه بيان حق، نشانگر حقانيت قرآن و رسالت پيامبر(ص) است. علاوه بر اين كه سير آيات گذشته به اين صورت است كه از مسأله توحيد آغاز شده و سپس به حقانيت معاد و اكنون به حقانيت قرآن پرداخته شده است. گفتنى است كه حقانيت قرآن مستلزم حقانيت رسالت پيامبر(ص) نيز هست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

15 - يس - 36 - 3 - 2

2 - قرآن ، دليل صدق و گواه راستى رسالت پيامبراسلام است .

و القرءان الحكيم . إنّك لمن المرسلين

برخى از مفسران برآنند كه ميان آيه شريفه و آيه قبل، ارتباط نزديكى وجود دارد; بدين صورت كه هر دو آيه درصدد اثبات راستى رسالت پيامبراسلام(ص) از راه قرآن مى باشند; منتها اين حقيقت در قالب سوگند بيان شده است و انتخاب اين قالب، صرفاً براى جلب توجه بيشتر مخاطبان به اين امر مهم مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 37 - 4

4 - تصديق و تأييد رسولان پيشين از سوى پيامبراكرم ( ص ) ، نشانه درستى رسالت آن حضرت و حقانيت قرآن

بل جاء بالحقّ و صدّق المرسلين

خداوند در اين آيه به دو مطلب اشاره فرموده است: 1_ تأييد حقانيت آنچه پيامبر(ص) آورده است (قرآن); 2_ توصيف آن حضرت به تصديق كننده رسولان پيشين. بيان هم زمان اين دو مطلب، مى تواند دليلى بر راستى رسالت پيامبراكرم(ص) و لزوم تصديق آن حضرت باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 17 - 11

11 - ارائه نشانه هاى روشن درباره قرآن و اسلام و پيامبراكرم ( ص ) ، از سوى خداوند به بنى اسرائيل

و ءاتين_هم بيّن_ت من الأمر

برداشت ياد شده بنابراين نكته است كه {الأمر} اشاره به مسأله حقانيت دين اسلام و رسالت پيامبراكرم(ص) باشد; كه آيات پيشين اساساً درباره آن بود و در آيات بعد نيز مورد توجه قرار گرفته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

17 - احقاف - 46 - 9 - 4

4- هماهنگى محتواى قرآن با تعاليم پيامبران پيشين ، گواه آسمانى بودن آن و حقانيت رسالت پيامبر ( ص )

أم يقولون افتري_ه . .. قل ما كنت بدعًا من الرسل

واژه {بدعاً} مى تواند ناظر به شخص پيامبر(ص) باشد; يعنى، او اولين رسولى نيست كه مبعوث شده است; بلكه قبل از او نيز رسولان ديگرى بوده اند. هم چنين مى تواند ناظر به اقوال و افعال پيامبر(ص) باشد; يعنى، آن حضرت ابداع كننده اقوال و سخنان تازه اى نيست; بلكه سخنان او پيشينه در اقوال و سخنان پيامبران گذشته دارد. برداشت ياد شده براساس احتمال دوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 30 - 7

7- قرآن و محتواى آسمانى آن ، كافى براى اثبات حقانيت رسالت پيامبر ( ص )

صرفنا إليك . .. يستمعون القرءان ... إنّا سمعنا كت_بًا أُنزل من بعد موسى ... يهدى

برداشت بالا با توجه به دو نكته است زير استفاده شده است: 1_ مؤمنان پيشتاز جن، فقط با استماع قرآن به آسمانى بودن آن و حقانيت رسالت پيامبر(ص) پى بردند 2_ در مقام دعوت قوم، باز بر محتواى پيام قرآن تكيه نمودند; نه بر معجزه و نظائر آن.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 7 - 8

8 - دعوت مردم از سوى پيامبر ( ص ) به تسليم و انقياد در برابر خداوند _ و نه فراخوانى آنان به اطاعت خويش _ نشانه حقانيت او است .

و من أظلم ممّن افترى على اللّه . .. و هو

يدعى إلى الإسل_م

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 53 - 2

2 - نازل شدن نامه اى سرگشاده از سوى خداوند ، براى يكايك انسان ها در اثبات رسالت پيامبر ( ص ) ، درخواستى نابجا و غيرمنطقى

بل يريد كلّ امرىء منهم . .. كلاّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 54 - 1

1 - درخواست نزول نامه سرگشاده از سوى خداوند ، در تأييد رسالت پيامبر ( ص ) و بر درستى قرآن ، درخواستى نابجا و نشانه بهانه جويى كافران

بل يريد كلّ امرىء منهم أن يوتى صحفًا منشّرة . .. كلاّ إنّه تذكرة

كلمه {كلاّ}، تأكيد مطلبى است كه در آيه پيش (كلاّ بل لايخافون. ..) بيان شده است; يعنى، قرآن كريم تذكره است و اگر بنا بود كه كافران به سبب آن متذكر شوند، نزول قرآن به همين صورت براى پندآموزى آنان كافى بود. پس درخواست كافران مبنى بر نامه اختصاصى از جانبِ خداوند، بهانه اى بيش از سوى آنان نيست.

دلايل حقانيت معجزه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 69 - 7

7 - بلعيده شدن سِحر ساحران به وسيله عصاى موسى ، نشانه بطلان سِحر و حقانيت معجزه موسى

و ألق ما فى يمينك تلقف ما صنعوا إنّما صنعوا كيد سحر

جمله {إنّما صنعوا. ..} تعليل براى {تلقف} است; يعنى، بدان جهت كه سحر، كيدى بيش نيست، در برابر حقيقت اعجاز موسى نابود خواهد شد و به دين وسيله بطلان سحر ساحران و حقانيت معجزه اثبات خواهد گرديد.

دلايل

حقانيت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 103 - 3

3 _ موسى ( ع ) ، برخوردار از دلايلى فراوان بر حقانيت رسالت خويش

ثم بعثنا من بعدهم موسى بئايتنا

كلمه {آيات} به معناى علامتها و نشانه هاست و از مصاديق آن به قرينه {بعثنا}، نشانه هاى راستى و درستى بعثت موسى خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 105 - 5

5 _ موسى ( ع ) براى اثبات رسالت الهى خويش برخوردار از دليلى روشن بود .

قد جئتكم ببينة من ربكم

{با} در {ببينة} به معناى مصاحبت است. بنابراين جمله {قد جئتكم ببينة} يعنى من با دليلى روشن به سوى شما آمدم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 108 - 2

2 _ سفيد گشتن دست موسى ( ع ) پس از نمايان ساختن آن ، دومين معجزه موسى و آيتى براى حقانيت رسالت او

و نزع يده فإذا هى بيضاء للنظرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 118 - 3

3 _ معجزه موسى ( ع ) در صحنه مبارزه با ساحران ، عامل تثبيت حقانيت وى و از ميان رفتن تمام دستاورد هاى ديرينه فرعون و اشراف دربارش شد .

فوقع الحق و بطل ما كانوا يعملون

برداشت فوق بر اين اساس است كه مراد از ضمير {كانوا} و {يعملون} فرعون و فرعونيان باشد. بر اين مبنا مقصود از {ما} در {ما كانوا} تلاشهاى فرعونيان براى تثبيت ربوبيت فرعون و مانند آن خواهد بود.

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 101 - 2

2- دعوت حضرت موسى ( ع ) ، همراه با دلايل روشن ( معجزات گويا ) بر حقانيت رسالتش بود .

و لقد ءاتينا موسى تسع ءاي_ت بيّن_ت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 72 - 4

4 - بينات ( دلايل روشن ) موسى ( ع ) ، برهان هايى واضح بر حقانيت او و باطل بودن ادعا هاى فرعون

قالوا لن نؤثرك على ما جاءنا من البيّن_ت

دلايل حقانيت نامه عمل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 29 - 7

7 - مستند بودن نامه اعمال آدميان ، دليل حق بودن و كاستى نداشتن آن

ينطق عليكم بالحقّ إنّا كنّا نستنسخ

{إنّا كنّا. ..} در مقام تعليل است و تكرار ضماير متكلم و نيز تأكيد به وسيله {إنّ}، مطلب بالا را افاده مى كند.

دلايل حقانيت نبوت نوح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 71 - 9

9 _ حضرت نوح ( ع ) ، قومش را بر قتل خود تحدى كرد و عدم توانايى آنان را بر انجام اين كار ، شاهد درستى ادعاى نبوت خود ، اعلام نمود .

إن كان كبر عليكم مقامى . .. فأجمعوا أمركم ... و لا تنظرون

جمله {فعلى اللّه توكلت} بيانگر شكست ناپذيرى حضرت نوح (ع) به علت متكى بودنش به قدرت لايزال الهى و جمله {أجمعوا أمركم و شركاءكم} بيان ناچيزى قدرت قومش مى باشد.

دلايل حقانيت وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

16 - فصلت - 41 - 53 - 16

16 - احاطه ربوبيت خداوند بر هستى ، گواه حقانيت پيام او و هماهنگى آن با قوانين نظام هستى

سنريهم ءاي_تنا . .. حتّى يتبيّن لهم أنّه الحقّ أَوَلم يكف بربّك أنّه على كلّ شىء

دلايل حقانيت وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 23 - 8

8 - پرهيز شعورمندان از كلام دروغين ، دليل راه نداشتن باطل در حريم وعده هاى خداوند ( آفريدگار شعور ) *

إنّه لحقّ مثل ما أنّكم تنطقون

تعبير {مثل أنّكم تنطقون} ممكن است در بيان اين معنا آمده باشد كه اگر انسان شعورمند، از باطل گريزان است و ارزش را در حقيقت مى بيند; پس چگونه ممكن است كه سخن پروردگار آدميان و خالق نطق (شعور)، بى حقيقت و وعده اش تحقق ناپذير باشد.

دلايل حقانيت هود(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 55 - 5

5_ عجز و ناتوانى قوم عاد و خدايانشان ، براى از ميان بردن هود ( ع ) ، دليل و آيتى بر حقانيت رسالت او

فكيدونى جميعًا ثم لاتنظرون

{فاء} در {فكيدونى} فصيحه و حاكى از جمله اى مقدر است. آن جمله به قرينه {إن نقول إلاّ اعتريك ...} چنين است: {إن كان كما تقولون فكيدونى ...; اگر بتها چنين نيرويى دارند پس شما و آنها با من به مبارزه برخيزيد و كار را يكسره كنيد}.

ذكر حقانيت عقيده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 7 - 4

4 - توجّه به حقانيت مواضع

عقيدتى خويش ، موجب تقويت روح صبر و بردبارى در مسير عقيده و دفاع از آن

فاصبر . .. إنّهم يرونه بعيدًا . و نريه قريبًا

از يادآورى مسأله حقانيت معاد براى پيامبر(ص) _ پس از توصيه به ايشان مبنى بر صبر و مقاومت در انجام رسالت _ مطلب ياد شده، استفاده مى شود.

رفع شبهه از حقانيت قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 17 - 15،17

15_ لزوم زدودن شك و شبهه از خويشتن در باره راستى و درستى قرآن

فلاتك فى مرية منه

مراد از ضمير در {منه} قرآن است و مخاطب جمله {فلاتك . ..} تك تك انسانهاست.

17_ درخواست بصيرت از خداوند ، توجه به قرآن و حقايق مطرح شده در آن و مطالعه تورات ، راه هاى زدودن شك و شبهه درباره حقانيت قرآن است .

أفمن كان على بيّنة . .. فلاتك فى مرية منه

روشن است كه شك و شبهه، همانند علم و يقين كه از امور قلبى است، با امر و نهى قابل ايجاد و رفع نيست. بنابراين جمله {فلاتك فى مرية منه} (در حقانيت قرآن شك نداشته باش) ارشاد به فراهم آوردن زمينه هايى است كه مايه برطرف شدن شك مى شود و آنها همان حقايقى است كه در صدر آيه، بيان شده است.

زليخا و حقانيت يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 51 - 13

13_ زليخا شهادت زنان اشراف بر پاكدامنى يوسف ( ع ) را تصديق كرد و سخن آنان را مايه روشن شدن حقيقت دانست .

قالت امرأت العزيز الئ_ن حصحص الحق

{حصحصة} (مصدر حصحص)

به معناى روشن شدن چيزى پس از كتمان آن است. برخى نيز گفته اند به معناى ثبوت و استقرار است.

زمينه ظهور حقانيت دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 135 - 6

6- تاريخ ، بسترى براى ظهور و تجلى حقانيت دين الهى است .

فتربّصوا فستعلمون من أصح_ب الصرط السوىّ

مطرح ساختن آينده به عنوان زمان ظهور قطعى حقايق، بيانگر اين نكته است كه بستر تاريخ ظرفى مناسب براى احقاق حق است كه حقايق را به تناسب حوادث، به منصه ظهور مى رساند.

زمينه فهم حقانيت انذارهاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 16 - 3

3 - تفكر در تاريخ پيامبران و امت هاى پيشين ، راهگشاى انسان در فهم حقانيت هشدار هاى خداوند

فكيف كان عذابى و نذر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 18 - 5

5 - انديشه در تاريخ پيامبران و امت هاى پيشين ، راه گشاى انسان در فهم حقانيت هشدار هاى خداوند

فكيف كان عذابى و نذر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 21 - 4

4 - تفكر در تاريخ پيامبران و امت هاى پيشين ، راه گشاى انسان در فهم حقانيت هشدار هاى خداوند

فكيف كان عذابى و نذر

زمينه فهم حقانيت وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 53 - 5

5 - دانش بشر و دريافت هاى علمى او ، در پهنه طبيعت و وجود انسان ، همواركننده راه درك حقانيت

پيام وحى

سنريهم ءاي_تنا فى الأفاق و فى أنفسهم حتّى يتبيّن لهم أنّه الحقّ

خداوند حقايقى را در قرآن در مورد انسان مطرح نموده است. از انطباق آن با واقعيت وجودى انسان، حقانيت قرآن آشكار مى گردد.اين برداشت در صورتى است كه ضمير در {أنّه}، به قرآن باز گردد.

سوگند بر حقانيت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 3 - 1

1 - سوگند خداوند بر حقانيت و درستى رسالت پيامبراسلام

إنّك لمن المرسلين

سوگند بر حقانيت وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 23 - 1

1 - سوگند خداوند ، بر حقانيت و تخلف ناپذيرى وعده هاى خويش

و ما توعدن . فَوَربّ السّماء و الأرض إنّه لحقّ

در اين كه مرجع ضمير در {إنّه} چيست، چند احتمال داده شده است. از جمله آنها اين است كه ضمير به {ما توعدون} (در آيه قبل) بازمى گردد. برداشت بالا براساس اين احتمال است.

شك در حقانيت ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 55 - 1

1- قوم ابراهيم نسبت به حق بودن سخن ابراهيم ( ع ) و جدى بودن او در نفى شرك و بت پرستى ، ترديد داشته و آن را بعيد مى دانستند .

قالوا أجئتنا بالحقّ أم أنت من اللّ_عبين

شك در حقانيت اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 50 - 3

3 - منافقان صدراسلام ، نسبت به حقانيت پيامبر ( ص ) و درستى اسلام ، در شك و ترديد به

سر مى بردند .

أم ارتابوا

{أم} در {أم ارتابوا} منقطعه و به معناى {بل} (اضراب) است.

شك در حقانيت قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 11 - 3

3- گرايش محرومان به قرآن ، بهانه مستكبران براى ترديد در حقانيت آن

و قال الذين كفروا . .. لو كان خيرًا ما سبقونا إليه

تعبير {لو كان خيراً. ..}، بيان دليل است و از محتواى آيه استفاده مى شود كه كافران، از طايفه اشراف مستكبر و مؤمنان از طبقه محروم بودند. بدين جهت مستكبران، ابراز مى داشتند اگر قرآن خيرى در برداشت، تهى دستان بى هويت بدان روى نمى آوردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 31 - 16

16 - ازدياد شك و ترديد نسبت به حقانيت قرآن ، بر اثر يادآورى بعضى از حقايق الهى ، جلوه اى از گمراه شدن كافران و بيماردلان از سوى خداوند

كذلك يضلّ اللّه من يشاء و يهدى من يشاء

شك در حقانيت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 50 - 3

3 - منافقان صدراسلام ، نسبت به حقانيت پيامبر ( ص ) و درستى اسلام ، در شك و ترديد به سر مى بردند .

أم ارتابوا

{أم} در {أم ارتابوا} منقطعه و به معناى {بل} (اضراب) است.

شناخت حقانيت قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 17 - 22

22_ بيشتر مردم از بصيرتى كه آنان را به حقانيت قرآن رهنمون شود ، محرومند .

أفمن كان على بيّنة من ربه .

.. و ل_كنّ أكثر الناس لايؤمنون

شناخت حقانيت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 43 - 10

10_ آگاه شدن از قرآن و محتواى آن ، آدمى را به حقانيّت رسالت پيامبر ( ص ) راهنمايى مى كند .

كفى بالله شهيدًا . .. و من عنده علم الكت_ب

ظهور حقانيت اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 3 - 11

11- اِخبار خداوند به آشكار شدن حقانيت اسلام ، براى كافران صدراسلام در آينده

ربما يودّ الذين كفروا . .. فسوف يعلمون

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه مفعول و متعلق علم در {يعلمون} حقانيت اسلام باشد كه مورد انكار آنان بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 135 - 9

9- حقانيت اسلام و وعده هاى الهى ، براى هميشه مخفى نمى ماند و در آينده نزديك براى همگان روشن خواهد شد .

فتربّصوا فستعلمون من أصح_ب الصرط السوىّ

علم به حقانيت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 25 - 13

13 - گواهى اعضا و جوارح بر گفتار و رفتار انسان ها و جزاى كامل و عادلانه خدا به آنان ، موجب آگاهى آنان به حقانيت خداوند است .

يوم تشهد عليهم ألسنتهم . .. يومئذ يوفّيهم اللّه دينهم الحقّ و يعلمون أنّ اللّه ه

جمله {و يعلمون. ..} عطف بر {يوفّيهم} است و مقصود از {يومئذ} _ به قرينه آيه قبل (يوم تشهد ...) - همان روزى است كه اعضاى بدن عليه انسان گواهى مى دهند.

بنابراين معناى آيه چنين مى شود: روزى كه اعضاى بدن انسان، بر رفتار وى گواهى مى دهند و مردم به جزاى كامل و عادلانه خود مى رسند، در چنين روزى است كه مردم خواهند فهميد كه خدا حق است.

علم به حقانيت دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 8 - 1

1 - آگاهى از دلايل روشن الهى بر اثبات حقانيت تعاليم دين ( همچون معاد و جزاى انسان ها در آن روز ) ، مقتضى ايمان به خدا ، رسول او و قرآن است .

ف_امنوا باللّه و رسوله و النور الذى أنزلنا

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه آيه شريفه به منزله نتيجه براى مطالب ياد شده در آيات پيشين است. آن مطالب عبارت است از ارائه دلايل روشن بر حقانيت تعاليم الهى و نيز اثبات معاد و... .

علماى اهل كتاب و حقانيت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 43 - 13

13_ آگاهان به تورات و انجيل در عصر بعثت بر حقانيت رسالت پيامبر ( ص ) شهادت مى دادند .

و كفى بالله شهيدًا . .. و من عنده علم الكت_ب

فرعون و حقانيت مسيحيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 90 - 7

7 _ فرعون ، هنگام غرق شدن ، به حقانيت دين موسى ( ع ) و بنى اسرائيل و باطل بودن آيين خود ، اعتراف كرد .

حتى إذا أدركه الغرق قال ءامنت أنه لا إله إلا الذى ءامنت به بنوا إسرءيل

فرعون

و حقانيت موسى (ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 90 - 7

7 _ فرعون ، هنگام غرق شدن ، به حقانيت دين موسى ( ع ) و بنى اسرائيل و باطل بودن آيين خود ، اعتراف كرد .

حتى إذا أدركه الغرق قال ءامنت أنه لا إله إلا الذى ءامنت به بنوا إسرءيل

كافران و حقانيت اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 3 - 11

11- اِخبار خداوند به آشكار شدن حقانيت اسلام ، براى كافران صدراسلام در آينده

ربما يودّ الذين كفروا . .. فسوف يعلمون

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه مفعول و متعلق علم در {يعلمون} حقانيت اسلام باشد كه مورد انكار آنان بود.

كتمان حقانيت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 20 - 7،12

7 _ اهل كتاب، مورد توبيخ خداوند به جهت كتمان حقانيت پيامبر(ص) و ايمان نياوردن به او

الذين ءاتينهم الكتب . .. الذين خسروا أنفسهم فهم لا يؤمنون

12 _ كتمان كنندگان حقانيت پيامبر(ص) از اهل كتاب، ايمان نخواهند آورد.

الذين ءاتينهم الكتب يعرفونه . .. فهم لا يؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 21 - 5

5 _ كتمان حقانيت پيامبر اكرم(ص)، مصداق بارز تكذيب آيات الهى و از بزرگترين ظلمهاست.

الذين ءاتينهم الكتب . .. و من أظلم ممن افترى على اللّه كذبا أو كذب بايته

در آيه قبل سخن از تكذيب پيامبر(ص) بود و اين آيه در مقام هشدار به تكذيب كنندگان آن حضرت است. چرا كه وى

مصداقى روشن براى آيات الهى است.

گواه حقانيت سخن خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 53 - 16

16 - احاطه ربوبيت خداوند بر هستى ، گواه حقانيت پيام او و هماهنگى آن با قوانين نظام هستى

سنريهم ءاي_تنا . .. حتّى يتبيّن لهم أنّه الحقّ أَوَلم يكف بربّك أنّه على كلّ شىء

گواهان حقانيت انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 37 - 3

3 - پيامبر ( ص ) ، تأييد كننده رسولان الهى پيشين و گواه بر درستى تعاليم آنان

و صدّق المرسلين

گواهان حقانيت انبياى انطاكيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 16 - 1

1 - پيامبران مردم انطاكيه ، خدا را بر راستى ادعا هاى خود گواه گرفته و به او سوگند ياد كردند .

قالوا ربّنا يعلم إنّا إليكم لمرسلون

جمله {ربّنا يعلم} (پروردگار ما مى داند) و نظاير آن (مانند {شهد اللّه} و {علم اللّه}) در عرف عرب براى گواه گرفتن خدا بر راستى امرى و نيز در حكم قسم و جانشين آن است.

گواهان حقانيت توحيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 56 - 12

12- حضرت ابراهيم ( ع ) بر صحت عقايد توحيدى خويش گواهى داد و خود را به آثار و پيامد هاى اين عقيده ، ملتزم و متعهد دانست .

و أناْ على ذلكم من الش_هدين

گواهان حقانيت قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 17 - 2،5،11

2_ قرآن ،

خود دليل و شاهدى بر راستى و درستى خويش است .

و يتلوه شاهد منه

در اينكه مقصود از {شاهد} چيست، چند نظر ابراز شده است. عبارت {و من قبله كتاب موسى} مى تواند اين نظر را تأييد كند كه: مراد از آن خود قرآن مى باشد. مورد شهادت به دليل {إنه الحق من ربك} حقانيت و الهى بودن قرآن است و {تُلُوّ} (مصدر يتلو) به معناى در پى آمدن است و در پى آمدن شاهد، كنايه از تأييد كردن و پشتيبانى نمودن مى باشد. ضمير در {يتلوه} به {مَن} و ضمير {منه} به {رب} برمى گردد. بنابراين جمله {أفمن ... يتلوه شاهد منه}; يعنى، آيا كسى كه علاوه بر {بيّنه} از پشتيبانى شهادت قرآن برخوردار است، مانند كسى است كه اينگونه نيست؟

5_ تورات ، دليلى بر حقانيت قرآن

و يتلوه . .. من قبله كت_ب موسى

{كتاب} عطف بر {شاهد} است و ضمير در {قبله} به شاهد برمى گردد.

11_ پيامبر ( ص ) داراى بصيرتى الهى بر حقانيت قرآن و برخوردار از شاهدى ربانى بر الهى بودن آن و آگاه به حقايق تورات

أفمن كان على بيّنة من ربه . .. و من قبله كت_ب موسى

برخى از مفسران برآنند كه مصداق بارز و مورد نظر براى {من كان على بيّنة} پيامبر(ص) است. اين گروه جمله {فلاتك ...} را مؤيد اين نظر شمرده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 10 - 8

8- گواهى دهنده بر حقانيت قرآن از ميان بنى اسرائيل ، فردى دانا و متشخص بود .

و شهد ش_هد من بنى إسرءيل على مثله ف_امن

تكيه قرآن بر شهادت فردى از

بنى اسرائيل و استفاده از گواهى وى در گرايش دادن مردم به ايمان، نشانگر اين معنا است كه وى، فردى متشخص و صاحب نظر و معتبر بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 1 - 3

3_ قرآن ، خود گواه حقانيت خويش *

و القرءان المجيد

وجود سوگند به {قرآن} در متن آن، در صورتى منطقى خواهدبود كه از متن قرآن، بتوان اهميت و حقانيت آن را استفاده كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 83 - 11

11 _ مسيحيان عصر بعثت پس از پذيرش اسلام با نيايش به درگاه خداوند ، خواهان پيوستن به صف شاهدان و گواهان حقانيت قرآن بودند .

ربنا ءامنا فاكتبنا مع الشهدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 84 - 10

10 _ صالحان ، گواهان عينى بر حقانيت قرآن و رسالت پيامبر ( ص ) *

فاكتبنا مع الشهدين . .. ان يدخلنا ربنا مع القوم الصلحين

جمله {نطمع ان يدخلنا . ..} مى تواند اشاره به آرزو و درخواستى باشد كه مسيحيان آن را با جمله {فاكتبنا مع الشهدين} از خداوند تقاضا كردند. بنابراين درخواست همراهى با شاهدان همان آرزوى همنشينى با صالحان خواهد بود. و لذا مى توان گفت شاهدان همان صالحان هستند.

گواهان حقانيت محمّد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 84 - 10

10 _ صالحان ، گواهان عينى بر حقانيت قرآن و رسالت پيامبر ( ص ) *

فاكتبنا مع الشهدين . .. ان يدخلنا ربنا مع القوم

الصلحين

جمله {نطمع ان يدخلنا . ..} مى تواند اشاره به آرزو و درخواستى باشد كه مسيحيان آن را با جمله {فاكتبنا مع الشهدين} از خداوند تقاضا كردند. بنابراين درخواست همراهى با شاهدان همان آرزوى همنشينى با صالحان خواهد بود. و لذا مى توان گفت شاهدان همان صالحان هستند.

گواهان حقانيت معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 28 - 2

2 _ عمق وجدان مشركان در دنيا گواه بر حقانيت توحيد و معاد مى دهد.

بل بدالهم ما كانوا يخفون من قبل

گواهى بر حقانيت قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 158 - 3،4

3 _ آمدن فرشتگان به عنوان پيامبر و يا تصديق كننده قرآن امرى ناشدنى

هل ينظرون إلا أن تأتيهم الملئكة

با توجه به اينكه آيه مورد بحث ناظر به آيه قبل است و در آن آيه سخن از قرآن و منكران آن بود، معلوم مى شود انتظارات مطرح شده در اين آيه شرايطى است كه براى ايمان به قرآن مطرح شده است. بيان نكردن پيامد نزول ملائكه، در مقابل تحليل سومين پيشنهاد و بيان نتايج آن، اشاره به ناممكن بودن نزول ملائكه بر عموم مردم دارد.

4 _ ظهور خداوند براى تصديق قرآن و بيان پيامهاى خويش به طور مستقيم، ناممكن است.

هل ينظرون إلا أن . .. يأتى ربك

{إتيان} در جمله {يأتى ربك} به معناى ظاهر شدن و آشكار گشتن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 17 - 7

7_ برخورداران از بصيرت الهى ، دلالت تورات بر حقانيت قرآن را ،

به خوبى درمى يابند .

أفمن كان على بيّنة من ربه. ..ومن قبله كتب موسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 83 - 12

12 _ مقام علم شهودى و گواهى بر حقانيت قرآن و رسالت پيامبر ( ص ) جايگاهى والاتر از ايمان

ربنا ءامنا فاكتبنا مع الشهدين

گواهى بر حقانيت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 83 - 12

12 _ مقام علم شهودى و گواهى بر حقانيت قرآن و رسالت پيامبر ( ص ) جايگاهى والاتر از ايمان

ربنا ءامنا فاكتبنا مع الشهدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 19 - 7،16

7 _ گواه طلبى مشركان از پيامبر(ص) در تأييد رسالت آن حضرت*

قل أى شىء أكبر شهدة قل اللّه شهيد بينى و بينكم

16 _ قرآن، گواه خداوند بر حقانيت رسالت پيامبر(ص)

قل اللّه شهيد بينى و بينكم و أوحى إلىّ هذا القرءان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 111 - 5

5 _ اگر تمامى موجودات دسته دسته برانگيخته شوند و بر حقانيت پيامبر(ص) شهادت دهند، برخى كافران ايمان نمى آورند.

و حشرنا عليهم كل شىء قبلا ما كانوا ليؤمنوا

{قبلا} در اين برداشت جمع {قبيل}، به معنى دسته و صنف گرفته شده است. {و القبيل الجماعة ... من اقوام شتى}. (قاموس اللغة).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 92 - 6

6- مشركان مكه ، خواهان حضور يافتن خدا و ملائكه نزد آنان ، براى گواهى دادن به حقانيت پيامبر

( ص )

أو تأتى بالله و المل_ئكة قبيلاً

{قبيلاً} به معناى {مقابله} (رو در رو شدن) آمده است و در اين آيه، مى تواند به منظور افاده مطلب فوق باشد.

محمد(ص) و حقانيت قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 17 - 11

11_ پيامبر ( ص ) داراى بصيرتى الهى بر حقانيت قرآن و برخوردار از شاهدى ربانى بر الهى بودن آن و آگاه به حقايق تورات

أفمن كان على بيّنة من ربه . .. و من قبله كت_ب موسى

برخى از مفسران برآنند كه مصداق بارز و مورد نظر براى {من كان على بيّنة} پيامبر(ص) است. اين گروه جمله {فلاتك ...} را مؤيد اين نظر شمرده اند.

مسيحيان و حقانيت قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 85 - 1

1 _ ايمان مسيحيان به خدا و اعترافشان به حقانيت قرآن و رسالت پيامبر ( ص ) موجب برخوردارى آنان از بهشت جاودان

فاثبهم اللّه بما قالوا جنت

مسيحيان و حقانيت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 118 - 9

9 - يهود و نصارا نيز همانند مشركان ، خواهان سخن گفتن خدا با آنان درباره راستى و درستى رسالت پيامبران بودند .

كذلك قال الذين من قبلهم مثل قولهم

در آيه 113 مشركان با تعبير {الذين لايعلمون} در قبال يهود و نصارا مطرح شده اند و در آيه مورد بحث مشركان با همان تعبير در قبال {الذين من قبلهم} قرار گرفته اند. از اين مقايسه معلوم مى شود: مقصود از {الذين من قبلهم} يهود و نصارا

است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 85 - 1

1 _ ايمان مسيحيان به خدا و اعترافشان به حقانيت قرآن و رسالت پيامبر ( ص ) موجب برخوردارى آنان از بهشت جاودان

فاثبهم اللّه بما قالوا جنت

مشركان و حقانيت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 118 - 1،2،6،9

1 - مشركان ، خواهان گفتگوى مستقيم خداوند با آنان درباره حقانيت رسالت پيامبر ( ص )

و قال الذين لايعلمون لولا يكلمنا اللّه

آيه بعد (انا ارسلنا بالحق . ..) دلالت بر آن دارد كه پيشنهاد اعتراض آميز مشركان (لولا يكلمنا اللّه; چرا خدا با ما سخن نمى گويد) درباره حقانيت رسالت پيامبر(ص) است.

2 - مشركان ، براى پذيرش رسالت پيامبر ( ص ) خواهان نشانه و معجزه اى بر حقانيت او بودند .

و قال الذين لايعلمون لولا . .. أو تأتينا ءاية

6 - مشركان ، آيات و نشانه هاى رسالت پيامبر را ناديده گرفته مدعى نبودن هيچگونه نشانه اى بر حقانيت او بودند .

و قال الذين لايعلمون لولا . .. أو تأتينا ءاية

9 - يهود و نصارا نيز همانند مشركان ، خواهان سخن گفتن خدا با آنان درباره راستى و درستى رسالت پيامبران بودند .

كذلك قال الذين من قبلهم مثل قولهم

در آيه 113 مشركان با تعبير {الذين لايعلمون} در قبال يهود و نصارا مطرح شده اند و در آيه مورد بحث مشركان با همان تعبير در قبال {الذين من قبلهم} قرار گرفته اند. از اين مقايسه معلوم مى شود: مقصود از {الذين من قبلهم} يهود و نصارا است.

مكذبان حقانيت محمد(ص)

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 7 - 1

1_ كفرپيشگان عصر بعثت ، مدعىِ نبود معجزه و آيتى بر حقانيّت رسالت پيامبر ( ص )

و يقول الذين كفروا لولا أُنزل عليه ءاية من ربه

مكذبان حقانيت وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 44 - 1

1 - ناباورى كفرپيشگان به حقانيت وعده هاى الهى ، حتى با مشاهده نمود هاى عينى عذاب و سقوط سنگى از آسمان بر آنان

و إن يروا كسفًا . .. يقولوا سحاب مركوم

ملاك حقانيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 154 - 26

26 _ پيروزى و فتح يا شكست و شهادت مسلمانان ، نشانه حقّانيّت و يا باطل بودن اسلام نيست .

ظنّ الجاهليّة . .. يقولون لو كان لنا من الامر شىء ما قتلنا ههنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 1 - 15

15_ گرايش و عدم گرايش اكثريت مردم به چيزى ، ملاك حقانيّت يا عدم حقانيّت آن نيست .

و ل_كنّ أكثر الناس لايؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 36 - 13

13- حضرت ابراهيم ( ع ) الگو و مقتداى انسان ها و سير و سلوك او ، معيار حق و درستى رفتار آنهاست .

فمن تبعنى فإنه منّى و من عصانى

از اينكه حضرت ابراهيم(ع) اطاعت و عصيان از فرمانهاى خود را ملاك ارزش و خوبى قرار داد و خداوند نيز اين نكته را در مقام

تحسين از او بيان فرمود، برداشت فوق به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 29 - 8

8- گرايش و عدم گرايش مردم و آراى آنان در حقانيّت حق ، بى تأثير است .

الحقّ من ربّكم فمن شاء فليؤمن ومن شاء فليكفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 21 - 20

20 - فرجام امور ، از ملاك هاى درستى و نادرستى آنها است .

أوَ لو كان الشيط_ن يدعوهم إلى عذاب السعير

توجه دادن به فرجام راه شيطان و طرح آن با استفهام انكارى، نشان دهنده اين نكته است كه بدى و يا خوبى عاقبت كار، خود ملاكى بر درستى و يا نادرستى آن كار است.

ملاك حقانيت سخن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 4 - 17

17 - گفتار ها و اظهار نظر ها ، وقتى متقن و پذيرفتنى است كه مطابق با واقع و حق باشد .

ذلكم قولكم بأفوهكم و اللّه يقول الحقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 5 - 4

4 - بايد قسط و عدالت ، ملاك اظهار نظر و سخن گفتن باشد .

ادعوهم لأباءهم هو أقسط عند اللّه

ملاك حقانيت عقيده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 8 - 4

4 _ مطابقت اعمال و عقايد آدمى با حق نشانه وزين و ثقيل بودن آن عقايد است.

و الوزن يومئذ الحق فمن ثقلت موزينه فأولئك هم المفلحون

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 17 - 10

10 - تعاليم دين ، معيار حقانيت و بطلان باور ها و اعمال است .

أنزل الكت_ب بالحقّ و الميزان

بنابراين احتمال كه عطف {الميزان} بر {الكتاب} تفسيرى بوده و مراد از {الكتاب} دين باشد، مطلب بالا استفاده مى شود.

ملاك حقانيت عمل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 8 - 4

4 _ مطابقت اعمال و عقايد آدمى با حق نشانه وزين و ثقيل بودن آن عقايد است.

و الوزن يومئذ الحق فمن ثقلت موزينه فأولئك هم المفلحون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 17 - 10

10 - تعاليم دين ، معيار حقانيت و بطلان باور ها و اعمال است .

أنزل الكت_ب بالحقّ و الميزان

بنابراين احتمال كه عطف {الميزان} بر {الكتاب} تفسيرى بوده و مراد از {الكتاب} دين باشد، مطلب بالا استفاده مى شود.

ملاكهاى حقانيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 108 - 13

13 _ زيبا جلوه كردن كارها نشانه حقانيت و درستى آنها نيست.

فيسبوا الله عدوا بغير علم كذلك زينا لكل أمة عملهم

جاهلانه بودن اعمال مشركان، در عين زيبا جلوه نمودن آن براى آنها، نشانگر آن است كه جلوه هاى زيبا نشان حقانيت و درستى چيزى نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 31 - 3،11

3 _ ممنوعيت اطاعت رهبران دينى در آنچه بيرون از فرمان و رضايت خداست .

اتخذوا أحبارهم و رهبنهم أرباباً من دون اللّه

11 _ اطاعت از رهبران دينى ،

درآنچه بيرون از فرمان و رضايت خدا باشد ، شرك است .

اتخذوا أحبارهم و رهبنهم أرباباً من دون اللّه . .. سبحنه عما يشركون

خداوند اهل كتاب را به خاطر اينكه رهبران دينى خود را به جاى خدا {رب} قرار مى دادند و از آنان اطاعت مى كردند، محكوم كرده و آنان را مشرك خوانده است. بنابراين رب قرار دادن رهبران دينى و اطاعت از آنان به جاى اطاعت از فرمانهاى الهى، شرك خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 33 - 6

6 _ حق ، پايه و محور احكام و قوانين دين اسلام

هو الذى أرسل رسوله بالهدى و دين الحق

ملاكهاى حقانيت احكام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 147 - 1

1 - احكام و معارفى حق است كه از ناحيه خداوند باشد .

الحق من ربك

{ال} در {الحق} جنسيه و مفيد استغراق است; يعنى، هر آنچه حق است از ناحيه خداوند مى باشد. البته به مناسبت مورد، مقصود اصلى احكام و معارف است.

ملاكهاى حقانيت دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 145 - 18

18 - معارف و قوانينى شايسته و بايسته پذيرش و پيروى اند كه از هوا هاى نفسانى پيراسته و بر پايه علم بنا شده باشند .

و لئن اتبعت اهواءهم من بعد جاءك من العلم إنك إذاً لمن الظلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 147 - 1

1 - احكام و معارفى حق است كه از ناحيه خداوند باشد

.

الحق من ربك

{ال} در {الحق} جنسيه و مفيد استغراق است; يعنى، هر آنچه حق است از ناحيه خداوند مى باشد. البته به مناسبت مورد، مقصود اصلى احكام و معارف است.

ملاكهاى حقانيت معبود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 30 - 6

6 - حق و باطل ، ملاك گزينش و يا عدم گزينش معبود است .

ذلك بأنّ اللّه هو الحقّ و أنّ ما يدعون من دونه الب_طل

تعليل در آيه، به اين كه {خداوند حق است و معبودان ديگر، باطل اند}، نشان دهنده اين است كه حق و باطل، ملاك و معيارند.

منافقان و حقانيت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 64 - 3

3 _ حقانيت پيامبر ( ص ) و ارتباط او با وحى ، امرى ثابت شده براى منافقان

يحذر المنفقون أن تنزل عليهم سورة تنبئهم بما فى قلوبهم

بيم منافقان از افشاى اسرارشان به وسيله قرآن، تلويحاً مى رساند كه آنان ارتباط پيامبر(ص) با وحى را امرى مسلّم مى شمردند.

منشأ حقانيت دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 2 - 2

2 - حقانيّت دين ، وابسته به انتساب آن به خداوند است .

البيّنة . .. من اللّه

نشانه هاى حقانيت آفرينش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 73 - 4

4 _ حشر آدميان به سوى خداوند، نشانه اى از حقانيت آفرينش و راه نداشتن بيهودگى در آن است.

و هو الذى إليه تحشرون. و هو الذى خلق السموت و الأرض بالحق

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 3 - 7

7 - آفرينش انسانِ زيبا صورت و نيكو سيرت ، مظهر و مصداق روشن آفرينش بحق خدا است .

خلق السم_وت و الأرض بالحقّ و صوّركم فأحسن صوركم

نشانه هاى حقانيت اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 45 - 5

5 - هم آوايى و هماهنگى اديان آسمانى در دعوت به توحيد ، از نشانه هاى صدق مكتب توحيدى اسلام

و سئل من أرسلنا

نشانه هاى حقانيت انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 158 - 19

19 _ ايمان و اعتقاد پيامبران به خدا و محتواى پيام هاى خويش ، نشانه صداقت آنان در ادعاى نبوت و رسالت است .

رسوله . .. الذى يؤمن باللّه و كلمته

توصيف پيامبر(ص) به اينكه خود به محتواى پيامهاى خويش ايمان داشت، مى تواند به منظور دليلى بر صدق رسالت او ايراد شده باشد.

نشانه هاى حقانيت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 53 - 7

7 - جهان آفرينش و دنياى درون انسان ، كانون تجلى حقانيت خداوند است .

سنريهم ءاي_تنا . .. و فى أنفسهم

برداشت ياد شده مبتنى براين است كه ضمير {أنّه} به خداوند باز گردد.

نشانه هاى حقانيت دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 135 - 13

13 - اصرار بر توحيد ، از نشانه هاى اساسى دين حق و از علامت هاى مهم آيين هدايت بخش است .

و قالوا .

.. تهتدوا قل بل ملة إبرهيم حنيفاً و ما كان من المشركين

جمله {و ما كان من المشركين} در حقيقت بيان علت گزينش آيين ابراهيم، اعلام شايستگى آن براى پيروى و دليل هدايت بخشى آن است; يعنى، به اين دليل كه ابراهيم مشرك نبود و آيين او به شرك آميخته نبود، بايد پيروى شود و به همين دليل آيين او آيينى هدايت بخش است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 73 - 10

10- پيشرفت اقتصادى و اجتماعى و بهبود آن ، الزاماً نشانه حقانيت يك انديشه و آيين نيست .

أىّ الفريقين خير مقامًا و أحسن نديًّا

نشانه هاى حقانيت سخن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 18 - 18

18 - بهترين و برترين سخن ، نشانه حقانيت آن و الزام آور براى انسان

الذين يستمعون القول فيتّبعون أحسنه . .. و أُول_ئك هم أُولوا الألب_ب

توصيه خداوند به اهل ايمان مبنى برگزيدن و پيروى كردن بهترين سخن، بيانگر اين حقيقت است كه هرگاه مؤمنان به چنين سخنى دست يافتند، براى آنان حجت و الزام آور خواهد بود.

نشانه هاى حقانيت عقيده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 73 - 10

10- پيشرفت اقتصادى و اجتماعى و بهبود آن ، الزاماً نشانه حقانيت يك انديشه و آيين نيست .

أىّ الفريقين خير مقامًا و أحسن نديًّا

نشانه هاى حقانيت قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 88 - 7

7- پيروزمندى قرآن در صحنه تحدى و مبارزطلبى ، تبلور حقانيت

بى چون آن است .

قل جاء الحقّ . .. قل لئن اجتمعت الإنس و الجنّ ... لايأتون بمثله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 53 - 2

2 - غلبه و نصرت قريب الوقوع پيامبر ( ص ) و مؤمنان بر كافران ، از نشانه هاى برجسته حقانيت و اعجاز قرآن

سنريهم ءاي_تنا . .. حتّى يتبيّن لهم أنّه الحقّ

بنابراين كه مراد از آيات آفاقى، پيروزى مسلمانان باشد و ضمير {أنّه} به قرآن بازگردد، مطلب بالا به دست مى آيد.

نشانه هاى حقانيت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 157 - 11

11 _ امى بودن پيامبر ( ص ) ( درس نخواندن و خط ننوشتن ) نشانه حقانيت رسالت او و علامتى پيشاروى اهل كتاب براى شناسايى او به پيامبرى و رسالت

الرسول النبى الأمّى الذى يجدونه مكتوبا عندهم

جمله {يجدونه . .. } راهنماى اين معناست كه صفات ذكر شده در آيه، نشانهايى است كه خداوند براى اهل كتاب بيان داشته تا به وسيله آنها پيامبر موعود را شناسايى كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 158 - 17

17 _ امى بودن ( درس نخواندن و خط ننوشتن ) پيامبر ، نشان صداقت وى در ادعاى رسالت

فامنوا باللّه و رسوله النّبىّ لامّى

بر اساس اين احتمال كه توصيف پيامبر(ص) به امى بودن به منظور استدلال بر حقانيت او ايراد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 86 - 10

10 - نداشتن چشمداشت مادى از مردم

در امر رسالت و بى تكلف و تصنع بودن پيامبراسلام ( ص ) ، نشانه حقانيت آن حضرت است .

قل ما أسئلكم عليه من أجر و ما أنا من المتكلّفين

از آيه بعد كه قرآن را تنها مايه ذكر براى جهانيان معرفى مى كند (إن هو إلاّ ذكر للعالمين)، استفاده مى شود كه آيه مورد بحث _ با طرح مسأله نداشتن چشم داشت مادى و بى تكلف بودن پيامبر اسلام(ص) _ درصدد اثبات رسالت و راستى آن حضرت است.

نشانه هاى حقانيت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 133 - 3،6

3 _ هر يك از عذاب هاى نازل شده بر فرعونيان به تنهايى آيت و نشانى بر حقانيت رسالت موسى بود .

فأرسلنا عليهم . .. ءايت مفصلت

جمع آوردن كلمه {ءايت} دلالت دارد كه هر كدام از عذابهاى ذكر شده به تنهايى آيت و نشان حقانيت موسى بوده است.

6 _ فرعونيان على رغم مشاهده آياتى متعدد بر حقانيت رسالت موسى ، از پذيرش آن سرباز زدند .

فأرسلنا عليهم . .. فاستكبروا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 47 - 4

4 - { معجزه } نشانه اى الهى بر حقانيت رسالت و پيام توحيدى موسى ( ع )

فلمّا جاءهم ب_اي_تنا

در قرآن به جاى واژه {معجزه}، {آيت و نشانه} به كار رفته است كه بيانگر مطلب ياد شده است.

وضوح حقانيت اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 25 - 5

5- سرزنش اهل كتاب از سوى خداوند ، به خاطر امتناع از ايمان ،

على رغم آشكار شدن حقانيت اسلام بر ايشان *

إنّ الذين ارتدّوا على أدب_رهم . .. الشيط_ن سوّل لهم

برداشت بالا بدان احتمال است كه مراد از {الذين ارتدّوا. ..} اهل كتاب باشند; زيرا آنان با برخوردارى از كتاب آسمانى و وعده هاى الهى به بعثت رسول خاتم(ص) و عالمان به كتاب، نزديك ترين گروه و سزاوارترين آنان به شناخت حقانيت اسلام و قرآن بوده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 2 - 18

18 - دين اسلام ، استوار بر برهانى روشن ، رسالتى الهى و كتابى آسمانى و پاك

تأتيهم البيّنة . رسول من اللّه يتلوا صحفًا مطهّرة

وضوح حقانيت دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 8 - 1

1 - آگاهى از دلايل روشن الهى بر اثبات حقانيت تعاليم دين ( همچون معاد و جزاى انسان ها در آن روز ) ، مقتضى ايمان به خدا ، رسول او و قرآن است .

ف_امنوا باللّه و رسوله و النور الذى أنزلنا

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه آيه شريفه به منزله نتيجه براى مطالب ياد شده در آيات پيشين است. آن مطالب عبارت است از ارائه دلايل روشن بر حقانيت تعاليم الهى و نيز اثبات معاد و... .

وضوح حقانيت قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 107 - 8

8_ وجود دلايل روشن بر توحيد و حقانيت قرآن و رسالت پيامبر ( ص ) ، مانع هر گونه بهانه اى براى انكار آنها و موجب استحقاق كافران و مشركان

به عذاب هاى الهى است .

و ما أكثر الناس . .. بمؤمنين ... و ما يؤمن أكثرهم بالله إلاّ و هم مشركون. أفأمنو

حرف {فاء} در {أفأمنوا} استحقاق عذاب را بر آيه {ذلك من أنباء الغيب . ..} _ كه حاوى برهان بر حقانيّت قرآن و رسالت پيامبر(ص) است و آيه {و كأيّن من آية ...} _ كه دربردارنده دليل بر توحيد مى باشد _ مترتّب كرده است ; يعنى، چون اتمام حجت شده، عذر و بهانه اى در كار نيست و كفرپيشگان مستحق عذابند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 19 - 7

7_ حقانيّت قرآن امرى روشن و واضح است .

أفمن يعلم أنما أُنزل إليك من ربك الحق كمن هو أعمى

نابينا خواندن كسانى كه حقانيّت قرآن را باور ندارند ، اشاره به اين نكته دارد كه: حقانيّت قرآن امرى روشن است. اگر كسى نمى پذيرد خود مقصر است ; چشمانش را باز كند تا ببيند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 28 - 6

6 - آشكار بودن حقانيت قرآن ، براى كافران مكه

كانوا بأي_تنا يجحدون

واژه {جحد} در مواردى به كار مى رود كه حقانيت چيزى معلوم باشد و در عين حال مورد انكار قرار گيرد.

وضوح حقانيت قضاوت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تين - 95 - 8 - 3

3 - برترى قضاوت خداوند بر داورى ديگران و حكمت آميز بودن آن ، حقيقتى روشن و غير قابل انكار است .

أليس اللّه بأحكم الح_كمين

همزه استفهام در {أليس}، براى تقرير و بيانگر وضوح مفاد

آيه است.

وضوح حقانيت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 107 - 8

8_ وجود دلايل روشن بر توحيد و حقانيت قرآن و رسالت پيامبر ( ص ) ، مانع هر گونه بهانه اى براى انكار آنها و موجب استحقاق كافران و مشركان به عذاب هاى الهى است .

و ما أكثر الناس . .. بمؤمنين ... و ما يؤمن أكثرهم بالله إلاّ و هم مشركون. أفأمنو

حرف {فاء} در {أفأمنوا} استحقاق عذاب را بر آيه {ذلك من أنباء الغيب . ..} _ كه حاوى برهان بر حقانيّت قرآن و رسالت پيامبر(ص) است و آيه {و كأيّن من آية ...} _ كه دربردارنده دليل بر توحيد مى باشد _ مترتّب كرده است ; يعنى، چون اتمام حجت شده، عذر و بهانه اى در كار نيست و كفرپيشگان مستحق عذابند.

وضوح حقانيت وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 23 - 7

7 - حقانيت وعده هاى الهى مانند قدرت آدميان بر نطق ، روشن و انكارناپذير است .

و ما توعدون . .. إنّه لحقّ مثل ما أنّكم تنطقون

بنابراين كه ضمير {إنّه} به {ما توعدون} بازگردد، تمثيل آيه شريفه در جهت بيان اين معنا است كه تحقق وعده هاى الهى، همان قدر روشن است كه سخن گفتن آدميان و قدرت ايشان بر نطق واضح مى باشد.

يقين به حقانيت وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 21 - 13

13- يقين به حقانيّت وعده هاى خداوند و باور به معاد ، تكليفى

الهى و معرفتى ارجمند است .

أعثرنا عليهم ليعلموا أنّ وعد اللّه حقّ و أنّ الساعة لا ريب فيها

يهود و حقانيت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 118 - 9

9 - يهود و نصارا نيز همانند مشركان ، خواهان سخن گفتن خدا با آنان درباره راستى و درستى رسالت پيامبران بودند .

كذلك قال الذين من قبلهم مثل قولهم

در آيه 113 مشركان با تعبير {الذين لايعلمون} در قبال يهود و نصارا مطرح شده اند و در آيه مورد بحث مشركان با همان تعبير در قبال {الذين من قبلهم} قرار گرفته اند. از اين مقايسه معلوم مى شود: مقصود از {الذين من قبلهم} يهود و نصارا است.

حقايق از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

حقايق

آثار حقايق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 120 - 9

9_ حقايق پيراسته از هر گونه باطل ، استوار سازنده دل و آرامش دهنده خاطر است .

ما نثبت به فؤادك و جاءك فى ه_ذه الحق

برداشت فوق، مقتضاى ارتباط ميان عبارت {ما نثبت به فؤادك} و جمله {جاءك فى ه_ذه الحق} است.

آثار درك حقايق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 24 - 4

4_ بينايى و شنوايى باطنى انسان ( توانايى درك و فهم حقايق ) گرايش دهنده او به توحيد ، ايمان به قرآن و انجام اعمال صالح

مَثل الفريقين كالأعمى والأصمّ والبصير والسميع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 24 - 7

7_ مشاهده برهان الهى ( درك حقايقى نظير ربوبيت خدا ، دريافت زشتىِ گناه ،

باور به عدم رستگارى ظالمان و گنه كاران و . . . ) عامل عصمت پيامبران است .

و همّ بها لولا أن رءا بره_ن ربه

آثار ذكر حقايق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 31 - 16،17

16 - ازدياد شك و ترديد نسبت به حقانيت قرآن ، بر اثر يادآورى بعضى از حقايق الهى ، جلوه اى از گمراه شدن كافران و بيماردلان از سوى خداوند

كذلك يضلّ اللّه من يشاء و يهدى من يشاء

17 - ازدياد و تقويت ايمان اهل كتاب و مؤمنان ، بر اثر يادآورى بعضى از حقايق الهى ، جلوه اى از هدايت گرى خداوند

كذلك . .. و يهدى من يشاء

آثار ذكر ظهور حقايق در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكاثر - 102 - 4 - 4

4 - توجّه به ظهور حقايق در قيامت ، بازدارنده انسان از تلاش براى پيروزى بر حريفان ، در مسابقه ثروت و مقام

ألهيكم التكاثر . .. ثمّ كلاّ سوف تعلمون

آثار ظهور حقايق در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 52 - 6

6- ظهور حقايق در رستاخيز ، وادارنده انسان به ستايش خدا و بازدارنده او از گستاخى

يوم يدعوكم فتستجيبون بحمده

جمله {تستجيبون بحمده} مى رساند كه اين پاسخ گويى، همراه با زور و اكراه نيست; بلكه ممكن است به خاطر مشاهده حقايقى باشد كه انسان را به ستايش خدا وامى دارد.

آثار يقين به حقايق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكاثر - 102 - 5 - 3

3

- شناخت حقايق در حد يقين ، مانع سرگرمى به تفاخر و برترى جويى

كلاّ لو تعلمون علم اليقين

به قرينه آغاز سوره، مى توان گفت: جواب {لو} محذوف است. در نتيجه مفاد آيه اين مى شود كه اگر به حد {علم اليقين} عالم مى شديد، آن دانش، مانع فخرفروشى و مباهات شما مى شد; بلكه اگر جمله {لترونّ الجحيم} (در آيه بعد) را جواب {لو} بدانيم، بازهم مى توانيم اين نكته را از آيه شريفه به دست آوريم.

ابزار درك حقايق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 44 - 15

15- تفكر ، از ابزار شناخت و درك حقايق است .

و لعلّهم يتفكّرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 42 - 17

17 - تفكر و انديشه وسيله درك درست حقايق الهى

إنّ فى ذلك لأي_ت لقوم يتفكّرون

ابزار كشف حقايق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 184 - 5

5 _ تفكر ، روشى ارزشمند در راهيابى به حقايق

أو لم يتفكروا

ابلاغ حقايق غيبى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 24 - 3

3 - پيامبر ( ص ) ، معارف غيبى را در انحصار خود قرار نمى داد و از آموختن آن به دارندگان شرايط ، امتناع نمىورزيد .

و ما هو على الغيب بضنين

اختفاى حقايق در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 103 - 5

5 - در قيامت نيز برخى حقايق براى گروهى از مردم مخفى مى

ماند .

يتخ_فتون بينهم إن لبثتم إلاّعشرًا

جمله {يتخافتون} دلالت مى كند كه مفاد {إن لبثتم إلاّ عشراً} محور صحبت مجرمان بوده است; نه اين كه بر آن اتفاق نظر داشته باشند و ارائه نظرهاى گوناگون، حاكى از مشخص نبودن حقيقت براى برخى از آنان است.

ادراك حقايق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 16 - 3

3 - انديشه بشر ، ناتوان از درك برخى حقايق عالم

إذ يغشى السدرة مايغشى

از اين كه پوشش {سدرة المنتهى}، به صورت مبهم (آنچه مى پوشاند) آمده است; مطلب بالا استفاده مى شود.

ادراك حقايق آفرينش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 154 - 6

6 - وجود حقايقى در عالم ، فراتر از فكر و انديشه آدمى

بل أحياء و لكن لاتشعرون

ارزش علم به حقايق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 31 - 8

8 _ علم به حقايق هستى از ارزش هاى والاست .

إنى أعلم مالاتعلمون. و علّم ءادم الأسماء كلها

اظهار حقايق دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 160 - 3

3 - اصلاح مفاسدى كه بر اثر كتمان حقايق دين پديدار شده و نيز بيان آن حقايق ، از شرايط پذيرش توبه كتمان كنندگان است .

إلا الذين تابوا و أصلحوا و بينوا فأولئك أتوب عليهم

اهميت تبيين حقايق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 39 - 5

5- تبيين حقايق ، امرى بس مهم و شايسته اقدام

ليبيّن لهم الذى يختلفون فيه

از

اينكه خداوند از جمله دلايل وقوع قيامت را تبيين حقايق معرفى مى كند، نكته فوق استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 13 - 4

4 - ضرورت تبيين و توضيح حقايق ، قبل از تهديد و انذار

قل أئنّكم لتكفرون . .. فإن أعرضوا فقل أنذرتكم

اهميت درك حقايق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 44 - 19

19- انسان ، موظف به تلاش براى فهم حقايق هستى چون تسبيح و حمد موجودات براى خدا

لاتفقهون تسبيحهم إنه كان حليمًا غفورًا

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه {إنه كان حليماً غفوراً} تهديد مشركان به خاطر نينديشيدن درباره تسبيح موجودات باشد. بنابراين، عبارت، اِشعار دارد بر اينكه تلاش براى فهم حقايق عالم لازم است.

اهميت درك حقايق اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 81 - 18

18 _ خداوند ، خواهان درك عميق انسان ها نسبت به حقايق اخروى

لو كانوا يفقهون

برداشت فوق مستفاد از به كارگيرى كلمه {لو} _ كه براى تمنى است _ مى باشد.

اهميت شناخت حقايق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 69 - 20

20- تشويق و فراخوانى خداوند به تفكر و انديشه در طبيعت براى شناخت حقايق الهى

إن فى ذلك لأية لقوم يتفكّرون

اهميت ظهور حقايق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 39 - 7

7- آشكار شدن حق در امور اختلافى و برطرف شدن اختلاف ها ، از جمله حكمت هاى بعثت

انبيا

و لقد بعثنا فى كلّ أُمّة رسولاً . .. ليبيّن لهم الذى يختلفون فيه

برداشت ياد شده بر اين اساس است كه {لام} تعليل در {ليبيّن} تعليل آيه {و لقد بعثنا فى كلّ أُمّة رسولاً} باشد. فعل مضارع {يختلفون} _ كه دلالت بر زمان حال مى كند _ مى تواند قرينه اى باشد بر اينكه تبيين در همين دنياست.

بيان حقايق كتب آسمانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 175 - 8

8 - بيان حقايق كتاب هاى آسمانى ، موجب دستيابى به هدايت و مغفرت الهى است .

إن الذين يكتمون . .. أولئك الذين اشتروا الضللة بالهدى و العذاب بالمغفرة

برداشت فوق از مفهوم آيه به دست مى آيد.

پوچ انگارى حقايق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 16 - 3

3- جدى نگرفتن پيام هاى وحى و بازى انگاشتن حقايق ، درپى دارنده كيفرى سخت و حتمى

بل هم فى شكّ يلعبون . .. يوم نبطش البطشة الكبرى إنّا منتقمون

تبيين حقايق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 15 - 9

9 _ قرآن ، روشن و روشنگر و بيان كننده حقايق است .

قد جاءكم من اللّه نور و كتب مبين

بنابر اينكه مراد از نور و كتاب، قرآن باشد. ارجاع ضمير مفرد {به} در آيه بعد، اين احتمال را تقويت مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 101 - 4

4 _ عدم تبيين برخى حقايق از سوى خداوند ، به مصلحت جامعه انسانى است .

لاتسئلوا عن

اشياء ان تبدلكم تسؤكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 120 - 13

13_ بيانگر حق و پندآموز بودن و يادآور شدن حقايق و معارف الهى ، معيار ارزشمندى داستان ها و سرگذشت پيشينيان

جاءك فى ه_ذه الحق و موعظة و ذكرى للمؤمنين

تبيين حقايق بر محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 120 - 8

8_ مطالب مطرح شده در سوره هود و بيان سرگذشت پيامبران در آن ، موجب بروز و ظهور حق براى پيامبر ( ص )

و جاءك فى ه_ذه الحق

تحقيق از حقايق دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 43 - 18

18- لزوم كنكاش براى به دست آوردن ويژگى هاى انبيا و حقايق دين

فسئلوا أهل الذكر إن كنتم لاتعلمون

متعلق {لاتعلمون} محذوف است و به قرينه صدر آيه، مى تواند انبيا و ويژگيهاى آنان باشد و چون بحث از انبيا و عقيده به آن، از جمله معارف دينى است، مى توان استفاده كرد كه ساير مسائل دينى هم مشمول آن است.

تشبيه حقايق غيبى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 11 - 10

10_ معارف دين در زمينه مسائل و مصاديق { غيب } ، داراى مثال هاى عينى در جهان محسوس

و أحيينا به . .. كذلك الخروج

مسأله معاد از امور غيبى است; يعنى، حقيقت آن اكنون بر بشر نامعلوم است. ولى خداوند براى نزديك كردن اين معرفت غيبى به ذهن بشر، نمونه هاى مثالى از آن را در جهان طبيعت قرار داده

است تا راه درك آن را هموارتر سازد.

تعليم روش كشف حقايق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 33 - 3

3 _ خداوند ، در برابر مثل هاى باطل و توصيف هاى غير واقعى كافران عليه پيامبر ( ص ) ، بهترين راه كشف حقيقت و تفسير جريان حق و باطل را به آن حضرت ارائه مى كرد .

و لايأتونك بمثل إلاّ جئن_ك بالحقّ و أحسن تفسيرًا

تكذيب حقايق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 22 - 7

7- قلب ، مركز پذيرش و يا انكار حقايق

فالذين لايؤمنون بالأخرة قلوبهم منكرة

تمثيل در تبيين حقايق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 32 - 4

4- بهره بردن از تمثيل در تبيين حقايق معنوى ، از روش هاى مورد استفاده قرآن است .

و اضرب لهم مثلاً رجلين

تنوّع بيانى در تبيين حقايق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 105 - 2

2 _ نقش مهم تنوّع و گوناگونى بيان در تبيين حقايق

و كذلك نصرف الأيت . .. لنبينه لقوم يعلمون

تنوع در تبيين حقايق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 89 - 4

4- تبيين حقايق و تفهيم آنها به توده هاى بشرى ، نيازمند بهره گيرى از بيان ها و شيوه هاى گوناگون است .

و لقد صرّفنا للناس فى ه_ذا القرءان من كلّ مثل

تهمت كتمان حقايق به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 -

تكوير - 81 - 26 - 3

3 - تصور وحى نبودن قرآن و تراوش آن از مغزى مجنون و يا شيطانى مطرود و پندار بخلورزى پيامبر ( ص ) در بيان حقايق ، كژانديشى و گم كردن راه حقيقت است .

فأين تذهبون

ممكن است استفهام در آيه شريفه، ناظر به توهّماتى باشد كه مخالفان درباره قرآن و شخص پيامبر(ص) داشتند. در اين صورت پرسش آيه اين است كه: فكر شما به كجا مى رود و چه مى پنداريد؟! قرآن غير آنچه گفته شد، نيست.

جايگاه درك حقايق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 59 - 7

7 - قلب ، مركز و جايگاه دريافت و شناخت حقايق است .

كذلك يطبع اللّه على قلوب الذين لايعلمون

اين كه خداوند، از ميان حواس و اعضاى شناخت در انسان، تنها قلب را مطرح كرده كه مُهر مى خورد، حكايت از مركزيت آن مى كند و با از كار افتادن آن، بقيه، كارايى خود را از دست مى دهند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 11 - 3

3 - قلب ، جايگاه رؤيت حقايق نامحسوس

ما كذب الفؤاد مارأى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 3 - 10

10 - دل آدمى ، مركز درك و فهم حقايق و معارف الهى است .

فطبع على قلوبهم فهم لايفقهون

جهل به حقايق آفرينش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 10 - 7

7 - بشر ، ناتوان از صعود كامل به تمامى آسمان ها و

دستيابى به همه حقايق عالم

فليرتقوا فى الأسب_ب

{سبب} (مفرد {أسباب}) به معناى ريسمانى است كه به وسيله آن فرد از درخت خرما و مانند آن بالا مى رود و مقصود از آن مى تواند وسيله صعود به آسمان ها باشد. برداشت ياد شده نيز مبتنى بر اين احتمال است. گفتنى است: امر {ليرتقوا} در تعجيز به كار رفته است; يعنى، به دنبال وسيله هاى صعود برويد; ولى هرگز نمى توانيد.

حقايق آفرينش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 154 - 7

7 - وجود عالم برزخ و حيات برزخى ، از حقايق هستى است .

و لاتقولوا لمن يقتل فى سبيل اللّه أموت بل أحياء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 6 - 7

7 _ جهان آفرينش ، افزون بر موجودات آشكار و شهودى ، داراى حقايق نهان و غيبى

يعلم السرّ فى السم_وت و الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 46 - 9

9 - جهان هستى ، متشكل از حقايق غيبى و ناشناخته و امور محسوس و شناختنى

ع_لم الغيب و الشه_دة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 14 - 3

3 - خالقيت خداوند نسبت به انسان و جهان ، نشانه و دليل احاطه علمى او به تمامى حقايق جهان و نيز راز دل ها و ضمير انسان ها است .

إنّه عليم بذات الصدور . ألا يعلم من خلق

عبارت {ألا يعلم من خلق} در مقام تبيين چگونگى آگاهى خداوند، از راز دل ها و ضمير انسان

ها است; يعنى، خداوند چون خالق و آگاه به خلق خويش است، پس به راز دل ها و نهان آدميان آگاهى دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 39 - 2،3

2 - وجود پديده ها و حقايق ناديدنى و شناخته نشدنى در جهان براى بشر

و ما لاتبصرون

3 - جهان هستى ، داراى پديده ها و حقايق ديدنى و شناختنى و ناپيدا و ناشناختنى

فلاأُقسم بما تبصرون . و ما لاتبصرون

حقايق تورات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 95 - 1

1 _ خداوند ، بيانگر راستين حقايق تورات ، در مورد خوردنى هاى حلال و حرام

كلّ الطعام كان . .. قل صدق اللّه

حقايق غيبى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 77 - 6

6- برپايى قيامت ، از جمله امور غيبى آسمان ها و زمين است$ .

و لله غيب السموت و الأرض و ما أمر الساعة

.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 38 - 2،6

2 - وجود حقايقى پنهان از ديد انسان ها در آسمان ها و زمين

إنّ اللّه ع_لم غيب السم_وت و الأرض

6 - آگاهى خداوند به نيت ها و راز دل ها ، دليل آگاهى كامل او از حقايق پنهانى تمامى جهان

إنّ اللّه ع_لم غيب السم_وت و الأرض إنّه عليم بذات الصدور

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه جمله {إنّه عليم بذات الصدور} در مقام تعليل براى {إنّ اللّه عالم غيب. ..} مى باشد; يعنى، چون خداوند به

نيت ها و راز دل ها _ كه پنهانى ترين امور جهان است _ آگاه مى باشد، پس نسبت به امور غيبى جهان نيز آگاه خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 26 - 2

2 - زمان نزول عذاب ، شكست كافران و برپايى قيامت ، از امور غيبى و تنها در اختيار خداوند است .

حتّى اذا اوا ما يوعدون. ..اقريب ما توعدون... علم الغيب

تعريف {الغيب} براى استغراق است; يعنى، تمامى امور و حقايق غيبى و {عالم الغيب} خبر براى مبتداى محذوف (هو) است. تعريف مسند و مسنداليه، مفيد قصر مى باشد; يعنى، تنها خداوند عالم به امور غيبى است. گفتنى است از مصاديق مورد نظر در امور غيبى _ به قرينه آيات پيشين _ مسأله برپايى قيامت، شكست كافران و نزول عذاب بر آنان است.

حقايق غير قابل ادراك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 154 - 5،6

5 - انديشه ها ، از درك زنده بودن شهيدان ناتوان است .

بل أحياء و لكن لاتشعرون

6 - وجود حقايقى در عالم ، فراتر از فكر و انديشه آدمى

بل أحياء و لكن لاتشعرون

حقايق ناشناخته آفرينش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 39 - 2،3

2 - وجود پديده ها و حقايق ناديدنى و شناخته نشدنى در جهان براى بشر

و ما لاتبصرون

3 - جهان هستى ، داراى پديده ها و حقايق ديدنى و شناختنى و ناپيدا و ناشناختنى

فلاأُقسم بما تبصرون . و ما لاتبصرون

حقايق نامرئى

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

14 - لقمان - 31 - 10 - 3

3 - نيروى نگهدارنده آسمان ها ( جاذبه ) نمونه اى از حقايق موجود ، اما نامرئى براى بشر است .

بغير عمد ترونها

قيد {ترونها} مى تواند احترازى باشد. در اين صورت، عبارت اِشعار دارد به اين كه نيرويى (ستون مانند) آسمان ها را نگه مى دارد و لكن قابل مشاهده نيست.

حيا در تبيين حقايق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 26 - 4

4 - شرم و حيا نبايد آدمى را از بيان حقايق دينى باز دارد .

إن اللّه لايستحى أن يضرب مثلا ما بعوضة

افعال خداوند از منبع لايزال علم و حكمت، صادر گرديده است و آنچه از افعال خداوند در قرآن بيان گرديده براى ماقابل تأسى است (جز مواردى كه ممكن نيست مانند {خلق}). بر اين اساس از جمله {لايستحيى} مى توان اين درس را گرفت كه: در بيان حقايق نبايد از چيزى شرم كرد.

خفاى حقايق در دنيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 92 - 16

16- مخفى ماندن برخى از حقايق و مسائل مورد اختلاف انسان ها ، در دنيا

و ليبيّننّ لكم يوم القي_مة ما كنتم فيه تختلفون

ترديدى نيست كه حق در پاره اى از مسائل مورد اختلاف مردم در دنيا روشن است. بنابراين تبيين حقايق مورد اختلاف در قيامت، مربوط به مسائلى است كه حق در آنها روشن نيست.

درك حقايق در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 101 - 8،9

8- چشم هاى نابينا در برابر حق

، در قيامت ، شعله هاى آتش دوزخ را خواهد ديد .

و عرضنا جهنّم يومئذ للك_فرين عرضًا . الذين كانت أعينهم فى غطاء عن ذكرى

عرضه شدن جهنم بر كافران در قيامت و رويت آن، عقوبتى متناسب با بهره نبردن آنان از بينايى براى شناخت خداوند است، همانگونه كه گوش ناشنواى آنان نيز صداى جهنم را درخواهد يافت، زيرا، عرضه جهنم، محدود به عرضه بصرى نيست.

9- گوش هاى عاجز از دريافت پيام هاى خداوند ، در قيامت ، شنواى صداى دوزخ خواهد بود .

و عرضنا جهنّم . .. الذين ... كانوا لايستطيون سمعًا

دعوت به درك حقايق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 24 - 6

6_ خداوند ، فراخوان مردم به فهميدن معارف و حقايق و توجه داشتن به آنها

أفلاتذكّرون

متعلق {تذكّرون} مى تواند مطلق حقايق و معارف باشد و مى تواند خصوص حقايقى باشد كه در آيه مورد بحث بود. برداشت فوق براساس احتمال اول است. قابل ذكر است كه استفهام در {أفلاتذكّرون} به داعى امر و ترغيب ايراد شده است; يعنى، حقايق را بفهميد و بدانها توجه داشته باشيد.

ذكر حقايق تاريخ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 7 - 10،11

10 _ قضاياى جنگ بدر و پيروزى مسلمانان در آن ، نعمتى بزرگ و شايسته و بايسته به ياد داشتن و شامل درسهايى از توحيد

إذ يعدكم اللّه إحدى الطائفتين أنها لكم

مقصود از فرمان خداوند به يادآورى قضاياى بدر، يادآورى حاكميت خداوند بر عوامل طبيعى است. زيرا نيروى برتر و غير قابل مقايسه مشركان نسبت به مسلمانان اقتضا مى كرد

كه مشركان پيروز شوند ; ولى تقدير خداوند بر اين بود كه پيروزى از آن مسلمانان باشد ; و چنين شد.

11 _ لزوم يادآورى حقايق آموزنده تاريخ

إذ يعدكم اللّه إحدى الطائفتين

روش اثبات حقايق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 17 - 7

7- سؤال از وجدان و برانگيختن حس حق جويى ، وسيله اى براى هوشيارى و روشى در اثبات حقايق

أفمن يخلق كمن لايخلق أفلاتذكّرون

روش تبيين حقايق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 26 - 2،3

2 - خداوند ، در تبيين برخى حقايق ، حشره اى چون پشه و بزرگتر از آن را در مثل هاى قرآنى به كار برده است .

إن اللّه لايستحى أن يضرب مثلا ما بعوضة فما فوقها

گفتنى است كه در لسان العرب آمده است: بعوض از خانواده مگسهاست و بعوضة مفرد آن است.

3 - خداوند در تبيين حقيقت از تمثيل به حشره اى همانند پشه ، پروا و شرمى ندارد .

إن اللّه لايستحى أن يضرب مثلا ما بعوضة فما فوقها

{استحياء} از {حياء} به معناى خجالت كشيدن و شرم كردن است و {بعوضة} به معناى پشه مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 12 - 6

6 _ طرح و بيان حقايق به شكل پرسش و پاسخ، از روشهاى قرآن

قل لمن ما فى السموت و الأرض قل للّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 14 - 19

19 _ طرح و بيان حقايق به صورت پرسش و پاسخ، از روشهاى

هدايتى قرآن

قل أغير اللّه . .. قل إنى أمرت أن أكون أول من أسلم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 19 - 8

8 _ طرح و بيان حقايق به شكل پرسش و پاسخ، از روشهاى قرآن در تبليغ و هدايت

قل أى شىء أكبر شهدة قل اللّه شهيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 16 - 5

5_ بيان حقايق و معارف در قالب پرسش و پاسخ از روش هاى قرآن براى توجه دادن مردم به آن حقايق

قل من رب السموت و الأرض قل الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 17 - 20

20_ خداوند براى تبيين حقايق مثل هاى فراوان مى آورد .

كذلك يضرب الله الأمثال

ادات عموم مانند {كل}، {ال} جنس كه بر جمع داخل شود و . .. گاهى براى استغراق حقيقى است و گاهى حاكى از كثرت و فراوانى است كه از آن به عموم عرفى تعبير مى شود. به نظر مى رسد معناى دوم از {الأمثال} اراده شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 44 - 13

13- مردم ، بايد براى فهم و كشف حقايق به پيامبراكرم ( ص ) مراجعه كنند .

فسئلوا أهل الذكر إن كنتم لاتعلمون . .. و أنزلنا إليك الذكر لتبيّن للناس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 89 - 4

4- تبيين حقايق و تفهيم آنها به توده هاى بشرى ، نيازمند بهره گيرى از بيان ها و

شيوه هاى گوناگون است .

و لقد صرّفنا للناس فى ه_ذا القرءان من كلّ مثل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 21 - 12

12- تفهيم حقايق غيبى با بهره گيرى از امور حسى ، سبكى مفيد و اسلوبى قرآنى است .

أعثرنا عليهم ليعلموا . .. أنّ الساعة لاريب فيها

آموختن حقانيّت معاد با نشان دادن بيدارى اصحاب كهف پس از خوابى دراز مدّت، گوياى برداشت ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 32 - 4

4- بهره بردن از تمثيل در تبيين حقايق معنوى ، از روش هاى مورد استفاده قرآن است .

و اضرب لهم مثلاً رجلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 45 - 1

1- پيامبر ، وظيفه دار استفاده از تمثيل براى بيان حقيقت زندگى دنيا و ناپايدارى آن است .

و اضرب لهم مثل الحيوة الدنيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 54 - 2

2- آوردن مثال و نمونه ، از شيوه هاى بيانى قرآن و از روش هاى مناسب در تبليغ و بيان حقايق است .

و لقد صرّفنا فى ه_ذا القرءان للناس من كلّ مثل

براى {مَثَل} معانى متعددى از جمله: {شبيه و نظير} و {حديث (كلام تازه)} و {ضرب المثل} و {صفت} ذكر شده است. در آيه مورد بحث، به مناسبت {و اضرب لهم مثلاً رجلين} _ در آيات قبل _ ظاهراً، مقصود، ذكرِ شبيه و نظير است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24

- 34 - 5

5 - بهره گيرى از حوادث و نمونه هاى تاريخى به منظور قابل فهم كردن حقايق ، روشى در تبليغ و هدايت

و مثلاً من الذين خلوا من قبلكم

ترديدى نيست كه ياد كردن حوادث و نمونه هاى تاريخى در قرآن، براى درك بهتر حقايقى است كه خداوند در صدد بيان آنهاست. بنابراين مى توان از اين ياد كرد، روش تبليغ و هدايت مردم به حقايق را آموخت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 39 - 6

6 - استفاده از تشبيه ، براى بيان كردن حقايق ، از روش هاى بيانى قرآن است .

و الذين كفروا أعم_لهم كسراب بقيعة . .. إذا جاءه لم يجده شيئًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 41 - 14

14 - انتخاب ملموس ترين مثال ، براى تبيين حقايق پيچيده و بلند آسمانى ، شيوه بيانى قرآن كريم است .

ألم تر أنّ اللّه يسبّح له . .. و الطير ص_فّ_ت

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه در آيه شريفه، پرندگان از حيث قابل دسترس بودن و نوع پرواز و اندامشان، مورد تمثيل قرار گرفته اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 50 - 4

4 _ قرآن ، حاوى دلايل گوناگون و همراه با اسلوب ها و شيوه هاى مختلف بيانى در ارائه حقايق به مردم

و لقد صرّفن_ه بينهم

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه مرجع ضمير مفرد غايب در {صرّفناه} _ به قرينه آيات متعددى كه در اين سوره، از جمله آيه

نخست و دو آيه بعد (و جاهدهم به جهاداً كبيراً) آمده است _ قرآن باشد. بر اين اساس مقصود از {صرّفناه} يا تغييرات موجود در اسلوب بيانى و شيوه ارائه مطالب قرآن است يا مراد دلايل گوناگونى است، كه قرآن بر اثبات ادعاهاى خود آورده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 25 - 8

8 - طرح پرسش در احتجاج ، براى واداشتن طرف مقابل به اقرار به حق ، از روش هاى قرآن براى تبيين حقايق است .

و لئن سألتهم من خلق السموت و الأرض ليقولنّ اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 11 - 8

8 - تبيين حقايق و معارف والا ، با بيانى ساده و همه فهم ، روش هدايتى قرآن

و الذى نزّل . .. فأنشرنا به بلدة ميتًا كذلك تخرجون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 25 - 6

6 - روش وحى ، تبيين حقايق با منطق و دليل روشن و نه الزاماً ارائه نمود هاى حسّى

و إذا تتلى عليهم ءاي_تنا بيّن_ت . .. قالوا ائتوا ب_ابائنا

از اين كه خداوند، پس از بيان دلايلى روشن، به درخواست مشركان مبنى بر ارائه نمودهاى محسوس ترتيب اثر نداده است، مطلب ياد شده قابل برداشت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 24 - 2

2 - لزوم استفاده از شيوه هاى مختلف تمثيلى و داستانى ، براى تفهيم حقايق به مردمان

إنّه لحقّ مثل ما أنّكم تنطقون . هل أتيك حديث ضيف إبرهيم

برداشت

ياد شده با توجه به اين نكته است كه خداوند در آيه قبل، از تمثيل و در اين آيه از بيان سرگذشت ميهمانان گرامى ابراهيم(ع) در جهت حقانيت وعده هاى خويش بهره جسته است.

روش درك حقايق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 69 - 21

21- تفكر و انديشهورزى در طبيعت ، از راه هاى خداشناسى و درك حقايق هستى است .

إن فى ذلك لأية لقوم يتفكّرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 46 - 10

10 - انديشه و فكر از راه هاى رسيدن به حقيقت است .

ثمّ تتفكّروا ما بصاحبكم من جِنّة

روش فهم حقايق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 171 - 7

7 - پرسش و جستجو از حقيقت ، راهى براى درك آن است .

بكم . .. فهم لايعقلون

روش كشف حقايق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 33 - 5

5 _ تعاليم دين و قرآن ، حاوى بهترين راه كشف حقيقت و تفسير درست جريان حق و باطل

إلاّ جئن_ك بالحقّ و أحسن تفسيرًا

زمينه تبيين حقايق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 24 - 7

7 - استفاده از پرسش براى ايجاد ذهنيت مساعد جهت تفهيم حقيقت به مخاطب ، از روش هاى تربيتى قرآن كريم

قل من يرزقكم من السم_وت و الأرض قل اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 1 - 21

21 -

گذشت زمان ، روشنگر برخى از حقايق و حل كننده بعضى از مشكلات ناپيدا براى بشر

فطلّقوهنّ لعدّتهنّ . .. لاتدرى لعلّ اللّه يحدث بعد ذلك أمرًا

برداشت ياد شده، از آن جا است كه در فرصت عدّه، حقايقى همچون بدى ها و ضررهاى جدايى و تنهازيستى روشن مى شود و نيز همسران به عيب هاى خويش پى مى برند و همين موجب رجوع و بازگشت به زندگى مشترك و حل مشكل طلاق گردد.

زمينه درك حقايق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 65 - 9

9- حق شنوى ، زمينه درك حقايق

إن فى ذلك لأية لقوم يسمعون

زمينه فهم حقايق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 3 - 2

2- بيداردلى و هوشمندى ، زمينه لازم براى فهم صحيح حقايق الهى و اثرپذيرى از وحى و كتاب هاى آسمانى

ما يأتيهم . .. لاهية قلوبهم

زمينه محروميت از درك حقايق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 66 - 2

2 - مصروف داشتن همه تلاش هاى علمى و فكرى در امور دنيايى درپى دارنده خطر محروم شدن از درك حقايق اخروى

بل ادّرك علمهم فى الأخرة

كافران بدان علت از فهم و درك امور اخروى ناتوان شدند كه تمام توان علمى خود را خرج دنيايشان كردند.

سوگند براى اثبات حقايق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 3 - 3

3 - سوگند بر اثبات و يا تأكيد مطلب حق ، امرى مجاز

و القرءان الحكيم . إنك لمن المرسلين

برداشت ياد شده، از

سوگند خداوند بر اثبات و تأكيد راستى رسالت پيامبراسلام(ص) استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 3 - 7

7 - جواز سوگند براى اثبات مطالب حق و حقوق مسلّم

و الص_فّ_ت صفًّا . فالزّجرت زجرًا . فالتّلي_ت ذكرًا

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه خداوند براى اثبات توحيد الهى، سه بار سوگند ياد كرده است. اين سوگند، مى تواند دليل پسنديدگى و جواز آن براى بشر باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 1 - 5

5 - سوگند براى اثبات و يا تأكيد مطلب حق ، جايز است .

و القرءان ذى الذكر

از سوگند خداوند براى اثبات راستى رسالت پيامبر(ص) و الهى بودن قرآن، مطلب ياد شده استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 84 - 5

5 - مشروعيت و پسنديده بودن سوگند ، براى اثبات حق

قال فالحقّ و الحقّ أقول

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 76 - 6

6 - جواز سوگند براى اثبات حقيقت ، پس از اثر نداشتن دلايل و براهين روشن

و إنّه لقسم لو تعلمون عظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 34 - 3

3 - جواز سوگند ، براى اثبات حقيقت

و القمر . .. و الصبح إذا أسفر

از سوگند خداوند، جواز آن براى بشر استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 5 - 6

6 -

سوگند براى اثبات و يا تأكيد مطلب حق ، جايز است .

و المرسل_ت عرفًا . .. فالملقي_ت ذكرًا

از سوگندهاى خداوند، براى اثبات تحقق وعده خويش (برپايى قيامت)، مطلب ياد شده استفاده مى شود.

سوگند به حقايق آفرينش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 38 - 1

1 - سوگند مؤكد خداوند ، به تمامى پديده ها و حقايق ديدنى و شناختنى جهان هستى

فلاأُقسم بما تبصرون

درباره {لا} در {لااُقسم} و امثال آن، مفسران توجيهات چندى ذكر كرده اند; از جمله اين كه {لا} زايد و براى تأكيد {اُقسم} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 39 - 1

1 - سوگند مؤكد خداوند ، به تمامى پديده ها و حقايق ناشناخته و ديده نشده جهان هستى

فلاأُقسم بما . .. و ما لاتبصرون

سوگند در اثبات حقايق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 53 - 4

4 _ { سوگند به خدا } براى اثبات حقايق سرنوشت ساز جامعه ، مشروع است .

قل إى و ربى إنه لحق

شرايط درك حقايق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 69 - 19

19- تفكر و انديشيدن ، شرط درك صحيح حقايق و بهره گيرى از آيات الهى است .

إن فى ذلك لأية لقوم يتفكّرون

ظهور حقايق پس از مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 94 - 8،9

8 _ با فرارسيدن مرگ، مشركان بر پوچى پندار خويش در مورد شفاعت معبودهاى خود پى

خواهند برد.

و ما نرى معكم شفعاءكم الذين زعمتم أنهم فيكم شركؤا . .. و ضل عنكم ما كنتم تزعمون

در لسان العرب آمده كه يكى از معانى {ضل}، پنهان و غايب شد است. بنابراين معنى جمله {و ضل عنكم ... }، يعنى آنچه را شما مى پنداشتيد پس از مرگ شفاعت شما را خواهند كرد، غايب و پنهان گشته اند.

9 _ چشمان آدمى با مرگ به روى حقايق گشوده خواهد شد.

و ضل عنكم ما كنتم تزعمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 77 - 5

5 _ لحظه مرگ ، زمان ملاقات انسان با خدا و آشكار شدن حق براى اوست .

يوم يلقونه

مراد از {يوم يلقونه} مى تواند مرگ باشد و همچنين مى تواند قيامت باشد. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است.

ظهور حقايق در آخرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 109 - 6

6- جهان آخرت ، روز عيان شدن سود و زيان واقعى انسان

لاجرم أنهم فى الأخرة هم الخ_سرون

تذكر به خسران اخروى كافران و تأكيد بر آن، مى تواند ناظر به اين باشد كه دنيا مجال بروز همه خسرانها نيست و اين آخرت است كه زيان زيانكاران را حتماً نمايان خواهد كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 5 - 5

5 - جهان آخرت ، صحنه آشكار شدن سود و زيان انسان ها

و هم فى الأخرة هم الأخسرون

ظهور حقايق در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 43 - 14

14 _

بهشتيان حقانيت رسالت و وعده هاى پيامبران را درمى يابند و با سوگند آن را بازگو مى كنند .

لقد جاءت رسل ربنا بالحق

ظهور حقايق در دنيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 39 - 4

4- ظهور كامل حقيقت امور اختلافى ، در دنيا امكان پذير نيست .

بلى وعدًا عليه حقًّا . .. ليبيّن لهم الذى يختلفون فيه

با اينكه براى خداوند امكان تبيين حقايق در دنيا هم وجود دارد، اما از جمله دلايل وقوع حتمى قيامت را ظهور حقايق در آن معرفى مى كند و اين نشان دهنده آن است كه علت فاعلى تبيين حقايق، مشكل ندارد; بلكه ظرف، قابليت چنان امرى را دارا نيست.

ظهور حقايق در رؤياى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 60 - 9،11،14

9- برخى حقايق ، براى پيامبر ( ص ) در عالم رؤيا ، نمايانده و كشف مى شد .

و ما جعلنا الرءيا التى أرين_ك إلاّ فتنة للناس

11- حقيقتى كه پيامبر ( ص ) در عالم رؤيا ديد ، با اراده و خواست خداوند بود .

و ما جعلنا الرءيا التى أرين_ك

14- ارائه حقايقى در عالم رؤيا به پيامبر ( ص ) ، جلوه اى از احاطه علمى خداوند است .

إن ربّك أحاط بالناس و ما جعلنا الرءيا التى أرين_ك إلاّ فتنة للناس

ظهور حقايق در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 113 - 19

19 - حقايق ، در پرتو داورى خداوند در قيامت ، بر همگان آشكار مى شود .

فاللّه يحكم بينهم يوم

القيمة فيما كانوا فيه يختلفون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 165 - 24

24 - قيامت ، روز ظهور و بروز قدرت مطلق خدا و آگاهى همگان به نبود قدرت براى غير اوست .

إذ يرون العذاب أن القوة للّه جميعاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 166 - 5

5 - قيامت ، روز آگاهى مشركان تابع و دنباله رو از گمراهى پيشوايان و بزرگان خويش

إذ تبرأ الذين اتبعوا من الذين اتبعوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 167 - 8

8 - صحنه قيامت ، صحنه مشاهده اعمال دنيوى و ديدن نتايج آن است .

كذلك يريهم اللّه أعملهم حسرت

فعل {يرى} مى تواند از رؤيت به معناى ديدن با چشم باشد. بر اين مبنا معناى جمله {كذلك ...} چنين مى شود: خداوند اعمال مشركان (و يا نتايج اعمالشان) را به آنان نشان خواهد داد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 212 - 13

13 _ قيامت ، روز ظهور برترى تقواپيشگان بر كافران و روز ظهور ارزش هاى حقيقى

و الذين اتقوا فوقهم يوم القيمة

چون برترى مؤمنان تقواپيشه در دنيا نيز حتمى است ; بنابراين {يوم القيمة}، ظرف ظهور اين برترى خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 9 - 7

7 _ قيامت ، روز رسيدن همگان به يقين و برچيده شدن هر گونه ترديد

ليوم لا ريب فيه

مراد از جمله {لا ريب فيه} مى تواند اين معنا

باشد كه در آن روز شكى وجود ندارد و آن روز، روز يقين است. نه اينكه در وقوع و تحقق روز قيامت شكى نيست چنانچه در برداشت قبلى آمده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 25 - 6،7

6 _ قيامت ، روز رسيدن همگان به يقين و برچيده شدن هر گونه ترديد

ليوم لا ريب فيه

مراد از جمله {لا ريب فيه} مى تواند اين معنا باشد كه در آن روز شكى وجود ندارد و آن روز، روز يقين است; نه اينكه در وقوع و تحقق روز قيامت شكى نيست، چنانچه در برداشت قبل آمده است.

7 _ همه حقايق در قيامت ، مكشوف و يقينى است .

ليوم لا ريب فيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 30 - 1

1 _ تجلى علم و قدرت حق ، در روزى كه هر كس كردار خويش را حاضر مى يابد .

قل ان تخفوا . .. يعلمه اللّه ... و اللّه على كل شىء قدير. يوم تجد كل نفس ما عملت

بنابراينكه {يوم تجد}، ظرف براى {يعلمه اللّه} و {قدير} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 85 - 8

8 _ آخرت ، عرصه ظهور واقعى نتايج عقايد و اعمال

و من يبتغ . .. و هو فى الاخرة من الخاسرين

قيد {فى الاخرة}، نفى زيان در دنيا نيست; لذا حمل بر ظهور زيان در آخرت مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 106 - 2

2

_ قيامت ، عرصه آشكار شدن اعمال انسان ها در چهره هاى آنان

يوم تبيضّ وجوه و تسودّ وجوه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 161 - 7

7 _ تجسم رفتار ناپسند خيانتكاران در روز رستاخيز

و من يغلل يأت بما غلّ يوم القيمة

برخى برآنند كه مراد از {ما غلّ}، آن مالى كه در دنيا مورد خيانت واقع شده، نيست ; بلكه گناه خيانتكارى در قيامت تجسّم مى يابد و خيانتكار همراه آن گناهِ مجسّم در صحنه قيامت حاضر مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 180 - 19،29

19 _ قيامت ، صحنه ظهور خير و شرّ واقعى

و لا يحسبنّ . .. هو شرّ خيراً لهم بل هو شرّ سيطوّقون ... يوم القيمة

29 _ آويخته شدن اموال مانعان زكات به گردنشان در قيامت ، به صورت اژدهايى از آتش

سيطوّقون ما بخلوا به يوم القيمة

از امام صادق (ع) درباره {سيطوّقون ما بخلوا به . .. } سؤال شد، آن حضرت فرمود: ما من احد يمنع من زكاة ماله شيئاً الّا جعل اللّه عزّوجلّ ذلك يوم القيمة ثعباناً من نار مطوّقاً فى عنقه.

_______________________________

كافى، ج 3، ص 502، ح 1 ; نورالثقلين، ج 1، ص 414، ح 449 و 452.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 42 - 1،9،10

1 _ نيستى و نابودى ، آرزوى كافران و عصيانگران بر پيامبر ( ص ) ، در قيامت

يومئذ يودّ الذين كفروا و عصوا الرسول لو تسوّى بهم الارض

{لو} در {لو تسوّى} به معناى ليت (اى

كاش) است، و جمله {لو تسوّى . .. } كنايه از هيچ و پوچ شدن است.

9 _ مردم در قيامت ، هيچ حقيقتى را از خداوند پنهان نخواهند ساخت .

و لا يكتمون اللّه حديثاً

بنابر اينكه جمله {و لا يكتمون} عطف بر {يودّ} باشد، نه عطف بر {تسوّى}.

10 _ قيامت ، روز بروز نهفته هاى درونى انسان

و لا يكتمون اللّه حديثاً

بر اين مبنا كه جمله {و لا يكتمون} عطف بر {يودّ} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 14 - 20

20 _ آگاه شدن امت ها از كرده هاى خويش در قيامت

إلى يوم القيمة و سوف ينبئهم اللّه بما كانوا يصنعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 36 - 4

4 _ قيامت ، صحنه بروز كارساز نبودن ثروت دنيا براى زراندوزان بى ايمان

إنّ الذين كفروا لو أنَّ لهم ما فى الارض جميعاً و مثله معه . .. ما تقبل منهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 96 - 13

13 _ صحراى محشر عرصه حسابرسى مردم براى تعيين ميزان پايبندى آنان به احكام الهى

احل لكم . .. حرم عليكم صيد البر ما دمتم حرماً و اتقوا اللّه الذى إليه تحشرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 12 - 13

13 _ قيامت، روز ظهور حقايق و از بين رفتن هر گونه ترديد

ليجمعنكم إلى يوم القيمة لا ريب فيه

مرجع ضمير {فيه} مى تواند {يوم القيامة} باشد، يعنى قيامت ظرف ترديد نيست و در آن روز ترديد از

آدمى رخت بر مى بندد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 22 - 7،11

7 _ قيامت، روز استهزاى مشركان و نماياندن ناتوانى و بطلان خدايان دروغين آنهاست.

و يوم نحشرهم جميعا ثم نقول للذين أشركواأين شركاؤكم الذين كنتم تزعمون

11 _ قيامت، روز ظهور حقانيت توحيد، حتى براى مشركان

ثم نقول للذين أشركوا أين شركاؤكم الذين كنتم تزعمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 23 - 4،7

4 _ قيامت، روز رسوايى مشركان و آشكار شدن بطلان عقايد شرك آلود آنان

ثم لم تكن فتنتهم . .. و اللّه ربنا ما كنا مشركين

7 _ قيامت، صحنه بروز ملكات و خصلتهاى تثبيت شده و پنهان آدمى

و اللّه ربنا ما كنا مشركين

مشركان در قيامت دروغ مى گويند، حال آنكه براى آنان فايده اى ندارد. دليل اين كار، به فرموده صاحب الميزان، رسوخ خصلت دروغگويى در آنهاست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 24 - 3،4،6

3 _ ظهور بطلان شرك و پوچى معبودهاى دروغين در قيامت

و ضل عنهم ما كانوا يفترون

از كاربردهاى فعل {ضل} جايى است كه چيزى از بين رفته است و باطل شود. در لسان العرب آمده است: {ضل الشىء إذا ضاع}

4 _ ظهور بى پايگى و پوچى عقيده شرك در قيامت، صحنه اى در خور تأمل و درس آموز

انظر كيف كذبوا على أنفسهم و ضل عنهم ما كانوا يفترون

6 _ قيامت، روز تجلى حقايق و از ميان رفتن پرده هاى اوهام است.

و ضل عنهم ما كانوا يفترون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5

- انعام - 6 - 31 - 6

6 _ قيامت، هنگامه ظهور زيانكارى منكران معاد و ملاقات پروردگار است.

حتى إذا جاءتهم الساعة بغتة قالوا يحسرتنا على ما فرطنا فيها

منادا قرار گرفتن حسرت، گوياى مشهود و عيان بودن آن در صحنه قيامت است. به گونه اى كه مورد {نداء} قرار مى گيرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 36 - 8

8 _ تكذيب كنندگان پيامبر(ص)، حقانيت آن حضرت و دعوت او را در قيامت درمى يابند.

إنما يستجيب الذين يسمعون و الموتى يبعثهم اللّه

مراد از {الموتى} در آيه، به قرينه جملات قبل، كسانى هستند كه به دعوت پيامبر(ص)، پاسخ مثبت نمى دهند، جمله {يبعثهم اللّه}، گذشته از اينكه خبر بعثت قيامت است، كنايه از اين مطلب است كه خداوند اين مرده دلان را برخواهد انگيخت تا حقانيت دعوت پيامبر(ص) و وعده هاى آن حضرت را دريابند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 60 - 14،16

14 _ خداوند در قيامت آدميان را به كردارهاى دنيويشان آگاه مى كند.

ثم إليه مرجعكم ثم ينبئكم بما كنتم تعملون

16 _ قيامت، روزِ بُروز حقيقت اعمال دنيوى آدميان است.

ثم إليه مرجعكم ثم ينبئكم بما كنتم تعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 73 - 10،11

10 _ روز دميده شدن در صور، مالكيت مطلق و حاكميت انحصارى خداوند، ظهور خواهد يافت.

و له الملك يوم ينفخ فى الصور

{له الملك} بيانگر انحصار ملك در روز نفخ صور براى خداوند است. و چون اين مالكيت اكنون نيز وجود دارد، بنابراين مفاد حصر، ظهور

اين مالكيت در آن روز به گونه اى كه جاى هيچ انكار براى كسى نماند، است.

11 _ تمامى مالكيتها و حاكميتهاى اعتبارى در روز نفخ صور از ميان خواهد رفت.

و له الملك يوم ينفخ فى الصور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 108 - 17،19

17 _ بازگشت همگان به سوى خداوند و آگاهى يافتن آنان از حقيقت كرده هاى خويش در قيامت، پرتوى از ربوبيت الهى است.

ثم إلى ربهم مرجعهم فينبئهم بما كانوا يعملون

19 _ قيامت روز ظهور و برملاشدن اعمال آدمى و حقيقت آن است.

كذلك زينا لكل . .. فينبئهم بما كانوا يعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 130 - 15

15 _ گمراهان پيرو شيطانها در قيامت بر كفرورزى خويش در دنيا آگاهى مى يابند. *

و شهدوا على أنفسهم أنهم كانوا كفرين

{شاهد} عالمى است كه آنچه را دريافته بيان مى كند. (لسان العرب). لذا اگر {شهدوا} به معناى شهادت دادن باشد، لازمه آن آگاهى فرد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 135 - 4

4 _ كافران در روز قيامت در خواهند يافت كه فرجام نيك از آن مؤمنان است.

فسوف تعلمون من تكون له عقبة الدار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 159 - 10

10 _ خداوند در قيامت خلافكاران را به اعمال ناپسندشان آگاه خواهد ساخت.

ثم ينبئهم بما كانوا يفعلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 164 - 10،11،12،13

10 _ خداوند آگاه

كننده مردم به حقانيت معارف دين در قيامت

ثم إلى ربكم مرجعكم فينبئكم

11 _ قيامت روز آگاهى عينى همگان به حقيقت معارف دين*

فينبئكم بما كنتم فيه تختلفون

روشن است كه خداوند در دنيا حقانيت مسائل مورد اختلاف ميان اهل ايمان و شرك را بيان كرده است. بنابراين مى توان گفت خبر دادن {فينبئكم}، كنايه از كيفر دهى است، و يا مراد از آن آگاهى ويژه، يعنى آگاهى عينى و ملموس است. برداشت فوق مبتنى بر احتمال دوم است.

12 _ مشركان در قيامت به حقانيت معارفى كه بر سر آن با اهل ايمان اختلاف داشتند، پى خواهند برد.

فينبئكم بما كنتم فيه تختلفون

13 _ قيامت ظرف ظهور و انكشاف ربوبيت مطلق خدا براى همگان

أغير الله أبغى ربا و هو رب كل شىء . .. فينبئكم بما كنتم فيه تختلفون

از مصاديق مورد نظر براى {ما كنتم فيه تختلفون}، به دليل {أغير الله أبغى ربا}، ربوبيت خداوند بر هستى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 9 - 1

1 _ قيامت روز ظهور و بروز خسارت و زيانكارى تكذيب كنندگان آيات خداوند است.

و من خفت موزينه فأولئك الذين خسروا أنفسهم بما كانوا بأيتنا يظلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 53 - 2،3،4،5،11

2 _ قيامت ، روز تأويل و بروز حقايق مطرح شده در قرآن

هل ينظرون إلا تأويله يوم يأتى تأويله

مراد از {يوم} به دليل فرازهاى بعد روز قيامت است.

3 _ كافران مورد سرزنش خداوند به خاطر باور نكردن حقانيت قرآن جز با آمدن قيامت

هل ينظرون إلا تأويله يوم يأتى تأويله

4 _ منكران قيامت با

برپايى آن به درستى و راستى گفتار انبيا درباره معاد پى خواهند برد و بدان اعتراف خواهند كرد .

يوم يأتى تأويله يقول الذين نسوه من قبل قد جاءت رسل ربنا بالحق

ضمير مفعولى در {نسوه} مى تواند به {كتب} در آيه قبل برگردد. بر اين مبنا {ال} در {الحق} جنسيه است و مراد از آن حقانيت رسالت انبياست. و نيز مى تواند آن ضمير به {يوم يأتى تأويله}، كه همان روز قيامت است، برگردانده شود. در اين صورت {ال} در {الحق} عهديه است و اشاره به حقانيت روز قيامت دارد. برداشت فوق بر اساس احتمال دوم است.

5 _ منكران حقانيت قرآن ، در روز قيامت و بروز حقايق قرآن ، به حقانيت رسالت پيامبران اعتراف خواهند كرد .

يوم يأتى تأويله يقول الذين نسوه من قبل قد جاءت رسل ربنا بالحق

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه ضمير مفعولى در {نسوه} به{كتب} در آيه قبل برگردانده شود.

11 _ كافران به قرآن ، در قيامت ، انديشه ها و باور هاى خودبافته و مخالف تعاليم دين را سرابى بر باد رفته خواهند ديد .

ضل عنهم ما كانوا يفترون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 172 - 14

14 _ آدمى در قيامت به علم حضورى درمى يابد كه خداوند پروردگار اوست .

إنا كنا هذا غفلين

اشاره به ربوبيت خدا با كلمه {هذا} گوياى آن است كه انسان در قيامت خود را در پيشگاه خداوند حاضر مى يابد. يعنى علم حضورى و شهودى به او پيدا مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 94

- 21

21 _ قيامت ، روز حضور انسان در برابر خدا و آگاه شدن او از تمامى كرده هايش و نيز روز محاكمه و تعيين سرنوشت

ثم تردون إلى علم الغيب و الشهدة فينبئكم بما كنتم تعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 105 - 10

10 _ باخبر شدن انسان ها در قيامت از حقيقت و بازتاب اعمال دنيوى خويش

فينبئكم بما كنتم تعملون

مراد از {ما كنتم تعملون} مى تواند ظاهر اعمال نباشد ; چه اينكه انسانها از ظاهر اعمال خويش باخبرند و آنچه را نمى دانند، حقيقت اعمالشان مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 30 - 9

9 _ قيامت ، روز ظهور مولويت و مالكيت به حق و پروردگارى بى همتاى خداوند و بر ملا شدن بطلان انديشه مولويت و ربوبيت غير او براى شرك پيشگان

و يوم نحشر هم جميعاً . .. و ردوا إلى اللّه موليهم الحق و ضل عنهم ما كانوا يفترون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 29 - 16

16_ قيامت ، روز تمايز مؤمنان راستين از مدعيان دروغين

بل نظنكم ك_ذبين . .. إنهم مل_قوا ربهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 105 - 2

2_ روز قيامت ، روز بروز و ظهور حاكميت مطلق خداوند بر بندگان

يوم يأت لاتكلم نفس إلاّ بإذنه

از آن جا كه در دنيا هيچ فعل و انفعالى صادر نمى شود مگر اينكه اذن خدا را همراه دارد ، مى توان گفت مقصود از {لاتكلم نفس

إلاّ بإذنه} اين است كه: در آخرت اين حقيقت براى همگان مكشوف مى شود و انسانها آن را لمس خواهند كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 22 - 5،6

5- در قيامت ، حقانيت وعده خداوند در حتميت وقوع آن و كذب بودن وعده شيطان در عدم وقوع آن آشكار خواهد شد .

و برزوا لله جميعًا فقال الضعف_ؤا . .. قال الشيط_ن ... إنّ الله وعدكم وعد الحق و

6- قيامت ، روز بروز و ظهور حقيقتها

و برزوا لله جميعًا . .. سواء علينا أجزعنا أم صبرنا ... إنّ الله وعدكم وعد الحق و

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 48 - 9

9- ظهور و بروز حقيقت انسان و نهان و آشكار وى به هنگام حضور در پيشگاه خداوند در روز رستاخيز

يوم تبدّل الأرض . .. و برزوا لله الوحد القهّار

يكى از معانى {بروز} كشف و ظهور حقيقتى است كه قبلاً پنهان و در خفا بوده است (مفردات راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 51 - 7

7- كيفر دادن خداوند در قيامت ، عينيت يافتن رفتار خود آدمى و آينه تمام نماى آن است .

ليجزى الله كلّ نفس ما كسبت

آمدن جمله {ما كسبت} به جاى {بما كسبت} (در مقابل كسب و تلاش)، مى تواند مشعر به اين حقيقت باشد كه ميان كيفرهاى الهى و رفتار آدمى وحدت كامل وجود داد و بلكه مى توان گفت كه عين يكديگرند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15

- 96 - 4

4- قيامت ، روز كشف حقايق و روشن شدن حق و باطل است .

الذين يجعلون مع الله إل_هًا ءاخر فسوف يعلمون

برداشت فوق مبتنى بر اين نكته است كه زمان {دانستن}، روز قيامت باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 27 - 8

8- در قيامت ، پوچى و بطلان خدايان مشركان برملا مى شود .

يقول أين شركاءى الذين كنتم تش_قّون فيهم

از اينكه خداوند در قيامت در مؤاخذه مشركان، از آنها مى پرسد: خدايان ادعايى تان كجاست؟ و آنان جوابى نمى دهند، حكايت از آشكار شدن پوچى معبودهاى مشركان مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 28 - 13

13- كافران پس از مرگ ، به حقايقى دست مى يابند و از اعمال گذشته خود نگران مى شوند .

الك_فرين . الذين تتوفّ_هم المل_ئكة ظالمى أنفسهم ... ما كنّا نعمل من سوء

از اينكه كافران پس از مرگ، بى آنكه حرفى زده شود، به دفاع از خود مى پردازند و منكر كارهاى زشت خود مى شوند، به دست مى آيد كه آنان به چيزهايى از جمله به وضعيت بد خود و اينكه كردارشان باعث گرفتار شدن آنان به عذاب مى شود، دست مى يابند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 39 - 1،2،3،8

1- خداوند ، انسان ها را پس از مرگ زنده مى كند تا حقايق را براى آنان تبيين نمايد .

بلى وعدًا عليه حقًّا . .. ليبيّن لهم الذى يختلفون فيه

2- ظهور حقيقت امور اختلافى ، از دلايل زنده شدن انسان

ها در قيامت است .

بلى وعدًا عليه حقًّا . .. ليبيّن لهم الذى يختلفون فيه

3- قيامت ، روز ظهور حقايق

بلى وعدًا عليه حقًّا . .. ليبيّن لهم الذى يختلفون فيه

8- آگاهى يافتن كافران بر دروغ گويى خويش ، از جمله دلايل احياى مجدد انسان ها در قيامت

بلى وعدًا عليه حقًّا . .. و ليعلم الذين كفروا أنهم كانوا ك_ذبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 84 - 5

5- قيامت ، روز آشكار شدن اعمال ، انگيزه ها و ماهيت همه انسانها

و يوم نبعث من كلّ أُمّة شهيدًا

برداشت فوق از آن جاست كه با گواهى دادن گواهان، پرده از تمامى اعمال، انگيزها و . .. انسانها _ كه تا روز قيامت از منظرها پنهان بود _ برداشته خواهد شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 89 - 2

2- لزوم توجه انسان ها ، به حقايقى كه ناگزير در قيامت با آن رو به رو خواهند شد .

و يوم نبعث فى كلّ أُمّة شهيدًا

مقصود از {يوم} روز قيامت است،توصيه خداوند به يادآورى اين روز كه از امر{اذكر} مقدر به دست مى آيد، حاكى از مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 92 - 12

12- خداوند ، تحقيقاً حقايق مورد اختلاف انسان ها را در قيامت ، بيان خواهد كرد .

و ليبيّننّ لكم يوم القي_مة ما كنتم فيه تختلفون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 48 - 12

12- منكران معاد ، با مشاهده

حضور خود در صحنه قيامت ، به عمق نادرستى پندار خويش پى مى برند .

بل زعمتم ألّن نجعل لكم موعدًا

تعبير {بل زعمتم. ..} در حقيقت، بازگو كننده حال كسى است كه على رغم باور خويش، خود را در صحنه قيامت مى بيند و از اين جهت شرمسار است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 52 - 9

9- در قيامت ، كارامد نبودن معبودان مشركان و بطلان شرك ، آشكار خواهد شد .

فدعوهم فلم يستجيبوا لهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 105 - 4

4- قيامت ، روز فرو افتادن همه حجاب ها و يقين آدميان به خداوند يكتا است .

أعينهم فى غطاء . .. كفروا بأي_ت ربّهم و لقائه

مقصود از لقاى پروردگار، مسلّماً برخورد حسى نيست (لاتدركه الأبصار) بلكه مقصود، آن است كه آدمى، در قيامت، به حقّانيّت يكتايى خداوند پى خواهد برد، گرچه كافران، چنين ملاقاتى را منكر باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 110 - 11

11- قيامت ، روز لقاى پروردگار و مشاهده نمود هاى روشن وى است .

فمن كان يرجو لقاء ربّه

مسلّم است كه مراد از لقاى پروردگار، برخوردى حسّى با او نيست; چون، چنين امرى هم از نظر عقل و هم از نظر متون دينى، محال است (لاتدركه الأبصار). بنابراين، به قرينه {فليعمل عملاً صالحاً}، مراد از لقاى پروردگار، مواجه شدن با رضايت و پاداش هاى او در روز قيامت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 37

- 6

6- در قيامت ، گواهانى بر بطلان پندار فرزندى عيسى ( ع ) براى خداوند شهادت خواهند داد .

فويل للذين كفروا من مشهد يوم عظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 38 - 2،4

2- قيامت ، روز ظهور و بروز حقايق است .

أسمع بهم و أبصر يوم يأتوتنا

4- روبه رو شدن با حقايق و درك و لمس آن ، از جمله عذاب هاى كافران در روز قيامت است .

فويل للذين كفروا من مشهد يوم عظيم . أسمع بهم و أبصر يوم يأتوننا

در آيه قبل، دشوارى و سنگينى روز قيامت براى كافران مطرح گرديد. دراين آيه يكى از عوامل آن دشوارى ها مطرح گرديده كه همان درك و فهم حقايق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 75 - 20

20- قيامت ، روز ظهور حقايق

و إمّا الساعة فسيعلمون من هو شرّ مكانًا و أضعف جندًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 82 - 2،7

2- معبود هاى مشركان در قيامت ، بطلان و بيهودگى عبادت هاى مشركان را برملا كرده و از آن برائت خواهند جست .

سيكفرون بعبادتهم و يكونون عليهم ضدًّا

در مورد ضميرهاى موجود در آيه، احتمالاتى ذكر شده است; از جمله آن كه ضمير {يكفرون} و {يكونون} به {ءالهة} بازمى گردد و ضمير {بعبادتهم} و {عليهم} به مشركان. برداشت ياد شده مبتنى براين وجه است. گفتنى است كه {كفر} در معانى مختلفى از جمله انكار و برائت استعمال شده است (لسان العرب). در اين آيه نيز به قرينه {و يكونون

عليهم ضدّاً} به معناى برائت جستن و سلب مسؤوليت است.

7- قيامت ، روز ظهور حقايق و بطلان شركورزى و بروز ناتوانى معبود هاى ساختگى مشركان از عزت بخشيدن به آنها

ليكونوا لهم عزًّا . .. سيكفرون بعبادتهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 86 - 4

4- قيامت ، روز ظهور تفاوت وضعيت مجرمان و متقين

يوم نحشر . .. و نسوق المجرمين إلى جهنّم وردًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 100 - 4

4 - قيامت ، روز ظهور اعمال دنيوى انسان است .

من أعرض عنه فإنّه يحمل يوم القي_مة وزرًا

{وزر}،به معناى بارسنگين است و به گناه از آن جهت كه بار سنگينى بر دوش گنه كار است، {وزر} اطلاق مى گردد (مفردات راغب). {حمل وزر} حاكى از آن است كه در قيامت، گناه به صورت بارى بر دوش گناهكار ظهور خواهد يافت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 104 - 7

7 - ملكات و تفاوت هاى انسان ها ، در قيامت نيز بروز و ظهور خواهند داشت .

إذ يقول أمثلهم طريقة

{أمثلهم طريقة} بيانگر خصلت شخصى است كه نظريه {يك روز} را مطرح ساخته است. حدوث اين خصلت براى وى در آخرت بعيد به نظر مى رسد. بنابراين بايد گفت اين ويژگى، بروز و ظهور ملكاتى است كه در دنيا براى او تحصيل شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 108 - 4،7

4 - ظهور حاكميت مطلق خداوند ، در قيامت

يومئذ يتّبعون الداعى

7 -

قيامت ، روز تجلى و ظهور رحمانيت خداوند

و خشعت الأصوات للرحم_ن

{رحمان}; يعنى، داراى رحمت گسترده و فراگير.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 124 - 7

7 - حقايق در قيامت ، آشكار خواهد شد .

و نحشره يوم القي_مة أعمى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 125 - 5،10

5 - آدميان در قيامت ، كمبود ها و كاستى هاى خويش را درك و احساس خواهند كرد .

قال ربّ لم حشرتنى أعمى

10 - انسان در قيامت ، به خاطرات زندگانى خود در دنيا و ويژگى هاى جسمى خويش در آن دوران آگاه خواهد بود .

قال ربّ لم حشرتنى أعمى و قد كنت بصيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 47 - 7

7- اعمال آدميان _ حتى خُردترين آنها _ در روز قيامت ، حضور و بروز پيدا خواهند كرد .

و إن كان مثقال حبّة من خردل أتينا بها

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه از عبارت {أتينا بها} معناى ظاهرى آن اراده شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 17 - 5

5 - قيامت ، روز داورى و تميز حق از باطل و سره از ناسره

إنّ اللّه يفصل بينهم يوم القي_مة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 113 - 4

4 - دوزخيان در قيامت ، به اشتباه خود در دل بستن به زندگى محدود دنيا پى خواهند برد .

قالوا لبثنا يومًا أو بعض يوم

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 114 - 4

4 - پى بردن دوزخيان در قيامت به ناچيزى زندگى دنيوى ، امرى بى ثمر به حال آنان

إن لبثتم إلاّ قليلاً لو أنّكم كنتم تعلمون

{لو} در عبارت {لو أنّكم كنتم تعلمون} براى تمنى است; يعنى، اى كاش! اين حقيقت را از پيش مى دانستيد تا كارتان به دوزخ نمى كشيد; اما اكنون كه در دوزخ هستيد، اين اعتراف ثمرى براى شما ندارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 24 - 5،7،9

5 - تمامى رفتار و گفته هاى آدمى در دنيا ، در روز رستاخيز آشكار و بر ملا خواهد شد .

يوم تشهد عليهم ألسنتهم . .. بما كانوا يعملون

با شهادت و گواهى اعضا و جوارح انسان بر گفته ها و رفتارهاى او، تمامى آنها در روز قيامت برملا و آشكار خواهد شد.

7 - جهان آخرت ، جهان عينيت يافتن شعور و آگاهى برخى از پديده ها و آشكار شدن حقايق ناشناخته دنيا

يوم تشهد عليهم ألسنتهم . .. بما كانوا يعملون

از آيه شريفه، چنين استفاده مى شود كه اعضا و جوارح، داراى نوعى شعوراند و اعمال آدمى را درك كرده و با خود نگه مى دارند. البته اين حقيقت در عالم دنيا، براى همگان عينيت ندارد و تنها در جهان آخرت، همگان شاهد تحقق عينى اين معنا خواهند بود.

9 - تهديد شدن سازندگان { افك } به محاكمه اى سخت در قيامت و آشكار شدن توطئه هاى پنهانى آنان با شهادت غير قابل انكار اعضا و جوارح خود آنها

إنّ الذين يرمون المحصن_ت .

.. يوم تشهد عليهم ألسنتهم ... بما كانوا يعملون

برداشت ياد شده، بر اين اساس است كه اين آيه از جمله آيات مربوط به ماجراى {افك} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 25 - 9

9 - ظهور كامل حقانيت { اللّه } در قيامت براى همگان

يومئذ . .. يعلمون أنّ اللّه هو الحقّ المبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 39 - 12،13

12 - كافران ، به هنگام اطلاع از پوچى اعمالشان در قيامت ، به حقانيت خداوند پى خواهند برد .

و الذين كفروا أعم_لهم كسراب بقيعة يحسبه الظمأن ماء حتّى إذا جاءه لم يجده شيئًا و

13 - قيامت ، روز ظهور و بروز حقايقى همانند حقانيت خداوند و پوچى اعمال كافران

و الذين كفروا أعم_لهم كسراب بقيعة . .. حتّى إذا جاءه لم يجده شيئًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 64 - 9،10

9 - خداوند ، انسان را از نتيجه و حقيقت كارهايى كه در دنيا انجام مى دهد آگاه خواهد ساخت .

و يوم يرجعون إليه فينبّئهم بما عملوا

10 - قيامت ، روز آگاه شدن انسان از حقيقت و نتيجه اعمال خويش

و يوم يرجعون إليه فينبّئهم بما عملوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 26 - 1،2،3

1 _ قيامت ، روز ظهور و بروز حقانيت حاكميت مطلق خداوند رحمان

الملك يومئذ الحقّ للرحم_ن

{الحق} صفت براى {الملك} است و اين كلمه، يا به معناى ثابت است; زيرا در روز قيامت، همه حاكميت ها از

بين خواهد رفت و تنها حاكميت و پادشاهى خدا پايدار خواهد ماند و يا در برابر باطل قرار دارد و به معناى شىء حقيقت دار و مطابق واقع است; چرا كه در روز رستاخيز، روشن خواهد شد كه پادشاهى و حاكميت حقيقى از آنِ خدا است. برداشت ياد شده، مبتنى بر احتمال دوم است.

2 _ قيامت ، عرصه ظهور حاكميت پايدار خداى رحمان

الملك يومئذ الحقّ للرحم_ن

3 _ قيامت ، روز جلوه رحمانيت خداوند

الملك يومئذ الحقّ للرحم_ن

برداشت فوق، از اختصاص به ذكر يافتن وصف {رحمان} براى خداوند در عرصه قيامت به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 87 - 5

5 - قرار گرفتن خصوصيات هر فرد در معرض ديد همگان در روز رستاخيز

و لاتخزنى يوم يبعثون

فرض رسوايى و شرمسارى، در صورتى صحيح است كه ديگران از خصوصيات آدمى با خبر شوند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 90 - 3

3 - ظهور ارزش تقوا و مقام متقين در رستاخيز

و أُزلفت الجنّة للمتّقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 91 - 1،2

1 - قيامت روز نمودار شدن دوزخ براى گمراهان

و برّزت الجحيم للغاوين

2 - عيان شدن وعده ها و وعيد هاى الهى براى مردمان در قيامت

و أُزلفت الجنّة للمتّقين . و برّزت الجحيم للغاوين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 93 - 2

2 - آشكار گشتن پوچى عقايد شرك آلود ، براى مشركان در قيامت

و قيل لهم أين ما كنتم . ..

هل ينصرونكم أو ينتصرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 101 - 3

3 - آشكار گشتن پوچى دوستى هاى مبتنى بر جرم و گناه در قيامت

و ما أضلّنا إلاّ المجرمون . .. و لاصديق حميم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 102 - 3

3 - ظهور ارزش واقعى ايمان و مؤمنان در صحنه قيامت

فلو أنّ لنا كرّة فنكون من المؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 90 - 9

9 - قيامت ، روز تجسم اعمال آدميان

هل تجزون إلاّ ما كنتم تعملون

از اين كه نفس عمل آدمى به عنوان جزا معرفى شده، مطلب بالا قابل استفاده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 63 - 3

3 - قيامت ، عرصه آشكار شدن بطلان شرك و تجلى كردن وحدت و يگانگى خداوند

و يوم يناديهم . .. قال الذين حقّ عليهم القول ربّنا

اعتراف پيشوايان شرك به ربوبيت خداوند بيانگر مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 75 - 9

9 - برملا شدن حقانيت توحيد براى جوامع شرك پيشه در قيامت

فعلموا أنّ الحقّ للّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 13 - 9

9 - قيامت ، روز ظهور و تجلى حقايق است .

و يوم تقوم الساعة . .. و كانوا بشركائهم ك_فرين

ذكر كفر مشركان به معبودان خويش در قيامت، به عنوان يكى از رخدادهاى آن، مى تواند به

جهت نكته ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 43 - 12

12 - روز قيامت ، روز تفكيك شدن كامل انسان هاى مؤمن از انسان هاى كافر است .

يومئذ يصّدّعون

احتمال دارد مراد از تفكيك شدن و جدايى در روز قيامت، تفكيك صفوف اهل بهشت از صفوف كسانى كه اهل جهنم اند باشد. آيه بعد، مؤيد اين برداشت است

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 55 - 7

7 - خصلت هاى تثبيت شده انسان ها ، در روز قيامت بروز مى كند .

و يوم تقوم الساعة يقسم المجرمون ما لبثوا غير ساعة كذلك كانوا يؤفكون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 56 - 11

11 - در روز قيامت ، حقانيت وقوع آن روز ، و نادرستى انكار آن ، به رخ منكرانِ قيامت كشيده مى شود .

فه_ذا يوم البعث و ل_كنّكم كنتم لاتعلمون

عبارت توبيخى {فه_ذا يوم البعث} قرينه است بر اين كه متعلق {لاتعلمون} حقانيت وقوع قيامت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 12 - 11،16،17،18

11 - همه حقايق و وعده هاى الهى ، در قيامت براى مجرمان به گونه اى ملموس آشكار مى شود .

و لو ترى إذ المجرمون . .. ربّنا أبصرنا و سمعنا

16 - در قيامت ، اهميت عمل صالح براى همه انسان ها ، آشكار مى شود .

فارجعنا نعمل ص_لحًا

17 - مجرمان در قيامت ، به حقانيت وعده هاى خداوند درباره معاد ، زبان مى گشايند .

ربّنا

أبصرنا و سمعنا . .. إنّا موقنون

18 - قيامت ، عرصه كشف و بروز حقايق است .

ناكسوا رءوسهم عند ربّهم ربّنا أبصرنا و سمعنا فارجعنا نعمل ص_لحًا إنّا موقنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 68 - 3

3 - كافران در قيامت ، در مى يابند كه منشأ عذاب ، خداوند است .

ربّنا ءاتهم ضعفين من العذاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 26 - 4

4 - تحقق قيامت ، به منظور جدا شدن و شفاف گرديدن صفوف حق مداران از باطل گرايان است .

قل يجمع بيننا ربّنا ثمّ يفتح بيننا بالحقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 33 - 18

18 - قيامت ، روز آشكار شدن حقايق بر انسان ها

و لو ترى إذ الظلمون موقوفون عند ربّهم يرجع بعضهم إلى بعض القول . .. لولا أنتم لك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 40 - 1

1 - در روز قيامت ، همه مشركان به منظور مؤاخذه و روشن شدن حقايق گردآورى خواهند شد .

و يوم يحشرهم جميعًا ثمّ يقول للمل_ئكة أه_ؤلاء إيّاكم كانوا يعبدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 52 - 5،9

5 - كافران در قيامت ، به درستى وعده هاى خداوند رحمان پى برده و به آن اعتراف خواهند كرد .

ه_ذا ما وعد الرحم_ن

9 - كافران در قيامت ، به صراحت و راست گفتارى رسولان الهى پى برده و به آن اعتراف

خواهند كرد .

قالوا ي_ويلنا . .. و صدق المرسلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 59 - 3

3 - قيامت ، روز جدايى صف اهل حق و باطل است .

و امت_زوا اليوم أيّها المجرمون

برداشت فوق از آن جا است كه جدا شدن صف مجرمان از مؤمنان به دليل باطل و حق بودن آن دو صف است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 21 - 2

2 - قيامت ، روز شناخته شدن حق و باطل و خوب و بد و گروندگان به آنان

ه_ذا يوم الفصل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 55 - 5

5 - قيامت ، محل اصلى تجلى خوب و بد سرنوشت و سعادت و شقاوت انسان ها

إنّ للمتّقين لحسن مئاب . .. ه_ذا و إنّ للط_غين لشرّ مئاب

از اين كه خدا نيك فرجامى و بدفرجامى را در رابطه با آخرت و معاد انسان ها مطرح ساخته است، مى توان مطلب ياد شده را به دست آورد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 62 - 6

6 - پى بردن طغيان گران در دوزخ ، به نادرستى پندار خود نسبت به مؤمنان در دنيا

و قالوا ما لنا لانرى رجالاً كنّا نعدّهم من الأشرار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 13 - 10

10 - قيامت ، عرصه ظهور حقايق و رخداد هاى بس بزرگ و هولناك

عذاب يوم عظيم

توصيف روز قيامت به عظيم بودن، مى تواند به

خاطر بزرگى رخدادها و عظمت حقايق آن روز باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 15 - 3،10

3 - مشركان و كافران در عرصه قيامت ، سرمايه عمر خود را تباه شده مى بينند و خويش را از حمايت خانواده شان ، محروم مى يابند .

قل إنّ الخ_سرين الذين خسروا أنفسهم و أهليهم يوم القي_مة

مقصود از {أنفس} سرمايه هاى عمر و مراد از {أهل} خانواده مى باشد. بر اين اساس خسارت نفس، به معناى تباه ساختن و بهره كافى نگرفتن از سرمايه عمر است. خسارت اهل نيز به معناى از كف دادن حمايت خانواده و بهره نجستن از آنان مى باشد. گفتنى است برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه مخاطبان آيه شريفه كافران و مشركان هستند.

10 - قيامت ، صحنه بروز و ظهور سعادت واقعى و سودبخشى و يا خسارت آفرينى عمر آدمى

إنّ الخ_سرين الذين خسروا أنفسهم و أهليهم يوم القي_مة ألا ذلك هو الخسران المبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 26 - 9

9 - نتيجه و پيامد اصلى عقايد باطل و رفتار زشت انسان ، در قيامت ظهور و بروز پيدا خواهد كرد .

و لعذاب الأخرة أكبر لو كانوا يعلمون

{عذاب} نتيجه طبيعى عقايد باطل و كردار ناپسند انسان است. بر اين اساس بزرگ تر بودن عذاب اخروى در مقايسه با عذاب دنيايى، بيانگر اين حقيقت است كه نتيجه اصلى عقايد و رفتار زشت، در آخرت ظاهر خواهد شد و آنچه در دنيا مشاهده مى شود تنها ظهور بخشى از آن است.

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 47 - 5

5 - پى بردن مشركان و ظالمان به بى ارزشى دنيا ، هنگام روبه رو شدن با عذاب قيامت

و لو أنّ للذين ظلموا ما فى الأرض . .. لاَفتدوا به من سوء العذاب يوم القي_مة

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه مشركان و ستمگران، بيشتر براى تقويت دنياى خود از آخرت روى گردان هستند و در صورت مشاهده عذاب الهى حاضر مى شوند تمامى دنيا را فداى نجات خود كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 48 - 1،3

1 - ظهور و بروز تمامى اعمال و دستاورد هاى بد و زشت ستمگران در قيامت

و بدا لهم سيّئات ما كسبوا

3 - تمامى كردار و رفتار آدميان در روز رستاخير ، در نظر آنان مجسم و ظاهر خواهد شد .

و بدا لهم سيّئات ما كسبوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 57 - 1

1 - ظهور ارزش تقوا و نقش هدايت الهى ( قرآن ) ، هنگام عذاب و در قيامت براى كافران و گنه كاران

أو تقول لو أنّ اللّه هدينى لكنت من المتّقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 58 - 5

5 - ظهور ارزش احسان ، براى كافران و گنه كاران در قيامت

لو أنّ لى كرّة فأكون من المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 67 - 6

6 - ظهور و بروز قدرت مطلقه خداوند بر جهان

در قيامت

و الأرض جميعًا قبضته يوم القي_مة و السم_وت مطويّ_ت بيمينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 69 - 2،4،6

2 - زمين ، در قيامت عرصه روشن شدن حقايق الهى

و أشرقت الأرض بنور ربّها

برخى از مفسران بر اين عقيده اند كه چون خاصيت نور، روشن كردن هر چيزناپيد است. بنابراين مقصود از روشن شدن زمين به نور پروردگار، روشن شدن حقايق در عرصه قيامت است و اضافه نور به خداوند اضافه تشريفى و از باب تعظيم مى باشد.

4 - روشن شدن زمين و حقايق مربوط به اهل آن در قيامت ، جلوه ربوبيت الهى است .

و أشرقت الأرض بنور ربّها

6 - تمامى اعمال بندگان ثبت و درج شده و در قيامت به صورت نوشته اى ظاهر خواهد شد .

و وضع الكت_ب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 16 - 1

1 - قيامت ، روز بروز و ظهور حقيقت و باطن انسان ها و نمايان شدن اسرار آنان

يوم هم ب_رزون

طبق نظر بيشتر مفسران مقصود از نمايان شدن انسان ها، بروز و ظهور حقيقت و باطن آنان و كشف اسرار ايشان است; نه ظاهر شدن جسم آنان; مانند مفاد آيه {يوم تبلى السرائر}، (سوره طارق (86) آيه 9).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 70 - 5

5 - قيامت ، روز كشف حقايق

فسوف يعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 71 - 3

3 - كافران حق ستيز و ستيزه جو ، هنگام گرفتار شدن به

عذاب الهى ، به عمق بطلان راه خود و پيامد رفتارشان آگاه خواهند شد .

فسوف يعلمون . إذ الأغل_ل فى أعن_قهم و السل_سل يسحبون

برداشت ياد شده، از آن جا است كه ظرف {إذ الأغلال . ..} متعلق به {يعلمون} مى باشد. {يسحبون} نيز حال از ضمير {هم} در {فى أعناقهم} است; يعنى، به زودى مى دانند آن گاه كه غل در گردن هايشان باشد و با زنجير كشان كشان برده مى شوند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 74 - 4

4 - قيامت ، روز كشف حقايق و روشن شدن عقايد { درست و نادرست } و { حق و باطل }

قالوا ضلّوا عنّا بل لم نكن ندعوا من قبل شيئًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 78 - 12

12 - قيامت ، روز كشف زيان كارى اهل باطل

و خسر هنالك المبطلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 19 - 7

7 - ضرورت يادآورى اوضاع خفت بار دشمنان خدا ، در عرصه قيامت براى كفرپيشگان

و يوم يحشر أعداء اللّه إلى النار فهم يوزعون

{يوم} مفعول به براى فعل محذوفى مانند {ذكّرهم} يا {أنذرهم} و امثال آن مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 21 - 7

7 - آخرت ، صحنه بروز و ظهور حيات و شعور موجودات *

قالوا أنطقنا اللّه الذى أنطق كلّ شىء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 29 - 2

2 - كشف

و ظهور ربوبيت بى همتاى الهى در قيامت ، براى كافران

و قال الذين كفروا ربّنا

از اقرار كافران به ربوبيت الهى (ربّنا)، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 47 - 20

20 - قيامت ، صحنه كشف حقايق جهان هستى است .

و يوم يناديهم أين شركاءى قالوا ءاذنّ_ك ما منّا من شهيد

بنابراين كه جمله {آذنّاك} براى انشا و ايجاد اعلام باشد (اعلام مى كنيم) مى توان استفاده كرد كه اين اعلام براساس كشف حقايق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 48 - 4

4 - قيامت ، صحنه آشكار شدن بطلان شرك و باور هاى شرك آلود

و ضلّ عنهم ما كانوا يدعون من قبل

بنابراين كه مراد از {ما} آرا و ادعاهايى باشد كه مشركان در ارتباط با خدايانشان مطرح مى كردند، مطلب بالا قابل برداشت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 50 - 18

18 - كشف حقيقت و باطن اعمال ، براى انسان در آخرت

فلننبّئنّ الذين كفروا بما عملوا

بنابراين كه {ما} در {ما عملوا} ماى حقيقيه باشد _ با الغاى خصوصيت از كافران _ استفاده مى شود كه انسان ها، از حقيقت اعمال خويش بى اطلاع اند و در روز قيامت براى آنان آشكار خواهد شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 10 - 2

2 - قيامت ، صحنه روشن شدن حقايق و حل اختلافات انسان ها به وسيله خداوند

و ما اختلفتم فيه من شىء فحكمه إلى اللّه

برداشت ياد

شده بنابر اين نكته است كه حكم الهى در {فحكمه} جنبه عينى و واقعى داشته باشد; يعنى، آشكاركردن حقايق در مورد اختلافات، با توجه به آيات پيشين _ كه در زمينه قيامت بود _ به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 20 - 16

16 - ظهور قدرت و شكست ناپذيرى خداوند براى كافران ، در جهان آخرت

و هو القوىّ العزيز . .. و ما له فى الأخرة من نصيب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 21 - 10

10 - قيامت ، { كلمه فصل } الهى و صحنه نهايى جداسازى حق و باطل

الذين يمارون فى الساعة . .. و ما له فى الأخرة من نصيب ... و لولا كلمة الفصل لقضى

از آن جا كه محور اين چند آيه، مسأله ايمان به قيامت و محاسبه آن در معادلات رفتارى و اعتقادى است، عنوان {كلمة الفصل} بر اين معنا منطبق است; يعنى، اگر قيامتى نبود مى بايست دنيامداران در همين دنيا به كيفر كفرشان مى رسيدند; ولى چون قيامت هست، عذاب دردناك آنان به آخرت وانهاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 22 - 8

8 - تجسم اعمال انسان در قيامت

ممّا كسبوا و هو واقع بهم

بنابراين كه مراد از {ما} عمل باشد و {هو} به آن باز گردد، برداشت بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 44 - 11

11 - عجز و پشيمانى ستمكاران در قيامت ،

آشكار و نمايان است .

و ترى الظ_لمين . .. يقولون

از واژه هاى {ترى} و {يقولون}، استفاده مى شود كه ظالمان ندامت و آرزوى بازگشت را پنهان نمى دارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 45 - 12

12 - قيامت ، روز ظهور خسران و زيان كارى عميق ستم پيشگان و گمراهان

إنّ الخ_سرين الذين خسروا أنفسهم و أهليهم يوم القي_مة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 46 - 3

3 - قيامت ، صحنه بروز ولايت مطلقه الهى است .

و ما كان لهم من أولياء ينصرونهم من دون اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 47 - 9

9 - انكار و پرده پوشى گناهان در قيامت ، امكان ندارد .

و ما لكم من نكير

{نكير} _ چنان كه برخى گفته اند _ مصدر و به معناى {انكار} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 38 - 6،7

6 - قيامت ، عرصه ظهور حقايق ، براى انسان ها

و يحسبون . .. حتّى إذا جاءنا قال ي_ليت

7 - قيامت ، عرصه رنگ باختن پندار هاى دروغين گمراهان و فريب خوردگان

و يحسبون أنّهم مهتدون . حتّى إذا جاءنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 67 - 4

4 - آشكار شدن آثار زيانبار دوستى و مودّت بى تقوايان در روز قيامت

الأخلاّء يومئذ بعضهم لبعض عدوّ إلاّ المتّقين

دوستانى كه دوستى خويش را بر غير تقوا بنا نهاده اند، در قيامت خواهند فهميد كه

چه اثرات شومى را به واسطه آن متحمل شده اند و در نتيجه با يكديگر دشمن خواهند شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 83 - 8

8 - قيامت ، صحنه حقيقت و واقعيت است ; نه بازيگرى و هوسرانى .

فذرهم يخوضوا و يلعبوا حتّى يل_قوا يومهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 12 - 4

4- پايان يافتن ترديد ها و سست انگارى هاى منكران وحى ، با تحقق وعده هاى الهى در قيامت

بل هم فى شكّ . .. فارتقب يوم تأتى السماء بدخان مبين ... إنّا مؤمنون

بنابراين كه آيات پيشين در رابطه با قيامت باشد، برداشت بالا به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 40 - 2،3

2- قيامت ، روز داورى و حلّ و فصل نهايى امور و كشف حقيقت براى همگان

و ل_كنّ أكثرهم لايعلمون . إنّ يوم الفصل ميق_تهم أجمعين

3- قيامت ، روز جدايى حق از باطل و تمايز حق مداران از باطل گرايان

إنّ يوم الفصل ميق_تهم أجمعين

مراد از {فصل}، ممكن است جدا شدن صفوف حق و حق مداران، از باطل و باطل گرايان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 50 - 2

2- شهود حسى دوزخيان در قيامت ، نسبت به حقايق مورد تشكيك خود در دنيا

إنّ ه_ذا ما كنتم به تمترون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 28 - 3،4

3 - ظهور حاكميت و قدرت يگانه خداوند براى

آدميان در قيامت

و للّه ملك السم_وت و الأرض . .. و ترى كلّ أمّة جاثية ... اليوم تجزون

با توجه به آيه قبل _ كه سخن از مالكيت و حاكميت مطلق خدا به ميان آورد _ به زانو نشستن امت ها در قيامت _ كه در اين آيه مطرح شده _ مى تواند نشانگر ظهورِ قدرت و حاكميت خداوند در آن روز باشد.

4 - اضطرار و ناتوانى همه امت ها در روز قيامت ، امرى نمايان و قابل مشاهده

و ترى كلّ أمّة جاثية

تعبير {ترى} مشهود بودن آن صحنه را افاده مى كند و {جاثية} مى تواند كنايه از اضطرار و ناتوانى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 30 - 5

5 - قيامت ، صحنه نمود حاكميت اراده خداوند

فأمّا الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت فيدخلهم ربّهم

تعبير به {يدخلهم} گوياى اين حقيقت است كه بهره مند ساختن مردم از رحمت اخروى، كار خدا و وابسته به او است. در غير اين صورت، مى فرمود: {يدخلون فى رحمته ...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 33 - 1،3

1 - آشكار گشتن زشتى هاى اعمال كافران ، براى آنان در قيامت

و بدا لهم سيّئات ما عملوا

3 - قيامت ، صحنه ظهور عواقب گناه و بدكارى

و بدا لهم سيّئات ما عملوا

چنانچه قبل از {سيّئات} مضاف حذف شده و تقدير آن {جزاء يا عقوبة سيّئات. ..} باشد، برداشت بالا به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 20 - 4

4_ قيامت ، روز تحقّق هشدار

ها و انذار هاى الهى براى كافران و حق ستيزان

و نفخ فى الصور ذلك يوم الوعيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 27 - 5

5_ ربوبيت انكارناپذير الهى ، متجلّى براى همگان در قيامت

قال قرينه ربّنا ما أطغيته

التجاى قرين كافران به ربوبيت عام الهى در روز قيامت، مى رساند كه ربوبيت خداوند در آن روز، چنان آشكار است كه هيچ كس، قادر به ناديده گرفتن آن نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 14 - 1

1 - مواجه گشتن تكذيب گران ، با حقايق مورد انكار خويش در قيامت

ه_ذه النار الّتى كنتم بها تكذّبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 46 - 3

3 - تجلى توحيد و ظهور حاكميت يگانه حق ، در صحنه قيامت

يوم لايغنى عنهم كيدهم شيئًا و لا هم ينصرون

برداشت ياد شده با توجه به دو مطلب زير به دست مى آيد: 1_ {يوم لايغنى. ..} نظر به قيامت داشته باشد 2_ اين كه هيچ نيرويى در قبال نيروى حق، كارساز نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 58 - 4

4 - قيامت ، روز ظهور حاكميت مطلقه خداوند و بروز ناتوانى غير او

ليس لها من دون اللّه كاشفة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 26 - 5

5 - ظهور ماهيت زشت حق ستيزان منكر پيامبران ، در روز قيامت *

سيعلمون غدًا من الكذّاب الأشر

احتمال دارد {غداً} اشاره به روز قيامت داشته

باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 33 - 1

1 - ظهور حاكميت الهى بر جن و انس ، به هنگام برپايى قيامت

ي_معشر الجنّ و . .. لاتنفذون

مفاد آيه _ به قرينه سياق و ارتباط آيات قبل و بعد _ درباره قيامت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 35 - 6

6 - ظهور و تجلى اقتدار الهى بر خلق ، در صحنه قيامت

يرسل عليكما . .. فلاتنتصران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 41 - 1،2،3

1 - شناخته شدن مجرمان به وسيله علامت هاى چهره آنان در قيامت

يعرف المجرمون بسيم_هم

{سيما} به معناى مطلق علامت است. مراد از آن در آيه شريفه علامتى است كه در چهره مجرمان ديده مى شود.

2 - مشخص و محرز بودن گناهان جن و انس در قيامت ، بدون بازجويى

فيومئذ لايس_ل عن ذنبه إنس و لاجانّ . .. يعرف المجرمون بسيم_هم

3 - قيامت ، روز آشكار شدن اسرار و عيان گشتن نهان ها

يعرف المجرمون بسيم_هم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 3 - 1

1 - قيامت ، روز دگرگونى و زيرورو شدن طبقات مردم

خافضة رافعة

{خفض} به معناى فرود آوردن و به زير كشيدن و {رفع} به معناى بالا بردن و برافراشتن است; يعنى، واقعه قيامت، به زيرآورنده اقوامى و بالاآورنده اقوامى ديگر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 13 - 13

13 - قيامت ، روز جلوه گر شدن حقيقت

نورانى ايمان و عمل صالح

قيل ارجعوا وراءكم فالتمسوا نورًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 6 - 6

6 - تك تك اعمال انسان _ با وجود اين كه خود وى آنها را فراموش مى كند _ در نزد خداوند محفوظ بوده و در قيامت به او ارائه خواهد شد .

فينبّئهم بما عملوا أحصيه اللّه و نسوه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 3 - 6

6 - قيامت روز گسسته شدن پيوند ها و جدايى خويشاوندان و فرزندان از والدين

لن تنفعكم . .. يوم القي_مة يفصل بينكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 8 - 8

8 - آگاهى يافتن انسان در دادگاه الهى در قيامت ، به تمامى اعمال گذشته خويش

فينبّئكم بما كنتم تعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 9 - 5

5 - قيامت ، روز ظهور و بروز غبن و خسارت كافران

ذلك يوم التغابن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 43 - 1

1 - ظهور و بروز ذلّت و ترس ، در ديدگان كافران و مشركان در عرصه قيامت

خ_شعة أبص_رهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 18 - 3،4

3 - قيامت ، روز كشف حقايق و بروز و ظهور تمامى ابعاد وجودى انسان ها ( نيات ، انگيزه ها ، افكار و رفتار ها )

لاتخفى منكم خافية

4 - بروز و به نمايش در آمدن شخصيت حقيقى

و واقعى انسان ها ( نقص و كمال و خوبى و بدى آدميان )

لاتخفى منكم خافية

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 47 - 3

3 - لحظه مرگ و جهان پس از آن ، زمان كشف حقايق الهى براى بشر

حتّى أتينا اليقين

برداشت ياد شده، براساس اين احتمال است كه نام گذارى مرگ به {يقين}، ممكن است به اين لحاظ باشد كه پس از مرگ، حقايق بسيارى _ از جمله وجود معاد و. .. _ براى بشر روشن و عينى خواهد شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 13 - 1

1 - آگاه شدن انسان ها در قيامت ، از تمامى كرده هاى خويش در دنيا ، از نخستين تا آخرين آنها

ينبّؤا الإنس_ن يومئذ بما قدّم و أخّر

مفسران در تبيين {بما قدّم و أخّر} سه احتمال بيان كرده اند: 1_ مقصود از{بما قدّم} اعمالى است كه در آغاز زندگى انجام داده نشده و مراد از {أخّر}انجام دادن عمل در پايان عمر است. 2_ مراد از {بما قدّم} اعمالى است كه در دنيا پايان مى پذيرد (مانند نماز) و مقصود از {أخّر} اعمالى است كه ثواب آنها پايان ندارد (مانند صدقه جاريه و سنت حسنه). 3_ مقصود از {بما قدّم} اقدام به عمل و مراد از {أخّر} به تأخير انداختن و انجام ندادن آن است. برداشت ياد شده، مبتنى بر احتمال نخست است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 14 - 3

3 - مجموعه رفتار ها و كردار هاى هر انسانى در قيامت

، براى او آن چنان روشن است كه نيازى به دليل و گواه ديگران نيست .

بل الإنس_ن على نفسه بصيرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 39 - 3

3 - ظهور ناتوانى كامل بشر ، در برابر خداوند در عرصه قيامت

فإن كان لكم كيد فكيدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 4 - 3،6

3 - منكران معاد ، در قيامت به خطاى خود واقف شده و حقانيت معاد را درخواهند يافت .

كلاّ سيعلمون

6 - جهان آخرت ، جايگاه كشف حقايق و رفع اختلافات است .

مختلفون . .. سيعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 5 - 3،4،5

3 - با وقوع معاد در آينده اى نزديك ، حقايق براى كافران كشف شده و اختلاف آنان درباره حوادث پس از مرگ ، برطرف خواهد شد .

الذى هم فيه مختلون . .. ثمّ كلاّ سيعلمون

4 - منكران معاد ، در آخرت به حقانيت آن پى خواهند برد .

عمّ يتساءلون . .. ثمّ كلاّ سيعلمون

5 - شبهه افكنان در مورد معاد ، پاسخ خود را تنها با مشاهده قيامت خواهند يافت .

يتساءلون . .. ثمّ كلاّ سيعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 38 - 10

10 - ظهور سلطه كامل خداوند بر تمام موجودات ، در قيامت

لايتكلّمون إلاّ من أذن له الرحم_ن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 40 - 9،10،13،16

9 - قيامت ، روز تجسم اعمال و ظهور

دست مايه ها و تلاش هاى انسان

يوم ينظر المرء ما قدّمت يداه

10 - انسان ، خود ناظر دسترنج خويش در قيامت

يوم ينظر المرء ما قدّمت يداه

13 - كافران در قيامت با مشاهده كردار خويش ، عذاب خود را حتمى خواهند دانست .

عذابًا قريبًا يوم ينظر المرء ما قدّمت يداه و يقول الكافر ي_ليتنى كنت تربًا

از آن جايى كه كافران با نگاه به اعمال خويش، آرزوى خاك بودن مى كنند; مى توان پى برد كه آنان، گرفتارى به عذاب را بر خود قطعى ديده اند.

16 - كافران در قيامت ، به پستى خود و شرافت خاك بر آنان ، پى خواهند برد .

و يقول الكافر ي_ليتنى كنت تربًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 12 - 3

3 - منكران معاد در قيامت ، زيان كارى خود را مشاهده كرده و به يكديگر بازگو خواهند كرد .

قالوا تلك إذًا كرّة خاسرة

برداشت ياد شده، ناظر به احتمال صدور سخن منكران معاد در قيامت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 35 - 1

1 - تمام انسان ها ، در صحنه قيامت حاضر شده ; كردار هاى فراموش گشته خويش و اهداف آن تلاش ها را به خاطر خواهند آورد .

يوم يتذكّر الإنس_ن ما سعى

{ما} در {ما سعى} موصول و عائد آن حذف شده است; يعنى، {ما سعى له}. اين تعبير بر اهدافى منطبق است كه سعى انسان، براى دستيابى به آن بوده است. ممكن است {ما} مصدريه باشد; يعنى، {سعيه}. در اين صورت آنچه به ياد انسان خواهد آمد، نفس سعى و

تلاش او است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 46 - 3

3 - صحنه قيامت ، آشكار و مكشوف در برابر ديدگان تمام انسان ها

كأنّهم يوم يرونها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 14 - 1

1 - قيامت ، روز آگاهى انسان ها به كردار دنيايى خويش و آثار و نتايج آن

علمت نفس ما أحضرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 34 - 7

7 - قيامت ، روز ظهور حقايق و برملا شدن خطاى كافران در گمراه دانستن مؤمنان

قالوا إنّ ه_ؤلاء لضالّون . .. فاليوم الذين ءامنوا من الكفّار يضحكون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 36 - 4

4 - كردار بدكاران در قيامت ، به صورت كيفر براى آنان ظاهر خواهد شد . *

هل ثوّب الكفّار ما كانوا يفعلون

{ما} در {ما كانوا. ..} مفعول دوم براى {ثوّب} است; يعنى، كافران با همان كردار خود، كيفر داده شدند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 9 - 4

4 - حقايق كتمان شده ، در قيامت آشكار خواهد شد و مخفى نگه داشتن آن امكان پذير نيست .

يوم تبلى السرائر

گرچه {ابلاء} به معناى آشكار ساختن نيست; ولى لازمه اختبار و آزمايش سريره ها، بر ملا شدن ويژگى هاى آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 23 - 9،10

9 - قيامت ، روز آشكار شدن حقايق براى همگان

يومئذ يتذكّر

الإنس_ن

10 - كوبيده و نرم شدن زمين ، احساس حضور در پيشگاه خداوند و صفوف فرشتگان و مشاهده جهنم ، برطرف سازنده غفلت هاى انسان و احياگر حس پندپذيرى در او است .

إذا دكّت الأرض . .. يومئذ يتذكّر الإنس_ن

{يومئذ}، بدل براى {إذا} در {إذا دكّت الأرض. ..} و جمله {يتذكّر الإنسان} جزا براى آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكاثر - 102 - 3 - 6

6 - قيامت ، زمان ظهور حقايق و پى بردن انسان ها به نيك و بد اعمال خويش

كلاّ سوف تعلمون

وعده {سوف تعلمون} _ به قرينه {لتسئلنّ يومئذ عن النعيم} _ ناظر به زمان برپايى قيامت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكاثر - 102 - 4 - 3

3 - خداوند ، با تهديد رقابت كنندگان در امتيازات مادى ، بر ظهور حقيقت و مواجه شدن آنان با كيفر اخروى تأكيد كرده است .

ثمّ كلاّ سوف تعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكاثر - 102 - 6 - 5

5 - مشاهده جهنم در قيامت ، موجب آگاهى از نادرست بودن تفاخر و زياده نمايى و سود نبخشيدن امتيازات مادى است .

سوف تعلمون . .. لترونّ الجحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - همزه - 104 - 6 - 2

2 - دوزخيان در قيامت ، به حاكميت اراده خداوند بر آتش جهنم ، به روشنى پى خواهند برد .

نار اللّه

استناد {نار} به {اللّه}، بيانگر آن است كه، استناد آتش جهنم به خداوند، بر كسى پوشيده نخواهد ماند، گرچه درباره آتش هاى

دنيا، اين حقيقت مخفى مانده و استناد آن به اسباب و علل مادى، انسان را از آن غافل ساخته باشد.

ظهور حقايق قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 53 - 1،2،5

1 _ تنها راه ايمان به قرآن براى منكران قرآن ، تحقق تهديد ها و بروز حقايق آن است .

و لقد جئنهم بكتب . .. هل ينظرون إلا تأويله

ضمير در {تأويله} به {كتب} در آيه قبل برمى گردد. و مراد از تأويل كتاب الهى، به قرينه فرازهاى بعد، بروز و ظهور حقايق قرآن و تحقق تهديدها و وعده هاى آن است. و جمله {هل ينظرون ... } با توجه به اينكه ناظر به آيه قبل است، چنين معنا مى شود: براى منكران قرآن جهت تصديق آن راهى جز ظهور حقايق قرآنى، كه در قيامت تحقق مى يابد، نيست.

2 _ قيامت ، روز تأويل و بروز حقايق مطرح شده در قرآن

هل ينظرون إلا تأويله يوم يأتى تأويله

مراد از {يوم} به دليل فرازهاى بعد روز قيامت است.

5 _ منكران حقانيت قرآن ، در روز قيامت و بروز حقايق قرآن ، به حقانيت رسالت پيامبران اعتراف خواهند كرد .

يوم يأتى تأويله يقول الذين نسوه من قبل قد جاءت رسل ربنا بالحق

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه ضمير مفعولى در {نسوه} به{كتب} در آيه قبل برگردانده شود.

ظهور حقايق معنوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 159 - 4

4 _ لحظه مرگ ، زمان آشكار شدن حقايق معنوى براى تمامى انسانها *

و إن من أهل الكتب إلاّ ليؤمننّ به قبل موته

ظهور حقايق هنگام عذاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 57 - 1

1 - ظهور ارزش تقوا و نقش هدايت الهى ( قرآن ) ، هنگام عذاب و در قيامت براى كافران و گنه كاران

أو تقول لو أنّ اللّه هدينى لكنت من المتّقين

ظهور حقايق هنگام مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 99 - 7

7 - پى بردن انسان در هنگام مرگ ، به دست اندركارى عوامل و كارگزاران الهى ( ملائكه ) در مرگ و حيات او

حتّى إذا جاء أحدهم الموت قال ربّ ارجعون

كلمه {ارجعون} مى تواند خطاب به خداوند بوده و جمع آمدن آن از باب تعظيم باشد. هم چنين مى تواند بدان جهت باشد كه انسان، در آن لحظه حضور ملائكه و كارآيى آنان را مشاهده مى كند و با التجا به خدا، از آنان مى خواهد كه او را به دنيا بازگردانند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 19 - 3

3_ سكرات مرگ ، زداينده ابهام از چهره حقايق هستى

و جاءت سكرة الموت بالحقّ

بنابراين كه باء در {بالحقّ} براى تعديه باشد، برداشت بالا به دست مى آيد; يعنى، سكرات مرگ حق را مى آورد و حقايق را خواه نا خواه بر انسان آشكار مى سازد.

عاجزان از درك حقايق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 47 - 6

6- متهم كردن پيامبر ( ص ) به سحرشدگى ، نمودى از مستورى قلب كافران و ناتوانى آنان از درك حقايق

است .

و جعلنا فى قلوبهم أكنّة أن يفقهوه و فى ءاذانهم وقرًا و . .. إذ يقول الظ_لمون إن

عجز از حقايق آفرينش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 20 - 3

3 - انسان ، بدون روشنگرى هاى وحى ، ناتوان از درك عميق بسيارى از حقايق هستى

ه_ذا بصائر للناس

علم به حقايق پنهانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 62 - 11،12

11 _ خداوند نوح ( ع ) رابه حقايقى پوشيده بر مردم آگاه ساخت .

و أعلم من اللّه ما لاتعلمون

من در {من اللّه} مى تواند براى ابتداى غايت باشد. در اين صورت {أعلم من اللّه ... } يعنى علم من از جانب خداست و خدا مرا به حقايقى آشنا كرده است. و نيز مى تواند {من اللّه} به معناى {درباره خدا} باشد. يعنى من حقايقى را درباره خدا و صفات او مى دانم كه شما نمى دانيد. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است.

12 _ نوح ( ع ) ، آگاه به حقايقى پوشيده از مردم درباره خداوند

و أعلم من اللّه ما لاتعلمون

برداشت فوق بر اين اساس است كه {من اللّه} به معناى {درباره خدا} باشد.

علماى اهل كتاب و كتمان حقايق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 174 - 10

10 - عالمان اهل كتاب ، بخشى از احكام تورات و انجيل ( حليت برخى خوراكى ها و حرمت برخى ديگر ) را كتمان مى كردند .

إن الذين يكتمون ما أنزل اللّه من الكتب

مفسران مصداق مورد نظر براى {الذين

يكتمون . ..} را علماى يهود و نصارا دانسته اند.

عوامل تبيين حقايق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 43 - 13

13- علم ، عامل هوشيارى انسان و آگاه شدن وى به حقايق

فسئلوا أهل الذكر إن كنتم لاتعلمون

{ذكر} در لغت بودن چيزى (صورت علمى) در قلب است و طبق اين معنا {ذكر} ضد غفلت و نسيان خواهد بود. مراد از {أهل الذكر}» به قرينه {لاتعلمون» اهل علم است. با توجه به اينكه از علم به {ذكر» تعبير شده است، مى توان نكته ياد شده را به دست آورد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 44 - 17

17- تفكر در آيات قرآن ، عامل كشف حقانيت و روا بودن نزول وحى بر بشر

و ما أرسلنا من قبلك إلاّ رجالاً نوحى إليهم . .. و أنزلنا إليك الذكر لتبيّن للناس

احتمال دارد متعلق {يتفكّرون} شبهه اى باشد كه از سوى مشركان درباره عدم امكان نزول وحى بر بشر، القا و مطرح مى شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 10 - 11

11- كاربرد اعجاز در راستاى روشن سازى حقايق ، حتى براى پيامبران

ءايتك ألاّ تكلّم الناس ثل_ث ليال

عوامل تكذيب حقايق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 38 - 12

12- جهل و نادانى ، عامل انكار حقايق

و أقسموا بالله . .. لايبعث الله من يموت بلى وعدًا عليه حقًّا و ل_كنّ أكثر الناس

عوامل ظهور حقايق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5

- اعراف - 7 - 5 - 5

5 _ ظهور بطلان ولايت غير خدا براى مشركان با آمدن عذاب الهى

و لاتتبعوا . .. فما كان دعويهم إذ جاء بأسنا إلا ان قالوا إنا كنا ظلمين

با توجه به جمله {و لاتتبعوا من دونه أولياء} معلوم مى شود كه مشركان با نزول عذاب استيصال، حقيقت امر را دريافته و خود را به سبب پذيرش ولايت غير خدا ستمگر خواندند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 42 - 4

4 _ بروز باطن انسان و حقيقت ايمان وى ، در مراحل دشوار و تكاليف سخت الهى ( همانند جنگ و جهاد )

لو كان عرضاً قريباً و سفراً قاصداً لاتبعوك و لكن بعدت عليهم الشقة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 28 - 14

14- مرگ ، عامل كشف حقايقى براى انسان

الذين تتوفّ_هم المل_ئكة . .. فألقوا السلم ما كنّا نعمل من سوء

عوامل كشف حقايق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 135 - 5

5- گذشت زمان و مشاهده فرجام مؤمنان و كافران ، تنها راه كشف حقايق براى برخى از كفرپيشگان است .

قل كلّ متربّص فتربّصوا فستعلمون

فرمان به {انتظار} نشانگر از آن دارد كه ديگر اميدى به تنبّه يافتن مخاطبان نيست و تنها گذشت زمان، مى تواند حقيقت را براى آنان آشكار سازد.

عوامل محروميت از درك حقايق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 108 - 2

2- عملكرد خود آدميان ( كفر و دنياگرايى ) ، عامل محروميت

آنان از درك حقايق معنوى است .

من كفر بالله . .. بأنهم استحبّوا الحيوة الدنيا ... أُول_ئك الذين طبع الله على قل

الذين طبع الله . ..} در مقام بيان مجازات كسانى است كه با اختيار خود به كفر گرويدند و دنيا را بر آخرت ترجيح دادند كه در آيه قبل از آن سخن به ميان آمده است. بنابراين همين گزينش و انتخاب _ كه عملى است اختيارى _ موجب مجازات {طبع قلب} مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 46 - 8

8 - كوردلى ، موجب محروميت از فهم حقايق و پندپذيرى

أفلم يسيروا . .. فإنّها لاتعمى الأبص_ر و ل_كن تعمى القلوب التى فى الصدور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 35 - 11

11 - تكبر و تجاوزگرى ، موجب محروميت از درك صحيح حقايق الهى و مانع از پذيرش آن مى شود .

كذلك يضلّ اللّه . .. كذلك يطبع اللّه على كلّ قلب متكبّر جبّار

عوامل مؤثر در تشخيص حقايق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 39 - 9

9 - اميال و خواسته هاى انسان ، در تشخيص درستى و نادرستى واقعيت ها تأثير دارد .

كسراب بقيعة يحسبه الظمأن ماء حتّى إذا جاءه لم يجده شيئًا

برداشت فوق از آن جا استفاده شده است كه انسان تشنه، براى سيراب شدن _ كه از خواسته هاى او است _ دچار خطا شده و به جاى رفتن به طرف آب واقعى، به سوى سراب حركت مى كند.

فلسفه ظهور حقايق در رؤياى

محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 60 - 12،18

12- حقيقت نمايانده شده در رؤيا به پيامبر ( ص ) ، وسيله آزمايش مردم بود .

و ما جعلنا الرءيا التى أرين_ك إلاّ فتنة للناس

18- حقيقتى كه در رؤيا به پيامبر ( ص ) ارائه شد و نيز طرح شجره ملعونه در قرآن ، به منظور انذار و ترساندن مردم است .

و ما جعلنا الرءيا التى أرين_ك إلاّ فتنة . .. و الشجرة الملعونة فى القرءان و نخوّ

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه مفعول بىواسطه اى براى {نخوّفهم} در تقدير باشد همانند {بذلك}. بنابراين معنا چنين مى شود: ما به وسيله اينها، مردم را انذار مى كنيم.

فلسفه ظهور حقايق در محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 60 - 13

13- نمايانده شدن برخى حقايق به پيامبر ( ص ) در معراج ، وسيله آزمايش مردم بود . *

و ما جعلنا الرءيا التى أرين_ك إلاّ فتنة للناس

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه {رؤيا} به معناى خواب نباشد; بلكه به معناى مشاهده در بيدارى باشد كما اينكه در لغت آمده رؤيا، گاهى در بيدارى است (لسان العرب). و نيز اشاره به اولين آيه سوره، يعنى معراج پيامبر(ص) داشته باشد.

فلسفه ظهور حقايق در معراج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 60 - 13

13- نمايانده شدن برخى حقايق به پيامبر ( ص ) در معراج ، وسيله آزمايش مردم بود . *

و ما جعلنا الرءيا التى أرين_ك إلاّ فتنة للناس

برداشت

فوق، مبتنى بر اين نكته است كه {رؤيا} به معناى خواب نباشد; بلكه به معناى مشاهده در بيدارى باشد كما اينكه در لغت آمده رؤيا، گاهى در بيدارى است (لسان العرب). و نيز اشاره به اولين آيه سوره، يعنى معراج پيامبر(ص) داشته باشد.

قبول حقايق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 22 - 7

7- قلب ، مركز پذيرش و يا انكار حقايق

فالذين لايؤمنون بالأخرة قلوبهم منكرة

قرآن و تبيين حقايق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 46 - 10،11،12

10 _ ضرورت تأمل و انديشه در كيفيت بيان توحيد و ارائه حقايق به شكلهاى گوناگون در آيات قرآن

انظر كيف نصرف الأيت

تصريف به معنى دگرگون ساختن و گرداندن است و در آيه شريفه به معنى ارائه صورتها و طرحهاى گوناگون كلام براى ارائه حقايق است.

11 _ بيان قرآن و تنوع و گوناگونى آن براى هدايت انسان كافى است.

انظر كيف نصرف الآيت ثم هم يصدفون

دعوت به نگرش در چگونگى بيان آيات و همچنين اظهار شگفتى از رويگردانى برخى مردم از هدايتهاى قرآن، بيانگر كارسازى و نقش مؤثّر آن در هدايت انسان است.

12 _ اعراض مشركان از توحيد و حقايق آسمانى، با وجود بيان روشن و مستدل قرآن، امرى شگفت انگيز

انظر كيف نصرف الآيت ثم هم يصدفون

كتمان حقايق انجيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 15 - 3،4،6

3 _ اهل كتاب ( يهود و نصارا ) ، همواره بسيارى از حقايق تورات و انجيل را مخفى مى كردند .

مما كنتم تخفون من الكتب

با توجه

به آيات پيشين، مراد از اهل كتاب هم يهوديان هستند و هم نصارا. بنابراين مقصود از {الكتب} تورات و انجيل خواهد بود.

4 _ پيامبر ( ص ) ، بيانگر بسيارى از حقايق مخفى شده از تورات و انجيل

رسولنا يبين لكم كثيراً مما كنتم تخفون

6 _ بيان حقايق كتمان شده تورات و انجيل ، نشانى بر حقانيت پيامبر ( ص )

يبين لكم كثيراً مما كنتم تخفون من الكتب

جمله {يبين لكم} پس از {قد جاءكم رسولنا} اشاره به دليل حقانيت رسول اكرم(ص) دارد. مؤيد اين معنا جمله {كنتم تخفون} است كه دلالت بر مخفى نگاه داشتن حقايق در همه ادوار گذشته دارد.

كتمان حقايق تورات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 15 - 3،4،6

3 _ اهل كتاب ( يهود و نصارا ) ، همواره بسيارى از حقايق تورات و انجيل را مخفى مى كردند .

مما كنتم تخفون من الكتب

با توجه به آيات پيشين، مراد از اهل كتاب هم يهوديان هستند و هم نصارا. بنابراين مقصود از {الكتب} تورات و انجيل خواهد بود.

4 _ پيامبر ( ص ) ، بيانگر بسيارى از حقايق مخفى شده از تورات و انجيل

رسولنا يبين لكم كثيراً مما كنتم تخفون

6 _ بيان حقايق كتمان شده تورات و انجيل ، نشانى بر حقانيت پيامبر ( ص )

يبين لكم كثيراً مما كنتم تخفون من الكتب

جمله {يبين لكم} پس از {قد جاءكم رسولنا} اشاره به دليل حقانيت رسول اكرم(ص) دارد. مؤيد اين معنا جمله {كنتم تخفون} است كه دلالت بر مخفى نگاه داشتن حقايق در همه ادوار گذشته دارد.

كيفر كفر به حقايق

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 29 - 12

12- كافرانِ به حقايق نازل شده از سوى خداوند ، ظالم ، و سزاوار آتش اند .

الحقّ من ربّكم . .. و من شاء فليكفر إنّا أعتدنا للظ_لمين نارًا

محرومان از درك حقايق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 108 - 1

1- خداوند ، قلب و قواى شنوايى و بينايى كافران دنياگرا ( مرتدان ) را ، مهر كرده و از درك حقايق محرومشان ساخته است .

استحبّوا الحيوة الدنيا . .. الك_فرين . أُول_ئك الذين طبع الله على قلوبهم ... و أ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 40 - 5

5 - كافران ، چنان در ظلمت و گمراهى فرو رفته اند كه حتى ملموس ترين حقايق الهى را درك نمى كنند .

والذين كفروا أعم_لهم . .. أو كظلم_ت فى بحر لجّىّ يغشيه موج من فوقه موج من فوقه س

نديدن دست خويش _ با آن كه دست از ملموس ترين چيز براى انسان است _ (إذا أخرج يده لم يكد يرها) حكايت از حقيقت ياد شده دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 35 - 10

10 - خداوند ، بر قلب هر متكبر تجاوزگرى ، مهر مى زند و او را از فهم درست حقايق الهى محروم مى سازد .

كذلك يطبع اللّه على كلّ قلب متكبّر جبّار

به هر متجاوزى كه از قانون بگذرد، {جبار} گويند. (قاموس المحيط).

محرومان از درك حقايق اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

7 - توبه - 9 - 81 - 19

19 _ منافقان ، مردمانى محروم از درك حقايق اخروى

لو كانوا يفقهون

به كارگيرى كلمه {لو} _ كه براى تمنى است _ حكايت از آن دارد كه منافقان از درك حقايق اخروى ناتوانند.

محروميت از حقايق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 87 - 5

5 _ عملكرد نادرست و تخلف از فرمان هاى الهى ، زمينه ساز مهر شدن قلب انسان و دست نيافتن وى به درك عميق حقايق

رضوا بأن يكونوا مع الخوالف و طبع على قلوبهم

محروميت از درك حقايق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 108 - 43

مركز درك حقايق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 46 - 5

5- حس شنوايى ، وسيله دستيابى به حقايق و قلب مركز درك و فهم آنهاست .

على قلوبهم أكنّة أن يفقهوه و فى ءاذانهم وقرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 14 - 5

5 - قلب ، مركز دريافت حقايق و رهنمود هاى الهى و پيدايش گرايش ها و اعتقادات است .

ما يكذّب . .. قال أس_طير الأوّلين . كلاّ بل ران على قلوبهم

ملاكهاى تشخيص حقايق دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 111 - 15

15 - محك زدن باور ها با دليل و برهان ، راه شناسايى حقايق دينى از خيالات و آرزو هاى وارده شده در حوزه عقايد دينى

تلك أمانيّهم قل هاتوا برهنكم

ملائكه و

كتمان حقايق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 33 - 11،13

11 - فرشتگان در جريان خلقت و خلافت آدم ( ع ) ، امرى را در ضمير خويش پنهان مى داشتند و از ابراز آن خوددارى مى كردند .

و أعلم ما تبدون و ما كنتم تكتمون

13 - فرشتگان ، توانا بر اخفاى امور خويش بر ديگران فرشتگان

أعلم ما تبدون و ما كنتم تكتمون

منافقان و درك حقايق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 87 - 7

7 _ ناتوانى منافقان از درك عميق زشتى مواضع و عملكرد خويش و نيز ارزش جهاد در راه خدا

و طبع . .. فهم لايفقهون

منشأ تبيين حقايق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 22 - 10

10- ارشاد مردم به ترك اظهارنظر هاى بى پايه در باره حقايق و احاله علم آن به خداوند ، وظيفه اى است برعهده رهبران الهى .

سيقولون . .. قل ربّى أعلم بعدتهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 18 - 5

5 - بعثت پيامبراكرم ( ص ) ، در ادامه تبيين حقايق و زدايش اختلافات ديرين دينى *

فما اختلفوا إلاّ من بعد . .. ثمّ جعلن_ك على شريعة من الأمر

طرح رسالت پيامبر(ص) (جعلناك على شريعة) در پى يادكرد اختلاف بنى اسرائيل، مى تواند پيامدار اين معنا باشد كه: پيدايش و گسترش آن اختلاف ها، مقتضى آمدن رسول جديد و به منظور تبيين حقايق و پايان بخشيدن به تفرقه ها بوده است.

منشأ حقايق

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 29 - 1

1- تنها ، خداوند سرچشمه حقايق و معارف صحيح است .

الحقّ من ربّكم

{من ربّكم} خبر است براى {الحقّ} و برخى گفته اند كه {الحقّ} خبر براى مبتداى محذوف است. {ال} در {الحقّ} براى استغراق است، يعنى: {تمامى حقايق. بنابراين جمله {الحقّ من ربّكم} در حقيقت، دلالت بر حصر مى كند. اين حصر، در برابر رهنمودهاى هواپرستان است كه آيه قبل اطاعت آنان را ناروا دانست.

منشأ ظهور حقايق در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 22 - 3

3_ كنار رفتن پرده هاى غفلت از برابر چشمان آدمى ، به اراده الهى در قيامت

فكشفنا عنك غطاءك

موانع درك حقايق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 45 - 6

6- درك حقايق معنوى و ارزش هاى الهى با كفر به آخرت ، امكان پذير نيست .

و جعلنا بينك و بين الذين لايؤمنون بالأخرة حجابًا مستورًا

ذكر صفت {لايؤمنون} براى {الذين} مشعر به اين معناست كه آنان، شايستگى درك و فهم آيات قرآن را نداشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 46 - 11

11 - انگيزه هاى ناخالص نفسانى و جوّ ناسالم فكرى جامعه ، از موانع شناخت درست حقايق

أن تقوموا للّه مثنى و فردى ثمّ تتفكّروا

توصيه به قيام براى خدا، حاكى از رد انگيزه هاى ناخالص است و {مثنى و فرادى} دعوت به پرهيز از جوّ زدگى است. اين مى رساند كه ناخالصى و غوغاسالارى، به فهم درست

آسيب مى زند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 16 - 6،9

6- كفر ، مانع درك و پذيرش حق ، حتى از زبان پيامبر ( ص )

يستمع إليك حتّى إذا خرجوا من عندك قالوا . .. ماذا قال ءانفًا

{ماذا قال. ..} ممكن است پرسش حقيقى باشد و ناتوانى كافران از فهم كلام وحى را برساند.

9- هواپرستى و ناتوانى از درك حقايق معنوى ، دو عنصر به هم پيوسته

طبع اللّه على قلوبهم و اتّبعوا أهواءهم

عطف دو جمله، ارتباط و پيوستگى تنگاتنگ ميان محتواى آن دو را مى رساند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 3 - 8

8 - مردمى كه دل هايشان مهر شده ، از درك حقايق و معارف دينى و الهى محروم اند .

فطبع على قلوبهم فهم لايفقهون

ناپسندى تكذيب حقايق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 52 - 9

9 - انكار امورى كه احتمال حقانيت آن مى رود امرى ناروا است .

قل أرءيتم إن كان من عند اللّه ثمّ كفرتم به من أضلّ

نشانه هاى حقايق غيبى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 99 - 5

5- وجود علايمى براى رهيافت انسان به حقايق غيبى ، در متن جهان طبيعت و عالم محسوسات

أو لم يروا أن الله الذى خلق السموت و الأرض قادر على أن يخلق مثلهم

آسمانها و زمين (عالم طبيعت)، همان آياتى است كه با دقت در آنها، اعجاب انسان نسبت به حقايق غيبى و از جمله حيات دوباره انسان رفع

مى شود.

وارونه نمايى حقايق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 48 - 7

7 _ وارونه جلوه دادن واقعيت هاى اجتماعى ، نشانه فتنه انگيزى است .

لقد ابتغوا الفتنة من قبل و قلبوا لك الأمور

يعقوب(ع) و كشف حقايق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 18 - 15

15_ يعقوب ( ع ) براى كشف حقيقت آنچه فرزندانش درباره يوسف ( ع ) ابراز مى كردند ، از خداوند كمك خواست .

والله المستعان على ما تصفون

{وصف} (مصدر تصفون) به معناى بيان كردن است و مراد از {ما} سخنان دروغين برادران يوسف مى باشد. كمك گرفتن از خدا بر سخنان و گزارشهاى غير واقعى ، به معناى كمك گرفتن از او در كشف حقيقت است.

يقين به حقايق پس از مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 99 - 3

3- انسان ، پس از مرگ به حقايق آشنا شده و به آنها يقين پيدا مى كند .

و اعبد ربّك حتى يأتيك اليقين

برداشت فوق، از وجه تسميه مرگ به {يقين} استفاده مى شود; يعنى، از اين رو به مرگ {يقين} گفته مى شود كه حقايق براى انسان آشكار شده و او به آنها يقين پيدا مى كند.

يهود و كتمان حقايق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 42 - 3

3 - كتمان حقيقت ، هدف يهود و نصارا از آميختن حق و باطل

و لاتلبسوا الحق بالبطل و تكتموا الحق

تكرار نكردن {لا}ى ناهيه در {تكتموا} به اين

معنا اشاره دارد كه: هدف يهود و نصارا در آميختن حق به باطل، مخفى نگاه داشتن حق بوده است.

حقايق غيبى

ابلاغ حقايق غيبى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 24 - 3

3 - پيامبر ( ص ) ، معارف غيبى را در انحصار خود قرار نمى داد و از آموختن آن به دارندگان شرايط ، امتناع نمىورزيد .

و ما هو على الغيب بضنين

تشبيه حقايق غيبى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 11 - 10

10_ معارف دين در زمينه مسائل و مصاديق { غيب } ، داراى مثال هاى عينى در جهان محسوس

و أحيينا به . .. كذلك الخروج

مسأله معاد از امور غيبى است; يعنى، حقيقت آن اكنون بر بشر نامعلوم است. ولى خداوند براى نزديك كردن اين معرفت غيبى به ذهن بشر، نمونه هاى مثالى از آن را در جهان طبيعت قرار داده است تا راه درك آن را هموارتر سازد.

حقايق غيبى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 77 - 6

6- برپايى قيامت ، از جمله امور غيبى آسمان ها و زمين است$ .

و لله غيب السموت و الأرض و ما أمر الساعة

.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 38 - 2،6

2 - وجود حقايقى پنهان از ديد انسان ها در آسمان ها و زمين

إنّ اللّه ع_لم غيب السم_وت و الأرض

6 - آگاهى خداوند به نيت ها و راز دل ها ، دليل آگاهى كامل او از حقايق پنهانى تمامى جهان

إنّ

اللّه ع_لم غيب السم_وت و الأرض إنّه عليم بذات الصدور

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه جمله {إنّه عليم بذات الصدور} در مقام تعليل براى {إنّ اللّه عالم غيب. ..} مى باشد; يعنى، چون خداوند به نيت ها و راز دل ها _ كه پنهانى ترين امور جهان است _ آگاه مى باشد، پس نسبت به امور غيبى جهان نيز آگاه خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 26 - 2

2 - زمان نزول عذاب ، شكست كافران و برپايى قيامت ، از امور غيبى و تنها در اختيار خداوند است .

حتّى اذا اوا ما يوعدون. ..اقريب ما توعدون... علم الغيب

تعريف {الغيب} براى استغراق است; يعنى، تمامى امور و حقايق غيبى و {عالم الغيب} خبر براى مبتداى محذوف (هو) است. تعريف مسند و مسنداليه، مفيد قصر مى باشد; يعنى، تنها خداوند عالم به امور غيبى است. گفتنى است از مصاديق مورد نظر در امور غيبى _ به قرينه آيات پيشين _ مسأله برپايى قيامت، شكست كافران و نزول عذاب بر آنان است.

نشانه هاى حقايق غيبى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 99 - 5

5- وجود علايمى براى رهيافت انسان به حقايق غيبى ، در متن جهان طبيعت و عالم محسوسات

أو لم يروا أن الله الذى خلق السموت و الأرض قادر على أن يخلق مثلهم

آسمانها و زمين (عالم طبيعت)، همان آياتى است كه با دقت در آنها، اعجاب انسان نسبت به حقايق غيبى و از جمله حيات دوباره انسان رفع مى شود.

حقايق معنوى

ظهور حقايق

معنوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 159 - 4

4 _ لحظه مرگ ، زمان آشكار شدن حقايق معنوى براى تمامى انسانها *

و إن من أهل الكتب إلاّ ليؤمننّ به قبل موته

حقوق از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

حقوق

{حقوق}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 159 - 14،15

14 _ پيامبر ( ص ) موظّف به گذشت از حقوق خويش بر مردم و طلب آمرزش براى آنان نسبت به حقوق الهى

فاعف عنهم و استغفر لهم

از اينكه پيامبر (ص) از يكسو مأمور به گذشت از مردم و از سوى ديگر مأمور به طلب مغفرت براى آنان از خدا مى شود، مى توان به دست آورد كه مراد از {فاعف}، گذشت از حقوق خود پيامبر (ص) و مراد از {فاستغفر}، طلب مغفرت در مورد حقوق خداوند است.

15 _ پيامبر ( ص ) داراى حقوقى بر مردم و آنان وظيفه دار رعايت آن حقوق هستند .

فاعف عنهم و استغفر لهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 195 - 15،18

15 _ ناروايى تبعيض بين مرد و زن ، در اجرت كارى يكسان *

انّى لا اضيع عمل عامل منكم من ذكر او انثى بعضكم من بعض

18 _ يكسانى زن و مرد در ماهيّت و حقيقت انسانى ، فلسفه تساوى آنان در برخوردارى از اجر و پاداش اعمال نيك

انّى لا اضيع عمل عامل منكم من ذكر او انثى بعضكم من بعض

آثار تفريط در حقوق خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 -

56 - 1،6

1 - كوتاهى در حق خداوند ، موجب حسرت و پشيمانى شديد انسان

أن تقول نفس ي_حسرتى على ما فرّطت فى جنب اللّه

{حسرت} به معناى پشيمانى شديد است و عبارت {ياحسرتى} در صورتى گفته مى شود كه انسان از انجام و ترك كارى به شدت پشيمان شده و بخواهد آن را اظهار كند. {تفريط} (مصدر {فرّطت}) به معناى تقصير و كوتاهى و كلمه {جنب} به معناى جهت و ناحيه است كه در اين آيه كنايه از حق مى باشد. پس {ما فرّطت فى جنب اللّه}; يعنى، آنچه در حق خدا كوتاهى كردم.

6 - تمسخر تعاليم الهى ( قرآن ) ، كوتاهى در حق خدا و موجب حسرت و پشيمانى انسان در دنيا و آخرت است .

أن تقول نفس ي_حسرتى . .. و إن كنت لمن الس_خرين

احسان در حقوق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 178 - 17

17 - حقوق اسلامى آميخته با اخلاق و احسان

كتب عليكم القصاص . .. فمن عفى له من أخيه شىء فاتباع بالمعروف و أداء إليه بإحسن

احقاق حقوق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 107 - 4

4 _ دو مرد از كسانى كه شهادت دروغين شاهدان بر وصيت ، بر ضرر آنان تمام شده مى توانند در مقام شهادت برآمده و شهادت خويش را ادا كنند

فاخران يقومان مقامهما من الذين استحق عليهم الأولين

مفعول {استحق} كلمه {اثماً} مى باشد كه به قرينه فراز قبل حذف شده است و {اوليان} فاعل آن مى باشد. بنابراين و با توجه به آنچه درباره {استحقا اثماً} گفته

شده {من الذين استحق ...} چنين معنا مى شود آن دو مرد جايگزين در امر شهادت بايد از كسانى باشند كه شاهدان پيشين با حق جلوه دادن شهادت دروغين خويش ضررى را متوجه آنان كرده اند.

اخلاق و حقوق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 236 - 18

18 _ نظام اخلاقى ، پايگاه و پشتوانه براى عمل به نظام حقوقى ، در اسلام

حقّاً على المحسنين

با توجّه به اينكه خداوند، احسان _ كه از مقوله اخلاق است _ را زمينه پذيرش احكام حقوقى و عمل به آنها قرار داده است.

اداى حقوق ابن السبيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 26 - 2،6

2- پيامبر ( ص ) موظف به اداى حقوق خويشاوندان ، مساكين و در راه ماندگان با رعايت اعتدال و اجتناب از تبذير

و ءات ذاالقربى حقّه و المسكين و ابن السبيل و لاتبذّر تبذيرًا

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه مخاطب در آيه پيامبر(ص) باشد، هر چند ديگران را نيز شامل مى شود.

6- پرداخت حق مساكين و در راه ماندگان ، امرى لازم و واجب است .

و ءات . .. و المسكين و ابن السبيل

اداى حقوق خويشاوندان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 26 - 1،2

1- اداى حق خويشاوندان ، امرى واجب و لازم است .

و ءات ذاالقربى حقّه

2- پيامبر ( ص ) موظف به اداى حقوق خويشاوندان ، مساكين و در راه ماندگان با رعايت اعتدال و اجتناب از تبذير

و ءات ذاالقربى حقّه و المسكين و ابن السبيل

و لاتبذّر تبذيرًا

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه مخاطب در آيه پيامبر(ص) باشد، هر چند ديگران را نيز شامل مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 29 - 2

2- مؤمنان ، وظيفه دار پرهيز از بخل و خوددارى از اداى حق خويشان و مستمندان

و ءات ذاالقربى حقّه . .. و لاتجعل يدك مغلولة إلى عنقك

اداى حقوق فقرا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 29 - 2

2- مؤمنان ، وظيفه دار پرهيز از بخل و خوددارى از اداى حق خويشان و مستمندان

و ءات ذاالقربى حقّه . .. و لاتجعل يدك مغلولة إلى عنقك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 35 - 4

4 - انجام دادن دائم نماز ، اداى حق سائلان و محرومان جامعه ، تصديق روز جزا و هراس از عذاب الهى ، از موجبات ورود به بهشت

إلاّ المصلّين . .. و الذين فى أمولهم حقّ ... و الذين يصدّقون بيوم الدين ... أُول

اداى حقوق متكديان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 35 - 4

4 - انجام دادن دائم نماز ، اداى حق سائلان و محرومان جامعه ، تصديق روز جزا و هراس از عذاب الهى ، از موجبات ورود به بهشت

إلاّ المصلّين . .. و الذين فى أمولهم حقّ ... و الذين يصدّقون بيوم الدين ... أُول

اداى حقوق مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 108 - 7،8

7 _

تقواپيشگى اجرا كنندگان احكام شهادات و تسليم بودن آنان در برابر احكام الهى ايشان را به اثبات و ايفاى حقوق مردم به طور صحيح مى رساند .

و اتقوا اللّه و اسمعوا

در برداشتهاى گذشته مخاطبان {اتقوا و اسمعوا} شاهدان گرفته شده بود ولى احتمال ديگرى نيز وجود دارد و آن اينكه مخاطبان در اين دو فراز حاكمان و قاضيان كه متصديان اجراى احكام هستند، باشند.

8 _ تعهد در برابر احكام الهى ، هموار سازنده جريان صحيح اثبات و ايفاى حقوق اجتماعى

و اتقوا اللّه و اسمعوا

اداى حقوق مساكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 26 - 2،6

2- پيامبر ( ص ) موظف به اداى حقوق خويشاوندان ، مساكين و در راه ماندگان با رعايت اعتدال و اجتناب از تبذير

و ءات ذاالقربى حقّه و المسكين و ابن السبيل و لاتبذّر تبذيرًا

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه مخاطب در آيه پيامبر(ص) باشد، هر چند ديگران را نيز شامل مى شود.

6- پرداخت حق مساكين و در راه ماندگان ، امرى لازم و واجب است .

و ءات . .. و المسكين و ابن السبيل

اداى حقوق مطلقه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 2 - 8

8 - برخورد شايسته با زنان مطلّقه ، اداى حقّ آنان و انتخاب دو شاهد عادل بر امر طلاق يا رجوع ، از موعظه هاى الهى به مردان و زنان مؤمن

لاتخرجوهنّ من بيوتهنّ . .. و أقيموا الشه_دة للّه ذلكم يوعظ به

{ذلك} اشاره به مجموعه رهنموهاى الهى در دو آيه اين سوره است.

اعتدال در اداى حقوق

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 26 - 2

2- پيامبر ( ص ) موظف به اداى حقوق خويشاوندان ، مساكين و در راه ماندگان با رعايت اعتدال و اجتناب از تبذير

و ءات ذاالقربى حقّه و المسكين و ابن السبيل و لاتبذّر تبذيرًا

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه مخاطب در آيه پيامبر(ص) باشد، هر چند ديگران را نيز شامل مى شود.

اولويتها در حقوق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 26 - 4

4- رعايت حقوق خويشاوندان پس از اداى حق والدين ، بر ساير حقوق اجتماعى ، اولويت دارد .

و بالولدين إحس_نًا . .. و ءات ذاالقربى حقّه و المسكين

فاصله شدن {حقّه} ميان {ذاالقربى} و دو مورد بعد و نيز تقدمش بر آن دو، مى تواند إشعار به تمايز {ذى القربى} و اولويت مرتبه آن داشته باشد.

اهميت ترك تجاوز به حقوق ديگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 24 - 15

15 - توصيه به ايمان و عمل صالح و پرهيز از تجاوز به حقوق يكديگر ، از بهترين رهنمود ها به بشر

و إنّ كثيرًا من الخلطاء ليبغى . .. إلاّ الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت و قليل ما

اهميت حقوق انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 42 - 2

2 - حقوق تمامى انسان ها _ حتى غيرمؤمنان _ محترم است .

إنّما السبيل على الذين يظلمون الناس

از ذكر {الناس} به جاى {الذين آمنوا}، مى توان استفاده كرد كه تجاوز به انسان هاى

غير مؤمن نيز مطرود و ناروا است.

اهميت حقوق خويشاوندان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 8 - 9

9 _ رعايت حقوق خويشاوندان _ اگر چه دشمن باشند _ لازم است .

و إن يظهروا عليكم لايرقبوا فيكم إلّاً

خداوند مشركان را به خاطر رعايت نكردن حق خويشاوندى خود با مسلمانان كه درحال ستيز و دشمنى با آنان بودند محكوم كرد و آنها را متجاوز خواند (هم المعتدون); اين مى رساند كه حق خويشاوندى را در هر شرايط (جنگ و دشمنى و . ..) بايد رعايت كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 10 - 4

4 _ رعايت حقوق خويشاوندان ، واجب است .

لايرقبون فى مؤمن إلّاً

آيه فوق كه در توصيف مشركان است، رعايت نكردن حق خويشاوندان را از خصوصيات مشركان شمرده و به همين خاطر آنان را انسانهاى متجاوز معرفى كرد (هم المعتدون) اين توصيف، حكايت دارد كه رعايت حق خويشاوندان امرى لازم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 26 - 4

4- رعايت حقوق خويشاوندان پس از اداى حق والدين ، بر ساير حقوق اجتماعى ، اولويت دارد .

و بالولدين إحس_نًا . .. و ءات ذاالقربى حقّه و المسكين

فاصله شدن {حقّه} ميان {ذاالقربى} و دو مورد بعد و نيز تقدمش بر آن دو، مى تواند إشعار به تمايز {ذى القربى} و اولويت مرتبه آن داشته باشد.

اهميت حقوق كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 10 - 14

14 - رعايت انصاف و حقوق

مالى انسان ها ، حتى كافران ، در احكام شريعت

و ءاتوهم ما أنفقوا

اهميت حقوق كودك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 6 - 9

9 - توجه به مصالح و منافع نوزادان و نيز رعايت موازين شرعى و عقلى ، بايد اساس و مبناى مشاوره و هم فكرى مردان و زنان مطلّقه باشد .

و أتمروا بينكم بمعروف

{معروف} اسم براى هر كارى است كه از نظر عقل و شرع، حسن و خوبى آن شناخته شده باشد (مفردات راغب).

اهميت حقوق مادر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 15 - 7

7- مادر ، داراى حقى فزون تر از پدر ، در برخوردارى از احسان و خدمات فرزند

و وصّينا الإنس_ن بولديه إحس_نًا حملته أُمّه كرهًا و وضعته كرهًا و حمله و فص_له

خداوند، در آغاز احسان به پدر و مادر را توصيه كرده است; ولى در بيان فلسفه آن صرفاً از زحمات مادر ياد نموده است. اين در حقيقت تأكيد بر حق مادر و توصيه فزون تر در مورد او است.

اهميت حقوق مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 24 - 23

23 - اهميت حقوق مردم و خطير بودن مسؤوليت داورى ميان آنان

فاستغفر ربّه و خرّ راكعًا و أناب

استغفار، سجده و انابه داوود(ع) به درگاه الهى، پس از گمان به رخ دادن يك خطا در داورى ميان دو گروه متخاصم (خطايى كه مسلّماً در نتيجه حكم هيچ تأثيرى نداشت) مى تواند گوياى برداشت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

18 - ممتحنه - 60 - 10 - 14

14 - رعايت انصاف و حقوق مالى انسان ها ، حتى كافران ، در احكام شريعت

و ءاتوهم ما أنفقوا

اهميت حقوق مطلقه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 7 - 14

14 - اهتمام اسلام به حقوق زنان مطلّقه و دفاع از آنان در استيفاى آن

فطلّقوهنّ لعدّتهنّ . .. فأمسكوهنّ بمعروف ... أسكنوهنّ ... فأنفقوا عليهنّ ... سيج

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه آيه شريفه، آخرين آيه اى است كه درباره زنان مطلّقه و تكاليف شوهرانشان در برابر آنها مى باشد و در تمام آيات گذشته، مردان مورد خطاب قرار گرفته اند و از آنان خواسته شده كه حقوق همسران خود را (از قبيل مسكن، نفقه و اجرت شيردادن و . ..) پرداخت نمايند و نيز با آنان به طور شايسته و مطابق با موازين عقل و شرع رفتار كنند.

اهميت حقوق مظلوم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 33 - 6

6- خداوند ولى كسى را كه به ناحق و مظلومانه كشته شود ، بر قاتل او ، سلطه بخشيده است .

و من قتل مظلومًا فقد جعلنا لوليّه سلط_نًا

اهميت حقوق والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 23 - 6

6- پدر و مادر ، داراى بالاترين و مهم ترين حق ، در ميان مجموعه حقوق انسان ها بر يكديگر

و قضى ربّك . .. بالولدين إحس_نًا

از اينكه خداوند در مقام بيان حقوق متقابل گروههايى از انسانها، حق والدين را مقدم

بر همه آنها و پس از حق خويش قرار داده است، نكته ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 26 - 4

4- رعايت حقوق خويشاوندان پس از اداى حق والدين ، بر ساير حقوق اجتماعى ، اولويت دارد .

و بالولدين إحس_نًا . .. و ءات ذاالقربى حقّه و المسكين

فاصله شدن {حقّه} ميان {ذاالقربى} و دو مورد بعد و نيز تقدمش بر آن دو، مى تواند إشعار به تمايز {ذى القربى} و اولويت مرتبه آن داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 15 - 4،6

4- انسان ها در همه اديان آسمانى ، موظف به رعايت حقوق والدين و احسان به ايشان

و وصّينا الإنس_ن بولديه إحس_نًا

ماضى آمدن واژه {وصّينا} و نيز اطلاق و شمول واژه {الإنسان}، مى رساند كه اين فرمان مخصوص نسل يا امتى نيست; بلكه مطلق انسان ها مأمور به آن بوده و هستند.

6- انسان ، مكلف به رعايت هر چه بيشتر حقوق والدين و احسانى فراتر از رفع نياز هاى اوليه آنان *

و وصّينا الإنس_ن بولديه إحس_نًا

در واژه {إحساناً}، نوعى خدمت فزون تر از حد ضرورت نهفته است. به علاوه تنوين {إحساناً} بر بزرگى و تفخيم دلالت دارد.

اهميت حقوق همسر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 5 - 12

12 - اهميت مسائل خانوادگى ( ازدواج ، طلاق ، حقوق همسران و . . . ) ، در ميان موضوعات اسلامى و آموزه هاى قرآنى

إذا طلّقتم النساء . .. اتّقوا اللّه ... من يتّق

اللّه ... يعظم له أجرًا

اهميت حقوق يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 3 - 1

1 _ ممنوعيّت ازدواج با دختران يتيم ، در صورت ترس از بى عدالتى نسبت به آنان

و ان خفتم الّا تقسطوا فى اليتامى فانكحوا ما طاب لكم من النّساء

جزاى شرط {ان خفتم} حذف شده و {فانكحوا}، جانشين آن جزاست. يعنى: {ان خفتم الّا تقسطوا فى اليتامى فلا تنكحوهن و انكحوا}. و اين نهى بنابر آنچه در شأن نزول آمده ناظر به ازدواج برخى از مردم با يتيمان، بدون پرداخت مهريه مناسب به آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 127 - 20

20 _ حفظ حقوق يتيمان و استيفاى كامل آن ، وظيفه اى همگانى

و إن تقوموا لليتمى بالقسط

اهميّت رعايت حقوق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 2 - 26

26 _ لزوم احترام به حقوق انسان ها ، حتى دشمنان كينه توز

و لايجرمنكم شنئان قوم ان صدوكم

اهميت رعايت حقوق خويشاوندى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 90 - 16

16- رعايت عدالت ، احسان ، اداى حق خويشاوندان و دورى از فحشا ، اعمال زشت و ستم ، از موعظه هاى خداوند به انسان است .

إن الله يأمر بالعدل . .. و ينهى عن الفحشاء ... يعظكم

اهميت مراعات حقوق مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 18 - 3

3 - مراعات و حقوق مردم ، در برخورد

اخلاقى ، داراى اهميتى ويژه است .

و لاتصعّر خدّك للناس

{لام} در {للناس} براى تعليل است; يعنى، روى خود را متكبرانه به خاطر اعراض از مردم، برنگردان. چنين دستورى حكايت از آن دارد كه مردم، در برخورد اخلاقى، داراى حقوق لازم الرعايه اند.

برترى حقوق مادر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 14 - 11

11 - مادران ، داراى حقى فزون تر از پدران ، بر گردن فرزند هستند . *

و وصّينا الإنس_ن بولديه حملته أُمّه وهنًا على وهن و فص_له فى عامين أن اشكر . ..

تعليل آوردن حكم تشكر از والدين، به اين كه مادر، سختى هاى باردارى را متحمل شده و فرزند را تا مدت دو سال شير مى دهد، مى تواند به فزونى حق مادر اشاره داشته باشد.

بنى اسرائيل و حقوق والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 83 - 22

22 - بنى اسرائيل ، جز اندكى از آنان به پرستش غير خدا گرويدند و حقوق والدين ، خويشان ، يتيمان و مساكين را ضايع ساختند .

لاتعبدون إلا اللّه و بالولدين احساناً . .. ثم توليتم إلا قليلا منكم

بى اعتنايى به حقوق خويشاوندى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 8 - 19

19 _ عدم رعايت حقوق خويشاوندى ، برخاسته از روحيه فسق و حق گريزى است .

لايرقبوا فيكم إلّاً . .. و أكثرهم فسقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 10 - 1

1 _ شرك پيشگان صدر اسلام ،

درباره هيچ مؤمنى به رعايت حق خويشاوندى ، ملتزم نبودند .

لايرقبون فى مؤمن إلّاً

{رقبة} و {رُقبان} (مصدر يرقبون) به معناى حفظ و نگهدارى و {إلّ} به معناى قرابت و خويشاوندى است. قابل ذكر است كه لفظ {مؤمن} و {إلّ} هر دو نكره در سياق نفى و مفيد عمومند; يعنى، مشركان درباره هيچ مؤمنى حرمت قرابت و خويشاوندى را نگه نمى دارند.

پاسدارى از حقوق مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 188 - 12

12 - نقش بسزاى قاضيان در سلامت اقتصاد جامعه و حفظ حقوق مردم

و لاتأكلوا أمولكم بينكم بالبطل و تدلوا بها إلى الحكام . .. و أنتم تعلمون

تأمين حقوق همسر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 1 - 7

7 - نقش سازنده خداترسى و تقواپيشگى ، در تضمين حقوق همسران و رفع اختلاف هاى آنان

إذا طلّقتم النساء . ..و اتّقوا اللّه ربّكم

مطلب ياد شده، از توصيه خداوند به تقواپيشگى در بيان اولين حكم مربوط به طلاق استفاده مى شود.

تجاوز به حقوق انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 60 - 20

20 - تجاوز به حقوق و مزاياى ديگران ، از جلوه هاى فسادگرى است .

كلوا و اشربوا . .. و لاتعثوا فى الأرض مفسدين

تجاوز به حقوق حاجيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 25 - 8

8 - ممانعت از ورود حاجيان به مكّه ، تجاوز به حقّى است كه خدا براى آنان قرار داده است .

و يصدّون

. .. الذى جعلن_ه للناس

تجاوز به حقوق در بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 93 - 5،6

5 _ بنى اسرائيل در عين برخوردارى از زندگى مناسب ، به جاى اتحاد و حفظ حقوق يكديگر ، آگاهانه به اختلافات داخلى دامن زده و به حقوق يكديگر تجاوز مى كردند .

و لقد بوّأنا بنى إسرءيل مبوّأ صدق . .. فما اختلفوا حتى جاءهم العلم

6 _ بنى اسرائيل ، با وجود در اختيار داشتن تورات و برخوردارى از زندگى مناسب ، كفران نعمت كرده و به اختلاف و تجاوز به حقوق يكديگر پرداختند .

و لقد بوّأنا بنى إسرءيل مبوّأ صدق . .. فما اختلفوا حتى جاءهم العلم

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه مراد از {العلم} كتاب آسمانى تورات باشد.

تجاوز به حقوق ديگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 25 - 12

12 - ممنوعيت هرگونه انحراف از حق و تجاوز به حقوق ديگران ، در محيط مسجدالحرام

و من يرد فيه بإلحاد بظلم نذقه من عذاب أليم

{إلحاد} به معناى انحراف و كج روى است. از نكره آوردن {إلحاد} و {ظلم} استفاده مى شود كه مردم در مسجدالحرام و محدوده آن، بايد در امنيت و آرامش مطلق باشند و در اين راستا از كم ترين و كوچك ترين انحراف و تجاوز به حقوق آنان، چشم پوشى نخواهد شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 10 - 1

1 - نجواى آلوده به گناه ، تعدى به ديگران و نافرمانى از پيامبراكرم ( ص

) ، از القائات شيطان است .

إنّما النجوى من الشيط_ن

الف و لام {النجوى} براى عهد است و به نجواى منافقان اشاره دارد كه آلوده به {إثم}، {عدوان} و {معصيت الرسول} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 11 - 3

3 - برخوردارى از امكانات مادى و قدرت ، زمينه ساز طغيان و تعرض به حقوق ديگران

الذين طغوا فى البل_د

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 19 - 2

2 - تجاوز به حق ارث ديگران ، ناروا و نكوهيده است .

و تأكلون التراث أكلاً لمّا

تجاوز به حقوق ديگران در مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 25 - 14

14 - انحراف از حق و تجاوز به حقوق ديگران در محيط مسجد الحرام ، گناهى است بس بزرگ و كج روان و ستم كاران بايد در انتظار كيفر سخت دنيوى باشند .

و من يرد فيه بإلحاد بظلم نذقه من عذاب أليم

برداشت ياد شده بر اين اساس است كه مقصود از {عذاب أليم} كيفر دنيوى نيز باشد.

تجاوز به حقوق زن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 34 - 38

38 _ هشدار خداوند به مردان ستمكار و متجاوز به حقوق همسران خويش

فلا تبغوا عليهنّ سبيلاً انّ اللّه كان عليّاً كبيراً

جمله {انّ اللّه . .. } در مقام تهديد شوهران ستمكار است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 127 - 10

10 _ تجاوز به حقوق زنان يتيم

، در عصر بعثت

فى يتمى النساء التى لا تؤتونهن ما كتب لهن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 81 - 7

7 _ لواط ، تجاوز به حقوق زنان در جامعه است .

شهوة من دون النساء بل أنتم قوم مسرفون

تجاوز به حقوق شريك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 24 - 4،5

4 - رواج ستم و تجاوز به حق ، در ميان بسيارى از شريكان در عصر داوود ( ع )

و إنّ كثيرًا من الخلطاء ليبغى بعضهم على بعض

5 - بسيارى از شريكان ، آلوده به اجحاف و تجاوز به حقوق يكديگراند .

و إنّ كثيرًا من الخلطاء ليبغى بعضهم على بعض

آنچه از ظاهر آيه شريفه استفاده مى شود، اين نكته است كه كلام داوود(ع) يك قانون كلى است و شامل تمامى شركا مى شود و منحصر به شريكان عصر او نيست.

تجاوز به حقوق مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 75 - 7،8،10،11،12،13،15،16

7 _ قيام مداوم عليه تضييع كنندگان حقوق اجتماعى و فردى ، راهى براى بازگرداندن آن

و منهم من ان تأمنه بدينار الا يؤدّه اليك الاّ مادمت عليه قائماً

8 _ تضييع حقوق ديگران توسط برخى از اهل كتاب ( يهود ) ، ناشى از روحيه خودبرتربينى آنان

ذلك بانّهم قالوا ليس علينا فى الامّيّن سبيل

10 _ عدم احساس مسؤوليت برخى از اهل كتاب در برابر حقوق غير همكيشان خود

ذلك بانّهم قالوا ليس علينا فى الامّيّن سبيل

11 _ پندار باطل برخى از اهل كتاب به جواز تصرّف در اموال ديگران

و تضييع آنها ، عامل خيانتشان به حقوق غير همكيشان خود

ذلك بانّهم قالوا ليس علينا فى الامّيّن سبيل

12 _ نژادپرستى و خودبرتربينى ، زمينه اى براى تضييع حقوق ديگران

و منهم من ان تأمنه . .. ذلك بانّهم قالوا ليس علينا فى الامّيّن سبيل

13 _ اهل كتاب به دروغ ، برترى خويش را بر غير همكيشان خود و نيز جواز تصرّف در اموال آنان را به خدا نسبت مى دادند .

ذلك بانّهم قالوا ليس علينا فى الامّيّن سبيل و يقولون على اللّه الكذب

15 _ نسبت دادن برترى نژادى و مشروعيّت تضييع حقوق ديگران به خدا ، نسبتى دروغ و نارواست .

ذلك بانّهم قالوا ليس علينا فى الامّيّن سبيل و يقولون على اللّه الكذب و هم يعلمون

16 _ بدعتگذارى ، وسيله اى براى توجيه ستم و نقض تعهّدات اجتماعى

و منهم من ان تأمنه بدينار لا يؤدّه اليك . .. و يقولون على اللّه الكذب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 78 - 12

12 _ نافرمانى خدا و پيامبران و استمرار تجاوز به حدود الهى و حقوق مردمان ، موجب كفر و گرفتارى به لعنت الهى

لعن الذين كفروا . .. ذلك بما عصوا و كانوا يعتدون

در برداشت فوق {ذلك} علاوه بر اشاره به لعنت اشاره به كيفر نيز گرفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 107 - 10

10 _ شهادت به ناحق و قسم دروغ ، تجاوز به حقوق ديگران و ستمكارى در حق ايشان است .

و ما اعتدينا إنّا اذاً لمن الظلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

4 - مائده - 5 - 108 - 3

3 _ پرهيز شاهدان وصيت از خيانت در شهادت و تجاوز به حقوق ديگران ، تكليفى الهى بر عهده ايشان و نشان تقواپيشگى آنان است .

ذلك ادنى ان يأتوا بالشهدة على وجهها . .. و اتقوا اللّه و اسمعوا

تجاوز به حقوق مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 8 - 4

4 - توصيه به گناه ، تعدى به حقوق مسلمين و نافرمانى از پيامبراكرم ( ص ) ، محتواى نجوا هاى منافقان

و يتن_جون بالإثم و العدون و معصيت الرسول

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 9 - 3

3 - نهى خداوند ، از نجواى آلوده به گناه ، تعدى به حقوق مسلمين و نافرمانى پيامبر ( ص )

فلاتتن_جوا بالإثم و العدون و معصيت الرسول

تجاوز به حقوق مطلقه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 1 - 18

18 - رعايت نكردن احكام و حدود الهى درباره طلاق از سوى همسران ، ظلم به نفس و زيان رساندن به خويشتن است .

فطلّقوهنّ لعدّتهنّ . .. و من يتعدّ حدود اللّه فقد ظلم نفسه

تجاوز به حقوق وارث

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 33 - 14

14 _ هشدار خداوند به كسانى كه نسبت به پرداخت حقوق ورثه كوتاهى مى نمايند .

و لكل جعلنا موالى . .. انّ اللّه كان على كل شىء شهيداً

جمله {ان اللّه} مى تواند به منظور تهديد كسانى باشد كه احكام الهى

را عمل نمى كنند و حقوق بيان شده در آيه شريفه را به اهل آن نمى رسانند.

تجاوز به حقوق همسر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 34 - 22

22 _ رعايت نكردن حقوق شوهر از سوى همسر ، نشوز است .

الرّجال قوّامون . .. قانتات ... و الّتى تخافون نشوزهنّ

تجاوز به حقوق يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 9 - 5،13

5 _ هشدار خداوند نسبت به عدم رعايت حقوق يتيمان

وليخش الّذين لو تركوا من خلفهم ذريّة ضعافاً . .. فليتّقوا اللّه

13 _ حكمت حرمت اجحاف در مال يتيم ، ادامه حيات و استقلال وى و مصون ماندن نسل انسان از آثار سوء آن اجحاف

وليخش الّذين

امام رضا (ع) فرمود: . .. ففى تحريم مال اليتيم استبقاء اليتيم و استقلاله بنفسه و السلامة للعقب ان يصيبه ما اصابهم ... .

_______________________________

عيون اخبار الرّضا (ع)، ج 2، ص 92، ح 1، ب 33 ; نورالثقلين، ج 1، ص 447، ح 72.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 127 - 10،11،12

10 _ تجاوز به حقوق زنان يتيم ، در عصر بعثت

فى يتمى النساء التى لا تؤتونهن ما كتب لهن

11 _ رغبت به ازدواج با دختران يتيم ، به قصد پايمال كردن حقوق آنان ، در عصر بعثت

فى يتمى النساء التى لا تؤتونهن ما كتب لهن و ترغبون ان تنكحوهن

بنابر اينكه بعد از {ترغبون}، حرف {فى} در تقدير باشد كه در اين صورت {رغبت} به معناى تمايل است.

12 _ مذمت ازدواج با دختران يتيم

، به قصد پايمال ساختن حقوق آنان

فى يتمى النساء التى لا تؤتونهن ما كتب لهن و ترغبون ان تنكحوهن

لحن آيه دلالت بر مذمت و محكوميت چنين عملى دارد.

تساوى حقوق انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 65 - 5

5 - استخدام طبيعت و بهره گيرى از منافع آن ، حق مشروع و متساوى همه انسان ها

ألم تر أنّ اللّه سخّر لكم ما فى الأرض

رام قرار داده شدن آنچه در زمين است براى انسان، مستلزم اين حقيقت است كه همه انسان ها در بهره بردارى از زمين و آنچه در آن است، از حق برابرى برخوردار مى باشند و هيچ كس حق ندارد، ديگرى را از اين حق باز دارد.

تساوى حقوق مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 25 - 7

7 - تمامى مسلمانان ( مكّى و آفاقى ) ، نسبت به مسجدالحرام از حق مساوى برخورداراند .

الذى جعلن_ه للناس سواء الع_كف فيه و الباد

{سواء} به معناى {مستوى} و حال براى {الناس}است. {عاكف} به معناى مقيم (منظور اهل مكّه) است. {بادى} يعنى اهل باديه و مقصود از آن مردمى است كه بيرون مكّه و در سرزمين هاى ديگر زندگى مى كنند; يعنى، ما مسجدالحرام را براى همه انسان ها قرار داديم و در بهره مندى از آن، مكّى و آفاقى برابراند و كسى را بر ديگرى امتيازى نيست.

تساوى حقوق موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 10 - 9

9 - تمامى موجودات زمين ، داراى حقى برابر در

تأمين نيازمندى هاى خويش از زمين

و قدّر فيها . .. سواء للسائلين

برداشت بالا با توجه به دو نكته است: 1_ {سواء} مفعول مطلق براى فعل مقدر باشد; يعنى، {إستوت الأقوات المقدرة سواء للسائلين}. 2_ مراد از سائلين تمامى موجودات باشد.

تساوى حقوق والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 23 - 17

17- حضور هر يك از پدر و مادر سالخورده به تنهايى و يا هر دوى آنها نزد فرزند ، تأثيرى در مقدار احترام به آنها نداشته و هر دو از حقوق مساوى برخوردارند .

و بالولدين إحس_نًا إمّا يبلغنّ عندك الكبر أحدهما أو كلاهما

تساوى در حقوق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 11 - 3،5

3 _ مسلمانان ، برادران دينى يكديگر بوده و از حقوق و مزاياى اجتماعى برابر برخوردارند .

فإن تابوا . .. فإخونكم فى الدين

5 _ كفار محارب با گرويدن به اسلام ، برادران دينى مسلمانان محسوب شده و از حقوق و مزاياى اجتماعى مساوى برخوردار مى شوند .

فإن تابوا . .. فإخونكم فى الدين

تشويق به رعايت حقوق مساكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 28 - 3

3 - ترغيب و برانگيخته شدن باغداران يمنى ، از سوى برادر عاقل و معتدل خويش ، بر رعايت حقوق مستمندان و پرهيز از محروم ساختن آنان از محصولات باغ

أن لايدخلنّها اليوم عليكم مسكين . .. قال أوسطهم ألم أقل لكم لولا تسبّحون

تضييع حقوق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 -

195 - 13

13 _ ضايع كردن كار ديگران ، نارواست . *

انّى لا اضيع عمل عامل منكم

چون خداوند ضايع نكردن اعمال نيك را به عنوان خويى پسنديده مطرح كرده است.

تضييع حقوق خويشاوندى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 8 - 7

7 _ شرك پيشگان صدر اسلام در صورت پيروزى بر مسلمانان ، از زير پا گذاشتن حقوق خويشاوندى و شكستن پيمان ، باكى نداشتند .

و إن يظهروا عليكم لايرقبوا فيكم إلّاً و لاذمة

تضييع حقوق مادر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 14 - 12

12 - حق مادر ، در معرض تضييع از سوى فرزند است .

و وصّينا الإنس_ن بولديه حملته أُمّه وهنًا على وهن . .. أن اشكرلى و لولديك

اين كه خداوند، در ضمن توصيه به رعايت حقوق پدر و مادر، تنها مشقّات و زحمت هاى مادر را در دوران باردارى و شير دادن يادآورى مى كند، احتمال دارد به خاطر نكته ياد شده باشد.

تضييع حقوق مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 106 - 25،26

25 _ تضييع حقوق مردمان ، بدون هيچ ترديد گناه است .

لانشترى به ثمناً و لو كان ذا قربى . .. إنّا اذاً لمن الاثمين

26 _ دستيابى به منافع مادى و يا نفع رسانى به خويشاوندان ، نمى تواند مجوز پايمال سازى حقوق ديگران باشد .

لانشترى به ثمناً و لو كان ذا قربى

تضييع حقوق مساكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 83 - 22

22

- بنى اسرائيل ، جز اندكى از آنان به پرستش غير خدا گرويدند و حقوق والدين ، خويشان ، يتيمان و مساكين را ضايع ساختند .

لاتعبدون إلا اللّه و بالولدين احساناً . .. ثم توليتم إلا قليلا منكم

تضييع حقوق والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 83 - 22

22 - بنى اسرائيل ، جز اندكى از آنان به پرستش غير خدا گرويدند و حقوق والدين ، خويشان ، يتيمان و مساكين را ضايع ساختند .

لاتعبدون إلا اللّه و بالولدين احساناً . .. ثم توليتم إلا قليلا منكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 14 - 15،18

15 - انسان ، در معرض ناسپاسى نسبت به نعمت هاى الهى و حقوق والدين ونيازمند به تذكر است .

و وصّينا الإنس_ن بولديه . .. أن اشكرلى و لولديك

18 - هشدار الهى به انسان ها ، درباره تصييع حقوق والدين

أن اشكرلى و لولديك إلىّ المصير

جمله {إلىّ المصير} پس از توصيه به رعايت حال والدين و فرمان به سپاسگزارى از آنها، ناظر به اين نكته است كه انسان ها، در صورت رعايت نكردن توصيه و فرمان ياد شده، مورد بازخواست قرار خواهند گرفت.

تضييع حقوق يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 83 - 22

22 - بنى اسرائيل ، جز اندكى از آنان به پرستش غير خدا گرويدند و حقوق والدين ، خويشان ، يتيمان و مساكين را ضايع ساختند .

لاتعبدون إلا اللّه و بالولدين احساناً . .. ثم توليتم إلا قليلا منكم

تفويض حق تشريع

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 21 - 6

6 - حق تشريع و قانون گذارى ، قابل تفويض از سوى خداوند

شرعوا لهم من الدين ما لم يأذن به اللّه

از مفهوم {ما لم يأذن به اللّه} مطلب بالا استفاده مى شود.

تقدم حقوق خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 14 - 14

14 - حقِّ مبدأ فيض ( خداوند ) ، مقدَّم بر حق مجارى فيض است .

أن اشكرلى و لولديك

مقدم داشتن شكر خدا بر تشكر از والدين، در يك فرمان، احتمال دارد به خاطر حقيقت بالا باشد.

تقصير در حقوق والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 25 - 10

10- انسان ها حتى صالحان ، در معرض لغزش و كوتاهى نسبت به حقوق پدر و مادرند .

و اخفض لهما جناح الذلّ . .. ربّكم أعلم ... إن تكونوا صلحين فإنه كان للأوّبين غفو

توصيه به ترك تجاوز به حقوق ديگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 24 - 14

14 - موعظه و رهنمود داوود ( ع ) به دو برادر متخاصم ، با توصيه به ايمان و نيك كردارى و پرهيز از تجاوز به حقوق يكديگر

و إنّ كثيرًا من الخلطاء ليبغى . .. إلاّ الذين ءامنوا ... و قليل ما هم

بيان اين نكته مهم و كلى كه {بسيارى از شريكان در حق يكديگر ستم مى كنند و تنها مؤمنان نيك كردار چنين نيستند}; مى تواند نوعى رهنمود و موعظه از سوى داوود(ع) به

دو برادر متخاصم باشد. گفتنى است كه درخواست رهنمود از داوود(ع) از سوى آن دو نفر (و اهدنا إلى سواء الصراط) مؤيد برداشت ياد شده است.

حفظ حقوق همسر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 34 - 14،19،21

14 _ همسران شايسته ، حافظ حقوق شوهران خويش در غياب آنان

فالصّالحات . .. حافظات للغيب

در برداشت فوق مفعول {حافظات} _ به مناسبت حكم و موضوع _ حقوق شوهران و لام در {للغيب} به معنى {فى} گرفته شده است.

19 _ اطاعت از شوهر و حفظ حقوق وى ، وظيفه زن در برابر حق سرپرستى و تأمين زندگى وى از سوى مرد است .

الرجال قوّامون . .. و بما انفقوا ... فالصّالحات قانتات حافظات للغيب بما حفظ اللّ

مراد از {بما حفظ اللّه}، حقوقى است كه خداوند براى زنان مقرر كرده و آنها را بر عهده مردان قرار داده است. و {باء} مقابله در {بما حفظ} مى رساند كه لزوم اطاعت و حفظ حقوق شوهران در مقابل تعهداتى است كه خداوند بر عهده شوهران قرار داده است.

21 _ مسؤوليت زن در حفظ حقوق شوهر و اطاعت از او ، در چهارچوب قوانين الهى است . *

قانتات حافظات للغيب بما حفظ اللّه

بر اين مبنا كه مراد از {ما حفظ اللّه} قوانين الهى و {باء} در {بما حفظ اللّه} براى مصاحبت باشد، معناى آيه چنين مى شود: زنان بايد با رعايت قوانين الهى، از شوهران خويش اطاعت و حقوق آنان را حفظ كنند.

حق مالكيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 34 - 13

13- امكان انفكاك

حق مالكيت از حق تصرف

و لاتقربوا مال اليتيم . .. حتى يبلغ أشدّه

از اينكه يتيم، على رغم مالك بودنش، حق تصرف قبل از بلوغ را ندارد و اولياى وى، على رغم مالك نبودنشان، حق تصرف در مال يتيم را دارند، به دست مى آيد كه مالكيت و جواز تصرف، انفكاك پذير هستند.

حق اطاعت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 8 - 4

4 - پدر و مادر ، بر فرزندان حق اطاعت كردن دارند .

و إن ج_هداك لتشرك بى . .. فلاتطعهما

حق الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 159 - 14

14 _ پيامبر ( ص ) موظّف به گذشت از حقوق خويش بر مردم و طلب آمرزش براى آنان نسبت به حقوق الهى

فاعف عنهم و استغفر لهم

از اينكه پيامبر (ص) از يكسو مأمور به گذشت از مردم و از سوى ديگر مأمور به طلب مغفرت براى آنان از خدا مى شود، مى توان به دست آورد كه مراد از {فاعف}، گذشت از حقوق خود پيامبر (ص) و مراد از {فاستغفر}، طلب مغفرت در مورد حقوق خداوند است.

حق الناس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ماعون - 107 - 3 - 4

4 - مسكين ، داراى سهم غذا در اموال مردم *

طعام المسكين

اضافه {طعام} به {مسكين}، نشانگر استحقاق است، زيرا دلالت مى كند كه آن غذا، طعام خود مسكين است.

حق امر به معروف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 71 - 4،5

4 _

امر به معروف و نهى از منكر ، حقى است برخاسته از شأن ولايت و سرپرستى عموم مؤمنان به يكديگر .

و المؤمنون و المؤمنت بعضهم أولياء بعض يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر

5 _ امر به معروف و نهى از منكر ، تبلور ولايت و محبت جامعه ايمانى نسبت به يكديگر

و المؤمنون و المؤمنت بعضهم أولياء بعض يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر

حق انتخاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 8 - 6

6 - همه موجودات ، ناگزير از اطاعت خداوند و تنها انسان داراى حق انتخاب آگاهانه

و النجم و الشجر يسجدان . .. و وضع الميزان . ألاّتطغوا فى الميزان

خداوند، در آيات پيشين {نجم} و {شجر} را تسليم بى چون و چراى فرمان حق شمرده و هستى را مسخر قوانين دانسته است; اما تنها از انسان مى خواهد كه خود با اختيار و انتخاب سر بر آستان معيارها بسايد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 104 - 6

6 _ آدمى برخوردار از حق انتخاب و گزينش، پس از رويارويى با حق و باطل است.

قد جاءكم بصائر من ربكم فمن أبصر فلنفسه و من عمى فعليها

حق بر خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 6 - 3

3_ تأمين روزى موجودات زنده ، حق آنها بر خداست .

و ما من دابّة فى الأرض إلاّ على الله رزقها

حق تشريع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 68 - 3

3 - تعيين تكليف براى

خلق ، در حيطه اختيار خداوند

و ربّك يخلق ما يشاء و يختار

جمله {يخلق مايشاء} بيانگر مشيت و اراده تكوينى خدا و جمله {يختار} بيانگر اراده تشريعى او است; يعنى، {و يختار للخلق ما يشاء}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 69 - 6

6 - علم همه جانبه خداوند به نهان و آشكار مردمان ، دليل انحصار حق تشريع و انتخاب پيامبر به او

و ربّك يخلق ما يشاء و يختار . .. و ربّك يعلم ما تكنّ صدورهم و ما يعلنون

برداشت ياد شده بر اين اساس است كه آيه در مقام بيان علت منحصر بودن حق قانون گذارى و حق برگزيدن پيامبر به خداوند باشد كه در آيه قبل، از آن سخن به ميان آمده است; يعنى، چون خداوند به نهان و آشكار انسان ها آگاهى كامل دارد; پس تنها او شايسته قانون گذارى براى ايشان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 70 - 7

7 - حكم و فرمان ( تعيين تكليف براى خلق و امر و نهى به آنان ) ، تنها در حيطه اختيار خداوند است .

و له الحكم

تقديم {له} (مسند) بر {الحكم} (مسنداليه) مفيد حصر مى باشد; يعنى، {ليس الحكم إلاّ للّه}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 21 - 2

2 - حق تشريع و قانون گذارى و نظام بخشى به باور ها ، تنها از آن خداوند است .

من الدين ما لم يأذن به اللّه

حق تصرف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 -

اسراء - 17 - 34 - 13

13- امكان انفكاك حق مالكيت از حق تصرف

و لاتقربوا مال اليتيم . .. حتى يبلغ أشدّه

از اينكه يتيم، على رغم مالك بودنش، حق تصرف قبل از بلوغ را ندارد و اولياى وى، على رغم مالك نبودنشان، حق تصرف در مال يتيم را دارند، به دست مى آيد كه مالكيت و جواز تصرف، انفكاك پذير هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 32 - 2

2 - انسان ، داراى حق تصرف و بهره بردارى در تمام محصولات طبيعت

مت_عًا لكم

حق تمتع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 22 - 4،5

4 - همه انسان ها داراى حق بهره گيرى از مواهب طبيعى و نعمت هاى الهى هستند .

فأخرج به من الثمرت رزقاً لكم

5 - همه انسان ها ، داراى حق تصرف در گسترده زمين هستند .

الذى جعل لكم الأرض فرشاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 29 - 4

4 - همه انسان ها داراى حق بهره گيرى از مواهب زمين

خلق لكم ما فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 168 - 6

6 - بهره بردارى از زمين حق همه انسانهاست و اختصاص به گروه و يا امتى خاص ( مسلمان و يا . . . ) ندارد .

يأيها الناس كلوا مما فى الأرض حللا طيباً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 33 - 6

6- همه انسان ها ( مؤمن و

كافر ) داراى حق بهرهورى از طبيعت

الله الذى خلق . .. رزقًا لكم ... و سخ_ّر لكم الشمس و القمر دائبين و سخ_ّر لكم ال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 65 - 5

5 - استخدام طبيعت و بهره گيرى از منافع آن ، حق مشروع و متساوى همه انسان ها

ألم تر أنّ اللّه سخّر لكم ما فى الأرض

رام قرار داده شدن آنچه در زمين است براى انسان، مستلزم اين حقيقت است كه همه انسان ها در بهره بردارى از زمين و آنچه در آن است، از حق برابرى برخوردار مى باشند و هيچ كس حق ندارد، ديگرى را از اين حق باز دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 10 - 9

9 - تمامى موجودات زمين ، داراى حقى برابر در تأمين نيازمندى هاى خويش از زمين

و قدّر فيها . .. سواء للسائلين

برداشت بالا با توجه به دو نكته است: 1_ {سواء} مفعول مطلق براى فعل مقدر باشد; يعنى، {إستوت الأقوات المقدرة سواء للسائلين}. 2_ مراد از سائلين تمامى موجودات باشد.

حق حيات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 8 - 5

5 - هر انسانى ، داراى حق حيات است و سلب كننده آن در قيامت بايد پاسخگو باشد .

و إذا الموءودة سئلت

ذكر {موءودة} (دختر زنده به گور شده) به جهت پيشگيرى از ارتكاب اين جنايت بوده است; و گرنه حرمتِ گرفتن جان ديگران، اختصاص به اين نوع خاص ندارد.

حق دفاع

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

11 - حج - 22 - 40 - 3،15

3 - جنگ و پيكار آوارگان با زورگويانى كه آنان را به جرم ايمان و خداخواهى از سرزمين شان بيرون كردند ، حقى است مشروع كه خدا به آنان داده بود .

أُذن للذين يق_تلون . .. الذين أُخرجوا من دي_رهم

15 - دفاع ، حقى مشروع در تمامى شريعت هاى آسمانى

و لولا دفع اللّه . .. لهدّمت ... و مس_جد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 21 - 9

9 - لزوم اعطاى فرصت به متخلف براى دفاع از خود

لأُعذّبنّه . .. أو ليأتينّى بسلط_ن مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 29 - 2

2 _ تأكيد هابيل بر پيشدستى نكردن در قتل برادر ، در عين حفظ حق دفاع از خويش در برابر تهاجم وى

انى اريد ان تبوا باثمى

چنانچه مراد از {اثمى}، گناهى باشد كه از كشته شدن احتمالى قابيل به دست هابيل صورت گيرد، معلوم مى شود هابيل خاطر نشان ساخته است كه من اگرچه قصد كشتن تو را ندارم ولى از خود دفاع مى كنم، هر چند به كشتن ناخواسته تو بينجامد.

حق سكونت در وطن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 40 - 4

4 - سكونت در زادگاه و موطن ، حق مشروع انسان ها

الذين أُخرجوا من دي_رهم بغير حقّ

حق طعام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 18 - 2

2 - مسكين ، داراى سهم غذا در اموال مردم *

طعام المسكين

اضافه {طعام}

به {مسكين}، بيانگر استحقاق است.

حق عتق برده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 13 - 6

6 - خداوند ، حق آزاد شدن را از هيچ برده اى سلب نكرده و كسى را به بردگى هميشگى ، محكوم نكرده است .

فكّ رقبة

حق قابل عفو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 178 - 8،9،10،11

8 - اولياى مقتول مى توانند قاتل را از قصاص عفو كنند .

فمن عفى له من أخيه شىء

مراد از {من} قاتل و مقصود از {أخيه} ولى مقتول مى باشد. ضميرهاى {له} و {أخيه} به {من}، يعنى قاتل باز مى گردد و {شىء} عبارت است از حق قصاص. بنابراين جمله {فمن عفى ...} چنين معنا مى شود: پس آن قاتلى كه از طرف ولى مقتول چيزى از حق قصاص بر او بخشيده شود ... .

9 - قصاص حقى است قابل گذشت نه حكمى غير قابل اسقاط .

فمن عفى له من أخيه شىء

10 - حق قصاص حتى با عفو يكى از اولياى مقتول ساقط مى شود .

فمن عفى له من أخيه شىء

مراد از {شىء} چنانچه گذشت حق قصاص است. نكره آوردن {شىء} اشاره به اين دارد كه: اگر بخشى از حق قصاص نيز مورد عفو قرار گيرد، قاتل قصاص نمى شود و اين فرض در صورتى است كه اولياى مقتول متعدد بوده و برخى از آنها قاتل را عفو كنند.

11 - ولىّ مقتول ، بهتر است قاتل را عفو كرده و از حق خويش ( قصاص ) درگذرد .

فمن عفى له من أخيه شىء

ترغيب ولىّ مقتول به گذشت

از حق قصاص، از جمله اهدافى است كه مى توان از كاربرد كلمه {أخيه} به جاى ولىّ مقتول استفاده كرد.

حق قانونگذارى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 52 - 4

4- تشريع دين و قانون گذارى ، حق اختصاصى خداوند است .

و له الدين واصبًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 40 - 13

13_ تنها خداوند داراى حق قانون گذارى و تشريع احكام است .

إن الحكم إلاّ لله

برداشت فوق بر اين مبناست كه مقصود از {حكم} حكم تشريعى باشد.

حق قصاص

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 178 - 9،11

9 - قصاص حقى است قابل گذشت نه حكمى غير قابل اسقاط .

فمن عفى له من أخيه شىء

11 - ولىّ مقتول ، بهتر است قاتل را عفو كرده و از حق خويش ( قصاص ) درگذرد .

فمن عفى له من أخيه شىء

ترغيب ولىّ مقتول به گذشت از حق قصاص، از جمله اهدافى است كه مى توان از كاربرد كلمه {أخيه} به جاى ولىّ مقتول استفاده كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 33 - 11،16

11- اولياى مقتول ، داراى حق قصاص و كشتن قاتل

جعلنا لوليّه سلط_نًا فلايسرف فى القتل

16- تشريع حق قصاص و سلطه براى اولياى مقتول ، حمايت الهى از آنان است .

و من قتل مظلومًا فقد جعلنا لوليّه سلط_نًا . .. إنه كان منصورًا

برداشت فوق، بنابراين نكته است كه ضمير {إنه} به ولىّ مقتول باز گردد.

حق مالكيت

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 33 - 3

3 - حق مالكيت انسان بر دام ها ( شتر ، گاو و گوسفند ) و بهره بردارى از آنها ، از حقوق پذيرفته شده در اسلام

لأنع_مكم

{أنعام} (جمع {نَعَم}) به شتر، گاو و گوسفند گفته مى شود. كلمه {نَعَم} به شتر اختصاص دارد; زيرا بزرگ ترين نعمت نزد عرب است (مفردات راغب). اضافه شدن {أنعام} به ضمير {كم}، حاكى از حق تصرف و مالكيت انسان بر دام ها است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 32 - 2

2 - انسان ، داراى حق تصرف و بهره بردارى در تمام محصولات طبيعت

مت_عًا لكم

حق مسكن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 84 - 4

4 - داشتن وطن و سرپناه از حقوق ملت ها و جوامع بشرى است . *

من ديركم

قرآن با اضافه كردن كلمه {ديار} به {كم} و نسبت دادن خانه و وطن به انسانها (دياركم = خانه هايتان و وطنتان) اين حقيقت را امضا و تثبيت مى كند كه: هر ملت و طايفه اى اين حق را دارد كه در سرزمينى سكنا گزيند و محلى را براى زندگى انتخاب كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 1 - 24

24 - { عن سعدبن أبى خَلَف قال : سألت أباالحسن موسى بن جعفر ( ع ) : . . .أليس اللّه عزّوجلّ يقول : { لاتخرجوهنّ من بيوتهنّ و لايخرجن } قال : فقال إنّما عنى بذلك الّتى تطلّق تطيقة

بعد تطليقة فتلك الّتى لاتَخرُج و لاتُخرَج حتّى تطلق الثالثة فإذا طلقت الثالثة فقد بانت منه و لانفقة ل ها ، و المرأة الّتى يطلّق ها الرجل تطليقة ثمّ يدع ها حتّى يخلوا أجل ها فه_ذا أيضاً يقعد فى منزل زوج ها و ل ها النفقة و السكنى حتّى تنقضى عدّت ها ;

سعدبن ابى خلف گويد: از امام كاظم(ع) پرسيدم. ..[و ]گفتم: آيا خداوند عزّوجلّ نفرموده: {لاتخرجوهنّ و لايخرجن} حضرت فرمود: خداوند [دراين دستور]زنى را قصد كرده كه دو بار [به طلاق رجعى] طلاق داده مى شود. اين زن [نبايد در زمان عدّه] از خانه خارج شود و نبايد شوهر او را خارج كند تا اين كه طلاق سوم واقع شود. پس آن گاه كه براى بار سوّم، طلاق داده شد از شوهر جدا مى شود و براى او نفقه نيست. و زنى كه شوهر او يك بار طلاق داده و او را رها نموده تا اين كه عدّه اش تمام شود، او نيز در منزل شوهرش مى نشيند [و نبايد خارج شود] و حق نفقه و سكنى دارد تا عدّه اش تمام شود}.

حق نهى از منكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 71 - 4،5

4 _ امر به معروف و نهى از منكر ، حقى است برخاسته از شأن ولايت و سرپرستى عموم مؤمنان به يكديگر .

و المؤمنون و المؤمنت بعضهم أولياء بعض يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر

5 _ امر به معروف و نهى از منكر ، تبلور ولايت و محبت جامعه ايمانى نسبت به يكديگر

و المؤمنون و المؤمنت بعضهم أولياء بعض يأمرون بالمعروف

و ينهون عن المنكر

حق وطن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 84 - 4

4 - داشتن وطن و سرپناه از حقوق ملت ها و جوامع بشرى است . *

من ديركم

قرآن با اضافه كردن كلمه {ديار} به {كم} و نسبت دادن خانه و وطن به انسانها (دياركم = خانه هايتان و وطنتان) اين حقيقت را امضا و تثبيت مى كند كه: هر ملت و طايفه اى اين حق را دارد كه در سرزمينى سكنا گزيند و محلى را براى زندگى انتخاب كند.

حق ولايت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 71 - 4

4 _ امر به معروف و نهى از منكر ، حقى است برخاسته از شأن ولايت و سرپرستى عموم مؤمنان به يكديگر .

و المؤمنون و المؤمنت بعضهم أولياء بعض يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 108 - 3

3 - پيامبران الهى ، داراى حق ولايت و اطاعت بر مردم

فاتّقوا اللّه و أطيعون

تفريع {اتّقوا اللّه و أطيعون} بر جمله {إنّى لكم رسول} بيانگر اين معنا است كه: اگر قبول داريد من رسول الهى و امين هستم; پس بر شما لازم است كه تقواى الهى پيشه كنيد و از من فرمان ببريد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 126 - 4

4 - پيامبران الهى ، داراى حق ولايت و اطاعت بر مردم

فاتّقوا اللّه و أطيعون

تفريع {فاتقوااللّه و أطيعون} بر آيه قبل (إنّى لكم رسول أمين) بيانگر اين

حقيقت است كه با توجه به اين كه من رسول الهى و امين هستم، پس بر شما لازم است كه تقواى الهى پيشه كنيد و از من فرمان ببريد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 131 - 3

3 - پيامبران الهى ، داراى حق ولايت و اطاعت بر مردم

فاتّقوا اللّه و أطيعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 144 - 4

4 - پيامبران الهى ، داراى حق ولايت و اطاعت بر مردم

و أطيعون

تفريع {فاتّقوا اللّه و أطيعون} بر آيه قبل (إنّى لكم رسول أمين)، بيانگر اين معنا است كه با توجه به اين كه من رسول خدا هستم، بر شما لازم است كه تقواى او را پيشه كنيد و از من فرمان بريد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 150 - 4

4 - پيامبران الهى ، داراى حق ولايت و اطاعت بر مردم

فاتّقوا اللّه و أطيعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 163 - 3

3 - پيامبران الهى ، داراى حق ولايت و اطاعت بر مردم

فاتّقوا اللّه و أطيعون

تفريع {فاتّقوا اللّه وأطيعون} بر آيه قبل (إنّى لكم رسول أمين) بيانگر اين معنا است كه با توجه به اين كه من رسول الهى ام، بر شما لازم است كه تقواى الهى را رعايت كنيد و از من فرمان ببريد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 179 - 4

4 - پيامبران الهى ، داراى حق ولايت و

اطاعت بر مردم

فاتّقوا اللّه و أطيعون

تفريع {اتّقوا اللّه و أطيعون} بر آيه قبل (إنّى لكم رسول أمين); بيانگر اين حقيقت است كه با توجه به اين كه من رسول الهى و امين هستم، پس بر شما لازم است كه ضمن رعايت تقواى الهى از من اطاعت كنيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 33 - 4

4- پيامبر ( ص ) ، داراى حق ولايت بر مردم ، در پرتو جعل و تفويض الهى

أطيعوا اللّه و أطيعوا الرسول

اطاعت رسول(ص)، به فرمان الهى جعل و تفويض او واجب شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 17 - 6

6 - پيامبراكرم ( ص ) ، داراى حق ولايت و فرماندهى بر انسان ها

و من يطع اللّه و رسوله يدخله جنّ_ت

حق همبسترى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 51 - 3،4،7،9،12،13

3 - پيامبر ( ص ) اختيار دارد كه در تماس با همسرانش ، به اختيار خود ، برخى را مقدم بدارد و برخى ديگر را به تأخير بيندازد .

ترجى من تشاء منهنّ و تئوى إليك من تشاء

احتمال دارد كه مراد از {حق اختيار تأخير و تقديم} _ چنان كه برخى از مفسران نيز گفته اند _ {حق همبسترى} باشد.

4 - واگذارى حق تصميم و اختيار درباره همبسترى با همسران ، به خود پيامبر ( ص ) به خاطر رفع مشقت از آن حضرت است .

لكيلا يكون عليك حرج . .. ترجى من تشاء منهنّ

7 - بر پيامبر ( ص ) روا و

جايز است كه تصميم خود را درباره به تأخير انداختن همبسترى با يكى از همسران خود ، تغيير داده و آن را مقدم بدارد .

ترجى من تشاء منهنّ . .. و من ابتغيت ممّن عزلت فلاجناح عليك

برداشت بالا، بنابراين احتمال است كه مراد از {ترجى} و {تؤوى} تقديم و تأخير در همبسترى با يكى از همسران باشد. بنابراين مراد از {من عزلت} آن كسى خواهد بود كه فعلاً از او كناره گيرى شده است. و به عبارتى، همبسترى با او به تأخير افتاده است.

9 - واگذار شدن تقديم و تأخير همخوابگى با همسران ، به تصميم پيامبر ( ص ) به منظور فراهم آوردن رضايت آنان است .

ترجى من تشاء منهنّ . .. ذلك أدنى أن تقرّ أعينهنّ و لايحزنّ و يرضين

12 - همسران پيامبر ، به موضع و تصميم عادلانه آن حضرت درباره تأخير و تقديم همخوابگى با هر يك از آنان ، اطمينان خاطر داشتند .

ذلك أدنى أن تقرّ أعينهنّ و لايحزنّ و يرضين بما ءاتيتهنّ كلّهنّ

از اين كه خداوند، در فلسفه واگذارى اختيار تصميم گيرى در همخوابگى با همسران و يا رد و قبول زنانى كه خود را به آن حضرت هبه مى كنند، به پيامبر(ص) گفته است: {چنين حقّى، به خاطر جلب رضايت همسران است} حكايت مى كند كه آنان، پيامبر(ص) را در تصميم و موضع گيرى اش در قبال آنان، عادل مى دانسته اند.

13 - خدايى بودن حق تصميم گيرى پيامبر ( ص ) درباره همخوابگى با همسران ، مايه شادمانى آنان و موجب رفع نگرانى شان است .

ترجى من تشاء منهنّ . .. ذلك أدنى أن تقرّ أعينهنّ و

لايحزنّ و يرضين بما ءاتيتهنّ

احتمال دارد كه مشارٌاليه {ذلك} اصلِ حكمى باشد كه آن حضرت، با آن، حقّ پيدا كرد تا مجاز به چنان رفتارى با همسران خود باشد. در اين صورت، رضايت و رفع نگرانى از آنان، باز مى گردد به اين كه آنان، چون به حكم خداوند تن در مى دهند، و آنچه از پيامبر(ص) مى رسد تابع حكم خدا است از آنان راضى اند.

حقوق ابن السبيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 38 - 9

9 - مسكنت و در راه ماندن ، منشأ پيدايش حقوقى ويژه براى مساكين و در راه ماندگان است .

فأَت . .. و المسكين و ابن السبيل

حقوق اجتماعى برده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 25 - 16

16 _ لزوم حفظ حقوق اقتصادى و اجتماعى بردگان

بعضكم من بعض . .. اتوهُنّ اجورهنّ

حقوق اجتماعى تازه مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 11 - 5

5 _ كفار محارب با گرويدن به اسلام ، برادران دينى مسلمانان محسوب شده و از حقوق و مزاياى اجتماعى مساوى برخوردار مى شوند .

فإن تابوا . .. فإخونكم فى الدين

حقوق اجتماعى زن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 12 - 5

5- زن ، برخوردار از حق مشاركت در مسائل سياسى ، اجتماعى و دينى

ي_أيّها النبىّ إذا جاءك المؤمن_ت يبايعنك . .. فبايعهنّ

از آن جا كه بيعت خود نوعى مشاركت است، مطلب بالا استفاده مى شود.

حقوق اجتماعى مسلمانان

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 11 - 3

3 _ مسلمانان ، برادران دينى يكديگر بوده و از حقوق و مزاياى اجتماعى برابر برخوردارند .

فإن تابوا . .. فإخونكم فى الدين

حقوق اقتصادى برده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 25 - 16

16 _ لزوم حفظ حقوق اقتصادى و اجتماعى بردگان

بعضكم من بعض . .. اتوهُنّ اجورهنّ

حقوق اقتصادى زن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 5 - 24

24 _ اهتمام اسلام به رعايت حقوق اقتصادى زنان

إذا ءاتيتموهن اجورهن

حقوق انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 108 - 3

3 - پيامبران الهى ، داراى حق ولايت و اطاعت بر مردم

فاتّقوا اللّه و أطيعون

تفريع {اتّقوا اللّه و أطيعون} بر جمله {إنّى لكم رسول} بيانگر اين معنا است كه: اگر قبول داريد من رسول الهى و امين هستم; پس بر شما لازم است كه تقواى الهى پيشه كنيد و از من فرمان ببريد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 126 - 4

4 - پيامبران الهى ، داراى حق ولايت و اطاعت بر مردم

فاتّقوا اللّه و أطيعون

تفريع {فاتقوااللّه و أطيعون} بر آيه قبل (إنّى لكم رسول أمين) بيانگر اين حقيقت است كه با توجه به اين كه من رسول الهى و امين هستم، پس بر شما لازم است كه تقواى الهى پيشه كنيد و از من فرمان ببريد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13

- شعراء - 26 - 131 - 3

3 - پيامبران الهى ، داراى حق ولايت و اطاعت بر مردم

فاتّقوا اللّه و أطيعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 144 - 4

4 - پيامبران الهى ، داراى حق ولايت و اطاعت بر مردم

و أطيعون

تفريع {فاتّقوا اللّه و أطيعون} بر آيه قبل (إنّى لكم رسول أمين)، بيانگر اين معنا است كه با توجه به اين كه من رسول خدا هستم، بر شما لازم است كه تقواى او را پيشه كنيد و از من فرمان بريد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 150 - 4

4 - پيامبران الهى ، داراى حق ولايت و اطاعت بر مردم

فاتّقوا اللّه و أطيعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 163 - 3

3 - پيامبران الهى ، داراى حق ولايت و اطاعت بر مردم

فاتّقوا اللّه و أطيعون

تفريع {فاتّقوا اللّه وأطيعون} بر آيه قبل (إنّى لكم رسول أمين) بيانگر اين معنا است كه با توجه به اين كه من رسول الهى ام، بر شما لازم است كه تقواى الهى را رعايت كنيد و از من فرمان ببريد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 179 - 4

4 - پيامبران الهى ، داراى حق ولايت و اطاعت بر مردم

فاتّقوا اللّه و أطيعون

تفريع {اتّقوا اللّه و أطيعون} بر آيه قبل (إنّى لكم رسول أمين); بيانگر اين حقيقت است كه با توجه به اين كه من رسول الهى و امين هستم، پس بر شما لازم است

كه ضمن رعايت تقواى الهى از من اطاعت كنيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 6 - 7

7 - { فىء } حق منصب رسالت است ; نه ملك شخصى پيامبر ( ص ) . *

و ما أفاء اللّه على رسوله

ذكر عنوان رسالت براى پيامبر(ص)، مى تواند بدان منظور باشد كه پيامبر(ص) از آن جهت كه عهده دار منصب رسالت است، {فىء} به آن حضرت تعلق دارد.

حقوق انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 177 - 12

12 - اعتبار مالكيت شخصى در اسلام و پذيرش تفاوت در مقدار مالكيت

و ءاتى المال على حبه ذوى القربى . .. و السائلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 32 - 18

18 _ انسان ها ، داراى منزلتى برابر در برخوردارى از حق حيات

من قتل نفساً . .. فكانما قتل الناس جميعاً و من احياها فكانما احيا الناس جميعاً

جزاى يكسان براى كشتن هر فرد و پاداش مساوى براى احياى وى، حاكى از برابرى تمامى انسانها در حق حيات است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 104 - 6

6 _ آدمى برخوردار از حق انتخاب و گزينش، پس از رويارويى با حق و باطل است.

قد جاءكم بصائر من ربكم فمن أبصر فلنفسه و من عمى فعليها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 34 - 5

5 _ اصل مالكيت مردم بر اموال ، اصلى پذيرفته شده در اسلام

ليأكلون أمول الناس

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 33 - 6

6- همه انسان ها ( مؤمن و كافر ) داراى حق بهرهورى از طبيعت

الله الذى خلق . .. رزقًا لكم ... و سخ_ّر لكم الشمس و القمر دائبين و سخ_ّر لكم ال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 32 - 2،3

2 - انسان ، داراى حق تصرف و بهره بردارى در تمام محصولات طبيعت

مت_عًا لكم

3 - حق مالكيت انسان بر دام ها ( شتر ، گاو و گوسفند ) و بهره بردارى از آنها ، از حقوق پذيرفته شده در اسلام

لأنع_مكم

{أنعام} جمع {نَعَم} است. اين كلمه در مورد شتر، گاو و گوسفند به كار مى رود; هر چند مفرد آن تنها در مورد شتر كاربرد دارد (لسان العرب). اضافه شدن {أنعام} به ضمير {كم}، حاكى از حق تصرف و مالكيت انسان بر دام ها است.

حقوق انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 22 - 4،5

4 - همه انسان ها داراى حق بهره گيرى از مواهب طبيعى و نعمت هاى الهى هستند .

فأخرج به من الثمرت رزقاً لكم

5 - همه انسان ها ، داراى حق تصرف در گسترده زمين هستند .

الذى جعل لكم الأرض فرشاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 29 - 4

4 - همه انسان ها داراى حق بهره گيرى از مواهب زمين

خلق لكم ما فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 84

- 4

4 - داشتن وطن و سرپناه از حقوق ملت ها و جوامع بشرى است . *

من ديركم

قرآن با اضافه كردن كلمه {ديار} به {كم} و نسبت دادن خانه و وطن به انسانها (دياركم = خانه هايتان و وطنتان) اين حقيقت را امضا و تثبيت مى كند كه: هر ملت و طايفه اى اين حق را دارد كه در سرزمينى سكنا گزيند و محلى را براى زندگى انتخاب كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 125 - 5

5 - حضور در خانه خدا ( كعبه ) حقى براى عموم مردم است .

إذ جعلنا البيت مثابة للناس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 168 - 6

6 - بهره بردارى از زمين حق همه انسانهاست و اختصاص به گروه و يا امتى خاص ( مسلمان و يا . . . ) ندارد .

يأيها الناس كلوا مما فى الأرض حللا طيباً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 40 - 4،15

4 - سكونت در زادگاه و موطن ، حق مشروع انسان ها

الذين أُخرجوا من دي_رهم بغير حقّ

15 - دفاع ، حقى مشروع در تمامى شريعت هاى آسمانى

و لولا دفع اللّه . .. لهدّمت ... و مس_جد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 48 - 4

4 - آزادى در انتخاب راه و عقيده ، حق مسلم هر انسان است .

فما أرسلن_ك عليهم حفيظًا

اين كه حتى پيامبر(ص) وظيفه اى جز تبليغ دين ندارد و در فرض روى گردانى بايد

مشركان را به حال خود واگذارد، نشان مى دهد كه انسان در انتخاب عقيده آزاد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 8 - 5

5 - هر انسانى ، داراى حق حيات است و سلب كننده آن در قيامت بايد پاسخگو باشد .

و إذا الموءودة سئلت

ذكر {موءودة} (دختر زنده به گور شده) به جهت پيشگيرى از ارتكاب اين جنايت بوده است; و گرنه حرمتِ گرفتن جان ديگران، اختصاص به اين نوع خاص ندارد.

حقوق اولياى مقتول

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 178 - 8

8 - اولياى مقتول مى توانند قاتل را از قصاص عفو كنند .

فمن عفى له من أخيه شىء

مراد از {من} قاتل و مقصود از {أخيه} ولى مقتول مى باشد. ضميرهاى {له} و {أخيه} به {من}، يعنى قاتل باز مى گردد و {شىء} عبارت است از حق قصاص. بنابراين جمله {فمن عفى ...} چنين معنا مى شود: پس آن قاتلى كه از طرف ولى مقتول چيزى از حق قصاص بر او بخشيده شود ... .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 92 - 32

32 _ آزاد كردن بنده مؤمن در قتل خطائى ، اداى حق خداوند و پرداخت ديه آن ، اداى حقّ اولياى مقتول است .

و من قتل مؤمناً خطاً فتحرير رقبة مؤمنة و دية مسلّمة الى اهله

امام صادق (ع) در پاسخ سؤال از آيه فوق فرمود: اما تحرير رقبةً مؤمنة ففيما بينه و بين اللّه و امّا الدّية المسلّمة الى اولياء المقتول. ..

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1،

ص 262، ح 217 ; نورالثقلين، ج 1، ص 530، ح 473.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 33 - 6،7،8،10،11،16

6- خداوند ولى كسى را كه به ناحق و مظلومانه كشته شود ، بر قاتل او ، سلطه بخشيده است .

و من قتل مظلومًا فقد جعلنا لوليّه سلط_نًا

7- ولى مقتول بحق ( كسى كه مطابق قانون الهى كشته شده ) فاقد هرگونه سلطه بر قاتل است .

و لاتقتلوا . .. إلاّ بالحقّ و من قتل مظلومًا فقد جعلنا لوليّه سلط_نًا

8- تصميم گيرى درباره قاتل ، مخصوص اولياى مقتول است و بايد در جهت منافع آنان باشد .

فقد جعلنا لوليّه سلط_نًا

برداشت فوق، با توجه به لام در {لوليّه} است كه اختصاص و منفعت را افاده مى كند.

10- زياده روى اولياى مقتول ، در انتقام گيرى از قاتل ، ممنوع و حرام است .

فلايسرف فى القتل

11- اولياى مقتول ، داراى حق قصاص و كشتن قاتل

جعلنا لوليّه سلط_نًا فلايسرف فى القتل

16- تشريع حق قصاص و سلطه براى اولياى مقتول ، حمايت الهى از آنان است .

و من قتل مظلومًا فقد جعلنا لوليّه سلط_نًا . .. إنه كان منصورًا

برداشت فوق، بنابراين نكته است كه ضمير {إنه} به ولىّ مقتول باز گردد.

حقوق اهل كتاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 4 - 8

8 - حق سكونت و زندگى اهل كتاب در جامعه اسلامى ، مشروط به عدم ستيزه جويى و معارضه با حاكميت اسلام است .

هو الذى أخرج الذين كفروا من أهل الكت_ب . .. ذلك بأنّهم شاقّوااللّه و رسوله

از تعليل {ذلك بأنّهم.

..} استفاده مى شود كه اگر يهود بنى نضير، به معارضه با خدا و حكومت پيامبر(ص) نمى پرداختند، محكوم به تبعيد نمى شدند و همچون گذشته در كنار مسلمانان زندگى مى كردند.

حقوق برده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 28 - 9

9 - مردم ، در صدر اسلام ، با نظام برده دارى آشنا بودند و همسان نبودن حقوق برده با مالك اش را قبول داشتند .

هل لكم من ما ملكت أيم_نكم من شركاء فى ما رزقن_كم فأنتم فيه سواء

حقوق بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 21 - 3

3 _ سكونت قوم موسى ( ع ) در سرزمين مقدس ، حقى براى ايشان از جانب خداوند

التى كتب اللّه لكم

حقوق بين الملل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 90 - 14

14 _ جايگاه مهمّ حفظ روابط صلح آميز با اقوام و ملت ها ، در حقوق بين الملل اسلامى

الّا الّذين يصلون الى قوم بينكم و بينهم ميثاق . .. و القوا اليكم السلم فما جعل ا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 91 - 9

9 _ جايگاه مهم روابط صلح آميز با اقوام و ملت ها ، در حقوق بين الملل اسلامى

فان لم يعتزلوكم و يلقوا اليكم السّلم . .. فخذوهم و اقتلوهم

حقوق پدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 63 - 11،12

11_ پدران داراى حق امر و نهى به

فرزندان خويش

فأرسل معنا أخانا

12_ گوش سپارى به فرمان ها و خواسته هاى

پدران از وظايف فرزندان و از آداب معاشرت با ايشان

فأرسل معنا أخانا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 14 - 11

11 - مادران ، داراى حقى فزون تر از پدران ، بر گردن فرزند هستند . *

و وصّينا الإنس_ن بولديه حملته أُمّه وهنًا على وهن و فص_له فى عامين أن اشكر . ..

تعليل آوردن حكم تشكر از والدين، به اين كه مادر، سختى هاى باردارى را متحمل شده و فرزند را تا مدت دو سال شير مى دهد، مى تواند به فزونى حق مادر اشاره داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 15 - 7

7- مادر ، داراى حقى فزون تر از پدر ، در برخوردارى از احسان و خدمات فرزند

و وصّينا الإنس_ن بولديه إحس_نًا حملته أُمّه كرهًا و وضعته كرهًا و حمله و فص_له

خداوند، در آغاز احسان به پدر و مادر را توصيه كرده است; ولى در بيان فلسفه آن صرفاً از زحمات مادر ياد نموده است. اين در حقيقت تأكيد بر حق مادر و توصيه فزون تر در مورد او است.

حقوق ثروتمندان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 135 - 15

15 _ قوانين الهى ، حامى و تأمين كننده حقوق فقيران و ثروتمندان

ان يكن غنياً او فقيراً فاللّه اولى بهما

هدف از ايراد جمله {فاللّه اولى بهما} (خداوند به رعايت حال آنان سزاوارتر است) پس از الزام اهل ايمان به اقامه قسط و شهادت به حق،

مى تواند اين معنا باشد كه تنها با رعايت قوانين الهى، حقوق انسانها _ چه غنى و چه فقير _ تأمين خواهد شد.

حقوق جنبندگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 6 - 2،3

2_ هر موجود زنده اى ، داراى حق تغذيه در دوران حيات خويش

و ما من دابّة فى الأرض إلاّ على الله رزقها

3_ تأمين روزى موجودات زنده ، حق آنها بر خداست .

و ما من دابّة فى الأرض إلاّ على الله رزقها

حقوق جوامع جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 84 - 4

4 - داشتن وطن و سرپناه از حقوق ملت ها و جوامع بشرى است . *

من ديركم

قرآن با اضافه كردن كلمه {ديار} به {كم} و نسبت دادن خانه و وطن به انسانها (دياركم = خانه هايتان و وطنتان) اين حقيقت را امضا و تثبيت مى كند كه: هر ملت و طايفه اى اين حق را دارد كه در سرزمينى سكنا گزيند و محلى را براى زندگى انتخاب كند.

حقوق حر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 28 - 9

9 - مردم ، در صدر اسلام ، با نظام برده دارى آشنا بودند و همسان نبودن حقوق برده با مالك اش را قبول داشتند .

هل لكم من ما ملكت أيم_نكم من شركاء فى ما رزقن_كم فأنتم فيه سواء

حقوق خانواده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 223 - 13،16

13 _ هشدار الهى به مردان ، نسبت به رعايت احكام

الهى در محيط خانواده

نساؤكم حرث لكم . .. و اتّقوا اللّه و اعلموا انكم ملاقوه

امر به تقوا و توجه دادن انسانها به ملاقات خدا (روز پاداش و كيفر) پس از بيان احكامى درباره زندگى خانوادگى، مى تواند هشدارى باشد به آنان كه احكام الهى را مراعات نمى كنند.

16 _ پيامبر ( ص ) ، مأمور بشارت به مؤمنانى كه تقوا و حدود الهى را در زندگى زناشويى و محيط خانواده مراعات مى كنند و با يكديگر رفتارى پسنديده دارند .

نساؤكم حرث لكم . .. و اعلموا انّكم ملاقوه و بشّر المؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 229 - 16

16 _ احتمال و ترس معقول و متعارف از مراعات نكردن حدود الهى در خانواده ، مُجوّز طلاق خُلع *

فان خفتم اَلاّ يقيما حدود اللّه

با توجّه به اينكه {ان خفتم}، خطاب به عموم مردم است، معلوم مى شود نگرانى زن و شوهر بايد به نحوى باشد كه عموم مردم نيز در صورت آگاهى، اين نگرانى را داشته باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 233 - 7

7 _ تأمين نياز ها و پوشاك مادران به مقدار متعارف ، وظيفه شرعى پدر

و على المولود له زرقهنّ و كسوتهنّ بالمعروف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 34 - 17

17 _ لزوم اطاعت زن از شوهر و حفظ حقوق وى ، مشروط به تأمين زندگى او از سوى مرد

و بما انفقوا من اموالهم فالصّالحات قانتات حافظات

ظاهراً {فالصّالحات . .. } نتيجه اى است مترتب بر

جمله {الرجال ... بما انفقوا}. بنابراين اطاعت زن از شوهر در موردى است كه شوهر، زندگى او را تأمين كند.

حقوق خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 92 - 32

32 _ آزاد كردن بنده مؤمن در قتل خطائى ، اداى حق خداوند و پرداخت ديه آن ، اداى حقّ اولياى مقتول است .

و من قتل مؤمناً خطاً فتحرير رقبة مؤمنة و دية مسلّمة الى اهله

امام صادق (ع) در پاسخ سؤال از آيه فوق فرمود: اما تحرير رقبةً مؤمنة ففيما بينه و بين اللّه و امّا الدّية المسلّمة الى اولياء المقتول. ..

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 262، ح 217 ; نورالثقلين، ج 1، ص 530، ح 473.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 40 - 13

13_ تنها خداوند داراى حق قانون گذارى و تشريع احكام است .

إن الحكم إلاّ لله

برداشت فوق بر اين مبناست كه مقصود از {حكم} حكم تشريعى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 52 - 4،6،7

4- تشريع دين و قانون گذارى ، حق اختصاصى خداوند است .

و له الدين واصبًا

6- يگانگى خداوند ، مستلزم اختصاص يافتن حق تشريع دين به او

إنما هو إل_ه وحد . .. و له الدين واصبًا

اينكه خداوند در پى دستور به اجتناب از عقيده به ثنويت، برخى ويژگيها و اختصاصات خود، از جمله اختصاص داشتن دين را يادآورى مى كند; احتمال دارد براى بيان نكته ياد شده باشد.

7- جزا دادن به بندگان ( كيفر و پاداش ) ، حق اختصاصى و دائمى خداوند

است .

و له الدين واصبًا

{دين} داراى چند معناست و از جمله آنها جزاست. برداشت فوق بر اساس اين معنا مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 56 - 5

5 - خداوند ، داراى حق بر انسان ها است و آنان در برابر آن مسؤول اند .

ي_حسرتى على ما فرّطت فى جنب اللّه

حقوق خويشاوندان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 180 - 14

14 - مسؤوليت انسان بالاخص دارندگان ثروت ، درباره پدر و مادر و ساير خويشاوندان *

الوصية للولدين و الأقربين بالمعروف حقاً على المتقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 8 - 1،2

1 _ لزوم بهره مند ساختن نزديكانِ نيازمند ، يتيمان و مساكين از اموال ميت ، در صورت حضور آنان هنگام تقسيم ارث

و اذا حضر القسمة اولوا القربى و اليتامى و المساكين، فارزقوهم منه

ذكر {اولوا القربى} در رديف يتيم و مسكين، حاكى از آن است كه مراد از {اولوا القربى} خويشان نيازمند هستند نه خويشان ثروتمندى كه با يتيمان و مساكين تناسبى ندارند. ذيل آيه كه ترغيب به عطوفت و برخورد نيك با آنان است، اين معنا را تأييد مى كند.

2 _ لزوم برخورد نيك با خويشاوندان ، يتيمان و مساكين به هنگام بهره مند ساختن آنان از ميراث

و اذا حضر القسمة . .. فارزقوهم منه و قولوا لهم قولاً معروفاً

حقوق خويشاوندان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 26 - 2،15

2- پيامبر ( ص ) موظف به

اداى حقوق خويشاوندان ، مساكين و در راه ماندگان با رعايت اعتدال و اجتناب از تبذير

و ءات ذاالقربى حقّه و المسكين و ابن السبيل و لاتبذّر تبذيرًا

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه مخاطب در آيه پيامبر(ص) باشد، هر چند ديگران را نيز شامل مى شود.

15- { عن أبى الحسن موسى ( ع ) : . . . ان الله تبارك و تعالى لمّا فتح على نبيه ( ص ) فدك . . . فأنزل الله على نبيه ( ص ) { و ءات ذاالقربى حقّه } فلم يدر رسول الله ( ص ) من هم . . . فأوحى الله إليه أن ادفع فدك إلى فاطمة ( ع ) . . . ;

از ابى الحسن موسى بن جعفر(ع) روايت شده است:. .. آنگاه كه خداوند _ تبارك و تعالى _ فدك را براى پيامبرش فتح كرد ... پس بر او اين آيه را نازل فرمود: {و ءات ذاالقربى حقّه}. پس رسول خدا(ص) ندانست نزديكان چه كسانى اند ... پس خداوند به او وحى كرد كه فدك را به حضرت فاطمه(س) بدهد ...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 38 - 17

17 - { فى مجمع البيان : روى أبوسعيد الخدرى و غيره أنّه لمّا نزلت ه_ذه الأية على النبىّ ( ص ) أعطى فاطمة ( س ) فدكاً و سلّمه إليها . و هو المروىّ عن أبى جعفر و أبى عبداللّه ( ع ) . . . ;

در مجمع البيان آمده است كه ابوسعيد خدرى و ديگران، روايت كرده اند كه هنگامى كه اين آيه بر

پيغمبر نازل گشت {فآت ذا القربى حقّه} آن حضرت، فدك را به فاطمه (عليهاالسلام) داد و آن را به وى تسليم كرد. همين مطلب، از امام باقر و امام صادق(ع) نيز روايت شده است}.

حقوق خويشاوندان نسبى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 6 - 8

8 - خويشاوندان نَسبى ، در حقوق مقرر شده ، بر ديگران ترجيح دارند .

و أُولوا الأرحام بعضهم أولى ببعض فى كت_ب اللّه

حقوق خويشاوندى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 26 - 3

3- پيوند خويشاوندى ، منشأ پيدايش حقوقى ويژه ميان انسانهاست .

و ءات ذاالقربى حقّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 61 - 14

14 - استفاده از خوراكى هاى موجود در منازل خويشاوندان ، بدون اذن خواستن از ايشان ، از حقوق خويشاوندى است .

ليس على الأعمى حرج . .. و لا على أنفسكم أن تأكلوا من بيوتكم أو بيوت ءابائكم ...

مجاز بودن استفاده از خوراكى هاى منازل پدر، مادر، برادر، خواهر، عمو و. .. _ كه از خويشاوندان محسوب مى شوند _ و بدون هيچ اذنى از آنان، حاكى از حقى است ميان آنان كه بايد رعايت شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 38 - 6

6 - پيوند خويشاوندى ، منشأ پيدايش حقوقى ويژه ، ميان انسان ها است .

فأَت ذا القربى حقّه

آوردن {حقّه} پس از {ذا القربى} و نياوردن آن پس از {ابن السبيل}، ممكن است به اين جهت باشد كه خويشاوندان، به

خاطر قرابت، حقوق خاصى پيدا مى كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 6 - 12

12 - قرآن ، به عنوان كتاب الهى ، منبعى براى تشريع قوانين مربوط به حقوق خويشاوندى است .

و أُولوا الأرحام بعضهم أولى ببعض فى كت_ب اللّه

حقوق دايه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 233 - 37

37 _ خداترسى و توجّه به نظارت او بر اعمال ، عامل رعايت حقوق متقابل مادر ، پدر و دايه

و الوالدات يرضعن . .. و اتقوا اللّه و اعلموا ان اللّه بما تعملون بصير

حقوق دختران يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 127 - 12،14،15

12 _ مذمت ازدواج با دختران يتيم ، به قصد پايمال ساختن حقوق آنان

فى يتمى النساء التى لا تؤتونهن ما كتب لهن و ترغبون ان تنكحوهن

لحن آيه دلالت بر مذمت و محكوميت چنين عملى دارد.

14 _ نكوهش خداوند از ناديده گرفتن حق ازدواج دختران يتيم

لا تؤتونهن ما كتب لهن و ترغبون ان تنكحوهن

بنابر اينكه {رغبت} به معناى اعراض باشد، جمله {و ترغبون . ..} در حقيقت بيان مصداقى است از جمله { لا تؤتونهن ما كتب لهن}.

15 _ لزوم حمايت از دختران يتيم و حقوق آنان

فى يتمى النساء . .. و إن تقوموا لليتمى بالقسط

با توجه به اينكه {و ان تقوموا . ..}، عطف به {فيهن} است; يعنى {للّه يفتيكم ان تقوموا ...} بنابراين قيام براى قسط درباره يتيمان، فتوا و حكم الهى است و از جمله آنان، زنان يتيم هستند.

حقوق در قيامت

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 161 - 12

12 _ در قيامت به حق هيچ كس ظلمى نخواهد شد .

و هم لا يظلمون

حقوق دشمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 2 - 26،28،44

26 _ لزوم احترام به حقوق انسان ها ، حتى دشمنان كينه توز

و لايجرمنكم شنئان قوم ان صدوكم

28 _ حرمت تجاوز و تعدى ، حتى به دشمنان

و لايجرمنكم شنئان قوم ان صدوكم . .. ان تعتدوا

44 _ ضرورت رعايت تقوا حتى نسبتِ به دشمنان

لايجرمنكم شنئان قوم ان صدوكم عن المسجدالحرام ان تعتدوا . .. واتقوا اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 8 - 10،22

10 _ اهتمام اسلام به لزوم اجراى عدالت و قسط ، حتى در مورد دشمنان

شهداء بالقسط و لايجر منكم شنئان قوم على الا تعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوى

22 _ هشدار الهى به مؤمنان نسبت به عدم اجراى عدالت ، حتى در مورد دشمنان

اعدلوا . .. و اتقوا اللّه إنّ اللّه خبير بما تعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 10 - 3

3 _ انكار لزوم برپايى عدالت و عدم اجراى آن ، حتى نسبت به دشمنان ، از مصاديق كفر و تكذيب آيات الهى است . *

و لايجر منكم شنئان . .. و الذين كفروا و كذبوا

حقوق دشمنان در جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 190 - 4،8

4 - ضرورت رعايت حقوق دشمنان حتى در

جنگ با آنان

و قتلوا فى سبيل اللّه الذين يقتلونكم و لاتعتدوا

8 - مجاهدان ، در صورتى كه از حدود الهى در جنگ تجاوز كنند و يا حقوق دشمنان را رعايت ننمايند ، از محبت خداوند محروم خواهند شد .

إن اللّه لايحب المعتدين

حقوق دوستى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 61 - 15

15 - استفاده از خوراكى هاى موجود در منازل دوستان ، بدون اذن خواستن از ايشان از حقوق دوستى است .

ليس على الأعمى حرج . .. و لا على أنفسكم أن تأكلوا من بيوتكم ... أو ما ملكتم مفات

حقوق ذوى القرباى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 41 - 7

7 _ يتيمان ، مساكين و در راه ماندگان در صورتى مى توانند از خمس استفاده كنند كه از وابستگان پيامبر ( ص ) باشند . *

و اليتمى و المسكين و ابن السبيل

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه {ال} در {اليتامى} و . .. جانشين مضاف إليه باشد ; يعنى يتامى الرسول و ... .

حقوق زن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 226 - 13

13 _ دفاع اسلام از حقوق زنان

للذين يؤلون من نسائهم تربص اربعة اشهر فان فاءو فان اللّه غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 228 - 14،17،21

14 _ رجوع شوهر آنگاه كه به قصد آزار و اذيت زن مطلّقه اش باشد ، بى اثر و فاقد اعتبار است .

و بعولتهن احق بردّهن فى

ذلك ان ارادوا اصلاحاً

حق رجوع در آيه مشروط به اصلاح است; بنابر مفهوم شرط، آن رجوعى كه به قصد اصلاح نباشد و به طريق اولى اگر به قصد اضرار باشد، حقانيّت و اعتبار آن سلب مى شود.

17 _ دفاع اسلام از حقوق زنان

و بعولتهنّ احق بردّهنّ ان ارادوا اصلاحاً و لهنّ مثل الذى عليهن بالمعروف

بى اعتبارى رجوع مرد بدون قصد اصلاح زندگى و نيز شناسايى حقوق زنان همانند حقوق مردان، خاصّه با در نظر گرفتن محيط جاهلى، نشانگر دفاع اسلام از حقوق زنان است.

21 _ تصميم به رعايت حقوق متعارف زن مُطلّقه ، شرط حق رجوع شوهر به او

ان ارادوا اصلاحاً و لهنّ مثل الذى عليهنّ بالمعروف

بيان حقوق زنان بر مردان پس از مقيّد كردن حق رجوع به اصلاح، اين نتيجه را در بردارد كه از مصاديق اراده اصلاح (ارادوا اصلاحاً)، تصميم مرد بر رعايت حقوق زن مُطلّقه خويش است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 229 - 2،4،6،7،9،12،14،24

2 _ نامحدود بودن دفعات طلاق رجعى در جاهليّت و محدود شدن آن در اسلام

الطّلاق مرّتان

با توجّه به شأن نزول: كان الرجل فى الجاهليّة اذا طلّق امرأته ثم راجعها قبل ان تنقضى عِدّتها . .. و إن طلقها الف مرّة ... فذكرت ذلك لرسول اللّه (ص) فنزلت: {الطلاق مرّتان ... }. (مجمع البيان، ذيل آيه.)

4 _ لزوم تعهّد شوهر به رعايت حقوق شناخته شده همسر خويش

فامساك بمعروف

مراد از {معروف} (شناخته شده) حقوقى است كه بر اساس عقل، فطرت و شرع در بين مردم متدين و سليم الفطره، مورد شناسايى قرار گرفته است. اگر چه آيه درباره زن مطلّقه اى

است كه شوهرش به او رجوع كرده بود; ولى به طور كلى بيانگر حقوق تمامى زنان است.

6 _ رفتار مرد با زن خود پس از رجوع در طلاق ، بايد بر اساس موازين شناخته شده عقل و شرع باشد .

الطلاق مرّتان فامساك بمعروف

7 _ رجوع مرد در ايّام عدّه ، نبايد به قصد اضرار به زن باشد .

الطلاق مرّتان فامساك بمعروف او تسريح باحسان

9 _ ر ها ساختن زن ( طلاق ) بايد علاوه بر رعايت حقوق او ، آميخته با احسان و نيكى و به دور از اضرار به وى باشد .

او تسريح باحسان

كلمه {احسان} گوياى معنايى است فراتر از {معروف}; يعنى بايد نسبت به زنان، افزون بر حقوق شناخته شده آنان، نيكى شود.

12 _ هنگام طلاق ، حرام است مالى را كه شوهر به زن داده ( مهريّه و . . . ) بازپس گيرد .

و لا يحل لكم أن تأخذوا مما اتيتموهنّ شيئاً

14 _ چشمپوشى زن از مال خود ( مَهريّه ) و گرفتن طلاق ، بهتر از زندگى زناشويى بدون رعايت حدود الهى است .

و لا يحل لكم ان تأخذوا مما اتيتموهنّ شيئاً الاّ ان يخافا الاّ يقيما حدود اللّه

24 _ حمايت و دفاع اسلام از حقوق زنان

الطلاق مرّتان فامساك بمعروف او تسريح باحسان و لا يحل لكم . .. فاولئك هم الظالمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 231 - 2

2 _ لزوم رعايت موازين شناخته شده شرعى و عرفى در طلاق و يا ادامه زندگى از سوى مردان

فامسكوهنّ بمعروف او سرِحوهن بمعروف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2

- بقره - 2 - 232 - 5

5 _ شوهر ، حقّ جلوگيرى از ازدواج زن مطلّقه خويش را پس از انقضاى عِدّه ندارد .

و اذا طلّقتم النّساء فبلغن اجلهنّ فلا تعضلوهنّ

بنابراينكه {فلا تعضلوهنّ} خطاب به شوهر سابق باشد، بر اين مبنا مراد از {ازواجهن} نيز مردى غير از شوهر سابق خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 233 - 9،12

9 _ تأمين مخارجِ متعارف زنان مُطلّقه در زمان شيردهى به نوزاد ، بر عهده پدر است .

و على المولود له زرقهنّ

بنابراينكه مراد از {والدات} به قرينه آيات قبل و بعد، زنان مطلّقه باشند.

12 _ ميزان متعارف نفقه و مخارج واجب بر شوهران ، بايد به اندازه توانايى مالى آنان باشد .

و على المولود له زرقهنّ و كسوتهنّ بالمعروف لا تُكلف نفس الا وسعها

به نظر مى رسد جمله {لا تُكلّف . .. } تبيين كلمه {معروف} باشد; يعنى نبايد حدّ متعارف، بدون در نظر گرفتن توانايى مالى شوهر تعيين شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 234 - 8،9،10،11

8 _ پس از عدّه وفات ، زن در گرفتن هر تصميم شايسته براى خويش آزاد است .

فاذا بلغن اجلهنّ فلا جناح عليكم فيما فعلن فى انفسهن بالمعروف

9 _ عدم لزومِ نظارت بر زنان شوهر مُرده ، پس از انقضاى عدّه وفات شوهر

فلا جناح عليكم فيما فعلنَ

10 _ جلوگيرى از حقوق متعارف زنان شوهر مُرده _ مانند ازدواج _ پس از انقضاى عدّه وفات ، جايز نيست .

فلا جناح عليكم فيما فعلن فى انفسهنّ بالمعروف

11 _ پس از عدّه وفات

، زن در انتخاب شوهرى شايسته آزاد است .

فلا جناح عليكم فيما فعلن فى انفسهنّ

مراد از {فيما فعلن}، به قرينه جمله {يتربّصن} كه ممنوعيت ازدواج در زمان عدّه است، انتخاب شوهر خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 236 - 6،7،14،15

6 _ لزوم پرداخت متاعى مناسب و پسنديده از سوى شوهران ، به زنان مُطلّقه اى كه براى آنان مهريّه تعيين نشده است .

و متّعوهنّ . .. متاعاً بالمعروف

ظاهر اين است كه ضمير در {متّعوهنّ}، به طايفه دوّم از زنان مُطلّقه برگردد; يعنى زنانى كه مهر براى آنان تعيين نشده است.

7 _ لزوم پرداخت متاعى مناسب و پسنديده از سوى شوهران ، به زنانى كه قبل از آميزش با آنان ، طلاق داده شوند .

ان طلّقتم النساء . .. و متّعوهنّ ... بالمعروف

بنابراين احتمال كه ضمير در {متّعوهنّ}، علاوه بر اينكه به طايفه دوّم ارجاع شود، شامل طايفه اوّل (يعنى زنانى كه با آنان آميزش نشده) نيز شود.

14 _ پرداخت كالاى مناسب به زنان مُطلّقه ، حقّى ثابت بر عهده نيكوكاران

حقّاً على المحسنين

15 _ پرداخت كالاى مناسب به زنان مطلّقه ، نشانه احسان و نيكوكارى مرد

حقّاً على المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 237 - 1،3،4،7،10،11

1 _ وجوب پرداخت نصف مهريّه تعيين شده به زن مُطلّقه از سوى شوهر ، در صورت عدم آميزش جنسى با او

و ان طلّقتموهنّ من قبل ان تمسّوهنّ و قد فرضتم لهنّ فريضة فنصف ما فرضتم

مفسّران برآنند كه جمله {اَن تمسّوهنّ}، كنايه از آميزش جنسى است ; نه مُجرّد لمس.

3 _ سقوط

وظيفه شوهران از پرداخت مهر به همسرانى كه قبل از آميزش طلاق داده مى شوند ، در صورت عفو و گذشت زنان از آن

و ان طلّقتموهنّ من قبل . .. إلاّ ان يعفونَ

4 _ عدم وجوب پرداخت نصف مَهر تعيين شده از سوى شوهر ، در صورت گذشتن ولىّ زن از حقّ وى

او يعفوا الّذى بيده عقدة النكاح

چون آيه در مقام بيان وظيفه ضرورى شوهران در قبال زنان مُطلقه است، ظاهر اين است كه {الاّ}، بيانگر موارد استثناء و سقوط اين وظيفه است و اين معنا در آن صورت است كه {الذى . .. } حمل بر ولىّ زن شود; نه شوهر.

7 _ چشمپوشى زن ، شوهر و ولىّ زن از حقوق خويش ( مهريّه ) ، به تقوا نزديكتر است .

و ان تعفوا اقرب للتقوى

در صورتى كه خطاب {اَن تعفوا} به كليّه افراد _ اعم از زن و مرد و ولىّ _ باشد.

10 _ استحباب پرداخت تمامى مهريّه معين شده به زنى كه قبل از آميزش طلاق داده شود .

و ان طلّقتموهنّ . .. و ان تعفوا اقرب للتقوى

11 _ ولىّ زن مطلّقه مى تواند از حقّ وى ( نصف مَهر ) ، صرفنظر كند .

او يعفوا الذى بيده عقدة النكاح

برخى مفسران برآنند كه مراد از {اَلذى . .. } ولىّ زن است ; البته اين حكم در صورتى است كه زن، ولىّ شرعى داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 240 - 3،4،6،7،8

3 _ لزوم وصيّت مردان براى پرداخت هزينه يكسال به همسران خويش

و الذين يتوفّون منكم و يذرون ازواجاً وصيةً لازواجهم متاعاً الى

الحول

4 _ حق سكونت در خانه شوهر و نيز بهره گيرى از اموال او به مدّت يكسال ، از جمله حقوق زنان شوهر مُرده است .

وصيةً لازواجهم متاعاً الى الحول غير اخراج

ظهور كلمه {غير اخراج} در اين است كه نبايد زن شوهر مرده را از خانه شوهر بيرون كرد و لازمه اين معنا حق سكونت براى اوست.

6 _ باقى ماندن زن در خانه شوهر ، شرط پرداخت هزينه زندگى وى تا يكسال

متاعاً الى الحول غير اخراج

بنابراينكه {غير اخراج} علاوه بر بيان حق سكونت براى زن، قيدى باشد بر حكم سابق (لزوم پرداخت متاع. ) يعنى آنگاه زن شوهر مرده مى تواند از مال شوهر بهره گيرد كه از خانه وى خارج نشده باشد.

7 _ جواز خروج زن از خانه شوهر وفات يافته ، پيش از اتمام سال

غير اخراج فان خرجن فلا جناح عليكم

8 _ جواز هر گونه اقدام مشروع و شايسته ( ازدواج ) از سوى زنان شوهر مرده پس از خروج از خانه وى

فان خرجن فلا جناح عليكم فى ما فعلن فى انفسهنّ من معروف

برخى برآنند كه مراد از {من معروف} ازدواج است ; بر اين اساس، جامعه ايمانى و يا ورثه ميّت مى توانند از ازدواج زن به مدّت يكسال بر فرض سكونت در منزل شوهر متوفّى، ممانعت كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 241 - 1،2،4،6،7

1 _ لزوم پرداخت كالاى شايسته و مناسب به زنان مُطلّقه

و للمطلّقات متاع بالمعروف

2 _ شؤون اجتماعى زن و مرد ، تعيين كننده مقدار و خصوصيّات متاعى كه بايد به زن مُطلّقه پرداخت شود . *

متاع بالمعروف

به نظر

مى رسد بدون در نظر داشتن شؤون اجتماعى زن و مرد، نمى توان مقدار و يا خصوصيّات كالاى معروف و شايسته را تعيين كرد.

4 _ پرداخت كالاى مناسب و شايسته به زنان مطلّقه ، وظيفه تقواپيشگان و نشانه تقواست .

و للمطلّقات . .. حقّاً على المتّقين

6 _ تقواپيشگان ، رعايت كنندگان حقوق زنان مُطلّقه در ميان افراد جامعه

حقّاً على المتّقين

با توجه به اينكه اصل حكم مربوط به تمام افراد است ; ولى حكم را بر متّقين بار نموده است.

7 _ ارزش والاى توجّه به مسائل حقوقى زنان مطلّقه

حقّاً على المحسنين . .. و ان تعفوا اقرب للتقوى ... حقّاً على المتّقين

از مجموع آيات درباره زنان مطلّقه، خاصه اينكه با الفاظ گوناگونى از قبيل {حقّاً على المتّقين}، {حقّاً على المحسنين}، {و ان تعفوا اقرب للتقوى} و . .. بيان شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 195 - 15،18

15 _ ناروايى تبعيض بين مرد و زن ، در اجرت كارى يكسان *

انّى لا اضيع عمل عامل منكم من ذكر او انثى بعضكم من بعض

18 _ يكسانى زن و مرد در ماهيّت و حقيقت انسانى ، فلسفه تساوى آنان در برخوردارى از اجر و پاداش اعمال نيك

انّى لا اضيع عمل عامل منكم من ذكر او انثى بعضكم من بعض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 4 - 1،2،3،4،6،9،15

1 _ وجوب پرداخت مهريّه زنان

و اتوا النّساء صدقاتهنّ

كلمه {صدقات} جمع {صدقه}، به معناى مهريّه است.

2 _ زنان ، مالك مهريه خويش هستند .

و اتوا النّساء صدقاتهنّ

3 _ استقلال مالى زن در

نظام خانواده

و اتوا النّساء صدقاتهنّ

4 _ لزوم پرداخت مهريّه به خود زنان ، نه به فردى ديگر

و اتوا النّساء صدقاتهنّ

از اينكه فرمود: {و اتوا النساء صدقاتهن} و نفرمود: {اتوا صدقات النساء}، معلوم مى شود كه مهريّه زنان را بايد به خود آنان پرداخت نه به پدر يا برادر و . .. ، بر خلاف آنچه در جاهليت مرسوم بوده است.

6 _ مهريّه ، دينى است براى زنان بر عهده مردان

و اتوا النّساء صدقاتهنّ نحلة

{نحلة} بنابر گفته برخى از مفسران به معناى فريضه است كه در برداشت فوق از آن تعبير به دين شده است ; زيرا فريضه مالى در حقيقت دَين است.

9 _ حرمت تصرف شوهران در مهريّه زنان ، بدون جلب رضايت كامل آنان

و اتوا النّساء . .. فان طبن لكم عن شىء منه نفساً فكلوه

از مفهوم جمله {فان طبن لكم . .. } (اگر رضايت داشتند از مهريّه بخوريد و در آن تصرف كنيد)، حرمت تصرف بدون رضايت به دست مى آيد.

15 _ شوهر ، مجاز به استفاده از دارايى زن ، در صورت رضايت خاطر وى

فان طبن لكم عن شىء منه

امام صادق يا امام كاظم (ع) در پاسخ سؤال از آيه فوق فرمود: يعنى بذلك اموالهنّ التى فى ايديهنّ مما ملكن.

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 219، ح 16 ; نورالثقلين، ج 1، ص 441، ح 46.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 19 - 3،4،5،6،8،18

3 _ لزوم طلاق همسر در صورتى كه وى از زندگى كردن با شوهر خويش ناخشنود است و شوهر نيز هيچ نيازى به زندگى كردن با وى ندارد . *

لا

يحلّ لكم ان ترثوا النّساء كرهاً

2 _ {كرهاً} به معناى {كارهات}، حال براى {النساء} باشد. گفتنى است كه {ان ترثوا} مى رساند كه هدف شوهر از زندگى با زن ارث بردن از اوست. يعنى نياز ديگرى به وى ندارد.

4 _ به ارث بردن زنان ، حرام و امرى ناخوشايند است . *

لا يحلّ لكم ان ترثوا النّساء كرهاً

در برداشت فوق {النّساء} به معناى زنان، نه همسران، و {كرهاً}، مفعول مطلق براى فعلى مقدّر گرفته شده است ; مثل {اكرهوه كرها}. يعنى چنين كارى (به ارث بردن زنان) را ناپسند بشماريد.

5 _ حرمت به ارث بردن زنان ، به دليل كراهت آنان

لا يحلّ لكم ان ترثوا النّساء كرهاً

بنابر اينكه {كرهاً} به معناى {كارهات} و حالِ براى {النساء} باشد. يعنى زنان را به ارث نبريد در حالى كه آنان از اين كار كراهت دارند. لازم به ذكر است كه بر اين مبنا، {كرهاً} قيد توضيحى غالبى است. يعنى زنان غالباً از اين كار كراهت دارند.

6 _ حرمت منع كردن زنان از ازدواج به طمع ارث بردن از آنان *

لا يحلّ لكم ان ترثوا النّساء كرهاً

اين برداشت بر اين اساس است كه مراد از {النّساء}، مطلق زنان باشد. (مانند دختر و خواهر و ... ) نه همسران. و مقصود از {اَنْ ترثوا} به ارث بردن اموال ايشان باشد. بنابراين معناى آيه، حرمت بازداشتن زنان از ازدواج به طمع ارث بردن از اموال ايشان است. زيرا در صورت ازدواج، اكثر اموال زن با مرگ او، به فرزندان و شوهرش منتقل مى شود.

8 _ حرمت سختگيرى مرد بر همسر خويش به انگيزه پس گيرى حتى بخشى از مهريه

و لا تعضلوهنّ

لتذهبوا ببعض ما اتيتموهنّ

{لا تعضلوهنّ} از {عضل} به معناى سختگيرى است. مراد از {ما اتيتموهنّ}، مهريه اى است كه مردان به همسران خويش مى دهند.

18 _ حرمتِ نگهداشتن و آزار رساندن به همسرى كه براى ادامه زندگى مورد نياز مرد نيست ، به منظور گرفتن بخشى از اموال وى .

و لا تعضلوهنّ لتذهبوا ببعض ما اتيتموهنّ

امام صادق (ع) درباره آيه فوق فرمود: انّه الزّوج امره اللّه بتخلية سبيلها اذا لم يكن له فيها حاجة و ان لا يُمسكها اضراراً بها حتى تفتدى ببعض ما لها.

_______________________________

مجمع البيان، ج 3، ص 40 ; نورالثقلين، ج 1، ص 459، ح 139.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 20 - 5

5 _ كراهت مرد از همسر خويش و علاقه به ازدواجى ديگر ، مجوّز پس گيرى حتّى اندكى از مهريّه به هنگام طلاق نمى شود .

فان كرهتموهنّ . .. و ان اردتم استبدال ... فلا تأخذوا منه شيئاً

جمله {ان اردتم} پس از جمله {فان كرهتموهنّ}، اشاره به اين دارد كه هر چند دليل {استبدال} ناخوشايندى از همسر موجود و علاقه به ازدواجى ديگر باشد، اين امر، مجوّز پس گيرى مهريه نمى تواند باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 21 - 1،2،11

1 _ بازپس گيرى مهريّه زنان ، دور از انسانيّت و خلاف انصاف است .

و كيف تأخذونه و قد افضى بعضكم الى بعض

در آيه قبل، بازپس گيرى مهريه، ظلم و گناه شمرده شد و اين آيه با طرح سؤال، وجدان انسانى را به قضاوت برمى انگيزاند.

2 _ حرمت بازپس گيرى حتى اندكى

از مهريّه زنان ، پس از آميزش

و كيف تأخذونه و قد افضى بعضكم الى بعض

بنابر اينكه {و قد افضى}، كنايه از آميزش باشد.

11 _ مهريّه ، حقى براى زن در قبال آميزش و پيمان زناشويى

و كيف تأخذونه و قد افضى

جمله {و قد افضى}، كه كنايه از آميزش است، و جمله {اخذن منكم}، كه دلالت بر عقد زناشويى مى كند، بيانگر اين است كه زن در قبال آن دو، مالك مهريه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 24 - 15

15 _ حمايت اسلام از حقوق اقتصادى زنان

ان تبتغوا باموالكم . .. فاتوهُنَّ اجورهنّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 32 - 9،13

9 _ حق مساوى زن و مرد در مالكيّت و بهرهورى از كار و تلاش خويش

للرّجال نصيب مما اكتسبوا و للنساء نصيب مما اكتسبن

13 _ زن و مرد ، داراى حق كسب و كار

للرّجال نصيب . .. و للنساء نصيب مما اكتسبن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 34 - 20،25،34

20 _ خداوند ، حافظ حقوق زنان ، با جعل قوانين خانواده

بما حفظ اللّه

مراد از {ما}، حقوق زنان است كه خداوند با جعل قوانين، مانند الزام به تأمين زندگى و . .. آن را حفظ كرده است.

25 _ همخوابگى ، از حقوق زنان بر همسران خويش

و اهجروهنّ فى المضاجع

گويا لزوم همخوابگى با همسران را بر عهده شوهران فرض كرده است و در حال نشوز، ترك آن را مجاز شمرده است. جمله {فلا تبغوا ... }، پس از فرض اطاعت زنان،

لزوم همخوابگى را تأييد مى كند.

34 _ مرد ، هيچ حقى در آزار دادن همسر صالح و مطيع خويش ندارد .

و اضربوهنّ فان اطعنكم فلا تبغوا عليهنّ سبيلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 127 - 2،5،8،9،12،14،15،21،23،24

2 _ حقوق زن ، مورد بحث و گفتگوى مسلمانان صدر اسلام

و يستفتونك فى النساء قل اللّه يفتيكم فيهنّ

از سؤال مكرر، كه فعل مضارع دلالت بر آن دارد و صيغه جمع، كه دلالت بر تعدد سؤال كنندگان دارد، مى توان فهميد كه حقوق زنان مورد بحث و گفتگوى مسلمانان بوده است.

5 _ وعده خداوند به مردم ، مبنى بر پاسخ استفتاى آنها درباره حقوق زنان

قل اللّه يفتيكم فيهنّ

8 _ اهميت حقوق زن در اسلام و اهتمام خداوند نسبت به آن

و يستفتونك فى النساء قل اللّه يفتيكم فيهنّ . .. ما كتب لهن

تصريح به تبيين احكامى درباره زنان از سوى خداوند، دلالت بر اهميت آن دارد.

9 _ زن ، داراى حقوقى ويژه در اسلام

ما كتب لهن

12 _ مذمت ازدواج با دختران يتيم ، به قصد پايمال ساختن حقوق آنان

فى يتمى النساء التى لا تؤتونهن ما كتب لهن و ترغبون ان تنكحوهن

لحن آيه دلالت بر مذمت و محكوميت چنين عملى دارد.

14 _ نكوهش خداوند از ناديده گرفتن حق ازدواج دختران يتيم

لا تؤتونهن ما كتب لهن و ترغبون ان تنكحوهن

بنابر اينكه {رغبت} به معناى اعراض باشد، جمله {و ترغبون . ..} در حقيقت بيان مصداقى است از جمله { لا تؤتونهن ما كتب لهن}.

15 _ لزوم حمايت از دختران يتيم و حقوق آنان

فى يتمى النساء . .. و إن تقوموا لليتمى بالقسط

با توجه به

اينكه {و ان تقوموا . ..}، عطف به {فيهن} است; يعنى {للّه يفتيكم ان تقوموا ...} بنابراين قيام براى قسط درباره يتيمان، فتوا و حكم الهى است و از جمله آنان، زنان يتيم هستند.

21 _ خداوند ، خواستار احياى حقوق زنان ، يتيمان و مستضعفان

قل اللّه يفتيكم فيهنّ . .. و إن تقوموا لليتمى بالقسط

23 _ رعايت حقوق زنان ، يتيمان ، مستضعفان و اقامه قسط ، از مصاديق بارز خيرات و نيكيها

و ما تفعلوا من خير فإنّ اللّه كان به عليماً

{من خير} مى تواند اشاره به تكاليفى باشد كه در آيه آمده است.

24 _ اعتقاد انسان به علم الهى ، زمينه ساز رعايت حقوق زنان ، يتيمان و مستضعفان

و المستضعفين من الولدن . .. و ما تفعلوا من خير فإنّ اللّه كان به عليماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 128 - 5،6،20

5 _ جواز صرفنظر كردن زن از بعض حقوق خود ، براى جلب نظر شوهر و جلوگيرى از نشوز وى

و إن امراة خافت من بعلها نشوزاً . .. ان يصلحا بينهما صلحاً و الصلح خير

جمله {و احضرت الانفس الشح} حكايت از آن دارد كه مصالحه عنوان شده در آيه، منوط به گذشت از حقوق شخصى است.

6 _ اهميت حفظ آرامش و امنيت در خانواده و تقدم آن بر حقوق شخصى زن و شوهر

و إن امراة خافت . .. ان يصلحا بينهما صلحاً و الصلح خير

20 _ جواز گذشت زن از برخى حقوق خويش ، به انگيزه جلوگيرى از ناسازگارى شوهر و رخ ندادن طلاق

و إن امراة خافت من بعلها نشوزاً او اعراضاً

امام صادق(ع) در

پاسخ سؤال از معناى آيه فوق فرمود: هذا تكون عنده المراة لاتعجبه فيريد طلاقها فتقول له: امسكنى و لاتطلقنى و ادع لك ما على ظهرك و اعطيك من مالى و احللك من يومى و ليلتى فقد طاب ذلك له كله .

_______________________________

كافى، ج 6، ص 145، ح 3; نورالثقلين، ج 1، ص 558، ح 600.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 129 - 5،18

5 _ بلاتكليف ر ها ساختن زن ( نه زندگى كردن و نه طلاق دادن وى ) ، كارى ممنوع و حرام بر شوهران

فلاتميلوا كل الميل فتذروها كالمعلقة

18 _ حرمت بلاتكليف گذاشتن زن بگونه اى كه نه از مزاياى شوهردارى بهره مند باشد و نه از مزاياى بى همسرى

فلاتميلوا كل الميل فتذروها كالمعلقة

از امام باقر و امام صادق عليهما السلام درباره معناى {كالمعلقة} در آيه فوق روايت شده كه فرمودند: التى هى لا ذات زوج و لا ايم.

_______________________________

تفسير تبيان، ج 3، ص 349; نورالثقلين، ج 1، ص 559، ح 603.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 176 - 15

15 _ ثبوت مالكيت و حق ارث براى زنان در نظام حقوقى اسلام

فلها نصف ما ترك و هو يرثها . .. فلهما الثلثان مماترك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 5 - 20،22،23

20 _ حليت ازدواج با زنان ، در صورت پرداخت مهريه آنان

اليوم احل . .. و المحصنت من الذين اوتوا الكتب من قبلكم إذا ءاتيتموهن اجورهن

22 _ مهريه از آنِ خود زن و اجرتى در قبال ازدواج با اوست

.

ءاتيتموهن اجورهن

23 _ لزوم مراعات حقوق زنان اهل كتاب

و المحصنت من الذين اوتوا الكتب من قبلكم إذا ءاتيتموهن اجورهن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 139 - 13

13 _ ضرورت پرهيز از تبعيضهاى ناروا و جاهلانه در قوانين مربوط به زن و مرد

و قالوا ما فى بطون هذه الأنعم خالصة لذكورنا و محرم على أزوجنا . .. سيجزيهم وصفهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 59 - 13

13- دفاع اسلام از شخصيت و حقوق زنان و دختران

ألا ساء ما يحكمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 8 - 1

1 - زن متهم به زنا ، پس از تحقق لعان از سوى شوهرش ، متقابلاً حق لعان دارد .

و يدرؤا عنها العذاب أن تشهد أربع شه_دت باللّه

حقوق سفيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 282 - 17

17 _ تدوين قانون بايد به گونه اى باشد كه راه اجحاف بر سفيهان و ناتوانان را مسدود نمايد .

فان كان الّذى عليه الحقّ . .. فليملل وليّه بالعدل

حقوق سياسى زن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 12 - 5

5- زن ، برخوردار از حق مشاركت در مسائل سياسى ، اجتماعى و دينى

ي_أيّها النبىّ إذا جاءك المؤمن_ت يبايعنك . .. فبايعهنّ

از آن جا كه بيعت خود نوعى مشاركت است، مطلب بالا استفاده مى شود.

حقوق شوهر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب -

33 - 49 - 4

4 - عدّه نگه داشتن زنان مطلّقه ، به نفع مردان ، و از حقوق آنان است .

فما لكم عليهنّ من عدّة

مخاطب {لكم} در آيه، مردانى اند كه زنانى را به ازدواج درآورده و آنها را مطلّقه كرده اند. قرار دادن عدّه براى آنان، به مصلحت و سود آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 5 - 11

11 - نقش سازنده تقواپيشگى ، در حفظ كانون گرم خانواده ها و رعايت شدن حقوق همسران

إذا طلّقتم النساء . .. و اتّقوا اللّه ... من يتّق ... يعظم له أجرًا

برداشت ياد شده، از آن جا است كه خداوند در ضمن پنج آيه مربوط به مسائل طلاق و اختلافات خانوادگى، چهاربار، به رعايت تقوا توصيه فرموده است.

حقوق صاحب قصاص

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 45 - 9،25

9 _ صاحبان حق قصاص ، مختار در گزينش قصاص و چشمپوشى از آن

فمن تصدق به فهو كفارة له

25 _ آمرزش گناهان صاحب حق قصاص از جانب خداوند ، به اندازه گذشت وى از گناه جانى

فمن تصدق به فهو كفارة له

امام صادق(ع) در پاسخ سؤال از {فمن تصدق به فهو كفارة له} فرمود: يكفر عنه من ذنوبه بقدر ما عفا . .. .

_______________________________

كافى، ج 7، ص 358، ح 1; نورالثقلين، ج 1، ص 637، ح 226 و 227

حقوق ضعفا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 282 - 17

17 _ تدوين قانون بايد به گونه اى باشد كه راه اجحاف بر

سفيهان و ناتوانان را مسدود نمايد .

فان كان الّذى عليه الحقّ . .. فليملل وليّه بالعدل

حقوق غير مسلمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 272 - 10

10 _ حُسن رعايت حال غير مسلمانان در جامعه اسلامى

ليس عليك هديهم . .. و ما تنفقوا من خير

حقوق فرزندان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 233 - 1،17،18،19،20،22،24،25،26،36،39،42

1 _ وجوب شير دادن مادران به فرزندان خويش

و الوالدات يُرضعن اولادهنّ

جمله {يرضعن . .. }، جمله اى است خبرى در مقام انشا.

17 _ پدر و مادر ، حق ضرر زدن به فرزند خويش را ندارند . حتى بر فرض وقوع طلاق .

لا تضارّ والدة بولدها و لا مولود له بولده

بنابراينكه {لا تضارّ} به صيغه معلوم باشد يعنى پدر و مادر ضرر نزنند.

18 _ نبايد مادر _ حتى پس از طلاق _ با امتناع از شير دادن به فرزند ، موجب ضرر او شود .

لا تضارّ والدة بولدها

19 _ خوددارى مادر از شير دادن به كودك خويش ، از مصاديق بارز اضرار به فرزند

و الوالدات يرضعن . .. لا تضارّ والدة بولدها

نهى از زيان رسانى به كودك پس از الزام مادر به شير دادن، اشاره به اين معناست كه از مصاديق بارز ضرر به كودك، خوددارى از شير دادن به اوست.

20 _ خوددارى پدر از تأمين مخارج مادر ، موجب زيان كودك خويش

و على المولود له زرقهنّ . .. لا تضارّ ... و لا مولود له بولده

نهى از زيان رسانى پدر به كودك خويش، پس از الزام او به تأمين مخارج مادر، اشاره

به اين معناست كه امتناع از تأمين مخارج مادر نهايتاً منجرّ به زيان كودك خواهد شد.

22 _ پدر نبايد با محروم كردن همسر خود از تأمين مخارج حتى پس از طلاق او ، موجب ضرر فرزند شود .

لا تضارّ . .. و لا مولود له بولده

24 _ وارثان پدر بايد تأمين مخارج زنيكه فرزند ميّت را شير مى دهد ، بر عهده بگيرند .

و على الوارث مِثل ذلك

ظاهر اين است كه مراد از {وارث}، وارثان پدر كودك هستند.

25 _ وارثان پدر نبايد به فرزند شيرخوار مورّث با عدم رعايت حقوق وى ضرر بزنند .

لا تضارّ والدة بولدها و لا مولود له بولده و على الوارث مثل ذلك

جمله {و على الوارث مثل ذلك}، تمامى تكاليفى را كه پدر كودك بايد نسبت به او رعايت كند، بر عهده وارث پدر گذاشته كه از جمله، عدم اضرار به كودك (لا تضارّ والدة بولدها و لا مولود له بولده) است.

26 _ جواز گرفتن فرزند از شير قبل از دو سال ، به شرطِ رضايت ، مشورت و توافق پدر و مادر

فان ارادا فصالا عن تراض منهما و تشاور فلا جناح عليهما

چون حدّ كمال شير دادن دو سال است، بنابراين {فصال} پس از دو سال طبيعى است و نياز به مشورت و توافق ندارد; لذا مراد از {فصال} در آيه شريفه، {فصال} قبل از دو سال است.

36 _ لزوم رعايت تقوا در حقوق نوزادان و آنچه مربوط به شيردهى آنان است .

و الوالدات يرضعن . .. و اتقوا اللّه

محور اصلى آيه، تأمين حيات و رشد نوزادان است. بنابراين مصداق بارز تقوا درآيه شريفه، رعايت حقوق آنان خواهد بود.

39 _ خداترسى

و توجّه به آگاهى او ، عامل رعايت مصالح نوزادان و مسائل مربوط به شيردهى آنان از سوى پدر ، مادر ، وارثان پدر و دايه

و الوالدات يرضعن . .. و اتقوا اللّه

42 _ وارث پدر حق ندارد با جُدا كردن طفل از مادر ، به مادر زيان رساند .

و على الوارث مِثل ذلك

امام صادق (ع): . .. لا ينبغى للوارث ان يضارّ المرأة فيقول لاادع ولدها يأتيها ...

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 121، ح 384 ; نورالثقلين، ج 1، ص 228، ح 886.

حقوق فقرا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 135 - 15

15 _ قوانين الهى ، حامى و تأمين كننده حقوق فقيران و ثروتمندان

ان يكن غنياً او فقيراً فاللّه اولى بهما

هدف از ايراد جمله {فاللّه اولى بهما} (خداوند به رعايت حال آنان سزاوارتر است) پس از الزام اهل ايمان به اقامه قسط و شهادت به حق، مى تواند اين معنا باشد كه تنها با رعايت قوانين الهى، حقوق انسانها _ چه غنى و چه فقير _ تأمين خواهد شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 31 - 17

17- { عن أبى عبدالله ( ع ) قال : . . . و ل_كنّ الله عزّوحلّ فرض فى أموال الأغنياء حقوقاً غير الزكاة . . . و قد قال الله عزّوحلّ : { ينفقوا ممّا رزقناهم سرّاً و علانية } . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود: . .. ولى خداوند _ عزّوحلّ _ در اموال ثروتمندان، حقوقى را به غير از زكات واجب

كرده است ... و خداوند _ عزّوحلّ _ فرموده: ينفقوا ممّا رزقناهم سرّاً و علانية ...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 19 - 3

3 - نيازمندان سائل و محرومان ، داراى حق در مال ثروتمندان جامعه

و فى أمولهم حق للسّائل و المحروم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 18 - 12

12 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) قال إنّ اللّه عزّوجلّ . . .فرض فى أموال الأغنياء حقوقاً غير الزكاة فقال عزّوجلّ : { . . .أقرضوا اللّه قرضاً حسناً } و ه_ذا غير الزكاة . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه خداى عزّوجلّ . ..در اموال صاحبان ثروت، حقى غير زكات واجب نموده... و فرموده است: {...أقرضوا اللّه قرضاً حسناً} و اين {قرض حسن} غير از زكات است...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 34 - 8

8 - گرسنگان و بينوايان ، داراى حق تغذيه از اموال توانمندان

و لايحضّ على طعام المسكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 24 - 2،5

2 - نيازمندان ، داراى حق در اموال توانگران و شريك ثروت آنان

و الذين فى أمولهم حقّ معلوم

تعبير {حق}، مى تواند بيانگر حقيقت ياد شده باشد.

5 - { عن محمّد بن مروان عن جعفر بن محمّد ( ع ) قال : إنّى لأطوفُ بالبيت مع أبى ( ع ) إذ أقبل رجلٌ . . . فقال : . . .فأخبرنى عن قوله : { و فى أموالهم

حق معلوم } ما ه_ذا الحقّ المعلوم ؟ قال : هو الشىء يخرجه الرجلُ من ماله ليس من الزّكاة فيكون للنّائبة و الصّلة . . . ;

محمدبن مروان از امام صادق(ع) روايت نموده است كه فرمود: با پدرم در حال طواف خانه خدا بوديم كه مردى به طرف ما آمد . .. و گفت: ... مرا از سخن خداوند: {و فى أموالهم حقّ معلوم} آگاه كن كه اين {حق معلوم} چيست؟ فرمود: آن حق چيزى است كه شخص از مال خود، خارج مى كند و جزء زكات نيست; بلكه آن را براى رفع گرفتارى ها و پيشامدها و بخشش و احسان، از مال خود جدا مى كند...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 25 - 2

2 - سائلان و محرومان جامعه ، داراى حق در اموال توانگران و شريك ثروت آنان

و الذين فى أمولهم حقّ معلوم . للسائل و المحروم

حقوق فقير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 280 - 2

2 _ حمايت اسلام از حقوق طبقات ضعيف اجتماع

و ان كان ذو عسرة فنظرة الى ميسرة

حقوق كارگر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 57 - 15

15 _ ندادن اجر كامل در برابر عمل ، ظلم است .

و اللّه لا يحبّ الظالمين

بنابراينكه جمله {و اللّه لا يحب الظالمين}، تعليل براى جمله {فيوفّيهم اجورهم} باشد.

حقوق كافر ذمى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 8 - 8

8 - كافران غيرحربى ، برخوردار از

حقوق اجتماعى در جامعه اسلامى

لاينهيكم اللّه عن الذين لم يق_تلوكم

حقوق كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 10 - 15،24

15 - حق مالكيت كافران غير محارب ، محترم و رعايت عدل درباره ايشان ضرورى است .

و ءاتوهم ما أنفقوا

از شأن نزول آيه، استفاده مى شود كه حكم پرداخت مهريه و نيز احترامى كه اسلام براى مالكيت كافران قائل است، مربوط به كافران غير محارب است; چنان كه آيه شريفه مسائل پس از صلح حديبيه را بيان مى كند. بنابراين رعايت اين عدل با آنچه از مفهوم {أن تبرّوهم و تقسطوا...} _ كه نهى از قسط درباره كافران حربى بود _ منافات ندارد.

24 - كافران ، داراى حق مطالبه مهريه همسر خود ، در صورت پيوستن همسر ايشان به جمع مؤمنان

و ليسئلوا ما أنفقوا

حقوق كليدداران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 61 - 16،18

16 - استفاده كليد داران از خوراكى هاى موجود در منازل ، بدون اجازه خواستن از صاحبان آنها ، حقى است براى آنان .

ليس على الأعمى حرج . .. و لا على أنفسكم أن تأكلوا من بيوتكم ... أو ما ملكتم مفات

18 - سپردن كليد هاى خانه ها به هر شخصى ، منشأ پيدايش حق براى آن شخص

ليس على الأعمى حرج . .. و لا على أنفسكم أن تأكلوا من بيوتكم أو بيوت ءابائكم ...

حقوق كنيز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 25 - 11،14

11 _ مبارزه اسلام با تحقير كنيزان و ننگ دانستن ازدواج با

آنان

من فتياتكم المؤمنات . .. بعضكم من بعض

14 _ وجوب پرداخت اجرت ( مهريّه ) به كنيزان بر طبق معيار هاى متعارف جامعه

و اتوهُنّ اجورهنّ بالمعروف

حقوق كودك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 9 - 1

1 _ كسانى كه خواهان رعايت حقوق كودكان يتيم خويش از طرف جامعه هستند ، بايد حقوق كودكانِ يتيم ديگران را رعايت كنند .

وليخش الّذين لو تركوا من خلفهم ذريّة ضعافاً خافوا عليهم فليتّقوا اللّه

جمله {فليتّقوا اللّه}، به قرينه جمله قبل (لو تركوا من خلفهم ذريّة ضعافاً) چنين معنا مى شود: فليتّقوا اللّه فى امر الذريّة الضعاف; يعنى كسانى كه نگران رعايت حقوق فرزندان خويش پس از مرگ خود هستند، بايد تقواى الهى را در مورد فرزندان ضعيف (يتيمان) ديگر مردمان رعايت كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 127 - 17

17 _ قرآن حاوى احكامى خاص ، درباره اطفال ناتوان و مستضعف

يفتيكم فيهنّ و ما يتلى عليكم فى الكتب . .. و المستضعفين من الولدن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 14 - 6

6 - دوران شيرخوارگى كودك ، تا دو سال است .

و فص_له فى عامين

{فصال} در لغت، به معناى {جدا كردن كودك از شير} است (مفردات راغب). لازم به ذكر است كه {فى} (حرف ظرف) دلالت مى كند بر اين كه مدّت شيرخوارگى، دو سال است و جدا كردن كودك از شير، مى تواند در خلال آن دو سال باشد.

حقوق مادر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 -

بقره - 2 - 233 - 4،14،29،30،41

4 _ عدم وجوب شير دادن به نوزاد به مدّت دو سال بر مادر *

لمن اراد ان يتمّ الرضاعة

چون حكم (ارضاع به مدّت دو سال) را تعليق به اراده مادر كرده است، به نظر مى رسد ارضاع به مدّت دو سال واجب نباشد; اگر چه اصل ارضاع واجب باشد.

14 _ مادر ، داراى حق حِضانت و شيردهى كودك خويش حتى در دوران جدايى و طلاق از همسر .

و الوالدات يرضعن اولادهنّ

مخاطب جمله {والوالدات . .. } علاوه بر مادران، پدران نيز مى باشند; يعنى پدران نيز نبايد ارضاع را از عهده مادران خارج كنند; و لازمه اين معنا، حق اولويّت مادر در شير دادن و حضانت كودك است.

29 _ جواز گرفتن دايه براى فرزند ، به شرط عدم تضييع حق اولويّت مادر در شير دادن فرزند

و الوالدات يُرضعن . .. و ان اردتم ان تسترضعوا اولادكم فلا جناح

با توجّه به اينكه صدر آيه حق اصلى شير دادن را از مادر مى داند، معلوم مى گردد كه دايه گرفتن پدر در صورتى جايز است كه اين حق ضايع نشود و ثانياً بازداشتن مادر از شير دادن كودك منوط به رضايت اوست و دايه گرفتن مصداقى از اين بازداشتن است. پس بايد با رضايت او، يعنى مراعات حق اولويّت او، به سراغ دايه رفت.

30 _ پرداخت كامل حقوق مادر ، شرط جواز دايه گرفتن براى كودك

و ان اردتم ان تسترضعوا . .. اذا سلّمتم ما اتيتم بالمعروف

بنابراينكه مراد از {اذا سلمتم . .. } تسليم اُجرت به مادر باشد; يعنى آنگاه كه حقوق مادر را پرداختيد، سراغ دايه رويد.

41 _ اولويّت

زن مُطلّقه در شير دادن به فرزندش و دريافت اُجرة المثل از پدر

لا تضارّ والدة بولدها و لا مولود له بولده

امام صادق (ع): الحبلى المُطلّقة . .. و هى احق بولدها ان ترضعه بما تقبله امرأة اخرى انّ اللّه عزّ و جل يقول: {لا تضار والدة بولدها ... }

_______________________________

كافى، ج 6، ص 103، ح 3 ; نورالثقلين، ج 1، ص 227، ح 884.

حقوق مالى خويشاوندان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 38 - 3،4

3 - بستگان نزديك ، در اموال و دارايى انسان داراى حقوق شرعى اند .

فأَت ذا القربى حقّه

امر {ءاتِ} و نيز اضافه شدن {حق} به ضمير {ه}، دلالت بر نكته بالا مى كند.

4 - خويشاوندان نزديك ، در اعطاى حقوق مالى و انفاق ، در اولويت اند . *

فأَت ذا القربى حقّه

حقوق مالى زن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 49 - 8

8 - زنان با عقد ازدواج ، حقّ مالى به عهده شوهر پيدا مى كنند ، و لو با آنان آميزشى صورت نگيرد .

إذا نكحتم المؤمن_ت ثمّ طلّقتموهنّ من قبل أن تمسّوهنّ . .. فمتّعوهنّ

حقوق متقابل همسر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 228 - 15،16،20،23،29

15 _ برخوردارى زنان و شوهران از حقوقى متقابل و همانند ، به صورت معروف و متعارف ( بر اساس موازين عقلى و شرعى )

و لهنّ مثل الذى عليهنّ بالمعروف

16 _ لزوم تعهّد زنان و شوهران نسبت به رعايت حقوق متقابل و همانند يكديگر

و لهنّ مثل الذى عليهنّ

بالمعروف

20 _ عدالت ، اساس وضع قوانين الهى براى زندگى زناشويى

و لهن مثل الذى عليهنّ بالمعروف و للرجال عليهنّ درجة

جمله {للرجال . .. }، قيدى است متمّم {لهنّ ... } يعنى حقوق همانند زن و شوهر به معناى تساوى مطلق نيست; چون مردان بر حسب آفرينش ويژگيهايى دارند كه بر اساس آن، حقوقى ويژه خواهند داشت. بر اين اساس، عدالت فيمابين رعايت مى شود.

23 _ عدم مراعات حقوق متقابل زن و شوهر ، از عوامل طلاق

و المطلّقات يتربصن بانفسهن ثلثة قروء . .. و لهنّ مثل الذى عليهنّ

29 _ هشدار و تهديد الهى به همسرانى كه حقوق يكديگر را ناديده مى انگارند .

و المطلقات . .. و لهنّ مثل الذى ... و اللّه عزيز حكيم

تذكر به {عزيز} بودن خداوند پس از بيان احكام، مى تواند به منظور تهديد متخلّفان باشد.

حقوق متكديان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 19 - 3

3 - نيازمندان سائل و محرومان ، داراى حق در مال ثروتمندان جامعه

و فى أمولهم حق للسّائل و المحروم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 25 - 2

2 - سائلان و محرومان جامعه ، داراى حق در اموال توانگران و شريك ثروت آنان

و الذين فى أمولهم حقّ معلوم . للسائل و المحروم

حقوق متهمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 94 - 9

9 - لزوم فرصت دادن به متهمان براى دفاع از خود

لاتأخذ بلحيتى و لابرأسى إنّى خشيت

حقوق مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال

- 8 - 75 - 1

1 _ خداوند از انصار و مهاجران نخستين خواست تا كسانى را كه در آينده ايمان مى آورند و هجرت مى كنند و به جهاد مى پردازند ، از خود بدانند و حقوق ولايت را درباره آنان رعايت كنند .

و الذين ءامنوا من بعد و هاجروا و جهدوا معكم فأولئك منكم

مخاطبان آيه، انصار و مهاجران نخستين هستند. مضاف إليه كلمه {بعد}، كلمه {ايمانكم} و يا {الهجرة الاولى} است. جمله {فأولئك منكم} اشاره به اين دارد كه تمام قوانين و حقايقى كه درباره انصار و مهاجران نخستين بيان شده درباره آنان نيز عيناً وجود دارد.

حقوق محصولات كشاورزى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 141 - 17،19،20،21

17 _ عن أبى عبدالله(ع): لاتصرم بالليل و لاتحصد بالليل . .. و إن حصدت بالليل لم يأتك السؤال و هو قول الله تعالى: {و ءاتوا حقه يوم حصاده} ... يعنى القبضة بعد القبضة إذا حصدته و إذا خرج فالحفنة بعد الحفنة ... .

از امام صادق(ع) روايت شده است: ميوه را در شب نچين و شبانه درو نكن . .. زيرا اگر در شب، درو كنى فقيران نزد تو نمى آيند و اين سخن خداوند متعال است كه مى فرمايد: {حق محصول را روز درو بپردازيد} ... يعنى هنگام درو، دسته دسته و هنگام جدا شدن دانه، مشت مشت بپردازيد ... .

19 _ عبدالله بن سنان عن أبى عبدالله(ع) قال: سألته عن قوله: {و ءاتوا حقه يوم حصاده} قال: اعط من حضرك من المسلمين و إن لم يحضرك إلا مشرك فاعطه.

عبدالله بن سنان گويد: از امام صادق(ع)

درباره {و ءاتوا حقه يوم حصاده} سؤال كردم، فرمود: اگر كسى از مسلمانان هنگام برداشت محصول حضور داشت، حق الحصاد را به او بده و اگر كسى غير از مشرك نبود، به او بپرداز.

20 _ عن أبى عبدالله(ع) فى قوله: {و ءاتوا حقه يوم حصاده} قال: حقه يوم حصاده عليك واجب و ليس من الزكاة . .. .

از امام صادق(ع) درباره آيه {و ءاتوا حقه يوم حصاده} روايت شده است: پرداخت حق الحصاد در روز درو، بر تو واجب است و اين حق، غير از زكات است . .. .

21 _ عن النبى(ص) فى قوله: {و ءاتوا حقه يوم حصاده} قال: ما سقط من السنبل.

از رسول خدا(ص) در توضيح آيه {و ءاتوا حقه يوم حصاده} روايت شده است: خوشه هاى بر زمين ريخته شده در هنگام درو، حق الحصاد است.

حقوق محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 159 - 14،15

14 _ پيامبر ( ص ) موظّف به گذشت از حقوق خويش بر مردم و طلب آمرزش براى آنان نسبت به حقوق الهى

فاعف عنهم و استغفر لهم

از اينكه پيامبر (ص) از يكسو مأمور به گذشت از مردم و از سوى ديگر مأمور به طلب مغفرت براى آنان از خدا مى شود، مى توان به دست آورد كه مراد از {فاعف}، گذشت از حقوق خود پيامبر (ص) و مراد از {فاستغفر}، طلب مغفرت در مورد حقوق خداوند است.

15 _ پيامبر ( ص ) داراى حقوقى بر مردم و آنان وظيفه دار رعايت آن حقوق هستند .

فاعف عنهم و استغفر لهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

14 - احزاب - 33 - 6 - 4

4 - مقام نبوّت ، براى پيامبر ( ص ) حق ولايت و تصميم گيرى ايجاد كرده است .

النبىّ أولى بالمؤمنين من أنفسهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 33 - 4

4- پيامبر ( ص ) ، داراى حق ولايت بر مردم ، در پرتو جعل و تفويض الهى

أطيعوا اللّه و أطيعوا الرسول

اطاعت رسول(ص)، به فرمان الهى جعل و تفويض او واجب شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 17 - 6

6 - پيامبراكرم ( ص ) ، داراى حق ولايت و فرماندهى بر انسان ها

و من يطع اللّه و رسوله يدخله جنّ_ت

حقوق مربى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 23 - 8

8- عامل هاى رشد و تربيت انسان ، حقى بزرگ بر گردن او دارند .

و قضى ربّك ألاّتعبدوا إلاّ إيّاه و بالولدين إحس_نًا

ذكر احسان به پدر و مادر پس از موضوع ربوبيت يگانه خدا (و قضى ربك . ..) مى تواند از آن جهت باشد كه آنان نيز در رشد و تربيت انسان مؤثرند.

حقوق مرد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 227 - 1

1 _ تصميم در طلاق ، با مرد است .

و ان عزموا الطلاق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 228 - 9،10،13،18،19

9 _ حق رجوع شوهر به زن مُطلَقه خويش در مدت عدّه

و بعولتهنّ احق بردّهن فى ذلك

ذلك،

اشاره به تربّص است; يعنى سه طُهرى كه زمان عدّه مى باشد.

10 _ حق رجوع شوهر به همسر مطلّقه خويش ، مشروط به قصد اصلاح در زندگى خانوادگى است .

و بعولتهن احق بردّهن فى ذلك ان ارادوا اصلاحاً

يعنى اگر شوهر _ مثلا _ در رجوع خويش قصد دارد كه زن هنگامى كه از عدّه خارج نشده است به وى رجوع كند و پس از رجوع، دوباره او را طلاق دهد تا بدين وسيله به او آزار رساند، رجوع با چنين قصدى به حكم ظاهر آيه مشروع نيست.

13 _ حق رجوع مرد به همسر مطلّقه خود ، با انقضاى مدّت عدّه ساقط مى شود .

و بعولتهن احق بردّهن فى ذلك

از مفهوم كلمه {فى ذلك} استفاده مى شود.

18 _ برترى مردان بر همسران خويش

و للرجال عليهنّ درجة

19 _ مردان ، داراى امتياز حقوقى بر همسران خويش هستند . *

و للرجال عليهنّ درجة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 229 - 5

5 _ حق طلاق و رجوع ، با مرد است .

فامساك بمعروف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 230 - 3

3 _ اختيار طلاق با مرد است .

فان طلّقها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 32 - 9،13

9 _ حق مساوى زن و مرد در مالكيّت و بهرهورى از كار و تلاش خويش

للرّجال نصيب مما اكتسبوا و للنساء نصيب مما اكتسبن

13 _ زن و مرد ، داراى حق كسب و كار

للرّجال نصيب . .. و للنساء نصيب مما اكتسبن

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 128 - 6

6 _ اهميت حفظ آرامش و امنيت در خانواده و تقدم آن بر حقوق شخصى زن و شوهر

و إن امراة خافت . .. ان يصلحا بينهما صلحاً و الصلح خير

حقوق مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 236 - 16

16 _ نيكوكاران ( محسنين ) ، موظّف به رعايت حقوق ديگران

متّعوهنّ . .. حقاً على المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 241 - 5

5 _ رعايت حقوق ديگران ، وظيفه تقواپيشگان و نشانه تقواست .

و للمطلّقات . .. حقّاً على المتّقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 282 - 15،36،39

15 _ تقواى الهى عاملى براى رعايت حقوق افراد جامعه و مانعى در برابر تضييع حقوق آنان

و ليتّق اللّه ربّه و لا يبخس منه شيئاً

36 _ رعايت و اجراى احكام الهى در ثبت اسناد ، موجب تأمين عادلانه حقوق افراد

ذلكم اقسط عند اللّه

39 _ مراعات نكردن عدالت در حقوق افراد جامعه و بى ثباتى در تعيين حدود روابط اقتصادى ، از عوامل مفسده انگيز در روابط اجتماعى

ذلكم اقسط عند اللّه و اقوم للشّهادة و ادنى الاّ ترتابوا

چون {ذلكم اقسط . .. } بيان علّت احكام ذكر شده است، نشانگر يك قاعده كلّى است. يعنى عدالت اجتماعى و ثبات حدود و روابط اقتصادى، يك اصل و قانون است كه با عدم رعايت آن، جامعه رو به فساد خواهد رفت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 -

نساء - 4 - 58 - 8

8 _ مراعات عدل و داد در قضاوت ، حق تمامى انسانها

و اذا حكمتم بين النّاس ان تحكموا بالعدل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 2 - 26

26 _ لزوم احترام به حقوق انسان ها ، حتى دشمنان كينه توز

و لايجرمنكم شنئان قوم ان صدوكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 11 - 5

5 - هشدار الهى به مؤمنان ، نسبت به رعايت تقوا ، در زمينه ادعا هاى مالى خويش و پرداخت حقوق ديگران

ف_اتوا الذين ذهبت أزوجهم . .. و اتّقوا اللّه

امر {اتّقوا اللّه. ..} احتمالاًنظر به دو زمينه دارد: 1_ مؤمنى كه مى بايست مهريه صرف كرده براى همسر كافرش را از غنايم بردارد. در اين صورت او نبايد بيش از آنچه خرج كرده ادعا كند. 2_ مجموعه مؤمنان اند كه در پرداخت حق مؤمن از غنايم، كوتاهى نورزند.

حقوق مساكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 38 - 9

9 - مسكنت و در راه ماندن ، منشأ پيدايش حقوقى ويژه براى مساكين و در راه ماندگان است .

فأَت . .. و المسكين و ابن السبيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 34 - 8

8 - گرسنگان و بينوايان ، داراى حق تغذيه از اموال توانمندان

و لايحضّ على طعام المسكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 18 - 2

2 - مسكين ، داراى سهم غذا در اموال

مردم *

طعام المسكين

اضافه {طعام} به {مسكين}، بيانگر استحقاق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ماعون - 107 - 3 - 4

4 - مسكين ، داراى سهم غذا در اموال مردم *

طعام المسكين

اضافه {طعام} به {مسكين}، نشانگر استحقاق است، زيرا دلالت مى كند كه آن غذا، طعام خود مسكين است.

حقوق مستضعفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 127 - 17،21،23،24

17 _ قرآن حاوى احكامى خاص ، درباره اطفال ناتوان و مستضعف

يفتيكم فيهنّ و ما يتلى عليكم فى الكتب . .. و المستضعفين من الولدن

21 _ خداوند ، خواستار احياى حقوق زنان ، يتيمان و مستضعفان

قل اللّه يفتيكم فيهنّ . .. و إن تقوموا لليتمى بالقسط

23 _ رعايت حقوق زنان ، يتيمان ، مستضعفان و اقامه قسط ، از مصاديق بارز خيرات و نيكيها

و ما تفعلوا من خير فإنّ اللّه كان به عليماً

{من خير} مى تواند اشاره به تكاليفى باشد كه در آيه آمده است.

24 _ اعتقاد انسان به علم الهى ، زمينه ساز رعايت حقوق زنان ، يتيمان و مستضعفان

و المستضعفين من الولدن . .. و ما تفعلوا من خير فإنّ اللّه كان به عليماً

حقوق مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 25 - 7

7 - تمامى مسلمانان ( مكّى و آفاقى ) ، نسبت به مسجدالحرام از حق مساوى برخورداراند .

الذى جعلن_ه للناس سواء الع_كف فيه و الباد

{سواء} به معناى {مستوى} و حال براى {الناس}است. {عاكف} به معناى مقيم (منظور اهل مكّه) است. {بادى} يعنى اهل باديه و مقصود از آن مردمى

است كه بيرون مكّه و در سرزمين هاى ديگر زندگى مى كنند; يعنى، ما مسجدالحرام را براى همه انسان ها قرار داديم و در بهره مندى از آن، مكّى و آفاقى برابراند و كسى را بر ديگرى امتيازى نيست.

حقوق مسلمانان مكه مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 25 - 7

7 - تمامى مسلمانان ( مكّى و آفاقى ) ، نسبت به مسجدالحرام از حق مساوى برخورداراند .

الذى جعلن_ه للناس سواء الع_كف فيه و الباد

{سواء} به معناى {مستوى} و حال براى {الناس}است. {عاكف} به معناى مقيم (منظور اهل مكّه) است. {بادى} يعنى اهل باديه و مقصود از آن مردمى است كه بيرون مكّه و در سرزمين هاى ديگر زندگى مى كنند; يعنى، ما مسجدالحرام را براى همه انسان ها قرار داديم و در بهره مندى از آن، مكّى و آفاقى برابراند و كسى را بر ديگرى امتيازى نيست.

حقوق مطلقه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 241 - 7

7 _ ارزش والاى توجّه به مسائل حقوقى زنان مطلّقه

حقّاً على المحسنين . .. و ان تعفوا اقرب للتقوى ... حقّاً على المتّقين

از مجموع آيات درباره زنان مطلّقه، خاصه اينكه با الفاظ گوناگونى از قبيل {حقّاً على المتّقين}، {حقّاً على المحسنين}، {و ان تعفوا اقرب للتقوى} و . .. بيان شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 1 - 10،11،15،24

10 - مردان ، حق ندارند زنان مطلّقه خود را در ايّام عدّه ، از خانه هايشان بيرون كنند .

لاتخرجوهنّ من بيوتهنّ

انتساب

خانه ها به زنان (بيوتهنّ) گوياى اين نكته است كه زنان مطلّقه، بايد در همان منازلى زندگى كنند كه پيش از اقدام به طلاق در آن جا بوده اند.

11 - محل سكونت زنان مطلّقه در ايّام عدّه ، همان محل پيش از طلاق است و مردان حق ندارند آن را تغيير دهند .

لاتخرجوهنّ من بيوتهنّ

15 - احكام مربوط به زنان مطلّقه ، از حدود الهى است .

تلك حدود اللّه

24 - { عن سعدبن أبى خَلَف قال : سألت أباالحسن موسى بن جعفر ( ع ) : . . .أليس اللّه عزّوجلّ يقول : { لاتخرجوهنّ من بيوتهنّ و لايخرجن } قال : فقال إنّما عنى بذلك الّتى تطلّق تطيقة بعد تطليقة فتلك الّتى لاتَخرُج و لاتُخرَج حتّى تطلق الثالثة فإذا طلقت الثالثة فقد بانت منه و لانفقة ل ها ، و المرأة الّتى يطلّق ها الرجل تطليقة ثمّ يدع ها حتّى يخلوا أجل ها فه_ذا أيضاً يقعد فى منزل زوج ها و ل ها النفقة و السكنى حتّى تنقضى عدّت ها ;

سعدبن ابى خلف گويد: از امام كاظم(ع) پرسيدم. ..[و ]گفتم: آيا خداوند عزّوجلّ نفرموده: {لاتخرجوهنّ و لايخرجن} حضرت فرمود: خداوند [دراين دستور]زنى را قصد كرده كه دو بار [به طلاق رجعى] طلاق داده مى شود. اين زن [نبايد در زمان عدّه] از خانه خارج شود و نبايد شوهر او را خارج كند تا اين كه طلاق سوم واقع شود. پس آن گاه كه براى بار سوّم، طلاق داده شد از شوهر جدا مى شود و براى او نفقه نيست. و زنى كه شوهر او يك بار طلاق داده و او را رها نموده تا

اين كه عدّه اش تمام شود، او نيز در منزل شوهرش مى نشيند [و نبايد خارج شود] و حق نفقه و سكنى دارد تا عدّه اش تمام شود}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 5 - 1

1 - احكام طلاق و عدّه زنان مطلّقه و اداى حقوق آنان ( همچون مسكن ، هزينه زندگى و برخورد شايسته ) فرمان هاى نازل شده از سوى خداوند

إذا طلّقتم النساء فطلّقوهنّ لعدّتهنّ . .. ذلك أمر اللّه أنزله إليكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 6 - 1،2،3،4،5،6،12،17

1 - مسكن زنان مطلّقه در ايّام عدّه ، برعهده همسرانشان است .

أسكنوهنّ

2 - مسكن زنان مطلّقه ، بايد در بخشى از همان محل سكونت و منزل همسرانشان باشد ; نه در منزل و محل ديگر .

أسكنوهنّ من حيث سكنتم

گفتنى است {من} در {من حيث سكنتم} براى تبعيض است; يعنى، در بخشى از منزل مسكونى خويش، همسران را اسكان دهيد.

3 - مسكن زنان مطلّقه از نظر كميت و كيفيت ، بايد به مقدار دارايى و توانايى همسرانشان باشد ; نه كمتر از آن .

أسكنوهنّ من حيث سكنتم من وجدكم

{وجد}، به معناى وسع و طاقت (توانايى) است.

4 - مردان حق ندارند با گزند رساندن و سخت گيرى كردن ، عرصه را بر زنان مطلّقه خويش تنگ سازند و زندگى آنان را در خانه خود ، غير قابل تحمل كنند .

و لاتضارّوهنّ لتضيّقوا عليهنّ

5 - نفقه ( هزينه زندگى ) زنان مطلّقه تا وقت تولد فرزند ، برعهده همسرانشان است .

و إن كنّ أُول_ت حمل فأنفقوا عليهنّ

حتّى يضعن حملهنّ

6 - مردان بايد به زنان مطلّقه ، بابت شيردادن فرزندان خود اجرت بپردازند .

فإن أرضعن لكم ف_اتوهنّ أُجورهنّ

12 - زنان مطلّقه ، داراى حق تقدّم و اولويت در شيردادن به نوزادان خود

فإن أرضعن لكم . .. و إن تعاسرتم فسترضع له أُخرى

برداشت ياد شده، با توجه اين نكته است كه صورت شيردادن مادران مطلّقه به نوزادان خود، در آغاز مطرح شده است. سپس صورت اختلاف و دايه گرفتن براى نوزادان، بيان گرديده است.

17 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : لايضارّ الرجل امرأته إذا طلّقها فيضيّق عليها حتّى تنتقل قبل أن تنقضى عدّتها ، فإنّ اللّه عزّوجلّ قد نهى عن ذلك فقال : { و لاتضارّوهنّ لتضيّقوا عليهنّ } ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه فرمود: مرد نبايد به همسر مطلّقه خود ضرر برساند و او را[از نظر مسكن و نفقه] در مضيقه قرار دهد تا [مجبور شود] قبل از تمام شدن عدّه، از خانه شوهر به جاى ديگر انتقال يابد; زيرا خداوند از اين كار نهى كرده و فرموده است: و لاتضارّوهنّ لتضيّقوا عليهنّ}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 7 - 1،2،3،4،10

1 - مردان متمكّن و توانگر ، بايد به ميزان توانايى و فراخْ دستى خويش ، هزينه زندگى زنان مطلّقه را در دوران شيردادن به نوزادان _ افزون بر پرداخت اجرت شيردادن _ بپردازند .

لينفق ذو سعة من سعته

در اين كه حكم انفاق در اين آيه، اختصاص به دوران شيردادن زنان مطلّقه به نوزادشان دارد و يا شامل دوران عدّه نيز مى شود، ميان مفسران اختلاف هست. برداشت

ياد شده، مبتنى بر احتمال نخست است.

2 - مردان متمكن و توانا ، بايد به ميزان توانايى و فراخْ دستى خويش ، هزينه زندگى زنان مطلّقه خود را در دوران عدّه بپردازند .

لينفق ذو سعة من سعته

3 - مردان تنگ دست ، بايد به مقدار توانايى خويش هزينه زندگى زنان مطلّقه را در دوران شيردادن به نوزادان _ افزون بر پرداخت اجرت شيردادن _ بپردازند .

و من قدر عليه رزقه فلينفق ممّا ءاتيه اللّه

4 - مردان تنگ دست ، بايد به ميزان توانايى خويش ، هزينه زندگى زنان مطلّقه را در ايّام عدّه بپردازند .

و من قدر عليه رزقه فلينفق ممّا ءاتيه اللّه

10 - نويد خداوند به امكان رفع مشكل زنان مطلّقه و همسرانشان ، در صورت رعايت تعاليم و رهنمود هاى الهى

لينفق ذو سعة من سعته . .. سيجعل اللّه بعد عسر يسرًا

حقوق مظلوم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 148 - 5،6

5 _ مظلوم ، مجاز به دشنام دادن ظالم و افشاگرى عليه اوست .

لايحب اللّه الجهر بالسوء من القول إلاّ من ظلم

6 _ مظلوم ، مجاز به هتك حرمت ظالم و آشكار ساختن خصلت هاى ظالمانه وى ، براى مردم

لايحب اللّه الجهر بالسوء من القول إلاّ من ظلم

مناسبت حكم و موضوع اقتضا مى كند كه گفته شود مراد از اظهار عيوب ظالم گفتارى است كه مظلوم به وسيله آن ستمگرىِ ظالم را نسبت به خودش بيان كند، بنابراين مظلوم حق ندارد بديهاى ظالم را كه هيچ رابطه اى با وى ندارد، افشا كند.

حقوق مظلومان

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

11 - حج - 22 - 39 - 3

3 - پيكار با دشمن مهاجم و ستم پيشه ، حق مشروع ستمديدگان

أُذن للذين يق_تلون بأنّهم ظلموا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 40 - 3

3 - جنگ و پيكار آوارگان با زورگويانى كه آنان را به جرم ايمان و خداخواهى از سرزمين شان بيرون كردند ، حقى است مشروع كه خدا به آنان داده بود .

أُذن للذين يق_تلون . .. الذين أُخرجوا من دي_رهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 41 - 1،2،4

1 - انتقام گرفتن از متجاوزان و ستمگران ، حق مشروع و مسلّم انسان هاى ستمديده است .

و لمن انتصر بعد ظلمه فأول_ئك ما عليهم من سبيل

2 - مظلومانى كه از حق مشروع مقابله به مثل نمى گذرند ، سزاوار ملامت و سرزنش نيستند .

و لمن انتصر . .. ما عليهم من سبيل

4 - يارى خواستن ستمديده ، براى انتقام از ستمگر ، حق مشروع او است .

و لمن انتصر بعد ظلمه

گروهى از مفسران {إنتصار} را به معناى يارى طلبيدن گرفته اند.

حقوق منعم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 37 - 10

10 - ولىّ نعمت كسى شدن ، حق امر و نهى كردن به آن شخص را ايجاد مى كند .

و إذ تقول للذى . .. و أنعمت عليه أمسك عليك زوجك و اتّق اللّه

حقوق موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 25 - 6

6 - مسجدالحرام ، از آن

عموم مردم خداپرست است و قشر خاصى حق محروم كردن مردم از زيارت آن را ندارد .

الذى جعلن_ه للناس

حقوق مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 75 - 1

1 _ خداوند از انصار و مهاجران نخستين خواست تا كسانى را كه در آينده ايمان مى آورند و هجرت مى كنند و به جهاد مى پردازند ، از خود بدانند و حقوق ولايت را درباره آنان رعايت كنند .

و الذين ءامنوا من بعد و هاجروا و جهدوا معكم فأولئك منكم

مخاطبان آيه، انصار و مهاجران نخستين هستند. مضاف إليه كلمه {بعد}، كلمه {ايمانكم} و يا {الهجرة الاولى} است. جمله {فأولئك منكم} اشاره به اين دارد كه تمام قوانين و حقايقى كه درباره انصار و مهاجران نخستين بيان شده درباره آنان نيز عيناً وجود دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 103 - 4

4 _ از حقوق مؤمنان بر خداوند ، نجات آنان از عذاب هاى دنيوى است .

كذلك حقاً علينا ننج المؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 6 - 3

3 - مؤمنان ، داراى ولايت و حق تصميم گيرى درباره امور مختلف خودند .

النبىّ أولى بالمؤمنين من أنفسهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 7 - 19

19 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) . . . ان جميع ما بين السماء و الأرض للّه عزّوجلّ و لرسوله و لأتباعهما من المؤمنين فما كان من الدنيا فى أيدى المشركين و الكفار .

. . ظلموا فيه المؤمنين و غلبوهم عليه فما أفاء اللّه على رسوله ، فهو حقّهم أفاء اللّه عليهم و ردّه إليهم . . . فما رجع إلى مكانه . . . فقد فاء ;

از امام صادق(ع) روايت شده . .. تمام آنچه بين آسمان و زمين هست، از آنِ خداى عزّوجلّ و رسول او و پيروان مؤمنشان است ... پس هر چه از [اموال] دنيا در دست مشركان و كافران هست ... ظلمى است كه آنان بر مؤمنان روا داشته و [در استيلا بر آن اموال] بر مؤمنان غلبه كرده اند ... پس آنچه را خداوند به رسول خود برگردانده، حق آنها بوده كه او به آنها رد كرده است ... چيزى را كه به مكان خود برگردد [مى گويند] {قد فاء}».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 10 - 23

23 - مرد مؤمن ، داراى حق مطالبه مهر همسرش از كافران ، در صورت پيوستن همسرش به جمع كافران

و سئلوا ما أنفقتم

چنان كه از سياق آيه استفاده مى شود، مؤمن در صورتى مهريه همسر خويش را از كافران طلب مى كند كه همسر وى به جمع آنان پيوسته و در جامعه آنان پذيرفته شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 11 - 1

1 - پيش بينى قوانين اسلامى ، نسبت به حقوق مردان مؤمنى كه به حكم اسلام ، همسر كافر خود را ر ها كرده اند .

و إن فاتكم شىء من أزوجكم

حقوق مهاجران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال

- 8 - 75 - 1

1 _ خداوند از انصار و مهاجران نخستين خواست تا كسانى را كه در آينده ايمان مى آورند و هجرت مى كنند و به جهاد مى پردازند ، از خود بدانند و حقوق ولايت را درباره آنان رعايت كنند .

و الذين ءامنوا من بعد و هاجروا و جهدوا معكم فأولئك منكم

مخاطبان آيه، انصار و مهاجران نخستين هستند. مضاف إليه كلمه {بعد}، كلمه {ايمانكم} و يا {الهجرة الاولى} است. جمله {فأولئك منكم} اشاره به اين دارد كه تمام قوانين و حقايقى كه درباره انصار و مهاجران نخستين بيان شده درباره آنان نيز عيناً وجود دارد.

حقوق وارث

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 7 - 8،9

8 _ سهام تعيين شده در ميراث ، حقّ وارثان است ; چه ما ترك ميّت اندك باشد و چه فراوان

للرّجال نصيب . .. ممّا قلّ منه او كثر نصيباً مفروضاً

9 _ لزوم دقت در تقسيم ارث و پرهيز از تضييع حقوق وارثان

للرّجال نصيب . .. و للنّساء نصيب ... ممّا قلّ منه او كثر نصيباً مفروضاً

تصريح به اينكه هر چند مال اندك باشد، وارثان بايد در آن سهيم باشند و بهره خويش را ببرند، دلالت بر اهميت مسأله ارث و لزوم دقّت در پرداخت سهام دارد.

حقوق والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 83 - 28

28 - ابى ولاد حناط مى گويد : { سألت ابا عبداللّه ( ع ) عن قول اللّه عز و جل { و بالوالدين احساناً } ما هذا الاحسان ؟ فقال : الاحسان

ان تحسن صحبتهما و ان لاتكلفهما ان يسألاك شيئاً مما يحتاجان اليه و ان كانا مستغنين . . . ;

از امام صادق(ع) از آيه {و بالوالدين احساناً} سؤال نمودم كه اين احسان چيست؟ امام فرمود: احسان ]به پدر و مادر[ آن است كه با آنان خوشرفتار باشى و كارى نكنى كه آنان مجبور شوند از تو چيزى كه نياز دارند درخواست كنند ولو اينكه مستغنى باشند . ..}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 180 - 14

14 - مسؤوليت انسان بالاخص دارندگان ثروت ، درباره پدر و مادر و ساير خويشاوندان *

الوصية للولدين و الأقربين بالمعروف حقاً على المتقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 8 - 4

4 - پدر و مادر ، بر فرزندان حق اطاعت كردن دارند .

و إن ج_هداك لتشرك بى . .. فلاتطعهما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 14 - 2

2 - پدر و مادر ، حقّى الهى بر گردن فرزند دارند .

و وصّينا الإنس_ن بولديه

توصيه خداوند به انسان ها، براى رعايت حال والدين، مى تواند گوياى اين حقيقت باشد كه رعايت حال والدين، امرى الهى است و خدا خواهان آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 15 - 5

5 - رفق و مدارا با پدر و مادر و داشتن رفتارى شايسته با آنان در امور دنيوى ، امرى لازم است .

و صاحبهما فى الدنيا معروفًا

حقوق همسر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2

- بقره - 2 - 223 - 5

5 _ زن بايد در تمتّعات جنسى مرد ، تسليم او باشد . *

نساؤكم حرث لكم فأتوا حرثكم انى شئتم

از اينكه براى مردان در تمتّع از زنان، نوعى آزادى (أنّى شئتم) قائل شده است، چنين استفاده مى شود كه زن نيز بايد در اين محدوده تسليم شوهر باشد و در غير اين صورت، كلام لغو مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 226 - 4،6

4 _ ايلاءكننده ، نمى تواند بيش از چهارماه همسر خود را بلاتكليف بگذارد .

للذين يؤلون من نسائهم تربّص اربعة اشهر

6 _ لزوم آميزش مردان با همسران خويش در هر چهار ماه *

للذين يؤلون من نسائهم تربّص اربعة اشهر

به نظر مى رسد كه اگر ترك آميزش در بيشتر از چهار ماه جايز بود، به همان مقدار، حكم ايلاء از نظر زمان افزايش مى يافت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 240 - 4،5،6

4 _ حق سكونت در خانه شوهر و نيز بهره گيرى از اموال او به مدّت يكسال ، از جمله حقوق زنان شوهر مُرده است .

وصيةً لازواجهم متاعاً الى الحول غير اخراج

ظهور كلمه {غير اخراج} در اين است كه نبايد زن شوهر مرده را از خانه شوهر بيرون كرد و لازمه اين معنا حق سكونت براى اوست.

5 _ زنان شوهر مرده نبايد تا مدّت يكسال در غير از خانه شوهر سكونت گزينند . *

متاعاً الى الحول غير اخراج

برخى برآنند كه كلمه {غير اخراج}، بيان وظيفه زنان است ; بنابراينكه فاعل {اخراج}، ازواج باشد; يعنى زنان

نبايد خود را از خانه شوهر خارج سازند. قابل ذكر است كه مراد از ترك اخراج و يا خروج، سكونت گزيدن است، نه محبوس شدن در منزل.

6 _ باقى ماندن زن در خانه شوهر ، شرط پرداخت هزينه زندگى وى تا يكسال

متاعاً الى الحول غير اخراج

بنابراينكه {غير اخراج} علاوه بر بيان حق سكونت براى زن، قيدى باشد بر حكم سابق (لزوم پرداخت متاع. ) يعنى آنگاه زن شوهر مرده مى تواند از مال شوهر بهره گيرد كه از خانه وى خارج نشده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 81 - 3

3 _ متاركه زنان و ترك همبسترى با آنان ، امرى نكوهيده و ناروا

إنكم لتأتون الرجال شهوة من دون النساء

{من دون النساء} حكايت از آن دارد كه قوم لوط ازدواج با زنان و زناشويى با همسران خويش را ترك كرده بودند. بنابراين نكوهشى كه از استفهام توبيخى {أتأتون ... } استفاده مى شود، دلالت بر ناروايى ترك ازدواج و متاركه زناشويى با همسران نيز دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 5 - 11

11 - نقش سازنده تقواپيشگى ، در حفظ كانون گرم خانواده ها و رعايت شدن حقوق همسران

إذا طلّقتم النساء . .. و اتّقوا اللّه ... من يتّق ... يعظم له أجرًا

برداشت ياد شده، از آن جا است كه خداوند در ضمن پنج آيه مربوط به مسائل طلاق و اختلافات خانوادگى، چهاربار، به رعايت تقوا توصيه فرموده است.

حقوق همسران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 51

- 3،4،7،9،12،13

3 - پيامبر ( ص ) اختيار دارد كه در تماس با همسرانش ، به اختيار خود ، برخى را مقدم بدارد و برخى ديگر را به تأخير بيندازد .

ترجى من تشاء منهنّ و تئوى إليك من تشاء

احتمال دارد كه مراد از {حق اختيار تأخير و تقديم} _ چنان كه برخى از مفسران نيز گفته اند _ {حق همبسترى} باشد.

4 - واگذارى حق تصميم و اختيار درباره همبسترى با همسران ، به خود پيامبر ( ص ) به خاطر رفع مشقت از آن حضرت است .

لكيلا يكون عليك حرج . .. ترجى من تشاء منهنّ

7 - بر پيامبر ( ص ) روا و جايز است كه تصميم خود را درباره به تأخير انداختن همبسترى با يكى از همسران خود ، تغيير داده و آن را مقدم بدارد .

ترجى من تشاء منهنّ . .. و من ابتغيت ممّن عزلت فلاجناح عليك

برداشت بالا، بنابراين احتمال است كه مراد از {ترجى} و {تؤوى} تقديم و تأخير در همبسترى با يكى از همسران باشد. بنابراين مراد از {من عزلت} آن كسى خواهد بود كه فعلاً از او كناره گيرى شده است. و به عبارتى، همبسترى با او به تأخير افتاده است.

9 - واگذار شدن تقديم و تأخير همخوابگى با همسران ، به تصميم پيامبر ( ص ) به منظور فراهم آوردن رضايت آنان است .

ترجى من تشاء منهنّ . .. ذلك أدنى أن تقرّ أعينهنّ و لايحزنّ و يرضين

12 - همسران پيامبر ، به موضع و تصميم عادلانه آن حضرت درباره تأخير و تقديم همخوابگى با هر يك از آنان ، اطمينان خاطر داشتند .

ذلك أدنى أن تقرّ

أعينهنّ و لايحزنّ و يرضين بما ءاتيتهنّ كلّهنّ

از اين كه خداوند، در فلسفه واگذارى اختيار تصميم گيرى در همخوابگى با همسران و يا رد و قبول زنانى كه خود را به آن حضرت هبه مى كنند، به پيامبر(ص) گفته است: {چنين حقّى، به خاطر جلب رضايت همسران است} حكايت مى كند كه آنان، پيامبر(ص) را در تصميم و موضع گيرى اش در قبال آنان، عادل مى دانسته اند.

13 - خدايى بودن حق تصميم گيرى پيامبر ( ص ) درباره همخوابگى با همسران ، مايه شادمانى آنان و موجب رفع نگرانى شان است .

ترجى من تشاء منهنّ . .. ذلك أدنى أن تقرّ أعينهنّ و لايحزنّ و يرضين بما ءاتيتهنّ

احتمال دارد كه مشارٌاليه {ذلك} اصلِ حكمى باشد كه آن حضرت، با آن، حقّ پيدا كرد تا مجاز به چنان رفتارى با همسران خود باشد. در اين صورت، رضايت و رفع نگرانى از آنان، باز مى گردد به اين كه آنان، چون به حكم خداوند تن در مى دهند، و آنچه از پيامبر(ص) مى رسد تابع حكم خدا است از آنان راضى اند.

حقوق همسرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 233 - 16،35،37،40

16 _ پدر و مادر نبايد فرزند را وسيله تضييع حقوق يكديگر قرار دهند .

لا تُضارّ والدة بولدها و لا مولود له بولده

بنابراينكه {لا تُضارّ}، مجهول و باء، سببيّه باشد; يعنى نبايد به بهانه فرزند، پدر و مادر به ديگرى ضرر رسانند.

35 _ لزوم رعايت تقوا از سوى مادر ، پدر ، وارثان پدر و دايه نسبت به حقوق متقابل يكديگر

و الوالدات يرضعن . .. و

اتقوا اللّه

خطاب اصلى در{اتقوا اللّه}، متوجه كسانى است كه آيه شريفه آنها را به وظايف و رعايت حقوقى مكلّف كرد; يعنى پدر، مادر و دايه و وارثان پدر.

37 _ خداترسى و توجّه به نظارت او بر اعمال ، عامل رعايت حقوق متقابل مادر ، پدر و دايه

و الوالدات يرضعن . .. و اتقوا اللّه و اعلموا ان اللّه بما تعملون بصير

40 _ ممنوعيّت محروم نمودن همسر ( مرد يا زن ) از آميزش جنسى ، به بهانه وجود فرزند و شيرخوارگى او

لا تضارّ والدة بولدها و لا مولود بولده

امام صادق (ع): كانت المرأة منّا ترفع يدها الى زوجها اذا اراد مجامعتها فتقول: لا اَدعك لانّى اخاف ان احمل على ولدى و يقول الرجل لا اجامعك انى اخاف ان تعلقى فاقتل ولدى فنهى اللّه عزّ و جل اَن تضارّ المرأة الرّجل و ان يضارّ الرّجل المرأة . ..

_______________________________

كافى، ج 6، ص 103، ح 3 ; نورالثقلين، ج 1، ص 227، ح 884.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 237 - 1

1 _ وجوب پرداخت نصف مهريّه تعيين شده به زن مُطلّقه از سوى شوهر ، در صورت عدم آميزش جنسى با او

و ان طلّقتموهنّ من قبل ان تمسّوهنّ و قد فرضتم لهنّ فريضة فنصف ما فرضتم

مفسّران برآنند كه جمله {اَن تمسّوهنّ}، كنايه از آميزش جنسى است ; نه مُجرّد لمس.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 19 - 11،14

11 _ مرد نبايد با همسر خويش ، هر چند مورد پسند او نباشد ، بدرفتارى كند .

و عاشروهنّ بالمعروف فان كرهتموهن

جواب

جمله شرطيه {فان كرهتموهن} حذف شده و {عسى ان تكرهوا} جانشين آن شده است. يعنى {فان كرهتموهنّ فايضاً عاشروهنّ بالمعروف عسى ... }.

14 _ اساس زندگى خانوادگى و مصالح آن ، نبايد دستخوش تمايلات مرد قرار گيرد .

فان كرهتموهنّ فعسى ان تكرهوا شيئاً و يجعل اللّه فيه خيراً كثيراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 34 - 16،17

16 _ لزوم اطاعت زنان از شوهر خويش و حفظ حقوق آنان

فالصّالحات قانتات حافظات للغيب

17 _ لزوم اطاعت زن از شوهر و حفظ حقوق وى ، مشروط به تأمين زندگى او از سوى مرد

و بما انفقوا من اموالهم فالصّالحات قانتات حافظات

ظاهراً {فالصّالحات . .. } نتيجه اى است مترتب بر جمله {الرجال ... بما انفقوا}. بنابراين اطاعت زن از شوهر در موردى است كه شوهر، زندگى او را تأمين كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 128 - 2،4،5،19

2 _ نشوز شوهر و عدم تأمين حقوق همسر ، امرى ناروا و ناپسند

و إن امراة خافت من بعلها نشوزاً او اعراضاً فلاجناح عليهما ان يصلحا

4 _ ترديد مسلمانان صدر اسلام در جواز مصالحه زن و شوهر نسبت به حقوق يكديگر

و إن امراة خافت . .. فلاجناح عليهما ان يصلحا

كلمه {لاجناح} حاكى است كه مسلمانان صدر اسلام بر آن گمان بودند كه حقوق تعيين شده براى زن و شوهر، قابل مصالحه و گذشت نيست.

5 _ جواز صرفنظر كردن زن از بعض حقوق خود ، براى جلب نظر شوهر و جلوگيرى از نشوز وى

و إن امراة خافت من بعلها نشوزاً . .. ان يصلحا بينهما

صلحاً و الصلح خير

جمله {و احضرت الانفس الشح} حكايت از آن دارد كه مصالحه عنوان شده در آيه، منوط به گذشت از حقوق شخصى است.

19 _ مصالحه زن و شوهر در حقوق همسرى در صورتى ارزشمند است كه بر پايه احسان و تقوا باشد .

و الصلح خير . .. و إن تحسنوا و تتقوا فإنّ اللّه كان بما تعملون خبيراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 129 - 1،4،5،8،18

1 _ مردان ، ناتوان از رعايت عدالت كامل ميان همسران متعدد خويش

و لن تستطيعوا ان تعدلوا بين النساء

4 _ شوهران نبايد _ به بهانه امكان نداشتن رعايت عدالت كامل بين همسران _ به برخى همسران خويش گرايش كامل و از ديگرى اعراض كنند .

و لن تستطيعوا ان تعدلوا بين النساء . .. فلاتميلوا كل الميل

5 _ بلاتكليف ر ها ساختن زن ( نه زندگى كردن و نه طلاق دادن وى ) ، كارى ممنوع و حرام بر شوهران

فلاتميلوا كل الميل فتذروها كالمعلقة

8 _ لزوم رعايت عدالت در حد توان ، ميان همسران

و لن تستطيعوا ان تعدلوا بين النساء و لو حرصتم فلاتميلوا كل الميل

18 _ حرمت بلاتكليف گذاشتن زن بگونه اى كه نه از مزاياى شوهردارى بهره مند باشد و نه از مزاياى بى همسرى

فلاتميلوا كل الميل فتذروها كالمعلقة

از امام باقر و امام صادق عليهما السلام درباره معناى {كالمعلقة} در آيه فوق روايت شده كه فرمودند: التى هى لا ذات زوج و لا ايم.

_______________________________

تفسير تبيان، ج 3، ص 349; نورالثقلين، ج 1، ص 559، ح 603.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره -

2 - 229 - 4،6

4 _ لزوم تعهّد شوهر به رعايت حقوق شناخته شده همسر خويش

فامساك بمعروف

مراد از {معروف} (شناخته شده) حقوقى است كه بر اساس عقل، فطرت و شرع در بين مردم متدين و سليم الفطره، مورد شناسايى قرار گرفته است. اگر چه آيه درباره زن مطلّقه اى است كه شوهرش به او رجوع كرده بود; ولى به طور كلى بيانگر حقوق تمامى زنان است.

6 _ رفتار مرد با زن خود پس از رجوع در طلاق ، بايد بر اساس موازين شناخته شده عقل و شرع باشد .

الطلاق مرّتان فامساك بمعروف

حقوق همسرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 229 - 4،6

4 _ لزوم تعهّد شوهر به رعايت حقوق شناخته شده همسر خويش

فامساك بمعروف

مراد از {معروف} (شناخته شده) حقوقى است كه بر اساس عقل، فطرت و شرع در بين مردم متدين و سليم الفطره، مورد شناسايى قرار گرفته است. اگر چه آيه درباره زن مطلّقه اى است كه شوهرش به او رجوع كرده بود; ولى به طور كلى بيانگر حقوق تمامى زنان است.

6 _ رفتار مرد با زن خود پس از رجوع در طلاق ، بايد بر اساس موازين شناخته شده عقل و شرع باشد .

الطلاق مرّتان فامساك بمعروف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 233 - 16،35،37،40

16 _ پدر و مادر نبايد فرزند را وسيله تضييع حقوق يكديگر قرار دهند .

لا تُضارّ والدة بولدها و لا مولود له بولده

بنابراينكه {لا تُضارّ}، مجهول و باء، سببيّه باشد; يعنى نبايد به بهانه فرزند، پدر و مادر به ديگرى ضرر

رسانند.

35 _ لزوم رعايت تقوا از سوى مادر ، پدر ، وارثان پدر و دايه نسبت به حقوق متقابل يكديگر

و الوالدات يرضعن . .. و اتقوا اللّه

خطاب اصلى در{اتقوا اللّه}، متوجه كسانى است كه آيه شريفه آنها را به وظايف و رعايت حقوقى مكلّف كرد; يعنى پدر، مادر و دايه و وارثان پدر.

37 _ خداترسى و توجّه به نظارت او بر اعمال ، عامل رعايت حقوق متقابل مادر ، پدر و دايه

و الوالدات يرضعن . .. و اتقوا اللّه و اعلموا ان اللّه بما تعملون بصير

40 _ ممنوعيّت محروم نمودن همسر ( مرد يا زن ) از آميزش جنسى ، به بهانه وجود فرزند و شيرخوارگى او

لا تضارّ والدة بولدها و لا مولود بولده

امام صادق (ع): كانت المرأة منّا ترفع يدها الى زوجها اذا اراد مجامعتها فتقول: لا اَدعك لانّى اخاف ان احمل على ولدى و يقول الرجل لا اجامعك انى اخاف ان تعلقى فاقتل ولدى فنهى اللّه عزّ و جل اَن تضارّ المرأة الرّجل و ان يضارّ الرّجل المرأة . ..

_______________________________

كافى، ج 6، ص 103، ح 3 ; نورالثقلين، ج 1، ص 227، ح 884.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 237 - 1

1 _ وجوب پرداخت نصف مهريّه تعيين شده به زن مُطلّقه از سوى شوهر ، در صورت عدم آميزش جنسى با او

و ان طلّقتموهنّ من قبل ان تمسّوهنّ و قد فرضتم لهنّ فريضة فنصف ما فرضتم

مفسّران برآنند كه جمله {اَن تمسّوهنّ}، كنايه از آميزش جنسى است ; نه مُجرّد لمس.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4

- 19 - 11،14

11 _ مرد نبايد با همسر خويش ، هر چند مورد پسند او نباشد ، بدرفتارى كند .

و عاشروهنّ بالمعروف فان كرهتموهن

جواب جمله شرطيه {فان كرهتموهن} حذف شده و {عسى ان تكرهوا} جانشين آن شده است. يعنى {فان كرهتموهنّ فايضاً عاشروهنّ بالمعروف عسى ... }.

14 _ اساس زندگى خانوادگى و مصالح آن ، نبايد دستخوش تمايلات مرد قرار گيرد .

فان كرهتموهنّ فعسى ان تكرهوا شيئاً و يجعل اللّه فيه خيراً كثيراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 34 - 16،17

16 _ لزوم اطاعت زنان از شوهر خويش و حفظ حقوق آنان

فالصّالحات قانتات حافظات للغيب

17 _ لزوم اطاعت زن از شوهر و حفظ حقوق وى ، مشروط به تأمين زندگى او از سوى مرد

و بما انفقوا من اموالهم فالصّالحات قانتات حافظات

ظاهراً {فالصّالحات . .. } نتيجه اى است مترتب بر جمله {الرجال ... بما انفقوا}. بنابراين اطاعت زن از شوهر در موردى است كه شوهر، زندگى او را تأمين كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 128 - 2،4،5،19

2 _ نشوز شوهر و عدم تأمين حقوق همسر ، امرى ناروا و ناپسند

و إن امراة خافت من بعلها نشوزاً او اعراضاً فلاجناح عليهما ان يصلحا

4 _ ترديد مسلمانان صدر اسلام در جواز مصالحه زن و شوهر نسبت به حقوق يكديگر

و إن امراة خافت . .. فلاجناح عليهما ان يصلحا

كلمه {لاجناح} حاكى است كه مسلمانان صدر اسلام بر آن گمان بودند كه حقوق تعيين شده براى زن و شوهر، قابل مصالحه و گذشت نيست.

5 _ جواز صرفنظر كردن زن

از بعض حقوق خود ، براى جلب نظر شوهر و جلوگيرى از نشوز وى

و إن امراة خافت من بعلها نشوزاً . .. ان يصلحا بينهما صلحاً و الصلح خير

جمله {و احضرت الانفس الشح} حكايت از آن دارد كه مصالحه عنوان شده در آيه، منوط به گذشت از حقوق شخصى است.

19 _ مصالحه زن و شوهر در حقوق همسرى در صورتى ارزشمند است كه بر پايه احسان و تقوا باشد .

و الصلح خير . .. و إن تحسنوا و تتقوا فإنّ اللّه كان بما تعملون خبيراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 129 - 1،4،5،8،18

1 _ مردان ، ناتوان از رعايت عدالت كامل ميان همسران متعدد خويش

و لن تستطيعوا ان تعدلوا بين النساء

4 _ شوهران نبايد _ به بهانه امكان نداشتن رعايت عدالت كامل بين همسران _ به برخى همسران خويش گرايش كامل و از ديگرى اعراض كنند .

و لن تستطيعوا ان تعدلوا بين النساء . .. فلاتميلوا كل الميل

5 _ بلاتكليف ر ها ساختن زن ( نه زندگى كردن و نه طلاق دادن وى ) ، كارى ممنوع و حرام بر شوهران

فلاتميلوا كل الميل فتذروها كالمعلقة

8 _ لزوم رعايت عدالت در حد توان ، ميان همسران

و لن تستطيعوا ان تعدلوا بين النساء و لو حرصتم فلاتميلوا كل الميل

18 _ حرمت بلاتكليف گذاشتن زن بگونه اى كه نه از مزاياى شوهردارى بهره مند باشد و نه از مزاياى بى همسرى

فلاتميلوا كل الميل فتذروها كالمعلقة

از امام باقر و امام صادق عليهما السلام درباره معناى {كالمعلقة} در آيه فوق روايت شده كه فرمودند: التى هى لا ذات زوج و لا

ايم.

_______________________________

تفسير تبيان، ج 3، ص 349; نورالثقلين، ج 1، ص 559، ح 603.

حقوق يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 2 - 2

2 _ رعايت حقوق ايتام ، از مصاديق تقواست .

و اتّقوا اللّه . .. و اتوا اليتامى اموالهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 6 - 18

18 _ هشدار خداوند به اولياى يتيمان ، نسبت به عدم رعايت حقوق آنان

فان انستم منهم رشداً . .. و كفى باللّه حسيبا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 9 - 1،3،7،8،12

1 _ كسانى كه خواهان رعايت حقوق كودكان يتيم خويش از طرف جامعه هستند ، بايد حقوق كودكانِ يتيم ديگران را رعايت كنند .

وليخش الّذين لو تركوا من خلفهم ذريّة ضعافاً خافوا عليهم فليتّقوا اللّه

جمله {فليتّقوا اللّه}، به قرينه جمله قبل (لو تركوا من خلفهم ذريّة ضعافاً) چنين معنا مى شود: فليتّقوا اللّه فى امر الذريّة الضعاف; يعنى كسانى كه نگران رعايت حقوق فرزندان خويش پس از مرگ خود هستند، بايد تقواى الهى را در مورد فرزندان ضعيف (يتيمان) ديگر مردمان رعايت كنند.

3 _ عواطف انسانى ، از زمينه هاى ايجاد انگيزه براى رعايت حقوق يتيمان جامعه

وليخش الّذين لو تركوا من خلفهم ذريّة ضعافاً خافوا عليهم

7 _ بى تقوايى آدمى نسبت به حقوق ايتام ديگران ، زمينه ساز پايمال شدن حقوق يتيمان وى از سوى جامعه

وليخش الّذين لو تركوا من خلفهم ذريّة ضعافاً خافوا عليهم فليتّقوا اللّه

برداشت فوق را فرمايش امام صادق (ع) تأييد مى كند كه فرمود: يعنى ليخش ان

اخلفه فى ذريّته كما صنع بهؤلاء اليتامى.

_______________________________

كافى، ج 5، ص 128، ح 1 ; تفسير عياشى، ج 1، ص 238، ح 38.

8 _ هشدار خداوند نسبت به كسانى كه يتيمان را از ارثشان محروم مى كنند .

للرّجال نصيب . .. و للنّساء نصيب ... وليخش الّذين لو تركوا من خلفهم ذريّة ضعافاً

به مقتضاى ارتباط اين آيه با آيه قبل، مصداق مورد نظر از ترس و وحشت درباره يتيمان، محروم كردن آنان از ارث است.

12 _ عنايت ويژه خداوند نسبت به ضرورتِ رعايت حقوق يتيمان

وليخش الّذين . .. ذريّة ضعافاً ... وليقولوا قولا سديداً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 127 - 15،21،23،24

15 _ لزوم حمايت از دختران يتيم و حقوق آنان

فى يتمى النساء . .. و إن تقوموا لليتمى بالقسط

با توجه به اينكه {و ان تقوموا . ..}، عطف به {فيهن} است; يعنى {للّه يفتيكم ان تقوموا ...} بنابراين قيام براى قسط درباره يتيمان، فتوا و حكم الهى است و از جمله آنان، زنان يتيم هستند.

21 _ خداوند ، خواستار احياى حقوق زنان ، يتيمان و مستضعفان

قل اللّه يفتيكم فيهنّ . .. و إن تقوموا لليتمى بالقسط

23 _ رعايت حقوق زنان ، يتيمان ، مستضعفان و اقامه قسط ، از مصاديق بارز خيرات و نيكيها

و ما تفعلوا من خير فإنّ اللّه كان به عليماً

{من خير} مى تواند اشاره به تكاليفى باشد كه در آيه آمده است.

24 _ اعتقاد انسان به علم الهى ، زمينه ساز رعايت حقوق زنان ، يتيمان و مستضعفان

و المستضعفين من الولدن . .. و ما تفعلوا من خير فإنّ اللّه كان به عليماً

خطر تضييع حقوق مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 188 - 11

11 - حاكمان و قاضيان ، در خطر رشوه خوارى و تضييع حقوق مردم

و تدلوا بها إلى الحكام لتأكلوا فريقاً من أمول الناس بالأثم

رعايت حقوق پدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 14 - 9

9 - فرزند ، به صورت عادى و طبيعى ، حال و حقوق پدر را بيش تر رعايت مى كند . *

و وصّينا الإنس_ن بولديه حملته أُمّه وهنًا على وهن. .. أن اشكر ... لولديك

توصيه به رعايت حال والدين با يادآورى مشقاتى كه مادر مى كشد، ممكن است از اين جهت باشد كه فرزند ، حيات و معاش خود را مرهون پدر مى داند و طبيعتاً، در مقابل او احساس وظيفه مى كند و درباره مادر چنين احساسى ندارد، لذا اين توصيه براى ايجاد انگيزه در فرزند جهت رعايت حقوق هر دوى آنها است.

رعايت حقوق خانوادگى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 2 - 11

11 - نقش سازنده ايمان به خدا و روز قيامت ، در ايجاد رابطه صحيح و شايسته ميان همسران و رعايت شدن حقوق متقابل بين آنان

إذا طلّقتم النساء . ..ذلكم يوعظ به من كان يؤمن باللّه و اليوم الأخر

يادآورى ايمان به خدا و روز قيامت _ به دنبال موعظه هاى الهى در مسائل مربوط به همسران _ مى تواند گوياى مطلب ياد شده باشد.

رعايت حقوق مادر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان -

31 - 14 - 7،8

7 - شير دادن به فرزند ، به مدّت دو سال ، از سوى مادر ، باعث تأكيد بر رعايت حقوق مادر از سوى فرزند است .

و وصّينا الإنس_ن بولديه . .. و فص_له فى عامين

8 - تحمل ضعف متزايدِ دوران باردارى از سوى مادر ، براى سالم رساندن كودك به دوره زايمان ، عاملِ لزوم رعايت حق مادر از سوى فرزند است .

و وصّينا الإنس_ن بولديه . .. حملته أُمّه وهنًا على وهن ... أن اشكر لى و لولديك

رعايت حقوق مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 6 - 17

17 _ اعتقاد به حسابرسى دقيق خداوند ( وجدان دينى ) ، پشتوانه رعايت حقوق ديگران

و كفى باللّه حسيبا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 9 - 1،4،10

1 _ كسانى كه خواهان رعايت حقوق كودكان يتيم خويش از طرف جامعه هستند ، بايد حقوق كودكانِ يتيم ديگران را رعايت كنند .

وليخش الّذين لو تركوا من خلفهم ذريّة ضعافاً خافوا عليهم فليتّقوا اللّه

جمله {فليتّقوا اللّه}، به قرينه جمله قبل (لو تركوا من خلفهم ذريّة ضعافاً) چنين معنا مى شود: فليتّقوا اللّه فى امر الذريّة الضعاف; يعنى كسانى كه نگران رعايت حقوق فرزندان خويش پس از مرگ خود هستند، بايد تقواى الهى را در مورد فرزندان ضعيف (يتيمان) ديگر مردمان رعايت كنند.

4 _ تحريك عواطف ، از روش هاى قرآن براى ترغيب به رعايت حقوق ديگران

وليخش الّذين لو تركوا من خلفهم ذريّة ضعافاً خافوا عليهم

10 _ توجه به كيفر الهى ، زمينه ساز رعايت حقوق ديگران

و

ليخش . .. فليتّقوا اللّه

رعايت حقوق والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 14 - 1،16

1 - سفارش خداوند به انسان ، براى رعايت حقوق و حرمت پدر و مادر

و وصّينا الإنس_ن بولديه

16 - تشكر از والدين و رعايت حقوق آنها ، نبايد انسان را از شكرگزارى به درگاه خداوند ، باز دارد .

أن اشكرلى و لولديك

از اين كه در ميان توصيه به رعايت حال و حقوق والدين و تشكر و قدردانى از آنها، يادآورى مى كند كه {مرا سپاس بگوييد!}،احتمال دارد براى توجه دادن به نكته بالا باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 15 - 1

1 - فرزندان _ به رغم موظف بودن به رعايت حقوق والدين _ در صورت تلاش پيگير پدر و مادر به ايجاد انحراف عقيدتى ( شرك ) در آنان ، نبايد تسليم خواست آنان شوند .

و وصّينا الإنس_ن بولديه . .. و إن ج_هداك على أن تشرك بى ... فلاتطعهما

متعدى شدن {جاهدا} با {على} دلالت بر مجاهده و تلاش قوى و پيگير مى كند.

زمينه تجاوز به حقوق ديگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 7 - 1

1 - دل خوشى به ثروت زياد ، مايه روى آوردن انسان به طغيان و شكستن حريم ديگران

أن رءاه استغنى

{أن رءاه. ..} _ به تقدير لام تعليل _ مفعول له و بيانگر سبب طغيان است.

زمينه تجاوز به حقوق والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 15 -

3

3- انسان در معرض لغزش نسبت به حقوق والدين و سهل انگارى در احسان به آنان

ووصّينا الإنس_ن بولديه إحس_نًا

توصيه الهى به لزوم احسان به والدين _ على رغم طبيعى و فطرى بودن چنين پيوند و تمايلى در وجود انسان _ نشانگر اهميت و حساسيت اين تكليف و امكان لغزش و سهل انگارى انسان در مقام عمل بدان است.

زمينه تضييع حقوق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 24 - 12

12 - زندگى مختلط و شراكت در امور اقتصادى ، زمينه ساز تضييع حقوق و لغزشگاه بسيارى از مردم

و إنّ كثيرًا من الخلطاء ليبغى . .. إلاّ الذين ءامنوا ... و قليل ما هم

زمينه سستى در حقوق والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 15 - 3

3- انسان در معرض لغزش نسبت به حقوق والدين و سهل انگارى در احسان به آنان

ووصّينا الإنس_ن بولديه إحس_نًا

توصيه الهى به لزوم احسان به والدين _ على رغم طبيعى و فطرى بودن چنين پيوند و تمايلى در وجود انسان _ نشانگر اهميت و حساسيت اين تكليف و امكان لغزش و سهل انگارى انسان در مقام عمل بدان است.

زمينه سلب حقوق مطلقه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 1 - 14

14 - ارتكاب عمل بسيار زشت و آشكار از سوى زنان مطلّقه ، موجب سلب حق مسكن آنان از عهده همسران است .

و لايخرجن إلاّ أن يأتين بف_حشة مبيّنة

زمينه هاى حقوق خويشاوندى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل -

16 - 90 - 4

4- پيوند خويشاوندى ، امرى مسؤوليت آور و منشأ پيدايش حقوق ويژه است .

إن الله يأمر . .. و إيتاىءِ ذى القربى

سوگند براى اثبات حقوق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 3 - 7

7 - جواز سوگند براى اثبات مطالب حق و حقوق مسلّم

و الص_فّ_ت صفًّا . فالزّجرت زجرًا . فالتّلي_ت ذكرًا

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه خداوند براى اثبات توحيد الهى، سه بار سوگند ياد كرده است. اين سوگند، مى تواند دليل پسنديدگى و جواز آن براى بشر باشد.

عدالت در اعطاى حقوق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 15 - 5

5_ عدل الهى در اعطاى حق به صاحبان آن

نوفّ إليهم أعم_لهم و هم فيها لايبخسون

عدالت در حقوق زن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 127 - 28

28 _ تشويق خداوند به نيكى درباره زنان ، يتيمان و مستضعفان ، افزون بر رعايت قسط نسبت به آنان

و ما تفعلوا من خير فإنّ اللّه كان به عليماً

عدالت در حقوق مستضعفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 127 - 28

28 _ تشويق خداوند به نيكى درباره زنان ، يتيمان و مستضعفان ، افزون بر رعايت قسط نسبت به آنان

و ما تفعلوا من خير فإنّ اللّه كان به عليماً

عدالت در حقوق يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 127 - 19،28

19 _ لزوم رعايت قسط

، درباره يتيمان

و إن تقوموا لليتمى بالقسط

28 _ تشويق خداوند به نيكى درباره زنان ، يتيمان و مستضعفان ، افزون بر رعايت قسط نسبت به آنان

و ما تفعلوا من خير فإنّ اللّه كان به عليماً

عفو از حقوق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 128 - 10،20

10 _ گذشت از حقوق شخصى براى استمرار و استحكام روابط همسرى ، بهتر از پافشارى بر استيفاى آن حقوق

و الصلح خير و احضرت الانفس الشح

20 _ جواز گذشت زن از برخى حقوق خويش ، به انگيزه جلوگيرى از ناسازگارى شوهر و رخ ندادن طلاق

و إن امراة خافت من بعلها نشوزاً او اعراضاً

امام صادق(ع) در پاسخ سؤال از معناى آيه فوق فرمود: هذا تكون عنده المراة لاتعجبه فيريد طلاقها فتقول له: امسكنى و لاتطلقنى و ادع لك ما على ظهرك و اعطيك من مالى و احللك من يومى و ليلتى فقد طاب ذلك له كله .

_______________________________

كافى، ج 6، ص 145، ح 3; نورالثقلين، ج 1، ص 558، ح 600.

عواطف در اداى حقوق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 26 - 5

5- دستورات دين در اداى حقوق ديگران ، همخوان و همسو با عواطف طبيعى انسان است .

و بالولدين إحس_نًا . .. و ءات ذاالقربى حقّه

مقدم شمردن حق پدر و مادر و خويشان و رسيدگى به مشكلات آنان، گرايش طبيعى انسان است و خدا همين را مورد تأييد قرار داده است.

عوامل تجاوز به حقوق خويشاوندان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 10 - 7

7

_ زير پا نهادن حقوق خويشاوندى ، برخاسته از روح تجاوزپيشگى است .

لايرقبون فى مؤمن إلّاً و لاذمة و أولئك هم المعتدون

{أولئك} اشاره به مشركان است با اوصافى كه براى آنان ذكر شده است و از جمله آنهاست وصف {لا يرقبون . .. } يعنى، اينان كه نه به رعايت حقوق خويشاوندى و نه به عهد و پيمان ملتزمند، مردمانى تجاوزپيشه اند.

عوامل تفريط در حقوق خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 56 - 2

2 - عمل نكردن به تعاليم قرآن ، كوتاهى كردن در حق خداوند است .

و اتّبعوا أحسن ما أُنزل إليكم . .. أن تقول نفس ي_حسرتى على ما فرّطت فى جنب اللّه

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه جمله {أن تقول. ..} يا مفعول له براى جمله {اتّبعوا} است و يا با تقدير لام تعليل و لاى نافيه تعليل براى جمله هاى پيشين ({أنيبوا}، {أسلموا} و {اتّبعوا أحسن ما أُنزل}) مى باشد. در هر صورت پيام اين آيه چنين مى شود: توبه كنيد، تسليم شويد و از تعاليم قرآن پيروى كنيد، تا دچار حسرت نشويد و احساس نكنيد كه حق خدا را ضايع كرديد.

فرصت جبران حقوق خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 56 - 4

4 - جبران كوتاهى كردن در حق خدا ، پس از آمدن عذاب الهى ممكن نيست .

من قبل أن يأتيكم العذاب بغتة . .. أن تقول نفس ي_حسرتى على ما فرّطت فى جنب اللّه

كتابت حقوق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2

- بقره - 2 - 282 - 35

35 _ ثبت ديون و مدّت آن و ثبت حقوق _ كم باشد و يا زياد _ ، از عادلانه ترين اعمال نزد خداوند و استوارترين و مددكارترين چيز براى اقامه شهادت

ذلكم اقسط عند اللّه و اقوم للشّهادة

كيفر تجاوز به حقوق ديگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 25 - 15

15 - عذاب دردناك دوزخ ، كيفر هر نوع انحراف از حق و تجاوز به حقوق ديگران در محيط مسجد الحرام

و من يرد فيه بإلحاد بظلم نذقه من عذاب أليم

كيفر تجاوز به حقوق يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 9 - 9

9 _ عقوبت دنيوى و اخروى در كمين پايمال كنندگان حقوق يتيمان

وليخش الّذين لو تركوا من خلفهم . .. فليتّقوا اللّه

جمله {وليخش . .. }، اشاره به كيفر دنيوى است و جمله {فليتّقوا اللّه} (از خدا بترسيد)، دلالت بر استحقاق عقوبت اخروى دارد.

گناه تجاوز به حقوق ديگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 25 - 14

14 - انحراف از حق و تجاوز به حقوق ديگران در محيط مسجد الحرام ، گناهى است بس بزرگ و كج روان و ستم كاران بايد در انتظار كيفر سخت دنيوى باشند .

و من يرد فيه بإلحاد بظلم نذقه من عذاب أليم

برداشت ياد شده بر اين اساس است كه مقصود از {عذاب أليم} كيفر دنيوى نيز باشد.

مبانى حقوق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 228

- 15،20

15 _ برخوردارى زنان و شوهران از حقوقى متقابل و همانند ، به صورت معروف و متعارف ( بر اساس موازين عقلى و شرعى )

و لهنّ مثل الذى عليهنّ بالمعروف

20 _ عدالت ، اساس وضع قوانين الهى براى زندگى زناشويى

و لهن مثل الذى عليهنّ بالمعروف و للرجال عليهنّ درجة

جمله {للرجال . .. }، قيدى است متمّم {لهنّ ... } يعنى حقوق همانند زن و شوهر به معناى تساوى مطلق نيست; چون مردان بر حسب آفرينش ويژگيهايى دارند كه بر اساس آن، حقوقى ويژه خواهند داشت. بر اين اساس، عدالت فيمابين رعايت مى شود.

متجاوزان به حقوق خويشاوندان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 10 - 10

10 _ زيرپاگذارندگان حقوق خويشاوندى ، مردمانى تجاوزپيشه اند .

لايرقبون فى مؤمن إلّاً و لاذمة و أولئك هم المعتدون

متجاوزان به حقوق مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 44 - 12

12 - تجاوزگران به حقوق مردم ، حيران و سرگردان در صحنه قيامت

يظلمون الناس و يبغون فى الأرض بغير الحقّ . .. و ترى الظ_لمين لمّا رأوا العذاب يق

محدوده حق تصميم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 36 - 3،4

3 - مردم ، حق ندارند كه تصميم هايى بگيرند كه با حكم ها وفرمان هاى خدا و پيامبرش مخالف باشد .

و ما كان لمؤمن و لامؤمنة إذا قضى اللّه و رسوله أمرًا أن يكون لهم الخيرة من أمرهم

4 - صِرف صاحب اختيار بودن در چيزى ، حقِّ تصميم گيرى را درباره آن نمى

آورد .

و ما كان لمؤمن و لامؤمنة إذا قضى اللّه و رسوله أمرًا أن يكون لهم الخيرة من أمرهم

مرجع ضمير {أمرهم} عبارت {مؤمن و مؤمنة} است كه به اعتبار نكره بودن آنها و در سياق نفى واقع شدن، افاده عموم مى كند. اضافه {أمر} به ضمير {هم} مى تواند براى القاى اين نكته باشد كه در صورتى كه خداوند و پيامبرش، حتى درباره امور مربوط به مؤمنان، اعلام نظر كرده اند، آنان حق تصميم ديگرى ندارند.

مشورت در حقوق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 233 - 26

26 _ جواز گرفتن فرزند از شير قبل از دو سال ، به شرطِ رضايت ، مشورت و توافق پدر و مادر

فان ارادا فصالا عن تراض منهما و تشاور فلا جناح عليهما

چون حدّ كمال شير دادن دو سال است، بنابراين {فصال} پس از دو سال طبيعى است و نياز به مشورت و توافق ندارد; لذا مراد از {فصال} در آيه شريفه، {فصال} قبل از دو سال است.

مصالحه حقوق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 128 - 4،5،7،19

4 _ ترديد مسلمانان صدر اسلام در جواز مصالحه زن و شوهر نسبت به حقوق يكديگر

و إن امراة خافت . .. فلاجناح عليهما ان يصلحا

كلمه {لاجناح} حاكى است كه مسلمانان صدر اسلام بر آن گمان بودند كه حقوق تعيين شده براى زن و شوهر، قابل مصالحه و گذشت نيست.

5 _ جواز صرفنظر كردن زن از بعض حقوق خود ، براى جلب نظر شوهر و جلوگيرى از نشوز وى

و إن امراة خافت من بعلها نشوزاً .

.. ان يصلحا بينهما صلحاً و الصلح خير

جمله {و احضرت الانفس الشح} حكايت از آن دارد كه مصالحه عنوان شده در آيه، منوط به گذشت از حقوق شخصى است.

7 _ حقوق شخصى ، قابل مصالحه و چشم پوشى است .

خافت من بعلها نشوزاً او اعراضاً فلاجناح عليهما ان يصلحا بينهما صلحاً و الصلح خير

19 _ مصالحه زن و شوهر در حقوق همسرى در صورتى ارزشمند است كه بر پايه احسان و تقوا باشد .

و الصلح خير . .. و إن تحسنوا و تتقوا فإنّ اللّه كان بما تعملون خبيراً

منابع تشريع حقوق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 6 - 12

12 - قرآن ، به عنوان كتاب الهى ، منبعى براى تشريع قوانين مربوط به حقوق خويشاوندى است .

و أُولوا الأرحام بعضهم أولى ببعض فى كت_ب اللّه

منشأ پيدايش حقوق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 26 - 3

3- پيوند خويشاوندى ، منشأ پيدايش حقوقى ويژه ميان انسانهاست .

و ءات ذاالقربى حقّه

منشأ حق امر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 37 - 10

10 - ولىّ نعمت كسى شدن ، حق امر و نهى كردن به آن شخص را ايجاد مى كند .

و إذ تقول للذى . .. و أنعمت عليه أمسك عليك زوجك و اتّق اللّه

منشأ حق نهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 37 - 10

10 - ولىّ نعمت كسى شدن ، حق امر و نهى كردن به آن شخص

را ايجاد مى كند .

و إذ تقول للذى . .. و أنعمت عليه أمسك عليك زوجك و اتّق اللّه

منشأ حقوق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 61 - 17،18

17 - رابطه خويشاوندى و دوستى ، منشأ پيدايش حق است .

ليس على الأعمى حرج . .. و لا على أنفسكم أن تأكلوا من بيوتكم أو بيوت ءابائكم ...

18 - سپردن كليد هاى خانه ها به هر شخصى ، منشأ پيدايش حق براى آن شخص

ليس على الأعمى حرج . .. و لا على أنفسكم أن تأكلوا من بيوتكم أو بيوت ءابائكم ...

منشأ حقوق ابن السبيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 26 - 7

7- فقر و در راه ماندگى ، منشأ پيدايش حقوقى ويژه براى فقرا و در راه ماندگان

و ءات . .. و المسكين و ابن السبيل

منشأ حقوق فقرا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 26 - 7

7- فقر و در راه ماندگى ، منشأ پيدايش حقوقى ويژه براى فقرا و در راه ماندگان

و ءات . .. و المسكين و ابن السبيل

منشأ حقوق مادر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 14 - 5،7

5 - تحمل ناتوانى هاى روز افزون ، از سوى مادر ، در دوران باردارى ، در پى دارنده حقوقى بر گردن فرزند است .

و وصّينا الإنس_ن بولديه حملته أُمّه وهنًا على وهن

{وهناً على وهن} دلالت بر افزايش ضعف و ناتوانى مادر در دوران باردارى مى كند.

7 -

شير دادن به فرزند ، به مدّت دو سال ، از سوى مادر ، باعث تأكيد بر رعايت حقوق مادر از سوى فرزند است .

و وصّينا الإنس_ن بولديه . .. و فص_له فى عامين

موانع تجاوز به حقوق شريك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 24 - 8

8 - ايمان و عمل صالح ، مانع از تجاوز به حقوق ديگران و ستم در حق شريكان

و إنّ كثيرًا من الخلطاء ليبغى . .. إلاّ الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت

موانع تضييع حقوق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 69 - 4

4- تقواى الهى ، مانع از تضييع حقوق ، ريختن آبرو و هتك حرمت ديگران

و اتقوا الله و لاتخزون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 94 - 8

8- نقش اساسى ثبت و بايگانى عملكرد ها ، در ضايع نشدن حقوق افراد

فمن يعمل . .. إنّا له ك_تبون

تأكيد خداوند بر تضمين پاداش مؤمنان نيكوكار با ثبت و نوشتن تمامى رفتارها، افاده كننده برداشت بالا است.

نظام حقوقى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 178 - 17

17 - حقوق اسلامى آميخته با اخلاق و احسان

كتب عليكم القصاص . .. فمن عفى له من أخيه شىء فاتباع بالمعروف و أداء إليه بإحسن

ويژگيهاى حقوق اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 178 - 17

17 - حقوق اسلامى آميخته با اخلاق و احسان

كتب عليكم القصاص . .. فمن عفى له

من أخيه شىء فاتباع بالمعروف و أداء إليه بإحسن

حقوق مردم

{حقوق مردم}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 77 - 3

3 _ امانتدارى و حقوق اجتماعى ، عهد الهى است . *

و منهم من ان تأمنه بدينار لا يؤدّه اليك . .. انّ الّذين يشترون بعهد اللّه

اداى حقوق مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 108 - 7،8

7 _ تقواپيشگى اجرا كنندگان احكام شهادات و تسليم بودن آنان در برابر احكام الهى ايشان را به اثبات و ايفاى حقوق مردم به طور صحيح مى رساند .

و اتقوا اللّه و اسمعوا

در برداشتهاى گذشته مخاطبان {اتقوا و اسمعوا} شاهدان گرفته شده بود ولى احتمال ديگرى نيز وجود دارد و آن اينكه مخاطبان در اين دو فراز حاكمان و قاضيان كه متصديان اجراى احكام هستند، باشند.

8 _ تعهد در برابر احكام الهى ، هموار سازنده جريان صحيح اثبات و ايفاى حقوق اجتماعى

و اتقوا اللّه و اسمعوا

اهميت حقوق مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 24 - 23

23 - اهميت حقوق مردم و خطير بودن مسؤوليت داورى ميان آنان

فاستغفر ربّه و خرّ راكعًا و أناب

استغفار، سجده و انابه داوود(ع) به درگاه الهى، پس از گمان به رخ دادن يك خطا در داورى ميان دو گروه متخاصم (خطايى كه مسلّماً در نتيجه حكم هيچ تأثيرى نداشت) مى تواند گوياى برداشت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 10 - 14

14 - رعايت

انصاف و حقوق مالى انسان ها ، حتى كافران ، در احكام شريعت

و ءاتوهم ما أنفقوا

اهميت مراعات حقوق مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 18 - 3

3 - مراعات و حقوق مردم ، در برخورد اخلاقى ، داراى اهميتى ويژه است .

و لاتصعّر خدّك للناس

{لام} در {للناس} براى تعليل است; يعنى، روى خود را متكبرانه به خاطر اعراض از مردم، برنگردان. چنين دستورى حكايت از آن دارد كه مردم، در برخورد اخلاقى، داراى حقوق لازم الرعايه اند.

پاسدارى از حقوق مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 188 - 12

12 - نقش بسزاى قاضيان در سلامت اقتصاد جامعه و حفظ حقوق مردم

و لاتأكلوا أمولكم بينكم بالبطل و تدلوا بها إلى الحكام . .. و أنتم تعلمون

تجاوز به حقوق مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 75 - 7،8،10،11،12،13،15،16

7 _ قيام مداوم عليه تضييع كنندگان حقوق اجتماعى و فردى ، راهى براى بازگرداندن آن

و منهم من ان تأمنه بدينار الا يؤدّه اليك الاّ مادمت عليه قائماً

8 _ تضييع حقوق ديگران توسط برخى از اهل كتاب ( يهود ) ، ناشى از روحيه خودبرتربينى آنان

ذلك بانّهم قالوا ليس علينا فى الامّيّن سبيل

10 _ عدم احساس مسؤوليت برخى از اهل كتاب در برابر حقوق غير همكيشان خود

ذلك بانّهم قالوا ليس علينا فى الامّيّن سبيل

11 _ پندار باطل برخى از اهل كتاب به جواز تصرّف در اموال ديگران و تضييع آنها ، عامل خيانتشان به حقوق غير همكيشان خود

ذلك بانّهم قالوا

ليس علينا فى الامّيّن سبيل

12 _ نژادپرستى و خودبرتربينى ، زمينه اى براى تضييع حقوق ديگران

و منهم من ان تأمنه . .. ذلك بانّهم قالوا ليس علينا فى الامّيّن سبيل

13 _ اهل كتاب به دروغ ، برترى خويش را بر غير همكيشان خود و نيز جواز تصرّف در اموال آنان را به خدا نسبت مى دادند .

ذلك بانّهم قالوا ليس علينا فى الامّيّن سبيل و يقولون على اللّه الكذب

15 _ نسبت دادن برترى نژادى و مشروعيّت تضييع حقوق ديگران به خدا ، نسبتى دروغ و نارواست .

ذلك بانّهم قالوا ليس علينا فى الامّيّن سبيل و يقولون على اللّه الكذب و هم يعلمون

16 _ بدعتگذارى ، وسيله اى براى توجيه ستم و نقض تعهّدات اجتماعى

و منهم من ان تأمنه بدينار لا يؤدّه اليك . .. و يقولون على اللّه الكذب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 78 - 12

12 _ نافرمانى خدا و پيامبران و استمرار تجاوز به حدود الهى و حقوق مردمان ، موجب كفر و گرفتارى به لعنت الهى

لعن الذين كفروا . .. ذلك بما عصوا و كانوا يعتدون

در برداشت فوق {ذلك} علاوه بر اشاره به لعنت اشاره به كيفر نيز گرفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 107 - 10

10 _ شهادت به ناحق و قسم دروغ ، تجاوز به حقوق ديگران و ستمكارى در حق ايشان است .

و ما اعتدينا إنّا اذاً لمن الظلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 108 - 3

3 _ پرهيز شاهدان

وصيت از خيانت در شهادت و تجاوز به حقوق ديگران ، تكليفى الهى بر عهده ايشان و نشان تقواپيشگى آنان است .

ذلك ادنى ان يأتوا بالشهدة على وجهها . .. و اتقوا اللّه و اسمعوا

تضييع حقوق مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 106 - 25،26

25 _ تضييع حقوق مردمان ، بدون هيچ ترديد گناه است .

لانشترى به ثمناً و لو كان ذا قربى . .. إنّا اذاً لمن الاثمين

26 _ دستيابى به منافع مادى و يا نفع رسانى به خويشاوندان ، نمى تواند مجوز پايمال سازى حقوق ديگران باشد .

لانشترى به ثمناً و لو كان ذا قربى

حقوق مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 236 - 16

16 _ نيكوكاران ( محسنين ) ، موظّف به رعايت حقوق ديگران

متّعوهنّ . .. حقاً على المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 241 - 5

5 _ رعايت حقوق ديگران ، وظيفه تقواپيشگان و نشانه تقواست .

و للمطلّقات . .. حقّاً على المتّقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 282 - 15،36،39

15 _ تقواى الهى عاملى براى رعايت حقوق افراد جامعه و مانعى در برابر تضييع حقوق آنان

و ليتّق اللّه ربّه و لا يبخس منه شيئاً

36 _ رعايت و اجراى احكام الهى در ثبت اسناد ، موجب تأمين عادلانه حقوق افراد

ذلكم اقسط عند اللّه

39 _ مراعات نكردن عدالت در حقوق افراد جامعه و بى ثباتى در تعيين حدود روابط اقتصادى ، از عوامل مفسده

انگيز در روابط اجتماعى

ذلكم اقسط عند اللّه و اقوم للشّهادة و ادنى الاّ ترتابوا

چون {ذلكم اقسط . .. } بيان علّت احكام ذكر شده است، نشانگر يك قاعده كلّى است. يعنى عدالت اجتماعى و ثبات حدود و روابط اقتصادى، يك اصل و قانون است كه با عدم رعايت آن، جامعه رو به فساد خواهد رفت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 58 - 8

8 _ مراعات عدل و داد در قضاوت ، حق تمامى انسانها

و اذا حكمتم بين النّاس ان تحكموا بالعدل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 2 - 26

26 _ لزوم احترام به حقوق انسان ها ، حتى دشمنان كينه توز

و لايجرمنكم شنئان قوم ان صدوكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 11 - 5

5 - هشدار الهى به مؤمنان ، نسبت به رعايت تقوا ، در زمينه ادعا هاى مالى خويش و پرداخت حقوق ديگران

ف_اتوا الذين ذهبت أزوجهم . .. و اتّقوا اللّه

امر {اتّقوا اللّه. ..} احتمالاًنظر به دو زمينه دارد: 1_ مؤمنى كه مى بايست مهريه صرف كرده براى همسر كافرش را از غنايم بردارد. در اين صورت او نبايد بيش از آنچه خرج كرده ادعا كند. 2_ مجموعه مؤمنان اند كه در پرداخت حق مؤمن از غنايم، كوتاهى نورزند.

خطر تضييع حقوق مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 188 - 11

11 - حاكمان و قاضيان ، در خطر رشوه خوارى و تضييع حقوق مردم

و تدلوا بها إلى

الحكام لتأكلوا فريقاً من أمول الناس بالأثم

رعايت حقوق مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 6 - 17

17 _ اعتقاد به حسابرسى دقيق خداوند ( وجدان دينى ) ، پشتوانه رعايت حقوق ديگران

و كفى باللّه حسيبا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 9 - 1،4،10

1 _ كسانى كه خواهان رعايت حقوق كودكان يتيم خويش از طرف جامعه هستند ، بايد حقوق كودكانِ يتيم ديگران را رعايت كنند .

وليخش الّذين لو تركوا من خلفهم ذريّة ضعافاً خافوا عليهم فليتّقوا اللّه

جمله {فليتّقوا اللّه}، به قرينه جمله قبل (لو تركوا من خلفهم ذريّة ضعافاً) چنين معنا مى شود: فليتّقوا اللّه فى امر الذريّة الضعاف; يعنى كسانى كه نگران رعايت حقوق فرزندان خويش پس از مرگ خود هستند، بايد تقواى الهى را در مورد فرزندان ضعيف (يتيمان) ديگر مردمان رعايت كنند.

4 _ تحريك عواطف ، از روش هاى قرآن براى ترغيب به رعايت حقوق ديگران

وليخش الّذين لو تركوا من خلفهم ذريّة ضعافاً خافوا عليهم

10 _ توجه به كيفر الهى ، زمينه ساز رعايت حقوق ديگران

و ليخش . .. فليتّقوا اللّه

متجاوزان به حقوق مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 44 - 12

12 - تجاوزگران به حقوق مردم ، حيران و سرگردان در صحنه قيامت

يظلمون الناس و يبغون فى الأرض بغير الحقّ . .. و ترى الظ_لمين لمّا رأوا العذاب يق

حكمت از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

حكمت

{حكمت}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 58 - 6،7

6 _ قرآن

، كتابى سراسر حكمت ( مُتقن و خلل ناپذير )

و الذكر الحكيم

7 _ داستان حضرت عيسى ، زكريّا ، مريم و يحيى ، سراسر حكمت و مايه تذكّر است .

ذلك نتلوه عليك من الايات و الذّكر الحكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 62 - 10

10 _ عزّت و حكمت مطلق ، معيار الوهيّت است .

و ما من اله الا اللّه و انّ اللّه لهو العزيز الحكيم

جمله {و ان الله . .. }، تعليلى براى {ما من اله ... } است.

آثار حكمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 74 - 16

16 - صدور خير ها و بركت ها و جوشش علم و حكمت ، نشانه منزه بودن قلب از قساوت و كدورت است .

ثم قست قلوبكم . .. فهى كالحجارة أو أشد ... و إن من الحجارة لما يتفجر منه الأنهر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 269 - 4

4 _ حكمت ، خيرآفرين است .

و من يؤت الحكمة فقد اوتى خيراً كثيراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 83 - 4

4 - دستيابى به اوج صلاح ، در پرتو معرفت استوار و حكمت الهى

هب لى حكمًا وألحقنى بالصلحين

مقدم آوردن {حكمًا} مى تواند اشاره به تقدم رتبى و واقعى آن داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 63 - 13

13 - التزام به حقايق حكمت آميز و دست برداشتن از اختلافات ،

جلوه اى از تقواى الهى است .

قد جئتكم بالحكمة و لأُبيّن لكم بعض الذى تختلفون فيه فاتّقوا اللّه و أطيعون

آثار حكمت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 40 - 10

10 _ عذاب گنهكاران ، مظهر عزت و حكمت خداوند و آمرزش توبه كاران ، جلوه غفران و رحمت او

يعذب من يشاء و يغفر لمن يشاء

چنانچه {يعذب . .. و يغفر} اشاره به آيات پيشين داشته باشد. بيان عزت و حكمت خداوند پس از {فاقطعوا} و ذكر غفران و رحمت او پس از {فان اللّه يتوب عليه} در آن آيات، حاكى از برداشت مذكور خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 106 - 3،5،6

3 _ تعلق مشيت خداوند به كيفر و يا بخشودن خطاكاران ، بر اساس علم و حكمت گسترده او و داراى فلسفه اى عالمانه و حكيمانه است .

إما يعذبهم و إما يتوب عليهم و اللّه عليم حكيم

5 _ مبهم گذاردن سرنوشت اخروى برخى از خطاكاران ، نشأت يافته از علم و حكمت الهى و داراى مصلحت است .

و ءاخرون مرجون لأمر اللّه . .. و اللّه عليم حكيم

6 _ اتخاذ عكس العمل هاى مختلف در برابر خطاكاران گوناگون ، مبتنى بر علم و حكمت الهى است .

و ممن حولكم . .. سنعذبهم ... و ءاخرون مرجون ... و اللّه عليم حكيم

برداشت فوق بر اين پايه است كه ذكر {عليم حكيم} نظر به عالمانه شمردن برخوردهاى متفاوت خداوند در برابر خطاكاران مختلفى داشته باشد كه در آيات قبل از آنان ياد شده است.

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 56 - 12

12_ حمايت خداوند از پيامبران در برابر دشمنان آنان ، مقتضاى ربوبيت او و پايه قرار دادن افعالش بر حكمت و صواب است .

إنى توكلت على الله ربى و ربكم . .. إن ربى على صرط مستقيم

{إنى توكلت . ..} متضمن حمايت خداوند از هود پيامبر مى باشد و جمله {إن ربى ...} تعليل براى اين معناست. بنابراين راستى و درستى كارهاى خداوند ، اقتضا مى كند كه هود(ع) را در برابر دشمنانش ، حمايت كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 6 - 22،24،25

22_ حكيمانه بودن افعال خدا و آگاهى او به ويژگى هاى يوسف ( ع ) ، موجب شد تا او را برگزيند و تعبير رؤيا و تحليل حوادث را به آن حضرت بياموزد .

يجتبيك ربك . .. إن ربك عليم حكيم

24_ حكمت خدا و علم او به خصلت هاى يوسف ( ع ) موجب شد تا نعمت خويش را بر خاندان يعقوب كامل كند .

و يتم نعمته عليك و على ءال يعقوب . .. إن ربك عليم حكيم

25_ تفاوت هاى بشر در برخوردارى از نعمت هاى الهى ، برخاسته از حكمت خداست .

يتم نعمته عليك و على ءال يعقوب . .. إن ربك عليم حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 10 - 5،6

5 - رحمت ، فضل ، توبه پذيرى و حكمت خداوند ، جلوگير مؤمنان از سقوط بر اثر لغزش ها و نادانى هايشان

و لولا فضل اللّه عليكم و

رحمته و أنّ اللّه توّاب حكيم

جواب {لولا} محذوف است و آنچه مى تواند محذوف باشد _ به قرينه آيات پيشين و نيز آيه 21 همان مضمونى است كه در برداشت ياد شده آمده است.

6 - قوانين اسلامى ، احكامى سنجيده ، بى عيب و نقص و برخاسته از علم و حكمت الهى

و لولا فضل اللّه عليكم و رحمته و أنّ اللّه توّاب حكيم

برداشت فوق از وصف {حكيم} براى خداوند، پس از بيان يك سلسله از احكام و قوانين در آيات گذشته، به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 42 - 5

5 - عزت و حكمت خداوند ، دليل شايستگى او ، براى بودنش به عنوان معبودى يكتا است .

إنّ اللّه يعلم ما يدعون من دونه من شىء و هو العزيز الحكيم

اين برداشت، بنابر حال بودن جمله {و هوالعزيز. ..} براى ضمير {من دونه} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 27 - 13

13 - آفرينش نخست انسان ها و بازآفرينى آنان پس از مرگ ، مقتضاى حكمت و عزت خداوند است .

و هو الذى يبدؤا الخلق ثمّ يعيده . .. و هو العزيز الحكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 9 - 6،7

6 - عزت و حكمت خداوند ، منشأ تخلّف ناپذيرى وعده هاى او است .

وعد اللّه حقًّا و هو العزيز الحكيم

7 - عزت و حكمت الهى ، مقتضى كيفر كافران و پاداش مؤمنان است .

فبشّره بعذاب أليم . .. لهم جن_ّ_ت النعيم ... و هو العزيز

الحكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 1 - 10

10 - فرمان به پيامبر ( ص ) براى رعايت تقوا ، برخاسته از علم و حكمت الهى است .

ي_أيّها النبىّ اتّق اللّه . .. إنّ اللّه كان عليمًا حكيمًا

جمله {إنّ اللّه. ..} مى تواند تعليل براى فرمان به رعايت تقوا باشد; يعنى، چون خداوند، داراى آگاهى فراوان و صاحب حكمت است، چنين فرمانى را صادر كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 27 - 11

11 - عزت و حكمت خداوند ، مقتضى نداشتن هرگونه شريكى است .

كلاّ بل هو اللّه العزيز الحكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 2 - 6

6 - گشايش رحمت و امساك آن از سوى خداوند ، ناشى از حكمت او است .

ما يفتح اللّه للناس من رحمة فلاممسك لها . .. و هو ... الحكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 16 - 3،3

3 - انتخاب پيامبر براى هدايت انسان ها از ميان خود آنان ، كارى عالمانه و حكيمانه و متناسب با ويژگى هاى انسان ها و نياز هاى آنان است .

قالوا ربّنا يعلم إنّا إليكم لمرسلون

بيشتر مفسران برآنند كه به گواه گرفتن خدا و ياد علم و دانايى او، در پاسخ كسانى كه به دليل بشر بودن پيامبران منكر رسالت آنان بودند، مى تواند براى بيان اين نكته باشد كه اين انتخاب از سوى كسى است كه عالم و حكيم است و كار او نيز

عالمانه و حكيمانه مى باشد; مثل آيه شريفه: {اللّه أعلم حيث يجعل رسالته} (أنعام (6) آيه 124).

3 - انتخاب پيامبر براى هدايت انسان ها از ميان خود آنان ، كارى عالمانه و حكيمانه و متناسب با ويژگى هاى انسان ها و نياز هاى آنان است .

قالوا ربّنا يعلم إنّا إليكم لمرسلون

بيشتر مفسران برآنند كه به گواه گرفتن خدا و ياد علم و دانايى او، در پاسخ كسانى كه به دليل بشر بودن پيامبران منكر رسالت آنان بودند، مى تواند براى بيان اين نكته باشد كه اين انتخاب از سوى كسى است كه عالم و حكيم است و كار او نيز عالمانه و حكيمانه مى باشد; مثل آيه شريفه: {اللّه أعلم حيث يجعل رسالته} (أنعام (6) آيه 124).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 8 - 13،14

13 - آمرزش مؤمنان تائب و پيرو دين و وارد شدن آنان به بهشت از سوى خداوند ، حكيمانه و از موضع اقتدار است .

فاغفر للذين تابوا . .. إنّك أنت العزيز الحكيم

ياد شدن دو صفت عزت و حكمت در پايان آيه شريفه، مى تواند بيانگر مطلب ياد شده باشد.

14 - عزت و حكمت بى مانند خداوند ، مقتضى دل بستن و اميد داشتن به ورود مؤمنان تائب و پدران ، همسران و فرزندان صالح آنان به بهشت جاويدان

ربّنا و أدخلهم جن_ّت . .. إنّك أنت العزيز الحكيم

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه جمله {إنّك أنت العزيز الحكيم} تعليل براى جمله هاى پيشين است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 42

- 10

10 - حكمت الهى ، تضمين كننده مصونيت قرآن از تحريف و دستبرد مخالفان

لايأتيه الب_طل . .. تنزيل من حكيم حميد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 47 - 8

8 - تحولات پيچيده شكوفه ها و جنين ، بنا به مقتضاى علم و حكمت خداوندى است .

و ما تخرج من ثمرت من أكمامها . .. إلاّ بعلمه

چنانچه {باء} در {بعلمه} براى سببيت باشد، مفاد آيه شريفه، اين خواهد بود كه همه اين رخدادها براساس علم الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 3 - 8،9،10

8 - معارف والاى كتاب هاى آسمانى ، برخاسته از حكمت گسترده و عزت خداوندى است .

يوحى إليك . .. العزيز الحكيم

ذكر صفت عزت و حكمت براى خداوند و ارتباط صدر و ذيل آيه، بيانگر برداشت ياد شده است.

9 - انتخاب پيامبران از ميان مردم ، براساس حكمت الهى است . *

كذلك يوحى إليك . .. الحكيم

برداشت ياد شده بدين احتمال است كه ذكر وصف حكمت براى خداوند در مقام بيان اين نكته باشد كه خداوند بر اساس حكمت خويش، پيامبران را بر مى گزيند و به آنان وحى مى كند.

10 - تحقق وحى در نظام طبيعت و انتخاب آن به عنوان راه ارتباط خداوند با خلق ، متكى به عزت و حكمت او است .

كذلك يوحى إليك . .. اللّه العزيز الحكيم

برداشت ياد شده بنابراين نكته است كه وصف عزيز و حكيم نظر به توجيه و تبيين اصل وحى داشته و پاسخى به دو پرسش باشد: الف) آيا راستى وحى امرى ممكن

است ؟ ب) چرا شيوه وحى به عنوان راه ارتباط خدا با خلق انتخاب شده است؟

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 51 - 15،16

15 - وحى و شيوه هاى گوناگون آن ، متكى بر حكمت و كاردانى خداوند است .

و ما كان لبشر أن . .. إنّه علىّ حكيم

{حكيم} در جمله {إنّه علىّ حكيم}، مى تواند مرتبط با وحى و گزينش نوع آن باشد.

16 - مشيت الهى در تعيين محتواى وحى ، متكى به علو مرتبه و حكمت او است .

فيوحى بإذنه ما يشاء إنّه علىّ حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 4 - 7

7 - نزول قرآن در قالب واژگان عرب ، متكى به حكمت خداوند است .

إنّا جعلن_ه قرءانًا عربيًّا . .. لعلىّ حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 85 - 3

3 - حكمت و علم گسترده خداوند ، پشتوانه فرمانروايى زوال ناپذير او بر نظام هستى

و هو الحكيم العليم . و تبارك الذى له ملك السم_وت و الأرض و ما بينهما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 37 - 8

8 - عزت و شكست ناپذيرى خداوند ، آميخته با حكمت و كاردانى او است .

و هو العزيز الحكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 3 - 3

3- كتاب تشريع و نظام تكوين ، هر دو بحق ، حكيمانه و متكى به عزت و توانمندى خداوند

تنزيل الكت_ب من اللّه العزيز

الحكيم . ما خلقنا السم_وت و الأرض

طرح مسأله حقانيت آفرينش آسمان و زمين و نظام تكوين _ در پى بيان نزول كتاب از سوى خداوند عزيز و حكيم _ مى تواند اشاره به همگونى و هماهنگى كتابِ تشريع با نظام تكوين، در حقانيت و استوارى و استحكام داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 4 - 19

19 - علم و حكمت ازلى خداوند ، پشتوانه آفرينش قواى هستى و به كارگيرى بهينه آن

و للّه جنود السم_وت و الأرض و كان اللّه عليمًا حكيمًا

تعبير {و كان اللّه عليماً حكيماً} در پايان آيه شريفه، مى رساند كه فتح مؤمنان و انزال سكينه بر آنان و بهره گيرى از جنود آسمان ها و زمين، در پرتو علم و حكمت ازلى صورت مى گيرد; زيرا نفس تكوّن جنود و نيز بهره گيرى از آنها در موارد مختلف، نيازمند علم و حكمت گسترده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 5 - 3

3 - علم و حكمت الهى ، پشتوانه پاداش او به اهل ايمان *

و كان اللّه عليمًا حكيمًا . ليدخل المؤمنين و المؤمن_ت جنّ_ت

در صورتى كه ميان ذيل آيه قبل (كان اللّه. ..) با {ليدخل...} ارتباطى لحاظ شود، مطلب بالا را مى توان نتيجه گرفت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 7 - 5

5 - شكل گيرى و پيدايش قوانين و قواى هستى ، در پرتو عزّت و حكمت ازلى خداوند *

و للّه جنود السم_وت و الأرض و كان اللّه عزيزًا حكيمًا

از ارتباط

دو بخش آيه (و للّه جنود. ..) با (و كان اللّه...)، مى توان به مطلب بالا ره يافت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 27 - 15

15- اراده و تدبير الهى ، متكى به علم و حكمت او

فعلم ما لم تعلموا

خداوند، با تعبير {فعلم. ..} اين واقعيت را به مؤمنان يادآور شده كه كارها و تدابير او، متكى به علم و آگاهى است; نه گزاف و بى حساب.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 8 - 8،9

8 - نعمت ها و تفضلات الهى بر خلق ، متكى به علم و حكمت او است ; نه بدون ملاك و گزاف .

فضلاً من اللّه و نعمة و اللّه عليم حكيم

9 - افعال الهى ، براساس علم و حكمت

و ل_كنّ اللّه حبّب . .. و كرّه إليكم ... فضلاً... و اللّه عليم حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 30 - 6،7

6 - اعطاى فرزند به همسر پير و عقيم ابراهيم ( ع ) ، متكى بر حكمت و علم الهى بود .

و قالت عجوز عقيم قالوا كذلك . .. إنّه هو الحكيم العليم

تصريح به علم و حكمت الهى، در پى نويد به اعطاى فرزند، بيانگر مطلب بالا است.

7 - معجزات الهى ، متكى به علم و حكمت گسترده او

و قالت عجوز عقيم . قالوا كذلك ... إنّه هو الحكيم العليم

برداشت ياد شده با توجّه به اين نكته است كه بارورى پيرزنى فرتوت و نازا، طبق عوامل طبيعى صورت نمى گيرد و آن گونه

كه به همسر ابراهيم(ع) بشارت داده شد، قطعاً امرى اعجازى بوده است و اين اعجاز بى دليل نمى باشد; بلكه نشأت يافته از علم و حكمت الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 1 - 8

8 - عزّت و حكمت خداوند ، نشانه منزّه بودن او از هر عيب و نقص ( همچون داشتن شريك و . . . )

ما فى السم_وت و الأرض و هو العزيز الحكيم

توصيف خداوند به {عزيز} و {حكيم} بودن _ پس از يادآورى تسبيح همه موجودات براى خداوند _ حكايت از آن دارد كه حقيقتى مانند خداوندِ عزيز و حكيم، از هر عيب و نقصى (مانند داشتن شريك) مبرّا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 3 - 7

7 - مهلت يافتن كافران در دنيا ، معلول حكمت و مصلحت سنجى خداوند است ; نه عجز و ناتوانى او .

و هو العزيز الحكيم . .. و لولا أن كتب اللّه عليهم الجلاء لعذّبهم فى الدنيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 10 - 29

29 - احكام و داورى هاى خداوند ميان خلق ، متكى به علم و حكمت گسترده او است .

يحكم بينكم و اللّه عليم حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 7 - 13

13 - تنگدستى ياران پيامبر ( ص ) ، ناشى از حكمت الهى بود .

لاتنفقوا . .. و للّه خزائن السم_وت و الأرض و ل_كنّ المن_فقين لايفقهون

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 18 - 1

1 - سپاسدارى ، بردبارى ، آگاهى از نهان و آشكار ، عزّت و حكمت خداوند ، مقتضى تقواپيشگى ، حرف شنوى ، فرمان برى و انفاق در راه او است .

فاتّقوا اللّه . .. اسمعوا و أطيعوا و أنفقوا ... و اللّه شكور حليم ... العزيز الح

برخى از مفسران، بر اين عقيده اند كه ميان ذكر اوصاف خداوند در دو آيه پايانى، با فرمان الهى به تقواپيشگى، فرمان برى و انفاق، ارتباط وجود دارد. اين مطلب مى تواند اشاره به برداشت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 2 - 10

10 - تشريع خداوند ، برخاسته از علم و حكمت او است .

قد فرض اللّه لكم . .. و هو العليم الحكيم

يادآورى علم و حكمت خداوند _ پس از تشريع قانون شكستن سوگند _ مى تواند بيانگر مطلب ياد شده باشد.

آثار حكمت يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 23 - 16

16_ توحيد ناب و خالص يوسف ( ع ) ، اطاعتش از خدا و تقوا و پرهيزگارى او ، جلوه هايى از علم و حكمتى كه خداوند به او عطا كرده بود .

ءاتين_ه حكمًا و علمًا . .. قال معاذ الله إنه ربى أحسن مثواى

آثار درك حكمت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 1 - 9

9 - درك عزت و حكمت مطلق خداوند ، برانگيزاننده موجودات هستى به تسبيح و تنزيه او

سبّح للّه

. .. و هو العزيز الحكيم

جمله {و هو العزيز الحكيم} بيانگر دليل تسبيح گويى مخلوقات است; يعنى، آنها بدان جهت خداوند را تسبيح مى گويند كه او را عزيز و حكيم مى يابند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 1 - 12

12 - درك فرامانروايى ، قداست ، عزّت و حكمت خدا ، برانگيزاننده موجودات هستى به تسبيح گويى او

يسبّح للّه . .. الملك القدّوس العزيز الحكيم

ذكر اوصاف {ملك}، {قدّوس} و. .. پس از {يسبّح للّه ...}، مى تواند بيانگر علت تسبيح گويى موجودات باشد; يعنى، موجودات هستى از آن رو خدا را تنزيه مى كنند كه او را فرمانرواى مطلق هستى، در كمال طهارت، پاكى و... مى يابند.

آثار دورى از حكمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 64 - 2

2 - شرك و اعتقاد به ربوبيت جز خداوند ، نتيجه سست انديشى و دور ماندن از حكمت

قد جئتكم بالحكمة . .. إنّ اللّه هو ربّى و ربّكم

آثار ذكر حكمت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 101 - 3

3_ يوسف ( ع ) با يادآورى نعمت هاى الهى و توجه به ربوبيّت و علم و حكمت فراگير خداوند ، خويشتن را در محضر او احساس كرد .

إن ربى لطيف لما يشاء إنه هو العليم الحكيم. رب قد ءاتيتنى

تغيير سياق ; يعنى، التفات از غيبت (إن ربى . .. إنه هو العليم) به خطاب (رب قد ءاتيتنى) حاوى نكاتى است از جمله اينكه يوسف(ع) با ياد كردن از نعمتهاى

خدادادى و توجه به ربوبيّت و علم و حكمت مطلق الهى، به اين حقيقت توجه پيدا كرد كه خداوند حاضر و ناظر است. از اين رو خود را در محضر او احساس كرد و او را مخاطب قرار داد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 84 - 7

7 - توجه به حكمت و علم گسترده خدا ، مستلزم بى نياز شمردن او از شريك و مشاور

و هو الذى فى السماء إل_ه و فى الأرض إل_ه و هو الحكيم العليم

تذكر به حكمت و علم گسترده خدا، در پايان جمله اى كه نفى كننده شرك و اثبات كننده توحيد است، مى تواند بيانگر مطلب بالا باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 4 - 20

20 - توجّه به قدرت ، علم و حكمت گسترده خداوند ، مايه اطمينان قلب مؤمنان در طريق ايمان .

أنزل السكينة . .. و للّه جنود السم_وت و الأرض و كان اللّه عليمًا حكيمًا

{للّه جنود. ..} دال بر حاكميت و قدرت خداوند است و اين كه خداوند در پايان آيه به قدرت مطلقه و علم و حكمت گسترده خود اشاره كرده است; مى تواند از آن جهت باشد كه نفس توجّه مؤمنان به اين حقيقت، خود وسيله ازدياد ايمان و آرامش قلب آنان است.

آثار عقيده به حكمت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 85 - 12

12- عقيده به قيامت و هدف دارى و حكمت آميز بودن جهان خلقت ، موجب آسانى تحمل مشكلات و مقتضى گذشت و

ناديده گرفتن اذيت و آزار و آسيب هاى وارده از سوى دشمنان است .

و ما خلقنا السموت . .. إلاّ بالحقّ ... فاصفح الصفح الجميل

{فا} در {فاصفح} تفريع است و جمله {فاصفح . ..} را بر جمله {و ما خلقنا السموات ... إلاّ بالحق و إن الساعة لأتية} عطف كرده است. بنابراين، استفاده مى شود كه به حق آفريده شدن جهان اقتضا دارد تا انسانِ حق طلبى همچون رسول الله(ص) در مسير حق بردبار باشد و تلاش خود را در برابر حق ناپذيرى كافران بيهوده نپندارد.

ارزش تعلم حكمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 151 - 10

10 - زدودن آلودگى ها و ناپاكى ها از خويشتن ، فراگيرى قرآن و آموختن حكمت ، احكام و معارف دين ، داراى جايگاهى رفيع و ارزشمند

كما أرسلنا فيكم رسولا . .. و يعلمكم الكتب و الحكمة

ارزش تعليم حكمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 129 - 9

9 - آموزش كتاب آسمانى ; يادگيرى حكمت ، احكام و معارف الهى و زدودن آلودگى ها و ناپاكى ها از خويشتن ، داراى جايگاهى رفيع و ارجمند در ديدگاه پيامبران الهى

ربنا وابعث فيهم رسولا منهم يتلوا . .. يزكّيهم

ارزش حكمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 170 - 18

18 _ كمال و ارزش والاى علم در همراهى و آميختگى آن با حكمت است .

و كان اللّه عليماً حكيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 125 -

8

8- حكمت ( دلايل عقلى و علمى ) ، اساسى ترين و ارزشمندترين وسيله تبليغ دين *

ادع إلى سبيل ربّك بالحكمة و الموعظة الحسنة و ج_دلهم

برداشت فوق، بدان احتمال است كه تقدم {حكمة} بر {موعظة} و {جدل}، معلول اهميت و ارزش برتر آن باشد. به علاوه مطلق آمدن {حكمت} و مقيد شدن {موعظه} به {حسنة} و {جدل} به {أحسن}، مى تواند مؤيد برداشت فوق باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 3 - 5

5 - حكمت و سنجيده كارى ، خصلتى پسنديده و ارجمند در پيشگاه خداوند

و الذين هم عن اللغو معرضون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 12 - 4

4 - شناختن هستى ، آن گونه كه هست و تشخيص كار خير و انجام دادن آن ( حكمت ) ، امرى بس مهم و ارزش مند است .

و لقد ءاتينا لقم_ن الحكمة

حكمت در لغت، به معناى {معرفت پيدا كردن به موجودات} و نيز {انجام دادن كارهاى خير} است. (مفردات راغب)

ازليت حكمت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 19 - 6

6 - خداوند ، داراى عزّت و حكمتى گسترده و ازلى

و كان اللّه عزيزًا حكيمًا

اصول حكمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 12 - 7

7 - شكرگزارى به درگاه خداوند ، اصلى از اصول حكمت است .

ءاتينا لقم_ن الحكمة أن اشكر للّه

{أن} در {أن اشكر} تفسيرى بوده و حكمت را تفسير كرده است.

اعطاى حكمت

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 269 - 1

1 _ حكمت ، موهبت الهى است كه خداوند به هر كس خواهد ، عطا مى كند .

يؤتى الحكمة من يشاء

اعطاى حكمت به موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 21 - 2،5

2 - اعطاى حكمت و دانش به موسى ( ع ) از سوى پروردگار در پى فرار او از نظام فرعونى

ففررت منكم . .. فوهب لى ربّى حكمًا

واژه {حكم} مى تواند مرادف {حكومت} (سرپرستى و تدبير امور مردم) باشد و نيز مى تواند معادل {حكمة} و به معناى دانش و معرفت باشد. برداشت ياد شده بر پايه معناى دوم است.

5 - اعطاى حكمت و دانش به موسى ( ع ) ، زمينه ساز نايل آمدن او به مقام رسالت

فوهب لى ربّى حكمًا و جعلنى من المرسلين

جدا بودن {وهب} و {جعل} و مقدم آمدن اعطاى حكمت، نشان دهنده تمايز ميان آن دو و قرار داشتن {جعل رسالت} در طول اعطاى حكمت است.

اهميت تعليم حكمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 3 - 7

7 - هدف بعثت پيامبر ( ص ) تعليم كتاب و حكمت به همه انسان هاى عصر خود و نسل هاى بعد است .

و يعلّمهم الكت_ب . .. و ءاخرين منهم

اهميت حكمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 24 - 21

21 _ علم و حكمت ، دو عنصر ضرورى براى قانونگذاران

و المحصنات . .. انّ اللّه كان عليماً حكيماً

بيان علم و حكمت الهى پس

از جعل قوانين و مقررات، دلالت بر اين دارد كه قانونگذاران بايد داراى علم و حكمت باشند و قوانين را بر اين دو پايه وضع كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 26 - 14

14 _ علم و حكمت ، دو پايه اساسى براى قانونگذاران

حرّمت . .. و المحصنات ... و من لم يستطع ... و اللّه عليم حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 130 - 14

14 _ بهره ورى صحيح از امكانات ، نيازمند به حكمت و كاردانى است .

و كان اللّه وسعاً حكيماً

توصيف خداوند به حكيم بودن پس از توصيف او به {واسع} بودن، اشاره به اين است كه چون توانمندى حكيم است، مى تواند امور انسانها را تدبير كند. بنابراين قدرت و امكانات بدون حكمت، كارساز نخواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 83 - 12

12 _ حكمت و علم، دو شرط لازم در تدبير و مديريت است.

و تلك حجتنا . .. إن ربك حكيم عليم

{رب} در لغت به معناى مدير و مربى آمده است. توصيف رب در آيه به علم و حكمت، گذشته از دلالت آن بر علم و حكمت خداوند، اشاره اى به ضرورت وجود اين دو در تدبير و مديريت مى تواند باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 128 - 26

26 _ علم و حكمت شرط لازم براى ربوبيت است.

إن ربك حكيم عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء

- 26 - 83 - 3

3 - برخوردارى از حكمت و معرفت و قرار گرفتن در زمره صالحان ، اوج كمال و سعادت انسان

ربّ هب لى حكمًا وألحقنى بالصلحين

با توجه به اين كه حضرت ابراهيم(ع)، به عنوان بزرگ ترين آرمان هاى ارزشى، اين دو را از درگاه خدا تمنا كرده است، برداشت ياد شده استفاده مى شود.

اهميت حكمت كتاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 2 - 7

7 - هر كتابى ، شايسته است كه استوار و متقن و حكيمانه باشد .

الكت_ب الحكيم

وصف قرآن كريم به عنوان كتاب حكيم، مى تواند رهنمودى به نكته ياد شده باشد.

ايمان به حكمت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 49 - 8

8 _ باور و ايمان به شكست ناپذيرى و حكيم بودن خداوند ، زمينه ساز توكل و اتكا بر وى

و من يتوكل على اللّه فإن اللّه عزيز حكيم

آوردن جمله {فان اللّه . .. } به جاى جواب شرط و يادآورى عزت و حكمت مطلق الهى، اهدافى را تعقيب مى كند كه از جمله آنها ايجاد روح توكل در مؤمنان به خداوند است. يعنى اگر خداوند را عزيز و حكيم بدانيد بر او توكل خواهيد كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 83 - 20،21،22،24،26

20_ اعتقاد و باور يعقوب ( ع ) به علم و حكمت الهى ، موجب اتكا و اميد آن حضرت به يارى خداوند بود .

عسى الله أن يأتينى بهم جميعًا إنه هو العليم الحكيم

جمله {إنه هو . ..}

تعليل براى {عسى الله ...} مى باشد.

21_ باور به علم خدا و حكيمانه بودن افعال او ، زمينه ساز اميد و اتكا به اوست .

عسى الله أن يأتينى بهم جميعًا إنه هو العليم الحكيم

22_ باور و توجه به انحصار علم و حكمت در خداوند ، زمينه ساز قطع اميد از غير اوست .

عس_ى الله أن يأتي_نى بهم جميعًا إنه هو العليم الحكيم

هر چند جمله {عسى الله . ..} حاوى حصر نيست، ولى مى توان گفت حصرى كه از تعليل (إنه هو ...) استفاده مى شود به آن جمله نيز سرايت مى كند. بنابراين مفاد (عسى الله ...) چنين مى شود: من تنها به خدا اميد دارم و به غير او اميدى ندارم ; زيرا تنها او دانا و حكيم مطلق است.

24_ باور يعقوب ( ع ) به علم و حكمت خداوند ، موجب بهره مندى وى از صبر و شكيبايى بود .

فصبر جميل . .. إنه هو العليم الحكيم

جمله {إنه هو. ..} علاوه بر اينكه تعليل براى {عسى الله ...} است مى تواند بيان علت براى {فصبر جميل} نيز باشد. برداشت فوق ، ناظر به اين احتمال است.

26_ باور و توجه به عالمانه و حكيمانه بودن افعال الهى ، آدمى را به صبر و شكيبايى در تنگنا ها و حوادث دشوار ، وامى دارد .

فصبر جميل . .. إنه هو العليم الحكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 100 - 31

31_ مطالعه سرگذشت يوسف ( ع ) ، زمينه باور و توجه به ربوبيّت خدا و علم و حكمت اوست .

إن ربى لطيف لما يشاء إنه هو

العليم الحكيم

پاداش حكمت به موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 14 - 5

5 - بهره مند شدن موسى ( ع ) از حكمت و دانش ، پاداش الهى در برابر احسان و نيكوكارى وى

ءاتين_ه حكمًا و علمًا و كذلك نجزى المحسنين

پرسش از حكمت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 7 - 4

4_ پيدايش سؤالهايى درباره علم و حكمت خداوند و امتيازات يوسف ( ع ) ، باعث طرح داستان يوسف ( ع ) در قرآن

إن ربك عليم حكيم. لقد كان فى يوسف و إخوته ءاي_ت للسائلين

تعليم حكمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 129 - 2،7

2 - تلاوت آيات الهى ، تعليم كتاب آسمانى ، آموزش حكمت ( معارف و احكام دين و . . . ) و پاكسازى نسل ابراهيم و اسماعيل ( ع ) از آلودگى ها و ناخالصى ها ، از ويژگى هاى پيامبرى كه ابراهيم و اسماعيل ( ع ) خواستار بعثت او بودند .

ربنا وابعث فيهم رسولا منهم يتلوا عليهم ءايتك و يعلمهم الكتب و الحكمة و يزكّيهم

7 - تلاوت آيات خدا ، تعليم كتاب آسمانى ، آموزش حكمت و پاكسازى مردم از آلودگى ها ، از وظايف پيامبران و از اهداف بعثت ايشان است .

يتلوا عليهم ءايتك و يعلمهم الكتب و الحكمة و يزكّيهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 151 - 8

8 - تعليم حقايق و معارف قرآن و آموزش حكمت

به مردم ، از وظايف پيامبر ( ص ) و از هدف هاى رسالت اوست .

و يعلمكم الكتب و الحكمة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 48 - 4

4 _ خداوند به عيسى ( ع ) ، كتاب ( قوانين الهى ) ، حكمت ( معارف الهى ) ، تورات و انجيل را آموخت .

و يعلّمه الكتاب و الحكمة و التورية و الانجيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 164 - 7،9

7 _ تلاوت آيات الهى ، تزكيه نفوس و تعليم كتاب و حكمت ، سرلوحه برنامه ها و مسؤوليت هاى پيامبر ( ص )

اذا بعث فيهم رسولا . .. يتلوا عليهم ءايته و يزكّيهم و يعلّمهم الكتب و الحكمة

9 _ طهارت و پاكى نفس ، زمينه فراگيرى دانشِ كتاب الهى و حكمت

يتلوا عليهم ءايته و يزكّيهم و يعلّمهم الكتب و الحكمة

تقدّم ذكرى {تزكيه} بر {تعليم كتاب}، بيانگر اين نكته است كه بدون تزكيه، فراگيرى دانش كتاب الهى، به گونه اى كه مقصود انبياست، ممكن نيست.

تلاوت حكمت در خانه همسران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 34 - 8

8 - در خانه هاى همسران پيامبر ، آيات خدا و حكمت ، تلاوت مى شده است .

و اذكرن ما يتلى فى بيوتكنّ من ءاي_ت اللّه و الحكمة

جايگاه حكمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 74 - 15

15 - قلب و دل آدمى بايد منشأ بروز حقايق و معارف الهى

بوده و خاستگاه علم و حكمت باشد .

و إن من الحجارة لما يتفجر منه الأنهر و إن منها لما يشقق فيخرج منه الماء

حكمت آل ابراهيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 54 - 8

8 _ اعطاى كتاب و حكمت ( پيامبرى ) و ملك عظيم به آل ابراهيم ( ع ) ، از تفضّلات الهى

فقد اتينا ال ابرهيم الكتب و الحكمة و اتيناهم ملكاً عظيماً

برخى از مفسران برآنند كه مراد از حكمت، نبوت و پيامبرى است.

حكمت ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 83 - 1

1 - ابراهيم ( ع ) ، خواستار دانش و شايستگى از درگاه پروردگار

ربّ هب لى حكمًا وألحقنى بالصلحين

{حكم} مى تواند مرادف {حكومة} (سرپرستى و تدبير امور مردم) و يامعادل {حكمت} (دانش و معرفت) باشد. برداشت ياد شده، بر پايه معناى دوم است.

حكمت الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 126 - 5،8

5 _ پيروزى جبهه مؤمنان ، پرتويى از عزّت و حكمت خداوند

و ما النّصر الّا من عند اللّه العزيز الحكيم

8 _ تعلق نصرت الهى به پيكارگران اهل صبر و تقوا ، برخاسته از حكمت خداوند

ان تصبروا و تتّقوا . .. و ما النّصر الّا من عند اللّه العزيز الحكيم

حكمت انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 79 - 5،9

5 _ كتاب و حكمت ، عطيّه الهى به انبيا

ان يؤتيه اللّه الكتاب و الحكم

بنابراينكه {الحكم}، به معنى حكمت باشد.

9 _ ناسازگارى

مقام نبوّت و دارا بودن كتاب و حكمت ، با دعوت مردم به پرستش خويش

ما كان لبشر . .. ثم يقول للناس كونوا عباداً لى من دون اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 81 - 3،8

3 _ كتاب و حكمت ، عطيّه الهى به انبيا

لما اتيتكم من كتاب و حكمة

8 _ ميثاق الهى از انبيا ، قبل از دادن كتاب و حكمت به آنها

و اذ اخذ اللّه ميثاق النّبيّن لما اتيتكم من كتاب و حكمة

بنابراينكه {لما}، شرطيه باشد.

حكمت پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 54 - 9

9_ پادشاه مصر در عصر يوسف ، فردى با فراست و از حكمت و تدبير برخوردار بود .

و قال الملك ائتونى به أستخلصه لنفسى فلما كلّمه قال إنك اليوم لدينا مكين أمين

حكمت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 32 - 6،9

6 - خداوند ، تنها حقيقتى كه داراى علم و حكمت مطلق است .

إنك أنت العليم الحكيم

مقرون بودن خبر (العليم الحكيم) به {ال} و نيز وجود ضمير فصل {أنت} در جمله، دلالت بر حصر دارد.

9 - هدف از فرمان خدا به فرشتگان ( در بيان نام هاى حقايق ) ، يادآورى عالمانه و حكيمانه بودن افعال الهى و آگاه ساختن آنان به برترى علمى آدم ( ع ) بود .

أنبئونى بأسماء هؤلاء . .. قالوا سبحنك ... إنك أنت العليم الحكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 149 - 3

3

- تعيين مسجدالحرام به عنوان قبله ، حكمى حق ( حكمت آميز و به جا ) و از ناحيه خداوند

و إنه للحق من ربك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 209 - 9،12

9 _ مقتضاى حكمت الهى ، عقابِ خطاكاران پس از بيان احكام و ارائه ادلّه روشن است .

فان زللتم من بعد ما جاءتكم البيّنات . .. ان اللّه عزيز حكيم

12 _ آگاهى از عزت و حكمت الهى ، زمينه تسليم در برابر خداوند و دورى از متابعت شيطان

ادخلوا فى السلم . .. و لا تتبعوا ... ان اللّه عزيز حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 220 - 20،21،24

20 _ تشريع احكام ، بر اساس حكمت الهى

و يسئلونك عن اليتامى . .. ان اللّه عزيز حكيم

21 _ عزّت و نفوذناپذيرى خداوند در انجام خواسته هاى حكيمانه خويش

و لو شاء اللّه لاعنتكم ان اللّه عزيز حكيم

24 _ حكمت الهى مانع از اراده و جعل احكام دشوار و مشقت آميز

و لو شاء اللّه لاعنتكم انّ اللّه عزيز حكيم

جمله {انّ اللّه . ..} دليل است براى {لو شاء ...} يعنى حكمت او مانع است از اينكه احكامى دشوار و مشقت آميز جعل كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 228 - 24

24 _ احكام و قوانين الهى ، از جمله قوانين مربوط به زندگى زن و شوهر ، حكيمانه و برخاسته از حكمت خداوند است .

و المطلّقات يتربصن . .. و اللّه عزيز حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

2 - بقره - 2 - 240 - 12

12 _ تشريع احكام بر اساس حكمت الهى

و اللّه عزيز حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 247 - 21

21 _ خواسته ها و مشيّت هاى الهى ، بر اساس ملاك و حكمت است ; نه گزاف و بيهوده

و زاده بسطة فى العلم و الجسم و اللّه يؤتى ملكه من يشاء

خداوند از يك سو اعطاى ملك را برخاسته از مشيّت خويش شمرده، و از سوى ديگر ملاك انتخاب طالوت را بيان مى كند; بنابراين مشيّت الهى بر اساس ملاك و حكمت است; نه بى حساب و گزاف.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 260 - 23،25

23 _ جمع ميان اجزاى پراكنده مردگان و احياى آنان ، بر اساس حكمت خداوندى

ثمّ اجعل . .. ثمّ ادعهنّ ... انّ اللّه عزيز حكيم

25 _ توجّه به عزّت و حكمت الهى ، همواركننده شناختِ چگونگىِ زنده شدن مردگان

و اعلم انّ اللّه عزيز حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 6 - 4،6

4 _ شكل گيرى انسان در رَحِم ، نشانه اقتدار و حكمت خداوند است .

هو الّذى يصوركم . .. لا اله الاّ هو العزيز الحكيم

6 _ مشيّت و خواسته هاى خداوند ، بر اساس حكمت است .

كيف يشاء لا اله الاّ هو العزيز الحكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 18 - 13،14

13 _ اقتدار و حكمت الهى ، اساس قسط و عدل اوست .

قائماً بالقسط

لا اله الاّ هو العزيز الحكيم

14 _ نظام عادلانه آفرينش ، نشان وحدانيّت ، اقتدار و حكمت الهى است .

قائماً بالقسط لا اله الاّ هو العزيز الحكيم

گويا جمله {لا اله الاّ هو . .. }، بيان نتيجه اى است براى {قائماً بالقسط}. يعنى نظام عادلانه دلالت مى كند بر توحيد، عزّت، اقتدار و حكمت خداوند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 19 - 2

2 _ عدالت ، يكتايى ، اقتدار و حكمت خداوند مقتضى تسليم شدن انسان ، تنها در برابر او

قائماً بالقسط لا اله الاّ هو العزيز الحكيم. انّ الدّين عند اللّه الاسلام

مستفاد از ارتباط آيه مورد بحث با آيه پيشين.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 27 - 3

3 _ تبديل تدريجى شب و روز ، به يكديگر ( فاصله بين الطلوعين و غروب ) به قدرت و حكمت الهى

انّك على كل شىء قدير. تولج الّيل فى النهار

بنابراينكه {ولوج} به معناى تبديل تدريجى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 48 - 3

3 _ تعليم و تعلّم كتاب الهى و حكمت ، ارزشى والا

و يعلّمه الكتاب و الحكمة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 11 - 34،35

34 _ سهم تعيين شده در ارث ، نشأت گرفته از علم و حكمت خداوند

يوصيكم اللّه فى اولادكم . .. انّ اللّه كان عليماً حكيماً

35 _ نظام حقوقى اسلام ، نشأت گرفته از علم و حكمت خداوند

يوصيكم اللّه فى اولادكم . ..

انّ اللّه كان عليماً حكيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 17 - 9

9 _ علم و حكمت الهى ، اساس پذيرش توبه گنهكاران

انّما التّوبة على اللّه . .. و كان اللّه عليماً حكيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 24 - 19،20

19 _ احكام و قوانين ازدواج و مسائل جنسى برخاسته از علم و حكمت خداوند

و المحصنات . .. انّ اللّه كان عليماً حكيماً

20 _ تشريع ازدواج موقّت و مقررات آن ، برخاسته از علم و حكمت خداوند

فما استمتعتم به منهنّ . .. انّ اللّه كان عليماً حكيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 26 - 11،12

11 _ تبيين احكام و ارائه سنن پيشينيان از سوى خداوند ، برخاسته از علم و حكمت او

يريد اللّه . .. و اللّه عليم حكيم

12 _ بازگشت خداوند به بندگان خويش ، برخاسته از علم و حكمت اوست .

و يتوب عليكم و اللّه عليم حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 56 - 11،12،14

11 _ اِعمال قدرت خداوند ، حكيمانه است .

انّ اللّه كان عزيزاً حكيماً

12 _ وارد ساختن كافران به آتش و عذاب آنان در دوزخ ، بر اساس حكمت خداوند

انّ الذين كفروا باياتنا سوف نصليهم ناراً . .. انّ اللّه كان عزيزاً حكيماً

تذكّر به حكمت خداوند پس از بيان عذاب كافران، اشاره به حكيمانه بودن چنين عملى است.

14 _ عزت و حكمت الهى ، مقتضى عذاب مستمر دوزخيان كفرپيشه *

انّ الذين كفروا . ..

انّ اللّه كان عزيزاً حكيماً

بنابر اينكه جمله {انّ اللّه . .. }، بيان علتى براى {سوف نصليهم ناراً} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 92 - 29،30

29 _ خداوند ، دانايى با حكمت است .

و كان اللّه عليماً حكيماً

بنابر اينكه {حكيماً} صفت {عليماً} باشد.

30 _ تشريع قانون ديه و كفّاره در مورد قتل خطائى ، بر اساس علم و حكمت گسترده خداوند است .

و من قتل مؤمناً خطاً . .. و كان اللّه عليماً حكيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 104 - 13،14

13 _ خداوند ، دانايى كاردان است .

كان اللّه عليماً حكيماً

14 _ فرمان خداوند به مسلمانان در مورد تعقيب دشمنان ، فرمانى حكيمانه و با آگاهى كامل به مصالح آنان است .

و لاتهنوا فى ابتغاء القوم . .. و كان اللّه عليماً حكيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 111 - 8

8 _ خداوند ، دانايى كاردان است .

و كان اللّه عليماً حكيماً

بنابر اينكه {حكيما}، صفت {عليما} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 130 - 11،13

11 _ تشريع طلاق از جانب خداوند ، براى زندگى هاى مسالمت ناپذير ، حكمى حكيمانه است .

و إن يتفرقا . .. و كان اللّه وسعاً حكيماً

13 _ گستردگى فضل خداوند و حكمت او ، مقتضى رفع نياز هاى زن و شوهر پس از طلاق

و إن يتفرقا يغن اللّه كلا من سعته و كان اللّه وسعاً حكيماً

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 158 - 6،7

6 _ معراج حضرت مسيح ( ع ) امرى حكيمانه و پرتوى از عزتمندى خداوند

بل رفعه اللّه إليه و كان اللّه عزيزاً حكيماً

بيان عزتمندى و كاردانى خداوند پس از جمله {بل رفعه اللّه اليه} براى اشاره به اين است كه بالا بردن عيسى(ع) برخاسته از حكمت و عزت خداوند بوده است.

7 _ عزت ، قهر و غلبه خداوند ، آميخته با حكمت است .

كان اللّه عزيزاً حكيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 165 - 10،12

10 _ فرستادن پيامبران مقتضاى عزتمندى و حكمت خداوند

رسلا مبشرين و منذرين . .. و كان اللّه عزيزاً حكيماً

12 _ غلبه خداوند در احتجاج و استدلال ، برخاسته از حكمت بى پايان اوست . *

لئلا يكون للناس على اللّه حجة . .. و كان اللّه عزيزاً حكيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 170 - 16،17

16 _ بعثت پيامبر ( ص ) و نزول قرآن برخاسته از علم و حكمت خداوند

يأيها الناس قد جاءكم الرسول بالحق من ربكم . .. و كان اللّه عليماً حكيماً

17 _ اختيار انسان ها در انتخاب ايمان و كفر ، برخاسته از علم و حكمت خداوند

فامنوا خيراً لكم و إن تكفروا . .. و كان اللّه عليماً حكيماً

يادآورى علم و حكمت خداوند در ذيل آيه اشاره به اين است كه تمامى معارف ياد شده در آيه و از جمله آنها اختيار آدمى، عالمانه و حكيمانه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5

- 38 - 11،12،13

11 _ خداوند ، مقتدر و كاردان است .

و اللّه عزيز حكيم

12 _ خداوند ، مقتدرى كاردان است .

و اللّه عزيز حكيم

بنابر اينكه {حكيم} صفت براى {عزيز} باشد.

13 _ تشريع حد سرقت ، جلوه اى از عزت و حكمت خداوند

فاقطعوا ايديهما . .. و اللّه عزيز حكيم

توصيف خداوند به {عزيز} و {حكيم} پس از بيان حد سرقت، نقش اين دو صفت را در تشريع آن حد نشان مى دهد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 40 - 13

13 _ خداوند ، توانايى حكيم است . *

و اللّه على كل شىء قدير

{قدير} به كسى گفته مى شود كه بر هر كارى توانا باشد و آن را بر اساس حكمت انجام دهد. (مفردات راغب.)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 118 - 12،13

12 _ تمامى افعال خداوند و حتى آمرزش مشركان ، بر اساس حكمت است .

و إن تغفر لهم فانك انت العزيز الحكيم

13 _ عذاب هاى خداوند ، برخاسته از عزت و حكمت اوست .

و إن تعذبهم . .. فانك انت العزيز الحكيم

جمله {فانك انت . ..} همانگونه كه جزاى مقدر در {ان تغفر لهم} را بيان كرده است مى تواند به جزاى تقديرى {ان تعذبهم} نيز نظر داشته باشد در اين صورت مفاد آيه اين مى شود: هيچ جاى اعتراضى بر خداوند نيست زيرا وى اولا عزيز است و محكوم هيچ حكمى نخواهد شد و ثانياً حكيم است و افعال وى و ازجمله عذاب و مغفرت بندگان همواره بر اساس حكمت است.

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 18 - 3،4

3 _ تنها خداوند، حكيم (كاردان) و خيبر (آگاه به دقايق امور) است.

و هو الحكيم الخبير

معرفه بودن مبتدا (هو) و خبر (الحكيم الخبير) بيانگر حصر است.

4 _ قهر و غلبه خداوند بر اساس حكمت و آگاهى كامل و دقيق اوست.

و هو القاهر فوق عباده و هو الحكيم الخبير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 83 - 10

10 _ ارتقاى درجه پيامبران و اعطاى حجت به آنها، جلوه اى از حكيمانه و عالمانه بودن افعال الهى است.

تلك حجتنا . .. نرفع درجت ... إن ربك حكيم عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 128 - 24،25

24 _ افعال خداوند بر اساس علم و حكمت اوست.

قال النار مثويكم . .. إن ربك حكيم عليم

25 _ مشيت الهى سرچشمه گرفته از علم و حكمت اوست.

إلا ما شاء الله إن ربك حكيم عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 10 - 6،8

6 _ پيروزى مسلمانان در جنگ بدر ، گسيل هزاران فرشته براى امداد مجاهدان در آن جنگ ، بشارت دهى و اطمينان بخشى به واسطه آنان ، پرتوى از عزتمندى و كاردانى خداوند

و ما النصر إلا من عند اللّه إن اللّه عزيز حكيم

جمله {إن اللّه عزيز حكيم} تعليلى است براى تمامى مسائلى كه در اين آيه و آيه قبل مطرح شده بود. يعنى سرچشمه آنچه بيان شد، عزت و حكمت خداوند است.

8 - خداوند ، غالب و پيروز در انجام هر كار

، و تمام افعال وى بر اساس حكمت است .

إن اللّه عزيز حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 49 - 7،12

7 _ خداوند ، مؤمنان متوكل بر وى را بر دشمنانشان پيروز و كار هاى آنان را حكيمانه سامان خواهد بخشيد .

و من يتوكل على اللّه فإن اللّه عزيز حكيم

جواب شرط {و من يتوكل على اللّه} حذف شده و جمله {فان اللّه . .. } جانشين آن شده و دلالت بر آن دارد كه تقدير جمله چنين است: و من يتوكل على اللّه ي_____نصره و يحكم أمره ف__ان اللّه ... .

12 _ قدرت و غلبه خداوند با حكمت و كاردانى است .

فإن اللّه عزيز حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 63 - 12،13

12 _ خداوند ، شكست ناپذير و بسيار كاردان است .

إنه عزيز حكيم

13 _ ايجاد الفت و محبت بين مؤمنان ، پرتوى از عزت و حكمت خداوند

و ألف بين قلوبهم . .. و لكن اللّه ألف بينهم إنه عزيز حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 67 - 12

12 _ خداوند ، شكست ناپذير و بسيار كاردان است .

و اللّه عزيز حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 71 - 9،10

9 _ خداوند ، بسيار دانا و كاردان است .

و اللّه عليم حكيم

10 _ علم و حكمت گسترده الهى ، پشتوانه وعده الهى به ناكامى خائنان به پيامبر ( ص ) و دين الهى

فقد خانوا اللّه من قبل فأمكن

منهم و اللّه عليم حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 15 - 6،7

6 _ پذيرش توبه مشركان و كفار و قبول اسلام آنان از سوى خداوند ، برخاسته از علم و حكمت اوست .

و يتوب اللّه على من يشاء و اللّه عليم حكيم

7 _ جنگ با دشمنان پيمان شكن و دعوت آنان به توبه و بازگشت به دامن اسلام ، دستورى برخاسته از علم و حكمت خداوند

قتلوهم . .. و يتوب اللّه على من يشاء و اللّه عليم حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 28 - 19،21

19 _ ممنوعيت مشركان از نزديك شدن به مسجدالحرام ، حكمى است مبتنى بر علم و حكمت گسترده خدا .

يأيها الذين ءامنوا إنما المشركون نجس فلا يقربوا المسجدالحرام . .. إنّ اللّه عليم

21 _ علم و حكمت گسترده خداوند ، پايه و اساس مشيت و اراده او

إن شاء إنّ اللّه عليم حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 60 - 18

18 _ علم خداوند ، آميخته با حكمت است .

و اللّه عليم حكيم

برداشت فوق بر اين اساس است كه {حكيم}، صفت {عليم} باشد نه خبر دوم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 71 - 24،25

24 _ عزت و حكمت الهى ، تضمين كننده تحقق وعده ها و بشارت هاى او به مؤمنان

أولئك سيرحمهم اللّه إن اللّه عزيز حكيم

25 _ وعده الهى به شمول رحمتش بر مؤمنان ، نشأت يافته از حكمت اوست نه عجز از

افاضه رحمت فعلى .

أولئك سيرحمهم اللّه إن اللّه عزيز حكيم

جمله {إن اللّه . .. } مى تواند تعليلى براى پرسش مقدر باشد، كه چرا خداوند نزول رحمت به مؤمنان را موكول به آينده كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 110 - 7

7 _ برخورد شديد خداوند با بناكنندگان مسجد ضرار ، متكى بر علم و حكمت او بود .

و الذين اتخذوا . .. لا تقم فيه ... فانهار به فى نار جهنم ... و اللّه عليم حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 56 - 11

11_ افعال خداوند و تدبيرات او ، به تمامى براساس حكمت و بر طريق صواب است .

إن ربى على صرط مستقيم

بر صراط مستقيم بودن شخص ، به معناى راستى و درستى كارهاى اوست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 83 - 25

25_ يعقوب ( ع ) گرفتار شدن به فراق فرزندانش ( يوسف ( ع ) ، بنيامين و لاوى ) را حاوى حكمت و مصلحتى الهى مى ديد .

فصبر جميل . .. إنه هو العليم الحكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 19 - 1

1- خداوند ، آسمان ها و زمين را هدفمند و بر اساس حكمت آفريد .

ألم تر أن الله خلق السموت و الأرض بالحقّ

{حق} در برابر باطل (بيهوده) است و مراد از آن، اين است كه فاعل حق براى كارش هدفى پسنديده در نظر دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

9 - حجر - 15 - 85 - 1،2

1- خداوند آسمان ها ، زمين و موجودات در فضا را بر اساس حق ( حكيمانه و با مقصودى صحيح ) آفريد .

و ما خلقنا السموت و الأرض و ما بينهما إلاّ بالحقّ

يكى از موارد كاربرد واژه {حق} جايى است كه كارى به مقتضاى حكمت و بر اساس مصلحت انجام پذيرفته باشد (مفردات راغب). برداشت فوق بر اساس اين كاربرد است.

2- نظام آفرينش ( آسمان ها ، زمين و موجودات در فضا ) ، نظامى هدفدار و حكيمانه است .

و ما خلقنا السموت و الأرض و ما بينهما إلاّ بالحقّ

واژه {حق} در مقابل {باطل} است و باطل; يعنى، پوچ و بى هدف. بنابراين لغت {حق} _ كه متضمن معناى حكمت و مصلحت است _ مى تواند بيانگر هدف دارى باشد. مؤيد آن آيات متعددى است كه بطلان و پوچى در آفرينش جهان را نفى مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 60 - 12،13

12- عزّت و حكمت ، مظهر عالى ترين صفات خداوند

و لله المثل الأعلى و هو العزيز الحكيم

13- عزّت و حكمت خداوند ، ناسازگار با اسناد دختر به او

و يجعلون لله البن_ت . .. و هو العزيز الحكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 39 - 1،2،4

1- مجموعه اوامر و نهى هاى خداوند ، كه به پيامبر ( ص ) وحى شد ، رهنمودهايى حكيمانه است .

ذلك ممّا أوحى إليك ربّك من الحكمة

مشاراليه {ذلك} مجموعه تعاليم، اعم از نواهى و اوامرى مى باشد كه در چند آيه

قبل آمده است.

2- دعوت به توحيد ، خداپرستى ، احسان به والدين ، اجتناب از پرخاشگرى بر آنان ، دعا براى والدين و پرداخت حقوق خويشاوندان ، تعاليمى حكيمانه و وحى الهى است .

ذلك ممّا أوحى إليك ربّك من الحكمة

4- ارائه تعاليمى حكيمانه از سوى خداوند براى بشر ، مقتضاى ربوبيت اوست .

ذلك ممّا أوحى إليك ربّك من الحكمة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 114 - 4

4 - افعال خداوند و آفرينش موجودات ، حكيمانه و خردمندانه است .

الحقّ

{حقّ} به كسى گفته مى شود كه براساس حكمت، چيزى را ايجاد كند (مفردات راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 81 - 9

9- رام كردن تندباد ها و به فرمان درآوردن آنها براى سليمان ( ع ) ، كارى حكيمانه و عالمانه از سوى خداوند بود .

و لسليم_ن الريح عاصفة . .. و كنّا بكلّ شىء ع_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 10 - 3

3 - پذيرش توبه بندگان از سوى خداوند ، توأم با حكمت او است .

أنّ اللّه توّاب حكيم

برداشت ياد شده، از آمدن وصف {حكيم} پس از وصف {توّاب} و ارتباط ميان آن دو استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 58 - 21،22

21 - تبين و تشريح آيات الهى از سوى خداوند ، عالمانه و حكيمانه است .

كذلك يبيّن اللّه لكم الأي_ت و اللّه عليم حكيم

جمله {و اللّه عليم حكيم} جمله اى معترضه و يا حاليه

است كه در هر صورت، بيانگر اين نكته است كه تبيين و تشريح آيات از سوى خداى عليم و حكيم است و همه كارهاى او عالمانه و حكيمانه مى باشد.

22 - احكام و قوانين الهى ، عالمانه ، حكيمانه و مطابق با علم و حكمت

ليستئذنكم الذين ملكت أيم_نكم . .. كذلك يبيّن اللّه لكم الأي_ت و اللّه عليم حكيم

آمدن جمله {و اللّه عليم حكيم}; يعنى، يادآورى علم و حكمت خداوند پس از بيان احكام مربوط به روابط فرزندان با پدر و مادرشان، مى تواند به منظور حقيقت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 59 - 6،7

6 - تبيين و تشريح آيات الهى از سوى خداوند ، عالمانه و حكيمانه است .

كذلك يبيّن اللّه لكم ءاي_ته و اللّه عليم حكيم

7 - احكام و قوانين الهى ، عالمانه ، حكيمانه و مطابق با علم و حكمت است .

و إذا بلغ الأطف_ل منكم الحلم فليستئذنوا . .. كذلك يبيّن اللّه لكم ءاي_ته و اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 10 - 10

10 _ اعطاى گنج و ثروت فراوان به پيامبر ( ص ) ، بر خلاف حكمت الهى و مصلحت او بود .

أو يلقى إليه كنز أو تكون له جنّة . .. إن شاء جعل لك خيرًا من ذلك جنّ_ت ... و يجع

خداوند در آيه شريفه، به انتظار كافران از پيامبر(ص) مبنى بر داشتن باغ هاى پرثمر پاسخ گفت; ولى نسبت به داشتن گنج و ثروت فراوان پاسخ نفرمود. از اين نكته مى توان استفاده كرد كه داشتن

گنج و ثروت بسيار بر خلاف حكمت الهى و مصلحت است و اين امر، چنان روشن است كه نياز به پاسخ گويى ندارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 6 - 6

6 - خداوند ، حكيمى بى مانند و دانايى بى همتا است .

من لدن حكيم عليم

تنكير در {حكيم} و {عليم} براى بيان تفخيم است; يعنى، {حكيم أىّ حكيم} و {عليم أىّ عليم}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 86 - 6

6 - تأمين تمام نياز هاى روحى و جسمى انسان ، در پرتو تدبير حكيمانه خداوند

جعلنا الّيل ليسكنوا فيه و النهار مبصرًا

از اين كه خداوند شب را براى آرامش بشر قرار داده و براى حركت و تلاش وى روز را آفريده است، استفاده مى شود كه نيازهاى بشر _ حتى استراحت وى _ از ديد خداوند پنهان نبوده و آن را تأمين كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 26 - 11

11 - اتكاى حضرت ابراهيم ( ع ) به عزت و حكمت خداوند در هجرت خويش

إنّى مهاجر إلى ربّى إنّه هو العزيز الحكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 27 - 11،12

11 - عزت و شكست ناپذيرى خداوند ، آميخته با حكمت و كاردانى او است .

و هو العزيز الحكيم

12 - عزت و حكمت خداوند ، مظهر عالى ترين صفات او است .

و له المثل الأعلى . .. و هو العزيز الحكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

14 - لقمان - 31 - 9 - 8

8 - عزت و شكست ناپذيرى خداوند ، آميخته به حكمت و رعايت مصالح است .

و هو العزيز الحكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 27 - 6،7

6 - عزت و حكمت خداوندى ، دليل بى شمارى كلمات و مقدّرات او است .

ما نفدت كلم_ت اللّه إنّ اللّه عزيز حكيم

جمله {إنّ اللّه عزيز حكيم} به منزله تعليل براى {مانفدت. ..} است. بنابراين، معنا چنين مى شود: {كلمات خداوند، پايان ناپذير است; چون او حكيم و عزيز است}.

7 - عزت الهى ، آميخته به حكمت ( كاردانى ) او است .

إنّ اللّه عزيز حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 1 - 11

11 - فرمان به تبعيت نكردن از كافران و منافقان ، برخاسته از علم گسترده و حكمت خداوندى است .

ي_أيّها النبىّ . .. و لاتطع الك_فرين و المن_فقين إنّ اللّه كان عليمًا حكيمًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 1 - 8

8 - مالكيت مطلق خدا بر موجودات و حكمت و آگاهى او ، جلوه اى از كمال هاى او است .

الحمد للّه الذى له ما فى السم_وت و ما فى الأرض. .. و هو الحكيم الخبير

از آن جايى كه حمد در برابر كمال است، آوردن صفت هاى مالكيت، حكمت و آگاهى پس از بيان اختصاص داشتن همه حمدها به خداوند، مى تواند به منظور القاى نكته ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت -

41 - 42 - 6

6 - قرآن ، نازل شده از سوى پروردگار كاردان و ستوده

تنزيل من حكيم حميد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 3 - 6

6 - عزت و پيروزمندى خداوند ، آميخته با حكمت و كاردانى او است .

اللّه العزيز الحكيم

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه {حكيم} صفت {عزيز} باشد; نه وصف دوم {اللّه} البته درصورت دوم نيز مطلب قابل استفاده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 32 - 9

9 - تفاوت سطح معيشت و جايگاه اجتماعى انسان ها ، مبتنى بر حكمت و تدبير الهى است .

و رفعنا بعضهم فوق بعض درج_ت ليتّخذ بعضهم بعضًا سخريًّا

بيان تفاوت سطح زندگى انسان ها همراه با فلسفه آن، نشانگر آن است كه اين كار از روى حكمت صورت گرفته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 84 - 6

6 - الوهيت يگانه و بى شريك خداوند ، بر هستى ، همراه با كاردانى و آگاهى ژرف

و هو الذى فى السماء إل_ه و فى الأرض إل_ه و هو الحكيم العليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 2 - 8

8 - عزت و اقتدار الهى ، عزتى آميخته به حكمت

اللّه العزيز الحكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 3 - 4

4 - كتاب تشريع ( قرآن ) و كتاب تكوين ( نظام طبيعت ) ، هر دو متكى به مبدئى يگانه ، مقتدر

و حكيم

تنزيل الكت_ب من اللّه العزيز الحكيم . إنّ فى السم_وت و الأرض لأي_ت

از ارتباط دو آيه و اين كه در آيه قبل سخن از {كتاب تشريع} و در اين آيه سخن از {نظام تكوين} به ميان آمده است; همگونى و منشأ يگانه هر دو استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 37 - 9

9 - ربوبيت خداوند بر هستى ، متكى بر حكمت و كاردانى او

ربّ الع_لمين . .. و هو العزيز الحكيم

از ارتباط واژه {حكيم} با {ربّ العالمين}، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 2 - 12

12- عزّت و قدرت شكست ناپذير خداوند ، آميخته با حكمت و كاردانى او

العزيز الحكيم

از كنار هم آمدن وصف {عزيز} و {حكيم}، مطلب ياد شده قابل برداشت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 7 - 6

6 - عزت و شكست ناپذيرى خداوند ، آميخته با حكمت و كاردانى او

و كان اللّه عزيزًا حكيمًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 25 - 23

23- افعال الهى ، داراى فلسفه و حكمت

و لولا رجال مؤمنون . .. ليدخل اللّه فى رحمته من يشاء

تعبير {ليدخل. ..}، بيانگر فلسفه و حكمت صلح حديبيه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 5 - 4

4 - خداوند جهان آفرينِ حكيم و قادر ، بى نياز از گزافه گويى و صادق در وعده هاى خويش

والذري_ت ذروًا .

فالح_مل_ت وقرًا . فالج_ري_ت يسرًا . فالمقسّم_ت أمرًا . إنّما تو

با توجه به اين كه {إنّما. ..} جواب سوگندهاى آيات پيشين است، از ارتباط نزديك ميان جواب قسم و مقسم به، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 60 - 5

5 - مرگ ، نشانه ناتوانى خداوند از زنده نگه داشتن مردم نيست ; بلكه تقديرى حكيمانه است .

نحن قدّرنا بينكم الموت و ما نحن بمسبوقين

آيه شريفه درصدد بيان اين حقيقت است كه وجود مرگ در ميان انسان ها، نشانگر اين نيست كه عواملى بيرون از اراده الهى آنان را از ميان مى برد و خداوند با اين كه مى خواهد كه آنها را زنده نگه دارد، آن عوامل بر اراده او غلبه پيدا مى كنند. خدا مغلوب چيزى واقع نمى شود; بلكه مرگ تقديرى حكيمانه از سوى او است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 73 - 1

1 - كار هاى خداوند ، داراى هدف و حكمت است .

نحن جعلن_ها تذكرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 1 - 7

7 - عزّت و اقتدار الهى ، آميخته با حكمت ( كاردانى و مصلحت سنجى ) است .

و هو العزيز الحكيم

قرار گرفتن صفت {حكيم} پس از صفت {عزيز}، بيانگر آميختگى حكمت و عزت خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 24 - 3،14

3 - آفرينش الهى ، متكى به تقدير و سنجشى حكيمانه و مبرّا از هرگونه ضعف

و كاستى

هو اللّه الخ_لق البارئ

برخى از مفسران، برآنند كه در معناى {خالق} آفرينش همراه با تقدير و حكمت نهفته است و {بارئ} مى تواند دربردارنده معناى {پيراستن} باشد.

14 - اقتدار و پيروزمندى خداوند ، آميخته با حكمت و مصلحت دانى او

العزيز الحكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 5 - 9

9 - پيروزمندى و اقتدار الهى ، آميخته با حكمت او است .

إنّك أنت العزيز الحكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 1 - 8

8 - عزت و حكمت ، تنها از آنِ خداوند است .

و هو العزيز الحكيم

مسند در {هو العزيز. ..} همراه با الف و لام جنس و مفيد حصر است; يعنى، {ما العزيز إلاّ هو و ما الحكيم إلاّ هو}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 18 - 4

4 - رهنمود ها و فرمان هاى خداوند ، حكيمانه است .

فاتّقوا اللّه. .. واسمعوا و أطيعوا و أنفقوا... و اللّه... الحكيم

توصيف خداوند به {حكيم} بودن در پايان سوره، به دنبال يك سلسله از رهنمودها و فرمان هاى الهى، مى تواند گوياى مطلب ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 3 - 12

12 - احكام و رهنمود هاى الهى درباره طلاق ، مبتنى بر تقدير حكيمانه خداوند است .

فطلّقوهنّ لعدّتهنّ . ..فامسكوهنّ بمعروف أو فارقوهنّ ...قد جعل اللّه لكلّ شىء قدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 20 - 4،5

4 - افعال

الهى ، داراى حكمت است .

و اللّه جعل لكم الأرض بساطًا . لتسلكوا منها سبلاً فجاجًا

5 - حكمت آميز بودن آفرينش طبيعت

و اللّه جعل لكم الأرض بساطًا . لتسلكوا منها سبلاً فجاجًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 27 - 11

11 - عذاب و كيفر الهى در دنيا حكمت آميز است .

ممّا خطي__تهم أُغرقوا . .. ربّ لاتذر على الأرض من الك_فرين ديّارًا . إنّك إن تذر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 2 - 8

8 - آفرينش انسان از سوى خداوند ، حكيمانه و هدفمند و به دور از پوچى و بيهودگى است .

إنّا خلقنا الإنس_ن من نطفة . .. نبتليه

تأكيد خداوند بر آزمايش شدن انسان از آغاز خلقت وى، مى تواند براى نفى توهّم پوچى و بى هدف بودن آفرينش انسان ها باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 30 - 5

5 - مشيّت و خواست خداوند ، عالمانه و حكيمانه است .

أن يشاء اللّه إنّ اللّه كان عليمًا حكيمًا

حكمت خدا در قصه يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 7 - 6

6_ تنها جويندگان حقيقت و پژوهشگران وادى معرفت ، به نشانه هاى ربوبيت خدا و علم و حكمت او در داستان يوسف پى خواهند برد .

لقد كان فى يوسف و إخوته ءاي_ت للسائلين

بديهى است كه داستان يوسف(ع) و برادرانش، حاوى آيات و نشانه هاست ، چه پرسشگرى باشد يا نباشد. بنابراين حرف لام در {للسائلين} لام انتفاع است

و {للسائلين} گوياى اين است كه پرسشگران و محققان ، از آن داستان سود مى برند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 100 - 30

30_ سرگذشت يوسف ( ع ) ( خروج او از زندان ، پايان فراق او با بستگان و . . . ) بر اساس تدبير عالمانه و حكيمانه خداوند رقم مى خورد .

إن ربى لطيف لما يشاء إنه هو العليم الحكيم

حكمت خدا در هدايت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 4 - 13

13- مشيت خداوند در هدايت و گمراهى مردم ، تخلف ناپذير است .

فيضلّ الله من يشاء و يهدى من يشاء و هو العزيز

{عزيز} به معناى غلبه كننده شكست ناپذير است و به تناسب صدر و ذيل آيه استفاده مى شود كه مشيت خداوند، قطعى است.

حكمت خلقت چهارپايان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 71 - 4

4 - بهره مندى انسان ها ، فلسفه و حكمت آفرينش شتر ، گاو و گوسفندان

أوَلم يروا أنّا خلقنا لهم ممّا عملت أيدينا أنع_مًا

گفتنى است از {لام} {لهم} (به كار رفته در معناى تعليل) و نيز از اين كه آيه شريفه در مقام امتنان است، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

حكمت داود(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 251 - 10

10 _ سلطنت ، حكمت و علم داود ، عطاى خداوند به وى

و اتيه اللّه الملك و الحكمة و علّمه ممّا يشاء

حكمت در آيات خدا

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 61 - 35

35 - آيات خداوندى و احكام الهى ، عميق ، حكيمانه و شايسته هر گونه تعقل و انديشه كردن انسان در آنها است .

ليس على الأعمى حرج . .. كذلك يبيّن اللّه لكم الأي_ت لعلّكم تعقلون

حكمت در افعال خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 18 - 5

5 _ نفع و ضرر رساندن خداوند به آدميان بر اساس حكمت و آگاهى

و إن يمسسك اللّه بضر فلا كاشف له إلا هو . .. هو الحكيم الخبير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 66 - 15

15 _ افعال الهى ، داراى علت و حكمت

نعذب طائفة بأنهم كانوا مجرمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 31 - 6

6- افعال خداوند ، حكمت آميز است .

و جعلنا فى الأرض روسى أن تميد بهم . .. سبلاً لعلّهم يهتدون

از اين كه خداوند فرمود: ما كوه ها را به منظور محافظت زمين از لرزش و اضطراب و راه هاى فراخ را براى راه يابى انسان آفريديم، به دست مى آيد كه كارهاى خداوند هدف دار و حكمت آميز است.

حكمت در انجيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 48 - 5

5 _ تورات و انجيل ( كتب الهى ) ، دربردارنده قوانين و معارف الهى *

و يعلّمه الكتاب و الحكمة و التورية و الانجيل

عطف تورات و انجيل بر كتاب و حكمت، از باب

عطف فرد بر جنس است.

حكمت در اوامر خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 67 - 13

13 _ رهنمود ها و دستورات الهى در زمينه مسائل جنگ ، حكيمانه و به كارگيرى آنها زمينه ساز پيروزى است .

ما كان لنبى . .. و اللّه عزيز حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 39 - 1

1- مجموعه اوامر و نهى هاى خداوند ، كه به پيامبر ( ص ) وحى شد ، رهنمودهايى حكيمانه است .

ذلك ممّا أوحى إليك ربّك من الحكمة

مشاراليه {ذلك} مجموعه تعاليم، اعم از نواهى و اوامرى مى باشد كه در چند آيه قبل آمده است.

حكمت در تبليغ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 125 - 6،8،15

6- آشنايى با حكمت ، موعظه و برترين روش هاى جدلى ، نياز ضرورى مبلغان دين

ادع إلى سبيل ربّك بالحكمة و الموعظة الحسنة و ج_دلهم بالتى هى أحسن

امر الهى به تبليغ دين از طريق حكمت، موعظه و جدل برتر نشانگر اين معناست كه فاقدان اين ابزار، از كارآيى لازم و شايسته در امر تبليغ برخوردار نيستند.

8- حكمت ( دلايل عقلى و علمى ) ، اساسى ترين و ارزشمندترين وسيله تبليغ دين *

ادع إلى سبيل ربّك بالحكمة و الموعظة الحسنة و ج_دلهم

برداشت فوق، بدان احتمال است كه تقدم {حكمة} بر {موعظة} و {جدل}، معلول اهميت و ارزش برتر آن باشد. به علاوه مطلق آمدن {حكمت} و مقيد شدن {موعظه} به {حسنة} و {جدل} به {أحسن}، مى تواند مؤيد برداشت فوق باشد.

15- بهره

گيرى از حكمت ، موعظه نيكو و جدل بهترين در تبليغ دين ، روشى ابراهيمى است .

اتّبع ملّة إبرهيم . .. ادع إلى سبيل ربّك بالحكمة و الموعظة الحسنة و ج_دلهم بالتى

حكمت در تورات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 48 - 5

5 _ تورات و انجيل ( كتب الهى ) ، دربردارنده قوانين و معارف الهى *

و يعلّمه الكتاب و الحكمة و التورية و الانجيل

عطف تورات و انجيل بر كتاب و حكمت، از باب عطف فرد بر جنس است.

حكمت در دعوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 125 - 1

1- پيامبر ( ص ) مأمور دعوت مردم به راه پروردگار در پرتو حكمت ( برهان هاى عقلى و علمى ) و موعظه نيك

ادع إلى سبيل ربّك بالحكمة و الموعظة الحسنة

{حكمت} به معناى دستيابى به حق در پرتو علم و عقل است (مفردات راغب). بنابراين {بالحكمة}; يعنى، به وسيله براهين عقلى و علمى به حق رسيدن.

حكمت در ربوبيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 83 - 12

12 _ حكمت و علم، دو شرط لازم در تدبير و مديريت است.

و تلك حجتنا . .. إن ربك حكيم عليم

{رب} در لغت به معناى مدير و مربى آمده است. توصيف رب در آيه به علم و حكمت، گذشته از دلالت آن بر علم و حكمت خداوند، اشاره اى به ضرورت وجود اين دو در تدبير و مديريت مى تواند باشد.

حكمت در رهبرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

15 - ص - 38 - 20 - 8

8 - ارتباط هميشگى با خداوند ، نيرومندى ، حكمت ، توانايى بر فيصله دادن به امور و داشتن منطق قوى در جداسازى حق از باطل ، از شرايط لازم رهبران و مديران جامعه در نگاه وحى

واذكر عبدنا داود ذاالأيد إنّه أوّاب . .. و شددنا ملكه و ءاتين_ه الحكمة و فصل الخ

برداشت ياد شده از مجموع اوصافى كه خداوند براى داوود(ع) به عنوان حاكم و فرمانروا ذكر كرده است، به دست مى آيد.

حكمت در فراق بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 83 - 25

25_ يعقوب ( ع ) گرفتار شدن به فراق فرزندانش ( يوسف ( ع ) ، بنيامين و لاوى ) را حاوى حكمت و مصلحتى الهى مى ديد .

فصبر جميل . .. إنه هو العليم الحكيم

حكمت در فراق لاوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 83 - 25

25_ يعقوب ( ع ) گرفتار شدن به فراق فرزندانش ( يوسف ( ع ) ، بنيامين و لاوى ) را حاوى حكمت و مصلحتى الهى مى ديد .

فصبر جميل . .. إنه هو العليم الحكيم

حكمت در فراق يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 83 - 25

25_ يعقوب ( ع ) گرفتار شدن به فراق فرزندانش ( يوسف ( ع ) ، بنيامين و لاوى ) را حاوى حكمت و مصلحتى الهى مى ديد .

فصبر جميل . .. إنه هو العليم الحكيم

حكمت در قانونگذارى

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 11 - 36

36 _ علم و حكمت ، دو شرط ضرورى در قانون گذارى

يوصيكم اللّه فى اولادكم . .. انّ اللّه كان عليماً حكيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 24 - 21

21 _ علم و حكمت ، دو عنصر ضرورى براى قانونگذاران

و المحصنات . .. انّ اللّه كان عليماً حكيماً

بيان علم و حكمت الهى پس از جعل قوانين و مقررات، دلالت بر اين دارد كه قانونگذاران بايد داراى علم و حكمت باشند و قوانين را بر اين دو پايه وضع كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 26 - 14

14 _ علم و حكمت ، دو پايه اساسى براى قانونگذاران

حرّمت . .. و المحصنات ... و من لم يستطع ... و اللّه عليم حكيم

حكمت در قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 1 - 3

3 _ قرآن ، كتابى است آميخته به حكمت .

ءايت الكتب الحكيم

برداشت فوق بر اين اساس است كه {حكيم} به معناى {ذوالحكمة} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 34 - 4

4 - قرآن ، دربردارنده آيه هاى خدا و حكمت است .

و اذكرن ما يتلى فى بيوتكنّ من ءاي_ت اللّه و الحكمة

مراد از {ما} به قرينه {يُتلى} مى تواند قرآن باشد و {من} براى بيان {ما}، در اين صورت، آيات و حكمت، تشكيل دهنده محتواى قرآن خواهد بود.

حكمت در قضاوت خدا

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تين - 95 - 8 - 2،3،5،4،6

2 - قضاوت هاى خداوند ، حكيمانه ترين قضاوت ها و موافق ترين آنها با حقيقت است .

أليس اللّه بأحكم الح_كمين

اسم تفضيل {أحكم}، ممكن است از {حُكم} به معناى قضاوت باشد; يعنى، {أقضى} و نيز مى تواند از {حكمة} گرفته شده باشد; يعنى، حكيم تر. در برداشت ياد شده، معناى دوم مورد نظر است; گرچه {حاكمين} بر معناى {قضاوت كنندگان} تطبيق يافته است.

3 - برترى قضاوت خداوند بر داورى ديگران و حكمت آميز بودن آن ، حقيقتى روشن و غير قابل انكار است .

أليس اللّه بأحكم الح_كمين

همزه استفهام در {أليس}، براى تقرير و بيانگر وضوح مفاد آيه است.

5 - توجّه به حكمت برتر خداوند ، زمينه ساز پذيرش معاد

فما يكذّبك بعد بالدين . أليس اللّه بأحكم الح_كمين

4 - جزا دادن به اعمال ، كارى بس حكيمانه و لازمه بى نظير بودن قضاوت هاى خداوند است .

فما يكذّبك بعد بالدين . أليس اللّه بأحكم الح_كمين

برداشت ياد شده، ناظر به ارتباط اين آيه با آيه قبل است كه در آن، كلمه {دين} آمده بود، راغب در {مفردات} مى گويد: كلمه {دين} در مورد {طاعت} و {جزا} گفته مى شود و در معناى {شريعت} نيز به صورت استعاره به كار مى رود.

6 - سرآمدبودن داورى هاى خداوند و حكيمانه بودن آن ، دليل ضرورى بودن ارشاد هاى دينى است .

فما يكذّبك بعد بالدين . أليس اللّه بأحكم الح_كمين

حكمت در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 39 - 1

1 - روز قيامت ، روزى

عظيم و برپايى آن كارى حكيمانه است .

ذلك اليوم الحقّ

{ذلك} اشاره به دور است. به قرينه {عذاباً قريباً} _ در آيه بعد _ مراد از دورى قيامت، تأخير زمانى آن نيست; بلكه بيانگر عظمت والا و فراتر از حد تصور آن است. {حقّ} به چيزى گفته مى شود كه براساس حكمت پديد آمده باشد.

حكمت در كودكى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 12 - 14

14- { علىّ بن اسباط قال : رأيت أباجعفر ( ع ) . . . فقال يا علىّ إنّ اللّه إحتج فى الإمامة بمثل ما احتّج به فى النبوّة فقال : { و آتيناه الحكم صبيّاً } . . . فقد يجوز أن يؤتى الحكمة و هو صبىّ . . . ;

على بن اسباط گفت: امام جواد(ع) را ديدم . .. به من فرمود اى على همان خداوند احتجاج نموده در مورد امامت به حجتى نظير آنچه در مورد نبوت احتجاج نموده است، پس فرمود: {و آتيناه الحكم صبيّاً} ... پس روا است كه حكمت به كودك هم داده شود...}.

حكمت در مديريت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 83 - 12

12 _ حكمت و علم، دو شرط لازم در تدبير و مديريت است.

و تلك حجتنا . .. إن ربك حكيم عليم

{رب} در لغت به معناى مدير و مربى آمده است. توصيف رب در آيه به علم و حكمت، گذشته از دلالت آن بر علم و حكمت خداوند، اشاره اى به ضرورت وجود اين دو در تدبير و مديريت مى تواند باشد.

حكمت در

مشيت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 4 - 13

13- مشيت خداوند در هدايت و گمراهى مردم ، تخلف ناپذير است .

فيضلّ الله من يشاء و يهدى من يشاء و هو العزيز

{عزيز} به معناى غلبه كننده شكست ناپذير است و به تناسب صدر و ذيل آيه استفاده مى شود كه مشيت خداوند، قطعى است.

حكمت در نواهى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 39 - 1

1- مجموعه اوامر و نهى هاى خداوند ، كه به پيامبر ( ص ) وحى شد ، رهنمودهايى حكيمانه است .

ذلك ممّا أوحى إليك ربّك من الحكمة

مشاراليه {ذلك} مجموعه تعاليم، اعم از نواهى و اوامرى مى باشد كه در چند آيه قبل آمده است.

حكمت عيسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 110 - 16،18

16 _ حضرت مسيح عالمِ به كتاب ، حكمت ، تورات و انجيل

و اذ علمتك الكتب و الحكمة و التورية و الانجيل

18 _ آگاهى مسيح به كتاب و حكمت و تورات و انجيل ، از نعمت هاى خاص خدا به آن حضرت

و اذ علمتك الكتب و الحكمة و التورية و الانجيل

حكمت قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 2 - 2

2 - قرآن ، كتابى حكيمانه است .

تلك ءاي_ت الكت_ب الحكيم

وصف {حكيم}، براى قرآن، مى تواند به معناى {داراى حكمت} باشد و مى تواند به معناى مفعول، يعنى محكَم باشد. برداشت بالا، براساس احتمال نخست است.

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

15 - يس - 36 - 2 - 3

3 - قرآن ، كتابى است آميخته با حكمت .

و القرءان الحكيم

{حكيم} مى تواند به معناى {ذوالحكمة} باشد و نيز مى تواند مرادف {مُحْكَم} (فعيل به معناى {مُفْعَل}) باشد; چنان كه در قرآن هم به همين معنا به كار رفته است: {كتاب اُحكمت آياته. ..} (هود (11) آيه 1). برداشت فوق برپايه احتمال اول است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 1 - 5

5 - قرآن ، در عرصه فكر ، انديشه و . . . پيروزِ شكست ناپذير و كتابى حكيمانه است .

تنزيل الكت_ب من اللّه العزيز الحكيم

برداشت بالا به خاطر اين نكته است كه چون خداوند، عزيز (پيروز شكست ناپذير) و حكيم است; بنابراين سخن او نيز در عرصه خاصِ خود (فكر، انديشه و. ..) چنين خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 2 - 6

6 - برنامه ها و پيام هاى قرآن ، حكيمانه و منطبق با واقعيت هاى هستى

تنزيل الكت_ب من اللّه . .. الحكيم

توصيف خداوند به حكمت _ در پى سخن گفتن از نزول قرآن _ مى تواند ناظر به مطلب ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 2 - 8

8- برنامه ها و پيام هاى قرآن ، حكيمانه و منطبق با واقعيت هاى هستى است .

تنزيل الكت_ب من اللّه العزيز الحكيم

توصيف خداوند به حكمت _ در پى سخن گفتن از نزول قرآن _ مى تواند ناظر به مطلب بالا باشد.

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 5 - 1

1 - قرآن و اخبار هشداردهنده آن ، پيامى حكيمانه و در اوج كمال

حكمة ب_لغة

{بلوغ} (مصدر {بالغة}) در اصل به معناى رسيدن شىء به نهايت و پايان مسافت به كار مى رود و در اين جا كنايه از تماميت و كمال شىء است. بنابراين {حكمة بالغة}; يعنى، حكمت تام و كاملى كه از هر نقص و كاستى مبرا است. گفتنى است كه {حكمة بالغة} در آيه شريفه، بدل براى {ما} در {مافيه مزدجر} است; يعنى، {جائهم حكمة بالغة}.

حكمت لقمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 12 - 17،18

17 - { عن إبن عمر قال : سمعت رسول اللّه ( ص ) يقول : حقّاً أقول : لم يكن لقمان نبيّاً و ل_كن كان عبداً كثير التفكر حسن اليقين أحبّ اللّه فأحبّه و مَنّ عليه بالحكمة . كان نائماً نصف النهار إذ جاءه نداء يا لقمان ! هل لك أن يجعلك اللّه خليفة فى الأرض تحكم بين الناس بالحقّ فأجاب الصوت إن خيّرنى ربّى قبلت العافية و لم أقبل البلاء و إن عزم علىّ فسمعاً و طاعة . . . فأعطى الحكمة ;

عبداللّه بن عمر مى گويد: از رسول خدا(ص) شنيدم كه مى گفت: {به حق مى گويم: لقمان، پيامبر نبود، لكن بنده اى بود اهل تفكر، داراى حسن يقين. خدا را دوست داشت و خدا نيز او را دوست داشت و با آموختن حكمت، او را مورد انعام خود قرار داد. در نيمه روز ، خوابيده بود كه صدايى شنيد: اى

لقمان! آيا دوست دارى كه خداوند، تو را خليفه خود در زمين قرار دهد تا در ميان مردم، به حق قضاوت كنى؟ لقمان در جواب آن صدا گفت: اگر پروردگارم، مرا مخيّر كرده من عافيت را انتخاب مى كنم و نه گرفتارى را و اگر بر من واجب مى كند، پس سرا پا گوش و مطيع ام}... در اين جا به او حكمت داده شد}.

18 - { عن هشام بن الحكم قال : قال لى أبوالحسن موسى بن جعفر ( ع ) : . . . يا هشام ! إنّ اللّه يقول فى كتابه . . . { و لقد آتينا لقمان الحكمة } قال : الفهم و العقل . . . ;

هشام بن حكم گويد: امام كاظم (ع) به من گفت: . ..اى هشام! خداوند كه در كتاب اش مى گويد:... {و لقد آتينا لقمان الحكمة} مى گويد: فهم و عقل به [او داديم]...}.

حكمت محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 22 - 12

12_ اعطاى پاداش به نيكوكاران و بهره مند ساختن آنان از علم و حكمت ، سنت الهى است .

و كذلك نجزى المحسنين

فعل مضارع {نجزى} در عبارت {كذلك نجزى المحسنين} حاكى از استمرار است ، و در برداشت از آن به سنت تعبير شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 14 - 7

7 - اعطاى حكمت و علم به محسنان از سوى خداوند ، پاداشى در برابر نيكوكارى آنان است .

ءاتين_ه حكمًا و علمًا و كذلك نجزى المحسنين

حكمت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 113 - 11

11 _ برخوردارى پيامبر ( ص ) از وحى ، حكمت و علم لدنى ، زمينه مصونيت آن حضرت از خطا و مايه عصمت وى از گناه

و لولا فضل اللّه . .. أنزل اللّه عليك الكتب و الحكمة و علمك ما لم تكن تعلم

جمله {و انزل اللّه} بيانگر علت جمله پيشين است. يعنى چون قرآن و حكمت را بر تو نازل كرديم، تلاش آنان براى انحراف تو بى اثر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 34 - 3

3 - كلمات و سخنان پيامبر ( ص ) ، سراسر ، حكمت است .

و اذكرن ما يتلى . .. و الحكمة

حكمت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 14 - 2

2 - اعطاى حكمت و دانشى گسترده از سوى خدا به موسى ( ع ) هم زمان با رسيدن او به مرحله جوانى

و لمّا بلغ أشدّه و استوى ءاتين_ه حكمًا و علمًا

نكره آمدن {حكماً} و {علماً} بيانگر عظمت حكمت و دانشى است كه از سوى خدا به موسى(ع) داده شده بود.

حكمت يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 22 - 2،9

2_ يوسف ( ع ) در سن جوانى و رسيدن به رشد عقلى و جسمى ، به حكمتى والا و علمى گسترده دست يافت .

و لما بلغ أشدّه ءاتين_ه حكمًا و علمًا

نكره آوردن {حكماً} و {علماً} حكايت از عظمت حكمت و علمى دارد كه خداوند به يوسف(ع) عطا فرموده

بود. اسناد {آتى} به ضمير متكلم {نا} مؤيد اين حقيقت است. و از آن رو كه خداوند داستان مراوده زليخا را پس از بيان بهره مندى يوسف(ع) از علم و حكمت مطرح مى كند، معلوم مى شود كه او در عنفوان جوانى به حكمت و علم دست يافته بود ; زيرا محتمل نيست كه زليخا پس از گذشت جوانى يوسف(ع) - مثلاً در سنين سى و يا چهل سالگى - خواهان وصال او بوده باشد.

9_ بهره مندى يوسف ( ع ) از حكمت و علم ، پاداشى الهى بر نيكوكارى او بود .

ءاتين_ه حكمًا و علمًا و كذلك نجزى المحسنين

{جزاء}(مصدر نجزى) به معناى سزا و پاداش است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 24 - 15

15_ { عن الصادق ( ع ) [ فى البرهان الذى رأى يوسف ] : انه النبوة المانعة من إرتكاب الفواحش والحكمة الصارفة عن القبايح ;

از امام صادق(ع) [درباره برهانى كه يوسف(ع) ديده ]روايت شده: آن برهان نبوت بود كه مانع از ارتكاب گناهان مى شود و حكمتى كه از كارهاى زشت باز مى دارد}.

درخواست حكمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 83 - 1

1 - ابراهيم ( ع ) ، خواستار دانش و شايستگى از درگاه پروردگار

ربّ هب لى حكمًا وألحقنى بالصلحين

{حكم} مى تواند مرادف {حكومة} (سرپرستى و تدبير امور مردم) و يامعادل {حكمت} (دانش و معرفت) باشد. برداشت ياد شده، بر پايه معناى دوم است.

درك حكمت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45

- 3 - 5

5 - اهل ايمان و حق جويان ، قادر به درك نمود هاى اقتدار و حكمت خداوند در هستى

العزيز الحكيم . إنّ فى السم_وت و الأرض لأي_ت للمؤمنين

آيات الهى در هستى، براى همه انسان ها است تا از آن نشانه ها، رو به ايمان آورده و يا در طريق ايمان استوار بمانند. با توجه به اين نكته گفتنى است وصف {المؤمنين} نظر به كسانى دارد كه اهل ايمان به حق و در جستوجوى آنند.

دلايل حكمت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 86 - 9

9 - هماهنگى نظام طبيعت با نياز بشر ، گواه وجود مدبرى حكيم براى آفرينش

جعلنا الّيل ليسكنوا فيه . .. إنّ فى ذلك لأي_ت

از اين كه خداوند براى شب و روز حكمت هايى را برشمرده كه در خدمت منافع انسان است و پس از آن، از اين امور به عنوان آيه و نشانه ياد كرده است، مطلب ياد شده استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 1 - 4،5

4 - نمود هاى هستى و نماد هاى جهان طبيعت ، خود بيانگر قدرت و حكمت آفريدگار خويش اند .

سب_ّح للّه ما فى السم_وت و ما فى الأرض و هو العزيز الحكيم

ارتباط عبارت {سبّح للّه. ..} با {و هو العزيز الحكيم} مى تواند بيانگر اين معنا باشد كه تسبيح و تنزيه پروردگار، نشانه اتقان و بى عيب و نقص بودن ذات و افعال او است. آفرينش نيز، با اين عظمت و استحكام خود نمايانگر قدرت و عزت او است.

5 - مطالعه

طبيعت و نظام هستى ، زمينه خداشناسى و پى بردن به اقتدار و كاردانى آفريدگار جهان

سب_ّح للّه ما فى السم_وت و ما فى الأرض و هو العزيز الحكيم

خبر دادن خداوند از تسبيح موجودات، در حقيقت توجه دادن انسان ها به حقايق نهفته در متن طبيعت است كه هر يك با زبان حال، وجود خدا و صفات كمالى او را نجوا مى كنند. گوش فرادادن به اين نجوا، زمينه ساز ادراك عزت و حكمت خداوندى است.

ذكر حكمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 34 - 1،5

1 - همسران پيامبر ، مكلف بودند كه هر آنچه در خانه هايشان ، از آيات خداوند و حكمت تلاوت مى شود يادآورى كنند و به ياد داشته باشند .

ي_نساء النبىّ . .. و اذكرن ما يتلى فى بيوتكنّ من ءاي_ت اللّه و الحكمة

5 - به خاطر داشتن آيات خدا و حكمت ، امرى شايسته و بايسته است .

و اذكرن ما يتلى . .. من ءاي_ت اللّه و الحكمة

ذكر حكمت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 83 - 26

26_ باور و توجه به عالمانه و حكيمانه بودن افعال الهى ، آدمى را به صبر و شكيبايى در تنگنا ها و حوادث دشوار ، وامى دارد .

فصبر جميل . .. إنه هو العليم الحكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 100 - 31

31_ مطالعه سرگذشت يوسف ( ع ) ، زمينه باور و توجه به ربوبيّت خدا و علم و حكمت اوست .

إن ربى لطيف

لما يشاء إنه هو العليم الحكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تين - 95 - 8 - 5

5 - توجّه به حكمت برتر خداوند ، زمينه ساز پذيرش معاد

فما يكذّبك بعد بالدين . أليس اللّه بأحكم الح_كمين

زمينه تعليم حكمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 2 - 7

7 - خداشناسى ، زمينه لازم براى تزكيه و تعليم كتاب و حكمت

يتلوا عليهم ءاي_ته و يزكّيهم و يعلّمهم الكت_ب و الحكمة

تقدم ذكرى {يتلوا عليهم آياته} بر {يزكّيهم و يعلّمهم الكتاب و الحكمة} احتمالاً اشاره به مطلبى دارد كه در اين برداشت آمده است.

زمينه حكمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 22 - 11

11_ احسان و نيكوكارى ، زمينه برخوردار شدن از علم و حكمت است .

ءاتين_ه حكمًا و علمًا و كذلك نجزى المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 14 - 6،9

6 - نيكوكاران ، زمينه دار بهره مند شدن از حكمت و دانش خدادادى

ءاتين_ه حكمًا و علمًا و كذلك نجزى المحسنين

9 - تشويق انسان ها به احسان و نيكوكارى از سوى خداوند ، به منظور دستيابى به حكمت و دانش است .

ءاتين_ه حكمًا و علمًا و كذلك نجزى المحسنين

زمينه حكمت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 4 - 3

3 - مالكيت مطلق خداوند بر جهان هستى ، پشتوانه عزت ( قاهربودن ) و حكمت ( كاردانى ) خداوندى است .

اللّه العزيز الحكيم . له ما

فى السم_وت و ما فى الأرض

زمينه حكمت يحيى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 13 - 10

10- تقوا و پرهيزكارى يحيى ( ع ) ، زمينه ساز برخوردارى وى از حكمت ، محبت الهى و تكامل معنوى بود .

و حنانًا من لدنّا و زكوة و كان تقيًّا

با توجه به تفاوت سياق {و كان تقيّاً} با تعابير قبلى آيه (و آتيناه الحكم. ..) كه در اين جا تقوا را به خود يحيى نسبت داده و در آن موارد حكم، حنان و زكات را به خدا، روشن مى شود كه تقوا به عنوان عمل نفسى يحيى، زمينه ساز برخوردارى وى از عطاياى الهى بوده است.

زمينه حكمت يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 22 - 5

5_ رسيدن يوسف ( ع ) به سن رشد ، زمينه ساز برخوردارى او از علم و حكمت

و لما بلغ أشدّه ءاتين_ه حكمًا و علمًا

زمينه درك حكمت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 1 - 11

11 - مطالعه در موجودات هستى ، راهنماى انسان به شناخت خدا و عزّت و حكمت او

سبّح للّه ما فى السم_وت . .. و هو العزيز الحكيم

شرايط اعطاى حكمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 12 - 12،13

12- اعطاى حكمت و مقام معنوى و اجتماعى از سوى خداوند به انسان ، به سنّى خاص مشروط نيست .

و ءاتين_ه الحكم صبيًّا

13- تدبر و تأمل در كتاب هاى آسمانى ، زمينه و

شرطى لازم براى برخوردارى از حكمت و علم

ي_يحيى خذ الكت_ب بقوّة و ءاتين_ه الحكم صبيًّا

جمله و {آتيناه} نمى تواند بدون ارتباط معنايى با {خذ الكتاب بقوّة} باشد. بعيد به نظر نمى رسد كه مفاد {خذ الكتاب} زمينه اى براى {آتيناه الحكم} باشد.

عبرت از حكمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 269 - 5

5 _ تنها صاحبان خرد ، پندپذير از حكمت هاى خداوند هستند .

و ما يذّكّر الاّ اولوا الالباب

علم و حكمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 170 - 18

18 _ كمال و ارزش والاى علم در همراهى و آميختگى آن با حكمت است .

و كان اللّه عليماً حكيماً

عوامل زوال حكمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 33 - 19،20

19_ يوسف ( ع ) ، ارتكاب گناه و پذيرش تقاضاى زليخا و همپالگى هاى او را ، موجب از دست دادن علم و حكمت خدادادى خويش مى دانست .

ءاتين_ه حكمًا و علمًا . .. و إلاّ تصرف عنى كيدهنّ أصب إليهنّ و أكن من الج_هلين

برداشت فوق ، بر اين مبناست كه مراد از جهل نادانى باشد. بر اين مبنا مى توان گفت: مقصود يوسف(ع) از جاهل شدن ، سلب گشتن علم و حكمتى است كه خداوند به او عطا كرده بود (ءاتيناه حكماً و علماً) {آيه 22}.

20_ گناه ، موجب سلب علوم خدادادى و موهبتى است .

و ءاتين_ه حكمًا و علمًا . .. و إلاّ تصرف عنى كيدهنّ أصب إليهنّ و أكن من الج_هلين

فلسفه اعطاى حكمت

به لقمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 12 - 8

8 - فلسفه اعطاى حكمت به لقمان ، شكرگزارى به درگاه خداوند بوده است .

و لقد ءاتينا لقم_ن الحكمة أن اشكر للّه

احتمال دارد كه {أن}، مصدرى و به تقدير {لام} تعليل باشد. در اين صورت، عبارت چنين مى شود: {و لقد آتينا لقمان الحكمة للشكر للّه}; ما به لقمان حكمت داديم تا خدا را شكر كند}.

كفر به حكمت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 49 - 10

10 _ ايمان نداشتن به عزت و حكمت خدا و توكل نكردن بر وى از ريشه هاى نفاق است .

إذ يقول المنفقون و الذين . .. فإن اللّه عزيز حكيم

از اينكه خداوند منافقان و بيماردلان را قسيم متوكلان قرار داد و با جمله {إن اللّه عزيز حكيم} منشأ توكل متوكلان را ايمان به عزت و حكمت مطلق خداوند دانست، معلوم مى شود از ريشه هاى نفاق و ضعف ايمان، باور نداشتن به اقتدار خدا و حكيم بودن اوست.

محرومان از حكمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 63 - 10

10 - اختلافات و ناهمگونى ها ، شاخص جوامع محروم از حكمت و آگاهى

قال قد جئتكم بالحكمة و لأُبيّن لكم بعض الذى تختلفون فيه

حضرت عيسى(ع) مى فرمايد: من با حكمت آمدم و به دنبال آن در جهت رفع اختلافات شما قدم برمى دارم. اين گفتار نشان مى دهد كه جامعه اختلاف زده يهوديان آن روز فاقد حكمت بوده اند.

مظاهر حكمت خدا

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 129 - 11

11 - بعثت پيامبران ، پرتوى از عزت و حكمت خداوند است .

ربنا وابعث فيهم رسولا . .. إنك أنت العزيز الحكيم

منشأ تعليم حكمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 1 - 6

6 - قرآن ، مايه عزت انسان ها و آموزنده حكمت به آنان است .

تنزيل الكت_ب من اللّه العزيز الحكيم

تذكر اين نكته كه قرآن از منشأيى (خدايى) نازل گشته كه داراى عزت و حكمت است، مى تواند گوياى اين حقيقت باشد كه قرآن كتابى عزت آفرين و حكمت آموز براى بشر است.

منشأ حكمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 21 - 6

6 - دريافت حكمت الهى و نيل به مقام رسالت ، موهبتى خدا دادى است ، نه اكتسابى .

فوهب لى ربّى حكمًا و جعلنى من المرسلين

منشأ حكمت داود(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 20 - 6

6 - خداوند ، به داوود ( ع ) حكمت آموخت .

و ءاتين_ه الحكمة

منشأ حكمت لقمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 12 - 1

1 - خداوند ، عطاكننده حكمت ( علم هستى شناسى و انجام دادن خيرات ) به لقمان است .

و لقد ءاتينا لقم_ن الحكمة

منشأ حكمت لوط(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 74 - 1

1- حضرت لوط ( ع ) ، از علم و

حكمت خدا دادى برخوردار بود .

و لوطًا ءاتين_ه حكمًا و علمًا

يكى از معانى {حكم}، حكمت است. برداشت ياد شده مبتنى براين معنا است.

منشأ حكمت نوح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 76 - 3

3- حضرت نوح ( ع ) ، از جانب خداوند ، از علم ، حكمت و منصب قضاوت برخوردار بود .

و لوطًا ءاتين_ه حكمًا و علمًا . .. و نوحًا إذ نادى

برداشت ياد شده براساس اين احتمال است كه عبارت {نوحاً} عطف بر {و لوطاً آتيناه} باشد; يعنى، همان گونه كه به لوط(ع) علم، حكمت و. .. داديم، به نوح(ع) نيز عطا كرديم. گفتنى است واژه {حكم} هم به معناى حكمت استعمال مى شود و هم به معناى قضاوت (لسان العرب).

منشأ حكمت يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 22 - 3

3_ خداوند ، عطاكننده حكمت و علم به يوسف ( ع )

ءاتين_ه حكمًا و علمًا

موارد حكمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 269 - 9،10،11،12

9 _ درك معارف و حقايق دينى و عمل به مقتضاى آن ، حكمتى خدادادى است .

يؤتى الحكمة من يشاء

با در نظر گرفتن ارتباط اين آيه با آيات سابق (كه درباره لزوم انفاق، مصالح و پيامدهاى نيك آن و نيز عوامل ترك انفاق و پيامدهاى شوم آن بود كه يكسره درباره احكام و معارف دينى است)، مى توان گفت كه مراد از حكمت، معارف و حقايق دينى است.

10 _ اطاعت از خداوند و شناخت امام ( ع ) ، حكمت

است .

و من يؤت الحكمة فقد اوتى خيراً كثيراً

امام صادق (ع): {و من يؤت الحكمة . .. } طاعة اللّه و معرفة الأمام

_______________________________

كافى، ج 1، ص 185، ح 11 ; نورالثقلين، ج 1، ص 287، ح 1130.

11 _ شناخت و تفقه در دين ، حكمت است .

و من يؤت الحكمة

امام صادق (ع) در پاسخ سؤال از آيه فوق فرمود: ان الحكمة المعرفة و التفقه فى الدين

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 151، ح 498 ; نورالثقلين، ج 1، ص 287، ح 1135.

12 _ شناخت امام و پرهيز از گناهان كبيره ، حكمت است .

و من يؤت الحكمة

امام صادق (ع) درباره آيه فوق فرمود: معرفة الامام و اجتناب الكبائر الّتى اوجب اللّه عليها النّار

_______________________________

كافى، ج 2، ص 284، ح 20 ; نورالثقلين، ج 1، ص 287، ح 1131.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 21 - 3

3 - هجرت به منظور حفظ جان ، كارى حكيمانه است .

ءاتين_ه حكمًا و علمًا . .. فخرج منها خائفًا يترقّب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 13 - 9

9 - موعظه انسان ها با منطق و برهانى محكم ، براى توجه دادن آنان به توحيد عملى حكيمانه است .

و لقد ءاتينا لقم_ن الحكمة . .. إذ قال لقم_ن لإبنه... لاتشرك باللّه إنّ الشرك لظل

موانع حكمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 269 - 8

8 _ نابخردان ، بى بهره از حكمت و معارف دينى

يؤتى الحكمة من يشاء . .. و ما يذّكّر الاّ اولوا الالباب

نزول حكمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 113 - 10

10 _ قرآن و حكمت فرو فرستاده شده بر رسول خدا ( ص ) و الهامات مستقيم به او ، رحمت و فضل عظيم الهى بر آن حضرت

و لولا فضل اللّه عليك و رحمته . .. و كان فضل اللّه عليك عظيماً

ظاهراً كتاب و حكمت و علوم پيامبر(ص) كه در جمله {و انزل اللّه عليك . ..} آمده، مصداقى از فضل و رحمت خاص خداوند است كه در جمله {لولا فضل اللّه ...} بيان شده است.

نشانه هاى حكمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 21 - 4

4 - قبول نصيحت ناصحان ، نشانه حكمت و دانايى است .

ءاتين_ه حكمًا و علمًا . .. فاخرج إنّى لك من الن_صحين . فخرج منها

نشانه هاى حكمت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 63 - 14

14 _ حاكميت الهى بر قلب ها و ايجاد الفت ميان مؤمنان ، نمودى از عزت و حكمت الهى

و لكن اللّه ألف بينهم إنه عزيز حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 40 - 19

19 _ رهايى پيامبر ( ص ) از توطئه كافران مكه و اعتلاى كلمة اللّه ، جلوه عزّت ( شكست ناپذيرى ) و حكمت خدا

فقد نصره اللّه إذ أخرجه . .. كلمة اللّه هى العليا و اللّه عزيز حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 60 -

19

19 _ منحصر شدن مصارف صدقات از سوى خداوند در موارد هشتگانه ( فقرا و . . . ) نشأت گرفته از علم و حكمت اوست .

إنما الصدقت للفقراء . .. و اللّه عليم حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 5 - 7

7 _ آفرينش خورشيد و ماه و متفاوت قرار داده شدن آن دو در درخشندگى ، جلوه هاى حكمت خدا و بر پايه حق و هدفى مشخص

هو الذى جعل الشمس ضياء و القمر نوراً . .. ما خلق اللّه ذلك إلا بالحق

{حق} در مقابل {باطل} (بيهوده) است ; يعنى، خداوند ماه و خورشيد را بيهوده و بى هدف نيافريده، بلكه آفرينش آنها بر پايه حق و هدف خاصى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 1 - 9

9_ اتقان قرآن و روشنى آيه هاى آن ، جلوه اى از حكيم و خبير بودن خداوند است .

كت__ب أُحكمت ءاي__ته ثم فصلت من لدن حكيم خبير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 6 - 23

23_ پرورش انبيا ، تبلور حكمت و علم الهى است .

يجتبيك ربك . .. إن ربك عليم حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 7 - 1

1_ داستان يوسف و برادرانش ، حاوى نشانه ها و آياتى فراوان از ربوبيت خدا و علم و حكمت او

إن ربك عليم حكيم. لقد كان فى يوسف و إخوته ءاي_ت للسائلين

{آيات} به معناى نشانه هاست و چون در جمله {لقد كان .

..} بيان نشده است كه داستان يوسف و برادرانش نشانه چه حقيقت و يا حقايقى مى تواند باشد و به عبارت ديگر، متعلق {آيات} ذكر نشده است، مى توان گفت متعلق آن، حقايق مطرح شده در آيه قبل است كه از جمله آنها ربوبيت، علم و حكمت خداوند است (إن ربك عليم حكيم).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 78 - 3

3- عدم برخوردارى فرزند انسان از علم و آگاهى از طريق ابزار شنوايى ، بينايى و قلب به هنگام تولد ، از نشانه هاى تدبير و حكمت الهى *

و الله أخرجكم من بطون أمّه_تكم لاتعلمون شيئًا

اين آيه در مقام اثبات توحيد و توجه دادن انسانها به آثار و نشانه هاى الهى است. بنابراين عالم نبودن فرزندان و عدم توجه آنان به موقعيت خويش، در مراحل تولد و پس از آن، مى تواند اشاره به حكمت الهى و اهميت اين موضوع در زندگى انسانها داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 52 - 8

8 - آزاد گذاشتن شيطان براى ايجاد شبهه پيرامون آيات وحى از يك سو و زدودن شبهه و تثبيت آيات از سوى ديگر ، جلوه اى از علم و حكمت خداوند

ألقى الشيط_ن . .. و اللّه عليم حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 18 - 4،5

4 - قوانين و احكام خداوند ، جلوه اى از علم و حكمت او است .

و يبيّن اللّه لكم الأي_ت و اللّه عليم حكيم

5 - قرآن ، كتابى روشن و به

دور از هرگونه ابهام و جلوه اى از علم و حكمت خداوند

و يبيّن اللّه لكم الأي_ت و اللّه عليم حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 6 - 2

2 - قرآن ، جلوه علم و حكمت خداوند

و إنّك لتلقّى القرءان من لدن حكيم عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 1 - 4

4 - قرآن ، جلوه عزت و حكمت خداوند

تنزيل الكت_ب من اللّه العزيز الحكيم

آمدن دو صفت عزت و حكمت خداوند، پس از يادآورى الهى بودن قرآن، مى تواند گوياى حقيقت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 42 - 8

8 - قرآن ، مظهر حكمت و كاردانى خداوند است .

تنزيل من حكيم حميد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 4 - 8

8 - پايين آمدن مفاهيم عالى وحى از مرتبه { اُمّ الكتاب } تا { زبان عرب } ، نمودى از حكمت الهى است .

إنّا جعلن_ه قرءانًا عربيًّا . .. و إنّه فى أُمّ الكت_ب لدينا لعلىّ حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 5 - 2

2- حقايق نازل شده از جانب خداوند ، برخوردار از استحكام و نمود كاردانى و حكمت

يفرق كلّ أمر حكيم . أمرًا من عندنا

{أمراً} مى تواند به فعل مقدر (مانند {أعنى}) منصوب شده باشد و يا حال براى {أمر} و يا ضمير {أنزلناه} در آيات قبل به شمار آيد. در هر صورت از ارتباط دو

آيه، مطلب ياد شده استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 3 - 2

2 - نمود هاى اقتدار و كاردانى خداوند ، نمايان در نظام آسمان ها و زمين

العزيز الحكيم . إنّ فى السم_وت و الأرض لأي_ت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 2 - 7

7- عزّت و حكمت الهى ، متجلى در قرآن و مضامين عالى آن

تنزيل الكت_ب من اللّه العزيز الحكيم

ارتباط {تنزيل الكتاب} با وصف {العزيز الحكيم}، گوياى برداشت ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 3 - 5

5- آفرينش بهينه آسمان ها و زمين و ساير موجودات ، نمود عزت و حكمت الهى است .

من اللّه العزيز الحكيم . ما خلقنا السم_وت و الأرض و ما بينهما إلاّبالحقّ

از ارتباط اين آيه با ذيل آيه قبل (من اللّه العزيز الحكيم)، مطلب ياد شده استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 8 - 7

7 - فرستادن رسول و هدايت خلق ، با بشارت و انذار _ و نه قواى قهرى طبيعت ، _ نمودى از حكمت خداوند است . *

و للّه جنود . .. و كان اللّه عزيزًا حكيمًا . إنّا أرسلن_ك ش_هدًا و مبشّرًا

از آيه قبل، استفاده شد كه خداوند مالك يگانه هستى و حاكم مطلق و شكست ناپذير است و مى تواند خلق را به اجبار به سوى اهداف بايسته وا دارد; اما در اين آيه، خداوند يادآورى كرده كه حكمت او، اقتضا مى

كند كه اين هدايت، را از طريق فرستادن رسول و ارائه الگو و بشارت و انذار، انجام پذيرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 19 - 7

7 - صلح حديبيه و فتح خيبر ، در پى وفادارى مؤمنان ، نمودى از عزت و حكمت خداوند

و أث_بهم فتحًا قريبًا . و مغانم كثيرة ... و كان اللّه عزيزًا حكيمًا

از ارتباط {كان اللّه. ..} با آيه قبل، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 4 - 4

4 - وزش باد ها ، تشكيل توده هاى ابر و حركت آنها و ريزش باران ، از مظاهر حكمت و تدبير الهى در نظام طبيعت

و الذري_ت ذروًا . فالح_مل_ت وقرًا . فالج_ري_ت يسرًا . فالمقسّم_ت أمرًا

خداوند، با برشمردن بخشى از امور دقيق طبيعت و مهم دانستن آنها با سوگند خوردن، در حقيقت تدبير و حكمت خويش را به آدميان يادآور شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 1 - 7

7 - جهان آفرينش ، جلوه عزّت و حكمت خداوند

ما فى السم_وت و الأرض و هو العزيز الحكيم

تكيه بر دو وصف {عزيز} و {حكيم}، پس از ذكر آسمان ها و زمين، بيانگر مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 2 - 2

2 - شكست يهود بنى نضير ، نمودى از شكست ناپذيرى و حكمت خداوند

و هو العزيز الحكيم . هو الذى أخرج الذين كفروا

ارتباط اين آيه با ذيل آيه قبل (و

هو العزيز الحكيم) بيانگر ارائه نمونه و مصداق، پس از بيان يك حقيقت كلى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 24 - 15

15 - ارزش ها و كمالات موجودات جهان ، نمايانگر اقتدار و حكمت الهى

يسبّح له . .. العزيز الحكيم

در صورتى كه تسبيح وجودى و به زبان حال باشد، نمايانگر كمال وجودى موجودات است كه خود حكايت از عزت و حكمت آفريدگار آن دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 1 - 10

10 - جهان آفرينش ، جلوه عزت و حكمت همه جانبه خداوند

سبّح للّه ما فى السم_وت . .. و هو العزيز الحكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 2 - 4

4 - تجلى عزّت و حكمت خداوند در بعثت پيامبر ( ص )

العزيز الحكيم . هو الذى بعث فى الأُمّيّن رسولاً منهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 3 - 3

3 - برانگيختن هاديان خلق و احياگران دين ، نمودى از عزّت و حكمت خداوند

بعث فى الأُمّيّن رسولاً . .. و ءاخرين منهم لمّا يلحقوا بهم و هو العزيز الحكيم

نشانه هاى حكمت قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 2 - 5

5- معارف والاى قرآن ، نمود قدرت خداوند و نزول آن در سطح فهم و درك بشر ، نشانگر حكمت او است . *

تنزيل الكت_ب من اللّه العزيز الحكيم

{تنزيل} مى تواند اشاره به تنزّل يافتن معارف بلند وحى، در

مرتبه فهم بشر باشد و نه تنزّل فيزيكى و مكانى. از ارتباط {تنزيل الكتاب} با {العزيز الحكيم} ممكن است استفاده شود كه اصل محتواى كتاب، دليل عزت خداوند و تنزّل آن دليل حكمت او است.

نشانه هاى حكمت لقمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 13 - 4

4 - موعظه لقمان به پسرش درباره لزوم پرهيز از شرك ، نمودى از حكمت وى بود .

لقد ءاتينا لقم_ن . .. و إذ قال لقم_ن لإبنه ... لاتشرك باللّه

اگر {إذ} متعلق به {آتينا} باشد، برداشت بالا به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 16 - 9

9 - متوجّه كردن فرزند به علم و قدرت مطلق خداوند ، با استفاده از شيوه آموزشىِ قابل فهم ، نمودى از حكمت لقمان است .

لقد ءاتينا لقم_ن الحكمة . .. إذ قال ... ي_بنىّ إنّها إن تك مثقال حبّة ... يأت به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 17 - 2

2 - توصيه به برپايى نماز و امر به معروف و نهى از منكر و صبر ، نمودى از حكمت لقمان

و لقد ءاتينا لقم_ن الحكمة . .. إذ قال ... ي_بنىّ أقم الصلوة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 18 - 2

2 - سفارش لقمان به پرهيز از منش متكبرانه و گردن فرازى كردن ، جلوه اى از حكمت او است .

و لقد ءاتينا لقم_ن الحكمة . .. إذ قال ... و لاتصعّر خدّك للناس

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 19 - 5

5 - توصيه لقمان به فرزندش ، براى رعايت اعتدال در رفتار و پرهيز از گفتار خشن ، نمودى از حكمت وى است .

و لقد ءايتنا لقم_ن الحكمة . .. و إذ قال ... و اقصد فى مشيك و اغضض من صوتك

نعمت حكمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 231 - 15

15 _ قرآن و حكمت هاى نازل شده ، از نعمت هاى الهى

و اذكروا نعمت اللّه عليكم و ما انزل عليكم من الكتاب الحكمة

بنابراينكه جمله دوّم (و ما انزل . .. )، عطف تفسيرى براى {نعمت اللّه} باشد، و يا اينكه از موارد عطف خاص بر عام باشد.

نقش حكمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 231 - 16

16 _ خداوند به وسيله { كتاب } و { حكمت } ، مردم را موعظه مى كند .

و ما انزل عليكم من الكتاب و الحكمة يعظكم به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 170 - 19

19 _ ارزشمندى مالكيت و ثمردهى آن در گرو علم و حكمت

فان للّه ما فى السموت و الارض و كان اللّه عليماً حكيماً

يادآورى علم و حكمت خداوند پس از بيان مالكيت مطلق خداوند، مى تواند اشاره به برداشت فوق داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 38 - 14

14 _ قدرت و حكمت ، دو شرط لازم براى برخورد با مجرمان

و متخلفان *

فاقطعوا . .. و اللّه عزيز حكيم

{عزيز} به معناى پيروزمندى است كه هيچگاه مقهور نمى شود و جمله { و اللّه عزيز حكيم} پس از بيان حد سرقت، مى تواند اشاره به اين باشد كه تنها كسانى كه عزت و حكمت دارند مى توانند با مجرمان برخورد لازم و متناسب داشته باشند.

نقش حكمت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 4 - 13،15

13- مشيت خداوند در هدايت و گمراهى مردم ، تخلف ناپذير است .

فيضلّ الله من يشاء و يهدى من يشاء و هو العزيز

{عزيز} به معناى غلبه كننده شكست ناپذير است و به تناسب صدر و ذيل آيه استفاده مى شود كه مشيت خداوند، قطعى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 25 - 6

6- حشر و رستاخيز انسان ها ، برخاسته از حكمت و علم خداوند است .

و إن ربّك هو يحشرهم إنه حكيم عليم

وسعت حكمت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 19 - 6

6 - خداوند ، داراى عزّت و حكمتى گسترده و ازلى

و كان اللّه عزيزًا حكيمًا

وعده حكمت به محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 14 - 8

8 - اعطاى دانش و حكمت ، وعده الهى به محسنان و نيكوكاران

و كذلك نجزى المحسنين

حكومت از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

حكومت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 159 - 22

22 _ نظام اسلامى ، نظامى مردمى و دور از

استبداد رهبران است .

و شاورهم فى الامر

آثار حكومت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 26 - 13

13 _ حكومت و حاكميت ، دلبستگى آور است .

و تنزع الملك ممن تشاء

{نزع}، به معناى كندن است و كندن، مسبوق به اتصال دو چيز با يكديگر است كه در مورد حكومت، از آن تعبير به {دلبستگى} مى شود.

آثار حكومت بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 16 - 10

10 - كتاب ، حكومت ، نبوت و اقتصادى شكوفا ، عوامل برترى بنى اسرائيل بر ملت هاى عصر خويش *

و لقد ءاتينا بنى إسرءيل الكت_ب . .. و فضّلن_هم على الع_لمين

{فضّلناهم. ..}، ناظر به نتيجه موهبت هايى است كه خداوند در گذشته به بنى اسرائيل عطا كرده بود.

آثار حكومت ظالمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 41 - 5

5 - هلاكت دنيوى و آتش دوزخ ، پى آمد حكومت هاى مستكبر ، ستمگر و فاسد ( چونان فرعونيان )

إنّهم كانوا قومًا ف_سقين . .. إنّه لايفلح الظ_لمون ... و استكبر هو ... و جعلن_هم

آثار حكومت فاسد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 205 - 14

14 _ فساد در زمين ، نتيجه اعمال انسان ها و حكومت هاى فاسد

و اذا تولى . .. ليفسد فيها

آثار حكومت فاسدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 41 - 5

5 - هلاكت دنيوى و آتش دوزخ ،

پى آمد حكومت هاى مستكبر ، ستمگر و فاسد ( چونان فرعونيان )

إنّهم كانوا قومًا ف_سقين . .. إنّه لايفلح الظ_لمون ... و استكبر هو ... و جعلن_هم

آثار حكومت فرعونيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 41 - 5

5 - هلاكت دنيوى و آتش دوزخ ، پى آمد حكومت هاى مستكبر ، ستمگر و فاسد ( چونان فرعونيان )

إنّهم كانوا قومًا ف_سقين . .. إنّه لايفلح الظ_لمون ... و استكبر هو ... و جعلن_هم

آثار حكومت مستكبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 41 - 5

5 - هلاكت دنيوى و آتش دوزخ ، پى آمد حكومت هاى مستكبر ، ستمگر و فاسد ( چونان فرعونيان )

إنّهم كانوا قومًا ف_سقين . .. إنّه لايفلح الظ_لمون ... و استكبر هو ... و جعلن_هم

آثار علاقه به حكومت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 110 - 4

4 _ شيفتگى فرعونيان به حكومت و سلطنت و وابستگى شديدشان به موطن خويش ، از عوامل تكذيب موسى و جبهه گيرى آنان در برابر وى

يريد أن يخرجكم من أرضكم

آرزوى حكومت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 83 - 5

5 - ابراهيم ( ع ) آرزومند دريافت حكومت از جانب خدا ، براى هدايت و تدبيرامور مردم

ربّ هب لى حكمًا وألحقنى بالصلحين

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه {حكم} در آيه معادل {حكومة} (سرپرستى و تدبير امور خلق) باشد.

آرزوى حكومت بر مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 83 - 6

6 - آرزوى به دست گرفتن حكومت و مديريت جامعه ايمانى و درخواست آن از خداوند ، امرى پسنديده و شايسته

ربّ هب لى حكمًا

آسيب شناسى حكومت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 26 - 13

13 - حكومت و منصب قضاوت ، بستر بسيار لغزنده و رهبران و داوران در معرض مقهور شدن به دست هواى نفس

ي_داود إنّا جعلن_ك خليفة فى الأرض فاحكم بين الناس بالحقّ و لاتتّبع الهوى

اختلاف طبقاتى در حكومت فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 47 - 4

4 - وجود دو قشر ضعيف و توانمند ، در جامعه فرعون و حاكميت نظام طبقاتى بر آن جامعه

و إذ يتحاجّون فى النار فيقول الضعف_ؤا للذين استكبروا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 52 - 2

2 - جامعه فرعونى ، داراى نظامى طبقاتى و مبتنى بر اشرافى گرى

أم أنا خير من ه_ذا الذى هو مهين

اختناق در حكومت فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 29 - 9

9 - نبودن آزادى عقيده و بيان و حاكميت جو اختناق و خشونت در دوران حاكميت فرعون بر سرزمين مصر

لأجعلنّك من المسجونين

وجود زندان مشقت بار و زندانيان بسيار سياسى، بيانگر مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 49 - 11

11 - مردم در نظام فرعونى ، فاقد آزادى عقيده و بيان

قال ءامنتم

له قبل أن ءاذن لكم . .. لأُقطّعنّ أيديكم و أرجلكم من خل_ف

اختيارات حكومت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 56 - 8

8_ حكومت ها در شرايط بحرانى كشور ، مى توانند آزادى مردم را در تصرّف اموال و املاك خويش محدود ساخته ، آنان را به سمت مصالح همگانى سوق دهند .

اجعلنى على خزائن الأرض . .. كذلك مكّنّا ليوسف فى الأرض يتبوّأ منها حيث يشاء

اختيارات حكومت اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 7 - 12

12 - { فىء } ، در اختيار حكومت اسلامى ، براى به كارگيرى در مصارف تعيين شده آن *

و ما ءاتيكم الرسول فخذوه و ما نهيكم عنه فانتهوا

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه پيامبر(ص)، در اين آيه به عنوان رهبر جامعه اسلامى، صاحب اختيار {فىء} شناخته شده باشد; زيرا عمر شخص پيامبر(ص) محدود است; ولى مسأله {فىء} همچنان استمرار دارد. پس بايد تفويض اختيار به منصب باشد (كسانى كه اهليت حكومت را دارند).

ارزش حكومت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 57 - 5

5_ دستيابى به اقتدار و سلطنت در زمين ، در قياس با پاداش هاى اخروى ناچيز است .

كذلك مكّنّا ليوسف فى الأرض . .. و لأجر الأخرة خير

اشرافيت در حكومت فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 46 - 6

6 - حكومت فرعونى ، حكومتى اشرافى و مبتنى بر اقتدار اشراف

إلى فرعون و ملإيه

كلمه {ملأ} در قرآن مجيد،

معمولاً به طبقه اشراف و ثروتمندان اطلاق مى شود.

اطاعت از حكومت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 59 - 7

7 _ لزوم پيروى از حكومت حق

و اطيعوا الرّسول و اولى الامر منكم

اقتدار حكومت مصرباستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 79 - 10

10_ يوسف ( ع ) و كارگزارانش به هنگام اقتدار و حكومت در مصر ، از هر$ گونه ظلم و ستم اجتناب مى كردند .

قال معاذ الله ان . .. إنا إذًا لظ_لمون

مقصود يوسف از ضميرهاى متكلم مع الغير {نا} و {نحن} در حقايقى كه مطرح كرد (أن نأخذ . .. إنا إذًا لظالمون) خود او و كارگزارانش مى باشد.

اقدامات امنيتى در حكومت يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 73 - 4

4_ دستگاه حكومتى يوسف ( ع ) ، درباره كاروانهايى كه به مصر وارد مى شدند ، تفحص مى كرد تا به فسادگر و سارق نبودن ايشان اطمينان پيدا كند .

لقد علمتم ما جئنا لنفسد فى الأرض و ما كنا س_رقين

جمله {لقد علمتم} (يقيناً دانستيد و دريافتيد كه ما چنين و چنان نيستيم) حاكى است كه كاروانهاى وارد شده به مصر، مورد تفحص قرار مى گرفتند تا هدف آنان از ورود به مصر مشخص شود كه مبادا براى جاسوسى ، خرابكارى ، سرقت و . .. به مصر وارد شده باشند.

امانتدارى كارگزاران حكومت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 54 - 11

11_ واگذار كننده منصب

، بايد توانمندى و امانت دارىِ منصب پذير را احراز كند .

قال الملك ائتونى به أستخلصه لنفسى . .. مكين أمين

انقراض حكومت فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 110 - 1،2،5

1 _ به قدرت رساندن بنى اسرائيل براى برچيدن نظام فرعونى ، تحليل اشراف دربار از پيشنهاد موسى ( رهاسازى بنى اسرائيل )

فأرسل معى بنى إسراءيل . .. يريد أن يخرجكم من أرضكم

2 _ فرعون و درباريان او آگاه به توان و اقتدار موسى ( ع ) براى برچيدن نظام حكومتى آنان

يريد أن يخرجكم من أرضكم

تشكيل جلسه مشورتى از سوى سران حكومت مصر براى ارزيابى روشهاى مبارزه با موسى بدين سبب كه وى در صدد برچيدن حكومت است، نشانگر اين نكته است كه فرعونيان به توانايى و اقتدار موسى پى برده و سخت بيمناك بودند.

5 _ انتخاب روش مبارزه با موسى پس از تصميم به ساحر خواندن وى و تحليل اهداف او ( برچيدن حكومت فرعونى ) ، از مسائل مطرح شده در جلسه مشورتى بزرگان دربار فرعون

فماذا تأمرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 127 - 3

3 _ اشراف دربار فرعون بيمناك از برچيده شدن نظام فرعونى و به قدرت رسيدن موسى ( ع ) و قوم او

أتذر موسى و قومه ليفسدوا فى الأرض و يذرك و ءالهتك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 128 - 6

6 _ موسى ( ع ) ، نابودى حكومت فرعونى و تسلط مردمش بر سرزمين مصر را به آنان بشارت داد .

قال

موسى لقومه . .. إن الأرض للّه يورثها من يشاء من عباده

چون موسى(ع) در پى تهديدهاى فرعون با جمله {إن الأرض . .. } در صدد تسلى بخشيدن به بنى اسرائيل بود، اين جمله متضمن إخبار به نابودى فرعونيان و جانشينى بنى اسرائيل خواهد بود.

انقراض حكومت ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 128 - 4

4 _ نزول حكومت ها و جانشينى حاكمانى ديگر ، به مشيت خدا و در اختيار اوست .

إن الأرض للّه يورثها من يشاء من عباده

ارث به چيزى گفته مى شود كه در اختيار كسى بوده و با مردن وى به ديگرى منتقل شده است. بنابراين {يورثها} يعنى خداوند زمين را با هلاكت حاكمان پيشين به گروهى ديگر از بندگانش خواهد سپرد.

اهل كتاب در حكومت اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 29 - 3

3 _ اهل كتاب [ در حاكميت اسلام ] محكوم به پرداخت جزيه اند .

الذين أوتوا الكتب حتى يعطوا الجزية عن يد و هم صغرون

اهميت تقويت حكومت اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 10 - 4

4 - تقويت بنيه حكومتى جامعه اسلامى به وسيله انفاق ، سفارش خدا به مؤمنان صدراسلام

يقولون لئن رجعنا إلى المدينة . .. و أنفقوا من مّا رزقن_كم

با توجه به ارتباط اين آيه با آيات قبل كه در مورد منافقان و جلوگيرى آنان از انفاق در راستاى براندازى حكومت اسلامى و. .. است; برداشت ياد شده استفاده مى شود.

اهميت تقويت حكومت اولياء الله

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 20 - 9

9 - لزوم تقويت و تثبيت حكومت مردان الهى و رهبران صالح

و شددنا ملكه و ءاتين_ه الحكمة و فصل الخطاب

از اين كه خداوند پس از ذكر اوصاف معنوى داوود(ع) (واذكر عبدنا داود ذاالأيد إنّه أوّاب)، مسأله تقويت و استحكام بخشيدن حكومت آن حضرت را مطرح كرده است، مى توان برداشت ياد شده را به دست آورد.

اهميت حكومت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 213 - 13،23

13 _ حكومت ، داورى و حل اختلافات مردم ، از اهداف بعثت پيامبران و نزول كتاب هاى آسمانى

و اَنزل مَعهم الكتاب بالحق ليحكم بين الناس

23 _ ضرورت قانون و حكومت ، براى جامعه انسانى

و انزل معهم الكتاب بالحق ليحكم بين الناس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 58 - 9

9 _ لزوم تشكيل حكومت و برقرارى نظام قضايى عادلانه در جامعه اسلامى *

انّ اللّه يأمركم ان تؤدّوا الامانات الى اهلها و اذا حكمتم بين النّاس ان تحكموا ب

لازمه اداى امانت به اهلش و سپردن مسؤوليتها به افراد لايق و قضاوت عادلانه در ميان مردم، وجود تشكيلات حكومتى و قضايى ميان مردم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 83 - 21

21 _ ضرورت وجود حكومت براى تأمين هدايت بشر

و لو لا فضل اللّه عليكم و رحمته لاتّبعتم الشّيطان

بنابر اينكه مراد از {فضل} و {رحمة}، رسول خدا (ص) و اولواالامر (حاكمان صالح) باشد، خداوند هدايت اكثريت مردم را در گرو

رسالت و حكومت صالح مى داند. بنابراين براى تأمين هدايت بشر، چاره اى جز حكومت صالح نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 20 - 3

3 - حكومت و مديريت اجتماعى در نگاه وحى ، امرى ضرورى و پسنديده براى جوامع بشرى

و شددنا ملكه

تثبيت و تقويت حكومت داوود(ع) از سوى خداوند، گوياى سه نكته است: 1_ اصل وجود حكومت و مديريت اجتماعى امرى ضرورى و مطلوب است; 2_ در دست گرفتن حكومت و مديريت اجتماعى از سوى مردان الهى (همچون داوود(ع)) كارى بايسته و شايسته است و اين كار با اهداف معنوى و الهى بشر كاملاً سازگارى دارد; 3_ دين از سياست اجتماع جدا نيست; بلكه كاملاً با آن سازگار و هماهنگ است.

اهميت حكومت اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 15 - 7

7 - لزوم كار بنيادى ، در ترويج دين و تشكيل امت اسلامى و ضرورت مبارزه با عوامل اصلى كفر و فساد اجتماعى

كما أرسلنا إلى فرعون رسولاً

ايصال به حكومت جاودان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 120 - 6

6 - راهنمايى آدم به درخت جاودانگى و ملك و سلطنت هميشگى ، پوشش شيطان براى فريب آدم و حوا و وادار ساختن آنان به خوردن از ميوه درخت ممنوع

هل أدّلك على شجرة الخلد و ملك لايبلى

مقصود از {شجرة الخلد} درختى است كه خوردن ميوه آن موجب جاودانگى گردد. {ملك} به معناى مال و نيز سلطنت آمده است (قاموس). مراد از {ملك لايبلى} مالكيت و حاكميتى است كه

زوال نپذيرد و فرسوده نگردد.

بازديد از كارگزاران حكومت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 20 - 8

8 - بازديد از نيرو هاى تحت فرمان و كارگزاران ، جستوجو از احوال آنان ، نظارت دقيق بر كارهايشان و خويشتن دارى در برخورد با آنها ، از اوصاف و وظايف فرماندهان سپاه و رهبران جامعه اسلامى .

و تفقّد الطير فقال ما لى لاأرى الهدهد أم كان من الغائبين

برپايى حكومت صالح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 66 - 25

25 _ بهره مندى يهود و نصارا از نعمت هاى بيكران خداوند ، در گرو برپا داشتن حكومت و ولايت الهى

و لو انهم اقاموا التورية و الانجيل . .. لاكلوا من فوقهم و من تحت ارجلهم

امام باقر(ع) در توضيح آيه فوق فرمود: الولاية.

_______________________________

كافى، ج 1، ص 413، ح 6; نورالثقلين، ج 1، ص 650، ح 485.

برترى حكومت امام عادل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 3 - 6

6 - { عن أبى عبد اللّه ( ع ) قال : قوله عزّوجلّ { خير من ألف شهر } هو سلطان بنى اميّة و ليلة من امام عدل خير من ألف شهر ملك بنى اميّة ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه فرمود: سخن خداوند عزّوجلّ {خير من ألف شهر} آن [هزار ماه، دوران ]سلطنت بنى اميّه است و يك شب از [حكومت]امام عادل، بهتر از هزار ماه سلطنت بنى اميّه است}.

بشارت حكومت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 -

جاثيه - 45 - 16 - 7

7 - مؤمنان در شرايط دشوار مكه ، مورد نويد خداوند به برخوردارى از اقتدار و حكومت *

و لقد ءاتينا . .. الحكم

برداشت بالا با توجه به دو نكته زير به دست مى آيد: الف) {الحكم} ممكن است به معناى حكومت و اقتدار باشد; ب) در آيات پيشين خداوند از مؤمنان مكه خواست تا در برابر مشكل آفرينى هاى مشركان صبر پيشه كنند و در پى آن، سرگذشت بنى اسرائيل و برخوردارى آنان از حكومت الهى را ياد آور شده است تا مؤمنان را اميدوار سازد كه پس از تحمل مشكلات، نوبت حكومت فرا مى رسد.

بى ارزشى حكومت فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 72 - 12

12 - تحقير دنيا و حاكميت موقت فرعون در آن ، از سوى ساحران مؤمن

إنّما تقضى هذه الحيوة الدنيا

فعل {تقضى} خطاب به فرعون و {ه_ذه الحياة} مفعول فيه آن است; يعنى، {إنّما تقضى مدة ه_ذه الحياة الدنيا} (دايره حكم رانى تو، همين زندگى دنيايى است و فراتر از آن در دسترس تو نيست).

بى نظيرى حكومت سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 35 - 6

6 - سليمان ( ع ) ، از خداوند خواستار حكومتى بى نظير و ناميسر براى بشر در طول تاريخ

و هب لى ملكًا لاينبغى لأحد من بعدى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 39 - 1،2

1 - حكومت بزرگ و بى نظير سليمان ( ع ) ، عطيه بزرگ الهى بود .

و

هب لى ملكًا . .. ه_ذا عطاؤنا

اضافه {عطا} به ضمير جلاله (نا) بر تعظيم دلالت مى كند.

2 - امتنان خداوند بر سليمان ( ع ) ، به خاطر اعطاى حكومت عظيم و بى نظير به ايشان

ه_ذا عطاؤنا

تاريخ حكومت دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 16 - 4

4 - حكومت الهى ، داراى ديرينه در تاريخ بشر

و لقد ءاتينا بنى إسرءيل الكت_ب و الحكم

بنابراين كه واژه {الحكم} به معناى حكومت و فرمانروايى باشد، برداشت بالا به دست مى آيد.

تثبيت حكومت فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 71 - 19

19 - فرعون ، مصمم بر نابود ساختن و از بين بردن موسى ( ع ) و پيروان او ، و پايدار نشان دادن حكومت خود

و لتعلمنّ أيّنا أشدّ عذابًا و أبقى

وعده عذاب و قتل مؤمنان و نيز ادعاى باقى تر بودن (أبقى) از سوى فرعون، بيانگر اين نكته است كه وى به نابود كردن مؤمنان مصمم شده بود. گفتنى است در اين برداشت، تميز {عذاباً} به كلمه {أشدّ} اختصاص يافته و كلمه {أبقى} خالى از تميز، لحاظ شده است.

تشكيل حكومت ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 128 - 4

4 _ نزول حكومت ها و جانشينى حاكمانى ديگر ، به مشيت خدا و در اختيار اوست .

إن الأرض للّه يورثها من يشاء من عباده

ارث به چيزى گفته مى شود كه در اختيار كسى بوده و با مردن وى به ديگرى منتقل شده است. بنابراين {يورثها} يعنى خداوند زمين

را با هلاكت حاكمان پيشين به گروهى ديگر از بندگانش خواهد سپرد.

تقوا در حكومت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 128 - 12

12 _ ارجمندى حكومت مداران تنها در گرو تقواپيشگى آنان است .

و العقبة للمتقين

چنانچه مراد از {العقبة} عاقبت نيك باشد، هدف از آوردن جمله {العقبة للمتقين} پس از اشاره به اينكه مؤمنان بنى اسرائيل به حكومت خواهند رسيد، بيان اين حقيقت است كه حاكميت يافتن مؤمنان براى آنان سعادت آفرين نيست، مگر اينكه اهل تقوا باشند و در حاكميت خويش تقوا را رعايت كنند.

توطئه براندازى حكومت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 8 - 2

2 - منافقان ، درصدد براندازى حكومت پيامبر ( ص )

يقولون لئن رجعنا إلى المدينة ليخرجنّ الأعزّ منها الأذلّ

تهمت حكومت طلبى به موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 57 - 3

3 - برنامه ريزى و توطئه براى بيرون راندن فرعون و فرعونيان از مصر و تلاش براى رسيدن به حكومت ، اتهام فرعون به حضرت موسى ( ع )

أجئتنا لتخرجنا من أرضنا بسحرك ي_موسى

جن در حكومت سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 39 - 2

2 - قدرت جنيان در خدمت حكومت سليمان و قواى سركش آنان تحت تسلّت وى

قال عفريت من الجنّ أنا ءاتيك به

واژه {عفريت} به معناى بد ذات و شرور است كه مستلزم طغيان و سركشى است. گاهى نيز به معناى قهرمان به كار مى رود. برداشت ياد

شده بر پايه معناى اول است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 37 - 5

5 - شياطين جنى ، در خدمت آبادانى قلمرو حكومت سليمان ( ع ) بودند .

و الشي_طين كلّ بنّاء و غوّاص

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 38 - 1،2

1 - اسارت و در بند بودن گروهى از شياطين جنى در حكومت سليمان

و ءاخرين مقرّنين فى الأصفاد

{مقرّنين} اسم مفعول از {قَرَنَه} (آن را قرين و نزديك ديگرى ساخت) و به معناى گروه به هم بسته شده است. {صَفَدَ} (مفرد {أصفاد}) نيز به معناى قيد و بند است.

2 - اسارت و در بند بودن گروهى از شياطينِ فسادانگيز و اخلال گر جنى ، جلوه اى از اقتدار حكومت ممتاز سليمان ( ع )

و ءاخرين مقرّنين فى الأصفاد

اسارت و در بند بودن گروهى از شياطين در حكومت سليمان(ع) _ در مقابل گروه ديگرى كه به خدمت گزارى مشغول بودند _ مى تواند گوياى اين حقيقت باشد كه اين دسته اگر آزاد گذاشته مى شدند، در حكومت سليمان(ع) اخلال و فساد ايجاد مى كردند.

حرمت حكومت كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 141 - 13

13 _ حرمت پذيرش ولايت و حكومت كافران

و لن يجعل اللّه للكفرين على المؤمنين سبيلا

بنابر اينكه جمله {لن يجعل . ..}، در مقام انشاء باشد و نه اخبار. يعنى نبايد مؤمنان سلطه كافران را پذيرا باشند.

حرمت حكومت منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 144 -

7

7 _ حرمت برقرارى روابط دوستى با منافقان و پذيرش ولايت و حكومت آنان

إنّ المنفقين . .. لاتتخذوا الكفرين أولياء

حرمت دشمنى با حكومت دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 8

8 - حرمت مخالفت و معارضه با حكومت هاى الهى

واتبعوا ما تتلوا الشيطين على ملك سليمن

حقانيت حكومت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 114 - 6

6 - حكومت حق ، مخصوص خداوند است .

الملك الحقّ

حكومت آل ابراهيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 54 - 8

8 _ اعطاى كتاب و حكمت ( پيامبرى ) و ملك عظيم به آل ابراهيم ( ع ) ، از تفضّلات الهى

فقد اتينا ال ابرهيم الكتب و الحكمة و اتيناهم ملكاً عظيماً

برخى از مفسران برآنند كه مراد از حكمت، نبوت و پيامبرى است.

حكومت ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 83 - 5

5 - ابراهيم ( ع ) آرزومند دريافت حكومت از جانب خدا ، براى هدايت و تدبيرامور مردم

ربّ هب لى حكمًا وألحقنى بالصلحين

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه {حكم} در آيه معادل {حكومة} (سرپرستى و تدبير امور خلق) باشد.

حكومت اخروى ابرار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 20 - 1

1 - ابرار ، برخودار از نعمتى فراوان و سلطنتى بزرگ و چشم گير در بهشت

وإذا رأيت ثَمّ رأيت نعيمًا و ملكًا كبيرًا

{ثَمّ} (آن جا) مفعول {رأيت} و اشاره به

بهشت ابرار است. گفتنى است تنكير {نعيماً} بر عظمت و تفخيم دلالت دارد.

حكومت استبدادى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 20 - 7

7- حكومت ، در زمان زندگى اصحاب كهف ، حكومتى مستبد و ظالم بود .

إنّهم إن يظهروا عليكم يرجموكم أو يعيدوكم فى ملّتهم

حكومت استبدادى فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 6 - 16

16- تحميل بدترين شكنجه ها ، سر بريدن پسران و زنده نگه داشتن زنان از سوى فرعونيان ، آزمايشى بزرگ از جانب خداوند براى بنى اسرائيل

يسومونكم سوء العذاب . .. و فى ذلكم بلاء من ربّكم عظيم

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه مشاراليه {ذلكم} شكنجه هاى فرعونيان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 46 - 3،4

3 - نظام فرعونى ، نظامى سركوبگر و متكى به اشراف

إلى فرعون و ملإيه . .. و كانوا قومًا عالين

4 - حاكميت سركوبگر فرعون ، مانع از آزادى مردم و روى آوردن موسى به هدايت آنان ، در مرحله نخست

ثمّ أرسلنا موسى . .. إلى فرعون و ملإيه

با توجه به اين كه در آيات پيشين، وقتى سخن از {انبيا} به ميان مى آمد، رسالت آنان به سوى توده هاى مردم مد نظر بود; ولى در مورد موسى(ع) سخن از رسالت او به سوى فرعون به ميان آمده است، مى توان گفت كه حركت حضرت موسى به سوى فرعون، بدان جهت بود كه نظام فرعونى، مانع از آزادى مردم و گرايش آنان به موسى _ و به عبارت

ديگر _ سدى ميان او و مردم بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 51 - 7

7 - حكومت فرعونى در عصر موسى ( ع ) ، حكومتى فردى و استبدادى بود .

أليس لى ملك مصر

با توجه به اين كه فرعون خود را فرمانرواى مطلق و بى چون و چراى مصر مى داند، مطلب بالا استفاده مى شود.

حكومت استبدادى قوم عاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 59 - 9

9_ نظام حاكم بر قوم عاد ، نظامى ظالمانه و استبدادى

و اتبعوا أمر كل جبار عنيد

حكومت استبدادى مصرباستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 32 - 10

10_ نظام حكومتى مصر در زمان عزيز ، نظامى استبدادى و فاقد دستگاه قضايى مستقل بود .

و ل_ئن لم يفعل . .. ليكونًا من الص_غرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 35 - 8

8_ وحدت نظام سياسى و قضايى حكومت استبدادى مصر *

ثم بدا لهم من بعد ما رأوا الأيت ليسجننه

حكومت استثمارى فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 22 - 2

2 - بنى اسرائيل ، تحت بردگى و استثمار شديد نظام فرعونى

أن عبّدتّ بنى إسرءيل

حكومت اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 144 - 5

5 _ اهل ايمان ، وظيفه دار تشكيل حكومتى بر مبناى ايمان

يأيها الذين ءامنوا لاتتخذوا الكفرين أولياء من دون المؤمنين

چنانچه {ولىّ} به

معناى سرپرست باشد، جمله {لاتتخذوا . ..}، دلالت بر حرمت پذيرش ولايت كافران دارد، و {من دون المؤمنين}، حكايت از ضرورت تشكيل و پذيرش حكومتى بر پايه ايمان دارد.

حكومت اشرافى فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 46 - 3

3 - نظام فرعونى ، نظامى سركوبگر و متكى به اشراف

إلى فرعون و ملإيه . .. و كانوا قومًا عالين

حكومت امام مهدى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 55 - 27

27 - { عن على بن الحسين ( ع ) انه قرء الآية { و عداللّه الذين آمنوا منكم . . . } و قال : هم واللّه شيعتنا أهل البيت يفعل اللّه ذالك بهم على يدى رجل منّا و هو مهدى ه_ذه الاُمّة . . . ;

از حضرت على بن الحسين(ع) روايت شده است كه آن حضرت در پى تلاوت آيه {وعد اللّه الذى آمنوا منكم. ..} فرمود: سوگند به خدا! آنان شيعيان ما اهل بيت هستند كه خداوند به سبب مردى از خاندان ما _ كه مهدى(عج) اين امت باشد _ آنان را خليفه روى زمين قرار خواهد داد...}.

حكومت انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 213 - 13

13 _ حكومت ، داورى و حل اختلافات مردم ، از اهداف بعثت پيامبران و نزول كتاب هاى آسمانى

و اَنزل مَعهم الكتاب بالحق ليحكم بين الناس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 79 - 6

6 _ حكومت ، عطيّه الهى

به انبيا

ان يؤتيه اللّه الكتاب و الحكم

بنابراينكه {الحكم}، به معنى حكومت باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 56 - 2

2 _ كتب آسمانى ، نبوّت و حكومت پيامبران ، از آيات خداوند

فقد اتينا ال ابرهيم الكتب و الحكمة و اتيناهم ملكاً عظيماً. .. انّ الذين كفروا با

با توجه به آيه 54 مى توان گفت: كتاب، حكمت و ملك عظيم از مصاديق {بآياتنا} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 60 - 15

15 _ شياطين و طاغوت ها ، عناصرى در برابر حكومت پيامبران الهى

الم تر الى الّذين يزعمون . .. و يريد الشّيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 89 - 6

6 _ پيامبران(ع) داراى حق حكومت و قضاوت در ميان مردم هستند.

أولئك الذين ءاتينهم الكتب و الحكم و النبوة

از جمله معانى مذكور براى واژه {حكم} قضاوت و همچنين حكومت است، لازم به ذكر است اين دو معنى در طول يكديگر و با هم متقاربند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 67 - 16

16 _ پيامبران تا پيش از استقرار دين و حكومتشان بر زمين ، از گرفتن اسير در ميدان نبرد پرهيز داشته و آن را ناروا مى دانستند .

ما كان لنبى . .. و اللّه عزيز حكيم

برداشت فوق بر اين اساس است كه مفعول {يثخن} كلمه اى همانند {دينه} و يا {حكومته} باشد. بر اين مبنا اثخان به معناى تثبيت و محكم كردن است. بنابراين جمله {ما كان لنبى ...

} مى رساند كه پيامبران تا زمانى كه حكومت و دينشان در زمين تثبيت نمى شد، از اسير گرفتن در ميدان نبرد امتناع مى كردند. قابل ذكر است اگر مجاهدا از اين امر تخلف كنند و اسير بگيرند، به دليل آيه 70، نمى توان گفت بايد آن اسيران كشته شوند.

حكومت اولياء الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 20 - 4

4 - در دست گرفتن حكومت و مديريت اجتماعى ، امرى شايسته و بايسته براى مردان الهى

و شددنا ملكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 35 - 9

9 - در دست داشتن قدرت سياسى و رهبرى جامعه ، امرى پسنديده و شايسته براى مردان الهى

و هب لى ملكًا لاينبغى لأحد من بعدى

حكومت ايده آل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 123 - 3

3 _ تشكيل حكومت واحد جهانى در پرتو ايمان و جهاد ، ايده اى الهى

قتلوا الذين يلونكم من الكفار

فرمان خدا به پيكار با كافران مجاور و تسخير پياپى سرزمينهاى كفر مى تواند بيانگر ايده اى باشد كه در برداشت فوق آمده است.

حكومت باطل و علما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 113 - 5

5 _ بهره گيرى حكومت هاى باطل از عالمان ، براى مقابله با حق

و جاء السحرة فرعون

حكومت بر پدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 100 - 6

6_ حاكمان صالح بر پدر و مادر خويش حكومت

و فرمانروايى نمى كنند .

و رفع أبويه على العرش

يوسف(ع) با نشاندن پدر و مادرش بر تخت خويش ، علاوه بر احترام ويژه اش به آنان ، درصدد بيان اين نكته بود كه هرگز بر پدر و مادرش حكمرانى و فرمانروايى نخواهد كرد ; بلكه مطيع و فرمانبردار ايشان خواهد بود.

حكومت بر مادر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 100 - 6

6_ حاكمان صالح بر پدر و مادر خويش حكومت و فرمانروايى نمى كنند .

و رفع أبويه على العرش

يوسف(ع) با نشاندن پدر و مادرش بر تخت خويش ، علاوه بر احترام ويژه اش به آنان ، درصدد بيان اين نكته بود كه هرگز بر پدر و مادرش حكمرانى و فرمانروايى نخواهد كرد ; بلكه مطيع و فرمانبردار ايشان خواهد بود.

حكومت بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 64 - 12

12 - بنى اسرائيل پس از دريافت تورات و عمل به محتواى آن ، به قدرت و حكومت رسيدند . *

ثم توليتم من بعد ذلك

از معانى {تولى} ولايت پيدا كردن و حكومت يافتن است. برداشت فوق ناظر به اين احتمال مى باشد. گفتنى است بر اين مبنا مراد از فضل خدا و رحمت او، همان اعطاى تورات و توفيق عمل به احكام آن مى باشد و مقصود از خسران در {لكنتم من الخاسرين} قرار گرفتن در تحت سيطره حكومتهاى كفر و جور خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 20 - 7،8،9،12

7 _ حكومت و فرمانروايى بنى اسرائيل ،

در برهه اى از تاريخ حيات خويش

و جعلكم ملوكاً

8 _ حكومت و فرمانروايى بنى اسرائيل ، نعمتى الهى بر آنان

اذكروا نعمة اللّه عليكم . .. و جعلكم ملوكاً

9 _ سرورى قوم موسى ( ع ) بر ديگر اقوام در گذشته تاريخ خويش

اذكروا نعمة اللّه عليكم اذ . .. جعلكم ملوكاً

{ملوك} در برداشت فوق، كنايه از سيادت و سرورى گرفته شده است.

12 _ برانگيخته شدن پيامبران در بنى اسرائيل ، زمينه حاكميت و استقلال آنان *

اذ جعل فيكم انبياء و جعلكم ملوكاً

تقديم جمله {جعل فيكم انبياء} بر جمله {جعلكم ملوكا}، مى تواند اشاره به اين معنى باشد كه وجود انبيا در ميان بنى اسرائيل، سبب استقلال و فرمانروايى آنان شد.

حكومت بنى اميه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 3 - 6

6 - { عن أبى عبد اللّه ( ع ) قال : قوله عزّوجلّ { خير من ألف شهر } هو سلطان بنى اميّة و ليلة من امام عدل خير من ألف شهر ملك بنى اميّة ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه فرمود: سخن خداوند عزّوجلّ {خير من ألف شهر} آن [هزار ماه، دوران ]سلطنت بنى اميّه است و يك شب از [حكومت]امام عادل، بهتر از هزار ماه سلطنت بنى اميّه است}.

حكومت پادشاهى مصرباستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 76 - 11

11_ مصر در زمان وزارت يوسف ( ع ) داراى حكومت پادشاهى بود .

ما كان ليأخذ أخاه فى دين الملك

حكومت جالوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 -

249 - 19

19 _ جالوت ، زمامدار ستمگر عصر بنى اسرائيل پس از حضرت موسى ( ع )

لا طاقة لنا اليوم بجالوت

حكومت جهان دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 123 - 3

3 _ تشكيل حكومت واحد جهانى در پرتو ايمان و جهاد ، ايده اى الهى

قتلوا الذين يلونكم من الكفار

فرمان خدا به پيكار با كافران مجاور و تسخير پياپى سرزمينهاى كفر مى تواند بيانگر ايده اى باشد كه در برداشت فوق آمده است.

حكومت جهانى بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 105 - 11

11- حكومت واحد جهانى به دست بندگان صالح خدا ، فرجام نهايى زندگى بشر در زمين

أنّ الأرض يرثها عبادى الص_لحون

حكومت جهانى صالحان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 105 - 11

11- حكومت واحد جهانى به دست بندگان صالح خدا ، فرجام نهايى زندگى بشر در زمين

أنّ الأرض يرثها عبادى الص_لحون

حكومت داود(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 251 - 10،15،26

10 _ سلطنت ، حكمت و علم داود ، عطاى خداوند به وى

و اتيه اللّه الملك و الحكمة و علّمه ممّا يشاء

15 _ داود ، حاكم الهى بنى اسرائيل ، پس از طالوت

انّ اللّه قد بعث لكم طالوت ملكاً . .. و قتل داود جالوت و اتيه اللّه الملك

كاربرد {واو} عاطفه به جاى {فاء}، با وجود اينكه اعطاى ملك به {داود} مترتب بر كشته شدن جالوت است، مى تواند اشاره به فاصله اين دو امر

باشد، و اين فاصله ظاهراً مدّت زمان زمامدارى طالوت است.

26 _ كشته شدن جالوت ( سركرده كفر و طغيان ) به دست داود ، از عوامل اعطاى مُلك و سلطنت الهى به وى

و قتل داوُد جالوت و اتيه اللّه الملك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 20 - 2

2 - داوود ( ع ) ، در دوران رسالت خويش رهبرى جامعه و مديريت اجتماعى را در دست داشت .

و شددنا ملكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 26 - 5

5 - داوود ( ع ) ، از سوى خدا مأمور حكومت و داورى ميان مردم برپايه حق

إنّا جعلن_ك خليفة فى الأرض فاحكم بين الناس بالحقّ

حكومت در انجيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 47 - 3

3 _ انجيل ، در بردارنده قوانين حكومتى و قضايى

و ليحكم أهل الانجيل بما أنزل اللّه فيه

حكومت در تورات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 44 - 8

8 _ تورات ، در بردارنده احكام قضايى و حكومتى

يحكم بها النبيون الذين اسلموا للذين هادوا

حكومت در شرايط بحرانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 47 - 19

19_ كنترل حكومت بر روند توليد و توزيع ارزاق در شرايط بحرانى ، امرى ضرورى است .

تزرعون سبع سنين . .. إلاّ قليلاً مما تأكلون

التفات از خطاب به غيبت در آيه 49 ; يعنى ، آوردن {يغاث الناس} به جاى {تُغاثَون} و نيز

{يعصرون} به جاى {تعصرون} گوياى اين است كه مخاطبان {تزرعون} و {ذروه} و مانند اينها سران حكومتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 56 - 8

8_ حكومت ها در شرايط بحرانى كشور ، مى توانند آزادى مردم را در تصرّف اموال و املاك خويش محدود ساخته ، آنان را به سمت مصالح همگانى سوق دهند .

اجعلنى على خزائن الأرض . .. كذلك مكّنّا ليوسف فى الأرض يتبوّأ منها حيث يشاء

حكومت در مغرب سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 89 - 1

1- ذوالقرنين ، پس از اقامه نظام عادلانه دينى در ميان ساحل نشينان غرب ، به سوى شرق سرزمين خويش حركت كرد .

ثمّ أتبع سببًا . حتّى إذا بلغ مطلع الشمس

حكومت دوران اصحاب كهف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 20 - 7

7- حكومت ، در زمان زندگى اصحاب كهف ، حكومتى مستبد و ظالم بود .

إنّهم إن يظهروا عليكم يرجموكم أو يعيدوكم فى ملّتهم

حكومت دوران خضر(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 79 - 7

7- در زمان وقوع داستان موسى و خضر ( ع ) ، حكومتى ستم گر و غاصب وجود داشته است .

و كان وراءهم ملك يأخذ كلّ سفينة غصبًا

{وراء} به هر مكان مستور و پوشيده اى گر چه روبه رو باشد، اطلاق مى گردد. (قاموس) بنابراين، سلطان غاصب، يا پشت سر مساكين و در تعقيب كشتى داران بوده است و يا در پيش روى

آنان بوده آن ها در مسير خود با او برخورد مى كردند.

حكومت دوران موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 79 - 7

7- در زمان وقوع داستان موسى و خضر ( ع ) ، حكومتى ستم گر و غاصب وجود داشته است .

و كان وراءهم ملك يأخذ كلّ سفينة غصبًا

{وراء} به هر مكان مستور و پوشيده اى گر چه روبه رو باشد، اطلاق مى گردد. (قاموس) بنابراين، سلطان غاصب، يا پشت سر مساكين و در تعقيب كشتى داران بوده است و يا در پيش روى آنان بوده آن ها در مسير خود با او برخورد مى كردند.

حكومت دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 87 - 12

12- حكومت ذوالقرنين ، حكومتى دينى و الهى بود .

قال . ..ثمّ يردّ إلى ربّه فيعذّبه عذابًا نكرًا

ذوالقرنين، مجازات ستم پيشگان را به دست خود، در طول مجازات و عذاب خداوند در آخرت دانسته است،$بنابراين، حكومت ذوالقرنين، برپايه موازين الهى تأسيس شده و با آن منطبق بود.

حكومت دينى در دوران ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 89 - 1

1- ذوالقرنين ، پس از اقامه نظام عادلانه دينى در ميان ساحل نشينان غرب ، به سوى شرق سرزمين خويش حركت كرد .

ثمّ أتبع سببًا . حتّى إذا بلغ مطلع الشمس

حكومت ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 83 - 10

10- { عن أبى جعفر ( ع ) قال : إنّ اللّه لم يبعث

أنبياء ملوكاً فى الأرض إلاّ أربعة بعد نوح : أوّلهم ذوالقرنين ;

از امام باقر(ع) روايت شده كه فرمود: خدا در زمين، پيامبران را پادشاه قرار نداد، مگر چهار پيامبر را كه بعد از نوح بودند: نخستين آنان، ذوالقرنين بود}.

حكومت سرزمين مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 128 - 6

6 _ موسى ( ع ) ، نابودى حكومت فرعونى و تسلط مردمش بر سرزمين مصر را به آنان بشارت داد .

قال موسى لقومه . .. إن الأرض للّه يورثها من يشاء من عباده

چون موسى(ع) در پى تهديدهاى فرعون با جمله {إن الأرض . .. } در صدد تسلى بخشيدن به بنى اسرائيل بود، اين جمله متضمن إخبار به نابودى فرعونيان و جانشينى بنى اسرائيل خواهد بود.

حكومت سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 1،4،51

1 - حضرت سليمان ، پيامبرى داراى سلطنت و حكومت

على ملك سليمن

4 - شياطين از دشمنان حضرت سليمان و حكومت الهى او

ما تتلوا الشيطين على ملك سليمن

{على ملك سليمان} (بر ضد حكومت سليمان) حال براى مفعول حذف شده از {تتلوا} است; يعنى، آن سحرى را كه براى مردم تلاوت مى كردند، عليه سلطنت سليمان بود.

51 - از امام باقر ( ع ) روايت شده كه فرمود : { . . . فلما هلك سليمان وضع ابليس السحر و كتبه فى كتاب ثم طواه و كتب على ظهره { هذا ما وضع آصف بن برخيا لملك سليمان بن داود من ذخاير كنوز العلم من أراد كذا و كذا فليفعل كذا و كذا }

ثم دفنه تحت السرير ثم استثاره لهم فقرأه فقال الكافرون ما كان سليمان ( ع ) يغلبنا إلا بهذا و قال المؤمنون بل هو عبداللّه و نبيّه فقال اللّه جلّ ذكره { واتبعوا ما تتلوا الشياطين على ملك سليمان و ما كفر سليمان و لكن الشياطين كفروا يعلمون الناس السحر . . . ;

آن هنگام كه سليمان (ع) وفات يافت ابليس سحر را پايه گذارى كرد و در كتابى نوشت; سپس آن را پيچيده و بر روى آن چنين نوشت: اين چيزى است كه آصف بن برخيا ساخته است براى برپايى حكومت سليمان بن داود(ع) كه در آن ذخيره هاى علم انباشته شده است. هر كس چنين مى خواهد چنان كند. سپس ابليس آن را زير تخت سليمان(ع) پنهان نمود; سپس آن نامه را بيرون آورده براى آنان خواند. پس كافران در آن جلسه گفتند: سليمان بر ما چيره نگشت و حكومت نيافت مگر از راه سحر و مؤمنانشان گفتند: هرگز اين چنين نيست; بلكه او بنده و پيامبر خدا بود. خداوند مى فرمايد: واتبعوا ما تتلوا الشياطين على ملك سليمان و ما كفر سليمان و لكن الشياطين كفروا يعلمون الناس السحر ...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 34 - 4

4 - سليمان ( ع ) ، داراى حكومت و تخت فرمانروايى

و لقد فتّنا سليم_ن و ألقينا على كرسيّه جسدًا

حكومت ظالمانه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 75 - 13

13 _ ممنوعيّت سلطه جابرانه بر ضعيفان

و المستضعفين . .. اخرجنا من هذه القرية الظّالم اهلها

{استضعفه}، يعنى ا

را ضعيف يافت و بر او سلطه افكند. و چون استضعاف كنندگان، ظالم شمرده شده اند، حرمت و ممنوعيّت اين عمل به دست مى آيد.

حكومت فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 112 - 1

1 _ فرعون ، برخوردار از اقتدار و سلطنتى با نفوذ در سرزمين مصر بود .

يأتوك بكل سحر عليم

فعل {يأتوك} جواب فعل امر قرار گرفته و به حرف شرطِ مقدر مجزوم شده است. تقدير كلام چنين است: ان ترسل الحاشرين يأتوك بكل ساحر عليم. انتخاب اين تركيب براى كلام حاوى اين نكته است كه فرستادن نيروها مستلزم آوردن ساحران است و اين حكايت از نفوذ فراوان فرعون و مأموران وى بر سرزمين مصر دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 127 - 5

5 _ روآوردن موسى ( ع ) و قومش به فسادگرى عليه نظام فرعونى ، هشدار اشرافيان به فرعون

أتذر موسى و قومه ليفسدوا فى الأرض

{لام} در {ليفسدوا} در اصطلاح اهل ادب لام عاقبت مى باشد. بنابراين مقصود اشراف از جمله {أتذر ... } اين است كه ترك مجازات موسى(ع) و قومش به فسادگرى آنان مى انجامد. قابل ذكر است كه مراد از فسادگرى، به قرينه {و يذرك و ءالهتك}، شورش كردن عليه نظام فرعونى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 128 - 5

5 _ موسى ( ع ) در تعاليم خويش به بنى اسرائيل ، پندار مالكيت فرعون را بر زمين ، پندارى باطل و حاكميت او را مقهور اراده خداوند خواند .

قال

موسى لقومه . .. إن الأرض للّه يورثها من يشاء من عباده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 12 - 3

3 - حكومت فرعون ، حكومتى مقتدر و تثبيت شده بود .

و فرعون ذوالأوتاد

{وَتَد} (مفرد {أوتاد}) به معناى {ميخ} است. توصيف فرعون به {ذوالأوتاد} (صاحب ميخ ها) بدان معنا است كه وى از تمام وسايل لازم، براى تثبيت حاكميت و اقتدار خويش برخوردار بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 39 - 5

5 - اقتدار حكومت فرعون ، اغواگر او و بازدارنده وى از پذيرش پيام روشن موسى ( ع )

فتولّى بركنه

در صورتى كه {باء} براى بيان سببيت يا استعانت و {ركن} كنايه از اركان اقتدار حكومت فرعونى باشد، استفاده مى شود كه فرعون به اتكاى همين نيروها، به مبارزه با موسى(ع) پرداخت و از پذيرش دعوت او سر بر تافت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 10 - 5

5 - فرعون ، داراى قدرت و ثبات در عرصه هاى سياست و حكومت

و فرعون ذى الأوتاد

{أوتاد} (جمع {وتد}) به معناى ميخ ها است. توصيف فرعون به اين عبارت (داراى ميخ هاى فراوان)، كنايه از استحكام قدرت او است; همان گونه كه ميخ هاى اطراف خيمه مايه استحكام آن است. اين تعبير ممكن است كنايه از فراوانى سپاه او باشد كه براى نصب خيمه هايشان، زمين وسيعى ميخ كارى مى شد.

حكومت قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 74 - 2

2 _

خلافت قوم ثمود در زمين و سكونت گزيدن آنان در سرزمين حجر ، نعمتى الهى بر آنان

و اذكروا إذ جعلكم خلفاء من بعد عاد و بوأكم فى الأرض

حكومت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 59 - 3

3 _ پيامبر ( ص ) ، داراى منصب حكومت و ولايت

اطيعوا اللّه و اطيعوا الرّسول

تكرار كلمه {اطيعوا} دلالت بر اين دارد كه مراد از اوامر رسول خدا (ص)، آن اوامرى نيست كه از طريق وحى خداوند ابلاغ شده، بلكه دستوراتى است كه از ناحيه رسول خدا صادر مى شده كه همان اوامر حكومتى و ولايتى آن حضرت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 64 - 8،9،10

8 _ گذشت از گناه نقض حاكميّت پيامبر ( ص ) ، در گرو پذيرفتن حاكميّت كامل آن حضرت است .

يريدون ان يتحاكموا . .. و لو انّهم اذ ظلموا انفسهم جاؤك فاستغفروا اللّه

مراجعه منافقان به طاغوت، نقض حاكميّت پيامبر (ص)، و جمله {جاؤك . .. }، كنايه از پذيرفتن حاكميّت پيامبر است ; چون ظاهراً صرف آمدن نزد رسول خدا، موضوعيّت ندارد.

9 _ گذشت از گناه نقض كنندگان حاكميّت پيامبر ( ص ) ، در گرو توبه آنان به درگاه خدا و قبول آنان از سوى پيامبر ( ص ) است .

يريدون ان يتحاكموا . .. و لو انّهم اذ ظلموا ... لوجدوا اللّه توّاباً

جمله {و استغفر لهم الرّسول} مى تواند كنايه از اين باشد كه قبول توبه آنان {لوجدوا اللّه توّاباً} در صورتى است كه پيامبر (ص) بازگشت آنان را بپذيرد.

10 _

شرط گذشت از گناه نقض كنندگان حاكميّت پيامبر ( ص ) ، استغفار پيامبر ( ص ) براى آنهاست .

و لو انّهم اذ ظلموا . .. و استغفر لهم الرّسول ... لوجدوا اللّه توّاباً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 65 - 6

6 _ ربوبيّت الهى ، منشأ تربيت پيامبر ( ص ) براى تصدّى مقام قضاوت و حكومت

فلا و ربّك لا يؤمنون حتّى يحكّموك

برداشت فوق از كاربرد كلمه {ربّ} و اضافه آن به ضمير خطاب استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 12 - 3

3 - پيامبر ( ص ) ، داراى منصب حكومت و ولايت

و أطيعوا اللّه و أطيعوا الرسول

برخى از مفسران بر اين عقيده اند كه مقصود از {أطيعوا الرسول}، اطاعت در امور حكومتى و ولايى است; زيرا اگر مراد احكام و اوامر الهى باشد، ذكر {أطيعوا اللّه} كافى است و تكرار {أطيعوا} درباره پيامبر(ص)، مؤيد همين برداشت است.

حكومت مصرباستان در دوران يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 32 - 10

10_ نظام حكومتى مصر در زمان عزيز ، نظامى استبدادى و فاقد دستگاه قضايى مستقل بود .

و ل_ئن لم يفعل . .. ليكونًا من الص_غرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 76 - 11

11_ مصر در زمان وزارت يوسف ( ع ) داراى حكومت پادشاهى بود .

ما كان ليأخذ أخاه فى دين الملك

حكومت ملكه سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 -

نمل - 27 - 23 - 1

1 - اخبار هدهد از فرمانروايى يك زن بر مردم سرزمين سبا

إنّى وجدت امرأة تملكهم

{مُلْك} (مصدر {تملكهم}) به معناى حكومت و فرمانروايى است; يعنى، زنى را يافتم كه بر آنان حكمرانى مى كند.

حكومت منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 205 - 1،13

1 _ تلاش منافقان براى فساد در زمين و نابودى حرث و نسل ، در صورت به حكومت رسيدن

و اذا تولّى سعى فى الأرض . .. الحرث و النسل

بنابراينكه {تولّى}، به معناى حكومت باشد.

13 _ از وظايف حكومت ، حفظ كشاورزى و نيروى انسانى و اصلاح آنهاست .

و اذا تولى سعى فى الأرض

حكومت نامشروع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 55 - 9

9 _ هرگونه حكومت و ولايت بر اهل ايمان ، به جز ولايت خدا ، پيامبر ( ص ) و مؤمنان واجد شرايط ، حكومت و ولايتى نامشروع و غير قانونى

انما وليكم اللّه و رسوله و الذين ءامنوا

برداشت فوق با توجه به كلمه {انما} كه براى حصر است، استفاده شده است.

حكومت يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 101 - 17

17_ برخوردارى يوسف ( ع ) از قدرت و مكنت و بهره مندى او از دانش تعبير رؤيا ها و تحليل حوادث ، پرتوى از ولايت خداوند بر او بود .

قد ءاتيتنى من الملك و علمتنى . .. أنت ولىّ فى الدنيا و الأخرة

درخواست حكومت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص -

38 - 35 - 6،7،10

6 - سليمان ( ع ) ، از خداوند خواستار حكومتى بى نظير و ناميسر براى بشر در طول تاريخ

و هب لى ملكًا لاينبغى لأحد من بعدى

7 - حكومت مقتدر و پهناور ، از خواسته هاى سليمان ( ع ) از خداوند

و هب لى ملكًا لاينبغى لأحد من بعدى

جمعى از مفسران بر اين باوراند كه جمله {لاينبغى لأحد من بعدى} كنايه از وسعت و پهناورى حكومت عصر خود و بلامنازع بودن آن است. بر اين اساس {من بعدى} به معناى {من غيرى} خواهد بود; مثل {فمن يهديه من بعد اللّه} كه به معناى {غير اللّه} است.

10 - دعا براى امور دنيوى ( مانند داشتن قدرت سياسى و رهبرى ) در صورت داشتن هدف الهى از آن ، امرى پسنديده براى مردان الهى است .

و هب لى ملكًا لاينبغى لأحد من بعدى

درخواست حكومت جاودان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 120 - 8

8 - انسان ، خواهان زندگى جاويد و ملك و مالكيت فنا ناپذير است .

هل أدّلك على شجرة الخلد و ملك لايبلى

شيطان براى كارگر ساختن وسوسه خويش در آدم، از زمينه هايى بهره برد كه در آدم وجود داشت. آن زمينه ها، ميل به جاودانگى و مالكيت فنا ناپذير است.

درخواست شغل از حكومت شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 55 - 7

7_ جواز تقاضاى مشاغل حكومتى حتى در حكومت هاى كفر و شرك

قال اجعلنى على خزائن الأرض

درخواست شغل از حكومت كفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8

- يوسف - 12 - 55 - 7

7_ جواز تقاضاى مشاغل حكومتى حتى در حكومت هاى كفر و شرك

قال اجعلنى على خزائن الأرض

درخواست نابودى حكومت فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 11 - 13

13 - همسر فرعون ، از خداوند خواستار نابودى فرعون و حكومت ستم پيشه او

نجّنى من فرعون و عمله و نجّنى من القوم الظ_لمين

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين احتمال است كه آسيه، نجات خود را با نابودى فرعون و حكومت وى از خداوند خواستار شده باشد.

رد حكومت اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 64 - 11،12

11 _ پذيرش توبه نقض كنندگاان حاكميّت اسلامى ، در صلاحيّت رهبرى است .

و لو انّهم . .. جاؤك فاستغفروا اللّه و استغفر لهم الرّسول

12 _ پذيرش توبه نقض كنندگان حاكميّت اسلامى ، در گرو بيعت مجدّد با رهبرى است .

و لو انّهم اذ ظلموا انفسهم جاؤك فاستغفروا اللّه و استغفر لهم الرّسول

روش برخورد با كارگزاران حكومت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 20 - 8

8 - بازديد از نيرو هاى تحت فرمان و كارگزاران ، جستوجو از احوال آنان ، نظارت دقيق بر كارهايشان و خويشتن دارى در برخورد با آنها ، از اوصاف و وظايف فرماندهان سپاه و رهبران جامعه اسلامى .

و تفقّد الطير فقال ما لى لاأرى الهدهد أم كان من الغائبين

روش حكومت فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 4 - 2،3

2 - تقسيم

مردم مصر به طبقات و دسته هاى مختلف و پيرو ، نمود سياست خودكامه و سلطه جويى فرعون

إنّ فرعون علا فى الأرض و جعل أهلها شيعًا

جمله {جعل أهلها شيعاً} عطف تفسيرى بر {علا فى الأرض} و بيانگر نوع برترى جويى فرعون نسبت به مردم سرزمين مصر است. گفتنى است كه {شيع} جمع {شيعة} است و {شيعة} به فرد يا گروه پيرو اطلاق مى شود. بنابراين {جعل أهلها شيعاً}; يعنى، مردم آن سرزمين را به چند دسته پيرو درآورده بود.

3 - اقدام فرعون به دسته دسته كردن مردم سرزمين مصر و ايجاد تفرقه ميان آنان

و جعل أهلها شيعًا

روش حكومت فرعونيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 26 - 17

17 - فرعونيان ، به صرف ترس و احساس از به خطر افتادن حكومت و اقتدارشان ، اقدام به كشتن و اعدام مخالفان مى كردند .

أقتل موسى . .. إنّى أخاف أن يبدّل دينكم أو أن يظهر فى الأرض الفساد

زمينه انحطاط حكومت فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 71 - 21

21 - پايه هاى حكومت فرعون پس از ماجراى ساحران و ايمان آنان به موسى ( ع ) ، بسيار متزلزل شد .

و لتعلمنّ أيّنا أشدّ عذابًا و أبقى

تفاوت برخوردهاى اوليه فرعون با برخوردهاى پس از ايمان ساحران، نشان از تزلزل حكومت فرعون و احساس خطر شديد او از ناحيه موسى(ع) و مؤمنان به او دارد.

زمينه بقاى حكومت فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 26 - 14

14 - فرعون

، منافع و بقاى اقتدار خود را در حفظ آيين گذشته مردم و نگه دارى وضعيت اجتماعى موجود مى ديد .

إنّى أخاف أن يبدّل دينكم أو أن يظهر فى الأرض الفساد

زمينه حكومت استبدادى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 59 - 14

14_ نپذيرفتن ربوبيت خداوند و مخالفت با پيامبران و برنامه هاى ايشان ، زمينه ساز نظام استبدادى و حاكميت ستمگران *

و تلك عاد جحدوا بأي_ت ربهم . .. واتبعوا أمر كل جبار عنيد

برداشت فوق ، براساس اين احتمال است كه ترتيب ذكرى جمله {اتبعوا . ..} بر جمله هاى سابق ، حاكى از ترتب خارجى آن باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 54 - 4

4 - فقر فرهنگى ، مايه ترويج و پايدارى حكومت هاى استبدادى

فاستخفّ قومه فأطاعوه

زمينه حكومت اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 18 - 4

4 - نويد خداوند به امت اسلامى در برخوردارى از حكومت ، اقتصاد شكوفا و شرافت ، در پرتو تعاليم قرآن و رسالت پيامبر ( ص ) *

و لقد ءاتينا بنى إسرءيل . .. ثمّ جعلن_ك على شريعة من الأمر

واژه {الأمر} در اين آيه همانند واژه {الأمر} در آيه قبل مى تواند نظر به كتاب، حكومت، نبوت، رزق پاكيزه و فضيلت اجتماعى داشته باشد. در اين صورت تعبير {جعلناك على شريعة من الأمر}، نويد به بهره مندى پيامبر(ص) و امتش از آن مواهب خواهد بود.

زمينه حكومت اسلامى در مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18

- حشر - 59 - 9 - 3

3 - { انصار } ، بنيانگذار جامعه ايمانى در مدينه قبل از هجرت

و الذين تبوّءو الدار و الإيم_ن من قبلهم

{تبوّء} _ چنانچه مفردات و الميزان اشاره كرده اند _ به معناى مهيا ساختن و آماده كردن است. در اين صورت {تبوّءو الدار و الإيمان} كنايه از فراهم سازى محيط اجتماعى و دينى و {من قبلهم} به حذف مضاف و تقدير {من قبل هجرتهم} است.

زمينه حكومت صالحان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 107 - 5

5- تحقق حكومت جهانى صالحان ، در پرتو دين اسلام و رسالت پيامبراكرم ( ص ) است .

و لقد كتبنا فى الزبور . .. و ما أرسلن_ك إلاّ رحمة للع_لمين

با توجه به ارتباط دو آيه _ كه در آيه اوّلى حكومت جهانى و در اين آيه رسالت جهانى پيامبر(ص) را مطرح مى كند _ برداشت ياد شده قابل استفاده است.

زمينه حكومت يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 21 - 11

11_ خداوند ، با وارد ساختن يوسف ( ع ) به خانواده عزيز مصر ، راه قدرتمند شدن يوسف ( ع ) و نفوذ او در سرزمين مصر را فراهم كرد .

و كذلك مكّنّا ليوسف فى الأرض

مراد از {الأرض} سرزمين مصر است. {تمكين} (مصدر مكّنّا) به معناى مكان دادن و نيز به معناى قدرت و سلطنت بخشيدن است. قيد {فى الأرض} حكايت از آن دارد كه: مراد از {مكّنّا} در آيه شريفه ، معناى دوم است.

زنان در حكومت فرعون

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 25 - 11

11 - زنان بنى اسرائيل ، فاقد هر گونه قدرت در جامعه فرعونى و نقش تأثيرگذار در سرنوشت سياسى و اجتماعى

و استحيوا نساءهم

از اين كه فرعونيان دستور قتل دختران ايمان آورندگان به موسى(ع) را صادر نكردند، مى توان مطلب ياد شده را به دست آورد; زيرا اگر زنان براى آنان خطرآفرين بودند و خود آنان و يا ايمان آوردنشان، نقشى در جامعه مى داشت; قهراً در مجازات قتل با مردان شريك مى شدند.

شخصيتهاى مؤثر در حكومت فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 24 - 4

4 - نقش كليدى و كارساز هامان و قارون ، در دستگاه حكومتى فرعون

إلى فرعون و ه_م_ن و ق_رون

ياد شدن هامان و قارون در كنار فرعون (بدون ذكر ديگر اقشار جامعه)، حاكى از مطلب ياد شده است.

شرايط حكومت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 55 - 1

1 _ تنها خدا ، پيامبر ( ص ) و مؤمنان فروتن ، برپا دارنده نماز و پرداخت كننده زكات ، داراى حق ولايت و حكومت بر مؤمنان

انما وليكم اللّه و رسوله و الذين ءامنوا الذين . .. و يؤتون الزكوة و هم ركعون

در برداشت فوق، ركوع به معناى لغوى آن (خضوع) گرفته شده است.

شرايط گزينش كارگزاران حكومت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 54 - 11

11_ واگذار كننده منصب ، بايد توانمندى و امانت دارىِ منصب پذير را احراز كند .

قال الملك ائتونى به أستخلصه

لنفسى . .. مكين أمين

صالحان در حكومت ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 88 - 8

8- برخورد شديد با ظالمان متجاوز و نرمش در برابر مؤمنان صالح ، روشى نيكو در نظام حكومتى و شيوه برگزيده ذوالقرنين در حكومت خويش بود .

أمّا من ظلم فسوف نعذّبه . .. و أمّا من ءامن و عمل ص_لحًا

ذوالقرنين، پس از شنيدن وحى الهى كه در برخورد با ساحل نشينان غرب، دو راه پيش روى او قرار داد: يكى تعذيب، و ديگرى روش نيكو، شقّ دوم را انتخاب كرد و آن را چنين ترسيم كرد كه ظالمان را عقوبت و مؤمنان را پاداش نيك خواهد داد.

ظالمان در حكومت ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 88 - 8

8- برخورد شديد با ظالمان متجاوز و نرمش در برابر مؤمنان صالح ، روشى نيكو در نظام حكومتى و شيوه برگزيده ذوالقرنين در حكومت خويش بود .

أمّا من ظلم فسوف نعذّبه . .. و أمّا من ءامن و عمل ص_لحًا

ذوالقرنين، پس از شنيدن وحى الهى كه در برخورد با ساحل نشينان غرب، دو راه پيش روى او قرار داد: يكى تعذيب، و ديگرى روش نيكو، شقّ دوم را انتخاب كرد و آن را چنين ترسيم كرد كه ظالمان را عقوبت و مؤمنان را پاداش نيك خواهد داد.

ظلم ستيزى حكومت دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 88 - 9

9- پرداختن حكومت هاى الهى به مبارزه با ظلم و نيز تلاش براى سبك بار ساختن

مقررات اجتماعى مؤمنان ، امرى لازم است .

قال أمّا من ظلم فسوف نعذّبه . .. و أمّا من ءامن ... سنقول له من أمرنا يسرًا

عجز حكومت فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 40 - 5

5 - شكوه و اقتدار حكومت فرعونى ، امرى ناچيز و مقهور قدرت خداوند بود .

فنبذن_هم فى اليمّ

عزيزى در حكومت مصرباستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 51 - 12

12_ منصب عزيزى از مناصب حكومت پادشاهى مصر باستان

و قال الملك . .. قالت امرأت العزيز

ياد كردن برادران يوسف از او با عنوان {عزيز} در آيه 88، نشان مى دهد كه {عزيز} در {امرأت العزيز} نام همسر زليخا نبوده ; بلكه بيانگر سمت حكومتى وى بوده است.

عوامل بحران در حكومت مصرباستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 35 - 1

1_ داستان عشق زنان اشراف مصر به يوسف ( ع ) ، موجب بروز بحران در حكومت و خانه هاى اشراف شد .

ثم بدا لهم من بعد ما رأوا الأيت

عوامل بقاى حكومت فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 78 - 4

4 - ماندن بنى اسرائيل در مصر و جدا نشدن آنان از ديگران ، امرى حياتى براى فرعون و فرعونيان

أسر بعبادى . .. فأتبعهم فرعون بجنوده

تعقيب بنى اسرائيل و تلاش براى جلوگيرى از هجرت آنان، نشانگر اين نكته است كه جداشدن بنى اسرائيل از جامعه مصر، خسارت و عواقب سنگينى براى آنان به همراه داشت.

عوامل بقاى حكومت ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 39 - 4

4 - جلب افكار عمومى ، داراى نقش تعيين كننده در بقا و موفقيت حكومت ها

و قيل للناس هل أنتم مجتمعون

فراخواندن مردم براى حضور و ديدن صحنه شكست موسى(ع) و پيروزى ساحران بر او، نشانگر اين حقيقت است كه جلب افكار عمومى _ حتى براى حكومت هاى ستمگر و ضد مردمى چون فرعون _ مهم و سرنوشت ساز است.

عوامل سلطه حكومت هاى ظالم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 129 - 5

5 _ ظلم انسانها عامل تسلط حكومتهاى ظالمانه بر آنان مى گردد.

و كذلك نولى بعض الظلمين بعضا

تعليق حكم بر وصف اشعار به عليت دارد. در آيه شريفه تعليق حكم {نولى} بر وصف {الظالمين} اشاره به نقش و تأثير وصف ظلم در جريان يافتن فعل دارد.

فرار از حكومت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 12 - 2

2 - اعتراف مؤمنان جن ، به ناتوانى جن از فرار از سيطره الهى و ناتوان ساختن خداوند از دستيابى به آنان

و لن نعجزه هربًا

فرعونيان و حفظ حكومت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 109 - 5

5 _ اشراف و بزرگان قوم فرعون در تلاش براى حفظ نظام فرعونى

قال الملأ . .. إن هذا لسحر عليم

فساد حكومت فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 105 - 10،12

10 _ رهاسازى بنى اسرائيل از

نظام فاسد فرعونى ، از وظايف الهى موسى ( ع )

فأرسل معى بنى إسراءيل

تفريع جمله {فأرسل . .. } بر {إنى رسول ... } حكايت از آن دارد كه رهايى بنى اسرائيل از رسالتهاى الهى موسى بوده است. يعنى به امر خداوند موظف به انجام اين كار بود، نه به تصميم شخصى خويش

12 _ بنى اسرائيلِ زمان موسى ( ع ) در سيطره نظام فاسد فرعونى

فأرسل معى بنى إسراءيل

فساد در حكومت فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 54 - 9

9 - فسق و فساد ، داراى ريشه مستحكم و ديرينه در جامعه فرعونى

إنّهم كانوا قومًا ف_سقين

واژه {كانوا} بيانگر آن است كه قوم فرعون، داراى پيشينه ديرين فسق بوده اند.

فسق در حكومت فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 54 - 9

9 - فسق و فساد ، داراى ريشه مستحكم و ديرينه در جامعه فرعونى

إنّهم كانوا قومًا ف_سقين

واژه {كانوا} بيانگر آن است كه قوم فرعون، داراى پيشينه ديرين فسق بوده اند.

قدرت كارگزاران حكومت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 54 - 11

11_ واگذار كننده منصب ، بايد توانمندى و امانت دارىِ منصب پذير را احراز كند .

قال الملك ائتونى به أستخلصه لنفسى . .. مكين أمين

قطع پا در حكومت فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 49 - 10

10 - قطع يك دست و يك پا بر عكس يكديگر ، از شكنجه هاى سخت نظام فرعونى براى مخالفان

لأُقطّعنّ أيديكم

و أرجلكم من خل_ف

قطع دست در حكومت فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 49 - 10

10 - قطع يك دست و يك پا بر عكس يكديگر ، از شكنجه هاى سخت نظام فرعونى براى مخالفان

لأُقطّعنّ أيديكم و أرجلكم من خل_ف

كافران در حكومت اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 9 - 4

4 - همانندى منافقان با كافران ، از نظر چگونگى برخورد حكومت اسلامى و جامعه ايمانى با آنان

ج_هد الكفّار و المن_فقين و اغلظ عليهم

گرمسيرى مركز حكومت فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 71 - 16

16 - مركز حكومت فرعون ، منطقه اى گرمسير و داراى درختان نخل بود .

و لأصلّبنّكم فى جذوع النخل

گسترش حكومت ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 89 - 2

2- ذوالقرنين در ادامه سفرهايش ، از امكانات خويش در جهت گسترش حكومت و دين الهى ، بهره گرفت .

ثمّ أتبع سببًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 92 - 3

3- ذوالقرنين ، از دانش استفاده از اسباب و ابزار در جهت گسترش حكومت خود ، برخوردار بود .

ثمّ أتبع سببًا

مبانى حكومت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 49 - 3

3 _ تنها احكام الهى بايد اساس و معيار حكومت و قضاوت قرار گيرد .

و إن احكم بينهم بما أنزل اللّه

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 50 - 5

5 _ نظام سياسى و قضايى شكل گرفته بر پايه قوانين غير الهى ، نظامى جاهلى

افحكم الجهلية يبغون و من احسن من اللّه حكماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 16 - 5

5 - حكومت و داورى ميان مردم ، نيازمند مشروعيت دينى و استناد به منبع وحى

و لقد ءاتينا . .. و الحكم و النبوّة

برداشت بالا از آن جا استفاده مى شود كه يكى از موارد اعطايى از سوى خداوند به بنى اسرائيل، {حكم} دانسته شده است; آن هم در كنار {كتاب} و {نبوت} كه اعطاى آنها تنها از شؤون خداوند است.

محدوده حكومت داود(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 35 - 16

16 - { عن أبى جعفر ( ع ) قال : . . .و أمّا داود فملك ما بين الشامات إلى بلاد الإصطخر و كذلك كان ملك سليمان . . . ;

از امام باقر(ع) روايت شده كه فرمود: . ..محدوده پادشاهى داوود ما بين شامات تا بلاد اصطخر بوده است و همچنين پادشاهى سليمان...}.

محدوده حكومت سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 23 - 4

4 - حكومت عظيم سليمان در آغاز ، محدود به منطقه اى خاص بود ، نه گسترده در همه سرزمين ها .

إنّى وجدت امرأة تملكهم . .. و لها عرش عظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 35 - 16

16 - { عن

أبى جعفر ( ع ) قال : . . .و أمّا داود فملك ما بين الشامات إلى بلاد الإصطخر و كذلك كان ملك سليمان . . . ;

از امام باقر(ع) روايت شده كه فرمود: . ..محدوده پادشاهى داوود ما بين شامات تا بلاد اصطخر بوده است و همچنين پادشاهى سليمان...}.

محدوده حكومت صالحان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 100 - 6

6_ حاكمان صالح بر پدر و مادر خويش حكومت و فرمانروايى نمى كنند .

و رفع أبويه على العرش

يوسف(ع) با نشاندن پدر و مادرش بر تخت خويش ، علاوه بر احترام ويژه اش به آنان ، درصدد بيان اين نكته بود كه هرگز بر پدر و مادرش حكمرانى و فرمانروايى نخواهد كرد ; بلكه مطيع و فرمانبردار ايشان خواهد بود.

محدوده حكومت فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 11 - 1

1 - سرزمين مصر ، تحت سلطه و حاكميت فرعون و خويشاوندان وى

أن ائت القوم الظ_لمين . قوم فرعون

{قوم شخص} به كسانى گفته مى شود كه از نزديكان وى بوده و در يك جد با او مشترك باشند. بنابراين، از تعبير {قوم فرعون} استفاده مى شود كه حاكميت سرزمين مصر در اختيار فرعون و خاندان ظالم وى قرار داشته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 22 - 3

3 - مدين ، سرزمين بيرون از قلمرو حكومت فرعون

و لمّا توجّه تلقاء مدين

انتخاب مدين به عنوان پناهگاه، نشانگر آن است كه آن سرزمين از محدوده حكومت فرعون بيرون بوده است.

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 25 - 10

10 - مدين ، سرزمينى خارج از قلمرو حكومت فرعون

لاتخف نجوت من القوم الظ_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 39 - 2

2 - سرزمين مصر تحت سلطه نفس گير سپاهيان سركش فرعون

و استكبر هو و جنوده فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 51 - 2

2 - مباهات فرعون ، به قلمرو قدرت و ميزان مكنت و دارايى خويش

و نادى فرعون فى قومه قال ي_قوم أليس لى ملك مصر. .. أفلاتبصرون

محدوده حكومت فرعونيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 11 - 1

1 - سرزمين مصر ، تحت سلطه و حاكميت فرعون و خويشاوندان وى

أن ائت القوم الظ_لمين . قوم فرعون

{قوم شخص} به كسانى گفته مى شود كه از نزديكان وى بوده و در يك جد با او مشترك باشند. بنابراين، از تعبير {قوم فرعون} استفاده مى شود كه حاكميت سرزمين مصر در اختيار فرعون و خاندان ظالم وى قرار داشته است.

محدوده حكومت مصرباستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 58 - 3

3_ سرزمين كنعان ، خارج از قلمرو حكومتى مصر در زمان يوسف ( ع ) *

و جاء إخوة يوسف

بعيد به نظر مى رسد كه يوسف(ع) همه غلات را از تمامى مناطق مصر به مركز حكومت منتقل كرده باشد ; زيرا طبيعى آن بود كه غلات هر منطقه - به ويژه در آن زمان

كه حمل و نقل امرى مشكل بود - در همان جا ذخيره شود. بنابراين اگر كنعان در قلمرو حكومت يوسف(ع) بود، در آن جا نيز انبارى تهيه مى شد و غلات در آن ذخيره مى گرديد و نيازى به آمدن كنعانيان به مركز مصر نبود.

محدوده حكومت يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 101 - 6

6_ قلمرو حكومتى يوسف ( ع ) محدود بود و فراگير همه سرزمين ها نمى شد .

قد ءاتيتنى من الملك

برداشت فوق با توجه به اينكه {من} در {من الملك} براى تبعيض است ، استفاده شده است.

مستضعفان در حكومت فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 47 - 4

4 - وجود دو قشر ضعيف و توانمند ، در جامعه فرعون و حاكميت نظام طبقاتى بر آن جامعه

و إذ يتحاجّون فى النار فيقول الضعف_ؤا للذين استكبروا

مستكبران در حكومت فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 47 - 4

4 - وجود دو قشر ضعيف و توانمند ، در جامعه فرعون و حاكميت نظام طبقاتى بر آن جامعه

و إذ يتحاجّون فى النار فيقول الضعف_ؤا للذين استكبروا

مسؤوليت پذيرى در حكومت شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 55 - 7،8

7_ جواز تقاضاى مشاغل حكومتى حتى در حكومت هاى كفر و شرك

قال اجعلنى على خزائن الأرض

8_ تصدى مشاغل حكومتى حتى در حكومت هاى كفر و شرك ، امرى جايز و رواست .

قال اجعلنى على خزائن الأرض

مسؤوليت پذيرى در حكومت

كفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 55 - 7،8

7_ جواز تقاضاى مشاغل حكومتى حتى در حكومت هاى كفر و شرك

قال اجعلنى على خزائن الأرض

8_ تصدى مشاغل حكومتى حتى در حكومت هاى كفر و شرك ، امرى جايز و رواست .

قال اجعلنى على خزائن الأرض

مسؤوليت حكومت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 205 - 6،13

6 _ اصلاح جامعه و حفظ كشاورزى و نسل ، از ويژگى هاى حكومت صالح

و اذا تولى . .. ليفسد فيها و يهلك الحرث و النسل

از اينكه خداوند، فساد و . .. را از كارهاى حكومتى منافقان مى داند; معلوم مى شود كه در حكومت صالحان، چنين اعمالى نبايد باشد.

13 _ از وظايف حكومت ، حفظ كشاورزى و نيروى انسانى و اصلاح آنهاست .

و اذا تولى سعى فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 286 - 21،22

21 _ عفو و عطوفت از وظايف مديران و واليان جامعه

و اعف عنّا و اغفر لنا و ارحمنا و انت مولينا

چون جمله {انت مولينا} به منزله علّت براى جمله سابق است، مى توان نتيجه گرفت كه هر كس نسبت به ديگرى نحوى از ولايت را به اذن خداوند دارا باشد، بايد عفو و . .. را نسبت به او اعمال كند.

22 _ متولّيان جامعه نبايد وظايفى خارج از توانِ معمولى افراد ، به آنان تحميل كنند .

لا يكلّف اللّه نفساً الاّ وسعها . .. انت مولينا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4

- 53 - 6،8

6 _ نكوهش خداوند از حكومت ها و حاكمان بى توجه به وضع اقتصادى مردم

فاذاً لا يؤتون النّاس نقيراً

جمله {فاذاً . .. } در مقام مذمت و نكوهش چنين روشى است.

8 _ سخاوتمندى و رسيدگى به وضع اقتصادى مردم ، از وظايف حكومت و حاكمان

ام لهم نصيب . .. فاذاً لا يؤتون النّاس نقيراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 59 - 15

15 _ ايجاد و حفظ وحدت جامعه ، از وظايف حكومت اسلامى

اطيعوا اللّه . .. فان تنازعتم فى شىء فردّوه الى اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 47 - 19

19_ كنترل حكومت بر روند توليد و توزيع ارزاق در شرايط بحرانى ، امرى ضرورى است .

تزرعون سبع سنين . .. إلاّ قليلاً مما تأكلون

التفات از خطاب به غيبت در آيه 49 ; يعنى ، آوردن {يغاث الناس} به جاى {تُغاثَون} و نيز {يعصرون} به جاى {تعصرون} گوياى اين است كه مخاطبان {تزرعون} و {ذروه} و مانند اينها سران حكومتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 55 - 11

11_ لزوم نظارت دولت بر امور اقتصادى ( توليد ، توزيع و . . . ) در شرايط بحرانى

قال اجعلنى على خزائن الأرض إنى حفيظ عليم

مسؤوليت حكومت اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 60 - 9،13

9 _ گردآورى و تقسيم صدقات و تعيين كارگزارانى براى آن ، از وظايف حكومت اسلامى

إنما الصدقت للفقراء . .. و العملين عليها

برداشت

فوق با توجه به اين است كه گردآورندگان زكات با اجازه و تعيين پيامبر(ص) اقدام به جمع آورى صدقات مى كردند.

13 _ بهره گيرى از امكانات اقتصادى در جهت جذب قلب ها و متمايل ساختن انسان ها به اسلام ، از وظايف حكومت اسلامى

إنما الصدقت للفقراء . .. و المؤلفة قلوبهم

با توجه به اينكه صدقات در اختيار حكومت مى باشد و خداوند تأليف قلوب را يكى از مصارف زكات قرار داده است، برداشت فوق استفاده مى شود.

مسؤوليت حكومت دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 88 - 9

9- پرداختن حكومت هاى الهى به مبارزه با ظلم و نيز تلاش براى سبك بار ساختن مقررات اجتماعى مؤمنان ، امرى لازم است .

قال أمّا من ظلم فسوف نعذّبه . .. و أمّا من ءامن ... سنقول له من أمرنا يسرًا

مشاوره در حكومت فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 110 - 6

6 _ فرعون براى اداره امور مملكتى از مشورت با ديگران ابايى نداشت .

يريد أن يخرجكم من أرضكم فماذا تأمرون

مشاوره در حكومت ملكه سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 32 - 4

4 - مشورت با بزرگان دربار ، قبل از تصميم گيرى نهايى در امور كشور ، شيوه هميشگى ملكه سبا

أفتونى فى أمرى ما كنت قاطعة أمرًا حتّى تشهدون

{قطع} (مصدر {قاطعة}) در اصل به معناى بريدن و در اين جا كنايه از عزم و تصميم است. {أمراً} نكره در سياق نفى و مفيد عموم مى باشد. {شهادة} (مصدر

{تشهدون}) معادل حضور است; يعنى، من تاكنون جز با حضور شما در هيچ كارى تصميم نگرفتم.

مفسدان و حكومت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 142 - 22

22 _ مفسدان شايسته حكومت بر مردم نيستند .

و لا تتبع سبيل المفسدين

مقهوريت حكومت فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 40 - 5

5 - شكوه و اقتدار حكومت فرعونى ، امرى ناچيز و مقهور قدرت خداوند بود .

فنبذن_هم فى اليمّ

ملاك ارزش حكومت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 128 - 12

12 _ ارجمندى حكومت مداران تنها در گرو تقواپيشگى آنان است .

و العقبة للمتقين

چنانچه مراد از {العقبة} عاقبت نيك باشد، هدف از آوردن جمله {العقبة للمتقين} پس از اشاره به اينكه مؤمنان بنى اسرائيل به حكومت خواهند رسيد، بيان اين حقيقت است كه حاكميت يافتن مؤمنان براى آنان سعادت آفرين نيست، مگر اينكه اهل تقوا باشند و در حاكميت خويش تقوا را رعايت كنند.

ملاك مشروعيت حكومت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 64 - 5

5 _ هيچ حكومتى جز در چارچوب قوانين الهى ، مشروعيّت ندارد .

و ما ارسلنا من رسول الّا ليطاع باذن اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 47 - 8

8 _ قوانين حكومتى و قضاوت ها ، تنها در صورتى نافذ است كه بر اساس احكام الهى صادر شود .

و من لم يحكم بما أنزل اللّه فأولئك هم الفسقون

مناصب

حكومت مصرباستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 51 - 12

12_ منصب عزيزى از مناصب حكومت پادشاهى مصر باستان

و قال الملك . .. قالت امرأت العزيز

ياد كردن برادران يوسف از او با عنوان {عزيز} در آيه 88، نشان مى دهد كه {عزيز} در {امرأت العزيز} نام همسر زليخا نبوده ; بلكه بيانگر سمت حكومتى وى بوده است.

منافقان در حكومت اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 9 - 4

4 - همانندى منافقان با كافران ، از نظر چگونگى برخورد حكومت اسلامى و جامعه ايمانى با آنان

ج_هد الكفّار و المن_فقين و اغلظ عليهم

منشأ استحكام حكومت داود(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 20 - 1

1 - خداوند ، به حكومت داوود ( ع ) استحكام و استوارى بخشيد .

و شددنا ملكه

منشأ پيدايش حكومت ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 41 - 1

1 - طلوع و غروب حكومت ها ، نمود هاى اراده خداوند

و جعلن_هم أئمة

در اين آيه به قدرت رسيدن فرعون و در آيه پيش غرق شدن وى و سپاهيانش به خدا نسبت داده شده است. اين بيانگر اين حقيقت است كه ظهور و افول تمدن ها و پيدايش و نابودى حكومت ها _ چه خوب و چه بد _ همگى تحت اراده خدا و به اذن او بوده و تاريخ دراز بشر عرصه گاه جريان پرفراز و نشيب اراده الهى است.

منشأ حكومت

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 247 - 15

15 _ حكومت از آنِ خداوند است و به هر كس بخواهد اعطا مى كند .

و اللّه يؤتى ملكه من يشاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 251 - 10

10 _ سلطنت ، حكمت و علم داود ، عطاى خداوند به وى

و اتيه اللّه الملك و الحكمة و علّمه ممّا يشاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 26 - 9،20،21

9 _ خداوند به هر كس كه بخواهد مُلك ( قدرت و حاكميّت ) مى دهد و از هر كس بخواهد ، بازمى ستاند .

تؤتى الملك من تشاء و تنزع الملك ممّن تشاء

20 _ قدرت مطلق خداوند ، منشأ اعطاى حاكميّت و عزّت

تؤتى الملك من تشاء . .. تعزّ من تشاء ... انّك على كل شىء قدير

21 _ اعطاى حاكميّت و پيروزى به انسان ها از جانب خداوند ، از قدرت مطلق او نمى كاهد .

مالك الملك . .. انّك على كل شىء قدير

از اينكه قبل از يادآورى عزّتها و قدرتهاى خدادادى، مالكيّت خدا ذكر شده; و پس از آن، بر قدرت مطلق خداوند تأكيد شده، برداشت فوق استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 78 - 27

27 - مشروعيت ولايت ها و حكومت هاى بشرى ، در گرو منتهى شدن آن به ولايت الهى است .

هو موليكم

با توجه به ظهور {هو مولاكم} در حصر، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

15 - ص - 38 - 26 - 2،4

2 - مقام خلافت ( تدبير امور مردم به جاى خدا ) ، موهبتى است الهى كه بايد تنها از سوى خدا به فردى واگذار شود .

إنّا جعلن_ك خليفة فى الأرض

استناد تعيين خليفه به خدا، همراه با تأكيد (إنّا) گوياى برداشت ياد شده است.

4 - تدبير امور جامعه انسانى اصالتاً از آن خدا است نه بشر .

ي_داود إنّا جعلن_ك خليفة فى الأرض

تعيين خليفه از ناحيه خدا _ كه با تأكيد بيان گرديده _ حكايت از حقيقت ياد شده مى كند.

منشأ حكومت بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 16 - 1

1 - اعطاى كتاب آسمانى ، حكومت و نبوت به بنى اسرائيل از سوى خداوند

ءاتينا بنى إسرءيل الكت_ب و الحكم و النبوّة

منشأ حكومت داود(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 26 - 1

1 - خداوند ، داوود ( ع ) را جانشين خود در تدبير امور مردم قرار داد .

ي_داود إنّا جعلن_ك خليفة فى الأرض

{خليفة} به معناى كسى است كه از ناحيه ديگرى و به جاى وى به تدبير امور مى پردازد و وقتى گفته شود: فلانى خليفه خدا در زمين است; يعنى، خداوند تدبير امور بندگانش را در زمين به او سپرده است (مجمع البيان، ذيل آيه).

منشأ حكومت سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 35 - 8

8 - پادشاهى بى نظير و پهناور سليمان ( ع ) ، موهبتى الهى بود .

و هب لى ملكًا

منشأ

حكومت يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 101 - 5

5_ خداوند ، اعطا كننده حكومت و فرمانروايى به يوسف ( ع )

رب قد ءاتيتنى من الملك

منشأ قدرت حكومت سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 40 - 10

10 - وجود قدرت هاى فوق العاده در دربار سليمان ، فضلى از جانب پروردگار براى او

فلمّا رءاه. .. قال ه_ذا من فضل ربّى

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه {ه_ذا} اشاره به توان موجود در دستگاه حكومتى سليمان باشد; يعنى، وجود چنين نيرويى در دستگاه من _ كه توانست تخت عظيم بلقيس را در كمتر از يك نگاه حاضر سازد _ تفضل پروردگار به من است.

موقعيت جوى مركز حكومت فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 71 - 16

16 - مركز حكومت فرعون ، منطقه اى گرمسير و داراى درختان نخل بود .

و لأصلّبنّكم فى جذوع النخل

مؤمنان در حكومت ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 88 - 8

8- برخورد شديد با ظالمان متجاوز و نرمش در برابر مؤمنان صالح ، روشى نيكو در نظام حكومتى و شيوه برگزيده ذوالقرنين در حكومت خويش بود .

أمّا من ظلم فسوف نعذّبه . .. و أمّا من ءامن و عمل ص_لحًا

ذوالقرنين، پس از شنيدن وحى الهى كه در برخورد با ساحل نشينان غرب، دو راه پيش روى او قرار داد: يكى تعذيب، و ديگرى روش نيكو، شقّ دوم را انتخاب كرد و آن

را چنين ترسيم كرد كه ظالمان را عقوبت و مؤمنان را پاداش نيك خواهد داد.

نجات از حكومت ظالم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 115 - 6

6 - آزادى از ستم نظام ستمگر و نجات از مشكلات اندوه بار آن ، از نعمت هاى بزرگ الهى

و لقد مننّا على موسى و ه_رون . و نجّين_هما و قومهما من الكرب العظيم

نجات از حكومت فاسد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 105 - 13

13 _ رهاسازى انسان ها از اسارت نظام هاى فسادگر و غير توحيدى ، ارزشى الهى

فأرسل معى بنى إسراءيل

نجات از حكومت فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 104 - 2

2- زندگى بدون آرامش بنى اسرائيل تا قبل از رهايى از حكومت فرعون *

فأراد أن يستفزّهم من الأرض . .. و قلنا من بعده لبنى إسرءيل اسكنوا الأرض

احتمال دارد كه {اسكنوا الأرض} به معناى آرام گرفتن در زمين و بيرون آمدن از اضطرابى باشد كه قبلاً گريبانگير آنان بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 5 - 2،3

2 - تعلق اراده الهى بر تغيير تحولات مصر به نفع بنى اسرائيل و رهانيدن آنان از استضعاف فرعون

و نريد أن نمنّ على الذين استضعفوا فى الأرض

3 - نجات از حكومت بسيار خشن و بى رحم فرعون ، امتنانى بزرگ و نعمتى گران سنگ از سوى خدا به بنى اسرائيل بود .

و نريد أن نمنّ على الذين استضعفوا فى الأرض

{نمنّ} از ريشه

{منّة} مشتق شده است و {منّة} به نعمت سنگين گفته مى شود (مفردات راغب).

نخلستان در مركز حكومت فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 71 - 16

16 - مركز حكومت فرعون ، منطقه اى گرمسير و داراى درختان نخل بود .

و لأصلّبنّكم فى جذوع النخل

نشانه هاى اقتدار حكومت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 38 - 4

4 - جلوگيرى از فعاليت نيرو هاى مخرب و اخلال گر ، از مقتضيات حكومت مقتدر و آرمانى *

هب لى ملكًا . .. و ءاخرين مقرّنين فى الأصفاد

برداشت ياد شده از آن جا است كه سليمان(ع) از خداوند خواستار حكومت مقتدر و بى نظير شد و خداوند به اين منظور، شياطين اخلال گر و مخرب را در بند قرار داد. اين نكته مى رساند كه براى اقتدار و موفقيت حكومت خوب و آرمانى، مبارزه با فعاليت نيروهاى مخرب و اخلال گر و سد راه آنان شدن، امرى لازم و ضرورى است.

نشانه هاى اقتدار حكومت سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 38 - 2

2 - اسارت و در بند بودن گروهى از شياطينِ فسادانگيز و اخلال گر جنى ، جلوه اى از اقتدار حكومت ممتاز سليمان ( ع )

و ءاخرين مقرّنين فى الأصفاد

اسارت و در بند بودن گروهى از شياطين در حكومت سليمان(ع) _ در مقابل گروه ديگرى كه به خدمت گزارى مشغول بودند _ مى تواند گوياى اين حقيقت باشد كه اين دسته اگر آزاد گذاشته مى شدند، در حكومت سليمان(ع)

اخلال و فساد ايجاد مى كردند.

نظارت بر كارگزاران حكومت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 20 - 8

8 - بازديد از نيرو هاى تحت فرمان و كارگزاران ، جستوجو از احوال آنان ، نظارت دقيق بر كارهايشان و خويشتن دارى در برخورد با آنها ، از اوصاف و وظايف فرماندهان سپاه و رهبران جامعه اسلامى .

و تفقّد الطير فقال ما لى لاأرى الهدهد أم كان من الغائبين

نظام حكومت فرعونى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 71 - 4،5

4 - ايمان به موسى ( ع ) در حكومت فرعون ، كارى غير قانونى و ممنوع بوده است .

ءامنتم له قبل أن ءاذن لكم

نياز به اذن فرعون در ايمان به موسى(ع)، نشان از ممنوعيت و غيرقانونى بودن ايمان به آن حضرت در آن عصر دارد.

5 - وجود خفقان فكرى و سلب شدن آزادى عقيده در نظام حكومت فرعونى

ءامنتم له قبل أن ءاذن لكم

نياز داشتن {اعتقاد} به اجازه فرعون، نشان از استبداد و خفقان كامل فكرى در حكومت فرعون دارد.

نعمت حكومت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 20 - 11

11 _ فرمانروايى ، سرورى و استقلال امت ها ، از نعمت هاى بزرگ خداوند

اذكروا نعمة اللّه عليكم اذ . .. جعلكم ملوكاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 101 - 7

7_ بهره مند شدن از قدرت و مكنت از نعمت هاى بزرگ الهى است .

رب قد ءاتيتنى من الملك

از آن جا كه يوسف(ع)

در مقام سپاسگزارى و بيان الطاف خداوند است ، معلوم مى شود: آنچه نام برده از نعمتهاى الهى است و از اينكه در ميان نعمتهاى بى شمار الهى چندين نعمت را يادآور شده است ، عظمت و بزرگى آنها را مى توان استفاده كرد.

نعمت حكومت دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 16 - 6

6 - برخوردارى از حكومت الهى ، موهبتى والا همچون برخوردارى از كتاب آسمانى و نبوت

و لقد ءاتينا بنى إسرءيل الكت_ب و الحكم و النبوّة

در صورتى كه {الحكم} نظر به حكومت داشته باشد; از اين كه در زمره كتاب و نبوت به عنوان موهبتى الهى براى بنى اسرائيل معرفى شده است، مطلب بالا استفاده مى شود.

نعمت نجات از حكومت ظالمانه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 7 - 5

5- شكر نعمت رهايى از نظام ظالمانه ، موجب فزونى و بقاى آن نعمت شده و كفران آن ، مايه از دست رفتنش مى شود .

إذ أنج_كم من ءال فرعون . .. و إذ تأذّن ربّكم لئن شكرتم لأزيدنّكم و لئن كفرتم إن

نعمت نجات از حكومت فرعونيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 115 - 4

4 - نجات موسى و هارون ( عليهماالسلام ) و قوم شان از شر حكومت فرعونيان ، از احسان ها و نعمت هاى بزرگ الهى به آنان

و لقد مننّا على موسى و ه_رون . و نجّين_هما و قومهما من الكرب العظيم

نفوذ در حكومت مستكبران

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 25 - 2

2 - نفوذ و راه يافتن به مراكز قدرت و حكومت هاى استكبارى ، به منظور رساندن پيام الهى به آنان و دفاع كردن از حق ، كارى روا و پسنديده است .

و لقد أرسلنا موسى . .. إلى فرعون و ه_م_ن و ق_رون ... فلمّا جاءهم بالحقّ من عندنا

نقش حكومت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 26 - 13

13 - حكومت و منصب قضاوت ، بستر بسيار لغزنده و رهبران و داوران در معرض مقهور شدن به دست هواى نفس

ي_داود إنّا جعلن_ك خليفة فى الأرض فاحكم بين الناس بالحقّ و لاتتّبع الهوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 46 - 8

8 - نقش مؤثر حاكمان و نظام حكومتى ، در تغيير و تحول باور ها و شيوه رفتار مردم

و لقد أرسلنا موسى ب_اي_تنا إلى فرعون و ملإيه

مبعوث شدن موسى(ع) براى هدايت فرعون و درباريان وى، ممكن است از آن جهت باشد كه تغيير اعتقادى و رفتارى آنان، مى توانست تحول گسترده اى در جامعه عصر موسى ايجاد كند.

نقش حكومت ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 41 - 3

3 - نقش حكومت ها و نظام اجتماعى در ساختار فرهنگى و عقيدتى جامعه

و جعلن_هم أئمة يدعون إلى النار

برداشت ياد شده از آن جا است كه فرعون با ادعاى خدايى خويش و مبارزه با پيام موسى(ع)، بر فرهنگ و عقيده مردم چنان تأثير گذاشته بود كه آنان را دوزخى و

بدبخت ساخت.

نياز به حكومت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 257 - 10

10 _ نياز دائمى انسان به رهبرى و ولايت

اللّه ولىّ الّذين امنوا . .. و الّذين كفروا اولياؤهم الطّاغوت

خارج نبودن هر انسانى از تحت ولايت و سرپرستى به مقتضاى تقسيم آنان به مؤمن و كافر، بيانگر اين معناست كه آدمى همواره نيازمند رهبرى و ولايت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 20 - 3

3 - حكومت و مديريت اجتماعى در نگاه وحى ، امرى ضرورى و پسنديده براى جوامع بشرى

و شددنا ملكه

تثبيت و تقويت حكومت داوود(ع) از سوى خداوند، گوياى سه نكته است: 1_ اصل وجود حكومت و مديريت اجتماعى امرى ضرورى و مطلوب است; 2_ در دست گرفتن حكومت و مديريت اجتماعى از سوى مردان الهى (همچون داوود(ع)) كارى بايسته و شايسته است و اين كار با اهداف معنوى و الهى بشر كاملاً سازگارى دارد; 3_ دين از سياست اجتماع جدا نيست; بلكه كاملاً با آن سازگار و هماهنگ است.

وسعت حكومت سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 35 - 7

7 - حكومت مقتدر و پهناور ، از خواسته هاى سليمان ( ع ) از خداوند

و هب لى ملكًا لاينبغى لأحد من بعدى

جمعى از مفسران بر اين باوراند كه جمله {لاينبغى لأحد من بعدى} كنايه از وسعت و پهناورى حكومت عصر خود و بلامنازع بودن آن است. بر اين اساس {من بعدى} به معناى {من غيرى} خواهد بود; مثل {فمن يهديه من بعد اللّه} كه

به معناى {غير اللّه} است.

ويژگيهاى حكومت ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 87 - 6

6- حاكميّت ذوالقرنين ، در جهت ظلم زدايى و كفرستيزى بود .

قال أمّا من ظلم فسوف نعذّبه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 88 - 3

3- حاكميّت ذوالقرنين ، در جهت ترويج ايمان و عمل صالح بود .

قال . .. و أمّا من ءامن و عمل ص_لحًا فله جزاءً الحسنى

ويژگيهاى حكومت سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 17 - 7

7 - قدرت و قواى نظامى گسترده سليمان ، از ويژگى هاى بارز حكومت الهى وى

و حشر لسليم_ن جنوده من الجنّ و الإنس و الطير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 22 - 6

6 - دستگاه حكومت سليمان ، به دور از تملق و چاپلوسى

أحطت بما لم تحط به

گفتار صريح و بى تكلف هدهد، نشانگر مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 35 - 15

15 - حكومت پهناور و بى نظير سليمان ( ع ) ، از معجزات الهى بر حقانيت رسالت او بود .

و هب لى ملكًا لاينبغى لأحد من بعدى

طبق نظر بيشتر مفسران، خواسته پادشاهى به گونه اى كه براى هيچ كس ميسر نباشد، در واقع براى اعجاز و نشان دادن الهى بودن اين قدرت و اثبات ارتباط سليمان با خداوند قادر و پيامبرى او بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

15 - ص - 38 - 36 - 1،4

1 - دعاى سليمان ( ع ) براى دستيابى به پادشاهى بى نظير ، مورد استجابت خدا قرار گرفت .

و هب لى ملكًا . .. فسخّرنا له الريح

از فاى تفريع {فسخّرنا. ..} استفاده مى شود كه خداوند، دعاى سليمان(ع) را مستجاب كرد و براى تقويت ملك او نيروى باد را در اختيارش گذاشت.

4 - مسخر بودن باد براى سليمان ( ع ) از خصوصيات حكومت ممتاز آن حضرت بود .

هب لى ملكًا . .. فسخّرنا له الريح تجرى بأمره رخاءً حيث أصاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 37 - 4،6

4 - تسخير شياطين جنى و به كارگيرى آنها ، از خصوصيات حكومت ممتاز سليمان ( ع )

هب لى ملكًا . .. فسخّرنا له ... الشي_طين كلّ بنّاء و غوّاص

6 - صنعت ساختمان سازى و استخراج منابع و ذخاير دريايى ، در خدمت حكومت سليمان ( ع ) بود .

و الشي_طين كلّ بنّاء و غوّاص

ويژگيهاى حكومت فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 71 - 23

23 - اتهام ، توجيهى براى خشونت و كيفر هاى ظالمانه ، در رژيم فرعون

ءامنتم . .. إنّه لكبيركم ... فلأقطّعنّ ... أشدّ عذابًا و أبقى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 46 - 3

3 - نظام فرعونى ، نظامى سركوبگر و متكى به اشراف

إلى فرعون و ملإيه . .. و كانوا قومًا عالين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء -

26 - 29 - 9

9 - نبودن آزادى عقيده و بيان و حاكميت جو اختناق و خشونت در دوران حاكميت فرعون بر سرزمين مصر

لأجعلنّك من المسجونين

وجود زندان مشقت بار و زندانيان بسيار سياسى، بيانگر مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 37 - 4

4 - فرعون ، برخوردار از اقتدار و سلطنتى بانفوذ در سرزمين مصر

يأتوك بكلّ سحّار عليم

فعل{يأتوك} جزاى شرط مقدر (إن تبعثهم يأتوك بكلّ سحّار عليم) است. اين تركيب حاوى اين نكته است كه فرستادن نيروها براى جذب ساحران، مساوى با آمدن آنان بدون تعلل است و اين مطلب، مى تواند بيانگر حقيقت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 58 - 4

4 - سرزمين مصر در عصر فرعون ، برخوردار از تمدن و اقتصادى نيرومند

فأخرجن_هم من جنّ_ت و عيون . و كنوز و مقام كريم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 28 - 12

12 - وجود استبداد و خودكامگى ونبود آزادى بيان در جامعه فرعونى عصر موسى

أتقتلون رجلاً أن يقول ربّى اللّه و قد جاءكم بالبيّن_ت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 46 - 6

6 - حكومت فرعونى ، حكومتى اشرافى و مبتنى بر اقتدار اشراف

إلى فرعون و ملإيه

كلمه {ملأ} در قرآن مجيد، معمولاً به طبقه اشراف و ثروتمندان اطلاق مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 51 - 7

7 - حكومت فرعونى در عصر موسى

( ع ) ، حكومتى فردى و استبدادى بود .

أليس لى ملك مصر

با توجه به اين كه فرعون خود را فرمانرواى مطلق و بى چون و چراى مصر مى داند، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 52 - 2

2 - جامعه فرعونى ، داراى نظامى طبقاتى و مبتنى بر اشرافى گرى

أم أنا خير من ه_ذا الذى هو مهين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 31 - 2

2- نظام فرعونى ، نظامى استبدادى و متكى به رأى فرد

من العذاب المهين . من فرعون

از اين كه شخص فرعون، به عنوان عامل اصلى عذاب و خوارى بنى اسرائيل معرفى شده، استفاده مى شود كه حضور فرعون و تصميم گيرى او، بر همه شؤون جامعه سيطره داشته و از اين رو، خطاهاى فرعونيان تنها به او نسبت داده شده است.

ويژگيهاى حكومت فرعونيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 4 - 16

16 - حكومت فرعون ها در مصر ، آميخته با فساد ، تباهى و بدبختى مردم آن سرزمين بود .

إنّه كان من المفسدين

ويژگيهاى حكومت منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 22 - 7

7- اخبار خداوند از فسادگرى و خويشاوندكشىِ عناصر سست ايمان منافق ، درصورت رسيدن به حكومت

فهل عسيتم إن تولّيتم أن تفسدوا فى الأرض و تقطّعوا أرحامكم

برداشت بالا بنابر اين نكته است كه {تولّيتم} از ماده {ولايت} و به معناى بر عهده گرفتن حاكميت باشد و مخاطب آن

بيماردلانى باشند كه به دليل سست ايمانى به هنگام فرمان جهاد، به وحشت افتاده و از آن طفره مى روند.

ويژگيهاى حكومت يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 93 - 10

10_ يوسف ( ع ) در حكومت مصر براى جاى دادن به يعقوب ( ع ) و خاندان او در آن ديار ، محدوديت و مشكلى نداشت .

وأتونى بأهلكم أجمعين

يژگيهاى حكومت فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 49 - 11

11 - مردم در نظام فرعونى ، فاقد آزادى عقيده و بيان

قال ءامنتم له قبل أن ءاذن لكم . .. لأُقطّعنّ أيديكم و أرجلكم من خل_ف

يعقوب(ع) هنگام حكومت يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 78 - 4

4_ يعقوب ( ع ) در زمان وزارت يوسف و داستان اتهام سرقت بنيامين ، سالخورده و بسيار كهنسال بود .

إن له أبًا شيخًا كبيرًا

{شيخ} به معناى پيرمرد و {كبير} به معناى بزرگ است و مراد از آن ظاهراً بزرگى در سن و سال مى باشد.

يوسف(ع) و حكومت مصر باستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 47 - 11

11_ يوسف ( ع ) على رغم آزار ديدن از حكومت مصر ، دانش خويش را از آنان دريغ نداشت .

قال تزرعون . .. إلاّ قليلاً مما تأكلون

حكومت اسلامي از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

حكومت اسلامى

اختيارات حكومت اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 7 - 12

12 - { فىء }

، در اختيار حكومت اسلامى ، براى به كارگيرى در مصارف تعيين شده آن *

و ما ءاتيكم الرسول فخذوه و ما نهيكم عنه فانتهوا

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه پيامبر(ص)، در اين آيه به عنوان رهبر جامعه اسلامى، صاحب اختيار {فىء} شناخته شده باشد; زيرا عمر شخص پيامبر(ص) محدود است; ولى مسأله {فىء} همچنان استمرار دارد. پس بايد تفويض اختيار به منصب باشد (كسانى كه اهليت حكومت را دارند).

اهل كتاب در حكومت اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 29 - 3

3 _ اهل كتاب [ در حاكميت اسلام ] محكوم به پرداخت جزيه اند .

الذين أوتوا الكتب حتى يعطوا الجزية عن يد و هم صغرون

اهميت تقويت حكومت اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 10 - 4

4 - تقويت بنيه حكومتى جامعه اسلامى به وسيله انفاق ، سفارش خدا به مؤمنان صدراسلام

يقولون لئن رجعنا إلى المدينة . .. و أنفقوا من مّا رزقن_كم

با توجه به ارتباط اين آيه با آيات قبل كه در مورد منافقان و جلوگيرى آنان از انفاق در راستاى براندازى حكومت اسلامى و. .. است; برداشت ياد شده استفاده مى شود.

اهميت حكومت اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 15 - 7

7 - لزوم كار بنيادى ، در ترويج دين و تشكيل امت اسلامى و ضرورت مبارزه با عوامل اصلى كفر و فساد اجتماعى

كما أرسلنا إلى فرعون رسولاً

حكومت اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4

- 144 - 5

5 _ اهل ايمان ، وظيفه دار تشكيل حكومتى بر مبناى ايمان

يأيها الذين ءامنوا لاتتخذوا الكفرين أولياء من دون المؤمنين

چنانچه {ولىّ} به معناى سرپرست باشد، جمله {لاتتخذوا . ..}، دلالت بر حرمت پذيرش ولايت كافران دارد، و {من دون المؤمنين}، حكايت از ضرورت تشكيل و پذيرش حكومتى بر پايه ايمان دارد.

رد حكومت اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 64 - 11،12

11 _ پذيرش توبه نقض كنندگاان حاكميّت اسلامى ، در صلاحيّت رهبرى است .

و لو انّهم . .. جاؤك فاستغفروا اللّه و استغفر لهم الرّسول

12 _ پذيرش توبه نقض كنندگان حاكميّت اسلامى ، در گرو بيعت مجدّد با رهبرى است .

و لو انّهم اذ ظلموا انفسهم جاؤك فاستغفروا اللّه و استغفر لهم الرّسول

زمينه حكومت اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 18 - 4

4 - نويد خداوند به امت اسلامى در برخوردارى از حكومت ، اقتصاد شكوفا و شرافت ، در پرتو تعاليم قرآن و رسالت پيامبر ( ص ) *

و لقد ءاتينا بنى إسرءيل . .. ثمّ جعلن_ك على شريعة من الأمر

واژه {الأمر} در اين آيه همانند واژه {الأمر} در آيه قبل مى تواند نظر به كتاب، حكومت، نبوت، رزق پاكيزه و فضيلت اجتماعى داشته باشد. در اين صورت تعبير {جعلناك على شريعة من الأمر}، نويد به بهره مندى پيامبر(ص) و امتش از آن مواهب خواهد بود.

زمينه حكومت اسلامى در مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 9 - 3

3 - { انصار

} ، بنيانگذار جامعه ايمانى در مدينه قبل از هجرت

و الذين تبوّءو الدار و الإيم_ن من قبلهم

{تبوّء} _ چنانچه مفردات و الميزان اشاره كرده اند _ به معناى مهيا ساختن و آماده كردن است. در اين صورت {تبوّءو الدار و الإيمان} كنايه از فراهم سازى محيط اجتماعى و دينى و {من قبلهم} به حذف مضاف و تقدير {من قبل هجرتهم} است.

كافران در حكومت اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 9 - 4

4 - همانندى منافقان با كافران ، از نظر چگونگى برخورد حكومت اسلامى و جامعه ايمانى با آنان

ج_هد الكفّار و المن_فقين و اغلظ عليهم

مسؤوليت حكومت اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 60 - 9،13

9 _ گردآورى و تقسيم صدقات و تعيين كارگزارانى براى آن ، از وظايف حكومت اسلامى

إنما الصدقت للفقراء . .. و العملين عليها

برداشت فوق با توجه به اين است كه گردآورندگان زكات با اجازه و تعيين پيامبر(ص) اقدام به جمع آورى صدقات مى كردند.

13 _ بهره گيرى از امكانات اقتصادى در جهت جذب قلب ها و متمايل ساختن انسان ها به اسلام ، از وظايف حكومت اسلامى

إنما الصدقت للفقراء . .. و المؤلفة قلوبهم

با توجه به اينكه صدقات در اختيار حكومت مى باشد و خداوند تأليف قلوب را يكى از مصارف زكات قرار داده است، برداشت فوق استفاده مى شود.

منافقان در حكومت اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 9 - 4

4 - همانندى منافقان با كافران ، از نظر چگونگى برخورد

حكومت اسلامى و جامعه ايمانى با آنان

ج_هد الكفّار و المن_فقين و اغلظ عليهم

حكومت ديني از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

حكومت دينى

تاريخ حكومت دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 16 - 4

4 - حكومت الهى ، داراى ديرينه در تاريخ بشر

و لقد ءاتينا بنى إسرءيل الكت_ب و الحكم

بنابراين كه واژه {الحكم} به معناى حكومت و فرمانروايى باشد، برداشت بالا به دست مى آيد.

حرمت دشمنى با حكومت دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 8

8 - حرمت مخالفت و معارضه با حكومت هاى الهى

واتبعوا ما تتلوا الشيطين على ملك سليمن

حكومت دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 87 - 12

12- حكومت ذوالقرنين ، حكومتى دينى و الهى بود .

قال . ..ثمّ يردّ إلى ربّه فيعذّبه عذابًا نكرًا

ذوالقرنين، مجازات ستم پيشگان را به دست خود، در طول مجازات و عذاب خداوند در آخرت دانسته است،$بنابراين، حكومت ذوالقرنين، برپايه موازين الهى تأسيس شده و با آن منطبق بود.

حكومت دينى در دوران ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 89 - 1

1- ذوالقرنين ، پس از اقامه نظام عادلانه دينى در ميان ساحل نشينان غرب ، به سوى شرق سرزمين خويش حركت كرد .

ثمّ أتبع سببًا . حتّى إذا بلغ مطلع الشمس

ظلم ستيزى حكومت دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 88 - 9

9- پرداختن حكومت هاى الهى به مبارزه با ظلم و نيز تلاش براى سبك بار

ساختن مقررات اجتماعى مؤمنان ، امرى لازم است .

قال أمّا من ظلم فسوف نعذّبه . .. و أمّا من ءامن ... سنقول له من أمرنا يسرًا

مسؤوليت حكومت دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 88 - 9

9- پرداختن حكومت هاى الهى به مبارزه با ظلم و نيز تلاش براى سبك بار ساختن مقررات اجتماعى مؤمنان ، امرى لازم است .

قال أمّا من ظلم فسوف نعذّبه . .. و أمّا من ءامن ... سنقول له من أمرنا يسرًا

نعمت حكومت دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 16 - 6

6 - برخوردارى از حكومت الهى ، موهبتى والا همچون برخوردارى از كتاب آسمانى و نبوت

و لقد ءاتينا بنى إسرءيل الكت_ب و الحكم و النبوّة

در صورتى كه {الحكم} نظر به حكومت داشته باشد; از اين كه در زمره كتاب و نبوت به عنوان موهبتى الهى براى بنى اسرائيل معرفى شده است، مطلب بالا استفاده مى شود.

حكومتها از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

حكومت ها

انقراض حكومت ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 128 - 4

4 _ نزول حكومت ها و جانشينى حاكمانى ديگر ، به مشيت خدا و در اختيار اوست .

إن الأرض للّه يورثها من يشاء من عباده

ارث به چيزى گفته مى شود كه در اختيار كسى بوده و با مردن وى به ديگرى منتقل شده است. بنابراين {يورثها} يعنى خداوند زمين را با هلاكت حاكمان پيشين به گروهى ديگر از بندگانش خواهد سپرد.

تشكيل حكومت ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6

- اعراف - 7 - 128 - 4

4 _ نزول حكومت ها و جانشينى حاكمانى ديگر ، به مشيت خدا و در اختيار اوست .

إن الأرض للّه يورثها من يشاء من عباده

ارث به چيزى گفته مى شود كه در اختيار كسى بوده و با مردن وى به ديگرى منتقل شده است. بنابراين {يورثها} يعنى خداوند زمين را با هلاكت حاكمان پيشين به گروهى ديگر از بندگانش خواهد سپرد.

عوامل بقاى حكومت ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 39 - 4

4 - جلب افكار عمومى ، داراى نقش تعيين كننده در بقا و موفقيت حكومت ها

و قيل للناس هل أنتم مجتمعون

فراخواندن مردم براى حضور و ديدن صحنه شكست موسى(ع) و پيروزى ساحران بر او، نشانگر اين حقيقت است كه جلب افكار عمومى _ حتى براى حكومت هاى ستمگر و ضد مردمى چون فرعون _ مهم و سرنوشت ساز است.

منشأ پيدايش حكومت ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 41 - 1

1 - طلوع و غروب حكومت ها ، نمود هاى اراده خداوند

و جعلن_هم أئمة

در اين آيه به قدرت رسيدن فرعون و در آيه پيش غرق شدن وى و سپاهيانش به خدا نسبت داده شده است. اين بيانگر اين حقيقت است كه ظهور و افول تمدن ها و پيدايش و نابودى حكومت ها _ چه خوب و چه بد _ همگى تحت اراده خدا و به اذن او بوده و تاريخ دراز بشر عرصه گاه جريان پرفراز و نشيب اراده الهى است.

نقش حكومت ها

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 41 - 3

3 - نقش حكومت ها و نظام اجتماعى در ساختار فرهنگى و عقيدتى جامعه

و جعلن_هم أئمة يدعون إلى النار

برداشت ياد شده از آن جا است كه فرعون با ادعاى خدايى خويش و مبارزه با پيام موسى(ع)، بر فرهنگ و عقيده مردم چنان تأثير گذاشته بود كه آنان را دوزخى و بدبخت ساخت.

حلال از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

حلال

آثار استفاده از روزى حلال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 114 - 8

8- تداوم رفاه و آسايش و حيات اقتصادى جوامع ، در پرتو بهره گيرى از روزى هاى حلال و استفاده بهينه از آنها و اجتناب از كفران است .

و ضرب الله مثلاً قرية . .. فكفرت بأنعم الله ... فكلوا ممّا رزقكم الله حل_لاً طيب

{فاء} در {فكلوا. ..} براى تفريع اين جمله به آيات پيشين است; يعنى، از روزيهاى حلال و دلپذير استفاده كنيد و شكر نعمت خدا را به جا آوريد تا گرفتار سرنوشت مردمى نشويد كه آنان در اوج رفاه و آسايش بودند; ولى در اثر كفران نعمت، دچار عذاب شدند.

آثار تغذيه حلال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 51 - 12

12 - تغذيه سالم و حلال ، زمينه گرايش انسان به عمل صالح

كلوا من الطّيّب_ت و اعملوا ص_لحًا

احكام تحريم حلال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 87 - 1

1 _ اهل ايمان نبايد خويشتن را از بهرهورى مواهب پاكيزه و حلال الهى منع كنند .

يايها الذين ءامنوا لاتحرموا

طيبت ما احل اللّه لكم

برداشت فوق بر اين مبناست كه تحريم در {لاتحرموا . ..}، تحريم عملى باشد يعنى خوددارى كردن و استفاده نبردن از حلالهاى الهى بدون اعتقاد به حرمت آن

ارزش حلال ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 100 - 2

2 _ ارزش حلال ها و حرام ها غير قابل مقايسه با يكديگر

قل لايستوى الخبيث و الطيب

برخى به قرينه آيات گذشته حرامها را مصداق مورد نظر براى خبيث و حلالها را مصداق طيب دانسته اند.

استفاده از روزى حلال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 57 - 14

14 - بهره گيرى از نعمت ها و روزى هاى حلال و پاكيزه ، توصيه خداوند به بندگان

كلوا من طيبت ما رزقنكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 114 - 1،2

1- بهرهورى ، از روزى هاى حلال و دلپذير ، مجاز و مطلوب است .

فكلوا ممّا رزقكم الله حل_لاً طيّبًا

2- لزوم شكرگزارى انسان ، در قبال بهرهورى از روزى هاى حلال و دلپذير الهى

فكلوا ممّا رزقكم الله حل_لاً طيّبًا و اشكروا نعمت الله

امكانات دنيوى حلال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 88 - 6

6 _ تمامى آنچه كه خداوند حلال كرده ، پاكيزه و خوشايند است .

حللا طيباً

بنابر اينكه {طيباً} صفت توضيحى براى {حللا} باشد.

اهميّت رعايت حلال ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 100 - 15

15 _ رعايت حلال ها و حرام

هاى الهى ، تقواپيشگى است .

لايستوى الخبيث و الطيب . .. فاتقوا اللّه

برداشت فوق بر اين مبناست كه مصداق مورد نظر از خبث و طيب _ به قرينه آيات گذشته _ حلالها و حرامهاى الهى باشد.

بى اعتبارى سوگند بر تحريم حلال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 2 - 4

4 - سوگند و تعهد بر محروميت خويش از مباحات و حلال ها ، عملى بى اعتبار در نگاه وحى

قد فرض اللّه لكم تحلّة أيم_نكم

پاكيزگى حلال ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 87 - 7

7 _ آنچه خداوند حلال كرده پاكيزه و گواراست .

لاتحرموا طيبت ما احل اللّه لكم

طيب به معناى چيزى است كه خوشايند آدمى باشد و اضافه طيبات به {ما احل اللّه}، اضافه بيانيه است يعنى {ما احل . .} تفسيرى براى طيبات مى باشد. گويا سؤال مى شود طيبات چيست؟ در پاسخ گفته مى شود، آنچه خداوند حلال كرده است.

تحريم حلال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 119 - 8

8 _ شيطان ، دعوت كننده آدمى به حرام كردن حلال هاى خداوند

و لامرنهم فليبتكن ءاذن الأنعم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 121 - 4

4 _ آرزو هاى شيطانى ، تحريم حلال هاى الهى و تغيير در آفرينش طبيعى و اوليه موجودات ، از عوامل ورود به جهنم

لامنينهم و الامرنهم فليبتكن ءإذان الانعم . .. أولئك ماويهم جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4

- نساء - 4 - 161 - 12،14

12 _ تحريم طيبات بر تمامى يهود _ كافر و مؤمن _ و عذاب قيامت تنها از آن كافران ايشان

حرّمنا عليهم الطيبت . .. و أعتدنا للكفرين منهم عذاباً أليماً

با توجه به جمله {اعتدنا للكفرين منهم} و جمله {حرمنا عليهم الطيبت} كه در يكى كلمه {منهم} آمده و در ديگرى نيامده، معلوم مى شود براى همه يهوديان _ چه كافر و چه مؤمن _ طيبات تحريم شده ولى عذاب قيامت، تنها از آن كافران ايشان است.

14 _ آلوده شدن گروهى از يهوديان به گناه ، موجب تحريم طيبات الهى بر تمامى آنان

فبظلم من الذين هادوا حرّمنا عليهم . .. و أعتدنا للكفرين منهم عذاباً أليماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 87 - 4،13

4 _ مؤمنان نبايستى مواهب پاكيزه و حلال الهى را با قسم و امثال آن بر خويش تحريم كنند .

يايها الذين ءامنوا لاتحرموا طيبت ما احل اللّه لكم

با توجه به ارتباط اين بخش از آيات و بيان احكام قسم در آيه 89 مى توان گفت مراد از {لاتحرموا . ..} نهى از تحريم طيبات به وسيله قسم و امثال آن است گفتنى است كه بر اين مبنا مراد از تحريم، تحريم حقيقى و واقعى (حرام كردن) خواهد بود.

13 _ تحريم حلال ها و تغيير احكام الهى تجاوز به حدود و قوانين خداوند است .

لاتحرموا . .. و لاتعتدوا

برداشت فوق بر اين اساس است كه جمله {و لاتعتدوا} تأكيد و تفسيرى براى جمله _ {لاتحرموا . ..} _ باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4

- مائده - 5 - 88 - 10

10 _ تحريم مواهب خدادادى بر خويش و يا ديگران و بهره نجستن از آنها خلاف تقواست .

و كلوا مما رزقكم اللّه حللا طيباً و اتقوا اللّه

امر به تقوا پس از تصريح به اباحه مواهب خدادادى و نهى از تحريم حلالها مى تواند اشاره به اين باشد كه اگر اعتقاد و يا التزام عملى بر خلاف اين احكام باشد، به دور از تقواپيشگى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 33 - 17

17 _ حرام شمردن زينتها و روزيهاى حلال و پاكيزه، افترا بر خداوند است.

قل من حرم زينة الله . .. أن تقولوا على الله ما لا تعلمون

از مصاديق مورد نظر براى افترا، به قرينه آيه قبل، تحريم زينتها و روزيهاى پاكيزه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 31 - 12

12 _ از امام صادق ( ع ) درباره سخن خدا كه فرمود : { اتخذوا أحبارهم و رهبانهم أرباباً من دون اللّه } روايت شده كه فرمود : { و اللّه ما صلّوا لهم و لا صاموا و لكنهم أحلّوا لهم حراماً و حرّموا عليهم حلالا فاتّبعوهم ;

به خدا سوگند آنان براى احبار و راهبان نه نماز خواندند و نه روزه گرفتند ; ولى آن علما و صومعه داران، براى مردم حرام را حلال و حلال را حرام كردند و آنان پيروى كردند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 59 - 6

6 _ حرام كردن حلال خدا بى اذن او ،

افترا و بدعت است .

فجعلتم منه حراماً . .. قل ءاللّه أذن لكم أم على اللّه تفترون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 60 - 2،10

2 _ تحريم حلال و تحليل حرام ، افترا و دروغ بستن به خداوند است .

فجعلتم منه حراماً و حللا . .. و ما ظن الذين يفترون على اللّه الكذب

10 _ تحريم حلال خدا ، ناسپاسى در برابر فضل اوست .

فجعلتم منه حراماً و حللا . .. إن اللّه لذو فضل على الناس و لكن أكثرهم لايشكرون

تحريم حلال محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 1 - 11

11 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) فى قوله تعالى : { يا أيّها النبىّ لِمَ تحرّم ما أحلّ اللّه لك } قال : إطّلعَتْ عائشةُ و حفصة على النبىّ و هو مع مارية فقال النبىّ ( ص ) : و اللّه ما أقربُها ، فأمره اللّهُ أن يكفّرَ [ عن ] يمينه ;

از امام صادق(ع) درباره سخن خداوند تعالى: {يا أيّها النبىّ لِمَ تحرّم ما أحلّ اللّه لك} روايت شده كه فرمود: عايشه و حفصه بر رسول خدا(ص) ظاهر شدند در حالى كه آن حضرت با ماريه بود. پس فرمود: به خدا سوگند با او نزديك نمى شوم. پس خداوند او را امر كرد تا براى سوگند خود كفّاره دهد [و حلال خدا را با قسم بر خود حرام نكند]}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 2 - 1،2

1 - توصيه خداوند به پيامبر (

ص ) ، مبنى بر شكستن سوگند خود درباره محروم شدن از عملى مباح و حلال ، براى جلب رضايت همسران خود

قد فرض اللّه لكم تحلّة أيم_نكم

2 - سوگند پيامبر ( ص ) ، بر محروم كردن خود از عملى مباح و حلال ، به خاطر جلب رضايت برخى از همسران

قد فرض اللّه لكم تحلّة أيم_نكم

ترك استفاده از روزى هاى حلال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 72 - 11

11- اعراض از تشكيل خانواده ، فرزنددارى ، تعاون اجتماعى و بهرهورى از روزى هاى حلال الهى ، شيوه اى باطل و نادرست است . *

و الله جعل لكم من أنفسكم أزوجًا . .. أفبالب_طل يؤمنون

بدان احتمال كه "و الله جعل لكم. .." در مقام بيان ارزش دادن به موضوع همسرى و ... باشد و در پايان بيان اعتراض آميز "أفبالباطل يؤمنون" در ردّ كسانى باشد كه از پذيرش اين ارزشها روى گردانند، اين برداشت به دست مى آيد.

چهارپايان حلال گوشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 142 - 2،3

2 _ جواز خوردن گوشت چهارپايان (شتر، گاو، گوسفند)

و من الأنعم . .. كلوا مما رزقكم الله

{أنعام} جمع {نعم} به شتر، گاو و گوسفند، اطلاق مى شود. (لسان العرب).

3 _ خداوند گوشت چهارپايان (شتر، گاو، گوسفند) را روزى انسان قرار داده است.

و من الأنعم . .. كلوا مما رزقكم الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 143 - 2

2 _ حليت خوردن از بز و گوسفند نر و ماده و جنين

آنها

من الضأن . .. قل ءالذكرين حرم أم الأنثيين أما اشتملت عليه أرحام الأنثيين

حرمت تحريم حلال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 87 - 2

2 _ حرمت بدعت در دين و تغيير حلال و حرام هاى الهى

يايها الذين ءامنوا لاتحرموا طيبت ما احل اللّه لكم و لاتعتدوا

بدان احتمال كه تحريم حلال، به معناى حرام دانستن حلالهاى الهى باشد.

حلال روزى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 88 - 3،5

3 _ جواز بهره گيرى از روزى ها و امكانات مشروط به حلال و طيب بودن آنها است .

و كلوا مما رزقكم اللّه حللا طيباً

برداشت فوق بر اين اساس است كه {مما رزقكم . ..} مفعول براى {كلوا} و {حللا طيباً} حال براى {رزقكم اللّه} باشد يعنى از امكانات خدادادى استفاده كنيد در صورتى كه حلال و طيب باشد.

5 _ رزق و روزى هاى الهى ، امكاناتى پاكيزه و حلال براى انسانها

و كلوا مما رزقكم اللّه حللا طيباً

{حللا طيباً} مى تواند مفعول براى {كلوا}باشد و {من} در {مما رزقكم الله} بيان براى {حللا طيباً} و مى تواند توضيحى براى {ما رزقكم اللّه} گرفته شود. در هر صورت رساى به مطلب فوق خواهد بود.

حلال زادگى انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 30 - 8

8- طهارت مولد از جمله شرايط احراز مقام نبوت است .

قال . .. و جعلنى نبيًّا

گرچه سخن گفتن عيسى(ع) خود معجزه اى براى اثبات طهارت مريم(س) بود; ولى در مفاد جملات نيز نوعى استدلال وجود دارد و آن

اين كه من پيامبرم و متولد از حرام نمى تواند پيامبر باشد، پس من طهارت مولد دارم.

حنث سوگند بر ترك حلال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 2 - 11

11 - حكم خداوند مبنى بر شكستن سوگند درباره محروميت از مباحات و حلال ها ، عالمانه و حكيمانه بوده و در جهت مصالح و منافع انسان ها است .

قد فرض اللّه لكم تحلّة أيم_نكم . .. و هو العليم الحكيم

حيوانات حلال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 4 - 14

14 _ وجود حيوانات حلال گوشت در ميان حيوانات وحشى

و ما علمتم من الجوارح مكلبين تعلمونهن مما علمكم اللّه فكلوا مما امسكن

چون سگ و ديگر درندگان را براى شكار حيوانات وحشى به كار مى گيرند، برداشت فوق به دست مى آيد.

حيوانات حلال گوشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 144 - 2

2 _ استفاده از گوشت شتر و گاو نر و ماده و جنين آنها حلال است.

و من الإبل اثنين . .. قل ءالذكرين حرم أم الأنثيين أما اشتملت عليه أرحام الأنثيين

خوردنيهاى حلال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 4 - 1

1 _ پرسش مكرر مردم از پيامبر ( ص ) ، درباره خوردنيهايى كه بر آنان حلال است .

يسئلونك ماذا احل لهم قل احل لكم الطيبت

فرازهاى بعدى آيه همانند {فكلوا}، نشان مى دهد كه سؤال درباره خوردنيهاى حلال بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4

- مائده - 5 - 96 - 5

5 _ شكار حيوان هاى دريايى در صورتى جايز است كه به منظور بهره گيرى شكار شوند نه به خاطر تفريح و امثال آن

احل لكم صيد البحر و طعامه متعاً لكم و للسيارة

چنانچه متاعاً مفعول له باشد بيانگر علت تجويز صيد و طعام بوده و در نتيجه حكم حليت دائر مدار آن مى باشد بنابراين شكار دريائى تنها در صورت تمتع و بهرهورى مجاز شمرده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 118 - 2

2 _ خوردن ذبيحه اى كه هنگام ذبح نام خدا بر آن برده شده، مجاز است.

فكلوا مما ذكر اسم الله عليه إن كنتم بأيته مؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 142 - 2

2 _ جواز خوردن گوشت چهارپايان (شتر، گاو، گوسفند)

و من الأنعم . .. كلوا مما رزقكم الله

{أنعام} جمع {نعم} به شتر، گاو و گوسفند، اطلاق مى شود. (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 143 - 2

2 _ حليت خوردن از بز و گوسفند نر و ماده و جنين آنها

من الضأن . .. قل ءالذكرين حرم أم الأنثيين أما اشتملت عليه أرحام الأنثيين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 144 - 2

2 _ استفاده از گوشت شتر و گاو نر و ماده و جنين آنها حلال است.

و من الإبل اثنين . .. قل ءالذكرين حرم أم الأنثيين أما اشتملت عليه أرحام الأنثيين

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 115 - 5

5- اصل و قاعده اوليه در تمام خوراكى ها ، حلال بودن آنهاست .

فكلوا . .. حل_لاً طيبًا ... إنما حرّم عليكم الميتة ... و ما أهلّ لغير الله به

اطلاق {كلوا} و حصر مستفاد از {إنما حرم} مفيد مطلب فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 28 - 15

15 - شتر ، گاو و گوسفند ، چهارپايانى حلال گوشت

على ما رزقهم من بهيمة الأنع_م فكلوا منها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 30 - 8

8 - شتر ، گاو و گوسفند ، چهار پايانى حلال گوشت

و أُحلّت لكم الأنع_م

{أنعام} (جمع {نعم}) در اصل به معناى شتر است. بنابراين {أنعام}; يعنى، شتران لكن گاهى {أنعام}; گفته مى شود و از آن مجموع شتر، گاو و گوسفند اراده مى شود. مقصود از {أنعام}در جمله فوق استعمال دوم است. گفتنى است كه جمله {أحلت لكم الأنعام} به تقدير {أحلت لكم أكل لحوم الأنعام} مى باشد; يعنى، براى شما خوردن گوشت شتر، گاو و گوسفند حلال شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 72 - 6

6 - بخش زيادى از اجزاى بدن شتر ، گاو و گوسفند قابل خوردن است ; نه همه آنها .

و منها يأكلون

برداشت ياد شده بر اين اساس استوار است كه {من} در {منها} براى تبعيض و ناظر به بعضيت در اجزاء باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 73

- 1

1 - شتر ، گاو و گوسفند _ علاوه بر خوردن و سوار شدن _ داراى منافع بسيار و انواع سود ها براى بشر است .

فمنها ركوبهم و منها يأكلون . و لهم فيها من_فع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 79 - 5

5 - جواز خوردن گوشت شتر ، گاو و گوسفند

الأنع_م . .. و منها تأكلون

خيريت تجارت حلال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 86 - 4

4_ خير بودن منافع حلال و تجارت هاى عادلانه و سعادت آفرينى معارف و احكام الهى ، از تعاليم شعيب ( ع ) به مردم خويش

ي_قوم . .. بقيّت الله خير لكم

خيريت منافع حلال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 86 - 3،4

3_ تنها اهل ايمان ، نيكويى منافع حلال و عادلانه و نادرست بودن منافع حرام و ظالمانه را باور خواهند كرد .

بقيّت الله خير لكم إن كنتم مؤمنين

چون خير بودن منافع حلال و عادلانه مشروط به ايمان نيست; يعنى، چه جامعه مؤمن باشد و چه نباشد، قسط و عدالت براى آنان خير است، گفته شده {إن كنتم مؤمنين} شرطِ باور كردن و فهميدن است; يعنى، اگر مؤمن شويد، مى فهميد كه منافع حلال خير است و گرنه باور نخواهيد كرد.

4_ خير بودن منافع حلال و تجارت هاى عادلانه و سعادت آفرينى معارف و احكام الهى ، از تعاليم شعيب ( ع ) به مردم خويش

ي_قوم . .. بقيّت الله خير لكم

رباى حلال

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

14 - روم - 30 - 39 - 11،12

11 - { قال أبوعبداللّه ( ع ) : الربا رباءان : أحدهما حلال و الآخر حرام . فأمّا الحلال فهو أن يقرض الرجل أخاه قرضاً طمعاً أن يزيده و يعوضه بأكثر ممّا يأخذه بلاشرط بينهما فإن أعطاه أكثر ممّا أخذه ، على غير شرط بينهما ، فهو مباح له و ليس له عنداللّه ثواب فيما أقرضه و هو قوله { فلايربوا عنداللّه } . . . . ;

امام صادق(ع) فرمود: ربا، بر دو قسم است: يكى، حلال و ديگرى، حرام است; رباى حلال، آن است كه كسى، به برادرش قرض دهد در حالى كه اميد دارد بيشتر از آنچه قرض داده، به او برگرداند، ولى هيچ گونه شرط زياده نكرده باشد. در اين صورت اگر قرض گيرنده چيزى بيشتر از آنچه گرفته است، به قرض دهنده بدهد، مباح است، ولى هيچ گونه پاداشى نزد خداوند، در قرضى كه داده، براى او نيست. اين همان سخن خداوند است كه: فلايربوا عنداللّه...}.

12 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : الربا رباءان : رباء يؤكل و رباء لايؤكل . فأما الذى يؤكل فهديتك إلى الرجل تطلب منه الثواب أفضل منها فذلك الربا الذى يؤكل و هو قوله عزّوجلّ { و ما ءاتيتم من رباً ليربوا فى أموال الناس فلايربوا عنداللّه } . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه ربا، دو قسم است: ربايى كه خوردن آن جايز است، و ربايى كه خوردن اش جايز نيست. آن ربايى كه خوردن اش جايز است، هديه اى است كه به كسى مى دهى و

انتظار دارى كه او بيشتر از آن را به تو بدهد. اين، اضافه اى كه دريافت مى كنى، ربايى است كه خوردن آن جايز است و اين است قول خداى عزّوجلّ كه مى فرمايد: و ما ءاتيتم من رباً ليربوا فى أموال الناس فلايربوا عنداللّه...}.

روزى حلال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 75 - 8

8- تنها روزى هاى حلال و پسنديده ، روزى مقدر و خدادادى است ، نه روزى هاى حرام و ناپسند .

و من رزقن_ه منّا رزقًا حسنًا

از اينكه خداوند روزى خويش را (رزقناه) به روزى حسن و پسنديده مقيد ساخته است (رزقاً حسناً) مى توان به اين برداشت دست يافت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 114 - 12

12- تنها خوراكى هاى حلال و مطابق با طبع آدمى ، روزى خداوند براى آدميان است نه روزى هاى حرام و ناپاك

فكلوا ممّا رزقكم الله حل_لاً طيبًا

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه {حلالاً طيبّاً} حال مؤكده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 51 - 6،17

6 - خداوند ، خواهان بهرهورى انسان ها ، از روزى هاى حلال و اجتناب از حرام خوارى است .

ي_أيّها الرسل كلوا من الطّيّب_ت

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه {طيّب} در لغت به معناى حلال به كار رود.

17 - { أبان بن تغلب قال : سألت جعفربن محمد ( ع ) عن قول اللّه _ عزّ ذكره _ : { ياأيّها الرسل كلوا من الطّيّبات ، قال : الرزق الحلال

;

ابان بن تغلب گويد: از امام صادق(ع) درباره سخن خداوند _ عزّ ذكره _ {يا أيّها الرسل كلوا من الطّيّبات} سؤال كردم، فرمود: [مراد] روزى حلال است}.

روزى حلال در اديان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 88 - 13

13_ روزيهايى كه در تهيه آن ظلم و اجحاف نشود و در فراهم كردن آن عدل و انصاف رعايت گردد ، از نظر اديان الهى روزى حلال و نيكوست .

و رزقنى منه رزقًا حسنًا

روزى حلال شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 88 - 12

12_ شعيب ( ع ) ، على رغم آلودگى جامعه اش به حرام خوارى ، از روزى حلال و نيكو بهره مند بود .

ي_قوم أوفوا المكيال و الميزان . .. و رزقنى منه رزقًا حسنًا

از اينكه شعيب(ع) مبادلات و معاملات مردم مدين را ظالمانه خواند و آن گونه درآمدها را ناپسند شمرد و سپس فرمود: من از روزى نيكو برخوردار هستم ، مى توان اين احتمال را موجّه دانست كه مراد از {رزقاً حسناً} روزيهاى مادى است.

روزى حلال عيسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 51 - 18

18 - { عن النبى ( ص ) فى قوله { ياأيّهاالرسل كلوا من الطّيّبات } ( الآية ) قال : ذاك عيسى بن مريم يأكل من غزل أُمّه ;

از رسول خدا(ص) درباره سخن خداوند {يا أيّها الرسل. ..} روايت شده است كه فرمود: يكى از پيامبران _ كه از طيبات مى خورد _ عيسى بن مريم است. او

از دستمزد نخ ريسى مادرش ارتزاق مى كرد}.

زمينه تحريم حلال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 161 - 9

9 _ رباخوارى و تصرف نابحق يهوديان در اموال مردم ، موجب تحريم برخى از حلال هاى پاكيزه بر ايشان

حرّمنا عليهم . .. و أخذهم الربوا و قد نهوا عنه و أكلهم أمول الناس

زمينه محروميت از حلال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 1 - 7

7 - جلب رضايت زنان ، نبايد منجر به محروميت همسران از مباحات و حلال هاى الهى شود .

لِمَ تحرّم ما أحلّ اللّه لك تبتغى مرضات أزوجك

سرزنش تحريم حلال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 32 - 2

2 _ تحريم كنندگان زيباييها و زينتهاى خدادادى و روزيهاى پاكيزه، مورد نكوهش و توبيخ خداوند هستند.

قل من حرم . .. والطيبت من الرزق

استفهام در جمله {من حرم . ..} استفهام انكار توبيخى است. يعنى خداوند علاوه بر اين كه تحريم طيبات را صحيح نمى داند، تحريم كننده را نيز سرزنش مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 1 - 6

6 - محروم ساختن خويش از مباحات و حلال هاى الهى ، براى جلب رضايت ديگران ، عملى ناپسند و شايسته سرزنش

لِمَ تحرّم ما أحلّ اللّه لك تبتغى مرضات أزوجك

سوگند بر تحريم حلال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 2 - 3،5

3 - مقرر شدن شكستن سوگند بر محروميت از

مباحات و حلال هاى شرعى ، با دادن كفّاره

قد فرض اللّه لكم تحلّة أيم_نكم

5 - وجود سنّت سوگند بر ترك برخى از حلال ها و مباحات در ميان مردم صدراسلام و پيش از آن

قد فرض اللّه لكم تحلّة أيم_نكم

صيد حلال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 4 - 22،34

22 _ حليت شكار درندگان شكارى ، هر چند درندگان شكارى به هنگام شكار از آن تناول كنند . *

فكلوا مما امسكن عليكم

بنابراين احتمال كه مراد از {مما امسكن عليكم}، مقدارى باشد كه حيوان شكارى براى صياد نگه داشته در مقابل مقدارى كه خود تا رسيدن صياد از آن تناول كرده است.

34 _ حليت صيد يوزپلنگ تعليم ديده

احل . .. و ما علمتم من الجوارح مكلبين

از امام صادق(ع) روايت شده: الفهد مما قال اللّه {مكلبين}.

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 295، ح 34; تفسير برهان، ج 1، ص 448، ح 16.

طعام حلال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 5 - 7

7 _ حليت غذاى مسلمانان براى اهل كتاب در قوانين آنان *

و طعامكم حل لهم

بنابر اينكه جمله {طعامكم حل لهم} اخبار از حكمى در شريعت آنان باشد. يعنى آنان در كتاب خود، دليلى بر حرمت غذاى شما مسلمانان ندارند.

فلسفه تحريم حلال محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 1 - 2

2 - اظهار ناخرسندى خداوند ، از اين كه پيامبر ( ص ) ، خود را از عملى مباح و حلال ، به خاطر جلب رضايت برخى از همسران خويش ،

محروم كرده بود .

ي_أيّها النبىّ لِمَ تحرّم ما أحلّ اللّه لك تبتغى مرضات أزوجك

كسب روزى حلال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 155 - 16

16 - قال رسول اللّه ( ص ) : . . . يابن مسعود قول اللّه . . . { و لنبلونكم بشىء من الخوف . . . و بشر الصابرين } قلنا يا رسول اللّه فمن الصابرون ؟ قال : الذين يصبرون على طاعة اللّه واجتنبوا معصية ، الذين كسبوا طيباً و انفقوا قصداً و قدموا فضلا فافلحوا . . . ;

از رسول خدا(ص) روايت شده . .. كه فرمود: اى پسر مسعود ... سخن خداوند است: {و لنبلونكم بشىء من الخوف ... و بشر الصابرين}، به آن حضرت عرض كرديم: صابران چه كسانى هستند؟ فرمود: كسانى كه بر اطاعت خدا صبر مى نمايند و از گناهان دورى كرده اند، كسانى كه روزى پاكيزه كسب كرده و در انفاق ميانه رو هستند و زيادى درآمد خود را انفاق نموده اند، پس آنان رستگار گشته اند.

مشركان و تحريم حلال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 59 - 5

5 _ خداوند ، مشركان را _ كه از پيش خود و بى اذن او ، بخشى از رزق حلال را بر خود حرام كرده بودند _ مورد ملامت و سرزنش قرار داد .

قل أرءيتم ما أنزل اللّه . .. فجعلتم منه حراماً و حللا قل ءاللّه أذن لكم

ملاك حلال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 100

- 3

3 _ پاكى و ناپاكى از جمله ملاك هاى حرمت و حليت اشياء

لايستوى الخبيث و الطيب

ملاكهاى روزى حلال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 88 - 13

13_ روزيهايى كه در تهيه آن ظلم و اجحاف نشود و در فراهم كردن آن عدل و انصاف رعايت گردد ، از نظر اديان الهى روزى حلال و نيكوست .

و رزقنى منه رزقًا حسنًا

منافع حلال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 86 - 1،2

1_ منافع به دست آمده از كسب و تجارت عادلانه و بدون اجحاف ، منافعى حلال و نيكوست .

بقيّت الله خير لكم

سخن از مبادله و رعايت قسط در معاملات ، مى تواند قرينه بر اين باشد كه مراد از {بقيت} (باقى مانده) سودهايى باشد كه از معاملات و مبادلات عادلانه براى فروشندگان باقى مى ماند.

2_ منافع حلال و به دست آمده از تجارت هاى عادلانه و خالى از ظلم و اجحاف ، عطاى الهى است .

بقيّت الله خير لكم

برداشت فوق ، از اضافه شدن {بقيّت} به {الله} استفاده مى شود.

منشأ روزى حلال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 88 - 15

15_ روزى هاى حلال و نيكو از ناحيه خداوند است و فراهم آوردن آن ، به توفيق او مى باشد .

و رزقنى منه رزقًا حسنًا

برداشت فوق با توجه به {منه، از ناحيه خدا} استفاده شده است.

ناپسندى ترك حلال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 1 - 6

6 - محروم

ساختن خويش از مباحات و حلال هاى الهى ، براى جلب رضايت ديگران ، عملى ناپسند و شايسته سرزنش

لِمَ تحرّم ما أحلّ اللّه لك تبتغى مرضات أزوجك

نعمت روزى حلال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 114 - 11

11- روزى هاى حلال و دلپذير ، از نعمت هاى شايان شكرگزارى است .

فكلوا ممّا رزقكم الله حل_لاً طيبًا و اشكروا نعمت الله

وحوش حلال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 4 - 14

14 _ وجود حيوانات حلال گوشت در ميان حيوانات وحشى

و ما علمتم من الجوارح مكلبين تعلمونهن مما علمكم اللّه فكلوا مما امسكن

چون سگ و ديگر درندگان را براى شكار حيوانات وحشى به كار مى گيرند، برداشت فوق به دست مى آيد.

حلال ها

{حلال ها}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 157 - 17

17 _ هر چيز طيب و پاكيزه ، حلال و هر چيز خبيث و ناپاك ، حرام است .

و يحل لهم الطيبت و يحرم عليهم الخبئث

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 86 - 1

1_ منافع به دست آمده از كسب و تجارت عادلانه و بدون اجحاف ، منافعى حلال و نيكوست .

بقيّت الله خير لكم

سخن از مبادله و رعايت قسط در معاملات ، مى تواند قرينه بر اين باشد كه مراد از {بقيت} (باقى مانده) سودهايى باشد كه از معاملات و مبادلات عادلانه براى فروشندگان باقى مى ماند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 -

حج - 22 - 30 - 8،9

8 - شتر ، گاو و گوسفند ، چهار پايانى حلال گوشت

و أُحلّت لكم الأنع_م

{أنعام} (جمع {نعم}) در اصل به معناى شتر است. بنابراين {أنعام}; يعنى، شتران لكن گاهى {أنعام}; گفته مى شود و از آن مجموع شتر، گاو و گوسفند اراده مى شود. مقصود از {أنعام}در جمله فوق استعمال دوم است. گفتنى است كه جمله {أحلت لكم الأنعام} به تقدير {أحلت لكم أكل لحوم الأنعام} مى باشد; يعنى، براى شما خوردن گوشت شتر، گاو و گوسفند حلال شده است.

9 - استفاده از گوشت شتر ، گاو و گوسفند ، به جز در مواردى كه از سوى خدا تحريم شده ، حلال و جايز است .

و أُحلّت لكم الأنع_م إلاّ ما يتلى عليكم

ارزش حلال ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 100 - 2

2 _ ارزش حلال ها و حرام ها غير قابل مقايسه با يكديگر

قل لايستوى الخبيث و الطيب

برخى به قرينه آيات گذشته حرامها را مصداق مورد نظر براى خبيث و حلالها را مصداق طيب دانسته اند.

اهميّت رعايت حلال ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 100 - 15

15 _ رعايت حلال ها و حرام هاى الهى ، تقواپيشگى است .

لايستوى الخبيث و الطيب . .. فاتقوا اللّه

برداشت فوق بر اين مبناست كه مصداق مورد نظر از خبث و طيب _ به قرينه آيات گذشته _ حلالها و حرامهاى الهى باشد.

پاكيزگى حلال ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 87 -

7

7 _ آنچه خداوند حلال كرده پاكيزه و گواراست .

لاتحرموا طيبت ما احل اللّه لكم

طيب به معناى چيزى است كه خوشايند آدمى باشد و اضافه طيبات به {ما احل اللّه}، اضافه بيانيه است يعنى {ما احل . .} تفسيرى براى طيبات مى باشد. گويا سؤال مى شود طيبات چيست؟ در پاسخ گفته مى شود، آنچه خداوند حلال كرده است.

حلق از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

حلق(سرتراشى)

حلق(سرتراشى) در عمره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 27 - 10

10- تراشيدن سر و كوتاه كردن مو و ناخن ، از اعمال مراسم عمره

لتدخلنّ المسجد الحرام . .. محلّقين رءوسكم و مقصّرين

حلق(سرتراشى) مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 27 - 2

2- رؤياى پيامبر ، نمايانگر ورود مسلمانان به مسجدالحرام با امنيت و سر تراشيدن و كوتاه كردن مو

لقد صدق اللّه رسوله الرءيا بالحقّ لتدخلنّ المسجد الحرام إن شاء اللّه ءامنين محلّ

فضيلت حلق(سرتراشى)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 27 - 19

19- عن علىّ ( ع ) . . . قال اللّه تعالى { . . .محلّقين رءوسكم و مقصّرين } فبدأ بالحلق و هو أفضل ;

از على(ع) روايت شده كه خداى تعالى فرمود: {. .. محلّقين رءوسكم و مقصّرين} سر تراشيدن را اول ذكر كرد [و تقصير را بعد] و سرتراشيدن، [از تقصير ]افضل است}.

حلم از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

حلم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 134 - 4

4 _ تأمين نيازمندى هاى جامعه ايمانى و خويشتن دارى و گذشت در برخورد هاى اجتماعى ، از ويژگى هاى اهل تقوا

اعدّت للمتّقين. الّذين ينفقون ... و الكاظمين الغيظ و العافين عن النّاس

آثار حلم ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 75 - 4

4_ بردبارى ابراهيم ( ع ) و تأسفش بر مشكلات مردم و اعتقاد راسخش به خداوند ، برانگيزنده او به شفاعت

درباره قوم لوط

يج_دلنا ف_ى ق_وم ل_وط. إن إبره_يم لحليم أوّه منيب

جمله {إن إبراهيم . ..} بيانگر علّت مجادله ابراه_يم(ع) درباره ق_وم لوط و دفاع او از ايشان است.

آثار حلم بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 75 - 3

3 _ صبر و شكيبايى بندگان خالص خدا ، در انجام تكاليف الهى چون فروتنى ، و شب زنده دارى ، حلم ، ترس ازقيامت ، توبه ، عفو كريمانه ، پذيرش حق و دعا و نيايش ، سبب برخوردار شدن آنان از نعمت ها و درجات عالى بهشت

الذين يمشون على الأرض هونًا . .. و الذين يقولون ربّنا... أُول_ئك يجزون الغرفة بم

متعلق و موارد صبر هر چند در آيه شريفه ذكر نشده است، ولى مقصود از آن _ به قرينه آيات گذشته كه در بيان تكاليف بندگان خالص و محرماتى است كه آنان مى بايست ترك مى كردند _ مجموعه مسائلى است كه خداوند به انجام آنها امر كرده و يا از انجام آنها باز داشته است; زيرا انجام چنين تكاليفى و يا ترك محرمات الهى، صبر و شكيبايى در برابر هواى نفس را نيازمند است.

آثار حلم خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 44 - 15

15- تحمل سخنان ناروا و سخيف مشركان درباره خداوند ، ناشى از بردبارى و آمرزندگى خداست .

إنكم لتقولون قولاً عظيمًا . .. سبح_نه و تع_لى عمّا يقولون علوًّا كبيرًا ... إنه

ذكر {إنه كان حليماً غفوراً}، پس از بيان سخنان نارواى مشركان درباره خداوند، به اين معنا اشعار دارد كه آن سخنان،

شايسته واكنش و مجازات است اما چون خداوند حليم و غفور است، آنها را تحمل مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 18 - 1

1 - سپاسدارى ، بردبارى ، آگاهى از نهان و آشكار ، عزّت و حكمت خداوند ، مقتضى تقواپيشگى ، حرف شنوى ، فرمان برى و انفاق در راه او است .

فاتّقوا اللّه . .. اسمعوا و أطيعوا و أنفقوا ... و اللّه شكور حليم ... العزيز الح

برخى از مفسران، بر اين عقيده اند كه ميان ذكر اوصاف خداوند در دو آيه پايانى، با فرمان الهى به تقواپيشگى، فرمان برى و انفاق، ارتباط وجود دارد. اين مطلب مى تواند اشاره به برداشت ياد شده باشد.

ارزش حلم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 101 - 7

7 - حلم و بردبارى ، از اوصاف برجسته و ارزشمند براى نوجوانان

فبشّرن_ه بغل_م حليم

اهميت حلم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 75 - 5

5_ بردبارى ، تأسف و تأثر بر مشكلات مردم و توجّه داشتن به خدا و درخواست حاجت ها از او ، صفات و خصلتهايى نيكو و پسنديده است .

إن إبرهيم لحليم أوّه منيب

پاداش حلم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 76 - 2

2 _ فروتنى ، شب زنده دارى ، حلم ، ترس از قيامت ، توبه ، عفو كريمانه ، پذيرش حق ، دعا ، دورى از اسراف ، تنگ گيرى ، شرك ، زنا ،

آدم كشى و سخن باطل ، موجب ورود به بهشت جاودان و برخوردارى از قرارگاه و اقامت نيكوى آن

الذين يمشون على الأرض هونًا. .. و الذين لايشهدون الزور ... أُول_ئك يجزون الغرفة

حلم ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 114 - 15،18

15 _ ابراهيم ( ع ) ، اهل دعا و نيايش بسيار و شخصيتى حليم و بردبار بود .

إن إبرهيم لأوّه حليم

در روايتى از امام باقر(ع) نقل شده كه حضرت فرمودند: {لأوّاه الدعاء}: يعنى اوّاه كسى است كه بسيار دعا و نيايش كند.

18 _ بردبارى و شكيبايى ابراهيم ( ع ) در راه هدايت مردم و انجام تكاليف الهى

إن إبرهيم لأوّه حليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 75 - 1

1_ ابراهيم ( ع ) ، پيامبرى بردبار كه هرگز در مؤاخذه خطاكاران تعجيل نمى كرد .

إن إبرهيم لحليم

_______________________________

علل الشرايع، ص 550، ح 4، ب 340; نورالثقلين، ج 2، ص384، ح165.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 36 - 15

15- شدت بردبارى حضرت ابراهيم ( ع ) در برخورد با مخالفان خويش

و من عصانى فإنك غفور رحيم

اينكه حضرت ابراهيم(ع) تكليف مخالفان خود را به خدا واگذاشته و او را با صفت غفران و رحمت ياد كرده است، بيانگر شدت بردبارى اوست.

حلم اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 101 - 6

6 - حلم و بردبارى ، برجسته ترين صفت اسماعيل ( فرزندِ بشارت داده شده به ابراهيم ( ع )

)

فبشّرن_ه بغل_م حليم

توصيف {غلام} به {حليم}، به جاى هر صفت پسنديده ديگرى، بيانگر مطلب ياد شده است.

حلم خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 225 - 8

8 _ عدم مؤاخذه بر سوگند هاى لغو ، جلوه اى از مغفرت و حِلم پروردگار

لا يؤاخذكم اللّه باللغو فى ايمانكم . .. و اللّه غفور حليم

ظاهراً مغفرت و حلم خدا مربوط به {لا يؤاخذ} است; نه {يؤاخذكم}. چون مغفرت با عدم مؤاخذه مناسب است; نه با مؤاخذه.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 44 - 18

18- خداوند ، در برخورد با گناه نينديشيدن درباره حقايق هستى _ چون تسبيح و حمد موجودات _ بردبارانه برخورد كرده و در صورت توبه ، از آن درمى گذرد .

لاتفقهون تسبيحهم إنه كان حليمًا غفورًا

تعليل {إنه كان حليماً غفوراً} دلالت مى كند بر اينكه {لاتفقهون تسبيحهم} (تفقّه نمى كنيد در تسبيح آنان) گناه داشته و شايسته برخورد و مجازات است اما چون خداوند حليم و غفور است، بردبارانه برخورد مى كند.

حلم در انفاق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 263 - 13

13 _ لزوم بُردبارى توانگرانِ انفاق كننده ، در صورت برخورد ناصواب نيازمندان با آنان *

قول معروف و مغفرة . .. و اللّه غنىّ حليم

بكارگيرى صفت {حليم} ظاهراً براى توصيه به انفاق كنندگان است كه مانند خداوند بُردبار باشند تا خطاى نيازمندان آنان را خشمگين نسازد.

حلم در معاشرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 134

- 4

4 _ تأمين نيازمندى هاى جامعه ايمانى و خويشتن دارى و گذشت در برخورد هاى اجتماعى ، از ويژگى هاى اهل تقوا

اعدّت للمتّقين. الّذين ينفقون ... و الكاظمين الغيظ و العافين عن النّاس

حلم در نوجوانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 101 - 7

7 - حلم و بردبارى ، از اوصاف برجسته و ارزشمند براى نوجوانان

فبشّرن_ه بغل_م حليم

حلم صالحان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 101 - 8،9

8 - حلم و بردبارى ، برجسته ترين نشانه صالح بودن فرزندان

ربّ هب لى من الص_لحين . فبشّرن_ه بغل_م حليم

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه ابراهيم(ع) از خداوند، فرزندى صالح درخواست كرده بود و خداوند در پاسخ فرمود: به تو فرزندى حليم و بردبار عطا مى كنم. ذكر اين خصوصيت در واقع بيانگر ويژگى صالح بودن فرزند است.

9 - حلم و بردبارى ، از ويژگى هاى انسان هاى صالح

ربّ هب لى من الص_لحين . فبشّرن_ه بغل_م حليم

حلم يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 77 - 9،10

9_ يوسف ( ع ) در برابر سخن ناحق برادرانش ( مطرح كردن سرقت دروغين او ) از خود دفاع نكرد .

فأسرّها يوسف فى نفسه و لم يبدها لهم

ضمير {ها} در {أسرّها} و {لم يبدها} به حقيقت و واقعيت ماجرايى كه برادران يوسف با جمله {فقد سرق أخ} مطرح ساختند، باز مى گردد. بنابراين {فأسرّها ...} ; يعنى، يوسف(ع) حقيقت و واقعيت آن ماجرا را در نفس خويش نهان ساخت و

از ابراز آن خوددارى كرد.

10_ يوسف ( ع ) بهره مند از سيطره بر خويشتن و برخوردار از حلم و بردبارى

فأسرّها يوسف فى نفسه و لم يبدها لهم

سختى حلم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 75 - 8

8 _ فروتنى ، شب زنده دارى ، حلم ، توبه ، عفو كريمانه ، پذيرش حق ، دورى از اسراف ، تنگ گيرى ، شرك ، زنا ، آدم كشى و سخن باطل ، امرى دشوار و مقتضى صبر و شكيبايى

و عباد الرحم_ن الذين يمشون على الأرض هونًا . .. و الذين لايشهدون الزور ... أُول_

صبر در حلم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 75 - 8

8 _ فروتنى ، شب زنده دارى ، حلم ، توبه ، عفو كريمانه ، پذيرش حق ، دورى از اسراف ، تنگ گيرى ، شرك ، زنا ، آدم كشى و سخن باطل ، امرى دشوار و مقتضى صبر و شكيبايى

و عباد الرحم_ن الذين يمشون على الأرض هونًا . .. و الذين لايشهدون الزور ... أُول_

نشانه هاى حلم اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 102 - 24

24 - صبر و شكيبايى اسماعيل ( ع ) در داستان ذبح شدنش به دست پدر ، نشانه حلم و بردبارى او است .

فبشّرن_ه بغل_م حليم . .. ي_أبت افعل ما تؤمر ستجدنى إن شاء اللّه من الص_برين

از ارتباط ميان وصف شدن اسماعيل(ع) به حلم و بردبارى از سوى خداوند و مسأله شناساندن خود به عنوان

فردى صابر و شكيبا، مى توان برداشت ياد شده را به دست آورد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 103 - 4

4 - تسليم اسماعيل ( ع ) در برابر فرمان ذبح شدن ، نشانه حلم و بردبارى او است .

فبشّرن_ه بغل_م حليم . .. فلمّا أسلما و تلّه للجبين

نشانه هاى حلم خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 41 - 5

5 - تداوم نظم كنونى جهان و ادامه حيات در آن ، جلوه اى از حلم و غفران الهى

إنّ اللّه يمسك السم_وت . .. إنّه كان حليمًا غفورًا

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه {إنّه كان حليماً غفوراً} در مقام تعليل براى جملات پيشين است; يعنى، خداوند آسمان ها و زمين را از فروپاشى حفظ مى كند; زيرا او نسبت به بندگانش بردبار و آمرزنده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 17 - 9

9 - پاداش مضاعف به انفاق گران و آمرزش آنان ، جلوه قدرشناسى ، سپاسدارى و حلم خداوند است .

إن تقرضوا اللّه . .. يض_عفه لكم و يغفر لكم و اللّه شكور حليم

حليت از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

حليت

حليت آشاميدنيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 32 - 6

6 _ حليت، قانون اولى و اصل كلى در بهره گيرى از زينتها، خوراكيها و نوشيدنيهاست.

قل من حرم زينة الله التى أخرج لعباده

استفهام انكارى در {من حرم . ..} دلالت مى كند بر اين كه اگر دليلى براى حرمت اشياى

ذكر شده يافت نشد، بايد آنها را حلال دانست و منتظر دليل خاص نبود، و اين معناى اصل كلى و قانون اولى است.

حليت جنين بز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 143 - 2

2 _ حليت خوردن از بز و گوسفند نر و ماده و جنين آنها

من الضأن . .. قل ءالذكرين حرم أم الأنثيين أما اشتملت عليه أرحام الأنثيين

حليت جنين شتر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 144 - 2

2 _ استفاده از گوشت شتر و گاو نر و ماده و جنين آنها حلال است.

و من الإبل اثنين . .. قل ءالذكرين حرم أم الأنثيين أما اشتملت عليه أرحام الأنثيين

حليت جنين گاو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 144 - 2

2 _ استفاده از گوشت شتر و گاو نر و ماده و جنين آنها حلال است.

و من الإبل اثنين . .. قل ءالذكرين حرم أم الأنثيين أما اشتملت عليه أرحام الأنثيين

حليت جنين گوسفند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 143 - 2

2 _ حليت خوردن از بز و گوسفند نر و ماده و جنين آنها

من الضأن . .. قل ءالذكرين حرم أم الأنثيين أما اشتملت عليه أرحام الأنثيين

حليت چهارپايان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 2 - 4

4 _ حرام ها و حلال هاى الهى ( همانند حليت چهارپايان و حرمت صيد در حال احرام ) ، از شعاير

الهى است . *

أحلت لكم بهيمة الانعم . .. لاتحلوا شعر اللّه

از مصاديق شعاير الهى، با توجه به آيه قبل، حلالها و حرامهاى الهى است.

حليت خوردنيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 32 - 6

6 _ حليت، قانون اولى و اصل كلى در بهره گيرى از زينتها، خوراكيها و نوشيدنيهاست.

قل من حرم زينة الله التى أخرج لعباده

استفهام انكارى در {من حرم . ..} دلالت مى كند بر اين كه اگر دليلى براى حرمت اشياى ذكر شده يافت نشد، بايد آنها را حلال دانست و منتظر دليل خاص نبود، و اين معناى اصل كلى و قانون اولى است.

حليت زن موهوبه براى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 50 - 19،20،21،22،23

19 - هبه كردن زنان مؤمن ، خودشان را بر پيامبر ( ص ) مباح و جايز است .

إنّا أحللنا لك . .. و امرأة مؤمنة إن وهبت نفسها للنبىّ

20 - در صورتى كه زنى مؤمن ، خود را ، بدون صداق بر پيامبر ( ص ) هبه مى كرد ، او براى آن حضرت حلال و مباح بود .

إنّا أحللنا لك . .. و امرأة مؤمنة إن وهبت نفسها للنبىّ

21 - هبه كردن زنى ، خود را براى همسرى پيامبر ( ص ) ، حكمى ويژه آن حضرت است و هيچ مؤمنى ، مشمول آن نمى شود .

و امرأة مؤمنة إن وهبت نفسها للنبىّ . .. خالصة لك من دون المؤمنين

22 - مباح و حلال شدن زنى كه خود را بر پيامبر ( ص ) هبه كرده

، در صورتى است كه آن حضرت ، او را بپذيرد .

و امرأة مؤمنة إن وهبت نفسها للنبىّ إن أراد النبىّ أن يستنكحها

23 - تنها زنان مؤمن مى توانند خود را بر پيامبر ( ص ) هبه كنند .

و امرأة مؤمنة إن وهبت نفسها للنبىّ إن أراد النبىّ أن يستنكحها

حليت زينت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 32 - 6

6 _ حليت، قانون اولى و اصل كلى در بهره گيرى از زينتها، خوراكيها و نوشيدنيهاست.

قل من حرم زينة الله التى أخرج لعباده

استفهام انكارى در {من حرم . ..} دلالت مى كند بر اين كه اگر دليلى براى حرمت اشياى ذكر شده يافت نشد، بايد آنها را حلال دانست و منتظر دليل خاص نبود، و اين معناى اصل كلى و قانون اولى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 33 - 11

11 _ زينتها و روزيهاى پاكيزه بيرون از دايره محرومات الهى (كردار زشت و . .. )

قل من حرم زينة الله . .. قل إنما حرم ربى الفوحش

حليت طيبات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 4 - 3

3 _ خوردن طيبات ( چيز هاى پاكيزه و ملايم با طبع ) حلال است .

قل احل لكم الطيبت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 157 - 16،17،18

16 _ حكم به حلّيت همه پاكيزه ها و تحريم همه ناپاكى ها ، از وظايف پيامبر ( ص ) و از اهداف رسالت اوست .

و يحل

لهم الطيبت و يحرم عليهم الخبئث

17 _ هر چيز طيب و پاكيزه ، حلال و هر چيز خبيث و ناپاك ، حرام است .

و يحل لهم الطيبت و يحرم عليهم الخبئث

18 _ امر به معروف و نهى از منكر ، حلال دانستن پاكيزه ها و حرام شمردن ناپاكى ها ، از علامت هاى موجود در تورات و انجيل براى شناسايى پيامبر اسلام

الذى يجدونه . .. يأمرهم بالمعروف ... و يحل لهم الطيبت و يحرم عليهم الخبئث

جمله هاى {يأمرهم و . .. } حال براى ضمير مفعولى در {يجدونه} است و لذا مى رساند كه مفاد اين جمله ها به عنوان صفات پيامبر موعود در تورات و انجيل بيان شده است. بر اين اساس مى توان گفت كه از اهداف بيان اين ويژگيها در تورات و انجيل، راهنمايى اهل كتاب است به امورى كه بايد در شناسايى پيامبر موعود در نظر داشته باشند.

حليت غنايم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 69 - 1،11

1 _ غنيمت هاى به دست آمده از دشمنان دين ، حلال و بهرهورى از آنها جايز است .

فلكوا مما غنمتم حللا طيبا

11 _ حكم الهى بر حليت غنايم و فديه ها ، جلوه اى از مغفرت و رحمت خداوند است .

فكلوا . .. إن اللّه غفور رحيم

حليت فديه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 69 - 2،11

2 _ فديه هاى گرفته شده در قبال آزادى اسيران ، از جمله غنايم و استفاده از آنها حلال است .

فلكوا مما غنمتم حللا طيبا و اتقوا اللّه

از مصاديق

مورد نظر براى {ما غنمتم} به دليل آيات گذشته كه درباره اسيران جنگى بود، فديه هايى است كه در برابر آزادى آنان گرفته مى شود. عطف جمله {فكلوا} به وسيله حرف فاء به جمله سابق اين معنا را تأييد مى كند.

11 _ حكم الهى بر حليت غنايم و فديه ها ، جلوه اى از مغفرت و رحمت خداوند است .

فكلوا . .. إن اللّه غفور رحيم

حليت كنيز براى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 52 - 10

10 - بر پيامبر ( ص ) غير از همسران تعيين شده ، تنها كنيز ، حلال و مباح بود .

لايحلّ لك النساء من بعد . .. إلاّ ما ملكت يمينك

حليت گوشت بز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 143 - 2

2 _ حليت خوردن از بز و گوسفند نر و ماده و جنين آنها

من الضأن . .. قل ءالذكرين حرم أم الأنثيين أما اشتملت عليه أرحام الأنثيين

حليت گوشت چهارپايان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 1 - 5،14

5 _ حليت خوردن گوشت برخى از چهارپايان و ساير بهره بردارى ها از آن

أحلت لكم بهيمة الانعم الا ما يتلى عليكم

{بهيمه} اسم است براى هر حيوان چهارپاى صحرايى و يا دريايى (مجمع البيان). و {انعام} به گاو و شتر و گوسفند گفته مى شود. (مفردات راغب). و اضافه {بهيمه} به {انعام}، اضافه بيانيه است. قابل ذكر است كه چون حليت به خود بهيمه تعلق گرفته نه به خصوص خوردن از گوشت آنها،

معلوم مى شود علاوه بر استفاده خوراكى، ساير بهره برداريها نيز مورد نظر مى باشد.

14 _ حليت خوردن گوشت برخى از چهارپايان ( شتر ، گاو و گوسفند ) و حرمت برخى ديگر و حرمت صيد و شكار در حال احرام ، از عهد ها و پيمان هاى الهى با مؤمنان

اوفوا بالعقود أحلت لكم بهيمة الانعم الا ما يتلى عليكم غير محلى الصيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 28 - 15

15 - شتر ، گاو و گوسفند ، چهارپايانى حلال گوشت

على ما رزقهم من بهيمة الأنع_م فكلوا منها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 30 - 8

8 - شتر ، گاو و گوسفند ، چهار پايانى حلال گوشت

و أُحلّت لكم الأنع_م

{أنعام} (جمع {نعم}) در اصل به معناى شتر است. بنابراين {أنعام}; يعنى، شتران لكن گاهى {أنعام}; گفته مى شود و از آن مجموع شتر، گاو و گوسفند اراده مى شود. مقصود از {أنعام}در جمله فوق استعمال دوم است. گفتنى است كه جمله {أحلت لكم الأنعام} به تقدير {أحلت لكم أكل لحوم الأنعام} مى باشد; يعنى، براى شما خوردن گوشت شتر، گاو و گوسفند حلال شده است.

حليت گوشت شتر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 1 - 14

14 _ حليت خوردن گوشت برخى از چهارپايان ( شتر ، گاو و گوسفند ) و حرمت برخى ديگر و حرمت صيد و شكار در حال احرام ، از عهد ها و پيمان هاى الهى با مؤمنان

اوفوا بالعقود أحلت لكم بهيمة الانعم الا

ما يتلى عليكم غير محلى الصيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 142 - 2

2 _ جواز خوردن گوشت چهارپايان (شتر، گاو، گوسفند)

و من الأنعم . .. كلوا مما رزقكم الله

{أنعام} جمع {نعم} به شتر، گاو و گوسفند، اطلاق مى شود. (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 144 - 2

2 _ استفاده از گوشت شتر و گاو نر و ماده و جنين آنها حلال است.

و من الإبل اثنين . .. قل ءالذكرين حرم أم الأنثيين أما اشتملت عليه أرحام الأنثيين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 28 - 15

15 - شتر ، گاو و گوسفند ، چهارپايانى حلال گوشت

على ما رزقهم من بهيمة الأنع_م فكلوا منها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 30 - 8،9

8 - شتر ، گاو و گوسفند ، چهار پايانى حلال گوشت

و أُحلّت لكم الأنع_م

{أنعام} (جمع {نعم}) در اصل به معناى شتر است. بنابراين {أنعام}; يعنى، شتران لكن گاهى {أنعام}; گفته مى شود و از آن مجموع شتر، گاو و گوسفند اراده مى شود. مقصود از {أنعام}در جمله فوق استعمال دوم است. گفتنى است كه جمله {أحلت لكم الأنعام} به تقدير {أحلت لكم أكل لحوم الأنعام} مى باشد; يعنى، براى شما خوردن گوشت شتر، گاو و گوسفند حلال شده است.

9 - استفاده از گوشت شتر ، گاو و گوسفند ، به جز در مواردى كه از سوى خدا تحريم شده ، حلال و جايز است .

و أُحلّت

لكم الأنع_م إلاّ ما يتلى عليكم

حليت گوشت گاو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 1 - 14

14 _ حليت خوردن گوشت برخى از چهارپايان ( شتر ، گاو و گوسفند ) و حرمت برخى ديگر و حرمت صيد و شكار در حال احرام ، از عهد ها و پيمان هاى الهى با مؤمنان

اوفوا بالعقود أحلت لكم بهيمة الانعم الا ما يتلى عليكم غير محلى الصيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 142 - 2

2 _ جواز خوردن گوشت چهارپايان (شتر، گاو، گوسفند)

و من الأنعم . .. كلوا مما رزقكم الله

{أنعام} جمع {نعم} به شتر، گاو و گوسفند، اطلاق مى شود. (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 144 - 2

2 _ استفاده از گوشت شتر و گاو نر و ماده و جنين آنها حلال است.

و من الإبل اثنين . .. قل ءالذكرين حرم أم الأنثيين أما اشتملت عليه أرحام الأنثيين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 28 - 15

15 - شتر ، گاو و گوسفند ، چهارپايانى حلال گوشت

على ما رزقهم من بهيمة الأنع_م فكلوا منها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 30 - 8،9

8 - شتر ، گاو و گوسفند ، چهار پايانى حلال گوشت

و أُحلّت لكم الأنع_م

{أنعام} (جمع {نعم}) در اصل به معناى شتر است. بنابراين {أنعام}; يعنى، شتران لكن گاهى {أنعام}; گفته مى شود و از آن مجموع شتر، گاو

و گوسفند اراده مى شود. مقصود از {أنعام}در جمله فوق استعمال دوم است. گفتنى است كه جمله {أحلت لكم الأنعام} به تقدير {أحلت لكم أكل لحوم الأنعام} مى باشد; يعنى، براى شما خوردن گوشت شتر، گاو و گوسفند حلال شده است.

9 - استفاده از گوشت شتر ، گاو و گوسفند ، به جز در مواردى كه از سوى خدا تحريم شده ، حلال و جايز است .

و أُحلّت لكم الأنع_م إلاّ ما يتلى عليكم

حليت گوشت گوسفند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 1 - 14

14 _ حليت خوردن گوشت برخى از چهارپايان ( شتر ، گاو و گوسفند ) و حرمت برخى ديگر و حرمت صيد و شكار در حال احرام ، از عهد ها و پيمان هاى الهى با مؤمنان

اوفوا بالعقود أحلت لكم بهيمة الانعم الا ما يتلى عليكم غير محلى الصيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 142 - 2

2 _ جواز خوردن گوشت چهارپايان (شتر، گاو، گوسفند)

و من الأنعم . .. كلوا مما رزقكم الله

{أنعام} جمع {نعم} به شتر، گاو و گوسفند، اطلاق مى شود. (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 143 - 2

2 _ حليت خوردن از بز و گوسفند نر و ماده و جنين آنها

من الضأن . .. قل ءالذكرين حرم أم الأنثيين أما اشتملت عليه أرحام الأنثيين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 28 - 15

15 - شتر ، گاو و گوسفند ، چهارپايانى

حلال گوشت

على ما رزقهم من بهيمة الأنع_م فكلوا منها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 30 - 8،9

8 - شتر ، گاو و گوسفند ، چهار پايانى حلال گوشت

و أُحلّت لكم الأنع_م

{أنعام} (جمع {نعم}) در اصل به معناى شتر است. بنابراين {أنعام}; يعنى، شتران لكن گاهى {أنعام}; گفته مى شود و از آن مجموع شتر، گاو و گوسفند اراده مى شود. مقصود از {أنعام}در جمله فوق استعمال دوم است. گفتنى است كه جمله {أحلت لكم الأنعام} به تقدير {أحلت لكم أكل لحوم الأنعام} مى باشد; يعنى، براى شما خوردن گوشت شتر، گاو و گوسفند حلال شده است.

9 - استفاده از گوشت شتر ، گاو و گوسفند ، به جز در مواردى كه از سوى خدا تحريم شده ، حلال و جايز است .

و أُحلّت لكم الأنع_م إلاّ ما يتلى عليكم

حليت معامله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 275 - 9

9 _ حكم به حليّت بيع ( معاملات غير ربوى ) و حُرمَت ربا ( معاملات ربوى ) ، از جانب خداوند

و احلّ اللّه البيع و حرّم الرّبوا

شرايط حليت خوردنيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 114 - 14

14- ملاك و معيار خوردنى هاى مجاز ، مطابق با طبع و ذائقه طبيعى انسان و حلال شرعى بودن است .

فكلوا ممّا رزقكم الله حل_لاً طيبًا

برداشت فوق، بر اين اساس است كه آيه شريفه _ به قرينه آيه بعد (إنما حرّم عليكم الميتة . ..) _ درصدد بيان قلمرو خوردنيهاى مجاز و

غير مجاز است.

شرايط حليت ذبيحه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 118 - 1

1 _ بردن نام خدا به هنگام ذبح حيوان، شرط حليت خوردن آن است.

فكلوا مما ذكر اسم الله عليه

جمله {مما ذكر اسم . ..} گرچه بيان اباحه خوردن از گوشتى است كه نام خدا به هنگام ذبح آن برده شده، در عين حال مى تواند ارشاد به شرط بودن {تسمية} هنگام ذبح باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 121 - 7،17

7 _ واكنش شديد مشركان مكه در قبال احكام ذبيحه و شرايط حليت آن در اسلام

فكلوا مما ذكر اسم الله . .. و ما لكم ألا تأكلوا ... و ذروا ظهر الإثم ... و لا تأ

از تأكيد خداوند بر اين حكم استفاده مى شود كه مشركان در قبال آن واكنش شديدى نشان مى دادند.

17 _ محمّد بن مسلم قال: سألت أبا جعفر(ع) عن الرجل يذبح و لا يسمى؟ ق___ال: ان كان ناسيا فلا بأس إذا كان مسلما . .. .

محمّد بن مسلم گويد: از امام باقر(ع) درباره كسى كه هنگام ذبح، نام خدا را نمى برد پرسيدم، فرمود: اگر مسلمان باشد و نام خدا را از روى فراموشى ذكر نكند، مانعى ندارد . .. . مفاد روايت تخصيص از حكم در آيه شريفه {و لاتأكلوا مما لم يذكر اسم الله عليه}، مى باشد.

شرايط حليت صيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 4 - 17،23

17 _ صيد درندگان شكارى در صورتى حلال است كه همانند سگان

شكارى تعليم ديده ، عمل كنند .

و ما علمتم من الجوارح مكلبين . .. فكلوا مما امسكن

{مكلبين} جمع {مكلب} (تعليم دهنده سگان)، حال براى فاعل {علمتم} است و معناى تشبيه را افاده مى كند، بنابراين معناى آيه چنين مى شود: شكار درندگانى كه آنها را همانند سگان شكارى تعليم داده ايد، حلال است.

23 _ صيد سگ شكارى و ديگر درندگان تعليم ديده در صورتى حلال است كه از جانب صياد روانه شكار شود ، نه سرخود و بدون فرمان .

فكلوا مما امسكن عليكم

كلمه {عليكم} جواز استفاده را مشروط به اين مى كند كه درنده شكارى، شكار را براى صياد گرفته باشد نه براى خود. و اين در صورتى است كه حيوان شكارى به اشاره و فرمان صياد به سوى شكار رود، نه سرخود و بدون فرمان.

فلسفه حليت آميزش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 187 - 14

14 - توالد و تناسل از حكمت هاى حليت آميزش و ترغيب نمودن خداوند به آن

فالن بشروهن و ابتغوا ما كتب اللّه لكم

مفسران بر آنند كه مقصود از {ما كتب . ..} فرزند است. بنابراين جمله {فالآن ...}; يعنى، با همسران خويش آميزش كنيد و در پى چيزى (فرزندانى) باشيد كه خداوند براى شما مقرر كرده است.

فلسفه حليت روزى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 114 - 3

3- پاكيزگى و دلپذير بودن ، راز و حكمت حليت روزى هاى حلال

فكلوا ممّا رزقكم الله حل_لاً طيّبًا

در برداشت فوق {حلالاً} مفعولٌ به براى {فكلوا} و {طيّباً} صفت توضيحى براى آن است; يعنى، تنها

روزيهاى حلال و مشروع قابل خوردن است و اين روزى حلال، همان روزى طيب و دلپذير است.

محدوده اصل حليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 119 - 7

7 _ اصل حليت، جز در مواردى كه دليلى بر حرمت اقامه شود، جارى است. *

و ما لكم ألا تأكلوا مما ذكر اسم الله عليه و قد فصل لكم ما حرم عليكم

به احتمال اينكه مراد از {ما حرم} تمامى محرمات باشد، اعم از خوردنيها و غير خوردنيها.

محدوده حليت مردار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 145 - 24

24 _ عن أبى عبدالله(ع) فى قول الله عزو جل: {فمن اضطر غير باغ و لاعاد} قال: الباغى الذى يخرج على الإمام و العادى الذى يقطع الطريق لايحل لهما الميتة.

از امام صادق(ع) درباره آيه {فمن اضطر غير باغ و لاعاد} روايت شده است: مراد از {باغى} كسى است كه عليه امام قيام كند. و منظور از {عادى}، راهزن است. براى اين دو (در حال اضطرار)، مردار حلال نيست.

ملاك حليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 4 - 4

4 _ پاكيزگى و سازگارى خوردنى ها با طبع ، ملاكى در حليت آنها

احل لكم الطيبت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 5 - 2

2 _ ملاك حليت اشيا ، پاكيزگى و سازگارى آنها با طبع است .

اليوم احل لكم الطيبت

حمايت خدا از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

حمايت خدا

آثار ذكر حمايت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور -

52 - 48 - 6

6 - توجه مبلغان دينى به حضور حمايت و لطف الهى ، مايه شكيبايى آنان بر مشكلات راه

و اصبر . .. فإنّك بأعيننا

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه پيامبر(ص) به عنوان مبلغ وحى مورد هجوم كافران، قرار گرفته و خداوند براى پايدارى بخشيدن به او نظارت و حمايت خويش را به آن حضرت يادآور شده است.

آثار محروميت از حمايت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 11 - 4

4- ذلّت و بدفرجامى كافران ، معلول برخوردار نبودن از ولايت و حمايت خداوند

دمّر اللّه عليهم . .. ذلك ... و أنّ الك_فرين لا مولى لهم

ابزار حمايت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 2 - 16

16 - ايجاد وحشت در قلب كافران ، از ابزار الهى در حمايت از جهادگران مسلمان

هو الذى أخرج . .. و قذف فى قلوبهم الرعب

از اين كه خداوند، پس از بيان شكست يهود _ به رغم برخوردارى آنان از تجهيزات و استحكامات _ موضوع ايجاد وحشت را مطرح كرده است; مطلب ياد شده استفاده مى شود.

حمايت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 142 - 6

6 _ خداوند ، پشتيبان و حامى مؤمنان ، در برابر مكر و نيرنگ منافقان

إنّ المنفقين يخدعون اللّه و هو خدعهم

بنابر اينكه مراد از مكر با خداوند، مكر با مؤمنان باشد.

شرايط حمايت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 10 - 11

11

- توكل و اعتماد به خداوند ، شرط بهره مند شدن از حمايت و يارى او است .

و على اللّه فليتوكّل المؤمنون

كفر به حمايت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 49 - 11

11 _ ناباورى به حمايت خدا از متوكلان ، نشانه بيماردلى و ضعف ايمان است .

إذ يقول المنفقون و الذين فى قلوبهم مرض . .. فإن اللّه عزيز حكيم

برداشت فوق با توجه به توضيح برداشت قبل به دست مى آيد.

محرومان از حمايت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 10 - 9

9 - نقض كنندگان پيمان دين ، در معرض قهر الهى و محروم از حمايت او

يد اللّه فوق أيديهم فمن نكث فإنّما ينكث على نفسه

{فاء} در {فمن. ..} مى رساند كه لازمه {يداللّه فوق...}، اين است كه پيمان شكنان به خود زيان مى زنند; زيرا با پيمان شكنى از سايه حمايت خدا بيرون شده، در معرض انتقام و قدرت قاهر او قرار گرفته اند.

مشمولان حمايت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 30 - 3

3 - شمول رحمت و حمايت خداوند ، نسبت به اهل ايمان و عمل صالح ، پس از حسابرسى آنان

كلّ أمّة تدعى إلى كت_بها . .. فأمّا الذين ءامنوا و عملواالص_لح_ت فيدخلهم ربّهم ف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 9 - 1

1- حمايت خداوند از پيامبر ( ص ) ، با ارائه رهنمود به آن حضرت در قبال تشكيك كافران

أم يقولون

افتريه . .. قل ما كنت بدعًا من الرسل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 5 - 1

1- شهيدان در همه مراحل پس از شهادت ، برخوردار از هدايت و حمايت خداوند

سيهديهم و يصلح بالهم

ضمير {هم} به {الذين قتلوا فى سبيل اللّه} بازمى گردد. {بال} در {بالهم} يا به معناى شأن و أمر (مفرد اُمور) و يا قلب است. برداشت ياد شده ناظر به معناى نخست مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 32 - 12

12- حمايت خداوند از پيامبر ( ص ) ، در قبال عداوتورزى كافران

إنّ الذين كفروا . .. و شاقّوا الرسول ... و سيحبط أعم_لهم

تعبير {و سيحبط أعمالهم}، مى تواند هم به معناى عقيم ساختن توطئه هاى كافران و هم به معناى پوچ ساختن اعمال به ظاهر نيك آنان باشد. در هر دو صورت، از اين موضع گيرى شديد، حمايت خداوند از پيامبر(ص) استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 10 - 7

7 - خداوند ، حامى و يارى دهنده بيعت كنندگان با پيامبر ( ص ) و رهبران الهى

إنّ الذين يبايعونك . .. يد اللّه فوق أيديهم

برداشت بالا بر اين اساس است كه تعبير {يد اللّه. ..} در مقام تأييد و تشويق و دلجويى باشد; يعنى، اى بيعت كنندگان با پيامبر! شما با خدا بيعت كرده ايد و از حمايت او برخوردار خواهيد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 35 - 5

5 - خداوند

، خود متكفل حمايت از مؤمنان است .

فأخرجنا من كان فيها من المؤمنين

با توجه به اين كه فرشتگان عذاب، مأموريت خود را در نزول عذاب با فعل مجهول بيان داشته اند (إنّا اُرسلنا); ولى خداوند در اين آيه نجات مؤمنان را به خود نسبت داده است. اين تفاوت مى تواند در جهت توجه دادن مؤمنان به حمايت ويژه الهى از ايشان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 48 - 3

3 _ پيامبر ( ص ) ، در پرتو ربوبيت ويژه الهى و در منظر عنايت و حمايت او

و اصبر لحكم ربّك فإنّك بأعيننا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 62 - 6

6 - اهل عبادت براى خداوند ، برخوردار از حمايت هاى او در مراحل هولناك قيامت

ليس لها من دون اللّه كاشفة . .. فاسجدوا للّه و اعبدوا

چنانچه {كاشفة} در آيات پيشين، به معناى گشاينده سختى ها باشد، از ارتباط اين آيه با {ليس لها. ..} مى توان به مطلب بالا پى برد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 14 - 2،3

2 - حمايت و لطف الهى ، عامل اصلى نجات نوح ( ع ) و مؤمنان به آن حضرت از مهلكه طوفان ; و نه صرفاً ابزار مادى ( كشتى ) *

تجرى بأعيننا

در صورتى كه {بأعيننا} كنايه از نظارت، حمايت و لطف الهى باشد، ذكر {تجرى بأعيننا} _ پس از {حملناه على ذات. ..} _ بيانگر اين معنا است كه هر چند كشتى نوح از ابزار بايسته اى ساخته

شده بود; اما اين حمايت و نظارت لحظه به لحظه ما بود كه در نهايت كارساز و نجات آفرين بود.

3 - نجات نوح ( ع ) و حمايت خداوند از ايشان ، پاداش صبر آن حضرت در قبال ناسپاسى هاى قومش

تجرى بأعيننا جزاء لمن كان كفر

مراد از {لمن كان كفر} نوح است كه مورد كفران مستمر قومش قرار گرفته بود و الطاف الهى در حق ايشان پاداش شكيبايى هاى آن حضرت مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 37 - 6

6 - حمايت خداوند از لوط ( ع ) و ميهمانان آن حضرت در برابر بدخواهى هاى قومش

و لقد رودوه عن ضيفه فطمسنا أعينهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 10 - 10

10 - خداوند ، حامى مؤمنان در برابر توطئه هاى شيطانى منافقان

و ليس بضارّهم . .. و على اللّه فليتوكّل المؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 21 - 3

3 - خداوند ، پيامبران خود را با تضمين پيروزى آنان و شكست جبهه دشمن فرستاد .

كتب اللّه لأغلبنّ أنا و رسلى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 14 - 14

14 - پيروان عيسى ( ع ) ، مورد تأييد و حمايت الهى در قبال دشمنانشان ( كافران بنى اسرائيل )

فأيّدنا الذين ءامنوا على عدوّهم

ملاكهاى حمايت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 32 - 4

4- قرار گرفتن بنى اسرائيل ، تحت

حمايت ويژه خداوند در عصر موسى ، براساس ملاك هايى متكى به علم الهى

و لقد اخترن_هم على علم

برگزيدن بنى اسرائيل ممكن است به رهايى يافتن آنان از ستم فرعونيان و وراثت آنان نظر داشته باشد; يعنى، ملت هاى زيادى تحت ستم بوده اند، ولى از آن ميان، بنى اسرائيل از اين حمايت الهى برخوردار شدند.

حمايت هاى خدا

شرايط حمايت هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 38 - 3

3 - ايمان ، شرط بهره مندى از حمايت و پشتيبانى خدا

إنّ اللّه يدفع عن الذين ءامنوا

محرومان از حمايت هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 38 - 6

6 - خيانت كاران ناسپاس ، محروم از حمايت و محبت خداونداند .

إنّ اللّه لايحبّ كلّ خوّان كفور

مشمولان حمايت هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 56 - 13

13_ خداوند ، حامى و پشتيبان مؤمنان و توكل كنندگان بر او

إنى توكلت على الله . .. إن ربى على صرط مستقيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 95 - 1،3

1- پيامبر ( ص ) تحت حمايت ويژه خداوند در برابر استهزا ، آزار و اذيت مشركان و دشمنان

إنا كفين_ك المستهزءين

3- حمايت خداوند از پيامبر ( ص ) در برابر دشمنان ، پشتوانه آن حضرت در آشكارا و علنى كردن دعوت خويش و بى اعتنايى به مشركان و دشمنان

فاصدع بما تؤمر و أعرض عن المشركين . إنا كفين_ك المستهزءين

جمله {إنا كفيناك . ..} به

منزله تعليل براى جمله {فاصدع بماتؤمر ...} است; يعنى، چون ما از تو حمايت مى كنيم، پس به آنچه مأمور شدى عمل كن و از مشركان اعراض نما.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 128 - 1،2،5،9

1- حمايت و لطف الهى ، همراه تقواپيشگان است .

إن الله مع الذين اتّقوا

2- نيكوكاران ، از حمايت و لطف الهى برخوردارند .

إن الله مع . .. الذين هم محسنون

5- هدايت گران و مبلغان صابر دين ، در قبال مكر ها و اذيت و آزار دشمنان ، از حمايت و لطف الهى برخوردارند .

و اصبر . .. إن الله مع الذين اتّقوا و الذين هم محسنون

9- توجه به حمايت خدا از تقواپيشگان و نيكوكاران ، مانع از قرار گرفتن آنان در تنگناى روحى است .

و لاتك فى ضيق ممّا يمكرون . إن الله مع الذين اتّقوا و الذين هم محسنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 80 - 7

7- مؤمنان ، برخوردار از حمايت هاى غيبى الهى در دور ماندن از كفر و معصيت اند .

فكان أبواه مؤمنين فخشينا أن يرهقهما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 81 - 7

7- خداوند ، حامى مؤمن و تقدير كننده خير و مصلحت براى او است .

فكان أبواه مؤمنين . .. فأردنا أن يبدلهما ربّهما خيرًا منه زكوة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 82 - 13

13- حمايت خداوند از فرزندانِ يتيم پدرى صالح و حفظ مال آنها ، جلوه

اى از رحمت و ربوبيّت او بوده است .

فأراد ربّك . .. رحمة من ربّك

{رحمة} مفعولٌ له براى فعل {أراد} است ; يعنى، اراده پروردگار به باقى ماندن گنج يتيمان، به خاطر رحمت او بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 38 - 1

1 - مؤمنان ، برخوردار از حمايت و پشتيبانى پيوسته خداوند

إنّ اللّه يدفع عن الذين ءامنوا

{دفاع} (مصدر {يدافع}) به معناى پشتيبانى و دفع كردن شرّ دشمن است; يعنى، خداوند بى ترديد مؤمنان را مورد حمايت و پشتيبانى قرار مى دهد و شرّ دشمنان دين را از آنان دفع مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 110 - 6

6 - حمايت خدا از ساحت مؤمنان در قبال كافران

فاتّخذتموهم سخريًّا . .. و كنتم منهم تضحكون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 19 - 13

13 - امت اسلام ، تحت حمايت و يارى خداوند است .

إنّ الذين يحبّون أن تشيع الف_حشة فى الذين ءامنوا . .. و اللّه يعلم و أنتم لاتعلم

جمله {واللّه يعلم و أنتم لاتعلمون} در واقع نوعى اعلان حمايت و پشتيبانى از سوى خدا است كه گر چه مسلمانان، دشمنان داخلى خود را نمى شناسند; ولى خدا آنها را به دقت زير نظر دارد. گفتنى است آيه بعد (و لولا فضل اللّه...) مؤيد همين برداشت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 33 - 7

7 _ خداوند ، همواره حامى پيامبر ( ص ) در برابر بهانه

تراشى ها و سخنان شبهه آلود و باطل كفار و دشمنان

و لايأتونك بمثل إلاّ جئن_ك بالحقّ و أحسن تفسيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 9 - 4

4 - پيامبر ( ص ) ، تحت تربيت خاص و حمايت ويژه خداوند

و إنّ ربّك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 15 - 2،4

2 - حمايت قاطع خداوند از موسى ( ع ) در قبال مشكلات راه رسالت .

قال كلاّ . .. إنّا معكم مستمعون

4 - موسى و هارون ( ع ) ، مأمور حركت به سوى فرعونيان با تكيه بر حمايت قاطع الهى

قال كلاّ فاذهبا ب_اي_تنا إنّا معكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 52 - 4

4 - بنى اسرائيل گرفتار در نظام فرعونى ، مورد حمايت و لطف الهى

أن أسر بعبادى

اضافه {عباد} به ضمير متكلم، بيانگر برداشت ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 68 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، برخوردار از حمايت ويژه پروردگار در قبال عنادورزى هاى مشركان

و ما كان أكثرهم مؤمنين . و إنّ ربّك لهو العزيز الرحيم

ذكر آيه {إنّ ربّك. ..} پس از بيان ماجراى موسى و فرعون، داراى اين پيام است كه: اى پيامبر! همان گونه كه خداوند، موسى(ع) را تحت حمايت گرفت و فرعونيان را از ميان برداشت، تو را نيز تحت حمايت ويژه خود قرار داده و دشمنانت را سركوب خواهد كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13

- شعراء - 26 - 104 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، برخوردار از حمايت ويژه پروردگار در برابر كافران حق ستيز

و ما كان أكثرهم مؤمنين . و إنّ ربّك لهو العزيز الرحيم

با توجه به تعريض آيه قبل در باره حق ناپذير بودن بيشتر مشركان صدراسلام، آيه ياد شده پيامبر(ص) را بدين گونه مورد خطاب قرار مى دهد كه: اى پيامبر! تو از اين بابت نگران نباش; زيرا در حمايت ويژه ما هستى و ما با قدرت قاهر و شكست ناپذير خود دشمنانت را سركوب خواهيم كرد; چنان كه دشمنان ابراهيم را ناكام كرديم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 122 - 1

1 - پيامبر ( ص ) برخوردار از حمايت و لطف ويژه خدا در قبال عنادورزى هاى مخالفان

و ما كان أكثرهم مؤمنين . و إنّ ربّك لهو العزيز الرحيم

با توجه به اين كه آيه پيش به حق ناپذيرى اكثريت مشركان صدر اسلام اشاره دارد، در اين آيه پيامبر مورد خطاب قرار گرفته كه: اى پيامبر! تو از اين بابت نگران نباش; زيرا در حمايت ويژه ما هستى و ما با قدرت قاهر و شكست ناپذير خود، دشمنانت را سركوب خواهيم كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 140 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، برخوردار از حمايت و لطف ويژه خدا در قبال عنادورزى هاى مخالفان

و ما كان أكثرهم مؤمنين . و إنّ ربّك لهو العزيز الرحيم

با توجه به تعريض آيه قبل به حق ناپذير بودن اكثريت مشركان صدراسلام، اين آيه پيامبر(ص) را

مورد خطاب قرار داده و مى فرمايد: اى پيامبر! تو از اين بابت نگران نباش; زيرا ما با قدرت قاهر و شكست ناپذير خود، دشمنانت را سركوب خواهيم كرد. (چنان كه دشمنان هود(ع) را سركوب كرديم).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 159 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، برخوردار از حمايت ها و الطاف ويژه خداوند در قبال عنادورزى هاى مشركان

و ما كان أكثرهم مؤمنين . و إنّ ربّك لهو العزيز الرحيم

با توجه به بيان سرگذشت صالح(ع) و ثموديان و فرجام هلاكت بار آنان در آيات پيشين و تعريض آيه قبل به حق ناپذيرى اكثريت مشركان صدر اسلام، در اين آيه خطاب را متوجه پيامبر(ص) نموده و مى فرمايد: اى پيامبر! تو از اين بابت نگران نباش; زيرا ما با قدرت قاهر و شكست ناپذير خود، دشمنانت را سركوب خواهيم كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 175 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، برخوردار از حمايت ها و الطاف ويژه خداوند در قبال عنادورزى هاى مخالفان

و ما كان أكثرهم مؤمنين . و إنّ ربّك لهو العزيز الرحيم

با توجه به تعريض آيه قبل به حق ناپذير بودن اكثريت شرك پيشگان صدراسلام، در اين آيه پيامبر را مخصوص به خطاب قرار داده; مى فرمايد: اى پيامبر! تو از اين بابت نگران نباش، زيرا ما همان گونه كه لوط(ع) را مورد حمايت قرار داديم و قوم فاسدش را از ميان برداشتيم، تو را نيز در حمايت خويش قرار خواهيم داد و با قدرت قاهر و شكست

ناپذير خود، دشمنانت را سركوب خواهيم كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 191 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، برخوردار از حمايت و لطف ويژه خداوند در قبال عنادورزى هاى مشركان

و ما كان أكثرهم مؤمنين . و إنّ ربّك لهو العزيز الرحيم

ذكر آيه {إنّ ربّك. ..} پس از بيان ماجراى شعيب(ع) و مردم ايكه،اين پيام را دارد كه اى پيامبر! همان گونه كه خداوند، شعيب(ع) را تحت حمايت خود قرار داد و مردم ايكه را از ميان برداشت; تو را نيز در حمايت ويژه خود قرار خواهد داد و دشمنانت را سركوب خواهد كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 221 - 3

3 - دفاع خداوند از حريم پاكِ وحى و پيامبر ( ص )

هل أءنبّئكم على من تنزّل الشي_طين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 50 - 4

4 - حمايت خدا از صالح پيامبر ( ع ) ، در سرنوشت سازترين مراحل و در اوج مكر كافران

لنبيّتنّه و أهله . .. و مكروا مكرًا و مكرنا مكرًا و هم لايشعرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 51 - 7

7 - حمايت خدا از پيامبر ( ص ) در قبال توطئه اشرار قومش عليه او

فانظر كيف كان ع_قبة مكرهم أنّا دمّرن_هم

مقصود از آيه ياد شده اين است كه: اى پيامبر! ناكامى مفسدان پيشين را مشاهده كن و اطمينان داشته باش كه دشمنان تو نيز فرجامى جز آن نخواهند داشت.

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 10 - 12

12 - پيامبر ( ص ) ، مورد توجه ويژه خداوند بوده است .

و لئن جاء نصر من ربّك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 52 - 4

4 - خداوند ، از حقانيت پيامبر ( ص ) در برابر كافران منكر قرآن ، حمايت كرد .

و ما يجحد بأي_تنا إلاّ الك_فرون . .. و قالوا لولا أنزل عليه ءاي_ت ... أَوَلم يكف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 36 - 11

11 - خداوند ، بهترين و شايسته ترين مدافع و حامى پيامبر ( ص ) و مؤمنان در برابر تهديد و ارعاب دشمنان

و يخوّفونك بالذين من دونه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 38 - 15،16،17

15 - خداوند ، كفايت كننده امور پيامبر ( ص ) و مواضع او در برابر دشمنان

قل حسبى اللّه

{حَسْبُ} به معناى {كفايت} است. مقصود از كفايت خداوند _ كه به فرمان اعلام به مردم (قل) همراه شده _ اعلام حمايت خداوند از پيامبر(ص) و دفع شرّ و توطئه دشمنان از آن حضرت است.

16 - خداوند ، شايسته ترين كفايت كننده تمامى امور بندگان و دفع كننده هر نوع شر دشمنان از آنان است .

قل حسبى اللّه

حذف متعلق {حسبى}; يعنى، ذكر نشدن موارد كفايت، دلالت بر عموم و توسعه دارد.

17 - تضمين خداوند نسبت به حمايت از پيامبر ( ص ) ، در برابر تهديد ها و ارعاب دشمنان

و يخوّفونك . ..

قل حسبى اللّه

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه آيه شريفه، مى تواند ناظر به دو آيه پيش باشد كه در آنها مسأله تهديد و ارعاب مشركان به پيامبر(ص) مطرح شده بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 28 - 7

7 - دفاع مؤمن آل فرعون از موسى ( ع ) ، جلوه اى از حمايت و امداد خداوند از او

إنّى عذت بربّى و ربّكم . .. و قال رجل مؤمن من ءال فرعون يكتم إيم_نه

ذكر دفاع مؤمن آل فرعون از موسى(ع) _ پس از پناه بردن آن حضرت به خداوند از شر فرعون _ مى تواند گوياى برداشت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 45 - 1

1 - خداوند مؤمن آل فرعون را از آثار ناپسند مكر فرعونيان محفوظ داشت .

فوقي_ه اللّه سيّئات ما مكروا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 1 - 2

2_ جامعه مؤمنان ، برخوردار از حمايت ويژه خداوند در برابر توطئه ها و ترفند هاى كافران

الذين كفروا و صدّوا عن سبيل اللّه أضلّ أعم_لهم

از اين كه خداوند، تلاش هاى كافران و توطئه هاى آنان را نسبت به مؤمنان خنثى مى كند; مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 25 - 21

21- تعلّق مشيت الهى ، به حمايت از مؤمنان ناشناخته مكه

ليدخل اللّه فى رحمته من يشاء

تعبير {من يشاء}، ممكن است نظر به مردان و زنان مؤمنى داشته باشد

كه در جمله هاى پيشين آيه، از آنهايادشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 7 - 11

11 - زنان مطلّقه و شوهران تنگ دست آنان _ در صورت رعايت آموزه ها و رهنمود هاى الهى _ مورد عنايت و حمايت خدا قرار مى گيرند .

سيجعل اللّه بعد عسر يسرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 26 - 7

7 - خداوند ، حامى پيامبران و مدافعان دين در برابر مخالفان

فأخذه اللّه . .. إنّ فى ذلك لعبرة لمن يخشى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 6 - 7،9

7 - پيامبر ( ص ) از خردسالى ، در پناه خداوند و برخوردار از مراقبت مخصوص او بود .

ألم يجدك يتيمًا ف_اوى

فعل {آوى} _ كه مطلق است _ ممكن است به معناى {آواك إلى نفسه} و بيانگر مراقبت مستقيم خداوند، از پيامبر(ص) باشد.

9 - خداوند ، با سوق دادن مردم به سوى پيامبر ( ص ) ، آن حضرت را از تنهايى و غربت در آورد . *

ألم يجدك يتيمًا ف_اوى

فعل {آوى} _ كه مطلق است _ مى تواند به معناى {آوى إليك الناس} باشد. در اين صورت يتيم به معناى {وحيد} خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 9 - 2

2 - خداوند ، با گوشزد كردن يتيمى پيامبر ( ص ) و مراقبت هاى خويش از آن حضرت ، او را به پرهيز از سلطه بر يتيمان فراخواند .

ألم يجدك يتيمًا ف_اوى .

.. فأمّا اليتيم فلاتقهر

حرف {فاء}، اين آيه را بر جمله مناسب آن در آيات پيشين، تفريع كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كوثر - 108 - 1 - 6

6 - خداوند ، حامى پيامبر ( ص ) در برابر زخم زبان دشمنان

إنّا أعطين_ك الكوثر

آن گونه كه از ذيل اين سوره استفاده مى شود، عطاى كوثر به پيامبر(ص) كارى است كه خداوند در برابر طعنه ها و سخنان نيشدار دشمن انجام داد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ناس - 114 - 6 - 13

13 - خداوند ، پناهگاهى شايسته براى پيامبر ( ص ) ، در برابر تلاش جن و انس براى اغواى مردم و ايجاد تزلزل در دل هاى آنان

قل أعوذ . .. الذى يوسوس فى صدور الناس . من الجنّة و الناس

حمد از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

حمد

آثار حمد خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 130 - 22،24

22 - نيل پيامبر ( ص ) به مقام رضا ، درگرو صبر ، تسبيح و حمد مداوم پروردگار

فاصبر . .. و سبّح ... لعلّك ترضى

24 - رضايت خاطر و آرامش درون ، از ثمرات تسبيح و تحميد خداوند در فرصت هاى مختلف شبانه روز *

و سبّح بحمد ربّك . .. لعلّك ترضى

ممكن است رضايت مطرح شده در اين آيه، مقابل دل گيرى حضرت رسول(ص) از سخنان كافران باشد كه در صدر آيه مطرح بود. در اين صورت مقصود، رضايت خاطر و آرام يافتن درون خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 -

39 - 6،8

6 - تسبيح و ستايش ( عبادت ) پروردگار ، زمينه استوارى روح و دستيابى به صبر در برابر ناگوارى ها *

فاصبر على ما يقولون و سب_ّح بحمد رب_ّك

از ارتباط {سبّح بحمد ربّك} با {فاصبر. ..}، مى توان تأثير عبادت در تكامل روح و استوارى اراده را نتيجه گرفت.

8 - كمال عبادت ، تحقق پذير در پرتو تنزيه حق از هر كاستى و ستايش او به جهت صفات كمال *

و سب_ّح بحمد رب_ّك

در صورتى كه باء در {بحمد} براى مصاحبت باشد، استفاده مى شود كه كمال عبادت، متوقف بر دو پايه است: تنزيه حق از كاستى ها و ستايش او بر صفات وجودى و كمالى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 49 - 3

3 - تسبيح و حمد پروردگار ، در تكاپوى روزانه و آرامش شب و سحرگاهان ، شكيبايى آفرين براى مؤمنان *

و اصبر . .. و سبّح بحمد ربّك حين تقوم . و من الّيل فسبّحه و إدب_ر النجوم

برداشت ياد شده با توجه به نكات زير است: 1_ {حين تقوم} اشاره به تلاش هاى روزانه {و من الّيل. ..} نظر به لحظه هاى آرام شب داشته باشد. 2_ آيه شريفه را با {واصبر...} _ كه در آيه قبل آمده _ ملاحظه كنيم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نصر - 110 - 3 - 17،22

17 - توبه استغفاركنندگانى كه خداوند را تسبيح و حمد كنند ، در پيشگاه خداوند پذيرفته است .

فسبّح بحمد ربّك و استغفره إنّه كان توّابًا

22 - تسبيح ، حمد و استغفار ، زمينه ساز جلب

عنايت و توجّه خداوند

فسبّح بحمد ربّك و استغفره إنّه كان توّابًا

تواب بودن خداوند، ممكن است به معناى رجوع به بندگان باشد; به اين معنا كه به آنان تفضل كرده آنان را بپذيرد. (برگرفته از قاموس)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 7 - 11

11- قال أبوعبدالله ( ع ) : أيّما عبد أنعم الله عليه بنعمة فعرف ها بقلبه و حمدالله على ها بلسانه لم تنفد حتى يأمر الله له بالزيادة و هو قوله : { لئن شكرتم لأزيدنّكم }

از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود: هر بنده اى كه خدا به او نعمتى عطا كند، پس او با قلبش آن را بشناسد و خدا را با زبان بر آن نعمت حمد گويد، هنوز حمد او پايان نپذيرفته كه خداوند امر مى كند تا آن نعمت براى او، زياد شود و اين سخن خداوند است لئن شكرتم لأزيدنّكم}.

آثار عقيده به حمد خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 11 - 7

7 - ايمان به خداوند و اعتقاد به عزّت ، ستودگى ، حاكميت ، مالكيت و گواه بودن او و انجام دادن تمامى اعمال صالح ، مايه بهره بردن از مناظر سبز و پر درخت و زمين آب خيز بهشت است .

إلاّ أن يؤمنوا باللّه العزيز . .. إنّ الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت لهم جنّ_ت تج

برداشت ياد شده، از ارتباط اين آيه با آيه هشتم و نهم استفاده مى شود. {الصالحات}، جمع محلى به {ال} و مفيد عموم است. عموم در اين موارد، عرفى است; يعنى،

تمام آن چه ميسّر است. {جنّة}; يعنى، بوستانى كه با درختان خود زمين را پوشانده باشد. (مفردات راغب).

آداب حمد خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 30 - 14

14 _ در ستايش خداوند ، بايد سخنى به كار رود ، يا معنايى در نظر گرفته شود كه مستلزم كمترين عيب و نقصى نباشد .

و نحن نسبح بحمدك

برداشت فوق مبتنى بر اين وجه است كه {با} براى استعانت باشد. بر اين مبنا، معناى {نسبح بحمدك} چنين مى شود: به وسيله حمد و ستايش، تو را تسبيح و تنزيه مى كنيم. روشن است كه حمد و ستايش، آن گاه در پى دارنده تسبيح و تنزيه است كه الفاظ انتخاب شده، يا معانى در نظر گرفته شده براى ستايش خدا، مستلزم هيچ گونه نقص و عيبى براى او نباشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 39 - 6

6- برشمردن و به زبان آوردن نعمت ها به هنگام حمد و ستايش خداوند ، امرى پسنديده و از آداب دعاست .

الحمد لله الذى وهب لى على الكبر إسم_عيل و إسح_ق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 130 - 6،11،12

6 - پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، موظف به تسبيح و حمد پروردگار ، پيش از طلوع و غروب خورشيد

و سبّح بحمد ربّك قبل طلوع الشمس و قبل غروبها

{باء} در {بحمد ربّك} يا براى مصاحبت است و يا استعانت. در هر صورت، فرمان به حمد و تسبيح با هم است. خطاب {سبّح} گرچه مربوط به

پيامبر(ص) مى باشد، ولى آيات بعد، قرينه اى بر منحصر نبودن اين تكاليف به آن حضرت است.

11 - تسبيح و ستايش پروردگار ، پيش از طلوع و غروب آفتاب ، داراى ارزش و آثارى ويژه است .

و سبّح بحمد ربّك قبل طلوع الشمس و قبل غروبها

12 - تسبيح و ستايش پروردگار ، در پاره هايى از شب و نزديك صبح و پس از غروب ، داراى آثار و ارزشى ويژه است .

و من ءانآىِ الّيل فسبّح و أطراف النهار

مراد از {اطراف روز} آغاز و پايان آن است و جمع آمدن آن، يا به خاطر توافق لفظى با {آناء الليل} است و يا براى شمول لحظات متعددى از اول و آخر روز است تا توسعه وقت را برساند; يعنى، ذكر و دعا در لحظه هاى اول و آخر روز، مخصوص اولين لحظه روز و آخرين لحظه آن نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نصر - 110 - 3 - 6

6 - ستايشِ خداوند ، تنها با سخنى شايسته است كه كمترين شائبه عيب شمارى و تنقيص در آن نباشد .

فسبّح بحمد ربّك

حمد، زمانى مى تواند وسيله تسبيح باشد كه در الفاظ و عبارت هاى برگزيده آن، منزّه دانستن خداوند از عيب ها جلوه گر باشد.

ارزش تداوم حمد خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 55 - 14

14 - تداوم بخشيدن به تسبيح و حمد خداوند در تمامى اوقات شب و روز ، كارى ارزشمند و پسنديده

و سبّح بحمد ربّك بالعشىّ و الإبك_ر

تسبيح و حمد خداوند در شب و روز مى تواند كنايه

از تداوم و استمرار بخشيدن به آنها در همه اوقات باشد.

اعطاء سوره حمد به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 87 - 1

1- { سوره حمد } از عطاياى خداوند بر پيامبر ( ص )

و لقد ءاتينك سبعًا من المثانى

نوع مفسّران بر آنند كه مراد از {سبعاً} سوره حمد است كه هفت آيه دارد و {المثانى} (جمع مثنى) صفت براى قرآن كريم است; چنان كه در سوره {زمر} (آيه 23) اين كلمه به عنوان صفت قرآن ذكر شده است. گفتنى است: روايات نيز مؤيد همين مطلب است.

اهتمام موسى(ع) به حمد خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 34 - 1

1 - هدف موسى ( ع ) از تقاضاى نبوت و رسالت براى هارون ( ع ) ، به دست آوردن فرصت بسيار براى ذكر خداوند و حمد و ثناى مكرر او بود .

و أشركه فى أمرى . .. و نذكرك كثيرًا

فاعل {نذكرك} موسى و هارون(ع) است و مراد از كثرت ذكر خدا، افزايش تبليغات توحيدى _ براثر همراهى آن دو _ است كه متضمن مدح و ثناى خداوند مى باشد.

اهميت حمد خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 39 - 5،7

5- حمد و ستايش خداوند براى نعمت ها و بخشش هاى مهم و غيرمترقبه ، امرى است شايسته و بايسته

الحمد لله الذى وهب لى على الكبر إسم_عيل و إسح_ق

7- وجود فرزند ، نعمت الهى و شايسته حمد و سپاس است .

الحمد لله الذى وهب لى على الكبر

إسم_عيل و إسح_ق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 98 - 1

1- توصيه خداوند به پيامبر ( ص ) به تسبيح همراه با حمد و ستايش خداوند .

فسبّح بحمد ربّك و كن من الس_جدين

{باء} در {بحمده} براى مصاحبت است; يعنى، تسبيح بايد با حمد و ستايش پروردگار قرين و همراه باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 28 - 5

5 - لزوم حمد و ستايش خدا و سپاس گزارى به درگاه او ، پس از رهايى از مشكلات

فإذا استويت . .. فقل الحمد للّه الذى نجّ_نا من القوم الظ_لمين

با توجه به اين كه ستايش خدا، پس از رهايى از مشكلات، به منظور سپاس گزارى به درگاه او انجام مى گيرد، گفتن {الحمد للّه} (ستايش از آن خدا است) دربردارنده شكر و سپاس گزارى نيز مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 46 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، موظف به ستايش پروردگار و نيايش به درگاه او

قل اللّهمّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نصر - 110 - 3 - 1

1 - لزوم تسبيح و حمد خداوند و طلب بخشش گناهان از پيشگاه او

فسبّح بحمد ربّك و استغفره

پاداش حمد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 17 - 5

5 - پاداش سجده و تسبيح همراه با حمد خداوند و عبادت هاى شبانه و انفاق هاى مؤمنان ، فوق حد شمارش است .

إنّما يؤمن . .. سجّدًا

و سبّحوا بحمد ربّهم ... تتجافى جنوبهم ... و ممّا رزقن_هم

{فاء} در {فلاتعلم نفس} تفريع بر آيات پيش است كه در آنها صفات نيكوى مؤمنان شمرده شده است. بنابراين، معنا، چنين مى شود: {مؤمنانى كه داراى صفات ياد شده اند، پاداشى مخفى دارند}. با توجه به تفريع احتمال دارد كه اختفاى پاداش، كنايه از فوق شمارش بودن باشد.

تداوم حمد خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 55 - 15

15 - ربوبيت خداوند ، مقتضى تسبيح و حمد پيوسته او است .

و سبّح بحمد ربّك بالعشىّ و الإبك_ر

تداوم حمد ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 5 - 5

5 - فرشتگان ، همواره در حال ستايش ، تسبيح و تنزيه پروردگار خويش

و المل_ئكة يسبّحون بحمد ربّهم

فعل مضارع {يسبّحون} افاده استمرار مى كند.

تعليم حمد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 46 - 1

1 - تعليم نيايش و ستايش از جانب پروردگار به پيامبر ( ص )

قل اللّهمّ

كلمه {اللّهمّ} در زبان عرب، اختصاصاً براى نداى خداوند به وقت دعا به كارمى رود; يعنى، يا اللّه.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 26 - 1

1 _ تعليم نيايش و ستايش از جانب پروردگار به پيامبر ( ص )

قل اللّهم مالك الملك

تعليم روش حمد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 111 - 2

2- تعليم شيوه ستايش به انسان ها از سوى خداوند

و قل الحمد لله

الذى لم يتخذ ولدًا

توصيه به حمد خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 93 - 4

4 - پرداختن به حمد و ستايش خدا ، توصيه الهى به پيامبر ( ص )

و قل الحمدللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نصر - 110 - 3 - 2

2 - تسبيح و حمد خداوند و استغفار به درگاه او ، پس از مشاهده امداد هاى الهى و گرايش وسيع مردم ، به دين ، فرمان و توصيه خداوند به پيامبر ( ص )

إذا جاء نصر اللّه و الفتح . و رأيت الناس يدخلون فى دين اللّه أفواجًا . فسبّح بحم

حمد اخروى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 52 - 5

5- حضور انسان ها در صحنهء قيامت ، همراه با ستايش خداوند است .

يوم يدعوكم فتستجيبون بحمده

{بحمده} حال براى ضمير {تستجيبون} است و معناى آن چنين است: شما دعوت خدا را اجابت مى كنيد در حالى كه خدا را حمد مى كنيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 70 - 6

6 - حمد و ستايش در دنيا و آخرت ، تنها شايسته ذات پاك خداوند است .

له الحمد فى الاُولى و الأخرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 1 - 5

5 - تمامى حمد ها و ستايش ها در آخرت ، از آنِ خداوند است .

و له الحمد فى الأخرة

حمد اخروى كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

10 - اسراء - 17 - 52 - 7

7- كفر و ناسپاسى ، محدود به دنياست و در آخرت حتى كافران ، ثناگوى خداوند خواهند بود .

يوم يدعوكم فتستجيبون بحمده

بنابر اينكه مخاطب {يدعوكم} منكران قيامت باشد، استفاده مى شود كه آنان تنها در دنيا مجال كفر و كفران داشتند، ولى در آخرت حمد و ثنا خواهند گفت.

حمد اخروى موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 75 - 9،10

9 - همه خلايق در قيامت به حمد و ستايش خداوند خواهندپرداخت .

و قيل الحمد للّه ربّ العلمين

10 - همه خلايق در قيامت ، به خاطر قضاوت به حق و عادلانه خداوند ، به حمد و ستايش او خواهندپرداخت .

و قضى بينهم بالحقّ و قيل الحمد للّه ربّ الع_لمين

برخى از مفسران بر اين عقيده اند كه حمد و ستايش خلايق در قيامت، به خاطر داورى به حق خداوند در ميان آنان مى باشد. ازاين رو اين ستايش و حمد پس از قضاوت خداوند انجام خواهد گرفت.

حمد بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 10 - 15

15 _ از امير المؤمنين ( ع ) روايت شده است : { ان اطيب شىء فى الجنة و ألذّه حب اللّه و الحب فى اللّه و الحمد للّه قال اللّه عزوجل : { و آخر دعواهم ان الحمدللّه رب العالمين } . . . ;

دلپذيرترين و لذت بخش ترين چيز در بهشت، دوستى خدا و دوستى در راه خدا و {حمد} براى خداست. خداى عزوجل فرمود: آخرين دعا [و گفتار ]مؤمنان در بهشت

{الحمدللّه رب العالمين} است} ... .

حمد حاملان عرش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 7 - 1

1 - فرشتگان حامل عرش و پيرامون آن ، به تسبيح و تنزيه خداوند همراه با ستايش او مى پردازند .

الذين يحملون العرش و من حوله يسبّحون بحمد ربّهم

حمد خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - حمد - 1 - 2 - 1،3،10

1 - همه ستايش ها از آن خداوند است .

الحمد للّه

{ال} در {الحمد للّه} به اصطلاح جنسيه است و مفيد استغراق مى باشد; يعنى، كل حمد للّه.

3 - تنها خداوند شايسته و بايسته ستايش است .

الحمد للّه

10 _ { عن ابى عبداللّه ( ع ) فى قوله : { الحمد للّه } قال : الشكر للّه و فى قوله { رب العالمين } قال : خالق المخلوقين . . . ;

از امام صادق (ع) روايت شده كه فرمود: {الحمد للّه} يعنى شكر مخصوص خداست و {رب العالمين} يعنى، آفريننده مخلوقات . ..}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - حمد - 1 - 6 - 3

3 - ستايش خدا و اظهار عبوديت به درگاه او از آداب دعاست .

الحمد للّه رب العلمين . .. إهدنا الصرط المستقيم

از اينكه دعا به درگاه خدا و درخواست از او (اهدنا الصراط المستقيم)، پس از حمد و ستايش الهى و اظهار عبوديت در پيشگاه وى ذكر شده، مى توان به برداشت فوق دست يافت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 30 - 10،12،13

10 _ فرشتگان ،

تسبيح كننده ، ستايشگر و تقديس كننده خدا هستند .

و نحن نسبح بحمدك و نقدس لك

12 _ خلوص فرشتگان در تسبيح و ستايش خداوند

نحن نسبح بحمدك و نقدس لك

{لك} علاوه بر تعلقش به {نقدس}، متعلق به {نسبح} نيز مى باشد. خلوص از لام {لك} استفاده شده است; يعنى: نقدسك لك لا لغيرك.

13 _ تسبيح خداوند همراه با ستايش ، روشى نيكو در تسبيح اوست .

و نحن نسبح بحمدك

{باء} در {بحمدك} به معناى مصاحبت بوده و نيز مى تواند براى استعانت باشد. برداشت فوق بر اساس وجه اول است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 129 - 12،13

12 - ستايش خداوند در پايان دعا ، از آداب دعاست .

ربنا وابعث . .. إنك أنت العزيز الحكيم

13 - ستايش خداوند ، مؤثر در اجابت دعا به درگاه اوست .

ربنا وابعث فيهم . .. إنك أنت العزيز الحكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 185 - 31

31 - توجه به عظمت خدا و ستودن او به بزرگى ، از اهداف تشريع روزه است .

و لتكبّروا اللّه على ما هديكم

{تكبير} (مصدر لتكبّروا) به معناى: بزرگ شمردن و با عظمت دانستن است. {لتكبّروا اللّه} علت غايى براى تشريع روزه است; يعنى، چون روزه انسانها را متوجه عظمت خدا مى كند، حكم روزه براى اهل ايمان مقرر شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 131 - 18،20

18 _ خداوندِ بى نياز ، سزاوار ستايش است .

و كان اللّه غنياً حميداً

20 _ خداوند ، حميد و در خور

ستايش است ، چه مردم ايمان آورند و يا كافر شوند .

ان اتقوا اللّه و إن تكفروا . .. و كان اللّه غنياً حميداً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 1 - 1،2،3،12

1 _ ستايش مخصوص خداوند آفريدگار آسمانها و زمين و پديدآورنده تاريكيها و نور است.

الحمد للّه الذى خلق السموت و الأرض و جعل الظلمت و النور

2 _ آفرينش آسمانها و زمين و پديدآوردن نور و ظلمت به دست خداوند، دليل اختصاص ستايش به اوست.

الحمد للّه الذى خلق

{الذى خلق}، صفت {اللّه} و بيان وجه اختصاص حمد به اوست و اين تعليق، كه به گفته اهل ادب تعليق حكم {الحمدللّه} بر وصف {الذى خلق} است، بيانگر انحصار شايستگى ستايش به آفريننده هستى است.

3 _ تمامى ستايشها به خداوند باز مى گردد.

الحمد للّه الذى

{ال} در {الحمدللّه} يا به معنى جنس است و يا براى استغراق (كل) و به هر حال بيانگر اختصاص حمد به خداست، و اگر ديگرى نيز ستايش شود از روى تسامح است. چون همه زيباييها از اوست، ستايشها هم در حقيقت به او بازمى گردد.

12 _ كفرپيشگى، زمينه ساز سرباز زدن از ستايش انحصارى براى آفريدگار هستى است.

الحمد للّه الذى خلق . .. ثم الذين كفروا بربهم يعدلون

اگر جمله {الذين . .. } عطف بر {الحمدللّه} و {يعدلون} به معناى {عدول} باشد، نتيجه اين مى شود كه حمد از آن خداست، ولى كافران از اين حقيقت عدول مى كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 45 - 10،13،18

10 _ همه ستايشها مخصوص خداوند است.

و الحمد للّه رب

العلمين

13 _ تنها خداوند سزاوار ستايش است.

و الحمد للّه رب العلمين

18 _ خداوند به سبب نابود ساختن امتهاى ستمگر، سزاوار ستايش است.

فقطع دابر القوم الذين ظلموا و الحمد للّه رب العلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 112 - 12

12 _ ستايش خداوند و حركت در مسير او و ركوع و سجود و امر به معروف و نهى از منكر ، از جلوه هاى بارز عبادت پروردگار *

التّئبون العبدون . .. و الناهون عن المنكر

برداشت فوق بدان احتمال است كه {الحامدون السائحون . .. } از باب ذكر خاص بعد از عام (العابدون) و بيانگر اهميت و ويژگى اين صفات باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 10 - 10

10 _ تنها خداوند ، سزاوار هر گونه حمد و ستايش است .

أن الحمد للّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 83 - 23

23_ ستايش خداوند پس از اظهار اميد به يارى و كمك او ، از آداب پسنديده و نيكوست .

عسى الله أن يأتينى بهم جميعًا إنه هو العليم الحكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 101 - 1،26

1_ يوسف ( ع ) ، پس از برشمردن احسان ها و نعمت هاى خداداديش براى يعقوب ( ع ) ، به ستايش خداوند و دعا به درگاه او پرداخت .

رب قد ءاتيتنى . .. فاطر السموت و الأرض ... توفنى مسلمًا و ألحقنى بالص_لحين

26_ ياد كردن از نعمت هاى خداوند و ستايش كردن او

با صفاتى شايسته ، از آداب دعا به درگاه اوست .

رب قد ءاتيتنى من الملك . .. فاطر السموت و الأرض ... توفنى مسلمًا و ألحقنى بالص_ل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 13 - 1،2،6،7،8

1_ غرش آسمان تسبيح گوى خداوند و ستايش كننده اوست .

و يسبّح الرعد بحمده

{رعد} به صدايى كه از ابرها شنيده مى شود اطلاق مى گردد كه در فارسى به آن تندر و يا غرش آسمان مى گويند.

2_ فرشتگان تسبيح گوى خداوند و ستايش كننده اويند .

و يسبّح . .. و المل_ئكة

{الملائكة} عطف بر {الرعد} است ; يعنى: {يسبح الملائكة بحمده من خيفته}.

6_ خداوند منزه از هر عيب و نقص و شايسته حمد و ستايش است .

و يسبّح الرعد بحمده و المل_ئكة من خيفته

{تسبيح} (مصدر يسبح) به معناى منزّه دانستن از هر عيب و نقص است.

7_ فرشتگان و رعد هاى آسمانى به وسيله حمد و ستايش خدا اورا تسبيح مى كنند .

و يسبّح الرعد بحمده

{باء} در {بحمده} مى تواند براى مصاحبت باشد و ممكن است براى استعانت باشد. برداشت ياد شده بر اساس احتمال دوم است.

8_ تسبيح خداوند همراه ستايش او ، روشى نيكو در تسبيح خدا

و يسبّح الرعد بحمده والمل_ئكة من خيفته

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 39 - 1،2،3

1- حضرت ابراهيم ( ع ) به سبب فرزنددار شدنش در سالخوردگى ، خدا را حمد و ستايش كرد .

الحمد لله الذى وهب لى على الكبر إسم_عيل و إسح_ق

2- حمد و ستايش ، مخصوص خدا و شايسته مقام اوست .

الحمد لله

3- ستايش از هر

موجودى ، ستايش خداوند است . *

الحمد لله

الف و لام {الحمد} براى جنس است. بنابراين، مى توان گفت كه مقصود از حمد اين است كه همه ستايشها بازگشتش به ستايش خداوند است; زيرا ستايش از هر چيزى به سبب كمالى است كه در آن وجود دارد و هر كمالى از ناحيه خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 75 - 13،14

13- حمد و ستايش ، مخصوص خداوند است .

الحمد لله

14- همه ستايش ها ، از آنِ خداوند و شايسته اوست .

الحمد لله

{ال} در {الحمد لله} جنسيه بوده و مفيد استغراق (فرا گرفتن) است; يعنى: {كل حمد لله}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 44 - 7،9،10،11،22

7- موجودات هستى ، بدون استثنا در حال تسبيح خداوند يكتا ، همراه با ستايش اويند .

و إن من شىء إلاّ يسبّح بحمده

بنابر اينكه باى {بحمده} براى مصاحبت باشد، استفاده مى شود كه موجودات، همراه با تسبيح، ثناگوى خداوندند.

9- تسبيح موجودات براى خداوند ، از طريق حمد و سپاس آنهاست .

يسبّح بحمده

بنابر حقيقى بودن اضافه {تسبيح} به موجودات و استعانت بودن {با} در {بحمده} نكته فوق به دست مى آيد.

10- همه موجودات ، علاوه بر تنزيه خداوند از هرگونه شريك و نقص ، بر اثبات تمامى شايستگى ها براى خداوند دلالت دارند .

يسبّح بحمده

بنابر اينكه {با} در {بحمده} مصاحبت باشد، استفاده مى شود كه علاوه بر {تنزيه} او را حمد مى كنند و چون حمد، در برابر كمال و شايستگى صورت مى گيرد، موجودات با حمدشان، به وجود شايستگى و كمال خداوند اعتراف

مى كنند.

11- با وجود تسبيح و ثناگويى تمامى موجودات آفرينش براى خداوند ، شرك به او و تنقيصش ، كارى ناروا و غير منطقى است .

أفأصف_كم ربّكم بالبنين . .. تسبّح له السموت السبع و الأرض

ذكر {تسبح له السماوات و الأرض} پس از {أفأصفاكم ربّكم بالبنين و اتّخذ من الملائكة إناثاً} به اين معناست كه: وقتى تمامى موجودات تسبيح گوى خداوندند، شريك گرفتن براى او عملى ناشايست است.

22- { عن أبى الصباح عن أبى عبدالله ( ع ) قال : قلت له : قول الله { و إن من شىء إلاّ يسبّح بحمده } قال : كلّ شىء يسبح بحمده و أنّا لنرى أن ينقض الجدر هو تسبيحها ;

ابى الصباح گويد: به امام صادق(ع) گفتم: مراد از سخن خداوند {و إن من شىء إلاّ يسبّح بحمده} چيست؟ حضرت جواب فرمود: تمام موجودات با سپاس و ستايش، تسبيح خدا مى كنند و همانا ما شكستن ديوار را تسبيح او مى بينيم}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 52 - 2

2- خداوند ، به هنگام برپايى قيامت ، مشركان را به حيات مجدد فرا مى خواند و آنان بى هيچ درنگ و تأملى ، به او پاسخ گفته و با ستودن او زنده خواهند شد .

يوم يدعوكم فتستجيبون بحمده

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه مرجع ضمير {كم} منكران معاد و مشركان باشد كه از زمان وقوع قيامت سؤال مى كردند و نيز {يوم} بدل براى {قريباً} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 111 - 1،4،6

1- پيامبر ( ص

) ، موظف به ستايش خدا و منحصر دانستن همه ستايش ها به ذات يكتاى او

و قل الحمد لله

الف و لام {الحمد} براى استغراق (شمول و فراگيرى) و لام {لله} براى اختصاص است.

4- بازگشت همه ستايش ها براى هر موجود ، به حمد و ستايش خداى يكتا و بى همتاست .

و قل الحمد لله

مخصوص بودن همه ستايشها به ذات يكتاى خداوند، در عين وجود ارزشهايى ستايش برانگيز در مظاهر هستى، اشاره به اين معنا دارد كه: چون مخلوق همه وجودش را از خالق گرفته، پس ارزشهاى او از آنِ خداست و در حقيقت تنها خدا شايسته ستايش است و بس.

6- اختصاص همه ستايش ها به خداوند ، در پرتو بى نيازى او از داشتن فرزند ، شريك و حمايتگر است .

الحمد لله الذى لم يتخذ . .. و لم يكن له ولىّ

اگر خداوند نياز به فرزند، شريك و حمايتگر مى داشت هر كدام از اينها دليل نقص و كاستى بود. در آن صورت همه ارزشهاى ستايش برانگيز منحصر به خداوند نمى شد; پس انحصار ستايشها به خدا، در صورتى است كه او را بى نياز مطلق بشناسيم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 1 - 1

1- تنها ، خداوند ، شايسته و بايسته ستايش است .

الحمد للّه

{ال}، در {الحمد} براى استغراق است {الحمد للّه}; يعنى، تمام ستايش ها از آنِ خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 89 - 13

13- حسن ستايش خدا و يادكردن صفات و اسماى او به گونه اى مناسب با نياز ، به هنگام

نيايش و دعا

و أنت خير الورثين

برداشت ياد شده به اين دليل است كه زكريا(ع) متناسب با نياز و خواسته اش (حفظ دستاوردهاى خود در پرتو فرزنددار شدن)، خدا را به {بهترين وارث بودن} ياد كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 64 - 4،5

4 - خدا ، تنها وجود غنى ، بى نياز ، حميد و ستوده در سراسر هستى

و إنّ اللّه لهو الغنىّ الحميد

{هو} ضمير فصل و {الغنى} خبر اول {إنّ} و {الحميد} خبر دوم است و {ال} در آنها براى جنس و مفيد حصر مى باشد. گفتنى است كه اين قسمت، متضمن دليل ديگرى بر موهوم بودن انديشه شرك است; زيرا با توجه به اين كه سراسر هستى، ستايشگر خدا و تنها نيازمند به او است، ديگر جايى براى موجود ديگرى _ كه بى نياز باشد و نياز ديگران را بر آورده كند و بدين جهت مورد ستايش آنان واقع شود _ وجود ندارد.

5 - سراسر هستى ، فقير و نيازمند به خداى يگانه و ستايشگر او

له ما فى السم_وت . .. و إنّ اللّه لهو الغنىّ الحميد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 28 - 1،8

1 - روى آوردن به حمد و ستايش الهى ، پس از استقرار در كشتى ، رهنمود خداوند به نوح ( ع )

فإذا استويت . .. فقل الحمد للّه

{إستواء} (مصدر {استويت}) به معناى قرار گرفتن و استقرار يافتن است.

8 - همه ستايش ها ، از آنِ خداوند است .

فقل الحمد للّه

{ال} در {الحمد للّه} جنسيه و مفيد استغراق مى باشد; يعنى:

{كلّ حمد للّه}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 58 - 8،9

8 _ توصيه خداوند به پيامبر ( ص ) به تسبيح و تنزيه همراه با حمد و ستايش خداوند

و سبّح بحمده

{باء} در {بحمده} براى مصاحبت است.

9 _ قرين و همراه كردن تسبيح و تنزيه خداوند به حمد و ستايش او ، امرى نيكو و پسنديده

و سبّح بحمده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 15 - 2،4

2 - حمد و ستايش داوود و سليمان به درگاه خدا به خاطر برخوردارى از عنايت ويژه او

و لقد ءاتينا داود و سليم_ن علمًا و قالا الحمد للّه

4 - همه ستايش ها ، مخصوص خداوند است .

و قالا الحمد للّه

{ال} در {الحمدللّه} جنسيه است و افاده استغراق مى كند; يعنى، {كلّ حمد للّه}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 59 - 1،3،5

1 - به جا آوردن سپاس و ستايش خدا ، به خاطر بقاى خط رسالت و اضمحلال جبهه كفر و فرستادن سلام و درود بر رسولان او ، رهنمود الهى به پيامبراسلام ( ص )

قل الحمد للّه و سل_م على عباده الذين اصطفى

با توجه به اين كه در آيات پيشين نام چند تن از پيامبران (موسى، داوود، سليمان، صالح و لوط) و ياد تلاش ها و مبارزات آنان و پيروزى نهايى حق و اضمحلال كافران به ميان آمده است، آيه ياد شده مى تواند ختامى بر آن مجموعه يادها باشد.

3 - همه ستايش ها از آنِ خداوند است .

الحمد للّه

{ال} در {الحمد للّه} به

اصطلاح جنسيه است و افاده استغراق مى كند; يعنى، {كلّ حمد للّه}.

5 - تنها خدا ، شايسته ستايش است .

الحمد للّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 93 - 1،3،4،5

1 - ستايش ها ، همه از آنِ خداوند است .

و قل الحمدللّه

{ال} در {الحمد للّه} جنسيه و مفيد استغراق است. بنابراين {الحمد للّه}; يعنى، {كلّ حمد للّه}.

3 - تنها خداوند ، شايسته حمد و ستايش

و قل الحمدللّه

از آن جايى كه خدا سرچشمه هر كمال و زيبايى است و ديگران هرچه دارند از او گرفته اند، پس تنها كسى كه شايسته ستايش است، همان كمال مطلق مى باشد.

4 - پرداختن به حمد و ستايش خدا ، توصيه الهى به پيامبر ( ص )

و قل الحمدللّه

5 - برخوردارى پيامبر ( ص ) از هدايت هاى قرآن و مقام رسالت ، مقتضى سپاس گزارى او به درگاه الهى و ستايش ذات خداى يگانه در همه حال

و أن أتلوا القرءان . .. المنذرين . و قل الحمدللّه

آيات پيشين، در زمينه رسالت پيامبر(ص) بود و نيز آن حضرت مأموريت يافت كه بر طريق تلاوت قرآن استوار بماند; بنابراين آمدن عبارت "قل الحمد للّه" در پى تلاوت آن، مطلب ياد شده را مى رساند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 70 - 3

3 - همه ستايش ها تنها از آنِ خداوند است .

له الحمد

{ال} در {الحمد} جنسيه و مفيد استغراق است. بنابراين {له الحمد}; يعنى، {له كلّ حمد}. گفتنى است كه تقديم {له} (مسند) بر {الحمد} (مسنداليه) مفيد حصر مى باشد.

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 63 - 9،10،12

9 - پيامبر ( ص ) ، موظف به حمد و ستايش خداوند بود .

قل الحمد للّه

10 - همه حمد و ستايش ها ، از آن خداوند است .

الحمد للّه

{ال} در {الحمد} براى جنس و مفيد استغراق است.

12 - حمد خداوند ، با توجه به تمام بودن حجت براى اثبات وحدانيت خداوند ، امرى لازم است .

و لئن سألتهم من نزّل من السماء ماء فأحيا به الأرض من بعد موتها ليقولنّ اللّه قل

فرمان به پيامبر(ص) براى حمد و ستايش خداوند، پس از طرح اين پرسش فرضى: {چه كسى نازل كننده باران از آسمان و حيات بخشيدن به زمين با آن است؟} و پاسخ گرفتن از مشركان، دائر بر اين كه {منشأ همه، خدا است}، مفيد حقيقت ياد شده است. به عبارت ديگر، مى توان گفت، متعلق حمد، محذوف است و مى تواند چيزى از قبيل {الحمدللّه على تمام الحجّة على التوحيد} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 18 - 3

3 - اختصاص همه حمد ها به خداوند ، دليل لزوم تسبيح او است .

فسبح_ن اللّه . .. و له الحمد ... عشيًّا

جمله {و له الحمد} معترضه و {عشيّاً} عطف به محل {حين تمسون} است. لذا اين دو آيه درصدد توصيه به تسبيح گويى خداوند در وقت هاى چهارگانه ياد شده است. ذكر جمله معترضه در بين توصيه بالا، مى تواند اشاره به اين نكته داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 25 - 4،6،10

4 -

شايسته است كه پس از مجاب شدن افراد و اعتراف شان به توحيد ، خداوند ، حمد و ستايش شود .

و لئن سألتهم من خلق السموت و الأرض ليقولنّ اللّه قل الحمد للّه

6 - تنها ، آفريدگارِ يك تا ، شايسته همه حمد ها و ستايش ها است .

و لئن سألتهم . .. ليقولنّ اللّه قل الحمد للّه

{ال} در {الحمد} براى استغراق و مفيد نكته ياد شده است.

10 - مشركان ، از اختصاص داشتن همه حمد و سپاس ها به درگاه خداوند ، بى خبرند .

قل الحمد للّه بل أكثرهم لايعلمون

بنابراين احتمال كه متعلق و مفعولٌ به {لايعلمون} همين فرمانى باشد كه خداوند به پيامبر(ص) فرموده است (لايعلمون أنّ الحمد للّه)، نكته بالا قابل استفاده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 26 - 8،11

8 - توصيه خداوند به اداى حمد به درگاه او ، به خاطر انجام دادن وظيفه انسان ها است و نه نياز خدا به حمد .

قل الحمد للّه . .. إنّ اللّه هو الغنىّ الحميد

اعلام بى نيازى مطلق خداوند در پى توصيه به حمد او، مى تواند به حقيقت ياد شده، دلالت داشته باشد.

11 - تنها خداوند ، شايسته و سزاوار حمد و سپاس است .

إنّ اللّه هو . .. الحميد

{الحميد} مى تواند صفت مفعولى و به معناى {محمود} باشد; يعنى، كسى كه مورد ستايش است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 15 - 10

10 - تسبيح مؤمنان به درگاه خدا ، همراه با حمد و سپاس به درگاه او است .

سبّحوا بحمد ربّهم

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 1 - 1،6

1 - تمامى حمد ها و ستايش ها ، از آنِ خداوند است .

الحمد للّه

{ال} در {الحمد} براى جنس بوده و مفيد استغراق است.

6 - تنها خداوند ، شايسته حمد و ستايش است .

و له الحمد فى الأخرة

تقديم خبر و معرفه بودن مبتدا و خبر، دلالت بر حصر دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 1 - 1،3

1 - همه ستايش ها ، از آنِ خداوند است .

الحمد للّه

{ال} در {الحمد للّه} جنسيه و مفيد استغراق است; يعنى، {كلّ حمد للّه}.

3 - تنها خداوند ، شايسته و بايسته ستايش است .

الحمد للّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 34 - 5،7

5 - همه ستايش ها از آنِ خداوند است .

الحمد للّه

{ال} در {الحمد للّه} به اصطلاح جنسيه و مفيد استغراق است; يعنى، {كلّ حمد للّه}.

7 - تنها خداوند شايسته و بايسته ستايش است .

الحمد للّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 182 - 1،3،9

1 - همه ستايش ها ، از آنِ خداوند است .

الحمد للّه

{ال} در {الحمد للّه} به اصطلاح، جنسيه بوده و مفيد استغراق است; يعنى، {كلّ حمد للّه}.

3 - تنها خداوند شايسته و بايسته ستايش است .

الحمد للّه

9 - تدبير همه عالم هاى هستى از سوى خداوند ، دليل اختصاص همه ستايش ها به او است .

الحمد للّه ربّ الع_لمين

برداشت ياد شده از آن جا است كه {ربّ العالمين} به منزله تعليل براى {الحمد

للّه} مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 35 - 14

14 - ستايش خداوند ، از آداب دعا و عرض حاجت به درگاه او است .

ربّ اغفر لى و هب لى ملكًا . ..إنّك أنت الوهّاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 29 - 13،15،16

13 - همه ستايش ها از آن خداوند است .

الحمد للّه

{ال} در {الحمد للّه} به اصطلاح جنسيه و مفيد استغراق است; يعنى، {كل حمد للّه}.

15 - تنها خداوند شايسته و بايسته ستايش است .

الحمد للّه

16 - ناآگاهى بيشتر مردم ، از شايستگى انحصارى حمد و ستايش براى خداوند

الحمد للّه بل أكثرهم لايعلمون

برداشت ياد شده مبتنى بر اين اساس است كه متعلق جهل، مسأله حمد و اختصاص آن به خدا باشد; يعنى، {بل أكثرهم لايعلمون أنّ الحمد للّه}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 46 - 17

17 - ثناى خداوند و ذكر اوصاف او ، پيش از اظهار حاجت ، امرى شايسته و از آداب دعا است .

قل اللّهمّ فاطر السم_وت . .. ع_لم ... أنت تحكم بين عبادك فى ما كانوا فيه يختلفون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 74 - 1

1 - سپاس گزارى تقواپيشگان از خداوند ، به خاطر وفا كردن به وعده هاى خود درباره آنان

و قالوا الحمد للّه الذى صدقنا وعده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 75 - 2،9،12،14،20

2 - قرين و همراه كردن تسبيح

و تنزيه خداوند با حمد و ستايش او ، امرى نيكو و پسنديده است .

يسبّحون بحمد ربّهم

{با} در {بحمد} براى مصاحبت است.

9 - همه خلايق در قيامت به حمد و ستايش خداوند خواهندپرداخت .

و قيل الحمد للّه ربّ العلمين

12 - همه ستايش ها از آن خداوند است .

و قالوا الحمد للّه . .. و قيل الحمد للّه

{ال} در {الحمدللّه} به اصطلاح جنسيه و مفيد استغراق است; يعنى،{كلّ حمد للّه}

14 - تنها خداوند ، شايسته و بايسته ستايش است .

و قالوا الحمد للّه . .. و قيل الحمد للّه

20 - تدبير همه عالم هاى هستى از سوى خدا ، دليل اختصاص همه ستايش ها به او است .

الحمد للّه ربّ العلمين

برداشت ياد شده از آن جا است كه {ربّ العالمين} به منزله تعليل براى {الحمد للّه} مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 7 - 1،2

1 - فرشتگان حامل عرش و پيرامون آن ، به تسبيح و تنزيه خداوند همراه با ستايش او مى پردازند .

الذين يحملون العرش و من حوله يسبّحون بحمد ربّهم

2 - همراه ساختن تسبيح و تنزيه خداوند با حمد و ستايش او ، امرى نيكو و پسنديده

يسبّحون بحمد ربّهم

{با} در {بحمد} براى مصاحبت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 55 - 13

13 - همراه كردن تسبيح خداوند با حمد و ستايش او ، توصيه الهى

و سبّح بحمد ربّك بالعشىّ و الإبك_ر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 65 - 10،12،18،19

10 - همه ستايش ها ، از

آنِ خداوند است .

الحمد للّه

{ال} در {الحمد للّه} به اصطلاح جنسيه بوده و مفيد استغراق است; يعنى، {كلّ حمد للّه}.

12 - تنها خداوند ، شايسته و بايسته ستايش است .

الحمد للّه

18 - تدبير همه عالم هاى هستى از سوى خداوند ، دليل اختصاص همه ستايش ها به او است .

الحمد للّه ربّ الع_لمين

برداشت ياد شده از آن جا است كه {ربّ العالمين} به منزله تعليل براى {الحمد للّه} مى باشد.

19 - ربوبيت خداوند ، مقتضى حمد و ستايش است .

الحمد للّه ربّ الع_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 42 - 9

9 - قرآن ، نعمتى بزرگ و فرو فرستنده آن شايسته ستايش و قدردانى است .

تنزيل من حكيم حميد

به كارگيرى وصف {حميد} براى خداوند _ پس از بيان نزول قرآن _ مى تواند از يكسو عظمت قرآن و نعمت بودن آن را بفهماند و از سوى ديگر كرنش و فروتنى انسان در برابر خدا را افاده كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 5 - 5

5 - فرشتگان ، همواره در حال ستايش ، تسبيح و تنزيه پروردگار خويش

و المل_ئكة يسبّحون بحمد ربّهم

فعل مضارع {يسبّحون} افاده استمرار مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 28 - 10،11

10 - ولايت بى نقص و شايسته ستايش ، مخصوص خداوند است .

و هو الولىّ الحميد

برداشت ياد شده بدين احتمال كه {حميد}، وصف {ولىّ} باشد; نه خبر بعد از خبر.

11 - تنظيم معيشت و نزول باران ، پس از يأس ونااميدى انسان ،

جلوه اى از ولايت ستوده و بى نقص خداوند است .

و لو بسط اللّه الرزق . .. و ل_كن ينزّل بقدر ما يشاء ... و هو الذى ينزّل الغيث ..

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 36 - 1

1 - تنها خداوند ، شايسته حمد و ستايش بى پايان

فللّه الحمد

تقدم {للّه} بر {الحمد} مفيد حصر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 40 - 3

3 - تنزيه و ستايش پروردگار ، روح نماز و عبادت است . *

و سب_ّح . .. قبل طلوع الشمس و قبل الغروب . و من الّيل فسبّحه

در صورتى كه اين آيه با آيه قبل، نظر به نمازهاى پنجگانه داشته باشد; از به كار رفتن تعبير تسبيح و تحميد به جاى {صلاة}، مى توان مطلب بالا را استفاده كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 48 - 9،11

9 - پيامبر ( ص ) ، مأمور تسبيح و حمد پروردگار ، هم زمان با آغاز هر تلاش

و سبّح بحمد ربّك حين تقوم

درباره {حين تقوم} چندين احتمال از سوى مفسران مطرح شده است. به نظر مى رسد ارتباط {و سبح} با {و اصبر لحكم ربّك} مى تواند قرينه باشد بر اين كه مراد، هنگام برخاستن پيامبر(ص) براى انجام تبليغ و رسالت است.

11 - لزوم تنزيه خداوند از كاستى ها ، همراه با ستايش او بر جلوه هاى عالى پروردگارى اش

و سبّح بحمد ربّك

{باء} در {بحمد} براى مصاحبت است. از ارتباط {سبّح بحمد} با {ربّ} مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 6 - 8

8 - اعمال نيك و بد خلق ، بى تأثير در ذات بى نياز و ستوده خداوند

و من يتولّ فإنّ اللّه هو الغنىّ الحميد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 1 - 8،10

8 - همه ستايش ها ، از آنِ خداوند است .

له الحمد

{ال} در {الحمد} به اصطلاح جنسيه و مفيد استغراق است; يعنى، {له كلّ حمد}.

10 - تنها خداوند ، سزاوار و باسته ستايش است .

له الحمد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 6 - 14،15

14 - خداوند ، مستحق ستايش و ستودنى است .

واللّه . .. حميد

15 - خداوند بى نياز ، ستودنى و قابل ستايش است .

و اللّه غنىّ حميد

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين نكته است كه {حميد}، صفت براى {غنى} باشد; نه صفت مستقل براى {اللّه}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نصر - 110 - 3 - 3،4،5،14،21

3 - خداوند ، مبرّا و منزّه از هر عيب و نقص و شايسته ستودن و تمجيد كردن

فسبّح بحمد ربّك

4 - شايسته ترين سخن براى نفى عيب از خداوند ، ستايش او است .

فسبّح بحمد ربّك

{باء} در {بحمد ربّك} براى استعانت است; برخى آن را {باء} مصاحبة مى دانند. برداشت ياد شده، ناظر به معناى اول است.

5 - لزومِ همراه ساختن تسبيح با حمد خداوند

فسبّح بحمد ربّك

{باء} در {بحمد ربّك} ممكن است براى مصاحبة باشد.

14 - ذكر صفات جلال و جمال خداوند ، پيش از درخواست

از او ، از آداب دعا و استغفار

فسبّح بحمد ربّك و استغفره

فرمان {تسبيح}، بر ذكر صفات جلالى (سلبى) و فرمان {حمد} بر ذكر صفات جمالى (ثبوتى) دلالت دارد و تقديم آن دو بر فرمان استغفار، بيانگر برداشت ياد شده است.

21 - فرمان خداوند به تسبيح ، حمد و استغفار ، زمينه ساز توفيق يافتن انسان براى توبه به درگاه او است .

فسبّح بحمد ربّك و استغفره إنّه كان توّابًا

عبارت {تاب اللّه عليه}; يعنى، او را به توبه موفق ساخت (قاموس). جمله {إنّه كان توّاباً}، تعليل است و بيان مى كند كه دستورهاى سه گانه خداوند در اين آيه، به دليل {توّاب} بودن خداوند صادر شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 127 - 13

13 - ستايش خداوند ، از آداب دعاست .

ربنا تقبل منا إنك أنت السميع العليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 267 - 12

12 _ خداوند ، سزاوار ستايش

اَنّ اللّه غنىّ حميد

{حميد} در برداشت فوق به معناى محمود (ستايش شده) گرفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 26 - 2

2 _ پيامبر ( ص ) ، موظّف به ستايش پروردگار

قل اللّهم مالك الملك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 8 - 7

7- بى نيازى و ستودگى خداوند ، دليل زيان نديدن او از كفر مردم

إن تكفروا أنتم و من فى الأرض جميعًا فإن الله لغنى حميد

{فإن الله لغنى حميد} در مقام تعليل جزاى شرط محذوف است

. در اين صورت، معنا چنين مى شود: چون خداوند بى نياز است، كفران شما به او ضررى نمى رساند.

حمد خدا در آسمانها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 18 - 1

1 - هر آنچه حمد و ستايش در آسمان ها و زمين ( عالم ) است ، از آن خداوند است .

و له الحمد فى السم_وت و الأرض و عشيًّا و حين تظهرون

بنابراين كه جمله {و له الحمد. ..} خبرى باشد و {فى السماوات} متعلق به {الحمد} باشد، نكته بالا قابل استفاده است. گفتنى است كه تقديم {له} بر {الحمد} مفيد حصر است و {ال} در {الحمد} براى جنس است.

حمد خدا در دعا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 29 - 3

3 - ثنا و ستايش خدا در دعا ، با ذكر صفاتى مطابق و متناسب با درخواست و عرض نياز ، امرى پسنديده

و قل ربّ أنزلنى منزلاً مباركًا و أنت خير المنزلين

{منزل} در اين جا، كنايه از سرزمينى است كه حضرت نوح(ع) خواستار فرود آمدن در آن بود. ذكر جمله {و أنت خير المنزلين} (و تو بهترين ميزبانان هستى) در پايان دعا و متناسب با عرض نياز، بيانگر مطلب بالا است.

حمد خدا در زمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 18 - 1

1 - هر آنچه حمد و ستايش در آسمان ها و زمين ( عالم ) است ، از آن خداوند است .

و له الحمد فى السم_وت و الأرض و عشيًّا و حين تظهرون

بنابراين كه

جمله {و له الحمد. ..} خبرى باشد و {فى السماوات} متعلق به {الحمد} باشد، نكته بالا قابل استفاده است. گفتنى است كه تقديم {له} بر {الحمد} مفيد حصر است و {ال} در {الحمد} براى جنس است.

حمد خدا در شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 130 - 7،12

7 - تسبيح و حمد پروردگار در برخى از اوقات شب و در دو طرف روز ، از وظايف پيامبر ( ص ) و مؤمنان

و من ءانآىِ الّيل فسبّح و أطراف النهار

{آناء} به معناى {ساعات و اوقات} است و {من} معناى تبعيض دارد. بنابراين {من آناء الليل}; يعنى، پاره هايى از شب را به تسبيح و تحميد بگذران. {بحمد ربّك} در صدر آيه، قرينه براين است كه اين تسبيح نيز بايد با حمد همراه باشد.

12 - تسبيح و ستايش پروردگار ، در پاره هايى از شب و نزديك صبح و پس از غروب ، داراى آثار و ارزشى ويژه است .

و من ءانآىِ الّيل فسبّح و أطراف النهار

مراد از {اطراف روز} آغاز و پايان آن است و جمع آمدن آن، يا به خاطر توافق لفظى با {آناء الليل} است و يا براى شمول لحظات متعددى از اول و آخر روز است تا توسعه وقت را برساند; يعنى، ذكر و دعا در لحظه هاى اول و آخر روز، مخصوص اولين لحظه روز و آخرين لحظه آن نيست.

حمد خدا در مبارزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 130 - 10

10 - تسبيح و حمد مداوم پروردگار ، از راه هاى مقابله مؤمنان

با تبليغات كافران عليه خدا و دين

فاصبر على ما يقولون و سبّح

حمد خدا در نماز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 130 - 18

18 - نماز هاى يوميه ، مشتمل بر تسبيح و تحميد پروردگار و تشريع شده در مكه ، پيش از هجرت

و سبّح . .. قبل طلوع ... ءانآىِ الّيل فسبّح و أطراف النهار

اين آيه، با اوقاتِ چهار نماز تناسب دارد: صبح (قبل طلوع الشمس)، عصر (قبل غروب ها)، صبح و مغرب (اطراف النهار) و عشا (من آناء الليل). برخى با توجيه (أطراف النهار) به اين كه وسط روز نيز طرف آن است، نماز ظهر را نيز مشمول آيه دانسته اند; ولى چون سوره {طه} در مكه و پيش از سوره {اسرا} _ كه حكم نماز ظهر در آن آمده _ نازل شده است، مى توان گفت كه نماز ظهر را مطرح نكرده است.

حمد داود(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 15 - 2

2 - حمد و ستايش داوود و سليمان به درگاه خدا به خاطر برخوردارى از عنايت ويژه او

و لقد ءاتينا داود و سليم_ن علمًا و قالا الحمد للّه

حمد در آخرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 1 - 5

5 - تمامى حمد ها و ستايش ها در آخرت ، از آنِ خداوند است .

و له الحمد فى الأخرة

حمد در تسبيح خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 130 - 14،15،17

14 - تسبيح خداوند (

منزه دانستن او از هر نقص ) ، سزاوار است همواره با ستايش او و آراسته دانستن او به هر كمال همراه باشد .

و سبّح بحمد ربّك

چنانچه {بحمد ربّك} حال براى فاعل {سبح} باشد، مفاد جمله چنين مى شود: خدا را تسبيح كن، در حالى كه او را حمد و ستايش مى كنى.

15 - تسبيح خداوند به وسيله ستايش او بر صفات كمالى اش ، روشى نيكو در تسبيح است .

فسبّح بحمد ربّك

در برداشت ياد شده {باء} در {بحمد ربّك} براى استعانت گرفته شده است.

17 - تسبيح و تنزيه پروردگار ، بايد با ستايش هايى باشد كه او خود را با آنها ستوده است .

فسبّح بحمد ربّك

در باره اضافه {حمد} به {ربّ}، دو وجه ادبى احتمال مى رود: 1_ حمد به فاعل خود اضافه شده باشد. 2_ حمد به مفعول خود اضافه شده باشد. برداشت ياد شده مبتنى بر وجه اول است و مفاد آن اين است كه خداى خويش را، با حمدى كه او خود را به آن ستوده است تسبيح كن.

حمد در دعا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 129 - 12،13

12 - ستايش خداوند در پايان دعا ، از آداب دعاست .

ربنا وابعث . .. إنك أنت العزيز الحكيم

13 - ستايش خداوند ، مؤثر در اجابت دعا به درگاه اوست .

ربنا وابعث فيهم . .. إنك أنت العزيز الحكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 89 - 13

13- حسن ستايش خدا و يادكردن صفات و اسماى او به گونه اى مناسب با نياز ، به

هنگام نيايش و دعا

و أنت خير الورثين

برداشت ياد شده به اين دليل است كه زكريا(ع) متناسب با نياز و خواسته اش (حفظ دستاوردهاى خود در پرتو فرزنددار شدن)، خدا را به {بهترين وارث بودن} ياد كرد.

حمد در روز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 49 - 3

3 - تسبيح و حمد پروردگار ، در تكاپوى روزانه و آرامش شب و سحرگاهان ، شكيبايى آفرين براى مؤمنان *

و اصبر . .. و سبّح بحمد ربّك حين تقوم . و من الّيل فسبّحه و إدب_ر النجوم

برداشت ياد شده با توجه به نكات زير است: 1_ {حين تقوم} اشاره به تلاش هاى روزانه {و من الّيل. ..} نظر به لحظه هاى آرام شب داشته باشد. 2_ آيه شريفه را با {واصبر...} _ كه در آيه قبل آمده _ ملاحظه كنيم.

حمد در سحرگاه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 49 - 3

3 - تسبيح و حمد پروردگار ، در تكاپوى روزانه و آرامش شب و سحرگاهان ، شكيبايى آفرين براى مؤمنان *

و اصبر . .. و سبّح بحمد ربّك حين تقوم . و من الّيل فسبّحه و إدب_ر النجوم

برداشت ياد شده با توجه به نكات زير است: 1_ {حين تقوم} اشاره به تلاش هاى روزانه {و من الّيل. ..} نظر به لحظه هاى آرام شب داشته باشد. 2_ آيه شريفه را با {واصبر...} _ كه در آيه قبل آمده _ ملاحظه كنيم.

حمد در شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 55 -

12،16

12 - توصيه خداوند به پيامبر ( ص ) مبنى بر تسبيح همراه با حمد خدا در هر صبح و شام

و سبّح بحمد ربّك بالعشىّ و الإبك_ر

16 - شبان گاهان و بامدادان ، دو وقت مناسب و شايسته براى ذكر خدا و تسبيح و حمد او

و سبّح بحمد ربّك بالعشىّ و الإبك_ر

برداشت ياد شده، از اختصاص به ذكر يافتن دو وقت يادشده براى تسبيح و حمد به دست مى آيد.

حمد در صبح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 55 - 12،16

12 - توصيه خداوند به پيامبر ( ص ) مبنى بر تسبيح همراه با حمد خدا در هر صبح و شام

و سبّح بحمد ربّك بالعشىّ و الإبك_ر

16 - شبان گاهان و بامدادان ، دو وقت مناسب و شايسته براى ذكر خدا و تسبيح و حمد او

و سبّح بحمد ربّك بالعشىّ و الإبك_ر

برداشت ياد شده، از اختصاص به ذكر يافتن دو وقت يادشده براى تسبيح و حمد به دست مى آيد.

حمد دنيوى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 70 - 6

6 - حمد و ستايش در دنيا و آخرت ، تنها شايسته ذات پاك خداوند است .

له الحمد فى الاُولى و الأخرة

حمد سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 15 - 2

2 - حمد و ستايش داوود و سليمان به درگاه خدا به خاطر برخوردارى از عنايت ويژه او

و لقد ءاتينا داود و سليم_ن علمًا و قالا الحمد للّه

حمد غير خدا

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 1 - 3،13

3 _ تمامى ستايشها به خداوند باز مى گردد.

الحمد للّه الذى

{ال} در {الحمدللّه} يا به معنى جنس است و يا براى استغراق (كل) و به هر حال بيانگر اختصاص حمد به خداست، و اگر ديگرى نيز ستايش شود از روى تسامح است. چون همه زيباييها از اوست، ستايشها هم در حقيقت به او بازمى گردد.

13 _ ستايش غير خداوند، كفرپيشگى است.

الحمد للّه الذى خلق . .. ثم الذين كفروا بربهم يعدلون

چون در صدر آيه اختصاص حمد به خداوند مطرح شده، ممكن است مراد از {الذين كفروا} كسانى باشند كه با بستن چشم خود از حقيقت (كفرورزى) در ستايش براى خداوند، همسان قرار مى دهند.

حمد قبل از طلوع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 130 - 6،11

6 - پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، موظف به تسبيح و حمد پروردگار ، پيش از طلوع و غروب خورشيد

و سبّح بحمد ربّك قبل طلوع الشمس و قبل غروبها

{باء} در {بحمد ربّك} يا براى مصاحبت است و يا استعانت. در هر صورت، فرمان به حمد و تسبيح با هم است. خطاب {سبّح} گرچه مربوط به پيامبر(ص) مى باشد، ولى آيات بعد، قرينه اى بر منحصر نبودن اين تكاليف به آن حضرت است.

11 - تسبيح و ستايش پروردگار ، پيش از طلوع و غروب آفتاب ، داراى ارزش و آثارى ويژه است .

و سبّح بحمد ربّك قبل طلوع الشمس و قبل غروبها

حمد قبل از غروب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 -

130 - 6،11

6 - پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، موظف به تسبيح و حمد پروردگار ، پيش از طلوع و غروب خورشيد

و سبّح بحمد ربّك قبل طلوع الشمس و قبل غروبها

{باء} در {بحمد ربّك} يا براى مصاحبت است و يا استعانت. در هر صورت، فرمان به حمد و تسبيح با هم است. خطاب {سبّح} گرچه مربوط به پيامبر(ص) مى باشد، ولى آيات بعد، قرينه اى بر منحصر نبودن اين تكاليف به آن حضرت است.

11 - تسبيح و ستايش پروردگار ، پيش از طلوع و غروب آفتاب ، داراى ارزش و آثارى ويژه است .

و سبّح بحمد ربّك قبل طلوع الشمس و قبل غروبها

حمد مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 112 - 2

2 _ توبه ، عبادت ، حمد ، تلاش در راه بندگى ، ركوع ، سجود ، امر به معروف و نهى از منكر و حفظ حدود الهى ، از صفات مجاهدان راه خدا

إن اللّه اشترى من المؤمنين . .. التّئبون ... و الحفظون لحدود اللّه

حمد ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 75 - 1

1 - فرشتگان به روز قيامت ، در اطراف عرش به تسبيح و تنزيه خداوند همراه با ستايش او خواهند پرداخت .

و ترى المل_ئكة حافّين من حول العرش يسبّحون بحمد ربّهم

حمد موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 44 - 18

18- خداوند ، در برخورد با گناه نينديشيدن درباره حقايق هستى _ چون تسبيح و حمد موجودات _ بردبارانه

برخورد كرده و در صورت توبه ، از آن درمى گذرد .

لاتفقهون تسبيحهم إنه كان حليمًا غفورًا

تعليل {إنه كان حليماً غفوراً} دلالت مى كند بر اينكه {لاتفقهون تسبيحهم} (تفقّه نمى كنيد در تسبيح آنان) گناه داشته و شايسته برخورد و مجازات است اما چون خداوند حليم و غفور است، بردبارانه برخورد مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 111 - 4

4- بازگشت همه ستايش ها براى هر موجود ، به حمد و ستايش خداى يكتا و بى همتاست .

و قل الحمد لله

مخصوص بودن همه ستايشها به ذات يكتاى خداوند، در عين وجود ارزشهايى ستايش برانگيز در مظاهر هستى، اشاره به اين معنا دارد كه: چون مخلوق همه وجودش را از خالق گرفته، پس ارزشهاى او از آنِ خداست و در حقيقت تنها خدا شايسته ستايش است و بس.

حمد مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 15 - 10،15

10 - تسبيح مؤمنان به درگاه خدا ، همراه با حمد و سپاس به درگاه او است .

سبّحوا بحمد ربّهم

15 - مؤمنان ، براى تسبيح و حمد خداوند ، استكبارى از خود بروز نمى دهند .

و سبّحوا بحمد ربّهم و هم لايستكبرون

برداشت بالا، بنابراين احتمال است كه متعلق {لايستكبرون} تسبيح و حمد باشد.

خدا و حمد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 15 - 4

4 - بى نيازى خداوند ، از عبادت ، ستايش و حاجت خواهى بندگان

إن تدعوهم لايسمعوا دعاءكم . .. أنتم الفقراء إلى اللّه و اللّه هو الغنىّ

دلايل

حمد خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - حمد - 1 - 2 - 9

9 _ تدبير همه عالم هاى هستى از سوى خدا ، دليل اختصاص همه ستايش ها به اوست .

الحمد للّه رب العلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - حمد - 1 - 3 - 5

5 - رحمانيت و رحيميت خدا ، دليل اختصاص ستايش ها به اوست .

الحمد للّه رب العلمين. الرحمن الرحيم

{الرحمان الرحيم} نيز مانند {رب العالمين} به منزله دليل براى {الحمد للّه} است; يعنى، چون خداوند رحمان و رحيم است، شايسته ستايشها مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - حمد - 1 - 4 - 6

6 - مالكيت خدا بر روز جزا و فرمانروايى او در آن روز ، دليل اختصاص ستايش ها به اوست .

الحمد للّه . .. ملك يوم الدين

{مالك يوم الدين} نيز مانند اوصاف گذشته به منزله دليل براى {الحمد للّه} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 70 - 5

5 - انحصار خالقيت ، اختيار و آگاهى مطلق و يكتايى به خداوند ، دليل انحصار شايستگى ستايش ها به او

ربّك يخلق ما يشاء و يختار . .. يعلم ... و هو اللّه لا إل_ه إلاّ هو له الحمد فى ا

از ارتباط ميان آيات گذشته _ كه بيانگر اوصاف خداوند بود _ و اين آيه برداشت ياد شده به دست مى آيد; زيرا ذكر انحصار ستايش ها به خداوند، نتيجه اوصاف ياد شده براى او است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15

- فاطر - 35 - 1 - 6

6 - اختراع و نوآفرينى جهان از سوى خداوند ، دليل اختصاص همه ستايش ها به او است .

الحمد للّه فاطر السم_وت و الأرض

توصيف خداوند به {فاطر} _ پس از اختصاص دادن حمد به او _ در واقع توجيهى براى اين اختصاص است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 36 - 2

2 - معاد و برپايى قيامت ، نمودى از تدبير خداوند هستى و شايسته حمد و ستايش

إنّ وعد اللّه حقّ . .. و قيل اليوم ننسيكم ... فاليوم لايخرجون ... فللّه الحمد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 2 - 4

4- مالكيت مطلق خداوند بر تمامى هستى ، دليل شكست ناپذيرى و ستودگى اوست .

العزيز الحميد. الله الذى له ما فى السموت و ما فى الأرض

روحيه حمد در مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 112 - 1

1 _ مؤمنان راستين ، داراى روحيه توبه ، عبادت و ستايش خدا

التّئبون العبدون الحمدون

روش حمد خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 13 - 9

9_ در ستايش خداوند بايد سخنى گفته شود و معنايى در نظر گرفته شود كه مستلزم كمترين عيب و نقصى براى او نباشد .

و يسبّح الرعد بحمده والمل_ئكة من خيفته

برداشت فوق، مبتنى بر اين وجه است كه {باء} در {بحمده} براى استعانت باشد. بر اين مبنا {يسبّح الرعد بحمده والمل_ئكة} ; يعنى، رعد و فرشتگان به وسيله حمد و ستايش خدا

وى را تسبيح مى كنند. روشن است حمد و ستايش آن گاه درپى دارنده تسبيح و تنزيه است كه الفاظ انتخاب شده و معانى قصد شده براى ستايش خدا، مستلزم هيچ گونه نقص و عيبى براى او نباشد.

زمينه حمد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 180 - 6

6 _ باور به خداوندِ دارنده تمام كمالات و منزه از هر نقص و عيب ، واداركننده انسان به ستايش و پرستش اوست .

و للّه الأسماء الحسنى فادعوه بها

حرف {فاء} در {فادعوه} سببيه است و دلالت مى كند كه لزوم پرستش و خواندن خدا به اين سبب است كه او همه كمالات را دارد و از هر عيب منزه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 14 - 9

9 - آفرينش انسان ، آفرينشى بس مهم و ستايش برانگيز

ثمّ أنشأن_ه خلقًا ءاخر فتبارك اللّه أحسن الخ_لقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 15 - 12

12 - توجه به مقام ربوبى پروردگار ، مايه تواضع و ستايش به درگاه وى و تنزيه او از هر كاستى و نقص است .

خرّوا سجّدًا و سبّحوا بحمد ربّهم

زمينه حمد خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - حمد - 1 - 5 - 16

16 - حمد و ستايش خدا ، تنها با يارى او امكان پذير است .

الحمد للّه . .. إياك نستعين

از وظايفى كه از سوره حمد استفاده مى شود، لزوم ستايش خداوند است. بنابراين مى توان گفت اين معنا نيز متعلق

{نستعين} است; يعنى: نستعينك على ان نحمدك.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 13 - 10

10_ خوف فرشتگان از خداوند ، آنان را به تسبيح و ستايش خداوند سوق مى دهد .

و يسبّح . .. والمل_ئكة من خيفته

{من} در {من خيفته} براى تعليل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 1 - 4،10

4- خداوند ، به جهت نازل كردن قرآن بر پيامبر ( ص ) سزاوار همه ستايش ها است .

الحمد للّه الذى أنزل . .. الكت_ب

توصيف خداوند به {الذى أنزل. ..}، گوياى علّت و دليلِ اختصاص حمدها و ستايش ها به او است.

10- كمال و عظمت قرآن و نبود كمترين كجى و انحراف در آن ، مقتضى حمد و ستايش در برابر پديدآورنده آن است .

الحمد للّه الذى . .. لم يجعل له عوجًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 130 - 16

16 - توجه به تدبير خداوند و قانون مند بودن عذاب ها و كيفر هاى او ، برانگيزنده انسان به تسبيح و ستايش او در همه حال

و لولا كلمة . .. بحمد ربّك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 15 - 3

3 - لزوم حمد و ستايش به درگاه خدا ، در مقابل برخوردارى از نعمت علم و دانش

و لقد ءاتينا داود و سليم_ن علمًا و قالا الحمد للّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 59 - 2

2 - هلاك شرك پيشگان

مفسد و نجات مؤمنان به اراده الهى و در سايه تلاش هاى پيامبران ، شايان سپاس گزارى به درگاه خدا و فرستادن درود و سلام بر فرستادگان او

قل الحمد للّه و سل_م على عباده الذين اصطفى

رهنمود الهى به حمد و ستايش براى او و فرستادن درود و سلام بر بندگان برگزيده اش (پيامبران)، در پى يادآورى مكرر نجات مؤمنان و هلاكت كافران، مطلب ياد شده را افاده مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 93 - 6

6 - عظمت معنوى انسان ها ، مقتضى پرداختن به سپاس و ستايش خدا در همه حال

أُمرت أن أعبد . .. أن أكون من المسلمين . و أن أتلوا القرءان ... و قل الحمدللّه

آيه بالا نشان مى دهد _ كه حتى فردى مثل پيامبر(ص) كه نزديك ترين خلق به خدا است _ هيچ گاه نبايد از ياد خدا و سپاس و ستايش او غافل شود; يعنى، اين گونه نيست كه انسان ها با رسيدن به مقامات معنوى، از عبوديت، تسليم و ستايش خدا معاف شوند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 63 - 13

13 - توجه به خالقيت ، رازقيت و مديريت خدا ، زمينه ساز حمد او است .

و لئن سألتهم من خلق . .. و سخّر ... اللّه يبسط الرزق ...و لئن سألتهم من نزّل ...

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 25 - 5،11

5 - عقيده به يك تايى خدا در خالقيّت ، مستلزم منحصر دانستن تمامى ستايش ها به او

است .

و لئن سألتهم من خلق . .. ليقولنّ اللّه قل الحمد للّه

11 - پيچيده نبودن فهم توحيد و روشنى آن حتى در نظر مشركان ، شايسته حمد به درگاه خدا است .

و لئن سألتهم من خلق السموت و الأرض ليقولنّ اللّه قل الحمد للّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 26 - 6

6 - توجه به حاكميت و مالكيت مطلق الهى برپديده هاى عالم ، مستلزم اختصاص دادن حمد و ستايش به او است .

قل الحمد للّه . .. للّه ما فى السموت و الأرض

يادآورى مالكيت خدا بر پديده هاى عالم، پس از فرمان به اداى حمد، مى تواند براى توجه دادن به نكته ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 1 - 9

9 - مالكيت مطلق خداوند بر موجودات عالم ، مقتضى اختصاص همه حمد و ستايش ها به او است .

الحمد للّه الذى له ما فى السموت و ما فى الأرض

صله موصول {الذى} كه ما فى السماوات و ما فى الأرض است مى تواند علت انشاى ثنا و حمد براى موصول باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 2 - 5

5 - احاطه علمى خداوند به همه جنبش ها و سكون هاى موجودات ، مقتضى اختصاص داشتن همه ستايش ها و حمد ها به او است .

الحمد للّه الذى له . .. يعلم ما يلج فى الأرض و ما يخرج منها و ما ينزل من السماء

عبارت {يعلم ما} مى تواند حال براى ضمير {له} باشد. بنابراين،

معنا چنين مى شود: حمد براى كسى است كه مالك همه موجودات است; در حالى كه از همه چيز خبر دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 15 - 8،9

8 - غنا و بى نيازى هيچ كس جز خداوند ، قابل ستايش و مدح نيست .

و اللّه هو الغنّى الحميد

برداشت ياد شده از آمدن صفت حميد، به دنبال صفت غنى به دست مى آيد.

9 - خداوند ، داراى جود و بخشش ستايش آفرين

و اللّه هو الغنّى الحميد

برداشت ياد شده، به خاطر اين نكته است كه فرد غنى آن گاه ستايش مى شود كه جود و بخشش داشته باشد; و گرنه شايسته ستايش نخواهد بود و خداوند اين چنين است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 182 - 11

11 - ربوبيت خداوند ، مقتضى حمد و ستايش است .

الحمد للّه ربّ الع_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 75 - 10،21

10 - همه خلايق در قيامت ، به خاطر قضاوت به حق و عادلانه خداوند ، به حمد و ستايش او خواهندپرداخت .

و قضى بينهم بالحقّ و قيل الحمد للّه ربّ الع_لمين

برخى از مفسران بر اين عقيده اند كه حمد و ستايش خلايق در قيامت، به خاطر داورى به حق خداوند در ميان آنان مى باشد. ازاين رو اين ستايش و حمد پس از قضاوت خداوند انجام خواهد گرفت.

21 - ربوبيت خداوند ، مقتضى حمد و ستايش است .

الحمد للّه ربّ العلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 -

شورى - 42 - 28 - 9

9 - دريافت باران ، پس از نياز و نااميدى ، زمينه ساز توجه انسان به ولايت الهى بر هستى و روى آورى به ستايش او

و هو الذى ينزّل الغيث من بعد ما قنطوا . .. و هو الولىّ الحميد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 36 - 6،10

6 - رهيافت انسان به ستايش پروردگار ، در پرتو توجه به نظام عالى تدبير او در هستى

حم . .. إنّ فى السم_وت و الأرض لأي_ت للمؤمنين... فللّه الحمد

با توجه به قرار گرفتن اين آيه در بخش پايانى سوره، {فاء} در {فللّه} تفريع بر كل محتواى سوره است كه درصدد نماياندن مظاهر تدبير والاى الهى در هستى _ به ويژه در نظام زندگى انسان _ است.

10 - مديريت يگانه خداوند بر جهان ، جلوه اى از جمال هستى و شايسته حمد و ستايش

فللّه الحمد ربّ السموت و ربّ الأرض ربّ الع_لمين

ذكر وصف {ربّ السماوات و. ..} در پى تأكيد بر ربوبيت عام، فراگير و يگانه خداوند، مى تواند بيانگر اين نكته باشد كه گردش نظام هستى با مديريت واحد، خود جمال و زيبايى ديگرى براى هستى است و در نتيجه خالق و مدير هستى، شايسته حمد و سپاس است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 39 - 7

7 - پروردگارى خداوند ، مقتضى گرايش انسان ها ، به تنزيه و ستايش او

و سب_ّح بحمد رب_ّك

از ارتباط ميان {و سبّح. ..} با وصف {ربّ}، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

19 - مرسلات - 77 - 23 - 2

2 - آفرينش انسان و تقدير و حسابگرى هاى دقيق در اندام وى از سوى خداوند ، ستايش برانگيز است .

ألم نخلقكم من ماء مهين . .. فقدرنا فنعم الق_درون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نصر - 110 - 3 - 9

9 - توجّه به ربوبيت خداوند ، زمينه ساز تسبيح ، حمد و استغفار به درگاه او است .

فسبّح بحمد ربّك و استغفره

سستى در حمد خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نصر - 110 - 3 - 11

11 - پيامبر ( ص ) ، مأمور مغفرت خواهى و درخواست عفو خداوند ، از كوتاهى در تسبيح و حمد او و تقاضاى توجّه و عنايت مجدّد او به آن حضرت

و استغفره

استغفارى كه در اين سوره به آن امر شده است _ به قرينه تعليق بر نصرت و فتح و عطف بر تسبيح و حمد _ استغفار ويژه اى است. اين استغفار، در ارتباط با حمد و تسبيح، به معناى درخواست عفو از كاستى هاى آن و در ارتباط با {توّاباً}، به معناى درخواست رجوع مجدّد و مكرر خداوند و تقاضاى عنايت هاى تازه به تازه او است.

عوامل حمد اخروى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 52 - 6

6- ظهور حقايق در رستاخيز ، وادارنده انسان به ستايش خدا و بازدارنده او از گستاخى

يوم يدعوكم فتستجيبون بحمده

جمله {تستجيبون بحمده} مى رساند كه اين پاسخ گويى، همراه با زور و اكراه نيست; بلكه ممكن است به خاطر

مشاهده حقايقى باشد كه انسان را به ستايش خدا وامى دارد.

عوامل حمد خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 13 - 11

11_ توجه به جلال و هيبت خداوند ، وادار كننده موجودات به تسبيح و ستايش او

و يسبّح الرعد بحمده والمل_ئكة من خيفته

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 98 - 5،9

5- حمايت خداوند از بندگان ، شايسته تسبيح ، سپاسگزارى و عبادت اوست .

و لقد نعلم أنك يضيق صدرك . .. فسبّح بحمد ربّك

{فا} در {فسبّح} تفريع بر آيه قبل است (آيه قبل درصدد دلدارى به پيامبر(ص) در برابر سخنان آزار دهنده مشركان بود). تفريع اين آيه بر آن مى تواند به منظور نكته ياد شده باشد.

9- ربوبيت خداوند ، شايسته تسبيح ، حمد ، سجده و فروتنى انسان به پيشگاه او

فسبّح بحمد ربّك و كن من الس_جدين

عوامل حمد غيرخدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 25 - 14

14 - ستايش غيرخدا در عين عقيده به توحيد ، ناشى از جهل و بى دانشى است .

قل الحمد للّه بل أكثرهم لايعلمون

متعلق {لايعلمون} حذف شده و به قرينه مقام مى توان گفت، مراد اين است كه اكثر مشركان، اين حقيقت را نمى فهمند كه {ستايش مخصوص خالق و آفريدگار جهان است. } و در اثر اين نادانى، غير خداوند خالق را ستايش مى كنند.

عوامل حمد ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 5 - 6

6 - عظمت وحى ، موجب

تسبيح و ستايش فرشتگان

كذلك يوحى إليك . .. و المل_ئكة يسبّحون بحمد ربّهم

جمله {و الملائكة . ..} عطف بر جمله {تكاد السماوات ...} است. بنابراين عظمت وحى به هنگام نزول به زمين، همان گونه كه آسمان ها را در آستانه فروپاشى قرار مى دهد، فرشتگان را نيز به تسبيح و تقديس خدا وا مى دارد.

فضيلت حمد خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 130 - 11،12

11 - تسبيح و ستايش پروردگار ، پيش از طلوع و غروب آفتاب ، داراى ارزش و آثارى ويژه است .

و سبّح بحمد ربّك قبل طلوع الشمس و قبل غروبها

12 - تسبيح و ستايش پروردگار ، در پاره هايى از شب و نزديك صبح و پس از غروب ، داراى آثار و ارزشى ويژه است .

و من ءانآىِ الّيل فسبّح و أطراف النهار

مراد از {اطراف روز} آغاز و پايان آن است و جمع آمدن آن، يا به خاطر توافق لفظى با {آناء الليل} است و يا براى شمول لحظات متعددى از اول و آخر روز است تا توسعه وقت را برساند; يعنى، ذكر و دعا در لحظه هاى اول و آخر روز، مخصوص اولين لحظه روز و آخرين لحظه آن نيست.

فضيلت سوره حمد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 87 - 1،2،6

1- { سوره حمد } از عطاياى خداوند بر پيامبر ( ص )

و لقد ءاتينك سبعًا من المثانى

نوع مفسّران بر آنند كه مراد از {سبعاً} سوره حمد است كه هفت آيه دارد و {المثانى} (جمع مثنى) صفت براى قرآن كريم است;

چنان كه در سوره {زمر} (آيه 23) اين كلمه به عنوان صفت قرآن ذكر شده است. گفتنى است: روايات نيز مؤيد همين مطلب است.

2- سوره حمد ، داراى جايگاه ويژه و ارزشى والا در ميان مجموعه سوره هاى قرآن

و لقد ءاتينك سبعًا من المثانى و القرءان العظيم

برداشت فوق از اختصاص به ذكر يافتن سوره حمد پيش از بيان قرآن به عنوان {كتاب عظيم} استفاده مى شود.

6- { عن يونس بن عبدالرحمان . . . قال : سألت أباعبدالله ( ع ) { و لقد آتيناك سبعاً من المثانى و القرآن العظيم } قال : هى سورة الحمد و هى سبع آيات منها بسم الله الرّحمن الرّحيم و إنما سميت المثانى لأنها يثنى فى الركعتين ;

يونس بن عبد الرحمان . .. گفت: از امام صادق(ع) در باره سخن خداوند {ولقد آتيناك سبعاً من المثانى و القرآن العظيم} سؤال كردم، آن حضرت فرمود: آن سوره حمد است كه هفت آيه دارد و از جمله آنها بسم الله الرّحمن الرّحيم است و همانا مثانى ناميده شده است; زيرا در دو ركعت نماز دو بار خوانده مى شود}.

فهم حمد موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 44 - 19

19- انسان ، موظف به تلاش براى فهم حقايق هستى چون تسبيح و حمد موجودات براى خدا

لاتفقهون تسبيحهم إنه كان حليمًا غفورًا

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه {إنه كان حليماً غفوراً} تهديد مشركان به خاطر نينديشيدن درباره تسبيح موجودات باشد. بنابراين، عبارت، اِشعار دارد بر اينكه تلاش براى فهم حقايق عالم لازم است.

ملاك حمد معبود

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 36 - 3

3 - توانمندى معبود بر جزاى بندگان ، نمايانگر شايستگى وى براى حمد و سپاس

و ما لكم من نصرين . .. فللّه الحمد ربّ السموت و ربّ الأرض

حرف {فاء} در {فللّه الحمد} مفاد آن را بر مطالب قبل كه در باره معاد بود، تفريع كرده است.

منشأ حمد حمد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 64 - 7

7 - مالكيت و بى نيازى مطلق خدا ، سرچسمه شايستگى او براى حمد و ستايش

له ما فى السم_وت . .. و إنّ اللّه لهو الغنىّ الحميد

ذكر {حميد} در پى {مالكيت و غناى مطلق}، بيانگر مطلب بالا است.

منشأ حمد ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 5 - 16

16 - تسبيح و ستايش مداوم فرشتگان ، ره آورد درك و تلقى آنان از عظمت الهى است .

و هو العلىّ العظيم . .. و المل_ئكة يسبّحون بحمد ربّهم

برداشت بالا بر اين اساس است كه آيه درصدد بيان عظمت خدا باشد.

موجبات حمد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 45 - 19

19 _ نابود ساختن ستمكاران از زمين، كارى در خود ستايش

فقطع دابر القوم الذين ظلموا و الحمد للّه

مؤمنان و حمد خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 10 - 8

8 _ حمد و ستايش خدا ، پايان بخش نيايش مؤمنان در بهشت

و ءاخر دعويهم أن الحمد للّه رب العلمين

نامهاى سوره حمد

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 87 - 6

6- { عن يونس بن عبدالرحمان . . . قال : سألت أباعبدالله ( ع ) { و لقد آتيناك سبعاً من المثانى و القرآن العظيم } قال : هى سورة الحمد و هى سبع آيات منها بسم الله الرّحمن الرّحيم و إنما سميت المثانى لأنها يثنى فى الركعتين ;

يونس بن عبد الرحمان . .. گفت: از امام صادق(ع) در باره سخن خداوند {ولقد آتيناك سبعاً من المثانى و القرآن العظيم} سؤال كردم، آن حضرت فرمود: آن سوره حمد است كه هفت آيه دارد و از جمله آنها بسم الله الرّحمن الرّحيم است و همانا مثانى ناميده شده است; زيرا در دو ركعت نماز دو بار خوانده مى شود}.

وقت حمد خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 130 - 6،7

6 - پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، موظف به تسبيح و حمد پروردگار ، پيش از طلوع و غروب خورشيد

و سبّح بحمد ربّك قبل طلوع الشمس و قبل غروبها

{باء} در {بحمد ربّك} يا براى مصاحبت است و يا استعانت. در هر صورت، فرمان به حمد و تسبيح با هم است. خطاب {سبّح} گرچه مربوط به پيامبر(ص) مى باشد، ولى آيات بعد، قرينه اى بر منحصر نبودن اين تكاليف به آن حضرت است.

7 - تسبيح و حمد پروردگار در برخى از اوقات شب و در دو طرف روز ، از وظايف پيامبر ( ص ) و مؤمنان

و من ءانآىِ الّيل فسبّح و أطراف النهار

{آناء} به معناى {ساعات و اوقات} است و

{من} معناى تبعيض دارد. بنابراين {من آناء الليل}; يعنى، پاره هايى از شب را به تسبيح و تحميد بگذران. {بحمد ربّك} در صدر آيه، قرينه براين است كه اين تسبيح نيز بايد با حمد همراه باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 55 - 12،16

12 - توصيه خداوند به پيامبر ( ص ) مبنى بر تسبيح همراه با حمد خدا در هر صبح و شام

و سبّح بحمد ربّك بالعشىّ و الإبك_ر

16 - شبان گاهان و بامدادان ، دو وقت مناسب و شايسته براى ذكر خدا و تسبيح و حمد او

و سبّح بحمد ربّك بالعشىّ و الإبك_ر

برداشت ياد شده، از اختصاص به ذكر يافتن دو وقت يادشده براى تسبيح و حمد به دست مى آيد.

حمل و نقل از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

حمل و نقل

اهميت حمل و نقل دريايى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 41 - 4

4 - اهميت و نقش سازنده صنعت كشتى سازى و حمل و نقل دريايى براى بشر

و ءاية لهم أنّا حملنا ذرّيّتهم فى الفلك المشحون

قرار گرفتن نعمت كشتى رانى در كنار نعمت بزرگ خورشيد و ماه براى بشر، گوياى اهميت و نقش سازنده صنعت كشتى سازى و حمل و نقل دريايى براى انسان ها است.

پيشگويى وسايل حمل و نقل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 8 - 6

6- پيشگويى قرآن درباره اختراع وسايل پيشرفته و جديد براى حمل و نقل ، مسافرت و ساير وسايل آسايشى و رفاهى انسان

و الأنع_م خلقها لكم فيها دفءٌ و من_فع . .. و لكم فيها

جمال ... لتركبوها و زينة و

متعلق {يخلق} نامعلوم و فوايد آن محذوف است، ولى با توجه به فوايدى كه براى اشياى خلق شده ذكر كرده، مى توان حدس زد كه فوايد مخلوقهاى جديد نيز در راستاى بهرهورى انسان است.

تاريخ حمل و نقل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 79 - 3

3- كشتى و حمل و نقل دريايى ، در زمان حضرت موسى ( ع ) از منابع درامد بود .

فكانت لمسكين يعملون فى البحر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 65 - 3

3 - سفر دريايى و استفاده از كشتى ، در عصر ظهور اسلام ، رواج داشته است .

فإذا ركبوا فى الفلك دعوا اللّه مخلصين له الدّين

حمل و نقل دريايى در صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 32 - 3

3 - تأثير حمل و نقل دريايى و كشتيرانى ، در زندگى اقتصادى جامعه عصر بعثت *

و من ءاي_ته الجوار فى البحر كالأعل_م

فوايد حمل و نقل دريايى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 32 - 3

3 - تأثير حمل و نقل دريايى و كشتيرانى ، در زندگى اقتصادى جامعه عصر بعثت *

و من ءاي_ته الجوار فى البحر كالأعل_م

وسايل حمل و نقل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 7 - 1،2،3،4

1- حمل بار هاى سنگين و طاقت فرساى انسان به شهر ها و مناطق بسيار دوردست ، از فوايد خلقت شتر

است

و الأنع_م خلقها لكم . .. و تحمل أثقالكم إلى بلد لم تكونوا ب_لغيه إلاّ بشقّ الأنف

مراد از {بلد لم تكونوا بالغيه} جاهاى بسيار دوردست و سختى است كه انسان بدون مشقت و سختى نمى تواند به آن جا برسد و {أنعام} اگرچه به معناى {گاو، شتر و گوسفند} است; ولى چون در بين دامها تنها شتر اوصاف مذكور در آيه (باربرى به نقاط دوردست) را دارد، ضمير {تحمل} به صورت {استخدام} به {شتر} _ كه از جمله انعام مذكور در آيه قبل است _ باز مى گردد.

2- شتر وسيله حمل و نقل و تبادل كالا هاى تجارتى در عصر بعثت بوده است .

و تحمل أثقالكم إلى بلد لم تكونوا ب_لغيه إلى بشقّ الأنفس

3- قدرت فوق العاده شتر در پيمودن راه هاى طولانى و دشوار و حمل بار هاى سنگين

و تحمل أثقالكم إلى بلد لم تكونوا ب_لغيه إلاّ بشقّ الأنفس

4- جواز استفاده از حيوانات و دام ها جهت حمل بار و كالا

و تحمل أثقالكم إلى بلد لم تكونوا ب_لغيه إلاّ بشقّ الأنفس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 22 - 1

1 - امكان بهرهورى بشر از شتران و كشتى ها در جهت سوارى و حمل و نقل ، نمونه اى ديگر از تدبير الهى

و عليها و على الفلك تحملون

ضمير در {عليها} به أنعام بازمى گردد و مراد از آن _ به قرينه {تحملون} _ تنها شتران است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 31 - 5

5 - كشتيرانى ، داراى اهميتى اساسى در حمل و نقل نيازمندى هاى بشر

و مواهب الهى به نقاط مختلف است .

ألم تر أنّ الفلك تجرى فى البحر بنعمت اللّه ليريكم من ءاي_ته

بنابراين كه {با} در {بنعمت} براى تعدى و يا مصاحبة باشد، نكته بالا به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 41 - 3

3 - امكان بهره بردارى انسان ها از دريا به وسيله كشتى در سير و سفر و حمل و نقل ، از نعمت هاى الهى است .

و ءاية لهم أنّا حملنا ذرّيّتهم فى الفلك المشحون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 42 - 1،2

1 - خداوند ، مركب هايى مانند كشتى ( چهارپايان و . . . ) در سير و سفر و حمل و نقل براى بشر آفريده است .

و خلقنا لهم من مثله ما يركبون

2 - آفرينش مركب هايى مانند كشتى ( چهارپايان و . . . ) در سير و سفر و حمل و نقل براى بشر ، از آيات و نشانه هاى قدرت و تدبير خداوند

و ءاية لهم أنّا حملنا ذرّيّتهم فى الفلك المشحون . و خلقنا لهم من مثله ما يركبون

برداشت ياد شده از آن جا است كه جمله {و خلقنا لهم. ..} عطف بر جمله {حملنا ذرّيّتهم} مى باشد و درصدد بيان نشانه هاى تدبير و قدرت خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 72 - 3،4

3 - خداوند برخى از دام ها ( چون شتر و گاو ) را براى سوار شدن و حمل و نقل آفريده است .

فمنها ركوبهم

{من}

در {فمنها} براى تبعيض است; يعنى، برخى از انعام كه مقصود از آن شتر و گاو است.

4 - جواز استفاده از شتر و گاو براى سوار شدن و حمل و نقل

فمنها ركوبهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 80 - 2،3

2 - تأمين خواسته ها و نياز هاى بشر در سير و سفر خويش ، از حكمت هاى آفرينش شتران

و لتبلغوا عليها حاجة فى صدوركم

3 - سوار شدن و تأمين خواسته ها و نياز هاى بشر در سير و سفر خويش ، حكمت اصلى آفرينش شتران

لتركبوا منها . .. و لتبلغوا عليها حاجة فى صدوركم

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه لام تعليل تنها بر سر {لتركبوا} و {لتبلغوا. ..} آمده است; نه براى منافع ديگر و حمل و نقل.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 81 - 2

2 - آفرينش دام ها و كشتى ها ، از نشانه ها و دلايل قدرت و ربوبيت بى همتاى خداوند

اللّه الذى جعل لكم الأنع_م . .. و عليها و على الفلك تحملون . و يريكم ءاي_ته

از مصاديق مورد نظر آيه شريفه براى آيات الهى، دام ها و كشتى ها (موضوع بحث آيه قبل) مى باشد.

وسايل حمل و نقل در دوران موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 79 - 3

3- كشتى و حمل و نقل دريايى ، در زمان حضرت موسى ( ع ) از منابع درامد بود .

فكانت لمسكين يعملون فى البحر

وسايل حمل و نقل در مصرباستان

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 65 - 16

16_ شتر وسيله متعارف حمل كالا ، در مصر و كنعان باستان

و نزداد كيل بعير

وسايل حمل و نقل دريايى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 70 - 5

5- خداوند ، فراهم آورنده زمينه ها و امكانات حركت انسان در خشكى ها و درياها

و حملن_هم فى البرّ و البحر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 65 - 3

3 - سفر دريايى و استفاده از كشتى ، در عصر ظهور اسلام ، رواج داشته است .

فإذا ركبوا فى الفلك دعوا اللّه مخلصين له الدّين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 80 - 5

5 - شتران و كشتى ها ، از وسايل فراهم شده از سوى خداوند ، براى حمل و نقل انسان ها در دريا و خشكى

و عليها و على الفلك تحملون

وسايل حمل و نقل زمينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 70 - 5

5- خداوند ، فراهم آورنده زمينه ها و امكانات حركت انسان در خشكى ها و درياها

و حملن_هم فى البرّ و البحر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 80 - 5

5 - شتران و كشتى ها ، از وسايل فراهم شده از سوى خداوند ، براى حمل و نقل انسان ها در دريا و خشكى

و عليها و على الفلك تحملون

حوا از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

حوا

آثار اغواپذيرى حوا

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 123 - 3

3 - آدم و حوا ( ع ) ، در پى عمل به وسوسه شيطان و ناديده گرفتن هشدار هاى خداوند در بهشت ، از آن مكان عالى اخراج شدند و به زمين فرود آمدند .

فأكلا منها . .. و عصى ءادم ... قال اهبطا منها جميعًا

{هبوط}; يعنى، نزول (مصباح). فرمان {اهبطا} فرمانى تكوينى بوده است; زيرا هبوط به زمين براى انسان، عادتاً مقدور نيست.

آثار عصيان حوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 38 - 2

2 - نسل آدم ( ع ) و حوا نيز بر اثر تناول آن دو از شجره منهيه ، از بهشت نخستين محروم شدند .

قلنا اهبطوا منها جميعاً

{اهبطوا} به صيغه جمع اقتضا مى كند كه: غير از آدم (ع) و حوا فرد يا افراد ديگرى نيز مورد خطاب باشند. در اين باره چند نظر ابراز شده است. از جمله اينكه ديگر مخاطبان، نسل آدم(ع) و حوا مى باشند. برداشت فوق مبتنى بر اين احتمال است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 22 - 11

11 _ تخلف آدم و همسرش از فرمان الهى، سبب دورگشتن آنان از مقام قرب خدا شد.

ناديهما ربهما ألم أنهكما عن تلكما الشجرة

واژه {ندا} معمولاً در مواردى به كار برده مى شود كه مخاطب فاصله نسبتاً زيادى با ندا دهنده داشته باشد. و خداوند اين واژه را پس از تخلف آدم و همسرش به كار برد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه

- 20 - 121 - 10

10 - نافرمانى آدم و حوا ، مايه محروميت آنان از وعده خداوند به تأمين پوشاك آنان در بهشت شد .

إنّ لك . .. لاتعرى ... فبدت لهما سوءتهما

ابليس و حوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 20 - 1،2،5،7،10

1 _ ابليس پس از سكونت آدم و همسرش در بهشت، در انديشه فريبكارى و توطئه عليه ايشان برآمد.

فوسوس لهما الشيطن

هنگامى كه پس از كلمه {وسوسه} حرف {لام} آورده شود، به معناى نقشه كشيدن و توطئه كردن است.

2 _ نمايان سازى شرمگاه آدم و حوا، از اهداف شيطان در فريبكارى و توطئه عليه آنان

فوسوس لهما الشيطن ليبدى لهما ما وُرى عنهما من سوءتهما

5 _ شيطان در وسوسه آدم و حوا، بازماندن آنها از فرشته شدن و جاودانگى را دليل تحريم خوردن از شجره نهى شده معرفى كرد.

إلا أن تكونا ملكين أو تكونا من الخلدين

7 _ شيطان ايجاد كننده شبهه در ذهن آدم و حوا نسبت به تحريم شجره نهى شده بر آنان

ما نهيكما ربكما . .. أو تكونا من الخلدين

برخى جمله {ما نهاكما ربكما . .. } را چنين معنا كرده اند: اين حرمت شامل شما نيست، مگر در صورتى كه شما فرشته باشيد و يا از جاودانان در بهشت، و شما نه فرشته ايد و نه از جاودانان در بهشت. پس حرمتى بر شما نيست.

10 _ شيطان، تكليف الهى را در نظر آدم و حوا مانع تكامل و پيشرفت آنان جلوه داد.

ما نهيكما ربكما . .. إلا أن تكونا ملكين

{أن تكونا . .. } به تقدير كراهية، مفعول له براى {ما

نهاكما} است. بنابراين معناى آيه چنين مى شود: خداوند بدان جهت كه فرشته نشويد و يا جاودانه نگرديد، شما را از خوردن ثمره آن درخت بازداشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 21 - 1

1 _ شيطان با سوگند دروغ و مؤكد خويشتن را از خيرخواهان آدم و حوا قلمداد كرد.

و قاسمهما إنى لكما لمن النصحين

به كارگيرى فعل {قاسم} از باب مفاعله مى تواند براى تأكيد باشد. يعنى شيطان با سوگند مؤكد سخنش را به آنان القا كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 22 - 1

1 _ شيطان با فريبكاريها و سوگند دروغ، آدم و حوا را به پاى درخت ممنوع كشاند تا از ثمره آن تناول كنند.

و قاسمهما . .. فدليهما بغرور

{تدلية}، مصدر {دلىّ}، به معناى فرستادن است، و مراد از آن نزديك كردن آدم و حوا به شجره نهى شده براى خوردن از آن است. كلمه {غرور} مى تواند مصدر و به معناى فريب دادن باشد و مى تواند جمع غار (فريبنده) باشد، و مراد از آن سخنان دروغين و باطلى باشد كه شيطان با سوگند به آدم و حوا القا كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 27 - 9،10

9 _ نشان دادن شرمگاه آدم و حوا به آنان از اهداف شيطان در فريفتن و برهنه كردن ايشان

ينزع عنهما لباسهما ليريهما سوءتهما

10 _ شيطان، حتى به هنگام خروج آدم و حوا از بهشت، در صدد برهنه ساختن آنان بود. *

أخرج أبويكم من الجنة ينزع عنهما لباسهما

جمله {ينزع

. .. } حال براى فاعل {أخرج} است. يعنى شيطان به هنگام خروج آدم و حوا نيز براى بيرون آوردن لباس آنان در تلاش بود.

اجابت دعاى حوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 190 - 1

1 _ خداوند با پذيرش درخواست آدم ( ع ) و حوا ، فرزندى سالم و شايسته به آنان عطا كرد .

دعوا اللّه ربهما لئن . .. فلما ءاتيهما صلحاً

اخراج حوا از بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 36 - 3،4،22

3 - شيطان و اغواگرى هاى او سبب خروج آدم ( ع ) و حوا از بهشت شد .

فأخرجهما مما كانا فيه

4 - خداوند ، پس از سلب شايستگى آدم ( ع ) و حوا براى سكونت در بهشت ، آنان را به خروج از بهشت و فرود آمدن به زمين فرمان داد .

و قلنا اهبطوا

هبوط (مصدر اهبطوا) به معناى فرود آمدن است. مفعول {اهبطوا} به دليل جمله بعد، {الأرض} مى باشد.

22 _ از امام رضا ( ع ) روايت شده : { . . . فتسلط عليه ( آدم ( ع ) ) الشيطان . . . و تسلط على حوا . . . فأخرجهما اللّه عز و جل عن جنته فاهبطهما عن جواره إلى الأرض . . . ;

. .. پس شيطان بر آدم (ع) ... و حوا مسلط گشت ... پس خدا آنان را از بهشت خود بيرون راند و از جوار خود به زمين فرو فرستاد ...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 -

بقره - 2 - 38 - 1،4

1 - خداوند ، پس از نافرمانى آدم ( ع ) و حوا ، از آنان خواست تا از بهشت خارج شوند .

قلنا اهبطوا منها

درباره دليل تكرار جمله {قلنا اهبطوا} (آمدنش در اين آيه و آيه 36) چند نظر ايراد شده است. نبودن واو و ديگر حروف عطف در آيه مورد بحث، اين نظر را تقويت مى كند كه: {قلنا اهبطوا} در آيه فوق، تأكيد جمله {قلنا اهبطوا} در آيه 36 است.

4 - خداوند ، به هنگام خروج آدم ( ع ) و حوا از بهشت ، آنان و نسلشان را به بهره مند ساختن از هدايت ها و رهنمودهايى از جانب خودش ، بشارت داد .

فإما يأتينكم منى هدًى

{إما} مركب از {إن} شرطيه و {ما}ى زايده است. شرطيه بودن جمله از يكسو و تأكيد آن با {ما}ى زايده و نون تأكيد در {يأتينّ} از سوى ديگر، اقتضا مى كند كه جمله چنين معنا شود: اگر هدايتى از جانب من آمد كه البته خواهد آمد ... .

ارزش مقام حوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 19 - 7

7 _ حضرت آدم داراى مقامى برتر در پيشگاه خداوند، نسبت به همسرش حوا

و يأدم أسكن أنت و زوجك الجنة

محور قرار گرفتن آدم در خطاب الهى، مى تواند نشان برترى وى نسبت به همسرش باشد.

ازدواج آدم(ع) و حوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 35 - 4

4 - ازدواج آدم ( ع ) و حوا پيش از سكونتشان در بهشت

يأدم اسكن أنت و زوجك

الجنة

استتار عورت حوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 22 - 8

8 _ تلاش آدم و همسرش در پوشاندن شرمگاهشان با برگ درختهاى بهشت

و طفقا يخصفان عليهما من ورق الجنة

كلمه {طفق} از افعال مقاربه، و به معناى {شروع كرد} است. قرار دادن قسمتى از دو يا چند چيز را بر يكديگر و به هم دوختن آنها را خصف مى گويند و چون {يخصفان} به {على} متعدى شده، معناى نهادن نيز در آن تضمين شده است. يعنى آدم و حوا برگها را به يكديگر متصل كردند و آنها را بر شرمگاه خويش نهادند.

استغاثه حوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 23 - 11

11 _ نهايت تذلل و تضرع آدم و حوا در پيشگاه خدا، پس از توجه به خطاى خويش

ربنا ظلمنا . .. لنكونن من الخسرين

اعطاى فرزند به حوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 190 - 1،4،5

1 _ خداوند با پذيرش درخواست آدم ( ع ) و حوا ، فرزندى سالم و شايسته به آنان عطا كرد .

دعوا اللّه ربهما لئن . .. فلما ءاتيهما صلحاً

4 _ آدم ( ع ) و حوا با مؤثر پنداشتن غير خدا در آفرينش و تأمين سلامت كودكانشان ، به شرك گراييدند .

فلما ءاتيهما صلحاً جعلا له شركاء فيما ءاتيهما

برخى از مفسران به دليل جمله {جعلا له شركاء} (براى او شريك قرار دادند) بر اين نظر هستند كه مراد از نفس واحده و همسرش، آدم(ع) و حوا نيستند ; زيرا آنان منزه

از شركورزى مى باشند، بلكه مراد مطلق پدران و مادران مى باشند. برخى ديگر بر اين باورند كه مراد از شرك در اينجا توجه به اسباب و علل طبيعى است، به گونه اى كه با اخلاص كامل تنافى داشته ولى با اصل توحيد ناسازگار نبوده و نسبت اين معنا به آدم(ع) اشكالى ندارد.

5 _ آدم ( ع ) و حوا به عهد خويش با خدا ( سپاسگزارى از او در صورت اعطاى فرزند صالح ) وفا نكردند .

لنكونن من الشكرين. فلما ءاتيهما صلحاً جعلا له شركاء

اغواپذيرى حوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 121 - 1،4

1 - آدم و حوا ( ع ) ، با وسوسه شيطان از درخت ممنوع شده تناول كردند .

فوسوس إليه الشيط_ن . .. فأكلا منها

4 - آدم و حوا ( ع ) ، على رغم هشدار شديد خداوند به دشمنى شيطان با آنان ، تحت تأثير سخنان او قرار گرفتند .

إنّ ه_ذا عدوّ لك و لزوجك . .. فأكلا منها

اغواى حوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 27 - 4،8،9

4 _ سرگذشت آدم و حوا و فريب خوردنشان از شيطان، درس عبرتى براى همه انسانها

لا يفتننكم الشيطن كما أخرج أبويكم من الجنة

8 _ آدم و حوا داراى پوشش عورت، قبل از فريفته شدن به وسوسه هاى شيطان

ينزع عنهما لباسهما

9 _ نشان دادن شرمگاه آدم و حوا به آنان از اهداف شيطان در فريفتن و برهنه كردن ايشان

ينزع عنهما لباسهما ليريهما سوءتهما

اقرار حوا به عصيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

5 - اعراف - 7 - 23 - 1،4

1 _ آدم و حوا پس از توبيخ خداوند بر تناول از شجره نهى شده، به خطاى خويش پى بردند و بدان اعتراف كردند.

قالا ربنا ظلنا أنفسنا

4 _ آدم و حوا پس از اعتراف به لغزش خويش از خداوند خواستند تا گناهشان را بيامرزد و بر آنان ترحم كند.

قالا ربنا ظلنا أنفسنا و إن لم تغفر لنا و ترحمنا

اميدوارى حوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 23 - 5

5 _ آدم و حوا اميدوار به مغفرت و رحمت الهى

و إن لم تغفر لنا و ترحمنا

باردارى حوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 189 - 7،8،9

7 _ حوا در پى آميزش آدم با وى به بارى سبك حامله شد .

فلما تغشيها حملت حملا خفيفا

{تغشى} يعنى {پوشانيد} و در آيه كنايه از آميزش است. ضمير در {تغشى} به {نفس واحده} _ كه مراد از آن آدم(ع) است _ برمى گردد.

8 _ حوا در ابتداى حاملگى به خاطر ناچيز بودن حملش بدان بى توجه بوده و درباره آن انديشه اى نداشت .

حملت حملا خفيفا فمرت به

ضمير {به} به {حملا}، كه مراد از آن جنين است، برمى گردد. {مرورا}، مصدر {مرت}، به معناى گذر كردن و در آيه كنايه از بى اعتنايى است.

9 _ آدم ( ع ) و حوا پس از سنگين شدن حوا بر اثر رشد جنينش ، به درگاه خدا به نيايش پرداختند .

فلما أثقلت دعوا اللّه ربهما

برترى آدم(ع) بر حوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

11 - طه - 20 - 117 - 11

11 - آدم ( ع ) ، نزد خداوند ارجمندتر از حوا بود .

عدوّ لك و لزوجك

هر چند كه حوا نيز در ماجراى بهشت، با آدم(ع) هم سرنوشت بود; ولى خداوند تنها حضرت آدم(ع) را مخاطب خود ساخته است. اين ويژگى نشانه برترى آدم(ع) است.

برهنگى حوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 22 - 19

19 _ عن أبى عبدالله(ع): . .. فلما أكلا (آدم و حوا) من الشجرة طار الحلى و الحلل عن اجسادهما و بقيا عريانين ... .

از امام صادق(ع) روايت شده است: . .. چون آدم و حوا از آن درخت ممنوعه خوردند، زيور و پوشش آنها از بدنشان جدا شد و برهنه ماندند ... .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 27 - 10

10 _ شيطان، حتى به هنگام خروج آدم و حوا از بهشت، در صدد برهنه ساختن آنان بود. *

أخرج أبويكم من الجنة ينزع عنهما لباسهما

جمله {ينزع . .. } حال براى فاعل {أخرج} است. يعنى شيطان به هنگام خروج آدم و حوا نيز براى بيرون آوردن لباس آنان در تلاش بود.

بهشت حوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 24 - 5

5 _ بهشت نخستين آدم و حوا، مكانى غير از زمين و بالاتر و برتر از آن بود.

و يأدم اسكن أنت و زوجك الجنة . .. قال اهبطوا

جمله {و لكم فى الأرض مستقر} دلالت مى كند كه بهشتى كه آدم و حوا در آن

سكونت داشتند در زمين نبوده است و كلمه {اهبطوا} حكايت از آن دارد كه آن مكان برتر و بالاتر از زمين بوده است.

پوشاك حوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 118 - 2

2 - آدم ( ع ) و حوا در بهشت مسكونى خود نيازمند خوراك و پوشاك بودند .

إنّ لك ألاّتجوع فيها و لاتعرى

اختصاص يافتن فعل ها به آدم(ع) شايد به اين جهت باشد كه اصل سخن خداوند متوجه آدم(ع) بوده است و تنها در مواردى افعال تثنيه آمده كه چاره اى جز آن نبوده است. بنابراين، حوا نيز مانند آدم(ع) از نظر غذا و پوشاك تأمين بود.

پيروى حوا از آدم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 121 - 2

2 - حوا در ماجراى تناول از درخت ممنوع ، موافق تصميمات شوهرش آدم ، عمل مى كرد .

فوسوس إليه الشيط_ن . .. فأكلا منها

اقدام آدم به خوردن از درخت ممنوع، تحت تأثير وسوسه هاى شيطان بود، ولى حوا چنين نبود(فوسوس إليه شيطان). ممكن است اقدام حوا، در برابر عملكرد آدم تأثيرپذير بوده است.

تاريخ خلقت حوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 6 - 5

5 - آفرينش حوا ، پس از آدم بود .

خلقكم من نفس وحدة ثمّ جعل منها زوجها

برداشت بالا بر اساس اين ديدگاه است كه {ثمّ} بر تراخى زمانى، دلالت كند.

تضرّع حوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 23 - 11

11 _ نهايت تذلل و تضرع

آدم و حوا در پيشگاه خدا، پس از توجه به خطاى خويش

ربنا ظلمنا . .. لنكونن من الخسرين

تقرّب حوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 22 - 11

11 _ تخلف آدم و همسرش از فرمان الهى، سبب دورگشتن آنان از مقام قرب خدا شد.

ناديهما ربهما ألم أنهكما عن تلكما الشجرة

واژه {ندا} معمولاً در مواردى به كار برده مى شود كه مخاطب فاصله نسبتاً زيادى با ندا دهنده داشته باشد. و خداوند اين واژه را پس از تخلف آدم و همسرش به كار برد.

تكفل حوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 117 - 10

10 - حوا در بهشت مسكونى خويش ، همسر آدم ( ع ) و تحت سرپرستى وى بود .

عدوّ لك و لزوجك فلايخرجنّكما

خداوند، رهنمودهاى مربوط به حوا را، با آدم(ع) در ميان گذاشته و او را به پرهيز هر دو از زمينه هاى خروج از بهشت فرمان داده است. اين گونه خطاب را مى توان نشانِ سرپرستى آدم(ع) قلمداد كرد.

تكليف حوا در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 35 - 5،8،12

5 - استفاده از تمام خوراكى هاى بهشت ، براى آدم ( ع ) و همسرش مباح بود .

و كلا منها رغداً حيث شئتما

8 - خداوند تناول و خوردن از درختى مخصوص را بر آدم ( ع ) و حوا تحريم كرد .

و لاتقربا هذه الشجرة

به قرينه {و كلا} (بخوريد) مى توان گفت: مراد از {لاتقربا} (نزديك نشويد) استفاده خوراكى از شجره منهيه بوده است.

12

_ هر گونه بهره بردارى از شجره منهيه بر آدم ( ع ) و حوا ممنوع بود . *

و لاتقربا هذه الشجرة

برداشت فوق بر اساس اين احتمال است كه: جمله {و لاتقربا . ..} كنايه از حرمت همه تصرفات باشد نه خصوص خوردن. جمله مذكور ابايى از اين احتمال ندارد، بلكه توجيه پسنديده اى است براى اين پرسش كه چرا نفرمود: و لاتاكلا من هذه الشجرة.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 117 - 9

9 - آدم ( ع ) و حوا ، در بهشت مسكونى خود نيز به انجام تكاليف ، ملزم بوده اند .

فلايخرجنّكما

گرچه نهى در {فلايخرجنّ} متوجه ابليس است; ولى خطاب آن به آدم(ع) و حوا، به معناى نهى آن دو از تأثيرپذيرى از القائات او است.

توطئه عليه حوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 20 - 2

2 _ نمايان سازى شرمگاه آدم و حوا، از اهداف شيطان در فريبكارى و توطئه عليه آنان

فوسوس لهما الشيطن ليبدى لهما ما وُرى عنهما من سوءتهما

جنس حوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 189 - 4

4 _ همسر آدم ( حوا ) انسانى همانند او در جنس و نوع

جعل منها زوجها

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه {من} در {منها} جنسيه باشد. بنابراين جمله {جعل ... } گوياى اين است كه زوج آدم انسان و از جنس و نوع او بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 6 - 3

3

- حوا ، از جنس آدم ( ع ) و برابر با او ، در اصل خلقت و در حقيقت و ويژگى هاى انسانى

خلقكم من نفس وحدة ثمّ جعل منها زوجها

بيشتر مفسران بر اين عقيده اند كه مضمون آيه شريفه مانند مضمون آيه {و اللّه جعل لكم من أنفسكم أزواجاً و جعل لكم من أزواجكم بنين و حفدة. ..}، (نحل (16) آيه 72) است. مقصود از آن بيان آفرينش نوع انسان و چگونگى پيدايش نسل آدمى و تكثير نوع بشر است; نه اين كه حوا از يك تن به نام آدم پديد آمده باشد و در نتيجه همه انسان ها از يك تن به وجود آمده باشند.

حوا در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 19 - 1

1 _ خداوند به آدم(ع) و همسرش فرمان داد تا در بهشت سكونت گزينند.

و يأدم أسكن أنت و زوجك الجنة

حوا و ابليس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 21 - 2

2 _ آدم و همسرش حوا، بى اعتماد به شيطان در نخستين مراحل رويارويى با وى

و قاسمهما إنى لكما لمن النصحين

معمولاً سوگند ياد كردن در مواردى است كه طرف مقابل حالت انكار و ناباورى از خود ابراز كند.

حوا و درخت ممنوعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 35 - 8،9،12،13

8 - خداوند تناول و خوردن از درختى مخصوص را بر آدم ( ع ) و حوا تحريم كرد .

و لاتقربا هذه الشجرة

به قرينه {و كلا} (بخوريد) مى توان گفت: مراد از

{لاتقربا} (نزديك نشويد) استفاده خوراكى از شجره منهيه بوده است.

9 - آدم ( ع ) و حوا در صورت نزديك شدن به شجره منهيه ، در معرض ارتكاب نهى الهى قرار مى گرفتند .

و لاتقربا هذه الشجرة

چنانچه مراد از {لاتقربا} (نزديك نشويد) نهى ازخوردن باشد، به كارگيرى {لاتقربا} به جاى {لا تاكلا} (نخوريد) اشاره به اين معنا دارد كه: آدم(ع) و حوا در صورت نزديك شدن به شجره ممنوعه در خطر ارتكاب نهى الهى قرار مى گرفتند.

12 _ هر گونه بهره بردارى از شجره منهيه بر آدم ( ع ) و حوا ممنوع بود . *

و لاتقربا هذه الشجرة

برداشت فوق بر اساس اين احتمال است كه: جمله {و لاتقربا . ..} كنايه از حرمت همه تصرفات باشد نه خصوص خوردن. جمله مذكور ابايى از اين احتمال ندارد، بلكه توجيه پسنديده اى است براى اين پرسش كه چرا نفرمود: و لاتاكلا من هذه الشجرة.

13 _ هشدار خداوند به آدم ( ع ) و حوا به اين كه در صورت تناول از شجره ممنوعه ، از ستمكاران خواهند شد .

و لاتقربا هذه الشجرة فتكونا من الظلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 36 - 1

1 - شيطان با ترغيب آدم ( ع ) و حوا به بهره گيرى از شجره منهيه ، آنان را به لغزش و نافرمانى خداوند كشانيد .

فأزلّهما الشيطن عنها

{ازلال} (مصدر ازلّ) به معناى: لغزانيدن و به گناه واداشتن است. ضمير در {عنها} مى تواند به {الجنة} برگردد; يعنى، شيطان آدم(ع) و حوا را با واداشتن به لغزش و گناه از بهشت دور ساخت و نيز

مى تواند به {الشجرة} برگردد; يعنى، شيطان، آدم(ع) و حوا را به گناه وادار كرد، گناهى كه سرچشمه اش آن درخت ممنوعه بود. برداشت فوق بر اساس دومين احتمال است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 19 - 3،4

3 _ خداوند، خوردن از درختى مخصوص را بر آدم و حوا تحريم كرد.

و لا تقربا هذه الشجرة فتكونا من الظلمين

مراد از {لا تقربا . .. } به قرينه فراز قبل (فكلا ... ) و نيز (فلما ذاقا ... ) در آيه 22، نهى از خوردن بوده است نه مجرد نزديك شدن.

4 _ خداوند هر گونه استفاده از شجره نهى شده را بر آدم و حوا ممنوع كرد. *

و لا تقربا هذه الشجرة

نهى {لا تقربا} مى تواند كنايه از حرمت هر گونه استفاده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 20 - 3،4

3 _ شرمگاه آدم و حوا مستور از ديد يكديگر پيش از خوردن از شجره نهى شده

ليبدى لهما ما وُرى عنهما

4 _ شرمگاه آدم و حوا مستور بر خود آنان تا پيش از خوردن از شجره نهى شده

فوسوس لهما الشيطن ليبدى لهما ما وُرى عنهما من سوءتهما

جمله {ورى عنهما} مى تواند دلالت كند بر اين كه شرمگاه آدم و حوا علاوه بر اين كه بر يكديگر مستور بوده، براى خودشان نيز مخفى بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 22 - 2،3،10

2 _ آدم و حوا پس از نزديك شدن به شجره نهى شده از آن درخت تناول كردند.

فلما ذاقا

الشجرة

3 _ آدم و حوا حتى پس از سوگند ابليس، نگران عواقب بهره گيرى از شجره نهى شده

فلما ذاقا الشجرة

كلمه {ذوق} كه به معناى چشيدن است، مى تواند اشاره به اين نكته باشد كه آدم و حوا با چشيدن از شجره نهى شده، و نخوردن از آن، در صدد امتحان برآمدند تا ببينند آيا اتفاق ناگوارى رخ خواهد نمود.

10 _ آدم و حوا پس از چشيدن از شجره نهى شده از آن دور شدند و با آن فاصله گرفتند.

و ناديهما ربهما ألم أنهكما عن تلكما الشجرة

برداشت فوق با توجه به كلمه {تلك}، كه براى اشاره به دور است، استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 23 - 1

1 _ آدم و حوا پس از توبيخ خداوند بر تناول از شجره نهى شده، به خطاى خويش پى بردند و بدان اعتراف كردند.

قالا ربنا ظلنا أنفسنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 121 - 1،2،8،9

1 - آدم و حوا ( ع ) ، با وسوسه شيطان از درخت ممنوع شده تناول كردند .

فوسوس إليه الشيط_ن . .. فأكلا منها

2 - حوا در ماجراى تناول از درخت ممنوع ، موافق تصميمات شوهرش آدم ، عمل مى كرد .

فوسوس إليه الشيط_ن . .. فأكلا منها

اقدام آدم به خوردن از درخت ممنوع، تحت تأثير وسوسه هاى شيطان بود، ولى حوا چنين نبود(فوسوس إليه شيطان). ممكن است اقدام حوا، در برابر عملكرد آدم تأثيرپذير بوده است.

8 - عورت و شرمگاه آدم و حوا ، پيش از تناول از درخت ممنوع بر آنان پوشيده

بود .

فأكلا منها فبدت لهما سوءتهما

{سوأة} به معناى عورت و شرم گاه است (لسان العرب) و {بدت لهما} ممكن است به اين معنا باشد كه عورت هر يك براى ديگرى آشكار شد و ممكن است مراد اين باشد كه عورت آنان براى خودشان آشكار شد. بر مبناى دومين احتمال، عورت آدم و حوا قبل از خوردن ميوه ممنوع، بر خود آنان نيز پوشيده بود.

9 - تناول از درخت منع شده ، موجب عريانى و آشكار شدن شرمگاه آدم و حوا گرديد .

فأكلا منها فبدت لهما سوءتهما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 123 - 1،3،12

1 - آدم ( ع ) و حوا ، در پى تناول از درخت منع شده ، صلاحيت سكونت در بهشت را از دست دادند .

فأكلا منها . .. قال اهبطا منها

{إهبطا} ممكن است خطاب به آدم (ع) و حوا و يا خطاب به آدم(ع) و ابليس باشد در صورت دوم، حوا به خاطر اين كه در عصيان و پى آمد آن تابع آدم بوده، مورد خطاب قرار نگرفته است. در هر دو صورت برداشت ياد شده، به دست مى آيد.

3 - آدم و حوا ( ع ) ، در پى عمل به وسوسه شيطان و ناديده گرفتن هشدار هاى خداوند در بهشت ، از آن مكان عالى اخراج شدند و به زمين فرود آمدند .

فأكلا منها . .. و عصى ءادم ... قال اهبطا منها جميعًا

{هبوط}; يعنى، نزول (مصباح). فرمان {اهبطا} فرمانى تكوينى بوده است; زيرا هبوط به زمين براى انسان، عادتاً مقدور نيست.

12 - تناول آدم و حوا از ميوه ممنوع

بهشت ، زمينه ساز پيدايش روحيه دشمنى در انسان ها شد .

فأكلا . .. بعضكم لبعض عدوّ

حوا و شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 22 - 16

16 _ آدم و حوا، على رغم هشدار شديد خداوند به دشمنى شيطان با آنان، سخنان وى را پذيرفتند.

فدليهما بغرور فلما ذاقا الشجرة

خطاى حوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 23 - 7

7 _ آدم و حوا خويشتن را به سبب خطا و لغزش از زيانكاران شمردند.

إن لم تغفر لنا و ترحمنا لنكونن من الخسرين

خلقت حوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 35 - 3

3 - حوا ، قبل از سكونت آدم ( ع ) در بهشت ، آفريده شده بود .

اسكن أنت و زوجك الجنة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 1 - 6،7

6 _ خداوند ، آفريننده همسر اولين انسان ( حضرت آدم ) ، از او

خلقكم من نفس واحدة و خلق منها زوجها

برداشت فوق بر اين مبناست كه {من} نشويّه باشد ; يعنى: آفرينش حوّا از آدم نشأت گرفته است. صدر آيه كه فرمود: {من نفس} و نفرمود: {من نفسين} اين معنا را تأييد مى كند. مؤيّد برداشت فوق، فرمايش امام صادق (ع) است كه فرمود: اِنّ اللّه خلق آدم من الماء و الطين ... و خلق حوّا من آدم ... .

_______________________________

كافى، ج 5، ص 337، ح 4 ; نورالثقلين، ج 1، ص 434، ح 16.

7 _ خداوند ، آفريننده

همسر اولين انسان ( حضرت آدم ) از جنس او

و خلق منها زوجها

مؤيّد برداشت فوق، فرمايش امام باقر (ع) به نقل از رسول اللّه (ص) است كه درباره خلقت حوّا فرمود: اِنّ اللّه تبارك و تعالى قبض قبضةً من طين فخلطها بيمينه . .. فخلق منها آدم و فضلت فضلة من الطين فخلق منها حوّا.

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 216، ح 7 ; نورالثقلين، ج 1، ص 429، ح 6.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 189 - 3

3 _ خداوند ، همسر آدم ( حوا ) را از او آفريد .

جعل منها زوجها

برداشت فوق بر اين اساس است كه {من} در {منها} نشويه باشد. بر اين مبنا {جعل منها زوجها} بيانگر اين است كه آدم(ع)، منشأ خلقت حوا بوده است.

خواسته هاى حوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 189 - 10

10 _ آدم ( ع ) و حوا با نيايش به درگاه خدا از وى خواستند تا فرزندى سالم و شايسته بقا به آنان عنايت كند .

دعوا اللّه ربهما لئن ءاتيتنا صلحاً لنكونن من الشكرين

صالح در لغت به كسى يا چيزى گفته مى شود كه فساد در آن نباشد. و مراد از آن به مناسبت مورد، فرزند سالم و مبرا از عيب و نقص است به گونه اى كه استعداد زنده ماندن را دارا باشد. گفتنى است كه جمله {فلما ءاتيهما صلحا ... } دلالت بر آن دارد كه مراد از صالح، معناى متعارف در شرع (نيكوكار و پاكدامن) نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

6 - اعراف - 7 - 190 - 1

1 _ خداوند با پذيرش درخواست آدم ( ع ) و حوا ، فرزندى سالم و شايسته به آنان عطا كرد .

دعوا اللّه ربهما لئن . .. فلما ءاتيهما صلحاً

دشمنان حوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 117 - 2،3،7

2 - ابليس ، براى بيرون راندن آدم و حوا ( ع ) از بهشت ، در كمين آنان بود .

إنّ ه_ذا عدوّ لك و لزوجك فلايخرجنّكما

3 - خداوند حضرت آدم ( ع ) را از دشمنى ابليس با او و همسرش حوا آگاه ساخت .

اسجدوا . .. أبى فقلنا ي__َادم إنّ ه_ذا عدوّ لك و لزوجك

7 - هشدار خداوند به آدم ( ع ) و حوا در مورد دشمنى شيطان با آنان ، بدان جهت بود كه آنان گرفتار رنج و سختى نشوند .

فلايخرجنّكما من الجنّة فتشقى

دعاى حوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 23 - 4

4 _ آدم و حوا پس از اعتراف به لغزش خويش از خداوند خواستند تا گناهشان را بيامرزد و بر آنان ترحم كند.

قالا ربنا ظلنا أنفسنا و إن لم تغفر لنا و ترحمنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 189 - 9،10

9 _ آدم ( ع ) و حوا پس از سنگين شدن حوا بر اثر رشد جنينش ، به درگاه خدا به نيايش پرداختند .

فلما أثقلت دعوا اللّه ربهما

10 _ آدم ( ع ) و حوا با نيايش به درگاه خدا از وى

خواستند تا فرزندى سالم و شايسته بقا به آنان عنايت كند .

دعوا اللّه ربهما لئن ءاتيتنا صلحاً لنكونن من الشكرين

صالح در لغت به كسى يا چيزى گفته مى شود كه فساد در آن نباشد. و مراد از آن به مناسبت مورد، فرزند سالم و مبرا از عيب و نقص است به گونه اى كه استعداد زنده ماندن را دارا باشد. گفتنى است كه جمله {فلما ءاتيهما صلحا ... } دلالت بر آن دارد كه مراد از صالح، معناى متعارف در شرع (نيكوكار و پاكدامن) نيست.

زمينه عصيان حوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 121 - 3

3 - تمايل آدم ( ع ) و طمع وى در مورد خلود و جاودانگى و ملك بى زوال ، او و همسرش را به تناول از درخت ممنوع شده واداشت .

هل أدّلك على شجرة الخلد . .. فأكلا منها

زمينه هبوط حوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 123 - 4

4 - شيطان با وسوسه و اغواگرى خود ، زمينه ساز اخراج آدم و حوا از بهشت و هبوط آنان به زمين گرديد .

فوسوس إليه الشيط_ن . .. قال اهبطا منها

زيانكارى حوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 23 - 7

7 _ آدم و حوا خويشتن را به سبب خطا و لغزش از زيانكاران شمردند.

إن لم تغفر لنا و ترحمنا لنكونن من الخسرين

ستر عورت حوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 27 - 8

8

_ آدم و حوا داراى پوشش عورت، قبل از فريفته شدن به وسوسه هاى شيطان

ينزع عنهما لباسهما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 121 - 8،13،23

8 - عورت و شرمگاه آدم و حوا ، پيش از تناول از درخت ممنوع بر آنان پوشيده بود .

فأكلا منها فبدت لهما سوءتهما

{سوأة} به معناى عورت و شرم گاه است (لسان العرب) و {بدت لهما} ممكن است به اين معنا باشد كه عورت هر يك براى ديگرى آشكار شد و ممكن است مراد اين باشد كه عورت آنان براى خودشان آشكار شد. بر مبناى دومين احتمال، عورت آدم و حوا قبل از خوردن ميوه ممنوع، بر خود آنان نيز پوشيده بود.

13 - آدم و حوا ( ع ) ، به طور غريزى يا از روى عادت به پوشاندن عورت _ حتى از همسر خويش _ ملتزم بودند .

و طفقا يخصفان عليهما من ورق الجنّة

23 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) فى قوله : { بدت لهما سوأتهما } قال : كانت سوأتهما لاتبدو لهما ; يعنى ، كانت داخلة ;

از امام صادق(ع) در باره سخن خدا {بدت لهما سوأتهما} روايت شده: عورت آن دو (آدم و همسرش) قبلاً براى آنان آشكار نبود، چون عورت آنان در داخل [پوست بدنشان ]بود}.

سرزنش حوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 22 - 17

17 _ آدم و همسرش به سبب ناديده گرفتن نهى و هشدار خداوند، مورد توبيخ او قرار گرفتند.

و ناديهما ربهما ألم أنهكما . .. و أقل لكما إن الشيطن لكما عدو

مبين

سكونت حوا در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 35 - 1،2

1 - خداوند ، به آدم ( ع ) و همسرش فرمان داد تا در بهشت سكونت كنند .

و قلنا يأدم اسكن أنت و زوجك الجنة

2 - سكونت آدم ( ع ) و همسرش در بهشت پس از سجده فرشتگان بر آدم ( ع ) بوده است .

و إذ قلنا للملئكة اسجدوا لأدم . .. و قلنا يأدم اسكن أنت و زوجك الجنة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 36 - 5،19

5 - فاصله زمانى ميان سكونت آدم ( ع ) و حوا در بهشت با لغزش آنان ، فاصله اى نسبتاً كوتاه و اندك بود .

و قلنا يأدم اسكن أنت و زوجك الجنة . .. فأزلّهما الشيطن عنها

عطف جمله {أزلهما . ..} بر آيه قبل به وسيله حرف {فا} مى تواند اشاره به برداشت فوق باشد.

19 _ از رسول خدا ( ص ) روايت شده كه فرمود : { انما كان لبث آدم و حوا فى الجنة حتى خرجا من ها سبع ساعات من أيام الدنيا . . . ;

توقف آدم و حوا تا زمان خروجشان از بهشت هفت ساعت از روزهاى دنيا بود . ..}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 20 - 1

1 _ ابليس پس از سكونت آدم و همسرش در بهشت، در انديشه فريبكارى و توطئه عليه ايشان برآمد.

فوسوس لهما الشيطن

هنگامى كه پس از كلمه {وسوسه} حرف {لام} آورده شود، به معناى نقشه

كشيدن و توطئه كردن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 117 - 1

1 - آدم ( ع ) و همسرش حوا ، در بهشت سكونت داشتند .

فقلنا . .. فلايخرجنّكما من الجنّة

{جنّة} به معناى باغ است و {الجنّة} در قرآن نوعاً به معناى بهشت به كار رفته است. گفتنى است كه خروج آدم و حوا(ع) از بهشت خويش، نشانه آن است كه آن بهشت، غير از بهشت موعود بوده است.

شكر حوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 189 - 13

13 _ آدم ( ع ) و حوا در پيشگاه خداوند ملتزم شدند كه در صورت دارا شدن فرزندى سالم و شايسته همواره از سپاسگزاران وى باشند .

دعوا اللّه ربهما لئن ءاتيتنا صلحاً لنكونن من الشكرين

شيطان و حوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 22 - 14

14 _ هشدار و تذكر پيشاپيش خداوند به آدم و حوا، در مورد دشمنى آشكار شيطان با آنان

و أقل لكما إن الشيطن لكما عدو مبين

طعام حوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 118 - 2

2 - آدم ( ع ) و حوا در بهشت مسكونى خود نيازمند خوراك و پوشاك بودند .

إنّ لك ألاّتجوع فيها و لاتعرى

اختصاص يافتن فعل ها به آدم(ع) شايد به اين جهت باشد كه اصل سخن خداوند متوجه آدم(ع) بوده است و تنها در مواردى افعال تثنيه آمده كه چاره اى جز آن نبوده است. بنابراين، حوا نيز مانند آدم(ع)

از نظر غذا و پوشاك تأمين بود.

ظلم حوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 23 - 2

2 _ خطا و لغزش آدم و حوا ستمى بود كه آنان بر خويشتن روا داشتند.

قالا ربنا ظلنا أنفسنا

عبرت از قصه حوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 27 - 4

4 _ سرگذشت آدم و حوا و فريب خوردنشان از شيطان، درس عبرتى براى همه انسانها

لا يفتننكم الشيطن كما أخرج أبويكم من الجنة

عصيان حوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 36 - 2

2 - آدم ( ع ) و حوا با نافرمانى خداوند ، شايستگى خويش را براى سكونت در بهشت نخستين از دست دادند .

فأخرجهما مما كانا فيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 38 - 1

1 - خداوند ، پس از نافرمانى آدم ( ع ) و حوا ، از آنان خواست تا از بهشت خارج شوند .

قلنا اهبطوا منها

درباره دليل تكرار جمله {قلنا اهبطوا} (آمدنش در اين آيه و آيه 36) چند نظر ايراد شده است. نبودن واو و ديگر حروف عطف در آيه مورد بحث، اين نظر را تقويت مى كند كه: {قلنا اهبطوا} در آيه فوق، تأكيد جمله {قلنا اهبطوا} در آيه 36 است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 22 - 16،17

16 _ آدم و حوا، على رغم هشدار شديد خداوند به دشمنى شيطان با آنان، سخنان وى را پذيرفتند.

فدليهما

بغرور فلما ذاقا الشجرة

17 _ آدم و همسرش به سبب ناديده گرفتن نهى و هشدار خداوند، مورد توبيخ او قرار گرفتند.

و ناديهما ربهما ألم أنهكما . .. و أقل لكما إن الشيطن لكما عدو مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 23 - 11

11 _ نهايت تذلل و تضرع آدم و حوا در پيشگاه خدا، پس از توجه به خطاى خويش

ربنا ظلمنا . .. لنكونن من الخسرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 24 - 10

10 _ عن أبى عبدالله(ع) (فى قصة آدم و حوا): . .. قال الله لهما: اهبطا من سماواتى إلى الأرض فإنه لا يجاورنى فى جنتى عاص و لا فى سماواتى ... .

از امام صادق(ع) (ضمن بيان داستان آدم و حوا) روايت شده است: خداوند به آدم و حوا فرمود: از آسمانهاى من به زمين پائين رويد ; زيرا گنهكار نه در بهشت و نه در آسمانهايم در حريم من قرار نمى گيرد . .. .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 121 - 1

1 - آدم و حوا ( ع ) ، با وسوسه شيطان از درخت ممنوع شده تناول كردند .

فوسوس إليه الشيط_ن . .. فأكلا منها

عقيده حوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 23 - 9

9 _ آدم و حوا آمرزش خدا و رحمت وى را تنها عامل نجات خويش از زيانكارى دانستند.

و إن لم تغفر لنا و ترحمنا لنكونن من الخسرين

عوامل برهنگى حوا

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 27 - 7

7 _ شيطان عامل برهنگى آدم و حوا و برملا سازنده زشتيهاى آنان در بهشت

ينزع عنهما لباسهما ليريهما سوءتهما

عوامل عصيان حوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 36 - 1

1 - شيطان با ترغيب آدم ( ع ) و حوا به بهره گيرى از شجره منهيه ، آنان را به لغزش و نافرمانى خداوند كشانيد .

فأزلّهما الشيطن عنها

{ازلال} (مصدر ازلّ) به معناى: لغزانيدن و به گناه واداشتن است. ضمير در {عنها} مى تواند به {الجنة} برگردد; يعنى، شيطان آدم(ع) و حوا را با واداشتن به لغزش و گناه از بهشت دور ساخت و نيز مى تواند به {الشجرة} برگردد; يعنى، شيطان، آدم(ع) و حوا را به گناه وادار كرد، گناهى كه سرچشمه اش آن درخت ممنوعه بود. برداشت فوق بر اساس دومين احتمال است.

عوامل كشف عورت حوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 121 - 9،10

9 - تناول از درخت منع شده ، موجب عريانى و آشكار شدن شرمگاه آدم و حوا گرديد .

فأكلا منها فبدت لهما سوءتهما

10 - نافرمانى آدم و حوا ، مايه محروميت آنان از وعده خداوند به تأمين پوشاك آنان در بهشت شد .

إنّ لك . .. لاتعرى ... فبدت لهما سوءتهما

عوامل محروميت حوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 121 - 10

10 - نافرمانى آدم و حوا ، مايه محروميت آنان از وعده خداوند به تأمين پوشاك

آنان در بهشت شد .

إنّ لك . .. لاتعرى ... فبدت لهما سوءتهما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 123 - 1

1 - آدم ( ع ) و حوا ، در پى تناول از درخت منع شده ، صلاحيت سكونت در بهشت را از دست دادند .

فأكلا منها . .. قال اهبطا منها

{إهبطا} ممكن است خطاب به آدم (ع) و حوا و يا خطاب به آدم(ع) و ابليس باشد در صورت دوم، حوا به خاطر اين كه در عصيان و پى آمد آن تابع آدم بوده، مورد خطاب قرار نگرفته است. در هر دو صورت برداشت ياد شده، به دست مى آيد.

عوامل هبوط حوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 36 - 3،4

3 - شيطان و اغواگرى هاى او سبب خروج آدم ( ع ) و حوا از بهشت شد .

فأخرجهما مما كانا فيه

4 - خداوند ، پس از سلب شايستگى آدم ( ع ) و حوا براى سكونت در بهشت ، آنان را به خروج از بهشت و فرود آمدن به زمين فرمان داد .

و قلنا اهبطوا

هبوط (مصدر اهبطوا) به معناى فرود آمدن است. مفعول {اهبطوا} به دليل جمله بعد، {الأرض} مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 27 - 3

3 _ فريبكاريهاى شيطان، عامل خروج آدم و حوا از بهشت شد.

كما أخرج أبوبكم من الجنة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 123 - 3

3 - آدم و حوا (

ع ) ، در پى عمل به وسوسه شيطان و ناديده گرفتن هشدار هاى خداوند در بهشت ، از آن مكان عالى اخراج شدند و به زمين فرود آمدند .

فأكلا منها . .. و عصى ءادم ... قال اهبطا منها جميعًا

{هبوط}; يعنى، نزول (مصباح). فرمان {اهبطا} فرمانى تكوينى بوده است; زيرا هبوط به زمين براى انسان، عادتاً مقدور نيست.

عورت حوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 22 - 20

20 _ عن أبى عبدالله(ع) فى قوله: {بدت لهما سوءاتهما} قال: كانت سوءاتهما لا تبدو لهما يعنى كانت داخلة.

از امام صادق(ع) درباره اين جمله از آيه {بدت لهما سوءاتهما} روايت شده است: عورت آدم و حوا نمايان نبود، يعنى: داخل بدنشان قرار داشت (و بعد از خوردن از درخت ممنوعه پديدار شد).

عهد حوا با خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 189 - 13

13 _ آدم ( ع ) و حوا در پيشگاه خداوند ملتزم شدند كه در صورت دارا شدن فرزندى سالم و شايسته همواره از سپاسگزاران وى باشند .

دعوا اللّه ربهما لئن ءاتيتنا صلحاً لنكونن من الشكرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 190 - 5

5 _ آدم ( ع ) و حوا به عهد خويش با خدا ( سپاسگزارى از او در صورت اعطاى فرزند صالح ) وفا نكردند .

لنكونن من الشكرين. فلما ءاتيهما صلحاً جعلا له شركاء

عهدشكنى حوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 190 - 5

5 _

آدم ( ع ) و حوا به عهد خويش با خدا ( سپاسگزارى از او در صورت اعطاى فرزند صالح ) وفا نكردند .

لنكونن من الشكرين. فلما ءاتيهما صلحاً جعلا له شركاء

غرايز حوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 121 - 13

13 - آدم و حوا ( ع ) ، به طور غريزى يا از روى عادت به پوشاندن عورت _ حتى از همسر خويش _ ملتزم بودند .

و طفقا يخصفان عليهما من ورق الجنّة

فريب حوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 20 - 1،2،8

1 _ ابليس پس از سكونت آدم و همسرش در بهشت، در انديشه فريبكارى و توطئه عليه ايشان برآمد.

فوسوس لهما الشيطن

هنگامى كه پس از كلمه {وسوسه} حرف {لام} آورده شود، به معناى نقشه كشيدن و توطئه كردن است.

2 _ نمايان سازى شرمگاه آدم و حوا، از اهداف شيطان در فريبكارى و توطئه عليه آنان

فوسوس لهما الشيطن ليبدى لهما ما وُرى عنهما من سوءتهما

8 _ دروغ، اساس كار شيطان در وسوسه گرى و فريب دادن آدم و حوا

ما نهيكما ربكما . .. أو تكونا من الخلدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 24 - 6

6 _ سقوط ابليس در چهار مرحله به خاطر تمرد، تكبّر و تصميم به گمراه سازى انسانها و فريب آدم و حوا بود.

قال فاهبط منها فما يكون لك أن تتكبّر فيها فاخرج . .. قال اهبطوا

بدان احتمامل كه تكرار چهارگانه سقوط ابليس هر يك به دليل گناهى باشد كه مرتكب شده است:

نخست از فرمان خداوند سرپيچى كرد و به آدم سجده نكرد، آنگاه اين تمرد را به اظهار برترى خويش توجيه كرد، پس از آن تصميم خويش را به اغواگرى تمامى آدميان اعلان داشت، و سرانجام آدم و حوا را به پاى شجره نهى شده كشاند و با دروغ و نيرنگ آنان را به خوردن از آن شجره ترغيب كرد.

فضايل حوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 117 - 11،13

11 - آدم ( ع ) ، نزد خداوند ارجمندتر از حوا بود .

عدوّ لك و لزوجك

هر چند كه حوا نيز در ماجراى بهشت، با آدم(ع) هم سرنوشت بود; ولى خداوند تنها حضرت آدم(ع) را مخاطب خود ساخته است. اين ويژگى نشانه برترى آدم(ع) است.

13 - آدم ( ع ) و همسرش حوا ، نزد خداوند مقامى رفيع داشتند .

اسجدوا لأدم . .. إنّ ه_ذا عدوّ لك و لزوجك

فرمان سجده بر آدم(ع) _ كه در آيه قبل ذكر شد _ و هشدارهاى خداوند به آدم(ع) در مورد دشمنى هاى ابليس با او و حوا، نشانگر ارجمندى آن دو نزد خداوند است.

فلسفه انذار حوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 117 - 7

7 - هشدار خداوند به آدم ( ع ) و حوا در مورد دشمنى شيطان با آنان ، بدان جهت بود كه آنان گرفتار رنج و سختى نشوند .

فلايخرجنّكما من الجنّة فتشقى

فلسفه خلقت حوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 189 - 5

5 _ خداوند حوا را آفريد تا

آدم ( ع ) در كنار او آرامش يابد .

ليسكن اليها

ضمير در {اليها} به {زوج . .. } و ضمير در {ليسكن} به {نفس واحده} برمى گردد، ارجاع ضمير مذكر به {نفس واحده} به اعتبار معنا و مقصود از آن (آدم) است.

فلسفه هبوط حوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 123 - 6

6 - هبوط آدم و حوا ( ع ) به زمين ، ملازم با ابقاى تمامى نسل انسانى در آن است .

قال اهبطا . .. بعضكم لبعض عدوّ فإمّا يأتينّكم

ضمير جمع در {بعضكم} و {يأتينّكم} گوياى اين نكته است كه هنگام صدور فرمان هبوط، ادامه يافتن زندگى بشر در زمين، قطعى بوده است.

قصه حوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 35 - 1،2،3،4،9

1 - خداوند ، به آدم ( ع ) و همسرش فرمان داد تا در بهشت سكونت كنند .

و قلنا يأدم اسكن أنت و زوجك الجنة

2 - سكونت آدم ( ع ) و همسرش در بهشت پس از سجده فرشتگان بر آدم ( ع ) بوده است .

و إذ قلنا للملئكة اسجدوا لأدم . .. و قلنا يأدم اسكن أنت و زوجك الجنة

3 - حوا ، قبل از سكونت آدم ( ع ) در بهشت ، آفريده شده بود .

اسكن أنت و زوجك الجنة

4 - ازدواج آدم ( ع ) و حوا پيش از سكونتشان در بهشت

يأدم اسكن أنت و زوجك الجنة

9 - آدم ( ع ) و حوا در صورت نزديك شدن به شجره منهيه ، در معرض ارتكاب نهى الهى قرار

مى گرفتند .

و لاتقربا هذه الشجرة

چنانچه مراد از {لاتقربا} (نزديك نشويد) نهى ازخوردن باشد، به كارگيرى {لاتقربا} به جاى {لا تاكلا} (نخوريد) اشاره به اين معنا دارد كه: آدم(ع) و حوا در صورت نزديك شدن به شجره ممنوعه در خطر ارتكاب نهى الهى قرار مى گرفتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 36 - 1،3،4،5،7،12،13،19

1 - شيطان با ترغيب آدم ( ع ) و حوا به بهره گيرى از شجره منهيه ، آنان را به لغزش و نافرمانى خداوند كشانيد .

فأزلّهما الشيطن عنها

{ازلال} (مصدر ازلّ) به معناى: لغزانيدن و به گناه واداشتن است. ضمير در {عنها} مى تواند به {الجنة} برگردد; يعنى، شيطان آدم(ع) و حوا را با واداشتن به لغزش و گناه از بهشت دور ساخت و نيز مى تواند به {الشجرة} برگردد; يعنى، شيطان، آدم(ع) و حوا را به گناه وادار كرد، گناهى كه سرچشمه اش آن درخت ممنوعه بود. برداشت فوق بر اساس دومين احتمال است.

3 - شيطان و اغواگرى هاى او سبب خروج آدم ( ع ) و حوا از بهشت شد .

فأخرجهما مما كانا فيه

4 - خداوند ، پس از سلب شايستگى آدم ( ع ) و حوا براى سكونت در بهشت ، آنان را به خروج از بهشت و فرود آمدن به زمين فرمان داد .

و قلنا اهبطوا

هبوط (مصدر اهبطوا) به معناى فرود آمدن است. مفعول {اهبطوا} به دليل جمله بعد، {الأرض} مى باشد.

5 - فاصله زمانى ميان سكونت آدم ( ع ) و حوا در بهشت با لغزش آنان ، فاصله اى نسبتاً كوتاه و اندك بود .

و قلنا يأدم

اسكن أنت و زوجك الجنة . .. فأزلّهما الشيطن عنها

عطف جمله {أزلهما . ..} بر آيه قبل به وسيله حرف {فا} مى تواند اشاره به برداشت فوق باشد.

7 - شيطان در بهشتِ آدم ( ع ) و حوا ، حضور داشت .

فأزلهما الشيطن عنها

12 - خداوند در پى هبوط آدم ( ع ) و حوا ، دشمنى فرزندانشان را با يكديگر ، به ايشان گوشزد كرد .

و قلنا اهبطوا بعضكم لبعض عدو

13 _ تناول آدم ( ع ) و حوا از شجره ممنوعه ، مايه سلب شايستگى نسل آنان براى سكونت در بهشت نخستين شد . *

قلنا اهبطوا

خداوند در بيان اخراج آدم(ع) و حوا از بهشت و استقرار آن دو در زمين، خطاب خويش را - بر خلاف مقتضاى طبيعى كلام - متوجه نسل آنان نيز كرد; تا به اين نكته اشاره كند كه: تناول آدم(ع) و حوا از شجره منهيه در نسل ايشان نيز اثرى به جاى گذاشت كه باعث شد آنان نيز، حيات خويش را در زمين سپرى كنند.

19 _ از رسول خدا ( ص ) روايت شده كه فرمود : { انما كان لبث آدم و حوا فى الجنة حتى خرجا من ها سبع ساعات من أيام الدنيا . . . ;

توقف آدم و حوا تا زمان خروجشان از بهشت هفت ساعت از روزهاى دنيا بود . ..}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 38 - 4

4 - خداوند ، به هنگام خروج آدم ( ع ) و حوا از بهشت ، آنان و نسلشان را به بهره مند ساختن از هدايت ها و

رهنمودهايى از جانب خودش ، بشارت داد .

فإما يأتينكم منى هدًى

{إما} مركب از {إن} شرطيه و {ما}ى زايده است. شرطيه بودن جمله از يكسو و تأكيد آن با {ما}ى زايده و نون تأكيد در {يأتينّ} از سوى ديگر، اقتضا مى كند كه جمله چنين معنا شود: اگر هدايتى از جانب من آمد كه البته خواهد آمد ... .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 19 - 1،3،4،5

1 _ خداوند به آدم(ع) و همسرش فرمان داد تا در بهشت سكونت گزينند.

و يأدم أسكن أنت و زوجك الجنة

3 _ خداوند، خوردن از درختى مخصوص را بر آدم و حوا تحريم كرد.

و لا تقربا هذه الشجرة فتكونا من الظلمين

مراد از {لا تقربا . .. } به قرينه فراز قبل (فكلا ... ) و نيز (فلما ذاقا ... ) در آيه 22، نهى از خوردن بوده است نه مجرد نزديك شدن.

4 _ خداوند هر گونه استفاده از شجره نهى شده را بر آدم و حوا ممنوع كرد. *

و لا تقربا هذه الشجرة

نهى {لا تقربا} مى تواند كنايه از حرمت هر گونه استفاده باشد.

5 _ هشدار خداوند به آدم و حوا كه در صورت خوردن از شجره نهى شده از ستمكاران خواهند بود.

و لا تقربا هذه الشجرة فتكونا من الظلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 20 - 3،4،5،7

3 _ شرمگاه آدم و حوا مستور از ديد يكديگر پيش از خوردن از شجره نهى شده

ليبدى لهما ما وُرى عنهما

4 _ شرمگاه آدم و حوا مستور بر خود آنان تا پيش از خوردن از شجره

نهى شده

فوسوس لهما الشيطن ليبدى لهما ما وُرى عنهما من سوءتهما

جمله {ورى عنهما} مى تواند دلالت كند بر اين كه شرمگاه آدم و حوا علاوه بر اين كه بر يكديگر مستور بوده، براى خودشان نيز مخفى بوده است.

5 _ شيطان در وسوسه آدم و حوا، بازماندن آنها از فرشته شدن و جاودانگى را دليل تحريم خوردن از شجره نهى شده معرفى كرد.

إلا أن تكونا ملكين أو تكونا من الخلدين

7 _ شيطان ايجاد كننده شبهه در ذهن آدم و حوا نسبت به تحريم شجره نهى شده بر آنان

ما نهيكما ربكما . .. أو تكونا من الخلدين

برخى جمله {ما نهاكما ربكما . .. } را چنين معنا كرده اند: اين حرمت شامل شما نيست، مگر در صورتى كه شما فرشته باشيد و يا از جاودانان در بهشت، و شما نه فرشته ايد و نه از جاودانان در بهشت. پس حرمتى بر شما نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 21 - 2

2 _ آدم و همسرش حوا، بى اعتماد به شيطان در نخستين مراحل رويارويى با وى

و قاسمهما إنى لكما لمن النصحين

معمولاً سوگند ياد كردن در مواردى است كه طرف مقابل حالت انكار و ناباورى از خود ابراز كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 22 - 2،3،4،7،8،10،14،16،19،20

2 _ آدم و حوا پس از نزديك شدن به شجره نهى شده از آن درخت تناول كردند.

فلما ذاقا الشجرة

3 _ آدم و حوا حتى پس از سوگند ابليس، نگران عواقب بهره گيرى از شجره نهى شده

فلما ذاقا الشجرة

كلمه {ذوق} كه به معناى چشيدن

است، مى تواند اشاره به اين نكته باشد كه آدم و حوا با چشيدن از شجره نهى شده، و نخوردن از آن، در صدد امتحان برآمدند تا ببينند آيا اتفاق ناگوارى رخ خواهد نمود.

4 _ شرمگاه آدم و حوا به مجرد چشيدن از شجره نهى شده براى آنان آشكار شد.

فلما ذاقا الشجرة بدت لهما سوءتهما

7 _ سوگند، امرى اطمينان بخش و زداينده شك و ترديد براى آدم و حوا

و قاسمهما . .. فدليهما بغرور

8 _ تلاش آدم و همسرش در پوشاندن شرمگاهشان با برگ درختهاى بهشت

و طفقا يخصفان عليهما من ورق الجنة

كلمه {طفق} از افعال مقاربه، و به معناى {شروع كرد} است. قرار دادن قسمتى از دو يا چند چيز را بر يكديگر و به هم دوختن آنها را خصف مى گويند و چون {يخصفان} به {على} متعدى شده، معناى نهادن نيز در آن تضمين شده است. يعنى آدم و حوا برگها را به يكديگر متصل كردند و آنها را بر شرمگاه خويش نهادند.

10 _ آدم و حوا پس از چشيدن از شجره نهى شده از آن دور شدند و با آن فاصله گرفتند.

و ناديهما ربهما ألم أنهكما عن تلكما الشجرة

برداشت فوق با توجه به كلمه {تلك}، كه براى اشاره به دور است، استفاده شده است.

14 _ هشدار و تذكر پيشاپيش خداوند به آدم و حوا، در مورد دشمنى آشكار شيطان با آنان

و أقل لكما إن الشيطن لكما عدو مبين

16 _ آدم و حوا، على رغم هشدار شديد خداوند به دشمنى شيطان با آنان، سخنان وى را پذيرفتند.

فدليهما بغرور فلما ذاقا الشجرة

19 _ عن أبى عبدالله(ع): . .. فلما أكلا (آدم و حوا) من الشجرة

طار الحلى و الحلل عن اجسادهما و بقيا عريانين ... .

از امام صادق(ع) روايت شده است: . .. چون آدم و حوا از آن درخت ممنوعه خوردند، زيور و پوشش آنها از بدنشان جدا شد و برهنه ماندند ... .

20 _ عن أبى عبدالله(ع) فى قوله: {بدت لهما سوءاتهما} قال: كانت سوءاتهما لا تبدو لهما يعنى كانت داخلة.

از امام صادق(ع) درباره اين جمله از آيه {بدت لهما سوءاتهما} روايت شده است: عورت آدم و حوا نمايان نبود، يعنى: داخل بدنشان قرار داشت (و بعد از خوردن از درخت ممنوعه پديدار شد).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 23 - 1،4،7

1 _ آدم و حوا پس از توبيخ خداوند بر تناول از شجره نهى شده، به خطاى خويش پى بردند و بدان اعتراف كردند.

قالا ربنا ظلنا أنفسنا

4 _ آدم و حوا پس از اعتراف به لغزش خويش از خداوند خواستند تا گناهشان را بيامرزد و بر آنان ترحم كند.

قالا ربنا ظلنا أنفسنا و إن لم تغفر لنا و ترحمنا

7 _ آدم و حوا خويشتن را به سبب خطا و لغزش از زيانكاران شمردند.

إن لم تغفر لنا و ترحمنا لنكونن من الخسرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 24 - 1،10

1 _ خداوند به آدم، حوا و شيطان فرمان داد تا از بهشت به زمين فروآيند.

قال اهبطوا بعضكم لبعض عدو

مفعول {اهبطوا} به قرينه {و لكم فى الأرض مستقر} كلمه {الأرض} است.

10 _ عن أبى عبدالله(ع) (فى قصة آدم و حوا): . .. قال الله لهما: اهبطا من سماواتى إلى الأرض فإنه

لا يجاورنى فى جنتى عاص و لا فى سماواتى ... .

از امام صادق(ع) (ضمن بيان داستان آدم و حوا) روايت شده است: خداوند به آدم و حوا فرمود: از آسمانهاى من به زمين پائين رويد ; زيرا گنهكار نه در بهشت و نه در آسمانهايم در حريم من قرار نمى گيرد . .. .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 27 - 8،10

8 _ آدم و حوا داراى پوشش عورت، قبل از فريفته شدن به وسوسه هاى شيطان

ينزع عنهما لباسهما

10 _ شيطان، حتى به هنگام خروج آدم و حوا از بهشت، در صدد برهنه ساختن آنان بود. *

أخرج أبويكم من الجنة ينزع عنهما لباسهما

جمله {ينزع . .. } حال براى فاعل {أخرج} است. يعنى شيطان به هنگام خروج آدم و حوا نيز براى بيرون آوردن لباس آنان در تلاش بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 189 - 3،4،7،8،9،10

3 _ خداوند ، همسر آدم ( حوا ) را از او آفريد .

جعل منها زوجها

برداشت فوق بر اين اساس است كه {من} در {منها} نشويه باشد. بر اين مبنا {جعل منها زوجها} بيانگر اين است كه آدم(ع)، منشأ خلقت حوا بوده است.

4 _ همسر آدم ( حوا ) انسانى همانند او در جنس و نوع

جعل منها زوجها

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه {من} در {منها} جنسيه باشد. بنابراين جمله {جعل ... } گوياى اين است كه زوج آدم انسان و از جنس و نوع او بوده است.

7 _ حوا در پى آميزش آدم با وى به بارى سبك حامله

شد .

فلما تغشيها حملت حملا خفيفا

{تغشى} يعنى {پوشانيد} و در آيه كنايه از آميزش است. ضمير در {تغشى} به {نفس واحده} _ كه مراد از آن آدم(ع) است _ برمى گردد.

8 _ حوا در ابتداى حاملگى به خاطر ناچيز بودن حملش بدان بى توجه بوده و درباره آن انديشه اى نداشت .

حملت حملا خفيفا فمرت به

ضمير {به} به {حملا}، كه مراد از آن جنين است، برمى گردد. {مرورا}، مصدر {مرت}، به معناى گذر كردن و در آيه كنايه از بى اعتنايى است.

9 _ آدم ( ع ) و حوا پس از سنگين شدن حوا بر اثر رشد جنينش ، به درگاه خدا به نيايش پرداختند .

فلما أثقلت دعوا اللّه ربهما

10 _ آدم ( ع ) و حوا با نيايش به درگاه خدا از وى خواستند تا فرزندى سالم و شايسته بقا به آنان عنايت كند .

دعوا اللّه ربهما لئن ءاتيتنا صلحاً لنكونن من الشكرين

صالح در لغت به كسى يا چيزى گفته مى شود كه فساد در آن نباشد. و مراد از آن به مناسبت مورد، فرزند سالم و مبرا از عيب و نقص است به گونه اى كه استعداد زنده ماندن را دارا باشد. گفتنى است كه جمله {فلما ءاتيهما صلحا ... } دلالت بر آن دارد كه مراد از صالح، معناى متعارف در شرع (نيكوكار و پاكدامن) نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 190 - 1،4

1 _ خداوند با پذيرش درخواست آدم ( ع ) و حوا ، فرزندى سالم و شايسته به آنان عطا كرد .

دعوا اللّه ربهما لئن . .. فلما ءاتيهما صلحاً

4

_ آدم ( ع ) و حوا با مؤثر پنداشتن غير خدا در آفرينش و تأمين سلامت كودكانشان ، به شرك گراييدند .

فلما ءاتيهما صلحاً جعلا له شركاء فيما ءاتيهما

برخى از مفسران به دليل جمله {جعلا له شركاء} (براى او شريك قرار دادند) بر اين نظر هستند كه مراد از نفس واحده و همسرش، آدم(ع) و حوا نيستند ; زيرا آنان منزه از شركورزى مى باشند، بلكه مراد مطلق پدران و مادران مى باشند. برخى ديگر بر اين باورند كه مراد از شرك در اينجا توجه به اسباب و علل طبيعى است، به گونه اى كه با اخلاص كامل تنافى داشته ولى با اصل توحيد ناسازگار نبوده و نسبت اين معنا به آدم(ع) اشكالى ندارد.

كشف زشتيهاى حوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 27 - 7

7 _ شيطان عامل برهنگى آدم و حوا و برملا سازنده زشتيهاى آنان در بهشت

ينزع عنهما لباسهما ليريهما سوءتهما

كشف عورت حوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 20 - 2

2 _ نمايان سازى شرمگاه آدم و حوا، از اهداف شيطان در فريبكارى و توطئه عليه آنان

فوسوس لهما الشيطن ليبدى لهما ما وُرى عنهما من سوءتهما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 22 - 4

4 _ شرمگاه آدم و حوا به مجرد چشيدن از شجره نهى شده براى آنان آشكار شد.

فلما ذاقا الشجرة بدت لهما سوءتهما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 27 - 9

9 _ نشان

دادن شرمگاه آدم و حوا به آنان از اهداف شيطان در فريفتن و برهنه كردن ايشان

ينزع عنهما لباسهما ليريهما سوءتهما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 121 - 12،24

12 - آدم و حوا درپى مكشوف شدن عورت هايشان ، سعى در پوشاندن آن با برگ درختان داشتند .

فبدت لهما سوءتهما و طفقا يخصفان عليهما من ورق الجنّة

{طفقا}; يعنى، آغاز كردند و {خصف} هرگاه با {على} متعدى شود، به معناى به هم دوختن چيزهايى و نهادن آن بر جايى خواهد بود; يعنى، آدم و حوا، برگ ها را به يكديگر متصل كرده و آن را بر خود گرفتند.

24 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) ( فى حديث ) : فلمّا أسكن اللّه عزّوجلّ آدم و زوجته الجنّة قال لهما : . . . و لاتقربا ه_ذه الشجرة . . . فلمّا أكلا من الشجرة طار الحلىّ و الحلل عن أجسادهما و بقيا عريانين ;

از امام صادق(ع) [ضمن حديثى]روايت شده كه فرمود: چون خداوند _ عزّوجلّ _ آدم و همسرش را در بهشت جاى داد، به آنان گفت: . .. نزديك اين درخت نشويد ... و آنان چون از آن درخت خوردند، زيور و جامه ها از اندام آنان پريد و آنها عريان ماندند}.

كفران حوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 190 - 5

5 _ آدم ( ع ) و حوا به عهد خويش با خدا ( سپاسگزارى از او در صورت اعطاى فرزند صالح ) وفا نكردند .

لنكونن من الشكرين. فلما ءاتيهما صلحاً جعلا له شركاء

كيفر

عصيان حوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 24 - 4

4_ هبوط آدم، حوا و شيطان به زمين، كيفر تخلف آنان از فرمان خدا

فدليهما بغرور . .. قال اهبطوا بعضكم لبعض عدو

گرايشهاى حوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 190 - 4

4 _ آدم ( ع ) و حوا با مؤثر پنداشتن غير خدا در آفرينش و تأمين سلامت كودكانشان ، به شرك گراييدند .

فلما ءاتيهما صلحاً جعلا له شركاء فيما ءاتيهما

برخى از مفسران به دليل جمله {جعلا له شركاء} (براى او شريك قرار دادند) بر اين نظر هستند كه مراد از نفس واحده و همسرش، آدم(ع) و حوا نيستند ; زيرا آنان منزه از شركورزى مى باشند، بلكه مراد مطلق پدران و مادران مى باشند. برخى ديگر بر اين باورند كه مراد از شرك در اينجا توجه به اسباب و علل طبيعى است، به گونه اى كه با اخلاص كامل تنافى داشته ولى با اصل توحيد ناسازگار نبوده و نسبت اين معنا به آدم(ع) اشكالى ندارد.

لغزش حوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 36 - 1،5

1 - شيطان با ترغيب آدم ( ع ) و حوا به بهره گيرى از شجره منهيه ، آنان را به لغزش و نافرمانى خداوند كشانيد .

فأزلّهما الشيطن عنها

{ازلال} (مصدر ازلّ) به معناى: لغزانيدن و به گناه واداشتن است. ضمير در {عنها} مى تواند به {الجنة} برگردد; يعنى، شيطان آدم(ع) و حوا را با واداشتن به لغزش و گناه از بهشت دور ساخت

و نيز مى تواند به {الشجرة} برگردد; يعنى، شيطان، آدم(ع) و حوا را به گناه وادار كرد، گناهى كه سرچشمه اش آن درخت ممنوعه بود. برداشت فوق بر اساس دومين احتمال است.

5 - فاصله زمانى ميان سكونت آدم ( ع ) و حوا در بهشت با لغزش آنان ، فاصله اى نسبتاً كوتاه و اندك بود .

و قلنا يأدم اسكن أنت و زوجك الجنة . .. فأزلّهما الشيطن عنها

عطف جمله {أزلهما . ..} بر آيه قبل به وسيله حرف {فا} مى تواند اشاره به برداشت فوق باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 23 - 2

2 _ خطا و لغزش آدم و حوا ستمى بود كه آنان بر خويشتن روا داشتند.

قالا ربنا ظلنا أنفسنا

مستورى عورت حوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 20 - 3،4

3 _ شرمگاه آدم و حوا مستور از ديد يكديگر پيش از خوردن از شجره نهى شده

ليبدى لهما ما وُرى عنهما

4 _ شرمگاه آدم و حوا مستور بر خود آنان تا پيش از خوردن از شجره نهى شده

فوسوس لهما الشيطن ليبدى لهما ما وُرى عنهما من سوءتهما

جمله {ورى عنهما} مى تواند دلالت كند بر اين كه شرمگاه آدم و حوا علاوه بر اين كه بر يكديگر مستور بوده، براى خودشان نيز مخفى بوده است.

مشكلات حوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 117 - 7

7 - هشدار خداوند به آدم ( ع ) و حوا در مورد دشمنى شيطان با آنان ، بدان جهت بود كه

آنان گرفتار رنج و سختى نشوند .

فلايخرجنّكما من الجنّة فتشقى

معلم حوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 123 - 13

13 - خداوند دشمنى افراد بشر را با يكديگر را به آدم و حوا ( ع ) گوشزد كرد و راه رهايى از پى آمد هاى آن را به آنان آموخت .

بعضكم لبعض عدوّ . .. فمن اتبع هداى فلايضلّ و لايشقى

مكان هبوط حوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 36 - 23

23 _ از رسول خدا ( ص ) روايت شده كه فرمود : { فأوحى اللّه تعالى إلى جبرئيل ان اهبطهما إلى البلدة المباركة مكة فهبط بهما جبرئيل فألقى آدم على الصفا و ألقى حواء على المروة . . . ;

خداوند به جبرئيل وحى كرد كه آدم و حوا را به شهر مبارك مكه فرود آور. پس جبرئيل آدم(ع) را بر كوه صفا و حوا را بر كوه مروه فرود آورد ...}.

نسل حوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 27 - 6

6 _ آدم و حوا پدر و مادر همه انسانها

كما أخرج أبويكم من الجنة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 13 - 1

1 - همه انسان ها و تمامى نژاد هاى بشر ، پديد آمده از يك زن و مرد ( آدم و حوا )

ي_أيّها الناس إنّا خلقن_كم من ذكر و أنثى

نگرانى حوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 -

22 - 3

3 _ آدم و حوا حتى پس از سوگند ابليس، نگران عواقب بهره گيرى از شجره نهى شده

فلما ذاقا الشجرة

كلمه {ذوق} كه به معناى چشيدن است، مى تواند اشاره به اين نكته باشد كه آدم و حوا با چشيدن از شجره نهى شده، و نخوردن از آن، در صدد امتحان برآمدند تا ببينند آيا اتفاق ناگوارى رخ خواهد نمود.

نيازهاى مادى حوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 118 - 2

2 - آدم ( ع ) و حوا در بهشت مسكونى خود نيازمند خوراك و پوشاك بودند .

إنّ لك ألاّتجوع فيها و لاتعرى

اختصاص يافتن فعل ها به آدم(ع) شايد به اين جهت باشد كه اصل سخن خداوند متوجه آدم(ع) بوده است و تنها در مواردى افعال تثنيه آمده كه چاره اى جز آن نبوده است. بنابراين، حوا نيز مانند آدم(ع) از نظر غذا و پوشاك تأمين بود.

ويژگيهاى خلقت حوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 6 - 3

3 - حوا ، از جنس آدم ( ع ) و برابر با او ، در اصل خلقت و در حقيقت و ويژگى هاى انسانى

خلقكم من نفس وحدة ثمّ جعل منها زوجها

بيشتر مفسران بر اين عقيده اند كه مضمون آيه شريفه مانند مضمون آيه {و اللّه جعل لكم من أنفسكم أزواجاً و جعل لكم من أزواجكم بنين و حفدة. ..}، (نحل (16) آيه 72) است. مقصود از آن بيان آفرينش نوع انسان و چگونگى پيدايش نسل آدمى و تكثير نوع بشر است; نه اين كه حوا از يك تن

به نام آدم پديد آمده باشد و در نتيجه همه انسان ها از يك تن به وجود آمده باشند.

هبوط حوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 36 - 12،22،24

12 - خداوند در پى هبوط آدم ( ع ) و حوا ، دشمنى فرزندانشان را با يكديگر ، به ايشان گوشزد كرد .

و قلنا اهبطوا بعضكم لبعض عدو

22 _ از امام رضا ( ع ) روايت شده : { . . . فتسلط عليه ( آدم ( ع ) ) الشيطان . . . و تسلط على حوا . . . فأخرجهما اللّه عز و جل عن جنته فاهبطهما عن جواره إلى الأرض . . . ;

. .. پس شيطان بر آدم (ع) ... و حوا مسلط گشت ... پس خدا آنان را از بهشت خود بيرون راند و از جوار خود به زمين فرو فرستاد ...}.

24 _ رسول خدا ( ص ) فرموده اند : { حين أمر آدم ( ع ) أن يهبط . . . هبط آدم و زوجته و هبط إبليس و لازوجة له . . . ;

آن هنگام كه خداوند امر نمود به آدم كه فرود آى . .. آدم همراه با همسرش فرود آمد و ابليس ]هم[ فرود آمد در حالى كه همسرى نداشت ...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 38 - 1

1 - خداوند ، پس از نافرمانى آدم ( ع ) و حوا ، از آنان خواست تا از بهشت خارج شوند .

قلنا اهبطوا منها

درباره دليل تكرار جمله {قلنا اهبطوا}

(آمدنش در اين آيه و آيه 36) چند نظر ايراد شده است. نبودن واو و ديگر حروف عطف در آيه مورد بحث، اين نظر را تقويت مى كند كه: {قلنا اهبطوا} در آيه فوق، تأكيد جمله {قلنا اهبطوا} در آيه 36 است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 21 - 5

5 _ عن الرضا(ع): . .. و لم يكن آدم و حوا شاهدا قبل ذلك من يحلف بالله كاذبا {فدليهما بغرور} فاكلا م___نها ثقة بيمينه بالله و كان ذلك من آدم ق___بل النبوة و لم يكن ذلك بذنب كب___ير اس_تحق به دخول الن__ار ... .

از امام رضا(ع) روايت شده است: . .. آدم و حوا قبل از سوگند ابليس، قسم دروغ به خداوند را مشاهده نكرده بودند و {ابليس آنها را با فريب، فرود آورد} و با اعتماد به سوگند ابليس، از آن درخت خوردند و اين كار قبل از نبوت آدم(ع) بود و گناه كبيره اى كه بدان مستحق آتش شود نبود ... .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 24 - 1،4،10

1 _ خداوند به آدم، حوا و شيطان فرمان داد تا از بهشت به زمين فروآيند.

قال اهبطوا بعضكم لبعض عدو

مفعول {اهبطوا} به قرينه {و لكم فى الأرض مستقر} كلمه {الأرض} است.

4_ هبوط آدم، حوا و شيطان به زمين، كيفر تخلف آنان از فرمان خدا

فدليهما بغرور . .. قال اهبطوا بعضكم لبعض عدو

10 _ عن أبى عبدالله(ع) (فى قصة آدم و حوا): . .. قال الله لهما: اهبطا من سماواتى إلى الأرض فإنه لا يجاورنى فى جنتى

عاص و لا فى سماواتى ... .

از امام صادق(ع) (ضمن بيان داستان آدم و حوا) روايت شده است: خداوند به آدم و حوا فرمود: از آسمانهاى من به زمين پائين رويد ; زيرا گنهكار نه در بهشت و نه در آسمانهايم در حريم من قرار نمى گيرد . .. .

هشدار به حوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 35 - 13

13 _ هشدار خداوند به آدم ( ع ) و حوا به اين كه در صورت تناول از شجره ممنوعه ، از ستمكاران خواهند شد .

و لاتقربا هذه الشجرة فتكونا من الظلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 19 - 5

5 _ هشدار خداوند به آدم و حوا كه در صورت خوردن از شجره نهى شده از ستمكاران خواهند بود.

و لا تقربا هذه الشجرة فتكونا من الظلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 22 - 14،16

14 _ هشدار و تذكر پيشاپيش خداوند به آدم و حوا، در مورد دشمنى آشكار شيطان با آنان

و أقل لكما إن الشيطن لكما عدو مبين

16 _ آدم و حوا، على رغم هشدار شديد خداوند به دشمنى شيطان با آنان، سخنان وى را پذيرفتند.

فدليهما بغرور فلما ذاقا الشجرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 121 - 4

4 - آدم و حوا ( ع ) ، على رغم هشدار شديد خداوند به دشمنى شيطان با آنان ، تحت تأثير سخنان او قرار گرفتند .

إنّ ه_ذا عدوّ لك و لزوجك

. .. فأكلا منها

حوادث از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

حوادث

آثار علم به حوادث

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 26 - 13

13 _ توجه به بحران هاى گذشته و برطرف شدن آن ، در پرتو امداد هاى الهى ، زمينه ساز گرايش به شكرگزارى خداوند در برابر نعمت هاى او

و اذكروا إذ أنتم قليل . .. فاويكم ... لعلكم تشكرون

{لعل} متعلق به {اذكروا} است و بيانگر هدف از ضرورت به ياد داشتن مطالبى است كه در آيه مطرح شد. از جمله مقايسه دو حالت قبل از هجرت و بعد از آن.

استماع حوادث قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 1 - 1

1 - خداوند ، هشداردهنده به انسان ها و تشويق كننده آنان به شنيدن حوادث قيامت

هل أتي_ك حديث الغ_شية

استفهام در {هل أتاك}، براى ترغيب به شنيدن پاسخ است و خطاب در آن، گرچه ممكن است به طور مستقيم متوجه پيامبر(ص) باشد; ولى به دليل سياق آيات، مراد عموم انسان ها است.

انسان ها و حوادث قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 1 - 1

1 - خداوند ، هشداردهنده به انسان ها و تشويق كننده آنان به شنيدن حوادث قيامت

هل أتي_ك حديث الغ_شية

استفهام در {هل أتاك}، براى ترغيب به شنيدن پاسخ است و خطاب در آن، گرچه ممكن است به طور مستقيم متوجه پيامبر(ص) باشد; ولى به دليل سياق آيات، مراد عموم انسان ها است.

اهميت احياى حوادث دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 -

1 - 3

3 - لزوم زنده نگه داشتن ياد رويداد هاى خاطره انگيز دينى *

و الطّور

در صورتى كه مراد از {الطور} كوه طور (محل وحى بر موسى(ع)) باشد، مورد سوگند قرار گرفتن آن در حقيقت وسيله اى براى زنده نگه داشتن اين واقعيت تاريخى است.

اهميت دانش تحليل حوادث

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 21 - 20

20_ دانش و تحليل رخداد ها و خبر ها و تأويل رؤياها ، دانشى گران قدر است .

و كذلك مكّنّا ليوسف فى الأرض و لنعلّمه من تأويل الأحاديث

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 101 - 11

11_ دانش تعبير رؤيا ها و تحليل حوادث ، دانشى گران قدر و از نعمت هاى خداوند است .

و علمتنى من تأويل الأحاديث

بانك اطلاعات حوادث

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 59 - 13

13 _ كتاب مبين، مركز اطلاعات جامع درباره تمامى موجودات هستى و تحولات آنهاست.

و ما تسقط . .. و لا رطب و لا يابس إلا فى كتب مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 4 - 6

6- اطلاعات و خبر هاى مربوط به حادثه ها و تحولات جوامع بشرى ، داراى بانك اطلاعات و كتابى معين

و ما أهلكنا من قرية إلاّ و لها كتاب معلوم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 75 - 3

3 - همه امور هستى ( آشكار و پنهان آن ) ، ثبت شده در

كتابى روشن و خالى از ابهام در نزد خداوند

و ما من غائبة فى السماء و الأرض إلاّ فى كت_ب مبين

بشارت تحليل حوادث

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 6 - 7

7_ دستيابى به دانش تعبير رؤيا و تحليل صحيح رخدادها ، از بشارت هاى يعقوب ( ع ) به فرزندش يوسف

و كذلك . .. يعلمك من تأويل الأحاديث

{احاديث} جمع حديث است. راغب در مفردات در معناى كلمه حديث گفته است: هر كلامى كه با شنيدن و يا از طريق وحى _ چه در بيدارى و چه در خواب _ به انسان برسد، به آن حديث گفته مى شود. بنابراين مراد از {الأحاديث} هم مى تواند رؤياها باشد و هم اخبارِ حوادث و رويدادها. {تأويل رؤيا} ; يعنى، آن واقعيت خارجى كه در خواب به نحوى جلوه گر مى شود و خواب گوياى آن است. {تأويل اخبار} ; يعنى، علل تحقق حوادث و فرجام آنها.

تبيين حوادث قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 113 - 14

14 - تشريح حوادث قيامت و آينده مجرمان ، زمينه ساز پيدايش تقوا و رفع غفلت از انسان

و كذلك أنزلن_ه . .. لعلّهم يتّقون أو يحدث لهم ذكرًا

حرف {كاف} در {كذلك} براى تشبيه است و آيات گذشته را نمونه اى از نزول آيات الهى براى ايجاد تقوا و تذكر، معرفى مى كند.

تحصيل دانش تحليل حوادث

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 78 - 7

7- علمى كه موسى ( ع ) در پى آموختن آن

از خضر ( ع ) بود ، علم تأويل و تحليل حوادث و شناخت حقايق پشت پرده رخداد ها بود .

هل أتّبعك على أن تعلّمن ممّا علّمت . .. سأنبّئك بتأويل ما لم تستطع عليه صبرًا

تحليل حوادث تاريخ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 147 - 11

11 _ بينش خدامحورى دست پروردگان پيامبران الهى ، در تحليل حوادث

و كايّن من نبىّ قاتل معه ربّيّون . .. و ثبّت اقدامنا و انصرنا على القوم الكافرين

چون {ربّيّون}، در عين استقامت و پايدارى، پيروزى را از جانب خدا مى دانند. (و انصرنا على القوم الكافرين).

تحليل غلط حوادث

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 7 - 5

5 _ كفر و سرسختى در برابر حق، زمينه ساز انحراف در بينش و تفسير غلط و نابجا از پديده هاست.

و لو نزلنا . .. لقال الذين كفروا إن هذا إلا سحر مبين

عنوان ساختن كفر در {الذين كفروا . .. } بيان تأثير كفر كافران در بينش غلط و منحرف آنان است. يعنى {كفر} موجب مى گردد كه پديده ها بر خلاف حق و واقع تفسير شوند.

تقدير حوادث

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 44 - 3

3 _ تحقق جنگ بدر و پيروزى مسلمانان در آن نبرد ، امرى از پيش رقم خورده و تقدير شده

ليقضى اللّه أمرا كان مفعولا

{أمراً} به معناى كار است و مراد از آن تحقق جنگ بدر و پيروزى مسلمانان در آن نبرد مى باشد. فعل {كان} دلالت مى كند كه

ثبوت خبر {مفعولا} براى اسمش (تحقق جنگ بدر) از ديرباز تحقق پيدا كرده بود. و تحقق جنگ بدر از ديرباز، به قرينه {ليقضى}، به معناى تقدير آن است. بنابراين {ليقضى اللّه ... } يعنى تا انجام پذيرد كارى كه از پيش تقدير شده بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 38 - 10

10_ حوادث و وقايع را خداوند از پيش تقدير و تعيين كرده است .

لكل أجل كتاب

{أجل} به معناى مدت و {كتاب} مصدر و به معناى اسم مفعول (مكتوب) است و در آيه شريفه به معناى امر تقدير شده مى باشد. بنابراين {لكل أجل كتاب} ; يعنى ، براى هر زمانى تقديرى ثابت شده است.

ثبت حوادث در لوح محفوظ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 22 - 2

2 - هر رويداد ناگوارى ، چه آنچه در زمين رخ مى دهد ( مانند سيل ، زلزله ، قحطى ، خشكسالى و . . . ) و ( چه آنچه بر نفوس عارض مى شود ( مانند بيمارى ، نقص عضو ، جراحت و . . . ) ، قبلاً تعيين و در كتابى ثبت و درج شده است .

ما أصاب من مصيبة فى الأرض و لا فى أنفسكم إلاّفى كت_ب من قبل أن نبرأها

حوادث تاريخ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 137 - 4

4 _ ضرورت كند و كاو در تحوّلات و حوادث اجتماعى _ تاريخى براى شناسايى قوانين و سنت هاى حاكم بر جوامع

قد خلت من قبلكم

سنن فسيروا فى الارض فانظروا كيف كان عاقبة المكذّبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 140 - 18

18 _ منزلت والاى گواهان بر حوادث تاريخى ( شكست ها و پيروزى هاى مسلمانان ) و بيانگران علل آن حوادث

و يتّخذ منكم شهداء

چون در آيه شريفه متعلق شهادت ذكر نشده، مى توان به قرينه آيات قبل _ كه علل حوادث تاريخى را تحليل كرده است _ چنين احتمال داد كه مراد از شهيدان، گواهان شكستها و پيروزيهاى مسلمانان باشند تا گواهى دهند آنجا كه از خدا و رسولش پيروى شد و تقوا رعايت گرديد، مسلمانان پيروز شدند و آنجا كه بر خود اعتماد كردند و از خداوند غافل شدند و بى تقوايى و بى صبرى پيشه كردند، شكست خوردند.

حوادث قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 1 - 4

4- حسابرسى ، از رخداد هاى مهم قيامت است .

اقترب للناس حسابهم

آغاز شدن سوره با طرح مسأله حسابرسى و بيان آن از ميان ديگر رخدادهاى قيامت، بيانگر مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 15 - 5

5 - طرح جزئيات حوادث قيامت در قرآن ، نشانه وحى بودن آن

فلاأُقسم

جمله {إنّه لقول رسول} در آيات بعد _ كه سوگندهاى مكرر در اين آيات، مربوط به آن است _ از انتساب قرآن به فرستاده الهى حكايت دارد. حرف {فاء} در آيه شريفه، مجموعه را بر آيات پيشين تفريع كرده است كه درباره حوادث قيامت بود; يعنى، حال كه رخدادهاى قيامت و آينده

جهان را بيان كرديم، جاى آن دارد كه قرآن را به مبدأ وحى مربوط بدانيد.

خطر حوادث

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 68 - 7

7- انسان ها ، همواره در معرض خطرات ناشى از رخداد هاى طبيعى اند .

ضلّ من تدعون إلاّ إيّاه فلمّا نج_ّكم إلى البرّ . .. يخسف بكم جانب البرّ أو يرسل

دانش تحليل حوادث يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 83 - 4

4_ يعقوب ( ع ) برخوردار از نگرشى عميق و بهره مند از فراستى خاص در تحليل حوادث و به دور از زودباورى

قال بل سوّلت لكم أنفسكم أمرًا

دانش تحليل حوادث يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 6 - 7،8،22

7_ دستيابى به دانش تعبير رؤيا و تحليل صحيح رخدادها ، از بشارت هاى يعقوب ( ع ) به فرزندش يوسف

و كذلك . .. يعلمك من تأويل الأحاديث

{احاديث} جمع حديث است. راغب در مفردات در معناى كلمه حديث گفته است: هر كلامى كه با شنيدن و يا از طريق وحى _ چه در بيدارى و چه در خواب _ به انسان برسد، به آن حديث گفته مى شود. بنابراين مراد از {الأحاديث} هم مى تواند رؤياها باشد و هم اخبارِ حوادث و رويدادها. {تأويل رؤيا} ; يعنى، آن واقعيت خارجى كه در خواب به نحوى جلوه گر مى شود و خواب گوياى آن است. {تأويل اخبار} ; يعنى، علل تحقق حوادث و فرجام آنها.

8_ رؤياى يوسف ، موجب آگاهى يعقوب ( ع )

به برگزيده شدن يوسف ( ع ) و دستيابى او به دانش تعبير خواب و تحليل صحيح حوادث شد .

إنى رأيت أحد عشر . .. كذلك يجتبيك ربك و يعلمك من تأويل الأحاديث

22_ حكيمانه بودن افعال خدا و آگاهى او به ويژگى هاى يوسف ( ع ) ، موجب شد تا او را برگزيند و تعبير رؤيا و تحليل حوادث را به آن حضرت بياموزد .

يجتبيك ربك . .. إن ربك عليم حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 7 - 5

5_ سرگذشت يوسف ( ع ) بيانگر دليل و علت برگزيده شدنش از ناحيه خدا ، ياد دادن تعبير رؤيا و تحليل حوادث به او و اعطاى نعمت كامل به وى است .

يجتبيك ربك و يعلمك . .. لقد كان فى يوسف و إخوته ءاي_ت للسائلين

برداشت فوق ، ناظر به اين مطلب است كه متعلق كلمه {آيات}، {اجتبا و گزينش يوسف(ع) و. ..} باشد كه از جمله هاى {كذلك يجتبيك ربك و ...} به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 21 - 15،16،19

15_ خداوند ، آموزگار يوسف در تفسير و تحليل حوادث و تعبير رؤياها

و لنعلّمه من تأويل الأحاديث

16_ آموزش تحليل رخداد ها و تأويل رؤياها ، هدف تقدير الهى از كشاندن يوسف به خانه عزيز مصر

كذلك مكّنّا ليوسف فى الأرض و لنعلّمه من تأويل الأحاديث

{لام} در {لنعلّمه} لام غايت است و بيانگر غرض و هدف متعلق مى باشد.

19_ دانش يوسف ( ع ) به تعبير و تأويل رؤيا ها و تحليل رخدادها ، دانشى

مطلق و نامحدود نبود .

و لنعلّمه من تأويل الأحاديث

برداشت فوق، با توجه به {من} _ كه براى تبعيض است _ استفاده مى شود. بنابراين {ولنعلّمه ...} ; يعنى: تا تحليل بخشى از حوادث و تأويل برخى و يا نوعى از رؤياها را به او ياد دهيم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 101 - 8،9،10،17

8_ يوسف ( ع ) برخوردار از علم به تأويل رؤيا ها و تحليل حوادث

علمتنى من تأويل الأحاديث

{احاديث} جمع حديث است. صاحب مفردات در معناى كلمه حديث گفته است: {هر كلامى كه با شنيدن و يا از طريق وحى - چه در بيدارى و چه در خواب _ به انسان برسد به آن حديث گفته مى شود}. بنابراين مراد از احاديث هم مى تواند رؤياها باشد و هم مى تواند حوادث و رويدادها باشد.

9_ دانش يوسف ( ع ) به تعبير و تأويل رؤيا ها و تحليل حوادث و رخدادها ، دانشى مطلق و نامحدود نبود .

علمتنى من تأويل الأحاديث

برداشت فوق با توجه به {من} كه براى تبعيض است ، استفاده مى شود.

10_ خداوند ، آموزگار يوسف ( ع ) در تأويل و تحليل رؤيا ها و حوادث

رب قد . .. علمتنى من تأويل الأحاديث

17_ برخوردارى يوسف ( ع ) از قدرت و مكنت و بهره مندى او از دانش تعبير رؤيا ها و تحليل حوادث ، پرتوى از ولايت خداوند بر او بود .

قد ءاتيتنى من الملك و علمتنى . .. أنت ولىّ فى الدنيا و الأخرة

ذكر حوادث تاريخ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره -

2 - 243 - 1،2،8،12،17

1 _ فرار هزاران تن از اقوام گذشته از ديار خويش به خاطر ترس از مرگ ، و ميرانده شدن و دوباره زنده شدن آنان پس از مدّتى از سوى خداوند

الم تر الى الّذين . .. ثمّ احياهم

2 _ واقعه تاريخى آن قومى كه از ديارشان خارج شدند و به امر خداوند مردند و سپس زنده شدند ، آيات الهى است .

يبين اللّه لكم اياته . .. الم تر الى الّذين خرجوا

8 _ دعوت خداوند به تعقّل در واقعه قومى كه مُردند و دوباره زنده شدند . ( حوادث تاريخى )

الم تر الى الّذين خرجوا من ديارهم و هم اُلوف حذر الموت

12 _ آگاهى ساختن انسان ها از تاريخ گذشتگان ، تفضّل خداوند بر آنان

الم تر الى الّذين . .. ان اللّه لذوفضل على النّاس

{انّ اللّه} مى تواند تعليل براى نقل داستان و تاريخ باشد كه در آيه بيان شده است.

17 _ مُردگانى كه به فرمان الهى زنده شدند ، در بُرهه اى ديگر از زمان به زندگى خويش ادامه دادند .

ثمّ احياهم انّ اللّه لذو فضل على النّاس

آنگاه زنده شدن فضل الهى است كه زنده شده براى مدّتى به حيات خويش ادامه دهد; بنابراين اگر بلافاصله پس از زنده شدن مى مُردند، بعيد به نظر مى رسد كه زنده شدن نشان تفضّلى بر آنان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 260 - 2

2 _ يادآورى ماجراى ابراهيم ( ع ) و زنده شدن مرغان ، باعث اطمينان به قدرت الهى ، بر احياى مردگان

و اذ قال ابرهيم ربّ ارنى كيف تحيى

الموتى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 121 - 2

2 _ اهميّت يادآورى روز هاى حساس و سرنوشت ساز

و اذ غدوت من اهلك تبوّىء المؤمنين

كلمه {اذ}، مفعول است براى كلمه اى محذوف; از قبيل {اذكر} (بياد آور).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 122 - 3

3 _ لزوم يادآورى و تحليل حوادث تاريخى ( نبرد احد ) و عبرت از آن

اذ همّت طائفتان منكم ان تفشلا

بنابر اينكه كلمه {اذ}، مفعول فعلى مقدر، همانند {اذكر} (به ياد آور) باشد; و يادآورى حوادث تاريخى، معمولا براى عبرت گرفتن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 140 - 8

8 _ يادآورى پيروزى هاى گذشته و توجّه به گردش قانونمند تغييرات اجتماعى ، برطرف كننده ضعف و اندوه جامعه ايمانى

و لا تهنوا و لا تحزنوا . .. ان يمسسكم قرح فقد مسّ القوم قرح مثله و تلك الايّام ن

بنابر اينكه {فقد مسّ القوم}، درباره شكست مشركان در جنگ بدر باشد، خداوند براى از بين بردن اندوه و ضعف مؤمنان، پيروزى آنان را در جنگ بدر يادآورى كرده و همه را (چه شكست و چه پيروزى) برخاسته از مشيّت خويش دانسته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 164 - 14،15

14 _ يادآورى گمراهى مؤمنان پيش از بعثت و هدايتشان در پرتو تعاليم پيامبر ( ص ) ، عامل تقويت اراده آنان در تحمّل دشوارى هاى مولود جنگ

اذ تصعدون و لا تلون . ..

و لئن قتلتم فى سبيل اللّه ... لقد منّ اللّه على المؤمني

با توجّه به ارتباط اين آيه و آيات مربوط به جنگ احد.

15 _ يادآورى وضعيّت نابهنجار ( گمراهى آشكار ) مردم پيش از بعثت ، برانگيزنده توجّه و قدردانى از نعمت بزرگ رسالت پيامبر ( ص )

لقد منّ اللّه . .. و ان كانوا من قبل لفى ضلال مبين

جمله {ان كانوا . .. } به منزله دليل است براى بزرگى نعمتِ رسالت. يعنى روشن است كه پيش از بعثت پيامبر (ص) در چه منجلابى از گمراهى و ضلالت فرو رفته بوديد و اين پيامبر (ص) و تعاليم قرآنى بود كه شما را هدايت كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 165 - 4

4 _ يادآورى خاطره پيروزى مسلمانان در پيكار بدر ، التيام بخش رنج و آثار روحى دردناك شكست نبرد احد

اولمّا اصابتكم مصيبة قد اصبتم مثليها

جمله {قد اصبتم مثليها}، كه اشاره به پيروزى بزرگ مسلمانان در بدر است، بدان جهت ايراد شده كه با ياد آن خاطره بزرگ، مسلمانان مصيبت احد را در مقايسه با پيروزى بدر كوچك شمرند و در نتيجه، رنج مصيبت احد را ناديده انگارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 174 - 15

15 _ لزوم تمجيد و تقدير از مؤمنان واقعى و يادآورى فعاليت هاى ايشان در شرايط سخت

المؤمنين. الّذين استجابوا ... و اتّبعوا رضوان اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 27 - 5،7

5 _ قرآن ، فراخوان مردم به درس آموزى

و عبرتگيرى از رخداد هاى تاريخى

و اتل عليهم نبأ ابنى ءادم بالحق

7 _ داستان قربانى فرزندان آدم ، به گونه اى كه در قرآن بيان شده ، گزارشى واقعى و به دور از هرگونه باطل

و اتل عليهم نبأ ابنى ءادم بالحق

در برداشت فوق {بالحق} متعلق به {اتل} گرفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 34 - 16

16 - داستان سجده فرشتگان بر آدم ( ع ) و امتناع ابليس از آن كار ، داستانى آموزنده و شايسته و بايسته هميشه به خاطر داشتن

و إذ قلنا للملئكة . .. و كان من الكفرين

{اذ} مفعول براى {اذكر} (فراگير و همواره به خاطر داشته باش) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 259 - 2

2 _ عبور فردى ( عزير ) در ضمن سفر از قريه ويران شده اى كه ديوار هاى آن روى سقفهايش فروريخته و مشاهده مردگان و پرسش وى از خداوند درباره چگونگىِ زنده شدن آنان

او كالّذى مرّ على قرية و هى خاوية على عروشها

بسيارى از مفسّران برآنند كه داستان ذكر شده درباره عزير پيامبر است; گر چه برخى آن را به ارميا نسبت داده اند. گفتنى است كه جمله {خاوية على عروشها} را برخى به معناى خالى از سكنه و برخى مخروبه و فروپاشيده دانسته اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 80 - 2

2 _ سرگذشت لوط پيامبر در مبارزه عليه فحشا و فرجام شوم قوم زشتكار او ، سرگذشتى پندآموز و شايسته يادآورى

و لوطاً إذ قال

چنانچه

{لوطاً} مفعول براى فعل مقدر {اذكر} باشد، كلمه {إذ} بدل اشتمال براى لوطاً است و اگر لوطاً مفعول براى {أرسلنا} گرفته شود، {إذ} مفعول براى فعل مقدر {اذكر} خواهد بود، كه بر اين مبنا تقدير جمله چنين است: أرسلنا لوطاً اذكر إذ قال . .. . بنابر هر دو احتمال، لزوم يادآورى داستان لوط و قومش به دست مى آيد. گفتنى است هدف از يادآورى سرگذشت پيشينيان، عبرت آموزى و پندگيرى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 164 - 11

11 _ داستان مناظره دو گروه پرهيزكننده از صيد ماهى در ميان يهوديان ( موعظه گران و تاركان نهى از منكر ) داستانى آموزنده و شايان به ياد داشتن . *

إذ قالت أمة منهم لم تعظون . .. قالوا معذرة إلى ربكم

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه {إذ قالت . .. } متعلق به فعل محذوف {اذكر} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 167 - 10

10 _ تقدير الهى بر ذلت يهوديان متمرد ، امرى عبرت آموز و شايان به ياد داشتن

و إذ تأذن ربك ليبعثن

برداشت فوق با توجه به فعل مقدّر {أذكر} استفاده شده است ; يعنى: {أذكر إذ تأذن ربك . .. .}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 42 - 12

12 _ وقوع جنگ بدر و پيروزى مسلمانان در آن ، على رغم موقعيت ضعيف آنان ، حادثه اى شايسته و بايسته به خاطر سپردن و همواره به ياد داشتن

إذ أنتم بالعدوة الدنيا . .. و

لو تواعدتم لاختلفتم فى الميعد

برداشت فوق بر اين اساس است كه {إذ} مفعول براى فعل مقدر، يعنى {اذكروا} باشد. مفسران برآنند كه از اهداف شرح موقعيت جنگ بدر يادآورى ضعف مسلمانان و برترى كافران است كه على رغم آن با پيروزى مسلمانان پايان يافت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 44 - 8

8 _ كم نماياندن هر يك از دو سپاه در جنگ بدر در نظر يكديگر ، امرى شايسته و بايسته به ياد داشتن

إذ يريكموهم إذالتقيتم فى أعينكم قليلا و يقللكم فى أعينهم

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه {إذا} مفعول براى فعل مقدر {اذكروا} باشد.

ذكر حوادث تاريخى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 153 - 5،6

5 _ يادآورى پيكار احد و علل شكست مسلمانان در آن ، وظيفه مؤمنان

اذ تصعدون و لا تلون على احد

بنابر اينكه {اذ تصعدون} متعلق به {اذكروا} باشد.

6 _ يادآورى علل عدم موفقيت در صحنه هاى اجتماعى ، از شيوه هاى قرآن براى ارشاد مؤمنان به روش حضور پيروزمندانه در آن صحنه ها

اذ تصعدون و لا تلون على احد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 49 - 13

13 _ پيروزى مجاهدان بدر على رغم ناتوانى آنان حادثه اى عبرت آموز و شايسته بياد داشتن

و إذ يقول المنفقون . .. و من يتوكل على اللّه فإن اللّه عزيز حكيم

برداشت فوق بر اين اساس است كه {إذ} مفعول براى {اذكروا} باشد.

ذكر حوادث تاريخى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال

- 8 - 49 - 13

13 _ پيروزى مجاهدان بدر على رغم ناتوانى آنان حادثه اى عبرت آموز و شايسته بياد داشتن

و إذ يقول المنفقون . .. و من يتوكل على اللّه فإن اللّه عزيز حكيم

برداشت فوق بر اين اساس است كه {إذ} مفعول براى {اذكروا} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 153 - 5،6

5 _ يادآورى پيكار احد و علل شكست مسلمانان در آن ، وظيفه مؤمنان

اذ تصعدون و لا تلون على احد

بنابر اينكه {اذ تصعدون} متعلق به {اذكروا} باشد.

6 _ يادآورى علل عدم موفقيت در صحنه هاى اجتماعى ، از شيوه هاى قرآن براى ارشاد مؤمنان به روش حضور پيروزمندانه در آن صحنه ها

اذ تصعدون و لا تلون على احد

روش تحصيل دانش تحليل حوادث

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 78 - 8

8- روشِ آموختنِ علم تأويل حوادث و شناخت علل اصلى رخداد هاى هستى ، روشى تجربى و عملى است .

سأنبّئك بتأويل ما لم تستطع عليه صبرًا

روش مصونيت از حوادث ناگوار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 64 - 8

8_ ضرورت عبرت گيرى از حوادث گذشته براى مصون ماندن از گرفتارى در حوادثى نظير آن

هل ءامنكم عليه إلاّ كما أمنتكم على أخيه من قبل

رؤيا و حوادث آينده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 43 - 1

1 _ پيامبر ( ص ) پيش از جنگ بدر سپاه دشمن را در رؤياهايى متعدد ، اندك ديد .

إذ

يريكهم اللّه فى منامك قليلا

فعل مضارع {يُرى} دلالت بر تكرار رؤياى پيامبر(ص) در مورد اندك ديدن سپاه دشمن دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 5 - 9

9_ رؤيا ها مى تواند بيانگر خبر ها و وقوع حوادثى از آينده باشد .

إنى رأيت أحد عشر . .. لاتقصص رءياك على إخوتك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 41 - 8

8_ رؤيا ، مى تواند صورت و نمودى از حوادث و دريچه اى براى آگاهى به آينده باشد .

فيسقى ربه خمرًا . .. فيصلب فتأكل الطير من رأسه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 49 - 5،6

5_ رؤياها ، مى تواند نمايانگر و بازگو كننده رخداد هاى آينده باشد .

يوسف أيّها الصديق أفتنا . .. قال تزرعون ... ثم يأتى من بعد ذلك عام

6_ رؤيا ها مى تواند دربردارنده الهامات و رموزى راهگشا براى انسان ها باشد .

يوسف أيّها الصديق أفتنا . .. قال تزرعون ... ثم يأتى من بعد ذلك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 100 - 10

10_ رؤيا ها مى توانند گوياى واقعيتهايى بوده و كاشف حقايقى از آينده باشند .

قال ي_أبت هذا تأويل رءي_ى من قبل

رؤيت حوادث قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 46 - 3

3 - صحنه قيامت ، آشكار و مكشوف در برابر ديدگان تمام انسان ها

كأنّهم يوم يرونها

زمان حوادث

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

8 - رعد - 13 - 38 - 12

12_ حوادث و وقايع داراى نظامى خاص و معين و هر كدام در ظرف و زمان خاص خود تحقق مى پذيرد .

لكل أجل كتاب

سوگند به حوادث قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 3 - 1،2

1 - سوگند خداوند ، به ناظران و امور مشهود در قيامت

و شاهد و مشهود

شهادة; يعنى، حاضر بودن همراه با مشاهده بصرى يا بصيرتى و گاه به حضور بدون آن نيز گفته مى شود (مفردات راغب). لفظ {شاهد و مشهود} _ به قرينه سوگند بر آنها_ نكره هايى اند كه از آنها عموم اراده شده است تا سوگند به آن بيهوده نباشد و بعيد نيست كه عظمت آن دو نيز استفاده شود. در اين صورت مراد عظمت شهادت مربوط به آنها است تا بر احتمالات گوناگونى كه درباره مصداق آن دو گفته شده است، قابل تطبيق باشد.

2 - ناظران صحنه قيامت و حوادث آن روز ، داراى عظمتى در خور سوگند خداوند

و شاهد و مشهود

شرايط پيدايش حوادث

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 67 - 1

1 _ هر حادثه اى در ظرف زمانى و شرايط ويژه خود حتماً اتفاق مى افتد.

لكل نبإ مستقر

{نبأ} مصدر است و در اين آيه ظاهراً به معنى اسم مفعول، يعنى {منبأبه}، به كار رفته است.

شرايط تحصيل دانش تحليل حوادث

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 78 - 10

10- برخوردارى از علم تأويل و تحليل حوادث و مصاحبت با عالمانى

مانند خضر ( ع ) ، نيازمند صبرى برتر از صبر موسى ( ع ) و طاقتى افزون تر از طاقت او است .

سأنبّئك بتأويل ما لم تستطع عليه صبرًا

شگفتى حوادث آسمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 11 - 4

4 - آسمان ، آفريده اى شگفت است و تجديد حوادث آن بر شگفتى اش افزوده است .

و السماء ذات الرجع

سوگند خداوند به هر چيز، حاكى از عظمت آن است.

شگفتى حوادث قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 1 - 3

3 - قيامت ، روزى بزرگ و هنگامه حوادث و رخداد هاى شگفت است .

حديث الغ_شية

{غاشية} به معناى داهيه (كار بزرگ) است (نهايه ابن اثير) و همان گونه كه در موارد بد و ناخوشايند به كار مى رود، در موارد خوب نيز استعمال مى شود و قيامت به همين مناسبت {غاشية} ناميده شده است. استفهام از شنيدن خبر قيامت، نشانگر اين است كه در آن روز، حادثه هايى قابل توجّه و سزاوار بازگو كردن و شنيدن به وقوع خواهد پيوست.

عظمت حوادث قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 1 - 3

3 - قيامت ، روزى بزرگ و هنگامه حوادث و رخداد هاى شگفت است .

حديث الغ_شية

{غاشية} به معناى داهيه (كار بزرگ) است (نهايه ابن اثير) و همان گونه كه در موارد بد و ناخوشايند به كار مى رود، در موارد خوب نيز استعمال مى شود و قيامت به همين مناسبت {غاشية} ناميده شده است. استفهام از شنيدن خبر

قيامت، نشانگر اين است كه در آن روز، حادثه هايى قابل توجّه و سزاوار بازگو كردن و شنيدن به وقوع خواهد پيوست.

عوامل مؤثر در حوادث

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 52 - 13

13_ تلاش يوسف ( ع ) براى متوجه ساختن پادشاه مصر به نقش تعيين كننده سنن و اراده الهى در شكل گيرى حوادث و رخدادها

ذلك ليعلم . .. أن الله لايهدى كيد الخائنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 36 - 12

12 - اعمال انسان ها ، در برخى رخداد هاى تكوينى عالم ، داراى نقش و تأثير است .

تصبهم سيّئة بما قدّمت أيديهم

قانونمندى حوادث

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 67 - 5

5 _ هيچ حادثه اى در جهان به طور صدفه و خارج از نظام عليت به وقوع نمى پيوندد.

لكل نبإ مستقر

جمله {لكل نبإ} بيان يك قضيه محصوره به صورت موجبه اى كليه است. بنابراين هيچ {مخبر عنه} از كليت آن خارج نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 38 - 12

12_ حوادث و وقايع داراى نظامى خاص و معين و هر كدام در ظرف و زمان خاص خود تحقق مى پذيرد .

لكل أجل كتاب

كافران و حوادث طبيعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 67 - 2

2 - كافران و ناباوران به رستاخيز ، در زندگى فاقد تكيه گاه مطمئن بوده و در مواجهه با حوادث ،

زود خود را مى بازند و دچار يأس و احساس حرمان مى شوند .

لو نشاء . .. فظلتم تفكّهون . إنّا لمغرمون . بل نحن محرومون

روى سخن در اين آيات، با كافران و كسانى است كه در برابر مسأله معاد، موضع گيرى ناباورانه دارند.

مرفهان و حوادث قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 23 - 7

7 - رفاه زدگان و ذلّت پنداران فقر ، تنها به هنگام مواجه شدن با حوادث قيامت ، به خطاى خويش پى برده ، حقيقت را در خواهند يافت .

فأمّا الإنس_ن إذا ما ابتليه . .. يومئذ يتذكّر الإنس_ن

مكذبان قيامت و حوادث طبيعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 67 - 2

2 - كافران و ناباوران به رستاخيز ، در زندگى فاقد تكيه گاه مطمئن بوده و در مواجهه با حوادث ، زود خود را مى بازند و دچار يأس و احساس حرمان مى شوند .

لو نشاء . .. فظلتم تفكّهون . إنّا لمغرمون . بل نحن محرومون

روى سخن در اين آيات، با كافران و كسانى است كه در برابر مسأله معاد، موضع گيرى ناباورانه دارند.

منافقان مدينه و حوادث

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 20 - 6،7

6 - منافقان مدينه ، در عين ترس از حضور در مدينه ، به هنگام حمله دشمن ، دوست داشتند از اخبار مربوط به مسلمانان آگاه باشند .

و إن يأت الأحزاب يودّوا لو أنّهم بادون فى الأعراب يسئلون عن أنبائكم

7 - منافقان مدينه ، به پى

گيرى تحولات و رخداد هاى مدينه ، علاقه مند بودند .

يسئلون عن أنبائكم

منشأ حوادث

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 27

27 - هيچ فعل و انفعالى در جهان ، خارج از خواست و اختيار خدا تحقق نمى يابد .

و ما هم بضارين به من أحد إلا بإذن اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 78 - 11

11 _ نكوهش و تحقير كسانى كه خداوند را محور همه حوادث عالم نمى دانند و آن را درك نمى كنند .

فمال هؤلاء القوم لا يكادون يفقهون حديثا

از مصاديق مورد نظر براى {حديثا}، خدامحورى حوادث عالم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 11 - 4

4_ حوادث خطرآفرين و مشكل زا ، از ناحيه خداوند است و به فرمان او جريان دارد .

يحفظونه من أمر الله

{من} در {من أمر الله} مى تواند سببيه باشد. در اين صورت {يحفظونه من أمر الله} ; يعنى، او را حفظ مى كنند و اين به خاطر فرمان خداوند به آن فرشتگان است. و مى تواند به معناى {در برابر} باشد. بر اين مبنا مراد از {أمر الله} حوادث و خطرهاست و چون اينها به فرمان خدا تحقق يافته اند، به آن {أمر الله} گفته شده است. بر اين اساس {يحفظونه من أمر الله} ; يعنى، اورا از خطرها حفظ مى كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 82 - 25

25- مصائب و حوادث جهان ، داراى توجيه و

تفسير دقيق و ريشه دارند .

ذلك تأويل ما لم تسطع عليه صبرًا

مجموعِ داستان موسى وخضر(ع) اين نكته را روشن مى كند كه حوادث غير مترقبه و رخدادهاى مثبت و يا منفى را نبايد گتره اى پنداشت، بلكه دستى غيبى در كار است تا حوادث را به اين شكل سامان بخشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 21 - 6

6- علل و اسباب حوادث عالم ، منحصر به علل طبيعى و عادى نيست .

قال ربّك هو علىَّ هيّن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 13 - 6

6 - قدرت خداوند ، بر جهت دادن حوادث به سمت تحقق اراده خود

أوحينا إلى أُمّ موسى . .. و حرّمنا عليه المراضع... فرددن_ه إلى أُمّه

چنان كه گفته شد فرعون به بهانه نابود كردن موسى(ع)، فرزندان بنى اسرائيل را سر مى بريد; ولى خداوند حوادث را به گونه اى تنظيم كرد كه موسى(ع) تحت حمايت خود فرعون قرار گيرد و در كاخ او رشد كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 37 - 31

31 - رخداد مطلَّقه شدن زينب و ازدواج اش با پيامبر ( ص ) از جمله حوادثى است كه براساس خواست خداوند ، تحقق پيدا كرده است .

فلمّا قضى زيد منها وطرًا زوّجنكها . .. و كان أمر اللّه مفعولاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 22 - 1

1 - هيچ حادثه ناگوارى در زندگى بشر ، اتفاقى و از روى تصادف نيست .

ما أصاب

من مصيبة فى الأرض و لا فى أنفسكم إلاّ فى كت_ب

منشأ حوادث پسنديده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 131 - 5،9

5 _ تحليل غلط و جاهلانه فرعونيان از ريشه يابى رخداد هاى خوشايند و ناخوشايند ، موجب بى تأثيرى بلا ها و مصيبت ها در هدايت شدن و تذكر يافتن آنان شد .

و لقد أخذنا . .. يطيروا بموسى و من معه

جمله {فإذا جاءتهم . .. } با توجه به ترتب آن بر آيه قبل، در حقيقت پاسخ به اين سؤال است كه چرا ايجاد زمينه هاى هدايت (لقد أخذنا ... لعلهم يذّكّرون) در فرعونيان تأثير نداشت. آيه مورد بحث _ در مقام پاسخ _ ، تحليل غلط آنان را از موانع هدايت و تذكريابى، بيان مى كند.

9 _ تحليل فرعونيان در ريشه يابى رخداد هاى خوشايند و ناخوشايند ( ميمنت خويش و نحوست موسويان ) ، تحليلى جاهلانه و نادرست بود .

و لكن أكثرهم لايعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 131 - 5،9

منشأ نجات از حوادث

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 67 - 7

7- نجات از خطراتى كه مرگ قطعى براى انسان مى آورد ، تنها به عنايت خداوند امكان پذير است .

و إذا مسّكم الضرّ فى البحر ضلّ من تدعون إلاّ إيّاه فلمّا نج_ّكم إلى البرّ

موانع تكرار حوادث ناگوار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 64 - 7

7_ جواز يادآورى سوء سابقه افراد به آنان

و ترتيب اثر دادن به آن ، به منظور جلوگيرى از تكرار وقايع ناخوشايند

هل ءامنكم عليه إلاّ كما أمنتكم على أخيه من قبل

موسى(ع) و دانش تحليل حوادث

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 78 - 9

9- موسى ( ع ) بر روش آموختن علم تأويل حوادث ، شكيبايى نداشت .

سأنبّئك بتأويل ما لم تستطع عليه صبرًا

نعمت دانش تحليل حوادث

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 21 - 17

17_ علم تعبير خواب و دانش تحليل حوادث ، از نعمت هاى خداوند است .

كذلك . .. و لنعلّمه من تأويل الأحاديث

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 101 - 11

11_ دانش تعبير رؤيا ها و تحليل حوادث ، دانشى گران قدر و از نعمت هاى خداوند است .

و علمتنى من تأويل الأحاديث

نقش حوادث

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 68 - 6

6- رخداد هاى طبيعى مرگ آفرين ، وسيله اى براى تنبه انسان ها و عاملى در جهت تربيت آنان

أفأمنتم أن يخسف بكم جانب البرّ أو يرسل عليكم حاصبًا

از اينكه خداوند به كسانى كه پس از رهيدن از خطر، از خدا اعراض مى كنند، هشدار مى دهد كه هيچ گاه نبايد احساس ايمنى كنند، استفاده مى شود كه توجه به آن رخدادها، مى تواند عاملى باشد براى تنبه و تربيت انسانها.

نقش حوادث طبيعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 15 - 4

4 -

حوادث طبيعى ، مجارى تحقق اراده الهى است . *

فأخذهم الطوفان . .. فأنجين_ه و أصح_ب السفينة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 63 - 8

8 - استفاده از رخداد هاى طبيعى قابل مشاهده و محسوس ، براى جلب توجه مردم به خداوند ، از روش هاى هدايتى قرآن است .

و لئن سألتهم من نزّل من السماء ماء فأحيا به الأرض . .. ليقولنّ اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 24 - 7،8

7 - آيه بودن رخداد هاى طبيعى ، براى كسانى قابل درك است كه قوه عقلانى خويش را به كار مى گيرند .

و من ءاي_ته يريكم البرق . .. و ينزّل من السماء ماء فيحيى به الأرض ... إنّ فى ذلك

8 - پديده هاى طبيعى ، مانند برق و باران و رويش گياهان ، از منابع خداشناسى است .

يريكم البرق . .. إنّ فى ذلك لأي_ت لقوم يعقلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 16 - 5

5 - رخداد هاى طبيعى ، از مجارى فعل خداوند است .

فأرسلنا عليهم سيل العرم

اين كه خداوند جارى شدن سيل را (سيلى كه باغ ها را تبديل به درختان گز كرد) به خود نسبت داده است، حكايت از نكته ياد شده دارد.

حوادث طبيعى

كافران و حوادث طبيعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 67 - 2

2 - كافران و ناباوران به رستاخيز ، در زندگى فاقد تكيه گاه مطمئن بوده و در مواجهه با

حوادث ، زود خود را مى بازند و دچار يأس و احساس حرمان مى شوند .

لو نشاء . .. فظلتم تفكّهون . إنّا لمغرمون . بل نحن محرومون

روى سخن در اين آيات، با كافران و كسانى است كه در برابر مسأله معاد، موضع گيرى ناباورانه دارند.

مكذبان قيامت و حوادث طبيعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 67 - 2

2 - كافران و ناباوران به رستاخيز ، در زندگى فاقد تكيه گاه مطمئن بوده و در مواجهه با حوادث ، زود خود را مى بازند و دچار يأس و احساس حرمان مى شوند .

لو نشاء . .. فظلتم تفكّهون . إنّا لمغرمون . بل نحن محرومون

روى سخن در اين آيات، با كافران و كسانى است كه در برابر مسأله معاد، موضع گيرى ناباورانه دارند.

نقش حوادث طبيعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 15 - 4

4 - حوادث طبيعى ، مجارى تحقق اراده الهى است . *

فأخذهم الطوفان . .. فأنجين_ه و أصح_ب السفينة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 63 - 8

8 - استفاده از رخداد هاى طبيعى قابل مشاهده و محسوس ، براى جلب توجه مردم به خداوند ، از روش هاى هدايتى قرآن است .

و لئن سألتهم من نزّل من السماء ماء فأحيا به الأرض . .. ليقولنّ اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 24 - 7،8

7 - آيه بودن رخداد هاى طبيعى ، براى كسانى قابل درك است

كه قوه عقلانى خويش را به كار مى گيرند .

و من ءاي_ته يريكم البرق . .. و ينزّل من السماء ماء فيحيى به الأرض ... إنّ فى ذلك

8 - پديده هاى طبيعى ، مانند برق و باران و رويش گياهان ، از منابع خداشناسى است .

يريكم البرق . .. إنّ فى ذلك لأي_ت لقوم يعقلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 16 - 5

5 - رخداد هاى طبيعى ، از مجارى فعل خداوند است .

فأرسلنا عليهم سيل العرم

اين كه خداوند جارى شدن سيل را (سيلى كه باغ ها را تبديل به درختان گز كرد) به خود نسبت داده است، حكايت از نكته ياد شده دارد.

حواريون از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

حواريون

آمادگى حواريون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 14 - 9

9 - حواريون به دعوت عيسى ( ع ) ، پاسخ مثبت داده و براى يارى او اعلام آمادگى كردند .

قال الحواريّون نحن أنصار اللّه

اخلاص حواريون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 111 - 6

6 _ ايمان خالصانه حواريون از جمله نعمت هاى ارزانى شده خداوند بر حضرت مسيح ( ع )

اذكر نعمتى . .. و اذ اوحيت إلى الحواريون ان ءامنوا بى و برسولى قالوا ءامنا

امام رضا(ع) در پاسخ سؤال از سبب نامگذارى حواريون به اين نام فرمود: . .. لانهم كانوا مخلصين فى انفسهم و مخلصين لغيرهم من اوساخ الذنوب بالوعظ و التذكير ... . }

_______________________________

عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 79، ح 10، ب 32; نورالثقلين، ج 1، ص 690، ح

435.

الگوگيرى از حواريون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 14 - 4،5

4 - خداوند ، از مؤمنان مى خواهد در يارى او مانند حواريون عيسى ( ع ) باشند .

ي_أيّها الذين ءامنوا كونوا أنصار اللّه كما قال عيسى ابن مريم . .. قال الحواريّون

5 - حواريون عيسى ( ع ) ، نمونه و الگوى خوبى براى اهل ايمان در يارى خدا ، پيامبر ( ص ) و دين او

ي_أيّها الذين ءامنوا كونوا أنصار اللّه

الهام به حواريون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 111 - 1،2

1 _ خداوند در الهام به حواريون پس از قصه مائده ، آنان را به ايمان به خود و رسولش مسيح فراخواند .

و اذ اوحيت إلى الحواريون ان ءامنوا بى و برسولى

ظاهراً {اذ قال . ..} در آيه بعد كه بيانگر داستان نزول مائده آسمانى است ظرف براى {اوحيت} مى باشد بنابراين مفاد آيه چنين مى شود: الهام خداوند به حواريون پس از جريان مائده بوده است.

2 _ حواريون ، بهره مند از وحى و الهام خداوند

و اذ اوحيت إلى الحواريون

تفسير {اوحيت} در آيه فوق به الهام خداوند، با فرمايش منقول از امام باقر(ع) تأييد مى شود كه فرمود: الهموا.

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 350، ح 221; نورالثقلين، ج 1، ص 689، ح 429.

امدادهاى حواريون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 14 - 4

4 - خداوند ، از مؤمنان مى خواهد در يارى او مانند حواريون عيسى ( ع ) باشند .

ي_أيّها الذين ءامنوا

كونوا أنصار اللّه كما قال عيسى ابن مريم . .. قال الحواريّون

انقياد حواريون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 111 - 4،7،8،9

4 _ دستيابى حواريون به مقام تسليم و ايمانى راستين در پى پذيرش دعوت خاص خداوند .

قالوا ءامنا

7 _ تسليم در برابر دستورات خداوند و رسولش مسيح ( ع ) از ويژگى هاى بارز حواريون مسيح

و اشهد باننا مسلمون

جمله {ءامنوا بى و برسولى} حكايت از آن دارد كه متعلق {مسلمون} اوامر خدا و رسول او حضرت مسيح است.

8 _ حواريون پس از اظهار ايمان خالصانه ، از خداوند خواستند تا بر نيلشان به مقام تسليم گواه باشد .

و اذ اوحيت . .. و اشهد باننا مسلمون

9 _ حواريون عيسى ( ع ) از وى خواستند تا به تسليمشان در برابر خدا و رسولش گواه باشد .

قالوا ءامنا و اشهد باننا مسلمون

برداشت فوق بر اين اساس است كه مخاطب فعل {اشهد} حضرت عيسى(ع) باشد. نياوردن ربنا و مانند آن در مقام درخواست از خداوند مى تواند مؤيد اين احتمال باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 112 - 6

6 _ حواريون عيسى ( ع ) تا قبل از نزول مائده ، در مراحل پايين ايمان و فاقد روحيه تسليم در برابر خدا بودند .

اذ قال الحواريون يعيسى ابن مريم . .. قال اتقوا اللّه ان كنتم مؤمنين

انگيزه حواريون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 113 - 1،2،3،4

1 _ تناول از غذاى آسمانى و اطمينان به توانايى خداوند از انگيزه

هاى حواريون براى درخواست مائده آسمانى

قالوا نريد ان نأكل منها و تطمئن قلوبنا و نعلم ان قد صدقتنا

2 _ يقين به رسالت عيسى ( ع ) و تبليغ آن با گواه بودن بر نزول مائده از انگيزه هاى حواريون براى درخواست مائده آسمانى

و نكون عليها من الشهدين

3 _ انگيزه هاى چهارگانه حواريون ( تغذيه ، اطمينان و . . . ) توجيه آنان براى درخواست نابجاى نزول مائده آسمانى *

قال اتقوا اللّه ان كنتم مؤمنين. قالوا نريد ان نأكل منها ... من الشهدين

4 _ اطمينان به واقعى بودن مائده آسمانى انگيزه حواريون از خوردن آن مائده

قالوا نريد ان نأكل منها و تطمئن قلوبنا و نعلم ان قد صدقتنا

عطف {نطمئن} بدون {ان} بر {نأكل} مى تواند بيانگر آن باشد كه حواريون به اين جهت خواهان خوردن از مائده بودند كه به متمايز بودن آن از سحر و شعبده پى برده و واقعى بودن آن را لمس كنند.

ايمان حواريون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 52 - 18

18 _ حواريون ، پيشتازان ايمان به خدا و يارى كردن عيسى ( ع )

قال الحواريّون نحن انصار اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 111 - 4،6،8

4 _ دستيابى حواريون به مقام تسليم و ايمانى راستين در پى پذيرش دعوت خاص خداوند .

قالوا ءامنا

6 _ ايمان خالصانه حواريون از جمله نعمت هاى ارزانى شده خداوند بر حضرت مسيح ( ع )

اذكر نعمتى . .. و اذ اوحيت إلى الحواريون ان ءامنوا بى و برسولى قالوا ءامنا

امام رضا(ع) در پاسخ سؤال از

سبب نامگذارى حواريون به اين نام فرمود: . .. لانهم كانوا مخلصين فى انفسهم و مخلصين لغيرهم من اوساخ الذنوب بالوعظ و التذكير ... . }

_______________________________

عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 79، ح 10، ب 32; نورالثقلين، ج 1، ص 690، ح 435.

8 _ حواريون پس از اظهار ايمان خالصانه ، از خداوند خواستند تا بر نيلشان به مقام تسليم گواه باشد .

و اذ اوحيت . .. و اشهد باننا مسلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 112 - 5،6،7،9

5 _ حواريون عيسى پيش از داستان مائده نيز از زمره مدعيان ايمان به رسالت عيسى ( ع ) بودند .

قال اتقوا اللّه ان كنتم مؤمنين

چنانچه {اتقوا اللّه} فرمان به پرهيز از درخواست معجزه ويژه باشد، مراد از ايمان در {ان كنتم مؤمنين} ايمان به رسالت عيسى(ع) خواهد بود.

6 _ حواريون عيسى ( ع ) تا قبل از نزول مائده ، در مراحل پايين ايمان و فاقد روحيه تسليم در برابر خدا بودند .

اذ قال الحواريون يعيسى ابن مريم . .. قال اتقوا اللّه ان كنتم مؤمنين

7 _ حواريون عيسى خواهان معجزه اى ويژه ( نزول مائده آسمانى ) على رغم ادعاى ايمان به رسالت مسيح ( ع )

هل يستطيع ربك ان ينزل علينا مائدة من السماء قال اتقوا اللّه ان كنتم مؤمنين

9 _ حضرت مسيح ( ع ) با بيان ناسازگارى درخواست حواريون با ايمان و تقوا در صدد بازداشتن آنان از درخواست نزول مائده

قال اتقوا اللّه ان كنتم مؤمنين

تبليغ حواريون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 -

52 - 25

25 _ حواريون ، ياوران مخلص و پاك عيسى ( ع ) و مبلّغ دين و موعظه كننده مردم

قال الحواريّون نحن انصار اللّه

از امام رضا (ع) سؤال شد: لم سمّى الحواريون الحواريين؟ آن حضرت فرمود: . .. لانّهم كانوا مخلَصين فى انفسهم و مخلِصين لغيرهم من اوساخ الذنوب بالوعظ و التّذكير.

_______________________________

عيون اخبارالرضا (ع)، ج 2، ص 79، ح 10 ; علل الشرايع، ج 1، ص 80، ح 1.

تعداد حواريون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 111 - 13

13 _ حواريون حضرت عيسى ( ع ) دوازده مرد بوده اند

و اذ اوحيت إلى الحواريون

از امام رضا(ع) در پاسخ سؤال از تعداد حواريون حضرت عيسى(ع) روايت شده: . .. اما الحواريون فكانوا اثنى عشر رجلا ... . }

_______________________________

توحيد صدوق، ص 421، ح 1، ب 65; نورالثقلين، ج 1، ص 690، ح 434.

تعقل حواريون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 112 - 3

3 _ حواريون عيسى ( ع ) _ در ابتداى ايمانشان _ بر انديشه اى ناصواب نسبت به خداوند و توانمندى وى

اذ قال الحواريون . .. هل يستطيع ربك ان ينزل علينا مائدة من السماء

با توجه به اينكه {اذ قال الحواريون . ..} متعلق به {اوحيت} در آيه قبل است مى توان نتيجه گرفت كه سخن آنان (هل يستطيع ...) در همان ابتداى گرايش آنان به مسيح و قبل از الهام خداوند به آنان بوده است.

تقواى حواريون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 112 - 9

9 _

حضرت مسيح ( ع ) با بيان ناسازگارى درخواست حواريون با ايمان و تقوا در صدد بازداشتن آنان از درخواست نزول مائده

قال اتقوا اللّه ان كنتم مؤمنين

تلاش حواريون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 14 - 12

12 - تلاش حواريون به همراه عيسى ( ع ) ، براى هدايت بنى اسرائيل

ف_امنت طائفة من بنى اسرءيل و كفرت طائفة

حواريون عيسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 52 - 13،14،18،20،22،23،25

13 _ حواريون ، تنها اجابت كنندگان دعوت عيسى ( ع ) ، براى يارى وى در جهت حركت به سوى خدا

من انصارى الى اللّه قال الحواريّون نحن انصار اللّه

14 _ حواريون در پى دعوت عيسى ( ع ) ، حمايت و ايمان خود را اظهار داشتند .

من انصارى الى اللّه . .. قال الحواريّون نحن انصار اللّه

18 _ حواريون ، پيشتازان ايمان به خدا و يارى كردن عيسى ( ع )

قال الحواريّون نحن انصار اللّه

20 _ درخواست حواريون از عيسى ( ع ) ، مبنى بر شهادت و گواهى او بر مقام تسليم آنان

امنا باللّه و اشهد بانّا مسلمون

22 _ ايمان و اعتقاد حواريون به رستاخيز و حسابرسى در قيامت *

و اشهد بانّا مسلمون

چون شاهد گرفتن حواريون در دنيا ظاهراً ثمرى براى آنان ندارد، لذا اين استشهاد براى استفاده در آخرت خواهد بود.

23 _ اعتقاد حواريون به مفيد بودن شهادت انبياى الهى در رستاخيز *

و اشهد بانّا مسلمون

25 _ حواريون ، ياوران مخلص و پاك عيسى ( ع ) و مبلّغ دين و موعظه كننده مردم

قال الحواريّون نحن

انصار اللّه

از امام رضا (ع) سؤال شد: لم سمّى الحواريون الحواريين؟ آن حضرت فرمود: . .. لانّهم كانوا مخلَصين فى انفسهم و مخلِصين لغيرهم من اوساخ الذنوب بالوعظ و التّذكير.

_______________________________

عيون اخبارالرضا (ع)، ج 2، ص 79، ح 10 ; علل الشرايع، ج 1، ص 80، ح 1.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 113 - 5

5 _ اصحاب عيسى ( ع ) ، در برهه اى از زمان دچار كمبود مواد غذايى *

قالوا نريد ان نأكل منها

درخواست نزول مائده به انگيزه تغذيه در صورتى مى تواند توجيهى براى آن درخواست به حساب آيد كه دستيابى به خوراكيها از راههاى معمول براى آنان بسيار مشكل باشد.

حواريون و عيسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 111 - 7،9

7 _ تسليم در برابر دستورات خداوند و رسولش مسيح ( ع ) از ويژگى هاى بارز حواريون مسيح

و اشهد باننا مسلمون

جمله {ءامنوا بى و برسولى} حكايت از آن دارد كه متعلق {مسلمون} اوامر خدا و رسول او حضرت مسيح است.

9 _ حواريون عيسى ( ع ) از وى خواستند تا به تسليمشان در برابر خدا و رسولش گواه باشد .

قالوا ءامنا و اشهد باننا مسلمون

برداشت فوق بر اين اساس است كه مخاطب فعل {اشهد} حضرت عيسى(ع) باشد. نياوردن ربنا و مانند آن در مقام درخواست از خداوند مى تواند مؤيد اين احتمال باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 112 - 1،4

1 _ ميهمانى بر سفره غذايى آسمانى و نازل شده از جانب خداوند

، درخواست حواريون از عيسى ( ع )

اذ قال الحواريون . .. هل يستطيع ربك ان ينزل علينا مائدة من السماء

كلمه {مائدة} به معناى غذا و سفره اى است كه بر آن غذا نهاده شده باشد.

4 _ حواريون ، خواستار معجزه اى اختصاصى براى خويش افزون بر ساير معجزات عيسى ( ع )

ان ينزل علينا مائدة

كلمه {علينا} به قرينه {نأكل} و {قلوبنا} و {نعلم} و {نكون} در آيه بعد نشانگر اين است كه حواريون خواستار معجزه اى بودند كه تنها خودشان از آن بهره مند گردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 113 - 11

11 _ تبليغ حقانيت رسالت عيسى ( ع ) ، پس از نزول مائده آسمانى ، تعهد و ميثاق حواريون با وى

قالوا . .. و نكون عليها من الشهدين

خواسته حواريون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 111 - 8،9

8 _ حواريون پس از اظهار ايمان خالصانه ، از خداوند خواستند تا بر نيلشان به مقام تسليم گواه باشد .

و اذ اوحيت . .. و اشهد باننا مسلمون

9 _ حواريون عيسى ( ع ) از وى خواستند تا به تسليمشان در برابر خدا و رسولش گواه باشد .

قالوا ءامنا و اشهد باننا مسلمون

برداشت فوق بر اين اساس است كه مخاطب فعل {اشهد} حضرت عيسى(ع) باشد. نياوردن ربنا و مانند آن در مقام درخواست از خداوند مى تواند مؤيد اين احتمال باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 112 - 1،2،4،7،9،14

1 _ ميهمانى بر سفره غذايى آسمانى و

نازل شده از جانب خداوند ، درخواست حواريون از عيسى ( ع )

اذ قال الحواريون . .. هل يستطيع ربك ان ينزل علينا مائدة من السماء

كلمه {مائدة} به معناى غذا و سفره اى است كه بر آن غذا نهاده شده باشد.

2 _ حواريون ، در صدد پى بردن به قدرت الهى ، با درخواست مائده آسمانى

هل يستطيع ربك ان ينزل علينا مائدة من السماء

4 _ حواريون ، خواستار معجزه اى اختصاصى براى خويش افزون بر ساير معجزات عيسى ( ع )

ان ينزل علينا مائدة

كلمه {علينا} به قرينه {نأكل} و {قلوبنا} و {نعلم} و {نكون} در آيه بعد نشانگر اين است كه حواريون خواستار معجزه اى بودند كه تنها خودشان از آن بهره مند گردند.

7 _ حواريون عيسى خواهان معجزه اى ويژه ( نزول مائده آسمانى ) على رغم ادعاى ايمان به رسالت مسيح ( ع )

هل يستطيع ربك ان ينزل علينا مائدة من السماء قال اتقوا اللّه ان كنتم مؤمنين

9 _ حضرت مسيح ( ع ) با بيان ناسازگارى درخواست حواريون با ايمان و تقوا در صدد بازداشتن آنان از درخواست نزول مائده

قال اتقوا اللّه ان كنتم مؤمنين

14 _ حواريون عيسى مورد سرزنش وى به خاطر پيشنهاد معجزه ويژه و نزول مائده آسمانى ، على رغم مشاهده معجزات فراوان

قال اتقوا اللّه ان كنتم مؤمنين

آيات پيشين دلالت مى كند كه عيسى حتى در كودكى و قبل از دعوت مردمان به ايمان، معجزاتى را به مردمان ارائه مى كرد. بنابراين مى توان گفت انتقاد و اعتراض حضرت مسيح(ع) بدين جهت بوده كه چرا با وجود معجزات فراوان باز هم از وى درخواست معجزه دارند.

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 113 - 1،2،3

1 _ تناول از غذاى آسمانى و اطمينان به توانايى خداوند از انگيزه هاى حواريون براى درخواست مائده آسمانى

قالوا نريد ان نأكل منها و تطمئن قلوبنا و نعلم ان قد صدقتنا

2 _ يقين به رسالت عيسى ( ع ) و تبليغ آن با گواه بودن بر نزول مائده از انگيزه هاى حواريون براى درخواست مائده آسمانى

و نكون عليها من الشهدين

3 _ انگيزه هاى چهارگانه حواريون ( تغذيه ، اطمينان و . . . ) توجيه آنان براى درخواست نابجاى نزول مائده آسمانى *

قال اتقوا اللّه ان كنتم مؤمنين. قالوا نريد ان نأكل منها ... من الشهدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 114 - 1

1 _ حضرت مسيح ( ع ) با پذيرش تقاضاى حواريون ، از خداوند خواست سفره غذايى از آسمان فرو فرستد .

قال عيسى ابن مريم اللّهم ربنا أنزل علينا مائدة من السماء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 115 - 2

2 _ مائده درخواستى حواريون به صورت تدريجى بر آنان فرو فرستاده شد .

قال اللّه انى منزلها عليكم

به كارگيرى {منزّل} از مصدر تنزيل مى تواند حاكى از آن باشد كه اجزاء مائده آسمانى يكجا نازل نشده است.

دعاى حواريون عيسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 53 - 7

7 _ حواريون از خداوند درخواست كردند كه همواره _ در دنيا و آخرت _ ، همراه گواهان ( انبيا ) باشند .

فاكتبنا مع الشاهدين

دعوت از حواريون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 14 - 7

7 - عيسى بن مريم ( ع ) ، از حواريون خواست او را در هدايت خلق به سوى خداوند يارى كنند .

كما قال عيسى ابن مريم للحواريّين من أنصارى إلى اللّه

سرزنش حواريون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 112 - 10،13،14

10 _ حواريون عيسى مورد توبيخ وى به خاطر ترديدشان در توانمندى خداوند

هل يستطيع ربك . .. قال اتقوا اللّه ان كنتم مؤمنين

جمله {اتقوا اللّه . ..} حاكى از انتقاد و اعتراض عيسى(ع) به حواريون است ناظر به مطالبى است كه از {هل يستطيع ربك ...} به دست مى آيد كه از جمله آنها ترديد در توانمندى خداوند است.

13 _ حواريون عيسى مورد سرزنش وى به خاطر رعايت نكردن ادب در يادكردن از نام خدا

هل يستطيع ربك . .. قال اتقوا اللّه

رعايت ادب در مورد آيه اين بود كه حواريون به جاى {ربك} (پروردگارت) بگويند: ربنا

14 _ حواريون عيسى مورد سرزنش وى به خاطر پيشنهاد معجزه ويژه و نزول مائده آسمانى ، على رغم مشاهده معجزات فراوان

قال اتقوا اللّه ان كنتم مؤمنين

آيات پيشين دلالت مى كند كه عيسى حتى در كودكى و قبل از دعوت مردمان به ايمان، معجزاتى را به مردمان ارائه مى كرد. بنابراين مى توان گفت انتقاد و اعتراض حضرت مسيح(ع) بدين جهت بوده كه چرا با وجود معجزات فراوان باز هم از وى درخواست معجزه دارند.

طعام حواريون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 -

113 - 4

4 _ اطمينان به واقعى بودن مائده آسمانى انگيزه حواريون از خوردن آن مائده

قالوا نريد ان نأكل منها و تطمئن قلوبنا و نعلم ان قد صدقتنا

عطف {نطمئن} بدون {ان} بر {نأكل} مى تواند بيانگر آن باشد كه حواريون به اين جهت خواهان خوردن از مائده بودند كه به متمايز بودن آن از سحر و شعبده پى برده و واقعى بودن آن را لمس كنند.

عقيده حواريون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 112 - 8،10

8 _ حواريون عيسيى نامطمئن به توانايى خداوند بر فرستادن مائده اى از آسمان

هل يستطيع ربك ان ينزل علينا مائدة من السماء

10 _ حواريون عيسى مورد توبيخ وى به خاطر ترديدشان در توانمندى خداوند

هل يستطيع ربك . .. قال اتقوا اللّه ان كنتم مؤمنين

جمله {اتقوا اللّه . ..} حاكى از انتقاد و اعتراض عيسى(ع) به حواريون است ناظر به مطالبى است كه از {هل يستطيع ربك ...} به دست مى آيد كه از جمله آنها ترديد در توانمندى خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 113 - 6،8

6 _ غلبه گرايش هاى مادى در حواريون عيسى ( ع ) بر جنبه هاى معنوى آنان *

قالوا نريد ان نأكل منها و تطمئن قلوبنا

برداشت فوق از تقديم {نأكل} كه اشاره به جنبه مادى دارد، بر {تطمئن} و {نعلم} كه از امور معنوى است، استفاده شده است.

8 _ حواريون در آغاز رسالت مسيح ، محروم از ايمان راستين و گرفتار شك و ترديد در حقانيت رسالت عيسى ( ع )

قالوا . .. و تطمئن قلوبنا

و نعلم ان قد صدقتنا

عهد حواريون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 113 - 11

11 _ تبليغ حقانيت رسالت عيسى ( ع ) ، پس از نزول مائده آسمانى ، تعهد و ميثاق حواريون با وى

قالوا . .. و نكون عليها من الشهدين

عيسى(ع) و حواريون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 112 - 9

9 _ حضرت مسيح ( ع ) با بيان ناسازگارى درخواست حواريون با ايمان و تقوا در صدد بازداشتن آنان از درخواست نزول مائده

قال اتقوا اللّه ان كنتم مؤمنين

فضايل حواريون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 111 - 2،4،7

2 _ حواريون ، بهره مند از وحى و الهام خداوند

و اذ اوحيت إلى الحواريون

تفسير {اوحيت} در آيه فوق به الهام خداوند، با فرمايش منقول از امام باقر(ع) تأييد مى شود كه فرمود: الهموا.

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 350، ح 221; نورالثقلين، ج 1، ص 689، ح 429.

4 _ دستيابى حواريون به مقام تسليم و ايمانى راستين در پى پذيرش دعوت خاص خداوند .

قالوا ءامنا

7 _ تسليم در برابر دستورات خداوند و رسولش مسيح ( ع ) از ويژگى هاى بارز حواريون مسيح

و اشهد باننا مسلمون

جمله {ءامنوا بى و برسولى} حكايت از آن دارد كه متعلق {مسلمون} اوامر خدا و رسول او حضرت مسيح است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 115 - 3

3 _ تفضل خداوند بر حواريون با تكرار نزول مائده آسمانى بر ايشان *

قال اللّه انى

منزلها عليكم

برداشت فوق بر اين اساس است كه استعمال {منزّل} از باب تفعيل براى اشاره به كثرت نزول مائده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 14 - 4،10

4 - خداوند ، از مؤمنان مى خواهد در يارى او مانند حواريون عيسى ( ع ) باشند .

ي_أيّها الذين ءامنوا كونوا أنصار اللّه كما قال عيسى ابن مريم . .. قال الحواريّون

10 - توسعه و گسترش دين ، نيازمند ياران مؤمنى همچون حواريون عيسى ( ع )

قال الحواريّون نحن أنصار اللّه

ماديگرى حواريون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 113 - 6

6 _ غلبه گرايش هاى مادى در حواريون عيسى ( ع ) بر جنبه هاى معنوى آنان *

قالوا نريد ان نأكل منها و تطمئن قلوبنا

برداشت فوق از تقديم {نأكل} كه اشاره به جنبه مادى دارد، بر {تطمئن} و {نعلم} كه از امور معنوى است، استفاده شده است.

مائده آسمانى حواريون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 115 - 1

1 _ تأكيد خداوند بر اجابت دعاى حضرت مسيح ( ع ) با فرو فرستادن مائده آسمانى بر حواريون .

قال اللّه انى منزلها عليكم

اسم فاعل {منزّل} حكايت از تحقق نزول مائده دارد نه وعده به نزول آن در آينده يعنى همان گاه كه خداوند اجابت دعوت مسيح(ع) را به وى اعلام كرد، مائده آسمانى نيز در حال نزول بسوى حواريون بود.

نعمتهاى حواريون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 115 - 9

9 _ نزول نان

و گوشت ( مائده آسمانى ) بر حواريين از سوى خداوند پس از درخواست حضرت عيسى ( ع )

قال اللّه انى منزلها عليكم

رسول خدا(ص) در توصيف مائده اى كه بر حواريين نازل شد فرمود: نزلت المائدة خبزاً و لحماً . .. .

_______________________________

مجمع البيان، ج 3، ص 410; نورالثقلين، ج 1، ص 691، ح 437.

هدايتگرى حواريون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 14 - 12

12 - تلاش حواريون به همراه عيسى ( ع ) ، براى هدايت بنى اسرائيل

ف_امنت طائفة من بنى اسرءيل و كفرت طائفة

حواريون عيسى(ع)

{حواريون عيسى(ع)}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 53 - 5

5 _ تصريح حواريون به ايمان به چيزهايى كه خداوند فرءوف رستاده ( كتب آسمانى ) و پيروى از رسولش ( عيسى )

ربّنا امنا بما انزلت و اتّبعنا الرسول

حواريون عيسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 52 - 13،14،18،20،22،23،25

13 _ حواريون ، تنها اجابت كنندگان دعوت عيسى ( ع ) ، براى يارى وى در جهت حركت به سوى خدا

من انصارى الى اللّه قال الحواريّون نحن انصار اللّه

14 _ حواريون در پى دعوت عيسى ( ع ) ، حمايت و ايمان خود را اظهار داشتند .

من انصارى الى اللّه . .. قال الحواريّون نحن انصار اللّه

18 _ حواريون ، پيشتازان ايمان به خدا و يارى كردن عيسى ( ع )

قال الحواريّون نحن انصار اللّه

20 _ درخواست حواريون از عيسى ( ع ) ، مبنى بر شهادت و گواهى او بر

مقام تسليم آنان

امنا باللّه و اشهد بانّا مسلمون

22 _ ايمان و اعتقاد حواريون به رستاخيز و حسابرسى در قيامت *

و اشهد بانّا مسلمون

چون شاهد گرفتن حواريون در دنيا ظاهراً ثمرى براى آنان ندارد، لذا اين استشهاد براى استفاده در آخرت خواهد بود.

23 _ اعتقاد حواريون به مفيد بودن شهادت انبياى الهى در رستاخيز *

و اشهد بانّا مسلمون

25 _ حواريون ، ياوران مخلص و پاك عيسى ( ع ) و مبلّغ دين و موعظه كننده مردم

قال الحواريّون نحن انصار اللّه

از امام رضا (ع) سؤال شد: لم سمّى الحواريون الحواريين؟ آن حضرت فرمود: . .. لانّهم كانوا مخلَصين فى انفسهم و مخلِصين لغيرهم من اوساخ الذنوب بالوعظ و التّذكير.

_______________________________

عيون اخبارالرضا (ع)، ج 2، ص 79، ح 10 ; علل الشرايع، ج 1، ص 80، ح 1.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 113 - 5

5 _ اصحاب عيسى ( ع ) ، در برهه اى از زمان دچار كمبود مواد غذايى *

قالوا نريد ان نأكل منها

درخواست نزول مائده به انگيزه تغذيه در صورتى مى تواند توجيهى براى آن درخواست به حساب آيد كه دستيابى به خوراكيها از راههاى معمول براى آنان بسيار مشكل باشد.

دعاى حواريون عيسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 53 - 7

7 _ حواريون از خداوند درخواست كردند كه همواره _ در دنيا و آخرت _ ، همراه گواهان ( انبيا ) باشند .

فاكتبنا مع الشاهدين

حواس از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

حواس

اهميت حواس انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 31 -

7

7 _ شنوايى و بينايى و ديگر حواس ، از جلوه هاى ربوبيت خدا بر انسانها

أمن يملك السمع و الأبصر

حواس انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 171 - 5

5 - حواس آدمى ( شنوايى ، بينايى و . . . ) از ابزار درك و شناخت اوست .

صم بكم عمى فهم لايعقلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 9 - 9

9 - انسان ، واجد دو نوع قوه ادراكى ( حسى و باطنى ) است .

و جعل لكم السمع و الأبص_ر و الأفئدة

ضعف حواس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 88 - 3

3 - نارسايى حس از دريافت همه واقعيت هاى نظام طبيعت

تحسبها جامدة و هى تمرّ

آيه بالا بيانگر اين نكته است كه حقايقى در جهان طبيعت وجود دارد كه حس معمولى بشر از دريافت آن عاجز است; همانند حركت كوه ها همراه حركت زمين.

عوامل مؤثر در حواس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 10 - 6

6 - برخى حالت هاى روحى و روانى ، در حواس انسان تأثير بسيار زيادى دارد .

إذ جاءوكم . .. و إذ زاغت الأبص_ر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 19 - 9

9 - حالت روانى مانند ترس ، برخى از حواس انسان را ، از سيستم عادى خارج مى سازد و حركت آن را غير متعادل مى سازد .

فإذا جاء الخوف . .. تدور

أعينهم

مالك حواس انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 31 - 5

5 _ شنوايى و بينايى و ديگر حواس انسان ، تحت مالكيت و فرمان خداست .

أمن يملك السمع و الأبصر

كلمه {يملك} مى تواند از مصدر {مِلك} (مالك بودن) و نيز مى تواند از {مُلك} (فرمانروايى) باشد.

محدوده حواس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 153 - 12

12 _ مشاهده خداوند با حواس ظاهرى ، امرى ناممكن و انتظارى بى جاست .

فقالوا أرنا اللّه جهرة فأخذتهم الصعقة بظلمهم

مهمترين حواس انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 31 - 6

6 _ شنوايى و بينايى ، از مهمترين و كارآمدترين قواى موجود در انسان

أمن يملك السمع و الأبصر

گزينش دو قوه {شنوايى} و {بينايى}، از ميان ديگر قوا، مفيد برداشت فوق است.

نقش حواس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 31 - 9

9 _ نقش حس و مشاهده عينى در فراگيرى و شناخت

فبعث اللّه غراباً يبحث فى الارض ليريه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 78 - 7

7- حس و تجربه ( شنيدن و ديدن ) ، زمينه شكوفايى ادراك و دانش هاى بشر *

و جعل لكم السمع و الأبص_ر و الأفئدة

اين برداشت بدان احتمال است كه تقدم {السمع و الأبصار} بر {الأفئدة} اشاره به مطلب مذكور داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 78 - 3

3

- دريافت هاى حسى ، زمينه ساز شناخت ها و ادراكات عقلانى

و هو الذى أنشأ لكم السمع و الأبص_ر و الأفئدة

آمدن {سمع} و {أبصار} پيش از {افئدة} مى تواند بيانگر مطلب فوق باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 52 - 6

6 - حواس ظاهرى ، همانند شنوايى ، از ابزار شناخت است .

لاتسمع الصمّ الدعاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 21 - 4

4 - حس ، عقل و وحى ، ابزار اصلى دريافت معارف صحيح *

أشهدوا خلقهم . .. ما لهم بذلك من علم ... أم ءاتين_هم كت_بًا

برداشت ياد شده بدين احتمال است كه آيات سه گانه، اشاره به اين نكته داشته باشد كه مشركان در ادعاى خويش، به هيچ يك از منابع اصلى معرفت (حس، عقل و وحى) متكى نيستند و در نتيجه مى توان استفاده كرد كه ابزار شناخت، وحى، حس و عقل مى باشد.

حورالعين از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

حورالعين

آمادگى حورالعين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 72 - 3

3 - حوران بهشتى ، همواره و در هر لحظه آماده پذيرايى و كام دهى

حور مقصورت فى الخيام

پرده نشينى و ماندگارى در خيمه ها، ممكن است اشاره به اين نكته باشد.

بكارت حورالعين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 74 - 1

1 - حوريان بهشتى ، مصون از لمس هر بيگانه

لم يطمثهنّ إنس قبلهم و لاجانّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 36 - 1

1

- حوران در بهشت اصحاب اليمين ، همواره باكره بوده و تغييرى در آنها پيدا به وجود نخواهد آمد .

فجعلن_هنّ أبكارًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 37 - 2

2 - در بهشت اصحاب اليمين ، حوران همه در سن و سال برابراند ( همگى دوشيزگانى جوان اند ) .

أترابًا

{تِرْب} (مفرد {أتراب}) به زنى اطلاق مى شود كه در مقايسه با ديگرى از نظر سنى برابر باشد. گفتنى است كه برداشت ياد شده بر اين اساس است كه حوران بهشتى با يكديگر مقايسه شده اند.

پذيرايى حورالعين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 72 - 3

3 - حوران بهشتى ، همواره و در هر لحظه آماده پذيرايى و كام دهى

حور مقصورت فى الخيام

پرده نشينى و ماندگارى در خيمه ها، ممكن است اشاره به اين نكته باشد.

تشبيه حورالعين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 58 - 1

1 - حوريان بهشتى ، موجوداتى زيبا و جذاب همچون ياقوت و مرجان

كأنّهنّ الياقوت و المرجان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 23 - 1

1 - حوران بهشتى ، در نهايت صفا و طراوت همچون مرواريد نهفته در صدف

و حور عين . كأمث_ل اللؤلؤ المكنون

جذابيت حورالعين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 54 - 4

4- همسران بهشتى تقواپيشگان ( حوريان ) ، داراى بدنى سفيد و چشمانى جذاب و دلربا

و زوّجن_هم بحور عين

{حور} (جمع {حوراء}); يعنى، زنانى كه

سياهى چشم او كاملاً مشكى و سفيدى آن كاملاً نمايان بوده و بدنى سفيد داشته باشند. {عين} (جمع {عيناء}); يعنى، زنان فراخ چشم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 57 - 1

1 - حوريان زيبا ، جذاب و پاكدامن بهشت ، نعمتى غيرقابل انكار و تكذيب ناپذير

فيهنّ ق_صرت الطرف . .. فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 58 - 1

1 - حوريان بهشتى ، موجوداتى زيبا و جذاب همچون ياقوت و مرجان

كأنّهنّ الياقوت و المرجان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 59 - 1

1 - زيبايى و جذابيت حوريان ، نعمتى انكارناپذير و غير قابل تكذيب

كأنّهنّ الياقوت و المرجان . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 72 - 1

1 - حوريان بهشتى ، داراى چشمانى سياه و بسيار جذاب

حور مقصورت فى الخيام

{حوراء} (جمع {حور}) در وصف چشم آورده مى شود; چشمى كه سفيدى آن در نهايت سفيدى و سياهى آن در نهايت سياهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 73 - 2

2 - حوريان جذاب و مستور در خيمه هاى بهشت ، نمودى از ربوبيت الهى نسبت به جن و انس

حور مقصورت فى الخيام . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جوانى حورالعين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 37 - 2

2 - در بهشت اصحاب اليمين ، حوران همه

در سن و سال برابراند ( همگى دوشيزگانى جوان اند ) .

أترابًا

{تِرْب} (مفرد {أتراب}) به زنى اطلاق مى شود كه در مقايسه با ديگرى از نظر سنى برابر باشد. گفتنى است كه برداشت ياد شده بر اين اساس است كه حوران بهشتى با يكديگر مقايسه شده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 33 - 1،6

1 - تقواپيشگان در بهشت ، بهره مند از حوريانى نورس و نار پستان

كواعب

{كاعب} (مفرد {كواعب}) به زنى گفته مى شود كه پستان هايش برجسته شده باشد. (لسان العرب)

6 - { عن أبى جعفر ( ع ) فى قوله . . . { و كواعب أتراباً } أى الفتيات الناهدات ;

از امام باقر(ع) درباره سخن خداوند . .. {و كواعب أتراباً} روايت شده كه فرمود: يعنى دختران نوجوانى كه پستان هاى آنان برآمده است}.

چشمهاى حورالعين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 54 - 4

4- همسران بهشتى تقواپيشگان ( حوريان ) ، داراى بدنى سفيد و چشمانى جذاب و دلربا

و زوّجن_هم بحور عين

{حور} (جمع {حوراء}); يعنى، زنانى كه سياهى چشم او كاملاً مشكى و سفيدى آن كاملاً نمايان بوده و بدنى سفيد داشته باشند. {عين} (جمع {عيناء}); يعنى، زنان فراخ چشم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 56 - 3

3 - باغ هاى بهشت ، مزين به حوريان خمارچشم مصون مانده از دست هر بيگانه

فيهنّ ق_صرت الطرف لم يطمثهنّ إنس قبلهم و لاجانّ

برداشت بالا بدين احتمال است كه {قاصرات الطرف} كنايه از چشم خمار باشد كه

در نتيجه خمارى پلك ها بهم نزديك شده است.

خلقت حورالعين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 35 - 3

3- بهشت اصحاب اليمين و حوريان آن ، از پيش آفريده شده است .

إنّا أنشأن_هنّ إنشاءً

به كارگيرى فعل ماضى {أنشأناهنّ}، بيانگر مطلب ياد شده است.

خوش اخلاقى حورالعين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 70 - 1،5

1 - حوريان بهشتى ، علاوه بر صورت زيبا ، برخوردار از اخلاق و سيرتى بس نيك

فيهنّ خيرت حسان

{خيرات} وصف حوريان بهشتى و بيانگر ارزش هاى اخلاقى و معنوى است. {حسان} نيز وصف ديگر و بيانگر ارزش هاى صورى و ظاهرى است.

5 - { قال رسول اللّه ( ص ) : . . . { فيهنّ خيرات حسان } يعنى خيرات الأخلاق حسان الوجوه . . . ;

از رسول خدا(ص) روايت شده كه فرمود: . ..{...خيرات حسان}; يعنى، نيك خويان و زيباصورتان...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 71 - 1،2

1 - حوريان نيك سيرت و زيباصورت بهشت ، از نعمت هاى انكارناپذير و غيرقابل تكذيب

فيهنّ خيرت حسان . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

2 - خلق حوريان نيك سيرت و زيباصورت بهشتى ، جلوه اى از ربوبيت پروردگار نسبت به جن و انس

فيهنّ خيرت حسان . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

خوشرويى حورالعين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 37 - 1

1 - حوران بهشت ، طنّاز ، بسيار خندان و عاشق و شيفته شوهرانشان

عربًا

{عُرُب} جمع {عَروب} است و {عروب}

به زنى گفته مى شود كه: طنّاز، عشوه گر، عاشق شوهر، فروتن براى وى و بسيار خندان باشد (قاموس المحيط).

رنگ چشمهاى حورالعين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 72 - 1

1 - حوريان بهشتى ، داراى چشمانى سياه و بسيار جذاب

حور مقصورت فى الخيام

{حوراء} (جمع {حور}) در وصف چشم آورده مى شود; چشمى كه سفيدى آن در نهايت سفيدى و سياهى آن در نهايت سياهى است.

زبان حورالعين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 37 - 5

5 - { عن جعفربن محمد عن أبيه ( رضى اللّه عنه ) قال رسول اللّه فى قوله { عرباً } قال : كلامهنّ عربىّ ;

از امام صادق(ع) از پدرش(ع) از رسول خدا(ص) روايت شده كه درباره {عرباً} در كلام خدا فرمود: [يعنى ]سخن گفتن آنان عربى است}.

زيبايى حورالعين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 57 - 1

1 - حوريان زيبا ، جذاب و پاكدامن بهشت ، نعمتى غيرقابل انكار و تكذيب ناپذير

فيهنّ ق_صرت الطرف . .. فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 58 - 1

1 - حوريان بهشتى ، موجوداتى زيبا و جذاب همچون ياقوت و مرجان

كأنّهنّ الياقوت و المرجان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 59 - 1

1 - زيبايى و جذابيت حوريان ، نعمتى انكارناپذير و غير قابل تكذيب

كأنّهنّ الياقوت و المرجان . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 70 - 1،5

1 - حوريان بهشتى ، علاوه بر صورت زيبا ، برخوردار از اخلاق و سيرتى بس نيك

فيهنّ خيرت حسان

{خيرات} وصف حوريان بهشتى و بيانگر ارزش هاى اخلاقى و معنوى است. {حسان} نيز وصف ديگر و بيانگر ارزش هاى صورى و ظاهرى است.

5 - { قال رسول اللّه ( ص ) : . . . { فيهنّ خيرات حسان } يعنى خيرات الأخلاق حسان الوجوه . . . ;

از رسول خدا(ص) روايت شده كه فرمود: . ..{...خيرات حسان}; يعنى، نيك خويان و زيباصورتان...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 71 - 1،2

1 - حوريان نيك سيرت و زيباصورت بهشت ، از نعمت هاى انكارناپذير و غيرقابل تكذيب

فيهنّ خيرت حسان . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

2 - خلق حوريان نيك سيرت و زيباصورت بهشتى ، جلوه اى از ربوبيت پروردگار نسبت به جن و انس

فيهنّ خيرت حسان . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 72 - 1

1 - حوريان بهشتى ، داراى چشمانى سياه و بسيار جذاب

حور مقصورت فى الخيام

{حوراء} (جمع {حور}) در وصف چشم آورده مى شود; چشمى كه سفيدى آن در نهايت سفيدى و سياهى آن در نهايت سياهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 35 - 1

1 - حوران بهشتى ، در اوج زيبايى و كمال

إنّا أنشأن_هنّ إنشاءً

نسبت دادن {إنشاء} به ضمير متكلم مع الغير _ كه براى بيان عظمت است _ و

نيز نكره آوردن {إنشاءً} _ كه آن نيز دلالت بر عظمت دارد _ حاكى از آن است كه خداوند، با قدرت بى مانند خود در زيبايى و كمال حوران بهشتى از چيزى فروگذارى نكرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 33 - 2

2 - حوريان بهشتى ، در زيبايى بر يكديگر برترى ندارند .

أترابًا

{أتراب}، جمع {ترب} بر وزن {مصر} است. كسانى كه تولد هم زمان داشته باشند، {ترب} يكديگرند و چون حوريان بهشتى تولد ندارند، مراد از {ترب} در مورد آنان، همسانى در شمايل و صفات جذاب است. (اقتباس از لسان العرب)

سفيدى بدن حورالعين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 54 - 4

4- همسران بهشتى تقواپيشگان ( حوريان ) ، داراى بدنى سفيد و چشمانى جذاب و دلربا

و زوّجن_هم بحور عين

{حور} (جمع {حوراء}); يعنى، زنانى كه سياهى چشم او كاملاً مشكى و سفيدى آن كاملاً نمايان بوده و بدنى سفيد داشته باشند. {عين} (جمع {عيناء}); يعنى، زنان فراخ چشم.

سن حورالعين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 37 - 3

3 - حوران بهشت ، با شوهرانشان از نظر سنى برابراند .

أترابًا

برداشت بالا بر اين اساس است كه حوران با شوهرانشان مقايسه شده باشند.

صفات حورالعين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 54 - 4

4- همسران بهشتى تقواپيشگان ( حوريان ) ، داراى بدنى سفيد و چشمانى جذاب و دلربا

و زوّجن_هم بحور عين

{حور} (جمع {حوراء}); يعنى، زنانى كه سياهى چشم او كاملاً

مشكى و سفيدى آن كاملاً نمايان بوده و بدنى سفيد داشته باشند. {عين} (جمع {عيناء}); يعنى، زنان فراخ چشم.

عفت حورالعين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 56 - 3

3 - باغ هاى بهشت ، مزين به حوريان خمارچشم مصون مانده از دست هر بيگانه

فيهنّ ق_صرت الطرف لم يطمثهنّ إنس قبلهم و لاجانّ

برداشت بالا بدين احتمال است كه {قاصرات الطرف} كنايه از چشم خمار باشد كه در نتيجه خمارى پلك ها بهم نزديك شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 57 - 1

1 - حوريان زيبا ، جذاب و پاكدامن بهشت ، نعمتى غيرقابل انكار و تكذيب ناپذير

فيهنّ ق_صرت الطرف . .. فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 72 - 2،5

2 - حوريان بهشتى ، مستور در خيمه ها و پنهان از ديد مردان بيگانه

حور مقصورت فى الخيام

5 - { عن الحلبى قال : سألت أباعبداللّه عن قول اللّه عزّوجلّ { . . .حور مقصورات فى الخيام } قال الحور هنّ البيض المضمومات [ المضمرات ] [ المصونات ] المخدّرات فى خيام الدرّ و الياقوت و المرجان . . . ;

حلبى مى گويد از امام صادق(ع) از سخن خداوند عزّوجلّ {. ..حور مقصورات فى الخيام} سؤال نمودم، فرمود: [آن ]حوريان همان سفيداندامانى هستند كه پرده نشين در خيمه هايى از دُرّ، ياقوت و مرجان مى باشند...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 73 - 2

2 - حوريان جذاب

و مستور در خيمه هاى بهشت ، نمودى از ربوبيت الهى نسبت به جن و انس

حور مقصورت فى الخيام . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 75 - 1،2

1 - حوريان عفيف و پاكدامن بهشتى ، از نعمت هاى انكارناپذير و غيرقابل تكذيب الهى

لم يطمثهنّ إنس قبلهم . .. فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

2 - حوريان باطراوت و پاكدامن بهشتى ، نمودى از ربوبيت الهى نسبت به جن و انس

لم يطمثهنّ إنس قبلهم . .. فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 23 - 2

2 - حوران بهشتى ، در نهايت پاكدامنى بوده و دست هيچ بيگانه اى آنان را لمس نكرده و چشم بيگانه اى آنها را نديده است .

و حور عين . كأمث_ل اللؤلؤ المكنون

تشبيه حوران بهشتى به مرواريدهاى نهفته در صدف، مى تواند كنايه از مطلب بالا باشد.

علاقه حورالعين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 37 - 1

1 - حوران بهشت ، طنّاز ، بسيار خندان و عاشق و شيفته شوهرانشان

عربًا

{عُرُب} جمع {عَروب} است و {عروب} به زنى گفته مى شود كه: طنّاز، عشوه گر، عاشق شوهر، فروتن براى وى و بسيار خندان باشد (قاموس المحيط).

فضايل حورالعين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 70 - 1،5

1 - حوريان بهشتى ، علاوه بر صورت زيبا ، برخوردار از اخلاق و سيرتى بس نيك

فيهنّ خيرت حسان

{خيرات} وصف حوريان بهشتى و بيانگر ارزش هاى اخلاقى

و معنوى است. {حسان} نيز وصف ديگر و بيانگر ارزش هاى صورى و ظاهرى است.

5 - { قال رسول اللّه ( ص ) : . . . { فيهنّ خيرات حسان } يعنى خيرات الأخلاق حسان الوجوه . . . ;

از رسول خدا(ص) روايت شده كه فرمود: . ..{...خيرات حسان}; يعنى، نيك خويان و زيباصورتان...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 71 - 2

2 - خلق حوريان نيك سيرت و زيباصورت بهشتى ، جلوه اى از ربوبيت پروردگار نسبت به جن و انس

فيهنّ خيرت حسان . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 35 - 1

1 - حوران بهشتى ، در اوج زيبايى و كمال

إنّا أنشأن_هنّ إنشاءً

نسبت دادن {إنشاء} به ضمير متكلم مع الغير _ كه براى بيان عظمت است _ و نيز نكره آوردن {إنشاءً} _ كه آن نيز دلالت بر عظمت دارد _ حاكى از آن است كه خداوند، با قدرت بى مانند خود در زيبايى و كمال حوران بهشتى از چيزى فروگذارى نكرده است.

كام دهى حورالعين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 72 - 3

3 - حوران بهشتى ، همواره و در هر لحظه آماده پذيرايى و كام دهى

حور مقصورت فى الخيام

پرده نشينى و ماندگارى در خيمه ها، ممكن است اشاره به اين نكته باشد.

كمال حورالعين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 35 - 1

1 - حوران بهشتى ، در اوج زيبايى و كمال

إنّا أنشأن_هنّ

إنشاءً

نسبت دادن {إنشاء} به ضمير متكلم مع الغير _ كه براى بيان عظمت است _ و نيز نكره آوردن {إنشاءً} _ كه آن نيز دلالت بر عظمت دارد _ حاكى از آن است كه خداوند، با قدرت بى مانند خود در زيبايى و كمال حوران بهشتى از چيزى فروگذارى نكرده است.

مستورى حورالعين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 72 - 2

2 - حوريان بهشتى ، مستور در خيمه ها و پنهان از ديد مردان بيگانه

حور مقصورت فى الخيام

منشأ جاودانگى بكارت حورالعين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 36 - 4

4 - باقى ماندن حوران بهشت بر دوشيزگى ، معلول اراده الهى درباره آنان

فجعلن_هنّ أبكارًا

از آن جايى كه ممكن بود مسأله {همواره باكره ماندن} در ذهن مخاطبان صدراسلام غير قابل باور جلوه كند، خداوند آن را به خواست خود نسبت داده و فرموده است: اين را ما اراده كرده ايم و اراده ما تخلف ناپذير است.

نشاط حورالعين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 75 - 2

2 - حوريان باطراوت و پاكدامن بهشتى ، نمودى از ربوبيت الهى نسبت به جن و انس

لم يطمثهنّ إنس قبلهم . .. فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

نعمت ازدواج با حورالعين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 54 - 1

1- ازدواج با حوريان بهشتى ، نعمتى الهى براى متقين

كذلك و زوّجن_هم بحور عين

نعمت حورالعين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن -

55 - 73 - 1

1 - حوريان مستور در خيمه هاى بهشت ، از نعمت هاى انكارناپذير پروردگار و غيرقابل تكذيب

حور مقصورت . .. فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 75 - 1

1 - حوريان عفيف و پاكدامن بهشتى ، از نعمت هاى انكارناپذير و غيرقابل تكذيب الهى

لم يطمثهنّ إنس قبلهم . .. فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

نقش حورالعين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 35 - 2

2 - حوران بهشتى ، جلوه قدرت و عظمت خداوند

إنّا أنشأن_هنّ إنشاءً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 38 - 2

2 - حوريان بهشت ، پاداش الهى به اصحاب اليمين

إنّا أنشأن_هنّ . .. لأصح_ب اليمين

ويژگيهاى حورالعين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 56 - 6

6 - حوريان بهشتى ، زنانى غير از همسران دنيوى بهشتيان

لم يطمثهنّ إنس قبلهم و لاجانّ

تعبير {لم يطمثهنّ إنس. ..} مى رساند كه اصولاً حوريه هاى بهشت، سابقه ارتباط هيچ موجودى را نداشته اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 72 - 5

5 - { عن الحلبى قال : سألت أباعبداللّه عن قول اللّه عزّوجلّ { . . .حور مقصورات فى الخيام } قال الحور هنّ البيض المضمومات [ المضمرات ] [ المصونات ] المخدّرات فى خيام الدرّ و الياقوت و المرجان . . . ;

حلبى مى گويد از امام صادق(ع) از سخن خداوند عزّوجلّ {. ..حور مقصورات فى

الخيام} سؤال نمودم، فرمود: [آن ]حوريان همان سفيداندامانى هستند كه پرده نشين در خيمه هايى از دُرّ، ياقوت و مرجان مى باشند...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 74 - 1،3

1 - حوريان بهشتى ، مصون از لمس هر بيگانه

لم يطمثهنّ إنس قبلهم و لاجانّ

3 - حوران بهشتى ، زنانى غير از همسران دنيايى بهشتيان

لم يطمثهنّ إنس قبلهم و لاجانّ

تعبير {لم يطمثهنّ إنس قبلهم. ..} مى رساند كه اصولاً حوريان بهشتى، سابقه ارتباط با هيچ موجودى را نداشته اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 23 - 3

3 - حوران بهشتى ، غير از همسران دنيوى بهشتيان اند .

كأمث_ل اللؤلؤ المكنون

در صورتى كه تشبيه به {لؤلؤ مكنون} كنايه از اين باشد كه هيچ بيگانه اى، حوران بهشتى را قبلاً لمس نكرده; معلوم مى شود كه آنها زنانى غير از زنان دنيوى اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 36 - 1

1 - حوران در بهشت اصحاب اليمين ، همواره باكره بوده و تغييرى در آنها پيدا به وجود نخواهد آمد .

فجعلن_هنّ أبكارًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 37 - 1،3

1 - حوران بهشت ، طنّاز ، بسيار خندان و عاشق و شيفته شوهرانشان

عربًا

{عُرُب} جمع {عَروب} است و {عروب} به زنى گفته مى شود كه: طنّاز، عشوه گر، عاشق شوهر، فروتن براى وى و بسيار خندان باشد (قاموس المحيط).

3 - حوران بهشت ، با شوهرانشان از نظر سنى برابراند .

أترابًا

برداشت بالا بر اين

اساس است كه حوران با شوهرانشان مقايسه شده باشند.

همسانى حورالعين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 33 - 2

2 - حوريان بهشتى ، در زيبايى بر يكديگر برترى ندارند .

أترابًا

{أتراب}، جمع {ترب} بر وزن {مصر} است. كسانى كه تولد هم زمان داشته باشند، {ترب} يكديگرند و چون حوريان بهشتى تولد ندارند، مراد از {ترب} در مورد آنان، همسانى در شمايل و صفات جذاب است. (اقتباس از لسان العرب)

همسردارى حورالعين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 37 - 1

1 - حوران بهشت ، طنّاز ، بسيار خندان و عاشق و شيفته شوهرانشان

عربًا

{عُرُب} جمع {عَروب} است و {عروب} به زنى گفته مى شود كه: طنّاز، عشوه گر، عاشق شوهر، فروتن براى وى و بسيار خندان باشد (قاموس المحيط).

همسنى حورالعين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 37 - 2

2 - در بهشت اصحاب اليمين ، حوران همه در سن و سال برابراند ( همگى دوشيزگانى جوان اند ) .

أترابًا

{تِرْب} (مفرد {أتراب}) به زنى اطلاق مى شود كه در مقايسه با ديگرى از نظر سنى برابر باشد. گفتنى است كه برداشت ياد شده بر اين اساس است كه حوران بهشتى با يكديگر مقايسه شده اند.

همنشينى با حورالعين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 33 - 3

3 - تقواپيشگان ، برخوردار از هم نشينى صميمانه حوريان جوان در بهشت

أترابًا

در {معجم مقاييس اللغة}، {تِرْب} با {خِدْن} (دوست و همراه) به يك معنا گرفته شده است.

حيا از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

حيا

آثار حيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 53 - 21

21 - حياى آدمى ، مانع انجام برخى كار ها است .

إنّ ذلكم كان يؤذى النبىّ فيستحيى منكم

حيا از خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 108 - 1،3،4

1 _ خيانت پيشگان گنهكار ، على رغم شرم از مردم ، از خدا شرم و پروايى ندارند .

يستخفون من الناس و لايستخفون من اللّه

چون {استخفاء} (پنهان سازى) از خداوند مقدور نيست تا نهى و يا مذمتى به فعل و يا ترك آن تعلق گيرد; بنابراين {استخفاء} مى تواند كنايه از {استحياء} (شرم كردن) باشد.

3 _ خداوند ، سزاوارترين ناظرى است كه هنگام گناه بايد از او شرم كرد .

يستخفون من الناس و لايستخفون من اللّه و هو معهم

4 _ كسانى كه از مردم شرم مى كنند ، ولى از خدا شرمى ندارند ، مورد سرزنش خداوند هستند .

يستخفون من الناس و لايستخفون من اللّه و هو معهم

حيا از مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 108 - 1،4

1 _ خيانت پيشگان گنهكار ، على رغم شرم از مردم ، از خدا شرم و پروايى ندارند .

يستخفون من الناس و لايستخفون من اللّه

چون {استخفاء} (پنهان سازى) از خداوند مقدور نيست تا نهى و يا مذمتى به فعل و يا ترك آن تعلق گيرد; بنابراين {استخفاء} مى تواند كنايه از {استحياء} (شرم كردن) باشد.

4 _ كسانى كه از مردم شرم مى كنند ، ولى از خدا شرمى ندارند ، مورد سرزنش

خداوند هستند .

يستخفون من الناس و لايستخفون من اللّه و هو معهم

حيا از ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انفطار - 82 - 11 - 6

6 - { قال رسول اللّه ( ص ) إنّ اللّه ينهاكم عن التعرّى فاستحيوا من ملائكة اللّه الذين معكم الكرام الكاتبين الذين لايفارقونكم إلاّ عند ثلاث حاجات الغائط و الجنابة و الغسل ;

رسول خدا(ص) فرمود: خداوند شما را از عريان بودن نهى فرموده است. پس حيا كنيد از فرشتگان خدا كه با شما هستند; همان {كرام الكاتبين} كه ارجمند و نويسنده اعمال اند. آنان كه از شما جدا نمى شوند; مگر در سه مورد كه رفع نياز مى كنيد: هنگام تخلّى، جنابت و غسل}.

حيا در تبيين حقايق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 26 - 4

4 - شرم و حيا نبايد آدمى را از بيان حقايق دينى باز دارد .

إن اللّه لايستحى أن يضرب مثلا ما بعوضة

افعال خداوند از منبع لايزال علم و حكمت، صادر گرديده است و آنچه از افعال خداوند در قرآن بيان گرديده براى ماقابل تأسى است (جز مواردى كه ممكن نيست مانند {خلق}). بر اين اساس از جمله {لايستحيى} مى توان اين درس را گرفت كه: در بيان حقايق نبايد از چيزى شرم كرد.

حياى بيجا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 53 - 25

25 - در بيان حق ، نبايد شرم و حيا داشت .

و اللّه لايستحيى من الحقّ

خدا و حيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1

- بقره - 2 - 26 - 3

3 - خداوند در تبيين حقيقت از تمثيل به حشره اى همانند پشه ، پروا و شرمى ندارد .

إن اللّه لايستحى أن يضرب مثلا ما بعوضة فما فوقها

{استحياء} از {حياء} به معناى خجالت كشيدن و شرم كردن است و {بعوضة} به معناى پشه مى باشد.

حيات از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

حيات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 145 - 4،6

4 _ نه جهاد و پايدارى در راه خدا مرگ آور است و نه گريز و رويگردان از آن زندگى بخش

و ما كان لنفس ان تموت الّا باذن اللّه كتاباً مؤجّلا

چون آيات قبل و بعد درباره جهاد و مبارزه است، اين آيه اشاره دارد به نفى پندار كسانى كه جنگ را عامل كشته شدن و ترك حضور در صحنه پيكار را باعث ادامه حيات مى دانستند. بنابراين، جنگ، تعيين كننده مرگ و زندگى نخواهد بود.

6 _ قوانين حاكم بر حيات و مرگ موجودات ، برخاسته از اراده و حاكميّت خداوند

و ما كان لنفس ان تموت الّا باذن اللّه كتاباً مؤجّلا

چون عوامل و اسبابى براى مرگ و حيات در جريان است، و اين آيه مرگ را به اذن الهى مى داند، بنابراين به اين نتيجه مى رسيم كه عوامل و اسبابِ مرگ و حيات، در تحت اراده الهى است و به اذن او عمل مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 156 - 8

8 _ انديشه هاى جاهلانه درباره مرگ و حيات ( حاكميّت عوامل مادّى بر اراده خداوند ) ، موجب حسرت كفرپيشگان ،

به هنگام قيامت

لو كانوا عندنا ما ماتوا و ما قتلوا ليجعل اللّه ذلك حسرة فى قلوبهم

برخى از مفسّران برآنند كه زمان حسرت مطرح شده در آيه، قيامت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 169 - 1،3،6،8،11،12

1 _ مرده پنداشتن كشته شدگان در راه خدا ( شهدا ) از سوى برخى ، و نهى خداوند از اين پندار

و لا تحسبنّ الّذين قتلوا فى سبيل اللّه امواتا

3 _ شهيدان راه خدا ، زنده و برخوردار از روزى در پيشگاه پروردگار خويش

بل احيآء عند ربّهم يرزقون

در برداشت فوق {عند ربّهم}، متعلق به {يرزقون} گرفته شده است.

6 _ برخوردارى شهيدان از حياتى ويژه در عالم پس از مرگ ( برزخ )

بل احيآء عند ربّهم يرزقون

نكره بودن كلمه {احيآء} اشاره به اين معنا دارد كه حيات شهيدان حياتى است كه براى انسانها در دنيا ناشناخته است. بنابراين حياتى ويژه خواهد بود.

8 _ تفاوت زندگى و حيات شهدا با ديگر انسان ها ، در عالم پس از مرگ ( برزخ )

بل احيآء عند ربّهم يرزقون

چون از نظر قرآن ديگر مردگان نيز از حيات برزخى برخوردارند، مطرح كردن حيات ويژه براى شهيدان، حكايت از تفاوت اين دو حيات دارد.

11 _ وجود رابطه ميان حيات و رزق ، حتّى در عالم برزخ

بل احيآء عند ربّهم يرزقون

12 _ حيات شهيدان و چگونگى آن فراتر از درك مردمان عادى و تنها در خور فهم كسانى همچون پيامبر ( ص ) *

و لا تحسبنّ . .. عند ربّهم يرزقون

از اينكه خداوند در آيات قبل همه مؤمنان را مخاطب قرار مى دهد ولى در اين آيه تنها

خطابش را متوجّه پيامبر (ص) (و لا تحسبن به صيغه مفرد) كرده، مى تواند اشاره به اين معنا باشد كه مضمون اين آيه يعنى حيات شهيدان پس از شهادت، تنها در خور فهم پيامبر (ص) است.

آثار استبعاد تجديد حيات انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 16 - 4

4 - بعيد شمردن حيات دوباره انسان ها پس از مرگ ، عامل انكار معاد از سوى مشركان

أءذا متنا و كنّا ترابًا و عظ_مًا أءنّا لمبعوثون

آثار انكار حيات اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 31 - 10

10 _ محدود دانستن حيات در تنگناى زندگى مادى دنيا، موجب حسرت و اندوه عميق در قيامت مى شود.

و قالوا إن هى إلا حياتنا الدنيا . .. حتى إذا جاءتهم الساعة بغتة قالوا يحسرتنا

آثار تعقل در حيات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 55 - 2

2 - مطالعه جريان مرگ ، حيات ، نظام آفرينش و روند تحولات تاريخ ، راهگشاى انسان به سوى جهان بينى الهى

فبأىّ ءالاء ربّك تتمارى

از ارتباط اين آيه با آيات پيشين _ به وسيله فاى تفريع _ مطلب بالا استفاده مى شود.

آثار تفكر در پيدايش حيات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 4 - 3

3 - انديشه در چگونگى پيدايش حيات و نيروى حس و ادراك در موجودات زنده ، زمينه ره يابى به نشانه هاى متقن الهى

و فى خلقكم و ما . .. ءاي_ت لقوم يوقنون

طرح خلقت

انسان و جنبندگان، به عنوان زمينه ره يابى به يقين، مى تواند نظر به جنبه زنده بودن و حس و شعور داشتن آنها داشته باشد; چه اين كه پيدايش اين امور، در متن نظام مادى طبيعت، آيتى بزرگ است.

آثار تفكر در حيات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 28 - 3

3 - تفكر آدمى در آفرينش حيات و مرگ خويش ، وادار كننده وى به ايمان و باور به خداى يكتاست .

كيف تكفرون باللّه و كنتم أموتاً فأحيكم

آثار حيات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 52 - 13

13 - تأثيرپذيرى از آيات روشن الهى در جهان طبيعت ، مستلزم داشتن حيات و شعور انسانى است .

اللّه الذى يرسل الري_ح . .. فإنّك لاتسمع الموتى

آثار حيات زمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 49 - 7

7 _ زندگى بشر ، مرهون حيات زمين ( وجود گياهان و نباتات ) و دام ها ( شتر ، گاو و گوسفند ) است .

و أنزلنا . .. لنحيى به بلدة ميتًا و نسقيه ممّا خلقنا أنع_مًا و أناسىّ

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين است كه تقدم {بلدة ميتاً} و {أنعاماً} بر {أناسىّ} از نوع تقدم علت بر معلول و سبب بر مسبب باشد. گفتنى است برخى از مفسران (مانند زمخشرى در كتاب الكشاف) نكته ياد شده را يادآور شده اند.

آثار حيات قوم نوح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 27 - 3،4

3 -

تداوم حيات قوم كافر و گمراه گر نوح ، موجب گمراهى بندگان خدا و مؤمنان مى شد .

إنّك إن تذرهم يضلّوا عبادك

4 - در صورت تداوم حيات قوم كافر و گمراه گر نوح ، تمامى فرزندان و نسل بعدى آنان ، به كفر ، نافرمانى خدا و تبه كارى روى مى آوردند .

و لايلدوا إلاّ فاجرًا كفّارًا

{فاجر} به افراد نافرمان، معصيت كار و زناكار گفته مى شود. در اين آيه دو معناى اول و دوم مراد است.

آثار حيات محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 46 - 3

3 - زنده ماندن پيامبر ( ص ) پس از ادعاى نبوت ، دليل صدق رسالت و درستى ادعاى آن حضرت است .

و لو تقوّل علينا . .. لقطعنا منه بالوتين

خداوند، مجازات مرگ را براى پيامبر(ص) در صورت دروغ بستن بر خدا مقرر فرمود. اين مطلب مى تواند گوياى اين حقيقت باشد كه زندگانى آن حضرت پس از ادعاى نبوت، گواه صدق ادعاى ايشان است.

آثار ذكر استمرار حيات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 82 - 5

5 - توجه به آفرينش انسان و استمرار مرگ و حيات در زمين ، زداينده هر گونه ترديد و دو دلى نسبت به معاد و حيات مجدد انسان

و هو الذى أنشأ لكم السمع . .. و هو الذى يحى و يميت ... أفلاتعقلون ... قالوا أءذا

آثار شك به حيات اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 54 - 6

6 - ترديد جدى نسبت به قيامت

و حيات اخروى ، زمينه ساز بى اعتنايى انسان به اصول عقلى و ملاك هاى عقلايى و فطرى

قل أرءيتم إن كان من عند اللّه . .. فى شقاق بعيد... ألا إنّهم فى مرية

ارتباط اين آيه با آيات پيشين _ كه در يك سياق قرار دارند _ نشان مى دهد كه اگر آيات علمى و داورى هاى عقلى و فطرى نتواند كسى را در برابر حقانيت خدا و وحى متقاعد كند، ريشه آن را بايد در ناباورى او به استمرار حيات و مسؤوليت انسان جستوجو كرد.

آثار علاقه به حيات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 100 - 5

5 _ وابستگى به خانه و سرزمين ، از موانع هجرت در راه خدا

و من يخرج من بيته مهاجراً الى اللّه و رسوله

تكيه بر خروج از خانه (يخرج من بيته)، اشاره به اين دارد كه وابستگى آدميان به خانه و كاشانه، عامل ترك هجرت است.

آل يعقوب و حيات يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 94 - 7

7_ خانواده يعقوب ، اظهارات او را درباره زنده بودن يوسف ( ع ) ، انكار مى كردند .

قال أبوهم . .. لولا أن تفنّدون

روشن است كه جمله {إنى لأجد . ..} نمى تواند بيانگر جواب {لولا ...} باشد ; زيرا يعقوب(ع) را چه به سستى انديشه متهم مى كردند يا نمى كردند، بوى يوسف(ع) را شنيده بود. بنابراين جواب شرط محذوف است و قرينه هاى حالى و مقامى مى تواند مؤيد اين احتمال باشد كه جواب شرط جمله اى است نظير {لما كذبتمونى

و ...} (مرا تكذيب نمى كرديد و نزديك بودن وصال يوسف(ع) را باور مى كرديد).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 95 - 1

1_ بستگان يعقوب باور به زنده بودن يوسف ( ع ) را خطاى ديرينه يعقوب ( ع ) و اصرار بر آن را برخاسته از كژانديشى مى شمردند .

إنك لفى ضل_لك القديم

مقصود فرزندان و بستگان يعقوب از خطاى ديرينه وى (ضلالك القديم) مى تواند اعتقاد او به زنده بودن يوسف(ع) و يا برتر دانستن وى بر ديگر فرزندان باشد. هر چند بعيد نيست كه هر دو معنا نيز مراد باشد.

ادراك حيات شهيدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 154 - 5

5 - انديشه ها ، از درك زنده بودن شهيدان ناتوان است .

بل أحياء و لكن لاتشعرون

ارزش حيات اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 74 - 7

7 _ برترى و اصالت حيات آخرت نسبت به دنيا

الّذين يشرون الحيوة الدّنيا بالاخرة

چون براى به دست آوردن حيات اخروى _ در مواقع لزوم _ بايد از حيات دنيوى چشم پوشيد، معلوم مى شود اصالت با حيات اخروى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 26 - 4،5

4_ حيات دنيا در قياس با حيات اخروى جز توشه اى اندك نيست .

و ما الحيوة الدنيا فى الأخرة إلاّ مت_ع

حرف {فى} در {فى الأخرة} به معناى مقايسه است. {متاع} به معناى كالا و هر آنچه در زندگى از آن بهره مى برند است.

نكره آوردن آن براى رساندن قلّت مى باشد.

5_ حيات اخروى ، حياتى ارجمند و پربهاست .

و ما الحيوة الدنيا فى الأخرة إلاّ مت_ع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 19 - 6

6- حيات اخروى ، حياتى برتر از دنياست و دستيابى به آن ، بايد هدف همه مؤمنان باشد .

من كان يريد العاجلة . .. و من أراد الأخرة ... كان سعيهم مشكورًا

تشكر و قدردانى خداوند از تلاش و كوشش آخرت خواهان در مقابل دنياطلبان، مى تواند گوياى حقيقت ياد شده باشد.

ارزش حيات انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 179 - 7

7 - ارزش حيات و زندگى دنيوى انسان ها ، در گرو رسيدن آنان به تقواپيشگى است .

و لكم فى القصاص حيوة . .. لعلكم تتقون

برداشت فوق مبتنى بر اين نكته است كه {لعلكم . ..} بيان غايت براى {حياة} باشد; يعنى، قانون قصاص تشريع شد تا حيات جامعه را تضمين كند و حيات و زندگى به خودى خود ارزشى ندارد مگر اينكه زمينه اى براى تحصيل تقوا باشد.

ارزش حيات دنيوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 74 - 7

7 _ برترى و اصالت حيات آخرت نسبت به دنيا

الّذين يشرون الحيوة الدّنيا بالاخرة

چون براى به دست آوردن حيات اخروى _ در مواقع لزوم _ بايد از حيات دنيوى چشم پوشيد، معلوم مى شود اصالت با حيات اخروى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 32 - 9

9 _

نينديشيدن درباره حقيقت زندگى دنيا و آخرت و جايگاه و ارزش هر يك، مورد توبيخ خداوند

و ما الحيوة الدنيا . .. أفلا تعقلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 38 - 10

10 _ لزوم توجه به ارزش هاى حيات اخروى و ترجيح دادن آن بر زندگى دنيوى ، به هنگام ارزيابى اعمال و تصميم گيرى و انتخاب

أرضيتم بالحيوة الدنيا من الأخرة فما متع الحيوة الدنيا فى الأخرة إلا قليل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 19 - 6

6- حيات اخروى ، حياتى برتر از دنياست و دستيابى به آن ، بايد هدف همه مؤمنان باشد .

من كان يريد العاجلة . .. و من أراد الأخرة ... كان سعيهم مشكورًا

تشكر و قدردانى خداوند از تلاش و كوشش آخرت خواهان در مقابل دنياطلبان، مى تواند گوياى حقيقت ياد شده باشد.

ارزش حيات مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 93 - 4

4 _ ارزش ايمان و حيات مؤمن در پيشگاه خداوند

و من يقتل مؤمنا متعمّداً فجزاؤه جهنّم خالداً فيها

استمرار حيات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 129 - 9

9 - سنت استمرار زندگى بشر بر روى زمين تا مدتى مشخص ، ناسازگار با نابود كردن فورى همه حق ستيزان

و لولا كلمة سبقت من ربّك لكان لزامًا و أجل مسمًّى

{أجل} به معناى تمام مدت و يا پايان آن است (لسان العرب) و {أجل مسمّى} عطف بر {كلمة} است; يعنى، لولا كلمة و أجل مسمّى. ...

دراين كه مراد از {كلمة} و {أجل} دو چيز مستقل است، يا دو تعبير از يك حقيقت اند، صاحب نظران گفته هايى مطرح كرده اند: يكى از احتمالات اين است كه مراد از {كلمة}، سخن خداوند هنگام هبوط آدم است كه فرمود: {لكم فى الأرض مستقر و متاع إلى حين} (بقره/ 36). مراد از {أجل} در اين احتمال، پايان عمر دنيا است برداشت ياد شده بر اساس اين احتمال است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 80 - 2،3

2 - حيات و مرگ ، جريانى مستمر در سراسر گيتى

و هو الذى يحى و يميت

حذف مفعول كلمه هاى {يحيى} و {يميت}، مى تواند بيانگر اين حقيقت باشد كه: قضيه مرگ و حيات منحصر در پديده هاى زمين نيست; بلكه حقيقتى است كه در سراسر جهان آفرينش جريان دارد. گفتنى است كه به كارگيرى فعل مضارع (يحيى و يميت) بيانگر استمرار اين جريان عام مى باشد.

3 - جريان مستمر مرگ و حيات از جلوه هاى توحيد ، ربوبيت و تدبير خداوند

و هو الذى يحى و يميت

اين بخش از آيات، در مقام بيان جلوه هاى ربوبيت و تدبير خداوند نسبت به جهان و انسان است در برابر اين انديشه شرك آميز مردم صدراسلام بود كه معتقد به ربوبيت غير خدا بودند.

اقرار به تعدد حيات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 11 - 1

1 - اعتراف كافران در قيامت ، به دو بار مردن و دو بار زنده شدن خود با قدرت الهى

قالوا ربّنا أمتّنا اثنتين و أحييتنا اثنتين

امتحان با حيات

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 2 - 4

4 - تقدير مرگ و حيات ، براى آزمودن انسان ها است .

الذى خلق الموت و الحيوة ليبلوكم

امكان حيات جاودان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 23 - 9

9_ انسان ، موجودى با استعدادِ هميشه ماندن و فنا نپذيرفتن

هم فيها خ_لدون

انسان و حيات جاودان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 23 - 9

9_ انسان ، موجودى با استعدادِ هميشه ماندن و فنا نپذيرفتن

هم فيها خ_لدون

انكار حيات اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 29 - 1

1 _ مشركان لجاجت پيشه مكه، منكر قيامت و هر گونه زندگى جز زندگانى دنيا بودند.

و قالوا إن هى إلا حياتنا الدنيا

اهميت تقدير حيات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 18 - 3

3 - اهميت تقدير و حساب گرى در تنظيم بهينه حيات

و أنزلنا من السماء ماء بقدر

اهميت حيات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 258 - 11

11 _ قانون حيات و مرگ ، نشانه و پرتوِ ربوبيّت الهى

ربّى الّذى يحيى و يميت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 23 - 10

10- آبرو و شخصيت انسان مهم تر از حيات و زندگى مادى او است .

ي_ليتنى متّ قبل ه_ذا

اين كه مريم، مرگ را بر زندگى بدون آبرو ترجيح مى دهد، گوياى

حقيقت ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 55 - 3

3 - غم ، شادى ، مرگ ، حيات و نيازمندى و غنا ، هر يك ضرورت و نعمتى در نظام زندگى انسان *

فبأىّ ءالاء ربّك تتمارى

در صورتى كه تعبير {آلاء} در مورد مطالب آيات پيشين به كار رفته باشد، مطلب ياد شده را مى توان به دست آورد.

اهميت حيات اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 100 - 17

17 _ دستيابى انسان به رضايت الهى و زندگى جاودان بهشتى ، رستگارى بزرگ و سعادت حقيقى است .

رضى اللّه عنهم . .. جنت ... خلدين فيها أبداً ذلك الفوز العظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 19 - 8

8- تنها تلاش و كوششى داراى ارزش و شايسته ستايش است كه در مسير آخرت طلبى و كسب حيات برتر اخروى باشد .

من كان يريد العاجلة . .. و من أراد الأخرة ... كان سعيهم مشكورًا

از اينكه خداوند پس از ذكر دنياطلبى و آخرت خواهى انسانها، از سعى وتلاش آخرت خواهان تشكر و ستايش كرده است، استفاده مى شود كه تنها سعى و تلاشى كه در مسير كسب حيات برتر اخروى باشد، مورد قدردانى و ستايش است و نه هر تلاش و كوششى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 38 - 2

2- وجود معاد و حيات اخروى ، معنادهنده به آفرينش آسمان ها و زمين و ساير پديده هاى جهان

إنّ ه_ؤلاء ليقولون

. .. و ما خلقنا السم_وت ... ل_عبين

خداوند، پس از بيان عقيده باطل كافران در زمينه نفى معاد و در جهت تبيين ضرورت معاد، به هدف مند بودن آفرينش اشاره كرده است; يعنى، اگر زندگى در حيات دنيا خلاصه شود، آفرنيش معنايى عالمانه و حكيمانه پيدا نخواهد كرد.

اهميت حيات معنوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 122 - 7

7 _ توجه دادن مؤمنان به حيات معنوى خود و برخوردارى از نور الهى، بازدارنده آنان از اطاعت مشركان و گمراهان

و إن أطعتموهم إنكم لمشركون. أو من كان ميتا فأحيينه و جعلنا له نورا يمشى به فى ال

تمثيل مذكور براى بر حذر داشتن مسلمانان از اطاعت مشركان است.

اهميت ذكر حيات اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 38 - 10

10 _ لزوم توجه به ارزش هاى حيات اخروى و ترجيح دادن آن بر زندگى دنيوى ، به هنگام ارزيابى اعمال و تصميم گيرى و انتخاب

أرضيتم بالحيوة الدنيا من الأخرة فما متع الحيوة الدنيا فى الأخرة إلا قليل

برترى حيات اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 38 - 10

10 _ لزوم توجه به ارزش هاى حيات اخروى و ترجيح دادن آن بر زندگى دنيوى ، به هنگام ارزيابى اعمال و تصميم گيرى و انتخاب

أرضيتم بالحيوة الدنيا من الأخرة فما متع الحيوة الدنيا فى الأخرة إلا قليل

بى ارزشى حيات دنيوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 26 - 4،7

4_ حيات دنيا در قياس

با حيات اخروى جز توشه اى اندك نيست .

و ما الحيوة الدنيا فى الأخرة إلاّ مت_ع

حرف {فى} در {فى الأخرة} به معناى مقايسه است. {متاع} به معناى كالا و هر آنچه در زندگى از آن بهره مى برند است. نكره آوردن آن براى رساندن قلّت مى باشد.

7_ دل خوش كردن به حيات دنيا و نشناختن مقدار ارزش آن ، مايه كفرورزى است .

و فرحوا بالحيوة الدنيا و ما الحيوة الدنيا فى الأخرة إلاّ مت_ع

چون مراد از ضمير در {فرحوا} كفرپيشگان و مخالفان پيامبر(ص) است ، جمله {فرحوا بالحيوة الدنيا و . ..} در حقيقت بيانگر ريشه و عاملى از عوامل كفرورزى آنان است ; يعنى ، دل خوش بودنشان به زندگى دنيا ، آنان را به كفرورزى كشانده است.

پوچى حيات دنيوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 98 - 6

6 _ زندگانى دنيا بدون پايگذارى آن بر مبناى ايمان و تقوا ، بازيچه اى بيش نيست .

أن يأتيهم بأسنا ضحى و هم يلعبون

پيدايش حيات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 27 - 4،5،6

4 _ پديد آمدن زنده از مرده و مرده از زنده ، به دست خداوند

و تخرج الحىّ من الميّت و تخرج الميّت من الحىّ

5 _ پيدايش مستمر حيات و مرگ به دست خدا ، نشانه قدرت اوست .

تخرج الحىّ من الميّت

6 _ پيدايش جريان حيات در ميان موجودات مرده و بى جان

و تخرج الحىّ من الميّت

از تقديم {تخرج الحىّ . .. } بر {تخرج الميّت ... } استفاده مى شود كه ابتداءً موجودات بى

جان آفريده شدند و از بستر آنها زنده ها به وجود آمدند.

پيدايش حيات از موجودات بى جان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 95 - 2،3،4

2 _ خداوند پديدآورنده حيات از دل طبيعت بى جان و مرده است.

إن الله . .. يخرج الحى من الميت

3 _ رويش گياهان و درختان از دانه ها و هسته ها، نمودى از بيرون آوردن موجود زنده از مرده است.

إن الله فالق الحب و النوى يخرج الحى من الميت و مخرج الميت من الحى

4 _ پديد آمدن موجود زنده از دل مردگان و مرده از دل زندگان، قانونى مستمر در طبيعت است.

يخرج الحى من الميت و مخرج الميت من الحى

جمله {يخرج الحى}، كه جمله اى است فعليه و با فعل مضارع آغاز شده، دال بر استمرار و تجديد است. همچنين جمله دوم (مخرج الميت ... )، كه به صورت اسميه آمده، دال بر دوام و ثبوت است.

تجديد حيات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 73 - 7

7 - خداوند ، همه مردگان را حياتى دوباره خواهد بخشيد .

كذلك يحى اللّه الموتى

تجديد حيات اجداد مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 17 - 2

2 - مشركان ، حيات مجدد نياكان اوليه خود را در روز رستاخيز ، بعيدتر و غيرممكن تر از تجديد حيات خود مى دانستند .

أءنّا لمبعوثون . أوَ ءاباؤنا الأوّلون

از عطف {أو ءاباؤنا. ..} بر {أءنا لمبعوثون} _ كه براى ارتقاى اظهارِ استحاله امرِ معاد است _ و نيز از اختصاص

به ذكر يافتن {آباء}، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

تجديد حيات انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 81 - 5

5 - شفايابى انسان پس از بيمارى و حيات مجدد وى پس از مرگ ، نمود هاى ربوبيت الهى

إلاّ ربّ الع_لمين . .. و إذا مرضت ... و الذى يميتنى ثمّ يحيين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 64 - 3

3 - آفرينش ابتدايى انسان ، خود گواه امكان معاد و احياى مجدد وى

أمّن يبدؤا الخلق ثمّ يعيده

سخن گفتن خداوند درباره {بدء} و پديد آوردن خلق در كنار مسأله معاد، مى تواند از آن جهت باشد كه به انسان يادآورى كند كه اعاده حيات براى پديدآورنده آن، كارى دشوار و نشدنى نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 7 - 3،5،6

3 - بازآفرينى انسان ها پس از قطعه قطعه و پراكنده شدن اجزاى بدنشان ، امرى ناشدنى در ديدگاه كافران

و قال الذين كفروا . .. إذا مزّقتم كلّ ممزّق إنّكم لفى خلق جديد

{مزق} در لغت به معناى پاره پاره شدن و قطعه گرديدن است (العين).

5 - كافران ، به دليل امكان نداشتن بازآفرينى انسان ها ، وقوع قيامت را منكر بودند .

و قال الذين كفروا لاتأتينا الساعة . .. و قال الذين كفروا ... إذا مزّقتم كلّ ممزّ

اين آيه عطف به آيه {و قال الذين كفروا لاتأتينا الساعة. ..} است و به منزله اقامه دليل براى آن مى باشد.

6 - سخن گفتن پيامبر ( ص ) از بازآفرينى انسان

ها در قيامت

رجل ينبّئكم إذا مزّقتم كلّ ممزّق إنّكم لفى خلق جديد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 16 - 1

1 - انسان ها پس از مردن و تبديل شدن به خاك و استخوان ، دوباره زنده شده و آفرينشى جديد خواهند يافت .

أءذا متنا و كنّا ترابًا و عظ_مًا أءنّا لمبعوثون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 11 - 5

5 - انكار قدرت خداوند بر حيات مجدد انسان ها و برپايى قيامت از سوى كافران

قالوا ربّنا أمتّنا اثنتين و أحييتنا اثنتين فاعترفنا بذنوبنا

اعتراف كافران در روز قيامت به دو بار مردن و زنده شدن و نيز گنه كار بودن شان، نشانگر آن است كه آنان در دنيا منكر توانايى خداوند بر احياى مجدد انسان ها بودند. از اين رو به خطاكار بودن شان اعتراف مى كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 47 - 1

1 - ضرورت برپايى قيامت و خلقت دوباره آدميان ، در بينش الهى

و أنّ عليه النشأة الأُخرى

تجديد حيات انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 16 - 5

5 - انسان ها ، در عالم آخرت ، حيات مجدد پيدا مى كنند .

الذين كفروا و كذّبوا بأي_تنا و لقاىِ الأخرة

مراد از {لقاء الآخرة} مى تواند تحقق لقاى انسان ها با خدا در عالم آخرت باشد كه در اين صورت، مستلزم حيات مجدد آنها است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34

- 3 - 15

15 - احاطه علمى خداوند به ذرات پراكنده در زمين ، پشتوانه تحقق معاد و حيات مجدد انسان ها

يعلم ما يلج فى الأرض . .. و قال الذين كفروا لاتأتينا الساعة قل بلى و ربّى لتأتين

توجه دادن به اين حقيقت كه خداوند از اجزاى پراكنده اطلاع دارد، اشعار به امكان تحقّق معاد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 8 - 4

4 - كافران ، بازآفرينى انسان ها را _ پس از قطعه قطعه شدن _ از سوى خداوند ، امرى ناشدنى مى دانستند .

هل ندلّكم على رجل ينبّئكم إذا مزّقتم كلّ ممزّق إنّكم . ..أفترى على اللّه

كافران مدعى بودند كه امر بازآفرينى انسان ها در قيامت _ كه پيامبر(ص) مطرح مى كند _ افترا به خداوند است. احتمال دارد از اين جهت باشد كه آنان اين امر را حتى براى خدا ناشدنى مى دانستند. ازاين رو مى گفتند اسناد چنين امرى به خدا، دروغ بستن به او است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 18 - 1

1 - تمامى انسان ها ، پس از مرگ و تبديل شدن به خاك و استخوان ، دوباره زنده شده و آفرينشى جديد خواهند يافت .

أءذا متنا و كنّا ترابًا و عظ_مًا أءنّا لمبعوثون . .. قل نعم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 57 - 3،4،5

3 - آفرينش جهان پهناور ( آسمان ها و زمين ) ، دليل توانايى خداوند بر آفرينش مجدد و رستاخيز انسان ها و جهان است

.

لخلق السم_وت و الأرض أكبر من خلق الناس

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه آيه شريفه در سلسله آياتى قرار دارد كه درباره اثبات معاد و رد ديدگاه مشركان است; چنان كه در دو آيه بعد از آن بحث به ميان آمده است.

4 - آفرينش مجدد انسان ها در قيامت ، براى خداوند آسان تر از آفرينش آغازين جهان و انسان است .

لخلق السم_وت و الأرض أكبر من خلق الناس

5 - بيشتر مردم ، به عظمت آفرينش جهان و قدرت بى پايان خداوند و امكان حيات مجدد انسان ها در قيامت پى نبرده اند .

لخلق السم_وت و الأرض أكبر . .. و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون

برداشت بالا مبتنى بر اين احتمال است كه متعلق {لايعلمون} مطلبى باشد كه در آغاز آيه آمده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 68 - 7

7 - آفرينش مجدد انسان ها براى خداوند ، بسيار سهل و آسان است .

إنّ الساعة لأتية لاريب فيها . .. هو الذى يحيى و يميت فإذا قضى أمرًا فإنّما يقول

برداشت ياد شده، از آن جا است كه آيه شريفه در رديف آياتى قرار گرفته كه درصدد اثبات معاد و حيات مجدد انسان ها است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 41 - 5

5 - ربوبيت خداوند نسبت به مشرق و مغرب عالم ، دليل توانايى او بر احياى مجدد انسان ها است .

بربّ المش_رق و المغ_رب إنّا لق_درون . على أن نبدّل خيرًا منهم و ما نحن بمسبوقين

تجديد حيات در روز

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 11 - 1

1 - روز ، زمان زندگى و حياتى مجدد براى انسان ، پس از فرو نشستن آثار حيات او در خواب

و جعلنا النهار معاشًا

{معاش} مصدر ميمى و به معناى حيات و زندگى است (لسان العرب). اطلاق حيات بر روز، به اين اعتبار است كه انسان از خواب شب _ كه به قرينه تقارن اين آيه با دو آيه قبل به مرگ تشبيه شده است _ برمى خيزد و حياتى دوباره آغاز مى كند. كسانى كه اين كلمه را اسم زمان و به معناى زمان عيش (زمان زندگى) دانسته اند، همين مفاد را در نظر گرفته اند.

تجديد حيات كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 11 - 1

1 - اعتراف كافران در قيامت ، به دو بار مردن و دو بار زنده شدن خود با قدرت الهى

قالوا ربّنا أمتّنا اثنتين و أحييتنا اثنتين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 27 - 1

1 - كافران دوزخى در قيامت ، از زنده شدن مجدد خود به شدت ناخرسند بوده و آرزوى مرگ مى كنند .

ي_ليتها كانت القاضية

مرجع ضمير {ياليتها} امرى مقدر است كه از سياق آيه شريفه به دست مى آيد(مانند {الموتة}). {قاضية} نيز به معناى {قاطعة} است. بر اين اساس معنا و پيام آيه چنين مى شود: اى كاش مرگ نخستين پايان بخش حياتم مى بود و ديگر بار زنده نمى شدم!

تحول حيات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران

- 3 - 49 - 9،12

9 _ شكل گرفتن عناصر مادى و سپس تعلق روح به آن ، نظام كلى تحول حيات *

انّى اخلق لكم من الطين كهيئة الطير فانفخ فيه

بيانِ آنچه حضرت مسيح به عنوان اعجاز انجام مى داده، اشاره اى است به نظام كلّى تحول حيات. و اگر مقصود، صرفِ بيانِ اعجاز بود، نياز به تذكر مراتب نداشت.

12 _ امكان آفرينش موجود زنده از عناصر مادى توسط انسان ، در پرتو اذن خداوند

انّى اخلق . .. باذن اللّه

تداوم حيات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 23 - 2

2- مرگ و حيات ، امرى دايمى و مستمر

و إنا لنحن نحى و نميت

آمدن جمله اسميه {إنا لنحن نحيى و نميت} و نيز فعلهاى مضارع {نحيى} و {نميت}، بيانگر استمرار است.

تداوم حيات انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 25 - 7

7- حيات انسان ها با مرگ پايان نمى پذيرد و پس از آن نيز ادامه دارد .

و إنا لنحن نحى و نميت . .. و إن ربّك هو يحشرهم

از اينكه خداوند، در آيه 23 فرمود: {ما انسانها را مى ميرانيم} و در اين آيه مى فرمايد: {انسانها را گرد خواهيم آورد} حاكى از تداوم حيات انسان پس از مرگ است.

تداوم حيات در زمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 5 - 3

3 - شرايط حيات در كره زمين _ حتى براى جانداران بيابانى _ تا زمان پيدايش نشانه هاى قيامت ، همچنان باقى خواهد ماند .

و إذا

الوحوش حشرت

تداوم حيات شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 63 - 4

4- شيطان ، تا برپايى قيامت زنده و همواره به اغواى نسل آدم ( ع ) مشغول است .

لئن أخّرتن إلى يوم القي_مة لأحتنكنّ ذريّته إلاّ قليلاً . قال اذهب فمن تبعك

تذكر به حيات اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 7 - 11

11_ توجه دادن انسان ها به حيات پس از مرگ و برپايى قيامت ، از رسالت هاى پيامبر ( ص )

و ل_ئن قلت إنكم مبعوثون من بعد الموت

تعقل در چرخه حيات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 19 - 8

8 - ژرف نگرى درباره چرخه حيات و مرگ موجودات ، برطرف كننده استبعاد معاد است .

أَوَلم يروا كيف يبدئ اللّه الخلق ثمّ يعيده

دعوت از كافران به تعمّق و مطالعه در كيفيت پيدايش موجودات و بازگشت آنها به حالت نخست شان، به منظور راه يافتن به قدرت خدااست و اين كه خداوندى كه بر پديد آوردن و ميراندن موجودات، قادر است، توانايى دارد كه معاد را تحقق بخشد.

تعقل در حيات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 95 - 7

7 _ تفكر در چگونگى شكافته شدن دانه ها و هسته ها و رويش گياهان و پيدايش مرگ و حيات، زمينه راهيابى به توحيد و پرهيز از شرك است.

إن الله فالق الحب و النوى . .. ذلكم الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12

- مؤمنون - 23 - 80 - 10

10 - جريان مستمر حيات و مرگ و گردش نظام طبيعت ، شايان تفكر و درس آموزى

و هو الذى يحى و يميت . .. أفلاتعقلون

تقدير حيات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 156 - 7

7 _ حسرت و افسوس فراريان از ميدان نبرد ، پس از دانستن اين كه حيات و مرگ تقدير الهى است .

لا تكونوا . .. ما ماتوا و ما قتلوا ليجعل اللّه ذلك حسرة فى قلوبهم

بنابر اينكه {ليجعل} متعلق به محذوف باشد; يعنى بيان اين حقيقت كه مرگ و حيات تقدير الهى است، براى اين بود كه متخلفان از جنگ بر كرده خويش حسرت برند. زيرا معلوم مى شد كه اگر در جنگ شركت مى كردند، چون مقدّر نبود، كشته نمى شدند.

تقدير حيات امت ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 49 - 6

6 _ خداوند ، براى حيات و انقراض هر جامعه و امتى ظرف زمانى مشخصى ، از پيش مقدر فرموده است .

لكل أمة أجل

تكامل حيات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 59 - 6

6 _ آفرينش آدم در دو مرحله ( مرحله خلق از خاك ، مرحله امر )

خلقه من تراب ثم قال له كن فيكون

توسعه در حيات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 100 - 2

2 _ رهايى از تنگنا ها و دستيابى به توسعه در ابعاد مختلف زندگى ، ثمره اى

براى هجرت در راه خدا

و من يهاجر فى سبيل اللّه يجد فى الارض مراغماً كثيراً وسعة

جاودانگى حيات اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 22 - 2

2 _ مؤمنان هجرت كننده و مجاهد ، برخوردار از زندگى جاودان در باغ هاى سرشار از نعمت ، در سراى بهشت

الذين ءامنوا و هاجروا و جهدوا . .. و جنت لهم فيها نعيم مقيم. خلدين فيها أبداً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 63 - 8

8 _ جاودانگى حيات انسان حتى دوزخيان ، در جهان آخرت

نار جهنم خلداً فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 68 - 6

6 _ جاودانگى حيات انسان ، حتى دوزخيان در آخرت

نار جهنم خلدين فيها هى حسبهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 72 - 1

1 _ حيات جاودان در باغ هاى بهشت با نهر هاى روان ، وعده الهى به زنان و مردان مؤمن

وعد اللّه المؤمنين . .. تحتها الأنهر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 23 - 10

10 - حيات اخروى ، حياتى است ابدى و جاودانه .

فإنّ له نار جهنّم خ_لدين فيها أبدًا

حتميت حيات اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 15 - 1

1 - بازگشت دوباره انسان به حيات در آخرت حتمى است .

إنّه ظنّ أن لن يحور . بلى

حفظ حيات انسان

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 61 - 5

5 _ حضور همواره فرشتگان محافظ در كنار آدمى براى حفظ حيات اوست.

و يرسل عليكم حفظة حتى إذا جاء أحدكم الموت

چون غايت گسيل ملائكه محافظ، مرگ آدمى است (حتى إذا جاء أحدكم الموت)، به قرينه تناسب حكم و موضوع بايد حضور فرشتگان براى حفظ و بقاى حيات آدمى باشد.

حفظ حيات انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 32 - 15

15 _ حفظ حيات يك انسان و جلوگيرى از نابودى وى در پيشگاه خداوند به منزله حفظ حيات همه انسانهاست .

و من احياها فكانما احيا الناس جميعاً

مراد از {احياء} نمى تواند زنده كردن مردگان باشد ; بلكه به معناى حفظ حيات انسانها و جلوگيرى از هلاكت آنان است. برداشت فوق را فرمايش منقول از امام صادق(ع) تأييد مى كند كه در پاسخ سؤال از معناى {من احياها} در آيه فوق فرمود: نجاها من غرق او حرق او سبع او عدو ... .

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 313، ح 84; تفسير برهان، ج 1، ص 464، ح 11.

حق حيات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 8 - 5

5 - هر انسانى ، داراى حق حيات است و سلب كننده آن در قيامت بايد پاسخگو باشد .

و إذا الموءودة سئلت

ذكر {موءودة} (دختر زنده به گور شده) به جهت پيشگيرى از ارتكاب اين جنايت بوده است; و گرنه حرمتِ گرفتن جان ديگران، اختصاص به اين نوع خاص ندارد.

حقانيت حيات اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17

- جاثيه - 45 - 25 - 3

3 - اتمام حجت الهى بر مشركان ، در زمينه حقانيت معاد و حيات اخروى

و قالوا ما هى إلاّ حياتنا الدنيا . .. و إذا تتلى عليهم ءاي_تنا بيّن_ت

حقانيت حيات برزخى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 154 - 7

7 - وجود عالم برزخ و حيات برزخى ، از حقايق هستى است .

و لاتقولوا لمن يقتل فى سبيل اللّه أموت بل أحياء

حقيقت حيات دنيوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 32 - 9

9 _ نينديشيدن درباره حقيقت زندگى دنيا و آخرت و جايگاه و ارزش هر يك، مورد توبيخ خداوند

و ما الحيوة الدنيا . .. أفلا تعقلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 51 - 3

3 _ حيات دنيا ، حياتى فريبنده و سرگرم كننده

غرتهم الحيوة الدنيا

غرور (مصدر غرّت) به معناى فريب دادن است.

حيات اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 28 - 8

8 - بازگشت انسان ها به سوى خدا ، پس از زنده شدن به حيات اخروى است .

يحييكم ثم إليه ترجعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 40 - 7

7 - ارتباط و پيوند وثيق ميان حيات دنيوى و اخروى انسان

أيحسب الإنس_ن أن يترك سدًى . .. أليس ذلك بق_در على أن يحيى الموتى

از همراه هم آمدن دو موضوع هدفمندى زندگى بشر و احياى مجدد مردگان مطلب ياد شده به دست مى

آيد.

حيات اخروى انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 28 - 6

6 - انسان ها داراى دو حياتند : حيات دنيوى و حيات اخروى

فأحيكم ثم يميتكم ثم يحييكم

برخى از مفسران {ثم يحييكم} (سپس شما را ]پس از ميراندن[ زنده مى كند) را حاكى از حيات برزخى دانسته اند و گروهى آن را به زنده شدن مردگان براى برپايى قيامت كبرى تفسير كرده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 72 - 5

5 _ حيات انسان در آخرت ، حياتى مادى و جسمانى است نه صرفاً معنوى و روحانى .

وعد اللّه المؤمنين . .. جنت تجرى ... مسكن طيبة

بهره گيرى از لذايذ مادى، چون باغهاى پوشيده از درخت و خانه هاى دلپذير، در سراى آخرت، مستلزم وجود مادى و جسمانى انسان نيز مى باشد.

حيات اخروى جمادات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 6 - 7

7- وجود حيات و شعور در موجودات ، حتى جمادات در آخرت

كانوا لهم أعداء و كانوا بعبادتهم ك_فرين

از ضمائر {ذوى القعول} در آيه شريفه، مطلب ياد شده استفاده مى شود.

حيات اخروى عيسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 33 - 11

11- حضرت عيسى ( ع ) داراى حياتى ويژه در آخرت

و يوم أُبعث حيًّا

با اين كه فعل {أُبعث} بر زنده شدن دلالت دارد، تصريح به {حيّاً} ممكن است به خاطر ويژگى حيات اخروى عيسى(ع) در مقايسه با ديگران باشد.

حيات اخروى متقين

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 77 - 29

29 _ آخرت براى پرهيزگاران بهتر از دنياست .

و الاخرة خير لمن اتّقى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 56 - 3

3- راه نداشتن مرگ در بهشت ، نمودى از امنيت عام و فراگير حيات اخروى تقواپيشگان

فى مقام أمين . .. ف_كهة ءامنين . لايذوقون فيها الموت

ارتباط اين آيه با {مقام أمين} در آيات پيشين و {آمنين} در آيه قبل، گوياى برداشت ياد شده است.

حيات اخروى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 5 - 1

1 - زندگانى پيامبر ( ص ) ، در جهان آخرت ، همراه با عطاى مداوم پروردگار و سرشار از رضايت است .

و لسوف يعطيك ربّك فترضى

{سوف} براى استقبال است و مراد از آن _ به قرينه آيه قبل _ جهان آخرت است.

حيات اخروى موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 6 - 7

7- وجود حيات و شعور در موجودات ، حتى جمادات در آخرت

كانوا لهم أعداء و كانوا بعبادتهم ك_فرين

از ضمائر {ذوى القعول} در آيه شريفه، مطلب ياد شده استفاده مى شود.

حيات اخروى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 100 - 16

16 _ آسودگى مؤمنان از دغدغه زوال نعمت هاى بهشتى و زندگى در آن

خلدين فيها أبداً

حيات از آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 23 - 7

7- مرگ و حيات ،

از آيات خداوند است .

و إنا لنحن نحى و نميت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 33 - 1

1 - پديده حيات و احياى زمينِ مرده ، آيه و نشانه اى بزرگ از خداوند است .

و ءاية لهم الأرض الميتة أحيين_ها . .. حبًّا

{حَبّ} به معناى انواع دانه ها (چون گندم، جو، برنج و. ..) است. گفتنى است كه نكره آمدن {آية} براى تفخيم مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 36 - 8

8 - نوع حيات و حاكميت قانون زوجيت ( نر و ماده بودن ) ، از آيات خداوند و از نشانه هاى قدرت او است .

و ءاية لهم الأرض . .. سبح_ن الذى خلق الأزوج كلّها... و ممّا لايعلمون

برداشت ياد شده، از آن جا است كه آيه شريفه، در ضمن سلسله آياتى قرار دارد كه درصدد بيان نشانه هاى قدرت خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 42 - 15

15 - { حيات و مرگ } و { خواب و بيدارى } ، در بردارنده آيات متعدد خداوند و جلوه هاى گوناگون قدرت او

اللّه يتوفّى الأنفس حين موتها . .. فيمسك ... و يرسل الأُخرى ... إنّ فى ذلك لأي_ت

جمع آمدن {آيات} مى رساند كه آيه و نشانه بودن {حيات و مرگ} و {خواب و بيدارى}، از جهات مختلف و گوناگون است.

حيات اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 105 - 5

5 - توفيق انجام مأموريت ذبح

فرزند با زنده ماندن وى ، پاداش خداوند به ابراهيم ( ع )

قد صدّقت الرءيا إنّا كذلك نجزى المحسنين

حيات امت ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 134 - 7

7 - هر جامعه و امتى ، داراى حيات ، مرگ و شخصيتى مستقل

تلك أمة قد خلت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 141 - 7

7 - هر جامعه و امتى داراى حيات ، مرگ و شخصيتى مستقل

تلك أمة قد خلت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 49 - 7

7 _ هر جامعه اى ، جدا از افرادش ، داراى حقيقتى مستقل و از مرگ و زندگى ويژه برخوردار است .

لكل أمة أجل

حيات انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 243 - 13

13 _ حيات انسان ها ، تفضّل الهى بر آنان

ثمّ احياهم انّ اللّه لذوفضل على النّاس

{انّ اللّه} همان گونه كه مى تواند تعليل نقل داستان باشد، مى تواند تعليل جمله {ثمّ احياهم} نيز باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 129 - 4

4 _ انحصار مالكيت و حاكميت مطلق خداوند بر هستى ، دليل عجز غير خدا در تدبير شؤون زندگى انسانها

ليس لك من الامر شىء . .. و للّه ما فى السّموات و ما فى الارض

زيرا جمله {ليس لك . .. } با جمله {و للّه ما فى السّموات} تعليل شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

4 - مائده - 5 - 17 - 9

9 _ حيات و مرگ مسيح ( ع ) و مادرش مريم و تمامى اهل زمين ، در قبضه قدرت خداوند

قل فمن يملك من اللّه شيئاً ان اراد ان يهلك . .. و من فى الأرض جميعاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 32 - 18

18 _ انسان ها ، داراى منزلتى برابر در برخوردارى از حق حيات

من قتل نفساً . .. فكانما قتل الناس جميعاً و من احياها فكانما احيا الناس جميعاً

جزاى يكسان براى كشتن هر فرد و پاداش مساوى براى احياى وى، حاكى از برابرى تمامى انسانها در حق حيات است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 62 - 3

3 _ حكم نافذ و لازم الاجرا در آفرينش و حيات و مرگ انسان، تنها از آن خداوند است.

و يرسل عليكم . .. ثم ردوا إلى الله موليهم الحق ألا له الحكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 94 - 3

3 _ حيات انسان، و امكانات ديگر زندگى او، جملگى از آن خداوند و داده اوست.

كما خلقنكم أول مرة و تركتم ما خولنكم وراء ظهوركم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 98 - 5

5 _ استقرار و استيداع، دو حالتى كه بنى آدم در يكى از آن دو قرار دارند.

أنشأكم من نفس وحدة فمستقر و مستودع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 51 - 9

9- حيات

نخستين انسان ، خود گوياترين دليل بر امكان حيات دوباره اوست .

فسيقولون من يعيدنا قل الذى فطركم أوّل مرّة

حيات بخشى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 1 - 16

16_ { عن سفيان . . . الثورى ، قال : قلت لجعفربن محمد . . . يابن رسول الله ما معنى قول الله عزوجل : . . . { المر } . . . قال ( ع ) : . . . فمعناه : أنا الله المحيى المميت الرازق . . . ;

از سفيان ثورى روايت شده است: به جعفربن محمد (امام صادق(ع)) گفتم: اى فرزند رسول الله معناى سخن خداوند عزوجل:. .. {المر} چيست؟...حضرت فرمود:... معناى آن اين است كه من خداى زنده كننده، ميراننده و روزى دهنده ام ...}. مراد از روايت اين است كه: {الف} رمز {أنا}، {ل} رمز {الله}، {م} رمز {محيى و مميت} و {ر} رمز {رازق} مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 82 - 5

5 - تنها آفريدگار هدايت گر ، و روزى دهنده ، شفابخش و حيات آفرين ، شايسته براى دل بستن انسان به غفران و بخشايش او

الذى خلقنى . .. و الذى أطمع أن يغفر ... يوم الدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 19 - 3

3 - حيات بخشى خداوند به مرده و زمين ، از دلايل لزوم تسبيح خداوند است .

فسبح_ن اللّه . .. يخرج الحىّ من الميّت ... و يحىِ الأرض بعد موتها

{يخرج الحىّ} مى تواند

تعليل براى {فسبحان اللّه} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 68 - 1

1 - تنها خداوند ، حيات بخش موجودات است .

هو الذى يحيى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 39 - 7

7 - آن كس كه حيات دهنده زمين است ، حيات دهنده مردگان نيز خواهد بود .

إنّ الذى أحياها لمحى الموتى

حيات بخشى قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 52 - 4

4 - قرآن ، حيات بخش جان انسان ها است .

كذلك أوحينا إليك روحًا

به كارگيرى واژه {روح} به جاى {قرآن} يا {كتاب}، اشاره به جنبه حيات بخشى قرآن دارد.

حيات بخشى معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 64 - 8

8 - پرستش ، مخصوص پديدآورنده ، اعاده كننده و روزى دهنده انسان ها است و نه غير او

أمّن يبدؤا الخلق ثمّ يعيده . .. أءل_ه مع اللّه

حيات برزخى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 11 - 3

3 - وجود عالم برزخ ( عالم پس از دنيا و پيش از برپايى قيامت ) و زنده شدن و مردن انسان ها در آن عالم *

قالوا ربّنا أمتّنا اثنتين و أحييتنا اثنتين

در اين كه مقصود از دو مردن و دو زنده شدن چيست؟ ميان مفسران چند ديدگاه وجود دارد: مهم ترين آنها، دو نظريه است: 1_ زنده شدن در عالم برزخ و قيامت و مردن در دنيا و عالم برزخ;

2_ مرگ در آغاز تكوين انسان، پيش از دميده شدن روح در وجود وى و مردن در پايان عمر و زنده شدن با دميدن روح در انسان و زنده شدن در قيامت. اين حقيقت در سوره {بقره} چنين ياد شده است: {و كنتم أمواتاً فأحياكم ثمّ يميتكم ثمّ يحييكم ثمّ إليه ترجعون}. برداشت ياد شده مبتنى بر ديدگاه نخست است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 46 - 4

4 - وجود حيات برزخى ( زندگى ميان دنيا و قيامت ) براى انسان ها

النار يعرضون عليها غدوًّا و عشيًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 170 - 5،7،8

5 _ زندگى برتر و بهتر شهدا در عالم برزخ ، نسبت به زندگى آنان در دنيا

فرحين بما اتيهم اللّه من فضله و يستبشرون

شادمانى شهيدان و نيز آرزوى رسيدن ديگر همرزمانشان به تفضل الهى، حاكى از برترى زندگى اخروى و برزخى آنان نسبت به زندگى دنياست.

7 _ وجود حيات برزخى ، پس از مرگ تا قيامت *

بل احيآء عند ربهم يرزقون. فرحين بما اتيهم اللّه من فضله و يستبشرون

8 _ زندگى جمعى شهيدان در عالم برزخ *

و يستبشرون بالّذين لم يلحقوا بهم

جمله {لم يلحقوا بهم}، دلالت بر اين دارد كه همرزمان شهيدان پس از شهادت به آنان ملحق مى شوند. بنابراين شهيدان به صورت متفرق زندگى نمى كنند، بلكه شهيدان سراسر تاريخ به يكديگر مى پيوندند.

حيات پس از مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 29 - 12

12 _ معاد و حيات دوباره،

امرى حتمى براى تمامى انسانها

كما بدأكم تعودون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 30 - 14

14- حيات انسان ها با مرگ ، پايان نمى پذيرد .

للذين أحسنوا . .. و لدار الأخرة خير

با توجه با اينكه آيه درصدد پاداش نيكوكاران در سراى ديگر است معلوم مى شود كه مرگ پايان حيات آنان نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 32 - 5

5- انسان ، با مرگ نيست و نابود نمى شود .

الذين تتوفّ_هم المل_ئكة

{تتوفى} (از مصدر توفى) به معناى گرفتن چيزى به صورت كامل است و اين معنا حكايت از آن دارد كه حقيقت انسان گرفته مى شود و منتقل مى گردد. فراز بعدى آيه (سلام عليكم فادخلوا الجنّة) نيز مؤيد برداشت فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 98 - 6

6- حيات پس از مرگ ، خلقتى جديد و تازه براى انسان است .

أءنَّا لمبعوثون خلقًا جديدًا

حيات جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 36 - 5

5 _ جامعه اى از حيات واقعى برخوردار است كه به دعوت پيامبران پاسخ مثبت دهد.

إنما يستجيب الذين يسمعون و الموتى يبعثهم اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 4 - 7

7- هر جامعه ، داراى هويت ، حيات و قوانين مشخصى جدا از افراد آن جامعه

و ما أهلكنا من قرية إلاّ و لها كتاب معلوم

حيات جاودان

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

7 - توبه - 9 - 89 - 1

1 _ باغ ها و نهر هاى روان و زندگى جاودان ، مهيّا شده از جانب خدا براى پيامبر ( ص ) و مؤمنان مجاهد

أعد اللّه لهم جنت تجرى من تحتها الأنهر خلدين فيها

حيات جاودان متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 16 - 8

8 _ متقين ، مردمانى دور انديش و در پى حيات جاودانه

أم جنّة الخلد التى وعد المتّقون . .. لهم فيها ما يشاءون خ_لدين كان على ربّك وعدً

حيات جاودانه مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 100 - 12

12 _ مؤمنان ، داراى حيات جاودان و آكنده از سعادت و رستگارى در آخرت

خلدين فيها أبداً ذلك الفوز العظيم

حيات جسمانى اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 72 - 5

5 _ حيات انسان در آخرت ، حياتى مادى و جسمانى است نه صرفاً معنوى و روحانى .

وعد اللّه المؤمنين . .. جنت تجرى ... مسكن طيبة

بهره گيرى از لذايذ مادى، چون باغهاى پوشيده از درخت و خانه هاى دلپذير، در سراى آخرت، مستلزم وجود مادى و جسمانى انسان نيز مى باشد.

حيات جسمانى عيسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 159 - 5

5 _ حضرت عيسى ( ع ) ، هم اكنون زنده و داراى حياتى جسمانى است .

و إن من أهل الكتب إلاّ ليؤمننّ به قبل موته

با توجه به مضارع بودن فعل {ليؤمننّ} كه اِخبار از آينده است

و در طول تاريخ گذشته چنين نبوده كه تمامى اهل كتاب به حضرت عيسى(ع) ايمان آورده باشند، معلوم مى شود آن حضرت هنوز زنده است.

حيات جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 25 - 12

12 - جنيان نيز همانند انسان ها داراى زندگى ، مرگ و نابودى اند .

فى أمم قد خلت من قبلهم من الجنّ و الإنس

حيات جنيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 112 - 7

7 _ جن موجودى داراى حيات و شعور و اراده است.

عدوا شيطين الإنس و الجن

حيات جوامع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 134 - 7

7 - هر جامعه و امتى ، داراى حيات ، مرگ و شخصيتى مستقل

تلك أمة قد خلت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 141 - 7

7 - هر جامعه و امتى داراى حيات ، مرگ و شخصيتى مستقل

تلك أمة قد خلت

حيات جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 47 - 3

3 - دوزخيان ، در عين سوختن دائمى در آتش ، حيات داشته و بر تكلم كردن تواناهستند .

و إذ يتحاجّون فى النار فيقول الضعف_ؤا للذين استكبروا

حيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 255 - 2،4

2 _ خداوند ، تنها زنده جاويد و همواره پاينده اى است كه قائم به ذات خويش و همه كائنات قائم به اوست .

اللّه لا

اله الاّ هو الحىّ القيّوم

كلمه {قيّوم} به معناى پاينده اى است كه حفظ و نگهدارى همه چيز به اوست. (القائم الحافظ لكل شىء و المعطى له ما به قوامه.)

4 _ حيات و قيوميّت مطلق ، ملاك معبودِ بر حق

اللّه لا اله الاّ هو الحىّ القيّوم

آوردن دو صفت {حى} و {قيوم}، اشاره به علّت حصر عبوديّت در خداوند است; يعنى تنها زنده قائم به ذات و مدبّر اشيا، مى تواند معبود باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 256 - 15

15 _ ايمان به خداوند ، اقرار زبانى و تصديق قلبى به وحدانيّت ، قيوميّت ، حيات ، مالكيّت و علم مطلق اوست .

اللّه لا اله الاّ هو الحىّ القيّوم . .. يؤمن باللّه ... و اللّه سميع عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 65 - 4،7

4 - اختصاص حيات حقيقى به خداوند ، دليل نبودن هيچ معبودى جز او در جهان است .

هو الحىّ لا إل_ه إلاّ هو

جمله {لاإل_ه إلاّ هو} به منزله نتيجه براى {هوالحىّ} است; يعنى، چون خداوند زنده جاويد است، پس جز او كسى مدبر عالم و نيز شايسته معبود بودن نيست.

7 - دعا و عبادت ، تنها شايسته خداوند يكتا و دارنده حيات حقيقى است .

هو الحىّ لا إل_ه إلاّ هو فادعوه

{فا} در {فادعوه} عاطفه بوده و براى ربط ميان سبب و مسبب است; يعنى، به سبب آن كه خدا دارنده حيات حقيقى و يكتا است، پس او را بايد عبادت كرد و از او حاجت خواست.

حيات در آسمان

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 83 - 8

8 _ وجود موجوداتى داراى شعور در آسمانها

و له اسلم من فى السموات و الارض

و له اسلم من فى السموات و الارض

حيات در آفرينش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 19 - 5

5 - نظام حيات و مرگ در جهان هستى ، دليلى آشكار بر امكان معاد و احياى مجدد انسان ها است .

يخرج الحىّ من الميّت . .. و كذلك تخرجون

حيات در جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 89 - 9

9 _ لزوم هجرت در راه خدا و پيوستن به جامعه اسلامى

حتّى يهاجروا فى سبيل اللّه

حيات در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 74 - 7،11

7 - دوزخيان در دوزخ نخواهند مرد _ تا عذاب را درك نكنند _ و نه مانند زندگان خواهند بود .

فإنّ له جهنّم لايموت فيها و لايحيى

مراد از {حياة} در {لايحيى} به قرينه {لايموت فيها} حياتى است كه بر مرگ ترجيح داشته باشد و حيات اهل دوزخ، چون مايه افزايش عذاب است، از مرگ _ كه پايان دهنده عذاب است _ ناگوارتر و منفورتر مى باشد.

11 - { عن أبى سعيد الخدرى : إنّ رسول اللّه ( ص ) خطب فأتى على ه_ذه آية { إنّه من يأت ربّه مجرماً فإنّ له جهنّم لايموت فيها و لايحيى } فقال رسول اللّه ( ص ) : أمّا أهلها الذين هم أهلها ، فإنّهم لايموتون فيها و لايحيون

، و أمّا الذين ليسوا بأهلها فإنّ النار تميتهم إماتة ثمّ يقوم الشفعاء فيشفعون ;

از ابوسعيد خدرى روايت شده كه رسول خدا(ص) خطبه خواند، تا به اين آيه رسيد {إنّه من يأت ربّه مجرماً فإنّ له جهنّم لايموت فيها و لايحيى}. پس آن حضرت فرمود: ساكنان جهنم _ كه سزاوار آن هستند _ در آن جا نه مى ميرند و نه زندگى دارند. اما كسانى كه سزاوار جهنم نيستند پس آتش، آنان را يك بار مى ميراند، آن گاه شفيعان به پاخاسته و آنان را شفاعت مى كنند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 16 - 3

3 - دوزخيان ، در عين سوختن و جدا شدن اندامشان ، هرگز نمى ميرند .

نزّاعة للشوى

تصريح به اين كه اندام ها و يا پوست سرها سوخته و جدا مى شود; مى تواند گوياى مطلب ياد شده باشد.

حيات در ماده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 49 - 9،12

9 _ شكل گرفتن عناصر مادى و سپس تعلق روح به آن ، نظام كلى تحول حيات *

انّى اخلق لكم من الطين كهيئة الطير فانفخ فيه

بيانِ آنچه حضرت مسيح به عنوان اعجاز انجام مى داده، اشاره اى است به نظام كلّى تحول حيات. و اگر مقصود، صرفِ بيانِ اعجاز بود، نياز به تذكر مراتب نداشت.

12 _ امكان آفرينش موجود زنده از عناصر مادى توسط انسان ، در پرتو اذن خداوند

انّى اخلق . .. باذن اللّه

حيات دنيوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 36 -

17

17 _ زمين در بردارنده وسيله زندگانى و معيشت انسان ها براى زمانى موقت و نامعلوم

و لكم فى الأرض مستقر و متع إلى حين

{متاع} به چيزى گفته مى شود كه مايه منفعت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 212 - 1،2،3

1 _ آراستگى زندگانى دنيا ، در ديدگاه كافران

زين للذين كفروا الحيوة الدنيا

2 _ زينت زندگانى دنيا در نظر كافران ، واقعيّت آن را پوشانده است .

زين للذين كفروا الحيوة الدنيا

3 _ كفر ، زمينه اصيل پنداشتن زندگى دنيا و ارزش هاى مادى

زين للذين كفروا الحيوة الدنيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 97 - 2

2 _ چگونه سپرى كردن زندگانى دنيا ، پرسش فرشتگان از گناهكاران مستضعف پس از مرگ ( سؤال قبر )

انّ الّذين توفّيهم الملئكة ظالمى انفسهم قالوا فيم كنتم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 40 - 7

7 - ارتباط و پيوند وثيق ميان حيات دنيوى و اخروى انسان

أيحسب الإنس_ن أن يترك سدًى . .. أليس ذلك بق_در على أن يحيى الموتى

از همراه هم آمدن دو موضوع هدفمندى زندگى بشر و احياى مجدد مردگان مطلب ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 204 - 6

6 _ ظاهرسازى و فريفتن ديگران ، فقط در تنگناى حيات دنيا ممكن است .

و من الناس من يعجبك قوله فى الحيوة الدنيا

بنابراينكه {فى الحيوة الدنيا}، متعلّق به {يعجبك} باشد ; يعنى شگفتى گفتارشان در دنياست ; در آخرت

كه روز حقيقت است.

حيات دنيوى انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 28 - 6

6 - انسان ها داراى دو حياتند : حيات دنيوى و حيات اخروى

فأحيكم ثم يميتكم ثم يحييكم

برخى از مفسران {ثم يحييكم} (سپس شما را ]پس از ميراندن[ زنده مى كند) را حاكى از حيات برزخى دانسته اند و گروهى آن را به زنده شدن مردگان براى برپايى قيامت كبرى تفسير كرده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 24 - 3،9

3 _ زندگى انسانها در دنيا همواره آميخته به دشمنى و عداوت با يكديگر است.

قال اهبطوا بعضكم لبعض عدو

برداشت فوق بر اين اساس است كه مخاطب كلمه {اهبطوا} تنها، آدميان باشند. در اين صورت مراد از {بعضكم لبعض عدو} دشمنى انسانها با يكديگر خواهد بود.

9 _ زمين در بر دارنده وسيله زندگانى و معيشت انسانها براى زمانى موقت و نامعلوم

و لكم فى الأرض مستقر و متع إلى حين

حيات دنيوى متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 77 - 29

29 _ آخرت براى پرهيزگاران بهتر از دنياست .

و الاخرة خير لمن اتّقى

حيات زمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 24 - 3

3 - باران ، مايه حيات زمين و طبيعت است .

و ينزّل من السماء ماء فيحيى به الأرض بعد موتها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 33 - 4

4 - زمين ، داراى مرگ و حيات است .

و

ءاية لهم الأرض الميتة أحيين_ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 39 - 17

17 - حيات زمين در دنيا و رستاخيز مردگان در قيامت ، نمادى از قدرت بى بديل خداوند است .

إنّ الذى أحياها لمحى الموتى إنّه على كلّ شىء قدير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 5 - 6

6 - زمين ، داراى مرگ و حيات

فأحيا به الأرض بعد موتها

حيات زندگى اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 64 - 5

5 - آخرت ، سراسر حيات و زندگى است و مرگ و نيستى ، در آن راه ندارد .

و إنّ الدار الأخرة لهى الحيوان

تعبير {الحيوان} (عين حيات) نشان مى دهد كه آخرت، حيات محض است.

حيات شتر صالح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 14 - 6

6 - پيدايش ناقه صالح ، معجزه و باقى ماندن آن ، براساس علل و عوامل طبيعى بود .

ناقة اللّه و سقي_ها . .. فعقروها

حيات شهيدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 154 - 1،2،9

1 - كشته شدگان راه خدا ، زنده و برخوردار از حياتى ويژه اند .

و لاتقولوا لمن يقتل فى سبيل اللّه أموت بل أحياء

از آن جا كه غير شهيدان نيز از زندگى برزخى برخوردارند، معلوم مى شود: حياتى كه خداوند براى شهيدان بيان داشته، حيات و زندگانى ويژه اى است.

2 - نبايد كشته شدگان راه خدا را مرده خواند و آنان

را در شمار مردگان قلمداد كرد .

و لاتقولوا لمن يقتل فى سبيل اللّه أموت بل أحياء

9 - اعطاى حيات ويژه به شهيدان ، جلوه اى از همراهى و حمايت خداوند از صبرپيشگان راه ايمان است .

إن اللّه مع الصبرين. و لاتقولوا لمن يقتل فى سبيل اللّه أموت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 169 - 1،3،6،8،12

1 _ مرده پنداشتن كشته شدگان در راه خدا ( شهدا ) از سوى برخى ، و نهى خداوند از اين پندار

و لا تحسبنّ الّذين قتلوا فى سبيل اللّه امواتا

3 _ شهيدان راه خدا ، زنده و برخوردار از روزى در پيشگاه پروردگار خويش

بل احيآء عند ربّهم يرزقون

در برداشت فوق {عند ربّهم}، متعلق به {يرزقون} گرفته شده است.

6 _ برخوردارى شهيدان از حياتى ويژه در عالم پس از مرگ ( برزخ )

بل احيآء عند ربّهم يرزقون

نكره بودن كلمه {احيآء} اشاره به اين معنا دارد كه حيات شهيدان حياتى است كه براى انسانها در دنيا ناشناخته است. بنابراين حياتى ويژه خواهد بود.

8 _ تفاوت زندگى و حيات شهدا با ديگر انسان ها ، در عالم پس از مرگ ( برزخ )

بل احيآء عند ربّهم يرزقون

چون از نظر قرآن ديگر مردگان نيز از حيات برزخى برخوردارند، مطرح كردن حيات ويژه براى شهيدان، حكايت از تفاوت اين دو حيات دارد.

12 _ حيات شهيدان و چگونگى آن فراتر از درك مردمان عادى و تنها در خور فهم كسانى همچون پيامبر ( ص ) *

و لا تحسبنّ . .. عند ربّهم يرزقون

از اينكه خداوند در آيات قبل همه مؤمنان را مخاطب قرار مى دهد ولى در

اين آيه تنها خطابش را متوجّه پيامبر (ص) (و لا تحسبن به صيغه مفرد) كرده، مى تواند اشاره به اين معنا باشد كه مضمون اين آيه يعنى حيات شهيدان پس از شهادت، تنها در خور فهم پيامبر (ص) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 170 - 3،5،8،14

3 _ حيات ويژه و مقام والاى شهيدان و ارتزاق آنها نزد خداوند ، از تفضّلات الهى به آنان

فرحين بما اتيهم اللّه من فضله

بنابر اينكه مراد از {ما اتيهم اللّه}، همان باشد كه در آيه قبل بيان شد ; يعنى حيات ويژه و . .. .

5 _ زندگى برتر و بهتر شهدا در عالم برزخ ، نسبت به زندگى آنان در دنيا

فرحين بما اتيهم اللّه من فضله و يستبشرون

شادمانى شهيدان و نيز آرزوى رسيدن ديگر همرزمانشان به تفضل الهى، حاكى از برترى زندگى اخروى و برزخى آنان نسبت به زندگى دنياست.

8 _ زندگى جمعى شهيدان در عالم برزخ *

و يستبشرون بالّذين لم يلحقوا بهم

جمله {لم يلحقوا بهم}، دلالت بر اين دارد كه همرزمان شهيدان پس از شهادت به آنان ملحق مى شوند. بنابراين شهيدان به صورت متفرق زندگى نمى كنند، بلكه شهيدان سراسر تاريخ به يكديگر مى پيوندند.

14 _ جاودانگى حيات ، تنعّم و امنيّت خاطر شهيدان *

الّا خوف عليهم و لا هم يحزنون

نفى ترس و اندوه، مستلزم نفى فناپذيرى است. چرا كه از جمله اسباب ترس آفرين و غم انگيز، فناپذيرى و نابودى است.

حيات طولانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 259 - 16

16 _ عدم فساد مواد غذايى

و نوشيدنى ، على رغم وجود عوامل فسادآور طبيعى ، نشانه الهى بر امكان حيات طولانى موجودات

فانظر الى طعامك و شرابك لم يتسنّه

حيات طولانى ابليس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 15 - 2

2 _ ابليس از موجودات داراى عمر طولانى و زنده تا روز رستاخيز آدميان

أنظرنى إلى يوم يبعثون . .. قال إنك من المنظرين

حيات عالم برزخ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 169 - 6،8،11

6 _ برخوردارى شهيدان از حياتى ويژه در عالم پس از مرگ ( برزخ )

بل احيآء عند ربّهم يرزقون

نكره بودن كلمه {احيآء} اشاره به اين معنا دارد كه حيات شهيدان حياتى است كه براى انسانها در دنيا ناشناخته است. بنابراين حياتى ويژه خواهد بود.

8 _ تفاوت زندگى و حيات شهدا با ديگر انسان ها ، در عالم پس از مرگ ( برزخ )

بل احيآء عند ربّهم يرزقون

چون از نظر قرآن ديگر مردگان نيز از حيات برزخى برخوردارند، مطرح كردن حيات ويژه براى شهيدان، حكايت از تفاوت اين دو حيات دارد.

11 _ وجود رابطه ميان حيات و رزق ، حتّى در عالم برزخ

بل احيآء عند ربّهم يرزقون

حيات عيسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 17 - 9،14

9 _ حيات و مرگ مسيح ( ع ) و مادرش مريم و تمامى اهل زمين ، در قبضه قدرت خداوند

قل فمن يملك من اللّه شيئاً ان اراد ان يهلك . .. و من فى الأرض جميعاً

14 _ زنده بودن مسيح ( ع ) و مادرش

مريم در عصر پيامبر ( ص ) *

فمن يملك من اللّه شيئاً ان اراد ان يهلك المسيح ابن مريم و امه

مفهوم جمله {ان اراد . ..} اين است كه آن دو بزرگوار در زمان نزول آيه زنده بوده اند.

حيات كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 178 - 17

17 _ مرگ براى كافران بهتر از زندگى است .

و لا يحسبنّ الّذين كفروا انّما نملى لهم خير لانفسهم

امام باقر (ع): الموت خير [ل_] . .. الكافر ... لانّ اللّه يقول ... {و لا يحسبنّ الّذين كفروا انّما نملى لهم خير لانفسهم انّما نملى لهم ليزدادوا اثماً}.

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 206، ح 155 ; نورالثقلين، ج 1، ص 413، ح 445.

حيات ماهى قصه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 61 - 5،6

5- ماهىِ بى جانِ همراه موسى ( ع ) ، در مجمع البحرين زنده شده و در مسيرى تونل مانند ، در آب دريا فرو رفت .

نسيا حوتهما فاتّخذ سبيله فى البحر سربًا

فاعل {اتخذ} ضميرى است كه به {حوت} بازمى گردد. استناد فعل به ماهى ظهور در آن دارد كه ماهى بى جان، جان دار شده است. {سرب} به معناى نفق و سوراخ (تونل) است و در آيه حال براى {سبيل} است; يعنى، راهى تونل مانند را در دريا در پيش گرفت.

6- { عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : . . . أرسل ( أى موسى ) إلى يوشع إنّى قد ابتليت فاصنع لنا زاداً وانطلق بنا ، و اشترى حوتاً . .

.ثمّ شواه ثمّ حمله فى مكتل . . . فقطرت قطرة من السماء فى المكتل فاضطرب الحوت ثمّ جعل يَثِبُ من المكتل إلى البحر قال : و هو قوله : { واتّخذ سبيله فى البحر سرباً } ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه فرمود: . .. موسى به يوشع پيام فرستاد: {من، در معرض آزمايش قرار گرفتم. براى ما توشه راه فراهم ساز و به همراه ما بيا!}. يوشع، يك ماهى خريد ... و آن را بريان كرد و در زنبيل نهاد... سپس قطره آبى از آسمان در زنبيل چكيد و ماهى به جنب وجوش آمد و از زنبيل به دريا پريد و اين سخن خدا است كه فرمود: واتّخذ سبيله فى البحر سرباً}.

حيات مجدد انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 25 - 3

3 _ انسانها پس از مرگ و مدفون شدن در زمين، دوباره زنده خواهند شد و از دل خاك به عرصه زمين بازخواهند گشت.

و فيها تموتون و منها تخرجون

اخراج از زمين (و منها تخرجون) مى تواند به اين معنا باشد كه انسانها از درون زمين، كه معمولاً در آن مدفون مى شوند ; پس از زنده شدن به سطح زمين بازگردانده مى شوند ; و مى تواند به اين معنا باشد كه از كره زمين اخراج و به جايى ديگر منتقل خواهند شد. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است.

حيات مجرمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 45 - 3

3 _ كشتن و مصدوم كردن ديگران ، موجب سلب حق حيات و سلامتى

از مجرم

و كتبنا عليهم فيها ان النفس بالنفس و العين بالعين . .. و الجروح قصاص

حيات مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 17 - 9،14

9 _ حيات و مرگ مسيح ( ع ) و مادرش مريم و تمامى اهل زمين ، در قبضه قدرت خداوند

قل فمن يملك من اللّه شيئاً ان اراد ان يهلك . .. و من فى الأرض جميعاً

14 _ زنده بودن مسيح ( ع ) و مادرش مريم در عصر پيامبر ( ص ) *

فمن يملك من اللّه شيئاً ان اراد ان يهلك المسيح ابن مريم و امه

مفهوم جمله {ان اراد . ..} اين است كه آن دو بزرگوار در زمان نزول آيه زنده بوده اند.

حيات معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 22 - 2

2- علم ، قدرت ، خالقيت و حيات ، از ويژگى هاى معبود و خداى حقيقى

أفمن يخلق كمن لايخلق . .. و الله يعلم ... و الذين يدعون من دون الله لايخلقون شيئ

آوردن عبارت {إل_هكم إل_ه واحد} پس از بيان صفات برجسته خداوند و پس از يادآورى ضعف و فتور معبودهاى باطل، به منزله ذكر نتيجه آن سخنان و مشعر به نكته ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 65 - 5

5 - داشتن حيات حقيقى ، مستقل و جاويد ، از اوصاف معبود حقيقى است .

هو الحىّ لا إل_ه إلاّ هو

حيات معنوى اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه -

9 - 72 - 5

5 _ حيات انسان در آخرت ، حياتى مادى و جسمانى است نه صرفاً معنوى و روحانى .

وعد اللّه المؤمنين . .. جنت تجرى ... مسكن طيبة

بهره گيرى از لذايذ مادى، چون باغهاى پوشيده از درخت و خانه هاى دلپذير، در سراى آخرت، مستلزم وجود مادى و جسمانى انسان نيز مى باشد.

حيات معنوى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 122 - 7

7 _ توجه دادن مؤمنان به حيات معنوى خود و برخوردارى از نور الهى، بازدارنده آنان از اطاعت مشركان و گمراهان

و إن أطعتموهم إنكم لمشركون. أو من كان ميتا فأحيينه و جعلنا له نورا يمشى به فى ال

تمثيل مذكور براى بر حذر داشتن مسلمانان از اطاعت مشركان است.

حيات مكذّبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 32 - 3

3 _ واقعيت زندگى منكران معاد، جز بازى و سرگرمى چيز ديگرى نيست.

قد خسر الذين كذبوا بلقاء اللّه . .. و ما الحيوة الدنيا إلا لعب و لهو

گر چه وجهه غالب دنيا لهو و لعب است، در عين حال مى دانيم كه همين دنيا سبب ارتقاى رتبه ها و كسب درجات است. لذا مى توان گفت اين آيه ناظر به آيات قبل است كه درباره منكران معاد بود. يعنى زندگى دنيا براى آنان جز لعب و لهو معناى ديگرى ندارد.

حيات موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 44 - 2

2 - مرگ و حيات موجودات ، جلوه اى از ربوبيت يگانه خداوند بر هستى

است .

و أنّ إلى ربّك المنتهى . .. و أنّه هو أمات و أحيا

از ارتباط اين آيه با آيه {و أنّ إلى رب_ّك المنتهى}، مطلب بالا قابل استفاده است.

حيات موقّت انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 98 - 6

6 _ آدميان، در عين استقرار در زمين، ثبات نداشته و در آن به وديعت هستند.

أنشأكم من نفس وحدة فمستقر و مستودع

توصيف انسانها به {مستقر} و {مستودع} ظهور در آن دارد كه هر كدام از آحاد انسان داراى اين وصف هستند و بنابراين هر كدام هم {مستقر} و هم {مستودع} مى باشند. برداشت فوق بر اين مبناست.

حيات مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 53 - 10

10 - مؤمنان ، از حيات و شعور واقعى بهره مندند .

لاتسمع الموتى . .. و ما أنت به_د العمى عن ضل_لتهم إن تسمع إلاّ من يؤمن بأي_تنا

نفى توان شنواندن كلام حق به كافران، با تعبير {لاتسمع الموتى} و اثبات توان آن به مؤمنان، با تعبير {إن تسمع إلاّ من يؤمن} حكايت از آن دارد كه كافران، فاقد درك و شعور لازم اند و برعكس مؤمنان از آن برخوردارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 22 - 2

2 - مؤمنان ، مردمى زنده دل و برخوردار از حيات حقيقى و شايسته شأن آدمى

و ما يستوى الأحياء و لا الأموت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 28 - 5

5 - حيات مؤمنان ، جلوه رحمت خداوند

أو رحمنا

مطلب

ياد شده، از تعبير حيات مؤمنان به رحمت استفاده مى شود.

حيات واقعى انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 24 - 2

2 _ دين و تعليمات و رهنمود هاى خدا و پيامبر ( ص ) ، مايه حيات واقعى انسان

يأيها الذين ءامنوا استجيبوا للّه و للرسول إذا دعاكم لما يحييكم

مراد از {ما} در {لما يحييكم}، تمامى تعليمات و معارف و رهنمودهاى خدا و رسول اوست.

خيريت حيات جاودان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 89 - 4

4 _ خير و رستگارى واقعى ، دستيابى به بهشت و زندگى جاودان بهشتى است .

أولئك لهم الخيرت و أولئك هم المفلحون. أعد اللّه لهم جنت

درخواست حيات اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 156 - 1

1 _ تقدير زندگانى نيكو در دنيا و آخرت ، درخواست موسى ( ع ) از خداوند براى خود و همراهانش در ميعادگاه مناجات

و اكتب لنا فى هذه الدنيا حسنة و فى الاخرة

با توجه به آيه قبل معلوم مى شود مراد از {نا} در {لنا}، موسى(ع) و همراهان او در ميعادگاه مناجات است. كتابت در آيه شريفه به معناى مقدّر كردن است.

زمينه استمرار حيات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 80 - 7

7 - آمد و شد شب و روز و به وجود آمدن فصل هاى مختلف ، عامل پيدايش موجودات زنده و جريان مستمر مرگ و حيات در زمين

يحى و يميت و له اختل_ف الّيل و النهار

ذكر

{اختلاف شب و روز} پس از بيان مرگ و حيات مى تواند اشاره به مطلب ياد شده باشد.

زمينه حيات اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 156 - 5

5 _ بازگشت به خدا و توبه به درگاه او ، زمينه ساز نايل شدن به خير و سعادت دنيا و برخوردار شدن از حيات نيكوى آخرت است .

و اكتب لنا فى هذه الدنيا حسنة و فى الاخرة إنا هدنا إليك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 100 - 7

7 _ هجرت در راه خدا و يارى دين ، سبب جلب رضايت الهى و دستيابى به حيات جاودان در بهشت

من المهجرين و الأنصار . .. رضى اللّه عنهم

زمينه حيات انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 2 - 4

4- { وحى } حيات بخش انسان و جامعه است .

ينزّل المل_ئكة بالروح من أمره على من يشاء

چنان كه مفسّران گفته اند، مراد از {الروح} مى تواند وحى باشد. به كار بردن كلمه {الروح} به جاى وحى، استعاره است. وجه شبه اين استعاره حيات بخش بودن وحى است; همان گونه كه روح حيات بخش موجودات مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 52 - 4

4 - قرآن ، حيات بخش جان انسان ها است .

كذلك أوحينا إليك روحًا

به كارگيرى واژه {روح} به جاى {قرآن} يا {كتاب}، اشاره به جنبه حيات بخشى قرآن دارد.

زمينه حيات جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

9 - نحل - 16 - 2 - 4

4- { وحى } حيات بخش انسان و جامعه است .

ينزّل المل_ئكة بالروح من أمره على من يشاء

چنان كه مفسّران گفته اند، مراد از {الروح} مى تواند وحى باشد. به كار بردن كلمه {الروح} به جاى وحى، استعاره است. وجه شبه اين استعاره حيات بخش بودن وحى است; همان گونه كه روح حيات بخش موجودات مى باشد.

زمينه درك حيات موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 45 - 10

10- تأمل در جهان طبيعت ، زمينه اى براى درك ويژگى هاى حيات موجودات است .

واضرب لهم مثل الحيوة الدنيا كماء أنزلن_ه من السماء

سبك شمردن حيات اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 17 - 11

11 _ شكرگزاران، رهپويان صراط مستقيم الهى هستند.

لأقعدن لهم صرطك المستقيم . .. لاتجد أكثرهم شكرين

ظلم سلب حيات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 40 - 17

17 - سلب حيات انسان ها ، بدون دليل و حجت ، عمل ظالمانه اى است .

فكلاًّ أخذنا بذنبه . .. و ما كان اللّه ليظلمهم و ل_كن كانوا أنفسهم يظلمون

عقيده به حيات پس از مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 104 - 10

10 _ توحيد در عبادت و اعتقاد به بقاى انسان پس از مرگ ، دو پايه و اساس دين الهى است .

و لكن أعبد اللّه الذى يتوفيكم

علاقه به حيات

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

3 - آل عمران - 3 - 156 - 5

5 _ زنده ماندن ، ولو با توجيه كوتاهى ها و تقصير ها در دفاع از دين ، خواسته كفرپيشگانِ به ظاهر مسلمان

لا تكونوا كالّذين كفروا و قالوا لاخوانهم . .. ما ماتوا و ما قتلوا

2 _ در برداشت بالا {الّذين كفروا} به قرينه {لاخوانهم} به مسلمانان ضعيف الايمانى كه انديشه كفرآميز دارند، تفسير شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 67 - 5

5- انسان ها ، فطرتاً از مرگ و نيستى گريزان بوده و علاقه مند به بقا هستند .

و إذا مسّكم الضرّ ضلّ من تدعون إلاّ إيّاه

از اينكه خداوند فرموده است: {وقتى انسانها احساس خطر جدّى مى كنند، تنها رو به سوى او مى آورند تا آنها را از مرگ نجات دهد} حكايت از آن دارد كه آنان علاقه مند به بقا و گريزان از مرگ هستند.

عوامل ارزشمندى حيات دنيوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 31 - 14

14 _ زندگى منهاى دين و اعتقاد به قيامت زيانبار و تباهگر سرمايه عمر آدمى است.

قد خسر الذين كذبوا بلقاء اللّه . .. يحسرتنا على ما فرطنا فيها

عوامل انقراض حيات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 45 - 1

1 - در صورت مؤاخذه شدن مردم در دنيا از سوى خداوند ، هيچ جنبنده اى در سطح زمين باقى نخواهد ماند .

و لو يؤاخذ اللّه الناس بما كسبوا ما ترك على ظهرها من دابّة

عوامل پوچى حيات دنيوى

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 32 - 1

1 _ واقعيت زندگى دنيا منهاى اعتقاد به آخرت، جز پوچى و بيهودگى نيست.

و ما الحيوة الدنيا إلا لعب و لهو

عوامل تداوم حيات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 67 - 4

4 _ شب و روز ، دو نعمت بزرگ الهى و مؤثر در استمرار حيات انسانى

هو الذى جعل لكم الّيل لتسكنوا فيه و النهار مبصراً

عوامل حيات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 19 - 1

1 - قرآن و اسلام ، مايه حيات و رشد انسانهايند .

أو كصيب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 32 - 4

4- آب ، عامل حيات و رويش گياهان ، ميوه ها و نباتات است .

و أنزل من السّماء ماء فأخرج به من الثمرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 63 - 2

2 - باران ، عامل سرسبزى زمين ، رويش حبوبات و مايه گردش چرخه حيات

أنزل من السماء ماء فتصبح الأرض مخضرّة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 99 - 7

7 - پى بردن انسان در هنگام مرگ ، به دست اندركارى عوامل و كارگزاران الهى ( ملائكه ) در مرگ و حيات او

حتّى إذا جاء أحدهم الموت قال ربّ ارجعون

كلمه {ارجعون} مى تواند خطاب به خداوند بوده و جمع آمدن آن از باب تعظيم باشد. هم چنين مى تواند بدان جهت باشد

كه انسان، در آن لحظه حضور ملائكه و كارآيى آنان را مشاهده مى كند و با التجا به خدا، از آنان مى خواهد كه او را به دنيا بازگردانند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 49 - 1

1 _ آب باران ، منشأ پيدايش حيات و رويش گياهان و نباتات در بستر زمين

ماء طهورًا . لنحيى به بلدة ميتًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 27 - 6

6 - آب ، داراى نقش اساسى ، در حيات و تغذيه انسان ها و حيوان ها است .

و نسوق الماء إلى الأرض الجرز فنخرج به زرعًا تأكل منه أنع_مهم و أنفسهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 9 - 4

4 - باران ، منشأ حيات در زمين

فسقن_ه إلى بلد ميّت فأحيينا به الأرض بعد موتها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 22 - 3

3 - ايمان ، حيات آفرين و مايه برخوردارى از زندگى حقيقى است و كفر ، مرگ آفرين و سبب نابودى حيات حقيقى آدمى .

و ما يستوى الأحياء و لا الأموت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 15 - 9

9 - وحى ، حيات بخش انسان و جامعه است .

يلقى الروح من أمره على من يشاء من عباده

از نام گذارى وحى به روح، برداشت ياد شده استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 11

- 7

7_ پيدايشِ حيات به وسيله باران ، آيتى الهى و دليلى بر امكان معاد

و أحيينا به بلدة ميتًا كذلك الخروج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 44 - 4

4 - تأثير غير خدا در روند مرگ و حيات ، در طول اراده و قدرت خداوند است ; نه مستقل از او .

و أنّه هو أمات و أحيا

با توجه به اين كه اسباب و عوامل طبيعى _ و حتى خود انسان ها _ در شكل گيرى مرگ و حيات به نوعى مؤثراند، انحصار يافتن ميراندن و زنده كردن به خداوند، از آن جهت است كه اراده الهى، حاكم بر نظام مرگ و حيات است و ديگران _ هر نقشى كه دارند _ در پرتو اراده الهى و به افاضه و تدبير او داراى آن نقش هستند.

عوامل حيات انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 49 - 7

7 _ زندگى بشر ، مرهون حيات زمين ( وجود گياهان و نباتات ) و دام ها ( شتر ، گاو و گوسفند ) است .

و أنزلنا . .. لنحيى به بلدة ميتًا و نسقيه ممّا خلقنا أنع_مًا و أناسىّ

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين است كه تقدم {بلدة ميتاً} و {أنعاماً} بر {أناسىّ} از نوع تقدم علت بر معلول و سبب بر مسبب باشد. گفتنى است برخى از مفسران (مانند زمخشرى در كتاب الكشاف) نكته ياد شده را يادآور شده اند.

عوامل حيات انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 70 -

5،6

5 - عقل و ايمان ، مايه حيات انسان است .

و قرءان مبين . لينذر من كان حيًّا

بيشتر مفسران برآنند كه در جمله {من كان حيّاً} يا استعاره به كار رفته و مقصود از آن انسان عاقل يا مؤمن است. و يا اين كه در اين جمله، مجاز مرسل به كار رفته است; يعنى، چون تعاليم قرآن و پيامبر(ص) سبب حيات واقعى بشر است، از اين رو تعبير {حىّ} آمده است; مثل آيه شريفه: {استجيبوا للّه و للرسول إذا دعاكم لما يحييكم} (انفال (8) آيه 24). گفتنى است كه برداشت ياد شده مبتنى بر فرض نخست است.

6 - تعاليم قرآن و رهنمود هاى پيامبر اسلام ( ص ) ، مايه حيات واقعى انسان ها است .

لينذر من كان حيًّا

عوامل حيات جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 179 - 1،3

1 - قانون قصاص و اجراى آن موجب حيات جامعه اسلامى است .

و لكم فى القصاص حيوة

3 - بهره مندان از خرد ناب ، توانا بر درك فلسفه قانون قصاص ( حيات جامعه )

و لكم فى القصاص حيوة يأولى الألبب

زندگى در پرتو قانون قصاص و اجراى آن، براى همه جامعه اسلامى است نه خصوص خردمندان. بنابراين مخاطب قرار دادن اولى الألباب (دارندگان خرد ناب) در بيان حقيقت مذكور، اشاره به اين دارد كه: درك آن حقيقت در خور خردى ناب است.

عوامل حيات زمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 164 - 12

12 - باران ، منشأ حيات در زمين و موجب پيدايش جنبندگان در آن است .

فأحيا

به الأرض بعد موتها و بث فيها من كل دابة

{بث} به معناى پراكنده ساختن است و مراد از آن در آيه شريفه ايجاد انواع جنبندگان و ازدياد آنها با توالد و تناسل و پراكنده ساختنشان در زمين است. {بث فيها} مى تواند عطف بر {أحيا ...} باشد كه در اين صورت متفرع بر {أنزل من السماء من ماء} خواهد بود و گوياى اين است كه: منشأ به وجود آمدن حيوانات آبهاى فرود آمده از آسمان مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 49 - 2

2 _ زمين ، بدون نزول باران ، مرده و فاقد حيات نباتى خواهد بود .

لنحيى به بلدة ميتًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 63 - 6،7

6 - زمين ، بدون داشتن گياه و نباتات ، مرده است .

نزّل . .. ماء فأحيا به الأرض من بعد موتها

7 - از جمله فوائد آب ، حيات بخشى به زمين است .

نزّل . .. ماء فأحيا به الأرض من بعد موتها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 9 - 5

5 - زمين ، بدون آب مرده است .

فسقن_ه إلى بلد ميّت فأحيينا به الأرض بعد موتها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 39 - 3

3 - حيات و سرسبزى پهنه زمين ، در گرو نزول باران به اراده الهى

فإذا أنزلنا عليها الماء اهتزّت و ربت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 -

5 - 5،7،8

5 - باران ، مايه حيات زمين

و ما أنزل اللّه من السماء . .. فأحيا به الأرض

7 - نقش سازنده حركت باد ها در شرايط زيستى زمين ، نشانه اى از خداوند براى اهل انديشه

و تصريف الري_ح ءاي_ت لقوم يعقلون

8 - اهميت نور ، تاريكى ، آب و هوا در حيات زمين

و اختل_ف الّيل و النهار و ما أنزل اللّه . .. و تصريف الري_ح

عوامل حيات معنوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 122 - 2،3

2 _ راهيابى به توحيد و ايمان موجب حيات انسان مى شود.

و إن أطعتموهم إنكم لمشركون. أو من كان ميتا فأحيينه و جعلنا له نورا

چون در آيات پيشين سخن از شرك و توحيد و ايمان و كفر به آيات الهى بود، قهراً مقايسه اى كه در اين آيه صورت گرفته بين اين دو گروه است كه يكى را مرده و ديگرى را زنده دانسته است.

3 _ ايمان، حيات است و مولد نور و كفر، مرگ است و تاريكى.

أو من كان ميتا فأحيينه . .. كمن مثله فى الظلمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 17 - 1

1 - ياد خدا و تلاوت كلام او ( قرآن ) ، حيات و روشنى بخش دل ها است .

أن تخشع قلوبهم لذكر اللّه . .. و اعلموا أنّ اللّه يحىِ الأرض

جمله {اعلموا أن اللّه. ..} تعليل براى جمله {ألم يأن... لذكر اللّه} است. در اين تعليل، دل هاى غافل از ياد خدا و بيگانه با كلام او (قرآن)، به زمين مرده و ياد خدا

و كلام او (قرآن)، به باران تشبيه شده است. همان طور كه خداوند به وسيله باران، زمين مرده را زنده مى كند; ياد خدا و تلاوت كلام او (قرآن) نيز، دل هاى غافل و مرده را حيات مى بخشد و نورانى مى كند.

عوامل حيات موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 99 - 3

3 _ آب مايه اصلى روييدن گياهان و هر موجود رشدكننده است.

فأخرجنا به نبات كل شىء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 65 - 4

4- خداوند ، آب را مايه حيات موجودات زنده قرار داده است .

فأحيا به الأرض بعد موتها

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه مقصود از {الأرض} اهل زمين; يعنى، موجودات داراى حيات باشد كه شايسته مرگ و حياتند.

عوامل حيات واقعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 24 - 5،7

5 _ برخى از دعوت ها و دستورات خدا و پيامبر ( ص ) ، دستوراتى زيربنايى و حياتبخش براى جامعه ايمانى *

إذا دعاكم لما يحييكم

اگر جمله شرطيه {إذا دعاكم . .. } داراى مفهوم باشد، اين جمله با منطوق و مفهومش بيانگر دو نوع دستور است. دستوراتى زيربنايى، اساسى و حياتبخش براى كل جامعه ايمانى، همانند مسائل حكومت و ولايت، و دستوراتى كه جنبه فردى دارد و حيات كل جامعه در گرو آن نيست.

7 _ جهاد و مبارزه با كافران حق ناپذير ، مايه حيات واقعى جامعه ايمانى

يأيها الذين ءامنوا استجيبوا للّه و للرسول

از مصاديق مورد نظر براى {ما يحييكم}، به دليل

وقوع آيه مورد بحث در سياق آيات جنگ و مبارزه، فراخوانى اهل ايمان به نبرد با دشمنان دين است.

عوامل مؤثر در حيات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 10 - 10

10 - قلب ، نقش اساسى در حيات و مرگ آدمى دارد .

و بلغت القلوب الحناجر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 70 - 8

8 - شعر در احياى حيات واقعى و معقول انسان ها ، كافى نيست .

و ما علّمن_ه الشعر و ما ينبغى له . .. لينذر من كان حيًّا

از اين كه خداوند با نفى شعر بودن قرآن، حياتبخش بودن را منحصر به تعاليم آن و پيامبر(ص) دانسته است، مى توان استفاده كرد كه شعر، در حيات بخشيدن به انسان ها كافى نيست.

قانونمندى حيات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 4 - 7

7_ نظام هستى و برنامه حيات و معاد ، داراى قوانينى دقيق و تخلف ناپذير *

و عندنا كت_ب حفيظ

برداشت بالا بدان احتمال است كه واژه {كتاب}، اشاره به قوانين تنظيم شده از سوى خداوند، داشته باشد. گفتنى است كه نظام هستى براساس آن قوانين، به گونه اى دقيق راه خود را مى پيمايد; يعنى، با همان قانونى كه نخستين بار آمده اند، دوباره گردآورى مى شوند.

قانونمندى حيات امت ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 34 - 3

3 _ امتها و جوامع بشرى، ناتوان از كمترين شتاب در سپرى ساختن تاريخ حيات خويش

فإذا جاء أجلهم .

.. لا يستقدمون

قانونمندى حيات درزمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 53 - 5

5 - پديدار شدن شرايط حيات انسان بر روى زمين و امكانات مختلف براى او ، كارى هدف دار و برنامه ريزى شده

لكم الأرض . .. سلك لكم

از تكرار {لكم} در آيه شريفه و از مضمون آيات بعد، اين نكته استفاده مى شود كه آماده شدن زمين براى حيات انسان امرى تصادفى نبوده، بلكه از قبل طراحى گرديده و برنامه ها، هدف دار اجرا شده است.

كيفيت حيات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 28 - 1

1 _ سبكبار نمودن انسان در زندگى ، خواست الهى است .

يريد اللّه ان يخفّف عنكم

محدوده حيات ابليس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 81 - 2

2 - حيات ابليس ، محدود است و پيش از اتمام عمر دنيا ، به پايان مى رسد . *

من المنظرين . إلى يوم الوقت المعلوم

محدوديت حيات دنيوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 25 - 4،5

4 _ انسانها پس از سپرى كردن زمان حضورشان در زمين و مرگ همگان، به مكانى ديگر منتقل خواهند شد.

و لكم فى الأرض مستقر و متع إلى حين . .. و منها تخرجون

برداشت فوق بر اين اساس است كه مراد از {منها تخرجون} اخراج از كره زمين و انتقال به مكانى ديگر باشد. گفتنى است كه چون مخاطبان آيه همه انسانها هستند، اخراج از زمين و انتقال به مكانى

ديگر پس از مرگ همگان و سپرى كردن مدت زمانى است كه {إلى حين} بدان اشاره داشت.

5 _ حيات دنيا گذرگاهى موقت، نه پايان زندگى انسان

متع إلى حين . .. و منها تخرجون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 34 - 5

5 _ توجه به محدود بودن زندگى و مجالهاى آن، مايه پرهيز از محرمات الهى است.

حرم ربى الفوحش . .. و لكل أمة أجل فإذا جاء أجلهم لا يستاخرون ساعة

محرومان از حيات معنوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 122 - 1

1 _ مشرك، مرده و بى بهره از حيات معنوى و روحانى است.

و إن أطعتموهم إنكم لمشركون. أو من كان ميتا فأحيينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 53 - 1

1 - كافران حق ناپذير ، از حيات معنوى و امتيازات بشرى ، محروم اند .

و ما أنت به_د العمى عن ضل_لتهم

در آيه، كسانى كه پيامبر(ص) نيز توان خارج كردن آنها را، از گمراهى ندارد، به كوران تشبيه شده اند و مراد از آنها كافران اند. تشبيه كافران به كوران، استعاره مصرحه است و {هادى}، استعاره كنايى است.

محروميت از حيات واقعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 24 - 3

3 _ انسان هاى رويگردان از تعليمات و رهنمود هاى خدا و رسول ، محروم از حيات واقعى انسانى

يأيها الذين ءامنوا استجيبوا للّه و للرسول إذا دعاكم لما يحييكم

مدت حيات در زمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

11 - حج - 22 - 2 - 2

2- استمرار زندگى انسان در زمين ، تا آخرين لحظات عمر جهان طبيعت

يوم ترونها

{يوم ترونها} متعلق به {تذهل كلّ مرضعة} مى باشد. در مرجع ضمير {ها} در {ترونها} دو احتمال است: 1_ اگر مراد از {الساعة} در آيه قبل لحظه حضور مردم در عرصه محشر باشد، مراد از {زلزلة} اضطراب مردم خواهد بود. در اين صورت آيه مورد بحث (يوم ترونها تذهل...)، براى بيان كيفيت و درجه هراس و اضطراب مردم در روز قيامت مى باشد و ضمير {ها} نيز به {الساعة} بازمى گردد. 2_ اگر مراد از {الساعة} لحظه فروپاشى نظام طبيعت باشد، مقصود از {زلزل} لرزش شديدى خواهد بود كه پيكره عالم طبيعت (زمين) را فرا خواهد گرفت. در اين صورت آيه مورد بحث، بيانگر حال مردم در لحظه وقوع آن زلزله مى باشد و ضمير {ها} در {ترونها} به {زلزلة} بازمى گردد. برداشت ياد شده بر پايه احتمال دوم است.

مراتب حيات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 24 - 3،7

3 _ انسان هاى رويگردان از تعليمات و رهنمود هاى خدا و رسول ، محروم از حيات واقعى انسانى

يأيها الذين ءامنوا استجيبوا للّه و للرسول إذا دعاكم لما يحييكم

7 _ جهاد و مبارزه با كافران حق ناپذير ، مايه حيات واقعى جامعه ايمانى

يأيها الذين ءامنوا استجيبوا للّه و للرسول

از مصاديق مورد نظر براى {ما يحييكم}، به دليل وقوع آيه مورد بحث در سياق آيات جنگ و مبارزه، فراخوانى اهل ايمان به نبرد با دشمنان دين است.

مراد از حيات طيبه

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 97 - 9

9- { عن النبى ( ص ) [ فى قوله تعالى { فلنحيينّه حياة طيّبة } قال ] : إنها القناعة و الرضا بما قسم الله ;

از رسول خدا(ص) روايت شده است كه [درباره سخن خدا} {فلنحيينّه حياة طيبّة} فرمود]: همانا آن حيات طيبه قناعت و راضى بودن به آن چيزى است كه خدا قسمت كرده است}.

مشمولان حيات جاودان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 22 - 2

2 _ مؤمنان هجرت كننده و مجاهد ، برخوردار از زندگى جاودان در باغ هاى سرشار از نعمت ، در سراى بهشت

الذين ءامنوا و هاجروا و جهدوا . .. و جنت لهم فيها نعيم مقيم. خلدين فيها أبداً

مكذبان حيات اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 38 - 1

1- سوگند مشركان به خدا ، براى مورد انكار قرار دادن حيات اخروى انسانها

و أقسموا بالله جهد أيم_نهم لايبعث الله من يموت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 29 - 1،3

1 _ مشركان لجاجت پيشه مكه، منكر قيامت و هر گونه زندگى جز زندگانى دنيا بودند.

و قالوا إن هى إلا حياتنا الدنيا

3 _ برخى كافران، حتى در صورت بازگشت به دنيا، زندگى را منحصر به دنيا دانسته و قيامت را انكار مى كنند.

و لو ردوا لعادوا . .. و قالوا إن هى إلا حياتنا الدنيا

جمله {و قالوا} مى تواند عطف بر جمله {لعادوا} باشد. يعنى اگر به دنيا بازگردند، به همان روش باطل

خودروى آورده و باز هم معاد را انكار مى كنند.

مكذبان حيات يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 94 - 7

7_ خانواده يعقوب ، اظهارات او را درباره زنده بودن يوسف ( ع ) ، انكار مى كردند .

قال أبوهم . .. لولا أن تفنّدون

روشن است كه جمله {إنى لأجد . ..} نمى تواند بيانگر جواب {لولا ...} باشد ; زيرا يعقوب(ع) را چه به سستى انديشه متهم مى كردند يا نمى كردند، بوى يوسف(ع) را شنيده بود. بنابراين جواب شرط محذوف است و قرينه هاى حالى و مقامى مى تواند مؤيد اين احتمال باشد كه جواب شرط جمله اى است نظير {لما كذبتمونى و ...} (مرا تكذيب نمى كرديد و نزديك بودن وصال يوسف(ع) را باور مى كرديد).

ملاك حيات زمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 164 - 11

11 - زمين بى گياه مرده است و حيات آن به رويش گياهان است .

فأحيا به الأرض بعد موتها

مراد از {احياى ارض} (زنده كردن زمين) به وجود آوردن گياهان و درختان در آن است.

منشأ تجديد حيات انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 64 - 2

2 - خداى يگانه ، آغازگر آفرينش انسان و بازگرداننده وى در روز رستاخيز

أمّن يبدؤا الخلق ثمّ يعيده

مفسران برآنند كه مراد از {إعاده} بازگرداندن در روز قيامت است. بنابراين مراد از {الخلق} آفرينش انسان خواهد بود; يعنى، كيست آن كه آفرينش انسان را آغاز مى كند، آن گاه در آخرت او را برمى گرداند.

منشأ حيات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 28 - 2

2 - تبديل موجود فاقد حيات به موجودى داراى حيات ، دليل بر وجود خداوند است .

كيف تكفرون باللّه و كنتم أموتاً فأحيكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 73 - 5،7

5 - حيات بخشى به مقتول بنى اسرائيل ، كار خداوند بود .

فقلنا اضربوه ببعضها كذلك يحى اللّه الموتى

از هدفهاى بيان اين حقيقت كه {خداوند مردگان را زنده مى كند} - پس از بيان زنده شدن مقتول بنى اسرائيل به وسيله زدن عضوى از گاو بر آن - رساندن اين معناست كه: حيات بخشى به آن مقتول فعل خداوند بود، نه اثرى از عضو آن گاو ذبح شده.

7 - خداوند ، همه مردگان را حياتى دوباره خواهد بخشيد .

كذلك يحى اللّه الموتى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 243 - 5

5 _ مرگ و حيات ، در قدرت خداوند

فقال لهم اللّه موتوا ثمّ احياهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 244 - 1

1 _ توجه به حاكميّت خداوند در حيات و مرگ ، برطرف كننده ترس آدمى براى پيكار در راه او

الم تر الى الّذين . .. و قاتلوا فى سبيل اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 258 - 12،13

12 _ زندگى و مرگ ، تنها در دست پروردگار است .

ربّى الّذى يحيى و يميت

13 _ ادّعاى مغالطه آميز نمرود ، بر اينكه

مرگ و زندگى به دست اوست .

قال انا اُحيى و اميت

از اينكه ابراهيم (ع) در برابر پاسخ نمرود (انا احيى . .. )، استدلالى ديگر مطرح كرد (فان اللّه ... )، معلوم مى شود احياء و اماته اى را كه نمرود مدعى بود ; با مغالطه به اطرافيان خويش كه دركى از واقعيّت حيات و مرگ نداشتند، باوراند. (چنانچه در روايات آمده است كه دستور به كشتن فردى و آزادى محكوم به مرگى را داد.)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 259 - 7،23

7 _ خداوند ميراننده موجودات و زنده كننده آنان

انّى يحيى هذه اللّه بعد موتها فاماته اللّه مائة عام ثمّ بعثه

23 _ ميراندن و زنده كردن موجودات ، تنها در قلمرو قدرت مطلق الهى

فاماته اللّه مائة عام ثم بعثه . .. قال اعلم انّ اللّه على كلّ شىء قدير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 260 - 24

24 _ حاكميّت و تسلط خداوند بر عالم مرگ و حيات ، دانايى او به كيفيّت تركيب اجزاىِ مردگان و زنده كردن آنان

و اعلم انّ اللّه عزيز حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 156 - 11،12

11 _ مرگ و حيات در هر حال به دست خداست و مسافرت و يا حضور در ميدان نبرد ، تغييردهنده مسير مقدّر آن نيست .

قالوا . .. ما ماتوا و ما قتلوا ... و اللّه يحيى و يميت

خداوند در جواب كسانى كه جهاد و مسافرت را عامل تعيين كننده مرگ مى پنداشتند، مى فرمايد

{و اللّه يحيى و يميت} يعنى عوامل مادّى، تعيين كننده نيستند ; هر چه هست به دست خداوند و به تقدير اوست.

12 _ تضادّ و دوگانگى بينش اهل ايمان و كفرپيشگان ، در تفسير عوامل حيات و مرگ

و قالوا . .. ما ماتوا و ما قتلوا ... و اللّه يحيى و يميت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 168 - 14

14 _ شركت در جنگ و يا خانه نشينى ، هيچكدام نقش تعيين كننده در مرگ و يا زندگى آدمى ندارد .

قل فادرؤا عن انفسكم الموت ان كنتم صادقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 61 - 11

11 _ اسباب و عوامل مرگ و حيات آدمى منحصراً تحت اراده قاهر خداوند و در اختيار اوست.

و هو القاهر فوق عباده . .. توفته رسلنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 95 - 2

2 _ خداوند پديدآورنده حيات از دل طبيعت بى جان و مرده است.

إن الله . .. يخرج الحى من الميت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 99 - 2،3،7،8

2 _ خداوند با آب باران گياهان را از زمين مى روياند.

أنزل من السماء ماء فأخرجنا به نبات كل شىء

3 _ آب مايه اصلى روييدن گياهان و هر موجود رشدكننده است.

فأخرجنا به نبات كل شىء

7 _ خداوند با باران از شكوفه هاى نخل، خوشه هايى سر فروهشته و در دسترس را مى روياند.

فأخرجنا . .. و من النخل من طلعها قنوان دانية

{طلع} به

معناى شكوفه خرما و {قنوان} نيز به معناى خوشه است و {قنوان دانية} يعنى خوشه هاى نزديك كه در دسترش باشد.

8 _ خداوند با آب باران تاكستانهاى انگور و باغهاى زيتون و انار را پديدار مى سازد.

و جنت من أعناب و الزيتون و الرمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 155 - 19

19 _ مشيت خدا حاكم بر حيات و مرگ انسانها

رب لو شئت أهكتهم من قبل و إيّى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 158 - 13

13 _ حيات و مرگ همگان به دست خدا و در اختيار اوست .

يحى و يميت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 42 - 15

15 _ ايمان مبتنى بر دلايل روشن ، داراى ارزش و مايه حيات

و يحيى من حى عن بينة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 116 - 4،6

4 _ مرگ و حيات مستمر در جهان هستى ، متكى به اراده و مشيت خداوند است .

إن اللّه . .. يحيى و يميت

استمرار حيات و مرگ از به كارگيرى فعل مضارع (يحيى و يميت) استفاده مى شود.

6 _ حيات و مرگ مستمر در جهان ، جلوه اى از حاكميت مطلق الهى بر هستى

إن اللّه له ملك السموت و الأرض يحيى و يميت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 56 - 1

1 _ مرگ و حيات ، تنها در دست خداوند است .

هو يحى و يميت

تقديم ضمير در

فعل {يحى} مى تواند براى حصر باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 23 - 1

1- حيات و مرگ موجودات ، تنها به دست خداوند است .

و إنا لنحن نحى و نميت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 25 - 8

8- به دست خداوند بودن مرگ و حيات انسان ها ، دليل علم او بر احوال انسان ها در گذشته و آينده

و إنا لنحن نحى و نميت . .. و لقد علمنا المستئخرين . و إن ربّك هو يحشرهم

برداشت فوق، بر اين احتمال كه ذكر {إنا لنحن نحيى و نميت} قبل از {و لقد علمنا. ..} و ذكر {إن ربك هو يحشرهم} پس از آن، مى تواند به منظور اقامه دليل براى آن باشد. طبق اين احتمال، معناى آيه چنين مى شود: ما به احوال پيشينيان و آيندگان آگاهى داريم; چرا كه خود ما ميراننده و زنده كننده همه هستيم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 36 - 3

3- ابليس ، باورمند به اينكه مرگ و حيات در دست خداوند است .

قال ربّ فأنظرنى إلى يوم يبعثون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 38 - 5

5- مشركان مكه ، حيات را به دست خداوند مى دانستند .

و أقسموا بالله . .. لايبعث الله من يموت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 30 - 4،8

4- پيدايش موجودات زنده ، پس از گذشت دوره انباشتگى و تراكم

آسمان ها و زمين بوده است .

أنّ السموت والأرض كانتا رتقًا ففتقن_هما و جعلنا من الماء كلّ شىء حىّ

8- انديشيدن در پديده هاى جهان خلقت ، از راه هاى دستيابى انسان به توحيد و يگانگى خداوند

أوَلم ير الذين كفروا أنّ السموت . .. أفلايؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 80 - 1،4

1 - حيات و مرگ ، تنها در اختيار خداوند است .

و هو الذى يحى و يميت

{الذى} خبر مبتدا و {ال} در آن، براى جنس است. بنابراين جمله {هو الذى} مفيد حصر است معنا چنين مى شود: او حيات مى بخشد و مى ميراند.

4 - حيات و مرگ انسان ها ، تنها به اراده و تدبير خداوند

و هو الذى يحى و يميت

برداشت فوق، بر اين اساس است كه مفعول محذوف، ضمير خطاب به انسان ها باشد; يعنى، {يحييكم و يميتكم}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 3 - 6

6 _ مخلوق نبودن ، قدرت بر آفرينندگى ، جلب منفعت ، دفع ضرر ، ميراندن ، حيات بخشيدن و احياى مردگان ، از نشانه هاى معبود واقعى و شايسته پرستش ( اللّه )

و اتّخذوا من دونه ءالهة لايخلقون شيئًا و هم يخلقون . .. و لانشورًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 81 - 1،2

1 - مرگ و حيات مجدد انسان به دست خدا و براساس تدبير او است .

و الذى يميتنى ثمّ يحيين

2 - تذكر ابراهيم ( ع ) به قوم بت پرست خود ، مبنى بر نبود كمترين

نقش براى بت ها در مرگ و حيات آدمى

و الذى يميتنى ثمّ يحيين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 64 - 1

1 - { رويش و خزان } و { حيات و مرگِ } مداوم در پهنه زمين ، از نمود هاى تدبير خداوند

أمّن يبدؤا الخلق ثمّ يعيده

فعل هاى {يبدأ} و {يعيد} مضارع و مفيد استمرار است. آيه ياد شده به چرخه منظم حيات و مرگ و بهار و خزان در عرصه زمين اشاره دارد; يعنى، كيست كه پديده ها را به طور مداوم پديد مى آورد و آن گاه آنها را به حال سابقشان برمى گرداند؟

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 19 - 5

5 - عرصه طبيعت ، مظهر قدرت نمايى خداوند در ايجاد حيات و مرگ پديده هااست .

كيف يبدئ اللّه الخلق ثمّ يعيده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 19 - 4

4 - حيات ، از ميان موجودات بى جان و مرده ، پديد آمده است .

يخرج الحىّ من الميّت و يخرج الميّت من الحىّ

تقديم {يخرج الحىّ من الميّت} بر {و يخرج الميّت . ..} مى تواند اشاره به اين نكته داشته باشد كه ابتدا، موجودات بى جان آفريده شدند و از ميان آنها جان داران پديد آمدند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 16 - 2

2 - انسان ها در چنبر قدرت مطلق خداونداند و مرگ و حياتشان تحت مشيت او است .

إن يشاء يذهبكم و يأت بخلق

جديد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 79 - 3

3 - ابليس ، معتقد به حاكميت مشيت خداوند بر مرگ و حيات

قال ربّ فأنظرنى إلى يوم يبعثون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 11 - 1،4

1 - اعتراف كافران در قيامت ، به دو بار مردن و دو بار زنده شدن خود با قدرت الهى

قالوا ربّنا أمتّنا اثنتين و أحييتنا اثنتين

4 - مرگ و حيات ، به قدرت خدا است .

ربّنا أمتّنا اثنتين و أحييتنا اثنتين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 68 - 1،2

1 - تنها خداوند ، حيات بخش موجودات است .

هو الذى يحيى

2 - حيات و مرگ موجودات تنها به دست خداوند است .

هو الذى يحيى و يميت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 29 - 10

10 - تولد و مرگ موجودات ، وابسته به مشيت الهى است .

و من ءاي_ته خلق السم_وت . .. و هو على جمعهم إذا يشاء قدير

ممكن است منظور از جمع _ به قرينه {بثّ} _ نابودى و انقراض تمامى موجودات باشد; همان گونه كه آفرينش و پراكندگى آنها به دست خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 41 - 5

5 - مرگ و حيات تمامى انسان ها ، حتى پيامبران ، به اراده خداوند است .

فإمّا نذهبنّ بك فإنّا منهم منتقمون

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه خداوند {إذهاب} را _ كه

در اين جا به معناى ميراندن است _ به خود نسبت داده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 26 - 2

2 - زندگى و مرگ انسان به اراده خداوند است ; نه معلول طبيعت و روزگار .

و ما يهلكنا إلاّ الدهر . .. قل اللّه يحييكم ثمّ يميتكم

آيه شريفه در حقيقت پاسخى به دعوى دهريين است كه منكر مبدأ و معاد بودند و در آيات پيشين به گفته آنان اشارت رفت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 19 - 2

2- توجه به حاكميت بى مانند خداوند بر نظام كيفر و پاداش و جريان هدايت و حيات ، زمينه اتكاى هر چه بيشتر بر او

فاعلم أنّه لا إل_ه إلاّ اللّه

فاء در {فاعلم} بيان نتيجه اى است كه در آيات پيشين بيان گرديد. محور اساسى آن، در پاداش الهى به مؤمنان و مجازات و هلاكت كافران و پديد آوردن قيامت و رستاخيز خلاصه مى شود. اين همه اگر مورد توجه قرار گيرد، بر علم و اطمينان فرد و اتكاى وى بر خداوند افزوده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 44 - 1،3

1 - مرگ و حيات ، تنها به اراده خداوند و در اختيار او است .

و أنّه هو أمات و أحيا

3 - يگانه قدرت حاكم بر نظام مرگ و حيات ، قادر به برپايى صحنه معاد

و أنّ إلى ربّك المنتهى . .. و أنّه هو أمات و أحيا

در صورتى كه آيه {إلى ربّك المنتهى} نظر به فرجام زندگى و

پايان حيات داشته باشد، ارتباط ميان آن و آيه {و أنّه هو أمات و أحيا}، بيانگر مطلب بالا است.

منشأ حيات ابليس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 14 - 4

4 _ ابليس، معتقد به حاكميت مشيت الهى بر مرگ و حيات خويش

أنظرنى إلى يوم يبعثون

منشأ حيات اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 22 - 3

3 - حيات اخروى انسان ، به دست خدا است .

أنشره

منشأ حيات انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 28 - 1

1 - خداوند ، به انسان ها حيات مى بخشد و آنان را مى ميراند .

و كنتم أموتاً فأحيكم ثم يميتكم ثم يحييكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 29 - 4

4- پديد آمدن روح و حيات در انسان ها ، به امر ويژه خداوند است .

و نفخت فيه من روحى

از اينكه خداوند، افاضه حيات به بشر را به خود اسناد داده است، مى تواند گوياى نكته فوق باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 66 - 1

1 - انسان ، آفريده خدا وزنده به اراده او است .

و هو الذى أحياكم

منشأ حيات زمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 164 - 13

13 - خداوند احياء كننده زمين ، ايجاد كننده موجودات زنده در آن و منتشر سازنده آنها در سراسر گيتى است .

فأحيا به الأرض .

.. و بث فيها من كل دابة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 63 - 3

3 - خداوند ، نازل كننده آب از آسمان ، و حيات بخش زمين مرده ، با باران است .

من نزّل من السماء ماء فأحيا به الأرض من بعد موتها ليقولنّ اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 39 - 1

1 - حيات و خرمى زمين پژمرده با نزول باران ، از آيات و نشانه هاى قدرت خداوند است .

و من ءاي_ته أنّك ترى الأرض خ_شعة فإذا أنزلنا عليها الماء اهتزّت و ربت

{خشوع} (مصدر {خاشعة}) در اصل به معناى تضرع و تواضع است و در مورد زمين كنايه از خشكى و فسردگى مى باشد. {اهتزاز} (مصدر {اهتزّت}) به معناى تحرك و جنبش است كه نشانه شادابى و خرمى مى باشد. {ربو} (مصدر {ربت}) به معناى افزايش و نموّ است و در اين جا مقصود رويش گياهان مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 11 - 4

4 - خرّمى و حيات زمين ، وابسته به نزول باران است .

نزّل من السماء ماء بقدر فأنشرنا به بلدة ميتًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 5 - 2

2 - ريزش باران از سمت آسمان و تأمين روزى خلق و حيات زمين در پرتو آن ، آيتى خداوندى براى خردورزان

و ما أنزل اللّه من السماء . .. ءاي_ت

منشأ حيات موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 -

اعراف - 7 - 158 - 14

14 _ حاكميت مطلق خداوند بر هستى ، دليل اقتدار او بر زنده كردن موجودات و ميراندن آنهاست .

الذى له ملك السموت و الأرض . .. يحى و يميت

بيان حاكميت انحصارى خدا بر هستى و سپس توصيف او به حيات بخشى و مرگ آفرينى مى تواند اشاره به اين معنا داشته باشد كه چون امور هستى در اختيار اوست، مرگ و حيات موجودات نيز به دست او خواهد بود. بنابراين {له ملك ... } مى تواند استدلال براى {يحى و يميت} باشد.

موجبات حيات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 42 - 16

16 _ توحيد مايه حيات آدمى و شرك ، موجب هلاكت واقعى وى

ليهلك من هلك عن بينة و يحيى من حى عن بينة

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه مراد از هلاكت در {ليهلك} و {هلك} كفر و ضلالت و مقصود از حيات در {يحيى} و {حى}، ايمان و هدايت باشد. كلمه {بينة} به دليل تناسبش با ضلالت و هدايت اين احتمال را تقويت مى كند. يعنى تا گمراهى كفرپيشگان از سر دليل باشد و بر آنان اتمام حجت شده باشد و تا هدايت مؤمنان از روى برهان بوده و ايمانشان بر دليلى روشن استوار باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 24 - 3

3 - باران ، مايه حيات زمين و طبيعت است .

و ينزّل من السماء ماء فيحيى به الأرض بعد موتها

موجبات حيات برتر اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6

- 32 - 5

5 _ تقوا و در انديشه معاد بودن، راه رسيدن به زندگى برتر و نيكو در آخرت

و للدار الأخرة خير للذين يتقون

موجبات حيات جاودان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 89 - 2

2 _ بهشت و زندگى جاودان در آن ، پاداش جهاد با مال و جان

أعد اللّه لهم جنت تجرى من تحتها الأنهر خلدين فيها

موجبات حيات قوم يونس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 98 - 11

11 _ ايمان به موقع قوم يونس موجب شد كه آنان تا پايان عمر ، همراه با برخوردارى از مواهب دنيوى ، به زندگى خويش ادامه دهند .

إلا قوم يونس لما ءامنوا كشفنا عنهم عذاب الخزى . .. و متعنهم إلى حين

ناپايدارى حيات موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 65 - 2

2 - حيات تمامى موجودات زنده جهان ، حياتى است رو به زوال و وابسته به خداى جان آفرين .

هو الحىّ

نشانه هاى حيات زمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 33 - 5

5 - رويش دانه ها ، جلوه روشن حيات در زمين است .

و ءاية لهم الأرض الميتة أحيين_ها و أخرجنا منها حبًّا

برداشت ياد شده از آن جا است كه رويش دانه ها، به عنوان نخستين نمونه حيات در زمين ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 39 - 11

11 - پيدايش و رويش گياهان ،

مظهرى از حيات زمين است .

اهتزّت و ربت إنّ الذى أحياها

نعمت حيات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 244 - 2

2 _ پيكار در راه خداوند ، شكر نعمت حيات

ثمّ احياهم . .. و لكن اكثر النّاس لا يشكرون. و قاتلوا فى سبيل اللّه

فرمان جهاد، پس از بيان ناسپاسى مردمان در برابر نعمت حيات، در واقع نشان دادن روشى است براى سپاس و شكر خداوند در برابر نعمت حيات.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 55 - 3

3 - غم ، شادى ، مرگ ، حيات و نيازمندى و غنا ، هر يك ضرورت و نعمتى در نظام زندگى انسان *

فبأىّ ءالاء ربّك تتمارى

در صورتى كه تعبير {آلاء} در مورد مطالب آيات پيشين به كار رفته باشد، مطلب ياد شده را مى توان به دست آورد.

نفخه حيات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 13 - 1

1 - هنگام برپايى رستاخيز ، همه انسان ها تنها با يك نهيب به سوى صحنه قيامت رانده خواهند شد .

فإنّما هى زجرة وحدة

{زجر}; يعنى، دفع كردن و راندن با بانگ و فرياد (مفردات راغب) و مراد از {زجرة} همان نفخه دوم صور است. ضمير {هى} به {كرّة} بازمى گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 14 - 1

1 - تمام مردگان پس از نفخ صور ، زنده گشته و در دشت هموار قيامت حاضر خواهند شد .

فإذا هم بالساهرة

{ساهرة}; يعنى، فلات و سرزمين پهناور، مسطّح

و بى آب. اين كلمه از ريشه {سَهَر} است; يعنى، ممكن نبودن خواب در شب (لسان العرب). نامگذارى فلات به {ساهرة}، به اين اعتبار است كه پيمايندگان آن در شب بيدار مى مانند.

نقش حيات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 21 - 4

4- داشتن حيات و مطلع بودن از زمان وقوع قيامت ، از شرايط الوهيت

أموت غير أحياء و ما يشعرون أيّان يبعثون

از اينكه خداوند در مقام رد الوهيت معبودهاى مشركان، از آنها به عنوان مردگانى فاقد هرگونه حيات و شعور نام مى برد، مى توان استفاده كرد كه خدا بايد داراى حيات و علم باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 42 - 15

15 - { حيات و مرگ } و { خواب و بيدارى } ، در بردارنده آيات متعدد خداوند و جلوه هاى گوناگون قدرت او

اللّه يتوفّى الأنفس حين موتها . .. فيمسك ... و يرسل الأُخرى ... إنّ فى ذلك لأي_ت

جمع آمدن {آيات} مى رساند كه آيه و نشانه بودن {حيات و مرگ} و {خواب و بيدارى}، از جهات مختلف و گوناگون است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 26 - 3

3 - حيات نخستين آدميان ، خود برترين دليل بر حقانيت معاد

قل اللّه يحييكم ثمّ يميتكم ثمّ يجمعكم

ويژگى حيات اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 53 - 8

8 _ حيات آخرت ، فاقد هر گونه زمينه و فرصت براى انجام اعمال نيك

او نرد فنعمل غير

الذين كنا نعمل

آرزوى برگشت به دنيا براى انجام اعمال نيك و تدارك گذشته ها، دلالت بر اين دارد كه در آخرت فرصت براى انجام عمل نيك و تدارك گذشته ها نيست.

ويژگيهاى حيات اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 31 - 8

8- معاد و حيات آدمى در سراى آخرت ، جسمانى و مادّى است .

يحلّون . .. و يلبسون ... متّكئين فيها على الأرائك

سخن از لباس و انواع آن و ترسيم حجله ها و تخت ها و نيز نهرهاى جارى از زير درختان، جملگى، گوياى جسمانى بودن معاد و وجود حيات مادّى در سراى آخرت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 54 - 4

4 - انسان در حيات اخروى ، داراى تمايلات و لذت هاى مادى

إنّ المتّقين فى جنّ_ت و نهر

از اين كه خداوند وعده به {جنّات} و {نهر} داده است، استفاده مى شود كه انسان در آخرت نيز از مظاهر طبيعى لذت خواهد برد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 5 - 1

1 - زندگانى پيامبر ( ص ) ، در جهان آخرت ، همراه با عطاى مداوم پروردگار و سرشار از رضايت است .

و لسوف يعطيك ربّك فترضى

{سوف} براى استقبال است و مراد از آن _ به قرينه آيه قبل _ جهان آخرت است.

ويژگيهاى حيات اخروى يحيى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 15 - 9

9- حضرت يحيى ( ع ) در آخرت ، داراى حياتى ويژه است

.

و يوم يبعث حيًّا

فعل {يبعث} بر زنده شدن نيز دلالت دارد. تصريح به {حيّاً} ممكن است به خاطر ويژگى حيات يحيى در مقايسه با ديگر انسان ها باشد.

ويژگيهاى حيات موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 65 - 2

2 - حيات تمامى موجودات زنده جهان ، حياتى است رو به زوال و وابسته به خداى جان آفرين .

هو الحىّ

هدايت به حيات واقعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 24 - 6

6 _ دعوت خدا و رسولش داراى هويتى واحد براى هدايت انسان ها به حيات واقعى

يأيها الذين ءامنوا استجيبوا للّه و للرسول إذا دعاكم لما يحييكم

يعقوب(ع) و حيات بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 83 - 11

11_ يعقوب ( ع ) به زنده بودن يوسف ( ع ) ، بنيامين و لاوى ، اطمينان داشت .

عسى الله أن يأتينى بهم جميعًا

مراد از ضمير جمع در {بهم} يوسف(ع) ، بنيامين و لاوى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 87 - 1

1_ يعقوب ( ع ) بر اين باور بود كه يوسف ( ع ) و بنيامين زنده اند و با جست و جو كردن ، پيدا خواهند شد .

ي_بنىّ اذهبوا فتحسسوا من يوسف و أخيه

يعقوب(ع) و حيات لاوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 83 - 11

11_ يعقوب ( ع ) به زنده بودن يوسف ( ع ) ، بنيامين

و لاوى ، اطمينان داشت .

عسى الله أن يأتينى بهم جميعًا

مراد از ضمير جمع در {بهم} يوسف(ع) ، بنيامين و لاوى است.

يعقوب(ع) و حيات يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 83 - 11

11_ يعقوب ( ع ) به زنده بودن يوسف ( ع ) ، بنيامين و لاوى ، اطمينان داشت .

عسى الله أن يأتينى بهم جميعًا

مراد از ضمير جمع در {بهم} يوسف(ع) ، بنيامين و لاوى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 86 - 9،11،13،16

9_ يعقوب ( ع ) برخلاف فرزندان و اطرافيانش به زنده بودن يوسف ( ع ) اطمينان داشت .

و أعلم من الله ما لاتعلمون

{من الله} مى تواند به معناى {از ناحيه خدا} باشد و نيز مى تواند به معناى {درباره خدا} باشد. بر اساس معناى اول مراد از {ما لاتعلمون} به مناسبت مورد، زنده بودن يوسف ، ديدار او و ... است.

11_ آگاهى يعقوب ( ع ) به حيات يوسف ( ع ) ، دانشى بود كه از ناحيه خدا به او افاضه شده بود .

و أعلم من الله ما لاتعلمون

13_ جهل و ناآگاهى فرزندان يعقوب به حقايقى درباره خداوند

و أعلم من الله ما لاتعلمون

16_ { عن أبى عبدالله ( ع ) قال : قدم أعرابىّ على يوسف . . . قال له يوسف : . . . فإذا مررت بوادى كذا و كذا فقف فناد : يا يعقوب ! يا يعقوب ! فإنه سيخرج إليك رجل . . . فقل له : لقيت رجلاً بمصر و هو يقرئك السلام و

يقول لك : إن وديعتك عند الله عزوجل لن تضيع ، قال : فمضى الأعرابىّ . . . فأبلغه ما قال له يوسف . . . فكان يعقوب ( ع ) يعلم أن يوسف ( ع ) حىّ لم يمت و أن الله تعالى ذكره سيظهره له بعد غيبته و كان يقول لبنيه : { إنى أعلم من الله ما لاتعلمون } . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه فرمود: باديه نشينى بر يوسف وارد شد . .. يوسف به او گفت: ... آن گاه كه بر فلان وادى گذر كردى بايست و صدا بزن: اى يعقوب، اى يعقوب! پس مردى به سوى تو بيرون خواهد آمد ... به او بگو مردى را در مصر ملاقات كردم كه تو را سلام رساند و گفت: امانت تو نزد خدا هرگز از بين نمى رود. امام فرمود: آن باديه نشين رفت ... و گفتار يوسف را به يعقوب ابلاغ كرد ... پس يعقوب مى دانست يوسف زنده است و نمرده و خداى تعالى به زودى او را پس از غيبت، آشكارش خواهد كرد و همواره به پسران خويش مى گفت: {إنى أعلم من الله ما لاتعلمون}...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 87 - 1

1_ يعقوب ( ع ) بر اين باور بود كه يوسف ( ع ) و بنيامين زنده اند و با جست و جو كردن ، پيدا خواهند شد .

ي_بنىّ اذهبوا فتحسسوا من يوسف و أخيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 95 - 3

3_ يعقوب

( ع ) در طول فراق يوسف ( ع ) همواره به زنده بودن او اعتقاد داشت و آن را براى اطرافيانش اظهار مى كرد .

قال أبوهم إنى لأجد ريح يوسف . .. قالوا تالله إنك لفى ضل_لك القديم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 96 - 9،10،11،12

9_ يعقوب ( ع ) پيش از دريافت بشارت به حيات يوسف ( ع ) ، به زنده بودن او اطمينان داشت .

ألم أقل لكم إنى أعلم من الله ما لاتعلمون

{من الله} مى تواند به معناى {ازناحيه خدا} باشد و نيز مى تواند به معناى {درباره خدا} باشد. براساس معناى اول، مراد از {ما لاتعلمون} _ به مناسبت مورد _ زنده بودن يوسف(ع) ، ديدار او و ... مى باشد.

10_ يعقوب ( ع ) برخلاف فرزندانش ، به سپرى شدن دوران فراقش از يوسف ( ع ) اطمينان داشت .

ألم أقل لكم إنى أعلم من الله ما لاتعلمون

11_ يعقوب ( ع ) باور خويش را مبنى بر زنده بودن يوسف ( ع ) و پايان يافتن فراقش به فرزندان و بستگان خويش بازگو مى كرد .

ألم أقل لكم إنى أعلم من الله ما لاتعلمون

12_ آگاهى يعقوب ( ع ) به حيات يوسف ( ع ) و وصال او ، دانشى بود كه از ناحيه خداوند به آن حضرت افاضه شده بود .

ألم أقل لكم إنى أعلم من الله ما لاتعلمون

حيات اخروى

آثار انكار حيات اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 31 - 10

10 _ محدود دانستن حيات در تنگناى زندگى مادى

دنيا، موجب حسرت و اندوه عميق در قيامت مى شود.

و قالوا إن هى إلا حياتنا الدنيا . .. حتى إذا جاءتهم الساعة بغتة قالوا يحسرتنا

آثار شك به حيات اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 54 - 6

6 - ترديد جدى نسبت به قيامت و حيات اخروى ، زمينه ساز بى اعتنايى انسان به اصول عقلى و ملاك هاى عقلايى و فطرى

قل أرءيتم إن كان من عند اللّه . .. فى شقاق بعيد... ألا إنّهم فى مرية

ارتباط اين آيه با آيات پيشين _ كه در يك سياق قرار دارند _ نشان مى دهد كه اگر آيات علمى و داورى هاى عقلى و فطرى نتواند كسى را در برابر حقانيت خدا و وحى متقاعد كند، ريشه آن را بايد در ناباورى او به استمرار حيات و مسؤوليت انسان جستوجو كرد.

ارزش حيات اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 74 - 7

7 _ برترى و اصالت حيات آخرت نسبت به دنيا

الّذين يشرون الحيوة الدّنيا بالاخرة

چون براى به دست آوردن حيات اخروى _ در مواقع لزوم _ بايد از حيات دنيوى چشم پوشيد، معلوم مى شود اصالت با حيات اخروى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 26 - 4،5

4_ حيات دنيا در قياس با حيات اخروى جز توشه اى اندك نيست .

و ما الحيوة الدنيا فى الأخرة إلاّ مت_ع

حرف {فى} در {فى الأخرة} به معناى مقايسه است. {متاع} به معناى كالا و هر آنچه در زندگى از آن بهره مى برند

است. نكره آوردن آن براى رساندن قلّت مى باشد.

5_ حيات اخروى ، حياتى ارجمند و پربهاست .

و ما الحيوة الدنيا فى الأخرة إلاّ مت_ع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 19 - 6

6- حيات اخروى ، حياتى برتر از دنياست و دستيابى به آن ، بايد هدف همه مؤمنان باشد .

من كان يريد العاجلة . .. و من أراد الأخرة ... كان سعيهم مشكورًا

تشكر و قدردانى خداوند از تلاش و كوشش آخرت خواهان در مقابل دنياطلبان، مى تواند گوياى حقيقت ياد شده باشد.

انكار حيات اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 29 - 1

1 _ مشركان لجاجت پيشه مكه، منكر قيامت و هر گونه زندگى جز زندگانى دنيا بودند.

و قالوا إن هى إلا حياتنا الدنيا

اهميت حيات اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 100 - 17

17 _ دستيابى انسان به رضايت الهى و زندگى جاودان بهشتى ، رستگارى بزرگ و سعادت حقيقى است .

رضى اللّه عنهم . .. جنت ... خلدين فيها أبداً ذلك الفوز العظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 19 - 8

8- تنها تلاش و كوششى داراى ارزش و شايسته ستايش است كه در مسير آخرت طلبى و كسب حيات برتر اخروى باشد .

من كان يريد العاجلة . .. و من أراد الأخرة ... كان سعيهم مشكورًا

از اينكه خداوند پس از ذكر دنياطلبى و آخرت خواهى انسانها، از سعى وتلاش آخرت خواهان تشكر و ستايش كرده است، استفاده

مى شود كه تنها سعى و تلاشى كه در مسير كسب حيات برتر اخروى باشد، مورد قدردانى و ستايش است و نه هر تلاش و كوششى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 38 - 2

2- وجود معاد و حيات اخروى ، معنادهنده به آفرينش آسمان ها و زمين و ساير پديده هاى جهان

إنّ ه_ؤلاء ليقولون . .. و ما خلقنا السم_وت ... ل_عبين

خداوند، پس از بيان عقيده باطل كافران در زمينه نفى معاد و در جهت تبيين ضرورت معاد، به هدف مند بودن آفرينش اشاره كرده است; يعنى، اگر زندگى در حيات دنيا خلاصه شود، آفرنيش معنايى عالمانه و حكيمانه پيدا نخواهد كرد.

اهميت ذكر حيات اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 38 - 10

10 _ لزوم توجه به ارزش هاى حيات اخروى و ترجيح دادن آن بر زندگى دنيوى ، به هنگام ارزيابى اعمال و تصميم گيرى و انتخاب

أرضيتم بالحيوة الدنيا من الأخرة فما متع الحيوة الدنيا فى الأخرة إلا قليل

برترى حيات اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 38 - 10

10 _ لزوم توجه به ارزش هاى حيات اخروى و ترجيح دادن آن بر زندگى دنيوى ، به هنگام ارزيابى اعمال و تصميم گيرى و انتخاب

أرضيتم بالحيوة الدنيا من الأخرة فما متع الحيوة الدنيا فى الأخرة إلا قليل

تذكر به حيات اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 7 - 11

11_ توجه دادن انسان ها به حيات پس از

مرگ و برپايى قيامت ، از رسالت هاى پيامبر ( ص )

و ل_ئن قلت إنكم مبعوثون من بعد الموت

جاودانگى حيات اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 22 - 2

2 _ مؤمنان هجرت كننده و مجاهد ، برخوردار از زندگى جاودان در باغ هاى سرشار از نعمت ، در سراى بهشت

الذين ءامنوا و هاجروا و جهدوا . .. و جنت لهم فيها نعيم مقيم. خلدين فيها أبداً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 63 - 8

8 _ جاودانگى حيات انسان حتى دوزخيان ، در جهان آخرت

نار جهنم خلداً فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 68 - 6

6 _ جاودانگى حيات انسان ، حتى دوزخيان در آخرت

نار جهنم خلدين فيها هى حسبهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 72 - 1

1 _ حيات جاودان در باغ هاى بهشت با نهر هاى روان ، وعده الهى به زنان و مردان مؤمن

وعد اللّه المؤمنين . .. تحتها الأنهر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 23 - 10

10 - حيات اخروى ، حياتى است ابدى و جاودانه .

فإنّ له نار جهنّم خ_لدين فيها أبدًا

حتميت حيات اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 15 - 1

1 - بازگشت دوباره انسان به حيات در آخرت حتمى است .

إنّه ظنّ أن لن يحور . بلى

حقانيت حيات اخروى

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 25 - 3

3 - اتمام حجت الهى بر مشركان ، در زمينه حقانيت معاد و حيات اخروى

و قالوا ما هى إلاّ حياتنا الدنيا . .. و إذا تتلى عليهم ءاي_تنا بيّن_ت

حيات اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 28 - 8

8 - بازگشت انسان ها به سوى خدا ، پس از زنده شدن به حيات اخروى است .

يحييكم ثم إليه ترجعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 40 - 7

7 - ارتباط و پيوند وثيق ميان حيات دنيوى و اخروى انسان

أيحسب الإنس_ن أن يترك سدًى . .. أليس ذلك بق_در على أن يحيى الموتى

از همراه هم آمدن دو موضوع هدفمندى زندگى بشر و احياى مجدد مردگان مطلب ياد شده به دست مى آيد.

حيات اخروى انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 28 - 6

6 - انسان ها داراى دو حياتند : حيات دنيوى و حيات اخروى

فأحيكم ثم يميتكم ثم يحييكم

برخى از مفسران {ثم يحييكم} (سپس شما را ]پس از ميراندن[ زنده مى كند) را حاكى از حيات برزخى دانسته اند و گروهى آن را به زنده شدن مردگان براى برپايى قيامت كبرى تفسير كرده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 72 - 5

5 _ حيات انسان در آخرت ، حياتى مادى و جسمانى است نه صرفاً معنوى و روحانى .

وعد اللّه المؤمنين . .. جنت تجرى ... مسكن طيبة

بهره

گيرى از لذايذ مادى، چون باغهاى پوشيده از درخت و خانه هاى دلپذير، در سراى آخرت، مستلزم وجود مادى و جسمانى انسان نيز مى باشد.

حيات اخروى جمادات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 6 - 7

7- وجود حيات و شعور در موجودات ، حتى جمادات در آخرت

كانوا لهم أعداء و كانوا بعبادتهم ك_فرين

از ضمائر {ذوى القعول} در آيه شريفه، مطلب ياد شده استفاده مى شود.

حيات اخروى عيسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 33 - 11

11- حضرت عيسى ( ع ) داراى حياتى ويژه در آخرت

و يوم أُبعث حيًّا

با اين كه فعل {أُبعث} بر زنده شدن دلالت دارد، تصريح به {حيّاً} ممكن است به خاطر ويژگى حيات اخروى عيسى(ع) در مقايسه با ديگران باشد.

حيات اخروى متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 77 - 29

29 _ آخرت براى پرهيزگاران بهتر از دنياست .

و الاخرة خير لمن اتّقى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 56 - 3

3- راه نداشتن مرگ در بهشت ، نمودى از امنيت عام و فراگير حيات اخروى تقواپيشگان

فى مقام أمين . .. ف_كهة ءامنين . لايذوقون فيها الموت

ارتباط اين آيه با {مقام أمين} در آيات پيشين و {آمنين} در آيه قبل، گوياى برداشت ياد شده است.

حيات اخروى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 5 - 1

1 - زندگانى پيامبر ( ص ) ، در جهان آخرت ،

همراه با عطاى مداوم پروردگار و سرشار از رضايت است .

و لسوف يعطيك ربّك فترضى

{سوف} براى استقبال است و مراد از آن _ به قرينه آيه قبل _ جهان آخرت است.

حيات اخروى موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 6 - 7

7- وجود حيات و شعور در موجودات ، حتى جمادات در آخرت

كانوا لهم أعداء و كانوا بعبادتهم ك_فرين

از ضمائر {ذوى القعول} در آيه شريفه، مطلب ياد شده استفاده مى شود.

حيات اخروى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 100 - 16

16 _ آسودگى مؤمنان از دغدغه زوال نعمت هاى بهشتى و زندگى در آن

خلدين فيها أبداً

درخواست حيات اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 156 - 1

1 _ تقدير زندگانى نيكو در دنيا و آخرت ، درخواست موسى ( ع ) از خداوند براى خود و همراهانش در ميعادگاه مناجات

و اكتب لنا فى هذه الدنيا حسنة و فى الاخرة

با توجه به آيه قبل معلوم مى شود مراد از {نا} در {لنا}، موسى(ع) و همراهان او در ميعادگاه مناجات است. كتابت در آيه شريفه به معناى مقدّر كردن است.

زمينه حيات اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 156 - 5

5 _ بازگشت به خدا و توبه به درگاه او ، زمينه ساز نايل شدن به خير و سعادت دنيا و برخوردار شدن از حيات نيكوى آخرت است .

و اكتب لنا فى هذه الدنيا حسنة و فى الاخرة إنا هدنا

إليك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 100 - 7

7 _ هجرت در راه خدا و يارى دين ، سبب جلب رضايت الهى و دستيابى به حيات جاودان در بهشت

من المهجرين و الأنصار . .. رضى اللّه عنهم

سبك شمردن حيات اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 17 - 11

11 _ شكرگزاران، رهپويان صراط مستقيم الهى هستند.

لأقعدن لهم صرطك المستقيم . .. لاتجد أكثرهم شكرين

مكذبان حيات اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 29 - 1،3

1 _ مشركان لجاجت پيشه مكه، منكر قيامت و هر گونه زندگى جز زندگانى دنيا بودند.

و قالوا إن هى إلا حياتنا الدنيا

3 _ برخى كافران، حتى در صورت بازگشت به دنيا، زندگى را منحصر به دنيا دانسته و قيامت را انكار مى كنند.

و لو ردوا لعادوا . .. و قالوا إن هى إلا حياتنا الدنيا

جمله {و قالوا} مى تواند عطف بر جمله {لعادوا} باشد. يعنى اگر به دنيا بازگردند، به همان روش باطل خودروى آورده و باز هم معاد را انكار مى كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 38 - 1

1- سوگند مشركان به خدا ، براى مورد انكار قرار دادن حيات اخروى انسانها

و أقسموا بالله جهد أيم_نهم لايبعث الله من يموت

منشأ حيات اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 22 - 3

3 - حيات اخروى انسان ، به دست خدا است .

أنشره

ويژگى حيات اخروى

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 53 - 8

8 _ حيات آخرت ، فاقد هر گونه زمينه و فرصت براى انجام اعمال نيك

او نرد فنعمل غير الذين كنا نعمل

آرزوى برگشت به دنيا براى انجام اعمال نيك و تدارك گذشته ها، دلالت بر اين دارد كه در آخرت فرصت براى انجام عمل نيك و تدارك گذشته ها نيست.

ويژگيهاى حيات اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 31 - 8

8- معاد و حيات آدمى در سراى آخرت ، جسمانى و مادّى است .

يحلّون . .. و يلبسون ... متّكئين فيها على الأرائك

سخن از لباس و انواع آن و ترسيم حجله ها و تخت ها و نيز نهرهاى جارى از زير درختان، جملگى، گوياى جسمانى بودن معاد و وجود حيات مادّى در سراى آخرت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 54 - 4

4 - انسان در حيات اخروى ، داراى تمايلات و لذت هاى مادى

إنّ المتّقين فى جنّ_ت و نهر

از اين كه خداوند وعده به {جنّات} و {نهر} داده است، استفاده مى شود كه انسان در آخرت نيز از مظاهر طبيعى لذت خواهد برد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 5 - 1

1 - زندگانى پيامبر ( ص ) ، در جهان آخرت ، همراه با عطاى مداوم پروردگار و سرشار از رضايت است .

و لسوف يعطيك ربّك فترضى

{سوف} براى استقبال است و مراد از آن _ به قرينه آيه قبل _ جهان آخرت

است.

ويژگيهاى حيات اخروى يحيى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 15 - 9

9- حضرت يحيى ( ع ) در آخرت ، داراى حياتى ويژه است .

و يوم يبعث حيًّا

فعل {يبعث} بر زنده شدن نيز دلالت دارد. تصريح به {حيّاً} ممكن است به خاطر ويژگى حيات يحيى در مقايسه با ديگر انسان ها باشد.

حيض از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

حيض

آميزش در حيض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 222 - 20،21،22،23

20 _ آميزش جنسى در ايّام حيض ، خلاف پاكيزگى است .

و يسئلونك عن المحيض . .. فاعتزلوا النساء فى المحيض ... ان اللّه يحب التوابين و ي

نهى از آميزش در ايام حيض و سپس اظهار محبّت به پاكيزگان، مى تواند اشاره به برداشت فوق باشد.

21 _ خداوند كسانى را كه از گناه آميزش در حال حيض توبه كنند ، دوست دارد

فاعتزلوا النساء فى المحيض . .. ان اللّه يحب التوابين

22 _ خداوند پرهيزكنندگان از آميزش در حال حيض را دوست دارد .

فاعتزلوا النساء فى المحيض . .. ان اللّه ... و يحب المتطهرين

از مصاديق پاكيزگان، به مقتضاى ارتباط صدر و ذيل آيه، پرهيزكنندگان از آميزش در ايام حيض مى باشد.

23 _ تعديل روابط با زنان حائض در اسلام

و يسئلونك عن المحيض قل هو اذىً فاعتزلوا

آن گونه كه در شأن نزول آمده است، در جاهليّت بكلّى از معاشرت با زنان حائض خوددارى مى كردند و متقابلا از سويى مسيحيان، آن را در حال جايز مى دانستند; ولى اسلام راه ميانه را نشان داده است.

احكام حيض

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

2 - بقره - 2 - 222 - 5،6،7،9،11،15

5 _ حرمت آميزش با زنان حائض ، تا زمان پاك شدن آنان از حيض

فاعتزلوا النساء فى المحيض و لا تقربوهن حتى يطهرن

گر چه ظاهر جمله {فاعتزلوا النساء} مطلق معاشرت است ; ولى اباحه آميزش پس از گذشت ايام حيض و غسل كه جمله {حتى يطهرن فاذا تطهّرن فاتوهن من حيث} دلالت بر آن دارد، قرينه اى است كه آنچه مباح نبوده و اعتزال از آن واجب شده، تنها آميزش است، نه مطلق معاشرت; و گر نه مى فرمود {فاذا تطهرن فعاشروهن}.

6 _ حرمت وَطى در قُبُل ، در ايام حيض

فاعتزلوا النساء فى المحيض

كلمه {محيض} در صدر آيه مصدر است; امّا در جمله {فاعتزلوا النساء من المحيض} اسم مكان مى باشد به دليل تكرار لفظ در حال كه اگر هر دو به يك معنا بود، على القاعده بايد دوّمى به صورت ضمير آورده مى شد.

7 _ فلسفه حرمت آميزش در زمان حيض ، مشقّتبار بودن آن براى زن است .

عن المحيض قل هو اذىً فاعتزلوا النساء فى المحيض

9 _ زيانبار بودن آميزش در ايام حيض

و يسئلونك عن المحيض قل هو اذىً فاعتزلوا

بنابراينكه سؤال، از مقاربت در ايام حيض باشد; نه خود حيض و ماهيّت آن. بر اين مبنا كلمه {هو} به آميزش در ايام حيض برمى گردد; يعنى بگو اى پيامبر آميزش در ايام حيض زيانبار است.

11 _ جواز آميزش با زنان ، پس از پاكى آنان از حيض و تحصيل طهارت ( غسل )

و لا تقربوهنّ حتى يطهرن فاذا تطهّرن فأتوهنّ

گر چه مفهوم {حتى يطهرن} جواز آميزش به مجرد پاكى و قطع خون است ;

ولى با تصريح به مشروط بودن آميزش به غُسل در جمله {فاذا تطهّرن} (آنگاه كه غسل كردند)، مفهوم {حتى يطهرن} مورد عنايت نيست.

15 _ جواز استمتاع از زنان بدون آميزش با آنان ، در ايام حيض

يسئلونك عن المحيض . .. فاعتزلوا النساء فى المحيض

بنابراينكه مراد از {فى المحيض}، مكان حيض باشد; تنها آميزش، تحريم شده است.

حيض ساره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 71 - 6،16

6_ ساره همسر ابراهيم ( ع ) ، پس از آگاهى به ماهيت مهمانان ابراهيم ( ع ) و مأموريت ايشان ( نابودسازى قوم لوط ) حايض شد . *

وامرأته قائمة فضحكت

برداشت فوق، بر اساس اين احتمال است كه {ضحكت} از مصدر {ضَحك} (حايض شدن) باشد. مفسرانى كه اين معنا را يادآور شده اند تفريع {فبشرناها} را بر {ضحكت} مؤيد آن دانسته اند.

16_ { عن أبى عبدالله ( ع ) فى قول الله عزوجل : { فضحكت فبشّرناها باسحاق } قال : حاضت ;

از امام صادق(ع) درباره {فضحكت فبشّرناها بإسحاق} روايت شده است كه فرمود: عادت زنانگى در ساره ظاهر شد}.

سختيهاى حيض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 222 - 4،7

4 _ قاعدگى ، مشقّت و آزارى براى زنان

و يسئلونك عن المحيض قل هو اذىً

7 _ فلسفه حرمت آميزش در زمان حيض ، مشقّتبار بودن آن براى زن است .

عن المحيض قل هو اذىً فاعتزلوا النساء فى المحيض

گواهى در حيض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 228 - 4،7

4 _ زنان مطلّقه نبايد

به منظور كم و زياد كردن مدّت عدّه خويش ، جنين و يا حيض خود را كتمان كنند .

و لا يحل لهنّ ان يكتمن ما خلق اللّه فى ارحامهنّ

كلمه {ما خلق} داراى مفهومى وسيع است كه مى تواند شامل هر نوع خلقى شود كه تأثير در مدّت عدّه دارد; همانند جنين، حيض و طهر.

7 _ ادّعاى زنان در مورد باردارى ، طهر و حيضِ خود ، پذيرفته است .

و لا يحل لهنّ ان يكتمن ما خلق اللّه فى ارحامهن

اگر گفته زنان درباره طهر، حيض، باردارى و هر آنچه دخيل در مدت حيض است، پذيرفته نباشد، حرمت كتمان، لغو مى شود.

حيوانات از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

حيوانات

آثار ترس حيوانات وحشى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 5 - 2

2 - شدت هول و هراس حيوانات از حوادث پايانى دنيا ، جايى براى فكر تهاجم به يكديگر در خيال آنان باقى نمى گذارد .

و إذا الوحوش حشرت

مراد از {حشر حيوانات} محشور شدن آنها در قيامت و يا اجتماعشان هنگام ترس از حوادث آغازين قيامت است. ذكر اين حادثه در ميان حوادث پايانى دنيا و تقارن آن با {رها شدن شتران آبستن} (و إذا العشار عطلّت)، شواهدى بر دومين احتمال است.

احكام حيوانات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 4 - 22

22 _ حليت شكار درندگان شكارى ، هر چند درندگان شكارى به هنگام شكار از آن تناول كنند . *

فكلوا مما امسكن عليكم

بنابراين احتمال كه مراد از {مما امسكن عليكم}، مقدارى باشد كه حيوان شكارى براى صياد نگه داشته در مقابل مقدارى كه خود تا

رسيدن صياد از آن تناول كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 7 - 4

4- جواز استفاده از حيوانات و دام ها جهت حمل بار و كالا

و تحمل أثقالكم إلى بلد لم تكونوا ب_لغيه إلاّ بشقّ الأنفس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 8 - 3

3- استفاده از اسب ، استر و الاغ براى سوارى و تجمل ، جايز است .

و الخيل و البغال و الحمير لتركبوها و زينة و يخلق ما لاتعلمون

اختفاى حيوانات وحشى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 16 - 2

2 - سوگند خداوند ، به ستارگان متحرك كه مسير خود را طى كرده و مانند رفتن حيوانات غير اهلى به مخفيگاه خود ، از نظر ها محو مى گردند .

الجوار الكنّس

{كُنّس} جمع {كانِس} است و آن چيزى است كه پنهان مى شود. اين كلمه از ريشه {كَنَسَ الظبى} گرفته شده است; يعنى، آهو خود را در {كِناس} (پناهگاه) خود پنهان ساخت و استتار كرد. (نهايه ابن اثير)

اختيار حيوانات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 38 - 9

9 _ حيوانات داراى نوعى اراده، اختيار، شعور و تكليف و جزا و پاداش در قيامت

أمم أمثالكم . .. ثم إلى ربهم يحشرون

اراده حيوانات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 38 - 9

9 _ حيوانات داراى نوعى اراده، اختيار، شعور و تكليف و جزا و پاداش در قيامت

أمم أمثالكم . ..

ثم إلى ربهم يحشرون

استعدادهاى حيوانات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 4 - 10،16،32

10 _ سگ ، از حيوانات قابل تعليم و فرمانبرى

و ما علمتم من الجوارح مكلبين تعلمونهن

16 _ حيوانات درنده ، قابل تعليم و فرمانبرى

و ما علمتم من الجوارح مكلبين

32 _ آموزش سگ ، بهنگام فرستادن براى شكار ، كافى در صدق شكارى بودن و حليت صيدش

و ما علمتم من الجوارح مكلبين تعلمونهن مما علمكم اللّه

از امام صادق(ع) در مورد سگ شكارى روايت شده: . .. و ان كان غير معلم يعلمه فى ساعته حين يرسله فيأكل منه فانه معلم ... .

_______________________________

كافى، ج 6، ص 205، ح 14; نورالثقلين، ج 1، ص 590، ح 36.

استفاده از پشم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 80 - 14

14- بهره مندى انسان از كرك ، پشم و موى حيوانات ، محدود به زمان خاصى است . *

و من أصوافها و أوبارها و أشعارها أث_ثًا و مت_عًا إلى حين

براى {إلى حين} چند احتمال وجود دارد. يكى از آنها اين است كه اشياى ياد شده، در مقاطع و دوره هاى خاصّى قابل استفاده است.

استفاده از حيوانات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 13 - 1

1 - بهرهورى انسان از موهبت هاى طبيعى ( كشتى و حيوانات ) ، زمينه ساز توجه وى به نعمت دهنده بودن خداوند

جعل لكم من الفلك و الأنع_م . .. لتستوا على ظهوره ثمّ تذكروا نعمة ربّكم إذا استوي

استفاده از كرك

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 80 - 14

14- بهره مندى انسان از كرك ، پشم و موى حيوانات ، محدود به زمان خاصى است . *

و من أصوافها و أوبارها و أشعارها أث_ثًا و مت_عًا إلى حين

براى {إلى حين} چند احتمال وجود دارد. يكى از آنها اين است كه اشياى ياد شده، در مقاطع و دوره هاى خاصّى قابل استفاده است.

استفاده از موى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 80 - 14

14- بهره مندى انسان از كرك ، پشم و موى حيوانات ، محدود به زمان خاصى است . *

و من أصوافها و أوبارها و أشعارها أث_ثًا و مت_عًا إلى حين

براى {إلى حين} چند احتمال وجود دارد. يكى از آنها اين است كه اشياى ياد شده، در مقاطع و دوره هاى خاصّى قابل استفاده است.

امنيت حيوانات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 97 - 18

18 _ امنيّت حيوانات در حَرَم ، و عدم جواز آزار آنان

و من دخله كان امناً

امام صادق (ع): من دخل الحرم . .. و من دخله من الوحش و الطير كان آمناً من ان يهاج او يؤذى حتى يخرج من الحرم.

_______________________________

كافى، ج 4، ص 226، ح 1 ;نورالثقلين، ج 1، ص 370، ح 267.

اهميت خلقت حيوانات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 4 - 2

2 - آفرينش انسان در مقايسه با ساير جانداران زمين ، داراى ويژگى ، امتياز و اهميت

و فى خلقكم و ما يبثّ من دابّة

از اين

كه انسان به صورت مستقل و مقدم بر ساير جانداران ياد شده است، مطلب بالا استفاده مى شود.

اهميت محافظت از حيوانات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 40 - 8

8_ لزوم حفظ حيوانات از خطر انقراض و نابودى

قلنا احمل فيها من كل زوجين اثنين

تصريح به اين معنا كه نوح(ع) مى بايست از هر حيوان يك جفت (نر و ماده) با خود به همراه برد ، ظاهراً هدفى جز اين ندارد كه نسل آن حيوان باقى بماند و نابود نشود.

بقاى نسل حيوانات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 40 - 8

8_ لزوم حفظ حيوانات از خطر انقراض و نابودى

قلنا احمل فيها من كل زوجين اثنين

تصريح به اين معنا كه نوح(ع) مى بايست از هر حيوان يك جفت (نر و ماده) با خود به همراه برد ، ظاهراً هدفى جز اين ندارد كه نسل آن حيوان باقى بماند و نابود نشود.

بى خطرى حيوانات وحشى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 5 - 2

2 - شدت هول و هراس حيوانات از حوادث پايانى دنيا ، جايى براى فكر تهاجم به يكديگر در خيال آنان باقى نمى گذارد .

و إذا الوحوش حشرت

مراد از {حشر حيوانات} محشور شدن آنها در قيامت و يا اجتماعشان هنگام ترس از حوادث آغازين قيامت است. ذكر اين حادثه در ميان حوادث پايانى دنيا و تقارن آن با {رها شدن شتران آبستن} (و إذا العشار عطلّت)، شواهدى بر دومين احتمال است.

بى عقلى حيوانات

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 44 - 7

7 _ تعقل و انديشه ، حق شنوى و درس آموزى ، از ويژگى هاى انسان و فارق ميان او و حيوان است .

أنّ أكثرهم يسمعون أو يعقلون إن هم إلاّ كالأنع_م

پاداش اخروى حيوانات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 38 - 9

9 _ حيوانات داراى نوعى اراده، اختيار، شعور و تكليف و جزا و پاداش در قيامت

أمم أمثالكم . .. ثم إلى ربهم يحشرون

تأمين علوفه حيوانات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 31 - 2

2 - خداوند ، روياننده نباتات و تأمين كننده علوفه گياه خواران

أخرج . .. مرعيها

{مرعى} مصدر ميمى است و در اين جا به معناى اسم مفعول به كار رفته است; يعنى، آنچه چريده مى شود. اين كلمه گرچه ناظر به تغذيه گياه خواران است; ولى تأثير گياه در زندگانى انسان نيز _ به قرينه {متاعاً لكم و لأنعامكم} در آيات بعد _ مراد است.

تجمع حيوانات وحشى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 5 - 1

1 - حيوانات غير اهلى با مشاهده حوادث برپايى قيامت ، پناهگاه هاى خود را ترك كرده ، گرد هم جمع خواهند شد .

و إذا الوحوش حشرت

{وحوش} جمع {وَحْش} است. به حيواناتى كه در خشكى زندگى مى كنند و با يكديگر الفت نمى گيرند، {وَحْش} و {وحشىّ} _ كه گويا حرف ياء در آن براى تأكيد است _ گفته مى شود (مصباح). {حشر}; يعنى، {جمع} (لسان العرب).

راغب مى گويد: {حشر}; يعنى، بيرون آوردن گروهى از جايگاهشان و متوجّه ساختن آنان به جنگ و نظاير آن، بنابراين حشر حيوانات; يعنى، بيرون شدن آنها از پناهگاه خود و جمع گشتن آنها گرد يكديگر.

تحريم حيوانات چنگال دار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 146 - 1

1 _ خداوند خوردن گوشت حيوانات داراى ناخن (چنگال) را بر يهود حرام كرده بود.

و على الذين هادوا حرمنا كل ذى ظفر

تحريم حيوانات در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 144 - 3،6

3 _ مشركان عصر جاهلى بدون دليل به حرمت استفاده از برخى چهارپايان معتقد بودند.

قل ءالذكرين حرم أم الأنثيين أما اشتملت عليه أرحام الأنثيين

در آيه 136 و 137 به برخى از افترائات مشركان اشاره شده و آيه با {فذرهم و ما يفترون} پايان يافته و آيات بعد در مقام توبيخ و شمارش موارد افترا در اعتقادات مشركان است كه از آن جمله تحريم بى جاست.

6 _ تحريم برخى حيوانات از سوى مشركان صدر اسلام، فاقد هر گونه دليل و مستند قابل قبول

قل ءالذكرين حرم . .. نبئونى بعلم ... أم كنتم شهداء

استفهام در آيه براى انكار و يا توبيخ است و مفاد جملات {نبئونى} و {أم كنتم . .. } نيز نفى وجود دليل بر مدعاهاى مشركان است.

تحريم حيوانات در يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 146 - 5،12

5 _ تحريم كامل برخى از حيوانات و تحريم بخشهايى از گاو و گوسفند بر يهود، سزاى تجاوزگرى آنان بود.

و

على الذين هادوا حرمنا . .. ذلك جزينهم ببغيهم

{بغى} به معناى تجاوز و تعدى است. (لسان العرب).

12 _ حليت نخستين برخى از حيوانات و تحريم آن به واسطه تجاوزگرى بر يهوديان، خبرى راست و مطابق واقع از جانب خداوند است.

على الذين هادوا . .. ذلك جزينهم ببغيهم و إنا لصدقون

تذكيه حيوانات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 3 - 5

5 _ تذكيه حيوان ، موجب حليت آن مى گردد ، اگر چه به واسطه خفگى ، زدن ، پرت شدن ، شاخ خوردن و دريده شدن توسط درندگان در آستانه مردن باشد .

حرمت . .. الا ما ذكيتم

تشبيه به حيوانات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 64 - 6

6 - خوشگذرانان غفلت زده و بى خبر از روز جزا ، هم سنگ ددان و وحوش بيابان در بينش الهى

إذا هم يجئرون

چنان كه گفته شد {جوار} به زوزه سگ، روباه و گرگ گفته مى شود. تعبير زوزه براى فرياد استغاثه كافران، بيانگر مطلب فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 12 - 7،13

7- لذّت جويى و شكمبارگى حيوان گونه كافران ، تنها بهره آنان از زندگى دنيايى

الذين كفروا يتمتّعون و يأكلون كما تأكل الأنع_م و النار مثوًى لهم

از مقابله دو بخش آيه _ كه براى مؤمنان پايان خوش بهشت را يادآور شده _ استفاده مى شود كه كافران، هرگز از آن نعمت هاى اخروى بهره نخواهند برد; بلكه تنها شهوت رانى و استفاده حيوان گونه از امكانات دنيا، نصيب

آنان است.

13- بهره گيرى از نعمت هاى دنيوى و نينديشيدن به آفريننده آن ، شيوه اى حيوانى است . *

و الذين كفروا يتمتّعون و يأكلون كما تأكل الأنع_م

برداشت بالا بدان احتمال است كه تشبيه كافر به حيوان، از آن جهت باشد كه حيوان هنگام بهره گيرى از موهبت هاى طبيعى، به پديدآورنده آن نمى انديشد.

تشبيه به حيوانات وحشى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 16 - 2

2 - سوگند خداوند ، به ستارگان متحرك كه مسير خود را طى كرده و مانند رفتن حيوانات غير اهلى به مخفيگاه خود ، از نظر ها محو مى گردند .

الجوار الكنّس

{كُنّس} جمع {كانِس} است و آن چيزى است كه پنهان مى شود. اين كلمه از ريشه {كَنَسَ الظبى} گرفته شده است; يعنى، آهو خود را در {كِناس} (پناهگاه) خود پنهان ساخت و استتار كرد. (نهايه ابن اثير)

تعليم حيوانات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 4 - 19

19 _ لزوم آموختن برخى از دستورات تذكيه ، به سگان و درندگان مخصوص شكار

تعلمونهن مما علمكم اللّه

مراد از {علمكم اللّه} به مناسبت مورد، دستورات ذبح و تذكيه حيوانات است، و {من} در {مما علمكم} براى تبعيض است. يعنى برخى از دستورات تذكيه را به درندگان شكارى ياد دهيد.

تكاليف حيوانات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 38 - 9

9 _ حيوانات داراى نوعى اراده، اختيار، شعور و تكليف و جزا و پاداش در قيامت

أمم أمثالكم . .. ثم إلى ربهم يحشرون

تنوع رنگ حيوانات

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 28 - 2

2 - تنوع رنگ ها در انسان ها ، جنبندگان و دام ها ، از نعمت هاى الهى

و من الناس و الدّوابّ و الأنع_م مختلف ألونه

جايگاه حيوانات در كشتى نوح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 119 - 8

8 - { عن أميرالمؤمنين ( ع ) قال ( فى ) الفلك المشحون } : اتخذ نوح ( ع ) فيه تسعين بيتاً للبهائم ;

أميرالمؤمنين(ع) درباره {الفلك المشحون} فرمود: نوح در آن كشتى نود جايگاه براى چهارپايان قرار داده بود}.

حركت تكاملى حيوانات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 38 - 12

12 _ حركت تمامى موجودات به سوى پروردگارشان، تكاملى است. *

ثم إلى ربهم يحشرون

با توجه به كلمه {رب}، كه تربيت كنندگى را مى رساند، و كلمه {إلى} كه حركت به سوى هدف و مقصدى را مى رساند، برداشت فوق به دست آمده است.

حشر اخروى حيوانات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 38 - 10

10 _ برانگيخته شدن تمامى حيوانات جلوه اى از ربوبيت الهى است.

ثم إلى ربهم يحشرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 5 - 4

4 - محشور شدن حيوانات در قيامت *

و إذا الوحوش حشرت

ممكن است مراد از {حشر}، زنده شدن دوباره و حضور در قيامت باشد.

حليّت اوليّه حيوانات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 -

146 - 12

12 _ حليت نخستين برخى از حيوانات و تحريم آن به واسطه تجاوزگرى بر يهوديان، خبرى راست و مطابق واقع از جانب خداوند است.

على الذين هادوا . .. ذلك جزينهم ببغيهم و إنا لصدقون

حيوانات اهلى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 95 - 4

4 _ جريمه و سزاى كشتن شكار ، قربانى كردن دام اهلى ( شتر ، گاو و گوسفند ) همانند آن شكار است .

و من قتله . . فجزاء مثل ما قتل من النعم

{نعم} مفرد كلمه انعام است و به شتر و گاو گوسفند گفته مى شود. {جزاء} مبتدائى است كه خبر آن حذف شده است يعنى عليه جزاء و كلمه {مثل} صفت {جزاء} مى باشد و مراد از آن مى تواند همگونى در جنس و وزن و يا همانندى در قيمت باشد. {من النعم} صفت و يا حال براى {جزاء} است. امام صادق(ع) در توضيح آيه فوق فرمود: فى النعامة و فى حمار وحش بقرة و فى الظبى شاة و و فى البقرة بقرة.

_______________________________

تهذيب شيخ طوسى، ج 5، ص341، ح 94، ب 25.

حيوانات چنگال دار در يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 146 - 2

2 _ خوردن گوشت حيوانات ناخن دار و پيه گاو و گوسفند براى يهود از آغاز حرام نبوده است.

و على الذين هادوا حرمنا . .. ذلك جزينهم ببغيهم

حيوانات حرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 3 - 3

3 _ حرمت استفاده از حيوانى كه در اثر خفگى

، زده شدن ، پرت شدن و شاخ خوردن بميرد .

حرمت . .. و المنخنقة و الموقوذة و المتردية و النطيحة

مراد از عناوين ياد شده اين است كه حيوان بر اثر آنها بميرد، نه اينكه _ به مجرد پرت شدن از بلندى، استفاده از آن حرام باشد. دليل اين معنا جمله استثنائيه {الا ما ذكيتم} است.

حيوانات حرام در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 138 - 1،2،7

1 _ ممنوعيت خوردن برخى از چهارپايان و محصولات زراعى به اعتقاد واهى مشركان عصر جاهليت

و قالوا هذه أنعم و حرث حجر لايطعمها إلا من نشاء بزعمهم

{حجر} به معناى منع و ممنوعيت است و مراد از ممنوعيت {أنعام} و {حرث}، به قرينه {لايطعمها}، ممنوعيت خوردن از آنهاست.

2 _ اعتقاد بى اساس مشركان به ممنوعيت خوردن از چهارپايان و كشتى (محصول زراعى) كه براى خدا و بتها قرار مى دادند.

و جعلو الله . .. و قالوا هذه أنعم و حرث حجر لايطعمها إلا من نشاء بزعمهم

{هذه} اشاره به سهامى است كه مشركان براى خدا و بتها قرار مى دادند و در آيه 136 بيان گرديده است.

7 _ وعده الهى به كيفر مشركان به سبب افتراهاى آنان به خدا (ممنوعيت خوردن برخى از چهارپايان و محصولات، سوار نشدن بر برخى از چهارپايان، نبردن نام خدا به هنگام ذبح)

سيجزيهم بما كانوا يفترون

حيوانات حلال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 4 - 14

14 _ وجود حيوانات حلال گوشت در ميان حيوانات وحشى

و ما علمتم من الجوارح مكلبين تعلمونهن مما علمكم اللّه فكلوا مما امسكن

چون

سگ و ديگر درندگان را براى شكار حيوانات وحشى به كار مى گيرند، برداشت فوق به دست مى آيد.

حيوانات حلال گوشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 144 - 2

2 _ استفاده از گوشت شتر و گاو نر و ماده و جنين آنها حلال است.

و من الإبل اثنين . .. قل ءالذكرين حرم أم الأنثيين أما اشتملت عليه أرحام الأنثيين

حيوانات در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 38 - 9

9 _ حيوانات داراى نوعى اراده، اختيار، شعور و تكليف و جزا و پاداش در قيامت

أمم أمثالكم . .. ثم إلى ربهم يحشرون

حيوانات در كشتى نوح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 40 - 6،7،22

6_ بردن انواع حيوانات به كشتى و نجات دادن آنها از غرق شدن ، از وظايف نوح ( ع ) پس از پيدايش نشانه طوفان ( فوران آب از تنور )

قلنا احمل فيها من كل زوجين اثنين

7_ نوح ( ع ) ، موظف بود از هر نوع حيوان تنها يك جفت ( نر و ماده ) را به كشتى سوار كند .

قلنا احمل فيها من كل زوجين اثنين

مضاف اليه {كل} كلمه اى همانند {حيوان} است; يعنى: من كل حيوان . ... كلمه {اثنين} تأكيد براى زوجين است و اشاره به اين معنا دارد كه از هر حيوان ، بيشتر از يك جفت نبايد به كشتى برده شود.

22_ { عن أبى عبدالله ( ع ) قال : حمل نوح ( ع ) فى السفينة الأزواج

الثمانية التى قال الله عزوجل : { ثمانية أزواج من الضأن اثنين و من المعز اثنين و من الإبل اثنين و من البقر اثنين } فكان من الضأن اثنين زوج داجنة يربّيها الناس و الزوج الأخر الضأن التى تكون فى الجبال الوحشيّة . . . و من المعز اثنين زوج داجنة . . . والزوج الأخر الظبى التى تكون فى المفاوز و من الإبل اثنين البخاتى والعراب و من البقر اثنين زوج داجنة للناس و الزوج الآخر البقر الوحشية ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود: نوح هشت زوجى را كه خدا فرموده {ثمانية أزواج من الضأن اثنين . ..} در كشتى قرار داد: از ميش دو جفت يك جفت اهلى كه مردم تربيت مى كنند و جفت ديگر وحشى كه در كوههاست ... و از بز دو جفت: يكى اهلى ... و ديگرى آهو كه در بيابانهاست و از شتر دو جفت: يكى بخاتى (شتر خراسانى كه از شتر عربى و شتر فالج به وجود آيد) و ديگرى عربى و از گاو دو جفت: يكى اهلى و ديگرى وحشى}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 27 - 8

8 - نوح ( ع ) ، مأمور جاى دادن حيوانات و مؤمنان خاندانش در كشتى ، با ظهور اولين نشانه هاى طوفان

فإذا جاء أمرنا . .. فاسلك فيها من كلِّ زوجين اثنين و أهلك إلاّ من سبق عليه القول

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 28 - 2

2 - استقرار نوح ( ع ) و مؤمنان همراه او در

كشتى ، پس از جاى دادن حيوانات و خاندانش در آن

فاسلك فيها من كلِّ زوجين اثنين و أهلك . .. فإذا استويت أنت و من معك على الفلك

از تفريع عبارت {فإذا استويت} بر آيه قبل، استفاده مى شود كه حضرت نوح(ع) نخست حيوانات و خاندانش را در كشتى جاى داد و آن گاه خود و يارانش بر آن سوار شدند.

حيوانات شكارى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 4 - 19،22

19 _ لزوم آموختن برخى از دستورات تذكيه ، به سگان و درندگان مخصوص شكار

تعلمونهن مما علمكم اللّه

مراد از {علمكم اللّه} به مناسبت مورد، دستورات ذبح و تذكيه حيوانات است، و {من} در {مما علمكم} براى تبعيض است. يعنى برخى از دستورات تذكيه را به درندگان شكارى ياد دهيد.

22 _ حليت شكار درندگان شكارى ، هر چند درندگان شكارى به هنگام شكار از آن تناول كنند . *

فكلوا مما امسكن عليكم

بنابراين احتمال كه مراد از {مما امسكن عليكم}، مقدارى باشد كه حيوان شكارى براى صياد نگه داشته در مقابل مقدارى كه خود تا رسيدن صياد از آن تناول كرده است.

حيوانات موقوفه در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 138 - 3

3 _ مشركان عصر جاهلى خوردن از حيوان و يا كشت وقف شده براى خدا و شريكان موهوم او را براى هر كس كه مى خواستند مجاز مى شمردند.

و قالوا هذه أنعم و حرث حجر لايطعمها إلا من نشاء

حيوانات وحشى در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 -

5 - 1،2

1 - حيوانات غير اهلى با مشاهده حوادث برپايى قيامت ، پناهگاه هاى خود را ترك كرده ، گرد هم جمع خواهند شد .

و إذا الوحوش حشرت

{وحوش} جمع {وَحْش} است. به حيواناتى كه در خشكى زندگى مى كنند و با يكديگر الفت نمى گيرند، {وَحْش} و {وحشىّ} _ كه گويا حرف ياء در آن براى تأكيد است _ گفته مى شود (مصباح). {حشر}; يعنى، {جمع} (لسان العرب). راغب مى گويد: {حشر}; يعنى، بيرون آوردن گروهى از جايگاهشان و متوجّه ساختن آنان به جنگ و نظاير آن، بنابراين حشر حيوانات; يعنى، بيرون شدن آنها از پناهگاه خود و جمع گشتن آنها گرد يكديگر.

2 - شدت هول و هراس حيوانات از حوادث پايانى دنيا ، جايى براى فكر تهاجم به يكديگر در خيال آنان باقى نمى گذارد .

و إذا الوحوش حشرت

مراد از {حشر حيوانات} محشور شدن آنها در قيامت و يا اجتماعشان هنگام ترس از حوادث آغازين قيامت است. ذكر اين حادثه در ميان حوادث پايانى دنيا و تقارن آن با {رها شدن شتران آبستن} (و إذا العشار عطلّت)، شواهدى بر دومين احتمال است.

ذبح حيوانات در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 138 - 5

5 _ تعمد مشركان عصر جاهلى به نبردن نام خدا بر بعضى از چهارپايان به هنگام ذبح

و أنعم لايذكرون اسم الله عليها

روزى حيوانات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 33 - 1

1 - سودمندى آسمان ، شب ، روز ، زمين ، آب ، گياه و كوه ها براى انسان و دام

، هدف خداوند از آفرينش و سامان بخشى آنها است .

مت_عًا لكم و لأنع_مكم

{متاعاً} مفعول له است. اين كلمه گرچه اسم است براى هر چيزى كه سودمند باشد (لسان العرب); ولى در اين آيه جايگزين مصدر شده است; يعنى، {تمتيعاً لكم}.

زوجيت حيوانات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 40 - 7

7_ نوح ( ع ) ، موظف بود از هر نوع حيوان تنها يك جفت ( نر و ماده ) را به كشتى سوار كند .

قلنا احمل فيها من كل زوجين اثنين

مضاف اليه {كل} كلمه اى همانند {حيوان} است; يعنى: من كل حيوان . ... كلمه {اثنين} تأكيد براى زوجين است و اشاره به اين معنا دارد كه از هر حيوان ، بيشتر از يك جفت نبايد به كشتى برده شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 36 - 4

4 - حاكميت قانونِ زوجيت ( نر و ماده بودن ) بر تمامى موجوداتِ داراى حيات ( گياهان ، حيوانات و . . . )

سبح_ن الذى خلق الأزوج كلّها . .. و ممّا لايعلمون

زوجيت حيوانات كشتى نوح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 27 - 9،11

9 - نوح ( ع ) ، طبق دستور الهى مى بايست از هر حيوان ، تنها يك نر و يك ماده را وارد كشتى كند .

فاسلك فيها من كلِّ زوجين اثنين

11 - كشتى نوح ، ظرفيت بيش از يك جفت ( يك نر و يك ماده ) از هر حيوان مورد نياز را نداشت

.

فاسلك فيها من كلِّ زوجين اثنين

تأكيد خداوند بر اين كه از هر حيوان تنها يك نر و يك ماده _ و نه بيشتر _ را در كشتى جاى دهند (من كلِّ زوجين اثنين)، بيانگر مطلب فوق است.

شرايط تذكيه حيوانات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 3 - 52

52 _ وجود علايم حيات در حيوان ( حركت چشم ، پا و دم ) قبل از ذبح ، شراط تحقق تذكيه شرعى

الا ما ذكيتم

امام باقر(ع) درباره {الا ما ذكيتم} در آيه فوق فرمود: . .. فان ادركت شيئاً منها و عين تطرف او قائمة تركض او ذنب يمصع فقد ادركت ذكاته فكله ... .

_______________________________

تهذيب شيخ طوسى، ج 9، ص 58، ح 241، ب 1; نورالثقلين، ج 1، ص 587، ح 20.

شعور حيوانات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 38 - 9

9 _ حيوانات داراى نوعى اراده، اختيار، شعور و تكليف و جزا و پاداش در قيامت

أمم أمثالكم . .. ثم إلى ربهم يحشرون

صفات حيوانات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 12 - 9،13،14

9- هدف قرار دادن لذت جويى و شكمبارگى در زندگى ، منشى حيوانى و نه شايسته مقام انسانى

و الذين كفروا يتمتّعون و يأكلون كما تأكل الأنع_م

لحن شديد توبيخى آيه و به شمار آوردن لذّت جويى صرف و به دور از عقيده و ايمان در حد زندگى حيوانى، مطلب بالا را افاده مى كند.

13- بهره گيرى از نعمت هاى دنيوى و نينديشيدن به آفريننده آن ، شيوه اى حيوانى

است . *

و الذين كفروا يتمتّعون و يأكلون كما تأكل الأنع_م

برداشت بالا بدان احتمال است كه تشبيه كافر به حيوان، از آن جهت باشد كه حيوان هنگام بهره گيرى از موهبت هاى طبيعى، به پديدآورنده آن نمى انديشد.

14- سود جستن از امكانات زندگى ، بدون هدفى متعالى و احساس مسؤوليت ، عملى حيوانى *

يتمتّعون و يأكلون كما تأكل الأنع_م

برداشت بالا بدان احتمال است كه تشبيه كافر به حيوان، از آن جهت باشد كه حيوان در خوردن و لذّت جويى، جز ارضاى غريزه به هدفى ديگر نينديشيده و خود را مسؤول نمى داند.

صيد حيوانات شكارى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 4 - 15،21،23

15 _ خوردن شكارى كه به وسيله حيوانات درنده تعليم ديده ( از قبيل سگ ، شير ، باز شكارى و . . . ) صيد شود ، حلال است .

و ما علمتم من الجوارح مكلبين . .. فكلوا

كلمه {جوارح} جمع {جارحه} به هر حيوان درنده گفته مى شود. گفتنى است كه اگر {مكلبين} حالى باشد كه تشبيه را افاده كند، نمى تواند {جوارح} را مقيد به خصوص سگان شكارى كند. مضافاً اينكه تقييد كلى به يك مصداق خاص دور از فصاحت است.

21 _ ضرورت كنار گذاشتن قسمتى از شكار درندگان شكارى براى خود آنها *

فكلوا مما امسكن عليكم

{من} در {مما امسكن} براى تبعيض است. يعنى قسمتى از آن شكار براى شما حلال است. بنابراين به نظر مى رسد قسمت ديگر، به مناسبت مورد، بايد از آن حيوان شكار كننده باشد.

23 _ صيد سگ شكارى و ديگر درندگان تعليم ديده در صورتى حلال است

كه از جانب صياد روانه شكار شود ، نه سرخود و بدون فرمان .

فكلوا مما امسكن عليكم

كلمه {عليكم} جواز استفاده را مشروط به اين مى كند كه درنده شكارى، شكار را براى صياد گرفته باشد نه براى خود. و اين در صورتى است كه حيوان شكارى به اشاره و فرمان صياد به سوى شكار رود، نه سرخود و بدون فرمان.

علم حيوانات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 31 - 5،19

5 _ كلاغ گسيل داده شده براى تعليم قابيل ، آگاه به تحير و سرگردانى وى براى دفن هابيل

فبعث اللّه غراباً يبحث فى الارض ليريه كيف يورى سوءة اخيه

در برداشت فوق ضمير فاعلى در {ليريه} به {غراب} برگردانده شده است. يعنى كلاغ به انگيزه نشان دادن چگونگى دفن به قابيل در زمين كاوش مى كرد و چيزى را در آن نهان مى ساخت.

19 _ آگاهى غريزى كلاغ بر شيوه پنهان سازى اشيا

فبعث اللّه غراباً يبحث فى الارض ليريه كيف يورى سوءة اخيه

عوامل تجمع حيوانات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 17 - 3

3 - ماهيت شب و گسترش تاريكى آن بر موجودات و نقش آن در گرد هم آمدن جانداران ، شگفت و با عظمت است .

و الّيل و ما وسق

غرايز حيوانات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 31 - 19

19 _ آگاهى غريزى كلاغ بر شيوه پنهان سازى اشيا

فبعث اللّه غراباً يبحث فى الارض ليريه كيف يورى سوءة اخيه

فلسفه خلقت حيوانات

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

11 - حج - 22 - 65 - 1

1 - همه موجودات زمين ( جمادات ، نباتات و حيوانات ) در خدمت انسان و مسخر و رام شده براى بهره بردارى او

ألم تر أنّ اللّه سخّر لكم ما فى الأرض

كيفر اخروى حيوانات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 38 - 9

9 _ حيوانات داراى نوعى اراده، اختيار، شعور و تكليف و جزا و پاداش در قيامت

أمم أمثالكم . .. ثم إلى ربهم يحشرون

گوشت حيوانات دريايى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 14 - 3،8

3- تغذيه با گوشت هاى تازه ، استفاده از زيور هاى دريايى و كشتيرانى ، از فوايد درياست .

سخ_ّر البحر لتأكلوا منه لحمًا طريًّا و تستخرجوا منه حلية تلبسونها و ترى الفلك

{طرى} به معناى جديد و تازه و {حلية} به معناى زيور است.

8- گوشت هاى تازه دريايى و اشياى تزيينى آن و سهولت كشتيرانى ، از نعمت هاى خداوند است .

و هو الذى سخ_ّر البحر لتأكلوا منه لحمًا طريًّا و تستخرجوا منه حلية تلبسونها و تر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 12 - 10،11

10 - تغذيه با گوشت هاى تازه و استفاده از زيور هاى دريايى و كشتيرانى ، از فوايد دريا ها است .

و من كلٍّ تأكلون لحمًا طريًّا . .. و ترى الفلك فيه مواخر

11 - گوشت هاى تازه دريايى و اشياى تزيينى آن و سهولت كشتيرانى ، از نعمت هاى الهى براى بشر

من كلٍّ تأكلون لحمًا طريًّا و تستخرجون حلية

تلبسونها و ترى الفلك فيه مواخر

مكان حيوانات در كشتى نوح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 28 - 3

3 - داخل كشتى نوح ، محل استقرار حيوانات و خاندان وى و عرشه آن محل استقرار او و پيروانش بود .

فاسلك فيها . .. و أهلك فإذا استويت أنت ... على الفلك

برداشت ياد شده، با توجه به عبارت هاى {اسلك فيها} (در كشتى وارد كن) و {إذا استويت. .. على الفلك} (هرگاه تو... بر كشتى استقرار يافتى)، به دست آمده است.

منافع حيوانات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 32 - 1

1 - آب ، زمين ، دانه ها ، انگور ، سبزيجات ، زيتون ، نخل ، بوستان ، ميوه و چراگاه ، آفريده هاى خداوند و در خدمت منافع انسان و دام هاى آنان است .

مت_عًا لكم و لأنع_مكم

{متاعاً} اسم مصدر و جايگزين مصدر حقيقى {تمتيعاً}(بهره رساندن) است (لسان العرب). اين كلمه، مفعول له و بيانگر علت پيدايش نعمت هايى است كه در آيات پيشين ذكر شد.

منشأ تسخير حيوانات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 12 - 5

5 - توان انسان در ساختن كشتى و دريانوردى و به خدمت گرفتن حيوانات ، پرتوى از علم و عزت آفريدگار هستى است .

خلقهنّ العزيز العليم . .. و جعل لكم من الفلك و الأنع_م ما تركبون

ارتباط دو آيه، نشانگر آن است كه خداوند درصدد بيان جلوه هاى عزت و دانايى خود در نظام هستى است.

نعمت پشم حيوانات

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 80 - 8

8- به كار آمدن پشم ، كرك و موى حيوانات در ساختن اثاثيه و لوازم زندگى ، از نعمت هاى الهى است .

و من أصوافها و أوبارها و أشعارها أث_ثًا و مت_عًا

نعمت كرك حيوانات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 80 - 8

8- به كار آمدن پشم ، كرك و موى حيوانات در ساختن اثاثيه و لوازم زندگى ، از نعمت هاى الهى است .

و من أصوافها و أوبارها و أشعارها أث_ثًا و مت_عًا

نعمت موى حيوانات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 80 - 8

8- به كار آمدن پشم ، كرك و موى حيوانات در ساختن اثاثيه و لوازم زندگى ، از نعمت هاى الهى است .

و من أصوافها و أوبارها و أشعارها أث_ثًا و مت_عًا

نقش حيوانات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 31 - 8

8 _ حيوانات ، مشمول تدبير خداوند و كارگزارانى براى تحقق اراده و خواست او

فبعث اللّه غراباً يبحث فى الارض ليريه كيف يورى سوءة اخيه

نقش شير حيوانات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 21 - 3

3 - تبديل آب و علوفه در درون حيوانات به شير گوارا و قابل شرب ، پيام دار درس خداشناسى براى انسان

نسقيكم ممّا فى بطونها

{من} در {ممّا فى بطونها} مى تواند نشويه باشد. در اين صورت {ما}، كنايه از آب و علوفه اى مى باشد

كه حيوان از آن تغذيه كرده است. بنابراين {ممّا فى بطونها} رساننده اين مطلب است كه شير، مايعى نشأت يافته از همان علوفه و آبى است كه حيوان از آن تغذيه كرده است.

نوح(ع) و حيوانات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 40 - 6

6_ بردن انواع حيوانات به كشتى و نجات دادن آنها از غرق شدن ، از وظايف نوح ( ع ) پس از پيدايش نشانه طوفان ( فوران آب از تنور )

قلنا احمل فيها من كل زوجين اثنين

ويژگيهاى حيوانات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 44 - 7

7 _ تعقل و انديشه ، حق شنوى و درس آموزى ، از ويژگى هاى انسان و فارق ميان او و حيوان است .

أنّ أكثرهم يسمعون أو يعقلون إن هم إلاّ كالأنع_م

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109