علم مفاهيم شناسي در قرآن جلد ششم - حرف ج

مشخصات كتاب

سرشناسه:رسول ملكيان اصفهاني،1344

عنوان و نام پديدآور:علم مفاهيم شناسي در قرآن جلد ششم - حرف ج/ رسول ملكيان اصفهاني

مشخصات نشر ديجيتالي:اصفهان:مركز تحقيقات رايانه اي قائميه اصفهان، 1394.

مشخصات ظاهري:نرم افزار تلفن همراه و رايانه

تلفن همراه مولف : 09131140140

موضوع: علم - مفاهيم قرآني

رده بندي كنگره : BP65/4/آ5

رده بندي ديويي : 372/21 د577آ1390

مقدمه

بسم الله الرحمن الرحیم

علم مفاهیم شناسی قرآن

1-قرآن کتاب خداست که برای هدایت ناس وبشروانسان و مسلمان و مومنین و متقین نازل شده است ؛ و ازمعجزات جاویدان محسوب می شود ؛ چه انسانهای مومن و خدا جوئی که با معرفت و عمل به این کتاب آسمانی به سعادت رسیدند و چه دانشمندان بزرگی که درطول بیش از چهارده قرآن برای فهم و نشر معارف این کتاب کریم عمرخود را گذاشته اند. هرزمانی که ازاین کتاب می گذرد تازه هائی ازمعارف این کتاب الهی کشف می گردد و این جریان همچنان ادامه دارد. درپرتو این تلاشهای شایسته علومی زیادی ازمعارف و علوم قرآنی برای ما به یادگارباقی مانده است . که ازمهمترین آن می توان از تفسیرقرآن نام برد. این علم براساس مقدماتی ازعلوم است مثل مفردات قرآن.

شاید بتوان گفت علم مفاهیم شناسی قرآن حد واسط بین معنی کلمه (علم مفردات) و (علم تفسیر قرآن) است. علم مفاهیم شناسی قرآن یک علم جدیدی است که نه می توان علم مفردات قرآن آن را دانست زیرا فراترازآن است و نه می توان آن را علم تفسیرنامید زیرا اساسا با آن متفاوت است.

تفسير به معناى «دانش تفسير»، يعنى علمى كه داراى اركان مشهور علم (موضوع، مسائل، مبادى تصورى و تصديقى) است و تفسير داراى موضوع، تعريف،هدف، فايده،

پيش انگاره ها (مبانى و مبادى) و ... است. ازاين رو، تفسير از علوم مرتبط با قرآن به شمار مى آيد كه بيش از هزار سال عمر دارد.

علم تفسير به دانشى گفته مى شود كه انسان را با معانى و مقاصد آيات قرآن و منابع، مبانى، روش ها، معيارها و قواعد آن آشنا مى سازد.

به عبارت ديگر، دانش تفسير از چند بخش اساسى تشكيل مى شود: 1) مبانى تفسير؛ 2) قواعد تفسير؛ 3) منابع تفسير؛ 4) شرايط مفسر؛ 5) سنجه هاى فهم تفسير و معيارهاى تفسير معتبر؛ 6) روش هاى تفسيرى؛ 7) گرايش ها (مكاتب) تفسيرى.

موضوع علم تفسير: آيات قرآن (سخنان الهى كه در قالب وحى قرآنى بر پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم نازل شده است).

هدف دانش تفسير: كسب توان استنباط صحيح از آيات قرآن.

فايده علم تفسير: فهم مراد استعمالى (معانى آيات) و مراد جدّى خدا (مقاصد آيات).

2-اگرمفاهیم قرآن خوب تبیین و توصیف شودمقدمه تفسیرخواهد شد و تفسیر قرآن از غنای بیشتری برخوردار خواهد شد. این دانش که مربوط به مجموعه دانشهای نوین زبانشناسی است می باشد . زبانشناسی بیشتر ناظر به کلام انسانی است که دردورهای مختلف شامل کلام های مقدس(کتابهای آسمانی) نیز شده است . زبان شناسی شامل: زبان شناسی نظری؛ آواشناسی ؛ واج شناسی ؛ واژه شناسی ؛ ساخت واژه ؛ نحو ؛ معناشناسی ؛ معناشناسی واژگانی ؛ معناشناسی آماری ؛ معناشناسی ساختاری ؛ سبک شناسی ؛ تجویز و توصیف ؛ کاربردشناسی ؛ زبانشناسی کاربردی ؛ اکتساب زبان ؛ زبان شناسی روان شناختی ؛ زبان شناسی جامعه شناختی ؛ زبان شناسی شناختی ؛ جامعه شناسی زبان ؛ زبان شناسی محاسباتی؛ زبان شناسی توصیفی ؛ زبان شناسی تاریخی ؛ زبان شناسی تطبیقی ؛ رده شناسی زبان ؛ دستور گشتاری ؛ریشه شناسی. و همچنین توجه به نظریات هرمنوتیک ومتودولوژی

می تواند تاثیرات خوبی درمباحث شناخت قرآن داشته باشد وفضاهای جدید تحقیقات قرآنی ایجاد نماید.

3-اگر تفسیرما از پیشرفت مناسبی برخوردار نیست دلیل عمده آن این است که روی مقدمات تفسیر کارهای اصلی صورت نگرفته است . این مسئله برای هرکس که باتفسیرقرآن آشنا باشد بدیهی است. برای روشن شدن زوایای پنهان و آشکارقرآن بیش از ده هزارکتاب نوشته شده است ولی می توان به جرات گفت مسلمانان و بشرهنوزبه صورت کامل ازاین ذخیره الهی بهره لازم را نبرده است و استخراجات لازم راازاین گنج الهی نکرده است.

4-بعضی آیات قرآن قرنها از نظر تفسیری هیچ پیشرفتی نداشته است .و مثل آن است که تفاسیر از روی هم بازنویسی کرده اند و اگر حرف تازه ای هم زده شده است بیشتر جنبه فرقه ای و گرایشی داشته که اکثرا به تاویل آیات و یا بهتر بگوئیم تفسیر به رای شده است.چگونه می توان یک آیه و یا یک سوره را خوب تفسیرکرد در صورتی که زوایای آشکار و پنهان کلمات خوب کالبد شکافی نشده باشد. برای آشکارشدن این مدعی تفاسیرقرآن را براساس قرون طبقه بندی کرده و سیرپیشرفت معانی و مفاهیم و تفاسیرآیات را درآن براساس استاندارهای علمی و روش های نوین بررسی کنید.

5-متاسفانه در زمان معاصر که به این مسئله مهم یعنی مفاهیم آیات کمی توجه شده است بعضی آن را با شرح لغت اشتباه گرفته اند وکتابهائی به همین نام تالیف شده است واسم کتاب خود را مفا هیم قرآن گذاشته اند و حال آنکه اصلا به مفاهیم نپرداخته اند و یک مقداربیشتر از حد معمول از ترجمه لغت فرارفته اند و دراین زمینه مراکز

قرآنی وعلمی را نیز به اشتباه انداخته اند.

6-علم مفردات یا واژه شناسی در قرآن دانشی است که در باره تک واژ ه های قرآنی از نظر ریشه اشتقاق لغوی و دلالت آن بر معنای مطلوب مناسب و نوع کاربرد آن در قران بحث می کند بدین منظور که هرگاه شخصی معنای واژه های قرآنی را نمی داند با مراجعه به کتابهای لغوی مانند مفردات راغب می تواند معنا و ریشه موارد اشتقاقی و نوع کاربرد آن را بشناسد . و حال آنکه علم مفاهیم شناسی قرآن درباره یک واژه و معنای آن درتمام حالات علمی و ادبی درقرآن بحث می کند با این توضیح تفاوت عمده و عمیق علم مفردات با علم مفاهیم تا حدودی روشن شد.

علم مفردات شاخه های فراوانی دارد که به بعضی از آنها اشاره می شود:

الف- دانش غریب القرآن

ب-معرب القرآن که در آن در مورد واژه هائی که از زبانهای دیگر به زبان قرآن وارد شده و به صورت عربی در آمده بحث می کند.

ج- اعراب القرآن در خصوص چگونکی اعراب الفاظ قرآن بحث می کند

د-مجازات قرآن انواع مجازهای به کار رفته در قرآن در این شاخه بحث می شود.

ه- وجوه و نظائر در قرآن

و بعضی دیگر از موضوعات علوم قرآن که بنوعی با مفردات قرآن سرو کار دارد.

دانشمندا ن بزرگی به تبیین واژه های قرآنی پرداخته اند و برخی از آنها کتابهائی را نیز تدوین نموده اند که تفصیل آنها در کتابهای رجال مانند : معجم الادباء ، تاریخ بغداد، فهرست ابن ندیم، اعلام زرکلی و .....آمده است.

برای آگاهی از این کتابها می توانید به مجله بینات

شماره هفت و نه مراجعه کنید که بیش از سیصد جلد کتاب معرفی شده است.

7- مفاهیم قرآن به معنای تحقیق کامل و جامع در باره بنیان آشکارو نهان یک لغت است؛ وبررسی سابقه و شرح آن در کل مجموعه آیات قرآن است. و همچنین تمام کاربردهای علمی و ادبی آن را بررسی کردن است. واین تقریبا یک علم کاملا جدید درباره قرآن است. زیرا باید نقش یک مفهوم را در تمام قرآن درقالب یک کلمه و ارتباطات آن مشخص کرد.تحقیق درباره مفاهیم شناسی قرآن کارساده ای نیست وافراد باید صاحب تخصص های گوناگونی باشند. و بصورت گروهی کارکنند . مفهوم شناسی قرآن بعد ازآشنائی علوم ادبی و منطقی وفلسفی و عرفانی و تاریخی وفقهی و غیره برای محققین حاصل می شود. تازه این بررسی نقش یک کلمه و مفهوم درقرآن است ؛ حال آنکه اگرما خواستیم نقش مفهوم یک جمله و یا چند جمله و یا یک آیه و یا یک سوره را نسبت به یک جمله و یا چند جمله و یا یک آیه ویا یک سوره دیگربررسی کنیم ؛ ببینید چه نیروی انسانی دانشمند و چه سرمایه مالی هنگفت و چه تکنولوژی(ابررایانه) و امکانات نرم افزاری و علمی و سخت افزاری نیاز است. ولی به هرحال کاری است که باید درآینده نزدیک انشاء الله بشود.

8-قران را می توان مثل قطعات متنوع هندسی (Magnets game) فرض کرد که به بی نهایت اشکال قابل تصوراست اگرشما به یک آجردریک ساختمان بسیاربزرگ و چند هکتاری توجه کنید و نقش این آجردرکل مجموعه را بررسی کنید یک تصورمفهومی بدست آورده اید که جایگاه ومعنای آن را درمنظومه

این ساختمان به شما نشان می دهد و تصور بود ونبود آن دراین منظومه به کل آن می تواند کمک کند و یا آسیب برساند. پس باید درنظرداشت هریک ازکلمات قرآن مفهومی دربردارد که باتمام کلمات و جملات قرآن ارتباط دارد ارتباطی که درطول تاریخ تفسیرقرآن کشف نشده است . و ازاین مبنا استنتاجات بسیاری می توان استخراج کرد که درلابلای بعضی از تفاسیرآمده است.

9-البته شاید بتوان گفت مفاهیم قرآن یک رشته جدید در علوم و معارف قرآن است و مربوط به دوران معاصر است زیراکه بسیاری از علوم در حدود نیم قرن جدید تحولات جدی بخود گرفته اند. با استفاده ازابزارو امکانات جدید بویژه رایانه وبرنامه ریزی برای آن می توان به این علم دسترسی پیدا کرد. این علم بصورت رسمی هنوزوارد حوزه و دانشگاه نشده است و مطالب آن بصورت گسیخته درضمن مطالب دیگربیان می شود. هراستادی با توجه به شناخت نسبی خود از آن بحث می کند وبسیاری آن را بعنوان یک علم قرآنی نه می شناسند و نه قبول دارند. اینجانب بعد ازحدود سی سال آشنائی با علوم دینی و اسلامی وقرآنی و بعد تمرکزبرروی این موضوع (علم مفاهیم شناسی قرآن) وکشف آن در تفسیرشریف راهنما به این امرخطیرنائل شدم و خداوند رحیم افق نوردیدن آن را بمن نشان داد. و این چیزی بود که بصورت متفاوت در بعضی مکتوبات قرآنی با آن برخورد می کردم که خود داستانهای زیبا و دلنشینی دارد. خیلی دوست داشتم با قرآن مانوس باشم و روزانه چندین نوبت تلاوت داشته باشم ولی بعضی از مواقع یک کلمه و یا یک جمله قرآن و نقش آن

درکل قرآن فکرودل من را بخودش مشغول می کرد و ساعتها و روزها وقت مرا می گرفت و رهایم نمی کرد ؛ نمی توانستم از آن مفهوم کلمه و جمله و آیه دلم را جدا بکنم ؛ هرلحظه و زمانی که می گذشت رخ جدیدی از آن برایم کشف می شد ولی همیشه دوست داشتم یک راهی پیدا کنم که آن را به صورت علمی درمعرض دیگران قراردهم ؛ ولی عظمت کارونداشتن ابزار و امکانات لازم من را از آن باز می داشت تا اینکه این توفیق نسبی برایم حاصل شد. و برای همین همیشه درحیرتم که قلب مقدس اشرف و اکرم واعظم انبیاء یعنی حضرت محمد مصطفی (ص) چگونه این حجم با عظمت معنوی را درسینه مبارکشان داشتند و آن را حمل می کردنند. آری این کلمات و آیات الهی است که بی نهایت بارقابل استناد و استدلال و فیض جاری است و هنرنمائی می کند.کاری که ازعهده هیچ مجموعه و دستگاه علمی برنمی آید. کاریکه من انجام داده ام کاری است که اصل زحمت آن را دانشمندان اسلامی درتفسیرقیم راهنما انجام داد ه اند و من فقط آن را دیده و استخراج و تالیف کرد ه ام ؛ هرچند که قبل ازمن به این صورت کسی انجام نداده است.

10-ازخوبیهای علم دردوران جدید این است که آنچه را درتصورذهن و یا کشف دل و یا توهم و یا خیال بود امروز می توان بصورت علم درآورد و به معرض نمایش و عموم گذاشت . شما نگاه کنید در زمان ما مسائلی حتی مثل طی الارض و روی آب راه رفتن ونامرئی شدن و صدها

نمونه از این دست به صورت علمی دسته بندی و طبقه بندی شده است. چه برسد به علومی که ازقواعد و ضوابط مثل تفسیرقرآن برخورداراست.

11- بسیاری ازتفاسیر که دردوران قدیم نوشته شده است درمحدوده علم آموزی ودانش یک فرد و بسته به نوع کتابهای تفسیری و امکاناتی که دراختیارداشته و گرایش و هدفی که داشته است.درصورتیکه درزمان معاصرباید ازنوشتن تکراری و بیهوده این تفاسیرخوداری کرد و زیرنظرمجموعه ای ازاساتید ، تفسیرهمه جانبه نوشت.وحوزهای پژوهشی عظیمی به این امرمهم اختصاص یابد. امید است درآینده حوزه های علمی بزرگ و دانشگاههای بزرگ قرآنی درراستای آموزش و پژوهش های قرآنی بیش ازآن چیزی که امروزوجود دارد تاسیس شود.

12- داشتن روش هدفمند و اصولی و رعایت آن درطول نگارش تفاسیرازنکات مهمی است که مفسرین باید رعایت کنند. زیرا مفسرین بزرگ قرآن بعضی ازموارد یک مفهوم را دریک جای قرآن به یک معنا گرفته اند و درجاهای دیگرقرآن از آن عدول کرده اند مثل آن است که یک جا در قرآن ما کلمه( صلوهَ) را به این شکل و درجاهای دیگرقرآن بصورت (صلاهَ) بنویسیم. اگرما توانستیم به معنای واقعی و مفهوم (روح) یا (امر) یا (امام) و ....درقرآن برسیم باید بااین ملاک واحد درکل قرآن به تحقیق بپردازیم.

13-اگرخواستیم عظمت قرآن را درنظربگیریم باید اینطورتصورکرد که تمام عالم هستی دو بارتکرار شده است یکباربصورت عینی درعالم خارج و یکباربصورت مکتوب به صورت قرآن و اگرگفته عرفاء را به آن اضافه کنیم به این صورت استکه وجود انسان قرآنی (کامل) دو چهره دارد یکی به صورت عینی یعنی جهان خارج و دیگری بصورت مکتوب یعنی قرآن.

14-قرآن كريم در آيه ى بيست و يكم

سوره ى حجر به سرچشمه و منبع موجودات و نزول معيّن آنها اشاره كرده، مى فرمايد:

( وَ إِن مِّن شَىْ ءٍ إِلَّا عِندَنَا خَزَآئِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَّعْلُومٍ)

و هيچ چيزى نيست جز آن كه منابعش نزد ماست؛ و [لى] جز به اندازه معيّن آن را فرو نمى فرستيم.

«خزائن» در اصل به معناى حفظ و نگه دارى چيزى است و در اصطلاح به معناى محلى است كه افراد، اموالشان را در آن گردآورى و حفظ مى كنند.

اين مفهوم در مورد انسان ها صادق است كه قدرت محدود دارند و نمى توانند در هر عصرى همه چيز را فراهم كنند، اما در مورد خدا تصور نمى شود.

پس خزاين الهى، يا به معناى «مقدورات الهى» است؛ يعنى همه چيز در منبع قدرت الهى جمع است و هر وقت بخواهد هر مقدار كه لازم باشد ايجاد مى كند و يا به معناى مجموعه ى امورى است كه در عالم هستى و جهانِ ماده وجود دارند؛ مثل عناصر و اسباب، كه در اين مجموعه همه چيز فراوان است، اما هر موجود خاص آن به صورت محدود ايجاد مى شود.

قرآن خداوند نیز ازهمین سنخ است که متصل به دریای بی کرانه وجود خداوند است و هروقت خداوند بخواهد مقداری از معنای آن را برای ما ایجاد می کند . و چهره کامل آن درزمان حکومت حضرت ولی عصر(عج) ظهور می کند. انشاء الله.

15- قرآن كريم در آيه ى چهل و يكم سوره ى بقره با اشاره به رابطه ى قرآن با كتب آسمانى پيشين، چهار فرمان در مورد پاس داشت قرآن مى دهد و مى فرمايد:

( وَآمِنُوْا بِمَا أَنْزَلْتُ مُصَدِّقاً لِمَا مَعَكُمْ وَلَا تَكُونُوا أَوَّلَ كَافِرٍ بِهِ وَلَا تَشْتَرُوا بِآيَاتِي ثَمَناً قَلِيلًا وَإِيَّايَ فَاتَّقُونِ)

و به آنچه فرو

فرستادم (/ قرآن) ايمان آوريد، در حالى كه مؤيد چيزى است كه با شماست. و نخستين انكار كننده آن نباشيد؛ و بهاى اندك را با آيات من مبادله نكنيد؛ و تنها (از عذاب) من (خودتان) را حفظ كنيد.

خداوند می فرماید قرآن را ارزان نفروشید قدروقیمت وعظمت آن را دریابید و برای رسیدن به آن بهای لازم را بپردازید. هرآیه قرآن مثل عروسی بلند مرتبه ای است که تا بهای آن پرداخته نشود رخ نمی نماید بعضی ازموارد این بهاء به قیمت جان و حقیقت انسان است . کسانیکه خادم قرآن هستند باید همیشه این را مد نظرداشته باشند.

عروس حضرت قرآن نقاب آن گه براندازدكه دارالملك ايمان را مجرد يابد از غوغا

(سنائی)

-

16- دراین قسمت برای اینکه وظیفه ما نسبت به قرآن مشخص شود سخن رهبرعظیم الشان انقلاب اسلامی دردنیای معاصرحضرت امام خمینی(ره) را می آورم: (جلد بیستم صحیفه امام خمینی(ره)- صفحه 91 تا 93- پيام به مردم زائران بيت الله الحرام به مناسبت ايام حج "مهجوريت حج ابراهيمي "):

(از انس با قرآن كريم ، اين صحيفه الهي و كتاب هدايت ، غفلت نورزند كه مسلمانان هر چه دارند و خواهند داشت در طول تاريخ گذشته و آينده ازبركات سرشار اين كتاب مقدس است . و از همين فرصت از تمامي علماي اعلام و فرزندان قرآن و دانشمندان ارجمند تقاضا دارم كه از كتاب مقدسي كه تبيان كل شي ءاست و صادر از مقام جمع الهي به قلب نور اول و ظهور جمع الجمع تابيده است ، غفلت نفرمايند. اين كتاب آسماني - الهي كه صورت عيني و كتبي جميع اسما و صفات و آيات وبينات است

و از مقامات غيبي آن دست ما كوتاه است و جز وجود اقدس جامع من خوطب به از اسرار آن كسي آگاه نيست و به بركت آن ذات مقدس و به تعليم او خلص اولياي عظام دريافت آن نموده اند و به بركت مجاهدات و رياضتهاي قلبيه ، خلص اهل معرفت به پرتوي از آن به قدر استعداد و مراتب سير بهره مند شده اند و اكنون صورت كتبي آن ،كه به لسان وحي بعد از نزول از مراحل و مراتب ، بي كم و كاست و بدون يك حرف كم وزياد به دست ما افتاده است ، خداي نخواسته مباد كه مهجور شود و گر چه ابعاد مختلفه آن و در هر بعد مراحل و مراتب آن از دسترس بشر عادي دور است لكن به اندازه علم ومعرفت و استعدادهاي اهل معرفت و تحقيق در رشته هاي مختلف ، به بيانها و زبانهاي متفاوت نزديك به فهم از اين خزينه لايتناهاي عرفان الهي و بحر مواج كشف محمدي -صلي الله عليه و آله و سلم - بهره هايي بردارند و به ديگران بدهند و اهل فلسفه و برهان بابررسي رموزي كه خاص اين كتاب الهي است و با اشارات از آن مسائل عميق گذشته ،براهين فلسفه الهي را كشف و حل كرده ، در دسترس اهلش قرار دهند. و وارستگان صاحب آداب قلبي و مراقبات باطني رشحه و جرعه اي از آنچه قلب عوالم از "ادبني ربي " دريافت فرموده ، براي تشنگان اين كوثر به هديه آورند و آنان را مودب به آداب الله تا حد ميسور نمايند. و متقيان تشنه هدايت بارقه

اي از آنچه به نور تقوا از اين سرچشمه جوشان هدي للمتقين هدايت يافته اند، براي عاشقان سوخته هدايت الله به ارمغان آورند. و بالاخره هر طايفه اي از علماي اعلام و دانشمندان معظم به بعدي از ابعاد الهي اين كتاب مقدس دامن به كمر زده و قلم به دست گرفته و آرزوي عاشقان قرآن رابرآورند و در ابعاد سياسي ، اجتماعي ، اقتصادي ، نظامي ، فرهنگي و جنگ و صلح قرآن وقت صرف فرمايند تا معلوم شود اين كتاب سرچشمه همه چيز است ؛ از عرفان و فلسفه تاادب و سياست ، تا بيخبران نگويند عرفان و فلسفه بافته ها و تخيلاتي بيش نيست ورياضت و سير و سلوك كار درويشان قلندر است ، يا اسلام به سياست و حكومت و اداره كشور چه كار دارد كه اين كار سلاطين و روساي جمهور و اهل دنياست . يا اسلام دين صلح و سازش است و حتي از جنگ و جدال با ستمكاران بري است . و به سر قرآن آن آورند كه كليساي جاهل و سياستمداران بازيگر به سر دين مسيح عظيم الشان آوردند.

هان اي حوزه هاي علميه و دانشگاههاي اهل تحقيق ! بپاخيزيد و قرآن كريم را ازشرجاهلان متنسك و عالمان متهتك كه از روي علم و عمد به قرآن و اسلام تاخته ومي تازند، نجات دهيد. و اينجانب از روي جد، نه تعارف معمولي ، مي گويم از عمر به بادرفته خود در راه اشتباه و جهالت تاسف دارم . و شما اي فرزندان برومند اسلام ! حوزه ها ودانشگاهها را از توجه به شئونات قرآن و ابعاد بسيار مختلف آن

بيدار كنيد. تدريس قرآن در هر رشته اي از آن را محط نظر و مقصد اعلاي خود قرار دهيد. مبادا خداي ناخواسته در آخر عمر كه ضعف پيري بر شما هجوم كرد از كرده ها پشيمان و تاسف برايام جواني بخوريد همچون نويسنده .

بايد بدانيم حكمت آنكه اين كتاب جاويد ابدي كه براي راهنمايي بشر به هر رنگ و مليت و در هر قطب و قطر، تا قيام ساعت نازل گرديده است ، آن است كه مسائل مهم حياتي را چه در معنويات و چه در نظام ملكي زنده نگه دارد و بفهماند كه مسائل اين كتاب براي يك عصر و يك ناحيه نيست . )

17- منطق شيوه ي تفكر صحيح را مي آموزد حال اگر كسي بخواهد انديشه ها و تفكرات خود را به ديگري منتقل كند. يعني بخواهد از آنچه در ذهن خودش مي گذرد ديگري را آگاه سازد ناچار از سخن استفاده مي كند، يعني الفاظ را براي افاده ي مقصود خود به كار مي برد.

مردم عادي چنين مي پندارند كه انسان نخست مي انديشند سپس انديشه هاي خود را در قالب الفاظ بر زبان مي آورد. اما با كمي دقت نظر معلوم مي شود كه اساساً تفكر بدون استعمال الفاظ امكان پذير نيست. حتي وقتي كه آدمي لب را از سخن فروبسته و به انديشه فرورفته باشد، باز در واقع با يك سلسله الفاظ مخيّل به تفكر مي پردازد و به قول حكما، گويي با خود «حديث نفس» يا نجوا مي كند، به همين جهت است كه تفكر و تعقل را نطق باطن مي نامند (در مقابل نطق ظاهر

كه با الفاظ مسموع انجام مي يابد) پرورش ذهني و فكري آدمي و از قوه به فعل درآوردن استعدادهاي معرفتي او جز به كار بردن لفظ امكان پذير نيست. پس زبان اولاً توأم و همراه با انديشه هاي دروني آدمي است. ثانياً موجب انتقال دانش و فرهنگ و تمدن به ديگران است و آموزش و پرورش بدون استعانت از آن امكانپذير نيست. همين نياز مبرم آدمي به زبان موجب شده است كه به وضع الفاظ بپردازد و در برابر هر معنايي لفظي را كه نمايانگر آن معني باشد قرار دهد.

چنانكه معلوم است هر لفظ مسموع صوتي است كه در هوا پخش مي شود و به سرعت محو مي گردد. يعني علامتي است فرار و ناپايدار كه عمرآن لحظه اي بيش نيست و فقط هنگام رويارويي با ديگران بكار مي رود. اما آدمي مايل است افكار و انديشه ها و خواسته هاي خود را به مكانهاي دور دست و به آيندگان و كساني كه با او روياروي نيستند نيز برساند. به همين جهت به وضع الفاظ بسنده نكرده و يك سلسله علايم ديگر نيز وضع كرده كه همان خط يا علايم مكتوب يا الفباست. علايمي به مراتب پايدارتر و ثابت تر از الفاظ، اين علائم مكتوب را نشان و دال بر الفاظ قرار داده است.

بنابراين علايم مكتوب يا خط يا وجود كتبي دلالت بر حفظ، يعني اصوات معين ، دارد. به عبارت مختصرتر وجود كتبي دال بر وجود لفظي است ، همانطور كه وجود لفظي دال بر معناي ذهني است و معناي ذهني دال بر شيء خارجي.

وجود كتبي (علايم كتبي يا خطي ) – وجود لفظي

( علايم ملفوظ يعني اصواتي كه با اتكاء به مخارج حروف از دهان خارج مي شود) – وجود ذهني (معني ذهني يا صورت ذهني) – وجود عيني (وجود خارجي يا شي خارجي)

به عبارت موجزتر شيء داراي چهار نحوه وجود است. وجود عيني و وجود ذهني و وجود لفظي و وجود كتبي . از آنجا كه نقش الفاظ در تفكرات آدمي تا اين درجه است. منطق دانان در آغاز منطق مبحثي را نيز به الفاظ اختصاص مي دهند و البته بحث آنها از الفاظ بحثي است بسيار كلي به نحوي كه كم و بيش شامل همه زبانها مي شود. بر خلاف بحث علماي دستورزبان كه اختصاص بزباني معين دارد.(علم منطق – رشته های نظری و علوم انسانی و معارف اسلامی)

براین اساس وجود لفظی و کتبی را اعتباری و وجود ذهنی و عینی را حقیقی می دانند.

اگربراین مبنا به قرآن رانگاه کنیم؛ فعالیتهای علمی و قرآنی ما ازچهارحالت خارج نیست:

الف-وجود لفظی قرآن که شامل روخوانی ؛ روان خوانی ؛ تندخوانی؛ صوت ولحن؛ علم تجوید ؛ انواع قرائات قرآنی؛ حفظ ظاهری قرآن؛و تمام فعالیتهائی که دراین حوزه لفظی قرآن می شود.

ب-وجود کتبی قرآن که شامل انواع رسم الخط ونوشتن قرآن ؛ چاپ قرآن؛ تمام کارهای هنری مربوط به قرآن.

ج-وجود ذهنی قرآن یعنی آنچه درذهن مردم مسلمان یا جامعه بشری یا مفسرومحقق قرآن وجود داردو بر روی آن تدبرو تفکرمی کند و آن را نشر وارائه می دهد.و شامل تمام تفاسیر و معارف و علوم قرآنی می شود.

د-وجود عینی قرآن که به دوصورت جلوه می کند یا بصورت فردی که دریک انسان قرآنی درخارج مصداق پیدا می کند و

حقیقی ترین آن امام معصوم است که واقعیت قرآن و مظهرعینی کامل قرآن درعالم خارج است و قرآن ناطق است و درزمان ما حضرت امام ولی عصر(عج) می باشد ویا بصورت جمعی تجلی و ظهورپیدا می کند که جامعه اسلامی و قرآنی و حکومت اسلامی مهدویت است که انشاء الله درآینده ما شاهد و عامل آن خواهیم بود.

به هرحال هرکس که عالم وخادم قرآن باشد بصورت حصرعقلی ازیکی ازاین چهارقسم خارج نیست ؛ و کسیکه درحوزه علم مفاهیم شناسی قرآن فعالیت و تحقیق و مطالعه می کند دربخش سوم (وجود ذهنی) جایگاه می یابد ووقتی درعرصه نشرمکتوب می پردازد درجایگاه دوم (وجود کتبی) فعال است.

اگربخواهیم توضیح مفصل دهیم که علم مفاهیم قرآن شناسی چیست ؟ باید کتابهای مستقلی تالیف گردد ؛ که امیدواریم این مهم درآینده نزدیک انجام گیرد.

17-ما در اینجا براساس امکانات و ابزار و نرم افزارهای علمی بیش ازهزارتا از کلمات قرآن را مفهوم شناسی وبراساس حروف الفبا استخراج کرده ایم ؛ باشد که انشا ء الله در آینده این علم( مفهوم شناسی قرآنی) توسعه لازم را بنماید. از بین تفاسیرتفسیرراهنما را ملاک قرارداده ایم که نسبت به تمام تفسیرهای قرآن بعضی ازاستاندارهای لازم را دارد که می توانید ویژگیهای آن را درمقدمه آن تفسیرشایسته و مهم بخوانید. باید توجه داشت که بعضی ازکلمات مشترک لفظی و بعضی ازآنها مشترک معنوی می باشند ؛ وتعدادی ازکلمات نیز عربی وفارسی می باشد ؛ برای همین کسی که می خواهد مفهومی را بررسی کند لازم است یکدورفهرست کلمات را بررسی کند. . این مجموعه کتاب مفاهیم شناسی قرآن بیشتربرای محققین و پژوهشگران قرآنی و کسانیکه

می خواهند پایان نامه حوزوی و دانشگاهی تالیف کنند ویا علاقه به مباحث عمیق قرآنی هستند می باشد.

حوزه علمیه اصفهان

رسول ملکیان اصفهانی

جادو از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

جادو

آثار استفاده از جادو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 20

20 - به كارگيرى سحر و سوء استفاده از آن آدمى را به ورطه كفر مى كشاند .

إنما نحن فتنة فلاتكفر

آثار تعلم جادو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 41

41 - يهود در عين آگاهى به اينكه فراگيرى سحر موجب محروم شدن آنان از همه مواهب اخروى خواهد شد ، به آموزش آن پرداختند .

و لقد علموا لمن اشتريه ماله فى الأخرة من خلق

{خلاق} به معناى بهره وافر و نصيب نيكوست. نكره بودن كلمه {خلاق} به همراه {من} زايده، دلالت بر قلت دارد و ظاهر آن است كه ضمير در {علموا} به يهوديان بر مى گردد.

آثار تعلم جادوى زيانبار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 43

43 - يهوديان با آموزش سحر هاى زيان آور ، خويشتن را تباه و بهاى بدى را كسب كردند .

ماله فى الأخرة من خلق و لبئس ماشروا به أنفسهم

آثار جادو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 81 - 11

11 _ سحر ، عامل فساد است و ساحران اهل فسادند .

ما جئتم به السحر . .. إن اللّه لايصلح عمل المفسدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 66 -

10

10 - سِحر ، حقيقت اشيا را تغيير نمى دهد .

يخيّل إليه من سحرهم أنّها تسعى

آثار جادو با ترشحات دهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فلق - 113 - 4 - 2

2 - دميدن در گره ها و رساندن ذرّات آب دهان به آن به شكلى خاص ، نوعى جادو و داراى آثارى نامطلوب بر انسان است .

و من شرّ النفّ_ث_ت فى العقد

آثار جادو با گره زدن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فلق - 113 - 4 - 2

2 - دميدن در گره ها و رساندن ذرّات آب دهان به آن به شكلى خاص ، نوعى جادو و داراى آثارى نامطلوب بر انسان است .

و من شرّ النفّ_ث_ت فى العقد

آثار روانى جادو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 66 - 8

8 - سِحر ، داراى تأثير و نفوذ بر قواى ادراكى و قوه مخيله

يخيّل إليه من سحرهم

آثار سوء استفاده از جادو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 40

40 - كسانى كه علم سحر را براى سوء استفاده و ضرر رسانى فراگيرند ، از مواهب آخرت محروم خواهند شد .

و لقد علموا لمن اشتريه ماله فى الأخرة من خلق

ضمير مفعولى در {اشتراه} به {ما يضرهم و لاينفعهم} - كه مراد آن سحرهاى زيان آور است - بر مى گردد.

ابطال جادو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فلق - 113 - 4 - 6

6 - خداوند ، توانا بر ابطال

سحر و بى اثر كردن نَفَس جادوگران

و من شرّ النفّ_ث_ت فى العقد

احكام جادو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 34،36

34 - رساندن زيان به مردم با اعمال سحر و نيز آموختن آن به انگيزه مفسده جويى ، حرام و گناهى در حد كفر است .

فلا تكفر فيتعلمون منهما ما يفرقون به بين المرء و زوجه . .. و يتعلمون مايضرهم و ل

36 - جواز فراگيرى و به كارگيرى علم سحر در جهت منافع مردم

يتعلمون مايضرهم و لاينفعهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 69 - 9

9 - سِحر ، كارى نامشروع و پرهيز از آن ضرورى است .

كيد سحر و لايفلح الساحر حيث أتى

مكر بودن سحر و بسته بودن راه موفقيت بر ساحر _ كه در اين آيه بيان گرديده است _ بيانى كافى بر مشروعيت نداشتن و مجاز نبودن آن است.

اختلاف افكنى با جادو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 28

28 - جدايى انداختن بين زن و شوهر به وسيله سحر ، گناهى در حد كفر است .

إنما نحن فتنة فلا تكفر فيتعلمون منهما ما يفرقون به بين المرء و زوجه

استغفار از جادو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 73 - 8

8 - سِحر و ساحرى ، گناهى نيازمند توبه و مغفرت خداوند

ليغفر لنا . .. و ما أكرهتنا عليه من السحر

نيازمندى سحر و ساحرى به غفران الهى، نشان از گناه بودن آن دارد، اشاره

ساحران به اكراهى بودن آن، نوعى اعتذار از صدور آن گناه، براى جلب مغفرت الهى است.

استفاده از جادو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 36

36 - جواز فراگيرى و به كارگيرى علم سحر در جهت منافع مردم

يتعلمون مايضرهم و لاينفعهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 58 - 1

1 - فرعون براى مقابله با موسى ( ع ) به وسيله سحر مصمم شد .

فلنأتيّنك بسحر مثله

{لنأتينّك} حاوى لام تأكيد و نون تأكيد ثقليه است و بر اعلان تصميم قطعى فرعون براى مقابله با موسى(ع) دلالت مى كند.

استمداد فرعون از جادو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 79 - 4

4 _ فرعون ، براى مبارزه با موسى و هارون ( ع ) به سحر و جادو متوسل شد .

و قال فرعون ائتونى بكل سحر عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 60 - 3

3 - تهيه و تدارك براى ارائه سِحرى بزرگ در برابر موسى ( ع ) ، از حيله هاى فرعون

فلنأتيّنك بسحر . .. فجمع كيده

اضرار با جادو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 34،40

34 - رساندن زيان به مردم با اعمال سحر و نيز آموختن آن به انگيزه مفسده جويى ، حرام و گناهى در حد كفر است .

فلا تكفر فيتعلمون منهما ما يفرقون به بين المرء و زوجه . .. و يتعلمون مايضرهم و ل

40

- كسانى كه علم سحر را براى سوء استفاده و ضرر رسانى فراگيرند ، از مواهب آخرت محروم خواهند شد .

و لقد علموا لمن اشتريه ماله فى الأخرة من خلق

ضمير مفعولى در {اشتراه} به {ما يضرهم و لاينفعهم} - كه مراد آن سحرهاى زيان آور است - بر مى گردد.

افساد با جادو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 34

34 - رساندن زيان به مردم با اعمال سحر و نيز آموختن آن به انگيزه مفسده جويى ، حرام و گناهى در حد كفر است .

فلا تكفر فيتعلمون منهما ما يفرقون به بين المرء و زوجه . .. و يتعلمون مايضرهم و ل

اقسام جادو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 33

33 - برخى از سحر ها ضرر آفرين و بعضى سودمند است .

يتعلمون مايضرهم و لاينفعهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فلق - 113 - 4 - 2

2 - دميدن در گره ها و رساندن ذرّات آب دهان به آن به شكلى خاص ، نوعى جادو و داراى آثارى نامطلوب بر انسان است .

و من شرّ النفّ_ث_ت فى العقد

اهل بابل و جادو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 15،24،25،32

15 - هاروت و ماروت به مردمان بابل سحر مى آموختند .

و ما أنزل على الملكين . .. و ما يعلمان من أحد

24 - مردم بابل از هاروت و ماروت سحرى را آموختند كه بتوانند با آن بين زن و شوهرش

جدايى افكنند .

فيتعلمون منهما ما يفرقون به بين المرء و زوجه

25 - نقش مردم بابل در رواج علم سحر

فيتعلمون منهما ما يفرقون به بين المرء و زوجه

32 - مردم بابل از هاروت و ماروت سحرهايى را فرا گرفتند كه نتيجه اى جز ضرر براى آنان نداشت .

يتعلمون مايضرهم و لاينفعهم

اهميت اجتناب جادو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 69 - 9

9 - سِحر ، كارى نامشروع و پرهيز از آن ضرورى است .

كيد سحر و لايفلح الساحر حيث أتى

مكر بودن سحر و بسته بودن راه موفقيت بر ساحر _ كه در اين آيه بيان گرديده است _ بيانى كافى بر مشروعيت نداشتن و مجاز نبودن آن است.

بطلان جادو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 76 - 7

7 _ سحر و جادوگرى ، باطل و عارى از حقيقت است .

فلما جاءهم الحق من عندنا قالوا إن هذا لسحر مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 7 - 9

9- سحر ، از مقوله باطل

قال الذين كفروا . .. ه_ذا سحر

از تقابل كلمه {حقّ} در آيه با {سحر}، مطلب ياد شده استفاده مى شود.

بى ارزشى جادو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 69 - 10

10 - سِحر ، عملى بى ارزش است و تغيير مكان دادن ساحر ، تأثيرى در ثمربخشى آن ندارد .

و لايفلح الساحر حيث أتى

پوچى جادو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26

- 45 - 3

3 - معجزه ، امرى واقعى ، و سحر عملى خيالى و فاقد حقيقت و واقعيت است .

فألقى موسى عصاه فإذا هى تلقف ما يأفكون

{إفك} در اصل به سخنى گفته مى شود كه اصل و ريشه نداشته و دروغ است. بنابراين سحر را بدان جهت {إفك} مى نامند كه فاقد حقيقت و واقعيت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 46 - 5

5 - وجود نشانه هايى ترديدناپذير در تفاوت معجزه موسى با هرگونه افسون ، در نظر سحرشناسان

فأُلقى السحرة س_جدين

برداشت ياد شده از سجده بى درنگ ساحران، در پى مشاهده معجزه موسى استفاده مى شود.

پيدايش جادو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 51

51 - از امام باقر ( ع ) روايت شده كه فرمود : { . . . فلما هلك سليمان وضع ابليس السحر و كتبه فى كتاب ثم طواه و كتب على ظهره { هذا ما وضع آصف بن برخيا لملك سليمان بن داود من ذخاير كنوز العلم من أراد كذا و كذا فليفعل كذا و كذا } ثم دفنه تحت السرير ثم استثاره لهم فقرأه فقال الكافرون ما كان سليمان ( ع ) يغلبنا إلا بهذا و قال المؤمنون بل هو عبداللّه و نبيّه فقال اللّه جلّ ذكره { واتبعوا ما تتلوا الشياطين على ملك سليمان و ما كفر سليمان و لكن الشياطين كفروا يعلمون الناس السحر . . . ;

آن هنگام كه سليمان (ع) وفات يافت ابليس سحر را پايه گذارى كرد و در كتابى نوشت; سپس آن

را پيچيده و بر روى آن چنين نوشت: اين چيزى است كه آصف بن برخيا ساخته است براى برپايى حكومت سليمان بن داود(ع) كه در آن ذخيره هاى علم انباشته شده است. هر كس چنين مى خواهد چنان كند. سپس ابليس آن را زير تخت سليمان(ع) پنهان نمود; سپس آن نامه را بيرون آورده براى آنان خواند. پس كافران در آن جلسه گفتند: سليمان بر ما چيره نگشت و حكومت نيافت مگر از راه سحر و مؤمنانشان گفتند: هرگز اين چنين نيست; بلكه او بنده و پيامبر خدا بود. خداوند مى فرمايد: واتبعوا ما تتلوا الشياطين على ملك سليمان و ما كفر سليمان و لكن الشياطين كفروا يعلمون الناس السحر ...}.

تأثير جادو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 29

29 - تأثير سحر بر روان و افكار انسان هاى سحر شده

يفرقون به بين المرء و زوجه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 116 - 4

4 _ جادوى ساحران فرعونى ، مايه هراس شديد مردم گشت .

فلما ألقوا سحروا أعين الناس و استرهبوهم

{استرهاب} به معناى ترسانيدن است. جمله {استرهبوهم} هم مى تواند عطف بر جزاى شرط، يعنى {سحروا ... } باشد و هم مى تواند عطف بر {فلما ألقوا ... } باشد. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است. يعنى: سحروا أعين الناس و استرهبوهم بسحرهم.

تأثير جادو در انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 66 - 12

12 - امكان تأثير سِحر بر قوه خيال و وهم پيامبران الهى

يخيّل

إليه من سحرهم

ترسيم چيزى در ديدگان انسان، برخلاف شكل واقعى آن (مانند شكسته وانمود شدن چوبى كه در آب موج دار قرار دارد) مانع شناخت حقيقت آن چيز نيست; تا نقصى براى درك و فهم انسان به شمار آيد و با نبوت ناسازگار باشد.

تأثير جادو در قواى ادراكى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 66 - 8

8 - سِحر ، داراى تأثير و نفوذ بر قواى ادراكى و قوه مخيله

يخيّل إليه من سحرهم

تأثير جادو در موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 66 - 11

11 - ديدگان و قوه خيال موسى ( ع ) نيز ، تحت تأثير سِحر ساحران فرعون قرار گرفت .

يخيّل إليه من سحرهم أنّها تسعى

تاريخ جادو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 15،25،52

15 - هاروت و ماروت به مردمان بابل سحر مى آموختند .

و ما أنزل على الملكين . .. و ما يعلمان من أحد

25 - نقش مردم بابل در رواج علم سحر

فيتعلمون منهما ما يفرقون به بين المرء و زوجه

52 - از امام جعفر صادق ( ع ) درباره سخن خداوند كه مى فرمايد : { . . . و ما أنزل على الملكين ببابل هاروت و ماروت } روايت شده كه فرمود : { و كان بعد نوح ( ع ) قد كثر السحرة . . . ;

بعد از حضرت نوح(ع) ساحران نيرنگباز زياد گشتند و خداوند دو فرشته رابه سوى پيامبر آن زمان فرستاد تا آنان به آن پيامبر،

شيوه هاى سحر ساحران و كارهايى را كه با آن، سحر باطل و مردود مى شود بياموزند. سپس آن پيامبر شيو ه هاى سحر را فرا گرفت و به فرمان خداوند آن را به بندگان خدا نيز آموخت و به آنان گفت: جلو سحر ساحران را بگيريد و آن را باطل نماييد و آنان را نهى كرد از اينكه مردم را سحر كنند ... و (كلام خدا كه فرمود:) {آن دو فرشته هيچ كس را تعليم سحر نمى دادند مگر اينكه از قبل مى گفتند ما وسيله آزمايش هستيم}; يعنى، آن پيامبر به دو فرشته دستور داد كه به صورت بشر ظاهر شوند و آنچه ازخدا درباره سحر و ابطال آن آموخته اند به مردم ياد بدهند ... پس خداى عز و جل به آنان فرمود: با سحر و ضربه زدن به ديگران و دعوت مردم به اين كه ما بر قدرت احيا و اماته داريم و كارهايى مى كنيم كه فقط خداوند به آن قدرت دارد، كافر نشويد و خداوند فرموده: {و ما هم بضارين به من أحد إلا بإذن اللّه}; يعنى، آنان كه سحر را فرا گرفته بودند نمى توانستند بدون اجازه و علم خدا به كسى زيانى برسانند; زيرا اگر خدا مى خواست، با زور جلوى آنها را مى گرفت. و نيز فرموده: {آنان از علوم سحر چيزهايى را ياد مى گرفتند كه در جهت زيان آنها بود نه نفعشان} (يعنى) آنان چيزهايى فرا مى گرفتند كه موجب ضرر در دينشان بود و نفعى در آن نبود ... و (نيز خداوند) فرمود: {و لقد علموا لمن اشتريه ماله فى الأخرة من خلق};

زيرا آنان معتقد بودند كه آخرتى در كار نيست پس آنان معتقد بودند وقتى كه آخرتى نباشد بهره و نصيبى هم بعد از دنيا نيست وبه فرض بعد از دنيا آخرتى باشد، آنان به سبب كفرشان از آن محروم خواهند بود ...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 112 - 2

2 _ رواج سحر در سرزمين مصر به هنگام بعثت موسى ( ع )

يأتوك بكل سحر عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 79 - 3

3 _ سحر و جادو در عصر فرعون ، دانشى رايج بود و ساحران چيره دست بسيارى در كشور مصر مى زيستند .

قالوا إن هذا لسحر . .. و لا يفلح السحرون ... و قال فرعون ائتونى بكل سحر عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 58 - 4

4 - وجود سِحر و ساحر ، در مصر باستان

فلنأتيّنك بسحر مثله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 65 - 7

7 - سِحر متداول در عصر فرعون ، محدود به نوعى خاص و در قالب نمايش سِحر بر اشياى افكنده شده بر زمين بود . *

إمّا أن تلقى و إمّا أن نكون أوّل من ألقى

تعبيرى كه ساحران در بيان خويش به كار گرفتند (يا مى افكنى و يا نخست ما مى افكنيم)، مى تواند حاكى از آن باشد كه كسى انتظار سحرى از نوع ديگر را نداشت. فراهم آوردن ريسمان ها و عصاها _ كه آيه بعد بر آن دلالت

دارد _ نيز گوياى همين نكته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 37 - 2

2 - رواج سحر و ساحرى در قلمرو حكومت فرعون

و ابعث فى المدائن ح_شرين . يأتوك بكلّ سحّار عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 40 - 4

4 - فرعون و مردم عصر وى ، عقيده مند به افسون و جادو بوده و ساحران داراى جايگاه و منزلت ويژه در نزد آنان بودند .

لعلّنا نتّبع السحرة إن كانوا هم الغ_لبين

دعوت همگانى از مردم براى شركت در هماوردى فرعون با موسى(ع) و تصريح به پيروى همگى از ساحران، در صورت پيروزى آنها بر موسى(ع)، گوياى برداشت ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 153 - 7

7 - اطلاع ثموديان ، از مسأله افسون و سحرزدگى

قالوا إنّما أنت من المسحّرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 185 - 7

7 - اطلاع مردم { اَيكه } از مسأله جادو و سحرزدگى

قالوا إنّما أنت من المسحّرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 49 - 3

3 - آشنايى مردم عصر موسى ( ع ) ، با مقوله سحر و آثار شگفت آن

و قالوا ي_أيّه الساحر

متهم كردن موسى(ع)، به سحر پس از مشاهده آيات شگفت الهى، نشان مى دهد كه فرعونيان مشابه آن كارها را در توان ساحران مى ديدند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 -

7 - 10

10- وجود پديده سحر و جادو ، در جامعه عصر بعثت

ه_ذا سحر مبين

تعلم جادو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 36،40

36 - جواز فراگيرى و به كارگيرى علم سحر در جهت منافع مردم

يتعلمون مايضرهم و لاينفعهم

40 - كسانى كه علم سحر را براى سوء استفاده و ضرر رسانى فراگيرند ، از مواهب آخرت محروم خواهند شد .

و لقد علموا لمن اشتريه ماله فى الأخرة من خلق

ضمير مفعولى در {اشتراه} به {ما يضرهم و لاينفعهم} - كه مراد آن سحرهاى زيان آور است - بر مى گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 71 - 9،12

9 - فراگرفتن سِحر از موسى ( ع ) و هم دستى با او در توطئه عليه فرعون ، از اتهامات فرعون به ساحران مؤمن بود .

إنّه لكبيركم الذى علّمكم السحر

12 - سِحر ، از علوم قابل تعليم و يادگيرى

علّمكم السحر

تعليم جادو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 3،9،11،15،52

3 - شياطين علومى از سحر را بر مردم عصر سليمان تلاوت كرده و به آنها جادوگرى مى آموختند .

ما تتلوا الشيطين على ملك سليمن . .. يعلمون الناس السحر

فعل {تتلوا} از مصدر تلاوت (خواندن و قرائت كردن) است. مراد از {ما}ى موصوله - به قرينه فرازهاى بعد - سحر و مانند آن مى باشد. متعلق {تتلوا} به دليل {يعلمون الناس} {على الناس} مى باشد. يعنى، يهود دنباله رو سحرى بودند كه شياطين آن را براى مردم مى خواندند.

9 - كفرورزى

شياطين با تعليم سحر به مردم

و لكن الشيطين كفروا يعلمون الناس السحر

11 - گروهى از يهوديان به آموختن سحر هاى تعليم داده شده از سوى شياطين روى آورده و به جادوگرى پرداختند .

واتبعوا ما تتلوا الشيطين

ضمير در {اتبعوا} به {فريق من الذين أوتوا الكتاب} در آيه قبل بر مى گردد.

15 - هاروت و ماروت به مردمان بابل سحر مى آموختند .

و ما أنزل على الملكين . .. و ما يعلمان من أحد

52 - از امام جعفر صادق ( ع ) درباره سخن خداوند كه مى فرمايد : { . . . و ما أنزل على الملكين ببابل هاروت و ماروت } روايت شده كه فرمود : { و كان بعد نوح ( ع ) قد كثر السحرة . . . ;

بعد از حضرت نوح(ع) ساحران نيرنگباز زياد گشتند و خداوند دو فرشته رابه سوى پيامبر آن زمان فرستاد تا آنان به آن پيامبر، شيوه هاى سحر ساحران و كارهايى را كه با آن، سحر باطل و مردود مى شود بياموزند. سپس آن پيامبر شيو ه هاى سحر را فرا گرفت و به فرمان خداوند آن را به بندگان خدا نيز آموخت و به آنان گفت: جلو سحر ساحران را بگيريد و آن را باطل نماييد و آنان را نهى كرد از اينكه مردم را سحر كنند ... و (كلام خدا كه فرمود:) {آن دو فرشته هيچ كس را تعليم سحر نمى دادند مگر اينكه از قبل مى گفتند ما وسيله آزمايش هستيم}; يعنى، آن پيامبر به دو فرشته دستور داد كه به صورت بشر ظاهر شوند و آنچه ازخدا درباره سحر و ابطال آن آموخته

اند به مردم ياد بدهند ... پس خداى عز و جل به آنان فرمود: با سحر و ضربه زدن به ديگران و دعوت مردم به اين كه ما بر قدرت احيا و اماته داريم و كارهايى مى كنيم كه فقط خداوند به آن قدرت دارد، كافر نشويد و خداوند فرموده: {و ما هم بضارين به من أحد إلا بإذن اللّه}; يعنى، آنان كه سحر را فرا گرفته بودند نمى توانستند بدون اجازه و علم خدا به كسى زيانى برسانند; زيرا اگر خدا مى خواست، با زور جلوى آنها را مى گرفت. و نيز فرموده: {آنان از علوم سحر چيزهايى را ياد مى گرفتند كه در جهت زيان آنها بود نه نفعشان} (يعنى) آنان چيزهايى فرا مى گرفتند كه موجب ضرر در دينشان بود و نفعى در آن نبود ... و (نيز خداوند) فرمود: {و لقد علموا لمن اشتريه ماله فى الأخرة من خلق}; زيرا آنان معتقد بودند كه آخرتى در كار نيست پس آنان معتقد بودند وقتى كه آخرتى نباشد بهره و نصيبى هم بعد از دنيا نيست وبه فرض بعد از دنيا آخرتى باشد، آنان به سبب كفرشان از آن محروم خواهند بود ...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 71 - 12

12 - سِحر ، از علوم قابل تعليم و يادگيرى

علّمكم السحر

تعليم جادو در بابل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 13

13 - يهوديان براى مبارزه با پيامبر ( ص ) علاوه بر انكار بشارت هاى تورات ، از سحر و جادو مدد مى

گرفتند .

نبذ فريق . .. كتب اللّه وراء ظهورهم ... واتبعوا ما تتلوا الشيطين

در آيه قبل گذشت كه جمله {نبذ فريق} پس از {لما جاءهم} مى رساند كه: يهود به خاطر اينكه بتوانند رسالت پيامبر(ص) را انكار كنند بشارتهاى تورات را درباره آن حضرت، ناديده گرفتند. عطف جمله {اتبعوا ...} بر {نبذ فريق} نيز اقتضا مى كند كه دنبال كردن سحر به همين منظور بوده است.

تفاوت معجزه با جادو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 5 - 8

8- آگاهى مشركان در عصر بعثت ، از ماهيت معجزه و فرق آن با سحر و خواب هاى پريشان و شعر

بل قالوا أضغ_ث أحل_م بل افتريه بل هو شاعر

مشركان در مخالفت با پيامبر(ص) ابتدا سخن او را سحر، يا شعر و يا خواب هاى آشفته مى دانستند. سپس براى اثبات رسالت پيامبر(ص) از ايشان خواستار معجزه شدند. اين مى رساند كه آنان از معجزه و فرق آن با سحر و شعر و... آگاه بودند و به آن اعتراف داشتند.

تفاوت معجزه و جادو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 102 - 7

7- بصيرت بخشى و بينش دهى معجزه ، ملاك تمايز آن از سحر و جادوگرى

إنى لأظنّك ي_موسى مسحورًا . قال لقد علمت ما أنزل ه_ؤلاء إلاّ ... بصائر

تأكيد موسى(ع) بر {بصائر} بودن معجزاتش در قبال اتهام سحر به معجزات او از سوى فرعون، مى تواند خود ردّى باشد بر اتهام فرعون با ارائه ملاك; يعنى، سحر هرگز بصيرت آفرين نيست در حالى كه معجزه، بصيرت آفرين است.

توبه از جادو

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 73 - 8

8 - سِحر و ساحرى ، گناهى نيازمند توبه و مغفرت خداوند

ليغفر لنا . .. و ما أكرهتنا عليه من السحر

نيازمندى سحر و ساحرى به غفران الهى، نشان از گناه بودن آن دارد، اشاره ساحران به اكراهى بودن آن، نوعى اعتذار از صدور آن گناه، براى جلب مغفرت الهى است.

تهمت جادو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 7 - 1،4

1 _ در صورت نزول كتابى ملموس از سوى خداوند بر پيامبر(ص)، كفرورزان آن را سحر خواهند دانست.

و لو نزلنا عليك كتبا فى قرطاس فلمسوه بأيديهم لقال الذين كفروا إن هذا إلا سحر مبي

4 _ اتهام سحر، وسيله اى براى مبارزه كافران با رسالت پيامبر(ص) و آيات الهى

لقال الذين كفروا إن هذا إلا سحر مبين

تهمت جادو به انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 61 - 3

3 - سِحر خواندن معجزات پيامبران ، دروغ بستن به خداوند است .

لاتفتروا على اللّه كذبًا

إفترا; يعنى، دروغ بافتن و به قرينه {على اللّه}، مراد دروغى است كه در باره خداوند ساخته و پرداخته شده باشد. اضافه كلمه {كذباً} براى تأكيد است.

تهمت جادو به پيروان موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 132 - 3

3 _ فرعونيان ايمان به رسالت موسى را سحرزدگى مى دانستند .

مهما تأتنا به من ءاية لتسحرنا بها فما نحن لك بمؤمنين

تهمت جادو به تورات

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

13 - قصص - 28 - 48 - 11

11 - قرآن و تورات ، دو جادوى پشتيبان يكديگر ، در ادعاى كافران صدراسلام

قالوا سحران تظ_هرا

تهمت جادو به قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 2 - 16

16 _ اتهام سحر و افسونگرى ، از حربه هاى تبليغاتى كفرپيشگان مكه عليه قرآن و پيامبر ( ص )

قال الكفرون إن هذا لسحر مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 3 - 12،13،15

12- نسبت نارواى سحر به قرآن و جادوگرى به پيامبر ( ص ) از سوى مشركان ستم پيشه

أفتأتون السحر و أنتم تبصرون

13- مشركان ستم پيشه ، ضمن ايراد اتهام سحر به قرآن ، آن را هرگز شايسته پيروى نمى دانستند .

أفتأتون السحر و أنتم تبصرون

استفهام در جمله {أفتأتون السحر} انكارى است و جمله {و أنتم تبصرون} حال براى فاعل {تأتون} مى باشد. بنابراين معناى آيه چنين مى شود: آيا شما با چشم باز و آگاهى به دنبال قرآن _ كه سحر است _ مى رويد؟ يعنى اين كه شايسته نبودن قرآن براى پيروى، امرى است روشن و بديهى.

15- سحر بودن قرآن و ساحر بودن پيامبر ( ص ) ، دليل واهى و بهانه ديگر مشركان ستم پيشه براى ايمان نياوردنشان

أفتأتون السحر و أنتم تبصرون

مشركان براى ردّ ادعاى نبوت پيامبر(ص)، دو دليل واهى و بهانه جويانه مى آوردند: 1_ بشر بودن آن حضرت (هل ه_ذا إلاّ بشر مثلكم)، 2_ ساحر بودن ايشان (أفتأتون السحر).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 48

- 11

11 - قرآن و تورات ، دو جادوى پشتيبان يكديگر ، در ادعاى كافران صدراسلام

قالوا سحران تظ_هرا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 43 - 15

15 - اتهام بى پرده كافران ، مبنى بر جادوى آشكار بودن قرآن كريم

و قال الذين كفروا للحقّ لمّا جاءهم إن ه_ذا إلاّ سحر مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 15 - 2،4

2 - قرآن ، سحرى آشكار در ديدگاه مشركان

و قالوا إن ه_ذا إلاّ سحر مبين

4 - اصرار و پافشارى مشركان بر متهم كردن قرآن و معجزه الهى به سحر و جادوگرى

و قالوا إن ه_ذا إلاّ سحر مبين

برداشت فوق از به كار رفتن نفى و استثنا در آيه شريفه كه دلالت بر حصر و قطعى بودن مفاد آن است، استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 24 - 1،2،3

1 - اتهام سحر و جادوگرى به قرآن ، از سوى وليدبن مغيره

فقال إن ه_ذا إلاّ سحر

2 - اتهام سحر و جادوگرى به قرآن ، طرحى حساب شده از سوى وليدبن مغيره

إنّه فكّر و قدّر . .. فقال إن ه_ذا إلاّ سحر

3 - قرآن ، در ديدگاه غرض آلود وليدبن مغيره ، سحرى برگرفته شده از ساحران پيشين بود .

فقال إن ه_ذا إلاّ سحر يؤثر

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين نكته است كه {يؤثر} از ماده {أثر} (روايت و مطلب نقل شده از پيشينيان) باشد.

تهمت جادو به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 -

2 - 16

16 _ اتهام سحر و افسونگرى ، از حربه هاى تبليغاتى كفرپيشگان مكه عليه قرآن و پيامبر ( ص )

قال الكفرون إن هذا لسحر مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 3 - 12

12- نسبت نارواى سحر به قرآن و جادوگرى به پيامبر ( ص ) از سوى مشركان ستم پيشه

أفتأتون السحر و أنتم تبصرون

تهمت جادو به معجزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 15 - 1

1 - مشركان صدر اسلام ، معجزات الهى را سحرى آشكار و بى ترديد مى دانستند .

و قالوا إن ه_ذا إلاّ سحر مبين

مشاراليهِ {هذا} هم مى تواند معجزه باشد _ كه در آيه قبل از آن به {آية} ياد شده است _ و هم مى تواند قرآن كريم باشد. برداشت ياد شده مبتنى بر احتمال نخست است.

تهمت جادو به موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 132 - 1

1 _ فرعونيان با سحر خواندن تمامى معجزات موسى ، به وى گفتند كه هرگز رسالتش را تصديق نخواهند كرد .

مهما تأتنا به من ءاية لتسحرنا بها فما نحن لك بمؤمنين

{مهما} از أسماء شرط و به معناى {اى شىء} است. و {من} در {من آية} بيان {مهما} است. بنابراين جمله {مهما تأتنا ... } يعنى {هر چيزى را كه به عنوان معجزه بياورى ... .}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 76 - 5،6

5 _ فرعون و اطرافيانش ، على رغم مشاهده معجزه بزرگ موسى

( ع ) ، آن را سحرى آشكار خوانده و حضرتش را متهم به جادوگرى كردند .

فلما جاءهم الحق من عندنا قالوا إن هذا لسحر مبين

6 _ تهمت سحر به معجزه بزرگ حضرت موسى ( ع ) از سوى فرعون و اطرافيانش ، برخاسته از روحيه سركشى و تبه كارى آنان بود .

فاستكبروا و كانوا قوماً مجرمين. فلما جاءهم الحق من عندنا قالوا إن هذا لسحر مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 81 - 2

2 _ موسى ( ع ) ، پس از مشاهده عمل ساحران ، براى رفع اتهام ساحرى از خود ، سحر بودن آن عمل را به آنان گوشزد نمود .

فلما ألقوا قال موسى ما جئتم به السحر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 61 - 2

2 - شرك و سِحر خواندن معجزات موسى و ادعاى آوردن همانند براى آن و تكذيب رسالت الهى آن حضرت ، از جمله افترا هاى فرعونيان به خداوند بود .

لاتفتروا على اللّه كذبًا

با توجه به آيات پيشين كه مشتمل بر بيان توحيد از زبان موسى(ع) و نيز ارائه معجزات، و عكس العمل فرعون در سحر خواندن آنها بود، مى توان به مواردى از افتراهاى فرعونيان اشاره كرد.

تهمت جادو به وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 15 - 3

3 - اتهام سحر و ساحرى به پيامبران و وحى ، زشت ترين موضع گيرى تكذيب گران عليه آنان *

أفسحر ه_ذه

اختصاص به ذكر يافتن موضوع {سحر}، بيانگر مطلب بالا است.

جادو با

ترشحات دهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فلق - 113 - 4 - 1

1 - زنانى ، در عصر بعثت با گره زدن و افشاندن ترشحات دهان بر گره ها ، مردم را جادو مى كردند .

النفّ_ث_ت فى العقد

فعل {نَفَثَ}، زمانى گفته مى شود كه شخص ترشحاتى از دهان بيرون افكند (مصباح) و {نَفْث} شبيه دميدن و كمتر از آب دهان افكندن است (صحاح). حرف {ال} در {النفّاثات}، گرچه براى تعريف جنس است; ولى در مقايسه با {غاسق} و {حاسد} _ كه نكره آورده شده است _ ممكن است به معروف بودن كسانى كه {نفّاثة} (افسون گر) بودند، نظر داشته باشد.

جادو با گره زدن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فلق - 113 - 4 - 1

1 - زنانى ، در عصر بعثت با گره زدن و افشاندن ترشحات دهان بر گره ها ، مردم را جادو مى كردند .

النفّ_ث_ت فى العقد

فعل {نَفَثَ}، زمانى گفته مى شود كه شخص ترشحاتى از دهان بيرون افكند (مصباح) و {نَفْث} شبيه دميدن و كمتر از آب دهان افكندن است (صحاح). حرف {ال} در {النفّاثات}، گرچه براى تعريف جنس است; ولى در مقايسه با {غاسق} و {حاسد} _ كه نكره آورده شده است _ ممكن است به معروف بودن كسانى كه {نفّاثة} (افسون گر) بودند، نظر داشته باشد.

جادو پس از نوح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 52

52 - از امام جعفر صادق ( ع ) درباره سخن خداوند كه مى فرمايد : { . . . و

ما أنزل على الملكين ببابل هاروت و ماروت } روايت شده كه فرمود : { و كان بعد نوح ( ع ) قد كثر السحرة . . . ;

بعد از حضرت نوح(ع) ساحران نيرنگباز زياد گشتند و خداوند دو فرشته رابه سوى پيامبر آن زمان فرستاد تا آنان به آن پيامبر، شيوه هاى سحر ساحران و كارهايى را كه با آن، سحر باطل و مردود مى شود بياموزند. سپس آن پيامبر شيو ه هاى سحر را فرا گرفت و به فرمان خداوند آن را به بندگان خدا نيز آموخت و به آنان گفت: جلو سحر ساحران را بگيريد و آن را باطل نماييد و آنان را نهى كرد از اينكه مردم را سحر كنند ... و (كلام خدا كه فرمود:) {آن دو فرشته هيچ كس را تعليم سحر نمى دادند مگر اينكه از قبل مى گفتند ما وسيله آزمايش هستيم}; يعنى، آن پيامبر به دو فرشته دستور داد كه به صورت بشر ظاهر شوند و آنچه ازخدا درباره سحر و ابطال آن آموخته اند به مردم ياد بدهند ... پس خداى عز و جل به آنان فرمود: با سحر و ضربه زدن به ديگران و دعوت مردم به اين كه ما بر قدرت احيا و اماته داريم و كارهايى مى كنيم كه فقط خداوند به آن قدرت دارد، كافر نشويد و خداوند فرموده: {و ما هم بضارين به من أحد إلا بإذن اللّه}; يعنى، آنان كه سحر را فرا گرفته بودند نمى توانستند بدون اجازه و علم خدا به كسى زيانى برسانند; زيرا اگر خدا مى خواست، با زور جلوى آنها را مى گرفت. و

نيز فرموده: {آنان از علوم سحر چيزهايى را ياد مى گرفتند كه در جهت زيان آنها بود نه نفعشان} (يعنى) آنان چيزهايى فرا مى گرفتند كه موجب ضرر در دينشان بود و نفعى در آن نبود ... و (نيز خداوند) فرمود: {و لقد علموا لمن اشتريه ماله فى الأخرة من خلق}; زيرا آنان معتقد بودند كه آخرتى در كار نيست پس آنان معتقد بودند وقتى كه آخرتى نباشد بهره و نصيبى هم بعد از دنيا نيست وبه فرض بعد از دنيا آخرتى باشد، آنان به سبب كفرشان از آن محروم خواهند بود ...}.

جادو در جدايى همسران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 24،28

24 - مردم بابل از هاروت و ماروت سحرى را آموختند كه بتوانند با آن بين زن و شوهرش جدايى افكنند .

فيتعلمون منهما ما يفرقون به بين المرء و زوجه

28 - جدايى انداختن بين زن و شوهر به وسيله سحر ، گناهى در حد كفر است .

إنما نحن فتنة فلا تكفر فيتعلمون منهما ما يفرقون به بين المرء و زوجه

جادو در دوران بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 49 - 3

3 - آشنايى مردم عصر موسى ( ع ) ، با مقوله سحر و آثار شگفت آن

و قالوا ي_أيّه الساحر

متهم كردن موسى(ع)، به سحر پس از مشاهده آيات شگفت الهى، نشان مى دهد كه فرعونيان مشابه آن كارها را در توان ساحران مى ديدند.

جادو در دوران سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2

- 102 - 3،10

3 - شياطين علومى از سحر را بر مردم عصر سليمان تلاوت كرده و به آنها جادوگرى مى آموختند .

ما تتلوا الشيطين على ملك سليمن . .. يعلمون الناس السحر

فعل {تتلوا} از مصدر تلاوت (خواندن و قرائت كردن) است. مراد از {ما}ى موصوله - به قرينه فرازهاى بعد - سحر و مانند آن مى باشد. متعلق {تتلوا} به دليل {يعلمون الناس} {على الناس} مى باشد. يعنى، يهود دنباله رو سحرى بودند كه شياطين آن را براى مردم مى خواندند.

10 - رواج سحر در زمان حضرت سليمان ( ع )

ما تتلوا الشيطين على ملك سليمن . .. يعلمون الناس السحر

جادو در دوران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 37 - 2

2 - رواج سحر و ساحرى در قلمرو حكومت فرعون

و ابعث فى المدائن ح_شرين . يأتوك بكلّ سحّار عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 40 - 4

4 - فرعون و مردم عصر وى ، عقيده مند به افسون و جادو بوده و ساحران داراى جايگاه و منزلت ويژه در نزد آنان بودند .

لعلّنا نتّبع السحرة إن كانوا هم الغ_لبين

دعوت همگانى از مردم براى شركت در هماوردى فرعون با موسى(ع) و تصريح به پيروى همگى از ساحران، در صورت پيروزى آنها بر موسى(ع)، گوياى برداشت ياد شده است.

جادو در دوران مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 7 - 10

10- وجود پديده سحر و جادو ، در جامعه عصر بعثت

ه_ذا سحر مبين

جادو در دوران

موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 49 - 3

3 - آشنايى مردم عصر موسى ( ع ) ، با مقوله سحر و آثار شگفت آن

و قالوا ي_أيّه الساحر

متهم كردن موسى(ع)، به سحر پس از مشاهده آيات شگفت الهى، نشان مى دهد كه فرعونيان مشابه آن كارها را در توان ساحران مى ديدند.

جادو در عصر فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 79 - 3

3 _ سحر و جادو در عصر فرعون ، دانشى رايج بود و ساحران چيره دست بسيارى در كشور مصر مى زيستند .

قالوا إن هذا لسحر . .. و لا يفلح السحرون ... و قال فرعون ائتونى بكل سحر عليم

جادو در فرعونيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 64 - 7

7 - فرعونيان ، در سخنان و تبليغات خويش ، سِحر برتر و بى رقيب را ، نشانگر حقانيت مرام ساحر و عقايد او قلمداد مى كردند .

و قد أفلح اليوم من استعلى

بسيج ساحران براى ابطال ادعاهاى موسى(ع)، حاكى از آن است كه در نظر فرعونيان، قدرت ساحر ميزان حق و باطل بود.

جادو در مصرباستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 58 - 4

4 - وجود سِحر و ساحر ، در مصر باستان

فلنأتيّنك بسحر مثله

جادو گرى در دوران موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 112 - 2

2 _ رواج سحر در سرزمين مصر به هنگام بعثت

موسى ( ع )

يأتوك بكل سحر عليم

جادو و كفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 7،28،34

7 - به كارگيرى سحر گناهى بزرگ و به منزله كفر است .

و ما كفر سليمن

چنانچه گذشت، مراد از جمله فوق نفى جادوگرى از سليمان است. ولى از آن جا كه از جادوگرى به كفرورزى، تعبير شده، به دست مى آيد كه: جادوگرى خود نوعى كفر است و يا گناهى است به منزله كفر.

28 - جدايى انداختن بين زن و شوهر به وسيله سحر ، گناهى در حد كفر است .

إنما نحن فتنة فلا تكفر فيتعلمون منهما ما يفرقون به بين المرء و زوجه

34 - رساندن زيان به مردم با اعمال سحر و نيز آموختن آن به انگيزه مفسده جويى ، حرام و گناهى در حد كفر است .

فلا تكفر فيتعلمون منهما ما يفرقون به بين المرء و زوجه . .. و يتعلمون مايضرهم و ل

جادوگران فرعون و ترك جادو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 116 - 2

2 _ ساحران پس از رخصت دهى موسى ( ع ) آنچه را براى جادوگرى تدارك ديده بودند ، در مقابل تماشاگران ر ها كردند و چشم هاى آنان را سحر كردند .

فلما ألقوا سحروا أعين الناس

جادوى چشم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 116 - 2

2 _ ساحران پس از رخصت دهى موسى ( ع ) آنچه را براى جادوگرى تدارك ديده بودند ، در مقابل تماشاگران ر ها كردند و چشم

هاى آنان را سحر كردند .

فلما ألقوا سحروا أعين الناس

جادوى زيانبار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 32،33

32 - مردم بابل از هاروت و ماروت سحرهايى را فرا گرفتند كه نتيجه اى جز ضرر براى آنان نداشت .

يتعلمون مايضرهم و لاينفعهم

33 - برخى از سحر ها ضرر آفرين و بعضى سودمند است .

يتعلمون مايضرهم و لاينفعهم

جادوى سودمند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 33

33 - برخى از سحر ها ضرر آفرين و بعضى سودمند است .

يتعلمون مايضرهم و لاينفعهم

جادوى مباح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 36

36 - جواز فراگيرى و به كارگيرى علم سحر در جهت منافع مردم

يتعلمون مايضرهم و لاينفعهم

حرمت جادو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 69 - 9

9 - سِحر ، كارى نامشروع و پرهيز از آن ضرورى است .

كيد سحر و لايفلح الساحر حيث أتى

مكر بودن سحر و بسته بودن راه موفقيت بر ساحر _ كه در اين آيه بيان گرديده است _ بيانى كافى بر مشروعيت نداشتن و مجاز نبودن آن است.

حقيقت جادو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 117 - 6

6 _ سحر ، امرى ناپايدار در برابر معجزه

فإذا هى تلقف ما يأفكون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 45 - 3

3 - معجزه ، امرى واقعى ، و

سحر عملى خيالى و فاقد حقيقت و واقعيت است .

فألقى موسى عصاه فإذا هى تلقف ما يأفكون

{إفك} در اصل به سخنى گفته مى شود كه اصل و ريشه نداشته و دروغ است. بنابراين سحر را بدان جهت {إفك} مى نامند كه فاقد حقيقت و واقعيت است.

دانش جادو در اصحاب ايكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 185 - 7

7 - اطلاع مردم { اَيكه } از مسأله جادو و سحرزدگى

قالوا إنّما أنت من المسحّرين

دانش جادو در قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 153 - 7

7 - اطلاع ثموديان ، از مسأله افسون و سحرزدگى

قالوا إنّما أنت من المسحّرين

درخواست جادو از موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 64 - 8

8 - فرعونيان ، پذيرش دعوت هاى موسى ( ع ) را ، به توان مندى او در آوردن سِحرى بى نظير مشروط كرده بودند .

و قد أفلح اليوم من استعلى

دلايل بطلان جادو جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 69 - 7

7 - بلعيده شدن سِحر ساحران به وسيله عصاى موسى ، نشانه بطلان سِحر و حقانيت معجزه موسى

و ألق ما فى يمينك تلقف ما صنعوا إنّما صنعوا كيد سحر

جمله {إنّما صنعوا. ..} تعليل براى {تلقف} است; يعنى، بدان جهت كه سحر، كيدى بيش نيست، در برابر حقيقت اعجاز موسى نابود خواهد شد و به دين وسيله بطلان سحر ساحران و حقانيت معجزه اثبات خواهد گرديد.

زمينه تأثير جادو بر محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فلق - 113 - 4 - 4

4 - پيامبر ( ص ) ، در معرض خطر از سوى جادوگران و كسانى كه با دميدن در گره هايى مخصوص ، درصدد آزار دادن آن حضرت بودند .

و من شرّ النفّ_ث_ت فى العقد

زيان جادو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 26

26 - تأثير سحر و زيان رسانى آن ، به اذن خدا و خواست اوست .

و ما هم بضارين به من أحد إلا بإذن اللّه

سليمان(ع) و جادو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 6

6 - حضرت سليمان ( ع ) منزه از جادوگرى و گرايش پيدا كردن به كفر

و ما كفر سليمن

سوء استفاده از جادو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 19،20

19 - هاروت و ماروت ، پيش از تعليم سحر به مردم ، ايشان را از به كارگيرى نا به جاى آن و سوء استفاده از آن ، بر حذر مى داشتند .

و ما يعلمان من أحد حتى يقولا إنما نحن فتنة فلاتكفر

20 - به كارگيرى سحر و سوء استفاده از آن آدمى را به ورطه كفر مى كشاند .

إنما نحن فتنة فلاتكفر

شياطين و جادو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 5

5 - شياطين ، دستيابى سليمان رابه سلطنت ، دستاورد سحر و جادو قلمداد مى كردند

.

على ملك سليمن و ما كفر سليمن

نفى جادوگرى از سليمان - پس از بيان اينكه شياطين نوشته هايى از علم سحر را براى مردم، عليه سلطنت سليمان مى خواندند - رساى به اين معناست كه: شياطين چنين وانمود مى كردند كه آنچه را تلاوت مى كنند همان است كه سليمان را به سلطنت رساند و با اين شيوه در صدد نفى پيامبرى از او بودند.

ضعف جادو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 45 - 6

6 - ظهور ناتوانى سحر هر چند بزرگ ، در برابر معجزه

فإذا هى تلقف ما يأفكون

به كارگيرى {ما} _ كه واژه ابهام است _ نشانگر عظمت سحر ساحران مى باشد.

عوامل شيوع جادو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 25

25 - نقش مردم بابل در رواج علم سحر

فيتعلمون منهما ما يفرقون به بين المرء و زوجه

كيفر جادو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 53

53 - عمرو بن عبيد وارد بر امام صادق ( ع ) شد . . . و گفت : دوست دارم گناهان كبيره را از روى قرآن بشناسم ، امام فرمود : { . . . والسحر لان اللّه عز و جل يقول : و لقد علموا لمن اشتريه ماله فى الأخرة من خلق . . . ;

. .. از جمله گناهان كبيره {سحر} است چون خداوند مى فرمايد: مسلّماً آنان (ساحران) مى دانستند هر كس خريدار اين متاع (سحر) باشد در آخرت هيچ نصيبى براى وى نخواهد

بود ...}.

گناه تعليم جادو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 34

34 - رساندن زيان به مردم با اعمال سحر و نيز آموختن آن به انگيزه مفسده جويى ، حرام و گناهى در حد كفر است .

فلا تكفر فيتعلمون منهما ما يفرقون به بين المرء و زوجه . .. و يتعلمون مايضرهم و ل

گناه جادو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 7،53

7 - به كارگيرى سحر گناهى بزرگ و به منزله كفر است .

و ما كفر سليمن

چنانچه گذشت، مراد از جمله فوق نفى جادوگرى از سليمان است. ولى از آن جا كه از جادوگرى به كفرورزى، تعبير شده، به دست مى آيد كه: جادوگرى خود نوعى كفر است و يا گناهى است به منزله كفر.

53 - عمرو بن عبيد وارد بر امام صادق ( ع ) شد . . . و گفت : دوست دارم گناهان كبيره را از روى قرآن بشناسم ، امام فرمود : { . . . والسحر لان اللّه عز و جل يقول : و لقد علموا لمن اشتريه ماله فى الأخرة من خلق . . . ;

. .. از جمله گناهان كبيره {سحر} است چون خداوند مى فرمايد: مسلّماً آنان (ساحران) مى دانستند هر كس خريدار اين متاع (سحر) باشد در آخرت هيچ نصيبى براى وى نخواهد بود ...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 73 - 8

8 - سِحر و ساحرى ، گناهى نيازمند توبه و مغفرت خداوند

ليغفر لنا .

.. و ما أكرهتنا عليه من السحر

نيازمندى سحر و ساحرى به غفران الهى، نشان از گناه بودن آن دارد، اشاره ساحران به اكراهى بودن آن، نوعى اعتذار از صدور آن گناه، براى جلب مغفرت الهى است.

ماروت و تعليم جادو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 15،18،19،24

15 - هاروت و ماروت به مردمان بابل سحر مى آموختند .

و ما أنزل على الملكين . .. و ما يعلمان من أحد

18 - هاروت و ماروت ، تعاليم خود ( سحر ) را آزمونى براى مردم دانسته و به آنان هشدار مى دادند .

و ما يعلمان من أحد حتى يقولا إنما نحن فتنة

19 - هاروت و ماروت ، پيش از تعليم سحر به مردم ، ايشان را از به كارگيرى نا به جاى آن و سوء استفاده از آن ، بر حذر مى داشتند .

و ما يعلمان من أحد حتى يقولا إنما نحن فتنة فلاتكفر

24 - مردم بابل از هاروت و ماروت سحرى را آموختند كه بتوانند با آن بين زن و شوهرش جدايى افكنند .

فيتعلمون منهما ما يفرقون به بين المرء و زوجه

معجزه و جادو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 109 - 2،3

2 _ اشراف و بزرگان دربار فرعون بر مبناى ساحر بودن موسى و سحر بودن معجزات وى ، جلسه مشورتى خويش را آغاز كردند .

قال الملأ من قوم فرعون إن هذا لسحر عليم

جمله {إن هذا . .. } مى تواند از نتايج بحث و گفتگوى اشراف باشد. يعنى در ابتدا اين مسأله مطرح شد كه

امور خارق العاده موسى از چه سنخى است. همچنين مى تواند بيانگر اين باشد كه آنان ساحر بودن موسى را مفروض گرفته بودند و درباره روش مبارزه با وى تبادل نظر مى كردند. برداشت فوق بر اساس احتمال دوم است.

3 _ اشراف و بزرگان قوم فرعون پس از تبادل نظر در جلسه مشورتى به اين نتيجه رسيدند كه موسى ( ع ) بدون هيچ ترديد ساحرى زبردست و معجزه وى سحر است .

قال الملأ من قوم فرعون إن هذا لسحر عليم

برداشت فوق بر اساس اولين احتمالى است كه در توضيح فيش قبل درباره جمله {إن هذا . .. } بيان شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 115 - 2

2 _ ساحران ، جادويى همانند معجزه موسى ( ع ) تدارك ديده بودند .

إما أن تلقى و إما أن نكون نحن الملقين

به كارگيرى {تلقى} و {ملقين}، كه هر دو از مصدر {القاء} به معناى افكندن است، مى رساند كه جادوى آنان مشابهت صورى با معجزه موسى داشته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 117 - 6

6 _ سحر ، امرى ناپايدار در برابر معجزه

فإذا هى تلقف ما يأفكون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 118 - 1

1 _ عصاى موسى ( ع ) با بلعيدن جادوى ساحران ، موجب به كرسى نشستن حق و پوچ گشتن دستاورد هاى ساحران شد .

فوقع الحق و بطل ما كانوا يعملون

دربرداشت فوق ضمير {كانوا} و {يعملون} به ساحران برگردانده شده است. بر اين مبنا

مراد از {ما} در {ما كانوا ... } همان ابزار و آلاتى است كه با سحر خويش آنها را در چشم بينندگان به صورت جانورانى پر تحرك جلوه داده بودند.

منشأ تأثير جادو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 26

26 - تأثير سحر و زيان رسانى آن ، به اذن خدا و خواست اوست .

و ما هم بضارين به من أحد إلا بإذن اللّه

منشأ تهمت جادو به تورات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 50 - 3

3 - اتهام بى دليل سحر به قرآن و تورات از سوى كافران صدراسلام ، برخاسته از هواپرستى آنان بود .

قالوا سحران تظ_هرا . .. فاعلم أنّما يتّبعون أهواءهم

منشأ تهمت جادو به قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 50 - 3

3 - اتهام بى دليل سحر به قرآن و تورات از سوى كافران صدراسلام ، برخاسته از هواپرستى آنان بود .

قالوا سحران تظ_هرا . .. فاعلم أنّما يتّبعون أهواءهم

موانع پيروى از جادو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 3 - 16

16- مشركان صدراسلام ، پيروى از سحر را با عقل و خرد ناسازگار مى ديدند .

أفتأتون السحر و أنتم تبصرون

ناپايدارى جادو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 117 - 6

6 _ سحر ، امرى ناپايدار در برابر معجزه

فإذا هى تلقف ما يأفكون

نقش جادو

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

11 - طه - 20 - 69 - 5

5 - سِحر ، مكر و حيله ساحر است و واقعيات را تغيير نمى دهد .

إنّما صنعوا كيد سحر

نقش مكان در جادو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 69 - 10

10 - سِحر ، عملى بى ارزش است و تغيير مكان دادن ساحر ، تأثيرى در ثمربخشى آن ندارد .

و لايفلح الساحر حيث أتى

ويژگيهاى جادو در دوران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 65 - 7

7 - سِحر متداول در عصر فرعون ، محدود به نوعى خاص و در قالب نمايش سِحر بر اشياى افكنده شده بر زمين بود . *

إمّا أن تلقى و إمّا أن نكون أوّل من ألقى

تعبيرى كه ساحران در بيان خويش به كار گرفتند (يا مى افكنى و يا نخست ما مى افكنيم)، مى تواند حاكى از آن باشد كه كسى انتظار سحرى از نوع ديگر را نداشت. فراهم آوردن ريسمان ها و عصاها _ كه آيه بعد بر آن دلالت دارد _ نيز گوياى همين نكته است.

يهود و تعلم جادو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 41،43

41 - يهود در عين آگاهى به اينكه فراگيرى سحر موجب محروم شدن آنان از همه مواهب اخروى خواهد شد ، به آموزش آن پرداختند .

و لقد علموا لمن اشتريه ماله فى الأخرة من خلق

{خلاق} به معناى بهره وافر و نصيب نيكوست. نكره بودن كلمه {خلاق} به همراه {من} زايده، دلالت بر قلت دارد و ظاهر

آن است كه ضمير در {علموا} به يهوديان بر مى گردد.

43 - يهوديان با آموزش سحر هاى زيان آور ، خويشتن را تباه و بهاى بدى را كسب كردند .

ماله فى الأخرة من خلق و لبئس ماشروا به أنفسهم

جادوگران

آثار ايمان جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 71 - 21

21 - پايه هاى حكومت فرعون پس از ماجراى ساحران و ايمان آنان به موسى ( ع ) ، بسيار متزلزل شد .

و لتعلمنّ أيّنا أشدّ عذابًا و أبقى

تفاوت برخوردهاى اوليه فرعون با برخوردهاى پس از ايمان ساحران، نشان از تزلزل حكومت فرعون و احساس خطر شديد او از ناحيه موسى(ع) و مؤمنان به او دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 49 - 1

1 - خشم و برآشفتن فرعون از ايمان سريع ساحران به موسى ( ع ) ، بدون رخصت و اجازه وى

قال ءامنتم له قبل أن ءاذن لكم

آثار پيروزى جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 64 - 6

6 - فرعونيان نجات و بقاى خود را در گرو غلبه ساحران بر موسى ( ع ) در صحنه مقابله مى دانستند .

و قد أفلح اليوم من استعلى

آثار ترس جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 74 - 3

3 - هراس از جهنم و عذاب طاقت فرساى آن ، مايه تحكيم ايمان در قلب ساحران فرعون

إنّا ءامنّا بربّنا . .. إنّه من يأت ربّه مجرمًا فإنّ له

جهنّم

جمله {إنّه من يأت. ..} تعليل براى محتواى آيه قبل است.

آثار جادوى جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 66 - 11

11 - ديدگان و قوه خيال موسى ( ع ) نيز ، تحت تأثير سِحر ساحران فرعون قرار گرفت .

يخيّل إليه من سحرهم أنّها تسعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 67 - 1

1 - موسى ( ع ) ، پس از مشاهده سِحر ساحران فرعون ، در دل خويش از پى آمد هاى احتمالى آن احساس نگرانى كرد .

من سحرهم . .. فأوجس فى نفسه خيفة موسى

{أوجس} به معناى {أحسَّ} و نيز به معناى {أضمر(اخفاكرد)} آمده است (لسان العرب). در اين آيه، معناى {أحسَّ} به نظر مناسب تر مى رسد; چرا كه معناى {اخفا} در {فى نفسه} آمده است. بنابراين {أوجس فى نفسه...}; يعنى، موسى(ع) در دل خود نگرانى و ترسى را احساس كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 68 - 1،3

1 - دل قوى داشتن و نگران نبودن از پى آمد هاى سِحر ساحران فرعون ، مفاد وحى خداوند به موسى ( ع ) در ميدان مقابله با ساحران

فأوجس . .. قلنا لاتخف

3 - موسى ( ع ) از القاى شبهه و احتمال گمراهى مردم به واسطه سِحر ساحران نگران بود .

قلنا لاتخف إنّك أنت الاعلى

جمله {إنّك أنت الاعلى} تعليل براى {لاتخف} است و دلالت مى كند كه موسى(ع) از اين نگران بود كه معجزه او با سحر ساحران مشتبه گردد و مردم به حقانيت

او پى نبرند. خداوند با بيان برترى قطعى او، زمينه هراسش را از بين برد.

آخرت طلبى جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 72 - 14،17

14 - ساحران مؤمن با تحقير قدرت فرعون ، به او اعلام كردند كه بالاترين شكنجه هاى او ، تنها به زندگانى دنيايى آنان خاتمه مى دهد و به آخرتشان آسيبى نخواهد رسانيد .

فاقض ما أنت قاض إنّما تقضى هذه الحيوة الدنيا

چنانچه {ه_ذه الحياة} مفعولٌ به براى {تقضى} باشد، مراد از {قضا}، منقضى ساختن خواهد بود. اهل لغت مى گويند: تمام معانى {قضا} به انقطاع يافتن و تمام شدن بازگشت دارد (لسان العرب). بنابراين مفاد آيه چنين مى شود: اى فرعون! با حكم خود به هرچه مى توانى فيصله بده و آن را تمام كن; زيرا تو فقط اين زندگانى دنيا را خاتمه مى دهى.

17 - ساحران مؤمن به موسى ( ع ) ، داراى ايمان و اعتقاد محكم به آخرت بودند .

فاقض . .. إنّما تقضى هذه الحيوة الدنيا

آگاهى جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 121 - 4

4 _ ساحران به رسالت ها و پيام هاى موسى ( ع ) قبل از اقدام به مبارزه با وى آگاه بودند .

قالوا ءامنا برب العلمين

تأكيد ساحران به ربوبيت خداوند و پذيرش سريع آن پس از آگاهى به حقانيت موسى(ع)، بيانگر اين است كه آنان پيش از حضور در صحنه مبارزه به پيامهاى وى، كه بارزترين آن اعتقاد به ربوبيت مطلق خداوند است، آگاه شده بودند.

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 122 - 2

2 _ ساحران مؤمن به موسى ( ع ) ، مردمى هوشيار و به ترفند ها و سياست بازى هاى فرعون و اشرافيان دربار وى آگاه بودند .

رب موسى و هرون

به نظر مى رسد از اهداف ساحران در تفسير {رب العلمين} به {رب موسى و هرون} اين باشد كه مبادا فرعونيان پس از خاتمه ماجرا چنين وانمود كنند كه ساحران به فرعون سجده كردند و او را {رب العلمين} خواندند. و اين معنا حكايت از هوشيارى ساحران و آگاهى آنان به ترفندهاى فرعون دارد.

آمادگى جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 113 - 7

7 _ ساحران پس از اعلام آمادگى براى مبارزه با موسى ( ع ) از فرعون خواستند تا در صورت پيروزى از پاداشى گران برخوردار شوند .

قالوا إن لنا لأجراً إن كنا نحن الغلبين

جمله {إن لنا . .. } استفهامى است و حرف استفهام مقدر مى باشد. يعنى: إن لنا ... . نكره آمدن كلمه {أجراً} دلالت بر بزرگى و گرانسنگى پاداش دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 65 - 2

2 - ساحران فرعون ، آمادگى خويش را براى پيش قدم شدن در ارائه سِحر خود ، اعلام كردند .

إمّا أن تلقى و إمّا أن نكون أوّل من ألقى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 72 - 11

11 - ساحران مؤمن ، آمادگى خود را براى تحمّل هرگونه شكنجه و كشتار در جهت حفظ

ايمان خويش اعلام كردند .

لن نؤثرك . .. فاقض ما أنت قاض

{قضا} به معناى حكم كردن و داورى است. جمله {فاقض...} از زبان ساحران مؤمن و خطاب به فرعون است; يعنى، هر حكمى را كه مى توانى و قضاوت آن از تو ساخته است، صادر كن. ما آماده پذيرش هر نوع شكنجه و عذاب در راه ايمان خود هستيم.

ابزار جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 66 - 5،9

5 - ريسمان و عصا ، از وسايل كار ساحران فرعون

فإذا حبالهم و عصيّهم

حبل (مفرد {حبال}) به معناى ريسمان و {عصا} (مفرد {عصىّ}) به معناى چوب دستى است.

9 - ساحران فرعون ، پيش از حضور در صحنه مقابله با موسى ( ع ) ، ريسمان ها وعصا هاى فراوانى را تدارك ديده بودند .

فإذا حبالهم و عصيّهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 44 - 1

1 - استفاده ساحران از ريسمان و چوب براى انجام سحر خود

فألقوا حبالهم و عصيّهم

{حبال} (جمع {حبل}) به معناى ريسمان ها و {عِصّى} (جمع {عصا}) به معناى چوبدستى ها است.

ابطال جادوى جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 69 - 2،7

2 - بلعيده شدن سِحر ساحران فرعون و بطلان گرديدن ساخته هاى آنان با عصاى موسى ( ع ) ، وعده خداوند به آن حضرت .

و ألق ما فى يمينك تلقف ما صنعوا

فعل {تلقف} و نظاير آن (نزد برخى از اهل لغت) در موردى به كار مى رود كه چيزى گرفته شود و خورده

يا بلعيده گردد (لسان العرب).

7 - بلعيده شدن سِحر ساحران به وسيله عصاى موسى ، نشانه بطلان سِحر و حقانيت معجزه موسى

و ألق ما فى يمينك تلقف ما صنعوا إنّما صنعوا كيد سحر

جمله {إنّما صنعوا. ..} تعليل براى {تلقف} است; يعنى، بدان جهت كه سحر، كيدى بيش نيست، در برابر حقيقت اعجاز موسى نابود خواهد شد و به دين وسيله بطلان سحر ساحران و حقانيت معجزه اثبات خواهد گرديد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 70 - 1

1 - عصاى موسى با اعجاز او ، تمامى ابزار و آلات سِحر جادوى ساحران فرعون ( بند ها و عصا ها ) را بلعيد .

تلقف ما صنعوا . .. فأُلقى السحرة

{فاء} در {فألقى} فصيحه و حاكى از جملاتى محذوفى است. مفاد آيه با تقديرات آن چنين مى شود: موسى(ع) عصاى خود را انداخت و عصا آلات سحر را بلعيد، آن گاه ساحران به سجده افتادند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 45 - 2،5

2 - بلعيده شدن ابزار ساحران ( ريسمان ها و عصا ها ) به وسيله عصاى موسى

فإذا هى تلقف ما يأفكون

5 - عصاى موسى با بلعيدن ابزار جادويى ساحران ، صحنه اى شگفت و به دور از انتظار همگان به وجود آورد .

فإذا هى تلقف ما يأفكون

برداشت ياد شده از آن جا است كه {إذا} براى مفاجات است و نشانگر آن است كه جمله پس از آن، در يك حالت غير منتظره واقع شده است.

اتحاد جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 -

اعراف - 7 - 115 - 3

3 _ ساحران دربار فرعون ، يكدل و يكزبان و يار يكديگر در مبارزه با موسى ( ع )

قالوا يموسى إما أن تلقى و إما أن نكون نحن الملقين

بديهى ست ساحران جمله هاى {إما أن تلقى} و {إما أن نكون نحن الملقين} را دسته جمعى و يا يك به يك نگفتند. بنابراين استناد اين جمله ها به آنان حكايت از هميارى و يكدلى آنان در مبارزه با موسى(ع) دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 65 - 9

9 - ساحرانِ فرعون ، يك دل و يك زبان و يار يكديگر ، در مبارزه با موسى ( ع ) بودند .

و إمّا أن نكون أوّل من ألقى

صدق {أوّل من ألقى} بر همه ساحران، گوياى هدف مشترك و وحدت رويه آنان است.

احترام جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 49 - 5

5 - ساحران ، داراى موقعيت و احترام در ميان جامعه فرعونى *

و قالوا ي_أيّه الساحر

برداشت ياد شده بدين احتمال است كه خطاب {ي_أيّه الساحر}، استهزايى نباشد; بلكه براى احترام ادا شده باشد. و مؤيد آن، ذيل آيه شريفه است كه فرعونيان از موسى(ع) تقاضاى رفع عذاب كردند.

احضار جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 38 - 2

2 - گردآورى ساحران در سريع ترين وقت ، پس از پيشنهاد مشاوران فرعون

قالوا . .. و ابعث فى المدائن ... فجمع السحرة

برداشت ياد شده با توجه به آمدن {فاء} _ كه بيانگر نبودن فاصله

زمانى است _ استفاده مى شود.

ادب جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 65 - 4

4 - برخورد و گفت وگوى ساحران فرعون با موسى ( ع ) در ميدان مبارزه ، همراه با نزاكت و اظهار ادب نسبت به آن حضرت بود .

ي_موسى إمّا أن تلقى و إمّا

احاله انتخاب آغازگر به موسى(ع) و پرهيز از تحكّم در اين زمينه، خالى از ابراز ادب و نزاكت از سوى ساحران نيست.

اذيتهاى جادوگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فلق - 113 - 4 - 3،4

3 - افسون گران ، انسان هايى شرور و آزاردهنده ديگران

و من شرّ النفّ_ث_ت فى العقد

اضافه شرّ در آيه قبل و بعد، به نكره و در اين آيه به معرفه، بيانگر تعميم شر بودن به تمام كسانى است كه {نفّاث} (افسون گر) بودند.

4 - پيامبر ( ص ) ، در معرض خطر از سوى جادوگران و كسانى كه با دميدن در گره هايى مخصوص ، درصدد آزار دادن آن حضرت بودند .

و من شرّ النفّ_ث_ت فى العقد

استعاذه از جادوگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فلق - 113 - 4 - 5

5 - پناه بردن به خداوند از شرّ جادوگران ، توصيه اى الهى به پيامبر ( ص )

قل أعوذ . .. و من شرّ النفّ_ث_ت فى العقد

استغفار جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 73 - 9

9 - ساحران فرعون ، پس از ايمان به موسى ( ع ) از اقدام

به سِحر به نفع فرعون ، اظهار پشيمانى كرده و خواستار بخشش الهى شدند .

ليغفر لنا . .. ما أكرهتنا عليه من السحر

استقامت جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 125 - 1

1 _ اظهار پايدارى بر طريق ايمان و به هيچ انگاشتن مجازات هاى فرعون ، عكس العمل ساحران مؤمن به موسى ( ع ) در برابر فرعون

قالوا إنا إلى ربنا منقلبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 126 - 8،10

8 _ ساحران مؤمن به موسى ( ع ) پس از اعلان پايدارى بر طريق ايمان ، به دعا به درگاه خدا پرداختند .

ربنا أفرغ علينا صبراً و توفنا مسلمين

10 _ ساحران مؤمن در عين اظهار استقامت در برابر فرعون ، خود را براى مقاومت در برابر شكنجه هاى فرعون و پايدارى بر طريق ايمان ، نيازمند امداد هاى الهى دانستند .

ربنا أفرغ علينا صبراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 72 - 2،11

2 - ساحران مؤمن ، برترى دادن فرعون بر خداوند و بهادادن به تهديدات او در برابر دلايل روشن موسى ( ع ) را ، به كلى منتقى دانسته و ثبات و استحكام ايمان خود را نشان دادند .

قالوا لن نؤثرك على ما جاءنا من البيّن_ت والذى فطرنا

11 - ساحران مؤمن ، آمادگى خود را براى تحمّل هرگونه شكنجه و كشتار در جهت حفظ ايمان خويش اعلام كردند .

لن نؤثرك . .. فاقض ما أنت قاض

{قضا} به معناى حكم كردن و داورى است. جمله {فاقض...}

از زبان ساحران مؤمن و خطاب به فرعون است; يعنى، هر حكمى را كه مى توانى و قضاوت آن از تو ساخته است، صادر كن. ما آماده پذيرش هر نوع شكنجه و عذاب در راه ايمان خود هستيم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 73 - 1

1 - ساحران مؤمن ، در برابر فرعون و تهديد هاى وى ، بر ايمان خود به پروردگارشان تأكيد كردند .

لن نؤثرك . .. إنّا ءامنّا بربّنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 50 - 1،2

1 - اعلام آمادگى ساحران مؤمن به موسى ( ع ) در برابر فرعون براى پذيرش هر شكنجه در راه ايمان خويش

لأُقطّعنّ أيديكم و أرجلكم من خل_ف . .. قالوا لاضير

2 - خشم و تهديد شديد فرعون ، فاقد كمترين تأثير در ساحران مؤمن به موسى ( ع )

لأُقطّعنّ أيديكم و أرجلكم من خل_ف . .. قالوا لاضير

استمداد از جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 111 - 4،5

4 _ خنثى سازى معجزه موسى ( ع ) با استمداد از ساحران زبردست ، از آراى تصويب شده از جلسه سران و بزرگان حكومت فرعونيان

و أرسل فى المدائن حشرين

5 _ سران دربار فرعون از وى خواستند با تأخير مجازات موسى و هارون موافقت كرده و ساحران زبردست و كاردان را از اطراف و اكناف احضار كند .

و أرسل فى المدائن حشرين

{حشرين} به معناى جمع كنندگان و كوچ دهندگان است و مفعول آن به قرينه آيه قبل و بعد {ساحرين}

مى باشد و خود {حشرين} مفعول براى {أرسل} است. بنابراين جمله {أرسل ... } يعنى: نيروهايى را براى جمع آورى و گسيل ساحران بسيج كن.

اطمينان به پيروزى جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 39 - 2

2 - اطمينان فرعون و درباريان او به غلبه ساحران كارآزموده بر موسى ( ع )

و قيل للناس هل أنتم مجتمعون

دعوت از مردم، مى تواند نشانگر اطمينان فرعونيان به پيروزى ساحران باشد. گفتنى است كه تعابيرى چون: {لعلّنا} و {إن كانوا} _ كه بيانگر نوعى ترديد بوده و در آيه بعدى آمده است _ شگردى تبليغى براى تهييج ساحران بود تا آنان توان خويش را در اين راه به كار گيرند.

اطمينان جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 115 - 4

4 _ ساحران دربار فرعون مطمئن به غلبه سحرشان بر معجزه موسى ( ع )

إما أن تلقى و إما أن نكون نحن الملقين

از اينكه ساحران اختيار شروع كننده مبارزه را به موسى(ع) واگذاشتند و جمله مربوط به خويش را با تأكيد بيان داشتند، معلوم مى شود آنان به غلبه خويش اطمينان داشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 65 - 3،6

3 - ساحران فرعون ، نسبت به غلبه و پيروزى خود بر موسى ( ع ) در ميدان مبارزه ، اطمينان داشتند .

إمّا أن تلقى و إمّا أن نكون أوّل من ألقى

پيشنهاد به موسى(ع) براى تعيين آغازكننده، حكايت از اطمينان ساحران به كار خود و نتيجه آن و يا لااقل تظاهر

به آن از سوى آنان دارد.

6 - ساحران فرعون ، شكست موسى ( ع ) را در صورت اقدام او به سِحر ، حتمى ديده و نيازى به وارد عمل شدن خود احساس نمى كردند . *

إمّا أن تلقى و إمّا أن نكون أوّل من ألقى

ساحران دو شق تخيير را، به گونه اى بيان كردند كه گويا اگر موسى(ع) ابزار سحر خود را بيفكند، كار او تمام است و ناتوانى او بر همگان روشن خواهد شد و تنها در صورتى كه آنها دست به كار شوند، نوبت {اول} و {دوم} معنا پيدا مى كند از اين رو وصف {أوّل من ألقى} را در باره موسى(ع) به كار نبردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 44 - 3

3 - غرور و اطمينان سرشار ساحران به غلبه خويش بر موسى ( ع )

و قالوا بعزّة فرعون إنّا لنحن الغ_لبون

افساد جادوگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 81 - 11

11 _ سحر ، عامل فساد است و ساحران اهل فسادند .

ما جئتم به السحر . .. إن اللّه لايصلح عمل المفسدين

افساد جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 81 - 6

6 _ موسى ( ع ) ، با خطاب به ساحران ، آنان را گروهى مفسد و مقابله آنان با خود را عملى فسادانگيز خواند .

قال موسى ما جئتم به السحر . .. إن اللّه لايصلح عمل المفسدين

اقرار جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 -

اعراف - 7 - 122 - 1

1 _ ساحران دربار فرعون پس از مشاهده معجزه موسى ( ع ) ، به ربوبيت خداى موسى ( ع ) و هارون بر تمام هستى ايمان آورده و بدان اعتراف كردند .

ءامنا برب العلمين. رب موسى و هرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 73 - 2

2 - ساحران مؤمن ، به گناه و خطاى خويش معترف و به آمرزش خداوند اميدوار بودند .

إنّا ءامنّا بربّنا ليغفر لنا خطي_نا

{خطايا} (جمع {خطيئة}) به معناى گناهانى است كه از روى عمد انجام شود (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 47 - 1

1 - اعتراف ساحران به پروردگار جهانيان و ايمان به توحيد ربوبى ، پس از مشاهده معجزه موسى و بطلان سحر خويش

فألقى موسى عصاه . .. قالوا ءامنّا بربّ الع_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 48 - 3

3 - اعتراف و ايمان ساحران به رسالت موسى و هارون ( ع )

قالوا ءامنّا بربّ الع_لمين

قيد {ربّ موسى و هارون} اعتراف ضمنى بر ايمان آوردن ساحران به رسالت موسى و هارون(ع) است. آيه بعد (قال آمنتم له...) اين مطلب را تأييد مى كند.

اكراه جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 73 - 5

5 - ساحران مؤمن ، برخلاف ميل باطنى و با اجبار حكومت فرعونى ، وادار به مقابله با موسى ( ع ) شده بودند .

و ما أكرهتنا عليه من السحر

{إكراه}; يعنى، وادار

كردن كسى به كارى كه خود تمايل به آن نداشته باشد. گفتنى است كه {أكرهتنا} سخن ساحران مؤمن، خطاب به فرعون است; يعنى، تو ما را به سحر و مبارزه عليه موسى(ع) وادار كردى. اقداماتى كه ساحران در شيوه اجراى سحر انجام دادند، گرچه اختيارى بود; ولى احضار آنان در صحنه مبارزه با موسى(ع) اجبارى بوده است.

امتيازخواهى جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 41 - 5

5 - امتياز خواهى ساحران از فرعون ، با قرار دادن پيروزى خود در هاله اى از ابهام

أئنّ لنا لأجرًا إن كنّا نحن الغ_لبين

ترديد ساحران در پيروزى خود، فرعون را در وحشت از شكست فرو مى برد و اشتياق به پيروزى را به هر قيمت در وجود او مشتعل مى ساخت. ساحران از اين زمينه براى دست يافتن به امتيازات بيشتر سود جستند. گفتنى است كه آيه 44 همين سوره _ كه در آن ساحران پس از مطمئن شدن به دريافت مزد از فرعون پيروزى خود را بر موسى(ع) قطعى اعلام كردند (قالوا بعزّة فرعون إنّا نحن الغالبون) _ مؤيد همين برداشت است.

اميدوارى به پيروزى جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 40 - 1

1 - اميدوارى فرعونيان به غلبه ساحران بر موسى ( ع ) و پيروى مردم از آنان

لعلّنا نتّبع السحرة إن كانوا هم الغ_لبين

واژه {لعلّ} براى اظهار اميد است.

اميدوارى جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 73 - 2

2 - ساحران مؤمن ، به گناه و

خطاى خويش معترف و به آمرزش خداوند اميدوار بودند .

إنّا ءامنّا بربّنا ليغفر لنا خطي_نا

{خطايا} (جمع {خطيئة}) به معناى گناهانى است كه از روى عمد انجام شود (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 51 - 1

1 - اظهار اميدوارى ساحران مؤمن به موسى ( ع ) ، به برخوردارى از غفران الهى

إنّا نطمع أن يغفر لنا ربّنا خط_ي_نا

انقياد جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 126 - 9

9 _ صبر در برابر تحمل شكنجه هاى فرعون و تسليم خدا بودن تا آخرين لحظه حيات ، درخواست ساحران مؤمن در دعا به درگاه خداوند

ربنا أفرغ علينا صبراً و توفنا مسلمين

ايمان جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 121 - 2،3

2 _ ساحران ، ايمانشان را به خداوند به همگان اعلام كردند .

قالوا ءامنا برب العلمين

كلمه {قالوا} بيانگر اين است كه ساحران ايمانشان را به خدا و ربوبيت مطلق او علنى ساختند و به همگان اعلام كردند.

3 _ ساحران به هنگام سجده به درگاه خداوند ، ايمانشان را به ربوبيت وى اعلام داشتند .

و ألقى السحرة سجدين. قالوا ءامنا برب العلمين

برداشت فوق بر اين اساس است كه جمله {قالوا ءامنا . .. } حال براى {السحرة} و يا بدل اشتمال براى {القى السحرة ... } باشد. بر اين دو مبنا آيه مورد بحث دلالت مى كند كه ساحران به هنگام سجده به درگاه خدا براى اينكه توهم نشود به فرعون سجده مى كنند، ايمان خويش را به

خداوند اظهار كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 122 - 1،2،4،5

1 _ ساحران دربار فرعون پس از مشاهده معجزه موسى ( ع ) ، به ربوبيت خداى موسى ( ع ) و هارون بر تمام هستى ايمان آورده و بدان اعتراف كردند .

ءامنا برب العلمين. رب موسى و هرون

2 _ ساحران مؤمن به موسى ( ع ) ، مردمى هوشيار و به ترفند ها و سياست بازى هاى فرعون و اشرافيان دربار وى آگاه بودند .

رب موسى و هرون

به نظر مى رسد از اهداف ساحران در تفسير {رب العلمين} به {رب موسى و هرون} اين باشد كه مبادا فرعونيان پس از خاتمه ماجرا چنين وانمود كنند كه ساحران به فرعون سجده كردند و او را {رب العلمين} خواندند. و اين معنا حكايت از هوشيارى ساحران و آگاهى آنان به ترفندهاى فرعون دارد.

4 _ ساحران دربار فرعون پس از مشاهده معجزه موسى ( ع ) به پيامبرى وى و برادرش هارون ايمان آوردند .

ءامنا برب العلمين. رب موسى و هرون

مى توان گفت از اهداف ساحران در نام بردن خصوص {موسى و هارون}، پذيرش ايشان به عنوان پيامبران الهى بوده است.

5 _ ساحران ، ايمان خويش را به موسى ( ع ) و هارون به همگان اعلام كردند .

قالوا ءامنا برب العلمين. رب موسى و هرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 123 - 1،4،6،8

1 _ فرعون در پى گرايش ساحران به رسالت موسى ( ع ) و ايمانشان به ربوبيت خداوند ، بشدت برآشفت و آنان را به سبب

ايمانشان توبيخ كرد .

قال فرعون ءامنتم به قبل أن ءاذن لكم

ضمير در {به} هم مى تواند به موسى(ع) برگردانده شود و هم مى تواند به {رب} برگردانده شود. در هر صورت برداشت فوق از آيه استفاده مى شود.

4 _ فرعون ، شكست ساحران و پيروزى موسى را صحنه سازى و ايمان آنان را توطئه اى از پيش طراحى شده اعلام كرد .

إن هذا لمكر مكرتموه فى المدينة

كلمه {هذا} اشاره است به ماجراى شكست ساحران و پيروزى موسى و در آخر اظهار ايمان ساحران به ربوبيت خداوند و پيامبرى موسى و هارون.

6 _ فرعون ، ايمان ساحران را به موسى ( ع ) ، خطرى براى موقعيت و حكومت خويش احساس كرد .

إن هذا لمكر مكرتموه فى المدينة لتخرجوا منها أهلها

8 _ بيرون راندن و آواره ساختن مردم پايتخت مصر ، تحليل فرعون از داستان مبارزه ساحران با موسى و ايمان آوردن آنان

إن هذا لمكر مكرتموه فى المدينة لتخرجوا منها أهلها

برداشت فوق بر اين مبناست كه مراد از {أهلها} همه مردم مصر (عوامل حكومت و توده مردم) باشد، نه خصوص عوامل حكومتى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 124 - 1،2،3

1 _ فرعون بر كيفر دادن تمامى ساحران مؤمن به موسى ( ع ) تصميم قطعى گرفت و بر آن سوگند ياد كرد .

لأقطعن . .. ثم لأصلبنكم

حرف {لام} در {لاقطعن} در {لاصلبن} لام تأكيد و حاكى از سوگند مقدر است.

2 _ قطع يك دست و يك پا در جهت خلاف يكديگر ، از كيفر هاى تعيين شده از سوى فرعون براى ساحران مؤمن به موسى ( ع

)

لأقطعن أيديكم و أرجلكم من خلف

3 _ فرعون ، ساحران مؤمن به موسى ( ع ) را تهديد كرد كه پس از بريدن دست و پايشان تمامى آنان را به چوبه دار خواهد بست .

ثم لأصلبنكم أجمعين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 125 - 1،2

1 _ اظهار پايدارى بر طريق ايمان و به هيچ انگاشتن مجازات هاى فرعون ، عكس العمل ساحران مؤمن به موسى ( ع ) در برابر فرعون

قالوا إنا إلى ربنا منقلبون

2 _ ساحران در پاسخ فرعون و تهديد هاى وى اظهار كردند كه با كشته شدن به سوى خداى خويش باز خواهند گشت .

قالوا إنا إلى ربنا منقلبون

{إلى ربنا} متعلق به {منقلبون} است و كلمه {انقلاب}، در صورتى كه به {إلى} متعدى شود، به معناى بازگشتن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 126 - 1،2،3،4،5،6،8

1 _ ساحران مؤمن با بيان انگيزه فرعون بر نابودى آنان ، اتهام هاى دروغين وى ( توطئه گرى و آواره سازى مردمان ) را قاطعانه مردود دانستند .

و ما تنقم منا إلا أن ءامنا بايت ربنا

2 _ ايمان ساحران به آيات الهى تنها انگيزه فرعون بر شكنجه و مجازات آنان

إن هذا لمكر مكرتموه فى المدينة لتخرجوا . .. و ما تنقم منا إلا أن ءامنا بايت ربنا

نقمت {مصدر تنقم} به معناى عقوبت كردن و كراهت داشتن است و {أن ءامنا} مفعولٌ له براى {تنقم} مى باشد. تقدير جمله چنين است: و ما تنقم منا لشىء إلا لايماننا. يعنى اى فرعون تنها چيزى كه تو را بر عقوبت ما

واداشته ايمان ماست، نه اينكه ما را توطئه گر و امثال آن بدانى. به عبارت ديگر يعنى تو خود مى دانى كه اتهامهايت واقعيت ندارد.

3 _ ساحران گرويده به موسى ( ع ) ، برخوردار از ايمانى راسخ به آيات خداوند

و ما تنقم منا إلا أن ءامنا بايت ربنا

4 _ ساحران گرويده به موسى ( ع ) به مجرد آگاهى به آيات الهى ، آنها را باور كردند و بدآنهاايمان آوردند .

ءامنا بايت ربنا لما جاءتنا

برداشت فوق با توجه به كلمه {لما} استفاده شده است.

5 _ ساحران گرويده به موسى ( ع ) مؤمنانى در كمال شجاعت و شهامت

قالوا إنا إلى ربنا منقلبون. و ما تنقم منا إلا أن ءامنا

6 _ ساحران مؤمن به موسى ( ع ) ، در ايمان خويش متكى به آيات و براهينى متعدد بودند .

أن ءامنا بايت ربنا لما جاءتنا

8 _ ساحران مؤمن به موسى ( ع ) پس از اعلان پايدارى بر طريق ايمان ، به دعا به درگاه خدا پرداختند .

ربنا أفرغ علينا صبراً و توفنا مسلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 70 - 5،6،7

5 - ساحران به جهت تخصص در سِحر ، حقانيت گفته هاى موسى ( ع ) و سِحر نبودن كار او را به روشنى درك كردند .

فأُلقى السحرة سجّدًا قالوا ءامنّا

از ظاهر آيه برمى آيد، كه در ميدان مبارزه، تنها ساحران بودند كه ايمان خود را اعلام كردند و يا لااقل اولين افراد بودند. اين سبقت در ايمان از سوى ساحران، به جهت شناخت آنان از كار خود و تفاوت آن با معجزه بود.

6 -

ساحران با مشاهده بطلان سِحرشان ، ربوبيت خداوند بر همه موجودات را باور كرده و به آن ايمان آوردند .

قالوا ءامنّا بربّ هرون و موسى

7 - ساحران فرعون ، با صراحت ، ايمان خويش به خداوند را اعلام كردند .

قالوا ءامنّا بربّ هرون و موسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 71 - 1،2،11

1 - ساحران به خاطر ايمان به موسى ( ع ) ، مورد توبيخ و بازخواست فرعون قرار گرفتند .

قالوا ءامنّا . .. قال ءامنتم له قبل أن ءاذن لكم

{آمنتم} چه جمله خبرى باشد و چه استفهامى (به تقدير همزه)، مراد از آن توبيخ است و ضمير {له} به قرينه حرف لام _ كه براى ربط {أمن} به غير خداوند به كار مى رود _ و به تناسب ضمير {إنّه} در {إنّه لكبيركم} به موسى(ع) برمى گردد.

2 - ساحران فرعون ، موسى و هارون ( ع ) را پيامبر خدا دانسته و به آنان ايمان آوردند .

ءامنتم له

تعبير ساحران در آيه قبل، {آمنّا بربّ هارون و موسى} بود; ولى فرعون در توبيخ خود، آنان را مؤمن به موسى(ع) معرفى كرد. گفتنى است كه اين نكته گوياى تلازم ايمان به {ربّ موسى و هارون} با ايمان به رسالت آن دو در دعوت به ربوبيت خداوند است.

11 - در ديدگاه فرعون ، ساحران پيش از حضور در ميدان مبارزه ، به موسى ( ع ) ايمان داشتند و ايمان آنان در صحنه مبارزه ، ايمانى صورى و برنامه ريزى شده بود .

ءامنتم له قبل أن ءاذن لكم إنّه لكبيركم الذى علّمكم السحر

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 72 - 2،3،7،11،14،17

2 - ساحران مؤمن ، برترى دادن فرعون بر خداوند و بهادادن به تهديدات او در برابر دلايل روشن موسى ( ع ) را ، به كلى منتقى دانسته و ثبات و استحكام ايمان خود را نشان دادند .

قالوا لن نؤثرك على ما جاءنا من البيّن_ت والذى فطرنا

3 - ساحر مؤمن مصر ، تحت تأثير آيات و بينات الهى ، قرار گرفتند و خدا را بر فرعون ترجيح دادند .

لن نؤثرك على ما جاءنا من البيّن_ت والذى فطرنا

7 - ساحران مؤمن ، معتقد به رسالت موسى ( ع ) از جانب خالق آنان

على ما جاءنا من البيّن_ت والذى فطرنا

11 - ساحران مؤمن ، آمادگى خود را براى تحمّل هرگونه شكنجه و كشتار در جهت حفظ ايمان خويش اعلام كردند .

لن نؤثرك . .. فاقض ما أنت قاض

{قضا} به معناى حكم كردن و داورى است. جمله {فاقض...} از زبان ساحران مؤمن و خطاب به فرعون است; يعنى، هر حكمى را كه مى توانى و قضاوت آن از تو ساخته است، صادر كن. ما آماده پذيرش هر نوع شكنجه و عذاب در راه ايمان خود هستيم.

14 - ساحران مؤمن با تحقير قدرت فرعون ، به او اعلام كردند كه بالاترين شكنجه هاى او ، تنها به زندگانى دنيايى آنان خاتمه مى دهد و به آخرتشان آسيبى نخواهد رسانيد .

فاقض ما أنت قاض إنّما تقضى هذه الحيوة الدنيا

چنانچه {ه_ذه الحياة} مفعولٌ به براى {تقضى} باشد، مراد از {قضا}، منقضى ساختن خواهد بود. اهل لغت مى گويند: تمام معانى {قضا} به انقطاع يافتن و تمام شدن بازگشت

دارد (لسان العرب). بنابراين مفاد آيه چنين مى شود: اى فرعون! با حكم خود به هرچه مى توانى فيصله بده و آن را تمام كن; زيرا تو فقط اين زندگانى دنيا را خاتمه مى دهى.

17 - ساحران مؤمن به موسى ( ع ) ، داراى ايمان و اعتقاد محكم به آخرت بودند .

فاقض . .. إنّما تقضى هذه الحيوة الدنيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 73 - 1،9

1 - ساحران مؤمن ، در برابر فرعون و تهديد هاى وى ، بر ايمان خود به پروردگارشان تأكيد كردند .

لن نؤثرك . .. إنّا ءامنّا بربّنا

9 - ساحران فرعون ، پس از ايمان به موسى ( ع ) از اقدام به سِحر به نفع فرعون ، اظهار پشيمانى كرده و خواستار بخشش الهى شدند .

ليغفر لنا . .. ما أكرهتنا عليه من السحر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 74 - 3

3 - هراس از جهنم و عذاب طاقت فرساى آن ، مايه تحكيم ايمان در قلب ساحران فرعون

إنّا ءامنّا بربّنا . .. إنّه من يأت ربّه مجرمًا فإنّ له جهنّم

جمله {إنّه من يأت. ..} تعليل براى محتواى آيه قبل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 48 - 1،2،3

1 - ساحران پس از مشاهده معجزه موسى ، بيزارى خود را از فرعون و ادعاى ربوبيت او ، به صراحت و در حضور وى ، اعلام داشتند .

قالوا ءامنّا بربّ الع_لمين . ربّ موسى و ه_رون

جمله {ربّ موسى و هارون} _ كه

عطف بيان براى {بربّ العالمين} مى باشد _ تعريضى است به فرعون و نيز كنايه از اين نكته است كه ديگر ربّ بودن تو، پذيرفتنى نيست.

2 - تأكيد ساحران بر ايمان خويش به پروردگار يگانه هستى ، به گونه اى صريح و بى ابهام

قالوا ءامنّا بربّ الع_لمين . ربّ موسى و ه_رون

3 - اعتراف و ايمان ساحران به رسالت موسى و هارون ( ع )

قالوا ءامنّا بربّ الع_لمين

قيد {ربّ موسى و هارون} اعتراف ضمنى بر ايمان آوردن ساحران به رسالت موسى و هارون(ع) است. آيه بعد (قال آمنتم له...) اين مطلب را تأييد مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 49 - 13

13 - ايمان همه ساحران به موسى ( ع ) و تهديد فرعون به شكنجه و كشتن تمامى آنان

قال ءامنتم له . .. و لأُصلّبنّكم أجمعين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 50 - 1،2،3

1 - اعلام آمادگى ساحران مؤمن به موسى ( ع ) در برابر فرعون براى پذيرش هر شكنجه در راه ايمان خويش

لأُقطّعنّ أيديكم و أرجلكم من خل_ف . .. قالوا لاضير

2 - خشم و تهديد شديد فرعون ، فاقد كمترين تأثير در ساحران مؤمن به موسى ( ع )

لأُقطّعنّ أيديكم و أرجلكم من خل_ف . .. قالوا لاضير

3 - اعتقاد ساحران مؤمن به زيان نكردن انسان از تحمل دشوارى ها در راه خدا

قالوا لاضير إنّا إلى ربّنا منقلبون

جمله {إنّا إلى ربّنا. ..} تعليل براى {لاضير} و بيانگر مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء

- 26 - 51 - 6

6 - ساحرانِ گرويده به موسى ( ع ) ، از نخستين مؤمنان به وى

إنّا نطمع أن يغفر . .. إن كنّا أوّل المؤمنين

بسيج جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 111 - 5،6

5 _ سران دربار فرعون از وى خواستند با تأخير مجازات موسى و هارون موافقت كرده و ساحران زبردست و كاردان را از اطراف و اكناف احضار كند .

و أرسل فى المدائن حشرين

{حشرين} به معناى جمع كنندگان و كوچ دهندگان است و مفعول آن به قرينه آيه قبل و بعد {ساحرين} مى باشد و خود {حشرين} مفعول براى {أرسل} است. بنابراين جمله {أرسل ... } يعنى: نيروهايى را براى جمع آورى و گسيل ساحران بسيج كن.

6 _ بسيج نيرو هاى حكومتى به تمامى شهر هاى تحت نفوذ فرعون ، طرح كارگزاران دربار براى گردآورى و احضار ساحران زبردست

و أرسل فى المدائن حشرين

{ال} در {المدائن} عهد ذهنى است و اشاره به شهرهاى تحت نفوذ حكومت فرعون دارد. زيرا معهود بين فرعون و اشراف دربار همان شهرهاى كشور خودشان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 112 - 3

3 _ احضار همه ساحران زبردست براى مبارزه با موسى ( ع ) ، درخواست اشرافيان دربار فرعون از فرعون

يأتوك بكل سحر عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 113 - 1

1 _ ساحرانى زبردست و كارآمد پس از فراخوانى آنان براى مبارزه با موسى ، به درگاه فرعون حاضر شدند .

و جاء السحرة فرعون

{ال}

در {السحرة} عهد ذكرى است و اشاره به {كل سحر عليم} دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 36 - 5

5 - تدبير مشاوران فرعون ، مبنى بر اعزام اشخاصى به تمام شهر ها و گردآورى نيروى لازم جهت مبارزه با موسى ( ع ) و برادرش

قالوا . .. و ابعث فى المدائن ح_شرين

{المدائن} جمع محلّى به {ال} و مفيد عموم است; يعنى، همه شهرها.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 37 - 1

1 - گردآورى تمامى ساحران كارآزموده و ماهر براى مقابله با معجزات موسى ، طرح مشاوران فرعون بود .

و ابعث فى المدائن ح_شرين . يأتوك بكلّ سحّار عليم

بشارت به جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 114 - 2

2 _ فرعون به ساحران بشارت داد كه در صورت پيروزى علاوه بر دريافت پاداشى گران ، از مقرّبان درگاهش خواهند شد .

قال نعم و إنكم لمن المقربين

بطلان جادوى جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 120 - 1

1 _ ساحران با مشاهده معجزه موسى ( ع ) و بطلان سحر خويش ، به خاك افتادند و به درگاه خداوند سجده كردند .

و ألقى السحرة سجدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 81 - 3

3 _ موسى ( ع ) ، شكست ساحران و ابطال سحر آنان را ، قطعى و غير قابل ترديد اعلام كرد .

قال موسى ما جئتم

به السحر إن اللّه سيبطله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 46 - 1

1 - پى بردن ساحران به حقانيت رسالت موسى ( ع ) ، در پى مشاهده بطلان افسون خود در برابر معجزه موسى

فإذا هى تلقف ما يأفكون . فأُلقى السحرة س_جدين

برداشت ياد شده با توجه به تفريع {أُلقى} بر آيه پيش به دست مى آيد.

بينش جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 65 - 6

6 - ساحران فرعون ، شكست موسى ( ع ) را در صورت اقدام او به سِحر ، حتمى ديده و نيازى به وارد عمل شدن خود احساس نمى كردند . *

إمّا أن تلقى و إمّا أن نكون أوّل من ألقى

ساحران دو شق تخيير را، به گونه اى بيان كردند كه گويا اگر موسى(ع) ابزار سحر خود را بيفكند، كار او تمام است و ناتوانى او بر همگان روشن خواهد شد و تنها در صورتى كه آنها دست به كار شوند، نوبت {اول} و {دوم} معنا پيدا مى كند از اين رو وصف {أوّل من ألقى} را در باره موسى(ع) به كار نبردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 70 - 3

3 - ساحران ، با مشاهده معجزه موسى ، آن را قدرتى الهى دانسته و در برابر عظمت خداوند اظهار فروتنى كردند .

فأُلقى السحرة سجّدًا قالوا ءامنّا بربّ هرون و موسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 72 - 12

12 - تحقير دنيا

و حاكميت موقت فرعون در آن ، از سوى ساحران مؤمن

إنّما تقضى هذه الحيوة الدنيا

فعل {تقضى} خطاب به فرعون و {ه_ذه الحياة} مفعول فيه آن است; يعنى، {إنّما تقضى مدة ه_ذه الحياة الدنيا} (دايره حكم رانى تو، همين زندگى دنيايى است و فراتر از آن در دسترس تو نيست).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 44 - 5

5 - فرعون ، داراى عزت و جلال در چشم و دل ساحران عصر خود .

فلمّا جاء السحرة . .. و قالوا بعزّة فرعون

پاداش به جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 114 - 2

2 _ فرعون به ساحران بشارت داد كه در صورت پيروزى علاوه بر دريافت پاداشى گران ، از مقرّبان درگاهش خواهند شد .

قال نعم و إنكم لمن المقربين

پاداش جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 114 - 1

1 _ فرعون به خواسته ساحران ( اعطاى پاداش در صورت پيروزى ) ، پاسخ مثبت داد .

ان لنا لأجراً . .. قال نعم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 41 - 1،3

1 - پرسش ساحران ، از فرعون نسبت به پاداش خود در صورت غلبه بر موسى ( ع )

قالوا لفرعون أئنّ لنا لأجرًا إن كنّا نحن الغ_لبين

3 - اهتمام ساحران به دريافت پاداش و نه پيروزى فكرى و عقيدتى

أئنّ لنا لأجرًا إن كنّا نحن الغ_لبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 -

42 - 1،3

1 - پاسخ مثبت فرعون ، به امتيازطلبى ساحران براى غلبه بر موسى ( ع )

قالوا لفرعون أئنّ لنا لأجرًا . .. قال نعم

3 - فرعون ، براى جلب حمايت ساحران ، بيش از انتظارشان به آنان وعده مزد و پاداش داد .

قالوا لفرعون أئنّ لنا لأجرًا . .. و إنّكم إذًا لمن المقرّبين

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه ساحران تنها درخواست مزد داشته اند; ولى فرعون علاوه بر پاسخ مثبت به آن، وعده تقرّب به درگاه خود را نيز به آنان داد.

پرسش جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 41 - 1

1 - پرسش ساحران ، از فرعون نسبت به پاداش خود در صورت غلبه بر موسى ( ع )

قالوا لفرعون أئنّ لنا لأجرًا إن كنّا نحن الغ_لبين

پشيمانى جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 73 - 9

9 - ساحران فرعون ، پس از ايمان به موسى ( ع ) از اقدام به سِحر به نفع فرعون ، اظهار پشيمانى كرده و خواستار بخشش الهى شدند .

ليغفر لنا . .. ما أكرهتنا عليه من السحر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 51 - 2،10

2 - ندامت ساحران از گذشته شرك آلود و غفلت بار خود در پيشگاه خدا

إنّا نطمع أن يغفر لنا ربّنا خط_ي_نا

10 - اظهار ندامت ساحران ، از قرار دادن دانش خويش در خدمت فرعون ، براى مبارزه با موسى ( ع )

إنّا نطمع أن يغفر لنا ربّنا خط_ي_نا

كلمه

{خطايانا} مى تواند اشاره به اقدامى باشد كه ساحران در خدمت نظام فرعونى، براى مبارزه با حق انجام داده اند.

پوچى جادوى جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 118 - 1

1 _ عصاى موسى ( ع ) با بلعيدن جادوى ساحران ، موجب به كرسى نشستن حق و پوچ گشتن دستاورد هاى ساحران شد .

فوقع الحق و بطل ما كانوا يعملون

دربرداشت فوق ضمير {كانوا} و {يعملون} به ساحران برگردانده شده است. بر اين مبنا مراد از {ما} در {ما كانوا ... } همان ابزار و آلاتى است كه با سحر خويش آنها را در چشم بينندگان به صورت جانورانى پر تحرك جلوه داده بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 43 - 2

2 - اطمينان موسى به غلبه خويش و پوچى افسون ساحران

قال لهم موسى ألقوا ما أنتم ملقون

شتاب نداشتن موسى(ع) در ارائه معجزه خويش، حاكى از اطمينان او و تعبير {ألقوا ما أنتم ملقون} نشانگر بى اعتنايى وى به همه دست مايه هاى ساحران است.

پيروزى جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 41 - 5

5 - امتياز خواهى ساحران از فرعون ، با قرار دادن پيروزى خود در هاله اى از ابهام

أئنّ لنا لأجرًا إن كنّا نحن الغ_لبين

ترديد ساحران در پيروزى خود، فرعون را در وحشت از شكست فرو مى برد و اشتياق به پيروزى را به هر قيمت در وجود او مشتعل مى ساخت. ساحران از اين زمينه براى دست يافتن به امتيازات بيشتر سود

جستند. گفتنى است كه آيه 44 همين سوره _ كه در آن ساحران پس از مطمئن شدن به دريافت مزد از فرعون پيروزى خود را بر موسى(ع) قطعى اعلام كردند (قالوا بعزّة فرعون إنّا نحن الغالبون) _ مؤيد همين برداشت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 44 - 3

3 - غرور و اطمينان سرشار ساحران به غلبه خويش بر موسى ( ع )

و قالوا بعزّة فرعون إنّا لنحن الغ_لبون

پيشنهاد جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 65 - 1

1 - ساحران فرعون ، در ميدان مبارزه و رويارويى با موسى ( ع ) ، تعيين آغازكننده را به آن حضرت محول كردند .

قالوا ي_موسى إمّا أن تلقى . .. ألقى

تبرّى جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 48 - 1

1 - ساحران پس از مشاهده معجزه موسى ، بيزارى خود را از فرعون و ادعاى ربوبيت او ، به صراحت و در حضور وى ، اعلام داشتند .

قالوا ءامنّا بربّ الع_لمين . ربّ موسى و ه_رون

جمله {ربّ موسى و هارون} _ كه عطف بيان براى {بربّ العالمين} مى باشد _ تعريضى است به فرعون و نيز كنايه از اين نكته است كه ديگر ربّ بودن تو، پذيرفتنى نيست.

تبليغ جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 72 - 16

16 - ساحران مؤمن با وجود تهديدات فرعون ، در صدد نصيحت و ارشاد و هدايت وى بودند .

ما

جاءنا من البيّن_ت و الذى فطرنا فاقض ما أنت قاض إنّما تقضى هذه الحيوة الدنيا

اشاره ساحران به بينات موسى(ع) و خالقيت خداوند و محدوديت قدرت فرعون، پس از موضع گيرى خصمانه او، مى تواند به منظور رام ساختن و پند و اندرز دادن به او باشد.

تجديدنظر جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 120 - 2

2 _ ساحران با مشاهده معجزه موسى ( ع ) به عظمت خداوند پى بردند و او را شايسته و بايسته پرستش يافتند .

و ألقى السحرة سجدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 121 - 1،2،3

1 _ ساحران با مشاهده معجزه موسى ( ع ) ربوبيت خداوند را بر تما هستى باور كردند و به آن ايمان آوردند .

قالوا ءامنا برب العلمين

2 _ ساحران ، ايمانشان را به خداوند به همگان اعلام كردند .

قالوا ءامنا برب العلمين

كلمه {قالوا} بيانگر اين است كه ساحران ايمانشان را به خدا و ربوبيت مطلق او علنى ساختند و به همگان اعلام كردند.

3 _ ساحران به هنگام سجده به درگاه خداوند ، ايمانشان را به ربوبيت وى اعلام داشتند .

و ألقى السحرة سجدين. قالوا ءامنا برب العلمين

برداشت فوق بر اين اساس است كه جمله {قالوا ءامنا . .. } حال براى {السحرة} و يا بدل اشتمال براى {القى السحرة ... } باشد. بر اين دو مبنا آيه مورد بحث دلالت مى كند كه ساحران به هنگام سجده به درگاه خدا براى اينكه توهم نشود به فرعون سجده مى كنند، ايمان خويش را به خداوند اظهار كردند.

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 122 - 1،4

1 _ ساحران دربار فرعون پس از مشاهده معجزه موسى ( ع ) ، به ربوبيت خداى موسى ( ع ) و هارون بر تمام هستى ايمان آورده و بدان اعتراف كردند .

ءامنا برب العلمين. رب موسى و هرون

4 _ ساحران دربار فرعون پس از مشاهده معجزه موسى ( ع ) به پيامبرى وى و برادرش هارون ايمان آوردند .

ءامنا برب العلمين. رب موسى و هرون

مى توان گفت از اهداف ساحران در نام بردن خصوص {موسى و هارون}، پذيرش ايشان به عنوان پيامبران الهى بوده است.

تصليب جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 71 - 13،15

13 - قطع يك دست و يك پا در جهت مخالف يكديگر و دار زدن بر تنه درختان خرما ، از جمله مجازات هاى تعيين شده براى ساحران مؤمن از سوى فرعون بود .

فلأقطّعنّ أيديكم و أرجلكم من خل_ف و لأصلّبنّكم

{جذع} (مفرد {جذوع}) به معناى ساق درخت است و حرف {فى} نشانه آن است كه فرعون در تهديد خود، مكان هميشگى ساحران را پس از قطع دست و پايشان، چوبه هاى دار در نظر گرفته بود. اين مطلب كنايه از آن دارد كه بدن آنان هرگز از دار پايين آورده نخواهد شد.

15 - تصميم فرعون بر شكنجه و به صليب كشيدن ساحران مؤمن و نظارت مستقيم خود بر اجراى آن ، تصميمى قاطع و مستبدانه بود .

لأقطّعنّ . .. لأصلّبنّكم ... لتعلمنّ أيّنا أشدّ عذابًا و أبقى

فرعون در واكنش هاى قبلى خود در برابر موسى(ع)

با اطرافيان خويش به مشورت مى نشست; ولى در مجازات ساحران، تصميم مستبدانه و شخصى خود را با سوگند بر اجراى آن اعلام كرد و با لام قسم و نون تأكيد ثقيله و فعل هايى از باب تفعيل، قاطعيت خود را در اين تصميم ابراز كرد. گفتنى كه فعل هاى {لأقطّعنّ} و {لأصلبنّ} كه از باب تفعيل اند، با ثلاثى مجرد در معنا يكسان بوده و تفاوتى جز تأكيد افزون تر ندارند.

تكبر جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 44 - 3

3 - غرور و اطمينان سرشار ساحران به غلبه خويش بر موسى ( ع )

و قالوا بعزّة فرعون إنّا لنحن الغ_لبون

تلاش جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 43 - 3

3 - تلاش ساحران براى انجام كارى شبيه به معجزه موسى

ألقوا ما أنتم ملقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 44 - 7

7 - سعى ساحران بر ارائه كارى قوى تر و چشمگيرتر از معجزه موسى و در عين حال هم سنخ با آن

فألقوا حبالهم و عصيّهم

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه ساحران از ريسمان ها و عصاهاى متعدد براى مبارزه با معجزه (عصاى اژدها شوند) موسى(ع) استفاده كردند.

تملق جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 44 - 8

8 - اقدام ساحران به ستايش فرعون در لحظه شروع عمليات خود ، با هدف جلب حمايت او و نزديك ساختن خويش بهوى

فألقوا .

.. و قالوا بعزّة فرعون إنّا لنحن الغ_لبون

تنبه جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 46 - 1

1 - پى بردن ساحران به حقانيت رسالت موسى ( ع ) ، در پى مشاهده بطلان افسون خود در برابر معجزه موسى

فإذا هى تلقف ما يأفكون . فأُلقى السحرة س_جدين

برداشت ياد شده با توجه به تفريع {أُلقى} بر آيه پيش به دست مى آيد.

تواضع جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 70 - 3

3 - ساحران ، با مشاهده معجزه موسى ، آن را قدرتى الهى دانسته و در برابر عظمت خداوند اظهار فروتنى كردند .

فأُلقى السحرة سجّدًا قالوا ءامنّا بربّ هرون و موسى

توطئه جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 118 - 2

2 _ ساحران در مدتى طولانى و به طور مستمر در تدارك سحر خويش عليه موسى ( ع ) بودند .

و بطل ما كانوا يعملون

فعل مضارع {يعملون} پس از {كانوا} حكايت از مداومت ساحران به مهياسازى خويش براى جادوگرى دارد.

تهديد جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 123 - 9

9 _ فرعون بر پايه تحليل دروغين خويش و توطئه گر خواندن ساحران ، آنان را به مجازاتى شديد تهديد كرد .

إن هذا لمكر . .. فسوف تعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 124 - 3

3 _ فرعون ، ساحران مؤمن به موسى ( ع )

را تهديد كرد كه پس از بريدن دست و پايشان تمامى آنان را به چوبه دار خواهد بست .

ثم لأصلبنكم أجمعين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 125 - 2

2 _ ساحران در پاسخ فرعون و تهديد هاى وى اظهار كردند كه با كشته شدن به سوى خداى خويش باز خواهند گشت .

قالوا إنا إلى ربنا منقلبون

{إلى ربنا} متعلق به {منقلبون} است و كلمه {انقلاب}، در صورتى كه به {إلى} متعدى شود، به معناى بازگشتن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 49 - 8،9،13

8 - تهديد ساحران مؤمن از سوى فرعون به داشتن فرجامى تيره و وحشتناك

فلسوف تعلمون

9 - ساحران مؤمن به موسى ( ع ) ، مورد تهديد فرعون به قطع دست و پا و كشيده شدن بر صليب

لأُقطّعنّ أيديكم و أرجلكم من خل_ف و لأُصلّبنّكم أجمعين

13 - ايمان همه ساحران به موسى ( ع ) و تهديد فرعون به شكنجه و كشتن تمامى آنان

قال ءامنتم له . .. و لأُصلّبنّكم أجمعين

تهمت به جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 123 - 4،7

4 _ فرعون ، شكست ساحران و پيروزى موسى را صحنه سازى و ايمان آنان را توطئه اى از پيش طراحى شده اعلام كرد .

إن هذا لمكر مكرتموه فى المدينة

كلمه {هذا} اشاره است به ماجراى شكست ساحران و پيروزى موسى و در آخر اظهار ايمان ساحران به ربوبيت خداوند و پيامبرى موسى و هارون.

7 _ فرعون با توطئه گر خواندن موسى ( ع ) و

ساحران ، براندازى حكومت فرعونيان و بيرون راندن ايشان را ، از پايتخت مصر از اهداف توطئه آنان شمرد .

إن هذا لمكر . .. لتخرجوا منها أهلها

مراد از {أهلها} هم مى تواند فرعون، درباريان و وابستگان به او باشد و هم مى تواند مراد از آن تمامى ساكنان مصر باشد. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 126 - 1

1 _ ساحران مؤمن با بيان انگيزه فرعون بر نابودى آنان ، اتهام هاى دروغين وى ( توطئه گرى و آواره سازى مردمان ) را قاطعانه مردود دانستند .

و ما تنقم منا إلا أن ءامنا بايت ربنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 71 - 9

9 - فراگرفتن سِحر از موسى ( ع ) و هم دستى با او در توطئه عليه فرعون ، از اتهامات فرعون به ساحران مؤمن بود .

إنّه لكبيركم الذى علّمكم السحر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 49 - 7

7 - اتهام ساحران از سوى فرعون ، به شاگردى موسى ( ع ) و يادگرفتن سحر در مكتب او

إنّه لكبيركم الذى علّمكم السحر

تهمت تبانى به جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 71 - 10،11

10 - فرعون ، شكست ساحران از موسى ( ع ) را ، امرى تصنّعى و براثر تبانى قبلى با موسى ( ع ) دانست و آنان را به سهل انگارى عمدى متهم ساخت .

إنّه لكبيركم الذى

علّمكم السحر

11 - در ديدگاه فرعون ، ساحران پيش از حضور در ميدان مبارزه ، به موسى ( ع ) ايمان داشتند و ايمان آنان در صحنه مبارزه ، ايمانى صورى و برنامه ريزى شده بود .

ءامنتم له قبل أن ءاذن لكم إنّه لكبيركم الذى علّمكم السحر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 49 - 4

4 - اتهام ساحران از سوى فرعون ، به هم دستى با موسى ( ع ) براى توطئه عليه وى

إنّه لكبيركم الذى علّمكم السحر

جادوگران در دربار فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 113 - 1،3

1 _ ساحرانى زبردست و كارآمد پس از فراخوانى آنان براى مبارزه با موسى ، به درگاه فرعون حاضر شدند .

و جاء السحرة فرعون

{ال} در {السحرة} عهد ذكرى است و اشاره به {كل سحر عليم} دارد.

3 _ ساحران بدون هيچ اجبارى از سوى نيرو هاى فرعونى براى مبارزه با موسى ( ع ) به دربار فرعون حاضر شدند .

و جاء السحرة فرعون

بيان حضور ساحران به دربار فرعون با جمله {و جاء السحرة} (ساحران آمدند) و نه با جمله اى همانند {و اَتَوا بالسحرة} (ساحران را آوردند)، حكايت از اين دارد كه ساحران به دلخواه خويش، و نه از روى اجبار و اكراه، به دربار حاضر شدند.

جادوگران در سرزمين مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 79 - 3

3 _ سحر و جادو در عصر فرعون ، دانشى رايج بود و ساحران چيره دست بسيارى در كشور مصر مى زيستند

.

قالوا إن هذا لسحر . .. و لا يفلح السحرون ... و قال فرعون ائتونى بكل سحر عليم

جادوگران فرعون و ترك جادو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 116 - 2

2 _ ساحران پس از رخصت دهى موسى ( ع ) آنچه را براى جادوگرى تدارك ديده بودند ، در مقابل تماشاگران ر ها كردند و چشم هاى آنان را سحر كردند .

فلما ألقوا سحروا أعين الناس

جادوگران فرعون و تعاليم موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 47 - 2

2 - آگاهى قبلى ساحران از پيام توحيدى موسى ( ع ) و تنها نيازمند مشاهده دليلى روشن

قالوا ءامنّا بربّ الع_لمين

جادوگران فرعون و دعوت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 70 - 10

10 - ساحران فرعون ، از دعوت موسى ( ع ) و هماهنگى هارون با او ، پيش از اقدام به مبارزه با آنان آگاه بودند .

ءامنّا بربّ هرون و موسى

جادوگران فرعون و دعوت هارون(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 70 - 10

10 - ساحران فرعون ، از دعوت موسى ( ع ) و هماهنگى هارون با او ، پيش از اقدام به مبارزه با آنان آگاه بودند .

ءامنّا بربّ هرون و موسى

جادوگران فرعون و رب العالمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 122 - 3

3 _ پيشگيرى از فريبكارى و خدعه گرى فرعون ، از اهداف

ساحران در تفسير { رب العلمين } به { رب موسى و هرون }

رب موسى و هرون

جادوگران فرعون و فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 125 - 1،2

1 _ اظهار پايدارى بر طريق ايمان و به هيچ انگاشتن مجازات هاى فرعون ، عكس العمل ساحران مؤمن به موسى ( ع ) در برابر فرعون

قالوا إنا إلى ربنا منقلبون

2 _ ساحران در پاسخ فرعون و تهديد هاى وى اظهار كردند كه با كشته شدن به سوى خداى خويش باز خواهند گشت .

قالوا إنا إلى ربنا منقلبون

{إلى ربنا} متعلق به {منقلبون} است و كلمه {انقلاب}، در صورتى كه به {إلى} متعدى شود، به معناى بازگشتن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 126 - 1،10

1 _ ساحران مؤمن با بيان انگيزه فرعون بر نابودى آنان ، اتهام هاى دروغين وى ( توطئه گرى و آواره سازى مردمان ) را قاطعانه مردود دانستند .

و ما تنقم منا إلا أن ءامنا بايت ربنا

10 _ ساحران مؤمن در عين اظهار استقامت در برابر فرعون ، خود را براى مقاومت در برابر شكنجه هاى فرعون و پايدارى بر طريق ايمان ، نيازمند امداد هاى الهى دانستند .

ربنا أفرغ علينا صبراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 44 - 5

5 - فرعون ، داراى عزت و جلال در چشم و دل ساحران عصر خود .

فلمّا جاء السحرة . .. و قالوا بعزّة فرعون

جادوگران فرعون و مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6

- اعراف - 7 - 116 - 4،5،6

4 _ جادوى ساحران فرعونى ، مايه هراس شديد مردم گشت .

فلما ألقوا سحروا أعين الناس و استرهبوهم

{استرهاب} به معناى ترسانيدن است. جمله {استرهبوهم} هم مى تواند عطف بر جزاى شرط، يعنى {سحروا ... } باشد و هم مى تواند عطف بر {فلما ألقوا ... } باشد. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است. يعنى: سحروا أعين الناس و استرهبوهم بسحرهم.

5 _ ساحران فرعونى پس از چشمبندى مردم به ترسانيدن آنان پرداختند .

فلما ألقوا . .. و استرهبوهم

برداشت فوق بر اين اساس است كه {استرهبوا} عطف بر {فلما ألقوا . .. } باشد. بر اين مبنا {استرهبوهم} دلالت مى كند كه ساحران پس از چشمبندى با حركات و سكنات خويش سعى مى كردند مردم را كاملا مرعوب سحر خويش سازند.

6 _ ساحران فرعونى با افكندن ابزار سحر خويش و ايجاد هول و هراس در مردم ، سحرى بس بزرگ و شگفت آور را به نمايش گذاشتند .

سحروا أعين الناس و استرهبوهم و جاءو بسحر عظيم

جادوگران فرعون و معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 125 - 3

3 _ ساحران مؤمن به موسى ( ع ) ، معتقد به معاد و بازگشت به خدا پس از سپرى كردن حيات دنيا

إنا إلى ربنا منقلبون

جادوگران فرعون و معجزه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 120 - 1،2

1 _ ساحران با مشاهده معجزه موسى ( ع ) و بطلان سحر خويش ، به خاك افتادند و به درگاه خداوند سجده كردند .

و ألقى

السحرة سجدين

2 _ ساحران با مشاهده معجزه موسى ( ع ) به عظمت خداوند پى بردند و او را شايسته و بايسته پرستش يافتند .

و ألقى السحرة سجدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 121 - 1

1 _ ساحران با مشاهده معجزه موسى ( ع ) ربوبيت خداوند را بر تما هستى باور كردند و به آن ايمان آوردند .

قالوا ءامنا برب العلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 122 - 1

1 _ ساحران دربار فرعون پس از مشاهده معجزه موسى ( ع ) ، به ربوبيت خداى موسى ( ع ) و هارون بر تمام هستى ايمان آورده و بدان اعتراف كردند .

ءامنا برب العلمين. رب موسى و هرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 70 - 2،3

2 - ساحران با مشاهده معجزه موسى و بلعيده شدن سِحرشان با اعجاز او ، در برابر خداوند به سجده افتادند .

فأُلقى السحرة سجّدًا

3 - ساحران ، با مشاهده معجزه موسى ، آن را قدرتى الهى دانسته و در برابر عظمت خداوند اظهار فروتنى كردند .

فأُلقى السحرة سجّدًا قالوا ءامنّا بربّ هرون و موسى

جادوگران فرعون و موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 115 - 1،2،3

1 _ ساحران پس از اجتماع در صحنه رويارويى با موسى ( ع ) ، شروع كننده مبارزه را به انتخاب وى وانهادند .

قالوا يموسى إما أن تلقى و إما أن نكون نحن الملقين

بديهى است هر يك از طرفين

(موسى از يك سو و ساحران از سوى ديگر) براى عرضه كار خود در صحنه مبارزه حاض___ر شده بودند. بنابراين تخييرِ مستفاد از جمله {إما أن تلقى ... }، ناظر به شروع كننده كار است، نه به اصل انجام آن.

2 _ ساحران ، جادويى همانند معجزه موسى ( ع ) تدارك ديده بودند .

إما أن تلقى و إما أن نكون نحن الملقين

به كارگيرى {تلقى} و {ملقين}، كه هر دو از مصدر {القاء} به معناى افكندن است، مى رساند كه جادوى آنان مشابهت صورى با معجزه موسى داشته است.

3 _ ساحران دربار فرعون ، يكدل و يكزبان و يار يكديگر در مبارزه با موسى ( ع )

قالوا يموسى إما أن تلقى و إما أن نكون نحن الملقين

بديهى ست ساحران جمله هاى {إما أن تلقى} و {إما أن نكون نحن الملقين} را دسته جمعى و يا يك به يك نگفتند. بنابراين استناد اين جمله ها به آنان حكايت از هميارى و يكدلى آنان در مبارزه با موسى(ع) دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 118 - 2

2 _ ساحران در مدتى طولانى و به طور مستمر در تدارك سحر خويش عليه موسى ( ع ) بودند .

و بطل ما كانوا يعملون

فعل مضارع {يعملون} پس از {كانوا} حكايت از مداومت ساحران به مهياسازى خويش براى جادوگرى دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 123 - 5

5 _ برخورد و ملاقات ساحران با موسى ( ع ) در پايتخت مصر ، پيش از حضورشان در صحنه مبارزه

إن هذا لمكر مكرتموه فى المدينة

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 65 - 1،3،4،5

1 - ساحران فرعون ، در ميدان مبارزه و رويارويى با موسى ( ع ) ، تعيين آغازكننده را به آن حضرت محول كردند .

قالوا ي_موسى إمّا أن تلقى . .. ألقى

3 - ساحران فرعون ، نسبت به غلبه و پيروزى خود بر موسى ( ع ) در ميدان مبارزه ، اطمينان داشتند .

إمّا أن تلقى و إمّا أن نكون أوّل من ألقى

پيشنهاد به موسى(ع) براى تعيين آغازكننده، حكايت از اطمينان ساحران به كار خود و نتيجه آن و يا لااقل تظاهر به آن از سوى آنان دارد.

4 - برخورد و گفت وگوى ساحران فرعون با موسى ( ع ) در ميدان مبارزه ، همراه با نزاكت و اظهار ادب نسبت به آن حضرت بود .

ي_موسى إمّا أن تلقى و إمّا

احاله انتخاب آغازگر به موسى(ع) و پرهيز از تحكّم در اين زمينه، خالى از ابراز ادب و نزاكت از سوى ساحران نيست.

5 - علاقه مندى ساحران فرعون ، به پيشدستى در ارائه سِحر خويش ، قبل از اقدام موسى ( ع ) به ارائه آيات *

إمّا أن تلقى و إمّا أن نكون أوّل من ألقى

تفاوت تعبير در بخش دوم پيشنهاد، نشانگر اين نكته است كه ساحران براى شروع كردن، انگيزه بيشترى داشتند و بدين وسيله آن را ابراز مى كردند; زيرا به جاى {أن نكون . ..} مى توانستند بگويند {أمّا أن نلقى}

جادوگران فرعون و نبوّت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 121 - 4

4 _ ساحران به رسالت ها

و پيام هاى موسى ( ع ) قبل از اقدام به مبارزه با وى آگاه بودند .

قالوا ءامنا برب العلمين

تأكيد ساحران به ربوبيت خداوند و پذيرش سريع آن پس از آگاهى به حقانيت موسى(ع)، بيانگر اين است كه آنان پيش از حضور در صحنه مبارزه به پيامهاى وى، كه بارزترين آن اعتقاد به ربوبيت مطلق خداوند است، آگاه شده بودند.

جادوگران و حكومتهاى باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 113 - 6

6 _ خدمت فن سحر و ساحران به حكومت هاى باطل

و جاء السحرة فرعون

جادوى جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 115 - 2

2 _ ساحران ، جادويى همانند معجزه موسى ( ع ) تدارك ديده بودند .

إما أن تلقى و إما أن نكون نحن الملقين

به كارگيرى {تلقى} و {ملقين}، كه هر دو از مصدر {القاء} به معناى افكندن است، مى رساند كه جادوى آنان مشابهت صورى با معجزه موسى داشته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 116 - 3،4،6

3 _ جادوى ساحران فرعونى از نوع چشمبندى و نشان دادن اشيا بر خلاف واقع آن بوده است .

فلما ألقوا سحروا أعين الناس

4 _ جادوى ساحران فرعونى ، مايه هراس شديد مردم گشت .

فلما ألقوا سحروا أعين الناس و استرهبوهم

{استرهاب} به معناى ترسانيدن است. جمله {استرهبوهم} هم مى تواند عطف بر جزاى شرط، يعنى {سحروا ... } باشد و هم مى تواند عطف بر {فلما ألقوا ... } باشد. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است. يعنى:

سحروا أعين الناس و استرهبوهم بسحرهم.

6 _ ساحران فرعونى با افكندن ابزار سحر خويش و ايجاد هول و هراس در مردم ، سحرى بس بزرگ و شگفت آور را به نمايش گذاشتند .

سحروا أعين الناس و استرهبوهم و جاءو بسحر عظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 117 - 1

1 _ خداوند پس از جادوگرى ساحران به موسى فرمان داد تا عصاى خويش را در صحنه مبارزه ر ها سازد .

و أوحينا إلى موسى أن ألق عصاك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 81 - 1

1 _ پس از درخواست موسى ( ع ) ، ساحران با به ميدان ريختن آنچه داشتند ( چوب ها و طناب ها ) به كار سحر پرداختند .

قال لهم موسى ألقوا . .. فلما ألقوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 65 - 8

8 - ساحران فرعون ، جادويى هم نوع با معجزه موسى ( ع ) تدارك ديده بودند .

أن تلقى . .. من ألقى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 66 - 4،6

4 - ساحران فرعون ، به مجرد اجازه موسى ( ع ) ، ابزار سِحر خود را به كار انداختند و سِحر خويش را آغاز كردند .

قال بل ألقوا فإذا

سرعت عمل ساحران است. از اين رو مفاد آيه چنين است: {موسى گفت شما سحرتان را بيندازيد و آنان سحر خويش را ارائه كردند كه ناگهان ريسمان ها و...}.

6 - ساحران فرعون ، با

سِحر خود چنين وانمود كردند كه ريسمان ها و عصا هاى آنان به هر طرف شتافته و حركت مى كند .

فإذا حبالهم و عصيّهم يخيّل إليه من سحرهم أنّها تسعى

{أنّها تسعى} نائب فاعل {يخيّل} است و فعل {يخيّل إليه} دلالت دارد كه ريسمان ها و چوب دستى ها در واقع بى حركت بودند; نه آن كه با ماده اى آغشته شده باشند كه براثر تابش آفتاب، واقعاً به حركت درآمده باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 44 - 1،2،7

1 - استفاده ساحران از ريسمان و چوب براى انجام سحر خود

فألقوا حبالهم و عصيّهم

{حبال} (جمع {حبل}) به معناى ريسمان ها و {عِصّى} (جمع {عصا}) به معناى چوبدستى ها است.

2 - اقدام ساحران ، پس از پيشنهاد موسى ( ع ) ، به افكندن ريسمان ها و عصا هاى خود براى نماياندن سحر خويش

قال لهم موسى ألقوا . .. فألقوا حبالهم و عصيّهم

7 - سعى ساحران بر ارائه كارى قوى تر و چشمگيرتر از معجزه موسى و در عين حال هم سنخ با آن

فألقوا حبالهم و عصيّهم

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه ساحران از ريسمان ها و عصاهاى متعدد براى مبارزه با معجزه (عصاى اژدها شوند) موسى(ع) استفاده كردند.

جذابيت جادوى جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 67 - 3

3 - سِحر ارائه شده از سوى ساحران فرعون ، سِحرى چشمگير و جذاب و اغواكننده بود .

فأوجس فى نفسه خيفة موسى

{خيفة} به معناى نوعى از خوف و نگرانى است. بروز اين نگرانى براى موسى(ع)،

پس از سحر ساحران فرعون، از چشمگير و هنرمندانه بودن كار آنان حكايت دارد، به گونه اى كه موسى(ع) خطر فريب خوردن مردم را به وضوح مى ديد.

جلب رضايت جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 42 - 5

5 - اقدام فرعون به جلب رضايت و حمايت هر چه بيشتر ساحران

أئنّ لنا لأجرًا . .. قال نعم و إنّكم إذًا لمن المقرّبين

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه فرعون علاوه بر پاداش مورد نظر ساحران، به آنان وعده مقام هاى فزون تر را نيز داد.

جنگ روانى جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 44 - 4

4 - تبليغات روانى ساحران به هنگام انجام عمليات خود

فألقوا . .. و قالوا بعزّة فرعون إنّا لنحن الغ_لبون

چوب جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 44 - 1

1 - استفاده ساحران از ريسمان و چوب براى انجام سحر خود

فألقوا حبالهم و عصيّهم

{حبال} (جمع {حبل}) به معناى ريسمان ها و {عِصّى} (جمع {عصا}) به معناى چوبدستى ها است.

حق پذيرى جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 46 - 6

6 - تأثير عميق آيات الهى در آگاهان و اهل شناخت

فأُلقى السحرة س_جدين

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه ساحران چون با افسون آشنا بودند و خيال را از واقعيت تشخيص مى دادند، زودتر از ديگران به معجزه بودن كار موسى(ع) و حقانيت رسالت وى پى

بردند.

حمايت جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 42 - 6

6 - فرعون از پيروزى خود در برابر معجزه موسى ( ع ) مأيوس شده و تنها به حمايت ساحران چشم دوخته بود .

قال نعم و إنّكم إذًا لمن المقرّبين

تلاش فرعون براى جلب حمايت ساحران از خود، به هر قيمت ممكن و بيش از انتظار آنها، گوياى برداشت ياد شده است.

خالق جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 72 - 7

7 - ساحران مؤمن ، معتقد به رسالت موسى ( ع ) از جانب خالق آنان

على ما جاءنا من البيّن_ت والذى فطرنا

خداشناسى جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 73 - 12

12 - ساحران در پاسخ فرعون ، خداوند را برتر از او و وصول به خدا را ، ارجمندتر از آسايش دنيوى و پاينده تر از زندگانى در دنيا معرفى كردند .

إنّما تقضى هذه الحيوة الدنيا . .. واللّه خير و أبقى

خدمات جادوگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 113 - 6

6 _ خدمت فن سحر و ساحران به حكومت هاى باطل

و جاء السحرة فرعون

خطر جادوگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فلق - 113 - 4 - 4

4 - پيامبر ( ص ) ، در معرض خطر از سوى جادوگران و كسانى كه با دميدن در گره هايى مخصوص ، درصدد آزار دادن آن حضرت بودند .

و من شرّ

النفّ_ث_ت فى العقد

خواسته هاى جادوگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 113 - 7

7 _ ساحران پس از اعلام آمادگى براى مبارزه با موسى ( ع ) از فرعون خواستند تا در صورت پيروزى از پاداشى گران برخوردار شوند .

قالوا إن لنا لأجراً إن كنا نحن الغلبين

جمله {إن لنا . .. } استفهامى است و حرف استفهام مقدر مى باشد. يعنى: إن لنا ... . نكره آمدن كلمه {أجراً} دلالت بر بزرگى و گرانسنگى پاداش دارد.

خواسته هاى جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 114 - 1

1 _ فرعون به خواسته ساحران ( اعطاى پاداش در صورت پيروزى ) ، پاسخ مثبت داد .

ان لنا لأجراً . .. قال نعم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 126 - 9

9 _ صبر در برابر تحمل شكنجه هاى فرعون و تسليم خدا بودن تا آخرين لحظه حيات ، درخواست ساحران مؤمن در دعا به درگاه خداوند

ربنا أفرغ علينا صبراً و توفنا مسلمين

خيال انگيزى جادوى جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 66 - 7

7 - سِحر ساحران فرعون ، داراى تأثير بر قواى ادراكى مردم و ايجاد خيال و تصور در آنان

يخيّل إليه من سحرهم أنّها تسعى

{يخيّل إليه}; يعنى، به وهم و خيال موسى(ع) چنين وانمود شد كه ريسمان ها و عصاها حركت مى كنند. ضمير {إليه} گرچه به موسى(ع) بازمى گردد; ولى روشن است كه همه مردم حاضر در

آن صحنه نيز چنين احساسى داشتند.

دعاى جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 126 - 8،9

8 _ ساحران مؤمن به موسى ( ع ) پس از اعلان پايدارى بر طريق ايمان ، به دعا به درگاه خدا پرداختند .

ربنا أفرغ علينا صبراً و توفنا مسلمين

9 _ صبر در برابر تحمل شكنجه هاى فرعون و تسليم خدا بودن تا آخرين لحظه حيات ، درخواست ساحران مؤمن در دعا به درگاه خداوند

ربنا أفرغ علينا صبراً و توفنا مسلمين

دعوت از جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 36 - 5

5 - تدبير مشاوران فرعون ، مبنى بر اعزام اشخاصى به تمام شهر ها و گردآورى نيروى لازم جهت مبارزه با موسى ( ع ) و برادرش

قالوا . .. و ابعث فى المدائن ح_شرين

{المدائن} جمع محلّى به {ال} و مفيد عموم است; يعنى، همه شهرها.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 38 - 1

1 - پيشنهاد مشاوران مبنى بر فراخوانى ساحران از همه شهر ها ، مورد پذيرش فرعون

قالوا . .. و ابعث فى المدائن ... فجمع السحرة

دلايل بطلان جادو جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 69 - 7

7 - بلعيده شدن سِحر ساحران به وسيله عصاى موسى ، نشانه بطلان سِحر و حقانيت معجزه موسى

و ألق ما فى يمينك تلقف ما صنعوا إنّما صنعوا كيد سحر

جمله {إنّما صنعوا. ..} تعليل براى {تلقف} است; يعنى، بدان جهت كه سحر، كيدى

بيش نيست، در برابر حقيقت اعجاز موسى نابود خواهد شد و به دين وسيله بطلان سحر ساحران و حقانيت معجزه اثبات خواهد گرديد.

دنياطلبى جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 41 - 3،4

3 - اهتمام ساحران به دريافت پاداش و نه پيروزى فكرى و عقيدتى

أئنّ لنا لأجرًا إن كنّا نحن الغ_لبين

4 - ساحران عصر فرعون ، قشرى سودجو و دنياگرا

أئنّ لنا لأجرًا إن كنّا نحن الغ_لبين

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه ساحران يا موسى(ع) را حق مى دانستند و يا باطل; در هر دو صورت درخواست مزد و پاداش در برابر احياى حق و يا نابودى آن، بيانگر سودجويى و دنيامدارى است.

ذلت جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 119 - 2

2 _ ساحران دربار فرعون پس از بطلان سحرشان شكست خوردند و در صحنه مبارزه به ذلت افتادند .

فغلبوا هنالك و انقلبوا صغرين

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه مراد از ضمير {فغلبوا} و {انقلبوا} ساحران باشد.

روش برخورد جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 65 - 4

4 - برخورد و گفت وگوى ساحران فرعون با موسى ( ع ) در ميدان مبارزه ، همراه با نزاكت و اظهار ادب نسبت به آن حضرت بود .

ي_موسى إمّا أن تلقى و إمّا

احاله انتخاب آغازگر به موسى(ع) و پرهيز از تحكّم در اين زمينه، خالى از ابراز ادب و نزاكت از سوى ساحران نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

13 - شعراء - 26 - 44 - 4

4 - تبليغات روانى ساحران به هنگام انجام عمليات خود

فألقوا . .. و قالوا بعزّة فرعون إنّا لنحن الغ_لبون

ريسمان جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 66 - 5،6،9

5 - ريسمان و عصا ، از وسايل كار ساحران فرعون

فإذا حبالهم و عصيّهم

حبل (مفرد {حبال}) به معناى ريسمان و {عصا} (مفرد {عصىّ}) به معناى چوب دستى است.

6 - ساحران فرعون ، با سِحر خود چنين وانمود كردند كه ريسمان ها و عصا هاى آنان به هر طرف شتافته و حركت مى كند .

فإذا حبالهم و عصيّهم يخيّل إليه من سحرهم أنّها تسعى

{أنّها تسعى} نائب فاعل {يخيّل} است و فعل {يخيّل إليه} دلالت دارد كه ريسمان ها و چوب دستى ها در واقع بى حركت بودند; نه آن كه با ماده اى آغشته شده باشند كه براثر تابش آفتاب، واقعاً به حركت درآمده باشند.

9 - ساحران فرعون ، پيش از حضور در صحنه مقابله با موسى ( ع ) ، ريسمان ها وعصا هاى فراوانى را تدارك ديده بودند .

فإذا حبالهم و عصيّهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 44 - 1،2

1 - استفاده ساحران از ريسمان و چوب براى انجام سحر خود

فألقوا حبالهم و عصيّهم

{حبال} (جمع {حبل}) به معناى ريسمان ها و {عِصّى} (جمع {عصا}) به معناى چوبدستى ها است.

2 - اقدام ساحران ، پس از پيشنهاد موسى ( ع ) ، به افكندن ريسمان ها و عصا هاى خود براى نماياندن سحر خويش

قال لهم موسى ألقوا . .. فألقوا

حبالهم و عصيّهم

زمينه ارتداد جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 72 - 1

1 - بازگشت ساحران مؤمن به كفر ( ارتداد ) و پيروى از آيين فرعونيان ، از هدف هاى تهديد فرعون در مورد آنان

لأقطّعنّ . .. قالوا لن نؤثرك

پاسخ ساحران مؤمن به فرعون (لن نؤثرك)، حكايت از آن دارد كه تهديدات فرعون، براى بازگرداندن ساحران از راه ايمان بوده است.

زهد جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 73 - 12

12 - ساحران در پاسخ فرعون ، خداوند را برتر از او و وصول به خدا را ، ارجمندتر از آسايش دنيوى و پاينده تر از زندگانى در دنيا معرفى كردند .

إنّما تقضى هذه الحيوة الدنيا . .. واللّه خير و أبقى

زيركى جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 122 - 2

2 _ ساحران مؤمن به موسى ( ع ) ، مردمى هوشيار و به ترفند ها و سياست بازى هاى فرعون و اشرافيان دربار وى آگاه بودند .

رب موسى و هرون

به نظر مى رسد از اهداف ساحران در تفسير {رب العلمين} به {رب موسى و هرون} اين باشد كه مبادا فرعونيان پس از خاتمه ماجرا چنين وانمود كنند كه ساحران به فرعون سجده كردند و او را {رب العلمين} خواندند. و اين معنا حكايت از هوشيارى ساحران و آگاهى آنان به ترفندهاى فرعون دارد.

سبقت جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 43

- 1

1 - پيشنهاد موسى ( ع ) به ساحران ، براى پيشقدم شدن در نماياندن سحر خويش

قال لهم موسى ألقوا ما أنتم ملقون

سجده جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 120 - 1

1 _ ساحران با مشاهده معجزه موسى ( ع ) و بطلان سحر خويش ، به خاك افتادند و به درگاه خداوند سجده كردند .

و ألقى السحرة سجدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 121 - 3

3 _ ساحران به هنگام سجده به درگاه خداوند ، ايمانشان را به ربوبيت وى اعلام داشتند .

و ألقى السحرة سجدين. قالوا ءامنا برب العلمين

برداشت فوق بر اين اساس است كه جمله {قالوا ءامنا . .. } حال براى {السحرة} و يا بدل اشتمال براى {القى السحرة ... } باشد. بر اين دو مبنا آيه مورد بحث دلالت مى كند كه ساحران به هنگام سجده به درگاه خدا براى اينكه توهم نشود به فرعون سجده مى كنند، ايمان خويش را به خداوند اظهار كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 70 - 2

2 - ساحران با مشاهده معجزه موسى و بلعيده شدن سِحرشان با اعجاز او ، در برابر خداوند به سجده افتادند .

فأُلقى السحرة سجّدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 46 - 2

2 - به سجده در افتادن بى درنگ ساحران ، با مشاهده معجزه پيروز موسى

فأُلقى السحرة س_جدين

به كارگيرى {فاء} تعقيب و فعل مجهول {أُلقى} بيانگر آن است كه

ساحران با مشاهده آن منظره عجيب، اختيار از كف دادند و بلافاصله به سجده درافتادند.

سرزنش جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 123 - 1

1 _ فرعون در پى گرايش ساحران به رسالت موسى ( ع ) و ايمانشان به ربوبيت خداوند ، بشدت برآشفت و آنان را به سبب ايمانشان توبيخ كرد .

قال فرعون ءامنتم به قبل أن ءاذن لكم

ضمير در {به} هم مى تواند به موسى(ع) برگردانده شود و هم مى تواند به {رب} برگردانده شود. در هر صورت برداشت فوق از آيه استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 71 - 1

1 - ساحران به خاطر ايمان به موسى ( ع ) ، مورد توبيخ و بازخواست فرعون قرار گرفتند .

قالوا ءامنّا . .. قال ءامنتم له قبل أن ءاذن لكم

{آمنتم} چه جمله خبرى باشد و چه استفهامى (به تقدير همزه)، مراد از آن توبيخ است و ضمير {له} به قرينه حرف لام _ كه براى ربط {أمن} به غير خداوند به كار مى رود _ و به تناسب ضمير {إنّه} در {إنّه لكبيركم} به موسى(ع) برمى گردد.

سودجويى جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 113 - 8

8 _ سودجويى ، از انگيزه هاى ساحران براى مبارزه با موسى ( ع )

قالوا إن لنا لأجراً إن كنا نحن الغلبين

سوگند جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 44 - 6

6 - سوگند ساحران

به عزت و قدرت فرعون

و قالوا بعزّة فرعون

سهولت ابطال جادوى جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 69 - 6

6 - خداوند با بيان هم سنخ بودن سحرِ ارائه شده از سوى همه ساحران فرعون ، ابطال آن را براى موسى ( ع ) ، امرى سهل و آسان جلوه داد .

كيد سحر

{ساحر} نكره است و بر وحدت دلالت دارد; يعنى، يك ساحر. مراد از آن، واحد حقيقى نيست; بلكه مراد اين است كه كيد همه ساحران به جهت تشابه و هم سنخى، به منزله مكر يك ساحر است و كثرت ساحران برپيچيده بودن آن نيافزوده است.

شجاعت جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 126 - 5

5 _ ساحران گرويده به موسى ( ع ) مؤمنانى در كمال شجاعت و شهامت

قالوا إنا إلى ربنا منقلبون. و ما تنقم منا إلا أن ءامنا

شرارت جادوگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فلق - 113 - 4 - 3

3 - افسون گران ، انسان هايى شرور و آزاردهنده ديگران

و من شرّ النفّ_ث_ت فى العقد

اضافه شرّ در آيه قبل و بعد، به نكره و در اين آيه به معرفه، بيانگر تعميم شر بودن به تمام كسانى است كه {نفّاث} (افسون گر) بودند.

شعبده جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 116 - 3،5

3 _ جادوى ساحران فرعونى از نوع چشمبندى و نشان دادن اشيا بر خلاف واقع آن بوده است .

فلما ألقوا سحروا أعين الناس

5

_ ساحران فرعونى پس از چشمبندى مردم به ترسانيدن آنان پرداختند .

فلما ألقوا . .. و استرهبوهم

برداشت فوق بر اين اساس است كه {استرهبوا} عطف بر {فلما ألقوا . .. } باشد. بر اين مبنا {استرهبوهم} دلالت مى كند كه ساحران پس از چشمبندى با حركات و سكنات خويش سعى مى كردند مردم را كاملا مرعوب سحر خويش سازند.

شكست جادوگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 69 - 8

8 - راه موفقيت و پيروزى بر ساحران بسته است .

و لايفلح الساحر حيث أتى

{ال} در {الساحر} براى جنس است و {حيث أتى}; يعنى، {حيث أقبل} (هرجا رو آورد).

شكست جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 117 - 3،4،5

3 _ عصاى موسى ( ع ) پس از افكنده شدن ، تمام بافته هاى جادويى ساحران را بلعيد و به كام خويش فروبرد .

فإذا هى تلقف ما يأفكون

{لَقْف} (مصدر تلقف) به معناى گرفتن چيزى با سرعت است و در آيه شريفه به مناسبت مورد به {بلعيدن} تفسير شده است. جمله {فإذا هى ... } مى تواند خبر از رخدادى باشد كه در صحنه مبارزه اتفاق افتاده است. در اين صورت تقدير جمله چنين خواهد بود: أوحينا إلى موسى أن ألق عصاك فالقيها فإذا هى تلقف.

4 _ خداوند به موسى ( ع ) بشارت داد كه عصاى وى پس از ر ها شدن ، تمام ساخته هاى دروغين ساحران را خواهد بلعيد .

أن ألق عصاك فإذا هى تلقف ما يأفكون

در برداشت فوق جمله {فإذا هى . .. }، همانند {أن

ألق عصاك}، تفسير {أوحينا} گرفته شده است. بر اين مبنا تقدير جمله بدين صورت خواهد شد: ألق عصاك فإذا القيتها إذا هى تلقف ما يأفكون.

5 _ عصاى موسى ( ع ) با بلعيدن ابزار جادويى ساحران ، صحنه اى شگفت و به دور از انتظار همگان به وجود آورد .

فإذا هى تلقف ما يأفكون

{إذا} براى مفاجات است و دلالت مى كند كه جمله پس از آن در يك حالت غير منتظره واقع شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 119 - 1،2

1 _ فرعونيان با ناكامى ساحران خويش در حضور انبوه تماشاچيان مغلوب گشتند و با ذلت ، صحنه مبارزه را ترك كردند .

فغلبوا هنالك و انقلبوا صغرين

در برداشت فوق ضمير در {فغلبوا} و {انقلبوا} به فرعونيان بازگردانده شده است.

2 _ ساحران دربار فرعون پس از بطلان سحرشان شكست خوردند و در صحنه مبارزه به ذلت افتادند .

فغلبوا هنالك و انقلبوا صغرين

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه مراد از ضمير {فغلبوا} و {انقلبوا} ساحران باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 123 - 4

4 _ فرعون ، شكست ساحران و پيروزى موسى را صحنه سازى و ايمان آنان را توطئه اى از پيش طراحى شده اعلام كرد .

إن هذا لمكر مكرتموه فى المدينة

كلمه {هذا} اشاره است به ماجراى شكست ساحران و پيروزى موسى و در آخر اظهار ايمان ساحران به ربوبيت خداوند و پيامبرى موسى و هارون.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 83 - 2

2 _ در پس

تحقق معجزه موسى ( ع ) و شكست ساحران ، تنها گروه اندكى از بنى اسرائيل به وى گرويده و ايمان آوردند .

فما ءامن لموسى إلا ذرية من قومه

برداشت فوق بر اساس ارجاع ضمير {من قومه} به {موسى} است ; ضمناً تنكير {ذرية} دلالت بر تقليل مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 71 - 10

10 - فرعون ، شكست ساحران از موسى ( ع ) را ، امرى تصنّعى و براثر تبانى قبلى با موسى ( ع ) دانست و آنان را به سهل انگارى عمدى متهم ساخت .

إنّه لكبيركم الذى علّمكم السحر

شكنجه جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 71 - 15،18

15 - تصميم فرعون بر شكنجه و به صليب كشيدن ساحران مؤمن و نظارت مستقيم خود بر اجراى آن ، تصميمى قاطع و مستبدانه بود .

لأقطّعنّ . .. لأصلّبنّكم ... لتعلمنّ أيّنا أشدّ عذابًا و أبقى

فرعون در واكنش هاى قبلى خود در برابر موسى(ع) با اطرافيان خويش به مشورت مى نشست; ولى در مجازات ساحران، تصميم مستبدانه و شخصى خود را با سوگند بر اجراى آن اعلام كرد و با لام قسم و نون تأكيد ثقيله و فعل هايى از باب تفعيل، قاطعيت خود را در اين تصميم ابراز كرد. گفتنى كه فعل هاى {لأقطّعنّ} و {لأصلبنّ} كه از باب تفعيل اند، با ثلاثى مجرد در معنا يكسان بوده و تفاوتى جز تأكيد افزون تر ندارند.

18 - فرعون ، دوران مجازات ساحران مؤمن ( قطع دست و پا و بستن به چوبه دار

) را در مقايسه با مدت عذاب هاى موعود موسى ( ع ) ، طولانى تر و پايدارتر اعلام كرد .

و لتعلمنّ أيّنا أشدّ عذابًا و أبقى

{عذاباً} تميز براى {أشدّ} و قرينه بر تميز محذوف {أبقى} است; يعنى، {و أبقى عذاباً}.

عجز جادوگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 77 - 8

8 _ جادوگران ، از رسيدن به پيروزى و دستيابى به آرزو هاى خود ناتوانند .

لا يفلح السحرون

عجز جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 70 - 4

4 - جاذبه نيرومند معجزه موسى ، توان هرگونه درنگ و مقاومت را از ساحران فرعون سلب كرد .

فأُلقى السحرة

فعل {أُلقى} مجهول است و دلالت دارد كه ساحران وادار به سجده شدند، به گونه اى كه گويا عاملى آنها را بر سجده مجبور ساخته است.

عصاى جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 66 - 5،6،9

5 - ريسمان و عصا ، از وسايل كار ساحران فرعون

فإذا حبالهم و عصيّهم

حبل (مفرد {حبال}) به معناى ريسمان و {عصا} (مفرد {عصىّ}) به معناى چوب دستى است.

6 - ساحران فرعون ، با سِحر خود چنين وانمود كردند كه ريسمان ها و عصا هاى آنان به هر طرف شتافته و حركت مى كند .

فإذا حبالهم و عصيّهم يخيّل إليه من سحرهم أنّها تسعى

{أنّها تسعى} نائب فاعل {يخيّل} است و فعل {يخيّل إليه} دلالت دارد كه ريسمان ها و چوب دستى ها در واقع بى حركت بودند; نه آن كه با ماده اى آغشته شده باشند

كه براثر تابش آفتاب، واقعاً به حركت درآمده باشند.

9 - ساحران فرعون ، پيش از حضور در صحنه مقابله با موسى ( ع ) ، ريسمان ها وعصا هاى فراوانى را تدارك ديده بودند .

فإذا حبالهم و عصيّهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 44 - 2

2 - اقدام ساحران ، پس از پيشنهاد موسى ( ع ) ، به افكندن ريسمان ها و عصا هاى خود براى نماياندن سحر خويش

قال لهم موسى ألقوا . .. فألقوا حبالهم و عصيّهم

عقيده جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 120 - 2

2 _ ساحران با مشاهده معجزه موسى ( ع ) به عظمت خداوند پى بردند و او را شايسته و بايسته پرستش يافتند .

و ألقى السحرة سجدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 121 - 1

1 _ ساحران با مشاهده معجزه موسى ( ع ) ربوبيت خداوند را بر تما هستى باور كردند و به آن ايمان آوردند .

قالوا ءامنا برب العلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 125 - 2،3،4

2 _ ساحران در پاسخ فرعون و تهديد هاى وى اظهار كردند كه با كشته شدن به سوى خداى خويش باز خواهند گشت .

قالوا إنا إلى ربنا منقلبون

{إلى ربنا} متعلق به {منقلبون} است و كلمه {انقلاب}، در صورتى كه به {إلى} متعدى شود، به معناى بازگشتن است.

3 _ ساحران مؤمن به موسى ( ع ) ، معتقد به معاد و بازگشت به

خدا پس از سپرى كردن حيات دنيا

إنا إلى ربنا منقلبون

4 _ ساحران مؤمن به موسى ، معتقد به دستيابى كشته شدگان راه خدا به موهبتهايى برتر از نعمت ها و آسايش هاى دنيوى

إنا إلى ربنا منقلبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 126 - 10

10 _ ساحران مؤمن در عين اظهار استقامت در برابر فرعون ، خود را براى مقاومت در برابر شكنجه هاى فرعون و پايدارى بر طريق ايمان ، نيازمند امداد هاى الهى دانستند .

ربنا أفرغ علينا صبراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 50 - 3،4

3 - اعتقاد ساحران مؤمن به زيان نكردن انسان از تحمل دشوارى ها در راه خدا

قالوا لاضير إنّا إلى ربّنا منقلبون

جمله {إنّا إلى ربّنا. ..} تعليل براى {لاضير} و بيانگر مطلب ياد شده است.

4 - توجه و اعتقاد ساحران گرويده به موسى ( ع ) ، نسبت به معاد هم پاى عقيده به پروردگار يگانه هستى

قالوا ءامنّا بربّ الع_لمين . .. إنّا إلى ربّنا منقلبون

علايق جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 65 - 5

5 - علاقه مندى ساحران فرعون ، به پيشدستى در ارائه سِحر خويش ، قبل از اقدام موسى ( ع ) به ارائه آيات *

إمّا أن تلقى و إمّا أن نكون أوّل من ألقى

تفاوت تعبير در بخش دوم پيشنهاد، نشانگر اين نكته است كه ساحران براى شروع كردن، انگيزه بيشترى داشتند و بدين وسيله آن را ابراز مى كردند; زيرا به جاى {أن نكون . ..} مى

توانستند بگويند {أمّا أن نلقى}

علم جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 47 - 2

2 - آگاهى قبلى ساحران از پيام توحيدى موسى ( ع ) و تنها نيازمند مشاهده دليلى روشن

قالوا ءامنّا بربّ الع_لمين

عوامل استقامت جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 74 - 3

3 - هراس از جهنم و عذاب طاقت فرساى آن ، مايه تحكيم ايمان در قلب ساحران فرعون

إنّا ءامنّا بربّنا . .. إنّه من يأت ربّه مجرمًا فإنّ له جهنّم

جمله {إنّه من يأت. ..} تعليل براى محتواى آيه قبل است.

عوامل ايمان جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 47 - 1

1 - اعتراف ساحران به پروردگار جهانيان و ايمان به توحيد ربوبى ، پس از مشاهده معجزه موسى و بطلان سحر خويش

فألقى موسى عصاه . .. قالوا ءامنّا بربّ الع_لمين

عوامل شجاعت جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 125 - 6،9

6 _ باور به معاد و بازگشت به خدا پس از مرگ ، عامل نهراسيدن ساحران مؤمن از مجازات ها و شكنجه هاى فرعون

إنا إلى ربنا منقلبون

9 _ نجات از شرك و پذيرش ربوبيت خداوند ، عامل بى پروايى ساحران مؤمن در برابر مجازات ها و شكنجه هاى فرعونى

إنا إلى ربنا منقلبون

در برداشت فوق جمله {إنا إلى ربنا منقلبون} توصيف تحولات عقيدتى ساحران و انقلاب درونى آنان گرفته شده است. در اين صورت مراد از آن جمله، بازگشت به خدا

با رها شدن از باورهاى باطل و پذيرش ربوبيت وى خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 50 - 6

6 - عقيده به معاد و بازگشت انسان به سوى خدا پس از مرگ ، عامل نهراسيدن ساحران مؤمن از مجازات مرگ

قال . .. لأُقطّعنّ أيديكم و أرجلكم من خل_ف ... قالوا لاضير إنّا إلى ربّنا منقلبو

غضب بر جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 49 - 1

1 - خشم و برآشفتن فرعون از ايمان سريع ساحران به موسى ( ع ) ، بدون رخصت و اجازه وى

قال ءامنتم له قبل أن ءاذن لكم

فرجام جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 49 - 8

8 - تهديد ساحران مؤمن از سوى فرعون به داشتن فرجامى تيره و وحشتناك

فلسوف تعلمون

فرعون و بسيج جادوگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 79 - 1

1 _ فرعون ، براى مبارزه با حضرت موسى ( ع ) و مقابله با معجزه بزرگ او ، دستور داد تا تمام جادوگران كاردان و ماهر را به پايتختش احضار كنند .

و قال فرعون ائتونى بكل سحر عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 80 - 1

1 _ مأموران حكومت ، پس از دستور فرعون ، تمام ساحران چيره دست و ماهر را از اطراف و اكناف كشور فراخوانده و در پايتخت گرد آوردند .

و قال فرعون ائتونى بكل سحر

عليم. فلما جاء السحرة

فرعون و جادوگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 114 - 1،2

1 _ فرعون به خواسته ساحران ( اعطاى پاداش در صورت پيروزى ) ، پاسخ مثبت داد .

ان لنا لأجراً . .. قال نعم

2 _ فرعون به ساحران بشارت داد كه در صورت پيروزى علاوه بر دريافت پاداشى گران ، از مقرّبان درگاهش خواهند شد .

قال نعم و إنكم لمن المقربين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 123 - 7

7 _ فرعون با توطئه گر خواندن موسى ( ع ) و ساحران ، براندازى حكومت فرعونيان و بيرون راندن ايشان را ، از پايتخت مصر از اهداف توطئه آنان شمرد .

إن هذا لمكر . .. لتخرجوا منها أهلها

مراد از {أهلها} هم مى تواند فرعون، درباريان و وابستگان به او باشد و هم مى تواند مراد از آن تمامى ساكنان مصر باشد. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 126 - 1

1 _ ساحران مؤمن با بيان انگيزه فرعون بر نابودى آنان ، اتهام هاى دروغين وى ( توطئه گرى و آواره سازى مردمان ) را قاطعانه مردود دانستند .

و ما تنقم منا إلا أن ءامنا بايت ربنا

فرعونيان و احضار جادوگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 112 - 3

3 _ احضار همه ساحران زبردست براى مبارزه با موسى ( ع ) ، درخواست اشرافيان دربار فرعون از فرعون

يأتوك بكل سحر عليم

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 113 - 2،3

2 _ مأموران بسيج شده براى جلب ساحران با موفقيت كامل مأموريت خويش را به انجام رساندند .

يأتوك بكل سحر عليم. و جاء السحرة فرعون

با توجه به اينكه ال در {السحرة} عهد ذكرى است و مراد از آن همان {كل سحر عليم} است كه در فرمان فرعون آمده بود، معلوم مى شود مأموران بدون هيچ كم و كاستى موفق به اجراى فرمان فرعون شدند.

3 _ ساحران بدون هيچ اجبارى از سوى نيرو هاى فرعونى براى مبارزه با موسى ( ع ) به دربار فرعون حاضر شدند .

و جاء السحرة فرعون

بيان حضور ساحران به دربار فرعون با جمله {و جاء السحرة} (ساحران آمدند) و نه با جمله اى همانند {و اَتَوا بالسحرة} (ساحران را آوردند)، حكايت از اين دارد كه ساحران به دلخواه خويش، و نه از روى اجبار و اكراه، به دربار حاضر شدند.

فضايل جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 51 - 6

6 - ساحرانِ گرويده به موسى ( ع ) ، از نخستين مؤمنان به وى

إنّا نطمع أن يغفر . .. إن كنّا أوّل المؤمنين

فلسفه تهديد جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 72 - 1

1 - بازگشت ساحران مؤمن به كفر ( ارتداد ) و پيروى از آيين فرعونيان ، از هدف هاى تهديد فرعون در مورد آنان

لأقطّعنّ . .. قالوا لن نؤثرك

پاسخ ساحران مؤمن به فرعون (لن نؤثرك)، حكايت از آن دارد كه تهديدات فرعون،

براى بازگرداندن ساحران از راه ايمان بوده است.

قبول خواسته هاى جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 42 - 1

1 - پاسخ مثبت فرعون ، به امتيازطلبى ساحران براى غلبه بر موسى ( ع )

قالوا لفرعون أئنّ لنا لأجرًا . .. قال نعم

قتل جادوگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 69 - 11

11 - { عن رسول اللّه ( ص ) قال : إذا أخذتم الساحر فاقتلوه ثمّ قرأ { و لايفلح الساحر حيث أتى } قال : لايأمن حيث وجد ;

از رسول خدا(ص) روايت شده كه فرمود: هرگاه بر ساحرى دست يافتيد او را بكشيد; سپس اين آيه را قرائت فرمود: {و لايفلح الساحر حيث أتى} [آن گاه]فرمود: ساحر هرجا يافت شود در امان نيست}.

قطع پاى جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 71 - 13

13 - قطع يك دست و يك پا در جهت مخالف يكديگر و دار زدن بر تنه درختان خرما ، از جمله مجازات هاى تعيين شده براى ساحران مؤمن از سوى فرعون بود .

فلأقطّعنّ أيديكم و أرجلكم من خل_ف و لأصلّبنّكم

{جذع} (مفرد {جذوع}) به معناى ساق درخت است و حرف {فى} نشانه آن است كه فرعون در تهديد خود، مكان هميشگى ساحران را پس از قطع دست و پايشان، چوبه هاى دار در نظر گرفته بود. اين مطلب كنايه از آن دارد كه بدن آنان هرگز از دار پايين آورده نخواهد شد.

قطع دست جادوگران فرعون

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 71 - 13

13 - قطع يك دست و يك پا در جهت مخالف يكديگر و دار زدن بر تنه درختان خرما ، از جمله مجازات هاى تعيين شده براى ساحران مؤمن از سوى فرعون بود .

فلأقطّعنّ أيديكم و أرجلكم من خل_ف و لأصلّبنّكم

{جذع} (مفرد {جذوع}) به معناى ساق درخت است و حرف {فى} نشانه آن است كه فرعون در تهديد خود، مكان هميشگى ساحران را پس از قطع دست و پايشان، چوبه هاى دار در نظر گرفته بود. اين مطلب كنايه از آن دارد كه بدن آنان هرگز از دار پايين آورده نخواهد شد.

كيفر جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 124 - 1،2

1 _ فرعون بر كيفر دادن تمامى ساحران مؤمن به موسى ( ع ) تصميم قطعى گرفت و بر آن سوگند ياد كرد .

لأقطعن . .. ثم لأصلبنكم

حرف {لام} در {لاقطعن} در {لاصلبن} لام تأكيد و حاكى از سوگند مقدر است.

2 _ قطع يك دست و يك پا در جهت خلاف يكديگر ، از كيفر هاى تعيين شده از سوى فرعون براى ساحران مؤمن به موسى ( ع )

لأقطعن أيديكم و أرجلكم من خلف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 126 - 2،11

2 _ ايمان ساحران به آيات الهى تنها انگيزه فرعون بر شكنجه و مجازات آنان

إن هذا لمكر مكرتموه فى المدينة لتخرجوا . .. و ما تنقم منا إلا أن ءامنا بايت ربنا

نقمت {مصدر تنقم} به معناى عقوبت كردن و كراهت داشتن است

و {أن ءامنا} مفعولٌ له براى {تنقم} مى باشد. تقدير جمله چنين است: و ما تنقم منا لشىء إلا لايماننا. يعنى اى فرعون تنها چيزى كه تو را بر عقوبت ما واداشته ايمان ماست، نه اينكه ما را توطئه گر و امثال آن بدانى. به عبارت ديگر يعنى تو خود مى دانى كه اتهامهايت واقعيت ندارد.

11 _ كيفر هاى تعيين شده از سوى فرعون براى ساحران مؤمن ، شكنجه هايى طاقتفرسا و تحمل آن نيازمند صبرى وافر بود .

ربنا أفرغ علينا صبراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 71 - 13

13 - قطع يك دست و يك پا در جهت مخالف يكديگر و دار زدن بر تنه درختان خرما ، از جمله مجازات هاى تعيين شده براى ساحران مؤمن از سوى فرعون بود .

فلأقطّعنّ أيديكم و أرجلكم من خل_ف و لأصلّبنّكم

{جذع} (مفرد {جذوع}) به معناى ساق درخت است و حرف {فى} نشانه آن است كه فرعون در تهديد خود، مكان هميشگى ساحران را پس از قطع دست و پايشان، چوبه هاى دار در نظر گرفته بود. اين مطلب كنايه از آن دارد كه بدن آنان هرگز از دار پايين آورده نخواهد شد.

گناه جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 73 - 2

2 - ساحران مؤمن ، به گناه و خطاى خويش معترف و به آمرزش خداوند اميدوار بودند .

إنّا ءامنّا بربّنا ليغفر لنا خطي_نا

{خطايا} (جمع {خطيئة}) به معناى گناهانى است كه از روى عمد انجام شود (لسان العرب).

مبارزه با جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 118 - 3

3 _ معجزه موسى ( ع ) در صحنه مبارزه با ساحران ، عامل تثبيت حقانيت وى و از ميان رفتن تمام دستاورد هاى ديرينه فرعون و اشراف دربارش شد .

فوقع الحق و بطل ما كانوا يعملون

برداشت فوق بر اين اساس است كه مراد از ضمير {كانوا} و {يعملون} فرعون و فرعونيان باشد. بر اين مبنا مقصود از {ما} در {ما كانوا} تلاشهاى فرعونيان براى تثبيت ربوبيت فرعون و مانند آن خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 63 - 4

4 - هارون ، همگام موسى ( ع ) در مبارزه با فرعون و حاضر در صحنه مقابله موسى و ساحران

إن هذن لسحرن

مبارزه جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 121 - 4

4 _ ساحران به رسالت ها و پيام هاى موسى ( ع ) قبل از اقدام به مبارزه با وى آگاه بودند .

قالوا ءامنا برب العلمين

تأكيد ساحران به ربوبيت خداوند و پذيرش سريع آن پس از آگاهى به حقانيت موسى(ع)، بيانگر اين است كه آنان پيش از حضور در صحنه مبارزه به پيامهاى وى، كه بارزترين آن اعتقاد به ربوبيت مطلق خداوند است، آگاه شده بودند.

محروميت جادوگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 77 - 5

5 _ ساحران ، محروم از رستگارى اند .

لا يفلح السحرون

مدحهاى جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 44

- 8

8 - اقدام ساحران به ستايش فرعون در لحظه شروع عمليات خود ، با هدف جلب حمايت او و نزديك ساختن خويش بهوى

فألقوا . .. و قالوا بعزّة فرعون إنّا لنحن الغ_لبون

مكر جادوگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 69 - 5

5 - سِحر ، مكر و حيله ساحر است و واقعيات را تغيير نمى دهد .

إنّما صنعوا كيد سحر

مناظره با جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 61 - 4

4 - ترساندن فرعونيان از عذاب _ به خاطر افتراى بر خداوند _ سرلوحه سخنان موسى ( ع ) در صحنه مقابله با ساحران فرعون

قال لهم موسى ويلكم لاتفتروا على اللّه كذبًا فيسحتكم بعذاب

{ويل}; يعنى، {اندوه} و {هلاكت} و {هر سختى كه از ناحيه عذاب پديد آيد} (لسان العرب). {ويلكم} نفرين است; يعنى، عذاب باد بر شما. برخى آن را مفعول براى فعل محذوف دانسته اند; يعنى، ألزموا ويلكم (با هلاكت و عذابتان همدم باشيد). جمله {فيسحتكم بعذاب} روشنگر مفاد {ويلكم} است.

منشأ اميدوارى جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 51 - 3

3 _ قرار گرفتن در صف نخستين مؤمنان ، سرمايه اميد ساحران به آمرزش الهى

إنّا نطمع أن يغفر . .. أن كنّا أوّل المؤمنين

عبارت {أن كنّا. ..} تعليل براى اميد داشتن به غفران الهى است; يعنى، چون ما در صف نخستين ايمان آوردگان به موسى قرار گرفتيم اين ما را اميدوار به غفران مى نمايد.

منفعت طلبى جادوگران فرعون

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 41 - 4

4 - ساحران عصر فرعون ، قشرى سودجو و دنياگرا

أئنّ لنا لأجرًا إن كنّا نحن الغ_لبين

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه ساحران يا موسى(ع) را حق مى دانستند و يا باطل; در هر دو صورت درخواست مزد و پاداش در برابر احياى حق و يا نابودى آن، بيانگر سودجويى و دنيامدارى است.

مواعظ جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 72 - 16

16 - ساحران مؤمن با وجود تهديدات فرعون ، در صدد نصيحت و ارشاد و هدايت وى بودند .

ما جاءنا من البيّن_ت و الذى فطرنا فاقض ما أنت قاض إنّما تقضى هذه الحيوة الدنيا

اشاره ساحران به بينات موسى(ع) و خالقيت خداوند و محدوديت قدرت فرعون، پس از موضع گيرى خصمانه او، مى تواند به منظور رام ساختن و پند و اندرز دادن به او باشد.

موسى(ع) و جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 116 - 1،2

1 _ موسى ( ع ) با بى اعتنايى به جادوگرى ساحران شروع مبارزه را به آنان واگذاشت .

قال ألقوا

2 _ ساحران پس از رخصت دهى موسى ( ع ) آنچه را براى جادوگرى تدارك ديده بودند ، در مقابل تماشاگران ر ها كردند و چشم هاى آنان را سحر كردند .

فلما ألقوا سحروا أعين الناس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 80 - 2

2 _ حضرت موسى ( ع ) ، پس از رويارويى

با انبوه ساحران ، از آنان خواست تا با به كار گرفتن تمام توان خود آنچه را كه به قصد ميدان انداختن آورده اند ، به زمين بيندازند .

فلما جاء السحرة قال لهم موسى ألقوا ما أنتم ملقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 81 - 1،2،6

1 _ پس از درخواست موسى ( ع ) ، ساحران با به ميدان ريختن آنچه داشتند ( چوب ها و طناب ها ) به كار سحر پرداختند .

قال لهم موسى ألقوا . .. فلما ألقوا

2 _ موسى ( ع ) ، پس از مشاهده عمل ساحران ، براى رفع اتهام ساحرى از خود ، سحر بودن آن عمل را به آنان گوشزد نمود .

فلما ألقوا قال موسى ما جئتم به السحر

6 _ موسى ( ع ) ، با خطاب به ساحران ، آنان را گروهى مفسد و مقابله آنان با خود را عملى فسادانگيز خواند .

قال موسى ما جئتم به السحر . .. إن اللّه لايصلح عمل المفسدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 66 - 1

1 - موسى ( ع ) ، شروع مبارزه را به ساحران فرعون واگذار نمود و بر آغاز كار از سوى آنان تأكيد كرد .

إمّا أن تلقى . .. قال بل ألقوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 43 - 1

1 - پيشنهاد موسى ( ع ) به ساحران ، براى پيشقدم شدن در نماياندن سحر خويش

قال لهم موسى ألقوا ما أنتم ملقون

موسى(ع) و شكست جادوگران فرعون

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 81 - 3،4،5

3 _ موسى ( ع ) ، شكست ساحران و ابطال سحر آنان را ، قطعى و غير قابل ترديد اعلام كرد .

قال موسى ما جئتم به السحر إن اللّه سيبطله

4 _ موسى ( ع ) ، شكست ساحران و ابطال سحر آنان را ، به خدا مرتبط نموده و خود را صرفاً واسطه فعل او اعلام كرد .

قال موسى ما جئتم به السحر إن اللّه سيبطله إن اللّه لايصلح عمل المفسدين. و يحق ال

5 _ موسى ( ع ) ، از پيش بر پيروزى خود و شكست ساحران و ابطال سحرشان ، اطمينان داشت .

قال موسى ما جئتم به السحر إن اللّه سيبطله

موقعيت اجتماعى جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 49 - 5

5 - ساحران ، داراى موقعيت و احترام در ميان جامعه فرعونى *

و قالوا ي_أيّه الساحر

برداشت ياد شده بدين احتمال است كه خطاب {ي_أيّه الساحر}، استهزايى نباشد; بلكه براى احترام ادا شده باشد. و مؤيد آن، ذيل آيه شريفه است كه فرعونيان از موسى(ع) تقاضاى رفع عذاب كردند.

ناامنى جادوگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 69 - 11

11 - { عن رسول اللّه ( ص ) قال : إذا أخذتم الساحر فاقتلوه ثمّ قرأ { و لايفلح الساحر حيث أتى } قال : لايأمن حيث وجد ;

از رسول خدا(ص) روايت شده كه فرمود: هرگاه بر ساحرى دست يافتيد او را بكشيد; سپس اين آيه را قرائت

فرمود: {و لايفلح الساحر حيث أتى} [آن گاه]فرمود: ساحر هرجا يافت شود در امان نيست}.

نقش جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 40 - 2

2 - ناتوانى فرعونيان در مبارزه با موسى ( ع ) و منحصر شدن تمام قدرت و تدبير نظام فرعونى در وجود ساحران

لعلّنا نتّبع السحرة إن كانوا هم الغ_لبين

با اين كه در نظام فرعونى تلاش بر حذف همه نيروها و منحصر دانستن فرعون در جايگاه رهبرى بوده است; اما ناتوانى او از مقابله با موسى(ع) و نياز وى به كارآيى ساحران، سبب گشت تا به جاى فرعون، ساحران پيشواى مردم قلمداد شوند.

وعده به جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 42 - 2،3

2 - تأكيد فرعون بر قرار گرفتن ساحران در زمره مقربان وى ، با پيروزى بر موسى ( ع )

و إنّكم إذًا لمن المقرّبين

3 - فرعون ، براى جلب حمايت ساحران ، بيش از انتظارشان به آنان وعده مزد و پاداش داد .

قالوا لفرعون أئنّ لنا لأجرًا . .. و إنّكم إذًا لمن المقرّبين

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه ساحران تنها درخواست مزد داشته اند; ولى فرعون علاوه بر پاسخ مثبت به آن، وعده تقرّب به درگاه خود را نيز به آنان داد.

وقت مبارزه جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 38 - 3،4

3 - گردآورى ساحران ، براى هماوردى با موسى ( ع ) در وقت و روزى معين ( پيش از ظهر روز عيد

) بود .

فجمع السحرة لميق_ت يوم معلوم

{ميقات} به زمان معين گفته مى شود و مراد از آن در اين جا _ به قرينه آيه 59 سوره طه _ پيش از ظهر (ضحى) مى باشد. مقصود از {يوم معلوم} به دليل آيه ياد شده روز جشن (يوم الزينة) است و روز جشن همان روز عيد مى باشد.

4 - اهميت زمان و روز خاص در بازتاب هماوردى موسى ( ع ) با ساحران در نگاه فرعونيان

فجمع السحرة لميق_ت يوم معلوم

تصريح به زمان معين، نشانگر اهميت و نقش آن است .

ويژگيهاى ايمان جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 70 - 8

8 - ساحران ، ايمان خود به خداوند را به گونه اى اعلام كردند كه فرعون نتواند آن را تحريف و از آن سوء استفاده كند .

قالوا ءامنّا بربّ هرون و موسى

از آن جايى كه موسى(ع) مدتى در خانه فرعون پرورش يافته بود، اگر ساحران {ربّ موسى} مى گفتند، اين احتمال وجود داشت كه فرعون سجده آنان و گفته هايشان را به نفع خود توجيه كند و خود را {ربّ موسى} بداند. آنان با آوردن اسم هارون در كنار اسم موسى(ع) (ربّ هارون و موسى) راه سوء استفاده از كلام خود را به روى فرعون بستند.

هدايتگرى جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 72 - 16

16 - ساحران مؤمن با وجود تهديدات فرعون ، در صدد نصيحت و ارشاد و هدايت وى بودند .

ما جاءنا من البيّن_ت و الذى فطرنا فاقض ما أنت قاض إنّما تقضى هذه

الحيوة الدنيا

اشاره ساحران به بينات موسى(ع) و خالقيت خداوند و محدوديت قدرت فرعون، پس از موضع گيرى خصمانه او، مى تواند به منظور رام ساختن و پند و اندرز دادن به او باشد.

جادوگران فرعون

{جادوگران فرعون}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 66 - 7

7 - سِحر ساحران فرعون ، داراى تأثير بر قواى ادراكى مردم و ايجاد خيال و تصور در آنان

يخيّل إليه من سحرهم أنّها تسعى

{يخيّل إليه}; يعنى، به وهم و خيال موسى(ع) چنين وانمود شد كه ريسمان ها و عصاها حركت مى كنند. ضمير {إليه} گرچه به موسى(ع) بازمى گردد; ولى روشن است كه همه مردم حاضر در آن صحنه نيز چنين احساسى داشتند.

آثار ايمان جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 71 - 21

21 - پايه هاى حكومت فرعون پس از ماجراى ساحران و ايمان آنان به موسى ( ع ) ، بسيار متزلزل شد .

و لتعلمنّ أيّنا أشدّ عذابًا و أبقى

تفاوت برخوردهاى اوليه فرعون با برخوردهاى پس از ايمان ساحران، نشان از تزلزل حكومت فرعون و احساس خطر شديد او از ناحيه موسى(ع) و مؤمنان به او دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 49 - 1

1 - خشم و برآشفتن فرعون از ايمان سريع ساحران به موسى ( ع ) ، بدون رخصت و اجازه وى

قال ءامنتم له قبل أن ءاذن لكم

آثار پيروزى جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 64 -

6

6 - فرعونيان نجات و بقاى خود را در گرو غلبه ساحران بر موسى ( ع ) در صحنه مقابله مى دانستند .

و قد أفلح اليوم من استعلى

آثار ترس جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 74 - 3

3 - هراس از جهنم و عذاب طاقت فرساى آن ، مايه تحكيم ايمان در قلب ساحران فرعون

إنّا ءامنّا بربّنا . .. إنّه من يأت ربّه مجرمًا فإنّ له جهنّم

جمله {إنّه من يأت. ..} تعليل براى محتواى آيه قبل است.

آثار جادوى جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 66 - 11

11 - ديدگان و قوه خيال موسى ( ع ) نيز ، تحت تأثير سِحر ساحران فرعون قرار گرفت .

يخيّل إليه من سحرهم أنّها تسعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 67 - 1

1 - موسى ( ع ) ، پس از مشاهده سِحر ساحران فرعون ، در دل خويش از پى آمد هاى احتمالى آن احساس نگرانى كرد .

من سحرهم . .. فأوجس فى نفسه خيفة موسى

{أوجس} به معناى {أحسَّ} و نيز به معناى {أضمر(اخفاكرد)} آمده است (لسان العرب). در اين آيه، معناى {أحسَّ} به نظر مناسب تر مى رسد; چرا كه معناى {اخفا} در {فى نفسه} آمده است. بنابراين {أوجس فى نفسه...}; يعنى، موسى(ع) در دل خود نگرانى و ترسى را احساس كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 68 - 1،3

1 - دل قوى داشتن و نگران نبودن

از پى آمد هاى سِحر ساحران فرعون ، مفاد وحى خداوند به موسى ( ع ) در ميدان مقابله با ساحران

فأوجس . .. قلنا لاتخف

3 - موسى ( ع ) از القاى شبهه و احتمال گمراهى مردم به واسطه سِحر ساحران نگران بود .

قلنا لاتخف إنّك أنت الاعلى

جمله {إنّك أنت الاعلى} تعليل براى {لاتخف} است و دلالت مى كند كه موسى(ع) از اين نگران بود كه معجزه او با سحر ساحران مشتبه گردد و مردم به حقانيت او پى نبرند. خداوند با بيان برترى قطعى او، زمينه هراسش را از بين برد.

آخرت طلبى جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 72 - 14،17

14 - ساحران مؤمن با تحقير قدرت فرعون ، به او اعلام كردند كه بالاترين شكنجه هاى او ، تنها به زندگانى دنيايى آنان خاتمه مى دهد و به آخرتشان آسيبى نخواهد رسانيد .

فاقض ما أنت قاض إنّما تقضى هذه الحيوة الدنيا

چنانچه {ه_ذه الحياة} مفعولٌ به براى {تقضى} باشد، مراد از {قضا}، منقضى ساختن خواهد بود. اهل لغت مى گويند: تمام معانى {قضا} به انقطاع يافتن و تمام شدن بازگشت دارد (لسان العرب). بنابراين مفاد آيه چنين مى شود: اى فرعون! با حكم خود به هرچه مى توانى فيصله بده و آن را تمام كن; زيرا تو فقط اين زندگانى دنيا را خاتمه مى دهى.

17 - ساحران مؤمن به موسى ( ع ) ، داراى ايمان و اعتقاد محكم به آخرت بودند .

فاقض . .. إنّما تقضى هذه الحيوة الدنيا

آگاهى جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 -

اعراف - 7 - 121 - 4

4 _ ساحران به رسالت ها و پيام هاى موسى ( ع ) قبل از اقدام به مبارزه با وى آگاه بودند .

قالوا ءامنا برب العلمين

تأكيد ساحران به ربوبيت خداوند و پذيرش سريع آن پس از آگاهى به حقانيت موسى(ع)، بيانگر اين است كه آنان پيش از حضور در صحنه مبارزه به پيامهاى وى، كه بارزترين آن اعتقاد به ربوبيت مطلق خداوند است، آگاه شده بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 122 - 2

2 _ ساحران مؤمن به موسى ( ع ) ، مردمى هوشيار و به ترفند ها و سياست بازى هاى فرعون و اشرافيان دربار وى آگاه بودند .

رب موسى و هرون

به نظر مى رسد از اهداف ساحران در تفسير {رب العلمين} به {رب موسى و هرون} اين باشد كه مبادا فرعونيان پس از خاتمه ماجرا چنين وانمود كنند كه ساحران به فرعون سجده كردند و او را {رب العلمين} خواندند. و اين معنا حكايت از هوشيارى ساحران و آگاهى آنان به ترفندهاى فرعون دارد.

آمادگى جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 113 - 7

7 _ ساحران پس از اعلام آمادگى براى مبارزه با موسى ( ع ) از فرعون خواستند تا در صورت پيروزى از پاداشى گران برخوردار شوند .

قالوا إن لنا لأجراً إن كنا نحن الغلبين

جمله {إن لنا . .. } استفهامى است و حرف استفهام مقدر مى باشد. يعنى: إن لنا ... . نكره آمدن كلمه {أجراً} دلالت بر بزرگى و گرانسنگى پاداش دارد.

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 65 - 2

2 - ساحران فرعون ، آمادگى خويش را براى پيش قدم شدن در ارائه سِحر خود ، اعلام كردند .

إمّا أن تلقى و إمّا أن نكون أوّل من ألقى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 72 - 11

11 - ساحران مؤمن ، آمادگى خود را براى تحمّل هرگونه شكنجه و كشتار در جهت حفظ ايمان خويش اعلام كردند .

لن نؤثرك . .. فاقض ما أنت قاض

{قضا} به معناى حكم كردن و داورى است. جمله {فاقض...} از زبان ساحران مؤمن و خطاب به فرعون است; يعنى، هر حكمى را كه مى توانى و قضاوت آن از تو ساخته است، صادر كن. ما آماده پذيرش هر نوع شكنجه و عذاب در راه ايمان خود هستيم.

ابزار جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 66 - 5،9

5 - ريسمان و عصا ، از وسايل كار ساحران فرعون

فإذا حبالهم و عصيّهم

حبل (مفرد {حبال}) به معناى ريسمان و {عصا} (مفرد {عصىّ}) به معناى چوب دستى است.

9 - ساحران فرعون ، پيش از حضور در صحنه مقابله با موسى ( ع ) ، ريسمان ها وعصا هاى فراوانى را تدارك ديده بودند .

فإذا حبالهم و عصيّهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 44 - 1

1 - استفاده ساحران از ريسمان و چوب براى انجام سحر خود

فألقوا حبالهم و عصيّهم

{حبال} (جمع {حبل}) به معناى ريسمان ها و {عِصّى} (جمع {عصا}) به معناى

چوبدستى ها است.

ابطال جادوى جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 69 - 2،7

2 - بلعيده شدن سِحر ساحران فرعون و بطلان گرديدن ساخته هاى آنان با عصاى موسى ( ع ) ، وعده خداوند به آن حضرت .

و ألق ما فى يمينك تلقف ما صنعوا

فعل {تلقف} و نظاير آن (نزد برخى از اهل لغت) در موردى به كار مى رود كه چيزى گرفته شود و خورده يا بلعيده گردد (لسان العرب).

7 - بلعيده شدن سِحر ساحران به وسيله عصاى موسى ، نشانه بطلان سِحر و حقانيت معجزه موسى

و ألق ما فى يمينك تلقف ما صنعوا إنّما صنعوا كيد سحر

جمله {إنّما صنعوا. ..} تعليل براى {تلقف} است; يعنى، بدان جهت كه سحر، كيدى بيش نيست، در برابر حقيقت اعجاز موسى نابود خواهد شد و به دين وسيله بطلان سحر ساحران و حقانيت معجزه اثبات خواهد گرديد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 70 - 1

1 - عصاى موسى با اعجاز او ، تمامى ابزار و آلات سِحر جادوى ساحران فرعون ( بند ها و عصا ها ) را بلعيد .

تلقف ما صنعوا . .. فأُلقى السحرة

{فاء} در {فألقى} فصيحه و حاكى از جملاتى محذوفى است. مفاد آيه با تقديرات آن چنين مى شود: موسى(ع) عصاى خود را انداخت و عصا آلات سحر را بلعيد، آن گاه ساحران به سجده افتادند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 45 - 2،5

2 - بلعيده شدن ابزار ساحران ( ريسمان ها و عصا

ها ) به وسيله عصاى موسى

فإذا هى تلقف ما يأفكون

5 - عصاى موسى با بلعيدن ابزار جادويى ساحران ، صحنه اى شگفت و به دور از انتظار همگان به وجود آورد .

فإذا هى تلقف ما يأفكون

برداشت ياد شده از آن جا است كه {إذا} براى مفاجات است و نشانگر آن است كه جمله پس از آن، در يك حالت غير منتظره واقع شده است.

اتحاد جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 115 - 3

3 _ ساحران دربار فرعون ، يكدل و يكزبان و يار يكديگر در مبارزه با موسى ( ع )

قالوا يموسى إما أن تلقى و إما أن نكون نحن الملقين

بديهى ست ساحران جمله هاى {إما أن تلقى} و {إما أن نكون نحن الملقين} را دسته جمعى و يا يك به يك نگفتند. بنابراين استناد اين جمله ها به آنان حكايت از هميارى و يكدلى آنان در مبارزه با موسى(ع) دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 65 - 9

9 - ساحرانِ فرعون ، يك دل و يك زبان و يار يكديگر ، در مبارزه با موسى ( ع ) بودند .

و إمّا أن نكون أوّل من ألقى

صدق {أوّل من ألقى} بر همه ساحران، گوياى هدف مشترك و وحدت رويه آنان است.

احترام جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 49 - 5

5 - ساحران ، داراى موقعيت و احترام در ميان جامعه فرعونى *

و قالوا ي_أيّه الساحر

برداشت ياد شده بدين احتمال است كه خطاب {ي_أيّه الساحر}،

استهزايى نباشد; بلكه براى احترام ادا شده باشد. و مؤيد آن، ذيل آيه شريفه است كه فرعونيان از موسى(ع) تقاضاى رفع عذاب كردند.

احضار جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 38 - 2

2 - گردآورى ساحران در سريع ترين وقت ، پس از پيشنهاد مشاوران فرعون

قالوا . .. و ابعث فى المدائن ... فجمع السحرة

برداشت ياد شده با توجه به آمدن {فاء} _ كه بيانگر نبودن فاصله زمانى است _ استفاده مى شود.

ادب جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 65 - 4

4 - برخورد و گفت وگوى ساحران فرعون با موسى ( ع ) در ميدان مبارزه ، همراه با نزاكت و اظهار ادب نسبت به آن حضرت بود .

ي_موسى إمّا أن تلقى و إمّا

احاله انتخاب آغازگر به موسى(ع) و پرهيز از تحكّم در اين زمينه، خالى از ابراز ادب و نزاكت از سوى ساحران نيست.

استغفار جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 73 - 9

9 - ساحران فرعون ، پس از ايمان به موسى ( ع ) از اقدام به سِحر به نفع فرعون ، اظهار پشيمانى كرده و خواستار بخشش الهى شدند .

ليغفر لنا . .. ما أكرهتنا عليه من السحر

استقامت جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 125 - 1

1 _ اظهار پايدارى بر طريق ايمان و به هيچ انگاشتن مجازات هاى فرعون ، عكس العمل ساحران مؤمن به موسى (

ع ) در برابر فرعون

قالوا إنا إلى ربنا منقلبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 126 - 8،10

8 _ ساحران مؤمن به موسى ( ع ) پس از اعلان پايدارى بر طريق ايمان ، به دعا به درگاه خدا پرداختند .

ربنا أفرغ علينا صبراً و توفنا مسلمين

10 _ ساحران مؤمن در عين اظهار استقامت در برابر فرعون ، خود را براى مقاومت در برابر شكنجه هاى فرعون و پايدارى بر طريق ايمان ، نيازمند امداد هاى الهى دانستند .

ربنا أفرغ علينا صبراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 72 - 2،11

2 - ساحران مؤمن ، برترى دادن فرعون بر خداوند و بهادادن به تهديدات او در برابر دلايل روشن موسى ( ع ) را ، به كلى منتقى دانسته و ثبات و استحكام ايمان خود را نشان دادند .

قالوا لن نؤثرك على ما جاءنا من البيّن_ت والذى فطرنا

11 - ساحران مؤمن ، آمادگى خود را براى تحمّل هرگونه شكنجه و كشتار در جهت حفظ ايمان خويش اعلام كردند .

لن نؤثرك . .. فاقض ما أنت قاض

{قضا} به معناى حكم كردن و داورى است. جمله {فاقض...} از زبان ساحران مؤمن و خطاب به فرعون است; يعنى، هر حكمى را كه مى توانى و قضاوت آن از تو ساخته است، صادر كن. ما آماده پذيرش هر نوع شكنجه و عذاب در راه ايمان خود هستيم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 73 - 1

1 - ساحران مؤمن ، در برابر فرعون و تهديد

هاى وى ، بر ايمان خود به پروردگارشان تأكيد كردند .

لن نؤثرك . .. إنّا ءامنّا بربّنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 50 - 1،2

1 - اعلام آمادگى ساحران مؤمن به موسى ( ع ) در برابر فرعون براى پذيرش هر شكنجه در راه ايمان خويش

لأُقطّعنّ أيديكم و أرجلكم من خل_ف . .. قالوا لاضير

2 - خشم و تهديد شديد فرعون ، فاقد كمترين تأثير در ساحران مؤمن به موسى ( ع )

لأُقطّعنّ أيديكم و أرجلكم من خل_ف . .. قالوا لاضير

استمداد از جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 111 - 4،5

4 _ خنثى سازى معجزه موسى ( ع ) با استمداد از ساحران زبردست ، از آراى تصويب شده از جلسه سران و بزرگان حكومت فرعونيان

و أرسل فى المدائن حشرين

5 _ سران دربار فرعون از وى خواستند با تأخير مجازات موسى و هارون موافقت كرده و ساحران زبردست و كاردان را از اطراف و اكناف احضار كند .

و أرسل فى المدائن حشرين

{حشرين} به معناى جمع كنندگان و كوچ دهندگان است و مفعول آن به قرينه آيه قبل و بعد {ساحرين} مى باشد و خود {حشرين} مفعول براى {أرسل} است. بنابراين جمله {أرسل ... } يعنى: نيروهايى را براى جمع آورى و گسيل ساحران بسيج كن.

اطمينان به پيروزى جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 39 - 2

2 - اطمينان فرعون و درباريان او به غلبه ساحران كارآزموده بر موسى ( ع )

و قيل للناس

هل أنتم مجتمعون

دعوت از مردم، مى تواند نشانگر اطمينان فرعونيان به پيروزى ساحران باشد. گفتنى است كه تعابيرى چون: {لعلّنا} و {إن كانوا} _ كه بيانگر نوعى ترديد بوده و در آيه بعدى آمده است _ شگردى تبليغى براى تهييج ساحران بود تا آنان توان خويش را در اين راه به كار گيرند.

اطمينان جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 115 - 4

4 _ ساحران دربار فرعون مطمئن به غلبه سحرشان بر معجزه موسى ( ع )

إما أن تلقى و إما أن نكون نحن الملقين

از اينكه ساحران اختيار شروع كننده مبارزه را به موسى(ع) واگذاشتند و جمله مربوط به خويش را با تأكيد بيان داشتند، معلوم مى شود آنان به غلبه خويش اطمينان داشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 65 - 3،6

3 - ساحران فرعون ، نسبت به غلبه و پيروزى خود بر موسى ( ع ) در ميدان مبارزه ، اطمينان داشتند .

إمّا أن تلقى و إمّا أن نكون أوّل من ألقى

پيشنهاد به موسى(ع) براى تعيين آغازكننده، حكايت از اطمينان ساحران به كار خود و نتيجه آن و يا لااقل تظاهر به آن از سوى آنان دارد.

6 - ساحران فرعون ، شكست موسى ( ع ) را در صورت اقدام او به سِحر ، حتمى ديده و نيازى به وارد عمل شدن خود احساس نمى كردند . *

إمّا أن تلقى و إمّا أن نكون أوّل من ألقى

ساحران دو شق تخيير را، به گونه اى بيان كردند كه گويا اگر موسى(ع) ابزار سحر خود را بيفكند،

كار او تمام است و ناتوانى او بر همگان روشن خواهد شد و تنها در صورتى كه آنها دست به كار شوند، نوبت {اول} و {دوم} معنا پيدا مى كند از اين رو وصف {أوّل من ألقى} را در باره موسى(ع) به كار نبردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 44 - 3

3 - غرور و اطمينان سرشار ساحران به غلبه خويش بر موسى ( ع )

و قالوا بعزّة فرعون إنّا لنحن الغ_لبون

افساد جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 81 - 6

6 _ موسى ( ع ) ، با خطاب به ساحران ، آنان را گروهى مفسد و مقابله آنان با خود را عملى فسادانگيز خواند .

قال موسى ما جئتم به السحر . .. إن اللّه لايصلح عمل المفسدين

اقرار جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 122 - 1

1 _ ساحران دربار فرعون پس از مشاهده معجزه موسى ( ع ) ، به ربوبيت خداى موسى ( ع ) و هارون بر تمام هستى ايمان آورده و بدان اعتراف كردند .

ءامنا برب العلمين. رب موسى و هرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 73 - 2

2 - ساحران مؤمن ، به گناه و خطاى خويش معترف و به آمرزش خداوند اميدوار بودند .

إنّا ءامنّا بربّنا ليغفر لنا خطي_نا

{خطايا} (جمع {خطيئة}) به معناى گناهانى است كه از روى عمد انجام شود (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 47 - 1

1 - اعتراف ساحران به پروردگار جهانيان و ايمان به توحيد ربوبى ، پس از مشاهده معجزه موسى و بطلان سحر خويش

فألقى موسى عصاه . .. قالوا ءامنّا بربّ الع_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 48 - 3

3 - اعتراف و ايمان ساحران به رسالت موسى و هارون ( ع )

قالوا ءامنّا بربّ الع_لمين

قيد {ربّ موسى و هارون} اعتراف ضمنى بر ايمان آوردن ساحران به رسالت موسى و هارون(ع) است. آيه بعد (قال آمنتم له...) اين مطلب را تأييد مى كند.

اكراه جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 73 - 5

5 - ساحران مؤمن ، برخلاف ميل باطنى و با اجبار حكومت فرعونى ، وادار به مقابله با موسى ( ع ) شده بودند .

و ما أكرهتنا عليه من السحر

{إكراه}; يعنى، وادار كردن كسى به كارى كه خود تمايل به آن نداشته باشد. گفتنى است كه {أكرهتنا} سخن ساحران مؤمن، خطاب به فرعون است; يعنى، تو ما را به سحر و مبارزه عليه موسى(ع) وادار كردى. اقداماتى كه ساحران در شيوه اجراى سحر انجام دادند، گرچه اختيارى بود; ولى احضار آنان در صحنه مبارزه با موسى(ع) اجبارى بوده است.

امتيازخواهى جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 41 - 5

5 - امتياز خواهى ساحران از فرعون ، با قرار دادن پيروزى خود در هاله اى از ابهام

أئنّ لنا لأجرًا إن كنّا نحن الغ_لبين

ترديد ساحران در پيروزى خود،

فرعون را در وحشت از شكست فرو مى برد و اشتياق به پيروزى را به هر قيمت در وجود او مشتعل مى ساخت. ساحران از اين زمينه براى دست يافتن به امتيازات بيشتر سود جستند. گفتنى است كه آيه 44 همين سوره _ كه در آن ساحران پس از مطمئن شدن به دريافت مزد از فرعون پيروزى خود را بر موسى(ع) قطعى اعلام كردند (قالوا بعزّة فرعون إنّا نحن الغالبون) _ مؤيد همين برداشت است.

اميدوارى به پيروزى جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 40 - 1

1 - اميدوارى فرعونيان به غلبه ساحران بر موسى ( ع ) و پيروى مردم از آنان

لعلّنا نتّبع السحرة إن كانوا هم الغ_لبين

واژه {لعلّ} براى اظهار اميد است.

اميدوارى جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 73 - 2

2 - ساحران مؤمن ، به گناه و خطاى خويش معترف و به آمرزش خداوند اميدوار بودند .

إنّا ءامنّا بربّنا ليغفر لنا خطي_نا

{خطايا} (جمع {خطيئة}) به معناى گناهانى است كه از روى عمد انجام شود (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 51 - 1

1 - اظهار اميدوارى ساحران مؤمن به موسى ( ع ) ، به برخوردارى از غفران الهى

إنّا نطمع أن يغفر لنا ربّنا خط_ي_نا

انقياد جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 126 - 9

9 _ صبر در برابر تحمل شكنجه هاى فرعون و تسليم خدا بودن تا آخرين لحظه حيات

، درخواست ساحران مؤمن در دعا به درگاه خداوند

ربنا أفرغ علينا صبراً و توفنا مسلمين

ايمان جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 121 - 2،3

2 _ ساحران ، ايمانشان را به خداوند به همگان اعلام كردند .

قالوا ءامنا برب العلمين

كلمه {قالوا} بيانگر اين است كه ساحران ايمانشان را به خدا و ربوبيت مطلق او علنى ساختند و به همگان اعلام كردند.

3 _ ساحران به هنگام سجده به درگاه خداوند ، ايمانشان را به ربوبيت وى اعلام داشتند .

و ألقى السحرة سجدين. قالوا ءامنا برب العلمين

برداشت فوق بر اين اساس است كه جمله {قالوا ءامنا . .. } حال براى {السحرة} و يا بدل اشتمال براى {القى السحرة ... } باشد. بر اين دو مبنا آيه مورد بحث دلالت مى كند كه ساحران به هنگام سجده به درگاه خدا براى اينكه توهم نشود به فرعون سجده مى كنند، ايمان خويش را به خداوند اظهار كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 122 - 1،2،4،5

1 _ ساحران دربار فرعون پس از مشاهده معجزه موسى ( ع ) ، به ربوبيت خداى موسى ( ع ) و هارون بر تمام هستى ايمان آورده و بدان اعتراف كردند .

ءامنا برب العلمين. رب موسى و هرون

2 _ ساحران مؤمن به موسى ( ع ) ، مردمى هوشيار و به ترفند ها و سياست بازى هاى فرعون و اشرافيان دربار وى آگاه بودند .

رب موسى و هرون

به نظر مى رسد از اهداف ساحران در تفسير {رب العلمين} به {رب موسى و هرون} اين

باشد كه مبادا فرعونيان پس از خاتمه ماجرا چنين وانمود كنند كه ساحران به فرعون سجده كردند و او را {رب العلمين} خواندند. و اين معنا حكايت از هوشيارى ساحران و آگاهى آنان به ترفندهاى فرعون دارد.

4 _ ساحران دربار فرعون پس از مشاهده معجزه موسى ( ع ) به پيامبرى وى و برادرش هارون ايمان آوردند .

ءامنا برب العلمين. رب موسى و هرون

مى توان گفت از اهداف ساحران در نام بردن خصوص {موسى و هارون}، پذيرش ايشان به عنوان پيامبران الهى بوده است.

5 _ ساحران ، ايمان خويش را به موسى ( ع ) و هارون به همگان اعلام كردند .

قالوا ءامنا برب العلمين. رب موسى و هرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 123 - 1،4،6،8

1 _ فرعون در پى گرايش ساحران به رسالت موسى ( ع ) و ايمانشان به ربوبيت خداوند ، بشدت برآشفت و آنان را به سبب ايمانشان توبيخ كرد .

قال فرعون ءامنتم به قبل أن ءاذن لكم

ضمير در {به} هم مى تواند به موسى(ع) برگردانده شود و هم مى تواند به {رب} برگردانده شود. در هر صورت برداشت فوق از آيه استفاده مى شود.

4 _ فرعون ، شكست ساحران و پيروزى موسى را صحنه سازى و ايمان آنان را توطئه اى از پيش طراحى شده اعلام كرد .

إن هذا لمكر مكرتموه فى المدينة

كلمه {هذا} اشاره است به ماجراى شكست ساحران و پيروزى موسى و در آخر اظهار ايمان ساحران به ربوبيت خداوند و پيامبرى موسى و هارون.

6 _ فرعون ، ايمان ساحران را به موسى ( ع ) ، خطرى

براى موقعيت و حكومت خويش احساس كرد .

إن هذا لمكر مكرتموه فى المدينة لتخرجوا منها أهلها

8 _ بيرون راندن و آواره ساختن مردم پايتخت مصر ، تحليل فرعون از داستان مبارزه ساحران با موسى و ايمان آوردن آنان

إن هذا لمكر مكرتموه فى المدينة لتخرجوا منها أهلها

برداشت فوق بر اين مبناست كه مراد از {أهلها} همه مردم مصر (عوامل حكومت و توده مردم) باشد، نه خصوص عوامل حكومتى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 124 - 1،2،3

1 _ فرعون بر كيفر دادن تمامى ساحران مؤمن به موسى ( ع ) تصميم قطعى گرفت و بر آن سوگند ياد كرد .

لأقطعن . .. ثم لأصلبنكم

حرف {لام} در {لاقطعن} در {لاصلبن} لام تأكيد و حاكى از سوگند مقدر است.

2 _ قطع يك دست و يك پا در جهت خلاف يكديگر ، از كيفر هاى تعيين شده از سوى فرعون براى ساحران مؤمن به موسى ( ع )

لأقطعن أيديكم و أرجلكم من خلف

3 _ فرعون ، ساحران مؤمن به موسى ( ع ) را تهديد كرد كه پس از بريدن دست و پايشان تمامى آنان را به چوبه دار خواهد بست .

ثم لأصلبنكم أجمعين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 125 - 1،2

1 _ اظهار پايدارى بر طريق ايمان و به هيچ انگاشتن مجازات هاى فرعون ، عكس العمل ساحران مؤمن به موسى ( ع ) در برابر فرعون

قالوا إنا إلى ربنا منقلبون

2 _ ساحران در پاسخ فرعون و تهديد هاى وى اظهار كردند كه با كشته شدن به سوى خداى خويش باز

خواهند گشت .

قالوا إنا إلى ربنا منقلبون

{إلى ربنا} متعلق به {منقلبون} است و كلمه {انقلاب}، در صورتى كه به {إلى} متعدى شود، به معناى بازگشتن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 126 - 1،2،3،4،5،6،8

1 _ ساحران مؤمن با بيان انگيزه فرعون بر نابودى آنان ، اتهام هاى دروغين وى ( توطئه گرى و آواره سازى مردمان ) را قاطعانه مردود دانستند .

و ما تنقم منا إلا أن ءامنا بايت ربنا

2 _ ايمان ساحران به آيات الهى تنها انگيزه فرعون بر شكنجه و مجازات آنان

إن هذا لمكر مكرتموه فى المدينة لتخرجوا . .. و ما تنقم منا إلا أن ءامنا بايت ربنا

نقمت {مصدر تنقم} به معناى عقوبت كردن و كراهت داشتن است و {أن ءامنا} مفعولٌ له براى {تنقم} مى باشد. تقدير جمله چنين است: و ما تنقم منا لشىء إلا لايماننا. يعنى اى فرعون تنها چيزى كه تو را بر عقوبت ما واداشته ايمان ماست، نه اينكه ما را توطئه گر و امثال آن بدانى. به عبارت ديگر يعنى تو خود مى دانى كه اتهامهايت واقعيت ندارد.

3 _ ساحران گرويده به موسى ( ع ) ، برخوردار از ايمانى راسخ به آيات خداوند

و ما تنقم منا إلا أن ءامنا بايت ربنا

4 _ ساحران گرويده به موسى ( ع ) به مجرد آگاهى به آيات الهى ، آنها را باور كردند و بدآنهاايمان آوردند .

ءامنا بايت ربنا لما جاءتنا

برداشت فوق با توجه به كلمه {لما} استفاده شده است.

5 _ ساحران گرويده به موسى ( ع ) مؤمنانى در كمال شجاعت و شهامت

قالوا إنا إلى ربنا منقلبون. و

ما تنقم منا إلا أن ءامنا

6 _ ساحران مؤمن به موسى ( ع ) ، در ايمان خويش متكى به آيات و براهينى متعدد بودند .

أن ءامنا بايت ربنا لما جاءتنا

8 _ ساحران مؤمن به موسى ( ع ) پس از اعلان پايدارى بر طريق ايمان ، به دعا به درگاه خدا پرداختند .

ربنا أفرغ علينا صبراً و توفنا مسلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 70 - 5،6،7

5 - ساحران به جهت تخصص در سِحر ، حقانيت گفته هاى موسى ( ع ) و سِحر نبودن كار او را به روشنى درك كردند .

فأُلقى السحرة سجّدًا قالوا ءامنّا

از ظاهر آيه برمى آيد، كه در ميدان مبارزه، تنها ساحران بودند كه ايمان خود را اعلام كردند و يا لااقل اولين افراد بودند. اين سبقت در ايمان از سوى ساحران، به جهت شناخت آنان از كار خود و تفاوت آن با معجزه بود.

6 - ساحران با مشاهده بطلان سِحرشان ، ربوبيت خداوند بر همه موجودات را باور كرده و به آن ايمان آوردند .

قالوا ءامنّا بربّ هرون و موسى

7 - ساحران فرعون ، با صراحت ، ايمان خويش به خداوند را اعلام كردند .

قالوا ءامنّا بربّ هرون و موسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 71 - 1،2،11

1 - ساحران به خاطر ايمان به موسى ( ع ) ، مورد توبيخ و بازخواست فرعون قرار گرفتند .

قالوا ءامنّا . .. قال ءامنتم له قبل أن ءاذن لكم

{آمنتم} چه جمله خبرى باشد و چه استفهامى (به تقدير همزه)، مراد از آن

توبيخ است و ضمير {له} به قرينه حرف لام _ كه براى ربط {أمن} به غير خداوند به كار مى رود _ و به تناسب ضمير {إنّه} در {إنّه لكبيركم} به موسى(ع) برمى گردد.

2 - ساحران فرعون ، موسى و هارون ( ع ) را پيامبر خدا دانسته و به آنان ايمان آوردند .

ءامنتم له

تعبير ساحران در آيه قبل، {آمنّا بربّ هارون و موسى} بود; ولى فرعون در توبيخ خود، آنان را مؤمن به موسى(ع) معرفى كرد. گفتنى است كه اين نكته گوياى تلازم ايمان به {ربّ موسى و هارون} با ايمان به رسالت آن دو در دعوت به ربوبيت خداوند است.

11 - در ديدگاه فرعون ، ساحران پيش از حضور در ميدان مبارزه ، به موسى ( ع ) ايمان داشتند و ايمان آنان در صحنه مبارزه ، ايمانى صورى و برنامه ريزى شده بود .

ءامنتم له قبل أن ءاذن لكم إنّه لكبيركم الذى علّمكم السحر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 72 - 2،3،7،11،14،17

2 - ساحران مؤمن ، برترى دادن فرعون بر خداوند و بهادادن به تهديدات او در برابر دلايل روشن موسى ( ع ) را ، به كلى منتقى دانسته و ثبات و استحكام ايمان خود را نشان دادند .

قالوا لن نؤثرك على ما جاءنا من البيّن_ت والذى فطرنا

3 - ساحر مؤمن مصر ، تحت تأثير آيات و بينات الهى ، قرار گرفتند و خدا را بر فرعون ترجيح دادند .

لن نؤثرك على ما جاءنا من البيّن_ت والذى فطرنا

7 - ساحران مؤمن ، معتقد به رسالت موسى ( ع ) از جانب خالق

آنان

على ما جاءنا من البيّن_ت والذى فطرنا

11 - ساحران مؤمن ، آمادگى خود را براى تحمّل هرگونه شكنجه و كشتار در جهت حفظ ايمان خويش اعلام كردند .

لن نؤثرك . .. فاقض ما أنت قاض

{قضا} به معناى حكم كردن و داورى است. جمله {فاقض...} از زبان ساحران مؤمن و خطاب به فرعون است; يعنى، هر حكمى را كه مى توانى و قضاوت آن از تو ساخته است، صادر كن. ما آماده پذيرش هر نوع شكنجه و عذاب در راه ايمان خود هستيم.

14 - ساحران مؤمن با تحقير قدرت فرعون ، به او اعلام كردند كه بالاترين شكنجه هاى او ، تنها به زندگانى دنيايى آنان خاتمه مى دهد و به آخرتشان آسيبى نخواهد رسانيد .

فاقض ما أنت قاض إنّما تقضى هذه الحيوة الدنيا

چنانچه {ه_ذه الحياة} مفعولٌ به براى {تقضى} باشد، مراد از {قضا}، منقضى ساختن خواهد بود. اهل لغت مى گويند: تمام معانى {قضا} به انقطاع يافتن و تمام شدن بازگشت دارد (لسان العرب). بنابراين مفاد آيه چنين مى شود: اى فرعون! با حكم خود به هرچه مى توانى فيصله بده و آن را تمام كن; زيرا تو فقط اين زندگانى دنيا را خاتمه مى دهى.

17 - ساحران مؤمن به موسى ( ع ) ، داراى ايمان و اعتقاد محكم به آخرت بودند .

فاقض . .. إنّما تقضى هذه الحيوة الدنيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 73 - 1،9

1 - ساحران مؤمن ، در برابر فرعون و تهديد هاى وى ، بر ايمان خود به پروردگارشان تأكيد كردند .

لن نؤثرك . .. إنّا ءامنّا بربّنا

9 -

ساحران فرعون ، پس از ايمان به موسى ( ع ) از اقدام به سِحر به نفع فرعون ، اظهار پشيمانى كرده و خواستار بخشش الهى شدند .

ليغفر لنا . .. ما أكرهتنا عليه من السحر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 74 - 3

3 - هراس از جهنم و عذاب طاقت فرساى آن ، مايه تحكيم ايمان در قلب ساحران فرعون

إنّا ءامنّا بربّنا . .. إنّه من يأت ربّه مجرمًا فإنّ له جهنّم

جمله {إنّه من يأت. ..} تعليل براى محتواى آيه قبل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 48 - 1،2،3

1 - ساحران پس از مشاهده معجزه موسى ، بيزارى خود را از فرعون و ادعاى ربوبيت او ، به صراحت و در حضور وى ، اعلام داشتند .

قالوا ءامنّا بربّ الع_لمين . ربّ موسى و ه_رون

جمله {ربّ موسى و هارون} _ كه عطف بيان براى {بربّ العالمين} مى باشد _ تعريضى است به فرعون و نيز كنايه از اين نكته است كه ديگر ربّ بودن تو، پذيرفتنى نيست.

2 - تأكيد ساحران بر ايمان خويش به پروردگار يگانه هستى ، به گونه اى صريح و بى ابهام

قالوا ءامنّا بربّ الع_لمين . ربّ موسى و ه_رون

3 - اعتراف و ايمان ساحران به رسالت موسى و هارون ( ع )

قالوا ءامنّا بربّ الع_لمين

قيد {ربّ موسى و هارون} اعتراف ضمنى بر ايمان آوردن ساحران به رسالت موسى و هارون(ع) است. آيه بعد (قال آمنتم له...) اين مطلب را تأييد مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13

- شعراء - 26 - 49 - 13

13 - ايمان همه ساحران به موسى ( ع ) و تهديد فرعون به شكنجه و كشتن تمامى آنان

قال ءامنتم له . .. و لأُصلّبنّكم أجمعين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 50 - 1،2،3

1 - اعلام آمادگى ساحران مؤمن به موسى ( ع ) در برابر فرعون براى پذيرش هر شكنجه در راه ايمان خويش

لأُقطّعنّ أيديكم و أرجلكم من خل_ف . .. قالوا لاضير

2 - خشم و تهديد شديد فرعون ، فاقد كمترين تأثير در ساحران مؤمن به موسى ( ع )

لأُقطّعنّ أيديكم و أرجلكم من خل_ف . .. قالوا لاضير

3 - اعتقاد ساحران مؤمن به زيان نكردن انسان از تحمل دشوارى ها در راه خدا

قالوا لاضير إنّا إلى ربّنا منقلبون

جمله {إنّا إلى ربّنا. ..} تعليل براى {لاضير} و بيانگر مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 51 - 6

6 - ساحرانِ گرويده به موسى ( ع ) ، از نخستين مؤمنان به وى

إنّا نطمع أن يغفر . .. إن كنّا أوّل المؤمنين

بسيج جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 111 - 5،6

5 _ سران دربار فرعون از وى خواستند با تأخير مجازات موسى و هارون موافقت كرده و ساحران زبردست و كاردان را از اطراف و اكناف احضار كند .

و أرسل فى المدائن حشرين

{حشرين} به معناى جمع كنندگان و كوچ دهندگان است و مفعول آن به قرينه آيه قبل و بعد {ساحرين} مى باشد و خود {حشرين}

مفعول براى {أرسل} است. بنابراين جمله {أرسل ... } يعنى: نيروهايى را براى جمع آورى و گسيل ساحران بسيج كن.

6 _ بسيج نيرو هاى حكومتى به تمامى شهر هاى تحت نفوذ فرعون ، طرح كارگزاران دربار براى گردآورى و احضار ساحران زبردست

و أرسل فى المدائن حشرين

{ال} در {المدائن} عهد ذهنى است و اشاره به شهرهاى تحت نفوذ حكومت فرعون دارد. زيرا معهود بين فرعون و اشراف دربار همان شهرهاى كشور خودشان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 112 - 3

3 _ احضار همه ساحران زبردست براى مبارزه با موسى ( ع ) ، درخواست اشرافيان دربار فرعون از فرعون

يأتوك بكل سحر عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 113 - 1

1 _ ساحرانى زبردست و كارآمد پس از فراخوانى آنان براى مبارزه با موسى ، به درگاه فرعون حاضر شدند .

و جاء السحرة فرعون

{ال} در {السحرة} عهد ذكرى است و اشاره به {كل سحر عليم} دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 36 - 5

5 - تدبير مشاوران فرعون ، مبنى بر اعزام اشخاصى به تمام شهر ها و گردآورى نيروى لازم جهت مبارزه با موسى ( ع ) و برادرش

قالوا . .. و ابعث فى المدائن ح_شرين

{المدائن} جمع محلّى به {ال} و مفيد عموم است; يعنى، همه شهرها.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 37 - 1

1 - گردآورى تمامى ساحران كارآزموده و ماهر براى مقابله با معجزات موسى ، طرح

مشاوران فرعون بود .

و ابعث فى المدائن ح_شرين . يأتوك بكلّ سحّار عليم

بشارت به جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 114 - 2

2 _ فرعون به ساحران بشارت داد كه در صورت پيروزى علاوه بر دريافت پاداشى گران ، از مقرّبان درگاهش خواهند شد .

قال نعم و إنكم لمن المقربين

بطلان جادوى جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 120 - 1

1 _ ساحران با مشاهده معجزه موسى ( ع ) و بطلان سحر خويش ، به خاك افتادند و به درگاه خداوند سجده كردند .

و ألقى السحرة سجدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 81 - 3

3 _ موسى ( ع ) ، شكست ساحران و ابطال سحر آنان را ، قطعى و غير قابل ترديد اعلام كرد .

قال موسى ما جئتم به السحر إن اللّه سيبطله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 46 - 1

1 - پى بردن ساحران به حقانيت رسالت موسى ( ع ) ، در پى مشاهده بطلان افسون خود در برابر معجزه موسى

فإذا هى تلقف ما يأفكون . فأُلقى السحرة س_جدين

برداشت ياد شده با توجه به تفريع {أُلقى} بر آيه پيش به دست مى آيد.

بينش جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 65 - 6

6 - ساحران فرعون ، شكست موسى ( ع ) را در صورت اقدام او به سِحر ، حتمى

ديده و نيازى به وارد عمل شدن خود احساس نمى كردند . *

إمّا أن تلقى و إمّا أن نكون أوّل من ألقى

ساحران دو شق تخيير را، به گونه اى بيان كردند كه گويا اگر موسى(ع) ابزار سحر خود را بيفكند، كار او تمام است و ناتوانى او بر همگان روشن خواهد شد و تنها در صورتى كه آنها دست به كار شوند، نوبت {اول} و {دوم} معنا پيدا مى كند از اين رو وصف {أوّل من ألقى} را در باره موسى(ع) به كار نبردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 70 - 3

3 - ساحران ، با مشاهده معجزه موسى ، آن را قدرتى الهى دانسته و در برابر عظمت خداوند اظهار فروتنى كردند .

فأُلقى السحرة سجّدًا قالوا ءامنّا بربّ هرون و موسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 72 - 12

12 - تحقير دنيا و حاكميت موقت فرعون در آن ، از سوى ساحران مؤمن

إنّما تقضى هذه الحيوة الدنيا

فعل {تقضى} خطاب به فرعون و {ه_ذه الحياة} مفعول فيه آن است; يعنى، {إنّما تقضى مدة ه_ذه الحياة الدنيا} (دايره حكم رانى تو، همين زندگى دنيايى است و فراتر از آن در دسترس تو نيست).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 44 - 5

5 - فرعون ، داراى عزت و جلال در چشم و دل ساحران عصر خود .

فلمّا جاء السحرة . .. و قالوا بعزّة فرعون

پاداش به جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف

- 7 - 114 - 2

2 _ فرعون به ساحران بشارت داد كه در صورت پيروزى علاوه بر دريافت پاداشى گران ، از مقرّبان درگاهش خواهند شد .

قال نعم و إنكم لمن المقربين

پاداش جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 114 - 1

1 _ فرعون به خواسته ساحران ( اعطاى پاداش در صورت پيروزى ) ، پاسخ مثبت داد .

ان لنا لأجراً . .. قال نعم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 41 - 1،3

1 - پرسش ساحران ، از فرعون نسبت به پاداش خود در صورت غلبه بر موسى ( ع )

قالوا لفرعون أئنّ لنا لأجرًا إن كنّا نحن الغ_لبين

3 - اهتمام ساحران به دريافت پاداش و نه پيروزى فكرى و عقيدتى

أئنّ لنا لأجرًا إن كنّا نحن الغ_لبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 42 - 1،3

1 - پاسخ مثبت فرعون ، به امتيازطلبى ساحران براى غلبه بر موسى ( ع )

قالوا لفرعون أئنّ لنا لأجرًا . .. قال نعم

3 - فرعون ، براى جلب حمايت ساحران ، بيش از انتظارشان به آنان وعده مزد و پاداش داد .

قالوا لفرعون أئنّ لنا لأجرًا . .. و إنّكم إذًا لمن المقرّبين

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه ساحران تنها درخواست مزد داشته اند; ولى فرعون علاوه بر پاسخ مثبت به آن، وعده تقرّب به درگاه خود را نيز به آنان داد.

پرسش جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26

- 41 - 1

1 - پرسش ساحران ، از فرعون نسبت به پاداش خود در صورت غلبه بر موسى ( ع )

قالوا لفرعون أئنّ لنا لأجرًا إن كنّا نحن الغ_لبين

پشيمانى جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 73 - 9

9 - ساحران فرعون ، پس از ايمان به موسى ( ع ) از اقدام به سِحر به نفع فرعون ، اظهار پشيمانى كرده و خواستار بخشش الهى شدند .

ليغفر لنا . .. ما أكرهتنا عليه من السحر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 51 - 2،10

2 - ندامت ساحران از گذشته شرك آلود و غفلت بار خود در پيشگاه خدا

إنّا نطمع أن يغفر لنا ربّنا خط_ي_نا

10 - اظهار ندامت ساحران ، از قرار دادن دانش خويش در خدمت فرعون ، براى مبارزه با موسى ( ع )

إنّا نطمع أن يغفر لنا ربّنا خط_ي_نا

كلمه {خطايانا} مى تواند اشاره به اقدامى باشد كه ساحران در خدمت نظام فرعونى، براى مبارزه با حق انجام داده اند.

پوچى جادوى جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 118 - 1

1 _ عصاى موسى ( ع ) با بلعيدن جادوى ساحران ، موجب به كرسى نشستن حق و پوچ گشتن دستاورد هاى ساحران شد .

فوقع الحق و بطل ما كانوا يعملون

دربرداشت فوق ضمير {كانوا} و {يعملون} به ساحران برگردانده شده است. بر اين مبنا مراد از {ما} در {ما كانوا ... } همان ابزار و آلاتى است كه با سحر خويش آنها را در

چشم بينندگان به صورت جانورانى پر تحرك جلوه داده بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 43 - 2

2 - اطمينان موسى به غلبه خويش و پوچى افسون ساحران

قال لهم موسى ألقوا ما أنتم ملقون

شتاب نداشتن موسى(ع) در ارائه معجزه خويش، حاكى از اطمينان او و تعبير {ألقوا ما أنتم ملقون} نشانگر بى اعتنايى وى به همه دست مايه هاى ساحران است.

پيروزى جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 41 - 5

5 - امتياز خواهى ساحران از فرعون ، با قرار دادن پيروزى خود در هاله اى از ابهام

أئنّ لنا لأجرًا إن كنّا نحن الغ_لبين

ترديد ساحران در پيروزى خود، فرعون را در وحشت از شكست فرو مى برد و اشتياق به پيروزى را به هر قيمت در وجود او مشتعل مى ساخت. ساحران از اين زمينه براى دست يافتن به امتيازات بيشتر سود جستند. گفتنى است كه آيه 44 همين سوره _ كه در آن ساحران پس از مطمئن شدن به دريافت مزد از فرعون پيروزى خود را بر موسى(ع) قطعى اعلام كردند (قالوا بعزّة فرعون إنّا نحن الغالبون) _ مؤيد همين برداشت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 44 - 3

3 - غرور و اطمينان سرشار ساحران به غلبه خويش بر موسى ( ع )

و قالوا بعزّة فرعون إنّا لنحن الغ_لبون

پيشنهاد جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 65 - 1

1 - ساحران فرعون ، در ميدان

مبارزه و رويارويى با موسى ( ع ) ، تعيين آغازكننده را به آن حضرت محول كردند .

قالوا ي_موسى إمّا أن تلقى . .. ألقى

تبرّى جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 48 - 1

1 - ساحران پس از مشاهده معجزه موسى ، بيزارى خود را از فرعون و ادعاى ربوبيت او ، به صراحت و در حضور وى ، اعلام داشتند .

قالوا ءامنّا بربّ الع_لمين . ربّ موسى و ه_رون

جمله {ربّ موسى و هارون} _ كه عطف بيان براى {بربّ العالمين} مى باشد _ تعريضى است به فرعون و نيز كنايه از اين نكته است كه ديگر ربّ بودن تو، پذيرفتنى نيست.

تبليغ جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 72 - 16

16 - ساحران مؤمن با وجود تهديدات فرعون ، در صدد نصيحت و ارشاد و هدايت وى بودند .

ما جاءنا من البيّن_ت و الذى فطرنا فاقض ما أنت قاض إنّما تقضى هذه الحيوة الدنيا

اشاره ساحران به بينات موسى(ع) و خالقيت خداوند و محدوديت قدرت فرعون، پس از موضع گيرى خصمانه او، مى تواند به منظور رام ساختن و پند و اندرز دادن به او باشد.

تجديدنظر جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 120 - 2

2 _ ساحران با مشاهده معجزه موسى ( ع ) به عظمت خداوند پى بردند و او را شايسته و بايسته پرستش يافتند .

و ألقى السحرة سجدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف -

7 - 121 - 1،2،3

1 _ ساحران با مشاهده معجزه موسى ( ع ) ربوبيت خداوند را بر تما هستى باور كردند و به آن ايمان آوردند .

قالوا ءامنا برب العلمين

2 _ ساحران ، ايمانشان را به خداوند به همگان اعلام كردند .

قالوا ءامنا برب العلمين

كلمه {قالوا} بيانگر اين است كه ساحران ايمانشان را به خدا و ربوبيت مطلق او علنى ساختند و به همگان اعلام كردند.

3 _ ساحران به هنگام سجده به درگاه خداوند ، ايمانشان را به ربوبيت وى اعلام داشتند .

و ألقى السحرة سجدين. قالوا ءامنا برب العلمين

برداشت فوق بر اين اساس است كه جمله {قالوا ءامنا . .. } حال براى {السحرة} و يا بدل اشتمال براى {القى السحرة ... } باشد. بر اين دو مبنا آيه مورد بحث دلالت مى كند كه ساحران به هنگام سجده به درگاه خدا براى اينكه توهم نشود به فرعون سجده مى كنند، ايمان خويش را به خداوند اظهار كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 122 - 1،4

1 _ ساحران دربار فرعون پس از مشاهده معجزه موسى ( ع ) ، به ربوبيت خداى موسى ( ع ) و هارون بر تمام هستى ايمان آورده و بدان اعتراف كردند .

ءامنا برب العلمين. رب موسى و هرون

4 _ ساحران دربار فرعون پس از مشاهده معجزه موسى ( ع ) به پيامبرى وى و برادرش هارون ايمان آوردند .

ءامنا برب العلمين. رب موسى و هرون

مى توان گفت از اهداف ساحران در نام بردن خصوص {موسى و هارون}، پذيرش ايشان به عنوان پيامبران الهى بوده است.

تصليب جادوگران فرعون

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 71 - 13،15

13 - قطع يك دست و يك پا در جهت مخالف يكديگر و دار زدن بر تنه درختان خرما ، از جمله مجازات هاى تعيين شده براى ساحران مؤمن از سوى فرعون بود .

فلأقطّعنّ أيديكم و أرجلكم من خل_ف و لأصلّبنّكم

{جذع} (مفرد {جذوع}) به معناى ساق درخت است و حرف {فى} نشانه آن است كه فرعون در تهديد خود، مكان هميشگى ساحران را پس از قطع دست و پايشان، چوبه هاى دار در نظر گرفته بود. اين مطلب كنايه از آن دارد كه بدن آنان هرگز از دار پايين آورده نخواهد شد.

15 - تصميم فرعون بر شكنجه و به صليب كشيدن ساحران مؤمن و نظارت مستقيم خود بر اجراى آن ، تصميمى قاطع و مستبدانه بود .

لأقطّعنّ . .. لأصلّبنّكم ... لتعلمنّ أيّنا أشدّ عذابًا و أبقى

فرعون در واكنش هاى قبلى خود در برابر موسى(ع) با اطرافيان خويش به مشورت مى نشست; ولى در مجازات ساحران، تصميم مستبدانه و شخصى خود را با سوگند بر اجراى آن اعلام كرد و با لام قسم و نون تأكيد ثقيله و فعل هايى از باب تفعيل، قاطعيت خود را در اين تصميم ابراز كرد. گفتنى كه فعل هاى {لأقطّعنّ} و {لأصلبنّ} كه از باب تفعيل اند، با ثلاثى مجرد در معنا يكسان بوده و تفاوتى جز تأكيد افزون تر ندارند.

تكبر جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 44 - 3

3 - غرور و اطمينان سرشار ساحران به غلبه خويش بر موسى (

ع )

و قالوا بعزّة فرعون إنّا لنحن الغ_لبون

تلاش جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 43 - 3

3 - تلاش ساحران براى انجام كارى شبيه به معجزه موسى

ألقوا ما أنتم ملقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 44 - 7

7 - سعى ساحران بر ارائه كارى قوى تر و چشمگيرتر از معجزه موسى و در عين حال هم سنخ با آن

فألقوا حبالهم و عصيّهم

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه ساحران از ريسمان ها و عصاهاى متعدد براى مبارزه با معجزه (عصاى اژدها شوند) موسى(ع) استفاده كردند.

تملق جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 44 - 8

8 - اقدام ساحران به ستايش فرعون در لحظه شروع عمليات خود ، با هدف جلب حمايت او و نزديك ساختن خويش بهوى

فألقوا . .. و قالوا بعزّة فرعون إنّا لنحن الغ_لبون

تنبه جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 46 - 1

1 - پى بردن ساحران به حقانيت رسالت موسى ( ع ) ، در پى مشاهده بطلان افسون خود در برابر معجزه موسى

فإذا هى تلقف ما يأفكون . فأُلقى السحرة س_جدين

برداشت ياد شده با توجه به تفريع {أُلقى} بر آيه پيش به دست مى آيد.

تواضع جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 70 - 3

3 - ساحران ، با مشاهده معجزه موسى ، آن را قدرتى الهى

دانسته و در برابر عظمت خداوند اظهار فروتنى كردند .

فأُلقى السحرة سجّدًا قالوا ءامنّا بربّ هرون و موسى

توطئه جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 118 - 2

2 _ ساحران در مدتى طولانى و به طور مستمر در تدارك سحر خويش عليه موسى ( ع ) بودند .

و بطل ما كانوا يعملون

فعل مضارع {يعملون} پس از {كانوا} حكايت از مداومت ساحران به مهياسازى خويش براى جادوگرى دارد.

تهديد جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 123 - 9

9 _ فرعون بر پايه تحليل دروغين خويش و توطئه گر خواندن ساحران ، آنان را به مجازاتى شديد تهديد كرد .

إن هذا لمكر . .. فسوف تعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 124 - 3

3 _ فرعون ، ساحران مؤمن به موسى ( ع ) را تهديد كرد كه پس از بريدن دست و پايشان تمامى آنان را به چوبه دار خواهد بست .

ثم لأصلبنكم أجمعين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 125 - 2

2 _ ساحران در پاسخ فرعون و تهديد هاى وى اظهار كردند كه با كشته شدن به سوى خداى خويش باز خواهند گشت .

قالوا إنا إلى ربنا منقلبون

{إلى ربنا} متعلق به {منقلبون} است و كلمه {انقلاب}، در صورتى كه به {إلى} متعدى شود، به معناى بازگشتن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 49 - 8،9،13

8 - تهديد ساحران

مؤمن از سوى فرعون به داشتن فرجامى تيره و وحشتناك

فلسوف تعلمون

9 - ساحران مؤمن به موسى ( ع ) ، مورد تهديد فرعون به قطع دست و پا و كشيده شدن بر صليب

لأُقطّعنّ أيديكم و أرجلكم من خل_ف و لأُصلّبنّكم أجمعين

13 - ايمان همه ساحران به موسى ( ع ) و تهديد فرعون به شكنجه و كشتن تمامى آنان

قال ءامنتم له . .. و لأُصلّبنّكم أجمعين

تهمت به جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 123 - 4،7

4 _ فرعون ، شكست ساحران و پيروزى موسى را صحنه سازى و ايمان آنان را توطئه اى از پيش طراحى شده اعلام كرد .

إن هذا لمكر مكرتموه فى المدينة

كلمه {هذا} اشاره است به ماجراى شكست ساحران و پيروزى موسى و در آخر اظهار ايمان ساحران به ربوبيت خداوند و پيامبرى موسى و هارون.

7 _ فرعون با توطئه گر خواندن موسى ( ع ) و ساحران ، براندازى حكومت فرعونيان و بيرون راندن ايشان را ، از پايتخت مصر از اهداف توطئه آنان شمرد .

إن هذا لمكر . .. لتخرجوا منها أهلها

مراد از {أهلها} هم مى تواند فرعون، درباريان و وابستگان به او باشد و هم مى تواند مراد از آن تمامى ساكنان مصر باشد. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 126 - 1

1 _ ساحران مؤمن با بيان انگيزه فرعون بر نابودى آنان ، اتهام هاى دروغين وى ( توطئه گرى و آواره سازى مردمان ) را قاطعانه مردود دانستند .

و ما تنقم

منا إلا أن ءامنا بايت ربنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 71 - 9

9 - فراگرفتن سِحر از موسى ( ع ) و هم دستى با او در توطئه عليه فرعون ، از اتهامات فرعون به ساحران مؤمن بود .

إنّه لكبيركم الذى علّمكم السحر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 49 - 7

7 - اتهام ساحران از سوى فرعون ، به شاگردى موسى ( ع ) و يادگرفتن سحر در مكتب او

إنّه لكبيركم الذى علّمكم السحر

تهمت تبانى به جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 71 - 10،11

10 - فرعون ، شكست ساحران از موسى ( ع ) را ، امرى تصنّعى و براثر تبانى قبلى با موسى ( ع ) دانست و آنان را به سهل انگارى عمدى متهم ساخت .

إنّه لكبيركم الذى علّمكم السحر

11 - در ديدگاه فرعون ، ساحران پيش از حضور در ميدان مبارزه ، به موسى ( ع ) ايمان داشتند و ايمان آنان در صحنه مبارزه ، ايمانى صورى و برنامه ريزى شده بود .

ءامنتم له قبل أن ءاذن لكم إنّه لكبيركم الذى علّمكم السحر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 49 - 4

4 - اتهام ساحران از سوى فرعون ، به هم دستى با موسى ( ع ) براى توطئه عليه وى

إنّه لكبيركم الذى علّمكم السحر

جادوگران فرعون و ترك جادو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف -

7 - 116 - 2

2 _ ساحران پس از رخصت دهى موسى ( ع ) آنچه را براى جادوگرى تدارك ديده بودند ، در مقابل تماشاگران ر ها كردند و چشم هاى آنان را سحر كردند .

فلما ألقوا سحروا أعين الناس

جادوگران فرعون و تعاليم موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 47 - 2

2 - آگاهى قبلى ساحران از پيام توحيدى موسى ( ع ) و تنها نيازمند مشاهده دليلى روشن

قالوا ءامنّا بربّ الع_لمين

جادوگران فرعون و دعوت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 70 - 10

10 - ساحران فرعون ، از دعوت موسى ( ع ) و هماهنگى هارون با او ، پيش از اقدام به مبارزه با آنان آگاه بودند .

ءامنّا بربّ هرون و موسى

جادوگران فرعون و دعوت هارون(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 70 - 10

10 - ساحران فرعون ، از دعوت موسى ( ع ) و هماهنگى هارون با او ، پيش از اقدام به مبارزه با آنان آگاه بودند .

ءامنّا بربّ هرون و موسى

جادوگران فرعون و رب العالمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 122 - 3

3 _ پيشگيرى از فريبكارى و خدعه گرى فرعون ، از اهداف ساحران در تفسير { رب العلمين } به { رب موسى و هرون }

رب موسى و هرون

جادوگران فرعون و فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 -

125 - 1،2

1 _ اظهار پايدارى بر طريق ايمان و به هيچ انگاشتن مجازات هاى فرعون ، عكس العمل ساحران مؤمن به موسى ( ع ) در برابر فرعون

قالوا إنا إلى ربنا منقلبون

2 _ ساحران در پاسخ فرعون و تهديد هاى وى اظهار كردند كه با كشته شدن به سوى خداى خويش باز خواهند گشت .

قالوا إنا إلى ربنا منقلبون

{إلى ربنا} متعلق به {منقلبون} است و كلمه {انقلاب}، در صورتى كه به {إلى} متعدى شود، به معناى بازگشتن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 126 - 1،10

1 _ ساحران مؤمن با بيان انگيزه فرعون بر نابودى آنان ، اتهام هاى دروغين وى ( توطئه گرى و آواره سازى مردمان ) را قاطعانه مردود دانستند .

و ما تنقم منا إلا أن ءامنا بايت ربنا

10 _ ساحران مؤمن در عين اظهار استقامت در برابر فرعون ، خود را براى مقاومت در برابر شكنجه هاى فرعون و پايدارى بر طريق ايمان ، نيازمند امداد هاى الهى دانستند .

ربنا أفرغ علينا صبراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 44 - 5

5 - فرعون ، داراى عزت و جلال در چشم و دل ساحران عصر خود .

فلمّا جاء السحرة . .. و قالوا بعزّة فرعون

جادوگران فرعون و مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 116 - 4،5،6

4 _ جادوى ساحران فرعونى ، مايه هراس شديد مردم گشت .

فلما ألقوا سحروا أعين الناس و استرهبوهم

{استرهاب} به معناى ترسانيدن است. جمله {استرهبوهم} هم مى تواند عطف

بر جزاى شرط، يعنى {سحروا ... } باشد و هم مى تواند عطف بر {فلما ألقوا ... } باشد. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است. يعنى: سحروا أعين الناس و استرهبوهم بسحرهم.

5 _ ساحران فرعونى پس از چشمبندى مردم به ترسانيدن آنان پرداختند .

فلما ألقوا . .. و استرهبوهم

برداشت فوق بر اين اساس است كه {استرهبوا} عطف بر {فلما ألقوا . .. } باشد. بر اين مبنا {استرهبوهم} دلالت مى كند كه ساحران پس از چشمبندى با حركات و سكنات خويش سعى مى كردند مردم را كاملا مرعوب سحر خويش سازند.

6 _ ساحران فرعونى با افكندن ابزار سحر خويش و ايجاد هول و هراس در مردم ، سحرى بس بزرگ و شگفت آور را به نمايش گذاشتند .

سحروا أعين الناس و استرهبوهم و جاءو بسحر عظيم

جادوگران فرعون و معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 125 - 3

3 _ ساحران مؤمن به موسى ( ع ) ، معتقد به معاد و بازگشت به خدا پس از سپرى كردن حيات دنيا

إنا إلى ربنا منقلبون

جادوگران فرعون و معجزه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 120 - 1،2

1 _ ساحران با مشاهده معجزه موسى ( ع ) و بطلان سحر خويش ، به خاك افتادند و به درگاه خداوند سجده كردند .

و ألقى السحرة سجدين

2 _ ساحران با مشاهده معجزه موسى ( ع ) به عظمت خداوند پى بردند و او را شايسته و بايسته پرستش يافتند .

و ألقى السحرة سجدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

6 - اعراف - 7 - 121 - 1

1 _ ساحران با مشاهده معجزه موسى ( ع ) ربوبيت خداوند را بر تما هستى باور كردند و به آن ايمان آوردند .

قالوا ءامنا برب العلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 122 - 1

1 _ ساحران دربار فرعون پس از مشاهده معجزه موسى ( ع ) ، به ربوبيت خداى موسى ( ع ) و هارون بر تمام هستى ايمان آورده و بدان اعتراف كردند .

ءامنا برب العلمين. رب موسى و هرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 70 - 2،3

2 - ساحران با مشاهده معجزه موسى و بلعيده شدن سِحرشان با اعجاز او ، در برابر خداوند به سجده افتادند .

فأُلقى السحرة سجّدًا

3 - ساحران ، با مشاهده معجزه موسى ، آن را قدرتى الهى دانسته و در برابر عظمت خداوند اظهار فروتنى كردند .

فأُلقى السحرة سجّدًا قالوا ءامنّا بربّ هرون و موسى

جادوگران فرعون و موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 115 - 1،2،3

1 _ ساحران پس از اجتماع در صحنه رويارويى با موسى ( ع ) ، شروع كننده مبارزه را به انتخاب وى وانهادند .

قالوا يموسى إما أن تلقى و إما أن نكون نحن الملقين

بديهى است هر يك از طرفين (موسى از يك سو و ساحران از سوى ديگر) براى عرضه كار خود در صحنه مبارزه حاض___ر شده بودند. بنابراين تخييرِ مستفاد از جمله {إما أن تلقى ... }، ناظر به شروع كننده كار است،

نه به اصل انجام آن.

2 _ ساحران ، جادويى همانند معجزه موسى ( ع ) تدارك ديده بودند .

إما أن تلقى و إما أن نكون نحن الملقين

به كارگيرى {تلقى} و {ملقين}، كه هر دو از مصدر {القاء} به معناى افكندن است، مى رساند كه جادوى آنان مشابهت صورى با معجزه موسى داشته است.

3 _ ساحران دربار فرعون ، يكدل و يكزبان و يار يكديگر در مبارزه با موسى ( ع )

قالوا يموسى إما أن تلقى و إما أن نكون نحن الملقين

بديهى ست ساحران جمله هاى {إما أن تلقى} و {إما أن نكون نحن الملقين} را دسته جمعى و يا يك به يك نگفتند. بنابراين استناد اين جمله ها به آنان حكايت از هميارى و يكدلى آنان در مبارزه با موسى(ع) دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 118 - 2

2 _ ساحران در مدتى طولانى و به طور مستمر در تدارك سحر خويش عليه موسى ( ع ) بودند .

و بطل ما كانوا يعملون

فعل مضارع {يعملون} پس از {كانوا} حكايت از مداومت ساحران به مهياسازى خويش براى جادوگرى دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 123 - 5

5 _ برخورد و ملاقات ساحران با موسى ( ع ) در پايتخت مصر ، پيش از حضورشان در صحنه مبارزه

إن هذا لمكر مكرتموه فى المدينة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 65 - 1،3،4،5

1 - ساحران فرعون ، در ميدان مبارزه و رويارويى با موسى ( ع ) ، تعيين آغازكننده را به

آن حضرت محول كردند .

قالوا ي_موسى إمّا أن تلقى . .. ألقى

3 - ساحران فرعون ، نسبت به غلبه و پيروزى خود بر موسى ( ع ) در ميدان مبارزه ، اطمينان داشتند .

إمّا أن تلقى و إمّا أن نكون أوّل من ألقى

پيشنهاد به موسى(ع) براى تعيين آغازكننده، حكايت از اطمينان ساحران به كار خود و نتيجه آن و يا لااقل تظاهر به آن از سوى آنان دارد.

4 - برخورد و گفت وگوى ساحران فرعون با موسى ( ع ) در ميدان مبارزه ، همراه با نزاكت و اظهار ادب نسبت به آن حضرت بود .

ي_موسى إمّا أن تلقى و إمّا

احاله انتخاب آغازگر به موسى(ع) و پرهيز از تحكّم در اين زمينه، خالى از ابراز ادب و نزاكت از سوى ساحران نيست.

5 - علاقه مندى ساحران فرعون ، به پيشدستى در ارائه سِحر خويش ، قبل از اقدام موسى ( ع ) به ارائه آيات *

إمّا أن تلقى و إمّا أن نكون أوّل من ألقى

تفاوت تعبير در بخش دوم پيشنهاد، نشانگر اين نكته است كه ساحران براى شروع كردن، انگيزه بيشترى داشتند و بدين وسيله آن را ابراز مى كردند; زيرا به جاى {أن نكون . ..} مى توانستند بگويند {أمّا أن نلقى}

جادوگران فرعون و نبوّت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 121 - 4

4 _ ساحران به رسالت ها و پيام هاى موسى ( ع ) قبل از اقدام به مبارزه با وى آگاه بودند .

قالوا ءامنا برب العلمين

تأكيد ساحران به ربوبيت خداوند و پذيرش سريع آن پس از آگاهى به حقانيت موسى(ع)، بيانگر

اين است كه آنان پيش از حضور در صحنه مبارزه به پيامهاى وى، كه بارزترين آن اعتقاد به ربوبيت مطلق خداوند است، آگاه شده بودند.

جادوى جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 115 - 2

2 _ ساحران ، جادويى همانند معجزه موسى ( ع ) تدارك ديده بودند .

إما أن تلقى و إما أن نكون نحن الملقين

به كارگيرى {تلقى} و {ملقين}، كه هر دو از مصدر {القاء} به معناى افكندن است، مى رساند كه جادوى آنان مشابهت صورى با معجزه موسى داشته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 116 - 3،4،6

3 _ جادوى ساحران فرعونى از نوع چشمبندى و نشان دادن اشيا بر خلاف واقع آن بوده است .

فلما ألقوا سحروا أعين الناس

4 _ جادوى ساحران فرعونى ، مايه هراس شديد مردم گشت .

فلما ألقوا سحروا أعين الناس و استرهبوهم

{استرهاب} به معناى ترسانيدن است. جمله {استرهبوهم} هم مى تواند عطف بر جزاى شرط، يعنى {سحروا ... } باشد و هم مى تواند عطف بر {فلما ألقوا ... } باشد. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است. يعنى: سحروا أعين الناس و استرهبوهم بسحرهم.

6 _ ساحران فرعونى با افكندن ابزار سحر خويش و ايجاد هول و هراس در مردم ، سحرى بس بزرگ و شگفت آور را به نمايش گذاشتند .

سحروا أعين الناس و استرهبوهم و جاءو بسحر عظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 117 - 1

1 _ خداوند پس از جادوگرى ساحران به موسى فرمان داد تا

عصاى خويش را در صحنه مبارزه ر ها سازد .

و أوحينا إلى موسى أن ألق عصاك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 81 - 1

1 _ پس از درخواست موسى ( ع ) ، ساحران با به ميدان ريختن آنچه داشتند ( چوب ها و طناب ها ) به كار سحر پرداختند .

قال لهم موسى ألقوا . .. فلما ألقوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 65 - 8

8 - ساحران فرعون ، جادويى هم نوع با معجزه موسى ( ع ) تدارك ديده بودند .

أن تلقى . .. من ألقى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 66 - 4،6

4 - ساحران فرعون ، به مجرد اجازه موسى ( ع ) ، ابزار سِحر خود را به كار انداختند و سِحر خويش را آغاز كردند .

قال بل ألقوا فإذا

سرعت عمل ساحران است. از اين رو مفاد آيه چنين است: {موسى گفت شما سحرتان را بيندازيد و آنان سحر خويش را ارائه كردند كه ناگهان ريسمان ها و...}.

6 - ساحران فرعون ، با سِحر خود چنين وانمود كردند كه ريسمان ها و عصا هاى آنان به هر طرف شتافته و حركت مى كند .

فإذا حبالهم و عصيّهم يخيّل إليه من سحرهم أنّها تسعى

{أنّها تسعى} نائب فاعل {يخيّل} است و فعل {يخيّل إليه} دلالت دارد كه ريسمان ها و چوب دستى ها در واقع بى حركت بودند; نه آن كه با ماده اى آغشته شده باشند كه براثر تابش آفتاب، واقعاً به حركت

درآمده باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 44 - 1،2،7

1 - استفاده ساحران از ريسمان و چوب براى انجام سحر خود

فألقوا حبالهم و عصيّهم

{حبال} (جمع {حبل}) به معناى ريسمان ها و {عِصّى} (جمع {عصا}) به معناى چوبدستى ها است.

2 - اقدام ساحران ، پس از پيشنهاد موسى ( ع ) ، به افكندن ريسمان ها و عصا هاى خود براى نماياندن سحر خويش

قال لهم موسى ألقوا . .. فألقوا حبالهم و عصيّهم

7 - سعى ساحران بر ارائه كارى قوى تر و چشمگيرتر از معجزه موسى و در عين حال هم سنخ با آن

فألقوا حبالهم و عصيّهم

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه ساحران از ريسمان ها و عصاهاى متعدد براى مبارزه با معجزه (عصاى اژدها شوند) موسى(ع) استفاده كردند.

جذابيت جادوى جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 67 - 3

3 - سِحر ارائه شده از سوى ساحران فرعون ، سِحرى چشمگير و جذاب و اغواكننده بود .

فأوجس فى نفسه خيفة موسى

{خيفة} به معناى نوعى از خوف و نگرانى است. بروز اين نگرانى براى موسى(ع)، پس از سحر ساحران فرعون، از چشمگير و هنرمندانه بودن كار آنان حكايت دارد، به گونه اى كه موسى(ع) خطر فريب خوردن مردم را به وضوح مى ديد.

جلب رضايت جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 42 - 5

5 - اقدام فرعون به جلب رضايت و حمايت هر چه بيشتر ساحران

أئنّ لنا لأجرًا . .. قال نعم و إنّكم

إذًا لمن المقرّبين

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه فرعون علاوه بر پاداش مورد نظر ساحران، به آنان وعده مقام هاى فزون تر را نيز داد.

جنگ روانى جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 44 - 4

4 - تبليغات روانى ساحران به هنگام انجام عمليات خود

فألقوا . .. و قالوا بعزّة فرعون إنّا لنحن الغ_لبون

چوب جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 44 - 1

1 - استفاده ساحران از ريسمان و چوب براى انجام سحر خود

فألقوا حبالهم و عصيّهم

{حبال} (جمع {حبل}) به معناى ريسمان ها و {عِصّى} (جمع {عصا}) به معناى چوبدستى ها است.

حق پذيرى جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 46 - 6

6 - تأثير عميق آيات الهى در آگاهان و اهل شناخت

فأُلقى السحرة س_جدين

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه ساحران چون با افسون آشنا بودند و خيال را از واقعيت تشخيص مى دادند، زودتر از ديگران به معجزه بودن كار موسى(ع) و حقانيت رسالت وى پى بردند.

حمايت جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 42 - 6

6 - فرعون از پيروزى خود در برابر معجزه موسى ( ع ) مأيوس شده و تنها به حمايت ساحران چشم دوخته بود .

قال نعم و إنّكم إذًا لمن المقرّبين

تلاش فرعون براى جلب حمايت ساحران از خود، به هر قيمت ممكن و بيش از انتظار آنها، گوياى برداشت ياد

شده است.

خالق جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 72 - 7

7 - ساحران مؤمن ، معتقد به رسالت موسى ( ع ) از جانب خالق آنان

على ما جاءنا من البيّن_ت والذى فطرنا

خداشناسى جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 73 - 12

12 - ساحران در پاسخ فرعون ، خداوند را برتر از او و وصول به خدا را ، ارجمندتر از آسايش دنيوى و پاينده تر از زندگانى در دنيا معرفى كردند .

إنّما تقضى هذه الحيوة الدنيا . .. واللّه خير و أبقى

خواسته هاى جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 114 - 1

1 _ فرعون به خواسته ساحران ( اعطاى پاداش در صورت پيروزى ) ، پاسخ مثبت داد .

ان لنا لأجراً . .. قال نعم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 126 - 9

9 _ صبر در برابر تحمل شكنجه هاى فرعون و تسليم خدا بودن تا آخرين لحظه حيات ، درخواست ساحران مؤمن در دعا به درگاه خداوند

ربنا أفرغ علينا صبراً و توفنا مسلمين

خيال انگيزى جادوى جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 66 - 7

7 - سِحر ساحران فرعون ، داراى تأثير بر قواى ادراكى مردم و ايجاد خيال و تصور در آنان

يخيّل إليه من سحرهم أنّها تسعى

{يخيّل إليه}; يعنى، به وهم و خيال موسى(ع) چنين وانمود شد كه ريسمان ها و

عصاها حركت مى كنند. ضمير {إليه} گرچه به موسى(ع) بازمى گردد; ولى روشن است كه همه مردم حاضر در آن صحنه نيز چنين احساسى داشتند.

دعاى جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 126 - 8،9

8 _ ساحران مؤمن به موسى ( ع ) پس از اعلان پايدارى بر طريق ايمان ، به دعا به درگاه خدا پرداختند .

ربنا أفرغ علينا صبراً و توفنا مسلمين

9 _ صبر در برابر تحمل شكنجه هاى فرعون و تسليم خدا بودن تا آخرين لحظه حيات ، درخواست ساحران مؤمن در دعا به درگاه خداوند

ربنا أفرغ علينا صبراً و توفنا مسلمين

دعوت از جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 36 - 5

5 - تدبير مشاوران فرعون ، مبنى بر اعزام اشخاصى به تمام شهر ها و گردآورى نيروى لازم جهت مبارزه با موسى ( ع ) و برادرش

قالوا . .. و ابعث فى المدائن ح_شرين

{المدائن} جمع محلّى به {ال} و مفيد عموم است; يعنى، همه شهرها.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 38 - 1

1 - پيشنهاد مشاوران مبنى بر فراخوانى ساحران از همه شهر ها ، مورد پذيرش فرعون

قالوا . .. و ابعث فى المدائن ... فجمع السحرة

دلايل بطلان جادو جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 69 - 7

7 - بلعيده شدن سِحر ساحران به وسيله عصاى موسى ، نشانه بطلان سِحر و حقانيت معجزه موسى

و ألق ما فى يمينك تلقف

ما صنعوا إنّما صنعوا كيد سحر

جمله {إنّما صنعوا. ..} تعليل براى {تلقف} است; يعنى، بدان جهت كه سحر، كيدى بيش نيست، در برابر حقيقت اعجاز موسى نابود خواهد شد و به دين وسيله بطلان سحر ساحران و حقانيت معجزه اثبات خواهد گرديد.

دنياطلبى جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 41 - 3،4

3 - اهتمام ساحران به دريافت پاداش و نه پيروزى فكرى و عقيدتى

أئنّ لنا لأجرًا إن كنّا نحن الغ_لبين

4 - ساحران عصر فرعون ، قشرى سودجو و دنياگرا

أئنّ لنا لأجرًا إن كنّا نحن الغ_لبين

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه ساحران يا موسى(ع) را حق مى دانستند و يا باطل; در هر دو صورت درخواست مزد و پاداش در برابر احياى حق و يا نابودى آن، بيانگر سودجويى و دنيامدارى است.

ذلت جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 119 - 2

2 _ ساحران دربار فرعون پس از بطلان سحرشان شكست خوردند و در صحنه مبارزه به ذلت افتادند .

فغلبوا هنالك و انقلبوا صغرين

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه مراد از ضمير {فغلبوا} و {انقلبوا} ساحران باشد.

روش برخورد جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 65 - 4

4 - برخورد و گفت وگوى ساحران فرعون با موسى ( ع ) در ميدان مبارزه ، همراه با نزاكت و اظهار ادب نسبت به آن حضرت بود .

ي_موسى إمّا أن تلقى و إمّا

احاله انتخاب آغازگر به موسى(ع) و پرهيز از تحكّم در اين

زمينه، خالى از ابراز ادب و نزاكت از سوى ساحران نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 44 - 4

4 - تبليغات روانى ساحران به هنگام انجام عمليات خود

فألقوا . .. و قالوا بعزّة فرعون إنّا لنحن الغ_لبون

ريسمان جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 66 - 5،6،9

5 - ريسمان و عصا ، از وسايل كار ساحران فرعون

فإذا حبالهم و عصيّهم

حبل (مفرد {حبال}) به معناى ريسمان و {عصا} (مفرد {عصىّ}) به معناى چوب دستى است.

6 - ساحران فرعون ، با سِحر خود چنين وانمود كردند كه ريسمان ها و عصا هاى آنان به هر طرف شتافته و حركت مى كند .

فإذا حبالهم و عصيّهم يخيّل إليه من سحرهم أنّها تسعى

{أنّها تسعى} نائب فاعل {يخيّل} است و فعل {يخيّل إليه} دلالت دارد كه ريسمان ها و چوب دستى ها در واقع بى حركت بودند; نه آن كه با ماده اى آغشته شده باشند كه براثر تابش آفتاب، واقعاً به حركت درآمده باشند.

9 - ساحران فرعون ، پيش از حضور در صحنه مقابله با موسى ( ع ) ، ريسمان ها وعصا هاى فراوانى را تدارك ديده بودند .

فإذا حبالهم و عصيّهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 44 - 1،2

1 - استفاده ساحران از ريسمان و چوب براى انجام سحر خود

فألقوا حبالهم و عصيّهم

{حبال} (جمع {حبل}) به معناى ريسمان ها و {عِصّى} (جمع {عصا}) به معناى چوبدستى ها است.

2 - اقدام ساحران ، پس از پيشنهاد موسى ( ع )

، به افكندن ريسمان ها و عصا هاى خود براى نماياندن سحر خويش

قال لهم موسى ألقوا . .. فألقوا حبالهم و عصيّهم

زمينه ارتداد جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 72 - 1

1 - بازگشت ساحران مؤمن به كفر ( ارتداد ) و پيروى از آيين فرعونيان ، از هدف هاى تهديد فرعون در مورد آنان

لأقطّعنّ . .. قالوا لن نؤثرك

پاسخ ساحران مؤمن به فرعون (لن نؤثرك)، حكايت از آن دارد كه تهديدات فرعون، براى بازگرداندن ساحران از راه ايمان بوده است.

زهد جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 73 - 12

12 - ساحران در پاسخ فرعون ، خداوند را برتر از او و وصول به خدا را ، ارجمندتر از آسايش دنيوى و پاينده تر از زندگانى در دنيا معرفى كردند .

إنّما تقضى هذه الحيوة الدنيا . .. واللّه خير و أبقى

زيركى جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 122 - 2

2 _ ساحران مؤمن به موسى ( ع ) ، مردمى هوشيار و به ترفند ها و سياست بازى هاى فرعون و اشرافيان دربار وى آگاه بودند .

رب موسى و هرون

به نظر مى رسد از اهداف ساحران در تفسير {رب العلمين} به {رب موسى و هرون} اين باشد كه مبادا فرعونيان پس از خاتمه ماجرا چنين وانمود كنند كه ساحران به فرعون سجده كردند و او را {رب العلمين} خواندند. و اين معنا حكايت از هوشيارى ساحران و آگاهى آنان به ترفندهاى فرعون

دارد.

سبقت جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 43 - 1

1 - پيشنهاد موسى ( ع ) به ساحران ، براى پيشقدم شدن در نماياندن سحر خويش

قال لهم موسى ألقوا ما أنتم ملقون

سجده جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 120 - 1

1 _ ساحران با مشاهده معجزه موسى ( ع ) و بطلان سحر خويش ، به خاك افتادند و به درگاه خداوند سجده كردند .

و ألقى السحرة سجدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 121 - 3

3 _ ساحران به هنگام سجده به درگاه خداوند ، ايمانشان را به ربوبيت وى اعلام داشتند .

و ألقى السحرة سجدين. قالوا ءامنا برب العلمين

برداشت فوق بر اين اساس است كه جمله {قالوا ءامنا . .. } حال براى {السحرة} و يا بدل اشتمال براى {القى السحرة ... } باشد. بر اين دو مبنا آيه مورد بحث دلالت مى كند كه ساحران به هنگام سجده به درگاه خدا براى اينكه توهم نشود به فرعون سجده مى كنند، ايمان خويش را به خداوند اظهار كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 70 - 2

2 - ساحران با مشاهده معجزه موسى و بلعيده شدن سِحرشان با اعجاز او ، در برابر خداوند به سجده افتادند .

فأُلقى السحرة سجّدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 46 - 2

2 - به سجده در افتادن بى درنگ ساحران

، با مشاهده معجزه پيروز موسى

فأُلقى السحرة س_جدين

به كارگيرى {فاء} تعقيب و فعل مجهول {أُلقى} بيانگر آن است كه ساحران با مشاهده آن منظره عجيب، اختيار از كف دادند و بلافاصله به سجده درافتادند.

سرزنش جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 123 - 1

1 _ فرعون در پى گرايش ساحران به رسالت موسى ( ع ) و ايمانشان به ربوبيت خداوند ، بشدت برآشفت و آنان را به سبب ايمانشان توبيخ كرد .

قال فرعون ءامنتم به قبل أن ءاذن لكم

ضمير در {به} هم مى تواند به موسى(ع) برگردانده شود و هم مى تواند به {رب} برگردانده شود. در هر صورت برداشت فوق از آيه استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 71 - 1

1 - ساحران به خاطر ايمان به موسى ( ع ) ، مورد توبيخ و بازخواست فرعون قرار گرفتند .

قالوا ءامنّا . .. قال ءامنتم له قبل أن ءاذن لكم

{آمنتم} چه جمله خبرى باشد و چه استفهامى (به تقدير همزه)، مراد از آن توبيخ است و ضمير {له} به قرينه حرف لام _ كه براى ربط {أمن} به غير خداوند به كار مى رود _ و به تناسب ضمير {إنّه} در {إنّه لكبيركم} به موسى(ع) برمى گردد.

سودجويى جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 113 - 8

8 _ سودجويى ، از انگيزه هاى ساحران براى مبارزه با موسى ( ع )

قالوا إن لنا لأجراً إن كنا نحن الغلبين

سوگند جادوگران فرعون

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 44 - 6

6 - سوگند ساحران به عزت و قدرت فرعون

و قالوا بعزّة فرعون

سهولت ابطال جادوى جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 69 - 6

6 - خداوند با بيان هم سنخ بودن سحرِ ارائه شده از سوى همه ساحران فرعون ، ابطال آن را براى موسى ( ع ) ، امرى سهل و آسان جلوه داد .

كيد سحر

{ساحر} نكره است و بر وحدت دلالت دارد; يعنى، يك ساحر. مراد از آن، واحد حقيقى نيست; بلكه مراد اين است كه كيد همه ساحران به جهت تشابه و هم سنخى، به منزله مكر يك ساحر است و كثرت ساحران برپيچيده بودن آن نيافزوده است.

شجاعت جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 126 - 5

5 _ ساحران گرويده به موسى ( ع ) مؤمنانى در كمال شجاعت و شهامت

قالوا إنا إلى ربنا منقلبون. و ما تنقم منا إلا أن ءامنا

شعبده جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 116 - 3،5

3 _ جادوى ساحران فرعونى از نوع چشمبندى و نشان دادن اشيا بر خلاف واقع آن بوده است .

فلما ألقوا سحروا أعين الناس

5 _ ساحران فرعونى پس از چشمبندى مردم به ترسانيدن آنان پرداختند .

فلما ألقوا . .. و استرهبوهم

برداشت فوق بر اين اساس است كه {استرهبوا} عطف بر {فلما ألقوا . .. } باشد. بر اين مبنا {استرهبوهم} دلالت مى كند كه ساحران پس

از چشمبندى با حركات و سكنات خويش سعى مى كردند مردم را كاملا مرعوب سحر خويش سازند.

شكست جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 117 - 3،4،5

3 _ عصاى موسى ( ع ) پس از افكنده شدن ، تمام بافته هاى جادويى ساحران را بلعيد و به كام خويش فروبرد .

فإذا هى تلقف ما يأفكون

{لَقْف} (مصدر تلقف) به معناى گرفتن چيزى با سرعت است و در آيه شريفه به مناسبت مورد به {بلعيدن} تفسير شده است. جمله {فإذا هى ... } مى تواند خبر از رخدادى باشد كه در صحنه مبارزه اتفاق افتاده است. در اين صورت تقدير جمله چنين خواهد بود: أوحينا إلى موسى أن ألق عصاك فالقيها فإذا هى تلقف.

4 _ خداوند به موسى ( ع ) بشارت داد كه عصاى وى پس از ر ها شدن ، تمام ساخته هاى دروغين ساحران را خواهد بلعيد .

أن ألق عصاك فإذا هى تلقف ما يأفكون

در برداشت فوق جمله {فإذا هى . .. }، همانند {أن ألق عصاك}، تفسير {أوحينا} گرفته شده است. بر اين مبنا تقدير جمله بدين صورت خواهد شد: ألق عصاك فإذا القيتها إذا هى تلقف ما يأفكون.

5 _ عصاى موسى ( ع ) با بلعيدن ابزار جادويى ساحران ، صحنه اى شگفت و به دور از انتظار همگان به وجود آورد .

فإذا هى تلقف ما يأفكون

{إذا} براى مفاجات است و دلالت مى كند كه جمله پس از آن در يك حالت غير منتظره واقع شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 119

- 1،2

1 _ فرعونيان با ناكامى ساحران خويش در حضور انبوه تماشاچيان مغلوب گشتند و با ذلت ، صحنه مبارزه را ترك كردند .

فغلبوا هنالك و انقلبوا صغرين

در برداشت فوق ضمير در {فغلبوا} و {انقلبوا} به فرعونيان بازگردانده شده است.

2 _ ساحران دربار فرعون پس از بطلان سحرشان شكست خوردند و در صحنه مبارزه به ذلت افتادند .

فغلبوا هنالك و انقلبوا صغرين

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه مراد از ضمير {فغلبوا} و {انقلبوا} ساحران باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 123 - 4

4 _ فرعون ، شكست ساحران و پيروزى موسى را صحنه سازى و ايمان آنان را توطئه اى از پيش طراحى شده اعلام كرد .

إن هذا لمكر مكرتموه فى المدينة

كلمه {هذا} اشاره است به ماجراى شكست ساحران و پيروزى موسى و در آخر اظهار ايمان ساحران به ربوبيت خداوند و پيامبرى موسى و هارون.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 83 - 2

2 _ در پس تحقق معجزه موسى ( ع ) و شكست ساحران ، تنها گروه اندكى از بنى اسرائيل به وى گرويده و ايمان آوردند .

فما ءامن لموسى إلا ذرية من قومه

برداشت فوق بر اساس ارجاع ضمير {من قومه} به {موسى} است ; ضمناً تنكير {ذرية} دلالت بر تقليل مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 71 - 10

10 - فرعون ، شكست ساحران از موسى ( ع ) را ، امرى تصنّعى و براثر تبانى قبلى با موسى ( ع ) دانست

و آنان را به سهل انگارى عمدى متهم ساخت .

إنّه لكبيركم الذى علّمكم السحر

شكنجه جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 71 - 15،18

15 - تصميم فرعون بر شكنجه و به صليب كشيدن ساحران مؤمن و نظارت مستقيم خود بر اجراى آن ، تصميمى قاطع و مستبدانه بود .

لأقطّعنّ . .. لأصلّبنّكم ... لتعلمنّ أيّنا أشدّ عذابًا و أبقى

فرعون در واكنش هاى قبلى خود در برابر موسى(ع) با اطرافيان خويش به مشورت مى نشست; ولى در مجازات ساحران، تصميم مستبدانه و شخصى خود را با سوگند بر اجراى آن اعلام كرد و با لام قسم و نون تأكيد ثقيله و فعل هايى از باب تفعيل، قاطعيت خود را در اين تصميم ابراز كرد. گفتنى كه فعل هاى {لأقطّعنّ} و {لأصلبنّ} كه از باب تفعيل اند، با ثلاثى مجرد در معنا يكسان بوده و تفاوتى جز تأكيد افزون تر ندارند.

18 - فرعون ، دوران مجازات ساحران مؤمن ( قطع دست و پا و بستن به چوبه دار ) را در مقايسه با مدت عذاب هاى موعود موسى ( ع ) ، طولانى تر و پايدارتر اعلام كرد .

و لتعلمنّ أيّنا أشدّ عذابًا و أبقى

{عذاباً} تميز براى {أشدّ} و قرينه بر تميز محذوف {أبقى} است; يعنى، {و أبقى عذاباً}.

عجز جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 70 - 4

4 - جاذبه نيرومند معجزه موسى ، توان هرگونه درنگ و مقاومت را از ساحران فرعون سلب كرد .

فأُلقى السحرة

فعل {أُلقى} مجهول است و دلالت دارد كه ساحران وادار

به سجده شدند، به گونه اى كه گويا عاملى آنها را بر سجده مجبور ساخته است.

عصاى جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 66 - 5،6،9

5 - ريسمان و عصا ، از وسايل كار ساحران فرعون

فإذا حبالهم و عصيّهم

حبل (مفرد {حبال}) به معناى ريسمان و {عصا} (مفرد {عصىّ}) به معناى چوب دستى است.

6 - ساحران فرعون ، با سِحر خود چنين وانمود كردند كه ريسمان ها و عصا هاى آنان به هر طرف شتافته و حركت مى كند .

فإذا حبالهم و عصيّهم يخيّل إليه من سحرهم أنّها تسعى

{أنّها تسعى} نائب فاعل {يخيّل} است و فعل {يخيّل إليه} دلالت دارد كه ريسمان ها و چوب دستى ها در واقع بى حركت بودند; نه آن كه با ماده اى آغشته شده باشند كه براثر تابش آفتاب، واقعاً به حركت درآمده باشند.

9 - ساحران فرعون ، پيش از حضور در صحنه مقابله با موسى ( ع ) ، ريسمان ها وعصا هاى فراوانى را تدارك ديده بودند .

فإذا حبالهم و عصيّهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 44 - 2

2 - اقدام ساحران ، پس از پيشنهاد موسى ( ع ) ، به افكندن ريسمان ها و عصا هاى خود براى نماياندن سحر خويش

قال لهم موسى ألقوا . .. فألقوا حبالهم و عصيّهم

عقيده جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 120 - 2

2 _ ساحران با مشاهده معجزه موسى ( ع ) به عظمت خداوند پى بردند و او را

شايسته و بايسته پرستش يافتند .

و ألقى السحرة سجدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 121 - 1

1 _ ساحران با مشاهده معجزه موسى ( ع ) ربوبيت خداوند را بر تما هستى باور كردند و به آن ايمان آوردند .

قالوا ءامنا برب العلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 125 - 2،3،4

2 _ ساحران در پاسخ فرعون و تهديد هاى وى اظهار كردند كه با كشته شدن به سوى خداى خويش باز خواهند گشت .

قالوا إنا إلى ربنا منقلبون

{إلى ربنا} متعلق به {منقلبون} است و كلمه {انقلاب}، در صورتى كه به {إلى} متعدى شود، به معناى بازگشتن است.

3 _ ساحران مؤمن به موسى ( ع ) ، معتقد به معاد و بازگشت به خدا پس از سپرى كردن حيات دنيا

إنا إلى ربنا منقلبون

4 _ ساحران مؤمن به موسى ، معتقد به دستيابى كشته شدگان راه خدا به موهبتهايى برتر از نعمت ها و آسايش هاى دنيوى

إنا إلى ربنا منقلبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 126 - 10

10 _ ساحران مؤمن در عين اظهار استقامت در برابر فرعون ، خود را براى مقاومت در برابر شكنجه هاى فرعون و پايدارى بر طريق ايمان ، نيازمند امداد هاى الهى دانستند .

ربنا أفرغ علينا صبراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 50 - 3،4

3 - اعتقاد ساحران مؤمن به زيان نكردن انسان از تحمل دشوارى ها در راه خدا

قالوا لاضير إنّا إلى ربّنا منقلبون

جمله

{إنّا إلى ربّنا. ..} تعليل براى {لاضير} و بيانگر مطلب ياد شده است.

4 - توجه و اعتقاد ساحران گرويده به موسى ( ع ) ، نسبت به معاد هم پاى عقيده به پروردگار يگانه هستى

قالوا ءامنّا بربّ الع_لمين . .. إنّا إلى ربّنا منقلبون

علايق جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 65 - 5

5 - علاقه مندى ساحران فرعون ، به پيشدستى در ارائه سِحر خويش ، قبل از اقدام موسى ( ع ) به ارائه آيات *

إمّا أن تلقى و إمّا أن نكون أوّل من ألقى

تفاوت تعبير در بخش دوم پيشنهاد، نشانگر اين نكته است كه ساحران براى شروع كردن، انگيزه بيشترى داشتند و بدين وسيله آن را ابراز مى كردند; زيرا به جاى {أن نكون . ..} مى توانستند بگويند {أمّا أن نلقى}

علم جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 47 - 2

2 - آگاهى قبلى ساحران از پيام توحيدى موسى ( ع ) و تنها نيازمند مشاهده دليلى روشن

قالوا ءامنّا بربّ الع_لمين

عوامل استقامت جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 74 - 3

3 - هراس از جهنم و عذاب طاقت فرساى آن ، مايه تحكيم ايمان در قلب ساحران فرعون

إنّا ءامنّا بربّنا . .. إنّه من يأت ربّه مجرمًا فإنّ له جهنّم

جمله {إنّه من يأت. ..} تعليل براى محتواى آيه قبل است.

عوامل ايمان جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 47 -

1

1 - اعتراف ساحران به پروردگار جهانيان و ايمان به توحيد ربوبى ، پس از مشاهده معجزه موسى و بطلان سحر خويش

فألقى موسى عصاه . .. قالوا ءامنّا بربّ الع_لمين

عوامل شجاعت جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 125 - 6،9

6 _ باور به معاد و بازگشت به خدا پس از مرگ ، عامل نهراسيدن ساحران مؤمن از مجازات ها و شكنجه هاى فرعون

إنا إلى ربنا منقلبون

9 _ نجات از شرك و پذيرش ربوبيت خداوند ، عامل بى پروايى ساحران مؤمن در برابر مجازات ها و شكنجه هاى فرعونى

إنا إلى ربنا منقلبون

در برداشت فوق جمله {إنا إلى ربنا منقلبون} توصيف تحولات عقيدتى ساحران و انقلاب درونى آنان گرفته شده است. در اين صورت مراد از آن جمله، بازگشت به خدا با رها شدن از باورهاى باطل و پذيرش ربوبيت وى خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 50 - 6

6 - عقيده به معاد و بازگشت انسان به سوى خدا پس از مرگ ، عامل نهراسيدن ساحران مؤمن از مجازات مرگ

قال . .. لأُقطّعنّ أيديكم و أرجلكم من خل_ف ... قالوا لاضير إنّا إلى ربّنا منقلبو

غضب بر جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 49 - 1

1 - خشم و برآشفتن فرعون از ايمان سريع ساحران به موسى ( ع ) ، بدون رخصت و اجازه وى

قال ءامنتم له قبل أن ءاذن لكم

فرجام جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 -

شعراء - 26 - 49 - 8

8 - تهديد ساحران مؤمن از سوى فرعون به داشتن فرجامى تيره و وحشتناك

فلسوف تعلمون

فضايل جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 51 - 6

6 - ساحرانِ گرويده به موسى ( ع ) ، از نخستين مؤمنان به وى

إنّا نطمع أن يغفر . .. إن كنّا أوّل المؤمنين

فلسفه تهديد جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 72 - 1

1 - بازگشت ساحران مؤمن به كفر ( ارتداد ) و پيروى از آيين فرعونيان ، از هدف هاى تهديد فرعون در مورد آنان

لأقطّعنّ . .. قالوا لن نؤثرك

پاسخ ساحران مؤمن به فرعون (لن نؤثرك)، حكايت از آن دارد كه تهديدات فرعون، براى بازگرداندن ساحران از راه ايمان بوده است.

قبول خواسته هاى جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 42 - 1

1 - پاسخ مثبت فرعون ، به امتيازطلبى ساحران براى غلبه بر موسى ( ع )

قالوا لفرعون أئنّ لنا لأجرًا . .. قال نعم

قطع پاى جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 71 - 13

13 - قطع يك دست و يك پا در جهت مخالف يكديگر و دار زدن بر تنه درختان خرما ، از جمله مجازات هاى تعيين شده براى ساحران مؤمن از سوى فرعون بود .

فلأقطّعنّ أيديكم و أرجلكم من خل_ف و لأصلّبنّكم

{جذع} (مفرد {جذوع}) به معناى ساق درخت است و حرف {فى} نشانه آن است كه فرعون

در تهديد خود، مكان هميشگى ساحران را پس از قطع دست و پايشان، چوبه هاى دار در نظر گرفته بود. اين مطلب كنايه از آن دارد كه بدن آنان هرگز از دار پايين آورده نخواهد شد.

قطع دست جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 71 - 13

13 - قطع يك دست و يك پا در جهت مخالف يكديگر و دار زدن بر تنه درختان خرما ، از جمله مجازات هاى تعيين شده براى ساحران مؤمن از سوى فرعون بود .

فلأقطّعنّ أيديكم و أرجلكم من خل_ف و لأصلّبنّكم

{جذع} (مفرد {جذوع}) به معناى ساق درخت است و حرف {فى} نشانه آن است كه فرعون در تهديد خود، مكان هميشگى ساحران را پس از قطع دست و پايشان، چوبه هاى دار در نظر گرفته بود. اين مطلب كنايه از آن دارد كه بدن آنان هرگز از دار پايين آورده نخواهد شد.

كيفر جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 124 - 1،2

1 _ فرعون بر كيفر دادن تمامى ساحران مؤمن به موسى ( ع ) تصميم قطعى گرفت و بر آن سوگند ياد كرد .

لأقطعن . .. ثم لأصلبنكم

حرف {لام} در {لاقطعن} در {لاصلبن} لام تأكيد و حاكى از سوگند مقدر است.

2 _ قطع يك دست و يك پا در جهت خلاف يكديگر ، از كيفر هاى تعيين شده از سوى فرعون براى ساحران مؤمن به موسى ( ع )

لأقطعن أيديكم و أرجلكم من خلف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 -

126 - 2،11

2 _ ايمان ساحران به آيات الهى تنها انگيزه فرعون بر شكنجه و مجازات آنان

إن هذا لمكر مكرتموه فى المدينة لتخرجوا . .. و ما تنقم منا إلا أن ءامنا بايت ربنا

نقمت {مصدر تنقم} به معناى عقوبت كردن و كراهت داشتن است و {أن ءامنا} مفعولٌ له براى {تنقم} مى باشد. تقدير جمله چنين است: و ما تنقم منا لشىء إلا لايماننا. يعنى اى فرعون تنها چيزى كه تو را بر عقوبت ما واداشته ايمان ماست، نه اينكه ما را توطئه گر و امثال آن بدانى. به عبارت ديگر يعنى تو خود مى دانى كه اتهامهايت واقعيت ندارد.

11 _ كيفر هاى تعيين شده از سوى فرعون براى ساحران مؤمن ، شكنجه هايى طاقتفرسا و تحمل آن نيازمند صبرى وافر بود .

ربنا أفرغ علينا صبراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 71 - 13

13 - قطع يك دست و يك پا در جهت مخالف يكديگر و دار زدن بر تنه درختان خرما ، از جمله مجازات هاى تعيين شده براى ساحران مؤمن از سوى فرعون بود .

فلأقطّعنّ أيديكم و أرجلكم من خل_ف و لأصلّبنّكم

{جذع} (مفرد {جذوع}) به معناى ساق درخت است و حرف {فى} نشانه آن است كه فرعون در تهديد خود، مكان هميشگى ساحران را پس از قطع دست و پايشان، چوبه هاى دار در نظر گرفته بود. اين مطلب كنايه از آن دارد كه بدن آنان هرگز از دار پايين آورده نخواهد شد.

گناه جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 73 - 2

2 -

ساحران مؤمن ، به گناه و خطاى خويش معترف و به آمرزش خداوند اميدوار بودند .

إنّا ءامنّا بربّنا ليغفر لنا خطي_نا

{خطايا} (جمع {خطيئة}) به معناى گناهانى است كه از روى عمد انجام شود (لسان العرب).

مبارزه با جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 118 - 3

3 _ معجزه موسى ( ع ) در صحنه مبارزه با ساحران ، عامل تثبيت حقانيت وى و از ميان رفتن تمام دستاورد هاى ديرينه فرعون و اشراف دربارش شد .

فوقع الحق و بطل ما كانوا يعملون

برداشت فوق بر اين اساس است كه مراد از ضمير {كانوا} و {يعملون} فرعون و فرعونيان باشد. بر اين مبنا مقصود از {ما} در {ما كانوا} تلاشهاى فرعونيان براى تثبيت ربوبيت فرعون و مانند آن خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 63 - 4

4 - هارون ، همگام موسى ( ع ) در مبارزه با فرعون و حاضر در صحنه مقابله موسى و ساحران

إن هذن لسحرن

مبارزه جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 121 - 4

4 _ ساحران به رسالت ها و پيام هاى موسى ( ع ) قبل از اقدام به مبارزه با وى آگاه بودند .

قالوا ءامنا برب العلمين

تأكيد ساحران به ربوبيت خداوند و پذيرش سريع آن پس از آگاهى به حقانيت موسى(ع)، بيانگر اين است كه آنان پيش از حضور در صحنه مبارزه به پيامهاى وى، كه بارزترين آن اعتقاد به ربوبيت مطلق خداوند است، آگاه شده بودند.

مدحهاى جادوگران فرعون

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 44 - 8

8 - اقدام ساحران به ستايش فرعون در لحظه شروع عمليات خود ، با هدف جلب حمايت او و نزديك ساختن خويش بهوى

فألقوا . .. و قالوا بعزّة فرعون إنّا لنحن الغ_لبون

مناظره با جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 61 - 4

4 - ترساندن فرعونيان از عذاب _ به خاطر افتراى بر خداوند _ سرلوحه سخنان موسى ( ع ) در صحنه مقابله با ساحران فرعون

قال لهم موسى ويلكم لاتفتروا على اللّه كذبًا فيسحتكم بعذاب

{ويل}; يعنى، {اندوه} و {هلاكت} و {هر سختى كه از ناحيه عذاب پديد آيد} (لسان العرب). {ويلكم} نفرين است; يعنى، عذاب باد بر شما. برخى آن را مفعول براى فعل محذوف دانسته اند; يعنى، ألزموا ويلكم (با هلاكت و عذابتان همدم باشيد). جمله {فيسحتكم بعذاب} روشنگر مفاد {ويلكم} است.

منشأ اميدوارى جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 51 - 3

3 _ قرار گرفتن در صف نخستين مؤمنان ، سرمايه اميد ساحران به آمرزش الهى

إنّا نطمع أن يغفر . .. أن كنّا أوّل المؤمنين

عبارت {أن كنّا. ..} تعليل براى اميد داشتن به غفران الهى است; يعنى، چون ما در صف نخستين ايمان آوردگان به موسى قرار گرفتيم اين ما را اميدوار به غفران مى نمايد.

منفعت طلبى جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 41 - 4

4 - ساحران عصر فرعون ، قشرى سودجو و دنياگرا

أئنّ

لنا لأجرًا إن كنّا نحن الغ_لبين

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه ساحران يا موسى(ع) را حق مى دانستند و يا باطل; در هر دو صورت درخواست مزد و پاداش در برابر احياى حق و يا نابودى آن، بيانگر سودجويى و دنيامدارى است.

مواعظ جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 72 - 16

16 - ساحران مؤمن با وجود تهديدات فرعون ، در صدد نصيحت و ارشاد و هدايت وى بودند .

ما جاءنا من البيّن_ت و الذى فطرنا فاقض ما أنت قاض إنّما تقضى هذه الحيوة الدنيا

اشاره ساحران به بينات موسى(ع) و خالقيت خداوند و محدوديت قدرت فرعون، پس از موضع گيرى خصمانه او، مى تواند به منظور رام ساختن و پند و اندرز دادن به او باشد.

موسى(ع) و جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 116 - 1،2

1 _ موسى ( ع ) با بى اعتنايى به جادوگرى ساحران شروع مبارزه را به آنان واگذاشت .

قال ألقوا

2 _ ساحران پس از رخصت دهى موسى ( ع ) آنچه را براى جادوگرى تدارك ديده بودند ، در مقابل تماشاگران ر ها كردند و چشم هاى آنان را سحر كردند .

فلما ألقوا سحروا أعين الناس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 80 - 2

2 _ حضرت موسى ( ع ) ، پس از رويارويى با انبوه ساحران ، از آنان خواست تا با به كار گرفتن تمام توان خود آنچه را كه به قصد ميدان انداختن

آورده اند ، به زمين بيندازند .

فلما جاء السحرة قال لهم موسى ألقوا ما أنتم ملقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 81 - 1،2،6

1 _ پس از درخواست موسى ( ع ) ، ساحران با به ميدان ريختن آنچه داشتند ( چوب ها و طناب ها ) به كار سحر پرداختند .

قال لهم موسى ألقوا . .. فلما ألقوا

2 _ موسى ( ع ) ، پس از مشاهده عمل ساحران ، براى رفع اتهام ساحرى از خود ، سحر بودن آن عمل را به آنان گوشزد نمود .

فلما ألقوا قال موسى ما جئتم به السحر

6 _ موسى ( ع ) ، با خطاب به ساحران ، آنان را گروهى مفسد و مقابله آنان با خود را عملى فسادانگيز خواند .

قال موسى ما جئتم به السحر . .. إن اللّه لايصلح عمل المفسدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 66 - 1

1 - موسى ( ع ) ، شروع مبارزه را به ساحران فرعون واگذار نمود و بر آغاز كار از سوى آنان تأكيد كرد .

إمّا أن تلقى . .. قال بل ألقوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 43 - 1

1 - پيشنهاد موسى ( ع ) به ساحران ، براى پيشقدم شدن در نماياندن سحر خويش

قال لهم موسى ألقوا ما أنتم ملقون

موسى(ع) و شكست جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 81 - 3،4،5

3 _ موسى ( ع )

، شكست ساحران و ابطال سحر آنان را ، قطعى و غير قابل ترديد اعلام كرد .

قال موسى ما جئتم به السحر إن اللّه سيبطله

4 _ موسى ( ع ) ، شكست ساحران و ابطال سحر آنان را ، به خدا مرتبط نموده و خود را صرفاً واسطه فعل او اعلام كرد .

قال موسى ما جئتم به السحر إن اللّه سيبطله إن اللّه لايصلح عمل المفسدين. و يحق ال

5 _ موسى ( ع ) ، از پيش بر پيروزى خود و شكست ساحران و ابطال سحرشان ، اطمينان داشت .

قال موسى ما جئتم به السحر إن اللّه سيبطله

موقعيت اجتماعى جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 49 - 5

5 - ساحران ، داراى موقعيت و احترام در ميان جامعه فرعونى *

و قالوا ي_أيّه الساحر

برداشت ياد شده بدين احتمال است كه خطاب {ي_أيّه الساحر}، استهزايى نباشد; بلكه براى احترام ادا شده باشد. و مؤيد آن، ذيل آيه شريفه است كه فرعونيان از موسى(ع) تقاضاى رفع عذاب كردند.

نقش جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 40 - 2

2 - ناتوانى فرعونيان در مبارزه با موسى ( ع ) و منحصر شدن تمام قدرت و تدبير نظام فرعونى در وجود ساحران

لعلّنا نتّبع السحرة إن كانوا هم الغ_لبين

با اين كه در نظام فرعونى تلاش بر حذف همه نيروها و منحصر دانستن فرعون در جايگاه رهبرى بوده است; اما ناتوانى او از مقابله با موسى(ع) و نياز وى به كارآيى ساحران، سبب گشت تا به جاى فرعون، ساحران پيشواى مردم

قلمداد شوند.

وعده به جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 42 - 2،3

2 - تأكيد فرعون بر قرار گرفتن ساحران در زمره مقربان وى ، با پيروزى بر موسى ( ع )

و إنّكم إذًا لمن المقرّبين

3 - فرعون ، براى جلب حمايت ساحران ، بيش از انتظارشان به آنان وعده مزد و پاداش داد .

قالوا لفرعون أئنّ لنا لأجرًا . .. و إنّكم إذًا لمن المقرّبين

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه ساحران تنها درخواست مزد داشته اند; ولى فرعون علاوه بر پاسخ مثبت به آن، وعده تقرّب به درگاه خود را نيز به آنان داد.

وقت مبارزه جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 38 - 3،4

3 - گردآورى ساحران ، براى هماوردى با موسى ( ع ) در وقت و روزى معين ( پيش از ظهر روز عيد ) بود .

فجمع السحرة لميق_ت يوم معلوم

{ميقات} به زمان معين گفته مى شود و مراد از آن در اين جا _ به قرينه آيه 59 سوره طه _ پيش از ظهر (ضحى) مى باشد. مقصود از {يوم معلوم} به دليل آيه ياد شده روز جشن (يوم الزينة) است و روز جشن همان روز عيد مى باشد.

4 - اهميت زمان و روز خاص در بازتاب هماوردى موسى ( ع ) با ساحران در نگاه فرعونيان

فجمع السحرة لميق_ت يوم معلوم

تصريح به زمان معين، نشانگر اهميت و نقش آن است .

ويژگيهاى ايمان جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه -

20 - 70 - 8

8 - ساحران ، ايمان خود به خداوند را به گونه اى اعلام كردند كه فرعون نتواند آن را تحريف و از آن سوء استفاده كند .

قالوا ءامنّا بربّ هرون و موسى

از آن جايى كه موسى(ع) مدتى در خانه فرعون پرورش يافته بود، اگر ساحران {ربّ موسى} مى گفتند، اين احتمال وجود داشت كه فرعون سجده آنان و گفته هايشان را به نفع خود توجيه كند و خود را {ربّ موسى} بداند. آنان با آوردن اسم هارون در كنار اسم موسى(ع) (ربّ هارون و موسى) راه سوء استفاده از كلام خود را به روى فرعون بستند.

هدايتگرى جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 72 - 16

16 - ساحران مؤمن با وجود تهديدات فرعون ، در صدد نصيحت و ارشاد و هدايت وى بودند .

ما جاءنا من البيّن_ت و الذى فطرنا فاقض ما أنت قاض إنّما تقضى هذه الحيوة الدنيا

اشاره ساحران به بينات موسى(ع) و خالقيت خداوند و محدوديت قدرت فرعون، پس از موضع گيرى خصمانه او، مى تواند به منظور رام ساختن و پند و اندرز دادن به او باشد.

جاسوسي از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

جاسوسى

آثار جاسوسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 41 - 43

43 _ پيشتازى در كفر ، دروغپردازى ، جاسوسى و تحريفگرى ، مايه خوارى در دنيا و عذاب بزرگ در آخرت

الذين يسرعون فى الكفر . .. لهم فى الدنيا خزى و لهم فى الاخرة عذاب عظيم

جاسوسى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 -

41 - 15،17،36،45

15 _ منافقان و يهوديان شتابنده در كفر ، مردمى دروغ پرداز ، جاسوس و فرمانبردار سران و عالمان تحريفگر يهود

سمعون للكذب سمعون لقوم ءاخرين لم يأتوك يحرفون الكلم

برداشت فوق بر اين مبناست كه {للكذب} و {لقوم} مفعول له براى {سمعون} باشد. بنابراين {سمعون للكذب}، يعنى سخنان تو را مى شنوند تا بر تو دروغ ببندند و شايعه سازى كنند و {سمعون لقوم ءاخرين}، يعنى آنان جاسوس ديگرانند و سخنان تو را براى ديگران مى شنوند.

17 _ شايعه سازى برخى از منافقان و يهوديان و جاسوسى آنان براى تحريفگران يهود ، فلسفه بازداشتن پيامبر ( ص ) از اندوه بر كفرورزى آنان

لايحزنك الذين يسرعون . .. سمعون للكذب سمعون لقوم ءاخرين

36 _ خداوند هرگز جان ودل ناپاك منافقان و يهوديان جاسوس و دروغپرداز را از آلودگى كفر و نفاق پاك نخواهد ساخت .

أولئك الذين لم يرد اللّه ان يطهر قلوبهم

45 _ پيشتازى در كفر ، تحريفگرى ، دروغپردازى و جاسوسى ، نمودى از خوارى و رسوايى منافقان و يهوديان در دنيا

يسرعون فى الكفر . .. لهم فى الدنيا خزى

رسوايى يهوديان و منافقان، كه {لهم فى الدنيا خزى} بيانگر آن است، مى تواند همان رذايلى باشد كه در آيه مطرح شده است. زيرا اين رذايل يا خود رسوايى است و يا موجب رسوايى انسان در جامعه خواهد شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 47 - 9

9 _ نفوذ در ميان رزمندگان اسلام به منظور جاسوسى و فتنه انگيزى ، از ترفند هاى منافقان

لو خرجوا فيكم ما زادوكم إلا خبالا . .. و فيكم سمعون لهم

جاسوسى همسر لوط(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 78 - 23

23_ { عن أبى عبدالله ( ع ) قال : إن الله تعالى بعث أربعة أملاك فى إهلاك قوم لوط . . . فأتوا لوطاً . . . فسلّموا عليه . . . فقال لهم : المنزل ؟ فقالوا : نعم . . . ثم مشى فلما بلغ باب المدينة . . . دخل و دخلوا معه حتى دخل منزله فلما رأتهم إمرأته . . . صعدت فوق السطح و صفقت فلم يسمعوا فدخنت فلما رأوا الدخان أقبلوا إلى الباب يهرعون . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود: خداوند چهار فرشته براى هلاك كردن قوم لوط فرستاد . .. آنان نزد لوط رفتند و بر او سلام كردند ... لوط آنان را دعوت به منزل كرد و آنان موافقت كردند; سپس رفت تا به دروازه شهر رسيد ... او با فرشتگان وارد شهر شدند تا به منزلش وارد شد همسر لوط وقتى كه آنان را ديد ... بالاى بام رفت و دست بر هم زد، ولى قوم لوط نشنيدند. پس دود به پا كرد; همين كه آن قوم دود را ديدند شتابان به درب خانه لوط رفتند...}.

جاسوسى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 41 - 15،17،36،45

15 _ منافقان و يهوديان شتابنده در كفر ، مردمى دروغ پرداز ، جاسوس و فرمانبردار سران و عالمان تحريفگر يهود

سمعون للكذب سمعون لقوم ءاخرين لم يأتوك يحرفون الكلم

برداشت فوق بر اين مبناست كه {للكذب} و {لقوم}

مفعول له براى {سمعون} باشد. بنابراين {سمعون للكذب}، يعنى سخنان تو را مى شنوند تا بر تو دروغ ببندند و شايعه سازى كنند و {سمعون لقوم ءاخرين}، يعنى آنان جاسوس ديگرانند و سخنان تو را براى ديگران مى شنوند.

17 _ شايعه سازى برخى از منافقان و يهوديان و جاسوسى آنان براى تحريفگران يهود ، فلسفه بازداشتن پيامبر ( ص ) از اندوه بر كفرورزى آنان

لايحزنك الذين يسرعون . .. سمعون للكذب سمعون لقوم ءاخرين

36 _ خداوند هرگز جان ودل ناپاك منافقان و يهوديان جاسوس و دروغپرداز را از آلودگى كفر و نفاق پاك نخواهد ساخت .

أولئك الذين لم يرد اللّه ان يطهر قلوبهم

45 _ پيشتازى در كفر ، تحريفگرى ، دروغپردازى و جاسوسى ، نمودى از خوارى و رسوايى منافقان و يهوديان در دنيا

يسرعون فى الكفر . .. لهم فى الدنيا خزى

رسوايى يهوديان و منافقان، كه {لهم فى الدنيا خزى} بيانگر آن است، مى تواند همان رذايلى باشد كه در آيه مطرح شده است. زيرا اين رذايل يا خود رسوايى است و يا موجب رسوايى انسان در جامعه خواهد شد.

جالوت از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

جالوت

تجاوزگرى جالوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 251 - 17

17 _ دفع تجاوز جالوتيان توسط طالوت و همراهانش ، جلوگير فساد در آن عصر

فهزموهم باذن اللّه و قتل داود جالوت . .. و لو لا دفع اللّه النّاس ... لفسدت الار

جنگ جالوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 250 - 6

6 _ شركت جالوت در صف مقدّم لشكريان خود *

و لمّا برزوا الجالوت و جنوده

تقديم ذكرى

{جالوت} نشانه اين است كه مؤمنان اوّل با او روبرو شدند و سپس با لشكريانش ; و لازمه آن، در صف مقدّم بودن جالوت است.

جهاد با جالوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 250 - 3

3 _ نيرو هاى اندك طالوت با اميد به نصرت الهى ، به جنگ با جالوتيان رفتند .

و لمّا برزوا الجالوت . .. و انصرنا على القوم الكافرين

حكومت جالوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 249 - 19

19 _ جالوت ، زمامدار ستمگر عصر بنى اسرائيل پس از حضرت موسى ( ع )

لا طاقة لنا اليوم بجالوت

رهبرى جالوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 249 - 19

19 _ جالوت ، زمامدار ستمگر عصر بنى اسرائيل پس از حضرت موسى ( ع )

لا طاقة لنا اليوم بجالوت

سپاه جالوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 250 - 5

5 _ جالوت و سپاهيان وى از زُمره كافران

و لمّا بروزا الجالوت و جنوده . .. و انصرنا على القوم الكافرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 251 - 4

4 _ هزيمت و شكست سپاهيان جالوت به اذن الهى ، در برابر نيروى اندك طالوتيان

فهزموهم باذن اللّه

شكست سپاه جالوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 251 - 5،8،24

5 _ اجابت دعا و نيايش طالوتيان ، با هزيمت و شكست سپاه جالوت

قالوا ربّنا

. .. و انصرنا على القوم الكافرين. فهزموهم باذن اللّه

8 _ هزيمت و شكست سپاه جالوت ، پس از كشته شدن وى *

فهزموهم باذن اللّه و قتل داودُ جالوت

بنابر اينكه {واو} در {و قَتَل . .. } حاليّه باشد; به تقدير {قد}.

24 _ چيرگى سپاه طالوت بر جالوتيان ، پرتويى از تفضّلِ جهانشمولِ الهى

فهزموهم باذن اللّه . .. و لكنّ اللّه ذو فضل على العالمين

ظلم جالوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 249 - 19

19 _ جالوت ، زمامدار ستمگر عصر بنى اسرائيل پس از حضرت موسى ( ع )

لا طاقة لنا اليوم بجالوت

فرماندهى جالوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 250 - 6

6 _ شركت جالوت در صف مقدّم لشكريان خود *

و لمّا برزوا الجالوت و جنوده

تقديم ذكرى {جالوت} نشانه اين است كه مؤمنان اوّل با او روبرو شدند و سپس با لشكريانش ; و لازمه آن، در صف مقدّم بودن جالوت است.

كفر جالوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 250 - 5

5 _ جالوت و سپاهيان وى از زُمره كافران

و لمّا بروزا الجالوت و جنوده . .. و انصرنا على القوم الكافرين

هلاكت جالوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 251 - 7

7 _ هلاكت جالوت ، به دست داود

و قتل داود جالوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 252 - 2

2 _ داستان طالوت و هلاكت جالوتيان ، از

آيات الهى

الم تر الى الملأ من بنى اسرائيل . .. تلك ايات اللّه

كلمه {تلك} اشاره به داستان طالوت و جالوت است.

جامعه از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 36 - 5

5 _ تفاوت صلاحيت زن و مرد در عصر تولد مريم ، براى احراز مشاغل و مسؤوليت هاى اجتماعى

ربّ انّى وضعتها اُنثى . .. و ليس الذكر كالاُنثى

بنابراينكه {ليس الذّكر كالاُنثى}، كلام مادر مريم باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 61 - 15

15 _ جواز حضور زنان همراه مردان ، در مسائل مهم اجتماعى

و نساءنا و نساءكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 144 - 7

7 _ وظيفه رسولان الهى ، راهنمايى و پيام آورى است و وظيفه مردم ، پيمودن آن راه بر اساس پيام هاى آن رسولان

و ما محمّد الّا رسول قد خلت من قبله الرّسل افاين مات

جمله {و ما محمّد . .. }، تعيين كننده وظيفه رسولان الهى (پيام آورى) است و جمله {افائن مات ... }، تعيين كننده وظيفه مردم است كه بايد همواره (چه رسولان در ميانشان باشند و يا نباشند) پايبند به آن پيامها باشند.

آثار اصلاح جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 57 - 3

3 - طهارت و پاكدامنى و تلاش در راه اصلاح جامعه ، مايه نجات از امواج بلا و كيفر الهى

أخرجوا ءال لوط . .. إنّهم أُناس يتطهّرون . فأنجين_ه و أهله إلاّامرأته

قوم لوط، وى و خاندانش

را به جرم پاكى و پارسايى محكوم به تبعيد و اخراج كردند; اما خداوند ايشان را به همين دليل از كيفر دامنگير آن قوم نجات داد.

آثار اقتدار جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 29 - 40

40- جامعه مقتدر و اصيل اسلامى ، برانگيزاننده خشم كافران و نه دوستى ايشان

كزرع أخرج شط_ه . .. ليغيظ بهم الكفّار

از تعبير {ليغيظ} استفاده مى شود كه كافران، ناگزير در قبال رشد امت اسلامى موضع خصمانه مى گيرند و انتظار دوستى از آنان بى جا و بى مورد است.

آثار بصيرت رهبران جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 108 - 7

7_ بصيرت امت ها در گرو بصيرت رهبران ايشان است .

على بصيرة أنا و من اتبعنى

نياوردن {على بصيرة} در {من اتبعنى} على رغم مقصود بودن آن ، اشاره به اين دارد كه بصيرت پيروان پيامبر (رهبر) در گرو بصيرت اوست.

آثار تشكيل جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 10 - 3

3 - تبليغ دين و تشكيل جامعه اسلامى ، درپى دارنده سخنان ناروا و تبليغات سوء دشمنان و مخالفان دين

و اصبر على ما يقولون

آثار جامعه شناسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 36 - 12

12 - جامعه شناسى ، باستان شناسى و تاريخ ، زمينه ساز شناخت سنت هاى الهى و ره يابى به واقعيت پيام وحى

و كم أهلكنا قبلهم من قرن هم أشدّ منهم بطشًا . .. هل من محيص

آثار جامعه فاسد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 57 - 4

4 - انسان ها در جامعه فاسد و محيط منحرف ، بدون ايمان به خدا و لطف او ، در معرض انحراف و هلاكت اند .

و لولا نعمة ربّى لكنت من المحضرين

آثار جامعه گريزى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 11 - 5

5 - جامعه گريزى و سطح پايين فرهنگ اجتماعى ، عامل سستى در تعهدات اجتماعى و پايبندى به قوانين *

المخلّفون من الأعراب

وصف {الأعراب} ممكن است مشعر به عليت باشد; يعنى، باديه نشينى در تخلف آنان نقش داشته است.

آثار رشد جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 29 - 16

16 _ نبود مفاسد اقتصادى و اجتماعى در يك جامعه ، نشانه برخوردارى آن جامعه از رحمت خداوند *

لا تاكلوا اموالكم . .. لا تقتلوا ... انّ اللّه كان بكم رحيماً

آثار روابط اجتماعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 200 - 19

19 _ پيروزى و سعادت جامعه ايمانى ، در گرو ايجاد پيوند و ارتباط با يكديگر

و رابطوا . .. لعلّكم تفلحون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 24 - 12

12 - زندگى مختلط و شراكت در امور اقتصادى ، زمينه ساز تضييع حقوق و لغزشگاه بسيارى از مردم

و إنّ كثيرًا من الخلطاء ليبغى . .. إلاّ الذين ءامنوا ... و قليل ما هم

آثار زندگى در جامعه فاسد

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 74 - 7

7- زندگى در جامعه آلوده و فاسد ، مايه رنج و محنت مؤمنان و غير قابل تحمل براى آنان است .

و نجّين_ه من القرية التى كانت تعمل الخبئث

آثار فساد جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 16 - 11

11- عذاب جامعه فسادگر ، آن چنان شديد است كه مايه نابودى و هدم كامل آن مى شود .

ففسقوا فيها فحقّ عليها القول فدمّرن_ها تدميراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 56 - 10

10 - دگرگونى ارزش ها ، در جامعه فساد زده و منحرف

قالوا أخرجوا ءال لوط . .. إنّهم أُناس يتطهّرون

در جامعه فسادزده قوم لوط، پاكى و پارسايى مورد ريشخند واقع شده و پاكدامنان آن جامعه (لوط و خاندانش) به جرم طهارت، محاكمه و محكوم شدند.

آثار كفر جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 53 - 5

5 _ كفرورزى جوامع و ستيزه جويى با پيامبران ، از عوامل از ميان رفتن شايستگى آنان براى دستيابى به نعمت هاى الهى

ذلك بأن اللّه لم يك مغيرا نعمة أنعمها على قوم حتى يغيروا ما بأنفسهم

آثار گرايشهاى اجتماعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 11 - 9

9_ گرايش ها و رفتار هاى جوامع بشرى ، زمينه ساز دستيابى آنان به نعمت و يا گرفتار شدن به سختيها

إن الله لايغير ما بقوم حتى يغيروا ما بأنفسهم

آثار يأس از اصلاح

جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 169 - 4

4 - لزوم دورى جستن از محيط فساد ، در صورت يأس از اصلاح آن

ربّ نجّنى و أهلى ممّا يعملون

آرزوى رهبرى جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 74 - 17

17 _ آرزوى در دست گرفتن مديريت جامعه و رهبرى امت اسلامى ، امرى پسنديده و روا است .

و اجعلنا للمتّقين إمامًا

آرمان جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 140 - 4

4 _ جامعه اى كه داراى يك ايده و آرمان باشد ، به منزله يك پيكر است .

ان يمسسكم قرح فقد مسّ القوم قرح مثله

چون خداوند جراحتهاى وارد شده به گروهى از مسلمانان و يا كافران را به تمام آنها نسبت داده است، با اينكه قطعاً يكايك افراد مجروح نشدند، معلوم مى شود كه از نظر قرآن هر جامعه اى كه داراى آرمانى واحد باشد، به منزله يك پيكر است.

آرمان جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 110 - 12

12 _ اصلاح جوامع بشرى ، هدف مشترك جامعه آرمانى اسلام

كنتم خير أمّة أخرجت للناس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنكر

با توجه به واژه {امّة} كه در لغت به معناى گروه داراى هدف و مقصد مشترك است، مطلب فوق استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 152 - 12

12 _ پيروزى بر دشمنان دين ، خواسته

و آرمان جامعه ايمانى

من بعد ما اريكم ما تحبّون

مراد از {ما تحبّون} (آنچه آرزوى شما بود)، پيروزى بر دشمن است.

آسيب شناسى اجتماعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 28 - 5،8

5- نقش مؤثر و محورى رهبران و سردمداران فاسد در سقوط و نابودى ملت ها و جامعه هاى بشرى

ألم تر إلى الذين . .. و أحلّوا قومهم دار البوار

8- رهبران و سردمداران كفر و شرك در مكه ، افرادى ناسپاس و عامل اصلى سقوط و بدبختى مردم بودند .

ألم تر إلى الذين بدّلوا نعمت الله كفرًا و أحلّوا قومهم دار البوار

با توجه به اينكه آيه فوق در مكه نازل شده است، مى توان استفاده كرد كه مصداق مورد نظر آيه {الذين بدّلوا . .. و أحلّوا قومهم} سران كفر و شرك، همچون ابوجهل و ابولهب است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 66 - 0

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 74 - 5

5- جوامع مبتلا به انحرافات جنسى و همجنس بازى ، در معرض نابودى و عذاب الهى

و جاء أهل المدينة . .. قال إن ه_ؤلاء ضيفى فلاتفضحون ... فأخذتهم الصيحة ... فجعلن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 88 - 6

6- جلوگيرى از نفوذ اديان الهى و رواج بى دينى ، زمينه ساز رواج فساد و تبه كارى در جامعه است .

الذين كفروا و صدّوا عن سبيل الله . .. بما كانوا يفسدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

9 - نحل - 16 - 112 - 5،6،12،15

5- قرار گرفتن جامعه در معرض كفران نعمت هاى الهى پس از آسايش و رفاه مادى

قرية كانت ءامنة مطمئنّة يأتيها رزقها رغدًا . .. فكفرت بأنعم الله

6- مبتلا شدن جامعه به فقر ، گرسنگى و ناامنى ، در نتيجه كفران نعمت هاى الهى

قرية كانت ءامنة مطمئنّة . .. فكفرت بأنعم الله فأذقها الله لباس الجوع و الخوف

12- گناهان و ناسپاسى هاى اجتماعى ، داراى آثار شوم براى كل جامعه

قرية كانت ءامنة . .. فكفرت ... فأذقها الله لباس الجوع و الخوف

15- فقر و گرسنگى مردم ، زمينه ساز ناامنى اجتماعى است . *

فكفرت بأنعم الله فأذقها الله لباس الجوع و الخوف

از اينكه خداوند در كيفر كفران نعمت، ابتدا فقر و گرسنگى و سپس ترس و ناامنى را مطرح ساخته است، مى توان به دست آورد كه فقر و گرسنگى زمينه ناامنى اجتماعى، همچون دزدى و . .. را فراهم مى آورد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 16 - 1،6،7،10

1- فسق و گناهِ برخورداران از مكنت و ثروتمندان هر جامعه ، عامل هلاكت و نابودى آن جامعه است .

و إذا أردنا أن نهلك قرية أمرنا مترفيها ففسقوا فيها

{مترف} از واژه {ترفه} گرفته شده و {ترفه} هم به معناى روزى و نعمت فراوان است (مفردات راغب).

6- افزايش تعداد مترفان و ثروتمندان فاسق و تبهكار در جامعه ، از عوامل هلاكت و نابودى آن جامعه براساس سنت هاى خداوند

و إذا أردنا أن نهلك قرية أمرنا مترفيها ففسقوا فيها

برخى برآنند {أمرنا} به معناى {كثرنا} (فزونى داديم) است (مفردات راغب) كه بر

اساس آن، مراد از {أمرنا مترفيها} افزايش مترفان در جامعه است.

7- فسق و فساد طبقه ثروتمند در گرايش ديگر طبقات به فساد و تباهى ، تأثير و نقش مهمى دارد .

أمرنا مترفيها ففسقوا فيها

اختصاص به ذكر يافتن مترفان از ميان ديگر طبقات، بيانگر اين است كه فسق و فساد اين طبقه تأثير بيشتر و نقش مهم ترى در مقايسه با ديگر طبقات در فاسد شدن جامعه و نابودى آن دارد.

10- گسترش و فراگيرى فساد در سطح جامعه ، مايه نزول حتمى عذاب الهى است .

ففسقوا فيها فحقّ عليها القول

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 17 - 5،10

5- بسيارى از جوامع و ملل پس از حضرت نوح ( ع ) بر اثر وجود مترفان فاسق و تبهكار در ميان آنان ، به هلاكت و نابودى دچار شدند .

و إذا أردنا أن نهلك قرية أمرنا مترفيها ففسقوا فيها . .. و كم أهلكنا من القرون من

10- گناه ، عامل اصلى هلاكت جوامع بشرى است .

كم أهلكنا من القرون . .. و كفى بربّك بذنوب عباده خبيرًا بصيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 32 - 7

7- عمل ناشايست زنا ، داراى فرجامى بد و ناگوار براى فرد و جامعه

و ساء سبيلاً

از جمله {راههاى بد} راهى است كه منتهى اليه و فرجام آن، ناشايست باشد. بنابراين {ساء سبيلاً} مى تواند مشعر به اين معنا باشد كه: زنا نه تنها خود فاحشه است; بلكه راهى است بد كه فرجام و پيامد آن براى فرد و جامعه نيز، بد و ناپسند است.

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 103 - 10

10- نقش مهم رهبران و زمامداران فاسد ، در تباهى و هلاكت امتها

فقال له فرعون . .. فأراد ... فأغرقن_ه و من معه جميعًا

در داستان هلاكت فرعون، همواره شخص فرعون به عنوان عنصر اصلى جريان كفر، به صورت ضمير مفرد و جدا از مجموعه يارانش ذكر شده است و اين بيانگر برداشت فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 5 - 6

6- فقدان آگاهى و دانش ، زمينه ساز گرفتارى افراد و جوامع به تقليد هاى ناروا و كوركورانه

و قالوا اتخذ اللّه ولدًا . ما لهم به من علم و لا لأبائهم

كلمه {لأبائهم} اشاره به اين نكته دارد كه پندارهاى مشركان، از سر تقليد بوده است و جمله {ما لهم به من علم و. ..} بر اين نكته دلالت دارد كه مشركان و پدران شان، در گزينش اين اعتقاد پايه هاى علمى نداشته اند. مجموع اين دو قضيه، گوياى آن است كه {جهل} در كشاندن افراد و جوامع به تقليد كوركورانه، نقشى مهم دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 59 - 5

5- اِعراض از آيات الهى و نشنيده انگاشتن آن و غفلت از گناهان گذشته خويش ، ستم ، و موجب سقوط و نابودى امّت ها است .

و من أظلم . .. و تلك القرى أهلكن_هم لمّا ظلموا

مراد از ظلم در {لم ا ظلموا} _ به دليل ارتباط اين آيه با آيات قبل _ همان امورى است كه در آيه پنجاه و

هفت بيان شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 74 - 8

8- فريفته شدن به دنيا و امكانات فناپذير آن و اصيل پنداشتن آنها ، از زمينه هاى سقوط تمدن ها و نابودى دنياگرايان است .

أىّ الفريقين خير مقامًا . .. و كم أهلكنا قبلهم من قرن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 88 - 12

12 - بهره گيرى از شخصيت هاى محبوب جامعه و وابسته نشان دادن افكار و رفتار خويش به آنان ، از ترفند هاى رهبران ضلالت است .

فقالوا ه_ذا . .. إل_ه موسى فنسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 96 - 9،10

9 - تسويلات و وسوسه هاى نفس ، زمينه ساز به كارگيرى دين و دانش براى ايجاد انحراف و گمراه ساختن مردم

بصرت . .. فنبذتها و كذلك سوّلت لى نفسى

آنچه كه سامرى در اختيار داشت و موجب گمراهى او و مردم بسيارى شد، علوم و معارفى بود كه وى آن را در راه گمراه كردن مردم به كار گرفت.

10 - تسويلات نفس ( زيبانمايى كار هاى زشت و ناروا ) ، خطرى در كمين افراد و جوامع

و كذلك سوّلت لى نفسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 11 - 2

2- ظلم و ستم ، عامل انحطاط و انهدام كامل جوامع و تمدن ها است .

و كم قصمنا من قرية كانت ظالمة

توصيف {قرية} (مردم شهرها) به {ظالمة} (ستمكار) بيانگر نقش ظلم در نابودى و انهدام است.

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 13 - 6

6- مترفان و ستمگران جامعه ، عامل نابودى تمدن ها و هلاكت افراد جامعه

و كم قصمنا من قرية كانت ظالمة . .. ارجعوا إلى ما أُترفتم فيه

مخاطبان اين آيات، گروه خاصى از مردم اند; زيرا خداوند در توصيف آنان دو صفت ستمگرى و تنعّم را مطرح ساخته است و اين دو صفت نوعاً در قشر خاصى از جامعه وجود دارد و بيشتر مردم نه ظالم اند و نه مترف.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 77 - 8

8- هلاكت و بدبختى جوامع بشرى ، بازتاب زشت كارى و رفتار نامناسب خود آنها است .

الذين كذّبوا ب_ايتنا إنّهم كانوا قوم سوء فأغرقن_هم أجمعين

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه خداوند دو عامل (تكذيب آيات الهى و سوء پيشينه) را موجب هلاكت برشمرد و هر دو عامل را به خود انسان نسبت داد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 71 - 4

4 - سلامت جامعه بشرى و مصون ماندن آن از فساد و تباهى ، در گرو اجراى قوانين الهى و ايستادگى در برابر تمايلات حق ستيزان

و لو اتبع الحقّ أهواءهم لفسدت السم_وت و الأرض و من فيهنّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 10 - 7

7 - جامعه هاى گرفتار بى بند و بارى جنسى ( بى عفتى و زناكارى ) ، در معرض زوال و نابودى است .

و لولا فضل اللّه عليكم و رحمته

و أنّ اللّه توّاب حكيم

برداشت فوق بر اساس اين احتمال است كه جمله {و لولا فضل اللّه عليكم. ..} به تقدير {و لولا فضل اللّه عليكم... لاختل نظام حياتكم و لهلكتم} باشد; يعنى، {اگر فضل و رحمت خدا نبود ... نظام زندگى شما _ با وجود همه فساد و بى بند و بارى _ از هم مى پاشيد و شما نابود مى شديد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 12 - 5

5 - شايعات و پخش خبر هاى دروغ ، از ميان برنده اعتماد متقابل و حسن ظن افراد جامعه نسبت به يكديگر

لولا إذ سمعتموه ظنّ المؤمنون و المؤمن_ت بأنفسهم خيرًا و قالوا ه_ذا إفك مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 33 - 27

27 - دل بستگى به ماديات و دنيامدارى ، زمينه رواج فحشا و فساد جنسى در يك جامعه است .

و لاتكرهوا فتي_تكم على البغاء . .. لتبتغوا عرض الحيوة الدنيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 18 - 12

12 _ جامعه بى خبر از تعاليم دينى و از يادبرنده خدا ، در معرض هلاكت و محكوم به نابودى است .

حتّى نسوا الذكر و كانوا قومًا بورًا

برداشت فوق، از تقدم جمله {حتّى نسوا الذكر} بر {كانوا قوماً بوراً} و ارتباط ميان آن دو، استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 36 - 7

7 _ تكذيب آيات خداوند و نپذيرفتن دعوت انبيا ، در پى دارنده سقوط و نابودى

جوامع بشرى

فقلنا اذهبا إلى القوم الذين كذّبوا بأي_تنا فدمّرن_هم تدميرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 74 - 5

5 - پايبندى مطلق و بى دليل به سنت هاى ملّى و قومى ، مايه تخدير جامعه و سدّ راه خردورزى و مانع شناخت

قالوا بل وجدنا ءاباءنا كذلك يفعلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 183 - 5

5 - نادرستى روابط اقتصادى ، سبب فراگيرى فساد و تباهى در جامعه

أوفوا الكيل . .. و لاتعثوا فى الأرض مفسدين

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه جمله {و لاتعثوا. ..} عطف تفسيرى بر جمله پيشين باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 14 - 9

9 - فسادگرى ، ريشه بلا ها و تباهى هاى جامعه فرعونى

فانظر كيف كان ع_قبة المفسدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 34 - 3

3 - ويرانى شهر ها ، تباهى جامعه و ذلّت عزّتمندان ، نتيجه هميشگى سلطه شاهان بر كشور بيگانه

إنّ الملوك إذا دخلوا قرية أفسدوها و جعلوا أعزّة أهلها أذلّة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 51 - 5

5 - نقش سردمداران كفر و فساد در هلاكت و بدبختى تمامى جامعه

أنّا دمّرن_هم و قومهم

ضمير {هم} به گروه هاى نُه گانه بازمى گردد كه طرح ترور شبانه صالح و خانواده اش را ريخته بودند. و از اين كه نام آنان به صورت مجزا و مقدم بر نام قومشان ياد شده است، مطلب فوق

استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 52 - 3

3 - ظلم و گناه ، بنيان برافكن جوامع بشرى

ي_قوم لم تستعجلون بالسيّئة قبل الحسنة. .. فتلك بيوتهم خاوية بما ظلموا

ثموديان، به صورت جامعه اى متشكل بودند كه در نتيجه ظلم و گناه خود به گونه دسته جمعى و فراگير هلاك شدند و اين نشان مى دهد كه هر جامعه اى كه معصيت و ستم در آن رواج پيدا كند، در معرض خطر نابودى قرار مى گيرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 4 - 12،13

12 - افزايش نامتعادل تعداد زنان بر مردان در يك جامعه ، درپى دارنده ضعف و زبونى آن

يستضعف طائفة منهم . .. و يستحيى نساءهم

برداشت ياد شده از آن جا است كه خداوند، زنده گذاشته شدن دختران بنى اسرائيل را، يكى ديگر از نمودهاى زبون سازى فرعون به شمار آورده است.

13 - تفرقه ميان مردم و افزايش بسيار و نامتعادل زنان بر مردان در يك جامعه ، از عوامل فساد و تباهى آن جامعه و مردم

جعل أهلها شيعًا يستضعف طائفة منهم يذبّح أبناءهم و يستحيى نساءهم إنّه كان من المف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 58 - 3،6

3 - سرمستى و غرور ، عامل هلاكت جوامع پيشين

و كم أهلكنا من قرية بطرت معيشتها

{بطر} (مصدر {بطرت}) به غرور و طغيان _ كه آدمى بر اثر فراوانى نعمت دچار آن شود _ گفته مى شود. بنابراين {بطرت معيشتها}; يعنى، {طغت فى معيشتها} (در زندگى اش طغيان

كرد). گفتنى است كه عبارت {بطرت معيشتها} وصف و مفيد تعليل است; يعنى، جوامع گذشته بدان جهت به هلاكت رسيدند كه گرفتار سرمستى و غرور بودند.

6 - سرمستى و غرور ناشى از نعمت و رفاه فراوان ، از عوامل هلاكت جوامع بشرى است .

و كم أهلكنا من قرية بطرت معيشتها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 59 - 13

13 - ظلم و بيدادگرى ، عامل نابودى جوامع پيشين با عذاب استيصال

و ما كنّا مهلكى القرى إلاّ و أهلها ظ_لمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 77 - 21

21 - زراندوزى و انباشتگى ثروت در دست افراد ، از زمينه هاى پيدايش فساد و تباهى در جامعه

و لاتبغ الفساد فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 14 - 6

6 - قوم نوح ، به دنبال قبول نكردن رسالت نوح ( ع ) دچار سيلى عظيم و بنيان كن شدند و به هلاكت رسيدند .

و لقد أرسلنا نوحًاإلى قومه . .. فأخذهم الطوفان

{طوفان} هر حادثه اى را مى گويند كه انسان را احاطه كند. اين واژه در {آب فراوان (سيل)} متعارف شده است (مفردات راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 32 - 5

5 - اختلاف دينى ، از عوامل دسته بندى و گروه بندى هاى اجتماعى است .

فرّقوا دينهم و كانوا شيعًا

احتمال دارد ذكر {و كانوا شيعاً} پس از {فرّقوا} به خاطر توجه به اين واقعيت است كه: اختلاف دينى، گروه بندى اجتماعى

را به دنبال دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 59 - 15

15 - بى حجابى ، از جمله عوامل ناهنجارى در محيط دينى است .

يدنين عليهنّ من جل_بيبهنّ ذلك أدنى أن يعرفن فلايؤذين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 60 - 10،11،12

10 - منافقان ، از جمله عوامل پيدايش ناهنجار هاى اجتماعى اند .

لئن لم ينته المن_فقون . .. لنغرينّك بهم

11 - بيماردلان ، آسيب رسانان به هنجار هاى اجتماعى اند .

لئن لم ينته . .. و الذين فى قلوبهم مرض ... لنغرينّك بهم

12 - شايعه پراكنان ، برهمزنان آرامش جامعه و آسيب رسان به آن اند .

لئن لم ينته المن_فقون و . .. المرجفون فى المدينة لنغرينّك بهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 19 - 8

8 - كفران نعمت هاى الهى ، درپى دارنده گسيختگى زمام جامعه و از هم فروپاشى آن

و اشكروا له . .. فأعرضوا ... و مزّقن_هم كلّ ممزّق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 39 - 9

9 - كفر ، موجب خسارت جامعه بشرى بوده و حاصلى جز آن ندارد .

و لايزيد الك_فرين كفرهم إلاّ خسارًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 33 - 3

3 - مردم گمراه و فاسد ، در پيدايش نظام اجتماعى فاسد و ظاهر شدن رهبران گمراه گر و انحراف ساز در جامعه ، مؤثر بوده و داراى نقش اند .

فإنّهم يومئذ فى العذاب

مشتركون

مشترك بودن عذاب مردم اغوا شده با رهبران اغواگر خود، مى رساند كه اغوا شدن مردم، هرچند به وسيله رهبران آنان است; ولى آنان نيز در اين گمراهى نقش داشته و مؤثر بوده اند. گفتنى است كه نقش آنان مى تواند در رابطه با پيدايش نظام فاسد و ظهور رهبران گمراه كننده در جامعه باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 21 - 10

10 - گناهان ، زمينه ساز عذاب الهى و نابودشدن تمدن ها ، قدرت ها و آثار ملى

فأخذهم اللّه بذنوبهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 22 - 4

4 - كفر و انكار رسالت پيامبران ، زمينه ساز فروپاشى تمدن ها و نابودى قدرت ها و آثار ملى

كانوا هم أشدّ منهم قوّة و ءاثارًا فى الأرض . .. فكفروا فأخذهم اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 27 - 9،10

9 - خطرساز بودن رهبران متكبر و منكر قيامت و روز حساب براى جامعه

كلّ متكبّر لايؤمن بيوم الحساب

پناه بردن موسى(ع) از شر متكبران منكر قيامت (چون فرعونيان)، گوياى مطلب ياد شده است.

10 - تكبر در برابر سخن حق و باور نداشتن به روز حساب ، از زمينه هاى فسادگرى و كشتار افراد بى گناه در جامعه

كلّ متكبّر لايؤمن بيوم الحساب

توصيف فرعون فاسد و سفاك به متكبر و منكر روز حساب، مى تواند بيانگر مطلب ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 82 - 9

9 - نابودى بسيارى از اقوام

نيرومند و داراى تمدن و آثار ملى ، در گذشته تاريخ به خاطر كفر و شركشان

فما أغنى عنهم ما كانوا يكسبون

جمله {فما أغنى عنهم ما كانوا يكسبون} (ولى آنچه به دست مى آورند، به حالشان سودى نبخشيد)، به نزول عذاب گريز ناپذير و سود نبخشيدن تلاش هاى كافران محكوم به عذاب اشاره دارد. گفتنى است چون اين آيه درباره كافران و مشركان مى باشد، مى توان استفاده كرد كه سبب محكوميت آنان به عذاب، همان كفر و شرك آنان بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 27 - 7

7 - جامعه متكاثر و رفاه زده ، گرفتار طغيان و سركشى

و لو بسط اللّه الرزق لعباده لبغوا فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 8 - 5

5 - بى توجهى به پيام وحى و استهزاى آن ، از جمله عوامل نابودى جوامع در طول تاريخ

كانوا به يستهزءون . فأهلكنا أشدّ منهم بطشًا و مضى مثل الأوّلين

از ارتباط دو آيه، استفاده مى شود كه استهزاى پيام وحى از سوى جوامع شرك پيشه، موجب نابودى آنان شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 10 - 10

10- كفرپيشگى ، از عوامل عمده نابودى ملت ها

دمّر اللّه عليهم و للك_فرين أمث_لها

وصف كفر در {للكافرين}، بيانگر اين نكته است كه كفر، عامل اصلى نابودى ملت ها است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 22 - 1،5

1- ترك جهاد ، زمينه محو ارزش ها و به فساد كشيده

شدن جامعه

فهل عسيتم إن تولّيتم أن تفسدوا فى الأرض

برداشت ياد شده با توجه به دو نكته به دست مى آيد: 1_ {تولّيتم} به معناى روى گرداندن از جهاد باشد كه در آيه قبل مطرح شده است. 2_ تعبير {عسيتم ...أن تفسدوا فى الأرض} در معنا، جواب {إن تولّيتم} به شمار آيد.

5- گناه ترك واجبات از سوى فرد ، داراى پيامد هاى ناگوار اجتماعى

فهل عسيتم إن تولّيتم أن تفسدوا فى الأرض

واژه {فى الأرض}، مى رساند كه فسادِ روى گردانان از دين و تكاليف الهى، محدود و منحصر در قلمرو وجود خودشان نيست; بلكه همچون بيمارى مسرى در بستر جامعه شيوع مى يابد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 38 - 15

15_ نقش ثروت اندوزى و عدم انفاق ، در زوال جامعه و پيدايش تحولات ويرانگر اجتماعى *

تدعون لتنفقوا . .. و إن تتولّوا يستبدل قومًا غيركم

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه تعبير {يستبدل قوماً غيركم} اشاره به يكى از سنت هاى اجتماعى خداوند داشته باشد; زيرا امت هاى گرفتار در انحرافات اقتصادى، از درون پوسيده و يا به وسيله ملتى ديگر مقهور مى شوند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 6 - 8

8 - نقش ويرانگر منابع خبرى فاسد ، در مناسبات و امنيت جوامع

إن جاءكم فاسق بنبإ . .. أن تصيبوا قومًا بجه_لة

از تعليل {أن تصيبوا قوماً بجهالة} و متفرع شدن آن بر فسق مخبر، مطلب بالا نتيجه گيرى مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 39 - 4

4

- نقش مهم رهبرى كفر ، در گمراهى و انحراف اركان جامعه

فتولّى بركنه

در صورتى كه مراد از {ركن}، اركان جامعه بوده و {باء} براى تعديه باشد، از منتسب شدن انحراف اركان جامعه، به شخص فرعون، مطلب ياد شده استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 9 - 11

11 - جوامعى كه خود را در پناه تعاليم وحى قرار ندهند ، خطر گرفتار شدن در ورطه انواع گمراهى ها ، آنان را تهديد مى كند .

هو الذى ينزّل على عبده ءاي_ت بيّن_ت ليخرجكم من الظلم_ت إلى النور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 25 - 9

9 - استثمار و بى عدالتى اقتصادى ، از مشكلات عمده و اساسى جوامع در طول تاريخ

لقد أرسلنا رسلنا . .. و أنزلنا معهم الكت_ب و الميزان

با توجه به اين كه {ميزان} (ترازو) ابزارى است كه در مبادلات اقتصادى به كار مى رود و با آن كالاها را توزين مى كنند; مى توان گفت كه: اين واژه در آيه شريفه استعاره از خصوص عدالت اقتصادى است. بنابراين، پيام عدالت اقتصادى _ كه در اين آيه به عنوان رسالت همه پيامبران برشمرده است _ نشان مى دهد كه موضوع استثمار توده ها و ظلم و اجحاف اقتصادى به آنان، در تاريخ بشر ريشه داشته است و همه جوامع با آن مشكل دست به گريبان بوده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 44 - 7

7 - تكذيب قرآن و معاد ، از عوامل و زمينه هاى

سقوط تدريجى جوامع بشرى

سنستدرجهم من حيث لايعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 81 - 16

16 - طغيان گرى در مورد نعمت هاى خداوند ، خطرى در كمين جوامع ر ها شده از حاكميت ستم گران

أنجين_كم من عدوّكم . .. كلوا ... لاتطغوا فيه

نهى شدن بنى اسرائيل از طغيان گرى، پس از عبور آنان از دريا و نجات از ستم و حاكميت فرعونيان مطرح شده است. طرح اين مسأله در آن موقعيت، گوياى وجود زمينه هايى براى طغيان گرى در آن شرايط است.

آسيب شناسى جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 166 - 7

7 - سران و بزرگان گمراه ، داراى نقشى بسزا در گمراهى مردم

إذ تبرأ الذين اتبعوا من الذين اتبعوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 57 - 8

8_ شركورزى و مخالفت با تعاليم و توصيه هاى پيامبران ، از عوامل مهم نابودى جامعه ها و تحولات تاريخ و دگرگونى هاى آن است .

فإن تولّوا . .. يستخلف ربى قومًا غيركم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 62 - 11

11_ وفادارى جوامع به آرا و انديشه هاى باطل قومى و قبيله اى ، بازدارنده بروز انديشه هاى نو و برحق در ميان آنان

أتنه_نا أن نعبد ما يعبد ءاباؤُنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 85 - 10

10_ جوامع مرفّه ، در خطر انحرافات اقتصادى و گسترش دادن ظلم و ستم در پهنه

گيتى

إنى أري_كم بخير . .. أوفوا المكيال ... و لاتعثوا فى الأرض مفسدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 87 - 8

8_ پايبندى جوامع به آرا و آداب باطل پيشينيان ، مانع بروز انديشه هاى نو و برحق در ميان آنان است .

أن نترك ما يعبد ءاباؤُنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 97 - 5

5_ فرمان هاى فرعون ، هرگز هدايتگر مردم به راه صواب و صحيح نبود .

و ما أمر فرعون برشيد

مرشد (راهنماى به درستى و راستى)نيز مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 116 - 5

5_ فساد ها و تباهيها ، آن گاه كه رواج يابد و فراگير شود ، امت ها را در خطر عذاب هاى الهى قرار مى دهد .

ينهون عن الفساد فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 11 - 9

9_ گرايش ها و رفتار هاى جوامع بشرى ، زمينه ساز دستيابى آنان به نعمت و يا گرفتار شدن به سختيها

إن الله لايغير ما بقوم حتى يغيروا ما بأنفسهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 58 - 4

4- جرم پيشگى و تبه كارى ، زمينه ساز هلاكت و نابودى جوامع بشرى

قالوا إنا أُرسلنا إلى قوم مجرمين

آسيب شناسى جامعه دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 86 - 11

11 - دنياطلبى ، از ريشه هاى بروز جنگ ها و

درگيرى هاى خونين ميان گروه هاى معتقد به آيين الهى است .

ثم أنتم هؤلاء تقتلون أنفسكم . .. أولئك الذين اشتروا الحيوة الدنيا

آسيب شناسى دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 2 - 10

10- سرگرمى انسان به دنيا ، عامل بى توجهى به وحى و دين الهى

ما يأتيهم من ذكر . .. و هم يلعبون

جمله {و هم يلعبون} حال براى ضمير فاعلى {استمعوه} و بيانگر وضعيت مشركان و مردم حق گريز است. اين وضعيت مى تواند در حق گريزى و بى اعتنايى به پيام هاى الهى مؤثر باشد. گفتنى است جمله {لاهية قلوبهم} در صدر آيه بعد _ كه حال براى مبتدا در جمله {و هم يلعبون} است _ همين برداشت را تأييد مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 3 - 2،3،9

2- كافران ، همواره درصدد جلوگيرى از راه خدا و در پى ممانعت از گسترش تعاليم الهى هستند .

للك_فرين . .. الذين ... و يصدّون عن سبيل الله

3- كافران ، همواره در پى كج جلوه دادن راه و تعاليم الهى هستند .

للك_فرين . .. الذين ... و يصدّون عن سبيل الله و يبغونها عوجًا

9- دلبستگى به دنيا و ترجيح دادن آن بر آخرت ، زمينه ساز دين ستيزى و كفر است .

الذين يستحبّون الحيوة الدنيا على الأخرة و يصدّون عن سبيل الله

تقديم {يستحبّون الحياة الدنيا} بر جمله {و يصدّون عن سبيل الله و يبغونها عوجاً} احتمالاً بيانگر معناى ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 -

15 - 3

3- لجاجت و هدايت ناپذيرى ، عامل عدم تسليم و مقاومت در برابر تعاليم آسمانى

و لو فتحنا عليهم بابًا من السّماء فظلّوا فيه يعرجون . لقالوا إنما سكّرت أبصرنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 90 - 4

4- التقاط در دين ( پذيرش قسمتى از دين و انكار برخى ديگر ) گناهى بزرگ و زمينه ساز نزول عذاب الهى است .

كما أنزلنا على المقتسمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 105 - 3

3- كفر و حق ناپذيرى ، منشأ دروغ پردازى و افترا بستن به حقايق دين است .

إنما يفترى الكذب الذين لايؤمنون بأي_ت الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 116 - 1

1- نسبت دادن برداشت هاى شخصى ، بى اساس و دروغين خود به دين ، حرام و ممنوع است .

و لاتقولوا لما تصف ألسنتكم الكذب ه_ذا حل_ل و ه_ذا حرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 94 - 5

5- پيش داورى هاى مبتنى بر ملاك هاى غلط ، مانع برخورد صحيح با تعاليم انبياست .

و ما منع الناس . .. إذ جاءهم الهدى إلاّ أن قالوا أبعث الله بشرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 36 - 3

3- غفلت از معاد و ترديد در آن ، معلول دل بستگى شديد به دنيا است .

أنا أكثر منك مالاً . .. قال ما أظنّ أن تبيد هذه أبدًا . و ما أظنّ

الساعة قائمة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 48 - 16

16- انكار معاد ، نكوهيده تر از دل بستگى به زندگانى دنيا و داراى نقشى مؤثرتر در آن در پيدايش شرك

لقد جئتمونا كما خلقناكم أوّل مرّة بل زعمتم ألّن نجعل لكم موعدًا

حرف {بل} براى اضراب و نشان نابرابر بودن مابعد و ماقبل آن است. در اين برداشت، تشبيه در {كما خلقناكم}، ناظر به مال و فرزند نداشتن انسان در آغاز خلقت و هنگام اعاده آن، دانسته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 77 - 5

5- رفاه طلبى و قدرت خواهى ، از عوامل ارتداد

كفر بأي_تنا و قال لأُتينّ مالاً و ولدًا

ظاهر عبارت {كفر بأياتنا} به قرينه {لأُوتينّ} _ كه براى استقبال است _ حدوث كفر است نه استمرار آن.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 16 - 5،6

5 - كافران به آيين و برنامه هاى الهى ، درصدد بازداشتن مردم از گرايش به دين و عمل به آن هستند . *

فاعبدنى . .. فلايصدّنك عنها من لايؤمن بها

مرجع ضمير {عنها} و {بها} ممكن است تمامى تعاليم و رهنمودهاى آموخته شده به موسى(ع) در وادى طوى (توحيد، لزوم عبادت و نماز، معاد و كيفر و پاداش الهى) باشد.

6 - پيروى از هوا ها و اميال نفسانى ، در پى دارنده كفر و بى ايمانى به قيامت است .

من لايؤمن بها واتبع هويه

{اتبع} ماضى است و عطف بر {لايؤمن} كه مضارع است; بنابراين پيروى از هوس ها كه در زمان قبل

انجام گرفته است، سبب بى ايمان در زمان بعد خواهد شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 21 - 13

13 _ روحيه خود برتربينى و خوى تجاوزگرى ، از موانع پذيرفتن حق و ايمان آوردن

لقد استكبروا فى أنفسهم و عتو عتوًّا كبيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 111 - 5

5 - اشرافيت و بينش غلط طبقاتى ، مانع از ايمان آوردن به پيامبران

قالوا أنؤمن لك و اتبعك الأرذلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 136 - 3

3 - رفاه و توانمندى قوم عاد ، زمينه ساز كفر و لجاجت آنان در برابر هود ( ع )

و اتّقوا الذى أمدّكم . .. أمدّكم بأنع_م و بنين ... قالوا سواء علينا أَوَعظت أم ل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 153 - 3

3 - سرمستى ، رفاه زدگى ، اسراف گرى و فسادانگيزى ثموديان ، مانع درك آنان از مفاهيم بلند و آسمانى پيام صالح ( ع )

قالواإنّما أنت من المسحّرين

بيان رفاه مندى، اسراف گرى و فسادانگيزى ثموديان، پيش از ذكر موضع گيرى آنان در مقابل صالح(ع)، مى تواند نشان دهنده اين حقيقت باشد كه آنچه سبب شد، ثموديان مفاهيم مهم معرفتى صالح(ع) را، كلماتى جنون آميز، بيهوده و گزاف به شمار آوردند و او را فردى افسون شده بخوانند; اين بود كه آنان گرفتار غرور، سرمستى، اسراف و فسادگرى شده بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء -

26 - 185 - 3

3 - دنياطلبى و فسادانگيزى مردم اَيكه ، مانع درك آنان از مفاهيم بلند وآسمانى پيام شعيب ( ع )

قالوا إنّما أنت من المسحّرين

بيان تقلب مردم {ايكه} در معاملات و روحيه فسادانگيزى آنان (پيش از ذكر موضع گيرى آنها در مقابل شعيب(ع) مى تواند نشانگراين باشد كه آنچه سبب شد تا مردم ايكه مفاهيم مهم معرفتى آن حضرت را جنون آميز، بيهوده و گزاف به شمار آورده و او را فردى افسون شده بخوانند، اين بود كه آنان گرفتار دنياطلبى و فسادانگيزى شده بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 43 - 1

1 - محيط و عادت هاى شرك آلود ، مانع هدايت بلقيس به راه راست و يكتاپرستى در گذشته عمر وى

و صدّها ما كانت . .. إنّها كانت من قوم ك_فرين

{صَدّ} (مصدر {صَدَّ}) به معناى منع و بازداشتن است. متعلق {صَدَّ} محذوف و به تقدير {صدّها عن السبيل} مى باشد. برداشت ياد شده بدان احتمال است كه آيه ياد شده ناظر به پاسخ اين پرسش باشد كه بلقيس چرا پيش از اين ماجرا (ماجراى ميان او و سليمان(ع)) با فراستى كه داشت، از راه راست منحرف شده بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 2 - 3

3 - ايمان ، در عين فضيلت آفرينى ، ممكن است كه انسان را دچار خودفريبى كند .

أحسب الناس أن يتركوا أن يقولوا ءامنّا و هم لايفتنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 12 - 1،10

1 - اغواگران كافر

، براى مرتد ساختن مسلمانان ، در تلاش بودند .

و قال الذين كفروا للذين ءامنوا اتّبعوا سبيلنا و لنحمل خط_ي_كم

برعهده گرفتن بار خطاى مسلمانان، از سوى كافران، با بيان فعل امر (لنحمل خطاياكم) هنگام دعوت از آنان براى تبعيت از خط و راه كافران، حكايت از نوعى برخورد اغواگرانه دارد.

10 - فريب دادن با تمسك به دروغ و پذيرش مسؤوليت خطا ، از راه هاى ايجاد انحراف دينى است .

و قال الذين كفروا للذين ءامنوا اتّبعوا سبيلنا و لنحمل خط_ي_كم . .. إنّهم لك_ذبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 33 - 11

11 - گروهى از مردم ، به هنگام برخوردارى از رفاه و آسايش و رهيدن از خطرات و سختى ها ، ناسپاسى مى كنند و شرك مىورزند .

و إذا مسّ الناس ضرّ . .. ثمّ إذا أذاقهم ... إذا فريق منهم بربّهم يشركون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 6 - 2،3،4،5،8،12

2 - برخى از كافران عصر پيامبر ، به منظور دور ساختن مردم از هدايت قرآنى ، داستان هاى بيهوده را فرامى گرفتند و ترويج مى دادند .

و من الناس من يشترى لهو الحديث ليضلّ عن سبيل اللّه

درباره اين كه {مراد از {من الناس} در اين آيه و نيز {خريد حديث لهو} چيست؟}، مفسران گفته اند، بعضى از كافرانِ مكه، به كشورهايى مانند ايران مسافرت مى كردند و كتاب هاى افسانه مى خريدند و يا مى آموختند و آنها را به مكه منتقل مى كردند و به منظور مبارزه با قرآن، رواج مى دادند. لازم به

ذكر است كه مراد از {سبيل اللّه} در اين آيه، به قرينه آيات آغاز سوره، مى تواند قرآن باشد.

3 - كافران ، به منظور منحرف ساختن جامعه از راه خدا و ترويج باطل ، سرمايه گذارى مى كردند .

و من الناس من يشترى لهو الحديث ليضلّ عن سبيل اللّه

آورده شدن فعل مضارع {يشترى} و {يضلّ} دلالت بر تلاش هاى مستمر مى كند.

4 - داستان هاى خرافى و سرگرمى هاى واهى ، ابزار كافران براى مبارزه با دين بود .

و من الناس من يشترى لهو الحديث ليضلّ عن سبيل اللّه

5 - كافران مكه براى بازداشتن مردم از گوش فرا دادن به آيات قرآن و سخنان پيامبر ( ص ) كنيزان آوازه خوان را مى خريدند و مردم را به آواز مشغول مى كردند .

و من الناس من يشترى لهو الحديث ليضلّ عن سبيل اللّه

منظور از {لهوالحديث} طبق برخى از شأن نزول ها، غنا است كه به وسيله كنيزانى خوانده مى شد. لازم به گفتن است كه طبق اين معنا {اشتراء} حقيقى است.

8 - غنا و نغمه هاى مفسده انگيز ، ابزار كافران براى گمراه كردن مردم از راه خدا است .

و من الناس من يشترى لهو الحديث ليضلّ عن سبيل اللّه

12 - از اهداف رواج دهندگان افسانه هاى باطل و خرافى در ميان مردم ، به تمسخر گرفتن راه خدا است .

يشترى لهو الحديث ليضلّ . .. و يتّخذها هزوًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 7 - 7

7 - برخورد منفى با آيات الهى ، مانع از پذيرش آنها است .

و من الناس من يشترى لهو الحديث

ليضلّ عن سبيل اللّه . .. و إذا تتلى عليه ءاي_تنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 21 - 2،9،14

2 - تعصّب و تقليد كور از نياكان ، مانع گرايش كافران به پيروى از قرآن و تعاليم آسمانى است .

و إذا قيل لهم اتّبعوا ما أنزل اللّه قالوا بل نتّبع ما وجدنا عليه ءاباءنا

9 - آداب و رسوم اقوام ، در هدايت و يا گمراهى نسل ها آنان ، تأثيرى قابل توجّه دارد .

و إذا قيل لهم اتّبعوا ما أنزل اللّه قالوا بل نتّبع ما وجدنا عليه ءاباءنا

14 - شيطان ، بازدارنده انسان ها از تبعيت از دين است .

اتّبعوا ما أنزل اللّه قالوا بل نتّبع . .. أوَ لو كان الشيط_ن يدعوهم إلى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 25 - 15

15 - جهل و بى خبرى مشركان ، باعث قبول نكردن دين الهى و روى آوردن آنان به آيين و سنت هاى بى پايه پدران خود است .

و إذا قيل لهم اتّبعوا ما أنزل اللّه قالوا بل نتّبع ما وجدنا عليه ءاباءنا . .. و

برداشت بالا، براساس اين احتمال است كه {لايعلمون} مفعولٌ به و متعلق نداشته باشد و درصدد نفى علم از مشركان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 33 - 19

19 - رحمانيت خدا ، مورد سوء استفاده اغواكنندگان ، در غافل ساختن انسان از قيامت و كيفر اَعمال است .

و لايغرّنّكم باللّه الغرور

{باء} در {باللّه} سببى است و مراد از آن، اين است كه شيطان

و يا هر موجود فريبنده اى، به وسيله ذكر خدا و برخى از اوصاف او، همانند رحمانيت و يا غفاريت، چه بسا انسان را مغرور كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 67 - 3

3 - پيروى بى چون و چرا ( و بى منطق ) از بزرگان ، راهزن خِرد دينى است .

ربّنا إنّا أطعنا سادتنا و كبراءنا فأضلّونا السبيلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 21 - 9

9 - ترديد _ هرچند اندك _ درباره اصول عقيده ، درپى دارنده فاجعه اى عقيدتى و رفتارى

فاتّبعوه . .. و ما كان له عليهم من سلط_ن إلاّ لنعلم ... ممّن هو منها فى شكّ

تنوين {شكّ} براى تقليل است و دلالت بر ناچيزى و اندكى دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 33 - 8

8 - تأثير تبليغات منحرفانه در آسيب زدن به آيين درست و جاى گزين كردن اعتقاد باطل به جاى آن

و قال الذين استضعفوا للذين استكبروا . .. تأمروننا أن نكفر باللّه و نجعل له أنداد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 43 - 7

7 - پافشارى بر تقليد از آيين نياكان و گذشتگان ، از جمله موانع پذيرش دين حق

و إذا تتلى عليهم ءاي_تنا بيّن_ت قالوا ما ه_ذا إلاّ رجل يريد أن يصدّكم عمّا كان ي

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 45 - 4

4 - برخوردارى ملت هاى كفرپيشه از مال

و امكانات فراوان ، سبب ايستادگى آنها در مقابل پيامبران و تكذيب آنان شد .

و ما بلغوا معشار ما ءاتين_هم فكذّبوا رسلى

جمله {و ما بلغوا. ..} معترضه است و {فا} در {فكذّبوا} عاطفه مى باشد. ذكر جمله معترضه بين معطوف و معطوف عليه، مى رساند كه تكذيب پيامبران از سوى ملت هاى داراى امكانات، متأثر از برخوردارى آنان بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 5 - 8

8 - دين و معارف الهى ، در معرض كج فهمى و تحريف معنوى با توطئه فريبكاران

و لايغرنّكم باللّه الغرور

برداشت ياد شده، به خاطر اين نكته است كه فريب خوردن انسان به وسيله فريبكاران درباره خداوند و دين او، مى تواند با تحريف معارف الهى و معرفى نادرست آن صورت پذيرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 43 - 1

1 - استكبار و حيله گرى مشركان ، دو عامل تنفر و دورى آنان از گرايش به اسلام و دين الهى

فلمّا جاءهم نذير ما زادهم إلاّ نفورًا . استكبارًا فى الأرض و مكر السّيّىِ

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين احتمال است كه {استكباراً} مفعول لأجله بوده و {مكر السّيّىِ} نيز بر آن عطف شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 125 - 12

12 - بى تقوايى ، زمينه ساز انحراف از مسير حق و افتادن در دام آيين شرك و بت پرستى

إذ قال لقومه ألاتتّقون . أتدعون بعلاً و تذرون أحسن الخ_لقين

برداشت ياد شده به دليل اين نكته است كه الياس(ع)، پيش از

سرزنش قوم خود به جهت گرويدن آنان به آيين شرك، آنان را به دليل بى تقوايى سرزنش كرده است و اين مطلب مى رساند كه بى تقوايى، زمينه ساز گرايش به آيين هاى باطل (همچون بت پرستى) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 63 - 3

3 - روح لجاجت و ستيزه جويى ، از عوامل انكار آيات الهى و نپذيرفتن حق

كذلك يؤفك الذين كانوا بأي_ت اللّه يجحدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 70 - 2

2 - روح لجاجت و ستيزه جويى ، از عوامل دين ستيزى و حق ناپذيرى

الذين يج_دلون فى ءاي_ت اللّه . .. الذين كذّبوا بالكت_ب و بما أرسلنا به رسلنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 75 - 3

3 - افراط در شادمانى و زندگى سرمستانه ، زمينه ساز غفلت از حقايق و معارف الهى و انكار و تكذيب آنها

الذين كذّبوا بالكت_ب . .. ذلكم بما كنتم تفرحون فى الأرض بغير الحقّ و بما كنتم تم

برداشت ياد شده بر اين اساس استوار است كه مشار اليه {ذلكم} تكذيب كافران باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 13 - 19،20

19 - اختلافات پيروان شريعت ، مانع حيات و قوام دين در جامعه .

أن أقيموا الدين و لاتتفرّقوا فيه

برداشت بالا بر اين اساس است كه عطف جمله {لاتتفرّقوا فيه} بر {أقيموا الدين}، عطف تفسيرى و از نوع يكى از متلازمين بر ديگرى باشد.

20 - اكتفا به انجام برخى از تعاليم

شريعت ، خطرى براى كليت دين

أقيموا الدين و لا تتفرّقوا فيه

برداشت ياد شده باتوجّه به دو مطلب زير است: الف) مراد از {لاتتفرّقوا} عمل به برخى از دستورات و ترك بعضى ديگر باشد. ب) فعل {لاتتفرّقوا} تفسير و تأكيد براى {أقيموا الدين} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 36 - 5

5 - دلبستگى به زندگى دنيايى ، منشأ اصلى مجادله در آيات الهى و انكار آن است .

و يعلم الذين يج_دلون . .. فما أُوتيتم من شىء فمت_ع الحيوة الدنيا

با توجه به فاى تفريع در {فما أُوتيتم}، مى توان استفاده كرد كه مجادله در آيات الهى و انكار آن، از دنيامحورى برخاسته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 48 - 17

17 - دلخوشى به مظاهر دنيا و كفران و ناسپاسى انسان ، موجب روى گردانى وى از پيام وحى است .

فإن أعرضوا . .. فإنّ الإنس_ن كفور

جمله {و إنّا إذا . .. كفور} مى تواند اشاره به وجه اعراض و روى گردانى كافران از پيام وحى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 24 - 10

10 - عنصر رفاه و استكبار ، مايه انكار تمامى پيامبران و مقابله با همه اديان الهى

قالوا إنّا بما أرسلتم به ك_فرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 80 - 1

1 - تصور ناقص انسان از خداوند و گستره علم وى ، زمينه ساز فروغلتيدن وى در دام حق ستيزى و مبارزه با پيامبران

أم أبرموا أمرًا

. .. أم يحسبون أنّا لانسمع سرّهم و نجويهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 9 - 4

4- سرگرمى در ميدان ترديد و توقف در وادى شك و مصمم نبودن براى رسيدن به يقين ، مايه محروميت انسان از درك پيام مستدل وحى

إن كنتم موقنين . .. بل هم فى شكّ يلعبون

تعبير {فى شكّ} استقرار در شك را مى رساند; به علاوه آن كه {يلعبون} آن را تأكيد مى كند. از مقابله اين آيه با {إن كنتم موقنين}، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 22 - 5

5- فراگيرى فساد و غوطهورى مردم در جرم و گناه ، مانع نفوذ منطق مستدل وحى در ايشان

فدعا ربّه أنّ ه_ؤلاء قوم مجرمون

دعاى موسى(ع)، شكوه اى از روى يأس و نااميدى از ايمان فرعونيان به درگاه خداوند بود. تعبير {أنّ ه_ؤلاء...} بيانگر علت نااميدى موسى(ع) از تأثير سخنانش در فرعونيان مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 18 - 11

11 - تأثيرپذيرى از خواسته ها و اميال ناآگاهان ، ناسازگار با اجراى صحيح و بايسته شريعت

ثمّ جعلن_ك على شريعة من الأمر فاتّبعها . و لاتتّبع أهواء الذين لايعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 11 - 7

7- بينش طبقاتى ، عامل كفر و حق ناپذيرى

و قال الذين كفروا . .. لو كان خيرًا ما سبقونا إليه

از آيه شريفه استفاده مى شود كه كافران، به نوعى روحيه استكبارى ناشى از اشرافيت گرفتار

بودند و مؤمنان را از طبقه حقير و پايين به شمار مى آوردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 16 - 8،11

8- عدم درك كافران نسبت به وحى و سخنان پيامبر ( ص ) ، ناشى از هواپرستى و تيرگى قلب آنان

قالوا . .. ماذا قال ... أول_ئك الذين طبع اللّه على قلوبهم و اتّبعوا أهواءهم

بنابر اين كه تعبير {طبع اللّه على قلوبهم} به عنوان علت {يستمع إليك . .. قالوا ... ماذا قال آنفاً} ياد شده باشد _ و نه معلول آن _ برداشت بالا استفاده مى شود.

11- هواپرستى ، مانع درك حقايق وحى و عامل مهر شدن قلب انسان به اراده خداوند *

أول_ئك الذين طبع اللّه على قلوبهم واتّبعوا أهواءهم

جمله {واتّبعوا أهوائهم} مى تواند بيانگر علت {طبع اللّه . ..} باشد; چه اين كه {طبع اللّه} مى تواند بيانگر علت ناتوانى كافران و منافقان از درك پيام وحى به شمار آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 14 - 4

4 - باديه نشينى ، از عوامل كندى نفوذ فرهنگ و معارف عميق دين در ميان اعراب *

قالت الأعراب ءامنّا قل لم تؤمنوا

از اين كه خداوند وصف بدويت [اعراب] را مورد اشاره و موضوع سخن قرار داده است، احتمال معناى ياد شده مى رود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 21 - 3

3 - روحيه ناباورى و سطحى نگرى ، مانع رهجويى انسان به شناخت آيات الهى

ءاي_ت للموقنين . ..أفلاتبصرون

تصريح به {موقنين} و توبيخ كافران با عبارت {أفلاتبصرون}، مى رساند

كه مشكل اصلى آنان _ كه آيات الهى را در زمين و وجود انسان، نمى بينند و يا پيام آن را درك نمى كنند _ سست انديشى، ناباورى و سطحى نگرى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 44 - 3

3 - كفر و لجاجت ، مانع درك حقيقت نشانه هاى الهى

و إن يروا. .. يقولوا سحاب

آنچه حقيقتاً پاره هاى عذاب را در چشم كافران تكه هاى متراكم ابر جلوه مى دهد، لجاجت و حق ستيزى آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 27 - 4

4 - ناباورى به معاد ، زمينه ساز پيدايش و رشد عقايد خرافى و انحرافى در دين

إنّ الذين لايؤمنون بالأخرة ليسمّون المل_ئكة تسمية الأُنثى

از اين كه عدم ايمان به آخرت، موضوع براى عقايد انحرافى و خرافى مشركان قرار داده شده است، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 29 - 2

2 - دنيامدارى و پندارگرايى ، مانع اصلى نفوذ تبليغ پيامبر ( ص ) در مشركان

إنّ الذين لايؤمنون بالأخرة . .. إن يتّبعون إلاّ الظنّ ... فأعرض عن من تولّى

از فاى تفريع در {فأعرض}، استفاده مى شود كه بى اعتقادى مشركان به آخرت و نيز اتكاى آنان بر حدس و گمان، موجب شده بود كه آنان قابليت خود را براى تأثيرپذيرى از رهنمودهاى پيامبر(ص)، از دست بدهند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 10 - 31

31 - ترديد در عالمانه و حكيمانه بودن

احكام دين و انطباق آن با مصالح واقعى بشر ، از عوامل عدم پايبندى به آن *

ذلكم حكم اللّه . .. و اللّه عليم حكيم

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه پس از بيان حكم الهى، براى تأكيد بيشتر بر اهميت اين حكم و پايبندى مؤمنان به آن، موضوع علم و حكمت صادركننده آن حكم تذكر داده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 21 - 9

9 - قدرت سياسى و اقتصادى ، زمينه ساز كفر و حق ناپذيرى

و اتّبعوا من لم يزده ماله و ولده إلاّ خسارًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 11 - 5

5 - رفاه و قدرت اقتصادى ، از زمينه هاى حق ناپذيرى و دين گريزى

و المكذّبين أُولى النعمة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 5 - 4

4 - هوا هاى نفسانى ، مانع پذيرش حقايق دينى و ايمان و اذعان به آن

بل يريد الإنس_ن ليفجر أمامه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 20 - 1،2

1 - علاقه و دلبستگى به دنيا ، از علت هاى كفر به قيامت و پرسش هاى انكارآميز كافران درباره معاد

بل يريد الإنس_ن ليفجر أمامه . يسئل أيّان يوم القي_مة ... كلاّ بل تحبّون العاجلة

برداشت ياد شده، بر اين اساس استوار است كه آيه شريفه مرتبط با آيه 5 و 6 همين سوره (بل يريد الإنسان ليفجر أمامه . يسئل أيّان يوم القيامة) باشد.

2 - نقدطلبى و نداشتن دورانديشى

، ريشه دلبستگى به دنيا و ر ها كردن آخرت

كلاّ بل تحبّون العاجلة

كاربرد واژه {عاجلة} (از ماده {عجله}) به جاى {الدنيا} مى رساند كه نقد بودن متاع دنيا و امكان دستيابى سريع تر به آن، نقش عمده اى در دنياخواهى و آخرت گريزى كافران دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 28 - 5

5 - باور نداشتن معاد ، زمينه ساز انكار تعاليم الهى و آموزه هاى دينى است .

لايرجون حسابًا . و كذّبوا ب_اي_تنا كذّابًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 5 - 3

3 - ثروت و امكانات مادى ، زمينه ساز بازماندن از تلاش براى درك معارف الهى و غافل سازنده انسان از عاقبت خويش *

أمّا من استغنى

مراد از {استغناء} ممكن است داشتن مال و ثروت باشد. در اين صورت _ به قرينه {جاءك يسعى و هو يخشى} در توصيف جبهه مقابل _ مى توان گفت ثروتمندان در معرض ترك حضور در مجالس دينى و خوددارى از تلاش براى آموختن دين و دچار محروميت از خشيت هستند.

ابتلاى جامعه دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 25 - 5

5 _ تخلف از دستورات حياتبخش و زيربنايى خدا و رسول ، مايه بروز فتنه هايى فراگير و نزول عذابى شديد بر تمامى جامعه ايمانى

إذا دعاكم لما يحييكم . .. و اتقوا فتنة لاتصيبن الذين ظلموا منكم خاصة

از مصاديق مورد نظر براى ستمكارى (ظلموا)، به قرينه آيه قبل، تخلف از دستورات حياتبخش و زيربنايى خدا و رسول است.

ابتلائات جامعه

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 96 - 14

14 _ گرفتارى هاى جوامع انسانى ، كيفر اعمال ناشايست خود آنان است .

فأخذنهم بما كانوا يكسبون

ابتلائات جامعه بى تقوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 94 - 6

6 _ گرفتار ساختن جوامع كفرپيشه و بى تقوا به سختى ها و محنت ها براى روى آوردن آنان به خداوند از سنت هاى الهى است .

و ما أرسلنا . .. أخذنا أهلها بالبأساء و الضراء لعلهم يضرعون

اتحاد جامعه دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 91 - 4

4 _ حراست از وحدت جامعه ايمانى و دور نگاهداشتن آن از كينه و دشمنى فلسفه تحريم شراب خوارى و قماربازى

انما يريد الشيطن ان يوقع بينكم العدوة و البغضاء

اجرت كارگزاران جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 60 - 10

10 _ كارگزاران حكومت و ارائه كنندگان خدمات به جامعه اسلامى ، داراى استحقاق دريافت اجرت در قبال عمل خويش

إنما الصدقت للفقراء . .. و العملين عليها

برداشت فوق بدين احتمال است كه استحقاق اجرت در برابر كار، اختصاص به كار جمع آورى صدقات نداشته باشد ; بلكه تمامى كارگزاران حكومت، مستحق دريافت اجرت باشند.

اجل جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 4 - 1

1- هلاكت و نابودى هر جامعه انسانى ، داراى قانون و اجلى مكتوب و معين

و ما أهلكنا من قرية إلاّ و لها كتاب معلوم

احتجاج

رهبران جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 108 - 8

8_ لزوم بهره مندى رهبران جامعه اسلامى و مبلغان دينى از بصيرت و بينايى و داشتن حجت روشن بر اتخاذ راه ها و روشها

قل ه_ذه سبيلى أدعوا إلى الله على بصيرة أنا

احسان به جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 120 - 21

21 _ همه حركت هاى دينى ، حتى مبارزه و جهاد ، در راه سازندگى و احسان به جامعه بشرى است .

لا يصيبهم ظمأ و لا نصب و لا مخمصة فى سبيل اللّه . .. إن اللّه لا يضيع أجر المحسن

اختلاف جامعه دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 2 - 9

9 _ اختلاف و نزاع در جامعه ايمانى بر سر دنيا و غنايم آن ، به دور از شأن مؤمنان واقعى

يسئلونك عن الأنفال . .. إنما المؤمنون ... وجلت قلوبهم ... و على ربهم

بيان ويژگيهاى ياد شده پس از اشاره به اختلاف و نزاع مسلمانان بر سر غنايم جنگى، اشاره به اين دارد كه رسيدن به مقام بلند ايمان، آدمى را از شيفتگى به مال دنيا و متأثر شدن از آن و در نتيجه نزاع كردن بر سر آن، باز خواهد داشت.

اديان و جامعه قدرتمند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 52 - 14

14_ به وجود آوردن جامعه هاى نيرومند و توانا ، از هدف هاى پيامبران واديان الهى است .

و يزدكم قوّة إلى قوّتكم

ارزش

خدمت به جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 114 - 3

3 _ ارزش والاى خدمت به جامعه

من امر بصدقة او معروف او اصلح بين الناس

استفاده از جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 20 - 3

3 - بهره بردن از مزاياى جامعه اسلامى و به كنار نشستن به هنگام دشوارى ها و سختى ها ، از ويژگى هاى منافقان است .

و إذا أظلم عليهم قاموا

استقلال جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 29 - 36

36- جامعه اسلامى در عصر بعثت ، جامعه اى مستحكم ، مستقل و خلاّق

كزرع أخرج شط_ه ف_ازره فاستغلظ فاستوى على سوقه

خداوند، در مقام توصيف پيامبر(ص) و ياران آن حضرت، اوصافى را كه براى آنان ياد كرده است. اين اوصاف عبارت است از: {استغلظ} (استحكام)، {استوى على سوقه} (استقلال) و {يعجب الزرّاع} (زايندگى و خلاقيت).

استهزاى جامعه دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 14 - 6

6 - استهزاى مسلمانان و به تمسخر گرفتن جامعه ايمانى ، هدف منافقان در تظاهر به اسلام

قالوا ءامنا . .. إنما نحن مستهزءون

اسرار جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 27 - 5

5 _ افشاى اسرار جامعه اسلامى ، خيانت به خدا ، رسول اكرم ( ص ) و مؤمنان است .

لاتخونوا اللّه و الرسول

شأن نزول آيه درباره فردى از مسلمانان صدر اسلام است كه برخى از اسرار نظامى

جامعه را فاش كرد. بنابراين افشاى اسرار نظامى جامعه ايمانى، از مصاديق مورد نظر براى خيانت به خدا و رسول است.

اسلام شناس در جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 122 - 8

8 _ هر جامعه و قومى نياز به اسلام شناس و فقيه و مبلغى برخاسته از ميان خودشان دارد .

فلولا نفر من كل فرقة منهم طائفة ليتفقهوا فى الدين و لينذروا قومهم

اسلام و جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 89 - 13

13 _ مناسبات تنگاتنگ ميان احكام و قوانين فردى اسلام با مصالح جامعه

فكفّرته اطعام عشرة مسكين . .. او تحرير رقبة

اصالت جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 53 - 11

11 _ تأثير عقايد و اعمال امت ها در تحولات اجتماعى آنان

ذلك بأن اللّه لم يك مغيرا نعمة أنعمها على قوم حتى يغيروا ما بأنفسهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 49 - 7

7 _ هر جامعه اى ، جدا از افرادش ، داراى حقيقتى مستقل و از مرگ و زندگى ويژه برخوردار است .

لكل أمة أجل

اصلاح جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 232 - 20

20 _ قوانين الهى ، براى اصلاح و پاكسازى خانواده و جامعه

فلا تعضلوهنّ ان ينكحن . .. ذلكم ازكى لكم و اطهر و اللّه يعلم و انتم لا تعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران

- 3 - 110 - 7،9

7 _ اصلاح جوامع بشرى ، مسؤوليت جامعه اسلامى

كنتم خير أمّة أخرجت للناس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنكر

9 _ نظارت همگانى و اصلاح جوامع ( امر به معروف و نهى از منكر ) ، نگهدار ايمان به خداوند *

كنتم خير أمّة أخرجت للناس تأمرون . .. و تؤمنون باللّه

تقدم {امر به معروف و نهى از منكر} در آيه شريفه بر {ايمان}، على رغم تقدم ذاتى ايمان بر آنها، مى تواند گوياى برداشت فوق باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 142 - 15

15 _ اصلاح امور جامعه بنى اسرائيل از دستورالعمل هاى موسى به برادر و خليفه خود هارون

و أصلح

چون فرمان به اصلاح پس از انتخاب هارون به سرپرستى بنى اسرائيل آمده است، معلوم مى شود مراد، اصلاح امور اجتماعى، فرهنگى و . .. بنى اسرائيل است، نه درستكارى هارون در امور شخصى خودش.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 164 - 13

13 _ تلاش براى اصلاح جامعه و نهى از منكر ، امرى لازم بر عهده همگان

قالوا معذرة إلى ربكم و لعلهم يتقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 88 - 21،24

21_ شعيب ( ع ) تا حد توان و استطاعتش در اصلاح جامعه كوشيد و با فساد مبارزه كرد .

إن أُريد إلاّ الإصل_ح ما استطعت

حرف {ما} در {ما استطعت} ظرفيه مصدريه است; يعنى، به معناى مدت و زمان مى باشد و فعل پس از خود را به تأويل مصدر مى برد. بنابراين {إن

اُريد ...}; يعنى: {مدة استطاعتى الإصلاح ما اُريد إلاّ الإصلاح}; من در مدت و زمانى كه توان اصلاح امور را دارم به جز اصلاح امور را نخواهم خواست}.

24_ شعيب ( ع ) ، موفقيت خويش در اصلاح جامعه را ، در گرو امداد الهى مى دانست .

إن أُريد إلاّ الإصل_ح ما استطعت و ما توفيقى إلاّ بالله عليه توكلت

{توفيق} در آيه شريفه ، مصدر مجهولى است كه به نايب فاعلش (ياى متكلم) اضافه شده است و {باء} براى استعانت است. بنابراين {و ما توفيقى ...}; يعنى ، تنها به كمك خداوند بر انجام كارهاى خير ، موفق خواهم بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 152 - 6،7

6 - اصلاح جامعه و از ميان بردن فساد ، از اهداف صالح ( ع )

و أطيعون . و لاتطيعوا أمر المسرفين . الذين يفسدون فى الأرض و لايصلحون

7 - اصلاح جوامع بشرى و از ميان بردن فساد ، از اهداف مهم پيامبران است .

و أطيعون . و لاتطيعوا أمر المسرفين . الذين يفسدون فى الأرض

اصلاح در جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 129 - 15

15 _ تلاش براى اصلاح بين مسلمانان و رعايت تقوا ، زمينه برخوردارى از غفران و رحمت الهى

و إن تصلحوا و تتقوا فإنّ اللّه كان غفوراً رحيماً

اصول رابطه اجتماعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 58 - 7

7 _ حرمت ايجاد روابط دوستى با كسانى كه حتى برخى از احكام و شعاير دين را به بازى

گرفته و مورد تمسخر قرار مى دهند . *

لاتتخذوا الذين . .. و إذا ناديتم إلى الصّلوة اتخذوها هزواً و لعباً

تحريم دوستى با استهزا كنندگان نماز پس از تحريم دوستى با استهزاكنندگان دين، مى تواند گوياى اين نكته باشد كه تمسخر هر يك از احكام اسلام، مصداق استهزاى دين است و همان حكم (حرمت ايجاد روابط) را در پى خواهد داشت.

اضرار به جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 107 - 7

7 _ آسيب رساندن به جامعه اسلامى ، در رأس آرمان ها و اهداف منافقان و كافران

اتخذوا مسجداً ضراراً و كفراً

برداشت فوق با توجه به اين است كه در رأس همه اهداف {ضراراً} مطرح شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 109 - 13

13 _ منافقان ، زيان زننده به جامعه اسلامى ، مروج كفر ، تفرقه افكن ميان مؤمنان ، ظالم و دوزخى اند .

اتخذوا مسجداً ضراراً و كفراً و تفريقاً . .. و إرصاداً ... فانهار به فى نار جهنم

اعراض از جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 89 - 2

2 _ مسلمانان بريده از جامعه اسلامى و رويگردان از هجرت ، منافق و كافرند .

فما لكم فى المنافقين . .. كما كفروا

اعراض از جامعه دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 89 - 6،10

6 _ بريدن از جامعه ايمانى و سر باز زدن از هجرت ، نشانه نفاق و بى ايمانى است .

فلا

تتّخذوا منهم اولياء حتّى يهاجروا فى سبيل اللّه

10 _ لزوم تعقيب و كشتن منافقان ، در صورت سر باز زدن آنان از هجرت در راه خدا و پيوستن به جامعه ايمانى

فان تولّوا فخذوهم و اقتلوهم حيث وجدتموهم

افساد جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 31 - 7

7 _ كشاندن جامعه به فساد و تباهى ، از گناهان كبيره

لا تاكلوا اموالكم بينكم بالباطل . .. و لا تقتلوا انفسكم ... ان تجتنبوا كبائر ما

افساد در جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 33 - 2،8

2 _ محاربين در صورت فسادانگيزى در جامعه ايمانى ، محكوم به يكى از حدود چهارگانه ( قتل ، به دار آويختن ، قطع دست و پا و تبعيد )

انما جزؤا الذين يحاربون اللّه و رسوله . .. او ينفوا فى الارض

برداشت فوق بر اين مبناست كه واو عاطفه در {و يسعون} واو جمع باشد. يعنى حد ذكر شده از آن محاربى است كه فسادگر باشد. تكرار نشدن {الذين} در {يسعون} مؤيد اين معناست.

8 _ تلاش براى فساد و تباهى جامعه ايمانى ، ستيزه جويى با خدا و رسول ( ص ) است .

انما جزؤا الذين يحاربون اللّه و رسوله و يسعون فى الارض فساداً

برداشت فوق بر اين مبناست كه {واو} در {و يسعون} تفسيريه باشد. يعنى فسادگرى در جامعه ايمانى، مصداقى از محاربه با خدا و رسول است.

اقدامات امنيتى در جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 73 - 5

5_ رهبران جامعه بايد احراز

كنند كه بيگانگان وارد شده به قلمرو حكومتى آنان ، خرابكار و فسادگر نيستند .

تالله لقد علمتم ما جئنا لنفسد فى الأرض و ما كنا س_رقين

امتحان جامعه دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 155 - 5

5 - كشته شدن راه خدا ، وسيله اى براى آزمون جامعه ايمانى هستند .

و لنبلونكم بشىء . .. و نقص من الأمول و الأنفس و الثمرت

مصداق مورد نظر براى {نقص الأنفس} - به قرينه آيات قبل - كشته شدگان راه خداست.

امتحان رهبران جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 124 - 13

13 - لزوم آزمون و احراز شايستگى افراد ، قبل از انتخاب آنان براى مديريت و رهبرى جامعه

و إذ ابتلى إبرهيم ربه بكلمت فاتمهن قال إنى جاعلك للناس إماماً

امنيت جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 84 - 8،9

8 _ وعده خداوند به مصونيت جامعه ايمانى از آسيب مشركان مكّه در صورت شركت مسلمانان در جنگ بدر ( بدر صغرا )

فقاتل . .. و حرّض المؤمنين عسى اللّه ان يكفّ بأس الّذين كفروا

9 _ جهاد ، مايه مصونيّت جوامع ايمانى از گزند كافران و مشركان

حرّض المؤمنين عسى اللّه ان يكفّ بأس الّذين كفروا

امنيت جامعه دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 82 - 5

5 _ جامعه ايمانى به دور از هر گونه شرك و ظلم، از خشم و عذاب خداوند در امان است.

فأى الفريقين أحق بالأمن . .. الذين ءامنوا

... أولئك لهم الأمن

چون در آيه قبل از موحدان و مشركان به عنوان دو گروه ياد شده و در اين آيه نيز از موحدان با صيغه ها و ضماير جمع ياد شده، چنين برمى آيد كه امنيت از آن جامعه با هويت جمعى آن است، گر چه آحاد نيز مشمول آن باشند.

انبيا و اصلاح جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 213 - 11،13،18،25،28

11 _ جامعه بشرى ، نيازمند بعثت پيامبران براى حل اختلافات ( هدايت جامعه )

فبعث اللّه النبيّن . .. ليحكم بين الناس فيما اخلتفوا فيه

13 _ حكومت ، داورى و حل اختلافات مردم ، از اهداف بعثت پيامبران و نزول كتاب هاى آسمانى

و اَنزل مَعهم الكتاب بالحق ليحكم بين الناس

18 _ اتّحاد و تشكّل جوامع بشرى ، از اهداف پيامبران و اديان الهى

فبعث اللّه . .. و انزل ... ليحكم بين الناس فيما اختلفوا فيه

25 _ ارتباط نزديك ميان محتواى تعاليم انبيا و مشكلات مردم

و انزل معهم الكتاب ليحكم بين الناس فيما اختلفوا فيه

28 _ سركشى و ظلم ( بَغى ) عالمان دين ، مانع تحقق اهداف انبيا ( اتحاد مردم بر اساس دين حقّ )

و ما اختلف فيه الا الذين اوتوه من بعد ما جاءتهم البيّنات بغياً بينهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 144 - 7

7 _ وظيفه رسولان الهى ، راهنمايى و پيام آورى است و وظيفه مردم ، پيمودن آن راه بر اساس پيام هاى آن رسولان

و ما محمّد الّا رسول قد خلت من قبله الرّسل افاين مات

جمله {و ما

محمّد . .. }، تعيين كننده وظيفه رسولان الهى (پيام آورى) است و جمله {افائن مات ... }، تعيين كننده وظيفه مردم است كه بايد همواره (چه رسولان در ميانشان باشند و يا نباشند) پايبند به آن پيامها باشند.

انبيا و جامعه قدرتمند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 52 - 14

14_ به وجود آوردن جامعه هاى نيرومند و توانا ، از هدف هاى پيامبران واديان الهى است .

و يزدكم قوّة إلى قوّتكم

انحطاط جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 123 - 11

11 _ يادآورى وضعيّت نابهنجار يك جامعه در هنگام ركود و انحطاط ، از روش هاى تربيتى قرآن در تصحيح حركت آن جامعه

و اذ غدوت من اهلك . .. و اذ همّت طائفتان ... و لقد نصركم اللّه ببدر و انتم اذلّة

انحطاط معنوى جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 4 - 7

7 _ تخلف جوامع از فرامين خدا، موجب سقوط معنوى آن جوامع و زمينه ساز گرفتارى آنان به عذاب دنيوى (عذاب استيصال).

و لاتتبعوا . .. و كم من قرية أهلكنها

برداشت فوق بر اين اساس است كه {فاء} در {فجاءها} بيانگر ترتيب باشد. بر اين مبنا مراد از هلاكت، هلاكت معنوى خواهد بود. يعنى جوامعى در گذشته منحرف شدند و پس از آن گرفتار عذاب الهى گشتند.

انذار جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 122 - 13

13 _ انذار جامعه ، از هدف هاى اصلى و

محور تفقه در دين است .

ليتفقهوا فى الدين و لينذروا قومهم

اولياء الله و جامعه فاسد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 169 - 3

3 - محيط آلوده به انحراف و فساد ، غيرقابل تحمل براى مردان خدا

ربّ نجّنى و أهلى ممّا يعملون

اهتمام به رفع گرسنگى جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 34 - 6

6 - اهتمام شديد اسلام ، به رفع گرسنگى در جامعه و تغذيه بينوايان

إنّه كان لايؤمن باللّه العظيم . و لايحضّ على طعام المسكين

از اين كه تكليف تغذيه بينوايان و گرسنگان، در رديف ايمان به خدا و به عنوان عامل عذاب الهى قرار گرفته است; مى توان به حقيقت ياد شده پى برد.

اهداف جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 104 - 13

13 _ نقش مؤثّر حضور دسته جمعى ، در پيشبرد اهداف

و لتكن منكم امة يدعون الى الخير . .. و اولئك هم المفلحون

{اولئك هم المفلحون}، يعنى: هم المفلحون فيما قصدوا، كه قصد آنها، همان دعوت به خير است. گفتنى است كه حضور دسته جمعى، از واژه {امّة} استفاده شده است.

اهل كتاب در جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 4 - 8

8 - حق سكونت و زندگى اهل كتاب در جامعه اسلامى ، مشروط به عدم ستيزه جويى و معارضه با حاكميت اسلام است .

هو الذى أخرج الذين كفروا من أهل الكت_ب . .. ذلك بأنّهم شاقّوااللّه و رسوله

از تعليل {ذلك

بأنّهم. ..} استفاده مى شود كه اگر يهود بنى نضير، به معارضه با خدا و حكومت پيامبر(ص) نمى پرداختند، محكوم به تبعيد نمى شدند و همچون گذشته در كنار مسلمانان زندگى مى كردند.

اهميت اتحاد جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 93 - 10،16

10 _ ايجاد اختلاف و بر هم زدن وحدت جامعه ، در عين برخوردارى از رفاه و آسايش ، كفران و ناسپاسى نعمت هاى خداوند است .

و لقد بوّأنا بنى إسرءيل مبوّأ صدق . .. فما اختلفوا حتى جاءهم العلم

16 _ ايجاد اختلاف و بر هم زدن وحدت جامعه از روى عمد ، داراى كيفر اخروى است .

إن ربك يقضى بينهم يوم القيمة فيما كانوا فيه يختلفون

اهميت اصلاح اجتماعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 76 - 11

11- لزوم اصلاح جامعه بشرى ، بر مبناى عدالت و اكتفا نكردن به خودسازى

و من يأمر بالعدل و هو على صرط مستقيم

برداشت فوق، براى اين است كه خداوند در عين اهميت دادن به خودسازى با بيان {و هو على صرط مستقيم}، موضوع دعوت به عدل و اصلاح جامعه را مطرح فرمود و حتى آن را مقدم آورد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 7 - 8

8 - نخستين وظيفه مبلغان دينى ، پرداختن به هدايت و اصلاح جامعه خويش

لتنذر أُمّ القرى و من حولها

از اين كه انذار {أُمّ القرى} به عنوان اولين وظيفه پيامبر در آيه مطرح شده، مطلب ياد شده قابل برداشت است.

اهميت اصلاح جامعه

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 205 - 6

6 _ اصلاح جامعه و حفظ كشاورزى و نسل ، از ويژگى هاى حكومت صالح

و اذا تولى . .. ليفسد فيها و يهلك الحرث و النسل

از اينكه خداوند، فساد و . .. را از كارهاى حكومتى منافقان مى داند; معلوم مى شود كه در حكومت صالحان، چنين اعمالى نبايد باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 110 - 5،12،13

5 _ ايمان به خدا و اصلاح جامعه ( امر به معروف و نهى از منكر ) ، دو عامل رُشد جوامع انسانى

كنتم خير أمّة أخرجت للناس تأمرون . .. و تؤمنون باللّه

رشد و تكامل جوامع از مصاديق خير است و آيه فوق، خير بودن امت را منوط به ايمان و اصلاح اجتماع (امر به معروف و نهى ازمنكر) كرده است.

12 _ اصلاح جوامع بشرى ، هدف مشترك جامعه آرمانى اسلام

كنتم خير أمّة أخرجت للناس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنكر

با توجه به واژه {امّة} كه در لغت به معناى گروه داراى هدف و مقصد مشترك است، مطلب فوق استفاده مى شود.

13 _ اصلاح جوامع بشرى ، فلسفه اى براى ظهور اديان

كنتم خير أمّة أخرجت للناس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنكر

حرف {لام} در {للناس}، بيانگر رعايت و فلسفه ظهور دين است و جمله {خير امة . .. }، دلالت دارد كه همه اديان عهده دار رسالت اصلاح بشر بوده اند كه از ميان آنها، امّت اسلامى بهترين امت هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 -

114 - 13

13 _ ايجاد خوشبينى و اصلاح بين مردم حتى با سخن دروغ ، عملى پسنديده

لا خير فى كثير من نجويهم الا . .. اصلح بين الناس

امام صادق(ع) درباره {اصلاح بين الناس} فرمود: تسمع من الرجل كلاماً يبلغه فتخبث نفسه فتلقاه فتقول سمعت من فلان قال فيك من الخير كذا و كذا خلاف ما سمعت منه.

_______________________________

كافى، ج 2، ص 341، ح 16; نورالثقلين، ج 1، ص 550، ح 562.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 142 - 20

20 _ اصلاح امور اجتماعى مردم و پرهيز از پيروى از افكار مفسدان ، از وظايف مهم انبيا و رهبران الهى است .

و أصلح و لا تتبع سبيل المفسدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 71 - 13

13 _ لزوم اهتمام مؤمنان به اصلاح جامعه و تأمين نياز هاى معيشتى آنان ، همپاى اهتمام به تكاليف عبادى و فردى

و المؤمنون . .. يأمرون بالمعروف ... و يقيمون الصلوة و يؤتون الزكوة

امر به معروف و نهى از منكر، در راستاى اصلاح جامعه و پرداخت زكات در جهت تأمين نيازهاى مالى مؤمنان و اقامه نماز از عبادات فردى انسانهاست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 113 - 5

5 - وظيفه پيامبران در مراحل نخست ، اصلاح جامعه است ; نه محاكمه مردم بر اعمال جاهلانه گذشته شان .

إن حسابهم إلاّ على ربّى لو تشعرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 214 - 2

2 - لزوم پرداختن به

اصلاح نزديكان خود ، قبل از اقدام به اصلاح جامعه و تود هاى مردم

فلاتدع مع اللّه . .. و أنذر عشيرتك الأقربين

با توجه به اين كه رسالت پيامبر(ص) جهانى است ولى در اين آيات خداوند نخست انذار بستگان را فرمان داده است، مى توان مطلب ياد شده را به دست آورد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 17 - 7

7 - انسان متعهد ، علاوه بر پرداختن به خود ، بايد به اصلاح ديگران نيز همت بگمارد .

ي_بنىّ أقم الصلوة و أمر بالمعروف و انه عن المنكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عصر - 103 - 3 - 9

9 - اصلاح جامعه در كنار اصلاح خويشتن ، ضرورتى اجتناب ناپذير در ثمربخشى وجود انسان

لفى خسر. إلاّ الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت و تواصوا بالحقّ و تواصوا بالصبر

اهميت اعراض از جامعه فاسد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 169 - 4

4 - لزوم دورى جستن از محيط فساد ، در صورت يأس از اصلاح آن

ربّ نجّنى و أهلى ممّا يعملون

اهميت امنيت جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 33 - 10

10 _ اجراى حدود الهى ، روشى براى مبارزه با فساد اجتماعى و پاسدارى از امنيت جامعه

انما جزؤا الذين يحاربون اللّه و رسوله و يسعون فى الارض فساداً ان يقتلوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 99 - 13

13_ برخوردارى جوامع از امنيت و نبود هراس براى

تأمين معيشت ، امرى مطلوب از ديدگاه قرآن و پيامبران

قال ادخلوا مصر إن شاء الله ءامنين

اهميت امور اقتصادى جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 55 - 13

13_ دانش و امانت دارى ، شرط تصدّى امور مالى جامعه

اجعلنى . .. إنى حفيظ عليم

اهميت پاكى جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 103 - 10

10 _ تطهير و تكامل روحى و معنوى جامعه ، هدف اصلى برنامه هاى اجتماعى و اقتصادى اسلام است .

خذ من أمولهم صدقة تطهرهم و تزكيهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 19 - 4

4 - سلامت و پاكى مردم در جامعه از فحشا و انحرافات جنسى ، مورد اهتمام دين اسلام است .

إنّ الذين يحبّون أن تشيع الف_حشة . .. لهم عذاب أليم

تعيين كيفر سخت دنيوى و اخروى براى اشاعه دهندگان فحشا در جامعه حاكى از آن است كه اسلام براى سلامت و پاكى جامعه اسلامى، بسيار اهميت قائل است.

اهميت تأمين نيازهاى جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 71 - 13

13 _ لزوم اهتمام مؤمنان به اصلاح جامعه و تأمين نياز هاى معيشتى آنان ، همپاى اهتمام به تكاليف عبادى و فردى

و المؤمنون . .. يأمرون بالمعروف ... و يقيمون الصلوة و يؤتون الزكوة

امر به معروف و نهى از منكر، در راستاى اصلاح جامعه و پرداخت زكات در جهت تأمين نيازهاى مالى مؤمنان و اقامه نماز از عبادات فردى انسانهاست.

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 122 - 4

4 _ اهميت حفظ نظم اجتماعى و عدم اخلال در مسايل و نياز هاى ضرورى جامعه

و ما كان المؤمنون لينفروا كافة فلولا نفر من كل فرقة منهم طائفة ليتفقهوا فى الدين

برداشت فوق به اين دليل است كه خداوند از روى آوردن همه مردم به يك وظيفه (جهاد) و معطل گذاردن ساير امور و وظيفه ها _ چون كسب دانش دين _ منع كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 47 - 13

13_ كتمان دانش به ويژه در هنگام نياز جامعه به آن ، امرى به دور از شأن انسان هاى پاك و نيكوكار

قال تزرعون . .. إلاّ قليلاً مما تأكلون

اهميت جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 10 - 2

2- فرستادن انبيا از جانب خداوند ، براى جوامع و امتهاست نه افراد . *

و لقد أرسلنا من قبلك فى شيع الأولين

ذكر {شيع} در جمله، در حالى كه بدون آن هم معنا تمام بود، مشعر به نكته فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 90 - 10،14

10- اهتمام اسلام به سالم سازى روابط اجتماعى انسان ها و تحكيم بخشيدن به آن و پاك سازى جامعه از فحشا ، بزهكارى ، ستم و سركشى

إن الله يأمر بالعدل و الإحس_ن و . .. و ينهى عن الفحشاء و المنكر و البغى

14- مردم ، در قبال مسائل جامعه خويش چون : بى عدالتى ، فحشا ، بزهكارى ، ستم ، فقر

و نيازمندى هاى اقتصادى مردم ، مسؤولند .

إن الله يأمر بالعدل و الإحس_ن و إيتاىءِ ذى القربى و ينهى عن الفحشاء و المنكر و ا

اهميت جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 100 - 7

7 _ اهميّت خاص ايجاد جامعه واحد اسلامى در لواى رهبرى الهى *

و من يخرج من بيته مهاجراً الى اللّه و رسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 27 - 6

6 _ جامعه اسلامى و مصالح ملى آن ، داراى حرمتى عظيم نزد خداوند

لاتخونوا اللّه و الرسول

اهميت جامعه شناسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 137 - 7

7 _ اهميّت و ارزش جامعه شناسى و دقّت در تحولات و حوادث تاريخى

فسيروا فى الارض فانظروا كيف كان عاقبة المكذّبين

اهميت حفظ نظام اجتماعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 28 - 15

15 _ لزوم توجه به پيامد هاى يك حكم و پيش بينى و تدارك تنش هاى اقتصادى _ اجتماعى آن *

إنما المشركون نجس فلا يقربوا المسجدالحرام . .. و إن خفتم عيلة فسوف يغنيكم اللّه

خداوند در اين آيه، پس از بيان حكم ممنوعيت ورود مشركان به مسجدالحرام، بلافاصله به پيامد اقتصادى آن براى مسلمين اشاره فرموده و با وعده به تدارك خسارت، اين مشكل را حل كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 122 - 4

4 _ اهميت حفظ نظم اجتماعى و عدم اخلال در مسايل

و نياز هاى ضرورى جامعه

و ما كان المؤمنون لينفروا كافة فلولا نفر من كل فرقة منهم طائفة ليتفقهوا فى الدين

برداشت فوق به اين دليل است كه خداوند از روى آوردن همه مردم به يك وظيفه (جهاد) و معطل گذاردن ساير امور و وظيفه ها _ چون كسب دانش دين _ منع كرده است.

اهميت رفع مشكلات اجتماعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 90 - 14

14- مردم ، در قبال مسائل جامعه خويش چون : بى عدالتى ، فحشا ، بزهكارى ، ستم ، فقر و نيازمندى هاى اقتصادى مردم ، مسؤولند .

إن الله يأمر بالعدل و الإحس_ن و إيتاىءِ ذى القربى و ينهى عن الفحشاء و المنكر و ا

اهميت رفع مشكلات اقتصادى جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 19 - 4

4 - اهتمام دين به مسائل اجتماعى و رفع خلأ هاى اقتصادى جامعه ، همپاى تعالى بخشيدن به معنويات و پرداختن به مسائل فردى

و بالأسحار هم يستغفرون . و فى أمولهم حقّ للسّائل و المحروم

اهميت رهبرى جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 124 - 13

13 - لزوم آزمون و احراز شايستگى افراد ، قبل از انتخاب آنان براى مديريت و رهبرى جامعه

و إذ ابتلى إبرهيم ربه بكلمت فاتمهن قال إنى جاعلك للناس إماماً

اهميت سلامت جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 19 - 4

4 - سلامت و پاكى مردم در جامعه از فحشا و انحرافات جنسى ،

مورد اهتمام دين اسلام است .

إنّ الذين يحبّون أن تشيع الف_حشة . .. لهم عذاب أليم

تعيين كيفر سخت دنيوى و اخروى براى اشاعه دهندگان فحشا در جامعه حاكى از آن است كه اسلام براى سلامت و پاكى جامعه اسلامى، بسيار اهميت قائل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 25 - 10

10 - هدف الهى از بعثت پيامبران ، ايجاد جوامع سالم ، رشيد و بالنده است .

لقد أرسلنا رسلنا . .. ليقوم الناس

{قيام} (مصدر {يقوم}) به معناى ايستادن است. در اين جا در معناى سلامت و صلاح به كار رفته است.

اهميت فرهنگ جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 122 - 9،11

9 _ اهتمام اسلام به تقويت مبانى فرهنگى _ دينى جامعه همپاى جنگ و جهاد

فلولا نفر من كل فرقة منهم طائفة ليتفقهوا فى الدين

برداشت فوق به اين دليل است كه خداوند پس از ترغيب مكرر مؤمنان به شركت در جهاد و تحذير آنان از تخلف، در اين آيه طلب فقاهت را ضرورى شمرده و طالبان فقاهت را از شركت در جنگ معاف كرده است.

11 _ تحصيل كنندگان دانش دين ، معاف از شركت در جنگ در صورت نياز جامعه به دانش آنان و عدم نياز جدى به حضورشان در جنگ

ما كان المؤمنون لينفروا كافة فلولا نفر من كل فرقة منهم طائفة ليفقهوا فى الدين

اهميت قدرت جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 46 - 5

5 _ سستى اهل ايمان در پيكار با دشمنان دين ، موجب

از ميان رفتن ابهت و قوّت جامعه اسلامى

و لاتنزعوا فتفشلوا و تذهب ريحكم

اهميت مصالح جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 36 - 7

7 _ حرمت ماه هاى چهارگانه ، در راستاى مصالح جامعه و مايه قوام و استوارى آن

منها أربعة حرم ذلك الدين القيم فلا تظلموا فيهن أنفسكم

اهميت مصونيت جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 20 - 2

2 - وضع كيفر سخت ( عذاب دردناك ) ، به منظور جلوگيرى از آلوده شدن جامعه ايمانى به مفاسد اخلاقى و فحشا ، جلوه اى از فضل و رحمت خداوند به امت اسلامى

إنّ الذين يحبّون أن تشيع الف_حشة . .. لهم عذاب أليم ... و لولا فضل اللّه عليكم و

اهميت هجرت از جامعه فاسد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 99 - 9

9 - هجرت از محيط اجتماعى ناسالم و نامساعد براى هدايت و ابلاغ دين به جامعه اى مستعد ، امرى لازم براى مبلغان دين و دين دارانِ مجاهد

و قال إنّى ذاهب إلى ربّى سيهدين

اهميّت هوشيارى جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 101 - 9

9 _ لزوم هشيارى هميشگى جوامع اسلامى ، نسبت به وجود و عملكرد منافقان مرموز

و ممن حولكم من الأعراب

ايمان جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 66 - 6

6 _ جامعه اسلامى صدر اسلام پس از نايل شدن به مراحل عالى ايمان

، به تنزّل در درجات ايمانى گراييد .

علم أن فيكم ضعفا

برهنگى در جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 27 - 12

12 _ برهنگى و بى حيايى جوامع بشرى نشانه نفوذ شيطان و سلطه وى بر آنان است.

لا يفتننكم الشيطن . .. ينزع عنهما لباسهما ليريهما سوءتهما

بصيرت رهبران جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 108 - 8

8_ لزوم بهره مندى رهبران جامعه اسلامى و مبلغان دينى از بصيرت و بينايى و داشتن حجت روشن بر اتخاذ راه ها و روشها

قل ه_ذه سبيلى أدعوا إلى الله على بصيرة أنا

بى تفاوتى در مشكلات جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 10 - 10

10 - فروهشتن مسؤوليت هاى دينى و بى تفاوتى در برابر مشكلات جامعه ، بى تقوايى است .

فأصلحوا . .. و اتّقوا اللّه

از مفهوم آيه شريفه، استفاده مى شود كه اگر به وظايف ياد شده در صدر آيه عمل نشود و مؤمنان خود را در قبال ديگر برادران ايمانى مسؤول ندانند، تقوا را رعايت نكرده اند.

بينش جامعه دوران اصحاب كهف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 15 - 5،6

5- جامعه اصحاب كهف ، فاقد هرگونه دليل و برهان بر عقايد شرك آلود خويش بودند .

ه_ؤلاء قومنا . .. لولا يأتون عليهم بسلط_ن بيّن

6- بى منطقى در عقيده و سستى انديشه ، بزرگ ترين مشكل جامعه اصحاب كهف از ديدگاه خود آنان

اتخذوا من دونه ءالهة لولا يأتون عليهم

بسلط_ن بيّن

پاسدارى از ايمان جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 105 - 9

9 _ مؤمنان وظيفه دار پاسدارى از حريم ايمان جامعه خويش

يايها الذين ءامنوا عليكم انفسكم

{انفس} مى تواند ناظر به هر فرد نسبت به خودش باشد و مى تواند به هر فرد نسبت به فرد و يا افراد ديگر باشد. همانند (فسلموا على انفسكم، نور 61) بر اين مبنا {عليكم انفسكم) يعنى مراقب ايمان يكديگر باشيد.

تأثيرپذيرى از جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 15 - 4

4- جوّ اجتماعى و جبر محيطى ، عذرى پذيرفته شده براى توجيه رنگ پذيرى از جامعه نيست .

ه_ؤلاء قومنا اتخذوا من دونه ءالهة

بيان گرايش اصحاب كهف به توحيد و ايمان آنان در محيطى سراسر كفر، اشاره به اين نكته دارد كه انسان ها مى توانند از محيط، رنگ نپذيرفته، بلكه در مسير حق، برخلاف جريان عمومى جامعه، حركت كنند.

تأمين مصالح جوامع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 88 - 5

5- اديان الهى ، در جهت تأمين خير و صلاح جامعه بشرى است .

الذين كفروا . .. بما كانوا يفسدون

بازگشت معناى {افساد} به اين است كه: انسان خيرى را از ميان ببرد و يا از تحقق خيرى مانع شود. بنابراين مبارزه اديان الهى با مفسدان، در حقيقت دفاع از خير و صلاح در جامعه است.

تأمين منافع جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 38 - 12

12- منافع همه طبقات جامعه ، حتى

ثروتمندان ، در گرو انفاق و نوعى تعديل ثروت *

تدعون لتنفقوا . .. و اللّه الغنىّ و أنتم الفقراء

تعبير {و أنتم الفقراء} ممكن است هم شامل نياز انسان به پاداش الهى و هم شامل نوعى نياز طبيعى و اجتماعى انسان ها باشد; يعنى، اصولاً جامعه بدون انفاق، دوام نمى يابد و تشريع انفاق از سوى خداوند، در واقع تضمينى بر ثبات و پايدارى جوامع بشرى است.

تأمين نيازهاى جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 110 - 5

5 - ارتباط اهل ايمان با خدا و تأمين نياز هاى جامعه ، فراهم كننده شرايط و زمينه هاى وعده خداوند ( فرمان به مبارزه با توطئه گران )

فاعفوا و اصفحوا حتى يأتى اللّه بأمره . .. و أقيموا الصلوة و ءاتوا الزكوة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 114 - 5

5 _ نيايش به درگاه الهى ، براى تأمين نياز هاى جامعه امرى پسنديده و ارزشمند

قال عيسى ابن مريم اللّهم ربنا أنزل علينا مائدة من السماء . .. و ارزقنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 3 - 4

4 _ مؤمنان راستين همواره احياگر ارزش هاى معنوى و برطرف كننده نياز هاى مادى جامعه

الذين يقيمون الصلوة و مما رزقنهم ينفقون

اقامه نماز مى تواند به عنوان نمونه اى بارز از احياى امور معنوى ياد شده باشد. فعل مضارع {يقيمون} و {ينفقون} حاكى از استمرار اقامه نماز و انفاق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 26

- 8

8- مسلمانان در قبال مسائل و نياز هاى جامعه خويش ، مسؤولند .

و ءات . .. و المسكين و ابن السبيل

تأمين نيازهاى جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 195 - 1

1 - انفاق و رفع نياز هاى جامعه اسلامى وظيفه اى بر عهده اهل ايمان

و أنفقوا

تأمين نيازهاى جامعه دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 41 - 19

19 _ رفع نياز هاى جامعه ايمانى از سوى خود مسلمانان ، منشأ تشريع خمس ، نه ناتوانى خداوند بر تأمين آن نيازها

و اعلموا أنما غنمتم من شىء . .. و اللّه على كل شىء قدير

تجاوزگرى جوامع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 14 - 5

5 - فزون طلبى و تجاوزگرى ، آفت شايع و رايج در ميان جوامع انسانى

و ما تفرّقواإلاّ . .. بغيًا بينهم

از اين كه تمامى پيروان اديان پيشين به واسطه تجاوزگرى دچار اختلاف شده اند، شيوع و رواج آن استفاده مى شود.

تحولات جامعه هنگام خواب اصحاب كهف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 21 - 20

20- جوامع پديد آمده در طول خواب چندين ساله اصحاب كهف ، در عقايد خويش ، دستخوش تحوّلات مهمّى شده بودند .

إذ يتن_زعون بينهم أمرهم

در جامعه اى كه اصحاب كهف از آن كناره گيرى كردند، طبقه حاكم مشركانى بودند كه در صدد نابود ساختن موحدان برآمده بودند; ولى در عصر بيدارى آنها اعتقاد به معاد و بحث و مناظره درباره

آن، در ميان مردم رواج كامل داشت و جوّ حاكم به سود مؤمنان بود.

تحولات در جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 249 - 28

28 _ حاكميّت اذن الهى ، بر تحوّلات اجتماعى

كم من فئة قليلة غلبت فئة كثيرة باذن اللّه

پيروزى بر دشمنان و در نتيجه حاكميّت دين الهى، يك تحول اجتماعى است كه تحت اراده و حاكميّت الهى (باذن اللّه) انجام مى پذيرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 251 - 19

19 _ دفع تجاوز ها ، تنها راه جلوگيرى از فساد هاى فراگير در زمين

و لو لا دفع اللّه النّاس بعضهم ببعض لفسدت الارض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 253 - 19

19 _ حاكميّت اراده الهى بر افعال اختيارى انسان و تحولات اجتماعى _ تاريخى

و لو شاء اللّه ما اقتتل . .. و لكنّ اللّه يفعل ما يريد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 126 - 11

11 _ خداوند ، تنها محور جريان همه هستى و تمامى تغييرات و تحولات اجتماعى

يمددكم ربّكم بخسمة الاف . .. و ما جعله اللّه الّا بشرى ... و ما النّصر الّا من ع

چنانچه ملائكه نقش تعيين كننده اى نداشته باشند، بلكه نقش بشارتى آنان نيز به جعل خداوند باشد (و ما جعله اللّه . .. ) و تنها بايد پيروزى از جانب خداوند اعطا شود، معلوم مى شود كه سررشته تمام امور به دست و خواست خداوند است و هيچ چيز نمى

تواند آدمى و جهان را از خدا بى نياز كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 129 - 11

11 _ نگرش توحيدى و خدا محورى به تاريخ و تحليل حوادث بر اساس آن ، ديدگاه اسلام در فلسفه تاريخ

و لقد نصركم اللّه ببدر و انتم اذلّة . .. يمددكم ربّكم ... ليقطع طرفاً ... يغفر ل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 137 - 2،3،4،7،10

2 _ تحولات و تغييرات اجتماعى و تاريخى ، بر اساس قوانين و سنت هاى الهى *

قد خلت من قبلكم سنن فسيروا فى الارض فانظروا كيف كان عاقبة المكذّبين

3 _ پيش بينى تحولات اجتماعى و واكنش هاى تاريخى ، بر اساس شناسايى قوانين و سنت هاى الهىِ حاكم بر آنها

قد خلت من قبلكم سنن فسيروا فى الارض

از آنجا كه تحولات اجتماعى و تاريخى جوامع انسانى داراى قوانين ثابت هستند، با شناخت آن قوانين مى توان تحولات اجتماعى آينده را پيش بينى كرد.

4 _ ضرورت كند و كاو در تحوّلات و حوادث اجتماعى _ تاريخى براى شناسايى قوانين و سنت هاى حاكم بر جوامع

قد خلت من قبلكم سنن فسيروا فى الارض فانظروا كيف كان عاقبة المكذّبين

7 _ اهميّت و ارزش جامعه شناسى و دقّت در تحولات و حوادث تاريخى

فسيروا فى الارض فانظروا كيف كان عاقبة المكذّبين

10 _ جهانگردى و كاوش در حوادث و تحولات اجتماعى _ تاريخى ، راهى براى شناخت سنت هاى الهى

فسيروا فى الارض فانظروا كيف كان عاقبة المكذّبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران -

3 - 140 - 8،10

8 _ يادآورى پيروزى هاى گذشته و توجّه به گردش قانونمند تغييرات اجتماعى ، برطرف كننده ضعف و اندوه جامعه ايمانى

و لا تهنوا و لا تحزنوا . .. ان يمسسكم قرح فقد مسّ القوم قرح مثله و تلك الايّام ن

بنابر اينكه {فقد مسّ القوم}، درباره شكست مشركان در جنگ بدر باشد، خداوند براى از بين بردن اندوه و ضعف مؤمنان، پيروزى آنان را در جنگ بدر يادآورى كرده و همه را (چه شكست و چه پيروزى) برخاسته از مشيّت خويش دانسته است.

10 _ شكست ها و پيروزى ها ( تغييرات اجتماعى ) ، داراى گردشى قانونمند و هدفدار

و تلك الايّام نداولها بين النّاس و ليعلم اللّه الّذين امنوا و يتخذ منكم شهداء

جمله {و ليعلم اللّه . .. } و آنچه بر آن عطف شده، يعنى {يتّخذ} و {ليمحَص} و {يمحق}، اهدافى است كه خداوند براى {نداولها} (گردش ايام و تغييرات اجتماعى) بيان داشته و فعلِ هدفدار، حكايت از قانونمندى آن دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 159 - 11

11 _ شكست ها و سختى ها ، زمينه ساز پراكندگى جامعه از پيرامون رهبران خود ، و مداراى ايشان با آنان از ميان برنده آن زمينه هاست . *

فبما رحمة من اللّه لنت لهم و لو كنت فظّا غليظ القلب لانفضّوا من حولك

با توجّه به ارتباط اين آيه با آيات پيشين، كه شكست نبرد احد و مشكلات ناشى از آن را مطرح ساخت، مى توان نتيجه گرفت كه شكست و مشكلات آن نبرد، زمينه پراكندگى مسلمانان را از پيرامون رسول خدا (ص)

فراهم ساخت و آنچه در اين ميان مانع از گسيختن مردم از پيرامون پيامبر (ص) شد، خُلق خوش و مداراى آن حضرت با مردم بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 166 - 3

3 _ جريان حوادث و امور عالم ( شكست ها ، سختى ها و دشوارى هاى مردمان ) در حيطه اذن الهى

و ما اصابكم . .. فباذن اللّه

تداوم جامعه دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 105 - 8

8 _ سلامت و دوام جامعه ايمانى ، در گرو پاسدارى از حريم ارزش هاى دينى در برابر فرهنگ كفر

عليكم انفسكم لايضركم من ضل إذا اهتديتم

مراد از {ضرر} در {لايضركم} ممكن است ضرر معنوى بوده و اشاره به خطرهايى باشد كه ايمان مؤمنان را تهديد مى كند و ممكن است مراد آسيبهايى باشد كه بنيه و توان جوامع مؤمن را تضعيف و يا نابود مى سازد. برداشت فوق ناظر به دومين معناست.

تدبير جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 178 - 21

21 - تخفيف قانون قصاص ( جواز تبديل آن به ديه ) در جهت تدبير امور جامعه اسلامى است .

ذلك تخفيف من ربكم

برداشت فوق از كلمه {رب} كه به معناى مدبر و مربى است، استفاده شده است.

تشويق به فقرزدايى از جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 18 - 11

11 - كسانى كه در تنگناى اقتصادى به سر مى برند ، در صورت احترام به يتيمان

و ترغيب ديگران به فقرزدايى از جامعه ، نزد خداوند گرامى بوده و از حقارت و خوارى مبرّا خواهند بود .

فيقول ربّى أه_نن . كلاّ بل لاتكرمون اليتيم . و لاتح_ضّون على طعام المسكين

تعاون در جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 270 - 8

8 _ انفاق و وفاى به نذر ، از عوامل ايجاد و بسط تعاون اجتماعى *

و ما انفقتم من نفقة او نذرتم من نذر . .. و ما للظّالمين من انصار

به نظر مى رسد از مصاديق ياوران (انصار) همان مردمى باشند كه از اموال انفاق كنندگان بهره مند مى شوند; يعنى انفاق كنندگان و وفاكنندگان به نذر، برخوردار از يارى مردم هستند و نيز آنان، مددكار مردم و اجتماعند; بنابراين انفاق از عوامل بسط تعاون اجتماعى خواهد شد.

تقدم مصالح جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 179 - 4

4 - تقدم مصالح جامعه بر مصلحت فرد

و لكم فى القصاص حيوة يأولى الألبب

از اينكه قرآن قانون قصاص را - كه مرگ و نابودى فرد در آن است - براى حيات جامعه مقرر كرده است، مى توان به اين نكته رسيد كه: از نظر قرآن مصالح جامعه بر مصلحت فرد مقدم است.

توطئه عليه جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 9 - 2

2 - ضربه زدن به اهل ايمان و توطئه عليه آنان ، از اهداف منافقان در اظهار ايمان

يخدعون اللّه و الذين ءامنوا

{خدع} به معناى پنهان كردن امرى و اظهار كردن امرى ديگر است

به منظور ضربه زدن و ايجاد ناگوارى.

جامعه ابتدايى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 213 - 1،4،6،7

1 _ وحدت و يگانگى انسان ها در جامعه ابتدايى

كان الناس امة واحدة

4 _ عدم تضاد منافع جوامع ابتدايى *

كان الناس امة واحدة

با توجّه به اينكه اختلافات انسانها غالباً از برخورد منافع آنان با يكديگر برمى خيزد، از وحدت جوامع نخستين استفاده مى گردد كه آنان تضادى از نظر منافع نداشته اند.

6 _ عدم بعثت پيامبر به سوى جوامع نخستين تا زمان پيدايش اختلاف بين آنها

كان الناس امّة واحدة فبعث اللّه النبيّن . .. ليحكم ... فيما اختلفوا

جمله {ليحكم بين الناس فيما اختلفوا}، بيانگر اين معناست كه قبل از بروز اختلاف در بين جوامع نخستين، پيامبرى مبعوث نشده بود.

7 _ بعثت پيامبران از سوى خداوند ، به دنبال بروز اختلاف در جامعه نخستين

كان الناس امة واحدة فبعث اللّه النبيّن . .. ليحكم ... فيما اختلفوا فيه

جمله {ليحكم . .. } بيان مى كند كه انبيا به هنگام بروز اختلاف در جوامع ابتدايى مبعوث شدند; نه قبل از آن. بنابراين جمله {فاختلفوا} پس از {كان الناس ... } مقدّر است.

جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 234 - 16

16 _ مسؤوليّت جامعه ايمانى در مراقبت از قانون عدّه وفات

فاذا بلغن اجلهنّ فلا جناح عليكم

مفهوم {فاذا بلغن . .. } با توجّه به خطاب در كلمه {عليكم} حاكى از مسؤوليّت جامعه ايمانى در مورد جلوگيرى از ازدواج زنان شوهر مُرده در زمان عِدّه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

2 - بقره - 2 - 236 - 12

12 _ لزوم رعايت شؤونات و ارزش افراد در جامعه اسلامى

متّعوهنّ . .. بالمعروف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 272 - 10

10 _ حُسن رعايت حال غير مسلمانان در جامعه اسلامى

ليس عليك هديهم . .. و ما تنفقوا من خير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 28 - 7

7 _ اعتقاد به ولايت تكوينى خداوند ، مستلزم پذيرش ولايت مؤمنان در نظام اجتماعى اسلام

قل اللّهم مالك الملك . .. لا يتّخذ المؤمنون الكافرين اولياء

گويا آيه مورد بحث، نتيجه مترتب بر اعتقاد به مضمون آيه {قل اللّهم . .. } است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 110 - 7

7 _ اصلاح جوامع بشرى ، مسؤوليت جامعه اسلامى

كنتم خير أمّة أخرجت للناس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 130 - 7،8

7 _ ايمان جامعه اسلامى ، زير بنا و اساس پذيرش قوانين الهى در اقتصاد

يا ايّها الذين امنوا لا تأكلوا الرّبوآ

مخاطب قرار دادن جامعه اسلامى با عنوان {يا ايّها الّذين آمنوا} و سپس نهى از رباخوارى، اشاره به اين حقيقت دارد كه پذيرش حكم ربا، منوط به ايمان است.

8 _ پرهيز از رباخوارى در جامعه ايمانى ، نشانه تقواپيشگى آن جامعه است .

يا ايّها الذين امنوا لا تأكلوا الرّبوآ . .. و اتّقوا اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران

- 3 - 139 - 5،11

5 _ توجّه به سنّت هاى الهى در فرجام شوم تكذيب كنندگان دين خداوند ، از ميان برنده هر گونه حزن و اندوه و سستى از جامعه ايمانى

فسيروا . .. فانظروا كيف كان عاقبة المكذّبين ... و لاتهنوا و لاتحزنوا

اگر جمله {و لا تهنوا . .. }، عطف بر جمله {فانظروا كيف ...} باشد، معناى اين دو آيه چنين مى شود: شما محزون نباشيد، عاقبت تكذيب كنندگانِ آيات الهى (دشمن شما مسلمانان)، نابودى است.

11 _ ايمان جامعه دينى ، موجب مسؤول گرديدن در جهت كوششى مستمر براى حاكميت بر همه جوامع بشرى

و لا تهنوا و لا تحزنوا و انتم الاعلون ان كنتم مؤمنين

خداوند از مسلمانان خواسته كه بر ديگران برتر باشند; و انتم الاعلون. و از مصاديق بارز برترى، حاكميّت آنان و دينشان بر تمامى جهان است; و اين، در گرو ايمان واقعى است: ان كنتم مؤمنين. بنابراين ايمان واقعى، تحريك كننده آدمى به توانى مستمر (و لا تهنوا) براى حاكميّت بخشيدن به دين الهى بر تمام جوامع بشرى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 140 - 8

8 _ يادآورى پيروزى هاى گذشته و توجّه به گردش قانونمند تغييرات اجتماعى ، برطرف كننده ضعف و اندوه جامعه ايمانى

و لا تهنوا و لا تحزنوا . .. ان يمسسكم قرح فقد مسّ القوم قرح مثله و تلك الايّام ن

بنابر اينكه {فقد مسّ القوم}، درباره شكست مشركان در جنگ بدر باشد، خداوند براى از بين بردن اندوه و ضعف مؤمنان، پيروزى آنان را در جنگ بدر يادآورى كرده و همه را (چه شكست

و چه پيروزى) برخاسته از مشيّت خويش دانسته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 150 - 9

9 _ پذيرش ولايت خداوند و اعتقاد به يارى حتمى او ، مانع واپسگرايى و زيانكارى جامعه ايمانى و باعث رشد و سعادت

يردّوكم على اعقابكم فتنقلبوا خاسرين. بل اللّه موليكم و هو خير النّاصرين

پيامد پذيرش ولايت كافران، واپسگرايى و خسارت است. بنابراين پذيرش ولايت خداوند _ به قرينه مقابله آن با پذيرش ولايت كافران _ باعث رشد و سعادت خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 151 - 4

4 _ خداوند با القاى وحشت و دلهره در دل هاى كفرپيشگان تقويت كننده روحيه جامعه ايمانى در رويارويى با آنان

سنلقى فى قلوب الّذين كفروا الرّعب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 179 - 1،2،5

1 _ خداوند ، جامعه ايمانى را به حالتِ مشخص نبودن خوبان از بدان ر ها نمى كند .

ما كان اللّه ليذر المؤمنين على ما انتم عليه

مراد از جمله {على ما انتم عليه} به قرينه {حتّى يميز . .. }، مشخص نبودن خوبان از بدان است.

2 _ جداسازى صفوف ناپاكان از پاكان در جامعه ايمانى ، سنّت تغييرناپذير الهى

ما كان اللّه ليذر المؤمنين على ما انتم عليه حتّى يميز الخبيث من الطّيّب

5 _ آزمايش الهى ، مشخص كننده صفوف ناپاكان جامعه ايمانى از پاكان آن

ما كان اللّه ليذر المؤمنين على ما انتم عليه حتّى يميز الخبيث من الطّيّب

مشخص كردن پاكان از ناپاكان و خالصها از ناخالصها دو وجه

متعارف دارد: آزمايش و ابتلاء ; و خبر دادن خداوند از واقعيت افراد. چون راه دوّم سنّت الهى نيست، بنابراين تنها راه متعارف آزمايش است. پس در جمله {حتّى يميز ... }، كلمه {بابتلاءهم و امتحانهم}، مقدّر است.

جامعه اسلامى و دشمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 60 - 9

9 _ لزوم آمادگى نظامى جامعه اسلامى در برابر دشمنان شناخته شده و ناشناخته

ترهبون . .. و ءاخرين من دونهم لاتعلمونهم

جامعه اسلامى و كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 149 - 2

2 _ تلاش كفرپيشگان براى واداشتن جامعه ايمانى به پيروى از خويش

ان تطيعوا الّذين كفروا يردّوكم على اعقابكم

جامعه اسلامى و منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 101 - 9

9 _ لزوم هشيارى هميشگى جوامع اسلامى ، نسبت به وجود و عملكرد منافقان مرموز

و ممن حولكم من الأعراب

جامعه بى طبقه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 32 - 10

10 - جامعه بى طبقه ، امرى خيالى و موجب اختلال و به هم ريختن نظام اجتماعى است .

و رفعنا بعضهم . .. ليتّخذ بعضهم بعضًا سخريًّا

اين كه خداوند اصل تفاوت را به خويشتن نسبت مى دهد و سپس فايده آن را در گردش نظام اجتماعى بيان مى دارد، سستى و بى پايگى انديشه جامعه بى طبقه را مى رساند.

جامعه پس از نوح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 69

- 10

10 _ قوم عاد نخستين جامعه سامان يافته در پى هلاكت قوم نوح

اذكروا إذ جعلكم خلفاء من بعد قوم نوح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 31 - 1

1 - شكل گيرى جامعه اى جديد پس از طوفان نوح

ثمّ أنشأنا من بعدهم قرنًا ءاخرين

{إنشاء} (مصدر {أنشأنا}) به معناى پديد آوردن است. ضمير {هم} در {من بعدهم} به قوم نوح بازمى گردد. {قرن} به مجموعه اى از انسان ها _ كه كنار هم زندگى كنند _ گفته مى شود.

جامعه پسنديده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 97 - 18

18 _ جامعه قوام يافته در پرتو تعاليم دين ، جامعه اى آماده براى شناخت خداوند و صفات او

قيماً للناس . .. يعلم ما فى السموت و ما فى الارض و إنّ اللّه بكل شىء عليم

برداشت فوق بر اين اساس است كه {ذلك} اشاره به {قيماً للناس} باشد. يعنى هدف از اينكه خداوند مى خواهد جامعه انسانى داراى ثبات باشد اين است كه زمينه خداشناسى و علم انسانها به اسماء و صفات الهى فراهم آيد.

جامعه جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 103 - 14،15

14 _ جهالت و نارسائى عقل و انديشه ، عامل رواج بدعت ها و افترا ها در جامعه كفرپيشه عصر جاهلى

و لكن الذين كفروا يفترون على اللّه الكذب و اكثرهم لايعقلون

15 _ وجود اقليت انديشمند در جامعه بدعتگزار جاهليت

و اكثرهم لايعقلون

جامعه دوران ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21

- 71 - 2

2- حضرت ابراهيم و لوط ( ع ) ، از جامعه آلوده خود به سرزمينى بركت خيز هجرت كردند .

إلى الأرض التى ب_ركنا فيها

جامعه دوران اصحاب كهف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 10 - 1

1- اصحاب كهف ، گروهى بودند كه از خطر جامعه ناسالمِ كفر ، به سوى پناهگاهى در كوه گريختند .

إذ أوى الفتية إلى الكهف

{أوى إلى كذا} يعنى: {به آن جا پيوست و آن را مأوا و مسكن خود قرار داد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 14 - 8

8- محيط اجتماعىِ اصحاب كهف ، محيطى شرك آلود و نامساعد براى ابراز توحيد بود .

و ربطنا على قلوبهم إذ قاموا فقالوا

چنان چه محيط براى اظهار نظر اصحاب كهف مساعد بود، نيازى به قيام نبود و امدادهاى ويژه الهى (ربطنا . ..) ضرورتى نداشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 15 - 1،14

1- جامعه اصحاب كهف ، جامعه اى مشرك و معتقد به معبودهايى متعدّد بود .

ه_ؤلاء قومنا اتخذوا من دونه ءالهة

14- جامعه اصحاب كهف ، موجوداتى داراى شعور و خرد را ، معبود خود پنداشته و به پرستش آنها پرداخته بودند .

لولا يأتون عليهم بسلط_ن بيّن

كاربرد ضمير {هم} نوعاً در مواردى است كه مرجع آن، جمعى از موجودات با شعور باشند. بنابراين مراد از {ءالهة} كه مرجع ضمير {هم} است، معبودانى از جنس بشر يا فرشتگان و مانند اين ها خواهد بود.

جامعه دوران لوط(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

11 - انبياء - 21 - 71 - 2

2- حضرت ابراهيم و لوط ( ع ) ، از جامعه آلوده خود به سرزمينى بركت خيز هجرت كردند .

إلى الأرض التى ب_ركنا فيها

جامعه دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 200 - 15

15 _ ايجاد پيوند هاى اجتماعى در جامعه ايمانى ، نشانه پرهيزكارى مؤمنان

يا ايّها الّذين امنوا . .. و رابطوا و اتّقوا اللّه

بنابر اينكه معناى {رابطوا}، ايجاد پيوند باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 33 - 8،11

8 _ تلاش براى فساد و تباهى جامعه ايمانى ، ستيزه جويى با خدا و رسول ( ص ) است .

انما جزؤا الذين يحاربون اللّه و رسوله و يسعون فى الارض فساداً

برداشت فوق بر اين مبناست كه {واو} در {و يسعون} تفسيريه باشد. يعنى فسادگرى در جامعه ايمانى، مصداقى از محاربه با خدا و رسول است.

11 _ ضرورت پاسدارى از امنيت و سلامت جامعه ايمانى با سركوب آشوبگران و فسادانگيزان

انما جزؤا الذين يحاربون اللّه و رسوله و يسعون فى الارض فساداً ان يقتلوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 24 - 7

7 _ جهاد و مبارزه با كافران حق ناپذير ، مايه حيات واقعى جامعه ايمانى

يأيها الذين ءامنوا استجيبوا للّه و للرسول

از مصاديق مورد نظر براى {ما يحييكم}، به دليل وقوع آيه مورد بحث در سياق آيات جنگ و مبارزه، فراخوانى اهل ايمان به نبرد با دشمنان دين است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال -

8 - 25 - 2،3،4

2 _ برخى از گناهان و ستمكارى ها در جامعه ايمانى مايه گرفتار شدن همگان ( مرتكبان گناه و غير آنها ، يعنى ظالم و غير ظالم ) به عذاب هاى الهى است .

و اتقوا فتنة لاتصيبن الذين ظلموا منكم خاصة

{لا} در {لاتصيبن} نافيه و {خاصة} حال براى {الذين} است. جمله {لاتصيبن الذين ... } تبيين و توضيحى است براى {فتنة}. و مراد از اتقاء فتنة، پرهيز از عامل آن مى باشد كه به قرينه {ظلموا}، ستمكارى است. بنابراين معناى آيه چنين مى شود: اى اهل ايمان از گناهانى كه موجب فتنه اى عظيم مى شود بپرهيزيد ; آن گونه فتنه اى كه نه تنها دامنگير گناهكار مى شود، بلكه همگان را در شعله هاى خود خواهد سوزانيد.

3 _ اهل ايمان موظف به مبارزه با فتنه هايى كه شعله هاى آن دامنگير كل جامعه است .

و اتقوا فتنة لاتصيبن الذين

عامل فتنه در مورد بحث _ چنانچه گذشت _ گناه و ستمكارى است و مرتكب اين گناه به دليل {ظلموا منكم} تنها برخى از افراد جامعه هستند. بنابراين امر به اتقا (اتقوا فتنة) نسبت به مخاطبان متفاوت خواهد بود. يعنى نسبت به گنهكاران و ستم پيشگان، پرهيز از خود گناه است و نسبت به آنان كه مرتكب نمى شوند، جلوگيرى از ارتكاب آن است.

4 _ مؤمنان وظيفه دار اهتمام بيشتر در پرهيز از گناهانى كه آثار شوم آن فراگير جامعه ايمانى است .

و اتقوا فتنة لاتصيبن الذين ظلموا منكم خاصة

بديهى است هيچ گناه و ستمى را نبايد مرتكب شد. بنابراين نهى از ارتكاب گناهى كه فتنه اى فراگير دارد، حاكى از تأكيد

بيشتر نسبت به پرهيز از چنين گناهى است.

جامعه زنده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 36 - 5

5 _ جامعه اى از حيات واقعى برخوردار است كه به دعوت پيامبران پاسخ مثبت دهد.

إنما يستجيب الذين يسمعون و الموتى يبعثهم اللّه

جامعه كافر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 36 - 1

1 _ جوامع كفرپيشه همواره مهياى صرف دارايى هاى خويش براى جلوگيرى از گسترش اسلام

إن الذين كفروا ينفقون امولهم ليصدوا

انفاق مال به معناى مصرف كردن دارايى و هزينه كردن آن است و مراد از {ينفقون}، به قرينه {سينفقونها}، كه اخبار از تحقق سرمايه گذارى است، بيان حالت كافران مى باشد. يعنى كافران براى جلوگيرى از انتشار اسلام آماده سرمايه گذارى هستند و از انفاق مال دريغى ندارند.

جامعه مبغوض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 91 - 3

3 _ جامعه آلوده به دشمنى و كينه توزى ، جامعه اى شيطان زده و مطرود در پيشگاه خداوند

انما يريد الشيطن ان يوقع بينكم العدوة و البغضاء

جامعه مجرم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 84 - 5

5 _ جوامع مبتلا به لواط و فحشا ، جوامعى مجرم و در معرض نابودى با عذاب هاى سخت الهى

فانظر كيف كان عقبة المجرمين

جامعه منحط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 71 - 16

16 _ امكان شمول رحمت و مغفرت الهى حتى بر جوامع منحط و آلوده به خون

انبيا

فريقاً يقتلون . .. فعموا و صموا ثم تاب اللّه عليهم

جامعه نخستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 19 - 1

1 _ انسان ها در جامعه نخستين به صورت امت واحد مى زيستند .

و ما كان الناس إلا أمة وحدة

جبر محيط اجتماعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 74 - 8

8- تأثير جامعه بر فرد ، جبرى و غير قابل اجتناب نيست و حفظ سلامت اخلاقى در محيط كاملا فاسد و آلوده ، ممكن است .

و نجّين_ه من القرية التى كانت تعمل الخبئث

برداشت ياد شده به خاطر اين است كه حضرت لوط(ع) توانسته بود در محيط آلوده و فاسد قومش، پاك و بى گناه بماند و سرانجام نجات يابد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 99 - 3

3 _ محيط اجتماعى ، در عين تأثير گذاشتن بر خصلت هاى روحى و گرايش هاى عقيدتى انسان ، از وى سلب اختيار و انتخاب نمى كند .

الأعراب أشد كفراً و نفاقاً . .. و من الأعراب من يؤمن باللّه

تصريح به وجود مؤمنان راستين در ميان اعراب باديه نشين به دنبال بيان خصلت كفر ورزى و نفاق شديد آنان، مى تواند إشعار به مطلب فوق داشته باشد.

جوامع تحت امر شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 28 - 3

3 _ جوامعى كه به پندار اجراى فرمان خدا به رسوم نارواى نياكان خويش پايبندند، جوامعى تحت نفوذ شياطين مى باشند.

إنا جعلنا الشيطين أولياء للذين

لا يؤمنون . .. الله أمرنا بها

جمله {إذا فعلوا . .. } عطف بر {لا يؤمنون} است و در حقيقت صله براى {الذين} مى باشد. يعنى: إنا جعلنا الشياطين أولياء للذين إذا فعلوا فاحشة ... .

جوامع كافر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 24 - 9

9 - عناصر قدرتمند و مرفّه ، سردمداران انحراف و كفر در جوامع كافر و شرك پيشه

قال مترفوها . .. قالوا إنّا بما أرسلتم به ك_فرون

از اين كه در جوامع شرك پيشه، تنها سخن مرفهان ذكر گرديده _ با آن كه انديشه شرك مختص آنان نبوده است _ مى توان استفاده كرد كه آنان، نقش اصلى را در تعيين گرايش هاى جامعه داشته اند.

جوامع مشرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 15 - 1

1- جامعه اصحاب كهف ، جامعه اى مشرك و معتقد به معبودهايى متعدّد بود .

ه_ؤلاء قومنا اتخذوا من دونه ءالهة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 24 - 9

9 - عناصر قدرتمند و مرفّه ، سردمداران انحراف و كفر در جوامع كافر و شرك پيشه

قال مترفوها . .. قالوا إنّا بما أرسلتم به ك_فرون

از اين كه در جوامع شرك پيشه، تنها سخن مرفهان ذكر گرديده _ با آن كه انديشه شرك مختص آنان نبوده است _ مى توان استفاده كرد كه آنان، نقش اصلى را در تعيين گرايش هاى جامعه داشته اند.

جوامع منحرف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 34 - 6

6

_ هشدار و تهديد الهى نسبت به جوامع منحرف و زشتكردار

قل إنما حرم ربى الفوحش . .. و لكل أمة أجل

حسابرسى جوامع عصيانگر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 8 - 5

5 - جوامعى كه از فرمان هاى خدا و رسولان او ، سرپيچى كردند ، مورد محاسبه سخت الهى و عذاب ناشناخته و ناخوشايند ( عذاب استيصال ) قرار گرفتند .

فحاسبنها حسابًا شديدًا و عذّبنها عذابًا نكرًا

{نكر} (مرادف {منكر}) به معناى شىء ناخوشايند و ناشناخته است.

حقوق جوامع جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 84 - 4

4 - داشتن وطن و سرپناه از حقوق ملت ها و جوامع بشرى است . *

من ديركم

قرآن با اضافه كردن كلمه {ديار} به {كم} و نسبت دادن خانه و وطن به انسانها (دياركم = خانه هايتان و وطنتان) اين حقيقت را امضا و تثبيت مى كند كه: هر ملت و طايفه اى اين حق را دارد كه در سرزمينى سكنا گزيند و محلى را براى زندگى انتخاب كند.

حقيقت جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 107 - 4

4 _ مجموعه افراد جامعه به منزله پيكرى واحدند .

الذين يختانون انفسهم

چون قرآن خيانت به ديگران را خيانت به خويش مى داند، معلوم مى شود تمامى افراد جامعه در ديدگاه قرآن به منزله يك پيكر هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 4 - 7

7- هر جامعه ، داراى هويت ، حيات و قوانين مشخصى جدا

از افراد آن جامعه

و ما أهلكنا من قرية إلاّ و لها كتاب معلوم

حمايت از جامعه دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 62 - 3

3 _ خداوند با حمايت خويش از پيامبر ( ص ) و جامعه ايمانى ، نيرنگ كافران را بى اثر خواهد كرد .

و إن يريدوا أن يخدوعوك فإن حسبك اللّه

جواب شرط {إن يريدوا . .. } محذوف است و جمله {فان حسبك اللّه} جانشين آن شده است ; يعنى: إن يريدوا أن يخدعوك فاللّه يكفيك شرهم.

حمايت از جوامع دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 40 - 11

11 - خدا ، حامى و مدافع مراكز دينى و جوامع الهى

و لولا دفع اللّه . .. لهدّمت صومع ... و مس_جد

حيات جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 36 - 5

5 _ جامعه اى از حيات واقعى برخوردار است كه به دعوت پيامبران پاسخ مثبت دهد.

إنما يستجيب الذين يسمعون و الموتى يبعثهم اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 4 - 7

7- هر جامعه ، داراى هويت ، حيات و قوانين مشخصى جدا از افراد آن جامعه

و ما أهلكنا من قرية إلاّ و لها كتاب معلوم

حيات جوامع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 134 - 7

7 - هر جامعه و امتى ، داراى حيات ، مرگ و شخصيتى مستقل

تلك أمة قد خلت

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

1 - بقره - 2 - 141 - 7

7 - هر جامعه و امتى داراى حيات ، مرگ و شخصيتى مستقل

تلك أمة قد خلت

حيات در جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 89 - 9

9 _ لزوم هجرت در راه خدا و پيوستن به جامعه اسلامى

حتّى يهاجروا فى سبيل اللّه

خطر انقراض جوامع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 133 - 12

12 _ خطر انقراض و نابودى نسل يك جامعه، هشدار خداوند به جوامع كافر ستم پيشه

إن يشأ يذهبكم . .. كما أنشأكم من ذرية قوم ءاخرين

خلاقيت جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 29 - 36

36- جامعه اسلامى در عصر بعثت ، جامعه اى مستحكم ، مستقل و خلاّق

كزرع أخرج شط_ه ف_ازره فاستغلظ فاستوى على سوقه

خداوند، در مقام توصيف پيامبر(ص) و ياران آن حضرت، اوصافى را كه براى آنان ياد كرده است. اين اوصاف عبارت است از: {استغلظ} (استحكام)، {استوى على سوقه} (استقلال) و {يعجب الزرّاع} (زايندگى و خلاقيت).

خيانت به امانت جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 27 - 7

7 _ پيامد هاى شوم خيانت به خدا و رسول و زشتى خيانت آدمى به امانت هاى جامعه ، امرى روشن و بى نياز از برهان

لاتخونوا اللّه . .. و أنتم تعلمون

در اينكه مفعول {تعلمون} چيست، نظرهاى مختلفى ايراد شده كه از جمله آنهاست، زشتى خيانت، پيامدهاى شوم آن و حرمت آن از ديدگاه عقل و

شرع.

درخواست مديريت جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 74 - 16

16 _ بندگان خالص خدا ، از خداوند خواستار در دست داشتن اداره جامعه متقين و مردم تقوا پيشه اند .

و اجعلنا للمتّقين إمامًا

برداشت فوق، بر اين اساس استوار است كه مقصود از {امام} امامت و پيشوايى سياسى و اجتماعى باشد.

دشمنان جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 82 - 17

17 _ ضرورت تحليل و دستيابى به علل و عوامل جهت گيرى هاى گوناگون جوامع و پيروان اديان در برابر جامعه اسلامى

لتجدن اشد الناس . .. ذلك بان منهم قسيسين و رهباناً و انهم لايستكبرون

دشمنان جامعه دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 60 - 8،11

8 _ جامعه ايمانى در عصر پيامبر ( ص ) مواجه به دو گروه از دشمن : دشمنانى شناخته شده و دشمنانى ناشناخته

عدو اللّه و عدوكم و ءاخرين من دونهم لاتعلمونهم

11 _ تنها خداوند آگاه به دشمنانى است كه براى جامعه ايمانى ناشناخته اند .

لاتعلمونهم اللّه يعلمهم

دين و جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 66 - 11

11 _ لزوم تلاش براى محور قرار دادن كتب آسمانى در كليه شؤون جامعه

و لو انهم اقاموا التورية و الانجيل و ما أنزل اليهم من ربهم

اقامه كتب آسمانى به معناى اداى كامل حق آنها و كنايه از حضور تعاليم آنها در تمامى شؤون زندگى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 -

انفال - 8 - 1 - 7

7 _ احكام خداوند و قوانين دين ، فراگير امور مادى و مسائل اجتماعى انسانها

قل الأنفال للّه و الرسول

رفاه جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 118 - 8

8 _ رفاه ، آسايش و امنيّت جامعه ايمانى ، مايه غم و اندوه بيگانگان

ودّوا ما عنتّم

از مفهوم جمله {ودّوا ما عنتم}، استفاده شده است.

روابط اجتماعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 28 - 3،14

3 _ حرمت برگزيدن كافران و مقدّم داشتن آنان بر مؤمنان ، در دوستى و ارتباط و ولايت

لا يتّخذ المؤمنون الكافرين اولياء من دون المؤمنين

14 _ جواز برقرارى ارتباط دوستانه با كافران ، در صورت تقيّه ، اضطرار و هراس

لا يتّخذ المؤمنون الكافرين اولياء . .. الاّ ان تتقوا منهم تقية

بنابراينكه ولايت به معناى دوستى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 159 - 8

8 _ ترغيب به خوش خُلقى و مدارا و نكوهش از سنگدلى و خشونت ، در برخورد هاى اجتماعى

و لو كنت فظّا غليظ القلب لانفضّوا من حولك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 36 - 23

23 _ لزوم حسن معاشرت در روابط اجتماعى

و بالوالدين احساناً . .. و ما ملكت ايمانكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 81 - 8

8 _ اديان الهى در بردارنده حد و مرز روابط و مناسبات اجتماعى با ديگر ملتها

و لو كانوا

يؤمنون . .. ما اتخذوهم أولياء

روابط اجتماعى جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 200 - 10،15

10 _ صبر و شكيبايى ، زمينه اى براى استحكام پيوند هاى اجتماعى

اصبروا و صابروا و رابطوا

بيان لزوم ارتباط و هماهنگى افراد با يكديگر، پس از طرح ضرورت صبر و شكيبايى، مى تواند اشاره به نفس صبر در ايجاد ارتباط و پيوند بين افراد جامعه ايمانى داشته باشد.

15 _ ايجاد پيوند هاى اجتماعى در جامعه ايمانى ، نشانه پرهيزكارى مؤمنان

يا ايّها الّذين امنوا . .. و رابطوا و اتّقوا اللّه

بنابر اينكه معناى {رابطوا}، ايجاد پيوند باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 86 - 4

4 _ اهميّت روابط عاطفى و اخلاقى و برخورد هاى نيكو در جامعه اسلامى

و اذا حيّيتم بتحيّة فحيّوا باحسن منها او ردّوها

توصيه خداوند به پاسخگويى بهتر در برابر درود و تحيت ديگران، براى ايجاد روابط عاطفى و اخلاقى در جامعه اسلامى است.

روابط بين الملل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 28 - 2،3،14

2 _ حرمت و ممنوعيت پذيرش ولايت و سرپرستى كافران ، براى مؤمنان

لا يتّخذ المؤمنون الكافرين اولياء

3 _ حرمت برگزيدن كافران و مقدّم داشتن آنان بر مؤمنان ، در دوستى و ارتباط و ولايت

لا يتّخذ المؤمنون الكافرين اولياء من دون المؤمنين

14 _ جواز برقرارى ارتباط دوستانه با كافران ، در صورت تقيّه ، اضطرار و هراس

لا يتّخذ المؤمنون الكافرين اولياء . .. الاّ ان تتقوا منهم تقية

بنابراينكه ولايت به معناى دوستى باشد.

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 86 - 5

5 _ جامعه ايمانى وظيفه دار برقرارى روابط مسالمت آميز با جوامعى كه خواهان اين نوع مناسبات هستند .

و اذا حيّيتم بتحيّة فحيّوا باحسن منها او ردّوها

با توجّه به معناى لغوى {تحيّت} (درخواست سلامتى)، جمله {اذا . .. } به اين معناست كه اگر فردى يا گروهى خواهان سلامت و امنيّت شما باشند، شما نيز خواهان سلامت و امنيت آنان باشيد.

روش برخورد با مفاسداجتماعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 44 - 10

10 - هماهنگى مبلغان دينى در شيوه برخورد با مفاسد جامعه ، كارسازتر و به موفقيت نزديك تر است .

اذهبا . .. فقولا له قولاً ليّنًا لعلّه يتذكّر

موسى و هارون(ع)، هر دو به يك شيوه برخورد با فرعون مأمور شدند.

رهبران دينى و اصلاح جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 88 - 22

22_ رهبران و مبلغان دين ، تا توان دارند بايد در اصلاح جامعه و ابلاغ معارف الهى تلاش كنند .

إن أُريد إلاّ الإصل_ح ما استطعت

رهبران ظالم و جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 123 - 6

6 _ تمامى جوامع بشرى در معرض تهديد حيله و مكر سردمداران مجرم خويش

و كذلك جعلنا فى كل قرية أكبر مجرميها ليمكروا فيها

زمينه اصلاح جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 88 - 23

23_ اصلاح جوامع بشرى ، در گرو گرايش آنان به توحيد و يكتاپرستى

و رعايت عدل و انصاف در مبادلات و امور اقتصادى است .

قال ي_قوم اعبدوا الله . .. أوفوا المكيال و الميزان بالقسط ... إن أُريد إلاّ الإص

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 46 - 4

4 - در تبليغ دين ، نخست بايد به رفع موانع و اصلاح پايگاه ها و عناصر اصلى جامعه پرداخت .

و لقد أرسلنا موسى . .. إلى فرعون و ملإيه

زمينه اعتماد جوامع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 12 - 6

6 - ايمان ، زمينه ساز اعتماد افراد جامعه اسلامى نسبت به يكديگر

لولا إذ سمعتموه ظنّ المؤمنون و المؤمن_ت بأنفسهم خيرًا و قالوا ه_ذا إفك مبين

توصيف مردان و زنان صدراسلام به {ايمان}، حكايت از اين حقيقت دارد كه ايمان و دين دارى با بى اعتمادى و بدگمانى سازگارى ندارد و هر جا ايمان حقيقى وجود داشته باشد، اعتماد و حسن ظن هم وجود خواهد داشت. آيه {يعظكم اللّه أن تعودوا لمثله أبداً إن كنتم مؤمنين} نيز، تأييد كننده همين برداشت است.

زمينه انحراف جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 78 - 10

10 _ نقش تحريف كتب آسمانى و عالمان تحريفگر در انحراف جوامع

و انّ منهم لفريقاً . .. و يقولون على اللّه الكذب و هم يعلمون

از ذكر تحريف و بيان كيفيّت آن و لحن تند آيه نسبت به علماى اهل كتاب برمى آيد كه اين عمل در گمراه كردن مردم سهم بسزايى داشته است.

زمينه انحطاط جامعه

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 195 - 5

5 - ترك انفاق و خوددارى از تأمين هزينه هاى جهاد ، زمينه ساز هلاكت ترك كنندگان انفاق و از عوامل سقوط جامعه است .

و أنفقوا فى سبيل اللّه و لاتلقوا بأيديكم إلى التهلكة

جمله {لاتلقوا . ..} را مى توان با مسأله تأمين هزينه هاى جهاد (أنفقوا فى سبيل اللّه) معنا كرد و مى توان آن را در ارتباط با خود جهاد و مبارزه (قاتلوا فى سبيل اللّه) دانست و نيز مى توان آن را بيانى براى آداب انفاق شمرد. برداشت فوق ناظر به وجه اول است; يعنى، هزينه هاى جهاد را تأمين كنيد و با ترك آن خويشتن را به هلاكت نيفكنيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 268 - 5

5 _ خوددارى از انفاق ، زمينه گرايش جامعه به زشتيها

الشيطان يعدكم الفقر و يأمركم بالفحشاء

گويا جمله {يأمركم بالفحشاء}، توضيح و تفسير جمله {يعدكم الفقر} است. يعنى شما را از انفاق بازمى دارد و در نتيجه، شما را به فحشا مى كشاند. (از يك سو صفت بخل را در انسان رشد مى دهد و از سوى ديگر عده اى در فقر و فلاكت خواهند ماند كه نتيجه اى جز خيانت و جنايت در جامعه نخواهد داشت.)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 63 - 11

11 _ ترك نهى از منكر از سوى عالمان دينى ، مايه شكل گيرى جامعه با چهره اى زشت و ناپسند

لبئس ما كانوا يصنعون

برداشت فوق بر اين مبناست كه مراد از {ما}ى موصوله، جامعه

اهل كتاب باشد ; يعنى عالمان يهود و نصارا _ با ترك نهى از منكر _ جامعه بدى را مى سازند.

زمينه انذار جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 122 - 12

12 _ كسب معارف دينى ، مقدمه اى براى انذار و هدايت جامعه است .

ليتفقهوا فى الدين و لينذروا قومهم إذا رجعوا إليهم

زمينه انقراض جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 39 - 5

5 _ ترك جهاد و سستى در امر پيكار با دشمن ، زمينه ساز نابودى جامعه و جايگزين شدن جامعه ديگرى به جاى آن

إلا تنفروا يعذبكم عذاباً أليماً و يستبدل قوماً غيركم

زمينه پاكى جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 103 - 11

11 _ پرداخت صدقه ( زكات ) ، تضمين كننده پاكى جامعه و شكوفايى اقتصاد آن *

خذ من أمولهم صدقة تطهرهم و تزكيهم

برداشت فوق بر اين اساس است كه تطهير و رشد، صرفاً فردى نباشد و نظر به حيثيت اجتماعى آن نيز داشته باشد. به تعبير ديگر، صدقه و زكات، از آن جهت كه تعديل ثروت را به دنبال دارد، عدالت اجتماعى را تضمين مى كند.

زمينه حفظ مصالح جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 22 - 2

2- جهاد در راه خداوند ، تضمين كننده صلاح جامعه و حافظ روابط عاطفى _ اجتماعى

فهل عسيتم إن تولّيتم أن تفسدوا فى الأرض و تقطّعوا أرحامكم

{تولّيتم} به معناى روى گرداندن از جهاد است و مفهوم آيه

بر مطلب بالا دلالت دارد.

زمينه حيات جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 2 - 4

4- { وحى } حيات بخش انسان و جامعه است .

ينزّل المل_ئكة بالروح من أمره على من يشاء

چنان كه مفسّران گفته اند، مراد از {الروح} مى تواند وحى باشد. به كار بردن كلمه {الروح} به جاى وحى، استعاره است. وجه شبه اين استعاره حيات بخش بودن وحى است; همان گونه كه روح حيات بخش موجودات مى باشد.

زمينه خدمات متقابل در جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 32 - 8

8 - طبقات مختلف اجتماعى و تفاوت سطح زندگى آنان ، در جهت گردش نظام اجتماعى و بهرهورى انسان ها از نيروى خدماتى يكديگر است .

و رفعنا بعضهم . .. بعضًا سخريًّا

زمينه رفع گرسنگى از جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 18 - 3

3 - ريشه كن ساختن گرسنگى در جامعه ، نيازمند همكارى مردمى و تلاش همگانى است .

و لاتح_ضّون على طعام المسكين

زمينه سلامت جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 25 - 12

12 - نقش بنيادين عدالت اقتصادى در قوام ، سلامت و بالندگى جامعه

و أنزلنا معهم . .. و الميزان ليقوم الناس بالقسط

{قسط} به معناى عدل است و مراد از آن _ به قرينه {الميزان}_ عدالت در روابط و مناسبات اقتصادى است.

زمينه عذاب جوامع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 74 -

5

5- جوامع مبتلا به انحرافات جنسى و همجنس بازى ، در معرض نابودى و عذاب الهى

و جاء أهل المدينة . .. قال إن ه_ؤلاء ضيفى فلاتفضحون ... فأخذتهم الصيحة ... فجعلن

زمينه فساد جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 16 - 7

7- فسق و فساد طبقه ثروتمند در گرايش ديگر طبقات به فساد و تباهى ، تأثير و نقش مهمى دارد .

أمرنا مترفيها ففسقوا فيها

اختصاص به ذكر يافتن مترفان از ميان ديگر طبقات، بيانگر اين است كه فسق و فساد اين طبقه تأثير بيشتر و نقش مهم ترى در مقايسه با ديگر طبقات در فاسد شدن جامعه و نابودى آن دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 183 - 5

5 - نادرستى روابط اقتصادى ، سبب فراگيرى فساد و تباهى در جامعه

أوفوا الكيل . .. و لاتعثوا فى الأرض مفسدين

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه جمله {و لاتعثوا. ..} عطف تفسيرى بر جمله پيشين باشد.

زمينه قدرت جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 52 - 16

16_ آبادانى و رونق اقتصادى ، زمينه ساز قدرت و نيرومندى جوامع است .

يرسل السماء عليكم مدرارًا و يزدكم قوّة إلى قوّتكم

زمينه قوام جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 97 - 12

12 _ دستيابى اهل ايمان به جامعه اى با قوام در پرتو حراست از حرمت كعبه و انجام مناسك حج ، موجب آگاهى آنان به علم گسترده و همه جانبه خداوند .

جعل

اللّه . .. ذلك لتعلموا إنّ اللّه يعلم ما فى السموت و ما فى الارض

برداشت فوق بر اين مبناست كه {ذلك} اشاره به خود حقايق بيان شده باشد نه بيان آن حقايق، يعنى آنگاه كه انسانها در پرتو احترام به كعبه و ماههاى حرام و انجام مناسك آن به جامعه اى با قوام رسيدند، در مى يابند كه خداوند داراى علمى گسترده است.

زمينه كيفر جوامع عصيانگر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 17 - 12

12- ربوبيت خداوند ، مقتضى مجازات جوامع فاسد و عصيانگر بر اساس علم و آگاهى است .

و كم أهلكنا . .. و كفى بربّك بذنوب عباده خبيرًا بصيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 9 - 3

3 - جوامع عصيانگر و متمرد از فرمان هاى خدا و پيامبران ، در معرض روبه رو شدن با پيامد هاى سنگين كردار خويش و دچار شدن به فرجامى خسارت بار

فذاقت وبال أمرها و كان ع_قبة أمرها خسرًا

زمينه كيفر جوامع فاسد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 17 - 12

12- ربوبيت خداوند ، مقتضى مجازات جوامع فاسد و عصيانگر بر اساس علم و آگاهى است .

و كم أهلكنا . .. و كفى بربّك بذنوب عباده خبيرًا بصيرًا

زمينه هدايت جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 122 - 12

12 _ كسب معارف دينى ، مقدمه اى براى انذار و هدايت جامعه است .

ليتفقهوا فى الدين و لينذروا قومهم إذا رجعوا إليهم

زمينه هلاكت جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 58 - 4

4- جرم پيشگى و تبه كارى ، زمينه ساز هلاكت و نابودى جوامع بشرى

قالوا إنا أُرسلنا إلى قوم مجرمين

زمينه هلاكت جوامع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 74 - 5

5- جوامع مبتلا به انحرافات جنسى و همجنس بازى ، در معرض نابودى و عذاب الهى

و جاء أهل المدينة . .. قال إن ه_ؤلاء ضيفى فلاتفضحون ... فأخذتهم الصيحة ... فجعلن

زن در جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 36 - 5

5 _ تفاوت صلاحيت زن و مرد در عصر تولد مريم ، براى احراز مشاغل و مسؤوليت هاى اجتماعى

ربّ انّى وضعتها اُنثى . .. و ليس الذكر كالاُنثى

بنابراينكه {ليس الذّكر كالاُنثى}، كلام مادر مريم باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 61 - 15

15 _ جواز حضور زنان همراه مردان ، در مسائل مهم اجتماعى

و نساءنا و نساءكم

زيانكارى جوامع عصيانگر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 9 - 2،3

2 - جوامعى كه از فرمان هاى خدا و پيامبران سرباز زدند ، به فرجامى خسارت بار گرفتار شدند .

و كان ع_قبة أمرها خسرًا

3 - جوامع عصيانگر و متمرد از فرمان هاى خدا و پيامبران ، در معرض روبه رو شدن با پيامد هاى سنگين كردار خويش و دچار شدن به فرجامى خسارت بار

فذاقت وبال أمرها و كان ع_قبة أمرها خسرًا

ساختار جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 205 - 5

5 _ ارزش و اهميّت كشاورزى و نيروى انسانى و نقش آن در قوام جامعه

و اذا تولى . .. و يهلك الحرث و النسل

از اينكه نابود ساختن اين دو، فساد در زمين معرّفى شده، اهميّت و ارزش آن به دست مى آيد.

سازندگى جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 120 - 21

21 _ همه حركت هاى دينى ، حتى مبارزه و جهاد ، در راه سازندگى و احسان به جامعه بشرى است .

لا يصيبهم ظمأ و لا نصب و لا مخمصة فى سبيل اللّه . .. إن اللّه لا يضيع أجر المحسن

سعادت جامعه دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 200 - 19

19 _ پيروزى و سعادت جامعه ايمانى ، در گرو ايجاد پيوند و ارتباط با يكديگر

و رابطوا . .. لعلّكم تفلحون

سلامت اقتصاد جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 188 - 12

12 - نقش بسزاى قاضيان در سلامت اقتصاد جامعه و حفظ حقوق مردم

و لاتأكلوا أمولكم بينكم بالبطل و تدلوا بها إلى الحكام . .. و أنتم تعلمون

سنتهاى اجتماعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 16 - 8

8- جامعه و تحولات آن ، داراى سنت و قانونمندى مشخصى است .

و إذا أردنا أن نهلك . .. ففسقوا فيها ... فدمّرن_ها

{قرية} در لغت به معناى مجتمع انسانى است (مفردات

راغب). اينكه خداوند مى فرمايد: {وقتى ثروتمندان و مرفهين جامعه فاسق شدند، سخن ما درباره آنان قطعى مى شود} (فحقّ عليها القول); حكايت از آن دارد كه تحولات جامعه، داراى قانون مشخصى است.

سنتهاى حاكم بر جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 137 - 4

4 _ ضرورت كند و كاو در تحوّلات و حوادث اجتماعى _ تاريخى براى شناسايى قوانين و سنت هاى حاكم بر جوامع

قد خلت من قبلكم سنن فسيروا فى الارض فانظروا كيف كان عاقبة المكذّبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 138 - 3،5

3 _ توجّه به سنّت هاى الهى در جوامع بشرى و سرنوشت شوم تكذيب كنندگان ، روشنگر مردم است .

قد خلت من قبلكم سنن . .. هذا بيان للنّاس

بنابر اينكه {هذا}، اشاره به معارفى باشد كه در آيه قبل (قد خلت . .. ) بيان شده است.

5 _ توجّه به سنت هاى الهى در جوامع بشرى و سرنوشت شوم تكذيب كنندگان ، هدايتگر تقواپيشگان و پندى براى آنان

قد خلت من قبلكم سنن . .. هدىً و موعظة للمتّقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 115 - 2

2 _ سنت الهى ، بر استمرار هدايت و ادامه فيض و نعمت هاى خويش بر جوامع انسانى قرار گرفته است .

ما كان اللّه ليضل قوماً بعد إذ هديهم

واژه {قوماً} ممكن است اشاره به اين مطلب باشد كه سنت ياد شده، مربوط به جامعه بشرى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 -

طه - 20 - 129 - 1،2

1 - خداوند ، در تدبير امور جوامع و امت ها ، سنت ها و قوانين محكم و ثابتى قرار داده است .

و لولا كلمة سبقت من ربّك

مقصود از {كلمة} در اين آيه _ به مناسبت بحث در باره جوامع و مهلت به آنها _ سنت هاى الهى و قوانين حاكم بر تاريخ و جوامع است.

2 - سرنوشت امت هاى كفرپيشه و هلاكت و بقاى آنان ، داراى سنت ها و قوانين معين و زمان هاى مشخص

كم أهلكنا قبلهم . .. و لولا كلمة سبقت من ربّك لكان لزامًا

به قرينه آيه قبل كه در باره هلاكت جوامع كفرپيشه است، مفاد {لولا كلمة. ..} اين است كه خداوند، زمان عذاب كافران و نيز ديگر معيارهاى آن را مشخص ساخته و آنها را از پيش تعيين كرده است.

سوءاستفاده از محبوبان جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 88 - 12

12 - بهره گيرى از شخصيت هاى محبوب جامعه و وابسته نشان دادن افكار و رفتار خويش به آنان ، از ترفند هاى رهبران ضلالت است .

فقالوا ه_ذا . .. إل_ه موسى فنسى

شخصيت جوامع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 134 - 7

7 - هر جامعه و امتى ، داراى حيات ، مرگ و شخصيتى مستقل

تلك أمة قد خلت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 141 - 7

7 - هر جامعه و امتى داراى حيات ، مرگ و شخصيتى مستقل

تلك أمة قد خلت

شرايط اصلاح جامعه

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 152 - 5

5 - اصلاح جوامع بشرى ، تنها در پرتو رهبرى دين و پيامبران ميسر است .

فاتّقوا اللّه و أطيعون . و لاتطيعوا أمر المسرفين . الذين يفسدون فى الأرض

شرايط رهبرى جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 124 - 13

13 - لزوم آزمون و احراز شايستگى افراد ، قبل از انتخاب آنان براى مديريت و رهبرى جامعه

و إذ ابتلى إبرهيم ربه بكلمت فاتمهن قال إنى جاعلك للناس إماماً

شناخت عوامل انقراض جوامع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 73 - 10

10 _ شناخت تاريخ و عوامل پيشرفت و انقراض جامعه ، در جهت دهىِ صحيح به حركت هاى اجتماعى ، نقش مؤثر دارد .

فنجّينه . .. و جعلنهم خلئف و أغرقنا الذين كذبوا بأيتنا فانظر كيف كان عقبة المنذر

شناخت عوامل رشد جوامع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 73 - 10

10 _ شناخت تاريخ و عوامل پيشرفت و انقراض جامعه ، در جهت دهىِ صحيح به حركت هاى اجتماعى ، نقش مؤثر دارد .

فنجّينه . .. و جعلنهم خلئف و أغرقنا الذين كذبوا بأيتنا فانظر كيف كان عقبة المنذر

ضعف جامعه دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 66 - 4

4 _ بروز ضعف در جامعه ايمانى صدر اسلام ، موجب تخفيف حكم پايدارى در برابر دشمنان شد .

الئن خفف اللّه عنكم و علم أن

فيكم ضعفا

طبقات اجتماعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 151 - 4

4 - خطر پيدايش طبقه مسرف و متجاوز ، در شرايط رفاه و توانمندى اقتصادى جامعه و تسليم شدن توده هاى ناآگاه در برابر آنان

فى جنّ_ت و عيون . و زروع و نخل ... و لاتطيعوا أمر المسرفين

از ارتباط عبارت {فى جنّات و عيون} با {و لاتطيعوا أمر المسرفين} مى توان استفاده كرد كه در محيط رفاه و ثروت، رهبران اسراف گر ظهور مى كنند و توده هاى ناآگاه نيز به اطاعت از آنان، گردن مى نهند.

طبقات اجتماعى صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 28 - 1،10

1- پيامبر ( ص ) در ابلاغ پيام الهى به مردم ، با مؤمنانى تهيدست و دنياگرايانى رفاه مند ، مواجه بود .

و اصبر نفسك مع الذين يدعون ربّهم . .. و لاتطع من أغفلنا قلبه

از تعبير {تريد زينة الحياة الدنيا} استفاده مى شود كه در آيه، دو گروه، با دو مشخصه، ياد شده اند: نخست، مؤمنان خالصى كه از زينت دنيا بى بهره بودند و گروه دوم، كسانى كه زينت دنيايى داشتند.

10- توجه به ربوبيّت خداوند ، سوق دهنده آدمى به استغاثه و دعا به درگاه او است .

يدعون ربّهم

طبقات جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 253 - 17

17 _ ايمان و كفر ، محورِ طبقه بندىِ افرادِ جامعه

فمنهم من امن و منهم من كفر

ظلم به جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 -

توبه - 9 - 36 - 9

9 _ شكستن حرمت ماه هاى حرام ( پرداختن به جنگ در آن ) ، ظلم به خويش و جامعه بشرى است .

فلا تظلموا فيهن أنفسكم

ظلم به جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 11 - 2

2 _ تلاش دشمنان اسلام براى تجاوز به حريم جامعه اسلامى در صدر اسلام

اذ همّ قوم ان يبسطوا اليكم ايديهم

عبوديت در جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 77 - 8

8 - اقامه نماز ، عبوديت و بندگى خدا و انجام كار هاى نيك ، مشخصه هاى جامعه اسلامى

ي_أيّها الذين ءامنوا . .. و افعلوا الخير

عدالت در جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 58 - 21

21 _ حاكمان ، عهده دار اجراى عدالت در جامعه

و اذا حكمتم بين النّاس ان تحكموا بالعدل

امام باقر (ع) درباره آيه فوق فرمود: . .. انّهم هم الحكّام او لا ترى انّه خاطب بها الحكام.

_______________________________

غيبت نعمانى، ص 25، باب ما جاء فى الامامة و الوصية ; تفسير برهان، ج 1، ص 380، ح 5 ; تفسير عياشى، ج 1، ص 247، ح 154، 167 ; الدر المنثور، ج 2، ص 571.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 8 - 7

7 _ لزوم نظارت مؤمنان بر اجراى قسط در جامعه *

كونوا قومين للّه شهداء بالقسط

{شاهد} در لغت به معناى حاضر آمده است. بنابراين حضور مؤمنان به قسط، به معناى نظارت آنان

بر اجراى قسط است.

عذاب جامعه فاسق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 165 - 12

12 _ نهى از منكر مايه رهايى يافتن از عذاب هاى تعيين شده براى جوامع گنهكار است .

أنجينا الذين ينهون عن السوء و أخذنا الذين ظلموا بعذاب بئيس

عذاب جامعه گناهكار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 4 - 2

2 _ عذاب سهمگين خداوند در انتظار جوامع مختلف از قوانين دين و پذيرنده ولايتهاى غير خداوند

و لاتتبعوا من دونه . .. و كم من قرية أهلكنها

بيان هلاكت جوامع پيشين پس از فرمان به رعايت قوانين دين و سرپيچى از ولايت غير خدا {اتبعوا ما أنزل اليكم . ..}، بيانگر آن است كه عذاب امتهاى پيشين به سبب تخلف آنان از اين فرمان بوده است.

عذاب جامعه مجرم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 147 - 12

12 _ جامعه مجرم خود را از شمول رحمت خداوند محروم و سزاوار عذاب او مى گرداند.

و لا يرد بأسه عن القوم المجرمين

{بأس} در لغت به معناى شدت است و در اين آيه كنايه از عذاب است.

عذاب جوامع عصيانگر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 8 - 5

5 - جوامعى كه از فرمان هاى خدا و رسولان او ، سرپيچى كردند ، مورد محاسبه سخت الهى و عذاب ناشناخته و ناخوشايند ( عذاب استيصال ) قرار گرفتند .

فحاسبنها حسابًا شديدًا و عذّبنها عذابًا نكرًا

{نكر} (مرادف {منكر}) به معناى شىء ناخوشايند و ناشناخته

است.

عذاب جوامع فاسد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 16 - 11

11- عذاب جامعه فسادگر ، آن چنان شديد است كه مايه نابودى و هدم كامل آن مى شود .

ففسقوا فيها فحقّ عليها القول فدمّرن_ها تدميراً

عذر جامعه فاسد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 164 - 14

14 _ تنها مصلحان و نهى كنندگان از منكر در جوامع فسادپيشه ، داراى عذرى قابل قبول در پيشگاه خداوند هستند .

لم تعظون قوماً . .. قالوا معذرة إلى ربكم

عظمت جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 46 - 7

7 _ جامعه ايمانى در صدر اسلام پس از پيكار بدر برخوردار از ابهت و قوّتى چشمگير ، حتى در نظر دشمنان

و تذهب ريحكم

عفت جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 5 - 28

28 _ اهتمام اسلام به عفت و پاكدامنى جامعه

و المحصنت من المؤمنت و المحصنت . .. محصنين غير مسفحين و لا متخذى اخدان

عوامل اتحاد جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 46 - 6

6 _ اطاعت از خدا و رسول در پى دارنده وحدت و عظمت جامعه اسلامى

و أطيعوا اللّه . .. و لاتنزعوا فتفشلوا و تذهب ريحكم

برحذر داشتن اهل ايمان از نزاع و اختلاف، پس از فراخوانى آنان به اطاعت از خدا و رسول مى تواند اشاره به اين معنا داشته باشد كه تنها راه براى دور ماندن از

نزاعها و اختلافات، پيروى كردن از خدا و رسول اوست.

عوامل اصلاح جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 187 - 7

7 _ ضرورت وجود مبلغان و تبيين كنندگان كتب آسمانى در جامعه

و اذ اخذ اللّه ميثاق الّذين اوتوا الكتب لتبيّننّه للنّاس

گرفتن ميثاق از عالمان و تأكيد خداوند بر لزوم تبيين آن براى مردم، مبيّن مطلب فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 71 - 16

16 _ نقش سازنده ايمان در اصلاح فرد و جامعه و زدودن فقر و فساد از سيماى جامعه بشرى

المؤمنون . .. يأمرون بالمعروف ... و يؤتون الزكوة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 122 - 17

17 _ هدف از تبليغ و انذار جامعه ، دور داشتن آن از فساد و تباهى است .

و لينذروا . .. لعلهم يحذرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 115 - 3

3 - نقش تعيين كننده انذار و هشدار ، در هدايت و اصلاح جامعه هاى بشرى

إن أنا إلاّ نذير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 77 - 23،24

23 - نقش تعيين كننده ثروت ، در صلاح و فساد جامعه

و لاتبغ الفساد فى الأرض

24 - لزوم به كارگيرى ثروت در راه اصلاح جامعه

و لاتبغ الفساد فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 6 - 7

7 - اصلاح و تربيت دينى اعضاى خانواده ، زير

بنا و خشت اول اصلاحات در جامعه

قوا أنفسكم و أهليكم نارًا

از فرمان خداوند به مؤمنان، مبنى بر تربيت و اصلاح اعضاى خانواده خود _ با آن كه آنان وظيفه جهاد با كافران و منافقان را نيز برعهده دارند (آيه 9 همين سوره) _ مى توان مطلب ياد شده را به دست آورد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 15 - 9

9 - تأثير كليدى رهبران سياسى و نظام اجتماعى ، در ايمان يا كفر و صلاح يا فساد جامعه

كما أرسلنا إلى فرعون رسولاً

عوامل افساد جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 34 - 3

3 - ويرانى شهر ها ، تباهى جامعه و ذلّت عزّتمندان ، نتيجه هميشگى سلطه شاهان بر كشور بيگانه

إنّ الملوك إذا دخلوا قرية أفسدوها و جعلوا أعزّة أهلها أذلّة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 77 - 23

23 - نقش تعيين كننده ثروت ، در صلاح و فساد جامعه

و لاتبغ الفساد فى الأرض

عوامل انحراف جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 257 - 11

11 _ حاكميّت طاغوت ، منحرف كننده جامعه ، به سوى ظلمت ها و تباهيها

اولياؤهم الطّاغوت يخرجونهم من النّور الى الظّلمات

عوامل انحطاط جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 195 - 6

6 - ترك جهاد و دفاع ، موجب هلاكت و سقوط جامعه اسلامى است .

قتلوا فى سبيل اللّه . .. و لاتلقوا بأيديكم إلى التهلكة

در

برداشت فوق جمله {لاتلقوا . ..} در ارتباط با جمله {قاتلوا فى سبيل اللّه} معنا شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 213 - 28

28 _ سركشى و ظلم ( بَغى ) عالمان دين ، مانع تحقق اهداف انبيا ( اتحاد مردم بر اساس دين حقّ )

و ما اختلف فيه الا الذين اوتوه من بعد ما جاءتهم البيّنات بغياً بينهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 246 - 27

27 _ فقدان زمامدار الهى در يك جامعه ، موجب پراكندگى صفوف آن جامعه و تسلّط اجانب بر آنان *

من بعد موسى . .. و قد اُخرجنا من ديارنا

درخواست بنى اسرائيل از پيامبر خويش براى تعيين زمامدارى الهى، حاكى است كه چنين مقامى در ميان آنها نبوده و در نتيجه، سلطه ستمگرانى را به دنبال داشته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 275 - 3

3 _ رباخوارى ، موجب انحراف و نابسامانى نظام اقتصادى جامعه مى گردد .

الّذين يأكلون الرّبوا لا يَقُومونَ الاّ كما يقوم الّذى يتخبّطه الشّيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 282 - 39

39 _ مراعات نكردن عدالت در حقوق افراد جامعه و بى ثباتى در تعيين حدود روابط اقتصادى ، از عوامل مفسده انگيز در روابط اجتماعى

ذلكم اقسط عند اللّه و اقوم للشّهادة و ادنى الاّ ترتابوا

چون {ذلكم اقسط . .. } بيان علّت احكام ذكر شده است، نشانگر يك قاعده كلّى است. يعنى عدالت اجتماعى و ثبات حدود

و روابط اقتصادى، يك اصل و قانون است كه با عدم رعايت آن، جامعه رو به فساد خواهد رفت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 21 - 16

16 _ كشتن انبياى الهى و عدالتخواهان ، موجب گرفتارى جامعه به مشكلات توانفرساست .

و يقتلون النّبيّن بغير حق . .. فبشّرهم بعذاب اليم

بنابراينكه {فبشّرهم بعذاب اليم}، نظر به مشكلات دنيوى و اخروى داشته باشد; به قرينه آيه بعد كه مى فرمايد: {حبطت اعمالهم فى الدنيا و الاخرة}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 103 - 22،23

22 _ جامعه جزيرة العرب در عصر بعثت پيامبر ( ص ) ، به خاطر تفرقه و نزاع ، در معرض نابودى و هلاكت

و كنتم على شفا حفرة من النار

بنابراينكه {النار}، استعاره از هلاكت و نابودى باشد.

23 _ تفرقه و دشمنى افراد يك جامعه با يكديگر ، قراردهنده آن جامعه ، بر لبه پرتگاه نابودى و هلاكت

اذ كنتم اعداءً فالّف بين قلوبكم . .. و كنتم على شفا حفرة من النار

بنابراينكه {النار}، استعاره از هلاكت و نابودى به واسطه نزاعها و كشمكشها باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 118 - 19

19 _ مناسبات صميمانه جامعه اسلامى با بيگانگان ، همواركننده نفوذ ايشان در آن جامعه و اخلال در آن

لا تتخذوا بطانة من دونكم لا يألونكم خبالا

جمله {لا يألونكم . .. }، بيان علت براى {لا تتخذوا ...} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 144

- 10

10 _ خطر ارتداد و واپسگرايى براى جامعه ، پس از فقدانِ رهبر دينى آن جامعه

و ما محمّد الّا رسول قد خلت من قبله . .. افاين مات او قتل انقلبتم على اعقابكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 160 - 12

12 _ تكيه بر غير خدا ، موجب خذلان و خوارى جوامع بشرى

و ان يخذلكم فمن ذا الّذى ينصركم . .. و على اللّه فليتوكّل المؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 28 - 3

3 _ شكستن حريم قوانين الهى در روابط جنسى ، رنج آفرين و موجب مشقت براى جوامع انسانى است .

و يريد الّذين يتّبعون الشّهوات . .. يريد اللّه ان يخفّف عنكم

چنانچه رعايت احكام الهى در ازدواج موجب سبكبارى باشد، زير پا گذاردن آن قوانين، رنج آور و مشقتبار خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 29 - 11

11 _ جابجايى نامشروع و باطل اموال در جامعه ، موجب تباهى و نابودى آن جامعه

لا تاكلوا . .. و لا تقتلوا انفسكم

جمله {و لا تقتلوا} مى تواند بيانگر علّت حكم در معطوف عليه، يعنى جمله {لا تاكلوا} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 26 - 11

11 _ بى گناهان جامعه ، در خطر گرفتار آمدن به كيفر گناهكاران

قال فانها محرمة عليهم اربعين سنة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 4 - 7

7 _ تخلف جوامع از فرامين خدا،

موجب سقوط معنوى آن جوامع و زمينه ساز گرفتارى آنان به عذاب دنيوى (عذاب استيصال).

و لاتتبعوا . .. و كم من قرية أهلكنها

برداشت فوق بر اين اساس است كه {فاء} در {فجاءها} بيانگر ترتيب باشد. بر اين مبنا مراد از هلاكت، هلاكت معنوى خواهد بود. يعنى جوامعى در گذشته منحرف شدند و پس از آن گرفتار عذاب الهى گشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 79 - 8

8 _ جوامع بى اعتنا به پيام هاى الهى و بيزار از خيرخواهى نصيحت گران ، در خطر هلاكت و نابودى

فأخذتهم الرجفة . .. نصحت لكم و لكن لاتحبون النصحين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 84 - 5

5 _ جوامع مبتلا به لواط و فحشا ، جوامعى مجرم و در معرض نابودى با عذاب هاى سخت الهى

فانظر كيف كان عقبة المجرمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 28 - 8

8- رهبران و سردمداران كفر و شرك در مكه ، افرادى ناسپاس و عامل اصلى سقوط و بدبختى مردم بودند .

ألم تر إلى الذين بدّلوا نعمت الله كفرًا و أحلّوا قومهم دار البوار

با توجه به اينكه آيه فوق در مكه نازل شده است، مى توان استفاده كرد كه مصداق مورد نظر آيه {الذين بدّلوا . .. و أحلّوا قومهم} سران كفر و شرك، همچون ابوجهل و ابولهب است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 66 - 5

5- فراگيرى جرم و جنايت در جامعه ، موجب انحطاط

و زوال آن خواهد شد .

إنا أُرسلنا إلى قوم مجرمين . .. أن دابر ه_ؤلاء مقطوع مصبحين

از اينكه ملائكه عذاب قوم لوط به آن حضرت اعلام مى كنند كه: {أن دابره_ؤلاء مقطوع} (نسل آن قوم قطع مى شود) و نمى گويند: نسل گنهكاران قطع مى شود و نيز در آيه بعد كار {آمدن} به همه اهل شهر نسبت داده شده (و جاء أهل المدينة)، حاكى است كه همه مردم شهر قوم لوط آلوده به گناه بوده اند. تعبير {مجرم} از آنان و نجات خانواده لوط(ع) از عذاب به جز همسر او نيز مؤيد برداشت فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 96 - 10

10 - تسويلات نفس ( زيبانمايى كار هاى زشت و ناروا ) ، خطرى در كمين افراد و جوامع

و كذلك سوّلت لى نفسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 18 - 12

12 _ جامعه بى خبر از تعاليم دينى و از يادبرنده خدا ، در معرض هلاكت و محكوم به نابودى است .

حتّى نسوا الذكر و كانوا قومًا بورًا

برداشت فوق، از تقدم جمله {حتّى نسوا الذكر} بر {كانوا قوماً بوراً} و ارتباط ميان آن دو، استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 36 - 7

7 _ تكذيب آيات خداوند و نپذيرفتن دعوت انبيا ، در پى دارنده سقوط و نابودى جوامع بشرى

فقلنا اذهبا إلى القوم الذين كذّبوا بأي_تنا فدمّرن_هم تدميرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 14

- 9

9 - فسادگرى ، ريشه بلا ها و تباهى هاى جامعه فرعونى

فانظر كيف كان ع_قبة المفسدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 52 - 3

3 - ظلم و گناه ، بنيان برافكن جوامع بشرى

ي_قوم لم تستعجلون بالسيّئة قبل الحسنة. .. فتلك بيوتهم خاوية بما ظلموا

ثموديان، به صورت جامعه اى متشكل بودند كه در نتيجه ظلم و گناه خود به گونه دسته جمعى و فراگير هلاك شدند و اين نشان مى دهد كه هر جامعه اى كه معصيت و ستم در آن رواج پيدا كند، در معرض خطر نابودى قرار مى گيرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 4 - 13

13 - تفرقه ميان مردم و افزايش بسيار و نامتعادل زنان بر مردان در يك جامعه ، از عوامل فساد و تباهى آن جامعه و مردم

جعل أهلها شيعًا يستضعف طائفة منهم يذبّح أبناءهم و يستحيى نساءهم إنّه كان من المف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 38 - 15

15_ نقش ثروت اندوزى و عدم انفاق ، در زوال جامعه و پيدايش تحولات ويرانگر اجتماعى *

تدعون لتنفقوا . .. و إن تتولّوا يستبدل قومًا غيركم

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه تعبير {يستبدل قوماً غيركم} اشاره به يكى از سنت هاى اجتماعى خداوند داشته باشد; زيرا امت هاى گرفتار در انحرافات اقتصادى، از درون پوسيده و يا به وسيله ملتى ديگر مقهور مى شوند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 44 - 7

7 -

تكذيب قرآن و معاد ، از عوامل و زمينه هاى سقوط تدريجى جوامع بشرى

سنستدرجهم من حيث لايعلمون

عوامل انحطاط جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 149 - 7،8

7 _ ارتداد و واپسگرايى جامعه ايمانى و پيروى آنان از كفرپيشگان ، حركتى زيانبار و خسارت آفرين

ان تطيعوا الّذين كفروا يردّوكم على اعقابكم فتنقلبوا خاسرين

8 _ از دست دادن ارزش هاى اصيل ايمانى ، از پيامد هاى تبعيّت از كفرپيشگان

ان تطيعوا . ... فتنقلبوا خاسرين

از مصاديق روشن خسارت جامعه ايمانى، از دست دادن ارزشهاى اسلامى و ايمانى است.

عوامل انحطاط جوامع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 28 - 5

5- نقش مؤثر و محورى رهبران و سردمداران فاسد در سقوط و نابودى ملت ها و جامعه هاى بشرى

ألم تر إلى الذين . .. و أحلّوا قومهم دار البوار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 10 - 7

7 - جامعه هاى گرفتار بى بند و بارى جنسى ( بى عفتى و زناكارى ) ، در معرض زوال و نابودى است .

و لولا فضل اللّه عليكم و رحمته و أنّ اللّه توّاب حكيم

برداشت فوق بر اساس اين احتمال است كه جمله {و لولا فضل اللّه عليكم. ..} به تقدير {و لولا فضل اللّه عليكم... لاختل نظام حياتكم و لهلكتم} باشد; يعنى، {اگر فضل و رحمت خدا نبود ... نظام زندگى شما _ با وجود همه فساد و بى بند و بارى _ از هم مى پاشيد و شما نابود مى شديد}.

عوامل

انقراض جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 58 - 6

6 - سرمستى و غرور ناشى از نعمت و رفاه فراوان ، از عوامل هلاكت جوامع بشرى است .

و كم أهلكنا من قرية بطرت معيشتها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 19 - 8

8 - كفران نعمت هاى الهى ، درپى دارنده گسيختگى زمام جامعه و از هم فروپاشى آن

و اشكروا له . .. فأعرضوا ... و مزّقن_هم كلّ ممزّق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 34 - 2

2 - اراده الهى ، محرك اصلى عوامل طبيعى در انهدام جوامع حق ستيز

إنّا أرسلنا عليهم حاصبًا

تأكيد بر انتساب يافتن عذاب و كيفر به مبدأ الهى (إنّا أرسلنا)، بيانگر مطلب ياد شده است.

عوامل انقراض جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 39 - 3

3 _ تخلف از جنگ با دشمنان اسلام و جامعه اسلامى ، موجب نابودى جامعه اسلامى و سقوط آن *

إلا تنفروا يعذبكم . .. و يستبدل قوماً غيركم

{نفر} به معناى خروج براى امر مهيج و تحريك آميز است كه بيشتر درمورد خروج براى جنگ به كار مى رود و فعل مجزوم {يعذب} و {يستبدل} جواب شرط براى {لاتنفروا} است. بنابراين پيام آيه چنين مى شود: اگر مسلمانان به جنگ نروند عذاب مى شوند و نابود خواهند شد و مردم ديگرى به جاى آنان خواهند نشست.

عوامل انقراض جوامع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام -

6 - 6 - 9

9 _ كفر موجب هلاكت بسيارى از جوامع گذشته، در عين قدرتمندتر بودن آنها از كافران عصر پيامبر(ص)

ألم يروا كم أهلكنا من قبلهم من قرن مكنهم فى الأرض ما لم نمكن لكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 47 - 5

5 _ ظلم موجب نابودى و هلاكت اقوام است.

هل يهلك إلا القوم الظلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 28 - 5

5- نقش مؤثر و محورى رهبران و سردمداران فاسد در سقوط و نابودى ملت ها و جامعه هاى بشرى

ألم تر إلى الذين . .. و أحلّوا قومهم دار البوار

عوامل ايمان جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 15 - 9

9 - تأثير كليدى رهبران سياسى و نظام اجتماعى ، در ايمان يا كفر و صلاح يا فساد جامعه

كما أرسلنا إلى فرعون رسولاً

عوامل تحولات اجتماعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 11 - 6،8،10

6_ خداوند در پى تحوّل و تغيير در گرايش ها و رفتار هاى جوامع بشرى ، وضعيّت و سرنوشت آنان را تغيير مى دهد .

إن الله لايغير ما بقوم حتى يغيروا ما بأنفسهم

8_ انسان داراى نقشى بسزا در وضعيت اجتماعى و معيشتى و سرنوشت خويش

إن الله لايغير ما بقوم حتى يغيروا ما بأنفسهم

10_ جوامع بشرى در رقم زدن سرنوشت خويش نه مستقل از اراده خداوندند و نه مجبور از ناحيه او

إن الله لايغير ما بقوم حتى يغيروا ما بأنفسهم

جمله {إن الله لايغير ما بقوم}

تغيير دهنده و از ميان برنده را خدا مى داند و عبارت {حتى يغيروا ما بأنفسهم} انسانها را در رقم زدن سرنوشت خويش دخيل مى شمرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 6 - 11

11- خداوند ، خواست و اراده خويش را در تحولات اجتماعى ، از طريق اسباب طبيعى انجام مى دهد .

و أمددن_كم بأمول و بنين و جعلن_كم أكثر نفيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 51 - 8

8 - نقش شخصيت ها در رويداد هاى تاريخى و اجتماعى

ثم اتخذتم العجل من بعده

آوردن كلمه {من بعده} - كه مراد از آن غياب موسى است - به اين نكته اشاره دارد كه: تا موسى در ميان بنى اسرائيل حضور داشت، آنان به شرك گرايش پيدا نكردند و اين گوياى نقش شخصيتها در رويدادهاى مهم تاريخى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 92 - 6

6 - نقش شخصيت ها در رويداد هاى تاريخى و اجتماعى

لقد جاء كم موسى . .. ثم أتخذتم العجل من بعده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 53 - 11

11 _ تأثير عقايد و اعمال امت ها در تحولات اجتماعى آنان

ذلك بأن اللّه لم يك مغيرا نعمة أنعمها على قوم حتى يغيروا ما بأنفسهم

عوامل تشكيل جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 205 - 5

5 _ ارزش و اهميّت كشاورزى و نيروى انسانى و نقش آن در قوام جامعه

و

اذا تولى . .. و يهلك الحرث و النسل

از اينكه نابود ساختن اين دو، فساد در زمين معرّفى شده، اهميّت و ارزش آن به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 140 - 4

4 _ جامعه اى كه داراى يك ايده و آرمان باشد ، به منزله يك پيكر است .

ان يمسسكم قرح فقد مسّ القوم قرح مثله

چون خداوند جراحتهاى وارد شده به گروهى از مسلمانان و يا كافران را به تمام آنها نسبت داده است، با اينكه قطعاً يكايك افراد مجروح نشدند، معلوم مى شود كه از نظر قرآن هر جامعه اى كه داراى آرمانى واحد باشد، به منزله يك پيكر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 5 - 9

9 _ ثروت ها و اموال ، وسيله برپايى و قوام جامعه

اموالكم الّتى جعل اللّه لكم قياماً

كلمه {قياماً}، به معنى برپادارنده است. (لسان العرب).

عوامل تشكيل جامعه دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 63 - 12

12 _ نقش اساسى عالمان و دانشمندان دينى در ساختار دينى و اخلاقى جامعه

لبئس ما كانوا يصنعون

عوامل حيات جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 179 - 1،3

1 - قانون قصاص و اجراى آن موجب حيات جامعه اسلامى است .

و لكم فى القصاص حيوة

3 - بهره مندان از خرد ناب ، توانا بر درك فلسفه قانون قصاص ( حيات جامعه )

و لكم فى القصاص حيوة يأولى الألبب

زندگى در پرتو قانون قصاص

و اجراى آن، براى همه جامعه اسلامى است نه خصوص خردمندان. بنابراين مخاطب قرار دادن اولى الألباب (دارندگان خرد ناب) در بيان حقيقت مذكور، اشاره به اين دارد كه: درك آن حقيقت در خور خردى ناب است.

عوامل ذلت جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 4 - 12

12 - افزايش نامتعادل تعداد زنان بر مردان در يك جامعه ، درپى دارنده ضعف و زبونى آن

يستضعف طائفة منهم . .. و يستحيى نساءهم

برداشت ياد شده از آن جا است كه خداوند، زنده گذاشته شدن دختران بنى اسرائيل را، يكى ديگر از نمودهاى زبون سازى فرعون به شمار آورده است.

عوامل رشد اجتماعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 112 - 16

16- دستيابى جامعه به امنيت ، رشد و رفاه اقتصادى و يا ابتلاى آن به فقر ، گرسنگى ، ناامنى و ترس ، در گرو اعمال افراد آن جامعه است .

و ضرب الله مثلاً قرية كانت ءامنة مطمئنّة . .. فكفرت بأنعم الله فأذقها الله لباس

عوامل رشد جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 213 - 11،13

11 _ جامعه بشرى ، نيازمند بعثت پيامبران براى حل اختلافات ( هدايت جامعه )

فبعث اللّه النبيّن . .. ليحكم بين الناس فيما اخلتفوا فيه

13 _ حكومت ، داورى و حل اختلافات مردم ، از اهداف بعثت پيامبران و نزول كتاب هاى آسمانى

و اَنزل مَعهم الكتاب بالحق ليحكم بين الناس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 -

232 - 11،13،20

11 _ جلوگيرى نكردن از ازدواج زنان مُطلّقه ، موجبِ رشد و طهارت فزونتر براى جامعه

و اذا طلّقتم النّساء . .. فلا تعضلوهنّ ... ذلكم ازكى لكم و اطهر

13 _ قوانين الهى براى رشد و طهارت جامعه ، مفيدتر از قوانين و رسوم مردم است .

و اذا طلّقتم النّساء . .. فلا تعضلوهنّ ... ذلكم ازكى لكم و اطهر

20 _ قوانين الهى ، براى اصلاح و پاكسازى خانواده و جامعه

فلا تعضلوهنّ ان ينكحن . .. ذلكم ازكى لكم و اطهر و اللّه يعلم و انتم لا تعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 246 - 18

18 _ پيكار در راه خداوند ، عزّت بخش و رهاكننده جامعه از قيد تجاوز و اسارت

و ما لنا اَلاّ نقاتل فى سبيل اللّه و قد اُخرجنا من ديارنا و ابنائنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 277 - 13

13 _ ايمان و عمل صالح به ويژه نماز و زكات زمينه نفى ربا در جامعه

يمحق اللّه الرّبوا . .. امنوا و عملوا الصّالحات

ذكر اين آيه پس از آيات قبل (در مورد ربا) رهنمودى است براى از بين بردن ربا در جامعه.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 7 - 14

14 _ سلامت تفكر و حركت جامعه ، در گرو سلامت قلبها

فامّا الّذين فى قلوبهم زيغ فيتَّبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنة و ابتغاء تأويله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 21 - 19

19 _

تأمين سعادت جامعه در پرتو ايمان ، خدمات انبيا و تلاش عدالتخواهان است .

انّ الّذين يكفرون . .. فبشّرهم بعذاب اليم

نبود ايمان، انبيا و مصلحان در جوامع موجب رنج و بدبختى است، معلوم مى شود وجود آنها زمينه ساز سعادت خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 103 - 25

25 _ رهايى از آتش تفرقه و دشمنى ميان افراد يك جامعه ، نعمتى الهى

و اذكروا نعمت اللّه عليكم اذ كنتم اعداءً . .. و كنتم على شفا حفرة من النار فانقذ

جمله {كنتم على}، عطف است بر {كنتم اعداءً}. در نتيجه هر يك بيانى است از نعمت الهى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 104 - 11

11 _ نقش بنيادين دعوت به خير و امر به معروف و نهى از منكر ، در رستگارى جامعه

و لتكن منكم امّة . .. و اولئك هم المفلحون

بنابراينكه مشاراليه {اولئك} جامعه اسلامى باشد; يعنى تنها خودِ امركنندگان به معروف و نهى كنندگان از منكر رستگار نيستند، بلكه افراد جامعه بخاطر وجود چنين افرادى بهره مند از رستگارى هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 110 - 5،6،8

5 _ ايمان به خدا و اصلاح جامعه ( امر به معروف و نهى از منكر ) ، دو عامل رُشد جوامع انسانى

كنتم خير أمّة أخرجت للناس تأمرون . .. و تؤمنون باللّه

رشد و تكامل جوامع از مصاديق خير است و آيه فوق، خير بودن امت را منوط به ايمان و اصلاح اجتماع (امر به معروف

و نهى ازمنكر) كرده است.

6 _ امر به معروف و نهى از منكر ، وظيفه عمومى جامعه اسلامى براى رُشد خويش

كنتم خير أمّة أخرجت للناس تأمرون . .. و تؤمنون باللّه

از مصاديق بارز {خير} براى جامعه، رُشد آن جامعه است.

8 _ ايمان مصلحان ( امركنندگان به معروف و نهى كنندگان از منكر ) به خداوند ، شرط اعتلاى جامعه

كنتم خير امة . .. و تؤمنون باللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 123 - 11

11 _ يادآورى وضعيّت نابهنجار يك جامعه در هنگام ركود و انحطاط ، از روش هاى تربيتى قرآن در تصحيح حركت آن جامعه

و اذ غدوت من اهلك . .. و اذ همّت طائفتان ... و لقد نصركم اللّه ببدر و انتم اذلّة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 130 - 13

13 _ پرهيز از رباخوارى و رعايت تقواى الهى در امور اقتصادى ، زمينه فلاح و رستگارى جامعه

لا تأكلوا الرّبوآ . .. و اتّقوا اللّه لعلّكم تفلحون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 144 - 11

11 _ اديان الهى ، راه و روش رشد و تعالى انسان و جامعه

افاين مات او قتل انقلبتم على اعقابكم

چون مراد از {انقلبتم على اعقابكم}، بازگشت از دين الهى است و از آن تعبير به واپسگرايى شده، معلوم مى شود كه دين الهى، رشد و تعالى مردم را تضمين مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 5 - 11

11 _

ثروت بايد براى رشد اقتصادى جامعه به كار گرفته شود .

اموالكم الّتى جعل اللّه لكم قياماً

از اينكه خداوند مال را براى برپايى جامعه قرار داده و به همين جهت پرداخت آن را به سفيهان منع كرده، معلوم مى شود كه ثروتها بايد در جهت رشد اقتصادى، كه قوام جامعه به آن بستگى دارد، به كار گرفته شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 25 - 27

27 _ فراهم آوردن ازدواج هاى سهل و آسان در جامعه ، راه جلوگيرى از مفاسد جنسى

و من لم يستطع . .. فمن ما ملكت ايمانكم ... ذلك لمن خشى الْعنت منكم

چون ازدواج با كنيزان سهل است و خداوند براى جلوگيرى از زنا و مفاسد جنسى آن را پيشنهاد و تجويز كرده، معلوم مى شود كه بهترين راه براى جلوگيرى از مفاسد جنسى، فراهم آوردن ازدواج سهل و آسان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 28 - 2

2 _ پايبندى به مقررات الهى در ازدواج و روابط جنسى ، زمينه سبكبارى و دور ماندن جوامع از مشقت ها و رنجهاست .

يريد اللّه ان يخفّف عنكم

بيان خواست الهى به سبكبارى انسانها پس از تبيين احكام و مقررات ازدواج، اشاره به اين است كه دورى جوامع بشرى از رنجها و مشقتها در گرو پيروى از آن احكام است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 29 - 13

13 _ سلامت جامعه از مفاسد اجتماعى ، از اهداف ارائه احكام اقتصادى از سوى خداوند

لا تاكلوا . .. لا تقتلوا

... انّ اللّه كان بكم رحيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 44 - 11

11 _ قضاوت و حكومت بر مبناى كتب آسمانى ، جارى ساختن نور و هدايت در جامعه است .

فيها هدى و نور يحكم بها النبيون . .. و الربنيون و الاحبار

يادآورى قضاوت پيامبران بر اساس تورات، پس از توصيف آنان به هدايتگرى و نورانيت، بيانگر آن است كه پياده كردن احكام آن در جامعه، موجب هدايت و نورانيت مردمان خواهد شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 81 - 6

6 _ سلامت و سعادت جوامع در گرو پيروى از رهبران الهى و عمل به قوانين دين

و لو كانوا يؤمنون باللّه و النبى و ما أنزل إليه ما اتخذوهم أولياء

با توجه به آيات گذشته كه در آن جامعه اى منحط از بنى اسرائيل ترسيم گرديده بود، معلوم مى شود آيه مورد بحث، رهنمودى است براى نجات جوامع از انحطاط، بنابراين {ما اتخذوهم أولياء} تنها، بيان يكى از نتايج ترك پيروى از رهبران الهى و عمل به قوانين دينى است و نتايج ديگر كه از آنها به سلامت و سعادت تعبير شد با توجه به آيات گذشته به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 113 - 6

6- حيات و پويايى جوامع ، در پرتو ارزش هاى معنوى علاوه بر نعمت هاى مادى است .

يأتيها رزقها رغدًا من كلّ مكان . .. و لقد جاءهم رسول منهم

جمله {يأتيها رزقها. ..} مى تواند اشاره به نعمتهاى مادى و

{و لقد جاءهم رسول منهم} اشاره به ارزشهاى معنوى داشته باشد.

عوامل رشد جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 149 - 4

4 _ اديان الهى ، راه رشد و تعالى انسان و جامعه

ان تطيعوا الّذين كفروا يردّوكم على اعقابكم

خداوند با تعبير واپسگرايى به جاى كفر و شرك، اشاره به اين معنا دارد كه دين الهى، راه رشد و تعالى واقعى انسان است.

عوامل زيان به جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 2 - 1

1 - برخورد دوگانه تاجران ، هنگام فروش كالا و خريد آن و به كار بردن سنجش دقيق با پيمانه كامل تنها به هنگام خريد ، مايه زيان جامعه و زمينه ساز عذاب الهى است .

ويل للمطفّفين . الذين إذا اكتالوا على الناس يستوفون

{اكتالوا}; يعنى، با پيمانه كالا را دريافت كردند. حرف {على} در آيه شريفه جايگزين حرف {من} شده است تا نشانگر متضرر شدن مردم از اين گونه تجارت باشد.

عوامل سلامت جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 32 - 8

8 _ لزوم مبارزه با ريشه ها و علل گناه ، براى تأمين سلامت جامعه

لا تاكلوا اموالكم بينكم بالباطل . .. و لا تقتلوا انفسكم ... و لا تتمنّوا ما فضّل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 25 - 13

13 - دين و عدالت ، مايه قوام و سلامت جامعه است .

و أنزلنا معهم الكت_ب و الميزان ليقوم الناس بالقسط

عوامل شقاوت جامعه

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 77 - 8

8- هلاكت و بدبختى جوامع بشرى ، بازتاب زشت كارى و رفتار نامناسب خود آنها است .

الذين كذّبوا ب_ايتنا إنّهم كانوا قوم سوء فأغرقن_هم أجمعين

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه خداوند دو عامل (تكذيب آيات الهى و سوء پيشينه) را موجب هلاكت برشمرد و هر دو عامل را به خود انسان نسبت داد.

عوامل ضعف جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 46 - 5

5 _ سستى اهل ايمان در پيكار با دشمنان دين ، موجب از ميان رفتن ابهت و قوّت جامعه اسلامى

و لاتنزعوا فتفشلوا و تذهب ريحكم

عوامل عظمت جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 46 - 6

6 _ اطاعت از خدا و رسول در پى دارنده وحدت و عظمت جامعه اسلامى

و أطيعوا اللّه . .. و لاتنزعوا فتفشلوا و تذهب ريحكم

برحذر داشتن اهل ايمان از نزاع و اختلاف، پس از فراخوانى آنان به اطاعت از خدا و رسول مى تواند اشاره به اين معنا داشته باشد كه تنها راه براى دور ماندن از نزاعها و اختلافات، پيروى كردن از خدا و رسول اوست.

عوامل فساد جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 11 - 1

1 - منافقان ، عناصرى فسادگر و تباه كننده جامعه

و إذا قيل لهم لاتفسدوا فى الأرض

كلمه {فى الأرض} نشانگر اين است كه فسادگرى منافقان محدود به خود و اطرافيانشان نبوده، بلكه فسادى

است فراگير و سرايت كننده به جامعه اى كه در آن به سر مى برند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 15 - 9

9 - تأثير كليدى رهبران سياسى و نظام اجتماعى ، در ايمان يا كفر و صلاح يا فساد جامعه

كما أرسلنا إلى فرعون رسولاً

عوامل فساد جامعه دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 12 - 2

2 - منافقان ، سرچشمه و منشأ فساد ها و تبهكارى ها در جوامع دينى هستند .

ألا إنهم هم المفسدون

در آياتى از قرآن غير منافقان نيز فسادگر خوانده شده اند بنابراين حصر در جمله {ألا إنهم . ..}(تنها منافقان فسادگرند) حصر ادعايى است و اشاره به اين معنا دارد كه: فسادگرى غير منافقان در قياس با منافقان چيزى به حساب نمى آيد; و يا اينكه فساد ديگران نيز به گونه اى به نفاق و منافقان باز مى گردد.

عوامل قوام جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 97 - 7،8،9،10،11

7 _ ماه هاى حرام و قربانى هاى بى نشان و بانشان حج ، داراى نقشى خاص در قوام و برپايى جوامع

جعل اللّه الكعبة . ... قيماً للناس و الشهر الحرام و الهدى و القلئد

الشهر الحرام و ما بعد آن عطف بر {الكعبة} و در حقيقت آنها نيز مفعول اول براى {جعل} مى باشند و مفعول دوم آن يعنى {قيماً للناس} به قرينه ماقبل حذف شده است.

8 _ تأثير حج در قوام و برپايى جوامع *

جعل اللّه الكعبة . .. قيماً للناس و الشهر

الحرام و الهدى و القلئد

ماه حرام به قرينه ذكر كعبه و هدى و قلائد بدان جهت مايه قوام جامعه شمرده شده است كه مناسك حج در آن واقع مى شود بنابراين {قيماً للناس} در حقيقت ثمره مناسك حج است.

9 _ حجى كه عامل قوام و برپايى جوامع نباشد حج واقعى نيست . *

جعل اللّه الكعبة البيت الحرام قيماً للناس

10 _ نقش اساسى تر كعبه در قوام جامعه نسبت به ماه هاى حرام و قربانى حج

جعل اللّه الكعبة البيت الحرام قيماً للناس و الشهر الحرام و الهدى و القلئد

تقديم ذكرى كعبه و نيز حذف {قيماً للناس} نسبت به {الشهر الحرام . ..} اشاره به اين دارد كه نقش ماههاى حرام و قربانى حج و ... در قوام جوامع بواسطه كعبه مى باشد.

11 _ آگاهى انسان ها به علم گسترده خداوند ، از اهداف بيان نقش كعبه و ماه هاى حرام و قربانى در قوام جامعه

جعل اللّه . .. ذلك لتعلموا إنّ اللّه يعلم ما فى السموت و ما فى الارض

{ذلك} مى تواند اشاره به بيان مطالب ياد شده باشد، يعنى خداوند فلسفه ايجاد كعبه و نيز احكام مربوط به آن را بيان كرد تا انسانها بدانند افعال خداوند و احكام او عالمانه و داراى اهدافى والاست و اين را نشان و علامتى از علم گسترده خداوند بشمارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 2 - 1

1- قرآن و تعاليم آن ، قوامْ بخش و رهبرى كننده جامعه بشرى است .

أنزل على عبده الكت_ب و لم يجعل له عوجًا قيّمًا

{قيّم} به معناى {مقيم} يعنى {برپادارنده و سامان بخش} است.

{قيّم القوم} به معناى {مدير و مدبّر امور قوم} است. (اقتباس از لسان العرب). لازم به ذكر است كه قيّماً يا مفعول براى فعل مقدر {جعل} است _ يعنى: {جعله قيّماً} _ و يا حال براى {الكتاب}.

عوامل كفر جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 15 - 9

9 - تأثير كليدى رهبران سياسى و نظام اجتماعى ، در ايمان يا كفر و صلاح يا فساد جامعه

كما أرسلنا إلى فرعون رسولاً

عوامل گمراهى جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 39 - 4

4 - نقش مهم رهبرى كفر ، در گمراهى و انحراف اركان جامعه

فتولّى بركنه

در صورتى كه مراد از {ركن}، اركان جامعه بوده و {باء} براى تعديه باشد، از منتسب شدن انحراف اركان جامعه، به شخص فرعون، مطلب ياد شده استفاده مى شود.

عوامل محروميت جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 53 - 7

7 _ محروميت جوامع بشرى از نعمت هاى الهى ، پيامد گرفتار شدن آنان به كفر و گناه است .

ذلك بأن اللّه لم يك مغيرا نعمة أنعمها على قوم حتى يغيروا

عوامل مؤثر در اصلاح جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 2 - 2

2 - دعوت و برخورد از سر مهربانى و شفقت ، مؤثّر در هدايت و اصلاح جامعه

قال ي_قوم

عوامل مؤثر در سلامت جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 11 - 9

9 - زنان ، همچون

مردان ، داراى نقش در سلامت معنوى يا بيمارى اخلاقى جامعه

و لا نساء من نساء

از ارتباط اين آيه با آيه قبل، استفاده مى شود كه براى حفظ برادرى اجتماعى و حاكميت رحمت بر كل جامعه، زنان و مردان سهمى همسان دارند. پس همچنان كه مردان بايد از استهزا بپرهيزند، زنان نيز مكلف اند.

عوامل مؤثر در قوام جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 13 - 7

7 - تشخيص و تمييز انسان ها بهوسيله يكديگر ، امرى مهم در قوام جامعه و مناسبات اجتماعى

و جعلن_كم شعوبًا و قبائل لتعارفوا

از اين كه شناخت اعضاى جامعه بشرى نسبت به يكديگر، غايت و هدف پيدايش تكوينى {شعوب و قبائل} معرفى شده; دانسته مى شود كه تعارف و شناسايى انسان ها نسبت به يكديگر داراى نقشى مهم در قوام و پايدارى زندگى اجتماعى آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 9 - 4

4 - اهميت عدالت اقتصادى ، در قوام جامعه و برخوردارى از رحمت الهى *

الرحم_ن . .. و أقيموا الوزن بالقسط و لاتخسروا الميزان

برداشت ياد شده بدين احتمال است كه ارتباط اين آيه با آيات پيشين _ كه در زمينه قانون مندى نظام جهان و نيز رحمانيت خداوند بود _ بيانگر مطلب بالا باشد; يعنى، اگر قانون مندى شرط قوام هستى است و در پرتو اين قوانين، رحمت الهى شامل بشر شده، رعايت قوانين اقتصادى نيز شرط استوارى جامعه است و آنان در پرتو همين اصل از رحمت عام الهى (شكوفايى اقتصادى و رابطه صحيح اجتماعى) برخوردار خواهند شد.

عوامل

ناامنى اجتماعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 113 - 7

7- فقر ، ناامنى و عذاب دنيوى ، دستاورد تكذيب كنندگان انبيا و رسولان الهى

فأذقها الله لباس الجوع و الخوف . .. رسول منهم فكذّبوه فأخذهم العذاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 112 - 6،7،9،16

6- مبتلا شدن جامعه به فقر ، گرسنگى و ناامنى ، در نتيجه كفران نعمت هاى الهى

قرية كانت ءامنة مطمئنّة . .. فكفرت بأنعم الله فأذقها الله لباس الجوع و الخوف

7- كمترين كيفر الهى براى جامعه ناسپاس ، پيدايش فقر ، گرسنگى و ناامنى فراگير است . *

فأذقها الله لباس الجوع و الخوف

برداشت فوق، بر اساس اين احتمال است كه {اذاق} اشاره به چشاندن و ظاهر ساختن گوشه اى از كيفر باشد و {لباس} اشاره به اثرات و فراگيرى آن كيفر داشته باشد.

9- ابداع روش هاى جديد براى گناه و استمرار آن و نيز ناسپاسى در برابر خدا ، عامل پيدايش فقر ، گرسنگى و ناامنى اجتماعى

فكفرت بأنعم الله . .. بما كانوا يصنعون

برداشت فوق، با توجه به واژه {يصنعون} كه دربردارنده معناى ابداع و ايجاد مسبوق به عدم است، استفاده گرديد.

16- دستيابى جامعه به امنيت ، رشد و رفاه اقتصادى و يا ابتلاى آن به فقر ، گرسنگى ، ناامنى و ترس ، در گرو اعمال افراد آن جامعه است .

و ضرب الله مثلاً قرية كانت ءامنة مطمئنّة . .. فكفرت بأنعم الله فأذقها الله لباس

عوامل نابودى جوامع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 -

57 - 8

8_ شركورزى و مخالفت با تعاليم و توصيه هاى پيامبران ، از عوامل مهم نابودى جامعه ها و تحولات تاريخ و دگرگونى هاى آن است .

فإن تولّوا . .. يستخلف ربى قومًا غيركم

عوامل ناهنجارى اجتماعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 60 - 10،11،12

10 - منافقان ، از جمله عوامل پيدايش ناهنجار هاى اجتماعى اند .

لئن لم ينته المن_فقون . .. لنغرينّك بهم

11 - بيماردلان ، آسيب رسانان به هنجار هاى اجتماعى اند .

لئن لم ينته . .. و الذين فى قلوبهم مرض ... لنغرينّك بهم

12 - شايعه پراكنان ، برهمزنان آرامش جامعه و آسيب رسان به آن اند .

لئن لم ينته المن_فقون و . .. المرجفون فى المدينة لنغرينّك بهم

عوامل هدايت جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 44 - 11

11 _ قضاوت و حكومت بر مبناى كتب آسمانى ، جارى ساختن نور و هدايت در جامعه است .

فيها هدى و نور يحكم بها النبيون . .. و الربنيون و الاحبار

يادآورى قضاوت پيامبران بر اساس تورات، پس از توصيف آنان به هدايتگرى و نورانيت، بيانگر آن است كه پياده كردن احكام آن در جامعه، موجب هدايت و نورانيت مردمان خواهد شد.

عوامل هدايت جوامع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 73 - 10

10 _ شناخت تاريخ و عوامل پيشرفت و انقراض جامعه ، در جهت دهىِ صحيح به حركت هاى اجتماعى ، نقش مؤثر دارد .

فنجّينه . .. و جعلنهم خلئف و أغرقنا الذين كذبوا بأيتنا

فانظر كيف كان عقبة المنذر

عوامل هلاكت جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 77 - 8

8- هلاكت و بدبختى جوامع بشرى ، بازتاب زشت كارى و رفتار نامناسب خود آنها است .

الذين كذّبوا ب_ايتنا إنّهم كانوا قوم سوء فأغرقن_هم أجمعين

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه خداوند دو عامل (تكذيب آيات الهى و سوء پيشينه) را موجب هلاكت برشمرد و هر دو عامل را به خود انسان نسبت داد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 36 - 7

7 _ تكذيب آيات خداوند و نپذيرفتن دعوت انبيا ، در پى دارنده سقوط و نابودى جوامع بشرى

فقلنا اذهبا إلى القوم الذين كذّبوا بأي_تنا فدمّرن_هم تدميرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 51 - 5

5 - نقش سردمداران كفر و فساد در هلاكت و بدبختى تمامى جامعه

أنّا دمّرن_هم و قومهم

ضمير {هم} به گروه هاى نُه گانه بازمى گردد كه طرح ترور شبانه صالح و خانواده اش را ريخته بودند. و از اين كه نام آنان به صورت مجزا و مقدم بر نام قومشان ياد شده است، مطلب فوق استفاده مى شود.

عوامل هلاكت جوامع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 131 - 5

5 _ ارتكاب ظلم و گناه در عين آگاهى، موجب هلاكت جامعه مى شود.

ذلك أن لم يكن ربك مهلك القرى بظلم و أهلها غفلون

جمله {و أهلها غافلون}، يعنى خداوند جامعه ستمكارى را كه اهل آن از تعاليم انبيا غافل بوده

اند و پيام آنان را دريافت نكرده باشند، هلاك نمى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 16 - 1،6

1- فسق و گناهِ برخورداران از مكنت و ثروتمندان هر جامعه ، عامل هلاكت و نابودى آن جامعه است .

و إذا أردنا أن نهلك قرية أمرنا مترفيها ففسقوا فيها

{مترف} از واژه {ترفه} گرفته شده و {ترفه} هم به معناى روزى و نعمت فراوان است (مفردات راغب).

6- افزايش تعداد مترفان و ثروتمندان فاسق و تبهكار در جامعه ، از عوامل هلاكت و نابودى آن جامعه براساس سنت هاى خداوند

و إذا أردنا أن نهلك قرية أمرنا مترفيها ففسقوا فيها

برخى برآنند {أمرنا} به معناى {كثرنا} (فزونى داديم) است (مفردات راغب) كه بر اساس آن، مراد از {أمرنا مترفيها} افزايش مترفان در جامعه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 17 - 1،5،10

1- جوامع و ملت هاى بسيارى پس از دوران نوح ( ع ) در نتيجه فسق و گناه و به اراده خداوند نابود شدند .

ففسقوا . .. و كم أهلكنا من القرون

{قرن} (مفرد قرون) به معناى قومى است كه نزديك به يك زمان و در يك عصر زندگى مى كنند (مفردات راغب).

5- بسيارى از جوامع و ملل پس از حضرت نوح ( ع ) بر اثر وجود مترفان فاسق و تبهكار در ميان آنان ، به هلاكت و نابودى دچار شدند .

و إذا أردنا أن نهلك قرية أمرنا مترفيها ففسقوا فيها . .. و كم أهلكنا من القرون من

10- گناه ، عامل اصلى هلاكت جوامع بشرى است .

كم أهلكنا من القرون .

.. و كفى بربّك بذنوب عباده خبيرًا بصيرًا

فرار منافقان از جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 57 - 7

7 _ علاقه و تلاش شديد منافقان به يافتن پناهگاه و محل مناسب براى زندگى ( خارج از محيط اسلامى ) دليل بى ايمانى و همگام نبودنشان با مؤمنان

و ما هم منكم . .. لو يجدون ملجئاً ... لولّوا إليه و هم يجمحون

جمله {لو يجدون . .. } مى تواند به منزله دليل و ارائه شاهدى براى {و ما هم منكم} در آيه قبل باشد.

فرجام جوامع عصيانگر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 9 - 1،2،3

1 - بسيارى از جوامع انسانى ، به خاطر سرپيچى از فرمان هاى خدا و پيامبران ، به سزاى سنگين و پيامد زيان بار كردار خويش دچار شدند .

و كأيّن من قرية عتت عن أمر ربّها. .. فذاقت وبال أمرها

{وبال} به معناى شدت و سنگينى است و مقصود از آن در آيه شريفه شدت مجازات و سنگينى پيامدهاى كردارها است.

2 - جوامعى كه از فرمان هاى خدا و پيامبران سرباز زدند ، به فرجامى خسارت بار گرفتار شدند .

و كان ع_قبة أمرها خسرًا

3 - جوامع عصيانگر و متمرد از فرمان هاى خدا و پيامبران ، در معرض روبه رو شدن با پيامد هاى سنگين كردار خويش و دچار شدن به فرجامى خسارت بار

فذاقت وبال أمرها و كان ع_قبة أمرها خسرًا

فرد و جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 49 - 7

7 _ هر

جامعه اى ، جدا از افرادش ، داراى حقيقتى مستقل و از مرگ و زندگى ويژه برخوردار است .

لكل أمة أجل

فساد اكثريت جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 116 - 5

5_ فساد ها و تباهيها ، آن گاه كه رواج يابد و فراگير شود ، امت ها را در خطر عذاب هاى الهى قرار مى دهد .

ينهون عن الفساد فى الأرض

فلسفه انذار جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 122 - 17

17 _ هدف از تبليغ و انذار جامعه ، دور داشتن آن از فساد و تباهى است .

و لينذروا . .. لعلهم يحذرون

فلسفه سياستهاى اجتماعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 103 - 10

10 _ تطهير و تكامل روحى و معنوى جامعه ، هدف اصلى برنامه هاى اجتماعى و اقتصادى اسلام است .

خذ من أمولهم صدقة تطهرهم و تزكيهم

فهم جامعه كافر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 65 - 9

9 _ جوامع كفرپيشه ، جوامعى به دور از درك حقايق دين و معارف الهى

بأنهم قوم لايفقهون

با توجه به اينكه ايمان و كفر تعيين كننده توانايى و ناتوانى دانسته شده، معلوم مى شود مفعول حذف شده از {لايفقهون} همان حقايق و معارف است كه اهل ايمان بدان باور دارند.

قانونمندى نابودى جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 4 - 1

1- هلاكت و نابودى هر جامعه انسانى ، داراى قانون

و اجلى مكتوب و معين

و ما أهلكنا من قرية إلاّ و لها كتاب معلوم

قانونمندى تحولات اجتماعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 16 - 8

8- جامعه و تحولات آن ، داراى سنت و قانونمندى مشخصى است .

و إذا أردنا أن نهلك . .. ففسقوا فيها ... فدمّرن_ها

{قرية} در لغت به معناى مجتمع انسانى است (مفردات راغب). اينكه خداوند مى فرمايد: {وقتى ثروتمندان و مرفهين جامعه فاسق شدند، سخن ما درباره آنان قطعى مى شود} (فحقّ عليها القول); حكايت از آن دارد كه تحولات جامعه، داراى قانون مشخصى است.

قانونمندى جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 34 - 3

3 _ امتها و جوامع بشرى، ناتوان از كمترين شتاب در سپرى ساختن تاريخ حيات خويش

فإذا جاء أجلهم . .. لا يستقدمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 4 - 7

7- هر جامعه ، داراى هويت ، حيات و قوانين مشخصى جدا از افراد آن جامعه

و ما أهلكنا من قرية إلاّ و لها كتاب معلوم

قانونمندى جوامع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 16 - 8

8- جامعه و تحولات آن ، داراى سنت و قانونمندى مشخصى است .

و إذا أردنا أن نهلك . .. ففسقوا فيها ... فدمّرن_ها

{قرية} در لغت به معناى مجتمع انسانى است (مفردات راغب). اينكه خداوند مى فرمايد: {وقتى ثروتمندان و مرفهين جامعه فاسق شدند، سخن ما درباره آنان قطعى مى شود} (فحقّ عليها القول); حكايت از آن دارد كه تحولات

جامعه، داراى قانون مشخصى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 60 - 6

6- اعلام يكسان بودن رفتار امت ها در برخورد با آيات الهى و تعميم عكس العمل پيشينيان به نسل هاى بعد ، برخواسته از اشراف و احاطه خداوند به همه انسانهاست .

و ما منعنا أن نرسل بالأي_ت إلاّ أن كذّب بها الأوّلون . .. إن ربّك أحاط بالناس

خداوند، رفتار معجزه طلبان پيشين با معجزه خواهان بعدى را يكسان تلقى كرده و برخورد خود را به همه آنها تعميم داده است و اين آيه، در مقام تعليل آن مى فرمايد: {پروردگار به مردم احاطه دارد}.

قدرت نظامى جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 60 - 15

15 _ انفاق امكانات براى تقويت بنيه نظامى جامعه اسلامى ، از مصاديق انفاق { فى سبيل اللّه } است .

و أعدوا لهم ما استطعتم . .. و ما تنفقوا من شىء فى سبيل اللّه

قوام جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 97 - 15،17

15 _ فرمان به انجام مناسك حج و محترم شمردن كعبه براى رسيدن به جامعه اى با قوام ، فرمانى برخاسته از علم گسترده خداوند

جعل اللّه الكعبة . .. ذلك لتعلموا إنّ اللّه يعلم ما فى السموت و ما فى الارض

چون توجه به نقش كعبه و ماههاى حرام و قربانى در قوام جامعه آدمى را به علم خداوند رهنمون مى سازد،الزاماً بايد جعل آنها براى تأمين اين هدف، عالمانه باشد.

17 _ خداوند خواهان جامعه اى با قوام

و استوار براى بندگان خويش

جعل اللّه الكعبة البيت الحرام قيماً للناس

كافران در جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 9 - 7

7 - خطر و زيان منافقان براى جامعه اسلامى ، همانند خطر و زيان كافران است .

ج_هد الكفّار و المن_فقين و اغلظ عليهم

كتمان علم هنگام نيازهاى جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 47 - 13

13_ كتمان دانش به ويژه در هنگام نياز جامعه به آن ، امرى به دور از شأن انسان هاى پاك و نيكوكار

قال تزرعون . .. إلاّ قليلاً مما تأكلون

كفران نعمت در جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 112 - 5

5- قرار گرفتن جامعه در معرض كفران نعمت هاى الهى پس از آسايش و رفاه مادى

قرية كانت ءامنة مطمئنّة يأتيها رزقها رغدًا . .. فكفرت بأنعم الله

كيفر استهزاى جامعه دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 15 - 2

2 - استهزاى منافقان از سوى خدا ، كيفر تمسخر آنان نسبت به اسلام و جامعه ايمانى است .

إنما نحن مستهزءون. اللّه يستهزئ

آيه مورد بحث، بيانگر سزا و كيفر منافقان استهزا كننده است.

كيفر جوامع عصيانگر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 9 - 1

1 - بسيارى از جوامع انسانى ، به خاطر سرپيچى از فرمان هاى خدا و پيامبران ، به سزاى سنگين و پيامد زيان بار كردار خويش دچار شدند .

و كأيّن من قرية

عتت عن أمر ربّها. .. فذاقت وبال أمرها

{وبال} به معناى شدت و سنگينى است و مقصود از آن در آيه شريفه شدت مجازات و سنگينى پيامدهاى كردارها است.

گروههاى اجتماعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 162 - 1

1 _ دسته اى از مردم جوينده رضا و خشنودى خدا و گروهى زمينه ساز خشم و غضب الهى بر خود

افمن اتّبع رضوان اللّه كمن بآء بسخط من اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 163 - 2

2 _ جويندگان خشنودى و غضب الهى ، هر كدام داراى درجه و جايگاه متفاوت در پيشگاه خداوند هستند .

افمن اتّبع رضوان اللّه كمن بآء بسخط . .. هم درجات عند اللّه

در برداشت فوق ضمير {هم} به دو گروه مذكور در آيه قبل برگردانده شده و كاربرد درجه در مورد غضب شدگان از جهت تغليب است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 179 - 2

2 _ جداسازى صفوف ناپاكان از پاكان در جامعه ايمانى ، سنّت تغييرناپذير الهى

ما كان اللّه ليذر المؤمنين على ما انتم عليه حتّى يميز الخبيث من الطّيّب

گروههاى جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 243 - 14

14 _ ناسپاسى بيشتر مردم در برابر تفضّلات الهى

لذو فضل . .. و لكنّ اكثر النّاس لا يشكرون

مبارزه با ناهنجارى اجتماعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 60 - 13،18

13 - براى جلوگيرى از ناهنجارى

اجتماعى ، تنها جنبه ديوار دفاعى ايجاد كردن ، كافى نيست و بايد با ريشه هاى آن نيز به مبارزه برخاست .

يدنين عليهنّ من جل_بيبهنّ ذلك أدنى أن يعرفن فلايؤذين . .. لئن لم ينته المن_فقون

18 - پيامبر ( ص ) در صورت نياز ، به ريشه كنى عوامل ناهنجارى هاى اجتماعى ، اقدام مى كرد .

لئن لم ينته المن_فقون . .. لنغرينّك بهم ثمّ لايجاورونك فيها إلاّ قليلاً

مبلغان و اصلاح جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 88 - 22

22_ رهبران و مبلغان دين ، تا توان دارند بايد در اصلاح جامعه و ابلاغ معارف الهى تلاش كنند .

إن أُريد إلاّ الإصل_ح ما استطعت

محروميت جامعه مجرم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 147 - 12

12 _ جامعه مجرم خود را از شمول رحمت خداوند محروم و سزاوار عذاب او مى گرداند.

و لا يرد بأسه عن القوم المجرمين

{بأس} در لغت به معناى شدت است و در اين آيه كنايه از عذاب است.

محمد(ص) و منافع جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 61 - 8

8 _ گوش فرادادن پيامبر ( ص ) به سخن همه مردم ، در جهت منافع آنان و به خطر و صلاح جامعه

و يقولون هو أذن قل أذن خير لكم

برداشت فوق بدين احتمال است كه اضافه {أذن} به {خير}، از باب اضافه موصوف به صفت باشد ; يعنى، پيامبر(ص) شنواىِ خوبى است براى شما و اين صفت در جهت صلاح جامعه ايمانى است.

مديريت جامعه

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 28 - 5

5 _ ولايت و سرپرستى ، ضرورت نظام اجتماعى *

لا يتّخذ المؤمنون الكافرين اولياء

به نظر مى آيد تعيين ولى و سرپرست در آيه، مفروغ عنه گرفته شده و تنها نسبت به مصداق آن تذكر داده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 121 - 6

6 _ رهبرى قواى نظامى ، بخشى ضرورى از مديريّت جامعه اسلامى

و اذ غدوت من اهلك تبوّىء المؤمنين مقاعد للقتال

چون پيامبر (ص) به عنوان مدير جامعه اسلامى، امور مربوط به قواى نظامى را نيز رهبرى مى كرده، برداشت فوق به دست مى آيد.

مديريت جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 28 - 4،6،10

4 _ سرپرستى و مديريّت در جامعه اسلامى ، مخصوص مؤمنان است .

لا يتّخذ المؤمنون الكافرين اولياء من دون المؤمنين

6 _ ايمان ، ملاكى مهم براى شايستگى مديريّت و سرپرستى در نظام اسلامى

لا يتّخذ المؤمنون الكافرين اولياء من دون المؤمنين

10 _ جايگاه مهم ولايت و سرپرستى در نظام اجتماعى اسلام

لا يتّخذ المؤمنون . .. و من يفعل ذلك فليس من اللّه فى شىء

مديريت جامعه دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 150 - 3

3 _ ناشايستگى كافران براى ولايت و سرپرستى و يارى جامعه ايمانى

ان تطيعوا الّذين كفروا . .. بل اللّه موليكم و هو خير النّاصرين

مرگ جامعه كافر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف

- 7 - 185 - 8

8 _ خداوند جوامع كفرپيشه را به انديشه در امكان نزديك بودن مرگ و هلاكتشان فراخواند .

أو لم ينظروا فى . .. أن عسى أن يكون قد اقترب أجلهم

مرگ جوامع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 134 - 7

7 - هر جامعه و امتى ، داراى حيات ، مرگ و شخصيتى مستقل

تلك أمة قد خلت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 141 - 7

7 - هر جامعه و امتى داراى حيات ، مرگ و شخصيتى مستقل

تلك أمة قد خلت

مسؤول هدايت جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 122 - 10

10 _ فقيهان و عالمان ، مسؤول ارشاد و هدايت جامعه خويش

ليتفقهوا فى الدين و لينذروا قومهم إذا رجعوا إليهم

مسؤوليت جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 234 - 12،16

12 _ مسؤوليّت جامعه در نظارت بر اجراى قوانين

فلا جناح عليكم فيما فعلن فى انفسهنّ بالمعروف

16 _ مسؤوليّت جامعه ايمانى در مراقبت از قانون عدّه وفات

فاذا بلغن اجلهنّ فلا جناح عليكم

مفهوم {فاذا بلغن . .. } با توجّه به خطاب در كلمه {عليكم} حاكى از مسؤوليّت جامعه ايمانى در مورد جلوگيرى از ازدواج زنان شوهر مُرده در زمان عِدّه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 238 - 4

4 _ لزوم نظارت اجتماعى بر رعايت نماز و آداب دينى در جامعه اسلامى

حافظوا على الصّلوات

چون {حافظوا} به صورت جمع آورده

شده، مى توان چنين فهميد كه خطاب به جامعه ايمانى است. بديهى است كه اين معنا منافاتى با فرمان محافظت بر نماز بر آحاد مردم ندارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 240 - 9

9 _ جامعه اسلامى مسؤول نظارت بر رفتار زنان بيوه و بى سرپرست

فان خرجن فلا جناح عليكم . .. من معروف

اگر چه آيه درباره زنان شوهر مُرده است; ولى بنابراينكه خطاب به جامعه ايمانى باشد، نه خصوص اولياء، معلوم مى شود كه تنها زن شوهر مرده مراد نيست; چون از نظر اجتماعى تفاوتى بين زن شوهر مرده و غير او نخواهد بود; بلكه ملاك لزوم نظارت، بى سرپرست بودن زن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 273 - 2

2 _ تأمين مخارج زندگى افرادى كه انجام وظايف الهى آنان مانع از تحصيل هزينه زندگيشان مى گردد ، بر عهده جامعه اسلامى است .

للفقراء الّذين احصروا فى سبيل اللّه لا يستطيعون ضرباً فى الارض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 282 - 61

61 _ پيوند همگان و تعهّد متقابل مؤمنان در جامعه ، نسبت به يكديگر

يا ايّها الّذين امنوا . .. و لا يأب كاتب ... و لا يأب الشّهداء ... و اشهدوا ...

آيه شريفه براى طرفين قرارداد، كاتب و شاهد، وظايف و حقوقى را معين كرده است كه گوياى تعهّد و مسؤوليت متقابل آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 87 - 4

4 _ ضرورت واكنش

جامعه اسلامى ، در برابر انحرافات اعتقادى

اولئك جزاؤهم انّ عليهم . .. و النّاس اجمعين

بنابراينكه مراد از {الناس}، مسلمانان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 104 - 9

9 _ دعوت به نيكى ها و امر به معروف و نهى از منكر ( نظارت همگانى ) ، وظيفه همه افراد جامعه اسلامى

و لتكن منكم امة يدعون الى الخير و يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر

بنابراينكه من در {منكم} بيانيّه باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 110 - 6،7

6 _ امر به معروف و نهى از منكر ، وظيفه عمومى جامعه اسلامى براى رُشد خويش

كنتم خير أمّة أخرجت للناس تأمرون . .. و تؤمنون باللّه

از مصاديق بارز {خير} براى جامعه، رُشد آن جامعه است.

7 _ اصلاح جوامع بشرى ، مسؤوليت جامعه اسلامى

كنتم خير أمّة أخرجت للناس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 118 - 23

23 _ پاسدارى جامعه ايمانى از خطر نفوذ بيگانگان و دشمنان دين ، وظيفه و مسؤوليت همه اهل ايمان

يا ايها الذين امنوا لا تتخذوا بطانة من دونكم

به نظر مى رسد هدف از دستور خداوند مبنى بر اينكه كافران را محرم اسرار قرار ندهيد، جلوگيرى از نفوذ آنان در جامعه اسلامى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 139 - 11

11 _ ايمان جامعه دينى ، موجب مسؤول گرديدن در جهت كوششى مستمر براى حاكميت بر همه جوامع بشرى

و لا

تهنوا و لا تحزنوا و انتم الاعلون ان كنتم مؤمنين

خداوند از مسلمانان خواسته كه بر ديگران برتر باشند; و انتم الاعلون. و از مصاديق بارز برترى، حاكميّت آنان و دينشان بر تمامى جهان است; و اين، در گرو ايمان واقعى است: ان كنتم مؤمنين. بنابراين ايمان واقعى، تحريك كننده آدمى به توانى مستمر (و لا تهنوا) براى حاكميّت بخشيدن به دين الهى بر تمام جوامع بشرى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 156 - 6

6 _ ضرورت دفاع جامعه ايمانى از معارف و عقايد دين ، در برابر هجوم تبليغاتى دشمن

لاتكونوا كالّذين كفروا و قالوا لاخوانهم اذا ضربوا فى الارض

دفاع خداوند از معارف و عقايد دينى اسلام (لا تكونوا . .. )، درسى است براى مسلمانان كه از آن معارف و عقايد دفاع كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 5 - 6،12

6 _ جامعه داراى حقوقى نسبت به اموال شخصى افراد

و لا تؤتوا السّفهاء اموالكم

نسبت دادن اموال شخصى سفيهان به جامعه، مى رساند كه جامعه در اموال شخصى افراد، حقوقى دارد.

12 _ تأمين خوراك و پوشاك ( مخارج زندگى ) سفيهان ، بر عهده جامعه است .

و ارزقوهم فيها و اكسوهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 35 - 3

3 _ مسؤوليّت تمامى افراد جامعه در برابر اختلافات خانوادگى زن و شوهر

و ان خفتم شقاق . .. فابعثوا

ظاهراً مراد از مخاطبان جمله {فابعثوا}، عموم مسلمانان هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء -

4 - 127 - 20

20 _ حفظ حقوق يتيمان و استيفاى كامل آن ، وظيفه اى همگانى

و إن تقوموا لليتمى بالقسط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 71 - 4

4 _ كيفر حق ناپذيران ، در راستاى ربوبيت الهى بر جامعه انسانى است .

قد وقع عليكم من ربكم رجس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 122 - 3

3 _ لزوم هجرتِ گروهى از هر جامعه ، به سوى مراكز علمى ، براى كسب شناخت اسلام و تفقه در دين

فلولا نفر من كل فرقة منهم طائفة ليتفقهوا فى الدين

مسؤوليت جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 75 - 11

11 _ مسؤوليت بين المللى جامعه اسلامى در برابر مستضعفان خداپرست تحت ستم

و ما لكم لا تقاتلون فى سبيل اللّه و المستضعفين . .. الّذين يقولون ربّنا اخرجنا م

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 86 - 5

5 _ جامعه ايمانى وظيفه دار برقرارى روابط مسالمت آميز با جوامعى كه خواهان اين نوع مناسبات هستند .

و اذا حيّيتم بتحيّة فحيّوا باحسن منها او ردّوها

با توجّه به معناى لغوى {تحيّت} (درخواست سلامتى)، جمله {اذا . .. } به اين معناست كه اگر فردى يا گروهى خواهان سلامت و امنيّت شما باشند، شما نيز خواهان سلامت و امنيت آنان باشيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 90 - 3

3 _ لزوم وفادارى جامعه اسلامى به همپيمان ها و

معاهده هاى بين المللى خود

الّا الّذين يصلون الى قوم بينكم و بينهم ميثاق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 80 - 8

8 _ لزوم نظارت عمومى جامعه ايمانى بر صحنه روابط خارجى و بازداشتن مؤمنان از پذيرش ولايت كافران و پيوند هاى مودت آميز با آنان

كانوا لايتناهون عن منكر . .. ترى كثيراً منهم يتولون الذين كفروا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 178 - 3

3 - جامعه اسلامى وظيفه دار اجراى قانون قصاص است . *

يايها الذين ءامنوا كتب عليكم القصاص فى القتلى

بديهى است كه حق قصاص از آنِ اولياى مقتول مى باشد و اجراى آن تنها در مورد قاتل است. بنابراين مخاطب قرار دادن همه مسلمانان براى بيان حقيقت مذكور، مى تواند اشاره به اين باشد كه: همگان بايد پى گير استيفاى آن بوده و شرايط اجراى آن را فراهم سازند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 60 - 4،5،9

4 _ جامعه اسلامى بايد به پيشرفته ترين ادوات رزمى زمان مجهز باشد .

و أعدوا لهم ما استطعتم من قوة و من رباط الخيل

5 _ قواى نظامى جامعه اسلامى بايد به گونه اى باشد كه دشمنان دين را همواره به هراس افكند .

ترهبون به عدو اللّه و عدوكم

9 _ لزوم آمادگى نظامى جامعه اسلامى در برابر دشمنان شناخته شده و ناشناخته

ترهبون . .. و ءاخرين من دونهم لاتعلمونهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 101 - 9

9 _ لزوم هشيارى هميشگى جوامع

اسلامى ، نسبت به وجود و عملكرد منافقان مرموز

و ممن حولكم من الأعراب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 123 - 5

5 _ فرمان الهى به غفلت نورزيدن جامعه اسلامى از خطر نفوذ و كارشكنى دشمنان همجوار

قتلوا الذين يلونكم من الكفار و ليجدوا فيكم غلظة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 32 - 2

2 - جامعه اسلامى ، موظف به فراهم آوردن امكانات ازدواج مؤمنان غير متأهل

و أنكحوا الأي_مى منكم

برداشت ياد شده بر اين اساس است كه مخاطب در خطاب جمع {و أنكحوا الأيامى منكم} _ به قرينه {أيّه المؤمنون} در آيه قبل كه خطاب به يكايك مؤمنان است _ تمامى مردم و جامعه اسلامى باشد، نه فقط اولياى آنان.

مسؤوليت جامعه دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 167 - 5،8

5 _ جامعه ايمانى ، وظيفه دار پيكار در راه خدا و يا دست كم دفاع از وطن و كيان خويش

تعالوا قاتلوا فى سبيل اللّه او ادفعوا

8 _ پيكار با دشمنا دين ( جهاد ابتدايى ) و دفاع در برابر هجوم آنان ( جهاد دفاعى ) ، دو تكليف الهى بر عهده جامعه ايمانى *

قاتلوا فى سبيل اللّه او ادفعوا

بنابر اينكه دعوت مطرح شده در آيه، بيان حكم جهاد باشد، نه دعوت براى حضور در نبردى خاص و مقطعى. بنابراين جمله {قاتلوا ... }، ناظر به جهاد ابتدايى و جمله {او ادفعوا} ناظر به جهاد دفاعى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء -

4 - 44 - 12

12 _ لزوم هشيارى جامعه ايمانى در مقابل تلاش براى گمراه ساختن مسلمانان

الم تر الى الذين . .. ان تضلوا السبيل

هدف از بيان تصميم عالمان يهود، هشيار ساختن مسلمانان نسبت به تلاش پيگير آن عالمان براى گمراه ساختن جامعه ايمانى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 146 - 6

6 _ جامعه ايمانى ، موظف به پذيرش توبه كنندگان واقعى

الا الذين تابوا و أصلحوا . .. فأولئك مع المؤمنين

از جمله {فأولئك مع المؤمينن}، استفاده مى شود كه جامعه اسلامى بايد پذيراى منافقين تائب باشد و آنان را به عنوان عضوى از جامعه اسلامى بپذيرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 105 - 10

10 _ جامعه ايمانى وظيفه دار هشيارى در برابر موضعگيرى هاى گمراه كننده كافران

يايها الذين ءامنوا عليكم انفسكم لايضركم من ضل إذا اهتديتم

{لا} در لايضركم مى تواند نافيه باشد بر اين مبنا مراد از جمله {لايضركم . ..} اين است كه چنانچه از ايمان خود مراقبت كنيد از دام گمراهان مى رهيد و مى تواند {لا} ناهيه باشد، يعنى اى مؤمنان مبادا گمراهان شما را از راه بدر برده و ايمان شما را بربايند برداشت فوق بر اساس احتمال دوم است. گفتنى است كه مراد از {من ضل} به قرينه {ءامنوا} كفرپيشگان مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 61 - 1،4

1 _ جامعه ايمانى بايد در صورت اظهار تمايل كافران به صلح ، آن را بپذيرد و از آن استقبال كند .

و إن

جنحوا للسلم فاجنح لها

4 _ جامعه ايمانى نبايد به كافرانى كه در پى صلح نيستند طرح صلح دهد .

و إن جنحوا للسلم فاجنح لها

ب___رداشت فوق از مفهوم جمله شرطيه {إن جنحوا . .. } استفاده مى شود.

مسؤوليت رهبران جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 155 - 8

8 - مربيان و مديران جامعه ، بايد مشكلات راه هاى پيشنهادى را براى سالكان آن راه ها ، بيان كنند و عوامل موفقيت را نيز يادآور شوند .

و لنبلونكم بشىء من الخوف . .. و بشر الصبرين

ارائه راه صحيح و بيان مشكلات آن و نيز طريق پيروزى بر آنها - كه از آيات قبل و آيه مورد بحث به دست مى آيد - درسى است به همه مربيان و مديران كه تنها به پيشنهاد راه صحيح اكتفا نكنند; بلكه مشكلات و روش پيروزى بر آنها را نيز بيان دارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 47 - 20

20_ لزوم اهتمام حاكمان جامعه به برنامه ريزى ، محاسبه و پيش بينى شرايط اقتصادى

تزرعون سبع سنين . .. مما تأكلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 73 - 5

5_ رهبران جامعه بايد احراز كنند كه بيگانگان وارد شده به قلمرو حكومتى آنان ، خرابكار و فسادگر نيستند .

تالله لقد علمتم ما جئنا لنفسد فى الأرض و ما كنا س_رقين

مشكلات جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 25 - 9

9 - استثمار و بى عدالتى اقتصادى

، از مشكلات عمده و اساسى جوامع در طول تاريخ

لقد أرسلنا رسلنا . .. و أنزلنا معهم الكت_ب و الميزان

با توجه به اين كه {ميزان} (ترازو) ابزارى است كه در مبادلات اقتصادى به كار مى رود و با آن كالاها را توزين مى كنند; مى توان گفت كه: اين واژه در آيه شريفه استعاره از خصوص عدالت اقتصادى است. بنابراين، پيام عدالت اقتصادى _ كه در اين آيه به عنوان رسالت همه پيامبران برشمرده است _ نشان مى دهد كه موضوع استثمار توده ها و ظلم و اجحاف اقتصادى به آنان، در تاريخ بشر ريشه داشته است و همه جوامع با آن مشكل دست به گريبان بوده اند.

مشكلات جامعه دوران اصحاب كهف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 15 - 6

6- بى منطقى در عقيده و سستى انديشه ، بزرگ ترين مشكل جامعه اصحاب كهف از ديدگاه خود آنان

اتخذوا من دونه ءالهة لولا يأتون عليهم بسلط_ن بيّن

مصالح جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 5 - 10

10 _ افرادى كه اموال خويش را در غير مصالح جامعه به كار مى گيرند ، در تلقى دين ، سفيه هستند . *

اموالكم الّتى جعل اللّه لكم قياماً

جمله {لا تؤتوا السّفهاء اموالكم التى . .. قياماً}، مى رساند كه خداوند از آن جهت پرداخت اموال سفيهان را به آنان ممنوع كرده كه آن را در غير مصالح جامعه و قوام و برپايى آن مصرف مى كنند. بنابراين، مصرف مال در غير مصلحت جامعه، مصرفى سفيهانه و مصرف كننده آن، سفيه

است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 32 - 10

10 - تمسّك به قرآن و پيروى از رهنمود هاى آن ، به خير و صلاح جامعه و ترك آن ظلم به خويشتن است .

ثمّ أورثنا الكت_ب . .. فمنهم ظالم لنفسه

ملاكهاى برترى جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 110 - 4

4 _ امر به معروف و نهى از منكر ، ( نظارت همگانى ) و ايمان به خدا ، معيار و ملاك بهتر بودن يك جامعه در ميان جوامع انسانى

كنتم خير أمّة أخرجت للناس تأمرون . .. و تؤمنون باللّه

منافقان در جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 9 - 7

7 - خطر و زيان منافقان براى جامعه اسلامى ، همانند خطر و زيان كافران است .

ج_هد الكفّار و المن_فقين و اغلظ عليهم

منافقان در جامعه دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 19 - 4

4 - منافقان ، در جامعه قرآنى و در برابر اسلام ، خود را در معرض زوال و نابودى مى بينند .

يجعلون أصبعهم فى ءاذانهم من الصوعق حذر الموت

منافقان و جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 57 - 5،6

5 _ محيط جامعه اسلامى ، محيطى بسيار سخت و غير قابل تحمل و دشوار براى منافقان

لو يجدون ملجئاً . .. لولّوا إليه و هم يجمحون

{جُموح} (مصدر يجمحون) به معناى به سرعت دويدن و

به پشت سر نگاه نكردن است. اينكه اگر منافقان پناهگاهى مى يافتند بى درنگ و بدون اينكه پشت سرشان را بنگرند به آن پناه مى بردند، نشان مى دهد كه زندگى براى آنان در جامعه اسلامى بسيار نگران كننده و دشوار بوده است.

6 _ رنج و اضطراب منافقان در جامعه اسلامى ، با وجود داشتن مال و فرزند بسيار ، نمودى از عذاب دنيوى آنان *

فلا تعجبك أمولهم و لا أولدهم إنما يريد اللّه ليعذبهم بها فى الحيوة الدنيا . .. ل

برداشت فوق بدين احتمال است كه بيان زندگى دشوار منافقان، نمودى از عذاب دنيوى آنان باشد كه در آيات قبل ذكر شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 109 - 13

13 _ منافقان ، زيان زننده به جامعه اسلامى ، مروج كفر ، تفرقه افكن ميان مؤمنان ، ظالم و دوزخى اند .

اتخذوا مسجداً ضراراً و كفراً و تفريقاً . .. و إرصاداً ... فانهار به فى نار جهنم

منشأ استقلال جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 76 - 12

12- دعوت به عدالت و بر صراط مستقيم بودن ، منشأ قدرت ، استقلال و خيرات براى جامعه است .

أحدهما أبكم لايقدر على شىء . .. هل يستوى هو و من يأمر بالعدل و هو على صرط مستقيم

برداشت فوق، از تقابل {من يأمر بالعدل. ..} و {أحدهما أبكم ... لايأت بخير} به دست آمد.

منشأ استقلال جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 29 - 37

37- نقش اساسى

پيامبر ( ص ) ، و رهبرى الهى در استحكام ، استقلال و خلاقيت امت اسلامى

كزرع أخرج شط_ه ف_ازره فاستغلظ فاستوى على سوقه

با توجه به اين كه ضمير {شطئه} و {آزره}به {زرع} بازمى گردد; استفاده مى شود كه در اين روندِ بالندگى، اصلى وجود دارد و شاخه ها و فروع، در پرتو آن تغذيه شده و رشد مى يابند. بدون شك در فرايند بالندگى نظام اسلامى، وجود پيامبر(ص) و رهبرى الهى همان اصل به شمار آمده و نقش اساسى دارد.

منشأ امنيت جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 48 - 6

6_ تأمين سلامت و امنيت جامعه هاى بشرى و ايجاد نعمت براى آنان ، به دست خدا و در اختيار اوست .

اهبط بسل_م منا و برك_ت عليك و على أمم ممن معك و أمم سنمتعهم

برداشت فوق ، از {منا} استفاده مى شود. قابل ذكر است كه كلمه {منا} در مورد {بركات} مقدر است ، چنان چه كلمه {عليك} در مورد {بسلام} مقدر مى باشد; يعنى: بسلام منا عليك و بركات منا عليك.

منشأ انقراض جوامع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 66 - 6

6- خداوند با نابود ساختن جوامع غوطهور در فساد و تباهى ، صحنه جوامع بشرى و روند آن را دگرگون مى سازد .

إنا أُرسلنا إلى قوم مجرمين . .. و قضينا ... أن دابر ه_ؤلاء مقطوع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 6 - 21

21 _ پيدايش و انقراض تمدنها، تحت اراده و سيطره الهى

ألم يروا كم

أهلكنا من قبلهم من قرن مكنهم فى الأرض . .. فأنشأنا من بعدهم قرنا ءاخ

منشأ پيدايش جوامع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 6 - 18

18 _ خداوند جايگزين كننده ملتهايى به جاى ملتهاى هلاك شده پيشين

فأهلكنهم بذنوبهم و أنشأنا من بعدهم قرنا ءاخرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 31 - 3

3 - حاكميت اراده خدا ، در شكل گيرى و نيز نابودى جوامع بشرى

ثمّ أنشأنا من بعدهم قرنًا ءاخرين

منشأ تحولات اجتماعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 48 - 10

10_ تدبير امور انسان هاى مؤمن و كافر ، تحولات جوامع بشرى و سرنوشت آنها ، به دست خدا و در اختيار اوست .

اهبط بسل_م منا . .. و أمم سنمتعهم ثم يمسّهم منا عذاب أليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 11 - 7

7_ تحولات اجتماعى و معيشتى بشر در اختيار خداوند و به دست اوست .

إن الله لايغير ما بقوم حتى يغيروا ما بأنفسهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 74 - 8

8- خداوند با نابود ساختن جوامع غوطهور در فساد و تباهى ، صحنه جوامع و روند آن را دگرگون مى سازد .

و جاء أهل المدينة يستبشرون . .. قال ه_ؤلاء بناتى إن كنتم ف_علين ... فأخذتهم الصي

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 69 - 12

12 _ تحولات تاريخى و

اجتماعى نسل بشر ، تحت اراده و مشيت الهى است .

و اذكروا إذ جعلكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 74 - 7

7 _ تحولات تاريخى و اجتماعى بشر در اختيار خدا و به دست اوست .

جعلكم خلفاء من بعد عاد و بوأكم فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 168 - 2

2 _ تحولات تاريخى و اجتماعى بشر به دست خدا و در اختيار اوست .

و قطّعنهم فى الأرض أمماً . .. و بلونهم بالحسنت و السيئات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 66 - 6

6- خداوند با نابود ساختن جوامع غوطهور در فساد و تباهى ، صحنه جوامع بشرى و روند آن را دگرگون مى سازد .

إنا أُرسلنا إلى قوم مجرمين . .. و قضينا ... أن دابر ه_ؤلاء مقطوع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 98 - 7

7 - دخالت خداوند در رخداد هاى تاريخ و تحولات اجتماعى به نفع جبهه حق

فألقوه فى الجحيم . فأرادوا به كيدًا فجعلن_هم الأسفلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 116 - 5

5 - نقش خداوند در سرنوشت اجتماعى و تحولات تاريخ

و لقد مننّا على موسى و ه_رون . و نجّين_هما و قومها ...و نصرن_هم فكانوا هم الغ_لب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 23 - 6

6 - قوانين الهى ، حاكم بر تحوّلات جامعه و تاريخ

سنّة

اللّه الّتى قد خلت من قبل و لن تجد لسنّة اللّه تبديلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 37 - 8

8 - اراده الهى ، حاكم بر تحولات تاريخ و جوامع بشرى

و تركنا فيها ءاية

خداوند، به اراده و قدرت خويش جامعه مفسد لوط را آن چنان از صفحه زمين محو گردانيد كه تنها نشانه اى از آن برجاى ماند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 22 - 6

6 - اراده الهى ، حاكم بر همه تحولات فردى و اجتماعى در زندگى بشر

ما أصاب من مصيبة فى الأرض . .. من قبل أن نبرأها

ضمير {ها} در {نبرأها} به مصيبت بازمى گردد و {برء} (مصدر {نبرأ}) به معناى آفريدن و پديد آوردن است. نسبت دادن همه پديده هاى فردى و اجتماعى به خداوند، بيانگر مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 7 - 6

6 - خداوند ، قادر به ايجاد تحوّل در روابط ملت ها و تبديل خصومت ها به مودّت

عسى اللّه . .. و اللّه قدير

منشأ تحولات جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 128 - 15

15 _ مالكيت خدا بر زمين ، نفوذ مشيت او بر حاكمان آن و سير تحولات جوامع بشرى به سوى حاكميت تقواپيشگان ، از تعاليم موسى ( ع ) به قوم خويش

قال موسى . .. إن الأرض للّه يورثها من يشاء من عباده و العقبة للمتقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

9 - حجر - 15 - 4 - 2

2- مرگ و مير ها و تحولات طبيعى در جوامع ، به دست خداوند و به تقدير اوست .

و ما أهلكنا من قرية إلاّ و لها كتاب معلوم

منشأ تكامل جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 8 - 3

3 - ره يابى انسان و جامعه به رشد و تعالى دينى ، فضل و نعمت خداوندى است .

أول_ئك هم الرشدون . فضلاً من اللّه و نعمة

منشأ خلاقيت جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 29 - 37

37- نقش اساسى پيامبر ( ص ) ، و رهبرى الهى در استحكام ، استقلال و خلاقيت امت اسلامى

كزرع أخرج شط_ه ف_ازره فاستغلظ فاستوى على سوقه

با توجه به اين كه ضمير {شطئه} و {آزره}به {زرع} بازمى گردد; استفاده مى شود كه در اين روندِ بالندگى، اصلى وجود دارد و شاخه ها و فروع، در پرتو آن تغذيه شده و رشد مى يابند. بدون شك در فرايند بالندگى نظام اسلامى، وجود پيامبر(ص) و رهبرى الهى همان اصل به شمار آمده و نقش اساسى دارد.

منشأ سرنوشت جوامع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 6 - 5

5 - تحولات تاريخ بشر و سرنوشت اقوام و جوامع ، به دست خداوند است .

فعل ربّك

منشأ قدرت جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 76 - 12

12- دعوت به عدالت و بر صراط مستقيم بودن ، منشأ قدرت ، استقلال و

خيرات براى جامعه است .

أحدهما أبكم لايقدر على شىء . .. هل يستوى هو و من يأمر بالعدل و هو على صرط مستقيم

برداشت فوق، از تقابل {من يأمر بالعدل. ..} و {أحدهما أبكم ... لايأت بخير} به دست آمد.

منشأ هلاكت جوامع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 74 - 5

5- تحولات تاريخ و نابود شدن جوامع و تمدن ها ، وابسته به اراده الهى است .

و كم أهلكنا قبلهم من قرن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 31 - 3

3 - حاكميت اراده خدا ، در شكل گيرى و نيز نابودى جوامع بشرى

ثمّ أنشأنا من بعدهم قرنًا ءاخرين

موانع اصلاح جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 142 - 23

23 _ پيروى از راه و رسم مفسدان و انديشه هاى آنان ، مانع اصلاح جامعه است .

و أصلح و لا تتبع سبيل المفسدين

موانع رشد جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 110 - 21

21 _ فِسْق ، عامل بازدارنده جامعه از رشد و تكامل

و لو أمن . .. و اكثرهم الفسقون

{خير} نتيجه ايمان است و واژه {فسق} در آيه شريفه، مقابل ايمان قرار گرفته است. در نتيجه، اهل فسق، محروم از خير و تكامل هستند.

مؤمنان در جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 282 - 61

61 _ پيوند همگان و تعهّد متقابل مؤمنان در جامعه ، نسبت به يكديگر

يا ايّها الّذين

امنوا . .. و لا يأب كاتب ... و لا يأب الشّهداء ... و اشهدوا ...

آيه شريفه براى طرفين قرارداد، كاتب و شاهد، وظايف و حقوقى را معين كرده است كه گوياى تعهّد و مسؤوليت متقابل آنان است.

مؤمنان و اصلاح جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 71 - 13

13 _ لزوم اهتمام مؤمنان به اصلاح جامعه و تأمين نياز هاى معيشتى آنان ، همپاى اهتمام به تكاليف عبادى و فردى

و المؤمنون . .. يأمرون بالمعروف ... و يقيمون الصلوة و يؤتون الزكوة

امر به معروف و نهى از منكر، در راستاى اصلاح جامعه و پرداخت زكات در جهت تأمين نيازهاى مالى مؤمنان و اقامه نماز از عبادات فردى انسانهاست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 112 - 13

13 _ اهتمام مؤمنان واقعى به خودسازى ، قبل از پرداختن به اصلاح جامعه *

التّئبون العبدون الحمدون . .. الأمرون بالمعروف و الناهون عن المنكر

تقدم لفظى صفات فردى (توبه، عبادت و . .. ) بر صفات اجتماعى (امر به معروف و نهى از منكر) مى تواند اشاره به تقدم حقيقى و رتبى آن داشته باشد.

مؤمنان و تأمين نيازهاى جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 71 - 13

13 _ لزوم اهتمام مؤمنان به اصلاح جامعه و تأمين نياز هاى معيشتى آنان ، همپاى اهتمام به تكاليف عبادى و فردى

و المؤمنون . .. يأمرون بالمعروف ... و يقيمون الصلوة و يؤتون الزكوة

امر به معروف و نهى از منكر، در راستاى اصلاح جامعه و

پرداخت زكات در جهت تأمين نيازهاى مالى مؤمنان و اقامه نماز از عبادات فردى انسانهاست.

مؤمنان و جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 97 - 12

12 _ دستيابى اهل ايمان به جامعه اى با قوام در پرتو حراست از حرمت كعبه و انجام مناسك حج ، موجب آگاهى آنان به علم گسترده و همه جانبه خداوند .

جعل اللّه . .. ذلك لتعلموا إنّ اللّه يعلم ما فى السموت و ما فى الارض

برداشت فوق بر اين مبناست كه {ذلك} اشاره به خود حقايق بيان شده باشد نه بيان آن حقايق، يعنى آنگاه كه انسانها در پرتو احترام به كعبه و ماههاى حرام و انجام مناسك آن به جامعه اى با قوام رسيدند، در مى يابند كه خداوند داراى علمى گسترده است.

نجات از جامعه فاسد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 75 - 6

6- نجات از جامعه فاسد و آلوده ، نشانگر رحمت خاص الهى است . *

و نجّين_ه . .. و أدخلن_ه فى رحمتنا

برداشت ياد شده مبتنى براين است كه عطف جمله {أدخلناه. ..} بر جمله {آتيناه}، از نوع عطف تفسيرى باشد.

نشانه هاى جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 71 - 7

7 _ امر به معروف و نهى از منكر ، مهمترين وظيفه مؤمنان و بارزترين مشخصه جامعه اسلامى

و المؤمنون و المؤمنت . .. يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر

از اينكه در رأس همه كارها و ارزشها، از امر به معروف و نهى از منكر ياد شده

است، اهميت برتر آن استفاده مى شود.

نظام اجتماعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 28 - 5،7،10

5 _ ولايت و سرپرستى ، ضرورت نظام اجتماعى *

لا يتّخذ المؤمنون الكافرين اولياء

به نظر مى آيد تعيين ولى و سرپرست در آيه، مفروغ عنه گرفته شده و تنها نسبت به مصداق آن تذكر داده شده است.

7 _ اعتقاد به ولايت تكوينى خداوند ، مستلزم پذيرش ولايت مؤمنان در نظام اجتماعى اسلام

قل اللّهم مالك الملك . .. لا يتّخذ المؤمنون الكافرين اولياء

گويا آيه مورد بحث، نتيجه مترتب بر اعتقاد به مضمون آيه {قل اللّهم . .. } است.

10 _ جايگاه مهم ولايت و سرپرستى در نظام اجتماعى اسلام

لا يتّخذ المؤمنون . .. و من يفعل ذلك فليس من اللّه فى شىء

نعمت نجات از جامعه فاسد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 74 - 12

12- نجات از جامعه فاسد و ناپاك ، نعمتى بزرگ و درخور شكر و سپاس است .

و نجّين_ه من القرية التى كانت تعمل الخبئث إنّهم كانوا قوم سوء ف_سقين

آيه شريفه در مقام امتنان بر حضرت لوط(ع) است. بنابراين نجات از دست قوم فاسد، نعمتى است كه خداوند با آن كار بر حضرت لوط(ع) منت نهاد.

نقش جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 10 - 24

24- وضعيت اجتماعى فرهنگى ، تأثيرى چشمگير در بينش و عقيده نسل هاى آينده دارد .

تريدون أن تصدّونا عمّا كان يعبد ءاباؤنا

كفار، بى آنكه پذيرش آيين نياكان خويش را براساس عقل و منطق قلمداد

كنند و يا از درستى آن دم بزنند، از آن متعصبانه سخن مى گفتند و اين حاكى از آن است كه فرهنگ و رسوم گذشتگان در نسلهاى آتى، تأثير زيادى دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 5 - 4

4- پدران و نياكان و محيط خانوادگى و اجتماعى ، داراى نقشى مؤثّر در باور هاى هر نسل

قالوا اتخذ اللّه ولدًا . ما لهم به من علم و لا لأبائهم

ذكر {لأبائهم} اشاره به يكى از زمينه هاى اصلى گرايش ها و عقايد مردم عصر بعثت _ كه همان روحيه تقليد و دنباله روى از نياكان است _ دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 53 - 7

7- تأثيرپذيرى انسان ، از خانواده و جامعه خويش

قالوا وجدنا ءاباءنا لها ع_بدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 28 - 3

3 _ نقش مؤثر جامعه در شكل گيرى افكار و عقايد و رفتار و سلوك آدمى

ي_ويلتى ليتنى لم أتّخذ فلانًا خليلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 43 - 2

2 - تعلق بلقيس به جامعه شرك و كفر ، مانع پيوستن رسمى وى به آيين توحيدى سليمان ( ع ) با وجود اذعان قلبى

و أُوتينا العلم من قبلها و كنّا مسلمين . و صدّها... إنّها كانت من قوم ك_فرين

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه آيه مذكور در مقام توضيح اين نكته باشد كه چرا بلقيس على رغم علم و اذعان قلبى خود، پيش از اين رسماً

تسليم سليمان(ع) نشده و به يكتاپرستى نگرويده بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 49 - 4

4 - انسان از شرايط و محيط بيرونى خويش ، سريعاً تأثير مى پذيرد .

إذاهم يستبشرون . و إن كانوا من قبل ... لمبلسين

تكرار {من قبل} در آيه، مى تواند به منظور تأكيد بر اين نكته باشد كه انسان، در برخورد با حوادث خوش حال كننده و يا غم آور، به سرعت تغيير مى كند و حالى به حالى مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 14 - 19

19 - نقش عملكرد جوامع ، در هدايت و گمراهى نسل آينده

و ما تفرقوا . .. إنّ الذين أورثوا الكت_ب من بعدهم لفى شك منه مريب

نقش جامعه فاسد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 33 - 2

2 - محيط ناسالم و نظام اجتماعى فاسد ، موجب تبرئه انسان گمراه و مردم فاسد از مجازات الهى نمى شود .

فإنّهم يومئذ فى العذاب مشتركون

اشتراك مردم گمراه با رهبران گمراه كننده _ كه معمولاً نظام اجتماعى مردم را نيز در دست دارند _ در مجازات الهى، مى تواند گوياى حقيقت بالا باشد.

نيازهاى جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 142 - 16

16 _ امت ها و جوامع بشرى نيازمند رهبرى اصلاحگر

اخلفنى فى قومى و أصلح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 122 - 8

8 _ هر جامعه و قومى نياز به

اسلام شناس و فقيه و مبلغى برخاسته از ميان خودشان دارد .

فلولا نفر من كل فرقة منهم طائفة ليتفقهوا فى الدين و لينذروا قومهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 21 - 12

12- نياز همواره جوامع بشرى ، به وجود انذارگرانى الهى

و قد خلت النذر من بين يديه و من خلفه

بنابراين كه آيه شريفه نظر به استمرار خط نبوت و انذارگرى در قبل و بعد از هود(ع) داشته باشد، نياز همواره بشر به وجود انذارگران استفاده مى شود.

نيازهاى جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 58 - 9

9 _ لزوم تشكيل حكومت و برقرارى نظام قضايى عادلانه در جامعه اسلامى *

انّ اللّه يأمركم ان تؤدّوا الامانات الى اهلها و اذا حكمتم بين النّاس ان تحكموا ب

لازمه اداى امانت به اهلش و سپردن مسؤوليتها به افراد لايق و قضاوت عادلانه در ميان مردم، وجود تشكيلات حكومتى و قضايى ميان مردم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 10 - 8

8 - نياز هميشگى جامعه اسلامى ، به تبليغ روح برادرى و تحكيم مودت ميان اعضاى آن

إنّما المؤمنون إخوة فأصلحوا بين أخويكم

از اين كه خداوند، به گونه اى مؤكد، روح برادرى، دوستى و مسالمت را در ميان مؤمنان زنده ساخته و اين حقايق را به ايشان ياد آور شده است; مطلب بالا استفاده مى شود.

نيازهاى مادى جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 66 - 8

8 _ كتب آسمانى ، مشتمل بر

رهنمود هاى اقتصادى و راهگشاى تأمين نياز هاى جامعه *

و لو انهم اقاموا التورية و الانجيل و ما أنزل اليهم من ربهم لاكلوا

ترتب رفاه اقتصادى بر عمل به تورات و انجيل مى تواند به اين معنا باشد كه خداوند به عنوان پاداش، بركتهاى زمين و آسمان را به روى عمل كنندگان بگشايد و مى تواند به اين معنا باشد كه در خود تورات و انجيل رهنمودهايى است ه عمل به آنها رونق اقتصادى را براى جامعه در پى دارد. برداشت فوق بر اساس معناى دوم است.

نيازهاى معنوى جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 51 - 19

19 _ جوامع انسانى ، نيازمند به هدايت الهى

إنّ اللّه لايهدى القوم الظلمين

محروميت از هدايت الهى زمانى مى تواند براى ستمگران تهديد بشمار آيد كه تمامى مردمان به آن نيازمند باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 208 - 3

3 - نياز جوامع بشرى به انذار و انذارگرانى از جانب خداوند

و ما أهلكنا من قرية إلاّ لها منذرون

وجود جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 4 - 7

7- هر جامعه ، داراى هويت ، حيات و قوانين مشخصى جدا از افراد آن جامعه

و ما أهلكنا من قرية إلاّ و لها كتاب معلوم

وحدت جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 84 - 8

8 - هر ملت و جامعه اى به منزله پيكرى واحد است و افراد آن به منزله اجزاى آن هستند .

لاتسفكون دماءكم و

لاتخرجون أنفسكم من ديركم

مقصود از جمله هاى فوق (لا تسفكون . ..) خودكشى و بيرون راندن خويش نيست; بلكه مقصود كشتن يكديگر و بيرون راندن طايفه اى است طايفه ديگر را. تعبير كردن از ديگران به خويشتن، حكايت از آن دارد كه: افراد يك ملت و معتقدان به يك آيين، به منزله يك امت واحد هستند.

ويژگى جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 159 - 26

26 _ حاكميّت رهبرى واحد ، همراه با پذيرش اصل شورا ، از ويژگى هاى نظام اسلامى

و شاورهم فى الامر فاذا عزمت فتوكّل على اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 59 - 14

14 _ خدامحورى در نظام اسلامى

اطيعوا اللّه و اطيعوا الرّسول و اولى الامر منكم . .. فردّوه الى اللّه و الرّسول

ويژگى جامعه كافر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 65 - 9

9 _ جوامع كفرپيشه ، جوامعى به دور از درك حقايق دين و معارف الهى

بأنهم قوم لايفقهون

با توجه به اينكه ايمان و كفر تعيين كننده توانايى و ناتوانى دانسته شده، معلوم مى شود مفعول حذف شده از {لايفقهون} همان حقايق و معارف است كه اهل ايمان بدان باور دارند.

ويژگيهاى جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 77 - 8

8 - اقامه نماز ، عبوديت و بندگى خدا و انجام كار هاى نيك ، مشخصه هاى جامعه اسلامى

ي_أيّها الذين ءامنوا . .. و افعلوا الخير

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 53 - 4

4 _ جامعه اسلامى ، برخوردار از زندگى گوارا و شيرين و جامعه شرك و كفر ، گرفتار ناكامى ها و تلخى ها

و هو الذى مرج البحرين ه_ذا عذب فرات و ه_ذا ملح أُجاج

برداشت ياد شده، بر اين اساس استوار است كه آيه شريفه، متضمن تثميل باشد; به اين معنا كه ايمان به آب گوارا و شيرين و كفر و شرك به آب شور و تلخ تشبيه شده باشد و مؤمنان و جامعه ايمانى و كافران و جامعه كفر و الحاد به دريا تشبيه شده باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 38 - 8

8 - نظام اجتماعى مسلمانان ، متّكى بر اصل شور و مشورت

و أمرهم شورى بينهم

اضافه {أمر} به {هم}، نشانگر آن است كه امور اجتماعى و مربوط به همگان، مورد مشورت مسلمانان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 29 - 36

36- جامعه اسلامى در عصر بعثت ، جامعه اى مستحكم ، مستقل و خلاّق

كزرع أخرج شط_ه ف_ازره فاستغلظ فاستوى على سوقه

خداوند، در مقام توصيف پيامبر(ص) و ياران آن حضرت، اوصافى را كه براى آنان ياد كرده است. اين اوصاف عبارت است از: {استغلظ} (استحكام)، {استوى على سوقه} (استقلال) و {يعجب الزرّاع} (زايندگى و خلاقيت).

ويژگيهاى جامعه زمان فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 78 - 7

7 _ نظام اجتماعى حاكم بر جامعه فرعونى ، مبتنى بر فرهنگ و عقايد جاهلى و مورورثى بود .

أجئتنا

لتلفتنا عما وجدنا عليه ءاباءنا و تكون لكما الكبرياء فى الأرض

هجرت از جامعه ظالم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 41 - 9

9- هجرت از جوامع ستم پيشه ، از راه هاى گريز از ستم و زمينه ساز پيروزى

و الذين هاجروا فى الله من بعد ما ظلموا

هجرت از جامعه فاسد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 10 - 5

5- هجرت و گريز از محيط فاسد ، به منظور حفظ ايمان و ارزش ها ، كارى جوانمردانه و مورد تمجيد خداوند است .

إذ أوى الفتية إلى الكهف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 71 - 6

6- هجرت از محيط آلوده و بلاد كفر و شرك به سرزمين پاك و بركت خيز امرى است بايسته و سزاوار .

و نجّين_ه و لوطًا إلى الأرض التى ب_ركنا فيها

هجرت از جامعه مشرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 16 - 5،8

5- لزوم هجرت از محيط كفر و شرك ، براى حفظ عقيده

و إذ اعتزلتموهم . .. فأوُواْ إلى الكهف

بيان اعتزال اصحاب كهف از جامعه شرك و مردم مشرك، در حقيقت، بيان الگو و رهنمودى براى موحّدان و مؤمنان است كه به هنگام تعارض، حفظ ايمان را بر ماندن در جامعه، ترجيح داده و از محيط كفر هجرت كنند.

8- اطمينان اصحاب كهف به برخوردارى از رحمت الهى در صورت هجرت كردن از حاكميّت شرك و جامعه مشرك

فأوُواْ إلى الكهف ينشر لكم ربّكم من رحمته

فعل {ينشر} در

جواب امر قرار گرفته و جزا براى شرط مقدر است; يعنى {إنْ تأووا إلى الكهف ينشر. ..} و مفاد آن، حتمى بودن نشرِ رحمت الهى در صورت هجرت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 48 - 5،6،8،9،16

5- ابراهيم ( ع ) ، هجرت از محيط شرك و بت پرستى را جهت حراست از عقيده توحيدى خود و عبادت پروردگار يگانه برگزيد .

و أعتزلكم و ما تدعون من دون اللّه و أدعوا ربّى

از جمله معانى {دعاء} عبادت است. دراين آيه نيز {أدعوا} به قرينه {لِمَ تعبد} در آيات قبل مى تواند به معناى {عبادت مى كنم} باشد. براين مبنا ابراهيم، هجرت خود را براى ميسرشدن عبادت خداوند دانسته است.

6- هجرت از محيط شرك ، در صورت بى تأثير بودن تبليغ ، بر ماندن در آن جا ترجيح دارد .

و أعتزلكم و ما تدعون من دون اللّه

حضرت ابراهيم پس از آن كه سرسختى و لجاجت آزر را مشاهده نمود، چند راه در پيش داشت 1_ ماندن در محيط شرك و اختفاى عقيده و دست برداشتن از مبارزه 2_ مبارزه با بت پرستى و گرفتار شدن به رجم 3_ بيرون رفتن از محيط شرك. حضرت از اين سه راه، راه سوم را برگزيده است كه نشان ترجيح آن در شرايط خاص خود است.

8- لزوم هجرت از محيطى كه نتوان در آن ، خداى يگانه را عبادت كرد .

و أعتزلكم و ما تدعون . .. و أدعوا ربّى

9- ابراهيم ( ع ) در هجرت منفردانه خود از جامعه مشرك ، تنها متكى بر خداوند و يارى او بود .

و أدعوا

ربّى عسى ألاّ أكون بدعاء ربّى شقيًّا

16_ ابراهيم ( ع ) ، در آستانه هجرت خود از ديار بت پرستان ، به رفع سختى ها و كسب سعادت خود اميدوار بود و دعا به درگاه خداوند را عامل آن مى دانست .

عسى ألاّ أكون بدعاء ربّى شقيًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 49 - 1

1- حضرت ابراهيم ( ع ) از محيط شرك و بت پرستى هجرت كرد و از بت پرستان و معبود هاى آنان كناره گيرى كرد .

فلمّا أعتزلهم و مايعبدون من دون اللّه وهبنا له إسح_ق و يعقوب

هلاكت جامعه فاسد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 66 - 6

6- خداوند با نابود ساختن جوامع غوطهور در فساد و تباهى ، صحنه جوامع بشرى و روند آن را دگرگون مى سازد .

إنا أُرسلنا إلى قوم مجرمين . .. و قضينا ... أن دابر ه_ؤلاء مقطوع

هلاكت جوامع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 131 - 2،4

2 _ هلاك جوامع بشرى، بدون فرستادن هدايت براى ايشان، كارى ظالمانه و به دور از ساحت قدس الهى است.

ذلك أن لم يكن ربك مهلك القرى بظلم

{بظلم} مى تواند حال براى {ربك} باشد. در اين صورت معناى جمله چنين مى شود: خداوند از روى ظلم جامعه ناآگاه را هلاك نمى كند. بنابراين هلاكت در صورت عدم ابلاغ كارى ظالمانه است.

4 _ خداوند مردم جامعه اى را كه از روى غفلت و ناآگاهى ستم كنند، به عذاب دنيوى نابود نمى كند.

ذلك أن لم

يكن ربك مهلك القرى بظلم و أهلها غفلون

براى جار و مجرور {بظلم} متعلقهاى مختلفى مى توان در نظر گرفت، از آن جمله اينكه متعلق به {مهلك} باشد. يعنى: {مهلك القرى بسبب ظلم}. برداشت فوق بر اين اساس است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 133 - 8،9،14

8 _ اگر خداوند بخواهد مردم ستمگر و كافر را نابود مى كند و نسلهاى ديگرى را جانشين آنان مى سازد.

إن يشأ يذهبكم و يستخلف من بعدكم ما يشاء

9 _ اگر خداوند بخواهد نسلى از آدميان را قبل از موعد طبيعى خود نابود مى سازد و نسلهاى ديگرى را جايگزين آن مى كند.

إن يشأ يذهبكم و يستخلف من بعدكم ما يشاء

چون آمد و شد نسلها امرى عادى و طبيعى است، جمله {إن يشأ . ..} بايد بيان امرى خلاف عادت و سير طبيعى باشد. از موارد محتمل آن است كه نسلى قبل از درنگ عادى خود از صحنه تاريخ حذف و نابود گردد.

14 _ پديد آوردن نسلها و جوامع موجود به جاى اقوام پيشين، نشان قدرت الهى بر نابود ساختن جوامع ستم پيشه

إن يشأ يذهبكم . .. كما أنشأكم من ذرية قوم ءاخرين

هلاكت جوامع قبل از قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 58 - 1

1- تمامى شهر ها و تمدن ها و جوامع بشرى ، قبل از قيامت ، توسط خداوند يا به كلى نابود و يا به وسيله عذابى ، به ويرانى كشيده خواهد شد .

و إن من قرية إلاّ نحن مهلكوها قبل يوم القي_مة

{قرية} در لغت به معناى مجتمع

و محل سكونت است و بر اعم از روستا و شهر اطلاق مى شود (برگرفته از لسان العرب).

هلاكت جوامع ظالم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 131 - 8

8 _ سنت خداوند، نابود ساختن جوامع ظالم قبل از فرستادن پيامبران و اتمام حجت نيست.

ألم يأتكم رسل منكم . .. ذلك أن لم يكن ربك مهلك القرى بظلم و أهلها غفلون

هلاكت جوامع عصيانگر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 17 - 11

11- نابودى جوامع عصيانگر ، توسط خداوند ، عالمانه و بر اساس بصيرت است .

و كم أهلكنا . .. و كفى بربّك ... خبيرًا بصيرًا

هلاكت جوامع فاسد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 74 - 8

8- خداوند با نابود ساختن جوامع غوطهور در فساد و تباهى ، صحنه جوامع و روند آن را دگرگون مى سازد .

و جاء أهل المدينة يستبشرون . .. قال ه_ؤلاء بناتى إن كنتم ف_علين ... فأخذتهم الصي

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 16 - 11

11- عذاب جامعه فسادگر ، آن چنان شديد است كه مايه نابودى و هدم كامل آن مى شود .

ففسقوا فيها فحقّ عليها القول فدمّرن_ها تدميراً

هوشيارى جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 118 - 12

12 _ لزوم هوشيارى مستمر جامعه ايمانى ، در برابر توطئه ها و نفوذ هاى دشمنان دين

يا ايها الذين امنوا . .. لا يألونكم خبالا

... ودّوا ما عنتّم ... قد بدت البغضاء

بيان دشمنى و كينه بيگانگان، دلالت بر لزوم هوشيارى جامعه ايمانى در قبال آنان دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 123 - 5

5 _ فرمان الهى به غفلت نورزيدن جامعه اسلامى از خطر نفوذ و كارشكنى دشمنان همجوار

قتلوا الذين يلونكم من الكفار و ليجدوا فيكم غلظة

جامعه اسلامى

{جامعه اسلامى}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 105 - 4

4 - جامعه متّحد ايمانى ، همچون ديگر جوامع ، همواره در معرض تفرقه و اختلاف

و لا تكونوا كالذين تفرّقوا و اختلفوا من بعد ما جاءهم البيّنات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 106 - 7،8،9،15

7 _ تفرقه و اختلاف در ميان جامعه ايمانى پس از اتمام حجّت ، موجب كفر و ارتداد

و لا تكونوا كالذين تفرقوا و اختلفوا . .. اكفرتم بعد ايمانكم

گويا ارتداد (اكفرتم . .. )، نتيجه تفرقه و اختلاف است كه در آيه قبل از آن نهى شده است.

8 _ تفرقه و اختلاف در ميان جامعه ايمانى پس از اتمام حجّت ، كفر و ارتداد است . *

و لا تكونوا كالذين تفرقوا و اختلفوا . .. اكفرتم بعد ايمانكم

ارتداد (اكفرتم . .. )، به قرينه آيه قبل، مى تواند همان تفرقه و اختلاف مسلمانان پس از اتحاد آنان باشد.

9 _ اختلاف و تفرقه در جامعه ايمانى ، مستلزم روسياهى و عذاب در قيامت

و لا تكونوا كالذين تفرقوا . .. فاما الذين اسودّت وجوههم ... فذوقوا العذاب

15 _ هواپرستان و

بدعتگزاران در جامعه اسلامى ، روسياهان در قيامت

فامّا الّذين اسودّت وجوههم

اميرالمؤمنين (ع): {فامّا الّذين اسودّت وجوههم . .. }، انهم اهل البدع و الاهواء من هذه الامة.

_______________________________

مجمع البيان، ج 2، ص 809 ; نورالثقلين، ج 1، ص 382، ح 325.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 118 - 4،6،7،9،15،19

4 _ منزلت والاى جامعه ايمانى ، در برابر بيگانگان و جوامع غير ايمانى *

يا ايها الذين امنوا . .. من دونكم

استعمال كلمه {دون} به جاى {غير}، مى تواند اشاره به حقارت جوامع غير ايمانى باشد.

6 _ توطئه و تلاش پيگير بيگانگان و غير مؤمنان ، براى ايجاد اخلال و فساد در ميان اهل ايمان و جامعه ايمانى

يا ايها الذين امنوا . .. لا يألونكم خبالا

7 _ بيگانگان ، خواهان گرفتارى جامعه ايمانى به رنج ، مشقّت و ضرر

ودّوا ما عنتّم

{ما} در {ما عنتّم}، مصدريّه است و {عنت} به معناى شدت گرفتارى و رنج است.

9 _ دشمنى بيگانگان با اسلام و جامعه ايمانى ، آشكار از لابلاى گفتار ايشان

قد بدت البغضاء من افواههم

15 _ بدخواهى ، توطئه گرى و عداوت قلبى اهل كتاب نسبت به مؤمنان ، و خطر ايجاد روابط صميمانه جامعه ايمانى با آنان

يا ايها الذين امنوا لا تتخذوا بطانة من دونكم . .. صدورهم اكبر

بنابر اينكه مراد از {من دونكم}، اهل كتاب باشند; به قرينه آيات قبل.

19 _ مناسبات صميمانه جامعه اسلامى با بيگانگان ، همواركننده نفوذ ايشان در آن جامعه و اخلال در آن

لا تتخذوا بطانة من دونكم لا يألونكم خبالا

جمله {لا يألونكم . .. }، بيان علت براى {لا تتخذوا ...} است.

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 119 - 15،17،19،22

15 _ ايمان جامعه اسلامى ، مورد خشم و كينه دشمنان دين

و تؤمنون بالكتب كلّه . .. و اذا خلوا عضّوا عليكم الانامل من الغيظ

17 _ عنايت خاص خداوند ، بر حفظ سلامت جامعه ايمانى از گزند دشمنان دين

ودّوا ما عنتّم قد بدت البغضاء . .. و اذا خلوا عضّوا عليكم الانامل من الغيظ قل مو

افشاى كينه ها و دشمنيهاى كافران و ارائه راه حل براى مقابله با توطئه آنها، نشانه عنايت ويژه خداوند به مؤمنان است.

19 _ علم و آگاهى همه جانبه خداوند ، به خشم و كينه اى كه دشمنان دين ، از اسلام و جامعه ايمانى به دل دارند .

عضوّا عليكم الانامل من الغيظ . .. انّ اللّه عليم بذات الصدور

22 _ هشدار خداوند به دشمنان دين ، نسبت به عواقب توطئه هاى ايشان عليه جامعه اسلامى

و اذا خلوا عضّوا عليكم . .. انّ اللّه عليم بذات الصدور

جمله {ان اللّه . .. } پس از جمله {و اذا خلوا ... } در حقيقت هشدارى است به كافران كه نپندارند اگر در خفا عليه مسلمانان كينه توزى و توطئه مى كنند، خداوند آگاه به آن نيست; چرا كه خداوند نه تنها به جلسات مخفى آنان آگاه است، بلكه به درون سينه هاى آنان كه مخفيتر از جلسات سرى آنان است، نيز دانا مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 122 - 10

10 _ لزوم تأثيرپذيرى و استوارى جامعه ايمانى در برابر جنگ روانى و دسيسه هاى دشمنان

اذ

همّت طائفتان منكم ان تفشلا و اللّه وليّهما

جمله {و اللّه وليّهما}، در واقع تذكرى است به مؤمنان و معتقدان ولايت الهى كه در هنگامه هاى دشوار، ولايت و حمايت الهى را فراموش نكنند و به عناصرى همچون عبداللّه بن ابى، كه در صدد سستى آفرينى و ايجاد دلهره در بين آنان است، گوش فراندهند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 134 - 4

4 _ تأمين نيازمندى هاى جامعه ايمانى و خويشتن دارى و گذشت در برخورد هاى اجتماعى ، از ويژگى هاى اهل تقوا

اعدّت للمتّقين. الّذين ينفقون ... و الكاظمين الغيظ و العافين عن النّاس

آثار اقتدار جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 29 - 40

40- جامعه مقتدر و اصيل اسلامى ، برانگيزاننده خشم كافران و نه دوستى ايشان

كزرع أخرج شط_ه . .. ليغيظ بهم الكفّار

از تعبير {ليغيظ} استفاده مى شود كه كافران، ناگزير در قبال رشد امت اسلامى موضع خصمانه مى گيرند و انتظار دوستى از آنان بى جا و بى مورد است.

آثار تشكيل جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 10 - 3

3 - تبليغ دين و تشكيل جامعه اسلامى ، درپى دارنده سخنان ناروا و تبليغات سوء دشمنان و مخالفان دين

و اصبر على ما يقولون

آرزوى رهبرى جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 74 - 17

17 _ آرزوى در دست گرفتن مديريت جامعه و رهبرى امت اسلامى ، امرى پسنديده و روا است

.

و اجعلنا للمتّقين إمامًا

آرمان جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 110 - 12

12 _ اصلاح جوامع بشرى ، هدف مشترك جامعه آرمانى اسلام

كنتم خير أمّة أخرجت للناس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنكر

با توجه به واژه {امّة} كه در لغت به معناى گروه داراى هدف و مقصد مشترك است، مطلب فوق استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 152 - 12

12 _ پيروزى بر دشمنان دين ، خواسته و آرمان جامعه ايمانى

من بعد ما اريكم ما تحبّون

مراد از {ما تحبّون} (آنچه آرزوى شما بود)، پيروزى بر دشمن است.

اجرت كارگزاران جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 60 - 10

10 _ كارگزاران حكومت و ارائه كنندگان خدمات به جامعه اسلامى ، داراى استحقاق دريافت اجرت در قبال عمل خويش

إنما الصدقت للفقراء . .. و العملين عليها

برداشت فوق بدين احتمال است كه استحقاق اجرت در برابر كار، اختصاص به كار جمع آورى صدقات نداشته باشد ; بلكه تمامى كارگزاران حكومت، مستحق دريافت اجرت باشند.

احتجاج رهبران جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 108 - 8

8_ لزوم بهره مندى رهبران جامعه اسلامى و مبلغان دينى از بصيرت و بينايى و داشتن حجت روشن بر اتخاذ راه ها و روشها

قل ه_ذه سبيلى أدعوا إلى الله على بصيرة أنا

استفاده از جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 -

20 - 3

3 - بهره بردن از مزاياى جامعه اسلامى و به كنار نشستن به هنگام دشوارى ها و سختى ها ، از ويژگى هاى منافقان است .

و إذا أظلم عليهم قاموا

استقلال جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 29 - 36

36- جامعه اسلامى در عصر بعثت ، جامعه اى مستحكم ، مستقل و خلاّق

كزرع أخرج شط_ه ف_ازره فاستغلظ فاستوى على سوقه

خداوند، در مقام توصيف پيامبر(ص) و ياران آن حضرت، اوصافى را كه براى آنان ياد كرده است. اين اوصاف عبارت است از: {استغلظ} (استحكام)، {استوى على سوقه} (استقلال) و {يعجب الزرّاع} (زايندگى و خلاقيت).

اسرار جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 27 - 5

5 _ افشاى اسرار جامعه اسلامى ، خيانت به خدا ، رسول اكرم ( ص ) و مؤمنان است .

لاتخونوا اللّه و الرسول

شأن نزول آيه درباره فردى از مسلمانان صدر اسلام است كه برخى از اسرار نظامى جامعه را فاش كرد. بنابراين افشاى اسرار نظامى جامعه ايمانى، از مصاديق مورد نظر براى خيانت به خدا و رسول است.

اضرار به جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 107 - 7

7 _ آسيب رساندن به جامعه اسلامى ، در رأس آرمان ها و اهداف منافقان و كافران

اتخذوا مسجداً ضراراً و كفراً

برداشت فوق با توجه به اين است كه در رأس همه اهداف {ضراراً} مطرح شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 109 - 13

13

_ منافقان ، زيان زننده به جامعه اسلامى ، مروج كفر ، تفرقه افكن ميان مؤمنان ، ظالم و دوزخى اند .

اتخذوا مسجداً ضراراً و كفراً و تفريقاً . .. و إرصاداً ... فانهار به فى نار جهنم

اعراض از جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 89 - 2

2 _ مسلمانان بريده از جامعه اسلامى و رويگردان از هجرت ، منافق و كافرند .

فما لكم فى المنافقين . .. كما كفروا

امنيّت جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 118 - 8

8 _ رفاه ، آسايش و امنيّت جامعه ايمانى ، مايه غم و اندوه بيگانگان

ودّوا ما عنتّم

از مفهوم جمله {ودّوا ما عنتم}، استفاده شده است.

اهل كتاب در جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 4 - 8

8 - حق سكونت و زندگى اهل كتاب در جامعه اسلامى ، مشروط به عدم ستيزه جويى و معارضه با حاكميت اسلام است .

هو الذى أخرج الذين كفروا من أهل الكت_ب . .. ذلك بأنّهم شاقّوااللّه و رسوله

از تعليل {ذلك بأنّهم. ..} استفاده مى شود كه اگر يهود بنى نضير، به معارضه با خدا و حكومت پيامبر(ص) نمى پرداختند، محكوم به تبعيد نمى شدند و همچون گذشته در كنار مسلمانان زندگى مى كردند.

اهميت جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 100 - 7

7 _ اهميّت خاص ايجاد جامعه واحد اسلامى در لواى رهبرى الهى *

و من يخرج من

بيته مهاجراً الى اللّه و رسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 27 - 6

6 _ جامعه اسلامى و مصالح ملى آن ، داراى حرمتى عظيم نزد خداوند

لاتخونوا اللّه و الرسول

اهميت قدرت جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 46 - 5

5 _ سستى اهل ايمان در پيكار با دشمنان دين ، موجب از ميان رفتن ابهت و قوّت جامعه اسلامى

و لاتنزعوا فتفشلوا و تذهب ريحكم

اهميّت هوشيارى جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 101 - 9

9 _ لزوم هشيارى هميشگى جوامع اسلامى ، نسبت به وجود و عملكرد منافقان مرموز

و ممن حولكم من الأعراب

ايمان جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 66 - 6

6 _ جامعه اسلامى صدر اسلام پس از نايل شدن به مراحل عالى ايمان ، به تنزّل در درجات ايمانى گراييد .

علم أن فيكم ضعفا

بصيرت رهبران جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 108 - 8

8_ لزوم بهره مندى رهبران جامعه اسلامى و مبلغان دينى از بصيرت و بينايى و داشتن حجت روشن بر اتخاذ راه ها و روشها

قل ه_ذه سبيلى أدعوا إلى الله على بصيرة أنا

تأمين نيازهاى جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 195 - 1

1 - انفاق و رفع نياز هاى جامعه اسلامى وظيفه اى بر عهده اهل ايمان

و أنفقوا

تدبير جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 178 - 21

21 - تخفيف قانون قصاص ( جواز تبديل آن به ديه ) در جهت تدبير امور جامعه اسلامى است .

ذلك تخفيف من ربكم

برداشت فوق از كلمه {رب} كه به معناى مدبر و مربى است، استفاده شده است.

توطئه عليه جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 9 - 2

2 - ضربه زدن به اهل ايمان و توطئه عليه آنان ، از اهداف منافقان در اظهار ايمان

يخدعون اللّه و الذين ءامنوا

{خدع} به معناى پنهان كردن امرى و اظهار كردن امرى ديگر است به منظور ضربه زدن و ايجاد ناگوارى.

جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 234 - 16

16 _ مسؤوليّت جامعه ايمانى در مراقبت از قانون عدّه وفات

فاذا بلغن اجلهنّ فلا جناح عليكم

مفهوم {فاذا بلغن . .. } با توجّه به خطاب در كلمه {عليكم} حاكى از مسؤوليّت جامعه ايمانى در مورد جلوگيرى از ازدواج زنان شوهر مُرده در زمان عِدّه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 236 - 12

12 _ لزوم رعايت شؤونات و ارزش افراد در جامعه اسلامى

متّعوهنّ . .. بالمعروف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 272 - 10

10 _ حُسن رعايت حال غير مسلمانان در جامعه اسلامى

ليس عليك هديهم . .. و ما تنفقوا من خير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل

عمران - 3 - 28 - 7

7 _ اعتقاد به ولايت تكوينى خداوند ، مستلزم پذيرش ولايت مؤمنان در نظام اجتماعى اسلام

قل اللّهم مالك الملك . .. لا يتّخذ المؤمنون الكافرين اولياء

گويا آيه مورد بحث، نتيجه مترتب بر اعتقاد به مضمون آيه {قل اللّهم . .. } است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 110 - 7

7 _ اصلاح جوامع بشرى ، مسؤوليت جامعه اسلامى

كنتم خير أمّة أخرجت للناس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 130 - 7،8

7 _ ايمان جامعه اسلامى ، زير بنا و اساس پذيرش قوانين الهى در اقتصاد

يا ايّها الذين امنوا لا تأكلوا الرّبوآ

مخاطب قرار دادن جامعه اسلامى با عنوان {يا ايّها الّذين آمنوا} و سپس نهى از رباخوارى، اشاره به اين حقيقت دارد كه پذيرش حكم ربا، منوط به ايمان است.

8 _ پرهيز از رباخوارى در جامعه ايمانى ، نشانه تقواپيشگى آن جامعه است .

يا ايّها الذين امنوا لا تأكلوا الرّبوآ . .. و اتّقوا اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 139 - 5،11

5 _ توجّه به سنّت هاى الهى در فرجام شوم تكذيب كنندگان دين خداوند ، از ميان برنده هر گونه حزن و اندوه و سستى از جامعه ايمانى

فسيروا . .. فانظروا كيف كان عاقبة المكذّبين ... و لاتهنوا و لاتحزنوا

اگر جمله {و لا تهنوا . .. }، عطف بر جمله {فانظروا كيف ...} باشد، معناى اين دو آيه چنين مى شود: شما محزون

نباشيد، عاقبت تكذيب كنندگانِ آيات الهى (دشمن شما مسلمانان)، نابودى است.

11 _ ايمان جامعه دينى ، موجب مسؤول گرديدن در جهت كوششى مستمر براى حاكميت بر همه جوامع بشرى

و لا تهنوا و لا تحزنوا و انتم الاعلون ان كنتم مؤمنين

خداوند از مسلمانان خواسته كه بر ديگران برتر باشند; و انتم الاعلون. و از مصاديق بارز برترى، حاكميّت آنان و دينشان بر تمامى جهان است; و اين، در گرو ايمان واقعى است: ان كنتم مؤمنين. بنابراين ايمان واقعى، تحريك كننده آدمى به توانى مستمر (و لا تهنوا) براى حاكميّت بخشيدن به دين الهى بر تمام جوامع بشرى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 140 - 8

8 _ يادآورى پيروزى هاى گذشته و توجّه به گردش قانونمند تغييرات اجتماعى ، برطرف كننده ضعف و اندوه جامعه ايمانى

و لا تهنوا و لا تحزنوا . .. ان يمسسكم قرح فقد مسّ القوم قرح مثله و تلك الايّام ن

بنابر اينكه {فقد مسّ القوم}، درباره شكست مشركان در جنگ بدر باشد، خداوند براى از بين بردن اندوه و ضعف مؤمنان، پيروزى آنان را در جنگ بدر يادآورى كرده و همه را (چه شكست و چه پيروزى) برخاسته از مشيّت خويش دانسته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 150 - 9

9 _ پذيرش ولايت خداوند و اعتقاد به يارى حتمى او ، مانع واپسگرايى و زيانكارى جامعه ايمانى و باعث رشد و سعادت

يردّوكم على اعقابكم فتنقلبوا خاسرين. بل اللّه موليكم و هو خير النّاصرين

پيامد پذيرش ولايت كافران، واپسگرايى و خسارت است. بنابراين

پذيرش ولايت خداوند _ به قرينه مقابله آن با پذيرش ولايت كافران _ باعث رشد و سعادت خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 151 - 4

4 _ خداوند با القاى وحشت و دلهره در دل هاى كفرپيشگان تقويت كننده روحيه جامعه ايمانى در رويارويى با آنان

سنلقى فى قلوب الّذين كفروا الرّعب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 179 - 1،2،5

1 _ خداوند ، جامعه ايمانى را به حالتِ مشخص نبودن خوبان از بدان ر ها نمى كند .

ما كان اللّه ليذر المؤمنين على ما انتم عليه

مراد از جمله {على ما انتم عليه} به قرينه {حتّى يميز . .. }، مشخص نبودن خوبان از بدان است.

2 _ جداسازى صفوف ناپاكان از پاكان در جامعه ايمانى ، سنّت تغييرناپذير الهى

ما كان اللّه ليذر المؤمنين على ما انتم عليه حتّى يميز الخبيث من الطّيّب

5 _ آزمايش الهى ، مشخص كننده صفوف ناپاكان جامعه ايمانى از پاكان آن

ما كان اللّه ليذر المؤمنين على ما انتم عليه حتّى يميز الخبيث من الطّيّب

مشخص كردن پاكان از ناپاكان و خالصها از ناخالصها دو وجه متعارف دارد: آزمايش و ابتلاء ; و خبر دادن خداوند از واقعيت افراد. چون راه دوّم سنّت الهى نيست، بنابراين تنها راه متعارف آزمايش است. پس در جمله {حتّى يميز ... }، كلمه {بابتلاءهم و امتحانهم}، مقدّر است.

جامعه اسلامى و دشمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 60 - 9

9 _ لزوم آمادگى نظامى جامعه اسلامى در برابر دشمنان

شناخته شده و ناشناخته

ترهبون . .. و ءاخرين من دونهم لاتعلمونهم

جامعه اسلامى و كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 149 - 2

2 _ تلاش كفرپيشگان براى واداشتن جامعه ايمانى به پيروى از خويش

ان تطيعوا الّذين كفروا يردّوكم على اعقابكم

جامعه اسلامى و منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 101 - 9

9 _ لزوم هشيارى هميشگى جوامع اسلامى ، نسبت به وجود و عملكرد منافقان مرموز

و ممن حولكم من الأعراب

حيات در جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 89 - 9

9 _ لزوم هجرت در راه خدا و پيوستن به جامعه اسلامى

حتّى يهاجروا فى سبيل اللّه

خلاقيت جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 29 - 36

36- جامعه اسلامى در عصر بعثت ، جامعه اى مستحكم ، مستقل و خلاّق

كزرع أخرج شط_ه ف_ازره فاستغلظ فاستوى على سوقه

خداوند، در مقام توصيف پيامبر(ص) و ياران آن حضرت، اوصافى را كه براى آنان ياد كرده است. اين اوصاف عبارت است از: {استغلظ} (استحكام)، {استوى على سوقه} (استقلال) و {يعجب الزرّاع} (زايندگى و خلاقيت).

دشمنان جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 82 - 17

17 _ ضرورت تحليل و دستيابى به علل و عوامل جهت گيرى هاى گوناگون جوامع و پيروان اديان در برابر جامعه اسلامى

لتجدن اشد الناس . .. ذلك بان منهم قسيسين و رهباناً و انهم لايستكبرون

رفاه جامعه اسلامى

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 118 - 8

8 _ رفاه ، آسايش و امنيّت جامعه ايمانى ، مايه غم و اندوه بيگانگان

ودّوا ما عنتّم

از مفهوم جمله {ودّوا ما عنتم}، استفاده شده است.

ظلم به جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 11 - 2

2 _ تلاش دشمنان اسلام براى تجاوز به حريم جامعه اسلامى در صدر اسلام

اذ همّ قوم ان يبسطوا اليكم ايديهم

عبوديت در جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 77 - 8

8 - اقامه نماز ، عبوديت و بندگى خدا و انجام كار هاى نيك ، مشخصه هاى جامعه اسلامى

ي_أيّها الذين ءامنوا . .. و افعلوا الخير

عظمت جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 46 - 7

7 _ جامعه ايمانى در صدر اسلام پس از پيكار بدر برخوردار از ابهت و قوّتى چشمگير ، حتى در نظر دشمنان

و تذهب ريحكم

عوامل اتحاد جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 46 - 6

6 _ اطاعت از خدا و رسول در پى دارنده وحدت و عظمت جامعه اسلامى

و أطيعوا اللّه . .. و لاتنزعوا فتفشلوا و تذهب ريحكم

برحذر داشتن اهل ايمان از نزاع و اختلاف، پس از فراخوانى آنان به اطاعت از خدا و رسول مى تواند اشاره به اين معنا داشته باشد كه تنها راه براى دور ماندن از نزاعها و اختلافات، پيروى كردن از خدا

و رسول اوست.

عوامل انحطاط جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 149 - 7،8

7 _ ارتداد و واپسگرايى جامعه ايمانى و پيروى آنان از كفرپيشگان ، حركتى زيانبار و خسارت آفرين

ان تطيعوا الّذين كفروا يردّوكم على اعقابكم فتنقلبوا خاسرين

8 _ از دست دادن ارزش هاى اصيل ايمانى ، از پيامد هاى تبعيّت از كفرپيشگان

ان تطيعوا . ... فتنقلبوا خاسرين

از مصاديق روشن خسارت جامعه ايمانى، از دست دادن ارزشهاى اسلامى و ايمانى است.

عوامل انقراض جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 39 - 3

3 _ تخلف از جنگ با دشمنان اسلام و جامعه اسلامى ، موجب نابودى جامعه اسلامى و سقوط آن *

إلا تنفروا يعذبكم . .. و يستبدل قوماً غيركم

{نفر} به معناى خروج براى امر مهيج و تحريك آميز است كه بيشتر درمورد خروج براى جنگ به كار مى رود و فعل مجزوم {يعذب} و {يستبدل} جواب شرط براى {لاتنفروا} است. بنابراين پيام آيه چنين مى شود: اگر مسلمانان به جنگ نروند عذاب مى شوند و نابود خواهند شد و مردم ديگرى به جاى آنان خواهند نشست.

عوامل حيات جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 179 - 1،3

1 - قانون قصاص و اجراى آن موجب حيات جامعه اسلامى است .

و لكم فى القصاص حيوة

3 - بهره مندان از خرد ناب ، توانا بر درك فلسفه قانون قصاص ( حيات جامعه )

و لكم فى القصاص حيوة يأولى الألبب

زندگى در پرتو قانون قصاص و اجراى آن،

براى همه جامعه اسلامى است نه خصوص خردمندان. بنابراين مخاطب قرار دادن اولى الألباب (دارندگان خرد ناب) در بيان حقيقت مذكور، اشاره به اين دارد كه: درك آن حقيقت در خور خردى ناب است.

عوامل رشد جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 149 - 4

4 _ اديان الهى ، راه رشد و تعالى انسان و جامعه

ان تطيعوا الّذين كفروا يردّوكم على اعقابكم

خداوند با تعبير واپسگرايى به جاى كفر و شرك، اشاره به اين معنا دارد كه دين الهى، راه رشد و تعالى واقعى انسان است.

عوامل ضعف جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 46 - 5

5 _ سستى اهل ايمان در پيكار با دشمنان دين ، موجب از ميان رفتن ابهت و قوّت جامعه اسلامى

و لاتنزعوا فتفشلوا و تذهب ريحكم

عوامل عظمت جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 46 - 6

6 _ اطاعت از خدا و رسول در پى دارنده وحدت و عظمت جامعه اسلامى

و أطيعوا اللّه . .. و لاتنزعوا فتفشلوا و تذهب ريحكم

برحذر داشتن اهل ايمان از نزاع و اختلاف، پس از فراخوانى آنان به اطاعت از خدا و رسول مى تواند اشاره به اين معنا داشته باشد كه تنها راه براى دور ماندن از نزاعها و اختلافات، پيروى كردن از خدا و رسول اوست.

فرار منافقان از جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 57 - 7

7 _ علاقه و تلاش شديد

منافقان به يافتن پناهگاه و محل مناسب براى زندگى ( خارج از محيط اسلامى ) دليل بى ايمانى و همگام نبودنشان با مؤمنان

و ما هم منكم . .. لو يجدون ملجئاً ... لولّوا إليه و هم يجمحون

جمله {لو يجدون . .. } مى تواند به منزله دليل و ارائه شاهدى براى {و ما هم منكم} در آيه قبل باشد.

قدرت نظامى جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 60 - 15

15 _ انفاق امكانات براى تقويت بنيه نظامى جامعه اسلامى ، از مصاديق انفاق { فى سبيل اللّه } است .

و أعدوا لهم ما استطعتم . .. و ما تنفقوا من شىء فى سبيل اللّه

كافران در جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 9 - 7

7 - خطر و زيان منافقان براى جامعه اسلامى ، همانند خطر و زيان كافران است .

ج_هد الكفّار و المن_فقين و اغلظ عليهم

مديريت جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 28 - 4،6،10

4 _ سرپرستى و مديريّت در جامعه اسلامى ، مخصوص مؤمنان است .

لا يتّخذ المؤمنون الكافرين اولياء من دون المؤمنين

6 _ ايمان ، ملاكى مهم براى شايستگى مديريّت و سرپرستى در نظام اسلامى

لا يتّخذ المؤمنون الكافرين اولياء من دون المؤمنين

10 _ جايگاه مهم ولايت و سرپرستى در نظام اجتماعى اسلام

لا يتّخذ المؤمنون . .. و من يفعل ذلك فليس من اللّه فى شىء

مسؤوليت جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره -

2 - 178 - 3

3 - جامعه اسلامى وظيفه دار اجراى قانون قصاص است . *

يايها الذين ءامنوا كتب عليكم القصاص فى القتلى

بديهى است كه حق قصاص از آنِ اولياى مقتول مى باشد و اجراى آن تنها در مورد قاتل است. بنابراين مخاطب قرار دادن همه مسلمانان براى بيان حقيقت مذكور، مى تواند اشاره به اين باشد كه: همگان بايد پى گير استيفاى آن بوده و شرايط اجراى آن را فراهم سازند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 60 - 4،5،9

4 _ جامعه اسلامى بايد به پيشرفته ترين ادوات رزمى زمان مجهز باشد .

و أعدوا لهم ما استطعتم من قوة و من رباط الخيل

5 _ قواى نظامى جامعه اسلامى بايد به گونه اى باشد كه دشمنان دين را همواره به هراس افكند .

ترهبون به عدو اللّه و عدوكم

9 _ لزوم آمادگى نظامى جامعه اسلامى در برابر دشمنان شناخته شده و ناشناخته

ترهبون . .. و ءاخرين من دونهم لاتعلمونهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 101 - 9

9 _ لزوم هشيارى هميشگى جوامع اسلامى ، نسبت به وجود و عملكرد منافقان مرموز

و ممن حولكم من الأعراب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 123 - 5

5 _ فرمان الهى به غفلت نورزيدن جامعه اسلامى از خطر نفوذ و كارشكنى دشمنان همجوار

قتلوا الذين يلونكم من الكفار و ليجدوا فيكم غلظة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 32 - 2

2 - جامعه اسلامى ، موظف به فراهم

آوردن امكانات ازدواج مؤمنان غير متأهل

و أنكحوا الأي_مى منكم

برداشت ياد شده بر اين اساس است كه مخاطب در خطاب جمع {و أنكحوا الأيامى منكم} _ به قرينه {أيّه المؤمنون} در آيه قبل كه خطاب به يكايك مؤمنان است _ تمامى مردم و جامعه اسلامى باشد، نه فقط اولياى آنان.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 75 - 11

11 _ مسؤوليت بين المللى جامعه اسلامى در برابر مستضعفان خداپرست تحت ستم

و ما لكم لا تقاتلون فى سبيل اللّه و المستضعفين . .. الّذين يقولون ربّنا اخرجنا م

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 86 - 5

5 _ جامعه ايمانى وظيفه دار برقرارى روابط مسالمت آميز با جوامعى كه خواهان اين نوع مناسبات هستند .

و اذا حيّيتم بتحيّة فحيّوا باحسن منها او ردّوها

با توجّه به معناى لغوى {تحيّت} (درخواست سلامتى)، جمله {اذا . .. } به اين معناست كه اگر فردى يا گروهى خواهان سلامت و امنيّت شما باشند، شما نيز خواهان سلامت و امنيت آنان باشيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 90 - 3

3 _ لزوم وفادارى جامعه اسلامى به همپيمان ها و معاهده هاى بين المللى خود

الّا الّذين يصلون الى قوم بينكم و بينهم ميثاق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 80 - 8

8 _ لزوم نظارت عمومى جامعه ايمانى بر صحنه روابط خارجى و بازداشتن مؤمنان از پذيرش ولايت كافران و پيوند هاى مودت آميز با آنان

كانوا لايتناهون عن منكر .

.. ترى كثيراً منهم يتولون الذين كفروا

منافقان در جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 9 - 7

7 - خطر و زيان منافقان براى جامعه اسلامى ، همانند خطر و زيان كافران است .

ج_هد الكفّار و المن_فقين و اغلظ عليهم

منافقان و جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 57 - 5،6

5 _ محيط جامعه اسلامى ، محيطى بسيار سخت و غير قابل تحمل و دشوار براى منافقان

لو يجدون ملجئاً . .. لولّوا إليه و هم يجمحون

{جُموح} (مصدر يجمحون) به معناى به سرعت دويدن و به پشت سر نگاه نكردن است. اينكه اگر منافقان پناهگاهى مى يافتند بى درنگ و بدون اينكه پشت سرشان را بنگرند به آن پناه مى بردند، نشان مى دهد كه زندگى براى آنان در جامعه اسلامى بسيار نگران كننده و دشوار بوده است.

6 _ رنج و اضطراب منافقان در جامعه اسلامى ، با وجود داشتن مال و فرزند بسيار ، نمودى از عذاب دنيوى آنان *

فلا تعجبك أمولهم و لا أولدهم إنما يريد اللّه ليعذبهم بها فى الحيوة الدنيا . .. ل

برداشت فوق بدين احتمال است كه بيان زندگى دشوار منافقان، نمودى از عذاب دنيوى آنان باشد كه در آيات قبل ذكر شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 109 - 13

13 _ منافقان ، زيان زننده به جامعه اسلامى ، مروج كفر ، تفرقه افكن ميان مؤمنان ، ظالم و دوزخى اند .

اتخذوا مسجداً ضراراً و كفراً و تفريقاً . ..

و إرصاداً ... فانهار به فى نار جهنم

منشأ استقلال جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 29 - 37

37- نقش اساسى پيامبر ( ص ) ، و رهبرى الهى در استحكام ، استقلال و خلاقيت امت اسلامى

كزرع أخرج شط_ه ف_ازره فاستغلظ فاستوى على سوقه

با توجه به اين كه ضمير {شطئه} و {آزره}به {زرع} بازمى گردد; استفاده مى شود كه در اين روندِ بالندگى، اصلى وجود دارد و شاخه ها و فروع، در پرتو آن تغذيه شده و رشد مى يابند. بدون شك در فرايند بالندگى نظام اسلامى، وجود پيامبر(ص) و رهبرى الهى همان اصل به شمار آمده و نقش اساسى دارد.

منشأ خلاقيت جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 29 - 37

37- نقش اساسى پيامبر ( ص ) ، و رهبرى الهى در استحكام ، استقلال و خلاقيت امت اسلامى

كزرع أخرج شط_ه ف_ازره فاستغلظ فاستوى على سوقه

با توجه به اين كه ضمير {شطئه} و {آزره}به {زرع} بازمى گردد; استفاده مى شود كه در اين روندِ بالندگى، اصلى وجود دارد و شاخه ها و فروع، در پرتو آن تغذيه شده و رشد مى يابند. بدون شك در فرايند بالندگى نظام اسلامى، وجود پيامبر(ص) و رهبرى الهى همان اصل به شمار آمده و نقش اساسى دارد.

نشانه هاى جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 71 - 7

7 _ امر به معروف و نهى از منكر ، مهمترين وظيفه مؤمنان و بارزترين مشخصه جامعه اسلامى

و المؤمنون و المؤمنت

. .. يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر

از اينكه در رأس همه كارها و ارزشها، از امر به معروف و نهى از منكر ياد شده است، اهميت برتر آن استفاده مى شود.

نيازهاى جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 58 - 9

9 _ لزوم تشكيل حكومت و برقرارى نظام قضايى عادلانه در جامعه اسلامى *

انّ اللّه يأمركم ان تؤدّوا الامانات الى اهلها و اذا حكمتم بين النّاس ان تحكموا ب

لازمه اداى امانت به اهلش و سپردن مسؤوليتها به افراد لايق و قضاوت عادلانه در ميان مردم، وجود تشكيلات حكومتى و قضايى ميان مردم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 10 - 8

8 - نياز هميشگى جامعه اسلامى ، به تبليغ روح برادرى و تحكيم مودت ميان اعضاى آن

إنّما المؤمنون إخوة فأصلحوا بين أخويكم

از اين كه خداوند، به گونه اى مؤكد، روح برادرى، دوستى و مسالمت را در ميان مؤمنان زنده ساخته و اين حقايق را به ايشان ياد آور شده است; مطلب بالا استفاده مى شود.

ويژگى جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 159 - 26

26 _ حاكميّت رهبرى واحد ، همراه با پذيرش اصل شورا ، از ويژگى هاى نظام اسلامى

و شاورهم فى الامر فاذا عزمت فتوكّل على اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 59 - 14

14 _ خدامحورى در نظام اسلامى

اطيعوا اللّه و اطيعوا الرّسول و اولى الامر منكم . .. فردّوه الى اللّه

و الرّسول

ويژگيهاى جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 77 - 8

8 - اقامه نماز ، عبوديت و بندگى خدا و انجام كار هاى نيك ، مشخصه هاى جامعه اسلامى

ي_أيّها الذين ءامنوا . .. و افعلوا الخير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 53 - 4

4 _ جامعه اسلامى ، برخوردار از زندگى گوارا و شيرين و جامعه شرك و كفر ، گرفتار ناكامى ها و تلخى ها

و هو الذى مرج البحرين ه_ذا عذب فرات و ه_ذا ملح أُجاج

برداشت ياد شده، بر اين اساس استوار است كه آيه شريفه، متضمن تثميل باشد; به اين معنا كه ايمان به آب گوارا و شيرين و كفر و شرك به آب شور و تلخ تشبيه شده باشد و مؤمنان و جامعه ايمانى و كافران و جامعه كفر و الحاد به دريا تشبيه شده باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 38 - 8

8 - نظام اجتماعى مسلمانان ، متّكى بر اصل شور و مشورت

و أمرهم شورى بينهم

اضافه {أمر} به {هم}، نشانگر آن است كه امور اجتماعى و مربوط به همگان، مورد مشورت مسلمانان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 29 - 36

36- جامعه اسلامى در عصر بعثت ، جامعه اى مستحكم ، مستقل و خلاّق

كزرع أخرج شط_ه ف_ازره فاستغلظ فاستوى على سوقه

خداوند، در مقام توصيف پيامبر(ص) و ياران آن حضرت، اوصافى را كه براى آنان ياد كرده است. اين اوصاف عبارت است از:

{استغلظ} (استحكام)، {استوى على سوقه} (استقلال) و {يعجب الزرّاع} (زايندگى و خلاقيت).

هوشيارى جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 118 - 12

12 _ لزوم هوشيارى مستمر جامعه ايمانى ، در برابر توطئه ها و نفوذ هاى دشمنان دين

يا ايها الذين امنوا . .. لا يألونكم خبالا ... ودّوا ما عنتّم ... قد بدت البغضاء

بيان دشمنى و كينه بيگانگان، دلالت بر لزوم هوشيارى جامعه ايمانى در قبال آنان دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 123 - 5

5 _ فرمان الهى به غفلت نورزيدن جامعه اسلامى از خطر نفوذ و كارشكنى دشمنان همجوار

قتلوا الذين يلونكم من الكفار و ليجدوا فيكم غلظة

جامعه دينى

آسيب شناسى جامعه دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 86 - 11

11 - دنياطلبى ، از ريشه هاى بروز جنگ ها و درگيرى هاى خونين ميان گروه هاى معتقد به آيين الهى است .

ثم أنتم هؤلاء تقتلون أنفسكم . .. أولئك الذين اشتروا الحيوة الدنيا

ابتلاى جامعه دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 25 - 5

5 _ تخلف از دستورات حياتبخش و زيربنايى خدا و رسول ، مايه بروز فتنه هايى فراگير و نزول عذابى شديد بر تمامى جامعه ايمانى

إذا دعاكم لما يحييكم . .. و اتقوا فتنة لاتصيبن الذين ظلموا منكم خاصة

از مصاديق مورد نظر براى ستمكارى (ظلموا)، به قرينه آيه قبل، تخلف از دستورات حياتبخش و زيربنايى خدا و رسول است.

اتحاد جامعه دينى

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 91 - 4

4 _ حراست از وحدت جامعه ايمانى و دور نگاهداشتن آن از كينه و دشمنى فلسفه تحريم شراب خوارى و قماربازى

انما يريد الشيطن ان يوقع بينكم العدوة و البغضاء

اختلاف جامعه دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 2 - 9

9 _ اختلاف و نزاع در جامعه ايمانى بر سر دنيا و غنايم آن ، به دور از شأن مؤمنان واقعى

يسئلونك عن الأنفال . .. إنما المؤمنون ... وجلت قلوبهم ... و على ربهم

بيان ويژگيهاى ياد شده پس از اشاره به اختلاف و نزاع مسلمانان بر سر غنايم جنگى، اشاره به اين دارد كه رسيدن به مقام بلند ايمان، آدمى را از شيفتگى به مال دنيا و متأثر شدن از آن و در نتيجه نزاع كردن بر سر آن، باز خواهد داشت.

استهزاى جامعه دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 14 - 6

6 - استهزاى مسلمانان و به تمسخر گرفتن جامعه ايمانى ، هدف منافقان در تظاهر به اسلام

قالوا ءامنا . .. إنما نحن مستهزءون

اعراض از جامعه دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 89 - 6،10

6 _ بريدن از جامعه ايمانى و سر باز زدن از هجرت ، نشانه نفاق و بى ايمانى است .

فلا تتّخذوا منهم اولياء حتّى يهاجروا فى سبيل اللّه

10 _ لزوم تعقيب و كشتن منافقان ، در صورت سر باز زدن آنان از هجرت در راه خدا و پيوستن

به جامعه ايمانى

فان تولّوا فخذوهم و اقتلوهم حيث وجدتموهم

امتحان جامعه دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 155 - 5

5 - كشته شدن راه خدا ، وسيله اى براى آزمون جامعه ايمانى هستند .

و لنبلونكم بشىء . .. و نقص من الأمول و الأنفس و الثمرت

مصداق مورد نظر براى {نقص الأنفس} - به قرينه آيات قبل - كشته شدگان راه خداست.

امنيت جامعه دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 82 - 5

5 _ جامعه ايمانى به دور از هر گونه شرك و ظلم، از خشم و عذاب خداوند در امان است.

فأى الفريقين أحق بالأمن . .. الذين ءامنوا ... أولئك لهم الأمن

چون در آيه قبل از موحدان و مشركان به عنوان دو گروه ياد شده و در اين آيه نيز از موحدان با صيغه ها و ضماير جمع ياد شده، چنين برمى آيد كه امنيت از آن جامعه با هويت جمعى آن است، گر چه آحاد نيز مشمول آن باشند.

تأمين نيازهاى جامعه دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 41 - 19

19 _ رفع نياز هاى جامعه ايمانى از سوى خود مسلمانان ، منشأ تشريع خمس ، نه ناتوانى خداوند بر تأمين آن نيازها

و اعلموا أنما غنمتم من شىء . .. و اللّه على كل شىء قدير

تداوم جامعه دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 105 - 8

8 _ سلامت و دوام جامعه ايمانى ، در گرو پاسدارى از

حريم ارزش هاى دينى در برابر فرهنگ كفر

عليكم انفسكم لايضركم من ضل إذا اهتديتم

مراد از {ضرر} در {لايضركم} ممكن است ضرر معنوى بوده و اشاره به خطرهايى باشد كه ايمان مؤمنان را تهديد مى كند و ممكن است مراد آسيبهايى باشد كه بنيه و توان جوامع مؤمن را تضعيف و يا نابود مى سازد. برداشت فوق ناظر به دومين معناست.

جامعه دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 200 - 15

15 _ ايجاد پيوند هاى اجتماعى در جامعه ايمانى ، نشانه پرهيزكارى مؤمنان

يا ايّها الّذين امنوا . .. و رابطوا و اتّقوا اللّه

بنابر اينكه معناى {رابطوا}، ايجاد پيوند باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 33 - 8،11

8 _ تلاش براى فساد و تباهى جامعه ايمانى ، ستيزه جويى با خدا و رسول ( ص ) است .

انما جزؤا الذين يحاربون اللّه و رسوله و يسعون فى الارض فساداً

برداشت فوق بر اين مبناست كه {واو} در {و يسعون} تفسيريه باشد. يعنى فسادگرى در جامعه ايمانى، مصداقى از محاربه با خدا و رسول است.

11 _ ضرورت پاسدارى از امنيت و سلامت جامعه ايمانى با سركوب آشوبگران و فسادانگيزان

انما جزؤا الذين يحاربون اللّه و رسوله و يسعون فى الارض فساداً ان يقتلوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 24 - 7

7 _ جهاد و مبارزه با كافران حق ناپذير ، مايه حيات واقعى جامعه ايمانى

يأيها الذين ءامنوا استجيبوا للّه و للرسول

از مصاديق مورد نظر براى {ما يحييكم}، به دليل وقوع آيه مورد

بحث در سياق آيات جنگ و مبارزه، فراخوانى اهل ايمان به نبرد با دشمنان دين است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 25 - 2،3،4

2 _ برخى از گناهان و ستمكارى ها در جامعه ايمانى مايه گرفتار شدن همگان ( مرتكبان گناه و غير آنها ، يعنى ظالم و غير ظالم ) به عذاب هاى الهى است .

و اتقوا فتنة لاتصيبن الذين ظلموا منكم خاصة

{لا} در {لاتصيبن} نافيه و {خاصة} حال براى {الذين} است. جمله {لاتصيبن الذين ... } تبيين و توضيحى است براى {فتنة}. و مراد از اتقاء فتنة، پرهيز از عامل آن مى باشد كه به قرينه {ظلموا}، ستمكارى است. بنابراين معناى آيه چنين مى شود: اى اهل ايمان از گناهانى كه موجب فتنه اى عظيم مى شود بپرهيزيد ; آن گونه فتنه اى كه نه تنها دامنگير گناهكار مى شود، بلكه همگان را در شعله هاى خود خواهد سوزانيد.

3 _ اهل ايمان موظف به مبارزه با فتنه هايى كه شعله هاى آن دامنگير كل جامعه است .

و اتقوا فتنة لاتصيبن الذين

عامل فتنه در مورد بحث _ چنانچه گذشت _ گناه و ستمكارى است و مرتكب اين گناه به دليل {ظلموا منكم} تنها برخى از افراد جامعه هستند. بنابراين امر به اتقا (اتقوا فتنة) نسبت به مخاطبان متفاوت خواهد بود. يعنى نسبت به گنهكاران و ستم پيشگان، پرهيز از خود گناه است و نسبت به آنان كه مرتكب نمى شوند، جلوگيرى از ارتكاب آن است.

4 _ مؤمنان وظيفه دار اهتمام بيشتر در پرهيز از گناهانى كه آثار شوم آن فراگير جامعه ايمانى است .

و اتقوا

فتنة لاتصيبن الذين ظلموا منكم خاصة

بديهى است هيچ گناه و ستمى را نبايد مرتكب شد. بنابراين نهى از ارتكاب گناهى كه فتنه اى فراگير دارد، حاكى از تأكيد بيشتر نسبت به پرهيز از چنين گناهى است.

حمايت از جامعه دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 62 - 3

3 _ خداوند با حمايت خويش از پيامبر ( ص ) و جامعه ايمانى ، نيرنگ كافران را بى اثر خواهد كرد .

و إن يريدوا أن يخدوعوك فإن حسبك اللّه

جواب شرط {إن يريدوا . .. } محذوف است و جمله {فان حسبك اللّه} جانشين آن شده است ; يعنى: إن يريدوا أن يخدعوك فاللّه يكفيك شرهم.

دشمنان جامعه دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 60 - 8،11

8 _ جامعه ايمانى در عصر پيامبر ( ص ) مواجه به دو گروه از دشمن : دشمنانى شناخته شده و دشمنانى ناشناخته

عدو اللّه و عدوكم و ءاخرين من دونهم لاتعلمونهم

11 _ تنها خداوند آگاه به دشمنانى است كه براى جامعه ايمانى ناشناخته اند .

لاتعلمونهم اللّه يعلمهم

سعادت جامعه دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 200 - 19

19 _ پيروزى و سعادت جامعه ايمانى ، در گرو ايجاد پيوند و ارتباط با يكديگر

و رابطوا . .. لعلّكم تفلحون

ضعف جامعه دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 66 - 4

4 _ بروز ضعف در جامعه ايمانى صدر اسلام ، موجب تخفيف حكم پايدارى در برابر دشمنان

شد .

الئن خفف اللّه عنكم و علم أن فيكم ضعفا

عوامل تشكيل جامعه دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 63 - 12

12 _ نقش اساسى عالمان و دانشمندان دينى در ساختار دينى و اخلاقى جامعه

لبئس ما كانوا يصنعون

عوامل فساد جامعه دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 12 - 2

2 - منافقان ، سرچشمه و منشأ فساد ها و تبهكارى ها در جوامع دينى هستند .

ألا إنهم هم المفسدون

در آياتى از قرآن غير منافقان نيز فسادگر خوانده شده اند بنابراين حصر در جمله {ألا إنهم . ..}(تنها منافقان فسادگرند) حصر ادعايى است و اشاره به اين معنا دارد كه: فسادگرى غير منافقان در قياس با منافقان چيزى به حساب نمى آيد; و يا اينكه فساد ديگران نيز به گونه اى به نفاق و منافقان باز مى گردد.

كيفر استهزاى جامعه دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 15 - 2

2 - استهزاى منافقان از سوى خدا ، كيفر تمسخر آنان نسبت به اسلام و جامعه ايمانى است .

إنما نحن مستهزءون. اللّه يستهزئ

آيه مورد بحث، بيانگر سزا و كيفر منافقان استهزا كننده است.

مديريت جامعه دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 150 - 3

3 _ ناشايستگى كافران براى ولايت و سرپرستى و يارى جامعه ايمانى

ان تطيعوا الّذين كفروا . .. بل اللّه موليكم و هو خير النّاصرين

مسؤوليت جامعه دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 -

انفال - 8 - 61 - 1،4

1 _ جامعه ايمانى بايد در صورت اظهار تمايل كافران به صلح ، آن را بپذيرد و از آن استقبال كند .

و إن جنحوا للسلم فاجنح لها

4 _ جامعه ايمانى نبايد به كافرانى كه در پى صلح نيستند طرح صلح دهد .

و إن جنحوا للسلم فاجنح لها

ب___رداشت فوق از مفهوم جمله شرطيه {إن جنحوا . .. } استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 167 - 5،8

5 _ جامعه ايمانى ، وظيفه دار پيكار در راه خدا و يا دست كم دفاع از وطن و كيان خويش

تعالوا قاتلوا فى سبيل اللّه او ادفعوا

8 _ پيكار با دشمنا دين ( جهاد ابتدايى ) و دفاع در برابر هجوم آنان ( جهاد دفاعى ) ، دو تكليف الهى بر عهده جامعه ايمانى *

قاتلوا فى سبيل اللّه او ادفعوا

بنابر اينكه دعوت مطرح شده در آيه، بيان حكم جهاد باشد، نه دعوت براى حضور در نبردى خاص و مقطعى. بنابراين جمله {قاتلوا ... }، ناظر به جهاد ابتدايى و جمله {او ادفعوا} ناظر به جهاد دفاعى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 44 - 12

12 _ لزوم هشيارى جامعه ايمانى در مقابل تلاش براى گمراه ساختن مسلمانان

الم تر الى الذين . .. ان تضلوا السبيل

هدف از بيان تصميم عالمان يهود، هشيار ساختن مسلمانان نسبت به تلاش پيگير آن عالمان براى گمراه ساختن جامعه ايمانى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 146 - 6

6 _

جامعه ايمانى ، موظف به پذيرش توبه كنندگان واقعى

الا الذين تابوا و أصلحوا . .. فأولئك مع المؤمنين

از جمله {فأولئك مع المؤمينن}، استفاده مى شود كه جامعه اسلامى بايد پذيراى منافقين تائب باشد و آنان را به عنوان عضوى از جامعه اسلامى بپذيرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 105 - 10

10 _ جامعه ايمانى وظيفه دار هشيارى در برابر موضعگيرى هاى گمراه كننده كافران

يايها الذين ءامنوا عليكم انفسكم لايضركم من ضل إذا اهتديتم

{لا} در لايضركم مى تواند نافيه باشد بر اين مبنا مراد از جمله {لايضركم . ..} اين است كه چنانچه از ايمان خود مراقبت كنيد از دام گمراهان مى رهيد و مى تواند {لا} ناهيه باشد، يعنى اى مؤمنان مبادا گمراهان شما را از راه بدر برده و ايمان شما را بربايند برداشت فوق بر اساس احتمال دوم است. گفتنى است كه مراد از {من ضل} به قرينه {ءامنوا} كفرپيشگان مى باشد.

منافقان در جامعه دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 19 - 4

4 - منافقان ، در جامعه قرآنى و در برابر اسلام ، خود را در معرض زوال و نابودى مى بينند .

يجعلون أصبعهم فى ءاذانهم من الصوعق حذر الموت

جامعه شناسى

{جامعه شناسى}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 123 - 10

10 _ مقايسه ميان رخداد هاى تاريخى و سرنوشت ساز در يك جامعه ، از روش هاى قرآن در شناسايى نقاط ضعف و قوّت آن جامعه

و اذ غدوت من اهلك . ..

و لقد نصركم اللّه ببدر و انتم اذلّة

خداوند در اين آيه و آيات قبل، براى شناساندن نقاط قوّت و ضعف جامعه ايمانى، به دو رخداد تاريخى بدر و احد و مقايسه بين آنها اشاره مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 137 - 5

5 _ كليّه جوامع ، همواره داراى روش ها و شيوه هاى خاص زندگى اجتماعى و جهتگيرى هاى خاص تاريخى هستند .

قد خلت من قبلكم سنن . .. فانظروا كيف كان عاقبة المكذّبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 143 - 6

6 _ ناهماهنگى و دوگانگى باور ها و عملكرد برخى از مسلمانان صدر اسلام

و لقد كنتم تمنّون الموت . .. فقد رايتموه و انتم تنظرون

آثار جامعه شناسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 36 - 12

12 - جامعه شناسى ، باستان شناسى و تاريخ ، زمينه ساز شناخت سنت هاى الهى و ره يابى به واقعيت پيام وحى

و كم أهلكنا قبلهم من قرن هم أشدّ منهم بطشًا . .. هل من محيص

اهميت جامعه شناسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 137 - 7

7 _ اهميّت و ارزش جامعه شناسى و دقّت در تحولات و حوادث تاريخى

فسيروا فى الارض فانظروا كيف كان عاقبة المكذّبين

جان از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

جان

آثار ايثار با جان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 111 - 4

4 _ ايمان ، شرط تأثير ايثار هاى مالى

و جانى انسان در دستيابى به بهشت

إن اللّه اشترى من المؤمنين أنفسهم و أمولهم بأن لهم الجنة

قيد {من المؤمنين} اشعار دارد به اينكه تنها انسانهاى مؤمن در اين معامله شركت دارند.

ارزش جان انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 111 - 9

9 _ دين الهى و حمايت از آن ، داراى ارزش برتر از جان و مال انسانها

إن اللّه اشترى من المؤمنين أنفسهم و أمولهم . .. يقتلون فى سبيل اللّه

ارزش جان قاتل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 32 - 10

10 _ خون و جان قاتلان نابحق و مفسدان در زمين ، فاقد ارزش و احترام

من قتل نفساً بغير نفس او فساد فى الارض

{باء} در {بغير نفس} براى مقابله است. بنابراين مفهوم جمله شرطيه {من قتل نفساً ...} اين است كه قتل نفس آنگاه كه در مقابل كشتن كسى (قصاص) و يا در مقابل فسادانگيزى باشد، كيفر ندارد.

ارزش جان مفسدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 32 - 10

10 _ خون و جان قاتلان نابحق و مفسدان در زمين ، فاقد ارزش و احترام

من قتل نفساً بغير نفس او فساد فى الارض

{باء} در {بغير نفس} براى مقابله است. بنابراين مفهوم جمله شرطيه {من قتل نفساً ...} اين است كه قتل نفس آنگاه كه در مقابل كشتن كسى (قصاص) و يا در مقابل فسادانگيزى باشد، كيفر ندارد.

ارزش جان مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 111 - 5

5

_ ارزش والاى جان و مال مؤمنان در پيشگاه خداوند

إن اللّه اشترى . .. بأن لهم الجنة

امتحان با جان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 186 - 2،3،23

2 _ مال و تن و جان مؤمنان ، وسيله آزمايش آنان

لتبلونّ فى اموالكم و انفسكم

3 _ آزمايشِ به وسيله تن و جان ، مرحله اى پس از آزمايش به وسيله مال *

لتبلونّ فى اموالكم و انفسكم

تقدّم ذكرى {اموال} بر {انفس}، مى تواند اشاره به دو مرحله ترتيبى از آزمايش باشد.

23 _ پرداخت زكات ، مصداق آزمايش در اموال و واداشتن خويش به صبر ، آزمايش در انفس است .

لتبلونّ فى اموالكم و انفسكم

امام رضا (ع) پس از تلاوت آيه فوق فرمود: {لتبلونّ فى اموالكم} باخراج الزكاة و {فى انفسكم} بتوطين الانفس على الصبر.

_______________________________

عيون اخبار الرّضا (ع)، ج 2، ص 89، ح 1 ; نورالثقلين، ج 1، ص 421، ح 474.

اهميت حفظ جان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 32 - 13،14،16

13 _ تضمين پاداش عظيم در برابر حفظ جان هر انسان ، نويدى از جانب خداوند بر بنى اسرائيل

كتبنا على بنى اسرءيل . .. من احياها فكانما احيا الناس جميعاً

همسنگى حفظ حيات يك انسان با تمامى انسانها، مى تواند كنايه از پاداش عظيم باشد.

14 _ اهميت و ارزش والاى حفظ حيات انسانها

و من احياها فكانما احيا الناس جميعاً

16 _ جلوگيرى از تكرار رخدادى همچون كشته شدن هابيل ، فلسفه تعلق پاداش هاى عظيم خداوند بر پاسدارى از جان انسانها

من اجل ذلك كتبنا . .. و من احياها فكانما

احيا الناس جميعاً

پاداش ايثار با جان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 111 - 24

24 _ ايثار جان و مال در راه خدا و دريافت پاداش بهشت ، شايسته سرور و شادمانى ، در بينش الهى

إن اللّه اشترى من المؤمنين . .. فاستبشروا ببيعكم الذى بايعتم به

پيدايش حيات از موجودات بى جان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 95 - 2،3،4

2 _ خداوند پديدآورنده حيات از دل طبيعت بى جان و مرده است.

إن الله . .. يخرج الحى من الميت

3 _ رويش گياهان و درختان از دانه ها و هسته ها، نمودى از بيرون آوردن موجود زنده از مرده است.

إن الله فالق الحب و النوى يخرج الحى من الميت و مخرج الميت من الحى

4 _ پديد آمدن موجود زنده از دل مردگان و مرده از دل زندگان، قانونى مستمر در طبيعت است.

يخرج الحى من الميت و مخرج الميت من الحى

جمله {يخرج الحى}، كه جمله اى است فعليه و با فعل مضارع آغاز شده، دال بر استمرار و تجديد است. همچنين جمله دوم (مخرج الميت ... )، كه به صورت اسميه آمده، دال بر دوام و ثبوت است.

پيدايش موجودات بى جان از جانداران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 95 - 4،5

4 _ پديد آمدن موجود زنده از دل مردگان و مرده از دل زندگان، قانونى مستمر در طبيعت است.

يخرج الحى من الميت و مخرج الميت من الحى

جمله {يخرج الحى}، كه جمله اى است فعليه و با فعل مضارع

آغاز شده، دال بر استمرار و تجديد است. همچنين جمله دوم (مخرج الميت ... )، كه به صورت اسميه آمده، دال بر دوام و ثبوت است.

5 _ خداوند از نهاد موجودات جاندار، موجوداتى بى جان و فاقد حيات پديد مى آورد.

إن الله . .. و مخرج الميت من الحى

جهاد با جان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 72 - 2

2 _ شركت در جهاد با مال و جان از سوى مجاهدان و يارى مهاجران از سوى انصار ، شرط برخوردارى هر يك از ولايت مقرر شده از جانب خدا

إن الذين ءامنوا و هاجروا . .. أولياء بعض

مشاراليه {أولئك} و مرجع ضمير در {بعضهم}، {الذين} اول و دوم، با تمام صفاتى كه براى آنان ذكر شد، است. يعنى مؤمنان مهاجر _ مثلا _ اگر جهاد نكنند و يا مؤمنان ساكن در مدينه اگر مهاجران را يارى ندهند از حقوق ولايت برخوردار نيستند.

حفظ جان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 32 - 15

15 _ حفظ حيات يك انسان و جلوگيرى از نابودى وى در پيشگاه خداوند به منزله حفظ حيات همه انسانهاست .

و من احياها فكانما احيا الناس جميعاً

مراد از {احياء} نمى تواند زنده كردن مردگان باشد ; بلكه به معناى حفظ حيات انسانها و جلوگيرى از هلاكت آنان است. برداشت فوق را فرمايش منقول از امام صادق(ع) تأييد مى كند كه در پاسخ سؤال از معناى {من احياها} در آيه فوق فرمود: نجاها من غرق او حرق او سبع او عدو ... .

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 313،

ح 84; تفسير برهان، ج 1، ص 464، ح 11.

سوگند به جان انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 7 - 1

1 - سوگند خداوند به جان انسان ها

و نفس

{نفس}، به معناى روح و نيز جسد آمده است (صحاح اللغة). آيات بعد _ كه ويژگى هاى روح انسان را مطرح مى كند _ قرينه بر اراده معناى اول است. كلمه {نفس} گرچه نكره است; ولى بر ابهام دلالت ندارد. بلكه مراد جنس نفس است; زيرا آنچه بعد از آن، درباره نفس ذكر شده مربوط به تمام نفس ها است. نكره در اين موارد، مفيد تفخيم است.

عوامل ايثار با جان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 111 - 6

6 _ ايمان راستين ، مستلزم ايثار جان و مال در راه خدا

إن اللّه اشترى من المؤمنين

قصاص جان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 45 - 4

4 _ جان در برابر جان ، چشم در برابر چشم ، بينى در برابر بينى ، گوش در برابر گوش و دندان در برابر دندان ، قانون قصاص در تورات

و كتبنا عليهم . .. و العين بالعين و الأنف بالأنف و الاذن بالاذن و السن بالسن

مشترى جان مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 111 - 1

1 _ خداوند ، خريدار جان و مال مؤمنان به بهاى بهشت

إن اللّه اشترى من المؤمنين أنفسهم و أمولهم بأن لهم الجنة

ناخوشايندى ايثار با جان

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 81 - 8

8 _ كراهت و ناخرسندى از ايثار مال و جان در راه خدا ، نشانه نفاق

و كرهوا أن يجهدوا بأمولهم و أنفسهم فى سبيل اللّه

نقش جان مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 111 - 3

3 _ جان و مال مؤمنان ، ابزارى براى آنان در دستيابى به ارزش هاى جاودان

إن اللّه اشترى من المؤمنين أنفسهم و أمولهم بأن لهم الجنة

جانداران از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

جانداران

آثار زوجيت جانداران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 36 - 5

5 - حاكميت قانونِ زوجيت بر پديده هاى شناخته شده و ناشناخته جان دارِ جهان ، دليل كمال خدا و مبرّا بودن او از هر نقص و كاستى

سبح_ن الذى خلق الأزوج كلّها . .. و ممّا لايعلمون

از ارتباط ميان تنزيه خدا از هر نقصى به توصيف او به آفريدن پديده هاى جان دارِ جهان به صورت زوج (نر و ماده)، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

اقسام جانداران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 45 - 5،6،7

5 - بعضى از جانداران ، بر شكم خود راه مى روند .

فمنهم من يمشى على بطنه

6 - بعضى از جانداران ، بر روى دو پا راه مى روند .

و منهم من يمشى على رجلين

7 - بعضى از جانداران ، بر روى چهار پا راه مى روند .

و منهم من يمشى على أربع

پيدايش موجودات بى جان از جانداران

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

5 - انعام - 6 - 95 - 4،5

4 _ پديد آمدن موجود زنده از دل مردگان و مرده از دل زندگان، قانونى مستمر در طبيعت است.

يخرج الحى من الميت و مخرج الميت من الحى

جمله {يخرج الحى}، كه جمله اى است فعليه و با فعل مضارع آغاز شده، دال بر استمرار و تجديد است. همچنين جمله دوم (مخرج الميت ... )، كه به صورت اسميه آمده، دال بر دوام و ثبوت است.

5 _ خداوند از نهاد موجودات جاندار، موجوداتى بى جان و فاقد حيات پديد مى آورد.

إن الله . .. و مخرج الميت من الحى

جانداران دو پا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 45 - 6

6 - بعضى از جانداران ، بر روى دو پا راه مى روند .

و منهم من يمشى على رجلين

زوجيت جانداران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 36 - 4،7

4 - حاكميت قانونِ زوجيت ( نر و ماده بودن ) بر تمامى موجوداتِ داراى حيات ( گياهان ، حيوانات و . . . )

سبح_ن الذى خلق الأزوج كلّها . .. و ممّا لايعلمون

7 - جهان ، داراى پديده هاى جان دارى است كه چگونگى حاكميت قانون زوجيت بر آنها ، براى بشر ناشناخته است .

سبح_ن الذى خلق الأزوج كلّها . .. و ممّا لايعلمون

متعلق علم در {لايعلمون} ذكر نشده است; ولى به تناسب اين كه آيه شريفه درصدد بيان حاكميتِ قانونِ زوجيت بر پديده هاى جان دار جهان است، مى تواند حاكميت همين قانون باشد.

عبرت از خلقت جانداران

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 45 - 8

8 - طبيعت ( پيدايش انواع گوناگون جانداران از جسمى مايع و . . . ) ، بستر مناسب براى عبرت آموزى و پندگيرى

إنّ فى ذلك لعبرة لأُوْلى الأبص_ر . و اللّه خلق كلّ دابّة من ماء

جمله {و اللّه خلق. ..} عطف بر جمله {يقلّب اللّه الليل...} است. اين عطف مى تواند به اين مناسبت باشد كه همان گونه كه گردش و جابه جايى شب و روز مايه عبرت صاحبان بصيرت است آفرينش انواع جانداران نيز مى تواند چنين تأثيرى داشته باشد.

عنصر خلقت جانداران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 45 - 1،2،3،13

1 - خداوند ، [ در آغاز ] هر جاندارى را از آب آفريد .

و اللّه خلق كلّ دابّة من ماء

به حيوانات و جانداران روى زمين _ چه بزرگ و قابل رؤيت باشند و چه كوچك و غير قابل ديدن _ {دابّة} گويند (لسان العرب).

2 - آب ، از عناصر نخستين پيدايش حيات حيوانى است .

و اللّه خلق كلّ دابّة من ماء

3 - خداوند ، موجودات جاندار را از انواع مايع هاى متناسب خود آفريد .

و اللّه خلق كلّ دابّة من ماء

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين نكته است كه تنكير {ماء} براى تنويع باشد. بر اين اساس معناى {ماء} انواع جسم مايع است و مقصود اين است كه عنصر اولى و منشأ پيدايش حيات جانداران، از جسم مايع است و حيات هر جاندارى از مايعى متناسب خود مى باشد.

13 - آفرينش انواع جانداران از جسمى مايع ، جلوه اى از

قدرت مطلق خداوند است .

و اللّه خلق كلّ دابّة من ماء . .. يخلق اللّه ما يشاء إنّ اللّه على كلّ شىء قدير

عوامل نابودى جانداران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 45 - 1

1 - در صورت مؤاخذه شدن مردم در دنيا از سوى خداوند ، هيچ جنبنده اى در سطح زمين باقى نخواهد ماند .

و لو يؤاخذ اللّه الناس بما كسبوا ما ترك على ظهرها من دابّة

كيفيت حركت جانداران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 45 - 5،6،7

5 - بعضى از جانداران ، بر شكم خود راه مى روند .

فمنهم من يمشى على بطنه

6 - بعضى از جانداران ، بر روى دو پا راه مى روند .

و منهم من يمشى على رجلين

7 - بعضى از جانداران ، بر روى چهار پا راه مى روند .

و منهم من يمشى على أربع

منشأ زوجيت جانداران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 36 - 2

2 - خداوند تمامى روييدنى هاى زمين ، انسان و پديده هاى ناشناخته در نزد بشر را به صورت زوج ( نر و ماده ) آفريده است .

سبح_ن الذى خلق الأزوج كلّها ممّا تنبت الأرض و من أنفسهم و ممّا لايعلمون

{زوج} (مفرد {أزواج}) براى دو معنا به كار مى رود: 1_ مقابل طاق و مرادف جفت; 2_ به معناى نوع و صنف گفتنى است برداشت ياد شده مبتنى بر معناى نخست است.

جاودانگي از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

جاودانگى

آثار جاودانگى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه

- 20 - 111 - 6

6 - ظهور حيات حقيقى و فنا ناپذير خداوند و قيوميت او بر هستى در قيامت ، مايه خضوع و ذلت عميق آدميان در برابر او خواهد شد .

و عنت الوجوه للحىّ القيّوم

آثار جاودانگى در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 59 - 2

2 - سرور و شادمانى بهشتيان ، از نمردن و جاودانه زيستنن و نيز رهايى از عذاب الهى در آخرت

إلاّ موتتنا الأُولى و ما نحن بمعذّبين

آثار جاودانگى نعمتهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 34 - 7

7 - آسايش خاطر بهشتيان ، در پرتو اطمينان از زوال ناپذيرى نعمت ها

ادخلوها بسل_م ذلك يوم الخلود

برداشت بالا بنابراين نكته است كه {ذلك يوم. ..} در مقام تعليل براى {ادخلوها بسلام} باشد; يعنى، چون در بهشت جاودانه ايد، ديگر مجال هيچ اندوه نداريد و خاطرتان آسوده باد.

آثار ذكر جاودانگى در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 14 - 7

7- توجه يكتاپرستان استوار بر ايمان به جاودانگى در بهشت ، زداينده هر گونه بيم و اندوه از ايشان

فلاخوف عليهم و لا هم يحزنون . أُول_ئك أصح_ب الجنّة خ_لدين فيها

با توجه به ارتباط اين آيه با {فلا خوف عليهم و لا هم يحزنون} در آيه قبل، توجه به وعده خداوند به بهشتى بودن موحدان نيك كردار، مى تواند زداينده ترس و اندوه آنان باشد.

آرزوى جاودانگى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 59 -

3

3 - حيات جاودانه از خواسته ها و آرزو هاى انسان ها و دستيابى به آن ، مايه سرور و شادمانى آنان

أفما نحن بميّتين . إلاّ موتتنا الأُولى و ما نحن بمعذّبين

شگفتى از نمردن و جاودانه زيستن و اظهار سرور و خوشحالى كردن از دستيازى به حيات جاودانه، مى تواند حاكى از حقيقت ياد شده باشد. گفتنى است آيه بعد كه در آن بهشتيان دستيابى به حيات ابدى را فوز بزرگ مى شمرند (إنّ ه_ذا لهو الفوز العظيم); مؤيد همين برداشت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 39 - 10

10 - حيات جاويدان و سراى پايدار ، خواسته طبيعى انسان ها است .

و إنّ الأخرة هى دار القرار

تذكر به ناپايدارى زندگى دنيوى و جاودانگى حيات اخروى، خود گوياى مطلب ياد شده است.

ارزش جاودانگى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 75 - 17

17 _ الوهيت و خدايى ، تنها از آن كسى است كه ازلى ، ابدى و منزه از هر گونه نيازمندى باشد .

ما المسيح ابن مريم الا رسول قد خلت من قبله الرسل . .. كانا يأكلان الطعام

اهميت جاودانگى در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 61 - 1،2

1 - نجات از عذاب الهى و دستيابى به زندگى جاودانه بهشتى و رستگارى بزرگ ، سزاوار هرگونه عمل و تلاش است .

و ما نحن بمعذّبين . إنّ ه_ذا لهو الفوز العظيم . لمثل ه_ذا فليعمل الع_ملون

{لام} در {لمثل} براى تعليل و {ه_ذا} اشاره به مضامين آيات گذشته

است كه درباره رهايى از عذاب الهى و نيل به بهشت جاودان بود.

2 - رهايى از عذاب الهى و دستيابى به حيات جاودانه بهشتى ( رستگارى بزرگ ) ، تنها هدف شايسته براى هرگونه سعى و تلاش در زندگى آدمى

لمثل ه_ذا فليعمل الع_ملون

از تقدم جار و مجرور (لمثل) بر عامل خود (فليعمل) _ كه مفيد حصر است _ برداشت ياد شده به دست مى آيد.

ايصال به درخت جاودانگى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 120 - 6

6 - راهنمايى آدم به درخت جاودانگى و ملك و سلطنت هميشگى ، پوشش شيطان براى فريب آدم و حوا و وادار ساختن آنان به خوردن از ميوه درخت ممنوع

هل أدّلك على شجرة الخلد و ملك لايبلى

مقصود از {شجرة الخلد} درختى است كه خوردن ميوه آن موجب جاودانگى گردد. {ملك} به معناى مال و نيز سلطنت آمده است (قاموس). مراد از {ملك لايبلى} مالكيت و حاكميتى است كه زوال نپذيرد و فرسوده نگردد.

پندار جاودانگى دنيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 14 - 3،4

3 - جاودانه پنداشتن دنيا و استبعاد معاد از سوى ناباوران ، بر پايه گمان است ; نه برهان و يقين .

إنّه ظنّ

4 - جاودانه پنداشتن دنيا و بعيد شمردن معاد ، ريشه دل خوشى هاى نابجا و دلبستگى به خانواده و خاندان است .

إنّه كان فى أهله مسرورًا . إنّه ظنّ أن لن يحور

حرف {إنّ} در {إنّه ظنّ}، براى بيان علت سُرورى است كه در {كان فى أهله مسروراً} بيان شده است.

پندار جاودانگى نعمت

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 35 - 7،9

7- ثروت مند مغرور ، باغ و بوستان و نعمت هاى خود را جاودانه و فناناپذير مى پنداشت .

قال ما أظنّ أن تبيد هذه أبدًا

{تبيد} از {بيد} به معناى هلاك و نابود شدن است.

9- ثروت مندان و قدرت مندان ، در خطر پندار جاودانگى نعمت ها در دنيايند .

أنا أكثر منك مالاً . .. قال ما أظنّ أن تبيد هذه أبدًا

داستان مذكور در آيه، چه واقعى باشد و چه سمبليك، بيان خصلت هاى آدمى و واكنش هاى او در شرايط مختلف است. از جمله اين خصلت ها آن است كه وقتى در اوج رفاه قرار گيرد و اموال خود را در اطراف خود مشاهده كند، چنين مى پندارد كه نعمت هاى اطراف او جاودانه هستند.

تلاش براى جاودانگى در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 61 - 1

1 - نجات از عذاب الهى و دستيابى به زندگى جاودانه بهشتى و رستگارى بزرگ ، سزاوار هرگونه عمل و تلاش است .

و ما نحن بمعذّبين . إنّ ه_ذا لهو الفوز العظيم . لمثل ه_ذا فليعمل الع_ملون

{لام} در {لمثل} براى تعليل و {ه_ذا} اشاره به مضامين آيات گذشته است كه درباره رهايى از عذاب الهى و نيل به بهشت جاودان بود.

جاودانگى آتش جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 39 - 3

3 - دوزخ و آتش آن دائمى و هميشگى است .

هم فيها خلدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود -

11 - 107 - 2

2_ جهنم و آتش آن ، هميشگى و پايدار است .

خ_لدين فيها مادامت السم_وت و الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 5 - 13

13_ سراى آخرت ، پايان ناپذير است و دوزخ و آتش آن جاويدان است .

هم فيها خ_لدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 97 - 11

11- آتش دوزخ ، آتشى خاموش نشدنى و داراى نوسان و همواره فروزان است .

كلّما خبت زدن_هم سعيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 28 - 3

3 - آتش دوزخ هميشگى است و دشمنان خدا در آن جاودانه اند .

ذلك جزاء أعداء اللّه النار لهم فيها دار الخلد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انفطار - 82 - 16 - 3

3 - عذاب و آتش دوزخ ، جاودانه است .

و ما هم عنها بغائبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 13 - 5

5 - آتش دوزخ ، عذابى جاودانه است و اهل شقاوت در آن مخلّداند .

ثمّ لايموت فيها و لايحيى

مراد از {لايحيى}، نفى حيات مطلوب است كه نجات از آتش، مصداق بارز آن مى باشد. در اين صورت قيد {فيها}، اختصاص به {لايموت} خواهد داشت. بنابراين دوزخيان، نه در آتش مى ميرند و نه از آن بيرون مى آيند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 14 - 1

1 - آتش جهنم ، همواره شعلهور است و زبانه

مى كشد .

نارًا تلظّى

{تلظّى} (كه در اصل {تتلظّى} بوده است); يعنى، زبانه كشيده و برافروخته مى شود. مضارع در صورتى كه حال قرار گيرد، بر تكرار دلالت مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - همزه - 104 - 6 - 5

5 - آتش جهنم ، همواره برافروخته شده و شعله هاى تازه پيدا مى كند .

الموقدة

{ايقاد} (مصدر {موقدة}) يا از {وَقَدْ} (آتش و بر افروخته شدن آن) و يا از {وَقود} (هيزم ويژه آتش)، گرفته شده است. توصيف آتش جهنم به {موقدة} _ با آن كه آتش از افروخته شدن و افروزنده انفكاك ندارد _ اشاره به حدوث پياپى اين وصف دارد; به گونه اى كه نه تنها هرگز خاموش نمى شود; بلكه همواره شعله هاى جديد دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - همزه - 104 - 8 - 2

2 - آتش جهنم ، جاودان و گرفتارى زراندوزان استهزاگر در آن ، هميشگى است .

إنّها عليهم مؤصدة

جاودانگى آخرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 169 - 20

20 _ جهان آخرت و نعمت هاى آن پايدار و زوال ناپذير است .

عرض هذا الأدنى . .. و الدار الأخرة خير

بيان برترى آخرت در مقابل توصيف متاع دنيا به زوال پذيرى، مى رساند كه از علل برترى آخرت بر دنيا هميشگى بودن نعمتهاى آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 22 - 1

1 _ جهان آخرت ، جهانى جاودان و فناناپذير

و جنت لهم فيها نعيم مقيم. خلدين فيها أبداً

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 26 - 8

8 _ جهان آخرت ، سرايى است جاودان .

أولئك أصحب الجنة هم فيها خلدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 5 - 13

13_ سراى آخرت ، پايان ناپذير است و دوزخ و آتش آن جاويدان است .

هم فيها خ_لدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 11 - 4

4 - جهان آخرت ، جهانى ابدى و زوال ناپذير

هم فيها خ_لدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 39 - 2

2 - آخرت ، سراى پايدار و پاينده

و إنّ الأخرة هى دار القرار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 17 - 2

2 - جهان آخرت طولانى تر و پاينده تر از دنيا است .

و الأخرة . .. أبقى

جاودانگى ابرار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انفطار - 82 - 13 - 4

4 - بهره مندى ابرار از نعمت هاى آخرت ، هميشگى است .

إنّ الأبرار لفى نعيم

حرف {فى} در آيه شريفه، براى ظرفيت مجازى است و بر استقرار ابرار در نعمت دلالت دارد. اسميه بودن جمله {إنّ الأبرار...}، تأكيدى بر مداومت و ثبوت و حرف {لام} در {لفى نعيم}، تأكيد بر تمام محتوا است.

جاودانگى ابو لهب در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مسد - 111 - 3 - 1

1 - ابولهب در آخرت ، به آتش گرفتار شده و

در آن باقى خواهد ماند .

سيصلى نارًا

{صلى النار}; يعنى، به سختى گرفتار حرارت آتش شد (قاموس). {صلاة} (ريشه {يصلى} در نظر زجّاج) در اصل بر ملازمت دلالت دارد (لسان العرب). بنابراين {يصلى النار}، بيانگر خلود است.

جاودانگى اديان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 46 - 7

7- شريعت ها و اديان توحيدى ، در برابر دين ستيزان ، استوارتر از كوه ، پايدار و جاودانه خواهند ماند .

فيقول الذين ظلموا ربّنا أخّرنا . .. نجب دعوتك و نتّبع الرسل ... و قد مكروا ... و

از اينكه خداوند فرمود: مكر و نقشه هاى ستمگران در برابر نيروى حق و رسولان الهى، هر چند در قدرت و توانمندى كوه شكن باشد، مؤثر نخواهد بود، به دست مى آيد كه اديان توحيدى و شرايع رسولان الهى استوارتر از كوه بوده و پايدار و ضربه ناپذيرند.

جاودانگى ارزش هاى معنوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 96 - 1،2

1- دستاورد هاى مادى انسان ، فناپذير و ارزش هاى معنوى و پاداش هاى الهى ، باقى و جاودانه است .

ما عندكم ينفد و ما عند الله باق

2- جاودانگى ارزش هاى معنوى و پاداش هاى الهى ، راز برترى مطلق آنها بر دستاورد هاى مادى انسان

إنما عند الله هو خير لكم . .. ما عندكم ينفد و ما عند الله باق

جاودانگى اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 54 - 18

18 _ اراده خداوند بر حيات جاودانه و فروغ پيوسته اسلام ، در پرتو حضور مؤمنان

با صلابت و سرافراز

فسوف يأتى اللّه يقوم. .. اعزة على الكفرين يجهدون فى سبيل اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 32 - 9

9 _ قرآن و اسلام ، كتاب و آيينى جاودان و ماندگار

و يأبى اللّه إلا أن يتم نوره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 51 - 4

4 _ رسالت پيامبراسلام ( ص ) ، رسالتى جهانى و مكتب اسلام ، مكتبى جاودانه

و لو شئنا لبعثنا فى كلّ قرية نذيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 30 - 15

15 - اسلام ، دين پاينده و جاودان ، براى هميشه تاريخ است .

ذلك الدين القيّم

{قيّم} صيغه مبالغه، به معناى {ثابت و استوار} است. (مفردات راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 8 - 4،8

4 - تلاش براى خاموش كردن نور اسلام ، تلاشى مذبوحانه و بى فرجام است .

يريدون ليطفؤا نور اللّه . .. و اللّه متمّ نوره

8 - قرآن و اسلام ، كتاب و آيينى جاودان

و اللّه متمّ نوره

جاودانگى الگو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 4 - 4

4 - الگو ها و چهره هاى ارزشى و الهى ، همواره زنده و آسيب ناپذير با گذشت زمان

قد كانت لكم أسوة حسنة

فعل {كانت} به صورت ماضى، چهره اى را به عنوان الگوى شايسته به مسلمانان مى نماياند كه ابعاد ارزشى آن، در گذشته تاريخ تحقق يافته است.

جاودانگى امكانات مادى

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 39 - 9

9- توجه به مشيّت نافذ و نيروى قاهرِ خداوند ، بازدارنده آدمى از مغرور شدن به اموال دنيا و ابدى پنداشتن آن است .

و لولا إذ دخلت جنّتك قلت ما شاء اللّه لاقوّة إلاّ باللّه

جاودانگى انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 8 - 4

4- بى نيازى پيامبران از تغذيه و جاودانگى آنان در دنيا ، پندار باطل مشركان

و ما جعلن_هم جسدًا لايأكلون الطعام و ما كانوا خ_لدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 34 - 2

2- مشركان ، مى پنداشتند پيامبران بايد در دنيا عمر جاويد داشته باشند .

و ما جعلنا لبشر من قبلك الخلد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 88 - 15

15 - { عن الرضا ( ع ) . . . وجه اللّه أنبياؤه و رسله و حججه ( صلوات اللّه عليهم ) هم الذين يتوجّه بهم إلى اللّه و إلى دينه و معرفته . . . و قال عزّوجلّ { كلّ شىء هالك إلاّ وجهه } . . . ;

از امام رضا(ع) روايت شده كه {وجه اللّه} پيامبران خدا و رسولان و حجت هاى او هستند كه به وسيله آنان به خدا و دين و معرفت او توجه مى شود. .. خداوند _ عزّوجلّ _ فرموده است: {كلّ شىء هالك إلاّ وجهه}...}.

جاودانگى انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 5 - 14

14_ انسان

در آخرت فنا شدنى نيست و براى هميشه باقى مى ماند .

هم فيها خ_لدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 82 - 7

7 - انسان ، موجودى جاودان در بينش اديان الهى و پديده اى فناپذير در نگرش شرك پيشگان تاريخ

بل قالوا . .. قالوا أءذا متنا ... أءنّا لمبعوثون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 4 - 4

4 - انسان ، موجودى جاودانه است .

إن كلّ نفس لمّا عليها حافظ

{نفس} يا به معناى روح است و يا شخص (مصباح). حفاظت از روح انسان، بلكه حتى شخص او، بر پيشگيرى از نابودى او توقف دارد كه مستلزم جاودانگى انسان است، گرچه در قالبى غير از اين جسم به حيات خود ادامه دهد.

جاودانگى باغهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 50 - 1

1 - باغ هاى جاويدان بهشت ، فرجام تقواپيشگان

و إنّ للمتّقين لحسن مئاب . جنّ_ت عدن

{جنّات} (جمع {جنّة}) به معناى باغ ها و {عدن} به معناى خلود و استقرار است و جمله {جنّات عدن} عطف بيان براى {لحسن مئاب} مى باشد.

جاودانگى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 25 - 14

14 - بهشت جايگاهى است زوال ناپذير و بهشتيان در آن جاودان خواهند بود .

و هم فيها خلدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 82 - 3

3 - بهشت جايگاهى است ابدى و هميشگى .

هم فيها خلدون

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 15 - 4،8

4 _ بهشت جاودان و همسران پاكيزه و رضايت الهى ، پاداش تضمين شده از جانب خداوند ، براى تقواپيشگان

للّذين اتقوا . .. جنات ... خالدين فيها و ازواج مطهرة و رضوان من اللّه

8 _ پرهيز از شيفتگى به تمايلات نفسانى ، عامل دستيابى به بهشت جاودان و رضوان الهى

للّذين اتقوا عند ربّهم

به قرينه آيه قبل مى توان مفعول {اتّقوا} را موارد ذكر شده در آن آيه دانست. موارد ياد شده عبارت است از حب و شيفتگى به شهوات و ... . گفتنى است معناى لغوى {اتقوا}، پرهيز و دورى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 136 - 1،2،7،8،9،10

1 _ آمرزش الهى و جاودانگى در بهشت ، پاداش تقواپيشگان

اعدّت للمتّقين . .. اولئك جزآؤهم مغفرة من ربّهم و جنّات ... خالدين فيها

{اولئك}، اشاره به تقواپيشگان است; يعنى آنان كه به ويژگيهاى ياد شده، ستوده شدند.

2 _ آنان كه پشيمان از كرده هاى ناشايست و ستم بر خويش هستند و اصرارى بر گناهان ندارند ، بهره مند از آمرزش الهى و بهشت جاودانه خواهند بود .

و الّذين اذا فعلوا . .. اولئك جزآؤهم مغفرة من ربّهم و جنّات ... خالدين فيها

7 _ ورود بندگان به بهشتى جاودانه ، در گرو آمرزش گناه آنان

اولئك جزآؤهم مغفرة من ربّهم و جنّات تجرى . .. خالدين فيها

تقدّم ذكرى مغفرت و آمرزش بر بهشت (جزآؤهم مغفرة من ربّهم و جنّات)، حكايت از تقدّم واقعى و خارجى آن بر بهشت دارد; يعنى نخست بايد آمرزش صورت گيرد، آنگاه

اجازه ورود به بهشت داده شود.

8 _ آمرزش الهى و بهشت جاودان ، پاداش انفاق در توانگرى و تنگدستى و فرو خوردن خشم و گذشت از خطاى ديگران

الّذين ينفقون فى السّرّاء و الضّرّاء . .. اولئك جزآؤهم مغفرة من ربّهم و جنّات

9 _ آمرزش الهى و بهشت جاودان ، پاداش احسان و نيكوكارى

و اللّه يحب المحسنين . .. اولئك جزآؤهم مغفرة من ربّهم

10 _ بهشت ها ، جايگاهى جاودانه و داراى نهرهايى جارى

و جنّات تجرى من تحتها الانهار خالدين فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 198 - 1،7،11

1 _ بى ارزشى بهره ها و قدرت محدود كافران در دنيا ، نسبت به نعمت جاودانه بهشت

متاع قليل ثمّ ماويهم جهنّم . .. لكن الّذين اتّقوا ربّهم لهم جنّات ... خالدين فيه

7 _ توجّه به بهشت جاودانه ، موجب گرايش به تقوا و فريفته نشدن در برابر بهره هاى اندك دنيا

متاع قليل . .. لكن الّذين اتّقوا ربّهم لهم جنّات ... خالدين فيها

11 _ بهشت جاودان با نهر هاى روان ، مهيّا براى پذيرايى از پرهيزكاران

لهم جنّات تجرى من تحتها الانهار . .. نزلا من عند اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 13 - 6،8

6 _ تعدّد و جاودانگى بهشت

يدخله جنّات . .. خالدين فيها

لازمه خلود بهشتيان در بهشت، جاودانگى خود بهشت است.

8 _ دخول در بهشت جاودان ، رستگارى بزرگ است .

يدخله جنّات . .. و ذلك الفوز العظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 57 - 15

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 85 - 1،2،5،8،9

1 _ ايمان مسيحيان به خدا و اعترافشان به حقانيت قرآن و رسالت پيامبر ( ص ) موجب برخوردارى آنان از بهشت جاودان

فاثبهم اللّه بما قالوا جنت

2 _ ايمان به خدا ، پيامبر ( ص ) و قرآن عامل ورود به بهشت جاويدان

فاثبهم اللّه بما قالوا جنت

5 _ بهشت ، جاودانه و داراى درختانى انبوه و نهرهايى روان

جنت تجرى من تحتها الانهر خلدين فيها

8 _ صالحان بهره مند از بهشت جاويدان

و نطمع ان يدخلنا ربنا مع القوم الصلحين. فاثبهم اللّه بما قالوا جنت

9 _ بهشت جاودانه ، پاداش محسنان

جنت تجرى من تحتها الانهر خلدين فيها و ذلك جزاء المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 120 - 7

7 _ مالكيت خداوند بر آسمان ها و زمين و توانايى مطلق وى ، ضامن اعطاى بهشت جاودانه به صادقان

ينفع الصدقين صدقهم لهم جنت . .. و ما فيهن و هو على كل شىء قدير

بيان مالكيت خداوند بر هستى و توانايى مطلق او پس از وعده بهشتى جاويدان به صدق پيشگان، مى تواند اشاره به اين باشد كه تحقق بخشيدن به اين وعده هرگز از توان خداوند خارج نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 42 - 1،6

1 _ بهشت جاودان ، جايگاه كسانى كه به آيات الهى ايمان آورند و اعمال نيك انجام دهند .

و الذين ءامنوا و عملوا الصلحت . .. اولئك اصحب الجنة هم فيها خلدون

متعلق {ءامنوا} به دليل آيه 40، آيات الهى است.

6

_ بهشت جايگاه ابدى و بهشتيان در آن جاويدان هستند .

هم فيها خلدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 43 - 10

10 _ رهيابى به بهشت جاودان ، جز در پرتو هدايت الهى ميسر نيست .

و ما كنا لنهتدى لو لا أن هدينا اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 72 - 15

15 _ بهشت جاودان ، بوستان هاى پوشيده از درخت ، خانه هاى دلپذير و خشنودى خدا ، پاداش الهى به مؤمنان در برابر امر به معروف و نهى از منكر ، اقامه نماز ، پرداخت زكات و اطاعت از خدا و رسول ( ص )

و المؤمنون و المؤمنت . .. يأمرون بالمعروف ... و يطيعون اللّه و رسوله ... وعد الل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 23 - 7

7_ بهشت ، جايگاهى هميشگى و زوال ناپذير

هم فيها خ_لدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 108 - 10

10_ بهشت و موهبت هاى آن ، از ميان نخواهد رفت و از بهشتيان باز پس گرفته نخواهد شد .

عطاءً غير مجذوذ

{عطاء} حال براى {الجنة} است و {مجذوذ} به معناى مقطوع مى باشد. بنابراين {عطاءً غير مجذوذ}; يعنى ، [وارد بهشت مى شوند ]در حالى كه آن بهشت ، عطايى تمام نشدنى و مداوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 102 - 4

4- بهشت ، سرايى جاودان و دل خواه و نعمت هاى آن

ارضا كننده تمامى اميال و خواسته هاى آدمى است .

و هم فى مااشتهت أنفسهم خ_لدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 15 - 3،4،5

3 _ بهشت ، جاودانه است و متقين در آن جاويدان اند .

أم جنّة الخلد التى وعد المتّقون

جاودانگى تقواپيشگان، از وعده اى كه خداوند به آنان براى دخول در بهشت جاويد داده است، قابل استفاده مى باشد و در واقع اين سخن، كنايه از جاويد بودن خود متقين در بهشت است.

4 _ زندگى در بهشت جاويدان ، وعده خداوند به تقواپيشگان

جنّة الخلد التى وعد المتّقون

5 _ بهشت جاودان ، پاداش و سر انجام تقواپيشگان

جنّة الخلد التى وعد المتّقون كانت لهم جزاء و مصيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 76 - 3

3 _ بهشت ، سرايى جاودانه است و بهشتيان در آن جاويدان اند .

خ_لدين فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 58 - 7،10

7 - بهشت ، جاودانه و ابدى است .

من الجنّة . .. خ_لدين فيها

10 - بهشت جاودان ، براى مؤمنان داراى عمل صالح ، پاداشى نيكو است .

و الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت لنبوّئنّهم من الجنّة . .. خ_لدين فيها نعم أجر ال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 9 - 2

2 - بهشت ، مكانى جاودان است .

جن_ّ_ت النعيم خ_لدين فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 35 - 2

2 - بهشت ، سراى هميشگى

دارالمقامة

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 8 - 5

5 - بهشت و جريان نهر هاى آن ، جاودانه است .

جنّ_ت عدن تجرى من تحتها الأنه_ر خ_لدين فيها أبدًا

جاودانگى بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 25 - 14

14 - بهشت جايگاهى است زوال ناپذير و بهشتيان در آن جاودان خواهند بود .

و هم فيها خلدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 198 - 2

2 _ پرهيزكاران ، جاودان در بهشت و برخوردار از نعمت هاى آن

لكن الّذين اتّقوا ربّهم لهم جنّات . .. خالدين فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 85 - 7

7 _ سكونت مؤمنان در بهشت هميشگى و دايمى است .

خلدين فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 119 - 7

7 _ بهشتيان براى هميشه بهره مند از بهشت جاويدان و نعمت هاى آن

خلدين فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 42 - 4

4 _ انسان ها در باورشان به معارف دين و انجام تكاليف الهى ، برخوردار از توانايى هاى متفاوت هستند .

و الذين ءامنوا و عملوا الصلحت لانكلف نفساً إلا وسعها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 23 - 8

8_ بهشتيان ، براى هميشه در بهشت ماندگار خواهند بود .

أُول_ئك أصح_ب الجنة هم فيها خ_لدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8

- هود - 11 - 108 - 2،6

2_ بهشتيان ، براى هميشه در بهشت ماندگار خواهند بود .

و أما الذين سعدوا ففى الجنة خ_لدين فيها مادامت السم_وت و الأرض

6_ خلود بهشتيان در بهشت ، بسته به مشيّت خداوند است .

و أما الذين سعدوا ففى الجنة خ_لدين . .. إلاّ ما شاء ربك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 76 - 4

4 - بهشتيان در بهشت هاى عدن ، جاودانه و مخلداند .

جنّت عدن . .. خ_لدين فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 102 - 3

3- بهشتيان ، غرق و جاودان در نعمت هاى دل خواه خويش خواهند بود .

و هم فى مااشتهت أنفسهم خ_لدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 11 - 5

5 - اهل بهشت در آن ، جاودان مى مانند .

هم فيها خ_لدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 76 - 3

3 _ بهشت ، سرايى جاودانه است و بهشتيان در آن جاويدان اند .

خ_لدين فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 58 - 1،2

1 - شگفتى بهشتيان ، از جاودانه زيستن و نمردن خود در حيات اخروى

أفما نحن بميّتين

استفهام در {أفما. ..} از نوع استفهام تقريرى و متضمن معناى تعجب است. گفتنى است كه اين تعجب از فرط سرور و خوشحالى مى باشد.

2 - بهشتيان ، در اوج سرور و شادمانى از نمردن و جاودانه بودن شان در حيات اخروى

أفما نحن

بميّتين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 50 - 4

4 - جاودانگى بهشتيان ، در ناز و نعمت بهشتى

جنّ_ت عدن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 56 - 2

2- بهشتيان ، فارغ از دغدغه مرگ و از دست دادن نعمت ها

لايذوقون فيها الموت

جاودانگى پاداش مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تين - 95 - 6 - 7

7 - پاداش مؤمنان نيك كردار ، هرگز كاهش نيافته و پايان نمى پزيرد .

فلهم أجر غير ممنون

{مَنّ} (مصدر {ممنون})، به معناى {قطع كردن} است و معناى {كاهش دادن} نيز براى آن گفته شده است. (صحاح اللغة)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تين - 95 - 7 - 5

5 - دستيابى مؤمنان داراى عمل صالح به پاداش بى منّت و پايان ناپذير ، حقيقتى انكارناپذير و غير قابل تكذيب است .

فما يكذّبك بعد بالدين

چنانچه {دين} به معناى جزا باشد (مفردات)، از مصاديق بارز آن اجرى خواهد بود كه در آيه قبل، به مؤمنان بشارت داده شد.

جاودانگى پاداشهاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 96 - 1،2

1- دستاورد هاى مادى انسان ، فناپذير و ارزش هاى معنوى و پاداش هاى الهى ، باقى و جاودانه است .

ما عندكم ينفد و ما عند الله باق

2- جاودانگى ارزش هاى معنوى و پاداش هاى الهى ، راز برترى مطلق آنها بر دستاورد هاى مادى انسان

إنما عند الله هو خير لكم . .. ما عندكم ينفد و

ما عند الله باق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 3 - 2

2- نعمت ها و پاداش هاى الهى ، در آخرت زوال ناپذير است .

أنّ لهم أجرًا حسنًا . مكثين فيه أبدًا

جاودانگى پاكان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 14 - 1

1 - انسان هاى پاك ، درست كار و تلاش كننده در مسير رشد و كمال ، اهل نجات اند و به هدف اصلى دست يافته ، همواره در خوبى خواهند ماند .

قد أفلح من تزكّى

{فلاح}; يعنى، ظفر يافتن و دستيابى به مقصود (مفردات راغب) و نيز به معناى {فوز}، {نجات} و {باقى ماندن در خيرات} است (قاموس). فعل {تزكّى} از باب تفعل است و بر تكلّف (تلاش براى تزكيه) دلالت دارد. اين فعل از مشتقات {زكاء} يا {زكاة} است. {زكاة}; يعنى، درستى و درستكارى (مصباح) و به دست آوردن چيزى كه مايه پاكى شود (مفردات) و {زكاة}; يعنى، پاكى، رشد و نموّ، بركت و ممدوح بودن. (نهايه ابن اثير)

جاودانگى تمايلات انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 71 - 10

10 - خواهش ها و كشش هاى درونى انسان ، همراه با او حتى در بهشت و جهان آخرت

و فيها ما تشتهيه الأنفس

از اين كه انسان حتى در بهشت داراى شهوات و خواهش ها است، مطلب بالا استفاده مى شود.

جاودانگى توحيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 17 - 16

16_ توحيد ، ولايت خدا و ربوبيت او ،

حقايقى است ماندگار و شرك و پرستش غير خدا باطلهايى است رفتنى و ناپايدار

فأما الزبد فيذهب جفاءً و أما ما ينفع الناس

به قرينه آيات گذشته از مصاديق مورد نظر براى باطل _ كه به كفها تشبيه شد شرك و پرستش غير خداست و از مصاديق حق كه نافع و ماندگار است _ توحيد و اعتقاد به ربوبيت و ولايت خداوند است.

جاودانگى توحيد در نسل ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 28 - 1،4،5،7

1 - بقاى آيين توحيد در نسل ابراهيم ( ع ) ، ره آورد تلاش آن حضرت براى استمرار بخشيدن به آن

و جعلها كلمة باقية فى عقبه

آيات قبل، مى تواند قرينه باشد كه فاعل {جعل} ابراهيم(ع) است.

4 - كلمه توحيد ، كلمه اى ماندگار در نسل ابراهيم ( ع ) ، به اراده و لطف الهى

إنّنى براء ممّا تعبدون . إلاّ الذى فطرنى ... و جعلها كلمة باقية فى عقبه

فاعل {جعل} _ به قرينه آيه بعد _ مى تواند خداوند باشد.

5 - استمرار دين توحيدى در نسل ابراهيم ( ع ) ، پاداش الهى به آن حضرت در قبال تلاش هاى او در مسير اعتلاى كلمه توحيد

و إذ قال إبرهيم . .. و جعلها كلمة باقية فى عقبه

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين احتمال است كه {جعلها} در مقام بيان لطف خداوند در برابر مجاهدت ها و تلاش هاى حضرت ابراهيم(ع) باشد.

7 - استمرار كلمه { توحيد } در نسل ابراهيم ( ع ) و در پهنه قرن ها ، تدبيرى خداوندى و به منظور بازگشت مشركان هر نسل به توحيد

و جعلها كلمة

باقية فى عقبه لعلّهم يرجعون

جاودانگى جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 39 - 3

3 - دوزخ و آتش آن دائمى و هميشگى است .

هم فيها خلدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 81 - 9

9 - دوزخ جايگاهى است ابدى و هميشگى .

هم فيها خلدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 169 - 8،9

8 _ جهنم ، ابدى و هميشگى است .

الا طريق جهنم خلدين فيها ابداً

9 _ جاودانه ساختن دوزخ و دوزخيان ، امرى سهل و آسان براى خداوند

الا طريق جهنم خلدين فيها ابداً و كان ذلك على اللّه يسيراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 36 - 3

3 _ آتش دوزخ ابدى است و تكذيب كنندگان آيات الهى در آن جاودان هستند.

أولئك أصحب النار هم فيها خلدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 68 - 7،8

7 _ عذاب جاودان جهنم ، مجازاتى بس سنگين و كافى براى منافقان و كافران

نار جهنم خلدين فيها هى حسبهم

8 _ عذاب جاودان جهنم تنها مجازات كافى براى منافقان و كافران و برابر با گناه كفر و نفاق آنان

وعد اللّه المنفقين . .. و الكفار نار جهنم خلدين فيها هى حسبهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 107 - 2

2_ جهنم و آتش آن ، هميشگى و پايدار است .

خ_لدين فيها مادامت السم_وت و الأرض

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 5 - 13

13_ سراى آخرت ، پايان ناپذير است و دوزخ و آتش آن جاويدان است .

هم فيها خ_لدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 29 - 7

7- جهنّم ، جايگاهى ابدى و جاودانه

جهنّم خ_لدين فيها

وقتى كه جهنّميان به عنوان مظروف همواره در جهنّم مى مانند، مستلزم آن است كه خود جهنّم به عنوان ظرف ابدى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 65 - 3

3 - جهنم ، جاودانه است .

سعيرًا . خ_لدين فيها

چون {سعيراً} ظرف براى {الكافرين} خواهد بود و كافران، در آن مخلّد خواهند بود، به دست مى آيد كه خود {سعير} هم جاودانه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 8 - 23

23 - بهره هاى دنيايى تحت لواى كفر و ناسپاسى خدا ، در مقايسه با عذاب دايمى دوزخ بسى اندك و ناپايدار است .

قل تمتّع بكفرك قليلاً إنّك من أصح_ب النار

جمله {إن_ّك من أصحاب النار} براى تعليل و بيان چرايى ناچيز بودن و ناپايدارى بهره دنيايى شرك و ناسپاسى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 77 - 10

10 - مرگ و فنا ، در دوزخ راه ندارد .

ليقض علينا ربّك . .. إنّكم م_كثون

جاودانگى جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 257 - 15

15 _ كافران ، اهل آتش و ماندگار در آن براى هميشه

اولئك اصحاب

النّار هم فيها خالدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 192 - 9

9 _ هيچكس دوزخيان را از عذاب الهى نجات نخواهد داد .

ربّنا انّك من تدخل النّار فقد اخزيته و ما للظّالمين من انصار

مراد از {انصار} به قرينه {من تدخل النّار}، يارى در جهت رهاسازى از عذاب دوزخ است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 169 - 9

9 _ جاودانه ساختن دوزخ و دوزخيان ، امرى سهل و آسان براى خداوند

الا طريق جهنم خلدين فيها ابداً و كان ذلك على اللّه يسيراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 29 - 11

11 _ آتش همواره دوزخ ، جزاى ستمگران و كيفرى مناسب براى آنان

فتكون من اصحب النار و ذلك جزؤا الظلمين

{جزاء} در لغت به معنى كيفر و پاداشى است كه كافى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 128 - 21،22

21 _ خلود و عدم خلود دوزخيان وابسته به مشيت خداوند است.

خلدين فيها إلا ما شاء الله

22 _ سزاواران خلود در جهنم ممكن است با مشيت خداوند از آن رهايى يابند.

خلدين فيها إلا ما شاء الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 63 - 8

8 _ جاودانگى حيات انسان حتى دوزخيان ، در جهان آخرت

نار جهنم خلداً فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 68 - 6

6 _ جاودانگى حيات انسان ، حتى دوزخيان در آخرت

نار

جهنم خلدين فيها هى حسبهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 17 - 6

6- اهل جهنّم دچار مرگ و مير نمى شوند .

يأتيه الموت من كلّ مكان و ما هو بميت

اگرچه مورد آيه كافران جبّار است، اما با توجه به آيات ديگر، كه عذاب جهنّم و جهنّميان را جاودانى مى داند، مى توان حكم آيه را عام و شامل گرفت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انفطار - 82 - 15 - 5

5 - خلود دوزخيان در جهنم

يصلونها

فعل {يصلون} در نظر زجّاج از ريشه {صلاة} (ملازم شدن) است. (لسان العرب)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 12 - 3

3 - خلود دوزخيان در جهنم

و يصلى سعيرًا

{صلاة} (ريشه {يصلى} در نظر زجاج) در اصل بر ملازمت دلالت دارد (لسان العرب). بنابراين فعل {يصلى}، بر جاودانگى دلالت خواهد داشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 13 - 1

1 - گرفتاران آتش دوزخ ، هرگز نخواهند مرد .

ثمّ لايموت فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 2 - 4

4 - خلود دوزخيان در آتش جهنم

تصلى نارًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 4 - 2

2 - خلود دوزخيان در آتش جهنم

تصلى نارًا

فعل {تصلى} از ريشه {صَلاة} به معناى ملازم و همراه بودن است. (لسان العرب به نقل از زجاج)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - همزه - 104 - 8

- 1

1 - راه خروج از آتش جهنم ، بر دوزخيان بسته خواهد بود .

إنّها عليهم مؤصدة

{وصيدة} به اتاقى گفته مى شود كه براى نگه دارى اموال، در كوه ايجاد مى كنند. فعل {آصدته}; يعنى، درب آن را بستم و محكم ساختم (مفردات); بنابراين {مؤصدة}، به معناى مكان بسته و غير قابل خروج است.

جاودانگى چشمه هاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 12 - 1

1 - بهشت برين ، داراى چشمه اى با عظمت و هميشه جارى

فيها عين جارية

{عين} نكره است و دلالت بر آن دارد كه عظمت چشمه بهشت، فراتر از آن است كه بتوان شناخت. توصيف آن با كلمه {جارية} يا {تجرى}، دلالت دارد كه جريان آن، مداوم است.

جاودانگى حاكميت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 45 - 13

13- خداوند ، داراى اقتدار و سلطه كامل و زوال ناپذير ، بر هر كار و هر چيز است .

و كان اللّه على كلّ شىء مقتدرًا

{مقتدر} و {قدير} در باره خداى تعالى به يك معنا است (مفردات راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 114 - 5

5 - مالكيت و فرمان روايى خداوند بر هستى ، حقيقتى ثابت و فنا ناپذير است .

الملك الحقّ

{حقّ}; يعنى، واجب و ثابت (مصباح) و {الحقّ} در آيه مى تواند صفت براى {الملك} باشد و نيز ممكن است صفتى ديگر براى {اللّه} گرفته شود كه با توجه به ذكر آن بعد از وصف {الملك}، نكته ياد شده استفاده مى شود.

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 2 - 6

6 _ فرمان روايى و حاكميت خداوند بر جهان آفرينش ، ابدى بوده و هيچ كس وارث آن نيست .

له ملك السم_وت و الأرض و لم يتّخذ ولدًا

جمله {لم يتّخذ ولداً} مى تواند كنايه از اين باشد كه خداوند، حاكم آسمان ها و زمين، فرزندى انتخاب نكرده است تا حاكميتش را به او منتقل كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 85 - 2

2 - حاكميت خداى يگانه بر نظام هستى ، پاينده و زوال ناپذير

و تبارك الذى له ملك السم_وت و الأرض و ما بينهما

{تبارك} مى تواند اخبار از پايندگى و جاودانگى باشد.

جاودانگى حيات اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 22 - 2

2 _ مؤمنان هجرت كننده و مجاهد ، برخوردار از زندگى جاودان در باغ هاى سرشار از نعمت ، در سراى بهشت

الذين ءامنوا و هاجروا و جهدوا . .. و جنت لهم فيها نعيم مقيم. خلدين فيها أبداً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 63 - 8

8 _ جاودانگى حيات انسان حتى دوزخيان ، در جهان آخرت

نار جهنم خلداً فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 68 - 6

6 _ جاودانگى حيات انسان ، حتى دوزخيان در آخرت

نار جهنم خلدين فيها هى حسبهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 72 - 1

1 _ حيات جاودان در

باغ هاى بهشت با نهر هاى روان ، وعده الهى به زنان و مردان مؤمن

وعد اللّه المؤمنين . .. تحتها الأنهر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 23 - 10

10 - حيات اخروى ، حياتى است ابدى و جاودانه .

فإنّ له نار جهنّم خ_لدين فيها أبدًا

جاودانگى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 255 - 2

2 _ خداوند ، تنها زنده جاويد و همواره پاينده اى است كه قائم به ذات خويش و همه كائنات قائم به اوست .

اللّه لا اله الاّ هو الحىّ القيّوم

كلمه {قيّوم} به معناى پاينده اى است كه حفظ و نگهدارى همه چيز به اوست. (القائم الحافظ لكل شىء و المعطى له ما به قوامه.)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 54 - 15

15 _ خداوند ، ذاتى پاينده و هميشگى است .

تبارك اللّه رب العلمين

{تبارُك}، مصدر {تبارَك}، چنانچه از بَرَكَ (لزم و ثبت) گرفته شده باشد به معناى جاودانگى و هميشگى است و اگر از بركت گرفته شده باشد به معناى افاضه بركتها و خيرهاست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 73 - 10

10 - خداوند خير محض و پاينده ترين موجود است .

واللّه خير و أبقى

{خير} در دو معنا به كار مى رود: 1_ معناى وصفى (خير مقابل شر) 2_ معناى تفضيلى در اين آيه گر چه هر دو معنا قابل توجيه است، ولى در برداشت ياد شده معناى وصفى مورد نظر است.

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 89 - 10

10- همه موجودات زنده ، مردنى و فنا شدنى اند و تنها خداوند زنده و جاويد است .

أنت خير الورثين

بهترين وارث بودن خداوند، ممكن است به اين خاطر باشد كه همه ارث برندگان، خود روزى خواهند مرد و آن چه را كه به ارث برده اند به ديگران واگذر خواهند كرد; ولى خداوند وارثى است جاويد و فناناپذير.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 25 - 3،11

3 - كيفر هاى الهى در روز رستاخيز ، بر پايه حق و عدل و به دور از هر شايبه ظلم و بى دادگرى

يومئذ يوفّيهم اللّه دينهم الحقّ

{الحقّ} در جمله {دينهم الحقّ} صفت براى {دين} است; يعنى، جزاى عادلانه و به حق.

11 - خدا ، حقيقتى ثابت و جاودان

أنّ اللّه هو الحقّ المبين

برداشت فوق براساس يكى از كاربردهاى واژه {حقّ} است كه به معناى {موجود ثابت} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 1 - 2

2 _ خداوند ، ذاتى پاينده و حقيقتى جاودانه

تبارك الذى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 10 - 2

2 _ خداوند ، ذاتى پاينده و حقيقتى جاودانه

تبارك الذى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 58 - 4

4 _ خداوند ، زنده اى است جاويدان كه هرگز او را مرگ درنمى يابد .

الحىّ الذى لايموت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 61

- 2

2 _ خداوند ، ذاتى پاينده و حقيقتى جاودانه

تبارك الذى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 88 - 7،8

7 - هر چه جز خدا ، در معرض هلاكت و نابودى است .

كلّ شىء هالك إلاّ وجهه

8 - تنها خدا ، چهره جاويد و فناناپذير جهان هستى است .

كلّ شىء هالك إلاّ وجهه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 30 - 7

7 - خداوند ، تنها حقيقت ثابت و زوال ناپذير است .

بأنّ اللّه هو الحقّ

{حقّ} به چيزى اطلاق مى شود كه ثبات داشته باشد و هيچ گونه بطلانى در آن راه پيدا نكند. لازم به ذكر است كه تأكيد جمله با {أنّ} و آوردن ضمير فصل {هو} و معرفه شدن خبر با {ال}، حصرِ مبتدا در خبر را مى رساند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 64 - 16

16 - خداوند ، ذاتى پاينده و حقيقتى جاودانه

فتبارك اللّه ربّ الع_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 65 - 1،4

1 - تنها خداوند ، ذات داراى حيات حقيقى ، مستقل و جاويد است .

هو الحىّ

جمله { هو الحىّ} مفيد حصر است. انحصار حيات براى خداوند _ با آن كه موجودات بسيارى از حيات بر خورداراند _ گوياى اين حقيقت است كه حيات خداوند، حياتى است ذاتى، حقيقى و جاويد و حيات ديگر موجودات، حياتى وابسته و رو به زوال است.

4 - اختصاص حيات حقيقى به خداوند ، دليل نبودن هيچ معبودى جز او

در جهان است .

هو الحىّ لا إل_ه إلاّ هو

جمله {لاإل_ه إلاّ هو} به منزله نتيجه براى {هوالحىّ} است; يعنى، چون خداوند زنده جاويد است، پس جز او كسى مدبر عالم و نيز شايسته معبود بودن نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 27 - 1،2

1 - تنها حقيقت باقى در نظام هستى ، ذات يگانه پروردگار است .

كلّ من عليها فان . و يبقى وجه ربّك

مفسران {وجه} را در آيه شريفه به معناى ذات گرفته اند.

2 - فناى زمينيان ، بى تأثير در ساحت اقتدار ، شكوه ، كرامت و بزرگوارى جاودان پروردگار

كلّ من عليها فان . و يبقى وجه ربّك ذو الجل_ل و الإكرام

گفتنى است كه قدرت، اقتدار و شكوه فرمانروايان، به وجود رعيت و فرمانبران ايشان وابسته است; اما اين آيه چنين وابستگى را از ذات پروردگار نفى مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 78 - 4

4 - خداوند ، ذاتى پاينده و جاودان

تب_رك اسم ربّك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 1 - 1

1 - خداوند ، ذاتى پاينده و حقيقتى جاودانه

تب_رك

{تبارُك} (مصدر {تبارَكَ}) چنانچه از {بَرَكَ} (لَزَمَ و ثَبَتَ) گرفته شده باشد، به معناى جاودانگى و هميشگى و اگر از {بركت} گرفته شده باشد، به معناى افاضه بركت ها و خيرها خواهد بود (برگرفته از لسان العرب). برداشت ياد شده، براساس معناى نخست است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اخلاص - 112 - 2 - 5،13

5 - خداوند ، جاودانه

، ازلى و ابدى است .

اللّه الصمد

{صمد}; يعنى، دائم (قاموس) و كسى كه همواره بوده و خواهد بود. (مجمع البيان)

13 - { قال وَهْب بن وَهْب القرشى سمعت الصادق ( ع ) يقول : قدم وفد من أهل فلسطين على الباقر ( ع ) . . . ثمّ سألوه عن الصمد فقال : تفسيره فيه ; الصمد خمسة أحرف ، فالألف دليل على إنّيته ، . . . و اللام دليل على إل_هيته بأنّه هو اللّه . . . و أمّا الصاد فدليل على أنّه عزّوجلّ صادق . . . و أمّا الميم دليل على ملكه و أنّه الملك الحقّ . . . و أمّا الدال فدليل على دوام ملكه و أنّه عزّوجلّ دائم تعالى عن الكون و الزوال ;

وهب بن وهب گفت: از امام صادق(ع) شنيدم كه مى فرمود: هيئتى از فلسطين خدمت امام باقر(ع) رسيدند و از او درباره معناى {صمد} سؤال كردند . .. امام فرمود: تفسير آن در خود آن است. {الصمد} پنج حرف است: {الف} دليل است بر اِنّيت (حقيقت داشتن ذات) او ... و {لام} دليل است بر الاهيت او; يعنى كه او اللّه است ... و {صاد} دليل است بر اين كه او _ عزّوجلّ _ صادق است ... و {ميم} دليل است بر مَلِك بودن او و اين كه او پادشاه حق است ... و {دال} دليل دوام سلطنت او است و اين كه خداوند _ عزّوجلّ _ ابدى و برتر از حدوث و زوال است}.

جاودانگى خوردنيهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 35 - 6

6_ ميوه

ها و خوراكى هاى بهشت و هواى مطبوع آن ، دائمى و زوال ناپذير است .

أُكلها دائم و ظلّها

{ظلّها} مبتداست و خبر آن (دائم) در تقدير است.

جاودانگى در آخرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 5 - 14

14_ انسان در آخرت فنا شدنى نيست و براى هميشه باقى مى ماند .

هم فيها خ_لدون

جاودانگى در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 15 - 12

12 _ حيات جاودانه متقين در بهشت

للّذين اتّقوا عند ربّهم جنّات . .. خالدين فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 198 - 12

12 _ بهشت و بشارت خلود در آن ، تنها بخشى از ضيافت الهى براى تقواپيشگان است .

نزلا من عند اللّه

كلمه {نزل}، به چيزهايى گفته مى شود كه در آغاز ورود ميهمان براى پذيرايى از وى فراهم مى گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 13 - 2

2 _ اطاعت از خدا و رسولش ، عامل دخول و جاودانگى در بهشت

و من يطع اللّه و رسوله يدخله جنّات . .. خالدين فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 57 - 7

7 _ جاودانگى مؤمنانِ داراى اعمال صالح در بهشت

و الذين امنوا . .. خالدين فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 122 - 5

5 _ مؤمنان داراى اعمال صالح ، در بهشت ، جاودان و پاينده اند

.

و الذين ءامنوا . .. سندخلهم جنت تجرى من تحتها الأنهر خلدين فيها ابداً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 89 - 1،2

1 _ باغ ها و نهر هاى روان و زندگى جاودان ، مهيّا شده از جانب خدا براى پيامبر ( ص ) و مؤمنان مجاهد

أعد اللّه لهم جنت تجرى من تحتها الأنهر خلدين فيها

2 _ بهشت و زندگى جاودان در آن ، پاداش جهاد با مال و جان

أعد اللّه لهم جنت تجرى من تحتها الأنهر خلدين فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 100 - 16

16 _ آسودگى مؤمنان از دغدغه زوال نعمت هاى بهشتى و زندگى در آن

خلدين فيها أبداً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 23 - 8

8_ بهشتيان ، براى هميشه در بهشت ماندگار خواهند بود .

أُول_ئك أصح_ب الجنة هم فيها خ_لدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 108 - 2،6،8

2_ بهشتيان ، براى هميشه در بهشت ماندگار خواهند بود .

و أما الذين سعدوا ففى الجنة خ_لدين فيها مادامت السم_وت و الأرض

6_ خلود بهشتيان در بهشت ، بسته به مشيّت خداوند است .

و أما الذين سعدوا ففى الجنة خ_لدين . .. إلاّ ما شاء ربك

8_ وعده خداوند بر مخلّد ساختن بهشتيان در بهشت ، مشيّت او را محدود نخواهد ساخت و مانع او در موقت قرار دادن آن نخواهد شد .

خ_لدين فيها . .. إلاّ ما شاء ربك عطاءً غير مجذوذ

{عطاءً غير مجذوذ} حاكى از دوام بهشت و

نعمتهاى آن و تأكيدى بر {خالدين فيها} است. استثناى {ما شاء ربك} در ضمن بيان خلود و دوام نعمتهاى بهشت گوياى اين نكته است كه وعده هاى خداوند، موجب آن نمى شود كه مشيت او مقيّد شود و وى را از اين كه برخلاف آن عمل كند، ناتوان سازد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 108 - 3

3- خلود در بهشت ، هيچ ملالت و خستگى براى اهل بهشت فراهم نمى آورد .

خ_لدين فيها لايبغون عنها حولاً

جمله {لايبغون} مانند {خالدين} حال است براى {هم} در آيه قبل; يعنى، آنان، در عين خلود در بهشت، چيزى غير آن نمى طلبند، گرچه، نوعاً، ماندن در يك مكان، قدرى ملالت همراه دارد، ولى بهشت، به گونه اى است كه چنين ملالتى در پى ندارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 39 - 14

14- { عن رسول اللّه ( ص ) : إذا دخل أهل الجنّة الجنّة و أهل النار النار . . . يقال : يا أهل الجنّة خلود فلاموت و يا أهل النار خلود فلاموت ثمّ قرأ رسول اللّه ( ص ) : { و أنذرهم يوم الحسرة إذ قضى الأمر و هم فى غفلة } و أشار بيده و قال : أهل الدنيا فى غفلة ;

از رسول خدا(ص) روايت شده: آن گاه كه بهشتيان به بهشت و جهنميان به جهنم درآيند . .. گفته مى شود: اى اهل بهشت! (اين جا) جاودانگى است و مرگ نيست و اى اهل آتش! (اين جا) جاودانگى است و مرگ نيست، سپس رسول خدا(ص)

اين آيه را خواند {و أنذرهم يوم الحسرة إذ قضى الأمر و هم فى غفلة} (آن گاه حضرت) با دست خود اشاره كرد و فرمود: اهل دنيا در غفلت اند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 61 - 2

2- بهشت ، جايگاه ماندن و استقرار و سرشار از امنيت و آسايش

جنّت عدن

برخى {عدن} را مصدر و به معناى اقامت كردن مى دانند و برخى ديگر آن را علَم براى زمين بهشت دانسته و گفته اند: اين نام بدان جهت بر بهشت نهاده شده كه جايگاه اقامت و استقرار است (كشاف، ج 3). در هر صورت اين كلمه بر اين كه بهشت محل استقرار است، دلالت دارد. لازم به ذكر است محل استقرار _ در مقام تمجيد _ به جايى گفته مى شود كه همه شرايط اقامت را دارا باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 16 - 2

2 _ متقين ، در بهشت موعود خويش همواره جاودان خواهند بود .

لهم فيها ما يشاءون خ_لدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 76 - 2

2 _ فروتنى ، شب زنده دارى ، حلم ، ترس از قيامت ، توبه ، عفو كريمانه ، پذيرش حق ، دعا ، دورى از اسراف ، تنگ گيرى ، شرك ، زنا ، آدم كشى و سخن باطل ، موجب ورود به بهشت جاودان و برخوردارى از قرارگاه و اقامت نيكوى آن

الذين يمشون على الأرض هونًا. .. و الذين لايشهدون الزور ... أُول_ئك يجزون الغرفة

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 29 - 12

12 - بشارت به عالمان خداترس ، تلاوتگر قرآن ، برپادارنده نماز و انفاق كننده در نهان و آشكار ، مبنى بر تجارتى از بين نرفتنى ( بهشت برين ) از ناحيه خداوند

إنّما يخشى اللّه من عباده العلم_ؤا . .. إنّ الذين يتلون كت_ب اللّه و أقاموا الصل

{بوار} (ريشه {لن تبور}) به معناى شدت كسادى است و از آن جا كه كسادى شديد موجب فساد و نابودى مى شود، اين واژه در معناى {هلاك} به كار مى رود (برگرفته از مفردات راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 35 - 1

1 - سپاس گزارى بهشتيان از خداوند ، به خاطر وارد كردن آنان به سراى هميشگى

الحمد للّه . .. الذى أحلّنا دار المقامة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 59 - 4

4 - { عن أبى جعفر ( ع ) قال : إذا دخل أهل الجنّة الجنّة و أهل النار النار . . . يقال : خلود فلا موت أبداً . فيقول أهل الجنّة : { أفما نحن بميّتين . إلاّ موتتنا الأُولى . . . } ;

از امام باقر(ع) روايت شده كه فرمود: هنگامى كه بهشتيان به بهشت و دوزخيان به دوزخ وارد مى شوند. .. گفته مى شود: اين جا جاودانگى است و هرگز مرگى نيست پس اهل بهشت مى گويند: {أفما نحن بميّتين...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 60 - 1

1 - رهايى

از عذاب الهى و دستيابى به حيات جاودانه بهشتى ، فوز عظيم و رستگارى بزرگ براى انسان ها است .

فى جنّ_ت النعيم . .. و ما نحن بمعذّبين . إنّ ه_ذا لهو الفوز العظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 74 - 2

2 - بهشت جاودانه ، وعده الهى به تقواپيشگان

صدقنا وعده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 14 - 4،5

4- بهشت جاودان ، پاداش اعمال نيك و مستمر موحدان

أُول_ئك أصح_ب الجنّة . .. جزاء بما كانوا يعملون

5- آميخته ساختن ايمان با عمل صالح ، شرط بهرهورى مؤمنان از بهشت جاودان

إنّ الذين قالوا ربّنا اللّه . .. أُول_ئك أصح_ب الجنّة ... جزاء بما كانوا يعملون

در آيه قبل، دو عنصر ايمان و استقامت، زمينه ورود به بهشت جاودان معرفى شده است و در اين آيه عمل، به عنوان اساس و ملاك ره يافتن به بهشت جاودان مطرح گشته است. از اين نكته مى توان استفاده كرد كه تجلى عقيده در عمل، براى يكتاپرستان كارساز است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 34 - 6

6 - جاودانگى در بهشت و لذت هاى آن ، مهم ترين نويد به بهشتيان ، در آغاز ورود

ادخلوها بسل_م ذلك يوم الخلود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 12 - 12

12 - بهشت ، جايگاه ابدى مؤمنان

جنّ_ت . .. خ_لدين فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 8 - 1،6

1 - استقرار

در باغ هاى بهشت و جاودانگى در آن ، پاداش تضمين شده خداوند براى مؤمنان نيكوكردار

الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت . .. جزاؤهم عند ربّهم جنّ_ت عدن تجرى من تحتها الأن

6 - وجود تمامى امكانات ، براى اقامت دائمى انسان در بهشت

جنّ_ت عدن . .. خ_لدين فيها أبدًا

{عدن}، معرفه است; خواه علم براى مصدر {العدن} (اقامت گزيدن) باشد و خواه علم براى زمين بهشت. در صورت دوم نيز، تناسب معناى لغوى آن مورد نظر بوده است; يعنى، بهشت داراى تمام امكاناتى است كه لازمه اقامت دائمى انسان در آن است.

جاودانگى در بهشت آدم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 120 - 9

9 - آدم ( ع ) به سكونت جاودانه خويش در بهشت اطمينان نداشت .

إنّ لك ألاّتجوع . .. هل أدّلك على شجرة الخلد

خداوند، تأمين بودن آدم(ع) از نظر غذا، پوشاك، آب، و مسكن را به او خبر داد; ولى گويا آدم در عين تضمين اين نعمت ها، نسبت به جاويد بودن خود در آن بهشت اطمينان نداشت. از همين رو وسوسه شيطان در او اثر كرد.

جاودانگى در بهشت عدن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 76 - 4

4 - بهشتيان در بهشت هاى عدن ، جاودانه و مخلداند .

جنّت عدن . .. خ_لدين فيها

جاودانگى در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 39 - 2

2 - كفر پيشگان و تكذيب كنندگان آيات الهى ، براى هميشه در دوزخ خواهند بود .

أولئك أصحب النار هم فيها خلدون

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 167 - 13

13 - مشركان ( سران آنان و پيروانشان ) در قيامت به آتش دوزخ گرفتار شده و در آن ماندگار خواهند بود .

و ما هم بخرجين من النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 217 - 32،33

32 _ كسى كه مُرتدّ بميرد ، هميشه در عذاب دوزخ است .

و من يرتدد منكم عن دينه فيمت . .. و اولئك اصحاب النار هم فيها خالدون

33 _ كفر و ارتداد ، موجب خُلود در جهنّم و حَبط عمل در دنيا و آخرت

و من يرتدد منكم عن دينه فيمت و هو كافر فاولئك حبطت اعمالهم . .. و اولئك اصحاب ال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 258 - 8

8 _ نمرود ، نمونه اى از منحرفان راه رشد ، محرومان از ولايت الهى ، روندگان از نور به ظلمت و جاودان در آتش

قد تبيّن الرّشد . .. اللّه ولىّ الّذين ... الم تر الى الّذى حاجّ ابرهيم

خداوند پس از بيان ايمان و كفر (ولايت {اللّه} و {طاغوت} در آيات پيشين) براى نشان دادن نمونه خارجى، داستان ابراهيم (ع) و نمرود را بيان كرده كه ابراهيم (ع) نمونه اى از ايمان و نمرود، نمونه اى از كفر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 275 - 16،17

16 _ بازگشت به رباخوارى پس از آگاهى از حرمت آن ، موجب جاودانگى در آتش

فمن جاءه موعظة . .. و من

عاد فاولئك اصحاب النّار هم فيها خالدون

جمله {فمن جاءه موعظة} به اين معناست كه حكم الهى به او ابلاغ شود; يعنى پس از بيان حكم، به آن آگاهى يابد. گفتنى است جمله {و من عاد} در برداشت فوق، بازگشت به رباخوارى تفسير شده است.

17 _ اعتقاد به همگونى بيع و ربا پس از بيان ربا و حكم آن ، موجب جاودانگى در آتش

قالوا انّما البيع . .. و من عاد فاولئك اصحاب النّار هم فيها خالدون

در برداشت فوق متعلق {عاد}، پندار غلط همسانى بيع و ربا گرفته شده است، بنابراين جمله {و من عاد . .. } به اين معناست: اگر كسى پس از بيان حكم الهى درباره ربا، همچنان بر اين پندار باشد كه بيع همانند رباست در آتش مخلّد خواهد بود. چون وى در حقيقت كافر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 24 - 3،9

3 _ احساس مصونيّت از خلود در آتش دوزخ ، عامل فريب و گمراهى اهل كتاب

ثمّ يتولّى فريق . .. ذلك بانّهم قالوا لن تمسّنا النار ... و غرّهم

9 _ اعتقاد به مصونيّت از خلود در عذاب ، دروغى كه اهل كتاب ، آن را ساخته و خود را فريب دادند .

و غرّهم فى دينهم ما كانوا يفترون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 116 - 10،11

10 _ كافران ، مُلازمان آتش دوزخ و جاودان در آن

انّ الّذين كفروا . .. و اولئك اصحاب النار هم فيها خالدون

11 _ كفر ، موجب جاودانگى در آتش دوزخ

انّ الّذين كفروا . ..

و اولئك اصحاب النار هم فيها خالدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 14 - 1،4،6،10

1 _ نافرمانى خدا و رسول ( ص ) و تجاوز از حدود الهى ، عامل دخول و جاودانگى در آتش جهنّم

و من يعص اللّه و رسوله و يتعدّ حدوده يدخله ناراً

4 _ عمل نكردن به احكام ارث ، نافرمانى خدا و رسول ( ص ) و موجب جاودانگى در آتش جهنّم است .

تلك حدود اللّه . .. و من يعص اللّه و رسوله و يتعدّ حدوده يدخله ناراً خالداً فيها

6 _ نافرمانى مستمر و تجاوز دايمى از حدود الهى ، موجب جاودانگى در آتش

و من يعص اللّه . .. و يتعدّ حدوده يدخله ناراً خالداً فيها

10 _ نافرمانى خدا و رسول ( ص ) و تجاوز از حدود ، آنگاه كه از روى سركشى باشد ، موجب خلود در آتش است . *

و من يعص اللّه و رسوله . .. و له عذاب مهين

كلمه {مهين} به معناى خواركننده است و چون عذابهاى الهى متناسب با گناه آدمى است، بنابراين مراد از عصيان، نافرمانى از سر طغيان و سركشى مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 30 - 10

10 _ حضور جاودانه در آتش دوزخ ، پيامد و مجازات خودكشى

فسوف نُصليه ناراً

امام صادق (ع): من قتل نفسه متعمداً فهو فى نار جهنّم خالداً فيها قال اللّه تعالى: {و لا تقتلوا انفسكم . .. فسوف نصليه ناراً}.

_______________________________

من لا يحضره الفقيه، ج 3، ص 374، ح 23، ب 179 ; تفسير برهان، ج 1، ص

364، ح 12.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 93 - 1

1 _ خلود در جهنّم ، غضب و لعنت الهى ، كيفر كشتن مؤمن از روى عمد

و من يقتل مؤمنا متعمّداً فجزاؤه جهنّم خالداً فيها و غضب اللّه عليه و لعنه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 121 - 5

5 _ هيچ راه نجات و گريزى از جهنم ، پس از ورود به آن نيست .

أولئك ماويهم جهنم و لايجدون عنها محيصاً

جمله {لايجدون . ..} مى تواند بيان و توصيف اهل جهنم پس از ورود به آن باشد. كلمه {محيص}، اسم مكان و به معناى گريزگاه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 169 - 5،6،7

5 _ كفر و ظلم گروهى از اهل كتاب ، موجب خلود آنها در جهنم

إنّ الذين كفروا و ظلموا . .. و لاليهديهم طريقاً. الا طريق جهنم خلدين فيها

با توجه به آيات قبل مصداق مورد نظر از آيه كافران اهل كتاب مى باشند.

6 _ كفر به قرآن و انكار رسالت پيامبر ( ص ) و بازدارى مردمان از پيوستن به اسلام ، مايه خلود در جهنم

إنّ الذين كفروا و ظلموا . .. خلدين فيها ابداً

7 _ جاودانگى در جهنم ، كيفر كافران ستمگر

إنّ الذين كفروا و ظلموا . .. خلدين فيها ابداً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 128 - 20

20 _ جايگاه ابدى جنيان اغواگر (شيطانها) و انسانهاى پيرو ايشان آتش دوزخ است.

قال النار مثويكم خلدين

فيها

{مثوى} اسم مكان و به معنى جايگاه و محل استقرار است. (راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 36 - 3

3 _ آتش دوزخ ابدى است و تكذيب كنندگان آيات الهى در آن جاودان هستند.

أولئك أصحب النار هم فيها خلدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 63 - 9

9 _ رسوايى بزرگ و ذلت واقعى ، در مخلد شدن انسان در آتش دوزخ است .

فان له نار جهنم خلداً فيها ذلك الخزى العظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 68 - 1،13

1 _ خلود در آتش دوزخ ، وعده خداوند به زنان و مردان منافق و عموم كفرپيشگان

وعد اللّه المنفقين و المنفقت و الكفار نار جهنم خلدين فيها

13 _ خلود در آتش جهنم ، موجب عادت كردن دوزخيان يا كاسته شدن از رنج و عذاب نيست . *

نار جهنم خلدين فيها هى حسبهم . .. و لهم عذاب مقيم

تكرار {و لهم عذاب مقيم} پس از {نار جهنم} ممكن است در جهت دفع اين توهّم باشد كه دوزخيان در اثر خلود، بدان انس مى گيرند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 107 - 1،5،11

1_ آتش دوزخ ، جايگاه ابدى تيره بختان صحنه قيامت است .

خ_لدين فيها مادامت السم_وت و الأرض

عبارت {مادامت السماوات و الأرض} (تا آن زمان كه آسمانها و زمين وجود دارد) كنايه از دوام و هميشگى است و تأكيد براى خلودى مى باشد كه از {خالدين} استفاده مى شود.

5_ خلود و عدم

خلود جهنميان در دوزخ ، بسته به مشيت الهى است .

خ_لدين فيها . .. إلاّ ما شاء ربك

11_ اخبار خداوند به خلود جهنميان در دوزخ ، نمى تواند مانع او بر موقت قرار دادن آن باشد .

خ_لدين فيها . .. إلاّ ما شاء ربك إن ربك فعال لما يريد

جمله {إن ربك . ..} تعليل براى حقايقى است كه از آيه مورد بحث استفاده مى شود; يعنى، چون حاكميت او مطلق است و چيزى نمى تواند مانع نفوذ اراده او شود; اگر خواست دوزخيان براى هميشه در آتش بمانند، چنين خواهد شد و اگر خواست همه و يا برخى از آنان را نجات دهد، چنين خواهد كرد و حتى اگر وعده و وعيدى را كه بر خلود داده، بخواهد عمل نكند، چيزى مانع و رادع او نخواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 113 - 17

17_ { عن أبى عبدالله ( ع ) [ فى قوله تعالى ] { و لاتركنوا إلى الذين ظلموا فتمسكم النار } قال : أما انه لم يجعلها خلوداً و ل_كن تمسكم النار فلاتركنوا إليهم ;

از امام صادق(ع) [درباره سخن خداوند ]{ولاتركنوا. ..} روايت شده است كه فرمود: آگاه باشيد خداوند[سزاى تمايل و اطمينان به ستمگران ]را آتش دائمى قرار نداد، ولى آتش به شما مى رسد. بنابراين از تمايل و اطمينان به ظالمان پرهيز كنيد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 29 - 8

8- كفر ، عامل گرفتار شدن به عذاب ابدى جهنّم

الك_فرين . .. فادخلوا أبوب جهنّم خ_لدين فيها

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 39 - 14

14- { عن رسول اللّه ( ص ) : إذا دخل أهل الجنّة الجنّة و أهل النار النار . . . يقال : يا أهل الجنّة خلود فلاموت و يا أهل النار خلود فلاموت ثمّ قرأ رسول اللّه ( ص ) : { و أنذرهم يوم الحسرة إذ قضى الأمر و هم فى غفلة } و أشار بيده و قال : أهل الدنيا فى غفلة ;

از رسول خدا(ص) روايت شده: آن گاه كه بهشتيان به بهشت و جهنميان به جهنم درآيند . .. گفته مى شود: اى اهل بهشت! (اين جا) جاودانگى است و مرگ نيست و اى اهل آتش! (اين جا) جاودانگى است و مرگ نيست، سپس رسول خدا(ص) اين آيه را خواند {و أنذرهم يوم الحسرة إذ قضى الأمر و هم فى غفلة} (آن گاه حضرت) با دست خود اشاره كرد و فرمود: اهل دنيا در غفلت اند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 74 - 10

10 - جاودانگى عذاب جهنم و نبود مرگ در آن ، دليل پاينده تر بودن عذاب كافران از شكنجه و آزارى است كه آنان بر مؤمنان روا مى داشتند .

واللّه خير و أبقى . إنّه من يأت ... لايموت فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 99 - 5

5- شرك ، گناهى بزرگ و مستوجب خلود در آتش جهنم است .

إنّكم و ما تعبدون من دون اللّه حصب جهنّم . .. و كلٌّ فيها خ_لدون

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 22 - 1

1 - اهل دوزخ ، هرگز از آن خارج نخواهند شد .

كلّما أرادوا أن يخرجوا منها من غمّ أُعيدوا فيها

{إرادة} (مصدر {أرادوا}) در اين جا كنايه از نزديك شدن است. ضميرهاى {منها} و {فيها} به {نار} بازمى گردد. {غم} نيز مصدر و به معناى ستر و پوشيدن است كه مضاف اليه آن حذف شده و تقديرش {غمها} مى باشد. {من غمها} نيز در اين جا بدل اشتمال از ضمير {منها} است; يعنى، دوزخيان هر وقت كه بخواهند از پوشش آتش خارج شوند، به آن بازگردانده خواهند شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 20 - 6

6 - عذاب فاسقان ، پايان ناپذير و غيرقابل گريز است .

كلّما أرادوا أن يخرجوا منها أُعيدوا فيها

عبارت {كلّما أرادوا أن يخرجوا منها} مى تواند كنايه از پايان ناپذيرى و خلود در آتش باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 65 - 1

1 - كفرپيشگان ، همواره در آتش جهنم باقى خواهند ماند .

الك_فرين و أعدّ لهم سعيرًا . خ_لدين فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 36 - 6،7

6 - عذاب دائمى و بى تخفيف ، كيفر تمامى كافران حق ناپذير

كذلك نجزى كلّ كفور

{كفور} صيغه مبالغه از ماده {كفر} و يا {كفران} مى باشد. برداشت ياد شده مبتنى بر احتمال نخست است.

7 - عذاب دائمى و بى تخفيف ، كيفر ناسپاسان نعمت هاى الهى

كذلك نجزى كلّ كفور

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

15 - يس - 36 - 64 - 2

2 - دوزخيان ، هرگز از آتش دوزخ جدا نشده و پيوسته در آن خواهند سوخت .

اصلوها اليوم

{صلا} در اصل به معناى لزوم است. ازاين رو {اصلوها} به معناى {الزموها} (بايد ملازم و هم راه عذاب دوزخ باشيد) خواهد بود (لسان العرب و مجمع البيان).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 59 - 4

4 - { عن أبى جعفر ( ع ) قال : إذا دخل أهل الجنّة الجنّة و أهل النار النار . . . يقال : خلود فلا موت أبداً . فيقول أهل الجنّة : { أفما نحن بميّتين . إلاّ موتتنا الأُولى . . . } ;

از امام باقر(ع) روايت شده كه فرمود: هنگامى كه بهشتيان به بهشت و دوزخيان به دوزخ وارد مى شوند. .. گفته مى شود: اين جا جاودانگى است و هرگز مرگى نيست پس اهل بهشت مى گويند: {أفما نحن بميّتين...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 40 - 5

5 - كفر و حق ستيزى ، موجب عذاب ذلت بار دنيايى و عذاب فراگير و دائمى دوزخ

من يأتيه عذاب يخزيه و يحلّ عليه عذاب مقيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 47 - 3

3 - دوزخيان ، در عين سوختن دائمى در آتش ، حيات داشته و بر تكلم كردن تواناهستند .

و إذ يتحاجّون فى النار فيقول الضعف_ؤا للذين استكبروا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47

- 15 - 23

23- فانى نشدن كالبد دوزخيان و نمردن آنان ، با وجود شكنجه ها و قطعه قطعه شدن

خ_لد فى النار . .. فقطّع أمعاءهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 16 - 3

3 - دوزخيان ، در عين سوختن و جدا شدن اندامشان ، هرگز نمى ميرند .

نزّاعة للشوى

تصريح به اين كه اندام ها و يا پوست سرها سوخته و جدا مى شود; مى تواند گوياى مطلب ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 16 - 5

5 - خلود دوزخيان در جهنّم

لصالوا الجحيم

{صَلى}; يعنى، ملازم و همراه شد. (لسان العرب به نقل از زجاج)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 2 - 4

4 - خلود دوزخيان در آتش جهنم

تصلى نارًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 15 - 3

3 - خلود در آتش جهنم ، ويژه كسانى است كه در بالاترين مرحله شقاوت اند .

لايصليها إلاّ الأشقى

{صَلى}; يعنى، ملازم و همراه شد (لسان العرب، از قول زجاج) و ملازمت با آتش به جاودانگى در آن است. حصر موجود در آيه مربوط به ملازمت است; يعنى، جاودانگى در آتش، مخصوص كسانى است كه در آيه بعد اهل تكذيب و اعراض معرفى شده اند و در بدترين نوع شقاوت به سر مى برند.

جاودانگى در عذاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 162 - 3،4

3 - كفرپيشگانى كه بدون توبه مى ميرند ،

براى هميشه به عذاب اخروى گرفتار مى شوند .

خلدين فيها لايخفف عنهم العذاب

4 - كتمان كنندگان احكام و معارف دين و حقايق كتب آسمانى ، براى هميشه به عذاب اخروى گرفتار خواهند بود .

إن الذين كفروا و ماتوا . .. خلدين فيها لايخفف عنهم العذاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 80 - 18

18 _ خلود در عذاب مظهر خشم و غضب خداوند

ان سخط اللّه عليهم و فى العذاب هم خلدون

جمله {و فى العذاب . ..} بيان نمودى از خشم الهى (ان سخط اللّه) بر گنهكاران است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 101 - 2

2 - عقوبت و پى آمد هاى اخروى روى گردانان از قرآن ، ابدى و جدايى ناپذير است .

وزرًا . خ_لدين فيه و ساء لهم

مرجع ضمير {فيه}، {وزراً} در آيه قبل است. خلودِ در {وزر}، به معناى جاودانگى در آثار و تبعات آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 42 - 1

1 - زندگى هميشگى در ميان باد بسيار گرم و شديد ، فرجام اخروى اصحاب الشمال

فى سموم

{فى سموم} خبر براى مبتداى محذوف و به تقدير {أُول_ئك فى سموم} است. {سموم} به باد گرم گفته مى شود (قاموس المحيط) و نكره آمدن آن بيانگر شدت وزش باد و نيز درجه بالاى گرماى آن است. جمله اسميه نيز بيانگر آن است كه اين دسته، براى هميشه گرفتار آن خواهند بود و هرگز از آن خلاص نخواهند شد.

جاودانگى در عذاب اخروى

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

8 - هود - 11 - 39 - 3

3_ عذاب هاى اخروى كفرپيشگان ، عذابى دايمى و هميشگى است .

و يحلّ عليه عذاب مقيم

حلول (مصدر يحلّ) به معناى فرود آمدن است و {مقيم} از {أقام بالمكان} (درنگ كرد و ماندگار شد) مى باشد. بنابراين {عذاب مقيم}; يعنى ، عذاب ماندگار و زوال ناپذير.

جاودانگى دين ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 29 - 2

2 - پيامبراكرم ( ص ) ، استمراردهنده خط توحيد ابراهيمى در جامعه بشرى

و إذ قال إبرهيم . .. بل متّعت ه_ؤلاء و ءاباءهم حتّى جاءهم الحقّ و رسول مبين

جاودانگى ربوبيت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 17 - 16

16_ توحيد ، ولايت خدا و ربوبيت او ، حقايقى است ماندگار و شرك و پرستش غير خدا باطلهايى است رفتنى و ناپايدار

فأما الزبد فيذهب جفاءً و أما ما ينفع الناس

به قرينه آيات گذشته از مصاديق مورد نظر براى باطل _ كه به كفها تشبيه شد شرك و پرستش غير خداست و از مصاديق حق كه نافع و ماندگار است _ توحيد و اعتقاد به ربوبيت و ولايت خداوند است.

جاودانگى رحمت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 2 - 3

3 - خداوند ، رحمان ( داراى رحمتى فراگير ) و رحيم ( داراى مهرى پايان ناپذير ) است .

تنزيل من الرحم_ن الرحيم

{رحمان} صيغه مبالغه و بيانگر گستردگى و فراگيرى رحمت خداوند است. {رحيم} كه بر وزن فعيل است (اين وزن غالباً

حاكى از عدم انفكاك صفت از ذات مى باشد) بيانگر پايان ناپذيرى آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 42 - 10

10- اقتدار و عزت خداوند ، آميخته با رحمت گسترده و جاودان او است .

هو العزيز الرحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 28 - 10

10- رضا و رحمت حق ، اصلى ازلى و جارى در نظام آفرينش ، و خشم الهى زاييده اعمال آدميان *

اتّبعوا ما أسخط اللّه و كرهوا رضونه

{أسخط} (از باب افعال) بيانگر ايجاد است; ولى {رضوان} (به صورت اسم) مى نماياند كه رضا و رحمت حق، همواره گسترده بوده و خواهد بود و تنها كافى است كه انسان بدان تمايل داشته و از آن بهره گيرد، برخلاف خشم و كيفر الهى كه با نفس عمل انسان، پديد آمده و ايجاد مى شود.

جاودانگى رضايت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 28 - 10

10- رضا و رحمت حق ، اصلى ازلى و جارى در نظام آفرينش ، و خشم الهى زاييده اعمال آدميان *

اتّبعوا ما أسخط اللّه و كرهوا رضونه

{أسخط} (از باب افعال) بيانگر ايجاد است; ولى {رضوان} (به صورت اسم) مى نماياند كه رضا و رحمت حق، همواره گسترده بوده و خواهد بود و تنها كافى است كه انسان بدان تمايل داشته و از آن بهره گيرد، برخلاف خشم و كيفر الهى كه با نفس عمل انسان، پديد آمده و ايجاد مى شود.

جاودانگى روح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11

- حج - 22 - 5 - 26

26 - جان آدمى ، حقيقتى است باقى و فناناپذير .

و منكم من يتوفّى

دريافت كامل روح انسان به هنگام مرگ (و منكم من يتوفّى) بيانگر بقاى روح پس از مرگ و فناناپذيرى آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 67 - 12

12 - روح و جان آدمى ، حقيقتى است باقى و فناناپذير .

و منكم من يتوفّى

دريافت كامل روح انسان به هنگام مرگ، بيانگر بقاى روح، پس از مرگ و فناناپذيرى آن است.

جاودانگى زندگى اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 58 - 3

3 - حيات آخرت ، حياتى است جاودانه و به دور از مرگ و نيستى .

أفما نحن بميّتين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 31 - 1

1 - برپا شدن قيامت پس از مرگ انسان و استمرار حيات بشر و جاودانگى او در عالم هستى

إنّهم ميّتون . ثمّ إنّكم يوم القي_مة عند ربّكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 39 - 3،4

3 - پايدارى و پايندگى زندگى اخروى ، دليل برترى آن بر زندگى دنيايى است .

إنّما ه_ذه الحيوة الدنيا مت_ع و إنّ الأخرة هى دار القرار

برداشت ياد شده به اين خاطر است كه آيه شريفه با مقايسه كردن زندگى دنيايى و حيات اخروى; درصدد بيان برترى زندگى در آخرت مى باشد.

4 - دنيا ، گذرگاه و مقدمه براى حيات جاودانه آخرت است .

إنّما ه_ذه الحيوة الدنيا مت_ع و إنّ الأخرة

هى دار القرار

واژه {متاع} در برخى از موارد به چيزى گفته مى شود كه بهره انسان از آن كم و ناپايدار باشد. بنابراين توصيف زندگى دنيايى به {متاع} و زندگى اخروى به {دار القرار} (سراى پايدار)، مى تواند گوياى مطلب ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 22 - 20

20 - زندگى در آخرت ، جاودان و بى انت ها است .

خ_لدين فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 18 - 1

1 - جاودانگى جهان آخرت و برترى آن بر زندگانى دنيا ، در تمام كتاب هاى آسمانى مطرح شده است .

و الأخرة خير و أبقى . إنّ ه_ذا لفى الصحف الأُولى

{الصحف}، جمع محلى به {ال} و مفيد عموم است. تصريح به بعضى از صحف در آيه بعد، تنها بر اهميت آنها دلالت دارد و عموم را از بين نمى برد.

جاودانگى زيباطلبى انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 5 - 6

6 - لذّت جويى ها و زيبايى طلبى هاى انسان ، همراه با وى در جهان آخرت

ليدخل . .. جنّ_ت تجرى من تحتها الأنه_ر خ_لدين فيها

نويد بودن {جنّات تجرى. ..}، متوقف بر وجود حسّ زيبايى پسندى و لذّت جويى در انسان اخروى است.

جاودانگى سايه هاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 30 - 1

1 - بهشت اصحاب اليمين ، داراى سايه اى پايدار و زايل نشدنى

و ظلّ ممدود

{ممدود}; يعنى، كشيده شده. مفسران عبارت {ظلّ ممدود} را به

سايه دائم و هميشگى تفسير كرده اند.

جاودانگى سد ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 98 - 8

8- ذوالقرنين ، از بقا و جاودانگى سدش تا قيامت خبر داد . *

فإذاجاء وعد ربّى جعله دكّاء

اگر مراد از {وعد ربّى} قيامت باشد، در اين صورت، از آيه چنين برمى آيد كه تا قبل از قيامت، اين سد برپا است. {دكاء} به معناى {مستوى و مسطح}، صفت براى موصوف محذوف است (جعله أرضاً دكّاء). مفاد آيه، اين است كه هرگاه قيامت فرا رسد، خداوند آن سد را زمينى مسطح خواهد ساخت.

جاودانگى سرور بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 34 - 5

5 - روزگار خوش بهشت ، روزگارى جاودان

ادخلوها بسل_م ذلك يوم الخلود

جاودانگى سعادتمندى اصحاب يمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 8 - 2

2 - خوشبختى براى { اصحاب الميمنه } در آخرت ، پايدار و زوال ناپذير است .

فأصح_ب الميمنة ما أصح_ب الميمنة

{صاحب} (مفرد {أصحاب}) به معناى يار، همراه و ملازم است. بنابراين {اصحاب الميمنة}; يعنى، كسانى كه با ميمنت و نيك بختى ملازم اند و هرگز از آن جدا نمى شوند.

جاودانگى شقاوت اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 9 - 2

2 - گرفتارى و بدبختى براى اصحاب المشئمه در آخرت ، جاودان و غيرقابل زوال

و أصح_ب المش_مة ما أصح_ب المش_مة

{صاحب} (مفرد {أصحاب}) به معناى يار و ملازم است. بنابراين {أصحاب المشئمة}; يعنى، كسانى كه ملازم با نكبت

و بدبختى بوده و هرگز از آن خلاصى نمى يابند.

جاودانگى شقاوتمندان در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 13 - 5

5 - آتش دوزخ ، عذابى جاودانه است و اهل شقاوت در آن مخلّداند .

ثمّ لايموت فيها و لايحيى

مراد از {لايحيى}، نفى حيات مطلوب است كه نجات از آتش، مصداق بارز آن مى باشد. در اين صورت قيد {فيها}، اختصاص به {لايموت} خواهد داشت. بنابراين دوزخيان، نه در آتش مى ميرند و نه از آن بيرون مى آيند.

جاودانگى صالحان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 9 - 1

1 - جاودانگى در بهشت سراسر نعمت ، پاداش مؤمنان داراى عمل صالح است .

إنّ الذين ءامنوا . .. جن_ّ_ت النعيم خ_لدين فيها

جاودانگى عذاب اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 39 - 4

4 - ظلم آدمى بر خويشتن ، مايه ابتلاى او به عذاب اخروى و نبود راه رهايى براى وى

و لن ينفعكم اليوم إذ ظلمتم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 75 - 3

3 - كفر و گناه پيشگى ، موجب عذاب پيوسته و اندوه پايان ناپذير در قيامت

إنّ المجرمين . .. و هم فيها مبلسون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 20 - 3

3 - انكار آيات الهى ، آزادنكردن بردگان و غذا ندادن به گرسنگان يتيم و مسكين و توصيه نكردن به صبر و ترحّم ، مايه گرفتارى به آتش

فراگير و گريزناپذير

فكّ رقبة . .. و الذين كفروا ... عليهم نار مؤصدة

جاودانگى عذاب اخروى كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 40 - 8

8- خلود كافران در عذاب اخروى

و لا هم ينظرون

برداشت ياد شده بر اين اساس است كه مراد از {لا هم ينظرون} نفى تعلق رحمت و عنايت خداوند به كافران باشد. لازمه چنين نفى مطلقى، رهايى نيافتن كافران از عذاب و جاودانگى آنان در آتش است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 20 - 2

2 - عذاب كافران ، هميشگى و فناناپذير است .

عليهم نار مؤصدة

بسته بودنِ در، كنايه از استمرار عذاب است.

جاودانگى عذاب جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 74 - 8

8 - عذاب دوزخ جاودان است و كافران در آن مخلد خواهد بود .

لايموت فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 45 - 21

21 - عذاب دوزخ ، هميشگى و دائمى است .

عذاب مقيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انفطار - 82 - 16 - 3

3 - عذاب و آتش دوزخ ، جاودانه است .

و ما هم عنها بغائبين

جاودانگى عذاب جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 30 - 5

5 - عذاب دوزخ جاودانه است و جهنميان ، آينده جز افزايش عذاب ندارند . *

فلن نزيدكم إلاّ عذابًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87

- 13 - 3،4

3 - اهل دوزخ ، هرگز لذت زندگى را نخواهند چشيد .

و لايحيى

مراد از نفى حيات _ به قرينه {لايموت} _ نفى حيات مطلوب است.

4 - باقى ماندن جهنميان ، در حالتى كه نه مرگ است و نه زندگى ناميده مى شود ، از سوختن در آتش براى آنان دشوارتر است .

ثمّ لايموت فيها و لايحيى

حرف {ثمّ}، براى تراخى رتبى است و بيان مى كند كه آنچه بعد از آن آمده، در مقايسه با قبل از آن قابل توجّه تر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 4 - 1

1 - چشيدن آتش سوزان و گرفتارى به رنج و مشقت آن ، فرجام كسانى است كه حضورشان در صحنه قيامت ، همراه با خفّت و خوارى است .

وجوه يومئذ خ_شعة . .. تصلى نارًا حامية

{صلى النار}; يعنى، حرارت آتش را به سختى چشيد (قاموس).

جاودانگى عذاب عبرت ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 12 - 1

1 - كسانى كه از تذكرات قرآن ، فاصله گرفته ، آن را نپذيرند ، به بزرگ ترين و سوزان ترين آتش ها ، گرفتار شده و در آن باقى خواهند ماند .

و يتجنّبها الأشقى . الذى يصلى النار الكبرى

زجاج گفته است: {صلى}; يعنى، ملازم و همراه شد (لسان العرب) و {صلى النار}; يعنى، حرارت آتش را به سختى چشيد. (قاموس). {كبرى}; يعنى، بزرگ تر و بزرگى آتش به گستردگى و افروخته تر بودن آن است.

جاودانگى عذاب فاسقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انفطار

- 82 - 14 - 5

5 - گرفتارى فاسقان كافر در آتش دوزخ ، هميشگى است .

و إنّ الفجّار لفى جحيم

جمله اسميه، بر ثبوت دلالت دارد و در اين آيه ممكن است به قرينه مقابله با {إنّ الأبرار لفى نعيم} _ كه استقرار مجازى در آن حاكى از خلود بود _ بر خلود نيز دلالت كند. مراد از {فجّار} _ به قرينه {بل تكذّبون بالدين} _ فاسقانى است كه منكر معاد و كافرند.

جاودانگى عذاب كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 16 - 3

3 - كفرپيشه گان مكذّبان آيات الهى ، همواره در عذاب خواهند ماند .

و أمّا الذين كفروا . .. فى العذاب محضرون

{محضرون} _ اسم مفعول {إحضار} _ به چيزى گفته مى شود كه همواره حاضر باشد. چنين نكته اى، مستلزم اين است كه افراد ياد شده، هيچ گاه از عذاب غايب نباشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 28 - 10

10 - جاودانگى عذاب كافران ، متناسب با نوع عملكرد آنان است .

لهم فيها دار الخلد جزاء بما كانوا بأي_تنا يجحدون

{باء} در {بما كانوا} براى مقابله است; يعنى، جاودانگى كافران در دوزخ، در برابر شيوه مستمر آنان در عناد و لجاجت با پيامبر(ص) و آيات الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 10 - 4

4 - كافران تكذيب گر آيات الهى ، به صورت دائمى و جاودانه در دوزخ جاى دارند .

و الذين كفروا . .. أصح_ب النار خ_لدين فيها

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 6 - 6

6 - عذاب جهنم براى كافران ، جاودانه و پايان ناپذير است .

فى نار جهنّم خ_لدين فيها

جاودانگى عذاب مجرمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 75 - 1

1 - عذاب دوزخ ، عذابى هميشگى و تخفيف ناپذير ، براى مجرمان

لايفتّر عنهم و هم فيه مبلسون

{تفتير} (مصدر {يفتّر}) به معناى تخفيف و تقليل است.

جاودانگى عذاب معرضان از قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 12 - 1

1 - كسانى كه از تذكرات قرآن ، فاصله گرفته ، آن را نپذيرند ، به بزرگ ترين و سوزان ترين آتش ها ، گرفتار شده و در آن باقى خواهند ماند .

و يتجنّبها الأشقى . الذى يصلى النار الكبرى

زجاج گفته است: {صلى}; يعنى، ملازم و همراه شد (لسان العرب) و {صلى النار}; يعنى، حرارت آتش را به سختى چشيد. (قاموس). {كبرى}; يعنى، بزرگ تر و بزرگى آتش به گستردگى و افروخته تر بودن آن است.

جاودانگى عذاب مكذبان آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 16 - 3

3 - كفرپيشه گان مكذّبان آيات الهى ، همواره در عذاب خواهند ماند .

و أمّا الذين كفروا . .. فى العذاب محضرون

{محضرون} _ اسم مفعول {إحضار} _ به چيزى گفته مى شود كه همواره حاضر باشد. چنين نكته اى، مستلزم اين است كه افراد ياد شده، هيچ گاه از عذاب غايب نباشند.

جاودانگى عذابهاى جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 -

فرقان - 25 - 65 - 2،3،4،5

2 _ عذاب جهنم ، پيوسته و گريزناپذير است .

إنّ عذابها كان غرامًا

{غرام} به معناى عذاب، شرّ دائم و بلاى گريزناپذير است (لسان العرب).

3 _ پيوستگى و گريزناپذيرى عذاب جهنم ، سبب دست به دعا برداشتن و تضرع بندگان خالص خدا براى رهايى از آن عذاب

و الذين يقولون ربّنا اصرف عنّا عذاب جهنّم إنّ عذابهاكان غرمًا

جمله {إنّ عذابها. ..} در مقام تعليل براى جمله قبل است; يعنى، به اين سبب بندگان خدا از پروردگار خواستار رهايى از عذاب دوزخ اند كه چون آن عذاب دائمى و گريزناپذير است.

4 _ پيوستگى و گريزناپذيرى عذاب جهنم ، موجب هراسناكى و اضطراب شديد بندگان خالص خدا از سرنوشت اخروى شان

إنّ عذابهاكان غرامًا

درخواست رهايى از عذاب و تعليل آن به اين كه آن عذاب دائمى و گريزناپذير است، برداشت فوق را مى رساند.

5 _ پيوستگى و گريزناپذيرى عذاب جهنم ، مقتضى ترس ، اضطراب ، تضرع و دعا كردن به درگاه الهى براى رهايى از آن

ربّنا اصرف عنّا عذاب جهنّم إنّ عذابهاكان غرامًا

جاودانگى علم خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 70 - 12

12- علم و قدرت انسان ، ناپايدار و علم و قدرت خداوند ، هميشگى است .

و منكم من يردّ إلى أرذل العمر لكى لايعلم بعد علم شيئًا إن الله عليم قدير

جاودانگى عمل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 67 - 8

8 _ ضرورت توجه مجاهدان به ناپايدارى مظاهر دنيوى و جاودانگى مواهب اخروى

تريدون عرض الدنيا و اللّه يريد الأخرة

جاودانگى عمل صالح

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 46 - 3

3- كار هاى شايسته ، داراى ثبات بوده و ماندگار هستند .

و الب_قي_ت الص_لح_ت خير

طبيعى سخن آن بود كه {الباقيات} وصف براى {الصالحات} باشد; زيرا، اَعمال صالح هستند كه متَّصف به ماندگارى مى شوند، ولى اين جابه جايى در تعبير، به جهت مناسبت با مطالب آيات قبل و تكيه بر بقاى عمل صالح در برابر اضمحلال حيات دنيا و زينت هاى آن است.

جاودانگى فيض خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 109 - 8

8- جاودانگى بهشتيان و برخوردارى ابدى آنان از نعمت ها ، متكى به مبدأ لايزال و پايان ناپذير فيض الهى است .

خ_لدين فيها . .. قل لو كان البحر مدادًا لكلم_ت ربّى لنفد البحر

جاودانگى قدرت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 70 - 12

12- علم و قدرت انسان ، ناپايدار و علم و قدرت خداوند ، هميشگى است .

و منكم من يردّ إلى أرذل العمر لكى لايعلم بعد علم شيئًا إن الله عليم قدير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 45 - 13،14

13- خداوند ، داراى اقتدار و سلطه كامل و زوال ناپذير ، بر هر كار و هر چيز است .

و كان اللّه على كلّ شىء مقتدرًا

{مقتدر} و {قدير} در باره خداى تعالى به يك معنا است (مفردات راغب).

14- پديدار شدن حيات بر روى زمين ، جلوه اى از قدرت لايزال خداوند است .

واضرب لهم مثل الحيوة الدنيا

. .. و كان اللّه على كلّ شىء مقتدرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 62 - 4

4 - قدرت خداوند ، گسترده و بى پايان است .

اللّه خ_لق كلّ شىء و هو على كلّ شىء وكيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 1 - 6

6 - قدرت خداوند ، مطلق و بى پايان است .

و هو على كلّ شىء قدير

جاودانگى قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 32 - 9

9 _ قرآن و اسلام ، كتاب و آيينى جاودان و ماندگار

و يأبى اللّه إلا أن يتم نوره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 1 - 4

4 _ قرآن ، كتابى است پاينده و خلل ناپذير .

الكتب الحكيم

برداشت فوق بر اين اساس است كه {حكيم} به معناى {محكَم} باشد ; زيرا {إحكام} (مصدر محكم) به معناى بازداشتن و مصون ساختن چيزى از فساد و تباهى است. توصيف {كتاب} به {حكيم} بيانگر اتقان، پايندگى و خلل ناپذيرى آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 88 - 5

5- قرآن ، معجزه جاودان الهى كه همواره كتابى بى مانند بوده و تا ابد نيز بى همانند خواهد ماند .

قل لئن اجتمعت الإنس و الجنّ . .. لايأتون بمثله و لو كان بعضهم لبعض ظهيرًا

از اينكه آيه تصريح مى كند هيچ انس و جنى توان آوردن مانند قرآن را ندارد، به دست مى آيد كه قرآن، همواره

كتابى بى مانند خواهد ماند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 105 - 4

4- قرآن ، كتابى است جاودانه و تعاليم آن تأثيرناپذير از گذشت زمان .

و بالحقّ أنزلنه و بالحقّ نزل

برداشت فوق، مبتنى بر يكى از معانى و موارد استعمال {حق} است كه عبارت است از: امر ثابت و زوال ناپذير.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 51 - 8

8 - خداوند ، از ماندگارى قرآن در ميان مردم و خوانده شدن اش بر آنان ، خبر داده است .

أنّا أنزلنا عليك الكت_ب يتلى عليهم

فعل مضارع {يتلى} دلالت بر استمرار مى كند و تعيين نشدن فاعل آن نيز، نكته ياد شده را تأييد مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 2 - 4

4 - قرآن ، كتابى است پاينده ، استوار و خلل ناپذير .

و القرءان الحكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 42 - 4

4 - تأثير نداشتن گذشت زمان ، در حقانيت معارف قرآن

لايأتيه الب_طل من بين يديه و لا من خلفه

بنابراين كه مراد از {باطل} زوال حقانيت باشد، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 16 - 11

11 - قرآن ، كتابى جاودان و كهنه نشدنى

و ما نزل من الحقّ

يكى از معانى واژه {حقّ} ثابت و استوار است. در اين صورت توصيف قرآن به {حقّ}، مى تواند بيانگر مطلب بالا باشد.

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

19 - صف - 61 - 8 - 8

8 - قرآن و اسلام ، كتاب و آيينى جاودان

و اللّه متمّ نوره

جاودانگى كافران در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 74 - 8

8 - عذاب دوزخ جاودان است و كافران در آن مخلد خواهد بود .

لايموت فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 35 - 5

5 - محكوميت ابدى كافران مستكبر به عذاب هميشگى دوزخ ، نتيجه حق ستيزى ودنيا محورى آنان

اتّخذتم ءاي_ت اللّه هزوًا و غرّتكم الحيوة الدنيا فاليوم لايخرجون منها

جاودانگى گرسنگى جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 7 - 3

3 - خوردن گياه { ضريع } ، دوزخيان را از گرسنگى نجات نخواهد داد .

و لايغنى من جوع

جاودانگى لاغرى جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 7 - 2

2 - گياه خوراكى دوزخيان ، فاقد انرژى است و از لاغرى آنان نمى كاهد .

لايسمن

{سِمَن}، نقطه مقابل لاغرى است. (مفردات راغب)

جاودانگى لذايذ انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 5 - 6

6 - لذّت جويى ها و زيبايى طلبى هاى انسان ، همراه با وى در جهان آخرت

ليدخل . .. جنّ_ت تجرى من تحتها الأنه_ر خ_لدين فيها

نويد بودن {جنّات تجرى. ..}، متوقف بر وجود حسّ زيبايى پسندى و لذّت جويى در انسان اخروى است.

جاودانگى لذايذ بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17

- ق - 50 - 34 - 6

6 - جاودانگى در بهشت و لذت هاى آن ، مهم ترين نويد به بهشتيان ، در آغاز ورود

ادخلوها بسل_م ذلك يوم الخلود

جاودانگى مالكيت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 114 - 5

5 - مالكيت و فرمان روايى خداوند بر هستى ، حقيقتى ثابت و فنا ناپذير است .

الملك الحقّ

{حقّ}; يعنى، واجب و ثابت (مصباح) و {الحقّ} در آيه مى تواند صفت براى {الملك} باشد و نيز ممكن است صفتى ديگر براى {اللّه} گرفته شود كه با توجه به ذكر آن بعد از وصف {الملك}، نكته ياد شده استفاده مى شود.

جاودانگى متقين در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 55 - 7

7 - تجلى فرمانروايى و اقتدار يگانه خداوند براى متقين ، در جايگاه جاودانه بهشت

فى مقعد صدق عند مليك مقتدر

جاودانگى معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 58 - 5

5 _ برخوردارى از حيات جاويد ، مرز ميان معبود حقيقى و غير حقيقى

و توكّل على الحىّ الذى لايموت

برداشت فوق، از آن جا است كه آيه شريفه در رديف سلسله آياتى قرار دارد كه درصدد محكوم كردن شرك و بت پرستى و اثبات توحيد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 88 - 6

6 - فناناپذيرى و بقا ، شرط شايستگى براى معبود بودن است .

لا إل_ه إلاّ هو كلّ شىء هالك إلاّ وجهه

جمله {كلّ شىء. ..} تعليل براى عدم

شايستگى غيرخدا براى معبود بودن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 65 - 5

5 - داشتن حيات حقيقى ، مستقل و جاويد ، از اوصاف معبود حقيقى است .

هو الحىّ لا إل_ه إلاّ هو

جاودانگى معجزه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 38 - 4

4 _ قرآن ، معجزه جاودان حضرت محمد ( ص ) و گواه صدق نبوت آن حضرت

أم يقولون افتريه قل فأتوا بسورة مثله

جاودانگى معنويات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 46 - 7

7- ارزش هاى معنوى ماندگار و در پى دارنده پاداش الهى ، شايسته دل بستگى و اميد انسان است .

خير عند ربّك ثوابًا و خير أملاً

جاودانگى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 57 - 7

7 _ جاودانگى مؤمنانِ داراى اعمال صالح در بهشت

و الذين امنوا . .. خالدين فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 9 - 1

1 - جاودانگى در بهشت سراسر نعمت ، پاداش مؤمنان داراى عمل صالح است .

إنّ الذين ءامنوا . .. جن_ّ_ت النعيم خ_لدين فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 9 - 11

11 - مؤمنانِ داراى عمل صالح ، در بهشت جاودانه اند .

و من يؤمن باللّه و يعمل ص_لحًا . .. يدخله جنّ_ت... خ_لدين فيها أبدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65

- 11 - 16

16 - مؤمنان داراى عمل صالح ، به صورت جاودانه در بهشت خواهند ماند .

خ_لدين فيها أبدًا

جاودانگى مؤمنان در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 72 - 1

1 _ حيات جاودان در باغ هاى بهشت با نهر هاى روان ، وعده الهى به زنان و مردان مؤمن

وعد اللّه المؤمنين . .. تحتها الأنهر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 100 - 16

16 _ آسودگى مؤمنان از دغدغه زوال نعمت هاى بهشتى و زندگى در آن

خلدين فيها أبداً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 9 - 1

1 _ بهشت ، جايگاه ابدى مؤمنان نيك كردار

إن الذين ءامنوا و عملوا الصلحت . .. فى جنت النعيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 5 - 7

7 - زنان و مردان مؤمن ، برخوردار از حيات جاودان و پرنشاط در باغ هاى بهشت

ليدخل المؤمنين و المؤمن_ت جنّ_ت تجرى من تحتها الأنه_ر خ_لدين فيها

جاودانگى ميوه هاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 35 - 6

6_ ميوه ها و خوراكى هاى بهشت و هواى مطبوع آن ، دائمى و زوال ناپذير است .

أُكلها دائم و ظلّها

{ظلّها} مبتداست و خبر آن (دائم) در تقدير است.

جاودانگى نعمت هاى اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 22 - 3

3 _ نعمت هاى جاودان اخروى ، اجرت و مزدى

است در برابر عملكرد مؤمنان مهاجر و مجاهد .

الذين ءامنوا و هاجروا و جهدوا . .. جنت لهم ... خلدين فيها أبداً إن اللّه عنده أج

{أجر} اجرت و مزد در برابر عمل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 3 - 0

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 36 - 3،8

3 - نعمت ها و بهرهورى هاى جهان آخرت ، جاويدان و زوال ناپذير است .

و ما عند اللّه خير و أبقى

8 - اهل ايمان و توكل كنندگان به خداوند ، برخوردار از نعمت هاى برتر و جاودان اخروى

خير و أبقى للذين ءامنوا و على ربّهم يتوكّلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انفطار - 82 - 13 - 4

4 - بهره مندى ابرار از نعمت هاى آخرت ، هميشگى است .

إنّ الأبرار لفى نعيم

حرف {فى} در آيه شريفه، براى ظرفيت مجازى است و بر استقرار ابرار در نعمت دلالت دارد. اسميه بودن جمله {إنّ الأبرار...}، تأكيدى بر مداومت و ثبوت و حرف {لام} در {لفى نعيم}، تأكيد بر تمام محتوا است.

جاودانگى نعمت هاى دنيوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 38 - 6

6- زوال ناپذير شمردن نعمت هاى دنيا و ناديده گرفتن نقش خدا در پيدايش و زوال آنها ، مستلزم شرك در ربوبيّت است .

ل_كنّاْ هو اللّه ربّى ولاأشرك بربّى أحدًا

جاودانگى نعمتهاى اخروى ابرار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 22 - 2

2 - بهره

مندى ابرار از نعمت هاى آخرت ، هميشگى است .

إنّ الأبرار لفى نعيم

حرف {فى} در اين آيه، براى ظرفيت مجازى است و بر استقرار ابرار در نعمت دلالت دارد. جمله اسميّه {إنّ الأبرار...}، تأكيدى بر مداومت و ثبوت است.

جاودانگى نعمتهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 21 - 8

8 _ نعمتِ سرشارِ باغ ها و بوستان هاى بهشت ، جاودان و زوال ناپذير است .

جنت لهم فيها نعيم مقيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 100 - 16

16 _ آسودگى مؤمنان از دغدغه زوال نعمت هاى بهشتى و زندگى در آن

خلدين فيها أبداً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 108 - 10

10_ بهشت و موهبت هاى آن ، از ميان نخواهد رفت و از بهشتيان باز پس گرفته نخواهد شد .

عطاءً غير مجذوذ

{عطاء} حال براى {الجنة} است و {مجذوذ} به معناى مقطوع مى باشد. بنابراين {عطاءً غير مجذوذ}; يعنى ، [وارد بهشت مى شوند ]در حالى كه آن بهشت ، عطايى تمام نشدنى و مداوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 35 - 6

6_ ميوه ها و خوراكى هاى بهشت و هواى مطبوع آن ، دائمى و زوال ناپذير است .

أُكلها دائم و ظلّها

{ظلّها} مبتداست و خبر آن (دائم) در تقدير است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 54 - 2

2 - نعمت هاى بهشت ، جاويدان و پايان ناپذير است .

ما

له من نفاد

{نفاد}، به معناى زوال و انقطاع است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 71 - 15

15 - نعمت هاى بهشتى ، تمام ناشدنى و پايان ناپذير

و فيها ما تشتهيه الأنفس و تلذّ الأعين و أنتم فيها خ_لدون

از جاودانگى تقواپيشگان در بهشت (أنتم فيها خالدون) و فراهم بودن تمامى خواسته ها و لذت هاى آنان (و فيها ما تشتهيه الأنفس)، استفاده مى شود كه نعمت هاى پايان ناپذير است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 72 - 1

1 - بهشت با نعمت هاى فراوان و پايان ناپذير آن ، پاداش عملكرد پرهيزگاران

و تلك الجنّة الّتى أُورثتموها بما كنتم تعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 55 - 3

3 - لذت ها و نعمت هاى بهشتى ، پايدار و جاودان است ; نه چون نعمت هاى دنيا زوال پذير .

فى جنّ_ت و نهر . فى مقعد صدق عند مليك مقتدر

در صورتى كه عبارت {فى مقعد صدق}، در بيان اوصاف همان استقرار در باغ ها و نهرها باشد، برداشت بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 12 - 10

10 - دستيابى به غفران الهى و نعمت هاى جاودان بهشت ، رستگارى بزرگى است .

يغفر لكم ذنوبكم . .. ذلك الفوز العظيم

جاودانگى نور خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 32 - 2

2 _ موضع گيرى ها و تبليغات سوء يهود و نصارا

، عليه اسلام به مثابه پفى ناچيز در مقابل نور فروزنده و جاودان الهى

يريدون أن يطفئوا نور اللّه بأفوههم

جاودانگى نهرهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 8 - 5

5 - بهشت و جريان نهر هاى آن ، جاودانه است .

جنّ_ت عدن تجرى من تحتها الأنه_ر خ_لدين فيها أبدًا

جاودانگى ولايت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 17 - 16

16_ توحيد ، ولايت خدا و ربوبيت او ، حقايقى است ماندگار و شرك و پرستش غير خدا باطلهايى است رفتنى و ناپايدار

فأما الزبد فيذهب جفاءً و أما ما ينفع الناس

به قرينه آيات گذشته از مصاديق مورد نظر براى باطل _ كه به كفها تشبيه شد شرك و پرستش غير خداست و از مصاديق حق كه نافع و ماندگار است _ توحيد و اعتقاد به ربوبيت و ولايت خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 31 - 3

3 - تنها ولايت پايدار و ماندگار در دنيا و آخرت ، ولايت خداوند است .

و قيّضنا لهم قرناء . .. قال الذين كفروا ... نجعلهما تحت أقدامنا ... نحن أولياؤكم

از ارتباط آيات، مى توان استفاده كرد كه ولايت خدايى فرشتگان، تا قيامت پا برجا خواهد بود و ولايت هاى غير خدايى در قيامت تبديل به دشمنى خواهد شد.

جاودانگى هواى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 35 - 6

6_ ميوه ها و خوراكى هاى بهشت و هواى مطبوع آن ، دائمى و

زوال ناپذير است .

أُكلها دائم و ظلّها

{ظلّها} مبتداست و خبر آن (دائم) در تقدير است.

درخت ممنوعه و جاودانگى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 20 - 5

5 _ شيطان در وسوسه آدم و حوا، بازماندن آنها از فرشته شدن و جاودانگى را دليل تحريم خوردن از شجره نهى شده معرفى كرد.

إلا أن تكونا ملكين أو تكونا من الخلدين

ذكر جاودانگى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 28 - 2،3

2 - اقتدار و كرامت زوال ناپذير خداوند ، نعمتى شايان توجه براى خلق

و يبقى وجه ربّك ذو الجل_ل و الإكرام . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

با توجه به اين كه فناى زمينيان، فناى مطلق و ابدى نيست و آنان پس از مرگ همچنان نيازمند و وابسته به فيض خداوند مى باشند، اقتدار و كرامت جاودان خدا نويد و نعمتى براى آنان است.

3 - خداوند ، خواهان توجه انسان به ناپايدارى زندگى دنيايى و اقتدار و كرامت جاودان پروردگار هستى

كلّ من عليها فان . و يبقى وجه ربّك ... فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

پرسش سرزنش آميز آيه شريفه، در مورد نعمت هاى انكارناپذير، درصدد توجه دادن انسان به نعمت هايى است كه در آيات پيشين مطرح شده است (از جمله ناپايدارى دنيا و بقاى اقتدار خداوند).

زمينه جاودانگى حاكميت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 85 - 3

3 - حكمت و علم گسترده خداوند ، پشتوانه فرمانروايى زوال ناپذير او بر نظام هستى

و هو الحكيم العليم . و تبارك الذى له ملك

السم_وت و الأرض و ما بينهما

زمينه جاودانگى در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 100 - 7

7 _ هجرت در راه خدا و يارى دين ، سبب جلب رضايت الهى و دستيابى به حيات جاودان در بهشت

من المهجرين و الأنصار . .. رضى اللّه عنهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 5 - 2

2 - اطمينان و آرامش معنوى ، درپى دارنده كمال ايمان در دنيا و بهشت جاودان در آخرت

أنزل السكينة . .. ليزدادوا إيم_نًا ... ليدخل المؤمنين و المؤمن_ت جنّ_ت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 11 - 17

17 - ضرورت توأم بودن ايمان و عمل صالح ، در به دست آوردن سعادت اخروى و بهشت جاودانه

و من يؤمن باللّه و يعمل ص_لحًا يدخله جنّ_ت. .. خ_لدين فيها أبدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 8 - 9

9 - ايمان و عمل ، مكمل يكديگر در رساندن انسان به بهشت جاويدان

إنّ الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت . .. جزاؤهم عند ربّهم جنّ_ت عدن ... خ_لدين فيه

زمينه جاودانگى در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - همزه - 104 - 8 - 3

3 - غيبت ، عيب جويى و انباشتن ثروت ، زمينه محبوس ماندن در آتشى مسلّط و فراگير در جهنم

إنّها عليهم مؤصدة

حرف {على} در {عليهم}، بر احاطه و سلطه دلالت دارد.

زيان جاودانگى در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

16 - شورى - 42 - 45 - 24

24 - گرفتار شدن به آتش و عذاب ابدى ، خسران واقعى است .

إنّ الخ_سرين الذين . .. فى عذاب مقيم

شرايط جاودانگى در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 23 - 6

6- ورود به بهشت و جاودان ماندن مؤمنان صالح در آن به اذن خداوند است .

و أُدخل الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت جنّ_ت . .. بإذن ربّهم

عقيده به جاودانگى با ثروت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - همزه - 104 - 3 - 1

1 - شيفتگان ثروت ، بقاى خود را در گرو انباشتن آن دانسته و آن را نشانه جاودانگى مى نمايانند .

يحسب أنّ ماله أخلده

جمله {يحسب. ..} استعاره است; يعنى، زراندوزان مانند كسى عمل مى كنند كه خود را جاودان مى دانند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - همزه - 104 - 4 - 1

1 - مؤثر دانستن ثروت ، در جاودانگى و رهايى از نابودى و مرگ ، پندارى نادرست و ناروا است .

أخلده . كلاّ

حرف {كلاّ}، مخاطب را از پذيرش گفتارهاى بيان شده در جملات پيش، بازمى دارد.

علاقه به جاودانگى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 48 - 4

4- دور بودن از رنج و تعب ، زندگى توأم با سلامتى و امنيت و ماندگارى و جاودانگى ، از امورى كه مورد علاقه شديد انسان است .

لايمسّهم فيها نصب و ما هم منها بمخرجين

ذكر وضعيت متقين در بهشت، به منظور تشويق انسانها جهت پيوستن به

صفوف تقواپيشگان است. طبيعى است ذكر اين وضعيت، بايد به گونه اى باشد كه مطلوب انسانها و مورد علاقه آنها باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 5 - 8

8 - بشر ، شيفته جاودانگى و ارزش هاى جاودان

ليدخل . .. جنّ_ت ... خ_لدين فيها

نويد، همواره به چيزى صورت مى گيرد كه مورد اشتياق و تمايل است. از اين كه خداوند، بشارت به خلود در نعمت ها داده است، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 8 - 8

8 - انسان ، شيفته ابديت و دوستدار زندگى جاودانه است .

خ_لدين فيها أبدًا

نويد، آن گاه براى شخص سودمند است كه باب طبع و موافق خواسته هاى او باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - همزه - 104 - 3 - 2،4

2 - انسان ، خواهان بقا و پوياى عوامل آن است .

يحسب أنّ ماله أخلده

آيه شريفه كسانى را ملامت مى كند كه عامل جاودانه شدن را ثروت مى پندارند; ولى علاقه آنان به جاودانگى را مذموم ندانسته و وجود آن را مفروض گرفته است.

4 - انباشتن ثروت ، نشانه احساس كاذب جاودانگى است .

الذى جمع مالاً و عدّده . يحسب أنّ ماله أخلده

عوامل جاودانگى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 88 - 14

14 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) فى قول اللّه عزّوجلّ { كلّ شىء هالك إلاّ وجهه } قال من أتى اللّه بما أمر به من طاعة محمد (

ص ) و الأئمة من بعده _ صلوات عليهم _ فهو الوجه الذى لايهلك . . . ;

از امام صادق(ع) درباره سخن خداى عزّوجلّ كه فرموده: {كلّ شىء هالك إلاّ وجهه} روايت شده كه فرمود: كسى كه به پيشگاه خدا بياورد آنچه را كه به آن امر شده است; از اطاعت محمد(ص) و ائمه بعد از وى _ درود خدا بر آنان باد _ پس اين وجهى است [كه دارنده آن] هلاك نمى شود}.

عوامل جاودانگى در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 82 - 1،2

1 - مؤمنان به پيامبر ( ص ) ، كه داراى اعمال صالح باشند ، اهل بهشت بوده و در آن جاودان خواهند بود .

و الذين ءامنوا و عملوا الصلحت أولئك أصحب الجنة هم فيها خلدون

مراد از ايمان در آيه مورد بحث - به قرينه آيه 75 (أفتطمعون أن يؤمنوا لكم) - ايمان به پيامبر(ص) و اسلام است.

2 - ايمان بدون عمل صالح و عمل صالح بدون ايمان ، در پى دارنده پاداش ( خلود در بهشت ) نخواهد بود .

و الذين ءامنوا و عملوا الصلحت . .. هم فيها خلدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 23 - 7

7- مؤمنان داراى عمل صالح ، مورد عنايت پروردگار خويش بوده و ورود و جاودان ماندنشان در بهشت برخاسته از ربوبيت اوست .

أُدخل الذين ءامنوا . .. جنّ_ت ... خ_لدين فيها بإذن ربّهم

اضافه شدن {ربّ} به ضمير {هم}، كه مرجع آن {الذين آمنوا} است، مشعر به معناى ياد شده است.

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 3 - 3

3- درنگِ جاودانه مؤمنان در بهشت ، نتيجه مداومت آنان بر اَعمال نيك است .

يعملون الص_لح_ت . .. مكثين فيه أبدًا

ذكر {ماكثين فيه أبداً} پس از جمله {يعملون الصالحات} _ كه بر استمرار دلالت دارد _ مى تواند نشاندهنده اين مطلب باشد كه جاودانگى آنان در بهشت، نتيجه مداومت شان بر اَعمال نيك است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 73 - 15

15 - تقوا ، عامل جاودانگى در بهشت

الذين اتّقوا ربّهم إلى الجنّة زمرًا . .. فادخلوها خ_لدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 9 - 14

14 - ضرورت توأم بودن ايمان و عمل صالح ، در به دست آوردن كاميابى اخروى و بهشت جاويدان

و من يؤمن باللّه و يعمل ص_لحًا يكفّر عنه سيّئاته . .. ذلك الفوز العظيم

عوامل جاودانگى در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 81 - 3،4،6،7،8

3 - خداوند ، نه تنها اندك بودن عذاب يهود را تضمين نكرده ; بلكه در صورت احاطه داشتن گناه بر آنان ، ايشان را در آتش دوزخ ماندگار خواهد كرد .

أتخذتم عند اللّه عهداً . .. بلى من كسب سيئة ... هم فيها خلدون

4 - گنهكارانى كه گناهانشان سراسر وجود آنان را فرا گيرد ، در آتش دوزخ براى هميشه گرفتار خواهند شد .

من كسب سيئة و أحطت به خطيئته فأولئك أصحب النار هم فيها خلدون

{سيئة} و {خطيئة} هر دو به معناى بدى و گناه است.

6

- كفر به پيامبر ( ص ) و اسلام ، موجب گرفتار شدن آدمى به آتش دوزخ و خلود در آن خواهد شد .

أفتطمعون أن يؤمنوا لكم . .. من كسب سيئة ... هم فيها خلدون

آيه مورد بحث (من كسب . ..) قضيه كلى و كبراى آيات گذشته است و آيات پيشين تعيين كننده صغراى اين قضيه كلى است. بنابراين كفر به پيامبر(ص) و اسلام - كه از جمله {أفتطمعون أن يؤمنوا لكم} (آيه 75) به دست مى آيد - از مصداقهاى {سيئة} است و اصرار بر آن، مصداق {احاطه خطيئه} خواهد بود.

7 - يهوديان ، در صورت انكار رسالت پيامبر ( ص ) ، براى هميشه به آتش دوزخ گرفتار خواهند شد .

أفتطمعون أن يؤمنوا لكم . .. من كسب سيئة ... هم فيها خلدون

8 - بدعتگذارى و دين سازى از سيئاتى است كه در صورت توبه نكردن از آن ، عذاب هميشگى دوزخ را در پى خواهد داشت .

فويل للذين يكتبون الكتب . .. من كسب سيئة ... هم فيها خلدون

از مصاديق مورد نظر براى {سيئة} به دليل {فويل للذين . ..} بدعتگذارى است كه اصرار بر آن موجب احاطه خطيئه بر بدعتگذار خواهد شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 105 - 4

4 - اصرار بر كفر و تكذيب آيات الهى ، در پى دارنده عذاب ابدى دوزخ

فى جهنّم خ_لدون . .. ألم تكن ءاي_تى تتلى عليكم فكنتم بها تكذّبون

جمله {كنتم بها تكذّبون} ماضى استمرارى و بيانگر پافشارى كافران بر كفر و تكذيب است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 -

فرقان - 25 - 69 - 7

7 _ گناه شرك ، آدم كشى و زنا ، در پى دارنده عذاب طولانى و خواركننده در قيامت

و يخلد فيه مهانًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 37 - 2

2 - عذاب دائمى دوزخ ، كيفر رفتار ناشايست انسان ها است .

نعمل ص_لحًا غير الذى كنّا نعمل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 72 - 7

7 - كفر و انكار مغرورانه آيات الهى ، عامل جاودانگى در دوزخ

قيل ادخلوا أبوب جهنّم خ_لدين فيها فبئس مثوًى المتكبّرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 76 - 7

7 - تكبر ، غرور و سرمستى ، عامل جاى گرفتن دائمى در دوزخ

جهنّم خ_لدين فيها فبئس مثوَى المتكبّرين

توصيف كافران دوزخى به {متكبران}، بيانگر اين حقيقت است كه آنچه موجب دوزخى شدن آنان مى شود، وجود صفت تكبر، غرور و سر مستى آنان در زندگى دنيايى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 28 - 5

5 - انكار آيات الهى ، از سر عناد و حق ستيزى ، در پى دارنده آتش هميشگى دوزخ

لهم فيها دار الخلد بما كانوا بأي_تنا يجحدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 74 - 2

2 - گناه پيشگى ، عامل ورود به جهنم و جاودانگى در عذاب

إنّ المجرمين فى عذاب جهنّم خ_لدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 77 - 11

11

- خلود و جاودانگى در جهنم ، نتيجه ظلم و ستم پيشگى است .

كانوا هم الظ_لمين . .. إنّكم م_كثون

با توجه به واژه {ماكثون} و ارتباط اين آيه با آيات قبل، استفاده مى شود كه خلود، نتيجه ظلم مجرمان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 35 - 5

5 - محكوميت ابدى كافران مستكبر به عذاب هميشگى دوزخ ، نتيجه حق ستيزى ودنيا محورى آنان

اتّخذتم ءاي_ت اللّه هزوًا و غرّتكم الحيوة الدنيا فاليوم لايخرجون منها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 17 - 7

7 - نفاق ، عامل خلود در آتش دوزخ

هم فيها خ_لدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 17 - 4

4 - كفرورزى و نيز دعوت به آن ، موجب خلود در آتش

قال للإنس_ن اكفر فلمّا كفر . .. فكان ع_قبتهما أنّهما فى النار خ_لدَين فيها

عوامل جاودانگى در عذاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 68 - 12

12 _ محروميت منافقان و كافران از رحمت الهى ، مايه رنج و عذاب هميشگى آنان

و لعنهم اللّه و لهم عذاب مقيم

برداشت فوق بر اين اساس است كه {عذاب مقيم} در نتيجه نفرين الهى به دورى آنان از رحمت باشد.

عوامل جاودانگى عمل صالح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 1 - 7

7_ راه خدا ، راه بقا و جاودانگى اعمال نيك انسان

و صدّوا عن سبيل اللّه أضلّ أعم_لهم

چنانچه {أضلّ أعمالهم} بيان اين واقعيت باشد

كه انحراف از مسير خدا، به طور طبيعى و ناگزير به حبط عمل و پوچى منتهى مى گردد. مفهوم آن اين خواهد بود كه پيمودن راه خدا سبب بقا و ثمربخشى اعمال ارزشمند آدمى، در گستره جهان آخرت است.

گرايش به جاودانگى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 72 - 4

4 _ تمايل طبيعى و غريزى انسان به بوستان ، آب ، خانه هاى دلپذير و جاودانگى ، وسيله اى در جهت گرايش دادن وى به ارزش هاى معنوى

وعد اللّه المؤمنين و المؤمنت جنت تجرى

با توجه به اينكه خداوند، همين گرايشهاى طبيعى را وسيله هدايت انسانها و سوق دادن آنان به كسب ارزشها قرار داده است، برداشت فوق به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 89 - 5

5 _ بهره گيرى از گرايش انسان به زيبايى و جاودانگى ، در جهت هدايت وى به ايمان و جهاد ، امرى است شايسته و بايسته .

جهدوا بأمولهم . .. أعد اللّه لهم جنت تجرى من تحتها الأنهر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 3 - 4

4- بهره گيرى قرآن از گرايش هاى انسان ( گرايش به ابديت ) در ترغيب به ارزش هاى معنوى ، بهره مى گيرد .

يبشّر المؤمنين الذين يعملون الص_لح_ت أنّ لهم أجرًا حسنًا . مكثين فيه أبدًا

روشن است كه تمايل به جاودانگى، در نهاد انسان ها وجود دارد و قرآن مجيد، از همين علاقه ها، براى سوق دادن آدمى به سوى ارزش ها، بهره بردارى كرده

است.

ملاك جاودانگى همسرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 70 - 2

2 - همسرى متكى بر ايمان و تقوا ، پايدار تا قيامت و ورود به بهشت

ادخلوا الجنّة أنتم و أزوجكم

با توجه به اين كه در آيه 67 بيان شده بود كه تمامى دوستان با يكديگر دشمن خواهند شد، جز تقواپيشگان، قيد {متقى} براى همسران استفاده مى شود; زيرا رابطه زن و شوهرى يكى از مصاديق دوستى ها است كه در صورتى كه طرفين متقى باشند، دوستى آنان تا قيامت پايدار خواهد ماند.

منشأ جاودانگى بكارت حورالعين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 36 - 4

4 - باقى ماندن حوران بهشت بر دوشيزگى ، معلول اراده الهى درباره آنان

فجعلن_هنّ أبكارًا

از آن جايى كه ممكن بود مسأله {همواره باكره ماندن} در ذهن مخاطبان صدراسلام غير قابل باور جلوه كند، خداوند آن را به خواست خود نسبت داده و فرموده است: اين را ما اراده كرده ايم و اراده ما تخلف ناپذير است.

منشأ جاودانگى بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 109 - 8

8- جاودانگى بهشتيان و برخوردارى ابدى آنان از نعمت ها ، متكى به مبدأ لايزال و پايان ناپذير فيض الهى است .

خ_لدين فيها . .. قل لو كان البحر مدادًا لكلم_ت ربّى لنفد البحر

منشأ جاودانگى در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 8 - 14

14 - بهشت جاودان و نعمت هاى آن ، كسب رضايت خداوند و راضى

شدن از او ، ويژه كسانى است كه به عظمت خداوند ، پى برده و از او هراس دارند .

جنّ_ت عدن تجرى من تحتها الأنه_ر خ_لدين فيها أبدًا رضى اللّه عنهم و رضوا عنه ذلك

{خشيت}، به معناى ترس آميخته با احساس عظمت است. (مفردات)

منشأ جاودانگى در نعمتهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 8 - 14

14 - بهشت جاودان و نعمت هاى آن ، كسب رضايت خداوند و راضى شدن از او ، ويژه كسانى است كه به عظمت خداوند ، پى برده و از او هراس دارند .

جنّ_ت عدن تجرى من تحتها الأنه_ر خ_لدين فيها أبدًا رضى اللّه عنهم و رضوا عنه ذلك

{خشيت}، به معناى ترس آميخته با احساس عظمت است. (مفردات)

منشأ جاودانگى سنتهاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 23 - 5

5 - اتكاى سنن الهى ، بر علم و قدرت ازلى و گسترده او ، راز جاودانگى و تبديل ناپذيرى آن *

قد أحاط اللّه بها و كان اللّه على كلّ شىء قديرًا . .. و لن تجد لسنّة اللّه تبديل

در آيات پيشين، خداوند دو وصف از اوصاف خويش را يادآور شده است: 1_ علم ازلى و محيط; 2_ قدرت ازلى و نامحدود و در اين آيه، سخن از جاودانگى قوانين خويش به ميان آورده است. از ارتباط اين دو بيان، مطلب بالا به دست مى آيد.

منشأ جاودانگى نعمت ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 109 - 8

8- جاودانگى بهشتيان و برخوردارى ابدى

آنان از نعمت ها ، متكى به مبدأ لايزال و پايان ناپذير فيض الهى است .

خ_لدين فيها . .. قل لو كان البحر مدادًا لكلم_ت ربّى لنفد البحر

موانع جاودانگى در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 7 - 3

3 - مؤمنان نيك كردار ، گرفتار عذاب ابدى جهنم نخواهند شد .

إنّ الذين كفروا . .. فى نار جهنّم ... إنّ الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت أُول_ئك

موجبات جاودانگى در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 63 - 1

1 _ جبهه گيرى در برابر خدا و رسول ( ص ) و خصومت با آنان ، مستلزم خلود در آتش دوزخ است .

من يحادد اللّه و رسوله فان له نار جهنم خلداً فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 45 - 22

22 - ظلم و ستمگرى ، موجب جاودانگى انسان در آتش دوزخ است .

ألا إنّ الظ_لمين فى عذاب مقيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 78 - 3

3 - اعراض و روى گردانى از پيام حق ، موجب جاودانگى در آتش جهنم

إنّكم م_كثون . .. أكثركم للحقّ ك_رهون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 15 - 20

20- بى تقوايى و هواپرستى ، منتهى به خلود در آتش دوزخ

زيّن له سوء عمله و اتّبعوا أهواءهم . .. هو خ_لد فى النار

موجبات جاودانگى در عذاب اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

11 - حج - 22 - 11 - 8

8 - ارتداد از دين ، گناهى نابخشودنى و درپى دارنده عذاب جاودان اخروى است .

و من الناس من يعبد اللّه على حرف . .. خسر الدنيا و الأخرة

نشانه هاى جاودانگى انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تين - 95 - 6 - 3

3 - ايمان و عمل صالح ، هماهنگ با ساختار وجودى انسان و نشان باقى ماندن او ، در كامل ترين نظام خلقت است .

أحسن تقويم . .. الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت

نشانه هاى جاودانگى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 59 - 8

8 _ آفرينش جهان هستى ( آسمان ها ، زمين و . . . ) جلوه اى از حيات جاويدان خداوند

الحىّ الذى لايموت . .. الذى خلق السم_وت و الأرض

برداشت فوق، بر اين اساس استوار است كه {الذى خلق} صفت براى }الحىّ} باشد.

نعمت جاودانگى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 28 - 2

2 - اقتدار و كرامت زوال ناپذير خداوند ، نعمتى شايان توجه براى خلق

و يبقى وجه ربّك ذو الجل_ل و الإكرام . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

با توجه به اين كه فناى زمينيان، فناى مطلق و ابدى نيست و آنان پس از مرگ همچنان نيازمند و وابسته به فيض خداوند مى باشند، اقتدار و كرامت جاودان خدا نويد و نعمتى براى آنان است.

جاه طلبان از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

جاه طلبان

افساد جاه طلبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 14 -

8

8 - ظلم و جاه طلبى ، فسادگرى است .

ظلمًا و علوًّا . فانظر كيف كان ع_قبة المفسدين

جاه طلبى

آثار جاه طلبى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 75 - 8

8- كفرورزى به آيات الهى ، فريفتگى به جاه و مقام و دل بستن به هم فكران در برابر مؤمنان ، از نمود هاى كامل گمراهى

قل من كان فى الضل_لة

جمله {من كان فى الضلالة . ..} پاسخى است به گفته كافران كه هنگام شنيدن آيات خدا، به مؤمنان مى گفتند: {أىّ الفريقين خير ...}. در اين آيه كافرانِ به آيات الهى، اهل ضلالت معرفى شده اند و در آيه بعد مؤمنان به آيات الهى، اهل هدايت قلمداد شده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكاثر - 102 - 1 - 1

1 - تلاش براى برترى يافتن بر ديگران در ثروت و منزلت ، مردم را به خود مشغول ساخته ، از اهداف مهم تر باز داشته است .

ألهيكم التكاثر

{الهاه كذا}; يعنى، او را مشغول ساخته و از امر مهم تر باز داشت (مفردات). تكاثر، به معناى {مكاثرة} است; يعنى، افزون تر بودن را ابزار غلبه بر ديگران قرار دادن (تاج العروس) و يا رقابت با يكديگر در فراوانى مال و عزت. (مفردات)

آثار جاه طلبى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 17 - 4

4 - اختلاف بنى اسرائيل در مسائل دينى و اجتماعى ، اختلافى آگاهانه و معلول جاه طلبى و تجاوزگرى آنان

فما اختلفوا إلاّ من بعد ما جاءهم العلم بغيًا بينهم

{فاء}

در {فما اختلفوا} اختلاف بنى اسرائيل را بر {آتينا بنى اسرائيل الكتاب و الحكم. ..} تفريع كرده است; يعنى، ما به بنى اسرائيل هم شريعت داديم و هم اقتدار و حكومت اما آنان به اختلاف گراييدند. اين اختلاف در آيه شريفه مطلق است كه مى تواند شامل مسائل دينى و اجتماعى (كتاب و حكومت) باشد.

آثار جاه طلبى رهبران شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 8 - 4

4 - رويارويى سران شرك با پيامبراسلام ( ص ) ، برخاسته از حسادت و خوى جاه طلبى آنان بود .

أءنزل عليه الذكر من بيننا

برداشت ياد شده مبتنى بر اين ديدگاه است كه مقصود از {بيننا} خود سران كفر و شرك باشد. بر اين اساس اعتراض آنان به انتخاب پيامبراسلام(ص) از ميان آنها، مى تواند ناشى از جاه طلبى و حسادت آنان به آن حضرت باشد.

آثار جاه طلبى فرعونيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 14 - 3

3 - روحيه ستمگرى و جاه طلبى فرعونيان ، عامل موضع گيرى آنان در برابر آيات الهى

و جحدوا بها. .. ظلمًا و علوًّا

جاه طلبى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 17 - 12،13

12 - اختلاف يهود درباره رسالت پيامبراكرم ( ص ) ، اختلافى مغرضانه و جاه طلبانه *

و ءاتين_هم بيّن_ت من الأمر فما اختلفوا إلاّ من بعد ما جاءهم العلم . .. إنّ ربّك

برداشت بالا بدان احتمال است كه {الأمر} نظر به رسالت پيامبراكرم(ص) داشته باشد. در اين صورت اختلاف بنى اسرائيل

نيز مربوط به همين مسأله مى شود.

13 - تهديد يهود از سوى خداوند ، به خاطر اختلاف هاى مغرضانه و جاه طلبانه آنان در امر رسالت پيامبراكرم ( ص ) *

بيّن_ت من الأمر . .. إنّ ربّك يقضى بينهم يوم القي_مة فيما كانوا فيه يختلفون

سرزنش جاه طلبى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكاثر - 102 - 1 - 2

2 - تفاخر بر ديگران و رقابت با يكديگر در مقام و ثروت ، نكوهيده و ناروا است .

ألهيكم التكاثر

موانع جاه طلبى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 14 - 4

4 - پيام و رسالت پيامبران الهى ، ناسازگار با روحيه ظلم و جاه طلبى

و جحدوا بها و استيقنتها أنفسهم ظلمًا و علوًّا

جاهل از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

جاهل

اطاعت از جاهل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 104 - 15،18

15 _ جاهلان و گمراهان هرگز شايسته پيروى نمى باشند .

او لو كان ءاباؤهم لايعلمون شيئاً و لايهتدون

18 _ ناپسندى تقليد و پيروى از جاهلان و گمراهان امرى وجدانى و روشن

او لو كان ءاباؤهم لايعلمون شيئاً و لايهتدون

استفهام در {او لو كان . ..} براى تقرير است و حكايت از آن دارد كه ناپسندى تقليد از جاهلان امرى است كه وجدان هر انسانى بدان اعتراف دارد.

بينش كافران جاهل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 28 - 7

7 _ در بينش كافران زشتكردار عصر جاهلى، روش پدرانشان مهمتر از امر خداوند بود.

قالوا وجدنا عليها ءاباءنا و الله أمرنا بها

از اينكه زشتكاران

در توجيه كردار خويش قبل از استناد به امر خدا به روش پدرانشان تمسك جستند، برداشت فوق استفاده مى شود.

تقليد از جاهل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 104 - 14

14 _ تقليد از جاهلان گمراه كارى ناپسند و باطل

او لو كان ءاباؤهم لايعلمون شيئاً و لايهتدون

لحن مذمت بار آيه دلالت بر بطلان و زشتى تقليد از جاهلان دارد.

جاهل قاصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 19 - 12

12 _ جاهل قاصر ، معذور است .

ان تقولوا ما جاءنا من بشير و لانذير

از اينكه ارسال پيامبر(ص) سد كننده راه عذر معرفى شده است، معلوم مى شود كه اگر انجام نمى گرفت عذر باقى بود.

جاهل معذور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 19 - 12

12 _ جاهل قاصر ، معذور است .

ان تقولوا ما جاءنا من بشير و لانذير

از اينكه ارسال پيامبر(ص) سد كننده راه عذر معرفى شده است، معلوم مى شود كه اگر انجام نمى گرفت عذر باقى بود.

كافران جاهل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 28 - 6

6 _ كافران زشتكردار عصر جاهلى از سر جهل، انجام كارهاى زشت و ناپسند را اجراى فرمان خدا مى پنداشتند.

و إذا فعلوا فحشة قالوا . .. الله أمرنا بها

جاهلان

{جاهلان}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 113 - 10،11

10 - مشركان ، مردمى جاهل هستند .

كذلك قال الذين لايعلمون

{لايعلمون} در جمله فوق،

به منزله فعل لازم و بى نياز از مفعول است. بنابراين {الذين لايعلمون}; يعنى، جاهلان.

11 - امت ها ، بدون داشتن كتاب آسمانى و تدين به اديان الهى ، مردمى جاهلند .

كذلك قال الذين لايعلمون مثل قولهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 118 - 4

4 - شرك برخاسته از جهل و مشركان مردمى نادانند .

و قال الذين لايعلمون

مراد از {الذين لايعلمون}، مشركان است. توصيف مشركان به نادانان، اشاره به دو حقيقت دارد: اول اينكه ريشه شرك، جهل است و دوم اينكه، پيشنهاد آنان مبنى بر سخن گفتن با خدا با آنها و يا آمدن معجزه، نشانه نادانى ايشان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 17 - 4،10

4 _ گناهكار ، جاهل است .

يعملون السّوء بجهالة

با توجّه به توضيح فيش قبل.

10 _ گناهكار ، جاهل و سبك مغر است ، اگر چه آگاه به گناه بودن عملش باشد .

انّما التّوبة على اللّه للّذين يعملون السوء بجهالة

امام صادق (ع) درباره آيه فوق فرمود: كلّ ذنب عمله العبد و ان كان به عالما فهو جاهل حين خاطر بنفسه فى معصية ربّه . .. .

_______________________________

تفسيرعياشى، ج 1، ص 228، ح 62 ; تفسير برهان، ج 1، ص 354، ح 6.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 58 - 10

10 _ اهل كتاب و ديگر كافران به دليل استهزاى دين اسلام و احكام و شعاير آن ، @مردمى نادان و بى خرد

اتخذوا دينكم هزواً . .. ذلك بانهم قوم لايعقلون

برداشت فوق بر اين مبناست

كه {لايعقلون} فعلى لازم باشد، يعنى اهل كتاب و كافران، فاقد عقل و انديشه كافى هستند. اسناد {لايعقلون} به {قوم} كه حاكى از بافت خاص اجتماعى آنهاست، اين معنى را تأييد مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 119 - 13

13 _ كسانى كه با انديشه هاى مبتنى بر تمايلاتِ خود ديگران را به گمراهى مى كشانند، مردمى نادان هستند.

و إن كثيرا ليضلون بأهوائهم بغير علم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 140 - 6

6 _ مشركان عصر جاهلى به سفاهت خويش در فرزندكشى ناآگاه بودند.

قد خسر الذين قتلوا أولدهم سفها بغير علم

{باء} در {بغير علم} به معناى ملابسه و وصف براى {سفها} است. لذا معنى آيه چنين مى شود: سفاهتى خالى از علم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 138 - 14

14 _ قوم موسى مردمى جاهل و ناآگاه به ويژگى ها و صفات معبود راستين و شايسته پرستش

قالوا يموسى اجعل لنا إلهاً كما لهم ءالهة قال إنكم قوم تجهلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 6 - 11

11 _ مشركان صدر اسلام ، مردمانى نادان و گرفتار جهل بودند .

ذلك بأنهم قوم لايعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 100 - 3

3 _ كسانى كه پيامبران الهى را تكذيب كنند و به آيات و نشانه هاى خدا ايمان نياورند ، مردمى بى خرد و نادان هستند .

و يجعل الرجس على الذين لايعقلون

مراد

از {الذين لايعقلون} _ به قرينه مقابله با {ما كان لنفس أن تؤمن . ..} _ تكذيب كنندگان و كافران هستند. گفتنى است ذكر {لايعقلون} به جاى {لايؤمنون} برداشت فوق را تأييد مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 33 - 21

21_ اسيران دام هوس و تمايلات جنسى نامشروع ، از زمره سفيهان و بى خردانند .

أصب إليهنّ و أكن من الج_هلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 19 - 5

5_ آنان كه الهى بودن قرآن و حقانيّت آن را باور ندارند ، كوردل و جاهلند .

أفمن يعلم أنما أُنزل إليك من ربك الحق كمن هو أعمى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 59 - 6

6 - كافران مجرم ، مردمانى جاهل و نادان به حقايق اند .

المجرمون. .. الذين كفروا... الذين لايعلمون

{لايعلمون} مى تواند صفت ديگرى علاوه بر {المجرمون} براى {الذين كفروا} باشد كه درباره آنان و موضع گيرى هايشان در اين آيات، بحث شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 64 - 3

3 - مشركان ، مردمى نادان اند .

أفغير اللّه تأمرونّى أعبد أيّها الج_هلون

برداشت ياد شده مبتنى بر اين ديدگاه است كه {جاهلون} لازم بوده و متعلقى نداشته باشد. در اين صورت اين واژه حاكى از سجيه و صفت دائمى مشركان خواهد بود.

اجتناب از پيروى جاهلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 18 - 8

8 - پيامبر ( ص

) ، مأمور به پيروى نكردن از هوس ها و خواسته هاى افراد بى دانش و ناآگاه

و لاتتّبع أهواء الذين لايعلمون

اجتناب از مقابله به مثل با جاهلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 55 - 2

2 - پرهيز ايمان آوردگان از اهل كتاب ، از مقابله به مثل كردن در برابر سخنان ياوه و بى ادبانه افراد نادان

و إذا سمعوا اللّغو أعرضوا عنه

اجتناب از همنشينى با جاهلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 55 - 12

12 - لزوم پرهيز از هم نشينى با افراد نادان و ياوه گو

لانبتغى الج_هلين

اعراض از جاهلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 4 - 10

10 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : إنّ اللّه أدّب نبيَّه حتّى إذا أقامه على ما أراد قال له : { و أمر بالعُرْف و أعرض عن الجاهلين } فلمّا فعل ذلك له رسول اللّه ( ص ) زكّاه اللّه ، فقال : { إنّك لعلى خلق عظيم . . . } ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود: خداوند پيامبر خود (محمّد(ص)) را تربيت كرد تا آن گاه كه او را بر آنچه اراده كرده بود پابرجا داشت، به او فرمود: (و أمر بالعرف و أعرض عن الجاهلين) چون رسول خدا آن فرمان را براى او انجام داد، خداوند او را به پاكى ستود و فرمود: (إنّك لعلى خلق عظيم)}.

اعراض از راه جاهلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5

- انعام - 6 - 35 - 15

15 _ ضرورت اجتناب از راه و روشهاى جاهلان و تأثيرپذيرى از آنان

فلا تكونن من الجهلين

بى ادبى جاهلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 63 - 9

9 _ بندگان خالص خدا ، به هنگام روبه رو شدن با گفتار جاهلانه و به دور از ادب و منطق افراد جاهل ، با گفتار شايسته و عالمانه و به دور از بيهودگى و بى ادبى به آنان پاسخ مى گويند .

و إذا خاطبهم الج_هلون قالوا سلمًا

برداشت فوق، بر اين مبنا است كه {سلاماً} صفت براى مفعولٌ به مقدر باشد; يعنى، {قالوا قولاً سلاماً} در اين صورت معناى {سلاماً} _ به قرينه جمله قبل كه سخن از گفتار جاهلانه و ناشايست افراد جاهل است _ سخن عالمانه و شايسته و دور از بيهودگى و بى ادبى مى باشد.

بينش جاهلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 77 - 1

1- برخى از ناآگاهان كفر به آيات الهى را ، موجب دستيابى خود به مال و فرزند فراوان مى پندارند .

كفر بأي_تنا و قال لأُتينّ مالاً و ولدًا

جمله {قال لأُوتينّ. ..} بر {كفر بأياتنا} مترتب است; يعنى، گوينده اين سخن به گمان اين كه كفر او، موجب دستيابى به مال و فرزند مى گردد، كفر را برگزيده است.

تأثيرپذيرى از جاهلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 18 - 11،12

11 - تأثيرپذيرى از خواسته ها و اميال ناآگاهان ، ناسازگار با اجراى صحيح و بايسته شريعت

ثمّ جعلن_ك على

شريعة من الأمر فاتّبعها . و لاتتّبع أهواء الذين لايعلمون

12 - تأثيرپذيرى از عناصر ناآگاه ، از آفات رهبرى است .

و لاتتّبع أهواء الذين لايعلمون

از اين كه شخص پيامبر(ص) _ كه رهبر امت اسلامى است _ مخاطب {لاتتّبع} قرار گرفته، مطلب بالا استفاده مى شود.

تربيت جاهلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 128 - 10

10- تربيت انسان هاى مبتلا به رسوم و اخلاق جاهلى و نجات دادن آنان از آنها ، نيازمند رعايت مراحل تربيتى ويژه است .

و إن عاقبتم فعاقبوا بمثل ما عوقبتم به و لئن صبرتم لهو خير . .. و اصبر ... إن الل

فراز {إن عاقبتم . ..} براى ايجاد محدوديت در انتقام و مقابله به مثل است كه شروع كار تربيتى است و سپس به صبرپيشگى و دست كشيدن از انتقام توصيه مى كند و آن گاه به مرحله توصيه به تقوا و احسان مى رسد. ذكر اين نكته ها با اين ترتيب مى تواند مشعر به نكته ياد شده باشد.

تفاوت علما با جاهلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 58 - 1

1 - انسان عالم و روشن بين با انسان جاهل و كوردل ، از نظر شخصيت و سرنوشت برابر و هم سان نيستند .

و ما يستوى الأعمى و البصير

تواضع با جاهلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 63 - 13

13 _ تشويق خداوند به فروتنى و مدارا با مردم و برخورد كريمانه و شايسته با افراد جاهل و ناسزاگو

و إذا خاطبهم الج_هلون

قالوا سلمًا

از سياق و آهنگ آيه شريفه، چنين برمى آيد كه خداوند در صدد تشويق و تحريص انسان ها به آراسته شدن به چنين اوصاف و خصلت هايى است.

جاهلان به امامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 122 - 14

14 _ عن أبى جعفر(ع) فى قول الله تبارك و تعالى: {أو من كان ميتا فأحييناه و جعلنا له نورا يمشى به فى الناس} فقال: {ميتا} لا يعرف شيئا {و نورا يمشى به فى الناس} اماما يأتم به {كمن مثله فى الظلمات ليس بخارج منها} قال: الذى لا يعرف الإمام.

امام باقر(ع) درباره آيه {أو من كان ميتا . .. } فرمود: منظور از {ميتا} كسى است كه هيچ شناختى ندارد و منظور از {نورا يمشى به فى الناس}، امامى است كه به او اقتدا كند و مراد از {كمن مثله فى الظلمات ليس بخارج منها}، كسى است كه امام را نمى شناسد.

جاهلان به تعاليم دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 179 - 15

15 _ ناآگاهان به معارف الهى ، بى خبران واقعى و مردمى غفلت زده اند .

أولئك هم الغفلون

جاهلان به ربوبيت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 87 - 1

1 - ربوبيت مطلق خداوند بر جهان هستى ، امرى ناشناخته براى قوم مشرك ابراهيم ( ع )

فما ظنّكم بربّ الع_لمين

فعل {ظن} هرگاه با حرف {با} متعدى شود، غالباً به ظن غيرصادق و بد إشعار دارد; يعنى، گمان شما به خدا، گمانى غيرصادق و نادرست است. گفتنى

است {عالم} (مفرد {عالمين}) به مجموعه و دسته اى از موجودات گفته مى شود. بنابراين {عالمين}; يعنى، تمامى پديده هاى موجود در جهان از هر دسته و مجموعه اى.

جاهلان به معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 38 - 9،10،13

9- اكثريت انسان ها ، از قدرت خداوند در احياى مجدد انسان ها ناآگاهند .

بلى وعدًا عليه حقًّا و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون

ممكن است به قرينهء تناسب موضوع _ كه انكار و اثبات معاد است _ متعلق {لايعلمون} قدرت خداوند بر احياى مجدد انسانها باشد.

10- اكثر مشركان مكه ، از قدرت خداوند بر احياى مجدد انسان ها بى خبر بودند .

بلى وعدًا عليه حقًّا و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون

برداشت فوق، بر اساس اين نكته است كه {ال} در {الناس} عهد ذكرى بوده و مراد از آن مشركانى باشند كه در آيات قبل از آنها سخن به ميان آمده است.

13- اكثريت انسان ها ، درباره حقيقت معاد چيزى نمى دانند .

و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون

احتمال دارد مفعول به {لايعلمون}، {شيئاً} محذوف باشد و بنابراين نكته ياد شده قابل استفاده است.

جاهلان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 3 - 10

10- جبهه ضد توحيدى در صدراسلام ، متشكل از گروهى جاهل ، بى منطق و پيرو بى چون و چراى شيطان بود .

ومن الناس من يج_دل فى اللّه بغير علم و يتّبع كلّ شيط_ن مريد

جاهلان و تعاليم خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 19 - 3

3 - عناصر ناآگاه

و جاهل به وحى ، فاقد طرح و برنامه اى ثمربخش در برابر فرمان و برنامه خداوند

إنّهم لن يغنوا عنك من اللّه شي_ًا

جاهلان و علما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 43 - 12

12- انسان هاى ناآگاه براى رفع جهل خويش در امور ، بايد به عالمان رجوع كنند .

فسئلوا أهل الذكر إن كنتم لاتعلمون

جاهلان و محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 18 - 9

9 - پيامبراكرم ( ص ) ، تحت فشار از سوى عناصر نابخرد براى پذيرش طرح ها و پيشنهاد هاى جاهلانه آنان

و لاتتّبع أهواء الذين لايعلمون

با توجه به تبعيت بى چون و چراى پيامبر(ص) از وحى، نهى {لاتتّبع} تعبيرى كنايى براى بازداشتن ديگر مؤمنان خواهد بود و يا اين كه فشارهاى ناآگاهان جدى بوده و خداوند به پيامبر در اين باره هشدار داده است برداشت ياد شده ناظر به دومين احتمال است.

ختم قلب جاهلان به معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 59 - 4

4 - بر قلب بى خبران از روز معاد ، مهرخورده و غيرقابل نفوذ است .

فه_ذا يوم البعث و ل_كنّكم كنتم لاتعلمون. .. كذلك يطبع اللّه على قلوب الذين لايعل

احتمال دارد كه مراد از {الذين لايعلمون} به قرينه آيه پنجاه و ششم، بى خبران از معاد و قيامت باشد.

خواسته هاى جاهلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 18 - 9

9 - پيامبراكرم ( ص ) ، تحت فشار از سوى

عناصر نابخرد براى پذيرش طرح ها و پيشنهاد هاى جاهلانه آنان

و لاتتّبع أهواء الذين لايعلمون

با توجه به تبعيت بى چون و چراى پيامبر(ص) از وحى، نهى {لاتتّبع} تعبيرى كنايى براى بازداشتن ديگر مؤمنان خواهد بود و يا اين كه فشارهاى ناآگاهان جدى بوده و خداوند به پيامبر در اين باره هشدار داده است برداشت ياد شده ناظر به دومين احتمال است.

خوشرفتارى با جاهلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 63 - 9،11،12،13

9 _ بندگان خالص خدا ، به هنگام روبه رو شدن با گفتار جاهلانه و به دور از ادب و منطق افراد جاهل ، با گفتار شايسته و عالمانه و به دور از بيهودگى و بى ادبى به آنان پاسخ مى گويند .

و إذا خاطبهم الج_هلون قالوا سلمًا

برداشت فوق، بر اين مبنا است كه {سلاماً} صفت براى مفعولٌ به مقدر باشد; يعنى، {قالوا قولاً سلاماً} در اين صورت معناى {سلاماً} _ به قرينه جمله قبل كه سخن از گفتار جاهلانه و ناشايست افراد جاهل است _ سخن عالمانه و شايسته و دور از بيهودگى و بى ادبى مى باشد.

11 _ برخورد كريمانه و بزرگوارانه بندگان خالص خدا در برابر گفتار جاهلانه افراد نادان ، برخاسته از روح فروتنى و نرم خويى آنان است .

و إذا خاطبهم الج_هلون قالوا سلمًا

عطف جمله {و إذا خاطبهم الجهلون. ..} بر جمله قبل بدون تكرار شدن اسم موصول (الذين)، نشانگر وجود وحدت و ارتباط نزديك ميان اين دو صفت است. از سوى ديگر تقدم بيان صفت تواضع بر صفت برخورد كريمانه با افراد جاهل، حاكى از آن است كه اين

صفت، سبب چنين برخورد پسنديده اى است.

12 _ برخورد كريمانه و شايسته با گفتار جاهلانه و به دور از ادب و منطق ، از آثار بندگى خداى رحمان و ايمان به او است .

و عباد الرحم_ن الذين . .. و إذا خاطبهم الج_هلون قالوا سلمًا

آغاز شدن آيه شريفه با عنوان {عباد} (بندگان) و سپس طرح شدن مسأله برخورد كريمانه و شايسته با گفتار جاهلانه و. ..، مى تواند گوياى برداشت ياد شده باشد.

13 _ تشويق خداوند به فروتنى و مدارا با مردم و برخورد كريمانه و شايسته با افراد جاهل و ناسزاگو

و إذا خاطبهم الج_هلون قالوا سلمًا

از سياق و آهنگ آيه شريفه، چنين برمى آيد كه خداوند در صدد تشويق و تحريص انسان ها به آراسته شدن به چنين اوصاف و خصلت هايى است.

دشمنى جاهلان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 9 - 2

2 - جبهه ضد توحيدى در صدراسلام ، متشكل از گروهى نادان ، متكبر و استكبارپيشه

و من الناس من يج_دل فى اللّه بغير علم . ..ثانى عطفه

راه جاهلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 89 - 8

8 _ سستى و ناپايدارى در مسير حق طلبى و خداخواهى ، عملى جاهلانه و پيمودن راه جاهلان است .

فاستقيما و لاتتبعان سبيل الذين لايعلمون

رسوم جاهلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 119 - 1،3

1 _ برخى از مردم عصر جاهليت خوردن گوشت حيوانى را كه با نام خدا ذبح شده باشد حرام مى دانستند.

و ما لكم ألا

تأكلوا مما ذكر اسم الله عليه

3 _ برخى از مسلمانان صدر اسلام تحت تأثير سنتهاى جاهلى و اجتماعى عصر خود بودند.

و ما لكم ألا تأكلوا مما ذكر اسم الله عليه

روش برخورد با جاهلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 47 - 13

13- خوش گفتارى ، برخورد نيك و سعه صدر با جاهلان ، بدگويان و مخالفان ، شيوه اى نيكو و روشى ابراهيمى است .

قال سل_م عليك سأستغفر لك ربّى

بيان عمل و گفتار حضرت ابراهيم(ع) و امر به يادآورى آن، دلالت بر نيكويى آن عمل و روش دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 63 - 9،11،13

9 _ بندگان خالص خدا ، به هنگام روبه رو شدن با گفتار جاهلانه و به دور از ادب و منطق افراد جاهل ، با گفتار شايسته و عالمانه و به دور از بيهودگى و بى ادبى به آنان پاسخ مى گويند .

و إذا خاطبهم الج_هلون قالوا سلمًا

برداشت فوق، بر اين مبنا است كه {سلاماً} صفت براى مفعولٌ به مقدر باشد; يعنى، {قالوا قولاً سلاماً} در اين صورت معناى {سلاماً} _ به قرينه جمله قبل كه سخن از گفتار جاهلانه و ناشايست افراد جاهل است _ سخن عالمانه و شايسته و دور از بيهودگى و بى ادبى مى باشد.

11 _ برخورد كريمانه و بزرگوارانه بندگان خالص خدا در برابر گفتار جاهلانه افراد نادان ، برخاسته از روح فروتنى و نرم خويى آنان است .

و إذا خاطبهم الج_هلون قالوا سلمًا

عطف جمله {و إذا خاطبهم الجهلون. ..} بر جمله قبل بدون تكرار شدن اسم

موصول (الذين)، نشانگر وجود وحدت و ارتباط نزديك ميان اين دو صفت است. از سوى ديگر تقدم بيان صفت تواضع بر صفت برخورد كريمانه با افراد جاهل، حاكى از آن است كه اين صفت، سبب چنين برخورد پسنديده اى است.

13 _ تشويق خداوند به فروتنى و مدارا با مردم و برخورد كريمانه و شايسته با افراد جاهل و ناسزاگو

و إذا خاطبهم الج_هلون قالوا سلمًا

از سياق و آهنگ آيه شريفه، چنين برمى آيد كه خداوند در صدد تشويق و تحريص انسان ها به آراسته شدن به چنين اوصاف و خصلت هايى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 55 - 1

1 - مواجه شدن ايمان آوردگان از اهل كتاب ، با ياوه گويى مخالفان نادان

الذين ءاتين_هم الكت_ب من قبله . .. و إذا سمعوا اللّغو أعرضوا عنه

روش برخورد جاهلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 63 - 9

9 _ بندگان خالص خدا ، به هنگام روبه رو شدن با گفتار جاهلانه و به دور از ادب و منطق افراد جاهل ، با گفتار شايسته و عالمانه و به دور از بيهودگى و بى ادبى به آنان پاسخ مى گويند .

و إذا خاطبهم الج_هلون قالوا سلمًا

برداشت فوق، بر اين مبنا است كه {سلاماً} صفت براى مفعولٌ به مقدر باشد; يعنى، {قالوا قولاً سلاماً} در اين صورت معناى {سلاماً} _ به قرينه جمله قبل كه سخن از گفتار جاهلانه و ناشايست افراد جاهل است _ سخن عالمانه و شايسته و دور از بيهودگى و بى ادبى مى باشد.

رهبرى و جاهلان

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 89 - 11

11 _ ثبات و استقامت و تأثيرناپذيرى از افراد نادان ، از وظايف رهبر جامعه اسلامى است .

فاستقيما و لاتتبعان سبيل الذين لايعلمون

زندگى مسالمت آميز با جاهلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 63 - 10

10 _ بندگان خالص خداوند ، به هنگام رو به رو شدن با گفتار جاهلانه و بدور از ادب و منطق جاهلان ، از آنان خواستار سلامت و امنيت و همزيستى مسالمت آميز مى شوند .

و إذا خاطبهم الج_هلون قالوا سلمًا

برداشت فوق، بر اين اساس استوار است كه {سلاماً} مفعولٌ به براى فعل مقدر باشد; يعنى، {نتسلم منكم تسليماً}. در اين صورت {سلام} به جاى {تسليم} نشسته است.

سرزنش جاهلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 78 - 14

14 _ جاهلان ، مورد سرزنش خداوند

فمال هؤلاء القوم لا يكادون يفقهون حديثا

سرزنش مجادله با جاهلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 22 - 19

19- مناظره با جاهلان ، جز بحثى سطحى و كوتاه ، نكوهيده و ناروا است .

مايعلمهم إلاّ قليل فلاتمار فيهم إلاّ مراءً ظ_هرًا

تفريع {لاتمار} بر جمله {مايعلمهم. ..} به وسيله حرف {فاء}، بيانگر نكته ياد شده است.

سرنوشت جاهلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 19 - 1

1 - انسان جاهل و كوردل با انسان عالم و روشن بين ، از نظر شخصيت و سرنوشت ، برابر و

هم سنگ نيستند .

و ما يستوى الأعمى و البصير

واژه {أعمى} و {بصير} در آيه شريفه، كنايه از كوردلى و روشن بينى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 9 - 12

12 - اهل دانش و معرفت با جاهلان و نادانان ، از نظر شخصيت و سرنوشت يكسان نيستند .

قل هل يستوى الذين يعلمون و الذين لايعلمون

شخصيت جاهلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 19 - 1

1 - انسان جاهل و كوردل با انسان عالم و روشن بين ، از نظر شخصيت و سرنوشت ، برابر و هم سنگ نيستند .

و ما يستوى الأعمى و البصير

واژه {أعمى} و {بصير} در آيه شريفه، كنايه از كوردلى و روشن بينى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 9 - 12

12 - اهل دانش و معرفت با جاهلان و نادانان ، از نظر شخصيت و سرنوشت يكسان نيستند .

قل هل يستوى الذين يعلمون و الذين لايعلمون

عجز جاهلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 19 - 3

3 - عناصر ناآگاه و جاهل به وحى ، فاقد طرح و برنامه اى ثمربخش در برابر فرمان و برنامه خداوند

إنّهم لن يغنوا عنك من اللّه شي_ًا

عفو جاهلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 199 - 3

3 _ خداوند از پيامبرش خواست تا با جاهلان و سفيهان مدارا كند و كردار جاهلانه آنان را ناديده انگارد .

و أعرض عن الجهلين

{اعراض} به

معناى روى گرداندن است و رويگردانى گاهى كنايه از مدارا كردن و ناديده گرفتن است و گاهى به معناى بى اعتنايى كردن و دورى گزيدن. با توجه به صدر آيه مى توان گفت مراد از اعراض، معناى اول است.

علما در ميان جاهلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 94 - 11

11_ زندگانى عالمان در ميان نادانان رنج آور و مشكل است .

إنى لأجد ريح يوسف لولا أن تفنّدون

علما و جاهلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 9 - 20

20 - پندپذير و حقيقت جو بودن عالمان ، دليل برترى آنان بر جاهلان است .

هل يستوى الذين يعلمون و الذين لايعلمون إنّما يتذكّر أُولوا الألب_ب

جمله {إنّما يتذكّر أُولوا الألباب}، در مقام تعليل براى جمله پيشين (هل يستوى الذين يعلمون. ..) است; يعنى، عالمان با نادانان برابر نيستند; زيرا صاحبان خردناب _ كه همان عالمان اند _ پندپذير و حقيقت جو هستند.

گناه جاهلان قاصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 115 - 6

6 _ صدور خلاف از انسان ، قبل از دستيابى وى به شناخت رهنمود هاى الهى ، مايه محكوميت او به گمراهى نيست .

ما كان اللّه ليضل . .. حتى يبين لهم ما يتقون

مدارا با جاهلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 199 - 3،4

3 _ خداوند از پيامبرش خواست تا با جاهلان و سفيهان مدارا كند و كردار جاهلانه آنان را ناديده انگارد .

و أعرض عن الجهلين

{اعراض} به

معناى روى گرداندن است و رويگردانى گاهى كنايه از مدارا كردن و ناديده گرفتن است و گاهى به معناى بى اعتنايى كردن و دورى گزيدن. با توجه به صدر آيه مى توان گفت مراد از اعراض، معناى اول است.

4 _ گذشت از لغزش ها ، دعوت مردم به كار هاى نيك و مدارا كردن با جاهلان و سفيهان ، از وظايف اساسى مبلغان دين

خذ العفو و أمر بالعرف و أعرض عن الجهلين

مسؤوليت جاهلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 43 - 9

9- لزوم پيروى ناآگاهان از آگاهان

قد جاءنى من العلم ما لم يأتك فاتّبعنى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 7 - 16

16- { عن رسول اللّه ( ص ) : لاينبغى للعالم أن يسكت على علمه و لاينبغى للجاهل أن يسكت على جهله و قد قال اللّه { فسئلوا أهل الذكر إن كنتم لاتعلمون } ;

از رسول خدا(ص) روايت شده است: براى عالم سزاوار نيست كه با داشتن علم سكوت كند [و آن را كتمان نمايد] و براى جاهل سزاوار نيست كه با وجود جهل، سكوت كند [و مجهول خود را نپرسد]; در حالى كه خدا فرموده است: {فسئلوا أهل الذكر إن كنتم لاتعلمون}».

معذوريت جاهلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 24 - 4

4_ حق پوشان لجوج و معاند ، مستحق آتش دوزخ ; و نه ناآگاهان ره نيافته به حق *

ألقيا فى جهنّم كلّ كفّار عنيد

وصف {كفّار} و {عنيد} مشعر به عليت است; يعنى، آنچه آدمى را

به سوى دوزخ مى كشاند، انكار لجوجانه و حق ستيزانه است و نه صرف انكار ناشى از جهل و نرسيدن به حق; گرچه ظاهراً به چنين فردى نيز {كافر} اطلاق مى شود.

معذوريّت جاهلان قاصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 19 - 18

18 _ جاهل قاصر معذور است.

و أوحى إلىّ هذا القرءان لأنذركم به و من بلغ

موسى(ع) و جاهلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 67 - 10

10 - استعاذه موسى ( ع ) به خدا از اينكه در زمره جاهلان باشد .

أعوذ باللّه أن أكون من الجهلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 89 - 9

9 _ خداوند ، موسى و هارون ( ع ) را از پيروى راه و روش افراد نادان برحذر داشت .

و لاتتبعان سبيل الذين لايعلمون

نهى از تبعيت جاهلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 89 - 9

9 _ خداوند ، موسى و هارون ( ع ) را از پيروى راه و روش افراد نادان برحذر داشت .

و لاتتبعان سبيل الذين لايعلمون

هارون(ع) و جاهلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 89 - 9

9 _ خداوند ، موسى و هارون ( ع ) را از پيروى راه و روش افراد نادان برحذر داشت .

و لاتتبعان سبيل الذين لايعلمون

جاهليت

{جاهليت}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 164 -

12،13،15

12 _ گمراهى آشكار مردم ، پيش از بعثت پيامبر ( ص )

و ان كانوا من قبل لفى ضلال مبين

13 _ هواپرستى و رواج ضدارزش ها ، جهل و محروميّت از تعاليم دين ، از جلوه هاى گمراهى مردم ، پيش از ظهور پيامبر ( ص )

يزكّيهم و يعلّمهم الكتب و الحكمة و ان كانوا من قبل لفى ضلال مبين

15 _ يادآورى وضعيّت نابهنجار ( گمراهى آشكار ) مردم پيش از بعثت ، برانگيزنده توجّه و قدردانى از نعمت بزرگ رسالت پيامبر ( ص )

لقد منّ اللّه . .. و ان كانوا من قبل لفى ضلال مبين

جمله {ان كانوا . .. } به منزله دليل است براى بزرگى نعمتِ رسالت. يعنى روشن است كه پيش از بعثت پيامبر (ص) در چه منجلابى از گمراهى و ضلالت فرو رفته بوديد و اين پيامبر (ص) و تعاليم قرآنى بود كه شما را هدايت كرد.

آثار پيروى از رسوم جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 24 - 11

11 - پيروى از سنت هاى جاهلى ، عامل اصلى ايمان نياوردن كافران و موضع گيرى در برابر پيامبران

إنّا وجدنا ءاباءنا على أمّة . .. قالوا إنّا بما أرسلتم به ك_فرون

آثار تعصب بر رسوم جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 78 - 4

4 _ تعصب بر آيين و سنت هاى جاهلى نياكان ، از موانع رشد است .

قالوا أجئتنا لتلفتنا عما وجدنا عليه ءاباءنا

اجتناب از رسوم جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 -

189 - 12

12 - ترك سنت جاهلى و ورود به خانه هاى از راه هاى متعارف آن ، فرمان و توصيه خدا به مسلمانان

ليس البر . .. و أتوا البيوت من أبوبها

ادعاى مشركان جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 62 - 8

8- مشركان مدعى بودند بهشت ، از آنِ آنان است .

و تصف ألسنتهم الكذب أن لهم الحسنى

احتمال دارد مراد از {أن لهم الحسنى}، به قرينه فراز بعدى (أن لهم النار) بهشت باشد.

ارث در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 7 - 5

5 _ لغو سنّت جاهلى ، در محروم ساختن زنان از ارث

و للنّساء نصيب

مرحوم طبرسى نقل مى كند كه اعراب در زمان جاهليت زنان را از ارث محروم مى ساختند و آيه در ردّ چنين روشى نازل شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 19 - 7

7 _ به ارث بردن زنان ، از سنن جاهلى

لا يحلّ لكم ان ترثوا النّساء كرهاً

با توجّه به شأن نزول در مجمع البيان، ذيل آيه.

ارث زن در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 127 - 29

29 _ محروميت زنان يتيم ، از حق ارث خويش ، در عصر جاهليت

لا تؤتونهن ما كتب لهن

امام باقر(ع) در مورد {ما كتب لهن} در آيه فوق فرمود: اى من الميراث.

_______________________________

مجمع البيان، ج 1، ص 181; نورالثقلين، ج 1، ص 557، ح 595.

ازدواج در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

3 - نساء - 4 - 22 - 4

4 _ ازدواج با همسر پدر ، از سنن جاهلى

و لا تنكحوا ما نكح اباءُوكم من النّساء الّا ما قد سلف

ازلام در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 90 - 17

17 _ حرمت تقسيم اشيا به وسيله تير هاى قمار ، كه نوعى قرعه كشى در عصر جاهليت بوده است .

و الازلم رجس من عمل الشيطن فاجتنبوه

از رسول خدا(ص) در پاسخ سؤال از معنى {ازلام} در آيه فوق روايت شده: قد احهم التى يستقسمون بها.

_______________________________

كافى، ج 5، ص 123، ح 2; نورالثقلين، ج 1، ص 668، ح 340.

استخاره در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 90 - 6

6 _ لزوم اجتناب از تفأل ها و استخاره هاى مرسوم در جاهليت

و الازلم رجس . .. فاجتنبوه

{ازلام} به معناى چوبهاى تير كه در قرعه به كار مى رود نيز آمده است يعنى سه قطعه چوبى كه بر يكى {افعل} و بر ديگر {لاتفعل} و سومى بدون نوشته و به اصطلاح پوچ بوده است، در عصر جاهلى به هنگام مسافرت و يا انجام امرى مهم با قرار دادن آن چوبها در كيسه و بيرون آوردن يكى از آنها تكليف خويش رابراى انجام آن امر مشخص مى كردند.

استقامت بر رسوم جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 2 - 6

6 - تحمّل آداب و رسوم دوران جاهليت ، بر پيامبر ( ص ) سنگين و دشوار بود .

وزرك

{وزر}، مطلق است و قابليت

دارد كه بر مصاديقى گوناگون _ از جمله {سنت هاى سخت دوران جاهليت} _ تطبيق يابد. هم چنين مى تواند ناظر به تمام مصاديقى باشد كه به ذهن خطور مى كند.

اشاعه فحشا در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 33 - 24

24 - واداشتن كنيزان به فحشا و خودفروشى جهت كسب در آمد و رفاه بيشتر ، امرى رايج در جاهليت

و لاتكرهوا فتي_تكم على البغاء . .. لتبتغوا عرض الحيوة الدنيا

افترا به خدا در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 138 - 6،7

6 _ مشركان عصر جاهلى قوانين و سنتهاى ساختگى و پندارى خود را به خداوند نسبت مى دادند.

و قالوا هذه أنعم . .. افتراء عليه

7 _ وعده الهى به كيفر مشركان به سبب افتراهاى آنان به خدا (ممنوعيت خوردن برخى از چهارپايان و محصولات، سوار نشدن بر برخى از چهارپايان، نبردن نام خدا به هنگام ذبح)

سيجزيهم بما كانوا يفترون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 33 - 8

8 _ شيوع كردار زشت، رفتار نكوهيده، ستمگرى، شرك و افترا بر خدا در ميان مردم جاهلى

قل من حرم زينة الله . .. إنما حرم ربى الفوحش ... و أن تقولوا على الله ما لا تعلم

مراد از حصر در جمله {انما حرم . .. } مى تواند حصر حقيقى باشد. يعنى اساس محرمات الهى منحصر در آن پنج امر ذكر شده است و ديگر محرمات به اين امور بازمى گردند. و نيز مى تواند مراد از آن، حصر

قلب، كه از اقسام حصر اضافى است،$باشد. اين گونه حصر نظارت بر اعتقاد و روش مخاطب دارد و به هدف رد پندار و روش او و اثبات عكس آن ايراد مى شود. يعنى زينتها و روزيهايى كه شما تحريم كرده ايد و از آن پرهيز داريد، حلال است و فواحش و ... حرام است.

افتراهاى مشركان جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 62 - 1

1- مشركان دوران جاهليت ، چيزهايى را به خداوند نسبت مى دادند كه براى خود ، خوش نداشتند .

و يجعلون لله ما يكرهون

مراد از {يجعلون} (قرار مى دهند) به قرينه آيات قبل (و يجعلون لله البنات) اسناد دادن و متصف كردن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 88 - 1

1- فرزندگزينى ، از نسبت هاى نارواى شرك پيشگان عصر بعثت ، به خداوند

و قالوا اتّخذ الرحمن ولدًا

فعل {اتّخذ} گوياى آن است كه گويندگان اين سخن، معتقد بودند: خداوند يكى از موجودات را به فرزندى برگزيده است; نه آن كه فرزندى از او متولد شده باشد.

اقرار مشركان جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 88 - 4

4- مشركان عصر بعثت ، به رحمانيت خدا اعتراف داشتند .

و قالوا اتّخذ الرحمن ولدًا

اقليّت علماى جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 103 - 15

15 _ وجود اقليت انديشمند در جامعه بدعتگزار جاهليت

و اكثرهم لايعقلون

الحاق زنازاده به شوهر در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

18 - ممتحنه - 60 - 12 - 10

10 - شرك ، سرقت ، زنا ، فرزندكشى ، انتساب فرزند زنا به شوهران از جمله ناهنجارى هاى اعتقادى _ اخلاقى زنان عرب پيش از اسلام

أن لايشركن . .. لايسرقن ... لايزنين ... و لايقتلن أول_دهنّ و لايأتين ببهت_ن

تصريح پيامبر(ص) و قرآن، به لزوم پرهيز زنان عرب از موارد ياد شده; بيانگر وجود چنين زمينه هايى در ميان زنان عرب جاهلى است.

الله در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 109 - 2

2 _ مشركان مكه معتقد به {الله} بودند و به آن قسم ياد مى كردند.

و أقسموا بالله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 136 - 6

6 _ مشركان در كنار اعتقاد به بتها به {الله} نيز معتقد بودند.

فقالوا هذا لله بزعمهم و هذا لشركائنا

انحرافات اخلاقى زنان در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 12 - 10

10 - شرك ، سرقت ، زنا ، فرزندكشى ، انتساب فرزند زنا به شوهران از جمله ناهنجارى هاى اعتقادى _ اخلاقى زنان عرب پيش از اسلام

أن لايشركن . .. لايسرقن ... لايزنين ... و لايقتلن أول_دهنّ و لايأتين ببهت_ن

تصريح پيامبر(ص) و قرآن، به لزوم پرهيز زنان عرب از موارد ياد شده; بيانگر وجود چنين زمينه هايى در ميان زنان عرب جاهلى است.

انحرافات اعتقادى زنان در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 12 - 10

10 - شرك ، سرقت ، زنا ،

فرزندكشى ، انتساب فرزند زنا به شوهران از جمله ناهنجارى هاى اعتقادى _ اخلاقى زنان عرب پيش از اسلام

أن لايشركن . .. لايسرقن ... لايزنين ... و لايقتلن أول_دهنّ و لايأتين ببهت_ن

تصريح پيامبر(ص) و قرآن، به لزوم پرهيز زنان عرب از موارد ياد شده; بيانگر وجود چنين زمينه هايى در ميان زنان عرب جاهلى است.

انذار مشركانجاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 59 - 12

12- هشدار خداوند به مشركان ، در مورد تصميم آنان درباره نوزادان دختر

أيمسكه على هون أم يدسّه فى التراب ألا ساء ما يحكمون

اهل كتاب دوران جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 2 - 7

7 - اهل كتاب و مشركان در عصر جاهليت ، خود را در انتظار پيام هاى مكتوب و پيراسته از باطل قلمداد مى كردند كه آن را از رسولى الهى دريافت كنند .

حتّى تأتيهم البيّنة . رسول من اللّه يتلوا صحفًا مطهّرة

بت پرستى در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 3 - 23

23 _ اعراب جاهلى ، مرمادنى شرك پيشه و بت پرست

ذلكم اللّه ربكم فاعبدوه أفلا تذكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 29 - 2

2 _ عرب جاهلى ، مردمى بودند مشرك و بت پرست .

فكفى . .. إن كنا عن عبادتكم لغفلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 34 - 2

2 _ عرب هاى جاهلى ، مردمانى بودند شرك پيشه

و بت پرست .

قل هل من شركائكم من يبدؤا الخلق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 35 - 2

2 _ اعراب جاهلى ، مردمانى بودند شرك پيشه و بت پرست .

قل هل من شركائكم من يهدى إلى الحق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 30 - 12

12 - آميختگى مراسم حج و قربانى ، با مظاهر شرك و بت پرستى در عصر جاهليت

و أُحلّت لكم الأنع_م إلاّ ما يتلى عليكم فاجتنبوا الرجس من الأوث_ن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 71 - 1

1 - بت پرستى ، آيين رايج عرب هاى پيش از اسلام

و يعبدون من دون اللّه ما لم ينزّل به سلط_نًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 73 - 3

3 - شرك و بت پرستى ، انديشه و مرام عرب جاهلى

ي_أيّها الناس . .. إنّ الذين تدعون من دون اللّه

بتهاى جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 19 - 4

4 - { لات } و { عزى } در مرتبه بالاتر از { منات } ، در نزد عرب جاهلى *

أفرءيتم اللّ_ت و العزّى

از تقديم {لات و عزى} و توصيف منات به {الثالثة} (سومى)، مطلب بالا به استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 20 - 3

3 - { منات } ، در مرتبه اى پايين تر از { لات } و

{ عزى } در نزد عرب جاهلى

أفرءيتم اللّ_ت و العزّى . و منوة الثالثة الأُخرى

از تأخير {منات} و توصيف آن به {الثالثة} (سومى)، مطلب بالا استفاده مى شود.

بدعتگذاران در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 103 - 15

15 _ وجود اقليت انديشمند در جامعه بدعتگزار جاهليت

و اكثرهم لايعقلون

برترى مرد در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 39 - 3

3 - اعتقاد عرب جاهلى ، به امتياز و برترى مردان بر زنان

أم له البن_ت و لكم البنون

از اين كه خداوند، مشركان را مدعى اختصاص پسران به خويش شمرده است; استفاده مى شود كه آنان، از داشتن دختر احساس ننگ مى كرده اند.

بى ارزشى دختر در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 59 - 5

5- زنان و دختران در دوران جاهليت ، بى ارزش بوده و مايه ننگ و عار به شمار مى آمدند .

أيمسكه على هون أم يدسّه فى التراب

بى ارزشى زن در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 59 - 5

5- زنان و دختران در دوران جاهليت ، بى ارزش بوده و مايه ننگ و عار به شمار مى آمدند .

أيمسكه على هون أم يدسّه فى التراب

بى منطقى رسوم جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 139 - 10

10 _ قوانين و مقررات ساختگى مشركان عصر جاهلى بى پايه و به دور از حكمت و جاهلانه

بوده است.

و قالوا ما فى بطون . .. سيجزيهم وصفهم إنه حكيم عليم

جمله {إنه حكيم عليم} به منزله تعريض به كسانى است كه بدون علم و حكمت به جعل احكام بر اساس تصورات خويش مى پردازند، چنانكه مشركان عصر جاهليت اين چنين بودند.

بى منطقى قوانين جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 139 - 10

10 _ قوانين و مقررات ساختگى مشركان عصر جاهلى بى پايه و به دور از حكمت و جاهلانه بوده است.

و قالوا ما فى بطون . .. سيجزيهم وصفهم إنه حكيم عليم

جمله {إنه حكيم عليم} به منزله تعريض به كسانى است كه بدون علم و حكمت به جعل احكام بر اساس تصورات خويش مى پردازند، چنانكه مشركان عصر جاهليت اين چنين بودند.

بينش اعراب جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 9 - 2

2 - دختر بودن فرزند _ در ديدگاه برخى از اعراب جاهلى _ موجب استحقاق قتل بود .

بأىّ ذنب قتلت

بينش غلط مشركان جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 20 - 5

5 - تصور جاهلانه و غلط مشركانِ عرب جاهلى از { مشيت الهى }

و قالوا لو شاء الرحم_ن . .. ما لهم بذلك من علم

بينش مردم جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اخلاص - 112 - 3 - 8

8 - برخى از مردم پيش از اسلام ، فرزند داشتن و متولد شدن را مانع خدايى نمى دانستند .

لم يلد و لم يولد

ماضى آوردن فعل هاى {لم

يلد} و {لم يولد} _ با آن كه نفى ولادت هميشگى است _ به چنين پندارى در بين مردم آن زمان، اشاره دارد.

بينش مشركان جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 59 - 6،8

6- مشركان صاحب دختر در دوران جاهليت ، نگهدارى دختران را براى خود عار و ذلت مى دانستند .

أيمسكه على هون

برداشت فوق بر اين اساس است كه {على هون} حال براى ضمير فاعلى {يمسك} باشد.

8- مشركان صاحب دختر ، حيثيت اجتماعى خود را با داشتن دختر در مخاطره مى ديدند .

يتورى من القوم من سوء ما بشّر به أيمسكه على هون أم يدسّه فى التراب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 60 - 4

4- داشتن دختر در ديدگاه مشركان جاهلى ، صفتى زشت محسوب مى شد .

للذين لايؤمنون بالأخرة مثل السوء

{مثل السوء}، مثلى است كه مشركان جاهلى براى صاحبان دختر به كار مى بردند و مرادشان از آن، ضرب المثل بد حالى و بدى بود. اينكه خداوند پس از ذكر ديدگاه آنها درباره نوزادان دختر و محكوميتشان، {مثل السوء} را به خود آنان نسبت مى دهد، مى تواند قرينه اى باشد بر مطلب ياد شده.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 62 - 9

9- مشركان ، تداوم نسل خويش را از طريق داشتن پسر ، براى خود فرجامى نيك تلقى مى كردند . *

و يجعلون لله ما يكرهون و تصف ألسنتهم الكذب أن لهم الحسنى

احتمال دارد مراد از {الحسنى} به قرينه {و يجعلون لله البنات . ..

و لهم ما يشتهون} و {يجعلون لله ما يكرهون} ادامه نسل مشركان از طريق پسرانى باشد كه آنان براى خويش مدعى بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 17 - 2

2 - پسر مايه سرور و مباهات و دختر موجب ننگ و عار ، در ميان عرب جاهلى

و أصفيكم بالبنين . و إذا بشّر أحدهم بما ضرب للرحم_ن مثلاً ظلّ وجهه مسودًّا و هو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 18 - 4

4 - لطافت طبيعى زن و فرودستى او در ميدان جدال و درگيرى ، دو عامل آسيب پذيرى و دو نقيصه براى زن در فرهنگ خشن جاهلى

و هو فى الخصام غير مبين

در آيه قبل (و إذا بشّر أحدهم. ..) ناراحتى عرب جاهلى از داشتن دختر بيان شده است. اين آيه مى تواند اشاره به علت آن ناراحتى داشته باشد; يعنى، اين دو ويژگى از نظر عرب جاهلى، نقص زن به حساب مى آمد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 24 - 8

8 - طبيعت گرايى و انكار حيات اخروى ، داراى ريشه در جاهليت عرب

و قالوا ما هى إلاّ حياتنا الدنيا . .. و ما يهلكنا إلاّ الدهر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 39 - 3

3 - اعتقاد عرب جاهلى ، به امتياز و برترى مردان بر زنان

أم له البن_ت و لكم البنون

از اين كه خداوند، مشركان را مدعى اختصاص پسران به خويش شمرده است; استفاده مى شود كه آنان،

از داشتن دختر احساس ننگ مى كرده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 28 - 14

14 - حرمت استفاده از گوشت قربانى ، پندار باطل عرب هاى جاهلى

فكلوا منها

تجويز استفاده از گوشت قربانى، ناظر به پندار باطل عرب هاى جاهلى است كه استفاده از آن را حرام مى دانستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 33 - 3

3 - ممنوعيت استفاده از دام هاى قربانى ، در پندار مشركان عصر بعثت

لكم فيها من_فع إلى أجل مسمًّى

تصريح به جواز بهره بردارى از دام هاى قربانى، نشان مى دهد كه اعتقاد عمومى پيش از نزول آيه، برخلاف آن بوده است.

پسردوستى مشركان جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 59 - 9

9- قرار دادن دختر براى خدا و پسر براى خود از سوى مشركان ، قضاوتى بس زشت و ناروا بود .

و يجعلون لله البن_ت سبح_نه و لهم ما يشتهون . .. ألا ساء ما يحكمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 62 - 9

9- مشركان ، تداوم نسل خويش را از طريق داشتن پسر ، براى خود فرجامى نيك تلقى مى كردند . *

و يجعلون لله ما يكرهون و تصف ألسنتهم الكذب أن لهم الحسنى

احتمال دارد مراد از {الحسنى} به قرينه {و يجعلون لله البنات . .. و لهم ما يشتهون} و {يجعلون لله ما يكرهون} ادامه نسل مشركان از طريق پسرانى باشد كه آنان براى خويش مدعى بودند.

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 17 - 2

2 - پسر مايه سرور و مباهات و دختر موجب ننگ و عار ، در ميان عرب جاهلى

و أصفيكم بالبنين . و إذا بشّر أحدهم بما ضرب للرحم_ن مثلاً ظلّ وجهه مسودًّا و هو

پيروى از رسوم جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 5 - 2

2 - تهديد أكيد الهى ، به كسانى كه به حدود و احكام ظهار تن در ندهند و بر سنت جاهلى پايبند بمانند .

و الذين يظ_هرون من نسائهم . .. إنّ الذين يحادّون اللّه و رسوله

چنان كه قبلاً گفته شد، {ظهار} سنّتى باقى مانده از عرب جاهلى بود. خداوند در آيات پيشين اين سنّت را لغو كرد و براى مرتكبان آن مجازات كفّاره تعيين فرمود. با توجه به ارتباط آيه بالا با آيات قبل، آيه شريفه ناظر به كسانى خواهد بود كه ممكن است همچنان بر آن سنّت غلط پايبند بمانند و حدود الهى را زير پا بگذارند.

تاريخ جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 198 - 16

16 _ گمراهى مردم ، پيش از اسلام

و ان كنتم من قبله لمن الضالين

تبعيض در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 59 - 10

10- تفاوت قائل شدن بين دختران و پسران از سوى مشركان عصر جاهلى ، قضاوتى زشت و ناروا بود .

و يجعلون لله البن_ت سبح_نه و لهم ما يشتهون . .. ألا ساء ما يحكمون

تبعيض نژادى مشركان جاهليت

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 42 - 5

5 - مشركان جزيرة العرب ، مردمى نژادپرست و متعصب بودند .

و أقسموا باللّه . .. لئن جاءهم نذير ليكوننّ أهدى من إحدى الأُمم

برداشت ياد شده از تأكيد مشركان بر آمدن پيامبرى ويژه براى آنان استفاده مى شود; زيرا تأكيد آنان در حالى بود كه پيامبران بسيارى براى هدايت بشر آمده و عده اى از مردم ساكن در جزيرة العرب به آنان گرويده بودند.

تحريم چهارپايان در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 143 - 4

4 _ توبيخ خداوند نسبت به مشركان عصر جاهلى به سبب تحريم بى دليل بعضى از چهارپايان و جنين آنها

قل ءالذكرين حرم أم الأنثيين . .. نبئونى بعلم إن كنتم صدقين

تحريم حيوانات در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 144 - 3،6

3 _ مشركان عصر جاهلى بدون دليل به حرمت استفاده از برخى چهارپايان معتقد بودند.

قل ءالذكرين حرم أم الأنثيين أما اشتملت عليه أرحام الأنثيين

در آيه 136 و 137 به برخى از افترائات مشركان اشاره شده و آيه با {فذرهم و ما يفترون} پايان يافته و آيات بعد در مقام توبيخ و شمارش موارد افترا در اعتقادات مشركان است كه از آن جمله تحريم بى جاست.

6 _ تحريم برخى حيوانات از سوى مشركان صدر اسلام، فاقد هر گونه دليل و مستند قابل قبول

قل ءالذكرين حرم . .. نبئونى بعلم ... أم كنتم شهداء

استفهام در آيه براى انكار و يا توبيخ است و مفاد جملات {نبئونى} و {أم

كنتم . .. } نيز نفى وجود دليل بر مدعاهاى مشركان است.

تحريم گوشت قربانى در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 28 - 14

14 - حرمت استفاده از گوشت قربانى ، پندار باطل عرب هاى جاهلى

فكلوا منها

تجويز استفاده از گوشت قربانى، ناظر به پندار باطل عرب هاى جاهلى است كه استفاده از آن را حرام مى دانستند.

تحريم مباحات در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 119 - 1

1 _ برخى از مردم عصر جاهليت خوردن گوشت حيوانى را كه با نام خدا ذبح شده باشد حرام مى دانستند.

و ما لكم ألا تأكلوا مما ذكر اسم الله عليه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 140 - 1

1 _ كشتن فرزندان (به عنوان قربانى) و تحريم روزيهاى خداوند از سنتهاى مشركان عصر جاهليت

قد خسر الذين قتلوا أولدهم سفها بغير علم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 143 - 7

7 _ مشركان عصر جاهلى فاقد هر گونه دليل علم آور بر تحريمهاى بى جاى خود بودند.

قل ءالذكرين حرم . .. نبئونى بعلم إن كنتم صدقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 144 - 3،6

3 _ مشركان عصر جاهلى بدون دليل به حرمت استفاده از برخى چهارپايان معتقد بودند.

قل ءالذكرين حرم أم الأنثيين أما اشتملت عليه أرحام الأنثيين

در آيه 136 و 137 به برخى از افترائات مشركان اشاره شده و آيه با {فذرهم و ما

يفترون} پايان يافته و آيات بعد در مقام توبيخ و شمارش موارد افترا در اعتقادات مشركان است كه از آن جمله تحريم بى جاست.

6 _ تحريم برخى حيوانات از سوى مشركان صدر اسلام، فاقد هر گونه دليل و مستند قابل قبول

قل ءالذكرين حرم . .. نبئونى بعلم ... أم كنتم شهداء

استفهام در آيه براى انكار و يا توبيخ است و مفاد جملات {نبئونى} و {أم كنتم . .. } نيز نفى وجود دليل بر مدعاهاى مشركان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 150 - 5

5 _ اگر مشركان بر تحريمهاى ادعايى خود گواه و دليلى نيز بياورند، ساختگى و بى اساس است.

قل هلم . .. فإن شهدوا فلا تشهد معهم

تحير مشركان جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 59 - 4

4- دودلى و تحير مشركان در نگهدارى از نوزادان دختر به حالت ذلت و يا در گور كردن آنان

أيمسكه على هون أم يدسّه فى التراب

مرجع ضمير در {يمسكه}، مبشّربه است و منظور از آن نوزاد دختر مى باشد و {على هون} حال براى ضمير مفعولى {يمسكه} است. {هون} به معناى خوارى و ذلت است و {يدسّ} (از مصدر دسّ) به معناى پنهان كردن آمده است.

تعصب قومى مشركان جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 22 - 3

3 - قوم گرايى ، پايه اصلى فرهنگ و اعتقاد عرب جاهلى

بل قالوا إنّا وجدنا ءاباءنا على أُمّة و إنّا على ءاث_رهم مهتدون

از اين كه عرب هاى جاهلى تنها به عقايد نياكان

خويش تكيه مى كردند و آن را موجب هدايت مى دانستند، قوم گرايى آنان استفاده مى شود.

تعصب مشركان جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 42 - 5

5 - مشركان جزيرة العرب ، مردمى نژادپرست و متعصب بودند .

و أقسموا باللّه . .. لئن جاءهم نذير ليكوننّ أهدى من إحدى الأُمم

برداشت ياد شده از تأكيد مشركان بر آمدن پيامبرى ويژه براى آنان استفاده مى شود; زيرا تأكيد آنان در حالى بود كه پيامبران بسيارى براى هدايت بشر آمده و عده اى از مردم ساكن در جزيرة العرب به آنان گرويده بودند.

تعليم ادب در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 5 - 4

4 - تعليم ادب از سوى خداوند ، به اعراب در معاشرت با پيامبر ( ص )

لاتقدّموا . .. لاترفعوا ... و لا تجهروا له ... إنّ الذين يغضّون ... و لو أنّهم ص

تعويض همسران در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 52 - 4

4 - پيامبر ( ص ) مجاز نبود بر اساس سنّت جاهلى ، زنان خود را با همسران ديگران تعويض كند .

لايحلّ لك النساء . .. و لا أن تبدّل بهنّ من أزوج

احتمال دارد كه مراد از {تبديل همسران}، طلاق آنها و ازدواج با ديگران باشد و احتمال دارد كه اشاره به سنّت جاهلى باشد كه مردان، همسران خود را تعويض مى كرده اند. برداشت بالا، بنابر احتمال دوم است.

تغذيه در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

4 - مائده - 5 - 3 - 9

9 _ خوردن مردار ، خون و گوشت خوك ، بردن غير نام خدا در ذبح ، قربانى براى بت ها و تقسيم گوشت حيوانات با قمار ، از اعمال مردم در جاهليت

حرمت عليكم . .. و ما ذبح على النصب و إن تستقسموا بالازلم

تفأل در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 90 - 6

6 _ لزوم اجتناب از تفأل ها و استخاره هاى مرسوم در جاهليت

و الازلم رجس . .. فاجتنبوه

{ازلام} به معناى چوبهاى تير كه در قرعه به كار مى رود نيز آمده است يعنى سه قطعه چوبى كه بر يكى {افعل} و بر ديگر {لاتفعل} و سومى بدون نوشته و به اصطلاح پوچ بوده است، در عصر جاهلى به هنگام مسافرت و يا انجام امرى مهم با قرار دادن آن چوبها در كيسه و بيرون آوردن يكى از آنها تكليف خويش رابراى انجام آن امر مشخص مى كردند.

تفكر طبقاتى در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 11 - 5

5- پذيرش امور از سوى طبقه اشراف ، ملاك ارزشى بودن آن امور در جامعه جاهلى

لو كان خيرًا ما سبقونا إليه

تناقض گويى مشركان جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 16 - 2

2 - اعتقاد به دختر داشتن خدا ، در عين برتر دانستن پسر ، تناقضى آشكار در باور هاى جاهلى

أم اتّخذ ممّا يخلق بنات و أصفيكم بالبنين

آيه شريفه، در مقام نكوهش از مشركان، به اين

نكته اشاره مى كند كه به پندار شما دختر از مقام پايين تر و پست ترى برخوردار است; پس چگونه خود را بر خدا ترجيح داده و سهم او را دختر و سهم خود را پسر مى دانيد؟!

توجيه گرى مشركان جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 22 - 2

2 - پيروى از نياكان ، امرى موجه و دليلى قانع كننده در فرهنگ عرب جاهلى

بل قالوا إنّا وجدنا . .. ءاث_رهم مهتدون

توقعات مشركان جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 42 - 7

7 - بر دوش داشتن مسؤوليت انذار و اخطار ، انتظار مردم پيش از نزول قرآن از پيامبران الهى

و أقسموا باللّه . .. لئن جاءهم نذير ... فلمّا جاءهم نذير ما زادهم إلاّ نفورًا

تولد فرزند در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 58 - 4

4- رسم مژده دهى به هنگام تولد فرزند در ميان عرب هاى جاهلى

و إذا بشّر أحدهم بالأُنثى

توليت مسجد الحرام در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 19 - 3

3 _ سرپرستى مسجدالحرام و آب دهى به زائران كعبه ، شغلى مهم و افتخارآميز در ميان عرب هاى جاهلى

أجعلتم سقاية الحاجّ و عمارة المسجدالحرام كمن ءامن باللّه . .. و جهد فى سبيل اللّ

جامعه جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 103 - 14،15

14 _ جهالت و نارسائى عقل و انديشه ، عامل

رواج بدعت ها و افترا ها در جامعه كفرپيشه عصر جاهلى

و لكن الذين كفروا يفترون على اللّه الكذب و اكثرهم لايعقلون

15 _ وجود اقليت انديشمند در جامعه بدعتگزار جاهليت

و اكثرهم لايعقلون

جهل در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 164 - 13

13 _ هواپرستى و رواج ضدارزش ها ، جهل و محروميّت از تعاليم دين ، از جلوه هاى گمراهى مردم ، پيش از ظهور پيامبر ( ص )

يزكّيهم و يعلّمهم الكتب و الحكمة و ان كانوا من قبل لفى ضلال مبين

جهل مشركان دوران جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 140 - 6

6 _ مشركان عصر جاهلى به سفاهت خويش در فرزندكشى ناآگاه بودند.

قد خسر الذين قتلوا أولدهم سفها بغير علم

{باء} در {بغير علم} به معناى ملابسه و وصف براى {سفها} است. لذا معنى آيه چنين مى شود: سفاهتى خالى از علم.

حج در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 189 - 7،24

7 - ورود از پشت خانه ها و نه از درب هاى ورودى ، از آداب حج در سنت هاى مردم عصر جاهلى

و ليس البر بأن تأتوا البيوت من ظهورها

بيان رسم جاهليت، مبنى بر وارد شدن به خانه از پشت آنها و نه از درب ورودى - پس از ذكر حج - دلالت بر اين دارد كه سنت ياد شده از آداب حج در زمان جاهليت بوده است.

24 - از امام باقر ( ع ) درباره آيه { ليس البر بأن تأتوا البيوت من

ظهور ها } روايت شده است : انه كان المحرمون لايدخلون بيوتهم من أبواب ها و لكنهم كانوا ينقبون فى ظهر بيوتهم أى فى مؤخر ها نقباً يدخلون و يخرجون منه فنهوا عن التدين بذلك ;

] در جاهليت[ كسانى كه براى مناسك حج مُحْرم مى شدند، از درب خانه هايشان وارد آن نمى شدند; بلكه از حفره اى كه در پشت خانه و در انتهاى آن باز مى كردند، رفت و آمد مى نمودند و خداوند آنان را از پايبندى به اين عمل نهى فرمود}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 30 - 12،17

12 - آميختگى مراسم حج و قربانى ، با مظاهر شرك و بت پرستى در عصر جاهليت

و أُحلّت لكم الأنع_م إلاّ ما يتلى عليكم فاجتنبوا الرجس من الأوث_ن

17 - وجود شعار هاى شرك آميز و ضد توحيدى در مراسم حج عصر جاهليت

و اجتنبوا قول الزور

{زور} به معناى باطل و اضافه در {قول الزور} اضافه بيانيه است; يعنى، از سخنانى كه باطل و ياوه است، دورى كنيد. با توجه به اين كه آيه مورد بحث از جمله آيات مربوط به حج است. مى توان گفت كه مراد از {سخن ياوه} در اين جا شعارهاى شرك آميزى بود كه مشركان در مراسم حج و احتمالاً به هنگام ذبح قربانى بر پاى بت هايشان _ كه در منا نصب كرده بودند _ سرمى دادند.

حنث سوگند مشركان جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 42 - 6،8

6 - مشركان جزيرة العرب ، مردمى سوگندشكن و غيرصادق در ادعاى ايمان

به پيامبر الهى ويژه خود

و أقسموا باللّه . .. فلمّا جاءهم نذير ما زادهم إلاّ نفورًا

8 - نفرت شديد مشركان از بعثت رسول اكرم ( ص ) ، به رغم سوگند مؤكد قبلى خود مبنى بر ايمان به پيامبر برخاسته از ميان نژاد آنان

و أقسموا باللّه . .. فلمّا جاءهم نذير ما زادهم إلاّ نفورًا

حيوانات حرام در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 138 - 1،2،7

1 _ ممنوعيت خوردن برخى از چهارپايان و محصولات زراعى به اعتقاد واهى مشركان عصر جاهليت

و قالوا هذه أنعم و حرث حجر لايطعمها إلا من نشاء بزعمهم

{حجر} به معناى منع و ممنوعيت است و مراد از ممنوعيت {أنعام} و {حرث}، به قرينه {لايطعمها}، ممنوعيت خوردن از آنهاست.

2 _ اعتقاد بى اساس مشركان به ممنوعيت خوردن از چهارپايان و كشتى (محصول زراعى) كه براى خدا و بتها قرار مى دادند.

و جعلو الله . .. و قالوا هذه أنعم و حرث حجر لايطعمها إلا من نشاء بزعمهم

{هذه} اشاره به سهامى است كه مشركان براى خدا و بتها قرار مى دادند و در آيه 136 بيان گرديده است.

7 _ وعده الهى به كيفر مشركان به سبب افتراهاى آنان به خدا (ممنوعيت خوردن برخى از چهارپايان و محصولات، سوار نشدن بر برخى از چهارپايان، نبردن نام خدا به هنگام ذبح)

سيجزيهم بما كانوا يفترون

حيوانات موقوفه در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 138 - 3

3 _ مشركان عصر جاهلى خوردن از حيوان و يا كشت وقف شده براى خدا و شريكان موهوم او را براى

هر كس كه مى خواستند مجاز مى شمردند.

و قالوا هذه أنعم و حرث حجر لايطعمها إلا من نشاء

خداشناسى مشركان جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 62 - 4

4- مشركان دوران جاهليت ، باورمند به خداوند على رغم اسناد امور ناروا به او

و يجعلون لله ما يكرهون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 20 - 3

3 - مشركان عرب جاهلى ، معتقد به خداوند رحمان و مرتبت والاى او در مقايسه با ديگر خدايان

و قالوا لو شاء الرحم_ن ما عبدن_هم

از اين كه مشركان، عبادت ديگر خدايان را در گرو مشيت خداى رحمان دانسته اند، مطلب بالا استفاده مى شود.

خرافات در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 36 - 1

1 _ اعراب جاهلى ، مردمانى بودند كوته نظر ، خرافاتى و پيرو موهومات .

فما لكم كيف تحكمون. و ما يتبع أكثرهم إلا ظناً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 39 - 4

4 - مشركان ، گرفتار عقايدى خرافى و فاقد هرگونه برهان و دليل

فليأت مستمعهم بسلط_ن مبين . أم له البن_ت و لكم البنون

از ارتباط اين آيه با آيه قبل، مطلب بالا استفاده مى شود. بدين معنا كه اين آيه، ارائه دهنده نمودى از بى برهانى كافران در اعتقادات خويش است.

خودآرايى در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 33 - 5

5 - زنان ، در دوران هايى پيش از اسلام ،

خودآرايى نموده و در معرض نگاه نامحرمان قرار مى گرفتند .

و لاتبرّجن تبرّج الج_هليّة الأُولى

خودنمايى در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 33 - 5

5 - زنان ، در دوران هايى پيش از اسلام ، خودآرايى نموده و در معرض نگاه نامحرمان قرار مى گرفتند .

و لاتبرّجن تبرّج الج_هليّة الأُولى

خوردن جنين در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 139 - 1،3،4

1 _ مشركان عصر جاهلى خوردن جنين دامهاى وقف شده براى خدا و يا بتها را در صورت زنده بر آمدن بر مردان مجاز و بر زنان حرام مى شمردند.

و قالوا ما فى بطون هذه الأنعم خالصة لذكورنا و محرم على أزوجنا

مراد از {ازواج} به قرينه تقابل آن با {ذكور} مطلق {زن} است نه خصوص همسران

3 _ مشركان عصر جاهلى استفاده از جنين مرده حيوانات وقف شده براى خدا و يا بتها را براى زنان و مردان مجاز مى شمردند.

و محرم على أزوجنا و إن يكن ميتة فهم فيه شركاء

4 _ خوردن جنين مرده دام در برخى موارد از نظر مشركان عصر جاهلى جايز بود.

و إن يكن ميتة فهم فيه شركاء

دامدارى در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 136 - 4

4 _ كشاورزى و دامدارى از منابع درآمد مردم در عصر جاهليت بوده است.

مما ذراً من الحرث و الأنعم

دختر در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 60 - 4

4- داشتن دختر در ديدگاه مشركان جاهلى

، صفتى زشت محسوب مى شد .

للذين لايؤمنون بالأخرة مثل السوء

{مثل السوء}، مثلى است كه مشركان جاهلى براى صاحبان دختر به كار مى بردند و مرادشان از آن، ضرب المثل بد حالى و بدى بود. اينكه خداوند پس از ذكر ديدگاه آنها درباره نوزادان دختر و محكوميتشان، {مثل السوء} را به خود آنان نسبت مى دهد، مى تواند قرينه اى باشد بر مطلب ياد شده.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 62 - 2

2- مشركان دوران جاهلى ، از دختردار شدن نفرت داشتند .

و يجعلون لله البن_ت . .. و إذا بشّر أحدهم بالأُنثى ظلّ وجهه مسودًّا و هو كظيم ..

مراد از {ما} در {ما يكرهون} _ به قرينه آيه {و يجعلون لله البنات} (57) _ مى تواند {بنات} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 17 - 1،2

1 - خشم و ناراحتى شديد عرب جاهلى ، به هنگام اطلاع يافتن از تولد فرزندى دختر براى او

و إذا بشّر أحدهم . .. و هو كظيم

2 - پسر مايه سرور و مباهات و دختر موجب ننگ و عار ، در ميان عرب جاهلى

و أصفيكم بالبنين . و إذا بشّر أحدهم بما ضرب للرحم_ن مثلاً ظلّ وجهه مسودًّا و هو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 18 - 5

5 - عرب جاهلى ، خود بيزار از داشتن دختر ; ولى معتقد به وجود دختر براى خداوند

أوَ من . .. و هو فى الخصام غير مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

20 - تكوير - 81 - 8 - 3

3 - بى رغبتى برخى از مردم عصر جاهليت ، به نگه دارى دختران

و إذا الموءودة سئلت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 9 - 2

2 - دختر بودن فرزند _ در ديدگاه برخى از اعراب جاهلى _ موجب استحقاق قتل بود .

بأىّ ذنب قتلت

دختر در دوران جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 58 - 1

1- چهره مشركان دوران جاهلى ، به هنگام دريافت خبر دختردار شدن ، از شدت غضب و ناراحتى ، دگرگون مى شد .

و إذا بشّر أحدهم بالأُنثى ظلّ وجهه مسودًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 59 - 2،4،8،11،12

2- خبر دختردار شدن براى مشركان ، خبرى ناگوار و بد بود .

يتورى من القوم من سوء ما بشّر به

4- دودلى و تحير مشركان در نگهدارى از نوزادان دختر به حالت ذلت و يا در گور كردن آنان

أيمسكه على هون أم يدسّه فى التراب

مرجع ضمير در {يمسكه}، مبشّربه است و منظور از آن نوزاد دختر مى باشد و {على هون} حال براى ضمير مفعولى {يمسكه} است. {هون} به معناى خوارى و ذلت است و {يدسّ} (از مصدر دسّ) به معناى پنهان كردن آمده است.

8- مشركان صاحب دختر ، حيثيت اجتماعى خود را با داشتن دختر در مخاطره مى ديدند .

يتورى من القوم من سوء ما بشّر به أيمسكه على هون أم يدسّه فى التراب

11- تصميم مشركان به نگهدارى ذليلانه نوزادان دختر و يا در گور كردن آنان ،

تصميمى بس ناروا و زشت

أيمسكه على هون أم يدسّه فى التراب ألا ساء ما يحكمون

12- هشدار خداوند به مشركان ، در مورد تصميم آنان درباره نوزادان دختر

أيمسكه على هون أم يدسّه فى التراب ألا ساء ما يحكمون

دروغگويى مشركان جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 62 - 5

5- مشركان دوران جاهلى ، مردمانى دروغ پرداز و آرايش دهنده مطالب دروغ

و تصف ألسنتهم الكذب

{الكذب} مفعول {تصف} است. آوردن چنين وصفى براى مشركان به جاى فعل {يكذب} حاكى از اين است كه آنان، مطالب دروغ را توصيف كرده و آرايش مى دادند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 42 - 6

6 - مشركان جزيرة العرب ، مردمى سوگندشكن و غيرصادق در ادعاى ايمان به پيامبر الهى ويژه خود

و أقسموا باللّه . .. فلمّا جاءهم نذير ما زادهم إلاّ نفورًا

دزدى در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 12 - 10

10 - شرك ، سرقت ، زنا ، فرزندكشى ، انتساب فرزند زنا به شوهران از جمله ناهنجارى هاى اعتقادى _ اخلاقى زنان عرب پيش از اسلام

أن لايشركن . .. لايسرقن ... لايزنين ... و لايقتلن أول_دهنّ و لايأتين ببهت_ن

تصريح پيامبر(ص) و قرآن، به لزوم پرهيز زنان عرب از موارد ياد شده; بيانگر وجود چنين زمينه هايى در ميان زنان عرب جاهلى است.

دفن ميت در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 21 - 8

8 - خاك سپارى مردگان ، شيوه اى سابقه

دار در دوران جاهليت

فأقبره

يادآورى مراسم خاك سپارى در ضمن بر شمردن نعمت هاى خداوند براى مردم عصر بعثت، نشانه جارى بودن آن مراسم در آن روزگار است.

دين ستيزى در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 30 - 17

17 - وجود شعار هاى شرك آميز و ضد توحيدى در مراسم حج عصر جاهليت

و اجتنبوا قول الزور

{زور} به معناى باطل و اضافه در {قول الزور} اضافه بيانيه است; يعنى، از سخنانى كه باطل و ياوه است، دورى كنيد. با توجه به اين كه آيه مورد بحث از جمله آيات مربوط به حج است. مى توان گفت كه مراد از {سخن ياوه} در اين جا شعارهاى شرك آميزى بود كه مشركان در مراسم حج و احتمالاً به هنگام ذبح قربانى بر پاى بت هايشان _ كه در منا نصب كرده بودند _ سرمى دادند.

ذبح حيوانات در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 138 - 5

5 _ تعمد مشركان عصر جاهلى به نبردن نام خدا بر بعضى از چهارپايان به هنگام ذبح

و أنعم لايذكرون اسم الله عليها

ذبح در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 3 - 9

9 _ خوردن مردار ، خون و گوشت خوك ، بردن غير نام خدا در ذبح ، قربانى براى بت ها و تقسيم گوشت حيوانات با قمار ، از اعمال مردم در جاهليت

حرمت عليكم . .. و ما ذبح على النصب و إن تستقسموا بالازلم

ذلت دختر در جاهليت

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 59 - 6

6- مشركان صاحب دختر در دوران جاهليت ، نگهدارى دختران را براى خود عار و ذلت مى دانستند .

أيمسكه على هون

برداشت فوق بر اين اساس است كه {على هون} حال براى ضمير فاعلى {يمسك} باشد.

راههاى كسب در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 33 - 24

24 - واداشتن كنيزان به فحشا و خودفروشى جهت كسب در آمد و رفاه بيشتر ، امرى رايج در جاهليت

و لاتكرهوا فتي_تكم على البغاء . .. لتبتغوا عرض الحيوة الدنيا

ربا در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 278 - 4

4 _ رباخوارى از عادات و رسوم جاهليّت

يا ايّها الّذين امنوا اتّقوا اللّه و ذروا ما بقى من الرّبوا

رباخوارى در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 130 - 4

4 _ رواج رباخوارى در عصر بعثت و زمان جاهليت

لا تأكلوا الرّبوآ اضعافاً مضاعفة

برخى برآنند كه {اضعافاً مضاعفة} قيد حرمت است; يعنى در اين آيه، تنها از رباخوارى به چندين برابر نهى شده و در مرحله اى ديگر، اصل رباخوارى حرام شده است. و حرمت تدريجى، حكايت از رواج و شيوع فراگير رباخوارى دارد.

رسوم جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 189 - 7،8،11،24

7 - ورود از پشت خانه ها و نه از درب هاى ورودى ، از آداب حج در سنت هاى مردم عصر جاهلى

و ليس البر بأن تأتوا البيوت

من ظهورها

بيان رسم جاهليت، مبنى بر وارد شدن به خانه از پشت آنها و نه از درب ورودى - پس از ذكر حج - دلالت بر اين دارد كه سنت ياد شده از آداب حج در زمان جاهليت بوده است.

8 - ورود حاجيان به خانه ، از پشت آن و پرهيز از راه هاى متعارف ، عملى نيكو در ديدگاه مردم عصر جاهليت

و ليس البر بأن تأتوا البيوت من ظهورها

نفى نيكى از رسم ياد شده (ليس البر)، دلالت مى كند كه آن رسم در نزد مردم جاهلى، رسمى نيكو و ارجمند بوده است.

11 - مسلمانان صدر اسلام بر اساس سنت عصر جاهلى ، به هنگام حج از راه هاى متعارف به خانه ها وارد نمى شدند .

و ليس البر بأن تأتوا البيوت من ظهورها

از اينكه مسلمانان مورد خطاب قرار گرفته اند، معلوم مى شود: گروهى از آنان تا پيش از نازل شدن آيه شريفه، به اين سنت پايبند بوده اند.

24 - از امام باقر ( ع ) درباره آيه { ليس البر بأن تأتوا البيوت من ظهور ها } روايت شده است : انه كان المحرمون لايدخلون بيوتهم من أبواب ها و لكنهم كانوا ينقبون فى ظهر بيوتهم أى فى مؤخر ها نقباً يدخلون و يخرجون منه فنهوا عن التدين بذلك ;

] در جاهليت[ كسانى كه براى مناسك حج مُحْرم مى شدند، از درب خانه هايشان وارد آن نمى شدند; بلكه از حفره اى كه در پشت خانه و در انتهاى آن باز مى كردند، رفت و آمد مى نمودند و خداوند آنان را از پايبندى به اين عمل نهى فرمود}.

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 194 - 3

3 - كافران عصر بعثت نيز به حرمت و قداست ماه هاى حرام و ممنوعيت جنگ در آنها معتقد بودند .

الشهر الحرام بالشهر الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 200 - 2

2 _ تفاخر به نياكان پس از مناسك حج ، از سُنن جاهلى

فاذكروا اللّه كذكركم اباءكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 224 - 9

9 _ سُنّت سوگند بر ترك كار هاى خير در عصر جاهليّت

و لا تجعلوا اللّه عُرضة لايمانكم اَن تبرّوا و تتقوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 228 - 22

22 _ جامعه جاهلى عصر بعثت ، هيچ حقى را براى زنان معتبر نمى شمرد .

و لهنّ مثل الذى عليهنّ بالمعروف

با توجّه به اينكه حقوق مردان بر زنان (عليهنّ) را مُسلّم گرفته و در صدد اثبات حقوق زنان بر مردان (لهنّ) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 229 - 2

2 _ نامحدود بودن دفعات طلاق رجعى در جاهليّت و محدود شدن آن در اسلام

الطّلاق مرّتان

با توجّه به شأن نزول: كان الرجل فى الجاهليّة اذا طلّق امرأته ثم راجعها قبل ان تنقضى عِدّتها . .. و إن طلقها الف مرّة ... فذكرت ذلك لرسول اللّه (ص) فنزلت: {الطلاق مرّتان ... }. (مجمع البيان، ذيل آيه.)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 232 - 8

8 _ جلوگيرى از ازدواج

مجدّد زنان مُطلّقه ، از سُنّت هاى جاهليّت

و اذا طلّقتم النّساء فبلغن اجلهنّ فلا تعضلوهنّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 278 - 4

4 _ رباخوارى از عادات و رسوم جاهليّت

يا ايّها الّذين امنوا اتّقوا اللّه و ذروا ما بقى من الرّبوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 7 - 5

5 _ لغو سنّت جاهلى ، در محروم ساختن زنان از ارث

و للنّساء نصيب

مرحوم طبرسى نقل مى كند كه اعراب در زمان جاهليت زنان را از ارث محروم مى ساختند و آيه در ردّ چنين روشى نازل شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 19 - 7

7 _ به ارث بردن زنان ، از سنن جاهلى

لا يحلّ لكم ان ترثوا النّساء كرهاً

با توجّه به شأن نزول در مجمع البيان، ذيل آيه.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 22 - 4،8

4 _ ازدواج با همسر پدر ، از سنن جاهلى

و لا تنكحوا ما نكح اباءُوكم من النّساء الّا ما قد سلف

8 _ تنفرآميز بودن ازدواج با همسر پدر ، حتى در نظر مردم جاهلى

انّه كان فاحشةً و مقتاً

چون آنان ازدواج با همسر پدر را {نكاح مقت} مى ناميدند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 23 - 15

15 _ ازدواج با محارم و جمع بين دو خواهر در ازدواج ، از سنن جاهلى

حرّمت . .. و ان تجمعوا بين الاختين الّا ما قد سلف

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 94 - 20

20 _ كشتار و تعرض نابجا به افراد به خاطر دستيابى به غنيمت ، از روش هاى ناپسند دوران جاهليت

و لا تقولوا . .. لست مؤمناً تبتغون عرض الحيوة الدّنيا ... كذلك كنتم من قبل

ظاهراً {كذلك} اشاره است به جمله {تبتغون عرض . .. } بر اين اساس، مقصود از {من قبل}، قبل از اسلام، يعنى دوران جاهليت است كه به خاطر مال دنيا، بدون هيچ دليلى ديگران را مى كشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 127 - 13،29

13 _ بيزارى از ازدواج با دختران يتيم ، از اخلاق و رسوم جاهلى

فى يتمى النساء التى لا تؤتونهن ما كتب لهن و ترغبون ان تنكحوهن

بنابر اينكه پس از {ترغبون} كلمه {عن} مقدر باشد كه در اين صورت، {رغبت} به معناى اعراض كردن خواهد بود.

29 _ محروميت زنان يتيم ، از حق ارث خويش ، در عصر جاهليت

لا تؤتونهن ما كتب لهن

امام باقر(ع) در مورد {ما كتب لهن} در آيه فوق فرمود: اى من الميراث.

_______________________________

مجمع البيان، ج 1، ص 181; نورالثقلين، ج 1، ص 557، ح 595.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 3 - 9

9 _ خوردن مردار ، خون و گوشت خوك ، بردن غير نام خدا در ذبح ، قربانى براى بت ها و تقسيم گوشت حيوانات با قمار ، از اعمال مردم در جاهليت

حرمت عليكم . .. و ما ذبح على النصب و إن تستقسموا بالازلم

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

4 - مائده - 5 - 50 - 1،2

1 _ بسيارى از مردمان عصر بعثت ، خواستار داورى پيامبر ( ص ) بر اساس قوانين جاهلى

افحكم الجهلية يبغون

2 _ بسيارى از مسيحيان و يهوديان ، در صدد جايگزينى گرايش ها و قوانين جاهلى به جاى احكام و قوانين الهى

افحكم الجهلية يبغون

{بغى}، به معناى طلب كردن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 90 - 2،6

2 _ شراب خوارى ، قمار بازى ، گرايش به مظاهر شرك و تفأل هاى مرسوم در جاهليت ، كردارى شيطانى است

انما الخمر . .. من عمل الشيطن

6 _ لزوم اجتناب از تفأل ها و استخاره هاى مرسوم در جاهليت

و الازلم رجس . .. فاجتنبوه

{ازلام} به معناى چوبهاى تير كه در قرعه به كار مى رود نيز آمده است يعنى سه قطعه چوبى كه بر يكى {افعل} و بر ديگر {لاتفعل} و سومى بدون نوشته و به اصطلاح پوچ بوده است، در عصر جاهلى به هنگام مسافرت و يا انجام امرى مهم با قرار دادن آن چوبها در كيسه و بيرون آوردن يكى از آنها تكليف خويش رابراى انجام آن امر مشخص مى كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 104 - 5

5 _ كفرپيشگان بدعت گذار ، گرفتار تقليد هاى كوركورانه از سنت هاى جاهلى نياكان خويش اند

قالوا حسبنا ما وجدناعليه ءاباءنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 137 - 1،7

1 _ فرزند كشى و قربانى براى شريكان پندارى خداوند، از سنتهاى زشت مشركان عصر

جاهليت بوده است.

ساء ما يحكمون. و كذلك زين لكثير من المشركين قتل أولدهم

در آيه شريفه تزيين كشتن فرزندان به {شركاء} نسبت داده نشده، لذا محتمل است مراد قربانى كردن فرزندان براى بتها باشد، گر چه اعراب جاهلى به انگيزه هاى ديگرى نيز، مانند فقر، عار از دختر داشتن و . .. فرزندان خود را مى كشتند.

7 _ فرزندكشى در نظر گروهى از مشركان عصر جاهليت، على رغم نظر بسيارى ديگر، كارى شايسته تلقى نمى شده است.

كذلك زين لكثير من المشركين قتل أولدهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 138 - 1،4،5

1 _ ممنوعيت خوردن برخى از چهارپايان و محصولات زراعى به اعتقاد واهى مشركان عصر جاهليت

و قالوا هذه أنعم و حرث حجر لايطعمها إلا من نشاء بزعمهم

{حجر} به معناى منع و ممنوعيت است و مراد از ممنوعيت {أنعام} و {حرث}، به قرينه {لايطعمها}، ممنوعيت خوردن از آنهاست.

4 _ مشركان عصر جاهليت سوار شدن بر برخى از چهارپايان را حرام مى دانستند.

و أنعم حرمت ظهورها

5 _ تعمد مشركان عصر جاهلى به نبردن نام خدا بر بعضى از چهارپايان به هنگام ذبح

و أنعم لايذكرون اسم الله عليها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 139 - 1،2،3،4،5

1 _ مشركان عصر جاهلى خوردن جنين دامهاى وقف شده براى خدا و يا بتها را در صورت زنده بر آمدن بر مردان مجاز و بر زنان حرام مى شمردند.

و قالوا ما فى بطون هذه الأنعم خالصة لذكورنا و محرم على أزوجنا

مراد از {ازواج} به قرينه تقابل آن با {ذكور} مطلق {زن} است نه خصوص همسران

2

_ خوردن از دامهايى كه به گمان مشركان عصر جاهلى سهم خدا و يا سهم ديگر معبود بود، از نظر آنان غير مجاز شمرده مى شد.

و قالوا هذه الأنعم و حرث حجر لايطعمها . .. و قالوا ما فى بطون هذه الأنعم خالصة

{هذه الأنعام} اشاره به چهارپايان خاصى است كه در آيات پيشين مورد بحث قرار گرفته بود. از اين آيه نيز كه در مورد جواز خوردن جنين آن حيوانات است، تحريم اصل آن از ديدگاه مشركان استفاده مى شود.

3 _ مشركان عصر جاهلى استفاده از جنين مرده حيوانات وقف شده براى خدا و يا بتها را براى زنان و مردان مجاز مى شمردند.

و محرم على أزوجنا و إن يكن ميتة فهم فيه شركاء

4 _ خوردن جنين مرده دام در برخى موارد از نظر مشركان عصر جاهلى جايز بود.

و إن يكن ميتة فهم فيه شركاء

5 _ مشركان عصر جاهلى زن را موجودى پست و مرد را داراى برترى و شرافت بر آنها مى دانستند. *

خالصة لذكورنا و محرم على أزوجنا و إن يكن ميتة فهم فيه شركاء

حليت جنين زنده براى مردان و حليت جنين مرده براى زنان از ديدگاه مشركان عصر جاهليت، حكايت از نگرش آنان به زن دارد. زيرا تنها در صورت مرده به دنيا آمدن جنين خوردن آن را براى زنان مجاز مى شمردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 140 - 1،6

1 _ كشتن فرزندان (به عنوان قربانى) و تحريم روزيهاى خداوند از سنتهاى مشركان عصر جاهليت

قد خسر الذين قتلوا أولدهم سفها بغير علم

6 _ مشركان عصر جاهلى به سفاهت خويش در فرزندكشى ناآگاه

بودند.

قد خسر الذين قتلوا أولدهم سفها بغير علم

{باء} در {بغير علم} به معناى ملابسه و وصف براى {سفها} است. لذا معنى آيه چنين مى شود: سفاهتى خالى از علم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 142 - 9

9 _ مشركان عصر جاهليت در اسارت گامها و راههاى شيطان بودند.

و قالوا هذه أنعم و حرث حجر . .. كلوا مما رزقكم الله و لا تتبعوا خطوت الشيطن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 143 - 4،7

4 _ توبيخ خداوند نسبت به مشركان عصر جاهلى به سبب تحريم بى دليل بعضى از چهارپايان و جنين آنها

قل ءالذكرين حرم أم الأنثيين . .. نبئونى بعلم إن كنتم صدقين

7 _ مشركان عصر جاهلى فاقد هر گونه دليل علم آور بر تحريمهاى بى جاى خود بودند.

قل ءالذكرين حرم . .. نبئونى بعلم إن كنتم صدقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 144 - 3،6

3 _ مشركان عصر جاهلى بدون دليل به حرمت استفاده از برخى چهارپايان معتقد بودند.

قل ءالذكرين حرم أم الأنثيين أما اشتملت عليه أرحام الأنثيين

در آيه 136 و 137 به برخى از افترائات مشركان اشاره شده و آيه با {فذرهم و ما يفترون} پايان يافته و آيات بعد در مقام توبيخ و شمارش موارد افترا در اعتقادات مشركان است كه از آن جمله تحريم بى جاست.

6 _ تحريم برخى حيوانات از سوى مشركان صدر اسلام، فاقد هر گونه دليل و مستند قابل قبول

قل ءالذكرين حرم . .. نبئونى بعلم ... أم كنتم شهداء

استفهام در

آيه براى انكار و يا توبيخ است و مفاد جملات {نبئونى} و {أم كنتم . .. } نيز نفى وجود دليل بر مدعاهاى مشركان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 150 - 5

5 _ اگر مشركان بر تحريمهاى ادعايى خود گواه و دليلى نيز بياورند، ساختگى و بى اساس است.

قل هلم . .. فإن شهدوا فلا تشهد معهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 151 - 18

18 _ رواج كشتار فرزندان به سبب فقر و تنگدستى در عصر جاهلى

و لاتقتلوا أولدكم من إملق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 37 - 1،7،8،11

1 _ جا به جا كردن ماه حرام و ماه حلال ( انتقال دادن حرمت ماه محرم به ماه صفر و حليت ماه صفر به محرم ) از كار هاى نادرست عرب هاى جاهلى

إنما النسىء زيادة فى الكفر

براى عربهاى جاهلى كه با داشتن خوى جنگ طلبى و غارتگرى، تحمل ترك جنگ در سه ماه متوالى (ذيقعده، ذيحجه و محرم) بسيار شاق و دشوار بود، به زعم خود، ماههاى محرّم و صفر را پس و پيش مى كردند; يعنى، در ماه محرّم الحرام مى جنگيدند و در ماه صفر متاركه جنگ داشتند; سال بعد دوباره محرّم را به جاى خود بر مى گرداندند و به اين كار {نسىء} (تأخير انداختن) مى گفتند.

7 _ پايبندى عرب هاى جاهلى به تعداد ماه هاى حرام ، على رغم جا به جا كردن آنها

لبواطئوا عدة ما حرّم اللّه

8 _ نتيجه جا به جا شدن

ماه هاى حرام از سوى عرب هاى جاهلى ، چيزى جز حلال شمردن حرام الهى نبود .

فيحلوا ما حرّم اللّه

11 _ { نسىء } ، ( جا به جا كردن ماه هاى حلال و حرام ) ، از اعمال زشت عرب هاى جاهلى و كارى پسنديده و زيبا در ديدگاه آنان

إنما النسىء زيادة فى الكفر . .. زين لهم سوء أعملهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 58 - 4

4- رسم مژده دهى به هنگام تولد فرزند در ميان عرب هاى جاهلى

و إذا بشّر أحدهم بالأُنثى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 59 - 1،3،11

1- متوارى و مخفى شدن مشركان دختردار شده در دوران جاهليت ، به خاطر شدت ناراحتى ناشى از خبر دختردار شدن

و إذا بشّر أحدهم بالأُنثى . .. يتورى من القوم من سوء ما بشّر به

3- مردسالارى ، در دوران جاهلى بر خانواده ها سايه افكنده بود .

و إذا بشّر أحدهم بالأُنثى ظلّ وجهه . .. يتورى من القوم من سوء ما بشّر به أيمسكه

11- تصميم مشركان به نگهدارى ذليلانه نوزادان دختر و يا در گور كردن آنان ، تصميمى بس ناروا و زشت

أيمسكه على هون أم يدسّه فى التراب ألا ساء ما يحكمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 60 - 1

1- ايمان نداشتن به عالم آخرت ، زمينه ساز دختركشى مشركان عصر جاهلى

و إذا بشّر أحدهم بالأُنثى . .. يتورى من القوم ... أم يدسّه فى التراب ... للذين ل

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 62 - 2

2- مشركان دوران جاهلى ، از دختردار شدن نفرت داشتند .

و يجعلون لله البن_ت . .. و إذا بشّر أحدهم بالأُنثى ظلّ وجهه مسودًّا و هو كظيم ..

مراد از {ما} در {ما يكرهون} _ به قرينه آيه {و يجعلون لله البنات} (57) _ مى تواند {بنات} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 31 - 2

2- ترس از فقر و نادارى ، عامل روى آوردن اعراب جاهلى به كشتن فرزندان خود

و لاتقتلوا أول_دكم خشية إمل_ق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 32 - 5

5- زنا ، عملى شايع و رايج در ميان اعراب جاهلى [ پيش از اسلام ]

و لاتقربوا الزنى إنه كان ف_حشة و ساء سبيلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 34 - 9

9- تصرف بى جا در اموال يتيمان و حيف و ميل آنها ، امرى رايج و شايع در ميان اعراب جاهلى

و لاتقربوا مال اليتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 28 - 14

14 - حرمت استفاده از گوشت قربانى ، پندار باطل عرب هاى جاهلى

فكلوا منها

تجويز استفاده از گوشت قربانى، ناظر به پندار باطل عرب هاى جاهلى است كه استفاده از آن را حرام مى دانستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 30 - 12،17

12 - آميختگى مراسم حج و قربانى ، با مظاهر شرك و بت پرستى در عصر

جاهليت

و أُحلّت لكم الأنع_م إلاّ ما يتلى عليكم فاجتنبوا الرجس من الأوث_ن

17 - وجود شعار هاى شرك آميز و ضد توحيدى در مراسم حج عصر جاهليت

و اجتنبوا قول الزور

{زور} به معناى باطل و اضافه در {قول الزور} اضافه بيانيه است; يعنى، از سخنانى كه باطل و ياوه است، دورى كنيد. با توجه به اين كه آيه مورد بحث از جمله آيات مربوط به حج است. مى توان گفت كه مراد از {سخن ياوه} در اين جا شعارهاى شرك آميزى بود كه مشركان در مراسم حج و احتمالاً به هنگام ذبح قربانى بر پاى بت هايشان _ كه در منا نصب كرده بودند _ سرمى دادند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 36 - 11

11 - حرمت استفاده از گوشت قربانى ، پندار عرب عصر جاهليت

فإذا وجبت جنوبها فكلوا منها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 27 - 7

7 - ورود ناگهانى و بدون سلام كردن و اذن خواستن ، به محل سكونت و خانه يكديگر ، از رسوم و اخلاق جاهليت پيش از اسلام بود .

لاتدخلوا بيوتًا غير بيوتكم حتّى تستأنسوا و تسلّموا على أهلها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 33 - 24،39

24 - واداشتن كنيزان به فحشا و خودفروشى جهت كسب در آمد و رفاه بيشتر ، امرى رايج در جاهليت

و لاتكرهوا فتي_تكم على البغاء . .. لتبتغوا عرض الحيوة الدنيا

39 _ { عن على ابن أبى طالب ( ع ) فى قوله : { و لاتكرهوا فتياتكم على

البغاء } قال : كان أهل الجاهلية يبغين إمائهم فنهوا عن ذلك فى الإسلام ;

حضرت على بن ابى طالب(ع) درباره سخن خدا {و لاتكرهوا فتياتكم على البغاء} فرمود: اهل جاهليت كنيزان خود را به زنا وادار مى كردند. سپس در اسلام از اين كار نهى شدند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 61 - 38

38 - { عن أبى جعفر ( ع ) فى قوله { ليس على الأعمى حرج و لا على الأعرج حرج و لا على المريض حرج } وذالك أن أهل المدينة قبل أن يسلّموا كانوا يعزلون الأعمى و الأعرج و المريض و كانوا لايأكلون معهم و كان الأعمى و المريض يقولون : لعلّنا نوذيهم إذا أكلنا معهم فاعتزلوا مواكلتهم فلمّا قدم النبى ( ص ) سألوه عن ذالك فأنزل اللّه { ليس عليكم جناح أن تأكلوا جميعًا أو أشتاتاً ;

از امام باقر(ع) درباره سخن خداوند {ليس على الأعمى حرج. ..} فرمود: اهل مدينه قبل از آنكه مسلمان شوند، نابينايان، لنگان و بيماران را از خود جدا مى كردند و با آنان هم غذا نمى شدند... و كوران و بيماران مى گفتند: شايد اگر ما با ديگران هم غذا شويم، موجب اذيت آنان باشيم. از اين رو از هم غذا شدن با ديگران كناره مى گرفتند. پس هنگامى كه پيامبر(ص) وارد مدينه شد، از آن حضرت سؤال كردند. خداوند اين آيه را نازل فرمود: ليس عليكم جناح أن تأكلوا جميعاً أو أشتاتاً}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 4 - 7،11،12

7 - در جاهليت ، ظِهار

همسر از سوى شوهر ، امرى رايج بوده است .

و ما جعل أزوجكم الّ__ى تظ_هرون منهنّ أمّه_تكم

از كاربرد فعل مضارع {تظاهرون} _ كه دلالت بر استمرار دارد _ استفاده مى شود كه ظِهار، امر متداولى بوده است.

11 - در جاهليت ، فرزندخوانده شدگان ، فرزند حقيقى تلقى مى شدند .

و ما جعل أدعياءكم أبناءكم

آيه، ناظر به واقعيتى موجود در عصر ظهور اسلام و باقى مانده از دوران جاهلى است. چنان كه نوع مفسران، به آن تصريح كرده اند، آيه درباره زيدبن حارثه، پسرخوانده رسول اللّه(ص) نازل شده است.

12 - فرزند حقيقى تلقّى شدن فرزند خوانده شدگان ، در عصر جاهليت ، خودساخته بود و منشأ الهى نداشت .

و ما جعل أدعياءكم أبناءكم ذلكم قولكم بأفوهكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 33 - 5

5 - زنان ، در دوران هايى پيش از اسلام ، خودآرايى نموده و در معرض نگاه نامحرمان قرار مى گرفتند .

و لاتبرّجن تبرّج الج_هليّة الأُولى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 37 - 26

26 - در صدراسلام ، ازدواج با مطلَّقه پسرخوانده ، امرى ناروا شمرده مى شد .

زوّجن_كها لكى لايكون على المؤمنين حرج فى أزوج أدعيائهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 52 - 4

4 - پيامبر ( ص ) مجاز نبود بر اساس سنّت جاهلى ، زنان خود را با همسران ديگران تعويض كند .

لايحلّ لك النساء . .. و لا أن تبدّل بهنّ من أزوج

احتمال دارد كه مراد از {تبديل همسران}، طلاق آنها و

ازدواج با ديگران باشد و احتمال دارد كه اشاره به سنّت جاهلى باشد كه مردان، همسران خود را تعويض مى كرده اند. برداشت بالا، بنابر احتمال دوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 2 - 4

4 - در طلاق از نوع ظهار ، پندار مردم جزيرة العرب اين بود كه زن ظهار شده ، براى شوهرش حكم مادر را پيدا كرده و حرام مؤبّد مى شود .

الذين يظ_هرون منكم من نسائهم ما هنّ أُمّه_تهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 10 - 17

17 - قرار دادن مهريه براى زنان ، از آداب همسرى در ميان عرب قبل از اسلام

و ءاتوهم ما أنفقوا

بيشتر مفسران مسأله انفاق در آيه شريفه را، به {مهريه} تفسير كرده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 21 - 8

8 - خاك سپارى مردگان ، شيوه اى سابقه دار در دوران جاهليت

فأقبره

يادآورى مراسم خاك سپارى در ضمن بر شمردن نعمت هاى خداوند براى مردم عصر بعثت، نشانه جارى بودن آن مراسم در آن روزگار است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 8 - 2

2 - زنده به گور كردن دختران ، از رفتار هاى ناپسند برخى از اعراب جاهلى

و إذا الموءودة سئلت

ظاهر آيه شريفه اين است كه بين مردم دوران بعثت، نمونه هايى از دفن دختران زنده پديدار شده بود و اين آيه در صدد بازداشتن مردم از ارتكاب آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

20 - تكوير - 81 - 9 - 1

1 - برخى از اعراب جاهلى ، دختران خود را بى هيچ گناه و جرمى زنده به گور مى كردند .

بأىّ ذنب قتلت

استفهام تقريرى در آيه شريفه، متوجّه مقتول شده است; با آن كه مراد از آن مؤاخذه قاتل است. اين گونه بيان، تأكيد بر نبود عذر و بهانه براى قاتل است.

رسوم جاهليت در صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 32 - 7

7 _ برخى از تحريمهاى ساختگى دوران جاهلى همچنان در افكار مسلمانان صدر اسلام به جا مانده بود و در ميان آنان رواج داشت.

قل من حرم زينة الله التى أخرج لعباده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 37 - 21

21 - برخى از سنت هاى جاهلى ، به قدرى در جامعه صدراسلام رخنه و نفوذ داشت كه شكستن آن ، نياز به اقدام عملى پيامبر ( ص ) با پشتيبانى خداوند داشت .

فلمّا قضى زيد منها وطرًا زوّجن_كها لكى لايكون على المؤمنين حرج فى أزوج أدعيائهم

روش برخورد مشركان جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 62 - 5

5- مشركان دوران جاهلى ، مردمانى دروغ پرداز و آرايش دهنده مطالب دروغ

و تصف ألسنتهم الكذب

{الكذب} مفعول {تصف} است. آوردن چنين وصفى براى مشركان به جاى فعل {يكذب} حاكى از اين است كه آنان، مطالب دروغ را توصيف كرده و آرايش مى دادند.

زراعت موقوفه در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6

- 138 - 3

3 _ مشركان عصر جاهلى خوردن از حيوان و يا كشت وقف شده براى خدا و شريكان موهوم او را براى هر كس كه مى خواستند مجاز مى شمردند.

و قالوا هذه أنعم و حرث حجر لايطعمها إلا من نشاء

زكات چهارپايان در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 136 - 1،2

1 _ قرار دادن سهمى از زراعت و چهارپايان براى خدا و سهمى از آن براى شريكان موهوم او (مانند بت، جن و . ..) از سنتهاى مشركان در عصر جاهليت

و جعلو الله مما ذراً . .. فقالوا هذا لله

به قرينه آيه 100 همين سوره (و جعلوالله شركاء الجن)، از جمله عقايد موهوم مشركان، شريك بودن جنيان با خداوند بوده است.

2 _ سنت جاهلى مشركان در قرار دادن سهمى از زراعت و چهارپايان براى خدا و سهمى براى شريكان خيالى او، بى اساس و بر پايه گمان بوده است.

و جعلو الله مما ذراً . .. هذا لله بزعمهم

{زعم} به گمان و سخن بى اساس اطلاق مى شود. (مصباح اللغة).

زكات در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 136 - 3،9

3 _ قرار دادن سهم براى خداوند، از آنچه خود آفريده، از پندارهاى پوچ مشركان

و جعلو الله مما ذراً من الحرث و الأنعم نصيبا فقالوا هذا لله بزعمهم

9 _ مصرف سهم خداوند براى بتها و ديگر شريكان خيالى و مصرف نكردن سهم بتها براى خداوند، از داوريهاى ناپسند مشركان عصر جاهلى بوده است.

فما كان لشركائهم . .. ساء ما يحكمون

مراد از فعلهاى {يصل} و {لايصل}،

آن گونه كه مفسران گفته اند، در مقام خبر از انشاى مشركان است. يعنى مشركان آنچه را سهم خداوند تلقى مى نمودند، مصرفش را براى بتها (مانند مخارج بتكده و ...) مجاز مى دانستند، ولى عكس آن را روا نمى شمردند.

زكات غلات در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 136 - 1،2

1 _ قرار دادن سهمى از زراعت و چهارپايان براى خدا و سهمى از آن براى شريكان موهوم او (مانند بت، جن و . ..) از سنتهاى مشركان در عصر جاهليت

و جعلو الله مما ذراً . .. فقالوا هذا لله

به قرينه آيه 100 همين سوره (و جعلوالله شركاء الجن)، از جمله عقايد موهوم مشركان، شريك بودن جنيان با خداوند بوده است.

2 _ سنت جاهلى مشركان در قرار دادن سهمى از زراعت و چهارپايان براى خدا و سهمى براى شريكان خيالى او، بى اساس و بر پايه گمان بوده است.

و جعلو الله مما ذراً . .. هذا لله بزعمهم

{زعم} به گمان و سخن بى اساس اطلاق مى شود. (مصباح اللغة).

زمينه دختركشى در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 60 - 1

1- ايمان نداشتن به عالم آخرت ، زمينه ساز دختركشى مشركان عصر جاهلى

و إذا بشّر أحدهم بالأُنثى . .. يتورى من القوم ... أم يدسّه فى التراب ... للذين ل

زمينه علاقه به جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 50 - 7

7 _ فسق ، سوق دهنده آدمى به فرهنگ و قوانين جاهلى

و إن كثيراً من

الناس لفسقون. افحكم الجهلية يبغون

زن در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 228 - 22

22 _ جامعه جاهلى عصر بعثت ، هيچ حقى را براى زنان معتبر نمى شمرد .

و لهنّ مثل الذى عليهنّ بالمعروف

با توجّه به اينكه حقوق مردان بر زنان (عليهنّ) را مُسلّم گرفته و در صدد اثبات حقوق زنان بر مردان (لهنّ) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 33 - 5

5 - زنان ، در دوران هايى پيش از اسلام ، خودآرايى نموده و در معرض نگاه نامحرمان قرار مى گرفتند .

و لاتبرّجن تبرّج الج_هليّة الأُولى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 17 - 3

3 - زن ، موجودى بى مقدار در ديدگاه عرب جاهلى

و إذا بشّر أحدهم . .. و هو كظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 18 - 1

1 - زن ، در فرهنگ جاهليت پرورش يافته در زينت و تجمل ، و فرودست در ميدان جدال و درگيرى هاى كلامى

أوَ من ينشّؤا فى الحلية و هو فى الخصام غير مبين

لحن آيه شريفه به گونه اى است كه به اعتقاد و باور عرب جاهلى يا موقعيت زن در محيط و فرهنگ خاص آنان اشاره دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 39 - 3

3 - اعتقاد عرب جاهلى ، به امتياز و برترى مردان بر زنان

أم له البن_ت و لكم البنون

از اين كه خداوند، مشركان را

مدعى اختصاص پسران به خويش شمرده است; استفاده مى شود كه آنان، از داشتن دختر احساس ننگ مى كرده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 19 - 7

7 _ به ارث بردن زنان ، از سنن جاهلى

لا يحلّ لكم ان ترثوا النّساء كرهاً

با توجّه به شأن نزول در مجمع البيان، ذيل آيه.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 139 - 1،5

1 _ مشركان عصر جاهلى خوردن جنين دامهاى وقف شده براى خدا و يا بتها را در صورت زنده بر آمدن بر مردان مجاز و بر زنان حرام مى شمردند.

و قالوا ما فى بطون هذه الأنعم خالصة لذكورنا و محرم على أزوجنا

مراد از {ازواج} به قرينه تقابل آن با {ذكور} مطلق {زن} است نه خصوص همسران

5 _ مشركان عصر جاهلى زن را موجودى پست و مرد را داراى برترى و شرافت بر آنها مى دانستند. *

خالصة لذكورنا و محرم على أزوجنا و إن يكن ميتة فهم فيه شركاء

حليت جنين زنده براى مردان و حليت جنين مرده براى زنان از ديدگاه مشركان عصر جاهليت، حكايت از نگرش آنان به زن دارد. زيرا تنها در صورت مرده به دنيا آمدن جنين خوردن آن را براى زنان مجاز مى شمردند.

زنا در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 32 - 5

5- زنا ، عملى شايع و رايج در ميان اعراب جاهلى [ پيش از اسلام ]

و لاتقربوا الزنى إنه كان ف_حشة و ساء سبيلاً

سختى رسوم جاهليت

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 2 - 7

7 - خداوند ، پيامبر ( ص ) را از گرفتارى به سنت هاى دوران جاهليت رهانيد .

و وضعنا عنك وزرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 3 - 5

5 - آداب و رسوم عصر جاهلى براى پيامبر ( ص ) ، كوبنده ، آزاردهنده و كمرشكن بود .

الذى أنقض ظهرك

در آيه قبل، براى {وزر}، مصاديقى احتمالى ذكر شد كه از جمله آنها، آداب و رسوم دوران جاهليت بود. اين احتمالات، گرچه شاهدى قوى ندارد; ولى ممكن است هدف از مطلق آوردن كلمه {وزر}، تعميم آن به تمام مصاديق احتمالى باشد.

سرزنش مشركان جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 19 - 7

7 - نكوهش خداوند ، نسبت به باور هاى بى دليل مشركان جاهلى

و جعلوا المل_ئكة إن_ثًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 28 - 11

11 - توبيخ عرب عصر بعثت ، از سوى خداوند بر ترك آيين نياكان يكتاپرست خويش و روى آوردن به شرك

بل قالوا إنّا وجدنا ءاباءنا . .. و إذ قال إبرهيم ... و جعلها كلمة باقية فى عقبه

سرزنش مشركان دوران جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 143 - 4

4 _ توبيخ خداوند نسبت به مشركان عصر جاهلى به سبب تحريم بى دليل بعضى از چهارپايان و جنين آنها

قل ءالذكرين حرم أم الأنثيين . .. نبئونى بعلم إن كنتم صدقين

سفاهت مشركان دوران جاهليت

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 140 - 6

6 _ مشركان عصر جاهلى به سفاهت خويش در فرزندكشى ناآگاه بودند.

قد خسر الذين قتلوا أولدهم سفها بغير علم

{باء} در {بغير علم} به معناى ملابسه و وصف براى {سفها} است. لذا معنى آيه چنين مى شود: سفاهتى خالى از علم.

سقايت حاجيان در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 19 - 3

3 _ سرپرستى مسجدالحرام و آب دهى به زائران كعبه ، شغلى مهم و افتخارآميز در ميان عرب هاى جاهلى

أجعلتم سقاية الحاجّ و عمارة المسجدالحرام كمن ءامن باللّه . .. و جهد فى سبيل اللّ

سنتهاى جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 217 - 7

7 _ احترامِ ماه هاى حرام ( ممنوعيّت جنگ در آنها ) ، در عصر جاهليّت و تأييد آن در اسلام

يسئلونك عن الشهر الحرام قتال فيه قل قتال فيه كبير

ظاهر اين است كه در سؤال سائل نيز كلمه {الحرام} (به معناى داراى حرمت) آمده است; بنابراين آن ماهها، پيش از اعلام قرآن مبنى بر تحريم جنگ در آن، از احترام ويژه اى برخوردار بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 100 - 8

8 _ بازگشت به كينه ها ، عداوت ها و ديگر ويژگى هاى جاهليت پس از گرايش به اسلام ، نمودى از كفر

يردّوكم بعد ايمانكم كافرين

اوس و خزرج پس از تحريك يهود، كينه هاى گذشته را اظهار كردند و آماده جنگ شدند. اين كينهورزى را

آيه شريفه، گرايش به كفر قلمداد كرده است. (الميزان ج 3).

سواركارى حرام در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 138 - 4،7

4 _ مشركان عصر جاهليت سوار شدن بر برخى از چهارپايان را حرام مى دانستند.

و أنعم حرمت ظهورها

7 _ وعده الهى به كيفر مشركان به سبب افتراهاى آنان به خدا (ممنوعيت خوردن برخى از چهارپايان و محصولات، سوار نشدن بر برخى از چهارپايان، نبردن نام خدا به هنگام ذبح)

سيجزيهم بما كانوا يفترون

سوگند در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 224 - 9

9 _ سُنّت سوگند بر ترك كار هاى خير در عصر جاهليّت

و لا تجعلوا اللّه عُرضة لايمانكم اَن تبرّوا و تتقوا

سوگندهاى مشركان جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 42 - 1

1 - سوگند مؤكد مشركان ، پيش از بعثت رسول اكرم ( ص ) ، بر ايمان و پذيرش دين الهى در صورت آمدن پيامبرى براى آنان

و أقسموا باللّه جهد أيم_نهم لئن جاءهم نذير ليكوننّ أهدى من إحدى الأُمم

شتر در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 4 - 2

2 - شترى كه ده ماه از آبستنى آن گذشته ، مرغوب ترين سرمايه عرب در عصر بعثت

و إذا العشار عطّلت

{عشار}، جمع {عُشَراء} است و {ناقه عُشراء} شترى است كه ده ماه از آبستنى آن گذشته باشد. از ديدگاه شترداران، شتر در اين دوران زيباترين حالت و مرغوب ترين وضعيت را دارد. (لسان العرب)

شرايط

الوهيت در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اخلاص - 112 - 3 - 8

8 - برخى از مردم پيش از اسلام ، فرزند داشتن و متولد شدن را مانع خدايى نمى دانستند .

لم يلد و لم يولد

ماضى آوردن فعل هاى {لم يلد} و {لم يولد} _ با آن كه نفى ولادت هميشگى است _ به چنين پندارى در بين مردم آن زمان، اشاره دارد.

شرايط ايمان مشركان جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 42 - 1،3

1 - سوگند مؤكد مشركان ، پيش از بعثت رسول اكرم ( ص ) ، بر ايمان و پذيرش دين الهى در صورت آمدن پيامبرى براى آنان

و أقسموا باللّه جهد أيم_نهم لئن جاءهم نذير ليكوننّ أهدى من إحدى الأُمم

3 - مشركان جزيرة العرب پيش از اسلام ، شرط ايمان و پذيرش دين الهى را ، آمدن پيامبرى ويژه براى آنان از جانب خداوند مى دانستند .

و أقسموا باللّه جهد أيم_نهم لئن جاءهم نذير ليكوننّ أهدى من إحدى الأُمم

بيشتر مفسران بر اين باورند كه اين گفتار از مشركان، در دوران پيش از اسلام بوده و آنان اين سخن را به اهل كتاب _ كه گاهى آنان را به دين الهى دعوت مى كردند _ مى گفتند.

شرك در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 3 - 23

23 _ اعراب جاهلى ، مرمادنى شرك پيشه و بت پرست

ذلكم اللّه ربكم فاعبدوه أفلا تذكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 18

- 1

1 _ عرب جاهلى ، مردمانى شرك پيشه و منكر ربوبيت خداوند

و يعبدون من دون اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 29 - 2

2 _ عرب جاهلى ، مردمى بودند مشرك و بت پرست .

فكفى . .. إن كنا عن عبادتكم لغفلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 34 - 2

2 _ عرب هاى جاهلى ، مردمانى بودند شرك پيشه و بت پرست .

قل هل من شركائكم من يبدؤا الخلق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 35 - 2

2 _ اعراب جاهلى ، مردمانى بودند شرك پيشه و بت پرست .

قل هل من شركائكم من يهدى إلى الحق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 12 - 10

10 - شرك ، سرقت ، زنا ، فرزندكشى ، انتساب فرزند زنا به شوهران از جمله ناهنجارى هاى اعتقادى _ اخلاقى زنان عرب پيش از اسلام

أن لايشركن . .. لايسرقن ... لايزنين ... و لايقتلن أول_دهنّ و لايأتين ببهت_ن

تصريح پيامبر(ص) و قرآن، به لزوم پرهيز زنان عرب از موارد ياد شده; بيانگر وجود چنين زمينه هايى در ميان زنان عرب جاهلى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 151 - 12

12 _ جامعه جاهلى در عصر بعثت جامعه اى آلوده به شرك و بى اهتمام نسبت به پدران و مادران بود.

و بالولدين إحسنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22

- 30 - 12

12 - آميختگى مراسم حج و قربانى ، با مظاهر شرك و بت پرستى در عصر جاهليت

و أُحلّت لكم الأنع_م إلاّ ما يتلى عليكم فاجتنبوا الرجس من الأوث_ن

طلاق در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 229 - 2

2 _ نامحدود بودن دفعات طلاق رجعى در جاهليّت و محدود شدن آن در اسلام

الطّلاق مرّتان

با توجّه به شأن نزول: كان الرجل فى الجاهليّة اذا طلّق امرأته ثم راجعها قبل ان تنقضى عِدّتها . .. و إن طلقها الف مرّة ... فذكرت ذلك لرسول اللّه (ص) فنزلت: {الطلاق مرّتان ... }. (مجمع البيان، ذيل آيه.)

ظلم در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 33 - 8

8 _ شيوع كردار زشت، رفتار نكوهيده، ستمگرى، شرك و افترا بر خدا در ميان مردم جاهلى

قل من حرم زينة الله . .. إنما حرم ربى الفوحش ... و أن تقولوا على الله ما لا تعلم

مراد از حصر در جمله {انما حرم . .. } مى تواند حصر حقيقى باشد. يعنى اساس محرمات الهى منحصر در آن پنج امر ذكر شده است و ديگر محرمات به اين امور بازمى گردند. و نيز مى تواند مراد از آن، حصر قلب، كه از اقسام حصر اضافى است،$باشد. اين گونه حصر نظارت بر اعتقاد و روش مخاطب دارد و به هدف رد پندار و روش او و اثبات عكس آن ايراد مى شود. يعنى زينتها و روزيهايى كه شما تحريم كرده ايد و از آن پرهيز داريد، حلال است و فواحش و ... حرام

است.

ظهار در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 4 - 7،8،9

7 - در جاهليت ، ظِهار همسر از سوى شوهر ، امرى رايج بوده است .

و ما جعل أزوجكم الّ__ى تظ_هرون منهنّ أمّه_تكم

از كاربرد فعل مضارع {تظاهرون} _ كه دلالت بر استمرار دارد _ استفاده مى شود كه ظِهار، امر متداولى بوده است.

8 - ظِهار ، از بدعت هاى عصر جاهلى بود و منشأ الهى نداشت .

و ما جعل أزوجكم الّ__ى تظ_هرون منهنّ أمّه_تكم. .. ذلكم قولكم بأفوهكم

اين كه خداوند ظِهار را از خود نفى كرده، حاكى است كه چنين امرى، از بدعت هاى دوران جاهليت بوده است.

9 - در عصر جاهليت ، مردان ، با ظِهار همسر خود ، او را در رديف مادر خود قرار داده و با او ، ترك مراوده مى كردند .

و ما جعل أزوجكم الّ__ى تظ_هرون منهنّ أمّه_تكم

اين كه خداوند فرموده است، ظِهار، همسر را در منزلت مادر قرار نمى دهد، به دست مى آيد كه مردان، با ظِهارِ همسر، مى خواسته اند با آنان ترك مراوده كنند; چون، بر اين باور بودند كه خلوت با مادر قطعاً، امر نادرستى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 2 - 3،4

3 - ابراز ناخرسندى از سوى يك زن ، سبب شد خداوند ، رسم جاهلى ظهار را _ كه تا آن زمان در ميان مسلمانان رواج داشت _ ملغا اعلام كند .

قد سمع اللّه قول الّتى . .. الذين يظ_هرون منكم ... ما هنّ أُمّه_تهم

4 - در طلاق از نوع ظهار ،

پندار مردم جزيرة العرب اين بود كه زن ظهار شده ، براى شوهرش حكم مادر را پيدا كرده و حرام مؤبّد مى شود .

الذين يظ_هرون منكم من نسائهم ما هنّ أُمّه_تهم

عزى در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 19 - 4

4 - { لات } و { عزى } در مرتبه بالاتر از { منات } ، در نزد عرب جاهلى *

أفرءيتم اللّ_ت و العزّى

از تقديم {لات و عزى} و توصيف منات به {الثالثة} (سومى)، مطلب بالا به استفاده مى شود.

عقيده باطل مشركان جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 16 - 5

5 - مشركان جاهلى ، با وجود اعتقاد به مخلوق بودن فرشتگان ، آنان را دختر خدا مى پنداشتند .

أم اتّخذ ممّا يخلق بنات

لحن آيه شريفه نشان مى دهد كه مشركان مكه، مخلوق بودن فرشتگان را پذيرفته بودند و خداوند آنان را مورد سرزنش قرار مى دهد كه چگونه در ميان مخلوقات، آنچه راكه خود نمى پسندند، به او نسبت مى دهند.

عقيده جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 198 - 2

2 _ ممنوعيّت فعاليت هاى اقتصادى در حج ، پندار غلط برخى از مسلمانان صدر اسلام

ليس عليكم جناح ان تبتغوا فضلا

برخى از مسلمانان، خريد و فروش را در حج گناه مى شمردند كه با اين آيه، اين تصوّر دفع شد. (مجمع البيان.)

_______________________________

مجمع البيان، ج 2، ص 527 ; تفسير برهان، ج 1، ص 201، ح 2.

عقيده مردم دوران جاهليت

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 4 - 1

1- اعتقاد به وجود فرزند براى خدا ، عقيده اى مطرح و شايع در عصر نزول قرآن بوده است .

لينذر بأسًا . .. و ينذر الذين قالوا اتخذ اللّه ولدًا

از ميان همه كسانى كه مورد انذار قرآن اند، معتقدان به فرزند داشتن خدا، ذكر شده است، مطلب فوق استفاده مى شود.

عقيده مشركان جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 57 - 1

1- مشركان دوران جاهليت ، معتقد به وجود دخترانى براى خداوند

و يجعلون لله البن_ت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 60 - 3

3- مشركان عصر جاهلى ، منكر عالم آخرت بودند .

للذين لايؤمنون بالأخرة

اين آيه، در سياق آياتى است كه در مذمت مشركان بود و اين خود قرينه اى است بر اينكه مراد از {الذين}، مشركانند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 62 - 4

4- مشركان دوران جاهليت ، باورمند به خداوند على رغم اسناد امور ناروا به او

و يجعلون لله ما يكرهون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 42 - 4

4 - اعتقاد مشركان عرب ، به محدود بودن قلمرو رسالت پيامبران الهى چون ابراهيم ، موسى و عيسى ( ع ) به امت ها و اقوام غير ايشان

و أقسموا باللّه . .. لئن جاءهم نذير ليكوننّ أهدى من إحدى الأُمم

از اين كه مشركان، آمدن پيامبرى ويژه براى خود را; شرط ايمان خود برمى شمردند، مى توان استفاده

كرد كه آنان اعتقاد نداشتند كه قلمرو اديان الهى در گذشته شامل آنان نيز مى شود; وگرنه اين تقاضا لغو و غير منطقى بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 149 - 2

2 - عقيده مشركان به وجود دختران براى خداوند

ألربّك البنات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 18 - 5

5 - عرب جاهلى ، خود بيزار از داشتن دختر ; ولى معتقد به وجود دختر براى خداوند

أوَ من . .. و هو فى الخصام غير مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 19 - 1،7

1 - مشركان عصر جاهليت ، معتقد به مؤنث بودن فرشتگان

و جعلوا المل_ئكة . .. إن_ثًا

7 - نكوهش خداوند ، نسبت به باور هاى بى دليل مشركان جاهلى

و جعلوا المل_ئكة إن_ثًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 20 - 3،4

3 - مشركان عرب جاهلى ، معتقد به خداوند رحمان و مرتبت والاى او در مقايسه با ديگر خدايان

و قالوا لو شاء الرحم_ن ما عبدن_هم

از اين كه مشركان، عبادت ديگر خدايان را در گرو مشيت خداى رحمان دانسته اند، مطلب بالا استفاده مى شود.

4 - مشيت الهى و نقش آن در عمل انسان ، مورد پذيرش مشركان عصر جاهلى

و قالوا لو شاء الرحم_ن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 21 - 2،3

2 - مزيت پسران بر دختران ، از عقايد عرب جاهلى

ألكم الذّكر و له الأُنثى

3 - اعراب جاهلى ، معتقد

به دختر بودن فرشتگان

أفريتم اللّ_ت و العزّى . .. ألكم الذّكر و له الأُنثى

از ارتباط ميان آيات، مى توان استفاده كرد كه مشركان، فرشتگان را دختران خدا و بت ها را مظهرى براى آنها مى پنداشتند. بدين جهت اسامى مؤنث براى بت ها، (لات و...) برمى گزيدند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 23 - 2

2 - شرك و بت پرستى ، داراى پيشينه تاريخى در ميان مردم عرب جاهلى

سمّيتموها أنتم و ءاباؤكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 73 - 3

3 - شرك و بت پرستى ، انديشه و مرام عرب جاهلى

ي_أيّها الناس . .. إنّ الذين تدعون من دون اللّه

علاقه به رسوم جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 50 - 3،6

3 _ گريز از احكام الهى و گرايش به احكام جاهلى ، شيوه و منشى ناپسند

افحكم الجهلية يبغون

6 _ خواسته هاى نفسانى ، ريشه گرايش به احكام جاهلى

و لاتتبع اهواءهم . .. افحكم الجهلية يبغون

علايق مردم جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 20 - 1

1 - علاقه فراوان به مال ، از ويژگى هاى مردم در عصر جاهليت

و تحبّون المال حبًّا جمًّا

{جمّاً}، به معناى زياد بودن و انباشته شدن است. (مقاييس)

عمل ناپسند در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 33 - 8

8 _ شيوع كردار زشت، رفتار نكوهيده، ستمگرى، شرك و افترا بر خدا در ميان مردم

جاهلى

قل من حرم زينة الله . .. إنما حرم ربى الفوحش ... و أن تقولوا على الله ما لا تعلم

مراد از حصر در جمله {انما حرم . .. } مى تواند حصر حقيقى باشد. يعنى اساس محرمات الهى منحصر در آن پنج امر ذكر شده است و ديگر محرمات به اين امور بازمى گردند. و نيز مى تواند مراد از آن، حصر قلب، كه از اقسام حصر اضافى است،$باشد. اين گونه حصر نظارت بر اعتقاد و روش مخاطب دارد و به هدف رد پندار و روش او و اثبات عكس آن ايراد مى شود. يعنى زينتها و روزيهايى كه شما تحريم كرده ايد و از آن پرهيز داريد، حلال است و فواحش و ... حرام است.

عوامل اندوه مشركان جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 17 - 1

1 - خشم و ناراحتى شديد عرب جاهلى ، به هنگام اطلاع يافتن از تولد فرزندى دختر براى او

و إذا بشّر أحدهم . .. و هو كظيم

عوامل بدعت در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 103 - 14

14 _ جهالت و نارسائى عقل و انديشه ، عامل رواج بدعت ها و افترا ها در جامعه كفرپيشه عصر جاهلى

و لكن الذين كفروا يفترون على اللّه الكذب و اكثرهم لايعقلون

عوامل ذلت مشركان جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 17 - 2

2 - پسر مايه سرور و مباهات و دختر موجب ننگ و عار ، در ميان عرب جاهلى

و أصفيكم بالبنين .

و إذا بشّر أحدهم بما ضرب للرحم_ن مثلاً ظلّ وجهه مسودًّا و هو

عوامل سرور مشركان جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 17 - 2

2 - پسر مايه سرور و مباهات و دختر موجب ننگ و عار ، در ميان عرب جاهلى

و أصفيكم بالبنين . و إذا بشّر أحدهم بما ضرب للرحم_ن مثلاً ظلّ وجهه مسودًّا و هو

عوامل غضب مشركان جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 17 - 1

1 - خشم و ناراحتى شديد عرب جاهلى ، به هنگام اطلاع يافتن از تولد فرزندى دختر براى او

و إذا بشّر أحدهم . .. و هو كظيم

غصب ارث در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 19 - 1

1 - مردم عصر جاهليت ، با تصرف حق ديگران در ميراث ، سهم آنان را ضميمه سهم خويش مى ساختند .

و تأكلون التراث أكلاً لمّا

{تراث}، {ارث} و {ميراث} به يك معنا است (لسان العرب). {لمّاً} مصدر و به معناى جمع كردن فراوان است (العين). {لَمَمْتُ}; يعنى، ضميمه ساختم (مصباح). {أكل} كنايه از تصرف كامل است; به گونه اى كه چيزى از ميراث باقى نماند. توصيف آن به مصدر (لمّاً)، براى مبالغه است; يعنى، تصرفى كه در كنار حق خود، به طور كامل فراگير حق ديگران نيز باشد.

غصب مال يتيم در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 34 - 9

9- تصرف بى جا در اموال يتيمان و حيف و ميل آنها

، امرى رايج و شايع در ميان اعراب جاهلى

و لاتقربوا مال اليتيم

غفلت مردم جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 6 - 6

6 - مردم در آغاز بعثت و اجداد آنان در عصر جاهليت ، در غفلت و بى خبرى بسر مى بردند .

ما أُنذر ءاباؤهم فهم غ_فلون

برداشت ياد شده مبتنى بر اين نكته است كه ضمير {هم} به مجموع {قوم} و {آباء} بازگردد.

غلات حرام در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 138 - 1،2،7

1 _ ممنوعيت خوردن برخى از چهارپايان و محصولات زراعى به اعتقاد واهى مشركان عصر جاهليت

و قالوا هذه أنعم و حرث حجر لايطعمها إلا من نشاء بزعمهم

{حجر} به معناى منع و ممنوعيت است و مراد از ممنوعيت {أنعام} و {حرث}، به قرينه {لايطعمها}، ممنوعيت خوردن از آنهاست.

2 _ اعتقاد بى اساس مشركان به ممنوعيت خوردن از چهارپايان و كشتى (محصول زراعى) كه براى خدا و بتها قرار مى دادند.

و جعلو الله . .. و قالوا هذه أنعم و حرث حجر لايطعمها إلا من نشاء بزعمهم

{هذه} اشاره به سهامى است كه مشركان براى خدا و بتها قرار مى دادند و در آيه 136 بيان گرديده است.

7 _ وعده الهى به كيفر مشركان به سبب افتراهاى آنان به خدا (ممنوعيت خوردن برخى از چهارپايان و محصولات، سوار نشدن بر برخى از چهارپايان، نبردن نام خدا به هنگام ذبح)

سيجزيهم بما كانوا يفترون

فرار مشركان جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 59 - 1

1- متوارى و مخفى

شدن مشركان دختردار شده در دوران جاهليت ، به خاطر شدت ناراحتى ناشى از خبر دختردار شدن

و إذا بشّر أحدهم بالأُنثى . .. يتورى من القوم من سوء ما بشّر به

فرزند كشى در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 137 - 1،2،7

1 _ فرزند كشى و قربانى براى شريكان پندارى خداوند، از سنتهاى زشت مشركان عصر جاهليت بوده است.

ساء ما يحكمون. و كذلك زين لكثير من المشركين قتل أولدهم

در آيه شريفه تزيين كشتن فرزندان به {شركاء} نسبت داده نشده، لذا محتمل است مراد قربانى كردن فرزندان براى بتها باشد، گر چه اعراب جاهلى به انگيزه هاى ديگرى نيز، مانند فقر، عار از دختر داشتن و . .. فرزندان خود را مى كشتند.

2 _ كشتن فرزند در نظر بسيارى از مشركان عصر جاهليت كارى زيبا و شايسته بوده است.

و كذلك زين لكثير من المشركين قتل أولدهم

7 _ فرزندكشى در نظر گروهى از مشركان عصر جاهليت، على رغم نظر بسيارى ديگر، كارى شايسته تلقى نمى شده است.

كذلك زين لكثير من المشركين قتل أولدهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 140 - 1،6

1 _ كشتن فرزندان (به عنوان قربانى) و تحريم روزيهاى خداوند از سنتهاى مشركان عصر جاهليت

قد خسر الذين قتلوا أولدهم سفها بغير علم

6 _ مشركان عصر جاهلى به سفاهت خويش در فرزندكشى ناآگاه بودند.

قد خسر الذين قتلوا أولدهم سفها بغير علم

{باء} در {بغير علم} به معناى ملابسه و وصف براى {سفها} است. لذا معنى آيه چنين مى شود: سفاهتى خالى از علم.

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 151 - 18

18 _ رواج كشتار فرزندان به سبب فقر و تنگدستى در عصر جاهلى

و لاتقتلوا أولدكم من إملق

فرزندخواندگى در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 4 - 11،12

11 - در جاهليت ، فرزندخوانده شدگان ، فرزند حقيقى تلقى مى شدند .

و ما جعل أدعياءكم أبناءكم

آيه، ناظر به واقعيتى موجود در عصر ظهور اسلام و باقى مانده از دوران جاهلى است. چنان كه نوع مفسران، به آن تصريح كرده اند، آيه درباره زيدبن حارثه، پسرخوانده رسول اللّه(ص) نازل شده است.

12 - فرزند حقيقى تلقّى شدن فرزند خوانده شدگان ، در عصر جاهليت ، خودساخته بود و منشأ الهى نداشت .

و ما جعل أدعياءكم أبناءكم ذلكم قولكم بأفوهكم

فرزندكشى در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 31 - 2

2- ترس از فقر و نادارى ، عامل روى آوردن اعراب جاهلى به كشتن فرزندان خود

و لاتقتلوا أول_دكم خشية إمل_ق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 12 - 10

10 - شرك ، سرقت ، زنا ، فرزندكشى ، انتساب فرزند زنا به شوهران از جمله ناهنجارى هاى اعتقادى _ اخلاقى زنان عرب پيش از اسلام

أن لايشركن . .. لايسرقن ... لايزنين ... و لايقتلن أول_دهنّ و لايأتين ببهت_ن

تصريح پيامبر(ص) و قرآن، به لزوم پرهيز زنان عرب از موارد ياد شده; بيانگر وجود چنين زمينه هايى در ميان زنان عرب جاهلى است.

فرهنگ جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 -

مائده - 5 - 50 - 9

9 _ لزوم مبارزه با فرهنگ جاهلى و ريشه كن ساختن آن

افحكم الجهلية يبغون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 33 - 8

8 _ شيوع كردار زشت، رفتار نكوهيده، ستمگرى، شرك و افترا بر خدا در ميان مردم جاهلى

قل من حرم زينة الله . .. إنما حرم ربى الفوحش ... و أن تقولوا على الله ما لا تعلم

مراد از حصر در جمله {انما حرم . .. } مى تواند حصر حقيقى باشد. يعنى اساس محرمات الهى منحصر در آن پنج امر ذكر شده است و ديگر محرمات به اين امور بازمى گردند. و نيز مى تواند مراد از آن، حصر قلب، كه از اقسام حصر اضافى است،$باشد. اين گونه حصر نظارت بر اعتقاد و روش مخاطب دارد و به هدف رد پندار و روش او و اثبات عكس آن ايراد مى شود. يعنى زينتها و روزيهايى كه شما تحريم كرده ايد و از آن پرهيز داريد، حلال است و فواحش و ... حرام است.

فقر در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 151 - 18

18 _ رواج كشتار فرزندان به سبب فقر و تنگدستى در عصر جاهلى

و لاتقتلوا أولدكم من إملق

فلسفه زيارت قبور در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكاثر - 102 - 2 - 3

3 - ديدار قبرستان ها براى شمارش مردگان قبيله ، پست ترين اقدام برخى قبايل عصر جاهلى ، در مقام اثبات برترى تعداد خويش بر قبايل ديگر

حتّى زرتم المقابر

قيد {حتّى

زرتم المقابر}، ممكن است كنايه از مرگ باشد و شايد در معناى حقيقى ديدار گورستان به كار رفته باشد. در صورت دوم، ناظر به رفتارى است كه درباره برخى اقوام عرب نقل شده است كه كثرت افراد قبيله را، ملاك برترى دانسته و براى بالا بردن رقم آن، حتى مردگان خود را نيز شمردند.

قربانى در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 30 - 12

12 - آميختگى مراسم حج و قربانى ، با مظاهر شرك و بت پرستى در عصر جاهليت

و أُحلّت لكم الأنع_م إلاّ ما يتلى عليكم فاجتنبوا الرجس من الأوث_ن

قربانى فرزند در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 140 - 1

1 _ كشتن فرزندان (به عنوان قربانى) و تحريم روزيهاى خداوند از سنتهاى مشركان عصر جاهليت

قد خسر الذين قتلوا أولدهم سفها بغير علم

قرعه در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 90 - 17

17 _ حرمت تقسيم اشيا به وسيله تير هاى قمار ، كه نوعى قرعه كشى در عصر جاهليت بوده است .

و الازلم رجس من عمل الشيطن فاجتنبوه

از رسول خدا(ص) در پاسخ سؤال از معنى {ازلام} در آيه فوق روايت شده: قد احهم التى يستقسمون بها.

_______________________________

كافى، ج 5، ص 123، ح 2; نورالثقلين، ج 1، ص 668، ح 340.

قضاوت ناپسند مشركان جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 59 - 9،10

9- قرار دادن دختر براى خدا و پسر براى خود از سوى مشركان ،

قضاوتى بس زشت و ناروا بود .

و يجعلون لله البن_ت سبح_نه و لهم ما يشتهون . .. ألا ساء ما يحكمون

10- تفاوت قائل شدن بين دختران و پسران از سوى مشركان عصر جاهلى ، قضاوتى زشت و ناروا بود .

و يجعلون لله البن_ت سبح_نه و لهم ما يشتهون . .. ألا ساء ما يحكمون

قوانين جاهلانه دوران جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 140 - 9

9 _ وضع مقررات جاهلانه و انتساب به خدا، ويژگى مشركان عصر جاهلى

و جعلوالله . .. و حرموا ما رزقهم الله افتراء على الله

كافران جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 103 - 2،4،6،7

2 _ كافران عصر جاهلى جعل احكامى را درباره بحيره ، سائبه ، وصيله و حامى به خداوند نسبت مى دادند .

ما جعل اللّه . .. و لكن الذين كفروا يفترون على اللّه الكذب

4 _ احكام ويژه بحيره ( ماده شترى كه پنجمين حمل مادر خويش باشد ) از بدعت ها و افترا هاى كافران عصر جاهلى بر خداوند .

ما جعل اللّه من بحيرة . .. و لكن الذين كفروا يفترون

لسان العرب معناى مذكور براى بحيره را از برخى لغويين نقل كرده است. در جاهليت گوش چنين شترى را مى شكافتند تا علامت آن باشد كه نبايستى بر آن سوار شوند و از آب و چراگاهها او را منع كنند و نيز هرگز نبايد به كشتن آن اقدام كنند.

6 _ احكام ويژه وصيله ( گوسفند ماده اى كه همزاد با بره نر باشد ) بدعت و از افترا هاى

كافران عصر جاهلى بر خداوند

ما جعل اللّه من . .. و لاوصيلة و لكن الذين كفروا يفترون

در دوره جاهليت اگر گوسفندى دو قلو مى زائيد كه يكى از آن دو نر بود، ذبح آن را تحريم مى كردند و همزاد آن را {وصيلة} مى ناميدند يعنى ماده گوسفندى كه سرنوشت همزادش را به سرنوشت خود گره زد و سبب شد كه بر آستان بتها ذبح نشود. امام صادق(ع) در توضيح معناى {وصيلة} در آيه فوق فرمود: {ان اهل الجاهلية كانوا اذا ولدت الناقة ولدين فى بطن قالوا: وصلت، فلايستحلون ذبحها و لااكلها ... .

_______________________________

معانى الاخبار، ص 148، ح 1; نورالثقلين، ج 1، ص 683، ح 410.

7 _ احكام ويژه حامى ( شتر نرى كه از صلبش ده شتر به وجود آيد ) از بدعت ها و افترا هاى مردم جاهلى بر خداوند

ما جعل اللّه . .. و لاحام و لكن الذين كفروا يفترون

اعراب جاهلى از سوار شدن بر شتر مذكور امتناع مىورزيدند و آن را از هيچ آب و چراگاهى منع نمى كردند.

كشاورزى در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 136 - 4

4 _ كشاورزى و دامدارى از منابع درآمد مردم در عصر جاهليت بوده است.

مما ذراً من الحرث و الأنعم

كعبه در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فيل - 105 - 5 - 6

6 - كعبه ، حتى در عصر جاهليت و سلطه شرك ، داراى شرافت و عظمت در پيشگاه خداوند

ألم تر كيف فعل ربّك . .. فجعلهم كعصف مأكول

گمراهى در جاهليت

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 164 - 12،13،15

12 _ گمراهى آشكار مردم ، پيش از بعثت پيامبر ( ص )

و ان كانوا من قبل لفى ضلال مبين

13 _ هواپرستى و رواج ضدارزش ها ، جهل و محروميّت از تعاليم دين ، از جلوه هاى گمراهى مردم ، پيش از ظهور پيامبر ( ص )

يزكّيهم و يعلّمهم الكتب و الحكمة و ان كانوا من قبل لفى ضلال مبين

15 _ يادآورى وضعيّت نابهنجار ( گمراهى آشكار ) مردم پيش از بعثت ، برانگيزنده توجّه و قدردانى از نعمت بزرگ رسالت پيامبر ( ص )

لقد منّ اللّه . .. و ان كانوا من قبل لفى ضلال مبين

جمله {ان كانوا . .. } به منزله دليل است براى بزرگى نعمتِ رسالت. يعنى روشن است كه پيش از بعثت پيامبر (ص) در چه منجلابى از گمراهى و ضلالت فرو رفته بوديد و اين پيامبر (ص) و تعاليم قرآنى بود كه شما را هدايت كرد.

گمراهى مشركان دوران جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 140 - 10،11

10 _ مشركان عصر جاهلى مردمى گمراه و به دور از هدايت بودند.

قد ضلوا و ما كانوا مهتدين

11 _ مشركان عصر جاهلى در گذشته نيز از آبشخور هدايت بهره مند نبودند.

قد ضلوا و ما كانوا مهتدين

گوشت قربانى در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 36 - 11

11 - حرمت استفاده از گوشت قربانى ، پندار عرب عصر جاهليت

فإذا وجبت جنوبها فكلوا منها

لات در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 19 - 4

4 - { لات } و { عزى } در مرتبه بالاتر از { منات } ، در نزد عرب جاهلى *

أفرءيتم اللّ_ت و العزّى

از تقديم {لات و عزى} و توصيف منات به {الثالثة} (سومى)، مطلب بالا به استفاده مى شود.

مال دوستى مردم جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 20 - 1

1 - علاقه فراوان به مال ، از ويژگى هاى مردم در عصر جاهليت

و تحبّون المال حبًّا جمًّا

{جمّاً}، به معناى زياد بودن و انباشته شدن است. (مقاييس)

ماه هاى حرام در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 194 - 3

3 - كافران عصر بعثت نيز به حرمت و قداست ماه هاى حرام و ممنوعيت جنگ در آنها معتقد بودند .

الشهر الحرام بالشهر الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 37 - 7

7 _ پايبندى عرب هاى جاهلى به تعداد ماه هاى حرام ، على رغم جا به جا كردن آنها

لبواطئوا عدة ما حرّم اللّه

مبارزه با رسوم جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 189 - 10

10 - مبارزه اسلام با آداب و رسوم نادرست و خرافى عصر جاهليت

و ليس البر بأن تأتوا البيوت من ظهورها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 3 - 10

10 _ مبارزه اسلام با مظاهر شرك و بت پرستى و فرهنگ جاهليت

حرمت عليكم . ..

و ما ذبح على النصب و إن تستقسموا بالازلم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 50 - 9،10

9 _ لزوم مبارزه با فرهنگ جاهلى و ريشه كن ساختن آن

افحكم الجهلية يبغون

10 _ از ميان بردن فرهنگ و مقررات جاهلى حاكم بر جوامع ، از اهداف احكام و قوانين الهى

و إن احكم بينهم بما أنزل اللّه . .. افحكم الجهلية يبغون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 37 - 21،27

21 - برخى از سنت هاى جاهلى ، به قدرى در جامعه صدراسلام رخنه و نفوذ داشت كه شكستن آن ، نياز به اقدام عملى پيامبر ( ص ) با پشتيبانى خداوند داشت .

فلمّا قضى زيد منها وطرًا زوّجن_كها لكى لايكون على المؤمنين حرج فى أزوج أدعيائهم

27 - فلسفه ازدواج پيامبر ( ص ) با مطلَّقه پسرخوانده خويش ، شكستن سنّتى جاهلى و هموار كردن راه براى ديگران بود .

زوّجن_كها لكى لايكون على المؤمنين حرج فى أزوج أدعيائهم

مبانى رسوم جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 22 - 3

3 - قوم گرايى ، پايه اصلى فرهنگ و اعتقاد عرب جاهلى

بل قالوا إنّا وجدنا ءاباءنا على أُمّة و إنّا على ءاث_رهم مهتدون

از اين كه عرب هاى جاهلى تنها به عقايد نياكان خويش تكيه مى كردند و آن را موجب هدايت مى دانستند، قوم گرايى آنان استفاده مى شود.

محرمات جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 32 - 7

7 _ برخى از تحريمهاى ساختگى دوران

جاهلى همچنان در افكار مسلمانان صدر اسلام به جا مانده بود و در ميان آنان رواج داشت.

قل من حرم زينة الله التى أخرج لعباده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 36 - 11

11 - حرمت استفاده از گوشت قربانى ، پندار عرب عصر جاهليت

فإذا وجبت جنوبها فكلوا منها

محرمات در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 138 - 1،2،3،4،7

1 _ ممنوعيت خوردن برخى از چهارپايان و محصولات زراعى به اعتقاد واهى مشركان عصر جاهليت

و قالوا هذه أنعم و حرث حجر لايطعمها إلا من نشاء بزعمهم

{حجر} به معناى منع و ممنوعيت است و مراد از ممنوعيت {أنعام} و {حرث}، به قرينه {لايطعمها}، ممنوعيت خوردن از آنهاست.

2 _ اعتقاد بى اساس مشركان به ممنوعيت خوردن از چهارپايان و كشتى (محصول زراعى) كه براى خدا و بتها قرار مى دادند.

و جعلو الله . .. و قالوا هذه أنعم و حرث حجر لايطعمها إلا من نشاء بزعمهم

{هذه} اشاره به سهامى است كه مشركان براى خدا و بتها قرار مى دادند و در آيه 136 بيان گرديده است.

3 _ مشركان عصر جاهلى خوردن از حيوان و يا كشت وقف شده براى خدا و شريكان موهوم او را براى هر كس كه مى خواستند مجاز مى شمردند.

و قالوا هذه أنعم و حرث حجر لايطعمها إلا من نشاء

4 _ مشركان عصر جاهليت سوار شدن بر برخى از چهارپايان را حرام مى دانستند.

و أنعم حرمت ظهورها

7 _ وعده الهى به كيفر مشركان به سبب افتراهاى آنان به خدا (ممنوعيت خوردن برخى از چهارپايان و محصولات، سوار

نشدن بر برخى از چهارپايان، نبردن نام خدا به هنگام ذبح)

سيجزيهم بما كانوا يفترون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 139 - 1،2

1 _ مشركان عصر جاهلى خوردن جنين دامهاى وقف شده براى خدا و يا بتها را در صورت زنده بر آمدن بر مردان مجاز و بر زنان حرام مى شمردند.

و قالوا ما فى بطون هذه الأنعم خالصة لذكورنا و محرم على أزوجنا

مراد از {ازواج} به قرينه تقابل آن با {ذكور} مطلق {زن} است نه خصوص همسران

2 _ خوردن از دامهايى كه به گمان مشركان عصر جاهلى سهم خدا و يا سهم ديگر معبود بود، از نظر آنان غير مجاز شمرده مى شد.

و قالوا هذه الأنعم و حرث حجر لايطعمها . .. و قالوا ما فى بطون هذه الأنعم خالصة

{هذه الأنعام} اشاره به چهارپايان خاصى است كه در آيات پيشين مورد بحث قرار گرفته بود. از اين آيه نيز كه در مورد جواز خوردن جنين آن حيوانات است، تحريم اصل آن از ديدگاه مشركان استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 144 - 3

3 _ مشركان عصر جاهلى بدون دليل به حرمت استفاده از برخى چهارپايان معتقد بودند.

قل ءالذكرين حرم أم الأنثيين أما اشتملت عليه أرحام الأنثيين

در آيه 136 و 137 به برخى از افترائات مشركان اشاره شده و آيه با {فذرهم و ما يفترون} پايان يافته و آيات بعد در مقام توبيخ و شمارش موارد افترا در اعتقادات مشركان است كه از آن جمله تحريم بى جاست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

5 - انعام - 6 - 146 - 8

8 _ آنچه را مشركان عصر جاهلى حرام مى شمردند، حتى در اديان پيشين حرام نشده بود.

و على الذين هادوا حرمنا

چون پس از يادآور شدن تحريمهاى بى جاى مشركان عصر جاهلى به تاريخ تحريم برخى طيبات بر يهوديان اشاره شده است، مى توان به اين نكته پى برد كه فلسفه يادآورى اين جنبه تاريخى اثبات عدم مشابهت ميان آن چيزى است كه مشركان بر خود تحريم كرده بودند و آنچه در اديان الهى تحريم شده است.

محمد(ص) و رسوم جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 3 - 5

5 - آداب و رسوم عصر جاهلى براى پيامبر ( ص ) ، كوبنده ، آزاردهنده و كمرشكن بود .

الذى أنقض ظهرك

در آيه قبل، براى {وزر}، مصاديقى احتمالى ذكر شد كه از جمله آنها، آداب و رسوم دوران جاهليت بود. اين احتمالات، گرچه شاهدى قوى ندارد; ولى ممكن است هدف از مطلق آوردن كلمه {وزر}، تعميم آن به تمام مصاديق احتمالى باشد.

مرد در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 139 - 5

5 _ مشركان عصر جاهلى زن را موجودى پست و مرد را داراى برترى و شرافت بر آنها مى دانستند. *

خالصة لذكورنا و محرم على أزوجنا و إن يكن ميتة فهم فيه شركاء

حليت جنين زنده براى مردان و حليت جنين مرده براى زنان از ديدگاه مشركان عصر جاهليت، حكايت از نگرش آنان به زن دارد. زيرا تنها در صورت مرده به دنيا آمدن جنين خوردن آن را براى زنان مجاز

مى شمردند.

مردسالارى در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 59 - 3،7

3- مردسالارى ، در دوران جاهلى بر خانواده ها سايه افكنده بود .

و إذا بشّر أحدهم بالأُنثى ظلّ وجهه . .. يتورى من القوم من سوء ما بشّر به أيمسكه

7- مردان ، در دوران جاهليت بر فرزندان خود ولايت و اختيار تام داشتند .

أيمسكه على هون أم يدسّه فى التراب

اينكه خداوند از تصميم مشركان درباره زنده نگه داشتن نوزادان دختر خود و يا در گور كردنشان سخن مى گويد و كس ديگرى را دخيل و معترض نمى داند، مى تواند حاكى از نكته ياد شده باشد.

مسلمانان صدر اسلام و رسوم جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 189 - 11

11 - مسلمانان صدر اسلام بر اساس سنت عصر جاهلى ، به هنگام حج از راه هاى متعارف به خانه ها وارد نمى شدند .

و ليس البر بأن تأتوا البيوت من ظهورها

از اينكه مسلمانان مورد خطاب قرار گرفته اند، معلوم مى شود: گروهى از آنان تا پيش از نازل شدن آيه شريفه، به اين سنت پايبند بوده اند.

مشركان جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 2 - 7

7 - اهل كتاب و مشركان در عصر جاهليت ، خود را در انتظار پيام هاى مكتوب و پيراسته از باطل قلمداد مى كردند كه آن را از رسولى الهى دريافت كنند .

حتّى تأتيهم البيّنة . رسول من اللّه يتلوا صحفًا مطهّرة

مشركان جاهليت و قيامت

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 39 - 2،3

2 _ شرك پيشگان عرب جاهلى ، مردمانى ناآشنا به جهان آخرت و حقايق روز بازپسين

بل كذبوا بما لم يحيطوا بعلمه و لما يأتهم تأويله

مراد از {ما لم يحيطوا بعلمه} به قرينه جمله بعد (و لما يأتهم تأويله) مى تواند قيامت باشد. در اين صورت، جمله {لم يحي_طوا ... } بيانگر اين است كه: موضوع قيامت براى مشركان عرب جاهلى موضوعى بى سابقه و نوى بود و آنان در گذشته نسبت به آن در بى خبرى محض به سر مى بردند.

3 _ قيامت و روز بازپسين ، مورد انكار شرك پيشگان عصر بعثت

بل كذبوا بما لم يحيطوا بعلمه

مشركان دوران جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 57 - 6،9

6- انتساب دخترانى به خداوند از سوى مشركان ، افترا و دروغى ساختگى است .

و يجعلون لله البن_ت سبح_نه

9- اظهار نظر مشركان درباره دختر داشتن خداوند و فرزند دلخواه ( پسر ) داشتن خود ، مبتنى بر خواهش نفسانى بوده است .

و يجعلون لله البن_ت . .. و لهم ما يشتهون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 59 - 2

2- خبر دختردار شدن براى مشركان ، خبرى ناگوار و بد بود .

يتورى من القوم من سوء ما بشّر به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 62 - 1،6،7

1- مشركان دوران جاهليت ، چيزهايى را به خداوند نسبت مى دادند كه براى خود ، خوش نداشتند .

و يجعلون لله ما يكرهون

مراد

از {يجعلون} (قرار مى دهند) به قرينه آيات قبل (و يجعلون لله البنات) اسناد دادن و متصف كردن است.

6- مشركان على رغم استناد امر ناخوشايند به خداوند ، مدعى عاقبتى نيكو براى خود بودند .

و يجعلون لله ما يكرهون و تصف ألسنتهم الكذب أن لهم الحسنى

7- ادعاى خوش عاقبتى مشركان براى خويش ، ادعايى دروغ و دور از واقعيت

و تصف ألسنتهم الكذب أن لهم الحسنى

{أن لهم الحسنى} بدل براى {الكذب} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 136 - 1،2،9،10

1 _ قرار دادن سهمى از زراعت و چهارپايان براى خدا و سهمى از آن براى شريكان موهوم او (مانند بت، جن و . ..) از سنتهاى مشركان در عصر جاهليت

و جعلو الله مما ذراً . .. فقالوا هذا لله

به قرينه آيه 100 همين سوره (و جعلوالله شركاء الجن)، از جمله عقايد موهوم مشركان، شريك بودن جنيان با خداوند بوده است.

2 _ سنت جاهلى مشركان در قرار دادن سهمى از زراعت و چهارپايان براى خدا و سهمى براى شريكان خيالى او، بى اساس و بر پايه گمان بوده است.

و جعلو الله مما ذراً . .. هذا لله بزعمهم

{زعم} به گمان و سخن بى اساس اطلاق مى شود. (مصباح اللغة).

9 _ مصرف سهم خداوند براى بتها و ديگر شريكان خيالى و مصرف نكردن سهم بتها براى خداوند، از داوريهاى ناپسند مشركان عصر جاهلى بوده است.

فما كان لشركائهم . .. ساء ما يحكمون

مراد از فعلهاى {يصل} و {لايصل}، آن گونه كه مفسران گفته اند، در مقام خبر از انشاى مشركان است. يعنى مشركان آنچه را سهم خداوند تلقى مى نمودند،

مصرفش را براى بتها (مانند مخارج بتكده و ...) مجاز مى دانستند، ولى عكس آن را روا نمى شمردند.

10 _ داورى زشت و غلط مشركان جاهلى در مقايسه خدا با بتها و ترجيج بتها بر او

فما كان لشركائهم . .. ساء ما يحكمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 137 - 1،2،7،9

1 _ فرزند كشى و قربانى براى شريكان پندارى خداوند، از سنتهاى زشت مشركان عصر جاهليت بوده است.

ساء ما يحكمون. و كذلك زين لكثير من المشركين قتل أولدهم

در آيه شريفه تزيين كشتن فرزندان به {شركاء} نسبت داده نشده، لذا محتمل است مراد قربانى كردن فرزندان براى بتها باشد، گر چه اعراب جاهلى به انگيزه هاى ديگرى نيز، مانند فقر، عار از دختر داشتن و . .. فرزندان خود را مى كشتند.

2 _ كشتن فرزند در نظر بسيارى از مشركان عصر جاهليت كارى زيبا و شايسته بوده است.

و كذلك زين لكثير من المشركين قتل أولدهم

7 _ فرزندكشى در نظر گروهى از مشركان عصر جاهليت، على رغم نظر بسيارى ديگر، كارى شايسته تلقى نمى شده است.

كذلك زين لكثير من المشركين قتل أولدهم

9 _ تعيين سهمى در اموال براى خداوند و سهمى براى شريكان موهوم او و تجويز مصرف سهم خداوند براى شريكان، كارهايى زيبا و شايسته از ديدگاه مشركان عصر جاهليت

و جعلوالله مما ذراً من الحرث . .. كذلك زين لكثير من المشركين

اسم اشاره {كذلك} به آيه قبل اشارت دارد و مفاد {كاف} تشبيه در آن، بيان شباهت تزيين در اين كار (قتل فرزند) با تزيين در آيه قبل (تعيين سهام و . ..) است.

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 138 - 3،4،5

3 _ مشركان عصر جاهلى خوردن از حيوان و يا كشت وقف شده براى خدا و شريكان موهوم او را براى هر كس كه مى خواستند مجاز مى شمردند.

و قالوا هذه أنعم و حرث حجر لايطعمها إلا من نشاء

4 _ مشركان عصر جاهليت سوار شدن بر برخى از چهارپايان را حرام مى دانستند.

و أنعم حرمت ظهورها

5 _ تعمد مشركان عصر جاهلى به نبردن نام خدا بر بعضى از چهارپايان به هنگام ذبح

و أنعم لايذكرون اسم الله عليها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 139 - 1،2،3،4،5،10

1 _ مشركان عصر جاهلى خوردن جنين دامهاى وقف شده براى خدا و يا بتها را در صورت زنده بر آمدن بر مردان مجاز و بر زنان حرام مى شمردند.

و قالوا ما فى بطون هذه الأنعم خالصة لذكورنا و محرم على أزوجنا

مراد از {ازواج} به قرينه تقابل آن با {ذكور} مطلق {زن} است نه خصوص همسران

2 _ خوردن از دامهايى كه به گمان مشركان عصر جاهلى سهم خدا و يا سهم ديگر معبود بود، از نظر آنان غير مجاز شمرده مى شد.

و قالوا هذه الأنعم و حرث حجر لايطعمها . .. و قالوا ما فى بطون هذه الأنعم خالصة

{هذه الأنعام} اشاره به چهارپايان خاصى است كه در آيات پيشين مورد بحث قرار گرفته بود. از اين آيه نيز كه در مورد جواز خوردن جنين آن حيوانات است، تحريم اصل آن از ديدگاه مشركان استفاده مى شود.

3 _ مشركان عصر جاهلى استفاده از جنين مرده حيوانات وقف شده براى خدا

و يا بتها را براى زنان و مردان مجاز مى شمردند.

و محرم على أزوجنا و إن يكن ميتة فهم فيه شركاء

4 _ خوردن جنين مرده دام در برخى موارد از نظر مشركان عصر جاهلى جايز بود.

و إن يكن ميتة فهم فيه شركاء

5 _ مشركان عصر جاهلى زن را موجودى پست و مرد را داراى برترى و شرافت بر آنها مى دانستند. *

خالصة لذكورنا و محرم على أزوجنا و إن يكن ميتة فهم فيه شركاء

حليت جنين زنده براى مردان و حليت جنين مرده براى زنان از ديدگاه مشركان عصر جاهليت، حكايت از نگرش آنان به زن دارد. زيرا تنها در صورت مرده به دنيا آمدن جنين خوردن آن را براى زنان مجاز مى شمردند.

10 _ قوانين و مقررات ساختگى مشركان عصر جاهلى بى پايه و به دور از حكمت و جاهلانه بوده است.

و قالوا ما فى بطون . .. سيجزيهم وصفهم إنه حكيم عليم

جمله {إنه حكيم عليم} به منزله تعريض به كسانى است كه بدون علم و حكمت به جعل احكام بر اساس تصورات خويش مى پردازند، چنانكه مشركان عصر جاهليت اين چنين بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 140 - 1

1 _ كشتن فرزندان (به عنوان قربانى) و تحريم روزيهاى خداوند از سنتهاى مشركان عصر جاهليت

قد خسر الذين قتلوا أولدهم سفها بغير علم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 142 - 9

9 _ مشركان عصر جاهليت در اسارت گامها و راههاى شيطان بودند.

و قالوا هذه أنعم و حرث حجر . .. كلوا مما رزقكم الله و لا تتبعوا

خطوت الشيطن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 143 - 7

7 _ مشركان عصر جاهلى فاقد هر گونه دليل علم آور بر تحريمهاى بى جاى خود بودند.

قل ءالذكرين حرم . .. نبئونى بعلم إن كنتم صدقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 144 - 3

3 _ مشركان عصر جاهلى بدون دليل به حرمت استفاده از برخى چهارپايان معتقد بودند.

قل ءالذكرين حرم أم الأنثيين أما اشتملت عليه أرحام الأنثيين

در آيه 136 و 137 به برخى از افترائات مشركان اشاره شده و آيه با {فذرهم و ما يفترون} پايان يافته و آيات بعد در مقام توبيخ و شمارش موارد افترا در اعتقادات مشركان است كه از آن جمله تحريم بى جاست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 146 - 8

8 _ آنچه را مشركان عصر جاهلى حرام مى شمردند، حتى در اديان پيشين حرام نشده بود.

و على الذين هادوا حرمنا

چون پس از يادآور شدن تحريمهاى بى جاى مشركان عصر جاهلى به تاريخ تحريم برخى طيبات بر يهوديان اشاره شده است، مى توان به اين نكته پى برد كه فلسفه يادآورى اين جنبه تاريخى اثبات عدم مشابهت ميان آن چيزى است كه مشركان بر خود تحريم كرده بودند و آنچه در اديان الهى تحريم شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 58 - 1،5،6

1- چهره مشركان دوران جاهلى ، به هنگام دريافت خبر دختردار شدن ، از شدت غضب و ناراحتى ، دگرگون مى شد

.

و إذا بشّر أحدهم بالأُنثى ظلّ وجهه مسودًّا

5- مشركان ، با دريافت خبر دختردار شدن ، آكنده از اندوه مى شدند و از شدت شرمندگى آن را بروز نمى دادند .

و إذا بشّر أحدهم بالأُنثى . .. و هو كظيم

{كظم} در لغت، راه خروج نَفَس است و در حبس نفس و سكوت استعمال مى شود و در آيه، مراد از {كظيم} كسى است كه آكنده از اندوه است.

6- مشركان ، على رغم نفرت از دختردار شدن ، آن را به خداوند نسبت مى دادند .

و يجعلون لله البن_ت . .. و إذا بشّر أحدهم بالأُنثى ظلّ وجهه مسودًّا و هو كظيم

ملاك ارزشها در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 19 - 3

3 _ سرپرستى مسجدالحرام و آب دهى به زائران كعبه ، شغلى مهم و افتخارآميز در ميان عرب هاى جاهلى

أجعلتم سقاية الحاجّ و عمارة المسجدالحرام كمن ءامن باللّه . .. و جهد فى سبيل اللّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 11 - 5

5- پذيرش امور از سوى طبقه اشراف ، ملاك ارزشى بودن آن امور در جامعه جاهلى

لو كان خيرًا ما سبقونا إليه

ملائكه پرستى مشركان جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 20 - 1

1 - فرشتگان ، مورد پرستش و احترام مشركان عرب جاهلى

و قالوا . .. ما عبدن_هم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 22 - 4

4 - پرستش فرشتگان ، سنتى ديرينه و آيينى سابقه

دار در تاريخ عرب جاهلى

بل قالوا إنّا وجدنا ءاباءنا على أُمّة

واژه {اُمّة}، بيانگر آيين و مذهب است.

منابع اقتصادى دوران جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 136 - 4

4 _ كشاورزى و دامدارى از منابع درآمد مردم در عصر جاهليت بوده است.

مما ذراً من الحرث و الأنعم

منات در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 19 - 4

4 - { لات } و { عزى } در مرتبه بالاتر از { منات } ، در نزد عرب جاهلى *

أفرءيتم اللّ_ت و العزّى

از تقديم {لات و عزى} و توصيف منات به {الثالثة} (سومى)، مطلب بالا به استفاده مى شود.

موقعيت والدين در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 151 - 12

12 _ جامعه جاهلى در عصر بعثت جامعه اى آلوده به شرك و بى اهتمام نسبت به پدران و مادران بود.

و بالولدين إحسنا

مهريه در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 10 - 17

17 - قرار دادن مهريه براى زنان ، از آداب همسرى در ميان عرب قبل از اسلام

و ءاتوهم ما أنفقوا

بيشتر مفسران مسأله انفاق در آيه شريفه را، به {مهريه} تفسير كرده اند.

نجات از جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 94 - 21،22

21 _ رهايى مردم از جاهليّت و گرايش آنان به اسلام ، از نعمت هاى بزرگ الهى

كذلك كنتم من قبل فمنّ اللّه عليكم

{منّت} به معناى نعمت

بزرگ است.

22 _ رهايى آدمى از گرايش هاى جاهلى در اختيار خدا و به مشيت اوست .

كذلك كنتم من قبل فمنّ اللّه عليكم

نشانه هاى برترى قبيله در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكاثر - 102 - 1 - 4

4 - افزون تر بودن تعداد ، نشان برترى قبيله اى بر قبايل ديگر در فرهنگ جاهلى

ألهيكم التكاثر

آيه بعد، در يكى از احتمالات آن ناظر به ماجراى تفاخر دو قبيله از قريش، با يكديگر است تا آن جا كه به شمارش مردگان و اثبات فزونى افراد خود پرداختند. ارتباط آن با {تكاثر} در اين آيه، بيانگر برداشت ياد شده است.

نظام خانواده در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 59 - 3

3- مردسالارى ، در دوران جاهلى بر خانواده ها سايه افكنده بود .

و إذا بشّر أحدهم بالأُنثى ظلّ وجهه . .. يتورى من القوم من سوء ما بشّر به أيمسكه

نفرت مشركان جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 42 - 8

8 - نفرت شديد مشركان از بعثت رسول اكرم ( ص ) ، به رغم سوگند مؤكد قبلى خود مبنى بر ايمان به پيامبر برخاسته از ميان نژاد آنان

و أقسموا باللّه . .. فلمّا جاءهم نذير ما زادهم إلاّ نفورًا

ورود به خانه ديگران در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 27 - 7

7 - ورود ناگهانى و بدون سلام كردن و اذن خواستن ، به محل سكونت و خانه يكديگر ،

از رسوم و اخلاق جاهليت پيش از اسلام بود .

لاتدخلوا بيوتًا غير بيوتكم حتّى تستأنسوا و تسلّموا على أهلها

وقف در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 138 - 3

3 _ مشركان عصر جاهلى خوردن از حيوان و يا كشت وقف شده براى خدا و شريكان موهوم او را براى هر كس كه مى خواستند مجاز مى شمردند.

و قالوا هذه أنعم و حرث حجر لايطعمها إلا من نشاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 139 - 1،3

1 _ مشركان عصر جاهلى خوردن جنين دامهاى وقف شده براى خدا و يا بتها را در صورت زنده بر آمدن بر مردان مجاز و بر زنان حرام مى شمردند.

و قالوا ما فى بطون هذه الأنعم خالصة لذكورنا و محرم على أزوجنا

مراد از {ازواج} به قرينه تقابل آن با {ذكور} مطلق {زن} است نه خصوص همسران

3 _ مشركان عصر جاهلى استفاده از جنين مرده حيوانات وقف شده براى خدا و يا بتها را براى زنان و مردان مجاز مى شمردند.

و محرم على أزوجنا و إن يكن ميتة فهم فيه شركاء

ويژگيهاى جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 36 - 1

1 _ اعراب جاهلى ، مردمانى بودند كوته نظر ، خرافاتى و پيرو موهومات .

فما لكم كيف تحكمون. و ما يتبع أكثرهم إلا ظناً

ويژگيهاى مشركان دوران جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 140 - 9

9 _ وضع مقررات جاهلانه و انتساب به خدا، ويژگى

مشركان عصر جاهلى

و جعلوالله . .. و حرموا ما رزقهم الله افتراء على الله

هواپرستى در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 164 - 13

13 _ هواپرستى و رواج ضدارزش ها ، جهل و محروميّت از تعاليم دين ، از جلوه هاى گمراهى مردم ، پيش از ظهور پيامبر ( ص )

يزكّيهم و يعلّمهم الكتب و الحكمة و ان كانوا من قبل لفى ضلال مبين

جايزه از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

جايزه

احكام جايزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 72 - 9

9_ جواز تعيين جايزه براى كشف جرم و شناسايى و دستگيرى مجرم

نفقد صواع الملك و لمن جاء به حمل بعير

جايزه در دستگيرى مجرمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 72 - 9

9_ جواز تعيين جايزه براى كشف جرم و شناسايى و دستگيرى مجرم

نفقد صواع الملك و لمن جاء به حمل بعير

جايزه در مسابقه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 72 - 8

8_ مشروعيت ايجاد رقابت با تعيين جايزه

و لمن جاء به حمل بعير

جايزه يابنده آبخورى پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 72 - 5،7

5_ يك بار شتر غلّه ، جايزه تعيين شده از جانب يوسف ( ع ) براى آورنده جام شاهى

و لمن جاء به حمل بعير

7_ يوسف ( ع ) خود متعهد به پرداخت جايزه و اجرت به آورنده جام مفقودشده *

و لمن جاء به حمل بعير و أنا به زعيم

مقصود

از {أنا} در {و أنا به زعيم} يوسف(ع) و يا رئيس و مسؤول كارگزاران او مى باشد. برداشت فوق ناظر به احتمال نخست است.

جواز جايزه براى كشف جرم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 72 - 9

9_ جواز تعيين جايزه براى كشف جرم و شناسايى و دستگيرى مجرم

نفقد صواع الملك و لمن جاء به حمل بعير

جبر از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

جبر

آثار جبر گرايى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 148 - 8

8 _ جبرگرايى بهانه اى براى فرار از مسؤوليت است.

سيقول الذين أشركوا لو شاء الله ما أشركنا

آثار عقيده به جبر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 35 - 17

17- مشركان مكه ، با اشاعه فكر جبرگرايى ، درصدد اثبات عبث بودن بعثت انبيا بودند .

و قال الذين أشركوا لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شىء . .. فهل على الرسل إلاّ ا

عبارت {فهل على الرسل إلاّ البلاغ المبين} پس از بيان اعتقادات مشركان، مى تواند جوابى براى آنان باشد; با اين توضيح كه مشركان مى خواستند با استناد ايمان و كفر به خداوند، بيان كنند كه با چنين امرى، جايى براى آمدن انبيا نيست و خداوند با {فهل على الرسل. ..} جواب آنان را مى دهد كه آمدن پيامبران، بيهوده نيست و براى ابلاغ پيام الهى است.

بطلان جبر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 148 - 11

11 _ انسان داراى اختيار در عقيده و عمل، و جبرگرايى انديشه اى باطل

است.

كذلك كذب الذين من قبلهم حتى ذاقوا بأسنا قل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 107 - 2

2- گرايش به ايمان و كفر ، متكى به اراده و تصميم خود انسان است .

ءامنوا به أو لاتؤمنوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 7 - 10

10- مجبور كردن مردم بر ايمان آورى ، ناسازگار با هدف هستى و آزمون آنان است .

فلعلّك ب_خع نفسك . .. إنّا جعلنا ما على الأرض ... لنبلوهم

مطرح ساختن ابتلا و آزمايش انسان ها به عنوان فلسفه و هدف براى آفرينش زمين و موهبت هاى آن، اشاره به اين نكته دارد كه براساس اين هدف و فلسفه، نمى توان مردم را بر ايمان مجبور كرد و نبايد انتظار داشت كه همه آنان در برابر دعوت پيامبران و مناديان هدايت، تسليم شوند.

بى منطقى جبر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 148 - 13،15

13 _ تمسك به مشيت الهى براى اثبات جبر فاقد بنيان علمى است.

هل عندكم من علم فتخرجوه لنا

15 _ عقايد مشركان در مورد مشيت الهى و استفاده جبر از آن، بنيادى جز گمان ندارد.

إن تتبعون إلا الظن و إن أنتم إلا تخرصون

بى منطقى جبر گرايى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 149 - 2

2 _ مشركان جبرگرا فاقد هر گونه دليل بر عقايد خويش هستند.

قل هم عندكم من علم . .. فلله الحجة البلغة

جبر تاريخ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 -

يوسف - 12 - 41 - 6

6_ برخى از رخدادها ، از پيش تعيين شده و غير قابل تغيير و تحول است .

قضى الأمر الذى فيه تستفتيان

جبر در رجعت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 83 - 4

4 - عدم وجود آزادى و اختيار براى كافران در صحنه { رجعت }

فهم يوزعون

جبر در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 38 - 11

11 - قيامت ، روز سلب اختيار از انسان

يوم . .. لايتكلّمون إلاّ من أذن له الرحم_ن

جبر محيط اجتماعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 74 - 8

8- تأثير جامعه بر فرد ، جبرى و غير قابل اجتناب نيست و حفظ سلامت اخلاقى در محيط كاملا فاسد و آلوده ، ممكن است .

و نجّين_ه من القرية التى كانت تعمل الخبئث

برداشت ياد شده به خاطر اين است كه حضرت لوط(ع) توانسته بود در محيط آلوده و فاسد قومش، پاك و بى گناه بماند و سرانجام نجات يابد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 99 - 3

3 _ محيط اجتماعى ، در عين تأثير گذاشتن بر خصلت هاى روحى و گرايش هاى عقيدتى انسان ، از وى سلب اختيار و انتخاب نمى كند .

الأعراب أشد كفراً و نفاقاً . .. و من الأعراب من يؤمن باللّه

تصريح به وجود مؤمنان راستين در ميان اعراب باديه نشين به دنبال بيان خصلت كفر ورزى و نفاق شديد آنان، مى تواند إشعار به مطلب

فوق داشته باشد.

جبر موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 8 - 6

6 - همه موجودات ، ناگزير از اطاعت خداوند و تنها انسان داراى حق انتخاب آگاهانه

و النجم و الشجر يسجدان . .. و وضع الميزان . ألاّتطغوا فى الميزان

خداوند، در آيات پيشين {نجم} و {شجر} را تسليم بى چون و چراى فرمان حق شمرده و هستى را مسخر قوانين دانسته است; اما تنها از انسان مى خواهد كه خود با اختيار و انتخاب سر بر آستان معيارها بسايد.

جبر و اختيار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 35 - 18

18 _ انسان موجودى مختار در اطاعت و معصيت خداوند

و لاتقربا هذه الشجرة فتكونا من الظلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 148 - 11،18

11 _ انسان داراى اختيار در عقيده و عمل، و جبرگرايى انديشه اى باطل است.

كذلك كذب الذين من قبلهم حتى ذاقوا بأسنا قل

18 _ خداوند كسى را به پذيرش عقيده شرك مجبور نساخته است.

لو شاء الله ما أشركنا . .. إن أنتم إلا تخرصون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 149 - 6،9

6 _ اگر مشيت خداوند اجبار انسان بر هدايت بود، همگان را، بى استثنا، هدايت مى كرد.

فلو شاء لهديكم أجمعين

9 _ سنت و مشيت خداوند بر هدايت و ضلالت جبرى آدميان قرار نگرفته است.

فلو شاء لهديكم أجمعين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 116 - 9

9 -

انسان به خاطر استعداد هاى گسترده و شايستگى هاى ذاتى اش ، برتر از فرشتگان است .

للمل_ئكة اسجدوا لأدم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 123 - 15

15 - انسان ، داراى اختيار در انتخاب راه هدايت و يا گمراهى

فإمّا يأتينّكم منّى هدًى فمن اتبع هداى

دلايل بطلان جبر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 149 - 3

3 _ خداوند داراى دلايل و حجتهاى رسا بر نفى پندار جبر و عقايد شرك است.

قل فلله الحجة البلغة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 36 - 5

5- برانگيختن انبيا در ميان همه امت ها براى دعوت به توحيد عبادى ، دليل بطلان عقيده مشركان به جبرى بودن شركشان

و قال الذين أشركوا لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شىء . .. و لقد بعثنا فى كلّ أ

آوردن عبارت {قد بعثنا. ..} پس از بيان كلام مشركان درباره جبرى بودن شركشان، به منزله جواب براى آن است; با اين بيان كه اگر شركْ خواست خداوند بود، نبايد انبيا را مبعوث مى كرد و حال آنكه آنان رابراى هدايت برانگيخته است و اين حكايت از بطلان عقيده آنان دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 39 - 11

11- بعثت انبيا ، دليلى روشن بر دروغ بودن ادعاى مشركان بر اينكه هدايت و گمراهى جبرى است .

قال الذين أشركوا لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شىء . .. و لقد بعثنا فى كلّ أُم

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 43 - 8

8- مبعوث شدن انبيا از سوى خداوند ، دليل بطلان عقيده مشركان ، در جبرى انگاشتن اعتقاداتشان

و قال الذين أشركوا لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شىء . .. و ما أرسلنا من قبلك

احتمال دارد كه آيه در صدد جواب گويى به مشركان باشد كه مى پنداشتند مشيت خداوند آنان را به شرك عبادى وا داشته است (لو شاء الله ما عبدنامن دونه) كه خداوند به آنان پاسخ مى دهد: سنت خداوند در هدايت مردم برانگيختن انسانهايى جهت هدايتگرى است و جبرى در كار نيست.

رد جبر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 30 - 5

5 - انسان ، موجودى مختار و توانا بر آزاد شدن از هرگونه جبر اجتماعى _ فرهنگى

و ما كان لنا عليكم من سلط_ن بل كنتم قومًا ط_غين

برداشت ياد شده از آن جا است كه پيشوايان كفر، اجبار كردن مشركان به گمراهى را از خود سلب كرده و خودِ آنان را مقصّر معرّفى خواهند كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 113 - 8

8 - تأثير نسب و پيوند خويشاوندى در سرنوشت فرزندان و در هدايت و گمراهى آنان ، امرى مطلق ، قطعى و جبرى نيست .

و من ذرّيّتهما محسن و ظالم لنفسه مبين

دو گروه شدن نسل ابراهيم و اسحاق(عليهماالسلام) گوياى اين حقيقت است كه تأثير نسب و خويشاوندى، در سرنوشت انسان و در هدايت و گمراهى فرزندان، مطلق و جبرى نيست; بلكه فرزندان از هر خانواده

اى ممكن است خوب و يا بد باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 39 - 5

5 - انسان فرجام نيك يا بد را به خواست خود ، انتخاب مى كند و بر آن مجبور نيست .

فمن شاء اتّخذ إلى ربّه م_ابًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 166 - 5

5 _ نفى انديشه جبريگرى و نيز تفكّر تفويض صرف

اصابتكم مصيبة . .. هو من عند انفسكم ... و ما اصابكم ... فباذن اللّه

آيه مورد بحث و آيه قبل، شكست احد را هم وابسته به خود مسلمانان دانسته و هم اذن الهى را در آن شكست دخيل شمرده است ; يعنى افعال بندگان در عين اينكه مستند به خود آنان است، خارج از خواست و اذن الهى نخواهد بود.

زمينه جبر گرايى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 148 - 5

5 _ برداشت نادرست از مفهوم مشيت الهى دستاويزى براى ابراز عقيده جبر است.

لو شاء الله ما أشركنا و لا ءاباؤنا

ممانعت از جبر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 33 - 4

4 - پيشگيرى خداوند از گسترش فضاى كفر و بى اختيار شدن انسان ها و برهم خوردن زمينه هاى انتخاب

و لولا أن يكون الناس أمّة وحدة

مراد از {اُمّة واحدة} شدن مردم، ممكن است تمايل يافتن آنان به كفر باشد.

نجات از جبر محيط اجتماعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 57 -

3

3 - رهايى انسان از جبر محيط اجتماعى و نيز از پيامد هاى سوء معاشرت با افراد فاسد و منحرف جامعه ، در سايه ايمان به خدا و لطف و عنايت او ، امرى ممكن است .

و لولا نعمة ربّى لكنت من المحضرين

نفى جبر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 32 - 2

2- ايمان و كفر جن ، به اختيار و انتخاب خود آنان و نه معلول جبر

و من لايجب داعى اللّه

از سياق اين آيات _ كه در آن جنيان تشويق و تهديد شده اند و اجابت و عدم اجابت به خود آنان نسبت داده شده است _ مطلب بالا استفاده مى شود.

جبر و اختيار

{جبر و اختيار}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 253 - 12،13

12 _ سُنّت خداوندى ، على رغم ارسال انبيا ، براى دعوت به ايمان و رفع اختلاف ، اجبار آدميان به ايمان و عدم اختلاف و كشتار نيست .

و لو شاء اللّه ما اقتتل الّذين . .. و لكن اختلفوا

13 _ آزادى انسان ها در انتخاب كفر و ايمان به رسالت انبيا ، سُنّت الهى

و لو شاء اللّه ما اقتتل . .. و لكن اختلفوا فمنهم من امن و منهم من كفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 30 - 9

9 _ اختيارى بودن اعمال انسان ، مورد پذيرش او در قيامت

تودّ لو انّ بينها و بينه امداً بعيداً

از اينكه انسان دوست دارد ميان او و عملش فاصله باشد و نمى گويد

مجبور بودم، معلوم مى شود كه انسان مى پذيرد اعمالش، اختيارى بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 166 - 4

4 _ جريان افعال ارادى بندگان به اذن خداوند

قل هو من عند انفسكم . .. و ما اصابكم ... فباذن اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 16 - 14

14 _ انسان ها در اعمال خويش نه مجبورند و نه ر ها و آزاد . ( امر بين الامرين ) .

من اتبع رضونه . .. باذنه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 35 - 8،10،11

8 _ مشيت خداوند بر هدايت جبرى مردم قرار نگرفته است.

و لو شاء اللّه لجمعهم على الهدى

حرف {لو} براى امتناع است ; يعنى خدا اين چنين هدايتى را نمى خواهد، در صورتى كه مسلماً هدايت اختيارى و تشريعى را خداوند خواهان است، پس ناچار بايد اين هدايت، هدايت جبرى باشد.

10 _ خواست خداوند، آزادى و اختيار انسان در انتخاب راه هدايت است.

و لو شاء اللّه لجمعهم على الهدى

11 _ انسان در انتخاب راه هدايت و ظلالت آزاد است.

فإن استطعت أن تبتغى . .. و لو شاء اللّه لجمعهم على الهدى

از اينكه خداوند مى فرمايد اگر هر گونه معجزه بيايد ايمان نمى آورند و اگر خداوند مى خواست مى توانست هدايت كند، معلوم مى شود كه انسان در انتخاب راه آزاد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 125 - 8

8 _ هدايت و گمراهى انسان تحت اراده

خداوند است.

فمن يرد الله أن يهديه . .. و من يرد أن يضله يجعل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 129 - 10

10 _ انسانها خود رقم زننده سرنوشت خويش هستند.

و كذلك نولى . .. بما كانوا يكسبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 137 - 15

15 _ اختيار تكوينى انسان در انتخاب مسير شرك و توحيد

و لو شاء الله ما فعلوه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 179 - 7

7 _ انسان ها و جنيان داراى نقشى مؤثر در تعيين فرجام و سرنوشت خويش ( دوزخى شدن و يا رهايى از آن )

لهم قلوب لايفقهون بها . .. و لهم ءاذان لايسمعون بها

جمله {لايفقهون بها} و نظاير آن مى رساند كه گمراهان به دليل بهره نجستن از ابزار شناخت، به وادى گمراهى گرفتار شده اند و بنابراين خود مقصر هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 186 - 1،2

1 _ هدايت و ضلالت مردم در اختيار خدا و به دست اوست .

من يضلل اللّه فلا هادى له

2 _ كسانى را كه خداوند به ضلالت كشاند ، هيچكس و هيچ چيز قادر بر هدايت آنان نيست .

من يضلل اللّه فلا هادى له

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 17 - 4

4 _ انسان در افعال خويش نه مستقل از اراده خداوند است و نه از سوى او مجبور به انجام افعال خويش

و ما رميت إذ

رميت و لكن اللّه رمى

چون از يكسو فعل پيامبر(ص) به خود او استناد داده شده و از سوى ديگر همان فعل به خداوند نسبت داده شده است، معلوم مى شود انسان در انجام افعال، نه از استقلال كامل برخوردار است و نه مجبور به انجام افعال خويش است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 47 - 11

11 _ كردار آدميان ، خارج از مشيت خداوند تحقق نخواهد پذيرفت .

و اللّه بمايعملون محيط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 92 - 7

7_ رفتار و كردار انسانها ، خارج از اراده و مشيت خداوند نيست .

إن ربى بما تعملون محيط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 118 - 1،2

1_ مشيت خداوند بر آن نيست كه انسان ها را در پذيرش دين حق مضطر و مجبور كند .

و لو شاء ربك لجعل الناس أُمة وحدة

مراد از {مشيت} در آيه فوق، مشيت تكوينى است كه ملازم جبر و اكراه مى باشد و مقصود از اتفاق همگان و تشكيل امت واحده _ به قرينه {إلاّ من رحم} در آيه بعد _ اتفاق به كلمه حق و دين الهى است. بنابراين {لو شاء ...}; يعنى، اگر خداوند اراده مى كرد كه همه انسانها به اتفاق دين حق را بپذيرند، چنين مى شد، ولى خداوند چنين نخواسته; بلكه خواسته است تا مردم از روى اختيار به حق گرايش پيدا كنند.

2_ مشيت خداوند بر آن نيست كه با جبر و اكراه ، مردمان را بر محور حق گرد آورد

و از آنان امتى واحد بسازد .

و لو شاء ربك لجعل الناس أُمة وحدة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 11 - 10

10_ جوامع بشرى در رقم زدن سرنوشت خويش نه مستقل از اراده خداوندند و نه مجبور از ناحيه او

إن الله لايغير ما بقوم حتى يغيروا ما بأنفسهم

جمله {إن الله لايغير ما بقوم} تغيير دهنده و از ميان برنده را خدا مى داند و عبارت {حتى يغيروا ما بأنفسهم} انسانها را در رقم زدن سرنوشت خويش دخيل مى شمرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 15 - 2

2_ گروهى از موجودات از سر طاعت و به دلخواه بر خدا سجده مى كنند و گروهى ناخواسته و برخلاف تمايل خويش .

و لله يسجد من فى السموت و الأرض طوعًا و كرهًا

{طوع} و {كره} مصدرند و در آيه شريفه به معناى اسم فاعل (طائعين) و (كارهين) مى باشد. {طائع} به كسى يا چيزى گفته مى شود كه كارى را از روى تمايل انجام دهد و {كاره} به كسى و يا چيزى مى گويند كه عملى را بدون تمايل و از روى كراهت به ثمر رساند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 3 - 7

7- آدمى در كردار و عمل خويش ، مختار و آزاد است .

الذين يستحبّون الحيوة الدنيا على الأخرة . .. أُول_ئك فى ضل_ل بعيد

در تعريف {اختيار} گفته اند: اختيار، توان و قدرت بر تصميم گيرى است. اينكه در آيه آمده است: آنان كه تصميم بر ترجيح دنيا بر آخرت

مى گيرند، در گمراهى هستند، حكايت از اختيار آدمى دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 21 - 18

18- مستكبران ، در قيامت ، گمراهى خود را جبرى و معلول خواست خداوند معرفى مى كنند .

قالوا لو هدي_نا الله لهدين_كم

{لو} حرف شرط امتناعى است و مقدم قضيه را ممتنع مى كند. بنابراين مفهوم عبارت چنين مى شود اگر خداوند ما را هدايت مى كرد و محال است كه چنين بكند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 22 - 9،10

9- دعوت و القاى شيطان از انسان سلب اختيار نمى كند و او مسؤول اعمال خويش خواهد بود .

و ما كان لى عليكم من سلط_ن إلاّ أن دعوتكم فاستجبتم لى فلاتلومونى و لوموا أنفسكم

10- تلاش شيطان براى گمراهى و اغواى انسان ها ، محدود به دعوت و القاست ، نه غلبه و اجبار

و ما كان لى عليكم من سلط_ن إلاّ أن دعوتكم فاستجبتم لى

{سلطان} اسم مصدر {سلط} و به معناى قهر و غلبه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 42 - 2

2- ابليس ، هيچ گونه سلطه اى بر بندگان خداوند ندارد و نمى تواند آنان را به اجبار به گمراهى بكشاند .

إن عبادى ليس لك عليهم سلط_ن

{سلطان} دست يافتن به چيزى از طريق قهر و اجبار است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 60 - 4

4- انسان ، در برابر محيط اجتماعى و عوامل تأثيرگذار ، مجبور نيست و در تعيين سرنوشت خويش

مختار است .

إلاّ امرأته قدّرنا إنها لمن الغ_برين

خداوند، همسر لوط(ع) را به خاطر اينكه همنشين قوم بدكار لوط بود، عذاب كرد. اين مى رساند كه همسر لوط(ع) در همنشينى و يا ترك آن آزاد بود و مى توانست خود را از آلوده شدن نجات دهد و گرنه عذاب وى غير معقول و به دور از اقتضاى حكمت خداوند حكيم بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 9 - 8

8- انسان در پذيرش مسير زندگى آزاد است و خواست خداوند بر هدايت جبرى او تعلق نگرفته است .

و لو شاء لهديكم أجمعين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 33 - 13

13- انكار حقانيت كتاب هاى آسمانى ، چيزى بود كه خود منكران آن را برگزيدند و خداوند آنان را بر آن وادار نكرد .

كذلك فعل الذين من قبلهم و ما ظلمهم الله و ل_كن كانوا أنفسهم يظلمون

اين برداشت، مبتنى بر اين احتمال است كه مراد از ظلم به نفس، انحراف از مسير حق باشد كه خداوند آن را به منحرفان اسناد مى دهد و نقش خود را نفى مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 35 - 13،15

13- انسان ها در پذيرش دين و يا رد آن ، مختارند .

و قال الذين أشركوا لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شىء . .. فهل على الرسل إلاّ ا

آوردن عبارت {فهل على الرسل إلاّ البلاغ. ..} در پايان آيه، مى تواند جواب ادعاى مشركان درباره جبرى بودن عقيده شان باشد; به

اين صورت كه خداوند در جواب آنان مى فرمايد: پيامبران فقط براى ابلاغ پيام خداوند فرستاده شده اند و جبرى در كار نيست.

15- وظيفه همه انبياى الهى ، تنها ابلاغ پيام خداوند به صورت روشن و صريح بوده است و نه اجبار مردم به قبول آن .

فهل على الرسل إلاّ البل_غ المبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 43 - 9

9- بناى خداوند ، در هدايت مردم ، استفاده از قدرت قاهره و مجبور ساختن آنان نيست .

لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شىء . .. و ما أرسلنا من قبلك إلاّ رجالاً نوحى إل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 82 - 2

2- وظيفه پيامبر ( ص ) ، تنها ابلاغ پيام الهى به انسان ها بود و نه اجبار مردمان به پذيرش آن پيام .

فإنما عليك البل_غ المبين

حصر در آيه فوق (فإنما عليك . ..) حصر اضافى بوده و نسبت به اجبار و اكراه سنجيده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 93 - 8

8- هدايت و گمراهى انسان ها توسط خداوند ، تابع خواست و انتخاب خود آنان است .

يضلّ من يشاء و يهدى من يشاء

برداشت فوق، بنابراين احتمال است كه فاعل {يشاء}، ضميرى باشد كه به {من} برگردد و با فاعل {يضلّ} متحد نباشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 104 - 3

3- راهيابى به هدايت ، نيازمند خواست خود انسان و بسته به اختيار اوست

.

إن الذين لايؤمنون بأي_ت الله لايهديهم الله

از {لايؤمنون} استفاده مى شود: آنان كه نمى خواهند ايمان بياورند از لطف و هدايت الهى محرومند; پس راهيابى به لطف و هدايت او مشروط به خواست خود انسان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 15 - 3

3- انسان در انتخاب راه هدايت يا گمراهى مختار است .

من اهتدى فإنما يهتدى لنفسه و من ضلّ فإنما يضلّ عليها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 38 - 4

4- انسان ها ، حتى در برابر اعمال ناپسند و مورد نفرت خداوند ، آزادى و اختيار عمل دارند .

كلّ ذلك كان سيّئه عند ربّك مكروهًا

از اينكه خداوند، پس از برشمردن كارهاى زشت، از آنها نهى كرده و سپس فرموده است: {سيئه عند ربك مكروهاً} به دست مى آيد كه منفور خداوند بودن باعث جلوگيرى تكوينى از وقوع آنها به دست بشر نمى كند. و اين، خود حكايت از اختيار عمل انسان مى نمايد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 97 - 3

3- هدايت و گمراهى انسان به دست خداوند است .

من يهد الله فهو المهتد و من يضلل فلن تجد لهم أولياء من دونه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 107 - 3

3- انتخاب راه كفر يا ايمان ، پس از ابلاغ و تبيين تعاليم دين ، با خود مردم است .

و قرءانًا فرقن_ه لتقرأه على الناس على مكث . .. قل ءامنوا به أو لاتؤمنوا

ذكر {قل ءامنوا به

أو لاتؤمنوا} پس از بيان فلسفه نزول تدريجى قرآن و تبيين حق و باطل براى مردم، مى تواند بيانگر نكته ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 7 - 9

9- انتخاب راه ، براساس اختيار و آگاهى ، از هدف هاى ارائه قرآن به انسان و ايجاد شرايط مناسب براى زندگى وى در زمين است .

لم يؤمنوا به_ذا الحديث . .. جعلنا ما على الأرض زينة لها لنبلوهم

در آيه قبل، خداوند، پيامبر(ص) را از پافشارى بى حد براى ايمان آورى مردم به قرآن، بازداشته است و در اين آيه، بيان مى دارد كه دنيا و جلوه هاى آن، براى آزمايش انسان ها برپا شده است، بنابراين، خداوند، گرچه قرآن را مايه آگاهى انسان قرار داده، ولى نمى خواهد او را بر پذيرش آن اجبار كند، بلكه مى خواهد كه او با آگاهى كامل و با اختيار خود، در اين آزمون شركت كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 17 - 15

15- هدايت يافتن و گمراه شدن آدمى ، به اراده خداوند است .

من يهد اللّه فهو المهتد و من يضلل فلن تجد له وليًّا مرشدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 24 - 4

4- كردار انسان ها ، مقهور خواست خداوند و مستند به خود ايشان است .

إنّى فاعل . .. إلاّ أن يشاء اللّه

چنان چه كسى بگويد: {به خواست خداوند، من، در آينده، چنين كارى را انجام خواهم داد} _ براساس آيه شريف _ گفتارى صحيح و مُجاز،

به زبان آورده است. بنابراين، خواست خداوند، مانع استناد كار به خود انسان نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 63 - 7

7 - تلاش اغواگرانه _ به اعتقاد پيشوايان شرك _ تنها دعوت و فراخوانى است ; نه اجبار و سلب كردن اختيار از ديگران

أغوين_هم كما غوينا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 33 - 6

6 - مستضعفان در قيامت ، انتخاب كفر و بى دينى را تحميلى از سوى مستكبران معرفى خواهند كرد .

إذ تأمروننا أن نكفر باللّه و نجعل له أندادًا

كاربرد فعل {تأمروننا} (از ماده {أمر} و به معناى فرمان و دستور) دلالت مى كند كه مستكبران به صورت دستور آمرانه، مستضعفان را وادار به پذيرش عقيده اى مى كرده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 17 - 4

4 - انسان ، موجودى مختار و در برابر تمامى تلاش ها و رفتارهايش ، مسؤول است .

اليوم تجزى كلّ نفس بما كسبت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 23 - 10

10 - انتخاب آزادانه راه انحراف ، منتهى به گمراهى و كج روىِ اجتناب ناپذير

أفرءيت من اتّخذ إل_هه هويه و أضلّه اللّه على علم

بطلان جبر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 107 - 2

2- گرايش به ايمان و كفر ، متكى به اراده و تصميم خود انسان است .

ءامنوا به أو لاتؤمنوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10

- كهف - 18 - 7 - 10

10- مجبور كردن مردم بر ايمان آورى ، ناسازگار با هدف هستى و آزمون آنان است .

فلعلّك ب_خع نفسك . .. إنّا جعلنا ما على الأرض ... لنبلوهم

مطرح ساختن ابتلا و آزمايش انسان ها به عنوان فلسفه و هدف براى آفرينش زمين و موهبت هاى آن، اشاره به اين نكته دارد كه براساس اين هدف و فلسفه، نمى توان مردم را بر ايمان مجبور كرد و نبايد انتظار داشت كه همه آنان در برابر دعوت پيامبران و مناديان هدايت، تسليم شوند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 148 - 11

11 _ انسان داراى اختيار در عقيده و عمل، و جبرگرايى انديشه اى باطل است.

كذلك كذب الذين من قبلهم حتى ذاقوا بأسنا قل

جبر و اختيار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 35 - 18

18 _ انسان موجودى مختار در اطاعت و معصيت خداوند

و لاتقربا هذه الشجرة فتكونا من الظلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 148 - 11،18

11 _ انسان داراى اختيار در عقيده و عمل، و جبرگرايى انديشه اى باطل است.

كذلك كذب الذين من قبلهم حتى ذاقوا بأسنا قل

18 _ خداوند كسى را به پذيرش عقيده شرك مجبور نساخته است.

لو شاء الله ما أشركنا . .. إن أنتم إلا تخرصون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 149 - 6،9

6 _ اگر مشيت خداوند اجبار انسان بر هدايت بود، همگان را، بى استثنا، هدايت مى كرد.

فلو

شاء لهديكم أجمعين

9 _ سنت و مشيت خداوند بر هدايت و ضلالت جبرى آدميان قرار نگرفته است.

فلو شاء لهديكم أجمعين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 116 - 9

9 - انسان به خاطر استعداد هاى گسترده و شايستگى هاى ذاتى اش ، برتر از فرشتگان است .

للمل_ئكة اسجدوا لأدم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 123 - 15

15 - انسان ، داراى اختيار در انتخاب راه هدايت و يا گمراهى

فإمّا يأتينّكم منّى هدًى فمن اتبع هداى

دلايل بطلان جبر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 36 - 5

5- برانگيختن انبيا در ميان همه امت ها براى دعوت به توحيد عبادى ، دليل بطلان عقيده مشركان به جبرى بودن شركشان

و قال الذين أشركوا لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شىء . .. و لقد بعثنا فى كلّ أ

آوردن عبارت {قد بعثنا. ..} پس از بيان كلام مشركان درباره جبرى بودن شركشان، به منزله جواب براى آن است; با اين بيان كه اگر شركْ خواست خداوند بود، نبايد انبيا را مبعوث مى كرد و حال آنكه آنان رابراى هدايت برانگيخته است و اين حكايت از بطلان عقيده آنان دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 39 - 11

11- بعثت انبيا ، دليلى روشن بر دروغ بودن ادعاى مشركان بر اينكه هدايت و گمراهى جبرى است .

قال الذين أشركوا لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شىء . .. و لقد بعثنا فى

كلّ أُم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 43 - 8

8- مبعوث شدن انبيا از سوى خداوند ، دليل بطلان عقيده مشركان ، در جبرى انگاشتن اعتقاداتشان

و قال الذين أشركوا لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شىء . .. و ما أرسلنا من قبلك

احتمال دارد كه آيه در صدد جواب گويى به مشركان باشد كه مى پنداشتند مشيت خداوند آنان را به شرك عبادى وا داشته است (لو شاء الله ما عبدنامن دونه) كه خداوند به آنان پاسخ مى دهد: سنت خداوند در هدايت مردم برانگيختن انسانهايى جهت هدايتگرى است و جبرى در كار نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 149 - 3

3 _ خداوند داراى دلايل و حجتهاى رسا بر نفى پندار جبر و عقايد شرك است.

قل فلله الحجة البلغة

رد جبر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 166 - 5

5 _ نفى انديشه جبريگرى و نيز تفكّر تفويض صرف

اصابتكم مصيبة . .. هو من عند انفسكم ... و ما اصابكم ... فباذن اللّه

آيه مورد بحث و آيه قبل، شكست احد را هم وابسته به خود مسلمانان دانسته و هم اذن الهى را در آن شكست دخيل شمرده است ; يعنى افعال بندگان در عين اينكه مستند به خود آنان است، خارج از خواست و اذن الهى نخواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 30 - 5

5 - انسان ، موجودى مختار و توانا بر آزاد شدن

از هرگونه جبر اجتماعى _ فرهنگى

و ما كان لنا عليكم من سلط_ن بل كنتم قومًا ط_غين

برداشت ياد شده از آن جا است كه پيشوايان كفر، اجبار كردن مشركان به گمراهى را از خود سلب كرده و خودِ آنان را مقصّر معرّفى خواهند كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 113 - 8

8 - تأثير نسب و پيوند خويشاوندى در سرنوشت فرزندان و در هدايت و گمراهى آنان ، امرى مطلق ، قطعى و جبرى نيست .

و من ذرّيّتهما محسن و ظالم لنفسه مبين

دو گروه شدن نسل ابراهيم و اسحاق(عليهماالسلام) گوياى اين حقيقت است كه تأثير نسب و خويشاوندى، در سرنوشت انسان و در هدايت و گمراهى فرزندان، مطلق و جبرى نيست; بلكه فرزندان از هر خانواده اى ممكن است خوب و يا بد باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 39 - 5

5 - انسان فرجام نيك يا بد را به خواست خود ، انتخاب مى كند و بر آن مجبور نيست .

فمن شاء اتّخذ إلى ربّه م_ابًا

جبرئيل از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

جبرئيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 198 - 18

18 _ خطاب جبرئيل به حضرت ابراهيم ، در عرفات : { اعرف بها مناسكك و اعترف بذنبك } سبب نامگذارى عرفات به اين نام

فاذا افضتم من عرفات

امام باقر (ع) و امام صادق (ع): . .. فقال {جبرئيل} هذه عرفات، فاعرف بها مناسكك و اعترف بذنبك فسمّى عرفات

_______________________________

كافى، ج 4، ص 207، ح 9 ; علل الشرايع، ج 2، ص 436، ح 1،

ب 173.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 253 - 6

6 _ اعطاى نشانه هاى روشن از جانب خداوند ، به عيسى بن مريم ( ع ) و تأييد او به روح القدس ( جبرئيل )

و اتينا عيسى ابن مريم البيّنات و ايّدناه بروح القدس

آثار دشمنى با جبرئيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 98 - 9

9 - يهوديان ، به دليل عداوتشان با جبرئيل كافرند و خداوند دشمن آنان است .

من كان عدواً للّه . .. و جبريل و ميكل فإن اللّه عدو للكفرين

از مصداقهاى {الكافرين} - به دليل آيات گذشته - يهوديان هستند.

آثار رؤيت جبرئيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 23 - 3

3 - عقل سالم پيامبر ( ص ) و مشهود بودن جبرئيل براى آن حضرت در فضايى روشن ، تضمين كننده دريافت صحيح قرآن از فرشته وحى

و ما صاحبكم بمجنون . و لقد رءاه بالأُفق المبين

ابراهيم(ع) و جبرئيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 198 - 18

18 _ خطاب جبرئيل به حضرت ابراهيم ، در عرفات : { اعرف بها مناسكك و اعترف بذنبك } سبب نامگذارى عرفات به اين نام

فاذا افضتم من عرفات

امام باقر (ع) و امام صادق (ع): . .. فقال {جبرئيل} هذه عرفات، فاعرف بها مناسكك و اعترف بذنبك فسمّى عرفات

_______________________________

كافى، ج 4، ص 207، ح 9 ; علل الشرايع، ج 2، ص 436، ح 1، ب 173.

اطاعت از جبرئيل

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 21 - 1،3

1 - فرمان هاى جبرئيل ، تخلف ناپذير است و كسى از اطاعت او سرپيچى نمى كند .

مطاع

3 - هر آنچه در سيطره عرش خداوند است ( تمام هستى ) ، به فرمان جبرئيل گردن مى نهد .

عند ذى العرش مكين . مطاع

مقيد نشدن {مطاع} به طائفه اى خاص و نيز توصيف خداوند به {ذى العرش} در بيان جايگاه ويژه جبرئيل نزد او، گوياى آن است كه فرمان روايى جبرئيل بر تمام عرشيان و در نتيجه تمام هستى، فراگير است.

امانت دارى جبرئيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 102 - 4

4- جبرئيل ، موجودى مقدس و منزه از دخل و تصرف در آيات الهى

قل نزّله روح القدس من ربّك

با توجه به اينكه {قدس} به معناى طهارت و پاكى است، ملقب شدن جبرئيل به {روح القدس} مى تواند براى اعلام پاك بودن او از دخل و تصرف در آيات الهى باشد.

امانتدارى جبرئيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 51 - 11

11 - فرشته وحى ، پيكى امين در ابلاغ پيام خدا به پيامبران

فيوحى بإذنه ما يشاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 21 - 4،5

4 - جبرئيل در پيشگاه خداوند ، فرشته اى امين و به دور از خيانت در انجام دادن رسالت هاى خويش

ثَمّ أمين

{ثَمَّ} اسمى است كه براى اشاره به مكان دور يا با عظمت به كار مى رود. و در آيه شريفه،

اشاره به مكانى است كه {عند ذى العرش} بر آن دلالت داشت.

5 - جبرئيل در ابلاغ قرآن به پيامبر ( ص ) ، امانت دارى قابل اعتماد و به دور از هرگونه دخل و تصرف در آن بود .

إنّه لقول رسول . .. أمين

انقياد جبرئيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 97 - 3

3 - جبرئيل ، نه از سر خود بلكه به اذن خدا و فرمان او ، قرآن را بر پيامبر ( ص ) فرود آورد .

فإنه نزله على قلبك بإذن اللّه

برترى انبيا از جبرئيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 98 - 5

5 - برترى رسولان الهى بر فرشتگان حتى بر جبرئيل و ميكائيل *

من كان عدواً للّه و ملئكته و رسله و جبريل و ميكل

چنانچه گذشت ذكر بخصوص جبرئيل و ميكائيل از ميان ساير فرشتگان حكايت از برترى اين دو فرشته دارد و تقديم ذكرى {رسله} بر {جبريل و ميكال} اشاره به به برترى بر جبرئيل و ميكائيل دارد.

بشارتهاى جبرئيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 19 - 2

2- مأمور ويژه الهى با بشارت فرزند به مريم ( س ) ، خود را مأمور بخشيدن پسرى پاك نهاد به وى معرفى كرد .

قال إنّما أنا رسول ربّك لأهب لك غل_مًا زكيًّا

اسناد {هبه فرزند} به جبرئيل به خاطر وساطت او در بخشش الهى است. {زكىّ} از ريشه {زكاء} به معناى صلاح گرفته شده است (مصباح). {تزكية} و {زكاة} در معانى {طهارت} و {نموّ} و {بركت}

و {مدح} استعمال دارد و در هر مورد، معناى مناسب آن مورد نظر است. طهارت و صلاح كودك به شايستگى هاى ذاتى او است.

پرسش از جبرئيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 20 - 3

3- حضرت مريم ( س ) از جبرئيل خواست او را از چگونگى پيدايش فرزندى بدون پدر آگاه سازد .

قالت أنّى يكون لى غل_م و لم يمسسنى بشر و لم أك بغيًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 21 - 2

2- جبرئيل در پاسخ به سؤال و نگرانى مريم بر حتمى بودن وعده الهى و حامله شدن او به عيسى ( ع ) تأكيد كرد .

قال كذلك

چنان چه مشاراليه {ذلك} مضمون رسالت جبرئيل باشد، در اين صورت تأكيدى بر تحقق حتمى بشارت است; يعنى {موضوع همان گونه است كه گفتم}.

تجسم جبرئيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 17 - 14

14- { قال الباقر ( ع ) : إنّها ( مريم ) بشرت بعيسى فبينا هى فى المحراب إذ تمثّل لها الروح الأمين بشراً سويّاً ;

امام باقر(ع) فرمود: همانا او (مريم) به ولادت عيسى(ع) بشارت داده شد، پس در حالى كه در محراب بود، ناگهان روح الامين به شكل انسانى كامل اندام بر او ظاهر گشت}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 6 - 3

3 - تجلى جبرئيل ، براى پيامبر ( ص ) در سيماى واقعى خويش به هنگام تعليم وحى

ذو مرّة فاستوى

برخى از مفسران درباره معناى

{فاستوى} گفته اند: مراد، ظاهر شدن فرشته وحى به شكل اصلى آن، براى پيامبر(ص) مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 7 - 5

5 - ظهور جبرئيل با سيماى اصلى خود ، بر پيامبر ( ص ) در افق بالاى آسمان *

فاستوى . و هو بالأُفق الأعلى

تدبير جبرئيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 6 - 1

1 - جبرئيل ، فرشته اى صاحب كمال عقل و درايت

ذو مرّة فاستوى

يكى از معانيى كه واژه {مرّة} بر آن اطلاق مى شود، {عقل} است. نكره آمدن {مرّة} نيز براى تفخيم و به تقدير {ذو مرّة كاملة} است.

تعاليم جبرئيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 6 - 2

2 - روى آوردن جبرئيل به سوى پيامبر ( ص ) ، جهت تعليم قرآن به آن حضرت

علّمه شديد القوى . .. فاستوى

برداشت ياد شده بر اين اساس است كه متعلق {استوى} حذف شده و تقدير آن {فاستوى إليه} مى باشد (آهنگ پيامبر كرد).

تقدس جبرئيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 102 - 4

4- جبرئيل ، موجودى مقدس و منزه از دخل و تصرف در آيات الهى

قل نزّله روح القدس من ربّك

با توجه به اينكه {قدس} به معناى طهارت و پاكى است، ملقب شدن جبرئيل به {روح القدس} مى تواند براى اعلام پاك بودن او از دخل و تصرف در آيات الهى باشد.

تنزيه جبرئيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل

- 16 - 102 - 4

4- جبرئيل ، موجودى مقدس و منزه از دخل و تصرف در آيات الهى

قل نزّله روح القدس من ربّك

با توجه به اينكه {قدس} به معناى طهارت و پاكى است، ملقب شدن جبرئيل به {روح القدس} مى تواند براى اعلام پاك بودن او از دخل و تصرف در آيات الهى باشد.

جايگاه جبرئيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 7 - 3

3 - جايگاه جبرئيل ، در برترين مرتبه و افق هستى قرار دارد .

و هو بالأُفق الأعلى

جبرئيل از عالم امر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 52 - 6

6 - جبرئيل ، موجودى از عالم امر *

أوحينا إليك روحًا من أمرنا

قيد {من أمرنا} مى تواند براى بيان اين نكته باشد كه {روح}، آفريده اى از عالم بالا و فرشته اى از عالم امر است.

جبرئيل در افق اعلى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 7 - 5

5 - ظهور جبرئيل با سيماى اصلى خود ، بر پيامبر ( ص ) در افق بالاى آسمان *

فاستوى . و هو بالأُفق الأعلى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 13 - 2

2 - جبرئيل ، براى نشان دادن خود به پيامبر ( ص ) از افق اعلى بر آن حضرت نازل شد .

و هو بالأُفق الأعلى . .. و لقد رءاه نزلة أُخرى

به كارگيرى {نزلة} _ از ريشه {نزول} (فرود آمدن) _ نشان مى دهد كه رؤيت جبرئيل، در صورتى

بود كه او از مقام خود پايين بيايد و خود را به پيامبر(ص) برساند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 23 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، جبرئيل را در چشم انداز افق و كناره اى از جهان هستى ديده بود .

و لقد رءاه بالأُفق

{اُفق}، به معناى مقدار ظاهر و آشكار از ناحيه هاى فلك و كناره هاى زمين است (لسان العرب). فاعل {رأى} ضمير {صاحبكم} است و ضمير مفعولى {رءاه} به {رسول} در آيات پيشين برمى گردد.

جبرئيل در سدرة المنتهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 14 - 1،3

1 - پيامبر ( ص ) ، جبرئيل را بار ديگر در كنار { سدرة المنتهى } مشاهده كرد .

و لقد رءاه نزلة أُخرى . عند سدرة المنتهى

3 - { سئل عبداللّه بن مسعود ، { و لقد رآه نزلة اُخرى قال : قال رسول اللّه رأيت جبرئيل عند سدرة المنتهى ;

از عبدالله بن مسعود درباره {و لقد رآه نزلة اُخرى} سؤال شد، او گفت: رسول خدا(ص) فرمود: جبرئيل را در نزد {سدرة المنتهى} ديدم}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 16 - 2

2 - تأثير حضور جبرئيل بر { سدرة المنتهى } ، به هنگام نشان دادن خود به پيامبر ( ص )

إذ يغشى السدرة مايغشى

به كار رفتن واژه {إذ} نشان مى دهد كه {سدرة المنتهى}، هميشه غرق در آن پوشش نبوده; بلكه به هنگام حضور جبرئيل چنان ويژگى را مى يافت.

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 17 - 2

2 - ره نيافتن هيچ گونه خطا و انحراف در مشاهدات قلبى پيامبر ( ص ) ، در ديدن جبرئيل در { سدرة المنتهى }

ما زاغ البصر و ماطغى

مراد از {البصر} در آيه شريفه _ به قرينه {ماكذب الفؤاد ما رأى} _ ديده دل است; و نه چشم سر.

جبرئيل در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 4 - 2

2 - فرشتگان و جبرئيل ، كارگزاران الهى در عرصه قيامت

تعرج المل_ئكه و الروح إليه

جبرئيل و عجز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 20 - 2

2 - جبرئيل ، به دور از هرگونه نقص و ناتوانى در ابلاغ پيام خداوند به پيامبر ( ص )

ذى قوّة

مراد از {قوّة} ممكن است نيروى لازم براى انجام رسالت باشد. در اين صورت به معناى فراموش كار نبودن و توانمندى جبرئيل بر دريافت كامل قرآن و حفاظت از آن، تا مرحله رساندن به پيامبر(ص) است.

جبرئيل و عيسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 110 - 8

8 _ جبرئيل ( ع ) ، پشتيبان عيسى ( ع ) ، از جانب خداوند

اذ ايدتك بروح القدس تكلم الناس فى المهد و كهلا

جمله {تكلم . ..} مى رساند كه سخنان و تعاليم عيسى(ع) در دوران حيات خويش برخاسته از كمكها و وساطت روح القدس بوده است و چون ابلاغ وحى به تمامى پيامبران توسط جبرئيل انجام گرفته مى توان گفت: روح القدس همان جبرئيل است.

جبرئيل

و محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 20 - 2

2 - جبرئيل ، به دور از هرگونه نقص و ناتوانى در ابلاغ پيام خداوند به پيامبر ( ص )

ذى قوّة

مراد از {قوّة} ممكن است نيروى لازم براى انجام رسالت باشد. در اين صورت به معناى فراموش كار نبودن و توانمندى جبرئيل بر دريافت كامل قرآن و حفاظت از آن، تا مرحله رساندن به پيامبر(ص) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 24 - 2

2 - جبرئيل كسى جز پيامبر ( ص ) را بر آيات قرآن آگاه نمى ساخت .

و ما هو على الغيب بضنين

كلمه {الغيب} _ به قرينه {هو} _ دلالت مى كند كه فرشته وحى آنچه را مى آورْد، به غير پيامبر(ص) ابلاغ نمى كرد.

جبرئيل و مريم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 24 - 12

12- در پى زايمان مريم ( س ) ، فرشته الهى ( جبرئيل ) او را از جارى شدن آب در پايين پايش با خبر ساخت .

فنادي_ها من تحتها ألاّتحزنى قد جعل ربّك تحتك سريًّا

محتمل است كه ضمير فاعلى در فناداها به فرشته الهى برگردد.

جبرئيل و نقص

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 20 - 2

2 - جبرئيل ، به دور از هرگونه نقص و ناتوانى در ابلاغ پيام خداوند به پيامبر ( ص )

ذى قوّة

مراد از {قوّة} ممكن است نيروى لازم براى انجام رسالت باشد. در اين صورت به معناى فراموش كار

نبودن و توانمندى جبرئيل بر دريافت كامل قرآن و حفاظت از آن، تا مرحله رساندن به پيامبر(ص) است.

جبرئيل و يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 86 - 17

17_ "عن أبى عبدالله(ع): ... هبط عليه جبرئيل فقال له: يا يعقوب ربك يقرؤك السلام و يقول لك: شكوتنى إلى الناس ... فلاتعود تشكونى إلى خلقى... فقال: "إنما أشكوا بثّى و حزنى إلى الله... ;

از امام صادق(ع) روايت شده است: ... جبرئيل بر يعقوب فرود آمد و گفت: پروردگارت سلام مى رساند و مى گويد: از من به مردم شكوا كردى ... ديگر چنين كارى نكن ... پس گفت: "إنما أشكوا بثّى و حزنى إلى الله ..."...".

حتميت اوامر جبرئيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 21 - 1

1 - فرمان هاى جبرئيل ، تخلف ناپذير است و كسى از اطاعت او سرپيچى نمى كند .

مطاع

حقيقت جبرئيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 17 - 7

7- جبرئيل ، موجودى غيرجسمانى ، شريف و عالى مرتبه *

فأرسلنا إليها روحنا

اضافه {روح} به {نا} اضافه تشريفيّه است. ارسال روح، گوياى اين است كه آن روح، موجودى مستقل و مطيع خداوند بوده و توان سير و اداى رسالت داشته است و محتواى رسالت خويش را درك مى كرده است و تمثيل او به صورت بشر، دليل قدرت او بر آن كار و سازگار بودن وجود او با تمثّلات جسمانى است. قابل انطباق بودن اين ويژگى ها بر جبرئيل سبب شده است كه برخى مفسران، فرشته

نازل شده بر مريم(س) را، جبرئيل دانسته اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 193 - 4،6

4 - جبرئيل ، حقيقتى از سنخ روح

نزل به الروح الأمين

{ال} در {الروح} براى عهد بوده و اشاره به جبرئيل (ع) دارد. بنابراين تعبير از {جبرئيل} به {روح} بيانگر مطلب ياد شده است.

6 - { عن الأصبغ بن نباته إنّ رجلاً سأل عليّاً ( ع ) عن الروح قال : ليس هو جبرئيل قال على ( ع ) : جبرئيل من الملائكة و الروح غير جبرئيل . . . يقول اللّه لنبيّه . . . { نزل به الروح الأمين } . . . } .

اصبغ بن نباته مى گويد: شخصى از حضرت على(ع) در باره روح سؤال كرد; حضرت فرمود: روح جبرئيل نيست، جبرئيل از ملائكه است; در حالى كه روح غير از جبرئيل است . .. خداوند خطاب به پيامبر(ص) مى فرمايد:... {نزل به الروح الأمين}...}.

حمايتهاى جبرئيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 4 - 14،15

14 - پيامبر ( ص ) ، مورد حمايت و پشتيبانى جبرائيل ، صالح ترين مؤمنان ( على ( ع ) ) و فرشتگان قرار داشت .

و جبريل و ص_لح المؤمنين و الملئكة بعد ذلك ظهير

مقصود از {صالح المؤمنين} _ برابر نظر بسيارى از مفسران و روايات وارده از عامّه و خاصّه _ اميرالمؤمنين على(ع) است (مجمع البيان، ذيل آيه).

15 - پيامبر ( ص ) ، در برابر ضديت و خيانت برخى از همسرانش ، مورد حمايت و پشتيبانى خداوند ، جبرائيل ، صالح مؤمنان

( على ( ع ) ) و فرشتگان قرار داشت .

و إن تظ_هرا عليه فإنّ اللّه هو موليه . .. و المل_ئكة بعد ذلك ظهير

دشمنان جبرئيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 97 - 1

1 - عداوت و كينه توزى يهوديان با جبرئيل ( ع )

من كان عدواً لجبريل

مراد از {من كان} - به دليل آيات گذشته - يهوديان هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 98 - 2

2 - خداوند ، دشمن كسانى است كه با جبرئيل و ميكائيل دشمنى دارند .

من كان عدواً للّه . .. و جبريل و ميكل فإن اللّه عدو للكفرين

دشمنى يهود با جبرئيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 97 - 1،5،11،12،13،14،15

1 - عداوت و كينه توزى يهوديان با جبرئيل ( ع )

من كان عدواً لجبريل

مراد از {من كان} - به دليل آيات گذشته - يهوديان هستند.

5 - نزول قرآن بر پيامبر ( ص ) توسط جبرئيل ، موجب دشمنى و كينه توزى يهود با او گرديد .

من كان عدواً لجبريل فإنه نزله على قلبك بإذن اللّه

جمله {فانه . ..} (جبرئيل به اذن خدا قرآن را بر قلب تو فرود آورد) بيانگر منشأ كينه توزى يهود با جبرئيل است.

11 - بازگشت دشمنى يهود با جبرئيل ، به دشمنى با خداوند است .

من كان عدواً لجبريل فإنه نزله على قلبك بإذن اللّه

هر يك از حقايق بيان شده در جمله {فإنه نزله} تا {بشرى للمؤمنين} پاسخى به يهود در ارتباط با كينه توزى آنان با

جبرئيل است. قيد {بإذن اللّه} بيان مى دارد كه جبرئيل به فرمان خدا، قرآن را براى پيامبر(ص) آورده است; پس اگر نزول قرآن مايه عداوت است بايد شما يهوديان با خدا دشمنى كنيد. بنابراين جواب جمله شرطيه {من كان ...} چنين مى شود: {فهو عدو اللّه}.

12 - دشمنى يهود با جبرئيل ، در حقيقت دشمنى با تورات ، دشمنى با مايه هاى هدايت بشر و دشمنى با پيام آور بشارت است .

فإنه نزله . .. مصدقاً لما بين يديه و هدىً و بشرى للمؤمنين

هر يك از توصيفهاى {مصدقاً . ..} و {هدىً} و {بشرى للمؤمنين} همانند {بإذن اللّه} مى تواند پاسخى نقضى به يهوديان كينه توز با جبرئيل باشد; يعنى، دشمنى كردن با آورنده قرآن - كه دين و كتاب شما را تأييد مى كند، مايه هدايت بشر است و به سعادتها بشارت مى دهد - در واقع دشمنى كردن با تورات و ... است.

13 - نازل شدن قرآن به فرمان خدا ، دليلى بر ناروايى عداوت يهود با جبرئيل است .

من كان عدواً لجبريل فإنه نزله على قلبك بإذن اللّه

برداشت فوق بر اين اساس است كه قيد {بإذن اللّه} پاسخى حلّى در ارتباط با عداوت يهود با جبرئيل باشد; يعنى، او به فرمان خدا قرآن را بر قلب پيامبر(ص) نازل كرد و كسى كه فرمان خدا را اطاعت كند، نبايد در نزد معتقدان به خدا مبغوض باشد.

14 - تأييد تورات از سوى قرآن ، دليلى بر بيجا بودن دشمنى يهود با پيام آور وحى ( جبرئيل ) است .

فإنه نزله على قلبك بإذن اللّه مصدقاً لما بين يديه

{مصدقاً لما بين يديه} (قرآن درستى تورات

را تأييد مى كند) در پاسخ به يهوديان دشمن جبرئيل، اين نكته را بيان مى كند كه جبرئيل حقيقتى را آورد كه دين و كتاب شما را تصديق مى كند و شاهد راستى و درستى آن است و لذا نا به جاست كه با نازل كننده آن (جبرئيل) دشمنى كنيد.

15 - هدايتگرى و بشارت دهندگى قرآن ، دليلى بر نابه جابودن عداوت يهود با نازل كننده آن ( جبرئيل ) است .

فإنه نزله على قلبك . .. هدىً و بشرى للمؤمنين

عبارت {هدىً و بشرى} نيز همانند {مصدقاً} حاوى اين نكته است كه جبرئيل معارفى را به پيامبر(ص) القا كرد كه بشارت دهنده و هدايتگر است و لذا دشمنى كردن با او، نمى تواند توجيه معقولى داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 98 - 9

9 - يهوديان ، به دليل عداوتشان با جبرئيل كافرند و خداوند دشمن آنان است .

من كان عدواً للّه . .. و جبريل و ميكل فإن اللّه عدو للكفرين

از مصداقهاى {الكافرين} - به دليل آيات گذشته - يهوديان هستند.

ذكر امانتدارى جبرئيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 21 - 7

7 - توجّه به شرافت جبرئيل و نيرومندى ، منزلت الهى ، فرمان روايى بى چون و چرا و امانت دارى او ، زمينه ساز باور به سلامت قرآن در مرحله نزول و ابلاغ به پيامبر ( ص )

إنّه لقول رسول كريم . ذى قوّة عند ذى العرش مكين . مطاع ثَمّ أمين

ذكر حاكميت جبرئيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

20 - تكوير - 81 - 21 - 7

7 - توجّه به شرافت جبرئيل و نيرومندى ، منزلت الهى ، فرمان روايى بى چون و چرا و امانت دارى او ، زمينه ساز باور به سلامت قرآن در مرحله نزول و ابلاغ به پيامبر ( ص )

إنّه لقول رسول كريم . ذى قوّة عند ذى العرش مكين . مطاع ثَمّ أمين

ذكر شرافت جبرئيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 21 - 7

7 - توجّه به شرافت جبرئيل و نيرومندى ، منزلت الهى ، فرمان روايى بى چون و چرا و امانت دارى او ، زمينه ساز باور به سلامت قرآن در مرحله نزول و ابلاغ به پيامبر ( ص )

إنّه لقول رسول كريم . ذى قوّة عند ذى العرش مكين . مطاع ثَمّ أمين

ذكر قدرت جبرئيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 21 - 7

7 - توجّه به شرافت جبرئيل و نيرومندى ، منزلت الهى ، فرمان روايى بى چون و چرا و امانت دارى او ، زمينه ساز باور به سلامت قرآن در مرحله نزول و ابلاغ به پيامبر ( ص )

إنّه لقول رسول كريم . ذى قوّة عند ذى العرش مكين . مطاع ثَمّ أمين

رؤيت جبرئيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 13 - 1،2

1 - پيامبر ( ص ) ، فرشته وحى ( جبرئيل ) را يك بار ديگر نيز ديد .

و لقد رءاه نزلة أُخرى

{نزلة} مرادف {مرّة} است; يعنى، {مرّة اُخرى} (يك بار ديگر).

2

- جبرئيل ، براى نشان دادن خود به پيامبر ( ص ) از افق اعلى بر آن حضرت نازل شد .

و هو بالأُفق الأعلى . .. و لقد رءاه نزلة أُخرى

به كارگيرى {نزلة} _ از ريشه {نزول} (فرود آمدن) _ نشان مى دهد كه رؤيت جبرئيل، در صورتى بود كه او از مقام خود پايين بيايد و خود را به پيامبر(ص) برساند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 14 - 1،3

1 - پيامبر ( ص ) ، جبرئيل را بار ديگر در كنار { سدرة المنتهى } مشاهده كرد .

و لقد رءاه نزلة أُخرى . عند سدرة المنتهى

3 - { سئل عبداللّه بن مسعود ، { و لقد رآه نزلة اُخرى قال : قال رسول اللّه رأيت جبرئيل عند سدرة المنتهى ;

از عبدالله بن مسعود درباره {و لقد رآه نزلة اُخرى} سؤال شد، او گفت: رسول خدا(ص) فرمود: جبرئيل را در نزد {سدرة المنتهى} ديدم}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 16 - 2

2 - تأثير حضور جبرئيل بر { سدرة المنتهى } ، به هنگام نشان دادن خود به پيامبر ( ص )

إذ يغشى السدرة مايغشى

به كار رفتن واژه {إذ} نشان مى دهد كه {سدرة المنتهى}، هميشه غرق در آن پوشش نبوده; بلكه به هنگام حضور جبرئيل چنان ويژگى را مى يافت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 23 - 1،2

1 - پيامبر ( ص ) ، جبرئيل را در چشم انداز افق و كناره اى از جهان هستى ديده

بود .

و لقد رءاه بالأُفق

{اُفق}، به معناى مقدار ظاهر و آشكار از ناحيه هاى فلك و كناره هاى زمين است (لسان العرب). فاعل {رأى} ضمير {صاحبكم} است و ضمير مفعولى {رءاه} به {رسول} در آيات پيشين برمى گردد.

2 - جايگاه ظهور جبرئيل براى پيامبر ( ص ) ، جايگاهى روشن و بى ابهام بود كه ديدنى ها در آن مشتبه نمى شد .

و لقد رءاه بالأُفق المبين

رؤيت قلبى جبرئيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 11 - 1

1 - شهود قلبى پيامبر ( ص ) ، جبرئيل را به هنگام وحى

ما كذب الفؤاد مارأى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 17 - 2

2 - ره نيافتن هيچ گونه خطا و انحراف در مشاهدات قلبى پيامبر ( ص ) ، در ديدن جبرئيل در { سدرة المنتهى }

ما زاغ البصر و ماطغى

مراد از {البصر} در آيه شريفه _ به قرينه {ماكذب الفؤاد ما رأى} _ ديده دل است; و نه چشم سر.

سدرة المنتهى هنگام نزول جبرئيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 16 - 1

1 - { سدرة المنتهى } ، در پوششى خاص به هنگام نزول بار ديگر جبرئيل بر پيامبر ( ص ) در كنار آن

و لقد رءاه نزلة أُخرى . إذ يغشى السدرة مايغشى

صعود جبرئيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 4 - 8

8 - { عن على بن الحسين ( ع ) : . . .و إنّ

للّه تبارك و تعالى بِقاعاً فى سماواته فمن عُرِجَ به إلى ها فقد عُرِجَ به إليه ألاتسمع اللّه عزّوجلّ يقول : { تعرج الملائكة و الروح إليه } . . . ;

از امام سجاد(ع) روايت شده است: . ..براى خداى تبارك و تعالى در آسمان ها، بقعه هايى هست، پس هر كس به يكى از آنها عروج داده شود، به سوى خدا عروج داده شده است. آيا كلام خداى عزّوجلّ را نشنيده اى كه مى فرمايد: (تعرج الملائكة و الروح إليه)...}.

عظمت جبرئيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 4 - 3

3 - جبرئيل ، فرشته اى با عظمت و بلندمرتبه در سلسله فرشتگان و كارگزاران الهى در عالم

تعرج المل_ئكه و الروح إليه

مطلب ياد شده، از اختصاص به ذكر يافتن {روح} به دست مى آيد.

عقل جبرئيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 6 - 1

1 - جبرئيل ، فرشته اى صاحب كمال عقل و درايت

ذو مرّة فاستوى

يكى از معانيى كه واژه {مرّة} بر آن اطلاق مى شود، {عقل} است. نكره آمدن {مرّة} نيز براى تفخيم و به تقدير {ذو مرّة كاملة} است.

عمل پسنديده جبرئيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 19 - 4

4 - جبرئيل ، داراى ويژگى ها و رفتارى پسنديده و فرستاده اى بزرگوار براى ابلاغ قرآن

رسول كريم

{كرم} واژه اى است كه در مورد زيبايى هاى والا و كارهاى پسنديده كاربرد دارد. (مفردات راغب)

فضايل جبرئيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى

- 42 - 51 - 11

11 - فرشته وحى ، پيكى امين در ابلاغ پيام خدا به پيامبران

فيوحى بإذنه ما يشاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 6 - 1

1 - جبرئيل ، فرشته اى صاحب كمال عقل و درايت

ذو مرّة فاستوى

يكى از معانيى كه واژه {مرّة} بر آن اطلاق مى شود، {عقل} است. نكره آمدن {مرّة} نيز براى تفخيم و به تقدير {ذو مرّة كاملة} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 19 - 4

4 - جبرئيل ، داراى ويژگى ها و رفتارى پسنديده و فرستاده اى بزرگوار براى ابلاغ قرآن

رسول كريم

{كرم} واژه اى است كه در مورد زيبايى هاى والا و كارهاى پسنديده كاربرد دارد. (مفردات راغب)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 21 - 4،5،7

4 - جبرئيل در پيشگاه خداوند ، فرشته اى امين و به دور از خيانت در انجام دادن رسالت هاى خويش

ثَمّ أمين

{ثَمَّ} اسمى است كه براى اشاره به مكان دور يا با عظمت به كار مى رود. و در آيه شريفه، اشاره به مكانى است كه {عند ذى العرش} بر آن دلالت داشت.

5 - جبرئيل در ابلاغ قرآن به پيامبر ( ص ) ، امانت دارى قابل اعتماد و به دور از هرگونه دخل و تصرف در آن بود .

إنّه لقول رسول . .. أمين

7 - توجّه به شرافت جبرئيل و نيرومندى ، منزلت الهى ، فرمان روايى بى چون و چرا و امانت دارى او ، زمينه ساز باور به سلامت قرآن در

مرحله نزول و ابلاغ به پيامبر ( ص )

إنّه لقول رسول كريم . ذى قوّة عند ذى العرش مكين . مطاع ثَمّ أمين

فلسفه دشمنى با جبرئيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 97 - 5

5 - نزول قرآن بر پيامبر ( ص ) توسط جبرئيل ، موجب دشمنى و كينه توزى يهود با او گرديد .

من كان عدواً لجبريل فإنه نزله على قلبك بإذن اللّه

جمله {فانه . ..} (جبرئيل به اذن خدا قرآن را بر قلب تو فرود آورد) بيانگر منشأ كينه توزى يهود با جبرئيل است.

فلسفه صعود جبرئيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 4 - 1

1 - عروج و صعود ملائكه و جبرئيل به سوى خدا ( به صعودگاه ها و جايگاه هاى بلند مرتبه ) در قيامت براى دريافت فرامين الهى و اجراى آن

تعرج المل_ئكة و الروح إليه

مقصود از {روح} روح الامين و جبرئيل است. ضمير در {إليه} به {اللّه} بازمى گردد; به اين اعتبار كه خداوند كه صاحب معارج است. بر اين اساس مقصود آيه شريفه، اين حقيقت است كه فرشتگان براى دريافت فرمان هاى الهى، به صعودگاه و جايگاه دريافت آنها عروج مى كنند و چون خداوند صاحب اين جايگاه ها و صعودگاه ها است، فرشتگان در حقيقت به سوى او عروج خواهند كرد.

فلسفه نزول جبرئيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 7 - 1

1 - عزيمت جبرئيل از بالاترين افق هستى ، به سوى پيامبر ( ص ) جهت ابلاغ قرآن به

آن حضرت

فاستوى . و هو بالأُفق الأعلى

ضماير در اين آيات، به {شديدالقوى} (جبرئيل) بازمى گردد.

قدرت جبرئيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 5 - 2،5

2 - جبرئيل ، فرشته اى بس مقتدر و نيرومند

علّمه شديد القوى

5 - جبرئيل ، داراى توانايى هاى بى شمار و در حد اعلا

علّمه شديدالقوى

{القوى} جمع همراه با {ال} است و افاده عموم مى كند. بنابراين {شديدالقوى}; يعنى، كسى كه در او همه توانايى ها، در حدى شديد وجود دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 20 - 1،6

1 - جبرئيل ، فرشته اى نيرومند و پرقدرت

ذى قوّة

نكره بودن {قوّة}، بر عظمت آن دلالت دارد.

6 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) فى قوله : { ذى قوّة عند ذى العرش مكين } قال : يعنى : جبرئيل . . . ;

از امام صادق(ع) درباره سخن خداوند {ذى قوّة عند ذى العرش مكين} روايت شده كه مراد جبرئيل است. ..}.

كارگزاران جبرئيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 21 - 2

2 - جبرئيل در ابلاغ قرآن به پيامبر ( ص ) ، تنها نبود و مأمورانى فرمان پذير در اختيار داشت .

لقول رسول . .. مطاع

كرامت جبرئيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 19 - 4

4 - جبرئيل ، داراى ويژگى ها و رفتارى پسنديده و فرستاده اى بزرگوار براى ابلاغ قرآن

رسول كريم

{كرم} واژه اى است كه در مورد زيبايى هاى والا و كارهاى پسنديده كاربرد

دارد. (مفردات راغب)

كفر دشمنان جبرئيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 98 - 7،9

7 - دشمنان جبرئيل و ميكائيل كافرند .

من كان عدواً للّه . .. و جبريل و ميكل فإن اللّه عدو للكفرين

9 - يهوديان ، به دليل عداوتشان با جبرئيل كافرند و خداوند دشمن آنان است .

من كان عدواً للّه . .. و جبريل و ميكل فإن اللّه عدو للكفرين

از مصداقهاى {الكافرين} - به دليل آيات گذشته - يهوديان هستند.

گفتگوى جبرئيل با يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 15 - 18

18_ { قال رسول الله ( ص ) لما اُلقى يوسف فى الجبّ أتاه جبرئيل عليه السلام فقال له : يا غلام ، من ألقاك فى هذا الجبّ ؟ قال : إخوتى . قال : و لِمَ ؟ قال : لمودّة أبى إيّاى حسدونى . . . ;

رسول خدا(ص) فرمود: هنگامى كه يوسف(ع) در چاه افكنده شد، جبرئيل نزد او آمد و گفت: اى پسر! چه كسى تو را در اين چاه افكند؟ گفت: برادرانم. جبرئيل گفت: چرا؟ گفت : چون پدرم مرا دوست مى داشت، آنان بر من حسد ورزيدند...}.

گواهى جبرئيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 21 - 1

1- جبرئيل ، شگفت زدگى مريم ( س ) را امرى به جا دانست و بر عفت و پاكدامنى وى گواهى داد .

قال كذلك

{كذلك} خبر براى مبتداى محذوف و مركب از حرف تشبيه و اسم اشاره است. مشاراليه آن ممكن است گفتار مريم(س) باشد، در

اين مفاد آيه اين است كه گرچه موضوع همان گونه است كه گفتى، ولى خداوند اين كار را بر خويش دشوار نمى بيند.

محمد(ص) و جبرئيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 13 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، فرشته وحى ( جبرئيل ) را يك بار ديگر نيز ديد .

و لقد رءاه نزلة أُخرى

{نزلة} مرادف {مرّة} است; يعنى، {مرّة اُخرى} (يك بار ديگر).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 23 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، جبرئيل را در چشم انداز افق و كناره اى از جهان هستى ديده بود .

و لقد رءاه بالأُفق

{اُفق}، به معناى مقدار ظاهر و آشكار از ناحيه هاى فلك و كناره هاى زمين است (لسان العرب). فاعل {رأى} ضمير {صاحبكم} است و ضمير مفعولى {رءاه} به {رسول} در آيات پيشين برمى گردد.

مراد از جبرئيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 17 - 13

13- { عن الأصبغ بن نباتة : . . . قال علىّ ( ع ) جبرئيل من الملائكة والروح غير جبرئيل . . . قال ( اللّه ) لمريم { فأرسلنا إليها روحنا فتمثّل لها بشرًا سويّاً } . . . ;

از اصبغ بن نباته روايت شده كه:. .. حضرت على(ع) فرمود: جبرئيل از فرشتگان است و روح غير از جبرئيل است... خداوند در باره مريم مى فرمايد: {فأرسلنا إليها روحنا فتمثّل لها بشرًا سويّاً} ...}.

مسؤوليت جبرئيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 -

مريم - 19 - 19 - 2

2- مأمور ويژه الهى با بشارت فرزند به مريم ( س ) ، خود را مأمور بخشيدن پسرى پاك نهاد به وى معرفى كرد .

قال إنّما أنا رسول ربّك لأهب لك غل_مًا زكيًّا

اسناد {هبه فرزند} به جبرئيل به خاطر وساطت او در بخشش الهى است. {زكىّ} از ريشه {زكاء} به معناى صلاح گرفته شده است (مصباح). {تزكية} و {زكاة} در معانى {طهارت} و {نموّ} و {بركت} و {مدح} استعمال دارد و در هر مورد، معناى مناسب آن مورد نظر است. طهارت و صلاح كودك به شايستگى هاى ذاتى او است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 19 - 5

5 - خداوند ، در تأكيد بر مأموريت جبرئيل در ابلاغ قرآن به پيامبر ( ص ) ، به ستارگان و شب و سپيده دم سوگند ياد كرده است .

فلاأُقسم بالخنّس . .. و الّيل ... و الصبح ... إنّه لقول رسول كريم

معارفه جبرئيل و مريم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 19 - 1

1- مأمور ويژه الهى در پاسخ به نگرانى مريم ( س ) خود را به او شناساند و فرستاده خدا بودن خود را به او ابلاغ كرد .

قالت إنّى أعوذ . .. قال إنّما أنا رسول ربّك

مقامات جبرئيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 98 - 4

4 - جبرئيل و ميكائيل داراى مقامى برتر از ساير فرشتگان در پيشگاه خدا

من كان عدواً للّه و ملئكته و رسله جبريل و ميكل

كلمه {ملائكته}

شامل جبرئيل و ميكائيل مى شود. بنابراين ذكر بخصوص آنها از ميان ساير فرشتگان، مى تواند اشاره به برترى مقام آنان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 17 - 7

7- جبرئيل ، موجودى غيرجسمانى ، شريف و عالى مرتبه *

فأرسلنا إليها روحنا

اضافه {روح} به {نا} اضافه تشريفيّه است. ارسال روح، گوياى اين است كه آن روح، موجودى مستقل و مطيع خداوند بوده و توان سير و اداى رسالت داشته است و محتواى رسالت خويش را درك مى كرده است و تمثيل او به صورت بشر، دليل قدرت او بر آن كار و سازگار بودن وجود او با تمثّلات جسمانى است. قابل انطباق بودن اين ويژگى ها بر جبرئيل سبب شده است كه برخى مفسران، فرشته نازل شده بر مريم(س) را، جبرئيل دانسته اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 7 - 3

3 - جايگاه جبرئيل ، در برترين مرتبه و افق هستى قرار دارد .

و هو بالأُفق الأعلى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 4 - 3

3 - جبرئيل ، فرشته اى با عظمت و بلندمرتبه در سلسله فرشتگان و كارگزاران الهى در عالم

تعرج المل_ئكه و الروح إليه

مطلب ياد شده، از اختصاص به ذكر يافتن {روح} به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 20 - 3،6

3 - جبرئيل ، نزد خداوند ، داراى قدر و منزلتى والا است .

عند ذى العرش مكين

{مكين}، به معناى جا افتاده و داراى قدر

و منزلت است. (مفردات راغب)

6 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) فى قوله : { ذى قوّة عند ذى العرش مكين } قال : يعنى : جبرئيل . . . ;

از امام صادق(ع) درباره سخن خداوند {ذى قوّة عند ذى العرش مكين} روايت شده كه مراد جبرئيل است. ..}.

منشأ قدرت جبرئيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 20 - 5

5 - سلطه خداوند بر عرش ، پشتوانه اقتدار جبرئيل

ذى قوّة عند ذى العرش مكين

وصف {ذى العرش}، مى تواند اين نكته را برجسته سازد كه منزلت والاى جبرئيل، نزد كسى كه عرش مقهور او است، اتصاف او را به {ذى قوّة} تضمين مى كند.

ناپسندى دشمنى با جبرئيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 97 - 13،14،15

13 - نازل شدن قرآن به فرمان خدا ، دليلى بر ناروايى عداوت يهود با جبرئيل است .

من كان عدواً لجبريل فإنه نزله على قلبك بإذن اللّه

برداشت فوق بر اين اساس است كه قيد {بإذن اللّه} پاسخى حلّى در ارتباط با عداوت يهود با جبرئيل باشد; يعنى، او به فرمان خدا قرآن را بر قلب پيامبر(ص) نازل كرد و كسى كه فرمان خدا را اطاعت كند، نبايد در نزد معتقدان به خدا مبغوض باشد.

14 - تأييد تورات از سوى قرآن ، دليلى بر بيجا بودن دشمنى يهود با پيام آور وحى ( جبرئيل ) است .

فإنه نزله على قلبك بإذن اللّه مصدقاً لما بين يديه

{مصدقاً لما بين يديه} (قرآن درستى تورات را تأييد مى كند) در پاسخ به يهوديان دشمن جبرئيل،

اين نكته را بيان مى كند كه جبرئيل حقيقتى را آورد كه دين و كتاب شما را تصديق مى كند و شاهد راستى و درستى آن است و لذا نا به جاست كه با نازل كننده آن (جبرئيل) دشمنى كنيد.

15 - هدايتگرى و بشارت دهندگى قرآن ، دليلى بر نابه جابودن عداوت يهود با نازل كننده آن ( جبرئيل ) است .

فإنه نزله على قلبك . .. هدىً و بشرى للمؤمنين

عبارت {هدىً و بشرى} نيز همانند {مصدقاً} حاوى اين نكته است كه جبرئيل معارفى را به پيامبر(ص) القا كرد كه بشارت دهنده و هدايتگر است و لذا دشمنى كردن با او، نمى تواند توجيه معقولى داشته باشد.

نجات جبرئيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 68 - 12

12 - { قال رسول اللّه ( ص ) : { و نفخ فى الصور فصعق من فى السماوات و من فى الأرض إلاّ من شاء اللّه } قالوا : يا رسول اللّه من ه_ؤلاء الذين استثنى اللّه ، قال : جبرئيل و ميكائيل و ملك الموت و اسرائيل و حملة العرش . . . ;

از رسول خدا(ص) روايت شده كه فرمود: {و نفخ فى الصور. .. إلاّ من شاء اللّه}. [اصحاب] گفتند: اى رسول خدا! اين كسانى كه استثنا شده اند چه كسانى هستند؟ فرمود: جبرئيل، ميكائيل، ملك الموت، اسرائيل و حاملان عرش هستند...}.

نزديكى جبرئيل به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 8 - 1،2

1 - جبرئيل براى ابلاغ وحى ، به پيامبر ( ص ) خود را به

آن حضرت نزديك و نزديك تر كرد .

ثمّ دنا فتدلّى

{دنا}; يعنى، نزديك شد و {تدلّى}; يعنى، آويخت و اين كنايه از شدت نزديكى است. ضمير فاعل در {دنا} و {تدلّى}به جبرئيل بازمى گردد.

2 - نزديك و نزديك تر شدن پيامبر ( ص ) ، به مبدأ وحى در افق اعلى براى دريافت قرآن

و هو بالأُفق الأعلى . ثمّ دنا فتدلّى

برداشت ياد شده بر اين اساس است كه ضمير فاعلى به پيامبر(ص) بازمى گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 9 - 1

1 - جبرئيل براى وحى كردن قرآن به پيامبر ( ص ) ، خود را آن قدر به آن حضرت نزديك كرد كه فاصله ميان وى و حضرت به اندازه دو كمان يا كمتر از آن رسيد .

فكان قاب قوسين أو أدنى

{قاب} معادل {مقدار} و {قاب قوسين} به معناى اندازه دو كمان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 10 - 1

1 - جبرئيل ، آن گاه كه خود را كاملاً به پيامبر ( ص ) نزديك كرد ، حقايق عظيمى را به آن حضرت وحى نمود .

فأوحى إلى عبده ما أوحى

حرف {فاء} مى رساند كه اين وحى، پس از {دنا فتدلّى. ..} صورت گرفته است. عبارت {ما أوحى} نيز دلالت بر تفخيم دارد. برداشت بالا مبتنى بر اين نكته است كه ضمير فاعلى در {فأوحى} به جبرئيل بازگردد.

نزول جبرئيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 13 - 2

2 - جبرئيل ، براى نشان دادن خود به پيامبر (

ص ) از افق اعلى بر آن حضرت نازل شد .

و هو بالأُفق الأعلى . .. و لقد رءاه نزلة أُخرى

به كارگيرى {نزلة} _ از ريشه {نزول} (فرود آمدن) _ نشان مى دهد كه رؤيت جبرئيل، در صورتى بود كه او از مقام خود پايين بيايد و خود را به پيامبر(ص) برساند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 4 - 13

13 - { عن النبىّ ( ص ) أنّه قال : إذا كان ليلة القدر تنزّل الملائكة الذين هم سكان سدرة المنتهى و منهم جبرئيل فَيَنْزِل جبرئيل ( ع ) و معه اَلْوِيَةٌ ينصب لواء منها على قبرى و لواء على بيت المقدّس و لواء فى المسجدالحرام و لواء على طور سيناء و لايدع فيها مؤمناً و لا مؤمنة إلاّ سلم عليه ;

از پيامبر(ص) روايت شده كه فرمود: زمانى كه شب قدر فرا رسد، فرشتگان ساكن {سدرة المنتهى} _ كه از جمله آنان جبرئيل است _ نازل مى شوند. پس جبرئيل [بر زمين ]فرود مى آيد در حالى كه پرچم هايى همراه او است. پرچمى را بر سر قبر من و پرچمى را در بيت المقدس و پرچمى را در مسجدالحرام و پرچمى را بر طور سينا برپا مى كند و در آن شب، هيچ مرد و زن مؤمنى را فروگذار نمى كند; مگر اين كه بر او سلام مى كند}.

نزول جبرئيل بر برگزيدگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 2 - 6

6- خداوند ، ملائكه را به همراهى جبرئيل بر بندگان منتخب خود فرود مى آورد

.

ينزّل المل_ئكة بالروح من أمره

به قرينه برخى از آيات قرآن _ كه از جبرئيل امين به عنوان {روح القدس} و {روح الأمين} ياد شده _ ممكن است مراد از {روح} در اين آيه حضرت جبرئيل باشد. لازم به ذكر است در اين صورت {باء} در {بالروح} به معناى {مع} مى باشد.

نزول جبرئيل بر محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 124 - 29

29 - از على ( ع ) روايت شده كه از رسول خدا ( ص ) شنيدم كه مى فرمود : { ان جبرئيل أتى إلىّ بسبع كلمات ، و هى التى قال اللّه تعالى : { و إذ ابتلى إبراهيم ربه بكلمات فأتمهن } . . . و هى . . . يا اللّه يا رحمان يا رب يا ذالجلال و الاكرام يا نور السماوات و الأرض يا قريب يا مجيب . . . ;

جبرئيل هفت كلمه نزد من آورد و اين همان كلماتى بود كه خداوند درباره ابراهيم(ع) فرموده (و إذ ابتلى إبراهيم ربه كلمات فأتمهن) . .. و آن كلمات ... عبارت بود از: يا اللّه، يا رحمان، يا رب، يا ذالجلال و الاكرام، يا نور السماوات و الأرض، يا قريب، يا مجيب ...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 144 - 4

4 - هر ناحيه اى از آسمان مى توانست و احتمال داشت كه محل ظهور و پيدايش فرشته وحى بر پيامبر ( ص ) باشد .

قد نرى تقلب وجهك فى السماء

از اينكه پيامبر(ص) براى مشاهده نزول فرشته وحى به نقطه اى

خاص و معين چشم نمى دوخت و صورتش را به هر سويى مى چرخانيد، به برداشت فوق مى توان دست يافت.

نزول جبرئيل بر مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 17 - 3،8

3- درپى استقرار مريم ( س ) در ناحيه شرقى و در مكانى مستور خداوند فرشته اى ارجمند را به سوى او فرستاد .

فاتّخذت من دونهم حجابًا فأرسلنا إليها روحنا

مراد از {روحنا}، به دليل صفاتى كه در ادامه آيات براى او ذكر شده است، يكى از فرشتگان است كه عظمت و ارجمندى او در پيشگاه پروردگار، مايه انتساب او به خداوند شده است. با توجه به آياتى كه جبرئيل را {روح الأمين} و {روح القدس} خوانده مى توان گفت: اين فرشته، همان جبرئيل بوده است.

8- مأمور ويژه الهى ، به صورت مردى معتدل و داراى همه خصوصيات جسمى يك انسان ، براى مريم ( س ) نمودار شد .

فتمثّل لها بشرًا سويًّا

{تمثيل}، يعنى صورت پذيرى و به شكل چيزى نمودار شدن. {بشراً} حال است براى فاعل {تَمَثّلَ} و مراد از آن به قرينه آيه بعد، مرد است. {سوىّ} به معناى معتدل است و {بشراً سوّياً}، يعنى انسانى معتدل كه در خصوصيات جسمى خارج از حد افراط و تفريط باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 19 - 7

7- { عن الباقر ( ع ) [ فى قصّة مريم ] : . . . تمثّل لها الروح الأمين . . . } قال إنّما أنا رسول ربّك لأهب لك غلاماً زكيّاً } فتفل فى جيبها فحملت بعيسى

( ع ) ;

از امام باقر(ع) [در داستان مريم] روايت شده: روح الامين بر وى ظاهر شد . .. و گفت: {إنّما أنا رسول ربّك لأهب لك غلاماً زكيّاً} پس آب دهان در گريبان وى افكند و او به عيسى(ع) حامله شد}.

نقش جبرئيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 87 - 22

22 - از رسول خدا ( ص ) روايت شده كه فرمود : { روح القدس } جبرئيل ;

{روح القدس} جبرئيل است. }

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 97 - 2،3،5،14،15

2 - جبرئيل ، نازل كننده قرآن بر قلب پيامبر ( ص )

فإنه نزله على قلبك

3 - جبرئيل ، نه از سر خود بلكه به اذن خدا و فرمان او ، قرآن را بر پيامبر ( ص ) فرود آورد .

فإنه نزله على قلبك بإذن اللّه

5 - نزول قرآن بر پيامبر ( ص ) توسط جبرئيل ، موجب دشمنى و كينه توزى يهود با او گرديد .

من كان عدواً لجبريل فإنه نزله على قلبك بإذن اللّه

جمله {فانه . ..} (جبرئيل به اذن خدا قرآن را بر قلب تو فرود آورد) بيانگر منشأ كينه توزى يهود با جبرئيل است.

14 - تأييد تورات از سوى قرآن ، دليلى بر بيجا بودن دشمنى يهود با پيام آور وحى ( جبرئيل ) است .

فإنه نزله على قلبك بإذن اللّه مصدقاً لما بين يديه

{مصدقاً لما بين يديه} (قرآن درستى تورات را تأييد مى كند) در پاسخ به يهوديان دشمن جبرئيل، اين نكته را بيان مى كند كه جبرئيل حقيقتى را آورد

كه دين و كتاب شما را تصديق مى كند و شاهد راستى و درستى آن است و لذا نا به جاست كه با نازل كننده آن (جبرئيل) دشمنى كنيد.

15 - هدايتگرى و بشارت دهندگى قرآن ، دليلى بر نابه جابودن عداوت يهود با نازل كننده آن ( جبرئيل ) است .

فإنه نزله على قلبك . .. هدىً و بشرى للمؤمنين

عبارت {هدىً و بشرى} نيز همانند {مصدقاً} حاوى اين نكته است كه جبرئيل معارفى را به پيامبر(ص) القا كرد كه بشارت دهنده و هدايتگر است و لذا دشمنى كردن با او، نمى تواند توجيه معقولى داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 102 - 3

3- روح القدس ( جبرئيل ) ، واسطه ابلاغ وحى و نازل كننده قرآن از جانب پروردگار

قل نزّله روح القدس من ربّك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 193 - 1

1 - نزول قرآن ، توسط روح الامين ( جبرئيل ) بر پيامبر ( ص )

نزل به الروح الأمين

مراد از {الروح الأمين} با توجه به آيه 97 سوره {بقره} (من كان عدوّاً لجبريل فإنّه نزّله على قلبك بإذن اللّه) جبرئيل(ع) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 51 - 10

10 - ارسال وحى از سوى فرشته وحى ، تنها منوط به اذن و مشيت الهى است .

فيوحى بإذنه ما يشاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 52 - 5

5 - روح القدس ( جبرئيل ) ، واسطه وحى الهى

براى پيامبراكرم ( ص ) بود .

كذلك أوحينا إليك روحًا من أمرنا

برداشت ياد شده بر اين پايه مبتنى است كه مراد از {روحاً} فرشته وحى (جبرئيل) باشد. دراين صورت نصب {روحاً} مبتنى به اعتبار نزع خافض و به تقدير {أوحينا إليك بروح من أمرنا} است و يا به لحاظ عامل محذوف و به تقدير {أوحينا إليك بإرسالنا روحاً من أمرنا} مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 5 - 1

1 - قرآن ، تعليم داده شده به پيامبر ( ص ) ، به وسيله جبرئيل

علّمه شديد القوى

به گفته عموم مفسران، مراد از {شديدالقوى} جبرئيل است; گرچه برخى نيز اين احتمال را مطرح كرده اند كه مراد از آن خداوند است. به نظر مى رسد تعبيرهاى {فاستوى، دنا، تدلّى و ...} با اين احتمال سازگار نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 7 - 4

4 - دريافت پيام وحى به وسيله جبرئيل از مقام الوهيت و آوردن آن براى پيامبر ( ص )

و هو بالأُفق الأعلى

مراد از {اُفق اعلى} مى تواند مقام الوهيت باشد كه جبرئيل از آن جا وحى را دريافت كرده، به زمين مى آورد و به پيامبر(ص) مى رساند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 10 - 2

2 - جبرئيل ، واسطه وحى الهى به پيامبران

فأوحى إلى عبده ما أوحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 4 - 2

2 - فرشتگان و جبرئيل ، كارگزاران الهى در عرصه قيامت

تعرج المل_ئكه

و الروح إليه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 22 - 6

6 - سلامت عقلانى پيامبر ( ص ) ، ضامن دريافت صحيح قرآن از فرشته وحى و مصونيت مرحله دريافت از خطا و تحريف

و ما صاحبكم بمجنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 24 - 2

2 - جبرئيل كسى جز پيامبر ( ص ) را بر آيات قرآن آگاه نمى ساخت .

و ما هو على الغيب بضنين

كلمه {الغيب} _ به قرينه {هو} _ دلالت مى كند كه فرشته وحى آنچه را مى آورْد، به غير پيامبر(ص) ابلاغ نمى كرد.

وضوح جايگاه جبرئيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 23 - 2

2 - جايگاه ظهور جبرئيل براى پيامبر ( ص ) ، جايگاهى روشن و بى ابهام بود كه ديدنى ها در آن مشتبه نمى شد .

و لقد رءاه بالأُفق المبين

ويژگيهاى تجسم جبرئيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 17 - 8

8- مأمور ويژه الهى ، به صورت مردى معتدل و داراى همه خصوصيات جسمى يك انسان ، براى مريم ( س ) نمودار شد .

فتمثّل لها بشرًا سويًّا

{تمثيل}، يعنى صورت پذيرى و به شكل چيزى نمودار شدن. {بشراً} حال است براى فاعل {تَمَثّلَ} و مراد از آن به قرينه آيه بعد، مرد است. {سوىّ} به معناى معتدل است و {بشراً سوّياً}، يعنى انسانى معتدل كه در خصوصيات جسمى خارج از حد افراط و تفريط باشد.

ويژگيهاى جبرئيل

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 19 - 4

4 - جبرئيل ، داراى ويژگى ها و رفتارى پسنديده و فرستاده اى بزرگوار براى ابلاغ قرآن

رسول كريم

{كرم} واژه اى است كه در مورد زيبايى هاى والا و كارهاى پسنديده كاربرد دارد. (مفردات راغب)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 20 - 1

1 - جبرئيل ، فرشته اى نيرومند و پرقدرت

ذى قوّة

نكره بودن {قوّة}، بر عظمت آن دلالت دارد.

يهود و جبرئيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 97 - 6

6 - تصور جاهلانه يهود در مورد جبرئيل و نظام وحى

قل من كان عدواً لجبريل فإنه نزله على قلبك بإذن اللّه

جرايم از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

جرايم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 12 - 7

7 _ اعدام ، كيفر طعن و توهين به اسلام

و طعنوا فى دينكم فقتلوا

آثار تداوم جرايم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 66 - 9،11

9 _ غير قابل بخشش بودن كيفر برخى از منافقان ، به دليل مداومت و استمرار آنان بر انجام جرم و خطا

إن نعف عن طائفة منكم نعذب طائفة بأنهم كانوا مجرمين

برداشت فوق با توجه به اين است كه {بأنهم . .. } تعليل {نعذب} مى باشد و {هم كانوا مجرمين} افاده استمرار مى كند.

11 _ استمرار و مداومت بر جرم ، مانع پذيرفته شدن توبه و عذرخواهى انسان از درگاه الهى

لا تعتذروا . .. نعذب طائفة بأنهم كانوا مجرمين

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 75 - 11

11 _ جرم مستمر و تبه كارى ، زمينه ساز پيدايش روح استكبار و سر باز زدن از پذيرش حق است .

فاستكبروا و كانوا قوماً مجرمين

آثار جرايم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 61 - 29،30،35

29 - انكار آيات الهى و كشتن انبيا ، موجب خوار گشتن و درمانده شدن هميشگى بنى اسرائيل شد .

ذلك بأنهم كانوا يكفرون بأيت اللّه و يقتلون النبيين

{ذلك} اشاره به {ذلة}، {مسكنة} و {غضب الهى} است و باء در {بأنهم} سببيه مى باشد.

30 - بنى اسرائيل ، به خاطر كفرشان به آيات الهى و كشتن پيامبران ، مورد غضب خداوند قرار گرفتند .

ذلك بأنهم كانوا يكفرون بأيت اللّه و يقتلون النبيين

35 - كشتن رهبران الهى ، موجب ذلت و فقر و در پى دارنده غضب خداوند است .

ضربت عليهم الذلة . .. ذلك بأنهم ... يقتلون النبيين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 66 - 13

13 _ جرايم انسان ، منشأ اصلى كيفر و عذاب الهى

نعذب طائفة بأنهم كانوا مجرمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 82 - 6

6 _ جرم و تبه كارى ، زمينه ساز حق ستيزى است .

و يحق اللّه الحق بكلمته و لو كره المجرمون

تناسب جرايم با مجازات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 81 - 1

1 - گنهكاران يهود همانند ديگر گنهكاران ، به اندازه استحقاقشان ، در آتش دوزخ گرفتار

خواهند شد .

لن تمسنا النار إلاّ أياماً معدودة . .. بلى

{بلى} (چنين نيست) حرف جواب است و براى رد سخن و ادعاى مطرح شده به كار مى رود. اين كلمه در آيه شريفه رد ادعاى يهود (لن تمسنا النار إلا أياماً معدودة) است.

جرايم آل فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 49 - 1

1 - بنى اسرائيل همواره تحت سيطره خاندان فرعون ، به شكنجه هاى سخت گرفتار بودند .

و إذ نجينكم من ءال فرعون يسومونكم سوءالعذاب

{سَوْم} (مصدر يسومون) به معناى تحميل كردن است. اضافه {سوء} به {العذاب} اضافه صفت به موصوف مى باشد; يعنى: العذاب السوء.

جرايم بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 61 - 27

27 - بنى اسرائيل ، پيامبران بسيارى را به قتل رساندند .

و يقتلون النبيين بغير الحق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 85 - 1،2،3،4

1 - بنى اسرائيل عصر بعثت ، على رغم اعترافشان به پيمان الهى ( پرهيز از خونريزى ) ، همديگر را مى كشتند .

ثم اقررتم . .. ثم أنتم هؤلاء تقتلون أنفسكم

كلمه {هؤلاء} در جمله {ثم أنتم هؤلاء} (شما همانانى هستيد) اشاره به اين معنا دارد كه: آنچه را آيه مورد بحث مى خواهد بيان كند مربوط به بنى اسرائيل عصر بعثت است و خطابهاى آيه نظير خطابهاى گذشته نيست كه صفت گذشتگان را با عنايتى به موجودين نسبت مى داد.

2 - بنى اسرائيل با بيرون راندن گروهى از همكيشان خود از خانه و ديارشان ، پيمان الهى

را نقض كردند .

ثم أنتم هؤلاء . .. تخرجون فريقاً منكم من ديرهم

آيه مورد بحث اشاره به جنگها و خونريزيهايى دارد كه پيش از هجرت پيامبر(ص) به مدينه بين طوايف يهود واقع مى شد. يهوديان بنى النضير با بنى قريظه درگير مى شدند; هر كدام غالب مى شد ديگرى را از خانه و كاشانه اش اخراج مى كرد.

3 - بنى اسرائيل در كشتن و آواره كردن گروهى از همكيشان خود ، يكديگر را يارى و پشتيبانى كردند .

تظهرون عليهم

{تظاهر} (مصدر تظاهرون) به معناى يارى و پشتيبانى كردن يكديگر است. {تظاهرون عليكم}; يعنى، طايفه اى از شما طايفه ديگر را عليه گروهى از خودتان يارى مى داد.

4 - بنى اسرائيل ، مردمى گنهكار و متجاوز به خاطر يارى رسانى به يكديگر در بيرون راندن گروهى از همكيشان خود از ديارشان

تظهرون عليهم بالأثم و العدون

باء در {بالاثم} باى ملابست است و {بالاثم و العدوان} حال براى فاعل {تظاهرون} مى باشد; يعنى، عليه آنان همديگر را يارى مى كرديد و در آن هنگام گنهكار و متجاوز بوديد.

جرايم در اصحاب اخدود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 8 - 7

7 - در ديدگاه اصحاب اخدود ، ايمان به خداوند جرمى سنگين و غير قابل گذشت بود .

و ما نقموا منهم إلاّ أن يؤمنوا باللّه

جرايم علماى مسيحيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 34 - 2

2 _ بسيارى از عالمان دينى يهود و نصارا ، اموال مردم را به ناحق و بدون سبب موجه و مشروع ، تصاحب مى كردند .

إن كثيراً

من الأحبار و الرهبان ليأكلون أمول الناس بالبطل

جرايم علماى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 34 - 2

2 _ بسيارى از عالمان دينى يهود و نصارا ، اموال مردم را به ناحق و بدون سبب موجه و مشروع ، تصاحب مى كردند .

إن كثيراً من الأحبار و الرهبان ليأكلون أمول الناس بالبطل

جرايم غير قابل عفو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 66 - 8

8 _ سردمداران جريان نفاق و عاملان اصلى جرم و تبهكارى در جامعه ، غير قابل بخشش و مستحق مجازات

إن نعف عن طائفة منكم نعذب طائفة بأنهم كانوا مجرمين

تعليل عذاب دسته اى از منافقان، به اينكه اينان گروه مجرم و تبهكارند _ در برابر عفو گروهى ديگر _ مى تواند گوياى اين حقيقت باشد كه: سردمداران جريان نفاق و عاملان اصلى جرم، شايسته بخشش نبوده و بايد مجازات شوند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 67 - 8

8 _ امكان عفو عناصر غير اصلى و خط گيرنده نفاق و غير قابل بخشش بودن جرم عناصر اصلى و خط دهنده *

إن نعف عن طائفة . .. نعذب طائفة ... بعضهم من بعض

{بعضهم من بعض} تحت تأثير بودن برخى از منافقان از برخى ديگر را افاده مى كند و نيز اين آيه تفسير آيه قبل مى باشد و علت عفو گروهى و كيفر گروهى ديگر را بيان مى نمايد.

جرايم فرعونيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 49 -

4،5،6،7،9،11،12

4 - فرعونيان ، پسران بنى اسرائيل را سر مى بريدند و زنانشان را زنده باقى مى گذاشتند .

يذبحون ابناءكم و يستحيون نساءكم

{ذبح} به معناى سربريدن است و {تذبيح} (مصدر يذبحون از باب تفعيل) از كثرت سربريدن حكايت دارد. {إستحياء} (مصدر يستحيون) به معناى باقى گذاردن بر حيات و زندگانى است.

5 - كشتار گسترده پسران و زنده نگه داشتن زنان ، سخت ترين شكنجه فرعونيان بر بنى اسرائيل

يسومونكم سوءالعذاب يذبحون ابناءكم و يستحيون نساءكم

جمله {يذبحون . .. } مى تواند تفسير جمله قبل باشد; يعنى، منظور از {سوء العذاب} همان سربريدن پسران و باقى گذاشتن زنان است و نيز مى تواند بيان مصداق بارزى از آن باشد; يعنى، فرعونيان عذابهايى بر بنى اسرائيل تحميل مى كردند كه از آن جمله سربريدن فرزندان و ... مى باشد. بر اين مبنا ذكر به خصوص عذاب ياد شده، به خاطر شدت آن بوده است.

6 - زنان بنى اسرائيل در نهايت سختى و شكنجه و هم آغوش مرگ ، در سيطره فرعونيان

يسومونكم سوءالعذاب يذبحون ابناءكم و يستحيون نساءكم

7 - زنان بنى اسرائيل به خاطر كشتار وسيع فرزندانشان به دست فرعونيان ، لذت حيات از آنان سلب شده بود و از زنده ماندن خود در عذاب بودند .

يسومونكم سوءالعذاب يذبحون ابناءكم و يستحيون نساءكم

زنده گذاشتن زنان، به عنوان يك عذاب براى بنى اسرائيل مطرح شده است; در حالى كه مجرد نكشتن، عذاب و شكنجه تلقى نمى شود. بنابراين با توجه به اينكه جمله {يستحيون نساءكم} پس از {يذبحون ابناءكم} آمده، مى توان گفت: همان كشتن فرزندان موجب مى شده كه زنان از زنده ماندن خويش و ديدن قتل فجيع فرزندانشان،

در رنج و عذاب باشند. آوردن زنان و نه دختران در مقابل پسران اين معنا را تأييد مى كند.

9 - در صورتى كه خداوند بنى اسرائيل را از سيطره فرعونيان نجات نمى داد ، آنان همچنان به شكنجه و كشتار فرزندانشان ادامه مى دادند .

يسومونكم سوءالعذاب يذبحون ابناءكم و يستحيون نساءكم

برداشت فوق از فعلهاى مضارع {يسومون} و {يذبحون} و {يستحيون} استفاده شده است.

11 - خداوند با رهاسازى بنى اسرائيل از شكنجه هاى سخت فرعونى ، آنان را مورد آزمون بزرگى قرار داد .

و فى ذلكم بلاء من ربكم عظيم

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه: {بلاء} به معناى آزمون و {ذلكم} اشاره به رهايى از عذاب - كه از {نجيناكم} استفاده مى شود - باشد.

12 - نجات از شكنجه فرعونيان ، از نعمت هاى بزرگ خداوند براى بنى اسرائيل

و فى ذلكم بلاء من ربكم عظيم

در برداشت فوق {بلاء} به معناى نعمت و {ذلكم} اشاره به رهاسازى از عذاب، گرفته شده است.

جرايم قبل از اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 192 - 5

5 - در صورتى كه كافران محارب ايمان آورند ، نبايد بر خطا هاى پيشينشان ( كشتن مسلمانان ، فتنه انگيزى و . . . ) مورد مؤاخذه قرار گيرند .

فإن انتهوا فإن اللّه غفور رحيم

جرايم منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 11 - 1،9

1 - منافقان ، عناصرى فسادگر و تباه كننده جامعه

و إذا قيل لهم لاتفسدوا فى الأرض

كلمه {فى الأرض} نشانگر اين است كه فسادگرى منافقان محدود به خود و اطرافيانشان نبوده،

بلكه فسادى است فراگير و سرايت كننده به جامعه اى كه در آن به سر مى برند.

9 - فسادگرى و اصلاح ناپذيرى منافقان ، موجب گرفتار آمدن آنان به عذابى دردناك خواهد شد .

و لهم عذاب اليم بما كانوا . .. إذا قيل لهم لاتفسدوا فى الأرض

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه: {إذا قيل} عطف بر {يكذبون} در آيه قبل باشد. بر اين مبنا، مفاد جمله {إذا قيل ...} نيز همانند {يكذبون} بيانگر سبب گرفتارى منافقان به عذاب اليم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 12 - 1،2،7

1 - منافقان ، مردمى فسادپيشه و تبهكارند .

ألا إنهم هم المفسدون

2 - منافقان ، سرچشمه و منشأ فساد ها و تبهكارى ها در جوامع دينى هستند .

ألا إنهم هم المفسدون

در آياتى از قرآن غير منافقان نيز فسادگر خوانده شده اند بنابراين حصر در جمله {ألا إنهم . ..}(تنها منافقان فسادگرند) حصر ادعايى است و اشاره به اين معنا دارد كه: فسادگرى غير منافقان در قياس با منافقان چيزى به حساب نمى آيد; و يا اينكه فساد ديگران نيز به گونه اى به نفاق و منافقان باز مى گردد.

7 - لزوم هوشيارى مؤمنان در برابر فسادگرى ها و تبهكارى هاى منافقان

ألا إنهم هم المفسدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 48 - 1،5

1 _ فتنه انگيزى و كارشكنى هميشگى منافقان ، عليه پيامبر ( ص ) و اسلام در جبهه هاى نبرد

لقد ابتغوا الفتنة من قبل

5 _ منافقان ، تلاش تخريب گرانه خود را تا مرحله غلبه حق و پيروزى

قطعى جبهه اسلام ، ادامه مى دهند .

لقد ابتغوا الفتنة . .. حتى جاء الحق و ظهر أمر اللّه و هم كرهون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 61 - 1،2،3

1 _ پيامبر اكرم ( ص ) ، مورد آزار و اذيت مستمر برخى از منافقان

و منهم الذين يؤذون النبى

{من} در {منهم} براى تبعيض و فعل مضارع {يؤذون} مفيد استمرار است ; يعنى، برخى از منافقان پيوسته پيامبر اكرم (ص) را مورد اذيت قرار داده و باعث رنجش خاطر آن حضرت مى شدند.

2 _ جوسازى و تبليغات سوء منافقان ، عليه پيامبر ( ص )

و منهم الذين يؤذون النبى و يقولون هو أذن

3 _ معرفى پيامبر ( ص ) ، به عنوان فردى ساده و خوش باور نمونه اى از اذيت هاى منافقان نسبت به آن حضرت

الذين يؤذون النبى و يقولون هو أذن

{اُذُن} به كسى گفته مى شود كه به هر سخنى گوش فرا دهد و زود باور كند ; يعنى، ساده و خوش باور باشد. گفتنى است كه برداشت فوق بر اين اساس است كه جمله {يقولون هو أذن} براى بيان مورد و نمونه اى باشد كه منافقان، پيامبر(ص) را به آن متهم كرده و باعث رنجش خاطر آن حضرت مى شدند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 67 - 9

9 _ شيوه منافقان ، ترويج امور زشت و منكر و پيشگيرى از تحقق معروف ( ارزش ها و نيكى ها )

المنفقون و المنفقت . .. يأمرون بالمنكر و ينهون عن المعروف

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 81 - 1،9

1 _ تخلف منافقان از شركت در جنگ تبوك

فرح المخلفون بمقعدهم خلف رسول اللّه

اين بخش از آيات مربوط به جنگ تبوك و تخلف منافقان از شركت در آن است.

9 _ اخلالگرى منافقان صدر اسلام ، در بسيج براى جنگ تبوك

لاتنفروا فى الحر

جرايم موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 14 - 1،2

1 - موسى ( ع ) ، فردى مجرم ( قاتل ) از نظر نظام فرعونى

و لهم علىَّ ذنب

مقصود از {ذنب} قتل مرد قبطى است كه موسى در پى آن، از مصر فرار كرد و به مدين رفت.

2 - رفتار گذشته موسى ( ع ) ( قتل مرد قبطى ) ، از نظر دستگاه فرعونى جرم محسوب مى شد ، نه از ديدگاه خود وى

و لهم علىَّ ذنب

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه تعبير (لهم علىّ. ..) اشاره اى باشد به اين كه آنان مرا مجرم مى دانند; گرچه واقعًا گناهكار نيستم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 19 - 1

1 - يادآورى فرعون به موسى ( ع ) نسبت به جرم گذشته او در قتل مرد قبطى

و فعلت فعلتك التى فعلت

مقصود فرعون از {فعلتك التى فعلت} قتل مرد قبطى به دست موسى(ع) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 21 - 4

4 - قتل مرد قبطى توسط موسى ( ع ) ، از نظر نظام فرعونى جرم و گناه بود ; ولى در پيشگاه پروردگار چنين نبود

.

ففررت منكم . .. فوهب لى ربّى حكمًا و جعلنى من المرسلين

موسى(ع) در دستگاه فرعون مجرم شمرده مى شود و مى گريزد; اما در پيشگاه پروردگار مورد لطف قرار گرفته و به دريافت حكمت و رسالت مفتخر مى گردد.

جرايم يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 86 - 6

6 - يهوديان به انگيزه دستيابى به مزاياى دنيا ، همكيشان خود را كشته و آنان را از ديارشان آواره مى ساختند .

ثم أنتم هؤلاء تقتلون . .. أولئك الذين اشتروا الحيوة الدنيا بالأخرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 91 - 19،21

19 - يهود ، پيامبران بسيارى از نژاد اسرائيل را به قتل رساندند .

فلم تقتلون أنبياء اللّه من قبل

چون جمله {فلم تقتلون . ..} (پس چرا پيامبران خدا را مى كشتيد؟) در جواب ادعاى يهود، مبنى بر ايمان آنان به پيامبران بنى اسرائيل، آمده است، معلوم مى شود: مراد از {أنبياء اللّه} پيامبران بنى اسرائيل است.

21 - كشته شدن پيامبرانى از نژاد اسرائيل به دست يهوديان ، دليل ايمان نداشتن آنان حتى به پيامبران بنى اسرائيل

نؤمن بما أنزل علينا . .. قل فلم تقتلون أنبياء اللّه من قبل

جرم غيرقابل عفو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 4 - 6

6 - كيفر { قذف } ( هشتاد تازيانه ) ، غير قابل عفو و لازم الاجرا است .

والذين يرمون المحصن_ت . .. فاجلدوهم ثم_نين جلدة

عفو معاونان جرايم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه -

9 - 67 - 8

8 _ امكان عفو عناصر غير اصلى و خط گيرنده نفاق و غير قابل بخشش بودن جرم عناصر اصلى و خط دهنده *

إن نعف عن طائفة . .. نعذب طائفة ... بعضهم من بعض

{بعضهم من بعض} تحت تأثير بودن برخى از منافقان از برخى ديگر را افاده مى كند و نيز اين آيه تفسير آيه قبل مى باشد و علت عفو گروهى و كيفر گروهى ديگر را بيان مى نمايد.

عوامل پيشگيرى از جرايم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 81 - 17

17 _ توجه به شدت عقاب هاى اخروى ، عاملى بازدارنده از گناه و مخالفت با پيامبر ( ص )

قل نار جهنم أشد حراً لو كانوا يفقهون

عوامل پيشگيرى از جرم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 179 - 2

2 - قصاص ، عاملى مهم و اساسى در بازدارى مردم از ارتكاب قتل

و لكم فى القصاص حيوة . .. لعلكم تتقون

عوامل جرم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 61 - 32،36،37

32 - عصيان و تجاوز گرى بنى اسرائيل ، ريشه گرايش آنان به كفر و جرئتشان بر كشتن پيامبران بود .

يكفرون بأيت اللّه . .. ذلك بما عصوا و كانوا يعتدون

مشاراليه {ذلك} در {ذلك بما عصوا} كفر به آيات خدا و كشتن پيامبران است. قابل ذكر است كه برخى از مفسران، ذلك در {ذلك بما عصوا} را اشاره به {ذلت و ...} دانسته اند و در نتيجه عصيان و تجاوز را نيز علت {ذلت

و ...} شمرده اند.

36 - تجاوزگرى و ارتكاب گناهان ، آدمى رابه سوى كفر گرايش داده و بر كشتن رهبران الهى بى پروا مى سازد .

يكفرون بأيت اللّه . .. ذلك بما عصوا و كانوا يعتدون

37 - شهرنشينى بنى اسرائيل و رسيدن به رفاه و آسايش ، زمينه ساز عصيانگرى ، تجاوز ، كشتن پيامبران و كفرشان بود .

لن نصبر على طعام وحد . .. اهبطوا مصراً ... و ضربت عليهم الذلة

برداشت فوق، مقتضاى ارتباط بخش دوم آيه; يعنى، {و ضربت عليهم الذلة . ..} با بخش اول آيه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 49 - 9

9- بى اعتقادى به معاد ، از عوامل مهم و ريشه هاى عمده انجام دادن گناه است .

و عرضوا على ربّك . .. و وضع الكت_ب ... فترى المجرمين

{وضع الكتاب} عطف است بر {عرضوا} در آيه قبل و ارتباط دو آيه گوياى اين است كه مصداق مورد نظر از مجرمان در اين آيه، همان منكران معاد هستند كه در آيه قبل مطرح بودند.

كيفيت كشف جرايم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 73 - 1،2،4

1 - خداوند ، به قوم موسى فرمان داد تا قطعه اى از گاو ذبح شده را بر پيكر مقتول بزنند .

فقلنا اضربوه ببعضها

ضمير مفعولى در {إضربوه} به {نفساً} بر مى گردد و ضمير در {ببعضها} به {بقرة} ارجاع مى شود.

2 - مقتول قوم موسى در پى زده شدن پاره اى از گاو ذبح شده بر وى ، زنده شد .

فقلنا اضربوه ببعضها كذلك يحى اللّه الموتى

عبارت

{كذلك يحى اللّه الموتى; خداوند بدين سان مردگان را زنده مى كند} پس از جمله {فقلنا . ..} دلالت بر زنده شدن آن مقتول دارد.

4 - مقتول قوم موسى پس از زنده شدن ، قاتل خويش را معرفى كرد .

واللّه مخرج ما كنتم تكتمون. فقلنا اضربوه ببعضها كذلك يحى اللّه الموتى

بيان زنده شدن مقتول بنى اسرائيل، پس از بيان وعده الهى به افشاى هويت قاتل، دلالت بر جمله اى محذوف دارد; يعنى: فضربوه بها فصار حياً و قال إن فلاناً قتلنى.

مبارزه با جرايم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 193 - 2

2 - لزوم مبارزه با فتنه و فتنه انگيزان

و قتلوهم حتى لاتكون فتنة

مبارزه با عوامل جرم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 30 - 8

8 - مبارزه اسلام با علل و زمينه هاى وقوع جرم ، بزهكارى و فحشا

قل للمؤمنين يغضّوا من أبص_رهم و يحفظوا فروجهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 31 - 8

8 - مبارزه اسلام با علل و زمينه هاى وقوع جرم ، بزهكارى و فساد جنسى

و قل للمؤمن_ت يغضضن من أبص_رهنّ و يحفظن فروجهنّ

مراتب جرايم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 82 - 6

6 _ تخلف از جهاد و فرمان رسول خدا ( ص ) و اخلال در بسيج و تجهيز سپاه اسلام ، جرمى است بزرگ .

خلف رسول اللّه . .. قالوا لاتنفروا ... قل نار جهنم ... جزاء بما كانوا يكسبون

معاونت در

جرايم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 85 - 3،4،6،7

3 - بنى اسرائيل در كشتن و آواره كردن گروهى از همكيشان خود ، يكديگر را يارى و پشتيبانى كردند .

تظهرون عليهم

{تظاهر} (مصدر تظاهرون) به معناى يارى و پشتيبانى كردن يكديگر است. {تظاهرون عليكم}; يعنى، طايفه اى از شما طايفه ديگر را عليه گروهى از خودتان يارى مى داد.

4 - بنى اسرائيل ، مردمى گنهكار و متجاوز به خاطر يارى رسانى به يكديگر در بيرون راندن گروهى از همكيشان خود از ديارشان

تظهرون عليهم بالأثم و العدون

باء در {بالاثم} باى ملابست است و {بالاثم و العدوان} حال براى فاعل {تظاهرون} مى باشد; يعنى، عليه آنان همديگر را يارى مى كرديد و در آن هنگام گنهكار و متجاوز بوديد.

6 - معتقدان به اديان الهى نبايد در كشتن و آواره كردن همكيشان خود ، به قاتلان و آواره كنندگان يارى رسانند .

تظهرون عليهم بالاثم و العدون

7 - يارى رساندن به قاتلان و آواره كنندگان اهل دين ، گناه و تجاوز است .

تظهرون عليهم بالاثم و العدون

موارد جرايم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 140 - 12

12 - اداى شهادت واجب و كتمان آن ظلم است .

و من أظلم ممن كتم شهدة عنده من اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 67 - 22

22 _ ترويج زشتى ها ، پيشگيرى از نيكى ها و امتناع از انفاق ، جرم و موجب عذاب حتمى

نعذب . .. مجرمين ... يأمرون بالمنكر و ينهون عن المعروف و يقبضون

أيديهم

آيه شريفه، بيانگر خصوصيات مجرمانى است كه در آيه پيشين آمده است.

موارد جرم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 110 - 16

16_ تكذيب پيامبران الهى ، جرم و گناه است و تكذيب كنندگان مجرم و گنهكارند .

و لايردّ بأسنا عن القوم المجرمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 147 - 10

10 _ تحريم آنچه خداوند حرام نكرده و تكذيب وحى جرم است.

قل لا أجد فيما أوحى إلىّ محرما . .. فإن كذبوك ... و لا يرد بأسه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 35 - 6

6_ شركورزى و پرستش غير خدا ، جرم و گناه است .

و أنا برىءٌ مما تجرمون

چون مخاطبان {تجرمون} مشركان و پرستش كنندگان غير خدا هستند ، مى توان گفت: منظور از گناه در جمله {تجرمون} شرك ورزى و پرستش غير خداست. قابل ذكر است كه {ما} در {مما} مصدريه مى باشد; يعنى: أنا برىءٌ من إجرامكم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 12 - 7

7- نپذيرفتن تعاليم انبيا و استهزا كردن آنان ، جرم و تبه كارى است .

و ما يأتيهم من رسول إلاّ كانوا به يستهزءون. كذلك نسلكه فى قلوب المجرمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 49 - 6

6- شرك و دنياپرستى و مغرور شدن به مال و فرزند ، گناه و مايه دلهره و وحشت در آخرت است .

فترى المجرمين مشفقين ممّا فيه

آيات گذشته، در باره

دنياپرستى و شرك بود، لذا مصداق مورد نظر از {مجرمين} همان مشركان سرمست به مواهب دنيوى اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 53 - 4

4- شرك ، جرم و گناه است و آتش دوزخ را در پى دارد .

نادوا شركاءى . .. و رءا المجرمون النار فظنّوا أنّهم مواقعوها

مصداق بارز جرم، در اين آيه، به قرينه آيه قبل، شرك است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 5 - 14

14 - نسبت دادن عمدى شخصى به فرزندى كسى ، گناه و جرم است .

و ليس عليكم جناح فيما أخطأتم به و ل_كن ما تعمّدت قلوبكم

خبر {ل_كن} محذوف است و مى تواند چيزى مانند {جناح} و {ذنب} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 47 - 4

4 - انكار دين الهى و مقابله با پيامبران ، بارزترين جرم

إنّ المجرمين فى ضل_ل و سعر

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه وصف {المجرمين} _ به صورت مطلق _ بر كسانى اطلاق شده است كه به پيامبر(ص) و دين الهى كفر ورزيده اند.

موانع ارتكاب جرايم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 36 - 16

16 _ تقوا ، زمينه ساز رعايت حرمت ماه هاى حرام و بازدارنده آدمى از گناه و قانون شكنى

منها أربعة حرم . .. فلا تظلموا فيهن أنفسكم ... و اعلموا ان اللّه مع المتقين

جرم

آثار ترك جرم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5

- 93 - 4

4 _ جرم هاى سابق بر منع قانونى قابل مؤاخذه و مجازات ، در صورت دست نكشيدن مجرمان از آن جرم ، پس از منع قانونى

ليس على الذين ءامنوا و عملوا الصلحت جناح فيما طعموا إذا ما اتقوا

برداشت فوق بر اين مبناست كه متعلق {اذ ما اتقوا . ..} به قرينه آيه قبل شراب و قمار باشد بر اين مبنا مفهوم جمله شرطيه {لاجناح ... اذا ما اتقوا} چنين مى شود آنانكه از شراب و قمار پس از تحريم آن پرهيز نكنند بر شراب خوارى و قماربازى سابقشان نيز مؤاخذه مى شوند.

آثار جرم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 147 - 11

11 _ جرم، زمينه ساز گرفتار شدن به عذاب الهى است.

و لا يرد بأسه عن القوم المجرمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 200 - 4

4 - حق ناپذيرى دل هاى مجرمان ، كيفرى تعيين شده از جانب خداوند در قبال جرم هايشان

كذلك سلكن_ه فى قلوب المجرمين

ذكر مشركان با وصف {المجرمين}، اشعار به عليت حكم دارد; يعنى، {سلكنا القرآن و هو بلسان عربى مبين فى قلوب ه_ؤلاء المشركين مثل ذلك السلوك جزاء لأجرامهم; ما قرآن را با اين كه به زبان عربى روشن است در دل هاى مشركان هم چون زبان عجمى غير قابل فهم راه داديم، تاكيفرى باشد در برابر جرم هايشان}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 69 - 8

8 - جرم و تبه كارى ، زمينه مخالفت ورزيدن با پيامبران الهى و انكار

معاد

إن ه_ذا إلاّأس_طير الأوّلين . .. فانظروا كيف كان ع_قبة المجرمين

ادله اثبات جرم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 27 - 4

4_ لزوم به كارگيرى روش هاى جرم شناسى ، براى تشخيص مجرم

إن كان . .. و هو من الص_دقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 61 - 4

4- گواهى دادن ، وسيله اثبات جرم در ميان قوم ابراهيم

فأتوا به . .. لعلّهم يشهدون

اراده در جرم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 5 - 13

13 - قصد و اراده ، در جرم بودن و يا نبودن عملى ، نقشى اساسى دارد .

و ليس عليكم جناح فيما أخطأتم به و ل_كن ما تعمّدت قلوبكم

اقسام جرم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 44 - 4

4- هفت جرم و راه خطا در دنيا وجود دارد كه به جهنّم منتهى مى شود .

إن جهنّم . .. لها سبعة أبوب لكلّ باب منهم جزء مقسوم

بزرگترين جرم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 35 - 4

4 - استكبار در برابر پذيرش كلمه توحيد ، بزرگ ترين و سنگين ترين جرم است .

كذلك نفعل بالمجرمين . إنّهم كانوا إذا قيل لهم لا إل_ه إلاّ اللّه يستكبرون

دوزخى دانستن كسانى كه مرتكب جرم استكبار در برابر توحيد شده اند، حاكى از حقيقت ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 36

- 5

5 - انكار رسالت پيامبر اسلام ( ص ) ، بزرگ ترين جرم

كذلك نفعل بالمجرمين . .. و يقولون ... لشاعر مجنون

دوزخى شدن مشركان و كافران، به خاطر انكار رسالت پيامبر(ص) و مجرم شمرده شدن آنان، بيانگر مطلب ياد شده است.

تفاوت جرم كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 83 - 11

11 - همه كافران در جرم و كيفر ، يكسان نيستند .

نحشر من كلّ أُمّة فوجًا ممّن يكذّب ب_اي_تنا

از اين كه از ميان تكذيب گران هر امت، تنهاگروهى در اين مرحله به منظور محاكمه و مجازات، جدا و محشور مى شوند; مى توان استفاده كرد كه اين گروه ها داراى گناهى سنگين تر و كيفرى متناسب با آن هستند.

تناسب مجازات با جرم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 79 - 15

15 _ كيفر الهى براى گناهكاران ، متناسب با گناه آنان است .

فيسخرون منهم سخر اللّه

جرم اخلال در جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 82 - 6

6 _ تخلف از جهاد و فرمان رسول خدا ( ص ) و اخلال در بسيج و تجهيز سپاه اسلام ، جرمى است بزرگ .

خلف رسول اللّه . .. قالوا لاتنفروا ... قل نار جهنم ... جزاء بما كانوا يكسبون

جرم ارتداد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 74 - 25

25 _ روى گردانى از حق و اصرار بر كفر و ارتداد ، مستلزم كيفر شديد دنيوى و اخروى است .

و

إن يتولوا يعذبهم اللّه عذاباً أليماً فى الدنيا و الأخرة

جرم استهزاى انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 12 - 7

7- نپذيرفتن تعاليم انبيا و استهزا كردن آنان ، جرم و تبه كارى است .

و ما يأتيهم من رسول إلاّ كانوا به يستهزءون. كذلك نسلكه فى قلوب المجرمين

جرم اشاعه فساد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 67 - 22

22 _ ترويج زشتى ها ، پيشگيرى از نيكى ها و امتناع از انفاق ، جرم و موجب عذاب حتمى

نعذب . .. مجرمين ... يأمرون بالمنكر و ينهون عن المعروف و يقبضون أيديهم

آيه شريفه، بيانگر خصوصيات مجرمانى است كه در آيه پيشين آمده است.

جرم افساد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 191 - 7

7 - فتنه انگيزى بدتر از جنگ و خونريزى است .

و الفتنة أشد من القتل

جرم امر به منكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 67 - 9

9 _ شيوه منافقان ، ترويج امور زشت و منكر و پيشگيرى از تحقق معروف ( ارزش ها و نيكى ها )

المنفقون و المنفقت . .. يأمرون بالمنكر و ينهون عن المعروف

جرم اهانت به دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 65 - 6

6 _ بازيچه قرار دادن ارزش هاى دينى ، حرام است .

ليقولن إنما كنا نخوض و نلعب قل أباللّه و ءايته و رسوله كنتم تستهزءون

جرم ايمان در اصحاب اخدود

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 8 - 7

7 - در ديدگاه اصحاب اخدود ، ايمان به خداوند جرمى سنگين و غير قابل گذشت بود .

و ما نقموا منهم إلاّ أن يؤمنوا باللّه

جرم بدعت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 79 - 1

1 - تحرير و نوشتن افكار و انديشه ها به عنوان كتاب الهى و قوانين دينى ، جرم و گناهى بزرگ ، و در پى دارنده عذاب الهى است .

فويل للذين يكتبون . .. فويل لهم ممّا كتبت أيديهم

كلمه {ويل} كلمه اى است كه انسان به هنگام گرفتار شدن به عذاب، آن رابر زبان جارى مى كند. بنابراين مراد از {فويل للذين ...} گرفتار شدن بدعتگذاران به عذاب است.

جرم پيروى از شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 60 - 5

5 - پيروى از شيطان ، جرم است و پيروان او مجرم اند .

و ام_تزوا اليوم أيّها المجرمون . ألم أعهد إليكم ي_بنى ءادم أن لاتعبدوا الشيط_ن

از ارتباط ميان آيه شريفه و آيه پيش _ كه خطاب به مجرمان بود _ برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جرم تحريم مباحات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 147 - 10

10 _ تحريم آنچه خداوند حرام نكرده و تكذيب وحى جرم است.

قل لا أجد فيما أوحى إلىّ محرما . .. فإن كذبوك ... و لا يرد بأسه

جرم تخلف از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7

- توبه - 9 - 82 - 6

6 _ تخلف از جهاد و فرمان رسول خدا ( ص ) و اخلال در بسيج و تجهيز سپاه اسلام ، جرمى است بزرگ .

خلف رسول اللّه . .. قالوا لاتنفروا ... قل نار جهنم ... جزاء بما كانوا يكسبون

جرم تخلّف از قوانين جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 193 - 9

9 - متجاوزان از مقررات جنگ ، بايد مجازات شوند . *

فلا عدون إلا على الظلمين

جرم تكذيب انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 12 - 7

7- نپذيرفتن تعاليم انبيا و استهزا كردن آنان ، جرم و تبه كارى است .

و ما يأتيهم من رسول إلاّ كانوا به يستهزءون. كذلك نسلكه فى قلوب المجرمين

جرم تكذيب دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 47 - 4

4 - انكار دين الهى و مقابله با پيامبران ، بارزترين جرم

إنّ المجرمين فى ضل_ل و سعر

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه وصف {المجرمين} _ به صورت مطلق _ بر كسانى اطلاق شده است كه به پيامبر(ص) و دين الهى كفر ورزيده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 18 - 4

4 - تكذيب دين ، جرمى بزرگ و غير قابل بخشش

كذلك نفعل بالمجرمين

مقصود از {مجرمان}، همان {مكذّبان} است كه در اين سوره يازده بار ذكر شده است و چون تكذيب گران، محكوم به هلاكت اند; بنابراين جرم آنان (تكذيب دين)، بزرگ و

غير قابل بخشش خواهد بود.

جرم تكذيب قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 46 - 6

6 - تكذيب روز جزا ، جرمى نابخشودنى است و تكذيب گران مجرم اند .

ويل يومئذ للمكذّبين . .. كلوا و تمتّعوا قليلاً إنّكم مجرمون

مطلب ياد شده، از به كار رفتن عنوان {مجرمان} درباره {مكذّبان}، استفاده شده است.

جرم تكذيب محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 36 - 5

5 - انكار رسالت پيامبر اسلام ( ص ) ، بزرگ ترين جرم

كذلك نفعل بالمجرمين . .. و يقولون ... لشاعر مجنون

دوزخى شدن مشركان و كافران، به خاطر انكار رسالت پيامبر(ص) و مجرم شمرده شدن آنان، بيانگر مطلب ياد شده است.

جرم تكذيب وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 147 - 10

10 _ تحريم آنچه خداوند حرام نكرده و تكذيب وحى جرم است.

قل لا أجد فيما أوحى إلىّ محرما . .. فإن كذبوك ... و لا يرد بأسه

جرم خانواده لوط(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 56 - 6

6 - گرايش به پاكى و ارزش ها ، تنها جرم لوط ( ع ) و خاندانش در نظر آن جامعه فسادزده

قالوا أخرجوا ءال لوط من قريتكم إنّهم أُناس يتطهّرون

عبارت {إنّهم أُناس} تعليل براى حكم اخراج است.

جرم خطايى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 5 - 17

17 - گناه و جرم به حساب نياوردن گناهِ خطايى ، برخاسته از

آمرزندگى و مهربانى خداوند است .

و ليس عليكم جناح فيما أخطأتم به . .. و كان اللّه غفورًا رحيمًا

جرم دين سازى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 79 - 1

1 - تحرير و نوشتن افكار و انديشه ها به عنوان كتاب الهى و قوانين دينى ، جرم و گناهى بزرگ ، و در پى دارنده عذاب الهى است .

فويل للذين يكتبون . .. فويل لهم ممّا كتبت أيديهم

كلمه {ويل} كلمه اى است كه انسان به هنگام گرفتار شدن به عذاب، آن رابر زبان جارى مى كند. بنابراين مراد از {فويل للذين ...} گرفتار شدن بدعتگذاران به عذاب است.

جرم رشوه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 188 - 3،7

3 - پرداخت رشوه به قاضيان ، ناروا و حرام است .

و تدلوا بها إلى الحكام

{تدلوا} عطف بر {تأكلوا} است و لذا مجزوم به {لا}ى ناهيه مى باشد; يعنى: و لاتدلوا . .; ادلاء (مصدر تدلوا) به معناى فرستادن دلو در چاه است و در آيه كنايه از وسيله قرار دادن مى باشد. بنابراين {تدلوا بها ...}; يعنى، به قاضيان اموالى را نپردازيد تا بدين وسيله به اموال مردم چنگ اندازى كنيد. گفتنى است كه به دست آوردن مال خصوصيتى ندارد و لذا مى توان حرمت رشوه را در همه مواردى كه حقى ضايع شود استفاده كرد. كلمه {بالأثم} مؤيد اين حقيقت است.

7 - ناروايى و حرمت پرداخت رشوه به منظور جلب نظر حاكمان و قضاوت ايشان به سود رشوه دهنده ، حكمى معلوم براى همگان

و تدلوا بها إلى الحكام

لتأكلوا فريقاً من أمول الناس بالأثم و أنتم تعلمون

مفعول {تعلمون} مى تواند حرمت رشوه پرداختن به حاكمان باشد و نيز مى تواند حرمت تصرف در اموال ديگران باشد. برداشت فوق ناظر به احتمال اول است.

جرم رهبران شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 34 - 2

2 - سردمداران شرك و كفر و توده هاى كافر و مشرك ، در پيشگاه عدل الهى مجرم اند .

إنّا كذلك نفعل بالمجرمين

مقصود از {مجرمين} دو گروه پيشوايان شرك و توده هاى مشرك اند كه در آيات پيشين از آنان سخن به ميان آمد.

جرم رهبران كفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 34 - 2

2 - سردمداران شرك و كفر و توده هاى كافر و مشرك ، در پيشگاه عدل الهى مجرم اند .

إنّا كذلك نفعل بالمجرمين

مقصود از {مجرمين} دو گروه پيشوايان شرك و توده هاى مشرك اند كه در آيات پيشين از آنان سخن به ميان آمد.

جرم شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 35 - 6

6 - كفر و شرك ، جرم است و كافران و مشركان از تبهكاران اند .

أفنجعل المسلمين كالمجرمين

از مقابله مجرمان با مسلمانان به دست مى آيد كه مقصود از آن، كافران و مشركان است.

جرم عصيان از محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 82 - 6

6 _ تخلف از جهاد و فرمان رسول خدا ( ص ) و اخلال در بسيج و تجهيز سپاه اسلام ، جرمى

است بزرگ .

خلف رسول اللّه . .. قالوا لاتنفروا ... قل نار جهنم ... جزاء بما كانوا يكسبون

جرم غصب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 188 - 8

8 - ناروايى و حرمت چنگ اندازى به اموال ديگران ، حكمى معلوم براى همگان

و لاتأكلوا أمولكم بينكم بالبطل . .. و أنتم تعلمون

برداشت فوق بر اين اساس است كه: مفعول {تعلمون} حرمت تصرف در اموال ديگران - كه از جمله {لاتأكلوا . ..} به دست مى آيد - باشد.

جرم غيرقابل عفو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 4 - 6

6 - كيفر { قذف } ( هشتاد تازيانه ) ، غير قابل عفو و لازم الاجرا است .

والذين يرمون المحصن_ت . .. فاجلدوهم ثم_نين جلدة

جرم فرار از جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 27 - 2

2 _ فرار از ميدان جنگ ، گناه بوده و نيازمند توبه و استغفار به درگاه خداست .

ثم وليتم مدبرين . .. ثم يتوب اللّه من بعد ذلك على من يشاء

جرم فرزند كشى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 31 - 12

12- فرزندكشى ، خطا و جنايتى بس بزرگ و عملى محكوم در طول اعصار و قرن هاى گذشته

إن قتلهم كان خطئًا كبيرًا

{خطئاً} در لغت به معناى عدول از جهت اصلى و حقيقى است و از جمله كاربردهاى اين واژه، جايى است كه شخص تصميم بر انجام كار نادرست مى گيرد و آن را به

انجام مى رساند (مفردات راغب)

جرم قبل از تحريم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 93 - 4

4 _ جرم هاى سابق بر منع قانونى قابل مؤاخذه و مجازات ، در صورت دست نكشيدن مجرمان از آن جرم ، پس از منع قانونى

ليس على الذين ءامنوا و عملوا الصلحت جناح فيما طعموا إذا ما اتقوا

برداشت فوق بر اين مبناست كه متعلق {اذ ما اتقوا . ..} به قرينه آيه قبل شراب و قمار باشد بر اين مبنا مفهوم جمله شرطيه {لاجناح ... اذا ما اتقوا} چنين مى شود آنانكه از شراب و قمار پس از تحريم آن پرهيز نكنند بر شراب خوارى و قماربازى سابقشان نيز مؤاخذه مى شوند.

جرم قتل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 178 - 8،11

8 - اولياى مقتول مى توانند قاتل را از قصاص عفو كنند .

فمن عفى له من أخيه شىء

مراد از {من} قاتل و مقصود از {أخيه} ولى مقتول مى باشد. ضميرهاى {له} و {أخيه} به {من}، يعنى قاتل باز مى گردد و {شىء} عبارت است از حق قصاص. بنابراين جمله {فمن عفى ...} چنين معنا مى شود: پس آن قاتلى كه از طرف ولى مقتول چيزى از حق قصاص بر او بخشيده شود ... .

11 - ولىّ مقتول ، بهتر است قاتل را عفو كرده و از حق خويش ( قصاص ) درگذرد .

فمن عفى له من أخيه شىء

ترغيب ولىّ مقتول به گذشت از حق قصاص، از جمله اهدافى است كه مى توان از كاربرد كلمه {أخيه} به جاى ولىّ مقتول

استفاده كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 191 - 7

7 - فتنه انگيزى بدتر از جنگ و خونريزى است .

و الفتنة أشد من القتل

جرم قتل بعد از عفو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 178 - 26

26 - ولىّ مقتول اگر پس از عفو يا گرفتن ديه ، قاتل را بكشد ، بايد كشته شود . *

فمن اعتدى بعد ذلك فله عذاب أليم

جمله {فله عذاب أليم} را مى توان بيان واقعيتى دانست كه تجاوزگر در دنيا يا آخرت به آن گرفتار خواهد شد و مى توان آن را حكمى كيفرى و مجازاتى شمرد كه جامعه اسلامى بايد آن را اجرا كند. برداشت فوق بر اساس دومين احتمال است.

جرم قوم لوط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 84 - 2

2 _ قوم لوط مردمى مجرم و تبهكار

فانظر كيف كان عقبة المجرمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 32 - 3

3 - قوم لوط ، مردمى مجرم و مستحق كيفر

قالوا إنّا أُرسلنا إلى قوم مجرمين

مراد از {قوم مجرمين} _ كه فرشتگان مأمور شدند تا كيفرشان دهند _ قوم لوط است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 34 - 3

3 - اسراف ( تجاوز از قانون الهى و زياده روى در گناه ) ، بارزترين جرم قوم لوط بود .

أُرسلنا إلى قوم مجرمين . .. للمسرفين

تعبير {مسرف} در اين آيه، به معناى تجاوز از قانون

است كه بر قوم مجرم لوط، منطبق شده است.

جرم كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 8 - 5

5 _ شرك و كفر ، جرم است و مشركان و كافران ، مجرم هستند .

و لو كره المجرمون

از مصاديق مورد نظر براى {المجرمون} مشركان مكه هستند مكه از آنان در آيه قبل به كافران تعبير كرد. بنابراين مجرم بر كافر و مشرك اطلاق شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 84 - 5

5 - تكذيب آيات الهى ، جرم مشترك همه كافران در طول تاريخ

و يوم نحشر من كلّ أُمّة فوجًا. .. حتّى إذا جاءو قال أكذّبتم ب_اي_تى

با اين كه گروه هاى حاضر در دادگاه، هر كدام از امتى خاص و متفاوت است; ولى همه آنها به خاطر يك جرم (تكذيب آيات الهى) محاكمه مى شوند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 34 - 2

2 - سردمداران شرك و كفر و توده هاى كافر و مشرك ، در پيشگاه عدل الهى مجرم اند .

إنّا كذلك نفعل بالمجرمين

مقصود از {مجرمين} دو گروه پيشوايان شرك و توده هاى مشرك اند كه در آيات پيشين از آنان سخن به ميان آمد.

جرم كفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 59 - 4

4 - كفر ، جرم است و كافران مجرم اند .

و امت_زوا اليوم أيّها المجرمون

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه خداوند كافران را _ كه در آيات پيشين از آنان

سخن گفته شده _ با لفظ {مجرمان} خطاب كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 35 - 6

6 - كفر و شرك ، جرم است و كافران و مشركان از تبهكاران اند .

أفنجعل المسلمين كالمجرمين

از مقابله مجرمان با مسلمانان به دست مى آيد كه مقصود از آن، كافران و مشركان است.

جرم لوط(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 56 - 6

6 - گرايش به پاكى و ارزش ها ، تنها جرم لوط ( ع ) و خاندانش در نظر آن جامعه فسادزده

قالوا أخرجوا ءال لوط من قريتكم إنّهم أُناس يتطهّرون

عبارت {إنّهم أُناس} تعليل براى حكم اخراج است.

جرم مبارزه با اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 6 - 4

4 _ مؤاخذه كفار به جرم مبارزه با اسلام ، پيش از ارائه معارف الهى قرآن به آنان و تمام شدن حجت بر ايشان ، ممنوع است .

و خذوهم و احصروهم . .. و إن أحد من المشركين استجارك فأجره حتى يسمع كلم اللّه

جرم محاربه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 191 - 1،2،17

1 - مسلمانان بايد كافران محارب را هر كجا يافتند ، بكشند .

و اقتلوهم حيث ثقفتموهم

ضمير {هم} در جمله فوق به {الذين يقاتلوكم} بر مى گردد و لذا از آنان به كافران محارب تعبير شده است. {ثقف} (مصدر ثقفتم} به معناى يافتن و دسترسى پيدا كردن است.

2 - ضرورت كشتن كافران محارب ، محدود به ميدان جنگ نيست

.

و اقتلوهم حيث ثقفتموهم

عبارت {حيث ثقفتموهم} (هر كجا آنان را يافتيد و بر آنان دسترسى داشتيد) گوياى برداشت فوق است.

17 - سزاى كفرپيشگان محارب و فتنه انگيز ، كشتن آنان است .

فاقتلوهم كذلك جزاء الكفرين

{ال} در {الكافرين} عهديه است و اشاره به كافرانى دارد كه سر جنگ با مسلمانان دارند و يا عليه ايشان فتنه انگيزى مى كنند.

جرم مخالفت با انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 47 - 4

4 - انكار دين الهى و مقابله با پيامبران ، بارزترين جرم

إنّ المجرمين فى ضل_ل و سعر

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه وصف {المجرمين} _ به صورت مطلق _ بر كسانى اطلاق شده است كه به پيامبر(ص) و دين الهى كفر ورزيده اند.

جرم مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 8 - 5

5 _ شرك و كفر ، جرم است و مشركان و كافران ، مجرم هستند .

و لو كره المجرمون

از مصاديق مورد نظر براى {المجرمون} مشركان مكه هستند مكه از آنان در آيه قبل به كافران تعبير كرد. بنابراين مجرم بر كافر و مشرك اطلاق شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 34 - 2

2 - سردمداران شرك و كفر و توده هاى كافر و مشرك ، در پيشگاه عدل الهى مجرم اند .

إنّا كذلك نفعل بالمجرمين

مقصود از {مجرمين} دو گروه پيشوايان شرك و توده هاى مشرك اند كه در آيات پيشين از آنان سخن به ميان آمد.

جرم معرضان از آيات خدا

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 22 - 3

3 - اعراض كنندگان از آيات الهى ، مردمى مجرم اند .

و من أظلم ممّن ذكّر بأي_ت ربّه ثمّ أعرض عنها إنّا من المجرمين منتقمون

جرم نفاق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 67 - 8

8 _ امكان عفو عناصر غير اصلى و خط گيرنده نفاق و غير قابل بخشش بودن جرم عناصر اصلى و خط دهنده *

إن نعف عن طائفة . .. نعذب طائفة ... بعضهم من بعض

{بعضهم من بعض} تحت تأثير بودن برخى از منافقان از برخى ديگر را افاده مى كند و نيز اين آيه تفسير آيه قبل مى باشد و علت عفو گروهى و كيفر گروهى ديگر را بيان مى نمايد.

جرم نهى از معروف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 67 - 9

9 _ شيوه منافقان ، ترويج امور زشت و منكر و پيشگيرى از تحقق معروف ( ارزش ها و نيكى ها )

المنفقون و المنفقت . .. يأمرون بالمنكر و ينهون عن المعروف

جواز جايزه براى كشف جرم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 72 - 9

9_ جواز تعيين جايزه براى كشف جرم و شناسايى و دستگيرى مجرم

نفقد صواع الملك و لمن جاء به حمل بعير

روش جرم شناسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 27 - 4

4_ لزوم به كارگيرى روش هاى جرم شناسى ، براى تشخيص مجرم

إن كان . ..

و هو من الص_دقين

زمينه جرم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 30 - 3

3 _ وسوسه هاى نفسانى قابيل ، وادار كننده وى به كشتن هابيل

فطوعت له نفسه قتل اخيه فقتله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 9 - 6

6_ علاقه آدمى به محبوب شدن ، مى تواند وى را براى رسيدن به اين مقصود ، به قتل و جنايت وادار كند .

اقتلوا يوسف . .. يخل لكم وجه أبيكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 88 - 6

6- جلوگيرى از نفوذ اديان الهى و رواج بى دينى ، زمينه ساز رواج فساد و تبه كارى در جامعه است .

الذين كفروا و صدّوا عن سبيل الله . .. بما كانوا يفسدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 43 - 3

3 - پيوستگى تنگاتنگ ميان انكار قيامت با اقدام به جرم و گناه

ه_ذه جهنّم الّتى يكذّب بها المجرمون

از اين كه هر مجرمى به صورت مطلق تكذيب گر جهنم معرفى شده، مطلب بالا استفاده مى شود.

عنصر معنوى جرم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 5 - 13

13 - قصد و اراده ، در جرم بودن و يا نبودن عملى ، نقشى اساسى دارد .

و ليس عليكم جناح فيما أخطأتم به و ل_كن ما تعمّدت قلوبكم

عوامل پيشگيرى از جرم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 179 -

2

2 - قصاص ، عاملى مهم و اساسى در بازدارى مردم از ارتكاب قتل

و لكم فى القصاص حيوة . .. لعلكم تتقون

عوامل جرم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 49 - 9

9- بى اعتقادى به معاد ، از عوامل مهم و ريشه هاى عمده انجام دادن گناه است .

و عرضوا على ربّك . .. و وضع الكت_ب ... فترى المجرمين

{وضع الكتاب} عطف است بر {عرضوا} در آيه قبل و ارتباط دو آيه گوياى اين است كه مصداق مورد نظر از مجرمان در اين آيه، همان منكران معاد هستند كه در آيه قبل مطرح بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 61 - 32،36،37

32 - عصيان و تجاوز گرى بنى اسرائيل ، ريشه گرايش آنان به كفر و جرئتشان بر كشتن پيامبران بود .

يكفرون بأيت اللّه . .. ذلك بما عصوا و كانوا يعتدون

مشاراليه {ذلك} در {ذلك بما عصوا} كفر به آيات خدا و كشتن پيامبران است. قابل ذكر است كه برخى از مفسران، ذلك در {ذلك بما عصوا} را اشاره به {ذلت و ...} دانسته اند و در نتيجه عصيان و تجاوز را نيز علت {ذلت و ...} شمرده اند.

36 - تجاوزگرى و ارتكاب گناهان ، آدمى رابه سوى كفر گرايش داده و بر كشتن رهبران الهى بى پروا مى سازد .

يكفرون بأيت اللّه . .. ذلك بما عصوا و كانوا يعتدون

37 - شهرنشينى بنى اسرائيل و رسيدن به رفاه و آسايش ، زمينه ساز عصيانگرى ، تجاوز ، كشتن پيامبران و كفرشان بود .

لن نصبر على طعام

وحد . .. اهبطوا مصراً ... و ضربت عليهم الذلة

برداشت فوق، مقتضاى ارتباط بخش دوم آيه; يعنى، {و ضربت عليهم الذلة . ..} با بخش اول آيه است.

عوامل جرم زا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 116 - 16

16_ رفاه و دلبستگى به لذّت هاى دنيا ، زمينه ساز ستمگرى و گرايش به جرم و گناه است .

واتبع الذين ظلموا ما أُترفوا فيه و كانوا مجرمين

فرجام جرم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 44 - 4

4- هفت جرم و راه خطا در دنيا وجود دارد كه به جهنّم منتهى مى شود .

إن جهنّم . .. لها سبعة أبوب لكلّ باب منهم جزء مقسوم

مبارزه با عوامل جرم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 30 - 8

8 - مبارزه اسلام با علل و زمينه هاى وقوع جرم ، بزهكارى و فحشا

قل للمؤمنين يغضّوا من أبص_رهم و يحفظوا فروجهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 31 - 8

8 - مبارزه اسلام با علل و زمينه هاى وقوع جرم ، بزهكارى و فساد جنسى

و قل للمؤمن_ت يغضضن من أبص_رهنّ و يحفظن فروجهنّ

منشأ جرم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 60 - 6

6 - نقش شيطان ، در پيدايش جرم و تبه كارى در ميان بنى آدم

أيّها المجرمون . ألم أعهد إليكم ي_بنى ءادم أن لاتعبدوا الشيط_ن

سرزنش كردن مجرمان به علت اطاعت از شيطان، مى تواند

بيانگر اين نكته باشد كه شيطان، مشوق و تحريك كننده انسان به انجام جرم و تبه كارى است.

موارد جرم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 147 - 10

10 _ تحريم آنچه خداوند حرام نكرده و تكذيب وحى جرم است.

قل لا أجد فيما أوحى إلىّ محرما . .. فإن كذبوك ... و لا يرد بأسه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 35 - 6

6_ شركورزى و پرستش غير خدا ، جرم و گناه است .

و أنا برىءٌ مما تجرمون

چون مخاطبان {تجرمون} مشركان و پرستش كنندگان غير خدا هستند ، مى توان گفت: منظور از گناه در جمله {تجرمون} شرك ورزى و پرستش غير خداست. قابل ذكر است كه {ما} در {مما} مصدريه مى باشد; يعنى: أنا برىءٌ من إجرامكم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 12 - 7

7- نپذيرفتن تعاليم انبيا و استهزا كردن آنان ، جرم و تبه كارى است .

و ما يأتيهم من رسول إلاّ كانوا به يستهزءون. كذلك نسلكه فى قلوب المجرمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 49 - 6

6- شرك و دنياپرستى و مغرور شدن به مال و فرزند ، گناه و مايه دلهره و وحشت در آخرت است .

فترى المجرمين مشفقين ممّا فيه

آيات گذشته، در باره دنياپرستى و شرك بود، لذا مصداق مورد نظر از {مجرمين} همان مشركان سرمست به مواهب دنيوى اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 -

53 - 4

4- شرك ، جرم و گناه است و آتش دوزخ را در پى دارد .

نادوا شركاءى . .. و رءا المجرمون النار فظنّوا أنّهم مواقعوها

مصداق بارز جرم، در اين آيه، به قرينه آيه قبل، شرك است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 5 - 14

14 - نسبت دادن عمدى شخصى به فرزندى كسى ، گناه و جرم است .

و ليس عليكم جناح فيما أخطأتم به و ل_كن ما تعمّدت قلوبكم

خبر {ل_كن} محذوف است و مى تواند چيزى مانند {جناح} و {ذنب} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 47 - 4

4 - انكار دين الهى و مقابله با پيامبران ، بارزترين جرم

إنّ المجرمين فى ضل_ل و سعر

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه وصف {المجرمين} _ به صورت مطلق _ بر كسانى اطلاق شده است كه به پيامبر(ص) و دين الهى كفر ورزيده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 110 - 16

16_ تكذيب پيامبران الهى ، جرم و گناه است و تكذيب كنندگان مجرم و گنهكارند .

و لايردّ بأسنا عن القوم المجرمين

موانع ارتكاب جرم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 38 - 10

10 _ ايجاد امنيت در جامعه و بازداشتن مجرمان از ارتكاب جرم ، فلسفه تشريع حدود

نكلا من اللّه

{نكلا} همچون {جزاء} مفعول له براى {فاقطعوا} است.

موانع جرم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 29 - 12

12

- ايمان به خدا و مجازات او ، تأثيرگذار در دورى انسان از گناه و بزه كارى ( چون قتل به ناحق )

ي_قوم . .. فمن ينصرنا من بأس اللّه إن جاءنا

يادآورى خداوند و عذاب او، از سوى مؤمن آل فرعون در راستاى نجات جان موسى(ع)، مى تواند بيانگر برداشت ياد شده باشد.

جرم شناسى

روش جرم شناسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 27 - 4

4_ لزوم به كارگيرى روش هاى جرم شناسى ، براى تشخيص مجرم

إن كان . .. و هو من الص_دقين

جزع از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

جزع

بى ثمرى جزع جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 21 - 24

24- { النبى ( ص ) . . . فى قوله : { سواء علينا أجزعنا أم صبرنا ما لنا من محيص } قال : يقول أهل النار : هلّموا ، فلنصبر ، فيصبرون خمسمائة عام فلمّا رأوا ذلك لاينفعهم قالوا : هلّموا فلنجزع . . . فيبكون خمسمائة عام فلمّا رأوا ذلك لاينفعهم قالوا { سواء علينا أجزعنا أم صبرنا ما لنا من محيص } ;

از رسول خدا(ص) در باره سخن خدا {سواء علينا أجزعنا. ..} روايت شده است كه فرمود: اهل آتش [به يكديگر] مى گويند: بياييد صبر كنيم; پس پانصد سال صبر مى كنند. آن گاه كه ديدند اين صبر سودى برايشان نداشت، گويند: بياييد بى تابى كنيم ... پس پانصد سال مى گريند. آن گاه كه ديدند اين گريه [هم] سودى نبخشيد، مى گويند: سواء علينا أجزعنا أم صبرنا ما لنا من محيص}.

جزع اخروى رهبران مستكبر

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 21 - 21

21- رهبران مستكبر ، در قيامت ، درمى يابند كه صبر و نيز جزع ، عذاب الهى را از آنان برطرف نخواهد كرد .

قالوا . .. سواء علينا أجزعنا أم صبرنا

سرزنش جزع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 51 - 7

7 - كبر و غرور به هنگام نعمت و رفاه و جزع و ناآرامى به هنگام مصيبت و بلا ، امرى نكوهيده و ناپسند

و إذا أنعمنا . .. و إذا مسّه الشرّ

جزيره العرب از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

جزيرة العرب

{جزيرة العرب}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 103 - 22

22 _ جامعه جزيرة العرب در عصر بعثت پيامبر ( ص ) ، به خاطر تفرقه و نزاع ، در معرض نابودى و هلاكت

و كنتم على شفا حفرة من النار

بنابراينكه {النار}، استعاره از هلاكت و نابودى باشد.

باديه نشينان جزيرة العرب و احكام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 97 - 2

2 _ باديه نشينان جزيرة العرب در عصر بعثت ، مردمى دور از فرهنگ دينى و جاهلتر از آن بودند كه مرز احكام الهى را به درستى بشناسند .

الأعراب أشد كفراً و نفاقاً و أجدر ألّا يعلموا حدود ما أنزل اللّه

باديه نشينى در جزيرة العرب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 97 - 15

15 _ مردم جزيرة العرب در عصر پيامبر ( ص ) دو گروه شهرنشين و باديه

نشين بودند .

الأعراب أشد كفراً و نفاقاً

بت پرستى مردم جزيرة العرب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 20 - 1

1 - { لات } ، { عزى } و { منات } مهم ترين خدايان مورد پرستش مردم جزيرة العرب

و من_وة الثالثة الأُخرى

از ياد كردن نام اين سه بت، مى توان مطلب بالا را به دست آورد.

بى فرهنگى باديه نشينان جزيرة العرب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 97 - 2

2 _ باديه نشينان جزيرة العرب در عصر بعثت ، مردمى دور از فرهنگ دينى و جاهلتر از آن بودند كه مرز احكام الهى را به درستى بشناسند .

الأعراب أشد كفراً و نفاقاً و أجدر ألّا يعلموا حدود ما أنزل اللّه

بينش اهالى جزيرة العرب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 57 - 11

11 - مكه ، مكانى مقدس و محترم براى مردم جزيرة العرب

أوَلم نمكّن لهم حرمًا ءامنًا

مكه از آن جهت {حرم} نام گرفته كه مورد حرمت و احترام مردم آن ديار بوده است.

بينش اهالى جزيرة العرب و كعبه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 57 - 13

13 - حرمت و قداست كعبه در نزد مردم جزيرة العرب مانع از تجاوز ديگران به مكه و برهم زدن امنيت و آرامش ساكنان آن

أوَلم نمكّن لهم حرمًا ءامنًا

بينش مردم جزيرة العرب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 2 - 4

4 - در

طلاق از نوع ظهار ، پندار مردم جزيرة العرب اين بود كه زن ظهار شده ، براى شوهرش حكم مادر را پيدا كرده و حرام مؤبّد مى شود .

الذين يظ_هرون منكم من نسائهم ما هنّ أُمّه_تهم

تأمين نيازهاى مادى جزيرة العرب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 8 - 4

4- چهارپايان برطرف كننده نياز هاى مادى و روحى مردم جزيرة العرب بوده اند .

و الأنع_م خلقها لكم فيها دفءٌ و من_فع و منها تأكلون . و لكم فيها جمال ... لتركبو

{دفءٌ}، {منافع}، {منها تأكلون} و {تركبوها} بيانگر نيازهاى مادى و {جمال} و {زينة} بيانگر نيازهاى روحى و روانى است.

تأمين نيازهاى معنوى جزيرة العرب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 8 - 4

4- چهارپايان برطرف كننده نياز هاى مادى و روحى مردم جزيرة العرب بوده اند .

و الأنع_م خلقها لكم فيها دفءٌ و من_فع و منها تأكلون . و لكم فيها جمال ... لتركبو

{دفءٌ}، {منافع}، {منها تأكلون} و {تركبوها} بيانگر نيازهاى مادى و {جمال} و {زينة} بيانگر نيازهاى روحى و روانى است.

تاريخ جزيرة العرب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 94 - 14

14 _ تحكيم بيشتر پايه هاى حاكميت دين در جزيرة العرب ، در پرتو جهاد و پيروزى مؤمنان در جنگ تبوك

يعتذرون إليكم إذا رجعتم إليهم

با توجه به اينكه اين آيات در زمينه جنگ تبوك است كه به پيروزى مسلمانان انجاميد و از اينكه خداوند مى فرمايد پس از بازگشت از اين جنگ پيروز، متخلفان به عذرخواهى روى خواهند

آورد مى توان گفت كه اين نبود مگر به خاطر ذلت و ضعفى كه در خود احساس مى كردند و قدرتى كه در مؤمنان مى ديدند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 57 - 15

15 - وجود امنيت در مكه ، عامل تبديل شدن آن شهر به مركز عمده اقتصاد و تجارت در جزيرة العرب

حرمًا ءامنًا يجبى إليه ثمرت كلّ شىء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 9 - 12

12 - مردم جزيرة العرب ، گرفتار انواع ضلالت ها پيش از بعثت پيامبر ( ص ) و نزول قرآن

هو الذى ينزّل . .. ليخرجكم من الظلم_ت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 9 - 11

11 - وجود مذاهب و اديان گوناگون در جزيرة العرب به هنگام بعثت پيامبر ( ص )

ليظهره على الدين كلّه

جهل باديه نشينان جزيرة العرب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 97 - 2

2 _ باديه نشينان جزيرة العرب در عصر بعثت ، مردمى دور از فرهنگ دينى و جاهلتر از آن بودند كه مرز احكام الهى را به درستى بشناسند .

الأعراب أشد كفراً و نفاقاً و أجدر ألّا يعلموا حدود ما أنزل اللّه

حاكميت دين در جزيرة العرب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 94 - 14

14 _ تحكيم بيشتر پايه هاى حاكميت دين در جزيرة العرب ، در پرتو جهاد و پيروزى مؤمنان در جنگ تبوك

يعتذرون إليكم إذا رجعتم

إليهم

با توجه به اينكه اين آيات در زمينه جنگ تبوك است كه به پيروزى مسلمانان انجاميد و از اينكه خداوند مى فرمايد پس از بازگشت از اين جنگ پيروز، متخلفان به عذرخواهى روى خواهند آورد مى توان گفت كه اين نبود مگر به خاطر ذلت و ضعفى كه در خود احساس مى كردند و قدرتى كه در مؤمنان مى ديدند.

حجاب در جزيرة العرب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 31 - 16

16 - استفاده از روسرى ، بدون پوشاندن گلو و سينه ، از پوشش هاى زنان جزيرة العرب پيش از تشريع حكم حجاب از جانب اسلام

و ليضربن بخمرهنّ على جيوبهنّ

حق ناپذيرى باديه نشينان جزيرة العرب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 97 - 1

1 _ باديه نشينان جزيرة العرب در عصر بعثت ، در كفر و نفاق پابرجاتر و در امتناع از پذيرش سخن حق ، سخت تر بودند .

الأعراب أشد كفراً و نفاقاً

حمله ايران به جزيرة العرب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 57 - 22

22 - { عن زين العابدين ( ع ) إنّه اجتمعت قريش إلى أبى طالب و رسول اللّه عنده . . . و قالت و اللّه لو سمعت به_ذا فارس و الروم لأختطفتنا من أرضنا و لقلعت الكعبة حجراً حجراً ، فنزل { و قالوا إن نتّبع الهدى معك } . . . ;

از امام سجاد(ع) روايت شده: همانا قريش نزد ابى طالب جمع شدند، در حالى كه رسول خدا(ص) نزد

وى بود. .. و گفتند به خدا سوگند اگر اين پيروى از محمد(ص) را اهل فارس و روم بشنوند، ما را از سرزمينمان مى ربايند و كعبه را سنگ به سنگ از جا خواهند كند پس اين آيه نازل شد: {و قالوا إن نتّبع الهدى معك نتخطّف من أرضنا}...}.

حمله روم به جزيرة العرب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 57 - 22

22 - { عن زين العابدين ( ع ) إنّه اجتمعت قريش إلى أبى طالب و رسول اللّه عنده . . . و قالت و اللّه لو سمعت به_ذا فارس و الروم لأختطفتنا من أرضنا و لقلعت الكعبة حجراً حجراً ، فنزل { و قالوا إن نتّبع الهدى معك } . . . ;

از امام سجاد(ع) روايت شده: همانا قريش نزد ابى طالب جمع شدند، در حالى كه رسول خدا(ص) نزد وى بود. .. و گفتند به خدا سوگند اگر اين پيروى از محمد(ص) را اهل فارس و روم بشنوند، ما را از سرزمينمان مى ربايند و كعبه را سنگ به سنگ از جا خواهند كند پس اين آيه نازل شد: {و قالوا إن نتّبع الهدى معك نتخطّف من أرضنا}...}.

خوشنامى ابراهيم(ع) در جزيرة العرب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 19 - 2

2 - حضرت ابراهيم و موسى ( ع ) ، پيامبرانى شناخته شده در جزيرة العرب و داراى طرفدارانى بسيار

صحف إبرهيم و موسى

از آن جا كه كتاب هاى پيشينيان محدود به صحيفه هاى حضرت ابراهيم و موسى(ع) نبود; تصريح به اين دو مى تواند

برخاسته از نفوذ چشمگير اين پيامبران در جزيرة العرب عصر پيامبر(ص) باشد.

خوشنامى موسى(ع) در جزيرة العرب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 19 - 2

2 - حضرت ابراهيم و موسى ( ع ) ، پيامبرانى شناخته شده در جزيرة العرب و داراى طرفدارانى بسيار

صحف إبرهيم و موسى

از آن جا كه كتاب هاى پيشينيان محدود به صحيفه هاى حضرت ابراهيم و موسى(ع) نبود; تصريح به اين دو مى تواند برخاسته از نفوذ چشمگير اين پيامبران در جزيرة العرب عصر پيامبر(ص) باشد.

دين در جزيرة العرب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 9 - 11

11 - وجود مذاهب و اديان گوناگون در جزيرة العرب به هنگام بعثت پيامبر ( ص )

ليظهره على الدين كلّه

شهرنشينى در جزيرة العرب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 97 - 15

15 _ مردم جزيرة العرب در عصر پيامبر ( ص ) دو گروه شهرنشين و باديه نشين بودند .

الأعراب أشد كفراً و نفاقاً

عذاب استيصال در جزيرة العرب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 14 - 1

1 _ مردم جزيرة العرب ، جانشين امتهايى كه در آن سرزمين با عذاب استيصال الهى منقرض شده بودند .

و لقد أهلكنا القرون من قبلكم . .. ثم جعلنكم خلئف فى الأرض

عوامل رشد اقتصادى جزيرة العرب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 57 - 15

15 - وجود امنيت در مكه ، عامل تبديل

شدن آن شهر به مركز عمده اقتصاد و تجارت در جزيرة العرب

حرمًا ءامنًا يجبى إليه ثمرت كلّ شىء

كفر باديه نشينان جزيرة العرب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 97 - 1

1 _ باديه نشينان جزيرة العرب در عصر بعثت ، در كفر و نفاق پابرجاتر و در امتناع از پذيرش سخن حق ، سخت تر بودند .

الأعراب أشد كفراً و نفاقاً

گمراهى مردم جزيرة العرب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 9 - 12

12 - مردم جزيرة العرب ، گرفتار انواع ضلالت ها پيش از بعثت پيامبر ( ص ) و نزول قرآن

هو الذى ينزّل . .. ليخرجكم من الظلم_ت

مردم جزيرة العرب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 14 - 1

1 _ مردم جزيرة العرب ، جانشين امتهايى كه در آن سرزمين با عذاب استيصال الهى منقرض شده بودند .

و لقد أهلكنا القرون من قبلكم . .. ثم جعلنكم خلئف فى الأرض

مردم جزيرة العرب و حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 25 - 10

10 - حج و زيارت مسجدالحرام ، مراسمى رايج در ميان مردم جزيرة العرب

سواء الع_كف فيه و الباد

مردم جزيرة العرب و زيارت مسجدالحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 25 - 10

10 - حج و زيارت مسجدالحرام ، مراسمى رايج در ميان مردم جزيرة العرب

سواء الع_كف فيه و الباد

مردم جزيرة العرب و مسجدالحرام

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 25 - 11

11 - { مسجدالحرام } نامى شناخته شده و متداول در ميان مردم جزيرة العرب

و المسجد الحرام الذى جعلن_ه للناس

مركز جزيرة العرب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 92 - 11

11 _ شهر مكه، مركز سرزمين حجاز در اوان ظهور اسلام

و لتنذر أم القرى و من حولها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 59 - 11

11 - مكه ، محور و مركز عمده شهر ها و قراى جزيرة العرب در صدراسلام

حتّى يبعث فى أُمّها رسولاً

نبوت در جزيرة العرب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 68 - 12

12 - وحى و رسالت ، داراى پيشينه در تاريخ جزيرة العرب

أم جاءهم ما لم يأت ءاباءهم الأوّلين

نژاد مردم جزيرة العرب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 11 - 5

5 - مردم جزيرة العرب ، از نظر نژادى از نسل قوم نوح بودند .

حملن_كم فى الجارية

نفاق باديه نشينان جزيرة العرب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 97 - 1

1 _ باديه نشينان جزيرة العرب در عصر بعثت ، در كفر و نفاق پابرجاتر و در امتناع از پذيرش سخن حق ، سخت تر بودند .

الأعراب أشد كفراً و نفاقاً

نياكان مردم جزيرة العرب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 11 - 4

4 - مردم

جزيرة العرب ، از نسل مؤمنان عصر نوح بودند .

حملن_كم فى الجارية

در اين آيه، {حمل شدن} به مخاطبان عصر نزول قرآن نسبت داده شده است و مقصود حمل اجداد آنان است و چون نجات آنان به سبب مؤمن بودن ايشان بوده است; مى توان نتيجه گرفت مردم جزيرة العرب (مخاطبان اين آيه)، از نسل همين مؤمنان نجات يافته بودند.

وحى در جزيرة العرب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 68 - 12

12 - وحى و رسالت ، داراى پيشينه در تاريخ جزيرة العرب

أم جاءهم ما لم يأت ءاباءهم الأوّلين

ويژگيهاى باديه نشينان جزيرة العرب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 97 - 1،2

1 _ باديه نشينان جزيرة العرب در عصر بعثت ، در كفر و نفاق پابرجاتر و در امتناع از پذيرش سخن حق ، سخت تر بودند .

الأعراب أشد كفراً و نفاقاً

2 _ باديه نشينان جزيرة العرب در عصر بعثت ، مردمى دور از فرهنگ دينى و جاهلتر از آن بودند كه مرز احكام الهى را به درستى بشناسند .

الأعراب أشد كفراً و نفاقاً و أجدر ألّا يعلموا حدود ما أنزل اللّه

جزيه از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

جزيه

آثار جزيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 29 - 4

4 _ لزوم متاركه جنگ با اهل كتاب ، در صورت پرداخت جزيه و تسليم شدن ايشان در برابر حكومت اسلامى

قتلوا الذين لا يؤمنون . .. من الذين أوتوا الكتب حتى يعطوا الجزية عن يد و هم صغرو

احكام جزيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

7 - توبه - 9 - 29 - 3،4،7،8،9

3 _ اهل كتاب [ در حاكميت اسلام ] محكوم به پرداخت جزيه اند .

الذين أوتوا الكتب حتى يعطوا الجزية عن يد و هم صغرون

4 _ لزوم متاركه جنگ با اهل كتاب ، در صورت پرداخت جزيه و تسليم شدن ايشان در برابر حكومت اسلامى

قتلوا الذين لا يؤمنون . .. من الذين أوتوا الكتب حتى يعطوا الجزية عن يد و هم صغرو

7 _ پرداخت جزيه اهل كتاب به حكومت اسلامى ، بايد به دست خود آنان و با انقياد و تسليم باشد ، نه اينكه حكومت براى دريافت آن ناچار به اعمال زور شود .

من الذين أوتوا الكتب حتى يعطوا الجزية عن يد و هم صغرون

8 _ زراره گويد : { قلت لأبى عبدالله ( ع ) : ما حد الجزية على اهل الكتاب . . . ؟ فقال : ذاك إلى الامام أن يأخذ من كل انسان منهم ما شاء . . . تؤخذ منهم على قدر ما يطيقون . . . فإن اللّه تبارك و تعالى قال : { حتى يعطوا الجزية عن يد و هم صاغرون } و كيف يكون صاغرا و هو لا يكترث لِما يؤخذ منه . . . ;

به امام صادق (ع) گفتم: جزيه كه بر اهل كتاب بسته مى شود چه مقدار است؟ فرمود: اين در اختيار امام است تا هر چه بخواهد از هر يك آنان بگيرد . .. جزيه تا مقدارى كه توان دارند از آنها گرفته مى شود ; ... زيرا خداى تبارك و تعالى فرمود: {تا اينكه جزيه را با دست خويش با خوارى بپردازند}

و چگونه خوار مى شود كسى كه نسبت به آنچه از او گرفته مى شود بى تفاوت باشد ... }.

9 _ از رسول خدا ( ص ) درباره جزيه سؤال شد ، فرمود : { جزية الأرض و الرقبة . . . ;

جزيه را مى توان بر اراضى بست و مى توان سرانه گرفت . .. }.

جزيه از اهل كتاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 29 - 3،8،10

3 _ اهل كتاب [ در حاكميت اسلام ] محكوم به پرداخت جزيه اند .

الذين أوتوا الكتب حتى يعطوا الجزية عن يد و هم صغرون

8 _ زراره گويد : { قلت لأبى عبدالله ( ع ) : ما حد الجزية على اهل الكتاب . . . ؟ فقال : ذاك إلى الامام أن يأخذ من كل انسان منهم ما شاء . . . تؤخذ منهم على قدر ما يطيقون . . . فإن اللّه تبارك و تعالى قال : { حتى يعطوا الجزية عن يد و هم صاغرون } و كيف يكون صاغرا و هو لا يكترث لِما يؤخذ منه . . . ;

به امام صادق (ع) گفتم: جزيه كه بر اهل كتاب بسته مى شود چه مقدار است؟ فرمود: اين در اختيار امام است تا هر چه بخواهد از هر يك آنان بگيرد . .. جزيه تا مقدارى كه توان دارند از آنها گرفته مى شود ; ... زيرا خداى تبارك و تعالى فرمود: {تا اينكه جزيه را با دست خويش با خوارى بپردازند} و چگونه خوار مى شود كسى كه نسبت به آنچه از او گرفته

مى شود بى تفاوت باشد ... }.

10 _ از رسول خدا ( ص ) روايت شده است : { . . . إنى لست آخذ الجزية إلا من اهل الكتاب . . . إن المجوس كان لهم نبى فقتلوه و كتاب أحرقوه . . . ;

. .. من جزيه نمى گيرم مگر از اهل كتاب ... مجوس، داراى پيغمبر و كتاب بودند كه پيغمبر خود را كشتند و كتاب را آتش زدند ... }.

جزيه از مجوس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 29 - 10

10 _ از رسول خدا ( ص ) روايت شده است : { . . . إنى لست آخذ الجزية إلا من اهل الكتاب . . . إن المجوس كان لهم نبى فقتلوه و كتاب أحرقوه . . . ;

. .. من جزيه نمى گيرم مگر از اهل كتاب ... مجوس، داراى پيغمبر و كتاب بودند كه پيغمبر خود را كشتند و كتاب را آتش زدند ... }.

شرايط پرداخت جزيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 29 - 7

7 _ پرداخت جزيه اهل كتاب به حكومت اسلامى ، بايد به دست خود آنان و با انقياد و تسليم باشد ، نه اينكه حكومت براى دريافت آن ناچار به اعمال زور شود .

من الذين أوتوا الكتب حتى يعطوا الجزية عن يد و هم صغرون

فلسفه جزيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 29 - 5

5 _ جزيه اهل كتاب به حكومت اسلامى ، مالياتى است براى

حفظ جان و رهايى از مرگ .

قتلوا الذين لا يؤمنون . .. من الذين أوتوا الكتب حتى يعطوا الجزية

مقدار جزيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 29 - 8

8 _ زراره گويد : { قلت لأبى عبدالله ( ع ) : ما حد الجزية على اهل الكتاب . . . ؟ فقال : ذاك إلى الامام أن يأخذ من كل انسان منهم ما شاء . . . تؤخذ منهم على قدر ما يطيقون . . . فإن اللّه تبارك و تعالى قال : { حتى يعطوا الجزية عن يد و هم صاغرون } و كيف يكون صاغرا و هو لا يكترث لِما يؤخذ منه . . . ;

به امام صادق (ع) گفتم: جزيه كه بر اهل كتاب بسته مى شود چه مقدار است؟ فرمود: اين در اختيار امام است تا هر چه بخواهد از هر يك آنان بگيرد . .. جزيه تا مقدارى كه توان دارند از آنها گرفته مى شود ; ... زيرا خداى تبارك و تعالى فرمود: {تا اينكه جزيه را با دست خويش با خوارى بپردازند} و چگونه خوار مى شود كسى كه نسبت به آنچه از او گرفته مى شود بى تفاوت باشد ... }.

موارد جزيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 29 - 9

9 _ از رسول خدا ( ص ) درباره جزيه سؤال شد ، فرمود : { جزية الأرض و الرقبة . . . ;

جزيه را مى توان بر اراضى بست و مى توان سرانه گرفت . .. }.

جعاله از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

جعاله

احكام جعاله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 72 - 10،11،12،13

10_ جعاله از قرارداد هاى مشروع و داراى اعتبار قانونى

و لمن جاء به حمل بعير و أنا به زعيم

{جعاله} در اصطلاح متعهد شدن به پرداخت عوض در مقابل انجام كار است. بر اين اساس جمله {لمن جاء ...} گوياى قرارداد جعاله مى باشد. در اين قرارداد متعهد را {جاعل} ، انجام دهنده را {عامل} و اجرت را {جُعل} مى نامند.

11_ صحت جعاله منوط به مشخص بودن عامل نيست .

و لمن جاء به حمل بعير

12_ صحت جعاله منوط به تعيين محدوده زمانى براى انجام كار نيست .

و لمن جاء به حمل بعير

چون كارگزاران يوسف در قرارداد جعاله تعيين نكردند كه كار مورد نظرشان (يافتن جام شاهى) در چه محدوده زمانى (فرصتى محدود و يا زمانى خاص) انجام گيرد ، برداشت فوق استفاده مى شود.

13_ در صحت جعاله ، معين بودن مقدار عملياتى كه براى انجام كار مورد جعاله لازم است ، شرط نيست .

و لمن جاء به حمل بعير

از آن جا كه مشخص نبود پيدا كردن جام مفقود شده چه مقدار كار خواهد برد ، مى توان گفت: در قرارداد {جعاله} جهل به مقدار كار به صحت آن ضرر نمى زند.

تاريخ جعاله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 72 - 19

19_ جعاله ، ضمان و كفالت ، قراردادهايى مرسوم در عصر يوسف ( ع )

و لمن جاء به حمل بعير و أنا به زعيم

تعيين عامل جعاله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف -

12 - 72 - 11

11_ صحت جعاله منوط به مشخص بودن عامل نيست .

و لمن جاء به حمل بعير

جعاله با ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 94 - 9

9- قوم درگير با يأجوج و مأجوج ، با اظهار آمادگى براى پرداخت دست مزد به ذوالقرنين در برابر ساختن سد ، او را دعوت به عقد قرارداد جعاله كردند .

فهل نجعل لك خرجًا على أن تجعل بيننا و بينهم سدًّا

جعاله در دوران يوسف (ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 72 - 19

19_ جعاله ، ضمان و كفالت ، قراردادهايى مرسوم در عصر يوسف ( ع )

و لمن جاء به حمل بعير و أنا به زعيم

جعاله مردم شمال سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 94 - 9

9- قوم درگير با يأجوج و مأجوج ، با اظهار آمادگى براى پرداخت دست مزد به ذوالقرنين در برابر ساختن سد ، او را دعوت به عقد قرارداد جعاله كردند .

فهل نجعل لك خرجًا على أن تجعل بيننا و بينهم سدًّا

جعاله يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 72 - 7

7_ يوسف ( ع ) خود متعهد به پرداخت جايزه و اجرت به آورنده جام مفقودشده *

و لمن جاء به حمل بعير و أنا به زعيم

مقصود از {أنا} در {و أنا به زعيم} يوسف(ع) و يا رئيس و مسؤول كارگزاران او مى باشد. برداشت فوق ناظر به احتمال نخست است.

جواز

ضمانت در جعاله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 72 - 15

15_ ضمانت براى جُعل ( اجرت در جعاله ) حتى پيش از انجام كار مورد جعاله ، جايز است و اعتبار قانونى دارد .

و أنا به زعيم

گوينده جمله {و أنا به زعيم} _ كه براى پرداخت اجرت (حمل بعير) ضامن شده است _ پيش از آن كه عامل ، پيمانه را بيابد اجرت را ضمانت كرده است.

زمان در جعاله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 72 - 12

12_ صحت جعاله منوط به تعيين محدوده زمانى براى انجام كار نيست .

و لمن جاء به حمل بعير

چون كارگزاران يوسف در قرارداد جعاله تعيين نكردند كه كار مورد نظرشان (يافتن جام شاهى) در چه محدوده زمانى (فرصتى محدود و يا زمانى خاص) انجام گيرد ، برداشت فوق استفاده مى شود.

شرايط صحت جعاله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 72 - 11،12،13

11_ صحت جعاله منوط به مشخص بودن عامل نيست .

و لمن جاء به حمل بعير

12_ صحت جعاله منوط به تعيين محدوده زمانى براى انجام كار نيست .

و لمن جاء به حمل بعير

چون كارگزاران يوسف در قرارداد جعاله تعيين نكردند كه كار مورد نظرشان (يافتن جام شاهى) در چه محدوده زمانى (فرصتى محدود و يا زمانى خاص) انجام گيرد ، برداشت فوق استفاده مى شود.

13_ در صحت جعاله ، معين بودن مقدار عملياتى كه براى انجام كار مورد جعاله لازم است ، شرط نيست .

و لمن جاء به حمل بعير

از آن جا

كه مشخص نبود پيدا كردن جام مفقود شده چه مقدار كار خواهد برد ، مى توان گفت: در قرارداد {جعاله} جهل به مقدار كار به صحت آن ضرر نمى زند.

عقد جعاله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 72 - 10

10_ جعاله از قرارداد هاى مشروع و داراى اعتبار قانونى

و لمن جاء به حمل بعير و أنا به زعيم

{جعاله} در اصطلاح متعهد شدن به پرداخت عوض در مقابل انجام كار است. بر اين اساس جمله {لمن جاء ...} گوياى قرارداد جعاله مى باشد. در اين قرارداد متعهد را {جاعل} ، انجام دهنده را {عامل} و اجرت را {جُعل} مى نامند.

مشروعيت جعاله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 72 - 10

10_ جعاله از قرارداد هاى مشروع و داراى اعتبار قانونى

و لمن جاء به حمل بعير و أنا به زعيم

{جعاله} در اصطلاح متعهد شدن به پرداخت عوض در مقابل انجام كار است. بر اين اساس جمله {لمن جاء ...} گوياى قرارداد جعاله مى باشد. در اين قرارداد متعهد را {جاعل} ، انجام دهنده را {عامل} و اجرت را {جُعل} مى نامند.

مقدار كار در جعاله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 72 - 13

13_ در صحت جعاله ، معين بودن مقدار عملياتى كه براى انجام كار مورد جعاله لازم است ، شرط نيست .

و لمن جاء به حمل بعير

از آن جا كه مشخص نبود پيدا كردن جام مفقود شده چه مقدار كار خواهد برد ، مى توان گفت: در قرارداد {جعاله} جهل

به مقدار كار به صحت آن ضرر نمى زند.

جمادات از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

جمادات

احياى جمادات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 110 - 21،27،31

21 _ حيات بخشى به موجودات جامد از معجزات حضرت عيسى ( ع )

و اذ تخلق من الطين كهيئة الطير باذنى فتنفخ فيها فتكون طيراً باذنى

27 _ عيسى ( ع ) ، ارائه كننده معجزات خويش ( حيات بخشى به اجسام بى جان ، درمان كورى و پيسى و زنده كردن مردگان ) ، در بسيارى از مواقع

اذ تخلق . .. و تبرى الاكمه و الابرص باذنى و اذ تخرج

برداشت فوق از فعل مضارع {تخلق} و {تبرى} و {تخرج} كه حاكى از استمرار انجام كار مى باشد، استفاده شده است.

31 _ توانايى عيسى ( ع ) بر ارائه معجزاتى همانند روح بخشى به مجسمه ها ، درمان كورى و پيسى و احياى مردگان ، از نعمت هاى ويژه خداوند به آن حضرت

اذكر نعمتى . .. و تبرى الاكمه و الابرص باذنى و اذ تخرج الموتى باذنى

امكان احياى جمادات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 110 - 22

22 _ جواز و امكان آفرينش موجود زنده از عناصر مادى بى جان

و اذ تخلق من الطين كهيئة الطير باذنى

جواز احياى جمادات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 110 - 22

22 _ جواز و امكان آفرينش موجود زنده از عناصر مادى بى جان

و اذ تخلق من الطين كهيئة الطير باذنى

حشر جمادات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل

عمران - 3 - 180 - 14

14 _ حشر جمادات و اشيا در قيامت

سيطوّقون ما بخلوا به يوم القيمة

حيات اخروى جمادات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 6 - 7

7- وجود حيات و شعور در موجودات ، حتى جمادات در آخرت

كانوا لهم أعداء و كانوا بعبادتهم ك_فرين

از ضمائر {ذوى القعول} در آيه شريفه، مطلب ياد شده استفاده مى شود.

شعور اخروى جمادات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 6 - 7

7- وجود حيات و شعور در موجودات ، حتى جمادات در آخرت

كانوا لهم أعداء و كانوا بعبادتهم ك_فرين

از ضمائر {ذوى القعول} در آيه شريفه، مطلب ياد شده استفاده مى شود.

شعور جمادات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 18 - 7

7 - كوه ها ، داراى نوعى شعور و شناخت نسبت به خداوند

يسبّحن بالعشىّ و الإشراق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 5 - 9

9- وجود نوعى شعور ، در همه موجودات جهان حتى جمادات *

و هم عن دعائهم غ_فلون

جاى انكار نيست كه در ميان معبودهاى مشركان، بت ها و جمادات نيز وجود داشته اند و خداوند در مورد چنين موجوداتى، اولاً ضمير ذوى العقول (هم) آورده و ثانياً صفتى را درباره آنان به كار برده (غافلون) كه از نوع عدم و ملكه است; زيرا غفلت در جايى صدق مى كند كه زمينه توجه، وجود داشته باشد. از اين دو تعبير استفاده مى شود كه جمادات نيز داراى نوعى توجه و شعوراند.

جمعه از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

جمعه

آداب نماز جمعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 9 - 15،17

15 - { عن علىّ انّه سئل عن قول اللّه [ تعالى ] { يا أيّها الذين آمنوا إذا نودى للصلاة من يوم الجمعة فاسعوا إلى ذكر اللّه } قال : ليس السعى الإشتداد ;

از امام على(ع) درباره سخن خداوند تعالى {يا أيّها الذين آمنوا إذا نودى للصلاة من يوم الجمعة فاسعوا إلى ذكر اللّه} سؤال شد، آن حضرت فرمود: مراد از {سعى} شدت در راه رفتن (دويدن) نيست}.

17 - { عن أبى جعفر ( ع ) فى قوله { يا أيّها الذين آمنوا . . . فاسعوا إلى ذكر اللّه . . . } قال : اسعوا أى امضوا و يقال : اسعوا اعملوا لها و هو قصّ الشارب و نتف الإبط و تقليم الأظفار و الغسل و لبس أفضل ثيابك و تطيب للجمعة فهو السعى ;

از امام باقر(ع) درباره سخن خداوند، {فاسعوا إلى ذكراللّه. ..} روايت شده كه {اسعوا} به معناى {امضوا} است; يعنى، برويد و گفته مى شود {اسعوا اعملوا لها}; يعنى، بكوشيد تا براى آنها اعمالى انجام دهيد و آن اعمال كوتاه كردن موى شارب و ازاله مو از زير بغل، گرفتن ناخن، غسل، پوشيدن بهترين پيراهن ها و خوشبو كردن براى نماز جمعه است. پس اين اعمال سعى است}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 10 - 11

11 - { روى عن أنس عن النبىّ ( ص ) قال : فى قوله : { فإذا قضيت الصلاة فانتشروا . . . }

ليس لطلب دنيا و ل_كن عيادة مريض و حضور جنازة و زيارة أخ فى اللّه . . . ;

اَنَس از رسول خدا(ص) روايت نموده كه آن حضرت درباره سخن خداوند {فإذا قضيت الصلاة فانتشروا. ..} فرموده: [اين انتشار و پراكنده شدن در زمين] براى به دست آوردن دنيا نيست; بلكه براى عيادت بيمارى يا حضور بر جنازه اى و يا زيارت برادرى براى خداوند است...}.

احكام نماز جمعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 11 - 4،5،6

4 - ايراد خطبه در نماز جمعه بهوسيله امام جمعه ، از شرايط آن است .

و تركوك قائمًا

5 - ايستادن در حال ايراد خطبه هاى نماز جمعه ، از آداب آن است .

و تركوك قائمًا

6 - لزوم استماع خطبه هاى نماز جمعه و پرهيز از پرداختن به كار هاى ديگر

و إذا رأوا . .. و تركوك قائمًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 9 - 2،7،13

2 - اذان ، از آداب برپايى نماز جمعه

إذا نودى للصلوة من يوم الجمعة

ندا براى نماز، همان اذان است.

7 - تعطيل كردن خريد و فروش و هر عملى كه مانع شركت در نماز جمعه مى شود ، فرمان الهى به مؤمنان

ي_أيّها الذين ءامنوا . .. و ذروا البيع

مراد از {ذروا البيع} _ با توجه به دعوت مردم به شركت در نماز جمعه _ تنها رها كردن خريد و فروش نيست; بلكه ذكر خريد و فروش، از باب ذكر بارزترين مصداقى است كه مانع شركت در نماز جمعه مى شود. بر اين اساس هر عملى كه مانع شركت در

نماز جمعه شود، بايد ترك گردد.

13 - خريد و فروش و كسب و كار ، پيش از اعلام نماز جمعه جايز است .

إذا نودى للصلوة من يوم الجمعة فاسعوا إلى ذكر اللّه و ذروا البيع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 10 - 1

1 - جواز خريد و فروش ، پس از تمام شدن نماز جمعه

فإذا قضيت الصلوة فانتشروا فى الأرض و ابتغوا من فضل اللّه

اذان نماز جمعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 9 - 2

2 - اذان ، از آداب برپايى نماز جمعه

إذا نودى للصلوة من يوم الجمعة

ندا براى نماز، همان اذان است.

ارزش نماز جمعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 9 - 8

8 - شركت در نماز جمعه و پرداختن به ذكر خدا ، بسى ارزشمندتر از كسب مال و ساير منافع دنيوى

فاسعوا إلى ذكر اللّه و ذروا البيع ذلكم خير لكم

استماع خطبه نماز جمعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 11 - 6

6 - لزوم استماع خطبه هاى نماز جمعه و پرهيز از پرداختن به كار هاى ديگر

و إذا رأوا . .. و تركوك قائمًا

امامت جمعه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 11 - 3

3 - اقامه نماز جمعه ، در صدراسلام و به امامت حضرت رسول اكرم ( ص )

و إذا رأوا تج_رة . .. و تركوك قائمًا

امامت نماز جمعه در صدر اسلام

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 11 - 3

3 - اقامه نماز جمعه ، در صدراسلام و به امامت حضرت رسول اكرم ( ص )

و إذا رأوا تج_رة . .. و تركوك قائمًا

اهميت استماع خطبه هاى نماز جمعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 9 - 6

6 - تلاش و جديت براى درك خطبه هاى نماز جمعه و اهميت دادن به آن ، توصيه خداوند به مؤمنان

فاسعوا إلى ذكر اللّه

در صورتى كه مراد از {ذكر اللّه} در آيه شريفه خطبه هاى نماز جمعه باشد; براشت بالا استفاده مى شود.

اهميت تلاش براى نماز جمعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 9 - 6

6 - تلاش و جديت براى درك خطبه هاى نماز جمعه و اهميت دادن به آن ، توصيه خداوند به مؤمنان

فاسعوا إلى ذكر اللّه

در صورتى كه مراد از {ذكر اللّه} در آيه شريفه خطبه هاى نماز جمعه باشد; براشت بالا استفاده مى شود.

اهميت نماز جمعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 11 - 7

7 - مأموريت پيامبر ( ص ) از سوى خداوند ، براى بيان جايگاه بلند نماز در پيشگاه الهى

قل ما عند اللّه خير من اللهو و من التج_رة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 9 - 1،3،9

1 - شركت در نماز جمعه ، توصيه خداوند به مؤمنان

ي_أيّها الذين ءامنوا . .. فاسعوا إلى ذكر اللّه

3 - نماز جمعه ،

{ ذكر اللّه } است .

فاسعوا إلى ذكر اللّه

مفسران {ذكر اللّه} را به دو معنا تفسير كرده اند: الف) مراد از {ذكر اللّه} نماز جمعه است ب) مراد از آن خطبه هاى نماز جمعه است. برداشت ياد شده بر پايه تفسير اول است.

9 - فريضه نماز جمعه و ر ها كردن داد و ستد به هنگام اقامه آن ، در جهت تأمين مصالح و منافع خود مؤمنان است .

إذا نودى للصلوة من يوم الجمعة فاسعوا إلى ذكر اللّه. .. ذلكم خير لكم

بيع بعد از نماز جمعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 10 - 1

1 - جواز خريد و فروش ، پس از تمام شدن نماز جمعه

فإذا قضيت الصلوة فانتشروا فى الأرض و ابتغوا من فضل اللّه

بيع هنگام نماز جمعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 9 - 13،16

13 - خريد و فروش و كسب و كار ، پيش از اعلام نماز جمعه جايز است .

إذا نودى للصلوة من يوم الجمعة فاسعوا إلى ذكر اللّه و ذروا البيع

16 - { قال رسول اللّه ( ص ) حرمت التجارة يوم الجمعة ما بين الأذان الأوّل إلى الإقامة إلى انصراف الإمام لأنّ اللّه يقول : { يا أيّها الذين آمنوا إذا نودى للصلاة من يوم الجمعة فاسعوا إلى ذكر اللّه و ذروا البيع ;

از رسول خدا(ص) روايت شده كه فرمود: ما بين اذان اول تا اقامه و انصراف امام از آن، تجارت حرام است; زيرا خداى تعالى مى فرمايد: يا أيّها الذين آمنوا إذا نودى للصلاة من يوم الجمعة

فاسعوا إلى ذكر اللّه و ذروا البيع}.

پاداش نماز جمعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 11 - 8

8 - ثواب نماز جمعه ، بسى برتر و بالاتر از درآمد هاى مادى و لذت هاى دنيوى است .

قل ما عند اللّه خير من اللهو و من التج_رة

پاداش نمازگزاران جمعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 11 - 9

9 - ثواب نماز جمعه ، براى برپادارندگان آن ، در نزد خداوند محفوظ است .

قل ما عند اللّه خير

ترك بيع هنگام نماز جمعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 9 - 7،9

7 - تعطيل كردن خريد و فروش و هر عملى كه مانع شركت در نماز جمعه مى شود ، فرمان الهى به مؤمنان

ي_أيّها الذين ءامنوا . .. و ذروا البيع

مراد از {ذروا البيع} _ با توجه به دعوت مردم به شركت در نماز جمعه _ تنها رها كردن خريد و فروش نيست; بلكه ذكر خريد و فروش، از باب ذكر بارزترين مصداقى است كه مانع شركت در نماز جمعه مى شود. بر اين اساس هر عملى كه مانع شركت در نماز جمعه شود، بايد ترك گردد.

9 - فريضه نماز جمعه و ر ها كردن داد و ستد به هنگام اقامه آن ، در جهت تأمين مصالح و منافع خود مؤمنان است .

إذا نودى للصلوة من يوم الجمعة فاسعوا إلى ذكر اللّه. .. ذلكم خير لكم

ترك نماز جمعه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه

- 62 - 11 - 1،2

1 - مسلمانان صدراسلام ، با مشاهده بساط داد و ستد و يا لهو و سرگرمى ، جذب آن مى شدند و مصلاّ را ترك و پيامبر ( ص ) را در حال ايراد خطبه هاى نماز جمعه ، ر ها مى كردند .

و إذا رأوا تج_رة أو لهوًا انفضّوا إليها و تركوك قائمًا

2 - نكوهش مسلمانان صدراسلام از سوى خداوند ، به خاطر ترك مصلاّ براى داد و ستد و يا تماشاى لهو و ر ها كردن پيامبر ( ص ) در حال ايراد خطبه هاى نماز جمعه

و إذا رأوا تج_رة أو لهوًا انفضّوا إليها و تركوك قائمًا

تلاش براى نماز جمعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 9 - 5،17

5 - مؤمنان ، وظيفه دار جديت و تلاش براى شركت در نماز جمعه

فاسعوا إلى ذكر اللّه

17 - { عن أبى جعفر ( ع ) فى قوله { يا أيّها الذين آمنوا . . . فاسعوا إلى ذكر اللّه . . . } قال : اسعوا أى امضوا و يقال : اسعوا اعملوا لها و هو قصّ الشارب و نتف الإبط و تقليم الأظفار و الغسل و لبس أفضل ثيابك و تطيب للجمعة فهو السعى ;

از امام باقر(ع) درباره سخن خداوند، {فاسعوا إلى ذكراللّه. ..} روايت شده كه {اسعوا} به معناى {امضوا} است; يعنى، برويد و گفته مى شود {اسعوا اعملوا لها}; يعنى، بكوشيد تا براى آنها اعمالى انجام دهيد و آن اعمال كوتاه كردن موى شارب و ازاله مو از زير بغل، گرفتن ناخن، غسل، پوشيدن بهترين پيراهن ها و

خوشبو كردن براى نماز جمعه است. پس اين اعمال سعى است}.

خطبه نماز جمعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 11 - 4

4 - ايراد خطبه در نماز جمعه بهوسيله امام جمعه ، از شرايط آن است .

و تركوك قائمًا

خطبه هاى نماز جمعه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 11 - 1

1 - مسلمانان صدراسلام ، با مشاهده بساط داد و ستد و يا لهو و سرگرمى ، جذب آن مى شدند و مصلاّ را ترك و پيامبر ( ص ) را در حال ايراد خطبه هاى نماز جمعه ، ر ها مى كردند .

و إذا رأوا تج_رة أو لهوًا انفضّوا إليها و تركوك قائمًا

روزه در جمعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 8 - 22

22 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) فى قول اللّه عزّوجلّ : { توبوا إلى اللّه توبة نصوحاً } قال : هو صوم { يوم الأربعاء } و { يوم الخميس } و { يوم الجمعة } ;

از امام صادق(ع) درباره سخن خداى عزّوجلّ {توبوا إلى اللّه توبة نصوحاً} روايت شده كه توبه نصوح، روزه گرفتن در روزهاى چهارشنبه، پنج شنبه و جمعه است}. شايد مراد اين باشد كه روزه در اين ايّام، مانند توبه نصوح موجب آمرزش گناهان است و شايد مقصود اين باشد كه از شرايط توبه نصوح، روزه گرفتن در اين ايّام است.

روزى نمازگزاران جمعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه -

62 - 11 - 11

11 - خداوند ، روزى برپاداران نماز جمعه را تضمين كرده است .

قل ما عند اللّه خير . .. و اللّه خير الرزقين

سرزنش ترك نماز جمعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 11 - 2

2 - نكوهش مسلمانان صدراسلام از سوى خداوند ، به خاطر ترك مصلاّ براى داد و ستد و يا تماشاى لهو و ر ها كردن پيامبر ( ص ) در حال ايراد خطبه هاى نماز جمعه

و إذا رأوا تج_رة أو لهوًا انفضّوا إليها و تركوك قائمًا

سوگند به روز جمعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 3 - 8،9

8 - { عن محمّد بن هاشم عمن روى عن أبى جعفر ( ع ) قال : سأله الأبرش الكلبى عن قول اللّه عزّوجلّ { و شاهد و مشهود } فقال أبوجعفر ( ع ) : ما قيل لك ؟ فقال : قالوا : الشاهد يوم الجمعة و المشهود يوم عرفة ، فقال أبوجعفر ( ع ) : ليس كما قيل ، الشاهد يوم عرفة و المشهود يوم القيامة أما تقرأ القرآن ؟ قال اللّه عزّوجلّ : { ذلك يوم مجموع له الناس و ذلك يوم مشهود ;

محمد بن هاشم از كسى كه از امام باقر(ع) روايت كرده، نقل مى كند: ابرش كلبى از امام باقر(ع) درباره سخن خداوند عزّوجلّ {و شاهد و مشهود} سؤال كرد، حضرت فرمود: [در اين باره] براى تو چه گفته شده؟ عرض كرد: گفته اند: {شاهد} روز جمعه و {مشهود} روز عرفه است. حضرت فرمود: اين چنين

كه براى تو گفته شده است نيست; بلكه {شاهد} روز عرفه و مشهود روز قيامت است. مگر قرآن نخوانده اى كه خداى عزّوجلّ فرموده است: ذلك يوم مجموع له الناس و ذلك يوم مشهود}.

9 - { عن علىّ ( ع ) قال : . . . و الشاهد يوم الجمعة و المشهود يوم النحر ;

از امام على(ع) روايت شده كه فرمود: شاهد روز جمعه و مشهود روز قربانى (دهم ذى الحجه) است}.

شرايط نماز جمعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 11 - 4

4 - ايراد خطبه در نماز جمعه بهوسيله امام جمعه ، از شرايط آن است .

و تركوك قائمًا

شركت در نماز جمعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 11 - 10

10 - شركت در نماز جمعه ، باعث از دست رفتن روزى مردمان نمى شود .

و إذا رأوا تج_رة . .. و اللّه خير الرزقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 9 - 5

5 - مؤمنان ، وظيفه دار جديت و تلاش براى شركت در نماز جمعه

فاسعوا إلى ذكر اللّه

عجله براى نماز جمعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 9 - 14،15

14 - { عن جابر بن يزيد عن أبى جعفر ( ع ) قال : قلت له قول اللّه عزّوجلّ : { فاسعوا إلى ذكر اللّه } قال : اعملوا و عجلّوا فإنّه يوم مضيق على المسلمين فيه ;

جابربن يزيد گويد: به امام باقر(ع) گفتم: مراد از (سخن)

خداوند عزّوجلّ {فاسعوا إلى ذكراللّه} چيست؟ فرمود: اعمال جمعه را با عجله انجام دهيد [تا به نماز جمعه برسيد] زيرا روز جمعه، [وقت ]براى مسلمانان تنگ است [و اعمال مستحبّه زياد است]}.

15 - { عن علىّ انّه سئل عن قول اللّه [ تعالى ] { يا أيّها الذين آمنوا إذا نودى للصلاة من يوم الجمعة فاسعوا إلى ذكر اللّه } قال : ليس السعى الإشتداد ;

از امام على(ع) درباره سخن خداوند تعالى {يا أيّها الذين آمنوا إذا نودى للصلاة من يوم الجمعة فاسعوا إلى ذكر اللّه} سؤال شد، آن حضرت فرمود: مراد از {سعى} شدت در راه رفتن (دويدن) نيست}.

فضيلت جمعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 36 - 20

20 _ از رسول خدا ( ص ) روايت شده كه فرمود : { يوم الجمعة سيد الأيام . . . خلق اللّه فيه آدم واهبط فيه آدم إلى الأرض ;

روز جمعه شريف ترين روزهاست . .. در آن روز خداوند آدم را آفريد و در همين روز او را به زمين فرستاد}.

فضيلت شب جمعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 98 - 18

18_ { عن أبى عبدالله ( ع ) : فى قول يعقوب لبنيه { سوف أستغفر لكم ربى } قال : أخّرها إلى السحر ليلة الجمعة ;

از امام صادق(ع) درباره سخن خدا از قول يعقوب كه گفت: {سوف أستغفر لكم ربى} روايت شده است كه فرمود: يعقوب استغفار را تا سحر شب جمعه به تأخير انداخت}.

فلسفه نماز جمعه

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 9 - 4

4 - ياد خداوند ، فلسفه و روح نماز جمعه است .

إذا نودى للصلوة من يوم الجمعة فاسعوا إلى ذكر اللّه

آمدن تعبير {ذكر اللّه} درباره نماز جمعه، مى تواند اشاره به حقيقت ياد شده باشد.

قيام هنگام خطبه نماز جمعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 11 - 5

5 - ايستادن در حال ايراد خطبه هاى نماز جمعه ، از آداب آن است .

و تركوك قائمًا

قيامت در جمعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 103 - 8

8_ { قال الصدوق روى : . . . و تقوم القيامة فى يوم الجمعة . . . قال الله عزوجل : { ذلك يوم مجموع له الناس و ذلك يوم مشهود } ;

صدوق گويد: روايت شده است كه . .. قيامت در روز جمعه برپا مى شود ... و خداى عزوجل فرمود: ذلك يوم مجموع ...}.

موانع ترك نماز جمعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 11 - 12

12 - اعتقاد به رازق بودن خداوند ، ناسازگار با ترك كردن نماز جمعه به منظور كسب روزى

و إذا رأوا تج_رة . .. و اللّه خير الرزقين

نماز جمعه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 11 - 3

3 - اقامه نماز جمعه ، در صدراسلام و به امامت حضرت رسول اكرم ( ص )

و إذا رأوا تج_رة . .. و تركوك قائمًا

جمعيت از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

جمعيت

آثار رشد جمعيت

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 6 - 7

7- رشد اقتصادى و نيروى انسانى و توازن و همپايى آن دو ، داراى نقش تعيين كننده در سرنوشت ملتها

و أمددن_كم بأمول و بنين

در كنار هم ياد شدن {مال} و {فرزند} نشانگر آن است كه قرين بودن اين دو با يكديگر، در غلبه ملتها بر دشمنان خويش نقش آفرين است.

آثار كثرت جمعيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 14 - 5

5 - ثروت انبوه و جمعيت بسيار ، از عوامل تكذيب دين و از موانع ايمان است .

أن كان ذا مال و بنين

اهميت رشد جمعيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 6 - 10

10- رشد اقتصادى و ازدياد جمعيت به منظور برترى و فزونى يافتن بر نيروى انسانى و اقتصادى دشمن ، سياستى است شايسته و بايسته

و أمددن_كم بأمول و بنين و جعلن_كم أكثر نفيرًا

جمله {و جعلناكم. ..} بمنزله نتيجه براى جمله {و امددناكم ...} است; چرا كه {نفير} در لغت به عده اى از مردان گفته مى شود كه امكانات لازم براى كوچ كردن و حركت دسته جمعى را داشته باشند (مفردات راغب)، و مقصود از آن به مناسبت مورد، اين است كه خداوند با كمك اموال و فرزندان به شما، اين توانايى را داد كه بر دشمن خود فزونى داشته و چيره شويد.

تعيين جمعيت خانواده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 50 - 6

6 - حاكميت مطلق و بلامنازع خدا

در صحنه هستى ، پشتوانه اجراى مشيت او در ميزان جمعيت و نوع جنسيت فرزندان خانواده

للّه ملك السم_وت . .. و يجعل من يشاء عقيمًا

تفاخر به جمعيت مردگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكاثر - 102 - 2 - 3

3 - ديدار قبرستان ها براى شمارش مردگان قبيله ، پست ترين اقدام برخى قبايل عصر جاهلى ، در مقام اثبات برترى تعداد خويش بر قبايل ديگر

حتّى زرتم المقابر

قيد {حتّى زرتم المقابر}، ممكن است كنايه از مرگ باشد و شايد در معناى حقيقى ديدار گورستان به كار رفته باشد. در صورت دوم، ناظر به رفتارى است كه درباره برخى اقوام عرب نقل شده است كه كثرت افراد قبيله را، ملاك برترى دانسته و براى بالا بردن رقم آن، حتى مردگان خود را نيز شمردند.

جمعيت قوم يونس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 147 - 2

2 - جمعيت قوم يونس ، بيش از يك صدهزار نفر بود .

و أرسلن_ه إلى مائة ألف أو يزيدون

جمعيت مكذبان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 95 - 5

5 _ تكذيب كنندگان انبياى پيشين بر اثر برخوردارى از رفاه و آسايش جمعيتشان افزايش يافت .

حتى عفوا

از معانى {عفو} زياد شدن است. در لسان العرب آمده: {عفا القوم: كثروا}.

خطر ازدياد جمعيت بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 4 - 10

10 - خطرآفرينى افزايش جمعيت قوم بنى اسرائيل و جوانان آن ، براى حكومت فرعون

يذبّح أبناءهم

سرزنش تفاخر

به جمعيت مردگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكاثر - 102 - 1 - 8

8 - { قال علىّ ( ع ) بعد تلاوة { ألهيكم التكاثر حتّى زرتم المقابر } يا له مراماً ما أبعدَه و زَوْراً ما أغفلَه و خطراً ما افظعَه . . . أفبمصارع أباءهم يفخرون أم بعديد الهلكى يتكاثرون . . . و لاَن يكونوا عِبَراً أحقّ من أن يكونوا مفتخراً ;

على(ع) بعد از تلاوت آيه {ألهيكم التكاثر حتّى زرتم المقابر}، فرمود: شگفتا چه هدف بسيار دورى! و چه زيارت كنندگان غافلى و چه خراميدن بسيار زشتى! آيا به محل زمين خوردن پدران خويش مى نازند و يا به تعداد هلاك شدگان [اقوام خود ]مباهات مى كنند؟ . .. به راستى اينها مايه عبرت قرار گيرند، سزاوارتر است تا مايه مباهات و افتخار باشند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكاثر - 102 - 2 - 6

كثرت جمعيت اهل مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 70 - 11

11 _ جمعيت بيشتر ، امكانات برتر و قدرت فزونتر قوم نوح ، عاد ، ثمود ، قوم ابراهيم و اصحاب مدين در مقايسه با منافقان عصر پيامبر ( ص )

كالذين من قبلكم كانوا أشد منكم قوة . .. ألم يأتهم نبأ الذين من قبلهم قوم نوح ...

كثرت جمعيت قوم ابراهيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 70 - 11

11 _ جمعيت بيشتر ، امكانات برتر و قدرت فزونتر قوم نوح ، عاد ، ثمود

، قوم ابراهيم و اصحاب مدين در مقايسه با منافقان عصر پيامبر ( ص )

كالذين من قبلكم كانوا أشد منكم قوة . .. ألم يأتهم نبأ الذين من قبلهم قوم نوح ...

كثرت جمعيت قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 70 - 11

11 _ جمعيت بيشتر ، امكانات برتر و قدرت فزونتر قوم نوح ، عاد ، ثمود ، قوم ابراهيم و اصحاب مدين در مقايسه با منافقان عصر پيامبر ( ص )

كالذين من قبلكم كانوا أشد منكم قوة . .. ألم يأتهم نبأ الذين من قبلهم قوم نوح ...

كثرت جمعيت قوم عاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 70 - 11

11 _ جمعيت بيشتر ، امكانات برتر و قدرت فزونتر قوم نوح ، عاد ، ثمود ، قوم ابراهيم و اصحاب مدين در مقايسه با منافقان عصر پيامبر ( ص )

كالذين من قبلكم كانوا أشد منكم قوة . .. ألم يأتهم نبأ الذين من قبلهم قوم نوح ...

كثرت جمعيت قوم نوح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 70 - 11

11 _ جمعيت بيشتر ، امكانات برتر و قدرت فزونتر قوم نوح ، عاد ، ثمود ، قوم ابراهيم و اصحاب مدين در مقايسه با منافقان عصر پيامبر ( ص )

كالذين من قبلكم كانوا أشد منكم قوة . .. ألم يأتهم نبأ الذين من قبلهم قوم نوح ...

كثرت جمعيت كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 44 -

1

1 - جبهه كفر ، متكى به جمعيت و اتحاد نيرو هاى خود براى مقابله با حق

أم يقولون نحن جميع منتصر

{جميع} خبر {نحن} است; يعنى، ما جماعتى هستيم كه با حيثيت جمعى خويش پيروزمنديم.

كثرت جمعيت مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 86 - 6،7

6 _ خداوند با عنايت ويژه خويش به مردم مدين ، در مدتى كوتاه جمعيت اندكشان را فزونى بخشيد و از آنان امتى بزرگ ساخت .

و اذكروا إذ كنتم قليلا فكثركم

عطف {كثركم} به وسيله {فاء} بر جمله قبل مى رساند كه زياد كردن جمعيت مردم مدين در مدتى نسبتاً كوتاه انجام گرفته است و همين معنا بيانگر عنايت ويژه خداوند به آنان است.

7 _ شعيب براى گرايش دادن مردم مدين به راه خدا ، عنايت خداوند در زياد كردن جمعيت اندك آنان را يادآور شد .

و اذكروا إذ كنتم قليلا فكثركم

نعمت كثرت جمعيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 86 - 7،8

7 _ شعيب براى گرايش دادن مردم مدين به راه خدا ، عنايت خداوند در زياد كردن جمعيت اندك آنان را يادآور شد .

و اذكروا إذ كنتم قليلا فكثركم

8 _ انبوهى جمعيت هر ملت از نعمت هاى الهى بر آنان است .

و اذكروا إذ كنتم قليلا فكثركم

نقش جمعيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 54 - 4

4- فراوانى پيروان و سابقه تاريخى يك انديشه ، دليل حقانيت آن نيست .

قالوا وجدنا ءاباءنا . .. أنتم و ءاباؤكم فى ضل_ل مبين

برداشت ياد شده از

آن جا به دست مى آيد كه مردم بت پرست در پاسخ به اعتراض حضرت ابراهيم(ع)، مسأله سابقه تاريخى انديشه بت پرستى و فزونى پيروان انديشه شرك را مطرح كردند; ولى حضرت ابراهيم(ع) با گمراه خواندن آنان و اجدادشان چنين استدلالى را مردود دانست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكاثر - 102 - 1 - 4

4 - افزون تر بودن تعداد ، نشان برترى قبيله اى بر قبايل ديگر در فرهنگ جاهلى

ألهيكم التكاثر

آيه بعد، در يكى از احتمالات آن ناظر به ماجراى تفاخر دو قبيله از قريش، با يكديگر است تا آن جا كه به شمارش مردگان و اثبات فزونى افراد خود پرداختند. ارتباط آن با {تكاثر} در اين آيه، بيانگر برداشت ياد شده است.

نقش جمعيت در جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 25 - 6،8

6 _ كثرت نفرات مسلمانان در جنگ حنين ، كارساز نبود .

و يوم حنين إذ أعجبتكم كثرتكم فلم تغن عنكم شيئاً

8 _ كثرت نيرو هاى رزمى ، بدون امداد هاى الهى ، تضمين كننده پيروزى نيست .

إذ أعجبتكم كثرتكم فلم تغن عنكم شيئاً

نقش كثرت جمعيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 43 - 2

2- اموال و نفرات ، هيچ قدرت و تأثيرى در جلوگيرى از عذاب و كيفر الهى ندارند .

و هى خاويه على عروشها . .. و لم تكن له فئه ينصرونه من دون اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 44 - 1

1 - جبهه كفر

، متكى به جمعيت و اتحاد نيرو هاى خود براى مقابله با حق

أم يقولون نحن جميع منتصر

{جميع} خبر {نحن} است; يعنى، ما جماعتى هستيم كه با حيثيت جمعى خويش پيروزمنديم.

جن از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

جن

آثار استراق سمع جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 9 - 4

4 - استراق سمع جن از آسمان ، موجب نابودى آنان خواهد شد .

فمن يستمع الأن يجد له شهابًا رصدًا

آثار ايمان جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 29 - 14

14- ايمان گروهى از جنيان ، به مجرد شنيدن قرآن ، تعريضى به مشركان لجوج و حق ستيز است . *

و إذ صرفنا إليك نفرًا من الجنّ

با توجه به اين كه آيات پيشين، تماماً هشدار به مشركان بود; اين آيه نيز در بردارنده تعريض و سرزنش براى آنان است; زيرا جنيان پيغام قرآن را شنيده و پذيرفتند; ولى آنان چنين نكردند.

آثار پناه به جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 6 - 4،5،6،7

4 - پناه بردن برخى از مردان در مشكلات و اضطراب ها به گروهى از مردان جن ، بر سفاهت و سبك سرى جن مى افزود .

فزادوهم رهقًا

{رَهَق} در معانى سفاهت، گناه و عمل زشت، كذب و ظلم به كار مى رود; ولى به قرينه آيه 4 همين سوره (و أنّه كان يقول سفيهنا على اللّه كذباً) معناى اول مراد است . گفتنى است درباره ضمير فاعلى و ضمير {هم} در {فزادوهم}، دو احتمال هست: 1_ ضمير فاعلى به رجال انس و ضمير {هم}

به رجال جن باز گردد; 2_ عكس صورت اول. برداشت ياد شده، مبتنى بر احتمال نخست است.

5 - پناه بردن برخى از انسان ها به جن ، موجب افزايش گناه و زشت كارى جن بود .

فزادوهم رهقًا

معناى گناه و فعل قبيح، از معانى مشهور واژه {رَهَق} است كه مفسران نيز بر آن تأكيد دارند.

6 - پناه بردن گروهى از مردان در مشكلات و اضطراب ها به برخى از مردان جن ، بر گناه و زشت كارى آن گروه مى افزود .

فزادوهم رهقًا

برداشت ياد شده و بعدى، مبتنى بر اين نكته است كه ضمير فاعلى {فزادوهم} به رجال جن و ضمير {هم} به رجال انس بازگردد.

7 - پناه بردن گروهى از مردان در مشكلات و اضطراب ها به برخى از مردان جن ، موجب فزونى سفاهت و سبك سرى آن گروه مى شد .

فزادوهم رهقًا

آثار ذكر عجز جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 34 - 5

5 - توجه به قدرت برتر خداوند و عجز و ناتوانى خلق ، بازدارنده آنان از كفر و تكذيب

لاتنفذون إلاّ بسلط_ن . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

ارتباط دو آيه، نشانگر آن است كه غفلت جن و آدميان از قدرت خداوند، زمينه ساز تكذيب گرى آنان است.

آثار ممنوعيت استراق سمع جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 10 - 3،4،5

3 - محروميت جن از شناخت مقدّرات الهى ، درباره اهل زمين پس از ممنوعيت آنان از استراق سمع آسمان

و أنّا لاندرى أشرّ أُريد بمن فى الأرض أم أراد بهم ربّهم رشدًا

4 - منوعيت جن

از استراق سمع آسمان ، در جهت خير و صلاح اهل زمين است .

و أنّا لاندرى أشرّ أُريد بمن فى الأرض أم أراد بهم ربّهم رشدًا

آيه دوم _ كه گوياى هدايت گرى قرآن به سوى رشد و درستى است _ قرينه است براين كه خداوند با نزول قرآن، خير و صلاح بشر را اراده كرده و در اين راستا جن را، از استراق سمع آسمان ممنوع ساخته است.

5 - ترديد جن پس از ممنوع شدن از استراق سمع آسمان ، در شناخت تقدير الهى درباره اهل زمين و خير و رشد بودن آفرينش آنها *

و أنّا لاندرى أشرّ أُريد بمن فى الأرض أم أراد بهم ربّهم رشدًا

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين نكته است كه ممنوعيت جن از استراق سمع آسمان، ظرف زمان براى پيدايش اين سؤال باشد كه خداوند، براى چه منظورى اهل زمين را آفريد; نه اين كه به چه هدفى آنان از استراق سمع، ممنوع شدند؟

آسيب پذيرى جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 35 - 7

7 - جن نيز همانند انسان ، آسيب پذير از آتش و عوامل مادى

يرسل عليكما شواظ من نار و نحاس فلاتنتصران

ابليس از جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 50 - 11

11- ابليس ، على رغم حضور در ميان فرشتگان ، موجودى از جنس و طائفه جن بود .

فسجدوا إلاّ إبليس كان من الجنّ

اخبار جنيان مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 7 - 2

2 - مؤمنان جن ،

ديگران را از انكار قيامت و رستاخيز از سوى برخى از انسان ها آگاه ساختند .

و أنّهم ظنّوا كما ظننتم أن لن يبعث اللّه أحدًا

اختيار جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 50 - 14

14- { جن } ، موجودى داراى شعور و اختيار است .

كان من الجنّ ففسق عن أمر ربّه

تمرد و سرپيچى، نشانه انتخاب گرى است و حق انتخاب گرى، به موجودى قابل اعطا است كه از قدرت تشخيص برخوردار باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 13 - 8

8 - جن ، همانند انسان ، موجودى داراى شعور و اختيار و تكليف و كيفر است .

لأملأنّ جهنّم من الجِنّة و الناس أجمعين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 12 - 16

16 - جنّيان ، موجوداتى مختار و توانمند بر سرپيچى از فرمان خداوند

و من يزغ منهم عن أمرنا نذقه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 32 - 2

2- ايمان و كفر جن ، به اختيار و انتخاب خود آنان و نه معلول جبر

و من لايجب داعى اللّه

از سياق اين آيات _ كه در آن جنيان تشويق و تهديد شده اند و اجابت و عدم اجابت به خود آنان نسبت داده شده است _ مطلب بالا استفاده مى شود.

اخلالگرى جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 38 - 2،3

2 - اسارت و در بند بودن گروهى از شياطينِ فسادانگيز و اخلال

گر جنى ، جلوه اى از اقتدار حكومت ممتاز سليمان ( ع )

و ءاخرين مقرّنين فى الأصفاد

اسارت و در بند بودن گروهى از شياطين در حكومت سليمان(ع) _ در مقابل گروه ديگرى كه به خدمت گزارى مشغول بودند _ مى تواند گوياى اين حقيقت باشد كه اين دسته اگر آزاد گذاشته مى شدند، در حكومت سليمان(ع) اخلال و فساد ايجاد مى كردند.

3 - گروهى از شياطين جنى ، درصدد فسادانگيزى و اخلال گرى در كار خيراند .

و ءاخرين مقرّنين فى الأصفاد

ادب جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 10 - 6

6 - رعايت ادب ، از سوى جن نسبت به خداوند

و أنّا لاندرى أشرّ أُريد بمن فى الأرض أم أراد بهم ربّهم رشدًا

برداشت ياد شده، از آمدن فعل مجهول درباره شرّ و نسبت ندادن آن به خداوند از يك سو و نسبت دادن خير به خداوند از سوى ديگر، به دست مى آيد.

ادراك جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 29 - 2،4،5

2- جنيان ، قادر به شنيدن و درك كلمات انسان

و إذ صرفنا إليك نفرًا من الجنّ يستمعون القرءان

استماع جنيان نسبت به قرآن، آنگونه كه از ظاهر آيه استفاده مى شود امرى اعجازگونه نبوده و به شكل طبيعى صورت گرفته بود.

4- جنيان ، همانند انسان نيازمند سكوت و آرامش براى درك مفاهيم

فلمّا حضروه قالوا أنصتوا

تعبير {أنصتوا} و فراخواندن به سكوت براى فهم بهتر و دقيق تر سخن است; هرچند تلاش براى فهم بهتر، خود احترام نهادن بر سخن و گوينده نيز مى باشد.

5- كلمات و مفاهيم

قرآن ، قابل فهم براى جنيان

يستمعون القرءان فلمّا حضروه قالوا أنصتوا

كلمات {يستمعون}، {أنصتوا} و {ولّوا . .. منذرين} نشانگر فهم و درك جنيان نسبت به مفاهيم قرآن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 13 - 4

4 - جن ، همانند انسان ، بهره مند از نعمت هاى زمين و داراى درك و مسؤوليت

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

در صورتى كه خطاب در آيه شريفه، متوجه جن و انس باشد، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 1 - 5

5 - قرآن ، قابل درك و فهم براى جن

إنّا سمعنا قرءانًا عجبًا

ادعاى عفريت جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 39 - 4

4 - تأكيد عفريت بر قدرت و امانت خود در آوردن تخت بلقيس

و إنّى عليه لقوىّ أمين

اراده جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 29 - 13

13- جن ، همانند انسان ، داراى شعور و اراده و تكليف

و إذ صرفنا إليك نفرًا من الجنّ . .. ولّوا إلى قومهم منذرين

استماع قرآن، ايمان به آن و انذار ديگران، گوياى مطلب بالا است.

ازدحام جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 19 - 6

6 - ازدحام جن در اطراف پيامبر ( ص ) ، براى مشاهده عبادت و نماز آن حضرت

كادوا يكونون عليه لبدًا

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين نكته است كه ضماير {كادوا يكونون} به جن بازگردد.

اسارت جن

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 38 - 1

1 - اسارت و در بند بودن گروهى از شياطين جنى در حكومت سليمان

و ءاخرين مقرّنين فى الأصفاد

{مقرّنين} اسم مفعول از {قَرَنَه} (آن را قرين و نزديك ديگرى ساخت) و به معناى گروه به هم بسته شده است. {صَفَدَ} (مفرد {أصفاد}) نيز به معناى قيد و بند است.

استراق سمع جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 17 - 6

6- { عن موسى بن جعفر ( ع ) : . . . ان الجنّ كانوا يسترقون السمع قبل مبعثه فمنعت فى أوان رسالته بالرجوم . . . ;

از امام موسى بن جعفر روايت شده است: جنيان قبل از بعثت رسول خدا(ص) استراق سمع مى كردند (اخبار آسمانها را گوش مى دادند) و در اوايل رسالت آن حضرت، به وسيله پرتاب سنگهاى ستارگان، از آن ممنوع شدند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 8 - 2

2 - توانايى جن ، بر تماس با آسمان

و أنّا لمسنا السماء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 9 - 1،2

1 - در كمين نشستن جن در آسمان براى استراق سمع ، پيش از نزول قرآن

و أنّا كنّا نقعد منها مق_عد للسمع

2 - آگاهى و دسترسى جن از اطلاعات و اخبار موجود در آسمان ، پيش از نزول قرآن

و أنّا كنّا نقعد منها مق_عد للسمع

استراق سمع جنيان مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72

- 8 - 1

1 - تلاش مؤمنان جن ، به منظور تماس با آسمان و دسترسى به اخبار آن

و أنّا لمسنا السماء

استعاذه از وسوسه جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ناس - 114 - 6 - 7،14

7 - پناه بردن به خداوند از خطر وسوسه جنيان و انسان ها ، مايه مصونيت انسان در برابر آن

قل أعوذ بربّ الناس . .. من الجنّة و الناس

14 - لزوم پناه بردن به خداوند از آثار وسوسه هاى جن و انس

قل أعوذ بربّ الناس . .. الذى يوسوس فى صدور الناس . من الجنّة و الناس

استعداد جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 29 - 2

2- جنيان ، قادر به شنيدن و درك كلمات انسان

و إذ صرفنا إليك نفرًا من الجنّ يستمعون القرءان

استماع جنيان نسبت به قرآن، آنگونه كه از ظاهر آيه استفاده مى شود امرى اعجازگونه نبوده و به شكل طبيعى صورت گرفته بود.

استماع قرآن جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 29 - 1

1- روى آورى گروهى از جنيان به تدبير الهى ، براى استماع قرآن از پيامبر ( ص )

و إذ صرفنا إليك نفرًا من الجنّ يستمعون القرءان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 1 - 1،2

1 - گروهى از جن ( سه تا هفت نفر يا سه تا ده نفر ) ، به قرائت قرآن پيامبر ( ص ) گوش فرامى دادند .

قل أُوحى إلىّ أنّه استمع نفر من الجنّ

واژه {نفر} به

گروهى متشكل از سه تا ده نفر و بنابر نقلى سه تا هفت نفر از مردان اطلاق مى شود. (مصباح المنير)

2 - پيامبر ( ص ) ، از راه وحى به استماع جن نسبت به قرآن آگاه شد .

قل أُوحى إلىّ أنّه استمع نفر من الجنّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 2 - 7

7 - اعتقاد جنيان استماع كننده قرآن ، به ربوبيت يگانه خدا و دورى آنان از شركورزى به او

و لن نشرك بربّنا أحدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 3 - 5

5 - ايمان و اعتراف گروهى از جن ، به ربوبيت و يكتايى خداوند پس از شنيدن آيات قرآن

و أنّه تع_لى جدّ ربّنا ما اتّخذ ص_حبة و لا ولدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 13 - 1

1 - برخى از افراد جن ، به مجرد شنيدن آيات هدايت بخش قرآن ، به آن ايمان آوردند .

و أنّا لمّا سمعنا الهدى ءامنّا به

مقصود از {الهدى} _ به قرينه آيه {قالوا إنّا سمعنا قرءاناً عجباً . يهدى إلى الرشد...} _ قرآن كريم است.

اضلال جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ناس - 114 - 6 - 1

1 - برخى از جنيان ، در ذهن انسان ها افكار پليد القا كرده ، آنها را وسوسه مى كنند .

من الجنّة و الناس

حرف {من} براى تبعيض است و بيان مى كند كه مراد از {الوسواس الخنّاس}، برخى از جنّيان و انسان ها است. {جِنّة} به

معناى گروه جن (مفردات) و {ناس} جمع انسان است.(تاج العروس)

اعلام آمادگى عفريت جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 39 - 1

1 - اعلام آمادگى عفريتى از جنيان ، براى حاضر ساختن تخت بلقيس ، پيش از برخاستن سليمان از مسند خويش

قال عفريت من الجنّ أنا ءاتيك به قبل أن تقوم من مقامك

{مقام} اسم مكان از {قام بالأمر} است; يعنى، {قبل أن تقوم من مجلسك الذى تجلس فيه لأمر الحكومة}. گفته شده كه سليمان هر روز صبح تا ظهر براى انجام كارها و اداره امور مملكت بر مسند مى نشست.

افتراهاى جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 5 - 5

5 - دروغ گفتن برخى از انسان ها و جن درباره خداوند

و أنّا ظننّا أن لن تقول الإنس و الجنّ على اللّه كذبًا

افساد جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 38 - 2،3

2 - اسارت و در بند بودن گروهى از شياطينِ فسادانگيز و اخلال گر جنى ، جلوه اى از اقتدار حكومت ممتاز سليمان ( ع )

و ءاخرين مقرّنين فى الأصفاد

اسارت و در بند بودن گروهى از شياطين در حكومت سليمان(ع) _ در مقابل گروه ديگرى كه به خدمت گزارى مشغول بودند _ مى تواند گوياى اين حقيقت باشد كه اين دسته اگر آزاد گذاشته مى شدند، در حكومت سليمان(ع) اخلال و فساد ايجاد مى كردند.

3 - گروهى از شياطين جنى ، درصدد فسادانگيزى و اخلال گرى در كار خيراند .

و ءاخرين مقرّنين فى الأصفاد

اقرار جنيان مؤمن

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 4 - 1

1 - اعتراف ايمان آورندگان از جن ، به سفاهت و كم خردى مشركانشان

و أنّه كان يقول سفيهنا على اللّه شططًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 5 - 2

2 - آگاهى و اعتراف گروهى از جن ، به دروغ بودن شرك ، همسرگزينى و فرزنددارى خداوند

و أنّا ظننّا أن لن تقول الإنس و الجنّ على اللّه كذبًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 12 - 1،2

1 - اعتراف مؤمنان جن ، به ناتوانى جن از عاجز ساختن خداوند و حركت در جهت خلاف مقررات الهى

و أنّا ظننّا أن لن نعجز اللّه فى الأرض

2 - اعتراف مؤمنان جن ، به ناتوانى جن از فرار از سيطره الهى و ناتوان ساختن خداوند از دستيابى به آنان

و لن نعجزه هربًا

امانتدارى عفريت جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 39 - 4

4 - تأكيد عفريت بر قدرت و امانت خود در آوردن تخت بلقيس

و إنّى عليه لقوىّ أمين

انبياى جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 94 - 10

10- { عن أبى عبدالله ( ع ) : { قالوا أبعث الله بشراً رسولاً } قالوا : إن الجن كانوا فى الأرض قبلنا ، فبعث الله إليهم ملكاً ، فلو أراد الله أن يبعث إلينا لبعث الله ملكاً من الملائكة ، و هو قول الله { و ما منع الناس

أن يؤمنوا إذ جائهم الهدى إلاّ أن قالوا أبعث الله بشراً رسولاً } ;

از امام صادق(ع) روايت شده است: {قالوا أبعث الله بشراً رسولاً} آن ان (منكرين رسالت محمد(ص)) گفتند: همانا جنيان قبل از ما در زمين بودند. پس خداوند فرشته اى را به سوى آنان مبعوث كرد. پس اگر خداوند كسى را اراده كرده است به سوى ما بفرستد، پس بايد فرشته اى از فرشتگان را مى فرستاد و اين سخن خداوند است كه مى فرمايد: و ما منع الناس أن يؤمنوا إذ جائهم الهدى إلاّ أن قالوا أبعث الله بشراً رسولاً}.

انذارهاى جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 29 - 7

7- بازگشت جنيان مؤمن ، به سوى قومشان با پيام انذار و هدايت

ولّوا إلى قومهم منذرين

انقياد جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 13 - 1

1 - جنّيان در خدمت سليمان ( ع ) ، هر چه او مى خواست انجام مى دادند .

و من الجنّ من يعمل بين يديه . .. يعملون له ما يشاء

انگيزه جن پرستى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 81 - 3

3- تحصيل عزت و اعتبار ، از انگيزه هاى مشركان در پرستش معبود هاى خويش

واتّخذوا . .. ليكونوا لهم عزًّا

{عزّاً} مصدر است و مى تواند در توصيف مفرد و جمع به كار رود. كلمه ياد شده در اين آيه، يا به معناى اسم فاعل {معزّين} است (يعنى پرستش معبودها به انگيزه عزت بخش بودن آنها صورت مى گيرد) و

يا مراد مبالغه است (يعنى مشركان معتقد بودند كه معبودهايشان، عزّت مجسّم هستند و ارتباط با آنان زمينه ساز دريافت عزت است).

اهميت ذكر عجز جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 34 - 4

4 - خداوند ، خواهان توجه خلق به قدرت مطلق او و عجز و ناتوانى خويش

إن استطعتم أن تنفذوا . .. فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

ايمان جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 29 - 6

6- پى بردن جنيان به حقانيت قرآن و رسالت پيامبر ( ص ) ، با استماع كلام وحى

فلمّا حضروه قالوا أنصتوا فلمّا قضى ولّوا إلى قومهم منذرين

تعبير {ولّوا إلى. ..} نشان مى دهد خود جنيان، انذارها را پذيرفتند و به آن ايمان آوردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 30 - 4

4- جامعه جن ، مؤمن به موسى ( ع ) و كتاب آسمانى او

إنّا سمعنا كت_بًا أُنزل من بعد موسى مصدّقًا

انذارگران جن براى گرايش دادن قوم خويش به قرآن، تصديق گرى آن براى تورات را يادآور شده اند. اين سخن در صورتى ثمربخش است كه جامعه جن، به تورات معتقد باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 2 - 4

4 - ايمان گروهى از جن به قرآن ، در مرحله آغازين نزول

إنّا سمعنا قرءانًا عجبًا . يهدى إلى الرشد ف_امنّا به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 3 - 5

5 - ايمان و اعتراف گروهى

از جن ، به ربوبيت و يكتايى خداوند پس از شنيدن آيات قرآن

و أنّه تع_لى جدّ ربّنا ما اتّخذ ص_حبة و لا ولدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 13 - 1

1 - برخى از افراد جن ، به مجرد شنيدن آيات هدايت بخش قرآن ، به آن ايمان آوردند .

و أنّا لمّا سمعنا الهدى ءامنّا به

مقصود از {الهدى} _ به قرينه آيه {قالوا إنّا سمعنا قرءاناً عجباً . يهدى إلى الرشد...} _ قرآن كريم است.

بازگشت جن مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 29 - 7

7- بازگشت جنيان مؤمن ، به سوى قومشان با پيام انذار و هدايت

ولّوا إلى قومهم منذرين

بشارتهاى جن مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 31 - 5

5- مبلغان مؤمن جن ، نويد دهنده قوم خويش به غفران الهى و رهايى از عذاب ، در پرتو ايمان

ي_قومنا . .. و ءامنوا به يغفر لكم من ذنوبكم و يجركم من عذاب أليم

بى پناهى جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 22 - 5

5 - هيچ كس ، توانايى پناه دادن به انس و جن در برابر عذاب الهى را ندارد .

و لن أجد من دونه ملتحدًا

بى ياورى اخروى جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 35 - 3

3 - خلق ، ناتوان از يارى رسانى به يكديگر و عاجز از عكس العمل دفاعى در مقابل سختى هاى

محشر

يرسل عليكما . .. فلاتنتصران

پاداش اخروى جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 32 - 4

4 - جن ، همانند انسان داراى مسؤوليت و كيفر و پاداش در آخرت

سنفرغ لكم أيّه الثقلان . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 39 - 3

3 - حضور جن همچون آدميان ، در صحنه قيامت براى حسابرسى و كيفر و پاداش

فيومئذ لايس_ل عن ذنبه إنس و لاجانّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 7 - 5

5 - جن ، همچون انسان ، داراى تكليف و مورد بازخواست خدا و كيفر و پاداش در قيامت

و أنّهم ظنّوا كما ظننتم أن لن يبعث اللّه أحدًا

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه مبعوث شدن انسان ها در قيامت، بيانگر كيفر و پاداش و حسابرسى آن است.

پدر جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 15 - 4

4 - { عن الحسين بن على ( ع ) كان على بن أبى طالب ( ع ) بالكوفة فى الجامع إذ قام إليه رجل . . . و سأله عن اسم أبى الجنّ فقال : شومان و هو الذى خلق من مارج من نار . . . ;

از امام حسين(ع) روايت شده كه حضرت على(ع) در جامع كوفه بود كه مردى برخاست [و در ضمن چند سؤال از آن حضرت] از پدر جن سؤال كرد; حضرت فرمود: پدر جن {شومان} نام داشت [و فرمود:] هو

الذى خلق من مارج من نار. ..}.

پناه به جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 6 - 1،2،3

1 - برخى از مردان بنى آدم ، به گروهى از مردان جنى پناه مى بردند .

و أنّه كان رجال من الإنس يعوذون برجال من الجنّ

2 - در نگاه برخى از انسان ها ، گروهى از جن توانا بر حل مشكلات بشر و پناهگاهى امن در مواقع ترس و اضطراب

و أنّه كان رجال من الإنس يعوذون برجال من الجنّ

پناه بردن به كسى و جايى، در وقتى است كه انسان با مشكلى سخت و مسائلى وحشتناك و اضطراب آور روبه رو شده باشد.

3 - جنيان ، پناهگاهى امن در وقت اضطرار و كارساز براى حل مشكلات بشر نيستند .

و أنّه كان رجال من الإنس يعوذون برجال من الجنّ

برداشت ياد شده، با توجّه به اين نكته است كه مسأله پناه بردن انسان ها به جن، در رديف كارهاى باطل و بى حقيقتى قرار گرفته كه به عنوان عمل سفيهانه محكوم شده است; مانند شريك و فرزند داشتن خدا و. .. .

تاريخ جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 18 - 4

4- كفر و حق ناباورى ، داراى ديرينه در گذشته تاريخ جن و انس

حقّ عليهم القول فى أُمم قد خلت من قبلهم من الجنّ و الإنس

تاريخ خلقت جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 27 - 3

3- جن قبل از خلقت انسان ، آفريده شده است .

و الجانّ خلقن_ه من قبل من نار

السموم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 50 - 15

15- جن ، داراى پيشينه اى قديم تر از آفرينش آدميان است .

اسجدوا لأدم . .. إلاّ إبليس كان من الجنّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 56 - 6

6 - آفرينش جن ، قبل از آفرينش انسان ها *

و ما خلقت الجنّ و الإنس

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه تقدم لفظى جن بر انس، دال بر تقدم خارجى باشد.

تبليغ جن مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 30 - 1،2

1- جنيان مؤمن ، در تلاش براى هدايت جامعه خود به سوى قرآن

قالوا ي_قومنا إنّا سمعنا كت_بًا . .. يهدى إلى الحقّ

2- جنيان انذارگر ، پيام آور نزول كتابى آسمانى پس از تورات ، براى قوم خويش

ولّوا . .. منذرين . قالوا ي_قومنا إنّا سمعنا كت_بًا أُنزل من بعد موسى

تسخير جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 17 - 8

8 - قرار گرفتن جن در خدمت اهداف بشر

و حشر لسليم_ن جنوده من الجنّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 39 - 2

2 - قدرت جنيان در خدمت حكومت سليمان و قواى سركش آنان تحت تسلّت وى

قال عفريت من الجنّ أنا ءاتيك به

واژه {عفريت} به معناى بد ذات و شرور است كه مستلزم طغيان و سركشى است. گاهى نيز به معناى قهرمان به كار مى رود. برداشت ياد شده بر پايه معناى اول است.

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 12 - 18

18 - امكان تسخير جنّيان به وسيله انسان ها

و من الجنّ من يعمل بين يديه بإذن ربّه

چنانچه {من يعمل} عطف به {الريح} باشد، مفيد اين معنا خواهد بود كه جنيان به منظور كار كردن به تسخير سليمان(ع) درآمده بودند. بنابراين، استفاده مى شود كه امكان تسخير جنّيان وجود دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 37 - 8

8 - شياطين جنى ، موجوداتى قابل تسخير براى بشر

فسخّرنا له . .. و الشي_طين كلّ بنّاء و غوّاص

تسخير جن براى سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 12 - 9،11

9 - گروهى از جنيان ، مسخّر سليمان ( ع ) و تحت اختيار او بودند .

و لسليم_ن . .. و من الجنّ من يعمل بين يديه بإذن ربّه

11 - مسخّر و رام بودن جنّيان براى سليمان ( ع ) ، از عطاياى خدا به آن حضرت

و لقد ءاتينا فضلاً . .. و لسليم_ن ... و من الجنّ من يعمل بين يديه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 13 - 1،2،3

1 - جنّيان در خدمت سليمان ( ع ) ، هر چه او مى خواست انجام مى دادند .

و من الجنّ من يعمل بين يديه . .. يعملون له ما يشاء

2 - جنّيان براى سليمان ( ع ) ، طبق خواست او قصرهايى مى ساختند .

يعملون له ما يشاء من مح_ريب

{محاريب} جمع {محراب} (از ريشه {حرب}) است

و آن به جايى گفته مى شود كه محل جنگ با دشمن است. اين واژه، به قصرهايى اطلاق مى شده كه بر بالاى آنها، جايگاه مخصوصى براى دفاع ساخته مى شده است.

3 - جنّيان براى سليمان ( ع ) طبق خواست او محل هايى براى عبادت بنا مى كردند .

يعملون له ما يشاء من محاريب

{محراب} (جمع {محاريب}) به معناى مسجد آمده است (مفردات راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 14 - 4

4 - گروهى از جنيان ، همواره در خدمت و پيشگاه سليمان ( ع ) بودند .

فى العذاب المهين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 37 - 4

4 - تسخير شياطين جنى و به كارگيرى آنها ، از خصوصيات حكومت ممتاز سليمان ( ع )

هب لى ملكًا . .. فسخّرنا له ... الشي_طين كلّ بنّاء و غوّاص

تشابه انسان با جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 18 - 6

6- جن ، موجودى داراى شعور ، تكليف ، مرگ و معاد ، همانند انسان

حقّ عليهم القول فى أُمم قد خلت من قبلهم من الجنّ و الإنس

قرار گرفتن {جن} در كنار {انس}، به عنوان امت هايى كه برخى از آنان مشمول كيفر حتمى الهى شده اند، مى رساند كه: اولاً جن مانند انسان داراى شعور و تكليف است; زيرا بدون آن كيفر معنا ندارد و ثانياً آنان نيز داراى مرگ و معاداند; زيرا براى انكار معاد، كيفر شده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف

- 46 - 19 - 14

14- جنيان نيز همانند انسان ها ، داراى درجات اخروى و دريافت كننده نتايج اعمالشان در قيامت

أُمم قد خلت من قبلهم من الجنّ و الإنس . .. و لكلّ درج_ت ممّا عملوا

تشابه جن با انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 29 - 4،11،13

4- جنيان ، همانند انسان نيازمند سكوت و آرامش براى درك مفاهيم

فلمّا حضروه قالوا أنصتوا

تعبير {أنصتوا} و فراخواندن به سكوت براى فهم بهتر و دقيق تر سخن است; هرچند تلاش براى فهم بهتر، خود احترام نهادن بر سخن و گوينده نيز مى باشد.

11- جنيان ، همانند آدميان ، گرفتار گمراهى و گناه و نيازمند هدايت گران و بيم دهندگان

ولّوا إلى قومهم منذرين

{منذرين}، در جايى معنا دارد كه گناه و انحرافى وجود داشته و يا زمينه آن فراهم باشد.

13- جن ، همانند انسان ، داراى شعور و اراده و تكليف

و إذ صرفنا إليك نفرًا من الجنّ . .. ولّوا إلى قومهم منذرين

استماع قرآن، ايمان به آن و انذار ديگران، گوياى مطلب بالا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 31 - 9،13

9- جنيان ، نيازمند غفران الهى ، همانند آدميان

و ءامنوا به يغفر لكم من ذنوبكم و يجركم من عذاب أليم

وعده غفران، نشانگر نياز است; چه اين كه اگر نيازى در كار نباشد، نويد تحقق نمى يابد.

13- وجود كيفر كردار براى جن ، همانند آدميان

قالوا ي_قومنا . .. ءامنوا به يغفر لكم من ذنوبكم و يجركم من عذاب أليم

از تعبير {يجركم. ..}، استفاده مى شود كه اگر غفران و پناه الهى

نباشد، گناه آنان نيز همانند آدميان داراى كيفرى سخت خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 10 - 3

3 - جنيان ، همانند انسان در زمين سكونت دارند .

و الأرض وضعها للأنام

در صورتى كه {أنام} به معناى جن و انس باشد، برداشت بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 13 - 4،5

4 - جن ، همانند انسان ، بهره مند از نعمت هاى زمين و داراى درك و مسؤوليت

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

در صورتى كه خطاب در آيه شريفه، متوجه جن و انس باشد، مطلب بالا استفاده مى شود.

5 - وجود عناصرى كافر و تكذيب گر در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

در صورتى كه آيه شريفه خطاب به جن و انس باشد، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 18 - 5

5 - جن همانند انسان ، برخوردار از نعمت چرخش منظم خورشيد *

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

بنابراين كه مخاطب {ربّكما} انسان و جن باشند، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 21 - 5

5 - جن همانند انسان ، برخوردار از نعمت ها و موهبت هاى زمين و داراى درك و مسؤوليت

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 23 - 5

5 - جن ، همانند انسان بهره مند از مظاهر زيباى طبيعت و داراى درك و

مسؤوليت

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

در صورتى كه خطاب در آيه شريفه متوجه جن و انس باشد، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 25 - 6

6 - جن همانند انسان ، بهره مند از نعمت هاى زمين و داراى درك و مسؤوليت

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

استفهام در {فبأى ءالآء} توبيخى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 32 - 4،6

4 - جن ، همانند انسان داراى مسؤوليت و كيفر و پاداش در آخرت

سنفرغ لكم أيّه الثقلان . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

6 - وجود عناصر كافر و تكذيب گر در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 34 - 2

2 - وجود عناصر كافر و تكذيب گر در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 35 - 7

7 - جن نيز همانند انسان ، آسيب پذير از آتش و عوامل مادى

يرسل عليكما شواظ من نار و نحاس فلاتنتصران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 36 - 5

5 _ وجود عناصر كافر و تكذيب گر در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 38 - 1

1 - وجود عناصر كافر و تكذيب گر ، در ميان جن همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 40 - 2

2 - وجود عناصر كافر و تكذيب گر در ميان جن همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 42 - 1

1 - وجود عناصر كافر و تكذيب گر در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

تثنيه آمدن {كما} و {تكذّبان} به خاطر توجه خطاب به جن و انس است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 45 - 1

1 - وجود عناصر كافر و تكذيب گر در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

تثنيه آمدن {كما} و {تكذّبان}، به خاطر توجه خطاب به جن و انس است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 47 - 2

2 - وجود عناصر كافر و تكذيب گر در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 49 - 2

2 - وجود عناصر كافر و تكذيب گر در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 51 - 2

2 - وجود عناصر كافر و تكذيب گر در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 53 - 3

3 - وجود عناصر كافر و تكذيب گر در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 55 - 3

3 - وجود عناصر كافر و تكذيب گر در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 56 - 10

10 - جن همانند آدميان ، داراى غريزه و روابط جنسى

لم يطمثهنّ إنس قبلهم و لاجانّ

برداشت بالا با توجه به اين نكته است كه اولاً مخاطب آيات، {جن و انس} مى باشند و ثانياً {لم يطمثهنّ. ..جانّ} مى رساند كه جنيان نيز زمينه روابط جنسى را دارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 57 - 2

2 - وجود عناصر كافر و تكذيب گر در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 58 - 4

4 - علاقه و گرايش به زنان زيبا ، امرى فطرى و اصيل در نهاد بشر و جن

فيهنّ ق_صرت الطرف . .. كأنّهنّ الياقوت و المرجان

از اين كه خداوند، به عنوان نويدى بزرگ به خلق، بشارت همسران زيبا و جذاب را مى دهد، استفاده مى شود كه تمايل به آنان، امرى طبيعى و اصيل در نهاد انسان و جن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 59 - 2

2 - وجود عناصر كافر و تكذيب گر در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 61 - 2

2 - وجود عناصر

كافر و تكذيب گر در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 63 - 2

2 - وجود عناصر كافر و تكذيب گر در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 65 - 3

3 - وجود عناصر كافر و تكذيب گر در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 67 - 3

3 - وجود عناصر كافر و تكذيب گر در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 69 - 3

3 - وجود عناصر كافر و تكذيبگر در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 71 - 3

3 - وجود عناصر كافر و تكذيب گر در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 73 - 3

3 - وجود عناصر كافر و تكذيب گر در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 74 - 5

5 - جن همانند آدميان ، داراى غريزه و روابط جنسى

لم يطمثهنّ إنس قبلهم و لاجانّ

برداشت ياد شده، با توجه به دو نكته زير است: الف) مخاطب آيات شريفه،

جن و انس مى باشند ب) {لم يطمثهنّ. .. و لاجانّ} مى رساند كه جنيان نيز برخوردار از زمينه روابط جنسى اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 75 - 4

4 - وجود عناصر كافر و تكذيب گر در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 77 - 2

2 - وجود عناصر كافر و تكذيب گر در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 7 - 5

5 - جن ، همچون انسان ، داراى تكليف و مورد بازخواست خدا و كيفر و پاداش در قيامت

و أنّهم ظنّوا كما ظننتم أن لن يبعث اللّه أحدًا

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه مبعوث شدن انسان ها در قيامت، بيانگر كيفر و پاداش و حسابرسى آن است.

تشبيه به جن زده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 71 - 14

14 _ مرتد مانند جن زده است كه روى زمين بى هدف و سرگردان راه مى پيمايد.

و نرد على اعقابنا . .. كالذى استهوته الشيطين فى الأرض حيران

تفاوت جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 39 - 6

6 - تفاوت جنيان در قوت و ضعف

قال عفريت من الجنّ . .. و إنّى عليه لقوىّ أمين

از اين كه تنها يكى از جنيان اعلام آمادگى كرده است، استفاده مى شود كه همه آنان

قادر به انجام چنان كارى نبوده اند.

تكامل جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 56 - 7

7 - پرستش خداوند ، عالى ترين مرتبه تكامل جن و انس

و ما خلقت . .. إلاّ ليعبدون

{لام} در {ليعبدون} براى بيان غايت است. با توجه به اين كه افعال الهى و اهداف او، گزاف نيست و كمال را به دنبال دارد، مطلب بالا استفاده مى شود.

تكذيبگرى جن كافر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 7 - 1

1 - گروهى از جن ، منكر قيامت و رستاخيزاند .

و أنّهم ظنّوا كما ظننتم أن لن يبعث اللّه أحدًا

تكليف جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 13 - 8

8 - جن ، همانند انسان ، موجودى داراى شعور و اختيار و تكليف و كيفر است .

لأملأنّ جهنّم من الجِنّة و الناس أجمعين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 12 - 14،15

14 - در خدمت سليمان ( ع ) بودن گروهى از جنّيان ، براساس تكليف الهى بود .

و من الجنّ من يعمل بين يديه . .. و من يزغ منهم عن أمرنا نذقه

از تهديد به عذاب جنّيان در خدمت سليمان(ع)، استفاده مى شود كه آنان موظف به انجام چنين كارى بوده اند.

15 - جنّيان ، موجوداتى مكلف به انجام تكليف از سوى خداوند

و من الجنّ من يعمل بين يديه . .. و من يزغ منهم عن أمرنا نذقه من عذاب السعير

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 158 - 8

8 - جن ، موجودى مكلف و مسؤول در برابر عقايد و رفتار خود

و لقد علمت الجنّة إنّهم لمحضرون

احضار شدن جن براى حسابرسى در روز رستاخيز، بيانگر مكلف و مسؤول بودن او است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 25 - 14

14 - جنيان ، مكلف به تكاليف الهى و مستحق كيفر در صورت كفر و حق ستيزى

و حقّ عليهم القول فى أمم قد خلت من قبلهم من الجنّ و الإنس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 18 - 6

6- جن ، موجودى داراى شعور ، تكليف ، مرگ و معاد ، همانند انسان

حقّ عليهم القول فى أُمم قد خلت من قبلهم من الجنّ و الإنس

قرار گرفتن {جن} در كنار {انس}، به عنوان امت هايى كه برخى از آنان مشمول كيفر حتمى الهى شده اند، مى رساند كه: اولاً جن مانند انسان داراى شعور و تكليف است; زيرا بدون آن كيفر معنا ندارد و ثانياً آنان نيز داراى مرگ و معاداند; زيرا براى انكار معاد، كيفر شده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 29 - 13

13- جن ، همانند انسان ، داراى شعور و اراده و تكليف

و إذ صرفنا إليك نفرًا من الجنّ . .. ولّوا إلى قومهم منذرين

استماع قرآن، ايمان به آن و انذار ديگران، گوياى مطلب بالا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 31 - 13

13- وجود كيفر

كردار براى جن ، همانند آدميان

قالوا ي_قومنا . .. ءامنوا به يغفر لكم من ذنوبكم و يجركم من عذاب أليم

از تعبير {يجركم. ..}، استفاده مى شود كه اگر غفران و پناه الهى نباشد، گناه آنان نيز همانند آدميان داراى كيفرى سخت خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 56 - 3

3 - جن ، موجودى شعورمند و داراى تكليف ، همچون انسان

و ما خلقت الجنّ و الإنس إلاّ ليعبدون

از اين كه {جن} در كنار {انس} قرار گرفته و هدفى همسان برايشان در نظرگرفته شده است، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 31 - 2،4

2 - جن و انس ، هر دو داراى مسؤوليت و حسابرسى در قيامت

سنفرغ لكم أيّه الثقلان

4 - ارجمندى و مرتبت جن و انس ، به عنوان دو موجود شعورمند و مسؤول در نظام جهان

سنفرغ لكم أيّه الثقلان

ممكن است وصف {ثقلان} (دو موجود وزين و گران سنگ) از آن جهت به جن و انس اطلاق شده باشد كه در پرتو شعور و مسؤوليتشان، مورد حسابرسى خداوند قرار مى گيرند وشايستگى آن را دارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 32 - 4

4 - جن ، همانند انسان داراى مسؤوليت و كيفر و پاداش در آخرت

سنفرغ لكم أيّه الثقلان . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 39 - 4

4 - جن نيز همچون آدميان ، مكلف و مسؤول است .

فيومئذ لايس_ل

عن ذنبه إنس و لاجانّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 7 - 5

5 - جن ، همچون انسان ، داراى تكليف و مورد بازخواست خدا و كيفر و پاداش در قيامت

و أنّهم ظنّوا كما ظننتم أن لن يبعث اللّه أحدًا

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه مبعوث شدن انسان ها در قيامت، بيانگر كيفر و پاداش و حسابرسى آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 13 - 8

8 - جن ، موجودى مكلف و مسؤول و مورد مجازات الهى در آخرت

و أنّا لمّا سمعنا الهدى ءامنّا به . .. فلايخاف بخسًا و لا رهقًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 14 - 2

2 - جن ، وظيفه دار ايمان به قرآن و تسليم در برابر تعاليم آن

و أنّا منّا المسلمون

تمايلات جنسى جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 56 - 10

10 - جن همانند آدميان ، داراى غريزه و روابط جنسى

لم يطمثهنّ إنس قبلهم و لاجانّ

برداشت بالا با توجه به اين نكته است كه اولاً مخاطب آيات، {جن و انس} مى باشند و ثانياً {لم يطمثهنّ. ..جانّ} مى رساند كه جنيان نيز زمينه روابط جنسى را دارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 74 - 5

5 - جن همانند آدميان ، داراى غريزه و روابط جنسى

لم يطمثهنّ إنس قبلهم و لاجانّ

برداشت ياد شده، با توجه به دو نكته زير

است: الف) مخاطب آيات شريفه، جن و انس مى باشند ب) {لم يطمثهنّ. .. و لاجانّ} مى رساند كه جنيان نيز برخوردار از زمينه روابط جنسى اند.

تنوع عقيده جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 11 - 5

5 - جن پيش از نزول قرآن ، داراى مسلك ها و عقايد گوناگون

كنّا طرائق قددًا

{طرائق} (جمع {طريقة}) به معناى راه و {قِدَد} (جمع {قِد}) به معناى بريده شده است.

توليد مثل جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 50 - 27

27- شياطين و جن ها ، داراى ذريه و زاد و ولدند .

كان من الجنّ . .. أفتتّخذونه و ذرّيّته أولياء من دونى

تهمت جن زدگى به نوح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 9 - 9

9 - قوم نوح ، آن حضرت را به جنون و آسيب ديدگى از سوى جن متهم مى كردند .

و قالوا مجنون و ازدجر

مفسران، عبارت {و ازدجر} را به معناى {ازدجره الجنّ} (جن ايشان را آزار رسانده است) گرفته اند.

جسمانيت جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 15 - 2

2 - جن ، موجودى جسمانى است .

و خلق الجانّ من مارج من نار

جن از آتش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 27 - 1،6،7،8

1- خداوند ، جنيان را از آتش داراى باد هاى سوزان آفريد .

و الجانّ خلقن_ه من قبل من نار السموم

{سموم} در لغت به معناى باد

سوزان است.

6- خلقت جن از آتش ، از آيات خداوند است .

و الجانّ خلقن_ه من قبل من نار السموم

7- { عن النبى ( ص ) قال : . . . ه_ذه النار جزء من سبعين جزءاً من نار السموم التى خلق منها الجانّ و تلا ه_ذه الأية : { و الجانّ خلقناه من قبل من نار السموم } ;

از رسول اكرم(ص) روايت شده است كه فرمود: اين آتش (دنيا در حرارت و تأثير) يك هفتادم از آتش سمومى است كه جن از آن آفريده شده است و [رسول خدا(ص)]اين آيه را تلاوت فرمود: و الجانّ خلقناه من قبل من نار السموم}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 15 - 1،3

1 - جن ، آفريده شده به اراده الهى ، از شعله هاى خالص و بدون دود آتش

و خلق الجانّ من مارج من نار

{مارج}، به معناى آتش خالص بدون دود است (قاموس المحيط).

3 - آفرينش انسان و جن ، دو موجود شعورمند ، از دو عنصر كاملاً متفاوت ( خاك و آتش ) ، نمود قدرت خداوند

خلق الإنس_ن من . .. و خلق الجانّ من مارج من نار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 16 - 1،2،3

1 - جلوه هاى ربوبيت الهى در آفرينش انسان از { خاك } و جن از { آتش } ، غير قابل انكار و تكذيب ناپذير است .

خلق الإنس_ن . .. و خلق الجانّ ... فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

2 - تبديل گلى خشكيده به موجودى چون { انسان } و شعله آتش به موجود

زنده اى چون { جن } ، نمود ربوبيت يگانه خداوند

خلق الإنس_ن من صلص_ل كالفخار. .. فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

3 - پيدايش خصلت هاى ويژه انسانى از مشتى خاك و پيدايش موجود زنده داراى درك و شعورمندى چون جن از شعله آتش ، نعمت هايى شايان تأمل و قدرشناسى *

خلق الإنس_ن من صلص_ل . .. فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جن اغواگر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 29 - 4

4 - گروهى از جنيان ، همانند گروهى از انسان ها ، موجوداتى اغواگر و گمراه كننده اند .

أضلاّنا من الجنّ و الإنس

جن بعد از نزول قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 11 - 2،6

2 - دو دسته شدن جن ، پس از نزول قرآن : برخى صالح و نيك كردار و برخى غير آنان

و أنّا منّا الص_لحون و منّا دون ذلك

6 - مؤمنان جن ، پس از نزول قرآن و ايمان آوردن به آن ، به چند فرقه مذهبى تقسيم شده و به مسلك هاى گوناگون روى آوردند .

كنّا طرائق قددًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 14 - 1

1 - دو دسته شدن جن ، پس از نزول قرآن : مسلمان هدايت يافته و كافران ظالم و منحرف از مسير حق

و أنّا لمّا سمعنا الهدى ءامنّا به . .. و أنّا منّا المسلمون و منّا الق_سطون

{قَسْط} (مصدر {قاسطون})، به معناى جور است. (مقاييس اللغة)

جن پرستى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ

- 34 - 41 - 6،7

6 - گواهى ملائكه در قيامت ، به اين كه مشركان جن پرست بوده اند .

و يوم يحشرهم . .. يقول للمل_ئكة ... قالوا ... بل كانوا يعبدون الجنّ

7 - اخبار ملائكه در قيامت به اين كه بيشتر مشركان ، به جن ايمان داشته اند .

و يوم يحشرهم . .. يقول للمل_ئكة أه_ؤلاء إيّاكم كانوا يعبدون . قالوا ... بل كانوا

جن در حكومت سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 39 - 2

2 - قدرت جنيان در خدمت حكومت سليمان و قواى سركش آنان تحت تسلّت وى

قال عفريت من الجنّ أنا ءاتيك به

واژه {عفريت} به معناى بد ذات و شرور است كه مستلزم طغيان و سركشى است. گاهى نيز به معناى قهرمان به كار مى رود. برداشت ياد شده بر پايه معناى اول است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 37 - 5

5 - شياطين جنى ، در خدمت آبادانى قلمرو حكومت سليمان ( ع ) بودند .

و الشي_طين كلّ بنّاء و غوّاص

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 38 - 1،2

1 - اسارت و در بند بودن گروهى از شياطين جنى در حكومت سليمان

و ءاخرين مقرّنين فى الأصفاد

{مقرّنين} اسم مفعول از {قَرَنَه} (آن را قرين و نزديك ديگرى ساخت) و به معناى گروه به هم بسته شده است. {صَفَدَ} (مفرد {أصفاد}) نيز به معناى قيد و بند است.

2 - اسارت و در بند بودن گروهى از شياطينِ فسادانگيز و اخلال گر جنى ، جلوه

اى از اقتدار حكومت ممتاز سليمان ( ع )

و ءاخرين مقرّنين فى الأصفاد

اسارت و در بند بودن گروهى از شياطين در حكومت سليمان(ع) _ در مقابل گروه ديگرى كه به خدمت گزارى مشغول بودند _ مى تواند گوياى اين حقيقت باشد كه اين دسته اگر آزاد گذاشته مى شدند، در حكومت سليمان(ع) اخلال و فساد ايجاد مى كردند.

جن در زمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 32 - 3

3- زمين ، قرارگاه اصلى جن *

و من لايجب داعى اللّه فليس بمعجز فى الأرض

تصريح به {فى الأرض} مى تواند اشاره به مطلب بالا داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 10 - 3

3 - جنيان ، همانند انسان در زمين سكونت دارند .

و الأرض وضعها للأنام

در صورتى كه {أنام} به معناى جن و انس باشد، برداشت بالا استفاده مى شود.

جن در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 39 - 3

3 - حضور جن همچون آدميان ، در صحنه قيامت براى حسابرسى و كيفر و پاداش

فيومئذ لايس_ل عن ذنبه إنس و لاجانّ

جن زدگى مرتد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 71 - 14

14 _ مرتد مانند جن زده است كه روى زمين بى هدف و سرگردان راه مى پيمايد.

و نرد على اعقابنا . .. كالذى استهوته الشيطين فى الأرض حيران

جن عصيانگر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 31 - 8

8- وجود

افرادى گنه كار و عصيانگر ، در ميان جنيان

يغفر لكم من ذنوبكم

جن قبل از نزول قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 3 - 6

6 - جنيان ، پيش از نزول قرآن و بعثت پيامبراسلام ، معتقد به شرك و وجود همسر و فرزند براى خداوند

و أنّه تع_لى جدّ ربّنا ما اتّخذ ص_حبة و لا ولدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 5 - 3

3 - جن ، پيش از نزول قرآن ، از دروغ و ساختگى بودن شرك ، همسرگزينى و فرزنددارى خداوند آگاه نبودند .

إنّا سمعنا قرءانًا عجبًا . .. و أنّا ظننّا أن لن تقول الإنس و الجنّ على اللّه كذ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 9 - 1،2

1 - در كمين نشستن جن در آسمان براى استراق سمع ، پيش از نزول قرآن

و أنّا كنّا نقعد منها مق_عد للسمع

2 - آگاهى و دسترسى جن از اطلاعات و اخبار موجود در آسمان ، پيش از نزول قرآن

و أنّا كنّا نقعد منها مق_عد للسمع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 11 - 1،5

1 - دو دسته بودن جنيان ، پيش از نزول قرآن : 1_ افراد خوش طينت و متمايل به خير و صلاح ; 2_ افراد بدسرشت و متمايل به شرّ و فساد .

و أنّا منّا الص_لحون و منّا دون ذلك

درباره اين كه آيه شريفه، بازگو كننده وضعيت جن پيش از نزول قرآن و استماع آنان است و

يا پس از آن، ميان مفسران اختلاف هست. برداشت ياد شده مبتنى بر احتمال نخست است. بنابراين احتمال، مقصود از صلاح، صلاح در ايمان و تقوا نيست; بلكه مراد صلاح از لحاظ طينت و تمايل به خير و صلاح است.

5 - جن پيش از نزول قرآن ، داراى مسلك ها و عقايد گوناگون

كنّا طرائق قددًا

{طرائق} (جمع {طريقة}) به معناى راه و {قِدَد} (جمع {قِد}) به معناى بريده شده است.

جن كافر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 25 - 14

14 - جنيان ، مكلف به تكاليف الهى و مستحق كيفر در صورت كفر و حق ستيزى

و حقّ عليهم القول فى أمم قد خلت من قبلهم من الجنّ و الإنس

جن گناهكار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 31 - 8

8- وجود افرادى گنه كار و عصيانگر ، در ميان جنيان

يغفر لكم من ذنوبكم

جن منذر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 30 - 2

2- جنيان انذارگر ، پيام آور نزول كتابى آسمانى پس از تورات ، براى قوم خويش

ولّوا . .. منذرين . قالوا ي_قومنا إنّا سمعنا كت_بًا أُنزل من بعد موسى

جن و عبادت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 19 - 6

6 - ازدحام جن در اطراف پيامبر ( ص ) ، براى مشاهده عبادت و نماز آن حضرت

كادوا يكونون عليه لبدًا

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين نكته است كه ضماير {كادوا يكونون} به جن بازگردد.

جن و نماز محمد(ص)

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 19 - 6

6 - ازدحام جن در اطراف پيامبر ( ص ) ، براى مشاهده عبادت و نماز آن حضرت

كادوا يكونون عليه لبدًا

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين نكته است كه ضماير {كادوا يكونون} به جن بازگردد.

جنس جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 27 - 5

5- جن ، موجودى مادى است .

و الجانّ خلقن_ه من قبل من نار السموم

جنسيت در جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 1 - 7

7 - جن ، متشكل از مردان و زنان

استمع نفر من الجنّ

برداشت ياد شده، با توجه به معناى {نفر} (گروهى از مردان متشكل از سه تا ده نفر) مى باشد; زيرا لازمه وجود مردان در هر دسته و نوعى از موجودات، وجود زنان در ميان آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 6 - 8

8 - جن ، موجودى متشكل از دو جنس مرد و زن

كان رجال من الإنس يعوذون برجال من الجنّ

جنيان حق ناپذير در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 15 - 4

4 - ظالمان و حق ناپذيران جن ، همچون انسان ها ، به عذاب دوزخ گرفتار خواهند شد .

و أمّا الق_سطون فكانوا لجهنّم حطبًا

جنيان در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 13 - 5،6،14

5 - وعده خداوند به انباشتن دوزخ

از مجرمان جِنّى و اِنْسى ، وعده اى حق و تخلف ناپذير است .

و ل_كن حقّ القول منّى لأملأنّ جهنّم من الجِنّة و الناس أجمعين

6 - سوگند خداوند به انباشتن جهنم از مجرمان جنّى و انسى

و ل_كن حقّ القول منّى لأملأنّ جهنّم من الجِنّة و الناس

لام در {لأملأنّ} براى قسم است و حكايت ازآن دارد كه {القول} در فراز قبلى، سوگند است.

14 - همه مجرمان جنّى و انسى ، در جهنم گرد مى آيند .

لأملأنّ جهنّم من الجِنّة و الناس أجمعين

قيد {أجمعين} به قرينه اين كه كسانى وجود دارند كه به جهنم نخواهد رفت، عموم افرادى نيست، بلكه مفيد عموم در نوع است. لازم به ذكر است كه {ال} در {الجِنّة} و {الناس} عهد بوده و اشاره به افرادى خاص _ كه همانا مجرمان اند _ دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 179 - 1

1 _ جهنم ، فرجام بسيارى از انسان ها و جنيان

و لقد ذرأنا لجهنم كثيراً من الجن و الإنس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 119 - 7،8،10

7_ خداوند ، دوزخ را از جنيان و انسان ها پر خواهد كرد .

لأملأنّ جهنم من الجنة والناس أجمعين

8_ پر كردن جهنم از انسان ها و جنيان ، حقيقتى كه خداوند از پيش بيان داشته بود .

تمت كلمة ربك لأملأنّ جهنم من الجنة والناس

{تمت}; يعنى، به طور كامل و بدون هيچ نقصى تحقق يافت. مفسران برآنند كه مقصود از {كلمة ربك} _ كه با جمله {لأملأنّ ...} تفسير شده است _ همان سخنى است كه خداوند در

داستان آدم و ابليس فرمود: {فالحق والحق أقول. لأملأنّ جهنم منك و ممن تبعك منهم أجمعين}; حق اين است _ و من جز حق نمى گويم _ كه جهنم را از تو و از همه كسانى كه از تو پيروى مى كنند پر خواهم كرد. سوره ص، آيه 84 و 85}.

10_ دوزخى شدن جن و انس به سبب اختلاف در دين ، گواه راستى و درستى سخن خداوند ( جهنم را از جن و انس پر خواهم كرد ) است .

و لايزالون مختلفين . .. و تمت كلمة ربك لأملأنّ جهنم

سخن از تحقق يافتن فرموده خداوند (تمت كلمة ربك . ..) پس از بيان اختلافهاى مردم و پوشيده شدن حق بر آنان، گوياى اين نكته است كه: همان اختلافها _ كه مخفى ماندن حق را در پى داشت _ موجب دوزخى شدن انسانها و جنيان شده و حقانيت كلمه خدا (لأملأنّ ...) را به طور كامل محقق ساخت.

جنيان در دوران مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 2 - 4

4 - ايمان گروهى از جن به قرآن ، در مرحله آغازين نزول

إنّا سمعنا قرءانًا عجبًا . يهدى إلى الرشد ف_امنّا به

جنيان زن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 1 - 7

7 - جن ، متشكل از مردان و زنان

استمع نفر من الجنّ

برداشت ياد شده، با توجه به معناى {نفر} (گروهى از مردان متشكل از سه تا ده نفر) مى باشد; زيرا لازمه وجود مردان در هر دسته و نوعى از موجودات، وجود زنان در ميان آنان

است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 6 - 8

8 - جن ، موجودى متشكل از دو جنس مرد و زن

كان رجال من الإنس يعوذون برجال من الجنّ

جنيان صالح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 11 - 1،2،3

1 - دو دسته بودن جنيان ، پيش از نزول قرآن : 1_ افراد خوش طينت و متمايل به خير و صلاح ; 2_ افراد بدسرشت و متمايل به شرّ و فساد .

و أنّا منّا الص_لحون و منّا دون ذلك

درباره اين كه آيه شريفه، بازگو كننده وضعيت جن پيش از نزول قرآن و استماع آنان است و يا پس از آن، ميان مفسران اختلاف هست. برداشت ياد شده مبتنى بر احتمال نخست است. بنابراين احتمال، مقصود از صلاح، صلاح در ايمان و تقوا نيست; بلكه مراد صلاح از لحاظ طينت و تمايل به خير و صلاح است.

2 - دو دسته شدن جن ، پس از نزول قرآن : برخى صالح و نيك كردار و برخى غير آنان

و أنّا منّا الص_لحون و منّا دون ذلك

3 - از ديدگاه مؤمنان جن ، برخى از آنان صالح و نيك كردار كامل اند و برخى ديگر ضعيف و در رتبه پايين تر از صالحان قرار دارند .

و أنّا منّا الص_لحون و منّا دون ذلك

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين نكته است كه {دون} به معناى {تحت} باشد.

جنيان ظالم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 14 - 1

1 - دو دسته شدن جن ، پس از نزول

قرآن : مسلمان هدايت يافته و كافران ظالم و منحرف از مسير حق

و أنّا لمّا سمعنا الهدى ءامنّا به . .. و أنّا منّا المسلمون و منّا الق_سطون

{قَسْط} (مصدر {قاسطون})، به معناى جور است. (مقاييس اللغة)

جنيان ظالم در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 15 - 4

4 - ظالمان و حق ناپذيران جن ، همچون انسان ها ، به عذاب دوزخ گرفتار خواهند شد .

و أمّا الق_سطون فكانوا لجهنّم حطبًا

جنيان غير صالح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 11 - 1،2،3

1 - دو دسته بودن جنيان ، پيش از نزول قرآن : 1_ افراد خوش طينت و متمايل به خير و صلاح ; 2_ افراد بدسرشت و متمايل به شرّ و فساد .

و أنّا منّا الص_لحون و منّا دون ذلك

درباره اين كه آيه شريفه، بازگو كننده وضعيت جن پيش از نزول قرآن و استماع آنان است و يا پس از آن، ميان مفسران اختلاف هست. برداشت ياد شده مبتنى بر احتمال نخست است. بنابراين احتمال، مقصود از صلاح، صلاح در ايمان و تقوا نيست; بلكه مراد صلاح از لحاظ طينت و تمايل به خير و صلاح است.

2 - دو دسته شدن جن ، پس از نزول قرآن : برخى صالح و نيك كردار و برخى غير آنان

و أنّا منّا الص_لحون و منّا دون ذلك

3 - از ديدگاه مؤمنان جن ، برخى از آنان صالح و نيك كردار كامل اند و برخى ديگر ضعيف و در رتبه پايين تر از صالحان قرار دارند .

و أنّا منّا الص_لحون

و منّا دون ذلك

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين نكته است كه {دون} به معناى {تحت} باشد.

جنيان كافر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 13 - 5

5 - وجود عناصرى كافر و تكذيب گر در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

در صورتى كه آيه شريفه خطاب به جن و انس باشد، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 32 - 6

6 - وجود عناصر كافر و تكذيب گر در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 34 - 2

2 - وجود عناصر كافر و تكذيب گر در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 36 - 5

5 _ وجود عناصر كافر و تكذيب گر در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 38 - 1

1 - وجود عناصر كافر و تكذيب گر ، در ميان جن همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 40 - 2

2 - وجود عناصر كافر و تكذيب گر در ميان جن همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 42 - 1

1 - وجود عناصر كافر و تكذيب گر

در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

تثنيه آمدن {كما} و {تكذّبان} به خاطر توجه خطاب به جن و انس است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 45 - 1

1 - وجود عناصر كافر و تكذيب گر در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

تثنيه آمدن {كما} و {تكذّبان}، به خاطر توجه خطاب به جن و انس است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 47 - 2

2 - وجود عناصر كافر و تكذيب گر در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 49 - 2

2 - وجود عناصر كافر و تكذيب گر در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 51 - 2

2 - وجود عناصر كافر و تكذيب گر در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 53 - 3

3 - وجود عناصر كافر و تكذيب گر در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 55 - 3

3 - وجود عناصر كافر و تكذيب گر در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 57 - 2

2 - وجود عناصر كافر و

تكذيب گر در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 59 - 2

2 - وجود عناصر كافر و تكذيب گر در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 61 - 2

2 - وجود عناصر كافر و تكذيب گر در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 63 - 2

2 - وجود عناصر كافر و تكذيب گر در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 65 - 3

3 - وجود عناصر كافر و تكذيب گر در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 67 - 3

3 - وجود عناصر كافر و تكذيب گر در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 69 - 3

3 - وجود عناصر كافر و تكذيبگر در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 71 - 3

3 - وجود عناصر كافر و تكذيب گر در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 -

73 - 3

3 - وجود عناصر كافر و تكذيب گر در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 75 - 4

4 - وجود عناصر كافر و تكذيب گر در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 77 - 2

2 - وجود عناصر كافر و تكذيب گر در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 14 - 1

1 - دو دسته شدن جن ، پس از نزول قرآن : مسلمان هدايت يافته و كافران ظالم و منحرف از مسير حق

و أنّا لمّا سمعنا الهدى ءامنّا به . .. و أنّا منّا المسلمون و منّا الق_سطون

{قَسْط} (مصدر {قاسطون})، به معناى جور است. (مقاييس اللغة)

جنيان گناهكار در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 39 - 1

1 - گناهكاران جن و انس در صحنه قيامت ، داراى وضعيتى معلوم و بى نياز از محاكمه و سؤال

فيومئذ لايسئل عن ذنبه إنس و لاجانّ

جنيان مرد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 1 - 7

7 - جن ، متشكل از مردان و زنان

استمع نفر من الجنّ

برداشت ياد شده، با توجه به معناى {نفر} (گروهى از مردان متشكل از سه تا ده نفر) مى باشد; زيرا لازمه وجود مردان در هر دسته و نوعى از موجودات، وجود زنان در

ميان آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 6 - 8

8 - جن ، موجودى متشكل از دو جنس مرد و زن

كان رجال من الإنس يعوذون برجال من الجنّ

جنيان مسلمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 14 - 1

1 - دو دسته شدن جن ، پس از نزول قرآن : مسلمان هدايت يافته و كافران ظالم و منحرف از مسير حق

و أنّا لمّا سمعنا الهدى ءامنّا به . .. و أنّا منّا المسلمون و منّا الق_سطون

{قَسْط} (مصدر {قاسطون})، به معناى جور است. (مقاييس اللغة)

جنيان مكذب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 13 - 5

5 - وجود عناصرى كافر و تكذيب گر در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

در صورتى كه آيه شريفه خطاب به جن و انس باشد، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 32 - 6

6 - وجود عناصر كافر و تكذيب گر در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 34 - 2

2 - وجود عناصر كافر و تكذيب گر در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 36 - 5

5 _ وجود عناصر كافر و تكذيب گر در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 38 - 1

1 - وجود عناصر كافر و تكذيب گر ، در ميان جن همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 40 - 2

2 - وجود عناصر كافر و تكذيب گر در ميان جن همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 42 - 1

1 - وجود عناصر كافر و تكذيب گر در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

تثنيه آمدن {كما} و {تكذّبان} به خاطر توجه خطاب به جن و انس است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 45 - 1

1 - وجود عناصر كافر و تكذيب گر در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

تثنيه آمدن {كما} و {تكذّبان}، به خاطر توجه خطاب به جن و انس است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 47 - 2

2 - وجود عناصر كافر و تكذيب گر در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 49 - 2

2 - وجود عناصر كافر و تكذيب گر در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 51 - 2

2 - وجود عناصر كافر و تكذيب گر در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 53 - 3

3 - وجود عناصر كافر و تكذيب گر در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 55 - 3

3 - وجود عناصر كافر و تكذيب گر در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 57 - 2

2 - وجود عناصر كافر و تكذيب گر در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 59 - 2

2 - وجود عناصر كافر و تكذيب گر در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 61 - 2

2 - وجود عناصر كافر و تكذيب گر در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 63 - 2

2 - وجود عناصر كافر و تكذيب گر در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 65 - 3

3 - وجود عناصر كافر و تكذيب گر در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 67 - 3

3 - وجود عناصر كافر و تكذيب گر در ميان جن

، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 69 - 3

3 - وجود عناصر كافر و تكذيبگر در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 71 - 3

3 - وجود عناصر كافر و تكذيب گر در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 73 - 3

3 - وجود عناصر كافر و تكذيب گر در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 75 - 4

4 - وجود عناصر كافر و تكذيب گر در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 77 - 2

2 - وجود عناصر كافر و تكذيب گر در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جنيان و شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 5 - 3

3 - جن ، پيش از نزول قرآن ، از دروغ و ساختگى بودن شرك ، همسرگزينى و فرزنددارى خداوند آگاه نبودند .

إنّا سمعنا قرءانًا عجبًا . .. و أنّا ظننّا أن لن تقول الإنس و الجنّ على اللّه كذ

جهل جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 5 - 3

3 - جن ، پيش از نزول قرآن

، از دروغ و ساختگى بودن شرك ، همسرگزينى و فرزنددارى خداوند آگاه نبودند .

إنّا سمعنا قرءانًا عجبًا . .. و أنّا ظننّا أن لن تقول الإنس و الجنّ على اللّه كذ

حتميت عذاب جن كافر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 18 - 3

3- گروه هاى بسيارى از كافران جن و انس ، محكوم به عذاب حتمى الهى در گذشته تاريخ

حقّ عليهم القول فى أُمم قد خلت من قبلهم من الجنّ و الإنس

حسابرسى اخروى جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 158 - 5

5 - آگاهى جن به احضار شدن شان براى حسابرسى اعمالشان در روز رستاخيز

و لقد علمت الجنّة إنّهم لمحضرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 31 - 2

2 - جن و انس ، هر دو داراى مسؤوليت و حسابرسى در قيامت

سنفرغ لكم أيّه الثقلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 32 - 5

5 - ربوبيت الهى در حق جن و انس ، مستلزم برپا داشتن نظام حسابرسى اعمال براى آنان

سنفرغ لكم أيّه الثقلان . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

ارتباط {ربّكما} با محتواى آيه قبل، بيانگر مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 33 - 2

2 - جنيان چونان آدميان ، مشمول محاسبه الهى و قوانين عام خداوند در سراى واپسين

ي_معشر الجنّ و الإنس إن استطعتم . .. لاتنفذون

از ذكر {جنّ} و تقديم آن بر {إنس}، مى توان استفاده

كرد كه نبايد گمان برد كه جنيان، به واسطه داشتن اجرام لطيف، قدرت بر فرار از محاكمه و عقاب الهى دارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 39 - 3

3 - حضور جن همچون آدميان ، در صحنه قيامت براى حسابرسى و كيفر و پاداش

فيومئذ لايس_ل عن ذنبه إنس و لاجانّ

حشر اخروى جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 158 - 5

5 - آگاهى جن به احضار شدن شان براى حسابرسى اعمالشان در روز رستاخيز

و لقد علمت الجنّة إنّهم لمحضرون

حشر جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 29 - 5

5 - جنيان نيز همانند انسان ها ، در قيامت محشور خواهند شد . *

ربّنا أرنا الذين أضلاّنا من الجنّ و الإنس

دوزخيان از خداوند درخواست مى كنند كه رهبران گمراه كننده جنّى و انسى خويش را به آنان بنماياند، از اين مطلب، برداشت ياد شده را مى توان به دست آورد.

حقيقت جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 4 - 4

4 - جن ، داراى عقل و در معرض سفاهت و كم خردى

و أنّه كان يقول سفيهنا على اللّه شططًا

حيات جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 25 - 12

12 - جنيان نيز همانند انسان ها داراى زندگى ، مرگ و نابودى اند .

فى أمم قد خلت من قبلهم من الجنّ و الإنس

خداشناسى جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

17 - احقاف - 46 - 31 - 3

3- اعتقاد جنيان قبل از رسالت پيامبر ( ص ) به وجود خداوند

أجيبوا داعى اللّه

در عبارت {أجيبوا داعى اللّه} اصل وجود خداوند در نظر جنيان، يقينى تلقى شده و از آنان خواسته شده است تا به پيامبرى كه به سوى خداوند دعوت مى كند، ايمان آورند.

خطر شياطين جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ناس - 114 - 6 - 3

3 - خطر وسوسه گران جن و انس ، بزرگ و سزاوار چاره انديشى است .

من الجنّة و الناس

خطر وسوسه جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ناس - 114 - 6 - 5،9

5 - پناه بردن به خداوند از خطر وسوسه جن و انس ، توصيه اى الهى به پيامبر ( ص )

قل أعوذ . .. من الجنّة و الناس

9 - وسوسه جنيان براى انسان ها ، خطرناك تر از وسوسه هم نوعان شان است .

من الجنّة و الناس

تقديم {الجنّة}، به جهت يكنواخت شدن آخر آيه هاى اين سوره و يا ناظر به افزون تر بودن خطر وسوسه جنيان است. برداشت ياد شده، ناظر به احتمال دوم است.

خفاى جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 27 - 2

2- جن ، موجودى مستور و پوشيده از ديده انسانها

و الجانّ خلقن_ه من قبل من نار السموم

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه احتمالاً وجه تسميه {جن} به اين اسم، با توجه به معناى لغوى آن باشد كه به معناى مستور بودن از حواس است.

خلقت جن

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 27 - 6

6- خلقت جن از آتش ، از آيات خداوند است .

و الجانّ خلقن_ه من قبل من نار السموم

دشمنى جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 50 - 26

26- جن ها ، بر كينه توزى با آدميان ، توانا هستند .

كان من الجنّ . .. و هم لكم عدوٌّ

شيطان كه با آدميان عداوت مىورزد، از طائفه جن است (كان من الجنّ) بنابراين، جنيان، بر انجام كارهاى خصمانه نسبت به آدميان، توان مندند.

دعوت از جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 88 - 2

2- فراخوانى همه مخاطبان قرآن ( جن و انس ) به آزمودن اعجاز قرآن

قل لئن اجتمعت الإنس و الجنّ على أن يأتوا بمثل

دعوتهاى جن مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 31 - 1

1- دعوت جنيان ايمان آورده به قرآن ، از قوم خود براى گرويدن به پيامبر ( ص )

ي_قومنا أجيبوا داعى اللّه

مراد از {داعى اللّه} پيامبر(ص) است كه مردم را به سوى خدا دعوت مى كند.

ديگ سازى جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 13 - 7،8

7 - جنّيان ، طبق خواست سليمان ( ع ) ، براى او كاسه هاى بزرگى به اندازه حوض مى ساختند .

يعملون له ما يشاء من . .. و جفان كالجواب

{جفان} جمع {جفنة} است و آن به معناى ظرف غذا مى باشد. {جواب} جمع {جابية} و

به معناى جمع كننده و دربردارنده است (مفردات راغب). گفتنى است كه {جواب} به معناى حوض هم آمده است (لسان العرب).

8 - ساخته شدن ديگ هاى بزرگ ثابت و غيرمنقول ، به وسيله جنّيان براى سليمان ( ع )

يعملون له ما يشاء من . .. و قدور راسي_ت

دين جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 30 - 6

6- شريعت موسى ، براى جن و انس و مشترك ميان آنان

قالوا ي_قومنا إنّا سمعنا كت_بًا أُنزل من بعد موسى

از سخنان انذارگران جن، استفاده مى شود كه آنان قبل از قرآن، به موسى(ع) و كتاب آسمانى او ايمان داشته اند.

ذلت جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 14 - 9

9 - جنيان ، از شعور و درايت و احساس عزت و ذلت برخورداراند .

فلمّا خرّ تبيّنت الجنّ أن لو كانوا يعلمون الغيب ما لبثوا فى العذاب المهين

رد خويشاوندى جن با خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 158 - 6

6 - ميان خدا و جن ، نسبت خويشاوندى و يا ارتباط ويژه اى ( چون شريك بودن ) وجود ندارد .

و جعلوا بينه و بين الجنّة نسبًا و لقد علمت الجنّة إنّهم لمحضرون

يادآورى آگاهى جن از احضارشان در روز رستاخيز _ كه در پاسخ به ادعاى وجود پيوند خويشاوندى و يا شريك بودن جن با خدا مطرح گرديده _ بيانگر دو نكته است: 1_ منتفى بودن ارتباط خويشاوندى و شريك نبودن جن با خدا; زيرا اگر جن شريك خدا بود و

ارتباط خويشاوندى با او مى داشت، براى حسابرسى احضار نمى شد. 2_ تأثير نداشتن اين ارتباط در سرنوشت بندگان (بر فرض وجود چنين ارتباطى).

روابط اجتماعى جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 29 - 8

8- جنيان ، داراى زندگى اجتماعى و روابط جمعى

نفرًا من الجنّ . .. ولّوا إلى قومهم منذرين

تعبير {قومهم} بيانگر مطلب بالا است.

روابط با جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 88 - 10

10- امكان ارتباط ، اتفاق نظر ، همكارى و تعاون ميان انسان و جن

قل لئن اجتمعت الإنس و الجنّ على أن يأتوا بمثل

از اينكه خداوند فرمود: {اگر جن و انس دست به دست هم دهند، باز نمى توانند مثل قرآن بياورند} استفاده مى شود كه امكان ارتباط و تعاون ميان آنان وجود دارد و اگر نه، تحدى لغو بود.

زمينه ايمان جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 31 - 12

12- جنيان ، نيازمند تشويق و تهديد ، براى گرايش يافتن به ايمان

أجيبوا . .. ءامنوا ... يغفر لكم ... و يجركم من عذاب أليم

منطوق {يجركم. ..} تشويق و مفهوم آن بيانگر تهديد است; يعنى، اگر ايمان نياوريد، پناه داده نمى شويد و به عذاب دردناك گرفتار خواهيد شد.

زمينه خداشناسى جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 12 - 3

3 - نزول قرآن ، موجب معرفت جن نسبت به جايگاه خداوند در جهان هستى و شناخت موقعيت ضعيف و پوچ خود

و أنّا ظننّا أن

لن نعجز اللّه فى الأرض و لن نعجزه هربًا

زمينه خودشناسى جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 12 - 3

3 - نزول قرآن ، موجب معرفت جن نسبت به جايگاه خداوند در جهان هستى و شناخت موقعيت ضعيف و پوچ خود

و أنّا ظننّا أن لن نعجز اللّه فى الأرض و لن نعجزه هربًا

زمينه صلاح جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 11 - 4

4 - راه يابى صلاح و فساد و خير و شر در ميان جن

و أنّا منّا الص_لحون و منّا دون ذلك

زمينه فساد جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 11 - 4

4 - راه يابى صلاح و فساد و خير و شر در ميان جن

و أنّا منّا الص_لحون و منّا دون ذلك

زمينه گمراهى جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 29 - 11

11- جنيان ، همانند آدميان ، گرفتار گمراهى و گناه و نيازمند هدايت گران و بيم دهندگان

ولّوا إلى قومهم منذرين

{منذرين}، در جايى معنا دارد كه گناه و انحرافى وجود داشته و يا زمينه آن فراهم باشد.

زمينه گناه جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 29 - 11

11- جنيان ، همانند آدميان ، گرفتار گمراهى و گناه و نيازمند هدايت گران و بيم دهندگان

ولّوا إلى قومهم منذرين

{منذرين}، در جايى معنا دارد كه گناه و انحرافى وجود داشته و يا زمينه آن فراهم باشد.

زندگى اجتماعى جن

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 25 - 13

13 - جنيان نيز همانند آدميان ، داراى زندگى اجتماعى اند .

فى أمم قد خلت من قبلهم من الجنّ و الإنس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 18 - 7

7- جنيان ، موجوداتى داراى زندگى اجتماعى و گروهى

فى أُمم قد خلت من قبلهم من الجنّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 29 - 8

8- جنيان ، داراى زندگى اجتماعى و روابط جمعى

نفرًا من الجنّ . .. ولّوا إلى قومهم منذرين

تعبير {قومهم} بيانگر مطلب بالا است.

زيباطلبى جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 58 - 4

4 - علاقه و گرايش به زنان زيبا ، امرى فطرى و اصيل در نهاد بشر و جن

فيهنّ ق_صرت الطرف . .. كأنّهنّ الياقوت و المرجان

از اين كه خداوند، به عنوان نويدى بزرگ به خلق، بشارت همسران زيبا و جذاب را مى دهد، استفاده مى شود كه تمايل به آنان، امرى طبيعى و اصيل در نهاد انسان و جن است.

ساختمان سازى جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 37 - 2،3

2 - شياطين جنى ، به فرمان سليمان ( ع ) به ساختمان سازى و غواصى مى پرداختند .

و الشي_طين كلّ بنّاء و غوّاص

3 - وجود تخصص ساختمان سازى و غواصى در ميان شياطين جنى

و الشي_طين كلّ بنّاء و غوّاص

آمدن صيغه هاى {بنّاء} و {غوّاص} بر وزن صيغه مبالغه _ كه

بر حرفه و صنعت بودن بنّايى و غوّاصى دلالت مى كند _ گوياى اين نكته است كه اين دو كار، به صورت فن و تخصص ميان شياطين رواج داشت.

سرزنش جنيان كافر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 13 - 3

3 - سرزنش تكذيب گران و كافران جن و انس ، از سوى خداوند به خاطر ناديده انگاشتن نعمت ها و جلوه هاى ربوبيت حق

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

استفهام در{فبأىّ} توبيخى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 16 - 5

5 - سرزنش تكذيب گران و كافران جن و انس از سوى خداوند ، به خاطر نينديشيدن آنان در اهميت آفرينش خود از خاك و آتش

خلق الإنس_ن من صلص_ل . .. فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 18 - 3

3 - توبيخ كافران و تكذيب گران جن و انس ، به خاطر ناديده انگاشتن نعمت هاى الهى ، متجلى در طلوع و غروب خورشيد

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

تثنيه آمدن {كما} و {تكذّبان}، ظاهراً به خاطر توجه خطاب به جن و انس است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 21 - 4

4 - سرزنش تكذيب گران و كافران جن و انس از سوى خدا ، به خاطر ناديده انگاشتن نعمت ها و جلوه هاى ربوبيت حق

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

استفهام در {فبأىّ ءالآء} توبيخى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 23 - 4

4 -

سرزنش كافران و تكذيب گران جن و انس از سوى خدا ، به خاطر ناديده انگاشتن نعمت ها و جلوه هاى ربوبيت فراگير الهى

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

استفهام در{فبأىّ ءالآء} توبيخى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 25 - 5

5 - سرزنش تكذيب گران و كافران جن و انس از سوى خداوند ، به خاطر ناديده انگاشتن نعمت ها و جلوه هاى ربوبيت حق

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

تثنيه آمدن {كما} و{تكذّبان}، ممكن است به خاطر توجه خطاب به جن و انس باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 28 - 5

5 - سرزنش كافران و تكذيب گران جن و انس از سوى خداوند ، به خاطر ناديده انگاشتن نعمت ها و جلوه هاى ربوبيت حق

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

تثنيه آمدن {كما} و {تكذّبان}، ممكن است به خاطر توجه خطاب به جن و انس باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 30 - 1

1 - توبيخ كافران و تكذيب گران جن و انس ، به خاطر ناديده گرفتن قدرت و لطف الهى در تأمين نياز هاى خلق

يس_له . .. كلّ يوم هو فى شأن . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

خداوند در آيه قبل، فقر ذاتى و نيازمندى موجودات و فياضيت و نياز برآورى خويش را به آدميان يادآور شده و در اين آيه غافلان و كافران را مورد سرزنش قرار داده كه چرا اين حقيقت را در هستى ناديده مى گيرند. تثنيه آمدن {كما} و {تكذّبان}، ظاهراً به خاطر توجه خطاب به جن و انس

است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 32 - 1

1 - سرزنش شدن تكذيب گران و كافران جن و انس از سوى خداوند ، به خاطر بى توجهى آنان به موضوع حسابرسى اعمال خلق در قيامت و كيفر و پاداش الهى در آن

سنفرغ لكم أيّه الثقلان . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

استفهام در {فبأىّ ءالآء} توبيخى است و تثنيه آمدن {كما} و {تكذّبان} به خاطر توجه خطاب به جن و انس است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 34 - 1

1 - سرزنش شدن كافران و تكذيب گران جن و انس از سوى خداوند ، بر بى توجهى آنان نسبت به قدرت مطلق الهى و عجز و ناتوانى خويش

إن استطعتم . .. لاتنفذون إلاّ بسلط_ن . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

با توجه به ارتباط اين آيه با آيه قبل، از استفهام توبيخى در {فبأىّ. ..} مطلب بالا استفاده مى شود. گفتنى است كه تثنيه آمدن {كما} و {تكذّبان} به خاطر توجه خطاب به جن و انس است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 36 - 4

4 _ سرزنش شدن كافران و تكذيب گران جن و انس از سوى خداوند ، به خاطر ناديده انگاشتن نعمت ها و جلوه هاى ربوبيت حق

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 38 - 2

2 - توبيخ شدن كافران و تكذيب گران جن و انس ، به خاطر بى اعتنايى به نعمت هاى الهى و غفلت از

قدرت قاهر او بر نظام جهان

فإذا انشقّت السّماء . .. فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

عبارت {انشقّت السّماء. ..} نشانگر قدرت قاهر خداوند بر جهان است و از اين كه پس از تذكر قدرت، تكذيب گران را به محاكمه نشانده، مطلب بالا استفاده مى شود. گفتنى است كه تثنيه آمدن {كما} و {تكذّبان} به خاطر توجه خطاب به جن و انس مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 40 - 1

1 - سرزنش شدن كافران جن و انس به خاطر تكذيب نعمت هاى خداوند و ناديده گرفتن فرجام گناه كاران

فيومئذ لايس_ل عن ذنبه . .. فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

تثنيه آمدن {كما} و {تكذّبان} به خاطر توجه خطاب به جن و انس است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 42 - 2

2 - توبيخ كافران و تكذيب گران جن و انس ، به خاطر ناديده انگاشتن فرجام فضاحت بار و ذليلانه مجرمان

يعرف المجرمون . .. فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 45 - 2

2 - توبيخ كافران و تكذيب گران جن و انس ، به خاطر بى توجهى و ناديده انگاشتن نعمت هاى خداوند

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 47 - 3

3 - توبيخ كافران و تكذيب گران جن و انس به خاطر نينديشيدن به نعمت بهشت ، بيم نداشتن از مقام پروردگار و تكذيب نعمت هاى او

و لمن خاف مقام ربّه جنّتان . فبأىّ ءالآء ربّكما

تكذّبان

لحن توبيخى آيه شريفه و تقابل تكذيب گران با بيم دارندگان از مقام پروردگار، بيانگر مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 49 - 3

3 - سرزنش كافران و تكذيب گران جن و انس از سوى خداوند ، به خاطر ناديده انگاشتن نعمت ها و جلوه هاى ربوبيت حق

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 51 - 3

3 - سرزنش كافران و تكذيب گران جن و انس از سوى خدا ، به خاطر ناديده انگاشتن نعمت ها و جلوه هاى ربوبيت حق

فيهما عينان تجريان . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 53 - 4

4 - سرزنش كافران و تكذيب گران جن و انس از سوى خداوند ، به خاطر ناديده انگاشتن نعمت هاى الهى

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 55 - 4

4 - سرزنش كافران و تكذيب گران جن و انس از سوى خداوند ، به خاطر ناديده انگاشتن نعمت هاى الهى

متّك_ين على . .. فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 57 - 3

3 - سرزنش شدن كافران و تكذيب گران جن و انس از سوى خداوند ، به خاطر ناديده انگاشتن نعمت ها

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 59 - 3

3 - سرزنش شدن

كافران و تكذيب گران جن و انس از سوى خداوند ، به خاطر ناديده انگاشتن نعمت هاى او

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 61 - 3

3 - سرزنش شدن كافران و تكذيب گران جن و انس از سوى خداوند ، به خاطر ناديده انگاشتن نعمت هاى الهى

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 63 - 3

3 - توبيخ كافران و تكذيب گران جن و انس از سوى خداوند ، به خاطر ناديده انگاشتن نعمت هاى الهى و محروم ساختن خويش از آن

و من دونهما جنّتان . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 65 - 4

4 - سرزنش شدن كافران و تكذيب گران جن و انس از سوى خداوند ، به خاطر ناديده انگاشتن نعمت ها و جلوه هاى ربوبيت او

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 67 - 4

4 - سرزنش شدن كافران و تكذيب گران جن و انس از سوى خداوند ، به خاطر ناديده انگاشتن نعمت ها و جلوه هاى ربوبيت الهى

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 69 - 4

4 - سرزنش شدن كافران و تكذيبگران جن و انس از سوى خداوند ، به خاطر ناديده انگاشتن نعمت ها و جلوه هاى ربوبيت او

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

18 - رحمن - 55 - 71 - 4

4 - سرزنش شدن كافران و تكذيب گران جن و انس از سوى خداوند ، به خاطر ناديده انگاشتن نعمت ها و جلوه هاى ربوبيت او

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 73 - 4

4 - سرزنش شدن كافران و تكذيب گران جن و انس از سوى خداوند ، به خاطر ناديده انگاشتن نعمت ها و جلوه هاى ربوبيت او

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 75 - 3

3 - توبيخ شدن كافران و تكذيب گران جن و انس از سوى خداوند ، به خاطر ناديده انگاشتن نعمت ها و جلوه هاى ربوبيت پروردگار خويش

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 77 - 3

3 - سرزنش شدن كافران و تكذيب گران جن و انس از سوى خداوند ، به خاطر ناديده انگاشتن نعمت ها و جلوه هاى ربوبيت او

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

سفاهت جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 4 - 4

4 - جن ، داراى عقل و در معرض سفاهت و كم خردى

و أنّه كان يقول سفيهنا على اللّه شططًا

سفاهت جنيان مشرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 4 - 1

1 - اعتراف ايمان آورندگان از جن ، به سفاهت و كم خردى مشركانشان

و أنّه كان يقول سفيهنا على اللّه شططًا

شعور جن

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 88 - 9

9- جن ، همانند انسان موجودى شعورمند است .

قل لئن اجتمعت الإنس و الجنّ على أن يأتوا بمثل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 50 - 14

14- { جن } ، موجودى داراى شعور و اختيار است .

كان من الجنّ ففسق عن أمر ربّه

تمرد و سرپيچى، نشانه انتخاب گرى است و حق انتخاب گرى، به موجودى قابل اعطا است كه از قدرت تشخيص برخوردار باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 12 - 19

19 - جنّيان ، موجوداتى با شعور و فهم و توانمند بر انجام كارها

و من الجنّ من يعمل بين يديه بإذن ربّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 13 - 9

9 - جنّيان ، موجوداتى با شعور و توانمند بر انجام كار هاى بزرگ

و من الجنّ من يعمل بين يديه . .. يعملون له ما يشاء من مح_ريب و تم_ثيل و جفان كال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 14 - 9

9 - جنيان ، از شعور و درايت و احساس عزت و ذلت برخورداراند .

فلمّا خرّ تبيّنت الجنّ أن لو كانوا يعلمون الغيب ما لبثوا فى العذاب المهين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 18 - 6

6- جن ، موجودى داراى شعور ، تكليف ، مرگ و معاد ، همانند انسان

حقّ عليهم القول فى أُمم قد خلت

من قبلهم من الجنّ و الإنس

قرار گرفتن {جن} در كنار {انس}، به عنوان امت هايى كه برخى از آنان مشمول كيفر حتمى الهى شده اند، مى رساند كه: اولاً جن مانند انسان داراى شعور و تكليف است; زيرا بدون آن كيفر معنا ندارد و ثانياً آنان نيز داراى مرگ و معاداند; زيرا براى انكار معاد، كيفر شده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 29 - 13

13- جن ، همانند انسان ، داراى شعور و اراده و تكليف

و إذ صرفنا إليك نفرًا من الجنّ . .. ولّوا إلى قومهم منذرين

استماع قرآن، ايمان به آن و انذار ديگران، گوياى مطلب بالا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 56 - 3

3 - جن ، موجودى شعورمند و داراى تكليف ، همچون انسان

و ما خلقت الجنّ و الإنس إلاّ ليعبدون

از اين كه {جن} در كنار {انس} قرار گرفته و هدفى همسان برايشان در نظرگرفته شده است، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 16 - 3

3 - پيدايش خصلت هاى ويژه انسانى از مشتى خاك و پيدايش موجود زنده داراى درك و شعورمندى چون جن از شعله آتش ، نعمت هايى شايان تأمل و قدرشناسى *

خلق الإنس_ن من صلص_ل . .. فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 21 - 5

5 - جن همانند انسان ، برخوردار از نعمت ها و موهبت هاى زمين و داراى درك و

مسؤوليت

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 23 - 5

5 - جن ، همانند انسان بهره مند از مظاهر زيباى طبيعت و داراى درك و مسؤوليت

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

در صورتى كه خطاب در آيه شريفه متوجه جن و انس باشد، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 25 - 6

6 - جن همانند انسان ، بهره مند از نعمت هاى زمين و داراى درك و مسؤوليت

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

استفهام در {فبأى ءالآء} توبيخى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 31 - 4

4 - ارجمندى و مرتبت جن و انس ، به عنوان دو موجود شعورمند و مسؤول در نظام جهان

سنفرغ لكم أيّه الثقلان

ممكن است وصف {ثقلان} (دو موجود وزين و گران سنگ) از آن جهت به جن و انس اطلاق شده باشد كه در پرتو شعور و مسؤوليتشان، مورد حسابرسى خداوند قرار مى گيرند وشايستگى آن را دارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 1 - 6

6 - جن ، داراى شعور و قدرت شنوايى و آشنا به زبان انسان ها و تشخيص دهنده حق از باطل در معارف الهى و دينى

استمع نفر من الجنّ فقالوا إنّا سمعنا قرءانًا عجبًا

شك جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 10 - 5

5 - ترديد جن پس از ممنوع شدن از استراق سمع آسمان ، در شناخت تقدير الهى

درباره اهل زمين و خير و رشد بودن آفرينش آنها *

و أنّا لاندرى أشرّ أُريد بمن فى الأرض أم أراد بهم ربّهم رشدًا

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين نكته است كه ممنوعيت جن از استراق سمع آسمان، ظرف زمان براى پيدايش اين سؤال باشد كه خداوند، براى چه منظورى اهل زمين را آفريد; نه اين كه به چه هدفى آنان از استراق سمع، ممنوع شدند؟

شك جنيان مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 10 - 1

1 - ترديد مؤمنان جن در شناخت خير و يا شر بودن ممنوعيت آنان از استراق سمع آسمان براى اهل زمين

و أنّا لاندرى أشرّ أُريد بمن فى الأرض أم أراد بهم ربّهم رشدًا

مقصود از {رَشَد} در اين آيه _ به قرينه مقابله آن با {شر}_ خير و صلاح است.

شگفتى جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 19 - 7

7 - عبادت و نماز پيامبر ( ص ) و ياران آن حضرت ، امرى شگفت آور و جذاب براى جن

كادوا يكونون عليه لبدًا

شنوايى جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 29 - 2

2- جنيان ، قادر به شنيدن و درك كلمات انسان

و إذ صرفنا إليك نفرًا من الجنّ يستمعون القرءان

استماع جنيان نسبت به قرآن، آنگونه كه از ظاهر آيه استفاده مى شود امرى اعجازگونه نبوده و به شكل طبيعى صورت گرفته بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 1 - 6

6 - جن ، داراى شعور

و قدرت شنوايى و آشنا به زبان انسان ها و تشخيص دهنده حق از باطل در معارف الهى و دينى

استمع نفر من الجنّ فقالوا إنّا سمعنا قرءانًا عجبًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 13 - 7

7 - جن ، داراى قدرت شنوايى و تشخيص حق از باطل در معارف الهى

و أنّا لمّا سمعنا الهدى ءامنّا به

شياطين جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 37 - 2،3،4،5،8

2 - شياطين جنى ، به فرمان سليمان ( ع ) به ساختمان سازى و غواصى مى پرداختند .

و الشي_طين كلّ بنّاء و غوّاص

3 - وجود تخصص ساختمان سازى و غواصى در ميان شياطين جنى

و الشي_طين كلّ بنّاء و غوّاص

آمدن صيغه هاى {بنّاء} و {غوّاص} بر وزن صيغه مبالغه _ كه بر حرفه و صنعت بودن بنّايى و غوّاصى دلالت مى كند _ گوياى اين نكته است كه اين دو كار، به صورت فن و تخصص ميان شياطين رواج داشت.

4 - تسخير شياطين جنى و به كارگيرى آنها ، از خصوصيات حكومت ممتاز سليمان ( ع )

هب لى ملكًا . .. فسخّرنا له ... الشي_طين كلّ بنّاء و غوّاص

5 - شياطين جنى ، در خدمت آبادانى قلمرو حكومت سليمان ( ع ) بودند .

و الشي_طين كلّ بنّاء و غوّاص

8 - شياطين جنى ، موجوداتى قابل تسخير براى بشر

فسخّرنا له . .. و الشي_طين كلّ بنّاء و غوّاص

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 38 - 1،2،3

1 - اسارت و در بند بودن گروهى از

شياطين جنى در حكومت سليمان

و ءاخرين مقرّنين فى الأصفاد

{مقرّنين} اسم مفعول از {قَرَنَه} (آن را قرين و نزديك ديگرى ساخت) و به معناى گروه به هم بسته شده است. {صَفَدَ} (مفرد {أصفاد}) نيز به معناى قيد و بند است.

2 - اسارت و در بند بودن گروهى از شياطينِ فسادانگيز و اخلال گر جنى ، جلوه اى از اقتدار حكومت ممتاز سليمان ( ع )

و ءاخرين مقرّنين فى الأصفاد

اسارت و در بند بودن گروهى از شياطين در حكومت سليمان(ع) _ در مقابل گروه ديگرى كه به خدمت گزارى مشغول بودند _ مى تواند گوياى اين حقيقت باشد كه اين دسته اگر آزاد گذاشته مى شدند، در حكومت سليمان(ع) اخلال و فساد ايجاد مى كردند.

3 - گروهى از شياطين جنى ، درصدد فسادانگيزى و اخلال گرى در كار خيراند .

و ءاخرين مقرّنين فى الأصفاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ناس - 114 - 6 - 1

1 - برخى از جنيان ، در ذهن انسان ها افكار پليد القا كرده ، آنها را وسوسه مى كنند .

من الجنّة و الناس

حرف {من} براى تبعيض است و بيان مى كند كه مراد از {الوسواس الخنّاس}، برخى از جنّيان و انسان ها است. {جِنّة} به معناى گروه جن (مفردات) و {ناس} جمع انسان است.(تاج العروس)

صداقت جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 39 - 5

5 - راه داشتن خيانت و صداقت در جنيان

و إنّى عليه لقوىّ أمين

تأكيد عفريت بر امانت دارى خويش، مى رساند كه احتمال خيانت وى وجود داشته است.

صفات جن

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 13 - 4

4 - جن ، همانند انسان ، بهره مند از نعمت هاى زمين و داراى درك و مسؤوليت

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

در صورتى كه خطاب در آيه شريفه، متوجه جن و انس باشد، مطلب بالا استفاده مى شود.

طرد جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 17 - 6

6- { عن موسى بن جعفر ( ع ) : . . . ان الجنّ كانوا يسترقون السمع قبل مبعثه فمنعت فى أوان رسالته بالرجوم . . . ;

از امام موسى بن جعفر روايت شده است: جنيان قبل از بعثت رسول خدا(ص) استراق سمع مى كردند (اخبار آسمانها را گوش مى دادند) و در اوايل رسالت آن حضرت، به وسيله پرتاب سنگهاى ستارگان، از آن ممنوع شدند}.

طرد جن از آسمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 9 - 3

3 - جن ، از هنگام نزول قرآن ، براى هميشه از استراق سمع از آسمان ، با مانع شهاب ها روبه رو شده و با آن مورد هدف قرار مى گرفتند .

فمن يستمع الأن يجد له شهابًا رصدًا

{رصد} اسم جمع {راصد} (مراقب و نگهبان) و در اين آيه استعاره است; يعنى، {شهاب} به نگهبانى كه از چيزى حفاظت و دفاع مى كند، تشبيه شده است.

عجز اخروى جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 33 - 3

3 - آدميان و جنيان ، فاقد هرگونه توانايى و قدرت در گريز از عذاب الهى

در روز رستاخيز

لاتنفذون إلاّ بسلط_ن

برداشت ياد شده بنابراين نكته است كه {لاتنفذون . ..} تأكيد فراز اول آيه باشد; بدان معنا كه گريز از مجازات الهى نيازمند قدرت و توان است و شما فاقد هرگونه قدرتيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 35 - 3

3 - خلق ، ناتوان از يارى رسانى به يكديگر و عاجز از عكس العمل دفاعى در مقابل سختى هاى محشر

يرسل عليكما . .. فلاتنتصران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 36 - 1

1 - سختى هاى محشر و ناتوانى مجرمان جن و انس ، در گريز از صحنه آخرت ، نعمتى الهى در خدمت اجراى عدالت

يرسل عليكما شواظ من نار و نحاس . .. فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

از اطلاق {ءالآء} بر مفاد آيه قبل، مطلب ياد شده قابل برداشت است.

عجز جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 88 - 1،3،4

1- مأموريت پيامبر ( ص ) به اعلام ناتوانى انس و جن در آوردن همانند قرآن

قل لئن اجتمعت الإنس و الجنّ . .. لايأتون بمثله

3- قرآن ، حاوى حقايق ، آموزه ها و معارفى است كه انس و جن هرگز توان دست يافتن به آن حقايق را ، بدون وحى پيدا نخواهند كرد .

قل لئن اجتمعت الإنس و الجنّ على أن يأتوا بمثل ه_ذا القرءان لايأتون . .. ظهيرًا

ناتوانى انسانها و جنيان از آوردن همانندى براى قرآن، مطلق است و شامل معارف و آموزه هاى آن نيز مى شود.

4- نيرو هاى بشرى و جنى ، حتى

در صورت پشتيبانى و هميارى يكديگر ، از آوردن همانند قرآن و هماوردى با آن ، عاجزند .

قل لئن اجتمعت . .. و لو كان بعضهم لبعض ظهيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 12 - 1،2،3

1 - اعتراف مؤمنان جن ، به ناتوانى جن از عاجز ساختن خداوند و حركت در جهت خلاف مقررات الهى

و أنّا ظننّا أن لن نعجز اللّه فى الأرض

2 - اعتراف مؤمنان جن ، به ناتوانى جن از فرار از سيطره الهى و ناتوان ساختن خداوند از دستيابى به آنان

و لن نعجزه هربًا

3 - نزول قرآن ، موجب معرفت جن نسبت به جايگاه خداوند در جهان هستى و شناخت موقعيت ضعيف و پوچ خود

و أنّا ظننّا أن لن نعجز اللّه فى الأرض و لن نعجزه هربًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 22 - 5

5 - هيچ كس ، توانايى پناه دادن به انس و جن در برابر عذاب الهى را ندارد .

و لن أجد من دونه ملتحدًا

عجز جنيان مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 10 - 2

2 - ناتوانى مؤمنان جن ، از درك صحيح تقدير الهى در ممنوعيت آنان از استراق سمع آسمان

و أنّا لاندرى أشرّ أُريد بمن فى الأرض أم أراد بهم ربّهم رشدًا

عذاب جسمانى جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 15 - 5

5 - قيامت و عذاب آن براى جن ، جسمانى است .

و أمّا الق_سطون فكانوا لجهنّم حطبًا

عذاب

جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 25 - 9

9 - امت هايى از جن و انس در گذشته تاريخ بر اثر دشمنى با خداوند ( شركورزى ، انكار رسالت پيامبران و . . . ) به عذاب الهى گرفتار شدند .

و حقّ عليهم القول فى أمم قد خلت من قبلهم من الجنّ و الإنس

عذاب جنيان حق ناپذير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 15 - 4

4 - ظالمان و حق ناپذيران جن ، همچون انسان ها ، به عذاب دوزخ گرفتار خواهند شد .

و أمّا الق_سطون فكانوا لجهنّم حطبًا

عذاب جنيان ظالم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 15 - 4

4 - ظالمان و حق ناپذيران جن ، همچون انسان ها ، به عذاب دوزخ گرفتار خواهند شد .

و أمّا الق_سطون فكانوا لجهنّم حطبًا

عزت جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 14 - 9

9 - جنيان ، از شعور و درايت و احساس عزت و ذلت برخورداراند .

فلمّا خرّ تبيّنت الجنّ أن لو كانوا يعلمون الغيب ما لبثوا فى العذاب المهين

عصيان جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 12 - 16

16 - جنّيان ، موجوداتى مختار و توانمند بر سرپيچى از فرمان خداوند

و من يزغ منهم عن أمرنا نذقه

عقل جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 4 - 4

4 - جن ،

داراى عقل و در معرض سفاهت و كم خردى

و أنّه كان يقول سفيهنا على اللّه شططًا

عقيده به ازدواج خدا با جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 158 - 3

3 - مشركان ، مدعى ازدواج خداوند با زنان از جنس جن

و جعلوا بينه و بين الجنّة نسبًا

برخى از مفسران بر اين عقيده اند كه مقصود از {نسبت} در آيه شريفه، نسبت صهر و ازدواج است; يعنى، خدا با زنان از جنس جن ازدواج كرد و از آنان فرزندانى چون ملائكه به وجود آمد كه در آيات پيشين از آنها به تفصيل ياد شده است.

عقيده به تدبير جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 50 - 20

20- مشركان به برخوردارى شياطين و جن از حق تصميم گيرى در كار جهان و تدبير امور آن ، معتقد بودند .

أفتتّخذونه و ذرّيّته أولياء من دونى

به قرينه آيه بعد، مراد از توهم ولايت شياطين، اين پندار است كه آنان، در امور عالم و كار آفرينش، دخالت و نظارت دارند . اين اعتقاد مشركان را وادار مى كرد كه براى پرهيز از شر شياطين، به ستايش آنان بپردازند.

عقيده به جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 9 - 10

10 - اعتقاد قوم نوح ، به وجود جن يا عوامل مرموز و مؤثر بر روح بشر

و قالوا مجنون و ازدجر

در صورتى كه {و ازدجر} به معناى {تأثيرپذيرى از عوامل مرموز} باشد، به دست مى آيد كه قوم نوح، با همه پيشينه تاريخى خويش، به

وجود جن معتقد بودند و يا ديوانگى را معلول سلطه عوامل مرموز بر روح انسان مى پنداشتند.

عقيده به خويشاوندى جن با خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 158 - 1

1 - مشركان ، معتقد به وجود نسبت خويشاوندى ميان خدا و جن

و جعلوا بينه و بين الجنّة نسبًا

{نسب}، به معناى قرابت و پيوند خويشاوندى است.

عقيده جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 31 - 3

3- اعتقاد جنيان قبل از رسالت پيامبر ( ص ) به وجود خداوند

أجيبوا داعى اللّه

در عبارت {أجيبوا داعى اللّه} اصل وجود خداوند در نظر جنيان، يقينى تلقى شده و از آنان خواسته شده است تا به پيامبرى كه به سوى خداوند دعوت مى كند، ايمان آورند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 1 - 3

3 - پيامبر ( ص ) ، مأمور اعلام مواضع گروه هاى جنى در برابر قرآن و رهنمود هاى آن

قل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 2 - 1،7

1 - قرآن ، در ديدگاه گروهى از جن ، راهنماى مؤمنان به راه حق و درستى است .

يهدى إلى الرشد

{رشد} (ضد {غى}) به معناى دستيابى به راه حق و درستى است. (مصباح المنير و قاموس المحيط)

7 - اعتقاد جنيان استماع كننده قرآن ، به ربوبيت يگانه خدا و دورى آنان از شركورزى به او

و لن نشرك بربّنا أحدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 3

- 6

6 - جنيان ، پيش از نزول قرآن و بعثت پيامبراسلام ، معتقد به شرك و وجود همسر و فرزند براى خداوند

و أنّه تع_لى جدّ ربّنا ما اتّخذ ص_حبة و لا ولدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 7 - 6

6 - قيامت و رستاخيز ، از اصول اعتقادى مشترك ميان انسان و جن

و أنّهم ظنّوا كما ظننتم أن لن يبعث اللّه أحدًا

عقيده جنيان مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 5 - 1

1 - ايمان آورندگان از جن ، دروغ بستن بر خداوند را از سوى انس و جن ، امرى ناممكن و بعيد مى دانستند .

و أنّا ظننّا أن لن تقول الإنس و الجنّ على اللّه كذبًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 11 - 3

3 - از ديدگاه مؤمنان جن ، برخى از آنان صالح و نيك كردار كامل اند و برخى ديگر ضعيف و در رتبه پايين تر از صالحان قرار دارند .

و أنّا منّا الص_لحون و منّا دون ذلك

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين نكته است كه {دون} به معناى {تحت} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 13 - 4

4 - در ديدگاه مؤمنان جن ، ايمان آورندگان به ربوبيت خداى يكتا ، از نقصان حق خويش و يا ستم شدن در مجازات ، بيم نداشته و در امان اند .

فمن يؤمن بربّه فلايخاف بخسًا و لا رهقًا

{رَهَق} در معانى {سفاهت}، {گناه}، {كذب}و {ظلم} به

كار مى رود; ولى در اين آيه معناى اخير مراد است.

علايق جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 58 - 4

4 - علاقه و گرايش به زنان زيبا ، امرى فطرى و اصيل در نهاد بشر و جن

فيهنّ ق_صرت الطرف . .. كأنّهنّ الياقوت و المرجان

از اين كه خداوند، به عنوان نويدى بزرگ به خلق، بشارت همسران زيبا و جذاب را مى دهد، استفاده مى شود كه تمايل به آنان، امرى طبيعى و اصيل در نهاد انسان و جن است.

علم جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 158 - 5

5 - آگاهى جن به احضار شدن شان براى حسابرسى اعمالشان در روز رستاخيز

و لقد علمت الجنّة إنّهم لمحضرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 1 - 6

6 - جن ، داراى شعور و قدرت شنوايى و آشنا به زبان انسان ها و تشخيص دهنده حق از باطل در معارف الهى و دينى

استمع نفر من الجنّ فقالوا إنّا سمعنا قرءانًا عجبًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 5 - 4

4 - امكان آگاهى جن از انديشه ها ، عقايد و رفتار انسان ها

و أنّا ظننّا أن لن تقول الإنس و الجنّ على اللّه كذبًا

عمل جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 19 - 14

14- جنيان نيز همانند انسان ها ، داراى درجات اخروى و دريافت كننده نتايج اعمالشان در قيامت

أُمم قد خلت من

قبلهم من الجنّ و الإنس . .. و لكلّ درج_ت ممّا عملوا

عنصر خلقت جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 27 - 1،7،8

1- خداوند ، جنيان را از آتش داراى باد هاى سوزان آفريد .

و الجانّ خلقن_ه من قبل من نار السموم

{سموم} در لغت به معناى باد سوزان است.

7- { عن النبى ( ص ) قال : . . . ه_ذه النار جزء من سبعين جزءاً من نار السموم التى خلق منها الجانّ و تلا ه_ذه الأية : { و الجانّ خلقناه من قبل من نار السموم } ;

از رسول اكرم(ص) روايت شده است كه فرمود: اين آتش (دنيا در حرارت و تأثير) يك هفتادم از آتش سمومى است كه جن از آن آفريده شده است و [رسول خدا(ص)]اين آيه را تلاوت فرمود: و الجانّ خلقناه من قبل من نار السموم}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 15 - 1،3،4

1 - جن ، آفريده شده به اراده الهى ، از شعله هاى خالص و بدون دود آتش

و خلق الجانّ من مارج من نار

{مارج}، به معناى آتش خالص بدون دود است (قاموس المحيط).

3 - آفرينش انسان و جن ، دو موجود شعورمند ، از دو عنصر كاملاً متفاوت ( خاك و آتش ) ، نمود قدرت خداوند

خلق الإنس_ن من . .. و خلق الجانّ من مارج من نار

4 - { عن الحسين بن على ( ع ) كان على بن أبى طالب ( ع ) بالكوفة فى الجامع إذ قام إليه رجل . . . و سأله عن اسم

أبى الجنّ فقال : شومان و هو الذى خلق من مارج من نار . . . ;

از امام حسين(ع) روايت شده كه حضرت على(ع) در جامع كوفه بود كه مردى برخاست [و در ضمن چند سؤال از آن حضرت] از پدر جن سؤال كرد; حضرت فرمود: پدر جن {شومان} نام داشت [و فرمود:] هو الذى خلق من مارج من نار. ..}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 16 - 1،2،3

1 - جلوه هاى ربوبيت الهى در آفرينش انسان از { خاك } و جن از { آتش } ، غير قابل انكار و تكذيب ناپذير است .

خلق الإنس_ن . .. و خلق الجانّ ... فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

2 - تبديل گلى خشكيده به موجودى چون { انسان } و شعله آتش به موجود زنده اى چون { جن } ، نمود ربوبيت يگانه خداوند

خلق الإنس_ن من صلص_ل كالفخار. .. فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

3 - پيدايش خصلت هاى ويژه انسانى از مشتى خاك و پيدايش موجود زنده داراى درك و شعورمندى چون جن از شعله آتش ، نعمت هايى شايان تأمل و قدرشناسى *

خلق الإنس_ن من صلص_ل . .. فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

عوامل ازدياد عمل ناپسند جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 6 - 5

5 - پناه بردن برخى از انسان ها به جن ، موجب افزايش گناه و زشت كارى جن بود .

فزادوهم رهقًا

معناى گناه و فعل قبيح، از معانى مشهور واژه {رَهَق} است كه مفسران نيز بر آن تأكيد دارند.

عوامل ازدياد گناه جن

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 6 - 5

5 - پناه بردن برخى از انسان ها به جن ، موجب افزايش گناه و زشت كارى جن بود .

فزادوهم رهقًا

معناى گناه و فعل قبيح، از معانى مشهور واژه {رَهَق} است كه مفسران نيز بر آن تأكيد دارند.

عوامل تنبه جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 87 - 4

4 - قرآن ، كتاب آسمانى جن و انس و مايه ياد و بيدارى آنان

إن هو إلاّ ذكر للع_لمين

عالم (مفرد {عالمين}) است و به مجموعه ودسته اى از موجودات گفته مى شود. بنابراين {العالمين}; يعنى، همه موجودات به لحاظ مجموعه ها و دسته ها. بنابر ديدگاه بسيارى از مفسران، مقصود از آن مى تواند علاوه بر انسان ها جن هم باشد، چنان كه در آيه نخست سوره {جن} آمده است (فقالوا إنّا سمعنا قرآناً عجباً . يهدى إلى الرشد فآمنّا به...).

عوامل سفاهت جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 6 - 4

4 - پناه بردن برخى از مردان در مشكلات و اضطراب ها به گروهى از مردان جن ، بر سفاهت و سبك سرى جن مى افزود .

فزادوهم رهقًا

{رَهَق} در معانى سفاهت، گناه و عمل زشت، كذب و ظلم به كار مى رود; ولى به قرينه آيه 4 همين سوره (و أنّه كان يقول سفيهنا على اللّه كذباً) معناى اول مراد است . گفتنى است درباره ضمير فاعلى و ضمير {هم} در {فزادوهم}، دو احتمال هست: 1_ ضمير فاعلى به رجال انس و ضمير {هم}

به رجال جن باز گردد; 2_ عكس صورت اول. برداشت ياد شده، مبتنى بر احتمال نخست است.

عوامل نابودى جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 9 - 4

4 - استراق سمع جن از آسمان ، موجب نابودى آنان خواهد شد .

فمن يستمع الأن يجد له شهابًا رصدًا

غفلت از عجز جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 34 - 1

1 - سرزنش شدن كافران و تكذيب گران جن و انس از سوى خداوند ، بر بى توجهى آنان نسبت به قدرت مطلق الهى و عجز و ناتوانى خويش

إن استطعتم . .. لاتنفذون إلاّ بسلط_ن . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

با توجه به ارتباط اين آيه با آيه قبل، از استفهام توبيخى در {فبأىّ. ..} مطلب بالا استفاده مى شود. گفتنى است كه تثنيه آمدن {كما} و {تكذّبان} به خاطر توجه خطاب به جن و انس است.

غفلت از كيفيت خلقت جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 16 - 5

5 - سرزنش تكذيب گران و كافران جن و انس از سوى خداوند ، به خاطر نينديشيدن آنان در اهميت آفرينش خود از خاك و آتش

خلق الإنس_ن من صلص_ل . .. فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

غواصى جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 37 - 2،3

2 - شياطين جنى ، به فرمان سليمان ( ع ) به ساختمان سازى و غواصى مى پرداختند .

و الشي_طين كلّ بنّاء و غوّاص

3 - وجود تخصص ساختمان سازى

و غواصى در ميان شياطين جنى

و الشي_طين كلّ بنّاء و غوّاص

آمدن صيغه هاى {بنّاء} و {غوّاص} بر وزن صيغه مبالغه _ كه بر حرفه و صنعت بودن بنّايى و غوّاصى دلالت مى كند _ گوياى اين نكته است كه اين دو كار، به صورت فن و تخصص ميان شياطين رواج داشت.

فرقه هاى مذهبى جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 11 - 6

6 - مؤمنان جن ، پس از نزول قرآن و ايمان آوردن به آن ، به چند فرقه مذهبى تقسيم شده و به مسلك هاى گوناگون روى آوردند .

كنّا طرائق قددًا

فضايل جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 31 - 4

4 - ارجمندى و مرتبت جن و انس ، به عنوان دو موجود شعورمند و مسؤول در نظام جهان

سنفرغ لكم أيّه الثقلان

ممكن است وصف {ثقلان} (دو موجود وزين و گران سنگ) از آن جهت به جن و انس اطلاق شده باشد كه در پرتو شعور و مسؤوليتشان، مورد حسابرسى خداوند قرار مى گيرند وشايستگى آن را دارند.

فضايل جن مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 30 - 3

3- جنيان پيشتاز و گرويده به قرآن ، برخوردار از موقعيتى ويژه در ميان قوم خود *

قالوا ي_قومنا إنّا سمعنا

از لحن آيه شريفه و موضع بالاى جنيان در خطاب به قوم (ياقومنا)، مى توان به دست آورد كه آنان علاوه بر داشتن پيامى بزرگ، جايگاهى والا در ميان قوم شان داشته اند و چه بسا انتخاب آنان از سوى

خداوند (صرفنا)، اشاره به اين جهت باشد.

فلسفه ايمان جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 2 - 5

5 - راهنما بودن قرآن به درستى و حق ، فلسفه و دليل ايمان آوردن گروهى از جن به اين كتاب

يهدى إلى الرشد ف_امنّا به

{فا} در {فآمنّا} عاطفه و براى ربط مسبب به سبب است; يعنى، چون قرآن به رشد هدايت مى كند، پس ما به اين سبب به آن ايمان آورديم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 13 - 3

3 - هادى و راهنما بودن قرآن ، فلسفه ايمان آوردن جن

و أنّا لمّا سمعنا الهدى ءامنّا به

فلسفه تلاش جنيان مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 8 - 1

1 - تلاش مؤمنان جن ، به منظور تماس با آسمان و دسترسى به اخبار آن

و أنّا لمسنا السماء

فلسفه خلقت جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 56 - 1،9

1 - هدف خداوند ، از آفرينش جن و انس ، رسيدن آنان به مرتبه عبوديت و معرفت او است .

و ما خلقت الجنّ و الإنس إلاّ ليعبدون

واژه {ليعبدون} _ به دلالت التزامى _ اشاره به حقيقت معرفت دارد; زيرا اصولاً عبوديت واقعى و ستايش حق، جز در پرتو معرفت تحقق نمى يابد.

9 - { عن أبى بصير قال : سألت أباعبداللّه ( ع ) عن قوله عزّوجلّ : { و ما خلقت الجنّ و الإنس إلاّ ليعبدون } قال خلقهم ليأمرهم بالعبادة ;

ابى بصير

مى گويد: از امام صادق(ع) درباره سخن خداى عزّوجلّ: {و ما خلقت الجنّ و الإنس إلاّ ليعبدون} سؤال نمودم، فرمود: خداوند آنان را آفريد تا آنها را به عبادت فرمان دهد}.

فلسفه ممنوعيت استراق سمع جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 10 - 2

2 - ناتوانى مؤمنان جن ، از درك صحيح تقدير الهى در ممنوعيت آنان از استراق سمع آسمان

و أنّا لاندرى أشرّ أُريد بمن فى الأرض أم أراد بهم ربّهم رشدًا

قدرت جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 39 - 2،6

2 - قدرت جنيان در خدمت حكومت سليمان و قواى سركش آنان تحت تسلّت وى

قال عفريت من الجنّ أنا ءاتيك به

واژه {عفريت} به معناى بد ذات و شرور است كه مستلزم طغيان و سركشى است. گاهى نيز به معناى قهرمان به كار مى رود. برداشت ياد شده بر پايه معناى اول است.

6 - تفاوت جنيان در قوت و ضعف

قال عفريت من الجنّ . .. و إنّى عليه لقوىّ أمين

از اين كه تنها يكى از جنيان اعلام آمادگى كرده است، استفاده مى شود كه همه آنان قادر به انجام چنان كارى نبوده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 12 - 19

19 - جنّيان ، موجوداتى با شعور و فهم و توانمند بر انجام كارها

و من الجنّ من يعمل بين يديه بإذن ربّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 13 - 9

9 - جنّيان ، موجوداتى با شعور و توانمند

بر انجام كار هاى بزرگ

و من الجنّ من يعمل بين يديه . .. يعملون له ما يشاء من مح_ريب و تم_ثيل و جفان كال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 6 - 2

2 - در نگاه برخى از انسان ها ، گروهى از جن توانا بر حل مشكلات بشر و پناهگاهى امن در مواقع ترس و اضطراب

و أنّه كان رجال من الإنس يعوذون برجال من الجنّ

پناه بردن به كسى و جايى، در وقتى است كه انسان با مشكلى سخت و مسائلى وحشتناك و اضطراب آور روبه رو شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 8 - 2

2 - توانايى جن ، بر تماس با آسمان

و أنّا لمسنا السماء

قدرت عفريت جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 39 - 4

4 - تأكيد عفريت بر قدرت و امانت خود در آوردن تخت بلقيس

و إنّى عليه لقوىّ أمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 40 - 13

13 - قدرت و توان عفريت دربار سليمان ، مقهور دانش و علم آصف بن برخيا

قال عفريت من الجنّ . .. قال الذى عنده علم من الكت_ب

در پاسخ پرسش سليمان(ع)، نخست عفريت بود كه قدرت خويش را مطرح ساخت; ولى دانش برتر دانشمند دربار سليمان مجالى براى اعمال قدرت به وى نداد.

قصه اسلام جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 29 - 7

7- بازگشت جنيان مؤمن ، به سوى

قومشان با پيام انذار و هدايت

ولّوا إلى قومهم منذرين

كاخ سازى جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 13 - 2

2 - جنّيان براى سليمان ( ع ) ، طبق خواست او قصرهايى مى ساختند .

يعملون له ما يشاء من مح_ريب

{محاريب} جمع {محراب} (از ريشه {حرب}) است و آن به جايى گفته مى شود كه محل جنگ با دشمن است. اين واژه، به قصرهايى اطلاق مى شده كه بر بالاى آنها، جايگاه مخصوصى براى دفاع ساخته مى شده است.

كفر جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 18 - 4

4- كفر و حق ناباورى ، داراى ديرينه در گذشته تاريخ جن و انس

حقّ عليهم القول فى أُمم قد خلت من قبلهم من الجنّ و الإنس

كيفر اخروى جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 32 - 4

4 - جن ، همانند انسان داراى مسؤوليت و كيفر و پاداش در آخرت

سنفرغ لكم أيّه الثقلان . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 39 - 3

3 - حضور جن همچون آدميان ، در صحنه قيامت براى حسابرسى و كيفر و پاداش

فيومئذ لايس_ل عن ذنبه إنس و لاجانّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 7 - 5

5 - جن ، همچون انسان ، داراى تكليف و مورد بازخواست خدا و كيفر و پاداش در قيامت

و أنّهم ظنّوا كما ظننتم أن لن يبعث اللّه أحدًا

برداشت ياد

شده با توجه به اين نكته است كه مبعوث شدن انسان ها در قيامت، بيانگر كيفر و پاداش و حسابرسى آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 13 - 8

8 - جن ، موجودى مكلف و مسؤول و مورد مجازات الهى در آخرت

و أنّا لمّا سمعنا الهدى ءامنّا به . .. فلايخاف بخسًا و لا رهقًا

كيفر جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 12 - 17

17 - جنّيان ، در صورت تخلف از انجام تكليف ، كيفر خواهند شد .

و من يزغ منهم عن أمرنا نذقه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 25 - 14

14 - جنيان ، مكلف به تكاليف الهى و مستحق كيفر در صورت كفر و حق ستيزى

و حقّ عليهم القول فى أمم قد خلت من قبلهم من الجنّ و الإنس

كيفر عمل جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 31 - 13

13- وجود كيفر كردار براى جن ، همانند آدميان

قالوا ي_قومنا . .. ءامنوا به يغفر لكم من ذنوبكم و يجركم من عذاب أليم

از تعبير {يجركم. ..}، استفاده مى شود كه اگر غفران و پناه الهى نباشد، گناه آنان نيز همانند آدميان داراى كيفرى سخت خواهد بود.

كيفيت پناه به جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 6 - 10

10 - { عن زرارة قال : سألت أباجعفر ( ع ) عن قول اللّه : { أنّه كان رجال

من الإنس يعوذون برجال من الجنّ فزادوهم رهقاً } قال : الرجل ينطلق إلى الكاهن الذى كان يوحى إليه الشيطانُ فيقول : قل لشيطانك : إنّ فلاناً فقد عاذ بك ;

از زراره روايت شده كه گفت: از امام صادق(ع) درباره قول خدا: {أنّه كان رجال من الإنس يعوذون برجال من الجنّ فزادوهم رهقاً} سؤال كردم، فرمود: مراد شخصى است كه به سوى كاهنى _ كه مورد الهام و القاى شيطان است _ مى رود و به او مى گويد: به شيطان خود بگو كه فلانى به تو پناهنده شده است}.

گناه جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 41 - 2

2 - مشخص و محرز بودن گناهان جن و انس در قيامت ، بدون بازجويى

فيومئذ لايس_ل عن ذنبه إنس و لاجانّ . .. يعرف المجرمون بسيم_هم

ماديت جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 27 - 5

5- جن ، موجودى مادى است .

و الجانّ خلقن_ه من قبل من نار السموم

مجسمه سازى جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 13 - 4

4 - جنّيان ، به فرمان سليمان ( ع ) ، مجسمه و تمثال مى ساختند .

يعملون له ما يشاء من . .. تم_ثيل

محدوده علم جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 33 - 8

8 - مرز هستى ، خارج از دسترسى علمى و فنى جن و بشر *

ي_معشر الجنّ و الإنس إن استطعتم . .. لاتنفذون إلاّبسلط_ن

در صورتى كه مفاد

آيه درمورد دنيا باشد، احتمال مى رود مراد از {سماوات و ارض} مجموعه هستى باشد كه جن و انس نمى توانند به مرزهاى هستى دست پيدا كنند. طبق اين احتمال {لاتنفذون إلاّ بسلطان} تأكيد صدر آيه شريفه است كه دسترسى به مرز هستى، نيازمند قدرت و توانى است كه جن و انس فاقد آن هستند.

محدوده قدرت جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 39 - 3

3 - برخى از جنيان ، قادر به انجام امور فوق طبيعى و خارج از محدوده قدرت بشر

قال عفريت من الجنّ أنا ءاتيك به قبل أن تقوم من مقامك

محل سكونت جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 32 - 3

3- زمين ، قرارگاه اصلى جن *

و من لايجب داعى اللّه فليس بمعجز فى الأرض

تصريح به {فى الأرض} مى تواند اشاره به مطلب بالا داشته باشد.

محمد(ص) و وسوسه شياطين جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ناس - 114 - 6 - 12

12 - پيامبر ( ص ) ، مواجه با وسوسه گرانى از جن و انس كه مردم را درباره ربوبيت ، فرمان روايى و الوهيت خداوند به ترديد مى افكندند .

قل أعوذ بربّ الناس . ملك الناس . إل_ه الناس . من شرّ الوسواس ... من الجنّة و الن

در برداشت ياد شده، مجموع سوره با اين نگاه تفسير شده است كه پيامبر(ص)، در مسير ابلاغ يكتايى خداوند در ربوبيت، فرمان روايى و الوهيت، با عده اى از جن و انس مواجه شده بود كه در سينه

هاى مردم وسوسه ايجاد كرده، هدايت آنان را بر آن حضرت دشوار مى ساختند; خداوند، آن حضرت را در پناه خود قرار داده و او را به اين پناهنده شدن فرا خوانده است تا وسوسه گران و اغواگران مردم را، از سر راه او بردارد.

مراتب اخروى جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 19 - 14

14- جنيان نيز همانند انسان ها ، داراى درجات اخروى و دريافت كننده نتايج اعمالشان در قيامت

أُمم قد خلت من قبلهم من الجنّ و الإنس . .. و لكلّ درج_ت ممّا عملوا

مربى جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 13 - 2

2 - هر يك از نعمت هاى زمين ، جلوه اى از ربوبيت انكارناپذير الهى به { جن و انس } و { مرد و زن }

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

به كار گرفتن وصف {ربّ}، اشاره به مطلب بالا دارد و تثنيه آمدن {كما} و {تكذّبان}، ممكن است به خاطر توجه خطاب به جن و انس و يا مرد و زن از انسان ها باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 49 - 4

4 - نعمت هاى متنوع بهشت ، جلوه ربوبيت الهى به جن و انس

ذواتا أفنان . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

به كار گرفتن وصف {ربّ} بيانگر مطلب بالا است. تثنيه آمدن {كما} و {تكذّبان}، ممكن است به خاطر توجه خطاب به جن و انس و يا مرد و زن از انسان ها باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18

- رحمن - 55 - 51 - 4

4 - وجود چشمه هاى هميشه جارى در بهشت ، نمودى از ربوبيت الهى به جن و انس

فيهما عينان تجريان . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 53 - 2

2 - ميوه هاى متنوع بهشت ، نمود ربوبيت الهى به جن و انس

فيهما من كلّ ف_كهة زوجان . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 63 - 4

4 - بهشت هاى متنوع و متعدد ، جلوه اى از ربوبيت الهى به جن و انس

و من دونهما جنّتان . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 67 - 2

2 - وجود چشمه هاى جوشان در باغ هاى بهشت ، نمودى از ربوبيت الهى به جن و انس

فيهما عينان نضّاختان . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 69 - 2

2 - ميوه هاى متنوع _ به ويژه خرما و انار _ در بهشت ، نمود ربوبيت الهى به جن و انس

فيهما ف_كهة و نخل و رمّان . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 71 - 2

2 - خلق حوريان نيك سيرت و زيباصورت بهشتى ، جلوه اى از ربوبيت پروردگار نسبت به جن و انس

فيهنّ خيرت حسان . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 -

رحمن - 55 - 73 - 2

2 - حوريان جذاب و مستور در خيمه هاى بهشت ، نمودى از ربوبيت الهى نسبت به جن و انس

حور مقصورت فى الخيام . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 75 - 2

2 - حوريان باطراوت و پاكدامن بهشتى ، نمودى از ربوبيت الهى نسبت به جن و انس

لم يطمثهنّ إنس قبلهم . .. فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

مرگ جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 25 - 12

12 - جنيان نيز همانند انسان ها داراى زندگى ، مرگ و نابودى اند .

فى أمم قد خلت من قبلهم من الجنّ و الإنس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 18 - 6

6- جن ، موجودى داراى شعور ، تكليف ، مرگ و معاد ، همانند انسان

حقّ عليهم القول فى أُمم قد خلت من قبلهم من الجنّ و الإنس

قرار گرفتن {جن} در كنار {انس}، به عنوان امت هايى كه برخى از آنان مشمول كيفر حتمى الهى شده اند، مى رساند كه: اولاً جن مانند انسان داراى شعور و تكليف است; زيرا بدون آن كيفر معنا ندارد و ثانياً آنان نيز داراى مرگ و معاداند; زيرا براى انكار معاد، كيفر شده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 28 - 6

مسجدسازى جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 13 - 3

3 - جنّيان براى سليمان ( ع

) طبق خواست او محل هايى براى عبادت بنا مى كردند .

يعملون له ما يشاء من محاريب

{محراب} (جمع {محاريب}) به معناى مسجد آمده است (مفردات راغب).

مسؤوليت جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 13 - 4

4 - جن ، همانند انسان ، بهره مند از نعمت هاى زمين و داراى درك و مسؤوليت

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

در صورتى كه خطاب در آيه شريفه، متوجه جن و انس باشد، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 21 - 5

5 - جن همانند انسان ، برخوردار از نعمت ها و موهبت هاى زمين و داراى درك و مسؤوليت

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 23 - 5

5 - جن ، همانند انسان بهره مند از مظاهر زيباى طبيعت و داراى درك و مسؤوليت

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

در صورتى كه خطاب در آيه شريفه متوجه جن و انس باشد، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 25 - 6

6 - جن همانند انسان ، بهره مند از نعمت هاى زمين و داراى درك و مسؤوليت

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

استفهام در {فبأى ءالآء} توبيخى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 13 - 8

8 - جن ، موجودى مكلف و مسؤول و مورد مجازات الهى در آخرت

و أنّا لمّا سمعنا الهدى ءامنّا به . .. فلايخاف بخسًا و لا رهقًا

معاد جسمانى جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 15 - 5

5 - قيامت و عذاب آن براى جن ، جسمانى است .

و أمّا الق_سطون فكانوا لجهنّم حطبًا

معاد جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 18 - 6

6- جن ، موجودى داراى شعور ، تكليف ، مرگ و معاد ، همانند انسان

حقّ عليهم القول فى أُمم قد خلت من قبلهم من الجنّ و الإنس

قرار گرفتن {جن} در كنار {انس}، به عنوان امت هايى كه برخى از آنان مشمول كيفر حتمى الهى شده اند، مى رساند كه: اولاً جن مانند انسان داراى شعور و تكليف است; زيرا بدون آن كيفر معنا ندارد و ثانياً آنان نيز داراى مرگ و معاداند; زيرا براى انكار معاد، كيفر شده اند.

مكان سكونت جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 10 - 3

3 - جنيان ، همانند انسان در زمين سكونت دارند .

و الأرض وضعها للأنام

در صورتى كه {أنام} به معناى جن و انس باشد، برداشت بالا استفاده مى شود.

ملاك مؤاخذه اخروى جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 41 - 7

7 - مؤاخذه و كيفر خلايق ( جن و انس ) ، در قيامت براساس جرم آنان است .

يعرف المجرمون بسيم_هم فيؤخذ بالنوصى و الأقدام

ممنوعيت استراق سمع جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 10 - 1

1 - ترديد مؤمنان جن در شناخت خير و يا

شر بودن ممنوعيت آنان از استراق سمع آسمان براى اهل زمين

و أنّا لاندرى أشرّ أُريد بمن فى الأرض أم أراد بهم ربّهم رشدًا

مقصود از {رَشَد} در اين آيه _ به قرينه مقابله آن با {شر}_ خير و صلاح است.

منت بر جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 55 - 1

1 - امتنان خداوند بر خلق ، به خاطر قرار دادن پاداش هايى چون نعمت هاى بهشت براى ايشان

متّك_ين على فرش . .. فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

منشأ تسخير جن براى سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 12 - 10،12،14

10 - جنّيان تحت امر و اطاعت سليمان ( ع ) ، با فرمان خدا به تسخير او درآمده بودند .

و لسليم_ن . .. و من الجنّ من يعمل بين يديه بإذن ربّه

12 - ربوبيت خداوند ، مقتضى تحت اختيار درآوردن جنّيان براى سليمان ( ع )

و من الجنّ من يعمل بين يديه بإذن ربّه

14 - در خدمت سليمان ( ع ) بودن گروهى از جنّيان ، براساس تكليف الهى بود .

و من الجنّ من يعمل بين يديه . .. و من يزغ منهم عن أمرنا نذقه

از تهديد به عذاب جنّيان در خدمت سليمان(ع)، استفاده مى شود كه آنان موظف به انجام چنين كارى بوده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 37 - 1

1 - شياطين جنى ، تحت تسخير و فرمان سليمان ( ع ) از جانب خداوند

فسخّرنا له . .. و الشي_طين

{شياطين} (جمع {شيطان}) مجازاً درباره اشخاصى كه

داراى مهارت و زبردستى بالايى باشند، به كار مى رود. تعبير {كلّ بنّاء و غوّاص} مى تواند مؤيد همين معنا باشد. گفتنى است كه با توجه به آيه 17 سوره {نمل} (و حشر لسليمان جنوده من الجنّ...)، مقصود از {شياطين} موجوداتى از جنس {جن} مى باشد.

منشأ خلقت جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 15 - 1

1 - جن ، آفريده شده به اراده الهى ، از شعله هاى خالص و بدون دود آتش

و خلق الجانّ من مارج من نار

{مارج}، به معناى آتش خالص بدون دود است (قاموس المحيط).

موانع استراق سمع جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 8 - 4

4 - نگهبانان و شهاب ها ، از هنگام نزول آيات قرآن ، مانع استراق سمع جن از آسمان شدند .

و أنّا لمسنا السماء فوجدن_ها ملئت حرسًا شديدًا و شهبًا

آيه بعد (فمن يستمع الآن يجد له شهاباً رصداً)، قرينه است بر اين كه جنيان از استراق سمع از آسمان، از وقت نزول قرآن و استماع آن، منع شده بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 9 - 3

3 - جن ، از هنگام نزول قرآن ، براى هميشه از استراق سمع از آسمان ، با مانع شهاب ها روبه رو شده و با آن مورد هدف قرار مى گرفتند .

فمن يستمع الأن يجد له شهابًا رصدًا

{رصد} اسم جمع {راصد} (مراقب و نگهبان) و در اين آيه استعاره است; يعنى، {شهاب} به نگهبانى كه از چيزى حفاظت و دفاع مى

كند، تشبيه شده است.

موانع وسوسه جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ناس - 114 - 6 - 6،8

6 - خداوند ، توانا بر خنثى ساختن وسوسه هاى جن و انس

قل أعوذ بربّ الناس . .. من الجنّة و الناس

8 - دارا بودن مقام ربوبيت ، فرمان روايى و الوهيت ، دليل توانايى خداوند بر حفاظت مردم از خطر وسوسه هاى جنيان و انسان ها است .

بربّ الناس . ملك الناس . إل_ه الناس ... من الجنّة و الناس

موانع وسوسه شياطين جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ناس - 114 - 6 - 13

13 - خداوند ، پناهگاهى شايسته براى پيامبر ( ص ) ، در برابر تلاش جن و انس براى اغواى مردم و ايجاد تزلزل در دل هاى آنان

قل أعوذ . .. الذى يوسوس فى صدور الناس . من الجنّة و الناس

مؤاخذه اخروى جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 7 - 5

5 - جن ، همچون انسان ، داراى تكليف و مورد بازخواست خدا و كيفر و پاداش در قيامت

و أنّهم ظنّوا كما ظننتم أن لن يبعث اللّه أحدًا

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه مبعوث شدن انسان ها در قيامت، بيانگر كيفر و پاداش و حسابرسى آن است.

مهارت جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 37 - 3

3 - وجود تخصص ساختمان سازى و غواصى در ميان شياطين جنى

و الشي_طين كلّ بنّاء و غوّاص

آمدن صيغه هاى {بنّاء} و {غوّاص}

بر وزن صيغه مبالغه _ كه بر حرفه و صنعت بودن بنّايى و غوّاصى دلالت مى كند _ گوياى اين نكته است كه اين دو كار، به صورت فن و تخصص ميان شياطين رواج داشت.

ناپسندى استمداد از جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 6 - 9

9 - پناه بردن به جنيان و استمداد از آنان ، كارى ناپسند و مردود در نگاه وحى

كان رجال من الإنس يعوذون برجال من الجنّ فزادوهم رهقًا

ناپسندى پناه به جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 6 - 9

9 - پناه بردن به جنيان و استمداد از آنان ، كارى ناپسند و مردود در نگاه وحى

كان رجال من الإنس يعوذون برجال من الجنّ فزادوهم رهقًا

نسل جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 50 - 27

27- شياطين و جن ها ، داراى ذريه و زاد و ولدند .

كان من الجنّ . .. أفتتّخذونه و ذرّيّته أولياء من دونى

نعمتهاى جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 13 - 4

4 - جن ، همانند انسان ، بهره مند از نعمت هاى زمين و داراى درك و مسؤوليت

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

در صورتى كه خطاب در آيه شريفه، متوجه جن و انس باشد، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 18 - 5

5 - جن همانند انسان ، برخوردار از نعمت چرخش منظم خورشيد *

فبأىّ ءالآء

ربّكما تكذّبان

بنابراين كه مخاطب {ربّكما} انسان و جن باشند، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 23 - 5

5 - جن ، همانند انسان بهره مند از مظاهر زيباى طبيعت و داراى درك و مسؤوليت

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

در صورتى كه خطاب در آيه شريفه متوجه جن و انس باشد، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 25 - 6

6 - جن همانند انسان ، بهره مند از نعمت هاى زمين و داراى درك و مسؤوليت

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

استفهام در {فبأى ءالآء} توبيخى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 30 - 2

2 - برخوردارى خلق از فيض هميشه در جوشش پروردگار خويش ، نعمتى انكارناپذير و شايان توجه براى جن و انس

كلّ يوم هو فى شأن . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه عنوان {ءالآء}، بر محتواى آيه قبل _ كه همان نيازمندى خلق و نيازبرآورى خالق مى باشد _ اطلاق شده است.

نقش جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 37 - 5

5 - شياطين جنى ، در خدمت آبادانى قلمرو حكومت سليمان ( ع ) بودند .

و الشي_طين كلّ بنّاء و غوّاص

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ناس - 114 - 6 - 2

2 - تنها جنيان و انسان ها ، به القاى افكار پليد و وسوسه هاى شيطانى

در ذهن بشر مى پردازند .

الذى يوسوس فى صدور الناس . من الجنّة و الناس

نيازهاى معنوى جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 29 - 11

11- جنيان ، همانند آدميان ، گرفتار گمراهى و گناه و نيازمند هدايت گران و بيم دهندگان

ولّوا إلى قومهم منذرين

{منذرين}، در جايى معنا دارد كه گناه و انحرافى وجود داشته و يا زمينه آن فراهم باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 31 - 9،12

9- جنيان ، نيازمند غفران الهى ، همانند آدميان

و ءامنوا به يغفر لكم من ذنوبكم و يجركم من عذاب أليم

وعده غفران، نشانگر نياز است; چه اين كه اگر نيازى در كار نباشد، نويد تحقق نمى يابد.

12- جنيان ، نيازمند تشويق و تهديد ، براى گرايش يافتن به ايمان

أجيبوا . .. ءامنوا ... يغفر لكم ... و يجركم من عذاب أليم

منطوق {يجركم. ..} تشويق و مفهوم آن بيانگر تهديد است; يعنى، اگر ايمان نياوريد، پناه داده نمى شويد و به عذاب دردناك گرفتار خواهيد شد.

وسوسه جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ناس - 114 - 6 - 1،4

1 - برخى از جنيان ، در ذهن انسان ها افكار پليد القا كرده ، آنها را وسوسه مى كنند .

من الجنّة و الناس

حرف {من} براى تبعيض است و بيان مى كند كه مراد از {الوسواس الخنّاس}، برخى از جنّيان و انسان ها است. {جِنّة} به معناى گروه جن (مفردات) و {ناس} جمع انسان است.(تاج العروس)

4 - پيامبر ( ص ) ، در معرض تهاجم وسوسه هاى

جنيان و انسان ها

قل أعوذ . .. من الجنّة و الناس

وسوسه شياطين جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ناس - 114 - 6 - 3،11

3 - خطر وسوسه گران جن و انس ، بزرگ و سزاوار چاره انديشى است .

من الجنّة و الناس

11 - برخى از انسان ها ، مانند برخى از جنيان ، شيطان اند و مخفيانه مردم را وسوسه مى كنند .

الوسواس الخنّاس . .. من الجنّة و الناس

عموم مفسران {شيطان} را مصداق {وسواس خنّاس} قرار داده اند. اين آيه نيز او را از نوع جن و انس مى داند; بنابراين شيطان، عنوانى عام خواهد بود كه بر افرادى از بشر و جنيان، تطبيق مى كند.

ويژگيهاى جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 25 - 12،13

12 - جنيان نيز همانند انسان ها داراى زندگى ، مرگ و نابودى اند .

فى أمم قد خلت من قبلهم من الجنّ و الإنس

13 - جنيان نيز همانند آدميان ، داراى زندگى اجتماعى اند .

فى أمم قد خلت من قبلهم من الجنّ و الإنس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 29 - 4

4 - گروهى از جنيان ، همانند گروهى از انسان ها ، موجوداتى اغواگر و گمراه كننده اند .

أضلاّنا من الجنّ و الإنس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 29 - 8

8- جنيان ، داراى زندگى اجتماعى و روابط جمعى

نفرًا من الجنّ . .. ولّوا إلى قومهم منذرين

تعبير {قومهم} بيانگر مطلب بالا است.

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 1 - 6

6 - جن ، داراى شعور و قدرت شنوايى و آشنا به زبان انسان ها و تشخيص دهنده حق از باطل در معارف الهى و دينى

استمع نفر من الجنّ فقالوا إنّا سمعنا قرءانًا عجبًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 13 - 7،8

7 - جن ، داراى قدرت شنوايى و تشخيص حق از باطل در معارف الهى

و أنّا لمّا سمعنا الهدى ءامنّا به

8 - جن ، موجودى مكلف و مسؤول و مورد مجازات الهى در آخرت

و أنّا لمّا سمعنا الهدى ءامنّا به . .. فلايخاف بخسًا و لا رهقًا

هدايت پذيرى جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 2 - 2

2 - جن ، موجودى قابل هدايت

إنّا سمعنا قرءانًا عجبًا . يهدى إلى الرشد

هدايتگرى جن مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 30 - 1

1- جنيان مؤمن ، در تلاش براى هدايت جامعه خود به سوى قرآن

قالوا ي_قومنا إنّا سمعنا كت_بًا . .. يهدى إلى الحقّ

همكارى با جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 88 - 10

10- امكان ارتباط ، اتفاق نظر ، همكارى و تعاون ميان انسان و جن

قل لئن اجتمعت الإنس و الجنّ على أن يأتوا بمثل

از اينكه خداوند فرمود: {اگر جن و انس دست به دست هم دهند، باز نمى توانند مثل قرآن بياورند} استفاده مى شود كه امكان ارتباط و تعاون ميان آنان

وجود دارد و اگر نه، تحدى لغو بود.

جنيان

اجل جنيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 128 - 17

17 _ انسان و جن داراى اجل (عمرى) تعيين شده از سوى خداوند هستند.

و بلغنا أجلنا الذى أجلت لنا

اخبار جنيان مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 7 - 2

2 - مؤمنان جن ، ديگران را از انكار قيامت و رستاخيز از سوى برخى از انسان ها آگاه ساختند .

و أنّهم ظنّوا كما ظننتم أن لن يبعث اللّه أحدًا

اختيار جنيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 128 - 4

4 _ جنيان موجوداتى داراى اراده و اختيار و تكليف هستند.

يمعشر الجن قد استكثرتم من الإنس

بازخواست شدن جنيان در قيامت، بيانگر مكلف بودن آنان و برخوردارى آنان از اختيار است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 130 - 5

5 _ جن داراى شعور و اختيار و نيازمند هدايت رسولان الهى است.

يمعشر الجن و الإنس ألم يأتكم رسل منكم

مقتضاى بازخواست و درست بودن توبيخ آن است كه مورد داراى شعور اختيار و تكليف باشد. در غير اين صورت بازخواست و توبيخ و كيفر موجه نيست.

ادراك جنيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 179 - 5،6

5 _ جنيان ، مانند انسان ها ، داراى ابزار ادراك ( قلب ، چشم و گوش ) هستند .

لهم قلوب لايفقهون بها و لهم أعين لايبصرون بها و لهم ءاذان لايسمعون بها

6

_ بسيارى از انسان ها و جنيان ، على رغم داشتن قلب و ابزار درك ، خويشتن را از فهم حقايق و معارف الهى محروم مى سازند .

لهم قلوب لايفقهون بها

جمله {لهم قلوب} (آنها قلب دارند) مى رساند كه انسانها و جنيان گمراه ابزار درك دارند و جمله {لايفقهون بها} توضيح مى دهد كه آنان از ابزار شناختى كه در اختيار دارند بهره نمى گيرند.

اراده جنيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 112 - 7

7 _ جن موجودى داراى حيات و شعور و اراده است.

عدوا شيطين الإنس و الجن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 128 - 4

4 _ جنيان موجوداتى داراى اراده و اختيار و تكليف هستند.

يمعشر الجن قد استكثرتم من الإنس

بازخواست شدن جنيان در قيامت، بيانگر مكلف بودن آنان و برخوردارى آنان از اختيار است.

استراق سمع جنيان مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 8 - 1

1 - تلاش مؤمنان جن ، به منظور تماس با آسمان و دسترسى به اخبار آن

و أنّا لمسنا السماء

اطاعت از جنيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 128 - 11

11 _ نوعى دوستى و ارتباط و تبعيت ميان برخى از آدميان گمراه و جن (شيطانها) برقرار است.

و قال أولياؤهم من الإنس

اعمال جنيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 112 - 17

17 _ كارها و فعاليتهاى جن و انس در قلمرو مشيت خداوند است.

و

لو شاء ربك ما فعلوه

اغواگرى جنيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 128 - 7،8،9،10

7 _ جنيان اغواگر در برابر بازخواست خداوند از آنان به سبب گمراه ساختن آدميان، هيچ عذر و پاسخى ندارند.

يمعشر الجن قد استكثرتم من الإنس و قال أولياؤهم من الإنس

نقل پاسخ آدميان به جاى پاسخ جنيان، كه مستقيماً مورد سؤال بودند، مى تواند اشاره به درماندگى آنان از پاسخ و اعتذار باشد.

8 _ جنيان در تلاشند با گسترش نفوذ خود بر آدميان تعداد بيشترى از آنان را گمراه كنند.

يمعشر الجن قد استكثرتم من الإنس

در لسان العرب آمده است: {استكثر من الشى} رغب فى الكثير منه يعنى در انبوهى از آن ميل و رغبت كرد. لذا {استكثرتم من الإنس} در آيه _ كه خطاب به جنيان است _ يعنى شما در بسيارى از آدميان ميل و رغبت كرديد تا آنان را گمراه سازيد.

9 _ جنيان اغواگر در صدد تبديل هر چه بيشتر آدميان به شيطانهاى اغواگر مانند خود هستند. *

يمعشر الجن قد استكثرتم من الإنس

{استكثار} به معنى طلب زيادتى است، لذا از معانى محتمل در {استكثرتم من الانس} آن است كه استكثار از آن جهت باشد كه شيطانها در صددند از آدميان نيز هر چه بيشتر شيطان توليد كنند.

10 _ آدميان بايد در برابر وسوسه هاى جنيان و اغواگرى آنها هشيار بوده و از خود حراست كنند.

يمعشر الجن قد استكثرتم من الإنس

خبر دادن خداوند از سيطره و عملكرد جنيان، هشدارى به آدميان است تا دشمن خويش را بشناسند و تدابير لازم را در برابر او به كار برند.

افساد جنيان

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 30 - 29

29 _ { عن ابى جعفر محمد بن على ( ع ) انه قال فى قول اللّه عز و جل : { و إذ قال ربك للملائكة إنى جاعل فى الأرض خليفة قالوا أتجعل فيها من يفسد فيها و . . . } قال : . . . و إنما قال ذالك بعض الملائكة لما عرفوا من حال من كان فى الأرض من الجن قبل آدم . . . ;

از امام باقر(ع) درباره سخن خداوند كه به ملائكه فرمود: {مى خواهم در زمين جانشين قرار دهم و ملائكه گفتند: آيا مى خواهى كسى را بر روى زمين قرار دهى كه فساد كند . ..؟} روايت شده كه فرمود: ... اين سخن بعضى از ملائكه بود; زيرا آنان قبل از آفرينش آدم فساد در زمين را از جن ديده بودند ...}.

اقرار جنيان كافر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 130 - 9

9 _ كافران جن و انس در قيامت با اعتراف به آمدن رسولان الهى، عليه خود شهادت خواهند داد.

ألم يأتكم رسل منكم . .. قالوا شهدنا على أنفسنا

اقرار جنيان مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 4 - 1

1 - اعتراف ايمان آورندگان از جن ، به سفاهت و كم خردى مشركانشان

و أنّه كان يقول سفيهنا على اللّه شططًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 5 - 2

2 - آگاهى و اعتراف گروهى از جن ،

به دروغ بودن شرك ، همسرگزينى و فرزنددارى خداوند

و أنّا ظننّا أن لن تقول الإنس و الجنّ على اللّه كذبًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 12 - 1،2

1 - اعتراف مؤمنان جن ، به ناتوانى جن از عاجز ساختن خداوند و حركت در جهت خلاف مقررات الهى

و أنّا ظننّا أن لن نعجز اللّه فى الأرض

2 - اعتراف مؤمنان جن ، به ناتوانى جن از فرار از سيطره الهى و ناتوان ساختن خداوند از دستيابى به آنان

و لن نعجزه هربًا

انبياى جنيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 130 - 4

4 _ جنيان داراى رسولانى از جنس خود هستند.

يمعشر الجن و الإنس ألم يأتكم رسل منكم

ظاهر جمله {يأتكم رسل منكم} آن است كه براى هر يك از جن و انس رسولانى از جنس خود آنان باشد. يعنى {رسل من الجن و رسل من الإنس}.

انسان و جنيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 128 - 11

11 _ نوعى دوستى و ارتباط و تبعيت ميان برخى از آدميان گمراه و جن (شيطانها) برقرار است.

و قال أولياؤهم من الإنس

پيروان جنيان اغواگر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 128 - 13

13 _ جنيان اغواگر و انسانهاى پيرو آنها براى انحراف و گمراهى از يكديگر بهره مى برند.

و قال أولياؤهم من الإنس ربنا استمتع بعضنا ببعض

{استمتع} به معناى طلب تمتع و بهره جويى است و مراد از {بعض}، برخى از جنيان و انسانها هستند، چون بناى

سخن نيز سؤال از روابط متقابل اين دو گروه در دنياست.

تاريخ جنيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 30 - 29

29 _ { عن ابى جعفر محمد بن على ( ع ) انه قال فى قول اللّه عز و جل : { و إذ قال ربك للملائكة إنى جاعل فى الأرض خليفة قالوا أتجعل فيها من يفسد فيها و . . . } قال : . . . و إنما قال ذالك بعض الملائكة لما عرفوا من حال من كان فى الأرض من الجن قبل آدم . . . ;

از امام باقر(ع) درباره سخن خداوند كه به ملائكه فرمود: {مى خواهم در زمين جانشين قرار دهم و ملائكه گفتند: آيا مى خواهى كسى را بر روى زمين قرار دهى كه فساد كند . ..؟} روايت شده كه فرمود: ... اين سخن بعضى از ملائكه بود; زيرا آنان قبل از آفرينش آدم فساد در زمين را از جن ديده بودند ...}.

تجسم جنيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 39

39 - قابليت شياطين ( جنيان ) براى تجسم يافتن و ديده شدن *

يعلمون الناس السحر

تكاليف جنيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 38 - 3،4

3 _ جنيان نيز همانند آدميان، موظف به پيروى از رسولان الهى و مكلف به تكاليف دينى هستند.

قال ادخلوا . .. من الجن و الإنس فى النار

4 _ جنيان نيز همانند آدميان، در صورت تكذيب آيات الهى و گرايش به كفر و شرك، در

معرض مجازاتهاى الهى هستند.

قال ادخلوا فى أمم قد خلت من قبلكم من الجن و الإنس فى النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 179 - 4

4 _ جنيان همانند انسان ها مكلف به تصديق آيات الهى و انجام فرمان هاى او هستند .

و لقد ذرأنا لجهنم كثيراً من الجن و الإنس

با توجه به آيه قبل معلوم مى شود جنيانى به دوزخ خواهند رفت كه آيات الهى را تكذيب كنند. بنابراين آنها موجوداتى هستند مكلف به تكاليف الهى و از جمله تكاليف آنها ايمان آوردن به آيات الهى است.

تكليف جنيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 128 - 4

4 _ جنيان موجوداتى داراى اراده و اختيار و تكليف هستند.

يمعشر الجن قد استكثرتم من الإنس

بازخواست شدن جنيان در قيامت، بيانگر مكلف بودن آنان و برخوردارى آنان از اختيار است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 80 - 7

7 _ تمامى افراد و امت هاى مكلف ( انسان ها ، جنيان و . . . ) پيش از قوم لوط مبرّا از ارتكاب لواط بودند .

ما سبقكم بها من أحد من العلمين

مراد از كلمه {العلمين}، به مناسبت حكم و موضوع، مكلفان، اعم از جن و انس، است. تأكيد نفى با من زايده (من احد) حكايت از آن دارد كه حتى يك نفر نيز قبل از قوم لوط به چنين گناهى مبتلا نبوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 119 - 9

9_ جنيان نيز نظير

انسانها ، مكلف به احكام الهى و موظف به پذيرش دين حقّند .

لأملأنّ جهنم من الجنة والناس

تمايلات جنيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 128 - 14

14 _ وجود خواسته ها و لذتهاى نفسانى در جن (شيطان)

قد استكثرتم استمتع بعضنا ببعض

تهديد جنيان سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 12 - 13

13 - تهديد شدن جنيانِ در خدمت سليمان ( ع ) به عذاب با آتش از سوى خداوند ، در صورت سرپيچى از فرمان آن حضرت

و من الجنّ من يعمل بين يديه . .. و من يزغ منهم عن أمرنا نذقه من عذاب السعير

جنيان اغواگر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 128 - 7

7 _ جنيان اغواگر در برابر بازخواست خداوند از آنان به سبب گمراه ساختن آدميان، هيچ عذر و پاسخى ندارند.

يمعشر الجن قد استكثرتم من الإنس و قال أولياؤهم من الإنس

نقل پاسخ آدميان به جاى پاسخ جنيان، كه مستقيماً مورد سؤال بودند، مى تواند اشاره به درماندگى آنان از پاسخ و اعتذار باشد.

جنيان حق ناپذير در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 15 - 4

4 - ظالمان و حق ناپذيران جن ، همچون انسان ها ، به عذاب دوزخ گرفتار خواهند شد .

و أمّا الق_سطون فكانوا لجهنّم حطبًا

جنيان در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 179 - 1

1 _ جهنم ، فرجام بسيارى از انسان

ها و جنيان

و لقد ذرأنا لجهنم كثيراً من الجن و الإنس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 119 - 7،8،10

7_ خداوند ، دوزخ را از جنيان و انسان ها پر خواهد كرد .

لأملأنّ جهنم من الجنة والناس أجمعين

8_ پر كردن جهنم از انسان ها و جنيان ، حقيقتى كه خداوند از پيش بيان داشته بود .

تمت كلمة ربك لأملأنّ جهنم من الجنة والناس

{تمت}; يعنى، به طور كامل و بدون هيچ نقصى تحقق يافت. مفسران برآنند كه مقصود از {كلمة ربك} _ كه با جمله {لأملأنّ ...} تفسير شده است _ همان سخنى است كه خداوند در داستان آدم و ابليس فرمود: {فالحق والحق أقول. لأملأنّ جهنم منك و ممن تبعك منهم أجمعين}; حق اين است _ و من جز حق نمى گويم _ كه جهنم را از تو و از همه كسانى كه از تو پيروى مى كنند پر خواهم كرد. سوره ص، آيه 84 و 85}.

10_ دوزخى شدن جن و انس به سبب اختلاف در دين ، گواه راستى و درستى سخن خداوند ( جهنم را از جن و انس پر خواهم كرد ) است .

و لايزالون مختلفين . .. و تمت كلمة ربك لأملأنّ جهنم

سخن از تحقق يافتن فرموده خداوند (تمت كلمة ربك . ..) پس از بيان اختلافهاى مردم و پوشيده شدن حق بر آنان، گوياى اين نكته است كه: همان اختلافها _ كه مخفى ماندن حق را در پى داشت _ موجب دوزخى شدن انسانها و جنيان شده و حقانيت كلمه خدا (لأملأنّ ...) را به طور كامل محقق ساخت.

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 13 - 5،6،14

5 - وعده خداوند به انباشتن دوزخ از مجرمان جِنّى و اِنْسى ، وعده اى حق و تخلف ناپذير است .

و ل_كن حقّ القول منّى لأملأنّ جهنّم من الجِنّة و الناس أجمعين

6 - سوگند خداوند به انباشتن جهنم از مجرمان جنّى و انسى

و ل_كن حقّ القول منّى لأملأنّ جهنّم من الجِنّة و الناس

لام در {لأملأنّ} براى قسم است و حكايت ازآن دارد كه {القول} در فراز قبلى، سوگند است.

14 - همه مجرمان جنّى و انسى ، در جهنم گرد مى آيند .

لأملأنّ جهنّم من الجِنّة و الناس أجمعين

قيد {أجمعين} به قرينه اين كه كسانى وجود دارند كه به جهنم نخواهد رفت، عموم افرادى نيست، بلكه مفيد عموم در نوع است. لازم به ذكر است كه {ال} در {الجِنّة} و {الناس} عهد بوده و اشاره به افرادى خاص _ كه همانا مجرمان اند _ دارد.

جنيان در دوران مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 2 - 4

4 - ايمان گروهى از جن به قرآن ، در مرحله آغازين نزول

إنّا سمعنا قرءانًا عجبًا . يهدى إلى الرشد ف_امنّا به

جنيان در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 128 - 5

5 _ جنيان و انسانها در قيامت مورد بازخواست مشترك قرار خواهند گرفت.

يمعشر الجن . .. و قال أولياؤهم من الإنس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 132 - 1

1 _ هر يك از افراد جن و انس

در روز قيامت از مرتبه و درجه ويژه خود برخوردارند.

و لكل درجت مما عملوا

تنوين {و لكل} عوض محذوف است و به قرينه آيه 128 و 130، محذوف {جن و انس} است، يعنى: {لكل من الجن و الإنس . ..} و چون آيات پيشين ترسيم قيامت بوده، ظاهر آن است كه درجات مطرح شده در آيه مربوط به آن روز باشد.

جنيان زن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 1 - 7

7 - جن ، متشكل از مردان و زنان

استمع نفر من الجنّ

برداشت ياد شده، با توجه به معناى {نفر} (گروهى از مردان متشكل از سه تا ده نفر) مى باشد; زيرا لازمه وجود مردان در هر دسته و نوعى از موجودات، وجود زنان در ميان آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 6 - 8

8 - جن ، موجودى متشكل از دو جنس مرد و زن

كان رجال من الإنس يعوذون برجال من الجنّ

جنيان سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 17 - 1

1 - سليمان ( ع ) ، داراى سپاهى متشكل از نيرو هاى جن ، انسان و پرندگان

و حشر لسليم_ن جنوده من الجنّ و الإنس و الطير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 14 - 1

1 - مرگ سليمان ( ع ) ، آن گاه بر جنيان خدمت گزار وى آشكار شد كه موريانه ها عصاى او را خوردند و آن حضرت بر زمين افتاد .

فلمّا قضينا عليه الموت

ما دلّهم على موته إلاّ دابّة الأرض تأكل منسأته فلمّا خرّ

{منسأة} به معناى عصا است (مفردات راغب) و {دابّة الأرض} از باب اضافه شىء به فعلش مى باشد. {أرض} نيز در اين آيه _ از باب {علم يعلم} _ به معناى خوردن است و يا {ارضة} به معناى كرمى است كه از زمين وارد چوب و تخته مى شود (مفردات راغب).

جنيان سليمان(ع) و ذلت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 14 - 11

11 - جنيان نيز از رنج ، سختى و خفت گريزان اند .

تبيّنت الجنّ أن لو كانوا يعلمون الغيب

جنيان سليمان(ع) و سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 14 - 11

11 - جنيان نيز از رنج ، سختى و خفت گريزان اند .

تبيّنت الجنّ أن لو كانوا يعلمون الغيب

جنيان سليمان(ع) و علم غيب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 14 - 6،10

6 - جنيان خدمت گزار در دستگاه سليمان ( ع ) ، از علم غيب برخوردار نبودند .

فلمّا خرّ تبيّنت الجنّ أن لو كانوا يعلمون الغيب ما لبثوا فى العذاب المهين

10 - جنيان خدمت گزار در دستگاه سليمان ( ع ) ، از معرفتى به نام علم غيب آگاهى داشتند .

تبيّنت الجنّ أن لو كانوا يعلمون الغيب

جنيان صالح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 11 - 1،2،3

1 - دو دسته بودن جنيان ، پيش از نزول قرآن : 1_ افراد خوش طينت و متمايل به خير

و صلاح ; 2_ افراد بدسرشت و متمايل به شرّ و فساد .

و أنّا منّا الص_لحون و منّا دون ذلك

درباره اين كه آيه شريفه، بازگو كننده وضعيت جن پيش از نزول قرآن و استماع آنان است و يا پس از آن، ميان مفسران اختلاف هست. برداشت ياد شده مبتنى بر احتمال نخست است. بنابراين احتمال، مقصود از صلاح، صلاح در ايمان و تقوا نيست; بلكه مراد صلاح از لحاظ طينت و تمايل به خير و صلاح است.

2 - دو دسته شدن جن ، پس از نزول قرآن : برخى صالح و نيك كردار و برخى غير آنان

و أنّا منّا الص_لحون و منّا دون ذلك

3 - از ديدگاه مؤمنان جن ، برخى از آنان صالح و نيك كردار كامل اند و برخى ديگر ضعيف و در رتبه پايين تر از صالحان قرار دارند .

و أنّا منّا الص_لحون و منّا دون ذلك

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين نكته است كه {دون} به معناى {تحت} باشد.

جنيان ظالم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 14 - 1

1 - دو دسته شدن جن ، پس از نزول قرآن : مسلمان هدايت يافته و كافران ظالم و منحرف از مسير حق

و أنّا لمّا سمعنا الهدى ءامنّا به . .. و أنّا منّا المسلمون و منّا الق_سطون

{قَسْط} (مصدر {قاسطون})، به معناى جور است. (مقاييس اللغة)

جنيان ظالم در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 15 - 4

4 - ظالمان و حق ناپذيران جن ، همچون انسان ها ، به عذاب دوزخ گرفتار خواهند شد

.

و أمّا الق_سطون فكانوا لجهنّم حطبًا

جنيان عادل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 181 - 1

1 _ گروهى از انسان ها و جنيان ، هدايتگر و عدالت پيشه اند .

و ممن خلقنا أمة يهدون بالحق و به يعدلون

برداشت فوق از ظاهر آيه _ كه حكايت از وجود چنين افرادى در ميان انسانها و جنيان دارد _ استفاده شده است، بر اين مبنا و با توجه به اينكه هدايتگران ملازم حق دانسته شده اند، معلوم مى شود مقصود هدايتگرانى هستند كه از جانب خداوند براى هدايت مردم برگزيده شده اند. قابل ذكر است كه مراد از {ممن خلقنا} به قرينه آيه 179 انسانها و جنيان است.

جنيان غير صالح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 11 - 1،2،3

1 - دو دسته بودن جنيان ، پيش از نزول قرآن : 1_ افراد خوش طينت و متمايل به خير و صلاح ; 2_ افراد بدسرشت و متمايل به شرّ و فساد .

و أنّا منّا الص_لحون و منّا دون ذلك

درباره اين كه آيه شريفه، بازگو كننده وضعيت جن پيش از نزول قرآن و استماع آنان است و يا پس از آن، ميان مفسران اختلاف هست. برداشت ياد شده مبتنى بر احتمال نخست است. بنابراين احتمال، مقصود از صلاح، صلاح در ايمان و تقوا نيست; بلكه مراد صلاح از لحاظ طينت و تمايل به خير و صلاح است.

2 - دو دسته شدن جن ، پس از نزول قرآن : برخى صالح و نيك كردار و برخى غير آنان

و أنّا منّا الص_لحون و منّا

دون ذلك

3 - از ديدگاه مؤمنان جن ، برخى از آنان صالح و نيك كردار كامل اند و برخى ديگر ضعيف و در رتبه پايين تر از صالحان قرار دارند .

و أنّا منّا الص_لحون و منّا دون ذلك

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين نكته است كه {دون} به معناى {تحت} باشد.

جنيان كافر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 13 - 5

5 - وجود عناصرى كافر و تكذيب گر در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

در صورتى كه آيه شريفه خطاب به جن و انس باشد، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 32 - 6

6 - وجود عناصر كافر و تكذيب گر در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 34 - 2

2 - وجود عناصر كافر و تكذيب گر در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 36 - 5

5 _ وجود عناصر كافر و تكذيب گر در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 38 - 1

1 - وجود عناصر كافر و تكذيب گر ، در ميان جن همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 40 - 2

2 - وجود عناصر كافر و

تكذيب گر در ميان جن همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 42 - 1

1 - وجود عناصر كافر و تكذيب گر در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

تثنيه آمدن {كما} و {تكذّبان} به خاطر توجه خطاب به جن و انس است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 45 - 1

1 - وجود عناصر كافر و تكذيب گر در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

تثنيه آمدن {كما} و {تكذّبان}، به خاطر توجه خطاب به جن و انس است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 47 - 2

2 - وجود عناصر كافر و تكذيب گر در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 49 - 2

2 - وجود عناصر كافر و تكذيب گر در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 51 - 2

2 - وجود عناصر كافر و تكذيب گر در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 53 - 3

3 - وجود عناصر كافر و تكذيب گر در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 55 - 3

3 - وجود عناصر كافر

و تكذيب گر در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 57 - 2

2 - وجود عناصر كافر و تكذيب گر در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 59 - 2

2 - وجود عناصر كافر و تكذيب گر در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 61 - 2

2 - وجود عناصر كافر و تكذيب گر در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 63 - 2

2 - وجود عناصر كافر و تكذيب گر در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 65 - 3

3 - وجود عناصر كافر و تكذيب گر در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 67 - 3

3 - وجود عناصر كافر و تكذيب گر در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 69 - 3

3 - وجود عناصر كافر و تكذيبگر در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55

- 71 - 3

3 - وجود عناصر كافر و تكذيب گر در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 73 - 3

3 - وجود عناصر كافر و تكذيب گر در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 75 - 4

4 - وجود عناصر كافر و تكذيب گر در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 77 - 2

2 - وجود عناصر كافر و تكذيب گر در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 14 - 1

1 - دو دسته شدن جن ، پس از نزول قرآن : مسلمان هدايت يافته و كافران ظالم و منحرف از مسير حق

و أنّا لمّا سمعنا الهدى ءامنّا به . .. و أنّا منّا المسلمون و منّا الق_سطون

{قَسْط} (مصدر {قاسطون})، به معناى جور است. (مقاييس اللغة)

جنيان كافر در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 119 - 6

6_ انسانهايى كه به خدا و پيامبرانش كافر شوند و نيز جنيان كفرپيشه ، به آتش دوزخ درخواهند افتاد .

لأملأنّ جهنم من الجنة والناس أجمعين

چون بحث در آيات گذشته درباره فساد و صلاح امتها بود و مصداق بارز و مورد نظر براى صلاح و فساد _ به قرينه آيات پيشين و نيز آيه 121

_ توحيد، شرك، ايمان و كفر است، مقصود از {الجنة} و {الناس} كافران و مشركان جنى و انسى است. بر اين اساس كلمه {أجمعين} تأكيد بر عمومى است كه از كلمه {الجنة} و {الناس} فهميده مى شود.

جنيان گناهكار در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 39 - 1

1 - گناهكاران جن و انس در صحنه قيامت ، داراى وضعيتى معلوم و بى نياز از محاكمه و سؤال

فيومئذ لايسئل عن ذنبه إنس و لاجانّ

جنيان محروم از ادراك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 179 - 6،8،11

6 _ بسيارى از انسان ها و جنيان ، على رغم داشتن قلب و ابزار درك ، خويشتن را از فهم حقايق و معارف الهى محروم مى سازند .

لهم قلوب لايفقهون بها

جمله {لهم قلوب} (آنها قلب دارند) مى رساند كه انسانها و جنيان گمراه ابزار درك دارند و جمله {لايفقهون بها} توضيح مى دهد كه آنان از ابزار شناختى كه در اختيار دارند بهره نمى گيرند.

8 _ بسيارى از انسان ها و جنيان ، على رغم برخوردارى از چشمهايى بينا و گوشهايى شنوا ، خويشتن را از ديدن و شنيدن آيات الهى محروم مى سازند .

و لهم أعين لايبصرون بها و لهم ءاذان لايسمعون بها

11 _ جهنم فرجام انسان ها و جنيانى است كه خود را از درك معارف و حقايق دين محروم ساخته اند .

و لقد ذرأنا لجهنم . .. لهم قلوب لايفقهون بها

جنيان مرد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 1

- 7

7 - جن ، متشكل از مردان و زنان

استمع نفر من الجنّ

برداشت ياد شده، با توجه به معناى {نفر} (گروهى از مردان متشكل از سه تا ده نفر) مى باشد; زيرا لازمه وجود مردان در هر دسته و نوعى از موجودات، وجود زنان در ميان آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 6 - 8

8 - جن ، موجودى متشكل از دو جنس مرد و زن

كان رجال من الإنس يعوذون برجال من الجنّ

جنيان مسلمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 14 - 1

1 - دو دسته شدن جن ، پس از نزول قرآن : مسلمان هدايت يافته و كافران ظالم و منحرف از مسير حق

و أنّا لمّا سمعنا الهدى ءامنّا به . .. و أنّا منّا المسلمون و منّا الق_سطون

{قَسْط} (مصدر {قاسطون})، به معناى جور است. (مقاييس اللغة)

جنيان مكذب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 13 - 5

5 - وجود عناصرى كافر و تكذيب گر در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

در صورتى كه آيه شريفه خطاب به جن و انس باشد، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 32 - 6

6 - وجود عناصر كافر و تكذيب گر در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 34 - 2

2 - وجود عناصر كافر و تكذيب گر در

ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 36 - 5

5 _ وجود عناصر كافر و تكذيب گر در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 38 - 1

1 - وجود عناصر كافر و تكذيب گر ، در ميان جن همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 40 - 2

2 - وجود عناصر كافر و تكذيب گر در ميان جن همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 42 - 1

1 - وجود عناصر كافر و تكذيب گر در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

تثنيه آمدن {كما} و {تكذّبان} به خاطر توجه خطاب به جن و انس است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 45 - 1

1 - وجود عناصر كافر و تكذيب گر در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

تثنيه آمدن {كما} و {تكذّبان}، به خاطر توجه خطاب به جن و انس است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 47 - 2

2 - وجود عناصر كافر و تكذيب گر در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 49 - 2

2 - وجود عناصر كافر و تكذيب گر

در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 51 - 2

2 - وجود عناصر كافر و تكذيب گر در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 53 - 3

3 - وجود عناصر كافر و تكذيب گر در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 55 - 3

3 - وجود عناصر كافر و تكذيب گر در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 57 - 2

2 - وجود عناصر كافر و تكذيب گر در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 59 - 2

2 - وجود عناصر كافر و تكذيب گر در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 61 - 2

2 - وجود عناصر كافر و تكذيب گر در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 63 - 2

2 - وجود عناصر كافر و تكذيب گر در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 65

- 3

3 - وجود عناصر كافر و تكذيب گر در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 67 - 3

3 - وجود عناصر كافر و تكذيب گر در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 69 - 3

3 - وجود عناصر كافر و تكذيبگر در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 71 - 3

3 - وجود عناصر كافر و تكذيب گر در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 73 - 3

3 - وجود عناصر كافر و تكذيب گر در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 75 - 4

4 - وجود عناصر كافر و تكذيب گر در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 77 - 2

2 - وجود عناصر كافر و تكذيب گر در ميان جن ، همانند آدميان

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جنيان و اغواى انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 128 - 15

15 _ جنيان از اغواى آدميان بهره و لذت مى برند.

و قال أولياؤهم من الإنس ربنا استمتع بعضنا ببعض

جنيان

و انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 128 - 6،8،9،13

6 _ جنيان داراى قدرت نفوذ و سلطه بر آدميان هستند.

يمعشر الجن قد استكثرتم من الإنس

8 _ جنيان در تلاشند با گسترش نفوذ خود بر آدميان تعداد بيشترى از آنان را گمراه كنند.

يمعشر الجن قد استكثرتم من الإنس

در لسان العرب آمده است: {استكثر من الشى} رغب فى الكثير منه يعنى در انبوهى از آن ميل و رغبت كرد. لذا {استكثرتم من الإنس} در آيه _ كه خطاب به جنيان است _ يعنى شما در بسيارى از آدميان ميل و رغبت كرديد تا آنان را گمراه سازيد.

9 _ جنيان اغواگر در صدد تبديل هر چه بيشتر آدميان به شيطانهاى اغواگر مانند خود هستند. *

يمعشر الجن قد استكثرتم من الإنس

{استكثار} به معنى طلب زيادتى است، لذا از معانى محتمل در {استكثرتم من الانس} آن است كه استكثار از آن جهت باشد كه شيطانها در صددند از آدميان نيز هر چه بيشتر شيطان توليد كنند.

13 _ جنيان اغواگر و انسانهاى پيرو آنها براى انحراف و گمراهى از يكديگر بهره مى برند.

و قال أولياؤهم من الإنس ربنا استمتع بعضنا ببعض

{استمتع} به معناى طلب تمتع و بهره جويى است و مراد از {بعض}، برخى از جنيان و انسانها هستند، چون بناى سخن نيز سؤال از روابط متقابل اين دو گروه در دنياست.

جنيان و شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 5 - 3

3 - جن ، پيش از نزول قرآن ، از دروغ و ساختگى بودن شرك ، همسرگزينى و فرزنددارى خداوند آگاه

نبودند .

إنّا سمعنا قرءانًا عجبًا . .. و أنّا ظننّا أن لن تقول الإنس و الجنّ على اللّه كذ

جنيان و قبول دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 119 - 9

9_ جنيان نيز نظير انسانها ، مكلف به احكام الهى و موظف به پذيرش دين حقّند .

لأملأنّ جهنم من الجنة والناس

جنيان هدايتگر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 181 - 1،5

1 _ گروهى از انسان ها و جنيان ، هدايتگر و عدالت پيشه اند .

و ممن خلقنا أمة يهدون بالحق و به يعدلون

برداشت فوق از ظاهر آيه _ كه حكايت از وجود چنين افرادى در ميان انسانها و جنيان دارد _ استفاده شده است، بر اين مبنا و با توجه به اينكه هدايتگران ملازم حق دانسته شده اند، معلوم مى شود مقصود هدايتگرانى هستند كه از جانب خداوند براى هدايت مردم برگزيده شده اند. قابل ذكر است كه مراد از {ممن خلقنا} به قرينه آيه 179 انسانها و جنيان است.

5 _ بايد گروهى از انسان ها و جنيان عهده دار هدايت همنوعان خويش باشند و به عدالت در ميان آنان داورى كنند .

و ممن خلقنا أمة يهدون بالحق و به يعدلون

برداشت فوق بر اين اساس است كه جمله هاى {يهدون} و {يعدلون} به صورت انشا ايراد شده باشد. بر اين مبنا آيه شريفه حاوى دستورى است به انسانها و جنيان كه گروهى از آنان بايد عهده دار هدايتگرى و عدالت گسترى باشند.

چشم جنيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7

- 179 - 5،8

5 _ جنيان ، مانند انسان ها ، داراى ابزار ادراك ( قلب ، چشم و گوش ) هستند .

لهم قلوب لايفقهون بها و لهم أعين لايبصرون بها و لهم ءاذان لايسمعون بها

8 _ بسيارى از انسان ها و جنيان ، على رغم برخوردارى از چشمهايى بينا و گوشهايى شنوا ، خويشتن را از ديدن و شنيدن آيات الهى محروم مى سازند .

و لهم أعين لايبصرون بها و لهم ءاذان لايسمعون بها

حشر اخروى جنيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 128 - 1

1 _ خداوند در روز قيامت تمامى جن و انس را گرد مى آورد.

و يوم يحشرهم جميعا يمعشر الجن قد استكثرتم من الإنس

حيات جنيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 112 - 7

7 _ جن موجودى داراى حيات و شعور و اراده است.

عدوا شيطين الإنس و الجن

درجات اخروى جنيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 132 - 1،2،5

1 _ هر يك از افراد جن و انس در روز قيامت از مرتبه و درجه ويژه خود برخوردارند.

و لكل درجت مما عملوا

تنوين {و لكل} عوض محذوف است و به قرينه آيه 128 و 130، محذوف {جن و انس} است، يعنى: {لكل من الجن و الإنس . ..} و چون آيات پيشين ترسيم قيامت بوده، ظاهر آن است كه درجات مطرح شده در آيه مربوط به آن روز باشد.

2 _ درجات اخروى انسان و جن بازتاب اعمال دنيوى ايشان است.

و لكل درجت مما عملوا

5 _ درجات

و مراتب آخرت بر اساس آگاهى خداوند از اعمال جن و انس و سنجش دقيق آن اعطا مى گردد.

و لكل درجت مما عملوا و ما ربك بغفل عما يعملون

دوستى با جنيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 128 - 11

11 _ نوعى دوستى و ارتباط و تبعيت ميان برخى از آدميان گمراه و جن (شيطانها) برقرار است.

و قال أولياؤهم من الإنس

ذلت جنيان سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 14 - 5

5 - خدمت جنيان در دستگاه سليمان ( ع ) ، همراه با سختى ، رنج و خفت بود .

فلمّا خرّ تبيّنت الجنّ أن لو كانوا يعلمون الغيب ما لبثوا فى العذاب المهين

رابطه با جنيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 128 - 11

11 _ نوعى دوستى و ارتباط و تبعيت ميان برخى از آدميان گمراه و جن (شيطانها) برقرار است.

و قال أولياؤهم من الإنس

رنجهاى جنيان سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 14 - 5،14

5 - خدمت جنيان در دستگاه سليمان ( ع ) ، همراه با سختى ، رنج و خفت بود .

فلمّا خرّ تبيّنت الجنّ أن لو كانوا يعلمون الغيب ما لبثوا فى العذاب المهين

14 - { فى حديث عن أبى عبداللّه ( ع ) ( فى قوله تعالى ) { . . .ما لبثوا فى العذاب المهين } معناه فى الأعمال الشاقة ;

در حديثى از امام صادق(ع) [درباره قول خداى تعالى ]{. ..ما لبثوا

فى العذاب المهين} روايت شده كه معناى عذاب مهين، كارهاى سخت و دشوار است}.

رؤيت جنيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 39

39 - قابليت شياطين ( جنيان ) براى تجسم يافتن و ديده شدن *

يعلمون الناس السحر

سرزنش اخروى جنيان گمراه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 130 - 1

1 _ گمراهان جن و انس در قيامت به صورت جمعى موردبازخواست و توبيخ قرار خواهند گرفت.

يمعشر الجن و الإنس ألم يأتكم رسل

سرزنش جنيان كافر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 13 - 3

3 - سرزنش تكذيب گران و كافران جن و انس ، از سوى خداوند به خاطر ناديده انگاشتن نعمت ها و جلوه هاى ربوبيت حق

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

استفهام در{فبأىّ} توبيخى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 16 - 5

5 - سرزنش تكذيب گران و كافران جن و انس از سوى خداوند ، به خاطر نينديشيدن آنان در اهميت آفرينش خود از خاك و آتش

خلق الإنس_ن من صلص_ل . .. فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 18 - 3

3 - توبيخ كافران و تكذيب گران جن و انس ، به خاطر ناديده انگاشتن نعمت هاى الهى ، متجلى در طلوع و غروب خورشيد

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

تثنيه آمدن {كما} و {تكذّبان}، ظاهراً به خاطر توجه خطاب به جن و انس است.

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 21 - 4

4 - سرزنش تكذيب گران و كافران جن و انس از سوى خدا ، به خاطر ناديده انگاشتن نعمت ها و جلوه هاى ربوبيت حق

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

استفهام در {فبأىّ ءالآء} توبيخى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 23 - 4

4 - سرزنش كافران و تكذيب گران جن و انس از سوى خدا ، به خاطر ناديده انگاشتن نعمت ها و جلوه هاى ربوبيت فراگير الهى

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

استفهام در{فبأىّ ءالآء} توبيخى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 25 - 5

5 - سرزنش تكذيب گران و كافران جن و انس از سوى خداوند ، به خاطر ناديده انگاشتن نعمت ها و جلوه هاى ربوبيت حق

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

تثنيه آمدن {كما} و{تكذّبان}، ممكن است به خاطر توجه خطاب به جن و انس باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 28 - 5

5 - سرزنش كافران و تكذيب گران جن و انس از سوى خداوند ، به خاطر ناديده انگاشتن نعمت ها و جلوه هاى ربوبيت حق

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

تثنيه آمدن {كما} و {تكذّبان}، ممكن است به خاطر توجه خطاب به جن و انس باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 30 - 1

1 - توبيخ كافران و تكذيب گران جن و انس ، به خاطر ناديده گرفتن قدرت و لطف الهى در تأمين نياز هاى خلق

يس_له . .. كلّ يوم هو

فى شأن . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

خداوند در آيه قبل، فقر ذاتى و نيازمندى موجودات و فياضيت و نياز برآورى خويش را به آدميان يادآور شده و در اين آيه غافلان و كافران را مورد سرزنش قرار داده كه چرا اين حقيقت را در هستى ناديده مى گيرند. تثنيه آمدن {كما} و {تكذّبان}، ظاهراً به خاطر توجه خطاب به جن و انس است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 32 - 1

1 - سرزنش شدن تكذيب گران و كافران جن و انس از سوى خداوند ، به خاطر بى توجهى آنان به موضوع حسابرسى اعمال خلق در قيامت و كيفر و پاداش الهى در آن

سنفرغ لكم أيّه الثقلان . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

استفهام در {فبأىّ ءالآء} توبيخى است و تثنيه آمدن {كما} و {تكذّبان} به خاطر توجه خطاب به جن و انس است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 34 - 1

1 - سرزنش شدن كافران و تكذيب گران جن و انس از سوى خداوند ، بر بى توجهى آنان نسبت به قدرت مطلق الهى و عجز و ناتوانى خويش

إن استطعتم . .. لاتنفذون إلاّ بسلط_ن . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

با توجه به ارتباط اين آيه با آيه قبل، از استفهام توبيخى در {فبأىّ. ..} مطلب بالا استفاده مى شود. گفتنى است كه تثنيه آمدن {كما} و {تكذّبان} به خاطر توجه خطاب به جن و انس است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 36 - 4

4 _ سرزنش شدن كافران و

تكذيب گران جن و انس از سوى خداوند ، به خاطر ناديده انگاشتن نعمت ها و جلوه هاى ربوبيت حق

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 38 - 2

2 - توبيخ شدن كافران و تكذيب گران جن و انس ، به خاطر بى اعتنايى به نعمت هاى الهى و غفلت از قدرت قاهر او بر نظام جهان

فإذا انشقّت السّماء . .. فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

عبارت {انشقّت السّماء. ..} نشانگر قدرت قاهر خداوند بر جهان است و از اين كه پس از تذكر قدرت، تكذيب گران را به محاكمه نشانده، مطلب بالا استفاده مى شود. گفتنى است كه تثنيه آمدن {كما} و {تكذّبان} به خاطر توجه خطاب به جن و انس مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 40 - 1

1 - سرزنش شدن كافران جن و انس به خاطر تكذيب نعمت هاى خداوند و ناديده گرفتن فرجام گناه كاران

فيومئذ لايس_ل عن ذنبه . .. فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

تثنيه آمدن {كما} و {تكذّبان} به خاطر توجه خطاب به جن و انس است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 42 - 2

2 - توبيخ كافران و تكذيب گران جن و انس ، به خاطر ناديده انگاشتن فرجام فضاحت بار و ذليلانه مجرمان

يعرف المجرمون . .. فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 45 - 2

2 - توبيخ كافران و تكذيب گران جن و انس ، به خاطر بى

توجهى و ناديده انگاشتن نعمت هاى خداوند

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 47 - 3

3 - توبيخ كافران و تكذيب گران جن و انس به خاطر نينديشيدن به نعمت بهشت ، بيم نداشتن از مقام پروردگار و تكذيب نعمت هاى او

و لمن خاف مقام ربّه جنّتان . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

لحن توبيخى آيه شريفه و تقابل تكذيب گران با بيم دارندگان از مقام پروردگار، بيانگر مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 49 - 3

3 - سرزنش كافران و تكذيب گران جن و انس از سوى خداوند ، به خاطر ناديده انگاشتن نعمت ها و جلوه هاى ربوبيت حق

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 51 - 3

3 - سرزنش كافران و تكذيب گران جن و انس از سوى خدا ، به خاطر ناديده انگاشتن نعمت ها و جلوه هاى ربوبيت حق

فيهما عينان تجريان . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 53 - 4

4 - سرزنش كافران و تكذيب گران جن و انس از سوى خداوند ، به خاطر ناديده انگاشتن نعمت هاى الهى

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 55 - 4

4 - سرزنش كافران و تكذيب گران جن و انس از سوى خداوند ، به خاطر ناديده انگاشتن نعمت هاى الهى

متّك_ين على . .. فبأىّ ءالآء

ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 57 - 3

3 - سرزنش شدن كافران و تكذيب گران جن و انس از سوى خداوند ، به خاطر ناديده انگاشتن نعمت ها

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 59 - 3

3 - سرزنش شدن كافران و تكذيب گران جن و انس از سوى خداوند ، به خاطر ناديده انگاشتن نعمت هاى او

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 61 - 3

3 - سرزنش شدن كافران و تكذيب گران جن و انس از سوى خداوند ، به خاطر ناديده انگاشتن نعمت هاى الهى

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 63 - 3

3 - توبيخ كافران و تكذيب گران جن و انس از سوى خداوند ، به خاطر ناديده انگاشتن نعمت هاى الهى و محروم ساختن خويش از آن

و من دونهما جنّتان . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 65 - 4

4 - سرزنش شدن كافران و تكذيب گران جن و انس از سوى خداوند ، به خاطر ناديده انگاشتن نعمت ها و جلوه هاى ربوبيت او

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 67 - 4

4 - سرزنش شدن كافران و تكذيب گران جن و انس از سوى خداوند ، به خاطر ناديده انگاشتن

نعمت ها و جلوه هاى ربوبيت الهى

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 69 - 4

4 - سرزنش شدن كافران و تكذيبگران جن و انس از سوى خداوند ، به خاطر ناديده انگاشتن نعمت ها و جلوه هاى ربوبيت او

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 71 - 4

4 - سرزنش شدن كافران و تكذيب گران جن و انس از سوى خداوند ، به خاطر ناديده انگاشتن نعمت ها و جلوه هاى ربوبيت او

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 73 - 4

4 - سرزنش شدن كافران و تكذيب گران جن و انس از سوى خداوند ، به خاطر ناديده انگاشتن نعمت ها و جلوه هاى ربوبيت او

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 75 - 3

3 - توبيخ شدن كافران و تكذيب گران جن و انس از سوى خداوند ، به خاطر ناديده انگاشتن نعمت ها و جلوه هاى ربوبيت پروردگار خويش

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 77 - 3

3 - سرزنش شدن كافران و تكذيب گران جن و انس از سوى خداوند ، به خاطر ناديده انگاشتن نعمت ها و جلوه هاى ربوبيت او

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

سفاهت جنيان مشرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 4 - 1

1

- اعتراف ايمان آورندگان از جن ، به سفاهت و كم خردى مشركانشان

و أنّه كان يقول سفيهنا على اللّه شططًا

سلطه جنيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 128 - 6

6 _ جنيان داراى قدرت نفوذ و سلطه بر آدميان هستند.

يمعشر الجن قد استكثرتم من الإنس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 129 - 1

1 _ خداوند، همان گونه كه شيطانهاى جن را بر آدميان مسلط مى كند، برخى از ظالمان را بر برخى ديگر مسلط مى سازد.

يمعشر الجن قد استكثرتم . .. و كذلك نولى بعض الظلمين بعضا

{كذلك} تشبيه تسلط ظالمان بر ظالمان به سلطه جنيان بر آدميان است. يعنى همان گونه كه جنيان را بر آدميان مسلط مى سازيم، مردم ظالم را بر گروه ظالم ديگر ولايت مى دهيم.

شعور جنيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 112 - 7

7 _ جن موجودى داراى حيات و شعور و اراده است.

عدوا شيطين الإنس و الجن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 130 - 5

5 _ جن داراى شعور و اختيار و نيازمند هدايت رسولان الهى است.

يمعشر الجن و الإنس ألم يأتكم رسل منكم

مقتضاى بازخواست و درست بودن توبيخ آن است كه مورد داراى شعور اختيار و تكليف باشد. در غير اين صورت بازخواست و توبيخ و كيفر موجه نيست.

شك جنيان مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 10 - 1

1 - ترديد مؤمنان

جن در شناخت خير و يا شر بودن ممنوعيت آنان از استراق سمع آسمان براى اهل زمين

و أنّا لاندرى أشرّ أُريد بمن فى الأرض أم أراد بهم ربّهم رشدًا

مقصود از {رَشَد} در اين آيه _ به قرينه مقابله آن با {شر}_ خير و صلاح است.

ظلم جنيان اغواگر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 129 - 4

4 _ جنيان اغواگر و آدميان اغواشده، هر دو از ظالمانند.

يمعشر الجن قد استكثرتم من الإنس . .. و كذلك نولى بعض الظلمين بعضها

عجز جنيان مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 10 - 2

2 - ناتوانى مؤمنان جن ، از درك صحيح تقدير الهى در ممنوعيت آنان از استراق سمع آسمان

و أنّا لاندرى أشرّ أُريد بمن فى الأرض أم أراد بهم ربّهم رشدًا

عذاب جنيان اغواگر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 128 - 20

20 _ جايگاه ابدى جنيان اغواگر (شيطانها) و انسانهاى پيرو ايشان آتش دوزخ است.

قال النار مثويكم خلدين فيها

{مثوى} اسم مكان و به معنى جايگاه و محل استقرار است. (راغب).

عذاب جنيان حق ناپذير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 15 - 4

4 - ظالمان و حق ناپذيران جن ، همچون انسان ها ، به عذاب دوزخ گرفتار خواهند شد .

و أمّا الق_سطون فكانوا لجهنّم حطبًا

عذاب جنيان ظالم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 15 - 4

4 - ظالمان و حق ناپذيران جن

، همچون انسان ها ، به عذاب دوزخ گرفتار خواهند شد .

و أمّا الق_سطون فكانوا لجهنّم حطبًا

عصيان جنيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 133 - 6

6 _ اگر جن و انس راه طاعت و يا عصيان پيشه كنند، هيچ سود و زيانى به خداوند نمى رساند.

و ربك الغنى ذو الرحمة

عقيده جنيان مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 5 - 1

1 - ايمان آورندگان از جن ، دروغ بستن بر خداوند را از سوى انس و جن ، امرى ناممكن و بعيد مى دانستند .

و أنّا ظننّا أن لن تقول الإنس و الجنّ على اللّه كذبًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 11 - 3

3 - از ديدگاه مؤمنان جن ، برخى از آنان صالح و نيك كردار كامل اند و برخى ديگر ضعيف و در رتبه پايين تر از صالحان قرار دارند .

و أنّا منّا الص_لحون و منّا دون ذلك

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين نكته است كه {دون} به معناى {تحت} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 13 - 4

4 - در ديدگاه مؤمنان جن ، ايمان آورندگان به ربوبيت خداى يكتا ، از نقصان حق خويش و يا ستم شدن در مجازات ، بيم نداشته و در امان اند .

فمن يؤمن بربّه فلايخاف بخسًا و لا رهقًا

{رَهَق} در معانى {سفاهت}، {گناه}، {كذب}و {ظلم} به كار مى رود; ولى در اين آيه معناى اخير مراد است.

علم

جنيان سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 14 - 10

10 - جنيان خدمت گزار در دستگاه سليمان ( ع ) ، از معرفتى به نام علم غيب آگاهى داشتند .

تبيّنت الجنّ أن لو كانوا يعلمون الغيب

عمل جنيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 132 - 4،5

4 _ پروردگار هيچگاه از اعمال و رفتار جنيان و انسانها غافل نيست.

و ما ربك بغفل عما يعملون

5 _ درجات و مراتب آخرت بر اساس آگاهى خداوند از اعمال جن و انس و سنجش دقيق آن اعطا مى گردد.

و لكل درجت مما عملوا و ما ربك بغفل عما يعملون

عوامل مؤثر در سرنوشت جنيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 179 - 7

7 _ انسان ها و جنيان داراى نقشى مؤثر در تعيين فرجام و سرنوشت خويش ( دوزخى شدن و يا رهايى از آن )

لهم قلوب لايفقهون بها . .. و لهم ءاذان لايسمعون بها

جمله {لايفقهون بها} و نظاير آن مى رساند كه گمراهان به دليل بهره نجستن از ابزار شناخت، به وادى گمراهى گرفتار شده اند و بنابراين خود مقصر هستند.

فرجام جنيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 179 - 3

3 _ خداوند رقم زننده سرنوشت و تعيين كننده فرجام انسان ها و جنيان

و لقد ذرأنا لجهنم كثيراً من الجن و الإنس

فرجام جنيان اغواگر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 128 - 20

20 _

جايگاه ابدى جنيان اغواگر (شيطانها) و انسانهاى پيرو ايشان آتش دوزخ است.

قال النار مثويكم خلدين فيها

{مثوى} اسم مكان و به معنى جايگاه و محل استقرار است. (راغب).

فلسفه تلاش جنيان مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 8 - 1

1 - تلاش مؤمنان جن ، به منظور تماس با آسمان و دسترسى به اخبار آن

و أنّا لمسنا السماء

فلسفه خلقت جنيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 179 - 2

2 _ خداوند بسيارى از انسان ها و جنيان را براى ورود به دوزخ آفريد .

و لقد ذرأنا لجهنم كثيراً من الجن و الإنس

{ذرأ} (مصدر ذرأنا) به معناى آفريدن است.

قدرت جنيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 128 - 6

6 _ جنيان داراى قدرت نفوذ و سلطه بر آدميان هستند.

يمعشر الجن قد استكثرتم من الإنس

قلب جنيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 179 - 5،6

5 _ جنيان ، مانند انسان ها ، داراى ابزار ادراك ( قلب ، چشم و گوش ) هستند .

لهم قلوب لايفقهون بها و لهم أعين لايبصرون بها و لهم ءاذان لايسمعون بها

6 _ بسيارى از انسان ها و جنيان ، على رغم داشتن قلب و ابزار درك ، خويشتن را از فهم حقايق و معارف الهى محروم مى سازند .

لهم قلوب لايفقهون بها

جمله {لهم قلوب} (آنها قلب دارند) مى رساند كه انسانها و جنيان گمراه ابزار درك دارند و جمله {لايفقهون بها} توضيح مى دهد كه آنان

از ابزار شناختى كه در اختيار دارند بهره نمى گيرند.

كيفر جنيان كافر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 38 - 2،4

2 _ آتش دوزخ جايگاه اجتماع و به هم پيوستن جنيان و آدميان كافر و مشرك است.

قال ادخلوا فى أمم قد خلت من قبلكم من الجن و الإنس فى النار

4 _ جنيان نيز همانند آدميان، در صورت تكذيب آيات الهى و گرايش به كفر و شرك، در معرض مجازاتهاى الهى هستند.

قال ادخلوا فى أمم قد خلت من قبلكم من الجن و الإنس فى النار

كيفر جنيان مشرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 38 - 2،4

2 _ آتش دوزخ جايگاه اجتماع و به هم پيوستن جنيان و آدميان كافر و مشرك است.

قال ادخلوا فى أمم قد خلت من قبلكم من الجن و الإنس فى النار

4 _ جنيان نيز همانند آدميان، در صورت تكذيب آيات الهى و گرايش به كفر و شرك، در معرض مجازاتهاى الهى هستند.

قال ادخلوا فى أمم قد خلت من قبلكم من الجن و الإنس فى النار

گوش جنيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 179 - 5،8

5 _ جنيان ، مانند انسان ها ، داراى ابزار ادراك ( قلب ، چشم و گوش ) هستند .

لهم قلوب لايفقهون بها و لهم أعين لايبصرون بها و لهم ءاذان لايسمعون بها

8 _ بسيارى از انسان ها و جنيان ، على رغم برخوردارى از چشمهايى بينا و گوشهايى شنوا ، خويشتن را از ديدن و شنيدن آيات الهى محروم مى

سازند .

و لهم أعين لايبصرون بها و لهم ءاذان لايسمعون بها

لذايذ جنيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 128 - 14،15

14 _ وجود خواسته ها و لذتهاى نفسانى در جن (شيطان)

قد استكثرتم استمتع بعضنا ببعض

15 _ جنيان از اغواى آدميان بهره و لذت مى برند.

و قال أولياؤهم من الإنس ربنا استمتع بعضنا ببعض

مخلوقيت جنيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 100 - 2،3

2 _ چون جنيان، مخلوق خدا هستند، شريك او نمى توانند باشند.

و جعلوا لله شركاء الجن و خلقهم

3 _ جنيان (نيروها و موجودات پنهان) مخلوق خداوند هستند.

و جعلوا لله شركاء الجن و خلقهم

مسؤوليت جنيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 130 - 3

3 _ اشتراك جن و انس در لزوم اطاعت از رسولان الهى و بهرهورى از هدايتهاى ايشان

يمعشر الجن و الإنس ألم يأتكم رسل منكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 38 - 3

3 _ جنيان نيز همانند آدميان، موظف به پيروى از رسولان الهى و مكلف به تكاليف دينى هستند.

قال ادخلوا . .. من الجن و الإنس فى النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 179 - 4

4 _ جنيان همانند انسان ها مكلف به تصديق آيات الهى و انجام فرمان هاى او هستند .

و لقد ذرأنا لجهنم كثيراً من الجن و الإنس

با توجه به آيه قبل معلوم مى شود جنيانى به دوزخ خواهند رفت كه آيات الهى

را تكذيب كنند. بنابراين آنها موجوداتى هستند مكلف به تكاليف الهى و از جمله تكاليف آنها ايمان آوردن به آيات الهى است.

مشركان و جنيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 100 - 1

1 _ برخى مشركان خداوند را داراى شريكانى از جنيان مى دانستند.

و جعلوا لله شركاء الجن

منشأ سرنوشت جنيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 179 - 3

3 _ خداوند رقم زننده سرنوشت و تعيين كننده فرجام انسان ها و جنيان

و لقد ذرأنا لجهنم كثيراً من الجن و الإنس

مؤاخذه اخروى جنيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 128 - 5

5 _ جنيان و انسانها در قيامت مورد بازخواست مشترك قرار خواهند گرفت.

يمعشر الجن . .. و قال أولياؤهم من الإنس

مؤاخذه اخروى جنيان گمراه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 130 - 1

1 _ گمراهان جن و انس در قيامت به صورت جمعى موردبازخواست و توبيخ قرار خواهند گرفت.

يمعشر الجن و الإنس ألم يأتكم رسل

مؤاخذه جنيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 128 - 7

7 _ جنيان اغواگر در برابر بازخواست خداوند از آنان به سبب گمراه ساختن آدميان، هيچ عذر و پاسخى ندارند.

يمعشر الجن قد استكثرتم من الإنس و قال أولياؤهم من الإنس

نقل پاسخ آدميان به جاى پاسخ جنيان، كه مستقيماً مورد سؤال بودند، مى تواند اشاره به درماندگى آنان از پاسخ و اعتذار باشد.

نارضايتى جنيان سليمان(ع)

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 14 - 7

7 - خدمت در دستگاه سليمان ( ع ) ، براى جنيان خوشايند نبود .

فلمّا خرّ تبيّنت الجنّ أن لو كانوا يعلمون الغيب ما لبثوا فى العذاب المهين

نقش جنيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 71 - 13

13 _ بازگشت كننده به شرك (مرتد) مانند ديوانه اى سرگردان است كه شيطانها (جنيان) عقل او را زايل كرده اند.

أندعوا من دون الله . .. و نرد ... كالذى استهوته الشيطين

{استهوته الشياطين} يعنى شيطانها عقل و فكر او را برده اند. همچنين جمله {استهوته الشياطين} را در موردى كه شخصى جن زده شده باشد، به كار مى برند. (لسان العرب).

نقش جنيان اغواگر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 128 - 8،9،13

8 _ جنيان در تلاشند با گسترش نفوذ خود بر آدميان تعداد بيشترى از آنان را گمراه كنند.

يمعشر الجن قد استكثرتم من الإنس

در لسان العرب آمده است: {استكثر من الشى} رغب فى الكثير منه يعنى در انبوهى از آن ميل و رغبت كرد. لذا {استكثرتم من الإنس} در آيه _ كه خطاب به جنيان است _ يعنى شما در بسيارى از آدميان ميل و رغبت كرديد تا آنان را گمراه سازيد.

9 _ جنيان اغواگر در صدد تبديل هر چه بيشتر آدميان به شيطانهاى اغواگر مانند خود هستند. *

يمعشر الجن قد استكثرتم من الإنس

{استكثار} به معنى طلب زيادتى است، لذا از معانى محتمل در {استكثرتم من الانس} آن است كه استكثار از آن جهت باشد

كه شيطانها در صددند از آدميان نيز هر چه بيشتر شيطان توليد كنند.

13 _ جنيان اغواگر و انسانهاى پيرو آنها براى انحراف و گمراهى از يكديگر بهره مى برند.

و قال أولياؤهم من الإنس ربنا استمتع بعضنا ببعض

{استمتع} به معناى طلب تمتع و بهره جويى است و مراد از {بعض}، برخى از جنيان و انسانها هستند، چون بناى سخن نيز سؤال از روابط متقابل اين دو گروه در دنياست.

نيازهاى جنيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 130 - 5

5 _ جن داراى شعور و اختيار و نيازمند هدايت رسولان الهى است.

يمعشر الجن و الإنس ألم يأتكم رسل منكم

مقتضاى بازخواست و درست بودن توبيخ آن است كه مورد داراى شعور اختيار و تكليف باشد. در غير اين صورت بازخواست و توبيخ و كيفر موجه نيست.

جنابت از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

جنابت

آثار جنابت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 43 - 11

11 _ آلودگى و ناپاكى انسان ، در حال جنابت

لا تقربوا الصلوة . .. و لا جنباً و ... حتى تغتسلوا

نياز جنب به غسل حاكى از آلودگى اوست.

احكام جنابت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 43 - 10،12،13،14،15،17،22،24،36

10 _ بطلان نماز در حال جنابت

لا تقربوا الصلوة . .. و لا جنباً

12 _ حرمت ورود جُنب به مسجد

لا تقربوا الصلوة . .. و لا جنباً

بنابر اينكه مقصود از {الصلوة}، جايگاه متعارف آن، يعنى مساجد باشد ; به دليل {الّا عابرى سبيل}.

13 _ جواز عبور جُنب از مسجد

لا تقربوا الصلوة . .. و لا جنباً الّا عابرى

سبيل

14 _ جنب ، براى برپايى نماز بايد غسل كند .

لا تقربوا الصلوة . .. حتى تغتسلوا

15 _ غسل ، رافع جنابت است .

و ان كنتم جنباً . .. حتى تغتسلوا

17 _ تيمم ، موجب رفع جنابت نمى شود .

و لا جنباً . .. حتى تغتسلوا

بر اين مبنا كه مراد از {عابرى سبيل} مسافر باشد، جمله {لا تقربوا . .. } گوياى اين است كه مسافر جنب با فرض جنابت مى تواند نماز بخواند و با توجّه به ذيل آيه، كه وظيفه مسافر جنب را تيمم قرار داده، معلوم مى شود تيمم او رافع جنابتش نيست.

22 _ وظيفه محدث و جُنُب در صورت نيافتن آب براى برپايى نماز ، تيمم است .

او جاء احد منكم من الغائط او لمستم النساء فلم تجدوا ماءً فتيمّموا

24 _ محدث پس از يافتن آب بايد غسل كند و يا وضو بگيرد ، هر چند پيش از آن به جهت نبود آب تيمم كرده باشد .

يا ايّها الذين امنوا . .. فتيمّموا

مفهوم جمله شرطيه {ان كنتم . .. لمستم ... فلم تجدوا ماءً فتيمّموا}، اين است كه در صورت يافتن آب، با تيمم نمى توان نماز خواند. بنابراين كسى كه به آب دسترسى نداشته و تيمم كرده _ در صورت يافتن آب _ بايد غسل كند يا وضو بگيرد.

36 _ ممنوعيّت ورود جنب به مسجد ، مگر به صورت عبور

و لا جنباً الّا عابرى سبيل حتّى تغتسلوا

امام باقر (ع) در پاسخ سؤال از ورود جنب و حائض به مسجد فرمود: الحائض و الجنب لا يدخلان المسجد الا مجتازين ان اللّه تبارك و تعالى يقول: و لا جنباً الا عابرى .

.. .

_______________________________

علل الشرايع، ص 288، ح 1، ب 210 ; نورالثقلين، ج 1، ص 484، ح 266، 267 ; تفسير عياشى، ج 1، ص 243، ح 138 ; تفسير قمى، ج 1، ص 139.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 6 - 14

14 _ وظيفه محدث و جنب در صورت نيافتن آب براى غسل يا وضو ، تيمم است .

او جاء أحد منكم من الغائط او لمستم النساء فلم تجدوا ماء فتيمموا

غسل جنابت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 187 - 15

15 - در صورت مباشرت با همسران ، در شب هاى رمضان ، بايد پيش از طلوع فجر غسل كرد . *

فالن بشروهن و ابتغوا ما كتب اللّه لكم . .. حتّى يتبيّن لكم الخيط الأبيض

برخى از مفسران بر آنند كه مراد از {ما كتب اللّه} تحصيل طهارت است; چنانچه در سوره مائده (آيه 6) آمده است: {و إن كنتم جنباً فاطهروا . .. أو لامستم النساء فلم تجدوا ماء فتيمموا صعيداً طيباً}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 6 - 8،10،11

8 _ وجوب تحصيل طهارت ( غسل ) بر شخص جنب ، براى خواندن نماز

و إن كنتم جنباً فاطهروا

جمله {ان كنتم . ..} عطف بر جمله اى مقدر است و كلام با تقدير آن چنين مى شود: {اذا قمتم الى الصلوة فتوضوا ان لم تكونوا جنباً و ان كنتم جنباً فاطهروا}. بنابراين غسل مشروط مى شود به هنگامى كه جنب مى خواهد نماز بخواند.

10 _ با غسل جنابت

، بدون گرفتن وضو ، مى توان نماز خواند .

إذا قمتم إلى الصّلوة . .. و إن كنتم جنباً فاطهروا

با توجه به تقدير آيه (فاغسلوا . .. ان لم تكونوا جنباً و ان كنتم جنباً فاطهروا)، معلوم مى شود كه ضرورت وضو و تشريع آن در صورتى است كه شخص جنب نباشد.

11 _ رعايت ترتيبى خاص در شستن بدن براى غسل جنابت ، لازم نيست . *

و إن كنتم جنباً فاطهروا

از اينكه خداوند براى وضو و تيمم به ترتيب خاصى بين اعضا اشاره فرموده است و درباره غسل جنابت ترتيبى خاص ذكر نكرده، معلوم مى شود هيچ ترتيبى بين شستن اعضاى بدن مورد نظر نبوده است.

جُنُب

احكام جُنُب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 6 - 8

8 _ وجوب تحصيل طهارت ( غسل ) بر شخص جنب ، براى خواندن نماز

و إن كنتم جنباً فاطهروا

جمله {ان كنتم . ..} عطف بر جمله اى مقدر است و كلام با تقدير آن چنين مى شود: {اذا قمتم الى الصلوة فتوضوا ان لم تكونوا جنباً و ان كنتم جنباً فاطهروا}. بنابراين غسل مشروط مى شود به هنگامى كه جنب مى خواهد نماز بخواند.

جنايت از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

جنايت

عوامل جنايت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 30 - 9

9 _ گستاخى نفس آدمى ، تا حد وادار سازى وى به قتل و جنايت

فطوعت له نفسه قتل اخيه

قصاص قبل از جنايت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 41 - 5

5 - قصاص قبل از جنايت ، امرى ناروا

و ممنوع است .

و لمن انتصر بعد ظلمه

قيد {بعد ظلمه} مى تواند اشاره به اين داشته باشد كه قبل از تحقق ظلم، هرگونه اقدام انتقام جويانه، مطرود است.

جنبندگان از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

جنبندگان

ازدياد جنبندگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 10 - 9،11

9 - گسترش نسل جنبندگان بر پهنه زمين ، در پرتوِ آمادگى محيط زيستى آن است .

خلق . .. و ألقى ... و بثّ فيها من كلّ دابّة

11 - خداوند ، از هر نوع جنبنده اى ، در زمين آفريده و در آن گسترانيده است .

و بثّ فيها من كلّ دابّة

امّت جنبندگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 38 - 1

1 _ تمامى جنبدگان زمينى و پرندگان آسمان، مانند آدميان، به صورت امت زندگى مى كنند.

و ما من دابة فى الأرض و لا طئر يطير بجناحيه إلا أمم أمثالكم

انقياد جنبندگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 56 - 8

8_ همه موجودات زنده ، تحت فرمان و حاكميت خداوند هستند .

ما من دابّة إلاّ هو ءاخذ بناصيتها

{ناصية} به قسمت جلوى سر گفته مى شود و گاهى به موهاى جلوى سر نيز به اعتبار رستنگاهش ، اطلاق مى گردد. گرفتن جلوى سر و يا موهاى آن ، كنايه از تسلط و حاكميت مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 49 - 1،6

1- تمامى جنبندگان عالم در برابر خداوند ، همواره منقاد و ساجدند .

و لله يسجد ما فى السموت و ما فى الأرض

من دابّة و المل_ئكة

6- همه جنبندگان در برابر خداوند منقادند و استكبار نمىورزند .

و لله يسجد ما فى السموت و ما فى الأرض من دابّة . .. و هم لايستكبرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 18 - 1

1 - سجده ( خضوع و انقياد ) اهل آسمان و زمين و نيز خورشيد ، ماه ، ستارگان ، كوه ها ، درختان و جنبندگان براى خدا

ألم تر أنّ اللّه يسجد له من فى السم_وت و من فى الأرض . .. و الشجر و الدواب

{سجود} (مصدر {يسجد}) به معناى اظهار خضوع و انقياد است.

بدترين جنبندگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 179 - 13

13 _ تكذيب كنندگان آيات الهى به دليل بهره نگرفتن از ابزار شناخت معارف الهى از چارپايان بدترند .

بل هم أضل

حرف {بل} براى اضراب است كه در اين مورد به معناى انتقال از غرضى به غرض مهمتر مى باشد. در نتيجه مفاد {بل} اين است كه اگر چه تكذيب كنندگان مانند چهارپايان از درك آيات الهى محرومند، ولى چون از ابزارى براى شناخت آيات الهى بهره مند بودند كه حيوانات فاقد آن هستند، بايد آنان را از چهارپايان نيز فرومايه تر خواند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 22 - 1،4

1 _ انسان هاى حق ناشنوا و خاموش از بيان معارف حق و فاقدان فهم حقايق دينى ، بدترين جنبندگان در پيشگاه خداوند

إن شر الدواب عند اللّه الصم البكم الذين لايعقلون

كلمات {الصم} و {البكم} به ترتيب جمع {الاصم

= كر} و {الابكم = لال} است. {الذين لايعقلون} خبر سوم براى {إن} مى باشد. قابل ذكر است كه صفت بودن آن براى {الصم} و {البكم} نيز محتمل است.

4 _ مدعيان ايمان در صورتى كه ملتزم به اطاعت از خدا و رسول نبوده و از فرمان هاى آن حضرت گريزان باشند ، بدترين جنبندگانند .

يأيها الذين ءامنوا أطيعوا اللّه . .. إن شر الدواب عند اللّه الصم البكم

تأمين روزى جنبندگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 6 - 3،5

3_ تأمين روزى موجودات زنده ، حق آنها بر خداست .

و ما من دابّة فى الأرض إلاّ على الله رزقها

5_ علم همه جانبه خداوند ، پشتوانه توانايى او بر روزى رسانى به موجودات و تدبير امور آنهاست .

و ما من دابّة فى الأرض إلاّ على الله رزقها و يعلم مستقرها و مستودعها

هدف از بيان آگاهى خداوند به احوال موجودات ، پس از {على الله رزقها} القاى اين نكته است كه: روزى رسانى به موجودات و تدبير امور آنها ، نيازمند علمى گسترده است كه خداوند آن را داراست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 60 - 1،6،9

1 - بسيارى از جانداران ، توان تهيه روزى خود را ندارند .

و كأيّن من دابّة لاتحمل رزقها

{حمالة} مصدر {تحمل} به معناى {كفالت و برعهده گرفتن} است.

6 - خداوند ، در تأمين روزى موجودات ، ميان موجوداتى كه قادر به تأمين روزى شان هستند و آنهايى كه قادر نيستند ، تفاوتى نمى گذارد و همه را روزى مى دهد .

و كأيّن من دابّة لاتحمل

رزقها اللّه يرزقها و إيّاكم

عطف {إيّاكم} بر ضمير {يرزقها} _ كه مرجع آن {دابّة} با صفت ياد شده است _ اشعار به نكته ياد شده دارد.

9 - آگاهى همه جانبه خداوند ، باعث تأمين روزى موجودات نيازمند است .

اللّه يرزقها و إيّاكم و هو السميع العليم

تنوع جنبندگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 164 - 14

14 - وجود جنبندگان متنوع و مختلف در هر كجاى زمين ، از نشانه هاى توحيد و رحمت گسترى خداوند است .

و بث فيها من كل دابة . .. لأيت

توحيد عبادى جنبندگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 49 - 4

4- تمامى موجودات جنبنده و فرشتگان ، تنها در برابر خداوند سجده مى كنند .

و لله يسجد ما فى السموت و ما فى الأرض من دابّة و المل_ئكة

ثبت روزى جنبندگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 6 - 6

6_ نام و نشان هر جنبنده ، مقدار و نوع روزى آن و نيز مكانى كه بايد در آن روزى داده شود ، در كتابى ثبت شده است .

و ما من دابّة. .. كل فى كت_ب

مضاف اليه كلمه {كل} محذوف است و جمله هاى پيشين گوياى آن است; يعنى: {كل دابة و ما يتعلق بها فى كتاب مبين}

جنبندگان در كتاب مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 6 - 6

6_ نام و نشان هر جنبنده ، مقدار و نوع روزى آن و نيز مكانى كه بايد

در آن روزى داده شود ، در كتابى ثبت شده است .

و ما من دابّة. .. كل فى كت_ب

مضاف اليه كلمه {كل} محذوف است و جمله هاى پيشين گوياى آن است; يعنى: {كل دابة و ما يتعلق بها فى كتاب مبين}

جنبندگان مادى آسمانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 49 - 2

2- وجود جنبندگانى جسمانى در آسمانها

و لله يسجد ما فى السموت . .. من دابّة

{من} براى بيان {ما}ى موصول است. {دابّة} در لغت به معناى جنبنده اى است كه حركتش محسوس نيست. {دابّة} در موضع نصب بوده و حال براى فاعل {يسجد} است. بنابراين به قرينه عطف {ملائكه} _ كه موجودات مجردى اند _ بر {ما}، دابّه مى تواند موجود جسمانى باشد.

جنبندگان و استكبار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 49 - 6

6- همه جنبندگان در برابر خداوند منقادند و استكبار نمىورزند .

و لله يسجد ما فى السموت و ما فى الأرض من دابّة . .. و هم لايستكبرون

حاكم جنبندگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 56 - 7

7_ باور به حاكميت خداوند بر موجودات و توجه به ربوبيت او بر انسانها ، ايجاد كننده روحيه توكل در آنان است .

إنى توكلت على الله ربى و ربكم ما من دابّة إلاّ هو ءاخذ بناصيتها

حقوق جنبندگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 6 - 2،3

2_ هر موجود زنده اى ، داراى حق تغذيه در دوران حيات خويش

و ما من

دابّة فى الأرض إلاّ على الله رزقها

3_ تأمين روزى موجودات زنده ، حق آنها بر خداست .

و ما من دابّة فى الأرض إلاّ على الله رزقها

خلقت جنبندگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 10 - 11

11 - خداوند ، از هر نوع جنبنده اى ، در زمين آفريده و در آن گسترانيده است .

و بثّ فيها من كلّ دابّة

ذخيره غذاى جنبندگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 60 - 2

2 - خيلى از جنبندگان ، توان ذخيره سازى مواد غذايى خود را ندارند .

و كأيّن من دابّة لاتحمل رزقها

در اين كه {مراد از {لاتحمل رزقها} چيست؟}، دو احتمال وجود دارد: يكى، تأمين روزى است و ديگر حمل و ذخيره سازى آن است. برداشت بالا بنابر احتمال دوم است.

ذكر تأمين روزى جنبندگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 60 - 3

3 - توجه به تأمين روزى انبوه جنبندگان ناتوان از تأمين روزى خود ، زمينه ساز توكل به خداوند است .

على ربّهم يتوكّلون . و كأيّن من دابّة لاتحمل رزقها

زندگى جمعى جنبندگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 38 - 1

1 _ تمامى جنبدگان زمينى و پرندگان آسمان، مانند آدميان، به صورت امت زندگى مى كنند.

و ما من دابة فى الأرض و لا طئر يطير بجناحيه إلا أمم أمثالكم

سجده جنبندگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 49 - 1،4

1- تمامى جنبندگان

عالم در برابر خداوند ، همواره منقاد و ساجدند .

و لله يسجد ما فى السموت و ما فى الأرض من دابّة و المل_ئكة

4- تمامى موجودات جنبنده و فرشتگان ، تنها در برابر خداوند سجده مى كنند .

و لله يسجد ما فى السموت و ما فى الأرض من دابّة و المل_ئكة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 18 - 1

1 - سجده ( خضوع و انقياد ) اهل آسمان و زمين و نيز خورشيد ، ماه ، ستارگان ، كوه ها ، درختان و جنبندگان براى خدا

ألم تر أنّ اللّه يسجد له من فى السم_وت و من فى الأرض . .. و الشجر و الدواب

{سجود} (مصدر {يسجد}) به معناى اظهار خضوع و انقياد است.

سيستم جنبندگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 10 - 10

10 - جنبندگان زمين ، تشكيل دهنده مجموعه و سيستمى كامل اند .

و بثّ فيها من كلّ دابّة

تعبير {من كلّ} ممكن است، صرفاً بيان كننده كثرت نباشد; بلكه نوعى جامعيت را در روابط ميان حيوانات و استفاده آنان از هم ديگر بيان كند.

عجز جنبندگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 56 - 9

9_ هيچ جنبنده اى _ چه انسان و چه حيوان _ بدون خواست خداوند ، توانا بر ضرررسانى به ديگرى نيست .

ثم لاتنظرون. إنى توكلت على الله ... ما من دابّة إلاّ هو ءاخذ بناصيتها

مقصود از بيان سلطه خداوند بر همه جانداران ، به دليل وقوع آن پس از مبارزه طلبى هود(ع) و توكل بر

خداوند ، اين معناست كه: همه چيز مقهور خواست خداوند است و بدون رخصت او ، هيچ جاندارى _ چه رسد به بتهاى بى جان _ توانا بر ضرر رسانى نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 60 - 1،2

1 - بسيارى از جانداران ، توان تهيه روزى خود را ندارند .

و كأيّن من دابّة لاتحمل رزقها

{حمالة} مصدر {تحمل} به معناى {كفالت و برعهده گرفتن} است.

2 - خيلى از جنبندگان ، توان ذخيره سازى مواد غذايى خود را ندارند .

و كأيّن من دابّة لاتحمل رزقها

در اين كه {مراد از {لاتحمل رزقها} چيست؟}، دو احتمال وجود دارد: يكى، تأمين روزى است و ديگر حمل و ذخيره سازى آن است. برداشت بالا بنابر احتمال دوم است.

مكان روزى جنبندگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 6 - 6

6_ نام و نشان هر جنبنده ، مقدار و نوع روزى آن و نيز مكانى كه بايد در آن روزى داده شود ، در كتابى ثبت شده است .

و ما من دابّة. .. كل فى كت_ب

مضاف اليه كلمه {كل} محذوف است و جمله هاى پيشين گوياى آن است; يعنى: {كل دابة و ما يتعلق بها فى كتاب مبين}

منزل دائمى جنبندگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 6 - 4

4_ خداوند ، به منزل و مأواى دايم و موقت هر جنبنده اى آگاه است .

يعلم مستقرها و مستودعها

{مستقر} اسم مكان از استقرار و به معناى مقر و قرارگاه است. بنابراين {مستقرها};يعنى، جايگاهى كه آن جنبنده در

آن استقرار دارد و منزل دايمى يا غالبى اوست. {مستودع} اسم مكان از استيداع (وديعه گذاشتن و يا وديعه گرفتن) است و از آن جا كه وديعه به طور موقت و نه دايمى در جايى نگهدارى مى شود، مى توان گفت: مراد از {مستودعها} جايگاهى است كه آن جنبنده، به طور موقت در آن جايگاه به سر مى برد.

منزل موقت جنبندگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 6 - 4

4_ خداوند ، به منزل و مأواى دايم و موقت هر جنبنده اى آگاه است .

يعلم مستقرها و مستودعها

{مستقر} اسم مكان از استقرار و به معناى مقر و قرارگاه است. بنابراين {مستقرها};يعنى، جايگاهى كه آن جنبنده در آن استقرار دارد و منزل دايمى يا غالبى اوست. {مستودع} اسم مكان از استيداع (وديعه گذاشتن و يا وديعه گرفتن) است و از آن جا كه وديعه به طور موقت و نه دايمى در جايى نگهدارى مى شود، مى توان گفت: مراد از {مستودعها} جايگاهى است كه آن جنبنده، به طور موقت در آن جايگاه به سر مى برد.

منشأ پيدايش جنبندگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 164 - 12،13

12 - باران ، منشأ حيات در زمين و موجب پيدايش جنبندگان در آن است .

فأحيا به الأرض بعد موتها و بث فيها من كل دابة

{بث} به معناى پراكنده ساختن است و مراد از آن در آيه شريفه ايجاد انواع جنبندگان و ازدياد آنها با توالد و تناسل و پراكنده ساختنشان در زمين است. {بث فيها} مى تواند عطف بر {أحيا ...}

باشد كه در اين صورت متفرع بر {أنزل من السماء من ماء} خواهد بود و گوياى اين است كه: منشأ به وجود آمدن حيوانات آبهاى فرود آمده از آسمان مى باشد.

13 - خداوند احياء كننده زمين ، ايجاد كننده موجودات زنده در آن و منتشر سازنده آنها در سراسر گيتى است .

فأحيا به الأرض . .. و بث فيها من كل دابة

منشأ روزى جنبندگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 6 - 1

1_ خداوند ، عهده دار روزى رسانى به همه جنبندگان زمين

و ما من دابّة فى الأرض إلاّ على الله رزقها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 60 - 4

4 - خداوند ، روزى دهنده جنبندگان و انسان ها است .

اللّه يرزقها و إيّاكم

نقش جنبندگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 11 - 1

1 - آسمان ها و كوه ها و جنبندگان و . . . ، تبلور آفرينندگى خداوند است .

ه_ذا خلق اللّه فأرونى ماذا خلق الذين من دونه

نيازهاى مادى جنبندگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 6 - 2

2_ هر موجود زنده اى ، داراى حق تغذيه در دوران حيات خويش

و ما من دابّة فى الأرض إلاّ على الله رزقها

جنسيت از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

جنسيت

ارزش جنسيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 124 - 4،5

4 _ ايمان و عمل صالح ، معيار ارزش انسانهاست ; نه جنسيت ايشان .

و من يعمل من

الصلحت من ذكر او انثى و هو مؤمن

5 _ بهره مندى مردم از پاداش هاى الهى و ورودشان به بهشت ، در گرو ايمان و عمل صالح است ، نه جنسيت و انتساب به مذهب يا فرقه اى خاص .

و من يعمل من الصلحت من ذكر او انثى و هو مؤمن فأولئك يدخلون الجنة

تعيين جنسيت فرزند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 50 - 6

6 - حاكميت مطلق و بلامنازع خدا در صحنه هستى ، پشتوانه اجراى مشيت او در ميزان جمعيت و نوع جنسيت فرزندان خانواده

للّه ملك السم_وت . .. و يجعل من يشاء عقيمًا

تغيير جنسيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 119 - 10

10 _ شيطان ، در صدد وادار ساختن انسان ها به تغيير مخلوقات الهى ( همانند تبديل كردن زن به مرد و . . . )

و لامرنهم فليغيرن خلق اللّه

جنسيت انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 7 - 1

1- تمامى رسولان الهى ، از نوع بشر و جنس مرد بودند .

و ما أرسلنا قبلك إلاّ رجالاً

جنسيت توطئه گران قصه افك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 11 - 14

14 - گردانندگان توطئه { افك } همگى از مردان بودند .

إنّ الذين جاءو بالإفك . ..لكلّ امرى منهم ما اكتسب من الإثم

{مرء} در لغت هم به معناى انسان آمده و هم به معناى مرد; ولى به قرينه شأن نزول آيه شريفه، در اين جا

به معناى مرد است.

جنسيت در جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 1 - 7

7 - جن ، متشكل از مردان و زنان

استمع نفر من الجنّ

برداشت ياد شده، با توجه به معناى {نفر} (گروهى از مردان متشكل از سه تا ده نفر) مى باشد; زيرا لازمه وجود مردان در هر دسته و نوعى از موجودات، وجود زنان در ميان آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 6 - 8

8 - جن ، موجودى متشكل از دو جنس مرد و زن

كان رجال من الإنس يعوذون برجال من الجنّ

جنسيت فرزند ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 101 - 4

4 - بشارت خداوند به ابراهيم ( ع ) ، به پسر بودن فرزند مورد درخواست او

ربّ هب لى من الص_لحين . فبشّرن_ه بغل_م حليم

جنسيت گوساله سامرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 88 - 1

1 - سامرى ، از زيورآلات به دور ريخته شده بنى اسرائيل ، تنديسى به شكل گوساله نر ساخت و آن ارائه كرد .

فأخرج لهم عجلاً جسدًا

{عجل}; يعنى، گوساله نر. توصيف {عجلاً} به {جسداً} بيانگر اين نكته است كه گوساله به شكل تنديس بود; نه اين كه گوساله واقعى باشد. جمله {فأخرج لهم...} ممكن است كلام خداوند باشد و احتمال مى رود ادامه سخن بنى اسرائيل باشد. در صورت دوم، مراد گويندگان _ به قرينه گفتن {لهم} نه {لنا} _ تبرئه خود از پرستش گوساله است.

جنسيت

ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 21 - 3

3 - اعراب جاهلى ، معتقد به دختر بودن فرشتگان

أفريتم اللّ_ت و العزّى . .. ألكم الذّكر و له الأُنثى

از ارتباط ميان آيات، مى توان استفاده كرد كه مشركان، فرشتگان را دختران خدا و بت ها را مظهرى براى آنها مى پنداشتند. بدين جهت اسامى مؤنث براى بت ها، (لات و...) برمى گزيدند.

منشأ تعيين جنسيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 39 - 4

4 - نقش اصلى نطفه و منى مرد ، در تعيين جنسيت *

ألم يك نطفة من منىّ يمنى . .. فجعل منه الزوجين الذكر و الأُنثى

ضمير در {منه الزوجين. ..} به {منى} بازمى گردد. بر اين اساس مى توان گفت: احتمالاً اين نطفه مرد است كه زوجين (مرد و زن) را پديد مى آورد و جنسيت فرزند را تعيين مى كند.

منشأ تعيين جنسيت جنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 49 - 10

10 - دختر يا پسر بودن جنين ، تابع قوانين جارى خداوند در آفرينش است .

للّه ملك السم_وت . .. يخلق ما يشاء يهب لمن يشاء إن_ثًا ... الذكور

ارتباط بين بخش هاى آيه شريفه ({مالكيت يگانه خدا بر هستى}، {مشيت در آفرينش} و {مشيت در جنسيت جنين}) مى فهماند كه ميان مالكيت خدا بر كل هستى و مشيت او در آفرينش، ارتباط است كه واژه {قانون} مى تواند بيانگر آن باشد.

وقت تشخيص جنسيت جنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 -

نجم - 53 - 46 - 5

5 - مشخص شدن جنسيت ( نر و ماده بودن ) ، پس از استقرار نطفه در رحم

و أنّه خلق الزوجين الذكر و الأُنثى . من نطفة إذا تمنى

وصف {إذا تمنى}، مى تواند بيانگر اين معنا باشد كه نوع زوجين و جنسيت آنها، پس از جريان نطفه و استقرار در رحم صورت مى گيرد.

جنگ از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

جنگ

{جنگ}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 122 - 1،12،18

1 _ تمايل دو گروه از رزمندگان احد به سستى و انصراف از شركت در جنگ

اذ همّت طائفتان منكم ان تفشلا

بيشتر مفسرين برآنند كه آيه فوق در مورد نبرد احد نازل شده است.

12 _ سستى و هراس در هنگامه هاى دشوار ( همانند جنگ ) و تصميم به نافرمانى از پيامبر ( ص ) ، به تنهايى ، موجب خروج از ولايت و حمايت الهى نيست .

اذ همّت . .. و اللّه وليّهما

جمله {و اللّه وليّهما}، در عين اعتراض به گروههايى كه قصد انحراف از جنگ و نافرمانى از رسول خدا (ص) را داشتند، بيانگر اين است كه اين تصميمشان، باعث نشد كه ولايت الهى از آنان منقطع شود.

18 _ تمايل بنى حارثه و بنى سلمه به سستى و انصراف از شركت در جنگ احد

اذ همّت طائفتان منكم

امام باقر و امام صادق (ع) درباره {طائفتان} در آيه فوق فرمودند: {و الطّائفتان هما بنو سلمة و بنو حارثة حيّان من الانصار.

_______________________________

مجمع البيان، ج 2، ص 824.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 123 - 9

9 _ سرزنش

خداوند به پيكارگران احد كه چرا على رغم مشاهده يارى الهى در جنگ بدر ، تصميم به سستى در كارزار احد گرفتند .

و اذ همّت طائفتان منكم ان تفشلا . .. و لقد نصركم اللّه ببدر و انتم اذلّة

لحن آيه، حكايت از سرزنش مسلمانانى است كه در جنگ احد، تصميم به سستى و نافرمانى گرفتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 128 - 13،14

13 _ رويارويى و نبرد با اهل ايمان ، ظلم است و محاربانِ با اهل ايمان ، ظالم هستند .

ليقطع طرفاً من الّذين كفروا . .. فانّهم ظالمون

14 _ دشمنان محارب با اهل ايمان ، مستحقّ عذاب الهى

او يعذّبهم فانّهم ظالمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 140 - 19

19 _ مؤمنان استوار در نبرد اُحُد و ديگر هنگامه هاى پيكار با كافران ، برگزيدگان خداوند براى گواهى بر اعمال مردم

و تلك الايّام . .. و ليعلم اللّه الّذين امنوا و يتّخذ منكم شهداء

ترك لام در {و يتّخذ}، اشاره به اين معنا دارد كه برگزيدن، در پى مشخّص شدن مؤمنان واقعى است. يعنى مؤمنان واقعى براى گواه بودن برگزيده مى شوند. گفتنى است كه در برداشت فوق، متعلق حذف شده {شهدآء}، اعمال مردم، گرفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 141 - 1

1 _ شكست و پيروزى مؤمنان در جنگ با كافران ، عاملى براى خالص سازى مؤمنان

و تلك الايّام نداولها . .. و ليمحّص اللّه الّذين امنوا

فعل {يمحّص} از مصدر {تمحيص} به

معناى خالص كردن از ناخالصيها و نقصهاست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 151 - 4

4 _ خداوند با القاى وحشت و دلهره در دل هاى كفرپيشگان تقويت كننده روحيه جامعه ايمانى در رويارويى با آنان

سنلقى فى قلوب الّذين كفروا الرّعب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 152 - 8

8 _ سستى ، نزاع و تفرقه و سرپيچى از فرماندهى ، از عوامل شكست جنگجويان

حتّى اذا فشلتم و تنازعتم فى الامر و عصيتم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 153 - 10،11

10 _ تلاش مستمر پيامبر ( ص ) براى جلوگيرى از شكست مسلمانان در كارزار احد

و الرّسول يدعوكم فى اخريكم

11 _ بى اعتنايى به دعوت پيامبر ( ص ) در پيكار احد ، موجب شكست مسلمانان در آن كارزار

ثمّ صرفكم . .. و الرّسول يدعوكم فى اخريكم

بنابر اينكه {اذ تصعدون} متعلق به {صرفكم} باشد، آيه مزبور در مقام بيان علتهاى شكست احد است. بنابراين جمله {و لا تلون على احد و الرّسول ... }، كه حاكى از دعوت پيامبر (ص) و بى اعتنايى به اوست، نيز بيانگر علتى براى شكست خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 154 - 34

34 _ حوادث ايّام ، جنگ ها ، سختى ها ، مصيبت ها و مرگ ، آزمايش الهى است .

لبرز الّذين . .. و ليبتلى اللّه ما فى صدوركم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3

- آل عمران - 3 - 155 - 11

11 _ عفو و گذشت از خطا هاى جنگى رزمندگان ( تخلّف از دستورات فرماندهى و . . . ) امرى نيكو و پسنديده

و لقد عفا اللّه عنهم انّ اللّه غفور حليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 156 - 3

3 _ شكست در پيكار احد ، زمينه ساز هجوم تبليغاتى كافران و يا منافقان ، عليه اسلام ، پيامبر ( ص ) و مسلمانان

يا ايّها الّذين امنوا لا تكونوا كالّذين كفروا و قالوا لاخوانهم . .. ما ماتوا و م

كشته شدن عدّه اى از مسلمانان در جنگ احد باعث شده بود كه كافران و يا منافقان، كه با حضور در صحنه احد مخالف بودند، ماجراى احد و كشته هاى فراوان آن را حربه تبليغاتى عليه پيامبر (ص) قرار دهند. آنان مى گفتند اگر نظر ما را مى پذيرفتند و همراه پيامبر (ص) خارج نمى شدند، اين حوادث ناگوار پيش نمى آمد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 175 - 2

2 _ شايعه پراكنانى كه مردم را از جهاد مى ترسانند ، شيطانند .

قال لهم النّاس انّ النّاس قد جمعوا لكم . .. انّما ذلكم الشّيطان يخوّف اولياءه

بنابر اينكه {ذلكم}، اشاره به همان مردمى باشد كه مؤمنان را از جنگ مى ترساندند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 179 - 6

6 _ سختى ها ، مصيبت ها و جنگ ها ( شكست ها و پيروزى ها ) ، وسايل آزمايش

الهى براى بندگان

حتّى يميز الخبيث من الطّيّب

به مقتضاى ارتباط ميان اين آيه و آيات پيشين، از وسايل آزمايش الهى، همان نبردها مشكلات آن است ; چنانچه در نبرد احد پيش آمد.

آتش بس در جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 61 - 5

5 _ پذيرش صلح و متاركه جنگ در حيطه قدرت و مسؤوليت پيامبر ( ص ) و رهبرى است .

و إن جنحوا للسلم فاجنح لها

برداشت فوق با توجه به اينكه پيامبر(ص) مورد خطاب {فاجنح} قرار گرفته است، استفاده شده است.

آثار اتمام جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 4 - 16،17،18

16- لزوم حفظ حالت جنگى و تهاجم بر دشمن ، براى كشتن و اسير گرفتن تا زمان فرو نشستن شعله هاى نبرد

حتّى تضع الحرب أوزارها

مى توان گفت: {حتّى تضع. ..} غايت براى مجموع پيام آيه است كه عبارت بود از يورش بر دشمن، براى نابود ساختن و اسير گرفتن آنان.

17- رزمندگان ، موظف به جنگيدن و اسير گرفتن دشمن تا خلع سلاح آنان و فرونشستن جنگ *

فشدّوا الوثاق . .. حتّى تضع الحرب أوزارها

ممكن است {حتّى تضع. ..} غايت براى گرفتن اسيران باشد; كه از مضمون {فشدّوا الوثاق} به تلازم استفاده مى شود.

18- عدم ضرورت به بند كشيدن اسيران ، پس از فرو نشستن شعله هاى نبرد و شكست دشمن

فشدّوا الوثاق . .. حتّى تضع الحرب أوزارها

بنابر اين كه {حتّى تضع . ..} صرفاً غايت براى {فشدّوا الوثاق} باشد، برداشت بالا استفاده مى شود.

آثار پيروزى در جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

3 - آل عمران - 3 - 141 - 6

6 _ شكست و پيروزى در جنگ ، وسيله اى براى نابودى تدريجى كافران

نداولها بين النّاس . .. و ليمحّص اللّه الّذين امنوا و يمحق الكافرين

{محق}، به معنى نابودى تدريجى است. (مجمع البيان).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 27 - 4

4 - سرزمين ها و اموال و خانه هاى دشمن ، غنايمى هستند كه در صورت پيروزى مسلمانان ، به تصاحب آنان در مى آيد .

و أورثكم أرضهم و دي_رهم و أمولهم

آثار جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 130 - 6

6 _ خطر رواج رباخوارى ( درآمد ها و معاملات غير مشروع ) در دوران پس از جنگ *

يا ايّها الذين امنوا لا تأكلوا الرّبوآ

تذكّر به حكم ربا پس از بيان جنگ بدر و احد مى تواند اشاره به اين حقيقت باشد كه معمولاً جوامع بشرى پس از دوران جنگ به درآمدهاى غير مشروع، خصوصاً رباخوارى، مى پردازند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 154 - 38

38 _ حوادث ايّام جنگ ، سختى ها و مصيبت هاى در راه خدا ، زمينه خالص شدن انديشه مؤمنان از عقايد جاهليّت و پالايش درون آنان از خواسته هاى دنيايى و مادّى

يظنّون باللّه غير الحقّ . .. و ليبتلى اللّه ما فى صدوركم و ليمحّص ما فى قلوبكم

{ليمحّص} از مادّه تمحيص به معناى خالص سازى از عيبها و نقصهاست و اين جمله بيانگر هدفى ديگر از اهداف شكست در

نبرد احد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 46 - 8

8 _ خداوند ، فراخوان مؤمنان به صبر و تحمل مشكلات پيش آمده از نبرد با دشمنان

و اصبروا إن اللّه مع الصبرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 42 - 4

4 _ بروز باطن انسان و حقيقت ايمان وى ، در مراحل دشوار و تكاليف سخت الهى ( همانند جنگ و جهاد )

لو كان عرضاً قريباً و سفراً قاصداً لاتبعوك و لكن بعدت عليهم الشقة

آثار جنگ با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 70 - 9

9 _ شركت در جنگ بدر عليه پيامبر ( ص ) و مسلمانان ، مانع پذيرش ايمان شركت كنندگان نبود .

إن يعلم اللّه فى قلوبكم خيرا يؤتكم خيرا مما أخذ منكم و يغفر لكم

آثار جنگ با مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 70 - 9

9 _ شركت در جنگ بدر عليه پيامبر ( ص ) و مسلمانان ، مانع پذيرش ايمان شركت كنندگان نبود .

إن يعلم اللّه فى قلوبكم خيرا يؤتكم خيرا مما أخذ منكم و يغفر لكم

آثار جنگ با مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 25 - 14،17

14- آسيب ديدن مؤمنان ناشناخته شهر مكه ، در صورت وقوع جنگ ميان مسلمانان و مكيان در حديبيه

و لولا رجال مؤمنون . .. أن تط_وهم

17- پايمال شدن حرمت مردان و زنان مؤمن در صورت

جنگ در حديبيه ، مايه ننگ براى مسلمانان

و لولا رجال مؤمنون و نساء مؤمن_ت . .. فتصيبكم منهم معرّة

آثار جنگ داخلى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 85 - 29

29 - جنگ هاى داخلى و برادر كشى ، از بزرگترين گناهان و موجب خوارى و ذلت در دنيا و گرفتار شدن به عذاب اخروى است .

تقتلون أنفسكم . .. فما جزاء من يفعل ذلك منكم إلا خزى فى الحيوة الدنيا و يوم القي

از آن جا كه گناهان ياد شده، در پى دارنده شديدترين عذابهاست، معلوم مى شود اين گناهان از بزرگترين گناهان هستند.

آثار جنگ روانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 12 - 6

6 _ رعب و وحشت كافران در جنگ بدر ، از عوامل شكست آنان در آن جنگ

سألقى فى قلوب الذين كفروا الرعب

آثار خيانت در جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 143 - 10

10 _ پذيرش دوستى و سرپرستى كفار ، خيانت در جنگ ، خدعه با خدا ، سستى در عبادت ، رياكارى و كم به ياد خدا بودن ، موجب گمراهى و محروميت دايمى از هدايت الهى است .

و من يضلل اللّه فلن تجد له سبيلا

از مصاديق مورد نظر براى (من يضلل)، كسانى هستند كه در آيات قبل (از 138 تا 143) خصلتهاى آنان بر شمرده شد.

آثار سختى جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 42 - 5

5 _ جنگ هاى سخت و پرمشقت

، عرصه هاى جدا شدن مؤمنان راستين از غير ايشان

لو كان عرضاً قريباً و سفراً قاصداً لاتبعوك و لكن بعدت عليهم الشقة

آثار سستى در جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 46 - 5

5 _ سستى اهل ايمان در پيكار با دشمنان دين ، موجب از ميان رفتن ابهت و قوّت جامعه اسلامى

و لاتنزعوا فتفشلوا و تذهب ريحكم

آثار شكست در جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 141 - 6

6 _ شكست و پيروزى در جنگ ، وسيله اى براى نابودى تدريجى كافران

نداولها بين النّاس . .. و ليمحّص اللّه الّذين امنوا و يمحق الكافرين

{محق}، به معنى نابودى تدريجى است. (مجمع البيان).

آثار لغزش در جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 26 - 6

6 _ لغزش مؤمنان مجاهد در جبهه هاى نبرد ، موجب محروم شدن آنان از امداد هاى الهى نخواهد شد .

و يوم حنين . .. ثم وليتم مدبرين. ثم أنزل اللّه سكينته ... و أنزل جنوداً لم تروها

آداب جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 190 - 4

4 - ضرورت رعايت حقوق دشمنان حتى در جنگ با آنان

و قتلوا فى سبيل اللّه الذين يقتلونكم و لاتعتدوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 46 - 1،3

1 _ اطاعت از فرمان هاى خدا و رسول به هنگام رويارويى با دشمنان ، وظيفه اى ضرورى بر عهده مسلمانان

و أطيعوا اللّه

و رسوله

3 _ پرهيز از نزاع و اختلاف به هنگام رويارويى با دشمنان دين ، وظيفه اى ضرورى بر عهده مجاهدان

و لاتنزعوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 47 - 1

1 _ مجاهدان و نيرو هاى رزمى ، نبايد مانند سرمستان و رياكاران رهسپار ميدان هاى نبرد شوند .

و لاتكونوا كالذين خرجوا من ديرهم بطرا و رئاء الناس و يصدون

{بَطرْ} به معناى نشاط و شادمانى بيش از حد و اندازه است كه مى توان از آن به سرمستى تعبير كرد. اين كلمه مصدر است و حال براى فاعلِ {خرجوا} مى باشد ; يعنى خرجوا من ديارهم بطرين. كلمه {رئاء} نيز مصدر و به معناى اسم فاعل (مرائين) يعنى رياكاران) است.

آرامش روحى در جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 26 - 3

3 _ آرامش روحى ، از مهمترين عوامل پيروزى در نبرد است .

ثم أنزل اللّه سكينته على رسوله و على المؤمنين

آستقامت در جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 104 - 6

6 _ ضرورت آماده سازى مجاهدان براى تحمل رنج ها و خسارت هاى ناشى از نبرد با دشمنان

ان تكونوا تألمون فانهم يألمون كما تألمون و ترجون من اللّه ما لايرجون

هدف از بيان امتيازات نيروهاى مجاهد (ترجون من اللّه) و نيز تبيين رنجهاى دشمنان به هنگامه نبرد، اين است كه اهل ايمان را براى نبرد آماده سازد و به آنان روحيه رويارويى با دشمنان را القا كند.

آمادگى نظامى جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

3 - آل عمران - 3 - 172 - 2،3،8

2 _ آمادگى گروهى از مجاهدان عصر پيامبر ( ص ) براى شركت در جهاد ، على رغم آسيب ديدن در جنگ قبلى ( احد )

الّذين استجابوا لِلّه و الرسول من بعد ما اصابهم القرح . .. اجر عظيم

3 _ بازسازى مجدد سپاه اسلام توسط پيامبر ( ص ) ، پس از پراكندگى و شكست در جنگ احد

الّذين استجابوا لِلّه و الرسول من بعد ما اصابهم القرح

8 _ سرنوشت ساز بودن آمادگى رزمى و مانور مسلمين بعد از جنگ احد

الّذين استجابوا للّه و الرسول من بعد ما اصابهم القرح

سازماندهى سپاه اسلام پس از مصيبتهاى وارد آمده در جنگ احد و دعوت مجدد حتى از مجروحان براى شركت در جنگ، حكايت از سرنوشت ساز بودن اين آمادگى و بسيج نيرو دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 173 - 1،6

1 _ پاسخگويان به دعوت خدا و پيامبر ( ص ) پس از نبرد احد براى جهاد ، كسانى بودند كه از شايعه حمله دشمن نترسيدند و ايمانشان افزون گرديد .

الّذين استجابوا للّه . .. الّذين قال لهم النّاس ... فزادهم ايمانا

6 _ مؤمنان واقعى ، از زيادى دشمن و آمادگى آنها براى جنگ ، هراسى به خود راه نمى دهند .

الّذين قال لهم النّاس انّ النّاس . .. فزادهم ايماناً

اتحاد در جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 43 - 11

11 _ خداوند با امداد هاى خويش مسلمانان را از فاجعه نزاع و سست شدن در تصميمشان بر جنگ

بدر رهايى بخشيد .

و لكن اللّه سلم

اجتناب از شروع جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 19 - 7

7 _ مسلمانان نبايد آغازگر جنگ باشند .

و إن تعودوا نعد

احكام جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 194 - 1،2

1 - حرمت جنگ در ماه هاى حرام

الشهر الحرام بالشهر الحرام

ماههاى حرام از آن جهت به حرام بودن توصيف شده اند كه برخى از امورى كه در غير آنها حلال است، در اين ماهها حرام است; از جمله آن امور - به قرينه آيات گذشته - جنگ مى باشد. ماههاى حرام عبارت است از: رجب، ذى القعده، ذى الحجه و محرم.

2 - جواز جنگ در ماه هاى حرام در صورت تجاوز دشمنان در آن ماهها

الشهر الحرام بالشهر الحرام

{باء} در {بالشهر} باى مقابله يا عوض است و مقصود از اين مقابله - به قرينه فرازهاى بعد و با توجه به آيه هاى پيشين كه درباره جنگ بود - اين معناست: اگر دشمن با جنگ عليه شما حرمت ماههاى حرام را نقض كرد، شما نيز مى توانيد حرمت اين ماهها را ناديده گرفته و عليه آنان به مبارزه برخيزيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 217 - 1،6،7

1 _ پُرسش مردم از پيامبر ( ص ) ، درباره جنگ و خونريزى در ماه هاى حرام

يسئلونك عن الشهر الحرام قتال فيه

6 _ جنگ در ماه هاى حرام ، از گناهان بزرگ است .

يسئلونك عن الشهر الحرام قتال فيه قل قتال فيه كبير

7 _ احترامِ

ماه هاى حرام ( ممنوعيّت جنگ در آنها ) ، در عصر جاهليّت و تأييد آن در اسلام

يسئلونك عن الشهر الحرام قتال فيه قل قتال فيه كبير

ظاهر اين است كه در سؤال سائل نيز كلمه {الحرام} (به معناى داراى حرمت) آمده است; بنابراين آن ماهها، پيش از اعلام قرآن مبنى بر تحريم جنگ در آن، از احترام ويژه اى برخوردار بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 71 - 1،4

1 _ وجوب حمل سلاح و ادوات جنگى و كوچ جمعى و يا گروه گروه ، براى دفاع و نبرد

يا ايّها الّذين امنوا خذوا حذركم فانفروا ثبات او انفروا جميعاً

برداشت فوق را فرمايش امام باقر (ع) تأييد مى كند كه درباره آيه فوق فرمود: خذوا سلاحكم . .. الثبات السّرايا و الجميع العسكر.

_______________________________

تفسير تبيان، ج 3، ص 253 ; مجمع البيان، ج 3، ص 112 ; نورالثقلين، ج 1، ص 516، ح 396، 397.

4 _ لزوم آمادگى كامل نيرو هاى رزمنده ، قبل از حركت به سوى نبرد با دشمن

يا ايّها الّذين امنوا خذوا حذركم فانفروا

عطف {انفروا} با فاى عاطفه، دلالت بر اين معنا دارد كه اوّل بايد آماده شويد (خذوا حذركم)، و آنگاه به سوى دشمن بسيج شويد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 75 - 2

2 _ وجوب جنگ و مبارزه براى رهايى مستضعفان

و ما لكم لا تقاتلون فى سبيل اللّه و المستضعفين

مراد از جنگ در راه مستضعفان _ به قرينه ادامه آيه _ جنگيدن براى رهايى آنان از چنگال ستمگران است. در برداشت فوق، {المستضعفين} عطف

بر {اللّه} گرفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 76 - 6

6 _ وجوب نبرد با ياوران شيطان ( كافران و طاغوت ها )

و الّذين كفروا يقاتلون فى سبيل الطّاغوت فقاتلوا اولياء الشّيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 90 - 13

13 _ حرمت تعرض و نبرد با منافقان و دشمنانى كه از نبرد با مسلمانان دست برداشته و خواهان صلح مى باشند .

فان اعتزلوكم فلم يقتلوكم و القوا اليكم السلم فما جعل اللّه لكم عليهم سبيلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 67 - 1،2،5

1 _ گرفتن اسير در ميدان نبرد ، پيش از غلبه بر دشمن و سركوبى كامل او ، امرى بس ناروا و حرام است .

ما كان لنبى أن يكون له أسرى حتى يثخن فى الأرض

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه مفعول {يثخن} كلمه اى همانند {العدو} باشد كه به قرينه مقام حذف شده است و {ال} در {الأرض} نيز جانشين مضاف إليه باشد، يعنى أرض المعركه (منطقه جنگ). گفتنى است كه اثخان عدو، چنانچه در لسان العرب آمده، به معناى غلبه بر دشمن با كشتار وسيع آنان است. بنابراين جمله {ما كان ... } بيانگر اين معناست كه اسير گرفتن از دشمن پيش از غلبه بر او جايز نيست.

2 _ حرمت گرفتن اسير پيش از غلبه بر دشمن ، سنت تمام انبياى الهى و حكمى لازم الاجرا درتمام اديان آسمانى

ما كان لنبى أن يكون له أسرى حتى يثخن فى الأرض

5 _ تثبيت موقعيت

برتر رزمى سپاه اسلام از وظايف رزمندگان

ما كان لنبى أن يكون له أسرى حتى يثخن فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 2 - 2

2 _ لزوم دادن فرصت مناسب به دشمنان پيمان شكن ، براى توبه و بازگشت به دامن اسلام ، پيش از جنگ با آنان

براءة من اللّه و رسوله . .. فسيحوا فى الارض أربعة أشهر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 5 - 13

13 _ رفع حصر از محاصره شدگان به دست قواى اسلام ، در صورت پذيرفته شدن اسلام از سوى آنان ، واجب است .

و احصروهم . .. فإن تابوا .... فخلّوا سبيلهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 11 - 4

4 _ جنگيدن با كفار محارب ، پس از گرويدن آنان به اسلام ، ممنوع است .

فإن تابوا . .. فإخونكم فى الدين

جمله {فإخونكم فى الدين} اشاره به اين معنا دارد كه: كفار محارب با گرويدن به اسلام، برادران دينى مسلمانان محسوب شده و از آن پس، جنگيدن با آنان حرام است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 83 - 13

13 _ شركت و عدم شركت در جنگ ، منوط به اذن رهبر جامعه اسلامى است .

فاستئذنوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 86 - 4

4 _ زمام امور جنگ و اجازه حضور و عدم حضور در آن ، در اختيار رهبر جامعه اسلامى و از شؤون

اوست .

جهدوا مع رسوله استئذنك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 40 - 3

3 - جنگ و پيكار آوارگان با زورگويانى كه آنان را به جرم ايمان و خداخواهى از سرزمين شان بيرون كردند ، حقى است مشروع كه خدا به آنان داده بود .

أُذن للذين يق_تلون . .. الذين أُخرجوا من دي_رهم

ادوات جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 60 - 1،4

1 _ تقويت قواى نظامى و تهيه ادوات جنگى براى نبرد با دشمنان خدا ، وظيفه اى بر عهده تمامى مسلمانان

و أعدوا لهم ما استطعتم من قوة و من رباط الخيل

4 _ جامعه اسلامى بايد به پيشرفته ترين ادوات رزمى زمان مجهز باشد .

و أعدوا لهم ما استطعتم من قوة و من رباط الخيل

ادوات جنگ در صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 60 - 3

3 _ اسب هاى سوارى در عصر بعثت ، كارآمدترين و مهمترين وسيله براى تقويت بنيه نظامى

و أعدوا لهم ما استطعتم من قوة و من رباط الخيل

عطف {رباط الخيل} بر {قوة} عطف خاص بر عام است و كاربرد چنين عطفى معمولا براى رساندن اهميت معطوف و نقش اساسيتر آن نسبت به ديگر مصاديق معطوف عليه است.

اذن ترك جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 86 - 4

4 _ زمام امور جنگ و اجازه حضور و عدم حضور در آن ، در اختيار رهبر جامعه اسلامى و از شؤون اوست .

جهدوا مع رسوله

استئذنك

اذن جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 83 - 13

13 _ شركت و عدم شركت در جنگ ، منوط به اذن رهبر جامعه اسلامى است .

فاستئذنوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 86 - 4

4 _ زمام امور جنگ و اجازه حضور و عدم حضور در آن ، در اختيار رهبر جامعه اسلامى و از شؤون اوست .

جهدوا مع رسوله استئذنك

ارزش جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 216 - 5

5 _ جنگ و جهاد ، امرى خير براى مؤمنان ، على رغم ظاهر ناخوشايند آن

كتب عليكم القتال و هو كره لكم و عسى ان تكرهوا شيئاً و هو خير لكم

اسارت در جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 67 - 1،2،4

1 _ گرفتن اسير در ميدان نبرد ، پيش از غلبه بر دشمن و سركوبى كامل او ، امرى بس ناروا و حرام است .

ما كان لنبى أن يكون له أسرى حتى يثخن فى الأرض

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه مفعول {يثخن} كلمه اى همانند {العدو} باشد كه به قرينه مقام حذف شده است و {ال} در {الأرض} نيز جانشين مضاف إليه باشد، يعنى أرض المعركه (منطقه جنگ). گفتنى است كه اثخان عدو، چنانچه در لسان العرب آمده، به معناى غلبه بر دشمن با كشتار وسيع آنان است. بنابراين جمله {ما كان ... } بيانگر اين معناست كه اسير گرفتن از دشمن پيش از غلبه بر او

جايز نيست.

2 _ حرمت گرفتن اسير پيش از غلبه بر دشمن ، سنت تمام انبياى الهى و حكمى لازم الاجرا درتمام اديان آسمانى

ما كان لنبى أن يكون له أسرى حتى يثخن فى الأرض

4 _ مجاهدان بدر پيش از غلبه كامل بر دشمن ، براى دستيابى به منافعى مادى ، به گرفتن اسير اقدام كردند .

ما كان لنبى . .. تريدون عرض الدنيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 4 - 6

6- اسيركردن نيرو هاى دشمن در ميدان جنگ ، امرى مجاز پس از متلاشى كردن سپاه كفر و زمين گير ساختن آنان

حتّى إذا أثخنتموهم فشدّوا الوثاق

استراتژى جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 67 - 3

3 _ تعيين مشى نظامى در حيطه مسؤوليت انبيا و رهبران الهى است .

ما كان لنبى أن يكون له أسرى

استفاده از فيل در جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فيل - 105 - 1 - 6

6 - استفاده از فيل در جنگ هاى عرب ، كم سابقه و نشانه برخوردارى سپاه مهاجم ، از تجهيزات پيشرفته جنگى بود .

ألم تر كيف فعل ربّك بأصح_ب الفيل

شهرت سپاه ابرهه با عنوان {اصحاب الفيل}، نشانگر تازگى داشتن اين ابزار جنگى و هراس افكن بودن آن است.

استقامت در جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 177 - 6

6 - برپايى نماز ، پرداخت زكات ، وفاى به عهد ، صبر در مشكلات و استقامت در نبرد از وظايف اهل ايمان و از

مسائل اساسى دين

ليس البر أن تولوا وجوهكم . .. و لكن البر من ... و أقام الصلوة ... والصبرين فى ال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 249 - 23،30

23 _ گمان به لقاءاللّه ( روز رستاخيز ) موجب پايدارى انسان در پيكار با دشمنان

قال الّذين يظنُون . .. غلبت فئة كثيرة

بنابراينكه {يظنّون} به معنى گمان باشد.

30 _ پيروزى در پيكار ، در گرو استقامت و استوارى است ; نه انبوهى لشكر

كم من فئة . .. و اللّه مع الصّابرين

جمله {و اللّه . .. }، به منزله بيان شرط براى غلبه گروه اندك بر گروه انبوه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 145 - 12

12 _ جهاد و مقاومت در جنگ ، موجب برخوردارى از پاداش دنيوى و اخروى

و لمّا يعلم اللّه الّذين جاهدوا منكم و يعلم الصّابرين . .. و من يرد ثواب الدّنيا

با توجّه به آيات قبل، از مصاديق مورد نظر براى اعمال خير، جهاد و مبارزه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 147 - 2

2 _ درخواست بخشايش گناهان و زياده روى ها ، پايدارى بر راه پيامبران و چيرگى بر كافران ، تنها سخن دست پروردگان انبيا در هنگامه هاى پيكار

و ما كان قولهم الّا ان قالوا ربّنا اغفرلنا ذنوبنا و اسرافنا فى امرنا و ثبّت اقدا

در برداشت فوق، ضمير {قولهم}، تنها به {ربّيّون} برگشت داده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 21

- 8

8 _ موسى ( ع ) بر حذر دارنده قوم خويش از فرار و عقب نشينى به هنگام رويارويى با ساكنان سرزمين مقدس

و لاترتدوا على ادباركم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 45 - 1،3

1 _ اهل ايمان وظيفه دار پايدارى در نبرد با دشمنان دين

يأيها الذين ءامنوا إذا لقيتم فئة فاثبتوا

{لقاء} مصدر {لقيتم} به معناى رو در رو شدن و برخورد كردن است و مراد از آن به مناسبت سياق آيه، برخورد نظامى، يعنى پيكار و نبرد، مى باشد.

3 _ پايدارى اهل ايمان در صحنه هاى پيكار همراه با ياد مداوم خدا ، زمينه ساز پيروزى آنان بر دشمنان دين

فاثبتوا و اذكروا اللّه كثيرا لعلكم تفلحون

{لعلكم} علاوه بر اينكه متعلق بر {اذكروا اللّه} است، مى تواند متعلق به {فاثبتوا} نيز باشد. در اين صورت مراد از {فلاح}، پيروزى در جنگ است.

استقامت در جنگ روانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 10 - 12

12 _ لزوم استوارى در برابر جنگ روانى دشمنان و نهراسيدن از استهزاى آنان

و لقد استهزىء برسل من قبلك فحاق بالذين سخروا منهم ما كانوا به يستهزءون

اسيرگيرى در جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 4 - 5

5- اهتمام به گرفتن اسير در ميدان جنگ ، قبل از متلاشى ساختن دشمن ، كارى نادرست و مخالف اصول جنگ

فضرب الرقاب حتّى إذا أثخنتموهم فشدّوا الوثاق

از آيه شريفه استفاده مى شود كه خداوند، به سپاه اسلام شيوه و قانون جنگ و نكاتى را كه موجب قوت و

پيروزى آنان مى شود آموخته است و به آنان تذكر داده كه مبادا، به هواى گرفتن اسير خود را به شكست بكشانند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 67 - 15

15 _ پرهيز از گرفتن اسير در ميدان نبرد تا پيش از سركوبى كامل دشمن ، امرى حكيمانه و موجب پيروزى دشمنان دين است .

ما كان لنبى . .. و اللّه عزيز حكيم

توصيف خداوند به عزتمندى و كاردانى پس از تأكيد بر حرمت گرفتن اسير پيش از سركوبى دشمن، اشاره به اين دارد كه اين حكم، حكمى حكيمانه است و اجراى آن زمينه ساز عزتمندى و پيروزى مسلمانان است.

اسيرگيرى قبل از جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 67 - 16،17

16 _ پيامبران تا پيش از استقرار دين و حكومتشان بر زمين ، از گرفتن اسير در ميدان نبرد پرهيز داشته و آن را ناروا مى دانستند .

ما كان لنبى . .. و اللّه عزيز حكيم

برداشت فوق بر اين اساس است كه مفعول {يثخن} كلمه اى همانند {دينه} و يا {حكومته} باشد. بر اين مبنا اثخان به معناى تثبيت و محكم كردن است. بنابراين جمله {ما كان لنبى ... } مى رساند كه پيامبران تا زمانى كه حكومت و دينشان در زمين تثبيت نمى شد، از اسير گرفتن در ميدان نبرد امتناع مى كردند. قابل ذكر است اگر مجاهدا از اين امر تخلف كنند و اسير بگيرند، به دليل آيه 70، نمى توان گفت بايد آن اسيران كشته شوند.

17 _ سركوبى دشمنان دين و پرهيز از گرفتن اسير

در ميدان نبرد تا پيش از استقرار حكومت حق ، زمينه ساز پيروزى دين و امرى حكيمانه است .

و اللّه عزيز حكيم

اطلاعات در جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 13 - 8

8 _ نقش تعيين كننده برآورد نيرو هاى دشمن ، در روحيه رزمندگان و سرنوشت جنگ

يرونهم مثليهم رأىَ العين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 94 - 4

4_ ضرورت ايجاد تشكيلات اطلاعاتى ، براى تأمين اطلاعات سياسى و نظامى مسلمانان در جنگ *

يا ايّها الّذين امنوا اذا ضربتم فى سبيل اللّه فتبيّنوا . .. فتبيّنوا

بنابر اينكه متعلّق {فتبيّنوا}، مطلق امور مربوط به جنگ باشد، براى تحقق چنين امرى نياز به تشكيلات اطلاعاتى خواهد بود.

اعراض از جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 13 - 13

13 _ خداوند ، مسلمانان صدر اسلام را به خاطر هراسشان از سطوت دشمن و خوددارى از نبرد با آنان ملامت كرد .

أتخشونهم

امتحان با جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 154 - 34

34 _ حوادث ايّام ، جنگ ها ، سختى ها ، مصيبت ها و مرگ ، آزمايش الهى است .

لبرز الّذين . .. و ليبتلى اللّه ما فى صدوركم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 179 - 6

6 _ سختى ها ، مصيبت ها و جنگ ها ( شكست ها و پيروزى ها ) ، وسايل آزمايش الهى براى بندگان

حتّى

يميز الخبيث من الطّيّب

به مقتضاى ارتباط ميان اين آيه و آيات پيشين، از وسايل آزمايش الهى، همان نبردها مشكلات آن است ; چنانچه در نبرد احد پيش آمد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 16 - 4

4 _ جنگ ها و ميدان هاى كارزار ، عرصه هاى آزمون الهى و متمايز گشتن مؤمنان راستين از غير ايشان

أم حسبتم أن تتركوا و لما يعلم اللّه الذين جهدوا منكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 11 - 1

1 - هجوم احزاب متّحد به مدينه ، وسيله امتحان مسلمانان آن ديار بود .

هنالك ابتلى المؤمنون

امدادهاى خدا در جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 14 - 5

5 _ جبهه نبرد ، عرصه ظهور امداد هاى الهى نسبت به مؤمنان

قتلوهم يعذبهم اللّه بأيديكم . .. و ينصركم عليهم

اهداف منافقان در جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 141 - 4

4 _ شركت منافقان در جنگ ، تنها براى تأمين منافع شخصى و سهيم شدن در غنايم جنگى است .

الذين يتربّصون بكم فإن كان لكم فتح من اللّه . .. و نمنعكم من المؤمنين

ظاهراً مراد از جمله {الم نكن معكم} شركت در جهاد و همراهى مسلمانان در جنگ است.

اهميت احتياط در جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 4 - 9

9- ضرورت احتياط در كار هاى نبرد ، تدبير و محكم كارى است .

فشدّوا الوثاق

با الغاى خصوصيت

از مورد اسيران; از تعبير {فشدّوا الوثاق} استفاده مى شود كه پس از زمين گيرشدن دشمن نيز بايد امور جنگ را جدّى گرفت و باز هم با تدبير پيش رفت.

اهميت استقامت در جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 66 - 3

3 _ لزوم پايدارى هر مؤمن در ميدان نبرد با دو كافر ، نسخ كننده حكم پيشين ( لزوم پايدارى هر مؤمن در برابر ده كافر )

ان يكن منكم عشرون . .. الئن خفف اللّه عنكم

اهميت تدبير در جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 4 - 9

9- ضرورت احتياط در كار هاى نبرد ، تدبير و محكم كارى است .

فشدّوا الوثاق

با الغاى خصوصيت از مورد اسيران; از تعبير {فشدّوا الوثاق} استفاده مى شود كه پس از زمين گيرشدن دشمن نيز بايد امور جنگ را جدّى گرفت و باز هم با تدبير پيش رفت.

اهميت جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 122 - 9

9 _ اهتمام اسلام به تقويت مبانى فرهنگى _ دينى جامعه همپاى جنگ و جهاد

فلولا نفر من كل فرقة منهم طائفة ليتفقهوا فى الدين

برداشت فوق به اين دليل است كه خداوند پس از ترغيب مكرر مؤمنان به شركت در جهاد و تحذير آنان از تخلف، در اين آيه طلب فقاهت را ضرورى شمرده و طالبان فقاهت را از شركت در جنگ معاف كرده است.

اهميت جنگ با جنگ طلبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 14

- 1

1 _ ضرورت نبرد با دشمن پيمان شكن و جنگ طلب

ألا تقتلون قوماً نكثوا أيمنهم . .. قتلوهم

ضمير {هم} در {قاتلوهم} به شرك پيشگان پيمان شكن و آغازگر جنگ در آيه پيش (قوماً نكثوا أيمانهم . .. و هم بدءوكم أوّل مرّة) برمى گردد.

اهميت جنگ با دشمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 14 - 1

1 _ ضرورت نبرد با دشمن پيمان شكن و جنگ طلب

ألا تقتلون قوماً نكثوا أيمنهم . .. قتلوهم

ضمير {هم} در {قاتلوهم} به شرك پيشگان پيمان شكن و آغازگر جنگ در آيه پيش (قوماً نكثوا أيمانهم . .. و هم بدءوكم أوّل مرّة) برمى گردد.

اهميت سركوبى آغازگر جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 13 - 9

9 _ سركوب آغازگران جنگ عليه اسلام و مسلمين ، امرى لازم

ألا تقتلون قوماً . .. و هم بدءوكم أوّل مرّة

برنامه ريزى در جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 102 - 18

18 _ ضرورت برنامه ريزى در جنگ ، با در نظر گرفتن همه شرايط

فلتقم طائفة . .. و ليأخذوا اسلحتهم ... فيميلون عليكم ميلة واحدة

آيه شريفه علاوه بر بيان نحوه نماز و نظم و ترتيب خاص آن، به مسلمانان مى آموزد كه بايد در رويارويى با دشمنان همواره برنامه هايى منظم و دقيق را پى ريزى كنند تا از هجوم آنان در امان باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 23 - 1،14،16،18

1 _ يورش به سرزمين

مقدس از دروازه آن ، پيشنهاد دو نفر از ياران موسى ( ع )

قال رجلان . .. ادخلوا عليهم الباب

14 _ تاختن بر جباران سرزمين مقدس و گشودن دروازه آن ، طرح پيشنهادى يوشع و كالب براى فتح بى درنگ آن سرزمين

قال رجلان . .. ادخلوا عليهم الباب فاذا دخلتموه فانكم غلبون

16 _ پيروزى حتمى بنى اسرائيل بر جباران ، در صورت يورش بر آنان از دروازه سرزمين مقدس

ادخلوا عليهم الباب فاذا دخلتموه فانكم غلبون

18 _ اهل ايمان ، وظيفه دار شناسايى ، طراحى و به كارگيرى شيوه هاى مناسب براى دستيابى به پيروزى بر دشمنان

ادخلوا عليهم الباب فاذا دخلتموه فانكم غلبون

بى تقوايى در جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 194 - 16

16 - خطر خروج از مرز عدالت و تقوا در جنگ و پاسخ به تعديات دشمن ( مقابله به مثل )

فاعتدوا عليه . .. و اتقوا اللّه

تأكيد به رعايت تقوا با جمله {واتقوا اللّه} و نيز {و اعلموا . ..} پس از تجويز مقابله به مثل، مى رساند كه: اجراى اين قانون خطر عدم رعايت حد و مرز مقابله به مثل و خروج از عدالت را در پى دارد; لذا براى جلوگيرى از ابتلا به اين امر ناروا، بر رعايت تقوا تأكيد شده است.

بى عدالتى در جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 194 - 16

16 - خطر خروج از مرز عدالت و تقوا در جنگ و پاسخ به تعديات دشمن ( مقابله به مثل )

فاعتدوا عليه . .. و اتقوا اللّه

تأكيد به رعايت

تقوا با جمله {واتقوا اللّه} و نيز {و اعلموا . ..} پس از تجويز مقابله به مثل، مى رساند كه: اجراى اين قانون خطر عدم رعايت حد و مرز مقابله به مثل و خروج از عدالت را در پى دارد; لذا براى جلوگيرى از ابتلا به اين امر ناروا، بر رعايت تقوا تأكيد شده است.

پاسدارى در جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 102 - 7

7 _ گروه نخست از نمازگزاران پس از اتمام نماز خوف ، بايد به پاسداراى بپردازند تا گروه ديگر براى اقامه نماز جماعت حاضر شوند .

فاذا سجدوا فليكونوا من ورائكم و لتأت طائفة اخرى لم يصلوا فليصلوا

پيروزى در جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 141 - 6،7

6 _ پيروزى مؤمنان در جنگ ، موهبت خداوند و از جانب اوست .

فإن كان لكم فتح من اللّه

قيد {من اللّه} ظاهراً قيد توضيحى است. يعنى هرگاه مسلمانان پيروز شوند، اين پيروزى از ناحيه خداوند است.

7 _ غلبه مؤمنان در جنگ ، فتح و پيروزى حقيقى است و پيروزى هاى كافران ، بهره اى محدود و زودگذر است .

فإن كان لكم فتح من اللّه . .. و إن كان للكفرين نصيب

خداوند از غلبه مؤمنان به فتح و پيروزى تعبير فرموده و براى غلبه كافران از كلمه {نصيب} استفاده كرده تا به اين معنا اشاره كند كه غلبه كافران، فتح و پيروزى نيست. بلكه بهره اى اندك و زودگذر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 67 -

1

1 _ گرفتن اسير در ميدان نبرد ، پيش از غلبه بر دشمن و سركوبى كامل او ، امرى بس ناروا و حرام است .

ما كان لنبى أن يكون له أسرى حتى يثخن فى الأرض

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه مفعول {يثخن} كلمه اى همانند {العدو} باشد كه به قرينه مقام حذف شده است و {ال} در {الأرض} نيز جانشين مضاف إليه باشد، يعنى أرض المعركه (منطقه جنگ). گفتنى است كه اثخان عدو، چنانچه در لسان العرب آمده، به معناى غلبه بر دشمن با كشتار وسيع آنان است. بنابراين جمله {ما كان ... } بيانگر اين معناست كه اسير گرفتن از دشمن پيش از غلبه بر او جايز نيست.

پيشگويى جنگ با يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 14 - 4

4 - خبردادن خداوند از درگيرى هاى آينده كافران ( يهود ) با مؤمنان ، از درون دژ ها و از پس ديوار هاى بلند

لايق_تلونكم جميعًا إلاّ فى قرًى محصّنة أو من وراء جدر

با توجه به معناى مضارع (يقاتلون)، مطلب بالا قابل برداشت است.

پيشگويى جنگ سخت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 16 - 2

2 - اخبار الهى از نبرد قريب الوقوع مسلمانان با دشمنى نيرومند ، پس از جنگ خيبر

قل للمخلّفين من الأعراب ستدعون إلى قوم أولى بأس شديد

تأمين ادوات جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 60 - 20

20 _ بازداشتن دشمنان از هجوم به جامعه ايمانى و ستمكارى آنان ، از منافع جهاد و

تأمين هزينه ادوات آن است . *

و ما تنفقوا . .. و أنتم لاتظلمون

برخى برآنند كه {يوف إليكم} و {أنتم لاتظلمون} بيانگر ثمرات توان نظامى جامعه در دنياست. يعنى اگر هزينه جهاد را تأمين كنيد و بنيه نظامى جامعه اسلامى را به حدى برسانيد كه دشمنان وحشت كنند، در نتيجه به شما هجوم نخواهند آورد تا ضررهايى را بر شما تحميل نمايند. و اگر چنين كرديد بر شما مسلط نخواهند شد تا بتوانند ستمى بر شما روا بدارند.

تأمين تداركات جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 60 - 12

12 _ ترغيب مؤمنان از جانب خداوند به انفاق در راه خدا ، تأمين هزينه هاى نبرد و تهيه تداركات و امكانات رزمى

و ما تنفقوا من شىء فى سبيل اللّه يوف إليكم

تأمين هزينه جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 60 - 12،20

12 _ ترغيب مؤمنان از جانب خداوند به انفاق در راه خدا ، تأمين هزينه هاى نبرد و تهيه تداركات و امكانات رزمى

و ما تنفقوا من شىء فى سبيل اللّه يوف إليكم

20 _ بازداشتن دشمنان از هجوم به جامعه ايمانى و ستمكارى آنان ، از منافع جهاد و تأمين هزينه ادوات آن است . *

و ما تنفقوا . .. و أنتم لاتظلمون

برخى برآنند كه {يوف إليكم} و {أنتم لاتظلمون} بيانگر ثمرات توان نظامى جامعه در دنياست. يعنى اگر هزينه جهاد را تأمين كنيد و بنيه نظامى جامعه اسلامى را به حدى برسانيد كه دشمنان وحشت كنند، در نتيجه به شما هجوم نخواهند آورد تا ضررهايى را بر

شما تحميل نمايند. و اگر چنين كرديد بر شما مسلط نخواهند شد تا بتوانند ستمى بر شما روا بدارند.

تاريخ جنگ روميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 2 - 1

1 - شكست روميان ( دولت بيزانس ) در نبرد با ايرانيان در عصر بعثت

غلبت الروم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 3 - 1

1 - نبرد ميان ايران و روم ، در نزديكى منطقه حجاز ( نواحى شام ) بوده است .

غلبت الروم فى أدنى الأرض

جبهه درگير با روميان مسيحى، به قول تاريخ نويسان، مجوسيان ايران بوده اند; الف و لام در {الأرض} براى عهد است و به قرينه {الروم} به سرزمين روميان اشاره دارد. ذكر {أدنى الأرض} و اهتمام به تعيين مكان نبرد، اين احتمال را تقويت مى كند كه مراد از {أدنى الأرض} نزديك ترين بخش روم به سرزمين عرب (حجاز) باشد.

تاكتيك جنگى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 3 - 2،3

2 - هجوم غافلگيرانه بر دشمن در صبحگاه ، پس از حركت سريع سپاهيان در شب ، شيوه اى كارساز در جهاد

فالمغيرت صبحًا

3 - پنهان داشتن زمان يورش بر دشمن و هجوم در لحظه هاى استراحت او ، روشى مطلوب در جهاد

فالمغيرت صبحًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 5 - 2

2 - آسيب زدن به قلب سپاه دشمن و از كار انداختن مركزيت آن ، رزمى در خور تمجيد و سوگند خداوند

فوسطن به جمعًا

تاكتيك در جنگ

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 71 - 7

7 _ تعيين تاكتيك و كيفيّت نبرد ، در اختيار مؤمنان رزمنده

فانفروا ثبات او انفروا جميعاً

تعيين نكردن نحوه بسيج و حركت به سوى دشمن، براى رساندن اين معناست كه شيوه و تاكتيك مبارزه با دشمنان دين به انتخاب و صلاحديد خود مؤمنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 16 - 1،2

1 _ جواز روى برتافتن از جبهه نبرد به منظور در اختيار گرفتن موضعى جديد عليه دشمن يا پيوستن به گروهى از همرزمان خويش

و من يولهم يومئذ دبره إلا متحرفا لقتال او متحيزا إلى فئة

{تحرف} به معناى روى گرداندن از محلى به اطراف آن محل است. بنابراين {تحرف للقتال} يعنى روى گرداندن از دشمن به منظور انتخاب جبهه اى ديگر براى نبرد. و {تحيز} به معناى جاى گرفتن است و چون به {إلى} متعدى شده معناى پيوستن نيز در آن اشراب شده است. گفتنى است مراد از {فئة} گروهى است كه در آن ميدان مشغول پيكار هستند.

2 _ روى گردانان از جبهه نبرد _ جز براى اتخاذ تاكتيك هاى جديد _ مورد غضب الهى و مستحق جهنم

و من يولهم . .. فقد باء بغضب من اللّه و مأويه جهنم و بئس المصير

كلمه {بوء} چنانچه با حرف {باء} متعدى شود مى تواند به معناى متحمل شدن باشد. بنابراين {باء بغضب من اللّه} يعنى خشم خداوند را بر خود هموار ساخت.

تبيين فلسفه جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 13 - 7

7 _

تبيين علل پيكار با دشمن براى نيرو هاى رزمى _ در صورت مشاهده نوعى ترديد و هراس در آنان _ امرى شايسته است .

ألا تقتلون قوماً نكثوا أيمنهم و همّوا بإخراج الرسول

تخلف از جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 72 - 7

7 _ خوشحالى به خاطر شركت نجستن در جنگ به همراهى رسول خدا و مصون ماندن از پيامد هاى مصيبت بار آن ، شرك است .

فان اصابتكم مصيبة قال قد انعم اللّه علىّ اذ لم اكن معهم شهيداً

امام صادق(ع) در توضيح آيه فوق فرمود: ... ولو ان اهل السماء و الارض قالوا قد انعم الله عليّ اذ لم اكن مع رسول الله (ص) لكانوت بذلك مشركين ... .

مراد از شرك خروج از اسلام نيست بلكه پيروى از شيطان است كما اينكه رواياتى در اصول كافى بيانگر اين مطالب است.

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 257، ح 191 ; نورالثقلين، ج 1، ص 516، ح 398 ; تفسير برهان، ج 1، ص 393، ح 2، 3 و 4.

ترس از جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 77 - 14،17،25

14 _ گروهى از مسلمانان صدر اسلام به گونه اى از نبرد با دشمن هراسناك بودند كه خداترسان از خدا مى ترسند .

اذا فريق منهم يخشون النّاس كخشية اللّه

برداشت فوق بر اين مبناست كه {كخشية اللّه} حال براى فاعل {يخشون} باشد كه در اين صورت مضافى مقدر است و تقدير كلام چنين خواهد بود: يخشون النّاس مثل اهل خشية اللّه.

17 _ گروهى از مسلمانان صدر اسلام ، هراسشان از

جنگ بيش از ترسشان از خداوند بود .

يخشون النّاس كخشية اللّه او اشدّ خشية

25 _ مسلمانان هراسناك از نبرد ، خواهان لغو حكم جهاد شدند .

و قالوا ربّنا لم كتبت علينا القتال لو لا اخّرتنا الى اجل قريب

برخى برآنند كه مراد از {اجل قريب} زمان مرگ است. و تأخير حكم جهاد تا زمان مرگ به معناى لغو آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 24 - 2

2 _ هراس قوم موسى ( ع ) ( بنى اسرائيل ) از برخورد و رويارويى با زورگويان قدرتمند حاكم بر سرزمين مقدس

قالوا يموسى إنّا لن ندخلها ابداً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 13 - 12

12 _ مسلمانان صدر اسلام ، از نبرد با شرك پيشگان پيمان شكن ، در هراس بودند .

أتخشونهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 19 - 4

4 - منافقان مدينه ، از شدت ترس از جنگ ، شبيه محتضر مى شدند .

فإذا جاء الخوف رأيتهم ينظرون إليك تدور أعينهم كالذى يغشى عليه من الموت

ترس در جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 122 - 12

12 _ سستى و هراس در هنگامه هاى دشوار ( همانند جنگ ) و تصميم به نافرمانى از پيامبر ( ص ) ، به تنهايى ، موجب خروج از ولايت و حمايت الهى نيست .

اذ همّت . .. و اللّه وليّهما

جمله {و اللّه وليّهما}، در عين اعتراض به گروههايى كه قصد انحراف از جنگ

و نافرمانى از رسول خدا (ص) را داشتند، بيانگر اين است كه اين تصميمشان، باعث نشد كه ولايت الهى از آنان منقطع شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 156 - 13

13 _ اعتقاد به مقدّر بودن مرگ ، از ميان برنده هراس آدمى براى سفر و حضور در ميدان نبرد ( صحنه هاى دشوار زندگى )

قالوا . .. ما ماتوا و ما قتلوا ... و اللّه يحيى و يميت

جمله {و اللّه يحيى و يميت}، مى تواند به منظور زدودن هراس از شركت در پيكار ايراد شده باشد.

ترك جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 83 - 13

13 _ شركت و عدم شركت در جنگ ، منوط به اذن رهبر جامعه اسلامى است .

فاستئذنوك

تشخيص معذوران از جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 43 - 6

6 _ تشخيص راستگويى و دروغگويى مدعيان ناتوانى از شركت در جنگ ، به عهده رهبرى است .

لم أذنت لهم حتى يتبين لك الذين صدقوا و تعلم الكذبين

از اينكه متخلفان از جنگ از پيامبر (ص) اذن ترك جهاد خواسته اند و خداوند نيز آن حضرت را مورد خطاب قرار داد، برداشت فوق استفاده مى شود.

تقدم صلح بر جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 61 - 1،2

1 _ جامعه ايمانى بايد در صورت اظهار تمايل كافران به صلح ، آن را بپذيرد و از آن استقبال كند .

و إن جنحوا للسلم فاجنح لها

2 _

لزوم پذيرش صلح مطرح شده از سوى كافران ، مشروط به احرازِ نبودن فريبكارى در سايه صلح طلبى است .

و إن جنحوا للسلم فاجنح لها

جنوح (مصدر جنحوا) به معناى تمايل داشتن است و با حرف {الى} متعدى مى شود. بنابراين آوردن {لام} پس از آن بيانگر اين است كه در آن كلمه معناى {قصد} تضمين شده است. يعنى: ان جنحوا إلى المسالمة قاصدين لها. (اگر تمايل به صلح دارند و هدفشان دستيابى به زندگى مسالمت آميز است، نه حيله گرى ... .)

تقوا در جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 194 - 14

14 - رعايت تقوا در جنگ و حفظ عدالت در مقابله به مثل ، موجب جلب حمايت و امداد هاى الهى است .

و اتقوا اللّه و اعلموا أن اللّه مع المتقين

تقويت روحيه در جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 104 - 5

5 _ بيان خسارت هاى دشمن در جنگ ، زمينه اى براى تقويت روحيه مجاهدان در رويارويى با آنان

ان تكونوا تألمون فانهم يألمون كما تألمون

تنبلى در جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 72 - 3

3 _ سرزنش خداوند نسبت به كسانى كه از شركت در نبرد سستى مى كنند و يا ديگران را از آن بازمى دارند .

و انّ منكم لمن ليبطّئنّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 122 - 1،12،18

1 _ تمايل دو گروه از رزمندگان احد به سستى و انصراف از شركت

در جنگ

اذ همّت طائفتان منكم ان تفشلا

بيشتر مفسرين برآنند كه آيه فوق در مورد نبرد احد نازل شده است.

12 _ سستى و هراس در هنگامه هاى دشوار ( همانند جنگ ) و تصميم به نافرمانى از پيامبر ( ص ) ، به تنهايى ، موجب خروج از ولايت و حمايت الهى نيست .

اذ همّت . .. و اللّه وليّهما

جمله {و اللّه وليّهما}، در عين اعتراض به گروههايى كه قصد انحراف از جنگ و نافرمانى از رسول خدا (ص) را داشتند، بيانگر اين است كه اين تصميمشان، باعث نشد كه ولايت الهى از آنان منقطع شود.

18 _ تمايل بنى حارثه و بنى سلمه به سستى و انصراف از شركت در جنگ احد

اذ همّت طائفتان منكم

امام باقر و امام صادق (ع) درباره {طائفتان} در آيه فوق فرمودند: {و الطّائفتان هما بنو سلمة و بنو حارثة حيّان من الانصار.

_______________________________

مجمع البيان، ج 2، ص 824.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 123 - 9

9 _ سرزنش خداوند به پيكارگران احد كه چرا على رغم مشاهده يارى الهى در جنگ بدر ، تصميم به سستى در كارزار احد گرفتند .

و اذ همّت طائفتان منكم ان تفشلا . .. و لقد نصركم اللّه ببدر و انتم اذلّة

لحن آيه، حكايت از سرزنش مسلمانانى است كه در جنگ احد، تصميم به سستى و نافرمانى گرفتند.

توبه فرار از جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 27 - 2

2 _ فرار از ميدان جنگ ، گناه بوده و نيازمند توبه و استغفار به درگاه خداست .

ثم وليتم

مدبرين . .. ثم يتوب اللّه من بعد ذلك على من يشاء

تهديد به جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 109 - 4

4- پيامبر ( ص ) ، مشركان و كافران لجوج و حق ناپذير را به جنگ و جهاد تهديد كرد .

فإن تولّوا فقل ءاذنتكم على سواء

برداشت ياد شده بر اساس يكى از احتمالاتى است كه ميان مفسران در باره اين آيه مطرح است و آن اين كه جمله {آذنتكم على سواء} تهديد به جنگ و هشدار به جهاد است. مانند آيه {فانبذ إليهم على سواء} (انفال (8) آيه 58).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 37 - 1،2،3

1 - رد هديه ملكه سبا از سوى سليمان ( ع ) و فرمان وى مبنى بر بازگشت سفير به سوى بلقيس با پيام جنگ

ارجع إليهم فلنأتينّهم بجنود

سياق آيات نشانگر اين نكته است كه سليمان(ع) هديه را نپذيرفت و به آنان برگرداند.

2 - تهديد أكيد سليمان ( ع ) مبنى بر فرستادن سپاهى گران ، پرتوان و بى هماورد به سوى مشركان سبا

فلنأتينّهم بجنود لاقبل لهم بها

جمله {لا قبل لهم بها} صفت {جنود} است; يعنى، سپاهى چنان عظيم كه ايشان را توان رويارويى با آن نباشد.

3 - هشدار سليمان ( ع ) به دربار سبا درباره پى آمد هاى ناگوار جنگ ( تبعيد ، آوارگى ، ذلت و خوارى )

و لنخرجنّهم منها أذلّة و هم ص_غرون

{أذلة} جمع {ذليل} و حال براى ضمير {هم} است; يعنى، آنان را از آن سرزمين همراه با ذلت و خوارى اخراج خواهيم كرد. عبارت

{هم صاغرون} به تقدير {هم صاغرون فيها} است; يعنى، و در آن سرزمين، بيگانه، حقير و آواره خواهند بود.

جرم تخلّف از قوانين جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 193 - 9

9 - متجاوزان از مقررات جنگ ، بايد مجازات شوند . *

فلا عدون إلا على الظلمين

جرم فرار از جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 27 - 2

2 _ فرار از ميدان جنگ ، گناه بوده و نيازمند توبه و استغفار به درگاه خداست .

ثم وليتم مدبرين . .. ثم يتوب اللّه من بعد ذلك على من يشاء

جنگ افروزى مشركان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 10 - 11

11 _ مشركان صدر اسلام ، آغازگر جنگ با مسلمانان بودند .

أولئك هم المعتدون

قصر در جمله {أولئك هم المعتدون} _ كه ضمير فصل {هم} مفيد آن مى باشد _ قصر قلب است ; يعنى، اين مشركانند كه به حقوق مسلمانان تعدى نموده و جنگ را با آنان آغاز كردند نه مسلمانان. قابل ذكر است كه در {آيه 13} به اين معنا تصريح شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 13 - 8

8 _ مشركان صدر اسلام ، آغازگر جنگ با مسلمانان

و هم بدءوكم أوّل مرّة

جنگ افروزى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 57 - 1

1 _ پيامبر ( ص ) از جانب خدا فرمان يافت تا در صورت

تسلط بر يهوديان پيمان شكن و جنگ آفرين ، آنان را به گونه اى مجازات كند كه زمينه پراكنده شدن ديگر دشمنان فراهم آيد .

فإما تثقفنهم فى الحرب فشردبهم من خلفهم

تشريد به معناى پراكنده ساختن و كوچ دادن است. {باء} در {بهم} سببيه است كه به دليل {فى الحرب} كلمه اى همانند قتل و يا مجازات در تقدير مى باشد. و مراد از {من خلفهم} يهود و يا ديگر دشمنانى است كه از مدينه و يا اطراف آن به فتنه گرى مى پرداختند. بنابراين جمله {فشردبهم} چنين معنا مى شود: اى پيامبر با مجازات سنگين كه بر يهوديان پيمان شكن تحميل مى كنى، ديگر دشمنان را متفرق ساز و پراكنده كن.

جنگ با ارزش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 167 - 6

6 _ انگيزه هاى الهى ، ملاك ارزش جنگ ها و نبردها

قاتلوا فى سبيل اللّه

جنگ با اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 2 - 13

13 _ جنگ با اسلام و مسلمين ، جنگ با خداست .

و اعلموا أنكم غير معجزى اللّه و أن اللّه مخزى الكفرين

قرار داده شدن مشركان در برابر خدا _ با اينكه آنان با اسلام و مسلمين مبارزه مى كردند _ نشانگر اين حقيقت است كه: نبرد با اسلام و اسلامگرايان، جنگ با خداست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 3 - 11

11 _ جنگ با اسلام ، جنگ با خداست .

فاعلموا أنكم غير معجزى اللّه

جنگ با بنى نضير

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 11 - 7

7 - وعده منافقان مدينه به يهود بنى نضير ، نسبت به همگامى كامل با آنان در صورت نبرد يا تبعيد

الذين نافقوا يقولون . .. لئن أُخرجتم لنخرجنّ معكم ... و إن قوتلتم لننصرنّكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 12 - 2

2 - خبر دادن خداوند ، از پايبند نبودن منافقان به تعهّد خويش ، در يارى بنى نضير به هنگام جنگ

و لئن قوتلوا لاينصرونهم

جنگ با خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 279 - 2،3

2 _ رباخواران در موضع جنگ با خداوند و پيامبر ( ص )

فان لم تفعلوا فأذنوا بحرب من اللّه و رسوله

3 _ رباخواران ، محاربان با خداوند و رسول ( ص )

فان لم تفعلوا فأذنوا بحرب من اللّه و رسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 2 - 13

13 _ جنگ با اسلام و مسلمين ، جنگ با خداست .

و اعلموا أنكم غير معجزى اللّه و أن اللّه مخزى الكفرين

قرار داده شدن مشركان در برابر خدا _ با اينكه آنان با اسلام و مسلمين مبارزه مى كردند _ نشانگر اين حقيقت است كه: نبرد با اسلام و اسلامگرايان، جنگ با خداست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 3 - 11

11 _ جنگ با اسلام ، جنگ با خداست .

فاعلموا أنكم غير معجزى اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 -

مائده - 5 - 33 - 4،6،8،9،15،19،20

4 _ گناه محاربه با پيامبر ( ص ) ، همسان با گناه محاربه با خدا .

انما جزؤا الذين يحاربون اللّه و رسوله

6 _ فسادگرى در زمين ، گناهى برابر با گناه محاربه با خدا و رسول *

انما جزؤا الذين يحاربون اللّه و رسوله و يسعون فى الارض فساداً

جزاى مساوى براى محاربان و مفسدان، حكايت از برابرى گناه آنان دارد. گفتنى است كه برداشت فوق مبتنى بر اين است كه مفسدان، عنوانى مستقل از محاربان نسبت به كيفرهاى چهارگانه باشد.

8 _ تلاش براى فساد و تباهى جامعه ايمانى ، ستيزه جويى با خدا و رسول ( ص ) است .

انما جزؤا الذين يحاربون اللّه و رسوله و يسعون فى الارض فساداً

برداشت فوق بر اين مبناست كه {واو} در {و يسعون} تفسيريه باشد. يعنى فسادگرى در جامعه ايمانى، مصداقى از محاربه با خدا و رسول است.

9 _ محاربان با خدا و رسول ( ص ) به دليل فسادگرى در زمين محكوم به كيفرى سنگين

انما جزؤا الذين يحاربون اللّه و رسوله و يسعون فى الارض فساداً ان يقتلوا

بنابر اينكه {يسعون فى الارض} عطف تفسيرى براى {الذين يحاربون} باشد، مى توان گفت داعى بر تفسير محاربان به فسادگران در زمين، بيان علت كيفرى است كه براى آنان ذكر شده است.

15 _ عذاب بزرگ اخروى پيامد و كيفر ستيزه جويى با خدا و رسول ( ص ) و فسادگرى در زمين

و لهم فى الاخرة عذاب عظيم

19 _ گرفتن مال مردم به زور ، همراه با زدن آنان _ در كشور اسلامى ، _ محاربه با خدا و رسول است .

انما جزؤا الذين يحاربون

اللّه

از امام صادق(ع) درباره كسانى كه در كشور اسلامى با زدن مردم به غارت اموالشان بپردازند، روايت شده: هولاء من اهل هذه الاية {انما جزؤا الذين . .. }

_______________________________

كافى، ج 7، ص 245، ح 2; تفسير برهان، ج 1، ص 465، ح 3.

20 _ سلاح بر گرفتن و ايجاد ناامنى در راه ها _ همراه با قتل ، _ محاربه با خدا و رسول و كيفر آن اعدام است .

انما جزؤا الذين يحاربون اللّه . .. ان يقتلوا

از امام جواد(ع) روايت شده كه در پاسخ از سؤال حكم فسادگرانى كه راه بر مردم بسته اند فرمود: . .. و ان كانوا اخافوا السبيل و قتلوا النفس امر بقتلهم ... .

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 315، ح 91; تفسير برهان، ج 1، ص 467، ح 16.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 34 - 6

6 _ خداوند فراخوان محاربان و مفسدان به دست شستن از فسادگرى و ستيزه جويى با خدا و رسول ( ص )

الا الذين تابوا من قبل ان تقدروا عليهم

جنگ با دشمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 194 - 9

9 - مسلمانان ، موظف به رعايت عدالت حتى در جنگ با دشمنان

فمن اعتدى عليكم فاعتدوا عليه بمثل ما اعتدى عليكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 13 - 7

7 _ تبيين علل پيكار با دشمن براى نيرو هاى رزمى _ در صورت مشاهده نوعى ترديد و هراس در آنان _ امرى شايسته است .

ألا تقتلون قوماً نكثوا

أيمنهم و همّوا بإخراج الرسول

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 15 - 7

7 _ جنگ با دشمنان پيمان شكن و دعوت آنان به توبه و بازگشت به دامن اسلام ، دستورى برخاسته از علم و حكمت خداوند

قتلوهم . .. و يتوب اللّه على من يشاء و اللّه عليم حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 128 - 11

11 _ رنج و اندوه پيامبر ( ص ) از مشكلات مسلمانان ، در عين فراخوانى آنان به جنگ با دشمنان و تحمل سختى هاى نبرد

رسول من أنفسكم عزيز عليه ما عنتم حريص عليكم بالمؤمنين رءوف رحيم

با توجه به اينكه در آيات قبل، سخن از جنگ تبوك و مشكلات توان فرساى آن بود و پيامبر(ص) مؤمنان را به شركت در آن فرمان داده بود، يادآورى خصلتهاى پيامبر(ص) در پايان اين بخش، مى تواند اشاره به برداشت فوق باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 90 - 13

13 _ حرمت تعرض و نبرد با منافقان و دشمنانى كه از نبرد با مسلمانان دست برداشته و خواهان صلح مى باشند .

فان اعتزلوكم فلم يقتلوكم و القوا اليكم السلم فما جعل اللّه لكم عليهم سبيلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 46 - 1

1 _ اطاعت از فرمان هاى خدا و رسول به هنگام رويارويى با دشمنان ، وظيفه اى ضرورى بر عهده مسلمانان

و أطيعوا اللّه و رسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 -

انفال - 8 - 60 - 1،20

1 _ تقويت قواى نظامى و تهيه ادوات جنگى براى نبرد با دشمنان خدا ، وظيفه اى بر عهده تمامى مسلمانان

و أعدوا لهم ما استطعتم من قوة و من رباط الخيل

20 _ بازداشتن دشمنان از هجوم به جامعه ايمانى و ستمكارى آنان ، از منافع جهاد و تأمين هزينه ادوات آن است . *

و ما تنفقوا . .. و أنتم لاتظلمون

برخى برآنند كه {يوف إليكم} و {أنتم لاتظلمون} بيانگر ثمرات توان نظامى جامعه در دنياست. يعنى اگر هزينه جهاد را تأمين كنيد و بنيه نظامى جامعه اسلامى را به حدى برسانيد كه دشمنان وحشت كنند، در نتيجه به شما هجوم نخواهند آورد تا ضررهايى را بر شما تحميل نمايند. و اگر چنين كرديد بر شما مسلط نخواهند شد تا بتوانند ستمى بر شما روا بدارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 12 - 4

4 - خداوند و پيامبرش ، به مسلمانان وعده داده بودند كه در صورت مواجهه آنان با دشمنان شان ، پيروز خواهند شد .

ما وعدنا اللّه و رسوله إلاّغرورًا

جنگ با دشمنان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 46 - 5

5 _ سستى اهل ايمان در پيكار با دشمنان دين ، موجب از ميان رفتن ابهت و قوّت جامعه اسلامى

و لاتنزعوا فتفشلوا و تذهب ريحكم

جنگ با دشمنان دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 14 - 3

3 _ نابودى و ذلت دشمنان دين و چشيدن طعم پيروزى ، در گرو

نبرد با آنان است .

قتلوهم يعذبهم اللّه بأيديكم و يخزهم و ينصركم عليهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 45 - 1،2

1 _ اهل ايمان وظيفه دار پايدارى در نبرد با دشمنان دين

يأيها الذين ءامنوا إذا لقيتم فئة فاثبتوا

{لقاء} مصدر {لقيتم} به معناى رو در رو شدن و برخورد كردن است و مراد از آن به مناسبت سياق آيه، برخورد نظامى، يعنى پيكار و نبرد، مى باشد.

2 _ لزوم زياد ياد كردن خدا به هنگام رويارويى با دشمنان دين و نبرد با آنان

إذا لقيتم فئة فاثبتوا و اذكروا اللّه كثيرا

{اذكروا اللّه} مى تواند عطف بر {اثبتوا} باشد كه در حقيقت جواب شرط {إذا لقيتم} خواهد بود. بر اين مبنا مقصود، زياد ياد كردن خدا به هنگام نبرد است. همچنين {اذكروا ... } مى تواند جمله مستانفه باشد. در اين صورت زياد ياد كردن خدا برنامه اى است براى تمامى مراحل زندگى كه از مصاديق آن هنگام رويارويى با دشمنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 46 - 3،4

3 _ پرهيز از نزاع و اختلاف به هنگام رويارويى با دشمنان دين ، وظيفه اى ضرورى بر عهده مجاهدان

و لاتنزعوا

4 _ نزاع و اختلاف اهل ايمان موجب سست شدن آنان در پيكار با دشمنان دين

و لاتنزعوا فتفشلوا و تذهب ريحكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 60 - 16

16 _ نبرد با دشمنان دين ، از مصاديق { سبيل اللّه } است .

و ما تنفقوا من شىء فى سبيل اللّه يوف إليكم

سياق

آيه حكايت از آن دارد كه از مصاديق {سبيل اللّه} جهاد با دشمنان دين است.

جنگ با دشمنان رهبرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 13 - 11

11 _ پيكار با توطئه گران عليه رهبر جامعه اسلامى و سركوبى آنان ، امرى است لازم .

ألا تقتلون قوماً . .. و همّوا بإخراج الرسول

جنگ با دشمنان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 13 - 1

1 _ تشويق و تشجيع مسلمانان صدر اسلام به جنگ با مشركان پيمان شكن و توطئه گر عليه پيامبر ( ص )

ألا تقتلون قوماً نكثوا أيمنهم و همّوا بإخراج الرسول

جنگ با دوستان شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 76 - 10

10 _ جنگ با دوستان شيطان ( كافران و طاغوت ها ) مصداق بارز نبرد در راه خدا

الّذين امنوا يقاتلون فى سبيل اللّه . .. فقاتلوا اولياء الشّيطان

جنگ با رهبران شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 12 - 8،12

8 _ خداوند ، مسلمانان صدر اسلام را به پيكار با سران و پيشوايان شرك و كفر ، در صورت نقض پيمان صلح از سوى آنان ، فراخواند .

و إن نكثوا أيمنهم . .. فقتلوا أئمة الكفر

12 _ پيكار با سران شرك و كفر ، به منظور وادار كردن آنان به رعايت عهد و پيمان و بازداشتن ايشان از ضربه زدن به اسلام و مسلمانان است .

و إن نكثوا أيمنهم . .. فقتلوا أئمة الكفر ...

لعلهم ينتهون

جنگ با رهبران كفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 13 - 2

2 _ تشويق و تشجيع مسلمانان به پيكار با سران شرك و كفر

فقتلوا أئمة الكفر . .. ألا تقتلون قوماً نكثوا أيمنهم و همّوا بإخراج الرسول

جنگ با سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 33 - 3

3 - اعلام آمادگى اميران و درباريان سبا براى درگيرى نظامى با سليمان ( ع )

أفتونى فى أمرى . .. قالوا نحن أُولوا قوّة و أُولوا بأس شديد

تذكر قدرت و نيرومندى، اشاره به اين دارد كه آنان براى هر نبردى _ ولو با سليمان _ آمادگى دارند.

جنگ با طاغوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 76 - 10

10 _ جنگ با دوستان شيطان ( كافران و طاغوت ها ) مصداق بارز نبرد در راه خدا

الّذين امنوا يقاتلون فى سبيل اللّه . .. فقاتلوا اولياء الشّيطان

جنگ با ظالمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 21 - 10

10 _ هشدار موسى ( ع ) به زيانكارى قوم خويش در صورت فرار و عقب نشينى به هنگام رويارويى با جباران سرزمين مقدس

و لاترتدوا على ادباركم فتنقلبوا خسرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 22 - 1،2

1 _ تأكيد بنى اسرائيل بر كناره گيرى از نبرد با زورگويان سرزمين مقدس ، على رغم فرمان موسى ( ع )

قالوا يموسى ان فيها قوماً جبارين و إنّا لن

ندخلها

2 _ هراس قوم موسى ( بنى اسرائيل ) از برخورد و رويارويى با زورگويان قدرتمند حاكم بر سرزمين مقدس

قالوا يموسى ان فيها قوماً جبارين و إنّا لن ندخلها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 23 - 3

3 _ ياران موسى ( ع ) و وفاداران به او براى نبرد با زورگويان سرزمين مقدس ، جمعى اندك و ناچيز

ان فيها قوماً جبارين . .. قال رجلان من الذين يخافون

جنگ با غير محاربان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 190 - 5

5 - نبرد با كسانى كه با مسلمانان سر جنگ ندارند ، تجاوزگرى و خروج از حدود الهى است .

و قتلوا . .. الذين يقتلونكم و لاتعتدوا

از مصداقهاى مورد نظر براى اعتدا و تجاوز - به قرينه {الذين يقاتلونكم} - نبرد با كافرانى است كه در پى جنگ با اهل ايمان نيستند.

جنگ با كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 218 - 10

10 _ آمرزش گناه مجاهدانى از صدر اسلام كه در ماه حرام با كفار جنگيدند . ( عبداللّه بن جحش و همراهان او )

ان الذين امنوا و الذين هاجروا

به دليل شأن نزول، از مصاديق اولى آيه، عبداللّه بن جحش و ياران او هستند كه پس از هجرت از مدينه به سوى نخله، با دشمن درگير شدند و آنان را كشتند و يا اسير كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 62 - 8

8 _ پيامبر ( ص ) و

رهبران الهى نبايد صلح طلبيهايى را كه قرين نيرنگ است بپذيرند و به سبب آن از نبرد با كافران بازايستند .

و إن يريدوا أن يخدعوك فإن حسبك اللّه

برداشت فوق بر اين اساس است كه جمله {و ان يريدوا . .. } فرض ديگرى در مقابل {إن جنحوا} باشد، نه توضيح و تكميل آن. يعنى صلح به دو منظور پيشنهاد مى شود: گاهى به سبب صلح واقعى و زندگانى مسالمت آميز با مسلمانان و گاهى به منظور حيله گرى و تجديد قوا. آيه قبل (إن جنحوا ... ) بيانگر احكام و دستورات فرض اول و آيه دوم (و إن يريدوا) بيانگر احكام و دستورات فرض دوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 11 - 4

4 _ جنگيدن با كفار محارب ، پس از گرويدن آنان به اسلام ، ممنوع است .

فإن تابوا . .. فإخونكم فى الدين

جمله {فإخونكم فى الدين} اشاره به اين معنا دارد كه: كفار محارب با گرويدن به اسلام، برادران دينى مسلمانان محسوب شده و از آن پس، جنگيدن با آنان حرام است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 12 - 11

11 _ نابودى عوامل اصلى كفر و شرك ، هدف عمده و اساسى پيكار اسلام با كافران و مشركان

فقتلوا أئمة الكفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 123 - 6

6 _ لزوم به كارگيرى شدت و خشم ، در جنگ با دشمنان كفرپيشه

قتلوا الذين يلونكم من الكفار و ليجدوا فيكم غلظة

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 76 - 10

10 _ جنگ با دوستان شيطان ( كافران و طاغوت ها ) مصداق بارز نبرد در راه خدا

الّذين امنوا يقاتلون فى سبيل اللّه . .. فقاتلوا اولياء الشّيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 77 - 2،3،11

2 _ برخى از مسلمانان صدر اسلام خواستار نبرد با كفّار ، قبل از تشريع جهاد و مبارزه مسلّحانه

الم تر الى الّذين قيل لهم كفّوا ايديكم . .. فلمّا كتب عليهم القتال

از جمله {فلمّا كتب} به دست مى آيد كه مراد از {كفّوا}، خوددارى از نبرد و جنگ مسلحانه است.

3 _ برخى از مسلمانان صدر اسلام خواهان نبرد با كافران ، پيش از فراهم آمدن زمينه هاى آن

الم تر الى الّذين قيل لهم كفّوا ايديكم

جمله {فلما كتب . .. }، چنانچه گذشت، مى تواند به معناى تشريع جهاد باشد، و مى تواند به معنى فراهم آمدن زمينه جهاد و پيش آمدن شرايط آن باشد ; يعنى آنگاه كه پيامبر (ص) مسلمانان را به سوى جهاد فراخواند ... .

11 _ لزوم خودسازى ، پيش از نبرد با كفّار

و اقيموا الصلوة و اتوا الزكوة فلمّا كتب عليهم القتال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 90 - 12

12 _ هشدار و تهديد خداوند به مسلمانان ، در مورد تعرض به كافران و منافقانى كه پيكار با آنان ممنوع شده است .

و لو شاء اللّه لسلّطهم عليكم فلقاتلوكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 43 - 10

10 _ رؤياى

پيامبر ( ص ) ( اندك ديدن نفرات سپاه كفر ) عامل وحدت كلمه مسلمانان در ضرورت پيكار با سپاه كفر و حضور رشيدانه آنان در جنگ بدر

إذ يريكهم اللّه فى منامك قليلا و لو أريكهم كثيرا لفشلتم و لتنزعتم

جنگ با كافران محارب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 57 - 4

4 _ متلاشى ساختن جبهه كافران محارب و پراكنده ساختن آنان ، تكليفى بر عهده اهل ايمان

فإما تثقفنهم فى الحرب فشردبهم

جنگ با كافران معاهد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 12 - 6،10

6 _ لغو اعتبار پيمان عدم تعرض و اعلان جنگ به معاهدان كافر ، در صورت شكسته شدن پيمان از سوى آنان ، بلامانع است .

و إن نكثوا أيمنهم من بعد عهدهم . .. فقتلوا

10 _ طعن و توهين به اسلام از سوى كفار معاهد ، لغو اعتبار پيمان صلح و اعلان نبرد با آن را ، مجاز مى كند .

و إن نكثوا أيمنهم من بعد عهدهم و طعنوا فى دينكم فقتلوا

جنگ با محاربان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 11 - 4

4 _ جنگيدن با كفار محارب ، پس از گرويدن آنان به اسلام ، ممنوع است .

فإن تابوا . .. فإخونكم فى الدين

جمله {فإخونكم فى الدين} اشاره به اين معنا دارد كه: كفار محارب با گرويدن به اسلام، برادران دينى مسلمانان محسوب شده و از آن پس، جنگيدن با آنان حرام است.

جنگ با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

2 - بقره - 2 - 279 - 2،3

2 _ رباخواران در موضع جنگ با خداوند و پيامبر ( ص )

فان لم تفعلوا فأذنوا بحرب من اللّه و رسوله

3 _ رباخواران ، محاربان با خداوند و رسول ( ص )

فان لم تفعلوا فأذنوا بحرب من اللّه و رسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 33 - 4،6،8،9،15،18،19،20

4 _ گناه محاربه با پيامبر ( ص ) ، همسان با گناه محاربه با خدا .

انما جزؤا الذين يحاربون اللّه و رسوله

6 _ فسادگرى در زمين ، گناهى برابر با گناه محاربه با خدا و رسول *

انما جزؤا الذين يحاربون اللّه و رسوله و يسعون فى الارض فساداً

جزاى مساوى براى محاربان و مفسدان، حكايت از برابرى گناه آنان دارد. گفتنى است كه برداشت فوق مبتنى بر اين است كه مفسدان، عنوانى مستقل از محاربان نسبت به كيفرهاى چهارگانه باشد.

8 _ تلاش براى فساد و تباهى جامعه ايمانى ، ستيزه جويى با خدا و رسول ( ص ) است .

انما جزؤا الذين يحاربون اللّه و رسوله و يسعون فى الارض فساداً

برداشت فوق بر اين مبناست كه {واو} در {و يسعون} تفسيريه باشد. يعنى فسادگرى در جامعه ايمانى، مصداقى از محاربه با خدا و رسول است.

9 _ محاربان با خدا و رسول ( ص ) به دليل فسادگرى در زمين محكوم به كيفرى سنگين

انما جزؤا الذين يحاربون اللّه و رسوله و يسعون فى الارض فساداً ان يقتلوا

بنابر اينكه {يسعون فى الارض} عطف تفسيرى براى {الذين يحاربون} باشد، مى توان گفت داعى بر تفسير محاربان به فسادگران در زمين، بيان علت كيفرى است

كه براى آنان ذكر شده است.

15 _ عذاب بزرگ اخروى پيامد و كيفر ستيزه جويى با خدا و رسول ( ص ) و فسادگرى در زمين

و لهم فى الاخرة عذاب عظيم

18 _ هشدار خداوند به يهود نسبت به فرجام شوم ستيزه جويى با پيامبر ( ص ) و فسادانگيزى در زمين

من اجل ذلك كتبنا على بنى اسرءيل . .. انما جزؤا الذين يحاربون

چون در آيه پيش روى سخن با بنى اسرائيل بود، اين آيه مى تواند تعريض به اهداف و اعمال آنان در برابر پيامبر(ص) داشته باشد.

19 _ گرفتن مال مردم به زور ، همراه با زدن آنان _ در كشور اسلامى ، _ محاربه با خدا و رسول است .

انما جزؤا الذين يحاربون اللّه

از امام صادق(ع) درباره كسانى كه در كشور اسلامى با زدن مردم به غارت اموالشان بپردازند، روايت شده: هولاء من اهل هذه الاية {انما جزؤا الذين . .. }

_______________________________

كافى، ج 7، ص 245، ح 2; تفسير برهان، ج 1، ص 465، ح 3.

20 _ سلاح بر گرفتن و ايجاد ناامنى در راه ها _ همراه با قتل ، _ محاربه با خدا و رسول و كيفر آن اعدام است .

انما جزؤا الذين يحاربون اللّه . .. ان يقتلوا

از امام جواد(ع) روايت شده كه در پاسخ از سؤال حكم فسادگرانى كه راه بر مردم بسته اند فرمود: . .. و ان كانوا اخافوا السبيل و قتلوا النفس امر بقتلهم ... .

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 315، ح 91; تفسير برهان، ج 1، ص 467، ح 16.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 34 -

6

6 _ خداوند فراخوان محاربان و مفسدان به دست شستن از فسادگرى و ستيزه جويى با خدا و رسول ( ص )

الا الذين تابوا من قبل ان تقدروا عليهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 70 - 11

11 _ كفرپيشگان اگر ايمان آورند ، حتى در صورتى كه عليه پيامبر ( ص ) جنگيده باشند ، مشمول رحمت و مغفرت الهى خواهند شد .

إن يعلم اللّه . .. يغفر لكم

جنگ با مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 72 - 14

14 _ كافرانى كه با مسلمانان پيمان عدم تعرض دارند ، هر چند به انگيزه مبارزه با اسلام به غير مهاجران هجوم برند ، مهاجران و انصار موظف به يارى آنان نيستند .

فعليكم النصر إلا على قوم بينكم و بينهم ميثق

مراد از ميثاق به قرينه مقام، پيمان عدم تعرض و متاركه جنگ است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 2 - 13

13 _ جنگ با اسلام و مسلمين ، جنگ با خداست .

و اعلموا أنكم غير معجزى اللّه و أن اللّه مخزى الكفرين

قرار داده شدن مشركان در برابر خدا _ با اينكه آنان با اسلام و مسلمين مبارزه مى كردند _ نشانگر اين حقيقت است كه: نبرد با اسلام و اسلامگرايان، جنگ با خداست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 13 - 8

8 _ مشركان صدر اسلام ، آغازگر جنگ با مسلمانان

و هم بدءوكم أوّل مرّة

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 73 - 4

4 _ حمايت نكردن از مسلمانانى كه براى دينشان مورد هجوم كافران هستند ، موجب فتنه و فسادى بزرگ خواهد شد .

فعليكم النصر . .. إلا تفعلوه تكن فتنة فى الأرض و فساد كبير

جنگ با مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 10 - 12

12 _ جنگ مسلمانان با مشركان پيمان شكن صدر اسلام ، جنگ دفاعى بود نه ابتدايى .

و أولئك هم المعتدون

از اين آيه شريفه و آيات پيش استفاده مى شود كه: خداوند به منظور دفاع از حقوق مسلمانان و كوتاه شدن دست دشمن از تجاوز به حقوق ايشان، معاهده صلح با مشركان را لغو و مسلمانان را به جنگ و نبرد با آنان فراخواند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 11 - 1

1 _ جنگ مسلمانان با مشركان پيمان شكن صدر اسلام ، به منظور نجات آنان از آيين شرك و بازگشت به توحيد و اسلام ، بود .

فإن تابوا و اقاموا الصلوة و ءاتوا الزكوة

برداشت فوق از تفريع جمله {إن تابوا . .. } بر الغاى صلحنامه و اعلام جنگ با مشركان پيمان شكن (كيف يكون للمشركين عهد ... ) استفاده مى شود. قابل ذكر است كه {توبة} (مصدر تابوا) به معناى بازگشتن است ; يعنى، اگر مشركان به اسلام و توحيد بازگردند و ... .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 13 - 1،12

1 _ تشويق و تشجيع مسلمانان صدر اسلام به جنگ با مشركان

پيمان شكن و توطئه گر عليه پيامبر ( ص )

ألا تقتلون قوماً نكثوا أيمنهم و همّوا بإخراج الرسول

12 _ مسلمانان صدر اسلام ، از نبرد با شرك پيشگان پيمان شكن ، در هراس بودند .

أتخشونهم

جنگ با مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 7 - 6

6 _ خداوند خواهان رويارويى مسلمانان با سپاه مسلح قريش و مشركان مكه

تودون أن . .. و يريد اللّه أن يحق الحق بكلمته

از مقابله دو جمله {تودون . .. } و {يريد اللّه ... } به دست مى آيد كه اراده خداوند بر خلاف خواسته مسلمانان در انتخاب يكى از دو گروه (كاروان تجارى و سپاه مسلح مشركان) بوده است.

جنگ با منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 52 - 4

4 _ مؤمنان صدر اسلام در انتظار دستور الهى ، براى جنگ با منافقان و از ميان برداشتن جريان نفاق

و نحن نتربص بكم . .. بعذاب من عنده أو بأيدينا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 90 - 12،13

12 _ هشدار و تهديد خداوند به مسلمانان ، در مورد تعرض به كافران و منافقانى كه پيكار با آنان ممنوع شده است .

و لو شاء اللّه لسلّطهم عليكم فلقاتلوكم

13 _ حرمت تعرض و نبرد با منافقان و دشمنانى كه از نبرد با مسلمانان دست برداشته و خواهان صلح مى باشند .

فان اعتزلوكم فلم يقتلوكم و القوا اليكم السلم فما جعل اللّه لكم عليهم سبيلا

جنگ با موهنان به دين

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 12 - 9

9 _ مسلمانان صدر اسلام ، موظف بودند در صورت مشاهده طعن و توهين به دين الهى از سوى معاهدان مشرك ، با ايشان به پيكار برخيزند .

و إن نكثوا أيمنهم . .. و طعنوا فى دينكم فقتلوا أئمة الكفر

جنگ با مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 128 - 13،14

13 _ رويارويى و نبرد با اهل ايمان ، ظلم است و محاربانِ با اهل ايمان ، ظالم هستند .

ليقطع طرفاً من الّذين كفروا . .. فانّهم ظالمون

14 _ دشمنان محارب با اهل ايمان ، مستحقّ عذاب الهى

او يعذّبهم فانّهم ظالمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 48 - 5

5 _ لشكركشى براى رويارويى با اهل ايمان ، عملى پسنديده در نظر شيطان زده كفرپيشگان مكه

إذ زين لهم الشيطن أعملهم

از مصاديق مورد نظر براى كلمه {أعملهم}، به قرينه آيات قبل و فرازهاى بعد، لشكركشى كافران مكه براى حضور در جنگ بدر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 65 - 11

11 _ كافران بر اثر فقدان درك معارف الهى و ايمان نداشتن به حقايق دينى ، مردمى ناتوان در پيكار با اهل ايمان

بأنهم قوم لايفقهون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 14 - 1،2

1 - اطمينان بخشى خدا به مؤمنان درباره ناتوانى منافقان و كافران از رويارويى مستقيم با آنان

لايق_تلونكم جميعًا إلاّ فى قرًى محصّنة

ضماير فاعل {يقاتلون} به منافقان و

كافران (يهود) _ كه در آيات قبل مورد اشاره قرار گرفته اند _ باز مى گردد و {جميعاً} نظر به اجتماع اين دو گروه دارد.

2 - كافران ( يهود ) ، پس از غزوه بنى نضير ، ناتوان از مقابله رويارو در ميدان نبرد با مؤمنان *

لايق_تلونكم جميعًا إلاّ فى قرًى محصّنة

اين آيات، پس از آيات غزوه بنى نضير، آمده است; ازاين رو مى تواند ناظر به برنامه هاى آينده يهود باشد هر چند آنان در گذشته نيز قدرت رويارويى مستقيم نداشته اند. روشن است كه در اين احتمال، ضمير فاعل {يقاتلون} تنها به يهوديان بازگردد; نه آنان و منافقان (چنان كه در برداشت قبل آمده است).

جنگ با ناقضان معاهده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 13 - 1

1 _ تشويق و تشجيع مسلمانان صدر اسلام به جنگ با مشركان پيمان شكن و توطئه گر عليه پيامبر ( ص )

ألا تقتلون قوماً نكثوا أيمنهم و همّوا بإخراج الرسول

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 15 - 7

7 _ جنگ با دشمنان پيمان شكن و دعوت آنان به توبه و بازگشت به دامن اسلام ، دستورى برخاسته از علم و حكمت خداوند

قتلوهم . .. و يتوب اللّه على من يشاء و اللّه عليم حكيم

جنگ جالوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 250 - 6

6 _ شركت جالوت در صف مقدّم لشكريان خود *

و لمّا برزوا الجالوت و جنوده

تقديم ذكرى {جالوت} نشانه اين است كه مؤمنان اوّل با او روبرو شدند

و سپس با لشكريانش ; و لازمه آن، در صف مقدّم بودن جالوت است.

جنگ جهانى در آخر الزمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 99 - 1

1- خداوند در آستانه قيامت ، مردم را به حال خود ر ها خواهد كرد و آنان با يورش هاى سيل آسا به هم ، به جنگى جهانى مبتلا خواهند شد .

و تركنا بعضهم يومئذ يموج فى بعض

{تركنا} عطف بر {جعله دكّاء} است. بنابراين، مضمون {و تركنا} نيز مربوط به حوادث قبل از قيامت است و {يومئذ} نيز بر اين مبنا، روزهاى نزديك به قيامت خواهد بود. ضمير {بعضهم} به مرجعى معنوى، مانند {الناس} باز مى گردد و مراد از {يموج فى بعض} داخل شدن برخى بر برخى ديگر است كه شايد اشاره به هجوم و تجاوزگرى گروهى از انسان ها به گروهى ديگر باشد.

جنگ حرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 194 - 1،3،4

1 - حرمت جنگ در ماه هاى حرام

الشهر الحرام بالشهر الحرام

ماههاى حرام از آن جهت به حرام بودن توصيف شده اند كه برخى از امورى كه در غير آنها حلال است، در اين ماهها حرام است; از جمله آن امور - به قرينه آيات گذشته - جنگ مى باشد. ماههاى حرام عبارت است از: رجب، ذى القعده، ذى الحجه و محرم.

3 - كافران عصر بعثت نيز به حرمت و قداست ماه هاى حرام و ممنوعيت جنگ در آنها معتقد بودند .

الشهر الحرام بالشهر الحرام

4 - ضرورت دفاع از كيان اسلام و مسلمانان ، حكمى مهمتر از حفظ

احترام ماه هاى حرام و حرام بودن جنگ در آن ماهها

الشهر الحرام بالشهر الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 90 - 12،13

12 _ هشدار و تهديد خداوند به مسلمانان ، در مورد تعرض به كافران و منافقانى كه پيكار با آنان ممنوع شده است .

و لو شاء اللّه لسلّطهم عليكم فلقاتلوكم

13 _ حرمت تعرض و نبرد با منافقان و دشمنانى كه از نبرد با مسلمانان دست برداشته و خواهان صلح مى باشند .

فان اعتزلوكم فلم يقتلوكم و القوا اليكم السلم فما جعل اللّه لكم عليهم سبيلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 5 - 3

3 _ جنگ ، سلب كردن امنيت دشمن و ممانعت از سير و سياحت آنان در ماه هاى حرام ، ممنوع است .

فإذا انسلخ الأشهر الحرم فاقتلوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 11 - 4

4 _ جنگيدن با كفار محارب ، پس از گرويدن آنان به اسلام ، ممنوع است .

فإن تابوا . .. فإخونكم فى الدين

جمله {فإخونكم فى الدين} اشاره به اين معنا دارد كه: كفار محارب با گرويدن به اسلام، برادران دينى مسلمانان محسوب شده و از آن پس، جنگيدن با آنان حرام است.

جنگ در راه طاغوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 76 - 3،4،15

3 _ جنگ هاى كافران ، در راه طاغوت است .

و الّذين كفروا يقاتلون فى سبيل الطّاغوت

4 _ نبرد در ركاب طاغوت ها ، نشانه كفر

و الّذين كفروا يقاتلون

فى سبيل الطّاغوت

15 _ كافران پيكارگر در جبهه طاغوت ، ضعيف و ناتوان

و الذين كفروا يقاتلون فى سبيل الطّاغوت . .. انّ كيد الشّيطان كان ضعيفاً

جنگ در ماه هاى حرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 217 - 9،10،11،16،18،19

9 _ در نظر خداوند ، جلوگيرى از راه خدا و كفر به او ، گناهى بزرگتر از جنگيدن در ماه هاى حرام است .

عن الشهر الحرام قتال فيه قل قتال فيه كبير و صدّ عن سبيل اللّه و كفر به . .. اكبر

بنابراينكه {صد عن سبيل اللّه}، مبتدا و {اكبر}، خبر آن باشد.

10 _ در نظر خداوند ، جلوگيرى از ورود به مسجدالحرام ، گناهى بزرگتر از جنگيدن در ماه هاى حرام است .

الشهر الحرام قتال فيه قل قتال فيه كبير و صدّ عن سبيل اللّه . .. و المسجدالحرام .

بنابراينكه {و المسجدالحرام}، عطف بر {سبيل اللّه} باشد و {صدّ}، مبتدا و {اكبر}، خبر آن باشد. يعنى: {و صدّ عن سبيل اللّه و صدّ عن المسجدالحرام ... اكبر}

11 _ در نظر خداوند ، بيرون راندن و آواره ساختن ساكنان مكه ، گناهى بزرگتر از جنگيدن در ماه هاى حرام است .

يسئلونك عن الشهر الحرام قتال فيه قل قتال فيه اكبر . .. و اخراج اهله منه اكبر

16 _ اقدام برخى از مسلمين ( عبداللّه بن جحش و همراهان او ) به جنگ با كفارِ مكه در ماه حرام

يسئلونك عن الشهر الحرام قتال فيه قل قتال فيه كبير

در شأن نزول آيه آمده كه عبداللّه بن جحش و همراهان او در ماه رجب به گروهى از كفار كه داراى

مال التجاره بودند، حمله بردند و آنان را كشته و يا اسير كردند. (مجمع البيان و ديگر تفاسير.)

18 _ جنگ در ماه هاى حرام ، موجب بازداشتن مردمان از راه خداوند و بازدارى آنان از مسجدالحرام و كفر به خداست .

يسئلونك عن الشهر الحرام قتال فيه قل قتال فيه كبير و صدّ عن سبيل اللّه و كفر به و

بنابراينكه {و صدّ عن سبيل اللّه}، عطف بر {كبير} باشد: يعنى قتال فيه، صدّ عن سبيل اللّه و كفر به.

19 _ گناه فتنه انگيزى ، بزرگتر از آدم كشى در ماه هاى حرام است .

قل قتال فيه كبير . .. و الفتنة اكبر من القتل

الف و لام در {القتل}، عهد است ; يعنى قتل در ماههاى حرام.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 218 - 10

10 _ آمرزش گناه مجاهدانى از صدر اسلام كه در ماه حرام با كفار جنگيدند . ( عبداللّه بن جحش و همراهان او )

ان الذين امنوا و الذين هاجروا

به دليل شأن نزول، از مصاديق اولى آيه، عبداللّه بن جحش و ياران او هستند كه پس از هجرت از مدينه به سوى نخله، با دشمن درگير شدند و آنان را كشتند و يا اسير كردند.

جنگ در ماههاى حرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 5 - 3

3 _ جنگ ، سلب كردن امنيت دشمن و ممانعت از سير و سياحت آنان در ماه هاى حرام ، ممنوع است .

فإذا انسلخ الأشهر الحرم فاقتلوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9

- 36 - 9

9 _ شكستن حرمت ماه هاى حرام ( پرداختن به جنگ در آن ) ، ظلم به خويش و جامعه بشرى است .

فلا تظلموا فيهن أنفسكم

جنگ در مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 191 - 12،13،15

12 - نبرد در مسجد الحرام و نواحى آن حرام است .

و لاتقتلوهم عند المسجدالحرام

13 - در صورتى كه دشمنان دين در مسجدالحرام و نواحى آن عليه مسلمانان وارد جنگ شوند ، نبرد با آنان و كشتن شان واجب است .

و لاتقتلوهم عند المسجدالحرام حتى يقتلوكم فيه فإن قتلوكم فاقتلوهم

15 - فتنه انگيزى كافران ، مجوز كشتن و نبرد با آنها در مسجد الحرام و نواحى آن نيست .

و الفتنة أشد من القتل و لاتقتلوهم عند المسجدالحرام حتى يقتلوكم

جمله {و الفتنة . ..} بيان مى دارد كه كافران فتنه انگيز همانند كافران محارب هستندو لذا بايد باآنان نبرد كرد. به نظر مى رسد جمله {و لاتقاتلوهم عند المسجد الحرام ...} به منزله استثنا از اين قانون باشد; يعنى، فتنه انگيزى كافران، مجوز جنگ در مسجد الحرام نيست.

جنگ دفاعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 10 - 12

12 _ جنگ مسلمانان با مشركان پيمان شكن صدر اسلام ، جنگ دفاعى بود نه ابتدايى .

و أولئك هم المعتدون

از اين آيه شريفه و آيات پيش استفاده مى شود كه: خداوند به منظور دفاع از حقوق مسلمانان و كوتاه شدن دست دشمن از تجاوز به حقوق ايشان، معاهده صلح با مشركان را لغو و مسلمانان را به جنگ و نبرد با

آنان فراخواند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 36 - 10

10 _ حرمت آغاز جنگ در ماه هاى حرام و جواز جنگ هاى دفاعى و مقابله به مثل در برابر هجوم مشركان

منها أربعة حرم . .. فلا تظلموا فيهن أنفسكم و قتلوا المشركين كافة كما يقتلونكم

حرمت ماههاى حرام، مقتضى ترك جنگ در آن ماههاست ; ولى چون ممكن است دشمن اين حرمت را رعايت نكند، خداوند در اين صورت تكليف حرمت را از مسلمانان برداشته و فرموده كه همانند آنان، شما نيز بجنگيد.

جنگ دفاعى مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 10 - 12

12 _ جنگ مسلمانان با مشركان پيمان شكن صدر اسلام ، جنگ دفاعى بود نه ابتدايى .

و أولئك هم المعتدون

از اين آيه شريفه و آيات پيش استفاده مى شود كه: خداوند به منظور دفاع از حقوق مسلمانان و كوتاه شدن دست دشمن از تجاوز به حقوق ايشان، معاهده صلح با مشركان را لغو و مسلمانان را به جنگ و نبرد با آنان فراخواند.

جنگ روانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 122 - 10

10 _ لزوم تأثيرپذيرى و استوارى جامعه ايمانى در برابر جنگ روانى و دسيسه هاى دشمنان

اذ همّت طائفتان منكم ان تفشلا و اللّه وليّهما

جمله {و اللّه وليّهما}، در واقع تذكرى است به مؤمنان و معتقدان ولايت الهى كه در هنگامه هاى دشوار، ولايت و حمايت الهى را فراموش نكنند و به عناصرى همچون عبداللّه بن ابى، كه در صدد سستى آفرينى

و ايجاد دلهره در بين آنان است، گوش فراندهند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 30 - 5،6

5 - اقدام مشركان مكه به جنگ تبليغاتى عليه پيامبر ( ص ) ، به دليل ناتوانى از مقابله منطقى با آن حضرت

و لمّا جاءهم الحقّ قالوا ه_ذا سحر

6 - روى آورى به اتهام و جنگ روانى تبليغى ، شيوه مخالفان پيام حق

و لمّا جاءهم الحقّ قالوا ه_ذا سحر

جنگ روانى جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 44 - 4

4 - تبليغات روانى ساحران به هنگام انجام عمليات خود

فألقوا . .. و قالوا بعزّة فرعون إنّا لنحن الغ_لبون

جنگ روانى دشمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 54 - 22

22 _ سرزنش و جنگ روانى ، حربه دشمنان دين براى جلوگيرى از تلاش مسلمانان در جهت اعتلاى دين خدا

و لايخافون لومة لائم

جنگ روميان با ايرانيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 2 - 1

1 - شكست روميان ( دولت بيزانس ) در نبرد با ايرانيان در عصر بعثت

غلبت الروم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 3 - 1،2،3

1 - نبرد ميان ايران و روم ، در نزديكى منطقه حجاز ( نواحى شام ) بوده است .

غلبت الروم فى أدنى الأرض

جبهه درگير با روميان مسيحى، به قول تاريخ نويسان، مجوسيان ايران بوده اند; الف و لام در {الأرض} براى عهد است و به قرينه {الروم} به

سرزمين روميان اشاره دارد. ذكر {أدنى الأرض} و اهتمام به تعيين مكان نبرد، اين احتمال را تقويت مى كند كه مراد از {أدنى الأرض} نزديك ترين بخش روم به سرزمين عرب (حجاز) باشد.

2 - پيشگويى قرآن ، درباره پيروزى قريب الوقوع روميان شكست خورده بر ايرانيان پيروز

و هم من بعد غلبهم سيغلبون

3 - پيروزى روم بر ايران ، پس از شكست ، امرى به دور از انتظار

و هم من بعد غلبهم سيغلبون

آوردن {من بعد غلبهم} با اين كه در آيه قبل تصريح به شكست روميان شده است، مى تواند ناظر به اين نكته باشد كه پيروزى آنان پس از شكست، براى مردم مكه، غيرمنتظره بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 4 - 1،4،5

1 - پيشگويى قرآن در مورد پيروزى روميان بر ايرانيان فاتح ، در خلال زمانى اندك ( سه تا ده سال )

فى بضع سنين

كلمه {بضع} بر عددى اطلاق مى شود كه از سه بالاتر و از ده كمتر باشد (لسان العرب).

4 - پيروزى روميان شكست خورده ، پس از زمانى كوتاه ، جلوه اى از حاكميّت اراده خداوند بر تمامى رخداد هاى تاريخ است .

غلبت الروم . .. للّه الأمر

بيان اختصاص همه امور به خداوند، پس از ذكر پيشگويى پيروزى روميان، نوعى تعليل براى پيروزى غير مترقبه آنان است.

5 - قرآن از برانگيخته شدن احساسات شادمانه مؤمنان صدر اسلام در روز پيروزى روميان بر ايرانيان ، خبر داده است .

و هم من بعد غلبهم سيغلبون . .. و يومئذ يفرح المؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم -

30 - 5 - 2

2 - برخوردارى روميان از امداد هاى الهى در نبردِ پيروزمندِ خويش با ايرانيان ، مايه سرور و شادمانى مؤمنان عصر بعثت شد .

و يومئذ يفرح المؤمنون بنصر اللّه

{بنصر اللّه} مى تواند متعلق به {يفرح} در آيه قبل باشد; يعنى، مؤمنان به سبب اين كه پيروزى روميان به امدادهاى خداوند است، شادمان مى شوند.

جنگ كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 76 - 3

3 _ جنگ هاى كافران ، در راه طاغوت است .

و الّذين كفروا يقاتلون فى سبيل الطّاغوت

جنگ مسلمانان با يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 57 - 2

2 _ خداوند ، پيامبر ( ص ) را از وقوع نبردى ميان مسلمانان و يهوديان پيمان شكن ، پيش از واقع شدنش ، آگاه ساخت .

فشردبهم من خلفهم

{ثقف} مصدر {تثقفن} به معناى دستيابى و تسلط پيدا كردن است. {إما} مركب از {إن} شرطيه و {ما}ى زايد است. تأكيد جمله شرطيه با نون تأكيد ثقليه و {ما}ى زايده حكايت از آن دارد كه شرط، يعنى وقوع جنگ و تسلط مسلمانان بر يهوديان، تحقق خواهد يافت. بنابراين معناى جمله شرط چنين خواهد بود: اگر نبردى با يهوديان رخ داد و بر آنان مسلط شدى، كه البته چنين خواهد شد ... .

جنگ مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 11 - 1

1 _ جنگ مسلمانان با مشركان پيمان شكن صدر اسلام ، به منظور نجات آنان از آيين شرك و بازگشت به توحيد

و اسلام ، بود .

فإن تابوا و اقاموا الصلوة و ءاتوا الزكوة

برداشت فوق از تفريع جمله {إن تابوا . .. } بر الغاى صلحنامه و اعلام جنگ با مشركان پيمان شكن (كيف يكون للمشركين عهد ... ) استفاده مى شود. قابل ذكر است كه {توبة} (مصدر تابوا) به معناى بازگشتن است ; يعنى، اگر مشركان به اسلام و توحيد بازگردند و ... .

جنگ ناپسند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 76 - 3

3 _ جنگ هاى كافران ، در راه طاغوت است .

و الّذين كفروا يقاتلون فى سبيل الطّاغوت

جنگ يهود با مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 14 - 7

7 - وجود برخورد هاى پراكنده و انفرادى ، ميان يهوديان تبعيدى و مسلمانان *

لايق_تلونكم جميعًا إلاّ فى قرًى محصّنة

ذكر واژه {جميعاً}، مى تواند از آن جهت باشد كه يهوديان اخراجى از مدينه، فقط در نبردهاى جمعى از برخورد مستقيم با مسلمانان پرهيز مى كردند; ولى ممكن است آنان برخوردهاى انفرادى مستقيم داشته باشند.

حرمت جنگ در ماههاى حرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 194 - 2

2 - جواز جنگ در ماه هاى حرام در صورت تجاوز دشمنان در آن ماهها

الشهر الحرام بالشهر الحرام

{باء} در {بالشهر} باى مقابله يا عوض است و مقصود از اين مقابله - به قرينه فرازهاى بعد و با توجه به آيه هاى پيشين كه درباره جنگ بود - اين معناست: اگر دشمن با جنگ عليه شما حرمت ماههاى حرام را نقض كرد، شما

نيز مى توانيد حرمت اين ماهها را ناديده گرفته و عليه آنان به مبارزه برخيزيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 36 - 10

10 _ حرمت آغاز جنگ در ماه هاى حرام و جواز جنگ هاى دفاعى و مقابله به مثل در برابر هجوم مشركان

منها أربعة حرم . .. فلا تظلموا فيهن أنفسكم و قتلوا المشركين كافة كما يقتلونكم

حرمت ماههاى حرام، مقتضى ترك جنگ در آن ماههاست ; ولى چون ممكن است دشمن اين حرمت را رعايت نكند، خداوند در اين صورت تكليف حرمت را از مسلمانان برداشته و فرموده كه همانند آنان، شما نيز بجنگيد.

حقوق دشمنان در جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 190 - 4،8

4 - ضرورت رعايت حقوق دشمنان حتى در جنگ با آنان

و قتلوا فى سبيل اللّه الذين يقتلونكم و لاتعتدوا

8 - مجاهدان ، در صورتى كه از حدود الهى در جنگ تجاوز كنند و يا حقوق دشمنان را رعايت ننمايند ، از محبت خداوند محروم خواهند شد .

إن اللّه لايحب المعتدين

خطر جنگ در دوران داود(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 80 - 7

7- مردمى كه با داوود ( ع ) زندگى مى كردند ، در معرض هجوم نظامى دشمن قرار داشتند .

داود . .. و علّمن_ه صنعة لبوس لكم لتحصنكم من بأسكم

آيه شريفه در مقام امتنان بر مردمى است كه با داوود(ع) زندگى مى كردند; زيرا مخاطب {كم} دراين آيه آنان هستند. اين امتنان آن گاه صحيح است كه آنان در معرض

هجوم دشمن و مبتلا شدن به خطرات آن باشند.

خودسازى در جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 77 - 11

11 _ لزوم خودسازى ، پيش از نبرد با كفّار

و اقيموا الصلوة و اتوا الزكوة فلمّا كتب عليهم القتال

دعوت به جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 23 - 12

12 _ يوشع و كالب ، در عين ترس از دشمن ، مردم را براى يورش به سرزمين مقدس فرا خواندند .

قال رجلان من الذين يخافون

برداشت فوق مبنى بر اين است كه مفعول محذوف {يخافون}، {جبارين} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 128 - 11

11 _ رنج و اندوه پيامبر ( ص ) از مشكلات مسلمانان ، در عين فراخوانى آنان به جنگ با دشمنان و تحمل سختى هاى نبرد

رسول من أنفسكم عزيز عليه ما عنتم حريص عليكم بالمؤمنين رءوف رحيم

با توجه به اينكه در آيات قبل، سخن از جنگ تبوك و مشكلات توان فرساى آن بود و پيامبر(ص) مؤمنان را به شركت در آن فرمان داده بود، يادآورى خصلتهاى پيامبر(ص) در پايان اين بخش، مى تواند اشاره به برداشت فوق باشد.

دعوت به جنگ سخت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 16 - 1

1 - دعوت خداوند از متخلّفان سفر حديبيه ، براى شركت در جنگى دشوار به منظور جبران گذشته خود

قل للمخلّفين . .. ستدعون إلى قوم أولى بأس شديد

ذكر خدا در جنگ

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 103 - 1

1 _ مجاهدان در ميدان نبرد بايد همواره به ياد خدا باشند .

فاذا قضيتم الصلوة فاذكروا اللّه قيماً و قعوداً و على جنوبكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 45 - 2،3

2 _ لزوم زياد ياد كردن خدا به هنگام رويارويى با دشمنان دين و نبرد با آنان

إذا لقيتم فئة فاثبتوا و اذكروا اللّه كثيرا

{اذكروا اللّه} مى تواند عطف بر {اثبتوا} باشد كه در حقيقت جواب شرط {إذا لقيتم} خواهد بود. بر اين مبنا مقصود، زياد ياد كردن خدا به هنگام نبرد است. همچنين {اذكروا ... } مى تواند جمله مستانفه باشد. در اين صورت زياد ياد كردن خدا برنامه اى است براى تمامى مراحل زندگى كه از مصاديق آن هنگام رويارويى با دشمنان است.

3 _ پايدارى اهل ايمان در صحنه هاى پيكار همراه با ياد مداوم خدا ، زمينه ساز پيروزى آنان بر دشمنان دين

فاثبتوا و اذكروا اللّه كثيرا لعلكم تفلحون

{لعلكم} علاوه بر اينكه متعلق بر {اذكروا اللّه} است، مى تواند متعلق به {فاثبتوا} نيز باشد. در اين صورت مراد از {فلاح}، پيروزى در جنگ است.

رعايت مصالح در جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 67 - 14

14 _ اسير گرفتن از دشمن قبل از سركوبى كامل آنان ، زمينه ساز شكست و خلاف حكمت و مصلحت

ما كان لنبى . .. و اللّه عزيز حكيم

تذكر به عزت و حكمت خداوند پس از نهى وى از اسير گرفتن قبل از تحكيم موقعيت، اشاره به اين حقيقت دارد كه

تخلف از آن نهى خلاف مصلحت و زمينه ساز شكست مى باشد.

روش مقابله با جنگ روانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 11 - 12

12 - ايجاد اميد در دل جامعه و بى تأثير جلوه دادن تبليغات بدخواهان و ضعيف نشان دادن آنان ، شيوه اى مؤثر در جنگ روانى

إنّ الذين جاءو بالإفك . .. لاتحسبوه شرًّا لكم بل هو خير لكم

برداشت فوق از آنجاست كه آيه شريفه درصدد افشاگرى و خنثى سازى توطئه دشمنان و بدخواهان و نيز دلدارى به مؤمنان است.

زمينه پيروزى در جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 67 - 13،17

13 _ رهنمود ها و دستورات الهى در زمينه مسائل جنگ ، حكيمانه و به كارگيرى آنها زمينه ساز پيروزى است .

ما كان لنبى . .. و اللّه عزيز حكيم

17 _ سركوبى دشمنان دين و پرهيز از گرفتن اسير در ميدان نبرد تا پيش از استقرار حكومت حق ، زمينه ساز پيروزى دين و امرى حكيمانه است .

و اللّه عزيز حكيم

زمينه جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 86 - 11

11 - دنياطلبى ، از ريشه هاى بروز جنگ ها و درگيرى هاى خونين ميان گروه هاى معتقد به آيين الهى است .

ثم أنتم هؤلاء تقتلون أنفسكم . .. أولئك الذين اشتروا الحيوة الدنيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 29 - 12

12 _ روابط نامشروع اقتصادى ، زمينه بروز خونريزى و جنگ هاى داخلى

لا تاكلوا

اموالكم بينكم بالباطل . .. و لا تقتلوا انفسكم

عطف جمله {لا تقتلوا} بر جمله {لا تاكلوا}، مى تواند بيانگر ترتب قتل و خونريزى بر تصرفات نامشروع باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 65 - 5،8

5 _ گروه گروه شدن، زمينه درگيرى و خونريزى و نشانه عذاب الهى است.

أو يلبسكم شيعا و يذيق بعضكم بأس بعض

8 _ شرك زمينه ساز نزول عذابهاى گوناگون و پيدايش جنگ و اختلاف در جامعه

ثم أنتم تشركون. قل هو القادر على أن يبعث عليكم عذابا

زمينه شكست در جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 67 - 14

14 _ اسير گرفتن از دشمن قبل از سركوبى كامل آنان ، زمينه ساز شكست و خلاف حكمت و مصلحت

ما كان لنبى . .. و اللّه عزيز حكيم

تذكر به عزت و حكمت خداوند پس از نهى وى از اسير گرفتن قبل از تحكيم موقعيت، اشاره به اين حقيقت دارد كه تخلف از آن نهى خلاف مصلحت و زمينه ساز شكست مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 68 - 5،6

5 _ گرفتن اسير در جنگ بدر مقتضى شكست مسلمانان در آن نبرد

لو لا كتب من اللّه سبق لمسكم فيما أخذتم عذاب عظيم

برخى برآنند كه مراد از {عذاب عظيم} شكست از دشمن در كارزار بدر است و مقصود از {كتب من اللّه . .. } وعده پيروزى است كه خداوند پيش از وقوع جنگ بدر مسلمانان را به آن بشارت داد. بنابراين معناى آيه چنين مى شود: اگر وعده

الهى به پيروزى شما (رزمندگان بدر) نبود، به سبب گرفتن اسير پيش از سركوبى كامل دشمن به شكست سختى گرفتار مى شديد. (برگرفته شده از روح المعانى).

6 _ تقدير و قضاى الهى بر پيروزى مسلمانان در جنگ بدر ، مانع شكست مسلمانان ، على رغم تحقق مقتضى آن ( گرفتن اسير پيش از سركوبى كامل دشمن )

لو لا كتب . .. عذاب عظيم

زمينه صبر در جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 46 - 9

9 _ باور به همراهى خدا با مجاهدان صابر ، زمينه ساز تحمل سختى هاى نبرد و صبر در برابر ناملايمات آن

و اصبروا إن اللّه مع الصبرين

زيانهاى جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 34 - 2

2 - پى آمد هاى شوم جنگ براى مردم و حكومت ، دليل تمايل بلقيس به روش هاى مسالمت آميز

قالت إنّ الملوك إذا دخلوا قرية أفسدوها

زيركى در جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 102 - 9،10،12،24

9 _ وجوب همراه داشتن سلاح و حفظ هوشيارى و احتى اط ، به هنگام اداى نماز خوف

و ليأخذوا اسلحتهم . .. و ليأخذوا حذرهم و اسلحتهم

ظاهراً مراد از ضمير در {ليأخذوا} همان كسانى هستند كه به نماز ايستاده اند، نه آن گروهى كه مشغول پاسدارى هستند.

10 _ لزوم احتى اط و هوشيارى بيشتر مجاهدان ، به هنگام تعويض و جابجايى در نماز خوف *

و ليأخذوا حذرهم و اسلحتهم

تصريح به لزوم هوشيارى در مورد دسته دوم (و ليأخذوا حذرهم)، بيانگر ضرورت احتى

اط بيشتر در تعويض و جابجايى دارد.

12 _ برابرى نقش هوشيارى و آمادگى هاى لازم نظامى در جنگ ، با سلاح و تجهيزات

و ليأخذوا حذرهم و اسلحتهم

مراد از {حذر} احتراز از دشمن است كه از آن به هوشيارى نظامى تعبير شده است. و چون هوشيارى در برابر دشمن را در كنار آمادگى تسليحاتى آورده و هر دو را با كلمه {اخذ} (گرفتن) تعبير كرده، دلالت بر كارسازى يكسان آنها دارد; بلكه تقدم {حذر} مى تواند حاكى از اهميت بيشتر آن باشد.

24 _ كسانى كه در نماز خوف مجاز به زمين گذاشتن سلاح خويش هستند ، بايد همچنان هوشيار و مراقب باشند .

و لاجناح عليكم . .. ان تضعوا اسلحتكم و خذوا حذركم

سازماندهى در جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 172 - 3

3 _ بازسازى مجدد سپاه اسلام توسط پيامبر ( ص ) ، پس از پراكندگى و شكست در جنگ احد

الّذين استجابوا لِلّه و الرسول من بعد ما اصابهم القرح

سختى جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 164 - 14

14 _ يادآورى گمراهى مؤمنان پيش از بعثت و هدايتشان در پرتو تعاليم پيامبر ( ص ) ، عامل تقويت اراده آنان در تحمّل دشوارى هاى مولود جنگ

اذ تصعدون و لا تلون . .. و لئن قتلتم فى سبيل اللّه ... لقد منّ اللّه على المؤمني

با توجّه به ارتباط اين آيه و آيات مربوط به جنگ احد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 72 - 4،5

4 _

دور ماندن از مصائب جنگ ، نعمتى الهى در بينش سست عنصران متخلف از جهاد

فان اصابتكم مصيبة قال قد انعم اللّه علىّ اذ لم اكن معهم شهيداً

5 _ نعمت شمردن دورى از مصائب و مشكلات جنگ ، بينشى ناپسند

فان اصابتكم مصيبة قال قد انعم اللّه علىّ اذ لم اكن معهم شهيداً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 104 - 4،16

4 _ سختى ها و رنج هاى ناشى از رويارويى با دشمنان دين ، نبايد موجب سستى در پيكار با آنان شود .

و لاتهنوا . .. ان تكونوا تألمون فانهم يألمون كما تألمون

16 _ دشوارى ها و سختى هاى پيش آمده براى اهل ايمان به هنگام نبرد با دشمنان ، داراى حكمت و مصلحت

ان تكونوا تألمون . .. و كان اللّه عليماً حكيماً

توصيف خداوند به {حكيماً}، پس از بيان علم خداوند به دردها و مصيبتهاى اهل ايمان، براى رساندن اين معناست كه اين رنجها و گرفتاريها داراى حكمت و مصلحت است و لذا از آن جلوگيرى نمى كند، نه اينكه از ديد خداوند مخفى باشد.

سختى ها جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 122 - 12

12 _ سستى و هراس در هنگامه هاى دشوار ( همانند جنگ ) و تصميم به نافرمانى از پيامبر ( ص ) ، به تنهايى ، موجب خروج از ولايت و حمايت الهى نيست .

اذ همّت . .. و اللّه وليّهما

جمله {و اللّه وليّهما}، در عين اعتراض به گروههايى كه قصد انحراف از جنگ و نافرمانى از رسول خدا (ص) را داشتند، بيانگر

اين است كه اين تصميمشان، باعث نشد كه ولايت الهى از آنان منقطع شود.

سختيهاى جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 214 - 5،10

5 _ مقاومت و صبر پيروان انبياى گذشته در برابر سختى هاى جنگ و مشكلات

ام حسبتم . .. مسّتهم البأساء و الضراء

درخواست نصرت الهى از جانب پيامبران و مؤمنان پس از آزار جنگ و مصائب و مشكلات، بيانگر مقاومت آنان است.

10 _ ايمان و اميد پيامبران و مؤمنان به نصرت الهى و امداد هاى غيبى ، به هنگام مواجهه با مصائب و مشكلات جنگ

حتى يقول الرسول و الذين امنوا معه متى نصر اللّه

جمله {متى نصر اللّه} كه سؤال از وقت يارى خداست، بيانگر اين معناست كه آنان به اصل يارى خدا به هنگام رويارويى با دشمنان، ايمان داشتند و به آن دل بسته بودند.

شايعه در جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 174 - 8

8 _ كارآمد نبودن تبليغات سوء و جنگ روانى ، در بازداشتن مؤمنان از شركت در غزوه حمراءالاسد يا بدر صغرا

الّذين قال لهم النّاس . .. فانقلبوا بنعمة من اللّه و فضل

زيرا در عين تبليغات سوء دشمن، مؤمنان براى شركتِ در نبرد حركت كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 175 - 2

2 _ شايعه پراكنانى كه مردم را از جهاد مى ترسانند ، شيطانند .

قال لهم النّاس انّ النّاس قد جمعوا لكم . .. انّما ذلكم الشّيطان يخوّف اولياءه

بنابر اينكه {ذلكم}، اشاره به همان مردمى باشد كه مؤمنان را

از جنگ مى ترساندند.

شجاعت در جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 10 - 12

12 _ لزوم استوارى در برابر جنگ روانى دشمنان و نهراسيدن از استهزاى آنان

و لقد استهزىء برسل من قبلك فحاق بالذين سخروا منهم ما كانوا به يستهزءون

شرايط جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 29 - 22

22 _ جنگيدن بدون توان و آمادگى براى پايدارى ، در حكم خودكشى است .

و لا تقتلوا انفسكم

امام صادق (ع) درباره آيه فوق فرمود: لا تخاطروا بنفوسكم فى القتال فتقاتلون من لا تطيقونه.

_______________________________

تفسير تبيان، ج 3، ص 180 ; نورالثقلين، ج 1، ص 472، ح 200 ; مجمع البيان، ج 3، ص 60.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 90 - 16

16 _ جنگ اهل ايمان و نيز صلح آنان ، همواره بايد بر اساس موازين تعيين شده از سوى خداوند صورت گيرد .

فان اعتزلوكم . .. فما جعل اللّه لكم عليهم سبيلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 91 - 14

14 _ جنگ و صلح مؤمنان ، همواره بايد بر اساس موازين تعيين شده از سوى خداوند صورت گيرد .

و اولئكم جعلنا لكم عليهم سلطاناً مبيناً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 94 - 3

3 _ سفرهاو مأموريت هاى جنگى مؤمنان ، بايد همراه با تحقيق و تأمل كافى در همه امور مربوط به جنگ باشد . *

يا ايّها الّذين امنوا اذا

ضربتم فى سبيل اللّه فتبيّنوا

به نظر مى رسد متعلّق حذف شده از {تبيّنوا}، تمام امورى است كه در رابطه با جنگ مطرح مى باشد و تميز كافر از مؤمن، اشاره به مصداقى است كه بايد مدّ نظر باشد و مورد تبيين قرار گيرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 2 - 2

2 _ لزوم دادن فرصت مناسب به دشمنان پيمان شكن ، براى توبه و بازگشت به دامن اسلام ، پيش از جنگ با آنان

براءة من اللّه و رسوله . .. فسيحوا فى الارض أربعة أشهر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 47 - 3

3 _ لزوم توجّه به كيفيت نيرو هاى رزمى و نه صرفاً توجّه به كميت آنان

لو خرجوا فيكم ما زادوكم إلا خبالا

شرايط جنگ در ماههاى حرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 194 - 2

2 - جواز جنگ در ماه هاى حرام در صورت تجاوز دشمنان در آن ماهها

الشهر الحرام بالشهر الحرام

{باء} در {بالشهر} باى مقابله يا عوض است و مقصود از اين مقابله - به قرينه فرازهاى بعد و با توجه به آيه هاى پيشين كه درباره جنگ بود - اين معناست: اگر دشمن با جنگ عليه شما حرمت ماههاى حرام را نقض كرد، شما نيز مى توانيد حرمت اين ماهها را ناديده گرفته و عليه آنان به مبارزه برخيزيد.

شروع جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 190 - 6

6 - مسلمانان نبايد آغازگر جنگ عليه

دشمنان خويش باشند . *

و قتلوا فى سبيل اللّه الذين يقتلونكم و لاتعتدوا

شكست در جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 172 - 3

3 _ بازسازى مجدد سپاه اسلام توسط پيامبر ( ص ) ، پس از پراكندگى و شكست در جنگ احد

الّذين استجابوا لِلّه و الرسول من بعد ما اصابهم القرح

عدالت در جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 194 - 9

9 - مسلمانان ، موظف به رعايت عدالت حتى در جنگ با دشمنان

فمن اعتدى عليكم فاعتدوا عليه بمثل ما اعتدى عليكم

عذاب با جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 65 - 4

4 _ تقسيم شدن مردم به فرقه هاى مختلف و درگيرى و جنگ بين آنان، از انواع عذاب الهى بر مردم است.

أو يلبسكم شيعا و يذيق بعضكم بأس بعض

{شيع}، جمع {شيعه}، به معنى گروهها و فرقه هاست و {بأس} نيز به معنى جنگ و يا شدت جنگ است. (لسان العرب). جمله {و يذيق ...} عطف تفسير و يا عطف سبب بر مسبب است، يعنى نتيجه گروه گروه شدن جنگ و درگيرى است.

عفو خطاهاى فرماندهى جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 43 - 10

10 _ خطا و لغزش رهبر جامعه و فرماندهان نظامى ، قابل اغماض و بخشش

عفا اللّه عنك لم أذنت لهم حتى يتبين لك الذين صدقوا

علما و جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 -

122 - 11

11 _ تحصيل كنندگان دانش دين ، معاف از شركت در جنگ در صورت نياز جامعه به دانش آنان و عدم نياز جدى به حضورشان در جنگ

ما كان المؤمنون لينفروا كافة فلولا نفر من كل فرقة منهم طائفة ليفقهوا فى الدين

عوامل پيروزى در جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 248 - 9

9 _ فرستادن آرامش خاطر به سوى بنى اسرائيل از جانب خداوند ، به منظور استقامت و كاستن دلهره و اضطراب آنان در پيكار با دشمنان

ابعث لنا ملكاً نقاتل . .. ان ياتيكم التّابوت فيه سكينة

مراد از {سكينة} به مناسبت آيات قبل كه درباره جهاد و نبرد با دشمنان بود، يا خصوص آرامش و رفع نگرانى و دلهره در رويارويى با متجاوزان است و يا مصداق بارز و مورد نظر از آرامش.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 249 - 26،27

26 _ توجّه و باور به امكان پيروزى جمعيّت هاى كيفى _ هر چند كم باشند _ بر نيرو هاى عظيم كمّى ، تسكين بخش رزمندگان

كم من فئة قليلة غلبت فئة كثيرة

معتقدان به لقاءاللّه (الذين يظنّون . .. ) در مقابل عدّه ديگر چنين گفتند: {كم من ... } تا آنان را براى مقابله با دشمن مُهيّا سازند و ترس و دلهره آنان را بزدايند.

27 _ معتقدان به لقاى خداوند ، پيروزى در جنگ را از جانب خداوند مى دانند .

قال الذين يظنّون . .. غلبت فئة كثيرة باذن اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 -

251 - 1،2،4،9

1 _ صبر ، ثبات قدم و نصرت الهى ، از عوامل پيروزى بر دشمنان

قالوا ربّنا افرغ علينا صبراً . .. فهزموهم باذن اللّه

فاء تفريع در {فهزموهم} بيانگر اين است كه پيروزى اهل ايمان و هزيمت جالوتيان، نتيجه مطالب گذشته (صبر، ثبات قدم و . .. ) بوده است.

2 _ نقش دعا در پيروزى رزمندگان جبهه حقّ

قالوا ربّنا . .. فهزموهم باذن اللّه

4 _ هزيمت و شكست سپاهيان جالوت به اذن الهى ، در برابر نيروى اندك طالوتيان

فهزموهم باذن اللّه

9 _ ضرورت ضربه زدن به قلب لشكر و فرماندهى آن ، جهت دستيابى به پيروزى بر دشمن

فهزموهم باذن اللّه و قتل داود جالوت

بنابراينكه {واو} در {و قتل . .. } حاليّه باشد و با الغاى خصوصيّت از مورد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 13 - 8،9

8 _ نقش تعيين كننده برآورد نيرو هاى دشمن ، در روحيه رزمندگان و سرنوشت جنگ

يرونهم مثليهم رأىَ العين

9 _ بهره گيرى از عمليّات فريب نيرويى ، عاملى مؤثر در پيروزى

يرونهم مثليهم رأىَ العين

برآورد نادرست مشركان از نيروهاى مسلمانان، موجب شكست آنها در جنگ بدر شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 150 - 8

8 _ توجّه به ولايت الهى و اعتقاد به يارى حتمى خداوند ، از عوامل تقويت روحيه اهل ايمان در هنگامه هاى دشوار و نبرد با دشمنان

بل اللّه موليكم و هو خير النّاصرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 43 - 14

14 _ روحيه رزمندگان داراى تأثيرى

بسزا در اقدام به جنگ و پيروزى و شكست آنان

إذ يريكهم اللّه . .. إنه عليم بذات الصدور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 67 - 15

15 _ پرهيز از گرفتن اسير در ميدان نبرد تا پيش از سركوبى كامل دشمن ، امرى حكيمانه و موجب پيروزى دشمنان دين است .

ما كان لنبى . .. و اللّه عزيز حكيم

توصيف خداوند به عزتمندى و كاردانى پس از تأكيد بر حرمت گرفتن اسير پيش از سركوبى دشمن، اشاره به اين دارد كه اين حكم، حكمى حكيمانه است و اجراى آن زمينه ساز عزتمندى و پيروزى مسلمانان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 151 - 4

4 _ خداوند با القاى وحشت و دلهره در دل هاى كفرپيشگان تقويت كننده روحيه جامعه ايمانى در رويارويى با آنان

سنلقى فى قلوب الّذين كفروا الرّعب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 172 - 8

8 _ سرنوشت ساز بودن آمادگى رزمى و مانور مسلمين بعد از جنگ احد

الّذين استجابوا للّه و الرسول من بعد ما اصابهم القرح

سازماندهى سپاه اسلام پس از مصيبتهاى وارد آمده در جنگ احد و دعوت مجدد حتى از مجروحان براى شركت در جنگ، حكايت از سرنوشت ساز بودن اين آمادگى و بسيج نيرو دارد.

عوامل جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 253 - 9،16

9 _ اختلافات اعتقادى ميان پيروان مذاهب ، از عوامل وقوع جنگها

و لو شاء اللّه ما اقتتل . .. و

لكن اختلفوا

16 _ پيروان انبيا پس از ايشان اختلاف كردند ; برخى ايمان و بعضى كفر را برگزيدند و با يكديگر پيكار نمودند .

من بعدهم . .. و لكن اختلفوا ... و لو شاء اللّه ما اقتتلوا

عوامل سستى در جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 249 - 20

20 _ ترس از هيبت سپاه دشمن ، از عوامل ايجاد ترديد و سستى اراده در پيكار *

قالوا لا طاقة لنا اليوم بجالوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 43 - 8

8 _ پيامبر ( ص ) در صورتى كه كافران بدر را در رؤياى خويش لشكرى بزرگ مى ديد ، مسلمانان در تصميم بر نبرد سست شده و بر سر آن اختلاف مى كردند .

و لو أريكهم كثيرا لفشلتم و لتنزعتم فى الأمر

{فى الأمر} متعلق به {لتنزعتم} و نيز {فشلتم} است و {ال} در آن عهديه و اشاره به جنگ بدر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 8 - 1

1 _ وجود ناخرسندى ميان مسلمانان صدر اسلام ، نسبت به لغو اعتبار پيمان عدم تعرض و ترديد و دودلى آنان در پيكار با مشركان پيمان شكن

كيف و إن يظهروا عليكم

كلمه {كيف} _ كه براى استفهام انكارى است _ مفيد برداشت فوق است.

عوامل شكست در جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 111 - 9

9 _ فِسْق ، زمينه ساز ضعف روحيه و فرار از جنگ

و اكثرهم الفسقون . .. و

إن يقتلوكم يولّوكم الادبار ثم لا ينصرون

توصيف يهود به فسق و سپس بيان شكست آنان، حاكى از ارتباط اين دو مسأله است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 127 - 1،4،5

1 _ هلاكتِ بخشى از قواى دشمن و خوار شدن بخشى ديگر ، از اهداف نصرت الهى به رزمندگان بدر

و لقد نصركم اللّه ببدر . .. ليقطع طرفاً من الّذين كفروا او يكبتهم

برداشت فوق، با عنايت به ملحوظات ذيل است. يكم اينكه: {ليقطع} و {يكبتهم}، به جمله {و لقد نصركم اللّه ببدر} متعلق باشد. دوّم اينكه: {قطع} به معناى هلاك كردن باشد، چنانچه در روح المعانى آمده است. سوّم اينكه: {او} در {او يكبتهم}، براى تنويع باشد; يعنى عدّه اى به هلاكت و عدّه اى ديگر به ذلّت و خوارى كشانده شدند.

4 _ بازگشت ذليلانه و نااميدانه باقيمانده كافران ، از اهداف نصرت الهى به رزمندگان بدر

و لقد نصركم اللّه ببدر . .. ليقطع ... فينقلبوا خائبين

جمله {فينقلبوا . .. }، عطف بر {ليقطع} است بنابراين بازگشت ذليلانه و نااميدانه كافران، از اهداف پيروزى بدر خواهد بود و به مقتضاى {فاء} تفريع، اين بازگشت، نتيجه هلاكت و اسارت بخشى از كافران بوده است.

5 _ هلاكت و خوارى بخشهايى از قواى دشمنان دين ، در جنگ بدر ، عاملى در تخريب روحيّه ساير نيروها

ليقطع طرفاً . .. فينقلبوا خائبين

{خائبين} از {خيبة}، به معنانى يأس، نااميدى و نامرادى، حكايت از اثر روانى در باقيمانده كفّار است كه به مقتضاى {فاء} در {فينقلبوا}، اين نااميدى، نتيجه هلاكت و خوارى و اسارت گروه زيادى از دشمنان بوده است.

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 43 - 14

14 _ روحيه رزمندگان داراى تأثيرى بسزا در اقدام به جنگ و پيروزى و شكست آنان

إذ يريكهم اللّه . .. إنه عليم بذات الصدور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 152 - 8

8 _ سستى ، نزاع و تفرقه و سرپيچى از فرماندهى ، از عوامل شكست جنگجويان

حتّى اذا فشلتم و تنازعتم فى الامر و عصيتم

عوامل طبيعى و جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 11 - 14،18

14 _ ريزش باران در آستانه جنگ بدر ، از عوامل مؤثر در پيروزى مسلمانان در آن جنگ

و ينزل عليكم . .. و يثبت به الأقدام

18 _ استحكام اردوگاه مسلمانان و استوارى گام هاى آنان بر شنزار محل اقامتشان ، از اهداف نزول باران در آستانه جنگ بدر

ينزل عليكم من السماء ماء ليطهّركم . .. و يثبت به الأقدام

برداشت فوق بر اين اساس است كه مراد از {الاقدام} گامهاى مجاهدان باشد. بنابراين {و يثبت به الاقدام} يعنى هدف از نزول باران اين بود كه خداوند گامهاى شما را استوار سازد و از لغزش و فرو رفتن در شنزارها بازدارد.

عهدشكنان جنگ افروز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 57 - 6

6 _ عبرت گرفتن از سرنوشت پيمان شكنان جنگ آفرين عليه پيامبر ( ص ) و جامعه اسلامى ، از اهداف فرمان خداوند بر شدت مجازات آنان

فشردبهم من خلفهم لعلهم يذكرون

{تذكر} (مصدر يذكرون) به معناى دريافتن و همواره

به خاطر داشتن است. جمله {لعلهم يذكرون} تعليل براى {فشردبهم} است. يعنى هدف از شدت مجازات اين است كه كفرپيشگان، توان مسلمين را دريابند و همواره به خاطر بسپارند تا در آينده عليه جامعه اسلامى توطئه نكنند.

غنايم جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 67 - 4

4 _ مجاهدان بدر پيش از غلبه كامل بر دشمن ، براى دستيابى به منافعى مادى ، به گرفتن اسير اقدام كردند .

ما كان لنبى . .. تريدون عرض الدنيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 27 - 1،2

1 - سرزمين ها و خانه ها و مال هاى يهود بنى قريظه ، در غزوه بنى قريظه ، به تملك مسلمانان درآمد .

و أورثكم أرضهم و دي_رهم و أمولهم

2 - خداوند فراهم آورنده زمينه تملّك اموال و خانه و سرزمين يهود بنى قريظه براى مسلمانان مدينه

و أورثكم أرضهم و دي_رهم و أمولهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 26 - 9

9 _ غنايم به دست آمده در جهاد هاى اسلامى ، از روزى هاى پاكيزه خداوند براى مسلمانان *

و رزقكم من الطيبت

غنيمت جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 73 - 1،11

1 _ غنيمت و پيروزى در جهاد ، فضل الهى است .

خذوا حذركم فانفروا . .. و لئن اصابكم فضل من اللّه

مصداق مورد نظر از {فضل} در اين آيه، غنيمت و پيروزى است.

11 _ مسلمانان دنياطلب ، به چنگ آوردن غنيمت در سايه پيروزى ظاهرى

را فوز عظيم ( رستگارى بزرگ ) مى شمرند .

و لئن اصابكم فضل من اللّه ليقولنّ . .. فافوز فوزاً عظيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 141 - 4

4 _ شركت منافقان در جنگ ، تنها براى تأمين منافع شخصى و سهيم شدن در غنايم جنگى است .

الذين يتربّصون بكم فإن كان لكم فتح من اللّه . .. و نمنعكم من المؤمنين

ظاهراً مراد از جمله {الم نكن معكم} شركت در جهاد و همراهى مسلمانان در جنگ است.

غنيمت جنگى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 152 - 15

15 _ دستيابى مسلمانان پيكارگر احد بر غنائم جنگى ، به دنبال شكست ابتدايى مشركان قريش

من معد ما اريكم ما تحبّون

اگر چه مراد از {ما تحبّون} پيروزى بر دشمن است، و لكن در آيه شريفه مى تواند لازمه آن، يعنى غنيمت نيز مراد باشد; به دليل {منكم من يريد الدّنيا}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 153 - 15،17،20،22

15 _ اندوه و حسرت مسلمانان به خاطر از دست دادن غنائم جنگى و جراحاتى كه در نبرد احد به آنان رسيد .

فاثابكم غمّا بغمّ لكيلا تحزنوا على مافاتكم و لا ما اصابكم

مراد از {غمّ} (غم دوّم) بايد غمى ناپسند باشد ; چرا كه خداوند آن را به غم پسنديده تبديل كرد و آن را پاداشى بر مسلمانان قرار داد و به قرينه {لكيلا . .. }، آن غم ناپسند همان از دست دادن غنائم و جراحات وارد شده بر مسلمانان بوده است.

17

_ تبديل اندوه از دادن غنائم به اندوه تمرد از فرمان پيامبر ( ص ) ، موهبتى الهى به رزمندگان احد

فاثابكم غمّا بغمّ

كلمه {اثابكم} دلالت بر اين معنا دارد كه اين تبديل و جايگزينى لطف و موهبتى از جانب خداوند بوده است.

20 _ اندوه مسلمانان از شكست و از دست دادن غنائم و مبتلا شدن به مصيبت ها در كارزار احد ، تاوان اندوهى كه بر دل رسول خدا ( ص ) گذاردند .

فاثابكم غمّا بغمّ

بنابر اينكه {اثاب} به معناى مجازات باشد نه پاداش، و مراد از {غمّا}، اندوه مسلمانان به خاطر از دست دادن غنائم و مراد از {بغمّ}، غمى باشد كه بر رسول خدا (ص) وارد كردند. و {باء} در {بغمّ} به معناى سببيّت گرفته شده است.

22 _ هجوم اندوه هاى ناشى از نافرمانى رسول خدا ( ص ) و عدم موفقيّت در كارزار احد ، برخاسته از اراده الهى براى به فراموشى سپردن اندوه از دست دادن غنائم و جراحات وارده بر ايشان

فاثابكم غمّا بغمّ لكيلا تحزنوا على مافاتكم و لا ما اصابكم

بنابر اينكه {لكيلا} متعلق به {اثابكم} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 161 - 3،5

3 _ امانتدارى پيامبر ( ص ) در جمع آورى و تقسيم غنايم

و ما كان لنبىّ ان يغلّ

در شأن نزول آيه آمده كه تيراندازان گماشته شده بر تپه احد، سنگر خويش را به اين پندار رها كردند كه پيامبر (ص)، غنايم را بين همه رزمندگان تقسيم نخواهد كرد و هر كس هر چه به دست آورد، از آن او خواهد شد. (مجمع البيان، ذيل آيه).

5 _

گمان باطل برخى از مسلمانان صدر اسلام مبنى بر خيانت پيامبر ( ص ) در غنايم جنگى

و ما كان لنبىّ ان يغلّ

در برخى از شأن نزولهاىِ مربوط به آيه آمده كه غنيمتى از غنايم جنگى بدر مفقود شد و عدّه اى چنين پنداشتند كه پيامبر (ص) آن را تصاحب كرده است. (مجمع البيان، ذيل آيه.) و از امام صادق (ع) نقل شده است كه فرمود: ... الم ينسبوا نبيّنا محمّداً (ص) ... الم ينسبوه يوم بدر الى انّه اخذ لنفسه من المغنم قطيفة حمراء حتّى اظهره اللّه عزّ و جلّ على القطيفة و برء نبيّه من الخيانة و انزل بذالك فى كتابه {و ما كان لنبىّ ان يغلّ ... }.

_______________________________

امالى صدوق، ص 92، مجلس 22، ح 3 ; تفسير برهان، ج 1، ص 324، ح 1.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 174 - 16

16 _ دست يافتن مؤمنان مجاهد به منفعت مالى در غزوه بدر صغرا

فانقلبوا بنعمة من اللّه و فضل

بر اساس شأن نزول نقل شده در تفسير روح المعانى، مراد از {فضل}، سودى است كه مسلمانان با كسب و تجارت در غزوه بدر صغرا به دست آوردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 94 - 16،18

16 _ برترى و فزونى غنائم و اجر و پاداش الهى ، بر بهر هاى دنيوى و غنائم جنگى

تبتغون عرض الحيوة الدّنيا فعند اللّه مغانم كثيرة

كلمه {عند اللّه} اشاره به برترى پاداشهاى الهى دارد.

18 _ غنائم فراوان خداوند از آن مجاهدانى است كه در راه او مى جنگند و از دنياطلبى

مى پرهيزند .

اذا ضربتم فى سبيل اللّه . .. و لا تقولوا ... فعند اللّه مغانم كثيرة

فرار از جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 111 - 10

10 _ محروميّت اهل كتاب ( يهود ) از يارى ديگران ، پس از فرار و شكست در پيكار با مسلمانان

و إن يقتلوكم يولّوكم الادبار ثم لا ينصرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 145 - 4

4 _ نه جهاد و پايدارى در راه خدا مرگ آور است و نه گريز و رويگردان از آن زندگى بخش

و ما كان لنفس ان تموت الّا باذن اللّه كتاباً مؤجّلا

چون آيات قبل و بعد درباره جهاد و مبارزه است، اين آيه اشاره دارد به نفى پندار كسانى كه جنگ را عامل كشته شدن و ترك حضور در صحنه پيكار را باعث ادامه حيات مى دانستند. بنابراين، جنگ، تعيين كننده مرگ و زندگى نخواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 154 - 30

30 _ فراز از ميدان نبرد و رويارويى با سختى ها ، مانع مرگ مقدّر آدمى نيست .

قل لو كنتم فى بيوتكم لبرز الّذين كتب عليهم القتل الى مضاجعهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 156 - 2

2 _ پندار كفرپيشگان بر اين كه خانه نشينى و يا پرهيز از حضور در كارزار ، مانع مرگ و كشته شدن است .

يا ايّها الّذين امنوا لا تكونوا كالّذين كفروا و قالوا . ..

ما ماتوا و ما قتلوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 162 - 8

8 _ ترك صحنه پيكار و شركت نجستن در آن ، زمينه ساز خشم خداوند

انّ الّذين تولّوا منكم . .. كمن بآء بسخط من اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 167 - 10

10 _ منافقان به انگيزه سرباز زدن از پيكار ، مدعى بودند كه حضور در ميدان احد نوعى انتحار و خودكشى است ، نه پيكار و جنگ .

قالوا لو نعلم قتالاً لاتّبعناكم

برخى برآنند كه مراد منافقان از جمله {لو نعلم . .. } اين معنا بوده كه بيرون شدن شما مسلمانان به سوى احد، پيكار و قتال نيست، بلكه خود را به مهلكه انداختن است ; چرا كه نيروى شما در برابر نيروى دشمن هيچ است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 179 - 9

9 _ دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، به دنبال همسويى جمعى از مؤمنان با كافران و تخلف آنان از جهاد

ما كان اللّه ليذر المؤمنين على ما انتم عليه حتّى يميز الخبيث من الطّيّب

با توجه به آيات پيشين همانند: {هم للكفر يومئذ اقرب منهم للايمان}، استفاده مى شود كه مراد از خبيثان، منافقانى هستند كه از نبرد با كافران سرباز زدند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 21 - 8،10

8 _ موسى ( ع ) بر حذر دارنده قوم خويش از فرار و عقب نشينى به

هنگام رويارويى با ساكنان سرزمين مقدس

و لاترتدوا على ادباركم

10 _ هشدار موسى ( ع ) به زيانكارى قوم خويش در صورت فرار و عقب نشينى به هنگام رويارويى با جباران سرزمين مقدس

و لاترتدوا على ادباركم فتنقلبوا خسرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 22 - 1

1 _ تأكيد بنى اسرائيل بر كناره گيرى از نبرد با زورگويان سرزمين مقدس ، على رغم فرمان موسى ( ع )

قالوا يموسى ان فيها قوماً جبارين و إنّا لن ندخلها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 24 - 13

13 _ اصرار بنى اسرائيل بر كناره گيرى از نبرد با جباران و جاخوش كردن در كاشانه خويش

إنّا ههنا قعدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 25 - 10

10 _ فرار مسلمانان در جنگ حنين پس از قرار گرفتن در تنگناى نبرد ، على رغم كثرت غرورآفرينشان

و ضاقت عليكم الأرض بما رحبت ثم وليتم مدبرين

فرماندهى جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 49 - 6

6 _ فرماندهى كل قوا ، از مسؤوليت هاى رهبر جامعه اسلامى

و منهم من يقول ائذن لى

فرماندهى در جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 246 - 2،7،14

2 _ درخواست بزرگان بنى اسرائيل پس از موسى از پيامبر خويش ، براى تعيين فرماندهى در جنگ با دشمنان

الم تر الى الملأ من بنى اسرائيل من بعد موسى اذ قالوا لنبى لهم ابعث لنا ملكاً

{ملأ}، كسانى هستند

كه نظرها را به خود جلب مى كنند. (اشراف و بزرگان هر قوم)

7 _ ضرورت فرمانده در جنگ

ابعث لنا ملكاً نقاتل فى سبيل اللّه

مجزوم بودن {نقاتل} نشانه تقدير شرط است; يعنى اگر فرماندهى باشد، در راه خدا خواهيم جنگيد. پس اگر فرمانده ضرورت نداشت، نبايد جهاد فى سبيل اللّه را مشروط به وجود او كنند.

14 _ تعيين حاكمان و فرماندهان نظامى ، بر عهده رهبران الهى *

اذ قالوا لنبى لهم ابعث لنا ملكاً

رجوع مردم به پيامبر و رهبر خويش براى تعيين فرماندهى در جهاد فى سبيل اللّه، بيانگر ذهنيّت دينى مردم است به اينكه تعيين فرماندهان در اختيار پيامبران و رهبران دينى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 249 - 8،9،10

8 _ ضرورت ارزيابى ، آزمايش و ميزان اطاعت و استقامت نيرو ها از جانب فرمانده ، پيش از ورود به كارزار

فلمّا فصل . .. قال انّ اللّه مبتليكم بنهر

9 _ اعلام طالوت به لشكريان ، در مورد عدم انتساب آنان به وى و جدايى آنان از او ، در صورتى كه از نهر بياشامند .

فمن شرب منه فليس منّى

10 _ اعلام طالوت به لشكريان ، در مورد انتساب آنان به وى ، اگر از نوشيدن آب نهر چشم پوشند .

و من لم يطعمه فانّه منّى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 121 - 5،6،12

5 _ آگاهى پيامبر ( ص ) به فنون نظامى و قدرت مديريّت ايشان در عمليات مسلّحانه عليه دشمنان دين

و اذ غدوت من اهلك تبوّىء المؤمنين مقاعد للقتال

6 _ رهبرى قواى نظامى ،

بخشى ضرورى از مديريّت جامعه اسلامى

و اذ غدوت من اهلك تبوّىء المؤمنين مقاعد للقتال

چون پيامبر (ص) به عنوان مدير جامعه اسلامى، امور مربوط به قواى نظامى را نيز رهبرى مى كرده، برداشت فوق به دست مى آيد.

12 _ شركت پيامبر ( ص ) در جنگ احد ، به عنوان فرماندهى عمليات نظامى

و اذ غدوت من اهلك تبوّىء المؤمنين مقاعد للقتال

امام صادق (ع): سبب نزول هذه الآية ان قريشا خرجت من مكّة تريد حرب رسول اللّه (ص) فخرج يبغى موضعاً للقتال.

_______________________________

تفسير قمى، ج 1، ص 110 ; نورالثقلين، ج 1، ص 384، ح 336.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 124 - 9

9 _ لزوم تقويت روحيه رزمندگان از سوى رهبران و فرماندهان نظامى

اذ تقول الن يكفيكم ان يمدّكم ربّكم بثلثة الاف من الملئكة

از سوى پيامبر (ص)، درسى است براى تمام رهبران دينى و فرماندهان نظامى كه مؤمنان را در هنگامه هاى دشوار، به پيروزى و امدادهاى الهى، اميدوار سازند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 102 - 2

2 _ صلاحديد برگزارى نماز جماعت در ميدان نبرد ، بر عهده فرمانده نيروهاست .

و إذا كنت فيهم فاقمت لهم الصلوة

اسناد اقامه نماز به پيامبر(ص) (فاقمت . ..)، اشاره به اين است كه اختيار تشكيل نماز جماعت بر عهده و صلاحديد پيامبر(ص) و يا فرماندهى نيروهاست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 152 - 8

8 _ سستى ، نزاع و تفرقه و سرپيچى از فرماندهى ، از عوامل شكست جنگجويان

حتّى اذا فشلتم

و تنازعتم فى الامر و عصيتم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 153 - 10،11

10 _ تلاش مستمر پيامبر ( ص ) براى جلوگيرى از شكست مسلمانان در كارزار احد

و الرّسول يدعوكم فى اخريكم

11 _ بى اعتنايى به دعوت پيامبر ( ص ) در پيكار احد ، موجب شكست مسلمانان در آن كارزار

ثمّ صرفكم . .. و الرّسول يدعوكم فى اخريكم

بنابر اينكه {اذ تصعدون} متعلق به {صرفكم} باشد، آيه مزبور در مقام بيان علتهاى شكست احد است. بنابراين جمله {و لا تلون على احد و الرّسول ... }، كه حاكى از دعوت پيامبر (ص) و بى اعتنايى به اوست، نيز بيانگر علتى براى شكست خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 155 - 11

11 _ عفو و گذشت از خطا هاى جنگى رزمندگان ( تخلّف از دستورات فرماندهى و . . . ) امرى نيكو و پسنديده

و لقد عفا اللّه عنهم انّ اللّه غفور حليم

فريب در جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 13 - 9

9 _ بهره گيرى از عمليّات فريب نيرويى ، عاملى مؤثر در پيروزى

يرونهم مثليهم رأىَ العين

برآورد نادرست مشركان از نيروهاى مسلمانان، موجب شكست آنها در جنگ بدر شد.

فلسفه جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 16 - 4

4 _ جنگ ها و ميدان هاى كارزار ، عرصه هاى آزمون الهى و متمايز گشتن مؤمنان راستين از غير ايشان

أم حسبتم أن تتركوا و

لما يعلم اللّه الذين جهدوا منكم

فلسفه جنگ با كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 6 - 9

9 _ هدف و فلسفه اصلى جنگ و مبارزه با كفار و مشركان ، آوردن ايشان به دامن اسلام است و نه نابودى آنان .

فاقتلوا المشركين . .. و إن أحد من المشركين استجارك ... حتى يسمع كلم اللّه ثم أبل

فلسفه جنگ با مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 6 - 9

9 _ هدف و فلسفه اصلى جنگ و مبارزه با كفار و مشركان ، آوردن ايشان به دامن اسلام است و نه نابودى آنان .

فاقتلوا المشركين . .. و إن أحد من المشركين استجارك ... حتى يسمع كلم اللّه ثم أبل

كثرت نيرو در جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 19 - 10

10 _ كثرت نيرو ها تعيين كننده پيروزى نيست .

و لن تغنى عنكم فئتكم شيئا و لو كثرت و أن اللّه مع المؤمنين

گرايش مادى در جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 67 - 6

6 _ جستجوى منافع مادى در هنگامه جنگ با دشمنان دين ، امرى نكوهيده در پيشگاه خداوند

تريدون عرض الدنيا و اللّه يريد الأخرة

گناه جنگ داخلى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 85 - 29

29 - جنگ هاى داخلى و برادر كشى ، از بزرگترين گناهان و موجب خوارى و ذلت در دنيا و گرفتار شدن

به عذاب اخروى است .

تقتلون أنفسكم . .. فما جزاء من يفعل ذلك منكم إلا خزى فى الحيوة الدنيا و يوم القي

از آن جا كه گناهان ياد شده، در پى دارنده شديدترين عذابهاست، معلوم مى شود اين گناهان از بزرگترين گناهان هستند.

گناه فرار از جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 27 - 2

2 _ فرار از ميدان جنگ ، گناه بوده و نيازمند توبه و استغفار به درگاه خداست .

ثم وليتم مدبرين . .. ثم يتوب اللّه من بعد ذلك على من يشاء

مجازات تخلّف از قوانين جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 193 - 9

9 - متجاوزان از مقررات جنگ ، بايد مجازات شوند . *

فلا عدون إلا على الظلمين

مجروحان جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 172 - 1،5،6،21

1 _ پاداش بزرگ الهى براى آنان كه على رغم تحمّل جراحت هاى نبرد پيشين ، دعوت خدا و رسولش را براى نبردى ديگر اجابت كردند .

الّذين استجابوا لِلّه و الرسول من بعد ما اصابهم القرح . .. اجر عظيم

چون آيات پيشين و نيز آيات بعد درباره نبرد و جهاد است، معلوم مى شود كه فرمان اجابت شده (استجابوا)، فرمان جنگ و مبارزه بوده است.

5 _ برخى از مجروحان جنگ احد على رغم پذيرش دعوت خدا و پيامبر ( ص ) به نبردى ديگر ، از احسان و تقواى لازم برخوردار نبودند .

الّذين استجابوا . .. للّذين احسنوا منهم و اتّقوا اجر عظيم

{منهم}، حال براى ضمير

{احسنوا} است و كلمه {من}، ظهور در تبعيض دارد ; يعنى اجابت كنندگان را به دارندگان تقوا و احسان و فاقدان آن تقسيم مى كند.

6 _ اهميّت و ارزش والاى شركت مجدد مجروحين جنگى در جهاد

الّذين استجابوا للّه و الرسول من بعد ما اصابهم القرح . .. اجر عظيم

اجر عظيم براى مجاهدان در گرو جراحت ناشى از جهاد سابق نيست، بلكه به خاطر شركت در جهاد پس از تحمّل جراحت است.

21 _ پاداش بزرگ اميرالمؤمنين ( ع ) به خاطر احسان و تقوا و اجابت خدا و پيامبر ( ص ) پس از مجروح شدن در جنگ احد

الّذين استجابوا للّه و الرّسول . .. اجر عظيم

امام صادق (ع): انّ رسول اللّه بعث عليّاً فى عشرة {استجابوا للّه و الرّسول من بعد ما اصابهم القرح} الى {اجر عظيم}. انّما نزلت فى اميرالمؤمنين (ع).

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 206، ح 153 ; تفسير برهان، ج 1، ص 326، ح 4.

محروميت از غنيمت جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 73 - 10

10 _ حسرت و تأسف متخلفان از جهاد بر محروميتشان از غنايم جنگى

و لئن اصابكم فضل من اللّه ليقولنّ . .. يا ليتنى كنت معهم فافوز فوزاً عظيماً

مسلمانان و غنايم جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 5 - 7

7 _ برخى از مسلمانان ناخشنود از حكم خداوند درباره انفال و غنايم جنگ بدر

قل الأنفال للّه و الرسول . .. كما أخرجك ربك ... و إن فريقا من المؤمنين لكرهون

{كما} براى تشبيه امر ديگر است و مشبّه به

صريحاً در آيه ذكر نشده است. لذا احتمالات مختلفى از سوى مفسران ايراد شده است و از جمله آنهاست حكم خداوند درباره انفال و غنايم جنگ بدر. بر اين مبنا {كما أخرجك ... } چنين معنا مى شود: حكم خداوند درباره انفال حكمى حق است ; همان گونه كه فرمان و تقدير حركت به سوى جنگ بدر حق بود. بر اين اساس جمله {إن فريقا ... } مى رساند كه همه و يا برخى از مسلمانان از حكم خداوند درباره انفال نيز كراهت خاطرى داشتند.

معذور از جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 95 - 3،9

3 _ مجاهدان را نبايد از نظر اجتماعى با توانمندان بازنشسته از جنگ يكسان و همانند شمرد .

لا يستوى القاعدون من المؤمنين غير اولى الضرر و المجاهدون فى سبيل اللّه

مقصود اين است كه در شرايط مساوى، اولويت در حقوق اجتماعى از آن مجاهدان راه خداست.

9 _ نويد الهى به پاداش نيك براى مجاهدان و نيز مؤمنان بازنشسته از جنگ

فضّل اللّه . .. على القاعدين درجة وكلاّ وعد الله الحسنى

ممانعت از جنگ با مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 24 - 1،4

1 - رخداد صلح حديبيه و باز نشدن دست مكيان و مؤمنان عليه يكديگر ، تنها به تدبير و اراده الهى

و هو الذى كفّ أيديهم عنكم و أيديكم عنهم ببطن مكّة

4 - درگير نشدن مؤمنان و مكيان با يكديگر در { عمرة القضا } ، نعمتى مهم براى اهل ايمان *

و هو الذى كفّ أيديهم عنكم و أيديكم عنهم ببطن

مكّة

برداشت بالا بدان احتمال است كه تعبير {ببطن مكّة} اشاره به {عمرة القضا} داشته باشد كه مسلمانان پس از پيروزى حديبيه براساس قرارداد، سال بعد به شهر مكه وارد شدند و با آرامش كامل، مناسك عمره را به جا آوردند.

ممنوعيت فرار از جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 21 - 11

11 _ فرار از جنگ و جهاد ، ممنوع و زيانبار است .

و لاترتدوا على ادباركم فتنقلبوا خسرين

منافقان متخلف و جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 83 - 1

1 _ خبر دادن خداوند از امكان اجازه خواستن منافقان متخلف از جنگ ، براى شركت جستن در جنگ هاى آينده

فإن رجعك اللّه إلى طائفة منهم فاستئذنوك للخروج

منطقه جنگ روميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 3 - 1

1 - نبرد ميان ايران و روم ، در نزديكى منطقه حجاز ( نواحى شام ) بوده است .

غلبت الروم فى أدنى الأرض

جبهه درگير با روميان مسيحى، به قول تاريخ نويسان، مجوسيان ايران بوده اند; الف و لام در {الأرض} براى عهد است و به قرينه {الروم} به سرزمين روميان اشاره دارد. ذكر {أدنى الأرض} و اهتمام به تعيين مكان نبرد، اين احتمال را تقويت مى كند كه مراد از {أدنى الأرض} نزديك ترين بخش روم به سرزمين عرب (حجاز) باشد.

موانع جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 253 - 12

12 _ سُنّت خداوندى ، على رغم ارسال انبيا ، براى

دعوت به ايمان و رفع اختلاف ، اجبار آدميان به ايمان و عدم اختلاف و كشتار نيست .

و لو شاء اللّه ما اقتتل الّذين . .. و لكن اختلفوا

موانع شكست در جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 68 - 6

6 _ تقدير و قضاى الهى بر پيروزى مسلمانان در جنگ بدر ، مانع شكست مسلمانان ، على رغم تحقق مقتضى آن ( گرفتن اسير پيش از سركوبى كامل دشمن )

لو لا كتب . .. عذاب عظيم

موجبات سستى در جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 46 - 4

4 _ نزاع و اختلاف اهل ايمان موجب سست شدن آنان در پيكار با دشمنان دين

و لاتنزعوا فتفشلوا و تذهب ريحكم

مؤمنان در جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 140 - 19

19 _ مؤمنان استوار در نبرد اُحُد و ديگر هنگامه هاى پيكار با كافران ، برگزيدگان خداوند براى گواهى بر اعمال مردم

و تلك الايّام . .. و ليعلم اللّه الّذين امنوا و يتّخذ منكم شهداء

ترك لام در {و يتّخذ}، اشاره به اين معنا دارد كه برگزيدن، در پى مشخّص شدن مؤمنان واقعى است. يعنى مؤمنان واقعى براى گواه بودن برگزيده مى شوند. گفتنى است كه در برداشت فوق، متعلق حذف شده {شهدآء}، اعمال مردم، گرفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 141 - 1

1 _ شكست و پيروزى مؤمنان در جنگ با كافران ، عاملى براى خالص

سازى مؤمنان

و تلك الايّام نداولها . .. و ليمحّص اللّه الّذين امنوا

فعل {يمحّص} از مصدر {تمحيص} به معناى خالص كردن از ناخالصيها و نقصهاست.

مؤمنان و جنگ روانى دشمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 65 - 3

3 _ مؤمنان در مقابل جنجال تبليغاتى دشمنان ، نبايد اندوهى به خود راه دهند .

و لا يحزنك قولهم

اگر چه مخاطب جمله {لا يحزنك} وجود مبارك پيامبر اكرم(ص) است، ولى با توجه به ذكر {إن العزة للّه جميعاً} كه مى تواند در مقام تعليل باشد، مى تواند از مورد، الغاى خصوصيت كرد و آن را تعميم داد.

ناپسندى جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 216 - 2،5

2 _ جنگ و خونريزى ، امرى ناخوشايند براى انسان

كتب عليكم القتال و هو كُره لكم

5 _ جنگ و جهاد ، امرى خير براى مؤمنان ، على رغم ظاهر ناخوشايند آن

كتب عليكم القتال و هو كره لكم و عسى ان تكرهوا شيئاً و هو خير لكم

نشانه هاى قدرت جنگى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فيل - 105 - 1 - 6

6 - استفاده از فيل در جنگ هاى عرب ، كم سابقه و نشانه برخوردارى سپاه مهاجم ، از تجهيزات پيشرفته جنگى بود .

ألم تر كيف فعل ربّك بأصح_ب الفيل

شهرت سپاه ابرهه با عنوان {اصحاب الفيل}، نشانگر تازگى داشتن اين ابزار جنگى و هراس افكن بودن آن است.

نظم در جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 102 - 13

13 _

رعايت نظم و انضباط دقيق ، اصلى لازم در جنگ ، حتى به هنگام عبادت

فلتقم طائفة منهم معك و ليأخذوا اسلحتهم . .. و لتأت طائفة اخرى

نقش جمعيت در جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 25 - 6،8

6 _ كثرت نفرات مسلمانان در جنگ حنين ، كارساز نبود .

و يوم حنين إذ أعجبتكم كثرتكم فلم تغن عنكم شيئاً

8 _ كثرت نيرو هاى رزمى ، بدون امداد هاى الهى ، تضمين كننده پيروزى نيست .

إذ أعجبتكم كثرتكم فلم تغن عنكم شيئاً

نماز جماعت در جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 102 - 2

2 _ صلاحديد برگزارى نماز جماعت در ميدان نبرد ، بر عهده فرمانده نيروهاست .

و إذا كنت فيهم فاقمت لهم الصلوة

اسناد اقامه نماز به پيامبر(ص) (فاقمت . ..)، اشاره به اين است كه اختيار تشكيل نماز جماعت بر عهده و صلاحديد پيامبر(ص) و يا فرماندهى نيروهاست.

نماز در جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 102 - 3

3 _ وجوب برپا كردن نماز ، حتى در ميدان رزم و شرايط دشوار

و إذا كنت فيهم فاقمت لهم الصلوة

نيروهاى كيفى جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 47 - 3

3 _ لزوم توجّه به كيفيت نيرو هاى رزمى و نه صرفاً توجّه به كميت آنان

لو خرجوا فيكم ما زادوكم إلا خبالا

جنگ روانى

{جنگ روانى}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 -

12 - 5،6

5 _ اعلام شكست قريب الوقوع كافران ، از روش هاى قرآن براى تضعيف روحيه دشمن

قل للّذين كفروا ستغلبون

6 _ تهديد شدن يهود به هزيمت و شكست ، پس از پيروزى مسلمين در جنگ بدر

قل للّذين كفروا ستغلبون

در شأن نزول آيه آمده است كه آيه شريفه بعد از جنگ بدر _ آنگاه كه رسول خدا از آن جنگ به طرف بنى قينقاع بازمى گشتند _ نازل شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 137 - 2

2 _ تغيير موضع ، با اظهار ايمان و كفر مكرر ، توطئه اهل كتاب براى تضعيف عقايد مسلمانان

إنّ الذين ءامنوا ثم كفروا ثم ءامنوا ثم كفروا . .. و لاليهديهم سبيلا

در شأن نزول آيه آمده است كه گروهى از اهل كتاب، در حضور مسلمانان اظهار ايمان مى كردند و براى القاى شبهه در بين ايشان، دوباره كافر مى شدند و كفر خويش را معلول نادرستى اسلام قلمداد مى كردند تا از اين طريق بذر ترديد و شك را در دل مسلمانان بپاشند و بارور كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 12 - 5،7

5 _ ايجاد رعب و وحشت در دل هاى كافران ، وعده خداوند به فرشتگان حاضر در كارزار بدر

سألقى فى قلوب الذين كفروا الرعب

7 _ ضرورت ايجاد ترس در دشمنان دين و سلب روحيه نبرد از ايشان

سألقى فى قلوب الذين كفروا الرعب

آثار جنگ روانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 12 - 6

6 _ رعب و وحشت كافران

در جنگ بدر ، از عوامل شكست آنان در آن جنگ

سألقى فى قلوب الذين كفروا الرعب

استقامت در جنگ روانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 10 - 12

12 _ لزوم استوارى در برابر جنگ روانى دشمنان و نهراسيدن از استهزاى آنان

و لقد استهزىء برسل من قبلك فحاق بالذين سخروا منهم ما كانوا به يستهزءون

جنگ روانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 122 - 10

10 _ لزوم تأثيرپذيرى و استوارى جامعه ايمانى در برابر جنگ روانى و دسيسه هاى دشمنان

اذ همّت طائفتان منكم ان تفشلا و اللّه وليّهما

جمله {و اللّه وليّهما}، در واقع تذكرى است به مؤمنان و معتقدان ولايت الهى كه در هنگامه هاى دشوار، ولايت و حمايت الهى را فراموش نكنند و به عناصرى همچون عبداللّه بن ابى، كه در صدد سستى آفرينى و ايجاد دلهره در بين آنان است، گوش فراندهند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 30 - 5،6

5 - اقدام مشركان مكه به جنگ تبليغاتى عليه پيامبر ( ص ) ، به دليل ناتوانى از مقابله منطقى با آن حضرت

و لمّا جاءهم الحقّ قالوا ه_ذا سحر

6 - روى آورى به اتهام و جنگ روانى تبليغى ، شيوه مخالفان پيام حق

و لمّا جاءهم الحقّ قالوا ه_ذا سحر

جنگ روانى جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 44 - 4

4 - تبليغات روانى ساحران به هنگام انجام عمليات خود

فألقوا . .. و قالوا بعزّة فرعون إنّا لنحن

الغ_لبون

جنگ روانى دشمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 54 - 22

22 _ سرزنش و جنگ روانى ، حربه دشمنان دين براى جلوگيرى از تلاش مسلمانان در جهت اعتلاى دين خدا

و لايخافون لومة لائم

روش مقابله با جنگ روانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 11 - 12

12 - ايجاد اميد در دل جامعه و بى تأثير جلوه دادن تبليغات بدخواهان و ضعيف نشان دادن آنان ، شيوه اى مؤثر در جنگ روانى

إنّ الذين جاءو بالإفك . .. لاتحسبوه شرًّا لكم بل هو خير لكم

برداشت فوق از آنجاست كه آيه شريفه درصدد افشاگرى و خنثى سازى توطئه دشمنان و بدخواهان و نيز دلدارى به مؤمنان است.

مؤمنان و جنگ روانى دشمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 65 - 3

3 _ مؤمنان در مقابل جنجال تبليغاتى دشمنان ، نبايد اندوهى به خود راه دهند .

و لا يحزنك قولهم

اگر چه مخاطب جمله {لا يحزنك} وجود مبارك پيامبر اكرم(ص) است، ولى با توجه به ذكر {إن العزة للّه جميعاً} كه مى تواند در مقام تعليل باشد، مى تواند از مورد، الغاى خصوصيت كرد و آن را تعميم داد.

جنگل از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

جنگل

اهميت جنگل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 30 - 3

3 - توجّه به جنگل هاى انبوه و درختان تناور ، مايه شناخت خداوند و قدرت او و بازدارنده انسان از ناسپاسى و كفرورزى به او است .

ما أكفره . .. فلينظر الإنس_ن ... حدائق

غلبًا

عوامل پيدايش جنگل ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 10 - 3

3- رويش گياهان و به وجود آمدن مراتع و جنگل ها ، در اثر نزول باران است .

أنزل من السّماء ماء . .. و منه شجر

{شجر} شامل گياه بدون ساقه و با ساقه مى شود كه از آنها به مراتع و جنگلها تعبير شد.

فوايد جنگل ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 10 - 4

4- چراى دام ها از جمله فوايد مرتع ها و گياهان است .

و منه شجر فيه تسيمون

{تسيمون} (از اسامة) به معناى چرانيدن گوسفندان است.

نقش جنگل ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 16 - 3

3 - باغ ها و جنگل هاى پوشيده از درخت ، نشان دهنده قدرت خداوند و امكان پذير بودن معاد

عمّ يتساءلون . .. ألم نجعل ... جنّ_ت ألفافًا

جنگل ها

عوامل پيدايش جنگل ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 10 - 3

3- رويش گياهان و به وجود آمدن مراتع و جنگل ها ، در اثر نزول باران است .

أنزل من السّماء ماء . .. و منه شجر

{شجر} شامل گياه بدون ساقه و با ساقه مى شود كه از آنها به مراتع و جنگلها تعبير شد.

فوايد جنگل ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 10 - 4

4- چراى دام ها از جمله فوايد مرتع ها و گياهان است .

و منه شجر فيه

تسيمون

{تسيمون} (از اسامة) به معناى چرانيدن گوسفندان است.

نقش جنگل ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 16 - 3

3 - باغ ها و جنگل هاى پوشيده از درخت ، نشان دهنده قدرت خداوند و امكان پذير بودن معاد

عمّ يتساءلون . .. ألم نجعل ... جنّ_ت ألفافًا

جنون از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

جنون

تهمت جنون به رسولان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 52 - 4

4 - اتهام سحر و جنون ، موضع هميشگى كافران در برابر رسولان الهى

ما أتى الذين . .. إلاّ قالوا ساحر أو مجنون

تهمت جنون به شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 185 - 2

2 - متهم شدن شعيب ( ع ) از سوى مردم { اَيكه } به جنون و سحرزدگى

قالوا إنّما أنت من المسحّرين

{مسحّر} (مفرد {مسحّرين}) به كسى گفته مى شود كه به سختى افسون شده باشد.

تهمت جنون به صالح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 153 - 1

1 - اتهام جنون و سحرزدگى به صالح ( ع ) از سوى ثموديان

قالوا إنّما أنت من المسحّرين

{مسحّر} (مفرد {مسحّرين}) به كسى گفته مى شود كه به شدت افسون شده باشد.

تهمت جنون به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 184 - 1،2،3

1 _ كفرپيشگان عصر بعثت ، پيامبر ( ص ) را به سبب دعوت به توحيد و معاد ، فردى مجنون مى پنداشتند .

أو لم يتفكروا ما بصاحبهم من

جنة

{جنة} به معناى ديوانگى است. به دليل آيات بعد كه مسأله قيامت و توحيد مطرح شده است، مى توان گفت اين دو مسأله در بين معارف الهى بيشترين نقش را در متهم كردن پيامبر(ص) به جنون داشته است.

2 _ خداوند كفرپيشگان را به تفكر در ادعاى ناصوابشان ( مجنون پنداشتن پيامبر ) فراخواند .

أو لم يتفكروا ما بصاحبهم من جنة

3 _ خداوند با يادآورى همنشينى پيامبر ( ص ) با مردم ، مشركان را به بطلان پندارشان ( مجنون بودن پيامبر ) رهنمون ساخت .

أو لم يتفكروا ما بصاحبهم من جنة

به كارگيرى كلمه {صاحب} و اضافه آن به ضمير (صاحبهم، يعنى همنشينشان) اشاره به حقيقتى دارد كه تفكر در آن كافى در بطلان ادعاى مشركان است. يعنى او همواره همنشين آنان بود و اگر اثرى از جنون در او وجود داشت، آشكار مى گشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 6 - 3

3- كافران مكه ، پيامبر ( ص ) را به خاطر ادعاى نزول وحى بر خود ، فردى مجنون و ديوانه مى دانستند .

و قالوا يأيها الذى نزّل عليه الذّكر إنك لمجنون

شواهد تاريخى گواهند كه قبل از ادعاى نبوت پيامبر(ص) آنان چنين تهمتى را به آن حضرت نسبت نمى دادند، پس اين تهمت به خاطر نكته ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 70 - 1،2،3

1 - جنون ، يكى از نسبت هاى نارواى كافران و رفاه زدگان به ساحت پيامبراكرم ( ص )

أم يقولون به جنّة

{به جنّة};يعنى، {او گرفتار نوعى جنون است و اين

اتهام ديگرى بود كه از سوى كافران و مترفان، به پيامبر(ص) زده مى شد.

2 - شخصيت ، منش و گويش خردمندانه پيامبر ( ص ) گواهى روشن بر مبرا بودن آن حضرت از اتهام كافران ( جنون )

أم لم يعرفوا رسولهم . .. أم يقولون به جنّة

3 - توبيخ كافران از سوى خداوند ، به خاطر نسبت دادن جنون به پيامبر ( ص ) ، على رغم آشنايى كاملشان با شخصيت خردمند آن حضرت

أم لم يعرفوا رسولهم . .. أم يقولون به جنّة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 8 - 5

5 - كافران ، پيامبر ( ص ) را به خاطر اظهار امكان بازآفرينى انسان ها در قيامت ، متهم به جنون مى كردند .

و قال الذين كفروا هل ندلّكم على رجل . .. أم به جنّة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 46 - 6،8

6 - دعوت پيامبر ( ص ) از مردم مكه براى انديشيدن درباره جنون نسبت داده شده به آن حضرت

ثمّ تتفكّروا ما بصاحبكم من جِنّة

مراد از {صاحب}، به قرينه {هو} در عبارت بعدى، پيامبر(ص) است.

8 - نسبت جنون به پيامبر ( ص ) از سوى مردم مكه ، ناشى از بى انديشگى بوده است .

ثمّ تتفكّروا ما بصاحبكم من جِنّة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 53 - 7

7 - نسبت دادن جنون به پيامبر ( ص ) از سوى مشركان ، حدس و گمان و به دور از علم و آگاهى بود .

أفترى على

اللّه أم به جِنّة . .. ما بصاحبكم من جِنّة ... و قد كفروا به من قبل و

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 36 - 1،2

1 - اتهام جنون و شاعر بودن به پيامبر ( ص ) ، شيوه مشركان و كافران در برابر پيامبر ( ص )

و يقولون أئنّا لتاركوا ءالهتنا لشاعر مجنون

آمدن فعل {يقولون} به صيغه مضارع، حكايت از استمرار اين سخن دارد.

2 - مشركان ، دليل نپذيرفتن دعوت پيامبراسلام را ، مجنون و شاعر بودن آن حضرت معرفى مى كردند .

و يقولون أئنّا لتاركوا ءالهتنا لشاعر مجنون

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه لام در {لشاعر} براى تعليل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 14 - 3

3- اتهام جنون به پيامبر ( ص ) از سوى مشركان مكه

ثمّ تولّوا عنه و قالوا معلّم مجنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 52 - 5

5 - اتهام سحر يا جنون ، از سوى كافران به پيامبراكرم ( ص )

كذلك ما أتى . .. إلاّ قالوا ساحر أو مجنون

ضمير {من قبلهم} به كافران عصر پيامبر(ص) بازمى گردد; يعنى، اگر اينان تو را به سحر و جنون متهم مى كنند، مطلب تازه اى نيست ; زيرا پيشينيان نيز، همين شيوه را داشته اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 29 - 7

7 - اتهام كهانت و جنون به پيامبر ( ص ) ، از سوى كافران

فما أنت بنعمت ربّك

بكاهن و لامجنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 51 - 5،8

5 - اتهام جنون به پيامبر ( ص ) ، به هنگام شنيدن قرآن از سوى كافران

لمّا سمعوا الذكر و يقولون إنّه لمجنون

8 - كافران ، قرآن را نشانه جنون پيامبر ( ص ) مى دانستند .

لمّا سمعوا الذكر و يقولون إنّه لمجنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 22 - 1،7

1 - برخى از مردم عصر بعثت ، پيامبر ( ص ) را ديوانه شمرده و او را به تدوين قرآن براساس اختلالات عقلى ، متهم مى كردند .

و ما صاحبكم بمجنون

7 - جنون آميز خواندن رفتار و گفتار پيامبر ( ص ) ، از شيوه هاى مبارزه مخالفان با آن حضرت در صدراسلام

و ما صاحبكم بمجنون

تهمت جنون به موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 27 - 3

3 - اقدام فرعون به متهم كردن موسى ( ع ) به جنون

قال إنّ رسولكم . .. لمجنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 39 - 6

6 - اتهام سحر و جنون از سوى فرعون به موسى ( ع ) ، پس از مشاهده دلايل و برهان هاى روشن رسالت آن حضرت

أرسلن_ه . .. بسلط_ن مبين ... و قال س_حر أو مجنون

تهمت جنون به نوح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 25 - 1

1 - متهم شدن نوح ( ع ) ، از

سوى اشراف قومش ، به نوعى ديوانگى و جنون

فقال الملؤا الذين كفروا . .. إن هو إلاّ رجل به جنّة

{إن} معادل ماى نافيه است; يعنى: {ما هو إلاّ رجل. ..}. نكره آوردن {جنّة} نيز براى تنويع است. بنابراين عبارت {به جنّة};يعنى، او گرفتار نوعى ديوانگى است. {تربّص} (مصدر {تربّصوا}) به معناى حلول چيزى را براى كسى، انتظار كشيدن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 9 - 9

9 - قوم نوح ، آن حضرت را به جنون و آسيب ديدگى از سوى جن متهم مى كردند .

و قالوا مجنون و ازدجر

مفسران، عبارت {و ازدجر} را به معناى {ازدجره الجنّ} (جن ايشان را آزار رسانده است) گرفته اند.

تهمت جنون به هود(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 54 - 2

2_ قوم عاد ، هود ( ع ) را متهم به اغتشاش روانى كردند و سخنان او را برخاسته از جنون پنداشتند .

إن نقول إلاّ اعتريك بعض ءالهتنا بسوء

{سوء} به معناى رنج ، سختى ، مرض و آفت و مانند اينهاست. و مراد از آن ، در آيه شريفه _ به مناسبت مورد _ مرض جنون و مانند آن مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 55 - 6

6_ ناتوانى بت ها براى از ميان بردن هود ( ع ) ، على رغم بيزارى جستن علنى او از آنها ، نشانه حقيقت نداشتن ادعاى قوم عاد ( ابتلاى هود به جنون از ناحيه بت ها )

إن نقول إلاّ اعتريك بعض ءالهتنا

بسوء . .. فكيدونى جميعًا ثم لاتنظرون

جنون اخروى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 47 - 2

2 - مجرمان ، گرفتار سرگردانى و جنون در قيامت

إنّ المجرمين فى ضل_ل و سعر

{سعر} در صورتى كه مفرد باشد، به معناى جنون مى آيد.

جنون كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 6 - 2

2 - كافران ، مستحق نام جنون هستند .

و يبصرون . بأييّكم المفتون

جنون مرتد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 71 - 13

13 _ بازگشت كننده به شرك (مرتد) مانند ديوانه اى سرگردان است كه شيطانها (جنيان) عقل او را زايل كرده اند.

أندعوا من دون الله . .. و نرد ... كالذى استهوته الشيطين

{استهوته الشياطين} يعنى شيطانها عقل و فكر او را برده اند. همچنين جمله {استهوته الشياطين} را در موردى كه شخصى جن زده شده باشد، به كار مى برند. (لسان العرب).

دلايل رد تهمت جنون به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 22 - 4

4 - مشاهده كمال عقلانى پيامبر ( ص ) از سوى معاشران آن حضرت ، دليلى كافى بر مردود بودن ادعاى جنون درباره او است .

و ما صاحبكم بمجنون

عنوان {صاحبكم} گوياى مردود بودن اتهام جنون است; زيرا مصاحبت روز مرّه كسانى كه به پيامبر(ص) تهمت جنون مى زدند، با آن حضرت، مايه شناخت وضعيت فكرى آن بزرگوار بوده و دستاويزى براى نسبت جنون باقى نمى گذارد.

رد تهمت جنون به محمد(ص)

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 22 - 2

2 - نسبت ديوانگى به پيامبر ( ص ) ، نسبتى ناروا و مردود است .

و ما صاحبكم بمجنون

سخن جنون آميز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 46 - 16

16 - هشدار دادن به مردم از عذابى كه در پيش رو دارند ، در نگاه مردم مكه سخن جنون آميز تلقى مى شد .

ثمّ تتفكّروا ما بصاحبكم من جِنّة إن هو إلاّ نذير لكم بين يدى عذاب شديد

محمد(ص) و جنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 184 - 4

4 _ مردم عصر بعثت هيچ نشانى كه حاكى از كمترين جنون در پيامبر باشد ، سراغ نداشتند .

ما بصاحبهم من جنة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 37 - 5

5 - ساحت مقدس پيامبر اسلام ( ص ) ، منزه از جنون و سخنان ايشان پيراسته از شعرسرايى

و يقولون . .. لشاعر مجنون . بل جاء بالحقّ و صدّق المرسلين

برداشت ياد شده از آن جا است كه {بل} براى اضراب ابطالى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 29 - 5

5 - پيامبر ( ص ) ، مصون از هر گونه كهانت و جنون ، در پرتو عنايت پروردگار خويش

فما أنت بنعمت ربّك بكاهن و لامجنون

مصونيت از جنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 2 - 1،2

1 -

پيامبر ( ص ) ، مصون از هر گونه جنون و ديوانگى

ما أنت . .. بمجنون

2 - نعمت هاى اعطا شده خداوند به پيامبر ( ص ) ، سبب مصونيت آن حضرت از هرگونه جنون و ديوانگى

ما أنت بنعمة ربّك بمجنون

منشأ مصونيت از جنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 2 - 5

5 - لطف و عنايت خداوند ، سبب مصونيت انسان از جنون و هرگونه انديشه نادرست و دور از عقل و خرد

ما أنت بنعمة ربّك بمجنون

موارد جنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 24 - 7،8

7 - پيروى از بشرى معمولى و فاقد موقعيت اجتماعى ، گمراهى و جنون در نظر قوم ثمود

إنّا إذًا لفى ضل_ل و سعر

واژه {إذًا} ضلالت و جنون را مترتب بر تبعيت از {بشراً منّا واحداً} ساخته است. گفتنى است در صورتى كه {واحداً} اشاره به تنهايى و بى ياورى صالح(ع) داشته باشد، مطلب بالا استفاده مى شود.

8 - پذيرش ادعاى نبوت از يك انسان ، گمراهى و جنون در نظر قوم ثمود

فقالوا أبشرًا منّا وحدًا نتّبعه إنّا إذًا لفى ضل_ل و سعر

در صورتى كه {أبشراً منّا واحداً} در مقام نفى شايستگى بشر براى نبوت باشد، از ارتباط {إذًا لفى. ..} با جمله قبلى مطلب بالا استفاده مى شود.

نشانه هاى جنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 47 - 3

3 - مبتلا ساختن خويش به عذاب هاى سخت قيامت ، نشانه گمراهى و جنون است ، نه پيروى از راه حق پيامبران

فقالوا

أبشرًا . .. نتّبعه إنّا إذًا لفى ضل_ل و سعر ... إنّ المجرمين فى ضل_ل و سع

برداشت ياد شده در صورتى است كه {سعر} به معناى جنون و آيه {إنّ المجرمين. ..} در مقام پاسخ به سخن كافران باشد كه مدعى بودند پيروى از خط پيامبر(ص) و پيام وحى جنون و گمراهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 6 - 3

3 - كفر و نپذيرفتن عمدى آيين اسلام ، نشانه جنون و بى خردى است و ايمان و هدايت ، نشانه خردورزى است .

بأييّكم المفتون

برداشت ياد شده، از آن جا است كه به كافران، جنون نسبت داده شده است.

هود(ع) و جنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 54 - 3

3_ قوم عاد ، برخى از آلهه خويش را عامل جنون و اغتشاش روانى هود ( ع ) مى پنداشتند .

إن نقول إلاّ اعتريك بعض ءالهتنا بسوء

{إعتراء} به معناى شامل شدن و اصابت كردن است (لسان العرب). و از آن جا كه {إعتراء} در آيه شريفه، به وسيله حرف {باء} به مفعول دوم (بسوء) متعدى شده، به معناى رسانيدن و شامل كردن مى باشد. بنابراين جمله {إن نقول ...; يعنى، ما سخنى جز اين نمى گوييم كه يكى از خدايان ما، مرض و آفتى بر تو افكنده است}.

جنين از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

جنين

استقرار جنين در رحم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 5 - 35

35 - { عن أبى جعفر ( ع ) : { ولنبيّن لكم } كذلك كنتم فى الأرحام {

و نقرّ فى الأرحام ما نشاء } فلايخرج سقطاً ;

از امام باقر(ع) روايت شده است كه در[باره معناى {و لنبيّن لكم} در آيه ياد شده فرمود:] تا براى شما روشن كند كه در ارحام مادران اين گونه بوده ايد] [و اين مراحل را طى كرده ايد] و[در باره معناى {و نقرّ فى الأرحام ما نشاء} نيز فرمود:] و آنچه را مى خواهيم در ارحام مستقر مى كنيم و[ آن] به صورت سقط بيرون نمى آيد}.

امنيت روحى جنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 2 - 6

6- رحم مادر براى جنين ، جايى به غايت أمن مى باشد و جنين در آن از آسيب پذيرى در برابر بسيارى از اضطراب هاى عصبى و روانى مادر در امان است .

يوم ترونها. .. و تضع كلّ ذات حمل حملها

ذكر {سقط شدن جنين ها از رحم زنان باردار} در به تصوير كشاندن شدت و عظمت بى اندازه زلزله زمين در آستانه رستاخيز، اشعار به اين حقيقت دارد كه: رحم زنان براى جنين، با اين كه مكانى أمن مى باشد و در شرايط سخت و اضطراب آور مقاوم و آسيب ناپذير است; لكن اضطراب ناشى از آن رويداد بى مانند، چنان است كه تمامى زنان باردار از شدت ترس و اضطراب، سقط جنين خواهند كرد.

اهميت مراحل رشد جنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 23 - 7

7 - آفرينش انسان ، از مايعى ناچيز و سير متوازن و تكاملى وى در رحم ، نشانه توانايى خداوند بر برپايى قيامت و احياى مردگان

ألم

نخلقكم من ماء . .. فقدرنا فنعم الق_درون

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه اين آيات تا آخر سوره، درصدد اثبات برپايى قيامت باشد.

پيدايش گوشت جنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 14 - 4

4 - پس از شكل گيرى و استخوان بندى بدن جنين ، استخوان ها با رويش گوشت پوشيده مى شوند .

فكسونا العظ_م لحمًا

{كَسْو} (مصدر {كسونا}) به معناى پوشانيدن است.

تبديل علقه به جنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 67 - 5

5 - وجود فاصله زمانى ميان تحوّل خاك به نطفه ، نطفه به علقه و علقه به صورت طفل

خلقكم من تراب ثمّ من نطفة ثمّ من علقة ثمّ يخرجكم طفلاً

با توجه به كاربرد {ثمّ} _ كه براى بيان فاصله زمانى است _ برداشت بالا به دست مى آيد.

تبديل مضغه به جنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 14 - 3،4

3 - علقه ، در رحم به صورت مضغه در مى آمد ، سپس مضغه تدريجاً به صورت استخوان بندى بدن جنين ، تغيير شكل مى دهد .

فخلقنا المضغة عظ_مًا

{عظم} مفرد {عظام} و به معناى استخوان است.

4 - پس از شكل گيرى و استخوان بندى بدن جنين ، استخوان ها با رويش گوشت پوشيده مى شوند .

فكسونا العظ_م لحمًا

{كَسْو} (مصدر {كسونا}) به معناى پوشانيدن است.

تحريم جنين شتر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 144 - 8

8 _ تحريم استفاده از گوشت شتر، گاو

و جنين آنها، افترا به خداوند است.

قل ءالذكرين حرم . .. ومن أظلم ممن افترى على الله كذبا

تحريم جنين گاو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 144 - 8

8 _ تحريم استفاده از گوشت شتر، گاو و جنين آنها، افترا به خداوند است.

قل ءالذكرين حرم . .. ومن أظلم ممن افترى على الله كذبا

تكامل جنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 6 - 10

10 - تطور و تكامل تدريجى انسان در تاريكى شكم مادر

يخلقكم فى بطون أُمّه_تكم خلقًا من بعد خلق

جمله {خلقاً من بعد خلق} (آفرينشى پس از آفرينش)، به تطور و تكامل تدريجى نطفه در رحم مادران اشاره دارد.

جنين انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 9 - 3

3 - انسان در مراحل نخستين جنينى ، فاقد روح انسانى است و پس از شكل گيرى اندام ، در او روح دميده مى شود .

جعل . .. من ماء مهين . ثمّ سوّي_ه و نفخ فيه من روحه

جنين در تاريكى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 6 - 11،26

11 - جنين ، پوشيده از سه ظلمت ( بچه دان ، رحم و شكم )

يخلقكم فى بطون أُمّه_تكم . .. فى ظلم_ت ثل_ث

مفسران يادآور شدند كه مقصود از {ظلمات ثلاث} ظلمت هاى بچه دان، رحم و شكم مادران است و روايت امام باقر(ع) مؤيد همين برداشت است (مجمع البيان، ذيل آيه و نورالثقلين، ج 4، ص 477، ح 11).

26 -

{ فى مجمع البيان : { فى ظلمات ثلاث } ظلمة البطن و ظلمة الرحم و ظلمة المشيمة . . . و هو المروى عن أبى جعفر ( ع ) ;

در مجمع البيان آمده است كه مراد از {ظلمات ثلاث} (تاريكى هاى سه گانه)، تاريكى شكم، تاريكى رحم و تاريكى كيسه جنين مى باشد و اين معنا از امام باقر(ع) روايت شده است}.

جنين در رحم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 6 - 7

7 _ شكل گيرى شخصيت انسان در رَحِم *

هو الّذى يصوركم فى الارحام كيف يشاء

چون در آيات قبل سخن از هدايت و كفربوده است، به نظر مى رسد كه شكل گرفتن انسان در رحم شامل شكل گيرى شخصيّت (هدايت يافتن، كافر شدن و . .. ) نيز بشود.

حليت جنين بز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 143 - 2

2 _ حليت خوردن از بز و گوسفند نر و ماده و جنين آنها

من الضأن . .. قل ءالذكرين حرم أم الأنثيين أما اشتملت عليه أرحام الأنثيين

حليت جنين شتر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 144 - 2

2 _ استفاده از گوشت شتر و گاو نر و ماده و جنين آنها حلال است.

و من الإبل اثنين . .. قل ءالذكرين حرم أم الأنثيين أما اشتملت عليه أرحام الأنثيين

حليت جنين گاو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 144 - 2

2 _ استفاده از گوشت شتر و گاو نر

و ماده و جنين آنها حلال است.

و من الإبل اثنين . .. قل ءالذكرين حرم أم الأنثيين أما اشتملت عليه أرحام الأنثيين

حليت جنين گوسفند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 143 - 2

2 _ حليت خوردن از بز و گوسفند نر و ماده و جنين آنها

من الضأن . .. قل ءالذكرين حرم أم الأنثيين أما اشتملت عليه أرحام الأنثيين

خروج جنين از رحم(زهدان)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 7 - 5

5 - خروج جنين از رحم ، امرى شگفت و نشانه امكان معاد است . *

يخرج من بين الصلب و الترائب

ضمير فاعلى {يخرج}، ممكن است به {الانسان} در دو آيه قبل برگردد، در اين احتمال مراد از {ماء دافق} نطفه مرد و مراد از جمله {يخرج. ..}، تولّد نوزاد خواهد بود و {من بين الصلب و الترائب}، اشاره به جايگاه رحم است كه بين قسمت هاى جلو و پشت مادر مى باشد.

خوردن جنين در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 139 - 1،3،4

1 _ مشركان عصر جاهلى خوردن جنين دامهاى وقف شده براى خدا و يا بتها را در صورت زنده بر آمدن بر مردان مجاز و بر زنان حرام مى شمردند.

و قالوا ما فى بطون هذه الأنعم خالصة لذكورنا و محرم على أزوجنا

مراد از {ازواج} به قرينه تقابل آن با {ذكور} مطلق {زن} است نه خصوص همسران

3 _ مشركان عصر جاهلى استفاده از جنين مرده حيوانات وقف شده براى خدا و يا بتها را براى زنان

و مردان مجاز مى شمردند.

و محرم على أزوجنا و إن يكن ميتة فهم فيه شركاء

4 _ خوردن جنين مرده دام در برخى موارد از نظر مشركان عصر جاهلى جايز بود.

و إن يكن ميتة فهم فيه شركاء

سقط جنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 5 - 14

14- سقط شدن برخى از جنين ها و استقرار برخى ديگر در رحم و نيز مشخص بودن مدت هر جنين در آن ، جلوه هايى از مشيت مطلق و اراده بلامنازع خدا

و نقرّ فى الأرحام. .. إلى أجل مسمَّى ثمّ نخرجكم

سقط جنين در زلزله قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 2 - 4

4- زنان باردار با ديدن زلزله سهمگين زمين در آستانه برپايى قيامت ، از شدت بيم و اضطراب ، سقط جنين خواهند كرد .

و تضع كلّ ذات حمل حملها

{وضع} (مصدر {تضع}) به معناى نهادن و {ذات حمل} به معناى باردار است; يعنى، هر زن باردارى به هنگام ديدن آن زلزله، بارش را خواهد نهاد (جنينش را سقط خواهد كرد).

سقط جنين در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 2 - 11

11- اضطراب مردم در عرصه قيامت ، به درجه اى است كه هر زن شير دهنده ، از شير دادن غافل خواهد شد و هر زن باردارى از شدت ترس ، سقط جنين خواهد كرد .

يوم ترونها. .. و تضع كلّ ذات حمل حملها

شرايط حليّت جنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5

- 1 - 20

20 _ حليت جنين در شكم حيوان تذكيه شده ، مشروط به اينكه داراى مو و كرك باشد .

أحلت لكم بهيمة الانعم

امام باقر يا امام صادق(ع) در پاسخ سؤال از معناى آيه فوق فرمودند: الجنين فى بطن امه اذا اشعر و اوبر فذكاته ذكاة امه . .. .

_______________________________

كافى، ج 6، ص 234، ح 1; نورالثقلين، ج 1، ص 583، ح 10.

شكل گيرى جنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 6 - 2،3،8

2 _ شكل گيرى جنين ها در رَحم ها ، جلوه اى از قيّوميّت ( قوام دهنده هستى بودن ) خداوند

لا اله الاّ هو الحىّ القيّوم . .. هو الّذى يصوركم فى الارحام كيف يشاء

3 _ انحصار صورتگرى جنين در رَحم به خداوند ، دليل وحدانيّت او

هو الّذى يصوركم فى الارحام كيف يشاء لا اله الاّ هو العزيز الحكيم

8 _ هيچ قدرتى نمى تواند از مشيّت خدا در مورد چگونگى شكل گيرى جنين ، جلوگيرى كند .

هو الّذى يصوركم فى الارحام كيف يشاء لا اله الاّ هو العزيز الحكيم

از ارتباط كلمه {العزيز} (غالب لا يقهر) با شكل بندى انسان به مشيّت الهى، استفاده شده است.

شگفتى خروج جنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 7 - 5

5 - خروج جنين از رحم ، امرى شگفت و نشانه امكان معاد است . *

يخرج من بين الصلب و الترائب

ضمير فاعلى {يخرج}، ممكن است به {الانسان} در دو آيه قبل برگردد، در اين احتمال مراد از {ماء دافق} نطفه مرد و مراد از جمله {يخرج. ..}،

تولّد نوزاد خواهد بود و {من بين الصلب و الترائب}، اشاره به جايگاه رحم است كه بين قسمت هاى جلو و پشت مادر مى باشد.

علم به جنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 8 - 2،4،10

2_ خداوند ، به آنچه رحم زنان و مادينه ها براى جنين جذب مى كنند آگاه است .

الله يعلم . .. ما تغيض الأرحام

{غيض} به معناى كاستن و فرو بردن است كه به مناسبت مورد از آن به جذب كردن تعبير شد. و چون سخن جمله قبل درباره جنين بود معلوم مى شود مقصود از آنچه رحمها جذب مى كنند، جذبهايى است كه در ارتباط با جنين مى باشد چه آنها كه در پيدايش جنين دخيل است و چه آنها كه مايه رشد و نمو جنين مى باشد.

4_ خداوند به نطفه هايى كه رحم زنان و مادينه ها به خود جذب مى كنند تا جنين شود ، آگاه است .

الله يعلم ما تحمل كل أُنثى و ما تغيض الأرحام

10_ { عن محمدبن مسلم قال : سألت أباعبدالله ( ع ) عن قول الله : { يعلم ما تحمل كل أُنثى و ما تغيض الأرحام } ؟ قال : ما لم يكن حملاً ، { و ما تزداد } قال : الذكر و الاُنثى جميعاً ;

محمدبن مسلم گويد از امام صادق(ع) درباره سخن خدا: {يعلم ما تحمل كل أُنثى و ما تغيض الأرحام} سؤال كردم، حضرت فرمود: [مراد از ما تغيض الأرحام ]چيزى است كه حمل نباشد و در مورد {و ما تزداد} فرمود: پسر و دختر هر دو مى باشد}.

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 34 - 4،9

4 - تنها خداوند ، از وضعيت جنين در رحم مادر ، آگاهى همه جانبه دارد .

إنّ اللّه . .. و يعلم ما فى الأرحام

9 - آگاهى خدا به لحظه قيامت ، و حقايق مربوط به جنين و آينده هر انسان ، نمودى از علم گسترده وى است .

إنّ اللّه عنده علم الساعة . .. إنّ اللّه عليم خبير

علم به رشد جنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 47 - 10

10 - آگاهى به روند پيدايش ميوه ها و تكوين و تولد جنين ، مقتضاى ربوبيت الهى است .

و ما ربّك . .. و ما تخرج ... إلاّ بعلمه

علم به ويژگيهاى جنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 8 - 1

1_ خداوند ، از ويژگى هاى جنين هر زن و مادينه اى آگاه است .

الله يعلم ما تحمل كل أُنثى

مراد از {ما} به قرينه {تحمل كل اُنثى} جنين است. {اُنثى} به هر جنس ماده از انسان (زن) و غير انسان (مادينه) گفته مى شود.

علم خدا به جنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 11 - 9

9 - احاطه علمى خداوند بر باردار شدن زنان و نيز بر نوزادان آنها

و ما تحمل من أُنثى و لاتضع إلاّبعلمه

عوامل رشد جنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 6 - 14

14 - تأثير تاريكى شكم مادران ، در

رشد جنين و نطفه انسان

يخلقكم فى بطون أمّه_تكم . .. فى ظلم_ت ثل_ث

تعبير ظلمات از بچه دان، رحم و شكم، مى تواند بيانگر حقيقت ياد شده باشد.

قانونمندى رشد جنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 23 - 1

1 - رشد جنين از آغاز تا كامل شدن خلقت وى ، با محاسبات و اندازه گيرى هاى دقيق از سوى خداوند همراه است .

ألم نخلقكم من ماء . .. فقدرنا

عبارت {فقدرنا}، مى تواند عطف بر {جعلناه فى قرار. ..} و يا متفرع بر آن باشد. در صورت اول، مفاد آيه چنين مى شود: پس از اين كه نطفه را براى مدتى معين در رحم قرار داديم، به اندازه گيرى آن پرداختيم; يعنى، با محاسبات و اندازه گيرى هاى دقيق، نطفه را در رحم رشد مى دهيم تا آن گاه كه انسانى تام و كامل گردد.

مدت استقرار جنين در رحم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 5 - 13،14،15

13- زمان استقرار هر جنين در رحم ، مدتى مشخص و از پيش تعيين شده است .

و نقرّ فى الأرحام. .. إلى أجل مسمَّى

14- سقط شدن برخى از جنين ها و استقرار برخى ديگر در رحم و نيز مشخص بودن مدت هر جنين در آن ، جلوه هايى از مشيت مطلق و اراده بلامنازع خدا

و نقرّ فى الأرحام. .. إلى أجل مسمَّى ثمّ نخرجكم

15- وجود فاصله زمانى ميان پايان يافتن مراحل رشد جنين در رحم و فرا رسيدن زمان زايمان

و نقرّ فى الأرحام . .. إلى أجل مسمَّى ثمّ نخرجكم

عطف {نخرج} بر

{نقرّ. .. إلى أجل مسمًّى}به وسيله {ثمّ} كه براى تراخى در زمان است _ مى رساند كه جنين پس از اين كه مراحل رشد خود را در رحم به پايان رساند، بايد مدتى ديگر در رحم بماند تا زمان زايمان فرا برسد.

مراحل رشد جنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 32 - 16

16 - مخفى ترين دوره رشد و پيدايش انسان ( دوره جنين ) ، آشكار و نمايان در پيشگاه خداوند

هو أعلم بكم . .. و إذ أنتم أجنّة فى بطون أُمّه_تكم

مراحل شكل گيرى جنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 38 - 2

2 - مرحله اصلى شكل گيرى فرزند ، پس از علقه شدن ( تبديل منى به خون بسته ) است .

ألم يك نطفة . .. ثمّ كان علقة

{فاء} در {فخلق} براى ترتيب است. مترتب كردن خلقت انسان بر {علقه} _ با آن كه {علقه} جزئى از مراحل آفرينش بشر است _ مى تواند گوياى برداشت ياد شده باشد.

مكان جنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 5 - 11

11- رحم زنان ، قرارگاه جنين

و نقرّ فى الأرحام مانشاء

مكان رشد جنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 6 - 13

13 - شكم مادران ، بستر مناسب رشد جنين و تكامل نطفه انسان .

يخلقكم فى بطون أُمّه_تكم خلقًا من بعد خلق فى ظلم_ت ثل_ث

تصريح به آفرينش انسان در شكم مادران، مى تواند گوياى مطلب بالا باشد.

منشأ امنيت

جنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 5 - 12

12- استقرار جنين در رحم و مصونيت آن از سقط شدن ، در گرو مشيت و اراده خدا است .

و نقرّ فى الأرحام مانشاء

منشأ تعيين جنسيت جنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 49 - 10

10 - دختر يا پسر بودن جنين ، تابع قوانين جارى خداوند در آفرينش است .

للّه ملك السم_وت . .. يخلق ما يشاء يهب لمن يشاء إن_ثًا ... الذكور

ارتباط بين بخش هاى آيه شريفه ({مالكيت يگانه خدا بر هستى}، {مشيت در آفرينش} و {مشيت در جنسيت جنين}) مى فهماند كه ميان مالكيت خدا بر كل هستى و مشيت او در آفرينش، ارتباط است كه واژه {قانون} مى تواند بيانگر آن باشد.

منشأ رشد جنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 47 - 8

8 - تحولات پيچيده شكوفه ها و جنين ، بنا به مقتضاى علم و حكمت خداوندى است .

و ما تخرج من ثمرت من أكمامها . .. إلاّ بعلمه

چنانچه {باء} در {بعلمه} براى سببيت باشد، مفاد آيه شريفه، اين خواهد بود كه همه اين رخدادها براساس علم الهى است.

نفخ روح در جنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 14 - 5

5 - پيدايش حقيقتى روحانى و غير مادى ، پس از مرحله شكل گيرى كامل جنين

فكسونا العظ_م لحمًا ثمّ أنشأن_ه خلقًا ءاخر

{إنشاء} (مصدر {أنشأنا}) به معناى پديد آوردن است; ولى چون در اين جا به دو

مفعول متعدى شده است، به معناى تصيير (از صورتى به صورتى ديگر در آوردن) مى باشد. ضمير {ه} در {أنشأناه} به مضمون {فكسونا العظام لحماً} (مرحله شكل گيرى كامل جنين) باز مى گردد.

نقش رشد جنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 32 - 17

17 - تأثيرات ناخواسته دوره جنينى در شخصيت انسان ، عامل خطاپوشى و مغفرت الهى ، نسبت به وى *

إنّ ربّك وسع المغفرة هو أعلم بكم . .. و إذ أنتم أجنّة فى بطون أُمّه_تكم

عبارت {إذ أنتم أجنّة. ..} مى تواند توضيح و تعليل براى {إنّ ربّك واسع المغفرة} باشد. بدين معنا كه انسان در دوره جنين، خواه ناخواه تأثيراتى مى پذيرد و آثار آن بر خداوند نمايان و آشكار است. ازاين رو خداوند با عفو و اغماض با او برخورد مى كند.

وقت تشخيص جنسيت جنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 46 - 5

5 - مشخص شدن جنسيت ( نر و ماده بودن ) ، پس از استقرار نطفه در رحم

و أنّه خلق الزوجين الذكر و الأُنثى . من نطفة إذا تمنى

وصف {إذا تمنى}، مى تواند بيانگر اين معنا باشد كه نوع زوجين و جنسيت آنها، پس از جريان نطفه و استقرار در رحم صورت مى گيرد.

جو از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

جو

تهديد كافران بهانه جو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 96 - 4

4- مشركان و كافران حق ناپذير و بهانه جو ، مورد تهديد خداوند

قالوا أبعث الله بشرًا رسولاً. قل كفى بالله شهيدًا بينى و بينكم

تذكر خداوند

به گواه و ناظر بودن ميان پيامبر(ص) و مشركان حق ناپذير، مى تواند به منظور تهديد آنان باشد.

تهديد مشركان بهانه جو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 96 - 4

4- مشركان و كافران حق ناپذير و بهانه جو ، مورد تهديد خداوند

قالوا أبعث الله بشرًا رسولاً. قل كفى بالله شهيدًا بينى و بينكم

تذكر خداوند به گواه و ناظر بودن ميان پيامبر(ص) و مشركان حق ناپذير، مى تواند به منظور تهديد آنان باشد.

جو آسمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 79 - 1،4

1- لزوم انديشيدن انسان ها در كيفيت پرواز پرندگان در جو آسمان و قوانين حاكم بر آن

ألم يروا إلى الطير مسخّرت فى جوّ السّماء

{رؤيت} كه به معناى ديدن با چشم است، هر گاه با {إلى} متعدى شود، متضمن معناى نظر و دقت مى شود.

4- پرواز پرندگان در جوّ آسمان بدون سقوط بر زمين ، از نشانه هاى قدرت خداوند است .

ألم يروا إلى الطير مسخّرت فى جوّ السّماء ما يمسكهنّ إلاّ الله

رويش جو از آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 33 - 2

2 - رويش انواع دانه ها ( چون گندم ، جو ، برنج و . . . ) از زمين ، نشانه اى بزرگ از قدرت خدا است .

و ءاية لهم الأرض الميتة أحيين_ها و أخرجنا منها حبًّا

مقصود از {حَبّ} در آيه شريفه، جنسِ {حَبّ} و به معناى انواع دانه ها (چون گندم، جو، برنج و. ..) است و نكره آمدن آن _

با توجه به اين كه آيه شريفه در مقام برشمردن نعمت هاى الهى و امتنان است _ گوياى همين نكته است.

فوايد جو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 33 - 6

6 - خداوند ، حبوبات ( گندم ، جو ، برنج و . . . ) را به منظور تغذيه انسان ها آفريده است .

و أخرجنا منها حبًّا فمنه يأكلون

نعمت جو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 33 - 7

7 - دانه هايى چون گندم ، جو ، برنج و . . . ، از مهم ترين خوردنى ها و نعمت هاى الهى براى بشر است .

و أخرجنا منها حبًّا فمنه يأكلون

تقديم جار و مجرور (فمنه) بر متعلق خود (يأكلون)، مى تواند براى اهتمام و نيز توجه دادن انسان ها به اين نعمت ارزشمند الهى باشد.

جوامع از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

جوامع

تأمين مصالح جوامع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 88 - 5

5- اديان الهى ، در جهت تأمين خير و صلاح جامعه بشرى است .

الذين كفروا . .. بما كانوا يفسدون

بازگشت معناى {افساد} به اين است كه: انسان خيرى را از ميان ببرد و يا از تحقق خيرى مانع شود. بنابراين مبارزه اديان الهى با مفسدان، در حقيقت دفاع از خير و صلاح در جامعه است.

تجاوزگرى جوامع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 14 - 5

5 - فزون طلبى و تجاوزگرى ، آفت شايع و رايج در ميان جوامع انسانى

و ما تفرّقواإلاّ .

.. بغيًا بينهم

از اين كه تمامى پيروان اديان پيشين به واسطه تجاوزگرى دچار اختلاف شده اند، شيوع و رواج آن استفاده مى شود.

جوامع تحت امر شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 28 - 3

3 _ جوامعى كه به پندار اجراى فرمان خدا به رسوم نارواى نياكان خويش پايبندند، جوامعى تحت نفوذ شياطين مى باشند.

إنا جعلنا الشيطين أولياء للذين لا يؤمنون . .. الله أمرنا بها

جمله {إذا فعلوا . .. } عطف بر {لا يؤمنون} است و در حقيقت صله براى {الذين} مى باشد. يعنى: إنا جعلنا الشياطين أولياء للذين إذا فعلوا فاحشة ... .

جوامع كافر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 24 - 9

9 - عناصر قدرتمند و مرفّه ، سردمداران انحراف و كفر در جوامع كافر و شرك پيشه

قال مترفوها . .. قالوا إنّا بما أرسلتم به ك_فرون

از اين كه در جوامع شرك پيشه، تنها سخن مرفهان ذكر گرديده _ با آن كه انديشه شرك مختص آنان نبوده است _ مى توان استفاده كرد كه آنان، نقش اصلى را در تعيين گرايش هاى جامعه داشته اند.

جوامع مشرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 15 - 1

1- جامعه اصحاب كهف ، جامعه اى مشرك و معتقد به معبودهايى متعدّد بود .

ه_ؤلاء قومنا اتخذوا من دونه ءالهة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 24 - 9

9 - عناصر قدرتمند و مرفّه ، سردمداران انحراف و كفر در جوامع كافر و

شرك پيشه

قال مترفوها . .. قالوا إنّا بما أرسلتم به ك_فرون

از اين كه در جوامع شرك پيشه، تنها سخن مرفهان ذكر گرديده _ با آن كه انديشه شرك مختص آنان نبوده است _ مى توان استفاده كرد كه آنان، نقش اصلى را در تعيين گرايش هاى جامعه داشته اند.

جوامع مكذب آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 177 - 1

1 _ حالت جوامع تكذيب كننده آيات الهى ، حالتى شوم است .

ساء مثلاً القوم الذين كذبوا بايتنا

جوامع منحرف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 34 - 6

6 _ هشدار و تهديد الهى نسبت به جوامع منحرف و زشتكردار

قل إنما حرم ربى الفوحش . .. و لكل أمة أجل

حاكميت خدا بر جوامع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 13 - 5

5 - تاريخ ، دربردارنده نمونه هايى آشكار از سيطره خداوند بر سرنوشت جامعه ها است .

ألم تر كيف . .. فصبّ عليهم ربّك سوط عذاب

حسابرسى جوامع عصيانگر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 8 - 5

5 - جوامعى كه از فرمان هاى خدا و رسولان او ، سرپيچى كردند ، مورد محاسبه سخت الهى و عذاب ناشناخته و ناخوشايند ( عذاب استيصال ) قرار گرفتند .

فحاسبنها حسابًا شديدًا و عذّبنها عذابًا نكرًا

{نكر} (مرادف {منكر}) به معناى شىء ناخوشايند و ناشناخته است.

حقوق جوامع جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 -

84 - 4

4 - داشتن وطن و سرپناه از حقوق ملت ها و جوامع بشرى است . *

من ديركم

قرآن با اضافه كردن كلمه {ديار} به {كم} و نسبت دادن خانه و وطن به انسانها (دياركم = خانه هايتان و وطنتان) اين حقيقت را امضا و تثبيت مى كند كه: هر ملت و طايفه اى اين حق را دارد كه در سرزمينى سكنا گزيند و محلى را براى زندگى انتخاب كند.

حمايت از جوامع دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 40 - 11

11 - خدا ، حامى و مدافع مراكز دينى و جوامع الهى

و لولا دفع اللّه . .. لهدّمت صومع ... و مس_جد

حيات جوامع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 134 - 7

7 - هر جامعه و امتى ، داراى حيات ، مرگ و شخصيتى مستقل

تلك أمة قد خلت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 141 - 7

7 - هر جامعه و امتى داراى حيات ، مرگ و شخصيتى مستقل

تلك أمة قد خلت

خطر انقراض جوامع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 133 - 12

12 _ خطر انقراض و نابودى نسل يك جامعه، هشدار خداوند به جوامع كافر ستم پيشه

إن يشأ يذهبكم . .. كما أنشأكم من ذرية قوم ءاخرين

زمينه اعتماد جوامع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 12 - 6

6 - ايمان ، زمينه ساز اعتماد افراد جامعه اسلامى نسبت به

يكديگر

لولا إذ سمعتموه ظنّ المؤمنون و المؤمن_ت بأنفسهم خيرًا و قالوا ه_ذا إفك مبين

توصيف مردان و زنان صدراسلام به {ايمان}، حكايت از اين حقيقت دارد كه ايمان و دين دارى با بى اعتمادى و بدگمانى سازگارى ندارد و هر جا ايمان حقيقى وجود داشته باشد، اعتماد و حسن ظن هم وجود خواهد داشت. آيه {يعظكم اللّه أن تعودوا لمثله أبداً إن كنتم مؤمنين} نيز، تأييد كننده همين برداشت است.

زمينه عذاب جوامع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 74 - 5

5- جوامع مبتلا به انحرافات جنسى و همجنس بازى ، در معرض نابودى و عذاب الهى

و جاء أهل المدينة . .. قال إن ه_ؤلاء ضيفى فلاتفضحون ... فأخذتهم الصيحة ... فجعلن

زمينه كيفر جوامع عصيانگر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 17 - 12

12- ربوبيت خداوند ، مقتضى مجازات جوامع فاسد و عصيانگر بر اساس علم و آگاهى است .

و كم أهلكنا . .. و كفى بربّك بذنوب عباده خبيرًا بصيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 9 - 3

3 - جوامع عصيانگر و متمرد از فرمان هاى خدا و پيامبران ، در معرض روبه رو شدن با پيامد هاى سنگين كردار خويش و دچار شدن به فرجامى خسارت بار

فذاقت وبال أمرها و كان ع_قبة أمرها خسرًا

زمينه كيفر جوامع فاسد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 17 - 12

12- ربوبيت خداوند ، مقتضى مجازات جوامع فاسد و عصيانگر بر اساس علم و

آگاهى است .

و كم أهلكنا . .. و كفى بربّك بذنوب عباده خبيرًا بصيرًا

زمينه هلاكت جوامع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 74 - 5

5- جوامع مبتلا به انحرافات جنسى و همجنس بازى ، در معرض نابودى و عذاب الهى

و جاء أهل المدينة . .. قال إن ه_ؤلاء ضيفى فلاتفضحون ... فأخذتهم الصيحة ... فجعلن

زيانكارى جوامع عصيانگر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 9 - 2،3

2 - جوامعى كه از فرمان هاى خدا و پيامبران سرباز زدند ، به فرجامى خسارت بار گرفتار شدند .

و كان ع_قبة أمرها خسرًا

3 - جوامع عصيانگر و متمرد از فرمان هاى خدا و پيامبران ، در معرض روبه رو شدن با پيامد هاى سنگين كردار خويش و دچار شدن به فرجامى خسارت بار

فذاقت وبال أمرها و كان ع_قبة أمرها خسرًا

شخصيت جوامع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 134 - 7

7 - هر جامعه و امتى ، داراى حيات ، مرگ و شخصيتى مستقل

تلك أمة قد خلت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 141 - 7

7 - هر جامعه و امتى داراى حيات ، مرگ و شخصيتى مستقل

تلك أمة قد خلت

شناخت عوامل انقراض جوامع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 73 - 10

10 _ شناخت تاريخ و عوامل پيشرفت و انقراض جامعه ، در جهت دهىِ صحيح به حركت هاى اجتماعى ، نقش مؤثر دارد .

فنجّينه

. .. و جعلنهم خلئف و أغرقنا الذين كذبوا بأيتنا فانظر كيف كان عقبة المنذر

شناخت عوامل رشد جوامع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 73 - 10

10 _ شناخت تاريخ و عوامل پيشرفت و انقراض جامعه ، در جهت دهىِ صحيح به حركت هاى اجتماعى ، نقش مؤثر دارد .

فنجّينه . .. و جعلنهم خلئف و أغرقنا الذين كذبوا بأيتنا فانظر كيف كان عقبة المنذر

عذاب جوامع عصيانگر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 8 - 5

5 - جوامعى كه از فرمان هاى خدا و رسولان او ، سرپيچى كردند ، مورد محاسبه سخت الهى و عذاب ناشناخته و ناخوشايند ( عذاب استيصال ) قرار گرفتند .

فحاسبنها حسابًا شديدًا و عذّبنها عذابًا نكرًا

{نكر} (مرادف {منكر}) به معناى شىء ناخوشايند و ناشناخته است.

عذاب جوامع فاسد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 16 - 11

11- عذاب جامعه فسادگر ، آن چنان شديد است كه مايه نابودى و هدم كامل آن مى شود .

ففسقوا فيها فحقّ عليها القول فدمّرن_ها تدميراً

عوامل انحطاط جوامع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 28 - 5

5- نقش مؤثر و محورى رهبران و سردمداران فاسد در سقوط و نابودى ملت ها و جامعه هاى بشرى

ألم تر إلى الذين . .. و أحلّوا قومهم دار البوار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 10 - 7

7 - جامعه هاى گرفتار بى بند و

بارى جنسى ( بى عفتى و زناكارى ) ، در معرض زوال و نابودى است .

و لولا فضل اللّه عليكم و رحمته و أنّ اللّه توّاب حكيم

برداشت فوق بر اساس اين احتمال است كه جمله {و لولا فضل اللّه عليكم. ..} به تقدير {و لولا فضل اللّه عليكم... لاختل نظام حياتكم و لهلكتم} باشد; يعنى، {اگر فضل و رحمت خدا نبود ... نظام زندگى شما _ با وجود همه فساد و بى بند و بارى _ از هم مى پاشيد و شما نابود مى شديد}.

عوامل انقراض جوامع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 6 - 9

9 _ كفر موجب هلاكت بسيارى از جوامع گذشته، در عين قدرتمندتر بودن آنها از كافران عصر پيامبر(ص)

ألم يروا كم أهلكنا من قبلهم من قرن مكنهم فى الأرض ما لم نمكن لكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 47 - 5

5 _ ظلم موجب نابودى و هلاكت اقوام است.

هل يهلك إلا القوم الظلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 28 - 5

5- نقش مؤثر و محورى رهبران و سردمداران فاسد در سقوط و نابودى ملت ها و جامعه هاى بشرى

ألم تر إلى الذين . .. و أحلّوا قومهم دار البوار

عوامل بقاى جوامع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 6 - 4

4- ايمان ، داراى تأثير در حفظ و بقاى جوامع و تمدن هاى بشرى است .

ماءامنت قبلهم من قرية أهلكن_ها

عوامل نابودى جوامع

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 57 - 8

8_ شركورزى و مخالفت با تعاليم و توصيه هاى پيامبران ، از عوامل مهم نابودى جامعه ها و تحولات تاريخ و دگرگونى هاى آن است .

فإن تولّوا . .. يستخلف ربى قومًا غيركم

عوامل هدايت جوامع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 73 - 10

10 _ شناخت تاريخ و عوامل پيشرفت و انقراض جامعه ، در جهت دهىِ صحيح به حركت هاى اجتماعى ، نقش مؤثر دارد .

فنجّينه . .. و جعلنهم خلئف و أغرقنا الذين كذبوا بأيتنا فانظر كيف كان عقبة المنذر

عوامل هلاكت جوامع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 131 - 5

5 _ ارتكاب ظلم و گناه در عين آگاهى، موجب هلاكت جامعه مى شود.

ذلك أن لم يكن ربك مهلك القرى بظلم و أهلها غفلون

جمله {و أهلها غافلون}، يعنى خداوند جامعه ستمكارى را كه اهل آن از تعاليم انبيا غافل بوده اند و پيام آنان را دريافت نكرده باشند، هلاك نمى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 16 - 1،6

1- فسق و گناهِ برخورداران از مكنت و ثروتمندان هر جامعه ، عامل هلاكت و نابودى آن جامعه است .

و إذا أردنا أن نهلك قرية أمرنا مترفيها ففسقوا فيها

{مترف} از واژه {ترفه} گرفته شده و {ترفه} هم به معناى روزى و نعمت فراوان است (مفردات راغب).

6- افزايش تعداد مترفان و ثروتمندان فاسق و تبهكار در جامعه ، از عوامل هلاكت و نابودى آن جامعه براساس

سنت هاى خداوند

و إذا أردنا أن نهلك قرية أمرنا مترفيها ففسقوا فيها

برخى برآنند {أمرنا} به معناى {كثرنا} (فزونى داديم) است (مفردات راغب) كه بر اساس آن، مراد از {أمرنا مترفيها} افزايش مترفان در جامعه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 17 - 1،5،10

1- جوامع و ملت هاى بسيارى پس از دوران نوح ( ع ) در نتيجه فسق و گناه و به اراده خداوند نابود شدند .

ففسقوا . .. و كم أهلكنا من القرون

{قرن} (مفرد قرون) به معناى قومى است كه نزديك به يك زمان و در يك عصر زندگى مى كنند (مفردات راغب).

5- بسيارى از جوامع و ملل پس از حضرت نوح ( ع ) بر اثر وجود مترفان فاسق و تبهكار در ميان آنان ، به هلاكت و نابودى دچار شدند .

و إذا أردنا أن نهلك قرية أمرنا مترفيها ففسقوا فيها . .. و كم أهلكنا من القرون من

10- گناه ، عامل اصلى هلاكت جوامع بشرى است .

كم أهلكنا من القرون . .. و كفى بربّك بذنوب عباده خبيرًا بصيرًا

فرجام جوامع عصيانگر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 9 - 1،2،3

1 - بسيارى از جوامع انسانى ، به خاطر سرپيچى از فرمان هاى خدا و پيامبران ، به سزاى سنگين و پيامد زيان بار كردار خويش دچار شدند .

و كأيّن من قرية عتت عن أمر ربّها. .. فذاقت وبال أمرها

{وبال} به معناى شدت و سنگينى است و مقصود از آن در آيه شريفه شدت مجازات و سنگينى پيامدهاى كردارها است.

2 - جوامعى كه از فرمان

هاى خدا و پيامبران سرباز زدند ، به فرجامى خسارت بار گرفتار شدند .

و كان ع_قبة أمرها خسرًا

3 - جوامع عصيانگر و متمرد از فرمان هاى خدا و پيامبران ، در معرض روبه رو شدن با پيامد هاى سنگين كردار خويش و دچار شدن به فرجامى خسارت بار

فذاقت وبال أمرها و كان ع_قبة أمرها خسرًا

قانونمندى جوامع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 16 - 8

8- جامعه و تحولات آن ، داراى سنت و قانونمندى مشخصى است .

و إذا أردنا أن نهلك . .. ففسقوا فيها ... فدمّرن_ها

{قرية} در لغت به معناى مجتمع انسانى است (مفردات راغب). اينكه خداوند مى فرمايد: {وقتى ثروتمندان و مرفهين جامعه فاسق شدند، سخن ما درباره آنان قطعى مى شود} (فحقّ عليها القول); حكايت از آن دارد كه تحولات جامعه، داراى قانون مشخصى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 60 - 6

6- اعلام يكسان بودن رفتار امت ها در برخورد با آيات الهى و تعميم عكس العمل پيشينيان به نسل هاى بعد ، برخواسته از اشراف و احاطه خداوند به همه انسانهاست .

و ما منعنا أن نرسل بالأي_ت إلاّ أن كذّب بها الأوّلون . .. إن ربّك أحاط بالناس

خداوند، رفتار معجزه طلبان پيشين با معجزه خواهان بعدى را يكسان تلقى كرده و برخورد خود را به همه آنها تعميم داده است و اين آيه، در مقام تعليل آن مى فرمايد: {پروردگار به مردم احاطه دارد}.

كيفر جوامع عصيانگر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 9

- 1

1 - بسيارى از جوامع انسانى ، به خاطر سرپيچى از فرمان هاى خدا و پيامبران ، به سزاى سنگين و پيامد زيان بار كردار خويش دچار شدند .

و كأيّن من قرية عتت عن أمر ربّها. .. فذاقت وبال أمرها

{وبال} به معناى شدت و سنگينى است و مقصود از آن در آيه شريفه شدت مجازات و سنگينى پيامدهاى كردارها است.

محروميت جوامع دوران موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 43 - 2

2 - عدم دسترسى جوامع هم عصر موسى ( ع ) به تعاليم آسمانى ، بر اثر انقراض نسل هاى پيشين

و لقد ءاتينا موسى الكت_ب من بعد ما أهلكنا القرون الاُولى

قيد {من بعد ما أهلكنا. ..} مى رساند كه با انقراض نسل هاى پيشين، تعليمات پيامبران قبل نيز از ميان رفته بود و مردم عصر موسى(ع) به كلى از آموزه هاى آنان فاصله گرفته بودند.

مرگ جوامع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 134 - 7

7 - هر جامعه و امتى ، داراى حيات ، مرگ و شخصيتى مستقل

تلك أمة قد خلت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 141 - 7

7 - هر جامعه و امتى داراى حيات ، مرگ و شخصيتى مستقل

تلك أمة قد خلت

منشأ انقراض جوامع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 6 - 21

21 _ پيدايش و انقراض تمدنها، تحت اراده و سيطره الهى

ألم يروا كم أهلكنا من قبلهم من قرن مكنهم فى الأرض . ..

فأنشأنا من بعدهم قرنا ءاخ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 66 - 6

6- خداوند با نابود ساختن جوامع غوطهور در فساد و تباهى ، صحنه جوامع بشرى و روند آن را دگرگون مى سازد .

إنا أُرسلنا إلى قوم مجرمين . .. و قضينا ... أن دابر ه_ؤلاء مقطوع

منشأ پيدايش جوامع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 6 - 18

18 _ خداوند جايگزين كننده ملتهايى به جاى ملتهاى هلاك شده پيشين

فأهلكنهم بذنوبهم و أنشأنا من بعدهم قرنا ءاخرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 31 - 3

3 - حاكميت اراده خدا ، در شكل گيرى و نيز نابودى جوامع بشرى

ثمّ أنشأنا من بعدهم قرنًا ءاخرين

منشأ سرنوشت جوامع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 6 - 5

5 - تحولات تاريخ بشر و سرنوشت اقوام و جوامع ، به دست خداوند است .

فعل ربّك

منشأ هلاكت جوامع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 74 - 5

5- تحولات تاريخ و نابود شدن جوامع و تمدن ها ، وابسته به اراده الهى است .

و كم أهلكنا قبلهم من قرن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 31 - 3

3 - حاكميت اراده خدا ، در شكل گيرى و نيز نابودى جوامع بشرى

ثمّ أنشأنا من بعدهم قرنًا ءاخرين

مؤمنان در جوامع ظالم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12

- مؤمنون - 23 - 28 - 6

6 - حضور مؤمنان در بين كافران و ظالمان ، بلايى سخت و رهايى از آن لطفى بزرگ و الهى

فقل الحمد للّه الذى نجّ_نا من القوم الظ_لمين

هلاكت جوامع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 131 - 2،4

2 _ هلاك جوامع بشرى، بدون فرستادن هدايت براى ايشان، كارى ظالمانه و به دور از ساحت قدس الهى است.

ذلك أن لم يكن ربك مهلك القرى بظلم

{بظلم} مى تواند حال براى {ربك} باشد. در اين صورت معناى جمله چنين مى شود: خداوند از روى ظلم جامعه ناآگاه را هلاك نمى كند. بنابراين هلاكت در صورت عدم ابلاغ كارى ظالمانه است.

4 _ خداوند مردم جامعه اى را كه از روى غفلت و ناآگاهى ستم كنند، به عذاب دنيوى نابود نمى كند.

ذلك أن لم يكن ربك مهلك القرى بظلم و أهلها غفلون

براى جار و مجرور {بظلم} متعلقهاى مختلفى مى توان در نظر گرفت، از آن جمله اينكه متعلق به {مهلك} باشد. يعنى: {مهلك القرى بسبب ظلم}. برداشت فوق بر اين اساس است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 133 - 8،9،14

8 _ اگر خداوند بخواهد مردم ستمگر و كافر را نابود مى كند و نسلهاى ديگرى را جانشين آنان مى سازد.

إن يشأ يذهبكم و يستخلف من بعدكم ما يشاء

9 _ اگر خداوند بخواهد نسلى از آدميان را قبل از موعد طبيعى خود نابود مى سازد و نسلهاى ديگرى را جايگزين آن مى كند.

إن يشأ يذهبكم و يستخلف من بعدكم ما يشاء

چون آمد و شد نسلها امرى عادى

و طبيعى است، جمله {إن يشأ . ..} بايد بيان امرى خلاف عادت و سير طبيعى باشد. از موارد محتمل آن است كه نسلى قبل از درنگ عادى خود از صحنه تاريخ حذف و نابود گردد.

14 _ پديد آوردن نسلها و جوامع موجود به جاى اقوام پيشين، نشان قدرت الهى بر نابود ساختن جوامع ستم پيشه

إن يشأ يذهبكم . .. كما أنشأكم من ذرية قوم ءاخرين

هلاكت جوامع قبل از قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 58 - 1

1- تمامى شهر ها و تمدن ها و جوامع بشرى ، قبل از قيامت ، توسط خداوند يا به كلى نابود و يا به وسيله عذابى ، به ويرانى كشيده خواهد شد .

و إن من قرية إلاّ نحن مهلكوها قبل يوم القي_مة

{قرية} در لغت به معناى مجتمع و محل سكونت است و بر اعم از روستا و شهر اطلاق مى شود (برگرفته از لسان العرب).

هلاكت جوامع ظالم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 131 - 8

8 _ سنت خداوند، نابود ساختن جوامع ظالم قبل از فرستادن پيامبران و اتمام حجت نيست.

ألم يأتكم رسل منكم . .. ذلك أن لم يكن ربك مهلك القرى بظلم و أهلها غفلون

هلاكت جوامع عصيانگر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 17 - 11

11- نابودى جوامع عصيانگر ، توسط خداوند ، عالمانه و بر اساس بصيرت است .

و كم أهلكنا . .. و كفى بربّك ... خبيرًا بصيرًا

هلاكت جوامع فاسد

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 74 - 8

8- خداوند با نابود ساختن جوامع غوطهور در فساد و تباهى ، صحنه جوامع و روند آن را دگرگون مى سازد .

و جاء أهل المدينة يستبشرون . .. قال ه_ؤلاء بناتى إن كنتم ف_علين ... فأخذتهم الصي

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 16 - 11

11- عذاب جامعه فسادگر ، آن چنان شديد است كه مايه نابودى و هدم كامل آن مى شود .

ففسقوا فيها فحقّ عليها القول فدمّرن_ها تدميراً

جوانان از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

جوانان

اهميت جوانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 87 - 9

9_ جوانان و ميانسالان مردم مدين ، مخاطبان اصلى شعيب ( ع ) در ابلاغ معارف الهى به آنان

أن نترك ما يعبد ءاباؤُنا

فعل مضارع {يعبد} حاكى است كه مقصود از {آباؤنا} تنها نسلهاى پيشين مخاطبان نيست; بلكه پدران فعلى آنان كه زنده هستند نيز مورد نظر مى باشد. بنابراين مخاطبان طبعاً جوانان و ميانسالان خواهند بود.

جوانان اهل مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 87 - 9

9_ جوانان و ميانسالان مردم مدين ، مخاطبان اصلى شعيب ( ع ) در ابلاغ معارف الهى به آنان

أن نترك ما يعبد ءاباؤُنا

فعل مضارع {يعبد} حاكى است كه مقصود از {آباؤنا} تنها نسلهاى پيشين مخاطبان نيست; بلكه پدران فعلى آنان كه زنده هستند نيز مورد نظر مى باشد. بنابراين مخاطبان طبعاً جوانان و ميانسالان خواهند بود.

جوانان قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11

- 62 - 10

10_ جوانان و ميانسالان قوم ثمود ، مخاطبان اصلى حضرت صالح ( ع ) در دعوت به توحيد ويكتاپرستى

أتنه_نا أن نعبد ما يعبد ءاباؤُنا

فعل مضارع {يعبد} گوياى اين است كه مخاطبان صالح ، كسانى اند كه پدرانشان زنده بودند و به پرستش خدايان مشغول بودند.

جوانان مؤمن بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 83 - 3

3 _ مؤمنان و گرويدگان به موسى ( ع ) ، همگى از قشر جوان بنى اسرائيل بودند .

فما ءامن لموسى إلا ذرية من قومه

{ذرية} به معناى {ابناء و أولاد} به كار مى رود، با توجه به جو وحشت و ارعاب كه فرعون در ميان بنى اسرائيل به وجود آورده بود و معمولا در چنين شرايطى پيران به حكم مصلحت انديشى كنار مى كشند، مى توان گفت كه مراد از {ذرية}، جوانان بنى اسرائيل است.

جوانمردي از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

جوانمردى

جوانمردى اصحاب كهف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 10 - 2،16،18

2- حركت اصحاب كهف به سوى غار ، حركتى جوانمردانه و در جهت كسب ارزش ها بود .

إذ أوى الفتية إلى الكهف فقالوا ربّنا

{فتية} جمع {فتى} به معناى جوانان است. كاربرد اين كلمه درباره اصحاب كهف، ممكن است به جهت جوانى اصحاب كهف از نظر سنى باشد. و محتمل است كه عنايت به اوصاف جوانمردانه آنان، اشاره باشد. برداشت بالا، ناظر به احتمال دوم است.

16- حركت جوانمردانه اصحاب كهف در جهت حفظ ايمان ، نمونه اى از برترين عمل هاى ارزشى است .

أيّهم أحسن عملاً . .. إذ أوى الفتية إلى الكهف

در

آيات پيشين، مشخص شد كه {أحسن عملاً} به عنوان هدف آفرينشِ موهبت هاى زمين بيان گرديد و ذكر داستان اصحاب كهف در پى بيان آن غايت و فلسفه، بيان مصداقى از {أحسن عملاً} است.

18- { عن أبى عبداللّه ( ع ) : . . . ان أصحاب الكهف كانوا شيوخاً فسمّاهم اللّه عزّوجلّ فتية بإيمانهم ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه: اصحاب كهف، سالْ مند بودند و خدا، آنان را به خاطر ايمان شان، جوان (جوانمرد) ناميد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 13 - 7

7- اصحاب كهف ، جوانمردانى مؤمن به پروردگار خويش و بهره مند از هدايت افزون الهى بودند .

انّهم فتية ءامنوا بربّهم و زدن_هم هدًى

جوانمردى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 47 - 11،12

11_ يوسف ( ع ) على رغم آزار ديدن از حكومت مصر ، دانش خويش را از آنان دريغ نداشت .

قال تزرعون . .. إلاّ قليلاً مما تأكلون

12_ يوسف ( ع ) ، شخصيتى با گذشت ، جوانمرد و بزرگوار

أفتنا . .. قال تزرعون

يوسف(ع) على رغم ستم ديدن از دستگاه حكومتى و زندانى شدن بدون هيچ جرم و خطايى، دانش انحصارى خويش را بدون هيچ پيش شرطى در اختيار آن دستگاه قرار داد. اين عملكرد در شرايط مذكور بيانگر شخصيت والاى يوسف(ع) و بهره مندى او از بزرگوارى و جوانمردى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 50 - 13

13_ يوسف ( ع ) شخصيتى با عظمت ، بزرگوار و در اوج

كرامت و آزادگى

قال الملك ائتونى به . .. فسئله ما بال النسوة الّ_تى قطعن أيديهنّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 69 - 9

9_ گذشت ، بزرگوارى و منزه بودن از كينه توزى و حسّ انتقام جويى به هنگام قدرت ، از خصلت هاى نيكوى حضرت يوسف ( ع )

فلاتبتئس بما كانوا يعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 89 - 10

10_ يوسف ( ع ) ، انسانى با گذشت ، جوانمرد و به دور از انتقام جويى بود .

هل علمتم ما فعلتم بيوسف و أخيه إذ أنتم ج_هلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 92 - 2،3

2_ يوسف ( ع ) انسانى با گذشت و بدور از خصلت انتقام جويى

قال لاتثريب عليكم

3_ يوسف ( ع ) نه تنها برادرانش را عقوبت نكرد ، بلكه از سرزنش آنان نيز پرهيز نمود .

لاتثريب عليكم

{تثريب} به معناى ملامت كردن و سرزنش نمودن به گناه است (برگرفته شده از لسان العرب).

موارد جوانمردى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 10 - 4،5

4- گذشت از خانه و كاشانه ، به خاطر حفظ ايمان ، جوانمردى و ارزشى والا است .

إذ أوى الفتية إلى الكهف فقالوا ربّنا

ياد كردن از كسانى كه به جهت حفظ ايمان، خانه و كاشانه خويش را ترك كرده اند، با عنوان {الفتية} (جوانمردان) در جايى كه استفاده از ضمير نيز ممكن بود، بيان كننده اين حقيقت است كه گذشت از خانه و كاشانه، جوانمردى

و ارزش است.

5- هجرت و گريز از محيط فاسد ، به منظور حفظ ايمان و ارزش ها ، كارى جوانمردانه و مورد تمجيد خداوند است .

إذ أوى الفتية إلى الكهف

جواني از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

جوانى

آثار جوانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 68 - 4

4 - آغاز جوانى ، شروع تكامل و رشد قواى جسمى و عقلى ، و آغاز پيرى ، اول سستى و سير نزولى آن قوا است .

و من نعمّره ننكّسه فى الخلق

برداشت ياد شده از آن جا است كه آيه شريفه، دوران پيرى را از نظر قواى جسمى و عقلى، مانند دوران طفوليت دانسته است. بنابراين لازمه اين سخن، مطلبى است كه در برداشت بالا آمده است.

ارزش ايمان در جوانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 10 - 3

3- ايمان و عمل در دوران جوانى ، بسيار ارزشمند و سزاوار تقدير است .

إذ أوى الفتية إلى الكهف

تصريح آيه شريف به جوان بودن اصحاب كهف _ بر اين مبنا كه {فتية} به معناى جوانان به لحاظ سنى باشد _ گوياى ارزش ايمان و عمل بر مبناى آن در سنين جوانى است; زيرا، قرآن مجيد، در نقل قصص خود، به اوصاف شخصى و سنّى و جغرافيايى نمى پردازد مگر اين كه پيام و نكته اى را دربرداشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 13 - 9

9- ايمانِ جوانان ، داراى ارزش و اهمّيّتى خاصّ *

انّهم فتية ءامنوا بربّهم

تأكيد آيه بر {فتية} بودن اصحاب كهف، ممكن است به لحاظ سِنّى آنان

باشد كه در اين صورت، برجسته كردن و تصريح بر اين خصيصه، بيان كننده ارزش ايمان در سال هاى جوانى است.

ارزش عمل در جوانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 10 - 3

3- ايمان و عمل در دوران جوانى ، بسيار ارزشمند و سزاوار تقدير است .

إذ أوى الفتية إلى الكهف

تصريح آيه شريف به جوان بودن اصحاب كهف _ بر اين مبنا كه {فتية} به معناى جوانان به لحاظ سنى باشد _ گوياى ارزش ايمان و عمل بر مبناى آن در سنين جوانى است; زيرا، قرآن مجيد، در نقل قصص خود، به اوصاف شخصى و سنّى و جغرافيايى نمى پردازد مگر اين كه پيام و نكته اى را دربرداشته باشد.

پايان دوران جوانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 5 - 18

18- پايان اوج مرحله جوانى ( بلوغ الأشد ) ، نقطه آغازين منحنى نزول است . و سرانجام مرحله پيرى ( أرذل العمر ) ، نقطه پايانى اين منحنى در زندگى انسان مى باشد .

فإنّا خلقن_كم من تراب. .. ثمّ لتبلغوا أشدّكم... لكيلا يعلم من بعد علم شيئًا

تداوم جوانى خدمتكاران بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 19 - 2

2 - جوانان خدمت گزار بهشتى ، در جوانيشان جاودان بوده و گرد پيرى هرگز بر رخسار آنان نمى نشيند .

و يطوف عليهم ولدن مخلّدون

مقصود از جاودانگى در {مخلدون} (جاودانگان)، هم مى تواند جاودانگى جوانى باشد و هم مى تواند اشاره به ملازمت دائمى جوانكان، با ابرار و خدمت

گزاراى پيوسته به آنان باشد. برداشت ياد شده، مبتنى بر احتمال نخست است.

تربيت در جوانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 68 - 5

5 - جوانى ، بهترين و مفيدترين دوران زندگى براى تربيت و رشد جسمى و عقلى انسان

و من نعمّره ننكّسه فى الخلق

جوانى ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 60 - 2

2- ابراهيم ( ع ) در دوران جوانى ، بت ها را در هم شكست و مبارزه با بت پرستى را آغاز كرد .

قالوا سمعنا فتًى يذكرهم

جوانى انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 6 - 2

2 _ آفرينش انسان از خاك ، رشد مرحله به مرحله او در رحم ، صعود تدريجى از طفوليت ( مرحله ضعف جسمى و عقلى ) به اوج جوانى و نزول تدريجى از اوج بتوانايى ( جوانى ) به حضيض ناتوانى ( كهولت و پيرى ) ، جلوه هاى ربوبيت خدا و يگانگى او

فإنّا خلقناكم من تراب . ..لكيلا يعلم من بعد علم شيئًا ... ذلك بأنّ اللّه هو الحق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 67 - 7،8

7 - منحنى صعود انسان در حيات دنيوى ، از طفوليت آغاز مى شود و در نقطه اوج جوانى پايان مى پذيرد .

ثمّ يخرجكم طفلاً ثمّ لتبلغوا أشدّكم ثمّ لتكونوا شيوخًا

8 - پايان اوج مرحله جوانى ( بلوغ اشد ) نقطه آغاز منحنى نزول و سرانجام مرحله پيرى ، نقطه پايان اين

منحنى در زندگى انسان است .

ثمّ لتبلغوا أشدّكم ثمّ لتكونوا شيوخًا . .. لتبلغوا أجلاً مسمّىً

جوانى حورالعين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 37 - 2

2 - در بهشت اصحاب اليمين ، حوران همه در سن و سال برابراند ( همگى دوشيزگانى جوان اند ) .

أترابًا

{تِرْب} (مفرد {أتراب}) به زنى اطلاق مى شود كه در مقايسه با ديگرى از نظر سنى برابر باشد. گفتنى است كه برداشت ياد شده بر اين اساس است كه حوران بهشتى با يكديگر مقايسه شده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 33 - 1،6

1 - تقواپيشگان در بهشت ، بهره مند از حوريانى نورس و نار پستان

كواعب

{كاعب} (مفرد {كواعب}) به زنى گفته مى شود كه پستان هايش برجسته شده باشد. (لسان العرب)

6 - { عن أبى جعفر ( ع ) فى قوله . . . { و كواعب أتراباً } أى الفتيات الناهدات ;

از امام باقر(ع) درباره سخن خداوند . .. {و كواعب أتراباً} روايت شده كه فرمود: يعنى دختران نوجوانى كه پستان هاى آنان برآمده است}.

جوانى خدمتكاران بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 17 - 2

2 - جوانان خدمت گذار بهشتى ، همواره جوان بوده و هرگز گرد پيرى بر رخسار آنان نمى نشيند .

يطوف عليهم ولدن مخلّدون

جوانى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 14 - 1،2،3

1 - سپرى شدن دوران كودكى و نوجوانى موسى ( ع ) و رسيدن او

به مرحله جوانى ، بى هيچ حادثه درخور بيان

فرددن_ه إلى أُمّه . .. و لمّا بلغ أشدّه و استوى

تعبير {بلغ أشدّه} كنايه از رسيدن شخص به دوره جوانى است; زيرا نوعاً بلوغ فكرى انسان هم زمان با رسيدن وى به مرحله جوانى است. بنابراين پرداختن قرآن به حوادث روزگار جوانى موسى(ع) و بعد از آن و مسكوت گذاشتن دوران پيش از جوانى (كودكى و نوجوانى)، نشانگر آن است كه كودكى و نوجوانى او در كمال آرامش سپرى شده بود و در اين مدت حادثه اى درخور بيان براى وى روى نداده بود.

2 - اعطاى حكمت و دانشى گسترده از سوى خدا به موسى ( ع ) هم زمان با رسيدن او به مرحله جوانى

و لمّا بلغ أشدّه و استوى ءاتين_ه حكمًا و علمًا

نكره آمدن {حكماً} و {علماً} بيانگر عظمت حكمت و دانشى است كه از سوى خدا به موسى(ع) داده شده بود.

3 - موسى ( ع ) برخوردار از اعتدال جسمى همراه با قوت فكرى در عنفوان جوانى

و لمّا بلغ أشدّه و استوى

ظاهر اين است كه جمله {بلغ أشدّه} اشاره به توان فكرى موسى(ع) و عبارت {و استوى} اشاره به توان جسمى او باشد. گفتنى است كه {أشدّه} معادل {قوّته} و {استوى} به معناى {إعتدل} مى باشد.

جوانى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 22 - 2،4،6

2_ يوسف ( ع ) در سن جوانى و رسيدن به رشد عقلى و جسمى ، به حكمتى والا و علمى گسترده دست يافت .

و لما بلغ أشدّه ءاتين_ه حكمًا و علمًا

نكره آوردن {حكماً} و {علماً} حكايت از عظمت حكمت

و علمى دارد كه خداوند به يوسف(ع) عطا فرموده بود. اسناد {آتى} به ضمير متكلم {نا} مؤيد اين حقيقت است. و از آن رو كه خداوند داستان مراوده زليخا را پس از بيان بهره مندى يوسف(ع) از علم و حكمت مطرح مى كند، معلوم مى شود كه او در عنفوان جوانى به حكمت و علم دست يافته بود ; زيرا محتمل نيست كه زليخا پس از گذشت جوانى يوسف(ع) - مثلاً در سنين سى و يا چهل سالگى - خواهان وصال او بوده باشد.

4_ يوسف ( ع ) در سن جوانى ، به قضاوت و داورى ميان مردم توانا بود .

و لما بلغ أشدّه ءاتين_ه حكمًا و علمًا

برخى از مفسران ، {حكم} را به دانش معارف الهى ، احكام شريعت ، حكمت و قضاوت ميان مردم تفسير كرده اند و مراد از {علم} را، دانش تعبير رؤياها ، تحليل حوادث و درك مصالح و مفاسد دانسته اند.

6_ يوسف ( ع ) در سن جوانى و برخوردار شدن از رشد ، به مقام نبوّت نايل گرديد .

و لما بلغ أشدّه ءاتين_ه حكمًا و علمًا

برداشت فوق ، بر اساس نظر برخى از مفسران است كه {حكم} را به مقام نبوت و {علم} را به دانش شريعت ، تفسير كرده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 23 - 15

15_ يوسف ( ع ) در عنفوان جوانى ، انسانى موحد ، مطيع و فرمانبردار خدا و در اوج تقوا و پرهيزگارى بود .

معاذ الله إنه ربى أحسن مثواى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف -

12 - 24 - 6

6_ يوسف ( ع ) ، در عنفوان جوانى از ارتكاب هر گناه كوچك و بزرگى ، مصون و معصوم بود .

كذلك لنصرف عنه السوء و الفحشاء إنه من عبادنا المخلصين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 30 - 6

6_ شيفتگى زليخا به يوسف ( ع ) و داستان مراوده او ، در عنفوان جوانى يوسف ( ع ) بود .

ترود فتي_ها عن نفسه قد شغفها حبًّا

دوران جوانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 5 - 17

17- منحنى صعود انسان در زندگى دنيوى ، از طفوبيت آغاز مى شود و در اوج جوانى ، به پايان مى رسد .

فإنّا خلقن_كم من تراب. .. ثمّ نخرجكم طفلاً ثمّ لتبلغوا أشدّكم

زينت طلبى در جوانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 20 - 7

7 - انسان در دوران جوانى ، طالب زينت و آرايش دادن خويش است .

أنّما الحيوة الدنيا . .. و زينة

قدرت در جوانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 6 - 2

2 _ آفرينش انسان از خاك ، رشد مرحله به مرحله او در رحم ، صعود تدريجى از طفوليت ( مرحله ضعف جسمى و عقلى ) به اوج جوانى و نزول تدريجى از اوج بتوانايى ( جوانى ) به حضيض ناتوانى ( كهولت و پيرى ) ، جلوه هاى ربوبيت خدا و يگانگى او

فإنّا خلقناكم من تراب . ..لكيلا يعلم من بعد علم شيئًا ...

ذلك بأنّ اللّه هو الحق

گرايشها در جوانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 20 - 4

4 - انسان ، در هر مرحله اى از مراحل زندگى دنيوى ( كودكى ، نوجوانى ، جوانى ، ميان سالى و پيرى ) ، داراى روحيه و گرايشى متفاوت با مرحله قبل و مرحله بعد است .

اعلموا أنّما الحيوة الدنيا لعب . .. و تكاثر فى الأمول و الأول_د

برداشت ياد شده در صورتى به دست مى آيد كه هر يك از خصلت هاى پنجگانه ياد شده در آيه شريفه، به ترتيب بيانگر يكى از مراحل زندگى انسان باشد.

نبوت در جوانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 22 - 6

6_ يوسف ( ع ) در سن جوانى و برخوردار شدن از رشد ، به مقام نبوّت نايل گرديد .

و لما بلغ أشدّه ءاتين_ه حكمًا و علمًا

برداشت فوق ، بر اساس نظر برخى از مفسران است كه {حكم} را به مقام نبوت و {علم} را به دانش شريعت ، تفسير كرده اند.

ويژگيهاى جوانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 68 - 5

5 - جوانى ، بهترين و مفيدترين دوران زندگى براى تربيت و رشد جسمى و عقلى انسان

و من نعمّره ننكّسه فى الخلق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 20 - 7

7 - انسان در دوران جوانى ، طالب زينت و آرايش دادن خويش است .

أنّما الحيوة الدنيا . .. و زينة

جهاد از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

جهاد

{جهاد}

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 13 - 16

16 _ جهاد و مبارزه در راه خدا ، زمينه جلب امداد هاى الهى

فئة تقاتل فى سبيل اللّه . .. و اللّه يؤيّد بنصره من يشاء

از اينكه خداوند، مؤمنان مؤيّد و پيروز را توصيف كرد كه جهادشان {فى سبيل اللّه} بود، معلوم مى شود كه {فى سبيل اللّه} بودن، زمينه جلب تأييد خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 121 - 1،5

1 _ خروج پيامبر ( ص ) در صبحگاهان از ميان خانواده خويش ، براى برپا نمودن پايگاه هاى جنگى براى مؤمنان ، در مصاف با دشمنان

و اذ غدوت من اهلك تبوّىء المؤمنين مقاعد للقتال

5 _ آگاهى پيامبر ( ص ) به فنون نظامى و قدرت مديريّت ايشان در عمليات مسلّحانه عليه دشمنان دين

و اذ غدوت من اهلك تبوّىء المؤمنين مقاعد للقتال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 122 - 4،17

4 _ تهديد خداوند نسبت به عناصر سست بنياد در جبهه پيكار مسلمانان با دشمنان

و اللّه سميع عليم. اذ همّت طائفتان منكم ان تفشلا

بنابر اينكه كلمه {اذ}، متعلّق به دو صفت {سميع} و {عليم} باشد. يعنى خداوند، سخنان پنهانى آنان را كه تصميم به كوتاهى در نبرد داشتند، مى شنيد و از انديشه آنان، آگاه بود. و تذكر شنوايى و دانايى خداوند در موارد تخلف و گناه، دلالت بر تهديد نسبت به متخلّفين دارد.

17 _ رشد معنويات ، موجب استوارى بيشتر در رويارويى با دشمن

اذ همّت . .. و

على اللّه فليتوكّل المؤمنون

جمله {و اللّه وليّهما} و نيز جمله {و على اللّه . .. }، علاوه بر بيان يك معرفت دينى، براى تقويت مسلمانان در رويارويى با دشمنان، نيز مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 140 - 9،19،23

9 _ جدا شدن صف مؤمنان واقعى از غير آنان ، از فلسفه هاى پيكار ميان حقّ و باطل

ان يمسسكم قرح . .. و تلك الايّام نداولها بين النّاس و ليعلم اللّه الّذين امنوا

در برداشت فوق، كلمه {تلك}، به روزهاى مبارزه و جنگ تفسير شده است ; نه خصوص پيروزى و يا شكست.

19 _ مؤمنان استوار در نبرد اُحُد و ديگر هنگامه هاى پيكار با كافران ، برگزيدگان خداوند براى گواهى بر اعمال مردم

و تلك الايّام . .. و ليعلم اللّه الّذين امنوا و يتّخذ منكم شهداء

ترك لام در {و يتّخذ}، اشاره به اين معنا دارد كه برگزيدن، در پى مشخّص شدن مؤمنان واقعى است. يعنى مؤمنان واقعى براى گواه بودن برگزيده مى شوند. گفتنى است كه در برداشت فوق، متعلق حذف شده {شهدآء}، اعمال مردم، گرفته شده است.

23 _ بهره گيرى از عواطف انسانى ، از روش هاى قرآن براى تربيت مردم

و اللّه لايحبّ الظّالمين

خداوند با تذكر اينكه محبّت الهى (كه انگيزه اى عاطفى است)، شامل ستمگران نخواهد شد، بر آن است تا معتقدان به خود را از ظلم بازدارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 142 - 6

6 _ جنگ ها و مبارزات ، وسيله امتحان مردم و عرصه جداكردن مؤمنان مجاهد و صابر از

غير ايشان

ام حسبتم ان تدخلوا الجنّة و لمّا يعلم اللّه الّذين جاهدوا منكم و يعلم الصّابرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 143 - 10

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 146 - 6

6 _ حضور مستقيم پيامبران الهى ، در صحنه هاى پيكار عليه دشمنان

و كايّن من نبىّ قاتل معه ربيّون كثير . .. فى سبيل اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 152 - 1،3،7،9،10،13،14،16،17،18،21،23،26

1 _ وعده الهى به نصرت و يارى پيكارگران مؤمن ، در رويارويى و نبرد با دشمنان دين

و لقد صدقكم اللّه وعده اذ تحسّونهم باذنه

جمله {و لقد صدقكم اللّه وعده}، حاكى از اين است كه خداوند از پيش سركوبى دشمنان و پيروزى مؤمنان را وعده داده بود.

3 _ تحقق وعده الهى به نصرت و پيروزى پيكارگران احد ، آنگاه كه در آغاز نبرد ، مشركان را تا آستانه انقراض كشتند .

و لقد صدقكم اللّه وعده اذ تحسّونهم باذنه

{اذ تحسّونهم} متعلق به {و لقد صدقكم اللّه} است ; يعنى بيان زمان تحقق وعده الهى است. و {تحسّونهم} از ماده {حَسّ} به معناى كشتن تا حد انقراض و نابودى است.

7 _ سستى ، اختلاف در كار جنگ و سرپيچى از فرمان پيامبر ( ص ) ، از عوامل شكست مسلمانان در پيكار احد

حتّى اذا فشلتم و تنازعتم فى الامر و عصيتم

9 _ تحقق وعده الهى به پيروزى جامعه ايمانى در گرو اتّحاد صفوف ، پايدارى و پيروى آنان از رهبرى

و لقد صدقكم اللّه وعده

. .. حتّى اذا فشلتم و تنازعتم فى الامر و عصيتم

10 _ سستى ، تفرقه و سرپيچى برخى پيكارگران احد از فرمان پيامبر ( ص ) ، پس از پيروزى ابتدايى بر دشمنان

حتّى اذا فشلتم . .. من بعد ما اريكم ما تحبّون

گر چه ظاهر خطاب در {فشلتم و تنازعتم . .. و عصيتم} به تمامى مسلمانان در جنگ احد است، ولى به قرينه تقسيم آنان در دنباله آيه به دو گروه دنياطلب و آخرت طلب، معلوم مى شود مراد از مخاطبين {فشلتم ... }، گروهى از مسلمانان بوده اند و نه همه آنان.

13 _ استوارى در نبرد ، اتّحاد و يكدلى رزمجويان و پيروى از دستورات رهبران الهى ، عامل جلب اذن خداوند براى پيروزى بر دشمن

اذ تحسّونهم باذنه حتّى اذا فشلتم و تنازعتم فى الامر و عصيتم

كلمه {باذنه} بيانگر اين است كه پيروزيها در گرو اذن خداوند است و از اينكه مسلمانان در مرحله اوّل، يعنى قبل از اختلاف و سستى و سرپيچى، مأذون به پيروزى شدند و آنگاه كه سستى كردند و اختلاف ورزيدند و سرپيچى نمودند، اذن به پيروزى برداشته شد، معلوم مى شود اذن الهى به پيروزى، دائر مدار عملكرد رزمجويان خواهد بود.

14 _ پيروزى جامعه ايمانى بر دشمنان خويش ، برخاسته از اراده الهى

من معد ما اريكم ما تحبّون

فاعل در {ارى} خداوند است ; و منظور از {ما} در {ما تحبّون}، پيروزى است.

16 _ دنياطلبى برخى از پيكارگران احد ، موجب سستى ، اختلاف و سرپيچى از فرمان پيامبر ( ص ) و شكست در آن كارزار

حتّى اذا فشلتم و . .. منكم من يريد الدّنيا

به نظر مى رسد

جمله {منكم من يريد الدّنيا}، دليل {اذا فشلتم و تنازعتم فى الامر و عصيتم} باشد.

17 _ دنياطلبى و دلدادگى به مادّيات ، از عوامل سستى در مبارزه و رويارويى با دشمنان دين

حتّى اذا فشلتم و . .. منكم من يريد الدّنيا

18 _ دنياطلبى و دلدادگى به مادّيات ، از عوامل نزاع و اختلاف در صفوف مبارزان و شكست آنان

و تنازعتم فى الامر . .. منكم من يريد الدّنيا

21 _ پايدارى در نبرد ، وحدت و پيروى از تعاليم پيامبر ( ص ) ، نشانگر آخرت خواهى مؤمنان مجاهد

حتّى اذا فشلتم . .. منكم من يريد الاخرة

بنابر اينكه دنياطلبى (منكم من يريد الدّنيا)، دليل {اذا فشلتم . .. } باشد، صفات مقابل اينها ويژگى آخرت جويان خواهد بود; يعنى آخرت خواهان در نبرد نه سستى خواهند كرد و نه ...

23 _ شكست ها ، آزمون مناسبى براى روشن شدن صفوف پايمردان آخرت طلب ، از سست عنصران دنياجو

منكم من يريد الدّنيا . .. ثمّ صرفكم عنهم ليبتليكم

26 _ سستى در نبرد با دشمن ، نزاع و پراكندگى و تخلف از دستورات فرماندهى ، گناه و موجب استحقاق عقاب

حتّى اذا فشلتم . .. و لقد عفا عنكم

ظاهر كلمه عفو اين است كه گناهى صورت گرفته باشد و گناه در اين مورد همان سستى و نزاع و سرپيچى از دستورات فرماندهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 153 - 5،11،13

5 _ يادآورى پيكار احد و علل شكست مسلمانان در آن ، وظيفه مؤمنان

اذ تصعدون و لا تلون على احد

بنابر اينكه {اذ تصعدون} متعلق به {اذكروا} باشد.

11 _ بى

اعتنايى به دعوت پيامبر ( ص ) در پيكار احد ، موجب شكست مسلمانان در آن كارزار

ثمّ صرفكم . .. و الرّسول يدعوكم فى اخريكم

بنابر اينكه {اذ تصعدون} متعلق به {صرفكم} باشد، آيه مزبور در مقام بيان علتهاى شكست احد است. بنابراين جمله {و لا تلون على احد و الرّسول ... }، كه حاكى از دعوت پيامبر (ص) و بى اعتنايى به اوست، نيز بيانگر علتى براى شكست خواهد بود.

13 _ حضور و مقاومت رسول خدا ( ص ) در رويارويى با مشركان قريش ، تا آخرين لحظات كارزار احد

و الرّسول يدعوكم فى اخريكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 154 - 25

25 _ شهادت برخى از پيكارگران احد و شكست در آن كارزار ، موجب ترديد مسلمانان سست انديشه

يقولون لو كان لنا من الامر شىء ما قتلنا ههنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 156 - 3

3 _ شكست در پيكار احد ، زمينه ساز هجوم تبليغاتى كافران و يا منافقان ، عليه اسلام ، پيامبر ( ص ) و مسلمانان

يا ايّها الّذين امنوا لا تكونوا كالّذين كفروا و قالوا لاخوانهم . .. ما ماتوا و م

كشته شدن عدّه اى از مسلمانان در جنگ احد باعث شده بود كه كافران و يا منافقان، كه با حضور در صحنه احد مخالف بودند، ماجراى احد و كشته هاى فراوان آن را حربه تبليغاتى عليه پيامبر (ص) قرار دهند. آنان مى گفتند اگر نظر ما را مى پذيرفتند و همراه پيامبر (ص) خارج نمى شدند، اين حوادث ناگوار پيش

نمى آمد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 160 - 7،8،9

7 _ توكّل پيكارگران جنگ بدر بر خدا ، موجب يارى خدا و پيروزى آنان در آن نبرد *

ان ينصركم اللّه فلا غالب لكم . .. و على اللّه فليتوكّل المؤمنون

خداوند پس از شروع بيان جنگ احد، اشاره اى نيز به مسائل جنگ بدر داشت (و لقد نصركم اللّه ببدر، آيه 123) بنابراين جمله {ان ينصركم اللّه} مى تواند اشاره به علّت آن پيروزى باشد.

8 _ توكّل بر خداوند ، زمينه ساز يارى و نصرت الهى و غلبه بر دشمنان

ان ينصركم اللّه . .. و على اللّه فليتوكّل المؤمنون

9 _ سستى پيكارگران احد در اتكال به خداوند ، موجب محروميّت آنان از نصرت الهى و شكست ايشان در آن نبرد .

و ان يخذلكم فمن ذا الّذى ينصركم من بعده و على اللّه فليتوكّل المؤمنون

وقوع اين آيه پس از بيان نبرد احد و شكست مؤمنان، اشاره به علّت شكست دارد، يعنى چون در آن نبرد توكّل نداشتيد، از يارى خدا محروم شديد و در نتيجه شكست خورديد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 162 - 4

4 _ شركت در پيكار و شهادت در راه خدا ، از موجبات جلب رضايت الهى

و لئن قتلتم فى سبيل اللّه . .. افمن اتّبع رضوان اللّه

به مقتضاى ارتباط اين آيه با مضامين آيات پيشين، مى توان نمونه ها و مصاديق مورد نظر را به دست آورد ; از جمله جهاد و شهادت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 -

آل عمران - 3 - 168 - 13

13 _ جهاد و شهادت در راه خدا ، حركتى بى ارزش در ديدگاه منافقان

لو اطاعونا ما قتلوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 172 - 14،19

14 _ خوب عمل كردن در جنگ ( احسان ) و تخلف نكردن از مقررات جنگى ( تقوا ) ، شرط پاداش بزرگ خداوند براى مجاهدان

الّذين استجابوا للّه . .. للّذين احسنوا منهم و اتّقوا اجر عظيم

در برداشت فوق، متعلق {احسان}، جنگ گرفته شده است ; يعنى در جنگ خوب عمل كنند. همچنين متعلق {اتّقوا}، مقررات جنگى (مانند پيروى از فرماندهى) گرفته شده است.

19 _ شركت در جهاد ، حتّى در ركاب پيامبر ( ص ) ، به تنهايى دليل احسان و تقواى آدمى نيست .

الّذين استجابوا للّه . .. للّذين احسنوا منهم و اتّقوا اجر عظيم

چون خداوند اجابت كنندگان دعوت پيامبر (ص) براى شركت در جهاد را به دو طايفه تقسيم كرده است: دارندگان احسان و تقوا و فاقدان آن. البته بر اين مبنا كه {من} براى تبعيض باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 173 - 17

17 _ نهراسيدن از كثرت دشمن و توكّل بر خدا در رويارويى با آنان ، از نشانه هاى مؤمنان پيرو خدا و رسول ( ص )

الّذين استجابوا للّه و الرّسول . .. و قالوا حسبنا اللّه و نعم الوكيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 174 - 10

10 _ اجابت دعوت خداوند و پيامبر ( ص )

براى شركت در جنگ ، موجب جلب رضايت الهى

الّذين استجابوا للّه و الرّسول . .. و اتّبعوا رضوان اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 175 - 2

2 _ شايعه پراكنانى كه مردم را از جهاد مى ترسانند ، شيطانند .

قال لهم النّاس انّ النّاس قد جمعوا لكم . .. انّما ذلكم الشّيطان يخوّف اولياءه

بنابر اينكه {ذلكم}، اشاره به همان مردمى باشد كه مؤمنان را از جنگ مى ترساندند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 186 - 4،18

4 _ انفاق ، عرصه آزمايش مالى مؤمنان و جهاد ، عرصه آزمايش جانى آنان

لتبلونّ فى اموالكم و انفسكم

با توجّه به آيات پيشين كه درباره جهاد و انفاق بود، مى تواند امتحان مالى، ناظر به انفاق و امتحان جانى، ناظر به جهاد باشد.

18 _ صبر و مقاومت ، حتّى در برابر دشمن ، بايد آميخته با تقوا و رعايت حدود الهى باشد .

و لتسمعنّ . .. اذًى كثيراً و ان تصبروا و تتّقوا

از ذكر تقوا پس از صبر، معلوم مى شود كه در برابر اذيّتهاى دشمن نبايد دستورات الهى را ناديده گرفت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 198 - 6

6 _ هجرت ، تحمّل آوارگى ، آزار در راه خدا ، جهاد و شهادت از نشانه هاى تقوا

فالّذين هاجروا و اخرجوا . .. لكن الّذين اتّقوا ربّهم

مراد از {الّذين اتّقوا}، يا خصوص كسانى هستند كه در آيه 195 توصيف شدند و يا آنان، از مصاديق مورد نظر براى تقواپيشگان هستند.

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 200 - 13،14،16،18،21،23،25

13 _ بى صبرى در برابر مشكلات ، سستى در مقابل دشمنان و حفاظت نكردن از مرز هاى كشور اسلامى ، بى تقوايى است .

اصبروا و صابروا و رابطوا و اتّقوا اللّه

14 _ شكيبايى مؤمنان در برابر مشكلات ، پايدارى آنان در مقابل دشمن و حفاظت از مرز هاى اسلامى ، نشانه تقواپيشگى است .

يا ايّها الّذين امنوا اصبروا و صابروا و رابطوا و اتّقوا اللّه

16 _ ايمان ، زمينه شكيبايى در برابر مشكلات و پايدارى در مقابل دشمن و حفظ مرز ها و رعايت تقواست .

يا ايّها الّذين امنوا اصبروا و صابروا و رابطوا و اتّقوا اللّه

مخاطب قرار دادن مسلمانان به وصف ايمان و آنگاه امر به شكيبايى و . .. بيانگر آن است كه ايمان زمينه تحقق مسائل مطرح شده است.

18 _ صبر در برابر مشكلات ، مقاومت در برابر دشمن ، حفاظت از مرز هاى جامعه اسلامى و تقواپيشگى ، زمينه پيروزى و سعادت

يا ايّها الّذين امنوا اصبروا و صابروا و رابطوا لعلّكم تفلحون

{فلاح}، به معناى نيل به نجات و پيروزى است (لسان العرب).

21 _ مقاومت در برابر دشمن بر اساس تقيّه و آمادگى براى پيروى از دستورات پيشوايان ، وظيفه مؤمنان

يا ايّها الّذين امنوا اصبروا و صابروا و رابطوا

امام صادق (ع) درباره آيه فوق فرمود: . .. و صابروهم على التّقيّة و رابطوا على من تقتدون به ... .

_______________________________

معانى الاخبار، ص 369، ح 1 ; تفسير برهان، ج 1، ص 334، ح 3.

23 _ مقاومت در برابر دشمنان و زير نظر داشتن توطئه آنان

، وظيفه مؤمنان

يا ايّها الّذين امنوا اصبروا و صابروا و رابطوا

امام صادق (ع) درباره قول خداوند {اصبروا و صابروا . .. }، فرمود: معناه ... و صابروا على عدوّكم و رابطوا عدوّكم.

_______________________________

تفسير تبيان، ج 3، ص 96 ; نورالثقلين، ج 1، ص 428، ح 508.

25 _ صبر بر انجام نماز هاى پنجگانه و صبر در جنگ مسلّحانه با دشمنان و پاسدارى در راه خداوند ، وظيفه مؤمنان

يا ايّها الّذين امنوا اصبروا و صابروا

پيامبر اسلام (ص) درباره { . .. اصبروا و صابروا و رابطوا ... } فرمود: اصبروا على الصلوات الخمس، و صابروا على قتال عدوّكم بالسّيف، و ربطوا فى سبيل اللّه لعلّكم تفلحون.

_______________________________

الدّر المنثور، ج 2، ص 418.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 84 - 1،2

1 _ نبرد در راه خدا ، از وظايف پيامبر ( ص )

فقاتل فى سبيل اللّه

2 _ پيامبر ( ص ) ، موظّف به نبرد در راه خدا ، حتّى با نبود نيروى كافى

فقاتل فى سبيل اللّه لا تكلّف الّا نفسك

ظاهراً جمله {فقاتل . .. }، فرع است بر مطالب گذشته كه سخن درباره تمرد مسلمانان و كوتاهى آنان در مسأله جنگ بود. يعنى اگر چه آنان حاضر به نبرد نشوند، خود به تنهايى به سوى جنگ روانه شو.

آثار تخلف از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 74 - 9

9 _ تخلّف از جهاد ، موجب تباهى آخرت

و انّ منكم لمن ليبطّئنّ . .. فليقاتل فى سبيل اللّه الّذين يشرون الحيوة الدّنيا ب

مفهوم جمله {فليقاتل فى سبيل اللّه . ..

} اين است كه اگر مسلمانان با وجود شرايط جهاد آن را ترك گويند و تنها به زندگى دنيا بسنده نمايند، آخرت را به دست نياورده اند و در نتيجه آخرت خويش را تباه كرده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 39 - 3،4،5

3 _ تخلف از جنگ با دشمنان اسلام و جامعه اسلامى ، موجب نابودى جامعه اسلامى و سقوط آن *

إلا تنفروا يعذبكم . .. و يستبدل قوماً غيركم

{نفر} به معناى خروج براى امر مهيج و تحريك آميز است كه بيشتر درمورد خروج براى جنگ به كار مى رود و فعل مجزوم {يعذب} و {يستبدل} جواب شرط براى {لاتنفروا} است. بنابراين پيام آيه چنين مى شود: اگر مسلمانان به جنگ نروند عذاب مى شوند و نابود خواهند شد و مردم ديگرى به جاى آنان خواهند نشست.

4 _ فرمان جهاد و شركت همگان در آن ، در جهت منافع مؤمنان و زيان تخلف از جهاد ، تنها متوجه خود آنان است ; نه خداوند .

إلا تنفروا يعذبكم عذاباً أليماً . .. و لا تضروه شيئاً

5 _ ترك جهاد و سستى در امر پيكار با دشمن ، زمينه ساز نابودى جامعه و جايگزين شدن جامعه ديگرى به جاى آن

إلا تنفروا يعذبكم عذاباً أليماً و يستبدل قوماً غيركم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 42 - 11

11 _ متخلفان از جنگ تبوك ( منافقان ) ، به تخلف خويش و سوگند هاى دروغينشان ، در جهت هلاكت خود گام برداشتند .

سيحلفون باللّه . .. يهلكون أنفسهم

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 90 - 6

6 _ تخلف بى دليل و غير موجه مسلمان از جنگ ، نشان دروغين بودن ايمان وى به خدا و رسول خداست .

و قعد الذين كذبوا اللّه و رسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 93 - 8،9

8 _ گناه تخلف از وظيفه جهاد ، زمينه مهر شدن قلب انسان

رضوا بأن يكونوا مع الخوالف و طبع اللّه على قلوبهم

برداشت فوق بر اساس اين احتمال است كه طبع قلب (مهر شدن) معلول عملكرد خائنانه منافقان باشد نه علت آن.

9 _ مهر شدن قلب انسان در نتيجه گناه و تخلف از جهاد ، مايه ناتوان شدن وى از شناخت صحيح حقايق

و طبع اللّه على قلوبهم فهم لا يعلمون

آثار ترس از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 20 - 7

7- ترس و هراس از جهاد در راه خدا ، نشان بيماردلى انسان

و ذكر فيها القتال رأيت الذين فى قلوبهم مرض ينظرون إليك نظرالمغشىّ عليه من الموت

آثار ترك جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 195 - 6

6 - ترك جهاد و دفاع ، موجب هلاكت و سقوط جامعه اسلامى است .

قتلوا فى سبيل اللّه . .. و لاتلقوا بأيديكم إلى التهلكة

در برداشت فوق جمله {لاتلقوا . ..} در ارتباط با جمله {قاتلوا فى سبيل اللّه} معنا شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 26 - 6

6 _ ترك جهاد

از سوى نيرو هاى كارآمد بنى اسرائيل ، موجب گرفتارى همه مردم آن قوم به سرگردانى و محروميت از تسلط بر سرزمين مقدس

قال فانها محرمة عليهم اربعين سنة

برداشت فوق مبتنى بر امرى مسلم و طبيعى در داستان تيه مى باشد و آن اينكه همه قوم موسى ; حتى زنان و كودكان و پيران، به سرگردانى گرفتار آمده و از ورود به سرزمين مقدس محروم شدند، با اينكه اين گروه مأمور به مبارزه و جهاد نبودند تا بر اثر تخلف، عقوبت شوند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 21 - 7

7- بر زبان راندن شعار طاعت و سخنان زيبا و تن ندادن به جهاد ، بى صداقتى با خداوند است .

طاعة و قول معروف . .. فلو صدقوا اللّه لكان خيرًا لهم

از تعبير {فلو صدقوا اللّه} استفاده مى شود كه لازمه صداقت با خداوند، آن است كه انسان در همه زمينه ها، حتى تكليف دشوار جهاد، تابع خداوند باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 22 - 1

1- ترك جهاد ، زمينه محو ارزش ها و به فساد كشيده شدن جامعه

فهل عسيتم إن تولّيتم أن تفسدوا فى الأرض

برداشت ياد شده با توجه به دو نكته به دست مى آيد: 1_ {تولّيتم} به معناى روى گرداندن از جهاد باشد كه در آيه قبل مطرح شده است. 2_ تعبير {عسيتم ...أن تفسدوا فى الأرض} در معنا، جواب {إن تولّيتم} به شمار آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 33 - 9

9- تخلف از فرمان

جهاد ، زمينه ساز نابودى اعمال نيك گذشته انسان *

أطيعوا اللّه و أطيعوا الرسول و لا تبطلوا أعم_لكم

با توجه به ارتباط اين آيه با آيات پيشين _ كه درباره جهاد بود _ احتمال مى رود كه نهى {لاتبطلوا} بدين معنا باشد كه با تخلف از جهاد، زمينه حبط اعمال خود را فراهم نياوريد.

آثار جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 251 - 18

18 _ دفع فساد از روى زمين ، از آثار پيكار حقّ عليه باطل

ابعث لنا ملكاً نقاتل . .. و لو لا دفع اللّه النّاس بعضهم ببعض لفسدت الارض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 148 - 3،14

3 _ مجاهدت در راه خدا به همراهى پيامبران الهى و دعا به درگاه او ، موجب بهره مندى از پاداش هاى دنيوى و اخروى

و كايّن من نبىّ . .. فاتيهم اللّه ثواب الدّنيا و حسن ثواب الاخرة

14 _ جهاد ، صبر ، دعا ، استغفار و بينش خدامحورى ، از عوامل جلب محبّت الهى

قاتل معه . .. و اللّه يحبّ الصّابرين ... ربّنا اغفر لنا ... و انصرنا ... و اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 174 - 14

14 _ ايمان به خدا و پيامبر ( ص ) و اطاعت از آنان ، صبر و جهاد ، تقوا و احسان و توكّل ، موجب رضايت كامل الهى و برخوردارى از فضل بزرگ وى

المؤمنين. الّذين استجابوا ... و اتّبعوا رضوان اللّه و اللّه ذو فضل عظيم

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 76 - 2

2 _ نبرد در راه خدا ، از نشانه هاى ايمان

الّذين امنوا يقاتلون فى سبيل اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 84 - 9،14

9 _ جهاد ، مايه مصونيّت جوامع ايمانى از گزند كافران و مشركان

حرّض المؤمنين عسى اللّه ان يكفّ بأس الّذين كفروا

14 _ حركت براى جهاد در راه خدا ، زمينه جلب امداد الهى

و حرّض المؤمنين عسى اللّه ان يكفّ بأس الّذين كفروا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 96 - 4

4 _ جهاد در راه خداوند ، موجب دستيابى به منزلتهايى والا و آمرزش گناهان و جلب رحمت خاص او

فضّل اللّه المجاهدين على القاعدين . .. درجات منه و مغفرة و رحمة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 35 - 11

11 _ جهاد ، كارآمدترين وسيله براى تقرب به خداوند

و ابتغوا إليه الوسيلة و جهدوا فى سبيله

امر به جهاد پس از {ابتغوا اليه الوسيلة} مى تواند بيانگر اين معنا باشد كه بهترين مصداق وسيله تقرب به خدا، مبارزه با دشمنان دين است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 36 - 5

5 _ ايمان و تقوا و تقرب به خداوند و جهاد در راه او ، راه نجات از عذاب قيامت

يأيها الذين ءامنوا اتقوا اللّه . .. لهم عذاب اليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 54 -

27

27 _ تواضع در برابر اهل ايمان ، سرافرازى در قبال كافران ، جهاد در راه خدا و بى اعتنايى به ملامت دشمنان ، مايه جلب محبت الهى

يحبهم و يحبونه اذلة على المؤمنين . .. و لايخافون لومة لائم

به نظر مى رسد صفات ياد شده پس از {يحبهم و يحبونه} در ارتباط با {يحبهم} بيانگر علت است ; يعنى چون داراى اين صفات هستند، خداوند آنها را دوست دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 24 - 7

7 _ جهاد و مبارزه با كافران حق ناپذير ، مايه حيات واقعى جامعه ايمانى

يأيها الذين ءامنوا استجيبوا للّه و للرسول

از مصاديق مورد نظر براى {ما يحييكم}، به دليل وقوع آيه مورد بحث در سياق آيات جنگ و مبارزه، فراخوانى اهل ايمان به نبرد با دشمنان دين است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 39 - 5

5 _ گسترش و جهانگير شدن دين الهى ، از اهداف جهاد و مبارزه در اسلام

و قتلوهم حتى . .. و يكون الدين كله للّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 45 - 4

4 _ سعادت و رستگارى مؤمنان در گرو جهاد و كثرت ياد خداست .

إذا لقيتم فئة فاثبتوا و اذكروا اللّه كثيرا لعلكم تفلحون

در برداشت فوق {فلاح} به معناى سعادت و رستگارى گرفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 60 - 20

20 _ بازداشتن دشمنان از هجوم به جامعه ايمانى و ستمكارى آنان ، از منافع

جهاد و تأمين هزينه ادوات آن است . *

و ما تنفقوا . .. و أنتم لاتظلمون

برخى برآنند كه {يوف إليكم} و {أنتم لاتظلمون} بيانگر ثمرات توان نظامى جامعه در دنياست. يعنى اگر هزينه جهاد را تأمين كنيد و بنيه نظامى جامعه اسلامى را به حدى برسانيد كه دشمنان وحشت كنند، در نتيجه به شما هجوم نخواهند آورد تا ضررهايى را بر شما تحميل نمايند. و اگر چنين كرديد بر شما مسلط نخواهند شد تا بتوانند ستمى بر شما روا بدارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 74 - 8

8 _ ايمان ، هجرت ، جهاد ، يارى كردن مؤمنان و دين خدا ، زمينه بهره مند شدن از مغفرت و روزى باكرامت خداوند .

و الذين ءامنوا و هاجروا . .. لهم مغفرة و رزق كريم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 75 - 1،2

1 _ خداوند از انصار و مهاجران نخستين خواست تا كسانى را كه در آينده ايمان مى آورند و هجرت مى كنند و به جهاد مى پردازند ، از خود بدانند و حقوق ولايت را درباره آنان رعايت كنند .

و الذين ءامنوا من بعد و هاجروا و جهدوا معكم فأولئك منكم

مخاطبان آيه، انصار و مهاجران نخستين هستند. مضاف إليه كلمه {بعد}، كلمه {ايمانكم} و يا {الهجرة الاولى} است. جمله {فأولئك منكم} اشاره به اين دارد كه تمام قوانين و حقايقى كه درباره انصار و مهاجران نخستين بيان شده درباره آنان نيز عيناً وجود دارد.

2 _ كسانى كه در آينده ايمان آورند ، هجرت كنند و در

صف مجاهدان به جهاد بپردازند ، همانند مؤمنان و مهاجران نخستين ، مؤمنانى حقيقى و راستين هستند .

أولئك هم المؤمنون حقا . .. و الذين ءامنوا من بعد ... فأولئك منكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 14 - 6

6 _ دستيابى مؤمنان به ارزش ها و آرمان هاى مكتبى ، در پرتو تلاش و جهاد خود آنان ميسّر است .

قتلوهم يعذبهم اللّه بأيديكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 20 - 8

8 _ ايمان ، هجرت و جهاد در راه خدا با مال و جان ، عوامل اصلى دستيابى انسان به سعادت و تضمين كننده آن

الذين ءامنوا و هاجروا و جهدوا . .. أولئك هم الفائزون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 21 - 1،4

1 _ ره آورد هجرت و جهاد در راه خدا ، دريافت بشارت هاى الهى ست .

الذين ءامنوا و هاجروا و جهدوا فى سبيل اللّه . .. يبشرهم ربهم

4 _ بهره مندى از رضوان الهى ( رضايت مندى خدا ) ره آورد ايمان ، هجرت و جهاد

الذين ءامنوا و هاجروا و جهدوا . .. يبشرهم ربهم برحمة ... و رضون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 38 - 7

7 _ جهاد در راه خدا ، عامل سعادت و نيك بختى مؤمنان در حيات اخروى

يأيها الذين ءامنوا ما لكم إذا قيل لكم انفروا فى سبيل اللّه . .. أرضيتم بالحيوة ا

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

7 - توبه - 9 - 39 - 8

8 _ قدرت نامحدود خداوند ، نشان بى نيازى او از جهاد مؤمنان و آسيب ناپذيرى او ، از تخلف آنان

إلا تنفروا . .. و لا تضروه شيئاً و اللّه على كل شىء قدير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 42 - 4

4 _ بروز باطن انسان و حقيقت ايمان وى ، در مراحل دشوار و تكاليف سخت الهى ( همانند جنگ و جهاد )

لو كان عرضاً قريباً و سفراً قاصداً لاتبعوك و لكن بعدت عليهم الشقة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 43 - 8

8 _ تكليف جهاد ، صحنه تمايز مؤمنان راستين از مدعيان دروغين ايمان

و جهدوا . .. لم أذنت لهم حتى يتبين لك الذين صدقوا و تعلم الكذبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 45 - 2

2 _ عرصه جنگ و جهاد ، عرصه ظهور ايمان راستين و نيز بى ايمانى انسان

لايستئذنك الذين يؤمنون . .. أن يجهدوا ... إنما يستئذنك الذين لايؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 88 - 10،14

10 _ ايمان و جهاد ، تضمين كننده همه خير ها و ارزش ها براى انسان

ءامنوا معه جهدوا . .. و أولئك لهم الخيرت

14 _ رستگارى و كاميابى واقعى در پرتو ايمان و جهاد است نه در سايه عافيت طلبى و ترك جهاد

رضوا بأن يكونوا مع الخوئف . .. لكن الرسول ... جهدوا ... و أولئك هم المفلحون

{فلاح} به معناى

دستيابى به كمال مطلوب است (مفردات راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 90 - 8

8 _ ميدان جهاد ، صحنه تمايز مؤمنان راستين از منافقان بى ايمان

و قعد الذين كذبوا اللّه و رسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 120 - 21

21 _ همه حركت هاى دينى ، حتى مبارزه و جهاد ، در راه سازندگى و احسان به جامعه بشرى است .

لا يصيبهم ظمأ و لا نصب و لا مخمصة فى سبيل اللّه . .. إن اللّه لا يضيع أجر المحسن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 122 - 19

19 _ ميدان هاى نبرد با كفر ، زمينه دستيابى مجاهدان به درك عميق حقايق معنوى دين *

فلولا نفر من كل فرقة منهم طائفة ليتفقهوا فى الدين

برداشت فوق بدان احتمال است كه {نفر} در {لولا نفر} به معناى بسيج براى جنگ باشد و فاعل {ليتفقهوا} مجاهدان باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 110 - 7،11،15،16

7- هجرت ، از راه هاى مصون داشتن ايمان و جهاد ، مايه از بين رفتن موانع تفكر دينى در جامعه *

هاجروا من بعد ما فتنوا ثمّ ج_هدوا و صبروا

قرار گرفتن جهاد در كنار هجرت و مكمل شمرده شدن آن، مى تواند اشاره به مطلب فوق داشته باشد.

11- هجرت ، جهاد و صبر ، موجب جلب بخشش و رحمت گسترده الهى

ثمّ إن ربّك للذين هاجروا . .. إن ربّك من بعدها لغفور رحيم

15- مرتدان ، در صورت

توبه ، هجرت و جهاد در راه خدا و صبر و مقاومت در برابر كافران ، مورد غفران و رحمت الهى قرار مى گيرند .

من كفر بالله من بعد إيم_نه . .. ثمّ ... إن ربّك من بعدها لغفور رحيم

16- پذيرش عذر بر زبان راندن كلمات كفرآميز در شرايط سخت و ناچارى ، مشروط به نشان دادن صداقت خويش با هجرت ، جهاد و مقاومت در راه خداست .

من كفر بالله . .. إلاّ من أُكره و قلبه مطمئنّ بالإيم_ن ... إن ربّك للذين هاجروا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 40 - 12،13،24

12 - اگر خداوند حكم جهاد را تشريع نمى كرد ، تمامى معابد و مراكز دينى توسط كافران و دين ستيزان تخريب و منهدم مى شد .

و لولا دفع اللّه . .. لهدّمت صومع ... و مس_جد

13 - سنت الهى در حفظ شريعت و ديانت ، از طريق دفاع و مجاهدت هاى مردمان

و لولا دفع اللّه الناس بعضهم ببعض . .. و مس_جد

24 - جهاد و دفاع ، يارى از دين خدا و وسيله جلب كمك و حمايت او است .

و لولا دفع اللّه . .. و لينصرنّ اللّه من ينصره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 41 - 1

1 - جنگ و پيكار با جبهه كفر و با هدف حاكم ساختن ارزش هاى دينى و الهى ، درپى دارنده حمايت و نصرت خداوند

و لينصرنّ اللّه من ينصره . .. الذين ... أقاموا الصلوة ... و نهوا عن المنكر

{الذين}در محل نصب بوده و بدل يا عطف

بيان براى {من} در {من ينصره} كه تقدير آن چنين مى شود: {و لينصرن اللّه. ..الذين إن مكّنّاهم}. {تمكين} (مصدر {مكّنّا}) به معناى مسلط كردن و استيلا دادن است; يعنى، خدا بى ترديد ياران خود را يارى خواهد كرد; آنان كه اگر بر زمين مسلط شوند، نماز را به پا خواهند داشت و...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 7 - 6

6- وعده خداوند به پيروزى و ثبات قدم مؤمنان ، در صورت اقدام به جهاد و حمايت از دين

ي_أيّها الذين ءامنوا إن تنصروا اللّه . .. و يثبّت أقدامكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 21 - 11

11- بى نيازى خداوند از طاعت و جهاد بندگان ، و بهره مندى خود انسان ها از نتايج آن *

فإذا عزم الأمر فلو صدقوا اللّه لكان خيرًا لهم

تأكيد بر {لكان خيراً لهم}، مى تواند دربردارنده معناى بالا باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 22 - 2

2- جهاد در راه خداوند ، تضمين كننده صلاح جامعه و حافظ روابط عاطفى _ اجتماعى

فهل عسيتم إن تولّيتم أن تفسدوا فى الأرض و تقطّعوا أرحامكم

{تولّيتم} به معناى روى گرداندن از جهاد است و مفهوم آيه بر مطلب بالا دلالت دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 31 - 5،8

5- جهاد و صبر در مسير فرمان هاى وحى ، ملاك امتياز و از مهم ترين ارزش ها است .

و لنبلونّكم حتّى نعلم المج_هدين منكم و الص_برين

اهميت، از تخصيص به

ذكر يافتن جهاد و صبر استفاده مى شود.

8- جهاد ، بارزترين نمود صبر مؤمنان در راه خدا *

و لنبلونّكم حتّى نعلم المج_هدين منكم و الص_برين

مى توان گفت: ملاك اصلى در تمايز مؤمنان، صبر و شكيبايى آنان، در انجام وظايف الهى است و تقدم {المجاهدين} بر {الصابرين} از آن جهت است كه مجاهدان، سرآمد صابران اند و جهاد بارزترين نمونه صبر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 25 - 17،18

17 - وارد گشتن خسارت سنگين ( مانند قتل ، جرح و . . . ) به دشمن از ره آورد هاى جهاد

فيه بأس شديد

{بأس} عبارت از عذاب و آسيب هاى جدى است كه در ميدان نبرد، برطرف وارد مى شود.

18 - دستيابى جامعه به منافع و سود هاى سرشار ( مانند غنيمت ، امنيت و . . . ) يكى ديگر از ره آورد هاى جهاد در راه خداوند

و من_فع للناس . .. من ينصره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 1 - 15

15 - حركت جهادگرانه در راه خدا و رضاى او ، ناسازگار با دوستى نسبت به دشمنان او

لاتتّخذوا عدوّى و عدوّكم أولياء . .. إن كنتم خرجتم جه_دًا فى سبيلى و ابتغاء مرضا

هر چند آيه در مورد خاصى نازل شده; ولى پيام كلى آن براى امت اسلامى باقى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 7 - 5

5 - مودّت فراگير اجتماعى ، در پرتو ايمان و حاكميت توحيدى ، فرجام تلاش ، مجاهدت ها و مقاومت هاى

اهل ايمان در برابر مشركان

عسى اللّه أن يجعل بينكم . .. مودّة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 4 - 2

2 - جهاد و پيكار در راه خداوند ، مايه جلب محبت و مهر او

إنّ اللّه يحبّ الذين يق_تلون فى سبيله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 11 - 7،16

7 - ايمان استوار به خدا و رسول او و جهاد در راه خدا ، رهايى بخش انسان از عذاب دردناك الهى

تنجيكم من عذاب أليم . تؤمنون باللّه و رسوله و تج_هدون فى سبيل اللّه

16 - مجاهدت مستمر مؤمنان با مال و جان خويش ، مجراى تحقق اراده خداوند بر پيروزى جهانى اسلام

و اللّه متمّ نوره . .. و دين الحقّ ليظهره على الدين كلّه ... و تج_هدون فى سبيل ا

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه خداوند، پس از بيان اراده خويش مبنى بر غلبه اسلام بر ساير اديان، مؤمنان را به جهاد با مال و جان خويش تشويق فرموده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 12 - 1

1 - دستيابى به مغفرت الهى و بوستان هاى بهشت ، ره آورد پايدارى بر ايمان به خدا و رسول و جهاد با مال و جان در راه خدا است .

تؤمنون باللّه . .. و تج_هدون ... يغفر لكم ذنوبكم و يدخلكم جنّ_ت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 13 - 7

7 - ايمان به خدا و جهاد با مال و

جان در راه او ، مايه جلب نصرت الهى و شكست سريع جبهه دشمن

تؤمنون باللّه . .. و تج_هدون ... و أُخرى تحبّونها

آثار جهاد مالى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 20 - 8

8 _ ايمان ، هجرت و جهاد در راه خدا با مال و جان ، عوامل اصلى دستيابى انسان به سعادت و تضمين كننده آن

الذين ءامنوا و هاجروا و جهدوا . .. أولئك هم الفائزون

آثار جهاد مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 111 - 11

11 _ اراده خداوند به اعتلاى دين و راه خود ، در پرتو ايثار و جهاد مؤمنان

إن اللّه اشترى من المؤمنين . .. يقتلون فى سبيل اللّه

از اينكه خداوند، اعلام كرده است كه خريدار جان و مال مؤمنان مى باشد و سپس مسأله جهاد فى سبيل اللّه را مطرح ساخته، استفاده مى شود كه خداوند، پيشبرد راه خود را در پرتو جهاد مؤمنان قرار داده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 7 - 7

7- سنّت الهى ، بر پيشبرد اهداف دين ، در اثر تلاش و جهاد مؤمنان

ي_أيّها الذين ءامنوا إن تنصروا اللّه ينصركم

از مجموع شرط و جزا، استفاده مى شود كه خداوند، آن گاه امت اسلامى را نصرت بخشيده و قوت مى دهد كه آنان، خود در راه دفاع از مكتب به پاخيزند. مفهوم شرط نيز مى رساند كه بدون تلاش، نصرت نصيبشان نخواهد شد.

آثار سختى جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه

- 9 - 117 - 10

10 _ شرايط سخت جهاد ، ميدان امتحان و تمايز مراتب معنوى مؤمنان

اتبعوه فى ساعة العسرة من بعد ما كاد يزيغ قلوب فريق منهم

آثار سستى در جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 39 - 5

5 _ ترك جهاد و سستى در امر پيكار با دشمن ، زمينه ساز نابودى جامعه و جايگزين شدن جامعه ديگرى به جاى آن

إلا تنفروا يعذبكم عذاباً أليماً و يستبدل قوماً غيركم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 35 - 3

3- سستى در جهاد و نبرد با دشمن ، در پى دارنده سازشى خفّت بار *

فلاتهنوا و تدعوا إلى السلم و أنتم الأعلون

تقدم {لاتهنوا} بر {تدعوا إلى السلم} بيانگر اين حقيقت است كه سستى، پيش زمينه سازش است; سازشى كه امت هاى برتر (و أنتم الأعلون) را به ذلّت مى كشاند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 5 - 20

20 - ضعف و سستى برخى از مسلمانان صدراسلام در جنگ و جهاد ، موجب آزار ديدن پيامبر ( ص ) گرديد .

ي_أيّها الذين ءامنوا لم تقولون . .. لم تؤذوننى و قد تعلمون أنّى رسول اللّه إليكم

سخن در آيات پيشين، درباره كسانى است كه شعار جهاد مى دهند ولى از شركت در صفوف مجاهدان سر باز مى زنند و يا بر فرض شركت، ضعف و سستى نشان مى دهند. به نظر مى رسد مطرح ساختن موضوع آزارهاى يهود به موسى(ع)، براى بيان اين نكته باشد كه ضعف و سستى در

جهاد و تخلف از فرمان هاى پيامبر(ص) در جهاد، موجبات آزار رسول خدا(ص) را فراهم كرده و همان عواقبى را در پى خواهد داشت كه براى قوم موسى در پى داشت.

آثار شكست در جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 154 - 25

25 _ شهادت برخى از پيكارگران احد و شكست در آن كارزار ، موجب ترديد مسلمانان سست انديشه

يقولون لو كان لنا من الامر شىء ما قتلنا ههنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 156 - 3

3 _ شكست در پيكار احد ، زمينه ساز هجوم تبليغاتى كافران و يا منافقان ، عليه اسلام ، پيامبر ( ص ) و مسلمانان

يا ايّها الّذين امنوا لا تكونوا كالّذين كفروا و قالوا لاخوانهم . .. ما ماتوا و م

كشته شدن عدّه اى از مسلمانان در جنگ احد باعث شده بود كه كافران و يا منافقان، كه با حضور در صحنه احد مخالف بودند، ماجراى احد و كشته هاى فراوان آن را حربه تبليغاتى عليه پيامبر (ص) قرار دهند. آنان مى گفتند اگر نظر ما را مى پذيرفتند و همراه پيامبر (ص) خارج نمى شدند، اين حوادث ناگوار پيش نمى آمد.

آثار نزول آيات جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 20 - 6

6- نگرانى و ناخشنودى منافقان ، از نزول آيات جهاد

و ذكر فيها القتال رأيت الذين فى قلوبهم مرض

آداب جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 195 - 12

12

- اهل ايمان ، بايد اعمال و وظايف الهى خويش ( جهاد ، دفاع ، انفاق و . . . ) را به صورت نيكوى آن انجام دهند .

قتلوا فى سبيل اللّه . .. و أنفقوا فى سبيل اللّه ... و أحسنوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 104 - 1

1 _ مجاهدان نبايد در رويارويى و تعقيب دشمنان ، سستى نشان دهند .

و لاتهنوا فى ابتغاء القوم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 11 - 3،4،15

3 _ لزوم پديد آوردن زمينه آرامش روحى و تجديد قوا براى نيرو هاى رزمى ، قبل از ورود به صحنه كارزار

إذ يغشيكم النعاس أمنة منه

4 _ لزوم حفظ آماده باش و عدم غفلت از دشمن در صحنه هاى نبرد ، حتى به هنگام استراحت

إذ يغشيكم النعاس أمنة منه

تصريح به اينكه خواب مجاهدان در آستانه نبرد، خوابى سبك و خفيف بود، براى اشاره به اين است كه مجاهدان اگر چه به استراحت پرداختند، ولى به گونه اى نبود كه از تحركات دشمن غافل شوند.

15 _ تقويت روحيه مبارزان ، امرى لازم

و ليربط على قلوبكم و يثبت به الأقدام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 12 - 7

7 _ ضرورت ايجاد ترس در دشمنان دين و سلب روحيه نبرد از ايشان

سألقى فى قلوب الذين كفروا الرعب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 45 - 2

2 _ لزوم زياد ياد كردن خدا به هنگام رويارويى با دشمنان دين و

نبرد با آنان

إذا لقيتم فئة فاثبتوا و اذكروا اللّه كثيرا

{اذكروا اللّه} مى تواند عطف بر {اثبتوا} باشد كه در حقيقت جواب شرط {إذا لقيتم} خواهد بود. بر اين مبنا مقصود، زياد ياد كردن خدا به هنگام نبرد است. همچنين {اذكروا ... } مى تواند جمله مستانفه باشد. در اين صورت زياد ياد كردن خدا برنامه اى است براى تمامى مراحل زندگى كه از مصاديق آن هنگام رويارويى با دشمنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 67 - 4،11

4 _ مجاهدان بدر پيش از غلبه كامل بر دشمن ، براى دستيابى به منافعى مادى ، به گرفتن اسير اقدام كردند .

ما كان لنبى . .. تريدون عرض الدنيا

11 _ سركوب دشمنان دين در ميدان نبرد ، آخرت جويى و موجب رسيدن به منافع معنوى و مواهب اخروى است .

ما كان لنبى أن يكون له أسرى . .. و اللّه يريد الأخرة

آرزوى متخلفان از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 50 - 2

2 _ بهانه جويان متخلف از جنگ ، آرزومند عدم موفقيت سپاه اسلام و نگران از پيروزى آنان .

إن تصبك حسنة تسؤهم

آسيب شناسى جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 13 - 13

13 - خانه و زندگى ، از جمله نگرانى انسان است و وابستگى به آنها ، باعث تزلزل در جهاد مى شود .

يقولون إنّ بيوتنا عورة و ما هى بعورة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 16

- 10

10 - وابستگى به دنيا ، از جمله عوامل فرار از جهاد است .

إن فررتم من الموت . .. و إذًا لاتمتّعون إلاّ قليلاً

كاربرد {لاتمتّعون} به جاى اين كه بگويد: {چندان زنده نخواهيد ماند. }، مى تواند به اين نكته اشاره داشته باشد كه منافقان، در پى دستيازيدن به متاع دنيوى، از مرگ فرار مى كرده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 19 - 2

2 - كم شركت كردن منافقان در جبهه جهاد مسلمانان ، به خاطر بخل آنان به مسلمانان بود .

لايأتون البأس . .. أشحّة عليكم

{أشحّة} جمع {شحيح} است. {شح} _ ريشه أشحّة _ در لغت، به معناى {بخل حريصانه} است (مفردات راغب). لازم به ذكر است كه {أشحّة} حال براى ضمير فاعلى فعل {يأتون } در آيه پيشين است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 35 - 3

3- سستى در جهاد و نبرد با دشمن ، در پى دارنده سازشى خفّت بار *

فلاتهنوا و تدعوا إلى السلم و أنتم الأعلون

تقدم {لاتهنوا} بر {تدعوا إلى السلم} بيانگر اين حقيقت است كه سستى، پيش زمينه سازش است; سازشى كه امت هاى برتر (و أنتم الأعلون) را به ذلّت مى كشاند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 36 - 4

4- سرگرمى ها و خوشى هاى پوچ دنيا ، از مهم ترين عوامل سستى در جهاد و تمايل به سازش با كافران

فلاتهنوا . .. إنّما الحيوة الدنيا لعب و لهو

خداوند، پس از نهى مؤمنان نسبت به سستى در جهاد و

گرايش به سازش، به آنان لعب و لهو بودن دنيا را يادآورى كرده است. از مطلب استفاده مى شود كه سرگرمى هاى اين دنيا، عاملى مهم در سستى و سازش با كفر است.

آگاهى در جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 141 - 4

4 _ بروز نقطه هاى ضعف در جنگ و آگاهى از آن ، زمينه مناسبى براى خالص شدن مؤمنان از عيب ها و نقصها

ان يمسسكم قرح . .. نداولها بين النّاس ... و ليمحّص اللّه الّذين امنوا

چون {تمحيص} به معناى خالص سازى از عيب و نقص است و اين خالص سازى نتيجه شكست مؤمنان فرض شده، مى توان گفت كه شكست مسلمانان باعث مى شود كه آنها عيبها و نقصهاى خود را بشناسند و در رفع آن بكوشند.

آمادگى در جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 246 - 13

13 _ نقش آمادگى نيرو هاى رزمى ، در صدور فرمان جنگ

اذ قالوا لنبى لهم ابعث

تا زمانى كه بنى اسرائيل، خود، خواهان جنگ و آماده آن نشده بودند، فرمان جنگ صادر نشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 11 - 4

4 _ لزوم حفظ آماده باش و عدم غفلت از دشمن در صحنه هاى نبرد ، حتى به هنگام استراحت

إذ يغشيكم النعاس أمنة منه

تصريح به اينكه خواب مجاهدان در آستانه نبرد، خوابى سبك و خفيف بود، براى اشاره به اين است كه مجاهدان اگر چه به استراحت پرداختند، ولى به گونه اى نبود كه از تحركات دشمن

غافل شوند.

آمرزش معذوران از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 91 - 18

18 _ معاف شدگان از جهاد ، در عين معذور بودن ، نيازمند غفران و رحمت خدايند .

ليس على الضعفاء . .. و اللّه غفور رحيم

ابتلا به جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 155 - 4

4 - مبتلا شدن به پيكار با دشمنان و پيامد هاى آن ( ترس ، گرسنگى ، زيان هاى مالى و جانى و كم محصولى ) از مشكلات راه ايمان است .

لاتقولوا لمن يقتل . .. و لنبلونكم بشىء من الخوف

بيان كردن آزمون با ترس، گرسنگى و . .. پس از مطرح كردن جهاد و كشته شدن در راه خدا، گوياى اين است كه: مقصود از {الخوف و ...} ترسها و گرسنگيهايى است كه از مبتلا شدن به دشمنان دين به وجود مى آيد; يعنى، ايمان به رسالت مستلزم پيكار با دشمنان دين است و پيامد پيكار ترس، گرسنگى و ... مى باشد.

اتحاد در جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 152 - 13،21

13 _ استوارى در نبرد ، اتّحاد و يكدلى رزمجويان و پيروى از دستورات رهبران الهى ، عامل جلب اذن خداوند براى پيروزى بر دشمن

اذ تحسّونهم باذنه حتّى اذا فشلتم و تنازعتم فى الامر و عصيتم

كلمه {باذنه} بيانگر اين است كه پيروزيها در گرو اذن خداوند است و از اينكه مسلمانان در مرحله اوّل، يعنى قبل از اختلاف و سستى و سرپيچى، مأذون به پيروزى

شدند و آنگاه كه سستى كردند و اختلاف ورزيدند و سرپيچى نمودند، اذن به پيروزى برداشته شد، معلوم مى شود اذن الهى به پيروزى، دائر مدار عملكرد رزمجويان خواهد بود.

21 _ پايدارى در نبرد ، وحدت و پيروى از تعاليم پيامبر ( ص ) ، نشانگر آخرت خواهى مؤمنان مجاهد

حتّى اذا فشلتم . .. منكم من يريد الاخرة

بنابر اينكه دنياطلبى (منكم من يريد الدّنيا)، دليل {اذا فشلتم . .. } باشد، صفات مقابل اينها ويژگى آخرت جويان خواهد بود; يعنى آخرت خواهان در نبرد نه سستى خواهند كرد و نه ...

اجابت دعا در جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 148 - 8

8 _ دعا و درخواست پيكارگران شكيبا به درگاه خداوند در هنگامه كارزار ، مقرون به استجابت است .

ربّنا اغفرلنا . .. فاتيهم اللّه ثواب الدّنيا

اجازه ترك جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 13 - 8،18

8 - برخى از منافقان و بيماردلان مدينه ، از پيامبر ( ص ) براى ترك جهاد در غزوه احزاب ، به بهانه ناامن بودن خانه و كاشانه شان ، مصرّانه اجازه مى خواستند .

و يستئذن فريق منهم النبىّ يقولون إنّ بيوتنا عورة

مراد از {عورة} در آيه، مستحكم نبودن خانه و قابل ورود بودن آن براى هر كس است كه بخواهد وارد شود(مفردات راغب).

18 - وحى ، نيات منافقان را در رخصت خواهى شان از پيامبر ( ص ) آشكار كرد .

و إذ قالت طائفة منهم ي_أهل يثرب لامقام لكم . .. و يستئذن ... إن يريدون إلاّ

فرار

احسان در جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 172 - 13،14

13 _ تشويق خداوند به جهاد ، همراه با نيكوكارى و تقوا

الّذين استجابوا للّه . .. للّذين احسنوا منهم و اتّقوا اجر عظيم

14 _ خوب عمل كردن در جنگ ( احسان ) و تخلف نكردن از مقررات جنگى ( تقوا ) ، شرط پاداش بزرگ خداوند براى مجاهدان

الّذين استجابوا للّه . .. للّذين احسنوا منهم و اتّقوا اجر عظيم

در برداشت فوق، متعلق {احسان}، جنگ گرفته شده است ; يعنى در جنگ خوب عمل كنند. همچنين متعلق {اتّقوا}، مقررات جنگى (مانند پيروى از فرماندهى) گرفته شده است.

احكام جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 190 - 1،3،6

1 - وجوب نبرد با كافران ، در صورتى كه با مسلمانان سرجنگ داشته باشند .

و قتلوا فى سبيل اللّه الذين يقتلونكم

3 - تجاوز از مقررات و احكام جهاد ، حرام است .

و قتلوا فى سبيل اللّه . .. و لاتعتدوا

6 - مسلمانان نبايد آغازگر جنگ عليه دشمنان خويش باشند . *

و قتلوا فى سبيل اللّه الذين يقتلونكم و لاتعتدوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 191 - 6،9،13

6 - ضرورت نبرد با كافرانى كه سرزمين هاى اسلامى را به تصرف خويش در آورده اند .

و اقتلوهم . .. و أخرجوهم من حيث أخرجوكم

9 - فتنه انگيزى كافران ، مجوز نبرد با ايشان است ، هر چند كه با مسلمانان سر جنگ نداشته باشند .

و قتلوا فى سبيل اللّه يقتلونكم . ..

الفتنة أشد من القتل

جمله {والفتنة أشد من القتل}، به اصطلاح اصوليين حاكم بر {الذين يقاتلونكم} است و موجب توسعه در موضوع حكم مطرح شده در آيه قبل مى شود; يعنى، آيه قبل بيان داشت كه با كافران حربى نبرد كنيد و جمله {الفتنة . ..} بيان مى كند كه فتنه انگيزى به منزله جنگ است.

13 - در صورتى كه دشمنان دين در مسجدالحرام و نواحى آن عليه مسلمانان وارد جنگ شوند ، نبرد با آنان و كشتن شان واجب است .

و لاتقتلوهم عند المسجدالحرام حتى يقتلوكم فيه فإن قتلوكم فاقتلوهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 192 - 1،2

1 - نبايد با كفرپيشگانى كه از جنگ و فتنه انگيزى دست كشيده اند ، نبرد كرد و آنان را به قتل رساند .

فإن انتهوا فإن اللّه غفور رحيم

متعلق {إنتهوا} به قرينه آيات قبل، جنگيدن و فتنه انگيزى است. جمله {فإن اللّه ...} جانشين جواب شرط مى باشد و تقدير كلام چنين است: فإن انتهوا عن القتال و الفتنة فلا تقاتلوهم و لاتقتلوهم إن اللّه غفور رحيم}.

2 - مسلمانان ، بايد آتش بس اعلام شده از سوى كافران را بپذيرند . *

فإن انتهوا فإن اللّه غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 193 - 1،5،6

1 - نبرد با كافران ، تا برطرف شدن فتنه هاى آنان ، وظيفه اى ضرورى بر عهده مسلمانان

و قتلوهم حتى لاتكون فتنة

5 - لزوم ترك جنگ با كافران ، در صورت دست برداشتن آنان از فتنه انگيزى و ايجاد مزاحمت براى گسترش دين خدا

فإن انتهوا

فلا عدون إلا على الظلمين

متعلق {إنتهوا . ..} - به قرينه فرازهاى پيش - فتنه انگيزى و بازدارى از حاكميت يافتن دين الهى است. جواب شرط (فإن انتهوا) محذوف است وجمله {فلاعدوان...} جانشين آن مى باشد; يعنى، پس اگر از فتنه انگيزى دست كشيدند و مانع گسترش و حاكميت دين خدا نشدند، آنان را نكشيد; زيرا تعدى تنها بر ستمكاران رواست.

6 - در صورتى كه كفرپيشگان محارب يا فتنه انگيز از كفرورزى دست بكشند ، نبايد با آنان نبرد كرد .

فإن انتهوا فلا عدون إلا على الظلمين

برداشت فوق بر اساس اين احتمال است كه متعلق {انتهوا} كفرورزى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 216 - 1،14

1 _ وجوب جهاد بر مسلمانان ، حكمى ثابت و هميشگى

كتب عليكم القتال

{كُتب} يعنى ثبت و استقرّ.

14 _ احكام الهى ( وجوب جهاد و . . . ) ، بر اساس علم خداوند نسبت به مصالح و مفاسد انسانهاست .

كتب عليكم القتال و هو كره لكم و عسى . .. و اللّه يعلم و انتم لا تعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 244 - 3

3 _ وجوب پيكار در راه خداوند

و قاتلوا فى سبيل اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 75 - 1،12

1 _ وجوب جهاد در راه خدا

و ما لكم لا تقاتلون فى سبيل اللّه

12 _ رهايى مستضعفان موحد ، مجوّز جهاد ابتدايى

و ما لكم لا تقاتلون فى سبيل اللّه و المستضعفين . .. الّذين يقولون ربّنا اخرجنا م

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 94 - 2

2 _ مؤمنان ، هنگام روانه شدن براى جهاد ، بايد نسبت به اسلام و كفر افراد و نيرو هاى مقابل تحقيق نمايند .

يا ايّها الّذين امنوا اذا ضربتم فى سبيل اللّه فتبيّنوا

متعلّق {فتبيّنوا}، به قرينه {و لا تقولوا . .. }، كفر و ايمان افرادى است كه مسلمانان به هنگام جهاد با آنان مواجه مى شوند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 95 - 13

13 _ جهاد ، از واجبات كفايى

لايستوى القاعدون . .. كلاّ وعد اللّه الحسنى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 15 - 1،2،4

1 _ اهل ايمان وظيفه دار پايدارى و استقامت به هنگام هجوم و لشكركشى دشمنان دين ( جهاد دفاعى )

يأيها الذين ءامنوا إذا لقيتم الذين كفروا زحفا فلاتولوهم الأدبار

كلمه {زحفا} (كه به معناى لشكركشى است) مى تواند حال براى {الذين كفروا} باشد ; يعنى آنگاه كه كافران به سوى شما لشكركشى مى كنند. و همچنين مى تواند حال براى فاعل {لقيتم} باشد ; يعنى آنگاه كه شما براى جهاد به سوى كافران حركت مى كنيد. در برداشت فوق وجه اول ملاحظه شده است.

2 _ اهل ايمان به هنگام حركت به سوى دشمن و رويارويى با آنان ( جهاد ابتدايى ) نبايد صحنه كارزار را ترك كنند .

إذا لقيتم الذين كفروا زحفا فلاتولوهم الأدبار

برداشت فوق بر اين اساس است كه كلمه {زحفا} حال براى فاعل {لقيتم} باشد.

4 _ حرمت پشت كردن به دشمن و فرار از ميدان جنگ

فلاتولوهم الأدبار

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 16 - 1

1 _ جواز روى برتافتن از جبهه نبرد به منظور در اختيار گرفتن موضعى جديد عليه دشمن يا پيوستن به گروهى از همرزمان خويش

و من يولهم يومئذ دبره إلا متحرفا لقتال او متحيزا إلى فئة

{تحرف} به معناى روى گرداندن از محلى به اطراف آن محل است. بنابراين {تحرف للقتال} يعنى روى گرداندن از دشمن به منظور انتخاب جبهه اى ديگر براى نبرد. و {تحيز} به معناى جاى گرفتن است و چون به {إلى} متعدى شده معناى پيوستن نيز در آن اشراب شده است. گفتنى است مراد از {فئة} گروهى است كه در آن ميدان مشغول پيكار هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 19 - 7

7 _ مسلمانان نبايد آغازگر جنگ باشند .

و إن تعودوا نعد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 20 - 5

5 _ حرمت روى برتافتن از حكم رسول خدا در نبرد با دشمنان دين

أطيعوا اللّه و رسوله و لا تولوا عنه و أنتم تسمعون

با توجه به اينكه آيات پيشين اين بخش از سوره درباره جنگ و مبارزه با دشمنان دين است، مصداق مورد نظر از جمله {أطيعوا} و {لاتولوا عنه} روى برتافتن از فرمانهاى آن حضرت در مبارزه و نبرد با دشمنان دين است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 65 - 3

3 _ يك گروه بيست نفرى اهل ايمان بايد بر يك گروه دويست نفرى اهل كفر و لشكر صد نفرى

مؤمنان بايد بر لشكر هزار نفرى اهل كفر پيروز شود .

إن يكن منكم عشرون صبرون يغلبوا مائتين و إن يكن منكم مائة يغلبوا ألفا

جمله هاى {يغلبوا مائتين} و {يغلبوا ألفا} خبرى هستند. ولى مراد از آن به دليل {الئن خفف اللّه عنكم} در آيه بعد معنايى دستورى است. زيرا تخفيف در محدوده تكاليف و دستورات مطرح است. بنابراين {يغلبوا ... } يعنى بايد مقاومت كنيد و پيروز شويد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 66 - 2،9

2 _ حكم بر پايدارى در مقابل دشمنان و حدود و شرايط آن ، در اختيار خداوند است .

الئن خفف اللّه عنكم و علم أن فيكم ضعفا

9 _ لزوم پايدارى صد مؤمن در برابر دويست كافر و هزار مؤمن در برابر دو هزار كافر تا تحقق پيروزى بر آنان

فإن يكن منكم مائة صابرة يغلبوا مائتين و إن يكن منكم ألف يغلبوا الفين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 68 - 7

7 _ روى آورى رزمندگان اسلام به اسير گرفتن از دشمن پيش از سركوبى كامل آنان گناهى بزرگ است .

لمسكم فيما أخذتم عذاب عظيم

از اينكه گرفتن اسير اقتضاى عذاب بزرگ دارد، معلوم مى شود اين گناه، بزرگ است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 41 - 3،12

3 _ مشكلات و دشوارى هاى زندگى _ هر چند بسيار باشد _ نمى تواند بهانه اى براى تخلف از جهاد قرار گيرد .

انفروا خفافاً و ثقالا

12 _ { عن جعفر بن محمد ( ع ) انه قال فى

قوله تعالى : {انفروا خفافاً و ثقالا } قال : شباباً و شيوخاً ; 32

از امام صادق (ع) درباره سخن خدا: {انفروا . .} روايت شده است: [مقصود اين است كه به جهاد برويد ]چه جوان و چه پير}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 43 - 9

9 _ شركت نكردن در جنگ ، نيازمند اذن رهبر است .

لم أذنت لهم حتى يتبين لك الذين صدقوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 83 - 12،16

12 _ شركت و عدم شركت مسلمانان در جنگ ، منوط به اذن پيامبر ( ص ) بود .

فاستئذنوك

استيذان منافقان، نشان دهنده اين است كه: آنان به عنوان فردى از جامعه اسلامى، شركت خود را در جنگهاى آينده، منوط به اجازه پيامبر (ص) مى دانسته اند.

16 _ معاف بودن برخى از مردم ( زنان ، كهنسالان ، معلولان و . . . ) از شركت در جنگ

فاقعدوامع الخلفين

مراد از {خالفين} مى تواند كسانى باشند كه به صورت مجاز و به دليل عجز از شركت در جنگ معاف شده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 91 - 1،3،5،21

1 _ افراد ضعيف و مريض و فاقد هزينه و امكانات جنگى ، از شركت در جنگ معافند و گناهى بر آنان نيست .

ليس على الضعفاء . .. حرج

3 _ عدم قدرت بر تأمين نياز هاى ضرورى خانواده ، در صورت رفتن به جهاد ، سبب معافيت از جنگ است .

و لا على الذين لا يجدون ما ينفقون حرج

منظور از

انفاق در {ينفقون} مى تواند انفاق بر افراد تحت تكفل و واجب النفقه باشد.

5 _ افراد تهيدست ، معاف از جهاد مالى

و لا على الذين لا يجدون ما ينفقون حرج

در آيات قبل، سخن از جهاد با مال و جان بود و در اين آيه، ممكن است استثناى ضعيفان و مريضان از جهاد جانى و استثناى تهيدستان، از جهاد مالى باشد.

21 _ از امام صادق ( ع ) روايت شده كه فرمود : { . . . إن اللّه يحتج على العباد بما آتاهم و عرّفهم . . . و ما امروا إلا بدون سعتهم . . . و كل شيئى لا يسعون له فهو موضوع عنهم . . . ثم تلا { ليس على الضعفاء و لا على المرضى و لا على الذين لا يجدون ما ينفقون حرج } . . . ;

. .. به تحقيق خداوند بر بندگان احتجاج مى كند به چيزى كه به آنها عطا فرموده و شناختى كه به آنها داده است ... و آنان مأمور نشده اند مگر به تكليفى كه پايين تر از سعه و توانشان باشد ... و هر تكليفى كه در وسع بندگان نباشد، از آنها برداشته شده ... سپس امام آيه شريفه را تلاوت فرمود: {بر ضعيفان و بيماران و آنان كه چيزى نمى يابند كه (در راه جهاد) هزينه كنند، باكى نيست} ... .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 92 - 1،12

1 _ مؤمنان تهيدست و ناتوان از تدارك ساز و برگ نبرد ، معذور و معاف از جنگند .

و لا على الذين إذا ما أتوك

لتحملهم

12 _ حسن بصرى گويد : رسول خدا ( ص ) فرمود : { لقد خلفتم بالمدينة اقواماً ما انفقتم من نفقة و لا قطعتم و ادياً و لا نِلتم من عدوّ نيلا إلا و قد شركوكم فى الأجر ثم قرء { و لا على الذين إذا ما أتوك . . . الآية } ;

به تحقيق گروههايى را در مدينه بر جاى گذاشتيد كه شما چيزى را هزينه [جنگ ]نكرده ايد و از هيچ واديى عبور ننموده ايد و هيچ آسيبى به دشمن نرسانده ايد، مگر اينكه آن گروهها در اجر با شما شريك شدند. سپس آيه شريفه را تلاوت فرمود: و نيز باكى نيست براى كسانى كه وقتى نزد تو آمدند تا آنان را سوار كنى [و به جهاد بفرستى] و تو گفتى مركبى ندارم تا شما را سوار كنم، بازگشتند در حالى كه از غصه اينكه چيزى را براى خرج [جنگ] نمى يابند، از چشمهاى آنان سيلاب اشك جارى بود}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 111 - 19

19 _ جهاد با جان و مال در راه خدا ، تكليفى الهى بر همه انسان ها و در همه شرايع است نه مخصوص به مسلمانان و شريعت اسلام .

إن اللّه اشترى من المؤمنين أنفسهم و أمولهم . .. وعداً عليه حقاً فى التورية و الإ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 122 - 1،6،22

1 _ عدم جواز شركت تمام افراد جامعه در جهاد و خالى گذاشتن مراكز دينى و تبليغات اسلامى و بقيه پست ها و مسؤوليتها

و ما

كان المؤمنون لينفروا كافة

مراد از {نفر} _ به اقتضاى سياق آيات _ بسيج براى جهاد مى باشد.

6 _ جهاد ، از واجبات كفايى

و ما كان المؤمنون لينفروا كافة

22 _ از على ( ع ) روايت شده كه فرمود : { الجهاد فرض على جميع المسلمين . . . فان قامت بالجهاد طائفة من المسلمين وسع ساير هم التخلف عنه . . . قال اللّه تعالى : { و ما كان المؤمنون لينفروا كافة } فان دهم أمر يحتاج فيه الى جماعتهم نفروا كلّهم . . . ;

جهاد بر جميع مسلمانان واجب است . .. اگر عده اى از آنان به وظيفه جهاد قيام كنند، ديگران مجازند به جبهه نروند ... خداى تعالى فرمود: {نشايد كه مؤمنان همه [براى جهاد] كوچ كنند} ; پس اگر پيش آمدى رخ دهد كه در آنجا نياز به مؤمنان باشد، همه بايد براى جهاد كوچ كنند [و تخلف جايز نيست ]... }.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 109 - 6

6- جهاد و توسل به قدرت در مسير احقاق حق و پياده كردن دين ، پس از بيان حقايق دينى و كارساز نبودن آن ، امرى جايز و مشروع است .

فإن تولّوا فقل ءاذنتكم على سواء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 39 - 1

1 - جواز جنگ و پيكار با دشمن مهاجم

أُذن للذين يق_تلون بأنّهم ظلموا

{اُذِن} فعل مجهول و نايب فاعل آن محذوف است; يعنى، {اُذن فى القتال} و {الذين يقاتلون}; يعنى، آنان كه مورد تهاجم قرار مى گيرند. {باء} در {بأنهم ظلموا}

سببيه است; يعنى، بدان سبب كه آنان مظلوم واقع شده اند. بنابراين معناى جمله ياد شده چنين مى شود: به كسانى كه مورد تهاجم قرار مى گيرند، بدان سبب كه مورد ستم واقع شده اند، رخصت جنگ داده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 4 - 10

10- عدم جواز كشتن دشمن ، پس از زمين گير شدن و قدرت نداشتن او بر دفاع *

فضرب الرقاب حتّى إذا أثخنتموهم

مفهوم {حتّى إذا أثخنتموهم}، ممكن است اين باشد كه پس از زمين گير شدن دشمن و ناتوانى وى بر دفاع از خويش، كشتن او (ضرب الرقاب) لازم نيست; بلكه موقع اسير گرفتن او {شدّوا الوثاق} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 9 - 3

3 - جهاد با كافران و منافقان و هرگونه برخورد شديد و سختگيرانه با آنان ، بايد زير نظر رهبر جامعه اسلامى انجام گيرد .

ي_أيّها النبىّ ج_هد الكفّار و المن_فقين و اغلظ عليهم

مخاطب قرار گرفتن شخص پيامبر(ص)، در جهاد سختگيرانه با كافران و منافقان، مى تواند اشاره به نكته ياد شده باشد. افراط و تفريطى كه نوعاً در چنين موضوعى از سوى مردم سرمى زند، تأييد كننده همين مطلب است.

اختلاف در جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 152 - 26

26 _ سستى در نبرد با دشمن ، نزاع و پراكندگى و تخلف از دستورات فرماندهى ، گناه و موجب استحقاق عقاب

حتّى اذا فشلتم . .. و لقد عفا عنكم

ظاهر كلمه عفو اين است كه گناهى

صورت گرفته باشد و گناه در اين مورد همان سستى و نزاع و سرپيچى از دستورات فرماندهى است.

اخلاص در جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 78 - 1،2

1 - جهاد خالصانه و همه جانبه ( جهاد با جان و مال ) در راه خدا ، توصيه الهى به اهل ايمان

و ج_هدوا فى اللّه حقّ جهاده

تقييد {جاهدوا} به {حقّ جهاده}، ظهور در اين معنا دارد كه مؤمنان بايد تمامى توان خود را در راه خدا به كار گيرند و هرچه دارند (جان و مال) در اين راه نثار كنند.

2 - ارزش جهاد ، به در راه خدا بودن آن است .

و ج_هدوا فى اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 4 - 6

6 - ارزش جهاد به اين است كه در راه خدا و جلب رضاى او باشد و نه دستيابى به منافع مادى .

الذين يق_تلون فى سبيله

قيد {فى سبيله} مى رساند كه انگيزه كسى كه در جهاد شركت مى كند، تنها بايد براى اعتلا بخشيدن به دين خدا بوده و از انگيزه هاى مادى (مانند غنيمت و. ..) مبرّا باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 11 - 8

8 - ارزش جهاد ، به اين است كه در راه خدا و براى جلب رضاى او باشد .

تج_هدون فى سبيل اللّه

قيد {فى سبيل اللّه} بيانگر مطلب ياد شده است.

اذن ترك جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 43 - 1،2،4،9

1 _

عتاب محبت آميز خدا به پيامبر ( ص ) در پى اجازه دادن آن حضرت به برخى از مسلمانان ( منافقان ) براى شركت نكردن در جنگ تبوك ، به مجرد اظهار ناتوانى آنان

عفا اللّه عنك لم أذنت لهم

2 _ اجازه گرفتن بهانه جويان ( منافقان ) از پيامبر ( ص ) ، براى شركت نكردن در جنگ تبوك با اظهار دروغين عجز و ناتوانى خود

لم أذنت لهم حتى يتبين لك

مقصود از {اذن} در آيه فوق _ به قرينه آيه قبل (لو استطعنا . ..) و شأن نزولها _ اذن دادن به كسانى است كه از شركت در جهاد، خود را معذور مى دانستند.

4 _ گذشت و عفو خداوند از پيامبر ( ص ) نسبت به اذن دادن به بهانه جويان ( منافقان ) براى نرفتن به جنگ تبوك

عفا اللّه عنك لم أذنت لهم

9 _ شركت نكردن در جنگ ، نيازمند اذن رهبر است .

لم أذنت لهم حتى يتبين لك الذين صدقوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 44 - 1

1 _ مؤمنان به خدا و آخرت ، براى جهاد با مال و جان ، بهانه نياورده و از پيامبر ( ص ) خواهان اجازه ترك جهاد نبودند .

لايستئذنك الذين يؤمنون باللّه و اليوم الأخر أن يجهدوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 45 - 1

1 _ تنها مردمان بى ايمان ( منافقان ) ، از پيامبر ( ص ) اجازه ترك جهاد مى طلبيدند .

إنما يستئذنك الذين لايؤمنون باللّه و اليوم الأخر

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 49 - 1

1 _ اذن طلبى برخى منافقان براى نرفتن به جنگ تبوك ، به بهانه گرفتار شدن به فتنه و گناه

و منهم من يقول ائذن لى و لاتفتنى

در شأن نزول آيه آورده اند كه: يكى از منافقان به پيامبر اكرم (ص) گفت: {يا رسول اللّه ائذن لى و لاتفتنى ببنات الأصغر فإنى أخاف أن أفتتن بهن}; يعنى، اى رسول خدا! به من اذن بده تا در جنگ شركت نكنم . .. چون، مى ترسم مفتون دختركان رومى گردم و به گناه بيفتم. (مجمع البيان، ذيل آيه)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 83 - 12

12 _ شركت و عدم شركت مسلمانان در جنگ ، منوط به اذن پيامبر ( ص ) بود .

فاستئذنوك

استيذان منافقان، نشان دهنده اين است كه: آنان به عنوان فردى از جامعه اسلامى، شركت خود را در جنگهاى آينده، منوط به اجازه پيامبر (ص) مى دانسته اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 86 - 3،5

3 _ زمام امور جنگ و اجازه حضور و عدم حضور در آن ، در اختيار پيامبر اكرم ( ص ) و از شؤون آن حضرت

جهدوا مع رسوله استئذنك

5 _ رخصت خواستن منافقان توانگر از پيامبر ( ص ) براى شركت نكردن در جنگ ، به مجرد فرمان الهى به جهاد

أن ءامنوا باللّه و جهدوا مع رسوله استئذنك

اذن جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 83 - 12

12 _ شركت و عدم شركت

مسلمانان در جنگ ، منوط به اذن پيامبر ( ص ) بود .

فاستئذنوك

استيذان منافقان، نشان دهنده اين است كه: آنان به عنوان فردى از جامعه اسلامى، شركت خود را در جنگهاى آينده، منوط به اجازه پيامبر (ص) مى دانسته اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 86 - 3

3 _ زمام امور جنگ و اجازه حضور و عدم حضور در آن ، در اختيار پيامبر اكرم ( ص ) و از شؤون آن حضرت

جهدوا مع رسوله استئذنك

ارزش آرزوى جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 92 - 10

10 _ اشتياق به جهاد و آرزوى شركت در آن ، ارزشى والا براى مؤمنان

و لا على الذين إذا ما أتوك لتحملهم قلت لا أجد ما أحملكم عليه

برداشت فوق با توجه به اين است كه خداوند، اين گروه را به خاطر اشتياق شديدشان به جهاد، اختصاص به ذكر داده است.

ارزش جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 154 - 3

3 - پيكار با دشمنان دين از ارزش هاى والا ، در پيشگاه خداوند است .

و لاتقولوا لمن يقتل فى سبيل اللّه أموت بل أحياء

از هدفهاى بيان اين حقيقت - كه شهيدان از حيات ويژه برخوردارند - ترغيب به جهاد و بيان ارزش والاى آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 190 - 2

2 - ارزش جهاد و نبرد با دشمنان ، به { در راه خدا بودن } آن است .

و قتلوا فى

سبيل اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 216 - 5

5 _ جنگ و جهاد ، امرى خير براى مؤمنان ، على رغم ظاهر ناخوشايند آن

كتب عليكم القتال و هو كره لكم و عسى ان تكرهوا شيئاً و هو خير لكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 218 - 3،4،5

3 _ ايمان و هجرت و جهادِ در راه خدا ، از عوامل اميدوارى به رحمت وى

ان الذين امنوا و الذين هاجروا و جاهدوا فى سبيل اللّه اولئك يرجون رحمت اللّه

4 _ ارزش هجرت و جهاد ، هنگامى است كه در راه خداوند باشد .

و الذين هاجروا و جاهدوا فى سبيل اللّه

5 _ اهميّت و ارزش هجرت و جهاد در راه خدا ، و برترى مهاجرانِ مجاهد بر ساير مؤمنان

ان الذين امنوا و الذين هاجروا و جاهدوا فى سبيل اللّه

به نظر مى رسد تكرار موصول، دلالت بر ارزشمندى ايمان داشته باشد; اگر چه همراه با جهاد و هجرت نباشد; امّا آنگاه كه توأم با هجرت و جهاد باشد، ارزش و اهميّتى برتر مى يابد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 245 - 1،2

1 _ پيكار در راه خدا ، قرض شايسته بندگان به او *

و قاتلوا . .. من ذا الذى يقرض اللّه قرضاً حسناً

2 _ تأمين تداركات پيكار در راه خدا ، قرض شايسته مسلمانان به او

و قاتلوا . .. من ذا الذى يقرض اللّه قرضاً حسناً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 -

246 - 9

9 _ { فى سبيل اللّه } بودن ، ملاك ارزش پيكار

ابعث لنا ملكاً نقاتل فى سبيل اللّه . .. و ما لنا الاّ نقاتل فى سبيل اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 143 - 8

8 _ شهادت طلبى و حضور در عرصه پيكار با دشمنان دين ، امتيازى ارزشمند در ديدگاه اسلام

ام حسبتم ان تدخلوا الجنّة . .. و لقد كنتم تمنّون الموت

چون خداوند اعراض كنندگان از جهاد و مبارزه و فراريان از شهادت و مرگ در راه خدا را مذمت كرده و از سويى تمام سعادت (بهشت) را در گرو مبارزه دانسته، ارزش والاى جهاد و شهادت به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 172 - 6

6 _ اهميّت و ارزش والاى شركت مجدد مجروحين جنگى در جهاد

الّذين استجابوا للّه و الرسول من بعد ما اصابهم القرح . .. اجر عظيم

اجر عظيم براى مجاهدان در گرو جراحت ناشى از جهاد سابق نيست، بلكه به خاطر شركت در جهاد پس از تحمّل جراحت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 74 - 5

5 _ در راه خدا بودن ، امتياز جهاد اسلامى بر ديگر نبردها

فليقاتل فى سبيل اللّه . .. و من يقاتل فى سبيل اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 60 - 16

16 _ نبرد با دشمنان دين ، از مصاديق { سبيل اللّه } است .

و ما تنفقوا من شىء فى

سبيل اللّه يوف إليكم

سياق آيه حكايت از آن دارد كه از مصاديق {سبيل اللّه} جهاد با دشمنان دين است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 72 - 6

6 _ در راه خدا بودن ، ملاك ارزش هجرت و جهاد در پيشگاه خداوند

هاجروا و جهدوا بأمولهم و أنفسهم فى سبيل اللّه

برداشت فوق با توجه به كلمه {فى سبيل اللّه} استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 74 - 4،6

4 _ پناه دادن و يارى كردن مهاجران و مجاهدان راه خدا ، داراى ارزشى چون هجرت و جهاد

و الذين ءامنوا . .. و الذين ءاووا و نصروا

6 _ هجرت و جهاد در راه خدا ، يارى كردن دين او ، پناه دادن به مهاجران مجاهد ، از ارزش هاى متعالى اسلام و تعيين كننده مرز ايمان حقيقى از غير آن

و الذين ءامنوا . .. أولئك هم المؤمنون حقا

مفعول {نصروا} هم مى تواند كلمه اى همانند {دين اللّه} باشد و هم مى تواند ضميرى محذوف باشد كه به {الذين ءامنوا . .. } برم__ى گردد ; يعنى: نص___روا المؤم___نين المهاجرين المجاهدين ... . مآل هر دو معنا يكى است ; زيرا يارى كردن مهاجران مجاهد نيز يارى دين خداست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 19 - 1،6،7

1 _ سرزنش خداوند نسبت به مسلمانانى كه شغل آب دهى به حاجيان و سرپرستى مسجدالحرام را با جهاد در راه خدا برابر انگاشته و خويشتن را همطراز با مؤمنان اهل پيكار در راه خدا

مى پنداشتند .

أجعلتم سقاية الحاجّ و عمارة المسجدالحرام كمن ءامن باللّه و اليوم الأخر و جهد فى

6 _ جهاد و پيكار در راه خدا ، برترين و با ارزش ترين عمل صالح مؤمنان

أجعلتم سقاية الحاجّ . .. كمن ءامن باللّه و اليوم الأخر و جهد فى سبيل اللّه

7 _ ارزش جهاد ، منوط به اين است كه در راه خدا باشد .

و جهد فى سبيل اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 20 - 2،4

2 _ ايمان ، هجرت و جهاد با جان و مال ، داراى برترين درجه و ارزش در بينش الهى

الذين ءامنوا و هاجروا و جهدوا . .. بأموالهم أعظم درجة

4 _ ارزش والاى هجرت و جهاد منوط به اين است كه در راه خدا باشد .

الذين ءامنوا و هاجروا و جهدوا فى سبيل اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 24 - 9

9 _ ارزش جهاد منوط به اين است كه در راه خدا باشد .

و جهاد فى سبيله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 38 - 5

5 _ ارزش جهاد ، به در راه خدا بودن آن است .

ما لكم إذا قيل لكم انفروا فى سبيل اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 41 - 5

5 _ در راه خدا بودن ، ملاك ارزش جهاد با مال و جان

جهدوا بأمولكم و أنفسكم فى سبيل اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9

- 46 - 6

6 _ جهاد ، ارزشى است الهى كه بى ايمان ها و سست باوران شايستگى آن را ندارند .

و لكن كره اللّه انبعاثهم فثبطهم و قيل اقعدوا مع القعدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 81 - 7

7 _ در راه خدا و براى خدا بودن ، ملاك ارزش جهاد

أن يجهدوا بأمولهم و أنفسهم فى سبيل اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 87 - 7

7 _ ناتوانى منافقان از درك عميق زشتى مواضع و عملكرد خويش و نيز ارزش جهاد در راه خدا

و طبع . .. فهم لايفقهون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 88 - 5

5 _ جهاد پيامبر ( ص ) و مؤمنان راستين ، نشأت يافته از درك صحيح و بينش عميق آنان نسبت به ارزش جهاد

فهم لايفقهون. لكن الرسول و الذين ءامنوا معه جهدوا

با توجه به فراز پيش (رضوا . .. فهم لايفقهون) مقصود اين است كه منافقان چون نمى فهمند، از جهاد مى گريزند و لكن مؤمنان، به بركت درك عميقى كه دارند، به سوى عرصه هاى كارزار پيش مى تازند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 111 - 12،15،17

12 _ ارزش جهاد ، به در راه خدا بودن آن است .

يقتلون فى سبيل اللّه

15 _ كشتن و كشته شدن در راه خدا ، هر دو ارزش و معامله با خداست .

يقتلون فى سبيل اللّه فيقتلون و يقتلون

17 _ جهاد با جان ، ركن

اصلى معامله با خدا و برتر از جهاد مالى

اشترى . .. أنفسهم و أمولهم ... يقتلون فى سبيل اللّه فيقتلون و يقتلون

برداشت فوق بدين احتمال است كه تقدم {أنفسهم} بر {أموالهم} بيانگر ارزش برتر جهاد با جان باشد و {يقاتلون} صرفاً دربردارنده جهاد با جان باشد ; زيرا در جمله {فيقتلون و يقتلون} (مى كشند و كشته مى شوند) تنها جنبه جهاد با جان مطرح گرديده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 78 - 2

2 - ارزش جهاد ، به در راه خدا بودن آن است .

و ج_هدوا فى اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 10 - 20

20 - جهاد و انفاق در راه خداوند ، از مهم ترين و ارزشمندترين تكاليف الهى

لايستوى منكم من أنفق من قبل الفتح و ق_تل

تكيه بر دو تكليف جهاد و انفاق، از ميان ساير تكاليف الهى، حاكى از مطلب ياد شده است.

ارزش جهاد پس از فتح مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 10 - 14

14 - جهاد و انفاق مسلمانان در مقطع پيش از فتح مكه ، بسى ارزشمندتر از جهاد و انفاق آنان در مقطع پس از آن بود .

لايستوى منكم من أنفق من قبل الفتح و ق_تل . .. من الذين أنفقوا من بعد و ق_تلوا

ارزش جهاد قبل از فتح مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 10 - 14

14 - جهاد و انفاق مسلمانان در مقطع پيش از فتح

مكه ، بسى ارزشمندتر از جهاد و انفاق آنان در مقطع پس از آن بود .

لايستوى منكم من أنفق من قبل الفتح و ق_تل . .. من الذين أنفقوا من بعد و ق_تلوا

ارزش جهاد مالى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 20 - 2

2 _ ايمان ، هجرت و جهاد با جان و مال ، داراى برترين درجه و ارزش در بينش الهى

الذين ءامنوا و هاجروا و جهدوا . .. بأموالهم أعظم درجة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 41 - 5

5 _ در راه خدا بودن ، ملاك ارزش جهاد با مال و جان

جهدوا بأمولكم و أنفسكم فى سبيل اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 111 - 17

17 _ جهاد با جان ، ركن اصلى معامله با خدا و برتر از جهاد مالى

اشترى . .. أنفسهم و أمولهم ... يقتلون فى سبيل اللّه فيقتلون و يقتلون

برداشت فوق بدين احتمال است كه تقدم {أنفسهم} بر {أموالهم} بيانگر ارزش برتر جهاد با جان باشد و {يقاتلون} صرفاً دربردارنده جهاد با جان باشد ; زيرا در جمله {فيقتلون و يقتلون} (مى كشند و كشته مى شوند) تنها جنبه جهاد با جان مطرح گرديده است.

ارزش علاقه به جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 92 - 10

10 _ اشتياق به جهاد و آرزوى شركت در آن ، ارزشى والا براى مؤمنان

و لا على الذين إذا ما أتوك لتحملهم قلت لا أجد ما أحملكم

عليه

برداشت فوق با توجه به اين است كه خداوند، اين گروه را به خاطر اشتياق شديدشان به جهاد، اختصاص به ذكر داده است.

استغاثه در جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 9 - 2

2 _ مجاهدان بدر پيش از نبرد با نيايش به درگاه خدا از وى استمداد كردند .

إذ تستغيثون ربكم

{غوث} به معناى يارى كردن است و استغاثه طلب يارى و امداد است.

استقامت در جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 246 - 15

15 _ اطمينان بخشيدن بنى اسرائيلِ زمان طالوت به پيامبرشان ، بر پايدارى در پيكار با دشمنان

و ما لنا الاّ نقاتل فى سبيل اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 249 - 22

22 _ مؤمنان به روز رستاخيز ، معتقد به پايدارى در پيكار با دشمنان خدا ، على رغم كمبود نيرو

قال الّذين يظنّون . .. غلبت فئة كثيرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 139 - 2،6

2 _ ترغيب اهل ايمان به ثبات قدم و استوارى و اعتماد به نفس در رويارويى با دشمن

يا ايّها الّذين امنوا . .. و لا تهنوا و لا تحزنوا و انتم الاعلون

6 _ ايمان و روحيه قوى ، رمز استوارى و ثبات قدم در رويارويى با دشمنان

و لا تهنوا و لا تحزنوا و انتم الاعلون ان كنتم مؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 142 - 7

7 _ ضرورت استقامت

مؤمنان در جهاد و هنگامه شدائد و سختيها

ام حسبتم ان تدخلوا الجنّة و لمّا يعلم اللّه الّذين جاهدوا منكم و يعلم الصّابرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 146 - 2،8،12،13،14

2 _ عالمان ، ياوران پيامبران الهى در پيكار با دشمنان دين ، و تسليم ناپذير و استوار

و كايّن من نبىّ قاتل معه ربيّون كثير فما وهنوا لما اصابهم

برخى {ربيّون} را به معناى عالمان تقواپيشه و صابر گرفته اند. (لسان العرب).

8 _ قدرت روحى ، استقامت و تسليم ناپذيرى در مقابل دشمن ، از ويژگى هاى مردان الهى

و كايّن من نبىّ قاتل معه ربيّون كثير فما وهنوا . .. وما استكانوا

{وهن} به معناى فتور و سستى است، و كلمه {ما استكانوا}، از ماده {سكن}، به معنى خضوع است ; يعنى در برابر دشمن، خاضع و ذليل نمى شوند و تسليم نمى گردند.

12 _ خداوند دوستدار پايمردان در جنگ و شكيبايان در برابر هجوم حوادث آن

فما وهنوا لما اصابهم فى سبيل اللّه . .. و اللّه يحبّ الصّابرين

13 _ محبّت خدا ، پاداش پايمردى شكيبايان در رويارويى و نبرد با دشمنان دين خدا

فما وهنوا لما اصابهم . .. و اللّه يحبّ الصّابرين

14 _ نقش سازنده يادآورى حماسه شجاعت و پايدارى مجاهدان راه خدا و ياوران پيامبران در پيكار و مبارزه

و كايّن من نبىّ قاتل . .. و اللّه يحبّ الصّابرين

آيه شريفه با يادآورى حماسه {ربيّون}، در صدد سازندگى مسلمانان است تا ديگر بار همانند نبرد احد، سستى و زبونى به خود راه ندهند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 -

15 - 1

1 _ اهل ايمان وظيفه دار پايدارى و استقامت به هنگام هجوم و لشكركشى دشمنان دين ( جهاد دفاعى )

يأيها الذين ءامنوا إذا لقيتم الذين كفروا زحفا فلاتولوهم الأدبار

كلمه {زحفا} (كه به معناى لشكركشى است) مى تواند حال براى {الذين كفروا} باشد ; يعنى آنگاه كه كافران به سوى شما لشكركشى مى كنند. و همچنين مى تواند حال براى فاعل {لقيتم} باشد ; يعنى آنگاه كه شما براى جهاد به سوى كافران حركت مى كنيد. در برداشت فوق وجه اول ملاحظه شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 65 - 4،7،8

4 _ اهل ايمان موظف به پايدارى در برابر لشكريان كفر تا پيروزى بر آنان ; حتى در صورت ده برابر بودن نيروى انسانى كافران

حرض المؤمنين على القتال إن يكن منكم عشرون صبرون يغلبوا مائتين

تغيير نكردن نسبت در دو فراز ياد شده، يعنى بيست در مقابل دويست و صد در مقابل هزار، بيانگر اين است كه ضرورت مقاومت مخصوص بيست و دويست نفر نيست، بلكه تحقق نسبت (يك بر ده) ملاك حكم است.

7 _ ضرورت پايدارى در مقابل دشمنى با نيرويى ده برابر ، مشروط به اين است كه رزمجويان اهل ايمان كمتر از بيست نفر نباشند .

إن يكن منكم عشرون صبرون يغلبوا مائتين

رساندن معناى مقصود، يعنى لزوم مقاومت يك بر ده، با جمله اى كوتاهتر از آنچه آمده ممكن بود. بنابراين تطويل آن با ذكر دو مثال حاوى نكاتى است ; از جمله اين احتمال كه نسبت ياد شده و حكم مترتب بر آن در صورتى است كه نفرات اهل ايمان بيست نفر

و يا بيشتر باشند و اگر كمتر باشند اين حكم جارى نيست.

8 _ صبر و مقاومت در صحنه كارزار از عوامل مهم پيروزى مؤمنان بر كافران

إن يكن منكم عشرون صبرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 66 - 9

9 _ لزوم پايدارى صد مؤمن در برابر دويست كافر و هزار مؤمن در برابر دو هزار كافر تا تحقق پيروزى بر آنان

فإن يكن منكم مائة صابرة يغلبوا مائتين و إن يكن منكم ألف يغلبوا الفين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 4 - 2

2- ايمان به پيروزى راه ايمان و شكست نهايى كافران ، مقتضى صلابت و جديت مؤمنان در نبرد با جبهه كفر

الذين كفروا . .. أضلّ أعم_لهم ... فإذا لقيتم الذين كفروا فضرب الرقاب

فاء در {فإذا لقيتم} مفيد ترتب و نتيجه است; يعنى، اكنون كه دانستيد تلاش كافران بى ثمر خواهد ماند (أضلّ أعمالهم) و فرجام مؤمنان به صلاح خواهد گراييد (أصلح بالهم) پس دلگرم باشيد و با يقين به پيروزى نبرد كنيد (فإذا لقيتم. .. فضرب الرقاب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 15 - 10

10 - ثبات در باور هاى دينى و جهاد همه جانبه در راه خداوند ، گواه صداقت انسان در ادعاى ايمان

إنّما المؤمنون الذين . .. ثمّ لم يرتابوا و ج_هدوا ... أول_ئك هم الص_دقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 4 - 7

7 - مؤمنان در نبرد با دشمنان ، بايد منظم ، سازمان يافته و

همچون بنايى ريخته شده از سرب ، استوار و نفوذناپذير باشند .

يق_تلون . .. صفّ_ًا كأنّهم بني_ن مرصوص

{مرصوص} از ريشه {رصاص} (سرب) مشتق است. {بنيان مرصوص}; يعنى، بنايى كه با سرب استوار و محكم شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 122 - 17

17 _ رشد معنويات ، موجب استوارى بيشتر در رويارويى با دشمن

اذ همّت . .. و على اللّه فليتوكّل المؤمنون

جمله {و اللّه وليّهما} و نيز جمله {و على اللّه . .. }، علاوه بر بيان يك معرفت دينى، براى تقويت مسلمانان در رويارويى با دشمنان، نيز مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 152 - 13،21

13 _ استوارى در نبرد ، اتّحاد و يكدلى رزمجويان و پيروى از دستورات رهبران الهى ، عامل جلب اذن خداوند براى پيروزى بر دشمن

اذ تحسّونهم باذنه حتّى اذا فشلتم و تنازعتم فى الامر و عصيتم

كلمه {باذنه} بيانگر اين است كه پيروزيها در گرو اذن خداوند است و از اينكه مسلمانان در مرحله اوّل، يعنى قبل از اختلاف و سستى و سرپيچى، مأذون به پيروزى شدند و آنگاه كه سستى كردند و اختلاف ورزيدند و سرپيچى نمودند، اذن به پيروزى برداشته شد، معلوم مى شود اذن الهى به پيروزى، دائر مدار عملكرد رزمجويان خواهد بود.

21 _ پايدارى در نبرد ، وحدت و پيروى از تعاليم پيامبر ( ص ) ، نشانگر آخرت خواهى مؤمنان مجاهد

حتّى اذا فشلتم . .. منكم من يريد الاخرة

بنابر اينكه دنياطلبى (منكم من يريد الدّنيا)، دليل {اذا فشلتم . .. } باشد، صفات

مقابل اينها ويژگى آخرت جويان خواهد بود; يعنى آخرت خواهان در نبرد نه سستى خواهند كرد و نه ...

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 186 - 18

18 _ صبر و مقاومت ، حتّى در برابر دشمن ، بايد آميخته با تقوا و رعايت حدود الهى باشد .

و لتسمعنّ . .. اذًى كثيراً و ان تصبروا و تتّقوا

از ذكر تقوا پس از صبر، معلوم مى شود كه در برابر اذيّتهاى دشمن نبايد دستورات الهى را ناديده گرفت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 200 - 14،16،18،23

14 _ شكيبايى مؤمنان در برابر مشكلات ، پايدارى آنان در مقابل دشمن و حفاظت از مرز هاى اسلامى ، نشانه تقواپيشگى است .

يا ايّها الّذين امنوا اصبروا و صابروا و رابطوا و اتّقوا اللّه

16 _ ايمان ، زمينه شكيبايى در برابر مشكلات و پايدارى در مقابل دشمن و حفظ مرز ها و رعايت تقواست .

يا ايّها الّذين امنوا اصبروا و صابروا و رابطوا و اتّقوا اللّه

مخاطب قرار دادن مسلمانان به وصف ايمان و آنگاه امر به شكيبايى و . .. بيانگر آن است كه ايمان زمينه تحقق مسائل مطرح شده است.

18 _ صبر در برابر مشكلات ، مقاومت در برابر دشمن ، حفاظت از مرز هاى جامعه اسلامى و تقواپيشگى ، زمينه پيروزى و سعادت

يا ايّها الّذين امنوا اصبروا و صابروا و رابطوا لعلّكم تفلحون

{فلاح}، به معناى نيل به نجات و پيروزى است (لسان العرب).

23 _ مقاومت در برابر دشمنان و زير نظر داشتن توطئه آنان ، وظيفه مؤمنان

يا ايّها الّذين

امنوا اصبروا و صابروا و رابطوا

امام صادق (ع) درباره قول خداوند {اصبروا و صابروا . .. }، فرمود: معناه ... و صابروا على عدوّكم و رابطوا عدوّكم.

_______________________________

تفسير تبيان، ج 3، ص 96 ; نورالثقلين، ج 1، ص 428، ح 508.

اطمينان در جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 139 - 2

2 _ ترغيب اهل ايمان به ثبات قدم و استوارى و اعتماد به نفس در رويارويى با دشمن

يا ايّها الّذين امنوا . .. و لا تهنوا و لا تحزنوا و انتم الاعلون

اعراض از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 18 - 9

9 - حضور كم در جبهه جهاد ، مادامى كه جهاد با دشمن داير است ، امرنكوهيده اى است .

قد يعلم اللّه . .. و لايأتون البأس إلاّ قليلاً

افشاى راز متخلفان از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 94 - 18

18 _ تهديد متخلفان از جنگ و منافقان ، به رسوايى و افشاى اسرارشان در آخرت از سوى خداوند

فينبئكم بما كنتم تعملون

اقسام جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 15 - 1،2

1 _ اهل ايمان وظيفه دار پايدارى و استقامت به هنگام هجوم و لشكركشى دشمنان دين ( جهاد دفاعى )

يأيها الذين ءامنوا إذا لقيتم الذين كفروا زحفا فلاتولوهم الأدبار

كلمه {زحفا} (كه به معناى لشكركشى است) مى تواند حال براى {الذين كفروا} باشد ; يعنى آنگاه كه كافران به سوى شما لشكركشى مى كنند. و

همچنين مى تواند حال براى فاعل {لقيتم} باشد ; يعنى آنگاه كه شما براى جهاد به سوى كافران حركت مى كنيد. در برداشت فوق وجه اول ملاحظه شده است.

2 _ اهل ايمان به هنگام حركت به سوى دشمن و رويارويى با آنان ( جهاد ابتدايى ) نبايد صحنه كارزار را ترك كنند .

إذا لقيتم الذين كفروا زحفا فلاتولوهم الأدبار

برداشت فوق بر اين اساس است كه كلمه {زحفا} حال براى فاعل {لقيتم} باشد.

الگو در جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 21 - 2

2 - پيامبراكرم ( ص ) ، الگو و اسوه اى شايسته ، براى مؤمنان در جهاد است .

لقد كان لكم فى رسول اللّه أُسوة حسنة

به قرينه آيات قبل و بعد كه درباره غزوه احزاب است و نيز برخورد منافقان با جهاد و مسلمانان، به احتمال قوى توصيه به الگوگيرى از پيامبر(ص) مربوط به جهاد است.

امتحان با جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 142 - 6

6 _ جنگ ها و مبارزات ، وسيله امتحان مردم و عرصه جداكردن مؤمنان مجاهد و صابر از غير ايشان

ام حسبتم ان تدخلوا الجنّة و لمّا يعلم اللّه الّذين جاهدوا منكم و يعلم الصّابرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 186 - 4

4 _ انفاق ، عرصه آزمايش مالى مؤمنان و جهاد ، عرصه آزمايش جانى آنان

لتبلونّ فى اموالكم و انفسكم

با توجّه به آيات پيشين كه درباره جهاد و انفاق بود، مى تواند امتحان مالى، ناظر به انفاق و

امتحان جانى، ناظر به جهاد باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 117 - 10

10 _ شرايط سخت جهاد ، ميدان امتحان و تمايز مراتب معنوى مؤمنان

اتبعوه فى ساعة العسرة من بعد ما كاد يزيغ قلوب فريق منهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 4 - 22،26،28

22- فرمان خداوند به جهاد ، در عين قدرت او بر نابودسازى كافران ، به منظور آزمايش آدميان

و لو يشاء اللّه لانتصر منهم و ل_كن ليبلواْ بعضكم ببعض

26- جهاد ، وسيله آزمايش اهل ايمان

و ل_كن ليبلواْ بعضكم ببعض

مورد اصلى آيه شريفه، جهاد است كه آزمايش در چنين موردى مطرح شده است.

28- كشته شدگان راه خدا ، پيروزمندان صحنه آزمون الهى ( جهاد )

و ل_كن ليبلواْ بعضكم ببعض و الذين قتلوا فى سبيل اللّه فلن يضلّ أعم_لهم

خداوند، پس از معرّفى جهاد به عنوان آزمون مؤمنان و كافران، تنها به يك گروه نويد داده است و آن كشته شدگان راه حق و شهيدان اند. از اين نويد استفاده مى شود كه پيروزمندان اين آزمون همانان هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 31 - 2

2- تكليف جهاد ، وسيله آزمايش مؤمنان و تمايز مجاهدان و صابران از ديگران

و لنبلونّكم حتّى نعلم المج_هدين منكم و الص_برين

با توجه به واژه {المجاهدين} معلوم مى شود كه موضوع اصلى آزمايش {جهاد} است. به علاوه محور اصلى اين آيات فرمان قتال با كافران و جهاد در راه خدا مى باشد (إذا أنزلت سورة محكمة و ذكر فيها القتال ...).

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 16 - 5

5 - تكاليف دشوار و ميدان جهاد ، صحنه آزمون انسان ها و تمايز مؤمنان واقعى از مدعيان ايمان

قل للمخلّفين من الأعراب ستدعون إلى قوم أولى بأس شديد

امتحان در جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 143 - 3

3 _ ميدان نبرد ، عرصه بروز شخصيّت و حقيقت درونى افراد

و لقد كنتم تمنّون الموت . .. فقد رايتموه و انتم تنظرون

امتناع از تدارك جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 195 - 5

5 - ترك انفاق و خوددارى از تأمين هزينه هاى جهاد ، زمينه ساز هلاكت ترك كنندگان انفاق و از عوامل سقوط جامعه است .

و أنفقوا فى سبيل اللّه و لاتلقوا بأيديكم إلى التهلكة

جمله {لاتلقوا . ..} را مى توان با مسأله تأمين هزينه هاى جهاد (أنفقوا فى سبيل اللّه) معنا كرد و مى توان آن را در ارتباط با خود جهاد و مبارزه (قاتلوا فى سبيل اللّه) دانست و نيز مى توان آن را بيانى براى آداب انفاق شمرد. برداشت فوق ناظر به وجه اول است; يعنى، هزينه هاى جهاد را تأمين كنيد و با ترك آن خويشتن را به هلاكت نيفكنيد.

اميدوارى در جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 250 - 3

3 _ نيرو هاى اندك طالوت با اميد به نصرت الهى ، به جنگ با جالوتيان رفتند .

و لمّا برزوا الجالوت . .. و انصرنا على القوم الكافرين

انفاق

براى جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 38 - 2

2- دعوت الهى از مؤمنان ، به انفاق در مسير جهاد *

تدعون لتنفقوا فى سبيل اللّه

با توجه به اين كه آيات پيشين درباره جهاد مى باشد; ممكن است مراد از {فى سبيل اللّه} نيازهاى مالى جهاد باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 10 - 5،6

5 - تشويق مسلمانان از سوى خداوند ، به بسيج شدن در امر انفاق و هزينه كردن امكانات و داريى هاى خود در راه جنگ ، جهاد و جبهه

و ما لكم ألاّتنفقوا فى سبيل اللّه

6 - خداوند ، آن دسته از مسلمانان را كه در رفع نيازمندى هاى جبهه و جنگ و انفاق در راه آن ، كوتاهى كردند ، مورد نكوهش سخت قرار داد .

و ما لكم ألاّتنفقوا فى سبيل اللّه

انفاق در راه جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 34 - 11

11 _ انفاق دارايى ها در راه جنگ و جهاد ، واجب و امتناع ورزيدن از آن ، در پى دارنده عذاب دردناك دوزخ است .

و الذين يكنزون الذهب و الفضة و لا ينفقونها فى سبيل اللّه فبشرهم بعذاب أليم

برداشت فوق با توجه به اين حقيقت است كه آيه شريفه به دنبال آيات مربوط به جنگ و قرار گرفته است.

اولويتها در جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 123 - 2

2 _ استراتژى جهاد اسلامى ، گسترش بخشيدن به اسلام در سرزمين هاى

كفر به صورت گام به گام و پياپى و اولويت دادن دشمنان نزديكتر و همجوار

قتلوا الذين يلونكم من الكفار

فرمان خدا به درگيرى با كافران همجوار همواره به قوت خويش باقى است. يعنى با تسخير يك سرزمين كفر و تبديل آن به سرزمين اسلام باز هم خطاب آيه متوجه مؤمنان است. و بايد با كفارى كه اكنون همجوار شده اند درگير شوند.

اهداف منافقان از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 42 - 7

7 _ شركت برخى افراد ( منافقان ) در جهاد با كافران ، به منظور دستيابى به منافع مادى

لو كان عرضاً قريباً و سفراً قاصداً لاتبعوك

اهميت اعراض از متخلفان از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 95 - 7

7 _ لزوم اعراض و روى گردانى از منافقان و جهادگريزان ، و طرد و منزوى كردن آنان در جامعه

فأعرضوا عنهم

اهميت بسيج براى جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 38 - 1

1 _ مؤمنان ، موظف به بسيج شدن براى نبرد در راه خدا ، به هنگام صدور فرمان جنگ

يأيها الذين ءامنوا ما لكم إذا قيل لكم انفروا فى سبيل اللّه اثّاقلتم

اهميت تداوم جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 16 - 8

8 - مسلمانان موظّف به پيكار بى امان با دشمنان نيرومند ، تا مرز كشتن و يا به تسليم كشاندن آنان

ستدعون إلى قوم أولى بأس شديد تق_تلونهم أو يسلمون

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

19 - صف - 61 - 11 - 5

5 - لزوم جهاد پيوسته و مستمر در راه خداوند

و تج_هدون فى سبيل اللّه

فعل مضارع {تجاهدون} دلالت بر استمرار دارد.

اهميت جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 193 - 1

1 - نبرد با كافران ، تا برطرف شدن فتنه هاى آنان ، وظيفه اى ضرورى بر عهده مسلمانان

و قتلوهم حتى لاتكون فتنة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 142 - 2،5

2 _ پندار غلط ورود به بهشت بدون جهاد و صبر ، در ميان مسلمانان صدر اسلام

ام حسبتم ان تدخلوا الجنّة و لمّا يعلم اللّه الّذين جاهدوا منكم و يعلم الصّابرين

5 _ بدون مجاهده و صبر ، نمى توان به بهشت دست يافت .

ام حسبتم ان تدخلوا الجنّة و لمّا يعلم اللّه الّذين جاهدوا منكم و يعلم الصّابرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 145 - 14،15

14 _ جهاد براى سپاسگزارى از نعمت هاى الهى ، بدون چشمداشت پاداش در دنيا و آخرت از مقدسترين نوع جهاد و مبارزه

و لمّا يعلم اللّه الّذين جاهدوا . .. من يرد ثواب الدّنيا ... ثواب الاخرة ... و س

از تعبير {سنجزى} براى شاكران و تعبير به {نؤته} براى خواستاران ثواب دنيا و آخرت به دست مى آيد كه پاداش شاكران، جزاى شكر آنان است نه اينكه مجرد اعطا باشد. اضافه بر اين، كلمه {منها} دلالت مى كند بر اينكه دو طايفه پيش تنها به برخى از خواسته خود دست مى يابند،

ولى شاكران جزاى كامل دريافت مى دارند.

15 _ سپاسگزارى نعمت هاى الهى ، برانگيزنده آدمى به جهاد و انجام تكاليف دينى

و من يرد ثواب الدّنيا . .. و من يرد ثواب الاخرة ... و سنجزى الشّاكرين

به نظر مى رسد خداوند مجاهدان را به سه دسته تقسيم كرده است و جمله {سنجزى الشّاكرين}، بيانگر دسته سوم مى باشد. يعنى آنان كه نه ثواب دنيا انگيزه جهاد آنهاست و نه ثواب آخرت، بلكه انگيزه آنان از جهاد تنها سپاسگزارى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 74 - 2

2 _ تنها آخرت طلبان وارسته از دنيا ، توان و لياقت نبرد در راه خدا را دارند .

فليقاتل فى سبيل اللّه الّذين يشرون اليوة الدّنيا بالاخرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 23 - 21

21 _ بهره مندان از نعمت الهى ، تنها بر خداوند متكى هستند و مهياى پيكار در راه او و فراخوان مردم به جهاد و توكل .

قال رجلان من الذين يخافون انعم اللّه عليهما ادخلوا . .. و على اللّه فتوكلوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 35 - 14

14 _ فلاح و رستگارى در گرو تقواپيشگى ، پى جويى شيوه ها و ابزار هاى سير و سلوك تا مقام قرب خداوند و پيكار در راه او

اتقوا اللّه و ابتغوا إليه الوسيلة و جهدوا فى سبيله لعلكم تفلحون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 54 - 20

20 _ لزوم مبارزه در راه

خدا و بى اعتنايى به سرزنش دشمنان ، در انجام وظايف و مسؤوليت هاى الهى

يجهدون فى سبيل اللّه و لايخافون لومة لائم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 41 - 3

3 _ ضرورت توجه به حكمِ شرعى غنايم در كنار مسايل جنگ و جهاد

و اعلموا أنما غنمتم من شىء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 72 - 10

10 _ هجرت در صدر اسلام داراى اهميتى برتر نسبت به جهاد در راه خدا

ما لكم من وليتهم من شىء حتى يهاجروا

با توجه به صدر آيه كه برخوردارى از حق ولايت را مشروط به جهاد دانست، معلوم مى شود هجرت در جعل ولايت بين مؤمنان كافى نيست. بنابراين ذكر كردن هجرت در اين فراز (حتى يهاجروا) و مقيد نساختن آن به جهاد اين معنا را القا مى كند كه هجرت در راه خدا در صدر اسلام اهميتى برتر از جهاد داشته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 20 - 5

5 _ لزوم جهاد با مال ، همانند جهاد با جان است .

و جهدوا فى سبيل اللّه بأموالهم و أنفسهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 24 - 2،5،8

2 _ محبت پدر ، فرزند ، برادر ، همسر و خويشاوندان نبايد محبت خدا و رسول و جهاد در راه خدا را تحت الشعاع قرار دهد .

قل إن كان ءاباؤكم و أبناؤكم . .. أحب إليكم من اللّه و رسوله و جهاد فى سبيله

5 _ ترجيح محبت

خويشاوندان و امكانات مادى بر محبت خدا و پيامبر ( ص ) و جهاد ، فسق و انحراف است .

قل إن كان ءاباؤكم . .. أحب إليكم ... و اللّه لايهدى القوم الفسقين

8 _ ترجيح محبت خدا و رسول و جهاد بر علايق خويشاوندى و تعلقات مادى ، نشانه مؤمنان راستين

يأيها الذين ءامنوا . .. قل إن كان ءاباؤكم ... و جهاد فى سبيله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 41 - 2،3،4

2 _ شركت در جهاد و پيكار با دشمنان اسلام ، وظيفه تمامى مسلمانان ، هر چند فاقد امكانات و تجهيزات كافى نظامى باشند .

انفروا خفافاً و ثقالا

3 _ مشكلات و دشوارى هاى زندگى _ هر چند بسيار باشد _ نمى تواند بهانه اى براى تخلف از جهاد قرار گيرد .

انفروا خفافاً و ثقالا

4 _ مؤمنان ، موظف به جهاد با مال ( كمك هاى اقتصادى به لشكر اسلام و چشم پوشى از منافع مادى ) همپاى جهاد با جان

جهدوا بأمولكم و أنفسكم فى سبيل اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 44 - 4

4 _ جهاد با مال و جان ، نشانه ايمان راستين و تقواپيشگى است .

الذين يؤمنون باللّه . .. أن يجهدوا بأمولهم و أنفسهم و اللّه عليم بالمتقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 53 - 3

3 _ انفاق مال به جاى شركت در جنگ ، در پيشگاه خداوند بى ارزش و غير قابل قبول است .

و منهم من يقول ائذن لى و لاتفتنى .

.. قل أنفقوا طوعاً أو كرهاً لن يتقبل منكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 122 - 9

9 _ اهتمام اسلام به تقويت مبانى فرهنگى _ دينى جامعه همپاى جنگ و جهاد

فلولا نفر من كل فرقة منهم طائفة ليتفقهوا فى الدين

برداشت فوق به اين دليل است كه خداوند پس از ترغيب مكرر مؤمنان به شركت در جهاد و تحذير آنان از تخلف، در اين آيه طلب فقاهت را ضرورى شمرده و طالبان فقاهت را از شركت در جنگ معاف كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 78 - 7

7 - جهاد در راه خدا ، حكمى بيرون از قاعده نفى حرج

و ج_هدوا فى اللّه حقّ جهاده . .. و ما جعل عليكم فى الدين من حرج

جمله هاى {هو اجتباكم} و {و ما جعل عليكم فى الدين من حرج} ظاهراً تعليل براى جمله {و جاهدوا فى اللّه حقّ جهاده} است; يعنى، بدان حهت كه شريعت اسلام، شريعتى سهل و آسان و پيراسته از هرگونه عسر و حرج است، پس بايد در راه عمل به آن نهايت كوشش را نمود و در راه حفظ آن، تمام توان خود را به كار بست و از ايثار جان و مال در پاسدارى از آن دريغ نكرد. لازمه اين معنا اين است كه حكم جهاد همه جانبه _ كه قطعاً عسر و حرج آفرين است _ از قانون نفى حرج بيرون باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 53 - 12

12 - جهاد ، مصداق

فرمان برى شايسته از خدا و رسول او است .

و أقسموا باللّه جهد أيم_نهم لئن أمرتهم ليخرجنّ قل لاتقسموا طاعة معروفة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 4 - 1،4

1- لزوم پيكارى بى امان با كافران ستيزه جوى در ميدان هاى جنگ

فإذا لقيتم الذين كفروا فضرب الرقاب

4- لزوم كشتن كافران و امان ندادن به آنان ، در ميدان جنگ تا مرحله زمين گيرشدن دشمن

فضرب الرقاب حتّى إذا أثخنتموهم

آيه شريفه در مجموع بيانگر يكى از قوانين كارآمد و حياتى در ميدان جنگ است. خداوند، به رزمندگان مسلمان رهنمود داده است تا قبل از غلبه يافتن بر دشمن و زمين گير ساختن او، اقدام به گرفتن اسير نكنند; بلكه بى درنگ هر دشمنى كه در مقابلشان قرار گرفت، بكشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 21 - 4

4- جهاد در راه خدا ، طاعتى است بزرگ .

طاعة

برداشت بالا بنابر اين نكته است كه {طاعة} خبر مبتداى محذوف باشد; يعنى، {هو طاعة} و ضمير {هو} به {القتال} _ كه در آيه قبل ياد شده _ باز گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 33 - 3

3- تأكيد خداوند به اطاعت مؤمنان ، از فرمان جهاد و تأثيرناپذيرى از كارشكنى منافقان *

ي_أيّها الذين ءامنوا أطيعوا اللّه و أطيعوا الرسول

با توجه به ارتباط اين آيه با آيات پيشين كه درباره جهاد و موضع منفى منافقان بود برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57

- 10 - 20

20 - جهاد و انفاق در راه خداوند ، از مهم ترين و ارزشمندترين تكاليف الهى

لايستوى منكم من أنفق من قبل الفتح و ق_تل

تكيه بر دو تكليف جهاد و انفاق، از ميان ساير تكاليف الهى، حاكى از مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 25 - 14،16

14 - لزوم جهاد و پيكار بى امان با دشمنان دين و عدالت

و أنزلنا معهم الكت_ب و الميزان . .. و أنزلنا الحديد

واژه {حديد} در آيه شريفه مجازاً در معناى جهاد و قتال به كار رفته است; يعنى، ما فرمان قتال با دشمنان را، به همراه پيامبران نازل كرديم.

16 - جهاد در راه خداوند ، داراى ثمراتى بس مهم و شايان توجه

فيه بأس شديد و من_فع للناس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 8 - 15

15 - جلب رضاى حق و آمادگى براى جهاد در راه خدا و رسول او ، شرط ايمان راستين

يبتغون فضلاً من اللّه و رضونًا و ينصرون اللّه و رسوله أُول_ئك هم الص_دقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 20 - 16،17،19

16 - مريضى ، تأمين نياز هاى زندگى و شركت در جنگ با دشمن ، از عذر هاى پذيرفته شده براى كاستن از عبادت شبانه و شب زنده دارى

علم أن سيكون منكم مرضى . .. فاقرءوا ما تيسّر منه

17 - تلاش براى تأمين زندگى ، هم چون جنگ در راه خدا ، داراى اهميت است .

و ءاخرون يضربون فى الأرض يبتغون من فضل اللّه

و ءاخرون يق_تلون فى سبيل اللّه

از اين كه تلاش براى تأمين زندگى، در كنار جنگ در راه خدا مطرح شده، مى توان برداشت ياد شده را استفاده كرد.

19 - شب زنده دارى ، نبايد به مقدارى باشد كه به سلامت مؤمنان آسيب رساند و يا مانع از تلاش روزانه براى تأمين زندگى و يا پيكار در راه خدا شود .

فاقرءوا ما تيسّر من القرءان علم أن سيكون منكم مرضى . .. فاقرءوا ما تيسّر منه

اهميت جهاد مالى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 20 - 5

5 _ لزوم جهاد با مال ، همانند جهاد با جان است .

و جهدوا فى سبيل اللّه بأموالهم و أنفسهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 41 - 4

4 _ مؤمنان ، موظف به جهاد با مال ( كمك هاى اقتصادى به لشكر اسلام و چشم پوشى از منافع مادى ) همپاى جهاد با جان

جهدوا بأمولكم و أنفسكم فى سبيل اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 88 - 8

8 _ اهميت جهاد با مال ، همانند جهاد با جان

جهدوا بأمولهم و أنفسهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 111 - 2

2 _ نقش و كاربرد جهاد مالى همانند جهاد با جان ، در دستيابى به بهشت

إن اللّه اشترى من المؤمنين أنفسهم و أمولهم بأن لهم الجنة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 11 - 9

9 - مؤمنان ،

موظف به جهاد با مال ( كمك هاى اقتصادى و چشم پوشى از منافع مادى در راه دين ) ، همپاى جهاد با جان

و تج_هدون فى سبيل اللّه بأمولكم و أنفسكم

اهميت صبر در جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 110 - 8

8- صبر و مقاومت ، عنصرى مهم و ضرورى در مسير هجرت و جهاد

للذين هاجروا . .. ثمّ ج_هدوا و صبروا

از آن جايى كه هجرت و جهاد همواره همراه با مشكلات است و صبر و مقاومت بسيارى را مى طلبد، در عين حال خداوند به صبر و مقاومت توصيه فرموده است; مى توان گفت: اين توصيه گوياى نقش ويژه صبر در ميدان هجرت و جهاد است.

اهميت قبول جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 21 - 6

6- لزوم صداقت داشتن در مسير دين و پذيرفتن فرمان جهاد ، پس از صدور آن

فإذا عزم الأمر فلو صدقوا اللّه لكان خيرًا لهم

اهميت نظم در جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 4 - 7

7 - مؤمنان در نبرد با دشمنان ، بايد منظم ، سازمان يافته و همچون بنايى ريخته شده از سرب ، استوار و نفوذناپذير باشند .

يق_تلون . .. صفّ_ًا كأنّهم بني_ن مرصوص

{مرصوص} از ريشه {رصاص} (سرب) مشتق است. {بنيان مرصوص}; يعنى، بنايى كه با سرب استوار و محكم شده است.

ايثار در جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 121 - 4

4 _ خانه و زندگى

را پشت سر گذاردن و به ميدان رويارويى با دشمن شتافتن ، از جمله ويژگى هاى رهبران شايسته الهى و پيروان آنان

و اذ غدوت من اهلك تبوّىء المؤمنين مقاعد للقتال

{من اهلك}، اشاره به اين دارد كه پيامبر (ص)، و اساساً هر رهبر الهى، به هنگام انجام تكاليف و رويارويى با دشمن، مهمترين تعلقات (همانند زن و فرزندان) را رها مى كند و به ميدان كارزار و انجام تكليف مى شتابد.

ايمان و جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 77 - 26

26 _ بروز حقيقت ايمان افراد و ظهور باطن آنان با آمدن حكم جهاد

فلمّا كتب عليهم القتال اذا فريق منهم يخشون النّاس . .. و قالوا ربّنا لم كتبت علي

باديه نشينان و جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 90 - 1،3

1 _ اذن خواستن گروهى از باديه نشينان معذور براى مشاركت نكردن در جنگ

و جاء المعذّرون من الأعراب ليؤذن لهم

{اعراب} اسم جمع و به معناى باديه نشينان است. {معذّرون} مى تواند اسم فاعل از {باب تفعيل} باشد; يعنى، كسانى كه از شركت در جهاد كوتاهى مى كنند و به دروغ نشان مى دهند كه عذر دارند و مى تواند اسم فاعل از {باب افتعال} باشد كه در اصل {معتذرون} بوده و تاى باب افتعال، به جهت قرب مخرج با ذال، قلب به ذال شده و در آن ادغام گشته است; يعنى، كسانى كه داراى عذر موجهند. برداشت فوق بر پايه احتمال دوم است.

3 _ عذرتراشى برخى از باديه نشينان براى شركت نكردن در جنگ

و جاء المعذّرون

من الأعراب

برداشت فوق مبتنى بر اين احتمال است كه {معذّرون} اسم فاعل از باب تفعيل باشد.

برخورد با متخلفان از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 43 - 7

7 _ لزوم خوددارى از پذيرش عذر متخلفان از جهاد ، قبل از بررسىِ درستى يا نادرستى ادعاى آنان

لم أذنت لهم حتى يتبين لك الذين صدقوا و تعلم الكذبين

مقصود از اذن دادن در آيه فوق، اذن ترك جهاد براى كسانى است كه از شركت در جهاد خود را معذور دانسته اند و خداوند چنين اذنى را بدون بررسى معذور بودن يا نبودن متخلفان از جهاد، سرزنش و محكوم كرده است.

بسيج در جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 41 - 1

1 _ فرمان خداوند به بسيج همه مسلمانان صدر اسلام براى جهاد در راه خدا ، هر چند فاقد تجهيزات كافى نظامى باشند .

انفروا خفافاً و ثقالا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 167 - 7

7 _ ضرورت بسيج تمامى نيرو هاى مؤمن و غير مؤمن از سوى رهبرى جامعه دينى براى رويارويى با هجوم كافران

و قيل لهم تعالوا قاتلوا فى سبيل اللّه او ادفعوا

بنابر اينكه دعوت مطرح شده در آيه، يك دعوت موردى و خاص باشد، نه بيانگر اصل وجوب جهاد و دفاع، الزاماً مخاطبان در آيه دو گروه خواهند بود: گروهى كه {للّه} و {فى سبيل اللّه} در صحنه پيكار حاضر مى شوند و گروهى كه براى دفاع از كيان و مليّت خود و . .. نبرد مى

كنند.

بهانه جويى متخلفان از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 49 - 7

7 _ متخلفان از جنگ ، به بهانه مصون ماندن از فتنه و گناه ، خود در منجلاب فتنه و گناه بودند .

ائذن لى و لاتفتنى ألا فى الفتنة سقطوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 50 - 2

2 _ بهانه جويان متخلف از جنگ ، آرزومند عدم موفقيت سپاه اسلام و نگران از پيروزى آنان .

إن تصبك حسنة تسؤهم

بى اعتنايى به دروغگويى متخلفان از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 95 - 6

6 _ توصيه الهى به تحت تأثير قرار نگرفتن مؤمنان ، از سوگند دروغين منافقان متخلف از جنگ

فأعرضوا عنهم

بى اعتنايى به سوگند متخلفان از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 95 - 6

6 _ توصيه الهى به تحت تأثير قرار نگرفتن مؤمنان ، از سوگند دروغين منافقان متخلف از جنگ

فأعرضوا عنهم

پاداش آمادگى در جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 121 - 9

9 _ آمادگى رزمى و انجام كار هاى مقدماتى جهاد ، داراى اجر و پاداش الهى

و لاينفقون . .. و لايقطعون وادياً إلا كتب لهم

با توجه به اينكه آيات در زمينه جنگ تبوك است و در {تبوك} جنگى صورت نگرفت و نيز چون انفاق و پيمودن دره ها از مقدمات جنگ است، برداشت فوق استفاده مى شود.

پاداش اخروى جهاد

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 148 - 3

3 _ مجاهدت در راه خدا به همراهى پيامبران الهى و دعا به درگاه او ، موجب بهره مندى از پاداش هاى دنيوى و اخروى

و كايّن من نبىّ . .. فاتيهم اللّه ثواب الدّنيا و حسن ثواب الاخرة

پاداش تأمين نيازهاى جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 60 - 14

14 _ تأمين كمترين هزينه جهاد ، در پى دارنده پاداش عادلانه الهى

و ما تنفقوا من شىء فى سبيل اللّه يوف إليكم و أنتم لاتظلمون

پاداش جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 195 - 19

19 _ بخشش گناهان و دخول در بهشت ، پاداش بزرگ الهى ، براى هجرت ، آوارگى ، آزار ديدن در راه خدا و جهاد و شهادت

فالّذين هاجروا و اخرجوا من ديارهم و اوذوا فى سبيلى و قاتلوا و قتلوا لاكفّرنّ عنه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 74 - 8

8 _ دستيابى به مواهب آخرت ، پيامد جهاد و مبارزه در راه خدا

فليقاتل فى سبيل اللّه الّذين يشرون الحيوة الدّنيا بالاخرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 21 - 5

5 _ برخوردارى از باغ ها و بوستان هاى متعدد بهشت ، از ثمرات ايمان ، هجرت و جهاد در راه خدا

الذين ءامنوا و هاجروا و جهدوا فى سبيل اللّه . .. يبشرهم ربهم ... و جنت

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 89 - 2

2 _ بهشت و زندگى جاودان در آن ، پاداش جهاد با مال و جان

أعد اللّه لهم جنت تجرى من تحتها الأنهر خلدين فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 111 - 2،25

2 _ نقش و كاربرد جهاد مالى همانند جهاد با جان ، در دستيابى به بهشت

إن اللّه اشترى من المؤمنين أنفسهم و أمولهم بأن لهم الجنة

25 _ دستيابى به بهشت در پرتو جهاد و شهادت ، تنها رستگارى و پيروزى بزرگ

إن اللّه اشترى . .. بأن لهم الجنة ... ذلك هو الفوز العظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 120 - 20

20 _ جهاد و تحمل رنج و سختى در راه خدا ، احسان و داراى پاداش از سوى خداست .

لا يصيبهم ظمأ و لا نصب و لا مخمصة فى سبيل اللّه . .. إن اللّه لا يضيع أجر المحسن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 121 - 5

5 _ جهاد و تحمل هزينه هاى جنگ ، داراى بهترين پاداش در پيشگاه خداوند

ليجزيهم اللّه أحسن ما كانوا يعملون

برداشت فوق بر اين اساس است كه {أحسن} مفعول دوم براى {يجزى} باشد; يعنى، خداوند نيكوترين پاداش عمل را به مجاهدان خواهد داد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 26 - 4

4 - بهشت ، پاداش جهاد و دفاع از دين تا مرز شهادت

قال ي_قوم اتّبعوا المرسلين . .. إنّى ءامنت بربّكم

فاسمعون . قيل ادخل الجنّة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 16 - 10،12

10 - نويد الهى به اعطاى پاداشى نيك به اعراب متخلّف از حديبيه ، در صورت نبرد صادقانه با دشمنان نيرومند اسلام

فإن تطيعوا يؤتكم اللّه أجرًا حسنًا

12 - جهاد در راه خدا ، داراى اجرى بزرگ و ارجمند

ستدعون إلى قوم أولى بأس شديد . .. فإن تطيعوا يؤتكم اللّه أجرًا حسنًا

پاداش جهاد مالى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 89 - 2

2 _ بهشت و زندگى جاودان در آن ، پاداش جهاد با مال و جان

أعد اللّه لهم جنت تجرى من تحتها الأنهر خلدين فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 111 - 2

2 _ نقش و كاربرد جهاد مالى همانند جهاد با جان ، در دستيابى به بهشت

إن اللّه اشترى من المؤمنين أنفسهم و أمولهم بأن لهم الجنة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 121 - 5

5 _ جهاد و تحمل هزينه هاى جنگ ، داراى بهترين پاداش در پيشگاه خداوند

ليجزيهم اللّه أحسن ما كانوا يعملون

برداشت فوق بر اين اساس است كه {أحسن} مفعول دوم براى {يجزى} باشد; يعنى، خداوند نيكوترين پاداش عمل را به مجاهدان خواهد داد.

پاداش دنيوى جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 148 - 3

3 _ مجاهدت در راه خدا به همراهى پيامبران الهى و دعا به درگاه او ، موجب بهره مندى از

پاداش هاى دنيوى و اخروى

و كايّن من نبىّ . .. فاتيهم اللّه ثواب الدّنيا و حسن ثواب الاخرة

پليدى متخلفان از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 95 - 8،10

8 _ منافقان متخلف از جهاد ، مظهر آلودگى و پليدى

إنهم رجس

تعبير {إنهم رجس} به جاى {إنهم ذو رجس} بيانگر مبالغه است.

10 _ پليدى شديد منافقان جهادگريز ، ملاك وجوب اعراض و روى گردانى از آنان

فأعرضوا عنهم إنهم رجس

{إنهم رجس} در مقام تعليل حكم به اعراض است.

پيران و جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 83 - 16

16 _ معاف بودن برخى از مردم ( زنان ، كهنسالان ، معلولان و . . . ) از شركت در جنگ

فاقعدوامع الخلفين

مراد از {خالفين} مى تواند كسانى باشند كه به صورت مجاز و به دليل عجز از شركت در جنگ معاف شده اند.

پيروزى در جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 73 - 1

1 _ غنيمت و پيروزى در جهاد ، فضل الهى است .

خذوا حذركم فانفروا . .. و لئن اصابكم فضل من اللّه

مصداق مورد نظر از {فضل} در اين آيه، غنيمت و پيروزى است.

تأثيرپذيرى از متخلفان از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 95 - 6

6 _ توصيه الهى به تحت تأثير قرار نگرفتن مؤمنان ، از سوگند دروغين منافقان متخلف از جنگ

فأعرضوا عنهم

تاختن اسب در جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات

- 100 - 1 - 3

3 - تاختن اسبان در راه جهاد و شتاب براى رسيدن به ميدان نبرد ، مورد ترغيب خداوند

و الع_دي_ت ضبحًا

تاركان جهاد و زكات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 103 - 6

6 _ اجازه خداوند به پيامبر ( ص ) در مورد گرفتن صدقه ( زكات ) از جهاد گريزانى كه به گناه خويش معترف بودند .

و ءاخرون اعترفوا بذنوبهم . .. خذ من أمولهم صدقة

برداشت فوق با توجه به شأن نزول آيه است كه برخى از متخلفان از جنگ تبوك، نادم شدند و در قبال خطاى خويش، پيشنهاد كردند كه تمام اموالشان را به عنوان صدقه بپردازند.

تاريخ تشريع جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 40 - 5

5 - تشريع حكم جهاد ، پس از آوارگى مسلمانان از مكّه و هجرت به مدينه

أُذن للذين يق_تلون . .. الذين أُخرجوا من دي_رهم بغير حقّ

تحقير متخلفان از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 83 - 15

15 _ تحقير منافقان متخلف از جنگ ، توسط خدا و پيامبر ( ص )

فاقعدوامع الخلفين

منظور از {خالفين} مى تواند كسانى باشند كه به دليل عجز و ناتوانى قادر به شركت در جنگ نبودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 93 - 4

4 _ اغنيا و توانمندانِ روى گردان از جهاد در صدر اسلام ، مورد نكوهش و تحقير خداوند قرار گرفتند .

إنما السبيل على الذين . ... و هم

أغنياء رضوا بأن يكونوا مع الخوالف

تخلف از احكام جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 190 - 3،8

3 - تجاوز از مقررات و احكام جهاد ، حرام است .

و قتلوا فى سبيل اللّه . .. و لاتعتدوا

8 - مجاهدان ، در صورتى كه از حدود الهى در جنگ تجاوز كنند و يا حقوق دشمنان را رعايت ننمايند ، از محبت خداوند محروم خواهند شد .

إن اللّه لايحب المعتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 193 - 9

9 - متجاوزان از مقررات جنگ ، بايد مجازات شوند . *

فلا عدون إلا على الظلمين

تخلف از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 74 - 6

6 _ تخلف از جهاد ، نتيجه ارزيابى غلط از دنيا و آخرت

فليقاتل فى سبيل اللّه الّذين يشرون الحيوة الدّنيا بالاخرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 16 - 10

10 _ سر باز زدن از شركت در ميدان هاى نبرد ، برقرارى روابط پنهانى با دشمنان و در ميان نهادن اسرار مسلمانان با آنان ، از نشانه هاى ضعف ايمان

أم حسبتم أن تتركوا و لما يعلم اللّه الذين جهدوا منكم و لم يتخذوا من دون اللّه و

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 38 - 12

12 _ ترك جهاد و سستى در پيكار با دشمنان دين ، نشانه دنياطلبى و دلبستگى به زندگى دنيوى است .

ما لكم إذا قيل لكم انفروا

فى سبيل اللّه . .. أرضيتم بالحيوة الدنيا من الأخرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 41 - 3

3 _ مشكلات و دشوارى هاى زندگى _ هر چند بسيار باشد _ نمى تواند بهانه اى براى تخلف از جهاد قرار گيرد .

انفروا خفافاً و ثقالا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 86 - 10

10 _ گريز از جهاد با وجود داشتن قدرت و تمكن ، نشانه نفاق است .

استئذنك أولوا الطول منهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 87 - 3

3 _ تخلف و فرار از جهاد ، نشانه ضعف روحى و به دور از روحيه مردانگى است .

رضوا بأن يكونوا مع الخوالف

آيه دربردارنده توبيخ است و خداوند، منافقان را به خاطر تن دادن به همنشينى زنان و خانه نشينان، مذمت كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 95 - 11

11 _ تخلف از جهاد و سوگند دروغ ، علامت نفاق و نشانه پليدى است .

يعتذرون إليكم . .. سيحلفون باللّه ...إنهم رجس

تخلف منافقان از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 45 - 1

1 _ تنها مردمان بى ايمان ( منافقان ) ، از پيامبر ( ص ) اجازه ترك جهاد مى طلبيدند .

إنما يستئذنك الذين لايؤمنون باللّه و اليوم الأخر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 47 - 2

2 _ عدم شركت بى

ايمان ها و سست باوران ( منافقان ) در جنگ تبوك ، به خير و صلاح مؤمنان بود نه مايه ضرر آنان .

لو خرجوا فيكم ما زادوكم إلا خبالا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 50 - 4

4 _ مباهات و اظهار شادمانى منافقان به رأى صائب خويش مبنى بر ترك جهاد ، در صورت مواجه شدن مسلمانان با شكست و مشكلات جنگ

و إن تصبك مصيبة يقولوا قد أخذنا أمرنا من قبل و يتولوا و هم فرحون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 81 - 11

11 _ گرمى هوا ، بهانه منافقان صدر اسلام براى تخلف از جنگ و دستاويزى براى تبليغ و بازداشتن از شركت ديگران در جهاد

و قالوا لاتنفروا فى الحر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 88 - 4

4 _ سستى و تخلف منافقان از جهاد ، در روحيه محكم و مصمم پيامبر ( ص ) و مؤمنان راستين تأثيرى نداشت .

رضوا . .. لكن الرسول ... جهدوا

تداركات جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 195 - 2،3،9،10

2 - تأمين هزينه هاى جهاد از وظايف اهل ايمان است .

قتلوا فى سبيل اللّه . .. و أنفقوا فى سبيل اللّه

از مصارف انفاق مطرح شده در آيه - به قرينه آيات گذشته - تأمين هزينه هاى جهاد است.

3 - ارزش انفاق و تأمين هزينه هاى جهاد ، به { در راه خدا بودن } آن است .

و أنفقوا فى سبيل اللّه

9

- انفاق در راه خدا و تأمين نياز هاى مالى جهاد ، نشانه تقواپيشگى و خداترسى است .

واتقوا اللّه . .. و أنفقوا فى سبيل اللّه

بيان مسأله انفاق پس از امر به تقوا، مى تواند اشاره به اين معنا باشد كه از مصاديق تقوا، انفاق كردن در راه خداست.

10 - انفاق در راه خدا و تأمين نياز هاى جهاد ، در پى دارنده حمايت و امداد هاى الهى است .

و اتقوا اللّه و اعلموا أن اللّه مع المتقين. و أنفقوا فى سبيل اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 245 - 2

2 _ تأمين تداركات پيكار در راه خدا ، قرض شايسته مسلمانان به او

و قاتلوا . .. من ذا الذى يقرض اللّه قرضاً حسناً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 95 - 4

4 _ تأمين هزينه هاى مالى پيكار در راه خدا ، جهاد مالى در راه خداست .

و المجاهدون فى سبيل اللّه باموالهم و انفسهم

تداوم جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 127 - 6

6 _ ضرورت تداوم كشتن و به خوارى كشانيدن دشمنان دين ، تا مرحله فرار آنان با ذلّت و نااميدى از صحنه جنگ

ليقطع طرفاً . .. فينقلبوا خائبين

از اينكه خداوند اهداف ياد شده را براى پيروزى جنگ بدر مى شمارد، به دست مى آيد كه مسلمانان در نبرد خويش با مشركان و كافران بايد تا اين مراحل به پيش روند و اين اهداف را دنبال كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

3 - آل عمران - 3 - 128 - 10

10 _ ضرورت تداوم پيكار با دشمنان ، تا مرحله توبه و بازگشت و يا نابودى آنان *

ليقطع طرفاً من الّذين كفروا او يكبتهم فينقلبوا . .. او يتوب عليهم

چون پذيرش توبه مشركان و يا عذب آنان از اهداف جنگ بدر شمرده شده است، حكايت از ضرورت تداوم نبرد با دشمنان دارد تا اين مراحل و يا مراحل ياد شده در آيه سابق، تأمين شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 11 - 6

6 - ايمان پايدار به خدا و پيامبر ( ص ) و جهاد پيوسته و مستمر در راه خدا ، تجارتى بس سودمند و بزرگ

هل أدلّكم على تج_رة . .. تؤمنون باللّه و رسوله و تج_هدون فى سبيل اللّه

ترس از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 77 - 13

13 _ فرمان جهاد ، مايه ترس برخى از مدعيان جهاد و مبارزه در صدر اسلام

فلمّا كتب عليهم القتال اذا فريق منهم يخشون النّاس كخشية اللّه او اشدّ خشية

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 6 - 4

4 _ وحشت شديد برخى از مؤمنان از حضور يافتن در جنگ بدر

كأنما يساقون إلى الموت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 23 - 10

10 - برخى از مؤمنان ، بر خلاف منافقان ، از جهاد و كشته شدن ، ترسى ندارند .

و إن يأت الأحزاب يودّوا لو أنّهم بادون فى الأعراب .

..من المؤمنين رجال ... قضى ن

به قرينه مقابله، احتمال دارد كه آيه، در صدد بيان روحيه مؤمنان در مقابل منافقان باشد. در آيات سابق، از منافقانى ياد شده است كه از جهاد فرار مى كردند و يا دوست داشتند كه در صحنه جهاد، حضور نداشته باشند. در اين آيه، از مؤمنانى ياد مى كند كه به عهد خود وفادار ماندند و تا پاى جان ايستادند و اين نشان مى دهد كه آنان، ترسى ندارند.

ترس در جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 244 - 1

1 _ توجه به حاكميّت خداوند در حيات و مرگ ، برطرف كننده ترس آدمى براى پيكار در راه او

الم تر الى الّذين . .. و قاتلوا فى سبيل اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 175 - 2

2 _ شايعه پراكنانى كه مردم را از جهاد مى ترسانند ، شيطانند .

قال لهم النّاس انّ النّاس قد جمعوا لكم . .. انّما ذلكم الشّيطان يخوّف اولياءه

بنابر اينكه {ذلكم}، اشاره به همان مردمى باشد كه مؤمنان را از جنگ مى ترساندند.

ترك جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 243 - 10

10 _ فرار از جنگ ، مانع از مرگِ مقدّر شده الهى ، نيست .

فقال لهم اللّه موتوا ثمّ احياهم . .. قاتلوا فى سبيل اللّه

بنابراينكه داستان يادشده در اين آيه، مقدمه اى براى آيه بعد باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 244 - 6،9

6 _

آگاهى خداوند از موضعگيرى هاى انسان در گفتار و انگيزه او در پيكار و ترك آن *

انّ اللّه سميع عليم

9 _ تهديد و هشدار به متخلّفان و فراركنندگان از پيكار در راه خداوند

و قاتلوا فى سبيل اللّه و اعلموا انّ اللّه سميع عليم

گويا {و اعلموا . .. } به قصد تهديد متخلّفان آورده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 246 - 22،24

22 _ نافرمانى از دستور خداوند به پيكار عليه تجاوز و اسارت ، ستمگرى است .

فلما كتب عليهم . .. و اللّه عليم بالظّالمين

24 _ تهديد خداوند نسبت به كسانى كه از پيكار در راه او رويگردانند .

تولّوا الاّ قليلا منهم و اللّه عليم بالظّالمين

مقصود از توجّه دادن به دانايى خداوند به عملكرد ظالمانه ستم پيشگان، تهديد آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 95 - 11

11 _ بازنشستگان از جهاد ، هنگامى از پاداش الهى برخوردارند كه از روى بى ايمانى ، ترك جهاد نكرده باشند .

لايستوى القاعدون من المؤمنين . .. كلاّ وعد اللّه الحسنى

چون {من المؤمنين} حال براى {القاعدون} است، مى رساند كه بازنشستگان از جنگ در صورتى قابل مقايسه با مجاهدان هستد كه ايمانشان محفوظ باشد. يعنى بازماندنشان از جنگ در شرايطى نباشد كه موجب سلب ايمان آنان گردد و يا ترك جهاد از روى بى ايمانى به فرامين خدا و رسول نباشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 24 - 14

14 _ توكل بر خداوند ، ناسازگار با كناره گيرى از پيكار

و كوشش در راه او و بى اعتنايى به تكاليف الهى

و على اللّه فتوكلوا . .. فاذهب انت و ربك فقتلا إنّا ههنا قعدون

تصميم قوم موسى بر خانه نشينى و سپردن ميدان جنگ به خداوند و موسى(ع)، نقطه مقابل توصيه يوشع و كالب به توكل بر خدا قرار گرفته است و نشان مى دهد كه بر كنار ماندن از وظايف الهى، با توكل ناسازگار است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 25 - 11

11 _ تمرد از فرمان جهاد ، گناه است .

و بين القوم الفسقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 35 - 13

13 _ ايمان ، ناسازگار با بى تقوايى ، ترك جهاد و بى اعتنايى به وسايل تقرب به خدا

يأيها الذين ءامنوا اتقوا اللّه و ابتغوا إليه الوسيلة و جهدوا فى سبيله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 15 - 2

2 _ اهل ايمان به هنگام حركت به سوى دشمن و رويارويى با آنان ( جهاد ابتدايى ) نبايد صحنه كارزار را ترك كنند .

إذا لقيتم الذين كفروا زحفا فلاتولوهم الأدبار

برداشت فوق بر اين اساس است كه كلمه {زحفا} حال براى فاعل {لقيتم} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 74 - 3

3 _ مسلمانانى كه از هجرت به مدينه سر باز زدند و يا در راه خدا جهاد نكردند و يا مهاجران و دين خدا را يارى ندادند ، از دايره مؤمنان راستين خارج هستند .

و الذين ءامنوا و

هاجروا . .. أولئك هم المؤمنون حقا

{أولئك} اشاره است به هر يك از {الذين} اول و دوم با ويژگيهايى كه در توصيف آنها آمده است. با توجه به اين معنا و دلالت ضمير فصل (هم) بر حصر معلوم مى شود كسانى كه مجموع صفات ياد شده را نداشته، اگر چه برخى از آنها را دارا باشند مؤمن حقيقى نيستند.

ترك جهاد با اهل كتاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 29 - 4

4 _ لزوم متاركه جنگ با اهل كتاب ، در صورت پرداخت جزيه و تسليم شدن ايشان در برابر حكومت اسلامى

قتلوا الذين لا يؤمنون . .. من الذين أوتوا الكتب حتى يعطوا الجزية عن يد و هم صغرو

ترك جهاد با كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 192 - 1،6

1 - نبايد با كفرپيشگانى كه از جنگ و فتنه انگيزى دست كشيده اند ، نبرد كرد و آنان را به قتل رساند .

فإن انتهوا فإن اللّه غفور رحيم

متعلق {إنتهوا} به قرينه آيات قبل، جنگيدن و فتنه انگيزى است. جمله {فإن اللّه ...} جانشين جواب شرط مى باشد و تقدير كلام چنين است: فإن انتهوا عن القتال و الفتنة فلا تقاتلوهم و لاتقتلوهم إن اللّه غفور رحيم}.

6 - فرمان خداوند ، مبنى بر ترك جنگ با كافرانى كه دست از جنگ و فتنه برداشته اند ، پرتوى از مغفرت و رحمت اوست .

فإن انتهوا فإن اللّه غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 193 - 5،6

5 - لزوم

ترك جنگ با كافران ، در صورت دست برداشتن آنان از فتنه انگيزى و ايجاد مزاحمت براى گسترش دين خدا

فإن انتهوا فلا عدون إلا على الظلمين

متعلق {إنتهوا . ..} - به قرينه فرازهاى پيش - فتنه انگيزى و بازدارى از حاكميت يافتن دين الهى است. جواب شرط (فإن انتهوا) محذوف است وجمله {فلاعدوان...} جانشين آن مى باشد; يعنى، پس اگر از فتنه انگيزى دست كشيدند و مانع گسترش و حاكميت دين خدا نشدند، آنان را نكشيد; زيرا تعدى تنها بر ستمكاران رواست.

6 - در صورتى كه كفرپيشگان محارب يا فتنه انگيز از كفرورزى دست بكشند ، نبايد با آنان نبرد كرد .

فإن انتهوا فلا عدون إلا على الظلمين

برداشت فوق بر اساس اين احتمال است كه متعلق {انتهوا} كفرورزى باشد.

ترك سستى در جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 4 - 9

9 - لزوم پرهيز از ضعف و سستى ، در ميدان مبارزه و جهاد

يق_تلون فى سبيله صفّ_ًا كأنّهم بني_ن مرصوص

ترك مجاز جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 16 - 1

1 _ جواز روى برتافتن از جبهه نبرد به منظور در اختيار گرفتن موضعى جديد عليه دشمن يا پيوستن به گروهى از همرزمان خويش

و من يولهم يومئذ دبره إلا متحرفا لقتال او متحيزا إلى فئة

{تحرف} به معناى روى گرداندن از محلى به اطراف آن محل است. بنابراين {تحرف للقتال} يعنى روى گرداندن از دشمن به منظور انتخاب جبهه اى ديگر براى نبرد. و {تحيز} به معناى جاى گرفتن است و چون به {إلى} متعدى شده معناى پيوستن

نيز در آن اشراب شده است. گفتنى است مراد از {فئة} گروهى است كه در آن ميدان مشغول پيكار هستند.

تشريع جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 77 - 7

7 _ تقدّم تشريع نماز و زكات بر تشريع جهاد

الم تر الى الّذين . .. اقيموا الصلوة و اتوا الزكوة فلمّا كتب عليهم القتال

بنابر اينكه مراد از {فلمّا كتب} بيان اصل وجوب جهاد باشد، نه فراهم آمدن زمينه آن.

تشويق به تسريع در جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 1 - 3

3 - تاختن اسبان در راه جهاد و شتاب براى رسيدن به ميدان نبرد ، مورد ترغيب خداوند

و الع_دي_ت ضبحًا

تشويق به جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 244 - 7

7 _ توجّه و ايمان به علم مطلق خداوند ، برانگيزاننده آدمى براى اقدام به پيكار در راه او

و قاتلو فى سبيل اللّه و اعلموا انّ اللّه سميع عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 146 - 5

5 _ تشويق مسلمانان از سوى خداوند براى همگامى با پيامبر اسلام ( ص ) در جهاد و سرزنش آنان كه در برابر دشمنان دين ، ضعف و زبونى به خود راه دهند .

و كايّن من نبىّ قاتل معه ربيّون كثير فما وهنوا لما اصابهم فى سبيل اللّه

از اهداف يادآورىِ سلحشورى پيشينيان، تشويق مؤمنان به همگامى با پيامبر اسلام (ص) است. و نيز سرزنش كسانى است كه در جنگ اُحُد، سستى كرده

و از خود ضعف و زبونى نشان دادند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 169 - 15

15 _ تشويق و ترغيب به جهاد و شهادت در راه خدا

و لا تحسبنّ الّذين قتلوا فى سبيل اللّه امواتا بل احيآء عند ربّهم يرزقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 170 - 15

15 _ ترغيب به جهاد و شهادت در راه خدا

فرحين بما اتيهم اللّه من فضله . .. و لا هم يحزنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 172 - 13

13 _ تشويق خداوند به جهاد ، همراه با نيكوكارى و تقوا

الّذين استجابوا للّه . .. للّذين احسنوا منهم و اتّقوا اجر عظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 175 - 18

18 _ ترغيب مؤمنان از سوى خداوند به رويارويى و جهاد با دشمنان دين

انّما ذلكم الشّيطان . .. فلا تخافوهم و خافون ان كنتم مؤمنين

جمله {اگر ايمان دارى از دشمنان دين نهراسيد}، خطاب به كسانى است كه مدعى ايمان هستند و به هدف ترغيب آنان به رويارويى با دشمن ايراد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 84 - 6

6 _ پيامبر ( ص ) ، مأمور برانگيختن و تشويق مؤمنان به جهاد در راه خدا

فقاتل فى سبيل اللّه . .. و حرّض المؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 85 - 2،3

2

_ بهره مندى تشويق كنندگان به جهاد ، از نتايج اعمال مجاهدان

و حرّض المؤمنين . .. من يشفع شفاعة حسنة يكن له نصيب منها

به مقتضاى ارتباط بين اين آيه و آيه قبل، تشويق مسلمانان به جهاد، مى تواند مصداق مورد نظر از وساطت و شفاعت حسنه باشد. چون تحريض و تشويق براى جهاد در راه خدا، نوعى وساطت و سببيّت براى انجام آن است.

3 _ ارزشمندى تشويق مردم به جهاد در راه خدا

و حرّض المؤمنين . .. من يشفع شفاعة حسنة يكن له نصيب منها

چون تحريك مردم به جهاد، {شفاعة حسنة} ناميده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 95 - 16

16 _ ترغيب مؤمنان به جهاد و بذل مال و جان در راه خدا

لايستوى القاعدون . .. و المجاهدون ... فضّل اللّه المجاهدين على القاعدين اجراً عظ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 65 - 2

2 _ تشويق و تحريك اهل ايمان براى پيكار با كافران ، وظيفه اى الهى بر عهده پيامبر ( ص )

يأيها النبى حرض المؤمنين على القتال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 13 - 1،2

1 _ تشويق و تشجيع مسلمانان صدر اسلام به جنگ با مشركان پيمان شكن و توطئه گر عليه پيامبر ( ص )

ألا تقتلون قوماً نكثوا أيمنهم و همّوا بإخراج الرسول

2 _ تشويق و تشجيع مسلمانان به پيكار با سران شرك و كفر

فقتلوا أئمة الكفر . .. ألا تقتلون قوماً نكثوا أيمنهم و همّوا بإخراج الرسول

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 40 - 2

2 _ تهييج مسلمانان ، از سوى خداوند براى جهاد و يارى رساندن پيامبر ( ص )

إلا تنصروه فقد نصره اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 4 - 5

5 - تشويق و ترغيب مؤمنان صدراسلام از سوى خداوند ، به جهاد و پيكار در راه او

إنّ اللّه يحبّ الذين يق_تلون فى سبيله

تشويق مسلمانان مدينه به ترك جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 13 - 1،2

1 - عده اى از منافقان ، مسلمانان شركت كننده در غزوه احزاب را ، به ترك جهاد وسوسه مى كردند .

و إذ قالت طائفة منهم ي_أهل يثرب لامقام لكم فارجعوا

2 - منافقان براى ماندن مسلمانان به همراه پيامبر ( ص ) در غزوه احزاب _ باتوجه به هجوم دشمن _ وجهى منطقى قائل نبودند و آنان را به ترك غزوه ، دعوت مى كردند .

قالت طائفة منهم ي_أهل يثرب لامقام لكم فارجعوا

تصميم به جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 75 - 4

4 _ حق تصميم گيرى درباره جهاد از آن مهاجران نخستين بود .

جهدوا معكم

كلمه {معكم} در {جهدوا معكم} (در كنار شما جهاد كنند) مى تواند ناظر به برداشت فوق باشد. چنانچه مخاطبان {معكم} خصوص مهاجران باشند، برداشت فوق از اتقان بيشترى برخوردار است.

تقوا در جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 125 - 4

4 _ دعوت و تشويق اهل

ايمان به پيشه ساختن صبر و تقوا ، در رويارويى با دشمن

ان تصبروا و تتّقوا و يأتوكم من فورهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 172 - 13،14

13 _ تشويق خداوند به جهاد ، همراه با نيكوكارى و تقوا

الّذين استجابوا للّه . .. للّذين احسنوا منهم و اتّقوا اجر عظيم

14 _ خوب عمل كردن در جنگ ( احسان ) و تخلف نكردن از مقررات جنگى ( تقوا ) ، شرط پاداش بزرگ خداوند براى مجاهدان

الّذين استجابوا للّه . .. للّذين احسنوا منهم و اتّقوا اجر عظيم

در برداشت فوق، متعلق {احسان}، جنگ گرفته شده است ; يعنى در جنگ خوب عمل كنند. همچنين متعلق {اتّقوا}، مقررات جنگى (مانند پيروى از فرماندهى) گرفته شده است.

تقويت روحيه در جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 44 - 6

6 _ توجه تقواپيشگان به آگاهى خداوند به احوالشان ، مايه دلگرمى آنان در جهاد

أن يجهدوا . .. و اللّه عليم بالمتقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 47 - 14

14 _ دلدارى خداوند به مؤمنان ، به منظور رفع نگرانى آنان ، به دنبال تخلف كردن گروهى از شركت در جنگ تبوك

إنما يستئذنك الذين لايؤمنون . .. لو خرجوا فيكم ما زادوكم إلا خبالا ... و اللّه ع

تكبّر متخلفان از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 73 - 8

8 _ متخلفان از جهاد ، مردمانى خودمحور و بى عاطفه در برخورد با مجاهدان و

حوادث روى داده بر آنان

فان اصابتكم مصيبة قال قد انعم اللّه علىّ . .. و لئن اصابكم فضل من اللّه ليقولنّ

تنبلى در جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 139 - 1

1 _ نبايد اهل ايمان در هنگامه هاى دشوار ( رويارويى با دشمنان ) ، سستى و اندوهى به خويش راه دهند .

يا ايّها الّذين امنوا . .. و لا تهنوا و لا تحزنوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 72 - 1

1 _ كندى و سستى برخى مسلمانان عصر پيامبر ( ص ) ، از شركت در جهاد

و انّ منكم لمن ليبطّئنّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 84 - 12

12 _ امتناع و كوتاهى مسلمين از شركت در غزوه بدر صغرا

فقاتل فى سبيل اللّه . .. و حرّض المؤمنين عسى اللّه

قابل ذكر است كه مورخين از اين غزوه به نامهاى مختلفى _ بدر الصغراء، بدر الموعد، بدر الآخرة و بدر الاخيرة _ ياد كرده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 122 - 4

4 _ تهديد خداوند نسبت به عناصر سست بنياد در جبهه پيكار مسلمانان با دشمنان

و اللّه سميع عليم. اذ همّت طائفتان منكم ان تفشلا

بنابر اينكه كلمه {اذ}، متعلّق به دو صفت {سميع} و {عليم} باشد. يعنى خداوند، سخنان پنهانى آنان را كه تصميم به كوتاهى در نبرد داشتند، مى شنيد و از انديشه آنان، آگاه بود. و تذكر شنوايى و دانايى خداوند در موارد

تخلف و گناه، دلالت بر تهديد نسبت به متخلّفين دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 152 - 10،17،26

10 _ سستى ، تفرقه و سرپيچى برخى پيكارگران احد از فرمان پيامبر ( ص ) ، پس از پيروزى ابتدايى بر دشمنان

حتّى اذا فشلتم . .. من بعد ما اريكم ما تحبّون

گر چه ظاهر خطاب در {فشلتم و تنازعتم . .. و عصيتم} به تمامى مسلمانان در جنگ احد است، ولى به قرينه تقسيم آنان در دنباله آيه به دو گروه دنياطلب و آخرت طلب، معلوم مى شود مراد از مخاطبين {فشلتم ... }، گروهى از مسلمانان بوده اند و نه همه آنان.

17 _ دنياطلبى و دلدادگى به مادّيات ، از عوامل سستى در مبارزه و رويارويى با دشمنان دين

حتّى اذا فشلتم و . .. منكم من يريد الدّنيا

26 _ سستى در نبرد با دشمن ، نزاع و پراكندگى و تخلف از دستورات فرماندهى ، گناه و موجب استحقاق عقاب

حتّى اذا فشلتم . .. و لقد عفا عنكم

ظاهر كلمه عفو اين است كه گناهى صورت گرفته باشد و گناه در اين مورد همان سستى و نزاع و سرپيچى از دستورات فرماندهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 200 - 13

13 _ بى صبرى در برابر مشكلات ، سستى در مقابل دشمنان و حفاظت نكردن از مرز هاى كشور اسلامى ، بى تقوايى است .

اصبروا و صابروا و رابطوا و اتّقوا اللّه

توصيه به جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22

- 78 - 1

1 - جهاد خالصانه و همه جانبه ( جهاد با جان و مال ) در راه خدا ، توصيه الهى به اهل ايمان

و ج_هدوا فى اللّه حقّ جهاده

تقييد {جاهدوا} به {حقّ جهاده}، ظهور در اين معنا دارد كه مؤمنان بايد تمامى توان خود را در راه خدا به كار گيرند و هرچه دارند (جان و مال) در اين راه نثار كنند.

توكل در جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 51 - 4

4 _ اتكاى مؤمنان راستين بر ولايت و حمايت خداوند ، در جهاد و اقدام به تكاليف

قل لن يصيبنا إلا ما كتب اللّه لنا هو مولينا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 173 - 17

17 _ نهراسيدن از كثرت دشمن و توكّل بر خدا در رويارويى با آنان ، از نشانه هاى مؤمنان پيرو خدا و رسول ( ص )

الّذين استجابوا للّه و الرّسول . .. و قالوا حسبنا اللّه و نعم الوكيل

تهديد مانعان از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 18 - 1

1 - بازدارندگان مجاهدان از جهاد ، مورد تهديد خداوندند .

قد يعلم اللّه المعوّقين منكم

{معوّق} از ريشه {عوق} به بازدارنده اطلاق مى شود (مفردات راغب). لازم به ذكر است كه {قد يعلم...} كنايه از تهديد و هشدار است.

تهديد متخلفان از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 24 - 4

4 _ روى گردانان از جهاد ، به خاطر علقه هاى عاطفى

( محبت پدر ، فرزند ، برادر ، همسر و خويشاوندان ) و دلبستگى مادى ( مال ، شغل و مسكن ) مورد تهديد خداوند

قل إن كان ءاباؤكم . .. و أمول اقترفتموها و ... أحب إليكم ... و جهاد فى سبيله فتر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 39 - 2

2 _ امتناع كنندگان از جهاد ، مورد تهديد خدا به عذابى سخت و دردناك

إلا تنفروا يعذبكم عذاباً أليماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 81 - 14

14 _ منافقان متخلف از جنگ ، مورد تهديد خداوند به آتش سوزان دوزخ

قل نار جهنم أشد حراً لو كانوا يفقهون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 94 - 10،18

10 _ خداوند ، توانمندان متخلف از جهاد را به امكان رسوايى بيشتر در صورت ادامه دادن به تخلف ها تهديد كرد .

و سيرى اللّه عملكم و رسوله

جمله {سيرى اللّه عملكم و رسوله} مى تواند هشدارى باشد به متخلفان جنگ در جهت بازداشتن ايشان از كجرويها در آينده.

18 _ تهديد متخلفان از جنگ و منافقان ، به رسوايى و افشاى اسرارشان در آخرت از سوى خداوند

فينبئكم بما كنتم تعملون

تهديد معرضان از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 18 - 7

7 - مسلمانانى كه شركتشان در جهاد ، اندك بود مورد تهديد خداوندند .

و لايأتون البأس إلاّ قليلاً

جمله {و لايأتون. ..} احتمال دارد كه مستقل باشد و احتمال دارد كه حال براى {المعوّقين} و يا

{القائلين} باشد. در صورت نخست، اين فراز از آيه، سومين گروهى خواهند بود كه متعلق {يعلم اللّه}اند. لازم به گفتن است كه مراد از {البأس } _ كه به معناى {سختى و شدت} است _ به قرينه مقام، جنگ است. {يعلم اللّه} كنايه از تهديد و هشدار است.

تهييج در جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 12 - 9

9 _ خداوند ، مجاهدان بدر را به در هم كوبيدن سر هاى كافران و از كار انداختن پنجه هاى آنان ، تهييج كرد .

فاضربوا فوق الأعناق و اضربوا منهم كل بنان

برداشت فوق بر اين اساس است كه خطاب در جمله {فاضربوا . .. } متوجه مجاهدان باشد. جمله {و ما جعله اللّه إلا بشرى} در آيه دهم، كه مسؤوليت فرشتگان را تنها بشارت دهى اعلام كرد، مى تواند مؤيد اين احتمال باشد.

جرم اخلال در جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 82 - 6

6 _ تخلف از جهاد و فرمان رسول خدا ( ص ) و اخلال در بسيج و تجهيز سپاه اسلام ، جرمى است بزرگ .

خلف رسول اللّه . .. قالوا لاتنفروا ... قل نار جهنم ... جزاء بما كانوا يكسبون

جرم تخلف از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 82 - 6

6 _ تخلف از جهاد و فرمان رسول خدا ( ص ) و اخلال در بسيج و تجهيز سپاه اسلام ، جرمى است بزرگ .

خلف رسول اللّه . .. قالوا لاتنفروا ... قل نار جهنم

... جزاء بما كانوا يكسبون

جهاد ابتدايى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 191 - 9

9 - فتنه انگيزى كافران ، مجوز نبرد با ايشان است ، هر چند كه با مسلمانان سر جنگ نداشته باشند .

و قتلوا فى سبيل اللّه يقتلونكم . .. الفتنة أشد من القتل

جمله {والفتنة أشد من القتل}، به اصطلاح اصوليين حاكم بر {الذين يقاتلونكم} است و موجب توسعه در موضوع حكم مطرح شده در آيه قبل مى شود; يعنى، آيه قبل بيان داشت كه با كافران حربى نبرد كنيد و جمله {الفتنة . ..} بيان مى كند كه فتنه انگيزى به منزله جنگ است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 167 - 5،8

5 _ جامعه ايمانى ، وظيفه دار پيكار در راه خدا و يا دست كم دفاع از وطن و كيان خويش

تعالوا قاتلوا فى سبيل اللّه او ادفعوا

8 _ پيكار با دشمنا دين ( جهاد ابتدايى ) و دفاع در برابر هجوم آنان ( جهاد دفاعى ) ، دو تكليف الهى بر عهده جامعه ايمانى *

قاتلوا فى سبيل اللّه او ادفعوا

بنابر اينكه دعوت مطرح شده در آيه، بيان حكم جهاد باشد، نه دعوت براى حضور در نبردى خاص و مقطعى. بنابراين جمله {قاتلوا ... }، ناظر به جهاد ابتدايى و جمله {او ادفعوا} ناظر به جهاد دفاعى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 75 - 12

12 _ رهايى مستضعفان موحد ، مجوّز جهاد ابتدايى

و ما لكم لا تقاتلون فى سبيل اللّه و المستضعفين

. .. الّذين يقولون ربّنا اخرجنا م

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 15 - 2

2 _ اهل ايمان به هنگام حركت به سوى دشمن و رويارويى با آنان ( جهاد ابتدايى ) نبايد صحنه كارزار را ترك كنند .

إذا لقيتم الذين كفروا زحفا فلاتولوهم الأدبار

برداشت فوق بر اين اساس است كه كلمه {زحفا} حال براى فاعل {لقيتم} باشد.

جهاد انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 146 - 6

6 _ حضور مستقيم پيامبران الهى ، در صحنه هاى پيكار عليه دشمنان

و كايّن من نبىّ قاتل معه ربيّون كثير . .. فى سبيل اللّه

جهاد با اهل كتاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 29 - 1

1 _ فرمان خدا به نبرد با اهل كتاب ، به دليل عدم ايمان آنان به خدا و آخرت و عدم پرهيزشان از محرمات الهى و پايبند نبودن به دين حق

قتلوا الذين لا يؤمنون . .. من الذين أوتوا الكتب

جهاد با اهل مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 24 - 6

6 - رخ دادن درگيرى هايى منتهى به پيروزى مؤمنان بر مكيان ، قبل از انعقاد صلح حديبيه *

من بعد أن أظفركم عليهم

در صورتى كه مراد از {بطن مكّة} سرزمين حديبيه باشد; احتمال مى رود كه تعبير {من بعد أن أظفر} بيانگر درگيرى هاى محدودى باشد كه قبل از انعقاد صلح حديبيه، ميان كافران و مؤمنان صورت گرفت و به پيروزى مؤمنان منتهى گرديد.

جهاد با جالوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 250 - 3

3 _ نيرو هاى اندك طالوت با اميد به نصرت الهى ، به جنگ با جالوتيان رفتند .

و لمّا برزوا الجالوت . .. و انصرنا على القوم الكافرين

جهاد با جان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 72 - 2

2 _ شركت در جهاد با مال و جان از سوى مجاهدان و يارى مهاجران از سوى انصار ، شرط برخوردارى هر يك از ولايت مقرر شده از جانب خدا

إن الذين ءامنوا و هاجروا . .. أولياء بعض

مشاراليه {أولئك} و مرجع ضمير در {بعضهم}، {الذين} اول و دوم، با تمام صفاتى كه براى آنان ذكر شد، است. يعنى مؤمنان مهاجر _ مثلا _ اگر جهاد نكنند و يا مؤمنان ساكن در مدينه اگر مهاجران را يارى ندهند از حقوق ولايت برخوردار نيستند.

جهاد با حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 109 - 4

4- پيامبر ( ص ) ، مشركان و كافران لجوج و حق ناپذير را به جنگ و جهاد تهديد كرد .

فإن تولّوا فقل ءاذنتكم على سواء

برداشت ياد شده بر اساس يكى از احتمالاتى است كه ميان مفسران در باره اين آيه مطرح است و آن اين كه جمله {آذنتكم على سواء} تهديد به جنگ و هشدار به جهاد است. مانند آيه {فانبذ إليهم على سواء} (انفال (8) آيه 58).

جهاد با دشمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 249

- 3،5،15

3 _ آمادگى بنى اسرائيل براى پيكار با دشمنان ، پس از پذيرش زمامدارى طالوت ، با مشاهده آن صندوق خاص

ان اية مُلكه . .. فلمّا فَصَل طالوت بالجنود

بسيج لشكريانى از بنى اسرائيل، با وجود ترديد سابق آنان نسبت به فرماندهى طالوت، دلالت بر جمله اى محذوف دارد; يعنى پس از آمدن تابوت، به فرماندهى طالوت گردن نهادند و آماده نبرد شدند و آنگاه طالوت آنان را بسيج كرد.

5 _ همراهى جمعيّت انبوهى از بنى اسرائيل با طالوت ، در آغاز حركت وى براى پيكار با متجاوزان

فلمّا فصل طالوت بالجنود

كلمه {جُند} به معناى جمعيّت انبوه و متراكم است. آوردن اين كلمه به صورت جمع (جنود) دلالت بر كثرت لشكريانى دارد كه با طالوت بسيج شدند.

15 _ عدم تغيير عزم طالوت در پيكار با متجاوزان ، على رغم نافرمانى بيشتر لشكريان و طرد آنان از سوى وى

فشربوا منه الاّ قليلا منهم فلمّا جاوَزَه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 250 - 2

2 _ ضرورتِ نيايشِ با خداوند ، در هنگامه پيكار با دشمنان

و لمّا برزوا الجالوت و جنوده قالوا ربّنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 122 - 17

17 _ رشد معنويات ، موجب استوارى بيشتر در رويارويى با دشمن

اذ همّت . .. و على اللّه فليتوكّل المؤمنون

جمله {و اللّه وليّهما} و نيز جمله {و على اللّه . .. }، علاوه بر بيان يك معرفت دينى، براى تقويت مسلمانان در رويارويى با دشمنان، نيز مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران

- 3 - 125 - 1،3،4،12

1 _ كفايت فرشتگان امدادگر ، براى پيروزى رزمندگان در برابر دشمنان

الن يكفيكم . .. بلى ان تصبروا

3 _ در هنگام ضرورت ( همانند يورش شتابان دشمنان دين ) ، صبر و تقوا ، تضمين كننده نزول فرشتگان براى امداد مؤمنان

ان تصبروا و تتّقوا و يأتوكم من فورهم هذا يمددكم ربّكم بخسمة الاف

4 _ دعوت و تشويق اهل ايمان به پيشه ساختن صبر و تقوا ، در رويارويى با دشمن

ان تصبروا و تتّقوا و يأتوكم من فورهم

12 _ محروميّت از امداد هاى ويژه الهى در رويارويى با دشمنان دين ، پيامد بى صبرى و بى تقوايى

ان تصبروا و تتّقوا . .. يمددكم ربّكم بخسمة الاف من الملئكة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 128 - 10

10 _ ضرورت تداوم پيكار با دشمنان ، تا مرحله توبه و بازگشت و يا نابودى آنان *

ليقطع طرفاً من الّذين كفروا او يكبتهم فينقلبوا . .. او يتوب عليهم

چون پذيرش توبه مشركان و يا عذب آنان از اهداف جنگ بدر شمرده شده است، حكايت از ضرورت تداوم نبرد با دشمنان دارد تا اين مراحل و يا مراحل ياد شده در آيه سابق، تأمين شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 133 - 7

7 _ اميد نيل به آمرزش الهى و بهشت ، برانگيزنده اهل ايمان براى شركت در نبرد با دشمنان

يا ايّها الّذين امنوا . .. و اطيعوا اللّه و الرّسول ... سارعوا الى مغفرة من ربّك

چون آيات پيشين درباره نبرد و رويارويى با كافران بود،

گويا آيات مورد بحث به منظور دستورالعملى است براى اينكه جامعه ايمانى را به گونه اى تربيت كند كه ديگر همچون نبرد اُحُد، دلبسته به دنيا نباشد و دچار دلهره و ترس نگردد تا هميشه بر دشمنان دين غالب شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 146 - 9

9 _ سستى ، كرنش و زبونىِ اهل ايمان در برابر دشمنان دين ، ناپسند است .

فما وهنوا . .. و ما ضعفوا و ما استكانوا

صفات شمرده شده براى مردان الهى پس از واقعه احد، تعريض به مسلمانانى است كه در آن نبرد، سستى و ضعف به خود راه دادند. از اين رو صفات ياد شده، زيبنده مؤمنان واقعى و مردان الهى نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 167 - 8،13

8 _ پيكار با دشمنا دين ( جهاد ابتدايى ) و دفاع در برابر هجوم آنان ( جهاد دفاعى ) ، دو تكليف الهى بر عهده جامعه ايمانى *

قاتلوا فى سبيل اللّه او ادفعوا

بنابر اينكه دعوت مطرح شده در آيه، بيان حكم جهاد باشد، نه دعوت براى حضور در نبردى خاص و مقطعى. بنابراين جمله {قاتلوا ... }، ناظر به جهاد ابتدايى و جمله {او ادفعوا} ناظر به جهاد دفاعى است.

13 _ سرباز زدن از حضور در پيكار با دشمنان دين و دفاع از كيان اسلامى ، از نشانه هاى نفاق

و ليعلم الّذين نافقوا . .. لو نعلم قتالاً لاتّبعناكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 172 - 12

12

_ نياز مبرم پيامبر ( ص ) به نيرو هاى مجاهد براى مقابله با دشمن ، پس از نبرد احد

الّذين استجابوا للّه و الرسول من بعد ما اصابهم القرح

فراخوانى نيروهاى مجروح جنگ احد براى نبردى ديگر، چنانچه در شأن نزول آمده است، حكايت از نياز مبرم به نيروهاى مجاهد دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 175 - 6،18

6 _ شيطان مؤمنان را از رويارويى با دوستانش مى ترساند .

انّما ذلكم الشّيطان يخوّف اولياءه

بنابر اينكه مفعول اوّل از فعل {يخوّف}، يعنى {كُم}، در تقدير باشد. يعنى شيطان شما را از دوستانش مى ترساند. جمله {فلا تخافوهم}، اين احتمال را تأييد مى كند.

18 _ ترغيب مؤمنان از سوى خداوند به رويارويى و جهاد با دشمنان دين

انّما ذلكم الشّيطان . .. فلا تخافوهم و خافون ان كنتم مؤمنين

جمله {اگر ايمان دارى از دشمنان دين نهراسيد}، خطاب به كسانى است كه مدعى ايمان هستند و به هدف ترغيب آنان به رويارويى با دشمن ايراد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 9 - 5

5 _ يادآورى امداد هاى الهى به مجاهدان راه خدا مايه نهراسيدن از مقابله با دشمنان دين

إذ تستغيثون ربكم فاستجاب لكم

هدف از يادآورى امدادهاى غيبى به مجاهدان، ترغيب مؤمنان به نهراسيدن از مبارزه با دشمنان دين است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 16 - 1

1 _ جواز روى برتافتن از جبهه نبرد به منظور در اختيار گرفتن موضعى جديد عليه دشمن يا پيوستن به گروهى از همرزمان خويش

و

من يولهم يومئذ دبره إلا متحرفا لقتال او متحيزا إلى فئة

{تحرف} به معناى روى گرداندن از محلى به اطراف آن محل است. بنابراين {تحرف للقتال} يعنى روى گرداندن از دشمن به منظور انتخاب جبهه اى ديگر براى نبرد. و {تحيز} به معناى جاى گرفتن است و چون به {إلى} متعدى شده معناى پيوستن نيز در آن اشراب شده است. گفتنى است مراد از {فئة} گروهى است كه در آن ميدان مشغول پيكار هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 20 - 5

5 _ حرمت روى برتافتن از حكم رسول خدا در نبرد با دشمنان دين

أطيعوا اللّه و رسوله و لا تولوا عنه و أنتم تسمعون

با توجه به اينكه آيات پيشين اين بخش از سوره درباره جنگ و مبارزه با دشمنان دين است، مصداق مورد نظر از جمله {أطيعوا} و {لاتولوا عنه} روى برتافتن از فرمانهاى آن حضرت در مبارزه و نبرد با دشمنان دين است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 65 - 7

7 _ ضرورت پايدارى در مقابل دشمنى با نيرويى ده برابر ، مشروط به اين است كه رزمجويان اهل ايمان كمتر از بيست نفر نباشند .

إن يكن منكم عشرون صبرون يغلبوا مائتين

رساندن معناى مقصود، يعنى لزوم مقاومت يك بر ده، با جمله اى كوتاهتر از آنچه آمده ممكن بود. بنابراين تطويل آن با ذكر دو مثال حاوى نكاتى است ; از جمله اين احتمال كه نسبت ياد شده و حكم مترتب بر آن در صورتى است كه نفرات اهل ايمان بيست نفر و يا بيشتر باشند

و اگر كمتر باشند اين حكم جارى نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 66 - 2،4،12

2 _ حكم بر پايدارى در مقابل دشمنان و حدود و شرايط آن ، در اختيار خداوند است .

الئن خفف اللّه عنكم و علم أن فيكم ضعفا

4 _ بروز ضعف در جامعه ايمانى صدر اسلام ، موجب تخفيف حكم پايدارى در برابر دشمنان شد .

الئن خفف اللّه عنكم و علم أن فيكم ضعفا

12 _ مؤمنان صابر و مقاوم در برابر دشمنان دين از امداد هاى هاى بهره مند خواهند شد .

و اللّه مع الصبرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 38 - 2

2 _ ملاك وجوب شركت مسلمانان در پيكار با دشمنان ، دفاع از اسلام و سرزمين آن است ، نه خصوصيات رهبرى جامعه و صلاحيت و عدم صلاحيت وى براى فراخوانى به جنگ .

يأيها الذين ءامنوا ما لكم إذا قيل لكم انفروا فى سبيل اللّه

به كارگيرى فعل مجهول (قيل) و عدم ذكر نام و خصوصيات كسى كه فرمان جهاد را صادر مى كند، مفيد برداشت فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 111 - 13

13 _ لزوم حضور فعال در ميدان هاى نبرد عليه دشمنان راه خدا و بيم نداشتن از كشته شدن

يقتلون فى سبيل اللّه فيقتلون و يقتلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 121 - 1

1 _ خروج پيامبر ( ص ) در صبحگاهان از ميان خانواده خويش ، براى برپا

نمودن پايگاه هاى جنگى براى مؤمنان ، در مصاف با دشمنان

و اذ غدوت من اهلك تبوّىء المؤمنين مقاعد للقتال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 104 - 4،8،11،16

4 _ سختى ها و رنج هاى ناشى از رويارويى با دشمنان دين ، نبايد موجب سستى در پيكار با آنان شود .

و لاتهنوا . .. ان تكونوا تألمون فانهم يألمون كما تألمون

8 _ اميد مجاهدان به پاداش و نصرت الهى ، زمينه تقويت روحيه و سستى نكردن آنان در رويارويى با دشمنان دين

و لاتهنوا . .. و ترجون من اللّه ما لايرجون

11 _ ضرورت اميدوارى و اتكال مجاهدان به خداوند در رويارويى با دشمان

و ترجون من اللّه ما لايرجون

جمله خبريه {ترجون من اللّه} مى تواند ارشاد و توصيه به مجاهدان باشد كه بايد همواره به يارى و كمك خداوند دل بندند.

16 _ دشوارى ها و سختى هاى پيش آمده براى اهل ايمان به هنگام نبرد با دشمنان ، داراى حكمت و مصلحت

ان تكونوا تألمون . .. و كان اللّه عليماً حكيماً

توصيف خداوند به {حكيماً}، پس از بيان علم خداوند به دردها و مصيبتهاى اهل ايمان، براى رساندن اين معناست كه اين رنجها و گرفتاريها داراى حكمت و مصلحت است و لذا از آن جلوگيرى نمى كند، نه اينكه از ديد خداوند مخفى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 16 - 2

2 - اخبار الهى از نبرد قريب الوقوع مسلمانان با دشمنى نيرومند ، پس از جنگ خيبر

قل للمخلّفين من الأعراب ستدعون إلى قوم أولى بأس شديد

جهاد با دشمنان دين

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 177 - 27،31

27 - استقامت و پايدارى در جنگ عليه دشمنان دين ، از مشخصه هاى ابرار

و لكن البر من . .. الصبرين فى البأساء و الضراء حين البأس

31 - مجاهدانى كه در نبرد با دشمنان دين استقامت مىورزند ، تقواپيشگان حقيقى هستند .

الصبرين . .. حين البأس ... أولئك هم المتقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 25 - 14،21

14 - لزوم جهاد و پيكار بى امان با دشمنان دين و عدالت

و أنزلنا معهم الكت_ب و الميزان . .. و أنزلنا الحديد

واژه {حديد} در آيه شريفه مجازاً در معناى جهاد و قتال به كار رفته است; يعنى، ما فرمان قتال با دشمنان را، به همراه پيامبران نازل كرديم.

21 - دين داران راستين ، كسانى اند كه به يارى خدا برمى خيزند و با دشمنان دين او به جهاد و پيكار مى پردازند ، در حالى كه او را نمى بينند .

من ينصره و رسله بالغيب

جهاد با رهبران كفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 12 - 8،11،12

8 _ خداوند ، مسلمانان صدر اسلام را به پيكار با سران و پيشوايان شرك و كفر ، در صورت نقض پيمان صلح از سوى آنان ، فراخواند .

و إن نكثوا أيمنهم . .. فقتلوا أئمة الكفر

11 _ نابودى عوامل اصلى كفر و شرك ، هدف عمده و اساسى پيكار اسلام با كافران و مشركان

فقتلوا أئمة الكفر

12 _ پيكار با سران شرك و كفر ، به منظور

وادار كردن آنان به رعايت عهد و پيمان و بازداشتن ايشان از ضربه زدن به اسلام و مسلمانان است .

و إن نكثوا أيمنهم . .. فقتلوا أئمة الكفر ... لعلهم ينتهون

جهاد با شتر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 80 - 4

4 - دست يابى به خواسته ها و مقاصد مهم بشر ( چون هجرت ، جهاد ، كسب دانش و . . . ) از حكمت هاى آفرينش شتران *

و لتبلغوا عليها حاجة فى صدوركم

تنوين {حاجة} براى تفخيم است و مقيد شدن حاجت به {فى صدوركم} (حاجتى كه در دل داريد) نشانگر اين نكته است كه شتران افزون بر تأمين نيازهاى مادى و خوراكى بشر، وسيله اى مناسب براى دست يابى بشر (به ويژه بشر آن روز) به مقاصد و منافع مهم (چون هجرت، جهاد، كسب دانش و . ..) مى باشند.

جهاد با ظالمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 39 - 3

3 - پيكار با دشمن مهاجم و ستم پيشه ، حق مشروع ستمديدگان

أُذن للذين يق_تلون بأنّهم ظلموا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 40 - 3

3 - جنگ و پيكار آوارگان با زورگويانى كه آنان را به جرم ايمان و خداخواهى از سرزمين شان بيرون كردند ، حقى است مشروع كه خدا به آنان داده بود .

أُذن للذين يق_تلون . .. الذين أُخرجوا من دي_رهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 25 - 14

14 - لزوم جهاد و

پيكار بى امان با دشمنان دين و عدالت

و أنزلنا معهم الكت_ب و الميزان . .. و أنزلنا الحديد

واژه {حديد} در آيه شريفه مجازاً در معناى جهاد و قتال به كار رفته است; يعنى، ما فرمان قتال با دشمنان را، به همراه پيامبران نازل كرديم.

جهاد با قدرت برتر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 66 - 9

9 _ لزوم پايدارى صد مؤمن در برابر دويست كافر و هزار مؤمن در برابر دو هزار كافر تا تحقق پيروزى بر آنان

فإن يكن منكم مائة صابرة يغلبوا مائتين و إن يكن منكم ألف يغلبوا الفين

جهاد با كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 190 - 1

1 - وجوب نبرد با كافران ، در صورتى كه با مسلمانان سرجنگ داشته باشند .

و قتلوا فى سبيل اللّه الذين يقتلونكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 191 - 9

9 - فتنه انگيزى كافران ، مجوز نبرد با ايشان است ، هر چند كه با مسلمانان سر جنگ نداشته باشند .

و قتلوا فى سبيل اللّه يقتلونكم . .. الفتنة أشد من القتل

جمله {والفتنة أشد من القتل}، به اصطلاح اصوليين حاكم بر {الذين يقاتلونكم} است و موجب توسعه در موضوع حكم مطرح شده در آيه قبل مى شود; يعنى، آيه قبل بيان داشت كه با كافران حربى نبرد كنيد و جمله {الفتنة . ..} بيان مى كند كه فتنه انگيزى به منزله جنگ است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 -

193 - 1،3

1 - نبرد با كافران ، تا برطرف شدن فتنه هاى آنان ، وظيفه اى ضرورى بر عهده مسلمانان

و قتلوهم حتى لاتكون فتنة

3 - نبرد با كافران ، تا حاكميت يافتن دين خدا در پهنه گيتى ، فرمان خداوند به اهل ايمان

و قتلوهم حتى لاتكون فتنة و يكون الدين للّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 167 - 7

7 _ ضرورت بسيج تمامى نيرو هاى مؤمن و غير مؤمن از سوى رهبرى جامعه دينى براى رويارويى با هجوم كافران

و قيل لهم تعالوا قاتلوا فى سبيل اللّه او ادفعوا

بنابر اينكه دعوت مطرح شده در آيه، يك دعوت موردى و خاص باشد، نه بيانگر اصل وجوب جهاد و دفاع، الزاماً مخاطبان در آيه دو گروه خواهند بود: گروهى كه {للّه} و {فى سبيل اللّه} در صحنه پيكار حاضر مى شوند و گروهى كه براى دفاع از كيان و مليّت خود و . .. نبرد مى كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 19 - 11

11 _ خداوند حامى و ياور مؤمنان در رويارويى آنان با كافران

و لن تغنى عنكم . .. و أن اللّه مع المؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 24 - 7

7 _ جهاد و مبارزه با كافران حق ناپذير ، مايه حيات واقعى جامعه ايمانى

يأيها الذين ءامنوا استجيبوا للّه و للرسول

از مصاديق مورد نظر براى {ما يحييكم}، به دليل وقوع آيه مورد بحث در سياق آيات جنگ و مبارزه، فراخوانى اهل ايمان به نبرد با دشمنان

دين است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 39 - 4

4 _ نبرد با كافران تا حاكميت يافتن دين خدا در جهان ، فرمان خداوند به اهل ايمان

و قتلوهم حتى . .. يكون الدين كله للّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 40 - 1

1 _ اهل ايمان بايد با باور به يارى خداوند و سرپرستى او ، به جهاد با كافران فتنه انگيز بپردازند .

و إن تولوا فاعلموا أن اللّه موليكم نعم المولى و نعم النصير

متعلق {تولوا} دست برداشتن از فتنه انگيزى است ; يعنى {إن تولوا عن الانتهاء فلم يتركوا الفتنة}. و جواب شرط، به قرينه آيه قبل، جمله اى همانند {فقاتلوهم} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 65 - 1،2،3،4

1 _ اهل ايمان موظف به پيكار با كفرپيشگان

يأيها النبى حرض المؤمنين على القتال

از {من الذين كفروا} در ذيل آيه بدست مى آيد كه مراد از {القتال} پيكار با كافران است.

2 _ تشويق و تحريك اهل ايمان براى پيكار با كافران ، وظيفه اى الهى بر عهده پيامبر ( ص )

يأيها النبى حرض المؤمنين على القتال

3 _ يك گروه بيست نفرى اهل ايمان بايد بر يك گروه دويست نفرى اهل كفر و لشكر صد نفرى مؤمنان بايد بر لشكر هزار نفرى اهل كفر پيروز شود .

إن يكن منكم عشرون صبرون يغلبوا مائتين و إن يكن منكم مائة يغلبوا ألفا

جمله هاى {يغلبوا مائتين} و {يغلبوا ألفا} خبرى هستند. ولى مراد از آن به دليل {الئن خفف اللّه عنكم} در

آيه بعد معنايى دستورى است. زيرا تخفيف در محدوده تكاليف و دستورات مطرح است. بنابراين {يغلبوا ... } يعنى بايد مقاومت كنيد و پيروز شويد.

4 _ اهل ايمان موظف به پايدارى در برابر لشكريان كفر تا پيروزى بر آنان ; حتى در صورت ده برابر بودن نيروى انسانى كافران

حرض المؤمنين على القتال إن يكن منكم عشرون صبرون يغلبوا مائتين

تغيير نكردن نسبت در دو فراز ياد شده، يعنى بيست در مقابل دويست و صد در مقابل هزار، بيانگر اين است كه ضرورت مقاومت مخصوص بيست و دويست نفر نيست، بلكه تحقق نسبت (يك بر ده) ملاك حكم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 72 - 12

12 _ وجود درگيرى بين مؤمنان غير مهاجر با كافران ، به خاطر دين و ديندارى ، تنها موردى است كه مهاجران و انصار موظف به يارى غير مهاجران هستند .

و إن استنصروكم فى الدين فعليكم النصر

قيد {فى الدين} بيانگر اين است كه اگر كافران به انگيزه مبارزه با اسلام و ديندارى غير مهاجران به آنان هجوم بردند، بايد ساير مسلمانان از آنان حمايت كنند و اگر درگيرى بدين انگيزه نباشد، حمايت از آنان ضرورت ندارد. قابل ذكر است كه {ال} در {النصر} جانشين مضاف إليه است ; يعنى {فعليكم نصرهم}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 73 - 1،2،3،7

1 _ نبرد بى امان با كافران و منافقان ، و سخت گيرى و عدم ترحم به آنان ، فرمان خدا به پيامبر ( ص )

يأيها النبى جهد الكفار و المنفقين و اغلظ عليهم

2 _

لزوم جهاد با كافران و منافقان و عدم مماشات با آنان

جهد الكفار . .. و اغلظ عليهم

3 _ تصميم به جهاد با كافران و منافقان ، در محدوده مسؤوليت هاى رهبر جامعه اسلامى

يأيها النبى جهد الكفار

به كارگيرى خطاب {يا أيها النبى} به جاى {يا أيها الذين آمنوا} بيانگر اين است كه: تصميم گيرى درباره جنگ با كفار و منافقان، از وظايف رهبر جامعه ايمانى است.

7 _ { عن ابى جعفر ( ع ) قال : { جاهد الكفار و المنفقين } بالزام الفرائض ;

از امام باقر (ع) [در توضيح سخن خدا كه فرمود : ]{با كفار و منافقان مجاهده كن} روايت شده: مقصود الزام آنان به انجام فرايض است}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 123 - 1،10

1 _ فرمان الهى به مؤمنان در اسلام مبنى بر مبارزه و پيكار با جوامع كفرپيشه همجوار خويش

يأيها الذين ءامنوا قتلوا الذين يلونكم من الكفار

10 _ جهاد با كافران و نرمش نداشتن در برابر آنان از جلوه هاى تقوا

قتلوا . .. و ليجدوا فيكم غلظة و اعلموا أن اللّه مع المتقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 9 - 1،3

1 - پيامبر ( ص ) ، به جهاد با كافران و منافقان فرمان يافت .

ي_أيّها النبىّ ج_هد الكفّار و المن_فقين

3 - جهاد با كافران و منافقان و هرگونه برخورد شديد و سختگيرانه با آنان ، بايد زير نظر رهبر جامعه اسلامى انجام گيرد .

ي_أيّها النبىّ ج_هد الكفّار و المن_فقين و اغلظ عليهم

مخاطب قرار گرفتن شخص پيامبر(ص)، در جهاد سختگيرانه با كافران و

منافقان، مى تواند اشاره به نكته ياد شده باشد. افراط و تفريطى كه نوعاً در چنين موضوعى از سوى مردم سرمى زند، تأييد كننده همين مطلب است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 66 - 9

9 _ لزوم پايدارى صد مؤمن در برابر دويست كافر و هزار مؤمن در برابر دو هزار كافر تا تحقق پيروزى بر آنان

فإن يكن منكم مائة صابرة يغلبوا مائتين و إن يكن منكم ألف يغلبوا الفين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 109 - 4

4- پيامبر ( ص ) ، مشركان و كافران لجوج و حق ناپذير را به جنگ و جهاد تهديد كرد .

فإن تولّوا فقل ءاذنتكم على سواء

برداشت ياد شده بر اساس يكى از احتمالاتى است كه ميان مفسران در باره اين آيه مطرح است و آن اين كه جمله {آذنتكم على سواء} تهديد به جنگ و هشدار به جهاد است. مانند آيه {فانبذ إليهم على سواء} (انفال (8) آيه 58).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 4 - 1،4،22،24،30

1- لزوم پيكارى بى امان با كافران ستيزه جوى در ميدان هاى جنگ

فإذا لقيتم الذين كفروا فضرب الرقاب

4- لزوم كشتن كافران و امان ندادن به آنان ، در ميدان جنگ تا مرحله زمين گيرشدن دشمن

فضرب الرقاب حتّى إذا أثخنتموهم

آيه شريفه در مجموع بيانگر يكى از قوانين كارآمد و حياتى در ميدان جنگ است. خداوند، به رزمندگان مسلمان رهنمود داده است تا قبل از غلبه يافتن بر دشمن و زمين گير ساختن او، اقدام به گرفتن

اسير نكنند; بلكه بى درنگ هر دشمنى كه در مقابلشان قرار گرفت، بكشند.

22- فرمان خداوند به جهاد ، در عين قدرت او بر نابودسازى كافران ، به منظور آزمايش آدميان

و لو يشاء اللّه لانتصر منهم و ل_كن ليبلواْ بعضكم ببعض

24- عدم تعلق مشيّت الهى بر نابودسازى كافران ، بدون تلاش و جهاد مؤمنان

و لو يشاء اللّه لانتصر منهم و ل_كن ليبلواْ

{لو} براى امتناع است; يعنى، اگر خداوند بخواهد كه كافران بدون حضور در جبهه نبرد نابود شوند، مى تواند آنان را نابود كند; اما او چنين نخواسته است.

30- جنگ با كافران محارب ، حركت در مسير خداوند است .

و الذين قتلوا فى سبيل اللّه

آنچه در صدر آيه شريفه مطرح شده است مبارزه بى امان با كافران در جبهه هاى نبرد است و خداوند، چنين مبارزه اى را {سبيل اللّه} ناميده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 7 - 2

2- جهاد و مبارزه با كافران محارب ، يارى خداوند است .

فإذا لقيتم الذين كفروا فضرب الرقاب . .. إن تنصروا اللّه ينصركم

باتوجه به ارتباط اين آيه با آيات پيشين، استفاده مى شود كه {يارى دادن به خدا} بر {جنگ عليه كافران محارب} منطبق شده است.

جهاد با كافران اشغالگر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 191 - 6

6 - ضرورت نبرد با كافرانى كه سرزمين هاى اسلامى را به تصرف خويش در آورده اند .

و اقتلوهم . .. و أخرجوهم من حيث أخرجوكم

جهاد با مال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4

- 95 - 4،5،6،12،16

4 _ تأمين هزينه هاى مالى پيكار در راه خدا ، جهاد مالى در راه خداست .

و المجاهدون فى سبيل اللّه باموالهم و انفسهم

5 _ خداوند ، برترى دهنده مقام جهادگران با مال و جان بر بازنشستگان از جنگ

فضّل اللّه المجاهدون باموالهم و انفسهم على القاعدين درجة

6 _ جهاد با مال و جان ، بايد معيارى در واگذارى مقام ها و منصب ها به افراد باشد .

فضّل اللّه المجاهدون باموالهم و انفسهم على القاعدين درجة

با توجه به اينكه هر كس را خدا برترى دهد، جامعه اسلامى نيز بايد براى او برترى قائل بشود.

12 _ جهاد با مال و جان ، از برترين ارزش ها در نظام ارزشى اسلام

لايستوى القاعدون . .. و المجاهدون ... باموالهم و انفسهم فضّل اللّه المجاهدين بام

16 _ ترغيب مؤمنان به جهاد و بذل مال و جان در راه خدا

لايستوى القاعدون . .. و المجاهدون ... فضّل اللّه المجاهدين على القاعدين اجراً عظ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 72 - 2

2 _ شركت در جهاد با مال و جان از سوى مجاهدان و يارى مهاجران از سوى انصار ، شرط برخوردارى هر يك از ولايت مقرر شده از جانب خدا

إن الذين ءامنوا و هاجروا . .. أولياء بعض

مشاراليه {أولئك} و مرجع ضمير در {بعضهم}، {الذين} اول و دوم، با تمام صفاتى كه براى آنان ذكر شد، است. يعنى مؤمنان مهاجر _ مثلا _ اگر جهاد نكنند و يا مؤمنان ساكن در مدينه اگر مهاجران را يارى ندهند از حقوق ولايت برخوردار نيستند.

جهاد با محاربان

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 36 - 11

11 _ فرمان خداوند به نبرد با تمامى مشركان محارب و پاكسازى زمين از لوث وجود آنان

و قتلوا المشركين كافة كما يقتلونكم كافة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 4 - 30

30- جنگ با كافران محارب ، حركت در مسير خداوند است .

و الذين قتلوا فى سبيل اللّه

آنچه در صدر آيه شريفه مطرح شده است مبارزه بى امان با كافران در جبهه هاى نبرد است و خداوند، چنين مبارزه اى را {سبيل اللّه} ناميده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 7 - 2

2- جهاد و مبارزه با كافران محارب ، يارى خداوند است .

فإذا لقيتم الذين كفروا فضرب الرقاب . .. إن تنصروا اللّه ينصركم

باتوجه به ارتباط اين آيه با آيات پيشين، استفاده مى شود كه {يارى دادن به خدا} بر {جنگ عليه كافران محارب} منطبق شده است.

جهاد با مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 11 - 19

19 _ خداوند با تقويت دل هاى مجاهدان بدر آنان را براى رويارويى با مشركان ثابت قدم ساخت .

ليربط على قلوبكم و يثبت به الأقدام

{يثبت به الأقدام} در عين اينكه بيانگر هدفى از اهداف نزول باران است، نبودن {لام} در آن مى رساند كه اين هدف به دنبال {ليربط على قلوبكم} حاصل مى شود. بنابراين مى توان گفت ضمير در {به} به استحكام قلوب، كه از {ليربط على قلوبكم} استفاده مى شود، برمى گردد. قابل ذكر است كه در

برداشت فوق ثبات قدم (يثبت به الأقدام) به معناى كنايى آن (پايدارى و عزم راسخ) گرفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 18 - 3

3 _ خداوند همواره پشتيبان اهل ايمان و ياور آنان در رويارويى با مشركان ستيزه جو

ذلكم

بدان احتمال كه {ذلكم} اشاره باشد به يارى اهل ايمان و امداد آنان از سوى خداوند در موقعيتهايى همانند موقعيت بدر.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 36 - 11،15

11 _ فرمان خداوند به نبرد با تمامى مشركان محارب و پاكسازى زمين از لوث وجود آنان

و قتلوا المشركين كافة كما يقتلونكم كافة

15 _ تقويت روحيه متقين از جانب خدا ، براى جنگ و مقابله به مثل با مشركان

و اعلموا أن اللّه مع المتقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 109 - 4

4- پيامبر ( ص ) ، مشركان و كافران لجوج و حق ناپذير را به جنگ و جهاد تهديد كرد .

فإن تولّوا فقل ءاذنتكم على سواء

برداشت ياد شده بر اساس يكى از احتمالاتى است كه ميان مفسران در باره اين آيه مطرح است و آن اين كه جمله {آذنتكم على سواء} تهديد به جنگ و هشدار به جهاد است. مانند آيه {فانبذ إليهم على سواء} (انفال (8) آيه 58).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 16 - 6،9

6 - جنگ هاى پيامبر ( ص ) با مشركان و معارضان ، تحت تدبير و هدايت خداوند

سيقول المخلّفون . .. قل لن تتّبعونا

كذلكم قال اللّه من قبل ... قل للمخلّفين

در اين مجموعه آيات، همواره خداوند از برنامه هاى آينده خبر داده است و بدين وسيله تكليف مسلمانان را روشن ساخته و در هر مقطعى مسائل عمده آن را مشخص كرده است.

9 - نبرد مسلمانان پس از جنگ خيبر ، با مشركان بود و نه اهل كتاب . *

تق_تلونهم أو يسلمون

در صورتى كه {يسلمون} به معناى اسلام آوردن باشد; از محدود شدن فرجام دشمنان به كشته شدن يا اسلام آوردن، مطلب بالا استفاده مى شود; زيرا در مورد اهل كتاب راه سومى به عنوان تسليم و پرداخت {جزيه} نيز مطرح است.

جهاد با مشركان قريش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 7 - 1

1 _ مسلمانان صدر اسلام موظف به هجوم به كاروان تجارى مشركان قريش و يا نبرد با سپاه مسلح آن بودند .

كما أخرجك ربك . .. إذ يعدكم اللّه إحدى الطائفتين ... و يريد اللّه أن يحق الحق بك

جهاد با مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 191 - 3

3 - مسلمانان صدر اسلام به نبرد با مشركان مكه و بيرون راندن آنان از آن سرزمين موظف شدند .

و أخرجوهم من حيث أخرجوكم

مراد از {من حيث أخرجوكم} بنا به گفته مفسران، مكه است و به مجبور شدن مسلمانان به ترك مكه و هجرت به مدينه و حبشه اشاره دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 5 - 1

1 _ پيامبر ( ص ) براى نبرد با مشركان مكه از

مدينه به سوى بدر حركت كرد .

أخرجك ربك من بيتك بالحق

با توجه به آيات بعد معلوم مى شود مراد از جمله {أخرجك . .. }، خروج پيامبر(ص) براى جنگ بدر بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 7 - 8

8 _ پياده شدن حق و ريشه كن شدن بنيان كافران ، هدف از فرمان خداوند به نبرد با مشركان مكه در بدر

و يريد اللّه أن يحق الحق بكلمته و يقطع دابر الكفرين

جهاد با مفسدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 40 - 1

1 _ اهل ايمان بايد با باور به يارى خداوند و سرپرستى او ، به جهاد با كافران فتنه انگيز بپردازند .

و إن تولوا فاعلموا أن اللّه موليكم نعم المولى و نعم النصير

متعلق {تولوا} دست برداشتن از فتنه انگيزى است ; يعنى {إن تولوا عن الانتهاء فلم يتركوا الفتنة}. و جواب شرط، به قرينه آيه قبل، جمله اى همانند {فقاتلوهم} است.

جهاد با منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 73 - 1،2،3،7

1 _ نبرد بى امان با كافران و منافقان ، و سخت گيرى و عدم ترحم به آنان ، فرمان خدا به پيامبر ( ص )

يأيها النبى جهد الكفار و المنفقين و اغلظ عليهم

2 _ لزوم جهاد با كافران و منافقان و عدم مماشات با آنان

جهد الكفار . .. و اغلظ عليهم

3 _ تصميم به جهاد با كافران و منافقان ، در محدوده مسؤوليت هاى رهبر جامعه اسلامى

يأيها النبى جهد الكفار

به كارگيرى خطاب {يا أيها

النبى} به جاى {يا أيها الذين آمنوا} بيانگر اين است كه: تصميم گيرى درباره جنگ با كفار و منافقان، از وظايف رهبر جامعه ايمانى است.

7 _ { عن ابى جعفر ( ع ) قال : { جاهد الكفار و المنفقين } بالزام الفرائض ;

از امام باقر (ع) [در توضيح سخن خدا كه فرمود : ]{با كفار و منافقان مجاهده كن} روايت شده: مقصود الزام آنان به انجام فرايض است}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 9 - 1،3

1 - پيامبر ( ص ) ، به جهاد با كافران و منافقان فرمان يافت .

ي_أيّها النبىّ ج_هد الكفّار و المن_فقين

3 - جهاد با كافران و منافقان و هرگونه برخورد شديد و سختگيرانه با آنان ، بايد زير نظر رهبر جامعه اسلامى انجام گيرد .

ي_أيّها النبىّ ج_هد الكفّار و المن_فقين و اغلظ عليهم

مخاطب قرار گرفتن شخص پيامبر(ص)، در جهاد سختگيرانه با كافران و منافقان، مى تواند اشاره به نكته ياد شده باشد. افراط و تفريطى كه نوعاً در چنين موضوعى از سوى مردم سرمى زند، تأييد كننده همين مطلب است.

جهاد بزرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 52 - 7

7 _ تلاش در راه احياى معارف دين و مبارزه فرهنگى با جريان كفر و شرك ، جهادى بزرگ و با عظمت

فلاتطع الك_فرين و ج_هدهم به جهادًا كبيرًا

جهاد بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 246 - 11

11 _ پيمان گرفتن بنى اسرائيلِ زمان طالوت ( اشموئيل ) از قوم خويش براى

پيكار در راه خداوند

قال هل عسيتم ان كتب عليكم القتال

جمله {هل عسيتم} كنايه از پيمان گرفتن از آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 21 - 5،12

5 _ جهاد در راه خدا براى تصرف سرزمين مقدس ، سپاسگزارى قوم موسى ( ع ) در برابر نعمت هاى خداوند

اذكروا نعمة اللّه . .. يقوم ادخلوا الارض المقدسة

فرمان موسى(ع) به بنى اسرائيل (ادخلوا الارض) پس از بيان نعمتهاى الهى بر آنان، بيانگر آن است كه اجراى آن فرمان، سپاس نعمتهاى ياد شده است.

12 _ تقدير الهى به سكنا گزينى قوم موسى ( ع ) در سرزمين مقدس ، مشروط به جهاد و مبارزه آنان بود .

التى كتب اللّه لكم . .. و لاترتدوا على ادباركم فتنقلبوا خسرين

از مصاديق خسران (فتنقلبوا خسرين)، محروميت قوم موسى(ع) از ورود به سرزمين مقدس است. بنابراين سكونت آنان در سرزمين مقدس در صورتى مقدر خواهد بود كه در برابر دشمن مقاومت كنند.

جهاد پس از فتح مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 10 - 21

21 - برابر دانستن مؤمنان مجاهد و انفاق گر قبل از فتح مكه ، با مجاهدان و انفاق گران بعد از آن ، از نظر مقام و منزلت در پيشگاه خداوند ، پندارى باطل است .

لايستوى منكم من أنفق من قبل الفتح و ق_تل

جهاد در اديان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 111 - 19

19 _ جهاد با جان و مال در راه خدا ، تكليفى الهى بر همه انسان ها

و در همه شرايع است نه مخصوص به مسلمانان و شريعت اسلام .

إن اللّه اشترى من المؤمنين أنفسهم و أمولهم . .. وعداً عليه حقاً فى التورية و الإ

جهاد در راه خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 190 - 2

2 - ارزش جهاد و نبرد با دشمنان ، به { در راه خدا بودن } آن است .

و قتلوا فى سبيل اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 244 - 2،3

2 _ پيكار در راه خداوند ، شكر نعمت حيات

ثمّ احياهم . .. و لكن اكثر النّاس لا يشكرون. و قاتلوا فى سبيل اللّه

فرمان جهاد، پس از بيان ناسپاسى مردمان در برابر نعمت حيات، در واقع نشان دادن روشى است براى سپاس و شكر خداوند در برابر نعمت حيات.

3 _ وجوب پيكار در راه خداوند

و قاتلوا فى سبيل اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 245 - 1

1 _ پيكار در راه خدا ، قرض شايسته بندگان به او *

و قاتلوا . .. من ذا الذى يقرض اللّه قرضاً حسناً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 246 - 9،11،18،19،20

9 _ { فى سبيل اللّه } بودن ، ملاك ارزش پيكار

ابعث لنا ملكاً نقاتل فى سبيل اللّه . .. و ما لنا الاّ نقاتل فى سبيل اللّه

11 _ پيمان گرفتن بنى اسرائيلِ زمان طالوت ( اشموئيل ) از قوم خويش براى پيكار در راه خداوند

قال هل عسيتم ان كتب عليكم القتال

جمله {هل

عسيتم} كنايه از پيمان گرفتن از آنان است.

18 _ پيكار در راه خداوند ، عزّت بخش و رهاكننده جامعه از قيد تجاوز و اسارت

و ما لنا اَلاّ نقاتل فى سبيل اللّه و قد اُخرجنا من ديارنا و ابنائنا

19 _ مبارزه اهل ايمان با متجاوزان و كسب آزادى از اسارت و رفع ظلم و تجاوز ، از مصاديق پيكار در راه خدا

و ما لنا اَلاّ نقاتل فى سبيل اللّه و قد اُخرجنا من ديارنا و ابنائنا

20 _ نافرمانى اكثر بنى اسرائيل زمان طالوت از دستور خداوند به پيكار در راه او ، على رغم پيشنهاد و درخواست آنان براى پيكار

اذ قالوا لنبى . .. فلما كُتب عليهم القتال تولّوا

ظاهراً فاعل محذوف از جمله {كتب عليهم}، اللّه است كه به جهت تعظيم حذف شده.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 248 - 11

11 _ صندوق معهود ، يادآور و موجب برانگيختن بنى اسرائيل به پيروى از آيين موسى ( پيكار در راه خدا و رهايى از اسارت متجاوزان ) *

و بقية ممّا ترك ال موسى و ال هرون

ذكر جمله {بقيّة ممّا ترك . .. } شايد از اين جهت باشد كه به بنى اسرائيل خاطرنشان سازد كه پيوند مذهبى خود را با موسى (ع) قطع ننمايند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 21 - 5

5 _ جهاد در راه خدا براى تصرف سرزمين مقدس ، سپاسگزارى قوم موسى ( ع ) در برابر نعمت هاى خداوند

اذكروا نعمة اللّه . .. يقوم ادخلوا الارض المقدسة

فرمان موسى(ع) به بنى اسرائيل (ادخلوا الارض) پس

از بيان نعمتهاى الهى بر آنان، بيانگر آن است كه اجراى آن فرمان، سپاس نعمتهاى ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 35 - 10

10 _ جهاد و مبارزه در راه خدا ، از وظايف مؤمنان

يأيها الذين ءامنوا . . و جهدوا فى سبيله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 54 - 19،31

19 _ جهاد در راه خدا و نهراسيدن از سرزنش دشمنان ملامتگر ، ويژگى مؤمنان واقعى

يجهدون فى سبيل اللّه و لايخافون لومة لائم

31 _ توفيق بر جهاد در راه خدا و بى اعتنايى به ملامت هاى دشمنان ، عطيه و فضلى خدادادى است .

يجهدون فى سبيل اللّه و لايخافون لومة لائم ذلك فضل اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 74 - 1

1 _ مؤمنانى كه به مدينه هجرت نموده و در راه خدا جهاد كردند ، مؤمنانى حقيقى و راستين هستند .

و الذين ءامنوا و هاجروا . .. أولئك هم المؤمنون حقا

حق، به معناى ثابت بودن و حقيقت داشتن است و {حقا} هم مى تواند صفت براى مفعول مطلق محذوف باشد، يعنى (هم المؤمنون إيمانا حقا) و هم مى تواند مفعول مطلق براى فعل مقدر (احقه) باشد. به هر تقدير بيانگر اين است كه دارندگان صفات ياد شده از ايمان حقيقى و راستين برخوردار هستند.

جهاد در صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 92 - 2

2 _ تهيه تداركات و ساز و برگ جنگ در صدر

اسلام ، بر عهده خود مجاهدان بود .

قلت لا أجد ما أحملكم عليه

جهاد دفاعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 190 - 1

1 - وجوب نبرد با كافران ، در صورتى كه با مسلمانان سرجنگ داشته باشند .

و قتلوا فى سبيل اللّه الذين يقتلونكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 252 - 3

3 _ دفع تجاوز و ستمگرى و جلوگيرى از فساد آدميان در زمين به وسيله يكديگر ، از آيات الهى

و لو لا دفع اللّه الناس . .. تلك ايات اللّه

{تلك} مى تواند اشاره به سنّتى باشد كه خداوند با جمله {و لو لا دفع اللّه . .. } بيان فرموده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 156 - 6

6 _ ضرورت دفاع جامعه ايمانى از معارف و عقايد دين ، در برابر هجوم تبليغاتى دشمن

لاتكونوا كالّذين كفروا و قالوا لاخوانهم اذا ضربوا فى الارض

دفاع خداوند از معارف و عقايد دينى اسلام (لا تكونوا . .. )، درسى است براى مسلمانان كه از آن معارف و عقايد دفاع كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 167 - 5،7،8،13

5 _ جامعه ايمانى ، وظيفه دار پيكار در راه خدا و يا دست كم دفاع از وطن و كيان خويش

تعالوا قاتلوا فى سبيل اللّه او ادفعوا

7 _ ضرورت بسيج تمامى نيرو هاى مؤمن و غير مؤمن از سوى رهبرى جامعه دينى براى رويارويى با هجوم كافران

و قيل لهم تعالوا قاتلوا

فى سبيل اللّه او ادفعوا

بنابر اينكه دعوت مطرح شده در آيه، يك دعوت موردى و خاص باشد، نه بيانگر اصل وجوب جهاد و دفاع، الزاماً مخاطبان در آيه دو گروه خواهند بود: گروهى كه {للّه} و {فى سبيل اللّه} در صحنه پيكار حاضر مى شوند و گروهى كه براى دفاع از كيان و مليّت خود و . .. نبرد مى كنند.

8 _ پيكار با دشمنا دين ( جهاد ابتدايى ) و دفاع در برابر هجوم آنان ( جهاد دفاعى ) ، دو تكليف الهى بر عهده جامعه ايمانى *

قاتلوا فى سبيل اللّه او ادفعوا

بنابر اينكه دعوت مطرح شده در آيه، بيان حكم جهاد باشد، نه دعوت براى حضور در نبردى خاص و مقطعى. بنابراين جمله {قاتلوا ... }، ناظر به جهاد ابتدايى و جمله {او ادفعوا} ناظر به جهاد دفاعى است.

13 _ سرباز زدن از حضور در پيكار با دشمنان دين و دفاع از كيان اسلامى ، از نشانه هاى نفاق

و ليعلم الّذين نافقوا . .. لو نعلم قتالاً لاتّبعناكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 15 - 1

1 _ اهل ايمان وظيفه دار پايدارى و استقامت به هنگام هجوم و لشكركشى دشمنان دين ( جهاد دفاعى )

يأيها الذين ءامنوا إذا لقيتم الذين كفروا زحفا فلاتولوهم الأدبار

كلمه {زحفا} (كه به معناى لشكركشى است) مى تواند حال براى {الذين كفروا} باشد ; يعنى آنگاه كه كافران به سوى شما لشكركشى مى كنند. و همچنين مى تواند حال براى فاعل {لقيتم} باشد ; يعنى آنگاه كه شما براى جهاد به سوى كافران حركت مى كنيد. در برداشت فوق وجه

اول ملاحظه شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 39 - 1،3

1 - جواز جنگ و پيكار با دشمن مهاجم

أُذن للذين يق_تلون بأنّهم ظلموا

{اُذِن} فعل مجهول و نايب فاعل آن محذوف است; يعنى، {اُذن فى القتال} و {الذين يقاتلون}; يعنى، آنان كه مورد تهاجم قرار مى گيرند. {باء} در {بأنهم ظلموا} سببيه است; يعنى، بدان سبب كه آنان مظلوم واقع شده اند. بنابراين معناى جمله ياد شده چنين مى شود: به كسانى كه مورد تهاجم قرار مى گيرند، بدان سبب كه مورد ستم واقع شده اند، رخصت جنگ داده شده است.

3 - پيكار با دشمن مهاجم و ستم پيشه ، حق مشروع ستمديدگان

أُذن للذين يق_تلون بأنّهم ظلموا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 40 - 3

3 - جنگ و پيكار آوارگان با زورگويانى كه آنان را به جرم ايمان و خداخواهى از سرزمين شان بيرون كردند ، حقى است مشروع كه خدا به آنان داده بود .

أُذن للذين يق_تلون . .. الذين أُخرجوا من دي_رهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 4 - 3

3- پيروى كافران از باطل ، مستلزم امان ندادن به آنان ، آن گاه كه به جنگ جبهه ايمان و نبردى روياروى آمده اند .

الذين كفروا اتّبعوا الب_طل . .. فإذا لقيتم الذين كفروا فضرب الرقاب

برداشت بالا بنا بر اين نكته است كه {فإذا لقيتم} تفريع بر {الذين كفروا اتّبعوا الباطل} باشد; يعنى، چون كافر بر باطل است، زمانى كه به جنگ تو آمد در كشتن او

ترديد نداشته باش.

جهاد دفاعى مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 39 - 5

5 - صدور اجازه پيكار به مسلمانان صدراسلام از سوى خداوند ، به منظور دفع تهاجم دشمن و رفع تجاوز آنان

أُذن للذين يق_تلون بأنّهم ظلموا

جهاد دينداران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 25 - 21

21 - دين داران راستين ، كسانى اند كه به يارى خدا برمى خيزند و با دشمنان دين او به جهاد و پيكار مى پردازند ، در حالى كه او را نمى بينند .

من ينصره و رسله بالغيب

جهاد طالوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 249 - 15

15 _ عدم تغيير عزم طالوت در پيكار با متجاوزان ، على رغم نافرمانى بيشتر لشكريان و طرد آنان از سوى وى

فشربوا منه الاّ قليلا منهم فلمّا جاوَزَه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 250 - 1،3

1 _ صبر ، استوارى قدم و نصرت بر كافران ، درخواست پيكارگران برگزيده طالوت از خداوند ، به هنگام رويارويى با جالوت

و لمّا برزوا . .. و انصرنا على القوم الكافرين

3 _ نيرو هاى اندك طالوت با اميد به نصرت الهى ، به جنگ با جالوتيان رفتند .

و لمّا برزوا الجالوت . .. و انصرنا على القوم الكافرين

جهاد قبل از فتح مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 10 - 21

21 - برابر دانستن مؤمنان مجاهد و انفاق

گر قبل از فتح مكه ، با مجاهدان و انفاق گران بعد از آن ، از نظر مقام و منزلت در پيشگاه خداوند ، پندارى باطل است .

لايستوى منكم من أنفق من قبل الفتح و ق_تل

جهاد مالى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 245 - 2

2 _ تأمين تداركات پيكار در راه خدا ، قرض شايسته مسلمانان به او

و قاتلوا . .. من ذا الذى يقرض اللّه قرضاً حسناً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 254 - 3

3 _ وظيفه مسلمانان در تقويت بُنيه دفاعى و حكومتى جامعه اسلامى ، به وسيله انفاق

يا ايّها الّذين امنوا انفقوا

با توجّه به روح كلّى آيات گذشته كه در مورد پيكار و زمامدارى بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 180 - 7،8

7 _ پرداخت نكردن هزينه جهاد ، از موارد بخل است .

و لا يحسبنّ الّذين يبخلون بما اتيهم اللّه من فضله

چون آيه مورد بحث پس از آيات جهاد آمده، بيانگر اين نكته است كه از مصاديق مورد نظر براى {الّذين يبخلون . .. }، كسانى هستند كه از پرداخت هزينه جهاد امتناع كرده و بخل ورزيده اند.

8 _ مسؤوليت سنگين ثروتمندان در تأمين هزينه جهاد و دستگيرى از مستمندان

و لا يحسبنّ الّذين يبخلون بما اتيهم اللّه من فضله

چنانچه {فضل} به معناى زايد بر نياز باشد، ثروتمندان هستند كه دارايى آنان افزون بر نيازشان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 41 -

7

7 _ تأكيد خداوند بر جهاد با مال و جان ( در عين بى نيازى او از جهاد و تلاش مردم ) ، به خاطر تأمين مصالح خود انسانهاست .

ما لكم إذا قيل لكم انفروا . .. إلا تنفروا يعذبكم ... انفروا خفافاً و ثقالا جهدوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 44 - 1،3،4

1 _ مؤمنان به خدا و آخرت ، براى جهاد با مال و جان ، بهانه نياورده و از پيامبر ( ص ) خواهان اجازه ترك جهاد نبودند .

لايستئذنك الذين يؤمنون باللّه و اليوم الأخر أن يجهدوا

3 _ ايمان به خدا و اعتقاد به حيات اخروى ، زير بناى اعتقادى جهاد با مال و جان

لايستئذنك الذين يؤمنون باللّه و اليوم الأخر

4 _ جهاد با مال و جان ، نشانه ايمان راستين و تقواپيشگى است .

الذين يؤمنون باللّه . .. أن يجهدوا بأمولهم و أنفسهم و اللّه عليم بالمتقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 38 - 2

2- دعوت الهى از مؤمنان ، به انفاق در مسير جهاد *

تدعون لتنفقوا فى سبيل اللّه

با توجه به اين كه آيات پيشين درباره جهاد مى باشد; ممكن است مراد از {فى سبيل اللّه} نيازهاى مالى جهاد باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 12 - 1

1 - دستيابى به مغفرت الهى و بوستان هاى بهشت ، ره آورد پايدارى بر ايمان به خدا و رسول و جهاد با مال و جان در راه خدا است .

تؤمنون باللّه . .. و تج_هدون

... يغفر لكم ذنوبكم و يدخلكم جنّ_ت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 13 - 7

7 - ايمان به خدا و جهاد با مال و جان در راه او ، مايه جلب نصرت الهى و شكست سريع جبهه دشمن

تؤمنون باللّه . .. و تج_هدون ... و أُخرى تحبّونها

جهاد مالى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 88 - 1،2

1 _ پيامبر ( ص ) و مؤمنان راستين ، جهادگران با مال و جان خويش ( على رغم ذلت پذيرى و جهادگريزى منافقان )

لكن الرسول و الذين ءامنوا معه جهدوا بأمولهم و أنفسهم

2 _ پيشتازى پيامبر ( ص ) در جهاد با مال و جان

لكن الرسول . .. جهدوا بأمولهم و أنفسهم

جهاد مالى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 88 - 1

1 _ پيامبر ( ص ) و مؤمنان راستين ، جهادگران با مال و جان خويش ( على رغم ذلت پذيرى و جهادگريزى منافقان )

لكن الرسول و الذين ءامنوا معه جهدوا بأمولهم و أنفسهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 121 - 4

4 _ جهاد و تحمل هزينه هاى جنگ ، از جمله برترين اعمال مؤمنان

و لاينفقون . .. و لايقطعون وادياً إلا كتب لهم ليجزيهم اللّه أحسن ما كانوا يعملون

{أحسن} مى تواند منصوب به نزع خافض و به تقدير {بأحسن ما كانوا يعملون} باشد، در اين صورت {أحسن} وصف و عنوانى است براى انفاق و پيمودن راه براى جهاد

در راه خدا.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 78 - 1

1 - جهاد خالصانه و همه جانبه ( جهاد با جان و مال ) در راه خدا ، توصيه الهى به اهل ايمان

و ج_هدوا فى اللّه حقّ جهاده

تقييد {جاهدوا} به {حقّ جهاده}، ظهور در اين معنا دارد كه مؤمنان بايد تمامى توان خود را در راه خدا به كار گيرند و هرچه دارند (جان و مال) در اين راه نثار كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 15 - 4،6

4 - ايثار مال و جان در راه حق ، همگام با ايمان ثابت و استوار ، نشانه مؤمنان واقعى است .

إنّما المؤمنون الذين . .. و ج_هدوا بأمولهم و أنفسهم

6 - جهاد با مال و جان در راه خدا ، نشانه يقين و استوارى ايمان انسان

ثمّ لم يرتابوا و ج_هدوا بأمولهم و أنفسهم

چنانچه {و جاهدوا} در مقام نشان دادن مصداق و نمود يقين مؤمنان باشد _ كه از {لم يرتابوا} استفاده مى شود _ برداشت بالا قابل استفاده است.

جهاد محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 121 - 1،5

1 _ خروج پيامبر ( ص ) در صبحگاهان از ميان خانواده خويش ، براى برپا نمودن پايگاه هاى جنگى براى مؤمنان ، در مصاف با دشمنان

و اذ غدوت من اهلك تبوّىء المؤمنين مقاعد للقتال

5 _ آگاهى پيامبر ( ص ) به فنون نظامى و قدرت مديريّت ايشان در عمليات مسلّحانه عليه دشمنان دين

و اذ غدوت من اهلك تبوّىء المؤمنين

مقاعد للقتال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 153 - 13

13 _ حضور و مقاومت رسول خدا ( ص ) در رويارويى با مشركان قريش ، تا آخرين لحظات كارزار احد

و الرّسول يدعوكم فى اخريكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 5 - 9

9 _ خروج پيامبر ( ص ) از مدينه براى مقابله با مشركان در دامنه احد ، حركتى حق ، همانند خروج وى براى جنگ بدر *

كما أخرجك ربك من بيتك بالحق

برخى برآنند كه {كما . .. } متعلق به {يجدلونك ... } در آيه بعد است و آن آيه اشاره به قضاياى پيش از نبرد احد دارد. بر اين اساس {كما أخرجك ... } چنين معنا مى شود: گروهى از مسلمانان درباره حركت به سوى احد، كه حركتى حق بود، به جدال با پيامبر(ص) پرداختند و آن را مصلحت نمى پنداشتند ; همان گونه كه از حركت به سوى بدر، كه حركتى حق بود، نيز كراهت داشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 86 - 6

6 _ حضور پيامبر ( ص ) در صحنه هاى نبرد پيشاپيش مؤمنان و در كنار آنان

جهدوا مع رسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 88 - 1،2

1 _ پيامبر ( ص ) و مؤمنان راستين ، جهادگران با مال و جان خويش ( على رغم ذلت پذيرى و جهادگريزى منافقان )

لكن الرسول و الذين ءامنوا معه جهدوا بأمولهم و أنفسهم

2 _ پيشتازى

پيامبر ( ص ) در جهاد با مال و جان

لكن الرسول . .. جهدوا بأمولهم و أنفسهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 9 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، به جهاد با كافران و منافقان فرمان يافت .

ي_أيّها النبىّ ج_هد الكفّار و المن_فقين

جهاد مستضعفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 75 - 18

18 _ استجابت دعاى مستضعفان مكّه ، با صدور فرمان جهاد از سوى خدا براى رهايى آنان

و ما لكم لا تقاتلون . .. الّذين يقولون ربّنا اخرجنا

جهاد مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 16 - 9

9 - نبرد مسلمانان پس از جنگ خيبر ، با مشركان بود و نه اهل كتاب . *

تق_تلونهم أو يسلمون

در صورتى كه {يسلمون} به معناى اسلام آوردن باشد; از محدود شدن فرجام دشمنان به كشته شدن يا اسلام آوردن، مطلب بالا استفاده مى شود; زيرا در مورد اهل كتاب راه سومى به عنوان تسليم و پرداخت {جزيه} نيز مطرح است.

جهاد مسلمانان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 1 - 14

14 - حركت مسلمانان براى فتح مكه ، حركتى جهادى و در راستاى خشنودى خداوند

إن كنتم خرجتم جه_دًا فى سبيلى و ابتغاء مرضاتى

از اين كه پس از برشمردن ستم مشركان نسبت به مسلمانان، تعبير {جهاداً فى سبيلى. ..} آمده، مى توان نتيجه گرفت كه آيه شريفه، انگيزه فتح مكه را مشخص ساخته است.

جهاد مؤمنان

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 246 - 19

19 _ مبارزه اهل ايمان با متجاوزان و كسب آزادى از اسارت و رفع ظلم و تجاوز ، از مصاديق پيكار در راه خدا

و ما لنا اَلاّ نقاتل فى سبيل اللّه و قد اُخرجنا من ديارنا و ابنائنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 76 - 1

1 _ نبرد در راه خدا ، از ويژگى هاى بارز مؤمنان واقعى

الّذين امنوا يقاتلون فى سبيل اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 54 - 19،23

19 _ جهاد در راه خدا و نهراسيدن از سرزنش دشمنان ملامتگر ، ويژگى مؤمنان واقعى

يجهدون فى سبيل اللّه و لايخافون لومة لائم

23 _ مؤمنان واقعى هرگز به خاطر سرزنش ملامتگران دست از جهاد و مبارزه بر نمى دارند .

يجهدون فى سبيل اللّه و لايخافون لومة لائم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 15 - 3

3 _ جهاد و نبرد اهل ايمان همواره بر اساس ايمان و عقيده است .

يأيها الذين ءامنوا إذا لقيتم الذين كفروا

قيد {الذين كفروا} به جاى مثلا {عدوكم}، بيانگر اين نكته است كه درگيرى اهل ايمان ريشه در كشورگشايى و مانند آن ندارد، بلكه عقايد آنان مايه جهاد آنان و يا هجوم دشمنان به سوى ايشان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 40 - 3

3 _ باور اهل ايمان به سرپرستى خدا و يارى او ، مايه نهراسيدن آنان از دشمنان دين و اجراى

فرمان جهاد

فإن تولوا فاعلموا أن اللّه موليكم نعم المولى و نعم النصير

جمله {فاعلموا . .. } علاوه بر رساندن مضمون خود به منظور تقويت روحيه مسلمانان براى جهاد با دشمنان فتنه انگيز ايراد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 74 - 1

1 _ مؤمنانى كه به مدينه هجرت نموده و در راه خدا جهاد كردند ، مؤمنانى حقيقى و راستين هستند .

و الذين ءامنوا و هاجروا . .. أولئك هم المؤمنون حقا

حق، به معناى ثابت بودن و حقيقت داشتن است و {حقا} هم مى تواند صفت براى مفعول مطلق محذوف باشد، يعنى (هم المؤمنون إيمانا حقا) و هم مى تواند مفعول مطلق براى فعل مقدر (احقه) باشد. به هر تقدير بيانگر اين است كه دارندگان صفات ياد شده از ايمان حقيقى و راستين برخوردار هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 51 - 4

4 _ اتكاى مؤمنان راستين بر ولايت و حمايت خداوند ، در جهاد و اقدام به تكاليف

قل لن يصيبنا إلا ما كتب اللّه لنا هو مولينا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 88 - 1

1 _ پيامبر ( ص ) و مؤمنان راستين ، جهادگران با مال و جان خويش ( على رغم ذلت پذيرى و جهادگريزى منافقان )

لكن الرسول و الذين ءامنوا معه جهدوا بأمولهم و أنفسهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 121 - 4

4 _ جهاد و تحمل هزينه هاى جنگ ، از جمله برترين

اعمال مؤمنان

و لاينفقون . .. و لايقطعون وادياً إلا كتب لهم ليجزيهم اللّه أحسن ما كانوا يعملون

{أحسن} مى تواند منصوب به نزع خافض و به تقدير {بأحسن ما كانوا يعملون} باشد، در اين صورت {أحسن} وصف و عنوانى است براى انفاق و پيمودن راه براى جهاد در راه خدا.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 4 - 24

24- عدم تعلق مشيّت الهى بر نابودسازى كافران ، بدون تلاش و جهاد مؤمنان

و لو يشاء اللّه لانتصر منهم و ل_كن ليبلواْ

{لو} براى امتناع است; يعنى، اگر خداوند بخواهد كه كافران بدون حضور در جبهه نبرد نابود شوند، مى تواند آنان را نابود كند; اما او چنين نخواسته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 31 - 7

7- مؤمنان راستين ، اهل جهاد و شكيبا در برابر همه مشكلات زندگى

و لنبلونّكم حتّى نعلم المج_هدين منكم و الص_برين

وصف {الصابرين} علاوه بر صبر در جهاد، مى تواند به همه زمينه هاى صبر و شكيبايى نظر داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 15 - 4،6

4 - ايثار مال و جان در راه حق ، همگام با ايمان ثابت و استوار ، نشانه مؤمنان واقعى است .

إنّما المؤمنون الذين . .. و ج_هدوا بأمولهم و أنفسهم

6 - جهاد با مال و جان در راه خدا ، نشانه يقين و استوارى ايمان انسان

ثمّ لم يرتابوا و ج_هدوا بأمولهم و أنفسهم

چنانچه {و جاهدوا} در مقام نشان دادن مصداق و نمود يقين مؤمنان باشد _ كه از {لم يرتابوا}

استفاده مى شود _ برداشت بالا قابل استفاده است.

جهاد و دنياطلبى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 74 - 4

4 _ تضاد جهاد در راه خدا با دنياپرستى

فليقاتل فى سبيل اللّه الّذين يشرون الحيوة الدّنيا بالاخرة

حرمت ترك جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 20 - 5

5 _ حرمت روى برتافتن از حكم رسول خدا در نبرد با دشمنان دين

أطيعوا اللّه و رسوله و لا تولوا عنه و أنتم تسمعون

با توجه به اينكه آيات پيشين اين بخش از سوره درباره جنگ و مبارزه با دشمنان دين است، مصداق مورد نظر از جمله {أطيعوا} و {لاتولوا عنه} روى برتافتن از فرمانهاى آن حضرت در مبارزه و نبرد با دشمنان دين است.

حرمت فرار از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 15 - 4

4 _ حرمت پشت كردن به دشمن و فرار از ميدان جنگ

فلاتولوهم الأدبار

حزن در جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 139 - 1

1 _ نبايد اهل ايمان در هنگامه هاى دشوار ( رويارويى با دشمنان ) ، سستى و اندوهى به خويش راه دهند .

يا ايّها الّذين امنوا . .. و لا تهنوا و لا تحزنوا

حسرت متخلّفان از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 73 - 10

10 _ حسرت و تأسف متخلفان از جهاد بر محروميتشان از غنايم جنگى

و لئن اصابكم فضل من اللّه ليقولنّ .

.. يا ليتنى كنت معهم فافوز فوزاً عظيماً

حسن نيت معذوران از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 91 - 12

12 _ اشخاص معذور و معاف شده از جهاد ، در صورت داشتن حسن نيت و خيرخواه بودن ، از محسنان به حساب مى آيند .

ليس على الضعفاء . .. إذا نصحوا للّه و رسوله ما على المحسنين من سبيل

حضور محمد(ص) در جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 86 - 6

6 _ حضور پيامبر ( ص ) در صحنه هاى نبرد پيشاپيش مؤمنان و در كنار آنان

جهدوا مع رسوله

حق ناپذيرى تاركان جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 23 - 6

6- بيماردلان گريزان از جهاد و فسادانگيز و قطع كننده رحم ، مردمى كر و كور در برابر حق

أول_ئك الذين . .. فأصمّهم و أعمى أبص_رهم

حق ناپذيرى متخلفان از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 93 - 10

10 _ توانمندان متخلف از جهاد ، گرفتار خصلت حق ناپذيرى

الذين يستئذنونك و هم أغنياء . .. طبع اللّه على قلوبهم فهم لا يعلمون

حقانيت جهاد محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 5 - 4

4 _ اقدام پيامبر ( ص ) به جنگ بدر ، اقدامى به حق و تحت تدبير و ربوبيت خداوند

كما أخرجك ربك من بيتك بالحق

حقيقت انفاق براى جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

18 - حديد - 57 - 11 - 9

9 - انفاق در راه جهاد ( تلاش براى رفع نيازمندى هاى جبهه و جنگ ) ، قرض الحسنه به خداوند است .

و ما لكم ألاّتنفقوا فى سبيل اللّه . .. يقرض اللّه قرضًا حسنًا

با توجه به ارتباط آيه شريفه با آيه قبل و با توجه به اين كه مراد از انفاق در آيه قبل، برطرف كردن نياز جبهه و جنگ مى باشد; مصداق مورد نظر از {قرض الحسنه} در اين جا، انفاق در جبهه و جنگ است.

حقيقت جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 20 - 9

9- جهاد ، به معناى مرگ و نابودى ، در بينش منافقان و انسان هاى سست ايمان

و ذكر فيها القتال رأيت الذين فى قلوبهم مرض ينظرون إليك نظرالمغشىّ عليه من الموت

تعبير {المغشىّ عليه من الموت} و كاربرد اين تشبيه، مى تواند بر اين اساس باشد كه انسانِ سست ايمان با فرمان جهاد، مرگ خويش را به چشم مى بيند; چنان كه محتضر نيز چنين است; در حالى كه جهاد زمينه شهادت است و نه نابودى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 22 - 6

6- جهاد ، در نگاه بيماردلانِ سست ايمان ، عامل فساد ، فتنه و برادركشى *

الذين فى قلوبهم مرض . .. إن تولّيتم أن تفسدوا فى الأرض

برداشت بالا بدان اختمال است كه مجموع آيه، پاسخى به بهانه جويى ها و دستاويزهاى منافقان و عناصر سست ايمان باشد; زيرا از اين پاسخ، استفاده مى شود كه بيماردلان براى توجيه فرار خويش

از جهاد، آن را مايه فساد و برادركشى مى شمردند; ولى خداوند به ايشان يادآور شده كه مفسد و برادركش واقعى شماييد كه به دنيا چسبيده و براى حفظ دنيايتان هر كارى خواهيد كرد.

ختم قلب متخلفان از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 87 - 4

4 _ منافقان از جهاد گريزِ ذلت پذير ، داراى قلب هاى مهرشده و مسدود

رضوا بأن يكونوا مع الخوالف و طبع على قلوبهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 93 - 7

7 _ جهادگريزان ذلت پذير ، داراى قلب هاى مهر شده و مسدود

رضوا بأن يكونوا مع الخوالف و طبع اللّه على قلوبهم

خشنودى از ترك جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 87 - 1

1 _ رضا و شادمانى منافقان از نرفتن به جهاد و ماندن در كنار ناتوانان و خانه نشينان

رضوا بأن يكونوا مع الخوالف

خودسازى در جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 147 - 8

8 _ توجّه به خودسازى ( جهاد اكبر ) ، به همراه پيكار با دشمن ( جهاد اصغر ) ، ويژگى پرورش يافتگان مكتب انبيا

و ما كان قولهم الّا ان قالوا ربّنا اغفرلنا ذنوبنا و اسرافنا فى امرنا و ثبّت . ..

خيرخواهى معذوران از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 91 - 12،13

12 _ اشخاص معذور و معاف شده از جهاد ، در صورت داشتن حسن نيت

و خيرخواه بودن ، از محسنان به حساب مى آيند .

ليس على الضعفاء . .. إذا نصحوا للّه و رسوله ما على المحسنين من سبيل

13 _ اشخاص معذور از جهاد ، در صورت خيرخواهى براى دين و رهبر جامعه اسلامى ، مصون از عذاب و كيفر تخلف از جنگ

الذين كفروا منهم عذاب أليم . .. ما على المحسنين من سبيل

درخواست جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 77 - 2

2 _ برخى از مسلمانان صدر اسلام خواستار نبرد با كفّار ، قبل از تشريع جهاد و مبارزه مسلّحانه

الم تر الى الّذين قيل لهم كفّوا ايديكم . .. فلمّا كتب عليهم القتال

از جمله {فلمّا كتب} به دست مى آيد كه مراد از {كفّوا}، خوددارى از نبرد و جنگ مسلحانه است.

دروغگويى متخلفان از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 42 - 14

14 _ { عن ابى عبداللّه ( ع ) فى قول اللّه عزوجل : { و سيحلفون باللّه لو استطعنا لخرجنا معكم و اللّه يعلم إنهم لكذبون } قال : اكذبهم اللّه عزوجل فى قولهم { لو استطعنا لخرجنا معكم } و قد كانوا مستطيعين للخروج ;

از امام صادق (ع) درباره سخن خداوند عز وجل: {و سيلحفون باللّه . ..} روايت شده كه فرمود: خداوند آنان را در اينكه گفتند: اگر استطاعت داشتيم همراه شما بيرون مى آمديم، تكذيب كرده است; زيرا آنان در آن موقع استطاعت خروج داشتند}.

دعا در جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 250

- 2

2 _ ضرورتِ نيايشِ با خداوند ، در هنگامه پيكار با دشمنان

و لمّا برزوا الجالوت و جنوده قالوا ربّنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 147 - 2،3،6

2 _ درخواست بخشايش گناهان و زياده روى ها ، پايدارى بر راه پيامبران و چيرگى بر كافران ، تنها سخن دست پروردگان انبيا در هنگامه هاى پيكار

و ما كان قولهم الّا ان قالوا ربّنا اغفرلنا ذنوبنا و اسرافنا فى امرنا و ثبّت اقدا

در برداشت فوق، ضمير {قولهم}، تنها به {ربّيّون} برگشت داده شده است.

3 _ همراه نمودن دعا با مجاهدت و مقاومت در راه خدا ، از ويژگى هاى پيامبران الهى و پرورش يافتگان آنان

و ما كان قولهم الّا ان قالوا ربّنا اغفرلنا ذنوبنا . .. و انصرنا

6 _ نقش سازنده دعا در ميدان جنگ و تشويق الهى به آن

و ما كان قولهم الّا ان قالوا ربّنا اغفرلنا ذنوبنا . .. و انصرنا على القوم الكافر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 9 - 2

2 _ مجاهدان بدر پيش از نبرد با نيايش به درگاه خدا از وى استمداد كردند .

إذ تستغيثون ربكم

{غوث} به معناى يارى كردن است و استغاثه طلب يارى و امداد است.

دعوت به جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 7 - 1

1- دعوت خداوند ، از مؤمنان براى جهاد و يارى دين

ي_أيّها الذين ءامنوا إن تنصروا اللّه ينصركم

دلايل جهاد با اهل كتاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9

- 29 - 1

1 _ فرمان خدا به نبرد با اهل كتاب ، به دليل عدم ايمان آنان به خدا و آخرت و عدم پرهيزشان از محرمات الهى و پايبند نبودن به دين حق

قتلوا الذين لا يؤمنون . .. من الذين أوتوا الكتب

دلجويى از علاقمندان به جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 93 - 6

6 _ نكوهش خداوند نسبت به ثروتمندانِ گريزان از جنگ ، در قبال دلجويى او از تهيدستان مشتاق جهاد

و لا على الذين إذا . .. إنما السبيل على الذين

دلجويى از معذوران جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 92 - 9

9 _ دلجويى خداوند از تهيدستان مشتاق جهاد و ناتوان از تأمين مقدمات آن

و لا على الذين إذا ما أتوك لتحملهم

اختصاص به ذكر يافتن اين گروه _ پس از اينكه در آيه قبل به صورت كلى تر بدان اشاره شده _ ويژگى اين گروه و دلجويى خداوند از آنان را افاده مى كند.

ذلت تاركان جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 20 - 15

15- انسان گريزان از جهاد عزّت بخش ، مبتلا به حياتى مرگ بار و پرذلّت *

فأولى لهم

{فأولى لهم} ممكن است در مقام اخبار باشد; يعنى، فراريان از جهاد و شهادت ناگزير از گرفتارى به حيات ذلت بار و مرگ آفرين اند.

ذلت متخلفان از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 93 - 3،7

3 _ تن دادن اشراف توانمند ، به ذلتِ

همطراز شدن با افراد عاجز ، به منظور نرفتن به جنگ

و هم أغنياء رضوا بأن يكونوا مع الخوالف

7 _ جهادگريزان ذلت پذير ، داراى قلب هاى مهر شده و مسدود

رضوا بأن يكونوا مع الخوالف و طبع اللّه على قلوبهم

رد عذر متخلفان از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 43 - 7

7 _ لزوم خوددارى از پذيرش عذر متخلفان از جهاد ، قبل از بررسىِ درستى يا نادرستى ادعاى آنان

لم أذنت لهم حتى يتبين لك الذين صدقوا و تعلم الكذبين

مقصود از اذن دادن در آيه فوق، اذن ترك جهاد براى كسانى است كه از شركت در جهاد خود را معذور دانسته اند و خداوند چنين اذنى را بدون بررسى معذور بودن يا نبودن متخلفان از جهاد، سرزنش و محكوم كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 94 - 7

7 _ باز بودن راه توبه براى متخلفان از جهاد ، با وجود مأموريت مؤمنان به نپذيرفتن عذرتراشى آنان *

لن نؤمن لكم . .. و سيرى اللّه عملكم و رسوله

جمله {سيرى اللّه . .. } مى تواند بيانگر اين جهت باشد كه اگر چه مؤمنان نبايد براى عذرخواهى متخلفان از جهاد وقعى بنهند، ولى اين بدان معنا نيست كه آنان راهى به سوى توبه نداشته باشند ; بلكه توبه آنان منوط به عملكرد آينده شان است كه خدا و پيامبر(ص) بر آن ناظر خواهند بود.

رسوايى اخروى متخلفان از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 94 - 18

18 _ تهديد

متخلفان از جنگ و منافقان ، به رسوايى و افشاى اسرارشان در آخرت از سوى خداوند

فينبئكم بما كنتم تعملون

رسوايى متخلفان از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 94 - 10

10 _ خداوند ، توانمندان متخلف از جهاد را به امكان رسوايى بيشتر در صورت ادامه دادن به تخلف ها تهديد كرد .

و سيرى اللّه عملكم و رسوله

جمله {سيرى اللّه عملكم و رسوله} مى تواند هشدارى باشد به متخلفان جنگ در جهت بازداشتن ايشان از كجرويها در آينده.

زمينه استقامت در جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 35 - 11

11- توجه مؤمنان به ضايع نشدن مجاهدت ها و اعمالشان نزد خداوند ، مايه استوارى آنان بر طريق جهاد

فلاتهنوا . .. و اللّه معكم و لن يتركم أعم_لكم

از تذكر خداوند، به مؤمنان (لن يتركم أعمالكم) پس از نهى {لاتهنوا و . ..}، دانسته مى شود كه توجه به ضايع نشدن اعمال، پشتوانه جهاد و استقامت در راه خدا است.

زمينه تخلف از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 24 - 1

1 _ عواطف خويشاوندى ( علاقه به پدر ، فرزند ، برادر ، همسر و خويشاوندان ) و امكانات مادى ( مال ، شغل و مسكن ) زمينه هاى انحراف انسان و روى گردانى وى از فرمان خدا و رسول و ر ها كردن جهاد

قل إن كان ءاباؤكم . .. و أموال اقترفتموها ... أحب إليكم من اللّه و رسوله و جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

7 - توبه - 9 - 86 - 8

8 _ تمكن و ثروت ، زمينه عافيت طلبى منافقان و گريز آنان از جهاد

استئذنك أولوا الطول منهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 93 - 5

5 _ ثروت و توانمندى ، زمينه راحت طلبى ، ذلت پذيرى و روى گردانى انسان از جهاد *

يستئذنونك و هم أغنياء

زمينه جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 156 - 16

16 _ توجّه به نظارت و بينايى خداوند به كردار آدميان ، برانگيزنده آدمى به نبرد و پيكار در راه خدا ( اعمال پسنديده )

انّ الّذين تولّوا منكم . .. و اللّه بما تعملون بصير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 158 - 3

3 _ ايمان به حشر و بقاى آدمى پس از مرگ ، برانگيزنده وى براى حضور در ميدان كارزار عليه دشمنان دين

و لئن مُتّم او قُتلتم لالى اللّه تحشرون

خداوند با بيان اين معنا كه آدمى با مرگ و يا كشته شدن، چه در راه منافع دنيا و يا راه خدا، به سوى او محشور مى شود، او را به جهاد ترغيب و انگيزه پيكار در راه خدا را در او تقويت مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 77 - 8

8 _ نقش اقامه نماز و پرداخت زكات ، در خودسازى و آمادگى براى جهاد و فداكارى

الم تر الى الّذين قيل لهم كفّوا ايديكم و اقيموا الصلوة و اتوا الزكوة

فلمّا كتب ع

فرمان خداوند به برپايى نماز و اداى زكات، پس از نهى از مبارزه مسلحانه، دلالت بر اين دارد كه تا اقامه نماز و اداى زكات جايگاه خويش را در جامعه نيابد، شرايط براى مبارزه و جهاد آماده نمى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 78 - 2

2 _ آخرت انديشى و توجّه به قطعى بودن مرگ و اندك بودن متاع دنيا ، زمينه حضور در صحنه جهاد

فلمّا كتب عليهم القتال . .. قل متاع الدّنيا قليل و الاخرة خير ... اين ما تكونوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 86 - 2

2 _ ايمان به خدا ، مستلزم جهاد و مبارزه در راه تحقق ارزش هاى الهى

ءامنوا باللّه و جهدوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 88 - 7

7 _ جهاد با مال و جان ، لازمه ايمان راستين

لكن الرسول و الذين ءامنوا معه جهدوا بأمولهم و أنفسهم

برداشت فوق با توجه به اين است كه خداوند، مؤمنان را بدان جهت كه جهاد كرده اند تحسين كرده و منافقان را بدان جهت كه از جهاد گريخته اند مورد سرزنش قرار داده است.

زمينه جهاد با كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 4 - 3

3- پيروى كافران از باطل ، مستلزم امان ندادن به آنان ، آن گاه كه به جنگ جبهه ايمان و نبردى روياروى آمده اند .

الذين كفروا اتّبعوا الب_طل . .. فإذا لقيتم الذين كفروا فضرب الرقاب

برداشت بالا

بنا بر اين نكته است كه {فإذا لقيتم} تفريع بر {الذين كفروا اتّبعوا الباطل} باشد; يعنى، چون كافر بر باطل است، زمانى كه به جنگ تو آمد در كشتن او ترديد نداشته باش.

زمينه جهاد مالى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 88 - 7

7 _ جهاد با مال و جان ، لازمه ايمان راستين

لكن الرسول و الذين ءامنوا معه جهدوا بأمولهم و أنفسهم

برداشت فوق با توجه به اين است كه خداوند، مؤمنان را بدان جهت كه جهاد كرده اند تحسين كرده و منافقان را بدان جهت كه از جهاد گريخته اند مورد سرزنش قرار داده است.

زمينه غفلت از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 11 - 12

12 - ظاهرنگرى و سست انديشى ، مايه دلخوشى انسان به مظاهر زندگى دنيايى و بى توجهى به جهاد و مصالح نهفته در آن

و تج_هدون فى سبيل . .. ذلكم خير لكم إن كنتم تعلمون

زن و جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 83 - 16

16 _ معاف بودن برخى از مردم ( زنان ، كهنسالان ، معلولان و . . . ) از شركت در جنگ

فاقعدوامع الخلفين

مراد از {خالفين} مى تواند كسانى باشند كه به صورت مجاز و به دليل عجز از شركت در جنگ معاف شده اند.

زيان ترك جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 39 - 4

4 _ فرمان جهاد و شركت همگان در آن ، در جهت منافع

مؤمنان و زيان تخلف از جهاد ، تنها متوجه خود آنان است ; نه خداوند .

إلا تنفروا يعذبكم عذاباً أليماً . .. و لا تضروه شيئاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 49 - 8

8 _ زيان ناشى از شركت نكردن در جهاد ، بسى افزون تر از خطرات شركت در آن است .

و منهم من يقول ائذن لى و لاتفتنى ألا فى الفتنة سقطوا

سختى جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 172 - 1،2

1 _ پاداش بزرگ الهى براى آنان كه على رغم تحمّل جراحت هاى نبرد پيشين ، دعوت خدا و رسولش را براى نبردى ديگر اجابت كردند .

الّذين استجابوا لِلّه و الرسول من بعد ما اصابهم القرح . .. اجر عظيم

چون آيات پيشين و نيز آيات بعد درباره نبرد و جهاد است، معلوم مى شود كه فرمان اجابت شده (استجابوا)، فرمان جنگ و مبارزه بوده است.

2 _ آمادگى گروهى از مجاهدان عصر پيامبر ( ص ) براى شركت در جهاد ، على رغم آسيب ديدن در جنگ قبلى ( احد )

الّذين استجابوا لِلّه و الرسول من بعد ما اصابهم القرح . .. اجر عظيم

سختيها در جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 140 - 2

2 _ سختى و جراحت هاى ناشى از رويارويى با دشمنان دين ، نبايد موجب حزن و يا سستى در پيكار با آنان گردد .

و لا تهنوا و لا تحزنوا . .. ان يمسسكم قرح

سختيهاى جهاد

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 154 - 8

8 - پيكار در راه خدا و مصيبت هاى آن ، از مشكلات راه ايمان ، كه بايد با استعانت از صبر و نماز آن را تحمل كرده و بر ايمان خود ، راسخ قدم ماند .

استعينوا بالصبر والصلوة . .. و لاتقولوا لمن يقتل فى سبيل اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 139 - 8

8 _ ناسازگارى ايمان آدمى با تن دادن او به سستى و اندوه در هنگامه هاى دشوار و رويارويى با دشمن

و لا تهنوا و لا تحزنوا و انتم الاعلون ان كنتم مؤمنين

در براشت فوق، جمله {و لا تهنوا و لا تحزنوا}، به منزله جواب شرط {ان كنتم . .. } گرفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 142 - 4

4 _ جهاد و پايدارى در هنگامه هاى دشوار آن ، محكِ آزمونِ اهل ايمان

ام حسبتم ان تدخلوا الجنّة و لمّا يعلم اللّه الّذين جاهدوا منكم و يعلم الصّابرين

نصب {يعلم} به {اَن} مقدّر، دلالت مى كند كه {واو} در {و يعلم الصّابرين} واو جمع است. يعنى: محك آزمون اهل ايمان، جهادِ همراه صبر و پايدارى است.

سرزنش ترك جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 24 - 3

3 _ مذمت خدا از دلبستگى به خويشاوندان و به مال و منال و دلواپسى براى تجارت و مسكن در صورتى كه مايه غفلت از خدا و رسول و جهاد در راه

خدا شود .

قل إن كان ءاباؤكم . .. و أموال اقترفتموها و تجرة تخشون كسادها و مسكن ... أحب إلي

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 39 - 1

1 _ خداوند ، مسلمانان صدر اسلام را ، در صورت امتناع ورزيدن از شركت در جنگ و جهاد ، تهديد به عذابى دردناك كرد .

إلا تنفروا يعذبكم عذاباً أليماً

سرزنش سستى در جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 4 - 8

8 - كسانى كه شعار جهاد سر مى دهند ولى در عرصه پيكار يا شركت نمى كنند و يا در صورت شركت كردن از خود سستى نشان مى دهند و استقامت نمى كنند ، مورد خشم شديد خداوند هستند .

لِمَ تقولون . .. كبر مقتًا عند اللّه ... إنّ اللّه يحبّ ... كأنّهم بني_ن موصوص

آيات پيشين _ كه در مقام سرزنش مدعيان بدون عمل بود _ تمهيدى براى بيان موضوع جهاد است; چرا كه صحنه جنگ، محل لغزش قدم ها و آشكار شدن مدعيان از مؤمنان حقيقى است.

سرزنش متخلفان از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 38 - 3

3 _ سرزنش خداوند نسبت به آنان كه ، پس از صدور فرمان جنگ ، از شركت در آن امتناع مىورزند .

ما لكم إذا قيل لكم انفروا فى سبيل اللّه اثّاقلتم إلى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 87 - 2

2 _ توبيخ و تحقير منافقان گريزان از جهاد ، از سوى

خداوند

رضوا بأن يكونوا مع الخوالف

سست ايمانان در جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 47 - 4

4 _ شركت بى ايمان ها و سست باوران در جنگ و جهاد ، جز فساد و فتنه انگيزى و تأثير منفى بر ديگران ، نتيجه اى ندارد .

لو خرجوا فيكم ما زادوكم إلا خبالا و لأوضعوا خللكم يبغونكم الفتنة

جمله {يبغونكم الفتنة} حال براى ضمير فاعل {أوضعوا} است; يعنى، اگر منافقان براى جنگ بيرون مى آمدند، مطمئناً در حق شما فتنه جويى مى كردند.

شجاعت در جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 111 - 13

13 _ لزوم حضور فعال در ميدان هاى نبرد عليه دشمنان راه خدا و بيم نداشتن از كشته شدن

يقتلون فى سبيل اللّه فيقتلون و يقتلون

شرايط ترك جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 193 - 6

6 - در صورتى كه كفرپيشگان محارب يا فتنه انگيز از كفرورزى دست بكشند ، نبايد با آنان نبرد كرد .

فإن انتهوا فلا عدون إلا على الظلمين

برداشت فوق بر اساس اين احتمال است كه متعلق {انتهوا} كفرورزى باشد.

شرايط جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 190 - 1

1 - وجوب نبرد با كافران ، در صورتى كه با مسلمانان سرجنگ داشته باشند .

و قتلوا فى سبيل اللّه الذين يقتلونكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 77 - 9،10

9 _ پيدايش روحيه عبادت و بندگى خدا در

جامعه ايمانى ، از شرايط لازم براى جهاد و مبارزه

قيل لهم كفّوا ايديكم و اقيموا الصلوة و اتوا الزكوة

10 _ پيدايش روحيه گذشت از مال و رسيدگى به وضع اقتصادى مستمندان ، از شرايط لازم هر جامعه دينى براى جهاد و مبارزه

كفّوا ايديكم و اقيموا الصلوة و اتوا الزكوة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 94 - 2

2 _ مؤمنان ، هنگام روانه شدن براى جهاد ، بايد نسبت به اسلام و كفر افراد و نيرو هاى مقابل تحقيق نمايند .

يا ايّها الّذين امنوا اذا ضربتم فى سبيل اللّه فتبيّنوا

متعلّق {فتبيّنوا}، به قرينه {و لا تقولوا . .. }، كفر و ايمان افرادى است كه مسلمانان به هنگام جهاد با آنان مواجه مى شوند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 11 - 4،16

4 _ لزوم حفظ آماده باش و عدم غفلت از دشمن در صحنه هاى نبرد ، حتى به هنگام استراحت

إذ يغشيكم النعاس أمنة منه

تصريح به اينكه خواب مجاهدان در آستانه نبرد، خوابى سبك و خفيف بود، براى اشاره به اين است كه مجاهدان اگر چه به استراحت پرداختند، ولى به گونه اى نبود كه از تحركات دشمن غافل شوند.

16 _ ضرورت شناسايى و برطرف كردن عوامل سستى آفرين در نيرو هاى پيكارگر

و إذ يغشيكم النعاس أمنة منه و ينزل عليكم . .. و يثبت به الأقدام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 65 - 7

7 _ ضرورت پايدارى در مقابل دشمنى با نيرويى ده برابر ، مشروط به اين

است كه رزمجويان اهل ايمان كمتر از بيست نفر نباشند .

إن يكن منكم عشرون صبرون يغلبوا مائتين

رساندن معناى مقصود، يعنى لزوم مقاومت يك بر ده، با جمله اى كوتاهتر از آنچه آمده ممكن بود. بنابراين تطويل آن با ذكر دو مثال حاوى نكاتى است ; از جمله اين احتمال كه نسبت ياد شده و حكم مترتب بر آن در صورتى است كه نفرات اهل ايمان بيست نفر و يا بيشتر باشند و اگر كمتر باشند اين حكم جارى نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 35 - 5

5- نهى خداوند از فرو هشتن جهاد و مصالحه با دشمن ، منوط به برخوردارى سپاه اسلام ، از توان و برترى رزمى است .

فلاتهنوا و تدعوا إلى السلم و أنتم الأعلون

{و أنتم الأعلون} حال است و بيان مى دارد كه مؤمنان در صورتى موظف به ادامه جنگ و تن ندادن به سازش و تسليم هستند كه در جبهه نبرد، قدرت برتر را دارا بوده و قادر به ادامه جنگ مى باشند.

شك در جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 45 - 5

5 _ ترديد در انجام تكاليف دينى ، چون جهاد با مال و جان ، نمودار بى ايمانى و نفاق

إنما يستئذنك الذين لايؤمنون باللّه . .. و ارتابت قلوبهم

شكست در جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 152 - 23

23 _ شكست ها ، آزمون مناسبى براى روشن شدن صفوف پايمردان آخرت طلب ، از سست عنصران دنياجو

منكم من

يريد الدّنيا . .. ثمّ صرفكم عنهم ليبتليكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 153 - 4

4 _ تبلور آزمون مسلمانان در شكست احد ، به هنگام فرار آنان از صحنه كارزار

ثمّ صرفكم عنهم ليبتليكم . .. اذ تصعدون و لا تلون على احد

بنابر اينكه {اذ تصعدون} متعلق به {ليبتليكم} باشد، يعنى خداوند شما را از تعقيب دشمن بازداشت تا آزمايشتان كند و اين آزمايش به هنگام فرار تبلور يافت و محقق شد.

صبر در جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 177 - 15،27،28،31

15 - صبر و مقاومت در نبرد با دشمنان دين ، وظيفه اى بر عهده مجاهدان

و الصبرين . .. حين البأس

27 - استقامت و پايدارى در جنگ عليه دشمنان دين ، از مشخصه هاى ابرار

و لكن البر من . .. الصبرين فى البأساء و الضراء حين البأس

28 - انجام وظايف عبادى ، اجتماعى و اخلاقى دين ، تحمل مشكلات و استقامت در راه مبارزه با دشمنان نشانه راستى و درستى ايمان است .

أولئك الذين صدقوا

در برداشت فوق {أولئك} اشاره به صفاتى است كه از جمله {و ءاتى المال . .. و حين البأس} به دست مى آيد و متعلق {صدقوا} به قرينه {من ءامن ...} ايمان به خدا و ... گرفته شده است.

31 - مجاهدانى كه در نبرد با دشمنان دين استقامت مىورزند ، تقواپيشگان حقيقى هستند .

الصبرين . .. حين البأس ... أولئك هم المتقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 125 - 4

4

_ دعوت و تشويق اهل ايمان به پيشه ساختن صبر و تقوا ، در رويارويى با دشمن

ان تصبروا و تتّقوا و يأتوكم من فورهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 65 - 8

8 _ صبر و مقاومت در صحنه كارزار از عوامل مهم پيروزى مؤمنان بر كافران

إن يكن منكم عشرون صبرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 31 - 6

6- تفاوت مرتبه مجاهدان ، در پرتو صبر و شكيبايى آنان در ميدان جهاد *

و لنبلونّكم حتّى نعلم المج_هدين منكم و الص_برين

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه وصف {الصابرين} صرفاًتوضيح و تفسير {المجاهدين} نباشد; بلكه ملاك دوم به شمار آيد; يعنى، مدعيان ايمان در پرتو جهاد از يكديگر متمايز مى شوند و مجاهدان در پرتو صبر و شكيبايى بر يكديگر شرافت مى يابند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 200 - 25

25 _ صبر بر انجام نماز هاى پنجگانه و صبر در جنگ مسلّحانه با دشمنان و پاسدارى در راه خداوند ، وظيفه مؤمنان

يا ايّها الّذين امنوا اصبروا و صابروا

پيامبر اسلام (ص) درباره { . .. اصبروا و صابروا و رابطوا ... } فرمود: اصبروا على الصلوات الخمس، و صابروا على قتال عدوّكم بالسّيف، و ربطوا فى سبيل اللّه لعلّكم تفلحون.

_______________________________

الدّر المنثور، ج 2، ص 418.

صلابت در جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 146 - 9،11،12

9 _ سستى ، كرنش و زبونىِ اهل ايمان در برابر دشمنان دين ،

ناپسند است .

فما وهنوا . .. و ما ضعفوا و ما استكانوا

صفات شمرده شده براى مردان الهى پس از واقعه احد، تعريض به مسلمانانى است كه در آن نبرد، سستى و ضعف به خود راه دادند. از اين رو صفات ياد شده، زيبنده مؤمنان واقعى و مردان الهى نيست.

11 _ سستى پيكارگران در برابر هجوم حوادث دشوار جنگ ، موجب ناتوانى آنان در برابر دشمن و خواركننده آنان

قاتل معه . .. فما وهنوا لما اصابهم فى سبيل اللّه و ما ضعفوا و ما استكانوا

ترتيب ذكرى {وهن} و {ضعف} و {استكانت}، مى تواند اشاره به ترتيب خارجى آن باشد: يعنى اول سستى و آنگاه ضعف و سپس تسليم و زبونى در برابر دشمن، حاصل خواهد شد.

12 _ خداوند دوستدار پايمردان در جنگ و شكيبايان در برابر هجوم حوادث آن

فما وهنوا لما اصابهم فى سبيل اللّه . .. و اللّه يحبّ الصّابرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 147 - 7

7 _ نقش بنيادين و سازنده دعا در صلابت ، قوّت و تسليم ناپذيرى پيكارگران

فما وهنوا . .. و ما ضعفوا و ما استكانوا ... و ما كان قولهم الّا ان قالوا ربّنا ا

يادآورى دعاى مجاهدان ربّانى پس از بيان استقامت آنان، مى تواند اشاره اى باشد به اينكه دعا از موجبات استقامت و حماسه آفرينى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 148 - 5

5 _ بخشايش گناهان و گذشت از اسراف ها و زياده روى ها و ثبات قدم ، پاداش الهى به مجاهدان صابر و نيايشگر

ربّنا

اغفر . .. فاتيهم اللّه ثواب الدّنيا و حسن ثواب الاخرة

طرد متخلفان از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 83 - 5

5 _ طرد هميشگى منافقان متخلف از جنگ ، از سوى خدا و پيامبر ( ص )

فقل لن تخرجوا معى أبداً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 95 - 5،7

5 _ انزوا و طرد اجتماعى منافقان و جهادگريزان صدر اسلام ، از سوى مؤمنان مجاهد كيفرى غير قابل تحمل براى آنان بود .

سيحلفون باللّه . .. لتعرضوا عنهم

اقدام منافقان متخلف در سوگند خوردن، براى چشم پوشى مؤمنان از تخلف آنها، نشانگر تنگ شدن عرصه بر آنان است.

7 _ لزوم اعراض و روى گردانى از منافقان و جهادگريزان ، و طرد و منزوى كردن آنان در جامعه

فأعرضوا عنهم

عجز از توجيه آيات جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 20 - 13

13- ناتوانى منافقان و افراد سست ايمان ، از توجيه آيات جهاد ، تنگ كننده عرصه حيات بر آنان *

فإذا أنزلت سورة محكمة و . .. ينظرون إليك نظر المغشىّ عليه من الموت

از ارتباط {سورة محكمة} با {ينظرون إليك نظر المغشىّ عليه من الموت}، مى توان استفاده كرد كه انسان هاى سست ايمان يا منافق، در ساير تكاليف _ كه به گونه اى قابل توجيه است _ با ترفندى، خويش را آسوده مى كنند; اما در مورد جهاد چون آياتش محكم، قاطع و توجيه ناپذير است، خود را در بن بست ديده و شديداً نگران مى شوند.

عجز

از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 23 - 8

8- بيماردلانِ منافق ، ناتوان از درك خير واقعى خويش و پيمودن راه صدق و جهاد

فلو صدقوا اللّه لكان خيرًا لهم . .. أول_ئك ... فأصمّهم و أعمى أبص_رهم

با توجه به ارتباط آيات، ممكن است به ميان آوردن {أصمّ} و {أعمى} _ در پى {فلو صدقوا اللّه لكان خيراً لهم} _ بيانگر اين معنا باشد كه صداقت با خدا و دستورات او، تضمين گر منافع آدمى است; اما افسوس كه بيماردلان در نتيجه كورى باطنى عاجز از درك مصالح آن اند.

عذاب ترك جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 16 - 13

13 - تهديد متخلّفان از سفر حديبيه ، به عذاب دردناك ، در صورت تخلف و روى گردانى دوباره از جهاد

و إن تتولّوا كما تولّيتم من قبل يعذّبكم عذابًا أليمًا

عذاب معرضان از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 17 - 12

12 - روى گردانان از اطاعت خدا و رسول او و جهاد در راه الهى گرفتار عذابى بس درد ناك

و من يتولّ يعذّبه عذابًا أليمًا

عذرخواهى متخلفان از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 94 - 3

3 _ خداوند ، خواهان اعتماد نكردن رهبر و مؤمنان بر عذرتراشى هاى توانمندان متخلف از جهاد

قل لا تعتذروا لن نؤمن لكم

عقلانيت جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 21 - 5

5- دفاع

از ارزش ها و جهاد در راه خداوند ، مورد تأييد عقل و فطرت سليم

طاعة و قول معروف

برداشت ياد شده بنابر اين نكته است كه {قول معروف} خبر براى مبتداى محذوف باشد; يعنى، دستور قتال كه در آيات پيشين بيان شده، دستورى شناخته شده از نظر عقل و فطرت است كه بشر را به دفاع از ارزش ها و طرد دشمنان مهاجم فرامى خواند.

عقيده متخلفان از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 72 - 4

4 _ دور ماندن از مصائب جنگ ، نعمتى الهى در بينش سست عنصران متخلف از جهاد

فان اصابتكم مصيبة قال قد انعم اللّه علىّ اذ لم اكن معهم شهيداً

عمل متخلفان از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 53 - 4

4 _ متخلفان از جنگ ، فاسق و اعمالشان در نزد خداوند بى ارزش است .

إنكم كنتم قوماً فسقين

روى سخن در اين بخش از آيات با منافقانى است كه از شركت در جنگ تبوك خوددارى كردند.

عوامل اندوه متخلفان از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 50 - 1

1 _ پيروزى و موفقيت هاى پيامبر ( ص ) و اسلام ، براى متخلفان از جنگ ( منافقان ) اندوه بار بود .

إن تصبك حسنة تسؤهم

عوامل پيروزى در جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 249 - 25،30

25 _ چه بسا جمعيّت اندكى كه با پايدارى ، به اذن الهى بر انبوه جمعيّت ها پيروز

شدند .

كم من فئة قليلة غلبت فئة كثيرة

30 _ پيروزى در پيكار ، در گرو استقامت و استوارى است ; نه انبوهى لشكر

كم من فئة . .. و اللّه مع الصّابرين

جمله {و اللّه . .. }، به منزله بيان شرط براى غلبه گروه اندك بر گروه انبوه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 250 - 3،4

3 _ نيرو هاى اندك طالوت با اميد به نصرت الهى ، به جنگ با جالوتيان رفتند .

و لمّا برزوا الجالوت . .. و انصرنا على القوم الكافرين

4 _ استوارى قدم پيكارگران ، از نتايج شكيبايى آنان در پيكار و زمينه ساز نصرت الهى *

قالوا ربّنا افرغ . .. و انصرنا على القوم الكافرين

بنابراينكه سه جمله اى كه به عنوان دعا ذكر شده است، هر يك مقدّمه انجام پذيرى جمله بعدى باشد. يعنى صبر، عامل ثبات قدم و ثبات قدم، عامل نصر و پيروزى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 13 - 12،15،17

12 - غلبه مسلمانان در جنگ بدر ، على رغم توان برتر كافران

قد كان لكم اية . .. يرونهم مثليهم

زيرا در صورتى جنگ بدر، آيه و عبرت است كه بر حسب شرايط طبيعى، تحصيل پيروزى براى مسلمانان ميسور نباشد و كافران، توان برترى داشته باشند.

15 _ پيروزى جنگجويان راه خدا ، در جنگ بدر بر كافران ، در پرتو مشيّت الهى

قد كان . .. و اللّه يؤيّد بنصره من يشاء

17 _ تصرّف در عوامل طبيعى ، از وسائط تحقّق امداد الهى

يرونهم مثليهم رأىَ العين و اللّه يؤيّد بنصره من يشاء

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 123 - 4،6

4 _ مجاهدان جنگ بدر با نداشتن ساز و برگ كافى در مقابل دشمنان ، توانستند با ايمان و توكّل به خدا بر آنان پيروز شوند .

و على اللّه فليتوكّل المؤمنون. و لقد نصركم اللّه ببدر و انتم اذلّة

جمله {و لقد نصركم اللّه ببدر}، مى تواند نمونه اى باشد از حقيقت بيان شده در آيه قبل; يعنى عامل نصرت شما در بدر، توكّل شما بر خداوند بود.

6 _ ساز و برگ و آمادگى نظامى و نيروى انسانى ، تنها عامل پيروزى در پيكار با دشمنان نيست .

و اذ غدوت . .. و لقد نصركم اللّه ببدر و انتم اذلّة

چون نه ساز و برگ نظامى احد (تبوّىء المؤمنين مقاعد للقتال)، عامل پيروزى شد و نه كمبود نيرو در بدر (انتم اذلّة)، باعث شكست; بلكه آنچه عامل پيروزى است، توكل بر خدا و يارى اوست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 124 - 6

6 _ نقش تعيين كننده امداد هاى غيبى براى پيروزى مؤمنان در پيكار با دشمنان

الن يكفيكم ان يمدّكم ربّكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 125 - 1

1 _ كفايت فرشتگان امدادگر ، براى پيروزى رزمندگان در برابر دشمنان

الن يكفيكم . .. بلى ان تصبروا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 126 - 1،2،4،5،6

1 _ نزول فرشتگان و يارى آنان ، تنها مژده اى است براى مؤمنان پيكارگر و آرامش

دهنده دل هاى آنان ، نه تعيين كننده پيروزيها

و ما جعله اللّه الّا بشرى لكم و لتطمئنّ قلوبكم به

ضمير در {ما جعله اللّه}، به امداد، كه از {يمددكم} استفاده مى شود، برمى گردد.

2 _ نياز پيكارگران به بشارت و تقويت روحيه و آرامش دل ، براى پيروزى بر دشمنان

و ما جعله اللّه الّا بشرى لكم و لتطمئنّ قلوبكم به

4 _ فتح و پيروزى بر دشمنان ، تنها از جانب خداى { عزيز و حكيم }

و ما النّصر الّا من عند اللّه العزيز الحكيم

5 _ پيروزى جبهه مؤمنان ، پرتويى از عزّت و حكمت خداوند

و ما النّصر الّا من عند اللّه العزيز الحكيم

6 _ خداوند ، تعيين كننده اصلى و نهايى پيروزى مؤمنان است ; نه فرشتگان و يا توانايى هاى شخصى رزمندگان

و ما جعله اللّه الّا بشرى لكم . .. و ما النّصر الّا من عند اللّه

بيان انحصار پيروزى آفرينى به خدا و نقش امداد ملائكه تنها به عنوان بشارت و اطمينان قلب، در حقيقت نفى هر گونه عاملى (توانايى نيروها از نظر عِدّه و عُدِّه، امداد ملائكه و . .. )، غير از خواست الهى در پيروزيهاست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 152 - 1،3،9،13،14

1 _ وعده الهى به نصرت و يارى پيكارگران مؤمن ، در رويارويى و نبرد با دشمنان دين

و لقد صدقكم اللّه وعده اذ تحسّونهم باذنه

جمله {و لقد صدقكم اللّه وعده}، حاكى از اين است كه خداوند از پيش سركوبى دشمنان و پيروزى مؤمنان را وعده داده بود.

3 _ تحقق وعده الهى به نصرت و پيروزى پيكارگران احد ، آنگاه كه

در آغاز نبرد ، مشركان را تا آستانه انقراض كشتند .

و لقد صدقكم اللّه وعده اذ تحسّونهم باذنه

{اذ تحسّونهم} متعلق به {و لقد صدقكم اللّه} است ; يعنى بيان زمان تحقق وعده الهى است. و {تحسّونهم} از ماده {حَسّ} به معناى كشتن تا حد انقراض و نابودى است.

9 _ تحقق وعده الهى به پيروزى جامعه ايمانى در گرو اتّحاد صفوف ، پايدارى و پيروى آنان از رهبرى

و لقد صدقكم اللّه وعده . .. حتّى اذا فشلتم و تنازعتم فى الامر و عصيتم

13 _ استوارى در نبرد ، اتّحاد و يكدلى رزمجويان و پيروى از دستورات رهبران الهى ، عامل جلب اذن خداوند براى پيروزى بر دشمن

اذ تحسّونهم باذنه حتّى اذا فشلتم و تنازعتم فى الامر و عصيتم

كلمه {باذنه} بيانگر اين است كه پيروزيها در گرو اذن خداوند است و از اينكه مسلمانان در مرحله اوّل، يعنى قبل از اختلاف و سستى و سرپيچى، مأذون به پيروزى شدند و آنگاه كه سستى كردند و اختلاف ورزيدند و سرپيچى نمودند، اذن به پيروزى برداشته شد، معلوم مى شود اذن الهى به پيروزى، دائر مدار عملكرد رزمجويان خواهد بود.

14 _ پيروزى جامعه ايمانى بر دشمنان خويش ، برخاسته از اراده الهى

من معد ما اريكم ما تحبّون

فاعل در {ارى} خداوند است ; و منظور از {ما} در {ما تحبّون}، پيروزى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 160 - 7،8

7 _ توكّل پيكارگران جنگ بدر بر خدا ، موجب يارى خدا و پيروزى آنان در آن نبرد *

ان ينصركم اللّه فلا غالب لكم . .. و على اللّه فليتوكّل المؤمنون

خداوند

پس از شروع بيان جنگ احد، اشاره اى نيز به مسائل جنگ بدر داشت (و لقد نصركم اللّه ببدر، آيه 123) بنابراين جمله {ان ينصركم اللّه} مى تواند اشاره به علّت آن پيروزى باشد.

8 _ توكّل بر خداوند ، زمينه ساز يارى و نصرت الهى و غلبه بر دشمنان

ان ينصركم اللّه . .. و على اللّه فليتوكّل المؤمنون

عوامل تخلف از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 73 - 4

4 _ دنيامدارى ، عاملى براى تخلّف از جهاد و دوگانگى در برخورد ، به هنگام شكست و پيروزى

قد انعم اللّه علىّ اذ لم اكن معهم شهيدا . .. يا ليتنى كنت معهم معهم فافوز

جمله {يا ليتنى . .. } و {قد انعم اللّه ... }، بيانگر اين معناست كه به چنگ آوردن متاع دنيا و يا از دست دادن آن، تعيين كننده خط مشى سست عنصران متخلف از جهاد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 77 - 20

20 _ ترس از غير خدا ، از عوامل بازدارنده مردم از جهاد

يخشون النّاس كخشية اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 42 - 2

2 _ دورنماى مشقت آميز و به دور از منافع مادى جنگ تبوك ، در نظر برخى از مسلمانان صدر اسلام ، عامل امتناع آنان از حضور در جنگ

لو كان عرضاً قريباً و سفراً قاصداً لاتبعوك و لكن بعدت عليهم الشقة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 81 - 16

16

_ بى اعتقادى منافقان به قيامت و عدم درك آن نسبت به حوادث و حقايق آن ، مايه تخلف آنان از جهاد

لو كانوا يفقهون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 83 - 8

8 _ نفاق ، بازدارنده انسان از جهاد در راه خدا و همگامى با رهبر الهى

فقل لن تخرجوا معى أبداً و لن تقتلوا معى عدواً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 86 - 9

9 _ ثروت فراوان ، زمينه گرايش انسان به عافيت طلبى و موجب تن دادن به ذلت و خوارى و ترك فريضه جهاد

و إذا أنزلت سورة . . و جهدوا مع رسوله استئذنك أولوا الطول منهم

عوامل ترك جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 54 - 26

26 _ دوستداران اهل كفر ، رويگردان از جهاد در راه خدا و هراسان و درمانده در برابر سرزنش دشمنان

من يرتد منكم عن دينه فسوف يأتى اللّه يقوم يحبهم

عوامل جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 44 - 3

3 _ ايمان به خدا و اعتقاد به حيات اخروى ، زير بناى اعتقادى جهاد با مال و جان

لايستئذنك الذين يؤمنون باللّه و اليوم الأخر

عوامل سستى در جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 38 - 6

6 _ دلخوشى به زندگى دنيوى و ترجيح دادن آن بر حيات اخروى ، عامل سستى و روى گردانى از جهاد در راه خدا

ما لكم إذا قيل

لكم انفروا فى سبيل اللّه اثّاقلتم إلى الأرض أرضيتم بالحيوة الدنيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 41 - 8

8 _ ظاهر نگرى و سست انديشى ، مايه دلخوشى انسان به مظاهر زندگى دنيوى و بى توجهى به جهاد و مصالح نهفته در آن

و جهدوا بأمولكم و أنفسكم فى سبيل اللّه ذلكم خير لكم إن كنتم تعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 13 - 13

13 - خانه و زندگى ، از جمله نگرانى انسان است و وابستگى به آنها ، باعث تزلزل در جهاد مى شود .

يقولون إنّ بيوتنا عورة و ما هى بعورة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 19 - 2

2 - كم شركت كردن منافقان در جبهه جهاد مسلمانان ، به خاطر بخل آنان به مسلمانان بود .

لايأتون البأس . .. أشحّة عليكم

{أشحّة} جمع {شحيح} است. {شح} _ ريشه أشحّة _ در لغت، به معناى {بخل حريصانه} است (مفردات راغب). لازم به ذكر است كه {أشحّة} حال براى ضمير فاعلى فعل {يأتون } در آيه پيشين است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 36 - 4

4- سرگرمى ها و خوشى هاى پوچ دنيا ، از مهم ترين عوامل سستى در جهاد و تمايل به سازش با كافران

فلاتهنوا . .. إنّما الحيوة الدنيا لعب و لهو

خداوند، پس از نهى مؤمنان نسبت به سستى در جهاد و گرايش به سازش، به آنان لعب و لهو بودن دنيا را يادآورى كرده است.

از مطلب استفاده مى شود كه سرگرمى هاى اين دنيا، عاملى مهم در سستى و سازش با كفر است.

عوامل شركت در جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 123 - 9

9 _ توجه به شمول حمايت و امداد الهى نسبت به متقين ، از عوامل روى آوردن مؤمنان به جهاد با كافران

قتلوا . .. و اعلموا أن اللّه مع المتقين

عوامل شكست در جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 249 - 20

20 _ ترس از هيبت سپاه دشمن ، از عوامل ايجاد ترديد و سستى اراده در پيكار *

قالوا لا طاقة لنا اليوم بجالوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 123 - 5

5 _ پيكارگران احد ، به دليل عدم توكّل برخى از آنان به خداوند ، على رغم تواناييشان ، شكست خوردند . *

و اذ غدوت من اهلك تبوّىء المؤمنين . .. و لقد نصركم اللّه ببدر و انتم اذلّة

يادآورى كمبود نيروى نظامى در جنگ بدر، اشاره به توانمندى آنان در مقايسه با جنگ احد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 146 - 11

11 _ سستى پيكارگران در برابر هجوم حوادث دشوار جنگ ، موجب ناتوانى آنان در برابر دشمن و خواركننده آنان

قاتل معه . .. فما وهنوا لما اصابهم فى سبيل اللّه و ما ضعفوا و ما استكانوا

ترتيب ذكرى {وهن} و {ضعف} و {استكانت}، مى تواند اشاره به ترتيب خارجى آن باشد: يعنى اول سستى و

آنگاه ضعف و سپس تسليم و زبونى در برابر دشمن، حاصل خواهد شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 47 - 4

4 _ شركت بى ايمان ها و سست باوران در جنگ و جهاد ، جز فساد و فتنه انگيزى و تأثير منفى بر ديگران ، نتيجه اى ندارد .

لو خرجوا فيكم ما زادوكم إلا خبالا و لأوضعوا خللكم يبغونكم الفتنة

جمله {يبغونكم الفتنة} حال براى ضمير فاعل {أوضعوا} است; يعنى، اگر منافقان براى جنگ بيرون مى آمدند، مطمئناً در حق شما فتنه جويى مى كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 152 - 7،16،18

7 _ سستى ، اختلاف در كار جنگ و سرپيچى از فرمان پيامبر ( ص ) ، از عوامل شكست مسلمانان در پيكار احد

حتّى اذا فشلتم و تنازعتم فى الامر و عصيتم

16 _ دنياطلبى برخى از پيكارگران احد ، موجب سستى ، اختلاف و سرپيچى از فرمان پيامبر ( ص ) و شكست در آن كارزار

حتّى اذا فشلتم و . .. منكم من يريد الدّنيا

به نظر مى رسد جمله {منكم من يريد الدّنيا}، دليل {اذا فشلتم و تنازعتم فى الامر و عصيتم} باشد.

18 _ دنياطلبى و دلدادگى به مادّيات ، از عوامل نزاع و اختلاف در صفوف مبارزان و شكست آنان

و تنازعتم فى الامر . .. منكم من يريد الدّنيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 153 - 2،3،5،11

2 _ گريز مسلمانان از ميدان كارزار احد ، موجب شكست آنان در آن پيكار

ثمّ صرفكم عنهم .

.. اذ تصعدون

بنابر اينكه {اذ تصعدون} متعلق به {صرفكم} باشد و كلمه {اذ}، يا براى بيان علّت است، يعنى شكست خورديد چون فرار كرديد، و يا ظرف زمان است، يعنى شكست خورديد، آنگاه كه فرار كرديد.

3 _ گريز از رويارويى با دشمنان دين ، موجب شكست و هزيمت

ثمّ صرفكم عنهم . .. اذ تصعدون

5 _ يادآورى پيكار احد و علل شكست مسلمانان در آن ، وظيفه مؤمنان

اذ تصعدون و لا تلون على احد

بنابر اينكه {اذ تصعدون} متعلق به {اذكروا} باشد.

11 _ بى اعتنايى به دعوت پيامبر ( ص ) در پيكار احد ، موجب شكست مسلمانان در آن كارزار

ثمّ صرفكم . .. و الرّسول يدعوكم فى اخريكم

بنابر اينكه {اذ تصعدون} متعلق به {صرفكم} باشد، آيه مزبور در مقام بيان علتهاى شكست احد است. بنابراين جمله {و لا تلون على احد و الرّسول ... }، كه حاكى از دعوت پيامبر (ص) و بى اعتنايى به اوست، نيز بيانگر علتى براى شكست خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 160 - 9

9 _ سستى پيكارگران احد در اتكال به خداوند ، موجب محروميّت آنان از نصرت الهى و شكست ايشان در آن نبرد .

و ان يخذلكم فمن ذا الّذى ينصركم من بعده و على اللّه فليتوكّل المؤمنون

وقوع اين آيه پس از بيان نبرد احد و شكست مؤمنان، اشاره به علّت شكست دارد، يعنى چون در آن نبرد توكّل نداشتيد، از يارى خدا محروم شديد و در نتيجه شكست خورديد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 165 - 7

7

_ مسلمانان ، به دليل نافرمانى از پيامبر ( ص ) و فرار از صحنه نبرد ، عامل شكست و مصيبت هاى پيكار احد

اولمّا اصابتكم مصيبة . .. قل هو من عند انفسكم

با توجّه به آيات قبل، همانند آيه 152 (اذ تحسّونهم باذنه حتّى اذا فشلتم و تنازعتم فى الامر و عصيتم)، معلوم مى شود كه نافرمانى و . .. از جمله عوامل شكست آنان بود.

عوامل فرار از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 16 - 10

10 - وابستگى به دنيا ، از جمله عوامل فرار از جهاد است .

إن فررتم من الموت . .. و إذًا لاتمتّعون إلاّ قليلاً

كاربرد {لاتمتّعون} به جاى اين كه بگويد: {چندان زنده نخواهيد ماند. }، مى تواند به اين نكته اشاره داشته باشد كه منافقان، در پى دستيازيدن به متاع دنيوى، از مرگ فرار مى كرده اند.

عوامل محروميت از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 46 - 5

5 _ بى ايمانى و سست باورى ، مايه محروميت از توفيق الهى براى شركت در جهاد

و لكن كره اللّه انبعاثهم فثبطهم و قيل اقعدوا مع القعدين

عوامل معذوريت از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 91 - 3

3 _ عدم قدرت بر تأمين نياز هاى ضرورى خانواده ، در صورت رفتن به جهاد ، سبب معافيت از جنگ است .

و لا على الذين لا يجدون ما ينفقون حرج

منظور از انفاق در {ينفقون} مى تواند انفاق بر افراد تحت تكفل و واجب النفقه

باشد.

عهد منافقان مدينه براى جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 15 - 1،3

1 - منافقان حاضر در صحنه غزوه احزاب ، و مصمم به فرار از آن ، پيش تر در غزوه اُحد تعهد كرده بودند كه از جهاد با دشمن نگريزند .

و لقد كانوا ع_هدوا اللّه من قبل لايولّون الأدب_ر

مرجع ضمير در {كانوا} گروهى از منافقان اند كه در غزوه اُحد ترسيدند و تصميم به فرار گرفتند، ولى عهد كردند كه ديگربار چنين نكنند.

3 - عهد منافقان مدينه با خدا براى فرار نكردن از جهاد ، مورد حساب كشى خداوند است .

و لقد كانوا ع_هدوا اللّه من قبل . .. و كان عهد اللّه مسئولاً

غنيمت در جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 25 - 18

18 - دستيابى جامعه به منافع و سود هاى سرشار ( مانند غنيمت ، امنيت و . . . ) يكى ديگر از ره آورد هاى جهاد در راه خداوند

و من_فع للناس . .. من ينصره

فرار از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 153 - 1،2،3،4،7،8،9،12،19،26

1 _ فرار پيكارگران احد از رويارويى با مشركان قريش ، بى آنكه به فكر كسى باشند .

اذ تصعدون و لا تلون على احد

كلمه {تصعدون} از {اصعاد}، به معناى دور شدن تا حد پنهان شدن از نظرهاست، و {لا تلون} از ماده {لىّ}، به معناى التفات و ميل كردن است. يعنى از معركه دور شديد و به كسى توجّه نمى كرديد و تنها به

فكر فرار از صحنه بوديد.

2 _ گريز مسلمانان از ميدان كارزار احد ، موجب شكست آنان در آن پيكار

ثمّ صرفكم عنهم . .. اذ تصعدون

بنابر اينكه {اذ تصعدون} متعلق به {صرفكم} باشد و كلمه {اذ}، يا براى بيان علّت است، يعنى شكست خورديد چون فرار كرديد، و يا ظرف زمان است، يعنى شكست خورديد، آنگاه كه فرار كرديد.

3 _ گريز از رويارويى با دشمنان دين ، موجب شكست و هزيمت

ثمّ صرفكم عنهم . .. اذ تصعدون

4 _ تبلور آزمون مسلمانان در شكست احد ، به هنگام فرار آنان از صحنه كارزار

ثمّ صرفكم عنهم ليبتليكم . .. اذ تصعدون و لا تلون على احد

بنابر اينكه {اذ تصعدون} متعلق به {ليبتليكم} باشد، يعنى خداوند شما را از تعقيب دشمن بازداشت تا آزمايشتان كند و اين آزمايش به هنگام فرار تبلور يافت و محقق شد.

7 _ عفو خداوند از مسلمانان پيكارگر احد ، نسبت به فرارشان از آن كارزار

و لقد عفا عنكم . .. اذ تصعدون و لا تلون على احد

جمله {لقد عفا عنكم}، مى رساند كه فرار پيكارگران احد (اذ تصعدون . .. ) نيز مشمول عفو الهى قرار گرفته است.

8 _ دلهره و ترس و گريز مسلمانان از مهلكه كارزار احد ، موجب بى توجّهى در يارى رسانى به همرزمان خويش *

حتّى اذا فشلتم . .. اذ تصعدون و لا تلون على احد

9 _ تلاش پيامبر ( ص ) براى جلوگيرى از گريز مسلمانان در نبرد احد ، و بى اعتنايى آنان در پذيرش دعوت او

و لا تلون على احد و الرّسول يدعوكم فى اخريكم

جمله {و الرّسول يدعوكم . .. }، حاليه است ; يعنى در

حالى كه پيامبر (ص) شما را فرامى خواند مى گريختيد و به هيچ كس (حتى پيامبر (ص)) توجهى نداشتيد.

12 _ گريز مسلمانان از كارزار احد و فاصله گرفتن آنان از رسول خدا ( ص )

و الرّسول يدعوكم فى اخريكم

كلمه {فى اخريكم} بيان حالت پيامبر (ص) به هنگام دعوت است. يعنى پيامبر (ص) آنگاه كه شما را دعوت مى كرد، در آخر شما قرار داشت و اين حاكى از دور شدن مسلمانان از اطراف پيامبر (ص) است.

19 _ اندوه پيامبر ( ص ) از عصيان و نافرمانى مسلمانان و فرارشان از كارزار احد

فاثابكم غمّا بغمّ

برخى برآنند كه مراد از {غمّ} (غمّ دوّم)، غم و اندوهى است كه مسلمانان در آن كارزار به خاطر عصيان از دستور پيامبر (ص) و به شكست كشاندن لشگر اسلام بر دل پيامبر (ص) گذاشتند.

26 _ توجّه به دانايى خداوند به جزئيترين اعمال ، زمينه ساز پرهيز از رفتار هاى ناپسند ( فرار از جنگ و . . . )

اذ تصعدون و لا تلون . .. و اللّه خبير بما تعملون

جمله {و اللّه . .. }، براى ترغيب مخاطبان به پرهيز از اعمال ناپسند و تشويق به اعمال نيكو و خداپسند است كه با توجّه به مورد آيه، مراد فرار از جنگ و نافرمانى از دستورات نظامى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 155 - 1،3،5،7،9،10،14،15

1 _ فرار و پشت كردن برخى مسلمانان ، از جبهه پيكار احد

انّ الّذين تولّوا منكم يوم التقى الجمعان

3 _ لغزش ( فرار از كارزار ) برخى از مجاهدان احد ، بر اثر نفوذ شيطان در ايشان

انّ

الّذين تولّوا . .. انّما استزلّهم الشّيطان ببعض ما كسبوا

5 _ خودخواهى و دنياپرستى برخى مجاهدان احد ، موجب نفوذ شيطان در آنان و گريزشان از صحنه كارزار

قد اهمّتهم انفسهم . .. انّ الّذين تولّوا .. انّما استزلّهم الشّيطان ببعض ما كسبو

خودمحورى و دنياطلبى، كه معناى جمله {قد اهمّتهم انفسهم} است، مى تواند مصداق روشن و مورد نظر از جمله {ببعض ما كسبوا} باشد.

7 _ خودمحورى و دنياپرستى انسان ، زمينه نفوذ شيطان براى فرار از كارزار و ترك جهاد

قد اهمّتهم انفسهم . .. انّ الّذين تولّوا .. انّما استزلّهم الشّيطان ببعض ما كسبو

9 _ گريز از ميدان كارزار با دشمنان دين ، لغزشى شيطانى

انّ الّذين تولّوا . . انّما استزلّهم الشّيطان

10 _ عفو خداوند از گناه فراريان جنگ احد

انّ الّذين تولّوا . . و لقد عفا اللّه عنهم

14 _ حلم خداوند در برابر نافرمانى و لغزش پيكارگران احد ( پشت كردن به ميدان كارزار )

انّ الّذين تولّوا . . انّ اللّه غفور حليم

15 _ فرار عقبة بن عثمان و عثمان بن سعد از رويارويى با دشمن در جنگ احد ، در اثر وسوسه هاى شيطان

انّ الّذين تولّوا منكم يوم التقى الجمعان انّما استزلّهم الشيطان ببعض ما كسبوا

امام باقر و يا امام صادق (ع) درباره {انّما استزلّهم الشيطان ببعض ما كسبوا . .. } فرمودند: فهو فى عقبة بن عثمان و عثمان بن سعد.

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 201، ح 156 ; تفسير برهان، ج 1، ص 322، ح 1.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 156 - 7،15

7 _ حسرت و افسوس فراريان از ميدان

نبرد ، پس از دانستن اين كه حيات و مرگ تقدير الهى است .

لا تكونوا . .. ما ماتوا و ما قتلوا ليجعل اللّه ذلك حسرة فى قلوبهم

بنابر اينكه {ليجعل} متعلق به محذوف باشد; يعنى بيان اين حقيقت كه مرگ و حيات تقدير الهى است، براى اين بود كه متخلفان از جنگ بر كرده خويش حسرت برند. زيرا معلوم مى شد كه اگر در جنگ شركت مى كردند، چون مقدّر نبود، كشته نمى شدند.

15 _ نظارت و بينايى خداوند به كردار بندگان ، هشدارى به ترك كنندگان جهاد

انّ الّذين تولّوا منكم . .. و اللّه بما تعملون بصير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 159 - 3

3 _ نرمى و مداراى پيامبر ( ص ) ، با مسلمانانى كه از دستورات ايشان سرپيچى كردند و از جبهه احد گريختند .

فبما رحمة من اللّه لنت لهم

نرمى و مدارا غالباً در مورد مخالفت و عصيان است كه از مصاديق مورد نظر _ به قرينه آيات قبل _ عصيانگران نبرد احد مى باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 162 - 12

12 _ دوزخ ، جايگاه شوم ترك كنندگان جهاد ، خيانتكاران و آنانكه پيامبر ( ص ) را متّهم به خيانتكارى مى كنند .

انّ الّذين تولّوا منكم . .. و ما كان لنبىّ ان يغلّ ... كمن بآء بسخط من اللّه و م

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 165 - 7

7 _ مسلمانان ، به دليل نافرمانى از پيامبر

( ص ) و فرار از صحنه نبرد ، عامل شكست و مصيبت هاى پيكار احد

اولمّا اصابتكم مصيبة . .. قل هو من عند انفسكم

با توجّه به آيات قبل، همانند آيه 152 (اذ تحسّونهم باذنه حتّى اذا فشلتم و تنازعتم فى الامر و عصيتم)، معلوم مى شود كه نافرمانى و . .. از جمله عوامل شكست آنان بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 167 - 9،12،13،15،24

9 _ بهانه جويى منافقان براى سرباز زدن از حضور در ميدان احد ، با اين ادّعا كه در آن ميدان ، پيكارى رخ نخواهد داد .

قاتلوا لو نعلم قتالا لاتّبعناكم

برخى از مفسّران گفته اند مراد از جمله {لو نعلم . .. } نفى برخورد نظامى است ; يعنى ما مى دانيم كه جنگى رخ نخواهد داد و لذا با شما نمى آييم.

12 _ شركت نكردن منافقان در پيكار احد ، افشاگر چهره و موضع نفاق آلود ايشان

و ليعلم الّذين نافقوا و قيل لهم تعالوا . .. لو نعلم قتالاً لاتّبعناكم

جمله {و قيل لهم تعالوا . .. } توضيحى است براى جمله {و ليعلم الّذين نافقوا}. يعنى طريقه مشخّص كردن منافقان همان شركت نكردن آنان در نبرد است.

13 _ سرباز زدن از حضور در پيكار با دشمنان دين و دفاع از كيان اسلامى ، از نشانه هاى نفاق

و ليعلم الّذين نافقوا . .. لو نعلم قتالاً لاتّبعناكم

15 _ سرباز زدن از پيكار در راه خدا ، موجب دورى از مرز ايمان و قرار گرفتن در آستانه كفر

هم للكفر يومئذ اقرب منهم للايمان

24 _ برخورد نفاق آلود عبداللّه بن ابى و

ياران او و سرباز زدن آنان از حضور در پيكار احد

و ليعلم الّذين نافقوا و قيل لهم تعالوا قاتلوا . .. لو نعلم قتالاً

در شأن نزول آيه آمده كه عبداللّه بن ابى و ياران او، كه حدود سيصد نفر بودند، از حضور در پيكار احد سرباز زد. (مجمع البيان، ذيل آيه.)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 175 - 4

4 _ كسانى كه به خاطر ترس از شركت در جهاد خوددارى مى كنند ، از اولياء و دوستان شيطان هستند .

انّما ذلكم الشّيطان يخوّف اولياءه

از {انّ النّاس قد جمعوا لكم فاخشوهم}، معلوم مى شود كه شيطان (ابليس و يا جاسوس دشمن)، همه مؤمنان را مى ترساند، ولى از {يخوّف اولياءه} استفاده مى شود كه تنها دوستانش را مى ترساند. بنابراين مراد از {يخوّف اولياءه}، فعليّت و تحقق ترس مى باشد كه مخصوص دوستان شيطان است. پس كسانى كه به خاطر ترس، از جهاد خوددارى كنند، اولياى شيطانند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 54 - 25

25 _ گريز از جهاد و ترس از ملامت دشمنان دين ، از نشانه هاى بيمارى دل و ضعف ايمان

فترى الذين فى قلوبهم مرض . .. يجهدون فى سبيل اللّه و لايخافون لومة لائم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 13 - 11

11 - مستحكم نبودن خانه و كاشانه ، بهانه منافقان و افراد بيماردل براى گريز از جهاد در غزوه احزاب بود .

و يستئذن فريق منهم النبىّ يقولون إنّ بيوتنا عورة و ما هى

بعورة إن يريدون إلاّ فر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 16 - 4

4 - فرار از جبهه جهاد ، ممكن است كه نحوه مرگ و يا قتل را تغيير دهد ، اما براى هميشه آنها را منتفى نمى سازد .

قل لن ينفعكم الفرار إن فررتم من الموت أو القتل و إذًا لاتمتّعون إلاّ قليلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 23 - 1،2

1 - برخى از مسلمانان مدينه ، بر سر پيمان خود با خداى خويش ، وفادار ماندند و از جهاد نگريختند .

من المؤمنين رجال صدقوا ما ع_هدوا اللّه عليه

به قرينه آيه پانزده _ كه درباره عهد منافقان مبنى بر فرار نكردن از صحنه جنگ است _ مراد از {ما عاهدوا} مى تواند عهد بستن بر فرار نكردن از جهاد باشد.

2 - مسلمانان مدينه ، با خدا ، عهد بسته بودند كه از جهاد و رويارويى با دشمن نگريزند .

من المؤمنين رجال صدقوا ما ع_هدوا اللّه عليه

فرار منافقان مدينه از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 16 - 3،6

3 - منافقان شركت كننده در غزوه احزاب ، درصدد فرار از جهاد ، به منظور نجات خود بودند .

قل لن ينفعكم الفرار

6 - منافقان حاضر در غزوه احزاب ، براى نجات از مرگ و يا كشته شدن ، تصميم به فرار از جهاد گرفتند .

إن يريدون إلاّ فرارًا . .. إن فررتم من الموت أو القتل

فرجام متخلفان از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

7 - توبه - 9 - 95 - 12

12 _ دوزخ ، جايگاه و فرجام نهايى منافقان متخلف از جهاد

مأويهم جهنم

فسق متخلفان از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 53 - 4

4 _ متخلفان از جنگ ، فاسق و اعمالشان در نزد خداوند بى ارزش است .

إنكم كنتم قوماً فسقين

روى سخن در اين بخش از آيات با منافقانى است كه از شركت در جنگ تبوك خوددارى كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 96 - 9

9 _ منافقان و توانمندان متخلف از جهاد ، فاسق و محروم از رضايت خدايند .

يحلفون . .. لا يرضى عن القوم الفسقين

فضيلت جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 13 - 3

3 _ نبرد مجاهدان بدر در راه خدا و مورد ستايش او

فئة . .. تقاتل فى سبيل اللّه

از تأييد خداوند به اينكه جنگشان فى سبيل اللّه بوده، ستايش خداوند استفاده گرديده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 168 - 13

13 _ جهاد و شهادت در راه خدا ، حركتى بى ارزش در ديدگاه منافقان

لو اطاعونا ما قتلوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 85 - 3

3 _ ارزشمندى تشويق مردم به جهاد در راه خدا

و حرّض المؤمنين . .. من يشفع شفاعة حسنة يكن له نصيب منها

چون تحريك مردم به جهاد، {شفاعة حسنة} ناميده شده است.

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 95 - 12

12 _ جهاد با مال و جان ، از برترين ارزش ها در نظام ارزشى اسلام

لايستوى القاعدون . .. و المجاهدون ... باموالهم و انفسهم فضّل اللّه المجاهدين بام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 16 - 12

12 - جهاد در راه خدا ، داراى اجرى بزرگ و ارجمند

ستدعون إلى قوم أولى بأس شديد . .. فإن تطيعوا يؤتكم اللّه أجرًا حسنًا

فطريت جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 21 - 5

5- دفاع از ارزش ها و جهاد در راه خداوند ، مورد تأييد عقل و فطرت سليم

طاعة و قول معروف

برداشت ياد شده بنابر اين نكته است كه {قول معروف} خبر براى مبتداى محذوف باشد; يعنى، دستور قتال كه در آيات پيشين بيان شده، دستورى شناخته شده از نظر عقل و فطرت است كه بشر را به دفاع از ارزش ها و طرد دشمنان مهاجم فرامى خواند.

فلسفه اعراض از متخلفان از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 95 - 10

10 _ پليدى شديد منافقان جهادگريز ، ملاك وجوب اعراض و روى گردانى از آنان

فأعرضوا عنهم إنهم رجس

{إنهم رجس} در مقام تعليل حكم به اعراض است.

فلسفه جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 191 - 10

10 - رفع فتنه ، از هدف هاى جنگ و جهاد در اسلام است .

و اقتلوهم حيث ثقفتموهم و أخرجوهم من حيث أخرجوكم و الفتنة

أشد من القتل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 193 - 3،4

3 - نبرد با كافران ، تا حاكميت يافتن دين خدا در پهنه گيتى ، فرمان خداوند به اهل ايمان

و قتلوهم حتى لاتكون فتنة و يكون الدين للّه

4 - هدف از تشريع جهاد و مبارزه در اسلام ، گسترش و جهانى شدن دين الهى و بر طرف شدن فتنه است .

و قتلوهم حتى لاتكون فتنة و يكون الدين للّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 246 - 18

18 _ پيكار در راه خداوند ، عزّت بخش و رهاكننده جامعه از قيد تجاوز و اسارت

و ما لنا اَلاّ نقاتل فى سبيل اللّه و قد اُخرجنا من ديارنا و ابنائنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 251 - 20،22

20 _ دفع فساد و تجاوزطلبى انسان ها به وسيله يكديگر ، پرتويى از تفضّلِ جهانشمولِ الهى

و لو لا دفع اللّه . .. و لكنّ اللّه ذو فضل على العالمين

22 _ ترك مبارزه با حاكمان ستمگر تا هزيمت آنان ، زمينه ساز فسادگرى در زمين

فهزموهم باذن اللّه و قتل داود جالوت . .. و لو لا دفع اللّه ... لفسدت الارض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 140 - 9

9 _ جدا شدن صف مؤمنان واقعى از غير آنان ، از فلسفه هاى پيكار ميان حقّ و باطل

ان يمسسكم قرح . .. و تلك الايّام نداولها بين النّاس و ليعلم اللّه الّذين امنوا

در برداشت فوق،

كلمه {تلك}، به روزهاى مبارزه و جنگ تفسير شده است ; نه خصوص پيروزى و يا شكست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 142 - 4،6

4 _ جهاد و پايدارى در هنگامه هاى دشوار آن ، محكِ آزمونِ اهل ايمان

ام حسبتم ان تدخلوا الجنّة و لمّا يعلم اللّه الّذين جاهدوا منكم و يعلم الصّابرين

نصب {يعلم} به {اَن} مقدّر، دلالت مى كند كه {واو} در {و يعلم الصّابرين} واو جمع است. يعنى: محك آزمون اهل ايمان، جهادِ همراه صبر و پايدارى است.

6 _ جنگ ها و مبارزات ، وسيله امتحان مردم و عرصه جداكردن مؤمنان مجاهد و صابر از غير ايشان

ام حسبتم ان تدخلوا الجنّة و لمّا يعلم اللّه الّذين جاهدوا منكم و يعلم الصّابرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 166 - 6

6 _ مشخّص شدن مؤمنان واقعى ، از اهداف رخصت خداوند در شكست نبرد احد و مصيبت هاى وارده در آن

و ما اصابكم . .. و ليعلم المؤمنين

جمله {و ليعلم . .. }، عطف بر جمله اى مقدّر است ; يعنى {و ما اصابكم ... ليكون كذا و كذا و ليعلم المؤمنين}. لذا در برداشت فوق، مشخص شدن مؤمنان، از اهداف شكست آنان در نبرد احد شمرده شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 167 - 1

1 _ مشخص شدن منافقان ، از اهداف رخصت خداوند در شكست نبرد احد و مصيبت هاى وارده در آن

و ما اصابكم . .. و ليعلم الّذين نافقوا

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 90 - 15

15 _ جهاد و نبرد در اسلام ، براى دفع دشمنان است ، نه سلطه بر آنان و يا تحميل عقيده

فان اعتزلوكم . .. فما جعل اللّه لكم عليهم سبيلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 8 - 1

1 _ پياده شدن حق و نابودى باطل ، هدف از تشريع جهاد و مبارزه در اسلام

إذ يعدكم . .. يريد اللّه .. ليحق الحق ... و لو كره المجرمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 19 - 5

5 _ جنگ هاى اسلام در صدد دفع شر كافران ، نه تحميل عقيده بر آنان *

إن تنتهوا فهو خير لكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 39 - 5

5 _ گسترش و جهانگير شدن دين الهى ، از اهداف جهاد و مبارزه در اسلام

و قتلوهم حتى . .. و يكون الدين كله للّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 67 - 10

10 _ دستيابى مجاهدان به مواهب اخروى و منافع معنوى ، هدفى اساسى در تشريع جهاد

و اللّه يريد الأخرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 5 - 10

10 _ هدف و فلسفه اصلى جنگ و مبارزه با كفار و مشركان ، گرايش دادن آنان به سوى اسلام است نه نابود كردن آنان .

فاقتلوا المشركين . .. فإن تابوا ... فخلّوا سبيلهم

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 6 - 9

9 _ هدف و فلسفه اصلى جنگ و مبارزه با كفار و مشركان ، آوردن ايشان به دامن اسلام است و نه نابودى آنان .

فاقتلوا المشركين . .. و إن أحد من المشركين استجارك ... حتى يسمع كلم اللّه ثم أبل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 11 - 1

1 _ جنگ مسلمانان با مشركان پيمان شكن صدر اسلام ، به منظور نجات آنان از آيين شرك و بازگشت به توحيد و اسلام ، بود .

فإن تابوا و اقاموا الصلوة و ءاتوا الزكوة

برداشت فوق از تفريع جمله {إن تابوا . .. } بر الغاى صلحنامه و اعلام جنگ با مشركان پيمان شكن (كيف يكون للمشركين عهد ... ) استفاده مى شود. قابل ذكر است كه {توبة} (مصدر تابوا) به معناى بازگشتن است ; يعنى، اگر مشركان به اسلام و توحيد بازگردند و ... .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 12 - 11،12

11 _ نابودى عوامل اصلى كفر و شرك ، هدف عمده و اساسى پيكار اسلام با كافران و مشركان

فقتلوا أئمة الكفر

12 _ پيكار با سران شرك و كفر ، به منظور وادار كردن آنان به رعايت عهد و پيمان و بازداشتن ايشان از ضربه زدن به اسلام و مسلمانان است .

و إن نكثوا أيمنهم . .. فقتلوا أئمة الكفر ... لعلهم ينتهون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 39 - 4

4 _ فرمان جهاد و

شركت همگان در آن ، در جهت منافع مؤمنان و زيان تخلف از جهاد ، تنها متوجه خود آنان است ; نه خداوند .

إلا تنفروا يعذبكم عذاباً أليماً . .. و لا تضروه شيئاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 41 - 7

7 _ تأكيد خداوند بر جهاد با مال و جان ( در عين بى نيازى او از جهاد و تلاش مردم ) ، به خاطر تأمين مصالح خود انسانهاست .

ما لكم إذا قيل لكم انفروا . .. إلا تنفروا يعذبكم ... انفروا خفافاً و ثقالا جهدوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 111 - 14

14 _ هدف نخستين از جهاد ، نابود ساختن دشمنان الهى است نه صرفاً دستيابى به بهشت .

يقتلون فى سبيل اللّه فيقتلون و يقتلون

برداشت فوق با توجه به تقديم كشتن (فيَقتلون) بر كشته شدن (و يُقتلون) به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 123 - 9

9 _ توجه به شمول حمايت و امداد الهى نسبت به متقين ، از عوامل روى آوردن مؤمنان به جهاد با كافران

قتلوا . .. و اعلموا أن اللّه مع المتقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 40 - 10

10 - حفاظت و پاسدارى از معابد و مراكز دينى ( صومعه ها ، كليسا ها ، كنيسه ها و مساجد ) فلسفه جهاد و دفاع

و لولا دفع اللّه . .. لهدّمت صومع و بيع ... و مس_جد

{صوامع} جمع {صومعة} و

{بيع} جمع {بيعة} و {صلوات} جمع {صلاة يا صَلوْة} است. {صومعه} _ مرداف {دير} _ جايى است كه راهبان در آن به رياضت مى پردازند. {بيعة} به كليساى نصارا گفته مى شود. {صلاة يا صلوة} كنيسه يهوديان است; يعنى، اگر خدا برخى از مردم را به بعضى ديگر دفع نمى كرد، صومعه ها، كليساها، كنيسه ها و مساجدى كه در آن بسيار ذكر خدا مى شود، تخريب مى شدند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 4 - 11،22

11- هدف اسلام از جنگ با كافران ، دفع تجاوز ها و هجوم آنان است ; نه صرفاً كشتن ايشان . *

فضرب الرقاب حتّى إذا أثخنتموهم فشدّوا الوثاق

عبارت {فشدّوا الوثاق} احتمالاًاين معنا را افاده كند كه پس از زمين گير شدن دشمن، ديگر كشتن آنان لازم نيست; زيرا هدف كه دفع شر و تهاجم آنان بوده حاصل شده است.

22- فرمان خداوند به جهاد ، در عين قدرت او بر نابودسازى كافران ، به منظور آزمايش آدميان

و لو يشاء اللّه لانتصر منهم و ل_كن ليبلواْ بعضكم ببعض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 21 - 10

10- فرمان هاى خدا و دستور او به جهاد ، در جهت منافع خود انسان ها است .

فإذا عزم الأمر فلو صدقوا اللّه لكان خيرًا لهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 31 - 2

2- تكليف جهاد ، وسيله آزمايش مؤمنان و تمايز مجاهدان و صابران از ديگران

و لنبلونّكم حتّى نعلم المج_هدين منكم و الص_برين

با توجه به واژه {المجاهدين} معلوم

مى شود كه موضوع اصلى آزمايش {جهاد} است. به علاوه محور اصلى اين آيات فرمان قتال با كافران و جهاد در راه خدا مى باشد (إذا أنزلت سورة محكمة و ذكر فيها القتال ...).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 25 - 20،23

20 - شناخته شدن ياران خدا و پيامبران و جدا گشتن صفوف آنان از ديگران ، حكمت تشريع جهاد از سوى خداوند

و أنزلنا الحديد . .. و ليعلم اللّه من ينصره و رسله

23 - تشريع جهاد از سوى خداوند ، به معناى نياز داشتن او به يارى ديگران نيست .

و أنزلنا الحديد . .. إنّ اللّه قوىّ عزيز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 11 - 11

11 - فريضه جهاد با مال و جان ، در جهت تأمين مصالح خود مجاهدان است .

و تج_هدون . .. ذلكم خير لكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 6 - 4،9

4 - ناسپاسى دشمنان اسلام در برابر ربوبيت خداوند ، دليل هجوم مجاهدان به صفوف آنان است .

و الع_دي_ت . .. إنّ الإنس_ن لربّه لكنود

9 - جهاد در راه خدا ، شكر نعمت هاى او است .

و الع_دي_ت . .. إنّ الإنس_ن لربّه لكنود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 7 - 4

4 - انكار آگاهانه نعمت هاى خداوند ، از سوى دشمنان اسلام ، دليل رويارويى سپاه مجاهدان با صفوف آنان است .

و الع_دي_ت . .. إنّ الإنس_ن لربّه لكنود . و إنّه

على ذلك لشهيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 8 - 2

2 - افزايش مال دوستى در دشمنان دين ، زمينه رويارويى آنان با سپاه اسلام است .

و الع_دي_ت . .. و إنّه لحبّ الخير لشديد

فلسفه جهاد دفاعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 39 - 5

5 - صدور اجازه پيكار به مسلمانان صدراسلام از سوى خداوند ، به منظور دفع تهاجم دشمن و رفع تجاوز آنان

أُذن للذين يق_تلون بأنّهم ظلموا

قبول توبه متخلفان از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 94 - 7

7 _ باز بودن راه توبه براى متخلفان از جهاد ، با وجود مأموريت مؤمنان به نپذيرفتن عذرتراشى آنان *

لن نؤمن لكم . .. و سيرى اللّه عملكم و رسوله

جمله {سيرى اللّه . .. } مى تواند بيانگر اين جهت باشد كه اگر چه مؤمنان نبايد براى عذرخواهى متخلفان از جهاد وقعى بنهند، ولى اين بدان معنا نيست كه آنان راهى به سوى توبه نداشته باشند ; بلكه توبه آنان منوط به عملكرد آينده شان است كه خدا و پيامبر(ص) بر آن ناظر خواهند بود.

قياس توليت مسجد با جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 19 - 1

1 _ سرزنش خداوند نسبت به مسلمانانى كه شغل آب دهى به حاجيان و سرپرستى مسجدالحرام را با جهاد در راه خدا برابر انگاشته و خويشتن را همطراز با مؤمنان اهل پيكار در راه خدا مى پنداشتند .

أجعلتم سقاية الحاجّ

و عمارة المسجدالحرام كمن ءامن باللّه و اليوم الأخر و جهد فى

قياس سقايت حاجيان با جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 19 - 1

1 _ سرزنش خداوند نسبت به مسلمانانى كه شغل آب دهى به حاجيان و سرپرستى مسجدالحرام را با جهاد در راه خدا برابر انگاشته و خويشتن را همطراز با مؤمنان اهل پيكار در راه خدا مى پنداشتند .

أجعلتم سقاية الحاجّ و عمارة المسجدالحرام كمن ءامن باللّه و اليوم الأخر و جهد فى

كافران در جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 47 - 4

4 _ شركت بى ايمان ها و سست باوران در جنگ و جهاد ، جز فساد و فتنه انگيزى و تأثير منفى بر ديگران ، نتيجه اى ندارد .

لو خرجوا فيكم ما زادوكم إلا خبالا و لأوضعوا خللكم يبغونكم الفتنة

جمله {يبغونكم الفتنة} حال براى ضمير فاعل {أوضعوا} است; يعنى، اگر منافقان براى جنگ بيرون مى آمدند، مطمئناً در حق شما فتنه جويى مى كردند.

كراهت از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 7 - 5

5 _ مسلمانان ، مشتاق رويارويى با كاروان تجارى قريش و ناخشنود از درگيرى با سپاه مسلح آنان

و تودون أن غير ذات الشوكة تكون لكم

كرى تاركان جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 23 - 6

6- بيماردلان گريزان از جهاد و فسادانگيز و قطع كننده رحم ، مردمى كر و كور در برابر حق

أول_ئك الذين . .. فأصمّهم و

أعمى أبص_رهم

كورى تاركان جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 23 - 6

6- بيماردلان گريزان از جهاد و فسادانگيز و قطع كننده رحم ، مردمى كر و كور در برابر حق

أول_ئك الذين . .. فأصمّهم و أعمى أبص_رهم

كيفر تخلف از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 42 - 10

10 _ پيامد هلاكت بار سرباز زدن از فريضه جهاد در راه خدا ، دامنگير خود متخلفان است .

لو استطعنا لخرجنا معكم يهلكون أنفسهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 93 - 1

1 _ گناه و كيفر تخلف از جهاد ، تنها متوجه كسانى است كه على رغم توانمندى ، از آن روى برگردانند .

إنما السبيل على الذين يستئذنونك و هم أغنياء

كيفر ترك جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 243 - 9

9 _ مرگ زودرس ، جزا و فرجام گُريزندگان از پيكار در راه خداوند

الم تر الى الّذين . .. فقال لهم اللّه موتوا ... و قاتلوا فى سبيل اللّه

با توجّه به ارتباط اين آيه و آيه بعد مى توان گفت، ترك شهر و ديار از سوى يادشدگان، به خاطر گريز از ميدان نبرد بوده است و خداوند با يادآورى آن واقعه، به مسلمانان هشدار مى دهد كه مبادا همانند آن فراريان، نبرد را ترك كنند و به مرگ زودرس {موتوا} گرفتار شوند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 85 - 6

6

_ بازدارندگان مردم از جهاد در راه خدا ، سهيم در كيفر ترك آن

و اذا جاءهم امر . .. اذاعوا به ... من يشفع شفاعة حسنة يكن له نصيب منها

به مقتضاى ارتباط اين آيه با آيات قبل، مصداق مورد نظر از {شفاعة سيّئة}، مى تواند همان كارهايى باشد كه موجب بازماندن مردم از جهاد در راه خداست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 16 - 14

14 - تخلّف از جنگ و جهاد ، داراى كيفرى بس بزرگ و دردناك

و إن تتولّوا كما تولّيتم من قبل يعذّبكم عذابًا أليمًا

كيفر فرار از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 16 - 2،4

2 _ روى گردانان از جبهه نبرد _ جز براى اتخاذ تاكتيك هاى جديد _ مورد غضب الهى و مستحق جهنم

و من يولهم . .. فقد باء بغضب من اللّه و مأويه جهنم و بئس المصير

كلمه {بوء} چنانچه با حرف {باء} متعدى شود مى تواند به معناى متحمل شدن باشد. بنابراين {باء بغضب من اللّه} يعنى خشم خداوند را بر خود هموار ساخت.

4 _ جهنم ، جايگاه فراريان از جبهه نبرد

و من يولهم . .. مأويه جهنم

كيفر متخلفان از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 52 - 8

8 _ منافقان متخلف از جنگ ، مستحق و سزاوار مرگ

نحن نتربص بكم . .. بعذاب من عنده أو بأيدينا

گناه تخلف از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 93 - 1،8

1 _

گناه و كيفر تخلف از جهاد ، تنها متوجه كسانى است كه على رغم توانمندى ، از آن روى برگردانند .

إنما السبيل على الذين يستئذنونك و هم أغنياء

8 _ گناه تخلف از وظيفه جهاد ، زمينه مهر شدن قلب انسان

رضوا بأن يكونوا مع الخوالف و طبع اللّه على قلوبهم

برداشت فوق بر اساس اين احتمال است كه طبع قلب (مهر شدن) معلول عملكرد خائنانه منافقان باشد نه علت آن.

گناه متخلفان از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 49 - 7

7 _ متخلفان از جنگ ، به بهانه مصون ماندن از فتنه و گناه ، خود در منجلاب فتنه و گناه بودند .

ائذن لى و لاتفتنى ألا فى الفتنة سقطوا

لعن بر تاركان جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 23 - 1

1- عناصر بيماردلِ روى گردان از جهاد و دستورات الهى ، مورد نفرين خداوند

رأيت الذين فى قلوبهم مرض . .. فهل عسيتم إن تولّيتم ... أول_ئك الذين لعنهم اللّه

برداشت ياد شده بنابر اين نكته است كه مشاراليه {أول_ئك}، كسانى باشند كه {تولّيتم} خطاب به آنان است و {تولّى} به معناى روى گردانى از جهاد و يا مجموعه فرمان هاى حق باشد.

مانعان از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 18 - 2،8،10

2 - تلاش شديد منافقان مدينه ، براى بازداشتن مسلمانان از جهاد در غزوه احزاب

و إذ قالت طائفة منهم . .. لامقام لكم فارجعوا ... قد يعلم اللّه المعوّقين منكم

تضعيف {عوّق} براى بيان شدت و غلظت بازدارندگى،

است.

8 - منافقان مدينه ، علاوه بر بازداشتن ديگران از حضور در جبهه جهاد ، خود نيز در آن ، حضورى كم رنگ داشتند .

قد يعلم اللّه المعوّقين . .. و القائلين لإخونهم ... و لايأتون البأس إلاّ قليلاً

بنابراين احتمال كه جمله {و لايأتون البأس. ..} حال براى {المعوّقين} و {القائلين} باشد، نكته ياد شده به دست مى آيد.

10 - خداوند ، بر بازدارندگان از جهاد و منافقان تلاش كننده در جذب مسلمان هاى ضعيف به سوى خود و كم حضوران در جهاد ، آگاه است .

قد يعلم اللّه المعوّقين . .. و لايأتون البأس إلاّ قليلاً

متخلفان از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 72 - 4

4 _ دور ماندن از مصائب جنگ ، نعمتى الهى در بينش سست عنصران متخلف از جهاد

فان اصابتكم مصيبة قال قد انعم اللّه علىّ اذ لم اكن معهم شهيداً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 73 - 9

9 _ متخلفان از جهاد ، بيگانه با جامعه ايمانى و پيوند هاى مودّت آميز آن

و انّ منكم لمن ليبطّئنّ . .. كان لم تكن بينكم وبينه مودّة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 76 - 3

3 _ جنگ هاى كافران ، در راه طاغوت است .

و الّذين كفروا يقاتلون فى سبيل الطّاغوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 95 - 2،14

2 _ نابرابرى درجه و مقام ناتوانان از شركت در جهاد ، با آنان كه على رغم

توانمندى در جهاد شركت نمى كنند .

لا يستوى القاعدون من المؤمنين غير اولى الضرر و المجاهدون فى سبيل اللّه

اگر همه كسانى كه در جهاد شركت نمى كنند، چه ناتوان و چه توانا، در يك رتبه بودند، استثنا، يعنى {غير اولى الضرر} بى معنا بود.

14 _ مؤمنانى كه بازماندنشان از جهاد موجب خسارتى به جبهه مؤمنان شود ، مشمول پاداش الهى نيستند .

لايستوى القاعدون من المؤمنين غير اولى الضّرر . .. كلاّ وعد اللّه الحسنى

برداشت فوق بر اين اساس است كه {ضرر} به معناى زيان رسانى باشد; چنانچه در لسان العرب در معناى {لا ضرر} آمده است: اى لا يضر الرجل اخاه. و با توجه به اينكه {غير} صفت {القاعدون} است، معناى جمله چنين مى شود: بازماندگان از جنگ در صورتى كه عدم حضورشان موجب ضرر به جبهه مسلمانان نگردد، از اجر و پاداش الهى بهره مند خواهند بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 50 - 4

4 _ مباهات و اظهار شادمانى منافقان به رأى صائب خويش مبنى بر ترك جهاد ، در صورت مواجه شدن مسلمانان با شكست و مشكلات جنگ

و إن تصبك مصيبة يقولوا قد أخذنا أمرنا من قبل و يتولوا و هم فرحون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 81 - 11

11 _ گرمى هوا ، بهانه منافقان صدر اسلام براى تخلف از جنگ و دستاويزى براى تبليغ و بازداشتن از شركت ديگران در جهاد

و قالوا لاتنفروا فى الحر

متخلفان از جهاد در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه -

9 - 95 - 12

12 _ دوزخ ، جايگاه و فرجام نهايى منافقان متخلف از جهاد

مأويهم جهنم

متخلفان از جهاد و اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 50 - 2

2 _ بهانه جويان متخلف از جنگ ، آرزومند عدم موفقيت سپاه اسلام و نگران از پيروزى آنان .

إن تصبك حسنة تسؤهم

متخلفان از جهاد و اندوه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 82 - 4

4 _ متخلفان از جهاد ، نبايد از تخلف خويش مسرور گردند ; بلكه بايد از پيامد ناگوار ترك اين فريضه ، محزون و غمزده باشند .

فرح المخلفون . .. فليضحكوا قليلا و ليبكوا كثيراً

متخلفان از جهاد و سرور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 82 - 4

4 _ متخلفان از جهاد ، نبايد از تخلف خويش مسرور گردند ; بلكه بايد از پيامد ناگوار ترك اين فريضه ، محزون و غمزده باشند .

فرح المخلفون . .. فليضحكوا قليلا و ليبكوا كثيراً

متخلفان از مسافرت به حديبيه و جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 15 - 1

1 - اخبار خداوند ، از مواضع بعدى متخلّفان از سفر حديبيه ، در قبال مسؤوليت هاى جهادى

سيقول المخلّفون

مجازات تخلف از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 91 - 13

13 _ اشخاص معذور از جهاد ، در صورت خيرخواهى براى دين و رهبر جامعه اسلامى ، مصون از عذاب و

كيفر تخلف از جنگ

الذين كفروا منهم عذاب أليم . .. ما على المحسنين من سبيل

محدوده جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 191 - 5،6

5 - ضرورت باز پس گيرى سرزمين هاى اسلامى از دست دشمنان دين و بيرون راندن ايشان از آن جا

و أخرجوهم من حيث أخرجوكم

6 - ضرورت نبرد با كافرانى كه سرزمين هاى اسلامى را به تصرف خويش در آورده اند .

و اقتلوهم . .. و أخرجوهم من حيث أخرجوكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 193 - 3

3 - نبرد با كافران ، تا حاكميت يافتن دين خدا در پهنه گيتى ، فرمان خداوند به اهل ايمان

و قتلوهم حتى لاتكون فتنة و يكون الدين للّه

محرومان از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 83 - 10

10 _ احساس رضايت و خوشحالى منافقان از شركت نكردن در جنگ براى بار نخست ، مايه طرد هميشگى آنان از سوى خدا و پيامبر ( ص ) و محروم شدن دايمى از شركت در جهاد

لن تخرجوا . .. و لن تقتلوا معى عدواً إنكم رضيتم بالقعود أول مرّة

برداشت فوق بر اين اساس است كه {لن تخرجوا} و {لن تقاتلوا} در مقام انشا و براى طرد منافقان باشد و جمله {إنكم رضيتم . ..} نيز براى تعليل آن باشد.

محروميت از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 36 - 7

7 _ امكانات مادى مردمِ محروم از ايمان ، تقوا و جهاد

، بى تأثير در تأمين فلاح و رستگارى ايشان

اتقوا اللّه . .. لعلكم تفلحون. إنّ الذين كفروا لو أنَّ لهم ما فى الارض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 92 - 7

7 _ اندوه و گريه شديد مؤمنان تهيدست ، به خاطر ناتوانى از شركت در جنگ تبوك و محروم شدن از فيض جهاد

و أعينهم تفيض من الدمع حزناً

محروميت متخلفان از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 73 - 10

10 _ حسرت و تأسف متخلفان از جهاد بر محروميتشان از غنايم جنگى

و لئن اصابكم فضل من اللّه ليقولنّ . .. يا ليتنى كنت معهم فافوز فوزاً عظيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 96 - 9

9 _ منافقان و توانمندان متخلف از جهاد ، فاسق و محروم از رضايت خدايند .

يحلفون . .. لا يرضى عن القوم الفسقين

محمد(ص) و متخلفان از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 94 - 6

6 _ موضع گيرى در برابر متخلفانِ از وظايف اجتماعى ( چون جهاد و . . . ) از وظايف پيامبر ( ص ) و رهبر جامعه اسلامى

يعتذرون إليكم . .. قل لا تعتذروا

از اينكه نخست همه مؤمنان مورد خطاب قرار گرفته اند، ولى وظيفه اعلام موضع تنها بر عهده پيامبر(ص) قرار داده شده، مى توان برداشت فوق را استفاده كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 103 - 6

6 _ اجازه

خداوند به پيامبر ( ص ) در مورد گرفتن صدقه ( زكات ) از جهاد گريزانى كه به گناه خويش معترف بودند .

و ءاخرون اعترفوا بذنوبهم . .. خذ من أمولهم صدقة

برداشت فوق با توجه به شأن نزول آيه است كه برخى از متخلفان از جنگ تبوك، نادم شدند و در قبال خطاى خويش، پيشنهاد كردند كه تمام اموالشان را به عنوان صدقه بپردازند.

محمد(ص) و معذوران از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 43 - 11

11 _ { عن ابى جعفر ( ع ) فى قوله تعالى : { عفى اللّه عنك لم أذنت لهم حتى يتبين لك الذين صدقوا و تعلم الكاذبين } يقول : تعرف اهل العذر و الذين جلسوا بغير عذر ;

از امام باقر (ع) درباره سخن خدا: {عفى اللّه . ..} روايت شده خداوند مى فرمايد: [چرا به آنان اذن دادى ]مى بايست براى تو روشن گردد، چه كسانى اهل عذر بودند و چه كسانى بدون عذر نشستند}.

مسلمانان در جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 146 - 7

7 _ يادآورى پايمردى و مقاومت خداپرستان پيشين ، از روش هاى قرآن براى ايجاد روحيّه مقاومت در مبارزه با دشمنان دين

و كايّن من نبىّ قاتل معه ربيّون كثير . .. فى سبيل اللّه

مسلمانان صدر اسلام و جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 122 - 2

2 _ گمان برخى از مسلمانان صدر اسلام به وجوب بسيج همه مردم براى شركت در جنگ

ما كان

المؤمنون لينفروا كافة

آيه شريفه _ چنان كه در برخى شأن نزولها آمده _ در مقام دفع ذهنيت اشخاصى است كه مى پنداشتند همه مسلمانان بى استثنا بايد در جنگ شركت كنند.

مسلمانان و جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 77 - 23،24،25

23 _ اعتراض برخى از مسلمانان به فرمان جهاد و درخواست تأخير آن

و قالوا ربّنا لم كتبت علينا القتال لو لا اخّرتنا الى اجل قريب

24 _ ترس ، منشأ اعتراض گروهى از مسلمانان صدر اسلام به حكم جهاد

يخشون النّاس . .. و قالوا ربّنا لم كتبت علينا القتال

25 _ مسلمانان هراسناك از نبرد ، خواهان لغو حكم جهاد شدند .

و قالوا ربّنا لم كتبت علينا القتال لو لا اخّرتنا الى اجل قريب

برخى برآنند كه مراد از {اجل قريب} زمان مرگ است. و تأخير حكم جهاد تا زمان مرگ به معناى لغو آن است.

مسؤول تداركات جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 92 - 2

2 _ تهيه تداركات و ساز و برگ جنگ در صدر اسلام ، بر عهده خود مجاهدان بود .

قلت لا أجد ما أحملكم عليه

مسؤول جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 72 - 4

4 _ تصميم گيرى درباره جهاد ، مسؤوليت مهاجران و يارى رسانى به مهاجران ، وظيفه و مسؤوليت گروه انصار در صدر اسلام

و الذين ءاووا و نصروا

توصيف مهاجران به اينكه در راه خدا جهاد كنند، در مقابل انصار كه به اين امر توصيف نشده اند، با اينكه جهاد در راه خدا

يك وظيفه ايمانى است، مى تواند به اين نكته اشاره داشته باشد كه در صدر اسلام جهاد و تصميم گيرى درباره آن بر عهده مهاجران بود و انصار بايد آنان را در اين امر يارى دهند، ولى تصميم گيرنده نباشند.

مسؤوليت معذوران از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 91 - 7

7 _ معاف شدگان از جنگ ، بايد در پشت جبهه حمايتگر رزمندگان و خيرخواه خدا و رسولش باشند .

ليس على الضعفاء . .. إذا نصحوا للّه و رسوله

مشروعيت جهاد ابتدايى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 7 - 1

1 _ مسلمانان صدر اسلام موظف به هجوم به كاروان تجارى مشركان قريش و يا نبرد با سپاه مسلح آن بودند .

كما أخرجك ربك . .. إذ يعدكم اللّه إحدى الطائفتين ... و يريد اللّه أن يحق الحق بك

مصونيت معذوران از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 91 - 14

14 _ معاف شدگان از جهاد ، در صورت داشتن حسن نيت و خيرخواه بودن ، بايد از هر گونه تعرض در جامعه مصون باشند .

ليس على الضعفاء . .. إذا نصحوا للّه و رسوله ما على المحسنين من سبيل

معذور از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 95 - 2،11،15

2 _ نابرابرى درجه و مقام ناتوانان از شركت در جهاد ، با آنان كه على رغم توانمندى در جهاد شركت نمى كنند .

لا يستوى القاعدون من المؤمنين غير

اولى الضرر و المجاهدون فى سبيل اللّه

اگر همه كسانى كه در جهاد شركت نمى كنند، چه ناتوان و چه توانا، در يك رتبه بودند، استثنا، يعنى {غير اولى الضرر} بى معنا بود.

11 _ بازنشستگان از جهاد ، هنگامى از پاداش الهى برخوردارند كه از روى بى ايمانى ، ترك جهاد نكرده باشند .

لايستوى القاعدون من المؤمنين . .. كلاّ وعد اللّه الحسنى

چون {من المؤمنين} حال براى {القاعدون} است، مى رساند كه بازنشستگان از جنگ در صورتى قابل مقايسه با مجاهدان هستد كه ايمانشان محفوظ باشد. يعنى بازماندنشان از جنگ در شرايطى نباشد كه موجب سلب ايمان آنان گردد و يا ترك جهاد از روى بى ايمانى به فرامين خدا و رسول نباشد.

15 _ خداوند ، مجاهدان را با اعطاى مقامى بلند و پاداش بزرگ ، بر بازنشستگان از جهاد برترى داده است .

فضّل اللّه المجاهدين باموالهم و انفسهم على القاعدين درجة . .. و فضّل اللّه المجا

{اجراً عظيماً}، مفعولٌ به براى {فضّل} است و در {فضّل}، معناى عطا كردن تضمين شده ست.

معذوران از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 83 - 16

16 _ معاف بودن برخى از مردم ( زنان ، كهنسالان ، معلولان و . . . ) از شركت در جنگ

فاقعدوامع الخلفين

مراد از {خالفين} مى تواند كسانى باشند كه به صورت مجاز و به دليل عجز از شركت در جنگ معاف شده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 90 - 1

1 _ اذن خواستن گروهى از باديه نشينان معذور براى مشاركت نكردن در جنگ

و

جاء المعذّرون من الأعراب ليؤذن لهم

{اعراب} اسم جمع و به معناى باديه نشينان است. {معذّرون} مى تواند اسم فاعل از {باب تفعيل} باشد; يعنى، كسانى كه از شركت در جهاد كوتاهى مى كنند و به دروغ نشان مى دهند كه عذر دارند و مى تواند اسم فاعل از {باب افتعال} باشد كه در اصل {معتذرون} بوده و تاى باب افتعال، به جهت قرب مخرج با ذال، قلب به ذال شده و در آن ادغام گشته است; يعنى، كسانى كه داراى عذر موجهند. برداشت فوق بر پايه احتمال دوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 91 - 1،21

1 _ افراد ضعيف و مريض و فاقد هزينه و امكانات جنگى ، از شركت در جنگ معافند و گناهى بر آنان نيست .

ليس على الضعفاء . .. حرج

21 _ از امام صادق ( ع ) روايت شده كه فرمود : { . . . إن اللّه يحتج على العباد بما آتاهم و عرّفهم . . . و ما امروا إلا بدون سعتهم . . . و كل شيئى لا يسعون له فهو موضوع عنهم . . . ثم تلا { ليس على الضعفاء و لا على المرضى و لا على الذين لا يجدون ما ينفقون حرج } . . . ;

. .. به تحقيق خداوند بر بندگان احتجاج مى كند به چيزى كه به آنها عطا فرموده و شناختى كه به آنها داده است ... و آنان مأمور نشده اند مگر به تكليفى كه پايين تر از سعه و توانشان باشد ... و هر تكليفى كه در وسع بندگان

نباشد، از آنها برداشته شده ... سپس امام آيه شريفه را تلاوت فرمود: {بر ضعيفان و بيماران و آنان كه چيزى نمى يابند كه (در راه جهاد) هزينه كنند، باكى نيست} ... .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 92 - 1،12

1 _ مؤمنان تهيدست و ناتوان از تدارك ساز و برگ نبرد ، معذور و معاف از جنگند .

و لا على الذين إذا ما أتوك لتحملهم

12 _ حسن بصرى گويد : رسول خدا ( ص ) فرمود : { لقد خلفتم بالمدينة اقواماً ما انفقتم من نفقة و لا قطعتم و ادياً و لا نِلتم من عدوّ نيلا إلا و قد شركوكم فى الأجر ثم قرء { و لا على الذين إذا ما أتوك . . . الآية } ;

به تحقيق گروههايى را در مدينه بر جاى گذاشتيد كه شما چيزى را هزينه [جنگ ]نكرده ايد و از هيچ واديى عبور ننموده ايد و هيچ آسيبى به دشمن نرسانده ايد، مگر اينكه آن گروهها در اجر با شما شريك شدند. سپس آيه شريفه را تلاوت فرمود: و نيز باكى نيست براى كسانى كه وقتى نزد تو آمدند تا آنان را سوار كنى [و به جهاد بفرستى] و تو گفتى مركبى ندارم تا شما را سوار كنم، بازگشتند در حالى كه از غصه اينكه چيزى را براى خرج [جنگ] نمى يابند، از چشمهاى آنان سيلاب اشك جارى بود}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 122 - 11

11 _ تحصيل كنندگان دانش دين ، معاف از شركت در جنگ در

صورت نياز جامعه به دانش آنان و عدم نياز جدى به حضورشان در جنگ

ما كان المؤمنون لينفروا كافة فلولا نفر من كل فرقة منهم طائفة ليفقهوا فى الدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 17 - 1

1 - افراد نابينا ، لنگ و مريض ، معاف از شركت در جنگ

ليس على الأعمى حرج و لا على الأعرج حرج و لا على المريض حرج

معذوران از جهاد در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 17 - 10

10 - افراد ناتوان از جهاد ، همانند مجاهدان ، برخوردار از بهشت در صورت داشتن روح اطاعت در برابر خدا و رسول او

ليس على الأعمى حرج . .. و من يطع اللّه و رسوله جنّ_ت

برداشت بالا بنا بر اين نكته است كه {من يطع. ..} جواب سؤال مقدر باشد، زيرا پس از رفع حكم جهاد از افراد ناتوان، ممكن است سؤال شود كه: چرا اين گروه از فيض جهاد محروم اند؟ خداوند در جواب مى فرمايد: آنان نيز اگر مطيع باشند، همانند مجاهدان، از پاداش الهى برخوردار خواهند بود.

معذوران از جهاد مالى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 91 - 5

5 _ افراد تهيدست ، معاف از جهاد مالى

و لا على الذين لا يجدون ما ينفقون حرج

در آيات قبل، سخن از جهاد با مال و جان بود و در اين آيه، ممكن است استثناى ضعيفان و مريضان از جهاد جانى و استثناى تهيدستان، از جهاد مالى باشد.

معرضان از جهاد

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 18 - 10

10 - خداوند ، بر بازدارندگان از جهاد و منافقان تلاش كننده در جذب مسلمان هاى ضعيف به سوى خود و كم حضوران در جهاد ، آگاه است .

قد يعلم اللّه المعوّقين . .. و لايأتون البأس إلاّ قليلاً

معلولان و جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 83 - 16

16 _ معاف بودن برخى از مردم ( زنان ، كهنسالان ، معلولان و . . . ) از شركت در جنگ

فاقعدوامع الخلفين

مراد از {خالفين} مى تواند كسانى باشند كه به صورت مجاز و به دليل عجز از شركت در جنگ معاف شده اند.

مغضوبيت معرضان از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 4 - 8

8 - كسانى كه شعار جهاد سر مى دهند ولى در عرصه پيكار يا شركت نمى كنند و يا در صورت شركت كردن از خود سستى نشان مى دهند و استقامت نمى كنند ، مورد خشم شديد خداوند هستند .

لِمَ تقولون . .. كبر مقتًا عند اللّه ... إنّ اللّه يحبّ ... كأنّهم بني_ن موصوص

آيات پيشين _ كه در مقام سرزنش مدعيان بدون عمل بود _ تمهيدى براى بيان موضوع جهاد است; چرا كه صحنه جنگ، محل لغزش قدم ها و آشكار شدن مدعيان از مؤمنان حقيقى است.

ملاك ارزش جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 15 - 8

8 - در راه خدا بودن ، ملاك ارزش هر جهاد و ايثار

و

ج_هدوا بأمولهم و أنفسهم فى سبيل اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 10 - 15،17،18

15 - جهاد در راه خدا و شركت در جنگ ، در شرايط سخت و پيش از نمايان شدن آثار پيروزى ، بسى ارزشمندتر از جهاد و جنگ ، پس از پيروزى و شرايط آسان دوران قدرتمندى است .

لايستوى منكم من أنفق . .. و ق_تل أُول_ئك أعظم درجة من الذين أنفقوا من بعد و ق_تل

17 - نقش خلوص و نداشتن چشمداشت مادى ، در ازرشمندى و بارورى جهاد و انفاق

لايستوى منكم من أنفق من قبل الفتح و ق_تل

تفاوت جهاد و انفاق پيش از فتح مكه و پس از آن، مى تواند به اين خاطر باشد كه مسلمانان پيش از فتح، بدون چشمداشت مادى (به دست آوردن غنايم جنگى و. ..) و با خلوص به جهاد و انفاق روى آوردند; ولى كسانى كه پس از فتح مكه چنين اقدامى كردند، شايد به غنايم و ديگر منافع مادى آن اميد داشتند.

18 - ارزش جهاد و انفاق در پيشگاه خداوند ، در گرو همراه بودن آن با ايمان است .

لايستوى منكم من أنفق من قبل الفتح و ق_تل

قيد {منكم} بيانگر مطلب فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 1 - 16

16 - ارزش هجرت و جهاد ، به انجام گرفتن آن در راه خدا و براى خشنودى او است .

إن كنتم خرجتم جه_دًا فى سبيلى و ابتغاء مرضاتى

تعبير {خرجتم}، چنانچه بيانگر هجرت مسلمانان از مكه به مدينه باشد، عنوان {جهاد} نيز بر آن انطباق مى

يابد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 4 - 6

6 - ارزش جهاد به اين است كه در راه خدا و جلب رضاى او باشد و نه دستيابى به منافع مادى .

الذين يق_تلون فى سبيله

قيد {فى سبيله} مى رساند كه انگيزه كسى كه در جهاد شركت مى كند، تنها بايد براى اعتلا بخشيدن به دين خدا بوده و از انگيزه هاى مادى (مانند غنيمت و. ..) مبرّا باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 11 - 8

8 - ارزش جهاد ، به اين است كه در راه خدا و براى جلب رضاى او باشد .

تج_هدون فى سبيل اللّه

قيد {فى سبيل اللّه} بيانگر مطلب ياد شده است.

ملاكهاى وجوب جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 38 - 2

2 _ ملاك وجوب شركت مسلمانان در پيكار با دشمنان ، دفاع از اسلام و سرزمين آن است ، نه خصوصيات رهبرى جامعه و صلاحيت و عدم صلاحيت وى براى فراخوانى به جنگ .

يأيها الذين ءامنوا ما لكم إذا قيل لكم انفروا فى سبيل اللّه

به كارگيرى فعل مجهول (قيل) و عدم ذكر نام و خصوصيات كسى كه فرمان جهاد را صادر مى كند، مفيد برداشت فوق است.

ممانعت از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 175 - 3

3 _ ترساندن مؤمنان از دشمن و بازداشتن آنان از جهاد ، عملى است شيطانى .

انّ النّاس قد جمعوا لكم فاخشوهم . .. انّما ذلكم الشّيطان يخوّف

اولياءه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 72 - 2،3

2 _ برخى از مسلمانان عصر پيامبر ( ص ) ، ديگر مؤمنان را از شركت در جهاد بازمى داشتند .

و انّ منكم لمن ليبطّئنّ

راغب در {مفردات}، {ليبطّئنّ} را فعل متعدى دانسته است.

3 _ سرزنش خداوند نسبت به كسانى كه از شركت در نبرد سستى مى كنند و يا ديگران را از آن بازمى دارند .

و انّ منكم لمن ليبطّئنّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 14 - 7

7 - جلوگيرى مؤمنان از دين دارى و انجام تكاليف دينى ( همچون جهاد ، هجرت و . . . ) ، دشمنى با آنان محسوب مى شود .

عدوًّا لكم فاحذروهم

برداشت ياد شده، با توجه به تاريخ و شأن نزول اين آيه است. امام باقر(ع) مى فرمايد {وقتى برخى از مردان مى خواستند هجرت كنند، پسر و همسرش دامن او را مى گرفتند و مى گفتند: تو را به خدا سوگند كه هجرت نكن...}، (برگرفته از نورالثقلين، ج 5، ذيل آيه).

ممنوعيت فرار از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 21 - 11

11 _ فرار از جنگ و جهاد ، ممنوع و زيانبار است .

و لاترتدوا على ادباركم فتنقلبوا خسرين

منافقان صدر اسلام و جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 83 - 4

4 _ پيامبر ( ص ) مأمور افشاى چهره منافقان و اعلام عدم حضور قطعى آنان با او در هيچ جنگى پس

از جنگ تبوك

فقل لن تخرجوا معى أبداً و لن تقتلوا معى

منافقان متخلف از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 82 - 1

1 _ خوشحالى و خنده منافقان متخلف از جهاد ، اندك و زودگذر در مقايسه با عذاب ها و گريه هاى اخروى آنان

فليضحكوا قليلا و ليبكوا كثيراً

برداشت فوق بر اين اساس است كه جمله {فليضحكوا} در مورد دنيا و {و ليبكوا} در مورد آخرت باشد.

منافقان مدينه و جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 18 - 2،8

2 - تلاش شديد منافقان مدينه ، براى بازداشتن مسلمانان از جهاد در غزوه احزاب

و إذ قالت طائفة منهم . .. لامقام لكم فارجعوا ... قد يعلم اللّه المعوّقين منكم

تضعيف {عوّق} براى بيان شدت و غلظت بازدارندگى، است.

8 - منافقان مدينه ، علاوه بر بازداشتن ديگران از حضور در جبهه جهاد ، خود نيز در آن ، حضورى كم رنگ داشتند .

قد يعلم اللّه المعوّقين . .. و القائلين لإخونهم ... و لايأتون البأس إلاّ قليلاً

بنابراين احتمال كه جمله {و لايأتون البأس. ..} حال براى {المعوّقين} و {القائلين} باشد، نكته ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 19 - 5

5 - منافقان مدينه ، حضور در جبهه جهاد را ، مساوى با كشته شدن و از بين رفتن تلقى مى كردند .

فإذا جاء الخوف رأيتهم ينظرون إليك تدور أعينهم كالذى يغشى عليه من الموت

اين كه آيه بيان مى كند كه آنان، با شنيدن خبر جنگ، به

حال احتضار درمى آمدند، حكايت از اين نكته مى كند كه منافقان مدينه وقوع جنگ و شركت در جبهه جهاد را مساوى با كشته شدن تلقى مى كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 20 - 8

8 - در صورت حضور منافقان مدينه ، در جبهه مسلمانان ، جز اندكى در جنگ و جهاد ، شركت نمى كردند .

و لو كانوا فيكم ما ق_تلوا إلاّ قليلاً

منافقان و جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 49 - 5

5 _ در بينش منافقان جهاد در راه خدا ، بلا و گرفتارى است .

ائذن لى و لاتفتنى

يكى از معانى {فتنه} در لغت بلا و گرفتارى است; يعنى، مرا در ماندن اذن بده وگرفتار بلا و مصيبت جنگ نساز.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 81 - 6

6 _ كراهت و ناخرسندى منافقان از جهاد با مال و جان ، در راه خدا

و كرهوا أن يجهدوا بأمولهم و أنفسهم فى سبيل اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 86 - 8،11،12

8 _ تمكن و ثروت ، زمينه عافيت طلبى منافقان و گريز آنان از جهاد

استئذنك أولوا الطول منهم

11 _ ترجيح داشتن ترك پيكار ( همنشينى با افراد عاجز و ناتوان ) بر عزت جهاد و همراهى با پيامبر ( ص ) در نظر منافقان توانگر و ثروتمند

و قالوا ذرنا نكن مع القعدين

12 _ تن دادن توانگران منافق به ذلت و خوارى ، براى شركت نكردن در

جهاد

و قالوا ذرنا نكن مع القعدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 87 - 1،7

1 _ رضا و شادمانى منافقان از نرفتن به جهاد و ماندن در كنار ناتوانان و خانه نشينان

رضوا بأن يكونوا مع الخوالف

7 _ ناتوانى منافقان از درك عميق زشتى مواضع و عملكرد خويش و نيز ارزش جهاد در راه خدا

و طبع . .. فهم لايفقهون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 19 - 1،2

1 - منافقان ، از هر نوع كمكى به جهاد مسلمانان ، خوددارى مى كردند .

و لايأتون . .. أشحّة عليكم

{أشحّة} اگر چه در لغت، به معناى بخل آمده است، اما استعمال مجازى آن در منع از كمك و يارى و اعانت نيز آمده است. برداشت بالا، با عنايت به استعمال مجازى آن است.

2 - كم شركت كردن منافقان در جبهه جهاد مسلمانان ، به خاطر بخل آنان به مسلمانان بود .

لايأتون البأس . .. أشحّة عليكم

{أشحّة} جمع {شحيح} است. {شح} _ ريشه أشحّة _ در لغت، به معناى {بخل حريصانه} است (مفردات راغب). لازم به ذكر است كه {أشحّة} حال براى ضمير فاعلى فعل {يأتون } در آيه پيشين است.

منافقان و جهاد مالى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 81 - 6

6 _ كراهت و ناخرسندى منافقان از جهاد با مال و جان ، در راه خدا

و كرهوا أن يجهدوا بأمولهم و أنفسهم فى سبيل اللّه

منشأ تشريع جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57

- 25 - 15

15 - جهاد ، فرمانى نازل شده از سوى خداوند

و أنزلنا الحديد

منشأ جهاد محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 88 - 5

5 _ جهاد پيامبر ( ص ) و مؤمنان راستين ، نشأت يافته از درك صحيح و بينش عميق آنان نسبت به ارزش جهاد

فهم لايفقهون. لكن الرسول و الذين ءامنوا معه جهدوا

با توجه به فراز پيش (رضوا . .. فهم لايفقهون) مقصود اين است كه منافقان چون نمى فهمند، از جهاد مى گريزند و لكن مؤمنان، به بركت درك عميقى كه دارند، به سوى عرصه هاى كارزار پيش مى تازند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 16 - 6

6 - جنگ هاى پيامبر ( ص ) با مشركان و معارضان ، تحت تدبير و هدايت خداوند

سيقول المخلّفون . .. قل لن تتّبعونا كذلكم قال اللّه من قبل ... قل للمخلّفين

در اين مجموعه آيات، همواره خداوند از برنامه هاى آينده خبر داده است و بدين وسيله تكليف مسلمانان را روشن ساخته و در هر مقطعى مسائل عمده آن را مشخص كرده است.

منشأ جهاد مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 88 - 5

5 _ جهاد پيامبر ( ص ) و مؤمنان راستين ، نشأت يافته از درك صحيح و بينش عميق آنان نسبت به ارزش جهاد

فهم لايفقهون. لكن الرسول و الذين ءامنوا معه جهدوا

با توجه به فراز پيش (رضوا . .. فهم لايفقهون) مقصود اين است كه منافقان چون نمى فهمند، از جهاد مى گريزند

و لكن مؤمنان، به بركت درك عميقى كه دارند، به سوى عرصه هاى كارزار پيش مى تازند.

موارد جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 75 - 4

4 _ جنگ براى رهايى مستضعفان موحد ، از مصاديق جهاد در راه خداست .

و ما لكم لا تقاتلون فى سبيل اللّه و المستضعفين

مراد از راه مستضعفين، رهايى آنان است. بنابراين {المستضعفين} عطف است بر {سبيل اللّه}; و اين عطف، عطف خاص بر عام مى باشد. زيرا آنچه به امر خدا انجام مى گيرد، نمى تواند خارج از {سبيل اللّه} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 76 - 10

10 _ جنگ با دوستان شيطان ( كافران و طاغوت ها ) مصداق بارز نبرد در راه خدا

الّذين امنوا يقاتلون فى سبيل اللّه . .. فقاتلوا اولياء الشّيطان

موانع تخلف از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 44 - 7

7 _ تقوا ، مانع تخلف از جهاد با مال و جان

لايستئذنك الذين يؤمنون . .. أن يجهدوا ... و اللّه عليم بالمتقين

موانع جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 175 - 1

1 _ شيطان با ايجاد ترس و وحشت ، دوستانش را از شركت در جهاد بازمى دارد .

انّما ذلكم الشّيطان يخوّف اولياءه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 74 - 1

1 _ دنيامداران و خودمحوران ، لياقت و توانايى نبرد در راه خدا را ندارند

.

و انّ منكم لمن ليبطّئنّ . .. فليقاتل فى سبيل اللّه الّذين

اينكه خداوند تنها از مسلمانان آخرت طلب خواسته در راه او جهاد كنند، با وجود اينكه جهاد بر تمامى مسلمانان واجب است، اشاره به اين است كه دنياطلبان نه لياقت جهاد در راه خدا را دارند و نه توان آن را. كلمه {فاء} در {فليقاتل}، دلالت روشن بر اين معنا دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 78 - 3

3 _ مرگ گريزى ، از موانع شركت در جهاد

فلمّا كتب عليهم القتال . .. يخشون النّاس ... اين ما تكونوا يدرككم الموت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 81 - 11

11 _ گرمى هوا ، بهانه منافقان صدر اسلام براى تخلف از جنگ و دستاويزى براى تبليغ و بازداشتن از شركت ديگران در جهاد

و قالوا لاتنفروا فى الحر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 14 - 8

8 - دوستى و پيوند خويشاوندى ، نبايد مانع ديندارى و انجام تكاليف شرعى ( همچون جهاد ، هجرت و . . . ) شود .

ي_أيّها الذين ءامنوا إنّ من أزوجكم و أول_دكم عدوًّا لكم فاحذروهم

موحدان در جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 146 - 1

1 _ پيكار بسيارى از خداپرستان ، در ركاب پيامبران الهى و تسليم ناپذيرى و پايدارى آنان

و كايّن من نبىّ قاتل معه ربّيّون كثير فما وهنوا لما اصابهم

{ربّيّون} جمع {ربّى} است و به معنى كسى كه خود را

مختص پروردگار كرده، يعنى جز پرستش خدا به كار ديگرى نمى پردازد.

مؤمنان در جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 140 - 9،19،24

9 _ جدا شدن صف مؤمنان واقعى از غير آنان ، از فلسفه هاى پيكار ميان حقّ و باطل

ان يمسسكم قرح . .. و تلك الايّام نداولها بين النّاس و ليعلم اللّه الّذين امنوا

در برداشت فوق، كلمه {تلك}، به روزهاى مبارزه و جنگ تفسير شده است ; نه خصوص پيروزى و يا شكست.

19 _ مؤمنان استوار در نبرد اُحُد و ديگر هنگامه هاى پيكار با كافران ، برگزيدگان خداوند براى گواهى بر اعمال مردم

و تلك الايّام . .. و ليعلم اللّه الّذين امنوا و يتّخذ منكم شهداء

ترك لام در {و يتّخذ}، اشاره به اين معنا دارد كه برگزيدن، در پى مشخّص شدن مؤمنان واقعى است. يعنى مؤمنان واقعى براى گواه بودن برگزيده مى شوند. گفتنى است كه در برداشت فوق، متعلق حذف شده {شهدآء}، اعمال مردم، گرفته شده است.

24 _ پيروزى ظالمين در پيكار با مؤمنان ، دليل محبوبيّت آنها نزد خداوند نيست .

و لاتهنوا . .. و ليعلم اللّه الّذين امنوا ... و اللّه لايحبّ الظّالمين

بنابر اينكه مراد از ظالمان، همان پيروزمندان جنگ احد باشد، خداوند به مؤمنان يادآور مى شود كه پيروزى مشركان، حاكى از محبّت الهى به ايشان نخواهد بود.

مؤمنان فقير و جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 92 - 1

1 _ مؤمنان تهيدست و ناتوان از تدارك ساز و برگ نبرد ، معذور و معاف از جنگند .

و لا

على الذين إذا ما أتوك لتحملهم

مؤمنان و جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 143 - 9

9 _ اشتياق مؤمنان به حضور در ميدان جهاد و شهادت ، پس از آگاهى از درجات شهداى بدر

و لقد كنتم تمنّون الموت من قبل

امام باقر (ع) درباره آيه فوق فرمود: فانّ المؤمنين لمّا اخبرهم اللّه بالّذى فعل بشهدائهم يوم بدر و منازلهم من الجنّة رغبوا فى ذلك فقالوا اللهمّ ارنا القتال نستشهد فيه.

_______________________________

تفسير قمى، ج 1، ص 119 ; تفسير برهان، ج 1، ص 319، ح 1.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 44 - 1

1 _ مؤمنان به خدا و آخرت ، براى جهاد با مال و جان ، بهانه نياورده و از پيامبر ( ص ) خواهان اجازه ترك جهاد نبودند .

لايستئذنك الذين يؤمنون باللّه و اليوم الأخر أن يجهدوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 21 - 1،2

1- شأن مؤمنان به دور از ضعف و سستى در جهاد و سزاوار پذيرش فرمان جهاد و استقبال از آن

طاعة و قول معروف

{طاعة و قول معروف} مى تواند مبتدا براى خبر محذوف باشد; يعنى، {طاعة و. .. خير لهم}. از ارتباط اين آيه با آيه قبل، استفاده مى شود كه ترس و گريز از جهاد، شايسته مقام بندگان مطيع خداوند نيست.

2- منفى بافى و يأس آفرينى در زمينه جهاد ، دور از ساحت مؤمنان واقعى

طاعة و قول معروف

بنابر اين كه {قول معروف} مبتدا براى خبر مقدّر باشد; از ارتباط اين آيه با

آيه قبل استفاده مى شود كه سست ايمان ها در پى هراس از شركت در جهاد، به منفى بافى و ايجاد يأس در ديگران مى پرداختند. خداوند در اين آيه فرموده است: اولاً اهل اطاعت باشيد و ثانياً درباره جنگ و جهاد به نيكى سخن گوييد. و يأس نيافرينيد.

مؤمنان و متخلفان از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 94 - 3

3 _ خداوند ، خواهان اعتماد نكردن رهبر و مؤمنان بر عذرتراشى هاى توانمندان متخلف از جهاد

قل لا تعتذروا لن نؤمن لكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 95 - 5

5 _ انزوا و طرد اجتماعى منافقان و جهادگريزان صدر اسلام ، از سوى مؤمنان مجاهد كيفرى غير قابل تحمل براى آنان بود .

سيحلفون باللّه . .. لتعرضوا عنهم

اقدام منافقان متخلف در سوگند خوردن، براى چشم پوشى مؤمنان از تخلف آنها، نشانگر تنگ شدن عرصه بر آنان است.

ناپسندى فرار از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 13 - 15

15 - فرار از جبهه جهاد ، امرى مذموم و ناپسند است .

يقولون إنّ بيوتنا عورة و ما هى بعورة إن يريدون إلاّ فرارًا

نزديكى كيفر متخلفان از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 90 - 10

10 _ عذاب كيفر كافران و متخلفان از جنگ ، عذابى است قريب الوقوع و نه چندان دور .

سيصيب الذين كفروا منهم عذاب أليم

به كارگيرى حرف {سين} به جاى {سوف} مى تواند بيانگر برداشت

فوق باشد.

نسخ در حكم جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 66 - 1،3،4

1 _ لزوم پايدارى اهل ايمان در برابر لشكرى با نيرويى ده برابر ، حكمى كه پس از گذشت مدتى تخفيف داده شد .

الئن خفف اللّه عنكم

3 _ لزوم پايدارى هر مؤمن در ميدان نبرد با دو كافر ، نسخ كننده حكم پيشين ( لزوم پايدارى هر مؤمن در برابر ده كافر )

ان يكن منكم عشرون . .. الئن خفف اللّه عنكم

4 _ بروز ضعف در جامعه ايمانى صدر اسلام ، موجب تخفيف حكم پايدارى در برابر دشمنان شد .

الئن خفف اللّه عنكم و علم أن فيكم ضعفا

نظم در جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 9 - 10

10 _ نقش بارز و سازنده نظم و انضباط در حركت هاى رزمى و صحنه هاى نبرد *

أنى ممدكم بألف من الملئكة مردفين

نفاق متخلفان از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 73 - 2،6

2 _ متخلفان از جهاد ، داراى برخوردى دوگانه در برابر شكست و پيروزى مجاهدان

فان اصابتكم مصيبة قال قد انعم اللّه علىّ . .. و لئن اصابكم فضل من اللّه ليقولنّ

6 _ متخلفان از جهاد ، پس از پيروزى به گونه اى سخن مى گويند كه گويا هيچ ارتباطى با مجاهدان نداشته و اطلاعى از درگيرى ها و جهاد نداشته اند .

و انّ منكم لمن ليبطّئنّ . .. و لئن اصابكم فضل من اللّه ليقولنّ كان لم تكن بينكم

نفرين بر تاركان جهاد

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 20 - 14

14- منافقان و افراد سست ايمانِ بيزار از جهاد ، مورد نفرين الهى و سزاوار مرگ

فأولى لهم

{أولى لهم} ممكن است در مقام انشا و نفرين باشد.

نقش آيات جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 20 - 10

10- آيات جهاد و تكاليف دشوار دين ، زمينه ساز شناسايى منافقان و سست ايمان ها

فإذا أنزلت سورة محكمة و ذكر فيها القتال رأيت الذين فى قلوبهم مرض ينظرون إليك نظر

نگرانى معذوران از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 17 - 3

3 - افراد مريض و ناتوان از شركت در سفر حديبيه ، نگران از عدم حضور خود و همراهى نكردن مسلمانان در آن سفر *

ليس على الأعمى حرج و لا على الأعرج حرج و لا على المريض حرج

توبيخ شديد متخلّفان از سفر حديبيه در آيات گذشته و استثناى معذوران در اين آيه; بيانگر آن است كه مؤمنان معذور، نگران آن بوده اند كه مشمول توبيخ خداوندباشند. خداوند در اين آيه، به رفع اين نگرانى آنان پرداخته است.

وجوب اعراض از متخلفان جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 95 - 10

10 _ پليدى شديد منافقان جهادگريز ، ملاك وجوب اعراض و روى گردانى از آنان

فأعرضوا عنهم إنهم رجس

{إنهم رجس} در مقام تعليل حكم به اعراض است.

وجوب جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 190 - 1

1

- وجوب نبرد با كافران ، در صورتى كه با مسلمانان سرجنگ داشته باشند .

و قتلوا فى سبيل اللّه الذين يقتلونكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 75 - 1،2

1 _ وجوب جهاد در راه خدا

و ما لكم لا تقاتلون فى سبيل اللّه

2 _ وجوب جنگ و مبارزه براى رهايى مستضعفان

و ما لكم لا تقاتلون فى سبيل اللّه و المستضعفين

مراد از جنگ در راه مستضعفان _ به قرينه ادامه آيه _ جنگيدن براى رهايى آنان از چنگال ستمگران است. در برداشت فوق، {المستضعفين} عطف بر {اللّه} گرفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 95 - 13

13 _ جهاد ، از واجبات كفايى

لايستوى القاعدون . .. كلاّ وعد اللّه الحسنى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 122 - 6

6 _ جهاد ، از واجبات كفايى

و ما كان المؤمنون لينفروا كافة

ويژگيهاى آيات جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 20 - 4

4- سوره هاى دربردارنده فرمان جهاد ، سوره هايى محكم ، قاطع و خالى از تشابه

فإذا أنزلت سورة محكمة و ذكر فيها القتال

برداشت بالا بنابراين نكته است كه {ذكر فيها القتال} تفسيركننده {محكمة} باشد; يعنى، سوره از آن جهت {محكم} ناميده مى شود كه در آن، حكم قاطع و روشن جهاد آمده باشد.

هشدار به بهانه جويان در جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 81 - 15

15 _ سوزنده تر بودن آتش

دوزخ از گرمى هواى دنيا ، هشدارى شديد به تخلف كنندگان از جهاد به بهانه گرمى هوا

قل نار جهنم أشد حراً

هشدار به تاركان جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 22 - 3

3- هشدار خداوند به مؤمنان روى گردان از جهاد ، نسبت به سقوط در دام فساد و بريدن از خويشاوندان

فهل عسيتم إن تولّيتم أن تفسدوا فى الأرض و تقطّعوا أرحامكم

برداشت بالا بنابر اين نكته است كه مخاطب {إن تولّيتم}، بيماردلانى باشند كه در برابر فرمان جهاد سستى كرده و خداوند با تذكر و هشدار، آنان را به تسليم در برابر فرمان هاى خويش دعوت كرده است.

هشدار به متخلفان از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 81 - 15

15 _ سوزنده تر بودن آتش دوزخ از گرمى هواى دنيا ، هشدارى شديد به تخلف كنندگان از جهاد به بهانه گرمى هوا

قل نار جهنم أشد حراً

هلاكت متخلفان از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 42 - 10

10 _ پيامد هلاكت بار سرباز زدن از فريضه جهاد در راه خدا ، دامنگير خود متخلفان است .

لو استطعنا لخرجنا معكم يهلكون أنفسهم

همگانى بودن جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 41 - 12

12 _ { عن جعفر بن محمد ( ع ) انه قال فى قوله تعالى : {انفروا خفافاً و ثقالا } قال : شباباً و شيوخاً ; 32

از امام صادق (ع) درباره سخن خدا: {انفروا . .}

روايت شده است: [مقصود اين است كه به جهاد برويد ]چه جوان و چه پير}.

همنشينى با معذوران از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 93 - 11

11 _ ارزش گذارى غلط و ترجيح دادن همنشينى با عاجزان بر شركت در جهاد ، معلول جهل و نابخردى

رضوا بأن يكونوا مع الخوالف و طبع اللّه على قلوبهم فهم لا يعلمون

برداشت فوق بر اين مبنا است كه طبع قلب و عدم علم، عامل موضع گيريهاى متخلفان از جهاد باشد.

جهان بيني از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

جهان بينى

{جهان بينى}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 6 - 5

5 _ عملكرد عوامل طبيعى به مشيّت الهى است .

هو الّذى يصوركم فى الارحام كيف يشاء

عوامل طبيعى در شكل گيرى انسان دخالت دارد، و خداوند اين شكل گيرى را به مشيّت خويش نسبت داده است; بنابراين معلوم مى شود عملكرد عوالم طبيعى به مشيّت اوست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 27 - 4،6

4 _ پديد آمدن زنده از مرده و مرده از زنده ، به دست خداوند

و تخرج الحىّ من الميّت و تخرج الميّت من الحىّ

6 _ پيدايش جريان حيات در ميان موجودات مرده و بى جان

و تخرج الحىّ من الميّت

از تقديم {تخرج الحىّ . .. } بر {تخرج الميّت ... } استفاده مى شود كه ابتداءً موجودات بى جان آفريده شدند و از بستر آنها زنده ها به وجود آمدند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 40

- 8،9

8 _ تحقق امور خارق العاده در نظام آفرينش ، متّكى به مشيّت خداست .

انّى يكون لى غلام . .. قال كذلك اللّه يفعل ما يشاء

9 _ مشيّت الهى حاكم بر قوانين طبيعى

كذلك اللّه يفعل ما يشاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 55 - 17

17 _ مبدأ انسان ها ، خداوند است و بازگشتشان تنها به سوى اوست .

ثمّ الىّ مرجعكم

با توجّه به معناى {رجوع} كه بازگشت به جايى است كه در سابق بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 156 - 12

12 _ تضادّ و دوگانگى بينش اهل ايمان و كفرپيشگان ، در تفسير عوامل حيات و مرگ

و قالوا . .. ما ماتوا و ما قتلوا ... و اللّه يحيى و يميت

آثار جهان بينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 137 - 4

4 _ نقش جهانبينى در توجيه و تعيين زشتى و زيبايى عمل *

و كذلك زين لكثير من المشركين قتل أولدهم شركاؤهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 3 - 5

5 _ رفتار و اعمال آدمى ، برخاسته از جهانبينى اوست .

إنما المؤمنون . .. الذين يقيمون الصلوة و مما رزقنهم ينفقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 69 - 3

3 _ عقيده و جهان بينى درست و نادرست انسان ها ، تأثيرگذار در مقدار مجازات گناهانشان در قيامت

يض_عف له العذاب يوم القي_مة

وضع مجازات دو چندان و

دائمى براى مشركانى كه مرتكب آدم كشى و زنا شوند و دايمى و دوچندان نبودن مجازات همين گناهان در صورتى كه گناه كار مؤمن باشد، گوياى اين حقيقت است كه ايمان و كفر و عقيده حق و باطل، در ميزان مجازات بزه كاران مؤثر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 70 - 3

3 - تأثير جهان بينى در رفتار و كردار و مواضع فردى و اجتماعى انسان

إنّهم ألفوا ءاباءهم ضالّين . فهم على ءاث_رهم يهرعون

اقسام جهان بينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 2 - 3

3 - انسان ها از نظر جهان بينى و باور هاى دينى يا كافراند و يا مؤمن .

فمنكم كافر و منكم مؤمن

اهميت جهان بينى توحيدى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 106 - 4

4_ لزوم تلاش براى پيراسته ساختن عقيده توحيدى از هر گونه شرك

و ما يؤمن أكثرهم بالله إلاّ و هم مشركون

جهان بينى توحيدى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 3 - 3

3 - محدود ندانستن هستى به محسوسات ، اساسى ترين اصل در جهان بينى اديان الهى

الذين يؤمنون بالغيب

از نكته هايى كه مى تواند به كارگيرى {الغيب} را به جاى {اللّه} توجيه كند، اين است كه در گام نخست به انسانها يادآورى شود كه هستى منحصر به محسوسات نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 29 - 1

1 - خداوند ، آفريننده همه موهبت

هاى موجود در زمين است .

هو الذى خلق لكم ما فى الأرض جميعاً

كلمه {جميعاً} به معناى كل است و بدل براى {ما} ى موصوله مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 30 - 1

1 - خداوند بعد از آفرينش آسمان ها و مواهب زمين ، به خلقت انسان پرداخت ، تا او را به منصب خلافت برساند .

خلق لكم ما فى الأرض . .. و إذ قال ربّك للملئكة إنى جاعل فى الأرض خليفة

با توجه به آيه 34 از همين سوره و آيات ديگرى كه درباره خلقت آدم (ع) است، مى توان گفت: سخن خداوند با فرشتگان درباره آدم، قبل از خلقت وى بوده است. بنابراين {إنى جاعل فى الأرض خليفة} علاوه بر بيان خلافت آدم(ع) دلالت بر آفرينش او نيز دارد; يعنى: مى خواهم ]موجودى[ بيافرينم و او را خليفه قرار دهم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 133 - 16

16 - اعتقاد به يكتايى خدا و پرستش او ، مهمترين اصل در اديان الهى و زير بناى ديگر اصول و احكام دين

ما تعبدون من بعدى قالوا نعبد . .. إلهاً وحداً

روشن است كه يعقوب(ع) از ميان تمامى اصول و احكام دين، تنها پرستش خداوند را نجات بخش نمى دانست. بنابراين تنها از پرستش خدا ياد كردن (ماتعبدون) مى تواند حاكى از آن باشد كه: اولا، توحيد عبادى از مهمترين اصلهاست و ثانياً، انسان با پرستش خدا، به ديگر اصول و احكام دين گرايش پيدا كرده بدانها ملتزم خواهد شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

1 - بقره - 2 - 139 - 7

7 - مسلمانان ، خداوند را از داشتن شريك منزه دانسته و تنها او را پرستش مى كنند .

و نحن له مخلصون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 163 - 1

1 - معبود حقيقى همه انسان ها ، معبودى است يگانه و يكتا

و إلهكم إله وحد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 187 - 17

17 - تقدير امور به دست خداوند است .

ما كتب اللّه لكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 219 - 22

22 _ دنيا و آخرت ، دامنه تفكر در جهان بينى الهى

لعلّكم تتفكرون. فى الدنيا و الاخرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 129 - 11

11 _ نگرش توحيدى و خدا محورى به تاريخ و تحليل حوادث بر اساس آن ، ديدگاه اسلام در فلسفه تاريخ

و لقد نصركم اللّه ببدر و انتم اذلّة . .. يمددكم ربّكم ... ليقطع طرفاً ... يغفر ل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 137 - 3

3 _ پيش بينى تحولات اجتماعى و واكنش هاى تاريخى ، بر اساس شناسايى قوانين و سنت هاى الهىِ حاكم بر آنها

قد خلت من قبلكم سنن فسيروا فى الارض

از آنجا كه تحولات اجتماعى و تاريخى جوامع انسانى داراى قوانين ثابت هستند، با شناخت آن قوانين مى توان تحولات اجتماعى آينده را پيش بينى كرد.

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 154 - 18،20

18 _ تدبير تمامى امور جهان و پيروزى در نبرد ها ، در دست خداوند است .

قل انّ الامر كلّه للّه

20 _ بينش خدامحورى ، بينشى حقّ ، توحيدى و عالمانه

يظنّون باللّه غير الحقّ ظنّ الجاهليّة . .. قل انّ الامر كلّه للّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 156 - 11

11 _ مرگ و حيات در هر حال به دست خداست و مسافرت و يا حضور در ميدان نبرد ، تغييردهنده مسير مقدّر آن نيست .

قالوا . .. ما ماتوا و ما قتلوا ... و اللّه يحيى و يميت

خداوند در جواب كسانى كه جهاد و مسافرت را عامل تعيين كننده مرگ مى پنداشتند، مى فرمايد {و اللّه يحيى و يميت} يعنى عوامل مادّى، تعيين كننده نيستند ; هر چه هست به دست خداوند و به تقدير اوست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 170 - 7

7 _ وجود حيات برزخى ، پس از مرگ تا قيامت *

بل احيآء عند ربهم يرزقون. فرحين بما اتيهم اللّه من فضله و يستبشرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 191 - 19

19 _ جهان بينى توحيدى و هدفدارى جهان بدون اتكاى بر وحى _ با عقل و منطق _ قابل درك است .

و يتفكّرون فى خلق السّموات و الارض ربّنا ما خلقت هذا باطلاً

زيرا صاحبان خرد ناب پس از انديشه در جهان، بدون تكيه بر وحى، به توحيد ربوبى

و هدفدارى جهان رسيده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 69 - 12

12 _ تحولات تاريخى و اجتماعى نسل بشر ، تحت اراده و مشيت الهى است .

و اذكروا إذ جعلكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 74 - 7

7 _ تحولات تاريخى و اجتماعى بشر در اختيار خدا و به دست اوست .

جعلكم خلفاء من بعد عاد و بوأكم فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 42 - 6

6 _ منافع و امكانات مادى ، امورى عرضى و ناپايدار در بينش الهى

لو كان عرضاً قريباً

{عرض} به چيزهايى كه در معرض زوال و نابودى قرار گرفته اند، گفته مى شود. به كارگيرى آن در مورد غنايم جنگ، مفيد برداشت فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 51 - 5

5 _ خدا ، سرپرست و صاحب اختيار انسانهاست .

هو مولينا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 52 - 7

7 _ در بينش مؤمنان جريان همه امور ، تحت اراده و مشيت الهى است .

نحن نتربص بكم أن يصيبكم اللّه بعذاب من عنده أو بأيدينا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 3 - 4،16

4 _ خدا ، آفريدگار آسمان ها و زمين است .

الذى خلق السموت و الأرض

16 _ خداى خالق ، مدبر و فرمانرواى جهان ، پروردگار حقيقى و مربى انسانهاست .

الذى خلق السموت و

الأرض . .. ثم استوى على العرش يدبر الأمر ... ذلكم اللّه ربكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 5 - 11

11 _ جهان آفرينش ، كتاب خداشناسى و پديده هاى آن ، جلوه گاه توحيد ربوبى است .

ما خلق اللّه ذلك إلا بالحق يفصل الأيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 10 - 10،12،13

10 _ تنها خداوند ، سزاوار هر گونه حمد و ستايش است .

أن الحمد للّه

12 _ خدا ، پروردگار بى همتاى همه هستى است .

أن الحمد للّه رب العلمين

13 _ خدا ، سرچشمه و مبدأ همه نيكيهاست .

أن الحمد للّه رب العلمين

{حمد} ستايش در برابر نيكيهاى اختيارى است. {ال} در {الحمد} براى جنس و مفيد استغراق است ; يعنى، تمام ستايشها از آن خداست و مفهوم آن اين است كه: تمام نيكيها از آن خدا بوده و خدا مبدأ و سرچشمه همه آنهاست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 30 - 7

7 _ خدا ، مولا و مالك حقيقى انسانهاست .

و ردوا إلى اللّه موليهم الحق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 31 - 15

15 _ تدبير امور جهان آفرينش ، تنها در دست خداست .

و من يدبر الأمر فسيقولون اللّه

{ال} در {الأمر} عوض از مضاف اليه محذوف است و به قرينه مقام _ كه در بيان ربوبيت خدا بر جهان و انسانهاست _ تقدير آن {و من يدبر أمر الخلق} مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 35 - 4،5

4 _ قدرت بر هدايت و رهبرى به سوى حق ، در انحصار خداوند است .

قل هل من شركائكم . .. قل اللّه يهدى للحق

5 _ تنها خدا ، سزاوار پرستش و پيروى است .

قل هل من شركائكم من يهدى إلى الحق قل اللّه يهدى للحق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 14 - 5

5_ هيچ معبودى جز خداى يگانه نيست .

فاعلموا . .. أن لا إل_ه إلاّ هو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 20 - 3،6

3_ حاكميت مطلق خداوند بر سراسر هستى

أُول_ئك لم يكونوا معجزين فى الأرض

6_ تنها خداوند ، ولى و سرپرست انسانهاست .

و ما كان لهم من دون الله من أولياء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 33 - 6

6_ هيچ كس و هيچ چيز ، بر خداوند حاكميتى ندارد .

فأتنا بما تعدنا . .. قال إنما يأتيكم به الله إن شاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 50 - 14

14_ خداوند ، تنها حقيقتى كه شايسته و بايسته پرستش است .

اعبدوا الله ما لكم من إل_ه غيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 56 - 8

8_ همه موجودات زنده ، تحت فرمان و حاكميت خداوند هستند .

ما من دابّة إلاّ هو ءاخذ بناصيتها

{ناصية} به قسمت جلوى سر گفته مى شود و گاهى به موهاى جلوى سر نيز به اعتبار رستنگاهش

، اطلاق مى گردد. گرفتن جلوى سر و يا موهاى آن ، كنايه از تسلط و حاكميت مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 61 - 11،12

11_ خداوند ، تنها حقيقتى كه شايسته و بايسته پرستش است .

اعبدوا الله ما لكم من إل_ه غيره

12_ تنها خداوند ، ايجاد كننده و آفريننده انسان است .

هو أنشأكم من الأرض

تركيبهايى همانند {هو أنشأكم} و {أنا قمت} _ كه مبتدا در معنا ، فاعل است و خبر آن فعل مى باشد _ گاهى حاكى از تأكيد است و گاهى دلالت بر حصر دارد. قرينه هاى موجود در كلام ، تعيين كننده آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 84 - 12،13

12_ توحيد عملى ، مبتنى بر توحيد نظرى است .

اعبدوا الله ما لكم من إل_ه غيره

13_ خداوند ، تنها حقيقتى كه شايسته و بايسته پرستش است .

اعبدوا الله ما لكم من إل_ه غيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 107 - 10

10_ حاكميت خداوند بر هستى ، حاكميتى مطلق و قدرت او بلامنازع است .

إن ربك فعال لما يريد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 113 - 9

9_ تنها خداوند ، ياور و سرپرست انسانهاست .

و ما لكم من دون الله من أولياء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 123 - 4

4_ جريان همه امور در اختيار خداوند است و تنها او منشأ همه آنهاست .

و إليه

يرجع الأمر كله

مراد از {الأمر} همه فعل و انفعالات موجود در هستى است و از آن جا كه اينها به فرمان تكوينى خدا تحقق مى يابند ، كلمه {امر} بر آنها اطلاق شده است. بازگشت امور به خدا (إليه يرجع الأمر) به اين معناست كه خداوند منشأ همه آنها مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 67 - 13،18

13_ حاكميت بر تمام هستى و علل و اسباب ، از آنِ خداوند است و جملگى مقهور حكم و تقدير اويند .

وادخلوا من أبوب متفرقة و ما أُغنى عنكم من الله من شىء إن الحكم إلاّ لله

18_ تنها خداوند شايسته اتكا و توكل كردن بر اوست .

و عليه فليتوكل المتوكلون

مراد از {المتوكلون} اراده كنندگان توكل يا كسانى هستند كه بر غير خدا توكل كرده اند. بنابراين {و عليه فليتوكل المتوكلون} ; يعنى، آنان كه مى خواهند توكل كنند، تنها بايد بر خدا توكل داشته باشند. و يا كسانى كه بر غير خدا توكل كرده اند بايد [از غير او قطع اميد كنند و] تنها بر خدا توكل داشته باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 99 - 17

17_ لزوم وابسته دانستن تحقّق امور به مشيّت خداوند و اظهار آن در بيان تصميمها

ادخلوا مصر إن شاء الله ءامنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 100 - 28

28_ خداوند هر آنچه را بخواهد با لطافت تحقق مى بخشد و بر هستى و عوامل و اسباب آن سيطره دارد .

إن ربى لطيف لما يشاء

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 108 - 12

12_ خداوند از هر عيب و نقصى منزّه و از داشتن شريك مبرّاست .

و سبح_ن الله و ما أنا من المشركين

{سبحان} به معناى تسبيح (منزّه دانستن از نقص و عيب) است. اين كلمه مفعول مطلق براى فعل محذوف (اسبح و يا نسبح) مى باشد ; يعنى: اسبح و يا نسبح الله تسبيحاً. از مصاديق مورد نظر براى عيب و نقص، شريك داشتن است. قابل ذكر است كه جمله {سبحان الله} عطف بر {ه_ذه سبيلى} است ; يعنى: {قل سبحان الله}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 12 - 5

5_ عوامل طبيعى در اختيار خداوند است و تنها او حاكم بر آنهاست .

هو الذى يريكم البرق . .. و ينشىء السحاب الثقال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 16 - 8،20،21،24

8_ تنها خداوند ولىّ و اختياردار امور انسانهاست .

أفاتخذتم من دونه أولياء

20_ خداوند در آفريدن موجودات هيچ شريكى ندارد .

أم جعلوا لله شركاء خلقوا كخلقه

21_ غير خدا هيچ آفرينش و آفريده اى ندارد .

أم جعلوا لله شركاء خلقوا كخلقه

24_ خداوند خالق و آفريننده همه پديده هاست .

قل الله خ_لق كل شىء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 30 - 11

11_ تنها خداوند شايسته و بايسته پرستش است .

لا إله إلاّ هو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 31 - 5

5_ خداوند منشأ همه امور است و همه چيز به

دست او جارى و سارى است .

لله الأمر جميعًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 33 - 1،2

1_ موجوديّت انسان ها و دستاوردهايشان و نيز تدبير امور آنان به دست خداوند است .

أفمن هو قائم على كل نفس بما كسبت

از معانى {قائم بودن بر كسى} در اختيار داشتن شؤون آن كس، تدبير امور او و قوام بخشيدن به وى است. حرف {باء} در {بماكسبت} به معناى {مع} مى باشد و مراد از {من هو...} خداوند متعال است. بنابراين مفاد {من هو قائم...} اين است كه: خداوند قوام بخش انسانها و هر آنچه به دست آورده اند مى باشد و او شؤون ايشان را اداره و تدبير مى كند.

2_ هيچ كس و هيچ چيز ( معبود هاى اهل شرك و . . . ) هم پايه خداوند نبوده و به تدبير امور انسان ها و قوام بخشيدن به آنان توانا نيست .

أفمن هو قائم على كل نفس بما كسبت

{من} در {أفمن هو . ..} مبتداست و خبر آن شبه جمله اى همانند {كمن ليس كذلك} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 23 - 1

1- حيات و مرگ موجودات ، تنها به دست خداوند است .

و إنا لنحن نحى و نميت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 86 - 1

1- خداوند ، تنها آفريننده داناست .

إن ربّك هو الخلّ_ق العليم

معرفه آورده شدن مبتدا و خبر و نيز آمدن ضمير فصل {هو} دلالت بر حصر مى كند.

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 22 - 1

1- تنها معبود واقعى انسان ها ، خداى يگانه است .

إل_هكم إل_ه وحد

با توجه به آيات سابق، كه درباره صفات خداوند و نفى معبودهاى مشركان بود و از منحصر كردن اله و معبود در اين آيه به يك فرد، روشن مى شود كه آن اله يگانه، همان خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 51 - 2

2- خداوند ، يگانه معبود و إله است .

إنما هو إل_ه وحد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 52 - 1

1- مالكيت تمامى موجودات آسمان ها و زمين و حاكميت بر آنها ، در انحصار خداوند است .

و له ما فى السموت و الأرض

لازمه مالكيت، حاكميت است و {أفغير الله تتقون} (آيا از غير خدا مى ترسيد) مى تواند قرينه بر اين باشد كه: مراد از {له ما فى السماوات و. ..} حاكميت نيز هست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 73 - 2

2- خداوند ، تنها روزى دهنده آدميان و يگانه معبود شايسته پرستش است .

أفبالب_طل يؤمنون . .. و يعبدون من دون الله ما لايملك لهم رزقًا

از ارتباط ميان اين آيه و آيه قبل استفاده مى شود كه خداوند رازقيت را در انحصار خود دانسته و رزق دهنده واقعى را شايسته معبوديت معرفى كرده است و در اين راستا هرگونه نقش بتها را در رازقيت، نفى كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 -

22 - 3

3- لزوم عقيده به يگانگى در وجود و افعال خداوند

لاتجعل مع الله إل_هًا ءاخر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 42 - 5

5- خداوند ، تنها قدرت حاكم بر جهان آفرينش است .

قل . .. لاَبتغوا إلى ذى العرش سبيلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 75 - 10

10- هيچ گونه قدرتى در مقابل اراده الهى ، وجود ندارد .

ثمّ لاتجد لك علينا نصيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 38 - 4

4- اللّه ، يگانه مالك و مدبّر انسان و جهان هستى است .

ل_كنّاْ هو اللّه ربّى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 39 - 4،6

4- تمام نيرو ها ، وابسته به خداوند است .

لاقوّة إلاّ باللّه

جمله {لاقوّة إلاّ باللّه} به دليل {لا} ى نفى جنس و حرف {إلاّ} افاده حصر مى كند; يعنى، هيچ توان و قدرتى، جز به نيروى خداوند، نمى تواند عرضه وجود كند.

6- هستى ، تحت مشيّت و مديريت و نيروى خداوند يگانه است .

ما شاء اللّه لاقوّة إلاّ باللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 44 - 2

2- تنها ، خداوند ، قادر بر يارى رساندن در بحبوحه قطع همه اسباب ظاهرى است .

هنالك الول_ية للّه الحقّ

اهل لغت، تفاوتى را بين معناى {وِلايت} و {وَلايت} ذكر كرده اند و آن اين كه {وَلايت} به معناى نصرت است و {وِلايت} به معناى سرپرستى و تدبير. گرچه برخى مفسران

اين تفاوت را انكار كرده اند، (ر.ك: الميزان) ولى با توجه به موارد مشابه در آيات ديگر و نيز آيه قبل كه سخن از نصرت است، به نظر مى رسد اين معنا در اين مورد، اقرب باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 51 - 6

6- خداوند ، در خلق و نيز تدبير و مديريت جهان ، يگانه است و شريكى ندارد .

أفتتّخذونه و ذرّيّته أولياء من دونى . .. ما أشهدتّهم خلق السم_وت والأرض

با استفاده از ارتباط دو آيه، تعبير {أولياء من دونى} اشاره به توحيد در تدبير و ولايت دارد و ضمير مفرد متكلم در {ما أشهدتّهم} توحيد در آفرينش را تبيين مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 98 - 16

16- توجه به مبدأ و معاد دو اصل عمده در بينش توحيدى است .

ما مكّنّى فيه ربّى خير . .. و كان وعد ربّى حقًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 102 - 5

5- ولايت حق و اصيل ، ويژه خدا است .

أفحسب الذين كفروا أن يتّخذوا عبادى من دونى أولياء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 110 - 7

7- هيچ معبودى براى آدميان ، جز خداى يگانه وجود ندارد .

أنّما إل_هكم إل_ه وحد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 36 - 4

4- خداوند ، تدبيركننده و پرورش دهنده همه انسان ها است .

و إنّ اللّه ربّى و ربّكم

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 40 - 4،5

4- همه آدميان به سوى خداوند بازگردانده خواهند شد .

و إلينا يرجعون

از مجهول بودن {يرجعون} استفاده مى شود كه انسان ها _ چه بخواهند و چه نخواهند _ به خداوند رجوع داده خواهند شد.

5- بازگشت تمام مخلوقات زمينى به خداوند است .

و من عليها و إلينا يرجعون

مراد از {من عليها} مى تواند همه موجودات روى زمين باشد و به كار بردن واژه {مَن} از باب تغليب عاقلان بر غير آنها است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 65 - 12،13

12- هيچ موجودى نظير خداوند و شايسته هم نامى با او نيست .

ربّ السموت . .. هل تعلم له سميًّا

{سمىّ} به معناى نظيرى است كه استحقاق هم نام شدن را داشته باشد (لسان العرب). جمله {هل تعلم ...} استفهام انكارى براى نفى معلوم است ; نه علم و گوياى اين است كه: چيزى وجود ندارد كه در اوصاف نظير خداوند باشد تا هم نام او گردد.

13- جز خداوند ، هيچ موجودى شايسته نام مقدس { ربّ و پروردگار جهان } نيست .

ربّ السموت والأرض . .. هل تعلم له سميًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 8 - 1

1 - هيچ معبودى جز خداوند ، شايسته پرستش نيست .

اللّه لا إل_ه إلاّ هو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 14 - 4

4 - هيچ معبودى جز خداوند حقيقت نداشته و شايسته پرستش نيست .

إنّنى أنا اللّه لا إل_ه

إلاّ أنا

{إل_ه} به معناى معبود است و در آيه، مراد معبود حق است، زيرا وجود خارجى معبودان باطل، قابل انكار نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 50 - 3

3 - آفريننده همه موجودات و هدايتگر آنها در مسير خويش ، خداوند است .

أعطى كلّ شىء خلقه ثمّ هدى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 21 - 5

5- زنده كردن مردگان و برپايى قيامت ، تنها در توانايى خداوند است .

له من فى السموت والأرض . .. أم اتّخذوا ءالهة من الأرض هم ينشرون

خداوند با اثبات مالكيت و قدرت مطلق خود بر جهان هستى (له من فى السماوات. ..) و نفى توانايى خدايان ادعايى بر احياى مردگان، در صدد بيان اين نكته است كه زنده كردن آنها، تنها در قلمرو قدرت خدا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 22 - 3،4

3- نظم و هماهنگى در جهان آفرينش ، دليلى است بر وحدانيت خداوند .

لو كان فيهما ءالهة إلاّاللّه لفسدتا

برداشت ياد شده مبتنى براين است كه {إلاّ} به معناى {غير} باشد; يعنى، اگر غير خداوند، خدايان ديگرى در جهان بود، نظم كنونى جهان متلاشى مى شد. مفهوم و پيام اين سخن اين است كه نظم كنونى جهان، تنها به اراده خدا و دليل بر وحدانيت او است.

4- هيچ قدرتى جز خداوند ، قادر به اداره منظم و منسجم جهان نيست .

لو كان فيهما ءالهة إلاّاللّه لفسدتا

خداوند، وجود چند خدا را _ كه در امور جهان دخالت داشته باشند _ نفى فرموده

و موجب فساد نظم جهان دانسته است. اين فسادآورى ممكن است به خاطر اين باشد كه خدايان ديگر، قادر به اداره جهان و سامان بخشيدن به آن نباشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 24 - 2

2- هيچ معبود و خدايى جز { اللّه } در جهان وجود ندارد .

أم اتّخذوا من دونه ءالهة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 33 - 1،5

1- تنها خداوند ، آفريننده شب و روز و خورشيد و ماه است .

و هو الذى خلق الّيل والنهار والشمس والقمر

5- آفرينش و تدبير جهان از جانب خداوند ، دو اصل تفكيك ناپذير در جهان بينى توحيدى است .

و ما خلقنا السماء . .. و جعلنا ... و هو الذى خلق ... كلّ فى فلك يسبحون

سياق آيات در مقام ردّ انديشه مشركان است كه براى خداوند مقام خالقيت، و براى خدايان خويش مقام تدبير قائل بودند و خداوند در آيات پيشين مقام تدبير و در اين آيه مقام آفرينش را به خود نسبت داده و جدايى آن دو مقام را مردود دانسته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 35 - 5

5- بازگشت تمامى انسان ها به سوى خدا است .

و إلينا ترجعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 56 - 2

2- انسان و جهان ، ربّ واحدى دارند .

بل ربّكم ربّ السموت والأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 67 - 3

3-

تنها خداوند يكتا ، شايسته عبادت و پرستش است .

أُفّ لكم و لماتعبدون من دون اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 92 - 4

4- تنها خداوند ، پروردگار شايسته پرستش است .

أنا ربّكم فاعبدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 93 - 3

3- بازگشت تمامى انسان ها به سوى خداوند است .

كلٌّ إلينا رجعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 108 - 3

3- خدا و معبود حقيقى انسان ، تنها يكى است .

أنّما إل_هكم إل_ه وحد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 1 - 2

2- خدا ، پروردگار آدميان است .

اتّقوا ربّكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 5 - 3

3- خدا ، خالق و آفريدگار انسان ها است .

فإنّا خلقن_كم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 6 - 1

1 - تنها خداوند ، حق و پروردگار شايسته پرستش است .

فإنّا خلقناكم . .. و ترى الأرض هامدة ... ذلك بأنّ اللّه هو الحقّ

{ذلك} در اين جا به دو چيز اشاره دارد: 1_ به قدرت نمايى هاى خدا در آفرينش انسان از خاك بى جان و مراحل رشد او در رحم و خارج از آن (فإنّا خلقناكم من تراب. ..) 2_ به جلوه هاى قدرت خدا در رويش و رشد انواع گياهان در زمين (و ترى الأرض هامدة...). {باء} در {بأنّ الله} سببيه است. {ال} در

{الحق} جنسيه و مفيد حصر مى باشد و روى سخن با مردمى است كه گرفتار پندارهاى شرك آميز بودند و گمان مى كردند كه غير از خدا، خدايان ديگرى نيز در سرنوشت آنها تأثير مى گذارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 10 - 2

2 - خدا مالك انسان ها و همه آنان بندگان او

و أنّ اللّه ليس بظلّ_م للعبيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 12 - 2

2 - سود و زيان آدميان ، تنها در دست خداوند است .

يدعوا من دون اللّه ما لايضرّه و ما لاينفعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 14 - 6

6 - خدا ، قادر مطلق است .

إنّ اللّه يفعل ما يريد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 15 - 2

2 - دنيا و آخرت ، تنها در اختيار خداوند

من كان يظنّ أن لن ينصره اللّه فى الدنيا و الأخرة. .. هل يذهبنّ كيده ما يغيظ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 19 - 3

3 - خدا ، پروردگار آدميان است .

فى ربّهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 26 - 6

6 - هيچ كس به جز خدا ، شايسته پرستش نيست .

أن لاتشرك بى شيئًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 30 - 6

6 - خدا ، پروردگار انسان ها

عند ربّه

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 31 - 1

1 - خدا ، پروردگارى بى شريك است .

حنفاء للّه غير مشركين به

{حنفاء} جمع {حنيف} و حال براى فاعل {فاجتنبوا}است. {حنف} نيز (مصدر {حنيف}) به معناى گرويدن است. {لام} در {للّه} به معناى {إلى} است. يعنى: {اجتنبوا التقرب من الأوثان حالكونكم مائلين منها إلى اللّه; از نزديك شدن به بت ها پرهيز كنيد، در حالى كه گروندگان خالصى باشيد از آنها به خدا}. به هر حال آيه فوق، بيانگر ربوبيت يگانه خدا، نفى ربوبيت غير او، لزوم پرستش خدا، روى برتافتن از پرستش غير او و بالاخره ارزش يكتاپرستى و مقام والاى موحدان و زشتى بت پرستى و پيامدهاى شوم آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 34 - 11

11 - خدا ، تنها معبود شايسته پرستش

فإل_هكم إل_ه وحد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 40 - 8

8 - خدا ، پروردگار انسان ها

ربّنا اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 47 - 7

7 - خدا ، پروردگار آدميان

و إنّ يومًا عند ربّك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 48 - 6

6 - بازگشت تمامى انسان ها ، تنها به سوى خدا است .

و إلىّ المصير

{مصير} مصدر ميمى و به معناى بازگشتن است. تقديم {إلىّ} (خبر) بر {مصير} (مبتدا) مفيد حصر است; يعنى، {ليس الرجوع إلاّ إلىّ}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11

- حج - 22 - 54 - 9

9 - خدا ، پروردگار انسان ها

أنّه الحقّ من ربّك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 62 - 2

2 - تنها خداوند ، معبود به حق و شايسته پرستش است .

ذلك بأنّ اللّه هو الحقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 64 - 1،3،4

1 - خدا ، مالك مطلق و بى رقيب جهان هستى است .

له ما فى السم_وت و ما فى الأرض

{له} متعلق به عامل مقدر و خبر براى {ما} است. بنابراين تقديم آن بر مبتدا، مفيد حصر مى باشد. گفتنى است روى سخن با مردمى است كه مى پنداشتند در جهان، خدايان متعددى وجود دارند كه سرنوشت انسان ها به دست آنها رقم مى خورد. در جمله فوق، با توجه دادن به اين حقيقت كه سراسر هستى ملك خدا و تحت تصرف او است، اساساً وجود موجود ديگرى _ كه از ملك خدا بيرون باشد و در پديده هاى ديگر، قدرت تصرف داشته باشد _ پندارى باطل و ساخته ذهن هاى جاهل خوانده شده است.

3 - خدا ، پروردگار بى همتاى سراسر هستى

له ما فى السم_وت و ما فى الأرض

4 - خدا ، تنها وجود غنى ، بى نياز ، حميد و ستوده در سراسر هستى

و إنّ اللّه لهو الغنىّ الحميد

{هو} ضمير فصل و {الغنى} خبر اول {إنّ} و {الحميد} خبر دوم است و {ال} در آنها براى جنس و مفيد حصر مى باشد. گفتنى است كه اين قسمت، متضمن دليل ديگرى بر موهوم بودن انديشه شرك است; زيرا با

توجه به اين كه سراسر هستى، ستايشگر خدا و تنها نيازمند به او است، ديگر جايى براى موجود ديگرى _ كه بى نياز باشد و نياز ديگران را بر آورده كند و بدين جهت مورد ستايش آنان واقع شود _ وجود ندارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 67 - 6

6 - خدا ، پروردگار انسان ها

و ادع إلى ربّك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 71 - 5

5 - خدا ، پروردگار بى همتا و مدبر يگانه سراسر هستى

و يعبدون من دون اللّه ما لم ينزّل به سلط_نًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 73 - 8

8 - خدا ، آفريدگار بى همتا و پروردگار يگانه سراسر هستى است .

إنّ الذين تدعون من دون اللّه لن يخلقوا ذبابًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 77 - 4

4 - خدا ، پروردگار انسان ها

ي_أيّها الذين ءامنوا . .. و اعبدوا ربّكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 23 - 9

9 - خدا ، تنها معبود سزاوار پرستش

ما لكم من إل_ه غيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 29 - 4

4 - خدا ، پروردگار انسان ها است .

و قل ربّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 32 - 6

6 - خدا ، تنها معبود سزاوار پرستش

ما لكم من إل_ه

غيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 52 - 4

4 - خدا ، پروردگار آدميان

و أنا ربّكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 57 - 3

3 - خدا ، پروردگار انسان ها

إنّ الذين هم من خشية ربّهم مشفقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 58 - 5

5 - خدا ، پروردگار انسان ها است .

و الذين هم بأي_ت ربّهم يؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 59 - 2

2 - خدا ، تنها مربى و پروردگار انسان ها است .

و الذين هم بربّهم لايشركون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 60 - 5

5 - خدا ، پروردگار انسان ها است .

إلى ربّهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 76 - 4

4 - خدا ، پروردگار انسان ها

فما استكانوا لربّهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 80 - 1

1 - حيات و مرگ ، تنها در اختيار خداوند است .

و هو الذى يحى و يميت

{الذى} خبر مبتدا و {ال} در آن، براى جنس است. بنابراين جمله {هو الذى} مفيد حصر است معنا چنين مى شود: او حيات مى بخشد و مى ميراند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 88 - 1،2

1 - سراسر هستى ، در سيطره حاكميت و فرمان روايى يگانه

خداوند

قل من بيده ملكوت كلّ شىء

{ملكوت} مبالغه {مِلك} ( فرمان روايى) است; مانند {رَحَمُوت} مبالغه {رحمة} و {رَهَبوت} مبالغه {رهبة}.

2 - خدا ، تنها پناهگاه بى پناهان

و هو يجير

{إجارة} (مصدر {يجير}) به معناى پناه دادن است و {هو} فاعل معنوى و تقديم آن مفيد حصر مى باشد. جمله {هو يجير} عطف بر {بيده ملكوت كل شىء} و به تقدير {و من هو يجير...} است; يعنى، {و كيست آن كه تنها او پناه مى دهد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 91 - 2،5

2 - خدا ، مبرّا از شريك و همتا

و ما كان معه من إل_ه

5 - جهان آفرينش ، جهانى واحد و داراى خدايى واحد

إذًا لذهب كلّ إل_ه بما خلق

استدلال فوق بر پايه نفى آفرينش استوار شده است بدين صورت كه: الوهيت متفرع بر خالقيت است. بنابراين اگر چند اله در جهان باشد، بايد چند خلق نيز وجود داشته باشد; در حالى كه مجموعه هستى، يك خلق بيش نيست. بنابراين جهان هستى، تنها يك خالق و يك اله دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 92 - 4

4 - ساحت خداى يگانه ، برتر از آنچه كه با او شريك مى گردانند .

فتع_لى عمّا يشركون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 94 - 1

1 - خدا ، پروردگار انسان ها است .

ربّ فلاتجعلنى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 97 - 5

5 - خدا ، پروردگار آدميان است .

و قل ربّ

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 98 - 4

4 - خدا ، پروردگار آدميان است .

و أعوذ بك ربّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 99 - 2

2 - خدا ، پروردگار انسان ها است .

قال ربّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 106 - 1

1 - خدا ، پروردگار آدميان است .

قالوا ربّنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 107 - 1

1 - خدا ، پرودگار انسان ها است .

ربّنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 109 - 2

2 - خدا ، پروردگار انسان ها است .

يقولون ربّنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 116 - 2،10

2 - خدا ، فرمان رواى يگانه و به حق جهان هستى

فتع_لى اللّه الملك الحقّ

10 - جهان ، تحت تدبير و اداره خداى يگانه و بى همتا است .

فتع_لى اللّه الملك الحقّ لا إل_ه إلاّ هو ربّ العرش الكريم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 117 - 1

1 - خدا ، وجودى يگانه و منزه از شريك و همتا

و من يدع مع اللّه إل_هًا ءاخر . .. فإنّما حسابه عند ربّه

{دعاء} (مصدر {يدع})، به معناى خواندن و {برهان} به معناى حجت و دليل است. عبارت {لابرهان له به} قيد توضيحى براى {إل_هاً آخر} مى باشد و قيد احترازى نيست; زيرا خداى ديگرى كه

بتوان بر آن برهان اقامه كرد، وجود ندارد; بلكه برهان بر وحدت خداى يگانه و نفى تعدد خدايان استوار است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 118 - 4

4 - خدا ، پروردگار انسان ها است .

و قل ربّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 25 - 10

10 - خدا ، تنها معبود به حق و شايسته الوهيت

أنّ اللّه هو الحقّ المبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 33 - 18

18 - خداوند ، مالك اصلى و حقيقى تمام اموال و ثروت ها است .

و ءاتوهم من مال اللّه الذى ءاتيكم

برداشت ياد شده از آن جا است كه خداوند، اموال موجود در دست مالكان را، {مال اللّه} (مال خدا) شمرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 35 - 3

3 - خداوند ، هستى بخش جهان آفرينش است .

اللّه نور السم_وت و الأرض

برداشت ياد شده مبتنى بر اين نكته است كه مقصود از نور، معناى كتايى و مجازى آن باشد; يعنى، نور وجود; چرا كه جهان بدون هستى بخشى خداوند، در ظلمت و تاريكى عدم محض خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 42 - 1،2،4

1 - فرمان روايى آسمان ها و زمين ، تنها از آنِ خداوند است .

و للّه ملك السم_وت و الأرض

تقديم خبر (للّه) بر مبتدا (ملك السماوات. ..)، مفيد حصر و اختصاص است.

2 - جهان هستى ، تنها تحت قدرت

و تدبير خداوند است .

و للّه ملك السم_وت و الأرض

لازمه فرمان روايى انحصارى خداوند بر جهان، اين است كه جهان، تنها تحت قدرت و تدبير او باشد.

4 - تنها خداوند ، مقصد و منت هاى حركت تمامى موجودات جهان است .

و إلى اللّه المصير

برداشت ياد شده با توجه به دو نكته است: 1_ تقدم خبر (إلى اللّه) بر مبتدا (المصير) مفيد حصر مى باشد. 2_ {مصير} به معناى {مرجع} است (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 64 - 6

6 - بازگشت انسان به سوى خدا است .

يوم يرجعون إليه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 2 - 1،7،11

1 _ فرمان روايى جهان ( آسمان ها و زمين ) تنها از آن خدا است .

تبارك . .. الذى له ملك السم_وت و الأرض

7 _ خداوند ، در فرمان روايى خويش بر جهان هستى ، هيچ شريك و همتايى ندارد .

و لم يكن له شريك فى الملك

11 _ خداوند ، آفريننده همه پديد هاى جهان هستى است .

و خلق كلّ شىء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 10 - 2

2 _ خداوند ، ذاتى پاينده و حقيقتى جاودانه

تبارك الذى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 61 - 2

2 _ خداوند ، ذاتى پاينده و حقيقتى جاودانه

تبارك الذى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 9 - 1

1 - خداوند ، تنها قدرت قاهر شكست ناپذير

و إنّ

ربّك لهو العزيز

{العزيز} مسند محلى به {ال} جنس و مفيد حصر است. گفتنى است كه اهل لغت در معناى {عزيز} گفته اند: {الغالب الذى لايغلب; پيروزمندى كه شكست نمى خورد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 28 - 2

2 - پروردگار جهانيان ، پروردگار و مدبر شرق و غرب عالم و هر آنچه ميان آن دو است .

قال ربّ المشرق و المغرب و ما بينهما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 47 - 3

3 - تمامى جهان هستى ، تحت ربوبيت واحد خداوند

بربّ الع_لمين

{العالمين} جمع با الف و لام و مفيد استغراق است. بنابراين {ربّ العالمين}; يعنى، پروردگار همه جهانيان.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 98 - 2

2 - هيچ چيز ، قابل مقايسه و برابرى با پروردگار جهانيان نيست .

إن كنّا لفى ضل_ل مبين . إذ نسوّيكم بربّ الع_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 192 - 8

8 - مجموعه نظام هستى ، تحت تدبير و ربوبيت يگانه خداوند

و إنّه لتنزيل ربّ الع_لمين

{العالمين} جمع همراه با {ال} و مفيد عموم است. بنابراين {ربّ العالمين}; يعنى، پروردگار همه عالم ها.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 26 - 1،2

1 - خدا ، تنها معبود راستين و شايسته پرستش

ألاّيسجدوا للّه . .. اللّه لا إل_ه إلاّ هو

2 - خدا ، يگانه پروردگار و مدبر نظام آفرينش

ربّ العرش

{عرش} معادل تخت است و مقصود از آن در

اين جا مركز تدبير امور عالم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 60 - 1

1 - خدا ، آفريدگار يگانه آسمان ها و زمين

أمّن خلق السم_وت و الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 91 - 3

3 - خداوند ، يگانه مالك تمامى مظاهر هستى

و له كلّ شىء

تقديم {له} بيانگر حصر است; يعنى، همه چيز، تنها مال او است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 47 - 3

3 - مجازات خطاكاران پيش از تبيين راه صواب و خطا براى ايشان ، امرى نادرست و نكوهيده در بينش الهى

و لولا أن تصيبهم مصيبة . .. و نكون من المؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 68 - 10

10 - ساحت خداوند از داشتن انباز در آفرينش و تدبير خلق منزه و برتر است .

و ربّك يخلق . .. سبح_ن اللّه و تع_لى عمّا يشركون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 70 - 1،2،9

1 - الوهيت و معبود بودن ، تنها شايسته ذات پاك خداوند

و هو اللّه

ضمير {هو} در {هو اللّه} راجع به ذات پاك خداوند است و {ال} در {اللّه} براى تلميح و اشاره به صفت الوهيت مى باشد. بنابراين {هو اللّه} مرادف با {هو الاءل_ه} است; يعنى، تنها آن ذات پاك و حقيقت محض است كه سزاوار الوهيت است و نه غير او. جمله بعد; يعنى، {و هو اللّه لا إل_ه إلاّهو} تأكيد براى

همين معنا است.

2 - معبودى جز ذات پاك خداوند نيست .

لا إل_ه إلاّ هو

9 - بازگشت همه انسان ها ، تنها به سوى خداوند است .

و إليه ترجعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 71 - 3،7

3 - خدا ، قدرت مطلق و بلامنازع جهان آفرينش است .

قل أرءيتم إن جعل اللّه عليكم الّيل سرمدًا إلى يوم القي_مة من إل_ه غير اللّه

مفاد آيه بالا، اين است كه اگر خدا چيزى را بخواهد، در تمام هستى كسى نيست كه بتواند اراده او را نقض كند و برخلاف خواست او كارى انجام دهد.

7 - خدا ، تنها معبود شايسته پرستش

من إل_ه غير اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 72 - 3،6

3 - خدا ، قدرت مطلق و بلامنازع جهان آفرينش است .

قل أرءيتم إن جعل اللّه عليكم النهار سرمدًا . .. من إل_ه غير اللّه ... أفلاتبصرون

مفاد آيه بالا اين است كه هرگاه خداوند كارى را اراده كند، هيچ كس نمى تواند اراده او را نقض كند و برخلاف خواسته او كارى انجام دهد.

6 - خدا ، تنها معبود شايسته پرستش

من إل_ه غير اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 88 - 4،5،12

4 - وجود معبودى جز خدا ، حقيقت ندارد .

لا إل_ه إلاّ هو

5 - خدا ، تنها معبود شايسته پرستش است .

لا إل_ه إلاّ هو

12 - بازگشت همگان تنها به سوى خداوند است .

و إليه ترجعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 -

8 - 10،11

10 - بازگشت همه انسان ها ، تنها ، به سوى خداوند است .

إلىّ مرجعكم

تقديم خبر (إلىّ) بر مبتدا (مرجعكم)، افاده حصر مى كند.

11 - مبدأ و مرجع انسان ها ، خداوند است .

إلىّ مرجعكم

رجوع، به معناى {بازگشت به جايى است كه آغاز، از آن جا بوده است. }.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 17 - 16

16 - خداوند ، مبدأ و مقصد انسان هااست .

إليه ترجعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 19 - 2

2 - خداوند ، پديدآورنده عالم است .

يبدئ اللّه الخلق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 21 - 5

5 - بازگشت همه انسان ها ، تنها ، به خداوند است .

و إليه تقلبون

{قلب} (ريشه {تقلبون}) به معناى {بازگرداندن چيزى از جهتى به جهتى} است. با توجّه به معناى لغوى آن، {تقلبون}، به معناى {ترجعون} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 57 - 3

3 - خداوند ، مبدأ و مرجع انسان ها است .

ثمّ إلينا ترجعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 11 - 7

7 - خداوند ، مبدأ انسان ها و مرجع نهايى آنها است .

اللّه يبدؤا الخلق ثمّ يعيده ثمّ إليه ترجعون

كلمه {ترجعون} از ريشه {رجوع} است و طبق گفته راغب، رجوع، بازگشت به جايى است كه مبدأ و شروع بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30

- 54 - 3

3 - خداوند ، تنها آفريننده انسان ها است .

اللّه الذى خلقكم

معرفه بودن مبتدا و خبر اختصاص و حصر را مى رساند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 11 - 3

3 - همه عالم آفريده خداوند است و هيچ كس ، جز او در آن نقش نداشته است .

ه_ذا خلق اللّه فأرونى ماذا خلق الذين من دونه

جمله {ه_ذا خلق اللّه} اشاره به خلق آسمان ها و زمين و كوه ها و جنبدگان و آب و گياهان _ كه در آيه قبل، از آنها سخن رفته است و مجموعه آنها، عالم را تشكيل مى دهند _ دارد. بنابراين، مراد از آن، آفرينش همه عالم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 15 - 14

14 - آغاز و بازگشت انسان ها ، خداوند است .

ثمّ إلىّ مرجعكم

{رجوع} در لغت، به معناى بازگشت به جايگاهى است كه شروع از آن جا بوده است (مفردات راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 23 - 4

4 - خداوند ، تنها مبدأ و مرجع انسان ها است .

إلينا مرجعهم

از تقديم خبر، حصر استفاده مى شود. لازم به ذكر است كه آيه، اگرچه درباره كافران است، اما كافران، در مورد بازگشت شان به خدا خصوصيتى ندارند و اين بازگشت، براى همه انسان ها است. گفتنى است از واژه {مرجع} (بازگشتن) به دست مى آيد كه مبدأ نيز خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 25 -

6

6 - تنها ، آفريدگارِ يك تا ، شايسته همه حمد ها و ستايش ها است .

و لئن سألتهم . .. ليقولنّ اللّه قل الحمد للّه

{ال} در {الحمد} براى استغراق و مفيد نكته ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 26 - 9

9 - هيچ كس در خالقيت و مالكيت ، و در نتيجه ، مديريت خداوند بر عالم ، شريك او نيست . *

من خلق السموت و الأرض . .. للّه ما فى السموت و الأرض إنّ اللّه هو الغنىّ

بيان اعتراف مشركان به توحيد در خالقيت خداوند و سپس تبيين مالكيت انحصارى او برپديده هاى عالم و اعلام بى نيازى مطلق او، مى تواند بيان كننده اين باشد كه در تدبير عالم نيز شريكى ندارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 30 - 10

10 - تنها خداوند ، بسى برتر و والاتر از شريك داشتن است .

و أنّ اللّه هو العلىّ الكبير

ضمير فصل {هو} و {ال} جنس در {العلىّ} و {الكبير} _ كه هر دو خبر {أنّ} هستند _ دلالت بر حصر مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 4 - 8

8 - خلق و تدبير جهان ، نشأت يافته از مبدأ واحد است .

اللّه الذى خلق . .. ثمّ استوى على العرش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 5 - 1،6،7

1 - مجموعه امور هستى ( آسمان و زمين ) ، تحت تدبير خداى يكتا است .

يدبّر الأمر

من السماء إلى الأرض

{أمر} به معناى {فعل و شأن} است و {ال} در آن، براى جنس بوده و در نتيجه، دلالت بر همه امور و كارها مى كند.

6 - بازگشت نهايى عالمِ هستى در پايان جهان ، به سوى خدا است .

ثمّ يعرج إليه فى يوم كان مقداره ألف سنة

7 - خداوند ، مبدأ و منت هاى همه امور جهان است .

خلق اللّه السم_وت و الأرض . .. يدبّر الأمر ... ثمّ يعرج إليه فى يوم كان مقداره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 11 - 9،10

9 - بازگشت انسان به سوى پروردگار ، پس از مرگ و پايان حيات دنيوى ، قهرى است .

يتوفّي_كم . .. ثمّ إلى ربّكم ترجعون

فعل مجهول {ترجعون} (بازگشت داده مى شويد) حكايت از بازگشت قهرى دارد.

10 - پروردگار ، مبدأ و منت هاى حركت انسان ها است .

ثمّ إلى ربّكم ترجعون

{رجوع} در جايى اطلاق مى شود كه سابقه اى داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 22 - 10

10 - خداوند ، مالك مطلق عالم است و خود به تنهايى امور آن را تدبير مى كند .

قل ادعوا الذين زعمتم من دون اللّه لايملكون مثقال ذرّة فى السم_وت و لا فى الأرض و

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 27 - 6

6 - خداوند ، يگانه و يكتا است و شريكى ندارد .

قل أرونى الذين ألحقتم به شركاء كلاّ بل هو اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر -

35 - 3 - 4،8

4 - تنها خداوند ، خالق جهان و روزى دهنده انسان ها است .

هل من خ_لق غير اللّه يرزقكم من السماء و الأرض

8 - در جهان هستى معبودى جز اللّه ، حقيقتاً وجود ندارد .

لا إل_ه إلاّ هو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 9 - 10

10 - نظم حاكم بر پديده هاى طبيعت ، چون حركت باد ها ، تشكيل ابر ها و نزول باران حيات آفرين ، دليل بر قدرت خداوند و يكتايى او

و اللّه الذى أرسل الري_ح فتثير سحابًا . .. فأحيينا به الأرض بعد موتها كذلك النشو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 18 - 15،16

15 - بازگشت انسان ها ، تنها به سوى خداوند است .

و إلى اللّه المصير

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين است كه آيه شريفه تنها ناظر به بازگشت انسان ها باشد. گفتنى است تقديم خبر (إلى اللّه) بر مبتدا (المصير)، مفيد حصر مى باشد.

16 - تنها خداوند ، مقصد و منتهااليه حركت تمامى موجودات جهان است .

و إلى اللّه المصير

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين احتمال است كه آيه شريفه، ناظر به حركت و بازگشت همه موجودات باشد. گفتنى است {مصير} به معناى {مرجع} است (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 40 - 3

3 - خداوند ، در آفرينش جهان ( آسمان ها ، زمين و . . . ) و تدبير امور آن ، بى شريك است .

قل أرءيتم شركاءكم الذين تدعون من دون اللّه

أرونى ماذا خلقوا من الأرض أم لهم شرك

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه امر {أرونى} تعجيزى است و مفاد آن چنين مى باشد: شما مشركان از آوردن نمونه اى از دخالت معبودهايتان در آفرينش ناتوانيد. بنابراين خداوند در آفرينش و تدبير جهان بى شريك مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 22 - 6

6 - بازگشت انسان ها به سوى خدا است .

و إليه ترجعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 25 - 6

6 - خداوند ، پروردگار حقيقى انسان ها است .

ءامنت بربّكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 71 - 5

5 - آفرينش ، مخصوص خدا است و او در آفرينش جهان هيچ شريكى ندارد .

أوَلم يروا أنّا خلقنا لهم ممّا عملت أيدينا أنع_مًا

تأكيد خداوند بر آفريدگارى خويش (أنّا خلقنا) و نيز جلوه قدرت خود دانستن پديده هاى جهان (ممّا عملت أيدينا أنعاماً) گوياى برداشت ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 83 - 5

5 - بازگشت همگان ، به سوى خدا است .

و إليه ترجعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 4 - 1

1 - سراسر جهان هستى ، تنها از يك معبود حقيقى برخوردار است .

إنّ إل_هكم لوحد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 5 - 1

1 - جهان طبيعت ( آسمان ها ، زمين و

پديده هاى ميان آنها ) ، تحت ربوبيت خداى يگانه است .

إنّ إل_هكم لوحد . ربّ السم_وت و الأرض و ما بينهما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 35 - 5

5 - اللّه ، تنها معبود حقيقى است .

لا إل_ه إلاّ اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 87 - 4

4 - خدا ، پروردگار جهانيان است .

بربّ الع_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 126 - 2

2 - خداوند ، ربّ و پروردگار همه انسان ها است .

اللّه ربّكم و ربّ ءابائكم الأوّلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 65 - 6،7

6 - هيچ معبود حقيقى ، جز اللّه در عالم وجود ندارد .

ما من إل_ه إلاّ اللّه الوحد القهّار

7 - خداوند ، ذاتى واحد ، بى كثرت و بدون اجزا است .

ما من إل_ه إلاّ اللّه الوحد

جمله {ما من إله إلاّ اللّه} مى تواند مربوط به يكتايى خدا در برابر شرك و اعتقاد به چند خدايى باشد. صفت {الواحد} نيز مى تواند به وحدانيت ذات پروردگار _ در برابر اعتقاد به تجسّم و تركيب ذات او _ اشاره داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 66 - 2

2 - جهان هستى ، در حال حركت به سوى كمال است .

ربّ السموت و الأرض و ما بينهما

{ربّ} به معناى تربيت كردن است و تربيت ايجاد حالتى در شىء پس از حالت قبل است

تا آن گاه كه به حد تمام و كمال برسد (مفردات راغب). اين معنا حكايت از حركت تكاملى دارد. گفتنى است كه كلمه {ربّ}، مشترك لفظى ميان وصف و مصدر مى باشد و در اين آيه، معناى وصفى آن مراد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 3 - 1

1 - تنها خداوند ، شايسته عبادت خالصانه و اطاعت بى چون و چرا است .

ألا للّه الدين الخالص

{الدين} مبتدا و مسنداليه و {للّه} خبر و مسند است. تقديم مسند بر مسنداليه، مفيد حصر و اختصاص است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 4 - 9

9 - خداوند ، يكتا و يگانه و چيره و پيروز است .

هو اللّه الوحد القهّار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 7 - 14

14 - خداوند ، مرجع و فرجام سير انسان ها است .

ثمّ إلى ربّكم مرجعكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 44 - 5،6،8

5 - جهان آفرينش ، تحت فرمانروايى واحدى اداره مى شود .

له ملك السم_وت و الأرض

6 - فرمانروايى مطلق خداوند بر جهان هستى ، دليل در اختيار داشتن همه شفاعت ها در دست خدا و ناتوانى غير او از هرگونه شفاعت خودسرانه

قل للّه الشف_عة جميعًا له ملك السم_وت و الأرض

جمله {له ملك السماوات. ..} در مقام تعليل براى جمله پيش (للّه الشفاعة جمياً) است; يعنى، چون فرمانروايى جهان به دست خداوند است، پس شفاعت هم _ كه جزئى از فرمانروايى است _

در اختيار او قرار خواهد داشت.

8 - بازگشت همه انسان ها پس از مرگ تنها به سوى خدا است .

ثمّ إليه ترجعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 62 - 1،2

1 - خداوند ، آفريننده هر چيزى است .

اللّه خ_لق كلّ شىء

2 - همه پديده هاى جهان هستى ، جلوه هاى خالقيت و توحيد ربوبى خداوند است .

اللّه خ_لق كلّ شىء

آيه شريفه به قرينه آيه 64 _ كه به منزله نتيجه اين آيه بوده و در آن شرك محكوم گرديده است _ درصدد بيان نشانه هاى خالقيت خدا و اثبات توحيد ربوبى او است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 63 - 1

1 - كليد و سررشته تمامى امور جهان ، در اختيار خدا است .

له مقاليد السم_وت و الأرض

{مقاليد} در آيه شريفه يا مترادف {مفاتيح} (كليدها) و يا به معناى {خزائن} (گنجينه ها) است (لسان العرب ). در هر صورت اين تعبير كنايه از سلطه بر جهان و در اختيار داشتن آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 64 - 2

2 - عبادت ، تنها شايسته خالق هستى و مدبر و صاحب اختيار جهان است .

قل أفغير اللّه تأمرونّى أعبد

{فا} در {أفغير اللّه} يا براى تفريع اين آيه به آيات پيش است _ كه از خالقيت و تدبير خدا سخن گفته است _ و يا رابطه براى جواب شرط مقدر است كه تقدير آن چنين مى باشد: {إن كان اللّه خالق كلّ شىء فكيف تأمروننى أن أعبد غير اللّه}.

در هر صورت پيام آيه شريفه اين است كه با وجود خالق بودن خداوند، عبادت غير او شايسته نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 66 - 3،7

3 - تنها خداوند شايسته پرستش است .

أفغير اللّه تأمرونّى أعبد . .. بل اللّه فاعبد

7 - تنها تلاش و عمل در سايه توحيد و يكتاپرستى ، ثمربخش و سودآور است .

لئن أشركت ليحبطنّ عملك . .. بل اللّه فاعبد و كن من الش_كرين

از مقابله ميان شرك و توحيد و تأثير آن دو در رفتار آدمى و نتايج آن، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 67 - 11

11 - ساحت خداوند ، از داشتن هرگونه شريك منزّه و برتر است .

تع_لى عمّا يشركون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 3 - 9،11

9 - هيچ معبود حقيقى ، جز اللّه در جهان هستى وجود ندارد .

لا إل_ه إلاّ هو

{إل_ه} به معناى معبود است.

11-بازگشت همگان تنها به سوى خداوند است .

إليه المصير

{مصير} به معناى بازگشت است و تقديم {إليه} مفيد حصر مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 13 - 4

4 - اتمام حجت خداوند بر انسان ها ، از راه ارائه آيات و نشانه هايش بر حقانيت خود

هو الذى يريكم ءاي_ته

يادآورى آيات و نشانه هاى ارائه شده از سوى خداوند به بشر _ پس از ذكر عذاب شدن كافران و منكران _ مى تواند به منظور اتمام حجت باشد.

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 16 - 5

5 - فرمان روايى جهان ، تنها از آنِ خداوند است .

لمن الملك اليوم للّه الوحد القهّار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 42 - 6

6 - خدايى جز { اللّه } ، در جهانِ هستى وجود ندارد .

تدعوننى لأكفر باللّه و أشرك به ما ليس لى به علم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 43 - 5

5 - بازگشت همه انسان ها ، به سوى خدا است .

و أنّ مردّنا إلى اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 62 - 1،3،4

1 - خداوند ، حقيقتى متمايز ، شناخته شده و بى مانند در صفات و افعال

ذلكم اللّه ربّكم

{ذلكم} براى اشاره به شىء حاضر است كه در اين آيه، اسم جلاله (اللّه) مى باشد. آمدن آن به جاى ضمير {هو}، مى رساند كه خداوند حقيقتى است بس معلوم و روشن كه اگر افعال و صفاتش بازگو شود، چنان شناخته شده و از ديگر حقايق ممتاز مى گردد كه گويا حقيقتى قابل مشاهده و حاضر مى باشد.

3 - خداوند ، خالق همه چيز است .

خ_لق كلّ شىء

4 - در جهان هستى معبودى جز اللّه ، حقيقتاً وجود ندارد .

لا إل_ه إلاّ هو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 64 - 11،16،18

11 - خداوند ، حقيقتى متمايز ، شناخته شده و بى مانند در صفات و افعال

ذلكم اللّه ربّكم

{ذلكم}

براى اشاره به شىء حاضر است كه در اين آيه، اسم جلاله (اللّه) مى باشد. آمدن آن به جاى ضمير {هو} مى تواند حاكى از اين حقيقت باشد كه خداوند، حقيقتى معلوم و روشن است كه اگر افعال و صفات او بازگو شود، چنان شناخته شده و از ديگر حقايق ممتاز مى گردد كه گويا حقيقتى قابل مشاهده و حاضر مى باشد.

16 - خداوند ، ذاتى پاينده و حقيقتى جاودانه

فتبارك اللّه ربّ الع_لمين

18 - تمامى موجودات جهان هستى ، تحت ربوبيت خداوند هستند .

اللّه ربّ الع_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 65 - 1،3،12

1 - تنها خداوند ، ذات داراى حيات حقيقى ، مستقل و جاويد است .

هو الحىّ

جمله { هو الحىّ} مفيد حصر است. انحصار حيات براى خداوند _ با آن كه موجودات بسيارى از حيات بر خورداراند _ گوياى اين حقيقت است كه حيات خداوند، حياتى است ذاتى، حقيقى و جاويد و حيات ديگر موجودات، حياتى وابسته و رو به زوال است.

3 - معبودى جز اللّه حقيقتاً وجود ندارد .

لا إل_ه إلاّ هو

{إل_ه} به معناى معبود است.

12 - تنها خداوند ، شايسته و بايسته ستايش است .

الحمد للّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 81 - 1،2،3

1 - خداوند ، آيات و نشانه هاى قدرت و ربوبيت بى همتاى خود را به انسان ها نشان داده و شناسانده است .

و يريكم ءاي_ته

2 - آفرينش دام ها و كشتى ها ، از نشانه ها و دلايل قدرت و ربوبيت بى همتاى خداوند

اللّه الذى جعل لكم الأنع_م .

.. و عليها و على الفلك تحملون . و يريكم ءاي_ته

از مصاديق مورد نظر آيه شريفه براى آيات الهى، دام ها و كشتى ها (موضوع بحث آيه قبل) مى باشد.

3 - وجود دلايل و نشانه هاى متعدد و گوناگون ، بر اثبات قدرت و يكتايى خداوند در هستى

و يريكم ءاي_ته فأىّ ءاي_ت اللّه

برداشت ياد شده از جمع آمدن {آيات} استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 9 - 7،10،14

7 - خداوند ، مبرّا از هر شريك و همانند

قل أئنّكم لتكفرون . .. تجعلون له أندادًا

از استفهام در {أئنّكم} مطلب بالا استفاده مى شود.

10 - تنها آفريننده زمين ، پروردگار و مدبر عالم هستى است .

لتكفرون بالذى خلق الأرض . .. ذلك ربّ الع_لمين ${ذلك} به قرينه مقام خبر مقدم و {ر

{ذلك} به قرينه مقام خبر مقدم و {ربّ العالمين} مبتداى مؤخر است و تقديم خبر بر مبتدا مفيد حصر است.

14 - داشتن شريك ، دور از ساحت بلند ربوبيت خدا است .

و تجعلون له أندادًا ذلك ربّ الع_لمين

تعبير {ذلك} كه اشاره به دور است مى تواند بيان كننده رفعت مقام ربوبى از داشتن شريك باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 10 - 7

7 - كوه هاى استوار ، بركت سرشار زمين ، تغيير فصل ها و تأمين نيار هاى غذايى موجودات ، از نشانه هاى ربوبيت بى همتاى خدا

ذلك ربّ الع_لمين . و جعل فيها روسى من فوقها و برك فيها و قدّر فيها أقوتها فى أرب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16

- فصلت - 41 - 12 - 17

17 - سامان دادن آسمان هاى هفتگانه ، تدبير امور آنها و آفرينش ستارگان و نگهبانى از آسمان ها ، جلوه اى از ربوبيت خدا و نشانه يكتايى او در تدبير هستى است .

ذلك ربّ الع_لمين . .. فقض_هنّ سبع سم_وت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 21 - 11

11 - بازگشت انسان ها ، تنها به سوى خداوند است .

و إليه ترجعون

تقديم {إليه} بر {ترجعون} مى تواند براى افاده حصر باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 30 - 2

2 - تنها خداوند ، پروردگار و مدبر امور انسان ها است .

إنّ الذين قالوا ربّنا اللّه

با توجه به حصر مستفاد از {ربّنا اللّه}، مطلب بالا قابل برداشت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 37 - 11

11 - عبادت و پرستش ، تنها شايسته آفريدگار جهان است ; و نه در شأن مخلوقات او .

و اسجدوا للّه الذى خلقهنّ إن كنتم إيّاه تعبدون

تقديم {إيّاه} بر {تعبدون} علاوه بر رعايت فاصله آيات، مى تواند براى حصر نيز باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 39 - 12،17

12 - تمامى امور ، در حيطه قدرت مطلق و گسترده خداوند است .

إنّه على كلّ شىء قدير

17 - حيات زمين در دنيا و رستاخيز مردگان در قيامت ، نمادى از قدرت بى بديل خداوند است .

إنّ الذى أحياها لمحى الموتى إنّه على كلّ شىء قدير

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 4 - 2

2 - وحى و بعثت پيامبران ، مقتضاى مالكيت و ربوبيت بى شريك خدا بر جهان و انسان

كذلك يوحى إليك . .. له ما فى السم_وت و ما فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 6 - 3

3 - خداوند يگانه ، تنها معبود و شايسته پرستش در جهان هستى

و الذين اتّخذوا من دونه أولياء

بنابراين كه مراد از ولى _ مفرد اولياء _ معبود باشد از سخن تهديدآميز آيه مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 9 - 6

6 - خداوند يگانه ، تنها معبود و شايسته پرستش در جهان هستى

فاللّه هو الولىّ

بنابراين كه مراد از{الولىّ} معبود باشد مطلب فوق برداشت مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 10 - 8

8 - ولايت منحصر و بى همتا ، قدرت نامحدود و مرجعيت نهايى در تشريع و داورى ، از ويژگى هاى پروردگار جهان

فاللّه هو الولىّ . .. ذلكم اللّه ربّى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 11 - 12

12 - خداوند ، ذاتى بى همتا و بى مانند

ليس كمثله شىء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 15 - 22،30

22 - خداوند ، پروردگار يگانه همه انسان ها

اللّه ربّنا و ربّكم

30 - بازگشت همه انسان ها به سوى خدا است .

و إليه المصير

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 53 - 3،8،9

3 - تمامى موجودات زمين و آسمان ، مملوك خداوند هستى اند .

له ما فى السم_وت و ما فى الأرض

8 - بازگشت تمامى موجودات به سوى خداوند است .

ألا إلى اللّه تصير الأُمور

9 - همه امور در جهان هستى ، به سوى الهى شدن در حركت است .

ألا إلى اللّه تصير الأُمور

با توجه به ماده {صيرورت} برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 14 - 4

4 - خداوند ، منت هاى حركت و سير وجودى انسان است .

و إنّا إلى ربّنا لمنقلبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 85 - 7

7 - بازگشت حتمى و قهرى آدميان ، به سوى فرمانرواى هستى ( خداوند )

و إليه ترجعون

مجهول آمدن {تُرجعون}، قهرى بودن معاد را مى رساند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 20 - 5

5- تنها پروردگار جهان ، پناهگاه انسان ، در سختى ها و دشوارى هاى زندگى است .

و إنّى عذت بربّى و ربّكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 42 - 6

6- قدرت مطلقه و رحمت گسترده ، در انحصار خداوند است .

إنّه هو العزيز الرحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 10 - 6

6 - تنها خداوند ، سرپرست و ياور حقيقى انسان ها ، در دنيا و آخرت است .

ولا يغنى . .. ما

اتّخذوا من دون اللّه أولياء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 15 - 8

8 - بازگشت همه انسان ها ( نيك كرداران و بدكاران ) به سوى پروردگار

من عمل ص_لحًا . .. و من أساء ... ثمّ إلى ربّكم ترجعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 27 - 1

1 - خداوند ، يگانه فرمانرواى آسمان ها و زمين

و للّه ملك السم_وت و الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 36 - 1،4،9

1 - تنها خداوند ، شايسته حمد و ستايش بى پايان

فللّه الحمد

تقدم {للّه} بر {الحمد} مفيد حصر است.

4 - خداوند ، يگانه پروردگار آسمان ها و زمين و تمامى جهانيان

ربّ السموت و ربّ الأرض ربّ الع_لمين

9 - حاكميت تدبير و مديريت خداوند يكتا ، بر كل نظام هستى

فللّه الحمد ربّ السموت و ربّ الأرض ربّ الع_لمين

تكرار واژه {ربّ} در آيه شريفه، مى تواند در راستاى شرك زدايى و تثبيت باور به حاكميت مطلق ربوبيت خداوند باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 37 - 3

3 - ربوبيت يگانه خداوند در جهان هستى ، نمودى از عظمت و كبريايى او است .

ربّ السموت و ربّ الأرض . .. و له الكبرياء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 19 - 4

4- تنها خداوند ، شايسته پرستش است .

فاعلم أنّه لا إل_ه إلاّ اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48

- 4 - 13

13 - نيرو ها و قواى آسمان ها و زمين ، تنها از آن خداوند و در اختيار او است .

و للّه جنود السم_وت و الأرض

{لام} در {للّه} مفيد اختصاص و ملكيت است و مى رساند كه قواى هستى، مسخّر خدا و در خدمت تحقق اهداف او است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 14 - 1

1 - خداوند ، تنها مالك و فرمانرواى آسمان ها و زمين

و للّه ملك السم_وت و الأرض

{ملك} به معناى پادشاهى و فرمانروايى و ملازم با مالكيت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 43 - 4

4 - بازگشت و حركت تمامى موجودات ، تنها به سوى خداوند است .

و إلينا المصير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 58 - 1،7

1 - خداوند ، يگانه روزى دهنده در نظام هستى

إنّ اللّه هو الرزّاق

ضمير فصل {هو}، تأكيد و اختصاص را افاده مى كند.

7 - تمام قدرت ها و واسطه هاى فيض در نظام هستى ، در مالكيت و سيطره يگانه خداوند

إنّ اللّه هو . .. ذوالقوّة المتين

تعبير {ذوالقوّة} _ به جاى {القوى} _ مى تواند اشاره به اين حقيقت داشته باشد كه خداوند، نه تنها قوى است; بلكه هر نوع توان و قدرتى كه در نظام وجود يافت شود، مملوك و مقهور او است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 36 - 1

1 - آفرينش آسمان ها و زمين ، مخصوص خداوند و غير او فاقد

كمترين تأثير درآن

أم خلقوا السم_وت و الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 43 - 2

2 - خداوند ، يگانه معبود به حق هستى است .

أم لهم إل_ه غير اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 42 - 1

1 - سررشته تمامى امور ، تنها در اختيار خداوند است .

و أنّ إلى ربّك المنتهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 49 - 1

1 - تمامى قلمرو هستى ، در انحصار ربوبيت خداوند ، از زمين خاكى تا ستاره { شِعرى }

و أنّه هو ربّ الشِعرى

تصريح به {شعرى}، مى تواند از آن جهت باشد كه اين ستاره، در نقطه اى بس دور در فضا قرار دارد و يادكرد آن در حقيقت، براى بيان يگانگى ربوبيت خداوند بر تمام قلمرو گسترده هستى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 27 - 1

1 - تنها حقيقت باقى در نظام هستى ، ذات يگانه پروردگار است .

كلّ من عليها فان . و يبقى وجه ربّك

مفسران {وجه} را در آيه شريفه به معناى ذات گرفته اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 78 - 4

4 - خداوند ، ذاتى پاينده و جاودان

تب_رك اسم ربّك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 59 - 2

2 - نقش منحصر به فرد خداوند ، در ايجاد و آفرينش انسان از منى در رحم

أفرءيتم ما تمنون .

.. أم نحن الخ_لقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 64 - 3

3 - نقش الهى در فرايند رشد دانه ها در زمين ، منحصر به فرد بوده و هيچ نيرويى توان چنين عملى را ندارد .

أم نحن الزرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 2 - 1،4،5

1 - فرمانروايى آسمان ها و زمين ، تنها در اختيار خداوند است .

له ملك السم_وت و الأرض

تقديم خبر (له) بر مبتدا (ملك) افاده حصر مى كند و {ملك} به معناى سلطنت و فرمانروايى است.

4 - مرگ و حيات ، در اختيار خداوند بوده و او است كه مى ميراند و زنده مى گرداند .

يحيى و يميت

5 - خداوند ، بر انجام دادن هر چيزى قادر و توانا است .

و هو على كلّ شىء قدير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 4 - 5

5 - تدبير و اداره امور جهان در اختيار خداوند است .

خلق السم_وت . .. ثمّ استوى على العرش

{عرش}، به معناى تخت است و مراد از آن تخت حكومت و اداره امور جهان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 5 - 1،3

1 - فرمانروايى آسمان ها و زمين ، تنها در اختيار خداوند است .

له ملك السم_وت و الأرض

{ملك} به معناى سلطنت و فرمانروايى است و تقديم خبر (له) بر مبتدا (ملك. ..) افاده حصر مى كند.

3 - بازگشت امور عالم ، تنها به سوى خداوند است .

و إلى اللّه ترجع الأُمور

برداشت

ياد شده بدان احتمال است كه مراد از {الأمور}، كارهاى مربوط به همه جهان باشد. گفتنى است كه تقديم جار و مجرور (إلى اللّه) بر {ترجع} بيانگر حصر است; يعنى، {و إلى اللّه لا إلى غيره ترجع اُمور العالم}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 1 - 3

3 - كمال ذات خداى يگانه هستى ، پيام يكايك موجودات جهان

سب_ّح للّه ما فى السم_وت و ما فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 22 - 1،2،7

1 - { اللّه } ، همان يگانه معبود بى همتا است .

هو اللّه الذى لا إل_ه إلاّ هو

2 - جز { اللّه } ، هيچ كس و هيچ چيز شايسته پرستش نيست .

هو اللّه الذى لا إل_ه إلاّ هو

7 - هر موجودى جز خداى يگانه ، فاقد علم و رحمت گسترده و شايستگى براى پرستش

هو اللّه الذى لا إل_ه إلاّ هو ع_لم الغيب و الشه_دة هو الرحم_ن الرحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 23 - 1،2،18

1 - يگانه معبود هستى ، فرمانرواى مطلق نظام وجود است .

هو اللّه الذى . .. الملك القدّوس

2 - يگانه مدبّر و فرمانرواى جهان هستى ، شايسته مقام خداوندى و پرستش است .

هو اللّه الذى لا إل_ه إلاّ هو الملك

وصف {الملك} براى جمله قبل، اشعار به عليت دارد.

18 - فرمانرواى مقتدر و شكست ناپذير هستى ، منزّه از هر گونه شريك

سبح_ن اللّه عمّا يشركون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 24

- 4

4 - خداى يگانه ، صورت بخش و شكل دهنده به مظاهر وجود و نظام هستى

هو اللّه . .. المصوّر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 4 - 7،30

7 - عبادت و پرستش ، تنها شايسته خداوند يگانه

إأنّا برءؤا. .. و ممّا تعبدون من دون اللّه

30 - حركت همه مظاهر هستى ، به سوى خداى يگانه

و إليك المصير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 1 - 6

6 - فرمان روايى عالم ، تنها در انحصار خداوند است .

له الملك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 3 - 9،10

9 - بازگشت نهايى تمامى امور و همه چيز ها ، به سوى خداوند است .

و إليه المصير

10 - جهان آفرينش ، در حال حركت است و خدا منت ها اليه اين حركت مى باشد .

و إليه المصير

{ال} در {المصير} براى جنس است; يعنى، هر تحوّل و حركتى در جهان هستى، تنها به سوى خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 13 - 1،2

1 - هيچ معبود حقيقى ، جز { اللّه } در عالم وجود ندارد .

اللّه لا إل_ه إلاّ هو

2 - معبودى جز { اللّه } شايستگى عبادت ندارد .

اللّه لا إل_ه إلاّ هو

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين نكته است كه نفى در {لا إل_ه إلاّ هو} نفى شايستگى باشد، نه نفى وجود; زيرا در عالم معبودهاى ادعايى بسيارى وجود دارد، ولى آنها شايستگى معبوديت را ندارند.

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 1 - 3،4

3 - فرمانروايى جهان ، تنها در دست خداوند است .

الذى بيده الملك

تقديم مسند (بيده) بر مسنداليه (الملك)، افاده اختصاص مى كند.

4 - افاضه خير ها و بركت ها از سوى خداوند ، برخاسته از فرمانروايى انحصارى او بر جهان است .

تب_رك الذى بيده الملك

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه جمله {الذى بيده الملك} مى تواند در مقام توضيح و تبيين {تبارك} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 2 - 13

13 - آگاهى بشر از فلسفه و هدف زندگى خويش ، امرى مهم و برخوردار از جايگاهى ويژه در جهان بينى الهى _ اسلامى

ليبلوكم أيّكم أحسن عملاً

يادكرد فلسفه و هدف خلقت انسان در آغاز سوره و قرار گرفتن آن در سلسله مباحث مربوط به خدا و جهان، بيانگر اهميت و جايگاه ويژه اين موضوع در ميان موضوعات قرآنى و دينى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 21 - 2

2 - منابع رزق و روزى انسان ها ، تنها به دست خداوند است .

أمّن ه_ذا الذى يرزقكم إن أمسك رزقه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 9 - 3

3 - هيچ معبود حقيقى در جهان هستى جز { اللّه } وجود ندارد و جز او كسى شايسته پرستش نيست .

لا إل_ه إلاّ هو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 26 - 6

6 - منزّه دانستن خداوند

از هر عيب و نقصى و اعتراف به اين حقيقت ، امرى مهم در سلسله معارف الهى

و سبّحه ليلاً طويلاً

توصيه خداوند به پيامبر(ص)، مبنى بر تسبيح او در بيشتر اوقات شب _ به عنوان برنامه اى دائمى _ بيانگر حقيقت ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 33 - 1

1 - سودمندى آسمان ، شب ، روز ، زمين ، آب ، گياه و كوه ها براى انسان و دام ، هدف خداوند از آفرينش و سامان بخشى آنها است .

مت_عًا لكم و لأنع_مكم

{متاعاً} مفعول له است. اين كلمه گرچه اسم است براى هر چيزى كه سودمند باشد (لسان العرب); ولى در اين آيه جايگزين مصدر شده است; يعنى، {تمتيعاً لكم}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 6 - 4

4 - ملاقات خداوند و حضور در پيشگاه او ، فرجام محتوم هر انسان و با هر نوع كردار است .

ي_أيّها الإنس_ن إنّك كادح . .. فمل_قيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 9 - 1

1 - حاكميت و مالكيت بر آسمان ها و زمين ، مخصوص خداوند است .

له ملك السم_وت و الأرض

{مُلك} اسم مصدر و به معناى بر عهده داشتن سلطنت است (مصباح). هر جا كلمه {مُلك} به كار رود، مستلزم {مِلك} (مالكيت) نيز خواهد بود. (مفردات راغب)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 1 - 12،13

12 - خداوند ، خالق تمامى مخلوقات است .

الذى خلق

ذكر نشدن مفعولى خاص براى

فعل {خلق}، افاده عموم مى كند و در اين صورت آيه بعد، ذكر خاص بعد از عام خواهد بود. در اين موارد مى توان گفت: {خلق} گرچه متعدى است; ولى به جهت نظر نداشتن به مفعولى خاص، به منزله فعل لازم دانسته شده است. و ممكن است گفته شود: مفعول مقدّر آن، لفظى است كه همه موجودات را شامل مى شود. برخى گفته اند: به قرينه آيه بعد، مفعول محذوف اين فعل نيز {الإنسان} است كه در اين صورت، آيه شريفه تنها به آفرينش انسان نظر خواهد داشت.

13 - ربوبيت ( مالكيت و تدبير امور ) ، ويژه خالق موجودات است .

ربّك الذى خلق

توصيف خداوند به {الذى خلق} _ پس از بيان ربوبيت او _ بيانگر اين نكته است كه خالقيت او، دليل بر ربوبيت او است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 2 - 1

1 - خداوند ، خالق انسان ها است .

خلق الإنس_ن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 8 - 1،5

1 - بازگشت هر موجودى به خداوند است .

إنّ إلى ربّك الرجعى

5 - بازگشت انسان ها به خداوند و به كيفر رسيدن طغيان گران ، جلوه هاى ربوبيت خداوند و در راستاى تدبير امور انسان ها است .

ربّك

ضمير خطاب در {ربك}، ممكن است خطاب به هر كس باشد كه سخن را مى شنود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اخلاص - 112 - 1 - 5،8،11،12،13

5 - وحدانيت خداوند ، حقيقتى ثابت و واقعيتى انكارناپذير است .

هو اللّه أحد

تركيبى كه بسيارى از

اديبان و مفسران براى آيه شريفه پذيرفته اند، اين است كه: {هو} ضمير شأن و جمله {اللّه أحد} مفسر آن باشد كه در حقيقت مرجع ضمير خواهد بود. آوردن ضمير شأن، بيانگر عظمت مطلب و تثبيت آن است; يعنى، حقيقت و واقعيت اين است كه خداوند يكتا است.

8 - خداوند ، تنها معبود شايسته عبادت است .

اللّه أحد

برخى از اهل لغت اصل كلمه {اللّه} را {إل_ه} مى دانند. فعل {اَلَهَ}; يعنى، عبادت كرد، در اين صورت {إل_ه}، به معناى معبود خواهد بود (مفردات راغب). كلمه {اللّه} با آن كه علم است، مى تواند ناظر به معناى لغوى {إله} نيز باشد. در اين صورت مراد از {وحدت معبود}، اين است كه ساير معبودها، دروغين و پندارى اند و شايسته عبادت نيستند.

11 - خداوند ، با چيزى تركيب نمى شود .

أحد

برگزيدن تعبير {أحد} بر {واحد}،به اين دليل است كه {واحد}، در شمارش قرار مى گيرد و ممكن است چيزى به آن ضميمه شود; ولى {أحد} چنين نيست. (مجمع البيان)

12 - خداوند ، بسيط است و اجزا ، اعضا ، جنس و فصل ندارد .

أحد

برخى از اهل لغت گفته اند: احديت خداوند، به اين معنا است كه او قابل تجزيه نيست. (تاج العروس)

13 - تعدد درباره خداوند ، امكان پذير نيست .

أحد

در فرق {أحد} و {واحد} گفته شده است كه مى توان براى {واحد} دومى قرار داد; ولى {أحد} چنين نيست; زيرا {أحد} تمام جنس خود را فرامى گيرد. (مجمع البيان)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اخلاص - 112 - 2 - 9

9 - خداوند ، از چيزى پديد نيامده و بى فرزند

و بى همتا است .

اللّه الصمد

دو آيه بعد (لم يلد و لم يولد . و لم يكن له كفواً أحد)، به دليل قرار نگرفتن حرف عطف بين آنها و اين آيه، مى تواند مفسر كلمه {صمد} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اخلاص - 112 - 3 - 3،4

3 - تجزيه شدن ذات خداوند و جدا شدن چيزى از او ، ممكن نيست .

لم يلد

تعبير ولادت در اين آيه، شامل صادر شدن از مبدأ ديگر و انفصال جزء از كلّ نيز مى باشد.

4 - خداوند ، از چيزى به وجود نيامده است .

و لم يولد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اخلاص - 112 - 4 - 1

1 - خداوند ، بى همتا است .

و لم يكن له كفوًا أحد

{كفو} و {كفؤ} به يك معنا است (قاموس). كفؤ; يعنى، نظير و مساوى. (نهايه ابن اثير)

جهان بينى ثنويت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 78 - 9

9 _ دو مبدأ براى جهان هستى و حوادث آن پنداشتن ( ثنويت ) ، انديشه اى مردود و واهى

قل كلّ من عند اللّه

جهان بينى كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 156 - 12

12 _ تضادّ و دوگانگى بينش اهل ايمان و كفرپيشگان ، در تفسير عوامل حيات و مرگ

و قالوا . .. ما ماتوا و ما قتلوا ... و اللّه يحيى و يميت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 111 - 12

12

_ برخى مشركان و كافران عنود، با نقش مشيت الهى در تأثير اسباب آشنا بودند.

ما كانوا ليؤمنوا إلا أن يشاء الله و لكن أكثرهم يجهلون

جهان بينى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 111 - 12

12 _ برخى مشركان و كافران عنود، با نقش مشيت الهى در تأثير اسباب آشنا بودند.

ما كانوا ليؤمنوا إلا أن يشاء الله و لكن أكثرهم يجهلون

جهان بينى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 9 - 4

4 - منافقان علم گسترده و همه جانبه خدا و آگاهى او را به اسرار و نهان انسان ها ، باور نداشته و بدان معتقد نيستند .

يخدعون اللّه

از اينكه منافقان با نفاق خويش در صدد نيرنگ زدن به خدا برآمده اند، معلوم مى شود كه آنان مى پنداشتند، اگر امرى را مخفى كنند، خداوند از آن آگاه نمى شود.

جهان بينى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 156 - 5

5 - جهان بينى مؤمنان صابر ( از خدا بودن و به سوى او بازگشتن ) دليل صبر و استقامت آنان در برابر دشوارى هاى راه ايمان

الذين إذا أصبتهم مصيبة قالوا إنا للّه و إنا إليه رجعون

{الذين . .. قالوا ...} علاوه بر بيان اوصاف و ويژگى صابران، حكايتگر دليل و علت صبر آنان نيز هست.

جهان بينى و ايدئولوژى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - حمد - 1 - 5 - 3،4،7،9،10،11

3 - باور به ربوبيت خدا ، رحمت آفرينى و مالكيتش بر

روز جزا ، وادار كننده آدمى به پرستش او

رب العلمين. الرحمن الرحيم. ملك يوم الدين. إياك نعبد

4 - شناخت خدا و صفات او ، راه دستيابى به توحيد عبادى است .

الحمد للّه رب العلمين . .. إياك نعبد

7 - ايمان به خدا و صفات او ، مايه باور به حضور همگان در پيشگاه اوست .

الحمد للّه رب العلمين . .. إياك نعبد

تغيير اسلوب كلام در سوره حمد، يعنى التفات از غيبت به خطاب حاوى نكاتى است، از جمله اينكه آدمى پيش از آگاه شدن به صفات خدا _ مانند ربوبيت او بر هستى و . .. _ گويا احساس نمى كند كه خداوند بر همه چيز حاضر و ناظر است; ولى پس از باور به ربوبيت او و ساير صفاتش، خود و ديگران را در محضر خدا مى يابد و او را در همه شؤونات حاضر مى بيند.

9 - شايسته دانستن خدا براى عبادت و اميد به رحمت هاى او ، از انگيزه هاى پرستش خداست .

الحمد للّه رب العلمين. الرحمن الرحيم ... إياك نعبد

مطرح ساختن عبادت خدا پس از توصيف او به ربوبيت، رحمانيت، رحيميت و مالكيت روز جزا، بيانگر انگيزه هاى پرستش است; يعنى، چون خدا رب است، شايسته پرستش است و چون مردم به رحمت او نيازمندند، بايد عبادتش كنند وبدان جهت كه از عذاب آخرت مى هراسند، بايد او را بپرستند.

10 - ترس از عذاب هاى اخروى و اميد به پاداش هاى جهان آخرت ، از انگيزه هاى آدمى براى عبادت خدا

ملك يوم الدين. اءيّاك نعبد

11 - شناخت خدا و صفات او ، مايه ناديده انگاشتن خويش در پيشگاه خداوند است

.

الحمد للّه . .. إياك نعبد و إياك نستعين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 3 - 6

6 _ باور به خدادادى بودن امكانات و دارايى ها ، زمينه ساز پيدايش روحيه انفاق گرى در انسان

و مما رزقنهم ينفقون

از هدفهاى يادآورى اين حقيقت (خدادادى بودن داراييها)، در بيان لزوم انفاق، تسهيل امر انفاق و ايجاد روحيه انفاق گرى در انسانهاست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 21 - 6،7

6 - باور به خالقيت و ربوبيت خدا ، عامل گرايش انسان به بندگى اوست .

اعبدوا ربكم الذى خلقكم

7 - جهان بينى انسان ، پايه و اساس اعمال و رفتارش است .

اعبدوا ربكم الذى خلقكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 22 - 13

13 _ توجه و باور به خدادادى بودن نعمت ها ، بر انگيزنده انسان ها به پرستش خداوند است .

اعبدوا ربكم الذى . .. أنزل من السماء ماء فأخرج به من الثمرت

از اينكه خداوند براى ايجاد روحيه پرستش در بندگان، آنان را متوجه نعمتهاى الهى مى كند، برداشت فوق بدست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 37 - 10

10 - باور به توبه پذيرى و رحيميت خدا ، ترغيب كننده شخص گنهكار به توبه و طلب آمرزش از اوست .

فتاب عليه إنه هو التواب الرحيم

هدف از تأكيد بر توبه پذيرى خداوند - كه از حرف تأكيد {انّ} و ضمير فصل {هو} و به كارگيرى صيغه مبالغه {تواب} به دست مى

آيد - ترغيب گنهكاران به توبه و طلب آمرزش از خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 46 - 4،5

4 - اقامه نماز براى باورداران به لقاى خدا و بازگشت به او ، امرى سهل و آسان است .

و إنها لكبيرة إلا على الخشعين. الذين يظنون أنهم ملقوا ربهم

5 - گمان به لقاى خدا و بازگشت به او ، در ايجاد روحيه خشوع و فروتنى كافى است .

الذين يظنون أنهم ملقوا ربهم و أنهم إليه رجعون

به كارگيرى {يظنون} (گمان دارند) در مسأله رجوع به خداوند - كه هر مسلمانى بايد اعتقاد جزمى به آن داشته باشد - اشاره به اين دارد كه: حتى گمان به قيامت و رجوع به خداوند نيز در زايل ساختن خود بزرگ بينى تأثير بسزايى داشته و مايه فروتنى خواهد شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 77 - 6

6 - باور به علم مطلق الهى و آگاهى او به نهان و آشكار انسان ، بازدارنده وى از خطا ها و لغزشها

أو لايعلمون أن اللّه يعلم ما يسرون و ما يعلنون

جمله {أتحدثونهم . .. ليحاجوكم} در آيه قبل، رساى به اين است كه: پندار باطل يهود (محدود بودن علم خدا)، آنان را به لغزشها و گناهان پنهانى، بى پروا مى كند. بنابراين، هدف از بيان علم مطلق الهى در رد آن پندار، اين است كه: انسانها بر اثر باور و توجه به آگاهى همه جانبه خدا از خطاها - چه در خفا و چه آشكار - از لغزشها باز ايستند.

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 85 - 32

32 - توجه و باور به آگاهى خدا بر اعمال ، بازدارنده آدمى از گناهان و شكستن پيمان هاى اوست .

و ما اللّه بغفل عما تعملون

هدف از بيان آگاهى و نظارت خدا بر رفتار بندگان، اين است كه: آنان توجه به نظارت خدا داشته باشند تا از كردار ناروا پرهيز كنند. بنابراين توجه به آگاهى و نظارت خداوند چنين اقتضايى دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 93 - 16،17،21

16 - تمرد و سرپيچى قوم موسى از فرمان هاى تورات و دستورات موسى ، برخاسته از شوق آنان به گوساله پرستى بود .

و عصينا و أشربوا فى قلوبهم العجل

جمله {و أشربوا . ..} حال معلله است; يعنى، بيان مى دارد كه علت عصيان و نافرمانى يهود، عشقشان به گوساله پرستى بوده است.

17 - اشتياق قوم موسى به گوساله پرستى ، تعيين كننده موضعگيرى هاى آنان در برابر فرمان هاى الهى بود .

و عصينا و أشربوا فى قلوبهم العجل

21 - اعمال و رفتار انسان ها ، بيانگر افكار و عقايد آنان است .

بئسما يأمركم به إيمنكم إن كنتم مؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 94 - 15

15 - كردار آدميان و خواسته هاى آنان ، بيانگر اعتقاد و انديشه آنان است .

فتمنوا الموت إن كنتم صدقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 110 - 15

15 - باور و توجه آدمى به نظارت خداوند بر اعمال نيك ، زمينه ساز

آن اعمال است .

إن اللّه بما تعملون بصير

ايجاد زمينه براى انجام كارهاى نيك، از اهداف بيان نظارت خداوند بر اعمال انسانهاست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 131 - 8

8 - باور به ربوبيت خدا بر جهان آفرينش ، وادار كننده آدمى به تسليم و اطاعت خدا

أسلمت لرب العلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 147 - 8

8 - شناخت خداوند و افعال او ، زداينده شك و ترديد در احكام و ومعارف نازل شده از سوى اوست .

الحق من ربك فلاتكونن من الممترين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 148 - 15

15 - باور به قيامت و حضور انسان ها در آن ، زمينه ساز گرايش آدمى به انجام كار هاى نيك است .

فاستبقوا الخيرت أين ما تكونوا يأت بكم اللّه جميعاً

يادآورى قيامت پس از فرمان به انجام كارهاى نيك، گوياى اين معناست كه: انسان در صورت باور به قيامت و توجه به آن، در انجام كارهاى خير سستى نخواهد ورزيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 163 - 5

5 - باور به يگانگى خدا ونبود معبودى جز او ، بازدارنده آدمى از كتمان معارف الهى و حقايق كتاب هاى آسمانى است . *

إن الذين يكتمون ما أنزلنا . .. و إلهكم إله وحد لا إله إلا هو

برداشت فوق و نيز برداشتهاى بعدى، بيانگر وجه ارتباط ميان آيه مورد بحث و آيات پيشين است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

1 - بقره - 2 - 181 - 8

8 - باور و توجه به دانايى خداوند ، بازدارنده انسان از تغيير و تبديل وصيت هاى ميت

فمن بدله . .. إن اللّه سميع عليم

هدف از بيان علم و آگاهى خداوند پس از بيان حرمت تغيير وصيت و گناه بودن آن، اين است كه: آدمى با توجه به آن، در انديشه تغيير و تبديل وصيت برنيايد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 186 - 10

10 - باور به نزديك بودن خدا به بندگان و توان او بر اجابت درخواست ها ، گرايش دهنده آدمى به ايمان و اطاعت از اوست .

فإنى قرب أجيب دعوة الداع . .. فليستجيبوا لى و ليؤمنوا بى

برداشت فوق از {فا}ى تفريع در {فليستجيبوا} استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 223 - 15

15 _ توجه به حضور در دادگاه الهى و ملاقات وى ، زمينه ساز رعايت تقوا و حفظ حدود الهى

و اتّقوا اللّه و اعلموا انكم ملاقوه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 254 - 10

10 _ نحوه نگرش انسان به سرانجام جهان ، مؤثّر در جهت دادنِ وى به اعمال خويش

يا ايّها الّذين امنوا . .. من قبل ان يأتى يوم لا بيع فيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 260 - 25

25 _ توجّه به عزّت و حكمت الهى ، همواركننده شناختِ چگونگىِ زنده شدن مردگان

و اعلم انّ اللّه عزيز حكيم

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 28 - 1

1 _ با اعتقاد به قدرت مطلقه الهى ، مجالى براى پذيرش ولايت كافران از سوى مؤمنان نمى باشد .

قل اللّهم مالك الملك . .. لا يتّخذ المؤمنون الكافرين اولياء

گويا آيه مورد بحث، نتيجه اعتقاد به مضمون آيه {قل اللّهم . .. } است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 29 - 5

5 _ توجه به علم الهى نسبت به آشكار و نهان و قدرت مطلق او ، مانع سوء استفاده از تقيه

الاّ ان تتقوا منهم تقية . .. قل ... و اللّه على كل شىء قدير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 30 - 12

12 _ اعتقاد به حضور اعمال نيك و بد آدمى در قيامت ، عامل پرهيز از قهر خداوند

يوم تجد كلّ نفس . .. و يحذركم اللّه نفسه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 75 - 9،11

9 _ ديدگاه هاى متفاوت اهل كتاب درباره غير همكيشان خود ، موجب حفظ امانت و يا خيانت در آن

و من اهل الكتاب . .. و منهم من ان تأمنه ... ذلك بانّهم قالوا ليس علينا فى الامّي

{ذلك}، اشاره به طايفه دوم است.

11 _ پندار باطل برخى از اهل كتاب به جواز تصرّف در اموال ديگران و تضييع آنها ، عامل خيانتشان به حقوق غير همكيشان خود

ذلك بانّهم قالوا ليس علينا فى الامّيّن سبيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل

عمران - 3 - 156 - 13،16

13 _ اعتقاد به مقدّر بودن مرگ ، از ميان برنده هراس آدمى براى سفر و حضور در ميدان نبرد ( صحنه هاى دشوار زندگى )

قالوا . .. ما ماتوا و ما قتلوا ... و اللّه يحيى و يميت

جمله {و اللّه يحيى و يميت}، مى تواند به منظور زدودن هراس از شركت در پيكار ايراد شده باشد.

16 _ توجّه به نظارت و بينايى خداوند به كردار آدميان ، برانگيزنده آدمى به نبرد و پيكار در راه خدا ( اعمال پسنديده )

انّ الّذين تولّوا منكم . .. و اللّه بما تعملون بصير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 157 - 11

11 _ ايمان به مقدّر بودن مرگ و حيات ، و شناخت ارزش والاى شهادت ، آسان كننده حركت به سوى نبرد با دشمنان دين

و اللّه يحيى و يميت . .. و لئن قتلتم فى سبيل الله او متّم لمغفرة من اللّه و رحمة

خداوند با بيان دو نكته مؤمنان را به جهاد ترغيب مى كند: 1 _ مرگ و حيات به دست خداست و عوامل طبيعى تعيين كننده نيست. 2 _ جان باختگان در راه خدا، آمرزيده و مشمول رحمت خاصّ خداوند هستند. بنابراين، مؤمنان با ايمان به اين دو معنا، هرگز ترديدى براى شركت در جهاد نخواهند داشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 158 - 3

3 _ ايمان به حشر و بقاى آدمى پس از مرگ ، برانگيزنده وى براى حضور در ميدان كارزار عليه دشمنان دين

و لئن مُتّم او

قُتلتم لالى اللّه تحشرون

خداوند با بيان اين معنا كه آدمى با مرگ و يا كشته شدن، چه در راه منافع دنيا و يا راه خدا، به سوى او محشور مى شود، او را به جهاد ترغيب و انگيزه پيكار در راه خدا را در او تقويت مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 176 - 12

12 _ شناخت سنن الهى و توجّه به تدبير وى درباره مخالفان اسلام ، موجب رفع اندوه از عملكرد آنان

و لا يحزنك . .. يريد اللّه الّا يجعل لهم حظّا فى الاخرة

جمله {يريد اللّه . .. }، دالّ بر سنّت الهى در محروم كردن كافران از بهره هاى اخروى است و خداوند با شناساندن اين سنّت خويش، پيامبر (ص) را از غم و اندوه بازداشته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 59 - 23

23 _ ايدئولوژى اسلام ، برخاسته از جهان بينى آن است .

اطيعوا اللّه و اطيعوا الرّسول . .. ان كنتم تؤمنون باللّه و اليوم الاخر

اطاعت از اوامر خداوند و رسول (ص)، كه برنامه عملى اسلام است، مترتب بر ايمان به خدا و قيامت، كه از عناصر جهان بينى اسلام است، شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 74 - 6

6 _ تخلف از جهاد ، نتيجه ارزيابى غلط از دنيا و آخرت

فليقاتل فى سبيل اللّه الّذين يشرون الحيوة الدّنيا بالاخرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 78 - 2،3

2 _ آخرت

انديشى و توجّه به قطعى بودن مرگ و اندك بودن متاع دنيا ، زمينه حضور در صحنه جهاد

فلمّا كتب عليهم القتال . .. قل متاع الدّنيا قليل و الاخرة خير ... اين ما تكونوا

3 _ مرگ گريزى ، از موانع شركت در جهاد

فلمّا كتب عليهم القتال . .. يخشون النّاس ... اين ما تكونوا يدرككم الموت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 87 - 10

10 _ توجّه به الوهيت و كمال مطلق بودن خداوند ، موجب پذيرش خبر هاى او و اعتقاد به راستى آنها

و من اصدق من اللّه حديثا

تكيه بر اسم جلاله {اللّه} با وجود اينكه مى توانست با ضمير از آن ياد شود، اشاره به اين معناست كه الوهيّت، ملازم حقانيّت تمامى اخبار اوست. يعنى چون {اللّه} است و كمال مطلق، اَخبار او با واقع مطابقت دايمى دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 130 - 9

9 _ اعتقاد به فضل و رحمت الهى ، زمينه ساز اقدام به طلاق ، براى رهايى از بن بست زندگى اصلاح ناپذير

و إن يتفرقا يغن اللّه كلا من سعته

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 155 - 17

17 _ يهود ، مدعى جبر و قدرت بر ايمان *

و قولهم قلوبنا غلف بل طبع اللّه عليها بكفرهم

بدان احتمال كه منظور يهود از {قلوبنا غلف} نسبت دادن حالت كفر خويش به عوامل غير اختيارى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 167 - 5

5 _ رفتار

هاى آدمى برخاسته از نگرش ها و باور هاى وى *

إنّ الذين كفروا و صدوا عن سبيل اللّه

برداشت فوق بر اين اساس است كه عطف {صدوا} بر {كفروا} از باب عطف سبب بر مسبب باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 44 - 29

29 _ توجه به نبود عظمت براى غير خدا ، مايه پروانكردن از مردم در اجراى احكام الهى

فلاتخشوا الناس و اخشون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 3 - 11

11 _ توجه به احاطه علمى خداوند، بازدارنده انسان از انحراف در اعمال و نيات

و يعلم سركم و جهركم و يعلم ما تكسبون

هدف از بيان آگاهى كامل خداوند بر سرّ و نهان آدمى و اعمال او، بازداشتن وى از خطا و لغزش است. لذا توجه به اين مطلب اثر بازدارنده از يكسو و برانگيزاننده از جهت ديگر دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 102 - 14

14 _ توجه به نظارت الهى بر هستى عامل گرايش انسان به عبوديت براى خدا و پرهيز از شرك و نافرمانى

فاعبدوه و هو على كل شىء وكيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 113 - 9

9 _ نقش تعيين كننده اعتقاد به معاد و يا انكار آن در انتخاب چگونگى زندگى و تلقى آدمى از حيات خود

يوحى بعضهم إلى بعض . .. و لتصغى إليه أفئدة الذين لايؤمنون بالأخرة و ليرضوه و ليق

مجموعه اين چند آيه بيانگر خطوط اصلى اعتقادى و نقش آن است. يك

طرف پيامبر(ص) و طرف ديگر شياطين و پيروان آنها قرار دارند. آنچه در اين ميان مرز گرايش به يكى از دو طرف دانسته شده، ايمان به آخرت و يا انكار آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 137 - 4

4 _ نقش جهانبينى در توجيه و تعيين زشتى و زيبايى عمل *

و كذلك زين لكثير من المشركين قتل أولدهم شركاؤهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 162 - 9،10

9 _ ايمان پيامبر(ص) به ربوبيت خدا بر تمام هستى، علت اخلاص كامل و همه جانبه او

إن صلاتى و نسكى . .. لله رب العلمين

توصيف {الله} به {رب العالمين} دليل برداشت فوق است.

10 _ باور به ربوبيت مطلق خداوند برانگيزنده انسان به اخلاص در عبادت و انجام همه امور براى او

إن صلاتى و نسكى . .. لله رب العلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 55 - 2

2 _ شناخت ربوبيت الهى ، مستلزم روى آورى انسان به دعا به درگاه اوست .

إن ربكم اللّه الذى . .. ادعوا ربكم تضرعاً

بيان ضرورت دعا پس از بيان ربوبيت خداوند و تدبير جهان هستى از سوى او مى تواند اشاره به برداشت فوق داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 59 - 10

10 _ توحيد عملى مبتنى بر توحيد نظرى است .

اعبدوا اللّه ما لكم من إله غيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 65 - 12

12

_ توحيد عملى مبتنى بر توحيد نظرى است .

اعبدوا اللّه ما لكم من إله غيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 73 - 12

12 _ توحيد عملى مبتنى بر توحيد نظرى است .

اعبدوا اللّه ما لكم من إله غيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 85 - 12

12 _ توحيد عملى مبتنى بر توحيد نظرى است .

اعبدوا اللّه ما لكم من إله غيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 89 - 23

23 _ توجه به ربوبيت خدا و علم همه جانبه او ، مستلزم توكل كردن بر وى و پايدارى در برابر تهديد دشمنان

وسع ربنا كل شىء علماً على اللّه توكلنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 120 - 3

3 _ توجه و آگاهى به عظمت خداوند ، واداركننده آدمى به پرستش او و اظهار عبوديت به درگاه وى

و ألقى السحرة سجدين

مجهول آوردن فعل {ألقى} حكايت از آن دارد كه ساحران با ديدن معجزه موسى(ع) پى به عظمت خداوند برده و بى اختيار به درگاه او به سجده افتادند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 3 - 3

3 _ باور به خدادادى بودن امكانات ، هموار كننده انفاق و بخشيدن اموال در راه خدا

و مما رزقنهم ينفقون

هدف از جمله {رزقنهم} _ علاوه بر بيان اين حقيقت كه داراييهاى انسان عطاى خداوند است _ تسهيل امر انفاق نيز مى باشد. يعنى داراييها را خداوند در اختيار

شما قرار داده است و بنابراين شايسته نيست از انفاق كردن آنها دريغ كنيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 44 - 3،6

3 _ ايمان به خدا و اعتقاد به حيات اخروى ، زير بناى اعتقادى جهاد با مال و جان

لايستئذنك الذين يؤمنون باللّه و اليوم الأخر

6 _ توجه تقواپيشگان به آگاهى خداوند به احوالشان ، مايه دلگرمى آنان در جهاد

أن يجهدوا . .. و اللّه عليم بالمتقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 51 - 9،10

9 _ ايمان به خدا و سرپرستى او بر انسان ها ، مقتضى توكل بر او و روى بر تافتن از غير اوست .

هو مولينا و على اللّه فليتوكل المؤمنون

10 _ ايمان و اعتقاد به اينكه خوشى ها و ناخوشى ها ، و شكست ها و پيروزى ها بر اساس تقدير خداست ، مقتضى توكل بر او و روى بر تافتن از ديگران

قل لن يصيبنا إلا ما كتب اللّه لنا . .. و على اللّه فليتوكل المؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 78 - 3،4

3 _ غفلت و بى توجّهى منافقان به علم غيب و آگاهى گسترده خدا نسبت به اسرار و سخنان پنهانى ، عامل گرايش آنان به تخلف از وظايف خود در برابر خدا

بما أخلفوا اللّه ما وعدوه . .. ألم يعلموا أن اللّه يعلم ... و أن اللّه علّم الغي

4 _ خداشناسى ناقص و غلط ، موجب عملكرد نادرست است .

أخلفوا اللّه ما وعدوه . .. ألم يعلموا أن اللّه يعلم

{ألم

يعلموا} مى رساند كه اگر منافقان به علم گسترده الهى آگاهى مى داشتند، از وظايف خويش تخلف نمى كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 81 - 16

16 _ بى اعتقادى منافقان به قيامت و عدم درك آن نسبت به حوادث و حقايق آن ، مايه تخلف آنان از جهاد

لو كانوا يفقهون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 3 - 10،11

10 _ سراسر گيتى در سيطره و اقتدار بى چون و چراى خداوند است .

الذى خلق السموت . .. ثم استوى على العرش

{استواء} (مصدر استوى) به معناى استيلاست و {عرش} ; يعنى، تحت فرمانروايى. {استيلاى خداوند بر تخت حكومت} كنايه از سيطره كامل و اقتدار مطلق او بر سراسر هستى است.

11 _ تدبير امور آسمان ها و زمين در دست خداوند است .

الذى خلق السموت و الأرض . .. يدبر الأمر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 4 - 4،5،6

4 _ خدا ، مبدأ پيدايش جهان آفرينش است .

إنه يبدؤا الخلق

برداشت فوق بر اين اساس است كه مراد از {الخلق} تمام پديده هاى هستى باشد.

5 _ خدا ، مبدأ پيدايش انسان است .

إنه يبدؤا الخلق

مصداق مورد نظر از {الخلق} به قرينه جمله {ليجزى الذين آمنوا . .. } انسان است.

6 _ معاد ( رستاخيز ) سرنوشت حتمى تمامى انسانهاست .

إنه يبدؤا الخلق ثم يعيده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 4 - 3

3_ باور و توجه انسان ها به اينكه { رجوعشان تنها

به سوى خداست } آنان را از پرستش غير او ترسان و به يكتاپرستى وامى دارد .

فإنى أخاف عليكم عذاب يوم كبير. إلى الله مرجعكم

جمله {إلى الله مرجعكم} به منزله تعليلى است براى {و إن تولّوا فإنى أخاف . ..}; يعنى، علت نگرانى پيامبر براى مشركان، اين است كه آنان به خدا باز مى گردند و به خاطر شركشان عذاب مى شوند. بنابراين هر كس اين حقيقت را بپذيرد كه بازگشت او تنها به خداست، هرگز به غير او نمى گرود و به شركْ روى نمى آورد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 61 - 21

21_ باور به انحصار خالقيت به خداوند ، وادار كننده انسان به پرستش او و پرهيز از شرك و دورى از گناه و استغفار از گناهان گذشته است .

هو أنشأكم من الأرض . .. فاستغفروه

برداشت فوق، از حرف {فاء} كه جمله {استغفروه . ..} را بر {هو أنشأكم ...} تفريع كرده است به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 84 - 11

11_ ضرورت پرستش خداوند و باور به نبودن معبودى سزاوار پرستش جز او

اعبدوا الله ما لكم من إل_ه غيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 107 - 12

12_ باور و توجه به قدرت و حاكميت مطلق خداوند ، موجب پذيرش ربوبيت او بر انسان و ساير هستى است .

إلاّ ما شاء ربك إن ربك فعال لما يريد

برداشت فوق ، با توجه به كلمه {رب} استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

8 - هود - 11 - 112 - 10،17

10_ توجه به قضاوت و داورى خداوند در قيامت و باور به پاداش و مجازات در آن سرا ، آدمى را به استقامت در راه دين وامى دارد .

لقضى بينهم . .. إنّ كلاًّ لما ليوفينّهم أعم_لهم ... فاستقم كما أُمرت

17_ توجّه و باور به آگاهى و نظارت خداوند بر اعمال و رفتار انسانها ، موجب پايدارى و استقامت در راه دين است .

فاستقم كما أُمرت و من تاب معك . .. إنه بما تعملون بصير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 123 - 14

14_ باور و توجه آدمى به آگاهى خداوند از كردارها ، زمينه ساز روى آوردن به پرستش او و سپردن امور خويش به اوست .

فاعبده و توكل عليه و ما ربك بغ_فل عما تعملون

از هدفهاى يادآورى نظارت خدا بر اعمال انسانها ، پس از توصيه به عبادت و توكل ، ترغيب آنان به پرستش و توكل كردن بر اوست; يعنى ، آن گاه كه آدمى به آگاهى خدا و عدم غفلت او باور كرد ، به توصيه هاى او روى مى آورد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 67 - 17

17_ باور به حاكميت انحصارى خدا بر هستى ، موجب توكل بر خدا و اتكا نكردن به غير اوست .

إن الحكم إلاّ لله عليه توكلت و عليه فليتوكل المتوكلون

تفريع {عليه فليتوكل} به وسيله {فاء} بر {إن الحكم إلاّ لله} گوياى برداشت فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد

- 13 - 5 - 8

8_ باور به ربوبيّت خدا بر انسان ها ، وادار كننده انسان به پذيرش قيامت و زنده شدن مردگان براى حضور در صحنه آخرت

أُول_ئك الذين كفروا بربهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 30 - 12،15،17

12_ باور و توجه به ربوبيت خدا وادار كننده آدمى به پرستش او

هو ربى لا إله إلاّ هو

15_ باور به ربوبيّت خدا و يكتايى او ، گرايش دهنده آدمى به توحيد در توكّل

هو ربى لا إله إلاّ هو عليه توكلت

جمله {عليه توكلت} به منزله نتيجه اى است براى اعتقاد به ربوبيت خدا و يكتايى او كه از {هو ربى} و {لا إله إلاّ هو} استفاده مى شود.

17_ اعتقاد به ربوبيت خدا و يكتايى او ، زمينه ساز باور آدمى به اينكه به سوى خدا در حركت است و به او باز مى گردد .

هو ربى . .. إليه متاب

{إليه متاب} نيز مانند {عليه توكلت} به منزله نتيجه اى است براى اعتقاد به ربوبيت خدا و يكتايى او.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 31 - 10

10_ منوط بودن هدايت مردم به مشيّت خدا ، از معارفى كه اهل ايمان بايد بدان باور داشته باشند .

أفلم ياْيئس الذين ءامنوا أن لو يشاء الله لهدى الناس جميعًا

فعل {ييأس} متضمن معناى {يعلم} است و عبارت {أن لو يشاء الله . ..} مفعول براى آن فعل (يعلم) مى باشد و متعلق {ييأس} محذوف است كه به قرينه سياق {من اهتدائهم} مى باشد. بنابراين جمله {أفلم ييأس ...} چنين معنا مى شود: پس آيا

اهل ايمان ندانسته اند كه اگر خدا مى خواست همه انسانها را هدايت مى كرد، پس آيا مأيوس نشده اند از اينكه آن كفرپيشگان (آنان كه با وجود قرآن ايمان نياورده اند) هدايت شوند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 39 - 3

3- خداوند ، هر چه بخواهد ، وجود خواهد يافت .

ما شاء اللّه

{ما} در {ما شاء اللّه} موصول و مبتدا است و خبر آن {كائن} يا چيزى نظير آن است. معناى جمله، چنين است: {آنچه را خدا خواسته است خواهد شد.}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 33 - 12

12- انسان ها ، در قيامت دوباره زنده خواهند شد .

يوم أموت و يوم أُبعث حيًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 65 - 1

1- خداوند ، پروردگار آسمان ها و زمين و موجودات ميان آن دو است .

ربّ السموت والأرض و ما بينهما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 67 - 1

1- خداوند ، آفريننده انسان و پديدآورنده او در صحنه هستى

خلقن_ه من قبل و لم يك شيئًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 93 - 1

1- تمامى موجودات شعورمند آسمان ها و زمين ، بندگان خدا و مملوك اويند .

أن يتّخذ ولدًا . إن كلّ من فى السموت ... ءاتى الرحمن عبدًا

{آتى} اسم فاعل است و زمان در آن ملحوظ نيست و مراد از {اتيان} معناى مجازى آن است. مقصود آيه اين

است كه موجودات هستى، دربرابر خداوند اظهار وجودى جز عبوديت ندارند; همگان مملوك اويند و از خود استقلالى ندارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 106 - 4

4- تأثير اعتقاد به حاكميت نهايى صالحان بر زمين ، در عبوديت و بندگى خدا

و لقد كتبنا فى الزبور . .. إنّ فى ه_ذا لبل_غًا لقوم ع_بدين

برداشت ياد شده بنابراين نكته است كه {ه_ذا} اشاره به مسأله حاكميت صالحان داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 74 - 2

2 - ايمان به معاد و روز جزا ، از شاخصه هاى انديشه اعتقادى اديان آسمانى

و إنّ الذين لايؤمنون بالأخرة عن الصرط لن_كبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 82 - 7

7 - انسان ، موجودى جاودان در بينش اديان الهى و پديده اى فناپذير در نگرش شرك پيشگان تاريخ

بل قالوا . .. قالوا أءذا متنا ... أءنّا لمبعوثون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 41 - 17

17 - توجه و اعتقاد انسان ها به آگاهى همه جانبه خداوند از اعمال و رفتار تمامى موجودات ، بر انگيزنده آنان به اطاعت و فرمانبرى از او

ألم تر أنّ اللّه يسبّح له من فى السم_وت . .. و اللّه عليم بما يفعلون

يادآورى علم همه جانبه خداوند براى انسان ها در پايان آيه شريفه، مى تواند حاكى از برداشت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 17 - 6

6 _

اسلام و عقيده به توحيد ، تنها راه صحيح و عقيده درست براى ره پويان طريق حق و حقيقت

ءأنتم أضللتم عبادى ه_ولاء أم هم ضلّوا السبيل

برداشت فوق از اطلاق واژه {السبيل} (راه) بر راه حق و درستى _ كه مشركان از آن دور شده و آن را گم كرده اند _ به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 64 - 6

6 _ اعتقاد به ربوبيت خداوند ، مقتضى شب زنده دارى و عبادت و نماز براى او است .

و الذين يبيتون لربّهم سجّدًا و قي_مًا

آمدن قيد {لربّهم} و ياد ربوبيت خدا، به جاى ديگر اوصاف او همچون رحمان، مى تواند گوياى برداشت فوق باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 25 - 2

2 - خداى پديدآورنده موجودات آسمان و زمين از كتم عدم ، شايسته پرستش است ، نه مخلوقات و مظاهر طبيعت .

يسجدون للشمس . ..ألاّيسجدوا للّه الذى يخرج الخبء فى السم_وت و الأرض

{ال} در {الخبء} براى جنس و مفيد استغراق است {خَبْء} به معناى مستور (مصدر به معناى مفعول) مى باشد. بنابراين {يخرج الخبء}; يعنى، {يخرج جميع الأشياء المستورة تحت استار العدم منها إلى الوجود}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 25 - 5

5 - عقيده به يك تايى خدا در خالقيّت ، مستلزم منحصر دانستن تمامى ستايش ها به او است .

و لئن سألتهم من خلق . .. ليقولنّ اللّه قل الحمد للّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس -

36 - 47 - 6

6 - توجّه و اعتقاد به خدادادى بودن اموال و دارايى ها ، برانگيزاننده انسان به انفاق و دورى از بخل است .

و إذا قيل لهم أنفقوا ممّا رزقكم اللّه

برداشت ياد شده براساس اين نكته است كه آيه شريفه، درصدد ترغيب و تشويق به انفاق است. گفتنى است كه تصريح به منشأ خدايى داشتنِ اموالِ انسان، مى تواند گوياى مطلب ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 46 - 4

4 - وجود حيات برزخى ( زندگى ميان دنيا و قيامت ) براى انسان ها

النار يعرضون عليها غدوًّا و عشيًّا

جهان بينى هود(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 55 - 1

1_ هود ( ع ) ، به مشركان قومش اعلام كرد كه تنها خداوند را مؤثر در جهان دانسته و تنها او را شايسته عبادت مى داند .

أنى برىءٌ مما تشركون. من دونه

ضمير در {دونه} به {الله} در آيه قبل برمى گردد.

زمينه جهان بينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 36 - 4

4- مال و ثروت و سطح معيشت انسان ، از زمينه هاى شكل گيرى اخلاق و جهان بينى او است .

أنا أكثر منك مالاً . .. و هو ظالم لنفسه قال ما أظنّ أن تبيد هذه أبدًا . و ما أظن

از مرد ثروت مند، دو گونه برخورد در آيات نقل گرديده است: 1_ در مسائل اخلاقى، به تفاخر (أنا أكثر منك مالاً) پرداخته است. 2_ در مسائل اعتقادى درباره قيامت اظهار ترديد

كرده است. بيان ورود مرد ثروت مند به باغ خويش و غرور و سرمستى او از ديدن آن همه نعمت، گوياى نقش تموّل در پديدار شدن آن عقايد و برخوردها است.

زمينه جهان بينى توحيدى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 3 - 6

6 - روحيه حق طلبى ، زمينه پيدايش جهان بينى الهى در انسان

لأي_ت للمؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 5 - 10

10 - خردورزى ، زمينه دستيابى انسان به جهان بينى الهى و فهم و شناخت نشانه هاى خداوند در پهنه گيتى

ءاي_ت لقوم يعقلون

ضعف جهان بينى مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 17 - 20

20 _ ادعاى الوهيت براى مسيح ( ع ) ، نشانه ضعف شناخت مسيحيان از خدا و قدرت مطلق اوست .

الذين قالوا . .. و للّه ملك السموت

علم در جهان بينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 42 - 7

7 - لزوم مبتنى بودن جهان بينى و اعتقادات دينى انسان ، بر علم و شناخت اطمينان بخش

تدعوننى لأكفر باللّه و أشرك به ما ليس لى به علم

عوامل جهان بينى غلط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 95 - 6

6 _ روى آوردن رفاه و آسايش بر كافران مبتلا به سختى ها و محنت ها ، در پى دارنده تحليلهايى نادرست درباره پيدايش شدايد و اسباب رفاه و آسايش

ثم بدلنا . .. حتى عفوا

و قالوا قد مس ءاباءنا الضراء و السراء

عوامل مؤثر در جهان بينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 10 - 3

3- مطالعه تاريخ و فرجام ملت ها ، داراى نقش در جهان بينى و گرايش به ايمان

أفلم يسيروا فى الأرض فينظروا كيف كان ع_قبة الذين من قبلهم

واژه {ينظروا} به معناى نگريستن براى بينش يافتن است; بينشى كلى در رابطه با هستى كه جهان بينى انسان را تشكيل مى دهد.

ملاك جهان بينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 42 - 7

7 - لزوم مبتنى بودن جهان بينى و اعتقادات دينى انسان ، بر علم و شناخت اطمينان بخش

تدعوننى لأكفر باللّه و أشرك به ما ليس لى به علم

منابع جهان بينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 20 - 22

22 - آگاهى عقلانى و وحى و كتاب آسمانى ، سه منبع معتبر در جهان بينى است .

يج_دل فى اللّه بغير علم و لا هدًى و لا كت_ب منير

ذكر {علم} در كنار {هدًى} و. .. مى تواند به آن دسته از آگاهى هايى اشاره داشته باشد كه از طريق عقل به دست مى آيند.

منشأ جهان بينى غلط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 39 - 5

5- جهان بينى غلط و نگرش جاهلانه به هستى ، ريشه عملكرد نادرست و مجرمانه انسان در صحنه حيات

إنّهم كانوا مجرمين . .. و ل_كنّ أكثرهم لايعلمون

از ارتباط اين آيه با عبارت {إنّهم كانوا مجرمين}، استفاده مى

شود كه ناآگاهى نسبت به حقانيت آفرينش، عامل گرايش امت هاى نابود شده به جرم پيشگى بوده است.

نقش جهان بينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 21 - 7

7 - جهان بينى انسان ، پايه و اساس اعمال و رفتارش است .

اعبدوا ربكم الذى خلقكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 10 - 15

15 - نحوه نگرش انسان به سرانجام خويش و جهان ، مؤثّر در جهت دادن وى به اَعمال خويش

و أنفقوا . .. فيقول ربّ لولا أخّرتنى

جهل از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

جهل

{جهل}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 187 - 17

17 _ ناآگاهى عالمان اهل كتاب ( دين فروشان ) از ارزش والاى دين و تعهّد به پيمان هاى الهى

فنبذوه . .. و اشتروا به ثمناً قليلا

آثار جهل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 22 - 22

22 _ پندار وجود همانند براى خدا ، برخاسته از جهل و نادانى است .

فلا تجعلوا للّه أنداداً و أنتم تعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 30 - 21

21 _ همه موجودات هستى داراى رمز و رازند و اعتراض به وجود هر يك از آنها نشانه جهل به حكمت وجودى آنهاست .

أتجعل فيها من يفسد . .. قال إنى أعلم ما لاتعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 67 - 21،22،23،24

21 - لزوم استعاذه به خدا و

يارى جستن از او براى دور ماندن از كردار هاى جاهلانه و لغزش هاى برخاسته از جهل

قال أعوذ باللّه أن أكون من الجهلين

22 - جهل و نادانى خطر آفرين و منشأى براى لغزشهاست .

أعوذ باللّه أن أكون من الجهلين

پناه بردن، كه معناى عياذ (مصدر أعوذ) است، به هنگامى است كه آدمى از شر چيزى در هراس باشد.

23 - استهزاى مردم و به مسخره گرفتن ايشان ، برخاسته از جهل و نادانى است .

أتتخذنا هزواً قال أعوذ باللّه أن أكون من الجهلين

24 - جهل و نادانى منشأ و دليلى براى نسبت دادن حكم و امرى دروغين به خداست .

أتتخذنا هزواً قال أعوذ باللّه أن أكون من الجهلين

موسى (ع) در پاسخ اتهام قومش، مبنى بر اينكه دستور ذبح گاو دستور خود اوست و او آن را به خدا نسبت مى دهد، بيان داشت كه: وى از امور جاهلانه به دور است; يعنى، چنين امرى مقتضاى جهل مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 103 - 9

9 - جهل انسان ها به ارزش برتر پاداش هاى الهى ، آنان را به منافع دنيوى دلبسته كرده و از ايمان و تقوا باز داشته است .

و لو أنهم ءامنوا و اتقوا . .. لو كانوا يعلمون

برداشت فوق مبتنى بر اين احتمال است كه {لو} در جمله فوق شرطيه باشد. بر اين اساس احتمالاتى قابل تصور است و از آنهاست اينكه مفعول {يعلمون} برترى پاداش الهى گرفته شود و جواب شرط از جمله {و لو أنهم ءامنوا} استفاده گردد; يعنى: {لو كانوا يعلمون ان ثواب اللّه خير لأمنوا و اتقوا; اگر مى

دانستند كه پاداش الهى از منافع دنيوى برتر است، همانا ايمان مى آوردند و تقوا پيشه مى شدند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 113 - 12

12 - بى پايه و اساس خواندن اديان الهى ، سخنى برخاسته از جهل است .

كذلك قال الذين لايعلمون مثل قولهم

توصيف مشركان به بى دانشى، پس از بيان ادعاى آنان (بى اساس بودن دين يهود و نصارا) اشاره به اين حقيقت دارد كه: بى پايه شمردن اديان الهى، ريشه در جهل و نادانى دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 118 - 4،5،7،19

4 - شرك برخاسته از جهل و مشركان مردمى نادانند .

و قال الذين لايعلمون

مراد از {الذين لايعلمون}، مشركان است. توصيف مشركان به نادانان، اشاره به دو حقيقت دارد: اول اينكه ريشه شرك، جهل است و دوم اينكه، پيشنهاد آنان مبنى بر سخن گفتن با خدا با آنها و يا آمدن معجزه، نشانه نادانى ايشان است.

5 - انتظار سخن گفتن خدا با مردم ، انتظارى برخاسته از جهل است .

و قال الذين لايعلمون لولا يكلمنا

7 - جهل ، منشأ توقعات نا به جا و نامعقول

و قال الذين لايعلمون لولا يكلمنا اللّه

19 - مشركان بر اثر جهل و لجاجت ، آيات قرآن را نشانه اى بر حقانيت پيامبر نمى شمردند .

قال الذين لايعلمون لولا . .. تأتينا ءاية ... قد بيّنّا الأيت لقوم يوقنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 165 - 22

22 - نشناختن قدرت خدا و پندار قدرت براى غير او ، از

عوامل شرك است .

و من الناس من يتخذ من دون اللّه أنداداً . .. أن القوة للّه جميعاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 216 - 16

16 _ ناخشنودى انسان از احكام الهى ، برخاسته از جهل اوست .

كتب عليكم القتال و هو كره لكم و عسى ان تكرهوا . .. و انتم لا تعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 247 - 19،20

19 _ بينش محدود بنى اسرائيل نسبت به ملاك هاى حقيقى گزينش ، منشأ اعتراض آنان به برگزيدن طالوت

قالوا انى يكون له الملك علينا . .. و اللّه واسع عليم

جمله {و اللّه واسع عليم} تعريضى به بنى اسرائيل است كه بينش شما محدود و در نتيجه مُعترض به گزينش طالوت شده ايد.

20 _ بينش محدود آدمى ، منشأ اعتراض وى به افعال الهى

قالوا انى . .. و اللّه واسع عليم

جمله {و اللّه واسع عليم} تعريضى به مُعترضين است كه شما بينشى محدود داريد و لذا اعتراض به گزينش طالوت (افعال الهى) مى كنيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 135 - 11

11 _ جهل آدمى ، عذرى بر گناهان او در پيشگاه خداوند

لم يصروا على ما فعلوا و هم يعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 180 - 9

9 _ بخلورزى آدمى ، معلول شناخت نادرست وى از خير و شرّ خويش

و لا يحسبنّ الّذين يبخلون . .. هو خيراً لهم بل هو شرّ لهم

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 193 - 6

6 _ ايمان نياوردن به ربوبيّت خداوند ، پس از شنيدن نداى قرآن و دعوت پيامبر به آن ، نشانه بى خردى است .

ربّنا انّنا سمعنا . .. فامنّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 11 - 28

28 _ ناآگاهى از ميزان سودمندى وارثان براى دنيا و آخرت آدمى ، دليل ناتوانى وى براى تعيين صحيح سهام ارث

اباءُوكم و ابناؤكم لاتدرون ايّهم اقرب لكم نفعاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 17 - 3

3 _ جهل ، منشأ ارتكاب گناه

يعملون السّوء بجهالة

در برداشت فوق كلمه {بجهالة} قيد توضيحى گرفته شده است ; يعنى هر {سوء} و گناهى ناشى از نوعى جهل و نادانى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 44 - 4

4 _ اطلاع ناقص از تعاليم الهى ، زمينه گمراهى

الم تر الى الذين اوتوا نصيباً من الكتب يشترون الضلالة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 157 - 9

9 _ جهل ، عامل اختلاف

و إنّ الذين اختلفوا فيه لفى شك منه ما لهم به من علم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 162 - 8،9

8 _ خواسته هاى نابجا ، اعمال ناروا و رذايل اخلاقى يهود ، نشأت گرفته از جهل آنان و ناباورى ايشان نسبت به تعاليم دين

يسئلك أهل الكتب . .. لكن الرسخون فى العلم منهم و المؤمنون

توصيف

صالحان يهود با عنوان عالمان ژرفنگر و مؤمنان واقعى، بيانگر اين حقيقت است كه جهل و ناباورى به تعاليم انبيا مايه گرايش عامه يهود به اعمال ناروا و رذايل اخلاقى بوده است.

9 _ جهل ، سطحى نگرى و روحيه ناباورى در اكثريت يهود ، مايه كفر آنان به قرآن و ديگر كتب آسمانى

لكن الرسخون فى العلم منهم و المؤمنون يؤمنون بما أنزل إليك و ما أنزل من قبلك

در برداشت فوق كلمه {لكن} استدراك از جمله {فلايؤمنون الا قليلا} (155) گرفته شده است، يعنى اكثر يهوديان ايمان نمى آورند و لكن عالمان ژرفنگر ايشان و آنانكه اهل باور به حقيقت هستند به قرآن ايمان خواهند آورد. بنابراين جمله {لكن ...} مى رساند كه جهل و روحيه ناباورى در اكثريت يهود مانع ايمان آوردن آنان به قرآن شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 50 - 4،17

4 _ امتناع از پذيرش احكام الهى ، برخاسته از جهل و نادانى است .

فان تولوا . .. افحكم الجهلية يبغون

17 _ ناباورى به منزلت برتر احكام الهى بر ساير قوانين ، برخاسته از كوتاه فكرى و ناتوانى انديشه

و من احسن من اللّه حكماً لقوم يوقنون

ايقان، به معناى فهميدن از روى تدبر و تحقيق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 58 - 9

9 _ نابخردى ، ريشه تمسخر احكام و شعاير دين اسلام

اتخذوا دينكم هزواً . .. ذلك بانهم قوم لايعقلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 73 - 9

9 _ برخى از معتقدان به

تثليث به خاطر ناآگاهى از شرك آميز بودن آن ، نه كافرند و نه مشرك .

ليمسن الذين كفروا منهم عذاب اليم

ظاهراً ضمير در {منهم} به معتقدان به تثليث بازگشت مى كند. بر اين مبنا قائلان به تثليث به دليل كلمه {منهم} به دو دسته تقسيم مى شوند: كافر و غير كافر و مى توان گفت منشأ اين تفاوت علم و آگاهى آنان نسبت به معناى تثليث و جهل به آن است ; يعنى آنانكه نمى دانند اعتقاد به تثليث با توحيد در الوهيت ناسازگار است، محكوم به كفر نيستند و به عذاب دردناك گرفتار نمى شوند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 76 - 8

8 _ شرك و پرستش غير خدا ، برخاسته از ناآگاهى به مالك حقيقى سود و زيان و سرچشمه قدرت در هستى

اتعبدون من دون اللّه ما لايملك لكم ضراً و لانفعاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 82 - 15

15 _ جهل ، گردن فرازى و حق ناپذيرى ، از ريشه هاى دشمنى و مخالفت با اسلام و اهل ايمان

اشد الناس عدوة للذين ءامنوا اليهود . .. و انهم لايستكبرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 103 - 14

14 _ جهالت و نارسائى عقل و انديشه ، عامل رواج بدعت ها و افترا ها در جامعه كفرپيشه عصر جاهلى

و لكن الذين كفروا يفترون على اللّه الكذب و اكثرهم لايعقلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 26 - 8

8 _

فاصله گرفتن از قرآن و پيامبر(ص) و مبارزه با آنها برخاسته از جهل است. *

و هم ينهون عنه و ينئون عنه و إن يهلكون إلا أنفسهم و ما يشعرون

{واو} در جمله {و ما يشعرون} مى تواند حاليه و يا عاطفه باشد. در صورت عطف، جمله {ما يشعرون} بيان خصلتى ديگر از صفات كافرانى است كه در صدد رويارويى با قرآن هستند. كه همان نداشتن درك است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 35 - 16

16 _ جهل، ريشه بسيارى از انحرافات و توقّعات نابجا از پيامبر(ص) بوده است.

و إن كان كبر عليك . .. فلا تكونن من الجهلين

در آيات گذشته موضوع درخواست برخى كافران در مورد نزول قرطاس و نزول ملك مطرح شده بود. اين آيه گويا در مقام پاسخى ديگر به كسانى است كه چنين خواسته هايى را مطرح و يا از آن پشتيبانى مى كنند. در پايان آيه درخواست كنندگان معجزات ويژه از جاهلان قلمداد شده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 37 - 5

5 _ تقاضاى معجزات ويژه و دلخواه، برخاسته از نادانى است.

و لكن أكثرهم لايعلمون

نفى علم از درخواست كنندگان معجزات ويژه بيانگر اين است كه نادانى زمينه پيدايش اين نوع تقاضاهاست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 39 - 2

2 _ درك نكردن و غوطهور بودن در تاريكى جهل و گمراهى، ريشه تكذيب آيات الهى است.

و الذين كذبوا بأيتنا صم و بكم فى الظلمت

{صم و بكم} (كرى و لالى)، علاوه بر بيان حقيقت حال تكذيب

كنندگان، اشاره به ريشه تكذيب آيات نيز مى تواند باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 50 - 15

15 _ توقّعات بيجاى مشركان از پيامبر(ص)، برخاسته از نادانى

قل لا أقول لكم عندى خزائن اللّه و . .. قل هل يستوى الأعمى و البصير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 54 - 18،23،26

18 _ ارتكاب گناه و اعمال ناروا ريشه در نادانى دارد. *

أنه من عمل منكم سوءاً بجهلة

23 _ جهالت، عذرى قابل قبول براى اغماض و گذشت از خطاكاران

أنه من عمل منكم سوءاً بجهلة ثم تاب

26 _ مؤمنى كه از سر جهل گناه كند، در صورت توبه و اصلاح حتماً مشمول مغفرت و رحمت خداوند قرار خواهد گرفت.

كتب ربكم على نفسه الرحمة أنه من عمل منكم سوءاً بجهلة ثم تاب من بعده و أصلح فأنه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 81 - 14

14 _ شرك زاييده نادانى است.

فأى الفريقين أحق بالأمن إن كنتم تعلمون

تعليق مضمون آيه بر جمله شرطيه {إن كنتم تعلمون} به اين نكته اشاره دارد كه مشركان مردمى نادان و در نتيجه عقايد موهوم آنان نيز متكى بر نادانى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 100 - 6

6 _ شريك پنداشتن براى خداوند و انتساب فرزند به او، پندارى باطل و از سر نادانى است.

و خرقوا له بنين و بنت بغير علم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 111 - 16

16

_ جهل مايه لجاجت و مقاومت در برابر حق است.

ما كانوا ليؤمنوا . .. و لكن أكثرهم يجهلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 119 - 14

14 _ جهل و هواى نفس از عوامل اصلى گمراهى است.

و إن كثيرا ليضلون بأهوائهم بغير علم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 131 - 4،9

4 _ خداوند مردم جامعه اى را كه از روى غفلت و ناآگاهى ستم كنند، به عذاب دنيوى نابود نمى كند.

ذلك أن لم يكن ربك مهلك القرى بظلم و أهلها غفلون

براى جار و مجرور {بظلم} متعلقهاى مختلفى مى توان در نظر گرفت، از آن جمله اينكه متعلق به {مهلك} باشد. يعنى: {مهلك القرى بسبب ظلم}. برداشت فوق بر اين اساس است.

9 _ خداوند، ستم و گناهى را كه از سر غفلت و ناآگاهى باشد، كيفر نمى دهد.

أن لم يكن ربك مهلك القرى بظلم و أهلها غفلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 140 - 2،4

2 _ قربانى كردن فرزندان، عملى برخاسته از سفاهت و جهل است.

قتلوا أولدهم سفها بغير علم

4 _ جهل و سفاهت، عامل انحراف و زيانكارى است.

قد خسر الذين قتلوا أولدهم سفها بغير علم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 156 - 7،8

7 _ وجود تورات و انجيل به سبب غفلت و ناآگاهى مشركان از محتواى آنها نمى توانست اتمام حجت براى آنان باشد.

و إن كنا عن دراستهم لغفلين

8 _ پيروى نكردن از كتب آسمانى در صورت دسترسى نداشتن به

محتواى آنها، عذرى قابل پذيرش در پيشگاه خدا

و إن كنا عن دراستهم لغفلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 131 - 5،11

5 _ تحليل غلط و جاهلانه فرعونيان از ريشه يابى رخداد هاى خوشايند و ناخوشايند ، موجب بى تأثيرى بلا ها و مصيبت ها در هدايت شدن و تذكر يافتن آنان شد .

و لقد أخذنا . .. يطيروا بموسى و من معه

جمله {فإذا جاءتهم . .. } با توجه به ترتب آن بر آيه قبل، در حقيقت پاسخ به اين سؤال است كه چرا ايجاد زمينه هاى هدايت (لقد أخذنا ... لعلهم يذّكّرون) در فرعونيان تأثير نداشت. آيه مورد بحث _ در مقام پاسخ _ ، تحليل غلط آنان را از موانع هدايت و تذكريابى، بيان مى كند.

11 _ تطيّر ( بدشگون و نامبارك دانستن چيزى ) ناشى از جهل است .

يطيروا . .. و لكن أكثرهم لايعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 138 - 15

15 _ بى توجهى قوم موسى به نعمت هاى خدا و گرايش آنان به پرستش غير او ، برخاسته از جهالت دامنه دار آنان بود .

و جوزنا ببنى إسرءيل البحر . .. قالوا يموسى ... قال إنكم قوم تجهلون

چنانچه از آيه استفاده مى شود، گرايش بنى اسرائيل به پرستش غير خدا پس از عبورشان از دريا و تحقق اين نعمت بزرگ الهى بوده است. بنابراين مى توان گفت موسى اين جهت را نيز در نظر داشته و آنان را جاهل خوانده است. يعنى اين بى خردى است كه انسان نعمتهاى الهى را

ببيند و در عين حال به غير او گرايش پيدا كند. فعل مضارع {تجهلون} بر دامنه دارى اين بى خردى دلالت مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 188 - 12

12 _ جهل ، زمينه ساز روى آورى زيان ها و مشكلات در زندگانى آدمى است .

لو كنت أعلم الغيب . .. ما مسنى السوء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 93 - 11

11 _ ارزش گذارى غلط و ترجيح دادن همنشينى با عاجزان بر شركت در جهاد ، معلول جهل و نابخردى

رضوا بأن يكونوا مع الخوالف و طبع اللّه على قلوبهم فهم لا يعلمون

برداشت فوق بر اين مبنا است كه طبع قلب و عدم علم، عامل موضع گيريهاى متخلفان از جهاد باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 97 - 12

12 _ جهل و ناآگاهى ، عامل اصلى كفر و نفاق

الأعراب أشد كفراً و نفاقاً و أجدر ألّا يعلموا

برداشت فوق با استفاده از ارتباط بين {أجدر ألّايعلموا} و {أشد كفراً و نفاقاً} به دست آمده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 7 - 5

5 _ شرك و انكار ربوبيت خدا ، اعتقادى است برخاسته از جهل و غفلت .

و الذين هم عن ءايتنا غفلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 39 - 14

14 _ از على ( ع ) روايت شده است : { قلت : أربعاً أنزل اللّه تعالى تصديقى بها

فى كتابه . . . قلت : فمن جهل شيئاً عاداه ، فأنزل اللّه : { بل كذبوا بما لم يحيطوا بعلمه . . . ;

چهار مطلب گفتم كه خداوند تصديق مرا بر آن چهار مطلب، در كتاب خود نازل فرمود . . [يكى اينكه ]گفتم: كسى كه جاهل به چيزى باشد با آن دشمنى مى كند ; پس خداوند اين مطلب را نازل فرمود: بلكه چيزى را تكذيب كردند كه به علم آن احاطه نداشتند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 40 - 22

22_ جهل و نادانى مردم ، زمينه ساز پيدايش شرك و پرستش غير خدا

ما أنزل الله بها من سلط_ن . .. و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 89 - 7

7_ ارتكاب گناهان و ستمكاريها ، برخاسته و نشأت گرفته از جهل است .

هل علمتم ما فعلتم بيوسف و أخيه إذ أنتم ج_هلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 5 - 10

10_ انكار قيامت ، معلول جهل و نادانى و مانع ترقى و تعالى انسان است .

أُول_ئك الأغل_ل فى أعناقهم

{اَغلال} (جمع غل) به معناى بندها و زنجيرهاست. مراد از آن مى تواند معناى حقيقى آن باشد كه در اين صورت جمله {اُول_ئك الأغلال فى أعناقهم} بيانگر كيفر و مجازات منكران ربوبيت خدا و منكران قيامت است و نيز مى تواند مراد از آن معناى مجازى (بندها و زنجيرهاى جهل و نادانى، خرافات، سنتهاى غلط و ...) باشد كه بر اين مبنا جمله {اُول_ئك

...} بيانگر ريشه و علت اعتقاد نداشتن به معاد و ربوبيت خداست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 26 - 7

7_ دل خوش كردن به حيات دنيا و نشناختن مقدار ارزش آن ، مايه كفرورزى است .

و فرحوا بالحيوة الدنيا و ما الحيوة الدنيا فى الأخرة إلاّ مت_ع

چون مراد از ضمير در {فرحوا} كفرپيشگان و مخالفان پيامبر(ص) است ، جمله {فرحوا بالحيوة الدنيا و . ..} در حقيقت بيانگر ريشه و عاملى از عوامل كفرورزى آنان است ; يعنى ، دل خوش بودنشان به زندگى دنيا ، آنان را به كفرورزى كشانده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 25 - 10،11،12

10- كسانى كه قرآن را اسطوره مى خواندند ، با استفاده از جهل مردم ، آنان را به قرآن بدبين كرده و گمراهشان مى ساختند .

قالوا أس_طر الأولين . ليحملوا ... و من أوزار الذين يضلّونهم بغير علم

اين برداشت بر اين اساس است كه {بغير علم} حال براى ضمير مفعولى {يضلّونهم} باشد.

11- جهل و نادانى ، زمينه و بسترى مناسب براى سوء استفاده ديگران

يضلّونهم بغير علم

12- ادعاى اسطوره اى بودن قرآن ، جاهلانه و به دور از مبانى علمى است .

قالوا أس_طر الأولين . .. يضلّونهم بغير علم

برداشت فوق مبتنى بر اين احتمال است كه {بغير} حال براى ضمير فاعلى {يضلّون} باشد و از آن جايى كه مايه اضلال، اسطوره خواندن قرآن بوده است، معلوم مى شود كه آن ادعا عالمانه نبوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 38

- 11،12

11- انكار رستاخيز و معاد ، برخاسته از جهل و ناآگاهى است .

بلى وعدًا عليه حقًّا و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون

12- جهل و نادانى ، عامل انكار حقايق

و أقسموا بالله . .. لايبعث الله من يموت بلى وعدًا عليه حقًّا و ل_كنّ أكثر الناس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 74 - 6

6- تشبيه خدا به ساير موجودات ، ناشى از ناآگاهى انسان به تمايز ذات و صفات خدا از غير اوست .

فلاتضربوا لله الأمثال . .. أنتم لاتعلمون

با توجه به اينكه منظور از {أنتم لاتعلمون} نفى علم مطلق نيست; زيرا بديهى است كه انسانها در زمينه هاى مادى زندگى خود دانشهايى دارند; بلكه نفى علم مربوط مى شود به همان زمينه اى كه در آيه مطرح است; يعنى، قابل مقايسه نبودن ذات و صفات خدا با ساير مخلوقات، برداشت فوق به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 75 - 18

18- شرك ، معلول جهل و كوته فكرى است .

بل أكثرهم لايعلمون

خداوند براى تفهيم قابل مقايسه نبودن خلق با خدا، از مثالى بديهى استفاده كرده و مى فرمايد: با همه اين روشنى باز هم اگر مشركان ره شرك مى روند، علتى جز جهل و نادانى آنان ندارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 101 - 9

9- جهل و ناآگاهى ، ريشه اصلى گرايش به كفر ، شرك و تكذيب پيامبر ( ص )

قالوا إنما أنت مفتر بل أكثرهم لايعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

9 - نحل - 16 - 119 - 4،5،7

4- بخشش خداوند از بدكاران ، در صورتى است كه آنان گناه را از روى جهل و نادانى به حقايق انجام داده باشند نه از سر عمد و خوى عصيان گرى

ثمّ إن ربّك للذين عملوا السوء بجه_لة

مقصود از {بجهالة} ممكن است جهل به احكام الهى، در برابر علم نباشد; چون در اين صورت گناهى سر نزده است تا نياز به توبه و يا آمرزش الهى باشد; بلكه مراد، جهل در برابر عمل آگاهانه و از روى عمد و خوى عصيان گرى و نيز جهل به معارف بلند آسمانى است.

5- جهل و ناآگاهى به حقايق ، ريشه هر گناه و بدكارى

للذين عملوا السوء بجه_لة

كلمه {بجهالة} بدكاران را به دو دسته تقسيم نمى كند; بلكه احتمالاً در مقام توضيح و تبيين ماهيت بدكاران است كه هر بدكارى قطعاً جاهل و نابخرد است; چه اينكه اگر خرد مى داشت، خود را به عواقب شوم گناه مبتلا نمى كرد.

7- گناه حلال و حرام شمردن امور ( بدعت گذارى ) ، اگر از سر جهل و نقصان علم باشد _ در صورت توبه و اصلاح گذشته ها _ مورد غفران و بخشش الهى است .

لاتقولوا . .. ه_ذا حل_ل و ه_ذا حرام ... و على الذين هادوا حرّمنا ... و ل_كن كانو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 107 - 7

7- علم و آگاهى ، داراى نقشى مؤثر در پيدايش ايمان و جهل از موانع آن

إن الذين أُوتوا العلم من قبله يخرّون للأذقان سجّدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 -

اسراء - 17 - 108 - 2

2- عقيده به وجود نقص و كاستى در خداوند و شرك ، برخاسته از جهل و نادانى است .

إن الذين أُوتوا العلم . .. يقولون سبح_ن ربّنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 5 - 6،10

6- فقدان آگاهى و دانش ، زمينه ساز گرفتارى افراد و جوامع به تقليد هاى ناروا و كوركورانه

و قالوا اتخذ اللّه ولدًا . ما لهم به من علم و لا لأبائهم

كلمه {لأبائهم} اشاره به اين نكته دارد كه پندارهاى مشركان، از سر تقليد بوده است و جمله {ما لهم به من علم و. ..} بر اين نكته دلالت دارد كه مشركان و پدران شان، در گزينش اين اعتقاد پايه هاى علمى نداشته اند. مجموع اين دو قضيه، گوياى آن است كه {جهل} در كشاندن افراد و جوامع به تقليد كوركورانه، نقشى مهم دارد.

10- روى آوردن به عقايد بى اساس و دور از حقيقت و واقعيت ، پى آمد اتّكا به روش هاى غيرعالمانه است .

ما لهم به من علم و لا لأبائهم . .. إن يقولون إلاّ كذبًا

كلمه {لأبائهم} اشاره به اين معنا دارد كه تقليد از كسانى كه عقيده شان از سوى علم و دانش نيست، يك روش غلط و ناروا در رسيدن به عقايد دينى است و ذيل آيه، پى آمد آن را، عقيده اى سخيف و دور از حقيقت، بيان كرده است. از اين، مى توان نتيجه گرفت كه روش هاى غيرعالمانه، خطر دور شدن از حقيقت و واقعيت را در پى دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 -

كهف - 18 - 68 - 4

4- ناشكيبايى و بى صبرى انسان در برابر بسيارى از مسائل ، ناشى از جهل وى به اسرار و حقيقت امر است .

و كيف تصبر على ما لم تحط به خبرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 35 - 2

2- توهم فرزند بودن عيسى ( ع ) براى خداوند ، برخاسته از تحليل نادرست ماجراى تولد و سخن گفتن معجزنماى او بود .

ذلك عيسى ابن مريم . .. ما كان للّه أن يتّخذ من ولد

نفى فرزند از خداوند پس از بيان قصه تولد عيسى(ع) مى تواند بيانگر اين نكته باشد كه گروهى اين نوع امور معجزه آسا را دليل فرزند خدابودن او قرار داده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 43 - 13

13- جهل زمينه ساز شركورزى و بت پرستى است .

لِمَ تعبد ما لايسمع . .. ي_أبت إنّى قد جاءنى من العلم ما لم يأتك

حضرت ابراهيم(ع) به جهت رعايت ادب، آزر را به جهل متهم نكرد، بلكه خود را به علم منتسب ساخت و مفهوم كلامش آن است كه آزر جاهل است و همين جهل وى موجب آن شده كه به پرستش بت رو آورد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 52 - 10

10 - جهل و نسيان دو آفت عمده تدبير و مديريت است .

لايضلّ ربّى و لاينسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 24 - 12،13

12- جهل و ناآگاهى ، عامل روى گردانى

اكثريت مشركان از حق و روى آوردن آنان به شرك است .

بل أكثرهم لايعلمون الحقّ فهم معرضون

{فاء} در {فهم معرضون} عاطفه و براى ربط ميان مسبب و سبب است; يعنى، به دليل اين كه آنان جاهل اند، از حق اعراض مى كنند.

13- جهل و ناآگاهى ، عامل گريز بسيارى از انسان ها از حق و حقيقت است .

بل أكثرهم لايعلمون الحقّ فهم معرضون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 54 - 6

6 - علم ، مايه سلامت قلب و جان و جهل ، موجب قساوت و بيماردلى

ليجعل . .. فتنة للذين فى قلوبهم مرض ...و ليعلم الذين أُوتوا العلم أنّه الحقّ من

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 84 - 3

3 - شرك ورزى ، پديده اى برخاسته از غفلت و جهل انسان ، نسبت به تعلق و وابستگى همه جانبه او و پديده هاى پيرامونش به خداوند

قل لمن الأرض . .. إن كنتم تعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 88 - 5

5 - شرك ورزى ، برخاسته از جهل انسان و عدم شناخت او نسبت به ماهيت سراسر نياز جهان هستى به خداوند

قل من بيده . .. إن كنتم تعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 114 - 3

3 - دلبستگى انسان به دنيا ، معلول جهل او به ناچيز بودن عمرش

ق_ل إن لبثتم إلاّ قليلاً لو أنّكم كنتم تعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء

- 26 - 204 - 3

3 - درخواست عذاب از روى ناباورى و كفر ، كارى جاهلانه و ندامت بار است .

فيقولوا هل نحن منظرون . أفبعذابنا يستعجلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 55 - 5،6

5 - همجنس گرايى و لواط ، ناشى از بى فرهنگى و نادانى

لتأتون الرجال شهوة . .. بل أنتم قوم تجهلون

6 - جهل و بى خردى جامعه ، عامل گسترش و فراگيرى فساد

أئنّكم لتأتون الرجال . .. بل أنتم قوم تجهلون

تعبير {بل أنتم. ..} بيانگر نوعى تعليل و روان شناسى جامعه انسانى است. هم چنين تذكر مى دهد كه جهل، ريشه و علة العلل نفوذ و گسترش انحرافات اخلاقى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 16 - 7

7 - جهل و ناآگاهى ، ريشه بى اطّلاعى انسان از بازگشت خير و منفعت اعمال دينى به خودش است .

اعبدوا اللّه و اتّقوه ذلكم خير لكم إن كنتم تعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 41 - 7،8

7 - دوست گيرندگانِ غيرخدا ، از سر جهل و نادانى ، چنين انتخابى كرده اند .

مثل الذين اتّخذوا من دون اللّه أولياء كمثل العنكبوت. ..لو كانوا يعلمون

متعلَّق {يعلمون} موهون بودن اتخاذ ولىّ غيرخدا است. بنابراين، نكته بالا، از آن استفاده مى شود.

8 - ولىّ و كارساز گيرندگانِ غيرخدا ، جاهلانه و از سر بى خبرى ، انتخاب كرده اند .

مثل الذين اتّخذوا من دون اللّه أولياء كمثل العنكبوت اتّخذت بيتًا . .. لو كانوا ي

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 6 - 6

6 - ترديد در تحقق وعده هاى خداوند ، برخاسته از جهل و نادانى است .

لايخلف اللّه وعده و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 59 - 3

3 - خداوند ، بر قلب كسانى كه تصميم به باقى ماندن در نادانى و جهل گرفته اند ، مهر مى زند .

كذلك يطبع اللّه على قلوب الذين لايعلمون

اين كه مراد از {الذين لايعلمون} چه كسانى اند، دو احتمال وجود دارد: يكى، به قرينه آيه پيش، اين است كه مراد، كافران اند. ديگر اين كه آيه، معناى عام دارد و شامل همه كسانى كه خود مى خواهند در جهل و نادانى باقى بمانند، مى شود. لازم به ذكر است كه چون، قطعاً سنت خداوند، چنين نيست كه بر قلب هر ناآگاه و نادانى مهر بزند، مراد از {الذين لايعلمون} كسانى اند كه خود اصرار بر باقى ماندن در جهل و نادانى دارند، چنان كه مفسران نيز بر اين معنا تصريح كرده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 6 - 6،7

6 - جهل ، عامل رويكرد كافران مكه به خريد داستان هاى بى اساس بود .

و من الناس من يشترى لهو الحديث . .. بغير علم

{بغير علم} متعلق به فعل {يشترى} است.

7 - جهل و نادانى ، عامل كشيده شدن انسان به ورطه لهو و بيهودگى است .

يشترى لهو الحديث . .. بغير علم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان

- 31 - 25 - 12،14،15

12 - گرايش به شرك ، معلول جهل و بى دانشى است .

و لئن سألتهم . .. بل أكثرهم لايعلمون

14 - ستايش غيرخدا در عين عقيده به توحيد ، ناشى از جهل و بى دانشى است .

قل الحمد للّه بل أكثرهم لايعلمون

متعلق {لايعلمون} حذف شده و به قرينه مقام مى توان گفت، مراد اين است كه اكثر مشركان، اين حقيقت را نمى فهمند كه {ستايش مخصوص خالق و آفريدگار جهان است. } و در اثر اين نادانى، غير خداوند خالق را ستايش مى كنند.

15 - جهل و بى خبرى مشركان ، باعث قبول نكردن دين الهى و روى آوردن آنان به آيين و سنت هاى بى پايه پدران خود است .

و إذا قيل لهم اتّبعوا ما أنزل اللّه قالوا بل نتّبع ما وجدنا عليه ءاباءنا . .. و

برداشت بالا، براساس اين احتمال است كه {لايعلمون} مفعولٌ به و متعلق نداشته باشد و درصدد نفى علم از مشركان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 72 - 9

9 - ظلم و جهل آدمى ، سبب شد كه امانت الهى را بپذيرد .

الأمانة . .. و حملها الإنس_ن إنّه كان ظلومًا جهولاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 28 - 7

7 - بى پروايى و نترسيدن از خدا ، برخاسته از جهل و ناآگاهى نسبت به عظمت پروردگار است .

ألم تر أنّ اللّه أنزل من السماء ماء . .. إنّما يخشى اللّه من عباده العلم_ؤا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر

- 39 - 29 - 20

20 - شرك و كفر ، مولود جهل و ناآگاهى است .

بل أكثرهم لايعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 52 - 2

2 - ناآگاهى از مشيت و تقدير خداوند در رزق و روزى انسان ها ، سبب انتساب نعمت ها و برخوردارى ها به دانش بشرى است .

قال إنّما أُوتيته على علم . .. أوَلم يعلموا أنّ اللّه يبسط الرزق لمن يشاء و يقدر

آيه شريفه در مقام بيان نقش خداوند در برخوردارى ها و نعمت هاى انسان ها است. اين مسأله مى تواند از چرايى منتسب كردن نعمت ها به دانش بشرى از سوى انسان ها حكايت كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 4 - 6

6 - جهل و جاهليت ، ريشه روى گردانى بيشتر مردم از آيات روشن وحى

لقوم يعلمون . .. فأعرض أكثرهم

از تفريع {أعرض أكثرهم} بر آيه قبلى، استفاده مى شود كه علت اعراض بيشتر مردم از قرآن، نادانى ايشان بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 39 - 4

4- بى دانشى نسبت به حقانيت هستى و اهداف ارزشى آفرينش ، عامل انكار معاد

إن هى إلاّ موتتنا الأُولى . .. و ل_كنّ أكثرهم لايعلمون

از ارتباط ميان {إنّ ه_ؤلاء ليقولون} با {و ل_كنّ أكثرهم لايعلمون} استفاده مى شود كه انكار معاد، ريشه در جهل نسبت به حقانيت آفرينش دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 18 - 13

13 - جهل و هواپرستى ،

منشأ و خاستگاه مخالفت با شريعت و آيين الهى

جعلن_ك على شريعة . .. و لاتتّبع أهواء الذين لايعلمون

از تقابل ميان {أهواء} با {شريعة} مى توان استفاده كرد كه هر آنچه مخالف با شريعت باشد، ريشه در هوا و هوس هاى جاهلانه دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 26 - 8

8 - ترديد در امكان و تحقق معاد ، ناشى از جهل آدميان است ; نه معقول نبودن آن .

لاريب فيه و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون

جمله {و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون} مى تواند جواب سؤال مقدر باشد; به اين كه اگر معاد، ترديد را بر نمى تابد، پس انكار آن از چه رو است؟ قرآن پاسخ مى دهد: بيشتر مردم جاهل اند و جهلشان آنان را به تمسك واداشته است; نه پيچدگى مسأله معاد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 11 - 14

14- جهل و استكبار ، ريشه بسيارى از انكار ها و حق ستيزى ها

و إذ لم يهتدوا به فسيقولون ه_ذا إفك قديم

تعبير {و إذ لم يهتدوا. ..}، در حقيقت بيان نمونه اى از اين حقيقت كلى است كه تكذيب ها و انكارها در بسيارى از موارد متفرع بر زمينه نداشتن، جاهل بودن و برخورد مستكبرانه با حقايق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 23 - 8

8- كفر در برابر پيام انبيا ، ناشى از جهالتورزى است .

قالوا أجئتنا لتأفكنا عن ءالهتنا . .. و ل_كنّى أريكم قومًا تجهلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 -

جمعه - 62 - 9 - 10

10 - جهل و ناآگاهى ، مايه دلخوش شدن انسان به مظاهر زندگى دنيايى و بى توجهى به ذكر خدا و عبادت او و مصالح نهفته در آن

ذلكم خير لكم إن كنتم تعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكاثر - 102 - 3 - 5

5 - جهالت ، ريشه برترنمايى و مسابقه رقيبان در كسب مال و مقام

كلاّ سوف تعلمون

مفعول محذوف {تعلمون} _ چه عام (پوچى افتخارات مادى) باشد و چه خاص (پوچى افتخار به عدد افراد قبيله) _ بى ارزشى تكاثر را شامل مى شود.

آثار جهل اكثريت مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 57 - 21

21 - جهل بيشتر مشركان مكه به خاستگاه الهى امنيت و رفاه اقتصادى آن شهر ، عامل روى گردانى آنان از پذيرش هدايت الهى ( اسلام ) بود .

و قالوا إن نتّبع الهدى . .. و ل_كنّ أكثرهم لايعلمون

آثار جهل امت هاى پيشين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 14 - 3

3 - اختلافات دينى امت هاى پيشين ، ناشى از روح تجاوزگرى بود ; نه از جهالت و نادانى

و ما تفرّقوا إلاّ من بعد ما جاءهم العلم بغيًا بينهم

آثار جهل اهل انطاكيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 16 - 5

5 - جهل و ناآگاهى مردم انطاكيه از فلسفه انتخاب رسولان از ميان انسان ها ، سبب تكذيب كردن آنان شده بود .

قالوا ربّنا يعلم إنّا إليكم لمرسلون

آثار جهل برادران يوسف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 89 - 5

5_ يوسف ( ع ) جهل و نادانى برادرانش را منشأ ستم آنان به وى و بنيامين دانست .

هل علمتم ما فعلتم بيوسف و أخيه إذ أنتم ج_هلون

آثار جهل بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 28 - 3

3 - موسى ( ع ) ، جهالت مردم را پايه طغيان فرعون دانست .

يفقهوا قولى

تأكيد موسى(ع) بر آگاه سازى اطرافيان فرعون _ در جهت مبارزه با طغيان گرى او _ گوياى اين است كه موسى(ع)، ريشه موفقيت فرعون را در ناآگاهى اطرافيانش مى دانست.

آثار جهل به ارزش ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 98 - 3

3 _ جهل و عدم درك صحيح نسبت به مفاهيم دينى و ارزش هاى الهى ، عامل بد تفسير كردن و ناروا شمردن آنها

و أجدر ألّا يعلموا حدود ما أنزل اللّه . .. يتخذ ما ينفق مغرماً

جمله {يتخذ ما ينفق مغرماً} مى تواند نمونه اى باشد از آنچه در آيه قبل به طور كلى درباره جهل و نادانى باديه نشينان گفته شده.

آثار جهل به پيشينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 69 - 5

5 - مشخص نبودن پيشنيه زندگى شخص ، مانع از پذيرش ادعاى او در رابطه با نبوت و وحى

أم لم يعرفوا رسولهم فهم له منكرون

آثار جهل به خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 -

انعام - 6 - 91 - 1،2

1 _ كسانى كه نزول وحى بر بشر و رسالت يافتن او را انكار مى كنند، خداوند را، آن گونه كه هست، نشناخته اند.

و ما قدروا الله حق قدره إذ قالوا ما أنزل الله على بشر

2 _ انكار وحى و رسالت يافتن بشر، معلول نقصان معرفت آدمى به خداوند است.

و ما قدروا الله حق قدره إذ قالوا ما أنزل الله على بشر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 149 - 6

6 - انتساب عملى بدون رجحان و برترى به خداوند ، نسبتى نابه جا به او و نشانه نشناختن منزلت او است .

فاستفتهم ألربّك البنات و لهم البنون

آثار جهل به خدا شناسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 67 - 2

2 - شرك و عبادت غيرخدا ، انديشه اى برخاسته از عدم شناخت درست خدا است .

و ما قدروا اللّه حقّ قدره

آثار جهل به دنيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 24 - 16

16 _ دلبستگى به زندگى دنيوى ، نتيجه عدم شناخت صحيح دنياست .

إنما مثل الحيوة الدنيا . .. و ظن أهلها أنهم قدرون عليها ... كذلك نفصل الأيت لقوم

آثار جهل به دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 98 - 3

3 _ جهل و عدم درك صحيح نسبت به مفاهيم دينى و ارزش هاى الهى ، عامل بد تفسير كردن و ناروا شمردن آنها

و أجدر ألّا يعلموا حدود ما أنزل اللّه

. .. يتخذ ما ينفق مغرماً

جمله {يتخذ ما ينفق مغرماً} مى تواند نمونه اى باشد از آنچه در آيه قبل به طور كلى درباره جهل و نادانى باديه نشينان گفته شده.

آثار جهل به ربوبيت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 87 - 2

2 - شرك و بت پرستى ، ناشى از درك نادرست از ربوبيت خدا بر جهان هستى است .

أئفكًا ءالهة دون اللّه تريدون . فما ظنّكم بربّ الع_لمين

آثار جهل به صفات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 99 - 13

13- برخى شبهه هاى عقيدتى انسان ، ناشى از عدم شناخت عميق صفات الهى است .

أو لم يروا أن الله الذى . .. قادر على أن يخلق مثلهم

از اينكه خداوند، براى رفع شبهه منكران معاد، آنان را به قدرت عظيم خويش توجه داده، نكته فوق قابل استفاده است.

آثار جهل به قدرت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 19 - 11

11 - بى خبرى از قدرت خداوند ، مايه انكار معاد است .

أَوَلم يروا كيف يبدئ اللّه الخلق . .. إنّ ذلك على اللّه يسير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 61 - 7

7 - ترديد در رخداد قيامت ، نشانگر عدم شناخت قدرت كامل خداوند است .

و إنّه لعلم للساعة فلاتمترنّ بها

آفرينش شگرف عيسى(ع)، نشانه اى بر قدرت خداوند است و از آن جا كه اين آفرينش دليل بر امكان معاد شمرده شده، مى توان استفاده

كرد كه ترديد در مورد قيامت، ناشى از غفلت نسبت به قدرت بى همتاى خداوند است.

آثار جهل به قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 48 - 3

3 - مشخص نبودن زمان برپايى قيامت ، دستاويز كافران صدراسلام براى انكار آن

و يقولون متى ه_ذا الوعد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 25 - 2

2 - روشن نبودن زمان برپايى قيامت ، دستاويز كافران براى انكار آن

و يقولون متى ه_ذا الوعد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 44 - 4

4 - آگاه نساختن مردم _ حتى پيامبر ( ص ) _ از زمان وقوع قيامت ، مؤثر در رشد و تربيت آنان

إلى ربّك منتهيها

واژه {ربّ}، گواه اين است كه هدف از مسكوت گذاشتن زمان قيامت، تربيت و رشد دادن است و چون پوشيده ماندن آن، تنها ويژه پيامبر(ص) نبوده است; مى توان سودمندى آن را به همگان تعميم داد.

آثار جهل به كتب آسمانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 157 - 4

4 _ نازل نشدن قرآن موجب اعتراض گمراهان و مشركان در قيامت به سبب نداشتن كتاب آسمانى و دور ماندن از هدايتهاى الهى

أو تقولوا لو أنا أنزل علينا الكتب لكنا أهدى منهم

آثار جهل به هدايتهاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 7 - 4

4 - بى خبرى از هدايت هاى الهى ، گمراهى است .

و وجدك ضالاًّ فهدى

ضلالت و هدايت، داراى

مراتب است و عدم آگاهى پيامبر(ص) پيش از بعثت، به معارفى كه پس از بعثت بر آن حضرت نازل شد، در آيه شريفه نوعى ضلالت قلمداد شده است كه با بعثت، به هدايت تبديل شد.

آثار جهل قوم عاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 15 - 2

2 - استكبار و خودبرتربينى قوم عاد ، برخاسته از امور واهى و غير منطقى

فأمّا عاد فاستكبروا فى الأرض بغير الحقّ

باء در {بغير الحق} سببيه است.

آثار جهل كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 99 - 4

4- بى دقتى و جهل كافران به عظمت آفرينش آسمان ها و زمين ، زمينه ساز انكار حيات دوباره انسان از سوى آنان است .

أو لم يروا أن الله الذى خلق السموت و الأرض قادر على أن يخلق مثلهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 39 - 3

3- جهل كفار به سختى و شدت عذاب الهى ، عامل تعجيل آنان براى تحقق عذاب است .

و يقولون متى ه_ذا الوعد . .. لويعلم الذين كفروا حين لايكفّون عن وجوههم النار ...

برداشت ياد شده بر اين اساس است كه جواب مقدر {لو} جمله {لمّا استعجلوا العذاب أو قيام الساعة} (در نزول عذاب و يا در برپايى قيامت عجله نمى كردند) باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 7 - 9

9 - استبعاد معاد از سوى كافران ، ناشى از ناآگاهى آنان از قدرت مطلقه خداوند است .

خلق السم_وت . .. زعم

الذين كفروا أن لن يبعثوا قل بلى و ربّى لتبعثنّ ... و ذلك عل

آثار جهل كافران صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 26 - 7

7 - تكذيب رسالت پيامبر اسلام از جانب كافران ، برخاسته از ناآگاهى و غفلت آنان ، از سرنوشت شوم تكذيب كنندگان بود .

فأذاقهم اللّه الخزى . .. لو كانوا يعلمون

آثار جهل مرفهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 52 - 4

4 - نكوهش خداوند از قشر مرفه و ناسپاس ، به خاطر ناآگاهى آنان از مشيت و تقدير الهى در رزق و روزى انسان ها

أوَلم يعلموا أنّ اللّه يبسط الرزق لمن يشاء و يقدر

استفهام در {أوَلم يعلموا. ..} از نوع استفهام انكارى _ توبيخى است.

آثار جهل مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 6 - 10

10 _ جهل و ناآگاهى مشركان ، فلسفه دستور خدا به پيامبر ( ص ) مبنى بر به حضور پذيرفتن آنان و ابلاغ پيام وحى به آنان

و إن أحد من المشركين استجارك فأجره . .. ذلك بأنهم قوم لايعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 29 - 7

7 - زير سؤال بردن وقوع قيامت از سوى مشركان ، ناشى از جهل آنان بوده است .

و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون . و يقولون متى ه_ذا الوعد إن كنتم ص_دقين

برداشت ياد شده بنابر عطف {يقولون} بر عبارت قبل، از باب عطف مسبب بر سبب است; يعنى، بيشتر مردم نمى دانند و

[به خاطر همين ندانستن]، معاد را زير سؤال مى برند.

آثار جهل مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 29 - 19

19 - گرايش مشركان صدراسلام به شرك ، برخاسته از جهل و ناآگاهى اكثريت آنان بود .

بل أكثرهم لايعلمون

آثار جهل ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 30 - 20

20 _ نا آگاهى فرشتگان به ارزش هاى والاى انسان ، موجب شد تا فسادگرى او براى فرشتگان جلوه گر شود و به خلقت و خلافتش معترض باشند .

أتجعل فيها من يفسد فيها . .. قال إنى أعلم ما لاتعلمون

آثار جهل منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 16 - 5

5 - آگاه نبودن اهل نفاق به سود و زيان واقعى خويش ، عامل اختيار كردن ضلالت و از دست دادن هدايت

أولئك الذين اشتروا الضللة . .. و ما كانوا مهتدين

جمله {ما كانوا مهتدين} عطف بر جمله {اشتروا الضلالة بالهدى} است و به منزله علت براى آن مى باشد; يعنى: چون به سود و زيان واقعى خويش راه نيافتند، به چنين تجارتى دست زدند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 81 - 16

16 _ بى اعتقادى منافقان به قيامت و عدم درك آن نسبت به حوادث و حقايق آن ، مايه تخلف آنان از جهاد

لو كانوا يفقهون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 8 - 14

14 - توطئه منافقان عليه پيامبر (

ص ) ، برخاسته از جهل و نادانى آنان بود .

ليخرجنّ الأعزّ منها الأذلّ . .. و ل_كنّ المن_فقين لايعلمون

ادعاى ابو جهل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 17 - 1

1 - نهى كننده پيامبر ( ص ) از نماز ، مدعى نفوذ كلام در بين هم نشينان خويش

فليدع ناديه

كلمه {نداء} تعبيرى ديگر از مجالست است و مجلس را {نادى} و {مُنتدى} مى گويند (مفردات راغب). و همانگونه كه گاه مراد از {قرية}، اهل قريه است، در آيه شريفه نيز مراد، اهل مجلس است.

اعراض ابو جهل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 32 - 3

3 - ابوجهل ، دين اسلام را تكذيب و از پذيرش تعاليم آن امتناع كرد .

و ل_كن كذّب و تولّى

افشاى جهل مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 73 - 11

11 - برملا شدن ضعف و ناتوانى معبود ها ( اصنام ) و جهل و نادانى پرستندگان آنها با ضرب المثل خداوند ، براى همگان

ضعف الطالب و المطلوب

{ضَعافة} (مصدر {ضعف}) به معناى ناتوان شدن است; يعنى، طالب و مطلوب هر دو ناتوان شدند. ظاهراً مقصود اين است كه با دلايل قاطع و غيرقابل انكارى كه ارائه شد، نه تنها ضعف و ناتوانى بت ها; بلكه جهل و نادانى پرستندگان آنها نيز بر همگان آشكار شد.

انبيا و جهل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 15 - 2

2_ امكان بى اطلاع بودن پيامبران از انديشه و افكار

ديگران

إنا له لح_فظون . .. فلما ذهبوا به و أجمعوا أن يجعلوه فى غي_بت الجب

ترك نماز ابو جهل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 31 - 6

6 - ابوجهل ، نه دين اسلام را تصديق كرد و نه نماز گزارد .

فلاصدّق و لاصلّى

براساس شأن نزول، اين آيه تا آيه 35 درباره ابوجهل است.

تفاخر ابو جهل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 33 - 4

4 - ابوجهل ، فردى مغرور و فخرفروش در ميان كسان خويش

ثمّ ذهب إلى أهله يتمطّى

تكذيبگرى ابو جهل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 31 - 6

6 - ابوجهل ، نه دين اسلام را تصديق كرد و نه نماز گزارد .

فلاصدّق و لاصلّى

براساس شأن نزول، اين آيه تا آيه 35 درباره ابوجهل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 32 - 3

3 - ابوجهل ، دين اسلام را تكذيب و از پذيرش تعاليم آن امتناع كرد .

و ل_كن كذّب و تولّى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 13 - 2

2 - شخص بازدارنده پيامبر ( ص ) از نماز ، رهنمود هاى آن حضرت را دروغ پنداشته و از پذيرش آن روى گردان بود .

أرءيت الذى ينهى . .. أرءيت إن كذّب و تولّى

جمله {كذّب و تولّى}، مربوط به {الذى ينهى} و توصيف كسى است كه پيامبر(ص) را از نماز نهى مى كرد. بسيارى از مفسران، وى را ابوجهل

دانسته اند. متعلق {كذّب} _ به قرينه {كان على الهدى. أو أمر بالتّقوى} _ هدايت هاى ارائه شده از جانب پيامبر(ص) و فرمان هاى تقواساز او است.

تهديد ابو جهل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 35 - 3

3 - ابوجهل ، مورد نفرين و تهديد خداوند به عذاب

أولى لك فأولى ثمّ أولى لك فأولى

تهمت جهل به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 2 - 4

4 - اتهام گمراهى و جهل به پيامبر ( ص ) از سوى مشركان

ما ضلّ صاحبكم و ما غوى

آيه شريفه در رد اين ديدگاه مشركان است كه پيامبر(ص) را متهم به گمراهى و جهل مى كردند.

تهمت جهل به مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 8 - 10

10 _ پيروان پيامبر ( ص ) ، در پندار و بيان نكوهشگر و طعن آلود مشركان ، مردمانى نادان و دنباله رو فردى سحر زده

و قالوا . .. إن تتّبعون إلاّ رجلاً مسحورًا

از لحن آيه شريفه، استفاده مى شود كه كافران، اين سخن را از سر نكوهش و طعن مى گفتند و چون پيروى از فردى سحرزده، امرى غير منطقى است، در حقيقت پيروان آن حضرت را، مردمانى نادان مى پنداشتند.

جهل آزر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 46 - 2

2- آزر ، پيش از دعوت شدن به توحيد از سوى ابراهيم ( ع ) ، از عقايد توحيد آن حضرت بى خبر بود .

قال أراغب

أنت عن ءالهتى

اظهار شگفتى و ناباورى آزر از عقايد توحيدى ابراهيم(ع)، دال براين است كه تا پيش از آن آزر او را در عقايد، همراه خود مى ديده و به همين خاطر است كه پس از اظهارات حضرت ابراهيم(ع)، وى دچار شگفتى و ناباورى مى شود.

جهل اخروى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 66 - 1،6

1 - بسته شدن همه راه هاى خبر بر مشركان ، در روز قيامت

فعميت عليهم الأنباء يومئذ

فعل {عميت} متضمن معناى {خفيت} است. {الأنباء} (جمع {نبأ} (خبر)، همراه با {ال}) مفيد استغراق است. بنابراين {عميت عليهم الأنباء}; يعنى، {خفيت عليهم كلّ نبأ}.

6 - پوشيده ماندن خبر ها بر مشركان ، باعث اقدام نكردن آنان به پرسش از يكديگر

فعميت عليهم الأنباء يومئذ فهم لايتساءلون

برداشت ياد شده از تفريع جمله {فهم لايتساءلون} بر {عميت. ..} استفاده مى شود.

جهل اشراف قوم نوح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 29 - 18،19

18_ اشراف و سران كفرپيشه قوم نوح ، ناآگاه به مقام بلند مؤمنان و پيروان آن حضرت

و ل_كنى أريكم قومًا تجهلون

به قرينه {إنهم ملاقوا ربهم} مى توان گفت كه: مفعول {تجهلون} مقام والا و ارجمند مؤمنان به نوح(ع) است. براين اساس {أراكم ...}; يعنى ، مى دانم كه شما به مقام والاى مؤمنان (لقاى آنان با خدا) آگاهى نداريد.

19_ اشراف قوم نوح ، ناآگاه به مرتبه والاى { لقاءالله } و تقرب به درگاه خدا

إنهم مل_قوا ربهم و ل_كنى أريكم قومًا تجهلون

جهل اصحاب الجنة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 -

قلم - 68 - 28 - 8

8 - باغداران يمنى ، گرفتار جهل و افراط و تفريط

قال أوسطهم ألم أقل لكم لولا تسبّحون

جهل اصحاب كهف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 20 - 13

13- اصحاب كهف ، از مدّت زمان خواب خويش ، كاملاً بى اطلاع بودند .

إنّهم إن يظهروا . .. و لن تفلحوا إذًا أبدًا

بديهى است اگر اصحاب كهف، احتمال گذشت چندين قرن از زمان خوابيدن خويش را مى دادند، هرگونه تغيير و تحوّلى را محتمل مى ديدند و وضعيت سياسى و اجتماعى جامعه را، همان وضعيت دوران خويش فرض نمى كردند.

جهل اضلالگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 6 - 16

16 - جهل و ناآگاهى گمراه سازان مردم ، مانع عذاب آنان نيست .

ليضلّ عن سبيل اللّه بغير علم . .. لهم عذاب مهين

جهل اكثريت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 17 - 22

22_ بيشتر مردم از بصيرتى كه آنان را به حقانيت قرآن رهنمون شود ، محرومند .

أفمن كان على بيّنة من ربه . .. و ل_كنّ أكثر الناس لايؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 21 - 24

24_ اكثريت مردم به جريان امور به تدبير خدا و توان او بر انجام مشيّتهايش و ناتوانى همگان در برابر او ، ناآگاهند .

و الله غالب على أمره و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 40

- 19

19_ اكثريت مردم ( مشركان ) ، ناآگاه به استوارى توحيد و يگانه پرستى و اتكاى آن بر برهان

ذلك الدين القيم و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون

در برداشت فوق ، {الناس} عموم مردم گرفته شده است. بر اين اساس ، مقصود از {أكثر} مشركان خواهد بود. مفعول {لايعلمون} به قرينه جمله هاى قبل ، استوارى توحيد بر برهان و دليل برهانى نداشتن شرك است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 68 - 21

21_ بيشتر مردم به اسباب و علل چشم مى دوزند و از حاكميت اراده خدا و لزوم توكل بر او ، ناآگاهند .

و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 38 - 9،13

9- اكثريت انسان ها ، از قدرت خداوند در احياى مجدد انسان ها ناآگاهند .

بلى وعدًا عليه حقًّا و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون

ممكن است به قرينهء تناسب موضوع _ كه انكار و اثبات معاد است _ متعلق {لايعلمون} قدرت خداوند بر احياى مجدد انسانها باشد.

13- اكثريت انسان ها ، درباره حقيقت معاد چيزى نمى دانند .

و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون

احتمال دارد مفعول به {لايعلمون}، {شيئاً} محذوف باشد و بنابراين نكته ياد شده قابل استفاده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 61 - 8،10

8 - بيشتر مشركان ، گرفتار جهل و بى دانشى اند .

بل أكثرهم لايعلمون

ضمير {هم} به مشركان بازمى گردد.

10 - بيشتر انسان ها ، فاقد آگاهى نسبت به نقش خداى يگانه در ايجاد هماهنگى ميان اجزاى طبيعت

أمّن جعل الأرض قرارًا .

.. و جعل ... و جعل... أءل_ه مع اللّه بل أكثرهم لايعلمون

ضمير {هم} در {أكثرهم} مى تواند به توده انسان ها بازگردد; بدين گونه كه خداوند نخست مظاهر ژرف هماهنگى نظام طبيعت را برمى شمرد و در پايان تذكر مى دهد كه فهم اين رموز و اسرار، براى بسيارى از مردم دشوار است و آنان به اين اسرار جاهلند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 6 - 4

4 - اكثر مردم ، از دانش و آگاهى و شناخت حقايق بى بهره اند .

و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون

براى فعل {لايعلمون} مفعول خاصى آورده نشده است، اين احتمال وجود دارد كه مراد، نفى علم و آگاهى به صورت كلى باشد; يعنى، بيشتر مردم، اهل علم و دانش نيستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 30 - 18

18 - اكثريت مردم ، به دين حقى كه فطرت انسان ها با آن هماهنگ است ، جاهل اند .

فطرت اللّه . .. و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون

متعلق {لايعلمون} در آيه نيامده است. احتمال دارد به قرينه ذكر دين فطرى (اسلام)، متعلق آن نكته اى باشد كه در بالا آمده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 28 - 4

4 - بشتر مردم ، از رسالت جهانى پيامبر ( ص ) بى خبراند .

و ما أرسلن_ك إلاّ كافّة للناس . .. و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون

متعلق {لايعلمون} تعيين نشده است; ولى به قرينه اين كه سخن از رسالت جهانى پيامبر(ص) مى باشد، متعلق {لايعلمون} مى تواند همان

رسالت جهانى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 36 - 5

5 - بيشتر مردم ، درباره منشأ قبض و بسط روزى بندگان ، آگاهى ندارند .

إنّ ربّى يبسط الرزق لمن يشاء و يقدر و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 29 - 16،17

16 - ناآگاهى بيشتر مردم ، از شايستگى انحصارى حمد و ستايش براى خداوند

الحمد للّه بل أكثرهم لايعلمون

برداشت ياد شده مبتنى بر اين اساس است كه متعلق جهل، مسأله حمد و اختصاص آن به خدا باشد; يعنى، {بل أكثرهم لايعلمون أنّ الحمد للّه}.

17 - ناآگاهى بيشتر مردم از شايستگى انحصارى خداوند به عبادت و پرستش و ضرر و زيان شرك

ضرب اللّه مثلاً رجلاً . .. بل أكثرهم لايعلمون

برداشت ياد شده مبتنى بر اين ديدگاه است كه متعلق جهل، مسأله برابر نبودن دو مثل مربوط به مؤمن و مشرك و سرنوشت ايمان و شرك باشد; يعنى،{بل أكثرهم لايعلمون أنّهما لايستويان}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 49 - 18،19

18 - جهل و بى خبرى بيشتر انسان ها نسبت به آزمايش بودن نعمت ها و آسودگى ها براى انسان

بل هى فتنة و ل_كنّ أكثرهم لايعلمون

برداشت بالا مبتنى بر اين احتمال است كه متعلق علم در {لايعلمون}، فتنه بودن نعمت باشد.

19 - بيشتر انسان ها از منشأ اصلى نعمت ها و آسودگى ها ( خدايى بودن آنها ) و مقدار تأثير دانش بشرى در پديد آمدن آنها ، بى خبر و ناآگاه اند .

قال إنّما أُوتيته على

علم بل هى فتنة و ل_كنّ أكثرهم لايعلمون

برداشت ياد شده بر اين اساس استوار است كه متعلق علم در {لايعلمون}، مطلبى باشد كه از جمله {قال إنّما أُوتيته. ..} استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 57 - 5

5 - بيشتر مردم ، به عظمت آفرينش جهان و قدرت بى پايان خداوند و امكان حيات مجدد انسان ها در قيامت پى نبرده اند .

لخلق السم_وت و الأرض أكبر . .. و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون

برداشت بالا مبتنى بر اين احتمال است كه متعلق {لايعلمون} مطلبى باشد كه در آغاز آيه آمده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 26 - 6،7

6 - حتمى بودن وقوع قيامت ، به رغم جهل و ناآگاهى بيشتر مردم نسبت به آن

لاريب فيه و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون

7 - معاد ، مورد جهل و ترديد بيشتر مردم در طول تاريخ

و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون

از اين كه به جاى ارجاع ضمير به مشركان مكه، واژه {الناس} به كار رفته _ كه داراى مفهومى عام و گسترده است _ مطلب بالا استفاده مى شود.

جهل اكثريت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 111 - 13

13 _ اغلب درخواست كنندگان نزول معجزات از تأثير نداشتن آن بر كافران آگاهى نداشتند.

ما كانوا ليؤمنوا إلا أن يشاء الله و لكن أكثرهم يجهلون

مرجع ضمير در {أكثرهم} مى تواند مؤمنانى باشد كه خواهان نزول آيات و اجابت درخواست مشركان بودند، چنانچه در آيات قبل نيز اين احتمال ياد شد.

جهل

اكثريت اهل مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 57 - 20

20 - بيشتر مردم مكه در عصر بعثت ، گرفتار جهل و ناآگاهى نسبت به تعلق اراده الهى بر تضمين امنيت آن مكان مقدس و تأمين روزى ساكنان آن بودند .

أوَلم نمكّن لهم حرمًا ءامنًا . .. و ل_كنّ أكثرهم لايعلمون

جهل اكثريت ظالمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 47 - 4

4 - بيشتر ظالمان ، بى خبر از كيفر هاى دنيوى و اخروى خويش

و ل_كنّ أكثرهم لايعلمون

جهل اكثريت كافران صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 57 - 6

6 - بيشتر كافران و مشركان ستيزه جو و مجادله گر در صدر اسلام ، مردمى غافل و بى خبر از معارف الهى ( چون توحيد و معاد ) بودند .

و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون

ممكن است مقصود از {الناس} در آيه شريفه، مردم عصر نزول قرآن (چون اهل مكه) باشد. برداشت يادشده بر اين احتمال مبتنى است.

جهل اكثريت مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 37 - 6،8

6 _ ناآگاهى اغلب مشركان از قدرت خداوند بر فرستادن هرگونه معجزه و نشانه

إن اللّه قادر على أن ينزل ءاية و لكن أكثرهم لايعلمون

مفعول {لايعلمون}، به قرينه فراز قبل آن، قدرت الهى است، يعنى: {لايعلمون أن اللّه قادر . ..}

8 _ ناآگاهى اغلب مشركان به فلسفه عدم نزول معجزات درخواستى آنان

و قالوا لولا نزل عليه ءاية . .. و لكن أكثرهم لايعلمون

برداشت فوق

بر اين اساس است كه {لايعلمون} جمله اى مانند {حكمة عدم نزول الأيات} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 111 - 14،15

14 _ بسيارى از منكران معاند به تأثير نداشتن هيچ آيه و معجزه اى در قلب خويش ناآگاه هستند.

و لكن أكثرهم يجهلون

متعلق {يجهلون} در كلام مذكور نيست. ، ولى به قرينه موضوعات مطرح شده در آيه متعلق آن مى تواند چنين باشد: {يجهلون عدم إيمانهم}. مرجع ضمير {أكثرهم} در اين برداشت همان مشركانى هستند كه قسم ياد مى كردند كه در صورت نزول آيتى ايمان خواهند آورد.

15 _ ناآگاهى اغلب مشركان لجوج به تعيين كننده بودن مشيت الهى جهت متمايل ساختن آنان به ايمان

ما كانوا ليؤمنوا إلا أن يشاء الله و لكن أكثرهم يجهلون

متعلق {يجهلون} مى تواند {مشية الله} باشد، يعنى اكثر مشركان به نقش مشيت الهى ناآگاه بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 40 - 23

23_ اكثر مشركان ، ناآگاه به درستى و استوارى توحيد و سستى و نادرستى شرك

ما تعبدون من دونه . .. و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون

برداشت فوق، بر اين اساس است كه مراد از {الناس} مشركان باشد. بنابراين {و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون} گوياى اين نكته است كه: بيشتر مشركان [حقيقت] را نمى دانند و برخى از آنان بدان آگاهند ; ولى به خاطر عناد يا خوف از دست دادن رياست و مانند اينها، به توحيد نمى گرايند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 30 - 20

20 - اكثر مشركان ، مردمانى نادان

و جاهل اند .

و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون

احتمال دارد {ال} در {الناس} عهد بوده و مراد از آن، مشركان باشد كه در آيات پيش درباره آنها سخن گفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 28 - 5،6

5 - موضع گيرى بيشتر مشركان عليه پيامبر ( ص ) ، به دليل ناآگاهانه بودن آن ، فاقد وجاهت و اعتبار است .

و ما أرسلن_ك إلاّ كافّة للناس . .. و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون

ذكر {و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون} پس از بيان قلمرو رسالت پيامبر(ص) و نقش آن حضرت، مى تواند به منظور دفع توهم باشد. آن توهم اين است كه اكثريت مشركان با رسالت پيامبر(ص) مخالف اند و چنين امرى تأثيرى منفى در رسالت آن حضرت دارد. خداوند جواب مى دهد كه نظر چنين اكثريتى بى فايده است.

6 - بيشتر مشركان ، از آنچه پيامبر ( ص ) به آن بشارت مى دهد و يا هشدار مى دهد ، بى خبراند .

بشيرًا و نذيرًا و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون

متعلق {لايعلمون} محذوف است و احتمال دارد به قرينه ذكر بشارت و انذار در آيه، همين دو باشد. گفتنى است احتمال دارد {ال} در {الناس} عهد بوده و مراد از {الناس} مشركانى باشند كه از آغاز سوره تا اين جا از آنان سخن گفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 36 - 9

9 - بيشتر مشركان ، درباره منشأ كمى و زيادى مال و مكنت ، ناآگاه اند .

و قالوا نحن أكثر أمولاً . .. قل إنّ ربّى

يبسط الرزق ... و ل_كنّ أكثر الناس لايعل

{ال} در {الناس} _ به قرينه آيات پيشين كه درباره مشركان است _ مى تواند عهد بوده و به مشركان اشاره داشته باشد.

جهل اكثريت مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 24 - 11

11- بيشتر مشركان صدراسلام ، ناآگاه و جاهل به حق بودند .

بل أكثرهم لايعلمون الحقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 57 - 6

6 - بيشتر كافران و مشركان ستيزه جو و مجادله گر در صدر اسلام ، مردمى غافل و بى خبر از معارف الهى ( چون توحيد و معاد ) بودند .

و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون

ممكن است مقصود از {الناس} در آيه شريفه، مردم عصر نزول قرآن (چون اهل مكه) باشد. برداشت يادشده بر اين احتمال مبتنى است.

جهل اكثريت مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 38 - 10

10- اكثر مشركان مكه ، از قدرت خداوند بر احياى مجدد انسان ها بى خبر بودند .

بلى وعدًا عليه حقًّا و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون

برداشت فوق، بر اساس اين نكته است كه {ال} در {الناس} عهد ذكرى بوده و مراد از آن مشركانى باشند كه در آيات قبل از آنها سخن به ميان آمده است.

جهل انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 216 - 19

19 _ انسان بدون هدايت الهى ، در تشخيص مصالح و مفاسد خويش دچار اشتباه مى شود .

كتب عليكم القتال و هو كره لكم

. .. و انتم لا تعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 232 - 16

16 _ جهلِ انسان به حكمت ها و آثار احكام الهى

فلا تعضلوهنّ . .. و اللّه يعلم و انتم لا تعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 247 - 20

20 _ بينش محدود آدمى ، منشأ اعتراض وى به افعال الهى

قالوا انى . .. و اللّه واسع عليم

جمله {و اللّه واسع عليم} تعريضى به مُعترضين است كه شما بينشى محدود داريد و لذا اعتراض به گزينش طالوت (افعال الهى) مى كنيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 11 - 26،28

26 _ ناتوانى انسان از شناخت خويشانى كه نفعشان به وى نزديكتر و بيشتر است .

اباءُوكم و ابناؤكم لاتدرون ايّهم اقرب لكم نفعاً

ناتوانى انسان از مقايسه منافع پدر با منافع پسر خويش و تشخيص برترين آنها، نمونه گوياى عجز او از شناخت ميزان نفع رسانى خويشان است.

28 _ ناآگاهى از ميزان سودمندى وارثان براى دنيا و آخرت آدمى ، دليل ناتوانى وى براى تعيين صحيح سهام ارث

اباءُوكم و ابناؤكم لاتدرون ايّهم اقرب لكم نفعاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 19 - 16

16 _ عدم آگاهى انسان به تمامى مصالح و مفاسد خويش

فعسى ان تكرهوا شيئاً و يجعل اللّه فيه خيراً كثيراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 79 - 3

3 _ درك انتساب ناگوارى ها به خداوند از يكسو و انتسابش

به انسان از سوى ديگر ، دور از فهم عموم مردم

قل كلّ من عند اللّه . .. ما اصابك من حسنة فمن اللّه و ما اصابك من سيّئة فمن نفسك

على رغم اينكه بين رسول خدا و ديگران در قانون پيشامد مشكلات تفاوتى نيست، خطاب را متوجه پيامبر (ص) كرد تا به اين نكته اشاره كند كه فهم اين حقيقت در خور درك عموم نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 116 - 18

18 _ انسان ها و حتى پيامبرانى همانند مسيح ( ع ) ناآگاه به آنچه خداوند در درون ذات خويش دارد .

تعلم ما فى نفسى و لا اعلم ما فى نفسك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 24 - 8

8 _ مدت زمان استقرار و سكونت آدميان در زمين، نامعلوم براى آنان

و لكم فى الأرض مستقر و متع إلى حين

نكره آمدن كلمه {حين} بيانگر اين است كه مدت زمان سكونت انسانها در زمين نامعلوم است و بدان آگاهى نخواهند يافت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 188 - 8

8 _ انسان ها ، حتى پيامبران ، آگاه به امور غيبى جهان نيستند .

و لو كنت أعلم الغيب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 41 - 10

10 _ ناآگاهى انسان ها ، نسبت به برخى مصالح و منافع واقعى خود

ذلكم خير لكم إن كنتم تعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 105 - 11

11

_ غفلت و جهل انسان نسبت به حقيقت اعمال خود در دنيا

فينبئكم بما كنتم تعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 77 - 2

2- وجود رخدادهايى نهانى در آسمان ها و زمين ، غير قابل كشف براى آدميان

و لله غيب السموت و الأرض

غيب دانستن برخى از امور و رخدادهاى موجود در آسمانها، دليل آن است كه آنها از قلمرو دانش بشر بيرون است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 35 - 16

16 - ذات خداوند ، حقيقتى دست نايافتنى و غير قابل شناخت براى بشر

اللّه نور السم_وت و الأرض مثل نوره كمشكوة . .. نور على نور

برداشت ياد شده، بر اساس اين دو نكته اى است كه در {تشبيه نور خدا} وجود دارد: 1- به جاى تشبيه ذات خدا، يكى از اوصاف او _ كه نور باشد _ مورد تشبيه قرار گرفت در حالى كه آيه شريفه، در مقام معرفى خود خداوند است. 2_ نور خدا _ كه امرى نامحسوس است _ به چند چيز محسوس و قابل شناخت براى همگان تشبيه شده است. بنابراين ذات خدا، شناختنى نيست و آنچه قابل شناخت است، صفات او مى باشد. اين شناخت نيز در محدوده شناخت محسوسات ميسر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 72 - 8

8 - انسان ، موجودى ظلم پيشه و بس نادان است .

و حملها الإنس_ن إنّه كان ظلومًا جهولاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 36 - 7

7 -

جهان ، داراى پديده هاى جان دارى است كه چگونگى حاكميت قانون زوجيت بر آنها ، براى بشر ناشناخته است .

سبح_ن الذى خلق الأزوج كلّها . .. و ممّا لايعلمون

متعلق علم در {لايعلمون} ذكر نشده است; ولى به تناسب اين كه آيه شريفه درصدد بيان حاكميتِ قانونِ زوجيت بر پديده هاى جان دار جهان است، مى تواند حاكميت همين قانون باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 10 - 7،8

7 - بشر ، ناتوان از صعود كامل به تمامى آسمان ها و دستيابى به همه حقايق عالم

فليرتقوا فى الأسب_ب

{سبب} (مفرد {أسباب}) به معناى ريسمانى است كه به وسيله آن فرد از درخت خرما و مانند آن بالا مى رود و مقصود از آن مى تواند وسيله صعود به آسمان ها باشد. برداشت ياد شده نيز مبتنى بر اين احتمال است. گفتنى است: امر {ليرتقوا} در تعجيز به كار رفته است; يعنى، به دنبال وسيله هاى صعود برويد; ولى هرگز نمى توانيد.

8 - بشر ، ناتوان از دستيابى به حقايق مربوط به گزينش پيامبران و برگزيدن رسولان الهى به انتخاب خود

فليرتقوا فى الأسب_ب

برداشت ياد شده مبتنى بر اين ديدگاه است كه امر {فليرتقوا} مربوط به انتخاب پيامبران باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 46 - 8

8 - علم و آگاهى انسان ها ، محدود بوده و همواره پاره اى از حقايق براى آنان ناشناخته خواهد بود .

ع_لم الغيب و الشه_دة

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه نهان و غايب بودن بعضى از امور در مقايسه با

آگاهى انسان ها، سنجيده مى شود; وگرنه همه حقايق براى خداوند مشهود و آشكار است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 22 - 1

1_ انسان در دنيا ، گرفتار غفلت و بى خبرى نسبت به حقايق اخروى

لقد كنت فى غفلة من ه_ذا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 11 - 5

5 - ناتوانى و نادانى انسان ، در آغاز تولد

ذرنى و من خلقت وحيدًا

كلمه {وحيداً} مى تواند حال براى مفعول محذوف باشد; يعنى، {خلقته منفرداً}. بر اين اساس و به قرينه آيات بعد (و جعلت له مالاً ممدوداً ...)، مقصود از {خلقت وحيداً}، ناتوانى و نادارى انسان در آغاز تولد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اخلاص - 112 - 1 - 9

9 - ذات خداوند ، حيرت افزا و غير قابل شناخت است .

اللّه

{اَلِهَ}; يعنى، متحير ماند. برخى اهل لغت در كلمه {اللّه}، اين معنا را مقصود مى دانند. (مفردات)

جهل انسان به امانت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 72 - 12

12 - انسان ها ، به رغم پذيرش امانت الهى ، آگاهى همه جانبه از آن نداشتند .

و حملها الإنس_ن إنّه كان . .. جهولاً

جهل انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 39 - 7

7_ هيچ كس به پايه و زيربناى قوانينى كه ايجاب كننده وجود چيزى يا عامل نابودى آن است آگاهى ندارد .

و عنده أُمّ الكت_ب

از مصاديق {اُمّ الكتاب} به

قرينه فراز قبل قوانينى است كه بر اساس آن محو و اثبات انجام مى گيرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 8 - 5

5- خداوند ، پيوسته موجوداتى را پديد مى آورد كه انسان ها به آنها آگاهى ندارند .

خلق السموت و الأرض . .. خلق الإنس_ن ... و الأنع_م خلقها لكم ... و يخلق ما لاتعلم

از اينكه {خلق} را در فرازهاى قبلى به صورت ماضى و در عبارت اخير به صورت مضارع به كار برده است، مطلب فوق برداشت مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 38 - 9،13

9- اكثريت انسان ها ، از قدرت خداوند در احياى مجدد انسان ها ناآگاهند .

بلى وعدًا عليه حقًّا و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون

ممكن است به قرينهء تناسب موضوع _ كه انكار و اثبات معاد است _ متعلق {لايعلمون} قدرت خداوند بر احياى مجدد انسانها باشد.

13- اكثريت انسان ها ، درباره حقيقت معاد چيزى نمى دانند .

و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون

احتمال دارد مفعول به {لايعلمون}، {شيئاً} محذوف باشد و بنابراين نكته ياد شده قابل استفاده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 78 - 2،3

2- انسان به هنگام تولد از مادر ، فاقد هرگونه دانش و آگاهى است .

أخرجكم من بطون أمّه_تكم لاتعلمون شيئًا

3- عدم برخوردارى فرزند انسان از علم و آگاهى از طريق ابزار شنوايى ، بينايى و قلب به هنگام تولد ، از نشانه هاى تدبير و حكمت الهى *

و الله أخرجكم من بطون أمّه_تكم لاتعلمون شيئًا

اين آيه در مقام

اثبات توحيد و توجه دادن انسانها به آثار و نشانه هاى الهى است. بنابراين عالم نبودن فرزندان و عدم توجه آنان به موقعيت خويش، در مراحل تولد و پس از آن، مى تواند اشاره به حكمت الهى و اهميت اين موضوع در زندگى انسانها داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 19 - 8،9

8 - علم و آگاهى خداوند به اسرار مردم و جهل آنان به اسرار يكديگر

و اللّه يعلم و أنتم لاتعلمون

برداشت ياد شده براساس اين احتمال است كه مفعول {يعلم} اسرار مردم و علايق آنان باشد; چنان كه تعبير {يحبّون} (دوست دارند)، تأييد كننده همين مطلب است.

9 - انسان ها نسبت به پيامد و بازتاب شوم دنيوى و اخروى اشاعه فحشا در جامعه ، آگاهى درست و كاملى ندارند .

إنّ الذين يحبّون أن تشيع الف_حشة . .. و اللّه يعلم و أنتم لاتعلمون

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه مفعول {لاتعلمون} نتيجه و بازتاب كار زشت اشاعه فحشا و فساد جنسى در جامعه باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 34 - 5،7

5 - انسان ها ، از آينده خود و حتى دستاورد هاى فرداى خويش ، ناآگاه اند .

و ما تدرى نفس ماذا تكسب غدًا

7 - انسان ها ، از جايگاه و مكان مرگ خويش ، بى اطلاع اند .

و ما تدرى نفس بأىّ أرض تموت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 30 - 6

6 - زمان وقوع قيامت ، براى هيچ كس روشن نيست .

يقولون

متى ه_ذا الوعد . .. قل لكم ميعاد يوم

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه خداوند، به سؤال درباره زمان وقوع پاسخ نداده و تنها به حتمى بودن وقوع آن بسنده كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 57 - 5

5 - بيشتر مردم ، به عظمت آفرينش جهان و قدرت بى پايان خداوند و امكان حيات مجدد انسان ها در قيامت پى نبرده اند .

لخلق السم_وت و الأرض أكبر . .. و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون

برداشت بالا مبتنى بر اين احتمال است كه متعلق {لايعلمون} مطلبى باشد كه در آغاز آيه آمده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 11 - 14

14 - ناآگاهى انسان ها ، نسبت به بعضى از مصالح و منافع واقعى خود

ذلكم خير لكم إن كنتم تعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 43 - 1

1 - آگاهى به زمان وقوع قيامت _ حتى براى پيامبر ( ص ) _ مقدور نيست .

فيم أنت من ذكريها

{ذكرى} به معناى ذكر فراوان است. اين كلمه نسبت به كلمه {ذكر}، مبالغه بيشترى دارد (مفردات راغب). مراد از استفهام انكارى در جمله {فيمَ أنت...} اين است كه اى پيامبر! تو منزلتى نيستى كه بتوانى هرگونه اطلاعى را درباره قيامت، به آنان ارائه كنى.

جهل اهل انطاكيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 16 - 4

4 - جهل و ناآگاهى مردم انطاكيه ، از فلسفه بعثت پيامبران و حكمت گزينش

آنان از ميان انسان ها

قالوا ربّنا يعلم إنّا إليكم لمرسلون

يادآورى علم و دانايى خداوند، پس از تكذيب رسولان الهى به دليل بشر بودن آنان، مى تواند گوياى برداشت ياد شده باشد.

جهل اهل كتاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 187 - 17

17 _ ناآگاهى عالمان اهل كتاب ( دين فروشان ) از ارزش والاى دين و تعهّد به پيمان هاى الهى

فنبذوه . .. و اشتروا به ثمناً قليلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 58 - 10

10 _ اهل كتاب و ديگر كافران به دليل استهزاى دين اسلام و احكام و شعاير آن ، @مردمى نادان و بى خرد

اتخذوا دينكم هزواً . .. ذلك بانهم قوم لايعقلون

برداشت فوق بر اين مبناست كه {لايعقلون} فعلى لازم باشد، يعنى اهل كتاب و كافران، فاقد عقل و انديشه كافى هستند. اسناد {لايعقلون} به {قوم} كه حاكى از بافت خاص اجتماعى آنهاست، اين معنى را تأييد مى كند.

جهل باديه نشينان جزيرة العرب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 97 - 2

2 _ باديه نشينان جزيرة العرب در عصر بعثت ، مردمى دور از فرهنگ دينى و جاهلتر از آن بودند كه مرز احكام الهى را به درستى بشناسند .

الأعراب أشد كفراً و نفاقاً و أجدر ألّا يعلموا حدود ما أنزل اللّه

جهل برادران يوسف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 15 - 19

19_ { عن أبى جعفر ( ع ) فى قوله { لتنبئنّهم

بأمرهم هذا و هم لايشعرون } يقول : لايشعرون أنك أنت يوسف . . . ;

از امام باقر(ع) درباره سخن خداوند {لتنبئنّهم. .. و هم لايشعرون} روايت شده كه مى فرمود: [يعنى ]نمى دانند تو همان يوسفى...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 86 - 13

13_ جهل و ناآگاهى فرزندان يعقوب به حقايقى درباره خداوند

و أعلم من الله ما لاتعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 89 - 6،9،12

6_ برادران يوسف هنگام افكندن او در چاه كنعان ، گرفتار جهل و بى خردى بودند .

هل علمتم ما فعلتم بيوسف و أخيه إذ أنتم ج_هلون

9_ يوسف ( ع ) ضمن اعتراض به عملكرد ناصواب برادرانش ، عذر تقصيرشان ( جهل و نادانى ) را به آنان القا كرد .

إذ أنتم ج_هلون

يوسف(ع) با مقيد كردن عملكرد ناصواب برادرانش به زمان جهل آنان (إذ أنتم جاهلون) اشاره به اين معنا دارد كه: من شما را معذور مى شمرم چرا كه در زمانى مرتكب خلاف شديد كه نادان بوديد.

12_ { عن أبى عبدالله ( ع ) : . . . كل ذنب عمله العبد و إن كان به عالماً فهو جاهل حين خاطر بنفسه فى معصية ربه ، و قد قال فى ذلك تبارك و تعالى يحكى قول يوسف لإخوته : { هل علمتم ما فعلتم بيوسف و أخيه إذ أنتم جاهلون } فنسبهم إلى الجهل لمخاطرتهم بأنفسهم فى معصية الله ;

از امام صادق(ع) روايت شده است: . .. هر گناهى را كه بنده انجام دهد _ اگر چه به گناه بودن آن

آگاه باشد _ نادان است ; زيرا خود را به وسيله معصيت خدا به خطر انداخته است. خداى تبارك و تعالى در همين مورد، قول يوسف را خطاب به برادرانش حكايت كرده كه گفت: {هل علمتم ما فعلتم بيوسف و أخيه إذ أنتم جاهلون} [امام(ع) فرمود:] يوسف به آنان نسبت نادانى داد ; چون خود را به وسيله معصيت خدا به خطر انداخته بودند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 96 - 15

15_ جهل و ناآگاهى فرزندان يعقوب به حقايقى درباره خداوند

ألم أقل لكم إنى أعلم من الله ما لاتعلمون

جهل بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 61 - 17

17 - قوم موسى به مصلحت خويش در انتخاب غذا ناآگاه بودند .

قال أتستبدلون الذى هو أدنى بالذى هو خير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 67 - 11،16

11 - موسى ( ع ) با جاهلانه خواندن استهزاى مردم ، پندار قوم خويش را درباره خود ناروا دانست .

قال أعوذ باللّه أن أكون من الجهلين

16 - قوم موسى فاقد معرفت لازم نسبت به مقام شامخ پيامبران ( ع )

أتتخذنا هزواً قال أعوذ باللّه أن أكون من الجهلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 247 - 19

19 _ بينش محدود بنى اسرائيل نسبت به ملاك هاى حقيقى گزينش ، منشأ اعتراض آنان به برگزيدن طالوت

قالوا انى يكون له الملك علينا . .. و اللّه واسع عليم

جمله {و اللّه واسع عليم} تعريضى به بنى

اسرائيل است كه بينش شما محدود و در نتيجه مُعترض به گزينش طالوت شده ايد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 138 - 14،15،17

14 _ قوم موسى مردمى جاهل و ناآگاه به ويژگى ها و صفات معبود راستين و شايسته پرستش

قالوا يموسى اجعل لنا إلهاً كما لهم ءالهة قال إنكم قوم تجهلون

15 _ بى توجهى قوم موسى به نعمت هاى خدا و گرايش آنان به پرستش غير او ، برخاسته از جهالت دامنه دار آنان بود .

و جوزنا ببنى إسرءيل البحر . .. قالوا يموسى ... قال إنكم قوم تجهلون

چنانچه از آيه استفاده مى شود، گرايش بنى اسرائيل به پرستش غير خدا پس از عبورشان از دريا و تحقق اين نعمت بزرگ الهى بوده است. بنابراين مى توان گفت موسى اين جهت را نيز در نظر داشته و آنان را جاهل خوانده است. يعنى اين بى خردى است كه انسان نعمتهاى الهى را ببيند و در عين حال به غير او گرايش پيدا كند. فعل مضارع {تجهلون} بر دامنه دارى اين بى خردى دلالت مى كند.

17 _ باور به توانمندى بنده اى از بندگان ( موسى ) بر ساختن و تدارك ديدن معبود ، نشانه جهل و بى خردى بنى اسرائيل

اجعل لنا إلهاً . .. قال إنكم قوم تجهلون

جمله {اجعل لنا إلهاً} دلالت مى كند كه بنى اسرائيل از موسى _ كه خود فردى از بشر است _ مى خواستند براى آنان خدا و معبود تدارك ببيند. موسى نيز بدين جهت آنان را جاهل شمرد. يعنى اين بسيار جاهلانه است كه گمان كنيد بنده اى از بندگان

خدا مى تواند معبودى شايسته پرستش بسازد و تدارك ببيند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 139 - 3

3 _ موسى ( ع ) با تبيين فساد آيين بت پرستى ، بنى اسرائيل را كه آرزومند آن آيين بودند ، بر جهلشان واقف ساخت .

قال إنكم قوم تجهلون. إن هؤلاء متبر ما هم فيه و بطل ما كانوا يعملون

جهل به آينده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 34 - 5

5 - انسان ها ، از آينده خود و حتى دستاورد هاى فرداى خويش ، ناآگاه اند .

و ما تدرى نفس ماذا تكسب غدًا

جهل به اجل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 3 - 10

10_ انسان ، ناتوان از تشخيص زمان مرگ خويش و پايان زندگانى بشر در دنيا

يمتعكم مت_عًا حسنًا إلى أجل مسمًّى

نكره آمدن {أجل} اشاره به اين دارد كه: پايان زندگى انسانها، هر چند مشخص و معين است، ولى براى آنان ناشناخته مى ماند و راهى براى آگاهى به آن ندارند. قابل ذكر است كه مراد از {أجل} مى تواند پايان زندگى هر فرد باشد و محتمل است مقصود از آن، پايان زندگانى مجموعه انسانها در دنيا باشد.

جهل به احكام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 97 - 7

7 _ جاهلان به حدود و احكام الهى همانند بيابان گردان دور از تمدنند ، هر چند كه شهر نشين باشند .

الأعراب . .. أجدر ألّا يعلموا حدود ما أنزل اللّه

از

آيه تلازم ميان بدوى بودن و ندانستن احكام الهى استفاده مى شود.

جهل به احياى مردگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 38 - 9،10

9- اكثريت انسان ها ، از قدرت خداوند در احياى مجدد انسان ها ناآگاهند .

بلى وعدًا عليه حقًّا و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون

ممكن است به قرينهء تناسب موضوع _ كه انكار و اثبات معاد است _ متعلق {لايعلمون} قدرت خداوند بر احياى مجدد انسانها باشد.

10- اكثر مشركان مكه ، از قدرت خداوند بر احياى مجدد انسان ها بى خبر بودند .

بلى وعدًا عليه حقًّا و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون

برداشت فوق، بر اساس اين نكته است كه {ال} در {الناس} عهد ذكرى بوده و مراد از آن مشركانى باشند كه در آيات قبل از آنها سخن به ميان آمده است.

جهل به ارزش ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 103 - 9

9 - جهل انسان ها به ارزش برتر پاداش هاى الهى ، آنان را به منافع دنيوى دلبسته كرده و از ايمان و تقوا باز داشته است .

و لو أنهم ءامنوا و اتقوا . .. لو كانوا يعلمون

برداشت فوق مبتنى بر اين احتمال است كه {لو} در جمله فوق شرطيه باشد. بر اين اساس احتمالاتى قابل تصور است و از آنهاست اينكه مفعول {يعلمون} برترى پاداش الهى گرفته شود و جواب شرط از جمله {و لو أنهم ءامنوا} استفاده گردد; يعنى: {لو كانوا يعلمون ان ثواب اللّه خير لأمنوا و اتقوا; اگر مى دانستند كه پاداش الهى از منافع دنيوى برتر است، همانا ايمان

مى آوردند و تقوا پيشه مى شدند.

جهل به ارزشمندى آفرينش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 39 - 4

4- بى دانشى نسبت به حقانيت هستى و اهداف ارزشى آفرينش ، عامل انكار معاد

إن هى إلاّ موتتنا الأُولى . .. و ل_كنّ أكثرهم لايعلمون

از ارتباط ميان {إنّ ه_ؤلاء ليقولون} با {و ل_كنّ أكثرهم لايعلمون} استفاده مى شود كه انكار معاد، ريشه در جهل نسبت به حقانيت آفرينش دارد.

جهل به تعاليم تورات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 78 - 3

3 - عوام يهود ، ناآگاه به محتواى كتاب آسمانى خويش ( تورات )

لايعلمون الكتب

جهل به تعاليم دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 44 - 4

4 _ اطلاع ناقص از تعاليم الهى ، زمينه گمراهى

الم تر الى الذين اوتوا نصيباً من الكتب يشترون الضلالة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 78 - 10

10 _ نسبت دادن خوبى ها به خدا و بدى ها به پيامبر ( ص ) ( ثنويت ) ، نشانه دورى كامل از درك دقيق معارف الهى

فمال هؤلاء القوم لا يكادون يفقهون حديثا

مراد از {حديثا} به مناسبت مورد، معارف الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 98 - 10

10 _ ناآگاهى از معارف دينى با وجود امكان يادگيرى آن ، گناه و ستم بر خويشتن است .

ظالمى انفسهم . .. قالوا الم تكن ارض اللّه واسعة فتهاجروا فيها ..

الّا المستضعفين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 155 - 16

16 _ ناتوانى از درك معارف دين در نتيجه لجاج و كفر ، كافران را نزد خدا معذور نمى سازد .

بل طبع اللّه عليها بكفرهم

چنانچه مقصود از جمله {قلوبنا غلف} اين معنا باشد كه يهوديان واقعاً از درك تعاليم پيامبر اسلام و يا ديگر انبيا عاجز بودند و بر اين اساس خود را معذور مى پنداشتند، جمله {بل طبع اللّه} بيانگر اين نكته است كه ناتوانى يهود از درك سخنان پيامبر(ص) نمى تواند عذرى در پيشگاه خداوند محسوب شود چون كفرورزى آنان عامل چنين وضعيتى براى آنان شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 162 - 8

8 _ خواسته هاى نابجا ، اعمال ناروا و رذايل اخلاقى يهود ، نشأت گرفته از جهل آنان و ناباورى ايشان نسبت به تعاليم دين

يسئلك أهل الكتب . .. لكن الرسخون فى العلم منهم و المؤمنون

توصيف صالحان يهود با عنوان عالمان ژرفنگر و مؤمنان واقعى، بيانگر اين حقيقت است كه جهل و ناباورى به تعاليم انبيا مايه گرايش عامه يهود به اعمال ناروا و رذايل اخلاقى بوده است.

جهل به حدود خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 97 - 7

7 _ جاهلان به حدود و احكام الهى همانند بيابان گردان دور از تمدنند ، هر چند كه شهر نشين باشند .

الأعراب . .. أجدر ألّا يعلموا حدود ما أنزل اللّه

از آيه تلازم ميان بدوى بودن و ندانستن احكام الهى استفاده مى شود.

جهل

به حقانيت آفرينش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 39 - 4

4- بى دانشى نسبت به حقانيت هستى و اهداف ارزشى آفرينش ، عامل انكار معاد

إن هى إلاّ موتتنا الأُولى . .. و ل_كنّ أكثرهم لايعلمون

از ارتباط ميان {إنّ ه_ؤلاء ليقولون} با {و ل_كنّ أكثرهم لايعلمون} استفاده مى شود كه انكار معاد، ريشه در جهل نسبت به حقانيت آفرينش دارد.

جهل به حقايق آفرينش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 10 - 7

7 - بشر ، ناتوان از صعود كامل به تمامى آسمان ها و دستيابى به همه حقايق عالم

فليرتقوا فى الأسب_ب

{سبب} (مفرد {أسباب}) به معناى ريسمانى است كه به وسيله آن فرد از درخت خرما و مانند آن بالا مى رود و مقصود از آن مى تواند وسيله صعود به آسمان ها باشد. برداشت ياد شده نيز مبتنى بر اين احتمال است. گفتنى است: امر {ليرتقوا} در تعجيز به كار رفته است; يعنى، به دنبال وسيله هاى صعود برويد; ولى هرگز نمى توانيد.

جهل به عمل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 105 - 11

11 _ غفلت و جهل انسان نسبت به حقيقت اعمال خود در دنيا

فينبئكم بما كنتم تعملون

جهل به عوامل انحطاط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 182 - 3

3 _ سيركنندگان راه سقوط ، ناآگاه به فريبندگى عوامل سقوط خويش

سنستدرجهم من حيث لايعلمون

جهل به غيب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم -

68 - 47 - 3

3 - مشركان ، ناآگاه از امور غيبى و ناتوان از ارتباط با عالم غيب

أم عندهم الغيب فهم يكتبون

جهل به قدرت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 165 - 22

22 - نشناختن قدرت خدا و پندار قدرت براى غير او ، از عوامل شرك است .

و من الناس من يتخذ من دون اللّه أنداداً . .. أن القوة للّه جميعاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 38 - 9،10

9- اكثريت انسان ها ، از قدرت خداوند در احياى مجدد انسان ها ناآگاهند .

بلى وعدًا عليه حقًّا و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون

ممكن است به قرينهء تناسب موضوع _ كه انكار و اثبات معاد است _ متعلق {لايعلمون} قدرت خداوند بر احياى مجدد انسانها باشد.

10- اكثر مشركان مكه ، از قدرت خداوند بر احياى مجدد انسان ها بى خبر بودند .

بلى وعدًا عليه حقًّا و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون

برداشت فوق، بر اساس اين نكته است كه {ال} در {الناس} عهد ذكرى بوده و مراد از آن مشركانى باشند كه در آيات قبل از آنها سخن به ميان آمده است.

جهل به قصه يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 102 - 2،5

2_ سرگذشت يوسف ( ع ) ، سرگذشتى مهم در تاريخ بشريّت و مخفى مانده بر مردمان تا پيش از بعثت پيامبر ( ص )

ذلك من أنباء الغيب

{ذلك} اشاره به داستان يوسف(ع) و قضاياى رخ داده در روزگار آن حضرت است ; يعنى: {ذلك النبأ من

أنباء الغيب}.

5_ پيامبر ( ص ) پيش از نزول قرآن ، از خصوصيات و حقايق داستان يوسف ( ع ) اطلاعى نداشت .

و ما كنت لديهم إذ أجمعوا أمرهم

جمله {ما كنت لديهم} (نزد آنان نبودى) كنايه از بى خبر بودن پيامبر(ص) از داستان يوسف(ع) است.

جهل به قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 65 - 6

6 - آگاهى نداشتن غيرخدا به لحظه برپايى رستاخيز ، دليل شايسته نبودن غير او براى پرستش

و ما يشعرون أيّان يبعثون

با توجه به اين كه معبودهاى دروغين مشركان، از مصاديق مورد نظر در {ما يشعرون} هستند، از ارتباط آن با صدر آيه استفاده مى شود كه موجوداتى كه زمان رستاخيز بر آنها مكشوف نباشد، اصولاً نمى توانند به عنوان معبود شناخته شوند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 56 - 12،13

12 - كافران ، از حقيقت روز قيامت و برانگيختگى مردگان در آن ، همواره ، در جهل و بى اطلاعى اند .

يقسم المجرمون . .. فه_ذا يوم البعث و ل_كنّكم كنتم لاتعلمون

13 - كافران ، از وقوع قيامت بى اطلاع اند و براى حضور در آن ، آماده نيستند .

و يوم تقوم الساعة يقسم المجرمون ما لبثوا غير ساعة . .. و ل_كنّكم كنتم لاتعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 26 - 3

3 - پيامبر ( ص ) ، موظف به اعلام بى اطلاعى خويش از زمان فرا رسيدن قيامت

قل إنّما العلم عند اللّه

پاسخ پيامبر(ص) (علم به زمان برپايى قيامت تنها در انحصار

خداوند است)، مى رساند كه خود آن حضرت نيز از آن آگاهى نداشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 6 - 2

2 - آگاه نبودن از زمان برپايى قيامت ، بهانه كافران براى انكار آن

يسئل أيّان يوم القي_مة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 43 - 1

1 - آگاهى به زمان وقوع قيامت _ حتى براى پيامبر ( ص ) _ مقدور نيست .

فيم أنت من ذكريها

{ذكرى} به معناى ذكر فراوان است. اين كلمه نسبت به كلمه {ذكر}، مبالغه بيشترى دارد (مفردات راغب). مراد از استفهام انكارى در جمله {فيمَ أنت...} اين است كه اى پيامبر! تو منزلتى نيستى كه بتوانى هرگونه اطلاعى را درباره قيامت، به آنان ارائه كنى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 44 - 5

5 - انحصار تصميم گيرى درباره قيامت به خداوند ، دليل ناآگاهى پيامبر ( ص ) از زمان وقوع آن است .

فيم أنت من ذكريها . إلى ربّك منتهيها

جمله {إلى ربّك. ..}، به منزله تعليل براى جمله قبل است.

جهل به كوتاهى زندگى دنيوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 114 - 3

3 - دلبستگى انسان به دنيا ، معلول جهل او به ناچيز بودن عمرش

ق_ل إن لبثتم إلاّ قليلاً لو أنّكم كنتم تعلمون

جهل به مصالح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 19 - 16

16 _ عدم آگاهى انسان به تمامى مصالح و مفاسد خويش

فعسى ان

تكرهوا شيئاً و يجعل اللّه فيه خيراً كثيراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 41 - 10

10 _ ناآگاهى انسان ها ، نسبت به برخى مصالح و منافع واقعى خود

ذلكم خير لكم إن كنتم تعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 71 - 12

12 - كافران حق ستيز ، فاقد بينش و درك لازم نسبت به مصالح و منافع خويش

بل أتين_هم بذكرهم فهم عن ذكرهم معرضون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 7 - 12

12 - ناتوانى مردم از درك بعضى از مصالح اجتماعى خويش و نياز آنان به رهبرى الهى

لو يطيعكم فى كثير من الأمر لعنتّم

تعبير {لعنتّم} مى رساند كه مردم، تمايلاتى دارند كه اگر بنا باشد رهبرى جامعه از تمايلات آنان پيروى كند، خود مردم به مشقت مى افتند و اين نيست مگر از آن جهت كه تمايلات و آراى آنان، در چنين مواردى، غير واقع بينانه و مخالف مصالح واقعى است.

جهل به مفاسد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 19 - 16

16 _ عدم آگاهى انسان به تمامى مصالح و مفاسد خويش

فعسى ان تكرهوا شيئاً و يجعل اللّه فيه خيراً كثيراً

جهل به مقامات موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 61 - 3

3 - عدم معرفت همراهان نزديك موسى ( ع ) به مقام وى و شكست ناپذيرى طرح و برنامه الهى او

و أوحينا إلى موسى أن أسر بعبادى. ..

قال أصح_ب موسى إنّا لمدركون

تعبير {أصحاب موسى} به جاى بنى اسرائيل، مى تواند تعريضى باشد به اين كه نه تنها بنى اسرائيل بلكه حتى ياران نزديك موسى(ع) نيز به موفقيت آميز بودن طرح و برنامه وى اطمينان نداشتند; بلكه با مشاهده فرعون، شكست موسى(ع) و گرفتارى خود را قطعى مى دانستند.

جهل به مقدرات انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 10 - 3

3 - محروميت جن از شناخت مقدّرات الهى ، درباره اهل زمين پس از ممنوعيت آنان از استراق سمع آسمان

و أنّا لاندرى أشرّ أُريد بمن فى الأرض أم أراد بهم ربّهم رشدًا

جهل به منشأ امور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 39 - 7

7_ هيچ كس به پايه و زيربناى قوانينى كه ايجاب كننده وجود چيزى يا عامل نابودى آن است آگاهى ندارد .

و عنده أُمّ الكت_ب

از مصاديق {اُمّ الكتاب} به قرينه فراز قبل قوانينى است كه بر اساس آن محو و اثبات انجام مى گيرد.

جهل به موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 36 - 6

6 - وجود پديده هايى خارج از قلمرو دانش بشر در جهان

و ممّا لايعلمون

جهل به وقت قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 104 - 4

4_ زمان برپايى قيامت براى انسان ها مجهول است و همچنان مجهول خواهد ماند .

و ما نؤخّره إلاّ لأجل معدود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 21

- 2،3

2- خدايانِ مشركان ، هيچ اطلاعى از زمان وقوع قيامت و رستاخيز خود ندارند .

و ما يشعرون أيّان يبعثون

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه مرجع ضمير فاعلى در {يشعرون} و {يبعثون} معبودهاى باطل باشد كه در آيه قبل از آنها سخن به ميان آمده است.

3- معبود هاى مشركان ، بى اطلاع از زمان رستاخيز پرستش كنندگان خويش

و ما يشعرون أيّان يبعثون

برداشت فوق، مبتنى بر اين احتمال است كه مرجع ضمير {يبعثون} پرستشگران اصنام باشد كه همان ضمير فاعلى {يدعون} است.

جهل تفاخركنندگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكاثر - 102 - 5 - 2

2 - كسانى كه به امتيازات مادى ، دل بسته و به آن فخر مىورزند ، از علم و يقين محروم و از دستيابى به آن ناتوان اند .

كلاّ لو تعلمون علم اليقين

مخاطبانى كه در آغاز سوره، با جمله {ألهيكم التكاثر} توبيخ شدند; در اين آيه به دليل حرف {لو} _ كه براى امتناع است _ محروم از {علم اليقين} معرفى شده اند. اضافه {علم}به {يقين}، اضافه بيانيه و نشانگر اين است كه علم مورد نظر، علمى است كه از هر گونه شكّى به دور باشد.

جهل جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 5 - 3

3 - جن ، پيش از نزول قرآن ، از دروغ و ساختگى بودن شرك ، همسرگزينى و فرزنددارى خداوند آگاه نبودند .

إنّا سمعنا قرءانًا عجبًا . .. و أنّا ظننّا أن لن تقول الإنس و الجنّ على اللّه كذ

جهل جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

5 - اعراف - 7 - 38 - 20

20 _ دوزخيان، از شدت عذاب يكديگر بى خبرند.

لكل ضعف و لكن لاتعلمون

جهل حق ناپديران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 71 - 12

12 - كافران حق ستيز ، فاقد بينش و درك لازم نسبت به مصالح و منافع خويش

بل أتين_هم بذكرهم فهم عن ذكرهم معرضون

جهل در بدعت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 119 - 7

7- گناه حلال و حرام شمردن امور ( بدعت گذارى ) ، اگر از سر جهل و نقصان علم باشد _ در صورت توبه و اصلاح گذشته ها _ مورد غفران و بخشش الهى است .

لاتقولوا . .. ه_ذا حل_ل و ه_ذا حرام ... و على الذين هادوا حرّمنا ... و ل_كن كانو

جهل در پيرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 70 - 7

7- دوران كهنسالى همراه با نادانى ، از پست ترين مراحل زندگى انسان

و منكم من يردّ إلى أرذل العمر لكى لايعلم بعد علم شيئًا

جهل در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 164 - 13

13 _ هواپرستى و رواج ضدارزش ها ، جهل و محروميّت از تعاليم دين ، از جلوه هاى گمراهى مردم ، پيش از ظهور پيامبر ( ص )

يزكّيهم و يعلّمهم الكتب و الحكمة و ان كانوا من قبل لفى ضلال مبين

جهل دنياطلبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكاثر - 102 -

5 - 2

2 - كسانى كه به امتيازات مادى ، دل بسته و به آن فخر مىورزند ، از علم و يقين محروم و از دستيابى به آن ناتوان اند .

كلاّ لو تعلمون علم اليقين

مخاطبانى كه در آغاز سوره، با جمله {ألهيكم التكاثر} توبيخ شدند; در اين آيه به دليل حرف {لو} _ كه براى امتناع است _ محروم از {علم اليقين} معرفى شده اند. اضافه {علم}به {يقين}، اضافه بيانيه و نشانگر اين است كه علم مورد نظر، علمى است كه از هر گونه شكّى به دور باشد.

جهل رهبران شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 38 - 18،19

18 _ سران كفر و شرك و پيروان آنان، بى خبر از مضاعف بودن عذاب يكديگر

لكل ضعف و لكن لاتعلمون

مفعول {لاتعلمون} به قرينه {لكل ضعف}، ان لكل ضعفا است.

19 _ سران شرك و كفر و پيروانشان، بى خبر از مضاعف بودن عذاب خويش

لكل ضعف و لكن لاتعلمون

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه سران شرك نيز، همچون پيروان آنان، مخاطب {لاتعلمون} باشند.

جهل رهبران كفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 38 - 18،19

18 _ سران كفر و شرك و پيروان آنان، بى خبر از مضاعف بودن عذاب يكديگر

لكل ضعف و لكن لاتعلمون

مفعول {لاتعلمون} به قرينه {لكل ضعف}، ان لكل ضعفا است.

19 _ سران شرك و كفر و پيروانشان، بى خبر از مضاعف بودن عذاب خويش

لكل ضعف و لكن لاتعلمون

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه سران شرك نيز، همچون پيروان آنان، مخاطب {لاتعلمون} باشند.

جهل ظالمان

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 41 - 13

13- ظالمان ، از ارزش و اجرت هجرت در راه خدا بى خبرند .

من بعد ما ظلموا . .. لو كانوا يعلمون

برداشت فوق بنابراين احتمال است كه مرجع ضمير {يعلمون} فاعل محذوف فعل {ظلموا} باشد.

جهل عوام يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 78 - 3،6

3 - عوام يهود ، ناآگاه به محتواى كتاب آسمانى خويش ( تورات )

لايعلمون الكتب

6 - بى سوادى عوام يهود و آگاهى نداشتن آنان از تورات ، از دلايل نابجا بودن انتظار ايمان از آنها

أفتطمعون أن يؤمنوا لكم . .. و منهم أميون لايعلمون الكتب إلا امانى

جمله {منهم أميون} عطف بر {قد كان فريق . ..} در آيه {75} است. بنابراين آيه مورد بحث نيز بيانگر علت براى {أفتطمعون ...} مى باشد.

جهل عيسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 116 - 20

20 _ دانايى خداوند به درون عيسى ( ع ) و بى خبرى عيسى ( ع ) از درون خداوند ، دليل نفى الوهيت عيسى ( ع ) و حصر آن به خداوند .

سبحنك . .. تعلم ما فى نفسى و لا اعلم ما فى نفسك انك انت علّم الغيوب

جمله {سبحنك ما يكون لى . .}، بيانگر يگانگى خداوند و نفى الوهيت از عيسى(ع) است و جمله {تعلم ما فى نفسى و لا اعلم ...} كه حاكى از محدوديت علمى عيسى(ع) و علم مطلق خداوند است، به منزله دليل آن مى باشد.

جهل فرعونيان

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 131 - 7،8،10

7 _ بيشتر فرعونيان ناآگاه به نقش اراده خداوند در ابتلاى آنان به سختى ها و ناخوشاينديها

ألا إنما طئرهم عند اللّه و لكن أكثرهم لايعلمون

8 _ اكثر فرعونيان زمان موسى مردمى جاهل و ناتوان از تحليل صحيح رخداد هاى نيك و بد

و لكن أكثرهم لايعلمون

10 _ اتهام شومى و نامباركى به موسى ( ع ) و پيروانش از فرعونيان ، اتهامى ناروا و برخاسته از جهل آنان بود .

يطيروا بموسى و من معه . .. و لكن أكثرهم لايعلمون

جهل قابيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 27 - 23

23 _ قابيل ، انسانى ناآشنا به معارف الهى ، بى تقوا و حسود

قال لاقتلنك . .. قال انما يتقبل اللّه من المتقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 31 - 3،20

3 _ قابيل ، ناآگاه از كيفيت دفن و پنهان سازى جثه هابيل

ليريه كيف يورى سوءة اخيه

20 _ تأسف قابيل بر نادانى خويش و ناتوانى از برابرى با حيوانى همچون كلاغ

قال يويلتى اعجزت ان اكون مثل هذا الغراب

جهل قوم عاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 23 - 6

6- قوم عاد ، مردمى جهالت پيشه و روى گردان از حقايق

و ل_كنّى أريكم قومًا تجهلون

جهل قوم نوح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 4 - 12

12 - قوم نوح ، پيش از رسالت آن حضرت ، مردمى بى بهره از

معرفت و دانش و ناآگاه نسبت به معارف و حقايق الهى بودند .

لو كنتم تعلمون

جهل كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 178 - 3

3 _ ناتوانى كافران از درك سود و زيان و سرنوشت شوم خويش

و لا يحسبنّ الّذين كفروا انّما نملى لهم خير لانفسهم انّما نملى لهم ليزدادوا اثما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 58 - 10

10 _ اهل كتاب و ديگر كافران به دليل استهزاى دين اسلام و احكام و شعاير آن ، @مردمى نادان و بى خرد

اتخذوا دينكم هزواً . .. ذلك بانهم قوم لايعقلون

برداشت فوق بر اين مبناست كه {لايعقلون} فعلى لازم باشد، يعنى اهل كتاب و كافران، فاقد عقل و انديشه كافى هستند. اسناد {لايعقلون} به {قوم} كه حاكى از بافت خاص اجتماعى آنهاست، اين معنى را تأييد مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 8 - 6

6 _ ناآگاهى كافران از عواقب هلاكتبار درخواست نزول آشكار ملائكه

و لو أنزلنا ملكا لقضى الأمر ثم لا ينظرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 33 - 10

10 _ انكار آيات الهى نشأت گرفته از روح سركش و ستمگر كافران است، نه جهل و ناآگاهى آنان

فإنهم لا يكذبكونك و لكن الظلمين بأيت اللّه يجحدون

{جحد} به انكارى كه بر خلاف اعتقاد قلبى باشد گفته مى شود. محتمل است ستمكار شمردن منكران در آيه به جهت مخالفت آگاهانه آنان با پيامبر(ص) باشد.

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 34 - 11

11 _ اكثر كافران عصر بعثت ، ناآگاه به ضرورت تقوا براى متوليان مسجدالحرام

إن أولياؤه إلا المتقون و لكن أكثرهم لايعلمون

مفعول {لايعلمون} حقايقى است كه آيه مورد بحث بدان پرداخته است ; از جمله ضرورت تقوا براى واليان مسجدالحرام و نيز استحقاق عذاب براى سدكنندگان مسجدالحرام بر روى مؤمنان.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 39 - 10

10- بى اطلاعى كافران در دنيا ، از دروغ گويى خويش درباره رستاخيز

و أقسموا بالله . .. لايبعث الله من يموت بلى وعدًا عليه ... و ليعلم الذين كفروا أ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 79 - 10

10- خداوند ، مدعيان دستيابى به مال و فرزند با كفرورزى را ، در عذاب كفر و جهل خودشان نگاه مى دارد .

و نمدّ له من العذاب مدًّا

محتمل است مراد از {العذاب} عذاب گمراهى و كفرى باشد كه كافر در آن گرفتار است. جمله {فليمدد له الرحمان مدّاً} در آيات پيشين نيز _ كه تداوم ضلالت گمراهان را بيان كرده _ از همين مقوله است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 39 - 4

4- كافران ، در دنيا هرگز به سختى و شدت آتش دوزخ و به بى ياورى خود در قيامت پى نخواهند برد .

لو يعلم الذين كفروا حين لايكفّون عن وجوههم النار . .. و لا هم ينصرون

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه {حين} مفعولٌ به براى {يعلم} باشد. در اين صورت

پيام آيه چنين مى شود: كاش آنان كه كافر شدند، مى دانستند _ و نمى دانند _ زمانى را كه نمى توانند آتش را از چهره ها و... باز بدارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 63 - 3

3 - قلب هاى كافران ، پوشيده در حجاب غفلت و ناآگاهى

بل قلوبهم فى غمرة من ه_ذا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 71 - 12

12 - كافران حق ستيز ، فاقد بينش و درك لازم نسبت به مصالح و منافع خويش

بل أتين_هم بذكرهم فهم عن ذكرهم معرضون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 66 - 1

1 - دانش و معرفت درباره آخرت ، خارج از محدوده توان كافران

بل ادّرك علمهم فى الأخرة

{تدارُك} (مصدر {إدارك}) عبارت است از پيوستن اجزاى شىء به آن شىء به گونه اى كه از آن اجزا، چيزى باقى نمانده باشد. {ادّارك علمهم فى الأخرة}; يعنى، آنها (كافران) دانششان مصروف جاى ديگرى شده و چيزى از آن باقى نمانده است تا بتوانند آن را درباره آخرت به كار برند. بنابراين آنان نه مجال آن را دارند كه با دلايل علمى، آخرت را رد كنند و نه مجال آن را دارند كه با برهان هاى يقينى آن را اثبات كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 56 - 12،13

12 - كافران ، از حقيقت روز قيامت و برانگيختگى مردگان در آن ، همواره ، در جهل و بى اطلاعى اند .

يقسم المجرمون

. .. فه_ذا يوم البعث و ل_كنّكم كنتم لاتعلمون

13 - كافران ، از وقوع قيامت بى اطلاع اند و براى حضور در آن ، آماده نيستند .

و يوم تقوم الساعة يقسم المجرمون ما لبثوا غير ساعة . .. و ل_كنّكم كنتم لاتعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 59 - 6

6 - كافران مجرم ، مردمانى جاهل و نادان به حقايق اند .

المجرمون. .. الذين كفروا... الذين لايعلمون

{لايعلمون} مى تواند صفت ديگرى علاوه بر {المجرمون} براى {الذين كفروا} باشد كه درباره آنان و موضع گيرى هايشان در اين آيات، بحث شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 6 - 4

4 - كافران ، افرادى فاقد علم و دانش اند .

قال الذين كفروا لاتأتينا الساعة . .. و يرى الذين أُوتوا العلم الذى أُنزل إليك

به قرينه مقابله با آيه {الذين سَعَوْ} _ كه كافران بودند _ ذكر {أُوتوا العلم} نشان مى دهد كه آنان فاقد چنين صفتى اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 6 - 2

2 - آگاه نبودن از زمان برپايى قيامت ، بهانه كافران براى انكار آن

يسئل أيّان يوم القي_مة

جهل كافران پيرو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 38 - 19

19 _ سران شرك و كفر و پيروانشان، بى خبر از مضاعف بودن عذاب خويش

لكل ضعف و لكن لاتعلمون

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه سران شرك نيز، همچون پيروان آنان، مخاطب {لاتعلمون} باشند.

جهل كافران صدراسلام

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 63 - 1

1 - كافران و مشركان صدراسلام ، آيات الهى را از سر لجاج و ستيزه جويى ، انكار مى كردند ; نه از روى جهل و ناآشنايى به آن .

كذلك يؤفك الذين كانوا بأي_ت اللّه يجحدون

{جحد} (مصدر {يجحدون}) به معناى انكار چيز معلوم و روشن است. آيه شريفه به منزله تعليل براى مضمون آيه قبل است كه در آن، از انكار آيات الهى و دور شدن از عبادت خداوند، اظهار شگفتى شده بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كافرون - 109 - 1 - 2

2 - گروهى از كافران در عصر پيامبر ( ص ) ، بى خبر از موضع قاطع آن حضرت در برابر كفر و اميدوار به تنزل او در برابر شرك

قل ي_أيّها الك_فرون

ادامه سوره، قرينه است بر اين كه مراد از {الكافرون}، همه كافران نيستند; بلكه تنها آن گروه مخاطب اند كه اميدى به ايمان آنان نمى رفت. سخن گفتن با آنان در اين باره _ كه پيامبر(ص) اهل سازش نيست _ بيانگر آن است كه آنان تسامح و تساهل را براى آن حضرت، امكان پذير مى پنداشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كافرون - 109 - 3 - 7

7 - كافران ، از معبود پيامبر ( ص ) ، شناخت نادرست و تصورى در حد معبود هاى خويش داشتند .

ما تعبدون . .. ما أعبد

كلمه {ما} در معنايى اعم از عاقل و غير عاقل به كار مى رود، به كار نبردن كلمه {من} _ كه تصريح به

عاقل بودن است _ به جهت بيان اين نكته است كه مشركان، معبود پيامبر(ص) را در سطح معبودان خويش مى پنداشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كافرون - 109 - 5 - 7

7 - كافرانِ عصر بعثت ، از خداوند شناختى ناقص و در حد شناخت خدايان خويش داشتند .

و لا أنتم ع_بدون ما أعبد

كلمه {ما}، بيانگر برداشت ياد شده است.

جهل كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 6 - 6

6 - جهل ، عامل رويكرد كافران مكه به خريد داستان هاى بى اساس بود .

و من الناس من يشترى لهو الحديث . .. بغير علم

{بغير علم} متعلق به فعل {يشترى} است.

جهل گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 30 - 11

11 _ بى خبرى گمراهان از ضلالت خويش، نابود كننده زمينه هاى هدايت در آنان

فريقا حق عليهم الضللة إنهم اتخذوا . .. و يحسبون أنهم مهتدون

جهل گناهكار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 17 - 4،10

4 _ گناهكار ، جاهل است .

يعملون السّوء بجهالة

با توجّه به توضيح فيش قبل.

10 _ گناهكار ، جاهل و سبك مغر است ، اگر چه آگاه به گناه بودن عملش باشد .

انّما التّوبة على اللّه للّذين يعملون السوء بجهالة

امام صادق (ع) درباره آيه فوق فرمود: كلّ ذنب عمله العبد و ان كان به عالما فهو جاهل حين خاطر بنفسه فى معصية ربّه . .. .

_______________________________

تفسيرعياشى، ج 1، ص 228، ح 62 ; تفسير برهان، ج 1،

ص 354، ح 6.

جهل گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 89 - 12

12_ { عن أبى عبدالله ( ع ) : . . . كل ذنب عمله العبد و إن كان به عالماً فهو جاهل حين خاطر بنفسه فى معصية ربه ، و قد قال فى ذلك تبارك و تعالى يحكى قول يوسف لإخوته : { هل علمتم ما فعلتم بيوسف و أخيه إذ أنتم جاهلون } فنسبهم إلى الجهل لمخاطرتهم بأنفسهم فى معصية الله ;

از امام صادق(ع) روايت شده است: . .. هر گناهى را كه بنده انجام دهد _ اگر چه به گناه بودن آن آگاه باشد _ نادان است ; زيرا خود را به وسيله معصيت خدا به خطر انداخته است. خداى تبارك و تعالى در همين مورد، قول يوسف را خطاب به برادرانش حكايت كرده كه گفت: {هل علمتم ما فعلتم بيوسف و أخيه إذ أنتم جاهلون} [امام(ع) فرمود:] يوسف به آنان نسبت نادانى داد ; چون خود را به وسيله معصيت خدا به خطر انداخته بودند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 25 - 13

13- ارتكاب گناه كبيره هر چند جاهلانه ، تقليدى و تحت تأثير تبليغات باشد ، كيفر دارد .

ليحملوا أوزارهم . .. و من أوزار الذين يضلّونهم بغير علم

اين برداشت، مبتنى بر اين اساس است كه {من} براى تبعيض و {بغير} حال براى ضمير مفعولى باشد. بنابراين معناى عبارت چنين مى شود: آنان به دوش مى كشند گناهان خود و بخشى از گناه گمراه شدگان به دست خود را،

هر چند اينها عالم نبوده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 59 - 6

6 - كافران مجرم ، مردمانى جاهل و نادان به حقايق اند .

المجرمون. .. الذين كفروا... الذين لايعلمون

{لايعلمون} مى تواند صفت ديگرى علاوه بر {المجرمون} براى {الذين كفروا} باشد كه درباره آنان و موضع گيرى هايشان در اين آيات، بحث شده است.

جهل گوساله پرستان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 89 - 5

5 - گوساله پرستان بنى اسرائيل ، مردمى جاهل و دور ازانديشه و فكر

أفلايرون ألاّيرجع إليهم قولاً

جهل مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 187 - 14

14 _ عموم مردم نمى دانند كه آگاهى به زمان قيامت در انحصار خداوند است .

و لكن أكثر الناس لايعلمون

مفعول {لايعلمون} معنايى است كه از {انما علمها . .. } به دست مى آيد.

جهل مردم شمال سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 94 - 10

10- مردم منطقه شمال ، برخوردار از امكانات مادّى ، ولى فاقد شناخت هاى فنى بودند .

فهل نجعل لك خرجًا على أن تجعل بيننا و بينهم سدًّا

جهل مردم صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 30 - 9

9_ مردم عصر بعثت خداوند را به اسم و وصف { الرحمان } نمى شناختند و بدان كفر مىورزيدند .

و هم يكفرون بالرحم_ن

بسيارى از مفسران برآنند كه مراد از كفر مردم عصر بعثت

به {الرحمان} عدم آشنايى آنان با اين اسم براى خداوند است ; يعنى، خداوند را با اين اسم و وصف نمى شناختند و آن گاه كه قرآن خداوند را به اسم {الرحمان} توصيف كرد، انكار كردند و گفتند {رحمان} ديگر كيست و چه خدايى است؟

جهل مرفهان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 56 - 3

3 - ثروتمندان شرك پيشه و فريفته مال و فرزند در صدراسلام ، اشخاصى بى شعور و نادان بودند .

أيحسبون أنّما نمدّهم به من مال و بنين . .. بل لايشعرون

جهل مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 113 - 10

10 - مشركان ، مردمى جاهل هستند .

كذلك قال الذين لايعلمون

{لايعلمون} در جمله فوق، به منزله فعل لازم و بى نياز از مفعول است. بنابراين {الذين لايعلمون}; يعنى، جاهلان.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 118 - 4،19

4 - شرك برخاسته از جهل و مشركان مردمى نادانند .

و قال الذين لايعلمون

مراد از {الذين لايعلمون}، مشركان است. توصيف مشركان به نادانان، اشاره به دو حقيقت دارد: اول اينكه ريشه شرك، جهل است و دوم اينكه، پيشنهاد آنان مبنى بر سخن گفتن با خدا با آنها و يا آمدن معجزه، نشانه نادانى ايشان است.

19 - مشركان بر اثر جهل و لجاجت ، آيات قرآن را نشانه اى بر حقانيت پيامبر نمى شمردند .

قال الذين لايعلمون لولا . .. تأتينا ءاية ... قد بيّنّا الأيت لقوم يوقنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5

- انعام - 6 - 50 - 15

15 _ توقّعات بيجاى مشركان از پيامبر(ص)، برخاسته از نادانى

قل لا أقول لكم عندى خزائن اللّه و . .. قل هل يستوى الأعمى و البصير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 39 - 2

2 _ شرك پيشگان عرب جاهلى ، مردمانى ناآشنا به جهان آخرت و حقايق روز بازپسين

بل كذبوا بما لم يحيطوا بعلمه و لما يأتهم تأويله

مراد از {ما لم يحيطوا بعلمه} به قرينه جمله بعد (و لما يأتهم تأويله) مى تواند قيامت باشد. در اين صورت، جمله {لم يحي_طوا ... } بيانگر اين است كه: موضوع قيامت براى مشركان عرب جاهلى موضوعى بى سابقه و نوى بود و آنان در گذشته نسبت به آن در بى خبرى محض به سر مى بردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 55 - 6

6 _ بيشتر مشركان ، نسبت به مالكيت مطلق خداوند بر جهان هستى و تحقق قطعى وعده هاى او ، جاهل و ناآگاهند .

ألا إن للّه ما فى السموت . .. ألا إن وعد اللّه حق و لكن أكثرهم لايعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 40 - 19

19_ اكثريت مردم ( مشركان ) ، ناآگاه به استوارى توحيد و يگانه پرستى و اتكاى آن بر برهان

ذلك الدين القيم و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون

در برداشت فوق ، {الناس} عموم مردم گرفته شده است. بر اين اساس ، مقصود از {أكثر} مشركان خواهد بود. مفعول {لايعلمون} به قرينه جمله هاى قبل ، استوارى

توحيد بر برهان و دليل برهانى نداشتن شرك است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 73 - 6

6- پرستش عناصر بى تأثير و ناتوان ، نشان كوتاه نظرى و ناآگاهى مشركان است .

و يعبدون من دون الله ما لايملك لهم رزقًا . .. و لايستطيعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 75 - 17

17- بيشتر مشركان نسبت به حقيقت صفات خدا و قابل مقايسه نبودن مخلوقات با او ، ناآگاهند .

بل أكثرهم لايعلمون

برداشت فوق به خاطر اين است كه صدر آيه سخن از قابل مقايسه نبودن خلق با خدا بود و نفى علم (لايعلمون) نيز به همين زمينه نظر دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 54 - 5

5 - پيامبر ( ص ) ، مأمور وانهادن شرك پيشگان متعصب در غرقاب جهل و گمراهى شان

فذرهم فى غمرتهم حتّى حين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 61 - 8،9

8 - بيشتر مشركان ، گرفتار جهل و بى دانشى اند .

بل أكثرهم لايعلمون

ضمير {هم} به مشركان بازمى گردد.

9 - پافشارى برخى از مشركان بر شرك ، معلول تعصب يا اهداف خائنانه است ، نه ناشى از نادانى صرف .

بل أكثرهم لايعلمون

قيد {أكثر} بيانگر اين واقعيت است كه در ميان مشركان، كسانى وجود دارند كه على رغم آگاهى به بطلان شرك، به خاطر اهداف نادرستى از آن حمايت مى كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 41

- 9

9 - معبود گزينىِ مشركان ، سخت بى بنياد و جاهلانه است .

مثل الذين اتّخذوا من دون اللّه أولياء كمثل العنكبوت اتّخذت بيتًا و إنّ أوهن البي

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 64 - 7

7 - مشركان ، از بازيچه بودن حيات دنيوى و حيات راستين بودن عالم آخرت ، بى خبرند .

و لئن سألتهم من . .. و ما ه_ذه الحيوة الدنيا ... لو كانوا يعلمون

بنابراين كه ضمير فاعلى {يعلمون} _ به قرينه سياق _ مشركانى باشد كه در آيات پيشين، از آنها سخن گفته شده است، نكته بالا، قابل استفاده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 25 - 10،15

10 - مشركان ، از اختصاص داشتن همه حمد و سپاس ها به درگاه خداوند ، بى خبرند .

قل الحمد للّه بل أكثرهم لايعلمون

بنابراين احتمال كه متعلق و مفعولٌ به {لايعلمون} همين فرمانى باشد كه خداوند به پيامبر(ص) فرموده است (لايعلمون أنّ الحمد للّه)، نكته بالا قابل استفاده است.

15 - جهل و بى خبرى مشركان ، باعث قبول نكردن دين الهى و روى آوردن آنان به آيين و سنت هاى بى پايه پدران خود است .

و إذا قيل لهم اتّبعوا ما أنزل اللّه قالوا بل نتّبع ما وجدنا عليه ءاباءنا . .. و

برداشت بالا، براساس اين احتمال است كه {لايعلمون} مفعولٌ به و متعلق نداشته باشد و درصدد نفى علم از مشركان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 53 - 5،6،8،9

5 - مشركان ، بدون اين كه

درباره قيامت و حشر آگاهى داشته باشند ، آن را انكار مى كنند .

و قال الذين كفروا لاتأتينا الساعة . .. و يقذفون بالغيب

متعلق {يقذفون بالغيب} ذكر نشده و به قرينه مقام مى تواند حشر، پيامبر(ص) و قرآن باشد. برداشت ياد شده بنابر احتمال اول است. گفتنى است كه مراد از {يقذفون بالغيب} و براساس تخمين و ناآگاهانه اظهار نظر كردن است.

6 - نسبت دادن ساختگى بودن قرآن از سوى مشركان ، ناآگاهانه و به دور از علم بوده است .

قالوا ما ه_ذا إلاّ سحر مبين . .. و قد كفروا به من قبل و يقذفون بالغيب

8 - نسبت دادن شريك به خداوند از ناحيه مشركان ، ناآگاهانه و از روى حدس و تخمين است .

و يوم يحشرهم . .. ثمّ يقول للمل_ئكة أه_ؤلاء إيّاكم كانوا يعبدون ... و قد كفروا ب

9 - حدس و تخمين مشركان درباره حشر و قيامت ، بسيار دور از واقعيت بوده است .

و قد كفروا به من قبل و يقذفون بالغيب من مكان بعيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 168 - 5

5 - مشركان ، مدعى بى اطلاعى از سرنوشت خوب و بد مؤمنان و يكتاپرستان گذشته بودند .

لو أنّ عندنا ذكرًا من الأوّلين

برداشت ياد شده مبتنى بر اين ديدگاه است كه {ذكر} در آيه شريفه به معناى {علم} باشد و مقصود از {الأوّلين} موحدان و مؤمنان گذشته باشد. بر اين اساس معنا و پيام آيه چنين مى شود: اگر ما از سرنوشت مؤمنان و موحدان گذشته آگاه بوديم و از جايگاه خوب آنان مطلع مى شديم، همچون آنان توحيد

الهى و بندگى خداى يكتا را مى پذيرفتيم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 180 - 6

6 - ناآگاهى مشركان از منزلت و قدرت پروردگار جهان

سبح_ن ربّك ربّ العزّة عمّا يصفون

تنزيه و مبرا دانستن خداوند از توصيف هاى مشركان، گوياى اين حقيقت است كه آنان، معرفتى نسبت به خداوند جهان نداشتند و از قدر و منزلت او بى اطلاع بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 64 - 3

3 - مشركان ، مردمى نادان اند .

أفغير اللّه تأمرونّى أعبد أيّها الج_هلون

برداشت ياد شده مبتنى بر اين ديدگاه است كه {جاهلون} لازم بوده و متعلقى نداشته باشد. در اين صورت اين واژه حاكى از سجيه و صفت دائمى مشركان خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 67 - 1

1 - مشركان ، خدا را آن گونه كه شايسته او است ، نشناخته و ارج ننهادند .

و ما قدروا اللّه حقّ قدره

بيشتر مفسران و اهل ادب جمله {و ما قدروا اللّه. ..} را به معناى {ما عرفوا اللّه} و {ما عظموا اللّه} معنا كرده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 47 - 3

3 - مشركان ، ناآگاه از امور غيبى و ناتوان از ارتباط با عالم غيب

أم عندهم الغيب فهم يكتبون

جهل مشركان پيرو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 38 - 18

18 _ سران كفر و شرك و پيروان آنان، بى خبر از مضاعف

بودن عذاب يكديگر

لكل ضعف و لكن لاتعلمون

مفعول {لاتعلمون} به قرينه {لكل ضعف}، ان لكل ضعفا است.

جهل مشركان دوران جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 140 - 6

6 _ مشركان عصر جاهلى به سفاهت خويش در فرزندكشى ناآگاه بودند.

قد خسر الذين قتلوا أولدهم سفها بغير علم

{باء} در {بغير علم} به معناى ملابسه و وصف براى {سفها} است. لذا معنى آيه چنين مى شود: سفاهتى خالى از علم.

جهل مشركان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 6 - 11

11 _ مشركان صدر اسلام ، مردمانى نادان و گرفتار جهل بودند .

ذلك بأنهم قوم لايعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 56 - 3

3 - ثروتمندان شرك پيشه و فريفته مال و فرزند در صدراسلام ، اشخاصى بى شعور و نادان بودند .

أيحسبون أنّما نمدّهم به من مال و بنين . .. بل لايشعرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 63 - 1

1 - كافران و مشركان صدراسلام ، آيات الهى را از سر لجاج و ستيزه جويى ، انكار مى كردند ; نه از روى جهل و ناآشنايى به آن .

كذلك يؤفك الذين كانوا بأي_ت اللّه يجحدون

{جحد} (مصدر {يجحدون}) به معناى انكار چيز معلوم و روشن است. آيه شريفه به منزله تعليل براى مضمون آيه قبل است كه در آن، از انكار آيات الهى و دور شدن از عبادت خداوند، اظهار شگفتى شده بود.

جهل معبودان باطل

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 21 - 2،3

2- خدايانِ مشركان ، هيچ اطلاعى از زمان وقوع قيامت و رستاخيز خود ندارند .

و ما يشعرون أيّان يبعثون

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه مرجع ضمير فاعلى در {يشعرون} و {يبعثون} معبودهاى باطل باشد كه در آيه قبل از آنها سخن به ميان آمده است.

3- معبود هاى مشركان ، بى اطلاع از زمان رستاخيز پرستش كنندگان خويش

و ما يشعرون أيّان يبعثون

برداشت فوق، مبتنى بر اين احتمال است كه مرجع ضمير {يبعثون} پرستشگران اصنام باشد كه همان ضمير فاعلى {يدعون} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 56 - 4

4- معبود هاى مشركان ، موجوداتى ناآگاه و بى خبر

و يجعلون لما لايعلمون نصيبًا

احتمال دارد مرجع ضمير، {يعلمون}، {إلهه} باشد كه از {ما} به دست مى آيد. بنابراين، جمله {لايعلمون} در بيان توصيف {ما} است.

جهل معترض به عبدالله بن ام مكتوم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 3 - 5

5 - اعتراض كننده به حضور ابن ام مكتوم در مجلس پيامبر ( ص ) ، فردى ناآشنا به صفات نفسانى او و ناتوان از شناخت صالحان

أن جاءه الأعمى . و مايدريك لعلّه يزّكّى

جهل معرضان از خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 37 - 5

5 - خداگريزان ، بر اثر نادانى و گمراهى ، خود را هدايت يافته و راه جسته مى پندارند .

و يحسبون أنّهم مهتدون

جهل معرضان از دين

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 95 - 11

11- روى گردانان از تكاليف و تعهدات الهى ، مردمى ناآگاه و بى توجه به پاداش هاى برتر خداوندى اند .

و لاتشتروا بعهد الله . .. إنما عند الله هو خير لكم إن كنتم تعلمون

جهل مكذبان آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 100 - 3

3 _ كسانى كه پيامبران الهى را تكذيب كنند و به آيات و نشانه هاى خدا ايمان نياورند ، مردمى بى خرد و نادان هستند .

و يجعل الرجس على الذين لايعقلون

مراد از {الذين لايعقلون} _ به قرينه مقابله با {ما كان لنفس أن تؤمن . ..} _ تكذيب كنندگان و كافران هستند. گفتنى است ذكر {لايعقلون} به جاى {لايؤمنون} برداشت فوق را تأييد مى كند.

جهل مكذبان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 100 - 3

3 _ كسانى كه پيامبران الهى را تكذيب كنند و به آيات و نشانه هاى خدا ايمان نياورند ، مردمى بى خرد و نادان هستند .

و يجعل الرجس على الذين لايعقلون

مراد از {الذين لايعقلون} _ به قرينه مقابله با {ما كان لنفس أن تؤمن . ..} _ تكذيب كنندگان و كافران هستند. گفتنى است ذكر {لايعقلون} به جاى {لايؤمنون} برداشت فوق را تأييد مى كند.

جهل مكذبان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 19 - 5

5_ آنان كه الهى بودن قرآن و حقانيّت آن را باور ندارند ، كوردل و جاهلند .

أفمن يعلم أنما أُنزل إليك من

ربك الحق كمن هو أعمى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 101 - 7

7- بيشتر منكران و تكذيب كنندگان قرآن و رسالت پيامبر ( ص ) ، به حقيقت نسخ و حكمت آن جاهل بودند .

و إذا بدّلنا ءاية . .. أكثرهم لايعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 44 - 6

6 - عوامل و زمينه هاى سقوط و هلاكت تكذيب گران ، ناشناخته براى خود آنان

سنستدرجهم من حيث لايعلمون

جهل مكذبان قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 11 - 1

1 - منكران روز جزا ، فرومانده در گرداب جهالت و گرفتار غفلت و بى خبرى

الذين هم فى غمرة ساهون

{غمرة} به معناى فرو رفتن در جهل و نادانى و {ساهى} به معناى غافل و بى خبر است.

جهل مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 101 - 7

7- بيشتر منكران و تكذيب كنندگان قرآن و رسالت پيامبر ( ص ) ، به حقيقت نسخ و حكمت آن جاهل بودند .

و إذا بدّلنا ءاية . .. أكثرهم لايعلمون

جهل ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 30 - 19

19 _ فرشتگان ، ناآگاه به زمينه هاى كمال و ارزش هاى والاى انسان

إنى أعلم ما لاتعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 32 - 1

1 - فرشتگان ، ناآگاه به حقايق عرضه شده بر آنان و ناتوان

از بيان اسامى آنها

ثم عرضهم على الملئكة . .. قالوا سبحنك لاعلم لنا إلا ما علمتنا

جهل منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 9 - 6

6 - منافقان ، به خودفريبىِ خويش و نيرنگبازى با خود ، ناآگاه هستند .

و ما يخدعون إلا أنفسهم و ما يشعرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 12 - 4

4 - منافقان ، بى خبر از فسادپيشگى و تبهكارى خويش

و لكن لايشعرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 13 - 9

9 - منافقان ، بى خبر از سفاهت و بى خردى خويش

ألا إنهم هم السفهاء و لكن لايعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 16 - 4

4 - منافقان ، به سود و زيان واقعى خويش آگاهى ندارند .

و ما كانوا مهتدين

متعلق {مهتدين} به دليل جمله هاى قبل، سود و زيان واقعى است; يعنى: و ما كانوا مهتدين الى منافعهم و مضارهم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 20 - 5

5 - منافقان ، سزاوار محروم شدن از توانايى شناخت معارف الهى هستند .

و لو شاء اللّه لذهب بسمعهم و أبصرهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 81 - 19

19 _ منافقان ، مردمانى محروم از درك حقايق اخروى

لو كانوا يفقهون

به كارگيرى كلمه {لو} _ كه براى تمنى است _ حكايت از آن دارد كه منافقان از درك حقايق اخروى

ناتوانند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 8 - 12،13

12 - منافقان ، عناصرى نادان و بى بهره از معارف بلند الهى

و للّه العزّة و لرسوله و للمؤمنين و ل_كنّ المن_فقين لايعلمون

13 - درك عزّتمندى خدا ، پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، بيرون از توان ذهنى منافقان جاهل

و للّه العزّة . .. و ل_كنّ المن_فقين لايعلمون

جهل موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 65 - 6

6 - آگاهى نداشتن غيرخدا به لحظه برپايى رستاخيز ، دليل شايسته نبودن غير او براى پرستش

و ما يشعرون أيّان يبعثون

با توجه به اين كه معبودهاى دروغين مشركان، از مصاديق مورد نظر در {ما يشعرون} هستند، از ارتباط آن با صدر آيه استفاده مى شود كه موجوداتى كه زمان رستاخيز بر آنها مكشوف نباشد، اصولاً نمى توانند به عنوان معبود شناخته شوند.

جهل مهاجران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 41 - 12

12- مهاجران ، از فوايد دنيوى و پاداش اخروى هجرت در راه خدا بى خبرند .

و الذين هاجروا . .. لأجر الأخرة أكبر لو كانوا يعلمون

جهل همراهان موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 61 - 3

3 - عدم معرفت همراهان نزديك موسى ( ع ) به مقام وى و شكست ناپذيرى طرح و برنامه الهى او

و أوحينا إلى موسى أن أسر بعبادى. .. قال أصح_ب موسى إنّا لمدركون

تعبير {أصحاب موسى} به جاى بنى اسرائيل، مى تواند تعريضى باشد به اين كه

نه تنها بنى اسرائيل بلكه حتى ياران نزديك موسى(ع) نيز به موفقيت آميز بودن طرح و برنامه وى اطمينان نداشتند; بلكه با مشاهده فرعون، شكست موسى(ع) و گرفتارى خود را قطعى مى دانستند.

جهل هواپرستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 44 - 10

10 _ هواپرستان ، در شناخت راه آدميت و سعادت و گام زدن در آن ، بسى ناتوان تر و گمراه تر از چهارپايان

إن هم إلاّ كالأنع_م بل هم أضلّ سبيلاً

جهل يوشع(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 64 - 3

3- همسفر موسى ، با وجود ناآگاهى از علائم جايگاه ملاقات او با خضر ، همگام موسى ( ع ) وخواهان به مقصد رسيدن او بود .

ذلك ما كنّا نبغ

جهل يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 46

46 - يهوديان ، ناآگاه به سوداى زيانبار خويش ( از دست دادن آخرت و دستيابى به منافع سحر )

لبئس ماشروا به أنفسهم لو كانوا يعلمون

مفعول {يعلمون} - به دليل قبل - زيانبارى فروختن مواهب آخرت در مقابل منافع دنيوى است; يعنى، اى كاش! مى دانستند كه اين داد و ستد براى آنان زيانبار است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 181 - 5

5 _ كوته فكرى يهود در معارف الهى و صفات خداوند

لقد سمع اللّه قول الّذين قالوا انّ اللّه فقير و نحن اغنياء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4

- 155 - 13

13 _ دل هاى يهوديان _ بر خلاف ادعايشان _ تهى از دانش و ناتوان از درك تعاليم پيامبر اسلام ( ص )

قولهم قلوبنا غلف بل طبع اللّه عليها

برداشت فوق بر اين اساس است كه مقصود يهوديان از جمله {قلوبنا غلف} ادعاى برخوردارى از دانش وافر باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 162 - 8،9

8 _ خواسته هاى نابجا ، اعمال ناروا و رذايل اخلاقى يهود ، نشأت گرفته از جهل آنان و ناباورى ايشان نسبت به تعاليم دين

يسئلك أهل الكتب . .. لكن الرسخون فى العلم منهم و المؤمنون

توصيف صالحان يهود با عنوان عالمان ژرفنگر و مؤمنان واقعى، بيانگر اين حقيقت است كه جهل و ناباورى به تعاليم انبيا مايه گرايش عامه يهود به اعمال ناروا و رذايل اخلاقى بوده است.

9 _ جهل ، سطحى نگرى و روحيه ناباورى در اكثريت يهود ، مايه كفر آنان به قرآن و ديگر كتب آسمانى

لكن الرسخون فى العلم منهم و المؤمنون يؤمنون بما أنزل إليك و ما أنزل من قبلك

در برداشت فوق كلمه {لكن} استدراك از جمله {فلايؤمنون الا قليلا} (155) گرفته شده است، يعنى اكثر يهوديان ايمان نمى آورند و لكن عالمان ژرفنگر ايشان و آنانكه اهل باور به حقيقت هستند به قرآن ايمان خواهند آورد. بنابراين جمله {لكن ...} مى رساند كه جهل و روحيه ناباورى در اكثريت يهود مانع ايمان آوردن آنان به قرآن شده است.

جهل يهود صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 91 - 18

18 _ تورات دربردارنده حقايق و

معارفى بود كه نه يهود زمان پيامبر(ص) بر آن آگاهى داشتند و نه پدران آنها.

و علمتم ما لم تعلموا أنتم و لا ءاباؤكم

خدا و جهل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 32 - 3

3 - خداوند ، منزه از آن است كه به اسرار و نهان موجودات آگاه نباشد .

أنبئونى بأسماء هؤلاء . .. قالوا سبحنك

در مقامى كه سخن متكلم موجب توهم نقصى براى خدا شود، كلمه {سبحانك} و مانند آن به كار مى رود. گويا فرشتگان چون در مقام پاسخگويى هستند، از سخنشان اين توهم به وجود مى آيد كه خداوند از پيش به پاسخ آنان آگاهى ندارد. هدف ايشان از گفتن {سبحانك} ابراز منزّه دانستن خداوند از چنين منقصتى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 76 - 15

15 - آگاه نبودن خدا به اسرار نهانى انسان ها ، از باور ها و پندار هاى باطل يهود

أتحدثونهم بما فتح اللّه عليكم ليحاجوكم به عند ربكم

از جمله {أتحدثونهم . .. ليحاجوكم} چنين بر مى آيد كه يهود آن گاه راه احتجاج عليه خويش را گشوده مى ديدند كه حقايق و دانسته هاى خويش را آشكار كنند; ولى اگر حقايق را آشكار نكنند عليه آنان احتجاج نمى شود و مؤاخذه نمى گردند. اين پندار بيانگر برداشت فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 77 - 4

4 - محدود پنداشتن علم خدا به امور آشكار و محسوس ، پندارى است باطل و معتقدان به آن سزاوار توبيخ و سرزنش هستند

.

أو لايعلمون أن اللّه يعلم ما يسرون و ما يعلنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 18 - 6

6 _ راه نيافتن هيچگونه ضعف و كاستى، گزافه، جهل و اشتباه در حريم خداوند

و هو القاهر فوق عباده و هو الحكيم الخبير

از صفات {قاهر}، {حكيم} و {خبير}، كه براى خداوند بيان شده، برداشت فوق استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 18 - 17

17 _ از على ( ع ) روايت شده كه فرمود : { اما ما لا يعلمه اللّه ، فلا يعلم اللّه أن له شريكاً و لا وزيراً و لا صاحبة و لا ولداً و شرحه فى القرآن : { قل اتنبئون اللّه بما لا يعلم } . . . ;

. .. اما (مراد از) آنچه را خدا نمى داند، (يعنى) خدا (او را) براى خود شريك نمى داند و نه وزير و نه همسر و نه فرزند و شرح اين مطلب در قرآن اين است: آيا خدا را خبر مى دهيد به آنچه نمى داند؟} ...

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 5 - 2

2_ ناآگاهى خداوند به سخنان و كار هاى پنهانى ، از پندار هاى نادرست مشركان عصر بعثت

ألا إنّهم يثنون صدورهم ليستخفوا منه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 52 - 5،8

5 - اعمال آدميان ، در عين منزه بودن خداوند از جهل و فراموشى ، در كتابى بى كم وكاست ( لوح محفوظ )

ثبت و ضبط مى شود .

علمها عند ربّى فى كت_ب لايضلّ ربّى و لاينسى

جمله {لايضلّ. ..} ممكن است در مقام دفع اين توهم باشد كه اگر اعمال آدميان نوشته و ثبت مى گردد، به اين جهت نيست كه چيزى از پروردگار جهان مخفى باشد و يا نسيان در او راه پيدا كند; بلكه جهات ديگرى دارد. نكره آوردن {كتاب} بر تفخيم آن از لحاظ احاله كامل بر جزئيات، دلالت مى كند.

8 - ربوبيت خداوند بر هستى ، به دور از هرگونه ناآگاهى و فراموشى است .

لايضلّ ربّى و لاينسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 92 - 3

3 - شرك ، مستلزم ناقص شمردن ذات كامل حق و نسبت دادن جهل و ناآگاهى به ساحت او

سبح_ن اللّه عمّا يصفون . ع_لم الغيب و الشه_دة

دروغگويى ابو جهل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 16 - 2

2 - شخص بازدارنده پيامبر ( ص ) از نماز و تكذيب كننده او ، فردى دروغگو و خطاپيشه و گنه كار بود .

ناصية ك_ذبة خاطئة

دروغ گويى و خطاكارى، در حقيقت وصف صاحب {ناصية} است و اتصاف {ناصية} به آن، مجاز و بيانگر اين نكته است كه صاحب آن، به قدرى به دروغ و گناه آلوده بوده، كه گويا اجزاى بدن او، دروغگو و خطاكاراند و آثار اين پليدى ها، در چهره او نمايان است.

دلايل جهل به تاريخ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 109 - 16

16_ تكذيب پيامبر ( ص ) به خاطر بشر

بودنش ، نشانه بى خردى و دليل بى اطلاعى از تاريخ بشر ، پيامبران پيشين و سنّت الهى است .

و ما أرسلنا من قبلك إلاّ رجالاً نوحى إليهم من أهل القرى . .. أفلاتعقلون

لحن جمله {و ما أرسلنا . ..} گوياى اين است كه آن جمله در پاسخ اين توهّم ايراد شده كه: فرستاده خدا نمى تواند فردى از افراد بشر باشد ; بلكه بايد از فرشتگان و مانند آنها باشد.

دلايل جهل به سنتهاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 109 - 16

16_ تكذيب پيامبر ( ص ) به خاطر بشر بودنش ، نشانه بى خردى و دليل بى اطلاعى از تاريخ بشر ، پيامبران پيشين و سنّت الهى است .

و ما أرسلنا من قبلك إلاّ رجالاً نوحى إليهم من أهل القرى . .. أفلاتعقلون

لحن جمله {و ما أرسلنا . ..} گوياى اين است كه آن جمله در پاسخ اين توهّم ايراد شده كه: فرستاده خدا نمى تواند فردى از افراد بشر باشد ; بلكه بايد از فرشتگان و مانند آنها باشد.

رذايل اخلاقى ابو جهل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 33 - 4

4 - ابوجهل ، فردى مغرور و فخرفروش در ميان كسان خويش

ثمّ ذهب إلى أهله يتمطّى

روش مبارزه با جهل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 26 - 19

19- ايجاد مصونيت و مقاومت روحى در مؤمنان ، شايسته ترين شيوه براى مقابله با هجوم كفر و جهل *

فى قلوبهم الحميّة . .. و ألزمهم كلمة

التقوى و كانوا أحقّ بها و أهلها

خداوند، در قبال خشم و تعصب جاهلى مشركان، در مؤمنان روح آرامش و مقاومت را تقويت كرده است. از اين مطلب استفاده مى شود كه در تعارض قواى كفر و ايمان، شايسته ترين و ممكن ترين راه، ايجاد مصونيت و مقاومت در جبهه مؤمنان است.

زمينه جهل به احكام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 97 - 8

8 _ باديه نشينى و دورى از فرهنگ اجتماعى ، زمينه ناآگاهى نسبت به حدود و احكام الهى

الأعراب . .. و أجدر ألّا يعلموا حدود ما أنزل اللّه

زمينه جهل به حدود خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 97 - 8

8 _ باديه نشينى و دورى از فرهنگ اجتماعى ، زمينه ناآگاهى نسبت به حدود و احكام الهى

الأعراب . .. و أجدر ألّا يعلموا حدود ما أنزل اللّه

سرزنش جهل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 97 - 9

9 _ دورى از تمدن و دانش ، امرى نكوهيده در بينش اسلام

الأعراب أشد . .. و أجدر ألّا يعلموا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 46 - 19

19_ جهل و نادانى ، صفتى ناپسند و نكوهيده در پيشگاه خداوند

إنى أعظك أن تكون من الج_هلين

سرزنش جهل به علم خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 7 - 1

1 - جهل و ترديد درباره احاطه علمى خداوند به اشيا ، مورد نكوهش و

سرزنش است .

ألم تر أنّ اللّه يعلم

استفهام در {ألم تر}، براى انكار توبيخى است. {تَرَ} از {رأى} (دانستن) مشتق است; يعنى، {ألم تعلم أنّ اللّه...}.

ظلمت جهل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 39 - 3

3 _ درك نكردن و غوطهور شدن در تاريكيهاى جهل و گمراهى، پيامد تكذيب آيات الهى است.

و الذين كذبوا بأيتنا صم و بكم فى الظلمت من يشإاللّه يضللّه

كرى و لالى تكذيب كنندگان، كنايه از درك نكردن و سردرگمى آنان است. محتمل است اين حالت كيفرى از جانب خداوند براى آنان باشد; چنانچه جمله {من يشإاللّه} شاهد بر آن است.

عجب ابو جهل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 33 - 4

4 - ابوجهل ، فردى مغرور و فخرفروش در ميان كسان خويش

ثمّ ذهب إلى أهله يتمطّى

عوامل جهل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 39 - 3

3 _ درك نكردن و غوطهور شدن در تاريكيهاى جهل و گمراهى، پيامد تكذيب آيات الهى است.

و الذين كذبوا بأيتنا صم و بكم فى الظلمت من يشإاللّه يضللّه

كرى و لالى تكذيب كنندگان، كنايه از درك نكردن و سردرگمى آنان است. محتمل است اين حالت كيفرى از جانب خداوند براى آنان باشد; چنانچه جمله {من يشإاللّه} شاهد بر آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 6 - 7

7 - ترتيب اثر دادن به خبر فاسق ، بدون تحقيق و بررسى ، عملى جاهلانه و ندامت بار است .

أن تصيبوا قومًا بجه_لة فتصبحوا

على ما فعلتم ن_دمين

گناه ابو جهل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 16 - 2

2 - شخص بازدارنده پيامبر ( ص ) از نماز و تكذيب كننده او ، فردى دروغگو و خطاپيشه و گنه كار بود .

ناصية ك_ذبة خاطئة

دروغ گويى و خطاكارى، در حقيقت وصف صاحب {ناصية} است و اتصاف {ناصية} به آن، مجاز و بيانگر اين نكته است كه صاحب آن، به قدرى به دروغ و گناه آلوده بوده، كه گويا اجزاى بدن او، دروغگو و خطاكاراند و آثار اين پليدى ها، در چهره او نمايان است.

گناه جهل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 98 - 10

10 _ ناآگاهى از معارف دينى با وجود امكان يادگيرى آن ، گناه و ستم بر خويشتن است .

ظالمى انفسهم . .. قالوا الم تكن ارض اللّه واسعة فتهاجروا فيها .. الّا المستضعفين

مبارزه با جهل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 157 - 20

20 _ برداشتن تكاليف شاق ، گسستن زنجير هاى جهل و خرافه و زدودن بدعت هاى دينى از وظايف پيامبر ( ص ) در انجام رسالت خويش

و يضع عنهم إصرهم و الأغلل التى كانت عليهم

{إصر} به معناى عهد و پيمان سنگين و نيز به هر چيز دشوار و طاقت شكن گفته مى شود. در آيه شريفه بدين مناسبت كه در مقام بين تشريع احكام از سوى پيامبر(ص) است، مراد از آن تكاليف مشقتبارى است كه امتهاى گذشته بدانها پايبند بوده اند. غُلّ (مفرد اغلال) به معناى طوق

و زنجيرى است كه به گردن و يا دستها بسته مى شود و مراد از آن جهل و خرافه و بدعت و مانند اينهاست.

متقين و جهل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 32 - 3

3- تقواپيشگان ، انسانهايى پاك و مبرّاى از جهالت و فسق

المتّقين . الذين تتوفّ_هم المل_ئكة طيّبين

واژه {طيّب} وقتى به انسان نسبت داده شود، به معناى دور بودن او از آلودگى، جهل، فسق و كارهاى زشت است.

محمد(ص) و جهل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 2 - 2

2 - شهادت خداوند بر گمراه نبودن پيامبر ( ص ) و مبرّا بودن آن حضرت از جهل و رأى فاسد

و النجم . .. ما ضلّ صاحبكم و ما غوى

ملاك جهل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 29 - 22

22_ نه از طبقه اشراف بودن ملاك دانايى و ارزش است و نه از محرومان بودن نشانه جهل و بى مقدارى

و ما أنا بطارد الذين ءامنوا . .. و ل_كنى أريكم قومًا تجهلون

ملاكهاى جهل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 113 - 11

11 - امت ها ، بدون داشتن كتاب آسمانى و تدين به اديان الهى ، مردمى جاهلند .

كذلك قال الذين لايعلمون مثل قولهم

منشأ نجات از جهل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 5 - 3،4

3 - خروج انسان از نادانى ، در گرو خواست خداوند و به دست او

است .

علّم الإنس_ن ما لم يعلم

4 - ر ها ساختن انسان از جهل ، جلوه كرم والاى خداوند است .

و ربّك الأكرم. الّذى ... علّم الإنس_ن ما لم يعلم

موارد جهل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 50

50 - علم و ايمان به سراى آخرت ، بدون عمل به مقتضاى آن ، به منزله جهل و بى ايمانى است .

لقد علموا لمن اشتريه ماله فى الأخرة من خلق . .. لو كانوا يعلمون

برداشت فوق مبتنى بر اين احتمال است كه {لو كانوا يعلمون} در ارتباط با {لقد علموا . ..} مطرح باشد. بر اين مبنا مفعول {يعلمون} محروميت ساحر از سراى آخرت است. بر اساس اين معنا، خداوند از يكسو آنان را عالم مى داند (لقد علموا )و از سوى ديگر آنها را جاهل مى شمرد (لو كانوا يعلمون) تا به اين حقيقت اشاره كند كه: علم و ايمان بدون عمل به مقتضاى آن، به منزله جهل و بى ايمانى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 46 - 17

17_ دعا به درگاه خداوند و تقاضاى امرى كه به حكيمانه بودنش اطمينان نيست ، كارى جاهلانه است .

فلاتسئلن ما ليس لك به علم إنى أعظك أن تكون من الج_هلين

مؤمنان و جهل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 100 - 7

7 _ اهل ايمان ، از عقل و خرد برخوردار و از نادانى و سفاهت مبرّا هستند .

و ما كان لنفس أن تؤمن . .. و يجعل الرجس على

الذين لايعقلون

نبوت و جهل به مقدرات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 87 - 10

10- عدم تنافى مقام نبوت با آگاهى نداشتن از مقدرات الهى نسبت به خويش

فظنّ أن لن نقدر عليه

نشانه هاى جهل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 100 - 12

12 _ گرايش به ناپاكى ها و زشتى ها ، نشانه بى خردى و نادانى

لايستوى الخبيث و الطيب . .. فاتقوا اللّه ياولى الالبب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 138 - 13،16،17،18

13 _ باور به خداى محسوس و ملموس ، نشانه جهل آدمى است .

كما لهم ءالهة قال إنكم قوم تجهلون

موسى(ع)، بنى اسرائيل را در پى درخواست خدايى محسوس و ملموس، كه از {كما لهم ءالهة} استفاده مى شود، مردمى جاهل خواند.

16 _ پرستش آنچه آدمى خود مالك آن است ، نشانه بى خردى اوست .

يعكفون على أصنام لهم . .. قال إنكم قوم تجهلون

از نكاتى كه موسى، بنى اسرائيل را به سبب آن جاهل شمرد، همان است كه از {أصنام لهم} به دست مى آيد ; يعنى اين جاهلانه است كه شما مى بينيد بت پرستان چيزى را عبادت مى كنند كه خود مالك آن هستند و در عين حال تقاضا مى كنيد معبودى مانند معبود آنان داشته باشيد.

17 _ باور به توانمندى بنده اى از بندگان ( موسى ) بر ساختن و تدارك ديدن معبود ، نشانه جهل و بى خردى بنى اسرائيل

اجعل لنا إلهاً . .. قال إنكم قوم تجهلون

جمله {اجعل لنا إلهاً}

دلالت مى كند كه بنى اسرائيل از موسى _ كه خود فردى از بشر است _ مى خواستند براى آنان خدا و معبود تدارك ببيند. موسى نيز بدين جهت آنان را جاهل شمرد. يعنى اين بسيار جاهلانه است كه گمان كنيد بنده اى از بندگان خدا مى تواند معبودى شايسته پرستش بسازد و تدارك ببيند.

18 _ ناسپاسى در برابر نعمت هاى خدا با گرايش به معبودانى دروغين ، نشانه جهل آدمى است .

و جوزنا ببنى إسرءيل البحر . .. قال إنكم قوم تجهلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 139 - 2

2 _ تقليد از پيروان آيين فاسد و انجام دهندگان اعمال بى نتيجه نشانه جهل و نابخردى است .

إنكم قوم تجهلون. إن هؤلاء متبر ما هم فيه

جمله {إن هؤلاء} به منزله تعليلى براى {إنكم قوم تجهلون} است. يعنى شما به اين دليل مردمى نابخرد هستيد كه خواهان پيروى از آيين فاسد مى باشيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 97 - 6

6 _ كفرورزى و نفاق در برابر آيات عالمانه و حكيمانه خدا ، دليل بى فرهنگى و جهل انسان ، هر چند در ظاهر متمدن باشد .

الأعراب أشد كفراً و نفاقاً و أجدر ألّا يعلموا حدود ما أنزل اللّه على رسوله و الل

گرچه آيه ظاهراً باديه نشينان را داراى خصلت كفر و نفاق شديد معرفى كرده، ولى با اين بيان، نوعى تلازم ميان كفر و نفاق و بى فرهنگى را اثبات كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 -

98 - 2

2 _ خسارت شمردن انفاق ، نشان جهل و بى فرهنگى انسان است .

و من الأعراب من يتخذ ما ينفق مغرماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 29 - 21

21_ شرك و كفر ، نشانه نادانى و بى خردى است .

و ل_كنى أريكم قومًا تجهلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 4 - 12

12_ خارج پنداشتن تدبير امور هستى از اختيار خداوند ، نشانه جهل و كور فكرى است .

إن فى ذلك لأي_ت لقوم يعقلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 73 - 6

6- پرستش عناصر بى تأثير و ناتوان ، نشان كوتاه نظرى و ناآگاهى مشركان است .

و يعبدون من دون الله ما لايملك لهم رزقًا . .. و لايستطيعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 95 - 10

10- سوداگرى با دين و ترجيح دادن دنيا بر آخرت ، نشان جهل و نادانى است .

و لاتشتروا بعهد الله . .. إنما عند الله هو خير لكم إن كنتم تعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 71 - 6

6 - بت پرستى ، نشانه نهايت جهل و نادانى است .

و ما ليس لهم به علم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 56 - 2

2 - فريفته شدن به مال و فرزند و ملاك ارزش قرار دادن آن ، نشانه جهل و نادانى است .

أيحسبون أنّما

نمدّهم . .. نسارع لهم فى الخيرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 86 - 2

2 - ناديده گرفتن اهميت نقش شب و روز در زندگى انسان ، نمونه اى از تكذيب جاهلانه آيات الهى

أكذّبتم ب_اي_تى و لم تحيطوابها علمًا . .. ألم يروا أنّا جعلنا الّيل ... و النهار

{ألم يروا. ..} به اصطلاح ذكر خاص بعد از عام و يادآورى نمونه اى از آيات الهى است كه از سوى كافران مورد تكذيب قرار گرفته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 55 - 11

11 - ياوه گويى ، نشانه جهل و نادانى انسان است .

و إذا سمعوا اللّغو . .. و قالوا ... لانبتغى الج_هلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 80 - 11

11 - دل باختگى به زخارف دنيا ، نشانه ضعف بينش نسبت به حقيقت آن و جهان آخرت

و قال الذين أُوتوا العلم ويلكم ثواب اللّه خير لمن ءامن و عمل ص_لحًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 64 - 4

4 - شرك و عبادت غير خدا ، نشانه جهل و نادانى نسبت به حقيقت الوهيت است .

اللّه خ_لق كلّ شىء . .. له مقاليد السم_وت ... أفغير اللّه تأمرونّى أعبد أيّها ال

برداشت ياد شده مبتنى بر اين احتمال است كه {جاهلون} متعدى باشد و متعلق جهل، حقايقى باشد درباره خداوند كه در آيات پيشين از آن ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 -

زخرف - 43 - 20 - 6

6 - تمسّك به { مشيت الهى } ، براى توجيه اعمال نادرست خود ، نشانه ناآگاهى و جهل انسان است .

و قالوا لو شاء الرحم_ن . .. ما لهم بذلك من علم

نشانه هاى جهل قوم عاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 23 - 7

7- درخواست عذاب به جاى انديشيدن در محتواى پيام وحى ، نشانه جهالت قوم عاد

فأتنا بما تعدنا . .. و ل_كنّى أريكم قومًا تجهلون

نشانه هاى جهل كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 44 - 4

4 - چشمداشت خير و بركت از نمود هاى كيفر و عذاب الهى ، نشان جهل عميق كافران *

و إن يروا كسفًا . .. يقولوا سحاب مركوم

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه {سحاب مركوم}، اشاره به بُعد خير آفرينى ابرها داشته باشد; يعنى، كورباطنى كافر به حدى است كه پاره هاى عذاب را ابرهاى رحمت مى پندارد.

نشانه هاى جهل مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 118 - 8

8 - ادعاى مشركان بر نبود آيه و معجزه اى براى رسالت پيامبر ( ص ) ، نشانه جهل آنان است .

و قال الذين لايعلمون لولا . .. أو تأتينا ءاية

نفرين بر ابو جهل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 35 - 3

3 - ابوجهل ، مورد نفرين و تهديد خداوند به عذاب

أولى لك فأولى ثمّ أولى لك فأولى

نقش جهل به وقت قيامت

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 51 - 24

24- مشخص نبودن زمان وقوع قيامت و نزديك شمردن آن ، داراى نقش تربيتى و هدايتى براى انسان

قل عسى أن يكون قريبًا

مشخص نكردن زمان دقيق وقوع قيامت از سويى و يادآورى قريب الوقوع بودن آن از سوى ديگر، مى تواند براى توجه دادن انسانها به آن باشد تا آنان خود را همواره براى وقوع قيامت آماده كنند.

جهنم از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

جهنم

{جهنم}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 12 - 8

8 _ جهنّم ، جايگاهى شوم

و تحشرون الى جهنّم و بئس المهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 16 - 2

2 _ تقوا پيشگان ، همواره خواستار بخشايش گناهان خويش از خدا و مصونيّت از عذاب دوزخند .

للّذين اتقوا . .. فاغفرلنا ذنوبنا و قنا عذاب النار

{الذين يقولون}، بيان ويژگيهاى {الذين اتقوا} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 162 - 12

12 _ دوزخ ، جايگاه شوم ترك كنندگان جهاد ، خيانتكاران و آنانكه پيامبر ( ص ) را متّهم به خيانتكارى مى كنند .

انّ الّذين تولّوا منكم . .. و ما كان لنبىّ ان يغلّ ... كمن بآء بسخط من اللّه و م

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 185 - 10

10 _ دوزخ ، جزايى كامل براى اعمال ناپسند انسانها

و انّما توفّون . .. فمن زحزح عن النّار

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 192 - 7

7 _ گرفتاران به آتش دوزخ ، داراى پيشينه ستمكارى در دنيا

ربّنا انّك من تدخل النّار فقد اخزيته و ما للظّالمين من انصار

آب داغ جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 70 - 22

22 _ نوشيدنى سوزان و عذاب دردناك قيامت در انتظار بازيچه قراردهندگان دين است.

أولئك الذين أبسلوا . .. لهم شراب من حميم و عذاب أليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 19 - 9

9 _ فروريخته شدن آب داغ و جوشان بر فرق سر اهل شرك يكى ديگر از عذاب هاى آنان در دوزخ

يصبّ من فوق رءوسهم الحميم

{صَبّ} مصدر مجهول {يُصبّ} به معناى ريخته شدن و {حميم} به معناى آب داغ و جوشان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 20 - 1،2

1 - گداخته شدن پوست و امعا و احشاى اهل دوزخ با آب داغ ، يكى ديگر از عذاب هاى مقرر براى آنان

يصهر به ما فى بطونهم و الجلود

{صَهَر} (مصدر مجهول {يُصهر}) به معناى گداخته شدن است. ضمير {به} به {حميم} بازمى گردد و {ما} در عبارت {ما فى بطونهم} كنايه از امعا و احشا است; يعنى، با آن آب داغ _ كه بر سرشان ريخته مى شود _ پوست و آنچه در ميان شكم آنان است، گداخته خواهد شد.

2 - نوشيدنى اهل دوزخ ، آبى است داغ و جوشان .

يصهر به ما فى بطونهم و الجلود

گداخته شدن امعا و احشاى اهل دوزخ

با آب داغ، نشانگر آن است كه نوشيدن آن آب جوشان، براى رفع تشنگى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 67 - 1

1 - آميزه اى از آب داغ ، نوشيدنى دوزخيان ستمگر پس از خوردن غذاى زقّوم

ثمّ إنّ لهم عليها لشوبًا من حميم

{شوب} مصدر سماعى از فعل {شابه} (آن را مخلوط كرد) است كه گاهى بر اسم مفعول (مشوب) اطلاق مى شود (مثل {خلق} و {مخلوق}). در آيه شريفه نيز به همين معنا آمده است. {حميم} به معناى آب پرحرارت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 57 - 1،2

1 - آب داغ و خونابه چركين ، نوشابه و غذاى طاغيان در دوزخ

إنّ للط_غين . .. ه_ذا فليذوقوه حميم و غسّاق

{حميم} به معناى آب داغ و جوشان است و {غسّاق} در نظر برخى از اهل لغت، به معناى چرك و خون اهل دوزخ است (لسان العرب). در نگاه برخى ديگر مقصود از آن مايعى است كه از پوست اهل دوزخ خارج مى شود (مفردات راغب).

2 - آب داغ و خونابه چركين ، نوشابه و غذاى دوزخيان

ه_ذا فليذوقوه حميم و غسّاق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 58 - 1

1 - انواع نوشيدنى ها و غذا هاى ديگرى مشابه آب داغ و خونابه چركين ، به طغيان گران خورانده مى شود .

فليذوقوه حميم و غسّاق . و ءاخر من شكله أزوج

{شكل} به معناى مثل و مانند و {أزواج} به معناى انواع است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

16 - غافر - 40 - 72 - 1

1 - كافران حق ستيز و ستيزه جو ، در قيامت به آب داغ و پر حرارت افكنده خواهند شد .

يسحبون . فى الحميم

يكى از معانى {حميم}، آب داغ و پر حرارت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 48 - 2

2- ريخته شدن آب هاى جوشان ، بر سر گرفتاران در وسط دوزخ

ثمّ صبّوا فوق رأسه من عذاب الحميم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 15 - 21

21- آب جوشان و گدازنده درون ، نوشيدنى دوزخيان در آتش جاودان

كمن هو خ_لد فى النار و سقوا ماء حميمًا فقطّع أمعاءهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 42 - 4

4 - اصحاب الشمال در دوزخ ، ناچار به استفاده از آب بسيار داغ براى رفع تشنگى

و حميم

{حميم}; يعنى، آب داغ و نكره بودن آن، دلالت بر شدت داغى آن دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 54 - 2

2 - نوشيدنى دوزخيان ( اصحاب شمال ) ، آبى است بسيار داغ و جوشان .

فش_ربون عليه من الحميم

{حميم} در {مفردات راغب} به آب شديد الحرارة معنا شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 55 - 1

1 - دوزخيان ( اصحاب شمال ) ، آب داغ و جوشان دوزخ را همچون شترى تشنه ، با حرص و ولع خواهند نوشيد .

فش_ربون شرب الهيم

{هيم} جمع {هيماء} است و {هيماء} به

شتر تشنه گفته مى شود. تشبيه حالت دوزخيان به هنگام نوشيدن از آب داغ جهنم به شترِ تشنه، بيانگر مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 93 - 1

1 - آب داغ و جوشان ، نوشيدنى تكذيب گران گمراه در جهان آخرت

و أمّا إن كان من المكذّبين الضالّين . فنزل من حميم

{حميم}، به معناى آبى است كه به شدت گرم باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 25 - 1

1 - تنها نوشيدنى موجود براى دوزخيان طغيان گر ، آب جوشان و زردابه چركين و بد بوى زخم ها است .

إلاّ حميمًا و غسّاقًا

{حميم}; يعنى، آب داغ و {غسّاق}، آب زردى است كه از زخم جارى مى شود. به مايع بدبو نيز {غسّاق} گفته مى شود. (قاموس)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 28 - 7

7 - نوشيدن آب جوشان و خونابه چركين و بدبو در جهنم ، عقوبتى مناسب با گناه تكذيب آيات الهى

إلاّ حميمًا و غسّاقًا . .. و كذّبوا ب_اي_تنا كذّابًا

ترتيب پنج آيه مورد بحث، به گونه اى است كه آيه {جزاء وفاقاً}، دو عقوبت قبل از خود را كيفرى مناسب، براى دو گناه بعد از خود قلمداد كرده است. عقوبت ها يكى منفى (لايذوقون) و ديگرى مثبت (إلاّ حميماً و غساقاً) بود و گناهان نيز يكى منفى (لايرجون) و ديگرى مثبت (كذّبوا) است. آيه {جزاء وفاقاً} در ميان آنها، گوياى تناسب عقوبت منفى با گناه منفى و تناسب عقوبت مثبت با گناه مثبت است.

برداشت ياد شده بيانگر تناسب دو مثبت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 5 - 1

1 - كسانى كه در قيامت حضورى ذلّت آميز دارند ، به نوشيدن از چشمه اى جوشان وادار خواهند شد .

تسقى من عين ءانية

فعل {تسقى} مجهول و بيانگر اين است كه آشاميدن از سوى فرد يا افرادى، بر دوزخيان تحميل خواهد شد {أنى} (ريشه {آنية}) در چندين معنا از جمله {رسيدن به چيزى} استعمال شده است (مقاييس اللغة) و به قرينه سياق آيه _ كه نوشيدنى اهل دوزخ را بيان مى كند _ مراد رسيدن چشمه، به نقطه نهايى حرارت است.

آتش جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 24 - 6،7،9

6 - منكران دين بدون اتمام حجت با آنان ، به آتش دوزخ گرفتار نخواهند شد .

فإن لم تفعلوا و لن تفعلوا فاتقوا النار

جواب شرط {فان لم تفعلوا} محذوف است و جمله {فاتقوا . ..} جانشين آن شده است. جمله با تقدير آن چنين است: فان لم تفعلوا تمت عليكم الحجة و ثبت لديكم ان القرآن منزل من عنداللّه فاتقوا ...

7 - رهايى از آتش دوزخ ، در گرو ايمان به قرآن و تصديق رسالت پيامبر ( ص ) است .

فإن لم تفعلوا و لن تفعلوا فاتقوا النار

برداشت فوق با توجه به توضيح برداشت قبل، به دست مى آيد.

9 - آتش دوزخ هم اكنون مهيّا و موجود است .

أعدّت للكفرين

برداشت فوق با توجه به ماضى بودن فعل {أعدت}، استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره

- 2 - 39 - 1

1 - آتش دوزخ ، كيفر و سزاى انكار كنندگان و تكذيب كنندگان آيات الهى است .

و الذين كفروا و كذبوا بأيتنا أولئك أصحب النار

{تكذيب} (مصدر كذبوا) به معناى: نسبت دروغ دادن است. {آياتنا} علاوه بر تعلقش به {كذبوا} متعلق به {كفروا} نيز مى باشد. جمله {الذين كفروا ...} عطف بر جمله {من تبع ...} است و بيانگر گروهى است كه هدايتها و رهنمودهاى الهى را پذيرا نيستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 80 - 1،5،16

1 - گرفتار نشدن يهوديان گنهكار به آتش دوزخ - به جز چند روز محدود - از باور هاى دينى يهود

و قالوا لن تمسنا النار إلا أياماً معدودة

{معدودة} به معناى شمرده شده، كنايه از اندك و ناچيز بودن است. روشن است كه پندار مذكور درباره گنهكاران يهود است. آيه بعد (بلى من كسب ...) اين معنا را تأييد مى كند و لذا در برداشت كلمه گنهكار آورده شد.

5 - يهوديان ، معتقد به قيامت و گرفتار شدن گنهكاران به آتش دوزخ

و قالوا لن تمسنا النار إلا أياماً معدودة

16 - مجرد انتساب به آيين الهى ، موجب مصونيت از آتش دوزخ نخواهد شد .

و قالوا لن تمسنا النار إلا أياماً معدودة قل أتخذتم عند اللّه عهداً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 81 - 1،3،6،7

1 - گنهكاران يهود همانند ديگر گنهكاران ، به اندازه استحقاقشان ، در آتش دوزخ گرفتار خواهند شد .

لن تمسنا النار إلاّ أياماً معدودة . .. بلى

{بلى} (چنين نيست) حرف جواب است و براى رد

سخن و ادعاى مطرح شده به كار مى رود. اين كلمه در آيه شريفه رد ادعاى يهود (لن تمسنا النار إلا أياماً معدودة) است.

3 - خداوند ، نه تنها اندك بودن عذاب يهود را تضمين نكرده ; بلكه در صورت احاطه داشتن گناه بر آنان ، ايشان را در آتش دوزخ ماندگار خواهد كرد .

أتخذتم عند اللّه عهداً . .. بلى من كسب سيئة ... هم فيها خلدون

6 - كفر به پيامبر ( ص ) و اسلام ، موجب گرفتار شدن آدمى به آتش دوزخ و خلود در آن خواهد شد .

أفتطمعون أن يؤمنوا لكم . .. من كسب سيئة ... هم فيها خلدون

آيه مورد بحث (من كسب . ..) قضيه كلى و كبراى آيات گذشته است و آيات پيشين تعيين كننده صغراى اين قضيه كلى است. بنابراين كفر به پيامبر(ص) و اسلام - كه از جمله {أفتطمعون أن يؤمنوا لكم} (آيه 75) به دست مى آيد - از مصداقهاى {سيئة} است و اصرار بر آن، مصداق {احاطه خطيئه} خواهد بود.

7 - يهوديان ، در صورت انكار رسالت پيامبر ( ص ) ، براى هميشه به آتش دوزخ گرفتار خواهند شد .

أفتطمعون أن يؤمنوا لكم . .. من كسب سيئة ... هم فيها خلدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 126 - 18،19

18 - آنان كه به خدا و روز قيامت كافر شوند ، راهى جز ورود به آتش دوزخ نخواهند داشت .

و من كفر . .. ثم أضطره إلى عذاب النار

اضطرار; يعنى، مجبور ساختن كسى به انجام كارى. پس {ثم اضطره ...} چنين معنا مى شود:

آن گاه كه كافران حيات دنيا را سپرى كردند، آنان را براى ورود به آتش دوزخ مجبور مى كنم.

19 - آتش دوزخ ، جايگاهى ناميمون و عاقبتى شوم است .

و بئس المصير

{مصير} جايگاهى است كه حركت بدان جا منتهى مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 167 - 13

13 - مشركان ( سران آنان و پيروانشان ) در قيامت به آتش دوزخ گرفتار شده و در آن ماندگار خواهند بود .

و ما هم بخرجين من النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 175 - 3،4،6

3 - آتش دوزخ طاقت فرسا و غير قابل تحمل است .

فما أصبر هم على النار

4 - پندار تحمل آتش دوزخ و بى باك بودن در برابر آن ، امرى شگفت و نامعقول است .

فما أصبر هم على النار

6 - عالمان بى تعهد و وظيفه نشناس ، از مغفرت الهى محروم و به آتش دوزخ گرفتار خواهند شد .

أولئك الذين اشتروا . .. العذاب بالمغفرة فما أصبر هم على النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 176 - 6

6 - حق ستيزى موجب گمراهى ، محروميت از لطف و مغفرت خدا و گرفتار شدن به آتش دوزخ مى باشد .

لايكلمهم اللّه يوم القيمة . .. ذلك بأن اللّه نزل الكتب بالحق

برداشت فوق بر اين اساس است كه {ذلك} اشاره به عقوبتهاى مطرح شده در آيات قبل باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 221 - 14

14 _ مشركان

، دعوت كنندگان به آتش جهنّم

اولئك يدعون الى النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 10 - 10

10 _ آتش دوزخ ، از درون كافران زبانه مى كشد .

اولئك هم وقود النار

با توجه به معناى لغوى {وقود}: هو الحطب المجعول للوُقود. يعنى وقود، هيزمى است براى روشن كردنِ آتش.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 103 - 24

24 _ آتش دوزخ ، سرانجام تفرقه و دشمنى انسان ها نسبت به يكديگر *

و كنتم على شفا حفرة من النار فانقذكم منها

محتمل است منظور از {النار}، آتش دوزخ باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 116 - 10،13

10 _ كافران ، مُلازمان آتش دوزخ و جاودان در آن

انّ الّذين كفروا . .. و اولئك اصحاب النار هم فيها خالدون

13 _ آتش جاودانه دوزخ ، فرجام كفر پيشگانِ اهل كتاب

انّ الّذين كفروا . .. و اولئك اصحاب النار هم فيها خالدون

با توجه به آيات قبل، مراد از {الذين}، كافران اهل كتاب هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 131 - 1،2،3،5،6،7

1 _ ضرورت پرهيز از عوامل گرفتارى به آتش دوزخ

و اتّقوا النّار الّتى اعدّت للكافرين

2 _ رباخوارى ، از موجبات گرفتار شدن به آتش دوزخ

لا تاكلوا الرّبوآ . .. و اتّقوا النّار الّتى اعدّت للكافرين

3 _ آتش دوزخ ، در انتظار كافران و رباخواران ، و آماده براى آنان

لا تاكلوا الرّبوآ . .. و اتّقوا النّار الّتى اعدّت للكافرين

5 _ آتش دوزخ

، هم اكنون حاضر و آماده براى كافران

و اتّقوا النّار الّتى اعدّت للكافرين

كلمه {اعدّت} (مهيّا شده)، به صيغه ماضى، دلالت بر وجود بالفعل چنين آتشى دارد.

6 _ آتش دوزخ ، در اصل براى كافران مهيّا شده است .

و اتّقوا النّار الّتى اعدّت للكافرين

بنابر اينكه {الّتى}، وصفِ توضيحى باشد نه احترازى.

7 _ آتش دوزخ ، داراى انواع مختلف

و اتّقوا النّار الّتى اعدّت للكافرين

بنابر اينكه {الّتى}، كه توصيفى براى كلمه {النّار} است، توصيف احترازى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 132 - 3

3 _ پيروى از خدا و رسول ( ص ) ، موجب مصون ماندن از آتش دوزخ

و اتّقوا النّار . .. و اطيعوا اللّه و الرّسول لعلّكم ترحمون

جمله {اطيعوا اللّه . .. }، پس از بيان عاقبت كفر (گرفتار آمدن به آتش)، براى راهنمايى انسان به خلاصى از چنين عاقبتى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 151 - 19،20

19 _ آتشِ دوزخ ، جايگاه و فرجام شوم كفرپيشگان مشرك

سنلقى فى قلوب الّذين كفروا الرعب . .. و ماويهم النّار و بئس مثوى الظّالمين

20 _ آتش دوزخ ، جايگاه و فرجام شوم ستم پيشگان

و ماويهم النّار و بئس مثوى الظّالمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 161 - 15

15 _ هر كس در چيزى خيانت كند ، در قيامت آنرا در جهنّم ديده و بايد در آتش جهنّم رفته و آن را بيرون آورد .

و من يغلل يأت بما غلّ يوم القيمة

امام باقر (ع) درباره آيه فوق

فرمود: . .. و من غلّ شيئا رآه يوم القيمة فى النّار ثمّ يكلّف ان يدخل اليه فيخرجه من النّار.

_______________________________

تفسير قمى، ج 1، ص 122 ; نورالثقلين، ج 1، ص 406، ح 417.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 191 - 31،32

31 _ اعتقاد به معاد و درخواست رهايى از آتش دوزخ ، نشانه خردمندى

لايات لاولى الالباب . .. فقنا عذاب النّار

32 _ همه انسان ها در خطر گرفتارى به آتش دوزخ

لايات لاولى الالباب . .. فقنا عذاب النّار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 192 - 1،2،3،4،8

1 _ خداوند هر كس را در آتش بيفكند ، او را به ذلّت و خوارى كشانده است .

ربّنا انّك من تدخل النّار فقد اخزيته

2 _ خذلان و خوارى گرفتاران به آتش دوزخ

ربّنا انّك من تدخل النّار فقد اخزيته و ما للظّالمين من انصار

3 _ خداوند ، گرفتاركننده ستمكاران به آتش دوزخ و خواركننده آنان

انّك من تدخل النّار فقد اخزيته و ما للظّالمين من انصار

4 _ خردمندان ، رنج دورى از رحمت خداوند و خوارى از سوى او را سخت تر از آتش دوزخ مى دانند .

لاولى الالباب . .. ربّنا انّك من تدخل النّار فقد اخزيته

جمله شرطيه {من تدخل النّار فقد اخزيته}، علّت براى جمله {فقنا عذاب النّار} است، و بيانگر اين معناست كه آنچه به نظر {اولى الالباب} دردآور است و قابل تحمّل نيست، خوارى و خذلان دوزخيان به دست خداوند است ; نه سوختن در آتش جهنّم.

8 _ ستمكارى ، موجب ورود آدمى به آتش دوزخ و

بى ياورى وى در قيامت

ربّنا انّك من تدخل النّار فقد اخزيته و ما للظّالمين من انصار

مراد از كلمه {للظّالمين} همان دوزخيان هستند. بنابراين به كارگيرى اسم ظاهر به جاى ضميرِ {ما لهم} براى رساندن اين معناست كه ستمكارى علّت شده كه خداوند آنان را به آتش كشاند و از يارى ياوران محروم باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 10 - 8

8 _ جهنّم ، داراى آتش برافروخته و شعلهور

و سيصلون سعيراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 30 - 2،10

2 _ تصرف به ناحق در اموال ديگران از سر ظلم و تجاوز ، موجب گرفتارى به آتش دوزخ

و لا تقتلوا انفسكم . .. و من يفعل ذلك عدواناً و ظلماً فسوف نُصليه ناراً

بنابر اينكه {ذلك} اشاره به {لا تاكلوا} و يا مجموع {لا تاكلوا . .. و لا تقتلوا} باشد.

10 _ حضور جاودانه در آتش دوزخ ، پيامد و مجازات خودكشى

فسوف نُصليه ناراً

امام صادق (ع): من قتل نفسه متعمداً فهو فى نار جهنّم خالداً فيها قال اللّه تعالى: {و لا تقتلوا انفسكم . .. فسوف نصليه ناراً}.

_______________________________

من لا يحضره الفقيه، ج 3، ص 374، ح 23، ب 179 ; تفسير برهان، ج 1، ص 364، ح 12.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 55 - 6

6 _ آتش سوزان جهنم ، كيفر آتش افروزان و اخلالگران عليه پيامبران

و كفى بجهنّم سعيراً

{سعير}، به معناى آتش برافروخته و سوزان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء -

4 - 56 - 1،12

1 _ آتش سوزانِ جهنّم ، كيفر كافرانِ به آيات الهى

انّ الذين كفروا باياتنا سوف نُصليهم ناراً

12 _ وارد ساختن كافران به آتش و عذاب آنان در دوزخ ، بر اساس حكمت خداوند

انّ الذين كفروا باياتنا سوف نصليهم ناراً . .. انّ اللّه كان عزيزاً حكيماً

تذكّر به حكمت خداوند پس از بيان عذاب كافران، اشاره به حكيمانه بودن چنين عملى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 29 - 11

11 _ آتش همواره دوزخ ، جزاى ستمگران و كيفرى مناسب براى آنان

فتكون من اصحب النار و ذلك جزؤا الظلمين

{جزاء} در لغت به معنى كيفر و پاداشى است كه كافى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 72 - 20

20 _ آتش دوزخ ، جايگاه مشركان

انه من يشرك باللّه . .. مأويه النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 27 - 1،2،3

1 _ وضعيت هول انگيز و ذلتبار كافران به هنگام روبرو شدن با آتش جهنم و مشاهده آن

و لو ترى إذ وفقوا على النار

2 _ كافران به هنگام روبرو شدن با آتش دوزخ در آرزوى بازگشت به دنيا، تكذيب نكردن آيات پروردگار و قرار گرفتن در زمره مؤمنان هستند.

فقالوا يليتنا نرد و لا نكذب بأيت ربنا و نكون من المؤمنين

3 _ وضعيت دهشتزا و غير قابل توصيف كافران به هنگام ورود به دوزخ و چشيدن آتش

و لو ترى إذ وفقوا على النار

{وقفوا على النار} مى تواند به معناى ورود به آتش و چشيدن عذاب آن باشد. (لسان

العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 36 - 2،3

2 _ اعراض و امتناع از پذيرش آيات الهى بر اثر كبرورزى و خودبرتربينى، در پى دارنده آتش دوزخ است.

و الذين كذبوا بأيتنا و استكبروا عنها أولئك أصحب النار

استكبار به معناى كبرورزى و خودبرتربينى است، و چون اين كلمه با حرف {عن} متعدى شده، متضمن معناى اعراض و امتناع است. بنابراين {استكبروا عنها} يعنى اعرضوا عنها متكبّرين.

3 _ آتش دوزخ ابدى است و تكذيب كنندگان آيات الهى در آن جاودان هستند.

أولئك أصحب النار هم فيها خلدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 38 - 2،15

2 _ آتش دوزخ جايگاه اجتماع و به هم پيوستن جنيان و آدميان كافر و مشرك است.

قال ادخلوا فى أمم قد خلت من قبلكم من الجن و الإنس فى النار

15 _ كافران و مشركان پيرو، همانند رهبرانشان، داراى عذابى مضاعف از آتش دوزخ

قال لكل ضعف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 41 - 1،2،4،9

1 _ مجرمان در احاطه آتش دوزخ، از زير پا و فراز سر

لهم من جهنم مهاد و من فوقهم غواش

{مهاد} به معناى بستر گسترده است و {غواش} (جمع غاشية) به معنى ساتر و روانداز، عطف بر {مهاد} است و {من فوقهم} حال براى آن. يعنى: لهم من جهنم غواش من فوقهم.

2 _ تكذيب كنندگان و اعراض كنندگان از آيات الهى در بسترى از آتش جهنم و توده هايى آتشين بر فراز خويش، گرفتار خواهند شد.

لهم من جهنم مهاد و من فوقهم غواش

4 _ گرفتار شدن

ستمكاران به آتش دوزخ، سنت خداوند در كيفر آنان

و كذلك نجزى الظلمين

9 _ عن رسول الله(ص): يكسى الكافر لوحين من نار و فى قبره فذلك قوله: {لهم من جهنم مهاد و من فوقهم غواش}.

از رسول خدا(ص) روايت شده است: دو لوح (زير انداز و روانداز) از آتش بر كافر در قبرش پوشانده مى شود و اين است سخن خداوند: {براى كافران بسترى از آتش جهنم و روى آنان پوششهايى از آن است}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 14 - 2،3،4

2 _ آتش دوزخ كيفر تمامى كافران

و أن للكفرين عذاب النار

{ال} در {الكافرين} براى استغراق و شمول است. گفتنى است در وجه تركيبى {أن للكفرين ... } نظرهاى مختلفى ايراد شده است. بهترين وجه آن تقدير گرفتن فعلى همانند {اعلموا} است. يعنى {و اعلموا أن للكفرين عذاب النار}.

3 _ مشركان حاضر در كارزار بدر ، مردمى كفرپيشه و مستحق عذاب با آتش دوزخ

و أن للكفرين عذاب النار

از مصاديق مورد نظر براى {للكفرين} مشركان حاضر در كارزار بدر مى باشد.

4 _ آتش دوزخ كيفرى بس سهمگينتر از عقوبت هاى الهى در دنيا

ذلكم فذوقوه و أن للكفرين عذاب النار

استفاده از كلمه ذوق (چشيدن) درباره عذاب دنيا، در مقابل عذاب دوزخ، بيانگر اين است كه عقوبتهاى دنيوى تنها مضمضه اى از عقوبت و مقدمه اى براى عذاب اصلى و كامل كه همان عذاب دوزخ است، مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 98 - 7،8

7_ آتش دوزخ ، فرجام پيروى نكردن از رسولان الهى است .

و لقد أرسلنا موسى . ..

إلى فرعون و ملإيه فاتبعوا أمر فرعون ... و بئس الورد المور

8_ آتش دوزخ ، بهره و نصيبى ناميمون و جايگاهى شوم

و بئس الورد المورود

كلمه {الورد} (نصيب و بهره) فاعل براى {بئس} است و {ال} در آن براى جنس مى باشد و {المورد} (چيزى كه بر آن وارد مى شوند) مخصوص به ذم است و {ال} در آن عهد ذكرى بوده و اشاره به آتش دوزخ دارد. بنابراين {بئس الورد المورود}; يعنى، بد نصيب و بهره اى است آن آتشى كه بر آن وارد خواهند شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 35 - 9

9_ آتش دوزخ فرجام كافران است .

و عقبى الك_فرين النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 44 - 10

10- { عن النبى ( ص ) فى قوله { لكلّ باب منهم جزء مقسوم } قال : إن من أهل النار من تأخذه النار إلى كعبيه ، و إن منهم من تأخذه النار إلى حجزته ، و منهم من تأخذه إلى تراقيه منازل بأعمالهم ، فذلك قوله : { . . .لكلّ باب منهم جزء مقسوم } . . . ;

از رسول خدا(ص) در باره سخن خدا {لكلّ باب منهم جزء مقسوم} روايت شده است كه فرمود: بعضى از اهل آتش كسانى اند كه آتش تا غوزكهاى آنان را فرا مى گيرد و بعضى را تا كمر (جاى كمربند) و بعضى را تا گلو. اينها منازل و مراتبى است كه به اختلاف اعمال اهل آتش بستگى دارد و اين است قول خدا: ... لكل باب منهم

جزء مقسوم...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 98 - 2

2- آتش همواره شعلهور حهنّم ، كيفر كفر به آيات الهى و انكار روز رستاخيز

كلّما خبت زدن_هم سعيرًا . ذلك جزاؤهم بأنهم كفروا بأي_تنا و قالوا أءذا كنّا عظ_مً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 53 - 1

1- مجرمان ، در صحنه قيامت ، ناظر شعله هاى آتش دوزخ اند .

و رءا المجرمون النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 51 - 7

7 - دوزخ ، داراى آتشى برافروخته و شعلهور

أولئك أصح_ب الجحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 72 - 8

8 - تهديد شدن مشركان كينه توز به آتش دوزخ ، از سوى پيامبر ( ص ) و به دستور خداوند

قل أفأنبّئكم بشرّ من ذلكم النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 41 - 6

6 - آتش دوزخ و نعمت هاى بهشت ، تجسم عينى اعمال آدميان است .

و جعلن_هم أئمة يدعون إلى النار

آنچه مسلّم است اين كه پيشوايان كفر، مردم را به اعمال بد و ناشايست _ كه اسباب ورود انسان به آتش است _ فرا مى خوانند; نه به خود آتش. بنابراين تعبير {يدعون إلى النار} به جاى {يدعون إلى الضلال} مى تواند اشاره به اين باشد كه اعمال بد در واقع خود آتش دوزخ است كه در آخرت صورت حقيقت آن آشكار خواهد شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

14 - لقمان - 31 - 21 - 18

18 - جهنم ، يك پارچه آتش است .

عذاب السعير

{سعر} مصدر {سعير} به معناى {شعلهور بودن آتش} است. نام گذارى جهنم به {سعير}، دلالت بر نكته بالا مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 20 - 1،2

1 - جايگاه فسق پيشگان ، آتش جهنم است .

و أمّا الذين فسقوا فمأويهم النار

2 - فسق ، عامل گرفتار شدن به آتش است .

و أمّا الذين فسقوا فمأويهم النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 64 - 2

2 - خداوند ، براى كافران ، آتشى شعلهور فراهم كرده است .

إنّ اللّه . .. و أعدّ لهم سعيرًا

{سعير} از {سعر} و به معناى {شعلهورى آتش} است (مفردات راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 65 - 1

1 - كفرپيشگان ، همواره در آتش جهنم باقى خواهند ماند .

الك_فرين و أعدّ لهم سعيرًا . خ_لدين فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 66 - 1،2،4

1 - در روز بى يار و ياورى كافران ، صورت هاى آنان ، در آتش از اين رو به آن رو ، چرخانده مى شود ، تا خوب بسوزد .

لايجدون وليًّا . .. يوم تقلّب وجوههم فى النار

بنابراين كه {يوم} ظرف براى {لايجدون}باشد، نكته ياد شده به دست مى آيد.

2 - در روز قيامت ، صورت هاى كافران ، در آتش ، بر اثر شدت حرارت ، منقلب شده ، به رنگ هاى

گوناگون در مى آيد .

يوم تقلّب وجوههم

احتمال دارد كه {تقلّب} به معناى {از اين رو به آن رو شدن} باشد و احتمال دارد كه به معناى { تحوّل و تغيير حالت كيفى} باشد كه گاهى سياه و گاهى زرد و . .. مى شود. برداشت بالا، بنابر احتمال دوم است.

4 - لازم است كه روزى را كه در آن ، كافران با آتش جهنم ، به سختى عذاب و سوزانده مى شوند ، به خاطر داشت .

يوم تقلّب وجوههم فى النار

برداشت بنابراين احتمال است كه نصب {يوم} به جهت مفعولٌ به بودن اش باشد. كه بايد فعل {اُذكر} در تقدير باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 64 - 4

4 - آتش ، مهم ترين خصوصيت دوزخ و اصلى ترين عذاب دوزخيان است .

جهنّم يصلونها . .. إنّهم صالوا النار ... فزده عذابًا ضعفًا فى النار ... تخاصم أه

از تعبيرهاى به كار رفته درباره دوزخ; مانند ورود به آتش (صالوا النار) و عذاب دوچندان آتش (عذاباً ضعفاً فى النار) و اهل آتش، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 8 - 22

22 - آتش ، از وسايل عذاب دوزخيان

إنّك من أصح_ب النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 16 - 7،8

7 - بيم دادن خداوند به بندگانش ، درباره پيامد شوم كفر و شرك و گرفتار شدن به آتش دوزخ

لهم من فوقهم ظلل من النار . .. ذلك يخوّف اللّه به عباده

8 - يادآورى دوزخ

و عذاب آتش آن ، بهترين و مؤثرترين وسيله اخطار دادن به بندگان و بازداشتن آنان از هرگونه عصيان و نافرمانى پروردگار

لهم من فوقهم ظلل من النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 7 - 23،24

23 - دوزخ ، داراى آتشى شعلهور و فروزان

عذاب الجحيم

{جحيم} اسم مكان از {جحمة} (شعله و افروزندگى شديد آتش) و به معناى محل آتش شعلهور و افروخته است.

24 - جحيم ، از نام هاى دوزخ

عذاب الجحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 72 - 2،3

2 - كافران حق ستيز و ستيزه جو ، در انبوهى از آتش دوزخ سوزانده خواهند شد .

ثمّ فى النار يسجرون

{سجر} در اصل به معناى پر كردن تنور از آتش گيره براى بر افروختن و تقويت آتش آن است. اسناد فعل {يُسجرون} به اشخاص، اسناد مجازى است. مقصود از آن فراگرفتن آتش زياد بر تمامى وجود دوزخيان مى باشد.

3 - عذاب شدن كافران حق ستيز و ستيزه جو به آتش دوزخ ، پس از كيفر شدنشان با آب داغ و پر حرارت خواهد بود .

فى الحميم ثمّ فى النار يسجرون

برداشت ياد شده از آمدن {ثمّ} كه نوعاً براى تراخى زمانى است، استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 10 - 3

3 - آتش ، وسيله عذاب الهى در دوزخ

أُول_ئك أصح_ب النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 5 - 13

13 - آتشِ فروزان ، كيفر شياطين در قيامت

و أعتدنا لهم عذاب السعير

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 6 - 1

1 - آتش جهنم ، كيفر منكران ربوبيت خداوند

و للذين كفروا بربّهم عذاب جهنّم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 31 - 4

4 - آتش دوزخ ، عذابى سخت تر از غل و زنجير شدن

خذوه فغلّوه . ثمّ الجحيم صلّوه

{ثمّ} حرف عطف و مفيد تراخى رتبى است. اين كلمه در آيه شريفه، مى رساند كه معطوف (عذاب با آتش دوزخ)، شديدتر از معطوف عليه (عذاب با دستگيرى و غل و زنجير كردن) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 32 - 2

2 - به بند كشيده شدن با زنجير هاى بلند ، عذابى سخت تر از آتش دوزخ

ثمّ الجحيم صلّوه . ثمّ فى سلسلة ذرعها سبعون ذراعًا فاسلكوه

مطلب ياد شده از {ثمّ} در {ثمّ فى سلسلة} _ كه براى تراخى رتبى است _ استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 23 - 6

6 - نافرمانى از خدا و رسول او ، موجب ابتلا به آتش دوزخ

و من يعص اللّه و رسوله فإنّ له نار جهنّم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 26 - 2

2 - استكبار در برابر حقايق الهى و افترا بر دين ، موجب گرفتارى به آتش دوزخ است .

و استكبر . فقال إن ه_ذا إلاّ سحر ... سأُصليه سقر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قارعه - 101

- 11 - 1

1 - جهنم ، يك پارچه آتش و داراى حرارتى بس شديد است .

نار حامية

{هاوية}، اسم مكان است و آتش خواندن آن، مبالغه در بيان گستردگى آتش است; به گونه اى كه گويا آن مكان چيزى جز آتش نيست. {حَمِيَتِ النار}; يعنى، حرارت آن شدت يافت (قاموس).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكاثر - 102 - 8 - 4

4 - پرسش و حسابرسى از نعمت ها ، زمينه ساز گرفتارى برترى جويان و تفاخر كنندگان به آتش دوزخ

لترونّ الجحيم . .. ثمّ لتسئلنّ يومئذ عن النعيم

نشان دادن جهنم به اهل تكاثر _ پيش از بازخواست نعمت ها _ بيانگر آن است كه اهل تكاثر، بايد پس از طى مراحل بازخواست و حسابرسى، جهنم را جايگاه خويش بدانند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - همزه - 104 - 6 - 6

6 - وجود مأمورانى الهى ، براى برافروختن آتش جهنم

الموقدة

{موقدة} اسم مفعول و حاكى از وجود فاعلى است كه آتش را شعلهور ساخته است.

آتش جهنم و مكذبان قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 12 - 2

2 _ آتش جهنم به هنگام ديدن تكذيب كنندگان قيامت از راه دور ، به جوش و خروش آمده و فرياد خشمگينانه سرخواهد داد .

إذا رأتهم من مكان بعيد سمعوا لها تغيّظًا و زفيرًا

آتشگيره جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 24 - 10،12

10 - منكران قرآن و سنگ هاى دوزخ ، هيزم و آتشگيره هاى آتش جهنمند .

فاتقوا النار

وقودها الناس و الحجارة

{وقود} به هيزم و نيز به چيزى كه با آن آتش روشن مى كنند، گفته مى شود.

12 - انس مى گويد : { تلا رسول اللّه ( ص ) هذه الاية { وقود ها الناس و الحجارة } فقال : اوقد على ها ألف عام حتى إحمرت و ألف عام حتى إبيضت و ألف عام حتى اسودت فهى سوداء مظلمة لايطفأ لهب ها ;

رسول خدا (ص) به دنبال قرائت اين آيه {وقود الناس و الحجارة} فرمود: آتش ]جهنم[ را هزار سال شعلهور كردند تا سرخ گشت. و هزار سال شعلهور نمودند تا سفيد گشت و هزار سال شعلهور كردند تا سياه گشت پس آن آتش سياه و ظلمانى است و شعله آن خاموش نمى شود}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 10 - 9

9 _ هشدار الهى به كافران در مورد عاقبت بد آنان

انّ الذين كفروا . .. و اولئك هم وقود النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 11 - 3

3 _ فرعونيان و پيشينيانشان كه تكذيب كننده آيات خدا بودند ، آتشگيره هاى دوزخند .

اولئك هم وقود النار. كدأب ال فرعون و الذين من قبلهم كذبوا باياتنا

{كدأب ال}، يا تشبيه كافران عصر بعثت است به فرعونيان و پيشينيانشان و يا نمونه و مثالى است براى كافرانى كه خود را بى نياز از خدا پنداشتند و آتشگيره دوزخ شدند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 98 - 1،2

1- كافران و معبود هاى دروغينشان ، آتش

گيره جهنم اند .

إنّكم و ماتعبدون من دون اللّه حصب جهنّم

{حصب}; يعنى، هر آنچه در آتش افكنند و معناى غالبى آن هيزم است (لسان العرب).

2- بدن دوزخيان ، ماده آتش زاى آتش جهنم است .

إنّكم و ماتعبدون من دون اللّه حصب جهنّم

از اين كه خود كافران و معبودهايشان هيزم و آتش گيره جهنم اند، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 6 - 9

9 - دوزخيان و سنگ هاى دوزخ ، سوخت آتش جهنم است .

نارًا وقودها الناس و الحجارة

{وقود} به معناى چيزى است كه به آن آتش روشن مى كنند; يعنى، ماده سوختى و قابل اشتعال.

آثار آب داغ جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 15 - 22

22- متلاشى شدن درون دوزخيان ، با نوشيدن آب هاى گدازنده

و سقوا ماء حميمًا فقطّع أمعاءهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 55 - 2

2 - نوشيدن آب داغ در دوزخ ، هر چند زياد باشد از دوزخيان ( اصحاب الشمال ) رفع تشنگى نمى كند .

فش_ربون شرب الهيم

برخى {هيم} (جمع {هيماء}) را به معناى ريگ گرفته اند; زيرا در زمين ريگ زار هر چه آب ريخته شود، بلعيده مى شود و هرگز از آب پر نمى گردد. تشبيه دوزخيانِ تشنه به ريگ زار، حاكى از سيرى ناپذيرى از آن آب مى باشد.

آثار آتش جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 104 - 2

2 - جمع شدن

پوست لب ها و صورت دوزخيان ، با رسيدن حرارت آتش دوزخ

تلفح وجوههم النار و هم فيها ك_لحون

{كالح} (مفرد {كالحون}) به كسى گفته مى شود كه لب هايش از هم فاصله داشته و دندان هايش آشكار باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 97 - 2

2 - آتش دوزخ ، تنها عامل تسليم گمراهان لجوج در برابر حق

قالوا و هم فيها يختصمون . تاللّه إن كنّا لفى ضل_ل مبين

برداشت ياد شده از آن جا است كه اعتراف حق ستيزان، تنها در جهان آخرت و آن هم در داخل دوزخ صورت مى گيرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 29 - 1

1 - آتش دوزخ ، پوست هاى بدن دوزخيان را به شدت دگرگون مى سازد .

لوّاحة للبشر

{لوّاحة} صيغه مبالغه و از ماده {لوح} (تغيير و دگرگونى) است و {بشر}، جمع {بشره} به معناى ظاهر پوست بدن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - همزه - 104 - 6 - 3

3 - خداوند ، مالك و صاحب اختيار آتشى است كه در قيامت ، زراندوزان غيبت كننده و عيب جو را درهم مى شكند .

و ما أدريك ما الحطمة . نار اللّه

{نار اللّه}، خبر است براى ضمير محذوف كه به {الحطمة} برمى گردد.

آثار ترس از جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 74 - 3

3 - هراس از جهنم و عذاب طاقت فرساى آن ، مايه تحكيم ايمان در قلب ساحران فرعون

إنّا ءامنّا بربّنا . .. إنّه

من يأت ربّه مجرمًا فإنّ له جهنّم

جمله {إنّه من يأت. ..} تعليل براى محتواى آيه قبل است.

آثار ذكر آتش جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 82 - 7

7 _ توجه به شدت حرارت آتش دوزخ ، عامل خشنودى اندك انسان و گريه طولانى وى در دنيا و بيم او بر فرجام خويش

قل نار جهنم أشد حراً . .. فليضحكوا قليلا و ليبكوا كثيراً

آثار ذكر جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 16 - 8

8 - يادآورى دوزخ و عذاب آتش آن ، بهترين و مؤثرترين وسيله اخطار دادن به بندگان و بازداشتن آنان از هرگونه عصيان و نافرمانى پروردگار

لهم من فوقهم ظلل من النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 45 - 3

3 - توجه به سختى هاى دوزخ و حيرت و ناآرامى مداوم دوزخيان ، بازدارنده خلق از كفر و تكذيب

يطوفون بينها و بين حميم ءان . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

برداشت ياد شده از آن جا است كه خداوند در آيه قبل، سختى هاى دوزخ را به خلق يادآور شده و در اين آيه، حيثيت ربوبيت و رشد دهى خويش را مطرح ساخته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 31 - 22

22 - يادآورى دوزخ و مسائل آن ، مايه پند و بيدارى

و ما هى إلاّ ذكرى للبشر

مفسران، درباره مرجع ضمير {هى} چند احتمال مطرح كرده اند كه مهم ترين آنها، {سقر} است.

آثار رؤيت آتش جهنم

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 24 - 3

3 - عذرخواهى دشمنان خدا و درخواست عفو در قيامت ، پس از مشاهده دوزخ ، مورد پذيرش نخواهدبود .

حتّى إذا ما جاءوها . .. و إن يستعتبوا فما هم من المعتبين

{إعتاب} (مصدر {معتبين}) به معناى رضايت دادن است. بنابراين واژه {المعتبين} (اسم مفعول {اعتاب}) به كسانى گفته مى شود كه مورد رضايت قرار گرفته و بخشوده مى شوند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكاثر - 102 - 7 - 4

4 - مشاهده جهنم و آتش سوزان آن و پيدايش علم حضورى براى گرفتاران به آن در قيامت ، تهديدى الهى و هشدارى ترديدناپذير ، براى دل بستگان به امتيازات دروغين

ألهيكم التكاثر . .. ثمّ لترونّها عين اليقين

آثار رؤيت جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكاثر - 102 - 7 - 4

4 - مشاهده جهنم و آتش سوزان آن و پيدايش علم حضورى براى گرفتاران به آن در قيامت ، تهديدى الهى و هشدارى ترديدناپذير ، براى دل بستگان به امتيازات دروغين

ألهيكم التكاثر . .. ثمّ لترونّها عين اليقين

آثار شومى جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 66 - 2

2 _ بد و ناگوار بودن جهنم براى انسان ، موجب هراسناكى و دست به دعا برداشتن بندگان خالص خدا به درگاه الهى براى رهايى از آن

ربّنا اصرف عنّا عذاب جهنّم . .. إنّها ساءت مستقرًّا و مقامًا

برداشت فوق، با توجه به اين نكته است كه جمله {إنّها ساءت. ..} تعليل

براى جمله {و الذين يقولون ربّنا اصرف...} است; يعنى، چون جهنم جايگاه بدى است، بندگان خدا براى نجات خود از آن، دست به دعا برمى دارند.

آثار عقيده به جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 16 - 13

13 - اعتقاد به قيامت و عذاب دوزخ ، سبب ترس از خدا و تقواپيشگى

لهم من فوقهم ظلل من النار . .. ذلك يخوّف اللّه به عباده ي_عباد فاتّقون

آثار نجات از جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 57 - 4

4- سعادت واقعى ، تنها در پرتو رهايى از دوزخ و ره يابى به بهشت ميسّر است .

و وق_هم عذاب الجحيم . .. ذلك هو الفوز العظيم

آثار ورود به جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 17 - 1

1 - منكران قيامت ، تنها با ورود به جهنم ، آن را باور خواهند كرد .

ثمّ يقال ه_ذا الذى كنتم به تكذّبون

آثار يقين به جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 39 - 5

5- اعتقاد به قيامت و آگاهى از آتش دوزخ ، بازدارنده آدمى از گناه و حق ستيزى

متى ه_ذا الوعد . .. لو يعلم الذين

از اين كه خداوند فرمود: اگر كافران مى دانستند كه آتش دوزخ و. .. با آنان چه مى كند، در نزول عذاب و برپايى قيامت عجله نمى كردند، به دست مى آيد كه ايمان به قيامت و آگاهى از احوال آن، آدمى را از كفر و حق

ستيزى و هرگونه گناه بازمى دارد.

آرزوى نجات از جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 107 - 3

3 - دوزخيان ، آرزومند رهايى از دوزخ و متعهد به صلاح و ايمان ، در صورت بازگشت به دنيا

ربّنا أخرجنا منها فإن عدنا فإنّا ظلمون

آسايش در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 36 - 5

5 - محروميت كافران از هرگونه راحتى و آسودگى در دوزخ

لهم نار جهنّم لايقضى عليهم فيموتوا و لايخفف عنهم من عذابها

از اين كه كافران دوزخى، هرگز نمى ميرند تا درد و رنج عذاب را درك نكنند و نيز از عذاب آنان كاسته نمى شود، مى توان مطلب ياد شده را استفاده كرد.

آشاميدنيهاى جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 70 - 22

22 _ نوشيدنى سوزان و عذاب دردناك قيامت در انتظار بازيچه قراردهندگان دين است.

أولئك الذين أبسلوا . .. لهم شراب من حميم و عذاب أليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 16 - 2،3،4

2- به جبّاران منحرف ، در جهنّم ، آبى چركين و متعفن نوشانده مى شود .

من ورائه جهنّم و يسقى من ماء صديد

{صديد} به معناى چركى است كه بين گوشت و پوست به وجود مى آيد. اين واژه در نوشيدنيهاى جهنّميان استعمال مى گردد.

3- { عن أبى عبدالله ( ع ) [ فى قوله تعالى : { و يسقى من ماء صديد } ] و يسقى ممّا يسيل من الدم و القيح من

فروج الزوانى فى النار ;

از امام صادق(ع)[درباره سخن خدا: {و يسقى من ماء صديد}] روايت شده است كه فرمود: به آنان در جهنّم، چرك و خون جارى از زنان زناكار نوشانده مى شود.

4- { قال أميرالمؤمنين ( ع ) : إن أهل النار لمّا غلى الزقوم و الضريع فى بطونهم كغلى الحميم سألوا الشراب فأتوا بشراب . . . صديد . . . ;

از اميرالمؤمنين(ع) روايت شده است كه فرمود: آن گاه كه زقوم و ضريع در شكم جهنّميان، همانند آب جوشان به جوش مى آيد، درخواست نوشيدنى مى كنند; به آنان نوشيدنى اى از . .. چرك و خون داده مى شود...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 17 - 1،2،7،10

1- جبّاران منحرف ، آب چركين جهنّم را جرعه جرعه با كراهت تمام خواهند نوشيد .

يسقى من ماء صديد. يتجرّعه و لايكاد يسيغه

{إساغة} به معناى ريختن شراب در حلق است. بنابراين مراد از {لايكاد يسيغه} اين است كه آنان نمى خواهند به چنين نوشيدنى نزديك شوند.

2- تشنگى شديد جبّاران منحرف در جهنّم به حدى است كه على رغم كراهت و بى ميلى شديد ، از آب چركين خواهند نوشيد .

يسقى من ماء صديد . يتجرّعه و لايكاد يسيغه

7- براى كافران جبّار ، در جهنّم ، فراتر از نوشيدن اجبارى آب چركين و عذاب هاى مختلف مرگبار ، عذابى خشن و غيرقابل تصور نيز وجود دارد .

و من ورائه عذاب غليظ

مرجع ضمير {ورائه} احتمال دارد {عذاب} باشد كه از عبارت قبلى به دست مى آيد. در اين صورت، با توجه به مفهوم بودن و سخت بودن عذابهاى

ياد شده، {عذاب غليظ} بايد عذابى بسيار سخت و غير قابل تصور باشد.

10- { عن النبى ( ع ) فى قوله : { و يسقى من ماء صديد } قال : يقرّب إليه فيكرهه فإذا أدنى منه شوى وجهه و وقعت فروة رأسه فإذا شرب قطع أمعاؤه حتى يخرج من دبره ;

از رسول خدا(ص) در باره سخن خدا {و يسقى من ماء صديد} روايت شده است كه فرمود: [ماء صديد نوشيدنى اى است] كه جهنّمى وقتى به آن نزديك مى شود، سخت ناراحت مى گردد. پس وقتى نزديك تر مى شود، صورت او را برشته و پوست از سر او كنده مى شود و آن گاه كه آن را نوشيد، امعا و احشاى او متلاشى و از مقعد او خارج مى شود}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 29 - 17

17- آب هاى غليظ و گداخته ، بسان گدازه مس ، پاسخى براى استغاثه و آب طلبى كافران در دوزخ است .

و إن يستغيثوا يغاثوا بماء كالمهل

{مهل} به معناى {درده روغن} و نيز {مس گداخته} است (مقاييس اللغة) و نيز به {خونابه اى كه از لاشه مردار بيرون آيد} گفته مى شود. (قاموس) وصف آنان با عبارت {يشوى الوجوه} با معناى {مس گداخته} سازگارتر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 20 - 2

2 - نوشيدنى اهل دوزخ ، آبى است داغ و جوشان .

يصهر به ما فى بطونهم و الجلود

گداخته شدن امعا و احشاى اهل دوزخ با آب داغ، نشانگر آن است كه نوشيدن آن آب جوشان، براى

رفع تشنگى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 67 - 1

1 - آميزه اى از آب داغ ، نوشيدنى دوزخيان ستمگر پس از خوردن غذاى زقّوم

ثمّ إنّ لهم عليها لشوبًا من حميم

{شوب} مصدر سماعى از فعل {شابه} (آن را مخلوط كرد) است كه گاهى بر اسم مفعول (مشوب) اطلاق مى شود (مثل {خلق} و {مخلوق}). در آيه شريفه نيز به همين معنا آمده است. {حميم} به معناى آب پرحرارت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 68 - 1

1 - دوزخيان ستمگر پس از هر بار خوردن { زقّوم } و نوشيدن آب داغ مجدداً به دوزخ بازمى گردند .

ثمّ إنّ مرجعهم لإلى الجحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 57 - 1،2

1 - آب داغ و خونابه چركين ، نوشابه و غذاى طاغيان در دوزخ

إنّ للط_غين . .. ه_ذا فليذوقوه حميم و غسّاق

{حميم} به معناى آب داغ و جوشان است و {غسّاق} در نظر برخى از اهل لغت، به معناى چرك و خون اهل دوزخ است (لسان العرب). در نگاه برخى ديگر مقصود از آن مايعى است كه از پوست اهل دوزخ خارج مى شود (مفردات راغب).

2 - آب داغ و خونابه چركين ، نوشابه و غذاى دوزخيان

ه_ذا فليذوقوه حميم و غسّاق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 58 - 1

1 - انواع نوشيدنى ها و غذا هاى ديگرى مشابه آب داغ و خونابه چركين ، به طغيان گران خورانده مى

شود .

فليذوقوه حميم و غسّاق . و ءاخر من شكله أزوج

{شكل} به معناى مثل و مانند و {أزواج} به معناى انواع است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 15 - 21

21- آب جوشان و گدازنده درون ، نوشيدنى دوزخيان در آتش جاودان

كمن هو خ_لد فى النار و سقوا ماء حميمًا فقطّع أمعاءهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 54 - 2

2 - نوشيدنى دوزخيان ( اصحاب شمال ) ، آبى است بسيار داغ و جوشان .

فش_ربون عليه من الحميم

{حميم} در {مفردات راغب} به آب شديد الحرارة معنا شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 55 - 1

1 - دوزخيان ( اصحاب شمال ) ، آب داغ و جوشان دوزخ را همچون شترى تشنه ، با حرص و ولع خواهند نوشيد .

فش_ربون شرب الهيم

{هيم} جمع {هيماء} است و {هيماء} به شتر تشنه گفته مى شود. تشبيه حالت دوزخيان به هنگام نوشيدن از آب داغ جهنم به شترِ تشنه، بيانگر مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 56 - 3

3 - عذاب دوزخ ، خوردنى و آشاميدنى آن ( ميوه زقّوم و آب داغ ) جزاى دوزخيان ( اصحاب شمال )

ه_ذا نزلهم يوم الدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 25 - 1

1 - تنها نوشيدنى موجود براى دوزخيان طغيان گر ، آب جوشان و زردابه چركين و بد بوى زخم ها است

.

إلاّ حميمًا و غسّاقًا

{حميم}; يعنى، آب داغ و {غسّاق}، آب زردى است كه از زخم جارى مى شود. به مايع بدبو نيز {غسّاق} گفته مى شود. (قاموس)

آل فرعون در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 46 - 6،7

6 - به دوزخ افتادن خاندان فرعون در قيامت با فرمان الهى

و يوم تقوم الساعة أدخلوا ءال فرعون أشدّ العذاب

7 - خاندان فرعون ، مبتلا به سخت ترين عذاب و كيفر الهى در دوزخ

أشدّ العذاب

با توجه به اين كه {أشدّ العذاب} مى تواند بيانگر اين معنا باشد كه عذاب دوزخ، شدت و ضعف دارد و فرعونيان در درجه شديدتر آن قرار داده خواهند شد. هم چنين مى تواند بدين معنا باشد كه عذاب دوزخ در مقايسه با هر عذاب ديگرى، شديدترين عذاب ها است. در اين صورت {أشدّ العذاب} به جاى دوزخ آمده و حكايت از شدت بى حساب آتش آن دارد.

آمادگى آتش جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 11 - 6

6 _ آتش جهنم ، هم اكنون ( پيش از برپايى قيامت ) براى تكذيب كنندگان قيامت ، آماده و مهيّا است .

و أعتدنا لمن كذّب بالساعة سعيرًا

آمدن فعل {أعتدنا} (آماده كرديم) به صورت فعل ماضى، مى تواند گوياى برداشت ياد شده باشد.

آمادگى جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 29 - 10

10- دوزخ ، از هم اكنون براى ظالمان آماده و مهيا است . *

إنّا أعتدنا للظ_لمين نارًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10

- كهف - 18 - 102 - 8،10

8- دوزخ ، منزل گاهى مهيّا شده ، براى كافران است .

إنّا أعتدنا جهنّم للك_فرين نزلاً

{أعتدنا} از ماده {عتد} با {أعددنا} از ماده {عدد} به يك معنا است و در اين كه {آيا يكى اصل ديگرى است يا هر كدام لغت مستقلى است؟}، اختلاف است. كلمه {نزل} در معانى {منزل}، {وسائل پذيرايى} و {مأوى دادن} استعمال شده است. در برداشت ياد شده معناى نخست لحاظ شده است.

10- جهنم ، هم اكنون موجود و مهيا است .

إنّا أعتدنا جهنّم للك_فرين نزلاً

ظاهر فعل {أعتدنا} آن است كه جهنم، هم اكنون آماده است، نه اين كه بعد از اين فراهم خواهد شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 34 - 3

3- آتش جهنم ، مهياى پذيرش كافران در رستاخيز *

و يوم يعرض الذين كفروا على النار

از واژه {يعرض}، نوعى تقاضا و آمادگى، از طرف مقابل استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 6 - 13

13 - جهنم ، مهيا شده از سوى خداوند براى منافقان و مشركان

و أعدّ لهم جهنّم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 13 - 1،5

1 - شعله هاى گدازنده آتش ، مهيا براى كافران به خدا و رسول او

و من لم يؤمن . .. فإنّا أعتدنا للك_فرين سعيرًا

5 - نقش عوامل الهى ، در مهيّا شدن دوزخ براى كافران *

فإنّا أعتدنا للك_فرين سعيرًا

ضمير متكلم مع الغير، در {إنّا} و {أعتدنا} را مى توان بيانگر نقش عوامل و كارگزاران الهى در تحقّق

اراده او دانست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 15 - 3

3 - دوزخ و ابزار عذاب آن ، هم اكنون موجود و آماده است .

أعدّ اللّه لهم عذابًا شديدًا

تعبير {أعدّ} (مهيا كرده است) به صورت ماضى، مى تواند حاكى از مطلب ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 21 - 3

3 - جهنم ، از ديرباز آفريده و مهيّا شده است .

إنّ جهنّم كانت مرصادًا

فعل ماضى {كانت}، ممكن است بر حتمى بودن حوادث آينده دلالت كند. هم چنين مى تواند بر زمان گذشته و مهيّا بودن جهنم در آن دلالت داشته باشد. برداشت ياد شده بر مبناى دوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 13 - 4

4 - آماده سازى بهشت و جهنم براى ورود اهل آن ، هم زمان با برپايى قيامت

و إذا الجحيم سعّرت . و إذا الجنّة أُزلفت

آهن جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 21 - 3

3 - وجود آهن در دوزخ و كاربرد آن در عذاب دوزخيان

و لهم مق_مع من حديد

ابزار درك جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قارعه - 101 - 10 - 1،3

1 - ابزار شناخت زواياى جهنم و اعماق هولناك آن ، در اختيار همگان نيست .

و ما أدريك ماهيه

كلمه {هيه} تركيبى از ضمير {هى} و هاء {سَكْت} است.

3 - پيامبر ( ص ) ، در شناخت { هاوية } ، نيازمند تعليم الهى

است .

و ما أدريك ماهيه

ابزار عذاب در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 21 - 2

2 - شرك پيشگان منكر ربوبيت خدا ، سزاوار گرز هاى آهنين در دوزخ

و لهم مق_مع من حديد

{مقمعة} (مفرد {مقامع}) به معناى گرز است. پس {مقامع من حديد}; يعنى، گرزهاى آهنين.

ابزار نجات از جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 20 - 6

6- امكانات پاكيزه و ارزشمند زندگى دنيا ، وسيله راه يابى به درجات عالى و رهايى از دوزخ

أذهبتم طيّب_تكم فى حياتكم الدنيا

مفاد آيه اين است كه پس از عرضه كردن كافران به آتش، به آنان گفته مى شود كه امكانات ارزنده را نابود ساختيد; در حالى كه اگر از آن پاكى ها به درستى بهره مى جستيد، اكنون دوزخى نبوديد.

ابليس در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 18 - 3،5

3 _ تكبّر، تمرد و اغواگرى ابليس، موجب گرفتارى او به آتش دوزخ

ما منعك ألا تسجد . .. لأملأن جهنم منكم أجمعين

5 _ جهنم مملو از ابليس و همه پيروانى كه در زمره ابليسيان درآمده باشند.

لمن تبعك منهم لأملأن جهنم منكم أجمعين

خطاب در {منكم} مى تواند بيانگر اين نكته باشد كه آدمى به مجرد پيروى از ابليس جايگاهى همانند او در جهنم نخواهد داشت، بلكه آن گونه پيروى چنين اقتضايى را دارد كه آدمى را همسنخ ابليس سازد ; به گونه اى كه بتوان ابليس و پيروى كننده وى را با يك ضمير مورد خطاب قرار داد.

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 85 - 5

5 - تكبر و خودبرتربينى ابليس و تصميم وى بر اغوا كردن انسان ها ، موجب گرفتار شدن او به آتش دوزخ

قال فبعزّتك لأُغوينّهم . .. قال فالحقّ ... لأملأنّ جهنّم منك

ابو لهب در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مسد - 111 - 1 - 5

5 - ابولهب ، با آتش جهنم ملازم خواهد بود .

أبى لهب

نام عموى پيامبر(ص)، {عبدالعزّى} بوده است. استفاده از كنيه او _ كه يادآور كلمه لهيب (شعله آتش) است _ مى تواند گرفتارى هميشگى او را به لهيب دوزخ مطرح سازد.

احاطه آتش جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 37 - 5

5 _ احاطه آتش دوزخ بر تار و پود كافران ، دليل بى ثمر ماندن تلاش آنان براى رهايى از آن

يريدون ان يخرجوا من النار و ما هم بخرجين منها

جمله {و ما هم بخرجين منها} به اين معناست كه كافران با آتش عجين شده اند و هيچگاه از آتش خارج نيستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 49 - 9

9 _ احاطه همه جانبه آتش دوزخ بر كافران

و إن جهنم لمحيطة بالكفرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 39 - 1

1- كافران ، در روز رستاخيز در احاطه آتشى فراگير بوده و از دفع آن از چهره و قفاى خود ناتوان خواهند بود .

لو يعلم الذين كفروا حين لايكفّون عن وجوههم النار و لا

عن ظهورهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 98 - 3

3- آتش جهنم ، فراگير تمامى وجود كافران دوزخى بوده و بدنشان يك جا به آتش تبديل خواهد شد .

إنّكم و ماتعبدون من دون اللّه حصب جهنّم

برداشت ياد شده از هيزم شدن كافران براى دوزخ استفاده مى شود; زيرا هر وقت آتش به هيزمى برسد، تمامى هيزم به آتش تبديل مى شود. بنابراين بدن كافران هم يك جا به آتش تبديل شده و تمامى وجودشان خواهد سوخت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 55 - 4

4 - دوزخ ، مجازات منكران قيامت

أءنّا لمدينون . .. فاطّلع فرءاه فى سواء الجحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 16 - 1

1 - مشركان و كافران در دوزخ ، از هر سو در محاصره آتش قرار خواهند داشت .

لهم من فوقهم ظلل من النار و من تحتهم ظلل

مقصود از سايبان هايى از آتش بر فراز كافران و زير آنان، آتش فراگير است كه از هر سو آنها را محاصره كرده است; چنان كه در سوره ديگرى از اين حقيقت به صراحت ياد شده است: {يوم يخشاهم العذاب من فوقهم و من تحت أرجلهم. ..}، (سوره عنكبوت (29) آيه 55).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 28 - 4

4 - آتش دوزخ ، دوزخيان را فراگرفته و از هر سو آنان را احاطه خواهد كرد .

لهم فيها دار الخلد

مطلب بالا از كلمه {فيها} كه ظرفيت را افاده

كرده و نوعى احاطه را مى رساند و نيز از كلمه {دار} قابل برداشت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 28 - 1،2

1 - آتش دوزخ ، آتشى است فراگير و اثرگذار بر تمامى وجود انسان .

لاتبقى و لاتذر

مقصود از {لاتبقى} (باقى نمى گذارد) مى تواند تمام اجزاى بدن و ابعاد وجود انسان و يا فراگير بودن آن نسبت به همه دوزخيان باشد. برداشت ياد شده، مبتنى بر احتمال نخست است.

2 - آتش دوزخ ، فراگير همه دوزخيان است و هيچ كس راه گريزى از آن ندارد .

لاتبقى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - همزه - 104 - 7 - 1،4

1 - آتش جهنم ، بر قلب ها احاطه يافته ، آن را خواهد سوزاند .

الّتى تطّلع على الأفئدة

برخى از اهل لغت، اطّلاع را به معناى بلوغ دانسته اند (لسان العرب). براين اساس، مفاد آيه اين است كه آتش، به قلب ها رسيده، آن را خواهد سوزاند. حرف {على} بر احاطه كامل آتش دلالت دارد.

4 - احاطه آتش دوزخ بر قلب عيب جويان ، كيفرى مناسب براى گناه افكار نارواى آنان درباره مردم

لمزة . .. الّتى تطّلع على الأفئدة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - همزه - 104 - 8 - 3

3 - غيبت ، عيب جويى و انباشتن ثروت ، زمينه محبوس ماندن در آتشى مسلّط و فراگير در جهنم

إنّها عليهم مؤصدة

حرف {على} در {عليهم}، بر احاطه و سلطه دلالت دارد.

احاطه جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 -

29 - 14

14- آتش قيامت ، همانند سراپرده اى فراگير ، راه گريز را بر كافران خواهد بست .

نارًا أحاط بهم سرادقها

{سرادق} معرب {سراطاق} و به معناى خيمه و پرده سرا است.

احاطه جهنم بر كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 54 - 5

5 - جهنم ، بر كافران ، احاطه كامل دارد .

و إنّ جهنّم لمحيطة بالك_فرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 55 - 1

1 - عذاب جهنم ، چنان بر كافران احاطه خواهد داشت كه از بالا و پايين پا ، آنهارا فرا خواهد گرفت .

يوم يغشي_هم العذاب من فوقهم و من تحت أرجلهم

احاطه دود آتش جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 30 - 3

3 - احاطه همه جانبه دود برخاسته از آتش ، بر تكذيب گران روز جزا و نبودن هيچ راه گريزى از آن

انطلقوا إلى ظلّ ذى ثل_ث شعب

تعبير {ثلاث شعب} به گفته مفسران _ مى تواند اشاره به فراگير و همه جانبه بودن دود برخاسته از آتش و گريزناپذير بودن آن باشد.

احاطه عذاب جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 40 - 4

4 - پيامبر ( ص ) كافران و مشركان معاند را به عذاب فراگير و دائمى دوزخ تهديد كرد .

و يحلّ عليه عذاب مقيم

{على} براى استيلا و تمكن است و مى رساند كه عذاب الهى دشمنان رسول خدا، فراگير و گسترده است.

احاطه عذابهاى جهنم

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 48 - 4

4- گنه كاران دوزخى ، از درون و بيرون و از هر سو مبتلا به عذاب و شكنجه خواهند بود .

إنّ شجرت الزقّوم . .. كالمهل يغلى فى البطون ... خذوه ... ثمّ صبّوا فوق رأسه من ع

احتجاج در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 47 - 1،2

1 - وجود اختلاف ميان مستضعفان و مستكبران ، در آتش دوزخ و اقدام آنان به احتجاج و دليل آوردن

و إذ يتحاجّون فى النار فيقول الضعف_ؤا للذين استكبروا

2 - پديدآمدن اختلاف ميان مستضعفان و مستكبران ، در آتش دوزخ و احتجاج و دليل آوردن هر يك از آنان ، حادثه اى شايسته ياد و يادآورى

و إذ يتحاجّون فى النار فيقول الضعف_ؤا للذين استكبروا

{إذ} متعلق به فعل محذوف (أذكر) مى باشد.

ادراك آتش جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 12 - 3

3 _ آتش جهنم ، داراى نوعى ادراك و احساس

إذا رأتهم من مكان بعيد سمعوا لها تغيّظًا و زفيرًا

ادراك جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 30 - 5

5 - جهنم ، داراى نوعى ادراك در عالم قيامت *

يوم نقول لجهنّم هل امتلأت و تقول هل من مزيد

برداشت بالا بدان احتمال است كه گفتوگوى مطرح در آيه شريفه، گفتوگويى واقعى باشد و نه در مقام بيان نمادين حقيقت.

ازدياد حرارت جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 12 - 4

4 - حرارت

جهنم قابل افزايش و تحت تأثير وسيله اى برافروزنده در قيامت

و إذا الجحيم سعّرت

آوردن فعل متعدى مجهول {سُعّرت}، براى افروخته شدن جهنم، حكايت از آن دارد كه انجام كار مستند به خصوصيات ذاتى جهنم نيست و عوامل بيرونى در شعلهور شدن آن دخيلند.

استبعاد نجات از جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - همزه - 104 - 8 - 1

1 - راه خروج از آتش جهنم ، بر دوزخيان بسته خواهد بود .

إنّها عليهم مؤصدة

{وصيدة} به اتاقى گفته مى شود كه براى نگه دارى اموال، در كوه ايجاد مى كنند. فعل {آصدته}; يعنى، درب آن را بستم و محكم ساختم (مفردات); بنابراين {مؤصدة}، به معناى مكان بسته و غير قابل خروج است.

استحاله فرار از جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 21 - 2

2 - جهنميان در قيامت ، راه گريزى نخواهند داشت .

إنّ جهنّم كانت مرصادًا

{مرصاد} بودن جهنم، بيانگر اين است كه گرفتارى جهنميان به دام آن حتمى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 22 - 2

2 - گريز از جهنم ، براى طغيان گران امكان پذير نيست .

إنّ جهنّم كانت مرصادًا . للطّ_غين

{للطاغين} ممكن است به {مآب} تعلق داشته باشد و نيز مى تواند متعلق به {مرصاداً} باشد. در صورت دوم مفاد آيه شريفه چنين مى شود: جهنم براى طغيان گران مثل كمين است كه رهايى از آن ممكن نيست. در اين صورت {مآباً} نيز متعلقى نظير {للطاغين} داشته كه به دليل وجود قرينه، ذكر آن ضرورت نداشت.

استمداد از مالك

جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 77 - 12

12 - { قال سيد بن طاوس ، اقول فى الحديث . إنّ أهل النار إذا دخلوها و رأوا أنكالها . . . فيومّلون . . . ليخفّ عنهم بعض العذاب . . . فإذا يئسوا من خزنة جهنم رجعوا إلى مالك مقدّم الخُزّان و أمّلوا أن يخلّصهم من ذلك الهوان كما قال جلّ جلاله { و نادوا يا مالك ليقض علينا ربّك } قال : فيحبس عنهم الجواب أربعين سنة ثمّ يجيبهم كما قال اللّه فى كتابه المكنون . { إنّكم ماكثون } . . . ;

سيدبن طاووس گويد: در حديث است كه دوزخيان زمانى كه داخل آتش شده و عذاب هاى آن جا را مى بينند . .. آرزو مى كنند ... تا مقدارى از عذاب از آنان برداشته شود و وقتى از مأموران جهنم مأيوس شدند، سراغ مالك دوزخ كه [رتبه] او بر همه مأموران مقدم است، رفته و آرزو مى كنند كه او آنها را از اين ذلت رهايى دهد; همان طور كه خداوند مى فرمايد: {و نادوا يا مالك ليقض علينا ربّك}. جواب آنان چهل سال داده نمى شود; سپس همان گونه كه خدا در كتاب محفوظ خود فرموده چنين جواب مى دهد: إنّكم ماكثون}... .

استمداد از نگهبانان جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 77 - 12

12 - { قال سيد بن طاوس ، اقول فى الحديث . إنّ أهل النار إذا دخلوها و رأوا أنكالها . . . فيومّلون . . .

ليخفّ عنهم بعض العذاب . . . فإذا يئسوا من خزنة جهنم رجعوا إلى مالك مقدّم الخُزّان و أمّلوا أن يخلّصهم من ذلك الهوان كما قال جلّ جلاله { و نادوا يا مالك ليقض علينا ربّك } قال : فيحبس عنهم الجواب أربعين سنة ثمّ يجيبهم كما قال اللّه فى كتابه المكنون . { إنّكم ماكثون } . . . ;

سيدبن طاووس گويد: در حديث است كه دوزخيان زمانى كه داخل آتش شده و عذاب هاى آن جا را مى بينند . .. آرزو مى كنند ... تا مقدارى از عذاب از آنان برداشته شود و وقتى از مأموران جهنم مأيوس شدند، سراغ مالك دوزخ كه [رتبه] او بر همه مأموران مقدم است، رفته و آرزو مى كنند كه او آنها را از اين ذلت رهايى دهد; همان طور كه خداوند مى فرمايد: {و نادوا يا مالك ليقض علينا ربّك}. جواب آنان چهل سال داده نمى شود; سپس همان گونه كه خدا در كتاب محفوظ خود فرموده چنين جواب مى دهد: إنّكم ماكثون}... .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 29 - 15

15- كافران در خيمه آتشين دوزخ ، با استغاثه و اظهار تشنگى ، از مأموران عذاب ، يارى مى طلبند .

و إن يستغيثوا يغاثوا بماء

{غوث} يعنى: {يارى كردن} و {غيث} يعنى: {باران}. مراد از {استغاثه} مى تواند طلب يارى و يا طلب باران (آب) باشد. پاسخى كه به استغاثه دوزخيان داده مى شود، گوياى آن است كه يارى خواستن دوزخيان، همان آب خواهى آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 -

غافر - 40 - 50 - 7

7 - پاسخ منفى و يأس آور نگهبانان جهنم ، به استمداد دوزخيان مبنى بر درخواست تخفيف در عذاب آنان از خداوند

قال ادعوا ربّكم يخفّف عنّا . .. قالوا فادعوا و ما دع_ؤا الك_فرين إلاّ فى ضل_ل

استهزاگران در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - همزه - 104 - 4 - 3

3 - عيب جويان ، غيبت كنندگان ، سخن چينان ، بدگويان ، تمسخركنندگان مردم و زراندوزان ، در آتش جهنم افكنده خواهند شد .

لينبذنّ فى الحطمة

آيات بعد، بيانگر آن است كه مراد از {حطمة}، آتش جهنم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - همزه - 104 - 8 - 2

2 - آتش جهنم ، جاودان و گرفتارى زراندوزان استهزاگر در آن ، هميشگى است .

إنّها عليهم مؤصدة

اصحاب شمال در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 42 - 4

4 - اصحاب الشمال در دوزخ ، ناچار به استفاده از آب بسيار داغ براى رفع تشنگى

و حميم

{حميم}; يعنى، آب داغ و نكره بودن آن، دلالت بر شدت داغى آن دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 44 - 2

2 - پناه بردن اصحاب الشمال از گرماى دوزخ به سايه ، بى تأثير براى آنان

فى سموم . .. و ظلّ ... لابارد و لاكريم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 45 - 3

3 - سرمستى ، خوش گذرانى و فرو رفتن در ناز و نعمت

، از عوامل مهم دوزخى شدن { اصحاب شمال }

و أصح_ب الشمال . .. إنّهم كانوا قبل ذلك مترفين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 53 - 1

1 - دوزخيان از فرط گرسنگى به پر كردن شكم خود از ميوه { زقّوم } مى پردازند .

فمال_ون منها البطون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 54 - 1،2

1 - عارض شدن تشنگى بسيار شديد بر دوزخيان ( اصحاب شمال ) ، به محض فارغ شدن از خوردن ميوه { زقّوم }

لأكلون من شجر من زقّوم . .. فش_ربون عليه من الحميم

به كارگيرى {فا} در {فشاربون} و نيز قيد {عليه}، مى رساند كه نوشيدن آب بعد از خوردن از {زقّوم}، بى درنگ و بلافاصله انجام خواهد گرفت و اين حكايت از تشنگى شديد دوزخيان دارد كه با خوردن {زقّوم} بر ايشان عارض خواهد شد.

2 - نوشيدنى دوزخيان ( اصحاب شمال ) ، آبى است بسيار داغ و جوشان .

فش_ربون عليه من الحميم

{حميم} در {مفردات راغب} به آب شديد الحرارة معنا شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 55 - 1،2

1 - دوزخيان ( اصحاب شمال ) ، آب داغ و جوشان دوزخ را همچون شترى تشنه ، با حرص و ولع خواهند نوشيد .

فش_ربون شرب الهيم

{هيم} جمع {هيماء} است و {هيماء} به شتر تشنه گفته مى شود. تشبيه حالت دوزخيان به هنگام نوشيدن از آب داغ جهنم به شترِ تشنه، بيانگر مطلب ياد شده است.

2 - نوشيدن آب داغ در دوزخ ،

هر چند زياد باشد از دوزخيان ( اصحاب الشمال ) رفع تشنگى نمى كند .

فش_ربون شرب الهيم

برخى {هيم} (جمع {هيماء}) را به معناى ريگ گرفته اند; زيرا در زمين ريگ زار هر چه آب ريخته شود، بلعيده مى شود و هرگز از آب پر نمى گردد. تشبيه دوزخيانِ تشنه به ريگ زار، حاكى از سيرى ناپذيرى از آن آب مى باشد.

اضلالگران در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 30 - 8

8- دوزخ ، سرانجام تلاش براى ترويج آيين شرك و گمراه كردن مردم از مسير خدا و يگانه پرستى

و جعلوا لله أندادًا ليضلّوا عن سبيله . .. فإن مصيركم إلى النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 63 - 2

2 - پيشوايان شرك و گمراه كنندگان خلق ، مصداق هاى بارز و قطعى دوزخيان

قال الذين حقّ عليهم القول

خداوند در آغاز آفرينش آدم، در پاسخ ابليس كه گفته بود: {ربّ بما أغويتنى لأُغوينهم أجمعين} فرمود: {لأملئنّ جهنّم منك و ممّن تبعك منهم أجمعين}. كلمه {القول} اشاره به همين سخن خداوند دارد. بنابراين {الذين حقّ عليهم القول}; يعنى، آنان كه آن سخن خدا درباره ايشان مصداق و قطعيت يافته است.

اطاعت نگهبانان جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 6 - 12،13

12 - فرشتگان نگهبان دوزخ ، تسليم محض خدا هستند و هرگز از فرمان او سرپيچى نمى كنند و از چارچوب آن خارج نمى شوند .

لايعصون اللّه ما أمرهم

13 - برخورد خشن و سختگيرانه نگهبانان دوزخ ، به فرمان الهى

بوده و هرگز از آن نمى كاهند و يا متوقف نمى شوند .

عليها مل_ئكة غلاظ شداد لايعصون اللّه ما أمرهم و يفعلون ما يؤمرون

يادآورى عصمت و فرمانبرى فرشتگان _ پس از ذكر برخورد خشن و سختگيرانه آنان با دوزخيان _ مى تواند اشاره به مطلب ياد شده باشد.

افكندن جهنميان در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - همزه - 104 - 4 - 4

4 - سوگند خداوند ، در تأكيد برافكنده شدن دوزخيان در آتشِ جهنم

لينبذنّ

حرف {لام} در {لينبذنّ}، نشانگر قسم محذوف است.

اقسام عذابهاى جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 17 - 7

7- براى كافران جبّار ، در جهنّم ، فراتر از نوشيدن اجبارى آب چركين و عذاب هاى مختلف مرگبار ، عذابى خشن و غيرقابل تصور نيز وجود دارد .

و من ورائه عذاب غليظ

مرجع ضمير {ورائه} احتمال دارد {عذاب} باشد كه از عبارت قبلى به دست مى آيد. در اين صورت، با توجه به مفهوم بودن و سخت بودن عذابهاى ياد شده، {عذاب غليظ} بايد عذابى بسيار سخت و غير قابل تصور باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 14 - 5

5 _ جهنم ، داراى انواع عذاب هلاكت بار براى تكذيب كنندگان قيامت

لاتدعوا اليوم ثبورًا وحدًا و ادعوا ثبورًا كثيرًا

التجا به نگهبانان جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 77 - 1

1 - التجاى دوزخيان به نگهبانان دوزخ ، براى وساطت ميان ايشان و پروردگار

و نادوا ي_ملك ليقض علينا ربّك

القاى

بدكاران در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 90 - 1

1 - سرنگون شدن و به روى افتادن در آتش دوزخ ، كيفر و فرجام بدكاران

و من جاء بالسيّئة فكبّت وجوههم فى النّار

{كَبَّ} (مصدر مجهول {كُبَّت}) به معناى سرنگون شدن است. بنابراين {فكبّت وجوههم فى النار}; يعنى، آنان با صورت [توسط مأموران الهى] در آتش سرنگون خواهند شد.

امت ها در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 38 - 5،8

5 _ هر امتى پس از ورود به جهنم، امت هم مسلك خويش را لعنت مى كند و بر او نفرين مى فرستد.

كلما دخلت أمة لعنت أختها

8 _ ورود دوزخيان به جهنم، تدريجى و گروه گروه خواهد بود.

كلما دخلت أمة لعنت أختها

انتقال جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 23 - 5

5 - قابليت جهنم براى نقل و انتقال

و جاْىء يومئذ بجهنّم

انذار از آتش جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 14 - 2

2 - خداوند ، انسان ها را از آتش عظيم و شعلهور آخرت ، بيم داده و برحذر داشته است .

فأنذرتكم نارًا تلظّى

نكره بودن {ناراً}، بر عظمت آن دلالت دارد.

انذار از جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 10 - 4

4- تهديد كافران به عذاب دوزخ ، بشارتى به مؤمنان است .

و يبشّر المؤمنين . .. و أن الذين لايؤمنون بالأخرة أعتدنا لهم عذابًا أليمًا

جمله {و أن الذين

لايؤمنون بالأخرة} عطف بر جمله {أن لهم أجراً كبيراً} است; يعنى، خدا دو بشارت به مؤمنان مى دهد: 1- اجر بزرگ براى آنان، 2- آماده كردن عذاب براى كافران.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 72 - 8

8 - تهديد شدن مشركان كينه توز به آتش دوزخ ، از سوى پيامبر ( ص ) و به دستور خداوند

قل أفأنبّئكم بشرّ من ذلكم النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 36 - 1

1 - دوزخ ، از مهم ترين انذار ها و اخطار هاى الهى براى بشر

نذيرًا للبشر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 17 - 3

3 - خطر گرفتارى به جهنم ، به تمام دوزخيان گوشزد شده و به آنان هشدار كافى داده شده است .

ثمّ يقال ه_ذا الذى كنتم به تكذّبون

انذار مكذبان جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 20 - 12

12 - خداوند ، به منكران آتش دوزخ ، هشدار داده است .

ذوقوا عذاب النار الذى كنتم به تكذّبون

انسان ها در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 179 - 1

1 _ جهنم ، فرجام بسيارى از انسان ها و جنيان

و لقد ذرأنا لجهنم كثيراً من الجن و الإنس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 119 - 7،8،10

7_ خداوند ، دوزخ را از جنيان و انسان ها پر خواهد كرد .

لأملأنّ جهنم من

الجنة والناس أجمعين

8_ پر كردن جهنم از انسان ها و جنيان ، حقيقتى كه خداوند از پيش بيان داشته بود .

تمت كلمة ربك لأملأنّ جهنم من الجنة والناس

{تمت}; يعنى، به طور كامل و بدون هيچ نقصى تحقق يافت. مفسران برآنند كه مقصود از {كلمة ربك} _ كه با جمله {لأملأنّ ...} تفسير شده است _ همان سخنى است كه خداوند در داستان آدم و ابليس فرمود: {فالحق والحق أقول. لأملأنّ جهنم منك و ممن تبعك منهم أجمعين}; حق اين است _ و من جز حق نمى گويم _ كه جهنم را از تو و از همه كسانى كه از تو پيروى مى كنند پر خواهم كرد. سوره ص، آيه 84 و 85}.

10_ دوزخى شدن جن و انس به سبب اختلاف در دين ، گواه راستى و درستى سخن خداوند ( جهنم را از جن و انس پر خواهم كرد ) است .

و لايزالون مختلفين . .. و تمت كلمة ربك لأملأنّ جهنم

سخن از تحقق يافتن فرموده خداوند (تمت كلمة ربك . ..) پس از بيان اختلافهاى مردم و پوشيده شدن حق بر آنان، گوياى اين نكته است كه: همان اختلافها _ كه مخفى ماندن حق را در پى داشت _ موجب دوزخى شدن انسانها و جنيان شده و حقانيت كلمه خدا (لأملأنّ ...) را به طور كامل محقق ساخت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 13 - 6

6 - سوگند خداوند به انباشتن جهنم از مجرمان جنّى و انسى

و ل_كن حقّ القول منّى لأملأنّ جهنّم من الجِنّة و الناس

لام در {لأملأنّ} براى قسم است و حكايت ازآن

دارد كه {القول} در فراز قبلى، سوگند است.

اهل تكاثر در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكاثر - 102 - 7 - 1

1 - طالبان امتيازات مادى ، در قيامت دوزخ را در مرحله اى فراتر از { علم اليقين } مشاهده كرده ، به حقيقت يقين دست خواهند يافت .

ثمّ لترونّها عين اليقين

{عين اليقين} _ كه در اصل {رؤيةً عينَ اليقين} (ديدنى كه نفس يقين است) بوده _ مفعول مطلق است و حرف {ثمّ} _ كه بر تراخى رتبى دلالت دارد _ آن را مرحله اى فراتر از {علم اليقين} معرفى كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكاثر - 102 - 8 - 4

4 - پرسش و حسابرسى از نعمت ها ، زمينه ساز گرفتارى برترى جويان و تفاخر كنندگان به آتش دوزخ

لترونّ الجحيم . .. ثمّ لتسئلنّ يومئذ عن النعيم

نشان دادن جهنم به اهل تكاثر _ پيش از بازخواست نعمت ها _ بيانگر آن است كه اهل تكاثر، بايد پس از طى مراحل بازخواست و حسابرسى، جهنم را جايگاه خويش بدانند.

اهل يقين و آتش جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكاثر - 102 - 6 - 6

6 - دوزخ و آتش سوزان آن در دنيا براى اهل يقين ، مشهود و غفلت ناپذير است .

لو تعلمون علم اليقين . .. لترونّ الجحيم

جمله {لترونّ الجحيم}، مى تواند جواب {لو} باشد; در اين صورت آيه شريفه درباره مشاهده دوزخ در دنيا خواهد بود. از آن جا كه حرف {لو} (در آيه قبل) براى امتناع بود; اين مشاهده

بر مخاطبان {لو تعلمون} _ كه اهل تكاثراند _ محال و براى صاحبان يقين _ به دليل نون تأكيد در {لترونّ} _ قطعى است. فعل مضارع {لترونّ} _ با دلالت بر استمرار _ بيانگر آن است كه دوزخ، همواره مد نظر اهل يقين است.

اهل يقين و جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكاثر - 102 - 6 - 6

6 - دوزخ و آتش سوزان آن در دنيا براى اهل يقين ، مشهود و غفلت ناپذير است .

لو تعلمون علم اليقين . .. لترونّ الجحيم

جمله {لترونّ الجحيم}، مى تواند جواب {لو} باشد; در اين صورت آيه شريفه درباره مشاهده دوزخ در دنيا خواهد بود. از آن جا كه حرف {لو} (در آيه قبل) براى امتناع بود; اين مشاهده بر مخاطبان {لو تعلمون} _ كه اهل تكاثراند _ محال و براى صاحبان يقين _ به دليل نون تأكيد در {لترونّ} _ قطعى است. فعل مضارع {لترونّ} _ با دلالت بر استمرار _ بيانگر آن است كه دوزخ، همواره مد نظر اهل يقين است.

اهميت نجات از جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 98 - 6

6_ برنامه ها و قوانينى رشيد و بالنده اند كه مايه سعادت اخروى آدميان و باعث نجات آنان از آتش دوزخ باشند .

و ما أمر فرعون برشيد. يقدم قومه يوم القي_مة فأوردهم النار

بادهاى داغ جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 27 - 6،7،8

6 - وجود باد هاى داغ و سوزان در دوزخ

و وقينا عذاب السموم

{سموم} به باد داغ

و سوزانى گفته مى شود كه همچون {سمّ} در اجزاى بدن تأثير مى گذارد. (مفردات راغب)

7 - سپاس گزارى متقين از خداوند ، به خاطر رهايى شان از عذاب باد هاى سوزان و كشنده دوزخ

فمنّ اللّه علينا و وقينا عذاب السموم

8 - { عن النبى ( ص ) قال : لو فتح اللّه من عذاب السموم على أهل الأرض مثل الأنملة أحرقت الأرض و من عليها ;

از رسول خدا(ص) روايت شده كه فرمود: اگر خداوند از عذاب سموم [روزنه اى] به اندازه يك سرانگشت به روى اهل زمين باز كند، زمين و هر كس روى زمين است مى سوزد}.

بازگشت به جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 68 - 1

1 - دوزخيان ستمگر پس از هر بار خوردن { زقّوم } و نوشيدن آب داغ مجدداً به دوزخ بازمى گردند .

ثمّ إنّ مرجعهم لإلى الجحيم

بانيان مسجد ضرار در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 109 - 15

15 _ بناكنندگان مسجد ضرار ، از ظالمان و سقوط كنندگان در آتش دوزخند .

و الذين اتخذوا مسجداً ضراراً . .. فانهار به فى نار جهنم

بت ها در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 98 - 6

6- { جاء فى الحديث إنّ قوماً أتوا رسول اللّه ( ص ) فقالوا له : . . . أخبرنا عن قوله : { إنّكم و ماتعبدون من دون اللّه حصب جهنم أنتم لها واردون } إذا كان معبودهم معهم فى النار فقد عبدوا

المسيح ( ع ) أفتقول : إنّه فى النار ؟ فقال لهم رسول اللّه ( ص ) : . . . قال اللّه : { إنّكم و ما تعبدون } يريد الإصنام التى عبدوها و هى لاتعقل و المسيح ( ع ) لايدخل فى جملت ها لأنّه يعقل و لو قال : إنّكم و من تعبدون لدخل المسيح ( ع ) فى الجملة فقال القوم : صدقت يا رسول اللّه ( ص ) ;

در حديث آمده كه گروهى نزد رسول خدا(ص) آمده و به آن حضرت گفتند: . .. ما را از گفتار خدا {إنّكم و ماتعبدون من دون اللّه حصب جهنم...} با خبرساز چنانچه معبودشان در آتش باشد، پس [اين كه] گروهى مسيح را عبادت كردند; آيا تو مى گويى او در آتش است. رسول خدا به آنان فرمود:... خدا فرموده {إنّكم و ماتعبدون} و بت هايى را كه آنان مى پرستيدند اراده كرده و بت ها غير عاقل هستند و مسيح داخل در آنها نيست; زيرا او صاحب عقل است و اگر فرموده بود {إنّكم و من تعبدون} مسيح نيز داخل در آن جمله بود. آن گروه گفتند: راست گفتى اى رسول خدا}.

بداخلاقى نگهبانان جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 6 - 11

11 - فرشتگانِ نگهبان و گماشته بر دوزخ ، درشتخوى و سختگيراند .

عليها مل_ئكة غلاظ شداد

بدبويى آشاميدنيهاى جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 28 - 7

7 - نوشيدن آب جوشان و خونابه چركين و بدبو در جهنم ، عقوبتى مناسب با

گناه تكذيب آيات الهى

إلاّ حميمًا و غسّاقًا . .. و كذّبوا ب_اي_تنا كذّابًا

ترتيب پنج آيه مورد بحث، به گونه اى است كه آيه {جزاء وفاقاً}، دو عقوبت قبل از خود را كيفرى مناسب، براى دو گناه بعد از خود قلمداد كرده است. عقوبت ها يكى منفى (لايذوقون) و ديگرى مثبت (إلاّ حميماً و غساقاً) بود و گناهان نيز يكى منفى (لايرجون) و ديگرى مثبت (كذّبوا) است. آيه {جزاء وفاقاً} در ميان آنها، گوياى تناسب عقوبت منفى با گناه منفى و تناسب عقوبت مثبت با گناه مثبت است. برداشت ياد شده بيانگر تناسب دو مثبت است.

بدگويان در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - همزه - 104 - 4 - 3

3 - عيب جويان ، غيبت كنندگان ، سخن چينان ، بدگويان ، تمسخركنندگان مردم و زراندوزان ، در آتش جهنم افكنده خواهند شد .

لينبذنّ فى الحطمة

آيات بعد، بيانگر آن است كه مراد از {حطمة}، آتش جهنم است.

بى ايمانان در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 20 - 8

8 - مردم بى ايمان در قيامت ، نامه عمل خويش را از پشت سر دريافت كرده و به آتش جهنم گرفتار خواهند شد .

أمّا من أُوتى كت_به وراء ظهره . .. و يصلى سعيرًا ... فما لهم لايؤمنون

ارتباط مجموع آيات اين سوره، اقتضا مى كند كه مراد از ضمير {هم} و تعبير {الذين كفروا} (در آيات بعد) همان كسانى باشند كه در آيه دهم، با تعبير {من اُوتى كتابه وراء ظهره} از آنان ياد گرديد. همان طور كه مراد از {الذين آمنوا}

(در آيات بعد)، همان {من اُوتى كتابه بيمينه} در آيات پيشين خواهد بود.

بى تأثيرى سايه هاى جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 44 - 2

2 - پناه بردن اصحاب الشمال از گرماى دوزخ به سايه ، بى تأثير براى آنان

فى سموم . .. و ظلّ ... لابارد و لاكريم

بى سايبانى دود آتش جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 31 - 1

1 - دود سايه مانند دوزخ ، فاقد سايبان حقيقى ( خنك كنندگى ) است و مانع از شعله هاى سوزان آتش نيست .

لاظليل و لايغنى من اللّهب

{لاظليل} صفت براى {ظلّ} در آيه پيش است و {ظلّ ظليل} به معناى سايه دائم و مستمر است (صحاح اللغة). بر اين اساس {ظلّ... لاظليل} كنايه از نبودن سايه قابل استفاده و {لهب} به معناى شعله خالص و بدون دود است.

بى صبرى در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 16 - 2

2 - قرار و بى قرارى تكذيب گران در آتش دوزخ ، بى تأثير در تغيير كيفر آنان

فاصبروا أو لاتصبروا سواء عليكم

بى نظيرى آتش جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - همزه - 104 - 6 - 4

4 - آتش جهنم ، آتشى بى نظير و شديدتر از هر آتش ديگرى است .

نار اللّه

توصيف خداوند به خالق و مالك آتش جهنم، بيانگر تفاوت آن، با ديگر آتش ها است.

بى نظيرى جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 -

مدثر - 74 - 35 - 2

2 - دوزخ ، پديده اى بى نظير در ميان پديده هاى بزرگ جهان

إنّها لإحدى الكبر

برخى از مفسران، بر آنند كه مقصود از {لإحدى الكبر} اين است كه در ميان پديده هاى بزرگ، دوزخ در عظمت و شگفتى، يگانه و بى نظير است.

پر شدن جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 119 - 7،8،10

7_ خداوند ، دوزخ را از جنيان و انسان ها پر خواهد كرد .

لأملأنّ جهنم من الجنة والناس أجمعين

8_ پر كردن جهنم از انسان ها و جنيان ، حقيقتى كه خداوند از پيش بيان داشته بود .

تمت كلمة ربك لأملأنّ جهنم من الجنة والناس

{تمت}; يعنى، به طور كامل و بدون هيچ نقصى تحقق يافت. مفسران برآنند كه مقصود از {كلمة ربك} _ كه با جمله {لأملأنّ ...} تفسير شده است _ همان سخنى است كه خداوند در داستان آدم و ابليس فرمود: {فالحق والحق أقول. لأملأنّ جهنم منك و ممن تبعك منهم أجمعين}; حق اين است _ و من جز حق نمى گويم _ كه جهنم را از تو و از همه كسانى كه از تو پيروى مى كنند پر خواهم كرد. سوره ص، آيه 84 و 85}.

10_ دوزخى شدن جن و انس به سبب اختلاف در دين ، گواه راستى و درستى سخن خداوند ( جهنم را از جن و انس پر خواهم كرد ) است .

و لايزالون مختلفين . .. و تمت كلمة ربك لأملأنّ جهنم

سخن از تحقق يافتن فرموده خداوند (تمت كلمة ربك . ..) پس از بيان اختلافهاى مردم و پوشيده شدن حق

بر آنان، گوياى اين نكته است كه: همان اختلافها _ كه مخفى ماندن حق را در پى داشت _ موجب دوزخى شدن انسانها و جنيان شده و حقانيت كلمه خدا (لأملأنّ ...) را به طور كامل محقق ساخت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 85 - 2،3

2 - پر شدن دوزخ از شيطان ها و پيروان آنان ، سخنى حق و تحقق يافتنى است .

فالحقّ و الحقّ أقول . لأملأنّ جهنّم منك و ... منهم أجمعين

برداشت ياد شده بر اين ديدگاه است كه جمله {لأملأنّ جهنّم. ..} با تقدير {قسمى}، مقسم عليه براى فالحقّ باشد. هم چنين جمله {و الحقّ أقول} جمله معترضه باشد; يعنى، فالحقّ قسمى لأملأنّ جهنّم...}.

3 - پر شدن جهنم از شيطان ها و پيروان آنان ، سوگند مؤكد خداوند

لأملأنّ جهنّم منك و ممّن تبعك منهم أجمعين

پرسش از تعداد نگهبانان جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 31 - 11

11 - ذكر تعداد فرشتگان نگهبان دوزخ در قرآن ، مورد پرسش انكارآميز كافران و گروه بيماردل و مغرض قرار گرفت .

و ليقول الذين فى قلوبهم مرض و الك_فرون ماذا أراد اللّه به_ذا مثلاً

پرسش نگهبانان جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 50 - 1

1 - پرسش نگهبانان جهنم از دوزخيان ، درباره آمدن فرستادگان الهى همراه با دلايل و برهان هاى روشن براى ايشان

قالوا أَوَ لم تك تأتيكم رسلكم بالبيّن_ت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 8 -

3

3 - پرسش سرزنش آميز نگهبانان دوزخ از كافران دوزخى ، درباره آمدن پيامبر و اخطار دهنده الهى براى آنان

سألهم خزنتها ألم يأتكم نذير

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه استفهام در {ألم يأتكم. ..} توبيخى و تقريعى باشد.

پرسشهاى نگهبانان جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 71 - 9

9 - پرسش ملامت آميز نگهبانان و دربانان دوزخ از كافران ، درباره آمدن پيامبران تلاوت كننده آيات الهى و انذارگران

و قال لهم خزنتها ألم يأتكم رسل منكم يتلون عليكم ءاي_ت ربّكم و ينذرونكم لقاء يومك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 72 - 1

1 - كافران ، پس از توقّفى چند در آستانه در هاى دوزخ براى پاسخ به پرسش هاى دربانان ، به ورود در آن فرمان خواهند يافت .

قال لهم خزنتها ألم يأتكم رسل . .. قالوا بلى ... قيل ادخلوا أبوب جهنّم

پليدان در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 37 - 6

6 _ خداوند در پى جداسازى ناپاكان از پاكان ، آنان را در قيامت انباشته مى كند و يكجا در جهنم فرومى افكند .

و يجعل الخبيث بعضه على بعض فيركمه جميعا فيجعله فى جهنم

ركم (مصدر يركم) به معناى جمع كردن چيزى و انباشته ساختن آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 95 - 14

14 _ دوزخ ، جايگاه و فرجام نهايى آنان كه مظهر پليدى اند .

إنهم رجس و مأويهم جهنم

پليدى

آشاميدنيهاى جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 29 - 20،22

20- آبِ مشروب دوزخيان ، مايعى ناگوار و پليد است .

يغاثوا بماء . .. بئس الشراب

22- رفاه مندانِ هواپرست ، در قيامت ، گرفتار آتشى فراگير و آشاميدنى هايى ناگوارند .

و لاتطع من أغفلنا قلبه . .. بئس الشراب و ساءت مرتفقًا

نكته ياد شده از ارتباط دو آيه استفاده شده است.

پيروان ابليس در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 18 - 5

5 _ جهنم مملو از ابليس و همه پيروانى كه در زمره ابليسيان درآمده باشند.

لمن تبعك منهم لأملأن جهنم منكم أجمعين

خطاب در {منكم} مى تواند بيانگر اين نكته باشد كه آدمى به مجرد پيروى از ابليس جايگاهى همانند او در جهنم نخواهد داشت، بلكه آن گونه پيروى چنين اقتضايى را دارد كه آدمى را همسنخ ابليس سازد ; به گونه اى كه بتوان ابليس و پيروى كننده وى را با يك ضمير مورد خطاب قرار داد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 43 - 1

1- جهنّم ، وعده گاه همه پيروان گمراه ابليس

و إن جهنّم لموعدهم أجمعين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 95 - 1

1 - افكنده شدن همه سپاهيان ابليس در دوزخ ، به همراه گمراهان مشرك و معبود هاى باطلشان

فكبكبوا فيها . .. و جنود إبليس أجمعون

پيروان شياطين در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 85 -

1،2

1 - جهنم ، مملو از شيطان ها و پيروان آنان خواهد شد .

لأملأنّ جهنّم منك و ممّن تبعك منهم أجمعين

بيشتر مفسران گفته اند: مقصود از {منك} {من جنسك} است; زيرا منطقى نيست كه جهنم با آن عظمت، تنها با داخل شدن يك فرد (ابليس) پر شود. پس مقصود، پر شدن دوزخ از مجموعه شياطين (ابليس و فرزندانش) و انسان ها خواهد بود.

2 - پر شدن دوزخ از شيطان ها و پيروان آنان ، سخنى حق و تحقق يافتنى است .

فالحقّ و الحقّ أقول . لأملأنّ جهنّم منك و ... منهم أجمعين

برداشت ياد شده بر اين ديدگاه است كه جمله {لأملأنّ جهنّم. ..} با تقدير {قسمى}، مقسم عليه براى فالحقّ باشد. هم چنين جمله {و الحقّ أقول} جمله معترضه باشد; يعنى، فالحقّ قسمى لأملأنّ جهنّم...}.

پيروان طغيانگران در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 59 - 3،4،5

3 - طغيان گران ، از ورود پيروانشان به دوزخ ناراحت شده و آنان را مورد نكوهش و بدگويى قرار مى دهند .

ه_ذا فوج مقتحم معكم لامرحبًا بهم

{مرحباً} كلمه اى است كه به هنگام خوش آمد گفتن به ميهمان گفته مى شود و {لا مرحباً} ضد آن است; يعنى، اين كلمه در جاى نكوهش و بدگويى و از سر ناراحتى گفته مى شود.

4 - سوختن پيروان طاغيان در آتش دوزخ

إنّهم صالوا النار

5 - سوختن پيروان طاغيان در آتش دوزخ ، سبب نكوهش شدن آنان از سوى طغيان گران مى شود .

لامرحبًا بهم إنّهم صالوا النار

برداشت ياد شده مبتنى بر اين ديدگاه است كه جمله {إنّهم صالوا النار} _ كه تعليل

براى {لا مرحباً بهم} است _ سخن طاغيان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 60 - 3

3 - پيروان طاغيان ، آنان را عامل دوزخى شدن خود معرفى مى كنند .

أنتم قدّمتموه لنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 61 - 2،3

2 - اعتراف و توجه پيروان طاغيان در دوزخ ، به ربوبيت پروردگار در هنگام درخواست از او

قالوا ربّنا

3 - طغيان گران ، مورد نفرين پيروانشان در دوزخ

قالوا ربّنا من قدّم لنا ه_ذا فزده عذابًا ضعفًا فى النار

پيشتازان جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 98 - 1

1_ فرعون در روز قيامت ، پيشاپيش پيروانش به سوى دوزخ روانه خواهد شد .

يقدم قومه يوم القي_مة فأوردهم النار

قدوم (مصدر يقدم) به معناى سبقت گرفتن و در پيشاپيش حركت كردن است.

پيشگامان جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 62 - 13

13- مشركان ، پيشگام در وارد شدن به آتش جهنّم

لاجرم أن لهم النار و أنهم مفرطون

{مفرط} (از مصدر فرط) به معناى مقدم شدن، جلو افتادن، شتاب و سبقت گرفتن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 4 - 5

5 - { عن أبى جعفر ( ع ) فى قوله { فالسابقات سبقاً } يعنى أرواح المؤمنين تسبق أرواحهم إلى الجنّة . . . و أرواح الكافرين إلى النار ;

از امام باقر(ع) درباره سخن خداوند {فالسابقات سبقاً} روايت شده است، مراد ارواح مؤمنان است

كه به سوى بهشت [بر يكديگر ]سبقت مى گيرند. .. و [نيز ]ارواح كافران كه به سوى آتش [سبقت مى گيرند]}.

پيشينه جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 21 - 3

3 - جهنم ، از ديرباز آفريده و مهيّا شده است .

إنّ جهنّم كانت مرصادًا

فعل ماضى {كانت}، ممكن است بر حتمى بودن حوادث آينده دلالت كند. هم چنين مى تواند بر زمان گذشته و مهيّا بودن جهنم در آن دلالت داشته باشد. برداشت ياد شده بر مبناى دوم است.

پيوستگى آتش جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 33 - 2

2 - شراره هاى آتش دوزخ ، بسيار انبوه ، به هم پيوسته و پرجنبش است .

كأنّه جم_لت صفر

برداشت ياد شده، از تشبيه شراره هاى آتش به انبوه شتران، استفاده مى شود.

تجزيه بدن در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - همزه - 104 - 4 - 10

10 - درهم شكسته شدن در آتش جهنم ، كيفرى مناسب براى درهم شكستن شخصيت مردم

همزة لمزة . .. لينبذنّ فى الحطمة

تجمع اطراف جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 20 - 1

1 - محشور شدن و گردآمدن دشمنان خدا ، در كناره دوزخ

و يوم يحشر أعداء اللّه إلى النار . .. حتّى إذا ما جاءوها

تداوم آتش جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 28 - 3

3 - آتش دوزخ ، پيوسته و بى انقطاع است .

و لاتذر

مقصود

از {لاتذر} (رها نمى سازد)، دوام و استمرار آتش دوزخ است كه هرگز قطع نمى شود.

تداوم تشنگى در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 55 - 2

2 - نوشيدن آب داغ در دوزخ ، هر چند زياد باشد از دوزخيان ( اصحاب الشمال ) رفع تشنگى نمى كند .

فش_ربون شرب الهيم

برخى {هيم} (جمع {هيماء}) را به معناى ريگ گرفته اند; زيرا در زمين ريگ زار هر چه آب ريخته شود، بلعيده مى شود و هرگز از آب پر نمى گردد. تشبيه دوزخيانِ تشنه به ريگ زار، حاكى از سيرى ناپذيرى از آن آب مى باشد.

تداوم عذاب جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 40 - 4

4 - پيامبر ( ص ) كافران و مشركان معاند را به عذاب فراگير و دائمى دوزخ تهديد كرد .

و يحلّ عليه عذاب مقيم

{على} براى استيلا و تمكن است و مى رساند كه عذاب الهى دشمنان رسول خدا، فراگير و گسترده است.

تداوم عذاب در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 17 - 5

5- كافران جبّار گرفتار در جهنّم ، با وجود ابتلا به انواع عذاب هاى مرگبار ، هيچ گاه نمى ميرند و از عذاب رهايى نمى يابند .

يأتيه الموت من كلّ مكان و ما هو بميت

تراكم آتش جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 36 - 2

2 - جهنّم ، مكانى بس داغ و سوزان و داراى آتشى برافروخته و متراكم

و

برّزت الجحيم لمن يرى

{جحيم} به مكانى گفته مى شود كه حرارت شديدى دارد. اين كلمه بر آتش متراكم و پرزبانه نيز اطلاق مى گردد. (قاموس)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكاثر - 102 - 6 - 3

3 - دوزخ ، مكانى سوزان و داراى آتشى شعلهور و متراكم

لترونّ الجحيم

{جحيم}، به معناى آتشى است كه سخت شعلهور بوده و زبانه كشد. هم چنين بر هر آتش متراكم و يا افروخته در گودال هاى عميق و هر مكان پرحرارت اطلاق مى گردد. (قاموس)

ترس از جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 131 - 1

1 _ ضرورت پرهيز از عوامل گرفتارى به آتش دوزخ

و اتّقوا النّار الّتى اعدّت للكافرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 65 - 4،5

4 _ پيوستگى و گريزناپذيرى عذاب جهنم ، موجب هراسناكى و اضطراب شديد بندگان خالص خدا از سرنوشت اخروى شان

إنّ عذابهاكان غرامًا

درخواست رهايى از عذاب و تعليل آن به اين كه آن عذاب دائمى و گريزناپذير است، برداشت فوق را مى رساند.

5 _ پيوستگى و گريزناپذيرى عذاب جهنم ، مقتضى ترس ، اضطراب ، تضرع و دعا كردن به درگاه الهى براى رهايى از آن

ربّنا اصرف عنّا عذاب جهنّم إنّ عذابهاكان غرامًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 66 - 3

3 _ سرنوشت بد و اقامتگاه ناگوار انسان در جهنم ، مقتضى هراسان بودن ، اضطراب ، تضرع و دعا كردن به درگاه الهى است .

ربّنا اصرف عنّا عذاب جهنّم

. .. إنّها ساءت مستقرًّا و مقامًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 45 - 7

7 - نگاه ترس آلود و مضطرب ستمكاران به جهنم ، در كناره آتش دوزخ

ينظرون من طرف خفىّ

نگاه زير چشمى به جهنم ، كنايه از ترس و وحشت است .

ترسناكى آتش جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 102 - 2

2- آتش دوزخ ، داراى صداى وحشتناك است .

لايسمعون حسيسها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 20 - 9

9 - آتش جهنم ، آتشى سخت و هولناك و ترس آور است .

فمأويهم النار . .. ذوقوا عذاب النار

آوردن اسم ظاهر {النار} به جاى ضمير _ با توجه به اين كه جاى استعمال ضمير است _ مى تواند براى تهديد بيشتر و بيان عظمت و بزرگى آتش باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 32 - 2

2 - آتش دوزخ ، داراى منظره اى بس هولناك

إنّها ترمى بشرر كالقصر

برداشت بالا، از تشبيه شراره هاى آتش به قصر، استفاده مى شود.

ترسناكى جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 27 - 1

1 - دوزخ ، حقيقتى بس سهمگين و عظيم

و ما أدريك ما سقر

از تعبير {و ما أدراك ما سقر} (و چه چيز مطلع ساخت تو را كه سقر چيست) استفاده مى شود كه دوزخ، حقيقتى بس بزرگ و سهمگين است كه كسى از آن به درستى و شايستگى، آگاهى ندارد

و تنها در پرتو وحى الهى، قابل شناخت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قارعه - 101 - 10 - 1،2

1 - ابزار شناخت زواياى جهنم و اعماق هولناك آن ، در اختيار همگان نيست .

و ما أدريك ماهيه

كلمه {هيه} تركيبى از ضمير {هى} و هاء {سَكْت} است.

2 - عظمت جهنم و توصيف اعماق هولناك آن ، فراتر از حد تصوّر و بيان است .

و ما أدريك ماهيه

تشبيه آب داغ جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 29 - 17

17- آب هاى غليظ و گداخته ، بسان گدازه مس ، پاسخى براى استغاثه و آب طلبى كافران در دوزخ است .

و إن يستغيثوا يغاثوا بماء كالمهل

{مهل} به معناى {درده روغن} و نيز {مس گداخته} است (مقاييس اللغة) و نيز به {خونابه اى كه از لاشه مردار بيرون آيد} گفته مى شود. (قاموس) وصف آنان با عبارت {يشوى الوجوه} با معناى {مس گداخته} سازگارتر است.

تشبيه خوردنيهاى جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 6 - 4

4 - { قال رسول اللّه ( ص ) : الضريع شئ يكون فى النار يشبه الشَّوْكَ أمرّ من الصَّبِر و أنتن من الجيفة و أشدّ حرّاً من النار ;

رسول خدا(ص) فرمود: ضريع چيزى است در آتش [جهنم] كه به بوته خاردار شباهت دارد و تلخ تر از صَبِر (عصاره گياهى تلخ) و متعفّن تر از مردار و داغ تر از آتش است}.

تشبيه شعله آتش جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات

- 77 - 33 - 1

1 - شراره هاى برخاسته از آتش دوزخ ، همانند شتران زرد رنگ است .

كأنّه جم_لت صفر

{جملات} جمع {جِمالة} است. {جمالة} يا جمع {جمل} (شتر) و يا اسم جمع است.

تعجب جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 30 - 4

4 - جهنم ، در شگفت از كثرت و انبوهى كافران و دوزخيان *

و تقول هل من مزيد

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه سؤال {هل من مزيد} از روى انكار و اعجاب باشد; يعنى، آن قدر كافران را در خود جاى داده كه به شگفتى آمده و مى پرسد: آيا به راستى هنوز هم كافرانى افزون تر وجود دارند؟!

تعداد درهاى جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 44 - 1

1- جهنّم ، داراى هفت در است .

لها سبعة أبوب لكلّ باب منهم جزء مقسوم

تعداد ملائكه جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 31 - 7،8،10

7 - بيان تعداد نگهبانان دوزخ در قرآن ، موجب افزايش و تقويت ايمان اهل كتاب تا مرز يقين

ليستيقن الذين أُوتوا الكت_ب

8 - تعداد فرشتگان نگهبان دوزخ ، از حقايق بازگو شده در كتاب هاى آسمانى پيشين

ليستيقن الذين أُوتوا الكت_ب

مفسّران درباره چگونگى يقين پيدا كردن اهل كتاب از تعداد ذكر شده در قرآن براى نگهبانان دوزخ، گفته اند: چون اين عدد در كتاب هاى آسمانى اهل كتاب نيز ذكر شده است، آنان به حقانيت و درستى قرآن پى برده اند و بر ايمانشان افزوده شده است.

10 - ذكر تعداد

نگهبانان دوزخ در قرآن ، زداينده هرگونه شك و ترديد ، از دل اهل كتاب و مؤمنان نسبت به حقانيت و درستى قرآن

و لايرتاب الذين أُوتوا الكت_ب و المؤمنون

تعداد نگهبانان جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 30 - 1

1 - دوزخ ، داراى نوزده نگهبان

عليها تسعة عشر

تميز {تسعة عشر} حذف شده است. برخى آن را به تقدير {تسعة عشر ملكاً} و برخى {تسعة عشر صنفاً} گرفته اند. برداشت ياد شده بر پايه تقدير اول است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 31 - 7،8،9،10

7 - بيان تعداد نگهبانان دوزخ در قرآن ، موجب افزايش و تقويت ايمان اهل كتاب تا مرز يقين

ليستيقن الذين أُوتوا الكت_ب

8 - تعداد فرشتگان نگهبان دوزخ ، از حقايق بازگو شده در كتاب هاى آسمانى پيشين

ليستيقن الذين أُوتوا الكت_ب

مفسّران درباره چگونگى يقين پيدا كردن اهل كتاب از تعداد ذكر شده در قرآن براى نگهبانان دوزخ، گفته اند: چون اين عدد در كتاب هاى آسمانى اهل كتاب نيز ذكر شده است، آنان به حقانيت و درستى قرآن پى برده اند و بر ايمانشان افزوده شده است.

9 - ذكر تعداد نگهبانان دوزخ در قرآن ، موجب افزايش و تقويت ايمان مؤمنان گرديد .

و يزداد الذين ءامنوا إيم_نًا

مفسّران گفته اند: افزايش ايمان مؤمنان، بر اثر شنيدن تعداد نگهبانان دوزخ در قرآن، ممكن است به اين جهت باشد كه اهل كتاب، به حقيقت ياد شده اذعان داشته و به آن يقين كرده اند.

10 - ذكر تعداد نگهبانان دوزخ در قرآن ، زداينده هرگونه شك و ترديد ،

از دل اهل كتاب و مؤمنان نسبت به حقانيت و درستى قرآن

و لايرتاب الذين أُوتوا الكت_ب و المؤمنون

تعدد دربهاى جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 71 - 6

6 - دوزخ ، داراى درب هاى متعدد

فتحت أبوبها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 72 - 2،3

2 - ورود كافران به دوزخ ، از درب هاى گوناگون خواهد بود .

قيل ادخلوا أبوب جهنّم

3 - جهنم ، داراى درب هاى متعدد و گوناگون

أبوب جهنّم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 76 - 1

1 - كافران حق ناپذير و لجوج ، از درب هاى گوناگون وارد جهنم خواهند شد .

ادخلوا أبوب جهنّم

تعدد درهاى جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 29 - 3،4

3- كافران ، از در هاى مختلفى وارد جهنّم مى شوند .

الك_فرين . .. فادخلوا أبوب جهنّم

4- جهنّم ، داراى در هاى گوناگون و متعدد

أبوب جهنّم

تعدد نگهبانان جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 71 - 7

7 - دوزخ ، داراى نگهبان و دربانان متعدد است .

و قال لهم خزنتها

{خازن} (مفرد {خزنة}) در اصل به كسى گويند كه حافظ اشيايى باشد كه در مكانى قرار دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 49 - 5

5 - جهنم ، داراى نگهبانان و دربانان متعدد است .

لخزنة جهنّم

{خزنة} جمع {خازن} است و {خازن} به كسى گويند كه

حافظ اشيايى باشد كه در مكانى قرار دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 8 - 5

5 - دوزخ ، داراى نگهبانان متعدد

خزنتها

تعفن خوردنيهاى جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 6 - 2،4

2 - تنها خوراك موجود براى برخى از دوزخيان ، گياه خاردار و بى ارزش و بدبوى جهنم است .

ليس لهم طعام إلاّ من ضريع

{ضريع} (از ريشه {مضارعة} به معناى {مشابهة}) خارى است كه شتر آن را، از خارهاى مشابه تشخيص نمى دهد و خوردن آن به او صدمه مى زند و سودى نمى رساند (مجمع البيان). برخى آن را خار ساقه و تنه درخت خرما و برخى ديگر، گياه بدبويى دانسته اند كه بر اثر موج دريا بيرون مى افتد. اين كلمه به معناى پوشش نازك روى استخوان نيز استعمال شده است. (قاموس)

4 - { قال رسول اللّه ( ص ) : الضريع شئ يكون فى النار يشبه الشَّوْكَ أمرّ من الصَّبِر و أنتن من الجيفة و أشدّ حرّاً من النار ;

رسول خدا(ص) فرمود: ضريع چيزى است در آتش [جهنم] كه به بوته خاردار شباهت دارد و تلخ تر از صَبِر (عصاره گياهى تلخ) و متعفّن تر از مردار و داغ تر از آتش است}.

تفاخركنندگان در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكاثر - 102 - 8 - 4

4 - پرسش و حسابرسى از نعمت ها ، زمينه ساز گرفتارى برترى جويان و تفاخر كنندگان به آتش دوزخ

لترونّ الجحيم . .. ثمّ لتسئلنّ يومئذ عن النعيم

نشان دادن جهنم

به اهل تكاثر _ پيش از بازخواست نعمت ها _ بيانگر آن است كه اهل تكاثر، بايد پس از طى مراحل بازخواست و حسابرسى، جهنم را جايگاه خويش بدانند.

تفاوت عذابهاى جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 76 - 3

3 - جهنم ، داراى عذاب هاى متفاوت و دركات گوناگون ( طبقات زيرين ) ، براى گروه هاى مختلف دوزخيان

ادخلوا أبوب جهنّم

جمع آمدن {ابواب} مى تواند به اعتبار طبقات متعدد دوزخ باشد; بدين معنا كه هر طبقه اى از آن داراى دربى باشد. گفتنى است كه در اصطلاح به طبقات دوزخ، {دركات} گفته مى شود.

تقرب نگهبانان جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 49 - 7

7 - مقرب بودن نگهبانان دوزخ و منزلت داشتن آنان به پيشگاه خداوند ، در نظر دوزخيان

و قال الذين فى النار لخزنة جهنّم ادعوا ربّكم يخفّف عنّا يومًا من العذاب

تكذيب جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 6 - 7

7 - از امام صادق ( ع ) روايت شده كه فرمودند : { الكفر فى كتاب اللّه على خمسة أوجه . . . فمن ها كفر الجحود و الجحود على وجهين . . . فأما كفر الجحود فهو الجحود بالربوبية و هو قول من يقول لارب و لاجنة و لانار . . . قال اللّه عز و جل : . . . إن الذين كفروا سواء عليهم ءأنذرتهم أم لم تنذرهم لايؤمنون . . . ;

كفر در كتاب خدابه پنج معنا آمده است

. .. يكى از آنها كفر جحود است كه دو وجه دارد: يك وجه آن، انكار ربوبيت است و آن قول كسى است كه مى گويد: نه خدايى هست نه بهشتى و نه جهنمى ... خداوند فرمود: إن الذين كفروا سواء عليهم ...}.

تكلم در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 66 - 5

5 - سخن گفتن در جهنم ، براى جهنميان ، امرى ممكن است .

يوم تقلّب وجوههم فى النار يقولون

تلخى خوردنيهاى جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 6 - 4

4 - { قال رسول اللّه ( ص ) : الضريع شئ يكون فى النار يشبه الشَّوْكَ أمرّ من الصَّبِر و أنتن من الجيفة و أشدّ حرّاً من النار ;

رسول خدا(ص) فرمود: ضريع چيزى است در آتش [جهنم] كه به بوته خاردار شباهت دارد و تلخ تر از صَبِر (عصاره گياهى تلخ) و متعفّن تر از مردار و داغ تر از آتش است}.

تنوع آتش جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 19 - 7

7 _ وجود آتش هاى متنوع و متفاوت در دوزخ

قطّعت لهم ثياب من نار

تنوع آشاميدنيهاى جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 58 - 2

2 - غذا و نوشابه ناگوار و مشمئز كننده دوزخيان ، متنوع و گوناگون است .

فليذوقوه حميم و غسّاق . و ءاخر من شكله أزوج

تنوع خوردنيهاى جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص -

38 - 58 - 2

2 - غذا و نوشابه ناگوار و مشمئز كننده دوزخيان ، متنوع و گوناگون است .

فليذوقوه حميم و غسّاق . و ءاخر من شكله أزوج

تنوع دربهاى جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 76 - 2

2 - جهنم ، داراى درب هاى متعدد و گوناگون

أبوب جهنّم

تنوع عذابهاى جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 17 - 8

8- عذاب هاى جهنّم داراى تنوع و مراتب است .

يسقى من ماء صديد . .. يأتيه الموت من كلّ مكان ... و من ورائه عذاب غليظ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 44 - 5

5- جهنّم ، داراى دركات و عذاب هاى متفاوت و شديد و ضعيف

لها سبعة أبوب لكلّ باب منهم جزء مقسوم

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه مقصود از {سبعة} در آيه، كنايه از كثرت و حاكى از شدت و ضعف و تفاوت عذابهاى جهنّم باشد نه بيان عدد مشخص.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 29 - 5

5- در جهنّم ، عذاب هاى مختلفى وجود دارد .

فادخلوا أبوب جهنّم

برداشت فوق بر اين اساس است كه مراد از {أبواب} طبقات عذاب باشد. {خالدين فيها} هم مى تواند قرينه بر اين احتمال باشد. توضيح اينكه مرجع ضمير {فيها} أبواب است و چون جاودانگى در أبواب معنا ندارد، أبواب مى تواند به معناى طبقات باشد. در اين صورت، طبقات، حاكى از وجود عذابهاى گوناگون مى كند.

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 57 - 3

3 - عذاب دوزخ ، داراى انواع گوناگون است .

فأولئك لهم عذاب مهين

{إهانة} (مصدر {مهين}) به معناى خوار و ذليل كردن است. توصيف عذاب كافران و تكذيب كنندكان آيات الهى به {خوار كننده}، بيانگر اين حقيقت است كه عذاب هاى دوزخ، داراى انواع مختلف و متفاوت است. گفتنى است، برداشت ياد شده بر اين اساس است كه {مهين} صفت تخصيصى باشد نه توضيحى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 10 - 4

4 - جهنم ، داراى عذاب هايى متفاوت است . *

فلهم عذاب جهنّم و لهم عذاب الحريق

چنانچه جمله {و لهم عذاب الحريق} تأكيد جمله قبل باشد، نظير ذكر خاص بعد از عام خواهد بود. در اين صورت از بين عذاب هاى موجود در جهنم، به شديدترين آن تصريح نشده است.

تهديد به جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 81 - 14

14 _ منافقان متخلف از جنگ ، مورد تهديد خداوند به آتش سوزان دوزخ

قل نار جهنم أشد حراً لو كانوا يفقهون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 27 - 11

11 - تهديد كافران به آتش دوزخ از سوى خداوند

فويل للذين كفروا من النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 16 - 7

7 - بيم دادن خداوند به بندگانش ، درباره پيامد شوم كفر و شرك و گرفتار شدن به آتش دوزخ

لهم من فوقهم ظلل من النار . .. ذلك

يخوّف اللّه به عباده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 26 - 1

1 - تهديد وليدبن مغيره ، به عذاب دوزخ از سوى خداوند

سأُصليه سقر

تهديد به عذاب جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - همزه - 104 - 1 - 4

4 - طعن زنندگان به مردم با سخن يا اشاره ، مورد نفرين خداوند و تهديد به عذاب جهنّم

ويل لكلّ همزة لمزة

برخى از مفسران، كلمه {ويل} را نفرين دانسته و گفته اند: نفرين در اين موارد، همان تهديد به عقاب است. برداشت ياد شده، علاوه بر بيان اين نظر، گوياى تفاوتى است كه برخى از اهل لغت، درباره {همزة} و {لمزة} بيان داشته و گفته اند: {همزة}; يعنى، كسى كه همنشين خود را با الفاظ بد، بيازارد و {لمزة}; يعنى، كسى كه با چشم يا سر، به همنشين خود اشاره كند. (مجمع البيان)

ثروت اندوزان در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 35 - 2،3،4،5

2 _ گنجينه هاى ثروت اندوزان را ، جهت نقره داغ كردن آنان ، با آتش دوزخ خواهند گداخت .

يوم يحمى عليها فى نار جهنم فتكوى بها جباههم

{احماء} مصدر {يحمى} يعنى چيزى را به شدت حرارت دادن و ضمير مؤنث {عليها} به {الذهب} و {الفضة} برمى گردد البته به اعتبار دنانير و دراهم و {يكوى} از ماده {كىّ} و كىّ به معناى چسباندن چيزى داغ به عضو بدن است.

3 _ پيشانى ، پهلو و پشت كنزاندوزان را در دوزخ با طلا ها و نقره هاى گداخته ، داغ خواهند

كرد .

فى نار جهنم فتكوى بها جباههم و جنوبهم و ظهورهم

4 _ سرزنش خداوند از زراندوزان در دوزخ ، همراه با شكنجه كردن آنان به وسيله اندوخته هايشان

هذا ما كنزتم لأنفسكم فذوقوا ما كنتم تكنزون

5 _ طلا ها و نقره هاى گداخته شده در آتش دوزخ ، تجسمى از گنجينه شدن آنها در دنيا توسط كنزاندوزان

الذين يكنزون الذهب و الفضة . .. يوم يحمى عليها ... هذا ما كنزتم لأنفسكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - همزه - 104 - 4 - 3

3 - عيب جويان ، غيبت كنندگان ، سخن چينان ، بدگويان ، تمسخركنندگان مردم و زراندوزان ، در آتش جهنم افكنده خواهند شد .

لينبذنّ فى الحطمة

آيات بعد، بيانگر آن است كه مراد از {حطمة}، آتش جهنم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - همزه - 104 - 6 - 3

3 - خداوند ، مالك و صاحب اختيار آتشى است كه در قيامت ، زراندوزان غيبت كننده و عيب جو را درهم مى شكند .

و ما أدريك ما الحطمة . نار اللّه

{نار اللّه}، خبر است براى ضمير محذوف كه به {الحطمة} برمى گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - همزه - 104 - 8 - 2

2 - آتش جهنم ، جاودان و گرفتارى زراندوزان استهزاگر در آن ، هميشگى است .

إنّها عليهم مؤصدة

ثروتمندان كافر در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 18 - 3

3 - آتش دوزخ ، كيفر زراندوزان كافر

و جمع فأوعى

جاودانان در جهنم

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 81 - 10

10 - ابن ابى عمير مى گويد ، از امام كاظم ( ع ) شنيدم كه مى فرمود : { لايخلّد اللّه فى النار إلا أهل الكفر و الجحود و أهل الضلال و الشرك ;

خداوند غير از كافران، معاندان، گمراهان و مشركان، هيچ كس را مخلّد در آتش نمى گرداند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 167 - 164

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 17 - 10

10 _ مشركان ، اهل دوزخ بوده و در آتش آن جاودانه خواهند ماند .

ما كان للمشركين . .. و فى النار هم خلدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 63 - 5

5 _ منافقان ، مخلد در آتش دوزخند .

من يحادد اللّه و رسوله فان له نار جهنم خلداً فيها

با توجه به اينكه آيات قبل و آيه بعد بيانگر خصلتهاى منافقان است، برداشت فوق استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 68 - 1

1 _ خلود در آتش دوزخ ، وعده خداوند به زنان و مردان منافق و عموم كفرپيشگان

وعد اللّه المنفقين و المنفقت و الكفار نار جهنم خلدين فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 8 - 1

1 _ دوزخ ، جايگاه ابدى مشركان و منكران رستاخيز

إن الذين لايرجون لقاءنا . .. و الذين هم عن ءايتنا غفلون. أولئك مأويهم النار

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 27 - 9

9 _ زشت كرداران ، اهل دوزخ هستند و در آن جاودانه خواهند ماند .

و الذين كسبوا السيئات . .. أولئك أصحب النار هم فيها خلدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 17 - 5

5- كافران جبّار گرفتار در جهنّم ، با وجود ابتلا به انواع عذاب هاى مرگبار ، هيچ گاه نمى ميرند و از عذاب رهايى نمى يابند .

يأتيه الموت من كلّ مكان و ما هو بميت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 29 - 6

6- كافران ، همواره در جهنّم خواهند ماند .

فادخلوا أبوب جهنّم خ_لدين فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 40 - 8

8- خلود كافران در عذاب اخروى

و لا هم ينظرون

برداشت ياد شده بر اين اساس است كه مراد از {لا هم ينظرون} نفى تعلق رحمت و عنايت خداوند به كافران باشد. لازمه چنين نفى مطلقى، رهايى نيافتن كافران از عذاب و جاودانگى آنان در آتش است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 99 - 4

4- خلود مشركان و معبودهايشان در آتش دوزخ

و كلٌّ فيها خ_لدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 22 - 2

2 - دوزخيان هر وقت بر اثر التهاب و غليان آتش ، از قعر دوزخ بالا آورده شوند ، با گرز هاى آهنين دوباره به قعر آن بازگردانده خواهند شد .

و

لهم مق_مع من حديد . كلّما أرادوا أن يخرجوا منها من غمّ أُعيدوا فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 51 - 5

5 - خلود در جهنم ، كيفر مقابله كنندگان با آيات الهى ( قرآن )

و الذين سعوا فى ءاي_تنا معجزين أولئك أصح_ب الجحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 103 - 4

4 - جاودانگى در عذاب دوزخ ، فرجام زيان كاران فاقد عمل صالح و گران وزن

و من خفّت موزينه . .. فى جهنّم خ_لدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 105 - 5

5 - عذاب ابدى دوزخ دامنگير كافران ، پس از اتمام حجت هاى الهى بر آنان

ألم تكن ءاي_تى تتلى عليكم فكنتم بها تكذّبون

آيه ياد شده، بيانگر اين حقيقت است كه خداوند، كافران را بى دليل محكوم به عذاب ابدى دوزخ نكرده; بلكه ابتدا با بيان آيات خود، حجت را بر آنان تمام نموده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 14 - 2

2 _ درخواست تكذيب كنندگان قيامت براى مرگ و هلاكت خويش ، بى نتيجه بوده و آنان براى هميشه در آتش خشمگين جهنم خواهند سوخت .

بل كذّبوا بالساعة . .. لاتدعوا اليوم ثبورًا وحدًا و ادعوا ثبورًا كثيرًا

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه مقصود از {و ادعوا ثبوراً كثيراً} كنايه از اين باشد كه چون درخواست كافران براى مرگ و يا نجات، پذيرفته نمى شود و بايد تا ابد در آتش بسوزند. از اين رو

از روى استهزا به آنان گفته مى شود: بسيار درخواست هلاكت[و يا نجات] كنيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 14 - 6

6 - مجرمان و منكران قيامت ، به عذاب ابدى و پايان ناپذير گرفتار خواهند شد .

و لو ترى إذ المجرمون . .. و ذوقوا عذاب الخلد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 36 - 3

3 - كافران دوزخى ، براى هميشه زنده مانده و نمى ميرند .

لهم نار جهنّم لايقضى عليهم فيموتوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 32 - 9،10،11

9 - جهنم ، جايگاه هميشگى كافران

أليس فى جهنّم مثوًى للك_فرين

{مثوًى} اسم مكان از ماده {ثواء} _ به معناى اقامت توأم با استمرار _ است; يعنى، جايگاه هميشگى و دائمى.

10 - جهنم ، جايگاه هميشگى ستمكارترين انسان ها است .

فمن أظلم ممّن كذب على اللّه . .. أليس فى جهنّم مثوًى للك_فرين

{ال} در {الكافرين} براى جنس و مفيد استغراق است كه شامل همه افراد كافران مى شود; ولى مى توان گفت مصداق بارز و اصلى كفرپيشگان، همان افرادى است كه در صدر آيه از آنان به ستمكارترين انسان ها ياد شده است.

11 - جهنم ، جايگاه هميشگى و مجازات افترازنندگان بر خدا و تكذيب كنندگان قرآن و دين حق

فمن أظلم ممّن كذب على اللّه و كذّب بالصدق . .. أليس فى جهنّم مثوًى للك_فرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 60 - 5

5 - جهنم ، جايگاه هميشگى متكبران

أليس فى

جهنّم مثوًى للمتكبّرين

{مثوًى} (اسم مكان از ماده {ثواء}) به معناى اقامت توأم با استمرار است; يعنى، جايگاه هميشگى و دائمى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 72 - 4،8

4 - كافران ، در دوزخ جاودانه خواهند بود .

خ_لدين فيها

8 - جهنم ، جايگاه هميشگى متكبران

فبئس مثوًى المتكبّرين

{مثوًى} (اسم مكان از ماده {ثواء}) به معناى اقامت توأم با استمرار است; يعنى، جايگاه هميشگى و دائمى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 76 - 4

4 - كافران حق ناپذير و لجوج ، براى هميشه در جهنم خواهند ماند .

ادخلوا أبوب جهنّم خ_لدين فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 28 - 3

3 - آتش دوزخ هميشگى است و دشمنان خدا در آن جاودانه اند .

ذلك جزاء أعداء اللّه النار لهم فيها دار الخلد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 45 - 20

20 - ستم پيشگان ، در عذاب جاودان جهنم ، خواهند ماند .

ألا إنّ الظ_لمين فى عذاب مقيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 46 - 2

2 - جاودانگى ظالمان و گمراهان ، در دوزخ ، نتيجه محروميت آنان از ولايت خدا و تكيه بر ولايت غير او است .

إنّ الظ_لمين فى عذاب مقيم . و ما كان لهم من أولياء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 74 - 1

1 - گناهكاران ، در عذاب جهنم ماندگاراند .

إنّ

المجرمين فى عذاب جهنّم خ_لدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 75 - 1

1 - عذاب دوزخ ، عذابى هميشگى و تخفيف ناپذير ، براى مجرمان

لايفتّر عنهم و هم فيه مبلسون

{تفتير} (مصدر {يفتّر}) به معناى تخفيف و تقليل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 76 - 1

1 - جاودانگى مجرمان در دوزخ ، نتيجه ظلم آنان به خودشان

و ما ظلمن_هم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 35 - 5

5 - محكوميت ابدى كافران مستكبر به عذاب هميشگى دوزخ ، نتيجه حق ستيزى ودنيا محورى آنان

اتّخذتم ءاي_ت اللّه هزوًا و غرّتكم الحيوة الدنيا فاليوم لايخرجون منها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 15 - 3

3 - آتش دوزخ ، اقامتگاه دائمى كافران و منافقان

مأويكم النار

{مأوى} به معناى مسكن مى باشد. جمله اسميه بيانگر دوام و ثبات است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 19 - 12

12 - دوزخ ، جايگاه ابدى كافران و تكذيب گران بوده و آنان هرگز از آن رهايى نخواهند يافت .

أُول_ئك أصح_ب الجحيم

{صاحب} (مفرد {أصحاب}) به معناى يار و ملازم است. بنابراين {أصحاب الجحيم}; يعنى، كسانى كه با دوزخ يار و ملازم بوده و هرگز از آن جدا نخواهند شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 17 - 6

6 - منافقان ، در آتش دوزخ جاودان خواهند ماند .

هم فيها خ_لدون

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 17 - 1،3،5

1 - شيطان و پيروان كافر او ، داراى فرجامى همگون و هر دو مخلد در آتش

فكان ع_قبتهما أنّهما فى النار خ_لدَين فيها

3 - كافران و منافقان همراز ايشان ، داراى فرجامى همگون در آتش دوزخ

فكان عقبتهما أنّهما فى النار خ_لدَين فيها

از تشبيه كافران و منافقان به شيطان و پيراون او در آيه قبل، برداشت ياد شده از اين آيه استفاده مى شود.

5 - خلود در آتش ، جزاى ستمكاران و ظالمان

أنّهما فى النار خ_لدَين فيها و ذلك جزؤا الظ_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 10 - 4

4 - كافران تكذيب گر آيات الهى ، به صورت دائمى و جاودانه در دوزخ جاى دارند .

و الذين كفروا . .. أصح_ب النار خ_لدين فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 23 - 7

7 - عذاب آتش براى عصيان گران خدا و رسول او ، دائمى و ابدى است .

و من يعص اللّه و رسوله فإنّ له نار جهنّم خ_لدين فيها أبدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 22 - 2

2 - گريز از جهنم ، براى طغيان گران امكان پذير نيست .

إنّ جهنّم كانت مرصادًا . للطّ_غين

{للطاغين} ممكن است به {مآب} تعلق داشته باشد و نيز مى تواند متعلق به {مرصاداً} باشد. در صورت دوم مفاد آيه شريفه چنين مى شود: جهنم براى طغيان گران مثل كمين است كه رهايى از آن ممكن نيست. در اين صورت

{مآباً} نيز متعلقى نظير {للطاغين} داشته كه به دليل وجود قرينه، ذكر آن ضرورت نداشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انفطار - 82 - 14 - 5

5 - گرفتارى فاسقان كافر در آتش دوزخ ، هميشگى است .

و إنّ الفجّار لفى جحيم

جمله اسميه، بر ثبوت دلالت دارد و در اين آيه ممكن است به قرينه مقابله با {إنّ الأبرار لفى نعيم} _ كه استقرار مجازى در آن حاكى از خلود بود _ بر خلود نيز دلالت كند. مراد از {فجّار} _ به قرينه {بل تكذّبون بالدين} _ فاسقانى است كه منكر معاد و كافرند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 13 - 4،5

4 - باقى ماندن جهنميان ، در حالتى كه نه مرگ است و نه زندگى ناميده مى شود ، از سوختن در آتش براى آنان دشوارتر است .

ثمّ لايموت فيها و لايحيى

حرف {ثمّ}، براى تراخى رتبى است و بيان مى كند كه آنچه بعد از آن آمده، در مقايسه با قبل از آن قابل توجّه تر است.

5 - آتش دوزخ ، عذابى جاودانه است و اهل شقاوت در آن مخلّداند .

ثمّ لايموت فيها و لايحيى

مراد از {لايحيى}، نفى حيات مطلوب است كه نجات از آتش، مصداق بارز آن مى باشد. در اين صورت قيد {فيها}، اختصاص به {لايموت} خواهد داشت. بنابراين دوزخيان، نه در آتش مى ميرند و نه از آن بيرون مى آيند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 4 - 2

2 - خلود دوزخيان در آتش جهنم

تصلى نارًا

فعل {تصلى} از

ريشه {صَلاة} به معناى ملازم و همراه بودن است. (لسان العرب به نقل از زجاج)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 15 - 4

4 - امكان خلودِ همه شقاوتمندان در آتش جهنم *

لايصليها إلاّ الأشقى

تقابل {أشقى} و {أتقى} مى تواند، قرينه بر حصر اضافى باشد; يعنى، اگر گفته مى شود كه تنها {شقى ترين مردم} در آتش جاودان است، مراد نفى خلود از ديگر شقاوتمندان نيست; بلكه تنها از فرد {أتقى} نفى خلود شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 16 - 2

2 - تكذيب كنندگان هدايت ها و انذار هاى الهى و اعراض كنندگان از آن ، در آتش جهنم مخلداند .

فأنذرتكم نارًا تلظّى . لايصليها إلاّ ... الذى كذّب و تولّى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 6 - 6

6 - عذاب جهنم براى كافران ، جاودانه و پايان ناپذير است .

فى نار جهنّم خ_لدين فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - همزه - 104 - 8 - 2

2 - آتش جهنم ، جاودان و گرفتارى زراندوزان استهزاگر در آن ، هميشگى است .

إنّها عليهم مؤصدة

جاودانگى آتش جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 39 - 3

3 - دوزخ و آتش آن دائمى و هميشگى است .

هم فيها خلدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 107 - 2

2_ جهنم و آتش آن ، هميشگى و پايدار است

.

خ_لدين فيها مادامت السم_وت و الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 5 - 13

13_ سراى آخرت ، پايان ناپذير است و دوزخ و آتش آن جاويدان است .

هم فيها خ_لدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 97 - 11

11- آتش دوزخ ، آتشى خاموش نشدنى و داراى نوسان و همواره فروزان است .

كلّما خبت زدن_هم سعيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 28 - 3

3 - آتش دوزخ هميشگى است و دشمنان خدا در آن جاودانه اند .

ذلك جزاء أعداء اللّه النار لهم فيها دار الخلد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انفطار - 82 - 16 - 3

3 - عذاب و آتش دوزخ ، جاودانه است .

و ما هم عنها بغائبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 13 - 5

5 - آتش دوزخ ، عذابى جاودانه است و اهل شقاوت در آن مخلّداند .

ثمّ لايموت فيها و لايحيى

مراد از {لايحيى}، نفى حيات مطلوب است كه نجات از آتش، مصداق بارز آن مى باشد. در اين صورت قيد {فيها}، اختصاص به {لايموت} خواهد داشت. بنابراين دوزخيان، نه در آتش مى ميرند و نه از آن بيرون مى آيند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 14 - 1

1 - آتش جهنم ، همواره شعلهور است و زبانه مى كشد .

نارًا تلظّى

{تلظّى} (كه در اصل {تتلظّى} بوده است); يعنى، زبانه كشيده و

برافروخته مى شود. مضارع در صورتى كه حال قرار گيرد، بر تكرار دلالت مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - همزه - 104 - 6 - 5

5 - آتش جهنم ، همواره برافروخته شده و شعله هاى تازه پيدا مى كند .

الموقدة

{ايقاد} (مصدر {موقدة}) يا از {وَقَدْ} (آتش و بر افروخته شدن آن) و يا از {وَقود} (هيزم ويژه آتش)، گرفته شده است. توصيف آتش جهنم به {موقدة} _ با آن كه آتش از افروخته شدن و افروزنده انفكاك ندارد _ اشاره به حدوث پياپى اين وصف دارد; به گونه اى كه نه تنها هرگز خاموش نمى شود; بلكه همواره شعله هاى جديد دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - همزه - 104 - 8 - 2

2 - آتش جهنم ، جاودان و گرفتارى زراندوزان استهزاگر در آن ، هميشگى است .

إنّها عليهم مؤصدة

جاودانگى ابو لهب در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مسد - 111 - 3 - 1

1 - ابولهب در آخرت ، به آتش گرفتار شده و در آن باقى خواهد ماند .

سيصلى نارًا

{صلى النار}; يعنى، به سختى گرفتار حرارت آتش شد (قاموس). {صلاة} (ريشه {يصلى} در نظر زجّاج) در اصل بر ملازمت دلالت دارد (لسان العرب). بنابراين {يصلى النار}، بيانگر خلود است.

جاودانگى جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 39 - 3

3 - دوزخ و آتش آن دائمى و هميشگى است .

هم فيها خلدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2

- 81 - 9

9 - دوزخ جايگاهى است ابدى و هميشگى .

هم فيها خلدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 169 - 8،9

8 _ جهنم ، ابدى و هميشگى است .

الا طريق جهنم خلدين فيها ابداً

9 _ جاودانه ساختن دوزخ و دوزخيان ، امرى سهل و آسان براى خداوند

الا طريق جهنم خلدين فيها ابداً و كان ذلك على اللّه يسيراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 36 - 3

3 _ آتش دوزخ ابدى است و تكذيب كنندگان آيات الهى در آن جاودان هستند.

أولئك أصحب النار هم فيها خلدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 68 - 7،8

7 _ عذاب جاودان جهنم ، مجازاتى بس سنگين و كافى براى منافقان و كافران

نار جهنم خلدين فيها هى حسبهم

8 _ عذاب جاودان جهنم تنها مجازات كافى براى منافقان و كافران و برابر با گناه كفر و نفاق آنان

وعد اللّه المنفقين . .. و الكفار نار جهنم خلدين فيها هى حسبهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 107 - 2

2_ جهنم و آتش آن ، هميشگى و پايدار است .

خ_لدين فيها مادامت السم_وت و الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 5 - 13

13_ سراى آخرت ، پايان ناپذير است و دوزخ و آتش آن جاويدان است .

هم فيها خ_لدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 29 - 7

7- جهنّم ،

جايگاهى ابدى و جاودانه

جهنّم خ_لدين فيها

وقتى كه جهنّميان به عنوان مظروف همواره در جهنّم مى مانند، مستلزم آن است كه خود جهنّم به عنوان ظرف ابدى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 65 - 3

3 - جهنم ، جاودانه است .

سعيرًا . خ_لدين فيها

چون {سعيراً} ظرف براى {الكافرين} خواهد بود و كافران، در آن مخلّد خواهند بود، به دست مى آيد كه خود {سعير} هم جاودانه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 8 - 23

23 - بهره هاى دنيايى تحت لواى كفر و ناسپاسى خدا ، در مقايسه با عذاب دايمى دوزخ بسى اندك و ناپايدار است .

قل تمتّع بكفرك قليلاً إنّك من أصح_ب النار

جمله {إن_ّك من أصحاب النار} براى تعليل و بيان چرايى ناچيز بودن و ناپايدارى بهره دنيايى شرك و ناسپاسى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 77 - 10

10 - مرگ و فنا ، در دوزخ راه ندارد .

ليقض علينا ربّك . .. إنّكم م_كثون

جاودانگى در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 39 - 2

2 - كفر پيشگان و تكذيب كنندگان آيات الهى ، براى هميشه در دوزخ خواهند بود .

أولئك أصحب النار هم فيها خلدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 167 - 13

13 - مشركان ( سران آنان و پيروانشان ) در قيامت به آتش دوزخ گرفتار شده و در آن ماندگار خواهند بود .

و

ما هم بخرجين من النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 217 - 32،33

32 _ كسى كه مُرتدّ بميرد ، هميشه در عذاب دوزخ است .

و من يرتدد منكم عن دينه فيمت . .. و اولئك اصحاب النار هم فيها خالدون

33 _ كفر و ارتداد ، موجب خُلود در جهنّم و حَبط عمل در دنيا و آخرت

و من يرتدد منكم عن دينه فيمت و هو كافر فاولئك حبطت اعمالهم . .. و اولئك اصحاب ال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 258 - 8

8 _ نمرود ، نمونه اى از منحرفان راه رشد ، محرومان از ولايت الهى ، روندگان از نور به ظلمت و جاودان در آتش

قد تبيّن الرّشد . .. اللّه ولىّ الّذين ... الم تر الى الّذى حاجّ ابرهيم

خداوند پس از بيان ايمان و كفر (ولايت {اللّه} و {طاغوت} در آيات پيشين) براى نشان دادن نمونه خارجى، داستان ابراهيم (ع) و نمرود را بيان كرده كه ابراهيم (ع) نمونه اى از ايمان و نمرود، نمونه اى از كفر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 275 - 16،17

16 _ بازگشت به رباخوارى پس از آگاهى از حرمت آن ، موجب جاودانگى در آتش

فمن جاءه موعظة . .. و من عاد فاولئك اصحاب النّار هم فيها خالدون

جمله {فمن جاءه موعظة} به اين معناست كه حكم الهى به او ابلاغ شود; يعنى پس از بيان حكم، به آن آگاهى يابد. گفتنى است جمله {و من عاد} در برداشت فوق، بازگشت

به رباخوارى تفسير شده است.

17 _ اعتقاد به همگونى بيع و ربا پس از بيان ربا و حكم آن ، موجب جاودانگى در آتش

قالوا انّما البيع . .. و من عاد فاولئك اصحاب النّار هم فيها خالدون

در برداشت فوق متعلق {عاد}، پندار غلط همسانى بيع و ربا گرفته شده است، بنابراين جمله {و من عاد . .. } به اين معناست: اگر كسى پس از بيان حكم الهى درباره ربا، همچنان بر اين پندار باشد كه بيع همانند رباست در آتش مخلّد خواهد بود. چون وى در حقيقت كافر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 24 - 3،9

3 _ احساس مصونيّت از خلود در آتش دوزخ ، عامل فريب و گمراهى اهل كتاب

ثمّ يتولّى فريق . .. ذلك بانّهم قالوا لن تمسّنا النار ... و غرّهم

9 _ اعتقاد به مصونيّت از خلود در عذاب ، دروغى كه اهل كتاب ، آن را ساخته و خود را فريب دادند .

و غرّهم فى دينهم ما كانوا يفترون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 116 - 10،11

10 _ كافران ، مُلازمان آتش دوزخ و جاودان در آن

انّ الّذين كفروا . .. و اولئك اصحاب النار هم فيها خالدون

11 _ كفر ، موجب جاودانگى در آتش دوزخ

انّ الّذين كفروا . .. و اولئك اصحاب النار هم فيها خالدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 14 - 1،4،6،10

1 _ نافرمانى خدا و رسول ( ص ) و تجاوز از حدود الهى ، عامل

دخول و جاودانگى در آتش جهنّم

و من يعص اللّه و رسوله و يتعدّ حدوده يدخله ناراً

4 _ عمل نكردن به احكام ارث ، نافرمانى خدا و رسول ( ص ) و موجب جاودانگى در آتش جهنّم است .

تلك حدود اللّه . .. و من يعص اللّه و رسوله و يتعدّ حدوده يدخله ناراً خالداً فيها

6 _ نافرمانى مستمر و تجاوز دايمى از حدود الهى ، موجب جاودانگى در آتش

و من يعص اللّه . .. و يتعدّ حدوده يدخله ناراً خالداً فيها

10 _ نافرمانى خدا و رسول ( ص ) و تجاوز از حدود ، آنگاه كه از روى سركشى باشد ، موجب خلود در آتش است . *

و من يعص اللّه و رسوله . .. و له عذاب مهين

كلمه {مهين} به معناى خواركننده است و چون عذابهاى الهى متناسب با گناه آدمى است، بنابراين مراد از عصيان، نافرمانى از سر طغيان و سركشى مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 30 - 10

10 _ حضور جاودانه در آتش دوزخ ، پيامد و مجازات خودكشى

فسوف نُصليه ناراً

امام صادق (ع): من قتل نفسه متعمداً فهو فى نار جهنّم خالداً فيها قال اللّه تعالى: {و لا تقتلوا انفسكم . .. فسوف نصليه ناراً}.

_______________________________

من لا يحضره الفقيه، ج 3، ص 374، ح 23، ب 179 ; تفسير برهان، ج 1، ص 364، ح 12.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 93 - 1

1 _ خلود در جهنّم ، غضب و لعنت الهى ، كيفر كشتن مؤمن از روى عمد

و من يقتل مؤمنا

متعمّداً فجزاؤه جهنّم خالداً فيها و غضب اللّه عليه و لعنه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 121 - 5

5 _ هيچ راه نجات و گريزى از جهنم ، پس از ورود به آن نيست .

أولئك ماويهم جهنم و لايجدون عنها محيصاً

جمله {لايجدون . ..} مى تواند بيان و توصيف اهل جهنم پس از ورود به آن باشد. كلمه {محيص}، اسم مكان و به معناى گريزگاه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 169 - 5،6،7

5 _ كفر و ظلم گروهى از اهل كتاب ، موجب خلود آنها در جهنم

إنّ الذين كفروا و ظلموا . .. و لاليهديهم طريقاً. الا طريق جهنم خلدين فيها

با توجه به آيات قبل مصداق مورد نظر از آيه كافران اهل كتاب مى باشند.

6 _ كفر به قرآن و انكار رسالت پيامبر ( ص ) و بازدارى مردمان از پيوستن به اسلام ، مايه خلود در جهنم

إنّ الذين كفروا و ظلموا . .. خلدين فيها ابداً

7 _ جاودانگى در جهنم ، كيفر كافران ستمگر

إنّ الذين كفروا و ظلموا . .. خلدين فيها ابداً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 128 - 20

20 _ جايگاه ابدى جنيان اغواگر (شيطانها) و انسانهاى پيرو ايشان آتش دوزخ است.

قال النار مثويكم خلدين فيها

{مثوى} اسم مكان و به معنى جايگاه و محل استقرار است. (راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 36 - 3

3 _ آتش دوزخ ابدى است و تكذيب كنندگان آيات الهى

در آن جاودان هستند.

أولئك أصحب النار هم فيها خلدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 63 - 9

9 _ رسوايى بزرگ و ذلت واقعى ، در مخلد شدن انسان در آتش دوزخ است .

فان له نار جهنم خلداً فيها ذلك الخزى العظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 68 - 1،13

1 _ خلود در آتش دوزخ ، وعده خداوند به زنان و مردان منافق و عموم كفرپيشگان

وعد اللّه المنفقين و المنفقت و الكفار نار جهنم خلدين فيها

13 _ خلود در آتش جهنم ، موجب عادت كردن دوزخيان يا كاسته شدن از رنج و عذاب نيست . *

نار جهنم خلدين فيها هى حسبهم . .. و لهم عذاب مقيم

تكرار {و لهم عذاب مقيم} پس از {نار جهنم} ممكن است در جهت دفع اين توهّم باشد كه دوزخيان در اثر خلود، بدان انس مى گيرند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 107 - 1،5،11

1_ آتش دوزخ ، جايگاه ابدى تيره بختان صحنه قيامت است .

خ_لدين فيها مادامت السم_وت و الأرض

عبارت {مادامت السماوات و الأرض} (تا آن زمان كه آسمانها و زمين وجود دارد) كنايه از دوام و هميشگى است و تأكيد براى خلودى مى باشد كه از {خالدين} استفاده مى شود.

5_ خلود و عدم خلود جهنميان در دوزخ ، بسته به مشيت الهى است .

خ_لدين فيها . .. إلاّ ما شاء ربك

11_ اخبار خداوند به خلود جهنميان در دوزخ ، نمى تواند مانع او بر موقت قرار دادن آن باشد .

خ_لدين فيها .

.. إلاّ ما شاء ربك إن ربك فعال لما يريد

جمله {إن ربك . ..} تعليل براى حقايقى است كه از آيه مورد بحث استفاده مى شود; يعنى، چون حاكميت او مطلق است و چيزى نمى تواند مانع نفوذ اراده او شود; اگر خواست دوزخيان براى هميشه در آتش بمانند، چنين خواهد شد و اگر خواست همه و يا برخى از آنان را نجات دهد، چنين خواهد كرد و حتى اگر وعده و وعيدى را كه بر خلود داده، بخواهد عمل نكند، چيزى مانع و رادع او نخواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 113 - 17

17_ { عن أبى عبدالله ( ع ) [ فى قوله تعالى ] { و لاتركنوا إلى الذين ظلموا فتمسكم النار } قال : أما انه لم يجعلها خلوداً و ل_كن تمسكم النار فلاتركنوا إليهم ;

از امام صادق(ع) [درباره سخن خداوند ]{ولاتركنوا. ..} روايت شده است كه فرمود: آگاه باشيد خداوند[سزاى تمايل و اطمينان به ستمگران ]را آتش دائمى قرار نداد، ولى آتش به شما مى رسد. بنابراين از تمايل و اطمينان به ظالمان پرهيز كنيد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 29 - 8

8- كفر ، عامل گرفتار شدن به عذاب ابدى جهنّم

الك_فرين . .. فادخلوا أبوب جهنّم خ_لدين فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 39 - 14

14- { عن رسول اللّه ( ص ) : إذا دخل أهل الجنّة الجنّة و أهل النار النار . . . يقال : يا أهل الجنّة

خلود فلاموت و يا أهل النار خلود فلاموت ثمّ قرأ رسول اللّه ( ص ) : { و أنذرهم يوم الحسرة إذ قضى الأمر و هم فى غفلة } و أشار بيده و قال : أهل الدنيا فى غفلة ;

از رسول خدا(ص) روايت شده: آن گاه كه بهشتيان به بهشت و جهنميان به جهنم درآيند . .. گفته مى شود: اى اهل بهشت! (اين جا) جاودانگى است و مرگ نيست و اى اهل آتش! (اين جا) جاودانگى است و مرگ نيست، سپس رسول خدا(ص) اين آيه را خواند {و أنذرهم يوم الحسرة إذ قضى الأمر و هم فى غفلة} (آن گاه حضرت) با دست خود اشاره كرد و فرمود: اهل دنيا در غفلت اند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 74 - 10

10 - جاودانگى عذاب جهنم و نبود مرگ در آن ، دليل پاينده تر بودن عذاب كافران از شكنجه و آزارى است كه آنان بر مؤمنان روا مى داشتند .

واللّه خير و أبقى . إنّه من يأت ... لايموت فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 99 - 5

5- شرك ، گناهى بزرگ و مستوجب خلود در آتش جهنم است .

إنّكم و ما تعبدون من دون اللّه حصب جهنّم . .. و كلٌّ فيها خ_لدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 22 - 1

1 - اهل دوزخ ، هرگز از آن خارج نخواهند شد .

كلّما أرادوا أن يخرجوا منها من غمّ أُعيدوا فيها

{إرادة} (مصدر {أرادوا}) در اين جا كنايه

از نزديك شدن است. ضميرهاى {منها} و {فيها} به {نار} بازمى گردد. {غم} نيز مصدر و به معناى ستر و پوشيدن است كه مضاف اليه آن حذف شده و تقديرش {غمها} مى باشد. {من غمها} نيز در اين جا بدل اشتمال از ضمير {منها} است; يعنى، دوزخيان هر وقت كه بخواهند از پوشش آتش خارج شوند، به آن بازگردانده خواهند شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 20 - 6

6 - عذاب فاسقان ، پايان ناپذير و غيرقابل گريز است .

كلّما أرادوا أن يخرجوا منها أُعيدوا فيها

عبارت {كلّما أرادوا أن يخرجوا منها} مى تواند كنايه از پايان ناپذيرى و خلود در آتش باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 65 - 1

1 - كفرپيشگان ، همواره در آتش جهنم باقى خواهند ماند .

الك_فرين و أعدّ لهم سعيرًا . خ_لدين فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 36 - 6،7

6 - عذاب دائمى و بى تخفيف ، كيفر تمامى كافران حق ناپذير

كذلك نجزى كلّ كفور

{كفور} صيغه مبالغه از ماده {كفر} و يا {كفران} مى باشد. برداشت ياد شده مبتنى بر احتمال نخست است.

7 - عذاب دائمى و بى تخفيف ، كيفر ناسپاسان نعمت هاى الهى

كذلك نجزى كلّ كفور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 64 - 2

2 - دوزخيان ، هرگز از آتش دوزخ جدا نشده و پيوسته در آن خواهند سوخت .

اصلوها اليوم

{صلا} در اصل به معناى لزوم است. ازاين رو {اصلوها} به

معناى {الزموها} (بايد ملازم و هم راه عذاب دوزخ باشيد) خواهد بود (لسان العرب و مجمع البيان).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 59 - 4

4 - { عن أبى جعفر ( ع ) قال : إذا دخل أهل الجنّة الجنّة و أهل النار النار . . . يقال : خلود فلا موت أبداً . فيقول أهل الجنّة : { أفما نحن بميّتين . إلاّ موتتنا الأُولى . . . } ;

از امام باقر(ع) روايت شده كه فرمود: هنگامى كه بهشتيان به بهشت و دوزخيان به دوزخ وارد مى شوند. .. گفته مى شود: اين جا جاودانگى است و هرگز مرگى نيست پس اهل بهشت مى گويند: {أفما نحن بميّتين...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 40 - 5

5 - كفر و حق ستيزى ، موجب عذاب ذلت بار دنيايى و عذاب فراگير و دائمى دوزخ

من يأتيه عذاب يخزيه و يحلّ عليه عذاب مقيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 47 - 3

3 - دوزخيان ، در عين سوختن دائمى در آتش ، حيات داشته و بر تكلم كردن تواناهستند .

و إذ يتحاجّون فى النار فيقول الضعف_ؤا للذين استكبروا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 15 - 23

23- فانى نشدن كالبد دوزخيان و نمردن آنان ، با وجود شكنجه ها و قطعه قطعه شدن

خ_لد فى النار . .. فقطّع أمعاءهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70

- 16 - 3

3 - دوزخيان ، در عين سوختن و جدا شدن اندامشان ، هرگز نمى ميرند .

نزّاعة للشوى

تصريح به اين كه اندام ها و يا پوست سرها سوخته و جدا مى شود; مى تواند گوياى مطلب ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 16 - 5

5 - خلود دوزخيان در جهنّم

لصالوا الجحيم

{صَلى}; يعنى، ملازم و همراه شد. (لسان العرب به نقل از زجاج)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 2 - 4

4 - خلود دوزخيان در آتش جهنم

تصلى نارًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 15 - 3

3 - خلود در آتش جهنم ، ويژه كسانى است كه در بالاترين مرحله شقاوت اند .

لايصليها إلاّ الأشقى

{صَلى}; يعنى، ملازم و همراه شد (لسان العرب، از قول زجاج) و ملازمت با آتش به جاودانگى در آن است. حصر موجود در آيه مربوط به ملازمت است; يعنى، جاودانگى در آتش، مخصوص كسانى است كه در آيه بعد اهل تكذيب و اعراض معرفى شده اند و در بدترين نوع شقاوت به سر مى برند.

جاودانگى شقاوتمندان در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 13 - 5

5 - آتش دوزخ ، عذابى جاودانه است و اهل شقاوت در آن مخلّداند .

ثمّ لايموت فيها و لايحيى

مراد از {لايحيى}، نفى حيات مطلوب است كه نجات از آتش، مصداق بارز آن مى باشد. در اين صورت قيد {فيها}، اختصاص به {لايموت} خواهد داشت. بنابراين دوزخيان، نه

در آتش مى ميرند و نه از آن بيرون مى آيند.

جاودانگى عذاب جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 74 - 8

8 - عذاب دوزخ جاودان است و كافران در آن مخلد خواهد بود .

لايموت فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 45 - 21

21 - عذاب دوزخ ، هميشگى و دائمى است .

عذاب مقيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انفطار - 82 - 16 - 3

3 - عذاب و آتش دوزخ ، جاودانه است .

و ما هم عنها بغائبين

جاودانگى عذابهاى جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 65 - 2،3،4،5

2 _ عذاب جهنم ، پيوسته و گريزناپذير است .

إنّ عذابها كان غرامًا

{غرام} به معناى عذاب، شرّ دائم و بلاى گريزناپذير است (لسان العرب).

3 _ پيوستگى و گريزناپذيرى عذاب جهنم ، سبب دست به دعا برداشتن و تضرع بندگان خالص خدا براى رهايى از آن عذاب

و الذين يقولون ربّنا اصرف عنّا عذاب جهنّم إنّ عذابهاكان غرمًا

جمله {إنّ عذابها. ..} در مقام تعليل براى جمله قبل است; يعنى، به اين سبب بندگان خدا از پروردگار خواستار رهايى از عذاب دوزخ اند كه چون آن عذاب دائمى و گريزناپذير است.

4 _ پيوستگى و گريزناپذيرى عذاب جهنم ، موجب هراسناكى و اضطراب شديد بندگان خالص خدا از سرنوشت اخروى شان

إنّ عذابهاكان غرامًا

درخواست رهايى از عذاب و تعليل آن به اين كه آن عذاب دائمى و گريزناپذير است، برداشت فوق را مى رساند.

5 _ پيوستگى و گريزناپذيرى عذاب

جهنم ، مقتضى ترس ، اضطراب ، تضرع و دعا كردن به درگاه الهى براى رهايى از آن

ربّنا اصرف عنّا عذاب جهنّم إنّ عذابهاكان غرامًا

جاودانگى كافران در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 74 - 8

8 - عذاب دوزخ جاودان است و كافران در آن مخلد خواهد بود .

لايموت فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 35 - 5

5 - محكوميت ابدى كافران مستكبر به عذاب هميشگى دوزخ ، نتيجه حق ستيزى ودنيا محورى آنان

اتّخذتم ءاي_ت اللّه هزوًا و غرّتكم الحيوة الدنيا فاليوم لايخرجون منها

جايگاه جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكاثر - 102 - 6 - 3

3 - دوزخ ، مكانى سوزان و داراى آتشى شعلهور و متراكم

لترونّ الجحيم

{جحيم}، به معناى آتشى است كه سخت شعلهور بوده و زبانه كشد. هم چنين بر هر آتش متراكم و يا افروخته در گودال هاى عميق و هر مكان پرحرارت اطلاق مى گردد. (قاموس)

جايگاه سعير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 97 - 13

13- { على بن الحسين ( ع ) قال : إن فى حهنّم وادياً يقال له : سعير ، إذا خبت حهنّم فتح سعيرها و هو قوله : { كلّما خبت زدناهم سعيراً } ;

امام سجاد فرمود: همانا در حهنّم واديى وجود دارد كه به آن {سعير} گفته مى شود و آن گاه كه آتش حهنّم فروكش كند، سعير حهنّم گشوده گردد و آن سخن خداوند است كه مى فرمايد: كلّما

خبت زدناهم سعيراً}.

جايگاه نگهبانان جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 77 - 2

2 - جايگاه دوزخيان ، دور از محل استقرار نگهبانان دوزخ

و نادوا

كاربرد واژه {ندا} به جاى {قول}، مى تواند اشاره به اين نكته باشد كه دوزخيان با فاصله بسيار تقاضاى وساطت مالك دوزخ را دارند.

جحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 91 - 3

3 - جحيم ، از نام هاى دوزخ

و برّزت الجحيم للغاوين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 23 - 7

7 - جحيم ، از نام هاى دوزخ

صرط الجحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 55 - 5

5 - عذاب دوزخ از هر سوى منكران قيامت را فرا خواهد گرفت .

فرءاه فى سواء الجحيم

برداشت ياد شده از قرار داشتن كافران در وسط دوزخ _ و نه در حاشيه آن _ به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 64 - 3

3 - { جحيم } ، از نام هاى جهنم

الجحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 68 - 5

5 - { جحيم } از نام هاى جهنم

الجحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 71 - 24

24 - { عن أميرالمؤمنين ( ع ) إنّ جهنم لها سبعة أبواب ، أطباق بعضها فوق بعض . . . و وضع النيران بعضها

فوق بعض فأسفلها جهنّم ، و فوقها لظى و فوقها الحطمة فوقها سقر ، و فوقها الجحيم و فوقها السعير و فوقها الهاوية ;

از اميرالمؤمنين(ع) روايت شده است: جهنم هفت در ورودى دارد كه آنها به صورت طبقاتى بر يكديگر قرار گرفته اند. .. و آتش ها بعضى بر بالاى بعضى ديگر قرار دارد كه طبقه زيرين آن جهنم است و طبقات بالاتر آن [به ترتيب] لظى، حطمه، سقر، جحيم، سعير و هاويه مى باشد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 18 - 8

8 - { جحيم } ، از نام هاى دوزخ

و وقيهم ربّهم عذاب الجحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 94 - 4

4 - { جحيم } از نام هاى دوزخ

و تصلية جحيم

برخى از مفسران، {جحيم} را عَلَم براى دوزخ دانسته اند. برداشت بالا مبتنى بر اين احتمال است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 19 - 13

13 - { جحيم } ، از نام هاى دوزخ

أُول_ئك أصح_ب الجحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 31 - 3

3 - { جحيم } ، از نام هاى دوزخ

ثمّ الجحيم

جسمانى بودن جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 17 - 4

4- جهنّم ، جسمانى است و جهات مختلف دارد .

و يأتيه الموت من كلّ مكان

جسمانيت عذاب جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 55

- 2

2 - حضور جهنميان در جهنم ، جسمانى است .

يغشي_هم العذاب من فوقهم و من تحت أرجلهم

جنيان حق ناپذير در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 15 - 4

4 - ظالمان و حق ناپذيران جن ، همچون انسان ها ، به عذاب دوزخ گرفتار خواهند شد .

و أمّا الق_سطون فكانوا لجهنّم حطبًا

جنيان در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 13 - 5،6،14

5 - وعده خداوند به انباشتن دوزخ از مجرمان جِنّى و اِنْسى ، وعده اى حق و تخلف ناپذير است .

و ل_كن حقّ القول منّى لأملأنّ جهنّم من الجِنّة و الناس أجمعين

6 - سوگند خداوند به انباشتن جهنم از مجرمان جنّى و انسى

و ل_كن حقّ القول منّى لأملأنّ جهنّم من الجِنّة و الناس

لام در {لأملأنّ} براى قسم است و حكايت ازآن دارد كه {القول} در فراز قبلى، سوگند است.

14 - همه مجرمان جنّى و انسى ، در جهنم گرد مى آيند .

لأملأنّ جهنّم من الجِنّة و الناس أجمعين

قيد {أجمعين} به قرينه اين كه كسانى وجود دارند كه به جهنم نخواهد رفت، عموم افرادى نيست، بلكه مفيد عموم در نوع است. لازم به ذكر است كه {ال} در {الجِنّة} و {الناس} عهد بوده و اشاره به افرادى خاص _ كه همانا مجرمان اند _ دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 179 - 1

1 _ جهنم ، فرجام بسيارى از انسان ها و جنيان

و لقد ذرأنا لجهنم كثيراً من الجن و الإنس

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 119 - 7،8،10

7_ خداوند ، دوزخ را از جنيان و انسان ها پر خواهد كرد .

لأملأنّ جهنم من الجنة والناس أجمعين

8_ پر كردن جهنم از انسان ها و جنيان ، حقيقتى كه خداوند از پيش بيان داشته بود .

تمت كلمة ربك لأملأنّ جهنم من الجنة والناس

{تمت}; يعنى، به طور كامل و بدون هيچ نقصى تحقق يافت. مفسران برآنند كه مقصود از {كلمة ربك} _ كه با جمله {لأملأنّ ...} تفسير شده است _ همان سخنى است كه خداوند در داستان آدم و ابليس فرمود: {فالحق والحق أقول. لأملأنّ جهنم منك و ممن تبعك منهم أجمعين}; حق اين است _ و من جز حق نمى گويم _ كه جهنم را از تو و از همه كسانى كه از تو پيروى مى كنند پر خواهم كرد. سوره ص، آيه 84 و 85}.

10_ دوزخى شدن جن و انس به سبب اختلاف در دين ، گواه راستى و درستى سخن خداوند ( جهنم را از جن و انس پر خواهم كرد ) است .

و لايزالون مختلفين . .. و تمت كلمة ربك لأملأنّ جهنم

سخن از تحقق يافتن فرموده خداوند (تمت كلمة ربك . ..) پس از بيان اختلافهاى مردم و پوشيده شدن حق بر آنان، گوياى اين نكته است كه: همان اختلافها _ كه مخفى ماندن حق را در پى داشت _ موجب دوزخى شدن انسانها و جنيان شده و حقانيت كلمه خدا (لأملأنّ ...) را به طور كامل محقق ساخت.

جنيان ظالم در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 -

15 - 4

4 - ظالمان و حق ناپذيران جن ، همچون انسان ها ، به عذاب دوزخ گرفتار خواهند شد .

و أمّا الق_سطون فكانوا لجهنّم حطبًا

جنيان كافر در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 119 - 6

6_ انسانهايى كه به خدا و پيامبرانش كافر شوند و نيز جنيان كفرپيشه ، به آتش دوزخ درخواهند افتاد .

لأملأنّ جهنم من الجنة والناس أجمعين

چون بحث در آيات گذشته درباره فساد و صلاح امتها بود و مصداق بارز و مورد نظر براى صلاح و فساد _ به قرينه آيات پيشين و نيز آيه 121 _ توحيد، شرك، ايمان و كفر است، مقصود از {الجنة} و {الناس} كافران و مشركان جنى و انسى است. بر اين اساس كلمه {أجمعين} تأكيد بر عمومى است كه از كلمه {الجنة} و {الناس} فهميده مى شود.

چركابه جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 57 - 1،2

1 - آب داغ و خونابه چركين ، نوشابه و غذاى طاغيان در دوزخ

إنّ للط_غين . .. ه_ذا فليذوقوه حميم و غسّاق

{حميم} به معناى آب داغ و جوشان است و {غسّاق} در نظر برخى از اهل لغت، به معناى چرك و خون اهل دوزخ است (لسان العرب). در نگاه برخى ديگر مقصود از آن مايعى است كه از پوست اهل دوزخ خارج مى شود (مفردات راغب).

2 - آب داغ و خونابه چركين ، نوشابه و غذاى دوزخيان

ه_ذا فليذوقوه حميم و غسّاق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 58 - 1

1 - انواع

نوشيدنى ها و غذا هاى ديگرى مشابه آب داغ و خونابه چركين ، به طغيان گران خورانده مى شود .

فليذوقوه حميم و غسّاق . و ءاخر من شكله أزوج

{شكل} به معناى مثل و مانند و {أزواج} به معناى انواع است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 36 - 1،2،3

1 - { غسلين } ( خونابه و چرك ) ، تنها غذاى كافران صاحب زر و زور ( اصحاب الشمال ) در قيامت

و لا طعام إلاّ من غسلين

{غسلين} _ به گفته اهل لغت و مفسران _ به معناى آبى كه از بدن هاى دوزخيان خارج مى شود و ممكن است مقصود خونابه و چرك باشد.

2 - ايمان نياوردن به خدا و تغذيه نكردن بينوايان ، موجب عذاب شدن انسان به وسيله غذا هاى بسيار ناگوار و نفرت آور در قيامت

إنّه كان لايؤمن باللّه العظيم . .. و لا طعام إلاّ من غسلين

3 - تغذيه از { غسلين } ( خونابه و چرك ) ، از عذاب هاى الهى در قيامت

و لا طعام إلاّ من غسلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 37 - 1

1 - { غسلين } ( خونابه و چرك ) ، غذاى مخصوص خطاپيشگان در قيامت

غسلين . لايأكله إلاّ الخ_ط_ون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 25 - 1

1 - تنها نوشيدنى موجود براى دوزخيان طغيان گر ، آب جوشان و زردابه چركين و بد بوى زخم ها است .

إلاّ حميمًا و غسّاقًا

{حميم}; يعنى، آب داغ و {غسّاق}، آب

زردى است كه از زخم جارى مى شود. به مايع بدبو نيز {غسّاق} گفته مى شود. (قاموس)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 28 - 7

7 - نوشيدن آب جوشان و خونابه چركين و بدبو در جهنم ، عقوبتى مناسب با گناه تكذيب آيات الهى

إلاّ حميمًا و غسّاقًا . .. و كذّبوا ب_اي_تنا كذّابًا

ترتيب پنج آيه مورد بحث، به گونه اى است كه آيه {جزاء وفاقاً}، دو عقوبت قبل از خود را كيفرى مناسب، براى دو گناه بعد از خود قلمداد كرده است. عقوبت ها يكى منفى (لايذوقون) و ديگرى مثبت (إلاّ حميماً و غساقاً) بود و گناهان نيز يكى منفى (لايرجون) و ديگرى مثبت (كذّبوا) است. آيه {جزاء وفاقاً} در ميان آنها، گوياى تناسب عقوبت منفى با گناه منفى و تناسب عقوبت مثبت با گناه مثبت است. برداشت ياد شده بيانگر تناسب دو مثبت است.

چشمه جوشان جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 5 - 1،4

1 - كسانى كه در قيامت حضورى ذلّت آميز دارند ، به نوشيدن از چشمه اى جوشان وادار خواهند شد .

تسقى من عين ءانية

فعل {تسقى} مجهول و بيانگر اين است كه آشاميدن از سوى فرد يا افرادى، بر دوزخيان تحميل خواهد شد {أنى} (ريشه {آنية}) در چندين معنا از جمله {رسيدن به چيزى} استعمال شده است (مقاييس اللغة) و به قرينه سياق آيه _ كه نوشيدنى اهل دوزخ را بيان مى كند _ مراد رسيدن چشمه، به نقطه نهايى حرارت است.

4 - وجود چشمه جوشان در جهنم

تصلى نارًا حامية . تسقى من

عين ءانية

چشمه هاى داغ جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 44 - 1،2،3

1 - حركت مجرمان دوزخى ، در مدارى بسته ميان جهنم و چشمه هاى سوزان آن

يطوفون بينها و بين حميم ءان

2 - وجود چشمه هايى بسيار داغ و سوزان در دوزخ

يطوفون بينها و بين حميم ءان

{حميم} به آب داغ گفته مى شود و {آنى} چيزى است كه حرارت آن به نهايت رسيده باشد.

3 - امكان خروج دوزخيان از جهنم ، تا چشمه هاى جوشان ; و نه فراتر از آن

يطوفون بينها و بين حميم ءان

در صورتى كه چشمه هاى آب داغ در نقطه اى خارج از جهنم باشد، واژه {يطوفون} مى رساند كه آنان، قادر به انتخاب مسير و راه ديگرى نيستند. از اين رو حركتشان در مدارى بسته است.

حاكم آتش جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - همزه - 104 - 6 - 2

2 - دوزخيان در قيامت ، به حاكميت اراده خداوند بر آتش جهنم ، به روشنى پى خواهند برد .

نار اللّه

استناد {نار} به {اللّه}، بيانگر آن است كه، استناد آتش جهنم به خداوند، بر كسى پوشيده نخواهد ماند، گرچه درباره آتش هاى دنيا، اين حقيقت مخفى مانده و استناد آن به اسباب و علل مادى، انسان را از آن غافل ساخته باشد.

حبس در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - همزه - 104 - 8 - 4

4 - { عن أبى هريرة قال : قال رسول اللّه ( ص ) . . . يقال لأهل الجنّة و من دخلها

من الجهنّميين إطلعوا إلى أهل النار فيطّلعون إليهم فيرى الرجل أباه و يرى أخاه و يرى جاره و يرى صديقه و يرى العبد مولاه ثمّ إنّ اللّه عزّوجلّ يبعث إليهم ملائكة بأطْباق من نار و مسامير من نار و عمد من نار فيطبق عليهم بتلك الاطباق و تُسَمَّر بتلك المسامير و تُمَّدُ بتلك العمد . . .فذلك قوله { إنّ ها عليهم مؤصدة . فى عمد ممدّدة } يقول : مُطْبَقَة ;

ابوهريره گويد: رسول خدا(ص) فرمود: به اهل بهشت و هر كس از جهنميان كه [نجات يافته] و وارد بهشت شده است، گفته مى شود: به اهل جهنم نگاه كنيد; آنان به اهل جهنم نگاه مى كنند. پس هر مردى پدر و برادر خود و همسايه و دوست خود را در جهنم مى بيند و برده، مولاى خود را [در آتش ]مى نگرد، سپس خداى عزّوجلّ فرشتگانى را با سرپوش هايى از آتش و ميخ ها و ستون هايى از آتش، به سوى آنان مى فرستد. با آن سرپوش ها، جهنم بر آنان در بسته خواهد شد سرپوش ها و با آن ميخ ها، ميخكوب شده و با آن ستون ها، كشيده [و افراشته ]مى گردد ... و اين است قول خدا {إنّها عليهم مؤصدة . فى عمد ممدّدة} مى فرمايد: [جهنم] در بسته خواهد بود}.

حتميت جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مسد - 111 - 3 - 3،4

3 - قيامت ، نزديك و گرفتارى ثروتمندان مخالف دين به آتش دوزخ ، حتمى است .

سيصلى

حرف {سين} در {سيصلى} در تهديد به كار رفته و بر حتمى بودن دلالت دارد

(كشاف). در تفاوت {سين} و {سوف} گفته شده است: {سين} بر استقبال نزديك دلالت دارد.

4 - ثروت و مقام ، مانع گرفتارى به شعله هاى آتش جهنم نيست .

ما أغنى عنه ماله و ما كسب . سيصلى نارًا ذات لهب

حتميت رؤيت جهنم در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكاثر - 102 - 6 - 2

2 - سوگند خداوند براى تأكيد بر حتمى بودن مشاهده جهنم در قيامت

لترونّ الجحيم

جمله {لترونّ. ..} يا جواب {لو} است و يا جواب قسم محذوف. برداشت ياد شده ناظر به احتمال دوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكاثر - 102 - 7 - 2

2 - سوگند مكرّر خداوند ، بر حتمى بودن مشاهده جهنم در قيامت و پيدايش يقين براى ناظران آن

ثمّ لترونّها عين اليقين

حتميت عذابهاى جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 65 - 3،4

3 _ پيوستگى و گريزناپذيرى عذاب جهنم ، سبب دست به دعا برداشتن و تضرع بندگان خالص خدا براى رهايى از آن عذاب

و الذين يقولون ربّنا اصرف عنّا عذاب جهنّم إنّ عذابهاكان غرمًا

جمله {إنّ عذابها. ..} در مقام تعليل براى جمله قبل است; يعنى، به اين سبب بندگان خدا از پروردگار خواستار رهايى از عذاب دوزخ اند كه چون آن عذاب دائمى و گريزناپذير است.

4 _ پيوستگى و گريزناپذيرى عذاب جهنم ، موجب هراسناكى و اضطراب شديد بندگان خالص خدا از سرنوشت اخروى شان

إنّ عذابهاكان غرامًا

درخواست رهايى از عذاب و تعليل آن به اين كه آن عذاب دائمى و گريزناپذير است، برداشت فوق را

مى رساند.

حتميت ورود به جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 71 - 2،7

2- ورود همه افراد بشر به جهنم ، قضا و حكم قطعى خداوند است .

كان على ربّك حتمًا مقضيًّا

{ختم} بودن چيزى بر خداوند (على ربّك)، به معناى واجب بودن آن است و توصيف آن به {مقضيّاً}، گوياى اين نكته است كه چون قضا و حكم خداوند چنين بوده، بر او حتم و لازم شمرده شده است; زيرا خداوند در قضاى خويش تخلّفى ندارد.

7- { عن جابربن عبداللّه قال : . . . سمعت رسول اللّه ( ص ) يقول : لايبقى برّ و لافاجر إلاّ يدخلها فتكون على المؤمن برداً و سلاماً كما كانت على إبراهيم ( ع ) ;

از جابربن عبداللّه روايت شده كه گفت:. .. شنيدم كه رسول خدا(ص) مى فرمود: هيچ انسان نيكوكار يا زشت كارى نيست مگر اين كه داخل جهنم مى شود; پس آتش براى مؤمن سرد و سلامت مى گردد; همان گونه كه براى ابراهيم(ع) شد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - همزه - 104 - 4 - 8

8 - امتناع دوزخيان از ورود به جهنم ، امكان پذير نيست .

لينبذنّ

مجهول بودن {لينبذنّ}، بيانگر آن است كه ورود دوزخيان به جهنم، به اختيار آنان نبوده و آنها مقهور مأموران الهى اند.

حتميت ورود شياطين در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 85 - 2

2 - پر شدن دوزخ از شيطان ها و پيروان آنان ، سخنى حق و تحقق يافتنى است .

فالحقّ و الحقّ

أقول . لأملأنّ جهنّم منك و ... منهم أجمعين

برداشت ياد شده بر اين ديدگاه است كه جمله {لأملأنّ جهنّم. ..} با تقدير {قسمى}، مقسم عليه براى فالحقّ باشد. هم چنين جمله {و الحقّ أقول} جمله معترضه باشد; يعنى، فالحقّ قسمى لأملأنّ جهنّم...}.

حتميت ورود مشركان به جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 98 - 4

4- ورود همه مشركان و معبودهايشان به جهنم ، حتمى است .

إنّكم و ماتعبدون من دون اللّه حصب جهنّم أنتم لها وردون

جمله {أنتم لها واردون} تأكيد براى جمله {إنّكم و ماتعبدون. ..} است.

حتميت ورود معبودان باطل به جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 98 - 4

4- ورود همه مشركان و معبودهايشان به جهنم ، حتمى است .

إنّكم و ماتعبدون من دون اللّه حصب جهنّم أنتم لها وردون

جمله {أنتم لها واردون} تأكيد براى جمله {إنّكم و ماتعبدون. ..} است.

حتميت ورود همسر ابو لهب در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مسد - 111 - 4 - 8

8 - همسر ابولهب ، در حالى كه خود هيمه آتش جهنم را بر دوش مى كشد ، به دوزخ خواهد افتاد .

حمّالة الحطب

چنانچه {حمّالة الحطب} حال و هم زمان با {سيصلى} باشد; ناظر به حالت ام جميل هنگام ورود به دوزخ خواهد بود.

حرارت آتش جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 55 - 6

6 - { جحيم } از نام هاى جهنم

الجحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15

- صافات - 37 - 64 - 4

4 - آتش دوزخ ، آتشى است پرحرارت و پرشعله .

الجحيم

{جحيم} (از ماده {جحم}) به معناى شدت شعله و حرارت آتش است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 68 - 6

6 - آتش دوزخ ، آتشى است پرحرارت و پرشعله .

الجحيم

{جحيم} (از ماده {جحم}) به معناى شدت شعله و حرارت آتش است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 42 - 3

3 - آتش دوزخ ، سخت گرم و سوزان

فى سموم

برخى از مفسران {سموم} را به معناى حرارت سوزان آتش معنا كرده اند. برداشت ياد شده بر پايه اين احتمال است; زيرا در اين صورت مراد، حرارت آتش دوزخ خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 94 - 3

3 - آتش دوزخ ، به شدت برافرخته و ملتهب است .

و تصلية جحيم

{جحيم} مشتق از {جحمة} است. {جحمة} به شدتِ اشتعال و برافروختگى آتش گفته مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 19 - 14

14 - آتش دوزخ ، به شدت برافروخته و ملتهب است .

أُول_ئك أصح_ب الجحيم

{جحمة} (مبدأ اشتقاق {جحيم}) به شدت التهاب و برافروختگى آتش گفته مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 8 - 1

1 - حرارت آتش دوزخ و صداى ناخوشايند برخاسته از آن ، در نهايت شدّت و حدّت است .

تكاد تميّز من الغيظ

تعبير{تكاد تميّز من الغيظ} (چيزى نمانده است كه از

شدّت غيظ پاره پاره شود) درباره دوزخ، تعبيرى است تمثيلى و كنايى و بيانگر شدّت و حدّت آتش دوزخ و صداى آن است.

حرارت جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 44 - 2

2 - پناه بردن اصحاب الشمال از گرماى دوزخ به سايه ، بى تأثير براى آنان

فى سموم . .. و ظلّ ... لابارد و لاكريم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 36 - 2

2 - جهنّم ، مكانى بس داغ و سوزان و داراى آتشى برافروخته و متراكم

و برّزت الجحيم لمن يرى

{جحيم} به مكانى گفته مى شود كه حرارت شديدى دارد. اين كلمه بر آتش متراكم و پرزبانه نيز اطلاق مى گردد. (قاموس)

حرارت سايه هاى جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 44 - 1

1 - سايه در دوزخ ، نه خنك است و نه گوارا

و ظل من يحموم. لابارد و لاكريم

{لابارد. ..} صفت براى {ظلّ} است.

حرارت وسط جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 47 - 4

4- منطقه مركزى دوزخ ، داراى حرارتى فزون تر و شكنجه اى شديدتر

فاعتلوه إلى سواء الجحيم

امر به كشيدن گنه كاران به {سواء الجحيم}، در صورتى داراى تأثير است كه كناره هاى دوزخ، با نقطه مركزى آن از نظر شدّت حرارت و عذاب متفاوت باشد.

حركت بسوى جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 29 - 1

1 - حركت تكذيب گران روز جزا به

سوى دوزخ ، به فرمان الهى

انطلقوا إلى ما كنتم به تكذّبون

طبق گفته مفسران، مقصود از تكذيب در اين آيه، تكذيب دوزخ است. گفتنى است كه در روز قيامت، به كافران فرمان داده مى شود كه به سوى آن حركت كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 30 - 1

1 - فرمان حركت به تكذيب كنندگان روز جزا ، به سوى ستون هاى دود برخاسته از آتش دوزخ

انطلقوا إلى ظلّ

بنا به گفته مفسران، مقصود از {ظلّ}(سايه)، دود غليظ برخاسته از آتش دوزخ است كه به صورت سايه نمايان مى شود; مانند: {و ظلّ من يحموم; و سايه اى از دودى سخت سياه}. (واقعه، آيه 43)

حركت گناهكاران در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 44 - 1

1 - حركت مجرمان دوزخى ، در مدارى بسته ميان جهنم و چشمه هاى سوزان آن

يطوفون بينها و بين حميم ءان

حطمه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 71 - 24

24 - { عن أميرالمؤمنين ( ع ) إنّ جهنم لها سبعة أبواب ، أطباق بعضها فوق بعض . . . و وضع النيران بعضها فوق بعض فأسفلها جهنّم ، و فوقها لظى و فوقها الحطمة فوقها سقر ، و فوقها الجحيم و فوقها السعير و فوقها الهاوية ;

از اميرالمؤمنين(ع) روايت شده است: جهنم هفت در ورودى دارد كه آنها به صورت طبقاتى بر يكديگر قرار گرفته اند. .. و آتش ها بعضى بر بالاى بعضى ديگر قرار دارد كه طبقه زيرين آن جهنم است

و طبقات بالاتر آن [به ترتيب] لظى، حطمه، سقر، جحيم، سعير و هاويه مى باشد}.

حق ستيزان در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 176 - 6

6 - حق ستيزى موجب گمراهى ، محروميت از لطف و مغفرت خدا و گرفتار شدن به آتش دوزخ مى باشد .

لايكلمهم اللّه يوم القيمة . .. ذلك بأن اللّه نزل الكتب بالحق

برداشت فوق بر اين اساس است كه {ذلك} اشاره به عقوبتهاى مطرح شده در آيات قبل باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 43 - 6

6 - اسراف گران و افراط كنندگان در گناه و حق ستيزى ، اهل دوزخ اند .

و أنّ المسرفين هم أصح_ب النار

{اسراف} به معناى افراط است و مقصود از {مسرفين} در آيه شريفه، كسانى اند كه در گناه و حق ستيزى افراط مى كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 72 - 1،2،3

1 - كافران حق ستيز و ستيزه جو ، در قيامت به آب داغ و پر حرارت افكنده خواهند شد .

يسحبون . فى الحميم

يكى از معانى {حميم}، آب داغ و پر حرارت است.

2 - كافران حق ستيز و ستيزه جو ، در انبوهى از آتش دوزخ سوزانده خواهند شد .

ثمّ فى النار يسجرون

{سجر} در اصل به معناى پر كردن تنور از آتش گيره براى بر افروختن و تقويت آتش آن است. اسناد فعل {يُسجرون} به اشخاص، اسناد مجازى است. مقصود از آن فراگرفتن آتش زياد بر تمامى وجود دوزخيان مى باشد.

3 - عذاب شدن كافران

حق ستيز و ستيزه جو به آتش دوزخ ، پس از كيفر شدنشان با آب داغ و پر حرارت خواهد بود .

فى الحميم ثمّ فى النار يسجرون

برداشت ياد شده از آمدن {ثمّ} كه نوعاً براى تراخى زمانى است، استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 24 - 3

3_ دوزخ ، فرجام هر كفرپيشه معاند حق ستيز

ألقيا فى جهنّم كلّ كفّار عنيد

حق ناپذيران در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 102 - 9

9- خداوند ، از كافران حق ناپذير ، به وسيله شراره هاى دوزخ ، پذيرايى مى كند .

إنّا أعتدنا جهنّم للك_فرين نزلاً

كلمه {نُزُل} مى تواند اسم باشد براى چيزى كه به هنگام ورود ميهمان براى پذيرايى او مى آورند. اين نوع سخن، {تهّكم} بوده و براى استهزا به كار مى رود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 76 - 1،4

1 - كافران حق ناپذير و لجوج ، از درب هاى گوناگون وارد جهنم خواهند شد .

ادخلوا أبوب جهنّم

4 - كافران حق ناپذير و لجوج ، براى هميشه در جهنم خواهند ماند .

ادخلوا أبوب جهنّم خ_لدين فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 17 - 2

2 - آتش دوزخ ، كيفر حق گريزان

تدعوا من أدبر و تولّى

حقانيت جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 58 - 10

10- ترسيم هاى قرآن از بهشت و دوزخ ، نمودى از حقايق سهولت يافته

وحى براى بيدارى خلق

فإنّما يسّرن_ه بلسانك لعلّهم يتذكّرون

تعبير {فإنّما يسّرناه. ..} پس از مجموعه آياتى آمده است كه ترسيم كننده تفصيلى بهشت و دوزخ و فرجام بهشتيان و دوزخيان است، بنابراين آن آيات نمونه اى بارز براى اثبات آسان بودن قرآن است.

حقانيت ورود شياطين به جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 85 - 2

2 - پر شدن دوزخ از شيطان ها و پيروان آنان ، سخنى حق و تحقق يافتنى است .

فالحقّ و الحقّ أقول . لأملأنّ جهنّم منك و ... منهم أجمعين

برداشت ياد شده بر اين ديدگاه است كه جمله {لأملأنّ جهنّم. ..} با تقدير {قسمى}، مقسم عليه براى فالحقّ باشد. هم چنين جمله {و الحقّ أقول} جمله معترضه باشد; يعنى، فالحقّ قسمى لأملأنّ جهنّم...}.

حقيت دود آتش جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 31 - 1

1 - دود سايه مانند دوزخ ، فاقد سايبان حقيقى ( خنك كنندگى ) است و مانع از شعله هاى سوزان آتش نيست .

لاظليل و لايغنى من اللّهب

{لاظليل} صفت براى {ظلّ} در آيه پيش است و {ظلّ ظليل} به معناى سايه دائم و مستمر است (صحاح اللغة). بر اين اساس {ظلّ... لاظليل} كنايه از نبودن سايه قابل استفاده و {لهب} به معناى شعله خالص و بدون دود است.

حقيقت آتش جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - همزه - 104 - 5 - 2

2 - ابزار شناخت حقيقت آتش جهنم ، در اختيار همگان نيست .

و ما أدريك ما الحطمة

حقيقت جهنم

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 4 - 7

7- دوزخ ، جايگاهى به غايت گرم و داراى آتشى به شدت برافروخته و شعلهور است .

إلى عذاب السعير

{سعير} به معناى گرم و نيز آتش افروخته و ملتهب است. دخول {ال} كماليه بر {سعير}، بيانگر گرماى بى اندازه دوزخ و التهاب و برافروختگى بى حد آتش آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 58 - 11

11- حقيقت بهشت و دوزخ ، فراتر از سطح درك بشر

فإنّما يسّرن_ه بلسانك لعلّهم يتذكّرون

با توجه به ارتباط اين آيه با آيات پيشين _ كه در ترسيم دوزخ و بهشت بود _ استفاده مى شود كه آنچه در آن آيات آمده، شكل آسان شده و تنزل يافته مطلب است; نه ماهيت عالى آن.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 6 - 4

4 - { عن سعيدبن المسيب قال : قال على بن أبى طالب ( رضى اللّه عنه ) لرجل من اليهود أين جهنّم ؟ قال : هى البحر ، فقال على : ما أراه إلاّ صادقاً و قرأ و البحر المسجور . . . و إذا البحار سجّرت ;

سعيدبن مسيب مى گويد: حضرت على(ع) از مردى يهودى سؤال نمود: جهنم كجا است؟ او گفت: دريا است. حضرت فرمود: نمى يابم او را مگر راستگو و اين دو آيه را قرائت فرمود: {و البحر المسجور...} و {و إذا البحار سجّرت}».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 27 - 1،2،3

1 - دوزخ ،

حقيقتى بس سهمگين و عظيم

و ما أدريك ما سقر

از تعبير {و ما أدراك ما سقر} (و چه چيز مطلع ساخت تو را كه سقر چيست) استفاده مى شود كه دوزخ، حقيقتى بس بزرگ و سهمگين است كه كسى از آن به درستى و شايستگى، آگاهى ندارد و تنها در پرتو وحى الهى، قابل شناخت است.

2 - شناخت حقيقت دوزخ ، بس دشوار و دست نيافتنى براى بشر

و ما أدريك ما سقر

3 - حقيقت دوزخ و ژرفاى عظمت آن ، تنها از راه وحى قابل شناخت و دست يابى است .

و ما أدريك ما سقر

از آيات 27 تا 31 _ كه در جهت تبيين بخشى از حقايق دوزخ است _ مى توان استفاده كرد كه حقايق عميق قيامت، از طريق خود وحى براى انسان قابل شناخت است.

حيات در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 74 - 7،11

7 - دوزخيان در دوزخ نخواهند مرد _ تا عذاب را درك نكنند _ و نه مانند زندگان خواهند بود .

فإنّ له جهنّم لايموت فيها و لايحيى

مراد از {حياة} در {لايحيى} به قرينه {لايموت فيها} حياتى است كه بر مرگ ترجيح داشته باشد و حيات اهل دوزخ، چون مايه افزايش عذاب است، از مرگ _ كه پايان دهنده عذاب است _ ناگوارتر و منفورتر مى باشد.

11 - { عن أبى سعيد الخدرى : إنّ رسول اللّه ( ص ) خطب فأتى على ه_ذه آية { إنّه من يأت ربّه مجرماً فإنّ له جهنّم لايموت فيها و لايحيى } فقال رسول اللّه ( ص ) : أمّا أهلها الذين هم أهلها

، فإنّهم لايموتون فيها و لايحيون ، و أمّا الذين ليسوا بأهلها فإنّ النار تميتهم إماتة ثمّ يقوم الشفعاء فيشفعون ;

از ابوسعيد خدرى روايت شده كه رسول خدا(ص) خطبه خواند، تا به اين آيه رسيد {إنّه من يأت ربّه مجرماً فإنّ له جهنّم لايموت فيها و لايحيى}. پس آن حضرت فرمود: ساكنان جهنم _ كه سزاوار آن هستند _ در آن جا نه مى ميرند و نه زندگى دارند. اما كسانى كه سزاوار جهنم نيستند پس آتش، آنان را يك بار مى ميراند، آن گاه شفيعان به پاخاسته و آنان را شفاعت مى كنند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 16 - 3

3 - دوزخيان ، در عين سوختن و جدا شدن اندامشان ، هرگز نمى ميرند .

نزّاعة للشوى

تصريح به اين كه اندام ها و يا پوست سرها سوخته و جدا مى شود; مى تواند گوياى مطلب ياد شده باشد.

خروج از جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 20 - 3،4،5

3 - تصميم به خروج از آتش جهنم و اقدام به آن ، امكان دارد .

كلّما أرادوا أن يخرجوا منها أُعيدوا فيها

4 - فاسقان ، براى خروج از آتش تلاش مى كنند .

كلّما أرادوا أن يخرجوا منها أُعيدوا فيها

در صورتى كه {كلّما أرادوا أن يخرجوا. ..} معناى حقيقى داشته باشد، دلالت مى كند بر اين كه فاسقان در صدد برمى آيند كه از آتش، بيرون بروند.

5 - بازگردانده شدن قهرى فاسقان به دوزخ ، در پى تلاش براى گريز و رهايى از آن

كلّما أرادوا أن يخرجوا منها أُعيدوا

فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 44 - 3

3 - امكان خروج دوزخيان از جهنم ، تا چشمه هاى جوشان ; و نه فراتر از آن

يطوفون بينها و بين حميم ءان

در صورتى كه چشمه هاى آب داغ در نقطه اى خارج از جهنم باشد، واژه {يطوفون} مى رساند كه آنان، قادر به انتخاب مسير و راه ديگرى نيستند. از اين رو حركتشان در مدارى بسته است.

خطاكاران در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قارعه - 101 - 9 - 2

2 - اعماق جهنم ، تنها پناهگاهى است كه خطاپيشگان را پس از سنجش اعمال آنان در آغوش خواهد گرفت .

فأُمّه هاوية

تعبير {اُمّ}، كنايه از احاطه جهنم بر خطاپيشگان است; بسان مادرى كه طفل خود را در آغوش گرفته است.

خلقت جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 36 - 4

4 - جهنم ، پيش از ظهور در صحنه قيامت ، آفريده شده و موجود است .

و برّزت الجحيم

تعبير {ظاهر شدن} _ و نه آفريده شدن _ حاكى از وجود سابق جهنم است.

خواسته هاى جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 30 - 2

2 - جهنم ، تقاضامند دريافت مجرمان هر چه بيشتر

و تقول هل من مزيد

خوردنيهاى جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 62 - 5

5 - درخت زقّوم ، وسيله پذيرايى و خوراك دوزخيان

أم شجرة الزقّوم

{زقّوم} نوعى از گياه زهردارى است كه در

باديه ها مى رويد (قاموس المحيط)، ولى برخى از مفسران ويژگى هاى ديگرى براى اين درخت برشمرده و گفته اند: درختى با برگِ ريز و بدبو است و شيره اى از آن مى تراود كه بدن به محض تماس با آن آماس مى كند. اين درخت در سرزمين هاى خشك مى رويد (روح المعانى (آلوسى)، ذيل آيه شريفه).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 66 - 1،2،4

1 - درخت زقّوم ، غذا و خوراك دوزخيان ستمگر است .

شجرة الزقّوم . .. للظ_لمين ... فإنّهم لأكلون منها

2 - دوزخيان ستمگر ، شكم هاى خود را از درخت زقّوم پرخواهند كرد .

فمالئون منها البطون

4 - خورد و خوراك دوزخيان ستمگر ، خود وسيله عذاب آنان است .

فإنّهم لأكلون منها فمالئون منها البطون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 68 - 1

1 - دوزخيان ستمگر پس از هر بار خوردن { زقّوم } و نوشيدن آب داغ مجدداً به دوزخ بازمى گردند .

ثمّ إنّ مرجعهم لإلى الجحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 58 - 1

1 - انواع نوشيدنى ها و غذا هاى ديگرى مشابه آب داغ و خونابه چركين ، به طغيان گران خورانده مى شود .

فليذوقوه حميم و غسّاق . و ءاخر من شكله أزوج

{شكل} به معناى مثل و مانند و {أزواج} به معناى انواع است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 56 - 3

3 - عذاب دوزخ ، خوردنى و آشاميدنى آن (

ميوه زقّوم و آب داغ ) جزاى دوزخيان ( اصحاب شمال )

ه_ذا نزلهم يوم الدين

خورشيد در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 1 - 6

6 - { عن أبى مريم انّ النبى ( ص ) قال : فى قوله { إذا الشمس كوّرت } قال : كوّرت فى جهنّم ;

از ابى مريم روايت شده كه پيامبر(ص) درباره سخن خداوند {إذا الشمس كوّرت} فرمود: خورشيد در جهنم در هم پيچيده خواهد شد}.

دادخواهى در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 38 - 11،12

11 _ دوزخيان پيرو پس از اجتماعشان در جهنم با سران كفر و شرك، عليه آنان اقامه دعوا خواهند كرد.

حتى إذا اداركوا فيها جميعا قالت أخريهم لأوليهم ربنا هؤلاء أضلونا

{حتى إذا اداركوا . ..} يعنى تا آنگاه كه امتها بر يكديگر ملحق و مجتمع گردند. {اداركوا} در اصل تداركوا بوده و پس از ساكن كردن تاء و ادغام آن در دال، همزه وصل به آن اضافه شده است.

12 _ اغواگرى سران كفر و شرك و واداشتن ديگران به ضلالت، ادعاى دوزخيان پيرو عليه رهبران خويش در پيشگاه خداوند

قالت أخريهم لأوليهم ربنا هؤلاء أضلونا

داغى آتش جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 81 - 14،15

14 _ منافقان متخلف از جنگ ، مورد تهديد خداوند به آتش سوزان دوزخ

قل نار جهنم أشد حراً لو كانوا يفقهون

15 _ سوزنده تر بودن آتش دوزخ از گرمى هواى دنيا ، هشدارى شديد به تخلف كنندگان از جهاد به بهانه گرمى هوا

قل

نار جهنم أشد حراً

دربهاى جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 71 - 5،24

5 - درب هاى دوزخ ، پيش از آمدن كافران بسته است .

حتّى إذا جاءوها فتحت أبوبها

24 - { عن أميرالمؤمنين ( ع ) إنّ جهنم لها سبعة أبواب ، أطباق بعضها فوق بعض . . . و وضع النيران بعضها فوق بعض فأسفلها جهنّم ، و فوقها لظى و فوقها الحطمة فوقها سقر ، و فوقها الجحيم و فوقها السعير و فوقها الهاوية ;

از اميرالمؤمنين(ع) روايت شده است: جهنم هفت در ورودى دارد كه آنها به صورت طبقاتى بر يكديگر قرار گرفته اند. .. و آتش ها بعضى بر بالاى بعضى ديگر قرار دارد كه طبقه زيرين آن جهنم است و طبقات بالاتر آن [به ترتيب] لظى، حطمه، سقر، جحيم، سعير و هاويه مى باشد}.

درختان جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 64 - 1

1 - { زقّوم } درختى است كه از قعر دوزخ مى رويد .

أم شجرة الزقّوم . .. إنّها شجرة تخرج فى أصل الجحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 43 - 1

1- وجود درختى به نام زقّوم در دوزخ

إن شجرت الزقّوم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 52 - 1

1 - وجود درختى به نام { زقّوم } در دوزخ

لأكلون من شجر من زقّوم

{من} در {من زقّوم} بيان جنس {شجر} است; يعنى، درختى كه از جنس زقوم مى باشد.

درخواست مصونيت از

جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 7 - 19

19 - درخواست مصونيت از عذاب دوزخ از سوى فرشتگان عرش ، براى مؤمنان تائب و پيرو راه خدا

و قهم عذاب الجحيم

درخواست نجات از جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 14 - 1

1 _ استغاثه و درخواست تكذيب كنندگان قيامت براى رهايى از آتش جهنم نتيجه بخش نبوده و عذابشان ادامه خواهد يافت .

لاتدعوا اليوم ثبورًا وحدًا و ادعوا ثبورًا كثيرًا

برداشت ياد شده مبتنى بر اين نكته است كه مقصود از درخواست هلاكت، در حقيقت كنايه از نجات از وضع بسيار سخت دوزخ است; نه مرگ و نابودى واقعى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 65 - 1،3

1 _ بندگان خالص خدا ، پيوسته از پروردگارشان خواستار رهايى از عذاب دوزخ اند .

و عباد الرحم_ن . .. و الذين يقولون ربّنا اصرف عنّا عذاب جهنّم

فعل مضارع {يقولون} مفيد استمرار است.

3 _ پيوستگى و گريزناپذيرى عذاب جهنم ، سبب دست به دعا برداشتن و تضرع بندگان خالص خدا براى رهايى از آن عذاب

و الذين يقولون ربّنا اصرف عنّا عذاب جهنّم إنّ عذابهاكان غرمًا

جمله {إنّ عذابها. ..} در مقام تعليل براى جمله قبل است; يعنى، به اين سبب بندگان خدا از پروردگار خواستار رهايى از عذاب دوزخ اند كه چون آن عذاب دائمى و گريزناپذير است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 66 - 2،4

2 _ بد و ناگوار بودن جهنم براى انسان ،

موجب هراسناكى و دست به دعا برداشتن بندگان خالص خدا به درگاه الهى براى رهايى از آن

ربّنا اصرف عنّا عذاب جهنّم . .. إنّها ساءت مستقرًّا و مقامًا

برداشت فوق، با توجه به اين نكته است كه جمله {إنّها ساءت. ..} تعليل براى جمله {و الذين يقولون ربّنا اصرف...} است; يعنى، چون جهنم جايگاه بدى است، بندگان خدا براى نجات خود از آن، دست به دعا برمى دارند.

4 _ جمله { ربّنا اصرف عنّا عذاب جهنّم إنّ عذابهاكان غراماً . إنّ ها ساءت مستقرّاً و مقاماً } ، متن دعا و تضرع بندگان خالص خدا به درگاه الهى

و الذين يقولون ربّنا اصرف عنّا عذاب جهنّم . ..إنّها ساءت مستقرًّا و مقامًا

برداشت ياد شده مبتنى بر اين نكته است كه جمله {إنّ عذابها تا مستقراًو مقاماً} نيز مانند جمله {ربّنا اصرف عنّا عذاب جهنّم} جزء دعا و تضرع عبادالرحمان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 37 - 1

1 - فرياد و استغاثه كافران ، براى خروج از دوزخ به منظور تصحيح رفتار خود و انجام اعمال نيك

و هم يصطرخون فيها ربّنا أخرجنا نعمل ص_لحًا غير الذى كنّا نعمل

{استراخ} (مصدر {يسترخون}) به معناى فرياد شديد است كه غالباً در مورد كمك طلبى به كار مى رود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 38 - 7

7 - درخواست نجات از سوى دوزخيان ، به منظور انجام اعمال صالح ، صادقانه نبوده و آنان باز به رفتار زشت خود ادامه خواهند داد .

فما للظ_لمين من نصير . إنّ اللّه ع_لم غيب السم_وت و

الأرض إنّه عليم بذات الصدور

يادآورى علم همه جانبه خداوند _ پس از نفى وجود ياور براى كافران _ مى تواند پاسخى به اين سؤال باشد كه چرا و كجا آنان بى ناصراند؟ پاسخ اين است كه: چون خداوند به راز دل ها آشنا است، مى داند كه آنان هرگز ايمان نمى آورند و در نتيجه از نصرت و يارى كسى بهره مند نخواهند شد.

دردناكى آتش جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 13 - 4

4 _ آتش دوزخ براى منكران قيامت ، بسيار زجرآور و طاقت فرسا خواهد بود .

دعوا هنالك ثبورًا

درخواست هلاكت و مرگ در آتش دوزخ، حاكى از شدت دردناكى و طاقت سوزى آن آتش است.

دردناكى عذاب جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 38 - 3

3 - عذاب دوزخ ، عذابى است دردناك .

إنّكم لذائقوا العذاب الأليم

مقصود از {عذاب} در آيه شريفه، عذاب دوزخ است.

درك آتش جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - همزه - 104 - 5 - 2،3

2 - ابزار شناخت حقيقت آتش جهنم ، در اختيار همگان نيست .

و ما أدريك ما الحطمة

3 - پيامبر ( ص ) ، در شناخت ويژگى هاى آتش جهنم ، نيازمند تعليم الهى است .

و ما أدريك ما الحطمة

دركات جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 145 - 1،3

1 _ جايگاه منافقان ، در پايين ترين و پست ترين طبقات آتش جهنم است .

إنّ المنفقين فى الدرك الاسفل من النار

3 _

جهنم ، داراى طبقات ، و عذابش ، داراى شدت و ضعف است .

إنّ المنفقين فى الدرك الاسفل من النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 41 - 10

10 _ عن النبى(ص) إنه تلا هذه الآية ثم قال: هى طبقات من فوقه و طبقات من تحته لايدرى ما فوقه اكثر او ما تحته، غير أنه ترفعه الطبقات السفلى و تضعه الطبقات العليا و يضيق فيما بينهما . .. .

از رسول خدا(ص) روايت شده است كه پس از تلاوت آيه {لهم من جهنم . ..} فرمود: جهنم كافران، داراى طبقاتى از بالا و طبقاتى از پايين است كه معلوم نيست آيا طبقات بالا بيشتر است يا طبقات زيرين، ولى طبقات پايين، كافر را بالا مى برد و طبقات بالا او را پايين مى آورد و او بين طبقات بالا و پايين در فشار قرار دارد ... .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 44 - 3،5،8

3- جهنّم ، داراى هفت دركه ( طبقات زيرين ) است و هر گروهى از گمراهان در دركه مخصوص و طبقه مشخصى جاى دارند .

لها سبعة أبوب لكلّ باب منهم جزء مقسوم

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه مقصود از {أبواب} معناى كنايى آن باشد; زيرا هر درى، نوعاً به سوى مكانى خاص گشوده مى شود و به جايى مستقل منتهى خواهد شد و مؤيد اين معنا، عبارت بعدى است كه هر بابى، براى گروهى از گمراهان تعيين شده است.

5- جهنّم ، داراى دركات و عذاب هاى متفاوت و شديد و ضعيف

لها سبعة أبوب لكلّ

باب منهم جزء مقسوم

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه مقصود از {سبعة} در آيه، كنايه از كثرت و حاكى از شدت و ضعف و تفاوت عذابهاى جهنّم باشد نه بيان عدد مشخص.

8- { عن أميرالمؤمنين ( ع ) : إن جهنّم لها سبعة أبواب أطباق بعضها فوق بعض [ و وضع إحدى يديه على الاُخرى ] فقال : هك_ذا و إن الله . . . وضع النيران بعضها فوق بعض فأسفلها جهنّم و فوقها لظّى و فوقها الحطمة و فوقها سقر و فوقها الجحيم و فوقها السعير و فوقها الهاوية ; 81

از اميرالمؤمنين(ع) روايت شده است: جهنّم داراى هفت در و طبقه است كه هر كدام بالاى ديگرى قرار دارد. امام[ براى نشان دادن چگونگى طبقات] يكى از دستها را بالاى ديگرى قرار داد و فرمود: اين چنين و افزود همانا خدا ... آتشها را بعضى بالاى بعضى ديگر قرار داده است. طبقه زيرين آنها {جهنّم} و بالاى آن {لظّى} و بالاى آن {حطمة} و بالاى آن {سقر} و بالاى آن {جحيم} و بالاى آن {سعير} و بالاى آن {هاويه} است}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 97 - 13

13- { على بن الحسين ( ع ) قال : إن فى حهنّم وادياً يقال له : سعير ، إذا خبت حهنّم فتح سعيرها و هو قوله : { كلّما خبت زدناهم سعيراً } ;

امام سجاد فرمود: همانا در حهنّم واديى وجود دارد كه به آن {سعير} گفته مى شود و آن گاه كه آتش حهنّم فروكش كند، سعير حهنّم گشوده گردد و آن سخن خداوند است

كه مى فرمايد: كلّما خبت زدناهم سعيراً}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 59 - 15

15- { عن النبى ( ص ) قال : الغىّ واد فى جهنم ;

از پيامبر(ص) روايت شده كه فرمود: {غىّ} يك وادى در جهنم است}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 13 - 5

5 _ تكذيب كنندگان قيامت ، در اعماق دوزخ و در دورترين مكان آتشين جاى دارند .

دعوا هنالك ثبورًا

برداشت ياد شده، از اسم اشاره {هنالك} _ كه براى اشاره به مكان دور وضع شده است _ استفاده گرديد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 68 - 11

11 - جهنم ، بخش ها و جا هاى مختلفى دارد .

أليس فى جهنّم مثوًى للك_فرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 68 - 2

2 - جهنم ، داراى جايگاه هاى گوناگون و دركات مختلف براى دوزخيان است .

ثمّ إنّ مرجعهم لإلى الجحيم

تعبير رجوع و بازگشت به دوزخ، پس از نوشيدن آب جوشان و تغذيه از غذاى {زقّوم} _ كه در قعر جهنم قرار دارد _ مى رساند كه جهنم داراى جايگاه هاى متعدد و دوزخيان داراى دركات گوناگونند; زيرا دوزخيان در هر صورت در دوزخ قرار دارند; ولى آنان براى تغذيه به جايى كه {زقّوم} و آب جوشان قرار دارد، برده مى شوند و مجدداً به جايگاه اصلى خود بازمى گردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 16 - 2

2

- جهنم ، داراى طبقات و دركات گوناگون

لهم من فوقهم ظلل من النار و من تحتهم ظلل

برخى از مفسران بر اين عقيده اند كه مقصود از آيه شريفه، طبقات و دركاتى است كه همگى از آتش است و كافران در هر طبقه اى كه قرار گيرند، در بالا و پايين آنان طبقه اى آتشين وجود خواهد داشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 60 - 9

9 - { عن الصادق ( ع ) قال : إنّ فى جهنّم لوادياً للمتكبّرين يقال له سقر ، شكى إلى اللّه شدّة حرّه [ و ] سأله أن يتنفّس فأذن له فتنفّس فأحرق جهنّم ;

از امام صادق(ع) روايت شده در جهنم وادى است براى متكبران به نام {سقر} كه از شدت حرارتش به خدا شكايت كرد و از او خواست تا نفسى بكشد، و خدا به او اجازه تنفس داده، پس نفس كشيد كه در پى آن جهنم سوزان گرديد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 71 - 2،3،24

2 - كفر ، داراى مراتب گوناگون است و كافران ، در دركات مختلف دوزخ جاى دارند .

و سيق الذين كفروا إلى جهنّم زمرًا حتّى إذا جاءوها فتحت أبوبها

تقسيم شدن كافران به چند دسته و گروه و نيز ورود آنان از درب هاى گوناگون جهنم ، مى تواند حاكى از حقيقت ياد شده باشد.

3 - وجود فاصله ميان موقف كافران ، در محشر و دوزخ

و سيق الذين كفروا إلى جهنّم زمرًا

{سوق} (مصدر {سيق}) به معناى راندن و تحريك كردن به رفتن است. آمدن اين واژه

با حرف {إلى}، نشانگر وجود مسيرى براى سوق دادن و راندن دوزخيان به سوى مقصدى است.

24 - { عن أميرالمؤمنين ( ع ) إنّ جهنم لها سبعة أبواب ، أطباق بعضها فوق بعض . . . و وضع النيران بعضها فوق بعض فأسفلها جهنّم ، و فوقها لظى و فوقها الحطمة فوقها سقر ، و فوقها الجحيم و فوقها السعير و فوقها الهاوية ;

از اميرالمؤمنين(ع) روايت شده است: جهنم هفت در ورودى دارد كه آنها به صورت طبقاتى بر يكديگر قرار گرفته اند. .. و آتش ها بعضى بر بالاى بعضى ديگر قرار دارد كه طبقه زيرين آن جهنم است و طبقات بالاتر آن [به ترتيب] لظى، حطمه، سقر، جحيم، سعير و هاويه مى باشد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 76 - 3

3 - جهنم ، داراى عذاب هاى متفاوت و دركات گوناگون ( طبقات زيرين ) ، براى گروه هاى مختلف دوزخيان

ادخلوا أبوب جهنّم

جمع آمدن {ابواب} مى تواند به اعتبار طبقات متعدد دوزخ باشد; بدين معنا كه هر طبقه اى از آن داراى دربى باشد. گفتنى است كه در اصطلاح به طبقات دوزخ، {دركات} گفته مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 29 - 7

7 - وجود طبقات مختلف براى دوزخيان

ليكونا من الأسفلين

برداشت ياد شده بر اين پايه است كه مراد از {أسفلين} افراد دركات پايين تر دوزخ باشد; نه اين كه صرفاً به تحقير و ذليل شدن اغواگران اشاره داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 -

47 - 5

5- مكان هاى مختلف دوزخ ، داراى شرايط متفاوت از نظر شدّت و ضعف و حرارت و سختى

فاعتلوه إلى سواء الجحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قارعه - 101 - 9 - 1،2

1 - صاحبان اعمال بىوزن و ارزش ، در قيامت گرفتار جهنم و سقوط كننده در پرتگاه عميق آن

فأُمّه هاوية

{هاوية} _ كه در اين آيه بر {جهنم} تطبيق يافته است _ به معناى هر درّه و يا حفره اى است كه عمق آن معلوم نباشد. (لسان العرب)

2 - اعماق جهنم ، تنها پناهگاهى است كه خطاپيشگان را پس از سنجش اعمال آنان در آغوش خواهد گرفت .

فأُمّه هاوية

تعبير {اُمّ}، كنايه از احاطه جهنم بر خطاپيشگان است; بسان مادرى كه طفل خود را در آغوش گرفته است.

دروغگويان در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 18 - 4

4 - دروغ گويان و گنه كاران ، در آخرت با برخورد شديد مأموران الهى مواجه شده و به سوى جهنم رانده خواهند شد .

ناصية ك_ذبة خاطئة . .. سندع الزبانية

دره هاى جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ماعون - 107 - 4 - 5

5 - { قال رسول اللّه ( ص ) الصلاة عماد الدين . . . من ترك أوقاتها يدخل الويل و الويل واد فى جهنّم كما قال اللّه تعالى . . . { فويل للمصلّين . الذين هم عن صلاتهم ساهون . . . } ;

رسول خدا(ص) فرمود: نماز ستون دين است . .. هر كس وقت هاى نماز را [اعتنا

نكرده و نماز را در آنها] ترك كند، داخل ويل مى گردد و {ويل} درّه اى است در جهنم. همان طورى كه خداوند تعالى فرموده: فويل للمصلّين . الذين هم عن صلاتهم ساهون}.

درهاى جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 44 - 2،8،9

2- براى ورود هر دسته از گمراهان به جهنّم ، درى مخصوص وجود دارد .

من الغاوين . و إن جهنّم لموعدهم ... لها سبعة أبوب لكلّ باب منهم جزء مقسوم

8- { عن أميرالمؤمنين ( ع ) : إن جهنّم لها سبعة أبواب أطباق بعضها فوق بعض [ و وضع إحدى يديه على الاُخرى ] فقال : هك_ذا و إن الله . . . وضع النيران بعضها فوق بعض فأسفلها جهنّم و فوقها لظّى و فوقها الحطمة و فوقها سقر و فوقها الجحيم و فوقها السعير و فوقها الهاوية ; 81

از اميرالمؤمنين(ع) روايت شده است: جهنّم داراى هفت در و طبقه است كه هر كدام بالاى ديگرى قرار دارد. امام[ براى نشان دادن چگونگى طبقات] يكى از دستها را بالاى ديگرى قرار داد و فرمود: اين چنين و افزود همانا خدا ... آتشها را بعضى بالاى بعضى ديگر قرار داده است. طبقه زيرين آنها {جهنّم} و بالاى آن {لظّى} و بالاى آن {حطمة} و بالاى آن {سقر} و بالاى آن {جحيم} و بالاى آن {سعير} و بالاى آن {هاويه} است}.

9- { عن أبى عبدالله ( ع ) عن أبيه ، عن جدّه ( ع ) قال : للنار . . . باب يدخل منه فرعون و هامان و قارون و باب يدخل منه المشركون و

الكفار . . . و باب يدخل منه بنواُميّه . . . و باب يدخل منه مبغضونا و محاربونا و خاذلونا و انه لأعظم الأبواب و أشدها حرّاً ;

از امام سجاد(ع) روايت شده است كه فرمود: براى آتش . .. درى است كه فرعون، هامان و قارون از آن داخل مى شوند و درى است كه مشركان و كافران از آن داخل مى شوند ... و درى است كه بنى اميّه از آن داخل مى شوند ... و درى است كه از آن داخل مى شوند كسانى كه بغض ما را در دل دارند و با ما در ستيزند و ما را يارى نمى كنند و اين بزرگ ترين و سوزنده ترين آن درهاست...}.

دشمنان خدا در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 19 - 1

1 - دشمنان خدا در روز قيامت ، گردآورى شده ، دسته جمعى به سوى دوزخ روانه خواهند شد .

و يوم يحشر أعداء اللّه إلى النّار

{حشر} (مصدر {يحشر}) به معناى جمع آورى است و چون در آيه با {إلى} متعدى شده، معناى سوق دادن و روانه ساختن در آن اشراب شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 24 - 1

1 - دوزخ ، جايگاه و محل استقرار دشمنان خدا است .

يوم يحشر أعداء اللّه إلى النار . .. فالنار مثوىً لهم

كلمه {مثوًى} اسم مكان و به معناى منزل و جايگاه اقامت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 25 - 10

10 - دوزخ ،

پايان و فرجام شوم دشمنان خدا

و حقّ عليهم القول

الف و لام در {القول} براى عهد ذهنى است و اشاره به سخنى دارد كه در آن، وعده عذاب دوزخ داده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 28 - 1،3

1 - آتش دوزخ ، كيفر و سزاى دشمنان خدا است .

ذلك جزاء أعداء اللّه النار

3 - آتش دوزخ هميشگى است و دشمنان خدا در آن جاودانه اند .

ذلك جزاء أعداء اللّه النار لهم فيها دار الخلد

دشمنان محمد(ص) در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 34 - 1

1 _ كافران معاند با پيامبر ( ص ) ، در قيامت به روافتان به سوى جهنم برده شده و به آن افكنده خواهند شد .

الذين كفروا . .. الذين يحشرون على وجوههم إلى جهنّم

دعوت آتش جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 17 - 1

1 - آتش دوزخ ، مجرمان و حق گريزان را به سوى خود فرامى خواند .

تدعوا من أدبر و تولّى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 18 - 1

1 - آتش دوزخ ، مجرمان و ثروت اندوزان را به سوى خود فرامى خواند .

تدعوا من . .. و جمع فأوعى

{وعاء} (ماده {أوعى}) به معناى ظرف است و مقصود از {جمع فأوعى} اندوختن و ذخيره كردن مال و ثروت است.

دعوت به جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 41 - 4،9

4

- فرعون و دارودسته وى ، از نوع پيشوايان دعوت كننده به دوزخ

و جعلن_هم أئمة يدعون إلى النار

9 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : . . . قال اللّه تبارك و تعالى . . . { و جعلناهم أئمة يدعون إلى النار } يقدمون أمرهم قبل أمر اللّه و حكمهم قبل حكم اللّه و يأخذون بأهوائهم خلاف ما فى كتاب اللّه عزّوجلّ ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه فرمود: . .. خداى تبارك و تعالى فرموده است: ... {و جعلناهم أئمة يدعون إلى النار} آنان فرمان خود را بر فرمان خدا مقدم مى دارند و حكم خود را نيز بر حكم خدا مقدم مى دارند و براساس هواهاى نفسانى، برخلاف آنچه در كتاب خدا است عمل مى كنند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 21 - 17

17 - شيطان ، فراخوان حق ناپذيران به دوزخ

كان الشيط_ن يدعوهم إلى عذاب السعير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 41 - 2

2 - اظهار شگفتى مؤمن آل فرعون از فراخواندن قوم خود ، به نجات و رستگارى و دعوت آنان از او به سرنوشت هلاكت بار دوزخ

و ي_قوم مالى أدعوكم إلى النجوة و تدعوننى إلى النار

استفهام در {مالى} براى تعجب است.

دعوت كنندگان به جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 41 - 2

2 - پيشوايان و رهبران جوامع در بينش الهى دو دسته اند : دعوت كنندگان به آتش دوزخ و فراخوانان به نعمت هاى بهشت .

و جعلن_هم أئمة

يدعون إلى النار

دلايل حقانيت جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 12 - 14

14 - آفرينش آسمان ها و زمين و تدبير امور آنها ، نشانه تحقّق وعده هاى خداوند به برپايى قيامت و وجود بهشت و جهنّم است .

أعدّ اللّه لهم عذابًا شديدًا . .. جنّ_ت تجرى من تحتها الأنه_ر ... اللّه الذى خلق

يادآورى خلقت آسمان ها و زمين و تدبير امور آنها _ پس از ذكر دو گروه دوزخيان و بهشتيان در آيات گذشته _ مى تواند اشاره به مطلب ياد شده باشد.

دود آتش جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 30 - 1

1 - فرمان حركت به تكذيب كنندگان روز جزا ، به سوى ستون هاى دود برخاسته از آتش دوزخ

انطلقوا إلى ظلّ

بنا به گفته مفسران، مقصود از {ظلّ}(سايه)، دود غليظ برخاسته از آتش دوزخ است كه به صورت سايه نمايان مى شود; مانند: {و ظلّ من يحموم; و سايه اى از دودى سخت سياه}. (واقعه، آيه 43)

دود سياه جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 43 - 2

2 - فضاى دوزخ ، آكنده از دود سياه

و ظلّ من يحموم

آيات اين بخش، ترسيم كننده محل زندگى {اصحاب الشمال} در جهان آخرت است.

دورى بهشتيان از جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 102 - 1

1- بهشتيان ، در جايگاهى به دور از شنيدن صداى آهسته برخاسته از آتش دوزخ خواهند بود .

لايسمعون حسيسها

{حسيس} به معناى صداى آهسته

است و مقصود از آن در آيه شريفه، صدايى است كه از حركت آتش دوزخ برمى خيزد.

دورى مؤمنان از جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 101 - 4

4- مؤمنان راستين ، با فضيلت و مقرب الهى ، در قيامت در مكانى به دور از آتش دوزخ قرار خواهند گرفت .

إنّ الذين سبقت لهم منّا الحسنى أولئك عنها مبعدون

دين ستيزان در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 12 - 2

2 - تكذيب گران دين ستيز ، به آتش برافروخته در قيامت گرفتار خواهند بود .

و جحيمًا

دين فروشان در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 175 - 2

2 - دين فروشان و كتمان كنندگان حقايق كتاب هاى آسمانى ، از مغفرت الهى محروم و به آتش دوزخ گرفتار خواهند شد .

أولئك الذين اشتروا . .. العذاب بالمغفرة

ذلت در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 63 - 9

9 _ رسوايى بزرگ و ذلت واقعى ، در مخلد شدن انسان در آتش دوزخ است .

فان له نار جهنم خلداً فيها ذلك الخزى العظيم

روش برخورد نگهبانان جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 6 - 11،13

11 - فرشتگانِ نگهبان و گماشته بر دوزخ ، درشتخوى و سختگيراند .

عليها مل_ئكة غلاظ شداد

13 - برخورد خشن و سختگيرانه نگهبانان دوزخ ، به فرمان الهى بوده و هرگز از آن نمى كاهند و يا

متوقف نمى شوند .

عليها مل_ئكة غلاظ شداد لايعصون اللّه ما أمرهم و يفعلون ما يؤمرون

يادآورى عصمت و فرمانبرى فرشتگان _ پس از ذكر برخورد خشن و سختگيرانه آنان با دوزخيان _ مى تواند اشاره به مطلب ياد شده باشد.

رؤيت آتش جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 45 - 6

6 - ستمكاران در قيامت ، تاب مشاهده مستقيم آتش دوزخ را ندارند .

ينظرون من طرف خفىّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 15 - 2

2 - تكذيب كنندگان قيامت ، ناتوان از توجيه تكذيب گرى هاى خود به هنگام مشاهده آتش دوزخ

أفسحر ه_ذا أم أنتم لاتبصرون

رؤيت آتش جهنم در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 67 - 4

4 - كافران ، در قيامت ، با مشاهده آتش جهنم ، به ربوبيت خداوند اعتراف مى كنند .

يوم تقلّب وجوههم فى النار . .. و قالوا ربّنا

ماضى آوردن عبارت {قالوا ربّنا} در مقابل {يقولون ياليتنا} احتمال دارد كه مربوط به زمانى باشد كه هنوز در عذاب واقع نشده اند و تنها، آن را مشاهده كرده اند.

رؤيت اخروى جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكاثر - 102 - 7 - 1

1 - طالبان امتيازات مادى ، در قيامت دوزخ را در مرحله اى فراتر از { علم اليقين } مشاهده كرده ، به حقيقت يقين دست خواهند يافت .

ثمّ لترونّها عين اليقين

{عين اليقين} _ كه در اصل {رؤيةً عينَ اليقين} (ديدنى كه نفس يقين است)

بوده _ مفعول مطلق است و حرف {ثمّ} _ كه بر تراخى رتبى دلالت دارد _ آن را مرحله اى فراتر از {علم اليقين} معرفى كرده است.

رؤيت جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 23 - 10

10 - كوبيده و نرم شدن زمين ، احساس حضور در پيشگاه خداوند و صفوف فرشتگان و مشاهده جهنم ، برطرف سازنده غفلت هاى انسان و احياگر حس پندپذيرى در او است .

إذا دكّت الأرض . .. يومئذ يتذكّر الإنس_ن

{يومئذ}، بدل براى {إذا} در {إذا دكّت الأرض. ..} و جمله {يتذكّر الإنسان} جزا براى آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكاثر - 102 - 8 - 7

7 - حسابرسى از نعمت ها ، مرحله اى پس از مشاهده دوزخ و يقين به آن است .

ثمّ لترونّها . .. ثمّ لتسئلنّ

رؤيت جهنم در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 63 - 1

1 - جهنم ، در روز رستاخيز از نزديك به كافران و مجرمان نشان داده خواهد شد .

ه_ذه جهنّم الّتى كنتم توعدون

{ه_ذه} _ كه به شىء نزديك اشاره دارد _ مى رساند كه جهنم در نزديكى كافران و مجرمان قرار داشته و به آنان نشان داده خواهد شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 23 - 2،3،6

2 - جهنم ، قابل مشاهده براى تمام اهل محشر

و جاْىء يومئذ بجهنّم

3 - حاضران در صحنه قيامت ، در آغاز برپايى آن جهنم را مشاهده نمى كنند . *

و

جاْىء يومئذ بجهنّم

6 - خطاكاران در قيامت با مشاهده جهنم ، فرصت هاى از دست رفته را به ياد آورده و متوجّه آثار و پيامد هاى كردار خويش مى گردند .

يومئذ يتذكّر الإنس_ن

{ال} در الإنسان}، ممكن است عهد ذكرى و اشاره به انسانى باشد كه در آيات پيشين، فريفته نعمت ها و شِكوه گزار تنگدستى ها معرفى شده است. هم چنين مى تواند براى استغراق باشد و تذكر يافتن را به همه انسان ها تعميم دهد. آيات بعد، احتمال نخست را تقويت مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 53 - 1

1- مجرمان ، در صحنه قيامت ، ناظر شعله هاى آتش دوزخ اند .

و رءا المجرمون النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 100 - 3

3- مشاهده دوزخ ، براى مردم حاضر در صحنه قيامت ، امكان پذير است .

و عرضنا جهنّم يومئذ للك_فرين عرضًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 101 - 8

8- چشم هاى نابينا در برابر حق ، در قيامت ، شعله هاى آتش دوزخ را خواهد ديد .

و عرضنا جهنّم يومئذ للك_فرين عرضًا . الذين كانت أعينهم فى غطاء عن ذكرى

عرضه شدن جهنم بر كافران در قيامت و رويت آن، عقوبتى متناسب با بهره نبردن آنان از بينايى براى شناخت خداوند است، همانگونه كه گوش ناشنواى آنان نيز صداى جهنم را درخواهد يافت، زيرا، عرضه جهنم، محدود به عرضه بصرى نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 -

36 - 1

1 - جهنّم در قيامت ، بر همگان آشكار بوده و در معرض ديد تمام بينندگان قرار داده خواهد شد .

و برّزت الجحيم لمن يرى

مراد از {من يرى} (شخصى كه مى بيند)، هر كسى است كه توان ديدن داشته باشد. مفاد چنين تعبيرى، شدّت ظهور است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 37 - 1

1 - طغيان گران با حضور در صحنه قيامت ، كردار خويش را به ياد آورده و جهنم را حاضر خواهند يافت .

يوم يتذكّر . .. و برّزت الجحيم لمن يرى . فأمّا من طغى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 38 - 1

1 - آنان كه زندگانى دنيا را برگزيده و آن را بر آخرت ترجيح دادند ، كردار خويش را در قيامت به ياد آورده ، جهنم را حاضر خواهند يافت .

يوم يتذكّر . ... و برّزت الجحيم ... و ءاثر الحيوة الدنيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 13 - 5

5 - بهشت و جهنم ، براى مردم در قيامت قابل مشاهده است . *

و إذا الجحيم سعّرت . و إذا الجنّة أُزلفت

هدف از شعلهور كردن جهنم و نزديك نمودن بهشت ممكن است اين باشد كه همگان آنها را مشاهده كرده و به فرجام نيكان و بدان آگاه شوند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكاثر - 102 - 6 - 1،5

1 - مشاهده دوزخ در قيامت و گرفتارى به عذاب آن ، تهديدى الهى و هشدارى ترديدناپذير

براى دلبستگان به امتيازات دروغين

لترونّ الجحيم

چنانچه {لترونّ الجحيم} جمله مستقلى باشد; بيانگر قطعى بودن رؤيت جهنم براى مخاطبان {ألهيكم التكاثر} خواهد بود سياق آيه كه بر تهديد اهل تكاثر دلالت دارد، نشانگر آن است كه مراد از ديدن جهنم، گرفتارى به آن است; بنابر اين حرف {ثمّ} در آيه آخر (ثمّ لتسئلنّ . ..)، بر تراخى رتبى دلالت دارد; زيرا حسابرسى، پيش از گرفتارى به عذاب جهنّم است.

5 - مشاهده جهنم در قيامت ، موجب آگاهى از نادرست بودن تفاخر و زياده نمايى و سود نبخشيدن امتيازات مادى است .

سوف تعلمون . .. لترونّ الجحيم

رؤيت دنيوى آتش جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكاثر - 102 - 6 - 6

6 - دوزخ و آتش سوزان آن در دنيا براى اهل يقين ، مشهود و غفلت ناپذير است .

لو تعلمون علم اليقين . .. لترونّ الجحيم

جمله {لترونّ الجحيم}، مى تواند جواب {لو} باشد; در اين صورت آيه شريفه درباره مشاهده دوزخ در دنيا خواهد بود. از آن جا كه حرف {لو} (در آيه قبل) براى امتناع بود; اين مشاهده بر مخاطبان {لو تعلمون} _ كه اهل تكاثراند _ محال و براى صاحبان يقين _ به دليل نون تأكيد در {لترونّ} _ قطعى است. فعل مضارع {لترونّ} _ با دلالت بر استمرار _ بيانگر آن است كه دوزخ، همواره مد نظر اهل يقين است.

رؤيت دنيوى جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكاثر - 102 - 6 - 6

6 - دوزخ و آتش سوزان آن در دنيا براى اهل يقين ، مشهود و غفلت ناپذير است

.

لو تعلمون علم اليقين . .. لترونّ الجحيم

جمله {لترونّ الجحيم}، مى تواند جواب {لو} باشد; در اين صورت آيه شريفه درباره مشاهده دوزخ در دنيا خواهد بود. از آن جا كه حرف {لو} (در آيه قبل) براى امتناع بود; اين مشاهده بر مخاطبان {لو تعلمون} _ كه اهل تكاثراند _ محال و براى صاحبان يقين _ به دليل نون تأكيد در {لترونّ} _ قطعى است. فعل مضارع {لترونّ} _ با دلالت بر استمرار _ بيانگر آن است كه دوزخ، همواره مد نظر اهل يقين است.

رؤيت ظالمان در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 45 - 11

11 - عرضه گمراهان و ستمكاران بر دوزخ ، در برابر ديد اهل ايمان و قابل مشاهده براى آنان

و تري_هم يعرضون عليها . .. و قال الذين ءامنوا إنّ الخ_سرين

رؤيت قلبى جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكاثر - 102 - 6 - 7

7 - جهنم و آتش سوزان آن ، هم اكنون وجود دارد و قابل مشاهده است .

لترونّ الجحيم

رؤيت گمراهان در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 45 - 11

11 - عرضه گمراهان و ستمكاران بر دوزخ ، در برابر ديد اهل ايمان و قابل مشاهده براى آنان

و تري_هم يعرضون عليها . .. و قال الذين ءامنوا إنّ الخ_سرين

رهبران اغواگر در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 38 - 9

9 _ ورود رهبران اغواگر در دوزخ، قبل از پيروانشان

كلما دخلت أمة .

.. قالت أخريهم لأوليهم ربنا هؤلاء أضلونا

مراد از {أمت أخرى} به دليل سخن آنان (ربنا هؤلاء أضلونا) گروه پيرو هستند. در نتيجه مراد از {اولى} سران شرك و كفر خواهد بود. و تعبير از آن دو طايفه به {اولى} و {أخرى} مى تواند به لحاظ تقديم و تأخير آنان در ورود به جهنم باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 29 - 1

1- جهنّم ، جايگاه رهبران ناسپاس و سردمداران فاسد و اغواگر

ألم تر إلى الذين . .. أحلّوا قومهم دار البوار . جهنّم يصلونها

رهبران شرك در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 38 - 11

11 _ دوزخيان پيرو پس از اجتماعشان در جهنم با سران كفر و شرك، عليه آنان اقامه دعوا خواهند كرد.

حتى إذا اداركوا فيها جميعا قالت أخريهم لأوليهم ربنا هؤلاء أضلونا

{حتى إذا اداركوا . ..} يعنى تا آنگاه كه امتها بر يكديگر ملحق و مجتمع گردند. {اداركوا} در اصل تداركوا بوده و پس از ساكن كردن تاء و ادغام آن در دال، همزه وصل به آن اضافه شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 39 - 1

1 _ سران كفر و شرك و پيروانشان پس از ورود به جهنم به مجادله و كشمكش خواهند پرداخت.

قالت أخريهم لأوليهم . .. و قالت أليهم لأخريهم فما كان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 63 - 2

2 - پيشوايان شرك و گمراه كنندگان خلق ، مصداق هاى بارز و

قطعى دوزخيان

قال الذين حقّ عليهم القول

خداوند در آغاز آفرينش آدم، در پاسخ ابليس كه گفته بود: {ربّ بما أغويتنى لأُغوينهم أجمعين} فرمود: {لأملئنّ جهنّم منك و ممّن تبعك منهم أجمعين}. كلمه {القول} اشاره به همين سخن خداوند دارد. بنابراين {الذين حقّ عليهم القول}; يعنى، آنان كه آن سخن خدا درباره ايشان مصداق و قطعيت يافته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 31 - 6

6 - چشيدن عذاب دوزخ براى مشركان و سران آنان ، وعده حتمى و تخلف ناپذير خداوند

فحقّ علينا قول ربّنا إنّا لذائقون

برداشت ياد شده از آن جا است كه {حَقَّ} به معناى {ثَبَتَ} و {لَزَمَ} است و ثابت و لازم بودن عذاب، حاكى از حتمى و تخلف ناپذير بودن آن است.

رهبران فاسد در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 29 - 1

1- جهنّم ، جايگاه رهبران ناسپاس و سردمداران فاسد و اغواگر

ألم تر إلى الذين . .. أحلّوا قومهم دار البوار . جهنّم يصلونها

رهبران كفر در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 38 - 11

11 _ دوزخيان پيرو پس از اجتماعشان در جهنم با سران كفر و شرك، عليه آنان اقامه دعوا خواهند كرد.

حتى إذا اداركوا فيها جميعا قالت أخريهم لأوليهم ربنا هؤلاء أضلونا

{حتى إذا اداركوا . ..} يعنى تا آنگاه كه امتها بر يكديگر ملحق و مجتمع گردند. {اداركوا} در اصل تداركوا بوده و پس از ساكن كردن تاء و ادغام آن در دال، همزه وصل به آن اضافه شده است.

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 39 - 1

1 _ سران كفر و شرك و پيروانشان پس از ورود به جهنم به مجادله و كشمكش خواهند پرداخت.

قالت أخريهم لأوليهم . .. و قالت أليهم لأخريهم فما كان

رهبران مشركان در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 167 - 13

13 - مشركان ( سران آنان و پيروانشان ) در قيامت به آتش دوزخ گرفتار شده و در آن ماندگار خواهند بود .

و ما هم بخرجين من النار

رهبران ناسپاس در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 29 - 1

1- جهنّم ، جايگاه رهبران ناسپاس و سردمداران فاسد و اغواگر

ألم تر إلى الذين . .. أحلّوا قومهم دار البوار . جهنّم يصلونها

زمينه ايمان به جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 17 - 1

1 - منكران قيامت ، تنها با ورود به جهنم ، آن را باور خواهند كرد .

ثمّ يقال ه_ذا الذى كنتم به تكذّبون

زمينه جاودانگى در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - همزه - 104 - 8 - 3

3 - غيبت ، عيب جويى و انباشتن ثروت ، زمينه محبوس ماندن در آتشى مسلّط و فراگير در جهنم

إنّها عليهم مؤصدة

حرف {على} در {عليهم}، بر احاطه و سلطه دلالت دارد.

زمينه جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 27 - 5

5 - انسان ها ، بدون لطف و

رحمت خداوند ، در معرض ابتلا به عذاب دوزخ اند .

فمنّ اللّه علينا و وقينا عذاب السموم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 14 - 3

3 - بخل و ثروت اندوزىِ حاصل از آن و تكذيب وعده هاى خداوند ، زمينه ساز گرفتارى به آتش برافروخته دوزخ

و أمّا من بخل و استغنى . و كذّب ... فأنذرتكم نارًا تلظّى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 15 - 1

1 - شقاوت زمينه ساز گرفتارى به حرارت طاقت فرساى آتش جهنم است .

لايصليهاإلاّ الأشقى

{صلى النار}; يعنى، با رنج و مشقت حرارت آن را تحمل كرد و {شقاوة}; يعنى، شدّت و دشوارى (قاموس). اين واژه نقطه مقابل سعادت است. (مفردات راغب)

زمينه ذكر آتش جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 73 - 4

4 - آتش دنيا ، وسيله اى براى يادآورى آتش جهنم و هشداردهنده اى براى انسان ها

نحن جعلن_ها تذكرة

در صورتى كه ضمير {جعلناها} به {نار} بازگردد، برداشت بالا استفاده مى شود.

زمينه نجات از جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 31 - 6

6- ايمان به خدا و اجابت دعوت او ، باعث غفران خطا ها و لغزش ها و رهايى از عذاب دوزخ

و ءامنوا به يغفر لكم من ذنوبكم و يجركم من عذاب أليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 28 - 1

1 - دعا و نيايش به درگاه خداوند ، زمينه ساز راهيابى

انسان به بهشت و رهايى از دوزخ

فمنّ اللّه علينا و وقينا عذاب السموم . إنّا كنّا من قبل ندعوه

زنان منافق در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 68 - 1

1 _ خلود در آتش دوزخ ، وعده خداوند به زنان و مردان منافق و عموم كفرپيشگان

وعد اللّه المنفقين و المنفقت و الكفار نار جهنم خلدين فيها

زندان بودن جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 8 - 10

10- جهنّم ، زندانى براى كافران است و هيچ راه گريزى از آن وجود ندارد .

و جعلنا جهنّم للك_فرين حصيرًا

{الحصر} در اصل به معناى تنگ گرفتن و حبس كردن آمده و در اين آيه كنايه از زندانى كردن است.

زياده طلبى جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 30 - 1،2،3،6

1 - جهنم ، در برگيرنده انبوه مجرمان و داراى اشتهايى سيرى ناپذير

يوم نقول لجهنّم هل امتلأت و تقول هل من مزيد

2 - جهنم ، تقاضامند دريافت مجرمان هر چه بيشتر

و تقول هل من مزيد

3 - گنجايش و سيرى ناپذيرى دوزخ ، تهديدى براى كافران با همه انبوهى و كثرت آنان

يوم نقول لجهنّم هل امتلأت و تقول هل من مزيد

از اين كه خداوند، اشتهاى سيرى ناپذير دوزخ را تذكر داده است; استفاده مى شود كه نبايد كافران، كثرت وانبوهى خويش را مانعى در راه اجراى احكام و كيفرهاى الهى بدانند; بلكه جهنم بيش از آنچه آنان تصور كنند، گنجايش و پذيرش دارد.

6 - طبع دوزخ ، همچون طبع دنياطلبان ، فزون طلب

و زياده خواه *

يوم نقول . .. و تقول هل من مزيد

با توجه به اين كه دوزخ و بهشت، مقام ظهور و تجلّى حقايقى است كه آدمى در عالم {ناسوت} تدارك ديده است، آيه مى تواند كنايه از فزون طلبى دنياداران دوزخى باشد.

زيان جاودانگى در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 45 - 24

24 - گرفتار شدن به آتش و عذاب ابدى ، خسران واقعى است .

إنّ الخ_سرين الذين . .. فى عذاب مقيم

زيانكاران در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 104 - 1

1 - صورت زيان كاران دوزخى ، مواجه با هجوم مداوم شعله هاى آتش دوزخ

تلفح وجوههم النار

{لَفْح} (مصدر {تلفح}) به معناى سوزاندن است; يعنى، {آتش، چهره هاى آنها را مى سوزاند}. گفتنى است كه به كارگيرى فعل مضارع (تلفح)، بيانگر هجوم پى در پى شعله هاى آتش دوزخ مى باشد.

ساختار جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 21 - 18

18 - جهنم ، يك پارچه آتش است .

عذاب السعير

{سعر} مصدر {سعير} به معناى {شعلهور بودن آتش} است. نام گذارى جهنم به {سعير}، دلالت بر نكته بالا مى كند.

سايه هاى جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 43 - 1

1 - زندگى در سايه اى از دود سياه ، فرجام اخروى اصحاب الشمال

و ظلّ من يحموم

مفسران {يحموم} را به دود سياه معنا كرده اند.

ستارگان در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

20 - تكوير - 81 - 2 - 4

4 - { عن أبى مريم انّ النبى ( ص ) قال : فى قوله { و إذا النجوم انكدرت } قال : انكدرت فى جهنم ;

از ابى مريم روايت شده كه پيامبر(ص) درباره سخن خداوند {و إذا النجوم انكدرت} فرمود: ستارگان در جهنم بى فروغ و تاريك خواهند شد}.

ستون هاى آتش جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - همزه - 104 - 9 - 1،2،3

1 - احاطه ستون هايى امتداد يافته و بسيار بر آتش جهنم ، راه فرار را بر جهنّميان مى بندد .

فى عمد ممدّدة

{عَمَد}، (جمع {عمود} (ستون) است. در صورتى كه {فى عمد} متعلق به {مؤصدة} باشد; مفاد آيه اين خواهد بود كه: آتش جهنم، در مجموعه اى از ستون هاى سر به فلك كشيده، قرار گرفته است و گريز از آن ستون ها، امكان پذير نيست.

2 - زبانه هاى آتش جهنم ، به شكل ستون هايى بلند ، دوزخيان را در خود جاى خواهد داد .

إنّها . .. فى عمد ممدّدة

تعبير {فى عمد}، ممكن است خبر دوم براى ضمير {إنّها} باشد. مفاد آيه در اين صورت، ترسيم آتش جهنم به شكل شعله هايى زبانه كشيده و بلند است.

3 - جهنميان ، در عمودهايى بلند به بند كشيده شده ، راه فرارى نخواهند داشت . *

فى عمد ممدّدة

مراد از {عمد}، ممكن است عمودهايى باشد كه نظير {غلّ}، براى بستن جهنميان به كار خواهد رفت.

سختگيرى نگهبانان جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 6 - 11،13

11 - فرشتگانِ نگهبان و

گماشته بر دوزخ ، درشتخوى و سختگيراند .

عليها مل_ئكة غلاظ شداد

13 - برخورد خشن و سختگيرانه نگهبانان دوزخ ، به فرمان الهى بوده و هرگز از آن نمى كاهند و يا متوقف نمى شوند .

عليها مل_ئكة غلاظ شداد لايعصون اللّه ما أمرهم و يفعلون ما يؤمرون

يادآورى عصمت و فرمانبرى فرشتگان _ پس از ذكر برخورد خشن و سختگيرانه آنان با دوزخيان _ مى تواند اشاره به مطلب ياد شده باشد.

سختى آتش جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 66 - 8

8 - سختى و سوزش آتش جهنم ، كافران را از عملكرد دنيوى شان پشيمان مى كند .

يوم تقلّب وجوههم فى النار يقولون ي_ليتنا أطعنا اللّه

سختى عذاب جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 74 - 9

9 - عذاب جهنم ، عذابى سخت و غير قابل تحمل است .

فإنّ له جهنّم لايموت فيها و لايحيى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 8 - 23

23 - بهره هاى دنيايى تحت لواى كفر و ناسپاسى خدا ، در مقايسه با عذاب دايمى دوزخ بسى اندك و ناپايدار است .

قل تمتّع بكفرك قليلاً إنّك من أصح_ب النار

جمله {إن_ّك من أصحاب النار} براى تعليل و بيان چرايى ناچيز بودن و ناپايدارى بهره دنيايى شرك و ناسپاسى است.

سختى عذابهاى جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 48 - 5

5- عذاب و مجازات دوزخ ، سخت ، سوزان و رنج آور

من عذاب الحميم

اضافه {عذاب} به {الحميم}،

از قبيل اضافه بيانيه است.

سخن چينان در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - همزه - 104 - 4 - 3

3 - عيب جويان ، غيبت كنندگان ، سخن چينان ، بدگويان ، تمسخركنندگان مردم و زراندوزان ، در آتش جهنم افكنده خواهند شد .

لينبذنّ فى الحطمة

آيات بعد، بيانگر آن است كه مراد از {حطمة}، آتش جهنم است.

سرزنش در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 39 - 6

6 _ سران شرك و كفر با دعوت پيروانشان به چشيدن از عذاب مضاعف دوزخ، آنان را سرزنش و ملامت مى كنند.

ربنا هؤلاء أضلونا . .. فذوقوا العذاب بما كنتم تكسبون

{ال} در كلمه {العذاب} عهد ذكرى است و اشاره به همان عذاب مضاعف دارد كه از {لكل ضعف} استفاده مى شود.

سرزنشهاى نگهبانان جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 71 - 8،9

8 - كافران به هنگام رسيدن به درب هاى دوزخ ، مورد سرزنش نگهبانان و دربانان قرار خواهند گرفت .

و قال لهم خزنتها ألم يأتكم

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه همزه در {ألم يأتكم} براى استفهام توبيخى مى باشد.

9 - پرسش ملامت آميز نگهبانان و دربانان دوزخ از كافران ، درباره آمدن پيامبران تلاوت كننده آيات الهى و انذارگران

و قال لهم خزنتها ألم يأتكم رسل منكم يتلون عليكم ءاي_ت ربّكم و ينذرونكم لقاء يومك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 8 - 3،4

3 - پرسش سرزنش آميز نگهبانان دوزخ از كافران

دوزخى ، درباره آمدن پيامبر و اخطار دهنده الهى براى آنان

سألهم خزنتها ألم يأتكم نذير

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه استفهام در {ألم يأتكم. ..} توبيخى و تقريعى باشد.

4 - سرزنشِ نگهبانان دوزخ ، شكنجه و عذاب روحى براى كافران دوزخى است .

سألهم خزنتها ألم يأتكم نذير

سرزنش نگهبانان دوزخ از كسانى كه خود در آتش دوزخ مى سوزند و شكنجه مى شوند، مى تواند شكنجه ديگرى براى آنان از جهت روحى باشد.

سعير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 64 - 3

3 - { سعير } ، از نام هاى جهنم است .

و أعدّ لهم سعيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 6 - 11

11 - سعير ، از نام هاى دوزخ

أصح_ب السعير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 71 - 24

24 - { عن أميرالمؤمنين ( ع ) إنّ جهنم لها سبعة أبواب ، أطباق بعضها فوق بعض . . . و وضع النيران بعضها فوق بعض فأسفلها جهنّم ، و فوقها لظى و فوقها الحطمة فوقها سقر ، و فوقها الجحيم و فوقها السعير و فوقها الهاوية ;

از اميرالمؤمنين(ع) روايت شده است: جهنم هفت در ورودى دارد كه آنها به صورت طبقاتى بر يكديگر قرار گرفته اند. .. و آتش ها بعضى بر بالاى بعضى ديگر قرار دارد كه طبقه زيرين آن جهنم است و طبقات بالاتر آن [به ترتيب] لظى، حطمه، سقر، جحيم، سعير و هاويه مى باشد}.

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 7 - 26

26 - { سعير } از نام هاى دوزخ

و فريق فى السعير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 5 - 15

15 - { سعير } ، از نام هاى دوزخ

عذاب السعير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 10 - 8

8 - { سعير } ، از نام هاى دوزخ

ما كنّا فى أصح_ب السعير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 11 - 4

4 - { سعير } ، از نام هاى دوزخ

لأصح_ب السعير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 12 - 2

2 - { سعير } ، از نام هاى جهنم است .

سعيرًا

سقر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 71 - 24

24 - { عن أميرالمؤمنين ( ع ) إنّ جهنم لها سبعة أبواب ، أطباق بعضها فوق بعض . . . و وضع النيران بعضها فوق بعض فأسفلها جهنّم ، و فوقها لظى و فوقها الحطمة فوقها سقر ، و فوقها الجحيم و فوقها السعير و فوقها الهاوية ;

از اميرالمؤمنين(ع) روايت شده است: جهنم هفت در ورودى دارد كه آنها به صورت طبقاتى بر يكديگر قرار گرفته اند. .. و آتش ها بعضى بر بالاى بعضى ديگر قرار دارد كه طبقه زيرين آن جهنم است و طبقات بالاتر آن [به ترتيب] لظى، حطمه، سقر، جحيم، سعير و هاويه مى باشد}.

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 26 - 3

3 - { سقر } ، از نام هاى دوزخ

سأُصليه سقر

{سقر}، اسم عَلَم براى جهنم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 27 - 4

4 - { سقر } ، از نام هاى دوزخ

و ما أدريك ما سقر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 42 - 4

4 - { سقر } ، از نام هاى دوزخ

سقر

{سقر}، اسم علم براى دوزخ است.

سقوط جمعى در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 37 - 6

6 _ خداوند در پى جداسازى ناپاكان از پاكان ، آنان را در قيامت انباشته مى كند و يكجا در جهنم فرومى افكند .

و يجعل الخبيث بعضه على بعض فيركمه جميعا فيجعله فى جهنم

ركم (مصدر يركم) به معناى جمع كردن چيزى و انباشته ساختن آن است.

سگهاى جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 108 - 6

6 - { قال رسول اللّه ( ص ) . . . لاتجالسوا مع شارب الخمر . . . فإنّهم كلاب أهل النار كما قال اللّه : { اخسئوا فيها و لاتكلّمون } ;

رسول خدا(ص) فرمود:. .. با شراب خوار همنشينى نكنيد... زيرا آنان سگ هاى جهنم اند; همان طور كه خداوند فرموده است: اخسئوا فيها و لاتكلّمون}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 2 - 7

7 - { عن معاذبن جبل قال :

قال رسول اللّه ( صلى اللّه عليه و آله ) . . . قال اللّه { و الناشطات نشطاً } أتدرى ما هو ؟ قلت : يا نبى اللّه ما هو ؟ قال : كلاب فى النار تنشط العظم و اللحم . . . ;

از معاذبن جبل روايت شده كه گفت: رسول خدا(ص) فرمود: . .. خداوند فرموده: {و الناشطات نشطاً}، آيا مى دانى مقصود چيست؟ گفتم: اى پيامبر خدا! مقصود چيست؟ فرمود: مقصود سگ هايى اند كه در آتش جهنم مى باشند و استخوان و گوشت را [از بدن انسان ]مى كنند}.

سنگهاى جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 24 - 10

10 - منكران قرآن و سنگ هاى دوزخ ، هيزم و آتشگيره هاى آتش جهنمند .

فاتقوا النار وقودها الناس و الحجارة

{وقود} به هيزم و نيز به چيزى كه با آن آتش روشن مى كنند، گفته مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 6 - 9،16

9 - دوزخيان و سنگ هاى دوزخ ، سوخت آتش جهنم است .

نارًا وقودها الناس و الحجارة

{وقود} به معناى چيزى است كه به آن آتش روشن مى كنند; يعنى، ماده سوختى و قابل اشتعال.

16 - { عن رسول اللّه ( ص ) : . . .إنّما تلك الحجارة الكبريت ;

از رسول خدا [درباره {حجارة} در آيه {ناراً وقودها النّاس و الحجارة}] روايت شده: آن سنگ [كه آتش افروز جهنّم است ]همان گوگرد است}.

سوختن كافران در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 -

66 - 11

11 - كافران ، در حال سوختن در آتش جهنم ، بر عملكرد گذشته خود در دنيا ، حسرت مى خورند .

يوم تقلّب وجوههم فى النار يقولون ي_ليتنا أطعنا اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 67 - 1

1 - كافران ، در حال سوختن در آتش جهنم ، اعلام مى كنند كه مطيع بزرگان و رؤساى گمراه سازشان بودند .

إنّ اللّه لعن الك_فرين . .. يوم تقلّب ... و قالوا ربّنا إنّا أطعنا سادتنا ... فأ

سوزندگى آتش جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 12 - 2

2 - آتش آخرت ، بسى دامنه دارتر و سوزاننده تر از آتش دنيا است .

النار الكبرى

مراد از {النار الكبرى} ممكن است تمام آتش هاى آخرت باشد. در اين صورت سنجش آن با آتش دنيا، مورد نظر خواهد بود.

سيماى كافران در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 72 - 9

9 - چهره هاى كفرپيشگان در دوزخ ، بسيار گرفته و درهم كشيده خواهد بود .

قل أفأنبّئكم بشرّ من ذلكم النار

شاخه هاى دود آتش جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 30 - 2

2 - دود برخاسته از آتش دوزخ ، داراى سه شعبه و قرار گرفته در سه جهت

ظلّ ذى ثل_ث شعب

شدت آتش جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 39 - 4

4- كافران ، در دنيا هرگز به سختى و

شدت آتش دوزخ و به بى ياورى خود در قيامت پى نخواهند برد .

لو يعلم الذين كفروا حين لايكفّون عن وجوههم النار . .. و لا هم ينصرون

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه {حين} مفعولٌ به براى {يعلم} باشد. در اين صورت پيام آيه چنين مى شود: كاش آنان كه كافر شدند، مى دانستند _ و نمى دانند _ زمانى را كه نمى توانند آتش را از چهره ها و... باز بدارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 4 - 7

7- دوزخ ، جايگاهى به غايت گرم و داراى آتشى به شدت برافروخته و شعلهور است .

إلى عذاب السعير

{سعير} به معناى گرم و نيز آتش افروخته و ملتهب است. دخول {ال} كماليه بر {سعير}، بيانگر گرماى بى اندازه دوزخ و التهاب و برافروختگى بى حد آتش آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 16 - 3

3 - شدت و فراوانى آتش جهنم ، در اطراف مشركان و كافران

لهم من فوقهم ظلل من النار و من تحتهم ظلل

مقصود از آيه شريفه هر چه باشد، اين نكته را نيز مى رساند كه آتش دوزخ بسيار شديد و زياد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 46 - 8

8 - آتش دوزخ ، سخت ترين و شديدترين عذاب و كيفر الهى

أشدّ العذاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 16 - 2

2 - جهنم ، داراى آتشى كه به شدت برافروخته و شعلهور است

.

لصالوا الجحيم

به آتشى كه شعله هاى آن، سخت زبانه كشد و نيز به آتش عظيمى كه در گودال برافروخته گردد و به مكانى كه داراى حرارت شديد باشد، {جهيم} گفته مى شود. (قاموس)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - همزه - 104 - 5 - 1

1 - ويژگى هاى آتش جهنم و شدّت آن ، فراتر از حد تصور و بيان است .

و ما أدريك ما الحطمة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - همزه - 104 - 6 - 4

4 - آتش جهنم ، آتشى بى نظير و شديدتر از هر آتش ديگرى است .

نار اللّه

توصيف خداوند به خالق و مالك آتش جهنم، بيانگر تفاوت آن، با ديگر آتش ها است.

شدت حرارت آتش جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 23 - 6

6 - دوزخ ، داراى آتشى پرحرارت

صرط الجحيم

{جحيم} (از ماده {جحمة}) به معناى شعله و حرارت آتش است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 7 - 24

24 - جهنم ، داراى آتشى ملتهب و پر شراره

و فريق فى السعير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 4 - 3

3 - آتش دوزخ ، بسيار سوزان و داراى حرارتى شديد است .

نارًا حامية

{حامية}; يعنى، داراى حرارت و چون آتش همواره داراى حرارت است، تصريح به اين وصف، بيانگر غير متعارف بودن آن حرارت است.

شدت حرارت جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 31

- 1،2

1 - كافران صاحب زر و زور در قيامت ، به وسيله آتش پرحرارت و شعلهور سوازنده خواهند شد .

ثمّ الجحيم صلّوه

{جحيم} (از ماده {جحمه}) به معناى آتش شعلهور و پرحرارت است.

2 - دوزخ ، محل آتش پرحرارت و شعلهور

ثمّ الجحيم صلّوه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قارعه - 101 - 11 - 1،2

1 - جهنم ، يك پارچه آتش و داراى حرارتى بس شديد است .

نار حامية

{هاوية}، اسم مكان است و آتش خواندن آن، مبالغه در بيان گستردگى آتش است; به گونه اى كه گويا آن مكان چيزى جز آتش نيست. {حَمِيَتِ النار}; يعنى، حرارت آن شدت يافت (قاموس).

2 - حرارت آتش جهنم ، غيرقابل قياس با حرارت ديگر آتش ها است .

نار حامية

وصف {حامية} با هر آتشى همراه است; بنابراين تأكيد بر آن در توصيف آتشِ جهنم، بيانگر اين است كه گويا در مقابل حرارت آن، آتش هاى ديگر حرارتى ندارد.

شدت سوزندگى آتش جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 4 - 3

3 - آتش دوزخ ، بسيار سوزان و داراى حرارتى شديد است .

نارًا حامية

{حامية}; يعنى، داراى حرارت و چون آتش همواره داراى حرارت است، تصريح به اين وصف، بيانگر غير متعارف بودن آن حرارت است.

شدت عذاب جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 87 - 13

13- عذاب جهنم ، عذابى بسيار سخت و ناگوار است .

ثمّ يردّ إلى ربّه فيعذّبه عذابًا نكرًا

{عذاباً} مفعول مطلقِ تأكيدى براى {يعذبه} است كه دالِ بر شدّت عذاب الهى است {نكراً} نيز

كه صفت براى {عذاباً} است، تأكيدى فزون تر بر ناگوارى عذاب است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 8 - 1

1 - حرارت آتش دوزخ و صداى ناخوشايند برخاسته از آن ، در نهايت شدّت و حدّت است .

تكاد تميّز من الغيظ

تعبير{تكاد تميّز من الغيظ} (چيزى نمانده است كه از شدّت غيظ پاره پاره شود) درباره دوزخ، تعبيرى است تمثيلى و كنايى و بيانگر شدّت و حدّت آتش دوزخ و صداى آن است.

شدت عذابهاى جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 17 - 7

7- براى كافران جبّار ، در جهنّم ، فراتر از نوشيدن اجبارى آب چركين و عذاب هاى مختلف مرگبار ، عذابى خشن و غيرقابل تصور نيز وجود دارد .

و من ورائه عذاب غليظ

مرجع ضمير {ورائه} احتمال دارد {عذاب} باشد كه از عبارت قبلى به دست مى آيد. در اين صورت، با توجه به مفهوم بودن و سخت بودن عذابهاى ياد شده، {عذاب غليظ} بايد عذابى بسيار سخت و غير قابل تصور باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 49 - 5

5- مراتب شديد و هلاكت بار عذاب دوزخ ، متوجه گناه پيشگان مغرور و پيشوايان كفر و نه همه گنه كاران *

طعام الأثيم كالمهل . .. ثمّ صبّوا فوق رأسه ... ذق إنّك أنت العزيزالكريم

از مبالغه نهفته در {الأثيم} و نيز وصف {العزيز الكريم}، اين احتمال شكل مى گيرد كه عذاب هاى شديد مطرح شده در اين آيات، براى هر گنه كارى نيست; بلكه مخصوص دارندگان اوصاف

ياد شده است.

شدت گرماى آتش جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 9 - 14

14 - دوزخ ، داراى آتشى است در اوج حرارت و سوزانندگى .

عذاب الحريق

برداشت فوق، بر اين اساس است كه {ال} در {الحريق} {ال} كماليه باشد. بنابراين {الحريق}; يعنى، در اوج سوزانندگى.

شدت گرماى جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 4 - 7

7- دوزخ ، جايگاهى به غايت گرم و داراى آتشى به شدت برافروخته و شعلهور است .

إلى عذاب السعير

{سعير} به معناى گرم و نيز آتش افروخته و ملتهب است. دخول {ال} كماليه بر {سعير}، بيانگر گرماى بى اندازه دوزخ و التهاب و برافروختگى بى حد آتش آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 22 - 6

6 - آتش دوزخ ، عنصرى است بسيار گرم و سوزاننده .

ذوقوا عذاب الحريق

{حريق} به معناى سوزاننده است. به كارگيرى آتش در وزن {فعيل} _ كه براى مبالغه است _ بيانگر گرماى بسيار زياد آتش دوزخ و سوزانندگى شديد آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 5 - 16

16 - دوزخ ، جايگاهى به غايت گرم و داراى آتشى به شدت برافروخته و شعلهور است .

عذاب السعير

{سعير}، به معناى گرم و نيز آتش افروخته و ملتهب است. دخول {ال} كماليه بر {سعير}، بيانگر گرماى بى اندازه دوزخ و التهاب و برافروختگى شديد آتش آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67

- 10 - 9

9 - دوزخ ، جايگاهى به غايت گرم و داراى آتشى به شدت برافروخته و شعلهور است .

أصح_ب السعير

{سعير}، به معناى گرم و نيز آتش افروخته و ملتهب است. دخول {ال} كماليه بر {سعير}، بيانگر گرماى بى اندازه دوزخ و التهاب و برافروختگى شديد آتش آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 11 - 5

5 - دوزخ ، جايگاهى به غايت گرم و داراى آتشى برافروخته و شعلهور است .

لأصح_ب السعير

{سعير}، به معناى گرم و نيز آتش افروخته و ملتهب است. دخول {ال} كماليه بر {سعير}، بيانگر گرماى بى اندازه دوزخ و التهاب و برافروختگى شديد آتش آن است.

شرابخوار در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 108 - 6

6 - { قال رسول اللّه ( ص ) . . . لاتجالسوا مع شارب الخمر . . . فإنّهم كلاب أهل النار كما قال اللّه : { اخسئوا فيها و لاتكلّمون } ;

رسول خدا(ص) فرمود:. .. با شراب خوار همنشينى نكنيد... زيرا آنان سگ هاى جهنم اند; همان طور كه خداوند فرموده است: اخسئوا فيها و لاتكلّمون}.

شرايط نجات از جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 10 - 17،18

17 - اصحاب اخدود ، چنانچه از گناه سوزاندن مؤمنان توبه مى كردند ، از عذاب جهنم رهايى مى يافتند .

ثمّ لم يتوبوا فلهم عذاب جهنّم

18 - رهايى اصحاب اخدود از آتش جهنم ، تنها در صورتى امكان پذير است كه از كفر خويش توبه كرده باشند

.

ثمّ لم يتوبوا

سياق آيه شريفه، گرچه قرينه است بر اين كه متعلق {لم يتوبوا} فتنه گرى و سوزاندن مؤمنان است; ولى آيه بعد، مى تواند قرينه باشد كه مراد از توبه، روى آوردن به ايمان و عمل صالح است و نيز توبه از شكنجه مؤمنان، زمانى توبه به درگاه خداوند است كه شخص منكر او نباشد.

شعله آتش جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 24 - 12

12 - انس مى گويد : { تلا رسول اللّه ( ص ) هذه الاية { وقود ها الناس و الحجارة } فقال : اوقد على ها ألف عام حتى إحمرت و ألف عام حتى إبيضت و ألف عام حتى اسودت فهى سوداء مظلمة لايطفأ لهب ها ;

رسول خدا (ص) به دنبال قرائت اين آيه {وقود الناس و الحجارة} فرمود: آتش ]جهنم[ را هزار سال شعلهور كردند تا سرخ گشت. و هزار سال شعلهور نمودند تا سفيد گشت و هزار سال شعلهور كردند تا سياه گشت پس آن آتش سياه و ظلمانى است و شعله آن خاموش نمى شود}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 55 - 6

6 - { جحيم } از نام هاى جهنم

الجحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 64 - 4

4 - آتش دوزخ ، آتشى است پرحرارت و پرشعله .

الجحيم

{جحيم} (از ماده {جحم}) به معناى شدت شعله و حرارت آتش است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 68 - 6

6 -

آتش دوزخ ، آتشى است پرحرارت و پرشعله .

الجحيم

{جحيم} (از ماده {جحم}) به معناى شدت شعله و حرارت آتش است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 18 - 9

9 - آتش دوزخ ، سخت برافروخته و ملتهب

عذاب الجحيم

{جحمه} (مبدأ اشتقاق {جحيم}) به شدت افروختگى و التهاب آتش اطلاق مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 94 - 3

3 - آتش دوزخ ، به شدت برافرخته و ملتهب است .

و تصلية جحيم

{جحيم} مشتق از {جحمة} است. {جحمة} به شدتِ اشتعال و برافروختگى آتش گفته مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 19 - 14

14 - آتش دوزخ ، به شدت برافروخته و ملتهب است .

أُول_ئك أصح_ب الجحيم

{جحمة} (مبدأ اشتقاق {جحيم}) به شدت التهاب و برافروختگى آتش گفته مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 5 - 16

16 - دوزخ ، جايگاهى به غايت گرم و داراى آتشى به شدت برافروخته و شعلهور است .

عذاب السعير

{سعير}، به معناى گرم و نيز آتش افروخته و ملتهب است. دخول {ال} كماليه بر {سعير}، بيانگر گرماى بى اندازه دوزخ و التهاب و برافروختگى شديد آتش آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 10 - 9

9 - دوزخ ، جايگاهى به غايت گرم و داراى آتشى به شدت برافروخته و شعلهور است .

أصح_ب السعير

{سعير}، به معناى گرم و نيز آتش افروخته و ملتهب است. دخول {ال} كماليه

بر {سعير}، بيانگر گرماى بى اندازه دوزخ و التهاب و برافروختگى شديد آتش آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 11 - 5

5 - دوزخ ، جايگاهى به غايت گرم و داراى آتشى برافروخته و شعلهور است .

لأصح_ب السعير

{سعير}، به معناى گرم و نيز آتش افروخته و ملتهب است. دخول {ال} كماليه بر {سعير}، بيانگر گرماى بى اندازه دوزخ و التهاب و برافروختگى شديد آتش آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 31 - 1،2

1 - كافران صاحب زر و زور در قيامت ، به وسيله آتش پرحرارت و شعلهور سوازنده خواهند شد .

ثمّ الجحيم صلّوه

{جحيم} (از ماده {جحمه}) به معناى آتش شعلهور و پرحرارت است.

2 - دوزخ ، محل آتش پرحرارت و شعلهور

ثمّ الجحيم صلّوه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 31 - 1

1 - دود سايه مانند دوزخ ، فاقد سايبان حقيقى ( خنك كنندگى ) است و مانع از شعله هاى سوزان آتش نيست .

لاظليل و لايغنى من اللّهب

{لاظليل} صفت براى {ظلّ} در آيه پيش است و {ظلّ ظليل} به معناى سايه دائم و مستمر است (صحاح اللغة). بر اين اساس {ظلّ... لاظليل} كنايه از نبودن سايه قابل استفاده و {لهب} به معناى شعله خالص و بدون دود است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 32 - 1

1 - شراره افكنى آتش دوزخ ، به بلندى كاخ ها

إنّها ترمى بشرر كالقصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

19 - مرسلات - 77 - 33 - 2

2 - شراره هاى آتش دوزخ ، بسيار انبوه ، به هم پيوسته و پرجنبش است .

كأنّه جم_لت صفر

برداشت ياد شده، از تشبيه شراره هاى آتش به انبوه شتران، استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 12 - 1

1 - قيامت ، روز شعلهور شدن شديد جهنم

و إذا الجحيم سعّرت

{جحيم} (كه بر اثر استعمال مكرر درباره جهنم، نام ديگرى براى آن شده است، در اصل) آتشى است كه به شدت افروخته شده باشد و به آتش عظيمى كه در حفره اى عميق افروخته شود {جحيم} گفته مى شود. سعرالنار و سعّرها[ به يك معنا است]; يعنى، آتش را شعلهور ساخت و تشديد[ در باب تفعيل] براى مبالغه است (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انفطار - 82 - 14 - 2

2 - جهنّم ، داراى آتشى كه به شدّت برافروخته و شعلهور است .

لفى جحيم

به آتشى كه شعله هاى آن، سخت زبانه كشد و نيز به آتش عظيمى كه در گودال برافروخته گردد و به مكانى كه داراى حرارت شديد باشد، {جحيم} گفته مى شود (قاموس). مراد از {جحيم} _ به قرينه آيه بعد _ جهنم يا آتش آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 16 - 2

2 - جهنم ، داراى آتشى كه به شدت برافروخته و شعلهور است .

لصالوا الجحيم

به آتشى كه شعله هاى آن، سخت زبانه كشد و نيز به آتش عظيمى كه در گودال برافروخته گردد و

به مكانى كه داراى حرارت شديد باشد، {جهيم} گفته مى شود. (قاموس)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 12 - 4

4 - جهنم ، داراى آتشى برافروخته و شعلهور

سعيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 14 - 1

1 - آتش جهنم ، همواره شعلهور است و زبانه مى كشد .

نارًا تلظّى

{تلظّى} (كه در اصل {تتلظّى} بوده است); يعنى، زبانه كشيده و برافروخته مى شود. مضارع در صورتى كه حال قرار گيرد، بر تكرار دلالت مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكاثر - 102 - 6 - 3

3 - دوزخ ، مكانى سوزان و داراى آتشى شعلهور و متراكم

لترونّ الجحيم

{جحيم}، به معناى آتشى است كه سخت شعلهور بوده و زبانه كشد. هم چنين بر هر آتش متراكم و يا افروخته در گودال هاى عميق و هر مكان پرحرارت اطلاق مى گردد. (قاموس)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - همزه - 104 - 6 - 1،5

1 - پيدايش آتش جهنم و برافروخته شدن آن ، وابسته به خداوند و خواست مستقيم او است .

نار اللّه

استناد آتش جهنم به خداوند _ با آن كه هر آتش ديگرى نيز مخلوق او است _ نشانگر ظهور وابستگى آن به خداوند است; به گونه اى كه تنها، به فرمان او برمى افروزد و مى سوزاند.

5 - آتش جهنم ، همواره برافروخته شده و شعله هاى تازه پيدا مى كند .

الموقدة

{ايقاد} (مصدر {موقدة}) يا از {وَقَدْ} (آتش و بر افروخته شدن آن) و يا از {وَقود}

(هيزم ويژه آتش)، گرفته شده است. توصيف آتش جهنم به {موقدة} _ با آن كه آتش از افروخته شدن و افروزنده انفكاك ندارد _ اشاره به حدوث پياپى اين وصف دارد; به گونه اى كه نه تنها هرگز خاموش نمى شود; بلكه همواره شعله هاى جديد دارد.

شعله هاى آتش جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 13 - 1

1 - شعله هاى گدازنده آتش ، مهيا براى كافران به خدا و رسول او

و من لم يؤمن . .. فإنّا أعتدنا للك_فرين سعيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - همزه - 104 - 9 - 2

2 - زبانه هاى آتش جهنم ، به شكل ستون هايى بلند ، دوزخيان را در خود جاى خواهد داد .

إنّها . .. فى عمد ممدّدة

تعبير {فى عمد}، ممكن است خبر دوم براى ضمير {إنّها} باشد. مفاد آيه در اين صورت، ترسيم آتش جهنم به شكل شعله هايى زبانه كشيده و بلند است.

شعور آتش جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 12 - 3

3 _ آتش جهنم ، داراى نوعى ادراك و احساس

إذا رأتهم من مكان بعيد سمعوا لها تغيّظًا و زفيرًا

شفاعت نگهبانان جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 49 - 1،2

1 - درخواست دوزخيان از نگهبانان جهنم ، مبنى بر شفاعت كردن نزد خداوند جهت تخفيف اندكى از عذابشان حتّى به مقدار يك روز

و قال الذين فى النار لخزنة جهنّم ادعوا ربّكم يخفّف عنّا يومًا من العذاب

2 -

اميد و انتظار دوزخيان ، به شفاعت نگهبانان جهنم به درگاه خداوند براى تخفيف اندكى از عذاب آنان

و قال الذين فى النار لخزنة جهنّم ادعوا ربّكم يخفّف عنّا يومًا من العذاب

شقاوتمندان در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 106 - 1

1_ تيره بختان صحنه قيامت ( مشركان و كافران به رسالت انبيا ) روانه آتش دوزخ خواهند شد .

فأما الذين شقوا ففى النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 107 - 1

1_ آتش دوزخ ، جايگاه ابدى تيره بختان صحنه قيامت است .

خ_لدين فيها مادامت السم_وت و الأرض

عبارت {مادامت السماوات و الأرض} (تا آن زمان كه آسمانها و زمين وجود دارد) كنايه از دوام و هميشگى است و تأكيد براى خلودى مى باشد كه از {خالدين} استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 12 - 3

3 - فرجام شقاوتمندان ، گرفتارى به آتش دوزخ است .

و يتجنّبها الأشقى . الذى يصلى النار الكبرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 15 - 3،4

3 - خلود در آتش جهنم ، ويژه كسانى است كه در بالاترين مرحله شقاوت اند .

لايصليها إلاّ الأشقى

{صَلى}; يعنى، ملازم و همراه شد (لسان العرب، از قول زجاج) و ملازمت با آتش به جاودانگى در آن است. حصر موجود در آيه مربوط به ملازمت است; يعنى، جاودانگى در آتش، مخصوص كسانى است كه در آيه بعد اهل تكذيب و اعراض معرفى شده اند و در بدترين نوع

شقاوت به سر مى برند.

4 - امكان خلودِ همه شقاوتمندان در آتش جهنم *

لايصليها إلاّ الأشقى

تقابل {أشقى} و {أتقى} مى تواند، قرينه بر حصر اضافى باشد; يعنى، اگر گفته مى شود كه تنها {شقى ترين مردم} در آتش جاودان است، مراد نفى خلود از ديگر شقاوتمندان نيست; بلكه تنها از فرد {أتقى} نفى خلود شده است.

شك به جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 50 - 1

1- غوطهوران در گناه ، گرفتار ترديد در وقوع قيامت و وجود دوزخ

إنّ ه_ذا ما كنتم به تمترون

شكاكان در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 25 - 1

1_ سدكنندگان راه ارزش ها و تجاوزگران و شكّاكان در حق ، محكوم به آتش دوزخ

ألقيا فى جهنّم كلّ . .. منّاع للخير معتد مريب

شومى آتش جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 29 - 21

21- آتش دوزخ ، تكيگاهى ناپسند و شوم براى دوزخيان است .

يغاثوا بماء كالمهل . .. و ساءت مرتفقًا

{مرتفق} به مكانى گفته مى شود كه آدمى، در آن، مرفق و آرنج خود را بر زمين نهد و با ساق دست خود اهرمى بسازد و سر بر آن گذارده، استراحت كند. ياد كردن از جايگاه دوزخيان با اين تعبير، به منظور ريش خند كردن آن ها است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 15 - 8

8 - آتش دوزخ ، جايگاهى بس شوم و نامبارك

و بئس المصير

شومى جهنم

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 126 - 19

19 - آتش دوزخ ، جايگاهى ناميمون و عاقبتى شوم است .

و بئس المصير

{مصير} جايگاهى است كه حركت بدان جا منتهى مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 197 - 5

5 _ جهنّم ، بستر و خوابگاه شوم و ناپسند

و بئس المهاد

{مهاد}، به معناى فراش (بستر خواب و استراحت) است. (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 97 - 17

17 _ جهنّم ، جايگاهى بد و سرانجامى شوم است .

مأويهم جهنّم و ساءت مصيرا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 115 - 17

17 _ جهنم ، فرجامى بد و جايگاهى ناميمون است .

و نصله جهنم و ساءت مصيراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 16 - 3

3 _ جهنم ، جايگاهى بد و فرجامى شوم

و بئس المصير

مخصوص به ذم، كلمه جهنم است كه به قرينه فراز قبل حذف شده است، يعنى {و بئس المصير جهنم}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 98 - 8

8_ آتش دوزخ ، بهره و نصيبى ناميمون و جايگاهى شوم

و بئس الورد المورود

كلمه {الورد} (نصيب و بهره) فاعل براى {بئس} است و {ال} در آن براى جنس مى باشد و {المورد} (چيزى كه بر آن وارد مى شوند) مخصوص به ذم است و {ال} در آن عهد ذكرى بوده و اشاره به آتش دوزخ دارد.

بنابراين {بئس الورد المورود}; يعنى، بد نصيب و بهره اى است آن آتشى كه بر آن وارد خواهند شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 18 - 11

11_ دوزخ بسترى بد و ناگوار است .

مأويهم جهنم و بئس المهاد

{مهاد} به معناى بستر گسترده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 25 - 10

10_ دوزخ ، سرايى شوم و فرجامى ناگوار براى دوزخيان

و لهم سوء الدار

مقصود از سراى شوم دنيا (سوء الدار) _ به قرينه مقابله آن با {عقبى الدار. جنات عدن} در آيه 22 و 23 _ دوزخ، است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 29 - 2،5

2- جهنّم ، سراى هلاكت و نابودى

دار البوار . جهنّم يصلونها

{بوار} به معناى هلاكت است.

5- جهنّم ، قرارگاهى بد و شوم

جهنّم يصلونها و بئس القرار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 72 - 12

12 - دوزخ ، جايگاهى بد براى دوزخيان

و بئس المصير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 34 - 4

4 _ كسانى كه در قيامت به روافتان به سوى جهنم سوق داده مى شوند ، داراى شوم ترين جايگاه و بى راهه ترين مسيراند .

الذين يحشرون على وجوههم إلى جهنّم أُول_ئك شرّ مكانًا و أضلّ سبيلاً

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه {الذين} مبتدا و {أُولئك} خبر آن باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 66 - 1،3

1

_ جهنم ، قرارگاه و اقامتگاهى بس بد و آزاردهنده

عذاب جهنّم . .. إنّها ساءت مستقرًّا و مقامًا

{مستقراً} تميز براى ضمير مستتر در {ساءت} و به معناى محل استقرار است. {مقام} نيز اسم مكان و به معناى اقامتگاه مى باشد.

3 _ سرنوشت بد و اقامتگاه ناگوار انسان در جهنم ، مقتضى هراسان بودن ، اضطراب ، تضرع و دعا كردن به درگاه الهى است .

ربّنا اصرف عنّا عذاب جهنّم . .. إنّها ساءت مستقرًّا و مقامًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 56 - 1،3

1 - جهنم ، فرجامى بد و ناگوار

إنّ للط_غين لشرّ مئاب . جهنّم

برداشت ياد شده از آن جا است كه {جهنّم} عطف بيان براى {لشرّ مئاب} است; يعنى، فرجامى بد و ناگوار كه عبارت است از جهنم.

3 - دوزخ ، بستر و جايگاهى بد و ناگوار

جهنّم يصلونها فبئس المهاد

{مهاد} به معناى بستر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 60 - 8

8 - دوزخ ، قرارگاهى بد و ناگوار

فبئس القرار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 72 - 9

9 - جهنم ، جايگاهى بد و ناگوار

فبئس مثوًى المتكبّرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 52 - 8

8 - ستمگران ، داراى سرايى بد ( دوزخ ) در قيامت

و لهم سوء الدار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 76 - 5

5 - جهنم ، جايگاه بد و ناگوار

جهنّم فبئس مثوَى

{مثوى} (اسم مكان

از ماده {ثواء}) به معناى اقامت توأم با استمرار است; يعنى، جايگاه هميشگى و دائمى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 6 - 14

14 - دوزخ ، فرجامى بس شوم و ناگوار

و ساءت مصيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 8 - 14

14 - عذاب جهنم ، فرجامى بس بد و ناگوار است .

فبئس المصير

{مصير}، به عاقبت و فرجام امر گفته مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 9 - 10

10 - دوزخ ، جايگاهى ناميمون و عاقبتى شوم

و مأويهم جهنّم و بئس المصير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 6 - 3

3 - دوزخ ، جايگاهى ناميمون و سرانجامى شوم براى كافران

و بئس المصير

{مصير}، جايگاهى است كه حركت بدان جا منتهى مى شود.

شياطين اطراف جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 68 - 7،8،9

7- خداوند ، شياطين و منكران معاد را در قيامت ، خوار و ذليل ، بر زانونشسته و به صورت نيم خيز در اطراف جهنم احضار خواهد كرد .

ثمّ لنحضرنّهم حول جهنّم جثيًّا

{جثيّا} (جمع {جاثى}) حال است و {جاثى} به كسى گفته مى شود كه براى مخاصمه و محاكمه بر زانو نشسته است (لسان العرب). احضار منكران معاد و شياطين، در حالى كه بر زانوان خود راه مى روند و يا بر زانو گرداگرد جهنم نشسته اند، براى اهانت و تحقير آنان است. برخى {جثىّ} را جمع {جثوة} دانسته

اند كه به معناى انبوه خاك و سنگ است. بر حسب اين معنا مراد احضار هر فرقه و گروه به صورت متراكم است.

8- كافران و شياطين ، در اطراف جهنم و در گروه هايى فشرده و متراكم ، احضار خواهند شد .

ثمّ لنحضرنّهم حول جهنّم جثيًّا

{جثىّ} ممكن است از {جثوة} به معناى سنگ و خاك متراكم و مجتمع باشد.

9- گردآوردن خفّت بار كافران و شياطين در اطراف جهنم ، مرحله اى پس از حشر است .

لنحشرنّهم . .. ثمّ لنحضرنّهم حول جهنّم جثيًّا

شياطين در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 85 - 1،3

1 - جهنم ، مملو از شيطان ها و پيروان آنان خواهد شد .

لأملأنّ جهنّم منك و ممّن تبعك منهم أجمعين

بيشتر مفسران گفته اند: مقصود از {منك} {من جنسك} است; زيرا منطقى نيست كه جهنم با آن عظمت، تنها با داخل شدن يك فرد (ابليس) پر شود. پس مقصود، پر شدن دوزخ از مجموعه شياطين (ابليس و فرزندانش) و انسان ها خواهد بود.

3 - پر شدن جهنم از شيطان ها و پيروان آنان ، سوگند مؤكد خداوند

لأملأنّ جهنّم منك و ممّن تبعك منهم أجمعين

شيطان در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 17 - 1

1 - شيطان و پيروان كافر او ، داراى فرجامى همگون و هر دو مخلد در آتش

فكان ع_قبتهما أنّهما فى النار خ_لدَين فيها

صبر در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 16 - 2،3

2 - قرار و بى قرارى تكذيب گران

در آتش دوزخ ، بى تأثير در تغيير كيفر آنان

فاصبروا أو لاتصبروا سواء عليكم

3 - صبر در طريق تقوا و آزمون هاى زندگى دنيوى ، داراى اثر است و نه صبر در آتش دوزخ . *

فاصبروا أو لاتصبروا سواء عليكم

احتمال دارد كه يادآورى صبر در چنين آيه اى، اشاره داشته باشد به اين كه به جاى صبر بر آتش دوزخ _ كه تأثيرى ندارد _ شايسته است كه آدميان، صبر را در همين دنيا و در طريق تقوا، به كار گيرند كه منشأ آثار فراوان است.

صداى آتش جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 102 - 1،2

1- بهشتيان ، در جايگاهى به دور از شنيدن صداى آهسته برخاسته از آتش دوزخ خواهند بود .

لايسمعون حسيسها

{حسيس} به معناى صداى آهسته است و مقصود از آن در آيه شريفه، صدايى است كه از حركت آتش دوزخ برمى خيزد.

2- آتش دوزخ ، داراى صداى وحشتناك است .

لايسمعون حسيسها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 12 - 1،2،6

1 _ تكذيب كنندگان قيامت ، آواى خشمگين و جوش و خروش آتش جهنم را از دور در قيامت خواهند شنيد .

إذا رأتهم من مكان بعيد سمعوا لها تغيّظًا و زفيرًا

{تغيظ}، به معناى شدت غضب و خشم و {زفير} به معناى گرفتن سينه از شدت غم و به جوش و خروش افتادن است (برگرفته از لسان العرب و مفردات راغب).

2 _ آتش جهنم به هنگام ديدن تكذيب كنندگان قيامت از راه دور ، به جوش و خروش آمده و فرياد خشمگينانه سرخواهد داد .

إذا رأتهم

من مكان بعيد سمعوا لها تغيّظًا و زفيرًا

6 _ { فى مجمع البيان { إذا رأتهم من مكان بعيد } . . . قال أبوعبداللّه ( ع ) من مسيرة سنة ;

در مجمع البيان [پس از ذكر آيه] {إذا رأتهم من مكان بعيد} آمده است كه امام صادق(ع) فرمود: مكان بعيد يعنى، از فاصله يك سال راه}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 7 - 1،2

1 - كافران ، از هنگام افكنده شدنشان در دوزخ ، با ناخوشايندترين صدا ها روبه رو خواهد شد .

إذا أُلقوا فيها سمعوا لها شهيقًا

{شهيق}، به معناى زشت ترين و ناخوشايندترين صداها است(لسان العرب).

2 - آتش دوزخ ، داراى ناخوشايندترين صدا هاى مخصوص به خود

لها شهيقًا

مطلب ياد شده، از {لام} اختصاص در {لها} استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 8 - 1

1 - حرارت آتش دوزخ و صداى ناخوشايند برخاسته از آن ، در نهايت شدّت و حدّت است .

تكاد تميّز من الغيظ

تعبير{تكاد تميّز من الغيظ} (چيزى نمانده است كه از شدّت غيظ پاره پاره شود) درباره دوزخ، تعبيرى است تمثيلى و كنايى و بيانگر شدّت و حدّت آتش دوزخ و صداى آن است.

صفات آتش جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 102 - 2

2- آتش دوزخ ، داراى صداى وحشتناك است .

لايسمعون حسيسها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 7 - 2،4

2 - آتش دوزخ ، داراى ناخوشايندترين صدا هاى مخصوص به خود

لها

شهيقًا

مطلب ياد شده، از {لام} اختصاص در {لها} استفاده شده است.

4 - آتش دوزخ ، داراى فوران و جوشش

و هى تفور

صفات جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 206 - 13

13 _ جهنّم ، بَد جايگاهى است .

فحسبه جهنّم و لبئس المهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 41 - 3

3 _ دوزخ، محيطى بسته و خفقان زا براى مجرمان

لهم من جهنم مهاد و من فوقهم غواش

جمع آوردن كلمه {غواش} و مقيد كردن آن به {من فوقهم} حكايت از برداشت فوق دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 47 - 2

2 _ جهنم ، داراى منظره اى بس هول انگيز

و إذا صرفت ابصرهم تلقاء اصحب النار قالوا ربنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 17 - 4

4- جهنّم ، جسمانى است و جهات مختلف دارد .

و يأتيه الموت من كلّ مكان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 29 - 4

4- دوزخ ، چاهى است عميق .

جهنّم يصلونها

{جهنّم} معرب {جهنام} و به معناى چاهى عميق است (مفردات راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 8 - 10

10- جهنّم ، زندانى براى كافران است و هيچ راه گريزى از آن وجود ندارد .

و جعلنا جهنّم للك_فرين حصيرًا

{الحصر} در اصل به معناى تنگ گرفتن و حبس كردن آمده و در اين آيه كنايه از زندانى كردن است.

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 7 - 23

23 - دوزخ ، داراى آتشى شعلهور و فروزان

عذاب الجحيم

{جحيم} اسم مكان از {جحمة} (شعله و افروزندگى شديد آتش) و به معناى محل آتش شعلهور و افروخته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 7 - 24

24 - جهنم ، داراى آتشى ملتهب و پر شراره

و فريق فى السعير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 47 - 4،5

4- منطقه مركزى دوزخ ، داراى حرارتى فزون تر و شكنجه اى شديدتر

فاعتلوه إلى سواء الجحيم

امر به كشيدن گنه كاران به {سواء الجحيم}، در صورتى داراى تأثير است كه كناره هاى دوزخ، با نقطه مركزى آن از نظر شدّت حرارت و عذاب متفاوت باشد.

5- مكان هاى مختلف دوزخ ، داراى شرايط متفاوت از نظر شدّت و ضعف و حرارت و سختى

فاعتلوه إلى سواء الجحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 30 - 6

6 - طبع دوزخ ، همچون طبع دنياطلبان ، فزون طلب و زياده خواه *

يوم نقول . .. و تقول هل من مزيد

با توجه به اين كه دوزخ و بهشت، مقام ظهور و تجلّى حقايقى است كه آدمى در عالم {ناسوت} تدارك ديده است، آيه مى تواند كنايه از فزون طلبى دنياداران دوزخى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 5 - 16

16 - دوزخ ، جايگاهى به غايت گرم و داراى آتشى به شدت برافروخته و شعلهور است .

عذاب

السعير

{سعير}، به معناى گرم و نيز آتش افروخته و ملتهب است. دخول {ال} كماليه بر {سعير}، بيانگر گرماى بى اندازه دوزخ و التهاب و برافروختگى شديد آتش آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 10 - 9

9 - دوزخ ، جايگاهى به غايت گرم و داراى آتشى به شدت برافروخته و شعلهور است .

أصح_ب السعير

{سعير}، به معناى گرم و نيز آتش افروخته و ملتهب است. دخول {ال} كماليه بر {سعير}، بيانگر گرماى بى اندازه دوزخ و التهاب و برافروختگى شديد آتش آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 11 - 5

5 - دوزخ ، جايگاهى به غايت گرم و داراى آتشى برافروخته و شعلهور است .

لأصح_ب السعير

{سعير}، به معناى گرم و نيز آتش افروخته و ملتهب است. دخول {ال} كماليه بر {سعير}، بيانگر گرماى بى اندازه دوزخ و التهاب و برافروختگى شديد آتش آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 10 - 5

5 - { حريق } از اوصاف جهنم *

و لهم عذاب الحريق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قارعه - 101 - 10 - 2

2 - عظمت جهنم و توصيف اعماق هولناك آن ، فراتر از حد تصوّر و بيان است .

و ما أدريك ماهيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قارعه - 101 - 11 - 1

1 - جهنم ، يك پارچه آتش و داراى حرارتى بس شديد است .

نار حامية

{هاوية}، اسم مكان است و آتش خواندن

آن، مبالغه در بيان گستردگى آتش است; به گونه اى كه گويا آن مكان چيزى جز آتش نيست. {حَمِيَتِ النار}; يعنى، حرارت آن شدت يافت (قاموس).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكاثر - 102 - 6 - 3

3 - دوزخ ، مكانى سوزان و داراى آتشى شعلهور و متراكم

لترونّ الجحيم

{جحيم}، به معناى آتشى است كه سخت شعلهور بوده و زبانه كشد. هم چنين بر هر آتش متراكم و يا افروخته در گودال هاى عميق و هر مكان پرحرارت اطلاق مى گردد. (قاموس)

صفات دود آتش جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 31 - 1

1 - دود سايه مانند دوزخ ، فاقد سايبان حقيقى ( خنك كنندگى ) است و مانع از شعله هاى سوزان آتش نيست .

لاظليل و لايغنى من اللّهب

{لاظليل} صفت براى {ظلّ} در آيه پيش است و {ظلّ ظليل} به معناى سايه دائم و مستمر است (صحاح اللغة). بر اين اساس {ظلّ... لاظليل} كنايه از نبودن سايه قابل استفاده و {لهب} به معناى شعله خالص و بدون دود است.

طغيانگران در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 56 - 2،4

2 - طغيان گران ، از دوزخيان هستند .

إنّ للط_غين . .. جهنّم يصلونها

{يصلون} به معناى {يدخلون} (داخل مى شوند) است.

4 - آتش دوزخ ، بستر و آرامگاه طغيان گران

إنّ للط_غين . .. جهنّم يصلونها فبئس المهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 57 - 1

1 - آب داغ و خونابه چركين ،

نوشابه و غذاى طاغيان در دوزخ

إنّ للط_غين . .. ه_ذا فليذوقوه حميم و غسّاق

{حميم} به معناى آب داغ و جوشان است و {غسّاق} در نظر برخى از اهل لغت، به معناى چرك و خون اهل دوزخ است (لسان العرب). در نگاه برخى ديگر مقصود از آن مايعى است كه از پوست اهل دوزخ خارج مى شود (مفردات راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 60 - 4،7

4 - بحث و جدل طاغيان با پيروانشان در جهنم ، درباره چرايى و سبب دوزخى شدن آنان

لامرحبًا بهم . .. قالوا بل أنتم لامرحبًا بكم أنتم قدّمتموه لنا فبئس القرار

7 - دوزخ ، قرارگاه طغيان گران

للط_غين لشرّ مئاب . .. فبئس القرار

{قرار} اسم مكان به معناى قرارگاه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 61 - 3

3 - طغيان گران ، مورد نفرين پيروانشان در دوزخ

قالوا ربّنا من قدّم لنا ه_ذا فزده عذابًا ضعفًا فى النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 62 - 6

6 - پى بردن طغيان گران در دوزخ ، به نادرستى پندار خود نسبت به مؤمنان در دنيا

و قالوا ما لنا لانرى رجالاً كنّا نعدّهم من الأشرار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 22 - 2،3

2 - گريز از جهنم ، براى طغيان گران امكان پذير نيست .

إنّ جهنّم كانت مرصادًا . للطّ_غين

{للطاغين} ممكن است به {مآب} تعلق داشته باشد و نيز مى تواند متعلق به {مرصاداً} باشد. در صورت دوم مفاد

آيه شريفه چنين مى شود: جهنم براى طغيان گران مثل كمين است كه رهايى از آن ممكن نيست. در اين صورت {مآباً} نيز متعلقى نظير {للطاغين} داشته كه به دليل وجود قرينه، ذكر آن ضرورت نداشت.

3 - پرهيزكنندگان از طغيان ، گرچه بر جهنم و كمين كنندگان در آن عبور خواهند كرد ; ولى گرفتار آن نخواهند شد . *

إنّ جهنّم كانت مرصادًا . للطّ_غين م_ابًا

چنانچه {للطاغين} متعلق به {مآباً} باشد، {مرصاداً} مطلق خواهد بود; در اين صورت مفاد دو آيه اين است كه جهنم براى همگان {مرصاد} است; ولى {مآب} و بازگشتگاه همه نبوده و تنها طغيان گران گرفتار آن خواهند شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 24 - 1،2،3

1 - طغيان گران در دوزخ ، از هر گونه احساس خنكى و تخفيف حرارت سوزان جهنم ، محروم خواهند بود .

لايذوقون فيها بردًا

{ذوق}; يعنى، درك مزه (مصباح)، اين واژه در رابطه با اجسام به طور حقيقت و در مورد معنويات، به طور مجاز استعمال مى شود. در آيه شريفه بين معناى حقيقى و مجازى آن جمع شده است; زيرا تعبير چشيدن براى احساس سردى مجاز است. مراد از {بَرْد} _ به قرينه تقابل آن با نوشيدنى _ هر گونه احساس سردى است; هر چند با سايه و امثال آن باشد.

2 - دوزخيان طغيان گر ، از تسكين عطش خود و حتى از چشيدن طعم آب ، محروم خواهند بود .

لايذوقون فيها . .. و لا شرابًا

3 - محروميت طغيان گران از مايعات و كاهش و حرارت در جهنم ، ساليانى فراوان ادامه خواهد يافت .

ل_بثين

فيها أحقابًا . لايذوقون فيها بردًا و لا شرابًا

چنانچه جمله {لايذوقون. ..} حال براى ضمير {لابثين} باشد، مى توان به دست آورد كه درنگ دوزخيان، همراه با حالت محروميت از سرما و آب، دائمى نيست; زيرا ممكن است كلمه {أحقاباً} در آيه قبل، به سال هاى محروميت آنان نظر داشته باشد; گرچه پس از گذشت آن دوران، بقاى آنان در دوزخ به شكل ديگرى ادامه خواهد يافت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 25 - 2

2 - طغيان گران در دوزخ ، گرفتار عطش شديد و طاقت فرسا خواهند بود .

إلاّ حميمًا و غسّاقًا

{إلاّ} براى استثناى {حميم} و {غساق} از {شراباً} است; بنابراين دوزخيان اين دو مايع را خواهند آشاميد. تن دادن به اين نوشيدنى ها، نشانه شدّت تشنگى آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 30 - 1

1 - خداوند با فرمانى تحقيرآميز ، طغيان گران را به تحمل عذاب جهنم ملزم مى سازد .

للطّ_غين . .. فذوقوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 39 - 1

1 - طغيان گران دنياطلب ، در قيامت ، جز آتش سوزان دوزخ ، جايگاهى نخواهند داشت .

فأمّا من طغى . .. فإنّ الجحيم هى المأوى

{مأوى}; يعنى، منزل و مكان (لسان العرب). جمله {فإنّ الجحيم هى المأوى} به دليل وجود {ال} جنس در خبر، مفيد حصر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 12 - 4

4 - طغيان گران و گناه كاران ، در قيامت

به جهنم و عذاب الهى گرفتار خواهند شد .

ويل يومئذ للمكذّبين . .. و ما يكذّب به إلاّكلّ معتد أثيم

ظالمان در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 192 - 3،7

3 _ خداوند ، گرفتاركننده ستمكاران به آتش دوزخ و خواركننده آنان

انّك من تدخل النّار فقد اخزيته و ما للظّالمين من انصار

7 _ گرفتاران به آتش دوزخ ، داراى پيشينه ستمكارى در دنيا

ربّنا انّك من تدخل النّار فقد اخزيته و ما للظّالمين من انصار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 30 - 8

8 _ وارد نمودن تجاوزكاران و ستمگران به دوزخ و بريان كردن آنان ، كارى آسان براى خداوند

و من يفعل ذلك عدواناً و ظلماً . .. و كان ذلك على اللّه يسيراً

{صلى} از مصدر {صَلْى}، و به معناى بريان كردن است. (القاموس المحيط).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 72 - 22

22 _ ستمكاران هيچ ياورى براى نجات از آتش دوزخ ندارند .

و ما للظلمين من انصار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 113 - 3

3_ ستم پيشگان ، به آتش دوزخ درخواهند افتاد .

فتمسكم النار

جمله {فتمسكم النار} بيان مى كند كه اتكاى بر ستمگران، درپى دارنده آتش است. اين معنا مى رساند كه خود ستمگران نيز به آتش درخواهند افتاد. تعبير {فتمسكم} مى تواند اشاره به اين نكته باشد كه: ستمگران آتش هستند و با اعتماد و تكيه به آنان، آتش با شما تماس پيدا خواهد كرد.

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 16 - 1،2

1- جبّاران منحرف ، علاوه بر هلاكت دنيوى ، در آخرت نيز گرفتار جهنّم مى شوند .

و خاب كلّ جبّار عنيد . من ورائه جهنّم

2- به جبّاران منحرف ، در جهنّم ، آبى چركين و متعفن نوشانده مى شود .

من ورائه جهنّم و يسقى من ماء صديد

{صديد} به معناى چركى است كه بين گوشت و پوست به وجود مى آيد. اين واژه در نوشيدنيهاى جهنّميان استعمال مى گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 17 - 1،2،5،7

1- جبّاران منحرف ، آب چركين جهنّم را جرعه جرعه با كراهت تمام خواهند نوشيد .

يسقى من ماء صديد. يتجرّعه و لايكاد يسيغه

{إساغة} به معناى ريختن شراب در حلق است. بنابراين مراد از {لايكاد يسيغه} اين است كه آنان نمى خواهند به چنين نوشيدنى نزديك شوند.

2- تشنگى شديد جبّاران منحرف در جهنّم به حدى است كه على رغم كراهت و بى ميلى شديد ، از آب چركين خواهند نوشيد .

يسقى من ماء صديد . يتجرّعه و لايكاد يسيغه

5- كافران جبّار گرفتار در جهنّم ، با وجود ابتلا به انواع عذاب هاى مرگبار ، هيچ گاه نمى ميرند و از عذاب رهايى نمى يابند .

يأتيه الموت من كلّ مكان و ما هو بميت

7- براى كافران جبّار ، در جهنّم ، فراتر از نوشيدن اجبارى آب چركين و عذاب هاى مختلف مرگبار ، عذابى خشن و غيرقابل تصور نيز وجود دارد .

و من ورائه عذاب غليظ

مرجع ضمير {ورائه} احتمال دارد {عذاب} باشد كه از عبارت قبلى به دست

مى آيد. در اين صورت، با توجه به مفهوم بودن و سخت بودن عذابهاى ياد شده، {عذاب غليظ} بايد عذابى بسيار سخت و غير قابل تصور باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 29 - 10

10- دوزخ ، از هم اكنون براى ظالمان آماده و مهيا است . *

إنّا أعتدنا للظ_لمين نارًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 72 - 4

4- ستم كاران در حضيض ذلت و زبونى ، گرفتار دوزخ خواهند شد .

و نذر الظ_لمين فيها جثيًّا

كاربرد فعل {نذر} در مواردى است كه چيزى را به جهت بى اهميتى و فرومايگى آن رها كنند. اين مفهوم و نيز حالت نيم خيزبودن ظالمان، جملگى حكايت از ذلت، زبونى و سرگردانى آنان در دوزخ دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 29 - 7

7- جهنم ، كيفر تمامى ستمگران است .

نجزيه جهنّم كذلك نجزى الظ_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 42 - 4

4 - عذاب شدن ظالمان با آتش در روز قيامت ، به فرمان خداوند

نقول . .. ذوقوا عذاب النار الّتى كنتم بها تكذبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 66 - 1،2،3،4

1 - درخت زقّوم ، غذا و خوراك دوزخيان ستمگر است .

شجرة الزقّوم . .. للظ_لمين ... فإنّهم لأكلون منها

2 - دوزخيان ستمگر ، شكم هاى خود را از درخت زقّوم پرخواهند كرد .

فمالئون منها البطون

3 - دوزخيان ستمگر ، در حال

گرسنگى شديد به سر خواهند برد .

فمالئون منها البطون

پر كردن شكم از خوراكى هاى بسيار ناگوار، نشانه شدت گرسنگى است.

4 - خورد و خوراك دوزخيان ستمگر ، خود وسيله عذاب آنان است .

فإنّهم لأكلون منها فمالئون منها البطون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 67 - 1،2

1 - آميزه اى از آب داغ ، نوشيدنى دوزخيان ستمگر پس از خوردن غذاى زقّوم

ثمّ إنّ لهم عليها لشوبًا من حميم

{شوب} مصدر سماعى از فعل {شابه} (آن را مخلوط كرد) است كه گاهى بر اسم مفعول (مشوب) اطلاق مى شود (مثل {خلق} و {مخلوق}). در آيه شريفه نيز به همين معنا آمده است. {حميم} به معناى آب پرحرارت است.

2 - دوزخيان ستمگر ، بر اثر خوردن غذاى { زقّوم } به تشنگى شديد دچار خواهند گشت .

شجرة الزقّوم . .. فمالئون منها البطون . ثمّ إنّ لهم عليها لشوبًا من حميم

برداشت ياد شده از تعبير {عليها} (به معناى {بعدها})، استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 32 - 10

10 - جهنم ، جايگاه هميشگى ستمكارترين انسان ها است .

فمن أظلم ممّن كذب على اللّه . .. أليس فى جهنّم مثوًى للك_فرين

{ال} در {الكافرين} براى جنس و مفيد استغراق است كه شامل همه افراد كافران مى شود; ولى مى توان گفت مصداق بارز و اصلى كفرپيشگان، همان افرادى است كه در صدر آيه از آنان به ستمكارترين انسان ها ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 52 - 8

8 - ستمگران

، داراى سرايى بد ( دوزخ ) در قيامت

و لهم سوء الدار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 8 - 12

12 - دوزخ ، سرنوشت نهايى ستم پيشگان

فريق فى السعير . .. و الظ_لمون ما لهم من ولىّ و لانصير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 45 - 6،7،20

6 - ستمكاران در قيامت ، تاب مشاهده مستقيم آتش دوزخ را ندارند .

ينظرون من طرف خفىّ

7 - نگاه ترس آلود و مضطرب ستمكاران به جهنم ، در كناره آتش دوزخ

ينظرون من طرف خفىّ

نگاه زير چشمى به جهنم ، كنايه از ترس و وحشت است .

20 - ستم پيشگان ، در عذاب جاودان جهنم ، خواهند ماند .

ألا إنّ الظ_لمين فى عذاب مقيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 46 - 2

2 - جاودانگى ظالمان و گمراهان ، در دوزخ ، نتيجه محروميت آنان از ولايت خدا و تكيه بر ولايت غير او است .

إنّ الظ_لمين فى عذاب مقيم . و ما كان لهم من أولياء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 17 - 5

5 - خلود در آتش ، جزاى ستمكاران و ظالمان

أنّهما فى النار خ_لدَين فيها و ذلك جزؤا الظ_لمين

عبور از جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 22 - 3

3 - پرهيزكنندگان از طغيان ، گرچه بر جهنم و كمين كنندگان در آن عبور خواهند كرد ; ولى گرفتار آن نخواهند شد .

*

إنّ جهنّم كانت مرصادًا . للطّ_غين م_ابًا

چنانچه {للطاغين} متعلق به {مآباً} باشد، {مرصاداً} مطلق خواهد بود; در اين صورت مفاد دو آيه اين است كه جهنم براى همگان {مرصاد} است; ولى {مآب} و بازگشتگاه همه نبوده و تنها طغيان گران گرفتار آن خواهند شد.

عبور متقين از جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 72 - 9

9- دوزخ ، گذرگاهى براى تقواپيشگان و اقامت گاهى براى ستم كاران است .

ثمّ ننجّى الذين اتقوا و نذر الظ_لمين فيها

عذاب با آب داغ جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 56 - 3

3 - عذاب دوزخ ، خوردنى و آشاميدنى آن ( ميوه زقّوم و آب داغ ) جزاى دوزخيان ( اصحاب شمال )

ه_ذا نزلهم يوم الدين

عذاب با آتش جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 72 - 4

4 - ستيزه جويى و تكذيب لجوجانه كتاب هاى آسمانى و فرستادگان الهى ، موجب انواع گوناگون عذاب ( در غل و زنجير شدن ، سوخته شدن به آب داغ و آتش دوزخ )

الذين يج_دلون . .. الذين كذّبوا بالكت_ب ... إذ الأغل_ل فى أعن_قهم ... ثمّ فى الن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 31 - 1

1 - كافران صاحب زر و زور در قيامت ، به وسيله آتش پرحرارت و شعلهور سوازنده خواهند شد .

ثمّ الجحيم صلّوه

{جحيم} (از ماده {جحمه}) به معناى آتش شعلهور و پرحرارت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

20 - اعلى - 87 - 13 - 5

5 - آتش دوزخ ، عذابى جاودانه است و اهل شقاوت در آن مخلّداند .

ثمّ لايموت فيها و لايحيى

مراد از {لايحيى}، نفى حيات مطلوب است كه نجات از آتش، مصداق بارز آن مى باشد. در اين صورت قيد {فيها}، اختصاص به {لايموت} خواهد داشت. بنابراين دوزخيان، نه در آتش مى ميرند و نه از آن بيرون مى آيند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - همزه - 104 - 7 - 5

5 - باطن و روح انسان نيز در قيامت ، از آتش جهنم در عذاب خواهد بود .

الّتى تطّلع على الأفئدة

ممكن است در دنيا بدن كسى بسوزد; ولى روح او رنج نبيند و از شكنجه در راه عقيده شادمان باشد; اما اين آيه، آتش جهنم را براى جان انسان _ كه قلب كنايه از آن است _ نيز سوزاننده معرفى كرده است.

عذاب جسمى در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مسد - 111 - 5 - 4

4 - جهنم ، داراى عذاب جسمى و شكنجه روحى

سيصلى نارًا . .. و امرأته ... فى جيدها حبل من مسد

آتش، عذاب جسمى و تحقير با بستن ريسمان به گردن، عذاب روحى است.

عذاب جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 206 - 10،11،12

10 _ نفاق ، فساد در زمين و نصيحت ناپذيرى در برابر دعوت به تقوا ، گناه و موجب عذاب جهنّم

و من الناس من يعجبك . .. فحسبه جهنّم

11 _ هيچ كيفرى جز عذاب جهنّم ، نمى تواند حاكمان

مفسد ، سرسخت ، متكبّر و مغرور را رام كند .

و اذا تولى سعى . .. فحسبه جهنم

12 _ جهنّم ، كيفر حاكمان مفسد ، سرسخت و حق ناپذير

و اذا تولى سعى . .. فحسبه جهنّم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 182 - 8،9

8 _ عذاب دوزخيان ، هرگز ستمى از سوى خداوند بر آنها نيست .

ذوقوا عذاب الحريق . .. و انّ اللّه ليس بظلاّم للعبيد

بنابر اينكه {انّ اللّه . .. }، خبر براى مبتدايى محذوف باشد (الأمر و الشّأن انّ اللّه ليس ... )، بر اين مبنا، مراد از ستم نكردن خداوند _ به قرينه {ذلك بما قدّمت ايديكم} _ اين است كه خداوند در كيفر دادن ستم نمى كند.

9 _ عذاب دوزخيان ، هرگز فزونتر از اقتضاى عملكرد آنان نخواهد بود .

ذوقوا عذاب الحريق. ذلك بما قدّمت ايديكم و انّ اللّه ليس بظلاّم للعبيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 191 - 34

34 _ دعا براى نجات يافتن از عذاب دوزخ ، وسيله اى براى رهايى يافتن از آن

فقنا عذاب النّار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 192 - 9

9 _ هيچكس دوزخيان را از عذاب الهى نجات نخواهد داد .

ربّنا انّك من تدخل النّار فقد اخزيته و ما للظّالمين من انصار

مراد از {انصار} به قرينه {من تدخل النّار}، يارى در جهت رهاسازى از عذاب دوزخ است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 30 - 1،6

1

_ قتل و آدمكشى از سر ظلم و تجاوز ، موجب گرفتارى به عذاب دوزخ

و لا تقتلوا انفسكم . .. و من يفعل ذلك عدواناً و ظلماً فسوف نُصليه ناراً

در برداشت فوق {ذلك} اشاره به {قتل نفس} گرفته شده است.

6 _ خودكشى ، تجاوز و ستمگرى است و موجب گرفتارى به عذاب دوزخ . *

و لا تقتلوا انفسكم . .. و من يفعل ذلك ... فسوف نُصليه ناراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 31 - 4

4 _ گناهى كه وعده عذاب دوزخ در پى داشته باشد ، كبيره است . *

سوف نصليه ناراً . .. ان تجتنبوا كبائر

مؤيّد برداشت فوق فرمايش امام صادق (ع) است كه درباره آيه فوق فرمود: الكبائر، التى اوجب اللّه عزّ و جل عليها النار.

_______________________________

كافى، ج 2، ص 276، ح 1 ; نورالثقلين، ج 1، ص 473، ح 207.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 56 - 4،5،9

4 _ رويش پوست جديد بر بدن ، پس از بريان شدن و سوختن آن در آتش جهنّم

كلّما نضجت جلودهم بدّلنا هم جلوداً غيرها

5 _ پوست ، واسطه عذاب آدمى در جهنّم

كلّما نضجت جلودهم بدّلناهم جلوداً غيرها ليذقوا العذاب

با توجه به اينكه {ليذوقوا} متعلق به {بدلناهم} است، برداشت فوق استفاده شده است.

9 _ رويش مجدد پوست ، وسيله تداوم چشاندن عذاب به دوزخيان

كلّما نضجت جلودهم بدّلناهم جلوداً غيرها ليذقوا العذاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 98 - 1

1 _ مستضعفانى كه توان هجرت و راهى براى خلاصى از

استضعاف ندارند ، گرفتار عذاب جهنّم نخواهند شد .

فاولئك مأويهم جهنّم . .. الا المستضعفين ... لا يستطيعون حيلة و لا يهتدون سبيلا

در برداشت فوق {الّا المستعضفين}، استثناى متصل و {فاولئك} مستثنى منه گرفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 115 - 1،16،20

1 _ دشمنى و مخالفت با رسول خدا ( ص ) ، موجب عذاب جهنم

و من يشاقق الرسول . .. نوله ما تولى و نصله جهنم و ساءت مصيراً

{يشاقق} از ماده {شقق}، به معناى مخالفت كردن و دشمنى نمودن است. (مجمع البيان).

16 _ تفرقه افكنى در صفوف جامعه ايمانى ، موجب عذاب جهنم

و من . .. يتبع غير سبيل المؤمنين نوله ما تولى و نصله جهنم

20 _ مخالفت با رهبرى كسى كه با انتخاب مشروع برگزيده شده باشد ، موجب عذاب جهنم است .

و من يشاقق الرسول . .. و يتبع غير سبيل المؤمنين نوله ما تولى

اميرالمومنين(ع) فرمود: . .. فان اجتمعوا على رجل و سموه اماماً كان ذلك لله رضى فان خرج عن امرهم خارج بطعن او بدعة ردوه الى ما خرج منه فان ابى قاتلوه على اتباعه غير سبيل المؤمنين و ولاه اللّه ما تولى ...

_______________________________

نهج البلاغه، نامه 6; نورالثقلين، ج 1، ص 551، ح 566.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 116 - 8

8 _ مشركان و گناهكارانى كه آمرزيده نشوند ، به عذاب دوزخ گرفتار خواهند شد .

نصله جهنم . .. إنّ اللّه لا يغفر ان يشرك به

بنابر اينكه جمله {ان اللّه . ..} بيانگر علت {نصله جهنم}باشد، معلوم مى شود

كه نجات از جهنم يا سقوط در آن، در گرو آمرزش و عدم آمرزش گناهان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 145 - 3

3 _ جهنم ، داراى طبقات ، و عذابش ، داراى شدت و ضعف است .

إنّ المنفقين فى الدرك الاسفل من النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 32 - 30،31

30 _ شديدترين عذاب جهنم ، كيفر قتل به ناحق انسان

انه من قتل نفساً بغير نفس . .. فكانما قتل الناس جميعاً

امام باقر(ع) در پاسخ سؤال از آيه فوق فرمود: يوضع فى موضع من جهنم اليه ينتهى شدة عذاب اهلها . .. .

_______________________________

كافى، ج 7، ص 271، ح 1; نورالثقلين، ج 1، ص 619، ح 150.

31 _ جايگاه قاتل يك انسان در جهنم ، همان جايگاه قاتل همه انسانهاست ، اگر چه عذابشان متفاوت است .

من قتل نفساً بغير نفس او فساد فى الارض فكانما قتل الناس جميعاً

امام باقر(ع) در پاسخ سؤال از معناى آيه فوق فرمود: يوضع فى موضع من جهنم . .. لو قتل الناس جميعا انما كان يدخل ذلك المكان قلت: فانه قتل آخر؟ قال: يضاعف عليه.

_______________________________

كافى، ج 7، ص 271، ح 1; نورالثقلين، ج 1، ص 619، ح 150.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 36 - 2

2 _ كفرپيشگان ، راهى براى نجات از عذاب دوزخ ندارند .

إنّ الذين كفروا . .. و لهم عذاب اليم

جمله {لو ان . ..} كنايه از نبود راه نجات از عذاب دوزخ است.

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 37 - 3

3 _ عذاب دوزخ ، همواره دردناك و ناخوشايند براى دوزخيان

يريدون ان يخرجوا من النار و ما هم بخرجين منها

تصميم مستمر براى خروج، كه از فعل مضارع {يريدون ان يخرجوا} به دست مى آيد، نشانه رنج ديدن دايمى دوزخيان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 39 - 6

6 _ سران شرك و كفر با دعوت پيروانشان به چشيدن از عذاب مضاعف دوزخ، آنان را سرزنش و ملامت مى كنند.

ربنا هؤلاء أضلونا . .. فذوقوا العذاب بما كنتم تكسبون

{ال} در كلمه {العذاب} عهد ذكرى است و اشاره به همان عذاب مضاعف دارد كه از {لكل ضعف} استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 35 - 7

7 _ شكنجه دوزخيان با طلا و نقره گداخته ، از عذاب هاى دردناك جهنم است .

و الذين يكنزون الذهب . .. فبشرهم بعذاب أليم. يوم يحمى عليها فى نار جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 96 - 3

3 - وجود عذاب روحى علاوه بر شكنجه جسمى براى دوزخيان

و هم فيها يختصمون

فعل مضارع (يختصمون) دلالت بر استمرار منازعه دوزخيان دارد كه مى تواند نوعى عذاب روحى براى آنان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 55 - 1،4،5،6

1 - عذاب جهنم ، چنان بر كافران احاطه خواهد داشت كه از بالا و پايين پا ، آنهارا فرا خواهد گرفت .

يوم يغشي_هم العذاب

من فوقهم و من تحت أرجلهم

4 - عذاب فراگير دوزخ ، سزاى اعمال نارواى خود كافران است .

ذوقوا ما كنتم تعملون

برداشت بالا، بنابر تقدير {جزا} به عنوان معناى {ما}ى موصول است.

5 - عذاب جهنم ، تجسم كردار هاى خود بدكاران است .

ذوقوا ما كنتم تعملون

6 - تداوم بر اَعمال ناروا ، در پى دارنده عذاب فراگير جهنم است .

ذوقوا ما كنتم تعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 10 - 3

3 - وجود عذابِ سوزانى شديدتر از عذاب جهنم در قيامت

فلهم عذاب جهنّم و لهم عذاب الحريق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكاثر - 102 - 6 - 1

1 - مشاهده دوزخ در قيامت و گرفتارى به عذاب آن ، تهديدى الهى و هشدارى ترديدناپذير براى دلبستگان به امتيازات دروغين

لترونّ الجحيم

چنانچه {لترونّ الجحيم} جمله مستقلى باشد; بيانگر قطعى بودن رؤيت جهنم براى مخاطبان {ألهيكم التكاثر} خواهد بود سياق آيه كه بر تهديد اهل تكاثر دلالت دارد، نشانگر آن است كه مراد از ديدن جهنم، گرفتارى به آن است; بنابر اين حرف {ثمّ} در آيه آخر (ثمّ لتسئلنّ . ..)، بر تراخى رتبى دلالت دارد; زيرا حسابرسى، پيش از گرفتارى به عذاب جهنّم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 16 - 2

2 _ تقوا پيشگان ، همواره خواستار بخشايش گناهان خويش از خدا و مصونيّت از عذاب دوزخند .

للّذين اتقوا . .. فاغفرلنا ذنوبنا و قنا عذاب النار

{الذين يقولون}، بيان ويژگيهاى {الذين اتقوا} است.

عذاب روحى در جهنم

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

20 - مسد - 111 - 5 - 4

4 - جهنم ، داراى عذاب جسمى و شكنجه روحى

سيصلى نارًا . .. و امرأته ... فى جيدها حبل من مسد

آتش، عذاب جسمى و تحقير با بستن ريسمان به گردن، عذاب روحى است.

عذابهاى جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 2 - 6

6- عذاب جهنّم ، داراى مراتب و شدت و ضعف است .

عذاب شديد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 29 - 8

8- كفر ، عامل گرفتار شدن به عذاب ابدى جهنّم

الك_فرين . .. فادخلوا أبوب جهنّم خ_لدين فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 39 - 13

13- مشركان در حهنّم ، به عذاب جسمى و روحى مبتلا خواهند بود .

فتلقى فى جهنّم ملومًا مدحورًا

{القا در حهنّم} دلالت بر جسمانى بودن عذاب مى كند و {ملوماً} و {مدحوراً} _ كه به معناى طرد و سرزنش است _ دلالت بر عذاب روحى دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 19 - 8،9

8 _ جامه هاى آتشين در دوزخ ، جامه هايى است بسيار آزار دهنده و سخت سوزاننده .

قطّعت لهم ثياب من نار

تنكير {نار} علاوه بر اين كه بيانگر نوعى خاص از آتش است نشاندهنده شدت سوزانندگى و آسيب رسانى آن نيز مى تواند باشد.

9 _ فروريخته شدن آب داغ و جوشان بر فرق سر اهل شرك يكى ديگر از عذاب هاى آنان در دوزخ

يصبّ من فوق رءوسهم الحميم

{صَبّ} مصدر مجهول

{يُصبّ} به معناى ريخته شدن و {حميم} به معناى آب داغ و جوشان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 20 - 1

1 - گداخته شدن پوست و امعا و احشاى اهل دوزخ با آب داغ ، يكى ديگر از عذاب هاى مقرر براى آنان

يصهر به ما فى بطونهم و الجلود

{صَهَر} (مصدر مجهول {يُصهر}) به معناى گداخته شدن است. ضمير {به} به {حميم} بازمى گردد و {ما} در عبارت {ما فى بطونهم} كنايه از امعا و احشا است; يعنى، با آن آب داغ _ كه بر سرشان ريخته مى شود _ پوست و آنچه در ميان شكم آنان است، گداخته خواهد شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 21 - 1،3

1 - گرز هاى آهنين ، يكى ديگر از ابزار شكنجه اهل دوزخ

و لهم مق_مع من حديد

3 - وجود آهن در دوزخ و كاربرد آن در عذاب دوزخيان

و لهم مق_مع من حديد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 77 - 3

3 - عذاب دوزخ ، عذابى است بسيار سخت و دردناك .

حتّى إذا فتحنا عليهم بابًا ذا عذاب شديد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 104 - 1

1 - صورت زيان كاران دوزخى ، مواجه با هجوم مداوم شعله هاى آتش دوزخ

تلفح وجوههم النار

{لَفْح} (مصدر {تلفح}) به معناى سوزاندن است; يعنى، {آتش، چهره هاى آنها را مى سوزاند}. گفتنى است كه به كارگيرى فعل مضارع (تلفح)، بيانگر هجوم پى در پى شعله هاى

آتش دوزخ مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 13 - 1،3

1 _ تكذيب كنندگان قيامت در حالى كه به غل و زنجير بسته شده اند ، به جايگاهى تنگ در دوزخ افكنده خواهند شد .

و إذا أُلقوا منها مكانًا ضيّقًا مقرّنين

{قرن} (ريشه {مقرنين}) در اصل به معناى ريسمانى است كه چند شتر را به هم ببندند; ولى به قرينه آيه 49 سوره ابراهيم (ترى المجرمين يومئذ مقرّنين فى الأصفاد) مى توان گفت: مقصود غل و زنجيرى است كه به وسيله آن، منكران معاد را به هم مى بندند. غل و زنجير است.

3 _ تكذيب كنندگان قيامت ، به هنگام گرفتارى در تنگناى آتشين دوزخ ، مرگ و نابودى خويش را خواهند خواست .

و إذا أُلقوا منها مكانًا ضيّقًا مقرّنين دعوا هنالك ثبورًا

{ثبوراً} به معناى هلاكت است و {دعا} (ريشه {دعوا}) به معناى خواندن با صداى بلند است و مقصود از {دعوا} اين است كه تكذيب كنندگان قيامت، فرياد مى كشند و مرگ را آرزو و طلب مى كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 66 - 1

1 _ جهنم ، قرارگاه و اقامتگاهى بس بد و آزاردهنده

عذاب جهنّم . .. إنّها ساءت مستقرًّا و مقامًا

{مستقراً} تميز براى ضمير مستتر در {ساءت} و به معناى محل استقرار است. {مقام} نيز اسم مكان و به معناى اقامتگاه مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 66 - 4

4 - خورد و خوراك دوزخيان ستمگر ، خود وسيله عذاب آنان است .

فإنّهم

لأكلون منها فمالئون منها البطون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 8 - 22

22 - آتش ، از وسايل عذاب دوزخيان

إنّك من أصح_ب النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 48 - 2

2- ريخته شدن آب هاى جوشان ، بر سر گرفتاران در وسط دوزخ

ثمّ صبّوا فوق رأسه من عذاب الحميم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 13 - 4

4 - آتش ، وسيله عذاب در دوزخ

يوم يدعّون إلى نار جهنّم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 16 - 1

1 - فرمان ملامت بار خداوند به تكذيب كنندگان قيامت ، براى چشيدن حرارت دوزخ و تحمّل رنج آن

اصلوها

{صَلْىُ النار}; يعنى، چشيدن حرارت آتش و تحمل رنج آن. عبارت {اصلوها} (نظير آيه قبل) مى تواند كلام خداوند و يا سخن مأموران الهى باشد. در برداشت بالا، احتمال اول مورد نظر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 27 - 6

6 - وجود باد هاى داغ و سوزان در دوزخ

و وقينا عذاب السموم

{سموم} به باد داغ و سوزانى گفته مى شود كه همچون {سمّ} در اجزاى بدن تأثير مى گذارد. (مفردات راغب)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 45 - 2

2 - گذراندن زندگى دنيا همراه با بى پروايى ، سرمست شدن به ثروت و مكنت و بى رحمى و آدم كشى ، درپى دارنده قطعى عذاب هولناك دوزخ

فى

سموم و حميم . .. إنّهم كانوا قبل ذلك مترفين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 56 - 3

3 - عذاب دوزخ ، خوردنى و آشاميدنى آن ( ميوه زقّوم و آب داغ ) جزاى دوزخيان ( اصحاب شمال )

ه_ذا نزلهم يوم الدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 31 - 4

4 - آتش دوزخ ، عذابى سخت تر از غل و زنجير شدن

خذوه فغلّوه . ثمّ الجحيم صلّوه

{ثمّ} حرف عطف و مفيد تراخى رتبى است. اين كلمه در آيه شريفه، مى رساند كه معطوف (عذاب با آتش دوزخ)، شديدتر از معطوف عليه (عذاب با دستگيرى و غل و زنجير كردن) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 32 - 4

4 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : لو أنّ حلقة واحدة من السلسلة التى طولها سبعون ذراعاً وضعت على الدنيا لذابت الدنيا من حرّها . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه فرمود: اگر يك حلقه از آن زنجيرى كه در ازاى آن به هفتاد ذراع مى رسد بر دنيا نهاده شود، دنيا از شدت حرارت آن ذوب مى گردد. ..}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 36 - 2

2 - ايمان نياوردن به خدا و تغذيه نكردن بينوايان ، موجب عذاب شدن انسان به وسيله غذا هاى بسيار ناگوار و نفرت آور در قيامت

إنّه كان لايؤمن باللّه العظيم . .. و لا طعام إلاّ من غسلين

عرضه

جهنم در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 23 - 1،4،13

1 - روز قيامت ، زمان عرضه جهنم بر حاضران

و جاْىء يومئذ بجهنّم

مراد از {آوردن جهنم به صحنه قيامت}، ممكن است انتقال آن به محشر و يا اظهار آن براى اهل محشر باشد. گفتنى است كه در سوره هاى ديگر از نوع دوم سخن به ميان آمده است.

4 - جهنم ، مقهور كارگزاران صحنه قيامت و عرضه آن بر اهل محشر بر عهده آنان است .

و جاْىء

مجهول آوردن فعل {جىء}، بر وجود مأمور براى آوردن جهنم دلالت دارد.

13 - { [ عن رسول اللّه فى قوله تعالى { و جىء يومئذ بجهنم } انّه ] قال : يجىء بها سبعون ألف ملك يقودونها بسبعين ألف زمام ;

[از رسول خدا(ص) درباره قول خداى تعالى {و جىء يومئذ بجهنم} روايت شده كه ]فرمود: هفتاد هزار فرشته، جهنم را با هفتاد هزار بند مى كشند و مى آورند}.

عصيانگران در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 70 - 1

1- گردن فرازان و عصيان گران در برابر خداوند رحمان ، سزاوار سوختن در آتش دوزخ اند .

حول جهنّم . .. ثمّ لنحن أعلم ... بها صليًّا

{صليّاً} (از صَلِىَ يَصلى) تميز براى {أولى} و به معناى سوختن و چشيدن حرارت آتش است (لسان العرب). بنابراين مفاد عبارت {أعلم... صليّاً} اين است كه: ما بهتر مى دانيم چه كسى براى جهنم سزاوارتر است، از نظر چشيدن آتش و بريان شدن در آن. {أولويت} براى برخى نشانه آن است كه بقيه نيز استحقاق دارند;

گرچه ممكن است اولويت نداشته باشند.

عظمت آتش جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 16 - 5

5_ { عن أميرالمؤمنين ( ع ) انه قرأ { . . .أُولئك الذين ليس لهم فى الأخرة إلاّ النار . . . } ثم قال : كيف أستطيع الصبر على نار لو قذفت بشررة إلى الأرض لأحرقت نبتها ؟ . . . ;

از اميرالمؤمنين(ع) روايت شده است كه اين آيه را قراءت كرد: {. .. أُول_ئك الذين ليس لهم فى الأخرة إلاّ النار ...}، سپس فرمود: من چگونه مى توانم صبر كنم بر آتشى كه اگر جرقّه اى بر زمين افكند، روييدنيهاى آن را مى سوزاند؟ ...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 35 - 11

11_ { قال أبوعبدالله ( ع ) : إن ناركم هذه جزؤ من سبعين جزءاً من نار جهنم وقد أطفئت سبعين مرّة بالماء ثم التهبت . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود: همانا اين آتش شما [در دنيا] جزئى از هفتاد جزء آتش جهنم است كه هفتاد مرتبه با آب خاموش شده ، سپس شعلهور گرديده است}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قارعه - 101 - 11 - 2

2 - حرارت آتش جهنم ، غيرقابل قياس با حرارت ديگر آتش ها است .

نار حامية

وصف {حامية} با هر آتشى همراه است; بنابراين تأكيد بر آن در توصيف آتشِ جهنم، بيانگر اين است كه گويا در مقابل حرارت آن، آتش هاى ديگر حرارتى ندارد.

عظمت جهنم

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 58 - 11

11- حقيقت بهشت و دوزخ ، فراتر از سطح درك بشر

فإنّما يسّرن_ه بلسانك لعلّهم يتذكّرون

با توجه به ارتباط اين آيه با آيات پيشين _ كه در ترسيم دوزخ و بهشت بود _ استفاده مى شود كه آنچه در آن آيات آمده، شكل آسان شده و تنزل يافته مطلب است; نه ماهيت عالى آن.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 27 - 1،3

1 - دوزخ ، حقيقتى بس سهمگين و عظيم

و ما أدريك ما سقر

از تعبير {و ما أدراك ما سقر} (و چه چيز مطلع ساخت تو را كه سقر چيست) استفاده مى شود كه دوزخ، حقيقتى بس بزرگ و سهمگين است كه كسى از آن به درستى و شايستگى، آگاهى ندارد و تنها در پرتو وحى الهى، قابل شناخت است.

3 - حقيقت دوزخ و ژرفاى عظمت آن ، تنها از راه وحى قابل شناخت و دست يابى است .

و ما أدريك ما سقر

از آيات 27 تا 31 _ كه در جهت تبيين بخشى از حقايق دوزخ است _ مى توان استفاده كرد كه حقايق عميق قيامت، از طريق خود وحى براى انسان قابل شناخت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 35 - 1

1 - دوزخ ، يكى از بزرگ ترين پديده هاى جهان هستى است .

إنّها لإحدى الكبر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قارعه - 101 - 10 - 2

2 - عظمت جهنم و توصيف اعماق هولناك آن ، فراتر

از حد تصوّر و بيان است .

و ما أدريك ماهيه

عظمت شعله آتش جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مسد - 111 - 3 - 2

2 - آتش دوزخ ، داراى شعله اى عظيم و زبانه اى هولناك است .

نارًا ذات لهب

{لهب}; يعنى، زبانه آتش و يا شعله ور شدن آن هر گاه از دود خالى باشد (قاموس). نكره بودن {لهب}، بر عظمت و هولناكى آن دلالت دارد.

عقيده يهود به جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 80 - 5

5 - يهوديان ، معتقد به قيامت و گرفتار شدن گنهكاران به آتش دوزخ

و قالوا لن تمسنا النار إلا أياماً معدودة

علم حضورى به جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكاثر - 102 - 7 - 4

4 - مشاهده جهنم و آتش سوزان آن و پيدايش علم حضورى براى گرفتاران به آن در قيامت ، تهديدى الهى و هشدارى ترديدناپذير ، براى دل بستگان به امتيازات دروغين

ألهيكم التكاثر . .. ثمّ لترونّها عين اليقين

علماى بى عمل در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 175 - 6

6 - عالمان بى تعهد و وظيفه نشناس ، از مغفرت الهى محروم و به آتش دوزخ گرفتار خواهند شد .

أولئك الذين اشتروا . .. العذاب بالمغفرة فما أصبر هم على النار

عوامل جاودانگى در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 81 - 3،4،6،7،8

3 - خداوند ، نه تنها اندك بودن عذاب يهود

را تضمين نكرده ; بلكه در صورت احاطه داشتن گناه بر آنان ، ايشان را در آتش دوزخ ماندگار خواهد كرد .

أتخذتم عند اللّه عهداً . .. بلى من كسب سيئة ... هم فيها خلدون

4 - گنهكارانى كه گناهانشان سراسر وجود آنان را فرا گيرد ، در آتش دوزخ براى هميشه گرفتار خواهند شد .

من كسب سيئة و أحطت به خطيئته فأولئك أصحب النار هم فيها خلدون

{سيئة} و {خطيئة} هر دو به معناى بدى و گناه است.

6 - كفر به پيامبر ( ص ) و اسلام ، موجب گرفتار شدن آدمى به آتش دوزخ و خلود در آن خواهد شد .

أفتطمعون أن يؤمنوا لكم . .. من كسب سيئة ... هم فيها خلدون

آيه مورد بحث (من كسب . ..) قضيه كلى و كبراى آيات گذشته است و آيات پيشين تعيين كننده صغراى اين قضيه كلى است. بنابراين كفر به پيامبر(ص) و اسلام - كه از جمله {أفتطمعون أن يؤمنوا لكم} (آيه 75) به دست مى آيد - از مصداقهاى {سيئة} است و اصرار بر آن، مصداق {احاطه خطيئه} خواهد بود.

7 - يهوديان ، در صورت انكار رسالت پيامبر ( ص ) ، براى هميشه به آتش دوزخ گرفتار خواهند شد .

أفتطمعون أن يؤمنوا لكم . .. من كسب سيئة ... هم فيها خلدون

8 - بدعتگذارى و دين سازى از سيئاتى است كه در صورت توبه نكردن از آن ، عذاب هميشگى دوزخ را در پى خواهد داشت .

فويل للذين يكتبون الكتب . .. من كسب سيئة ... هم فيها خلدون

از مصاديق مورد نظر براى {سيئة} به دليل {فويل للذين . ..} بدعتگذارى است كه اصرار

بر آن موجب احاطه خطيئه بر بدعتگذار خواهد شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 105 - 4

4 - اصرار بر كفر و تكذيب آيات الهى ، در پى دارنده عذاب ابدى دوزخ

فى جهنّم خ_لدون . .. ألم تكن ءاي_تى تتلى عليكم فكنتم بها تكذّبون

جمله {كنتم بها تكذّبون} ماضى استمرارى و بيانگر پافشارى كافران بر كفر و تكذيب است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 69 - 7

7 _ گناه شرك ، آدم كشى و زنا ، در پى دارنده عذاب طولانى و خواركننده در قيامت

و يخلد فيه مهانًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 37 - 2

2 - عذاب دائمى دوزخ ، كيفر رفتار ناشايست انسان ها است .

نعمل ص_لحًا غير الذى كنّا نعمل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 72 - 7

7 - كفر و انكار مغرورانه آيات الهى ، عامل جاودانگى در دوزخ

قيل ادخلوا أبوب جهنّم خ_لدين فيها فبئس مثوًى المتكبّرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 76 - 7

7 - تكبر ، غرور و سرمستى ، عامل جاى گرفتن دائمى در دوزخ

جهنّم خ_لدين فيها فبئس مثوَى المتكبّرين

توصيف كافران دوزخى به {متكبران}، بيانگر اين حقيقت است كه آنچه موجب دوزخى شدن آنان مى شود، وجود صفت تكبر، غرور و سر مستى آنان در زندگى دنيايى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 28 -

5

5 - انكار آيات الهى ، از سر عناد و حق ستيزى ، در پى دارنده آتش هميشگى دوزخ

لهم فيها دار الخلد بما كانوا بأي_تنا يجحدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 74 - 2

2 - گناه پيشگى ، عامل ورود به جهنم و جاودانگى در عذاب

إنّ المجرمين فى عذاب جهنّم خ_لدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 77 - 11

11 - خلود و جاودانگى در جهنم ، نتيجه ظلم و ستم پيشگى است .

كانوا هم الظ_لمين . .. إنّكم م_كثون

با توجه به واژه {ماكثون} و ارتباط اين آيه با آيات قبل، استفاده مى شود كه خلود، نتيجه ظلم مجرمان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 35 - 5

5 - محكوميت ابدى كافران مستكبر به عذاب هميشگى دوزخ ، نتيجه حق ستيزى ودنيا محورى آنان

اتّخذتم ءاي_ت اللّه هزوًا و غرّتكم الحيوة الدنيا فاليوم لايخرجون منها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 17 - 7

7 - نفاق ، عامل خلود در آتش دوزخ

هم فيها خ_لدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 17 - 4

4 - كفرورزى و نيز دعوت به آن ، موجب خلود در آتش

قال للإنس_ن اكفر فلمّا كفر . .. فكان ع_قبتهما أنّهما فى النار خ_لدَين فيها

عوامل فراموشى جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 51 - 9

9 _ فريفته شدن به زندگانى دنيا

و سرگرم شدن به آن ، عامل فراموشى روز قيامت و آتش دوزخ است .

و غرتهم الحيوة الدنيا فاليوم ننسيهم كما نسوا لقاء يومهم هذا

{كما نسوا . .. } مى رساند كه از علل بى اعتنايى خداوند به دوزخيان اين است كه آنان روز قيامت را فراموش كردند و چون جمله {اليوم ننسيهم ... } به وسيله فاء بر {غرتهم الحيوة الدنيا} تفريع شده، معلوم مى شود كه از ريشه هاى فراموشى قيامت، فريفته شدن به زندگانى دنياست.

عوامل مصونيت از جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 7 - 20،22

20 - توبه و پيمودن راه خدا ( عمل به تعاليم الهى ) ، دو عنصر لازم براى نجات انسان از دوزخ است .

فاغفر للذين تابوا و اتّبعوا سبيلك و قهم عذاب الجحيم

22 - نقش مؤثر دعا و مناجات ، در پذيرش توبه و آمرزش گناهان و مصونيت از عذاب دوزخ

فاغفر للذين تابوا . .. و قهم عذاب الجحيم

عوامل نجات از جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 72 - 2،11

2- تقوا ، مايه نجات يافتن آدمى ، از دوزخ

ثمّ ننجّى الذين اتقوا

11- تقوا ، موجب نجات از جهنم و پايدارى بر ظلم ، موجب بقاى در آن

ثمّ ننجّى الذين اتقوا و نذر الظ_لمين فيها

{اتقوا} فعل و نشان دهنده حدوث است; ولى {ظالمين} اسم و دال كننده بر ثبوت است بنابرگفته برخى از مفسران، اين تفاوت به جهت بيان رحمت گسترده الهى است كه اگر كسى فعل تقوا به او منتسب گردد، نجات مى يابد; ولى تا كسى

به وصف ظلم متصف نگردد و عنوان {ظالم} بر او صدق نكند، در دوزخ ماندگار نخواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 37 - 6

6 - انجام اعمال صالح ، شرط نجات از دوزخ و آسودگى در آخرت است .

ربّنا أخرجنا نعمل ص_لحًا غير الذى كنّا نعمل أوَلم نعمّركم ما يتذكّر فيه من تذكّر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 24 - 2

2 - تحمل صبورانه عذاب و يا پشيمانى و عذرخواهى دشمنان خدا در قيامت ، بى تأثير در رهايى آنان از دوزخ

فإن يصبروا فالنار مثوًى لهم و إن يستعتبوا فما هم من المعتبين

{إستعتاب} (مصدر {يستعتبوا}) به معناى درخواست رضايت است كه لازمه عذرخواهى مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 78 - 6

6 - پذيرش پيام حق رسولان الهى ، مايه سعادت انسان و رهايى از عذاب دوزخ است ; نه التجا به فرشتگان در قيامت .

و نادوا ي_ملك ليقض علينا ربّك قال إنّكم م_كثون . لقد جئن_كم بالحقّ

اين آيه شريفه در حقيقت مكمل آيه قبل و بيانگر فلسفه عدم پذيرش التجاى مجرمان به فرشتگان خازن دوزخ است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 18 - 10

10 - تقواپيشگان ، مورد حفاظت خداوند از گرفتارى به جهنم ، در قبال تلاش آنان براى حفظ ارزش هاى الهى در دنيا

إنّ المتّقين . .. و وقيهم ربّهم عذاب الجحيم

با توجه به اين كه ريشه {متقين} و {وقاهم} از يك ماده مى

باشد، ممكن است تعبير {وقاهم} اشاره به مطلب بالا داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 17 - 1

1 - كسانى كه از همه باتقواتر و داراى مراقبت بيشتراند ، از آتش دوزخ دور گردانده خواهند شد .

و سيجنّبها الأتقى

{جَنَبْتُ}; يعنى، دور ساختم (مفردات) و باب تفعيل آن، براى مبالغه است. بنابراين {يُجنّب}; يعنى، به طور كامل دور نگه داشته مى شود.

عهدشكنان در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 25 - 11

11_ سراى شوم ( دوزخ ) از آنِ كسانى است كه پيمان هاى الهى را نقض كنند و پيوندهايى كه خداوند به برقرارى آنها فرمان داده ، ناديده انگارند .

والذين ينقضون عهد الله . .. و يقطعون ما أمرالله ... لهم سوء الدار

عيب جويان در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - همزه - 104 - 1 - 2

2 - جهنم ، جايگاه عيب جويان و غيبت كنندگان است .

ويل لكلّ . .. لمزة

{لَمْز} (مصدر {لمزة})، به معناى غيبت كردن و تلاش براى كشف عيوب ديگران است (مفردات). {ويل} كلمه اى است كه براى تهديد به عذاب به كار مى رود. و نيز نام وادى يا چاه خاصى در جهنم و يا نام يكى از درهاى آن مى باشد. (قاموس)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - همزه - 104 - 4 - 3

3 - عيب جويان ، غيبت كنندگان ، سخن چينان ، بدگويان ، تمسخركنندگان مردم و زراندوزان ، در آتش جهنم افكنده خواهند شد

.

لينبذنّ فى الحطمة

آيات بعد، بيانگر آن است كه مراد از {حطمة}، آتش جهنم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - همزه - 104 - 6 - 3

3 - خداوند ، مالك و صاحب اختيار آتشى است كه در قيامت ، زراندوزان غيبت كننده و عيب جو را درهم مى شكند .

و ما أدريك ما الحطمة . نار اللّه

{نار اللّه}، خبر است براى ضمير محذوف كه به {الحطمة} برمى گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - همزه - 104 - 7 - 4

4 - احاطه آتش دوزخ بر قلب عيب جويان ، كيفرى مناسب براى گناه افكار نارواى آنان درباره مردم

لمزة . .. الّتى تطّلع على الأفئدة

غضب آتش جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 12 - 1،2

1 _ تكذيب كنندگان قيامت ، آواى خشمگين و جوش و خروش آتش جهنم را از دور در قيامت خواهند شنيد .

إذا رأتهم من مكان بعيد سمعوا لها تغيّظًا و زفيرًا

{تغيظ}، به معناى شدت غضب و خشم و {زفير} به معناى گرفتن سينه از شدت غم و به جوش و خروش افتادن است (برگرفته از لسان العرب و مفردات راغب).

2 _ آتش جهنم به هنگام ديدن تكذيب كنندگان قيامت از راه دور ، به جوش و خروش آمده و فرياد خشمگينانه سرخواهد داد .

إذا رأتهم من مكان بعيد سمعوا لها تغيّظًا و زفيرًا

غضب كارگزاران جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 22 - 4

4 - مأموران دورخ ، آكنده از خشم و نفرت

نسبت به دوزخيان

كلّما أرادوا . .. و ذوقوا عذاب الحريق

غيبت كنندگان در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - همزه - 104 - 1 - 2

2 - جهنم ، جايگاه عيب جويان و غيبت كنندگان است .

ويل لكلّ . .. لمزة

{لَمْز} (مصدر {لمزة})، به معناى غيبت كردن و تلاش براى كشف عيوب ديگران است (مفردات). {ويل} كلمه اى است كه براى تهديد به عذاب به كار مى رود. و نيز نام وادى يا چاه خاصى در جهنم و يا نام يكى از درهاى آن مى باشد. (قاموس)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - همزه - 104 - 4 - 3

3 - عيب جويان ، غيبت كنندگان ، سخن چينان ، بدگويان ، تمسخركنندگان مردم و زراندوزان ، در آتش جهنم افكنده خواهند شد .

لينبذنّ فى الحطمة

آيات بعد، بيانگر آن است كه مراد از {حطمة}، آتش جهنم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - همزه - 104 - 6 - 3

3 - خداوند ، مالك و صاحب اختيار آتشى است كه در قيامت ، زراندوزان غيبت كننده و عيب جو را درهم مى شكند .

و ما أدريك ما الحطمة . نار اللّه

{نار اللّه}، خبر است براى ضمير محذوف كه به {الحطمة} برمى گردد.

فاسقان در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 20 - 1،4،5

1 - جايگاه فسق پيشگان ، آتش جهنم است .

و أمّا الذين فسقوا فمأويهم النار

4 - فاسقان ، براى خروج از آتش تلاش مى كنند .

كلّما أرادوا أن يخرجوا منها أُعيدوا

فيها

در صورتى كه {كلّما أرادوا أن يخرجوا. ..} معناى حقيقى داشته باشد، دلالت مى كند بر اين كه فاسقان در صدد برمى آيند كه از آتش، بيرون بروند.

5 - بازگردانده شدن قهرى فاسقان به دوزخ ، در پى تلاش براى گريز و رهايى از آن

كلّما أرادوا أن يخرجوا منها أُعيدوا فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انفطار - 82 - 14 - 1،5

1 - آتش دوزخ ، جايگاه فاسقان و گنه پيشگان و كيفر كردار آنان است .

و إنّ الفجّار لفى جحيم

{فجور}; يعنى، دريدن پرده ديانت (مفردات راغب). از معانى ديگر {فجور}، فسق و عصيان است. (قاموس)

5 - گرفتارى فاسقان كافر در آتش دوزخ ، هميشگى است .

و إنّ الفجّار لفى جحيم

جمله اسميه، بر ثبوت دلالت دارد و در اين آيه ممكن است به قرينه مقابله با {إنّ الأبرار لفى نعيم} _ كه استقرار مجازى در آن حاكى از خلود بود _ بر خلود نيز دلالت كند. مراد از {فجّار} _ به قرينه {بل تكذّبون بالدين} _ فاسقانى است كه منكر معاد و كافرند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انفطار - 82 - 15 - 1،4

1 - قيامت ، روز گرفتارى طاقت فرساى فاسقان در آتش جهنم

يصلونها يوم الدين

{يصلونها}; يعنى، با رنج و مشقّت، حرارت آن را مى چشند. (برگرفته از قاموس)

4 - گرفتارى فاسقان به آتش جهنم ، كيفر فسق آنان است .

يصلونها يوم الدين

تصريح به {روز جزا} بودن قيامت، در بيان عذاب فاسقان، بيانگر آن است كه عذاب قيامت جزاى فسق آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 -

انفطار - 82 - 16 - 1

1 - پنهان داشتن خويش از آتش جهنم ، براى فاسقان امكان پذير نيست .

و ما هم عنها بغائبين

{غاب عنه}; يعنى، از او مخفى شد. (لسان العرب)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انفطار - 82 - 19 - 9

9 - گرفتارى فاسقان به آتش جهنم ، فرمان خداوند در قيامت

و إنّ الفجّار لفى جحيم . .. و الأمر يومئذ للّه

فاسقان و تكذيب جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 20 - 8

8 - فاسقان ، عذابى را كه همواره تكذيب مى كردند ، مى چشند .

ذوقوا عذاب النار الذى كنتم به تكذّبون

فاصله بهشت و جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 50 - 2

2 _ بهشت در مكانى بالاتر از دوزخ و با فاصله اى زياد از آن

و نادى اصحب النار اصحب الجنة أن أفيضوا علينا

كلمه {افاضه} كه به معناى ريزش است، حكايت از اين دارد كه بهشت در مكانى بالاتر از دوزخ قرار گرفته است. به كارگيرى ندا (خواندن با صداى بلند)، اشاره به دورى بهشت و دوزخ از يكديگر دارد.

فرجام اخروى مكذبان جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 13 - 3

3 - آتش دوزخ ، فرجام تكذيب كنندگان آن

فويل . .. للمكذّبين ... يوم يدعّون إلى نار جهنّم دعًّا

فرجام جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 121 - 2

2 _ دوزخ ، فرجام پذيرندگان ولايت

شيطان

و من يتخذ الشيطن ولياً . .. أولئك ماويهم جهنم و لايجدون عنها محيصاً

فرجام شوم جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 10 - 5

5 - دوزخ ، جايگاهى ناميمون و عاقبتى شوم

أصح_ب النار . .. و بئس المصير

فرعون در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 98 - 1

1_ فرعون در روز قيامت ، پيشاپيش پيروانش به سوى دوزخ روانه خواهد شد .

يقدم قومه يوم القي_مة فأوردهم النار

قدوم (مصدر يقدم) به معناى سبقت گرفتن و در پيشاپيش حركت كردن است.

فرعونيان در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 98 - 1،2،3

1_ فرعون در روز قيامت ، پيشاپيش پيروانش به سوى دوزخ روانه خواهد شد .

يقدم قومه يوم القي_مة فأوردهم النار

قدوم (مصدر يقدم) به معناى سبقت گرفتن و در پيشاپيش حركت كردن است.

2_ فرعون ، در روز قيامت پيروانش را به آتش دوزخ خواهد برد .

فأوردهم النار

ماضى آوردن فعل {أورد} _ با اينكه گزارشى از آينده است _ اشاره به حتمى بودن ورود آنان به آتش جهنم دارد.

3_ حركت فرعونيان به سوى دوزخ به رهبرى و پيشاهنگى فرعون ، نمود برنامه هاى ناصواب او در دنياست .

و ما أمر فرعون برشيد. يقدم قومه يوم القي_مة فأوردهم النار

جمله {يقدم قومه . ..} بيانگر فرجام پيروى از فرعون است و به منزله تفسيرى براى {و ما أمر فرعون برشيد} مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 43 - 8

8 - فرعونيان

، محكوم به دوزخ

و أنّ المسرفين هم أصح_ب النار

فشار جهنم بر مكذبان قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 13 - 6

6 _ { إن رسول اللّه ( ص ) سئل عن قول اللّه { و إذا أُلقوا منها مكاناً ضيّقاً مقرّنين } قال : و الذى نفسى بيده انّهم ليستكرهون فى النار كما يستكره الوتد فى الحائط .

از رسول خدا(ص) در باره قول خدا {إذا أُلقوا منها مكاناً ضيّقاً. ..} سؤال شد؟ فرمود: قسم به كسى كه جانم در دست او است آنان با اكراه و فشار در جهنم جاى داده مى شوند; همان گونه كه ميخ با فشار در ديوار كوبيده مى شود.

فضايل نگهبانان جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 49 - 7

7 - مقرب بودن نگهبانان دوزخ و منزلت داشتن آنان به پيشگاه خداوند ، در نظر دوزخيان

و قال الذين فى النار لخزنة جهنّم ادعوا ربّكم يخفّف عنّا يومًا من العذاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 77 - 7

7 - دوزخيان ، آگاه به مقام ويژه موكّل دوزخ در پيشگاه خداوند

و نادوا ي_ملك ليقض علينا ربّك

از درخواست وساطت جهنميان از فرشته موكّل دوزخ و نيز به كار بردن عبارت {ربّك}، مطلب بالا استفاده مى شود.

فعليت آتش جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكاثر - 102 - 6 - 7

7 - جهنم و آتش سوزان آن ، هم اكنون وجود دارد و قابل مشاهده است .

لترونّ الجحيم

فعليت جهنم

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 24 - 9

9 - آتش دوزخ هم اكنون مهيّا و موجود است .

أعدّت للكفرين

برداشت فوق با توجه به ماضى بودن فعل {أعدت}، استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 151 - 4

4 _ جهنم و عذاب الهى ، هم اكنون براى كافران آماده و مهياست .

و أعتدنا للكفرين عذاباً مهيناً

چنانچه مراد از {عذاباً مهيناً} عذاب دوزخ باشد، فعل {اعتدنا}، به صيغه ماضى حكايت از وجود هم اكنون دوزخ دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 161 - 20

20 _ مهيا بودن جهنم در حال حاضر

و أعتدنا للكفرين منهم عذاباً أليماً

فعل ماضى {اعتدنا} دلالت بر وجود هم اكنون دوزخ دارد. گفتنى است كه برداشت فوق بر اين اساس است كه مراد از {عذاباً اليماً} عذاب قيامت باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 49 - 10،11

10 _ كافران در همين دنيا ، به گونه اى در احاطه آتش دوزخند .

و إن جهنم لمحيطة بالكفرين

برداشت فوق بر اين اساس است كه مراد از {احاطه} در {محيطة}، احاطه فعلى باشد.

11 _ دوزخ ، هم اكنون موجود است .

و إن جهنم لمحيطة بالكفرين

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه مقصود از احاطه جهنم، احاطه فعلى باشد; بنابراين لازمه آن وجود فعلى جهنم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 29 - 10

10- دوزخ ، از هم اكنون براى ظالمان آماده و

مهيا است . *

إنّا أعتدنا للظ_لمين نارًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 102 - 10

10- جهنم ، هم اكنون موجود و مهيا است .

إنّا أعتدنا جهنّم للك_فرين نزلاً

ظاهر فعل {أعتدنا} آن است كه جهنم، هم اكنون آماده است، نه اين كه بعد از اين فراهم خواهد شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 13 - 4

4 - آتش دوزخ ، هم اكنون موجود و مهيا براى كافران *

فإنّا أعتدنا للك_فرين سعيرًا

ماضى آمدن فعل {أعتدنا}، ممكن است ناظر به معناى حقيقى آن (زمان گذشته) باشد; نه اين كه مضارع محقق الوقوع را بيان كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 15 - 3

3 - دوزخ و ابزار عذاب آن ، هم اكنون موجود و آماده است .

أعدّ اللّه لهم عذابًا شديدًا

تعبير {أعدّ} (مهيا كرده است) به صورت ماضى، مى تواند حاكى از مطلب ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 21 - 3

3 - جهنم ، از ديرباز آفريده و مهيّا شده است .

إنّ جهنّم كانت مرصادًا

فعل ماضى {كانت}، ممكن است بر حتمى بودن حوادث آينده دلالت كند. هم چنين مى تواند بر زمان گذشته و مهيّا بودن جهنم در آن دلالت داشته باشد. برداشت ياد شده بر مبناى دوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 36 - 4

4 - جهنم ، پيش از ظهور در صحنه قيامت ، آفريده شده و

موجود است .

و برّزت الجحيم

تعبير {ظاهر شدن} _ و نه آفريده شدن _ حاكى از وجود سابق جهنم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 12 - 3

3 - وجود جهنم ، پيش از حسابرسى كردار ها در قيامت

و إذا الجحيم سعّرت

برافروختن جهنم در قيامت، حاكى از وجود اصل آن پيش از قيامت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكاثر - 102 - 6 - 7

7 - جهنم و آتش سوزان آن ، هم اكنون وجود دارد و قابل مشاهده است .

لترونّ الجحيم

فعليت عذاب جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 31 - 11

11 - عذاب دردناك دوزخ ، هم اكنون مهيا و آماده است .

أعدّ لهم عذابًا أليمًا

با توجه به ماضى بودن فعل {أعدّ}، برداشت ياد شده استفاده شده است.

فلسفه ذكر تعداد نگهبانان جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 31 - 4

4 - ذكر تعداد فرشتگان نگهبان دوزخ ( 19 عدد ) ، به منظور آزمايش كافران است .

عليها تسعة عشر . .. و ما جعلنا عدّتهم إلاّ فتنة للذين كفروا

فلق از درهاى جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فلق - 113 - 1 - 12

12 - { عُقْبة بن عامر قال : قال لى رسول اللّه ( ص ) اقرء { قل أعوذ بربّ الفلق } هل تدرى ما الفلق ؟ باب فى النار إذا فتح سعّرت جهنم ;

عُقْبة بن عامر گويد: رسول خدا(ص) به

من فرمود: [سوره] {قل أعوذ بربّ الفلق} را بخوان، مى دانى فلق چيست؟ [آن ]درى است در آتش جهنم، هرگاه باز شود جهنم شعلهور مى گردد}.

فوران آتش جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 7 - 4

4 - آتش دوزخ ، داراى فوران و جوشش

و هى تفور

قاطعيت نگهبانان جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 47 - 1

1- مأموران دوزخ ، موظف به برخوردى قاطع ، سخت و قهرآميز با گناه پيشگان

خذوه فاعتلوه

{العتل} (مصدر {فاعتلوه}) به معناى كشاندن با زور و خشونت است.

قانونمندى عذابهاى جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 70 - 7

7- عذاب دوزخ ، داراى نظامى حساب شده و دقيق

لنحن أعلم بالذين هم أولى بها صليًّا

قوم ابراهيم در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 25 - 16

16 - جايگاه قوم مشرك ابراهيم ، آتش جهنم است .

و مأوي_كم النار

قياس بهشت و جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 62 - 1

1 - زندگى انسان هاى بهشتى با انواع نعمت ها ( همچون نهر ها ، تخت ها ، شراب و همسران زيبا ) قابل مقايسه با زندگى پردرد و رنج دوزخيان نيست .

أذلك خير نزلاً أم شجرة الزقّوم

خوب بودن زندگى بهشتيان و بدى زندگى دوزخيان امرى روشن و آشكار است. بر اين اساس سؤال از بهتر بودن زندگى بهشتيان نسبت به دوزخيان مى تواند براى بيان

شدت تفاوت اين دو زندگى و قابل قياس نبودن آنها مى باشد.

كارگزاران جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 22 - 3

3 - وجود مأمورانى با گرز هاى آهنين در دوزخ

و لهم مق_مع من حديد . كلّما أرادوا... أُعيدوا فيها

{اعيدوا} فعل مجهول و فاعل آن محذوف است و تقدير آن با توجه به آيه پيش (لهم مقامع من حديد) چنين مى شود: {كلّما أرادوا أن يرجوا. .. اعادتهم الخزنة بالمقامع فيها; اهل دوزخ هر وقت خواستند از دوزخ بيرون آيند مأموران دوزخ با گرزهاى آهنين، آنان را به داخل دوزخ بازمى گردانند}.

كافران اطراف جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 68 - 7،8،9

7- خداوند ، شياطين و منكران معاد را در قيامت ، خوار و ذليل ، بر زانونشسته و به صورت نيم خيز در اطراف جهنم احضار خواهد كرد .

ثمّ لنحضرنّهم حول جهنّم جثيًّا

{جثيّا} (جمع {جاثى}) حال است و {جاثى} به كسى گفته مى شود كه براى مخاصمه و محاكمه بر زانو نشسته است (لسان العرب). احضار منكران معاد و شياطين، در حالى كه بر زانوان خود راه مى روند و يا بر زانو گرداگرد جهنم نشسته اند، براى اهانت و تحقير آنان است. برخى {جثىّ} را جمع {جثوة} دانسته اند كه به معناى انبوه خاك و سنگ است. بر حسب اين معنا مراد احضار هر فرقه و گروه به صورت متراكم است.

8- كافران و شياطين ، در اطراف جهنم و در گروه هايى فشرده و متراكم ، احضار خواهند شد .

ثمّ لنحضرنّهم حول جهنّم جثيًّا

{جثىّ}

ممكن است از {جثوة} به معناى سنگ و خاك متراكم و مجتمع باشد.

9- گردآوردن خفّت بار كافران و شياطين در اطراف جهنم ، مرحله اى پس از حشر است .

لنحشرنّهم . .. ثمّ لنحضرنّهم حول جهنّم جثيًّا

كافران پيرو در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 38 - 15

15 _ كافران و مشركان پيرو، همانند رهبرانشان، داراى عذابى مضاعف از آتش دوزخ

قال لكل ضعف

كافران در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 116 - 10

10 _ كافران ، مُلازمان آتش دوزخ و جاودان در آن

انّ الّذين كفروا . .. و اولئك اصحاب النار هم فيها خالدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 24 - 8

8 - آتش دوزخ ، مهيّا شده براى كفرپيشگان

أعدّت للكفرين

اعداد (مصدر اعدت) به معناى حاضر كردن و مهيّا ساختن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 119 - 9

9 - دوزخ ، فرجام كافران به رسالت پيامبر و سرپيچى كنندگان از احكام اسلام

إنا أرسلنك بالحق . .. و لاتسئل عن أصحب الجحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 126 - 18

18 - آنان كه به خدا و روز قيامت كافر شوند ، راهى جز ورود به آتش دوزخ نخواهند داشت .

و من كفر . .. ثم أضطره إلى عذاب النار

اضطرار; يعنى، مجبور ساختن كسى به انجام كارى. پس {ثم اضطره ...} چنين معنا مى شود: آن گاه كه

كافران حيات دنيا را سپرى كردند، آنان را براى ورود به آتش دوزخ مجبور مى كنم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 197 - 4

4 _ جهنّم ، جايگاه كافران قدرتمند و بهره مند از مواهب مادّى

ثمّ ماويهم جهنّم

{مأوى} به معناى منزل است. (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 56 - 13

13 _ هيچ نيرويى قادر به جلوگيرى از عذاب كافران در دوزخ نخواهد بود .

سوف نصليهم ناراً . .. انّ اللّه كان عزيزاً حكيماً

تذكر به شكست ناپذيرى خداوند پس از بيان اينكه كافران را به دوزخ خواهد برد، اشاره به اين معنا دارد كه مبادا توهّم شود آنان مى توانند على رغم خواست خداوند بر او غلبه كنند و خود را از آتش برهانند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 140 - 14،15

14 _ خداوند ، گردآورنده همه منافقان و كافران ، در جهنم

إنّ اللّه جامع المنفقين و الكفرين فى جهنم جميعاً

15 _ جهنم ، جايگاه و مجمع تمامى منافقان و كافران

إنّ اللّه جامع المنفقين و الكفرين فى جهنم جميعاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 169 - 1،7

1 _ خداوند در قيامت كافران ظالم را جز به راه جهنم هدايت نخواهد كرد .

و لاليهديهم طريقاً. الا طريق جهنم

در برداشت فوق ظرف و زمان هدايت در جمله {و لاليهديهم . ..} روز قيامت گرفته شده است ; يعنى خداوند در آن روز كافران را تنها به سوى جهنم رهنمون

خواهد ساخت.

7 _ جاودانگى در جهنم ، كيفر كافران ستمگر

إنّ الذين كفروا و ظلموا . .. خلدين فيها ابداً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 37 - 4،5

4 _ نافرجامى تلاش كافران براى رهانيدن خويش از آتش دوزخ

و ما هم بخرجين منها

5 _ احاطه آتش دوزخ بر تار و پود كافران ، دليل بى ثمر ماندن تلاش آنان براى رهايى از آن

يريدون ان يخرجوا من النار و ما هم بخرجين منها

جمله {و ما هم بخرجين منها} به اين معناست كه كافران با آتش عجين شده اند و هيچگاه از آتش خارج نيستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 86 - 1

1 _ دوزخ جايگاه كفرپيشگان و تكذيب كنندگان آيات خداوند

و الذين كفروا و كذبوا بايتنا أولئك اصحب الجحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 27 - 1،2،3

1 _ وضعيت هول انگيز و ذلتبار كافران به هنگام روبرو شدن با آتش جهنم و مشاهده آن

و لو ترى إذ وفقوا على النار

2 _ كافران به هنگام روبرو شدن با آتش دوزخ در آرزوى بازگشت به دنيا، تكذيب نكردن آيات پروردگار و قرار گرفتن در زمره مؤمنان هستند.

فقالوا يليتنا نرد و لا نكذب بأيت ربنا و نكون من المؤمنين

3 _ وضعيت دهشتزا و غير قابل توصيف كافران به هنگام ورود به دوزخ و چشيدن آتش

و لو ترى إذ وفقوا على النار

{وقفوا على النار} مى تواند به معناى ورود به آتش و چشيدن عذاب آن باشد. (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

5 - اعراف - 7 - 41 - 10

10 _ عن النبى(ص) إنه تلا هذه الآية ثم قال: هى طبقات من فوقه و طبقات من تحته لايدرى ما فوقه اكثر او ما تحته، غير أنه ترفعه الطبقات السفلى و تضعه الطبقات العليا و يضيق فيما بينهما . .. .

از رسول خدا(ص) روايت شده است كه پس از تلاوت آيه {لهم من جهنم . ..} فرمود: جهنم كافران، داراى طبقاتى از بالا و طبقاتى از پايين است كه معلوم نيست آيا طبقات بالا بيشتر است يا طبقات زيرين، ولى طبقات پايين، كافر را بالا مى برد و طبقات بالا او را پايين مى آورد و او بين طبقات بالا و پايين در فشار قرار دارد ... .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 36 - 9،12

9 _ جهنم ، سزاى كافران حق ستيز

و الذين كفروا إلى جهنم يحشرون

12 _ كفرپيشگان مكه در قيامت گردآورى و به سوى جهنم رانده خواهند شد .

و الذين كفروا إلى جهنم يحشرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 37 - 1

1 _ خداوند در پرتو گسيل كافران به سوى دوزخ ، ناپاكان را از پاكان جدا خواهد كرد .

إلى جهنم يحشرون. ليميز اللّه الخبيث من الطيب

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه {ليميز اللّه} متعلق به {يحشرون} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 49 - 9،10

9 _ احاطه همه جانبه آتش دوزخ بر كافران

و إن جهنم لمحيطة بالكفرين

10 _ كافران در همين دنيا ، به

گونه اى در احاطه آتش دوزخند .

و إن جهنم لمحيطة بالكفرين

برداشت فوق بر اين اساس است كه مراد از {احاطه} در {محيطة}، احاطه فعلى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 68 - 1

1 _ خلود در آتش دوزخ ، وعده خداوند به زنان و مردان منافق و عموم كفرپيشگان

وعد اللّه المنفقين و المنفقت و الكفار نار جهنم خلدين فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 73 - 5

5 _ جهنم ، جايگاه كافران و منافقان و فرجامى سخت و دردناك براى آنان

و مأويهم جهنم و بئس المصير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 88 - 20

20 _ عذاب دردناك جهنم ، كيفر كافران است .

فلايؤمنوا حتى يروا العذاب الأليم

ممكن است الف و لام {العذاب} _ كه براى عهد ذهنى است _ اشاره به عذاب دنيوى (استيصال) باشد و ممكن است اشاره به عذاب برزخى و يا عذاب اخروى باشد. برداشت فوق مبتنى بر احتمال دوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 16 - 1

1_ كافران دنياطلب و دلبسته به جلوه هاى آن ، در آخرت بهره اى جز آتش دوزخ نخواهند داشت .

من كان يريد الحي_وة الدنيا و زينتها . .. أُول_ئك الذين ليس لهم فى الأخرة إلاّ ال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 17 - 13

13_ كافران به قرآن از هرگروه و طايفه ( مشركان ، يهوديان ، نصارا و .

. . ) به آتش دوزخ گرفتار خواهند شد .

و من يكفر به من الأحزاب فالنار موعده

{ال} در {الأحزاب} مى تواند عهديه باشد كه در اين صورت اشاره به مشركان ، يهود و نصاراست و مى تواند {ال} در آن براى استغراق باشد كه در اين صورت ، مصداقهاى بارز و موردنظر آن ، گروههاى نامبرده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 119 - 6

6_ انسانهايى كه به خدا و پيامبرانش كافر شوند و نيز جنيان كفرپيشه ، به آتش دوزخ درخواهند افتاد .

لأملأنّ جهنم من الجنة والناس أجمعين

چون بحث در آيات گذشته درباره فساد و صلاح امتها بود و مصداق بارز و مورد نظر براى صلاح و فساد _ به قرينه آيات پيشين و نيز آيه 121 _ توحيد، شرك، ايمان و كفر است، مقصود از {الجنة} و {الناس} كافران و مشركان جنى و انسى است. بر اين اساس كلمه {أجمعين} تأكيد بر عمومى است كه از كلمه {الجنة} و {الناس} فهميده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 17 - 5،7

5- كافران جبّار گرفتار در جهنّم ، با وجود ابتلا به انواع عذاب هاى مرگبار ، هيچ گاه نمى ميرند و از عذاب رهايى نمى يابند .

يأتيه الموت من كلّ مكان و ما هو بميت

7- براى كافران جبّار ، در جهنّم ، فراتر از نوشيدن اجبارى آب چركين و عذاب هاى مختلف مرگبار ، عذابى خشن و غيرقابل تصور نيز وجود دارد .

و من ورائه عذاب غليظ

مرجع ضمير {ورائه} احتمال دارد {عذاب} باشد كه از

عبارت قبلى به دست مى آيد. در اين صورت، با توجه به مفهوم بودن و سخت بودن عذابهاى ياد شده، {عذاب غليظ} بايد عذابى بسيار سخت و غير قابل تصور باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 29 - 6

6- كافران ، همواره در جهنّم خواهند ماند .

فادخلوا أبوب جهنّم خ_لدين فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 8 - 10

10- جهنّم ، زندانى براى كافران است و هيچ راه گريزى از آن وجود ندارد .

و جعلنا جهنّم للك_فرين حصيرًا

{الحصر} در اصل به معناى تنگ گرفتن و حبس كردن آمده و در اين آيه كنايه از زندانى كردن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 29 - 12،14،15،17،18

12- كافرانِ به حقايق نازل شده از سوى خداوند ، ظالم ، و سزاوار آتش اند .

الحقّ من ربّكم . .. و من شاء فليكفر إنّا أعتدنا للظ_لمين نارًا

14- آتش قيامت ، همانند سراپرده اى فراگير ، راه گريز را بر كافران خواهد بست .

نارًا أحاط بهم سرادقها

{سرادق} معرب {سراطاق} و به معناى خيمه و پرده سرا است.

15- كافران در خيمه آتشين دوزخ ، با استغاثه و اظهار تشنگى ، از مأموران عذاب ، يارى مى طلبند .

و إن يستغيثوا يغاثوا بماء

{غوث} يعنى: {يارى كردن} و {غيث} يعنى: {باران}. مراد از {استغاثه} مى تواند طلب يارى و يا طلب باران (آب) باشد. پاسخى كه به استغاثه دوزخيان داده مى شود، گوياى آن است كه يارى خواستن دوزخيان، همان آب خواهى آنان است.

17- آب هاى

غليظ و گداخته ، بسان گدازه مس ، پاسخى براى استغاثه و آب طلبى كافران در دوزخ است .

و إن يستغيثوا يغاثوا بماء كالمهل

{مهل} به معناى {درده روغن} و نيز {مس گداخته} است (مقاييس اللغة) و نيز به {خونابه اى كه از لاشه مردار بيرون آيد} گفته مى شود. (قاموس) وصف آنان با عبارت {يشوى الوجوه} با معناى {مس گداخته} سازگارتر است.

18- آب هاى دوزخى ، چهره كافران را سوزانده و بريان مى سازد .

يغاثوا بماء كالمهل يشوى الوجوه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 101 - 3

3- دوزخ ، فرجام كافرانى است كه طاقت شنيدن آيات الهى را ندارند .

و عرضنا جهنّم يومئذ للك_فرين . .. و كانوا لايستطيعون سمعًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 102 - 8،9

8- دوزخ ، منزل گاهى مهيّا شده ، براى كافران است .

إنّا أعتدنا جهنّم للك_فرين نزلاً

{أعتدنا} از ماده {عتد} با {أعددنا} از ماده {عدد} به يك معنا است و در اين كه {آيا يكى اصل ديگرى است يا هر كدام لغت مستقلى است؟}، اختلاف است. كلمه {نزل} در معانى {منزل}، {وسائل پذيرايى} و {مأوى دادن} استعمال شده است. در برداشت ياد شده معناى نخست لحاظ شده است.

9- خداوند ، از كافران حق ناپذير ، به وسيله شراره هاى دوزخ ، پذيرايى مى كند .

إنّا أعتدنا جهنّم للك_فرين نزلاً

كلمه {نُزُل} مى تواند اسم باشد براى چيزى كه به هنگام ورود ميهمان براى پذيرايى او مى آورند. اين نوع سخن، {تهّكم} بوده و براى استهزا به كار مى رود.

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 74 - 10

10 - جاودانگى عذاب جهنم و نبود مرگ در آن ، دليل پاينده تر بودن عذاب كافران از شكنجه و آزارى است كه آنان بر مؤمنان روا مى داشتند .

واللّه خير و أبقى . إنّه من يأت ... لايموت فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 39 - 1

1- كافران ، در روز رستاخيز در احاطه آتشى فراگير بوده و از دفع آن از چهره و قفاى خود ناتوان خواهند بود .

لو يعلم الذين كفروا حين لايكفّون عن وجوههم النار و لا عن ظهورهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 40 - 3

3- كافران دوزخى ، از دفع و برگردانيدن عذاب الهى ، كاملاً ناتوان اند .

فلايستطيعون ردّها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 98 - 1،3

1- كافران و معبود هاى دروغينشان ، آتش گيره جهنم اند .

إنّكم و ماتعبدون من دون اللّه حصب جهنّم

{حصب}; يعنى، هر آنچه در آتش افكنند و معناى غالبى آن هيزم است (لسان العرب).

3- آتش جهنم ، فراگير تمامى وجود كافران دوزخى بوده و بدنشان يك جا به آتش تبديل خواهد شد .

إنّكم و ماتعبدون من دون اللّه حصب جهنّم

برداشت ياد شده از هيزم شدن كافران براى دوزخ استفاده مى شود; زيرا هر وقت آتش به هيزمى برسد، تمامى هيزم به آتش تبديل مى شود. بنابراين بدن كافران هم يك جا به آتش تبديل شده و تمامى وجودشان خواهد سوخت.

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 9 - 13

13 - آتش سوزان ، كيفر كفرپيشگان و تمام كسانى كه در راستاى منحرف ساختن مردم از راه خدا و دين او تلاش مى كنند .

و من الناس من يج_دل . .. و نذيقه يوم القي_مة عذاب الحريق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 72 - 10،11

10 - آتش دوزخ ، وعده الهى به كافران و سرانجام شوم آنان

النار وعدها اللّه الذين كفروا

11 - دوزخ ، بازگشتگاه و سرانجام كافران

و بئس المصير

{مصير} به معناى عاقبت كار و نيز به معناى مرجع و محل بازگشت مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 105 - 5

5 - عذاب ابدى دوزخ دامنگير كافران ، پس از اتمام حجت هاى الهى بر آنان

ألم تكن ءاي_تى تتلى عليكم فكنتم بها تكذّبون

آيه ياد شده، بيانگر اين حقيقت است كه خداوند، كافران را بى دليل محكوم به عذاب ابدى دوزخ نكرده; بلكه ابتدا با بيان آيات خود، حجت را بر آنان تمام نموده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 106 - 6

6 - خودشناسى و خداشناسى كافران در تنگناى عذاب جهنم

فى جهنّم خ_لدون . .. قالوا ربّنا غلبت علينا شقوتنا... ضالّين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 108 - 2

2 - حقارت و ذلت شديد كافران در دوزخ

قال اخسئوا فيها

{إخسأ} كلمه اى است كه براى دور كردن سگ به كار مى رود.

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 57 - 5

5 - جايگاه كافران ، آتش است .

الذين كفروا . .. مأويهم النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 34 - 1

1 _ كافران معاند با پيامبر ( ص ) ، در قيامت به روافتان به سوى جهنم برده شده و به آن افكنده خواهند شد .

الذين كفروا . .. الذين يحشرون على وجوههم إلى جهنّم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 54 - 6

6 - عذابِ كافران منكر آيات خدا ، در جهنم قطعى است .

يستعجلونك بالعذاب و إنّ جهنّم لمحيطة بالك_فرين

جمله اسميه "إنّ جهنّم" و تأكيد "إنّ" بر حتميت عذاب، دلالت دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 68 - 8

8 - كافران ، جايگاه خاصى در جهنم دارند .

أليس فى جهنّم مثوًى للك_فرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 16 - 2

2 - ورود و ماندگارى كافران و تكذيب گران آيات خدا و لقاء اللّه ، به عذاب ، به صورت جبرى است .

و أمّا الذين كفروا . .. فى العذاب محضرون

به صورت مفعولى آورده شدن احضار افراد ياد شده به جهنم و يا حاضر بودن شان در آن، مى تواند اشاره به نكته فوق داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 65 - 1،2

1 - كفرپيشگان ، همواره در آتش جهنم باقى خواهند ماند .

الك_فرين و أعدّ

لهم سعيرًا . خ_لدين فيها

2 - كافران ، در آتش جهنم ، هيچ يار و ياورى نخواهند داشت .

الك_فرين . .. خ_لدين فيها أبدًا لايجدون وليًّا و لانصيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 66 - 1،2،4،6،8،11

1 - در روز بى يار و ياورى كافران ، صورت هاى آنان ، در آتش از اين رو به آن رو ، چرخانده مى شود ، تا خوب بسوزد .

لايجدون وليًّا . .. يوم تقلّب وجوههم فى النار

بنابراين كه {يوم} ظرف براى {لايجدون}باشد، نكته ياد شده به دست مى آيد.

2 - در روز قيامت ، صورت هاى كافران ، در آتش ، بر اثر شدت حرارت ، منقلب شده ، به رنگ هاى گوناگون در مى آيد .

يوم تقلّب وجوههم

احتمال دارد كه {تقلّب} به معناى {از اين رو به آن رو شدن} باشد و احتمال دارد كه به معناى { تحوّل و تغيير حالت كيفى} باشد كه گاهى سياه و گاهى زرد و . .. مى شود. برداشت بالا، بنابر احتمال دوم است.

4 - لازم است كه روزى را كه در آن ، كافران با آتش جهنم ، به سختى عذاب و سوزانده مى شوند ، به خاطر داشت .

يوم تقلّب وجوههم فى النار

برداشت بنابراين احتمال است كه نصب {يوم} به جهت مفعولٌ به بودن اش باشد. كه بايد فعل {اُذكر} در تقدير باشد.

6 - كافران ، در جهنم بر نيندوختن توشه اى براى آخرت خود ، حسرت مى خورند .

الك_فرين . .. يوم تقلّب وجوههم فى النار يقولون ي_ليتنا أطعنا اللّه و أطعنا الرسو

8 - سختى و سوزش آتش

جهنم ، كافران را از عملكرد دنيوى شان پشيمان مى كند .

يوم تقلّب وجوههم فى النار يقولون ي_ليتنا أطعنا اللّه

11 - كافران ، در حال سوختن در آتش جهنم ، بر عملكرد گذشته خود در دنيا ، حسرت مى خورند .

يوم تقلّب وجوههم فى النار يقولون ي_ليتنا أطعنا اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 36 - 3،4،5

3 - كافران دوزخى ، براى هميشه زنده مانده و نمى ميرند .

لهم نار جهنّم لايقضى عليهم فيموتوا

4 - از عذاب كافران دوزخى ، هرگز كاسته نشده و به آنان تخفيف داده نمى شود .

لهم نار جهنّم . .. لايخفف عنهم من عذابها

5 - محروميت كافران از هرگونه راحتى و آسودگى در دوزخ

لهم نار جهنّم لايقضى عليهم فيموتوا و لايخفف عنهم من عذابها

از اين كه كافران دوزخى، هرگز نمى ميرند تا درد و رنج عذاب را درك نكنند و نيز از عذاب آنان كاسته نمى شود، مى توان مطلب ياد شده را استفاده كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 37 - 8،9

8 - سرزنش شديد كافران از سوى خداوند در دوزخ ، به خاطر استفاده نكردن از فرصت مناسب عمر براى ايمان و دين دارى

أوَلم نعمّركم ما يتذكّر فيه من تذكّر

9 - استغاثه و فريادخواهى كافران ، در دوزخ بى نتيجه است .

ربّنا أخرجنا نعمل ص_لحًا . .. أوَلم نعمّركم ما يتذكّر فيه من تذكّر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 27 - 10

10 - كافران ، در ناگوارترين وضعيت و محكوم به

آتش دوزخ در روز رستاخيز

فويل للذين كفروا من النار

كلمه {ويل} دلالت بر شدت بدى احوال مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 16 - 1،3

1 - مشركان و كافران در دوزخ ، از هر سو در محاصره آتش قرار خواهند داشت .

لهم من فوقهم ظلل من النار و من تحتهم ظلل

مقصود از سايبان هايى از آتش بر فراز كافران و زير آنان، آتش فراگير است كه از هر سو آنها را محاصره كرده است; چنان كه در سوره ديگرى از اين حقيقت به صراحت ياد شده است: {يوم يخشاهم العذاب من فوقهم و من تحت أرجلهم. ..}، (سوره عنكبوت (29) آيه 55).

3 - شدت و فراوانى آتش جهنم ، در اطراف مشركان و كافران

لهم من فوقهم ظلل من النار و من تحتهم ظلل

مقصود از آيه شريفه هر چه باشد، اين نكته را نيز مى رساند كه آتش دوزخ بسيار شديد و زياد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 32 - 9

9 - جهنم ، جايگاه هميشگى كافران

أليس فى جهنّم مثوًى للك_فرين

{مثوًى} اسم مكان از ماده {ثواء} _ به معناى اقامت توأم با استمرار _ است; يعنى، جايگاه هميشگى و دائمى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 71 - 1،2،3

1 - كافران پس از حسابرسى اعمالشان ، دسته دسته و گروه گروه به دوزخ رانده خواهند شد .

و وضع الكت_ب . .. و وفّيت كلّ نفس ما عملت ... و سيق الذين كفروا إلى جهنّم زمرًا

{زمرة} (مفرد {زمر}) به معناى

گروه و دسته است كه به دنبال گروه و دسته اى ديگر باشند. بنابراين پيام آيه شريفه اين مى شود كه كافران به چند دسته تقسيم شده; آن گاه دسته دسته به دنبال هم وارد دوزخ خواهند شد.

2 - كفر ، داراى مراتب گوناگون است و كافران ، در دركات مختلف دوزخ جاى دارند .

و سيق الذين كفروا إلى جهنّم زمرًا حتّى إذا جاءوها فتحت أبوبها

تقسيم شدن كافران به چند دسته و گروه و نيز ورود آنان از درب هاى گوناگون جهنم ، مى تواند حاكى از حقيقت ياد شده باشد.

3 - وجود فاصله ميان موقف كافران ، در محشر و دوزخ

و سيق الذين كفروا إلى جهنّم زمرًا

{سوق} (مصدر {سيق}) به معناى راندن و تحريك كردن به رفتن است. آمدن اين واژه با حرف {إلى}، نشانگر وجود مسيرى براى سوق دادن و راندن دوزخيان به سوى مقصدى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 72 - 4

4 - كافران ، در دوزخ جاودانه خواهند بود .

خ_لدين فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 72 - 1،2،3

1 - كافران حق ستيز و ستيزه جو ، در قيامت به آب داغ و پر حرارت افكنده خواهند شد .

يسحبون . فى الحميم

يكى از معانى {حميم}، آب داغ و پر حرارت است.

2 - كافران حق ستيز و ستيزه جو ، در انبوهى از آتش دوزخ سوزانده خواهند شد .

ثمّ فى النار يسجرون

{سجر} در اصل به معناى پر كردن تنور از آتش گيره براى بر افروختن و تقويت آتش آن است. اسناد فعل {يُسجرون}

به اشخاص، اسناد مجازى است. مقصود از آن فراگرفتن آتش زياد بر تمامى وجود دوزخيان مى باشد.

3 - عذاب شدن كافران حق ستيز و ستيزه جو به آتش دوزخ ، پس از كيفر شدنشان با آب داغ و پر حرارت خواهد بود .

فى الحميم ثمّ فى النار يسجرون

برداشت ياد شده از آمدن {ثمّ} كه نوعاً براى تراخى زمانى است، استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 76 - 1،4

1 - كافران حق ناپذير و لجوج ، از درب هاى گوناگون وارد جهنم خواهند شد .

ادخلوا أبوب جهنّم

4 - كافران حق ناپذير و لجوج ، براى هميشه در جهنم خواهند ماند .

ادخلوا أبوب جهنّم خ_لدين فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 34 - 6

6 - آتش ، تنها پناهگاه و گريزگاه كافران در قيامت

و مأويكم النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 20 - 1

1- قرار گرفتن كافران ، در معرض آتش دوزخ در قيامت

و يوم يعرض الذين كفروا على النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 34 - 2،3

2- روز قيامت ، روز عرضه شدن كافران بر آتش دوزخ

و يوم يعرض الذين كفروا على النار

3- آتش جهنم ، مهياى پذيرش كافران در رستاخيز *

و يوم يعرض الذين كفروا على النار

از واژه {يعرض}، نوعى تقاضا و آمادگى، از طرف مقابل استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 12 - 8

8- آتش

دوزخ ، جايگاه كافران لذّت طلب و شكمباره

يتمتّعون و يأكلون . .. و النار مثوًى لهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 13 - 5

5 - نقش عوامل الهى ، در مهيّا شدن دوزخ براى كافران *

فإنّا أعتدنا للك_فرين سعيرًا

ضمير متكلم مع الغير، در {إنّا} و {أعتدنا} را مى توان بيانگر نقش عوامل و كارگزاران الهى در تحقّق اراده او دانست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 24 - 3

3_ دوزخ ، فرجام هر كفرپيشه معاند حق ستيز

ألقيا فى جهنّم كلّ كفّار عنيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 32 - 1

1 - وعده بهشت به متقين ، همپاى تهديد كافران به جهنم

يوم نقول لجهنّم . .. و أُزلفت الجنّة للمتّقين ... ه_ذا ما توعدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 13 - 1

1 - قيامت ، روز گداخته شدن كافران در آتش دوزخ

يوم هم على النار يفتنون

{فتنة} در اصل به عمل گداختن طلا و نقره در آتش براى خالص شدن خوب از بد گفته مى شود. در اين جا مقصود بيان شدت عذاب كافران است و اين كه آنان چونان طلا و نقره در آتش دوزخ گداخته خواهند شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 48 - 3

3 - شكنجه روحى كافران در دوزخ ، علاوه بر شكنجه جسمى آنان

يسحبون . .. ذوقوا مسّ سقر

امر در {ذوقوا} براى تهكم و استهزا است. به استهزا

گرفته شدن دوزخيان از سوى مأموران الهى _ در مقايسه با عذاب جسمى آنان _ شكنجه روحى خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 15 - 3،6،7

3 - آتش دوزخ ، اقامتگاه دائمى كافران و منافقان

مأويكم النار

{مأوى} به معناى مسكن مى باشد. جمله اسميه بيانگر دوام و ثبات است.

6 - آتش دوزخ ، تنها ياور كافران و منافقان

هى موليكم

7 - دوزخ ، جايگاه نهايى كافران و منافقان

فاليوم لايؤخذ منكم فدية و لا من الذين كفروا. .. و بئس المصير

{مصير} (معادل {مرجع}) و به جايگاهى گفته مى شود كه حركت به آن جا منتهى مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 19 - 11،12

11 - كافران و تكذيب گران آيات الهى ، اهل دوزخ اند .

و الذين كفروا و كذّبوا ب_اي_تنا أُول_ئك أصح_ب الجحيم

12 - دوزخ ، جايگاه ابدى كافران و تكذيب گران بوده و آنان هرگز از آن رهايى نخواهند يافت .

أُول_ئك أصح_ب الجحيم

{صاحب} (مفرد {أصحاب}) به معناى يار و ملازم است. بنابراين {أصحاب الجحيم}; يعنى، كسانى كه با دوزخ يار و ملازم بوده و هرگز از آن جدا نخواهند شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 17 - 1،3

1 - شيطان و پيروان كافر او ، داراى فرجامى همگون و هر دو مخلد در آتش

فكان ع_قبتهما أنّهما فى النار خ_لدَين فيها

3 - كافران و منافقان همراز ايشان ، داراى فرجامى همگون در آتش دوزخ

فكان عقبتهما أنّهما فى النار خ_لدَين فيها

از تشبيه كافران و منافقان به شيطان و پيراون

او در آيه قبل، برداشت ياد شده از اين آيه استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 7 - 1،4

1 - اعلام پذيرفته نشدن هيچ عذرى از كافران دوزخى در قيامت

ي_أيّها الذين كفروا لاتعتذروا اليوم

4 - دوزخى شدن كافران ، جزاى كردار خود آنان است .

إنّما تجزون ما كنتم تعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 9 - 8،9

8 - دوزخ ، جايگاه و مأواى كافران و منافقان است .

و مأويهم جهنّم

9 - جايگاه و سرنوشت منافقان و كافران ، در قيامت يكسان است .

و مأويهم جهنّم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 10 - 10

10 - همسران نوح و لوط ، همانند كافران از دوزخيان اند .

و قيل ادخلا النار مع الدخلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 7 - 1

1 - كافران ، از هنگام افكنده شدنشان در دوزخ ، با ناخوشايندترين صدا ها روبه رو خواهد شد .

إذا أُلقوا فيها سمعوا لها شهيقًا

{شهيق}، به معناى زشت ترين و ناخوشايندترين صداها است(لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 8 - 4

4 - سرزنشِ نگهبانان دوزخ ، شكنجه و عذاب روحى براى كافران دوزخى است .

سألهم خزنتها ألم يأتكم نذير

سرزنش نگهبانان دوزخ از كسانى كه خود در آتش دوزخ مى سوزند و شكنجه مى شوند، مى تواند شكنجه ديگرى براى آنان از جهت روحى باشد.

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 9 - 1،4،6

1 - اعتراف كافران در دوزخ ، به آمدن پيامبران انذار كننده براى آنان

ألم يأتكم نذير . قالوا بلى قد جاءنا نذير

4 - اعتراف كافران در دوزخ ، به تكذيب عمدى و آگاهانه خويش ، نسبت به پيامبران و اديان الهى

قالوا بلى قد جاءنا نذير فكذّبنا و قلنا ما نزّل اللّه من شىء

6 - پيامبران ، متهم به گمراهى شديد از سوى كافران محكوم به دوزخ

إن أنتم إلاّ فى ضل_ل كبير

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين احتمال است كه جمله {إن أنتم. ..} دنباله اعتراف هاى كافران باشد. گفتنى است كه صفت {كبير} (براى {ضلال}) اشاره به شدّت و نهايت گمراهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 10 - 2

2 - گوش دل نسپردن به سخنان پيامبران و تعقّل نكردن درباره آنها ، عامل دوزخى شدن كافران

و قالوا لو كنّا نسمع أو نعقل ما كنّا فى أصح_ب السعير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 11 - 1

1 - اعتراف كافران در دوزخ به گناه و تقصير خويش درباره دين

فاعترفوا بذنبهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 15 - 1

1 - ظالمان و منحرفان از حق ، هيزم جهنم اند .

و أمّا الق_سطون فكانوا لجهنّم حطبًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 43 - 4

4 - { عن عقيل الخُزاعىّ ، أنّ أميرالمؤمنين ( ع ) . . . يقول : تعاهَدوا الصّلاةَ

و حافظوا عليها و استكثروا منها و تقرَّبوا بها فإنّها كانت على المؤمنين كتاباً موقوتاً و قد علم ذلك الكفّارُ حين سُئِلوا ما سلككم فى سقر ؟ قالوا : لم نك من المصلّين ;

از عقيل خزاعى روايت شده كه اميرالمؤمنين(ع) فرمود: . ..مواظب نماز باشيد و بر آن محافظت نماييد و انجام آن را افزون كنيد و با نماز به [خدا] تقرّب جوييد. چون نماز، وظيفه ثابت و معينى براى مؤمنان است; اين را كافران نيز مى دانند; آن زمان كه از آنان سؤال شود: {چه چيز شما را به دوزخ وارد ساخت}؟ گويند: ما از نمازگزاران نبوديم...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 4 - 4

4 - كافران ، از هر گونه راحتى و آسايش در دوزخ محروم اند .

إنّا أعتدنا للك_فرين سل_سلاَْ و أغل_لاً و سعيرًا

از كيفيت عذاب شدن كافران ناسپاس (غل و زنجير شدن آنان در دوزخ)، مطلب ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 4 - 5

5 - { عن أبى جعفر ( ع ) فى قوله { فالسابقات سبقاً } يعنى أرواح المؤمنين تسبق أرواحهم إلى الجنّة . . . و أرواح الكافرين إلى النار ;

از امام باقر(ع) درباره سخن خداوند {فالسابقات سبقاً} روايت شده است، مراد ارواح مؤمنان است كه به سوى بهشت [بر يكديگر ]سبقت مى گيرند. .. و [نيز ]ارواح كافران كه به سوى آتش [سبقت مى گيرند]}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 22 - 5

5 -

نامه عمل كافر ، از پشت سر به او داده شده و آتش دوزخ فرجام او خواهد بود .

و أمّا من أوتى كت_به وراء ظهره . .. و يصلى سعيرًا ... بل الذين كفروا

ارتباط مجموع آيات سوره با يكديگر، اقتضا مى كند كه دو دسته آخر سوره (الذين كفروا) و (الذين آمنوا)، همان دو دسته قبل باشند كه با عنوان {من اُوتى كتابه بيمينه} و {من اُوتى كتابه وراء ظهره} از آنان ياد شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 6 - 1،6

1 - كافران به اسلام _ چه اهل كتاب باشند و چه مشرك _ به آتش جهنم ، گرفتار خواهند شد .

إنّ الذين كفروا من أهل الكت_ب و المشركين فى نار جهنّم

6 - عذاب جهنم براى كافران ، جاودانه و پايان ناپذير است .

فى نار جهنّم خ_لدين فيها

كافران هنگام ورود به جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 71 - 4،5،8،23

4 - باز شدن درب هاى دوزخ ، هنگام نزديك شدن كافران به آن

حتّى إذا جاءوها فتحت أبوبها

5 - درب هاى دوزخ ، پيش از آمدن كافران بسته است .

حتّى إذا جاءوها فتحت أبوبها

8 - كافران به هنگام رسيدن به درب هاى دوزخ ، مورد سرزنش نگهبانان و دربانان قرار خواهند گرفت .

و قال لهم خزنتها ألم يأتكم

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه همزه در {ألم يأتكم} براى استفهام توبيخى مى باشد.

23 - اعتراف كافران به كفر خويش و سزاوار عذاب بودن خود ، در آستانه ورود به دوزخ

قالوا بلى و ل_كن

حقّت كلمة العذاب على الك_فرين

برداشت ياد شده بر اين اساس مبتنى است كه جمله {ل_كن حق_ّت كلمة العذاب على الكافرين} ادامه كلام كافران دوزخى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 72 - 1،2

1 - كافران ، پس از توقّفى چند در آستانه در هاى دوزخ براى پاسخ به پرسش هاى دربانان ، به ورود در آن فرمان خواهند يافت .

قال لهم خزنتها ألم يأتكم رسل . .. قالوا بلى ... قيل ادخلوا أبوب جهنّم

2 - ورود كافران به دوزخ ، از درب هاى گوناگون خواهد بود .

قيل ادخلوا أبوب جهنّم

كافران هنگام ورود در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 34 - 4

4- اقرار گرفتن خداوند از كافران ، هنگام مواجهه آنان با آتش دوزخ ، درباره حقانيت تهديد هاى وحى

و يوم يعرض . .. أليس ه_ذا بالحقّ

به قرينه صدر آيه {ه_ذا} اشاره به آتشى است كه كافران در معرض آن قرار گرفته اند.

كم فروشان در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 1 - 2

2 - جهنم ، جايگاه كم فروشان است .

ويل للمطفّفين

{ويل} را برخى به معناى دره اى خاص در جهنم، يا يكى از درهاى آن دانسته اند. (لسان العرب).

كوههاى جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 59 - 13

13- { عن أبى الحسن موسى بن جعفر ( ع ) : . . . قال عزّوجلّ : { . . .فسوف يلقون غيّاً } و هو

جبل من صفر يدور فى وسط جهنم ;

از امام موسى بن جعفر(ع) روايت شده كه. .. خداوند عزّوجلّ فرمود: " ... فسوف يلقون غيّاً" و آن [غىّ ]كوهى است از مس زرد كه در وسط جهنم مى چرخد".

1 . تأويل الأيات الظاهرة، ص 298;

تفسيربرهان، ج 3، ص 18، ح 2.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 17 - 3

3 - { عن النبىّ ( ص ) قال : الصَّعود جبلٌ فى النّار يَصْعَدُ فيه الكافرُ سبعين خَريفاً ثمّ يَهْوى و هو كذلك فيه أبداً ;

از رسول خدا(ص) روايت شده كه فرمود: {صعود}، كوهى است در آتش جهنم كه كافر به مدت هفتاد پاييز (در زمانى به مدت هفتاد سال) بر آن بالا مى رود. سپس از آن بالا سقوط مى كند و او در جهنم هميشه و تا ابد كارش همين است}.

كيفر تكذيب جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 20 - 11

11 - تكذيب همواره قيامت و جهنم ، موجب عذابى سخت است .

ذوقوا عذاب النار الذى كنتم به تكذّبون

كيفر مكذبان جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 17 - 4

4 - عذاب جهنم ، كيفر تكذيب كنندگان آن

ثمّ يقال ه_ذا الذى كنتم به تكذّبون

كيفيت القاى كافران در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 24 - 1

1_ دو فرشته موكّل بر كافران معاند ، مأمور افكندن آنان به دوزخ

ألقيا فى جهنّم كلّ كفّار عنيد

دو فرشته اى كه مخاطب

{ألقيا} قرار مى گيرند; يا {رقيب} و {عتيد}ند كه در دنيا همراه انسان بودند و يا {سائق} و {شهيد}اند كه در صحنه قيامت آدمى را همراهى خواهند كرد.

كيفيت ورود به جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 38 - 7،8،9

7 _ جهنميان به صورت امتهايى مجزا از يكديگر وارد دوزخ مى شوند.

كلما دخلت أمة لعنت أختها

8 _ ورود دوزخيان به جهنم، تدريجى و گروه گروه خواهد بود.

كلما دخلت أمة لعنت أختها

9 _ ورود رهبران اغواگر در دوزخ، قبل از پيروانشان

كلما دخلت أمة . .. قالت أخريهم لأوليهم ربنا هؤلاء أضلونا

مراد از {أمت أخرى} به دليل سخن آنان (ربنا هؤلاء أضلونا) گروه پيرو هستند. در نتيجه مراد از {اولى} سران شرك و كفر خواهد بود. و تعبير از آن دو طايفه به {اولى} و {أخرى} مى تواند به لحاظ تقديم و تأخير آنان در ورود به جهنم باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 34 - 1

1 _ كافران معاند با پيامبر ( ص ) ، در قيامت به روافتان به سوى جهنم برده شده و به آن افكنده خواهند شد .

الذين كفروا . .. الذين يحشرون على وجوههم إلى جهنّم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 71 - 1

1 - كافران پس از حسابرسى اعمالشان ، دسته دسته و گروه گروه به دوزخ رانده خواهند شد .

و وضع الكت_ب . .. و وفّيت كلّ نفس ما عملت ... و سيق الذين كفروا إلى جهنّم زمرًا

{زمرة} (مفرد {زمر}) به معناى گروه

و دسته است كه به دنبال گروه و دسته اى ديگر باشند. بنابراين پيام آيه شريفه اين مى شود كه كافران به چند دسته تقسيم شده; آن گاه دسته دسته به دنبال هم وارد دوزخ خواهند شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 76 - 1

1 - كافران حق ناپذير و لجوج ، از درب هاى گوناگون وارد جهنم خواهند شد .

ادخلوا أبوب جهنّم

كيفيت ورود ظالمان به جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 72 - 3

3- خداوند ، ستم پيشگان را در جهنم ، به صورت زانو بر زمين زده ، ر ها خواهد ساخت .

و نذر الظ_لمين فيها جثيًّا

{جثىّ}; يعنى، بر زانونشستگان، اين گونه نشستن، نمودى از دلهره و حقارت و ناتوانى است.

كيفيت ورود كافران به جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 8 - 2

2 - كافران ، فوج فوج و دسته دسته به دوزخ افكنده خواهند شد .

كلّما أُلقى فيها فوج سألهم خزنتها

كيفيت ورود كافران در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 20 - 2،11

2- سوق داده شدن كافران به سوى دوزخ ، به تدريج و همراه با سرزنش و توبيخ

و يوم يعرض الذين كفروا على النار أذهبتم طيّب_تكم

از اين كه كافران نخست بر آتش عرضه مى شوند و همراه با آن زشت كارى گذشته شان به رخ آنان كشيده مى شود، مطلب بالا استفاده مى شود.

11- عرضه كافران بر آتش ، همراه با سرزنش

و توبيخ ، گوشه اى از عذاب ذلّت بار آنان *

يوم يعرض . .. أذهبتم طيّب_تكم فى الحياتكم الدنيا و استمتعتم بها فاليوم تجزون عذا

برداشت بالا بدان احتمال است كه نفس عرضه كافران بر آتش و توبيخ آنان، خود جزئى از عذاب خفّت بار آنان باشد.

كيفيت ورود گناهكاران به جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 86 - 2

2- زبونى و خوارى مجرمان در قيامت ، به هنگام رانده شدن به طرف دوزخ

و نسوق المجرمين إلى جهنّم وردًا

{نسوق} و { ورداً} در اين آيه، در مقابل {نحشر} و {وفداً} در آيه پيشين است. تعبيرات ياد شده در آن آيه حكايت از احترام و تجليل داشت و در اين آيه (به قرينه مقابله و بيان حالت تشنگى مجرمان و نيز تعبير {نسوق}) حكايت از ذلت و زبونى آنها در صحنه قيامت دارد.

كيفيت ورود گناهكاران در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 48 - 1،2

1 - قيامت ، روز كشانده شدن مجرمان بر صورت هاشان در آتش دوزخ

يوم يسحبون فى النار على وجوههم

{سحب} (مصدر مجهول {يسحبون}) به معناى كشانده شدن است.

2 - كشيده شدن مجرمان ، با صورت در آتش به منظور چشيدن هرچه بيشتر طعم عذاب

يوم يسحبون فى النار على وجوههم ذوقوا مسّ سقر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 41 - 4

4 - پا ها و مو هاى جلوى سر مجرمان ، در چنگ مأموران قيامت ( براى افكندن در دوزخ )

فيوخذ بالنوصى و الأقدام

كيفيت ورود مشركان

به جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 86 - 1،3

1- مجرمان شرك پيشه ، در قيامت لب تشنه و عطشان به سوى جهنم رانده خواهند شد .

و نسوق المجرمين إلى جهنّم وردًا

از جمله معانى بيان شده براى {وِرد} عطش است (لسان العرب). { ورداً} در اين آيه با تأويل به مشتق حال براى {المجرمين} است; يعنى، مجرمان را در حالى كه تشنه اند، به جهنم مى رانيم. برخى از اهل لغت و تفسير {وِرد} را به معناى گروهى كه بر لب آب مى روند، گرفته و آن را كنايه از تشنه كامى آنان دانسته اند.

3- رانده شدن ذليلانه مشركان به سوى دوزخ ، نمودى از بى ثمر بودن شرك و ضديت معبودهايشان با آنهااست .

و يكونون عليهم ضدًّا . .. يوم نحشر ... و نسوق المجرمين

در آيات پيشين، سخن از بى ثمر بودن پرستش هاى شرك آلود مشركان و تأثير منفى آن بر فرجام اخروى آنان بود; در اين آيه نيز مى تواند بيان مصداقى از همان معنا باشد; خصوصاً اگر {يوم} در {يوم نحشر} متعلق به {يكونون} باشد.

گرزهاى آهنين جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 21 - 1،2

1 - گرز هاى آهنين ، يكى ديگر از ابزار شكنجه اهل دوزخ

و لهم مق_مع من حديد

2 - شرك پيشگان منكر ربوبيت خدا ، سزاوار گرز هاى آهنين در دوزخ

و لهم مق_مع من حديد

{مقمعة} (مفرد {مقامع}) به معناى گرز است. پس {مقامع من حديد}; يعنى، گرزهاى آهنين.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج

- 22 - 22 - 2،3

2 - دوزخيان هر وقت بر اثر التهاب و غليان آتش ، از قعر دوزخ بالا آورده شوند ، با گرز هاى آهنين دوباره به قعر آن بازگردانده خواهند شد .

و لهم مق_مع من حديد . كلّما أرادوا أن يخرجوا منها من غمّ أُعيدوا فيها

3 - وجود مأمورانى با گرز هاى آهنين در دوزخ

و لهم مق_مع من حديد . كلّما أرادوا... أُعيدوا فيها

{اعيدوا} فعل مجهول و فاعل آن محذوف است و تقدير آن با توجه به آيه پيش (لهم مقامع من حديد) چنين مى شود: {كلّما أرادوا أن يرجوا. .. اعادتهم الخزنة بالمقامع فيها; اهل دوزخ هر وقت خواستند از دوزخ بيرون آيند مأموران دوزخ با گرزهاى آهنين، آنان را به داخل دوزخ بازمى گردانند}.

گرسنگى در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 52 - 3

3 - اهل دوزخ ( اصحاب شمال ) ، براى رفع گرسنگى ناچار به تغذيه از درخت زقوم خواهند بود .

لأكلون من شجر من زقّوم

آوردن {لام} تأكيد، بيانگر آن است كه تغديه اهل دوزخ از {زقّوم} ترديدناپذير است; زيرا آنان براى رفع گرسنگى چاره اى جز آن ندارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 53 - 1

1 - دوزخيان از فرط گرسنگى به پر كردن شكم خود از ميوه { زقّوم } مى پردازند .

فمال_ون منها البطون

گشودن دربهاى جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 71 - 4

4 - باز شدن درب هاى دوزخ ، هنگام نزديك شدن كافران

به آن

حتّى إذا جاءوها فتحت أبوبها

گمراهان در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 121 - 1،6

1 _ دوزخ ، جايگاه و فرجام گمراهان و فريب خوردگان از شيطان

أولئك ماويهم جهنم و لايجدون عنها محيصاً

6 _ ورود گمراهان و فريب خوردگانِ از شيطان به جهنم ، حتمى است .

و ما يعدهم الشيطن الا غروراً. أولئك ماويهم جهنم و لايجدون عنها محيصاً

بنابر اينكه جمله {لايجدون . ..} بيان و تأكيد حقيقتى باشد كه جمله {ماويهم جهنم} آن را افاده مى كند. يعنى آنان كه داراى صفات ذكر شده هستند، راهى جز ورود به جهنم ندارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 44 - 3

3- جهنّم ، داراى هفت دركه ( طبقات زيرين ) است و هر گروهى از گمراهان در دركه مخصوص و طبقه مشخصى جاى دارند .

لها سبعة أبوب لكلّ باب منهم جزء مقسوم

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه مقصود از {أبواب} معناى كنايى آن باشد; زيرا هر درى، نوعاً به سوى مكانى خاص گشوده مى شود و به جايى مستقل منتهى خواهد شد و مؤيد اين معنا، عبارت بعدى است كه هر بابى، براى گروهى از گمراهان تعيين شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 97 - 10

10- مأوا و جايگاه گمراهان حق ناپذير ، دوزخ است .

مأوهم جهنّم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 91 - 1،5

1 - قيامت روز نمودار شدن دوزخ براى گمراهان

و برّزت الجحيم للغاوين

5

- دوزخ ، جايگاه گمراهان

و برّزت الجحيم للغاوين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 95 - 1

1 - افكنده شدن همه سپاهيان ابليس در دوزخ ، به همراه گمراهان مشرك و معبود هاى باطلشان

فكبكبوا فيها . .. و جنود إبليس أجمعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 96 - 1

1 - مشاجره و دشمنى ، گمراهان ( مشركان ) با يكديگر در دوزخ

قالوا و هم فيها يختصمون

ضمير فاعلى در {قالوا} و نيز ضمير {هم}، به {غاوون} بازمى گردد. جمله {و هم فيها يختصمون} حال از ضمير در {قالوا} و {اختصام} (مصدر {يختصمون}) به معناى جدال و ستيزه كردن است; يعنى، شرك پيشگان گمراه، در حالى كه در دوزخ باهم ستيزه مى كنند، به معبودهايشان خواهند گفت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 97 - 2

2 - آتش دوزخ ، تنها عامل تسليم گمراهان لجوج در برابر حق

قالوا و هم فيها يختصمون . تاللّه إن كنّا لفى ضل_ل مبين

برداشت ياد شده از آن جا است كه اعتراف حق ستيزان، تنها در جهان آخرت و آن هم در داخل دوزخ صورت مى گيرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 46 - 2

2 - جاودانگى ظالمان و گمراهان ، در دوزخ ، نتيجه محروميت آنان از ولايت خدا و تكيه بر ولايت غير او است .

إنّ الظ_لمين فى عذاب مقيم . و ما كان لهم من أولياء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18

- واقعه - 56 - 94 - 1

1 - چشيدن عذاب آتش دوزخ ، فرجام نهايى تكذيب گران گمراه

و أمّا إن كان من المكذّبين الضالّين . .. و تصلية جحيم

{صَلْى} (مبدأ اشتقاق {تصلية}) در معانى چشيدن، بريان شدن و افتادن به كار مى رود. بنابراين {تصلية جحيم} مى تواند به معناى چشيدن آتش دوزخ، بريان شدن به وسيله آن و يا افتادن در آن باشد. برداشت بالا ناظر به معناى اول {تصلية} است.

گناهكاران در آتش جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 15 - 2

2 - آتش شعلهور و خالص ، عذاب و كيفر مجرمان در آخرت

إنّها لظى

واژه {لظى} هم در معناى آتش شعلهور و خالص به كار مى رود و هم مى تواند عَلَم و اسم براى دوزخ باشد. برداشت ياد شده، براساس كاربرد نخست است.

گناهكاران در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 174 - 15

15 - گنهكاران در قيامت ، علاوه بر آتش دوزخ به عذاب هاى روحى نيز گرفتار خواهند شد .

و لايكلمهم اللّه يوم القيمة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 27 - 9

9 _ زشت كرداران ، اهل دوزخ هستند و در آن جاودانه خواهند ماند .

و الذين كسبوا السيئات . .. أولئك أصحب النار هم فيها خلدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 13 - 5،6،14

5 - وعده خداوند به انباشتن دوزخ از مجرمان جِنّى و اِنْسى ، وعده اى حق و تخلف ناپذير

است .

و ل_كن حقّ القول منّى لأملأنّ جهنّم من الجِنّة و الناس أجمعين

6 - سوگند خداوند به انباشتن جهنم از مجرمان جنّى و انسى

و ل_كن حقّ القول منّى لأملأنّ جهنّم من الجِنّة و الناس

لام در {لأملأنّ} براى قسم است و حكايت ازآن دارد كه {القول} در فراز قبلى، سوگند است.

14 - همه مجرمان جنّى و انسى ، در جهنم گرد مى آيند .

لأملأنّ جهنّم من الجِنّة و الناس أجمعين

قيد {أجمعين} به قرينه اين كه كسانى وجود دارند كه به جهنم نخواهد رفت، عموم افرادى نيست، بلكه مفيد عموم در نوع است. لازم به ذكر است كه {ال} در {الجِنّة} و {الناس} عهد بوده و اشاره به افرادى خاص _ كه همانا مجرمان اند _ دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 43 - 6

6 - اسراف گران و افراط كنندگان در گناه و حق ستيزى ، اهل دوزخ اند .

و أنّ المسرفين هم أصح_ب النار

{اسراف} به معناى افراط است و مقصود از {مسرفين} در آيه شريفه، كسانى اند كه در گناه و حق ستيزى افراط مى كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 74 - 1

1 - گناهكاران ، در عذاب جهنم ماندگاراند .

إنّ المجرمين فى عذاب جهنّم خ_لدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 47 - 3

3- كشانده شدن اجبارى گنه كاران با خفّت و خوارى به سوى مركز دوزخ

خذوه فاعتلوه إلى سواء الجحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 48 -

1،4

1- مأموران دوزخ ، موظف به شكنجه گناه پيشگان در وسط دوزخ

ثمّ صبّوا

4- گنه كاران دوزخى ، از درون و بيرون و از هر سو مبتلا به عذاب و شكنجه خواهند بود .

إنّ شجرت الزقّوم . .. كالمهل يغلى فى البطون ... خذوه ... ثمّ صبّوا فوق رأسه من ع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 47 - 1،5

1 - مجرمان ، در روز قيامت دچار سردرگمى و حيرت و گرفتار عذاب آتش برافروخته دوزخ

إنّ المجرمين فى ضل_ل و سعر

آيه شريفه به دليل ارتباط با قبل و بعد _ كه در زمينه قيامت است _ نظر به وخامت حال مجرمان در آن روز دارد. گفتنى است كه در برداشت بالا {سعر}، جمع {سعير} (آتش ملتهب) گرفته شده است.

5 - مجرمان ، گمراهان از راه حق در دنيا و مبتلا به شعله هاى آتش در قيامت *

إنّ المجرمين فى ضل_ل و سعر

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه {فى ضلال}، نظر به گمراهى دنيوى و {سعر} نظر به عذاب اخروى داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 42 - 1،2

1 - پرسوجوى اصحاب اليمين ، از عوامل دوزخى شدن مجرمان

يتساءلون . عن المجرمين . ما سلككم فى سقر

2 - دوزخ ، جايگاه جرم پيشگان

عن المجرمين . ما سلككم فى سقر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انفطار - 82 - 14 - 1

1 - آتش دوزخ ، جايگاه فاسقان و گنه پيشگان و كيفر كردار آنان است .

و إنّ الفجّار لفى جحيم

{فجور}; يعنى، دريدن پرده

ديانت (مفردات راغب). از معانى ديگر {فجور}، فسق و عصيان است. (قاموس)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 12 - 4

4 - طغيان گران و گناه كاران ، در قيامت به جهنم و عذاب الهى گرفتار خواهند شد .

ويل يومئذ للمكذّبين . .. و ما يكذّب به إلاّكلّ معتد أثيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 16 - 1

1 - تكذيب كنندگان قرآن و قيامت و گناه كارانِ متجاوز ، به حرارت شديد جهنّم گرفتار شده و در آن خواهند سوخت .

ثمّ إنّهم لصالوا الجحيم

{صالوا} _ كه قبل از اضافه به {جهيم}، {صالون} (جمع {صال) بوده است _; يعنى، كسانى كه با رنج و مشقت حرارت آتش را مى چشند و در آن مى سوزند. در لسان العرب آمده است: صَلِى بالنار و صَلِيَها صَلْياً قاسى حرّها (حرارت آتش را با رنج و مشقت چشيد) و صَلِىَ فلانٌ بالنار يَصْلى صُلِيّاً احترق (سوخت).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 18 - 4

4 - دروغ گويان و گنه كاران ، در آخرت با برخورد شديد مأموران الهى مواجه شده و به سوى جهنم رانده خواهند شد .

ناصية ك_ذبة خاطئة . .. سندع الزبانية

گناهكاران و جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 43 - 1

1 - معرفى دوزخ به مجرمان دوزخى ، از روى استهزا و تمسخر

يعرف المجرمون بسيم_هم . .. ه_ذه جهنّم

گواهى نگهبانان جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

16 - زمر - 39 - 71 - 10

10 - اعتراف كافران در حضور نگهبانان و دربانان دوزخ ، به آمدن پيامبران تلاوت گر آيات خداوند و انذارگران الهى براى هدايت آنان

ألم يأتكم رسل منكم يتلون عليكم ءاي_ت ربّكم و ينذرونكم لقاء يومكم ه_ذا

گياه خاردار جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 6 - 2

2 - تنها خوراك موجود براى برخى از دوزخيان ، گياه خاردار و بى ارزش و بدبوى جهنم است .

ليس لهم طعام إلاّ من ضريع

{ضريع} (از ريشه {مضارعة} به معناى {مشابهة}) خارى است كه شتر آن را، از خارهاى مشابه تشخيص نمى دهد و خوردن آن به او صدمه مى زند و سودى نمى رساند (مجمع البيان). برخى آن را خار ساقه و تنه درخت خرما و برخى ديگر، گياه بدبويى دانسته اند كه بر اثر موج دريا بيرون مى افتد. اين كلمه به معناى پوشش نازك روى استخوان نيز استعمال شده است. (قاموس)

لجاجت مكذبان جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 14 - 2

2 - پافشارى مستمر تكذيب گران در دنيا ، بر انكار قيامت و عذاب دوزخ

ه_ذه النار الّتى كنتم بها تكذّبون

جمله {كنتم بها تكذّبون} ماضى استمرارى و بيانگر آن است كه كافران تكذيب گر; هرگز حاضر نشده اند حقايق مربوط به جهان آخرت را بپذيرند; بلكه مصرانه آن را انكار مى كنند.

لظى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 71 - 24

24 - { عن أميرالمؤمنين ( ع ) إنّ جهنم لها

سبعة أبواب ، أطباق بعضها فوق بعض . . . و وضع النيران بعضها فوق بعض فأسفلها جهنّم ، و فوقها لظى و فوقها الحطمة فوقها سقر ، و فوقها الجحيم و فوقها السعير و فوقها الهاوية ;

از اميرالمؤمنين(ع) روايت شده است: جهنم هفت در ورودى دارد كه آنها به صورت طبقاتى بر يكديگر قرار گرفته اند. .. و آتش ها بعضى بر بالاى بعضى ديگر قرار دارد كه طبقه زيرين آن جهنم است و طبقات بالاتر آن [به ترتيب] لظى، حطمه، سقر، جحيم، سعير و هاويه مى باشد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 15 - 3

3 - { لظى } ( آتش شعلهور و خالص ) ، از نام هاى دوزخ

إنّها لظى

لعن در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 38 - 5

5 _ هر امتى پس از ورود به جهنم، امت هم مسلك خويش را لعنت مى كند و بر او نفرين مى فرستد.

كلما دخلت أمة لعنت أختها

مالك آتش جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - همزه - 104 - 6 - 3

3 - خداوند ، مالك و صاحب اختيار آتشى است كه در قيامت ، زراندوزان غيبت كننده و عيب جو را درهم مى شكند .

و ما أدريك ما الحطمة . نار اللّه

{نار اللّه}، خبر است براى ضمير محذوف كه به {الحطمة} برمى گردد.

مانعان خير در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 25 - 1

1_ سدكنندگان راه ارزش ها

و تجاوزگران و شكّاكان در حق ، محكوم به آتش دوزخ

ألقيا فى جهنّم كلّ . .. منّاع للخير معتد مريب

مبدأ آتش جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - همزه - 104 - 7 - 6

6 - سوختن انسان در آتش جهنم ، از درون او آغاز خواهد شد .

الّتى تطّلع على الأفئدة

ريشه {اطلاع} (طاء و لام و عين)، بر ظهور و بروز دلالت دارد (مقاييس اللغة). ظاهر شدن آتش جهنم بر قلب، حاكى از نقطه شروع آن است.

متجاوزان در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 30 - 8

8 _ وارد نمودن تجاوزكاران و ستمگران به دوزخ و بريان كردن آنان ، كارى آسان براى خداوند

و من يفعل ذلك عدواناً و ظلماً . .. و كان ذلك على اللّه يسيراً

{صلى} از مصدر {صَلْى}، و به معناى بريان كردن است. (القاموس المحيط).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 25 - 1

1_ سدكنندگان راه ارزش ها و تجاوزگران و شكّاكان در حق ، محكوم به آتش دوزخ

ألقيا فى جهنّم كلّ . .. منّاع للخير معتد مريب

متخلفان از جهاد در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 95 - 12

12 _ دوزخ ، جايگاه و فرجام نهايى منافقان متخلف از جهاد

مأويهم جهنم

متكبّران در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 206 - 14

14 _ جهنّم ، اقامتگاه شومى براى متكبّران و مفسدان

اخذته العزّة بالاثم فحسبه جهنّم و لبئس

المهاد

مجرمان در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 41 - 1،3

1 _ مجرمان در احاطه آتش دوزخ، از زير پا و فراز سر

لهم من جهنم مهاد و من فوقهم غواش

{مهاد} به معناى بستر گسترده است و {غواش} (جمع غاشية) به معنى ساتر و روانداز، عطف بر {مهاد} است و {من فوقهم} حال براى آن. يعنى: لهم من جهنم غواش من فوقهم.

3 _ دوزخ، محيطى بسته و خفقان زا براى مجرمان

لهم من جهنم مهاد و من فوقهم غواش

جمع آوردن كلمه {غواش} و مقيد كردن آن به {من فوقهم} حكايت از برداشت فوق دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 75 - 2

2 - اندوه سنگين و يأس آلود مجرمان در جهنم

لايفتّر عنهم و هم فيه مبلسون

{إبلاس} (مصدر {مبلسون}) به معناى اندوه ناشى از يأس است. (مفردات راغب)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 76 - 1

1 - جاودانگى مجرمان در دوزخ ، نتيجه ظلم آنان به خودشان

و ما ظلمن_هم

محدوده حركت در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 44 - 4

4 - دوزخيان ، داراى توان و اختيارى محدود براى حركت و جابه جايى در دوزخ *

يطوفون بينها و بين حميم ءان

محرومان از تخفيف گرماى جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 24 - 1

1 - طغيان گران در دوزخ ، از هر گونه احساس خنكى و تخفيف حرارت سوزان جهنم ،

محروم خواهند بود .

لايذوقون فيها بردًا

{ذوق}; يعنى، درك مزه (مصباح)، اين واژه در رابطه با اجسام به طور حقيقت و در مورد معنويات، به طور مجاز استعمال مى شود. در آيه شريفه بين معناى حقيقى و مجازى آن جمع شده است; زيرا تعبير چشيدن براى احساس سردى مجاز است. مراد از {بَرْد} _ به قرينه تقابل آن با نوشيدنى _ هر گونه احساس سردى است; هر چند با سايه و امثال آن باشد.

محيط جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 41 - 3

3 _ دوزخ، محيطى بسته و خفقان زا براى مجرمان

لهم من جهنم مهاد و من فوقهم غواش

جمع آوردن كلمه {غواش} و مقيد كردن آن به {من فوقهم} حكايت از برداشت فوق دارد.

مخالفان دين در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 18 - 1

1 - خداوند ، داراى مأمورانى سرسخت براى خنثى ساختن تلاش مخالفان دين و راندن آنها به سوى جهنم

سندع الزبانية

{زِبْنِيَة} (مفرد {زبانية} از ريشه {زَبْن} به معناى {دفع}); به معناى {شديد} و {پليس} (ياور سلطان) است (قاموس). اطلاق {زبانية} بر مأموران الهى، به اين جهت است كه آنها اهل آتش را به سوى آن سوق مى دهند. (مصباح)

مدت توقف در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 23 - 4،5

4 - { قال رسول اللّه : لايخرج من النار من دخل ها حتّى يَمْكُثَ فيها أحقاباً و الحقب بضع و ستون سنة و السنة ثلاثمائه و ستون يوماً كل يوم كألف سنة ممّا

تعدون فلايتكّلنّ أحد أن يخرج من النار ;

رسول خدا(ص) فرمود: كسى كه داخل آتش جهنم شود از آن خارج نمى گردد; مگر اين كه چند {حُقب} در آن توقف كند. مراد از {حُقب} شصت و اندى سال مى باشد. و سال 360 روز است. هر روزى مثل هزار سالى است كه شما آن را مى شماريد. بنابراين كسى دل خوش نكند كه [در نهايت] از آتش خارج خواهد شد}.

5 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) فى قول اللّه عزّوجلّ { لابثين فيها أحقاباً } قال : الأحقاب ثمانية أحقاب و الحُقبُ ثمانون سنة و السنة ثلاثمائة و ستون يوماً و اليوم كألف سنة ممّا تعدّون ;

از امام صادق(ع) درباره سخن خداوند عزّوجلّ {لابثين فيها أحقاباً} روايت شده است: احقاب هشت حُقب است و يك {حُقب} 80 سال و سال 360 روز و روز [آخرت]، مثل هزار سالى است كه شما مى شماريد}.

مدت توقف طغيانگران در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 23 - 1

1 - درنگ طغيان گران در جهنم ، داراى دوره هايى پياپى و زمانى طولانى است .

ل_بثين فيها أحقابًا

{أحقاب}، جمع {حقب} بر وزن {فعل} است. براى {حقب} چندين معنا ذكر شده است; از قبيل: {دهر} و {يك سال} و {دو سال} و {هشتاد سال} (لسان العرب). مراد از {أحقاب} لزوماً زمان محدود نيست; بلكه با آمدن هر {حُقب} در پى ديگرى تا بى نهايت نيز سازگار است كه در آن صورت با خلود در آتش تنافى ندارد.

مراتب آتش جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 -

اسراء - 17 - 97 - 11

11- آتش دوزخ ، آتشى خاموش نشدنى و داراى نوسان و همواره فروزان است .

كلّما خبت زدن_هم سعيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 29 - 9

9- آتش سهم گين و فراگير ، عذاب حاضر و آماده براى كافران ، از جانب خداوند است .

إنّا أعتدنا للظ_لمين نارًا

نكره آوردن {ناراً} براى دلالت بر شدّت و عظمت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 4 - 3

3 - آتش دوزخ ، بسيار سوزان و داراى حرارتى شديد است .

نارًا حامية

{حامية}; يعنى، داراى حرارت و چون آتش همواره داراى حرارت است، تصريح به اين وصف، بيانگر غير متعارف بودن آن حرارت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 15 - 6

6 - تفاوتِ درجات آتش در جهنم

نارًا تلظّى . لايصليها إلاّ الأشقى

حصر در اين آيه، ممكن است ناظر به نوع آتشى باشد كه در آيه قبل مطرح شد. بر اين اساس، نكره بودن {ناراً} براى تنويع است; يعنى، نوع خاصى از آتش است كه به شقى ترين افراد، اختصاص مى يابد و باقى اشقيا در انواع ديگر آن معذب اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - همزه - 104 - 7 - 3

3 - درجات آتش جهنم در قيامت ، براساس باور ها و نيت هاى انسان شكل مى يابد .

الّتى تطّلع على الأفئدة

{إطّلع على الشىء}; يعنى، آن را دانست (لسان العرب). مفاد آيه شريفه _ براساس اين معنا _ آگاهى آتش جهنم

از محتواى قلب ها است. اين آگاهى، ممكن است كنايه از تفاوت وضع دوزخيان با يكديگر باشد كه آتش جهنم با هر كس، متناسب با محتواى قلب او رفتار خواهد كرد.

مراتب عذاب جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 14 - 5

5 _ جهنم ، داراى انواع عذاب هلاكت بار براى تكذيب كنندگان قيامت

لاتدعوا اليوم ثبورًا وحدًا و ادعوا ثبورًا كثيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 46 - 9

9 - عذاب دوزخ ، داراى مراتب گوناگون و شدت و ضعف است .

أشدّ العذاب

مراتب عذابهاى جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 17 - 8

8- عذاب هاى جهنّم داراى تنوع و مراتب است .

يسقى من ماء صديد . .. يأتيه الموت من كلّ مكان ... و من ورائه عذاب غليظ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 44 - 5

5- جهنّم ، داراى دركات و عذاب هاى متفاوت و شديد و ضعيف

لها سبعة أبوب لكلّ باب منهم جزء مقسوم

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه مقصود از {سبعة} در آيه، كنايه از كثرت و حاكى از شدت و ضعف و تفاوت عذابهاى جهنّم باشد نه بيان عدد مشخص.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 58 - 3

3 - عذاب طغيان گران در دوزخ ، بسيار شديد است .

و ءاخر من شكله أزوج

برداشت ياد شده از تنوع نوشابه و غذاهاى ناگوار در دوزخ به دست

مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 49 - 5

5- مراتب شديد و هلاكت بار عذاب دوزخ ، متوجه گناه پيشگان مغرور و پيشوايان كفر و نه همه گنه كاران *

طعام الأثيم كالمهل . .. ثمّ صبّوا فوق رأسه ... ذق إنّك أنت العزيزالكريم

از مبالغه نهفته در {الأثيم} و نيز وصف {العزيز الكريم}، اين احتمال شكل مى گيرد كه عذاب هاى شديد مطرح شده در اين آيات، براى هر گنه كارى نيست; بلكه مخصوص دارندگان اوصاف ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 8 - 1

1 - حرارت آتش دوزخ و صداى ناخوشايند برخاسته از آن ، در نهايت شدّت و حدّت است .

تكاد تميّز من الغيظ

تعبير{تكاد تميّز من الغيظ} (چيزى نمانده است كه از شدّت غيظ پاره پاره شود) درباره دوزخ، تعبيرى است تمثيلى و كنايى و بيانگر شدّت و حدّت آتش دوزخ و صداى آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مسد - 111 - 5 - 4

4 - جهنم ، داراى عذاب جسمى و شكنجه روحى

سيصلى نارًا . .. و امرأته ... فى جيدها حبل من مسد

آتش، عذاب جسمى و تحقير با بستن ريسمان به گردن، عذاب روحى است.

مرتد در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 115 - 18

18 _ جهنم ، جايگاه مرتدان

و من يشاقق الرسول من بعد ما تبيّن له الهدى . .. نصله جهنم

جمله {من بعد ما تبين له الهدى}، با توجه به شأن نزول

آيه كه درباره برخى از مسلمانان است، مى تواند ناظر به ارتداد باشد.

مرفهان در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 29 - 22

22- رفاه مندانِ هواپرست ، در قيامت ، گرفتار آتشى فراگير و آشاميدنى هايى ناگوارند .

و لاتطع من أغفلنا قلبه . .. بئس الشراب و ساءت مرتفقًا

نكته ياد شده از ارتباط دو آيه استفاده شده است.

مرگ در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 74 - 7،11

7 - دوزخيان در دوزخ نخواهند مرد _ تا عذاب را درك نكنند _ و نه مانند زندگان خواهند بود .

فإنّ له جهنّم لايموت فيها و لايحيى

مراد از {حياة} در {لايحيى} به قرينه {لايموت فيها} حياتى است كه بر مرگ ترجيح داشته باشد و حيات اهل دوزخ، چون مايه افزايش عذاب است، از مرگ _ كه پايان دهنده عذاب است _ ناگوارتر و منفورتر مى باشد.

11 - { عن أبى سعيد الخدرى : إنّ رسول اللّه ( ص ) خطب فأتى على ه_ذه آية { إنّه من يأت ربّه مجرماً فإنّ له جهنّم لايموت فيها و لايحيى } فقال رسول اللّه ( ص ) : أمّا أهلها الذين هم أهلها ، فإنّهم لايموتون فيها و لايحيون ، و أمّا الذين ليسوا بأهلها فإنّ النار تميتهم إماتة ثمّ يقوم الشفعاء فيشفعون ;

از ابوسعيد خدرى روايت شده كه رسول خدا(ص) خطبه خواند، تا به اين آيه رسيد {إنّه من يأت ربّه مجرماً فإنّ له جهنّم لايموت فيها و لايحيى}. پس آن حضرت فرمود: ساكنان جهنم _ كه سزاوار آن هستند

_ در آن جا نه مى ميرند و نه زندگى دارند. اما كسانى كه سزاوار جهنم نيستند پس آتش، آنان را يك بار مى ميراند، آن گاه شفيعان به پاخاسته و آنان را شفاعت مى كنند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 77 - 10

10 - مرگ و فنا ، در دوزخ راه ندارد .

ليقض علينا ربّك . .. إنّكم م_كثون

مستضعفان در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 97 - 18

18 _ جهنّم ، جايگاه مستضعفانى كه با داشتن توانايى هجرت در محيط كفر بمانند .

فاولئك مأويهم جهنّم

بنابر اينكه سرزنش به جهت ترك هجرت باشد كه خود از واجبات است، نه خصوص عمل نكردن به احكام دين.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 47 - 1

1 - وجود اختلاف ميان مستضعفان و مستكبران ، در آتش دوزخ و اقدام آنان به احتجاج و دليل آوردن

و إذ يتحاجّون فى النار فيقول الضعف_ؤا للذين استكبروا

مستكبران در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 70 - 1

1- گردن فرازان و عصيان گران در برابر خداوند رحمان ، سزاوار سوختن در آتش دوزخ اند .

حول جهنّم . .. ثمّ لنحن أعلم ... بها صليًّا

{صليّاً} (از صَلِىَ يَصلى) تميز براى {أولى} و به معناى سوختن و چشيدن حرارت آتش است (لسان العرب). بنابراين مفاد عبارت {أعلم... صليّاً} اين است كه: ما بهتر مى دانيم چه كسى براى جهنم سزاوارتر است، از نظر چشيدن آتش و

بريان شدن در آن. {أولويت} براى برخى نشانه آن است كه بقيه نيز استحقاق دارند; گرچه ممكن است اولويت نداشته باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 47 - 1

1 - وجود اختلاف ميان مستضعفان و مستكبران ، در آتش دوزخ و اقدام آنان به احتجاج و دليل آوردن

و إذ يتحاجّون فى النار فيقول الضعف_ؤا للذين استكبروا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 48 - 2

2 - اظهار ناتوانى كردن مستكبران در دوزخ ، از برآوردن درخواست مستضعفان پيرو خود ، مبنى بر كاستن از عذاب آنان

فهل أنتم مغنون عنّا نصيبًا من النار . قال الذين استكبروا إنّا كلّ فيها

اين كه مستكبران مى گويند: {ما و شما گرفتار عذابيم}، در واقع پاسخ منفى آنان به درخواست مستضعفان و اظهار ناتوانى كردن است; زيرا كسى كه خود در آتش مى سوزد، نمى تواند نجات دهنده ديگران از آن باشد و گرنه خود را نجات مى داد.

مسرفان در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 43 - 6

6 - اسراف گران و افراط كنندگان در گناه و حق ستيزى ، اهل دوزخ اند .

و أنّ المسرفين هم أصح_ب النار

{اسراف} به معناى افراط است و مقصود از {مسرفين} در آيه شريفه، كسانى اند كه در گناه و حق ستيزى افراط مى كنند.

مسؤوليت نگهبانان جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 47 - 1

1- مأموران دوزخ ، موظف به برخوردى قاطع ، سخت و قهرآميز

با گناه پيشگان

خذوه فاعتلوه

{العتل} (مصدر {فاعتلوه}) به معناى كشاندن با زور و خشونت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 48 - 1

1- مأموران دوزخ ، موظف به شكنجه گناه پيشگان در وسط دوزخ

ثمّ صبّوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 31 - 5

5 - عذاب كردن دوزخيان ، تنها وظيفه فرشتگان گماشته شده بر دوزخ

عليها تسعة عشر . .. و ما جعلنا عدّتهم إلاّ فتنة للذين كفروا

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين احتمال است كه {عدّة} به معناى جماعت (قاموس المحيط) و {فتنة} به معناى عذاب باشد; يعنى، {و ما جلعنا جماعتهم إلاّ عذاباً للذين كفروا}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 5 - 5

5 - مأموران الهى در جهنّم ، عهده دار عذاب دوزخيان *

تسقى

مجهول بودن {تسقى}، بيانگر وجود يك يا چند مأمور عذاب در دوزخ است.

مسيحيان در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 17 - 13

13_ كافران به قرآن از هرگروه و طايفه ( مشركان ، يهوديان ، نصارا و . . . ) به آتش دوزخ گرفتار خواهند شد .

و من يكفر به من الأحزاب فالنار موعده

{ال} در {الأحزاب} مى تواند عهديه باشد كه در اين صورت اشاره به مشركان ، يهود و نصاراست و مى تواند {ال} در آن براى استغراق باشد كه در اين صورت ، مصداقهاى بارز و موردنظر آن ، گروههاى نامبرده اند.

مشركان پيرو در جهنم

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 167 - 13

13 - مشركان ( سران آنان و پيروانشان ) در قيامت به آتش دوزخ گرفتار شده و در آن ماندگار خواهند بود .

و ما هم بخرجين من النار

مشركان در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 221 - 15،24

15 _ ازدواج با مشرك ، زمينه ساز انحراف و دخول در جهنّم است .

و لا تنكحوا . .. اولئك يدعون الى النار

24 _ لزوم پرهيز از معاشرتهايى كه خطر كفر و انحراف دارد و مايه درآمدن به جهنّم است .

و لا تنكحوا . .. و لا تنكحوا ... اولئك يدعون الى النار

با توجّه به عموميّت تعليل: اولئك يدعون الى النار، و شمول آن نسبت به موارد غير ازدواج.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 72 - 20

20 _ آتش دوزخ ، جايگاه مشركان

انه من يشرك باللّه . .. مأويه النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 86 - 3

3 _ دوزخ جايگاه مشركان و يهوديان مستكبر و حق ناپذير

و الذين كفروا و كذبوا بايتنا أولئك اصحب الجحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 17 - 10

10 _ مشركان ، اهل دوزخ بوده و در آتش آن جاودانه خواهند ماند .

ما كان للمشركين . .. و فى النار هم خلدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 113 - 5

5 _ دوزخى بودن مشركان ، امرى قطعى

و غير قابل تغيير

للمشركين . .. من بعد ما تبين لهم أنهم أصحب الجحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 8 - 1

1 _ دوزخ ، جايگاه ابدى مشركان و منكران رستاخيز

إن الذين لايرجون لقاءنا . .. و الذين هم عن ءايتنا غفلون. أولئك مأويهم النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 17 - 13

13_ كافران به قرآن از هرگروه و طايفه ( مشركان ، يهوديان ، نصارا و . . . ) به آتش دوزخ گرفتار خواهند شد .

و من يكفر به من الأحزاب فالنار موعده

{ال} در {الأحزاب} مى تواند عهديه باشد كه در اين صورت اشاره به مشركان ، يهود و نصاراست و مى تواند {ال} در آن براى استغراق باشد كه در اين صورت ، مصداقهاى بارز و موردنظر آن ، گروههاى نامبرده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 106 - 1

1_ تيره بختان صحنه قيامت ( مشركان و كافران به رسالت انبيا ) روانه آتش دوزخ خواهند شد .

فأما الذين شقوا ففى النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 62 - 13،14

13- مشركان ، پيشگام در وارد شدن به آتش جهنّم

لاجرم أن لهم النار و أنهم مفرطون

{مفرط} (از مصدر فرط) به معناى مقدم شدن، جلو افتادن، شتاب و سبقت گرفتن است.

14- مشركان مفترى ، در جهنّم به حال خود ر ها شده و مورد فراموشى قرار مى گيرند .

لاجرم أن لهم النار و أنهم مفرطون

{فرط} در لغت به

معناى ترك آمده و برداشت فوق بر اساس معناى ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 39 - 11،12،13

11- آتش دوزخ ، فرجام حتمى مشركان است .

و لاتجعل مع الله إل_هًا ءاخر فتلقى فى جهنّم

12- افكنده شدن مشركان در دوزخ ، همراه با ملامت ، طرد و اهانت است .

فتلقى فى جهنّم ملومًا مدحورًا

{مدحوراً} به معناى {مطرود} است كه در آن معناى اهانت و استخفاف اشراب شده است.

13- مشركان در حهنّم ، به عذاب جسمى و روحى مبتلا خواهند بود .

فتلقى فى جهنّم ملومًا مدحورًا

{القا در حهنّم} دلالت بر جسمانى بودن عذاب مى كند و {ملوماً} و {مدحوراً} _ كه به معناى طرد و سرزنش است _ دلالت بر عذاب روحى دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 99 - 4

4- خلود مشركان و معبودهايشان در آتش دوزخ

و كلٌّ فيها خ_لدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 100 - 1،2،3

1- فرياد دردناك و زجرآلود مشركان در جهنم

لهم فيها زفير

{زفير} به معناى پر شدن سينه از غم و اندوه است و نيز به معناى صداى نخست خران است (لسان العرب). در اين جا به معناى فرياد دردناك و اندوهگين مى باشد.

2- عذاب و شكنجه مشركان و معبودهايشان در جهنم شديد خواهد بود .

لهم فيها زفير و هم فيها لايسمعون برداشت ياد شده بنابر اين نكته است كه ضمير {لهم}

3- محروميت مشركان از شنوايى در جهنم

و هم فيها لايسمعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج -

22 - 19 - 6

6 - براى شرك پيشگان منكر ربوبيت خدا ، در دوزخ جامه هايى از آتشى ويژه مى برند و بر آنان مى پوشانند .

فالذين كفروا قطّعت لهم ثياب من نار

تنكير {نار} نشانگر اين نكته است كه جامه هايى كه براى اهل شرك خواهند بريد از جنس آتشى به خصوص خواهد بود نه از هر آتشى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 21 - 2

2 - شرك پيشگان منكر ربوبيت خدا ، سزاوار گرز هاى آهنين در دوزخ

و لهم مق_مع من حديد

{مقمعة} (مفرد {مقامع}) به معناى گرز است. پس {مقامع من حديد}; يعنى، گرزهاى آهنين.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 106 - 2

2 - اقرار ذليلانه مشركان در تنگناى دوزخ ، به ربوبيت و پروردگارى خداوند

قالوا ربّنا غلبت . .. قومًا ضالّين

{غلبة} (مصدر {غلبت}) به معناى چيره شدن است. {شقوة} معادل {شقاوة} و در مقابل سعادت است. در اين جا مراد از شقاوت، عوامل و اسباب آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 92 - 3

3 - ناتوانى معبود هاى مشركان از نجات گمراهان ، از دوزخ و دفاع از آنان در برابر عذاب

و برّزت الجحيم للغاوين . و قيل لهم أين ما كنتم تعبدون

پرسش از مكان معبودها _ به قرينه آيه قبل كه سخن از رخ نمودن دوزخ براى گمراهان است _ پرسش از موقعيت آنها براى نجات گمراهان از دوزخ و هرگونه دفاع از آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

13 - شعراء - 26 - 94 - 1،3

1 - نگون سار گشتن شرك پيشگان و معبودهايشان در دوزخ ، در پى اثبات پوچى هر معبودى جز خدا

هل ينصرونكم أو ينتصرون . فكبكبوا فيها هم و الغاون

{كبكبة} (مصدر مجهول {كبكبوا}) به معناى نگون سار گشتن و نيز افكنده شدن است. ضمير {هم} نيز به معبودها بازمى گردد. بنابراين {فكبكبوا فيها هم...}; يعنى، گمراهان و معبودهايشان به صورت سرنگون در دوزخ افكنده خواهند شد.

3 - معبود هاى دروغين ، جلودار مشركان در سقوط به ورطه دوزخ

فكبكبوا فيها هم و الغاون

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه ضمير {هم} _ كه به معبودهاى باطل بازمى گردد _ مقدم بر {الغاوون} آمده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 95 - 1

1 - افكنده شدن همه سپاهيان ابليس در دوزخ ، به همراه گمراهان مشرك و معبود هاى باطلشان

فكبكبوا فيها . .. و جنود إبليس أجمعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 96 - 1،2

1 - مشاجره و دشمنى ، گمراهان ( مشركان ) با يكديگر در دوزخ

قالوا و هم فيها يختصمون

ضمير فاعلى در {قالوا} و نيز ضمير {هم}، به {غاوون} بازمى گردد. جمله {و هم فيها يختصمون} حال از ضمير در {قالوا} و {اختصام} (مصدر {يختصمون}) به معناى جدال و ستيزه كردن است; يعنى، شرك پيشگان گمراه، در حالى كه در دوزخ باهم ستيزه مى كنند، به معبودهايشان خواهند گفت.

2 - امكان سخن گفتن دوزخيان با معبودهايشان در دوزخ

قالوا و هم فيها يختصمون

مخاطب {قالوا} به قرينه آيه {إذ

نسوّيكم بربّ العالمين}، معبودهاى مشركان است و ضمير {فيها} به {جحيم} بازمى گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 31 - 6

6 - چشيدن عذاب دوزخ براى مشركان و سران آنان ، وعده حتمى و تخلف ناپذير خداوند

فحقّ علينا قول ربّنا إنّا لذائقون

برداشت ياد شده از آن جا است كه {حَقَّ} به معناى {ثَبَتَ} و {لَزَمَ} است و ثابت و لازم بودن عذاب، حاكى از حتمى و تخلف ناپذير بودن آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 163 - 4

4 - مشركان و معبودهايشان و پيروان گمراه آنان ، دوزخى اند .

إلاّ من هو صال الجحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 16 - 1،3

1 - مشركان و كافران در دوزخ ، از هر سو در محاصره آتش قرار خواهند داشت .

لهم من فوقهم ظلل من النار و من تحتهم ظلل

مقصود از سايبان هايى از آتش بر فراز كافران و زير آنان، آتش فراگير است كه از هر سو آنها را محاصره كرده است; چنان كه در سوره ديگرى از اين حقيقت به صراحت ياد شده است: {يوم يخشاهم العذاب من فوقهم و من تحت أرجلهم. ..}، (سوره عنكبوت (29) آيه 55).

3 - شدت و فراوانى آتش جهنم ، در اطراف مشركان و كافران

لهم من فوقهم ظلل من النار و من تحتهم ظلل

مقصود از آيه شريفه هر چه باشد، اين نكته را نيز مى رساند كه آتش دوزخ بسيار شديد و زياد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

16 - فصلت - 41 - 40 - 4

4 - منحرفان از راه توحيد ، گرفتار آتش دوزخ خواهند بود .

إنّ الذين يلحدون . .. أفمن يلقى فى النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 10 - 5

5 - معبود هاى دروغين مشركان ، فاقد كارايى و تأثير در نجات آنان از دوزخ

من ورائهم جهنّم و لايغنى . .. و لا ما اتّخذوا من دون اللّه أولياء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 6 - 13

13 - جهنم ، مهيا شده از سوى خداوند براى منافقان و مشركان

و أعدّ لهم جهنّم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 26 - 1

1_ مشركان و عبادت كنندگان غير خدا ، محكوم به آتش دوزخ

ألقيا فى جهنّم . .. الذى جعل مع اللّه إل_هًا ءاخر

مصونيت از جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 80 - 16

16 - مجرد انتساب به آيين الهى ، موجب مصونيت از آتش دوزخ نخواهد شد .

و قالوا لن تمسنا النار إلا أياماً معدودة قل أتخذتم عند اللّه عهداً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 56 - 5

5- دور ماندن بهشتيان از ناگوارى هاى جهنم ، در پرتو لطف و حمايت خداوند

و وق_هم عذاب الجحيم

معبودان باطل در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 98 - 1،6،7

1- كافران و معبود هاى دروغينشان ، آتش

گيره جهنم اند .

إنّكم و ماتعبدون من دون اللّه حصب جهنّم

{حصب}; يعنى، هر آنچه در آتش افكنند و معناى غالبى آن هيزم است (لسان العرب).

6- { جاء فى الحديث إنّ قوماً أتوا رسول اللّه ( ص ) فقالوا له : . . . أخبرنا عن قوله : { إنّكم و ماتعبدون من دون اللّه حصب جهنم أنتم لها واردون } إذا كان معبودهم معهم فى النار فقد عبدوا المسيح ( ع ) أفتقول : إنّه فى النار ؟ فقال لهم رسول اللّه ( ص ) : . . . قال اللّه : { إنّكم و ما تعبدون } يريد الإصنام التى عبدوها و هى لاتعقل و المسيح ( ع ) لايدخل فى جملت ها لأنّه يعقل و لو قال : إنّكم و من تعبدون لدخل المسيح ( ع ) فى الجملة فقال القوم : صدقت يا رسول اللّه ( ص ) ;

در حديث آمده كه گروهى نزد رسول خدا(ص) آمده و به آن حضرت گفتند: . .. ما را از گفتار خدا {إنّكم و ماتعبدون من دون اللّه حصب جهنم...} با خبرساز چنانچه معبودشان در آتش باشد، پس [اين كه] گروهى مسيح را عبادت كردند; آيا تو مى گويى او در آتش است. رسول خدا به آنان فرمود:... خدا فرموده {إنّكم و ماتعبدون} و بت هايى را كه آنان مى پرستيدند اراده كرده و بت ها غير عاقل هستند و مسيح داخل در آنها نيست; زيرا او صاحب عقل است و اگر فرموده بود {إنّكم و من تعبدون} مسيح نيز داخل در آن جمله بود. آن گروه گفتند: راست گفتى اى رسول خدا}.

7- { عن

أبى جعفر ( ع ) قال : لمّا نزلت ه_ذه آية . . . قال ابن الزبعرى : . . . يامحمد أرأيت آية التى قرأت آنفاً أفينا و فى آلهتنا أم فى الأمم الماضية و آلهتهم ؟ قال ( ص ) : بل فيكم و فى آلهتكم و فى الأمم الماضية إلاّ من استثنى اللّه فقال ابن الزبعرى : . . . ألست تثنى على عيسى خيراً و قد عرفت أنّ النصارى يعبدون عيسى و أمّه و أنّ طائفة من الناس يعبدون الملائكة أفليس ه_ؤلاء مع آلهة فى النار ؟ فقال رسول اللّه ( ص ) : { لا . . . أما قلت : إلاّ من استثنى اللّه و هو قوله } إنّ الذين سبقت لهم منّا الحسنى أُول_ئك عن ها مبعدون } ;

از امام باقر(ع) روايت شده كه فرمود: آن گاه كه اين آيه نازل شد . .. ابن زبعرى گفت: ... اى محمد! بگو بدانم آيه اى كه به تازگى قرائت كردى در باره ما و معبودها ما است يا در مورد امت هاى گذشته و معبودهاى آنها است فرمود: هم در باره شما و معبودهاى شما و هم در باره امت هاى گذشته است; مگر كسى كه خدا استثنا فرموده است. ابن زبعرى گفت: آيا تو عيسى را به خوبى نمى ستايى و حال آن كه مى دانى نصارا عيسى و مادرش را عبادت مى كنند و گروهى از مردم نيز فرشتگان را عبادت مى كنند آيا آنان و معبودهاى خود در آتش نيستند؟ پس رسول خدا(ص) فرمود: نه ... آيا نگفتم مگر آنان كه خدا استثنا فرموده است؟ و

آن استثنا همان سخن خدا است كه: {إنّ الذين سبقت لهم منّا الحسنى أُول_ئك عنها مبعدون}».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 99 - 1،4

1- عجز و ناتوانى معبود هاى مشركان در گريز از جهنم ، دليل عدم الوهيت آنان است .

ماتعبدون من دون اللّه حصب جهنّم . .. لو كان ه_ؤلاء ءالهة ما وردوها

4- خلود مشركان و معبودهايشان در آتش دوزخ

و كلٌّ فيها خ_لدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 100 - 2

2- عذاب و شكنجه مشركان و معبودهايشان در جهنم شديد خواهد بود .

لهم فيها زفير و هم فيها لايسمعون برداشت ياد شده بنابر اين نكته است كه ضمير {لهم}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 94 - 1،3

1 - نگون سار گشتن شرك پيشگان و معبودهايشان در دوزخ ، در پى اثبات پوچى هر معبودى جز خدا

هل ينصرونكم أو ينتصرون . فكبكبوا فيها هم و الغاون

{كبكبة} (مصدر مجهول {كبكبوا}) به معناى نگون سار گشتن و نيز افكنده شدن است. ضمير {هم} نيز به معبودها بازمى گردد. بنابراين {فكبكبوا فيها هم...}; يعنى، گمراهان و معبودهايشان به صورت سرنگون در دوزخ افكنده خواهند شد.

3 - معبود هاى دروغين ، جلودار مشركان در سقوط به ورطه دوزخ

فكبكبوا فيها هم و الغاون

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه ضمير {هم} _ كه به معبودهاى باطل بازمى گردد _ مقدم بر {الغاوون} آمده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 95 -

1

1 - افكنده شدن همه سپاهيان ابليس در دوزخ ، به همراه گمراهان مشرك و معبود هاى باطلشان

فكبكبوا فيها . .. و جنود إبليس أجمعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 96 - 2

2 - امكان سخن گفتن دوزخيان با معبودهايشان در دوزخ

قالوا و هم فيها يختصمون

مخاطب {قالوا} به قرينه آيه {إذ نسوّيكم بربّ العالمين}، معبودهاى مشركان است و ضمير {فيها} به {جحيم} بازمى گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 163 - 4

4 - مشركان و معبودهايشان و پيروان گمراه آنان ، دوزخى اند .

إلاّ من هو صال الجحيم

معرضان از انذارهاى خدا در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 16 - 2

2 - تكذيب كنندگان هدايت ها و انذار هاى الهى و اعراض كنندگان از آن ، در آتش جهنم مخلداند .

فأنذرتكم نارًا تلظّى . لايصليها إلاّ ... الذى كذّب و تولّى

معرضان از خدا در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 18 - 10

10_ دوزخ جايگاه روى گردانان از دعوت خداوند است .

أُول_ئك . .. مأويهم جهنم

معرضان از هدايتهاى خدا در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 16 - 2

2 - تكذيب كنندگان هدايت ها و انذار هاى الهى و اعراض كنندگان از آن ، در آتش جهنم مخلداند .

فأنذرتكم نارًا تلظّى . لايصليها إلاّ ... الذى كذّب و تولّى

مغضوبان كارگزاران جهنم

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

11 - حج - 22 - 22 - 4

4 - مأموران دورخ ، آكنده از خشم و نفرت نسبت به دوزخيان

كلّما أرادوا . .. و ذوقوا عذاب الحريق

مفتريان به خدا در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 62 - 14

14- مشركان مفترى ، در جهنّم به حال خود ر ها شده و مورد فراموشى قرار مى گيرند .

لاجرم أن لهم النار و أنهم مفرطون

{فرط} در لغت به معناى ترك آمده و برداشت فوق بر اساس معناى ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 68 - 9

9 - افترازنندگان به خدا و تكذيب كنندگان حق ، كافرند و جايشان در جهنم است .

و من أظلم ممّن افترى على اللّه . .. أو كذّب بالحقّ... أليس فى جهنّم مثوًى للك_فر

{ال} در {الكافرين} براى عهد بوده و اشاره به همين افرادى دارد كه در آيه، مورد بحث قرار گرفته اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 32 - 11

11 - جهنم ، جايگاه هميشگى و مجازات افترازنندگان بر خدا و تكذيب كنندگان قرآن و دين حق

فمن أظلم ممّن كذب على اللّه و كذّب بالصدق . .. أليس فى جهنّم مثوًى للك_فرين

مفسدان در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 206 - 14

14 _ جهنّم ، اقامتگاه شومى براى متكبّران و مفسدان

اخذته العزّة بالاثم فحسبه جهنّم و لبئس المهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 -

رعد - 13 - 25 - 12

12_ آنان كه در زمين فساد مى كنند ، به سرايى شوم ( دوزخ ) گرفتار خواهند شد .

و الذين . .. يفسدون فى الأرض ... لهم سوء الدار

مكان آب داغ جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 48 - 3

3- قسمت هاى درونى تر و مركزى دوزخ ، مكان جوشش و جريان آب هاى داغ

فاعتلوه إلى سواء الجحيم . ثمّ صبّوا فوق رأسه من عذاب الحميم

از ارتباط با آيه قبل _ كه پس از كشانده شدن دوزخيان به قسمت هاى داخلى تر، فرمان ريختن آب هاى جوشان مطرح شده است _ استفاده مى شود كه رسيدن آنان به وسط جهنم ريختن آب جوشان را ميسر مى سازد.

مكان جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 50 - 2

2 _ بهشت در مكانى بالاتر از دوزخ و با فاصله اى زياد از آن

و نادى اصحب النار اصحب الجنة أن أفيضوا علينا

كلمه {افاضه} كه به معناى ريزش است، حكايت از اين دارد كه بهشت در مكانى بالاتر از دوزخ قرار گرفته است. به كارگيرى ندا (خواندن با صداى بلند)، اشاره به دورى بهشت و دوزخ از يكديگر دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 23 - 2

2 - دوزخ ، در جايگاهى به دور از صحنه قيامت

فاهدوهم إلى صرط الجحيم

فرمان خدا مبنى بر راندن مشركان به راهى كه به دوزخ مى انجامد (پس از محاكمه آنان) گوياى مطلب ياد شده است.

مكذبان آيات خدا در

جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 39 - 2

2 - كفر پيشگان و تكذيب كنندگان آيات الهى ، براى هميشه در دوزخ خواهند بود .

أولئك أصحب النار هم فيها خلدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 54 - 6

6 - عذابِ كافران منكر آيات خدا ، در جهنم قطعى است .

يستعجلونك بالعذاب و إنّ جهنّم لمحيطة بالك_فرين

جمله اسميه "إنّ جهنّم" و تأكيد "إنّ" بر حتميت عذاب، دلالت دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 16 - 2

2 - ورود و ماندگارى كافران و تكذيب گران آيات خدا و لقاء اللّه ، به عذاب ، به صورت جبرى است .

و أمّا الذين كفروا . .. فى العذاب محضرون

به صورت مفعولى آورده شدن احضار افراد ياد شده به جهنم و يا حاضر بودن شان در آن، مى تواند اشاره به نكته فوق داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 19 - 11،12

11 - كافران و تكذيب گران آيات الهى ، اهل دوزخ اند .

و الذين كفروا و كذّبوا ب_اي_تنا أُول_ئك أصح_ب الجحيم

12 - دوزخ ، جايگاه ابدى كافران و تكذيب گران بوده و آنان هرگز از آن رهايى نخواهند يافت .

أُول_ئك أصح_ب الجحيم

{صاحب} (مفرد {أصحاب}) به معناى يار و ملازم است. بنابراين {أصحاب الجحيم}; يعنى، كسانى كه با دوزخ يار و ملازم بوده و هرگز از آن جدا نخواهند شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83

- 10 - 2

2 - گرفتارى به جهنم و عذاب الهى ، سرنوشت تكذيب كنندگان آيات الهى است .

ويل يومئذ للمكذّبين

به قرينه {إذا تتلى عليه آياتنا. ..} در آيات بعد، عنوان {مكذّبين}، تكذيب كنندگان آيات خداوند را در برمى گيرد.

مكذبان اسلام در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 6 - 1

1 - كافران به اسلام _ چه اهل كتاب باشند و چه مشرك _ به آتش جهنم ، گرفتار خواهند شد .

إنّ الذين كفروا من أهل الكت_ب و المشركين فى نار جهنّم

مكذبان انبيا در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 106 - 1

1_ تيره بختان صحنه قيامت ( مشركان و كافران به رسالت انبيا ) روانه آتش دوزخ خواهند شد .

فأما الذين شقوا ففى النار

مكذبان انذارهاى خدا در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 16 - 2

2 - تكذيب كنندگان هدايت ها و انذار هاى الهى و اعراض كنندگان از آن ، در آتش جهنم مخلداند .

فأنذرتكم نارًا تلظّى . لايصليها إلاّ ... الذى كذّب و تولّى

مكذبان جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 43 - 2

2- ترديد و ناباورى مشركان صدراسلام نسبت به دوزخ و وجود درختى به نام زقّوم در آن

إنّ شجرت الزقّوم

تأكيد با {إنّ} و جمله اسميه از ترديد يا نكار مخاطبان نسبت به مضمون آن مى كند آيه 50 {إن ه_ذا ما كنتم به تمترون} مؤيد برداشت مى باشد.

مكذبان حق در

جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 68 - 9

9 - افترازنندگان به خدا و تكذيب كنندگان حق ، كافرند و جايشان در جهنم است .

و من أظلم ممّن افترى على اللّه . .. أو كذّب بالحقّ... أليس فى جهنّم مثوًى للك_فر

{ال} در {الكافرين} براى عهد بوده و اشاره به همين افرادى دارد كه در آيه، مورد بحث قرار گرفته اند.

مكذبان در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 86 - 1

1 _ دوزخ جايگاه كفرپيشگان و تكذيب كنندگان آيات خداوند

و الذين كفروا و كذبوا بايتنا أولئك اصحب الجحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 13 - 1،3

1 - قيامت روز رانده شدن تكذيب گران ، با شدت و خشونت به سوى آتش دوزخ

يوم يدعّون إلى نار جهنّم دعًّا

{دعّ} (مصدر مجهول {يدعّون}) به معناى رانده شدن همراه با تندى و خشونت است و ضمير {يدعّون} به {مكذّبين} بازمى گردد.

3 - آتش دوزخ ، فرجام تكذيب كنندگان آن

فويل . .. للمكذّبين ... يوم يدعّون إلى نار جهنّم دعًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 14 - 3

3 - سخن ملامت بار و استهزاآميز مأموران الهى نسبت به تكذيب گران ، به هنگام روبه رو شدن آنان با آتش دوزخ

ه_ذه النار الّتى كنتم بها تكذّبون

جمله {ه_ذه النار. ..}، مى تواند گفتار الهى و يا سخن مأموران خداوند (همانان كه تكذيب گران را به عنف و قهر به سوى دوزخ رانده اند) باشد. برداشت بالا

بر پايه احتمال دوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 94 - 1

1 - چشيدن عذاب آتش دوزخ ، فرجام نهايى تكذيب گران گمراه

و أمّا إن كان من المكذّبين الضالّين . .. و تصلية جحيم

{صَلْى} (مبدأ اشتقاق {تصلية}) در معانى چشيدن، بريان شدن و افتادن به كار مى رود. بنابراين {تصلية جحيم} مى تواند به معناى چشيدن آتش دوزخ، بريان شدن به وسيله آن و يا افتادن در آن باشد. برداشت بالا ناظر به معناى اول {تصلية} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 12 - 2

2 - تكذيب گران دين ستيز ، به آتش برافروخته در قيامت گرفتار خواهند بود .

و جحيمًا

مكذبان دين در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 32 - 11

11 - جهنم ، جايگاه هميشگى و مجازات افترازنندگان بر خدا و تكذيب كنندگان قرآن و دين حق

فمن أظلم ممّن كذب على اللّه و كذّب بالصدق . .. أليس فى جهنّم مثوًى للك_فرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 15 - 2

2 - دوزخ ، جايگاه تكذيب گران دين

ويل يومئذ للمكذّبين

{ويل}، به وادى خاصى در جهنم و يا يكى از درهاى آن گفته مى شود (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 19 - 2

2 - دوزخ ، جايگاه تكذيب گران دين

ويل يومئذ للمكذّبين

{ويل}، به وادى خاصى در جهنم و يا يكى از درهاى آن گفته مى شود

(لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 24 - 2

2 - دوزخ ، جايگاه تكذيب گران دين

ويل يومئذ للمكذّبين

{ويل}، به وادى خاصى در جهنم و يا يكى از درهاى آن گفته مى شود (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 28 - 2

2 - دوزخ ، جايگاه تكذيب گران دين

ويل يومئذ للمكذّبين

{ويل}، به وادى خاصى در جهنم و يا يكى از درهاى آن گفته مى شود (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 34 - 2

2 - دوزخ ، جايگاه تكذيب گران دين

ويل يومئذ للمكذّبين

{ويل}، به وادى خاصى در جهنم و يا يكى از درهاى آن گفته مى شود (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 37 - 2

2 - دوزخ ، جايگاه تكذيب گران دين

ويل يومئذ للمكذّبين

{ويل}، به وادى خاصى در جهنم و يا يكى از درهاى آن گفته مى شود (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 40 - 2

2 - دوزخ ، جايگاه تكذيب گران دين

ويل يومئذ للمكذّبين

{ويل}، به وادى خاصى در جهنم و يا يكى از درهاى آن گفته مى شود (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 45 - 2

2 - دوزخ ، جايگاه تكذيب گران دين

ويل يومئذ للمكذّبين

{ويل}، به وادى خاصى در جهنم و يا يكى از درهاى آن گفته مى شود (لسان العرب).

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 47 - 2

2 - دوزخ ، جايگاه تكذيب گران دين

ويل يومئذ للمكذّبين

{ويل}، به وادى خاصى در جهنم و يا يكى از درهاى آن گفته مى شود (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 49 - 2

2 - دوزخ ، جايگاه تكذيب گران دين

ويل يومئذ للمكذّبين

{ويل}، به وادى خاصى در جهنم و يا يكى از درهاى آن گفته مى شود (لسان العرب).

مكذبان ربوبيت خدا در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 19 - 6

6 - براى شرك پيشگان منكر ربوبيت خدا ، در دوزخ جامه هايى از آتشى ويژه مى برند و بر آنان مى پوشانند .

فالذين كفروا قطّعت لهم ثياب من نار

تنكير {نار} نشانگر اين نكته است كه جامه هايى كه براى اهل شرك خواهند بريد از جنس آتشى به خصوص خواهد بود نه از هر آتشى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 21 - 2

2 - شرك پيشگان منكر ربوبيت خدا ، سزاوار گرز هاى آهنين در دوزخ

و لهم مق_مع من حديد

{مقمعة} (مفرد {مقامع}) به معناى گرز است. پس {مقامع من حديد}; يعنى، گرزهاى آهنين.

مكذبان عذاب كم فروشان در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 10 - 5

5 - كسانى كه عذاب كم فروشان را تكذيب كنند ، در قيامت به عذاب جهنم گرفتار خواهند شد .

ويل للمطفّفين . .. ويل يومئذ للمكذّبين

مراد از

{مكذّبين} _ به قرينه آيه بعد _ تكذيب گران روز قيامت و رخدادهاى آن اند و از مصاديق بارز رخدادهاى قيامت، عذابى است كه آيه {ويل للمطفّفين} بيان داشته است.

مكذبان قرآن در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 24 - 10

10 - منكران قرآن و سنگ هاى دوزخ ، هيزم و آتشگيره هاى آتش جهنمند .

فاتقوا النار وقودها الناس و الحجارة

{وقود} به هيزم و نيز به چيزى كه با آن آتش روشن مى كنند، گفته مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 32 - 11

11 - جهنم ، جايگاه هميشگى و مجازات افترازنندگان بر خدا و تكذيب كنندگان قرآن و دين حق

فمن أظلم ممّن كذب على اللّه و كذّب بالصدق . .. أليس فى جهنّم مثوًى للك_فرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 41 - 2

2 - منكران حقانيت قرآن ، گرفتار آتش دوزخ در قيامت

إنّ الذين كفروا بالذّكر

برداشت ياد شده بر اين اساس است كه خبر {إنّ} در {إنّ الذين كفروا} _ به قرينه آيه قبل _ جمله {يلقى فى النار} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 16 - 1

1 - تكذيب كنندگان قرآن و قيامت و گناه كارانِ متجاوز ، به حرارت شديد جهنّم گرفتار شده و در آن خواهند سوخت .

ثمّ إنّهم لصالوا الجحيم

{صالوا} _ كه قبل از اضافه به {جهيم}، {صالون} (جمع {صال) بوده است _; يعنى، كسانى كه با رنج و مشقت حرارت آتش

را مى چشند و در آن مى سوزند. در لسان العرب آمده است: صَلِى بالنار و صَلِيَها صَلْياً قاسى حرّها (حرارت آتش را با رنج و مشقت چشيد) و صَلِىَ فلانٌ بالنار يَصْلى صُلِيّاً احترق (سوخت).

مكذبان قيامت در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 8 - 1

1 _ دوزخ ، جايگاه ابدى مشركان و منكران رستاخيز

إن الذين لايرجون لقاءنا . .. و الذين هم عن ءايتنا غفلون. أولئك مأويهم النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 13 - 1،2،4،5

1 _ تكذيب كنندگان قيامت در حالى كه به غل و زنجير بسته شده اند ، به جايگاهى تنگ در دوزخ افكنده خواهند شد .

و إذا أُلقوا منها مكانًا ضيّقًا مقرّنين

{قرن} (ريشه {مقرنين}) در اصل به معناى ريسمانى است كه چند شتر را به هم ببندند; ولى به قرينه آيه 49 سوره ابراهيم (ترى المجرمين يومئذ مقرّنين فى الأصفاد) مى توان گفت: مقصود غل و زنجيرى است كه به وسيله آن، منكران معاد را به هم مى بندند. غل و زنجير است.

2 _ افكنده شدن منكران قيامت به جهنم ، همراه با تحقير و اجبار است .

و إذا أُلقوا منها

واژه {أُلقوا} (به صيغه مجهول) به جاى {ادخلوا}، حاكى از اجبارى و تحقيرآميز بودن ورود به جهنم است.

4 _ آتش دوزخ براى منكران قيامت ، بسيار زجرآور و طاقت فرسا خواهد بود .

دعوا هنالك ثبورًا

درخواست هلاكت و مرگ در آتش دوزخ، حاكى از شدت دردناكى و طاقت سوزى آن آتش است.

5 _ تكذيب كنندگان قيامت ، در اعماق دوزخ و

در دورترين مكان آتشين جاى دارند .

دعوا هنالك ثبورًا

برداشت ياد شده، از اسم اشاره {هنالك} _ كه براى اشاره به مكان دور وضع شده است _ استفاده گرديد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 14 - 1،4،5

1 _ استغاثه و درخواست تكذيب كنندگان قيامت براى رهايى از آتش جهنم نتيجه بخش نبوده و عذابشان ادامه خواهد يافت .

لاتدعوا اليوم ثبورًا وحدًا و ادعوا ثبورًا كثيرًا

برداشت ياد شده مبتنى بر اين نكته است كه مقصود از درخواست هلاكت، در حقيقت كنايه از نجات از وضع بسيار سخت دوزخ است; نه مرگ و نابودى واقعى.

4 _ تكذيب كنند قيامت ، در آتش دوزخ همواره در حال مرگ و زندگى بوده و به دفعات بى شمار مى ميرند و زنده مى شوند .

لاتدعوا اليوم ثبورًا وحدًا و ادعوا ثبورًا كثيرًا

از ديدگاه مفسران، اين كه به كافران گفته مى شود: {درخواست هلاكت بار خود را بسيار تكرار كنند} يا به خاطر اين است كه آنان به دفعات زنده مى شوند، و باز مى ميرند. پس بايد براى هر بار زنده شدن و عذاب شدن، درخواست مرگ كنند و يا به اين سبب است كه عذاب الهى كافران متعدد و گوناگون است. پس بايد آنان براى هر يك از آنها، درخواست مرگ كنند. برداشت ياد شده مبتنى بر ديدگاه اول است.

5 _ جهنم ، داراى انواع عذاب هلاكت بار براى تكذيب كنندگان قيامت

لاتدعوا اليوم ثبورًا وحدًا و ادعوا ثبورًا كثيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 55 - 2،4

2 - بهشتيان ، هم نشينان

كافر دنيايى خود را ، در وسط دوزخ مشاهده خواهند كرد .

فرءاه فى سواء الجحيم

{سواء} به معناى وسط است.

4 - دوزخ ، مجازات منكران قيامت

أءنّا لمدينون . .. فاطّلع فرءاه فى سواء الجحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 14 - 5

5 - يادآورى مواضع انكارآميز تكذيب كنندگان قيامت از سوى مأموران الهى ، به هنگام مواجهه آنان با آتش دوزخ

ه_ذه النار الّتى كنتم بها تكذّبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 15 - 2

2 - تكذيب كنندگان قيامت ، ناتوان از توجيه تكذيب گرى هاى خود به هنگام مشاهده آتش دوزخ

أفسحر ه_ذا أم أنتم لاتبصرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 16 - 1

1 - فرمان ملامت بار خداوند به تكذيب كنندگان قيامت ، براى چشيدن حرارت دوزخ و تحمّل رنج آن

اصلوها

{صَلْىُ النار}; يعنى، چشيدن حرارت آتش و تحمل رنج آن. عبارت {اصلوها} (نظير آيه قبل) مى تواند كلام خداوند و يا سخن مأموران الهى باشد. در برداشت بالا، احتمال اول مورد نظر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 29 - 1

1 - حركت تكذيب گران روز جزا به سوى دوزخ ، به فرمان الهى

انطلقوا إلى ما كنتم به تكذّبون

طبق گفته مفسران، مقصود از تكذيب در اين آيه، تكذيب دوزخ است. گفتنى است كه در روز قيامت، به كافران فرمان داده مى شود كه به سوى آن حركت كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات -

77 - 30 - 3

3 - احاطه همه جانبه دود برخاسته از آتش ، بر تكذيب گران روز جزا و نبودن هيچ راه گريزى از آن

انطلقوا إلى ظلّ ذى ثل_ث شعب

تعبير {ثلاث شعب} به گفته مفسران _ مى تواند اشاره به فراگير و همه جانبه بودن دود برخاسته از آتش و گريزناپذير بودن آن باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 10 - 1

1 - تكذيب كنندگان قيامت در آن روز ، گرفتار جهنم و عذاب الهى خواهند بود .

ويل يومئذ للمكذّبين

{ويل} به معناى عذاب و هلاكت است (لسان العرب). برخى آن را نام يكى از درب ها، يا درّه اى از جهنم مى دانند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 16 - 1

1 - تكذيب كنندگان قرآن و قيامت و گناه كارانِ متجاوز ، به حرارت شديد جهنّم گرفتار شده و در آن خواهند سوخت .

ثمّ إنّهم لصالوا الجحيم

{صالوا} _ كه قبل از اضافه به {جهيم}، {صالون} (جمع {صال) بوده است _; يعنى، كسانى كه با رنج و مشقت حرارت آتش را مى چشند و در آن مى سوزند. در لسان العرب آمده است: صَلِى بالنار و صَلِيَها صَلْياً قاسى حرّها (حرارت آتش را با رنج و مشقت چشيد) و صَلِىَ فلانٌ بالنار يَصْلى صُلِيّاً احترق (سوخت).

مكذبان معاد اطراف جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 68 - 7

7- خداوند ، شياطين و منكران معاد را در قيامت ، خوار و ذليل ، بر زانونشسته و به صورت نيم

خيز در اطراف جهنم احضار خواهد كرد .

ثمّ لنحضرنّهم حول جهنّم جثيًّا

{جثيّا} (جمع {جاثى}) حال است و {جاثى} به كسى گفته مى شود كه براى مخاصمه و محاكمه بر زانو نشسته است (لسان العرب). احضار منكران معاد و شياطين، در حالى كه بر زانوان خود راه مى روند و يا بر زانو گرداگرد جهنم نشسته اند، براى اهانت و تحقير آنان است. برخى {جثىّ} را جمع {جثوة} دانسته اند كه به معناى انبوه خاك و سنگ است. بر حسب اين معنا مراد احضار هر فرقه و گروه به صورت متراكم است.

مكذبان معاد در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 5 - 12

12_ منكران قيامت ، به آتش دوزخ گرفتار خواهند شد .

أُول_ئك أصح_ب النار هم فيها خ_لدون

مكذبان هدايتهاى خدا در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 16 - 2

2 - تكذيب كنندگان هدايت ها و انذار هاى الهى و اعراض كنندگان از آن ، در آتش جهنم مخلداند .

فأنذرتكم نارًا تلظّى . لايصليها إلاّ ... الذى كذّب و تولّى

ملائكه جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 55 - 3

3 - ملائكه موكّل ، با تهكّم تحقيرآميز ، به كافران ، براى ورود به جهنم ، فرمان مى دهند .

يغشي_هم العذاب . .. و يقول ذوقوا ما كنتم تعملون

ضمير فاعلى {يقول} احتمال دارد به خداوند برگردد و احتمال دارد، منظور ملائكه باشد. برداشت بالا بنابر احتمال دوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19

- تحريم - 66 - 6 - 10

10 - دوزخ ، داراى نگهبانان و گماشتگانى از فرشتگان است .

عليها مل_ئكة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 31 - 1،5

1 - نگهبانان دوزخ ، از فرشتگان اند .

عليها تسعة عشر . و ما جعلنا أصح_ب النار إلاّ مل_ئكة

5 - عذاب كردن دوزخيان ، تنها وظيفه فرشتگان گماشته شده بر دوزخ

عليها تسعة عشر . .. و ما جعلنا عدّتهم إلاّ فتنة للذين كفروا

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين احتمال است كه {عدّة} به معناى جماعت (قاموس المحيط) و {فتنة} به معناى عذاب باشد; يعنى، {و ما جلعنا جماعتهم إلاّ عذاباً للذين كفروا}.

ملائكه حاملان جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 23 - 13

13 - { [ عن رسول اللّه فى قوله تعالى { و جىء يومئذ بجهنم } انّه ] قال : يجىء بها سبعون ألف ملك يقودونها بسبعين ألف زمام ;

[از رسول خدا(ص) درباره قول خداى تعالى {و جىء يومئذ بجهنم} روايت شده كه ]فرمود: هفتاد هزار فرشته، جهنم را با هفتاد هزار بند مى كشند و مى آورند}.

منازعه در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 38 - 10،11

10 _ جهنم، جايگاهى آكنده از جدال و ستيز دوزخيان با يكديگر

كلما دخلت . .. قالت أخريهم لأوليهم ربنا

11 _ دوزخيان پيرو پس از اجتماعشان در جهنم با سران كفر و شرك، عليه آنان اقامه دعوا خواهند كرد.

حتى إذا اداركوا فيها جميعا قالت أخريهم لأوليهم ربنا هؤلاء أضلونا

{حتى إذا اداركوا .

..} يعنى تا آنگاه كه امتها بر يكديگر ملحق و مجتمع گردند. {اداركوا} در اصل تداركوا بوده و پس از ساكن كردن تاء و ادغام آن در دال، همزه وصل به آن اضافه شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 39 - 1

1 _ سران كفر و شرك و پيروانشان پس از ورود به جهنم به مجادله و كشمكش خواهند پرداخت.

قالت أخريهم لأوليهم . .. و قالت أليهم لأخريهم فما كان

منافقان در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 140 - 14،15

14 _ خداوند ، گردآورنده همه منافقان و كافران ، در جهنم

إنّ اللّه جامع المنفقين و الكفرين فى جهنم جميعاً

15 _ جهنم ، جايگاه و مجمع تمامى منافقان و كافران

إنّ اللّه جامع المنفقين و الكفرين فى جهنم جميعاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 145 - 1

1 _ جايگاه منافقان ، در پايين ترين و پست ترين طبقات آتش جهنم است .

إنّ المنفقين فى الدرك الاسفل من النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 49 - 13

13 _ منافقان ، اهل دوزخند .

ألا فى الفتنة سقطوا و إن جهنم لمحيطة بالكفرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 63 - 5

5 _ منافقان ، مخلد در آتش دوزخند .

من يحادد اللّه و رسوله فان له نار جهنم خلداً فيها

با توجه به اينكه آيات قبل و آيه بعد بيانگر خصلتهاى منافقان است، برداشت فوق

استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 68 - 1

1 _ خلود در آتش دوزخ ، وعده خداوند به زنان و مردان منافق و عموم كفرپيشگان

وعد اللّه المنفقين و المنفقت و الكفار نار جهنم خلدين فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 73 - 5

5 _ جهنم ، جايگاه كافران و منافقان و فرجامى سخت و دردناك براى آنان

و مأويهم جهنم و بئس المصير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 82 - 3

3 _ گريه هاى طولانى منافقان در آتش سوزان دوزخ

قل نار جهنم أشد . .. و ليبكوا كثيراً

برداشت فوق با توجه به اين است كه {فليضحكوا قليلا و ليبكوا كثيراً} متفرع بر {قل نار جهنم أشد حراً} در آيه قبل باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 95 - 12،13

12 _ دوزخ ، جايگاه و فرجام نهايى منافقان متخلف از جهاد

مأويهم جهنم

13 _ پليدى منافقان و دوزخى بودن آنان ، نتيجه اعمال ناشايست و مستمر خود آنان است .

إنهم رجس و مأويهم جهنم جزاء بما كانوا يكسبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 109 - 10،13

10 _ سقوط در آتش دوزخ ، فرجام منافقان كفرپيشه

و الذين اتخذوا مسجداً ضراراً . .. فانهار به فى نار جهنم

13 _ منافقان ، زيان زننده به جامعه اسلامى ، مروج كفر ، تفرقه افكن ميان مؤمنان ، ظالم و دوزخى اند .

اتخذوا مسجداً ضراراً و

كفراً و تفريقاً . .. و إرصاداً ... فانهار به فى نار جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 6 - 13

13 - جهنم ، مهيا شده از سوى خداوند براى منافقان و مشركان

و أعدّ لهم جهنّم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 15 - 3،6،7

3 - آتش دوزخ ، اقامتگاه دائمى كافران و منافقان

مأويكم النار

{مأوى} به معناى مسكن مى باشد. جمله اسميه بيانگر دوام و ثبات است.

6 - آتش دوزخ ، تنها ياور كافران و منافقان

هى موليكم

7 - دوزخ ، جايگاه نهايى كافران و منافقان

فاليوم لايؤخذ منكم فدية و لا من الذين كفروا. .. و بئس المصير

{مصير} (معادل {مرجع}) و به جايگاهى گفته مى شود كه حركت به آن جا منتهى مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 17 - 5،6

5 - منافقان ، اهل آتش دوزخ اند .

أُول_ئك أصح_ب النار

6 - منافقان ، در آتش دوزخ جاودان خواهند ماند .

هم فيها خ_لدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 17 - 3

3 - كافران و منافقان همراز ايشان ، داراى فرجامى همگون در آتش دوزخ

فكان عقبتهما أنّهما فى النار خ_لدَين فيها

از تشبيه كافران و منافقان به شيطان و پيراون او در آيه قبل، برداشت ياد شده از اين آيه استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 9 - 8،9

8 - دوزخ ، جايگاه و مأواى كافران و منافقان است .

و مأويهم

جهنّم

9 - جايگاه و سرنوشت منافقان و كافران ، در قيامت يكسان است .

و مأويهم جهنّم

منحرفان در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 16 - 1،2

1- جبّاران منحرف ، علاوه بر هلاكت دنيوى ، در آخرت نيز گرفتار جهنّم مى شوند .

و خاب كلّ جبّار عنيد . من ورائه جهنّم

2- به جبّاران منحرف ، در جهنّم ، آبى چركين و متعفن نوشانده مى شود .

من ورائه جهنّم و يسقى من ماء صديد

{صديد} به معناى چركى است كه بين گوشت و پوست به وجود مى آيد. اين واژه در نوشيدنيهاى جهنّميان استعمال مى گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 17 - 1،2

1- جبّاران منحرف ، آب چركين جهنّم را جرعه جرعه با كراهت تمام خواهند نوشيد .

يسقى من ماء صديد. يتجرّعه و لايكاد يسيغه

{إساغة} به معناى ريختن شراب در حلق است. بنابراين مراد از {لايكاد يسيغه} اين است كه آنان نمى خواهند به چنين نوشيدنى نزديك شوند.

2- تشنگى شديد جبّاران منحرف در جهنّم به حدى است كه على رغم كراهت و بى ميلى شديد ، از آب چركين خواهند نوشيد .

يسقى من ماء صديد . يتجرّعه و لايكاد يسيغه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 40 - 4

4 - منحرفان از راه توحيد ، گرفتار آتش دوزخ خواهند بود .

إنّ الذين يلحدون . .. أفمن يلقى فى النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 15 - 1

1 - ظالمان و منحرفان

از حق ، هيزم جهنم اند .

و أمّا الق_سطون فكانوا لجهنّم حطبًا

منشأ آتش جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - همزه - 104 - 6 - 1

1 - پيدايش آتش جهنم و برافروخته شدن آن ، وابسته به خداوند و خواست مستقيم او است .

نار اللّه

استناد آتش جهنم به خداوند _ با آن كه هر آتش ديگرى نيز مخلوق او است _ نشانگر ظهور وابستگى آن به خداوند است; به گونه اى كه تنها، به فرمان او برمى افروزد و مى سوزاند.

منشأ دورى از جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 101 - 3

3- دورى عده اى از آتش جهنم ، براساس وعده نيك الهى به ايشان در دنيا است .

إنّ الذين سبقت . .. مبعدون

برداشت ياد شده مبتنى براين است كه {الحسنى} صفت براى موصوفى محذوف چون {الوعدة} باشد.

منشأ نجات از جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 18 - 11

11 - اعتراف متقين به نقش اصلى ربوبيت خداوند ، در هدايت آنان به بهشت و نجات از دروخ

ف_كهين بما ءاتيهم ربّهم و وقيهم ربّهم عذاب الجحيم

قيد {بماآتاهم. ..} مى رساند كه پارسايان بهشتى، در عين برخوردارى از نعمت ها، گرفتار غفلت نشده و مغرور به تقواى خود نمى باشند; بلكه توجه دارند كه به هر نعمتى رسيده اند و از هر بلايى كه رهيده اند جز در پرتو امداد و رهنمودهاى رشد آفرين خداوند و الطاف او نبوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور

- 52 - 27 - 1

1 - اذعان متقين در بهشت ، به نقش لطف الهى در رهايى آنان از عذاب دوزخ و ورود ايشان به بهشت

فمنّ اللّه علينا و وقي_نا عذاب السموم

منظره جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 47 - 2،5

2 _ جهنم ، داراى منظره اى بس هول انگيز

و إذا صرفت ابصرهم تلقاء اصحب النار قالوا ربنا

5 _ راهيان بهشت پس از مشاهده وضعيت نابهنجار دوزخيان و منظره هولناك دوزخ ، به دعا خواهند پرداخت

و إذا صرفت ابصرهم تلقاء اصحب النار قالوا ربنا

مواد آتش جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مسد - 111 - 4 - 9

9 - گناهان همسر ابولهب ، در قيامت بارى سنگين بر دوش او و برافروزاننده آتش جهنم خواهد بود .

حمّالة الحطب

مراد از {حطب}، مى تواند گناهان باشد كه مانند هيزم آتش را شعلهور مى سازد.

موانع جاودانگى در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 7 - 3

3 - مؤمنان نيك كردار ، گرفتار عذاب ابدى جهنم نخواهند شد .

إنّ الذين كفروا . .. فى نار جهنّم ... إنّ الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت أُول_ئك

موانع جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 24 - 7

7 - رهايى از آتش دوزخ ، در گرو ايمان به قرآن و تصديق رسالت پيامبر ( ص ) است .

فإن لم تفعلوا و لن تفعلوا فاتقوا النار

برداشت فوق با توجه به توضيح برداشت قبل، به دست مى آيد.

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 29 - 13

13 _ خوف از خداوند و يا معاد ، مانع ظلم و گناه و گرفتار آمدن به عذاب دوزخ

انى اخاف اللّه رب العلمين. انى اريد ان تبوا باثمى ... فتكون من اصحب النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 10 - 14

14 - توبه ، مانع عذاب جهنم است .

ثمّ لم يتوبوا فلهم عذاب جهنّم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 15 - 8

8 - ذكر نام خدا و روى آوردن به نماز ، نشانه پندپذيرى از قرآن ، ترس از خداوند و مايه دورى از آتش دوزخ است .

سيذّكّر من يخشى . و يتجنّبها الأشقى . الذى يصلى النار ... قد أفلح من ... فصلّى

موانع نجات از جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 72 - 22

22 _ ستمكاران هيچ ياورى براى نجات از آتش دوزخ ندارند .

و ما للظلمين من انصار

موجبات جاودانگى در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 63 - 1

1 _ جبهه گيرى در برابر خدا و رسول ( ص ) و خصومت با آنان ، مستلزم خلود در آتش دوزخ است .

من يحادد اللّه و رسوله فان له نار جهنم خلداً فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 45 - 22

22 - ظلم و ستمگرى ، موجب جاودانگى انسان در آتش دوزخ

است .

ألا إنّ الظ_لمين فى عذاب مقيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 78 - 3

3 - اعراض و روى گردانى از پيام حق ، موجب جاودانگى در آتش جهنم

إنّكم م_كثون . .. أكثركم للحقّ ك_رهون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 15 - 20

20- بى تقوايى و هواپرستى ، منتهى به خلود در آتش دوزخ

زيّن له سوء عمله و اتّبعوا أهواءهم . .. هو خ_لد فى النار

موجبات جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 24 - 8

8 - آتش دوزخ ، مهيّا شده براى كفرپيشگان

أعدّت للكفرين

اعداد (مصدر اعدت) به معناى حاضر كردن و مهيّا ساختن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 81 - 6

6 - كفر به پيامبر ( ص ) و اسلام ، موجب گرفتار شدن آدمى به آتش دوزخ و خلود در آن خواهد شد .

أفتطمعون أن يؤمنوا لكم . .. من كسب سيئة ... هم فيها خلدون

آيه مورد بحث (من كسب . ..) قضيه كلى و كبراى آيات گذشته است و آيات پيشين تعيين كننده صغراى اين قضيه كلى است. بنابراين كفر به پيامبر(ص) و اسلام - كه از جمله {أفتطمعون أن يؤمنوا لكم} (آيه 75) به دست مى آيد - از مصداقهاى {سيئة} است و اصرار بر آن، مصداق {احاطه خطيئه} خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 126 - 18

18 - آنان كه به خدا و

روز قيامت كافر شوند ، راهى جز ورود به آتش دوزخ نخواهند داشت .

و من كفر . .. ثم أضطره إلى عذاب النار

اضطرار; يعنى، مجبور ساختن كسى به انجام كارى. پس {ثم اضطره ...} چنين معنا مى شود: آن گاه كه كافران حيات دنيا را سپرى كردند، آنان را براى ورود به آتش دوزخ مجبور مى كنم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 176 - 6

6 - حق ستيزى موجب گمراهى ، محروميت از لطف و مغفرت خدا و گرفتار شدن به آتش دوزخ مى باشد .

لايكلمهم اللّه يوم القيمة . .. ذلك بأن اللّه نزل الكتب بالحق

برداشت فوق بر اين اساس است كه {ذلك} اشاره به عقوبتهاى مطرح شده در آيات قبل باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 221 - 15

15 _ ازدواج با مشرك ، زمينه ساز انحراف و دخول در جهنّم است .

و لا تنكحوا . .. اولئك يدعون الى النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 14 - 1،6

1 _ نافرمانى خدا و رسول ( ص ) و تجاوز از حدود الهى ، عامل دخول و جاودانگى در آتش جهنّم

و من يعص اللّه و رسوله و يتعدّ حدوده يدخله ناراً

6 _ نافرمانى مستمر و تجاوز دايمى از حدود الهى ، موجب جاودانگى در آتش

و من يعص اللّه . .. و يتعدّ حدوده يدخله ناراً خالداً فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 30 - 1،2،6

1 _ قتل و

آدمكشى از سر ظلم و تجاوز ، موجب گرفتارى به عذاب دوزخ

و لا تقتلوا انفسكم . .. و من يفعل ذلك عدواناً و ظلماً فسوف نُصليه ناراً

در برداشت فوق {ذلك} اشاره به {قتل نفس} گرفته شده است.

2 _ تصرف به ناحق در اموال ديگران از سر ظلم و تجاوز ، موجب گرفتارى به آتش دوزخ

و لا تقتلوا انفسكم . .. و من يفعل ذلك عدواناً و ظلماً فسوف نُصليه ناراً

بنابر اينكه {ذلك} اشاره به {لا تاكلوا} و يا مجموع {لا تاكلوا . .. و لا تقتلوا} باشد.

6 _ خودكشى ، تجاوز و ستمگرى است و موجب گرفتارى به عذاب دوزخ . *

و لا تقتلوا انفسكم . .. و من يفعل ذلك ... فسوف نُصليه ناراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 48 - 14

14 _ شرك ، از گناهان كبيره و موجب گرفتارى به آتش دوزخ

انّ اللّه لا يغفر ان يشرك به

امام صادق (ع) در معرّفى و شمارش گناهان كبيره فرمود: . .. و هنّ ممّا اوجب اللّه عز و جل عليهن النّار قال اللّه عزّ و جل: {انّ اللّه لا يغفر ان يشرك به ... }.

_______________________________

عقاب الاعمال "مترجم"، ص 525، ح 1، باب عقاب من اتى الكبائر ; نورالثقلين، ج 1، ص 488، ح 292.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 121 - 4،6

4 _ آرزو هاى شيطانى ، تحريم حلال هاى الهى و تغيير در آفرينش طبيعى و اوليه موجودات ، از عوامل ورود به جهنم

لامنينهم و الامرنهم فليبتكن ءإذان الانعم . .. أولئك ماويهم جهنم

6 _

ورود گمراهان و فريب خوردگانِ از شيطان به جهنم ، حتمى است .

و ما يعدهم الشيطن الا غروراً. أولئك ماويهم جهنم و لايجدون عنها محيصاً

بنابر اينكه جمله {لايجدون . ..} بيان و تأكيد حقيقتى باشد كه جمله {ماويهم جهنم} آن را افاده مى كند. يعنى آنان كه داراى صفات ذكر شده هستند، راهى جز ورود به جهنم ندارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 169 - 2،5،6

2 _ كفر ، گرايش به اديان باطل و انجام كردار هاى ناروا ، راهى است به سوى دوزخ .

و لاليهديهم طريقاً. الا طريق جهنم

برداشت فوق بر اين اساس است كه مراد از ظرف و زمان هدايت در جمله {و لاليهديهم . ..} حيات دنيا باشد ; بر اين مبنا مقصود از هدايت كافران به راه جهنم، فراهم سازى زمينه هاى كفرپيشگى و اعمال ناروا براى آنان است كه سرانجام آن دوزخ خواهد بود.

5 _ كفر و ظلم گروهى از اهل كتاب ، موجب خلود آنها در جهنم

إنّ الذين كفروا و ظلموا . .. و لاليهديهم طريقاً. الا طريق جهنم خلدين فيها

با توجه به آيات قبل مصداق مورد نظر از آيه كافران اهل كتاب مى باشند.

6 _ كفر به قرآن و انكار رسالت پيامبر ( ص ) و بازدارى مردمان از پيوستن به اسلام ، مايه خلود در جهنم

إنّ الذين كفروا و ظلموا . .. خلدين فيها ابداً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 10 - 2

2 _ كفر و تكذيب آيات الهى ، موجب گرفتارى به آتش برافروخته دوزخ

و الذين كفروا و

كذبوا بايتنا أولئك اصحب الجحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 29 - 12

12 _ قتل و برادر كشى ، ظلم و موجب ورود به آتش دوزخ

قال لاقتلنك قال . .. و ذلك جزؤا الظلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 72 - 21،27

21 _ معتقدان به الوهيت مسيح ( ع ) محروم از بهشت و گرفتار به آتش دوزخ

قالوا إنّ اللّه هو المسيح . .. فقد حرم اللّه عليه الجنة مأويه النار

27 _ شرك ، بزرگترين گناه كبيره و موجب گرفتارى به عذاب دوزخ

انه من يشرك باللّه فقد حرم اللّه عليه الجنة مأويه النار

از امام صادق(ع) روايت شده: . .. اكبر الكبائر، الشرك باللّه يقول اللّه عزوجل: { انه من يشرك باللّه فقد حرم اللّه عليه الجنة مأويه النار ... . }

_______________________________

عيون اخبار الرضا، ج 1، ص 285، ح 33، ب 28; بحارالانوار، ج 79، ص 6، ح 7.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 18 - 3

3 _ تكبّر، تمرد و اغواگرى ابليس، موجب گرفتارى او به آتش دوزخ

ما منعك ألا تسجد . .. لأملأن جهنم منكم أجمعين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 36 - 2

2 _ اعراض و امتناع از پذيرش آيات الهى بر اثر كبرورزى و خودبرتربينى، در پى دارنده آتش دوزخ است.

و الذين كذبوا بأيتنا و استكبروا عنها أولئك أصحب النار

استكبار به معناى كبرورزى و خودبرتربينى است، و چون اين كلمه با حرف {عن} متعدى شده، متضمن

معناى اعراض و امتناع است. بنابراين {استكبروا عنها} يعنى اعرضوا عنها متكبّرين.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 179 - 9،10،11

9 _ گرفتار شدن به دوزخ نمود زيانكارى تكذيب كنندگان آيات الهى است .

فأولئك هم الخسرون. و لقد ذرأنا لجهنم كثيراً من الجن و الإنس

آيه مورد بحث مى تواند توضيح زيانى باشد كه در ذيل آيه قبل براى گمراهان بيان شده است.

10 _ عالمان دينى دنيادوست و هواپرست و تكذيب كنندگان آيات الهى ، اهل دوزخند .

لكنه أخلد إلى الأرض و اتبع هوه . .. و لقد ذرأنا لجهنم كثيراً

برداشت فوق مقتضاى ارتباط آيه مورد بحث با آيات پيشين است.

11 _ جهنم فرجام انسان ها و جنيانى است كه خود را از درك معارف و حقايق دين محروم ساخته اند .

و لقد ذرأنا لجهنم . .. لهم قلوب لايفقهون بها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 182 - 1

1 _ خداوند تكذيب كنندگان آياتش را بتدريج به ورطه هاى سقوط مى كشاند تا شايسته دوزخ شوند .

و الذين كذبوا بايتنا سنستدرجهم من حيث لايعلمون

{استدرجه إلى كذا} يعنى او را بتدريج و گام به گام به چيزى نزديك كرد. متعلق {سنستدرجهم}، به دليل آيه 179، جهنم است ; يعنى تكذيب كنندگان را بتدريج به جهنم نزديك مى كنيم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 16 - 2،4،5

2 _ روى گردانان از جبهه نبرد _ جز براى اتخاذ تاكتيك هاى جديد _ مورد غضب الهى و مستحق جهنم

و من يولهم . .. فقد

باء بغضب من اللّه و مأويه جهنم و بئس المصير

كلمه {بوء} چنانچه با حرف {باء} متعدى شود مى تواند به معناى متحمل شدن باشد. بنابراين {باء بغضب من اللّه} يعنى خشم خداوند را بر خود هموار ساخت.

4 _ جهنم ، جايگاه فراريان از جبهه نبرد

و من يولهم . .. مأويه جهنم

5 _ جهنم ، جايگاه مغضوبين درگاه خداوند

فقد باء بغضب من اللّه و مأويه جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 73 - 6

6 _ كفر و نفاق ، عامل دوزخى شدن انسان

جهد الكفار و المنفقين . .. و مأويهم جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 82 - 8

8 _ استمرار بر گناه ، مسلتزم عذاب دوزخ و رنج طولانى

قل نار جهنم أشد . .. جزاء بما كانوا يكسبون

{كانوا يكسبون} مفيد استمرار است. زيرا فعل مضارع آن گاه كه با {كان} و نظاير آن استعمال شود، بر استمرار دلالت مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 109 - 14

14 _ قرار دادن پايگاه و امكانات در اختيار دشمن خدا و دين ، ظلم و موجب سقوط در آتش است .

و إرصاداً لمن حارب اللّه . .. فانهار به فى نار جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 4 - 14

14 _ استمرار و پافشارى بر كفر ، موجب گرفتار شدن به عذاب دردناك دوزخ است .

و الذين كفروا لهم . .. عذاب أليم بما كانوا يكفرون

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 8 - 3

3 _ بزهكارى و زشت كردارى ، عامل گرفتار شدن به آتش دوزخ

أولئك مأويهم النار بما كانوا يكسبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 17 - 16

16_ شك و شبهه در راستى و درستى قرآن ، مايه گرفتار شدن به آتش دوزخ است .

فالنار موعده فلاتك فى مرية منه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 98 - 7

7_ آتش دوزخ ، فرجام پيروى نكردن از رسولان الهى است .

و لقد أرسلنا موسى . .. إلى فرعون و ملإيه فاتبعوا أمر فرعون ... و بئس الورد المور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 113 - 2،4،15

2_ تمايل به ستمگران و اتكاى بر آنان ، موجب گرفتار شدن به آتش دوزخ است .

و لاتركنوا إلى الذين ظلموا فتمسكم النار

4_ شرك و پرستش غير خدا ، ظلم و درپى دارنده آتش دوزخ است .

و لاتركنوا إلى الذين ظلموا فتمسكم النار

از مصداقهاى مورد نظر براى ظلم _ به قرينه آيات پيشين _ شركورزى و پرستش غيرخداست.

15_ { عن رسول الله ( ص ) : . . . من مدح سلطاناً جائراً و تخفّف و تضعضع له طمعاً فيه كان قرينه إلى النار . . . قال الله عزوجل : { و لاتركنوا إلى الذين ظلموا فتمسكم النار . . . ;

از رسول خدا(ص) روايت شده است: . .. كسى كه سلطان ستمگرى را به خاطر طمع داشتن به او، ستايش كند و در برابر

او كوچكى و تواضع نمايد در آتش همنشين او گردد ... خداوند عزوجل فرمود: و لاتركنوا ...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 119 - 10

10_ دوزخى شدن جن و انس به سبب اختلاف در دين ، گواه راستى و درستى سخن خداوند ( جهنم را از جن و انس پر خواهم كرد ) است .

و لايزالون مختلفين . .. و تمت كلمة ربك لأملأنّ جهنم

سخن از تحقق يافتن فرموده خداوند (تمت كلمة ربك . ..) پس از بيان اختلافهاى مردم و پوشيده شدن حق بر آنان، گوياى اين نكته است كه: همان اختلافها _ كه مخفى ماندن حق را در پى داشت _ موجب دوزخى شدن انسانها و جنيان شده و حقانيت كلمه خدا (لأملأنّ ...) را به طور كامل محقق ساخت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 25 - 12

12_ آنان كه در زمين فساد مى كنند ، به سرايى شوم ( دوزخ ) گرفتار خواهند شد .

و الذين . .. يفسدون فى الأرض ... لهم سوء الدار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 29 - 3

3- سردمداران كفر و شرك عامل اصلى دوزخى كردن قوم خويشند .

أحلّوا قومهم دار البوار . جهنّم يصلونها

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه {جهنّم يصلونها} بدل از {دار البوار} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 43 - 3

3- پيروى از ابليس و گمراه شدن ، از عامل هاى گرفتار شدن به جهنّم

إلاّ من

اتبعك . .. و إن جهنّم لموعدهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 29 - 8

8- كفر ، عامل گرفتار شدن به عذاب ابدى جهنّم

الك_فرين . .. فادخلوا أبوب جهنّم خ_لدين فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 62 - 11،12

11- بى شك كيفر مشركان افترا زننده بر خدا ، آتش است .

لاجرم أن لهم النار

12- افترا زدن به خداوند و دادن نسبت هاى ناروا به او ، در پى دارنده آتش جهنّم است .

عمّا كنتم تفترون . و يجعلون لله البن_ت ... و يجعلون لله ما يكرهون ... لاجرم أن ل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 8 - 11

11- ذلّت و شكست ، مجازات دنيوى فسادانگيزان و عذاب حهنّم ، كيفر اخروى آنان است .

لتفسدنّ فى الأرض . .. و إن عدتم عدنا و جعلنا جهنّم للك_فرين حصيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 18 - 1

1- دنياطلبى ، عامل گرفتارى انسان به آتش دوزخ است .

من كان يريد العاجلة . .. جعلنا له جهنّم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 98 - 2

2- آتش همواره شعلهور حهنّم ، كيفر كفر به آيات الهى و انكار روز رستاخيز

كلّما خبت زدن_هم سعيرًا . ذلك جزاؤهم بأنهم كفروا بأي_تنا و قالوا أءذا كنّا عظ_مً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 53 - 4

4- شرك ، جرم و

گناه است و آتش دوزخ را در پى دارد .

نادوا شركاءى . .. و رءا المجرمون النار فظنّوا أنّهم مواقعوها

مصداق بارز جرم، در اين آيه، به قرينه آيه قبل، شرك است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 100 - 4

4- كفر ، زمينه ساز گرفتارى به دوزخ است .

و عرضنا جهنّم يومئذ للك_فرين عرضًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 102 - 11

11- پذيرش ولايت غير خدا ، كفر و در پى دارنده عذاب دوزخ است .

أن يتّخذوا عبادى من دونى أولياء إنّا أعتدنا جهنّم للك_فرين نزلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 106 - 1،4

1- دوزخ ، جزاى كافرانِ به آيات الهى و منكران معاد است .

ذلك جزاؤهم جهنّم بما كفروا

مراد از كفر، به قرينه آيه قبل، كفر به آيات خدا و معاد است.

4- استهزاى آيات و پيامبران الهى ، شيوه كافران و عامل دوزخى شدن و حبط عمل آنان است .

جزاؤهم جهنّم بما كفروا واتخذوا ءاي_تى و رسلى هزوًا

{هزواً} و {هزءاً} به يك معنا است و مصدرى است كه حمل آن بر {آيات} و {رسل} براى مبالغه است. راغب، آن را {شوخى ناآشكار} و ديگران، آن را {تمسخر} معنا كرده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 72 - 8،11

8- ظلم ، موجب استحقاق دوزخ است .

و نذر الظ_لمين فيها جثيًّا

تكيه بر عنوان {ظلم} براى باقى ماندگان در دوزخ، از نقش ظلم در استحقاق آن كيفر حكايت دارد.

11- تقوا ، موجب

نجات از جهنم و پايدارى بر ظلم ، موجب بقاى در آن

ثمّ ننجّى الذين اتقوا و نذر الظ_لمين فيها

{اتقوا} فعل و نشان دهنده حدوث است; ولى {ظالمين} اسم و دال كننده بر ثبوت است بنابرگفته برخى از مفسران، اين تفاوت به جهت بيان رحمت گسترده الهى است كه اگر كسى فعل تقوا به او منتسب گردد، نجات مى يابد; ولى تا كسى به وصف ظلم متصف نگردد و عنوان {ظالم} بر او صدق نكند، در دوزخ ماندگار نخواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 86 - 6

6- شركورزى و پرستش معبود هاى باطل ، گناهى بزرگ و موجب دوزخى شدن است .

و نسوق المجرمين إلى جهنّم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 74 - 2

2 - كفر ، جرم و گناه است و كافران مجرم و دوزخى اند .

إنّه من يأت ربّه مجرمًا فإنّ له جهنّم

لام در {له جهنّم} بر استحقاق دلالت مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 29 - 1،4،7

1- اگر فرشتگان ادعاى الوهيت كنند ، به عذاب دوزخ گرفتار خواهند شد .

و من يقل منهم إنّى إل_ه من دونه فذلك نجزيه جهنّم

4- جهنم ، كيفر مدعيان دروغين الوهيت است .

و من يقل منهم إنّى إل_ه من دونه فذلك نجزيه جهنّم

7- جهنم ، كيفر تمامى ستمگران است .

نجزيه جهنّم كذلك نجزى الظ_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 40 - 9

9- كفر ، موجب دخول ناگهانى در آتش فراگير

و مستمر دوزخ

الذين كفروا . .. وجوههم النار ... تأتيهم بغتة ... و لا هم ينظرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 98 - 5

5- پرستش غير خدا ، كفر و مستوجب جهنم است .

الذين كفروا . .. إنّكم و ماتعبدون من دون اللّه حصب جهنّم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 99 - 5

5- شرك ، گناهى بزرگ و مستوجب خلود در آتش جهنم است .

إنّكم و ما تعبدون من دون اللّه حصب جهنّم . .. و كلٌّ فيها خ_لدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 4 - 2،3،5

2- شيطان ، عنصرى است گمراهگر و دوزخى پرور .

كلّ شيط_ن مريد . كتب عليه... فانه يضلّه ويهديه إلى عذاب السعير.

3- گمراه سازى و دوزخى پرورى ، خميره و سرشت تغييرناپذير شيطان است .

كتب عليه. .. فإنّه يضلّه ويهديه إلى عذاب السعير

جمله {كتب عليه} (بر او نوشته شد) بيانگر اين نكته است كه شيطان، مخلوقى است كه سرشت او با گمراه گرى و كشاندن مردم به سوى دوزخ، آميخته شده و غير قابل تغيير است.

5- گرفتار شدن به عذاب دوزخ ، سرنوشت محتوم و فرجام شوم كسى است كه خود را در قلمرو ولايت شيطان قرار دهد و از او پيروى كند .

كتب عليه أنّه من تولاّه. .. ويهديه إلى عذاب السعير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 10 - 1

1 - دوزخ و عذاب سخت آن ، دستاورد خود انسان ها است .

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 19 - 5

5 - شرك و انكار ربوبيت خدا ، گناهى نابخشودنى و گرفتار كننده به آتش دورخ است .

فالذين كفروا قطّعت لهم ثياب من نار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 25 - 1،15

1 - كفر به خدا و سرپيچى از عبادت او ، گناهى نابخشودنى و در پى دارنده عذاب دردناك دوزخ است .

إنّ الذين كفروا و يصدّون عن سبيل اللّه

مراد از {الطيب من القول} _ همان طور كه در آيه پيش گفته شد _ كلمه توحيد و {صراط حميد} عبادت خداى يگانه است. بنابراين با توجه به ارتباط اين آيه با آيه پيش، مى توان گفت: {كفروا} در {إنّ الذين كفروا}به تقدير {كفروا بالطيب من القول} است و مراد از {سبيل اللّه} در {يصدون عن سبيل اللّه}، عبادت و پرستش خداى يگانه مى باشد. قابل ذكر است كه {الذين} اسم {إنّ} و خبر آن محذوف است و تقدير آن به قرينه ذيل آيه چنين مى شود: {إنّ الذين كفروا... نذيقهم من عذاب أليم}.

15 - عذاب دردناك دوزخ ، كيفر هر نوع انحراف از حق و تجاوز به حقوق ديگران در محيط مسجد الحرام

و من يرد فيه بإلحاد بظلم نذقه من عذاب أليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 57 - 2،8

2 - عذاب دوزخ ، عقوبت كفر به خدا و تكذيب آيات او ( قرآن )

و الذين كفروا و كذّبوا ب_َاي_تنا فأولئك لهم عذاب مهين

8 - استكبار در برابر خدا و آيات

او ، درپى دارنده عذاب ذلت بخش و خوار كننده دوزخ

و الذين كفروا و كذّبوا ب_َاي_تنا . .. عذاب مهين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 107 - 5

5 - گرفتار شدن در تنگناى عذاب دوزخ ، فرجام ظلم و تجاوز

ربّنا أخرجنا منها فإن عدنا فإنّا ظ_لمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 115 - 3

3 - بينش غلط نسبت به هدف آفرينش ( بازگشت به سوى خدا ) ، ريشه انحرافات بشر و عامل دوزخى شدن وى

قالوا ربّنا غلبت علينا شقوتنا . .. أفحسبتم أنّما ... لاترجعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 11 - 3

3 _ آتش بر افروخته و پرالتهاب دوزخ ، كيفر تكذيب قيامت

و أعتدنا لمن كذّب بالساعة سعيرًا

{سعير}، به معناى آتش پرالتهاب و برافروخته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 90 - 2،5،8

2 - به همراه بردن گناهان تا صحنه قيامت ، عامل دوزخى شدن انسان

و من جاء بالسيّئة فكبّت وجوههم فى النّار

به كارگيرى واژه {جاء} ممكن است اشاره به اين داشته باشد كه كردار بد، در صورتى زيان بخش است كه انسان از آن توبه نكند و با سنگينى بار گناه در عرصه قيامت حاضر شود.

5 - كيفر هاى اخروى و آتش دوزخ ، ظهور و بروز كردار بد خود آدمى

هل تجزون إلاّ ما كنتم تعملون

جزا ديدن انسان با نفس عمل خود (ما كنتم تعملون) بيانگر اين معنا است كه ماهيت عمل زشت، خود آتش است

كه در قيامت براى انسان آشكار مى شود.

8 - اصرار بر گناهان و بدى ها ، عامل اصلى چشيدن آتش دوزخ

هل تجزون إلاّ ما كنتم تعملون

تعبير {كنتم تعملون} ماضى استمرارى و بيانگر عمل مستمر است، نه عمل مقطعى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 41 - 5

5 - هلاكت دنيوى و آتش دوزخ ، پى آمد حكومت هاى مستكبر ، ستمگر و فاسد ( چونان فرعونيان )

إنّهم كانوا قومًا ف_سقين . .. إنّه لايفلح الظ_لمون ... و استكبر هو ... و جعلن_هم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 14 - 6

6 - مجرمان و منكران قيامت ، به عذاب ابدى و پايان ناپذير گرفتار خواهند شد .

و لو ترى إذ المجرمون . .. و ذوقوا عذاب الخلد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 20 - 2

2 - فسق ، عامل گرفتار شدن به آتش است .

و أمّا الذين فسقوا فمأويهم النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 6 - 6،10

6 - دوزخ ، پى آمد پاسخ دادن به نداى شيطان و حرف شنوى از او است .

إنّما يدعوا حزبه ليكونوا من أصح_ب السعير

10 - گرفتار شدن به آتش برافروخته و پرالتهاب دوزخ ، سرنوشت و كيفر پيروان حزب شيطان

إنّما يدعوا حزبه ليكونوا من أصح_ب السعير

{سعير} به معناى آتش افروخته و ملتهب است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 63 - 5

5 - عبادت نكردن خداى

يكتا و پيروى از شيطان ، موجب دوزخى شدن است .

ألم أعهد إليكم ي_بنى ءادم أن لاتعبدوا الشيط_ن . .. و أن اعبدونى ... و لقد أضلّ م

برداشت ياد شده از ارتباط ميان اين آيه و آيات پيشين به دست مى آيد; يعنى، آيه شريفه بيانگر نتيجه و پى آمد عمل نكردن به توصيه هاى الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 64 - 3

3 - كفر مستمر ، سبب دوزخى شدن است .

اصلوها اليوم بما كنتم تكفرون

{باء} در {بما} براى سببيت و فعل مضارع {تكفرون} _ به ويژه با آمدن فعل {كنتم} _ بيانگر استمرار است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 23 - 3

3 - شرك و هم نشينى و هم فكرى با مشركان ستم پيشه ، عامل دخول در دوزخ

احشروا الذين . .. يعبدون . من دون اللّه فاهدوهم إلى صرط الجحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 31 - 1،2

1 - روح طغيان گرى و حق ناپذيرى مشركان ، موجب مستحق بودن آنان به عذاب الهى ( دوزخ ) در نظر سران شرك

بل كنتم قومًا ط_غين . فحقّ علينا قول ربّنا إنّا لذائقون

2 - روح طغيان و حق ناپذيرى ، عامل دوزخى شدن و استحقاق كيفر الهى

بل كنتم قومًا ط_غين . فحقّ علينا قول ربّنا إنّا لذائقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 35 - 1

1 - عذاب دوزخ ، كيفر شرك و استكبار ، در مقابل كلمه

توحيد

إنّهم كانوا إذا قيل لهم لا إل_ه إلاّاللّه يستكبرون

برداشت ياد شده از آن جا است كه جمله {إنهم كانوا إذا. ..} تعليل براى جملات پيشين است كه در آنها از دوزخى بودن كافران و مشركان سخن به ميان آمده بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 36 - 4

4 - انكار رسالت پيامبراسلام ( ص ) ، موجب عذاب دوزخ

فإنّهم يومئذ فى العذاب . .. و يقولون ... لشاعر مجنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 39 - 2

2 - عذاب دردناك دوزخ ، كيفرى عادلانه و متناسب با رفتار شرك آلود و استكبار در برابر حق

العذاب الأليم . و ما تجزون إلاّ ما كنتم تعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 55 - 3

3 - منكران قيامت ، در وسط دوزخ جاى خواهند داشت .

فرءاه فى سواء الجحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 69 - 3

3 - تقليد كوركورانه دوزخيان ستمگر در عقايد دينى و مبانى فكرى از پدران خود ، موجب دوزخى شدن آنان گرديد .

ثمّ إنّ مرجعهم لإلى الجحيم . إنّهم ألفوا ءاباءهم ضالّين

برداشت ياد شده از آن جا است كه جمله {إنهم ألفوا. ..} تعليل براى جملات پيشين (عذاب شدن و دوزخى گشتن كافران) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 70 - 4

4 - دنباله روى كوركورانه دوزخيان در رفتار و كردار و مواضع فردى و اجتماعى خود از

پدران خويش ، موجب دوزخى شدن آنان گرديد .

ثمّ إنّ مرجعهم لإلى الجحيم . إنّهم ألفوا ... فهم على ءاث_رهم يهرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 163 - 3

3 - نقش اختيار و انتخاب انسان ، در بدفرجامى و دوزخى شدن خود

إلاّ من هو صال الجحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 60 - 3،5

3 - پيروان طاغيان ، آنان را عامل دوزخى شدن خود معرفى مى كنند .

أنتم قدّمتموه لنا

5 - طاغيان و پيروانشان ، درصدد تبرئه خود و مقصر دانستن ديگرى در دوزخى شدن آنان هستند .

قالوا بل أنتم لامرحبًا بكم أنتم قدّمتموه لنا فبئس القرار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 61 - 4

4 - طاغيان ، به اعتقاد پيروانشان ، عامل دوزخى شدن آنان هستند .

قالوا ربّنا من قدّم لنا ه_ذا فزده عذابًا ضعفًا فى النار

درخواست عذاب دوچندان براى طاغيان از سوى پيروان آنان، مى تواند گوياى برداشت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 85 - 5،6

5 - تكبر و خودبرتربينى ابليس و تصميم وى بر اغوا كردن انسان ها ، موجب گرفتار شدن او به آتش دوزخ

قال فبعزّتك لأُغوينّهم . .. قال فالحقّ ... لأملأنّ جهنّم منك

6 - پيروى از ابليس ، موجب استحقاق عذاب دوزخ

لأملأنّ جهنّم منك و ممّن تبعك منهم أجمعين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 8 - 21

21 - شرك و ناسپاسى

خدا ، موجب گرفتارى به آتش جهنم

قل تمتّع بكفرك قليلاً إنّك من أصح_ب النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 16 - 4

4 - خسارت و از دست دادن سرمايه عمر و خانواده ، موجب آتش شديد و فراگير دوزخ

الذين خسروا . .. لهم من فوقهم ظلل من النار و من تحتهم ظلل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 60 - 7

7 - تكبر ، عامل روسياهى اخروى و استحقاق جهنم

أليس فى جهنّم مثوًى للمتكبّرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 71 - 21

21 - كفر به خدا و انكار روز رستاخيز ، موجب دوزخى شدن انسان ها است .

و ل_كن حقّت كلمة العذاب على الك_فرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 6 - 3

3 - تكذيب پيامبران و ستيزه جويى با آيات الهى ، موجب دوزخى شدن انسان ها

و كذلك حقّت كلمت ربّك على الذين كفروا أنّهم أصح_ب النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 42 - 2

2 - كفر به خدا و شريك قرار دادن براى او ، عامل دوزخى شدن انسان

تدعوننى إلى النار . تدعوننى لأكفر باللّه و أشرك به

جمله {تدعوننى لأكفر باللّه. ..} بيان براى جمله {تدعوننى إلى النار} در آيه پيش است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 43 - 9

9 - اسراف و زياده روى در گناه و حق ستيزى ،

موجب دوزخى شدن انسان ها است .

و أنّ المسرفين هم أصح_ب النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 47 - 6،7

6 - پيروى كوركورانه از مستكبران و منحرفان ، موجب گرفتارى به آتش دوزخ است .

و إذ يتحاجّون فى النار فيقول الضعف_ؤا للذين استكبروا إنّا كنّا لكم تبعًا

7 - استكبار و به استضعاف كشيدن جامعه ، موجب گرفتارى در آتش دوزخ است .

و إذ يتحاجّون فى النار فيقول الضعف_ؤا للذين استكبروا إنّا كنّا لكم تبعًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 50 - 5

5 - مخالفت عمدى و ستيزه جويانه كافران با پيامبران ، موجب دوزخى شدن و محروميت آنان از تخفيف در عذاب الهى

قالوا أَوَ لم تك تأتيكم رسلكم بالبيّن_ت قالوا بلى قالوا فادعوا و ما دع_ؤا الك_فر

اعتراف كافران دوزخى به اين كه به پيامبران و دلايل روشن آنان دست يافته بودند، نشان مى دهد كه مخالفت آنان با تعاليم آسمانى، از روى عمد و ستيزه جويانه بوده است و همين موجب دوزخى شدن و محروميت آنان از تخفيف در عذاب گرديد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 52 - 9

9 - ستم پيشگى ، موجب پذيرفته نشدن عذر آدمى از گناه ، محروميت از رحمت خدا و جاى گرفتن در سراى بد

يوم لاينفع الظ_لمين معذرتهم و لهم اللعنة و لهم سوء الدار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 60 - 4،5،6،9

4 - آنان كه از سر كبر و خودخواهى به عبادت

خدا نمى پردازند ، محكوم به دوزخ اند .

إنّ الذين يستكبرون عن عبادتى سيدخلون جهنّم

5 - خوددارى از عبادت خدا از سر تكبر و بزرگ منشى ، موجب دوزخى شدن است .

إنّ الذين يستكبرون عن عبادتى سيدخلون جهنّم داخرين

6 - كسانى كه از عبادت خداوند كبر مىورزند ، با خوارى و ذلت به دوزخ وارد خواهند شد .

إنّ الذين يستكبرون عن عبادتى سيدخلون جهنّم داخرين

{داخرين} (از ماده {دَخَرَ}) مرادف {صغر و ذلّ} (كوچك و ذليل شد) بوده و حال براى ضمير {سيدخلون} است.

9 - { فى الصحيفة السجّاديّة : و قلت : { ادعونى أستجب لكم إنّ الذين يستكبرون عن عبادتى سيدخلون جهنّم داخرين } فسمّيت دعاءك عبادة و تركه استكباراً و توعّدت على تركه دخول جهنّم داخرين . . . ;

در صحيفه سجاديه آمده است: [خدايا] تو فرمودى مرا بخوانيد تا شما اجابت كنم[و فرمودى] كسانى كه از روى كبر از عبادت من روى برمى گردانند، به زودى با ذلت وارد دوزخ خواهند شد. پس خواندن خودت را عبادت ناميدى و ترك آن را استكبار خواندى و بر ترك آن وعده دخول ذليلانه به جهنم را دادى}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 19 - 6

6 - شركورزى و تكذيب پيامبران الهى ، درپى دارنده آتش دوزخ است .

و يوم يحشر أعداء اللّه إلى النار

از ارتباط اين آيه با آيات پيشين _ كه در مورد تكذيب پيامبران بود _ مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 41 - 3

3 - كفر به قرآن و

وحى ، پس از مواجهه با آن [ و درك حقانيت آن ] مستلزم دوزخى شدن انسان است .

إنّ الذين كفروا بالذّكر لمّا جاءهم

تعبير {لمّا جائهم} بيانگر اين است كه كه اساساً كفر و انكار زمانى تحقق مى يابد كه انسان با كلام وحى روبه رو شده و آن را فهم كرده باشد. سپس به انكار آن پرداخته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 8 - 5

5 - تقسيم انسان ها به بهشتى و دوزخى ، نتيجه برخوردارى آنان از اختيار و حق انتخاب

فريق فى الجنّة و فريق فى السعير . و لو شاء اللّه لجعلهم أُمّة وحدة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 46 - 2

2 - جاودانگى ظالمان و گمراهان ، در دوزخ ، نتيجه محروميت آنان از ولايت خدا و تكيه بر ولايت غير او است .

إنّ الظ_لمين فى عذاب مقيم . و ما كان لهم من أولياء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 74 - 2

2 - گناه پيشگى ، عامل ورود به جهنم و جاودانگى در عذاب

إنّ المجرمين فى عذاب جهنّم خ_لدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 76 - 3،4

3 - انسان ، خود باعث دوزخى شدن خويش است ; نه خداوند .

و ما ظلمن_هم و ل_كن كانوا هم الظ_لمين

4 - گناه پيشگى و ظلم مستمر ، باعث دوزخى شدن انسان

إنّ المجرمين فى عذاب جهنّم . .. و ل_كن كانوا هم الظ_لمين

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 10 - 1

1 - دوزخ ، پايانى خفّت بار براى دروغ پردازى ها ، استهزاگرى ها و گناه پيشگى كافران

ويل لكلّ أفّاك أثيم . .. اتّخذها هزوًا ... عذاب مهين . من ورائهم جهنّم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 24 - 4

4_ حق پوشان لجوج و معاند ، مستحق آتش دوزخ ; و نه ناآگاهان ره نيافته به حق *

ألقيا فى جهنّم كلّ كفّار عنيد

وصف {كفّار} و {عنيد} مشعر به عليت است; يعنى، آنچه آدمى را به سوى دوزخ مى كشاند، انكار لجوجانه و حق ستيزانه است و نه صرف انكار ناشى از جهل و نرسيدن به حق; گرچه ظاهراً به چنين فردى نيز {كافر} اطلاق مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 13 - 3

3 - تفتيدن بر آتش دوزخ ، جزاى كفر ، دروغ پردازى و ياوه سرايى عليه دين

قتل الخرّصون . .. يوم هم على النار يفتنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 14 - 2

2 - عذاب آتش دوزخ ، دستاورد خود كافران و منكران معاد

ذوقوا فتنتكم

اضافه {فتنة} به {كم}، مى تواند بيانگر مطلب ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 16 - 5،6،7،8

5 - كيفر دوزخ براى تكذيب كنندگان دين ، بازتاب قهرى عملكرد مستمر خود آنان

إنّما تجزون ما كنتم تعملون

6 - آتش دوزخ ، تجسّم و عينيت اعمال نارواى خود كافران براى ايشان

*

إنّما تجزون ما كنتم تعملون

تعبير {تجزون ما} _ به جاى {تجزون بما} _ بيانگر اين معنا است كه خود عمل، جزا واقع مى شود و اين در صورتى است كه عمل ناروا تجسّم پيدا كند.

7 - عذاب دوزخ ، ستمى از سوى كافران به خويش و نه از جانب خداوند

إنّما تجزون ما كنتم تعملون

8 - اصرار و مداومت بر كفر و حق ناپذيرى ، درپى دارنده عذاب آتش دوزخ

إنّما تجزون ما كنتم تعملون

فعل {كنتم تعملون}، ماضى استمرارى و بيانگر اصرار و مداومت شخص، بر عمل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 43 - 4

4 - تكذيب قيامت و كيفر آن ، از عوامل دوزخى شدن

ه_ذه جهنّم الّتى يكذّب بها المجرمون

از اين كه دوزخ به تكذيب گران آن معرفى مى شود، مطلب ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 45 - 2،3

2 - گذراندن زندگى دنيا همراه با بى پروايى ، سرمست شدن به ثروت و مكنت و بى رحمى و آدم كشى ، درپى دارنده قطعى عذاب هولناك دوزخ

فى سموم و حميم . .. إنّهم كانوا قبل ذلك مترفين

3 - سرمستى ، خوش گذرانى و فرو رفتن در ناز و نعمت ، از عوامل مهم دوزخى شدن { اصحاب شمال }

و أصح_ب الشمال . .. إنّهم كانوا قبل ذلك مترفين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 46 - 2،3،4

2 - اصرار و پافشارى { اصحاب الشمال } بر پيمان شكنى ، عامل دوزخى شدن آنها

و

كانوا يصرّون على الحنث العظيم

3 - پافشارى و تداوم بخشى بر گناهان بزرگ ، در پى دارنده قطعى دوزخ

و كانوا يصرّون على الحنث العظيم

4 - شركورزى ، گناهى بزرگ و نابخشودنى و باعث دوزخى شدن انسان

و كانوا يصرّون على الحنث العظيم

برخى از مفسران برآنند كه مراد از {حنث} در آيه شريفه، شكستن پيمان توحيد است (پيمانى كه خداوند فطرتاً و در عالم ذر از انسان ها گرفته است). بر اين مبنا، مفاد آيه چنين مى شود: اصحاب شمال به خاطر شكستن پيمان توحيد و روى آوردن به شرك و اصرار بر آن، گرفتار عذاب دوزخ خواهند شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 6 - 1،2

1 - توصيه خداوند ، به مؤمنان ، مبنى بر خودسازى و صيانت خويش از عوامل و موجبات بدبختى و دوزخى شدن

ي_أيّها الذين ءامنوا قوا أنفسكم . .. نارًا

بنا به گفته مفسران، مقصود از محافظت خود از آتش، صيانت خويش از موجبات و عواملى است كه منجر به آتش دوزخ مى شود; مانند ترك واجبات و يا انجام محرمات.

2 - توصيه خداوند به مؤمنان ، مبنى بر مراقبت از اعضاى خانواده خود در برابر عوامل و موجبات بدبختى و دوزخى شدن آنان

ي_أيّها الذين ءامنوا قوا . .. أهليكم نارًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 6 - 2

2 - انكار صفت ربوبيت خداوند ، مساوى با كفر و موجب دوزخى شدن است .

و للذين كفروا بربّهم عذاب جهنّم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 9 -

2،5

2 - كافران دوزخى ، از كسانى اند كه پس از اتمام حجت و از روى عمد ، راه كفر و انكار را در پيش گرفته و به تكذيب دين پرداختند .

قالوا بلى قد جاءنا نذير فكذّبنا

5 - تكذيب عمدى دين ، عامل دوزخى شدن است .

قد جاءنا نذير فكذّبنا و قلنا ما نزّل اللّه من شىء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 10 - 2

2 - گوش دل نسپردن به سخنان پيامبران و تعقّل نكردن درباره آنها ، عامل دوزخى شدن كافران

و قالوا لو كنّا نسمع أو نعقل ما كنّا فى أصح_ب السعير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 17 - 4

4 - حق گريزى ، از موجبات دوزخى شدن

تدعوا من أدبر و تولّى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 18 - 4

4 - زراندوزى ، از موجبات دوزخى شدن

و جمع فأوعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 15 - 3

3 - ظلم و انحراف از مسير حق ، از موجبات دوزخى شدن

و أمّا الق_سطون فكانوا لجهنّم حطبًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 23 - 6

6 - نافرمانى از خدا و رسول او ، موجب ابتلا به آتش دوزخ

و من يعص اللّه و رسوله فإنّ له نار جهنّم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 26 - 2

2 - استكبار در برابر حقايق الهى و افترا

بر دين ، موجب گرفتارى به آتش دوزخ است .

و استكبر . فقال إن ه_ذا إلاّ سحر ... سأُصليه سقر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 38 - 4

4 - دوزخ ، نتيجه و پيامد رفتار و كردار خود دوزخيان است .

سأصليه سقر . .. كلّ نفس بما كسبت رهينة

با توجه به ارتباط ميان اين آيه و آيات قبل و بعد _ كه درباره دوزخ است _ مطلب ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 42 - 3

3 - جرم ، از موجبات دوزخى شدن انسان ها است .

عن المجرمين . ما سلككم فى سقر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 43 - 1،4

1 - ترك نماز ، از عوامل دوزخى شدن است .

ما سلككم فى سقر . قالوا لم نك من المصلّين

4 - { عن عقيل الخُزاعىّ ، أنّ أميرالمؤمنين ( ع ) . . . يقول : تعاهَدوا الصّلاةَ و حافظوا عليها و استكثروا منها و تقرَّبوا بها فإنّها كانت على المؤمنين كتاباً موقوتاً و قد علم ذلك الكفّارُ حين سُئِلوا ما سلككم فى سقر ؟ قالوا : لم نك من المصلّين ;

از عقيل خزاعى روايت شده كه اميرالمؤمنين(ع) فرمود: . ..مواظب نماز باشيد و بر آن محافظت نماييد و انجام آن را افزون كنيد و با نماز به [خدا] تقرّب جوييد. چون نماز، وظيفه ثابت و معينى براى مؤمنان است; اين را كافران نيز مى دانند; آن زمان كه از آنان سؤال شود:

{چه چيز شما را به دوزخ وارد ساخت}؟ گويند: ما از نمازگزاران نبوديم...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 44 - 1

1 - اطعام نكردن به مساكين و بينوايان ، از عوامل دوزخى شدن

ما سلككم فى سقر . .. و لم نك نطعم المسكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 45 - 1

1 - به بطالت گذراندن عمر ، از عوامل دوزخى شدن

ما سلككم فى سقر . .. و كنّا نخوض مع الخائضين

{خوض} (مصدر {نخوض})، در اصل به معناى حركت در آب است (لسان العرب). در اين آيه مقصود، اشتغال فراوان به كار باطل است. (قاموس المحيط)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 46 - 1

1 - تكذيب روز جزا ، از عوامل دوزخى شدن

ما سلككم فى سقر . .. و كنّا نكذّب بيوم الدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 15 - 3

3 - تكذيب برپايى قيامت ، موجب عذاب دوزخ و هلاكت ابدى

ويل يومئذ للمكذّبين

از آن جا كه آيه شريفه، در ميان آيات مربوط به قيامت قرار دارد، استفاده مى شود كه مقصود از تكذيب در آن، تكذيب روز قيامت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 19 - 3

3 - تكذيب برپايى قيامت ، موجب عذاب دوزخ و هلاكت ابدى

ويل يومئذ للمكذّبين

از آن جا كه آيه شريفه، در ميان آيات مربوط به قيامت قرار دارد، استفاده مى شود كه مقصود از تكذيب

در آن، تكذيب روز قيامت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 24 - 3

3 - تكذيب برپايى قيامت ، موجب عذاب دوزخ و هلاكت ابدى

ويل يومئذ للمكذّبين

از آن جا كه آيه شريفه، در ميان آيات مربوط به قيامت قرار دارد، استفاده مى شود كه مقصود از تكذيب در آن، تكذيب روز قيامت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 28 - 3

3 - تكذيب برپايى قيامت ، موجب عذاب دوزخ و هلاكت ابدى

ويل يومئذ للمكذّبين

از آن جا كه آيه شريفه، در ميان آيات مربوط به قيامت قرار دارد، استفاده مى شود كه مقصود از تكذيب در آن، تكذيب روز قيامت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 29 - 2

2 - تكذيب روز جزا ، موجب گرفتارى به آتش دوزخ

انطلقوا إلى ما كنتم به تكذّبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 34 - 3

3 - تكذيب برپايى قيامت ، موجب عذاب دوزخ و هلاكت ابدى

ويل يومئذ للمكذّبين

از آن جا كه آيه شريفه، در ميان آيات مربوط به قيامت قرار دارد، استفاده مى شود كه مقصود از تكذيب در آن، تكذيب روز قيامت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 37 - 3

3 - تكذيب برپايى قيامت ، موجب عذاب دوزخ و هلاكت ابدى

ويل يومئذ للمكذّبين

از آن جا كه آيه شريفه، در ميان آيات مربوط به قيامت قرار دارد، استفاده مى شود كه مقصود از

تكذيب در آن، تكذيب روز قيامت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 40 - 3

3 - تكذيب برپايى قيامت ، موجب عذاب دوزخ و هلاكت ابدى

ويل يومئذ للمكذّبين

از آن جا كه آيه شريفه، در ميان آيات مربوط به قيامت قرار دارد، استفاده مى شود كه مقصود از تكذيب در آن، تكذيب روز قيامت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 45 - 3

3 - تكذيب برپايى قيامت ، موجب عذاب دوزخ و هلاكت ابدى

ويل يومئذ للمكذّبين

از آن جا كه آيه شريفه، در ميان آيات مربوط به قيامت قرار دارد، استفاده مى شود كه مقصود از تكذيب در آن، تكذيب روز قيامت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 47 - 3

3 - تكذيب برپايى قيامت ، موجب عذاب دوزخ و هلاكت ابدى

ويل يومئذ للمكذّبين

از آن جا كه آيه شريفه، در ميان آيات مربوط به قيامت قرار دارد، استفاده مى شود كه مقصود از تكذيب در آن، تكذيب روز قيامت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 49 - 3

3 - تكذيب برپايى قيامت ، موجب عذاب دوزخ و هلاكت ابدى

ويل يومئذ للمكذّبين

از آن جا كه آيه شريفه، در ميان آيات مربوط به قيامت قرار دارد، استفاده مى شود كه مقصود از تكذيب در آن، تكذيب روز قيامت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 27 - 5

5 - انكار معاد و حسابرسى قيامت ،

عامل طغيان گرى و مايه گرفتارى به عذاب جهنم است .

للطّ_غين . .. إنّهم كانوا لايرجون حسابًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 28 - 6

6 - تكذيب آيات الهى ، مايه گرفتارى به عذاب جهنم و محروميت از لذّت برودت و آشاميدن آب در آخرت

إنّ جهنّم . .. لايذوقون ... و كذّبوا ب_اي_تنا كذّابًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 30 - 2

2 - عذاب جهنم و افزايش آن ، نتيجه انكار معاد و تكذيب آيات الهى و عقوبتى متناسب با آن گناهان است .

فذوقوا فلن نزيدكم

{فاء} در {فذوقوا} و {فلن نزيدكم} دلالت مى كند كه چشيدن عذاب فزاينده پيامدى مناسب براى گناهان بيان شده در آيات پيشين است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 39 - 2،3

2 - ناديده گرفتن مقام ربوبيت خداوند و زياده روى در هواپرستى ، فرجامى جز آتش دوزخ ندارد .

فأمّا من طغى . .. فإنّ الجحيم هى المأوى

از آن جا كه مراد از طغيان در {من طغى} _ به قرينه {من خاف مقام ربّه و نهى النفس عن الهوى} (در آيات بعد) _ بى اعتنايى به پروردگار و پيروى از هواى نفس است، تهديد به جحيم نيز، درباره كسانى است كه اين گونه باشند.

3 - ترجيح دنيا بر آخرت ، مايه گرفتارى به آتش دوزخ

و ءاثر الحيوة الدنيا . فإنّ الجحيم هى المأوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 14 - 6

6 - ورود هر انسان

به بهشت يا جهنم ، سزاى كردار او است .

و إذا الجحيم سعّرت . و إذا الجنّة أُزلفت . علمت نفس ما أحضرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انفطار - 82 - 15 - 4

4 - گرفتارى فاسقان به آتش جهنم ، كيفر فسق آنان است .

يصلونها يوم الدين

تصريح به {روز جزا} بودن قيامت، در بيان عذاب فاسقان، بيانگر آن است كه عذاب قيامت جزاى فسق آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 11 - 2

2 - تكذيب قيامت و كيفر و پاداش الهى ، مايه گرفتارى به عذاب جهنم است .

ويل يومئذ للمكذّبين . الذين يكذّبون بيوم الدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 17 - 4

4 - عذاب جهنم ، كيفر تكذيب كنندگان آن

ثمّ يقال ه_ذا الذى كنتم به تكذّبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 14 - 5

5 - اعطاى نامه عمل از پشت سر ، فرياد هلاكت خواهى در قيامت و گرفتارى به آتش جهنم ، برخاسته از استبعاد معاد است .

و أمّا من أُوتى . .. إنّه ظنّ أن لن يحور

اين آيه، مى تواند بيانگر علت براى مطالب قبل باشد كه از جمله آنها {اُوتى كتابه وراء ظهره} بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 15 - 11

11 - كسانى كه در قيامت نامه عمل را از پشت سر دريافت كرده و به دوزخ گرفتار مى شوند ، خود عامل پيدايش چنين

سرنوشتى اند .

أمّا من أُوتى كت_به . .. و يصلى سعيرًا ... بلى إنّ ربّه كان به بصيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 10 - 1

1 - شكنجه گران و سوزانندگان مردمِ با ايمان ، به عذاب جهنم گرفتار خواهند شد .

إنّ الذين فتنوا المؤمنين و المؤمن_ت ثمّ لم يتوبوا فلهم عذاب جهنّم

{فتن} (مصدر {فتنوا}) در اصل به معناى داخل كردن طلا در آتش است; ولى در مورد داخل كردن انسان در آتش نيز استعمال دارد (مفردات راغب). {فتنة} در قرآن، گاهى به معناى تعذيب (شكنجه دادن) آمده است. (بصائر فيروزآبادى)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 16 - 3

3 - برتر ديدن زندگانى دنيا از آخرت ، ديدگاهى ناروا و مايه شقاوت و روى گردانى از تذكّرات قرآن و گرفتارى به آتش دوزخ است .

و يتجنّبها الأشقى . الذى يصلى النار ... بل تؤثرون الحيوة الدنيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قارعه - 101 - 9 - 3

3 - گرفتارى به جهنم ، كيفر كردار هاى بى ارزش است .

و أمّا من خفّت موزينه . فأُمّه هاوية

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكاثر - 102 - 8 - 4،5

4 - پرسش و حسابرسى از نعمت ها ، زمينه ساز گرفتارى برترى جويان و تفاخر كنندگان به آتش دوزخ

لترونّ الجحيم . .. ثمّ لتسئلنّ يومئذ عن النعيم

نشان دادن جهنم به اهل تكاثر _ پيش از بازخواست نعمت ها _ بيانگر آن است كه اهل تكاثر، بايد پس از

طى مراحل بازخواست و حسابرسى، جهنم را جايگاه خويش بدانند.

5 - افتخار بر ديگران در امتيازات مادى ، كفران نعمت و زمينه ساز گرفتارى به دوزخ پس از حسابرسى است .

ألهيكم التكاثر . .. ثمّ لتسئلنّ يومئذ عن النعيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ماعون - 107 - 4 - 3

3 - نمازخواندن تكذيب كنندگان كيفر هاى الهى ، بى ثمر بوده و مايه استحقاق عذاب جهنم است .

أرءيت الذى يكذّب بالدّين . .. فويل للمصلّين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ماعون - 107 - 6 - 5

5 - خواندن نماز ، براى خودنمايى نزد مردم ، نكوهيده و مايه گرفتارى به عذاب جهنم است .

فويل للمصلّين . .. الذين هم يراءون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ماعون - 107 - 7 - 1

1 - كسانى كه از عاريه دادن لوازم منزل ، دريغ ورزيده ، احتياجات مردم را ناديده مى گيرند ، گرفتار نفرين خدايند و عذاب جهنم ، فرجام آنان است .

فويل . .. و يمنعون الماعون

{ماعون}، عنوان عامى براى اثاثيه منزل، از قبيل ديگ، تبر، و كاسه است (مصباح). اين كلمه به معناى كار خير و باران و آب و هر چيز نافع نيز مى آيد (قاموس). ريشه آن {مَعْن} (چيزى كه كم و آسان باشد) است و برخى اصل آن را {معونة} (ابزار كمك دهنده) دانسته اند. (صحاح اللغة)

موجبات جهنم منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 110 - 2

2 _ شك و ترديد ، پرتگاهى كه

منافقان بناى شخصيت خويش را بر آن پى افكنده و از آن جا به دوزخ سقوط مى كنند .

أسس بنينه على شفا جرف هار . .. لا يزال بنينهم الذى بنوا ريبة فى قلوبهم

موجبات نجات از جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 66 - 7

7 - اطاعت از خداوند و رسول او ، نجات بخش آدمى از آتش جهنم است .

يوم تقلّب وجوههم فى النار يقولون ي_ليتنا أطعنا اللّه و أطعنا الرسولا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 12 - 4

4 - پذيرش تذكرات قرآن و خشيت و هراس در برابر خداوند ، مايه رهايى از آتش دوزخ

سيذّكّر من يخشى . و يتجنّبها الأشقى . الذى يصلى النار الكبرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 19 - 2

2 - بذل مال بدون چشمداشت ، از عوامل دور ماندن از آتش جهنم است .

سيجنّبها . .. يؤتى ماله ... و ما لأحد عنده من نعمة تجزى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 20 - 2

2 - بذل مال در صورتى نشانه برترين تقوا و مايه تزكيه نفس و نجات از آتش است كه تنها به نيت دستيابى به لطف خداوند باشد .

الأتقى . الذى يؤتى ماله ... إلاّ ابتغاء وجه ربّه

موجوديّت جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 18 - 7

7 _ جهنّم ، بالفعل موجود است . *

اولئك اعتدنا لهم عذاباً اليماً

با

توجّه به ماضى آوردن كلمه {اعتدنا} (مهيا كرده ايم).

مؤمنان در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 71 - 7

7- { عن جابربن عبداللّه قال : . . . سمعت رسول اللّه ( ص ) يقول : لايبقى برّ و لافاجر إلاّ يدخلها فتكون على المؤمن برداً و سلاماً كما كانت على إبراهيم ( ع ) ;

از جابربن عبداللّه روايت شده كه گفت:. .. شنيدم كه رسول خدا(ص) مى فرمود: هيچ انسان نيكوكار يا زشت كارى نيست مگر اين كه داخل جهنم مى شود; پس آتش براى مؤمن سرد و سلامت مى گردد; همان گونه كه براى ابراهيم(ع) شد}.

ناگهانى بودن جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 40 - 1

1- كافران ، در روز رستاخيز به طور ناگهانى با آتش فراگير روبه رو خواهند شد .

لايكفّون عن وجوههم النار . .. بل تأتيهم بغتة

{بغت} به معناى امر ناگهانى و به دور از محاسبه و پيش بينى است.

نامهاى جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 10 - 5

5 _ جحيم ، از نام هاى دوزخ

اصحب الجحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 4 - 6

6- سعير ، از نام هاى دوزخ است .

إلى عذاب السعير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 51 - 6

6 - جحيم ، از نام هاى دوزخ

أولئك أصح_ب الجحيم

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه برخى

نوشته اند: {جحيم} يكى از نام هاى آتش است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 91 - 3

3 - جحيم ، از نام هاى دوزخ

و برّزت الجحيم للغاوين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 64 - 3

3 - { سعير } ، از نام هاى جهنم است .

و أعدّ لهم سعيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 6 - 11

11 - سعير ، از نام هاى دوزخ

أصح_ب السعير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 23 - 7

7 - جحيم ، از نام هاى دوزخ

صرط الجحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 55 - 5

5 - عذاب دوزخ از هر سوى منكران قيامت را فرا خواهد گرفت .

فرءاه فى سواء الجحيم

برداشت ياد شده از قرار داشتن كافران در وسط دوزخ _ و نه در حاشيه آن _ به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 64 - 3

3 - { جحيم } ، از نام هاى جهنم

الجحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 68 - 5

5 - { جحيم } از نام هاى جهنم

الجحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 7 - 24

24 - جحيم ، از نام هاى دوزخ

عذاب الجحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16

- شورى - 42 - 7 - 26

26 - { سعير } از نام هاى دوزخ

و فريق فى السعير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 18 - 8

8 - { جحيم } ، از نام هاى دوزخ

و وقيهم ربّهم عذاب الجحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 94 - 4

4 - { جحيم } از نام هاى دوزخ

و تصلية جحيم

برخى از مفسران، {جحيم} را عَلَم براى دوزخ دانسته اند. برداشت بالا مبتنى بر اين احتمال است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 19 - 13

13 - { جحيم } ، از نام هاى دوزخ

أُول_ئك أصح_ب الجحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 5 - 15

15 - { سعير } ، از نام هاى دوزخ

عذاب السعير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 10 - 8

8 - { سعير } ، از نام هاى دوزخ

ما كنّا فى أصح_ب السعير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 11 - 4

4 - { سعير } ، از نام هاى دوزخ

لأصح_ب السعير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 31 - 3

3 - { جحيم } ، از نام هاى دوزخ

ثمّ الجحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 15 - 3

3 - { لظى } ( آتش شعلهور

و خالص ) ، از نام هاى دوزخ

إنّها لظى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 26 - 3

3 - { سقر } ، از نام هاى دوزخ

سأُصليه سقر

{سقر}، اسم عَلَم براى جهنم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 27 - 4

4 - { سقر } ، از نام هاى دوزخ

و ما أدريك ما سقر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 42 - 4

4 - { سقر } ، از نام هاى دوزخ

سقر

{سقر}، اسم علم براى دوزخ است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 36 - 3

3 - { جحيم } ، از نام هاى جهنم

و برّزت الجحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 12 - 2

2 - { جحيم } ، از نام هاى جهنم است .

و إذا الجحيم سعّرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 16 - 3

3 - { جحيم } ، از نام هاى جهنّم است . *

ثمّ إنّهم لصالوا الجحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 12 - 2

2 - { سعير } ، از نام هاى جهنم است .

سعيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قارعه - 101 - 9 - 5

5 - { هاوية } از اسامى جهنم

فأُمّه هاوية

{هاوية} گرچه منصرف است و نمى تواند علم باشد، ولى

مى تواند وصفى باشد كه بر جهنم اطلاق شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكاثر - 102 - 6 - 4

4 - { جحيم } ، از نام هاى دوزخ

لترونّ الجحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - همزه - 104 - 4 - 6

6 - { حطمة } ، از نام هاى جهنم

الحطمة

نجات از جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 123 - 1

1 _ پندار باطل گروهى از اهل كتاب و برخى از مسلمانان در مورد نجات از جهنم و ورود به بهشت ، به صرف انتساب به اديان الهى

ليس بامانيكم و لا امانى أهل الكتب

مراد از اسم {ليس} با توجه به آيات گذشته، رهايى از جهنم و ورود به بهشت است يعنى ليس الجنة و المحيص عن النار . .. .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 146 - 1

1 _ منافقان در صورت توبه ، اصلاح گذشته ، تمسك به خدا و اطاعت خالصانه ، به آتش دوزخ گرفتار نخواهند شد .

إنّ المنفقين . .. الا الذين تابوا و أصلحوا و اعتصموا باللّه و أخلصوا دينهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 36 - 6

6 _ نجات از عذاب دردناك دوزخ ، فلاح و رستگارى است .

لعلكم تفلحون. إنّ الذين كفروا ... لهم عذاب اليم

بيان عذاب دردناك كافران در قيامت پس از راهنمايى مؤمنان به فلاح و رستگارى، حاكى از اين است كه رها شدن از عذاب،

رستگارى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 128 - 22

22 _ سزاواران خلود در جهنم ممكن است با مشيت خداوند از آن رهايى يابند.

خلدين فيها إلا ما شاء الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 107 - 7

7_ رهايى جهنميان از آتش دوزخ ، امرى ممكن و محتمل است و به مشيت خداوند بستگى دارد .

خ_لدين فيها . .. إلاّ ما شاء ربك

منظور از {ما} ى موصوله در {إلاّ ما شاء ربك} مى تواند زمان و مدت باشد. در اين صورت {مستثنى منه} مدت زمانى است كه به خلود و دوام توصيف شد. بر اين اساس حاصل معناى {خالدين فيها ...} چنين مى شود: دوزخيان در آتش براى هميشه ماندگارند، مگر آنكه خداوند هميشه بودن را ملغى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 29 - 14

14- آتش قيامت ، همانند سراپرده اى فراگير ، راه گريز را بر كافران خواهد بست .

نارًا أحاط بهم سرادقها

{سرادق} معرب {سراطاق} و به معناى خيمه و پرده سرا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 53 - 3،5،6

3- مجرمان ، در قيامت ، به دوزخى بودن خود و نداشتن راه گريزى از آن ، پى خواهند برد .

فظنّوا انّهم مواقعوها و لم يجدوا عنها مصرفًا

بيان ديدگاه مشركان در مورد ورود به جهنم با فعل {ظنّ}، حكايت از آن دارد كه آنان، در آن شرايط، خود را دوزخى مى بينند، ولى هنوز اميدهايى _ هر چند

واهى _ به نجات دارند. ولى به زودى درمى يابند كه گريزگاهى براى آنان نيست. {مصرفاً} اسم مكان به معناى مكانى است كه به آن روى آورند. جمله {لم يجدوا...} يعنى جايى را كه بتوانند با پناه بردن به آن، از آتش رها شوند، نمى يابند.

5- مشركان ، در قيامت ، در پى يافتن راهى براى نجات خويش از آتش دوزخ اند .

فدعوهم فلم يستجيبوا لهم . .. و لم يجدوا عنها مصرفًا

در آيه قبل، بيان شد كه مشركان، با خواندن معبودان پندارى شان، در صدد نجات خود برخواهند آمد و اين آيه، خبر از نافرجامى تلاش آنان داده است.

6- مشركان ، در قيامت ، راهى براى نجات خود از آتش نخواهند يافت .

فظنّوا أنّهم مواقعوها و لم يجدوا عنها مصرفًا

{مواقعة} در مورد جنگ به كار مى رود (مفردات راغب) و مفاد آيه، اين است كه مشركان، براى دور ساختن آتش از خود و چيره شدن بر آن، تلاش مى كنند ولى راه گريزى نخواهند يافت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 72 - 1،13

1- خداوند ، درپى ورود همگان به دوزخ ، تقواپيشگان را از آن نجات مى دهد .

و إن منكم إلاّ واردها . .. ثمّ ننجّى الذين اتقوا

13- { عن رسول اللّه ( ص ) قال : يردّ الناس النار ثمّ يصدرون بأعمالهم فأولهم كلمع البرق ، ثمّ كمرّ الريح ، ثمّ كحضر الفرس ، ثمّ كالراكب ، ثمّ كشد الرجل ، ثمّ كمشية ;

از رسول خدا(ص) روايت شده كه فرمود: مردم وارد آتش مى شوند، آن گاه به ميزان اعمالشان از آن خارج

مى گردند، پس اولين گروه به سرعت تابش برق و گروه بعدى به سرعت وزش باد و گروه بعد مانند دويدن اسب و گروه ديگر مانند سواره و گروهى مانند دويدن مرد و دسته اى مانند راه رفتن مرد [از آتش خارج مى شوند]}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 40 - 3

3- كافران دوزخى ، از دفع و برگردانيدن عذاب الهى ، كاملاً ناتوان اند .

فلايستطيعون ردّها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 22 - 7

7 - { عن أبى بصير عن أبى عبدالله ( ع ) . . . و ان أهل جهنّم إذا دخلوها هووا فيما مسيرة سبعين عاماً فإذا بلغوا أعلاها قمعوا بمقامع الحديد و اُعيدوا فى دركها ه_ذه حالهم و هو قول اللّه عزّوجلّ { كلما أرادوا أن يخرجوا منها . . . ;

ابى بصير از امام صادق(ع) روايت كرده است: . ..اهل جهنم وقتى كه داخل آن مى شوند، به اندازه سير هفتاد ساله در آن سقوط مى كنند _ پس زمانى كه به بالاى آن بيايند، با گزرهاى آتشين بر سر آنها كوبيده مى شود و به ته جهنم برگردانده مى شوند و اين حال و وضعيت آنها است و اين همان سخن خدا است كه فرمود: {كلّما أرادوا أن يخرجوا منها...}».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 77 - 2

2 - يأس كافران از نجات و رهايى ، پس از قرار گرفتن در تنگناى عذاب جهنم

عذاب شديد إذا هم فيه مبلسون

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 15 - 11

11 _ تلاش براى سوق دادن انسان ها به بهشت و نجات آنان از ابتلاى به آتش جهنم ، از هدف هاى پيامبران الهى

قل أذلك خير أم جنّة الخلد التى وعد المتّقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 50 - 9

9 - راه نجات از عذاب جهنم ، به روى تمامى كافران ستيزه جو بسته است .

و ما دع_ؤا الك_فرين إلاّ فى ضل_ل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 77 - 6

6 - مشركان و كافران حق ستيز ، چون از بازگشت به سوى خدا و گرفتار شدن به عذاب جهنم راه فرارى ندارند ، مهلت دادن خداوند به آنان نگران كننده نيست .

فإمّا نرينّك بعض الذى نعدهم أو نتوفّينّك فإلينا يرجعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 46 - 5

5 - راه نجات از عذاب جهنم ، بر روى ستمكاران و گمراه شدگان از سوى خدا ، مسدود است .

و من يضلل اللّه فما له من سبيل

برداشت ياد شده بر اين اساس است كه آيه شريفه، ناظر به وضعيت گمراه شدگان در قيامت باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 27 - 7

7 - سپاس گزارى متقين از خداوند ، به خاطر رهايى شان از عذاب باد هاى سوزان و كشنده دوزخ

فمنّ اللّه علينا و وقينا عذاب السموم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 -

نبأ - 78 - 22 - 3

3 - پرهيزكنندگان از طغيان ، گرچه بر جهنم و كمين كنندگان در آن عبور خواهند كرد ; ولى گرفتار آن نخواهند شد . *

إنّ جهنّم كانت مرصادًا . للطّ_غين م_ابًا

چنانچه {للطاغين} متعلق به {مآباً} باشد، {مرصاداً} مطلق خواهد بود; در اين صورت مفاد دو آيه اين است كه جهنم براى همگان {مرصاد} است; ولى {مآب} و بازگشتگاه همه نبوده و تنها طغيان گران گرفتار آن خواهند شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 23 - 4

4 - { قال رسول اللّه : لايخرج من النار من دخل ها حتّى يَمْكُثَ فيها أحقاباً و الحقب بضع و ستون سنة و السنة ثلاثمائه و ستون يوماً كل يوم كألف سنة ممّا تعدون فلايتكّلنّ أحد أن يخرج من النار ;

رسول خدا(ص) فرمود: كسى كه داخل آتش جهنم شود از آن خارج نمى گردد; مگر اين كه چند {حُقب} در آن توقف كند. مراد از {حُقب} شصت و اندى سال مى باشد. و سال 360 روز است. هر روزى مثل هزار سالى است كه شما آن را مى شماريد. بنابراين كسى دل خوش نكند كه [در نهايت] از آتش خارج خواهد شد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 17 - 2

2 - امداد هاى ويژه الهى ، مايه دور ماندن اهل تقوا از آتش دوزخ است .

و سيجنّبها

فعل {يُجنّب} گرچه مجهول است، ولى به قرينه {إلاّ ابتغاء وجه ربّه} در آيات بعد، اين موهبت را خداوند در اختيار آنان مى گذارد.

نعمت نجات از جهنم

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 18 - 6،7

6 - رهايى از عذاب دوزخ در پرتو ربوبيت خداوند ، خود نعمتى بزرگ براى تقواپيشگان

و وقيهم ربّهم عذاب الجحيم

7 - بهشتيان ، مسرور و شادمان از لطف پروردگار خويش ، به خاطر رهايى از دوزخ

ف_كهين بما ءاتيهم ربّهم و وقيهم ربّهم عذاب الجحيم

نقش آب داغ جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 26 - 2

2 - نوشاندن آب جوشان و خونابه زخم به دوزخيانِ طغيان گر ، كيفرى هم طراز با طغيان گرى آنان است .

إلاّ حميمًا و غسّاقًا . جزاء وفاقًا

چنانچه كلمه {جزاء} حال براى {حميماً و غسّاقاً} باشد، نكته بالا قابل استفاده است.

نقش آتش جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 53 - 2

2- مكان هلاكت بارى كه بين مشركان و معبودان پندارى آنها فاصله مى شود ، آتش دوزخ است .

و جعلنا بينهم موبقًا . و رءا المجرمون النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 16 - 5

5 - آتش ، وسيله اصلى عذاب و كيفر زيانكاران در قيامت

لهم من فوقهم ظلل من النار و من تحتهم ظلل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 13 - 4

4 - آتش ، وسيله عذاب در دوزخ

يوم يدعّون إلى نار جهنّم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 15 - 4،6

4 - آتش ، ابزار عذاب الهى در

دوزخ

مأويكم النار

6 - آتش دوزخ ، تنها ياور كافران و منافقان

هى موليكم

نقش جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 12 - 16

16- بهشت ، پايان رنج و تلاش مؤمنان و دوزخ فرجام لذّت جويى و فساد كافران

الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت جنّ_ت . .. و الذين كفروا... النارمثوًى لهم

در اين آيات، ميان زندگى، اهداف و فرجام مؤمنان و كافران، مقايسه صورت گرفته است. مؤمنان اهل جهاد و عمل صالح اند و در پى دشوارى هاى آن، از بهشت برخوردار خواهند شد. اما كافران اهل رفاه و لذت جويى اند و در پى آن گرفتار آتش خواهند بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 8 - 13

13 - { جهنم } ، نام محل عذاب در آخرت

حسبهم جهنّم يصلونها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 21 - 1

1 - جهنم ، جاى كمين مأموران عذاب است .

إنّ جهنّم كانت مرصادًا

{مرصاد}، به معناى مكان نگاهبانان و كمين گاه مراقبان است (لسان العرب). برخى از مفسران، آن را مبالغه در {راصد} مى دانند. در اين صورت مفاد آيه شريفه اين است كه جهنم خود در كمين مردم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 22 - 1

1 - جهنم ، فرجام طغيان گران فرو رفته در گناه است .

إنّ جهنّم كانت . .. للطّ_غين م_ابًا

{طغيان}; يعنى، بى اندازه در معصيت پيش رفتن (مفردات راغب). {مآب} اسم مكان و از {أوْب} به معناى رجوع گرفته شده

است و فرجام هر كس را از آن جهت مآب و مرجع گويند كه خود، از پيش آن را فراهم ساخته است.

نقش چركابه جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 26 - 2

2 - نوشاندن آب جوشان و خونابه زخم به دوزخيانِ طغيان گر ، كيفرى هم طراز با طغيان گرى آنان است .

إلاّ حميمًا و غسّاقًا . جزاء وفاقًا

چنانچه كلمه {جزاء} حال براى {حميماً و غسّاقاً} باشد، نكته بالا قابل استفاده است.

نقش نگهبانان جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 49 - 6

6 - براى عرض حاجت دوزخيان ، كسى جز نگهبانان دوزخ وجود ندارد .

و قال الذين فى النار لخزنة جهنّم ادعوا ربّكم يخفّف عنّا يومًا من العذاب

از اين كه دوزخيان حاجت خود را تنها براى نگهبانان جهنم مطرح مى كنند، مى توان برداشت ياد شده را به دست آورد.

نگهبانان جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 77 - 5

5 - جهنم ، داراى نگهبان و سرپرستى معين و مشخص

و نادوا ي_ملك ليقض علينا ربّك

خطاب {يا مالك} از سوى جهنميان، بيانگر اين است كه جهنم داراى نگهبان مشخصى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 47 - 2

2- جهنم ، داراى مأموران و محافظان

خذوه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 41 - 4

4 - پا ها و مو هاى جلوى سر مجرمان ، در چنگ مأموران قيامت ( براى افكندن

در دوزخ )

فيوخذ بالنوصى و الأقدام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 6 - 10

10 - دوزخ ، داراى نگهبانان و گماشتگانى از فرشتگان است .

عليها مل_ئكة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 30 - 2

2 - نگهبانان دوزخ ، متشكل از نوزده گروه

عليها تسعة عشر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 31 - 1

1 - نگهبانان دوزخ ، از فرشتگان اند .

عليها تسعة عشر . و ما جعلنا أصح_ب النار إلاّ مل_ئكة

نگهبانان جهنم در كتب آسمانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 31 - 8

8 - تعداد فرشتگان نگهبان دوزخ ، از حقايق بازگو شده در كتاب هاى آسمانى پيشين

ليستيقن الذين أُوتوا الكت_ب

مفسّران درباره چگونگى يقين پيدا كردن اهل كتاب از تعداد ذكر شده در قرآن براى نگهبانان دوزخ، گفته اند: چون اين عدد در كتاب هاى آسمانى اهل كتاب نيز ذكر شده است، آنان به حقانيت و درستى قرآن پى برده اند و بر ايمانشان افزوده شده است.

نگهبانان دائمى جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 31 - 2

2 - دوزخ ، داراى نگهبانانى دائمى

أصح_ب النار

{صاحب} مفرد ({أصحاب}) به معناى ملازم است.

نهرهاى جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 59 - 14

14- { عن أبى أمامة قال : . . . قلت : [ لرسول اللّه ( ص ) ] و ما

غىّ و أثام ؟ قال : نهران فى أسفل جهنم يسيل فيهما صديد أهل النار و هما اللّتان ذكر اللّه فى كتابه { فسوف يلقون غيّاً } و { من يفعل ذلك يلق أثاماً } . . . ;

از ابى امامه نقل شده كه گفت:. .. به رسول خدا(ص) عرض كردم: غىّ و اثام چيست؟ فرمود: دو نهر در پايين ترين مكان جهنم است كه چرك و خون بدن جهنميان در آنها جارى است و اين دو، همان است كه خداوند در قرآن فرموده است: {فسوف يلقون غيّاً} و {من يفعل ذلك يلق أثاماً}...}.

نياز به آب در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 5 - 2

2 - دوزخيان ، گرفتار تشنگى و نيازمند نوشيدنى خواهند شد .

تسقى من عين ءانية

ورود با صورت در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 48 - 1

1 - قيامت ، روز كشانده شدن مجرمان بر صورت هاشان در آتش دوزخ

يوم يسحبون فى النار على وجوههم

{سحب} (مصدر مجهول {يسحبون}) به معناى كشانده شدن است.

ورود به جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 121 - 3،5،6

3 _ ورود به جهنم ، زيانى آشكار است .

فقد خسر خسراناً مبيناً . .. أولئك ماويهم جهنم

جمله {أولئك . ..} مى تواند بيان خسارتى باشد كه در جمله {فقد خسر ...} به آن تصريح شده است.

5 _ هيچ راه نجات و گريزى از جهنم ، پس از ورود به آن نيست .

أولئك ماويهم جهنم و لايجدون عنها

محيصاً

جمله {لايجدون . ..} مى تواند بيان و توصيف اهل جهنم پس از ورود به آن باشد. كلمه {محيص}، اسم مكان و به معناى گريزگاه است.

6 _ ورود گمراهان و فريب خوردگانِ از شيطان به جهنم ، حتمى است .

و ما يعدهم الشيطن الا غروراً. أولئك ماويهم جهنم و لايجدون عنها محيصاً

بنابر اينكه جمله {لايجدون . ..} بيان و تأكيد حقيقتى باشد كه جمله {ماويهم جهنم} آن را افاده مى كند. يعنى آنان كه داراى صفات ذكر شده هستند، راهى جز ورود به جهنم ندارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 71 - 1،4،6

1- تمامى آدميان بدون استثنا ، در روز قيامت به دوزخ وارد خواهند شد .

و إن منكم إلاّ واردها

استنثا در سياق نفى، افاده حصر مى كند. از اين رو مفاد {إن منكم...} آن است كه هيچ كس از ورود به جهنم معاف نخواهد بود. آيه بعد _ كه نجات تقواپيشگان از جهنم و باقى ماندن ظالمان در آن را بيان كرده است _ قرينه بر اين است. ضمير در {منكم}، خطاب به همه انسان ها است; نه فقط طيف ظالمان.

4- ورود همه آدميان به جهنم ، مقتضاى ربوبيت خداوند است .

كان على ربّك حتمًا مقضيًّا

6- { عن أبى عبداللّه ( ع ) فى قوله : { و إن منكم إلاّ واردها } قال : أما تسمع الرجل يقول وردنا ماء بنى فلان فهو الورود و لم يدخله ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه در باره ( معناى ورود ) در سخن خدا {و إن منكم إلاّ واردها} فرمود: آيا نشنيده اى كه شخص مى

گويد: بر آب فلان طائفه وارد شديم؟ در اين جا ورود انجام شده; در حالى كه در آب داخل نشده است}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 72 - 13

13- { عن رسول اللّه ( ص ) قال : يردّ الناس النار ثمّ يصدرون بأعمالهم فأولهم كلمع البرق ، ثمّ كمرّ الريح ، ثمّ كحضر الفرس ، ثمّ كالراكب ، ثمّ كشد الرجل ، ثمّ كمشية ;

از رسول خدا(ص) روايت شده كه فرمود: مردم وارد آتش مى شوند، آن گاه به ميزان اعمالشان از آن خارج مى گردند، پس اولين گروه به سرعت تابش برق و گروه بعدى به سرعت وزش باد و گروه بعد مانند دويدن اسب و گروه ديگر مانند سواره و گروهى مانند دويدن مرد و دسته اى مانند راه رفتن مرد [از آتش خارج مى شوند]}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 94 - 5

5 - { عن أبى بصير قال : سمعت أباعبداللّه ( ع ) يقول : . . . { و تصلية جحيم } فى الأخرة ;

ابى بصير گويد: از امام صادق(ع) شنيدم كه مى فرمود: . ..{تصلية جحيم} در آخرت است}.

ورود ظالمان در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 45 - 1،11

1 - ستم پيشگان متجاوز به حقوق مردم ، عرضه شونده به دوزخ و نزديك شونده به آن بدون هيچ اختيار

و تري_هم يعرضون عليها خ_شعين من الذلّ ينظرون من طرف خفىّ

تعبير {يعرضون عليها} به صيغه مجهول، ناگزيرى و بى اختيارى

ظالمان در عرصه قيامت را مى رساند.

11 - عرضه گمراهان و ستمكاران بر دوزخ ، در برابر ديد اهل ايمان و قابل مشاهده براى آنان

و تري_هم يعرضون عليها . .. و قال الذين ءامنوا إنّ الخ_سرين

ورود كافران به جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 38 - 1

1 _ خداوند در روز قيامت كافران را فرمان مى دهد تا در آتش درآيند و به جمع دوزخيان بپيوندند.

قال ادخلوا فى أمم . .. فى النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 29 - 1،2،3

1- فرمان خداوند به كافران ، براى وارد شدن به جهنّم پس از مرگ آنان

الك_فرين . الذين تتوفّ_هم المل_ئكة ... فادخلوا أبوب جهنّم

{فا} در {فادخلوا} عاطفه است و مسبب را بر سبب (توفى) عطف داده است.

2- آگاهى خداوند از اعمال زشت كافران ، عامل فرمان او به آنها براى ورود به جهنّم

الك_فرين . .. إن الله عليم بما كنتم تعملون. فادخلوا أبوب جهنّم

{فا} در {فادخلوا} عاطفه است و مسبب را بر سبب (علم خدا) عطف كرده است. بنابراين معناى آيه چنين مى شود: حال كه خداوند چنين آگاهى از كردار شما دارد، پس وارد جهنم شويد.

3- كافران ، از در هاى مختلفى وارد جهنّم مى شوند .

الك_فرين . .. فادخلوا أبوب جهنّم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 64 - 1

1 - فرمان تحقيرآميز خداوند در قيامت به مجرمان و كافران براى رفتن به دوزخ

ه_ذه جهنّم . .. اصلوها اليوم

امر {اصلوها} براى تحقير و اهانت است.

ورود گمراهان

در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 45 - 11

11 - عرضه گمراهان و ستمكاران بر دوزخ ، در برابر ديد اهل ايمان و قابل مشاهده براى آنان

و تري_هم يعرضون عليها . .. و قال الذين ءامنوا إنّ الخ_سرين

ورود متجاوزان در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 45 - 1

1 - ستم پيشگان متجاوز به حقوق مردم ، عرضه شونده به دوزخ و نزديك شونده به آن بدون هيچ اختيار

و تري_هم يعرضون عليها خ_شعين من الذلّ ينظرون من طرف خفىّ

تعبير {يعرضون عليها} به صيغه مجهول، ناگزيرى و بى اختيارى ظالمان در عرصه قيامت را مى رساند.

ورود مجرمان به جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 64 - 1

1 - فرمان تحقيرآميز خداوند در قيامت به مجرمان و كافران براى رفتن به دوزخ

ه_ذه جهنّم . .. اصلوها اليوم

امر {اصلوها} براى تحقير و اهانت است.

ورود مشركان به جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 23 - 8

8 - فرمان رفتن مشركان به دوزخ پس از گرد آمدن آنان ، با سرعت و بدون درنگ صادر خواهد شد .

فاهدوهم إلى صرط الجحيم

برداشت ياد شده از {فاء} در {فاهدوهم. ..} _ كه براى تفريع اين جمله بر جمله {احشروا...} مى باشد _ به دست مى آيد.

ورود مكذبان قيامت به جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 30 - 1

1 - فرمان حركت به

تكذيب كنندگان روز جزا ، به سوى ستون هاى دود برخاسته از آتش دوزخ

انطلقوا إلى ظلّ

بنا به گفته مفسران، مقصود از {ظلّ}(سايه)، دود غليظ برخاسته از آتش دوزخ است كه به صورت سايه نمايان مى شود; مانند: {و ظلّ من يحموم; و سايه اى از دودى سخت سياه}. (واقعه، آيه 43)

وسط جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 55 - 2

2 - بهشتيان ، هم نشينان كافر دنيايى خود را ، در وسط دوزخ مشاهده خواهند كرد .

فرءاه فى سواء الجحيم

{سواء} به معناى وسط است.

وسعت آتش جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 12 - 2

2 - آتش آخرت ، بسى دامنه دارتر و سوزاننده تر از آتش دنيا است .

النار الكبرى

مراد از {النار الكبرى} ممكن است تمام آتش هاى آخرت باشد. در اين صورت سنجش آن با آتش دنيا، مورد نظر خواهد بود.

وسعت جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 30 - 3

3 - گنجايش و سيرى ناپذيرى دوزخ ، تهديدى براى كافران با همه انبوهى و كثرت آنان

يوم نقول لجهنّم هل امتلأت و تقول هل من مزيد

از اين كه خداوند، اشتهاى سيرى ناپذير دوزخ را تذكر داده است; استفاده مى شود كه نبايد كافران، كثرت وانبوهى خويش را مانعى در راه اجراى احكام و كيفرهاى الهى بدانند; بلكه جهنم بيش از آنچه آنان تصور كنند، گنجايش و پذيرش دارد.

وعده نجات از جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14

- 21 - 14

14- رهبران مستكبر در جواب استمداد پيروانشان براى رهايى از عذاب ، به آنان وعده مى دهند كه در صورت نجات يافتن خود ، آنان را هم نجات خواهند داد .

قالوا لو هدي_نا الله لهدين_كم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 101 - 1

1- خداوند ، به كسانى كه منزلت نيكو و خصلت پسنديده دارند ( مؤمنان راستين ) ، وعده دورى و نجات از آتش دوزخ داده است .

إنّ الذين سبقت لهم منّا الحسنى أولئك عنها مبعدون

{الحسنى} مؤنث {أحسن} و صفت براى موصوف محذوفى چون {المنزلة} و {الخصلة} است و به قرينه مقابله با آيه قبل _ كه در باره كافران و مشركان بود _ آيه شريفه در باره مؤمنان راستين است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 17 - 3

3 - وعده رهايى تقواپيشگان از آتش دوزخ ، حتمى و تخلّف ناپذير است .

سيجنّبها الأتقى

حرف {سين} براى تأكيد بر وعده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 18 - 5

5 - دورى از آتش دوزخ ، وعده خداوند به اهل زكات و انفاق

و سيجنّبها الأتقى . الذى يؤتى ماله يتزكّى

ويژگى عذابهاى جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 57 - 4

4 - عذاب دوزخ ، عذابى خوار كننده و ذلت آور است .

لهم عذاب مهين

برداشت فوق، بر اين اساس است كه {مهين} وصف توضيحى براى عذاب باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 -

دخان - 44 - 48 - 5

5- عذاب و مجازات دوزخ ، سخت ، سوزان و رنج آور

من عذاب الحميم

اضافه {عذاب} به {الحميم}، از قبيل اضافه بيانيه است.

ويژگيهاى آب داغ جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 29 - 18

18- آب هاى دوزخى ، چهره كافران را سوزانده و بريان مى سازد .

يغاثوا بماء كالمهل يشوى الوجوه

ويژگيهاى آتش جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 106 - 2

2_ جهنميان ، از شدت آتش همواره صدايشان به ناله و نعره بلند است .

لهم فيها زفير و شهيق

{زفير} و {شهيق} به صداهايى كه از اشخاص محزون و غمگين برمى خيزد گفته مى شود; با اين تفاوت كه شهيق ، بلندتر و طولانى تر است و لذا در برداشت {زفير} به ناله و {شهيق} به نعره تفسير و تعبير گرديد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 107 - 2

2_ جهنم و آتش آن ، هميشگى و پايدار است .

خ_لدين فيها مادامت السم_وت و الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 29 - 14

14- آتش قيامت ، همانند سراپرده اى فراگير ، راه گريز را بر كافران خواهد بست .

نارًا أحاط بهم سرادقها

{سرادق} معرب {سراطاق} و به معناى خيمه و پرده سرا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 9 - 14

14 - دوزخ ، داراى آتشى است در اوج حرارت و سوزانندگى .

عذاب الحريق

برداشت فوق، بر

اين اساس است كه {ال} در {الحريق} {ال} كماليه باشد. بنابراين {الحريق}; يعنى، در اوج سوزانندگى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 22 - 6

6 - آتش دوزخ ، عنصرى است بسيار گرم و سوزاننده .

ذوقوا عذاب الحريق

{حريق} به معناى سوزاننده است. به كارگيرى آتش در وزن {فعيل} _ كه براى مبالغه است _ بيانگر گرماى بسيار زياد آتش دوزخ و سوزانندگى شديد آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 11 - 3

3 _ آتش بر افروخته و پرالتهاب دوزخ ، كيفر تكذيب قيامت

و أعتدنا لمن كذّب بالساعة سعيرًا

{سعير}، به معناى آتش پرالتهاب و برافروخته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 12 - 3

3 _ آتش جهنم ، داراى نوعى ادراك و احساس

إذا رأتهم من مكان بعيد سمعوا لها تغيّظًا و زفيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 91 - 4

4 - دوزخ ، داراى آتشى برافروخته و ملتهب

و برّزت الجحيم

{جحيم} به آتش افروخته اى گفته مى شود كه سخت در التهاب است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 23 - 6

6 - دوزخ ، داراى آتشى پرحرارت

صرط الجحيم

{جحيم} (از ماده {جحمة}) به معناى شعله و حرارت آتش است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 55 - 6

6 - { جحيم } از نام هاى جهنم

الجحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15

- صافات - 37 - 64 - 4

4 - آتش دوزخ ، آتشى است پرحرارت و پرشعله .

الجحيم

{جحيم} (از ماده {جحم}) به معناى شدت شعله و حرارت آتش است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 68 - 6

6 - آتش دوزخ ، آتشى است پرحرارت و پرشعله .

الجحيم

{جحيم} (از ماده {جحم}) به معناى شدت شعله و حرارت آتش است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 28 - 3،4

3 - آتش دوزخ هميشگى است و دشمنان خدا در آن جاودانه اند .

ذلك جزاء أعداء اللّه النار لهم فيها دار الخلد

4 - آتش دوزخ ، دوزخيان را فراگرفته و از هر سو آنان را احاطه خواهد كرد .

لهم فيها دار الخلد

مطلب بالا از كلمه {فيها} كه ظرفيت را افاده كرده و نوعى احاطه را مى رساند و نيز از كلمه {دار} قابل برداشت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 18 - 9

9 - آتش دوزخ ، سخت برافروخته و ملتهب

عذاب الجحيم

{جحمه} (مبدأ اشتقاق {جحيم}) به شدت افروختگى و التهاب آتش اطلاق مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 42 - 3

3 - آتش دوزخ ، سخت گرم و سوزان

فى سموم

برخى از مفسران {سموم} را به معناى حرارت سوزان آتش معنا كرده اند. برداشت ياد شده بر پايه اين احتمال است; زيرا در اين صورت مراد، حرارت آتش دوزخ خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57

- 19 - 14

14 - آتش دوزخ ، به شدت برافروخته و ملتهب است .

أُول_ئك أصح_ب الجحيم

{جحمة} (مبدأ اشتقاق {جحيم}) به شدت التهاب و برافروختگى آتش گفته مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 16 - 1،2

1 - آتش دوزخ ، به شدت اندام دوزخيان را جدا كرده و پوست سر آنان را برمى كند .

نزّاعة للشوى

{نزّاعة} به چيزى مى گويند كه پى درپى جدا و قطع مى كند. {شوى} در معناى دست ها، پاها، اطراف و هر عضوى از بدن كه قطع آن موجب مرگ نشود، استعمال مى شود و ممكن است جمع {شواة} (پوست سر) باشد.

2 - اندام مجرمان ، در آتش دوزخ به شدّت جدا و پوست سر آنان بركنده مى شود .

نزّاعة للشوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 17 - 1

1 - آتش دوزخ ، مجرمان و حق گريزان را به سوى خود فرامى خواند .

تدعوا من أدبر و تولّى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 18 - 1

1 - آتش دوزخ ، مجرمان و ثروت اندوزان را به سوى خود فرامى خواند .

تدعوا من . .. و جمع فأوعى

{وعاء} (ماده {أوعى}) به معناى ظرف است و مقصود از {جمع فأوعى} اندوختن و ذخيره كردن مال و ثروت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 28 - 1،2

1 - آتش دوزخ ، آتشى است فراگير و اثرگذار بر تمامى وجود انسان .

لاتبقى و لاتذر

مقصود از {لاتبقى} (باقى

نمى گذارد) مى تواند تمام اجزاى بدن و ابعاد وجود انسان و يا فراگير بودن آن نسبت به همه دوزخيان باشد. برداشت ياد شده، مبتنى بر احتمال نخست است.

2 - آتش دوزخ ، فراگير همه دوزخيان است و هيچ كس راه گريزى از آن ندارد .

لاتبقى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 32 - 1،2

1 - شراره افكنى آتش دوزخ ، به بلندى كاخ ها

إنّها ترمى بشرر كالقصر

2 - آتش دوزخ ، داراى منظره اى بس هولناك

إنّها ترمى بشرر كالقصر

برداشت بالا، از تشبيه شراره هاى آتش به قصر، استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 33 - 2

2 - شراره هاى آتش دوزخ ، بسيار انبوه ، به هم پيوسته و پرجنبش است .

كأنّه جم_لت صفر

برداشت ياد شده، از تشبيه شراره هاى آتش به انبوه شتران، استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 12 - 2

2 - آتش آخرت ، بسى دامنه دارتر و سوزاننده تر از آتش دنيا است .

النار الكبرى

مراد از {النار الكبرى} ممكن است تمام آتش هاى آخرت باشد. در اين صورت سنجش آن با آتش دنيا، مورد نظر خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - همزه - 104 - 4 - 5

5 - آتش جهنم ، دوزخيان را در هم شكسته ، آنان را به شدّت خرد خواهد كرد .

الحطمة

{حَطْم} (ريشه {حطمة})، به معناى شكستن چيزى مانند هيزم است. اين كلمه _ با گذشت زمان _ در مورد

ريز ريز كردن كامل استعمال شده است (مفردات). وزن {فُعَلَة}، براى مبالغه به كار مى رود و دلالت دارد كه كار، به صورت عادت در آمده است. (مجمع البيان)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - همزه - 104 - 5 - 1،3

1 - ويژگى هاى آتش جهنم و شدّت آن ، فراتر از حد تصور و بيان است .

و ما أدريك ما الحطمة

3 - پيامبر ( ص ) ، در شناخت ويژگى هاى آتش جهنم ، نيازمند تعليم الهى است .

و ما أدريك ما الحطمة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - همزه - 104 - 6 - 4

4 - آتش جهنم ، آتشى بى نظير و شديدتر از هر آتش ديگرى است .

نار اللّه

توصيف خداوند به خالق و مالك آتش جهنم، بيانگر تفاوت آن، با ديگر آتش ها است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - همزه - 104 - 7 - 1،3،4،5،6

1 - آتش جهنم ، بر قلب ها احاطه يافته ، آن را خواهد سوزاند .

الّتى تطّلع على الأفئدة

برخى از اهل لغت، اطّلاع را به معناى بلوغ دانسته اند (لسان العرب). براين اساس، مفاد آيه اين است كه آتش، به قلب ها رسيده، آن را خواهد سوزاند. حرف {على} بر احاطه كامل آتش دلالت دارد.

3 - درجات آتش جهنم در قيامت ، براساس باور ها و نيت هاى انسان شكل مى يابد .

الّتى تطّلع على الأفئدة

{إطّلع على الشىء}; يعنى، آن را دانست (لسان العرب). مفاد آيه شريفه _ براساس اين معنا _ آگاهى آتش جهنم از محتواى قلب ها است. اين آگاهى،

ممكن است كنايه از تفاوت وضع دوزخيان با يكديگر باشد كه آتش جهنم با هر كس، متناسب با محتواى قلب او رفتار خواهد كرد.

4 - احاطه آتش دوزخ بر قلب عيب جويان ، كيفرى مناسب براى گناه افكار نارواى آنان درباره مردم

لمزة . .. الّتى تطّلع على الأفئدة

5 - باطن و روح انسان نيز در قيامت ، از آتش جهنم در عذاب خواهد بود .

الّتى تطّلع على الأفئدة

ممكن است در دنيا بدن كسى بسوزد; ولى روح او رنج نبيند و از شكنجه در راه عقيده شادمان باشد; اما اين آيه، آتش جهنم را براى جان انسان _ كه قلب كنايه از آن است _ نيز سوزاننده معرفى كرده است.

6 - سوختن انسان در آتش جهنم ، از درون او آغاز خواهد شد .

الّتى تطّلع على الأفئدة

ريشه {اطلاع} (طاء و لام و عين)، بر ظهور و بروز دلالت دارد (مقاييس اللغة). ظاهر شدن آتش جهنم بر قلب، حاكى از نقطه شروع آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - همزه - 104 - 8 - 3

3 - غيبت ، عيب جويى و انباشتن ثروت ، زمينه محبوس ماندن در آتشى مسلّط و فراگير در جهنم

إنّها عليهم مؤصدة

حرف {على} در {عليهم}، بر احاطه و سلطه دلالت دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - همزه - 104 - 9 - 2

2 - زبانه هاى آتش جهنم ، به شكل ستون هايى بلند ، دوزخيان را در خود جاى خواهد داد .

إنّها . .. فى عمد ممدّدة

تعبير {فى عمد}، ممكن است خبر دوم براى ضمير {إنّها} باشد. مفاد آيه در اين

صورت، ترسيم آتش جهنم به شكل شعله هايى زبانه كشيده و بلند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مسد - 111 - 3 - 2

2 - آتش دوزخ ، داراى شعله اى عظيم و زبانه اى هولناك است .

نارًا ذات لهب

{لهب}; يعنى، زبانه آتش و يا شعله ور شدن آن هر گاه از دود خالى باشد (قاموس). نكره بودن {لهب}، بر عظمت و هولناكى آن دلالت دارد.

ويژگيهاى جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 175 - 3،4

3 - آتش دوزخ طاقت فرسا و غير قابل تحمل است .

فما أصبر هم على النار

4 - پندار تحمل آتش دوزخ و بى باك بودن در برابر آن ، امرى شگفت و نامعقول است .

فما أصبر هم على النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 107 - 2

2_ جهنم و آتش آن ، هميشگى و پايدار است .

خ_لدين فيها مادامت السم_وت و الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 51 - 7

7 - دوزخ ، داراى آتشى برافروخته و شعلهور

أولئك أصح_ب الجحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 59 - 2

2 - دوزخ ، مكانى بس ناگوار و سخت

ه_ذا فوج مقتحم معكم

برداشت ياد شده با توجه به معناى {مقتحم} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 71 - 6،7

6 - دوزخ ، داراى درب هاى متعدد

فتحت أبوبها

7 - دوزخ ، داراى نگهبان و

دربانان متعدد است .

و قال لهم خزنتها

{خازن} (مفرد {خزنة}) در اصل به كسى گويند كه حافظ اشيايى باشد كه در مكانى قرار دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 76 - 3

3 - جهنم ، داراى عذاب هاى متفاوت و دركات گوناگون ( طبقات زيرين ) ، براى گروه هاى مختلف دوزخيان

ادخلوا أبوب جهنّم

جمع آمدن {ابواب} مى تواند به اعتبار طبقات متعدد دوزخ باشد; بدين معنا كه هر طبقه اى از آن داراى دربى باشد. گفتنى است كه در اصطلاح به طبقات دوزخ، {دركات} گفته مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 77 - 10

10 - مرگ و فنا ، در دوزخ راه ندارد .

ليقض علينا ربّك . .. إنّكم م_كثون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 47 - 2

2- جهنم ، داراى مأموران و محافظان

خذوه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 26 - 4

4_ جهنّم ، دربردارنده شكنجه هاى سخت براى مشركان

ألقيا فى جهنّم . .. فألقياه فى العذاب الشديد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 30 - 1،2،5

1 - جهنم ، در برگيرنده انبوه مجرمان و داراى اشتهايى سيرى ناپذير

يوم نقول لجهنّم هل امتلأت و تقول هل من مزيد

2 - جهنم ، تقاضامند دريافت مجرمان هر چه بيشتر

و تقول هل من مزيد

5 - جهنم ، داراى نوعى ادراك در عالم قيامت *

يوم نقول لجهنّم هل امتلأت و تقول هل من مزيد

برداشت بالا

بدان احتمال است كه گفتوگوى مطرح در آيه شريفه، گفتوگويى واقعى باشد و نه در مقام بيان نمادين حقيقت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 27 - 6

6 - وجود باد هاى داغ و سوزان در دوزخ

و وقينا عذاب السموم

{سموم} به باد داغ و سوزانى گفته مى شود كه همچون {سمّ} در اجزاى بدن تأثير مى گذارد. (مفردات راغب)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 44 - 2

2 - وجود چشمه هايى بسيار داغ و سوزان در دوزخ

يطوفون بينها و بين حميم ءان

{حميم} به آب داغ گفته مى شود و {آنى} چيزى است كه حرارت آن به نهايت رسيده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 22 - 2

2 - گريز از جهنم ، براى طغيان گران امكان پذير نيست .

إنّ جهنّم كانت مرصادًا . للطّ_غين

{للطاغين} ممكن است به {مآب} تعلق داشته باشد و نيز مى تواند متعلق به {مرصاداً} باشد. در صورت دوم مفاد آيه شريفه چنين مى شود: جهنم براى طغيان گران مثل كمين است كه رهايى از آن ممكن نيست. در اين صورت {مآباً} نيز متعلقى نظير {للطاغين} داشته كه به دليل وجود قرينه، ذكر آن ضرورت نداشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 36 - 2

2 - جهنّم ، مكانى بس داغ و سوزان و داراى آتشى برافروخته و متراكم

و برّزت الجحيم لمن يرى

{جحيم} به مكانى گفته مى شود كه حرارت شديدى دارد. اين كلمه بر آتش متراكم و

پرزبانه نيز اطلاق مى گردد. (قاموس)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 16 - 2

2 - جهنم ، داراى آتشى كه به شدت برافروخته و شعلهور است .

لصالوا الجحيم

به آتشى كه شعله هاى آن، سخت زبانه كشد و نيز به آتش عظيمى كه در گودال برافروخته گردد و به مكانى كه داراى حرارت شديد باشد، {جهيم} گفته مى شود. (قاموس)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 5 - 4

4 - وجود چشمه جوشان در جهنم

تصلى نارًا حامية . تسقى من عين ءانية

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 6 - 2،3

2 - تنها خوراك موجود براى برخى از دوزخيان ، گياه خاردار و بى ارزش و بدبوى جهنم است .

ليس لهم طعام إلاّ من ضريع

{ضريع} (از ريشه {مضارعة} به معناى {مشابهة}) خارى است كه شتر آن را، از خارهاى مشابه تشخيص نمى دهد و خوردن آن به او صدمه مى زند و سودى نمى رساند (مجمع البيان). برخى آن را خار ساقه و تنه درخت خرما و برخى ديگر، گياه بدبويى دانسته اند كه بر اثر موج دريا بيرون مى افتد. اين كلمه به معناى پوشش نازك روى استخوان نيز استعمال شده است. (قاموس)

3 - بى غذايى و تن در دادن دوزخيان به خوردن خار بى ارزش و صدمه زننده ، از شكنجه ها و عذاب هاى جهنّم است .

ليس لهم طعام إلاّ من ضريع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 23 -

5

5 - قابليت جهنم براى نقل و انتقال

و جاْىء يومئذ بجهنّم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - همزه - 104 - 9 - 1

1 - احاطه ستون هايى امتداد يافته و بسيار بر آتش جهنم ، راه فرار را بر جهنّميان مى بندد .

فى عمد ممدّدة

{عَمَد}، (جمع {عمود} (ستون) است. در صورتى كه {فى عمد} متعلق به {مؤصدة} باشد; مفاد آيه اين خواهد بود كه: آتش جهنم، در مجموعه اى از ستون هاى سر به فلك كشيده، قرار گرفته است و گريز از آن ستون ها، امكان پذير نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مسد - 111 - 5 - 4

4 - جهنم ، داراى عذاب جسمى و شكنجه روحى

سيصلى نارًا . .. و امرأته ... فى جيدها حبل من مسد

آتش، عذاب جسمى و تحقير با بستن ريسمان به گردن، عذاب روحى است.

ويژگيهاى خوردنيهاى جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 6 - 4

4 - { قال رسول اللّه ( ص ) : الضريع شئ يكون فى النار يشبه الشَّوْكَ أمرّ من الصَّبِر و أنتن من الجيفة و أشدّ حرّاً من النار ;

رسول خدا(ص) فرمود: ضريع چيزى است در آتش [جهنم] كه به بوته خاردار شباهت دارد و تلخ تر از صَبِر (عصاره گياهى تلخ) و متعفّن تر از مردار و داغ تر از آتش است}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 7 - 2

2 - گياه خوراكى دوزخيان ، فاقد انرژى است و از لاغرى آنان نمى كاهد

.

لايسمن

{سِمَن}، نقطه مقابل لاغرى است. (مفردات راغب)

ويژگيهاى دود آتش جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 30 - 2

2 - دود برخاسته از آتش دوزخ ، داراى سه شعبه و قرار گرفته در سه جهت

ظلّ ذى ثل_ث شعب

ويژگيهاى سايه هاى جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 44 - 1

1 - سايه در دوزخ ، نه خنك است و نه گوارا

و ظل من يحموم. لابارد و لاكريم

{لابارد. ..} صفت براى {ظلّ} است.

ويژگيهاى شكنجه هاى جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 15 - 23

23- فانى نشدن كالبد دوزخيان و نمردن آنان ، با وجود شكنجه ها و قطعه قطعه شدن

خ_لد فى النار . .. فقطّع أمعاءهم

ويژگيهاى عذاب جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 68 - 13

13 _ خلود در آتش جهنم ، موجب عادت كردن دوزخيان يا كاسته شدن از رنج و عذاب نيست . *

نار جهنم خلدين فيها هى حسبهم . .. و لهم عذاب مقيم

تكرار {و لهم عذاب مقيم} پس از {نار جهنم} ممكن است در جهت دفع اين توهّم باشد كه دوزخيان در اثر خلود، بدان انس مى گيرند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 65 - 2

2 _ عذاب جهنم ، پيوسته و گريزناپذير است .

إنّ عذابها كان غرامًا

{غرام} به معناى عذاب، شرّ دائم و بلاى گريزناپذير است (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 38 - 3

3 - عذاب دوزخ ، عذابى است دردناك .

إنّكم لذائقوا العذاب الأليم

مقصود از {عذاب} در آيه شريفه، عذاب دوزخ است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 40 - 4

4 - پيامبر ( ص ) كافران و مشركان معاند را به عذاب فراگير و دائمى دوزخ تهديد كرد .

و يحلّ عليه عذاب مقيم

{على} براى استيلا و تمكن است و مى رساند كه عذاب الهى دشمنان رسول خدا، فراگير و گسترده است.

ويژگيهاى ورود همسر ابو لهب به جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مسد - 111 - 4 - 8

8 - همسر ابولهب ، در حالى كه خود هيمه آتش جهنم را بر دوش مى كشد ، به دوزخ خواهد افتاد .

حمّالة الحطب

چنانچه {حمّالة الحطب} حال و هم زمان با {سيصلى} باشد; ناظر به حالت ام جميل هنگام ورود به دوزخ خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مسد - 111 - 5 - 1

1 - در افتادن همسر ابولهب به آتش جهنم ، در حالتى خواهد بود كه ريسمانى از الياف به هم بافته در گردن دارد .

فى جيدها حبل من مسد

{جيد} به معناى گردن يا محل گردنبند (قاموس) و {مسد} به معناى ليف ملايمى است كه از درخت خرما گرفته مى شود (العين). اين آيه از آن جا كه حال براى {امرأته} و هم زمان با عامل خود (سيصلى) است، حالت ورود ام جميل به جهنم را _ كه به گردن او زنجيرى از رشته هاى

به هم بافته، بسته شده است _ ترسيم مى كند.

ويژگيهاى وسط جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 48 - 3

3- قسمت هاى درونى تر و مركزى دوزخ ، مكان جوشش و جريان آب هاى داغ

فاعتلوه إلى سواء الجحيم . ثمّ صبّوا فوق رأسه من عذاب الحميم

از ارتباط با آيه قبل _ كه پس از كشانده شدن دوزخيان به قسمت هاى داخلى تر، فرمان ريختن آب هاى جوشان مطرح شده است _ استفاده مى شود كه رسيدن آنان به وسط جهنم ريختن آب جوشان را ميسر مى سازد.

ويل جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 79 - 17

17 - از رسول خدا ( ص ) درباره { فويل لهم مما كتبت أيديهم } روايت شده كه فرموده اند : { الويل جبل فى النار و هو الذى انزل فى اليهود لانهم حرفوا التوراة زادوا فى ها ما احبوا و محوا من ها ما يكرهون و محوا إسم محمد ( ص ) من التوراة ;

{ويل كوهى است در جهنم كه ]در آيات قرآن[ در مورد يهود نازل گشته است; زيرا آنان تورات را با افزودن آنچه دوست داشتند و از بين بردن آنچه ناخوشايند داشتند، تحريف كردند و نام حضرت محمد(ص) را از تورات محو نمودند}.

هاويه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 71 - 24

24 - { عن أميرالمؤمنين ( ع ) إنّ جهنم لها سبعة أبواب ، أطباق بعضها فوق بعض . . . و وضع النيران بعضها

فوق بعض فأسفلها جهنّم ، و فوقها لظى و فوقها الحطمة فوقها سقر ، و فوقها الجحيم و فوقها السعير و فوقها الهاوية ;

از اميرالمؤمنين(ع) روايت شده است: جهنم هفت در ورودى دارد كه آنها به صورت طبقاتى بر يكديگر قرار گرفته اند. .. و آتش ها بعضى بر بالاى بعضى ديگر قرار دارد كه طبقه زيرين آن جهنم است و طبقات بالاتر آن [به ترتيب] لظى، حطمه، سقر، جحيم، سعير و هاويه مى باشد}.

همسر ابو لهب در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مسد - 111 - 4 - 4،9

4 - سوختن در آتش ابدى دوزخ ، فرجام همسر ابولهب

و امرأته

9 - گناهان همسر ابولهب ، در قيامت بارى سنگين بر دوش او و برافروزاننده آتش جهنم خواهد بود .

حمّالة الحطب

مراد از {حطب}، مى تواند گناهان باشد كه مانند هيزم آتش را شعلهور مى سازد.

همسر لوط(ع) در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 10 - 10

10 - همسران نوح و لوط ، همانند كافران از دوزخيان اند .

و قيل ادخلا النار مع الدخلين

همسر نوح(ع) در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 10 - 10

10 - همسران نوح و لوط ، همانند كافران از دوزخيان اند .

و قيل ادخلا النار مع الدخلين

همنشينان جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 7 - 3

3 - { عن نعمان بن بشير سمعت رسول اللّه ( ص ) يقول : { و إذا النفوس

زوّجت } قال : هما الرجلان يعملان العمل ، يدخلان الجنّة و النار ;

از نعمان بن بشير روايت شده كه گفت: از رسول خدا(ص) شنيدم كه اين آيه را قرائت مى فرمود: {و إذا النفوس زوّجت} و فرمود: آنان دو مردى هستند كه هر دو يك عمل را انجام مى دهند و همراه هم داخل بهشت يا جهنم مى شوند}.

هواپرستان در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 29 - 22

22- رفاه مندانِ هواپرست ، در قيامت ، گرفتار آتشى فراگير و آشاميدنى هايى ناگوارند .

و لاتطع من أغفلنا قلبه . .. بئس الشراب و ساءت مرتفقًا

نكته ياد شده از ارتباط دو آيه استفاده شده است.

هولناكى آتش جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مسد - 111 - 3 - 2

2 - آتش دوزخ ، داراى شعله اى عظيم و زبانه اى هولناك است .

نارًا ذات لهب

{لهب}; يعنى، زبانه آتش و يا شعله ور شدن آن هر گاه از دود خالى باشد (قاموس). نكره بودن {لهب}، بر عظمت و هولناكى آن دلالت دارد.

هولناكى جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 47 - 2،3

2 _ جهنم ، داراى منظره اى بس هول انگيز

و إذا صرفت ابصرهم تلقاء اصحب النار قالوا ربنا

3 _ راهيان بهشت در صحنه قيامت منظره شوم و هول انگيز دوزخيان را مشاهده خواهند كرد .

و إذا صرفت ابصرهم تلقاء اصحب النار قالوا ربنا

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه ضمير {ابصرهم} و {قالوا} به {اصحب الجنة} در آيه قبل برگردانده

شود.

هيزم جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 15 - 1

1 - ظالمان و منحرفان از حق ، هيزم جهنم اند .

و أمّا الق_سطون فكانوا لجهنّم حطبًا

يقين به جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكاثر - 102 - 8 - 7

7 - حسابرسى از نعمت ها ، مرحله اى پس از مشاهده دوزخ و يقين به آن است .

ثمّ لترونّها . .. ثمّ لتسئلنّ

يقين به رؤيت جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكاثر - 102 - 7 - 2

2 - سوگند مكرّر خداوند ، بر حتمى بودن مشاهده جهنم در قيامت و پيدايش يقين براى ناظران آن

ثمّ لترونّها عين اليقين

يهود در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 86 - 3

3 _ دوزخ جايگاه مشركان و يهوديان مستكبر و حق ناپذير

و الذين كفروا و كذبوا بايتنا أولئك اصحب الجحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 17 - 13

13_ كافران به قرآن از هرگروه و طايفه ( مشركان ، يهوديان ، نصارا و . . . ) به آتش دوزخ گرفتار خواهند شد .

و من يكفر به من الأحزاب فالنار موعده

{ال} در {الأحزاب} مى تواند عهديه باشد كه در اين صورت اشاره به مشركان ، يهود و نصاراست و مى تواند {ال} در آن براى استغراق باشد كه در اين صورت ، مصداقهاى بارز و موردنظر آن ، گروههاى نامبرده اند.

جهنميان از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

جهنميان

{جهنميان}

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 24 - 8،10

8 - آتش دوزخ ، مهيّا شده براى كفرپيشگان

أعدّت للكفرين

اعداد (مصدر اعدت) به معناى حاضر كردن و مهيّا ساختن است.

10 - منكران قرآن و سنگ هاى دوزخ ، هيزم و آتشگيره هاى آتش جهنمند .

فاتقوا النار وقودها الناس و الحجارة

{وقود} به هيزم و نيز به چيزى كه با آن آتش روشن مى كنند، گفته مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 39 - 2

2 - كفر پيشگان و تكذيب كنندگان آيات الهى ، براى هميشه در دوزخ خواهند بود .

أولئك أصحب النار هم فيها خلدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 119 - 9

9 - دوزخ ، فرجام كافران به رسالت پيامبر و سرپيچى كنندگان از احكام اسلام

إنا أرسلنك بالحق . .. و لاتسئل عن أصحب الجحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 126 - 18

18 - آنان كه به خدا و روز قيامت كافر شوند ، راهى جز ورود به آتش دوزخ نخواهند داشت .

و من كفر . .. ثم أضطره إلى عذاب النار

اضطرار; يعنى، مجبور ساختن كسى به انجام كارى. پس {ثم اضطره ...} چنين معنا مى شود: آن گاه كه كافران حيات دنيا را سپرى كردند، آنان را براى ورود به آتش دوزخ مجبور مى كنم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 167 - 13،16

13 - مشركان ( سران آنان و پيروانشان ) در قيامت به آتش

دوزخ گرفتار شده و در آن ماندگار خواهند بود .

و ما هم بخرجين من النار

16 - منصور حازم مى گويد : از امام صادق ( ع ) از آيه { و ما هم بخرجين من النار } سؤال كردم ، فرمود : { اعداء على ( ع ) هم المخلدون فى النار أبدالأبدين و دهر الداهرين ;

دشمنان على(ع) هستند كه تا پايان روزگار و تا ابديت در جهنم جاودانه هستند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 174 - 15

15 - گنهكاران در قيامت ، علاوه بر آتش دوزخ به عذاب هاى روحى نيز گرفتار خواهند شد .

و لايكلمهم اللّه يوم القيمة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 175 - 2،6،9

2 - دين فروشان و كتمان كنندگان حقايق كتاب هاى آسمانى ، از مغفرت الهى محروم و به آتش دوزخ گرفتار خواهند شد .

أولئك الذين اشتروا . .. العذاب بالمغفرة

6 - عالمان بى تعهد و وظيفه نشناس ، از مغفرت الهى محروم و به آتش دوزخ گرفتار خواهند شد .

أولئك الذين اشتروا . .. العذاب بالمغفرة فما أصبر هم على النار

9 - ضلالت پيشگان و گنهكاران به عذاب طاقت فرساى قيامت گرفتار خواهند شد .

أولئك الذين اشتروا الضللة بالهدى . .. فما أصبر هم على النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 176 - 6

6 - حق ستيزى موجب گمراهى ، محروميت از لطف و مغفرت خدا و گرفتار شدن به آتش دوزخ مى باشد .

لايكلمهم اللّه يوم القيمة . .. ذلك

بأن اللّه نزل الكتب بالحق

برداشت فوق بر اين اساس است كه {ذلك} اشاره به عقوبتهاى مطرح شده در آيات قبل باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 116 - 10

10 _ كافران ، مُلازمان آتش دوزخ و جاودان در آن

انّ الّذين كفروا . .. و اولئك اصحاب النار هم فيها خالدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 121 - 2،6

2 _ دوزخ ، فرجام پذيرندگان ولايت شيطان

و من يتخذ الشيطن ولياً . .. أولئك ماويهم جهنم و لايجدون عنها محيصاً

6 _ ورود گمراهان و فريب خوردگانِ از شيطان به جهنم ، حتمى است .

و ما يعدهم الشيطن الا غروراً. أولئك ماويهم جهنم و لايجدون عنها محيصاً

بنابر اينكه جمله {لايجدون . ..} بيان و تأكيد حقيقتى باشد كه جمله {ماويهم جهنم} آن را افاده مى كند. يعنى آنان كه داراى صفات ذكر شده هستند، راهى جز ورود به جهنم ندارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 10 - 1

1 _ كافران و تكذيب كنندگان آيات الهى ، اصحاب دوزخ هستند .

و الذين كفروا و كذبوا . .. أولئك اصحب الجحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 32 - 31

31 _ جايگاه قاتل يك انسان در جهنم ، همان جايگاه قاتل همه انسانهاست ، اگر چه عذابشان متفاوت است .

من قتل نفساً بغير نفس او فساد فى الارض فكانما قتل الناس جميعاً

امام باقر(ع) در پاسخ سؤال از معناى آيه فوق فرمود: يوضع فى موضع

من جهنم . .. لو قتل الناس جميعا انما كان يدخل ذلك المكان قلت: فانه قتل آخر؟ قال: يضاعف عليه.

_______________________________

كافى، ج 7، ص 271، ح 1; نورالثقلين، ج 1، ص 619، ح 150.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 128 - 20

20 _ جايگاه ابدى جنيان اغواگر (شيطانها) و انسانهاى پيرو ايشان آتش دوزخ است.

قال النار مثويكم خلدين فيها

{مثوى} اسم مكان و به معنى جايگاه و محل استقرار است. (راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 18 - 2،3،5

2 _ دوزخ، جايگاه حتمى ابليس و پيروان او

لمن تبعك منهم لأملأن جهنم منكم أجمعين

3 _ تكبّر، تمرد و اغواگرى ابليس، موجب گرفتارى او به آتش دوزخ

ما منعك ألا تسجد . .. لأملأن جهنم منكم أجمعين

5 _ جهنم مملو از ابليس و همه پيروانى كه در زمره ابليسيان درآمده باشند.

لمن تبعك منهم لأملأن جهنم منكم أجمعين

خطاب در {منكم} مى تواند بيانگر اين نكته باشد كه آدمى به مجرد پيروى از ابليس جايگاهى همانند او در جهنم نخواهد داشت، بلكه آن گونه پيروى چنين اقتضايى را دارد كه آدمى را همسنخ ابليس سازد ; به گونه اى كه بتوان ابليس و پيروى كننده وى را با يك ضمير مورد خطاب قرار داد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 36 - 1،3

1 _ گرفتارى به آتش دوزخ فرجام منكران رسالت انبيا و تكذيب كنندگان آيات الهى (احكام و معارف نازل شده بر پيامبران)

و الذين كذبوا . .. هم فيها خلدون

3 _ آتش دوزخ ابدى است

و تكذيب كنندگان آيات الهى در آن جاودان هستند.

أولئك أصحب النار هم فيها خلدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 38 - 1،2،9،15

1 _ خداوند در روز قيامت كافران را فرمان مى دهد تا در آتش درآيند و به جمع دوزخيان بپيوندند.

قال ادخلوا فى أمم . .. فى النار

2 _ آتش دوزخ جايگاه اجتماع و به هم پيوستن جنيان و آدميان كافر و مشرك است.

قال ادخلوا فى أمم قد خلت من قبلكم من الجن و الإنس فى النار

9 _ ورود رهبران اغواگر در دوزخ، قبل از پيروانشان

كلما دخلت أمة . .. قالت أخريهم لأوليهم ربنا هؤلاء أضلونا

مراد از {أمت أخرى} به دليل سخن آنان (ربنا هؤلاء أضلونا) گروه پيرو هستند. در نتيجه مراد از {اولى} سران شرك و كفر خواهد بود. و تعبير از آن دو طايفه به {اولى} و {أخرى} مى تواند به لحاظ تقديم و تأخير آنان در ورود به جهنم باشد.

15 _ كافران و مشركان پيرو، همانند رهبرانشان، داراى عذابى مضاعف از آتش دوزخ

قال لكل ضعف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 41 - 2،4

2 _ تكذيب كنندگان و اعراض كنندگان از آيات الهى در بسترى از آتش جهنم و توده هايى آتشين بر فراز خويش، گرفتار خواهند شد.

لهم من جهنم مهاد و من فوقهم غواش

4 _ گرفتار شدن ستمكاران به آتش دوزخ، سنت خداوند در كيفر آنان

و كذلك نجزى الظلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 47 - 9

9 _ گرفتار شدن به آتش دوزخ ، سرنوشت

اقوام و ملت هاى ستمگر است .

إذا صرفت ابصرهم تلقاء اصحب النار قالوا ربنا لاتجعلنا مع القوم الظلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 179 - 1،9،10،11

1 _ جهنم ، فرجام بسيارى از انسان ها و جنيان

و لقد ذرأنا لجهنم كثيراً من الجن و الإنس

9 _ گرفتار شدن به دوزخ نمود زيانكارى تكذيب كنندگان آيات الهى است .

فأولئك هم الخسرون. و لقد ذرأنا لجهنم كثيراً من الجن و الإنس

آيه مورد بحث مى تواند توضيح زيانى باشد كه در ذيل آيه قبل براى گمراهان بيان شده است.

10 _ عالمان دينى دنيادوست و هواپرست و تكذيب كنندگان آيات الهى ، اهل دوزخند .

لكنه أخلد إلى الأرض و اتبع هوه . .. و لقد ذرأنا لجهنم كثيراً

برداشت فوق مقتضاى ارتباط آيه مورد بحث با آيات پيشين است.

11 _ جهنم فرجام انسان ها و جنيانى است كه خود را از درك معارف و حقايق دين محروم ساخته اند .

و لقد ذرأنا لجهنم . .. لهم قلوب لايفقهون بها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 16 - 4،5

4 _ جهنم ، جايگاه فراريان از جبهه نبرد

و من يولهم . .. مأويه جهنم

5 _ جهنم ، جايگاه مغضوبين درگاه خداوند

فقد باء بغضب من اللّه و مأويه جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 36 - 10

10 _ آن گروه از كافران قريش كه پس از شكست همچنان به كفرورزى خويش ادامه دادند ، از دوزخيان هستند .

و الذين كفروا إلى جهنم يحشرون

تكرار {الذين كفروا} پس از {ثم

يغلبون} اشاره به اين دارد كه گروهى از كفار قريش پس از شكست و غلبه مسلمانان به كفر باقى خواهند ماند، آنان سزايشان جهنم است و گروهى اسلام را خواهند پذيرفت و اهل نجات خواهند بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 34 - 14

14 _ زراندوزان ، اهل جهنمند .

فبشرهم بعذاب أليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 49 - 9،13

9 _ احاطه همه جانبه آتش دوزخ بر كافران

و إن جهنم لمحيطة بالكفرين

13 _ منافقان ، اهل دوزخند .

ألا فى الفتنة سقطوا و إن جهنم لمحيطة بالكفرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 63 - 5

5 _ منافقان ، مخلد در آتش دوزخند .

من يحادد اللّه و رسوله فان له نار جهنم خلداً فيها

با توجه به اينكه آيات قبل و آيه بعد بيانگر خصلتهاى منافقان است، برداشت فوق استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 68 - 1

1 _ خلود در آتش دوزخ ، وعده خداوند به زنان و مردان منافق و عموم كفرپيشگان

وعد اللّه المنفقين و المنفقت و الكفار نار جهنم خلدين فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 73 - 5

5 _ جهنم ، جايگاه كافران و منافقان و فرجامى سخت و دردناك براى آنان

و مأويهم جهنم و بئس المصير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 95 - 12،14

12 _ دوزخ ،

جايگاه و فرجام نهايى منافقان متخلف از جهاد

مأويهم جهنم

14 _ دوزخ ، جايگاه و فرجام نهايى آنان كه مظهر پليدى اند .

إنهم رجس و مأويهم جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 109 - 10،13،15

10 _ سقوط در آتش دوزخ ، فرجام منافقان كفرپيشه

و الذين اتخذوا مسجداً ضراراً . .. فانهار به فى نار جهنم

13 _ منافقان ، زيان زننده به جامعه اسلامى ، مروج كفر ، تفرقه افكن ميان مؤمنان ، ظالم و دوزخى اند .

اتخذوا مسجداً ضراراً و كفراً و تفريقاً . .. و إرصاداً ... فانهار به فى نار جهنم

15 _ بناكنندگان مسجد ضرار ، از ظالمان و سقوط كنندگان در آتش دوزخند .

و الذين اتخذوا مسجداً ضراراً . .. فانهار به فى نار جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 113 - 5

5 _ دوزخى بودن مشركان ، امرى قطعى و غير قابل تغيير

للمشركين . .. من بعد ما تبين لهم أنهم أصحب الجحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 8 - 1

1 _ دوزخ ، جايگاه ابدى مشركان و منكران رستاخيز

إن الذين لايرجون لقاءنا . .. و الذين هم عن ءايتنا غفلون. أولئك مأويهم النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 27 - 9

9 _ زشت كرداران ، اهل دوزخ هستند و در آن جاودانه خواهند ماند .

و الذين كسبوا السيئات . .. أولئك أصحب النار هم فيها خلدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8

- هود - 11 - 16 - 1

1_ كافران دنياطلب و دلبسته به جلوه هاى آن ، در آخرت بهره اى جز آتش دوزخ نخواهند داشت .

من كان يريد الحي_وة الدنيا و زينتها . .. أُول_ئك الذين ليس لهم فى الأخرة إلاّ ال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 17 - 13

13_ كافران به قرآن از هرگروه و طايفه ( مشركان ، يهوديان ، نصارا و . . . ) به آتش دوزخ گرفتار خواهند شد .

و من يكفر به من الأحزاب فالنار موعده

{ال} در {الأحزاب} مى تواند عهديه باشد كه در اين صورت اشاره به مشركان ، يهود و نصاراست و مى تواند {ال} در آن براى استغراق باشد كه در اين صورت ، مصداقهاى بارز و موردنظر آن ، گروههاى نامبرده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 98 - 1،2،3

1_ فرعون در روز قيامت ، پيشاپيش پيروانش به سوى دوزخ روانه خواهد شد .

يقدم قومه يوم القي_مة فأوردهم النار

قدوم (مصدر يقدم) به معناى سبقت گرفتن و در پيشاپيش حركت كردن است.

2_ فرعون ، در روز قيامت پيروانش را به آتش دوزخ خواهد برد .

فأوردهم النار

ماضى آوردن فعل {أورد} _ با اينكه گزارشى از آينده است _ اشاره به حتمى بودن ورود آنان به آتش جهنم دارد.

3_ حركت فرعونيان به سوى دوزخ به رهبرى و پيشاهنگى فرعون ، نمود برنامه هاى ناصواب او در دنياست .

و ما أمر فرعون برشيد. يقدم قومه يوم القي_مة فأوردهم النار

جمله {يقدم قومه . ..} بيانگر فرجام پيروى از فرعون است و

به منزله تفسيرى براى {و ما أمر فرعون برشيد} مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 106 - 1

1_ تيره بختان صحنه قيامت ( مشركان و كافران به رسالت انبيا ) روانه آتش دوزخ خواهند شد .

فأما الذين شقوا ففى النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 107 - 1

1_ آتش دوزخ ، جايگاه ابدى تيره بختان صحنه قيامت است .

خ_لدين فيها مادامت السم_وت و الأرض

عبارت {مادامت السماوات و الأرض} (تا آن زمان كه آسمانها و زمين وجود دارد) كنايه از دوام و هميشگى است و تأكيد براى خلودى مى باشد كه از {خالدين} استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 113 - 3

3_ ستم پيشگان ، به آتش دوزخ درخواهند افتاد .

فتمسكم النار

جمله {فتمسكم النار} بيان مى كند كه اتكاى بر ستمگران، درپى دارنده آتش است. اين معنا مى رساند كه خود ستمگران نيز به آتش درخواهند افتاد. تعبير {فتمسكم} مى تواند اشاره به اين نكته باشد كه: ستمگران آتش هستند و با اعتماد و تكيه به آنان، آتش با شما تماس پيدا خواهد كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 119 - 6،7،8

6_ انسانهايى كه به خدا و پيامبرانش كافر شوند و نيز جنيان كفرپيشه ، به آتش دوزخ درخواهند افتاد .

لأملأنّ جهنم من الجنة والناس أجمعين

چون بحث در آيات گذشته درباره فساد و صلاح امتها بود و مصداق بارز و مورد نظر براى صلاح و فساد _

به قرينه آيات پيشين و نيز آيه 121 _ توحيد، شرك، ايمان و كفر است، مقصود از {الجنة} و {الناس} كافران و مشركان جنى و انسى است. بر اين اساس كلمه {أجمعين} تأكيد بر عمومى است كه از كلمه {الجنة} و {الناس} فهميده مى شود.

7_ خداوند ، دوزخ را از جنيان و انسان ها پر خواهد كرد .

لأملأنّ جهنم من الجنة والناس أجمعين

8_ پر كردن جهنم از انسان ها و جنيان ، حقيقتى كه خداوند از پيش بيان داشته بود .

تمت كلمة ربك لأملأنّ جهنم من الجنة والناس

{تمت}; يعنى، به طور كامل و بدون هيچ نقصى تحقق يافت. مفسران برآنند كه مقصود از {كلمة ربك} _ كه با جمله {لأملأنّ ...} تفسير شده است _ همان سخنى است كه خداوند در داستان آدم و ابليس فرمود: {فالحق والحق أقول. لأملأنّ جهنم منك و ممن تبعك منهم أجمعين}; حق اين است _ و من جز حق نمى گويم _ كه جهنم را از تو و از همه كسانى كه از تو پيروى مى كنند پر خواهم كرد. سوره ص، آيه 84 و 85}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 5 - 12

12_ منكران قيامت ، به آتش دوزخ گرفتار خواهند شد .

أُول_ئك أصح_ب النار هم فيها خ_لدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 18 - 10

10_ دوزخ جايگاه روى گردانان از دعوت خداوند است .

أُول_ئك . .. مأويهم جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 25 - 11،12

11_ سراى شوم ( دوزخ

) از آنِ كسانى است كه پيمان هاى الهى را نقض كنند و پيوندهايى كه خداوند به برقرارى آنها فرمان داده ، ناديده انگارند .

والذين ينقضون عهد الله . .. و يقطعون ما أمرالله ... لهم سوء الدار

12_ آنان كه در زمين فساد مى كنند ، به سرايى شوم ( دوزخ ) گرفتار خواهند شد .

و الذين . .. يفسدون فى الأرض ... لهم سوء الدار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 35 - 9

9_ آتش دوزخ فرجام كافران است .

و عقبى الك_فرين النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 16 - 1

1- جبّاران منحرف ، علاوه بر هلاكت دنيوى ، در آخرت نيز گرفتار جهنّم مى شوند .

و خاب كلّ جبّار عنيد . من ورائه جهنّم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 29 - 1

1- جهنّم ، جايگاه رهبران ناسپاس و سردمداران فاسد و اغواگر

ألم تر إلى الذين . .. أحلّوا قومهم دار البوار . جهنّم يصلونها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 30 - 8

8- دوزخ ، سرانجام تلاش براى ترويج آيين شرك و گمراه كردن مردم از مسير خدا و يگانه پرستى

و جعلوا لله أندادًا ليضلّوا عن سبيله . .. فإن مصيركم إلى النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 43 - 1

1- جهنّم ، وعده گاه همه پيروان گمراه ابليس

و إن جهنّم لموعدهم أجمعين

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

9 - نحل - 16 - 29 - 9

9- جايگاه متكبران ، جهنّم است .

فادخلوا . .. جهنّم ... فلبئس مثوى المتكبّرين

{بئس} فعل ذم است و مخصوص به ذم - كه كلمه جهنّم باشد - محذوف است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 39 - 11،13

11- آتش دوزخ ، فرجام حتمى مشركان است .

و لاتجعل مع الله إل_هًا ءاخر فتلقى فى جهنّم

13- مشركان در حهنّم ، به عذاب جسمى و روحى مبتلا خواهند بود .

فتلقى فى جهنّم ملومًا مدحورًا

{القا در حهنّم} دلالت بر جسمانى بودن عذاب مى كند و {ملوماً} و {مدحوراً} _ كه به معناى طرد و سرزنش است _ دلالت بر عذاب روحى دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 63 - 5،9

5- دوزخ ، كيفر قطعى ابليس و پيروان وى

فمن تبعك منهم فإن جهنّم جزاؤكم

9- دوزخ ، كيفرى كامل و بى كم و كاست براى شيطان و پيروان او

فإن جهنّم جزاؤكم جزاءً موفورًا

{موفور} از ريشه {وفر} به معناى تام و بى نقص است (مفردات راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 97 - 10

10- مأوا و جايگاه گمراهان حق ناپذير ، دوزخ است .

مأوهم جهنّم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 29 - 10،12

10- دوزخ ، از هم اكنون براى ظالمان آماده و مهيا است . *

إنّا أعتدنا للظ_لمين نارًا

12- كافرانِ به حقايق نازل شده از سوى خداوند ، ظالم ، و سزاوار آتش اند .

الحقّ من ربّكم .

.. و من شاء فليكفر إنّا أعتدنا للظ_لمين نارًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 53 - 3

3- مجرمان ، در قيامت ، به دوزخى بودن خود و نداشتن راه گريزى از آن ، پى خواهند برد .

فظنّوا انّهم مواقعوها و لم يجدوا عنها مصرفًا

بيان ديدگاه مشركان در مورد ورود به جهنم با فعل {ظنّ}، حكايت از آن دارد كه آنان، در آن شرايط، خود را دوزخى مى بينند، ولى هنوز اميدهايى _ هر چند واهى _ به نجات دارند. ولى به زودى درمى يابند كه گريزگاهى براى آنان نيست. {مصرفاً} اسم مكان به معناى مكانى است كه به آن روى آورند. جمله {لم يجدوا...} يعنى جايى را كه بتوانند با پناه بردن به آن، از آتش رها شوند، نمى يابند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 100 - 1

1- خداوند ، جهنم را در صحنه قيامت بر كافران عرضه خواهد كرد .

و عرضنا جهنّم يومئذ للك_فرين عرضًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 101 - 3

3- دوزخ ، فرجام كافرانى است كه طاقت شنيدن آيات الهى را ندارند .

و عرضنا جهنّم يومئذ للك_فرين . .. و كانوا لايستطيعون سمعًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 102 - 8،9

8- دوزخ ، منزل گاهى مهيّا شده ، براى كافران است .

إنّا أعتدنا جهنّم للك_فرين نزلاً

{أعتدنا} از ماده {عتد} با {أعددنا} از ماده {عدد} به يك معنا است و در اين كه {آيا يكى اصل

ديگرى است يا هر كدام لغت مستقلى است؟}، اختلاف است. كلمه {نزل} در معانى {منزل}، {وسائل پذيرايى} و {مأوى دادن} استعمال شده است. در برداشت ياد شده معناى نخست لحاظ شده است.

9- خداوند ، از كافران حق ناپذير ، به وسيله شراره هاى دوزخ ، پذيرايى مى كند .

إنّا أعتدنا جهنّم للك_فرين نزلاً

كلمه {نُزُل} مى تواند اسم باشد براى چيزى كه به هنگام ورود ميهمان براى پذيرايى او مى آورند. اين نوع سخن، {تهّكم} بوده و براى استهزا به كار مى رود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 106 - 3

3- دوزخ ، جزاى آنانى است كه در صحنه قيامت ، بى توشه و تهيدست اند .

فلانقيم لهم يوم القي_مة وزنًا . ذلك جزاؤهم جهنّم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 70 - 1

1- گردن فرازان و عصيان گران در برابر خداوند رحمان ، سزاوار سوختن در آتش دوزخ اند .

حول جهنّم . .. ثمّ لنحن أعلم ... بها صليًّا

{صليّاً} (از صَلِىَ يَصلى) تميز براى {أولى} و به معناى سوختن و چشيدن حرارت آتش است (لسان العرب). بنابراين مفاد عبارت {أعلم... صليّاً} اين است كه: ما بهتر مى دانيم چه كسى براى جهنم سزاوارتر است، از نظر چشيدن آتش و بريان شدن در آن. {أولويت} براى برخى نشانه آن است كه بقيه نيز استحقاق دارند; گرچه ممكن است اولويت نداشته باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 72 - 4،9

4- ستم كاران در حضيض ذلت و زبونى ، گرفتار دوزخ خواهند

شد .

و نذر الظ_لمين فيها جثيًّا

كاربرد فعل {نذر} در مواردى است كه چيزى را به جهت بى اهميتى و فرومايگى آن رها كنند. اين مفهوم و نيز حالت نيم خيزبودن ظالمان، جملگى حكايت از ذلت، زبونى و سرگردانى آنان در دوزخ دارد.

9- دوزخ ، گذرگاهى براى تقواپيشگان و اقامت گاهى براى ستم كاران است .

ثمّ ننجّى الذين اتقوا و نذر الظ_لمين فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 74 - 1،2

1 - آنان كه با كفر به پروردگار خويش ، در قيامت حاضر شوند ، بى ترديد اهل دوزخ خواهند بود .

إنّه من يأت ربّه مجرمًا فإنّ له جهنّم

{جرم} در اين آيه _ به قرينه آيه بعد _ به معناى كفر است; زيرا در آيه بعد آمده است: {و من يأته مؤمن اً} . ..}.

2 - كفر ، جرم و گناه است و كافران مجرم و دوزخى اند .

إنّه من يأت ربّه مجرمًا فإنّ له جهنّم

لام در {له جهنّم} بر استحقاق دلالت مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 57 - 5

5 - جايگاه كافران ، آتش است .

الذين كفروا . .. مأويهم النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 94 - 2،3

2 - دوزخ ، فرجام مشترك گمراهان و معبودهايشان

فكبكبوا فيها هم و الغاون

3 - معبود هاى دروغين ، جلودار مشركان در سقوط به ورطه دوزخ

فكبكبوا فيها هم و الغاون

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه ضمير {هم} _ كه به معبودهاى باطل بازمى گردد _

مقدم بر {الغاوون} آمده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 95 - 1

1 - افكنده شدن همه سپاهيان ابليس در دوزخ ، به همراه گمراهان مشرك و معبود هاى باطلشان

فكبكبوا فيها . .. و جنود إبليس أجمعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 63 - 2

2 - پيشوايان شرك و گمراه كنندگان خلق ، مصداق هاى بارز و قطعى دوزخيان

قال الذين حقّ عليهم القول

خداوند در آغاز آفرينش آدم، در پاسخ ابليس كه گفته بود: {ربّ بما أغويتنى لأُغوينهم أجمعين} فرمود: {لأملئنّ جهنّم منك و ممّن تبعك منهم أجمعين}. كلمه {القول} اشاره به همين سخن خداوند دارد. بنابراين {الذين حقّ عليهم القول}; يعنى، آنان كه آن سخن خدا درباره ايشان مصداق و قطعيت يافته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 13 - 5،6،14

5 - وعده خداوند به انباشتن دوزخ از مجرمان جِنّى و اِنْسى ، وعده اى حق و تخلف ناپذير است .

و ل_كن حقّ القول منّى لأملأنّ جهنّم من الجِنّة و الناس أجمعين

6 - سوگند خداوند به انباشتن جهنم از مجرمان جنّى و انسى

و ل_كن حقّ القول منّى لأملأنّ جهنّم من الجِنّة و الناس

لام در {لأملأنّ} براى قسم است و حكايت ازآن دارد كه {القول} در فراز قبلى، سوگند است.

14 - همه مجرمان جنّى و انسى ، در جهنم گرد مى آيند .

لأملأنّ جهنّم من الجِنّة و الناس أجمعين

قيد {أجمعين} به قرينه اين كه كسانى وجود دارند كه به جهنم نخواهد رفت، عموم افرادى نيست، بلكه مفيد عموم در

نوع است. لازم به ذكر است كه {ال} در {الجِنّة} و {الناس} عهد بوده و اشاره به افرادى خاص _ كه همانا مجرمان اند _ دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 14 - 6

6 - مجرمان و منكران قيامت ، به عذاب ابدى و پايان ناپذير گرفتار خواهند شد .

و لو ترى إذ المجرمون . .. و ذوقوا عذاب الخلد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 20 - 1

1 - جايگاه فسق پيشگان ، آتش جهنم است .

و أمّا الذين فسقوا فمأويهم النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 66 - 5

5 - سخن گفتن در جهنم ، براى جهنميان ، امرى ممكن است .

يوم تقلّب وجوههم فى النار يقولون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 36 - 2

2 - كافران ، محكوم به دوزخ اند .

و الذين كفروا لهم نار جهنّم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 23 - 1

1 - فرمان خداوند در قيامت ، مبنى بر راندن مشركان ستم پيشه و هم فكران و معبود هاى آنان به راه دوزخ

احشروا الذين . .. يعبدون . من دون اللّه فاهدوهم إلى صرط الجحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 55 - 2

2 - بهشتيان ، هم نشينان كافر دنيايى خود را ، در وسط دوزخ مشاهده خواهند كرد .

فرءاه فى سواء الجحيم

{سواء} به معناى

وسط است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 163 - 4

4 - مشركان و معبودهايشان و پيروان گمراه آنان ، دوزخى اند .

إلاّ من هو صال الجحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 27 - 10

10 - كافران ، در ناگوارترين وضعيت و محكوم به آتش دوزخ در روز رستاخيز

فويل للذين كفروا من النار

كلمه {ويل} دلالت بر شدت بدى احوال مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 56 - 2

2 - طغيان گران ، از دوزخيان هستند .

إنّ للط_غين . .. جهنّم يصلونها

{يصلون} به معناى {يدخلون} (داخل مى شوند) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 59 - 4

4 - سوختن پيروان طاغيان در آتش دوزخ

إنّهم صالوا النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 60 - 7

7 - دوزخ ، قرارگاه طغيان گران

للط_غين لشرّ مئاب . .. فبئس القرار

{قرار} اسم مكان به معناى قرارگاه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 85 - 1،4

1 - جهنم ، مملو از شيطان ها و پيروان آنان خواهد شد .

لأملأنّ جهنّم منك و ممّن تبعك منهم أجمعين

بيشتر مفسران گفته اند: مقصود از {منك} {من جنسك} است; زيرا منطقى نيست كه جهنم با آن عظمت، تنها با داخل شدن يك فرد (ابليس) پر شود. پس مقصود، پر شدن دوزخ از مجموعه شياطين (ابليس و فرزندانش) و انسان ها خواهد بود.

4

- دوزخ ، سرنوشت مشترك شيطان ها و انسان هاى پيرو آنان

لأملأنّ جهنّم منك و ممّن تبعك منهم أجمعين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 16 - 1

1 - مشركان و كافران در دوزخ ، از هر سو در محاصره آتش قرار خواهند داشت .

لهم من فوقهم ظلل من النار و من تحتهم ظلل

مقصود از سايبان هايى از آتش بر فراز كافران و زير آنان، آتش فراگير است كه از هر سو آنها را محاصره كرده است; چنان كه در سوره ديگرى از اين حقيقت به صراحت ياد شده است: {يوم يخشاهم العذاب من فوقهم و من تحت أرجلهم. ..}، (سوره عنكبوت (29) آيه 55).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 60 - 5

5 - جهنم ، جايگاه هميشگى متكبران

أليس فى جهنّم مثوًى للمتكبّرين

{مثوًى} (اسم مكان از ماده {ثواء}) به معناى اقامت توأم با استمرار است; يعنى، جايگاه هميشگى و دائمى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 71 - 1،2

1 - كافران پس از حسابرسى اعمالشان ، دسته دسته و گروه گروه به دوزخ رانده خواهند شد .

و وضع الكت_ب . .. و وفّيت كلّ نفس ما عملت ... و سيق الذين كفروا إلى جهنّم زمرًا

{زمرة} (مفرد {زمر}) به معناى گروه و دسته است كه به دنبال گروه و دسته اى ديگر باشند. بنابراين پيام آيه شريفه اين مى شود كه كافران به چند دسته تقسيم شده; آن گاه دسته دسته به دنبال هم وارد دوزخ خواهند شد.

2 - كفر ،

داراى مراتب گوناگون است و كافران ، در دركات مختلف دوزخ جاى دارند .

و سيق الذين كفروا إلى جهنّم زمرًا حتّى إذا جاءوها فتحت أبوبها

تقسيم شدن كافران به چند دسته و گروه و نيز ورود آنان از درب هاى گوناگون جهنم ، مى تواند حاكى از حقيقت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 72 - 8

8 - جهنم ، جايگاه هميشگى متكبران

فبئس مثوًى المتكبّرين

{مثوًى} (اسم مكان از ماده {ثواء}) به معناى اقامت توأم با استمرار است; يعنى، جايگاه هميشگى و دائمى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 43 - 6،8

6 - اسراف گران و افراط كنندگان در گناه و حق ستيزى ، اهل دوزخ اند .

و أنّ المسرفين هم أصح_ب النار

{اسراف} به معناى افراط است و مقصود از {مسرفين} در آيه شريفه، كسانى اند كه در گناه و حق ستيزى افراط مى كنند.

8 - فرعونيان ، محكوم به دوزخ

و أنّ المسرفين هم أصح_ب النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 46 - 6

6 - به دوزخ افتادن خاندان فرعون در قيامت با فرمان الهى

و يوم تقوم الساعة أدخلوا ءال فرعون أشدّ العذاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 48 - 7

7 - اشتراك مستضعفان پيرو و رهبران مستكبر آنان ، در عذاب شدن با آتش دوزخ

إنّا كلّ فيها إنّ اللّه قد حكم بين العباد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 60 -

4

4 - آنان كه از سر كبر و خودخواهى به عبادت خدا نمى پردازند ، محكوم به دوزخ اند .

إنّ الذين يستكبرون عن عبادتى سيدخلون جهنّم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 19 - 1

1 - دشمنان خدا در روز قيامت ، گردآورى شده ، دسته جمعى به سوى دوزخ روانه خواهند شد .

و يوم يحشر أعداء اللّه إلى النّار

{حشر} (مصدر {يحشر}) به معناى جمع آورى است و چون در آيه با {إلى} متعدى شده، معناى سوق دادن و روانه ساختن در آن اشراب شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 24 - 1

1 - دوزخ ، جايگاه و محل استقرار دشمنان خدا است .

يوم يحشر أعداء اللّه إلى النار . .. فالنار مثوىً لهم

كلمه {مثوًى} اسم مكان و به معناى منزل و جايگاه اقامت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 25 - 10

10 - دوزخ ، پايان و فرجام شوم دشمنان خدا

و حقّ عليهم القول

الف و لام در {القول} براى عهد ذهنى است و اشاره به سخنى دارد كه در آن، وعده عذاب دوزخ داده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 28 - 1

1 - آتش دوزخ ، كيفر و سزاى دشمنان خدا است .

ذلك جزاء أعداء اللّه النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 40 - 4

4 - منحرفان از راه توحيد ، گرفتار آتش دوزخ خواهند بود .

إنّ

الذين يلحدون . .. أفمن يلقى فى النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 41 - 2

2 - منكران حقانيت قرآن ، گرفتار آتش دوزخ در قيامت

إنّ الذين كفروا بالذّكر

برداشت ياد شده بر اين اساس است كه خبر {إنّ} در {إنّ الذين كفروا} _ به قرينه آيه قبل _ جمله {يلقى فى النار} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 7 - 22،23

22 - تقسيم انسان ها در قيامت ، به دو گروه بهشتى و دوزخى

فريق فى الجنّة و فريق فى السعير

23 - در قيامت جز ورود به جهنم و يا بهشت ، سرنوشت ديگرى در انتظار انسان نخواهد بود .

فريق فى الجنّة و فريق فى السعير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 8 - 12

12 - دوزخ ، سرنوشت نهايى ستم پيشگان

فريق فى السعير . .. و الظ_لمون ما لهم من ولىّ و لانصير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 45 - 1،7

1 - ستم پيشگان متجاوز به حقوق مردم ، عرضه شونده به دوزخ و نزديك شونده به آن بدون هيچ اختيار

و تري_هم يعرضون عليها خ_شعين من الذلّ ينظرون من طرف خفىّ

تعبير {يعرضون عليها} به صيغه مجهول، ناگزيرى و بى اختيارى ظالمان در عرصه قيامت را مى رساند.

7 - نگاه ترس آلود و مضطرب ستمكاران به جهنم ، در كناره آتش دوزخ

ينظرون من طرف خفىّ

نگاه زير چشمى به جهنم ، كنايه از ترس و وحشت است .

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 46 - 2

2 - جاودانگى ظالمان و گمراهان ، در دوزخ ، نتيجه محروميت آنان از ولايت خدا و تكيه بر ولايت غير او است .

إنّ الظ_لمين فى عذاب مقيم . و ما كان لهم من أولياء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 74 - 1

1 - گناهكاران ، در عذاب جهنم ماندگاراند .

إنّ المجرمين فى عذاب جهنّم خ_لدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 20 - 1

1- قرار گرفتن كافران ، در معرض آتش دوزخ در قيامت

و يوم يعرض الذين كفروا على النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 24 - 4

4_ حق پوشان لجوج و معاند ، مستحق آتش دوزخ ; و نه ناآگاهان ره نيافته به حق *

ألقيا فى جهنّم كلّ كفّار عنيد

وصف {كفّار} و {عنيد} مشعر به عليت است; يعنى، آنچه آدمى را به سوى دوزخ مى كشاند، انكار لجوجانه و حق ستيزانه است و نه صرف انكار ناشى از جهل و نرسيدن به حق; گرچه ظاهراً به چنين فردى نيز {كافر} اطلاق مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 25 - 1

1_ سدكنندگان راه ارزش ها و تجاوزگران و شكّاكان در حق ، محكوم به آتش دوزخ

ألقيا فى جهنّم كلّ . .. منّاع للخير معتد مريب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 26 - 1

1_ مشركان و عبادت كنندگان

غير خدا ، محكوم به آتش دوزخ

ألقيا فى جهنّم . .. الذى جعل مع اللّه إل_هًا ءاخر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 13 - 3

3 - آتش دوزخ ، فرجام تكذيب كنندگان آن

فويل . .. للمكذّبين ... يوم يدعّون إلى نار جهنّم دعًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 47 - 5

5 - مجرمان ، گمراهان از راه حق در دنيا و مبتلا به شعله هاى آتش در قيامت *

إنّ المجرمين فى ضل_ل و سعر

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه {فى ضلال}، نظر به گمراهى دنيوى و {سعر} نظر به عذاب اخروى داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 3 - 4

4 - { عن الزهرى قال : سمعت على بن الحسين ( ع ) يقول : . . . { إذا وقعت الواقعة } يعنى القيامة ليس لوقعتها كاذبة . { خافضة } خفضت و اللّه بأعداء اللّه إلى النار { رافعة } رفعت و اللّه أولياء اللّه إلى الجنّة . . . ;

زهرى گويد: از امام سجاد(ع) شنيدم كه با استناد به آيه {إذا وقعت الواقعة} مى فرمود: . ..يعنى، هرگاه قيامت واقع شود، كه در وقوع آن دروغ راه ندارد. [قيامت] {خافضة} است; به خداوند سوگند! دشمنان خدا را به زير مى كشد و به سوى جهنم [روانه مى كند] و {رافعة} است; به خدا سوگند اولياى خدا را بالا مى برد و به سوى بهشت [هدايت مى كند]...}.

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 15 - 7

7 - دوزخ ، جايگاه نهايى كافران و منافقان

فاليوم لايؤخذ منكم فدية و لا من الذين كفروا. .. و بئس المصير

{مصير} (معادل {مرجع}) و به جايگاهى گفته مى شود كه حركت به آن جا منتهى مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 19 - 11

11 - كافران و تكذيب گران آيات الهى ، اهل دوزخ اند .

و الذين كفروا و كذّبوا ب_اي_تنا أُول_ئك أصح_ب الجحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 17 - 5

5 - منافقان ، اهل آتش دوزخ اند .

أُول_ئك أصح_ب النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 10 - 1

1 - كسانى كه به كفر و تكذيب آيات الهى بپردازند ، اهل دوزخ اند .

و الذين كفروا و كذّبوا ب_اي_تنا أُول_ئك أصح_ب النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 7 - 1،2

1 - اعلام پذيرفته نشدن هيچ عذرى از كافران دوزخى در قيامت

ي_أيّها الذين كفروا لاتعتذروا اليوم

2 - كافران دوزخى ، هيچ عذر موجه و قابل قبولى براى گزينش راه كفر خويش ندارند .

ي_أيّها الذين كفروا لاتعتذروا اليوم

برخى از مفسران نوشته اند: اين كه به كافران اعلان مى شود كه عذر نياوريد، به اين سبب است كه آنان هيچ عذر قابل قبول و منطقى ندارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 9 - 8

8 - دوزخ ، جايگاه و مأواى كافران

و منافقان است .

و مأويهم جهنّم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 10 - 10

10 - همسران نوح و لوط ، همانند كافران از دوزخيان اند .

و قيل ادخلا النار مع الدخلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 9 - 6

6 - پيامبران ، متهم به گمراهى شديد از سوى كافران محكوم به دوزخ

إن أنتم إلاّ فى ضل_ل كبير

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين احتمال است كه جمله {إن أنتم. ..} دنباله اعتراف هاى كافران باشد. گفتنى است كه صفت {كبير} (براى {ضلال}) اشاره به شدّت و نهايت گمراهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 12 - 2

2 - تكذيب گران دين ستيز ، به آتش برافروخته در قيامت گرفتار خواهند بود .

و جحيمًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 42 - 2

2 - دوزخ ، جايگاه جرم پيشگان

عن المجرمين . ما سلككم فى سقر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 15 - 2

2 - دوزخ ، جايگاه تكذيب گران دين

ويل يومئذ للمكذّبين

{ويل}، به وادى خاصى در جهنم و يا يكى از درهاى آن گفته مى شود (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 19 - 2

2 - دوزخ ، جايگاه تكذيب گران دين

ويل يومئذ للمكذّبين

{ويل}، به وادى خاصى در جهنم و يا يكى از درهاى آن گفته مى شود (لسان العرب).

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 24 - 2

2 - دوزخ ، جايگاه تكذيب گران دين

ويل يومئذ للمكذّبين

{ويل}، به وادى خاصى در جهنم و يا يكى از درهاى آن گفته مى شود (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 28 - 2

2 - دوزخ ، جايگاه تكذيب گران دين

ويل يومئذ للمكذّبين

{ويل}، به وادى خاصى در جهنم و يا يكى از درهاى آن گفته مى شود (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 34 - 2

2 - دوزخ ، جايگاه تكذيب گران دين

ويل يومئذ للمكذّبين

{ويل}، به وادى خاصى در جهنم و يا يكى از درهاى آن گفته مى شود (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 37 - 2

2 - دوزخ ، جايگاه تكذيب گران دين

ويل يومئذ للمكذّبين

{ويل}، به وادى خاصى در جهنم و يا يكى از درهاى آن گفته مى شود (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 40 - 2

2 - دوزخ ، جايگاه تكذيب گران دين

ويل يومئذ للمكذّبين

{ويل}، به وادى خاصى در جهنم و يا يكى از درهاى آن گفته مى شود (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 45 - 2

2 - دوزخ ، جايگاه تكذيب گران دين

ويل يومئذ للمكذّبين

{ويل}، به وادى خاصى در جهنم و يا يكى از درهاى آن گفته مى شود (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 47 - 2

2 - دوزخ ، جايگاه تكذيب گران دين

ويل يومئذ للمكذّبين

{ويل}، به وادى خاصى در جهنم و يا يكى از درهاى آن گفته مى شود (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 49 - 2

2 - دوزخ ، جايگاه تكذيب گران دين

ويل يومئذ للمكذّبين

{ويل}، به وادى خاصى در جهنم و يا يكى از درهاى آن گفته مى شود (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 16 - 4

4 - كسانى كه در قيامت از رحمت خداوند و درك ربوبيت او محروم باشند ، سرنوشتى جز دوزخ نخواهند داشت .

عن ربّهم يومئذ لمحجوبون . ثمّ إنّهم لصالوا الجحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 12 - 1

1 - كسانى كه نامه عمل خود را از پشت سر دريافت مى كنند ، به آتش برافروخته جهنم گرفتار شده و در آن خواهند سوخت .

و يصلى سعيرًا

{صَلى}; يعنى، حرارت را چشيد (مصباح). در لسان العرب آمده است: صَلِىَ فلان بالنار يَصْلى صُلِيّاً احترق (سوخت). راغب مى گويد: {صَلِىَ بالنار}; يعنى، به آتش مبتلا شد و از برخى اهل لغت نقل مى كند كه: {صلى النار}: دَخَلَ فيها (درون آتش رفت). {سعير} (بر وزن فعيل) به معناى مفعول است; يعنى، داغ و برافروخته. (مفردات راغب)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 20 - 8

8 - مردم بى ايمان در قيامت ، نامه عمل خويش را از

پشت سر دريافت كرده و به آتش جهنم گرفتار خواهند شد .

أمّا من أُوتى كت_به وراء ظهره . .. و يصلى سعيرًا ... فما لهم لايؤمنون

ارتباط مجموع آيات اين سوره، اقتضا مى كند كه مراد از ضمير {هم} و تعبير {الذين كفروا} (در آيات بعد) همان كسانى باشند كه در آيه دهم، با تعبير {من اُوتى كتابه وراء ظهره} از آنان ياد گرديد. همان طور كه مراد از {الذين آمنوا} (در آيات بعد)، همان {من اُوتى كتابه بيمينه} در آيات پيشين خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 10 - 1،2

1 - شكنجه گران و سوزانندگان مردمِ با ايمان ، به عذاب جهنم گرفتار خواهند شد .

إنّ الذين فتنوا المؤمنين و المؤمن_ت ثمّ لم يتوبوا فلهم عذاب جهنّم

{فتن} (مصدر {فتنوا}) در اصل به معناى داخل كردن طلا در آتش است; ولى در مورد داخل كردن انسان در آتش نيز استعمال دارد (مفردات راغب). {فتنة} در قرآن، گاهى به معناى تعذيب (شكنجه دادن) آمده است. (بصائر فيروزآبادى)

2 - شكنجه گران و سوزانندگان مؤمنان ، علاوه بر عذاب جهنم ، به عذاب سوزانى سخت تر از آن ، گرفتار خواهند شد .

فلهم عذاب جهنّم و لهم عذاب الحريق

جمله {و لهم عذاب الحريق} چنانچه تأكيد قبل نباشد، بر وجود عذابى ديگر _ علاوه بر عذاب جهنم _ دلالت دارد. برخى آن را بر عذاب دوران برزخ و قيامت تطبيق داده اند. وصف حريق بودن، بيانگر شدّت سوزندگى آن است; در حدى كه اوصاف ديگر آن را تحت الشعاع قرار مى دهد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

20 - اعلى - 87 - 12 - 3

3 - فرجام شقاوتمندان ، گرفتارى به آتش دوزخ است .

و يتجنّبها الأشقى . الذى يصلى النار الكبرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 16 - 2

2 - تكذيب كنندگان هدايت ها و انذار هاى الهى و اعراض كنندگان از آن ، در آتش جهنم مخلداند .

فأنذرتكم نارًا تلظّى . لايصليها إلاّ ... الذى كذّب و تولّى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قارعه - 101 - 9 - 1

1 - صاحبان اعمال بىوزن و ارزش ، در قيامت گرفتار جهنم و سقوط كننده در پرتگاه عميق آن

فأُمّه هاوية

{هاوية} _ كه در اين آيه بر {جهنم} تطبيق يافته است _ به معناى هر درّه و يا حفره اى است كه عمق آن معلوم نباشد. (لسان العرب)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - همزه - 104 - 4 - 3

3 - عيب جويان ، غيبت كنندگان ، سخن چينان ، بدگويان ، تمسخركنندگان مردم و زراندوزان ، در آتش جهنم افكنده خواهند شد .

لينبذنّ فى الحطمة

آيات بعد، بيانگر آن است كه مراد از {حطمة}، آتش جهنم است.

آثار استمداد جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 29 - 19

19- كمك خواهى دوزخيان ، افزايش دهنده عذاب و زمينه تحقير افزون تر ايشان است .

و إن يستغيثوا يغاثوا بماء كالمهل يشوى الوجوه

فعل {يغاثوا} (فريادرسى مى شوند) استهزاى دوزخيان است و {يشوى الوجوه} از سوزاندن و عذابى اضافه بر عذاب موجود خبر مى دهد.

آثار استهزاهاى

جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 110 - 1،2

1 - سرزنش دوزخيان از سوى خدا ، به خاطر استهزاى آنان نسبت به بندگان مؤمن در دنيا

فاتّخذتموهم سخريًّا . .. و كنتم منهم تضحكون

{إتخاذ} (مصدر {اتّخذتم}) به معناى گرفتن و {سخرى} به معناى استهزا و ريشخند است. {إنساء} (مصدر {أنسوا}) نيز به معناى فراموشاندن و از خاطر بردن است. ضميرهاى خطاب مربوط به كافران و ضميرهاى غيبت مربوط به مؤمنان مى باشد.

2 - ردّ درخواست هاى دوزخيان از سوى خدا ، بازتاب استهزاى آنان نسبت به مؤمنان در دنيا

قال اخسئوا فيها . .. إنّه كان فريق من عبادى ... فاتّخذتموهم سخريًّا

آثار ذكر حيرت جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 45 - 3

3 - توجه به سختى هاى دوزخ و حيرت و ناآرامى مداوم دوزخيان ، بازدارنده خلق از كفر و تكذيب

يطوفون بينها و بين حميم ءان . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

برداشت ياد شده از آن جا است كه خداوند در آيه قبل، سختى هاى دوزخ را به خلق يادآور شده و در اين آيه، حيثيت ربوبيت و رشد دهى خويش را مطرح ساخته است.

آثار فرياد جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 100 - 4

4- شدت عذاب ها و طنين فرياد ، مانع شنيدن مشركان در جهنم خواهد شد .

لهم فيها زفير و هم فيها لايسمعون برداشت ياد شده بنابراين احتمال است كه {لهم فيها

آرزوهاى جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون

- 23 - 107 - 3

3 - دوزخيان ، آرزومند رهايى از دوزخ و متعهد به صلاح و ايمان ، در صورت بازگشت به دنيا

ربّنا أخرجنا منها فإن عدنا فإنّا ظلمون

آرزوى جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 37 - 2

2 _ دوزخيان ، همواره در پى خروج از آتش و در آرزوى رهايى از آن

يريدون ان يخرجوا من النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 102 - 1

1 - دوزخيان ، آرزومند بازگشت به دنيا ، حتى براى يك بار و قرار گرفتن در صف مؤمنان

فلو أنّ لنا كرّة فنكون من المؤمنين

حرف {لو} براى {تمنّى} به كار مى رود و {كرّة} به معناى (يك بار بازگشتن) است. بنابراين {لو أنّ لنا كرّة}; يعنى، اى كاش! براى ما هرچند براى يك بار هم كه شده، فرصت بازگشتى مى بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 77 - 3،4،9،12

3 - دوزخيان ، عاجزانه در تمناى مرگ و نابودى ، براى رهايى يافتن از عذاب

كانوا هم الظ_لمين . و نادوا ي_ملك ليقض علينا ربّك

4 - استقبال مجرمان از مرگ در جهنم ، نمايانگر شدت عذاب اخروى ايشان است .

و نادوا ي_ملك ليقض علينا ربّك

9 - تمناى دوزخيان براى رهايى از عذاب ، تمنايى بى جا و غير قابل پذيرش

و نادوا . .. إنّكم م_كثون

12 - { قال سيد بن طاوس ، اقول فى الحديث . إنّ أهل النار إذا دخلوها و رأوا أنكالها . . . فيومّلون . . . ليخفّ عنهم

بعض العذاب . . . فإذا يئسوا من خزنة جهنم رجعوا إلى مالك مقدّم الخُزّان و أمّلوا أن يخلّصهم من ذلك الهوان كما قال جلّ جلاله { و نادوا يا مالك ليقض علينا ربّك } قال : فيحبس عنهم الجواب أربعين سنة ثمّ يجيبهم كما قال اللّه فى كتابه المكنون . { إنّكم ماكثون } . . . ;

سيدبن طاووس گويد: در حديث است كه دوزخيان زمانى كه داخل آتش شده و عذاب هاى آن جا را مى بينند . .. آرزو مى كنند ... تا مقدارى از عذاب از آنان برداشته شود و وقتى از مأموران جهنم مأيوس شدند، سراغ مالك دوزخ كه [رتبه] او بر همه مأموران مقدم است، رفته و آرزو مى كنند كه او آنها را از اين ذلت رهايى دهد; همان طور كه خداوند مى فرمايد: {و نادوا يا مالك ليقض علينا ربّك}. جواب آنان چهل سال داده نمى شود; سپس همان گونه كه خدا در كتاب محفوظ خود فرموده چنين جواب مى دهد: إنّكم ماكثون}... .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 13 - 1

1 - جهنميان ، كه در آرزوى هلاكت ناله سر مى دهند ، روزگارى در كنار خويشاوندان خود ، دنيايى شاد و زندگى خرّمى داشتند .

يدعوا ثبورًا . .. إنّه كان فى أهله مسرورًا

آرزوى مرگ جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 13 - 2

2 - براى اهل دوزخ ، مرگ مطلوب تر از وضع موجود آنان است .

ثمّ لايموت فيها

آشاميدنى جهنميان

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 5 - 3

3 - نوشيدن اجبارى مايع جوشان ، يكى از عذاب هاى دوزخيان است .

تسقى من عين ءانية

آشاميدنيهاى اخروى جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 5 - 1

1 - كسانى كه در قيامت حضورى ذلّت آميز دارند ، به نوشيدن از چشمه اى جوشان وادار خواهند شد .

تسقى من عين ءانية

فعل {تسقى} مجهول و بيانگر اين است كه آشاميدن از سوى فرد يا افرادى، بر دوزخيان تحميل خواهد شد {أنى} (ريشه {آنية}) در چندين معنا از جمله {رسيدن به چيزى} استعمال شده است (مقاييس اللغة) و به قرينه سياق آيه _ كه نوشيدنى اهل دوزخ را بيان مى كند _ مراد رسيدن چشمه، به نقطه نهايى حرارت است.

آينده جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 30 - 5

5 - عذاب دوزخ جاودانه است و جهنميان ، آينده جز افزايش عذاب ندارند . *

فلن نزيدكم إلاّ عذابًا

ابزار عذاب جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 21 - 1

1 - گرز هاى آهنين ، يكى ديگر از ابزار شكنجه اهل دوزخ

و لهم مق_مع من حديد

اتمام حجت بر جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 63 - 4

4 - خداوند ، حجتش را بر دوزخيان در دنيا تمام كرده است .

ه_ذه جهنّم الّتى كنتم توعدون

احتجاج جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 -

38 - 22

22 _ عن أبى جعفر(ع) (فى حديث طويل): . .. {قالت أخريهم لأوليهم ربنا هؤلاء اضلونا ...} و قوله: {كلما دخلت امة لعنت أختها ...} برء بعضهم من بعض و لعن بعضهم بعضا يريد بعضهم ان يحج بعضا رجاء الفلج فيفلتوا من عظيم ما نزل بهم ... .

از امام باقر(ع) روايت شده كه پس از تلاوت آيه {قالت أخريهم . ..} فرمود: گروهى از آنان (جهنميان)، از گروه ديگر بيزارى جسته و به آنان نفرين مى كنند، شايد بر گروه ديگر در احتجاج پيروز شوند و از عذاب بزرگى كه به آن گرفتار شده اند رهايى يابند ....

احساس جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 50 - 2

2- شهود حسى دوزخيان در قيامت ، نسبت به حقايق مورد تشكيك خود در دنيا

إنّ ه_ذا ما كنتم به تمترون

ادعاى جهنميان عليه رهبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 38 - 12

12 _ اغواگرى سران كفر و شرك و واداشتن ديگران به ضلالت، ادعاى دوزخيان پيرو عليه رهبران خويش در پيشگاه خداوند

قالت أخريهم لأوليهم ربنا هؤلاء أضلونا

اراده جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 20 - 7

7 - نوعى اراده و توان محدود ، براى دوزخيان وجود دارد .

كلّما أرادوا أن يخرجوا منها أُعيدوا فيها

ازدياد عذاب جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 8 - 7

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 -

30 - 3،5

3 - افزايش مداوم عذاب ، هشدار خداوند به جهنميان

فلن نزيدكم إلاّ عذابًا

5 - عذاب دوزخ جاودانه است و جهنميان ، آينده جز افزايش عذاب ندارند . *

فلن نزيدكم إلاّ عذابًا

استغاثه جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 37 - 1

1 - فرياد و استغاثه كافران ، براى خروج از دوزخ به منظور تصحيح رفتار خود و انجام اعمال نيك

و هم يصطرخون فيها ربّنا أخرجنا نعمل ص_لحًا غير الذى كنّا نعمل

{استراخ} (مصدر {يسترخون}) به معناى فرياد شديد است كه غالباً در مورد كمك طلبى به كار مى رود.

استغفار براى جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 113 - 6

6 _ شرك و دوزخى بودن ، مانع تأثير استغفار مؤمنان براى مشركان و دوزخيان

ما كان للنبى و الذين ءامنوا أن يستغفروا للمشركين . .. أنهم أصحب الجحيم

استمداد جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 29 - 15

15- كافران در خيمه آتشين دوزخ ، با استغاثه و اظهار تشنگى ، از مأموران عذاب ، يارى مى طلبند .

و إن يستغيثوا يغاثوا بماء

{غوث} يعنى: {يارى كردن} و {غيث} يعنى: {باران}. مراد از {استغاثه} مى تواند طلب يارى و يا طلب باران (آب) باشد. پاسخى كه به استغاثه دوزخيان داده مى شود، گوياى آن است كه يارى خواستن دوزخيان، همان آب خواهى آنان است.

استمهال جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 107 - 2،3،4

2 - التجاى دوزخيان به ربوبيت الهى ،

براى اعطاى فرصتى دوباره به آنان

ربّنا أخرجنا منها

{إخراج} (مصدر {أخرجنا}) به معناى بيرون بردن و {عود} (مصدر {عدنا}) به معناى بازگشتن است.

3 - دوزخيان ، آرزومند رهايى از دوزخ و متعهد به صلاح و ايمان ، در صورت بازگشت به دنيا

ربّنا أخرجنا منها فإن عدنا فإنّا ظلمون

4 - دوزخيان ، خواستار مجازات خويش در صورت بازگشت دوباره به گناه و عصيان ، بعد از فرصت داده شده

ربّنا أخرجنا منها فإن عدنا فإنّا ظ_لمون

استهزاى جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 43 - 1

1 - معرفى دوزخ به مجرمان دوزخى ، از روى استهزا و تمسخر

يعرف المجرمون بسيم_هم . .. ه_ذه جهنّم

اشرافيگرى جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 49 - 2

2- زورمدارى ، برترى جويى و اشرافى گرى در دنيا ، از ويژگى هاى عمده گنه كاران دوزخى

ذق إنّك أنت العزيز الكريم

تحقير، تمسخر و توبيخ شدن دوزخيان، با تعابير {العزيز} و {الكريم}، اشعار به اين نكته دارد كه تحقيرشوندگان، از جمله كسانى اند كه در دنيا براى خويش عزت و جايگاهى رفيع قائل بودند.

اصحاب اعراف و جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 47 - 11،12،13

11 _ اعرافيان با نگاهى ناخواسته منظره ناخوشايند دوزخيان را مشاهده خواهند كرد .

و إذا صرفت ابصرهم تلقاء اصحب النار

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه مراد از ضمير {ابصرهم} و {قالوا} اصحاب اعراف باشد.

12 _ مشاهده منظره ناهنجار دوزخيان ، برانگيزنده اعرافيان به دعا به درگاه خداوند براى دور ماندن از ابتلا

به سرنوشت آنها

إذا صرفت ابصرهم تلقاء اصحب النار قالوا ربنا لاتجعلنا مع القوم الظلمين

13 _ دوزخيان ستمگر ، انسانهايى منفور در نظر اعرافيان

ربنا لاتجعلنا مع القوم الظلمين

افكندن جهنميان در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - همزه - 104 - 4 - 4

4 - سوگند خداوند ، در تأكيد برافكنده شدن دوزخيان در آتشِ جهنم

لينبذنّ

حرف {لام} در {لينبذنّ}، نشانگر قسم محذوف است.

اقرار جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 44 - 4

4 _ اعتراف دوزخيان در برابر بهشتيان ، به تحقق تهديد هاى الهى درباره ايشان

فهل وجدتم ما وعد ربكم حقاً قالوا نعم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 106 - 2،3

2 - اقرار ذليلانه مشركان در تنگناى دوزخ ، به ربوبيت و پروردگارى خداوند

قالوا ربّنا غلبت . .. قومًا ضالّين

{غلبة} (مصدر {غلبت}) به معناى چيره شدن است. {شقوة} معادل {شقاوة} و در مقابل سعادت است. در اين جا مراد از شقاوت، عوامل و اسباب آن است.

3 - اعتراف دوزخيان به استيلاى شقاوت و گمراهى ، بر سراسر زندگى دنيوى آنان

قالوا ربّنا غلبت علينا شقوتنا و كنّا قومًا ضالّين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 113 - 1

1 - اعتراف دوزخيان به كوتاه بودن مدت حيات دنيوى خويش در مقايسه با حيات اخروى

قالوا لبثنا أو بعض يوم

برداشت فوق با توجه به اين نكته است كه مراد از {فى الأرض} در آيه قبل، زندگى دنيوى باشد. در اين صورت تعبير {يوماً أو بعض يوم} بدان جهت

است كه دوزخيان زندگى چند دهه اى دنيا را، در مقايسه با حيات طولانى اخروى، بسيار ناچيز مى بينند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 97 - 1

1 - سوگند به خدا و اعتراف حسرت بار دوزخيان در ميان شراره هاى آتش ، به گمراهى آشكار خويش در دنيا

تاللّه إن كنّا لفى ضل_ل مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 31 - 4

4 - پيشوايان شرك در عرصه قيامت ، به دوزخى بودن خويش و اين كه مستحق كيفر الهى اند ، اعتراف خواهند كرد .

فحقّ علينا قول ربّنا إنّا لذائقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 47 - 5

5 - اعتراف مستضعفان در آتش دورخ ، به پيروى كامل خويش از مستكبران در دنيا

فيقول الضعف_ؤا للذين استكبروا إنّا كنّا لكم تبعًا

آمدن {تبعاً} (به صورت مصدر) مفيد مبالغه است; يعنى، تابعيت محض و پيروى كامل.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 50 - 2

2 - اعتراف دوزخيان ، به گسيل شدن رسولان الهى همراه با دلايل و برهان هاى روشن به سوى آنان

قالوا أَوَلم تك تأتيكم رسلكم بالبيّن_ت قالوا بلى

اقسام جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 44 - 10،11

10- { عن النبى ( ص ) فى قوله { لكلّ باب منهم جزء مقسوم } قال : إن من أهل النار من تأخذه النار إلى كعبيه ، و إن منهم من تأخذه النار إلى

حجزته ، و منهم من تأخذه إلى تراقيه منازل بأعمالهم ، فذلك قوله : { . . .لكلّ باب منهم جزء مقسوم } . . . ;

از رسول خدا(ص) در باره سخن خدا {لكلّ باب منهم جزء مقسوم} روايت شده است كه فرمود: بعضى از اهل آتش كسانى اند كه آتش تا غوزكهاى آنان را فرا مى گيرد و بعضى را تا كمر (جاى كمربند) و بعضى را تا گلو. اينها منازل و مراتبى است كه به اختلاف اعمال اهل آتش بستگى دارد و اين است قول خدا: ... لكل باب منهم جزء مقسوم...}.

11- { قال رسول الله ( ص ) فى قوله تعالى : { لكلّ باب منهم جزء مقسوم } : جزء أشركوا بالله ، و جزء شكّوا فى الله و جزء غفلوا عن الله ;

رسول خدا(ص) درباره سخن خداوند متعال {لكلّ باب منهم جزء مقسوم} فرمود: گروهى به خدا شرك ورزيده و گروهى در خدا شك آورده و گروهى از خدا غافل بوده اند [اينان گروههاى تقسيم شده براى درهاى جهنّم ند].

التجاى جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 107 - 2

2 - التجاى دوزخيان به ربوبيت الهى ، براى اعطاى فرصتى دوباره به آنان

ربّنا أخرجنا منها

{إخراج} (مصدر {أخرجنا}) به معناى بيرون بردن و {عود} (مصدر {عدنا}) به معناى بازگشتن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 77 - 1

1 - التجاى دوزخيان به نگهبانان دوزخ ، براى وساطت ميان ايشان و پروردگار

و نادوا ي_ملك ليقض علينا ربّك

اميدوارى جهنميان

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 49 - 2

2 - اميد و انتظار دوزخيان ، به شفاعت نگهبانان جهنم به درگاه خداوند براى تخفيف اندكى از عذاب آنان

و قال الذين فى النار لخزنة جهنّم ادعوا ربّكم يخفّف عنّا يومًا من العذاب

انذار جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 37 - 10

10 - آمدن نذير و هشدار دهنده از جانب خداوند در دنيا ، براى كافران محكوم به دوزخ

و جاءكم النذير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 17 - 3

3 - خطر گرفتارى به جهنم ، به تمام دوزخيان گوشزد شده و به آنان هشدار كافى داده شده است .

ثمّ يقال ه_ذا الذى كنتم به تكذّبون

بدن جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 15 - 23

23- فانى نشدن كالبد دوزخيان و نمردن آنان ، با وجود شكنجه ها و قطعه قطعه شدن

خ_لد فى النار . .. فقطّع أمعاءهم

برترى طلبى جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 49 - 2

2- زورمدارى ، برترى جويى و اشرافى گرى در دنيا ، از ويژگى هاى عمده گنه كاران دوزخى

ذق إنّك أنت العزيز الكريم

تحقير، تمسخر و توبيخ شدن دوزخيان، با تعابير {العزيز} و {الكريم}، اشعار به اين نكته دارد كه تحقيرشوندگان، از جمله كسانى اند كه در دنيا براى خويش عزت و جايگاهى رفيع قائل بودند.

بريانى جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 -

94 - 2

2 - بريان شدن گوشت بدن دوزخيان در آتش دوزخ

و تصلية جحيم

بريانى صورت جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 29 - 18

18- آب هاى دوزخى ، چهره كافران را سوزانده و بريان مى سازد .

يغاثوا بماء كالمهل يشوى الوجوه

بوى پيراهن جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 50 - 6

6- { عن أبى عبدالله ( ع ) : . . . إن جبرئيل جاء إلى رسول الله ( ص ) . . . قال : . . .لو أن سربالاً من سرابيل أهل النار علّق بين السّماء و الأرض لمات أهل الأرض من ريحه و وهجه ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه جبرئيل نزد رسول خدا(ص) آمد . .. و گفت: ... اگر پيراهنى از پيراهنهاى اهل آتش بين آسمان و زمين آويزان شود، اهل زمين از بوى بد و شعله آن مى ميرند}.

بهشتيان و جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 44 - 1،2،3

1 _ بهشتيان پس از ورود به بهشت با فريادى رسا دوزخيان را مخاطب قرار داده و با آنان سخن مى گويند .

و نادى اصحب الجنة اصحب النار

{نداء} به معناى فرياد زدن و كسى را با صدايى بلند خواندن است.

2 _ اعلان تحقق وعده هاى الهى ( بهشت و مواهب آن ) ، به اهل ايمان گزارشى از سوى بهشتيان به گرفتاران در آتش دوزخ

و نادى . .. أن قد وجدنا ما وعدنا ربنا حقاً

3 _ بهشتيان براى ملامت و

سرزنش دوزخيان ، از آنان جوياى تحقق وعيد هاى الهى براى منكران آيات خداوند خواهند شد .

و نادى . .. فهل وجدتم ما وعد ربكم حقاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 47 - 3،4،5،8

3 _ راهيان بهشت در صحنه قيامت منظره شوم و هول انگيز دوزخيان را مشاهده خواهند كرد .

و إذا صرفت ابصرهم تلقاء اصحب النار قالوا ربنا

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه ضمير {ابصرهم} و {قالوا} به {اصحب الجنة} در آيه قبل برگردانده شود.

4 _ مشاهده دوزخيان از سوى بهشتيان ، مشاهده اى ناخواسته و بدون اختيار

و إذا صرفت ابصرهم تلقاء اصحب النار

مجهول آوردن فعل {صرفت} حكايت از برداشت فوق دارد.

5 _ راهيان بهشت پس از مشاهده وضعيت نابهنجار دوزخيان و منظره هولناك دوزخ ، به دعا خواهند پرداخت

و إذا صرفت ابصرهم تلقاء اصحب النار قالوا ربنا

8 _ دوزخيان ستمگر ، انسانهايى منفور در ديدگاه بهشتيان

ربنا لاتجعلنا مع القوم الظلمين

راهيان بهشت خواسته خويش مبنى بر گرفتار نشدن به آتش دوزخ را با درخواست دورى از ستمكاران بيان داشتند و اين مى رساند كه بهشتيان در روز قيامت از ستمكاران نيز متنفر هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 50 - 7

7 _ تحريم روزى هاى بهشت بر اهل دوزخ ، دليل خوددارى بهشتيان از اهداى آب و ديگر مواهب درخواستى دوزخيان به ايشان

أن أفيضوا علينا . .. قالوا إن اللّه حرمهما على الكفرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 9 - 16

16 - { عن أبى عبداللّه

( ع ) قال : . . .يوم التغابن ، يوم يَغبُن أهلُ الجنّة أهلَ النّار . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه فرمود: . ..{يوم التغابن} روزى است كه بهشتيان، جهنميان را مغبون مى سازند...}.

بى ارزشى تلاش جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 3 - 1،3

1 - گرفتاران پستى و خوارى در قيامت ، براى رهايى خود تلاش كرده ، خويش را به سختى و زحمت خواهند انداخت .

عاملة ناصبة

مراد از {عمل} در قيامت _ به قرينه آيه قبل _ تلاش دوزخيان براى رهايى از مخمصه اى است كه آنان را به خشوع و ذلت افكنده است. {نَصَب} به معناى تعب است. (مفردات راغب)، بنابراين {ناصبة} به معناى كسانى است كه خود را به رنج و سختى مى اندازند. به قرينه {يومئذ} در آيه قبل مى توان گفت كه اين دو وصف مربوط به آخرت است.

3 - اهل دوزخ ، تلاش هاى پرمشقّت خود در دنيا را بى نتيجه ديده و براى رهايى از پستى و ذلّت در قيامت ، از آن بهره اى نخواهند برد .

وجوه يومئذ خ_شعة . عاملة ناصبة

چنانچه دو وصف {عاملة} و {ناصبة}، مربوط به تلاش و رنج در دنيا باشد; مراد اين خواهد بود كه صاحبان {وجوه خاشعة} تا زمانى كه در دنيا بودند، كارهاى پرزحمت انجام مى دادند; ولى اكنون در قيامت از آن بى بهره اند. گفتنى است كه جمله {لسعيها راضية} (در آيات بعد) _ كه در وصف گروه مقابل اين افراد است _ با اين احتمال سازگارتر است.

بى ارزشى جهنميان

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 56 - 1

1 - دوزخيان ( اصحاب شمال ) ، موجوداتى بى ارزش در پيشگاه الهى

ه_ذا نزلهم

{نزل} چيزى است كه ميزبان براى پذيرايى مهمان آماده مى كند و معمولاً بهترين خوردنى و نوشيدنى است كه ميزبان در خانه دارد. اين تعبير در مورد غذا و آب دوزخيان، تعبيرى استهزاآميز و بيانگر بى ارزش بودن آنان در پيشگاه خداوند است.

بى تأثيرى استغاثه جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 37 - 9

9 - استغاثه و فريادخواهى كافران ، در دوزخ بى نتيجه است .

ربّنا أخرجنا نعمل ص_لحًا . .. أوَلم نعمّركم ما يتذكّر فيه من تذكّر

بى تأثيرى استمداد جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 47 - 8

8 - استمداد بى ثمر مستضعفان از رهبران مستكبر خود در دوزخ ، براى كاستن بخشى از عذاب آنان ( آتش ) به پاس پيروى شان از آنها در دنيا

إنّا كنّا لكم تبعًا فهل أنتم مغنون عنّا نصيبًا من النار

بى تأثيرى خوردنيهاى جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 7 - 2

2 - گياه خوراكى دوزخيان ، فاقد انرژى است و از لاغرى آنان نمى كاهد .

لايسمن

{سِمَن}، نقطه مقابل لاغرى است. (مفردات راغب)

بى تأثيرى دعاى جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 50 - 8

8 - بى اثر بودن دعا ها و درخواست هاى كافران در دوزخ

و ما دع_ؤا الك_فرين إلاّ

فى ضل_ل

{ضلال} (مرادف {ضياع}) به معناى تباهى است و مقصود از آن در آيه شريفه، بى ثمر بودن دعاى كافران مى باشد.

بى ثمرى جزع جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 21 - 24

24- { النبى ( ص ) . . . فى قوله : { سواء علينا أجزعنا أم صبرنا ما لنا من محيص } قال : يقول أهل النار : هلّموا ، فلنصبر ، فيصبرون خمسمائة عام فلمّا رأوا ذلك لاينفعهم قالوا : هلّموا فلنجزع . . . فيبكون خمسمائة عام فلمّا رأوا ذلك لاينفعهم قالوا { سواء علينا أجزعنا أم صبرنا ما لنا من محيص } ;

از رسول خدا(ص) در باره سخن خدا {سواء علينا أجزعنا. ..} روايت شده است كه فرمود: اهل آتش [به يكديگر] مى گويند: بياييد صبر كنيم; پس پانصد سال صبر مى كنند. آن گاه كه ديدند اين صبر سودى برايشان نداشت، گويند: بياييد بى تابى كنيم ... پس پانصد سال مى گريند. آن گاه كه ديدند اين گريه [هم] سودى نبخشيد، مى گويند: سواء علينا أجزعنا أم صبرنا ما لنا من محيص}.

بى ثمرى صبر جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 21 - 24

24- { النبى ( ص ) . . . فى قوله : { سواء علينا أجزعنا أم صبرنا ما لنا من محيص } قال : يقول أهل النار : هلّموا ، فلنصبر ، فيصبرون خمسمائة عام فلمّا رأوا ذلك لاينفعهم قالوا : هلّموا فلنجزع . . . فيبكون خمسمائة عام فلمّا رأوا ذلك لاينفعهم قالوا {

سواء علينا أجزعنا أم صبرنا ما لنا من محيص } ;

از رسول خدا(ص) در باره سخن خدا {سواء علينا أجزعنا. ..} روايت شده است كه فرمود: اهل آتش [به يكديگر] مى گويند: بياييد صبر كنيم; پس پانصد سال صبر مى كنند. آن گاه كه ديدند اين صبر سودى برايشان نداشت، گويند: بياييد بى تابى كنيم ... پس پانصد سال مى گريند. آن گاه كه ديدند اين گريه [هم] سودى نبخشيد، مى گويند: سواء علينا أجزعنا أم صبرنا ما لنا من محيص}.

بى ياروى جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 34 - 7

7 - محكومان به آتش دوزخ ، محروم از يار و مددكار در قيامت

و مأويكم النار و ما لكم من ن_صرين

بى ياورى جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 113 - 13

13_ گرفتاران به آتش دوزخ ، نجات دهنده اى نخواهند داشت و از طرف هيچ كس يارى نخواهند شد .

ثم لاتنصرون

بينش جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 14 - 1،2

1 - اهل دوزخ در دنيا ، مى پنداشتند زندگى شاداب آنان دگرگون نشده و الفت هاى خانوادگى شان هرگز از هم نخواهد گسست .

إنّه ظنّ أن لن يحور

{حَور}، رجوع از چيزى و به چيزى مى باشد. اصل معناى آن بازگشت به كم بود است و با ضمّه {حاء} به معناى هلاكت خواهد بود (لسان العرب). فعل {يحور} از هر كدام مشتق باشد، برداشت ياد شده قابل استفاده است.

2 - دوزخيان ، در دنيا در اين

گمان به سر مى برند كه هرگز پس از مرگ ، حيات دوباره نخواهند يافت .

إنّه ظنّ أن لن يحور

{حَوْر}، تعبيرى ديگر از {حشر} است و به هلاكت يا نقص و انحطاطى نظر دارد كه در آخرت، نصيب منكران معاد خواهد شد.

پاسخ استغاثه جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 29 - 17

17- آب هاى غليظ و گداخته ، بسان گدازه مس ، پاسخى براى استغاثه و آب طلبى كافران در دوزخ است .

و إن يستغيثوا يغاثوا بماء كالمهل

{مهل} به معناى {درده روغن} و نيز {مس گداخته} است (مقاييس اللغة) و نيز به {خونابه اى كه از لاشه مردار بيرون آيد} گفته مى شود. (قاموس) وصف آنان با عبارت {يشوى الوجوه} با معناى {مس گداخته} سازگارتر است.

پذيرايى از جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 62 - 5

5 - درخت زقّوم ، وسيله پذيرايى و خوراك دوزخيان

أم شجرة الزقّوم

{زقّوم} نوعى از گياه زهردارى است كه در باديه ها مى رويد (قاموس المحيط)، ولى برخى از مفسران ويژگى هاى ديگرى براى اين درخت برشمرده و گفته اند: درختى با برگِ ريز و بدبو است و شيره اى از آن مى تراود كه بدن به محض تماس با آن آماس مى كند. اين درخت در سرزمين هاى خشك مى رويد (روح المعانى (آلوسى)، ذيل آيه شريفه).

پرسش از جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 112 - 1،3،4

1 - پرسش خداوند از دوزخيان ، نسبت به مدت زندگى آنان در دنيا

ق_ل

كم لبثتم فى الأرض عدد سنين

ضمير فاعل در {قال} با توجه به آيات قبل، به خداوند باز مى گردد. {كم} براى استفهام از مقدار و {لبث} (مصدر {لبثم}) به معناى درنگ كردن است.

3 - پرسش خداوند از دوزخيان ، پيرامون درنگ آنان در عالم برزخ

ق_ل كم لبثتم فى الأرض عدد سنين

با توجه به پاسخ سؤال ياد شده در آيه بعد {لبثنا يومًا أو بعض يوم. ..، يك روز يا پاره اى از يك روز} مى توان گفت كه مراد، درنگ آنها در عالم برزخ است.

4 - { قال رسول اللّه ( ص ) إنّ اللّه إذا أدخل أهل الجنّة الجنّة و أهل النار النار قال لأهل الجنة : { كم لبثتم فى الأرض عدد سنين ؟ قالوا : لبثنا يوماً أو بعض يوم قال لنعم ما اتجرتم فى يوم أو بعض يوم رحمتى و رضوانى و جنتى اُسكنوا فى ها خالدين مخلدين ثمّ يقول : يا أهل النار { كم لبثتم فى الأرض عدد سنين قالوا لبثنا يوماً أو بعض يوم } فيقول : بئس ما اتجرتم فى يوم أو بعض يوم نارى و سخطى اُمكثوا فيها خالدين ;

رسول خدا(ص) فرمود: همانا خدا وقتى كه اهل بهشت را در بهشت و اهل آتش را در آتش داخل مى كند، به بهشتيان مى گويد {كم لبثتم فى الأرض عدد سنين؟} و آنان جواب مى هند: {لبثنا يوماً أو بعض يوم}. خدا مى فرمايد: چه خوب تجارتى كرديد در يك روز يا قسمتى از آن! اينك [اين] رحمت، رضوان و بهشت من است، در آن ساكن شويد هميشه و جاويدان. سپس مى فرمايد: اى اهل آتش {كم

لبثتم فى الأرض عدد سنين؟} و آنان جواب مى هند: {لبثنا يوماً أو بعض يوم}. پس خدا مى فرمايد: چه بد تجارتى كرديد در يك روز يا قسمتى از يك روز. اينك، [اين] آتش و خشم من است، در آن هميشه بمانيد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 50 - 1

1 - پرسش نگهبانان جهنم از دوزخيان ، درباره آمدن فرستادگان الهى همراه با دلايل و برهان هاى روشن براى ايشان

قالوا أَوَ لم تك تأتيكم رسلكم بالبيّن_ت

پشيمانى جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 37 - 3

3 - پشيمانى دوزخيان از كرده هاى ناشايست خويش و حسرت شديد آنان براى انجام اعمال صالح

ربّنا أخرجنا نعمل ص_لحًا غير الذى كنّا نعمل

آهنگ سخن دوزخيان، به گونه اى است كه نشانگر ندامت شديد آنان بر گذشته هاى خود و حسرتشان براى انجام اعمال نيك است.

پوست جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 104 - 2،3

2 - جمع شدن پوست لب ها و صورت دوزخيان ، با رسيدن حرارت آتش دوزخ

تلفح وجوههم النار و هم فيها ك_لحون

{كالح} (مفرد {كالحون}) به كسى گفته مى شود كه لب هايش از هم فاصله داشته و دندان هايش آشكار باشد.

3 - بدمنظرى دوزخيان ، در نتيجه جمع شدن پوست صورت و لب هاى آنها و آشكار ماندن دندان هايشان

تلفح وجوههم النار و هم فيها ك_لحون

{كالح} ظاهراً كنايه از زشت رويى و بدمنظرى دوزخيان است.

تباهى عمر جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 -

مدثر - 74 - 47 - 1

1 - دوزخيان ، در سراسر عمرشان ، هرگز به تكليف نماز و اطعام مساكين نپرداخته اند و عمر خود را به بطالت و تكذيب روز جزا گذرانده اند .

قالوا لم نك من المصلّين . .. و كنّا نكذّب بيوم الدين . حتّى أتينا اليقين

مقصود از{يقين} مرگ است كه حقيقتى يقينى و ترديدناپذير براى تمامى انسان ها است. آمدن فعل هاى {لم نك}، {نخوض} و {نكذّب} _ به صورت فعل مضارع _ اشعار دارد كه اين اعمال از سوى دوزخيان، امرى مستمر و مكرر بوده است.

تبرى از جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 113 - 11

11 _ لزوم پرهيز محبت و دلسوزى نسبت به مشركانى كه دوزخى بودنشان حتمى است .

ما كان للنبى . .. أن يستغفروا للمشركين ... أنهم أصحب الجحيم

تبرّى جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 38 - 22

22 _ عن أبى جعفر(ع) (فى حديث طويل): . .. {قالت أخريهم لأوليهم ربنا هؤلاء اضلونا ...} و قوله: {كلما دخلت امة لعنت أختها ...} برء بعضهم من بعض و لعن بعضهم بعضا يريد بعضهم ان يحج بعضا رجاء الفلج فيفلتوا من عظيم ما نزل بهم ... .

از امام باقر(ع) روايت شده كه پس از تلاوت آيه {قالت أخريهم . ..} فرمود: گروهى از آنان (جهنميان)، از گروه ديگر بيزارى جسته و به آنان نفرين مى كنند، شايد بر گروه ديگر در احتجاج پيروز شوند و از عذاب بزرگى كه به آن گرفتار شده اند رهايى يابند ....

تجزيه

بدن جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 16 - 1،2،3

1 - آتش دوزخ ، به شدت اندام دوزخيان را جدا كرده و پوست سر آنان را برمى كند .

نزّاعة للشوى

{نزّاعة} به چيزى مى گويند كه پى درپى جدا و قطع مى كند. {شوى} در معناى دست ها، پاها، اطراف و هر عضوى از بدن كه قطع آن موجب مرگ نشود، استعمال مى شود و ممكن است جمع {شواة} (پوست سر) باشد.

2 - اندام مجرمان ، در آتش دوزخ به شدّت جدا و پوست سر آنان بركنده مى شود .

نزّاعة للشوى

3 - دوزخيان ، در عين سوختن و جدا شدن اندامشان ، هرگز نمى ميرند .

نزّاعة للشوى

تصريح به اين كه اندام ها و يا پوست سرها سوخته و جدا مى شود; مى تواند گوياى مطلب ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - همزه - 104 - 4 - 5

5 - آتش جهنم ، دوزخيان را در هم شكسته ، آنان را به شدّت خرد خواهد كرد .

الحطمة

{حَطْم} (ريشه {حطمة})، به معناى شكستن چيزى مانند هيزم است. اين كلمه _ با گذشت زمان _ در مورد ريز ريز كردن كامل استعمال شده است (مفردات). وزن {فُعَلَة}، براى مبالغه به كار مى رود و دلالت دارد كه كار، به صورت عادت در آمده است. (مجمع البيان)

تحريم آب بر جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 50 - 6

6 _ خداوند آب و ديگر مواهب بهشت را بر دوزخيان تحريم كرده است .

إن اللّه حرمهما

على الكفرين

تحقير جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 107 - 6

6 - { و فى الحديث أنّ أهل النار إذا دخلوها . . . { فقالوا ربّنا غلبت علينا شقوتنا و كنّا قومًا ضالّين ، ربّنا أخرجنا منها فإن عدنا فإنّا ظالمون } فيقفون أربعين سنة _ ذلّ الهوان لايجابون . . . ، ثم يجيبهم اللّه جلّ جلاله { اخسئوا فيها و لاتكلّمون } قال : فعند ذالك ييأسون من كلّ فرج و راحة و يغلق أبواب جهنّم عليهم . . . ;

در حديث آمده است كه جهنميان آن گاه كه وارد آتش مى شوند [مى گويند:]. ..{فقالوا ربّنا غلبت علينا شقوتنا و كنّا قومًا ضالّين...} پس چهل سال با ذلت و خوارى توقف مى كنند، در حالى كه پاسخ داده نمى شوند... سپس خداوند _ جلّ جلاله _ جواب آنان را چنين مى دهد: {اخسئوا فيها و لاتكلّمون}. امام(ع) فرمود: در اين هنگام است كه آنان از هر گونه گشايش و راحتى، مأيوس مى گردند و درب هاى جهنم به روى آنها بسته مى شود...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 108 - 2

2 - حقارت و ذلت شديد كافران در دوزخ

قال اخسئوا فيها

{إخسأ} كلمه اى است كه براى دور كردن سگ به كار مى رود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 55 - 3

3 - ملائكه موكّل ، با تهكّم تحقيرآميز ، به كافران ، براى ورود به جهنم ، فرمان مى دهند .

يغشي_هم العذاب .

.. و يقول ذوقوا ما كنتم تعملون

ضمير فاعلى {يقول} احتمال دارد به خداوند برگردد و احتمال دارد، منظور ملائكه باشد. برداشت بالا بنابر احتمال دوم است.

تداوم تشنگى جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 55 - 2

2 - نوشيدن آب داغ در دوزخ ، هر چند زياد باشد از دوزخيان ( اصحاب الشمال ) رفع تشنگى نمى كند .

فش_ربون شرب الهيم

برخى {هيم} (جمع {هيماء}) را به معناى ريگ گرفته اند; زيرا در زمين ريگ زار هر چه آب ريخته شود، بلعيده مى شود و هرگز از آب پر نمى گردد. تشبيه دوزخيانِ تشنه به ريگ زار، حاكى از سيرى ناپذيرى از آن آب مى باشد.

ترك نماز جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 47 - 1

1 - دوزخيان ، در سراسر عمرشان ، هرگز به تكليف نماز و اطعام مساكين نپرداخته اند و عمر خود را به بطالت و تكذيب روز جزا گذرانده اند .

قالوا لم نك من المصلّين . .. و كنّا نكذّب بيوم الدين . حتّى أتينا اليقين

مقصود از{يقين} مرگ است كه حقيقتى يقينى و ترديدناپذير براى تمامى انسان ها است. آمدن فعل هاى {لم نك}، {نخوض} و {نكذّب} _ به صورت فعل مضارع _ اشعار دارد كه اين اعمال از سوى دوزخيان، امرى مستمر و مكرر بوده است.

تشبيه جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 55 - 1

1 - دوزخيان ( اصحاب شمال ) ، آب داغ و جوشان دوزخ را همچون شترى تشنه ،

با حرص و ولع خواهند نوشيد .

فش_ربون شرب الهيم

{هيم} جمع {هيماء} است و {هيماء} به شتر تشنه گفته مى شود. تشبيه حالت دوزخيان به هنگام نوشيدن از آب داغ جهنم به شترِ تشنه، بيانگر مطلب ياد شده است.

تشنگى جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 17 - 2

2- تشنگى شديد جبّاران منحرف در جهنّم به حدى است كه على رغم كراهت و بى ميلى شديد ، از آب چركين خواهند نوشيد .

يسقى من ماء صديد . يتجرّعه و لايكاد يسيغه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 29 - 15

15- كافران در خيمه آتشين دوزخ ، با استغاثه و اظهار تشنگى ، از مأموران عذاب ، يارى مى طلبند .

و إن يستغيثوا يغاثوا بماء

{غوث} يعنى: {يارى كردن} و {غيث} يعنى: {باران}. مراد از {استغاثه} مى تواند طلب يارى و يا طلب باران (آب) باشد. پاسخى كه به استغاثه دوزخيان داده مى شود، گوياى آن است كه يارى خواستن دوزخيان، همان آب خواهى آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 67 - 2

2 - دوزخيان ستمگر ، بر اثر خوردن غذاى { زقّوم } به تشنگى شديد دچار خواهند گشت .

شجرة الزقّوم . .. فمالئون منها البطون . ثمّ إنّ لهم عليها لشوبًا من حميم

برداشت ياد شده از تعبير {عليها} (به معناى {بعدها})، استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 57 - 3

3 - اهل دوزخ ، گرفتار تشنگى شديد

ه_ذا فليذوقوه

حميم و غسّاق

نوشيدن آب داغ و يا خونابه چركين، مى تواند بيانگر مطلب ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 5 - 2

2 - دوزخيان ، گرفتار تشنگى و نيازمند نوشيدنى خواهند شد .

تسقى من عين ءانية

تعجب جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 62 - 2

2 - اظهار تعجب و حسرت طاغيان و دوزخيان ، از ناتوانى شان در ديدن مؤمنان و جايگاه آنان

و قالوا ما لنا لانرى رجالاً كنّا نعدّهم من الأشرار

استفهام در {ما لنا. ..} براى تعجب و تحسر است.

تقليد جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 69 - 2

2 - تقليد دوزخيان ستمگر از پدران خود در عقايد دينى و مبانى فكرى ، تقليدى كوركورانه بود .

إنّهم ألفوا ءاباءهم ضالّين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 70 - 1

1 - دوزخيان ستمگر ، بدون تعقّل و بى اختيار از رفتار و كردار پدران خود ، تقليد كرده و پيروى مى كردند .

فهم على ءاث_رهم يهرعون

مقصود از {آثار} رفتار و كردار و {اهراع} (ماده {يهرعون}) به معناى با سرعت دويدن است. اين كنايه از بى تأمل اقدام كردن و بى اختيار عمل كردن است.

تكذيبگرى جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 47 - 1

1 - دوزخيان ، در سراسر عمرشان ، هرگز به تكليف نماز و اطعام مساكين نپرداخته اند و عمر خود را به بطالت و

تكذيب روز جزا گذرانده اند .

قالوا لم نك من المصلّين . .. و كنّا نكذّب بيوم الدين . حتّى أتينا اليقين

مقصود از{يقين} مرگ است كه حقيقتى يقينى و ترديدناپذير براى تمامى انسان ها است. آمدن فعل هاى {لم نك}، {نخوض} و {نكذّب} _ به صورت فعل مضارع _ اشعار دارد كه اين اعمال از سوى دوزخيان، امرى مستمر و مكرر بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 27 - 2

2 - طغيان گران دوزخى ، حسابرسى قيامت را انكار كرده و احتمال حقانيت آن را نيز مردود مى دانستند .

إنّهم كانوا لايرجون حسابًا

نفى {اميد}، بيانگر اين است كه انكار قيامت از سوى دوزخيان، به حدى شديد بود كه آنان احتمال آن را نيز نمى دادند و حتى اندك اميدى به آن نداشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 28 - 1

1 - طغيان گران دوزخى ، آيات الهى را دروغ شمرده و بر تكذيب آن اصرار مىورزيدند .

و كذّبوا ب_اي_تنا كذّابًا

{كذّاباً} (مصدر باب {تفعيل})، مفعول مطلقى است كه بر تأكيد دلالت دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 17 - 2

2 - مأموران الهى ، با به رخ كشيدن تكذيب گرى ها و ناباورى هاى جهنميان ، آنان را بر آن موضع گيرى ، سرزنش خواهند كرد .

ثمّ يقال ه_ذا الذى كنتم به تكذّبون

تكلم جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 47 - 3

3 - دوزخيان ، در عين سوختن دائمى

در آتش ، حيات داشته و بر تكلم كردن تواناهستند .

و إذ يتحاجّون فى النار فيقول الضعف_ؤا للذين استكبروا

تلاش جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 99 - 3

3 - تلاش دوزخيان براى انداختن بارِ گناه خويش بر دوش ديگران

و ما أضلّنا إلاّ المجرمون

تلاش دنيوى جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 3 - 5

5 - اهل دوزخ ، از تلاش هاى خويش در دنيا ، جز رنج و تعب در آخرت سودى نخواهند برد .

عاملة ناصبة

جمله {لسعيها راضية} (در آيات بعد) _ كه ناظر به گروه مقابل اهل دوزخ است _ از سعى آنها در دنيا و رضايتشان در آخرت سخن گفته است. در نتيجه اين آيه، ناظر به عمل دوزخيان در دنيا و {نَصَبْ} (تعب) آنان در آخرت خواهد بود.

تلاشى روده هاى جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 15 - 22

22- متلاشى شدن درون دوزخيان ، با نوشيدن آب هاى گدازنده

و سقوا ماء حميمًا فقطّع أمعاءهم

ثروت اندوزى جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 18 - 2

2 - زراندوزى ، از ويژگى هاى مجرمان دوزخى

و جمع فأوعى

جاودانان جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 22 - 1

1 - اهل دوزخ ، هرگز از آن خارج نخواهند شد .

كلّما أرادوا أن يخرجوا منها من غمّ أُعيدوا فيها

{إرادة} (مصدر {أرادوا}) در اين جا كنايه از نزديك شدن است. ضميرهاى

{منها} و {فيها} به {نار} بازمى گردد. {غم} نيز مصدر و به معناى ستر و پوشيدن است كه مضاف اليه آن حذف شده و تقديرش {غمها} مى باشد. {من غمها} نيز در اين جا بدل اشتمال از ضمير {منها} است; يعنى، دوزخيان هر وقت كه بخواهند از پوشش آتش خارج شوند، به آن بازگردانده خواهند شد.

جاودانگى جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 257 - 15

15 _ كافران ، اهل آتش و ماندگار در آن براى هميشه

اولئك اصحاب النّار هم فيها خالدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 192 - 9

9 _ هيچكس دوزخيان را از عذاب الهى نجات نخواهد داد .

ربّنا انّك من تدخل النّار فقد اخزيته و ما للظّالمين من انصار

مراد از {انصار} به قرينه {من تدخل النّار}، يارى در جهت رهاسازى از عذاب دوزخ است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 169 - 9

9 _ جاودانه ساختن دوزخ و دوزخيان ، امرى سهل و آسان براى خداوند

الا طريق جهنم خلدين فيها ابداً و كان ذلك على اللّه يسيراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 29 - 11

11 _ آتش همواره دوزخ ، جزاى ستمگران و كيفرى مناسب براى آنان

فتكون من اصحب النار و ذلك جزؤا الظلمين

{جزاء} در لغت به معنى كيفر و پاداشى است كه كافى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 128 - 21،22

21 _ خلود و عدم

خلود دوزخيان وابسته به مشيت خداوند است.

خلدين فيها إلا ما شاء الله

22 _ سزاواران خلود در جهنم ممكن است با مشيت خداوند از آن رهايى يابند.

خلدين فيها إلا ما شاء الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 63 - 8

8 _ جاودانگى حيات انسان حتى دوزخيان ، در جهان آخرت

نار جهنم خلداً فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 68 - 6

6 _ جاودانگى حيات انسان ، حتى دوزخيان در آخرت

نار جهنم خلدين فيها هى حسبهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 17 - 6

6- اهل جهنّم دچار مرگ و مير نمى شوند .

يأتيه الموت من كلّ مكان و ما هو بميت

اگرچه مورد آيه كافران جبّار است، اما با توجه به آيات ديگر، كه عذاب جهنّم و جهنّميان را جاودانى مى داند، مى توان حكم آيه را عام و شامل گرفت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انفطار - 82 - 15 - 5

5 - خلود دوزخيان در جهنم

يصلونها

فعل {يصلون} در نظر زجّاج از ريشه {صلاة} (ملازم شدن) است. (لسان العرب)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 12 - 3

3 - خلود دوزخيان در جهنم

و يصلى سعيرًا

{صلاة} (ريشه {يصلى} در نظر زجاج) در اصل بر ملازمت دلالت دارد (لسان العرب). بنابراين فعل {يصلى}، بر جاودانگى دلالت خواهد داشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 13 - 1

1 - گرفتاران آتش دوزخ

، هرگز نخواهند مرد .

ثمّ لايموت فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 2 - 4

4 - خلود دوزخيان در آتش جهنم

تصلى نارًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 4 - 2

2 - خلود دوزخيان در آتش جهنم

تصلى نارًا

فعل {تصلى} از ريشه {صَلاة} به معناى ملازم و همراه بودن است. (لسان العرب به نقل از زجاج)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - همزه - 104 - 8 - 1

1 - راه خروج از آتش جهنم ، بر دوزخيان بسته خواهد بود .

إنّها عليهم مؤصدة

{وصيدة} به اتاقى گفته مى شود كه براى نگه دارى اموال، در كوه ايجاد مى كنند. فعل {آصدته}; يعنى، درب آن را بستم و محكم ساختم (مفردات); بنابراين {مؤصدة}، به معناى مكان بسته و غير قابل خروج است.

جاودانگى عذاب جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 30 - 5

5 - عذاب دوزخ جاودانه است و جهنميان ، آينده جز افزايش عذاب ندارند . *

فلن نزيدكم إلاّ عذابًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 13 - 3،4

3 - اهل دوزخ ، هرگز لذت زندگى را نخواهند چشيد .

و لايحيى

مراد از نفى حيات _ به قرينه {لايموت} _ نفى حيات مطلوب است.

4 - باقى ماندن جهنميان ، در حالتى كه نه مرگ است و نه زندگى ناميده مى شود ، از سوختن در آتش براى آنان دشوارتر است .

ثمّ لايموت فيها و لايحيى

حرف {ثمّ}، براى تراخى رتبى

است و بيان مى كند كه آنچه بعد از آن آمده، در مقايسه با قبل از آن قابل توجّه تر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 4 - 1

1 - چشيدن آتش سوزان و گرفتارى به رنج و مشقت آن ، فرجام كسانى است كه حضورشان در صحنه قيامت ، همراه با خفّت و خوارى است .

وجوه يومئذ خ_شعة . .. تصلى نارًا حامية

{صلى النار}; يعنى، حرارت آتش را به سختى چشيد (قاموس).

جاودانگى گرسنگى جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 7 - 3

3 - خوردن گياه { ضريع } ، دوزخيان را از گرسنگى نجات نخواهد داد .

و لايغنى من جوع

جاودانگى لاغرى جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 7 - 2

2 - گياه خوراكى دوزخيان ، فاقد انرژى است و از لاغرى آنان نمى كاهد .

لايسمن

{سِمَن}، نقطه مقابل لاغرى است. (مفردات راغب)

جايگاه جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 77 - 2

2 - جايگاه دوزخيان ، دور از محل استقرار نگهبانان دوزخ

و نادوا

كاربرد واژه {ندا} به جاى {قول}، مى تواند اشاره به اين نكته باشد كه دوزخيان با فاصله بسيار تقاضاى وساطت مالك دوزخ را دارند.

جدايى پوست سر جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 16 - 1،2

1 - آتش دوزخ ، به شدت اندام دوزخيان را جدا كرده و پوست سر آنان را برمى كند .

نزّاعة للشوى

{نزّاعة}

به چيزى مى گويند كه پى درپى جدا و قطع مى كند. {شوى} در معناى دست ها، پاها، اطراف و هر عضوى از بدن كه قطع آن موجب مرگ نشود، استعمال مى شود و ممكن است جمع {شواة} (پوست سر) باشد.

2 - اندام مجرمان ، در آتش دوزخ به شدّت جدا و پوست سر آنان بركنده مى شود .

نزّاعة للشوى

جهل جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 38 - 20

20 _ دوزخيان، از شدت عذاب يكديگر بى خبرند.

لكل ضعف و لكن لاتعلمون

جهنميان در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 47 - 1

1 _ دوزخيان در صحنه قيامت داراى موقعيتى بسيار شوم و دشوار

و إذا صرفت ابصرهم تلقاء اصحب النار قالوا ربنا

هدف از بيان ناخوشايندى بهشتيان از مشاهده دوزخيان و بيان دعاى آنان پس از مشاهده ناخواسته ترسيم موقعيت دشوار و شوم دوزخيان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 21 - 13

13- جهنّم يان در آخرت يكديگر را شناخته و حوادث دنيا را به خاطر خواهند آورد .

و برزوا لله جميعًا فقال الضعف_ؤا للذين استكبروا إنّا كنّا لكم تبعًا فهل أنتم مغن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 113 - 4

4 - دوزخيان در قيامت ، به اشتباه خود در دل بستن به زندگى محدود دنيا پى خواهند برد .

قالوا لبثنا يومًا أو بعض يوم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 44

- 2

2- وجود نياز هاى جسمانى براى دوزخيان در قيامت *

إنّ شجرت الزقّوم . طعام الأثيم

برداشت بالا بدان احتمال است كه تعبير {طعام}، حاكى از نياز دوزخيان به غذا باشد; نه خوراندن اجبارى به آنان.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 3 - 1،3

1 - گرفتاران پستى و خوارى در قيامت ، براى رهايى خود تلاش كرده ، خويش را به سختى و زحمت خواهند انداخت .

عاملة ناصبة

مراد از {عمل} در قيامت _ به قرينه آيه قبل _ تلاش دوزخيان براى رهايى از مخمصه اى است كه آنان را به خشوع و ذلت افكنده است. {نَصَب} به معناى تعب است. (مفردات راغب)، بنابراين {ناصبة} به معناى كسانى است كه خود را به رنج و سختى مى اندازند. به قرينه {يومئذ} در آيه قبل مى توان گفت كه اين دو وصف مربوط به آخرت است.

3 - اهل دوزخ ، تلاش هاى پرمشقّت خود در دنيا را بى نتيجه ديده و براى رهايى از پستى و ذلّت در قيامت ، از آن بهره اى نخواهند برد .

وجوه يومئذ خ_شعة . عاملة ناصبة

چنانچه دو وصف {عاملة} و {ناصبة}، مربوط به تلاش و رنج در دنيا باشد; مراد اين خواهد بود كه صاحبان {وجوه خاشعة} تا زمانى كه در دنيا بودند، كارهاى پرزحمت انجام مى دادند; ولى اكنون در قيامت از آن بى بهره اند. گفتنى است كه جمله {لسعيها راضية} (در آيات بعد) _ كه در وصف گروه مقابل اين افراد است _ با اين احتمال سازگارتر است.

جهنميان ظالم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 -

اعراف - 7 - 47 - 6،8

6 _ قرار نگرفتن در كنار دوزخيان ستمگر ، دعاى رهروان بهشت به درگاه خداوند

و إذا صرفت . .. قالوا ربنا لاتجعلنا مع القوم الظلمين

8 _ دوزخيان ستمگر ، انسانهايى منفور در ديدگاه بهشتيان

ربنا لاتجعلنا مع القوم الظلمين

راهيان بهشت خواسته خويش مبنى بر گرفتار نشدن به آتش دوزخ را با درخواست دورى از ستمكاران بيان داشتند و اين مى رساند كه بهشتيان در روز قيامت از ستمكاران نيز متنفر هستند.

جهنميان و بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 44 - 4

4 _ اعتراف دوزخيان در برابر بهشتيان ، به تحقق تهديد هاى الهى درباره ايشان

فهل وجدتم ما وعد ربكم حقاً قالوا نعم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 50 - 1،5

1 _ دوزخيان با فريادى بلند از بهشتيان تقاضا مى كنند كه از آب هاى بهشت يا ديگر مواهب آن بر ايشان فروريزند .

و نادى اصحب النار . .. أن أفيضوا علينا من الماء او مما زرقكم اللّه

5 _ دوزخيان با خوددارى بهشتيان از پذيرش درخواستشان ، از دستيابى به آب و ديگر مواهب بهشت ناكام خواهند شد .

أن أفيضوا علينا . .. قالوا إن اللّه حرمهما على الكفرين

جهنميان و درخواست آب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 50 - 1،5

1 _ دوزخيان با فريادى بلند از بهشتيان تقاضا مى كنند كه از آب هاى بهشت يا ديگر مواهب آن بر ايشان فروريزند .

و نادى اصحب النار . .. أن أفيضوا علينا من

الماء او مما زرقكم اللّه

5 _ دوزخيان با خوددارى بهشتيان از پذيرش درخواستشان ، از دستيابى به آب و ديگر مواهب بهشت ناكام خواهند شد .

أن أفيضوا علينا . .. قالوا إن اللّه حرمهما على الكفرين

جهنميان و مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 17 - 6

6- اهل جهنّم دچار مرگ و مير نمى شوند .

يأتيه الموت من كلّ مكان و ما هو بميت

اگرچه مورد آيه كافران جبّار است، اما با توجه به آيات ديگر، كه عذاب جهنّم و جهنّميان را جاودانى مى داند، مى توان حكم آيه را عام و شامل گرفت.

جهنميان و نعمتهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 50 - 6،7

6 _ خداوند آب و ديگر مواهب بهشت را بر دوزخيان تحريم كرده است .

إن اللّه حرمهما على الكفرين

7 _ تحريم روزى هاى بهشت بر اهل دوزخ ، دليل خوددارى بهشتيان از اهداى آب و ديگر مواهب درخواستى دوزخيان به ايشان

أن أفيضوا علينا . .. قالوا إن اللّه حرمهما على الكفرين

حالات جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 22 - 2

2 - دوزخيان هر وقت بر اثر التهاب و غليان آتش ، از قعر دوزخ بالا آورده شوند ، با گرز هاى آهنين دوباره به قعر آن بازگردانده خواهند شد .

و لهم مق_مع من حديد . كلّما أرادوا أن يخرجوا منها من غمّ أُعيدوا فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 67 - 2

2 - قيامت

و احوال خوبان و بدان و بهشتيان و دوزخيان ، خبرى پرفايده و بزرگ

قل هو نبؤا عظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 13 - 2،4

2 - براى اهل دوزخ ، مرگ مطلوب تر از وضع موجود آنان است .

ثمّ لايموت فيها

4 - باقى ماندن جهنميان ، در حالتى كه نه مرگ است و نه زندگى ناميده مى شود ، از سوختن در آتش براى آنان دشوارتر است .

ثمّ لايموت فيها و لايحيى

حرف {ثمّ}، براى تراخى رتبى است و بيان مى كند كه آنچه بعد از آن آمده، در مقايسه با قبل از آن قابل توجّه تر است.

حتميت دشمنى جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 64 - 1،2

1 - تخاصم و ستيزه جويى طاغيان در دوزخ ، امرى حتمى و واقع شدنى

إنّ ذلك لحقّ تخاصم أهل النار

{حقّ} _ در مقابل باطل و غير واقع _ به معناى راست و واقعيت دار است و مقصود از آن حتمى بودن وقوع و تحقق چنين امرى در قيامت است; مثل آيه شريفه {إنّ الدين لواقع، حساب و جزا حتماً واقع مى شود}، (الذاريات (51) 61).

2 - تأكيد خداوند ، بر وقوع تخاصم و ستيزه جويى ميان طغيان گران در دوزخ

إنّ ذلك لحقّ تخاصم أهل النار

حتميت ذلت جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 3 - 3

3 - اهل دوزخ ، تلاش هاى پرمشقّت خود در دنيا را بى نتيجه ديده و براى رهايى از پستى و ذلّت در قيامت ، از

آن بهره اى نخواهند برد .

وجوه يومئذ خ_شعة . عاملة ناصبة

چنانچه دو وصف {عاملة} و {ناصبة}، مربوط به تلاش و رنج در دنيا باشد; مراد اين خواهد بود كه صاحبان {وجوه خاشعة} تا زمانى كه در دنيا بودند، كارهاى پرزحمت انجام مى دادند; ولى اكنون در قيامت از آن بى بهره اند. گفتنى است كه جمله {لسعيها راضية} (در آيات بعد) _ كه در وصف گروه مقابل اين افراد است _ با اين احتمال سازگارتر است.

حتميت عذاب جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 31 - 3

3 - دوزخيان ، هيچ راه نجاتى از عذاب و آتش دوزخ ندارند .

عليها تسعة عشر . و ما جعلنا أصح_ب النار إلاّ مل_ئكة

از اين كه دوزخ، داراى نگهبانانى است كه به طور دائم حضور دارند، مى توان مطلب ياد شده را استفاده كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 30 - 5

5 - عذاب دوزخ جاودانه است و جهنميان ، آينده جز افزايش عذاب ندارند . *

فلن نزيدكم إلاّ عذابًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 3 - 1،3

1 - گرفتاران پستى و خوارى در قيامت ، براى رهايى خود تلاش كرده ، خويش را به سختى و زحمت خواهند انداخت .

عاملة ناصبة

مراد از {عمل} در قيامت _ به قرينه آيه قبل _ تلاش دوزخيان براى رهايى از مخمصه اى است كه آنان را به خشوع و ذلت افكنده است. {نَصَب} به معناى تعب است. (مفردات راغب)، بنابراين {ناصبة} به معناى كسانى است

كه خود را به رنج و سختى مى اندازند. به قرينه {يومئذ} در آيه قبل مى توان گفت كه اين دو وصف مربوط به آخرت است.

3 - اهل دوزخ ، تلاش هاى پرمشقّت خود در دنيا را بى نتيجه ديده و براى رهايى از پستى و ذلّت در قيامت ، از آن بهره اى نخواهند برد .

وجوه يومئذ خ_شعة . عاملة ناصبة

چنانچه دو وصف {عاملة} و {ناصبة}، مربوط به تلاش و رنج در دنيا باشد; مراد اين خواهد بود كه صاحبان {وجوه خاشعة} تا زمانى كه در دنيا بودند، كارهاى پرزحمت انجام مى دادند; ولى اكنون در قيامت از آن بى بهره اند. گفتنى است كه جمله {لسعيها راضية} (در آيات بعد) _ كه در وصف گروه مقابل اين افراد است _ با اين احتمال سازگارتر است.

حتميت منازعه جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 64 - 1،2

1 - تخاصم و ستيزه جويى طاغيان در دوزخ ، امرى حتمى و واقع شدنى

إنّ ذلك لحقّ تخاصم أهل النار

{حقّ} _ در مقابل باطل و غير واقع _ به معناى راست و واقعيت دار است و مقصود از آن حتمى بودن وقوع و تحقق چنين امرى در قيامت است; مثل آيه شريفه {إنّ الدين لواقع، حساب و جزا حتماً واقع مى شود}، (الذاريات (51) 61).

2 - تأكيد خداوند ، بر وقوع تخاصم و ستيزه جويى ميان طغيان گران در دوزخ

إنّ ذلك لحقّ تخاصم أهل النار

حجاب بهشتيان و جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 46 - 1،2

1 _ وجود حجاب

و فاصله ميان بهشتيان و دوزخيان

و بينهما حجاب

2 _ مردانى بلند مرتبه ( أصحاب اعراف ) ، بر بلنداى حجاب حايل بين دوزخيان و بهشتيان حضور خواهند داشت .

و بينهما حجاب و على الاعراف رجال

{عرف} به قسمتهاى بالا و رويين هر چيز بلند و مرتفع گفته مى شود و جمع آن {اعراف} است. (لسان العرب). ال در {الاعراف} جانشين مضاف إليه است، يعنى: و على اعراف الحجاب رجال.

حسرت جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 31 - 17

17 _ عن النبى(ص) فى قوله: {يا حسرتنا} قال: يرى أهل النار منازلهم من الجنة فيقولون: {يا حسرتنا}.

رسول خدا(ص) درباره قول خداوند {يا حسرتنا} فرمود: جهنميان جايگاه خودشان را در بهشت مى بينند آنگاه مى گويند: {اى افسوس}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 97 - 1

1 - سوگند به خدا و اعتراف حسرت بار دوزخيان در ميان شراره هاى آتش ، به گمراهى آشكار خويش در دنيا

تاللّه إن كنّا لفى ضل_ل مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 37 - 3

3 - پشيمانى دوزخيان از كرده هاى ناشايست خويش و حسرت شديد آنان براى انجام اعمال صالح

ربّنا أخرجنا نعمل ص_لحًا غير الذى كنّا نعمل

آهنگ سخن دوزخيان، به گونه اى است كه نشانگر ندامت شديد آنان بر گذشته هاى خود و حسرتشان براى انجام اعمال نيك است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 62 - 2

2 - اظهار تعجب و حسرت طاغيان و دوزخيان ،

از ناتوانى شان در ديدن مؤمنان و جايگاه آنان

و قالوا ما لنا لانرى رجالاً كنّا نعدّهم من الأشرار

استفهام در {ما لنا. ..} براى تعجب و تحسر است.

حق ناپذيرى جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 105 - 1

1 - سرزنش دوزخيان از سوى خداوند ، به خاطر حق ناپذيرى هاى گذشته آنان

ألم تكن ءاي_تى تتلى عليكم . .. تكذّبون

استفهام در آيه فوق، استفهام توبيخى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 10 - 4

4 - كافران دوزخى ، مردمى لجوج و حق گريزاند .

و قالوا لو كنّا نسمع أو نعقل ما كنّا فى أصح_ب السعير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 17 - 3

3 - حق گريزى ، از ويژگى هاى مجرمان دوزخى

يودّ المجرم . .. تدعوا من أدبر و تولّى

حيات جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 47 - 3

3 - دوزخيان ، در عين سوختن دائمى در آتش ، حيات داشته و بر تكلم كردن تواناهستند .

و إذ يتحاجّون فى النار فيقول الضعف_ؤا للذين استكبروا

خواسته هاى جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 50 - 1،7

1 _ دوزخيان با فريادى بلند از بهشتيان تقاضا مى كنند كه از آب هاى بهشت يا ديگر مواهب آن بر ايشان فروريزند .

و نادى اصحب النار . .. أن أفيضوا علينا من الماء او مما زرقكم اللّه

7 _ تحريم روزى هاى بهشت بر اهل

دوزخ ، دليل خوددارى بهشتيان از اهداى آب و ديگر مواهب درخواستى دوزخيان به ايشان

أن أفيضوا علينا . .. قالوا إن اللّه حرمهما على الكفرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 29 - 17

17- آب هاى غليظ و گداخته ، بسان گدازه مس ، پاسخى براى استغاثه و آب طلبى كافران در دوزخ است .

و إن يستغيثوا يغاثوا بماء كالمهل

{مهل} به معناى {درده روغن} و نيز {مس گداخته} است (مقاييس اللغة) و نيز به {خونابه اى كه از لاشه مردار بيرون آيد} گفته مى شود. (قاموس) وصف آنان با عبارت {يشوى الوجوه} با معناى {مس گداخته} سازگارتر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 107 - 4،6

4 - دوزخيان ، خواستار مجازات خويش در صورت بازگشت دوباره به گناه و عصيان ، بعد از فرصت داده شده

ربّنا أخرجنا منها فإن عدنا فإنّا ظ_لمون

6 - { و فى الحديث أنّ أهل النار إذا دخلوها . . . { فقالوا ربّنا غلبت علينا شقوتنا و كنّا قومًا ضالّين ، ربّنا أخرجنا منها فإن عدنا فإنّا ظالمون } فيقفون أربعين سنة _ ذلّ الهوان لايجابون . . . ، ثم يجيبهم اللّه جلّ جلاله { اخسئوا فيها و لاتكلّمون } قال : فعند ذالك ييأسون من كلّ فرج و راحة و يغلق أبواب جهنّم عليهم . . . ;

در حديث آمده است كه جهنميان آن گاه كه وارد آتش مى شوند [مى گويند:]. ..{فقالوا ربّنا غلبت علينا شقوتنا و كنّا قومًا ضالّين...} پس چهل سال با ذلت و خوارى توقف مى كنند،

در حالى كه پاسخ داده نمى شوند... سپس خداوند _ جلّ جلاله _ جواب آنان را چنين مى دهد: {اخسئوا فيها و لاتكلّمون}. امام(ع) فرمود: در اين هنگام است كه آنان از هر گونه گشايش و راحتى، مأيوس مى گردند و درب هاى جهنم به روى آنها بسته مى شود...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 13 - 3

3 _ تكذيب كنندگان قيامت ، به هنگام گرفتارى در تنگناى آتشين دوزخ ، مرگ و نابودى خويش را خواهند خواست .

و إذا أُلقوا منها مكانًا ضيّقًا مقرّنين دعوا هنالك ثبورًا

{ثبوراً} به معناى هلاكت است و {دعا} (ريشه {دعوا}) به معناى خواندن با صداى بلند است و مقصود از {دعوا} اين است كه تكذيب كنندگان قيامت، فرياد مى كشند و مرگ را آرزو و طلب مى كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 38 - 7

7 - درخواست نجات از سوى دوزخيان ، به منظور انجام اعمال صالح ، صادقانه نبوده و آنان باز به رفتار زشت خود ادامه خواهند داد .

فما للظ_لمين من نصير . إنّ اللّه ع_لم غيب السم_وت و الأرض إنّه عليم بذات الصدور

يادآورى علم همه جانبه خداوند _ پس از نفى وجود ياور براى كافران _ مى تواند پاسخى به اين سؤال باشد كه چرا و كجا آنان بى ناصراند؟ پاسخ اين است كه: چون خداوند به راز دل ها آشنا است، مى داند كه آنان هرگز ايمان نمى آورند و در نتيجه از نصرت و يارى كسى بهره مند نخواهند شد.

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 32 - 7

7 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : . . . { يوم التناد } يوم ينادى أهل النار أهل الجنّة أن أفيضوا علينا من الماء أو ممّا رزقكم اللّه . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده فرمود: {يوم التناد} روزى است كه دوزخيان بهشتيان را صدامى زنند كه از فيض آب ها يا آنچه را خدا به شما عطافرموده ما را مستفيض كنيد. ..}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 49 - 1

1 - درخواست دوزخيان از نگهبانان جهنم ، مبنى بر شفاعت كردن نزد خداوند جهت تخفيف اندكى از عذابشان حتّى به مقدار يك روز

و قال الذين فى النار لخزنة جهنّم ادعوا ربّكم يخفّف عنّا يومًا من العذاب

خوردنيهاى جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 58 - 1

1 - انواع نوشيدنى ها و غذا هاى ديگرى مشابه آب داغ و خونابه چركين ، به طغيان گران خورانده مى شود .

فليذوقوه حميم و غسّاق . و ءاخر من شكله أزوج

{شكل} به معناى مثل و مانند و {أزواج} به معناى انواع است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 6 - 2،3

2 - تنها خوراك موجود براى برخى از دوزخيان ، گياه خاردار و بى ارزش و بدبوى جهنم است .

ليس لهم طعام إلاّ من ضريع

{ضريع} (از ريشه {مضارعة} به معناى {مشابهة}) خارى است كه شتر آن را، از خارهاى مشابه تشخيص نمى دهد و خوردن

آن به او صدمه مى زند و سودى نمى رساند (مجمع البيان). برخى آن را خار ساقه و تنه درخت خرما و برخى ديگر، گياه بدبويى دانسته اند كه بر اثر موج دريا بيرون مى افتد. اين كلمه به معناى پوشش نازك روى استخوان نيز استعمال شده است. (قاموس)

3 - بى غذايى و تن در دادن دوزخيان به خوردن خار بى ارزش و صدمه زننده ، از شكنجه ها و عذاب هاى جهنّم است .

ليس لهم طعام إلاّ من ضريع

درخواست جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 38 - 13

13 _ دوزخيان پيرو، به دليل اغواگرى سرانشان، از خداوند تقاضاى عذابى مضاعف براى آنان خواهند كرد.

ربنا هؤلاء أضلونا فاتهم عذابا ضعفا

دروغگويى جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 38 - 7

7 - درخواست نجات از سوى دوزخيان ، به منظور انجام اعمال صالح ، صادقانه نبوده و آنان باز به رفتار زشت خود ادامه خواهند داد .

فما للظ_لمين من نصير . إنّ اللّه ع_لم غيب السم_وت و الأرض إنّه عليم بذات الصدور

يادآورى علم همه جانبه خداوند _ پس از نفى وجود ياور براى كافران _ مى تواند پاسخى به اين سؤال باشد كه چرا و كجا آنان بى ناصراند؟ پاسخ اين است كه: چون خداوند به راز دل ها آشنا است، مى داند كه آنان هرگز ايمان نمى آورند و در نتيجه از نصرت و يارى كسى بهره مند نخواهند شد.

دشمنى جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 -

38 - 13

13 _ دوزخيان پيرو، به دليل اغواگرى سرانشان، از خداوند تقاضاى عذابى مضاعف براى آنان خواهند كرد.

ربنا هؤلاء أضلونا فاتهم عذابا ضعفا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 39 - 5

5 _ كينه توزى و دشمنى دوزخيان نسبت به يكديگر

فأتهم عذابا ضعفا من النار . .. فما كان لكم علينا من فضل

دگرگونى پوست جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 29 - 1

1 - آتش دوزخ ، پوست هاى بدن دوزخيان را به شدت دگرگون مى سازد .

لوّاحة للبشر

{لوّاحة} صيغه مبالغه و از ماده {لوح} (تغيير و دگرگونى) است و {بشر}، جمع {بشره} به معناى ظاهر پوست بدن است.

دندانهاى جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 104 - 3

3 - بدمنظرى دوزخيان ، در نتيجه جمع شدن پوست صورت و لب هاى آنها و آشكار ماندن دندان هايشان

تلفح وجوههم النار و هم فيها ك_لحون

{كالح} ظاهراً كنايه از زشت رويى و بدمنظرى دوزخيان است.

دنيا طلبى جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 113 - 4

4 - دوزخيان در قيامت ، به اشتباه خود در دل بستن به زندگى محدود دنيا پى خواهند برد .

قالوا لبثنا يومًا أو بعض يوم

ذكر اختلاف جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 47 - 2

2 - پديدآمدن اختلاف ميان مستضعفان و مستكبران ، در آتش دوزخ و احتجاج و دليل آوردن هر يك از آنان

، حادثه اى شايسته ياد و يادآورى

و إذ يتحاجّون فى النار فيقول الضعف_ؤا للذين استكبروا

{إذ} متعلق به فعل محذوف (أذكر) مى باشد.

ذلت جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 192 - 1،2

1 _ خداوند هر كس را در آتش بيفكند ، او را به ذلّت و خوارى كشانده است .

ربّنا انّك من تدخل النّار فقد اخزيته

2 _ خذلان و خوارى گرفتاران به آتش دوزخ

ربّنا انّك من تدخل النّار فقد اخزيته و ما للظّالمين من انصار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 14 - 8

8 _ همنشينى و مؤانست بهشتيان در بهشت و تنهايى جهنّميان در جهنّم *

خالدين فيها . .. خالداً فيها

جمع آوردن {خالدين} براى بهشتيان و مفرد بودن {خالداً} براى جهنّميان، مى تواند گوياى مطلب فوق باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 106 - 2

2 - اقرار ذليلانه مشركان در تنگناى دوزخ ، به ربوبيت و پروردگارى خداوند

قالوا ربّنا غلبت . .. قومًا ضالّين

{غلبة} (مصدر {غلبت}) به معناى چيره شدن است. {شقوة} معادل {شقاوة} و در مقابل سعادت است. در اين جا مراد از شقاوت، عوامل و اسباب آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 108 - 2

2 - حقارت و ذلت شديد كافران در دوزخ

قال اخسئوا فيها

{إخسأ} كلمه اى است كه براى دور كردن سگ به كار مى رود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 3 - 1

1 -

گرفتاران پستى و خوارى در قيامت ، براى رهايى خود تلاش كرده ، خويش را به سختى و زحمت خواهند انداخت .

عاملة ناصبة

مراد از {عمل} در قيامت _ به قرينه آيه قبل _ تلاش دوزخيان براى رهايى از مخمصه اى است كه آنان را به خشوع و ذلت افكنده است. {نَصَب} به معناى تعب است. (مفردات راغب)، بنابراين {ناصبة} به معناى كسانى است كه خود را به رنج و سختى مى اندازند. به قرينه {يومئذ} در آيه قبل مى توان گفت كه اين دو وصف مربوط به آخرت است.

ذوب پوست جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 20 - 1

1 - گداخته شدن پوست و امعا و احشاى اهل دوزخ با آب داغ ، يكى ديگر از عذاب هاى مقرر براى آنان

يصهر به ما فى بطونهم و الجلود

{صَهَر} (مصدر مجهول {يُصهر}) به معناى گداخته شدن است. ضمير {به} به {حميم} بازمى گردد و {ما} در عبارت {ما فى بطونهم} كنايه از امعا و احشا است; يعنى، با آن آب داغ _ كه بر سرشان ريخته مى شود _ پوست و آنچه در ميان شكم آنان است، گداخته خواهد شد.

ذوب دل و روده جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 20 - 1

1 - گداخته شدن پوست و امعا و احشاى اهل دوزخ با آب داغ ، يكى ديگر از عذاب هاى مقرر براى آنان

يصهر به ما فى بطونهم و الجلود

{صَهَر} (مصدر مجهول {يُصهر}) به معناى گداخته شدن است. ضمير {به} به {حميم} بازمى گردد و {ما} در

عبارت {ما فى بطونهم} كنايه از امعا و احشا است; يعنى، با آن آب داغ _ كه بر سرشان ريخته مى شود _ پوست و آنچه در ميان شكم آنان است، گداخته خواهد شد.

ردّ استغاثه جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 14 - 1

1 _ استغاثه و درخواست تكذيب كنندگان قيامت براى رهايى از آتش جهنم نتيجه بخش نبوده و عذابشان ادامه خواهد يافت .

لاتدعوا اليوم ثبورًا وحدًا و ادعوا ثبورًا كثيرًا

برداشت ياد شده مبتنى بر اين نكته است كه مقصود از درخواست هلاكت، در حقيقت كنايه از نجات از وضع بسيار سخت دوزخ است; نه مرگ و نابودى واقعى.

رد استمداد جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 50 - 7

7 - پاسخ منفى و يأس آور نگهبانان جهنم ، به استمداد دوزخيان مبنى بر درخواست تخفيف در عذاب آنان از خداوند

قال ادعوا ربّكم يخفّف عنّا . .. قالوا فادعوا و ما دع_ؤا الك_فرين إلاّ فى ضل_ل

رد استمهال جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 108 - 1

1 - پاسخ منفى خداوند به فرصت خواهى دوزخيان

ربّنا أخرجنا منها . .. قال اخسئوا فيها

{خَسْأ} (مصدر {اخسئوا}) به معناى طرد كردن است. {اخسئوا} معادل برويد، گم شويد و... مى باشد. ضمير {فيها} به دوزخ باز مى گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 109 - 1

1 - يادآورى برخورد هاى مستكبرانه كافران با مؤمنان در دنيا ، در پى نجات خواهى

آنان از دوزخ و ردّ آن از سوى خداوند

ربّنا أخرجنا منها . .. قال اخسئوا ... إنّه كان فريق من عبادى

رنج اخروى جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 3 - 5

5 - اهل دوزخ ، از تلاش هاى خويش در دنيا ، جز رنج و تعب در آخرت سودى نخواهند برد .

عاملة ناصبة

جمله {لسعيها راضية} (در آيات بعد) _ كه ناظر به گروه مقابل اهل دوزخ است _ از سعى آنها در دنيا و رضايتشان در آخرت سخن گفته است. در نتيجه اين آيه، ناظر به عمل دوزخيان در دنيا و {نَصَبْ} (تعب) آنان در آخرت خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 4 - 1

1 - چشيدن آتش سوزان و گرفتارى به رنج و مشقت آن ، فرجام كسانى است كه حضورشان در صحنه قيامت ، همراه با خفّت و خوارى است .

وجوه يومئذ خ_شعة . .. تصلى نارًا حامية

{صلى النار}; يعنى، حرارت آتش را به سختى چشيد (قاموس).

روابط جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 38 - 10

10 _ جهنم، جايگاهى آكنده از جدال و ستيز دوزخيان با يكديگر

كلما دخلت . .. قالت أخريهم لأوليهم ربنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 39 - 5

5 _ كينه توزى و دشمنى دوزخيان نسبت به يكديگر

فأتهم عذابا ضعفا من النار . .. فما كان لكم علينا من فضل

رؤيت جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15

- صافات - 37 - 56 - 1،2

1 - سخن گفتن بهشتيان با هم نشينان كافر دنيايى خويش ، به وقت مشاهده آنان در دوزخ

فرءاه فى سواء الجحيم . قال تاللّه إن كدتّ

2 - امكان برقرارى ارتباط و سخن گفتن بهشتيان با دوزخيان ، به وقت مشاهده آنان در دوزخ

فرءاه فى سواء الجحيم . قال تاللّه إن كدتّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 45 - 11

11 - عرضه گمراهان و ستمكاران بر دوزخ ، در برابر ديد اهل ايمان و قابل مشاهده براى آنان

و تري_هم يعرضون عليها . .. و قال الذين ءامنوا إنّ الخ_سرين

رؤيت جهنميان در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 47 - 3،4،5

3 _ راهيان بهشت در صحنه قيامت منظره شوم و هول انگيز دوزخيان را مشاهده خواهند كرد .

و إذا صرفت ابصرهم تلقاء اصحب النار قالوا ربنا

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه ضمير {ابصرهم} و {قالوا} به {اصحب الجنة} در آيه قبل برگردانده شود.

4 _ مشاهده دوزخيان از سوى بهشتيان ، مشاهده اى ناخواسته و بدون اختيار

و إذا صرفت ابصرهم تلقاء اصحب النار

مجهول آوردن فعل {صرفت} حكايت از برداشت فوق دارد.

5 _ راهيان بهشت پس از مشاهده وضعيت نابهنجار دوزخيان و منظره هولناك دوزخ ، به دعا خواهند پرداخت

و إذا صرفت ابصرهم تلقاء اصحب النار قالوا ربنا

زشتى جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 104 - 3

3 - بدمنظرى دوزخيان ، در نتيجه جمع شدن پوست صورت و لب هاى آنها و

آشكار ماندن دندان هايشان

تلفح وجوههم النار و هم فيها ك_لحون

{كالح} ظاهراً كنايه از زشت رويى و بدمنظرى دوزخيان است.

زمينه تحقير جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 29 - 19

19- كمك خواهى دوزخيان ، افزايش دهنده عذاب و زمينه تحقير افزون تر ايشان است .

و إن يستغيثوا يغاثوا بماء كالمهل يشوى الوجوه

فعل {يغاثوا} (فريادرسى مى شوند) استهزاى دوزخيان است و {يشوى الوجوه} از سوزاندن و عذابى اضافه بر عذاب موجود خبر مى دهد.

زمينه گمراهى جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 163 - 1

1 - گمراه گرى مشركان و معبودهايشان ، تنها در كسانى مؤثر خواهد بود كه راه دوزخ را برگزينند .

ما أنتم عليه بف_تنين . إلاّ من هو صال الجحيم

{صال} اسم فاعل و به معناى {لازم} است (اصل آن {صالى} مى باشد); يعنى، كسى كه ملازم و هم راه دوزخ است و دست از اين راه دوزخى برنمى دارد. گفتنى است: صيغه اسم فاعل هرگاه درمورد موجود عاقل به كار رود، به مفهوم انجام كارى از روى اختيار و انتخاب است.

زندگى جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 14 - 4

4 _ تكذيب كنند قيامت ، در آتش دوزخ همواره در حال مرگ و زندگى بوده و به دفعات بى شمار مى ميرند و زنده مى شوند .

لاتدعوا اليوم ثبورًا وحدًا و ادعوا ثبورًا كثيرًا

از ديدگاه مفسران، اين كه به كافران گفته مى شود: {درخواست هلاكت بار خود را بسيار تكرار كنند} يا به خاطر اين

است كه آنان به دفعات زنده مى شوند، و باز مى ميرند. پس بايد براى هر بار زنده شدن و عذاب شدن، درخواست مرگ كنند و يا به اين سبب است كه عذاب الهى كافران متعدد و گوناگون است. پس بايد آنان براى هر يك از آنها، درخواست مرگ كنند. برداشت ياد شده مبتنى بر ديدگاه اول است.

زندگى دنيوى جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 113 - 2

2 - ناتوانى دوزخيان از برآورد دقيق مدت زندگى دنيوى خود ، در مقايسه با حيات اخروى

قالوا لبثنا يومًا أو بعض يوم فسئل العادّين

{عَدّ و تعداد} (مصدر {عادّين}) به معناى حساب نمودن و شماره كردن است.

زيانكارى جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 37 - 8

8 _ زيان حقيقى انسان به دوزخى شدن اوست .

فيجعله فى جهنم أولئك هم الخسرون

سختى جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 13 - 4

4 - باقى ماندن جهنميان ، در حالتى كه نه مرگ است و نه زندگى ناميده مى شود ، از سوختن در آتش براى آنان دشوارتر است .

ثمّ لايموت فيها و لايحيى

حرف {ثمّ}، براى تراخى رتبى است و بيان مى كند كه آنچه بعد از آن آمده، در مقايسه با قبل از آن قابل توجّه تر است.

سختى زندگى جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 62 - 1

1 - زندگى انسان هاى بهشتى با انواع نعمت ها ( همچون نهر ها ،

تخت ها ، شراب و همسران زيبا ) قابل مقايسه با زندگى پردرد و رنج دوزخيان نيست .

أذلك خير نزلاً أم شجرة الزقّوم

خوب بودن زندگى بهشتيان و بدى زندگى دوزخيان امرى روشن و آشكار است. بر اين اساس سؤال از بهتر بودن زندگى بهشتيان نسبت به دوزخيان مى تواند براى بيان شدت تفاوت اين دو زندگى و قابل قياس نبودن آنها مى باشد.

سرزنش جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 44 - 3

3 _ بهشتيان براى ملامت و سرزنش دوزخيان ، از آنان جوياى تحقق وعيد هاى الهى براى منكران آيات خداوند خواهند شد .

و نادى . .. فهل وجدتم ما وعد ربكم حقاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 22 - 3

3- پس از اتمام حسابرسى اعمال اهل جهنّم ، شيطان آنان را سرزنش مى كند و گمراهى آنان را معلول انديشه و عمل خود آنان معرفى خواهد كرد .

و قال الشيط_ن لمّا قضى الأمر إنّ الله وعدكم وعد الحق و وعدتكم

مفسّران، از جمله احتمالاتى كه براى {قضى الأمر} برشمرده اند اين است كه وقتى به حسابهاى اهل قيامت رسيدگى شد، شيطان به اهل جهنّم چنين خطابى خواهد كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 105 - 1

1 - سرزنش دوزخيان از سوى خداوند ، به خاطر حق ناپذيرى هاى گذشته آنان

ألم تكن ءاي_تى تتلى عليكم . .. تكذّبون

استفهام در آيه فوق، استفهام توبيخى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 -

73 - 2

2 - وجود عذاب هاى روحى ( چون سرزنش ) ، براى دوزخيان

ثمّ قيل لهم أين ما كنتم تشركون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 17 - 2

2 - مأموران الهى ، با به رخ كشيدن تكذيب گرى ها و ناباورى هاى جهنميان ، آنان را بر آن موضع گيرى ، سرزنش خواهند كرد .

ثمّ يقال ه_ذا الذى كنتم به تكذّبون

سرور دنيوى جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 13 - 1

1 - جهنميان ، كه در آرزوى هلاكت ناله سر مى دهند ، روزگارى در كنار خويشاوندان خود ، دنيايى شاد و زندگى خرّمى داشتند .

يدعوا ثبورًا . .. إنّه كان فى أهله مسرورًا

سوگند جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 97 - 1

1 - سوگند به خدا و اعتراف حسرت بار دوزخيان در ميان شراره هاى آتش ، به گمراهى آشكار خويش در دنيا

تاللّه إن كنّا لفى ضل_ل مبين

شدت ضعف جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 7 - 1

1 - دوزخيان ، همواره ضعيف و لاغر مانده و در شدت گرسنگى به سر خواهند برد .

لايسمن و لايغنى من جوع

كلمه {جوع}، نكره است و چون كلام منفى است، بر عموم دلالت دارد. بنابراين هر گونه گرسنگى كه به تصور مى آيد، درباره دوزخيان مصداق خواهد داشت.

شدت گرسنگى جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 7 -

1

1 - دوزخيان ، همواره ضعيف و لاغر مانده و در شدت گرسنگى به سر خواهند برد .

لايسمن و لايغنى من جوع

كلمه {جوع}، نكره است و چون كلام منفى است، بر عموم دلالت دارد. بنابراين هر گونه گرسنگى كه به تصور مى آيد، درباره دوزخيان مصداق خواهد داشت.

شدت لاغرى جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 7 - 1

1 - دوزخيان ، همواره ضعيف و لاغر مانده و در شدت گرسنگى به سر خواهند برد .

لايسمن و لايغنى من جوع

كلمه {جوع}، نكره است و چون كلام منفى است، بر عموم دلالت دارد. بنابراين هر گونه گرسنگى كه به تصور مى آيد، درباره دوزخيان مصداق خواهد داشت.

شرك جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 26 - 2

2_ شرك ، سرآمد پليدى ها و بارزترين جرم دوزخيان *

ألقيا فى جهنّم . .. الذى جعل مع اللّه إل_هًا ءاخر

تعبير {الذى جعل. ..} _ در پى اوصاف متعدد دوزخيان _ مى نمايد كه همه آن اوصاف، در شرك نهفته است و جدا آمدن {الذى جعل...}، مى تواند اشاره به اهميت آن داشته باشد.

شقاوت جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 185 - 14

14 _ شقاوت و تيره بختىِ ساكنان دوزخ

فمن زحزح عن النّار و ادخل الجنّة فقد فاز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 106 - 3

3 - اعتراف دوزخيان به استيلاى شقاوت و گمراهى ، بر سراسر زندگى دنيوى آنان

قالوا ربّنا غلبت

علينا شقوتنا و كنّا قومًا ضالّين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 107 - 6

6 - { و فى الحديث أنّ أهل النار إذا دخلوها . . . { فقالوا ربّنا غلبت علينا شقوتنا و كنّا قومًا ضالّين ، ربّنا أخرجنا منها فإن عدنا فإنّا ظالمون } فيقفون أربعين سنة _ ذلّ الهوان لايجابون . . . ، ثم يجيبهم اللّه جلّ جلاله { اخسئوا فيها و لاتكلّمون } قال : فعند ذالك ييأسون من كلّ فرج و راحة و يغلق أبواب جهنّم عليهم . . . ;

در حديث آمده است كه جهنميان آن گاه كه وارد آتش مى شوند [مى گويند:]. ..{فقالوا ربّنا غلبت علينا شقوتنا و كنّا قومًا ضالّين...} پس چهل سال با ذلت و خوارى توقف مى كنند، در حالى كه پاسخ داده نمى شوند... سپس خداوند _ جلّ جلاله _ جواب آنان را چنين مى دهد: {اخسئوا فيها و لاتكلّمون}. امام(ع) فرمود: در اين هنگام است كه آنان از هر گونه گشايش و راحتى، مأيوس مى گردند و درب هاى جهنم به روى آنها بسته مى شود...}.

شكنجه جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 35 - 7

7 _ شكنجه دوزخيان با طلا و نقره گداخته ، از عذاب هاى دردناك جهنم است .

و الذين يكنزون الذهب . .. فبشرهم بعذاب أليم. يوم يحمى عليها فى نار جهنم

شكنجه هاى روحى جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 49 - 1

1- وجود شكنجه روحى براى دوزخيان ،

افزون بر عذاب هاى شديد جسمى

ثمّ صبّوا فوق رأسه . .. ذق إنّك أنت العزيز

تعبير {ذق إنّك. ..}، بيانگر اوج تحقير و تمسخر آنان است كه اين خود نوعى شكنجه روحى مى باشد.

شومى تكيه گاه جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 29 - 21

21- آتش دوزخ ، تكيگاهى ناپسند و شوم براى دوزخيان است .

يغاثوا بماء كالمهل . .. و ساءت مرتفقًا

{مرتفق} به مكانى گفته مى شود كه آدمى، در آن، مرفق و آرنج خود را بر زمين نهد و با ساق دست خود اهرمى بسازد و سر بر آن گذارده، استراحت كند. ياد كردن از جايگاه دوزخيان با اين تعبير، به منظور ريش خند كردن آن ها است.

صداى جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 7 - 3

3 - از اهل دوزخ ، ناخوشايندترين صدا ها برمى خيزد .

لها شهيقًا

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين مطلب است كه صداى برخاسته از دوزخ، به اعتبار اهل آن باشد، نه از خود آتش; چنان كه در آيه 106 سوره {هود} بدان تصريح شده است.

صفات جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 47 - 10

10 _ ستمگرى ، ويژگى مشترك همه دوزخيان است .

إذا صرفت ابصرهم تلقاء اصحب النار قالوا ربنا لاتجعلنا مع القوم الظلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 10 - 4

4 - كافران دوزخى ، مردمى لجوج و حق گريزاند .

و قالوا لو كنّا نسمع أو نعقل ما

كنّا فى أصح_ب السعير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 17 - 3

3 - حق گريزى ، از ويژگى هاى مجرمان دوزخى

يودّ المجرم . .. تدعوا من أدبر و تولّى

صورت جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 104 - 1،2

1 - صورت زيان كاران دوزخى ، مواجه با هجوم مداوم شعله هاى آتش دوزخ

تلفح وجوههم النار

{لَفْح} (مصدر {تلفح}) به معناى سوزاندن است; يعنى، {آتش، چهره هاى آنها را مى سوزاند}. گفتنى است كه به كارگيرى فعل مضارع (تلفح)، بيانگر هجوم پى در پى شعله هاى آتش دوزخ مى باشد.

2 - جمع شدن پوست لب ها و صورت دوزخيان ، با رسيدن حرارت آتش دوزخ

تلفح وجوههم النار و هم فيها ك_لحون

{كالح} (مفرد {كالحون}) به كسى گفته مى شود كه لب هايش از هم فاصله داشته و دندان هايش آشكار باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 108 - 7

7 - { عن حذيفة ان النبى قال : إنّ اللّه إذا قال لأهل النار { اخسئوا فيها و لاتكلّمون { عادت وجوههم قطعة لحم ليس فيها أفواه ولامناخير تردّد النفس فى أجوافهم ;

حذيفه از رسول خدا(ص) روايت كرده [كه آن حضرت فرمود:] آن گاه كه خداوند به اهل آتش مى گويد: {اخسئوا فيها و لاتكلّمون}. صورت هاى آنان به قطعه گوشتى تبديل مى شود كه در آن دهان و بينى نيست و نفس در درون آنان تردد مى كند}.

ظلم جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل

عمران - 3 - 192 - 7

7 _ گرفتاران به آتش دوزخ ، داراى پيشينه ستمكارى در دنيا

ربّنا انّك من تدخل النّار فقد اخزيته و ما للظّالمين من انصار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 47 - 10

10 _ ستمگرى ، ويژگى مشترك همه دوزخيان است .

إذا صرفت ابصرهم تلقاء اصحب النار قالوا ربنا لاتجعلنا مع القوم الظلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 23 - 4

4 - ظلم ، مهم ترين مشخصه دوزخيان

احشروا الذين ظلموا. .. فاهدوهم إلى صرط الجحيم

توصيف مشركان دوزخى به ستم پيشگان، مى تواند گوياى مطلب ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 49 - 2

2- زورمدارى ، برترى جويى و اشرافى گرى در دنيا ، از ويژگى هاى عمده گنه كاران دوزخى

ذق إنّك أنت العزيز الكريم

تحقير، تمسخر و توبيخ شدن دوزخيان، با تعابير {العزيز} و {الكريم}، اشعار به اين نكته دارد كه تحقيرشوندگان، از جمله كسانى اند كه در دنيا براى خويش عزت و جايگاهى رفيع قائل بودند.

عجز جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 113 - 2

2 - ناتوانى دوزخيان از برآورد دقيق مدت زندگى دنيوى خود ، در مقايسه با حيات اخروى

قالوا لبثنا يومًا أو بعض يوم فسئل العادّين

{عَدّ و تعداد} (مصدر {عادّين}) به معناى حساب نمودن و شماره كردن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 62 - 1

1 - طاغيان و دوزخيان ،

در جهنم از ديدن بهشتيان ناتوان خواهند بود .

و قالوا ما لنا لانرى رجالاً كنّا نعدّهم من الأشرار

مقصود از {رجال} در آيه شريفه، مؤمنان و تقواپيشگان اند كه در بهشت جاى دارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 63 - 2

2 - طاغيان در دوزخ ، خود را از ديدن بهشتيان و مؤمنان ناتوان خواهند ديد .

أم زاغت عنهم الأبص_ر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 24 - 1

1 - كافران و مشركان دوزخى ، ناتوان از دفاع از خود در برابر عذاب الهى

أفمن يتّقى بوجهه سوء العذاب يوم القي_مة

{إتّقاء} (مصدر {يتّقى}) به معناى سپر گرفتن جهت حفظ و دفاع از خود در برابر گزند است. دفاع از خود در برابر عذاب الهى به وسيله صورت _ در حالى كه اصولاً انسان ها براى دفاع از خود از دست و پا استفاده مى كنند تا گزندى به صورتشان نرسد _ بيانگر اوج ناتوانى دوزخيان از دفع عذاب از خويش است.

عدم تساوى جهنميان با بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 20 - 1

1 - نابرابرى ، فرجام اخروى دوزخيان و بهشتيان

لايستوى أصح_ب النار و أصح_ب الجنّة

عذاب جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 56 - 8

8 _ رنج و عذاب دائمى دوزخيان

كلّما نضجت جلودهم بدّلناهم جلوداً غيرها ليذقوا العذاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 37 - 3

3 _ عذاب دوزخ ، همواره

دردناك و ناخوشايند براى دوزخيان

يريدون ان يخرجوا من النار و ما هم بخرجين منها

تصميم مستمر براى خروج، كه از فعل مضارع {يريدون ان يخرجوا} به دست مى آيد، نشانه رنج ديدن دايمى دوزخيان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 38 - 20،22

20 _ دوزخيان، از شدت عذاب يكديگر بى خبرند.

لكل ضعف و لكن لاتعلمون

22 _ عن أبى جعفر(ع) (فى حديث طويل): . .. {قالت أخريهم لأوليهم ربنا هؤلاء اضلونا ...} و قوله: {كلما دخلت امة لعنت أختها ...} برء بعضهم من بعض و لعن بعضهم بعضا يريد بعضهم ان يحج بعضا رجاء الفلج فيفلتوا من عظيم ما نزل بهم ... .

از امام باقر(ع) روايت شده كه پس از تلاوت آيه {قالت أخريهم . ..} فرمود: گروهى از آنان (جهنميان)، از گروه ديگر بيزارى جسته و به آنان نفرين مى كنند، شايد بر گروه ديگر در احتجاج پيروز شوند و از عذاب بزرگى كه به آن گرفتار شده اند رهايى يابند ....

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 68 - 13

13 _ خلود در آتش جهنم ، موجب عادت كردن دوزخيان يا كاسته شدن از رنج و عذاب نيست . *

نار جهنم خلدين فيها هى حسبهم . .. و لهم عذاب مقيم

تكرار {و لهم عذاب مقيم} پس از {نار جهنم} ممكن است در جهت دفع اين توهّم باشد كه دوزخيان در اثر خلود، بدان انس مى گيرند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 105 - 2

2 - وجود عذاب روحى براى

دوزخيان ، افزون بر عذاب هاى جسمى

تلفح وجوههم النار . .. ك_لحون . ألم تكن ءاي_تى تتلى عليكم

سرزنش اهل دوزخ از سوى خداوند، به خاطر حق ناپذيرى هاى گذشته شان، خود نوعى عذاب روحى براى آنان به شمار مى رود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 108 - 7

7 - { عن حذيفة ان النبى قال : إنّ اللّه إذا قال لأهل النار { اخسئوا فيها و لاتكلّمون { عادت وجوههم قطعة لحم ليس فيها أفواه ولامناخير تردّد النفس فى أجوافهم ;

حذيفه از رسول خدا(ص) روايت كرده [كه آن حضرت فرمود:] آن گاه كه خداوند به اهل آتش مى گويد: {اخسئوا فيها و لاتكلّمون}. صورت هاى آنان به قطعه گوشتى تبديل مى شود كه در آن دهان و بينى نيست و نفس در درون آنان تردد مى كند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 52 - 2

2 - درخت زقّوم ، منبع تغذيه اهل دوزخ ( اصحاب شمال )

لأكلون من شجر من زقّوم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 56 - 3

3 - عذاب دوزخ ، خوردنى و آشاميدنى آن ( ميوه زقّوم و آب داغ ) جزاى دوزخيان ( اصحاب شمال )

ه_ذا نزلهم يوم الدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 31 - 5

5 - عذاب كردن دوزخيان ، تنها وظيفه فرشتگان گماشته شده بر دوزخ

عليها تسعة عشر . .. و ما جعلنا عدّتهم إلاّ فتنة للذين كفروا

برداشت ياد شده، مبتنى بر

اين احتمال است كه {عدّة} به معناى جماعت (قاموس المحيط) و {فتنة} به معناى عذاب باشد; يعنى، {و ما جلعنا جماعتهم إلاّ عذاباً للذين كفروا}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 15 - 12

12 - عذاب دوزخيان و اعطاى نامه عمل به آنان از پشت سرشان ، نظام جزايى آگاهانه و مدبرانه خداوند است .

و أمّا من أُوتى كت_به . .. و يصلى سعيرًا ... بلى إنّ ربّه كان به بصيرًا

حرف {بلى} ممكن است به تمام مشخصات دسته دوم (و أمّا من اُوتى . ..) ارتباط داشته باشد. در اين صورت پندار رجوع نكردن را، پندارى باطل و حوادث پيش آمده (اُوتى كتابه وراء ظهره ... يصلى سعيراً) را، رخدادى ثابت معرفى مى كند. جمله {إنّه ...} بيانگر اين است كه آن حادثه ها، برخاسته از ربوبيت و بصيرت خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 5 - 3،5

3 - نوشيدن اجبارى مايع جوشان ، يكى از عذاب هاى دوزخيان است .

تسقى من عين ءانية

5 - مأموران الهى در جهنّم ، عهده دار عذاب دوزخيان *

تسقى

مجهول بودن {تسقى}، بيانگر وجود يك يا چند مأمور عذاب در دوزخ است.

عذاب روحى جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 105 - 2

2 - وجود عذاب روحى براى دوزخيان ، افزون بر عذاب هاى جسمى

تلفح وجوههم النار . .. ك_لحون . ألم تكن ءاي_تى تتلى عليكم

سرزنش اهل دوزخ از سوى خداوند، به خاطر حق ناپذيرى هاى گذشته شان، خود نوعى عذاب روحى براى

آنان به شمار مى رود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 96 - 3

3 - وجود عذاب روحى علاوه بر شكنجه جسمى براى دوزخيان

و هم فيها يختصمون

فعل مضارع (يختصمون) دلالت بر استمرار منازعه دوزخيان دارد كه مى تواند نوعى عذاب روحى براى آنان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 73 - 2

2 - وجود عذاب هاى روحى ( چون سرزنش ) ، براى دوزخيان

ثمّ قيل لهم أين ما كنتم تشركون

عذابهاى جسمى جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 49 - 1

1- وجود شكنجه روحى براى دوزخيان ، افزون بر عذاب هاى شديد جسمى

ثمّ صبّوا فوق رأسه . .. ذق إنّك أنت العزيز

تعبير {ذق إنّك. ..}، بيانگر اوج تحقير و تمسخر آنان است كه اين خود نوعى شكنجه روحى مى باشد.

عذابهاى جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 64 - 2

2 - دوزخيان ، هرگز از آتش دوزخ جدا نشده و پيوسته در آن خواهند سوخت .

اصلوها اليوم

{صلا} در اصل به معناى لزوم است. ازاين رو {اصلوها} به معناى {الزموها} (بايد ملازم و هم راه عذاب دوزخ باشيد) خواهد بود (لسان العرب و مجمع البيان).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 64 - 4

4 - آتش ، مهم ترين خصوصيت دوزخ و اصلى ترين عذاب دوزخيان است .

جهنّم يصلونها . .. إنّهم صالوا النار ... فزده عذابًا ضعفًا فى النار ... تخاصم أه

از

تعبيرهاى به كار رفته درباره دوزخ; مانند ورود به آتش (صالوا النار) و عذاب دوچندان آتش (عذاباً ضعفاً فى النار) و اهل آتش، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 6 - 3

3 - بى غذايى و تن در دادن دوزخيان به خوردن خار بى ارزش و صدمه زننده ، از شكنجه ها و عذاب هاى جهنّم است .

ليس لهم طعام إلاّ من ضريع

عصيان جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 21 - 5

5 - بى باكى در برابر خدا و سركشى در مقابل وحى ، ويژگى دوزخيان

لايستوى أصح_ب النار و . .. لو أنزلنا ه_ذا القرءان على جبل لرأيته خ_شعًا

با استفاده از ارتباط اين آيه و آيه قبل، و تعريضى كه اين آيه نسبت به تأثيرناپذيران از آيات وحى دارد، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

عطش جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 25 - 2

2 - طغيان گران در دوزخ ، گرفتار عطش شديد و طاقت فرسا خواهند بود .

إلاّ حميمًا و غسّاقًا

{إلاّ} براى استثناى {حميم} و {غساق} از {شراباً} است; بنابراين دوزخيان اين دو مايع را خواهند آشاميد. تن دادن به اين نوشيدنى ها، نشانه شدّت تشنگى آنان است.

عقيده جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 38 - 21

21 _ ربوبيت خداوند مورد پذيرش و اذعان دوزخيان قرار خواهد گرفت.

قالت . .. ربنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

5 - اعراف - 7 - 39 - 8

8 _ عذاب آخرت، بازتاب عمل انسان، حتى در باور دوزخيان

قالت . .. فذوقوا العذاب بما كنتم تكسبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 77 - 8

8 - گستره قدرت الهى در جهان واپسين ، مورد باور تمامى انسان ها حتى دوزخيان

و نادوا ي_ملك ليقض علينا ربّك

از اين كه جهنميان نجات خود را به دست خداوند مى ديدند و فرشتگان را به شفاعت مى طلبيدند، استفاده مى شود كه حتى دوزخيان نيز در قيامت به قدرت الهى باور دارند.

علايق جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 62 - 4

4 - طاغيان و دوزخيان ، مشتاق ديدن مؤمنان و مطلع گشتن از سرنوشت آنان هستند .

و قالوا ما لنا لانرى رجالاً

علم اخروى جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - همزه - 104 - 6 - 2

2 - دوزخيان در قيامت ، به حاكميت اراده خداوند بر آتش جهنم ، به روشنى پى خواهند برد .

نار اللّه

استناد {نار} به {اللّه}، بيانگر آن است كه، استناد آتش جهنم به خداوند، بر كسى پوشيده نخواهد ماند، گرچه درباره آتش هاى دنيا، اين حقيقت مخفى مانده و استناد آن به اسباب و علل مادى، انسان را از آن غافل ساخته باشد.

علم جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 50 - 3

3 - تمامى دوزخيان _ از هر ملتى در همه اعصار _ از فرستادگان الهى برخوردار بوده و به دلايل

و برهان هاى آنان آگاه شدند .

قالوا أَوَ لم تك تأتيكم رسلكم بالبيّن_ت قالوا بلى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 77 - 7

7 - دوزخيان ، آگاه به مقام ويژه موكّل دوزخ در پيشگاه خداوند

و نادوا ي_ملك ليقض علينا ربّك

از درخواست وساطت جهنميان از فرشته موكّل دوزخ و نيز به كار بردن عبارت {ربّك}، مطلب بالا استفاده مى شود.

عوامل ازدياد عذاب جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 29 - 19

19- كمك خواهى دوزخيان ، افزايش دهنده عذاب و زمينه تحقير افزون تر ايشان است .

و إن يستغيثوا يغاثوا بماء كالمهل يشوى الوجوه

فعل {يغاثوا} (فريادرسى مى شوند) استهزاى دوزخيان است و {يشوى الوجوه} از سوزاندن و عذابى اضافه بر عذاب موجود خبر مى دهد.

عوامل رد استمهال جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 110 - 2

2 - ردّ درخواست هاى دوزخيان از سوى خدا ، بازتاب استهزاى آنان نسبت به مؤمنان در دنيا

قال اخسئوا فيها . .. إنّه كان فريق من عبادى ... فاتّخذتموهم سخريًّا

عوامل سرزنش جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 110 - 1

1 - سرزنش دوزخيان از سوى خدا ، به خاطر استهزاى آنان نسبت به بندگان مؤمن در دنيا

فاتّخذتموهم سخريًّا . .. و كنتم منهم تضحكون

{إتخاذ} (مصدر {اتّخذتم}) به معناى گرفتن و {سخرى} به معناى استهزا و ريشخند است. {إنساء} (مصدر {أنسوا}) نيز به معناى فراموشاندن و از خاطر بردن است. ضميرهاى خطاب مربوط به

كافران و ضميرهاى غيبت مربوط به مؤمنان مى باشد.

عوامل شدت تشنگى جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 54 - 1

1 - عارض شدن تشنگى بسيار شديد بر دوزخيان ( اصحاب شمال ) ، به محض فارغ شدن از خوردن ميوه { زقّوم }

لأكلون من شجر من زقّوم . .. فش_ربون عليه من الحميم

به كارگيرى {فا} در {فشاربون} و نيز قيد {عليه}، مى رساند كه نوشيدن آب بعد از خوردن از {زقّوم}، بى درنگ و بلافاصله انجام خواهد گرفت و اين حكايت از تشنگى شديد دوزخيان دارد كه با خوردن {زقّوم} بر ايشان عارض خواهد شد.

عوامل گمراهى جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 22 - 3

3- پس از اتمام حسابرسى اعمال اهل جهنّم ، شيطان آنان را سرزنش مى كند و گمراهى آنان را معلول انديشه و عمل خود آنان معرفى خواهد كرد .

و قال الشيط_ن لمّا قضى الأمر إنّ الله وعدكم وعد الحق و وعدتكم

مفسّران، از جمله احتمالاتى كه براى {قضى الأمر} برشمرده اند اين است كه وقتى به حسابهاى اهل قيامت رسيدگى شد، شيطان به اهل جهنّم چنين خطابى خواهد كرد.

غذاى جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 52 - 2،3

2 - درخت زقّوم ، منبع تغذيه اهل دوزخ ( اصحاب شمال )

لأكلون من شجر من زقّوم

3 - اهل دوزخ ( اصحاب شمال ) ، براى رفع گرسنگى ناچار به تغذيه از درخت زقوم خواهند بود .

لأكلون من شجر من زقّوم

آوردن {لام} تأكيد، بيانگر آن

است كه تغديه اهل دوزخ از {زقّوم} ترديدناپذير است; زيرا آنان براى رفع گرسنگى چاره اى جز آن ندارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 53 - 1

1 - دوزخيان از فرط گرسنگى به پر كردن شكم خود از ميوه { زقّوم } مى پردازند .

فمال_ون منها البطون

غضب بر جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 22 - 4

4 - مأموران دورخ ، آكنده از خشم و نفرت نسبت به دوزخيان

كلّما أرادوا . .. و ذوقوا عذاب الحريق

فرجام اخروى جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 20 - 1

1 - نابرابرى ، فرجام اخروى دوزخيان و بهشتيان

لايستوى أصح_ب النار و أصح_ب الجنّة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 4 - 1

1 - چشيدن آتش سوزان و گرفتارى به رنج و مشقت آن ، فرجام كسانى است كه حضورشان در صحنه قيامت ، همراه با خفّت و خوارى است .

وجوه يومئذ خ_شعة . .. تصلى نارًا حامية

{صلى النار}; يعنى، حرارت آتش را به سختى چشيد (قاموس).

فرجام جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 113 - 10

10 _ هيچ كس حتى پيامبر ( ص ) قادر به تغيير سرنوشت شوم ( دوزخى بودن ) مشركان نيست .

ما كان للنبى . .. من بعد ما تبين لهم أنهم أصحب الجحيم

از اينكه نام پيامبر (ص) به خصوص ذكر شده است، استفاده مى شود كه نه تنها

دعاى ساير مؤمنان در حق مشركان بى نتيجه است بلكه حتى پيامبر(ص) هم نمى تواند سرنوشت آنان را با استغفار تغيير دهد.

فرجام شوم جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 72 - 12

12 - دوزخ ، جايگاهى بد براى دوزخيان

و بئس المصير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 15 - 19

19- فرجام نيك متقين بهشتى ، غيرقابل قياس با فرجام سخت دوزخيان

مثل الجنّة الّتى وعد المتّقون . .. كمن هو خ_لد فى النار

فلسفه عجز جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 62 - 3

3 - طاغيان و دوزخيان ، در جستوجوى علل و چرايى ناتوانى شان از ديدن مؤمنان و جايگاه آنان

و قالوا ما لنا لانرى رجالاً

لام در {لنا} متضمن معناى علت است و {ما لنا. ..}; يعنى، به چه علت ما نمى توانيم مؤمنان را ببينيم؟ به سخن ديگر مقصود آيه شريفه، اين نكته است كه دوزخيان از علل و چرايى ناتوانى شان از ديد بهشتيان پرسش مى كنند; نه از خود ديدن.

قبض روح جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 28 - 22

22- { عن أميرالمؤمنين ( ع ) : . . . انه ليس أحد من الناس تفارق روحه جسده حتى يعلم إلى أىّ المنزلين يصير ، إلى الجنة أم النار . . . إن كان عدواً لله فتحت له أبواب النار . . . و نظر إلى ما أعدّ الله له فيها . . . كلّ

ه_ذايكون عند الموت . . . قال الله تعالى . . . { الذين تتوفّاهم الملائكة ظالمى أنفسهم . . .فادخلوا أبواب جهنّم . . . } . . . ;

از اميرالمؤمنين(ع) روايت شده است:. .. روح از بدن هيچ يك از مردم جدا نمى شود تا اينكه بدانند به سوى كدام يك از دو جايگاه مى رود: بهشت يا آتش ...؟ اگر دشمن خدا باشد، درهاى آتش براى او باز مى شود ... و به آنچه خدا در آن جا برايش آماده كرده است، نگاه مى كند ... اين همه هنگام مرگ خواهد بود ... خداى تعالى فرمود: الذين تتوفّاهم الملائكة ظالمى أنفسهم ... فادخلوا أبواب جهنّم ...}.

قدرت جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 20 - 7

7 - نوعى اراده و توان محدود ، براى دوزخيان وجود دارد .

كلّما أرادوا أن يخرجوا منها أُعيدوا فيها

كثرت جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 30 - 4

4 - جهنم ، در شگفت از كثرت و انبوهى كافران و دوزخيان *

و تقول هل من مزيد

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه سؤال {هل من مزيد} از روى انكار و اعجاب باشد; يعنى، آن قدر كافران را در خود جاى داده كه به شگفتى آمده و مى پرسد: آيا به راستى هنوز هم كافرانى افزون تر وجود دارند؟!

كفر جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 28 - 5

5_ انحراف و كفر انسان هاى دوزخى ، ناشى از سوء اختيار خود

آنان است ; نه معلول عوامل جبرى .

و قد قدّمت إليكم بالوعيد

تعبير {قد قدّمت إليكم بالوعيد} بدان معنا است كه بر گمراهان، قبلاً اتمام حجت شده است و ديگر مجالى براى جدال و تخاصم نيست. لازمه اتمام حجت و مجرم بودن فرد، اين است كه او مجبور نبوده و به سوء اختيار خود، عليه حجت الهى اقدام كرده است.

كيفر جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 182 - 8،9

8 _ عذاب دوزخيان ، هرگز ستمى از سوى خداوند بر آنها نيست .

ذوقوا عذاب الحريق . .. و انّ اللّه ليس بظلاّم للعبيد

بنابر اينكه {انّ اللّه . .. }، خبر براى مبتدايى محذوف باشد (الأمر و الشّأن انّ اللّه ليس ... )، بر اين مبنا، مراد از ستم نكردن خداوند _ به قرينه {ذلك بما قدّمت ايديكم} _ اين است كه خداوند در كيفر دادن ستم نمى كند.

9 _ عذاب دوزخيان ، هرگز فزونتر از اقتضاى عملكرد آنان نخواهد بود .

ذوقوا عذاب الحريق. ذلك بما قدّمت ايديكم و انّ اللّه ليس بظلاّم للعبيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 191 - 35

35 _ آتش ، وسيله اى براى عذاب دوزخيان

فقنا عذاب النّار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 56 - 4،5،8،9،14

4 _ رويش پوست جديد بر بدن ، پس از بريان شدن و سوختن آن در آتش جهنّم

كلّما نضجت جلودهم بدّلنا هم جلوداً غيرها

5 _ پوست ، واسطه عذاب آدمى در جهنّم

كلّما نضجت جلودهم بدّلناهم جلوداً غيرها ليذقوا العذاب

با

توجه به اينكه {ليذوقوا} متعلق به {بدلناهم} است، برداشت فوق استفاده شده است.

8 _ رنج و عذاب دائمى دوزخيان

كلّما نضجت جلودهم بدّلناهم جلوداً غيرها ليذقوا العذاب

9 _ رويش مجدد پوست ، وسيله تداوم چشاندن عذاب به دوزخيان

كلّما نضجت جلودهم بدّلناهم جلوداً غيرها ليذقوا العذاب

14 _ عزت و حكمت الهى ، مقتضى عذاب مستمر دوزخيان كفرپيشه *

انّ الذين كفروا . .. انّ اللّه كان عزيزاً حكيماً

بنابر اينكه جمله {انّ اللّه . .. }، بيان علتى براى {سوف نصليهم ناراً} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 29 - 11

11 _ آتش همواره دوزخ ، جزاى ستمگران و كيفرى مناسب براى آنان

فتكون من اصحب النار و ذلك جزؤا الظلمين

{جزاء} در لغت به معنى كيفر و پاداشى است كه كافى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 107 - 4

4 - دوزخيان ، خواستار مجازات خويش در صورت بازگشت دوباره به گناه و عصيان ، بعد از فرصت داده شده

ربّنا أخرجنا منها فإن عدنا فإنّا ظ_لمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 46 - 1

1- جوشش زقّوم ، در درون دوزخيان ، چونان جوشش آب هاى داغ

كغلى الحميم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 26 - 1

1 - جهنميان به ميزان كردار خويش ، كيفر خواهند شد .

جزاء وفاقًا

{جزاء} مصدر است و نصب آن، يا براساس مفعول مطلق بودن آن است; يعنى، {يجزون جزاءً} و يا با تأويل به مشتق رفتن، حال براى {حميم} و {غسّاق}

است. در صورت اول، مراد اين است كه كيفر آنان، كيفرى مناسب و به ميزان گناه آنان خواهد بود و در صورت دوم، همان {حميم} و {غسّاق} كيفر مناسب آنان است. هر يك از دو احتمال، مى تواند مبناى برداشت ياد شده باشد. {وفاقاً} گرچه مصدر است; ولى چون صفت مى باشد، به معناى {موافقاً} خواهد بود.

كيفيت آشاميدن جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 17 - 1

1- جبّاران منحرف ، آب چركين جهنّم را جرعه جرعه با كراهت تمام خواهند نوشيد .

يسقى من ماء صديد. يتجرّعه و لايكاد يسيغه

{إساغة} به معناى ريختن شراب در حلق است. بنابراين مراد از {لايكاد يسيغه} اين است كه آنان نمى خواهند به چنين نوشيدنى نزديك شوند.

كيفيت عذاب جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 104 - 5

5 - { عن النبى ( ص ) قال : { إنّ جهنّم لمّا سيق إليها أهلها تلقتهم بعَنَق } ، فلفحتهم لفحة فلم تدع لحماً على عظم إلاّ ألقته على العرقوب ;

از پيامبراكرم(ص) روايت شده است كه فرمود: آن هنگام كه اهل جهنم را به سوى آن سوق دهند، آتش جهنم با سرعت با آنان روبه رو خواهد شد. پس آنان را به گونه اى خواهند سوزاند كه گوشتى بر استخوانى باقى نخواهد گذاشت; مگر اين كه بر پاشنه پاهايشان مى ريزد}.

كيفيت ورود جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 44 - 9

9- { عن أبى عبدالله ( ع ) عن أبيه ، عن

جدّه ( ع ) قال : للنار . . . باب يدخل منه فرعون و هامان و قارون و باب يدخل منه المشركون و الكفار . . . و باب يدخل منه بنواُميّه . . . و باب يدخل منه مبغضونا و محاربونا و خاذلونا و انه لأعظم الأبواب و أشدها حرّاً ;

از امام سجاد(ع) روايت شده است كه فرمود: براى آتش . .. درى است كه فرعون، هامان و قارون از آن داخل مى شوند و درى است كه مشركان و كافران از آن داخل مى شوند ... و درى است كه بنى اميّه از آن داخل مى شوند ... و درى است كه از آن داخل مى شوند كسانى كه بغض ما را در دل دارند و با ما در ستيزند و ما را يارى نمى كنند و اين بزرگ ترين و سوزنده ترين آن درهاست...}.

كينه جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 39 - 5

5 _ كينه توزى و دشمنى دوزخيان نسبت به يكديگر

فأتهم عذابا ضعفا من النار . .. فما كان لكم علينا من فضل

گرسنگى جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 66 - 3

3 - دوزخيان ستمگر ، در حال گرسنگى شديد به سر خواهند برد .

فمالئون منها البطون

پر كردن شكم از خوراكى هاى بسيار ناگوار، نشانه شدت گرسنگى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 6 - 1،3

1 - دوزخيان ، گرفتار گرسنگى و نيازمند غذا خواهند شد .

ليس لهم طعام

3 - بى

غذايى و تن در دادن دوزخيان به خوردن خار بى ارزش و صدمه زننده ، از شكنجه ها و عذاب هاى جهنّم است .

ليس لهم طعام إلاّ من ضريع

گروههاى جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 38 - 7،8

7 _ جهنميان به صورت امتهايى مجزا از يكديگر وارد دوزخ مى شوند.

كلما دخلت أمة لعنت أختها

8 _ ورود دوزخيان به جهنم، تدريجى و گروه گروه خواهد بود.

كلما دخلت أمة لعنت أختها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 71 - 1

1 - كافران پس از حسابرسى اعمالشان ، دسته دسته و گروه گروه به دوزخ رانده خواهند شد .

و وضع الكت_ب . .. و وفّيت كلّ نفس ما عملت ... و سيق الذين كفروا إلى جهنّم زمرًا

{زمرة} (مفرد {زمر}) به معناى گروه و دسته است كه به دنبال گروه و دسته اى ديگر باشند. بنابراين پيام آيه شريفه اين مى شود كه كافران به چند دسته تقسيم شده; آن گاه دسته دسته به دنبال هم وارد دوزخ خواهند شد.

گفتگوى بهشتيان با جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 50 - 4

4 _ دوزخيان ، از داخل جهنم ، توانا بر گفتگو با بهشتيان و بهشتيان نيز قادر بر سخن گفتن با دوزخيان هستند .

و نادى اصحب النار اصحب الجنة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 56 - 1،2

1 - سخن گفتن بهشتيان با هم نشينان كافر دنيايى خويش ، به وقت مشاهده آنان

در دوزخ

فرءاه فى سواء الجحيم . قال تاللّه إن كدتّ

2 - امكان برقرارى ارتباط و سخن گفتن بهشتيان با دوزخيان ، به وقت مشاهده آنان در دوزخ

فرءاه فى سواء الجحيم . قال تاللّه إن كدتّ

گفتگوى جهنميان با بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 50 - 4

4 _ دوزخيان ، از داخل جهنم ، توانا بر گفتگو با بهشتيان و بهشتيان نيز قادر بر سخن گفتن با دوزخيان هستند .

و نادى اصحب النار اصحب الجنة

گفتگوى خدا با جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 30 - 6

6 - سخن گفتن خداوند ، با جهنميان در آخرت

فذوقوا فلن نزيدكم إلاّ عذابًا

خطاب {فذوقوا} ممكن است در آخرت صادر شود و اين آيه حاكى از آن باشد و نيز ممكن است در همين دنيا و با مفروض گرفتن مخاطبانى حاضر، القا شده باشد كه شيوه اى مبالغه آميز در تهديد است. برداشت ياد شده براساس اولين احتمال است.

گلايه جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 99 - 1

1 - شِكوه دوزخيان از نقش اصلى پيشوايان مجرم خويش در گمراهى آنان

و ما أضلّنا إلاّ المجرمون

گمراهى جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 106 - 3

3 - اعتراف دوزخيان به استيلاى شقاوت و گمراهى ، بر سراسر زندگى دنيوى آنان

قالوا ربّنا غلبت علينا شقوتنا و كنّا قومًا ضالّين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 107 -

6

6 - { و فى الحديث أنّ أهل النار إذا دخلوها . . . { فقالوا ربّنا غلبت علينا شقوتنا و كنّا قومًا ضالّين ، ربّنا أخرجنا منها فإن عدنا فإنّا ظالمون } فيقفون أربعين سنة _ ذلّ الهوان لايجابون . . . ، ثم يجيبهم اللّه جلّ جلاله { اخسئوا فيها و لاتكلّمون } قال : فعند ذالك ييأسون من كلّ فرج و راحة و يغلق أبواب جهنّم عليهم . . . ;

در حديث آمده است كه جهنميان آن گاه كه وارد آتش مى شوند [مى گويند:]. ..{فقالوا ربّنا غلبت علينا شقوتنا و كنّا قومًا ضالّين...} پس چهل سال با ذلت و خوارى توقف مى كنند، در حالى كه پاسخ داده نمى شوند... سپس خداوند _ جلّ جلاله _ جواب آنان را چنين مى دهد: {اخسئوا فيها و لاتكلّمون}. امام(ع) فرمود: در اين هنگام است كه آنان از هر گونه گشايش و راحتى، مأيوس مى گردند و درب هاى جهنم به روى آنها بسته مى شود...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 34 - 4

4 _ كسانى كه در قيامت به روافتان به سوى جهنم سوق داده مى شوند ، داراى شوم ترين جايگاه و بى راهه ترين مسيراند .

الذين يحشرون على وجوههم إلى جهنّم أُول_ئك شرّ مكانًا و أضلّ سبيلاً

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه {الذين} مبتدا و {أُولئك} خبر آن باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 97 - 1

1 - سوگند به خدا و اعتراف حسرت بار دوزخيان در ميان شراره هاى آتش ،

به گمراهى آشكار خويش در دنيا

تاللّه إن كنّا لفى ضل_ل مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 28 - 5

5_ انحراف و كفر انسان هاى دوزخى ، ناشى از سوء اختيار خود آنان است ; نه معلول عوامل جبرى .

و قد قدّمت إليكم بالوعيد

تعبير {قد قدّمت إليكم بالوعيد} بدان معنا است كه بر گمراهان، قبلاً اتمام حجت شده است و ديگر مجالى براى جدال و تخاصم نيست. لازمه اتمام حجت و مجرم بودن فرد، اين است كه او مجبور نبوده و به سوء اختيار خود، عليه حجت الهى اقدام كرده است.

گناه جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 105 - 3

3 - دروغ شمردن آيات الهى ، اساسى ترين جرم دوزخيان

ألم تكن ءاي_تى تتلى . .. بها تكذّبون

لباس جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 19 - 6،8

6 - براى شرك پيشگان منكر ربوبيت خدا ، در دوزخ جامه هايى از آتشى ويژه مى برند و بر آنان مى پوشانند .

فالذين كفروا قطّعت لهم ثياب من نار

تنكير {نار} نشانگر اين نكته است كه جامه هايى كه براى اهل شرك خواهند بريد از جنس آتشى به خصوص خواهد بود نه از هر آتشى.

8 _ جامه هاى آتشين در دوزخ ، جامه هايى است بسيار آزار دهنده و سخت سوزاننده .

قطّعت لهم ثياب من نار

تنكير {نار} علاوه بر اين كه بيانگر نوعى خاص از آتش است نشاندهنده شدت سوزانندگى و آسيب رسانى آن نيز مى تواند باشد.

لبهاى جهنميان

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 104 - 2،3

2 - جمع شدن پوست لب ها و صورت دوزخيان ، با رسيدن حرارت آتش دوزخ

تلفح وجوههم النار و هم فيها ك_لحون

{كالح} (مفرد {كالحون}) به كسى گفته مى شود كه لب هايش از هم فاصله داشته و دندان هايش آشكار باشد.

3 - بدمنظرى دوزخيان ، در نتيجه جمع شدن پوست صورت و لب هاى آنها و آشكار ماندن دندان هايشان

تلفح وجوههم النار و هم فيها ك_لحون

{كالح} ظاهراً كنايه از زشت رويى و بدمنظرى دوزخيان است.

لجاجت جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 10 - 4

4 - كافران دوزخى ، مردمى لجوج و حق گريزاند .

و قالوا لو كنّا نسمع أو نعقل ما كنّا فى أصح_ب السعير

محرمات جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 50 - 7

7 _ تحريم روزى هاى بهشت بر اهل دوزخ ، دليل خوددارى بهشتيان از اهداى آب و ديگر مواهب درخواستى دوزخيان به ايشان

أن أفيضوا علينا . .. قالوا إن اللّه حرمهما على الكفرين

محروميت جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 40 - 6

6- كافران دوزخى ، از هر گونه لطف و رحمت خداوند محروم اند .

و لا هم ينظرون

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه {ينظرون} فعل مضارع مجهول از ثلاثى مجرد و از ماده {نظرة} باشد كه به معناى رحمت است (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 -

77 - 6

6 - دوزخيان ، محروم از گفتوگوى مستقيم با خداوند *

و نادوا ي_ملك ليقض علينا

از اين كه جهنميان براى رفع عذاب از خود، نگهبانان جهنم را واسطه قرار مى دهند، مطلب بالا قابل برداشت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 34 - 7

7 - محكومان به آتش دوزخ ، محروم از يار و مددكار در قيامت

و مأويكم النار و ما لكم من ن_صرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 11 - 3

3 - كافران دوزخى ، مورد نفرين خدا و محروم از رحمت و لطف او هستند .

فسحقًا لأصح_ب السعير

{سحق} به معناى {بُعد} است و در اين آيه، به جاى لعن و نفرين به كار رفته است و مراد از آن، دورى از رحمت و لطف الهى مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 23 - 3

3 - درنگ دوزخيان در جهنم ، همراه با بى نوايى و محروميت از خواسته ها است .

ل_بثين فيها أحقابًا

تمام مشتقات {حقب}، به يك اصل و ريشه برمى گردد كه به معناى حبس است. درباره سالى كه باران در آن بند آمده باشد، گفته مى شود: {حقب العام} (مقاييس اللغة). {أحقاب} _ چنان كه زمخشرى گفته _ ممكن است جمع {حَقِب} باشد; يعنى، كسى كه به كميابى خيرات و رزق گرفتار شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 27 - 4

4 - محروميت دوزخيان از هواى مطبوع و آب ، عقوبتى مناسب

با انكار معاد

لايذوقون فيها بردًا و لا شرابًا . .. إنّهم كانوا لايرجون حسابًا

كيفر دوزخيان در آيات پيشين، به دو صورت نفى و اثبات بيان شده است; آنان از هواى سرد و نوشيدنى، محروم اند(نفى) و به نوشيدن {حميم} و {غسّاق} مجبور خواهند بود(اثبات). {جزاء وفاقاً} آن را كيفرى مناسب با كردار آنان _ كه آن هم به صورت نفى و اثبات بوده _ بيان كرده است; آنها معاد را باور نداشتند(نفى) و آيات خدا را تكذيب مى كردند(اثبات). آيه {جزاء وفاقاً} دلالت دارد كه محروميت، كيفرى مناسب با بى اعتقادى است و نوشيدن مايع داغ و چركين، كيفر مناسب تكذيب است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 34 - 4

4 - آرميدن متقين در سايه بوستان ها و مى گسارى آنان ، در برابر محروميت جهنميان از خنكى و نوشيدنى ، انعكاسى از تقابل آثار طغيان گرى و تقوا است .

لايذوقون فيها بردًا و لا شرابًا . .. حدائق و أعن_بًا ... و كأسًا دهاقًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 13 - 2

2 - دوزخيان در آخرت ، از حضور شادمانه نزد خويشاوندان خود محروم خواهند بود .

إنّه كان فى أهله مسرورًا

مقايسه دو تعبير {ينقلب إلى أهله} (در آيات پيشين) و {كان فى أهله}، گوياى اين است كه گرفتاران دوزخ، از لذت همنشينى با خويشاوندان خود بهره اى نمى برند.

مدت زندگى دنيوى جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 112 - 4

4 - { قال رسول اللّه (

ص ) إنّ اللّه إذا أدخل أهل الجنّة الجنّة و أهل النار النار قال لأهل الجنة : { كم لبثتم فى الأرض عدد سنين ؟ قالوا : لبثنا يوماً أو بعض يوم قال لنعم ما اتجرتم فى يوم أو بعض يوم رحمتى و رضوانى و جنتى اُسكنوا فى ها خالدين مخلدين ثمّ يقول : يا أهل النار { كم لبثتم فى الأرض عدد سنين قالوا لبثنا يوماً أو بعض يوم } فيقول : بئس ما اتجرتم فى يوم أو بعض يوم نارى و سخطى اُمكثوا فيها خالدين ;

رسول خدا(ص) فرمود: همانا خدا وقتى كه اهل بهشت را در بهشت و اهل آتش را در آتش داخل مى كند، به بهشتيان مى گويد {كم لبثتم فى الأرض عدد سنين؟} و آنان جواب مى هند: {لبثنا يوماً أو بعض يوم}. خدا مى فرمايد: چه خوب تجارتى كرديد در يك روز يا قسمتى از آن! اينك [اين] رحمت، رضوان و بهشت من است، در آن ساكن شويد هميشه و جاويدان. سپس مى فرمايد: اى اهل آتش {كم لبثتم فى الأرض عدد سنين؟} و آنان جواب مى هند: {لبثنا يوماً أو بعض يوم}. پس خدا مى فرمايد: چه بد تجارتى كرديد در يك روز يا قسمتى از يك روز. اينك، [اين] آتش و خشم من است، در آن هميشه بمانيد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 113 - 3

3 - دوزخيان تعيين دقيق مدت درنگ در دنيا را ، به فرشتگان حسابگر ارجاع خواهند داد .

قالوا لبثنا . .. فسئل العادّين

مراتب جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

10 - مريم - 19 - 70 - 2،5

2- تفاوت مراتب مستكبران و عصيان گران در استحقاق آتش دوزخ

على الرحمن عتيًّا . ثمّ لنحن أعلم بالذين هم أولى بها صليًّا

5- خداوند از هركسى ، به مرتبه و ميزان استحقاق دوزخ براى هر يك از مستكبران و عصيان گران داناتر است .

ثمّ لنحن أعلم بالذين هم أولى بها صليًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 29 - 7

7 - وجود طبقات مختلف براى دوزخيان

ليكونا من الأسفلين

برداشت ياد شده بر اين پايه است كه مراد از {أسفلين} افراد دركات پايين تر دوزخ باشد; نه اين كه صرفاً به تحقير و ذليل شدن اغواگران اشاره داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 19 - 2

2- وجود تفاوت درجات ، در بهشت براى مؤمنان و در دوزخ براى كافران *

و لكلّ درج_ت ممّا عملوا

برداشت بالا بنابراين است كه {لكلّ} به معناى هر يك از مؤمنان و هر يك از كافران باشد كه در آيات پيشين به عنوان {مسلم} و {منكر معاد} از آنان ياد شد.

مرگ جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 14 - 4

4 _ تكذيب كنند قيامت ، در آتش دوزخ همواره در حال مرگ و زندگى بوده و به دفعات بى شمار مى ميرند و زنده مى شوند .

لاتدعوا اليوم ثبورًا وحدًا و ادعوا ثبورًا كثيرًا

از ديدگاه مفسران، اين كه به كافران گفته مى شود: {درخواست هلاكت بار خود را بسيار تكرار كنند} يا به خاطر اين است كه آنان

به دفعات زنده مى شوند، و باز مى ميرند. پس بايد براى هر بار زنده شدن و عذاب شدن، درخواست مرگ كنند و يا به اين سبب است كه عذاب الهى كافران متعدد و گوناگون است. پس بايد آنان براى هر يك از آنها، درخواست مرگ كنند. برداشت ياد شده مبتنى بر ديدگاه اول است.

مسؤوليت گريزى جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 99 - 3

3 - تلاش دوزخيان براى انداختن بارِ گناه خويش بر دوش ديگران

و ما أضلّنا إلاّ المجرمون

مشكلات اخروى جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 47 - 1

1 _ دوزخيان در صحنه قيامت داراى موقعيتى بسيار شوم و دشوار

و إذا صرفت ابصرهم تلقاء اصحب النار قالوا ربنا

هدف از بيان ناخوشايندى بهشتيان از مشاهده دوزخيان و بيان دعاى آنان پس از مشاهده ناخواسته ترسيم موقعيت دشوار و شوم دوزخيان است.

مشكلات جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 47 - 5،11،12

5 _ راهيان بهشت پس از مشاهده وضعيت نابهنجار دوزخيان و منظره هولناك دوزخ ، به دعا خواهند پرداخت

و إذا صرفت ابصرهم تلقاء اصحب النار قالوا ربنا

11 _ اعرافيان با نگاهى ناخواسته منظره ناخوشايند دوزخيان را مشاهده خواهند كرد .

و إذا صرفت ابصرهم تلقاء اصحب النار

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه مراد از ضمير {ابصرهم} و {قالوا} اصحاب اعراف باشد.

12 _ مشاهده منظره ناهنجار دوزخيان ، برانگيزنده اعرافيان به دعا به درگاه خداوند براى دور ماندن از ابتلا به سرنوشت آنها

إذا صرفت ابصرهم تلقاء اصحب

النار قالوا ربنا لاتجعلنا مع القوم الظلمين

معارفه جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 21 - 13

13- جهنّم يان در آخرت يكديگر را شناخته و حوادث دنيا را به خاطر خواهند آورد .

و برزوا لله جميعًا فقال الضعف_ؤا للذين استكبروا إنّا كنّا لكم تبعًا فهل أنتم مغن

ممنوعيت استغفار براى جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 113 - 7

7 _ استغفار براى آنان كه دوزخى بودنشان قطعى است ، ممنوع مى باشد .

ما كان . .. أن يستغفروا ... من بعد ما تبين لهم أنهم أصحب الجحيم

منازعه جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 38 - 10

10 _ جهنم، جايگاهى آكنده از جدال و ستيز دوزخيان با يكديگر

كلما دخلت . .. قالت أخريهم لأوليهم ربنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 43 - 2

2 _ زندگى بهشتيان آكنده از صلح و سلامت و به دور از كشمكشهايى مانند جدال دوزخيان است .

و نزعنا ما فى صدورهم من غل

هدف از بيان پاكيزگى دل هاى بهشتيان از كينه و عداوت پس از گوشزد كردن نزاع دوزخيان، مقايسه دو جايگاه از جهت صفا و صميميت و عداوت و كينه توزى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 60 - 5

5 - طاغيان و پيروانشان ، درصدد تبرئه خود و مقصر دانستن ديگرى در دوزخى شدن آنان هستند .

قالوا بل أنتم لامرحبًا بكم أنتم قدّمتموه لنا

فبئس القرار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 64 - 3

3 - اهل دوزخ ، به عذاب تخاصم و ستيزه جويى گرفتار خواهند شد .

إنّ ذلك لحقّ تخاصم أهل النار

منشأ عذاب جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 70 - 6

6- علم خداوند ، ضامن و پشتوانه تعيين دقيق ميزان و مرتبه استحقاق هر كس براى دوزخ

لنحن أعلم بالذين هم أولى بها

بيان داناتربودن خداوند نسبت به اولويت ها، صرفاً به منظور نشان دادن برترى آگاهى خداوند نيست; بلكه به نظر مى رسد مقصود، بيان اجرا و سازمان يافتن عذاب ها، براساسِ اولويت ها است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 77 - 4

4 - عذاب كافران در دوزخ ، به اراده خدا و تحت فرمان او است .

حتّى إذا فتحنا عليهم بابًا ذا عذاب شديد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 30 - 4

4 - عذاب دوزخيان در قيامت ، در اختيار خداوند و به دست او است .

فلن نزيدكم

موانع شنوايى جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 100 - 4

4- شدت عذاب ها و طنين فرياد ، مانع شنيدن مشركان در جهنم خواهد شد .

لهم فيها زفير و هم فيها لايسمعون برداشت ياد شده بنابراين احتمال است كه {لهم فيها

موانع فرار جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - همزه - 104 - 9 - 1،3

1 - احاطه

ستون هايى امتداد يافته و بسيار بر آتش جهنم ، راه فرار را بر جهنّميان مى بندد .

فى عمد ممدّدة

{عَمَد}، (جمع {عمود} (ستون) است. در صورتى كه {فى عمد} متعلق به {مؤصدة} باشد; مفاد آيه اين خواهد بود كه: آتش جهنم، در مجموعه اى از ستون هاى سر به فلك كشيده، قرار گرفته است و گريز از آن ستون ها، امكان پذير نيست.

3 - جهنميان ، در عمودهايى بلند به بند كشيده شده ، راه فرارى نخواهند داشت . *

فى عمد ممدّدة

مراد از {عمد}، ممكن است عمودهايى باشد كه نظير {غلّ}، براى بستن جهنميان به كار خواهد رفت.

مهمترين گناه جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 98 - 3

3 - شرك ، عمده ترين گناه دوزخيان و ريشه همه تباهى ها

إن كنّا لفى ضل_ل مبين . إذ نسوّيكم بربّ الع_لمين

از اين كه دوزخيان گمراه، از ميان همه تبه كارى هاى خود، تنها به گناه شركشان پرداخته اند; احتمالاً بدين منظور باشد كه شرك را بزرگ ترين خطاى خود شمرده و يا منشأ ساير خطاها دانسته اند.

ناله جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 106 - 2

2_ جهنميان ، از شدت آتش همواره صدايشان به ناله و نعره بلند است .

لهم فيها زفير و شهيق

{زفير} و {شهيق} به صداهايى كه از اشخاص محزون و غمگين برمى خيزد گفته مى شود; با اين تفاوت كه شهيق ، بلندتر و طولانى تر است و لذا در برداشت {زفير} به ناله و {شهيق} به نعره تفسير و تعبير گرديد.

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 13 - 1

1 - جهنميان ، كه در آرزوى هلاكت ناله سر مى دهند ، روزگارى در كنار خويشاوندان خود ، دنيايى شاد و زندگى خرّمى داشتند .

يدعوا ثبورًا . .. إنّه كان فى أهله مسرورًا

نامه عمل جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 25 - 2

2 - نامه اعمال كافران دوزخى در قيامت ، به دست چپ آنان داده مى شود .

و أمّا من أُوتى كت_به بشماله

از اوصاف ياد شده براى اين گروه در آيات بعدى، استفاده مى شود كه آنان كافران دوزخى و از همان گروهى اند كه در آيه 41 سوره {واقعه} از آنان به {أصحاب الشمال} ياد شده است.

نجات جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 128 - 22

22 _ سزاواران خلود در جهنم ممكن است با مشيت خداوند از آن رهايى يابند.

خلدين فيها إلا ما شاء الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 107 - 7،8

7_ رهايى جهنميان از آتش دوزخ ، امرى ممكن و محتمل است و به مشيت خداوند بستگى دارد .

خ_لدين فيها . .. إلاّ ما شاء ربك

منظور از {ما} ى موصوله در {إلاّ ما شاء ربك} مى تواند زمان و مدت باشد. در اين صورت {مستثنى منه} مدت زمانى است كه به خلود و دوام توصيف شد. بر اين اساس حاصل معناى {خالدين فيها ...} چنين مى شود: دوزخيان در آتش براى هميشه ماندگارند، مگر آنكه خداوند هميشه

بودن را ملغى كند.

8_ خداوند ، برخى از دوزخيان را از آتش دوزخ رهايى مى بخشد و از عذاب نجات مى دهد .

خ_لدين فيها . .. إلاّ ما شاء ربك

برداشت فوق، بر اين اساس است كه مراد از {ما} در {إلاّ ما شاء ربك} افراد و اشخاص باشد. بر اين مبنا {مستثنى منه} ضمير مستتر در {خالدين} مى باشد و حاصل معناى {خالدين فيها ...} چنين خواهد بود: دوزخيان در آتش مخلد هستند، مگر افرادى را كه خداوند بخواهد كه در آن جا خالد نباشند. وصف {فعال لما يريد} به اين نكته اشاره دارد كه خداوند با اعمال مشيت خويش، برخى دوزخيان را رهايى خواهد بخشيد.

نشانه هاى جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 46 - 5

5 _ امت ها و گروه هاى موجود در صحنه قيامت ، چه بهشتى و چه دوزخى ، هر كدام داراى علايمى مخصوص به خويش

و على الاعراف رجال يعرفون كلاً بسيمهم

كلمه {سيما} به معناى علامت و نشانه است.

نعره جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 106 - 2

2_ جهنميان ، از شدت آتش همواره صدايشان به ناله و نعره بلند است .

لهم فيها زفير و شهيق

{زفير} و {شهيق} به صداهايى كه از اشخاص محزون و غمگين برمى خيزد گفته مى شود; با اين تفاوت كه شهيق ، بلندتر و طولانى تر است و لذا در برداشت {زفير} به ناله و {شهيق} به نعره تفسير و تعبير گرديد.

نفرت از استماع سخن جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12

- مؤمنون - 23 - 108 - 3

3 - خداوند ، بيزار و خشمگين از سخن گفتن دوزخيان با او

ربّنا أخرجنا منها . .. قال اخسئوا فيها و لاتكلّمون

نفرت از جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 47 - 8،14

8 _ دوزخيان ستمگر ، انسانهايى منفور در ديدگاه بهشتيان

ربنا لاتجعلنا مع القوم الظلمين

راهيان بهشت خواسته خويش مبنى بر گرفتار نشدن به آتش دوزخ را با درخواست دورى از ستمكاران بيان داشتند و اين مى رساند كه بهشتيان در روز قيامت از ستمكاران نيز متنفر هستند.

نقش جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 98 - 2

2- بدن دوزخيان ، ماده آتش زاى آتش جهنم است .

إنّكم و ماتعبدون من دون اللّه حصب جهنّم

از اين كه خود كافران و معبودهايشان هيزم و آتش گيره جهنم اند، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 6 - 9

9 - دوزخيان و سنگ هاى دوزخ ، سوخت آتش جهنم است .

نارًا وقودها الناس و الحجارة

{وقود} به معناى چيزى است كه به آن آتش روشن مى كنند; يعنى، ماده سوختى و قابل اشتعال.

نيازهاى جسمانى جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 44 - 2

2- وجود نياز هاى جسمانى براى دوزخيان در قيامت *

إنّ شجرت الزقّوم . طعام الأثيم

برداشت بالا بدان احتمال است كه تعبير {طعام}، حاكى از نياز دوزخيان به غذا باشد; نه خوراندن اجبارى به آنان.

نيازهاى جهنميان

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 50 - 3

3 _ آب ، بالاترين نياز و مهمترين تقاضاى دوزخيان

أن أفيضوا علينا من الماء او مما رزقكم اللّه

ذكر به خصوص آب و نيز تقديم آن بر ديگر مواهب، حاكى از برداشت فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 68 - 3

3 - نياز دوزخيان به تغذيه و نوشيدن

فإنّهم لأكلون منها . .. عليها لشوبًا من حميم . ثمّ إنّ مرجعهم لإلى الجحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 49 - 6

6 - براى عرض حاجت دوزخيان ، كسى جز نگهبانان دوزخ وجود ندارد .

و قال الذين فى النار لخزنة جهنّم ادعوا ربّكم يخفّف عنّا يومًا من العذاب

از اين كه دوزخيان حاجت خود را تنها براى نگهبانان جهنم مطرح مى كنند، مى توان برداشت ياد شده را به دست آورد.

ويژگيهاى جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 23 - 4

4 - ظلم ، مهم ترين مشخصه دوزخيان

احشروا الذين ظلموا. .. فاهدوهم إلى صرط الجحيم

توصيف مشركان دوزخى به ستم پيشگان، مى تواند گوياى مطلب ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 69 - 1

1 - تقليد از پدران و اجداد در عقايد دينى باطل و مبانى فكرى غلط ، از ويژگى هاى دوزخيان ستمگر

إنّهم ألفوا ءاباءهم ضالّين

مفسران برآنند كه در اين جا ظاهر آيه شريفه (كافران پداران شان را گمراه يافتند) مراد نيست; بلكه اين خداوند

است كه آنان را گمراه خوانده است و كافران تنها پدران خود را بر آيينى يافتند و بى تأمل و انديشه از آنان تقليد كردند. مفاد اين آيه، مانند مفاد آيه 23 سوره زخرف است كه مى فرمايد: {إنّا وجدنا ءاباءنا على امّة و إنّا على ءاثارهم مقتدون}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 49 - 2

2- زورمدارى ، برترى جويى و اشرافى گرى در دنيا ، از ويژگى هاى عمده گنه كاران دوزخى

ذق إنّك أنت العزيز الكريم

تحقير، تمسخر و توبيخ شدن دوزخيان، با تعابير {العزيز} و {الكريم}، اشعار به اين نكته دارد كه تحقيرشوندگان، از جمله كسانى اند كه در دنيا براى خويش عزت و جايگاهى رفيع قائل بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 21 - 5

5 - بى باكى در برابر خدا و سركشى در مقابل وحى ، ويژگى دوزخيان

لايستوى أصح_ب النار و . .. لو أنزلنا ه_ذا القرءان على جبل لرأيته خ_شعًا

با استفاده از ارتباط اين آيه و آيه قبل، و تعريضى كه اين آيه نسبت به تأثيرناپذيران از آيات وحى دارد، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 18 - 2

2 - زراندوزى ، از ويژگى هاى مجرمان دوزخى

و جمع فأوعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 47 - 1

1 - دوزخيان ، در سراسر عمرشان ، هرگز به تكليف نماز و اطعام مساكين نپرداخته اند و عمر خود را به بطالت

و تكذيب روز جزا گذرانده اند .

قالوا لم نك من المصلّين . .. و كنّا نكذّب بيوم الدين . حتّى أتينا اليقين

مقصود از{يقين} مرگ است كه حقيقتى يقينى و ترديدناپذير براى تمامى انسان ها است. آمدن فعل هاى {لم نك}، {نخوض} و {نكذّب} _ به صورت فعل مضارع _ اشعار دارد كه اين اعمال از سوى دوزخيان، امرى مستمر و مكرر بوده است.

ويژگيهاى خوردنيهاى جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 7 - 3

3 - خوردن گياه { ضريع } ، دوزخيان را از گرسنگى نجات نخواهد داد .

و لايغنى من جوع

هشدار به جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 30 - 3

3 - افزايش مداوم عذاب ، هشدار خداوند به جهنميان

فلن نزيدكم إلاّ عذابًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 14 - 4

4 - تعهّد خداوند به هدايت انسان ها ، دليل هشدار هاى او به آنان درباره خطر گرفتارى به آتش جهنم است .

إنّ علينا للهدى . .. فأنذرتكم نارًا تلظّى

حرف {فاء} در {فأنذرتكم}، آن را بر {إنّ علينا للهدى} تفريع كرده است; يعنى، حال كه هدايت بر عهده ما است، پس انذار كرده و بيم مى دهيم.

همنشين جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 7 - 4

4 - { عن أبى جعفر ( ع ) فى قوله { و إذا النفوس زوّجت } قال : أمّا أهل الجنّة فزوّجوا الخيرات و الحسان و أمّا أهل النار فمع

كلّ إنسان منهم شيطان ;

از امام باقر(ع) در تفسير قول خداوند {و إذا النفوس زوّجت} روايت شده كه فرمود: اهل بهشت با زنان زيبا و نيكو خلق ازدواج مى كنند و اما اهل آتش، با هر انسانى از آنان شيطانى[ قرين] است}.

هولناكى جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 47 - 5

5 _ راهيان بهشت پس از مشاهده وضعيت نابهنجار دوزخيان و منظره هولناك دوزخ ، به دعا خواهند پرداخت

و إذا صرفت ابصرهم تلقاء اصحب النار قالوا ربنا

يأس جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 77 - 2

2 - يأس كافران از نجات و رهايى ، پس از قرار گرفتن در تنگناى عذاب جهنم

عذاب شديد إذا هم فيه مبلسون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 49 - 3

3 - نااميدى دوزخيان از نجات كامل خود از عذاب جهنم و يا تخفيف و بخشش عمده آن

ادعوا ربّكم يخفّف عنّا يومًا من العذاب

دوزخيان، از نگهبانان جهنم درخواست تخفيف تنها يك روز و اندكى از عذاب خود را دارند. از اين نكته مى توان برداشت ياد شده را به دست آورد.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109